روش های تقویت حافظه

بهبودی حافظه: 9 نکته برای تقویت توان مغز در همه سنین

گفته می شود که نمی توان به سگ های پیر تکنیک های جدیدی را آموزش داد اما، دانشمندان کشف کرده اند که این باور قدیمی صرفاً نادرست است و این مسئله در مورد انسان نیز صادق است. مغز انسان توانایی فوق العاده ای برای تغییر دادن و سازگاری با شرایط حتی هنگام پیری دارد. این توانایی را انعطاف پذیری عصبی می گویند. در راستای تحریک مناسب، مغزتان می تواند مسیرهای عصبی جدیدی به وجود آورد، ارتباطات موجود را اصلاح کند و با سبک های متغیر سازگار شده و به آنها واکنش نشان دهد. توانایی باورنکردنی مغز در تغییر شکل ورودی های حسی زمانی واقعیت دارد که موجب یادگیری و به یادسپاری شود. شما می توانید توان طبیعی انعطاف پذیری عصبی را کنترل کنید تا بدین طریق موجب افزایش توانایی های شناختی، تسهیل توانایی یادگیری اطلاعات جدید و بهبود حافظه تان در هر سنی شود. 9 نکته زیر می تواند به شما کمک کند که چگونه:

1. مغزتان را فعال کنید.

2. ورزش های جسمانی را نادیده نگیرید.

3. خواب کافی داشته باشید.

4. زمانی را برای باهم بودن با دوستان اختصاص دهید.

5. استرس را مهار کنید.

6. همواره شاد باشید.

7. از غذاهای مقوی و فعال کننده مغز استفاده کنید.

8. مشکلات ممکن در داشتن سلامت جسمانی و روانی را بازشناسی و درمان کنید.

9. به منظور کمک به پیشبرد روند یادگیری و حافظه سعی کنید یکسری اقدامات کاربردی را به کار ببندید.

نکته 1: مغزتان را تمرین بدهید.

با ورود به دوره بزرگسالی، مغزتان میلیون ها مسیر عصبی را برقرار می کند که به شما در پردازش و یادآوری سریع اطلاعات، حل مسائل آشنا و اجرای تکالیف مشابه با کمترین تلاش ذهنی کمک کند. اما، اگر همیشه به این مسیرهای پیش پا افتاده اتکا کنید، به مغزتان تحریک لازم برای رشد و برقراری مسیرهای جدید را نمی دهید. شما باید همواره موجب غافلگیری مغزتان شوید!

حافظه مانند نیروی عضلانی نیاز به ورزیدگی و منفعل شدن دارد. بیش از آنکه شما قادر به به کارانداختن مغزتان باشید باید بتوانید اطلاعات را پردازش و یادآوری کنید. اما، نباید همه فعالیت ها مشابه باشند. بهترین تمرینات مغزی، جریانات تکراری را نسخ می کند و شما را برای استفاده و کاربرد مسیرهای جدید مغز به چالش می کشد.

چهار عنصر کلیدی در تقویت مغزی مناسب

1.تمرین باید حاوی یادگیری بحثