برای علاقمندان به علم روانشناسی بررسی مکاتب و جریان ها فکری مختلف در خصوص انسان و پیچیدگی های روانی او از جمله گشتالت درمانی از جذابیت ویژه ای برخوردار است.
مکاتب مختلف روانشناسی هر یک به نوعی به بررسی پیچیدگی های روان انسان می
پردازند و در برخی موارد، با یکدیگر نیز تفاوت های فاحشی در خصوص چیستی انسان و
ویژگی های او دارند.
به عبارت دیگر می توان گفت هر یک از مکاتب موجود، برآمده از دیدگاهی فلسفی در
خصوص انسان و ماهیت او هستند که وجه تمایز اصلی رویکرد ها از یکدیگر را مشخص می
کنند.
در این مطلب قصد داریم تا شما را با رویکرد درمانی گشتالت به عنوان یکی از
رویکردهای کل نگر و پدیدارشناختی بیشتر آشنا کنیم.
گشتالت درمانی ، درمانی کل نگر، وجودی و پدیدار شناسانه
مکتب گشتالت که با نام نماینده ی آن فردریک پرلز، شناخته می شود، رویکردی کل نگر است.
گشتالت یک از مکاتب روانشناسی است.
این کلمه به معنای آن است که رفتارها به صورت کلی و در بافتی که اتفاق می
افتند، مورد بررسی قرار می گیرند.
اما علاوه بر ویژگی کل نگری، در توضیح این رویکرد از آن به عنوان مکتبی وجودی
یاد می شود.
ماهیت وجودی مکاتب گشتالت به معنای آن است که در آن، مراجعه در هر لحظه از زندگی اش در حال کشف، شناسایی و بازسازی زندگی اش است و فرایند شدن و تغییر را شکل می دهد.
ممکن است برای تان این سوال مطرح شود که آیا این عبارت با تاکید بر
پدیدارشناسانه بودن گشتالت درمانی یکی است؟
در پاسخ باید گفت، منظور از دیدگاه پدیدار شناسانه آن است که در این رویکرد
نیز بر برداشت هایی که درمانجو از واقعیت دارد تاکید می شود و مشاور به دنبال
القای واقعیت ذهنی خود به او نمی باشد.
بنابراین متفاوت گفت گشتالت درمانی مکتبی جامع است که کلیت، اصالت وجود و دنیای ذهنی مراجع را به صورت همزمان مورد توجه قرار می دهد.
اساس درمان در رویکرد گشتالت چیست؟
در این رویکرد اعتقاد بر آن است که همواره چگونگی، مهم تر از چرایی است و
فرایند بسیار مهم تر از محتواست.
در حقیقت درمانگر گشتالتی بیش از ریشه یابی مسایل، به دنبال حل آن ها در لحظه
ی اینجا و اکنون از طریق توجه به فرایندهای انجام رفتار است.
بنابراین بیش از آنکه از مراجع سوال کند ” چرا چنین فکر به ذهنت
رسید؟” به بررسی این سوال می پردازد که ” در مورد چگونگی رسیدن این فکر
به ذهنت برایم توضیح بده”.
از طریق بررسی فرایند و چگونگی به جای محتوا و چرایی، مقاومت های درمانی از بین
رفته و درمان اتفاق خواهد افتاد.
در کنار این عامل، پرلز معتقد است “انسداد آگاهی و بینش”، یکی از
مهم ترین دلایل بیماری های روانی است و درمان عبارت است از افزایش بینش مراجع و
راه اندازی آگاهی از طریق تجارب اینجا و اکنونی.
درمانگر گشتالتی چه ویژگی هایی دارد؟
آزمایش ها و فنون گشتالت، درمان را مستلزم حمایت، عدم حمایت، مواجهه و حالتی
پدر منشانه می کند.
درمانگر گشتالتی همانند پرلز نیازمند سطح زیادی از زیرکی، نمایشگری، تحلیل و
مواجهه و چالش هستند.
آن ها باید بتوانند چالش هایی را در جلسه آغاز کنند و تداوم دهند تا به افزایش
آگاهی مراجع منجر شود.
اما در شیوه های جدیدی از درمان گشتالت که به عنوان گشتالت درمانی ارتباطی
شناخته می شود، نکاتی مانند همدلی، گفت و گوی متقابل و حمایت از مراجع نیز بیشتر
مورد توجه قرار گرفته است تا مراجع بتواند منابع کافی برای حمایت شدن در برابر
مواجهه های تند و تیز درمانگر را داشته باشد و پذیرای آن ها باشد.
تغییر یا عدم تغییر، مهم ترین چالش گشتالت درمانگران
بر خلاف برخی مکاتب روانشناسی و رویکرد های شناختی-رفتاری که شناسایی خطاهای شناختی و تلاش برای تغییر آن ها را هدف قرار می دهند، گشتالت درمانی از تکنیک هایی مانند ماندن با نشانگان استفاده می کند و معتقد است تغییر در عدم تغییر نهفته است.
بر اساس دیدگاه گشتالت، “شدن”، فرایند بودن چیزی است که هستیم نه
آنچه که دوست داریم باشیم و بنابراین، فرد بیش از تلاش برای تغییر، به عدم تغییر،
ترغیب می شود و همین دست برداشتن از جدال با نشانگان، خود، آغازگر تغییرات است.
بر این اساس پرز به مراجعانی که با لرزش دست و صدایشان در جدال اند و تلاش می
کنند تا آن ها را تحت کنترل در آورند خواهد گفت ” دستت را بیشتر
بلرزان”. این در حالی است که شناخت درمانگران به بررسی باورهای معیوب و چالش
با آن ها می پدازند تا بتوانند نشانگان موجود را تخفیف دهند.
بر این اساس به نظر می رسد، رویکرد گشتالت نیازمند حد زیادی از جرات، جسارت،
اعتقاد نظری و توانمندی عملی است تا بتواند تغییرات را از عدم تغییر به دست آورد.
هدف از اجرای تکنیک در گشتالت درمانی چیست؟
به طور کلی می توان گفت هدف اصلی گشتالت درمانی، درمان از طریق ایجاد آگاهی و
تماس است.
به این معنا که لازم است فرد تواند نسبت به جنبه های مختلف وجود خود و
ارتباطات بین فردی اش آگاه شود و با آن ها تماسی توام با یکپارچگی برقرار کند.
در این مسیر، تمامی تکنیک های درمانی، در خدمت این هدف قرار دارند.
بنابراین درمانگر تلاش می کند تا از طریق به تجربه در آوردن تجارب ناتمام
گذشته در لحظه ی اینجا و اکنون و برقرای تماس با ابعاد انکار شده ی شخصیت از طریق
فنون متنوع، فرد را در مسیر آگاهی و رشد شخصی قرار دهد.
ماندن با نشانگان، اغراق در علایم، تمرین وارونه، گفت و شنود درونی، صندلی
خالی، مرور و سرکشی کردن از جمله مهم ترین فنون مورد استفاده در رویکزد گشتالت می
باشند.
جلسات درمان گشتالتی غالبا جلساتی عمیق و حساس هستد، هیجانات انکار نشده ای را مورد توجه قرار می دهند و احساست سرکوب شده و نیمه تمام، برای باری دیگر به سطح آگاهی سرک می کشند تا فرایند تمام شدن را در محیطی امن و توام با حمایت های درمانی تجربه کنند.
رویکرد گشتالت در تعبیر رویا چگونه عمل می کند؟
برخلاف رویکردهای روان کاوانه و گذشته نگر که به بررسی رویاهای مراجع از طریق
واکاوی گذشته می پردازند، گشتالت درمانی تلاش می کند تا رویاها را با زمان حال
مربوط کند و از این طریق، مهم ترین دل مشغولی های اینجا و اکنونی مراجع را کشف و
حل کند.
به همین دلیل درمانگر گشتالتی از مراجع می خواهد تا رویای خود را با ضمیر من و
زمان حال، تعریف کند و با اجزای آن به طور کامل ارتباط برقرار کند تا آگاهی و تماس
افزایش یافته و نگرانی های کنونی حل شوند.
درمانگر ممکن است از فرد بخواهد تا با تک تک عناصر رویا، گفت و گو کند، خود را
به جای آن ها بگذارد، با آن ها هم حسی کند و از این طریق، تماس خود را افزایش دهد.
بر اساس این دیدگاه، ” اینجا و اکنون” مهم ترین چیزی است که نیازمند بررسی است و اتفاقات گذشته تنها از جهت تاثیراتی که بر زمان حال دارند، نیازمند بررسی و توجه هستند.
این مقاله به شما در زمینه مشاوره دوره بارداری کمک می کند.
در صورتی که شما در رابطه با تولد نوزادتان مضطرب باشید یا در رابطه با دوست داشتن نوزادتان با یک سری چالش هایی مواجه باشید، در اینجا یک سری مشاوره های والدینی به شما توصیه می شود که می توانند برای مدیریت چالش های مربوط به بارداری به شما کمک کنند.
در رابطه با اکثر زنان، بارداری صرفا شامل گرم شدن پوستشان
و بازی کردن موزون نوزادشان در داخل یک شکم در حال بزرگ شدن نمی باشد.
برای اولین بار مادری به اسم کایلا مورتون[1] بیان کرد که بارداری در رابطه با وی، همچنین شامل:
احساس تسلیم شدن در برای تغییرات بدنی،
نگران شدن در مورد توانایی ام برای تامین نیاز یک فرد کوچک قبل از تامین نیاز خودم و
یک ترس عقلایی از توانایی بدنم برای نگه داشتن بچه بوده است.”
مشاوره دوره بارداری یک مکان ایمنی را برای مورتون ایجاد کرد تا در رابطه با این موارد صحبت کند، چرا که در اغلب مواقع نمی توانست این نگرانی ها را به یک فرد دیگری بیان کند.
تنها پشیمانی وی عبارت از این بود که چرا زودتر این کار را انجام نداده بود. وانکووریت[2] 32 ساله بیان کرد که “من در واقع نمی دانستم که چنین کمکی ارائه می شود”.
عدم آگاهی وی تعجب آور نبود – بر خلاف سایر روش های درمانی که در طول دوره بارداری استفاده می شوند (همانند ماساژ برای درد کمر یا فیزیو تراپی برای درد در ناحیه لگن)،
مشاوره دوره بارداری یک روشی می باشد که در اغلب مواقع درک درستی از آن وجود ندارد و کمتر مورد استفاده قرار داده می شود.
مورتون بعد از آنکه دوستش مشاوره هنگام بارداری را به وی معرفی کرد، با یک مشاور قرار ملاقات گذاشت و وضعیتش بهبود یافت.
مشاوره دوره بارداری چیست؟
بر اساس اظهار نظر شانون کین[3]، انتقال به دوره والدینی می تواند منجر به ایجاد “یک لذت ترکیب شده با زیان و ترس” شود.
مشاوره دوره بارداری به زنان کمک می کند تا از این احساس های متضاد عبور کند و در حین نگه داشتن بچه در درون شکم خودشان، بهزیستی شان را بهبود بخشند.
ولی این مشاوره
صرفا برای افرادی نمی باشد که می خواهند مادر شوند – همچنین این روش برای والدین و
خانواده های که بچه (هایی) دارند هم مناسب می باشد.
اکثر والدین و افرادی که می خواهند پدر یا مادر شوند،
احتمالا نگران انجام دادن مناسب وظایف بیشتری هستند که از قبل در برنامه شان وجود
داشته است.
با این وجود، کین
تاکدی کرده است که “در برخی مواقع، فقط یک جلسه مشاوره می تواند کافی باشد تا
در نتیجه آن والدین متوجه منابع و مهارت هایی شوند که از قبل داشته اند و در طول
بارداری و شیردهی از آن استفاده کنند.
” هر چند که مشاوره مورتون هشت جلسه طول کشید، ولی وی
گفت که “مشاورم به من کمک کرد تا به این شناخت دست پیدا کنم که وضعیت نرمال
است و من می توانم وظایف مربوط به مادری را انجام دهد.
” وی در رابطه با ترس ها و نااطمینانی های خودش در
مورد بارداری و مادری (و جایی که از آنجا آمده اند) با مشاور خودش صحبت کرد و
مشاور به وی کمک کرد تا تجارب خودش را به شکل موارد طبیعی و نرمال در بیاورد.
در حالیکه مادران حامله برای موار مختلفی به مشاوره هنگام بارداری مراجعه می کنند، ولی چهار دلیل رایج برای مراجعه به کمک وجود دارد.
تصویر بدن
در طول دوره بارداری مورتون، وی شکم خودش را با شکم سایر
زنان مقایسه می کرد و آرزو داشت که یک شکم جذاب تر یا کوچتکری داشته باشد.
وی بیان کرد که “زمانی که مطلع شدم که باید نوزادم را
دوست داشته باشم، متنفر شدن نسبت به بدنم ناراحت کننده بود.
” مورتون در واقع تنها نبود، بر اساس اظهار نظر جن ردیش[4]، یک
مشاور در موسسه ماهیت شما در کالگری[5] که در
تصویر بدن، مادری، و دوره بارداری متخصص بود، زنان زیادی وجود دارند که در پذیرفتن
تغییرات صورت گرفته در بدنشان در طول دوره بارداری، با یک سری مشکلاتی مشابه با
مشکل مورتون مواجه هستد.
روش ردیش شامل کمک کردن به درمانجوهایش برای مدیریت محرک
ها، مبارزه با تفکرات و رفتارهای نامفید و بررسی عمیق تر برای شناسایی علل ریشه ای
مشکل موجود می باشد.
همچنین وی بیان کرده است زنانی که در طول دوره بارداری و به دلیل شکل بدنی موجود به دریافت کمک مراجعه می کنند، توانایی بیشتری را برای مدیریت تغییرات فیزیکی صورت گرفته بعد از وضع حمل خواهند داشت و توانایی بهتری برای پذیرش – و حتی در آغوش گرفتن – وضعیت بدنی خودشان بعد از وضع حمل خواهند داشت.
استرس و انتظارات
زنان در زمانی که بدنشان بزرگ می شود، با فشار زیادی مواجه
می شوند. پیام های مکرری به آنها یادآوری می کند که مصرف موارد مضر اشتباه است
(“آیا همچنان قهوه می خورید؟ آیا این یک مانیکور ژلی است؟”)
. بر اساس اظهار نظر کین، مشاور دوره بارداری می تواند به زنان کمک کند تا “تمامی اطلاعات مربوط به کارهایی که باید در طول دوره مادری انجام دهند و مواردی که باید در رابطه با وظایف مادری به شکل کاملی انجام دهند و در رسانه های اجتماعی نمایش داده می شود را به صورت مناسبی بررسی کنند.
” همچنین وی اضافه کرده است که “ما باید به این نکته توجه کنیم که هیچ روش کاملی برای سرپرستی وجود ندارد – شما یک سری اشتباهاتی انجام خواهید داد و این یک شرایط عادی می باشد.”
در رابطه با برخی از زنان، نگرانی های عادی و فراز و نشیب
های مربوط به دوران بارداری، یک مقدار بیشتر از سطح عادی می شود و منجر به ایجاد
اضطراب یا افسردگی والدینی می شود.
متاسفانه این
نگرانی های مربوط به سلامت روان، در اغلب مواقع درمان نمی شوند و می توانند منجر
به ایجاد چالش هایی برای فرد و بچه های وی شوند.
اضطراب و افسردگی
مربوط به بارداری نه تنها یک پیشبینی کننده مناسب و قوی از افسردگی می باشد، بلکه
همچنین با یک سری مواردی از قبیل مشکلات تولد، خلق و خوی نوزادی مشکل زا، و مشکلات
عاطفی و رفتاری کودک مرتبط هستند.
مشاوره دوره از بارداری می تواند این نگرانی های مربوط به سلامت روانی را در مراحل اول مشخص کند و به زنان کمک کند تا یک سری از استراتژی های مقابله ای و تغییرات سبک زندگی را یاد بگیرند که می تواند یک تفاوت ملموسی را در زندگی شان ایجاد کند.
کین بخشی از کار
خودش را به اشتراک گذاشته است تا یک برنامه سلامت روان بعد از زایمانی را برای
والدین ایجاد کند.
هر چند که هر
برنامه ای تا یک حدی متفاوت خواهد بود، ولی در اغلب مواقع شامل یک سری ترتیبات
تعیین کننده ای می باشد که برای مثال:
می توان به قرار ملاقات های مشاوره ای بعد از زایمان یا کم
کردن ساعت کاری والدین می باشد.
همچنین یک برنامه
آموزشی می تواند به زوجین آموزش دهد که در رابطه با سلامت روانی، کدام موارد عادی
و کدام موارد نگران کننده می باشند (برای مثال، کودکی که خلقش گرفته است با کودکی
که افسرده است، چه تفاوتی دارد)،
و همچنین می تواند یک سری راهنمایی هایی را در مورد روش های حمایت از یک فرد مهم دیگر ارائه بدهد (برای مثال، از طریق چک کردن منظم احساسات آنها و به دست آوردن حمایت اضافی از پزشک خانواده یا مراقب بعد از دوره زایمان).
حتما به این مورد در مشاوره هنگام بارداری توجه کنید.
آسیب
متاسفانه تولد نوزاد در برخی مواقع طبق برنامه پیش نمی رود.
به همین دلیل، یک بخش مهمی از روش کین شامل کار کردن با درمانجوهایی می باشد که
آسیب مربوط به تولد نوزاد را تجربه کرده اند، مواردی از قبیل بخش C اوژانسی یا به
دنیا آوردن نوزاد با استفاده از ابزارها.
در رابطه با این زنان، مواردی از قبیل صورت گرفتن مجدد
اتفاق، کابوس ها و اعتماد نداشتن نسبت به ارائه دهندگان خدمات مراقبتی می تواند در
طول بارداری های بعدی مجددا ایجاد شود.
کین از ابزارهای مختلفی استفاده می کند تا به درمانجوهای
خودش کمک کند که خاطرات مشکل زا را از بین ببرند و بر روی بارداری و تجربه زایمان
فعلی متمرکز شوند.
آیا فکر می کنید که مشاوره هنگام بارداری می تواند برای شما مفید باشد؟
در رابطه با متخصصان کانون مشاوران ایران و مراکز
برتر مشاوره جستجو کنید و در رابطه با آموزش وی، رهیافت وی در مشاوره، و تجربیات
وی در حوزه نگرانی های والدینی، اطلاعات مورد نیازتان را به دست بیاورید.
همچنین در حین
اینکه به زمان تولد نزدیک می شوید، نسبت به پیدا کردن مشاور مناسب برای خودتان،
حساسیت بیشتری داشته باشید.
بخش گسترده ای از تحقیقات صورت گرفته نشانگر این است که یک رابطه قوی مابین مشاور پیش از بارداری و درمانجو، یکی از مهم ترین عوامل موجود در به دست آمدن نتایج خوب در نتیجه این روش درمانی می باشد.
تمام حقوق اثر متعلق به سایت “کانون مشاوران ایران” می باشد.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/مشاوره-دوره-بارداری-انتظارات-و-خواسته-ها.png650975مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-07-20 18:17:542019-07-30 15:09:51مشاوره دوره بارداری به چه نحوی می تواند در طول دوره بارداری به شما کمک کند
یکی از هیجان انگیزترین و فوق العاده ترین تجارب موجود در زندگی هر فردی، عبارت از به دنیا آوردن یک فرد و یک زندگی جدیدی می باشد.
شاهد بودن تولد یک کودک، فقط یک معجزه کوچکی نمی باشد. من به عنوان پدر سه کودک افسانه ای، در مرحله اول می دانم که معنای پدر یا مادر بودن چیست.
همچنین من به این نکته پی برده ام که پدر یا مادر بودن، از زمان تولد نوزاد شروع نمی شود.
این موقعیت از زمانی شروع می شود که شما به صورت جدی نسبت به دنیا آوردن یک نوزاد به دنیا – دنیای خودتان – فکر می کنید.
در صورتی که شما پدر یا مادر باشید، نسبت به این موضوع مطلع خواهید بود که مسائل زیادی وجود دارند که در حین تفکر برای پدر یا مادر شدن، به صورت ملموسی برای ما ایجاد می شوند.
این وضعیت کاملا نرمال می باشد.
ما یک سری سوالاتی داریم.
از نظر کانون مشاوران ایران برخی از این سوالات مربوط به جنبه های فیزیکی بارداری، درد زایمان، فراغت از زایمان و بعد از تولد نوزاد می باشد.
برخی از سوالات مد نظر ما مربوط به پدر یا مادر بودن می باشد:
آیا من آمادگی مناسبی برای پدر یا مادر بودن دارم؟
در صورتی که شما یک همسر داشته باشید، آیا ما آمادگی داریم؟
دیدگاه من نسبت به پدر یا مادر بودن چیست؟
من به چه نحوی می توانم یک پدر یا مادر خوبی برای نوزاد خودم باشم؟
ما به عنوان والدین، ممکن است که با چه چالش هایی مواجه باشیم؟
همچنین یک سری سوالاتی را می توانید در رابطه با وضعیت های سالم و نرمال بپرسید؟
درمانجوهای من به من گفته اند که صحبت کردن در مورد این سوالات قبل از تولد نوزاد، بسیار مفید می باشد.
آنها به من گفته اند که چنین مکالماتی به آنها کمک کرده است که آمادگی مناسبی برای بارداری، درد زایمان، فراغت از زایمان و شروع وظایف والدینی شان داشته باشند.
چنین مکالماتی برای افرادی که می خواهند پدر یا مادر شوند و همچنین نوزادان آنها مفید می باشد.
اکثر همکاران مراقبت سلامتی من، شامل متخصصان اطفال، در اغلب مواقع درمانجوهای خودشان را به من ارجاع می دهند.
چرا که آنها مطلع هستند کمک کردن به فردی که به بچه دار شدن فکر می کنند، انتظار دارند که بچه دار شوند و یا اینکه بچه دارند، یکی از اصلی ترین و محبوب ترین حوزه های تخصصی می باشد.
کمک به زوجین در این مرحله از زندگی، یکی از علایق من در زندگی کاری و شخصی ام می باشد.
آیا موارد زیر آشنا می باشند؟
در طول سالیان متمادی من داستان های زیادی از زوجین در رابطه با ایجاد یک خانواده یا اضافه کردن بچه های بیشتر به خانواده فعلی شان شنیده ام.
در برخی مواقع باردار شدن راحت می باشد. در برخی مواقع زوجین با مشکلات نازایی مواجه هستند و یک استرس قابل توجهی را در این شرایط دارند.
در سایر موقعیت ها، یکی از زوجین یا هر دو آنها یک سری سوالاتی را در مورد بچه دار شدن دارند؛
اکثر سوالات آنها مربوط به زمان بندی مربوط به بچه دار شدن، موقعیت مالی موجود، ملاحظات سلامتی و مشکلات مربوط به توازن کار و زندگی می باشد.
صحبت کردن در رابطه با تمامی این مسائل یک روش مناسبی است.
البته من خودم به عنوان پدر سه کودک، یک سری اشتباهاتی را در بچه دار شدن و استفاده کردن از سرگرمی های مربوط به زندگی خانوادگی داشته ام.
ولی این من هستم. من به این شناخت دست یافته ام که هیچ لزومی ندارد که همه افراد یک درک مشترکی داشته باشند. برخی از افراد بچه می خواهند، در حالیکه سایر افراد بچه نمی خواهند.
با این وجود، ممکن است که سایر افراد تصمیم مشخصی در رابطه با این موضوع نداشته باشند.
همه این موارد خوب هستند.
نکته مهمی که در این شرایط وجود دارد، داشتن چنین مکالماتی برای کمک به خودتان برای پیدا کردن حقیقت مربوط به خودتان می باشد.
بنابراین در صورتی که در گذشته چنین مکالمه ای نداشته باشید، الان شروع کنید.
از خودتان بپرسید که، چه چیزی برای شما حقیقت دارد؟
از همسر خودتان بپرسید که چه چیزی در موردش حقیقت دارد؟
ممکن است که پاسخ های شما یکسان یا متفاوت باشد و یا اینکه در طول زمان تغییر کند.
ولی پرسیدن این سوالات یک ایده مناسبی می باشد، چرا که هر دو شما یک تصوری را از دیدگاه و موقعیت خودتان در این زمان خاص خواهید داشت.
به منظور کمک به شما برای شروع این مکالمه، یک سری سوالاتی
در این مقاله آورده شده است که من آن را برای زوجینی توصیه می کنم که به فکر به
دنیا آوردن اولین، دومین، سومین، چهارم یا پنجمین بچه شان هستند! با خواندن ادامه
مقاله، با این سوالات آشنا شوید.
ارزیابی صادقانه من از وضعیت فعلی رابطه ام چیست؟
پاسخ به این سوال می تواند به شما کمک کند تا تعیین کنید که آیا رابطه موجود یک فضای حمایتی را برای یک کودک موجود در این دنیا به وجود می آورد یا نه.
این پاسخ می تواند به عنوان یک معیار باشد.
شما نیاز دارید که در رابطه با امیدواری ها، آرزوها و تمایلات خودتان یک سری مکالماتی با همسرتان داشته باشید که شامل تمایل شما برای بچه داشتن یا نداشتن بچه می باشد.
در رابطه با اکثر زوجین، این مورد به یک مسئله تبدیل نمی شود.
آنها مطلع هستند که می خواهند بچه دار شوند.
و در رابطه با برخی دیگر، این مورد به یک مشکل تبدیل خواهد شد، چرا که همه آنها نمی خواهند بچه دار شوند. به طور مشخص، بحث کردن در رابطه با این موضوع در زمان فعلی مناسب می باشد.
چرا که قبل از حامله شدن می توانید مشخص کنید که یکی از شما یا هر دو شما نسبت به بچه دار شدن تنفر دارید و منجر به پیشگیری از بروز یک مشکل حاد خواهید شد.
این یک مکالمه کاملا مهمی می باشد، چرا که فقط خود شما نسبت به بچه دار شدن یا بچه دار نشدن فکر نمی کنید.
بلکه یک فرد سوم بالقوه هم وجود دارد که یک انسان به دنیا نیامده می باشد و نیاز دارد بداند که آیا هر دو پدر و مادرش او را می خواهند یا نمی خواهند.
آیا رابطه ما به اندازه کافی بی روح شده است که نیاز داریم یک بچه ای اضافه کنیم؟
صادقانه بودن در مورد این مسئله که آیا رابطه شما می تواند
لذت طبیعی یک بچه جدید را تحمل کند یا نه، نه تنها یک موضوع مهمی می باشد، بلکه
همچنین یک نیاز و مسئولیت طبیعی برای سرپرستی می باشد.
آیا ما آمادگی مناسبی برای تبدیل شدن به یک پدر یا مادر واقعی را داریم؟
آیا ما می توانیم استرس های طبیعی والدینی را تحمل کنیم که شامل نخوابیدن، تغییرات هورمونی، گریه کردن پیوسته، دخالت در برنامه کاری، تعویض کردن مکرر کهنه، و تاثیر بالقوه آن بر روی زندگی جنسی می باشد؟
آیا ما متوجه این موضوع هستیم که ممکن است یک سری تغییرات بلندمدت در زندگی ما ایجاد شود، که برخی از آنها دائمی خواهند بود؟
آیا ما آمادگی مناسبی برای شناخت و مقابله با این تغییرات طبیعی و گریزناپذیر در زندگی مان را داریم؟
آیا من و همسرم موافق هستیم که الان زمان مناسبی برای شروع یک خانواده می باشد؟
شما نیاز دارید بدانید که آیا بر مبنای عوامل استرس زای موجود و پیشبینی شده در زندگی شما، الان زمان مناسبی برای بچه دار شدن می باشد.
باید بدانید که آیا یک زمان مناسب دیگری برای بچه دار شدن ندارید.
مسئله اصلی عبارت از این است که آیا زمان فعلی، ایده آل ترین زمان ممکن موجود در زندگی ما برای بچه دار شدن می باشد؟
آیا من یک کار تمام نشده ای از دوران بچگیم دارم که می تواند بر روی توانایی ام در تبدیل شدن به یک پدر یا مادر مناسب تاثیرگذار باشد؟
البته تمامی افراد تا یک حدی با چنین مسائلی مواجه هستند.
بنابراین باید بررسی کنید که تجربیات دوران کودکی تان تا چه حدی بر روی توانایی پدر یا مادر شدن شما تاثیر دارند و آیا این تاثیرات مثبت یا منفی می باشند.
این یک کار نرمال و ضروری برای هر فرد با وجدانی می باشد که می خواهد پدر یا مادر شود.
من متوجه شدم که باردار هستم.
این موقعیت می تواند برای هر فردی پیش بیاید. به غیر از پرهیز از رابطه جنسی، هیچ روش کنترل دیگری به صورت صد در صدی قابل اطمینان نمی باشد.
در این شرایط باید چه کاری انجام دهیم؟
شاید شما تصمیم بگیرید که بچه تان را نگه دارید. شاید در موقعیتی باشید که بخواهید به بارداری خودتان خاتمه دهید و سقط جنین کنید.
یا شاید هم مطلع نباشید که بهترین کاری که می توانید انجام دهید، چه کاری می باشد. در صورتی که در چنین موقعیتی قرار داشته باشید.
من از شما خواهش می کنم که به یک مشاور مراجعه کنید، چرا که این تصمیم یک تصمیمی می باشد که صرف نظر از تصمیم نهایی که گرفته می شود، بر روی زندگی هر دو شما تاثیر گذار خواهد بود.
من در رابطه با بارداری، درد زایمان و فراغت از زایمان چه نگرانی هایی دارم؟
آیا شما یک ترس یا اضطراب خاصی دارید – که کاملا نرمال می باشد – که مربوط به این مسائل است؟
در صورتی که چنین مسئله ای وجود داشته باشد، به دریافت حمایت اقدام کنید و اطلاعات مناسبی در رابطه با این شرایط به دست بیاورید.
هر چقدر که اطلاعات بیشتری داشته باشید، تصمیم مطمئن تری در
رابطه با بچه دار شدن خواهید گرفت.
آیا من یک سیستم حمایتی مناسبی دارم که در طول دوره بارداری و بعد از تولد نوزاد به من کمک کند؟
من نمی توانم به اندازه کافی بر روی اهمیت بهره مندی از یک سیستم حمایتی مناسب از شما تاکید کنم، چرا که این حمایت نه تنها در طول دوره بارداری اهمیت دارد، بلکه بعد از تولد نوزاد هم اهمیت دارد.
در مراحله اول شما به یک سری کمک هایی نیاز خواهید داشت که اصلی ترین آنها شامل وعده های غذایی، شستن لباس ها، داشتن یک فردی برای صحبت کردن، تشویق شدن از طرف سایر افراد برای مراقبت از خودتان در کنار مراقبت از نوزادتان و یک فردی می باشد که در انجام دادن کارها به شما کمک کند تا در برخی مواقع استراحت کنید و به کلاس های یوگای خودتان بروید.
با توجه به تمامی نکات بیان شده، من به شما توصیه می کنم که به محض تصمیم گیری برای بچه دار شدن، یک سیستم حمایتی از خودتان ایجاد کنید.
همچنین یک مورد دیگری که می توانید مد نظر داشته باشید، عبارت از این مورد می باشد که حمایت از خانواده می تواند یک کمک گسترده ای باشد، ولی سعی نکنید که تعریف خودتان از خانواده را صرفا به نسبت های خونی محدود کنید.
خانواده واقعی شامل هر فردی می باشد که به صورت واقعی شما را دوست دارد و حاضر است که به خاطر شما و کودکتان به شما کمک کند.
در هنگام انتخاب کردن یک متخصص کودک، به چه مواردی باید توجه کنم؟
انتخاب کردن یک متخصص کودک همانند ایجاد یک سیستم حمایتی، یکی از تصمیم های مهمی می باشد که شما می توانید بگیرید.
این تصمیم کاملا شخصی می باشد.
من توصیه می کنم که مادران آینده و همسران آنها، در رابطه با روش هایی تعیین فردی که OB آنها را بررسی خواهد کرد و یک پزشک متخصص کودکان برای نوزاد خودشان، یک ذهن بازی داشته باشند.
زمان خودتان را صرف این انتخاب ها کنید و یک سری تحقیقاتی را در این زمینه انجام دهید.
با خانواده، دوستان و همکارانی صحبت کنید که بچه دار هستند و پیشنهادهای آنها را مد نظر قرار بدهید. من و همسرم در حین تصمیم گیری برای بزرگتر کردن خانواده مان از طریق یک فرزند، از نظرات سایر افراد استفاده کردیم.
نکته مهمتری که وجود دارد عبارت از این مورد است که در حین مصاحبه با یک متخصص مراقبت سلامتی، احساس کردن یک رابطه شخصی با وی اهمیت زیادی دارد، چرا که در این صورت احساس خواهید کرد که با یک فرد بی نامی مواجه نیستید.
شما از آنها می خواهید که وقت خودشان را صرف شما و نوزادتان کند.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/سوالاتی-که-باید-پیش-از-بچه-دار-شدن-از-خودتان-بپرسید.jpg493876مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-07-20 17:47:022019-07-30 15:10:07باردار شدن – سوالاتی که باید پیش از بچه دار شدن از خودتان بپرسید
با جدیدترین تکنیک های جلوگیری از حواس پرتی در حین مطالعه و درس خواندن آنا خواهید شد.
شما مطلع هستید که می خواهید نمرات خوبی بگیرید.
والدین شما به شما فشار می آورند یا شما به خودتان قول می دهید که بهترین عملکرد را داشته باشید.
ولی دچار حواس پرتی می شود! در صورتی که برای پیدا کردن یک ذهن متمرکز تلاش می کنید، یک برنامه مطالعاتی ایجاد کنید، و مکان مناسبی را برای مطالعه انتخاب کنید؛
در نتیجه شما می توانید موارد حواس پرت کننده ای که بر روی آنها کنترل دارید را از بین ببرید و مواردی که نمی توانید بر روی آنها کنترل داشته باشید را به سطح حداقلی برسانید.
پیش از شروع مطالعه در مورد کلمات زیر فکر کنید و ببین آیا در عدم تمرکز شما نقش دارند؟
دوست
عاشقی
سروصدا
گرما یا سرمای محیط
مادر یا پدر
اعضای خانواده
فکر گناه
اینستاگرام
بازی رایانه ای
بازی در کوچه
خیال بافی
ترس از آینده
ایجاد یک ذهن متمرکز – روش اول
با استفاده از تکنیک “بودن در مکان و زمان فعلی”، در مسیر مناسبی قرار بگیرید.
زمانی که احساس می کنید که توجه شما پرت می شود، کار خودتان را متوقف کنید و به خودتان بگویید که باید “در زمان و مکان فعلی” وجود داشته باشید.
شاید شما مجبور باشید که این کار را چندین مرتبه انجام بدهید،
ولی در نتیجه آن به صورت هوشمندانه به خودتان یادآوری خواهید کرد که می خواهید بر روی وظیفه در حال اجرا متمرکز باشید.
در صورتی که این کار را به صورت درست انجام دهید، در نتیجه آن مدت زمان حواس پرت شدنتان کاهش خواهد یافت.
در صورت متوجه شدن یک عامل حواس پرت کننده، آن را از بین ببرید.
در صورتی که شما در حال مطالعه در کتاب خانه باشید و به دلیل پیام یک فرد دچار حواس پرتی شوید، نسبت به این حواس پرت کننده خاص یک متنی بنویسید و به خودتان بگویید که می خواهید به این مشکل غلبه کنید.
دفعه بعدی که این مورد دوباره صورت می گیرد، شما به پیام آن فرد توجه نخواهید کرد.
این کار را در هر زمانی که یک مورد حواس پرت کننده ایجاد می شود، انجام دهید؛
در نهایت خواهید توانست که به آن پیام توجه نکنید و به مطالعه خودتان ادامه دهید.
یک زمانی را صرف نگرانی خودتان بکنید.
زندگی می تواند کاملا شلوغ باشد، بنابراین در صورتی که شما در طول مطالعه و از طریق تفکر در رابطه با سایر موارد دچار حواس پرتی شوید، این مورد تعجب آور نخواهد بود.
به جای بی توجهی نسبت به این مورد، یک زمان استراحتی به خودتان بدهید و مطالعه خودتان را متوقف کنید.
5 دقیقه از زمان خودتان را صرف مواردی کنید که در ذهن شما وجود دارند، ولی بعد از آن به خودتان بگویید که الان باید بر روی وظیفه اصلی یا همان مطالعه متمرکز شوید.
از طریق مشخص کردن یک هدف اصلی، مطالعه را به عنوان یک اولویت در نظر بگیرید.
زمانی که شما یک امتحانی دارید، تفکر در رابطه با مواردی که باید مطالعه شود، به راحتی صورت می گیرد.
تقسیم بندی کردن کارها و ایجاد یک هدف اصلی باعث می شود که همه چیز قابل مدیریت باشد و شما کمتر در معرض موارد حواس پرت کننده قرار بگیرید.
برای مثال در صورتی که شما امتحان زیست شناسی داشته باشید که شامل سه فصل می باشد، شما مجبور نخواهید بود که همه بخش ها را در یک دوره مطالعاتی بخوانید.
در مرحله اول سعی کنید بر روی بخش هایی که برایتان مشکل هستند متمرکز شوید، مواردی از قبیل زیر بخش چرخه کربز.
همچنین سعی کنید که یک سری یادداشت ها و فلش کارت هایی هم تهیه کنید، چرا که می توانند در طول مطالعه مفید باشند. (منبع: سایت پیشرفت تحصیلی)
خارج شدن از شبکه ها
پیام فرستادن، رسانه های اجتماعی، تماس تلفنی و سایر موارد حواس پرت کننده ای که در نتیجه ابزارهای الکترونیکی ایجاد می شوند، بزرگترین محدودیت های موجود در متمرکز ماندن در حین مطالعه می باشند.
خوشبختانه این موارد به راحتی رفع می شوید و کلا در کنترل شما قرار دارند.
خودتان را باید از این موارد جدا کند!
اعلام های موجود در ابزارهایتان را خاموش کنید.
بهترین حالت این است که همه آنها را به صورت کامل خاموش کنید.
تماس تلفنی نداشته باشید یا پیام نفرستید.
در صورت امکان تلفن خودتان را خاموش کنید،
یا حداقل آنها را در حالت سکوت و دور از دسترس خودتان نگه دارید.
در صورتی که نتوانید این مورد حواس پرت کننده را متوقف کنید،
به بخش تنظیمات برنامه ها یا مرورگر بروید و رسانه های اجتماعی، وب سایت های خاص یا هر چیز خاصی که منجر به حواس پرتی تان می شوند و شما را از مطالعه دور می کنند را حذف یا غیر فعال کنید.
بر روی سطوح انرژی خودتان کار کنید.
تمایل به تعویق انداختن کارها و انجام ندادن اکثر وظایف مشکل یا ناخوشایند یک مورد طبیعی می باشد.
سطح انرژی شما در شروع یک دوره مطالعاتی در بالاترین سطح می باشد،
با این وجود، شروع کردن کارتان با موارد سخت تر عبارت از بهترین روش موجود می باشد.
سعی کنید که وظایف آسان تر را در مراحل بعدی انجام دهید.
این کار باعث می شود تا در زمانی که به بیشترین سطح تمرکز نیاز دارید، دارای یک تمرکز هوشیار و تیزی باشید.
الان و در زمان بعدی یک وقت استراحتی را در مطالعه خودتان در نظر بگیرید.
این مورد می تواند متناقض به نظر برسد، ولی در زمان کنونی از مطالعه دوری کنید و در یک زمان دیگر با انرژی ادامه دهید.
در طول هر ساعت مطالعه، یک استراحت کوتاه 5 دقیقه ای داشته باشید و مطالعه را متوقف کنید.
این کار به تجدید قوای شما کمک خواهد کرد و زمانی که شما به مطالعه خودتان ادامه می دهید، تمرکز بیشتری خواهید داشت.
انجام دادن یک کار مختصر دیگر، همانند داشتن یک پیاده روی مختصر، بیشترین فایده را برای شما خواهد داشت.
سعی نکنید که چند وظیفه را به همراه هم انجام بدهید. برخی از افراد تصور می کنند که انجام دادن چند وظیفه به صورت همزمان باعث می شود که شما سریع تر کار خودتان را انجام بدهید.
تلاش برای انجام دادن چند وظیفه، همانند انجام دادن تکالیف خانگی در حین تماشای تلویزیون یا خرید آنلاین، باعث خواهد شد که شما تمرکز خودتان را از دست بدهید.
به جای این کار سعی کنید که در هر زمانی بر روی یک وظیفه خاص متمرکز شوید.
استفاده از یک برنامه مطالعاتی – روش دوم
یک برنامه مطالعاتی تنظیم کنید.
از نظر کانون مشاوران زمانی که شما کلاس های زیادی دارید یا یک سری مواردی را باید مطالعه کنید، انجام دادن این کار سخت به نظر می رسد.
یک برنامه ای را برای خودتان تنظیم کنید و زمان های خاصی را صرف مطالعه موضوعات خاصی بکنید.
این کار باعث خواهد شد که مطالعه یک کار طاقت فرسایی نباشد و شما بتوانید وظیفه تان را انجام دهید.
برای مثال:
ممکن است که به مدت یک ساعت در طول دوشنبه شب، زیست شناسی را مطالعه کنید و بعد از آن یک ساعت زبان انگلیسی را مطالعه کنید.
بعد از آن، در عصر های سه شنبه، به مدت دو ساعت ریاضیات را مطالعه کنید.
برنامه خودتان را دنبال کنید، ولی در مواقعی که نیاز باشد، انعطاف پذیر باشید.
برای مثال در صورتی که شما در سه شنبه بعدی امتحان زیست شناسی داشته باشید.
می توانید در دوشنبه شب به مدت دو ساعت زیست شناسی بخوانید و زبان انگلیسی را در روز سه شنبه مطالعه کنید.
در صورتی که در کنار افراد دیگری مطالعه می کنید، برنامه خودتان را به اطلاع آنها برسانید تا منجر به حواس پرتی شما نشوند.
موضوعات مورد مطالعه را هر دو ساعت تغییر دهید.
یک تغییر کوچک منجر به تجدید قوا و متمرکز ماندن می شود.
در صورتی که به مدت طولانی به مطالعه یک چیزی ادامه دهید، سطح انرژی و تمرکز شما کاهش خواهد یافت.
تغییر دادن موضوعات مورد مطالعه منجر به مقابله با این مشکل می شود.
برای مثال، بعد از دو ساعت ریاضیات، یک وقت استراحت کوتاهی داشته باشید و بعد از آن به مطالعه زبان انگلیسی بپردازید.
مشغول شدن به موارد حواس پرت کننده به عنوان یک پاداش. موارد حواس پرت کننده می توانند به صورت مثبتی مورد استفاده قرار داده شوند و یک انگیزه ای برای مطالعه کردن شما باشند.
فرض کنید که شما باید به مدت یک ساعت هندسه مطالعه کنید، ولی شما از طریق ویدئوهای مربوط به گربه های جالب توجه، حواس پرت می شوید.
به خودتان بگویید که در صورتی که یک ساعت بدون هیچ نوع حواس پرتی مطالعه کنید، در آن صورت به خودتان اجازه خواهید داد که کل ویدئوهای گربه ها را مشاهده کنید.
تنظیم کردن فضای مطالعه خودتان – روش سوم جلوگیری از حواس پرتی
فضایی که در آن مطالعه می کنید در جلوگیری از حواس پرتی نقش بسزایی دارد.
یک مکانی را پیدا کنید که می خواهید در آنجا مطالعه کنید.
در صورتی که کتاب ها و اهمیت کتاب خانه باعث شود که شما وضعیت روانی مناسبی برای تمرکز بر روی بحث مثلثات داشته باشید، در این صورت به مطالعه این موضوع بپردازید.
در صورتی که صندلی های راحت و قهوه موجود در قهوه خانه محلی شما عبارت از مواردی باشند که شما برای مطالعه زبان انگلیسی به آن نیاز دارید، در این صورت به مطالعه این موضوع بپردازید.
مهمترین نکته ای که وجود دارد عبارت از موقعیتی می باشد که منجر به تهییج شما برای مطالعه می شود.
اکثر افراد یک مکانی را دوست دارند که بیش از حد سرد یا بیش از حد گرم نباشد.
یک فضای مطالعه نباید زرق و برق دار باشد. برخی از افراد جایی را ترجیح می دهند که کاملا ساکت باشد؛
برخی دیگر هم فضاهایی را ترجیح می دهند که پس زمینه آن یک مقداری شلوغ باشد.
در صورتی که در اغلب مواقع در طول مطالعه دچار حواس پرتی می شوید، سعی کنید که صندلی شما رو به دیوار باشد و رو به پنجره، ورودی و یا صندلی های دیگر نباشد.
در صورتی که در خانه مطالعه می کنید، سایر افراد را مطلع کنید.
یک علامتی بر روی در اتاق خودتان قرار دهید تا سایر افراد بر اساس آن بدانند که شما مطالعه می کنید.
این کار باعث خواهد شد که آنها منجر به حواس پرتی شما نشوند.
همچنین زمانی که شما مطالعه می کنید:
می توانید به دوستان خودتان پیام بفرستید یا به صورت تلفنی به آنها اطلاع بدهید که مطالعه می کنید و از آنها بخواهید که در طول این فاصله زمانی، حواس شما را پرت نکنند.
در صورتی که مطمئن باشید که موسیقی منجر به متمرکز ماندن شما می شود، از آن استفاده کنید.
مطالعات مربوط به مفید بودن موسیقی در متمرکز ماندن شما بر روی مطالعه، نتایج مختلفی را نشان داده اند.
در صورتی که شما فکر می کنید گوش دادن به موسیقی منجر به انرژی دار شدن و متمرکز شدن شما بر روی مطالعه می شود، در آن صورت می توانید از آن استفاده کنید.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/جلوگیری-از-حواس-پرتی-در-حین-درس-خواندن-و-مطالعه.jpg7201280مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-07-19 13:26:032019-07-30 15:10:23جلوگیری از حواس پرتی در حین درس خواندن و مطالعه
این مقاله در مورد چگونگی لذت بردن چند برابر از یک سکس را توضیح می دهد.
در طول این دوره، آلت تناسلی به شدت حساس است.
برای تحریک بیشتر دردناک خواهد بود. تفاوت در ارگاسم و انزال مهم است.
داشتن ارگاسم چندگانه برای مردان به این معنی است .
که شما در طول یک جلسه نزدیکی چند ارگاسم داشته باشید.
انزال و ارگاسم در مردان دو تجربه فیزیولوژیکی و روانشناختی جداگانه هستند.
وقتی مردان یاد می گیرند این دو را جدا کنند، می توانند یاد بگیرند.
که چگونه برای هر انزال چندین ارگاسم داشته باشند.
نزدیک ترین چیز برای ارگاسم چندگانه این است که یاد بگیریم.
چگونه ارگاسم چندگانه بدون انزال را تجربه کنیم.
سکس گروهی رایگان یکی از عوامل مهم انتقال بیماری های مقاربتی است.
ارگاسم چندگانه
بجای آنکه درگیر بیماری ایدز و بیماری مقاربی ناشی از سکس گروهی رایگان شوید باید بدانید که ارگاسم چندگانه با همسر می تواند حس خوشایندتر و امن تری به شما دهد.
حدود هشتاد درصد از مردان می توانند این کار را با سه ماه تمرین انجام دهند.
اما شما نباید در مورد نتیجه نهایی بسیار نگران باشید.
سکس و ارگاسم نباید بر اساس میزان چاقی و تعداد دفعاتی که می توانید در یک جلسه انزال دهید، محاسبه شود.
شما قصد ندارید هر چیزی را به کسی در رابطه بگویید.سکس گروهی رایگان
مهم است که به شما بهترین احساس را بدهد به خودتان فشار نیاورید.
باور اشتباه این است که ارگاسم چندگانه باید توام با فشار بدنی و تلاش زیاد باشد.
ارگاسم چندگانه هنگامی رخ می دهد که یک فرد بیش از یک ارگاسم در یک جلسه سکس داشته باشد.
با توجه به دوره های استراحت یا در طول فعالیت جنسی مشابه، بیش از یک ارگاسم وجود دارد.
سپس، هنگامی که شما در یک جلسه سکس دارید، به خودتان فشار نیاورید.
اضطراب مخرب عملکرد جنسی
اضطراب بدترین مخرب در عملکرد جنسی است.
هرچه بیشتر ترس و اضطراب از یک ارگاسم داشته باشید، ارگاسم شما زودتر خواهد شد.
شما باید نفس خود را با تمرکز بر واکنش همسر خود به حرکات تان متمرکز کنید.
شما همچنین می توانید با عقب نشینی انزال خود بر ارگاسم خود غلبه کنید.
برای تقویت کنترل انزال ، تمرین های سکسی را انجام دهید.
این تمرکز بر عضله انزالی است که همان عضله ای است.
که شما برای نگه داشتن جریان ادرار استفاده می کنید.
دکتر کگل این تمرین را به عنوان تمارین برای انزال زود رس .
و قوی تر کردن عضلات جهت سکس مطلوب تر می داند .
این تمرین را در سه ست با بیست بار تکرار انجام دهید.
شما به زودی توانایی خود را برای کنترل این عضلات.
و تاخیر در ارگاسم خود را تا زمانی که خودتان بخواهید انجام می دهید.
دوره پس از ارگاسم
دوره پس از ارگاسم به طور متوسط حدود نیم ساعت است.
هنگامی که منتظر هستید، چند ترفند جدید را امتحان کنید.
همه چیز بستگی به انواع ترفندهایی است که شما به کار می برید.سکس گروهی رایگان
هرچند، اگر به طور گسترده استفاده شود، خسته کننده خواهد بود، حتی اگر بسیار خوب باشد.
به طور متوسط زنان بدون داشتن دوره استراحت و زمان نامحسوس می توانند چند ارگاسم داشته باشند.
اما بدون تحریک آنها به پایه ی تحریک می رسند. انقباض ها متوقف می شوند.
رحم منقبض می ود و کلیتوریس پایین تر از پوسته آن می رود.
ضربان قلب و تنفس کاهش می یابد و گردش خون به حالت طبیعی می رسد.
کلیتوریس نیز بسیار حساس به تحریک است.
اما سایر قسمت های بدن توجه خاصی به خود جلب می کنند.
سکس باید یک تجربه لذت بخش برای هر دو طرف باشد و پیوند زوج ها را تقویت کند.
یک سکس یک رابطه بسیار نزدیک و صمیمی بین دو نفر است .سکس گروهی رایگان
و نیاز به تجربه و رابطه بین شما و همسر شما دارد تا بتوانید از آن لذت ببرید.
با این حال، واقعیت این است که اکثر مردم واقعا از آن لذت نمی برند.
مطالعات و مطالعات نشان می دهد که اکثر زنان در روابط به ندرت ارگاسم دارند.
و این امکان وجود دارد که وقتی به ندرت به ارگاسم برسید.
احتمالا نمی دانید که چگونه ارگاسم خود را به حداکثر برسانید.
در زیر برخی از نکات ساده برای کمک به تقویت ارگاسم زنان.
و لذت بردن از سکس به همان اندازه که ممکن است ارائه می شود. ادامه مطلب
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2018/06/گروهی-رایگان.png694962مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-05-12 23:49:002019-08-18 16:50:11سکس گروهی رایگان – اگر به این موضوع فکر می کنید حتما بخوانید
نرخ بالای طلاق و لزوم مشاوره پیش از ازدواج را جدی بگیرید!
بر اساس جدیدترین آمار منتشر شده از نرخ طلاق در سال گذشته، 67 درصد از ازدواج های ثبت شده در شهر تهران به جدایی ختم شده اند.
به نظر می رسد این آمار در سطح جهان رقمی بی همتا و نیازمند
بررسی های تخصصی باشد.
اگر چه در بررسی های انجام شده، مسایلی مانند فقر، 30 درصد
از طلاق های ایجاد شده را تبیین کرده است اما اجباری نبودن مشاوره ی پیش از ازدواج
به عنوان یکی از مهم ترین خلأ های موجود در این زمینه ذکر شده است.
بسیاری از متقاضیان ازدواج، در بهترین حالت ممکن به یک یا دو جلسه یشماوره پیش از ازدواج فرستاده می شوند .
در حقیقت محتوای آن جلسات هیچ یک از آیتم های نیازمند بررسی در مشاوره ازدواج را در بر نمی گیرد.
واقعیت آن است که افراد جوان می بایست مشاوره پیش از ازدواج
را به عنوان مهم ترین گام شروع زندگی مشترک در نظر بگیرند و به شناخت خود از
یکدیگر اکتفا نکنند.
چرا شناخت های فردی کفایت نمی کند؟
برای بسیاری از متقاضیان مشاوره ی پیش از ازدواج، به هنگام
شرکت در جلسات مشاوره
سخت است که بخواهند
این جمله را بشنوند که ” شما به درد هم نمی خورید” و یا ” لازم است
تا قبل از ازدواج، تغییراتی در خود ایجاد کنید”.
در حقیقت، هنگامی که شما اقدام به برقراری رابطه ی عاطفی با
فردی می کنید، ممکن است ویژگی های تفکر منطقی را تا حدودی از دست بدهید.
بدن شما تحت تاثیر عواطف، هیجانات و هورمون های جنسی، واکنش
نشان می دهد و شنیدن عبارت “نه” می تواند برای تان بسیار آزاردهنده
باشد.
بر همین اساس، لازم است تا از کمک تخصصی یک روانشناس یا
مشاور برای سنجش آیتم های لازم استفاده کنید.
ممکن است در بهترین حالت ممکن، شما به ویژگی های فردی طرف مقابل تان توجه کرده باشید .
در مورد خوب یا بد بودن خانواده ی او قضاوت هایی داشته باشید، اما معیارهای بسیار زیاد دیگری نیز وجود دارند که بررسی آن ها ضروری و جدی است.
در مشاوره ی پیش از ازدواج چه مواردی بررسی می شوند؟
هنگامی که در فرایند مشاوره پیش از ازدواج قرار می گیرید به
خودتان این فرصت را خواهید داد تا ابعاد و جوانب مختلف فردی، جسمی، روانی،
خانوادگی و اجتماعی طرف مقابل تان را بررسی کنید.
مشاور می تواند از طریق سوالات و ابزارهای تخصصی وجود و یا
عدم وجود اختلالات روانی در هر یک از طرفین را بررسی کند، معیارهای بلوغ جنسی،
شناختی، عاطفی، اجتماعی و اقتصادی را مورد سنجش قرار دهد و به شما دیدی واقع
بینانه تر ارایه دهد.
بررسی مسایل خانوادگی، بین فرهنگی و شخصیتی نیز از جمله
دیگر بررسی های ضروری می باشد.
در حقیقت از این طریق شما می توانید مساله ی ازدواج را در
مقیاسی وسیع تر مورد بررسی قرار دهید و ابعاد و زوایای پیدا و پنهان آن را به خوبی
مشاهده و بررسی کنید.
هشدارهای اورژانسی در زمینه ی انتخاب همسر
در صورتی که به هر دلیلی قادر به حضور در جلسه ی مشاوره پیش
از ازدواج نیستید، لازم است تا در صورت
حضور علایم زیر، هوشیارانه تر عمل کنید و تا بررسی دقیق مساله به کمک متخصص، از
اقدام برای ازدواج خودداری کنید.
تکانشی بودن و عدم کنترل خشم
در صورتی که طرف
مقابل تا در کنترل عصبانیت و ناراحتی خود مشکل دارد، ازدواج تان بسیار پرخطر خواهد
بود.
ممکن است تعدادی
از زن ها در اوایل آشنایی ویژگی هایی مانند جدی و عصبی بودن را خوب تلقی کنند و
حمل بر قدرتمندی نمایند، اما می توان گفت عدم توانمندی در کنترل خشم، مهم ترین و
اساسی ترین پیش بینی کننده ی طلاق است.
لازم است تا در
دوران آشنایی، واکنش های همسر آینده تان در مواقع عصبانیت را به دقت بررسی کنید.
در صورتی که او در این مواقع دست به اقدامات تکانشی بزند، به خود یا دیگران و محیط آسیب برساند، فحاشی کند .
کنترل خود را از دست دهد، لازم است در تصمیم تان برای ازدواج با او تجدید نظر کنید و برای دریافت کمک تخصصی، او را به نزد روانشناس بفرستید.
بر اساس مطالعات
گاتمن، افرادی که در یک سال قبل از ازدواج، درگیری فیزیکی داشته اند، با احتمال
بیشتری در طی 6 ماه ابتدایی زندگی مشترک نیزهمسرشان را مورد ضرب و شتم فیزیکی قرار
خواهند داد.
میزان سلامت روان
دوران آشنایی قبل
ازازدواج فرصت مناسی است تا بتوانید میزان سلامت روانی طرف مقابل تان را تا حدودی
ارزیابی کنید.
اگرچه ممکن است
شما در این زمینه متخصص نباشید اما مشاهده ی علایمی مثل مضطرب بودن، بی حوصله و
خسته بودن، شکاکیت، احتیاط بیش از حد، تمایل به آسیب زدن به خود و یا دیگران می
تواند نشانه های مهمی از اضطراب، افسردگی و اختلالات شخصیتی مختلف باشد.
در صورت مشاهده ی
علایمی از این قبیل، بهتر است حتما با یک روانشناس مشورت کنید.
وجود آسیب های
روانی و یا اختلالات روانی می تواند وضعیت را بسیار خطرناک کند و لازم است افراد
مذکور تا قبل از بهبودی، از اقدام برای ازدواج خودداری کنند.
استقلال
مستقل نبودن نیز
یکی از مهم ترین شاخص های خطرآفرین است که می توانید آن را در رابطه تان بررسی
کنید.
آیا طرف مقابل
تان در موقعیت های مختلف، توانایی تصمیم گیری مستقلانه را دارد یا اینکه شما و
خانواده برایش تصمیم می گیرید؟
آیا تجربه ای از
زندگی مستقلانه داشته است؟
آیا او می تواند
در عین صمیمیت با شما، رابطه ی خوب و مسالمت آمیزی با خانواده تان نیز برقرار کند
یا اینکه مدام به جانبداری از یک طرف می پردازد؟
واکنش او در
هنگام مداخله های دیگران چیست؟
آیا می تواند
برخورداری توام با خونسردی و دایت داشته باشد یا سریعا به فکر کاهش مشکلات از طریق
قطع یا کم کردن روابط است؟
در این زمینه می
توانید نطر او در مورد مشورت کردن را نیز جویا شوید.
افرادی که از
بلوغ شناختی خوبی برخوردار باشند، معمولا پذیرای مشورت هستند و در مقابل آن گارد
بسته ای نخواهند داشت. هر چند در نهایت، تصمیم قطعی را خودشان خواهند گرفت.
واقع نگری
اگر طرف مقابل
تان از جمله افرادی است که در مدت آشنایی با شما، هوش از سرش رفته و بدون در نظر
گرفتن واقعیت های موجود، همه چیز را ممکن و درست شدنی می داند، با خطر جدی مواجه
خواهید بود.
چنین فردی ممکن
است در پاسخ به هر یک از نگرانی های شما، چنین پاسخی بدهد که ” اشکالی نداره،
درستش می کنیم، حل میشه و…”
ویژگی این پاسخ
ها در این است که کلی، مثت نگرانه و رمانتیک هستند و در واقعیت موجود، چیزی از آن
ها حمایت نمی کند.
ممکن است پسر، در
پاسخ به نگرانی های مالی تان، بگوید ” اشکالی نداره، وام می گیریم و
…” در حالیکه وقتی از جزییات وام گرفتن سوال می کنید، جوابی برای گفتن
ندارد.
چنین تصمیم هایی
به دلیل ایده آل گرایی و نشدنی بودن، می توانند بسیار خطرناک باشند و برای تان
دردرسر های زیادی ایجاد کنند.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/02/مشاوران-ایران-زوج-درمانی-مشاوره-خانواده-مشاوره-فردی.png694962مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-05-06 08:40:342020-04-11 18:15:19طلاق و لزوم مشاوره پیش از ازدواج
رشته روان شناسی با یک سری از افسانه ها و تصورات اشتباه مواجه بوده است. این مورد به دلیل دانش و تجربه محدود افراد در حوزه علم روانشناسی می باشد.
برای اکثر افراد، اولین تجربه آنها (و معمولا تنها تجربه آنها) در حوزه روان شناسی در زمانی صورت می گیرد که آنها در یک دوره مقدماتی مربوط به الزامات آموزش عمومی دبیرستانی یا دانشگاهی شرکت می کنند.
به همین دلیل تصورات اشتباه زیادی در مورد روان شناسی وجود دارد.
تصورات اشتباه رایج در مورد روانشناسی
یک سری از تصورات اشتباه رایج در مورد روان شناسی عبارتند
از:
افسان 1: روان شناسی آسان است
این تصور اشتباه شاید اولین تصور اشتباه رفع شده برای دانشجویان زیادی باشد که در دوره های روان شناسی عمومی با سختی مباحث روان شناسی آشنا می شوند.
چرا برخی از افراد این تصور اشتباه را دارند که روان شناسی ساده و آسان است؟
یکی از دلایل این موضوع می تواند این موضوع باشد که اکثر افراد به دلیل داشتن تجربیات شخصی زیاد در مورد رفتار انسای، فرض می کنند که آنها به صورت طبیعی می توانند یک متخصص در مورد افراد باشند.
به طور مشخصی، هیچ شخصی این عقیده را ندارد که به دلیل اینکه شما به زبان انگلیسی صحبت می کنید، یک کلاس زبان انگلیسی می تواند آسان باشد.
همانطور که زبان انگلیسی می تواند برای صحبت کنندگان بومی سخت باشد، کلاس های روان شناسی هم می توانند سخت باشند.
به خصوص برای دانشجوانی که تجربیات کمتری در رابطه با افراد مختلف دارند یا پس زمینه محدودی در مورد موضوعات علمی و ریاضی دارند.
خوشبختانه، صرف اینکه روان شناسی چالش زا می باشد، به این معنا نیست که برای هر شخصی که به آن علاقمند است، غیرقابل دسترس می باشد.
در حالی که ممکن است فراز و فرود های زیادی در یادگیری وجود داشته باشد، شما می توانید با تلاش و اراده محکم در کلاس های روان شناسی موفق باشید.
افسانه 2: روانشناسی فقط یک حس عمومی و رایج می باشد
افراد بعد از شنیدن آخرین یافته های مربوط به تحقیقات
روانشناسی، تمایل دارند که پاسخ های “البته مشخص بود” را بدهند.
برخی مواقع افراد
بیان می کند که “البته این مورد مشخص بود! چرا افراد زمان خودشان را برای
تحقیق در مورد موارد مشخص و رایج تلف می کنند؟”
ولی مواردی که عرف و حس عام می باشند، ضرورتا در تمامی موارد صحیح نمی باشند.
در صورتی که یک کتاب در مورد بررسی های مشهور در تاریخ روان شناسی مطالعه کنید، به این نتیجه خواهید رسید که بیشتر این تحقیقات، ادراک های عمومی و مشترک موجود در زمان خودشان را رد کرده اند.
آیا شما به صورت بالقوه و فقط به دلیل اینکه دارای قدرت
هستید می توانید شوک های الکتریکی به سایر افراد وارد کنید؟
عرف می تواند شما
را مجبور کنید که به صورت قطعی، جواب نه بگویید، ولی روان شناس معروفی به اسم
استنلی میلگرام[1]،
در یک آزمایش فرمانبرداری نشان داد که اکثریت افراد، دقیقا همین کارها را انجام می
دهند.
چنین مواردی در رابطه با عرف وجود دارد – فقط به دلیل اینکه یک موردی
دوست داشتنی به نظر می رسد، هیچ لزومی
وجود ندارد که به معنای درست بودن آن باشد.
محققان می توانند برخی از این سوالات و پیش فرض ها را در مورد رفتار انسانی مطرح کنند و به صورت علمی آنها را بررسی کنند، و درست بودن یا دروغ بودن عقاید رایج ما در مورد خودمان را مشخص کنند.
آزمایش ها با استفاده از روش های علمی می توانند مسائل انسانی را به صورت هدفمند و منصفانه بررسی کنند.
افسانه 3: شما با درجه لیسانس به یک درمانگر تبدیل خواهید شد
به منظور تبدیل شدن به یک درمانگر تجربی، شما حداقل به درجه
کارشناسی ارشد در رشته هایی همانند روان شناسی، مشاوره، مددکاری اجتماعی یا
پرستاری روانپزشکی پیشرفته نیاز دارید.
با داشتن مدرک کارشناسی فرصت های شغلی زیادی در زمینه سلامت روان خواهید داشت، ولی این موقعیت ها به عنوان مشاغل غیرتخصصی در نظر گرفته می شوند.
شما نمی توانید فقط با داشتن درجه کارشناسی، یک درمانگاه شخصی برای خودتان داشته باشید.
نکته مهم دیگری که باید مد نظر قرار داد، عبارت از این است که عنوان تخصصی “روان شناس” یک عنوان تحت نظارت و کنترل می باشد.
به منظور اینکه به شما روان شناس گفته شود، شما باید درجه دکتری در روان شناسی داشته باشید، یک دوره انترنی تحت نظارت را پشت سر بگذارید و در آزمون های مجوز رسمی قبول شوید.
افسانه 4: روان شناسان صرفا با گوش دادن به صحبت های افراد، پول زیادی را به دست می آورند
به طور قطع برخی از روان شناسان پول زیادی را از کار خودشان به دست می آورند.
اکثر افراد فکر می کنند که روان شناسان در یک جای راحت می نشینند و فقط با نوت پد زرد سر و کار دارند، در حالی که درمانجوها حقیقت را نمی دانند و دچار سرگردانی هستند.
روش مرسوم گفت و گو درمانی فقط یکی از تکنیک هایی می باشد که درمانگران می توانند مورد استفاده قرار دهند، و قطعا یک روش الزامی نمی باشد.
در طول این دوره ها، درمانگران به صورت فعالی مشغول گوش دادن به صحبت های درمانجو ها، پرسیدن سوالات، ارائه راهنمایی ها، و کمک به درمانجو ها برای ایجاد راه حل هایی به منظور انجام وظایف روزمره هستند.
در واقع روان شناسان در حوزه وسیعی از تخصص ها کار می کنند و وظیفه کاملا سختی را انجام می دهند.
حقوق پرداختی به روان شناسان می تواند قابل توجه باشد.
برخی از متخصصان روان شناسی در زمینه سلامت روان فعالیت می کنند و بر روی کمک به افراد دارای ناراحتی های روان شناختی متمرکز می شوند، ولی سایر متخصصان در حوزه هایی همانند تجارت، آموزش، طرز حکومت و تحقیقات فعالیت می کنند.
پایین ترین حقوق پرداختی به روان شناسان از 20000 دلار تا 30000 دلار می باشد، در حالیکه بالاترین پرداخت های صورت گرفته به آنها ما بین 100000 دلار تا 250000 دلار می باشد.
عواملی از قبیل حوزه تخصصی، پیش زمینه آموزشی و تجربه در تعیین حقوق تاثیرگذار هستند.
افسانه 5: روانشناسی یک علم واقعی نمی باشد
یک افسانه دیگری که در مورد روان شناسی وجود دارد، عبارت از این است که روان شناسی یک علم واقعی نمی باشد.
در مرحله اول اجازه بدهید تا بررسی کنیم که چه چیزی علم می باشد و چه چیزی علم نمی باشد. برخی از ویژگی های کلیدی علم عبارتند از:
استفاده از روش های تجربی
متغیرهای قابل کنترل و تغییر توسط محققان
هدفمند بودن
اجازه دادن به آزمون فرضیه ها
قابل تکرار بودن نتایج
یافته ها به محققان اجازه بدهند که شرایط آینده را پیشبینی کنند
روان شناسی برای بررسی رفتار انسانی و حیوانی، از تمامی این روش ها استفاده می کند.
محققان برای انجام دادن تحقیق از روش علمی استفاده می کنند، که به معنای این است که متغیرها تحت کنترل می باشند و به صورت عملیاتی تعریف شده اند.
آزمایش ها می توانند فرضیه های مختلفی را بررسی کنند و برای مشخص شدن احتمال بدست آمدن این نتایج صرفا به دلیل شانس، از تحلیل های آماری استفاده کنند.
همچنین روان شناسان یافته های خودشان را به نحوی بیان می کنند که تکرار کردن آزمایش ها و روش ها در آینده برای سایر محققان امکان پذیر باشد.
روان شناسی در مقایسه با علوم گسترده ای که وجود دارند، می تواند یک علم نسبتا جدیدی باشد؛ ولی در هر صورت یک علم واقعی می باشد.
با این وجود، باید توجه داشت که روان شناسی علمی دارای برخی از محدودیت ها می باشد. رفتار انسان می تواند در طول زمان متغیر و متنوع باشد، بنابراین یک چیزی که در یک زمان و مکان خاص درست می باشد، ضرورتا نمی تواند در موقعیت ها، مجموعه ها، فرهنگ و یا جامعه های مختلف هم درست باشد.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/04/افسانه-رایج-و-تصورات-اشتباه-نسبت-به-روانشناسی.png694962مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-04-22 17:26:072019-07-30 15:13:36پنج افسانه رایج و تصورات اشتباه نسبت به روانشناسی
رویاها دانشمندان را از هزاران سال پیش مجذوب خودشان کرده اند، ولی فقط در سالهای اخیر بوده است که رویا وارد حوزه تحقیق تجربی شده است و مطالعات علمی بر روی آن متمرکز شده اند.
ممکن است اتفاقاتی شما را در طول یک رویا و در رابطه با موارد مرموز دچار تحیر و سردرگمی می کند، یا شاید خودتان متحیر شوید که چرا رویا وجود دارد.
رویا چیست؟
رویا می تواند شامل هر نوع تصاویر، تفکرات و عواطفی باشد که در طول خواب تجربه می شود. رویاها می توانند بیش از حد معمول مشخص باشند یا دارای ابهام زیادی باشند؛
دارای عواطف لذت بخش باشند یا شامل تصاویر ترسناک باشند؛ متمرکز شده و قابل شناخت باشند یا نامشخص و سردرگم کننده باشند.
رویاها منجر به دستیابی به چه اهدافی می شوند؟
در حالی که همه ما رویا می بینیم، سوال مطرح شده در مورد موضوع عبارت از این است که روان شناسان در مورد علت رویا دیدن ما چه دیدگاهی دارند؟
در حالی که نظریه های مختلفی در این زمینه بیان شده اند، ولی هیچ نوع توافق عمومی وجود ندارد.
با توجه به زمان قابل توجهی که ما در وضعیت رویا دیدن صرف می کنیم، واقعیت مربوط به اینکه متخصصان هنوز نتوانسته اند هدف از رویاها را بفهمند، می تواند غیرقابل باور باشد.
با این وجود، نکته مهمی که باید در نظر گرفت عبارت از این است که علوم موجود همچنان در حال مشخص کردن هدف و عملکرد دقیق مربوط به خواب هستند.
برخی از محققان بر این باورند که رویا هیچ نوع کاربرد و هدف مشخصی ندارد، در حالی که سایر محققان بر این عقیده هستند که رویا یک عامل اصلی برای بهزیستی روانی، عاطفی و فیزیکی می باشد.
ارنست هافمن[1]، رئیس مرکز اختلالات خوابی در بیمارستان نیوتن – ولزلی در بوستون، مس، در مجله آمریکای علمی[2] (2006) بیان کرده است که “… یک عملکرد محتمل (هر چند که اثبات نشده است)
از رویا عبارت از ایجاد یک سری موارد جدید در سیستم حافظه ای به روشی می باشد که منجر به کاهش انگیختگی عاطفی می شود و با کمک کردن به ما برای مقابله با اتفاقات آسیب زا یا استرس زای بعدی منطبق می باشد.”
در ادامه با برجسته ترین نظریه های ارائه شده در حوزه رویا
آشنا خواهیم شد.
نظریه سیگموند فروید[1] در مورد رویاها، که مطابق با دیدگاه روان کاوی می باشد، بیان کرده است که رویاها نشانگر تمایلات، تفکرات و انگیزش های غیرهوشیارانه می باشند.
بر اساس دیدگاه روان کاوی فروید نسبت به شخصیت، افراد از طریق یک سری غریزه های تهاجمی و جنسی تحریک می شوند که از طریق آگاهی هوشیارانه سرکوب می شوند.
فروید معتقد است در حالیکه این تفکرات به صورت هوشیارانه بیان نمی شوند، این تفکرات از طریق رویاها به بخش آگاهی ما راه پیدا می کنند.
فروید در کتاب معروف خودش به اسم تفسیر خواب[2]
بیان کرده است که خواب ها “… مکمل ها نامرئی از رویاهای سرکوب شده ما
هستند.”
همچنین وی دو مولفه متفاوت از رویاها را بیان کرده است: مضمون مشخص و مضمون پنهانی. مضمون مشخص از تصاویر و تفکرات واقعی ایجاد شده است .
مضامین قرار گرفته در قالب مضمون پنهانی عبارت از معانی روان شناختی مخفی از رویاها می باشند.
نظریه فروید منجر به محبوبیت تفسیر خواب وی شد که تا به امروز هم به عنوان یک منبع محبوب و مورد استفاده باقی مانده است.
با این وجود، تحقیقات صورت گرفته نتوانسته اند نشان بدهند که مضمون مشخص منجر به تغییر یافتن اهمیت روان شناختی واقعی از رویا می شود.
مدل فعال سازی – ترکیب از رویا دیدن
مدف فعال سازی – ترکیب از رویا، برای اولین بار توسط جی. الان هوبسون و روبرت مک کلارلی[3] و در سال 1977 مطرح شد.
بر اساس این نظریه، مدارهای موجود در مغز در طول خواب REM فعال می شوند، و باعث می شوند که بخش های مربوط به سیستم کناری در عواطف، احساسات و خاطره ها درگیر شود که برای فعال شدن بادامه و هیپوکامپوس مغز را هم شامل می شود.
ذهن این فعالیت درونی را ترکیب و تفسیر می کند و تلاش می کند که یک معنایی را برای این سیگنال ها پیدا کند که در طول رویا دیدن نتیجه می دهد.
این مدل بیان می دارد که رویاها عبارت از تفسیر ذهنی از سیگنال هایی می باشند که از طریق مغز و در طول خواب ایجاد شده اند.
در حالیکه این نظریه بیان می دارد رویاها در نتیجه سیگنال های ایجاد شده درونی به وجود می آیند، هوبسون بر این باور نمی باشد که رویاها بی معنا هستند.
در مقابل، وی بیان می دارد که رویا دیدن عبارت از ” … خلاقانه ترین وضعیت هوشیاری می باشد.
به نحوی که یکی از ترکیبات آشفته و خودبخودی از مولفه های شناختی می باشد که منجر به ایجاد شکل های جدیدی از اطلاعات می شود و در نهایت ایده های جدید را ایجاد می کند.
در حالیکه مقدار قابل توجهی از این ایده ها یا حتی اکثر این ایده ها ممکن است که بی معنی باشند، حتی در صورتی که مقدار محدودی از نتایج خیالی آن در واقعیت درست باشند، زمان های رویا دیدن ما عبارت از زمان های تلف شده نخواهند بود.”
یکی از اصلی ترین نظریه های مربوط به توضیح خواب دیدن عبارت از این است که خواب به ما اجازه می دهد تا تمامی اطلاعاتی را که در طول روز گذشته به دست آورده ایم را ادغام و پردازش کنیم.
برخی از متخصصان خواب بر این باورند که خواب یک محصول جانبی یا حتی یک بخش فعال از پردازش اطلاعات می باشد.
به دلیل اینکه ما در طول روز با اطلاعات و خاطرات مختلفی سر و کار داریم، ذهن های خواب ما در هنگام چرت زدن، منجر به ایجاد تصاویر، برداشت ها و داستانهایی برای مدیریت فعالیت صورت گرفته در درون ذهن ما می شود.
سایر نظریه های مربوط به رویاها
نظریه های دیگری هم در مورد صورت گرفتن و معنای رویاها بیان
شده اند. موارد بیان شده در زیر، فقط تعداد محدودی از ایده های پیشنهاد شده می
باشند:
یک نظریه بیان می دارد که رویاها عبارت از نتایج تلاش ذهن ما برای تفسیر محرک خارجی در طول خواب می باشند. برای مثال، ممکن است که صدا رادیو در مضمامین رویای ما وجود داشته باشد.
نظریه دیگری از استعاره کامپیوتر برای رویاها استفاده می کند.
بر اساس این نظریه، رویاها منجر به تمیز شدن پارازیت های موجود در مغز می شوند، که بیشتر شبیه عملیات تمیز کردن در یک کامپیوتر می باشد و منجر به نیرو بخشیدن به ذهن به منظور آماده شدن برای یک روز جدید می شود.
با این وجود، یک مدل دیگری بیان می کند که عملکرهای رویاها همانند یک روان درمانی می باشد. در این نظریه، فرد رویا بیینده قادر است تا در یک محیط ایمن، ما بین تفکرات و عواطف مختلف ارتباط برقرار کند.
یک مدل جدید در مورد رویا دیدن، شامل ترکیبی از نظریه های مختلف می باشد. فعال کردن ذهن منجر به ایجاد ارتباطات رها شده ما بین تفکرات و رویاها می شود، که از طریق عواطف فرد رویا بیننده راهنمایی می شود.
هنری دوید توریو[1] معتقد
است که “رویاها عبارت از مبنای شخصیت های ما می باشند.”
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/04/7-نظریه-در-مورد-دلیل-رویا-دیدن-نظریه-های-مربوط-به-رویا-دیدن-از-نظر-مشاور-خانواده.png694962مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-04-15 09:49:432019-07-30 15:14:247 نظریه در مورد دلیل رویا دیدن – نظریه های مربوط به رویا دیدن از نظر مشاور خانواده
عبارت اختلال روان شناسی در برخی مواقع برای اشاره به چیزی که بیشتر به عنوان اختلال روانی یا اختلال روان پزشکی شناخته می شود، مورد استفاده قرار می گیرد.
اختلال های روانی عبارت از علائم رفتاری یا روان شناسی می باشند که بر روی بخش های مهمی از زندگی تاثیر می گذارند.
این اختلال ها منجر به ایجاد ناراجتی برای فرد تجربه کننده علائم می شوند.
در حالی که لیست زیر یک لیست کامل از تمامی اختلال های روانی نمی باشد، ولی یک لیستی است که شامل گروه های اصلی از اختلال هایی می باشد که در راهنمای آماری و تشخیصی اختلال های روانی[1](DSM) قرار دارند.
آخرین چاپ از این راهنمای تشخیص عبارت از DSM-5 می باشد که در می سال 2013 انتشار یافته است. DSM
عبارت از جامع ترین سیستمیی می باشد که برای طبقه بندی اختلال های روانی مورد استفاده قرار می گیرد و معیارهای تشخیص استانداردی را ارائه می دهد.
اختلال های رشد عصبی عبارت از اختلال هایی می باشند که
معمولا در طول دوره طفولیت، کودکی، یا نوجوانی تشخیص داده می شوند. این اختلال های
روان شناسی شامل موارد زیر می باشند:
ناتوانی ذهنی[3] (یا اختلال رشد ذهنی) که قبلا به عنوان کندی ذهنی مورد اشاره قرار می گرفت.
این نوع از اختلال رشدی قبل از سن 18 سالگی ایجاد می شود و مشخصه آن عبارت از محدودیت هایی در عملکرد ذهنی و رفتارهای انطباقی می باشد.
محدودیت های مربوط به عملکرد ذهنی در اغلب موارد از طریق آزمون های IQ تشخیص داده می شوند؛
در صورتی که نمره IQ شما بین 70 تا 75 قرار بگیرد، نشان دهنده وجود یک محدودیت می باشد.
رفتارهای انطباقی عبارت از رفتارهایی هستند که شامل مهارتهای عملی و روزمره، همانند خود مراقبتی، ارتباط اجتماعی و مهارت های زندگی می باشند.
تاخیر رشد کلی[4] عبارت از تشخیص ناتوانایی های ذهنی در کودکانی می باشد که کمتر از 5 سال سن دارند.
چنین تاخیراتی مربوط به مهارت های شناختی، عملکرد اجتماعی، گفتاری، زبانی و حرکتی می باشند.
این مورد در اغلب مواقع به عنوان یک تشخیص آنی صورت گرفته بر روی کودکانی مشاهده می شود که برای شرکت کردن در آزمون های استاندارد IQ هنوز کوچک هستند.
زمانی که کودکان به یک سنی برسند که برای آزمون هوش استاندارد شده مناسب باشند، ممکن است که در آنها یک ناتوانی ذهنی تشخیص داده شود.
اختلال های ارتباطی[5] عبارت از مواردی هستند که بر روی توانایی استفاده، شناخت یا مشخص کردن زبان و گفتار تاثیرگذار هستند.
DSM-5 چهار زیر گروه را برای اختلال های ارتباطی تعریف کرده است: اختلال زبانی، اختلال صدای گفتاری، اختلال روانی در شروع کودکی (لکنت زبان داشتن) ، و اختلال ارتباط اجتماعی (عمل گرایانه).
اختلال طیف اوتیسم[6] که مشخصه آن مشکلات دائمی در تعامل اجتماعی و ارتباط ما بین حوزه های مختلف زندگی و همچنین یک الگوی محوری و تکراری از رفتارها می باشد.
DSM بیان می کند که علائم اختلال طیف اوتیسم باید در طول مرحله رشد اولیه صورت بگیرد و این علائم باید منجر به ایجاد نواقص قابل توجهی در حوزه های مهمی زندگی، شامل عملکرد اجتماعی و شغلی شود.
اختلال فزون کاری کمبود توجه[7] که مشخصه آن وجود داشتن الگوهای پایدار از تکانش های فزون کاری و / یا عدم توجه می باشد .
منجر به ایجاد اختلال در عملکرد فرد می شود و در دو یا چند مورد از بخش هایی همانند موقعیت های خانگی، کاری، مدرسه ای و اجتماعی صورت می گیرد.DSM-5
بیان کرده است که چند مورد از این علائم باید قبل از سن 12 سالگی وجود داشته باشند و این علائم باید یک تاثیر منفی بر روی عملکرد اجتماعی، شغلی یا آکادمیکی فرد داشته باشند.
اختلال دو قطبی از طریق تغییرات صورت گرفته در وضعیت روانی و همچنین تغییرات مربوط به سطوح فعالیت و انرژی مشخص می شود.
این اختلال در اغلب مواقع شامل تجربه کردن تغییراتی در حالت های روانی تشدید شده و دوره های افسردگی می باشد. چنین وضعیت های روانی تشدید شده می توانند به عنوان شیدائی یا شیدائی خفیف شناخته شوند.
معیار شیدایی و شیدائی خفیف DSM-5 در مقایسه با
ورژن قبلی DSM
، شامل یک افزایش در تمرکز بر روی تغییرات صورت گرفته در سطح انرژی و فعالیت و
همچنین تغییرات صورت گرفته در وضعیت روانی می باشد.
شیدائی[9] از طریق احساس هیجان زده شدن بیش از حد و حتی افراطی ایجاد می شود.
دوره های شیدائی در برخی مواقع از طریق احساسات مربوط به حواسپرتی، تحریک پذیری و اعتماد بیش از حد مشخص می شود.
همچنین افرادی که شیدائی را تجربه می کنند در معرض مشغول شدن در فعالیت هایی قرار می گیرند که پیامدهای طولانی مدت منفی برای آنها دارد، فعالیت هایی از قبیل قمار بازی و ولخرجی در خرید.
اتفاقات افسرده کننده[10] از طریق احساس ناراحتی عمیق، گناه، خستگی و تحریک پذیری مشخص می شوند.
افراد دارای اختلال دو قطبی ممکن است که در دوره افسردگی علاقه خودشان را نسبت به فعالیت هایی که قبلا از آن لذت می بردند از دست بدهند، با مشکلات خوابی مواجه شوند و حتی دچار تفکرات خودکشی شوند.
هر دو مورد اتفاقات دیوانه کننده (شیدا کننده) و افسرده کننده می توانند هم برای فردی که آنها را تجربه می کند و هم برای خانواده، دوستان و سایر افرادی که رفتارها و تغییرات روانی این افراد را مشاهده می کنند، ترسناک باشد.
خوشبختانه روش های درمان موثر و کارا، که در اغلب موارد شامل تجوز دارویی و روان درمانی می باشند، می توانند به افراد دارای اختلال دو قطبی کمک کنند که علائم خودشان را به صورت مناسبی مدیریت کنند.
اختلال های اضطرابی
اختلال های اضطرابی از طریق ترس، نگرانی، اضطراب و سایر اختلال های روانی بیش از حد و دائمی شناخته می شوند.
ترس شامل یک واکنش عاطفی نسبت به یک تهدید می باشد، چه در صورتی که این تهدید واقعی باشد یا فقط خود فرد چنین تهدیدی را احساس کند. اضطراب شامل یک پیشبینی می باشد که یک تهدیدی ممکن است در آینده اتفاق بیافتد.
در یکی از ارزیابی های چاپ شده در مجله آرشیوهای روان
پزشکی عمومی[12] ، تخمین زده شده
است که 18 درصد از افراد بزرگسال آمریکایی، حداقل در یکی از مراحل زندگی خودشان به
یک اختلال اضطراب رنج دچار می شوند.
انواع اختلال های اضطرابی عبارتند از:
اختلال اضطراب عمومی شده[13] (GAD) که ویژگی بارز آن نگرانی شدید در مورد اتفاقات روزمره می باشد.
در حالی که برخی از استرس ها و نگرانی ها نرمال می باشند و حتی به عنوان بخشی رایجی از زندگی در نظر گرفته می شوند.
ولی GAD شامل نگرانی هایی می باشد که بیش از حد هستند و منجر به ایجاد تداخل در بهزیستی و عملکرد فرد می شود.
فوبیای مکانهای باز و شلوغ[14] که مشخصه آن عبارت از ترس بیش از حد از مکان های عمومی می باشد.
افرادی که چنین فوبیایی دارند در اغلب مواقع این ترس را دارند که در یک مجموعه ای که بیرون رفتن از آن مکان سخت می باشد، دچار حمله مزمن (صرع) شوند.
به دلیل وجود داشتن این ترس، اکثر افراد دارای فوبیای مکانهای باز و شلوغ در اغلب مواقع از رفتن به موقعیت هایی که احتمال تحریک شدن حمله اضطرابی در آنجا وجود دارد، اجتناب می کنند.
در برخی از موارد، این رفتار اجتنابی می تواند به یک حدی برسد که حتی فرد نتواند به تنهایی در خانه بماند.
اختلال اضطراب اجتماعی[15] یک اختلال روان شناختی رایجی می باشد که شامل ترس غیرعقلایی از مشاهده شدن و قضاوت شدن می باشد.
اضطرابی که در نتیجه این اختلال ایجاد می شود، می تواند تاثیر قابل ملاحظه ای بر روی زندگی فرد داشته باشد و عملکرد وی در مدرسه، کار و سایر مجموعه های اجتماعی را با اخلال مواجه سازد.
فوبیاهای خاص[16] که شامل ترس بیش از حد از یک فرد یا موقعیت خاص موجود در محیط اطراف می باشد.
برخی از مثال های مربوط به فوبیاهای خاص رایج عبارت از ترس از حشرات، ترس از ارتفاع یا ترس از مارها می باشد.
چهار نوع اصلی فوبیاهای خاص شامل اتفاقات طبیعی (غرش آسمان، رعد و برق، طوفان)، بالینی (فرآیندهای پزشکی، فرآیند های دندان پزشکی، تجهیزات بالینی)، حیوانات (سگ ها، مارها، حشره ها) و موقعیتی (مکان های کوچک، خانه متروک، رانندگی) می باشند.
زمانی که افراد با یک شی یا موقعیت عمومی مواجه می شوند، ممکن است که تهوع، لرزش، ضربان شدید قلب و حتی ترس از مردن را تجربه کنند.
اختلال مزمن[17] یک نوع اختلال روان پزشکی می باشد که ویژگی بارز آن حمله های مزمنی می باشد که در اغلب موارد بدون هیچ نوع دلیل خاص منجر به افسردگی فرد می شوند.
به همین دلیل، افراد دارای اختلال مزمن در اغلب مواقع اضطراب را تجربه می کنند و تمایل دارند که احتمال صورت گرفتن حمله مزمن دیگری را از بین ببرند.
ممکن است که افراد شروع به اجتناب کردن از موقعیت ها و مجموعه هایی بکنند که در گذشته حملات مزمن صورت گرفته است یا ممکن است که در آینده چنین حمله ای صورت بگیرد.
این شرایط می تواند منجر به ایجاد اختلال در بخش های مختلفی از زندگی روزمره شود و انجام دادن کارهای روتین را به یک مورد مشکل تبدیل کند.
اختلال اضطراب جدایی[18] یک نوع اختلال اضطرابی می باشد که شامل مقادیر زیادی ترس یا اضطراب در مورد جدا شدن از موارد دلبستگی می باشد.
اغلب افراد با ایده اضطراب جدایی آشنا هستند، چرا که این مورد مربوط به ترس کودکان آنها نسبت به جدا شدن از والدینشان می باشد، ولی کودکان و افراد بالغ می توانند این اضطراب را به صورت مناسبی تجربه کنند.
زمانی که علائم شدید می شوند و عملکرد نرمال فرد را با اختلال مواجه می سازند، ممکن است که اختلال اضطراب جدایی در افراد تشخیص داده شود.
علائم مربوط به این نوع اختلال شامل ترس بیش از حد نسبت به جدا شدن از مراقبان یا سایر موارد دلبستگی می باشد.
فردی که از این علائم رنج می برد ممکن است که از بیرون رفتن از خانه، رفتن به مدرسه یا ازدواج کردن اجتناب کند تا روابط عاطفی و دلبستگی های قبلی خودش را نگه دارد.
آسیب و اختلال های مربوط به عوامل استرس زا شامل قرار گرفتن در معرض اتفاقات استرس زا یا آسیب زا می باشد.
این اختلال قبلا در قالب اختلال های اضطرابی قرار داشت، ولی در حال حاظر به عنوان یک گروه مستقل از اختلال ها در نظر گرفته می شود.
اختلال هایی که در این گروه قرار دارند عبارتند از:
اختلال استرس حاد[1] که از طریق ایجاد اضطراب شدید در طول یک ماه بعد از قرار گرفتن در معرض اتفاقات آسیب زا، همانند بلایای طبیعی، جنگ، تصادفات و دیدن یک مرگ و میر، مشخص می شود.
در نتیجه این اضطراب ممکن است که فرد علائم گسستگی را تجربه کند که شامل احساس تغییر واقعیت، عدم توانایی برای یادآوری جنبه های مهمی از یک اتفاق و وقفه های زمانی مهم مشخص در صورت اتفاق افتادن مجدد آسیب می باشد.
سایر علامت های مربوط به این اختلال می تواند شامل پاسخدهی عاطفی کاهش یافته، خاطرات ناراحت کننده از آسیب و مشکل داشتن در تجربه عواطف مثبت باشد.
اختلال های تعدیل[2] که می توانند در نتیجه پاسخ به یک تغییر اتفاقی، همانند طلاق گرفتن، از دست دادن شغل، خاتمه یافتن یک رابطه صمیمی ، یک جابجایی، یا برخی از موارد از دست دادن یا دلشستگی صورت بگیرد.
این نوع از اختلال روان شناسی می تواند بر روی هر دو مورد کودکان و بزرگسالان تاثیر بگذارد و علائم مشخص آن عبارت از اضطراب، تحریک پذیری، حالت افسرده، نگرانی، عصبانیت، ناامیدی و احساس انزوا و تنهایی می باشد.
اختلال استرس بعد از آسیب[3] می تواند بعد از تجربه شدن یک اتفاق استرس زا در زندگی ایجاد شود.
نشانه های PTSD شامل اتفاقات مربوط به تجربه مجدد یا ایجاد مجدد اتفاق، اجتناب از مواردی که افراد مربوط به یک اتفاق را به یاد می آورند، احساس گوشه گیری و داشتن تفکرات منفی می باشد.
کابوس های شبانه، اتفاق افتادن مجدد، افزایش عصبانیت، مشکل داشتن در تمرکز، واکنش وحشت زدگی اغراق آمیز و مشکلاتی در به یاد آوردن جنبه های مختلف مربوط به یک اتفاق از جمله علائم محتملی هستند که ممکن است افراد دچار شده به PTSD تجربه کنند.
اختلال دلبستگی واکنشی[4] می تواند در زمانی ایجاد شود که کودکان در طول سال های اولیه زندگی خودشان روابط و دلبستگی های مناسب و سالمی با مراقبان بزرگسال خودشان نداشته باشند.
علائم مربوط به این اختلال شامل دور شدن از مراقبان بزرگسال و اختلال های اجتماعی و عاطفی می باشد که در نتیجه الگوهای مربوط به مراقبت نامناسب و بی توجهی صورت می گیرد.
اختلال های گسستی
اختلال های گسستی عبارت از اختلال های روان شناختی هستند که
شامل عدم ارتباط یا وقفه در جنبه های هوشیاری است که شامل هویت و حافظه می باشد.
اختلال های گسستگی شامل موارد زیر می باشند:
فراموشی گسستی[6] که شامل فراموش کردن آنی خاطره در نتیجه یک گسستگی می باشد.
در اکثر موارد، این مورد از دست دادن حافظه که می تواند کوتاه مدت باشد یا چندین سال به طول بکشد، در نتیجه برخی از آسیب های روان شناختی ایجاد می شود.
فراموشی گسستی یک موردی ساده تر از فراموشی ساده می باشد.
که این اختلال را دارند ممکن است که برخی از اطلاعات را در مورد اتفاقات به یاد بیاورند، ولی ممکن است که نتوانند برخی از اطلاعات محدود به یک دوره زمانی را به یاد بیاورند.
اختلال هویت گسستی[7] که قبلا به عنوان اختلال شخصیت چندگانه شناخته می شد، شامل وجود داشتن دو یا چند هویت یا شخصیت می باشد.
هر یک از شخصیت ها روش منحصر به خودش را برای درک و تعامل با محیط دارند. افراد دچار شده به این اختلال یک سری مشکلاتی را در رفتار، حافظه، درک، پاسخ عاطفی و هوشیاری تجربه می کنند.
اختلال دگرسان بینی خود / دگرسان بینی محیط[8] که مشخصه آن تجربه کردن احساس خارج شدن از بدن خود (دگرسان بینی خود) و قطع ارتباط از محیط (دگرسان بینی محیط) می باشد.
افرادی که چنین اختلالی را دارند، در اغلب مواقع احساس غیرواقعی بودن یا قطع ارتباط غیراختیاری را از حافظه، احساسات و بخش هوشیار خودشان تجربه می کنند.
علائم بدنی و اختلال های مربوطه
این گروه که قبلا به عنوان یک زیر گروه در اختلال های جسمانی شکل قرار داشت، به عنوان علائم بدنی و اختلال های مربوطه شناخته می شود.
اختلال های علائم بدنی یک گروه از اختلال های روان شناسی می باشند که شامل علائم فیزیکی برجسته ای هستند که ممکن است یک علت فیزیکی قابل تشخیصی نداشته باشند.
برخلاف روش های قبلی مربوط به مفهوم بندی، این اختلال های بر مبنای نبود توضیح پزشکی برای علائم فیزیکی می باشند.
تشخیص فعلی بر روی تفکرات، احساسات و رفتارهای غیرنرمالی تاکید می کند که در پاسخ به این علائم صورت می گیرد.
اختلال های موجود در این گروه عبارتند از:
اختلال علامت بدنی[9] شامل وجود داشتن علائم فیزیکی می باشد که منجر به ایجاد مشکل برای یک عملکرد نرمال می شود.
وجود داشتن این علائم منجر به ناراحتی عاطفی و ایجاد مشکلاتی در زندگی روزمره می شود.
نکته مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد عبارت از این مورد است که علائم بدنی نشان نمی دهند که فرد وانمود می کند دارای درد فیزیکی، خستگی یا سایر علائم می باشد.
در این وضعیت، علائم فیزیکی واقعی منجر به ایجاد اختلال در زندگی فرد نمی شوند، چرا که این وضعیت یک واکنش حدی و رفتارهای ایجاد شده می باشد.
اختلال اضطراب بیماری[10] یک اختلالی می باشد که مشخصه آن نگرانی بیش از حد در مورد داشتن شرایط بالینی غیرقابل تشخیص می باشد.
افرادی که چنین اختلال روانشناختی را تجربه می کنند، نگرانی بیش از حدی در مورد عملکرد و احساسات بدنشان پیدا می کنند و متقاعد می شوند .
یک بیماری جدی دارند یا در آینده به چنین بیماری دچار خواهند شد، و حتی زمانی که آزمایش های پزشکی منفی باشند هم نمی توانند از نگرانی خودشان خلاص شوند.
این تمایل به بیماری منجر به ایجاد اضطراب و ناراحتی قابل توجهی خواهد شد.
همچنین این مورد منجر به ایجاد تغییراتی در رفتارهایی از قبیل مراجعه به آزمایش / درمان بالینی خواهد شد و فرد از قرار گرفتن در موقعیت هایی که ریسک سلامتی بالایی دارند، اجتناب خواهد کرد.
اختلال تبدیل[11] شامل علائم حرکتی یا حسی می باشد که بدون هیچ نوع دلیل عصب شناختی یا بالینی مناسبی صورت می گیرد.
این اختلال در اکثر موارد بعد از یک آسیب فیزیکی واقعی یا استرس زا ایجاد می شود و حتی منجر به واکنش های فیزیکی و عاطفی می شود.
اختلال ساختگی[12] که قبلا یک گروه مجزایی بود و در حال حاضر در DSM-5 در گروه مربوط به علائم بدنی و اختلال های مربوطه قرار دارد.
یک اختلال ساختگی در زمانی صورت می گیرد که یک فرد به صورت هدفمند علائم بیماری را ایجاد کند، به چنین بیماری وانمود کند یا در بیان کردن علائم آن اغراق کند.
نشانگان مونچازون[13]، که در آن افراد وانمود به یک شرایط خاصی می کنند تا توجه بقیه را جلب کند، یکی از شدیدترین اختلال های ساختگی می باشد.
اختلال های تغذیه ای و غذایی
مشخصات اختلال های تغذیه ای شامل نگرانی بیش از حد در مورد وزن و الگوهای غذا خوردن اختلال آوری می باشد که یک تاثیر منفی بر روی سلامت فیزیکی و روانی دارد.
اختلال های تغذیه ای و غذایی که قبلا در چارچوب طفولیت و کودکی تشخیص داده می شدند، در DSM-5 به یک گروه مستقل تبدیل شده است.
انواع اختلال های تغذیه ای عبارتند از:
بی اشتهایی عصبی[15] که مشخصه آن مصرف غذای محدودی می باشد که منجر به کاهش وزن و داشتن یک وزن بسیار پایین برای بدن می باشد.
افرادی که چنین اختلالی را تجربه می کنند، همچنین نسبت به افزایش وزن ترس دارند و همچنین یک دید نادرستی نسبت به ظاهر و رفتار خودشان دارند.
پر اشتهایی عصبی[16] شامل حرص و ولع داشتن برای پرخوری و انجام دادن اقدامات جبرانی برای از بین بردن تاثیرات این پرخوری می باشد.
این رفتارهای جبرانی شامل استفراغ از طریق خود تحریکی، سوء استفاده از ضد یبوست ها و ادرار آورها و ورزش کردن بیش از حد می باشد.
اختلال نشخواری[17] که از طریق برگرداندن غذای قبلا جویده شده یا بلعیده شده به منظور انداختن به بیرون یا بلعیدن مجدد مشخص می شود.
بیشتر افرادی که به این اختلال دچارمی شوند، کودکان یا افراد بزرگسالی هستند که همچنین دارای تاخیر رشدی یا عدم توانایی ذهنی می باشند.
مشکلات دیگری که می توانند از این رفتار ایجاد شوند شامل از بین رفتن دندان، زخم های مری و سوء تغذیه می باشند.
ویار[18] که شامل اشتیاق داشتن به مواد غیر غذایی، همانند خاکریز، رنگ یا صابون، و مصرف آنها می باشد.
این اختلال بیشتر در کودکان و افراد دارای ناتوانی رشدی مشاهده می شود.
اختلال زیاده روی در خوردن غذا[19] که برای اولین بار در DSM-5 معرفی شد و شامل یک نوع زیاده روی در مصرف غذا می باشد به نحوی که فرد یک مقدار زیاد و غیر معمول از غذا را طی چندین ساعت می خورد.
این افراد نه تنها پرخوری می کنند، بلکه همچنین نمی توانند خوردن خودشان را کنترل کنند.
در برخی مواقع اختلال زیاده روی در خوردن غذا از طریق عواطفی همانند احساس خوشحالی یا اضطراب، خستگی یا بعد از یک اتفاق استرس زا تشدید می شود.
اختلال های خواب عبارت از ایجاد اختلال در الگوهای خواب می
باشد که منجر به ایجاد مشکل در عملکرد روزمره می شود و بر روی آن تاثیر می گذارد.
مثال های مربوط به اختلال های خوابی عبارتند از:
حمله خواب[1] عبارت از شرایطی می باشد که افراد یک نیاز غیرقابل جلوگیری به خواب احساس می کنند.
افرادی که حمله خواب را تجربه می کنند، ممکن است که به صورت ناگهانی از دست دادن کشش طبیعی عضلات را تجربه کنند.
اختلال بی خوابی[2] عبارت از عدم توانایی برای خوابیدن مناسب و کافی و خارج کردن خستگی از بدن می باشد.
در حالی که برخی از افراد در برخی از مراحل زندگی خودشان مشکلات و اختلال های خوابی را تجربه می کنند.
ولی بی خوابی در زمانی به عنوان یک اختلال در نظر گرفته می شود که همراه با ناراحتی یا نقایص قابل توجه در طول زمان بروز کند.
اختلال خواب آلودگی بیش از حد[3] عبارت از یک نوع اختلالی می باشد که ویژگی بارز آن خوابیدن بیش از حد در طول روز یا خوابیدن طولانی در شب می باشد.
افرادی که چنین ویژگی هایی را دارند، ممکن است در طول روز و در زمان های نامناسب، همانند کار و مدرسه، به خواب بروند.
افراد دارای اختلال خواب آلودگی بیش از حد علاوه بر احساس خواب آلودگی بیش از حد، همچنین ممکن است که اضطراب، مشکلات حافظه ای، از دست دادن اشتها، تفکر کُند و اختلال های مربوط به زمان بیدار شدن را تجربه کنند.
اختلال های خواب مربوط به تنفس کشیدن[4] عبارت از اختلال های می باشد که شامل نابهنجاری های تنفسی می باشد و ممکن است مواردی از قبیل گرفتگی تنفس یا خروپف شدید در طول خواب صورت بگیرد.
این مشکلات تنفسی می توانند در نتیجه توقف های مختصر در خواب ایجاد شوند و می توانند منجر به ایجاد مشکلاتی از قبیل بی خوابی و خواب آلودگی در طول روز شوند.
نابهنجاری های خوابی[5] شامل اختلال هایی می باشد که ویژگی آنها عبارت از صورت گرفتن رفتارهای غیرنرمال در طول خواب می باشد.
چنین اختلال هایی شامل راه رفتن در طول خواب، وحشت زدگی در طول خواب، صحبت کردن در طول خواب و غذا خوردن در طول خواب می باشد.
سندرم ناراحتی در پا[6] عبارت از یک نوع شرایط عصبی است که شامل داشتن احساس ناراحتی در پاها و اصرار شدید برای حرکت دادن پاها به منظور تسکین این دردها می باشد.
افرادی که چنین شرایطی دارند، ممکن است در نتیجه حرکت دادن بیش از حد پاهای خودشان احساس کشیدگی، وارفتگی، سوختگی و سایش را در پاهای خودشان احساس کنند که در نهایت منجر به ایجاد اختلال در خواب این افراد می شود
اختلال های خوابی که مربوط به یکی دیگر از اختلال های روانی می باشند و همچنین اختلال های خوابی که مربوط به شرایط بالینی عمومی می باشند، از DSM-5 حذف شده اند.
همچنین آخرین ورژن DSM بر روی وجود داشتن شرایط همزمان مربوط به هر یک از این اختلال های خواب – بیداری تاکید کرده است.
APA توضیح داده است که این تغییر “تاکیید می کند که افراد دارای یک اختلال خواب می باشند که نیاز به مراقبت بالینی مستقل از سایر اختلال های روانی و بالینی دارد؛
این مورد وجود داشتن تاثیرات دو طرفه و تعاملی ما بین اختلال های خوابی و اختلال های بالینی و روانی همزمان را مورد تایید قرار می دهد.”
اختلال های جدا کننده، انگیزشی – کنترلی و ارتباطی
اختلال های انگیزشی – کنترلی عبارت از اختلال هایی هستند که شامل عدم توانایی برای کنترل عواطف و رفتار ها می باشند و در نهایت منجر به آسیب دیدن خود فرد یا سایر افراد می شود.
این مشکلات مربوط به کنترل عاطفی و رفتاری، از طریق اقداماتی صورتی می گیرند که شامل تجاوز به حقوق دیگران.
برای مثال از بین بردن دارایی یا تعرض فیزیکی و / یا شامل اقداماتی می باشد که با هنجارهای اجتماعی، دستگاه های حاکمیتی و قوانین تضاد دارد.
انواع اختلال های تکانشی – کنترلی عبارتند از:
جنون دزدی[8] شامل عدم توانایی برای کنترل انگیزش های دزدی می باشد. افرادی که دارای جنون دزدی هستند .
در اغلب مواقع وسایلی را می دزدند که در واقعیت هیچ نیازی به آن ندارند یا دارای هیچگونه ارزش پولی نمی باشند.
افرادی که چنین شرایطی را دارند، قبل از انجام دادن دزدی یک نوع احساس تنش و فشار می کنند و بعد از دزدیدن احساس راحتی و قدردانی از خودشان را دارند.
جنون آتش افروزی[9] شامل شیفتگی و تمایل زیاد به آتش می باشد که در نتیجه آن فرد شروع به آتش زدن وسایلی می کند و خودش و سایر افراد را در یک وضعیت خطرناک قرار می دهد.
اختلال انفجار متناوب[10] در نتیجه عصبانیت و خشونتی ایجاد می شود که دارای طغیان کوتاه مدت می باشد و متناسب با موقعیت موجود نیست.
افرادی که چنین ویژگی دارند، ممکن است که اقدامات خشمیگنانه یا خشونت آمیز انفجاری را در پاسخ به دلخوری ها و ناکامی های روزمره نشان بدهند.
اختلال رفتاری[11] عبارت از شرایطی می باشد که در کودکان و نوجوانان زیر 18 ساله ای تشخیص داده می شود و فرد به صورت مرتب نسبت به هنجار های اجتماعی و حقوق سایر افراد تجاوز می کند.
کودکان دارای این اختلال نسبت به سایر حیوانات و افراد خشمگین می شوند، دارایی ها را خراب می کنند، دروغ می گویید و دزدی می کنند، و نسبت به سایر قواعد و قوانین تجاوز می کنند.
این رفتارها منجر به ایجاد مشکلات قابل توجهی در عملکرد آکادمیک، کاری یا اجتماعی افراد می شود.
اختلال مخالف و نافرمانی[12] قبل از سن 18 سالگی شروع می شود و مشخصه آن عبارت از مخالفت، تحریک پذیری، عصبانیت، خشمگینی و کینه جوئی می باشد.
هر چند که همه کودکان در برخی مواقع نافرمانی می کنند، ولی کودکان دارای اختلال مخالف و نافرمانی، تقریبا در تمامی زمان ها از برآورده کردن درخواست های بزرگترها امتناع می کنند .
برای آزار و اذیت دیگران یک سری اقداماتی را انجام می دهند.
اختلال های مربوط به مواد شامل استفاده و سوء استفاده از مواد مختلفی همانند کوکائین، متامفتامین، مواد افیونی، و الکل می باشد.
این اختلال ها می تواند شامل شرایط ایجاد شده از طریق مواد باشد که می تواند در تشخص های مختلف مربوط به مسمومیت، ترک، ایجاد روان پریشی، اضطراب و روان آشفتگی مشخص شود.
مثال های مربوط به اختلال مواد عبارتند از:
اختلال های مربوط به الکل[1] شامل مصرف الکل می باشد که پرمصرف ترین مواد (که به صورت متعددی در مصرف آن اوردوز می شود) در ایالات متحده می باشد.
اختلال های مربوط به حشیش[2] شامل علائمی از قبیل مصرف بیش از حد، احساس عدم توانایی برای متوقف کردن مصرف این مواد و ادامه دادن به مصرف با وجود تاثیرات مضر آن در زندگی فرد می باشد.
اختلال مصرف مواد استنشاقی[3] شامل استنشاق کردن بخار مربوط به موادی از قبیل رنگ ها و حلال ها می باشد.
افراد دارای این شرایط همانند افراد مبتلا به سایر اختلال های مربوط به مواد، تمایل به مصرف این مواد را تجربه می کنند و کنترل کردن یا متوقف کردن مصرف به سختی امکان پذیر می باشد
اختلال مصرف محرک[4] عبارت از یک گروه جدید در DSM-5 می باشد که شامل استفاده از محرک هایی همانند مت، آمفتامین و کوکائین می باشد.
اختلال مصرف تنباکو[5] که مشخصه آن علائمی از قبیل مصرف تنباکو بیشتر از حد مورد نظر، سخت بودن کمتر کردن مصرف یا متوقف کردن، تمایل داشتن برای مصرف آن، و مواجه شدن با تاثیرات اجتماعی مضر در نتیجه مصرف تنباکو می باشد.
DSM-5 در این گروه شامل اختلال قماربازی هم می باشد. انجمن روان پزشکی آمریکا[6] بیان کرده است که این تغییر ” نشان دهنده شواهد سازگار و در حال افزایشی می باشد.
برخی از رفتارها، همانند قمار بازی، منجر به فعال سازی سیستم قدردانی مغز می شوند که تاثیرات مشابهی با داروهای سوء مصرف شده دارند و علائم اختلال قمار بازی، با علائم اختلال های مصرف مواد تا یک حد خاص مشابه می باشند.”
اختلال های شناختی – عصبی
اختلال های شناخت عصبی از طریق نقایص ایجاد شده در عملکرد
شناختی مشخص می شوند. این اختلال ها شامل شناخت معیوب که در زمان تولد یا مراحل
اولیه زندگی وجود دارند، نمی باشد.
انواع اختلال های شناختی عبارتند از:
روان آشفتگی[8]، که همچنین به عنوان وضعیت اغتشاش آمیز شناخته می شود .
در طول یک دوره زمانی کوتاه مدت (معمولا چند ساعت یا چند روز) ادامه پیدا می کند و مشخصه آن اختلال در توجه و هوشیاری می باشد.
اختلال های شناختی – عصبی عمده و خفیف[9] که ویژگی اصلی آن کاهش شناخت در یک یا چند بخش است که شامل حافظه، توجه، زبان، یادگیری و ادراک می باشد.
این اختلالات شناختی می توانند از طریق یک سری از شرایط بالینی ایجاد شوند که شامل بیماری آلزایمر، عفونت HIV، بیماری پارکینسون، مصرف مواد / دارو، بیماری عروقی، و سایر موارد می باشند.
اختلال های شخصیتی
اختلال های شخصیتی از طریق الگوی پایداری از تفکرات،
احساسات و رفتارهای ناسازگاری مشخص می شود که می توانند منجر به وارد شدن آسیب های
جدی به روابط و سایر حوزه های زندگی شوند.
انواع اختلال های شخصیتی عبارتند از:
اختلال شخصیتی ضد اجتماعی[11] که مشخصه آن عدم توجه دائمی به قوانین، هنجارهای اجتماعی و حقوق سایر افراد می باشد.
افرادی که به این اختلال های دچار می شوند، معمولا علائم بیان شده را در دوران کودکی نشان می دهند، به سختی می توانند با سایر افراد همدردی کنند و به دلیل رفتارهای مخرب خودشان پشیمان نمی شوند.
اختلال شخصیتی اجتنابی[12] شامل ممانعت های اجتماعی شدید و حساسیت نسبت به طرد شدن می باشد.
چنین احساسات ناایمنی می توانند به ایجاد مشکلات قابل توجهی در زندگی و عملکرد روزمره فرد منجر شوند.
اختلال شخصیتی حدی[13] که دارای علائمی از قبیل تحریک پذیری عاطفی، روابط میان فردی ناپایدار و شدید، خود تصویری ناپایدار، و رفتارهای تکانشی می باشد.
اختلال شخصیتی وابسته[14] که شامل الگوهای مزمن مربوط به جدایی از ترس و نیاز شدید به مراقبت می باشد.
افرادی که چنین اختلالی دارند در اغلب مواقع یک سری رفتارهایی انجام می دهند که برای ایجاد اقدامات مراقبتی در دیگران طراحی شده است.
اختلال شخصیتی نمایشی[15] مربوط به الگوهای عاطفی و رفتار های جلب کننده توجه حدی می باشد.
افرادی که چنین شرایطی دارند در مجموعه هایی که مورد توجه قرار نمی گیرند، احساس ناراحتی می کنند.
عواطف خودشان را به سرعت تغییر می دهند، و ممکن است که یک سری رفتارهای نامناسب اجتماعی انجام بدهند که فقط به منظور جلب توجه سایر افراد می باشد.
اختلال شخصیتی خود شیفتگی[16] مربوط به الگوهای پایدار از خود تصویری اغراق شده، خود محوری، و همدلی سطح پایین می باشد.
افرادی که چنین ویژگی دارند تمایل دارند که علاقمندی بیشتری نسبت به خودشان داشته باشند و به سایر افراد کمتر توجه می کنند.
اختلال شخصیتی وسواس فکری – عملی[17] عبارت از الگوی فراگیر مربوط به مشغولیت نسبت به فرمانبرداری، کمال گرایی، عدم انعطاف پذیری و کنترل روانی و میان فردی می باشد.
این شرایط یک شرایط متفاوتی نسبت به اختلال وسواس فکری – عملی (OCD) می باشند.
اختلال شخصیتی پارانویایی[18] از طریق عدم اعتماد به سایر افراد، و حتی خانواده، دوستان و شریک های عاطفی مشخص می شود.
افرادی که چنین اختلالی دارند، فکر می کنند که سایر افراد بدخواه می باشند، حتی در صورتیکه هیچ نوع مدرک یا توجیحی در این مورد نداشته باشند.
اختلال شخصیتی اسکیزوید[19] (مبتلا به اختلال روانی و جنون گوشه گیری) علائمی را شامل می شود که برای مثال می توان به جدا شدن از روابط اجتماعی اشاره کرد.
افرادی که چنین اختلالی را دارند، به سمت زندگی های درونی خودشان حرکت می کنند و در اغلب موارد نسبت به روابط بی توجه هستند این افراد به صورت عمومی نبود .
اظهار عاطفی را نشان می دهند و می توانند به صورت افراد سرد و کناره گیر باشند.
اختلال شخصیتی اسکیزوفرنی گونه[20] شامل عدم رعایت هنجار های موجود در صحبت، رفتارها، ظاهر و تفکرات می باشد.
افرادی که چنین تفکراتی را دارند .ممکن است که عقاید عجیب و غریبی را تجربه کنند یا جادویی اندیشی داشته باشند و در ایجاد روابط با مشکلاتی مواجه شوند.
توصیه ای برای داشتن زندگی بهتر
اختلال های روان شناختی می توانند منجر به ایجاد مشکلاتی در عملکرد روزمره، روابط، کار، مدرسه و سایر حوزه های مهم شوند.
با این وجود افراد با استفاده از تشخیص و درمان مناسب می توانند از این علائم بهبود پیدا کنند و روش های مقابله ای مناسبی را مورد استفاده قرار دهند.
نویسنده: کندرا چری[21] –
ویرایش شده توسط: استون گنز[22]
ارتباط می تواند سخت باشد. اغلب اوقات، ما نهایت تلاش خود را می کنیم تا خود و فرد مقابلمان را شاد نگه داریم.
مساله این است که ما همیشه هم بهترین راهکار برای این مورد را نمی دانیم. ممکن است کاری را انجام دهیم که فکر میکنیم درست است و کمک می کند تا ارتباط را در نقطه ای که ما میخواهیم، تثبیت کند.
یا، ممکن است به تلاش هایی که در گذشته هم انجام می دادیم ادامه دهیم با این امید که نتیجه بهتری خواهیم گرفت. نهایتا، ما از این تلاش ها خسته می شویم یا از پذیرش این که ارتباط همین است و تغییر نخواهد کرد منزجر می شویم.
در این مقاله سعی می شود ساختاری برای اینکه چگونه می توان یک مکالمه معنی دار و منطقی با فرد مقابل داشت، ارائه شود.
با دانستن اینکه چگونه می توانید مکالمه ای راهبردی و منطقی داشته باشید، ارتباط شما تقویت شده، احساس صمیمیت و نزدیکی بیشتری برای هر دوی شما به ارمغان خواهد آورد و راههای جدیدی برای نزدیک شدن به ارتباط به دست خواهد داد .
به این طریق شما به هر آنچه که می خواهید می توانید برسید. تمرین هایی وجود دارد که به شما کمک می کند تا بدانید چگونه می توان به مکالمه و درگیری شدن در آن سوق پیدا کرد.
این توصیه ها به ایجاد محیطی هدایت گر و سرگرم کننده کمک می کند که در آن هر فردی قادر به یادگیری در مورد فرد دیگر است به گونه ای که هیچ یک به احساسات فرد دیگر لطمه وارد نکنند یا بجای مکالمه مشاجره صورت نگیرد.
آماده کردن زمینه برای مکالمه
در هر مکالمه معنی داری، بهترین کار اختصاص زمان برای انجام آن است به نحوی که هیچ یک از دو طرف درگیر نبوده و هر دوی شما انرژی فیزیکی و احساسی برای صحبت کردن داشته باشید.
این نوع مکالمات باید جالب و خوشایند باشند، اما اگر هر دو فرد یا یکی از طرفین خواهان مکالمه در آن لحظه نیستند ممکن است منجر به دعوا و کشمکش شود.
چیزهایی که شما باید به آن فکر کنید زمانی است که مکالمه خواهید داشت و اینکه در کجا این مکالمه قرار است انجام شود.
از گیر انداختن فرد مقابلتان زمانی که درگیر و مشغول است یا خسته است، مانند زمانی که تازه از سر کار به خانه رسیده اند، دوری کنید.
موقعیت را ارزیابی کنید و به خاطر داشته باشید که زمان بندی مناسب برای انجام مکالمه قطعا و تا حد زیادی نتایج این مکالمه را تحت تاثیر قرار می دهد.
شروع مکالمه
زمانی که برای صحبت و مکالمه به فرد مقابل نزدیک می شویم، بهتر است به طور شفاف و واضح به آنها بگویید که می خواهید در چه مورد و موضوعی صحبت کنبد.
سپس، از آنها بپرسید که آیا مایل به صحبت در مورد آن هستند یا نه. اگر بگویند نه، از آنها بپرسید که آیا مایل هستند در زمان دیگری در این مورد به صحبت بپردازند و اینکه چه زمانی.
شما حتی می توانید یک زمان را دوتایی و با همدیگر برای صحبت معین کنید. لازم به ذکر است نحوه بیان و مطرح کردن این مکالمه زمینه را برای واکنش و عکس العمل فرد مقابل شما به مکالمه فراهم می کند.
اگر فرد مقابل شما حس کند که مورد هجوم قرار گرفته یا در مخمصه است، با حالت تدافعی پاسخ خواهد داد، که توانایی برای داشتن یک مکالمه خوشایند و کارا را کاهش می دهد.
یک تاکتیک برای شروع هر مکالمه عمیق و چالش برانگیزی، نزدیک شدن به موضوع با حس کنجکاوی است.
اگر تمایل شما بر این است که بدانید فرد مقابلتان چگونه فکر می کند و چه احساسی دارد، به احتمال زیاد در مکالمه ای درگیر خواهند شد که برای هر دوی شما مفید خواهد بود.
به این شیوه تمایل آنها برای وارد شدن در مکالمه بیشتر است.
بمانند هر مکالمه عمیق و چالش برانگیزی، شما می خواهید به این فکر کنید که چگونه می توانید احساسات خود را توضیح دهید و چگونه می توانید پاسخ دهید.
روانشنسان معتقدند که افراد حرفه ای در مورد چگونگی مزدیک شدن به چنین مکالماتی صبور و آرام هستند و همچنین معتقدند که زوج هایی که دررفتاهای ارتباطی مثبت درگیر هستند، به احتمال زیاد می توانند یک ارتباط بلند مدت و با ثبات را از پیش ببرند.
و زمانی که فرد مقابل آنها چیزی بگوید، هرچند حتی شنیدن آن برایشان سخت باشد، با این حال آنها با کنجکاوی پاسخ داده و چیزهایی مانند این می گویند ” این جالبه، در این مورد بیشتر بهم بگو!”.
سپس زمانی که مکالمه شروع شد و در طول آن، از عبارات انتقادی و حمله به فرد مقابل خودداری کنید. گاتمن در این باره می گوید، انتقاد اولین مورد از رفتارهای تعیین کننده است که تخریب گرد هستند.
هر عبارتی که باعث شود شنونده حس کند مورد حمله قرار گرفته، مورد بی احترامی قرار گرفته و یا طر شده است، احتمالا منجر به الگوهای مشکل دار دیگر از ارتباطات شود مانند خودداری و مقابله و یا حالت تدافعی شود.
به گفته گاتمن، فرق است بین انتقاد و شکایت. شکایت بر رفتار متمرکز است در حالیکه انتقاد بر خود فرد تمرکز می کند.
به منظور ایجاد یک جو ارتباطی که زمینه ساز یک مکالمه ی مفید، مثبت و مشارکتی است، اطمینان حاصل کنید که هر عبارت و جمله ای که بیان می کنید بر چگونگی احساس شما و رفتارهای خاص تمرکز دارد نه اینکه حمله ای به شخصیت و یا رفتار فرد مقابلتان باشد.
یک شنونده حمایت گر باشید. به خود اجازه ندهید که با گوشی همراه و یا دیگر اتفاقاتی که حول مکالمه شما رخ می دهد و یا افکاری که یکهو به ذهن شما خطور می کند، حواستان پرت شود.
گوش کنید تا درک کنید، نه اینکه صرفا محض پاسخ دادن گوش کرده باشید. سوالاتی جهت واضح تر شدن بحث بپرسید و این به شما کمک می کند تا واقعا درک کنید که فرد مقابلتان چه احساسی دارد.
سعی کنید مکالمه فرد مقابلتان را قطع نکنید- تا تمام شدن حرفشان و بیان افکارشان صبر کنید و سپس پاسخ دهید. با صبر کردن تا خاتمه ی صحبت ممکن است چیزی را دریابید که منجر به تغییر نحوه ی پاسخ شما شود.
وقتی شروع به صحبت میکنید، به بازخوردهای غیر کلامی فرد مقابلتان توجه کنید. گاهی اوقات درگیر شدن در متاارتباط- ارتباط گرفتن در مورد ارتباط برقرار کردن- کمک کننده است.
به عنوان مثال، ممکن است بگویید “به نظر می رسد تو در مورد آن چیزی که من می گویم نامطمئن هستی؟” این استراتژی از جمله تدافعی و انتقادی مانند “تو هیچ وقت من را درک نمی کنی” و یا “چرا این برای تو سردرگم کننده است؟” بهتر است.
به جای فرضیه پردازی در مورد اینکه فرد مقابلتان چه احساسی دارد و یا چه فکری می کند، بهتر است دقیقا در مورد آنچه که میخواهید بیشتر بدانید سوال کنید.
همچنین به خاطر داشته باشید که یک مالمه شامل تعادلی است از هر دو فرد مکالمه گر و شنونده. سعی کنید از تسلط بر مکالمه اجتناب کنید.
مکالمه مولفه مهمی از حفظ یک ارتباط سالم است. بدون مکالمات، رابطه ها ضعیف تر شده و نهایتا میمیرند.
زمانی که به شیوه ی درست به مکالمه نزدیک می شوید، مکالمات می توانند منجر به کشفیات جدید در مورد اینکه شما و فرد مقابلتان چگونه فکر می کنید و چه احساسی دارید، شوند، احساسات بهتری در مورد صمیمیت و نزدیکی جنسی ایجاد کنند و شاهدی باشند.
برای اینکه شما می توانید در صورت بروز مشکلاتی در ارتباط خود، با همدیگر از این مشکلات عبور کنید.
با پیگیری استراتژی های مطرح شده در اینجا می توانید خود را برای مکالماتی موفق، چالش برانگیز و خوشایند آماده کنید. و زمانی که آماده بودید، این استراتژی ها را در مکالمات خود تمرین کنید.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/03/یک_ارتباط_موثر_داشته_باشیم.png470700مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-03-04 11:07:472019-03-04 11:07:47چگونه یک مکالمه معنی دار و منطقی داشته باشیم؟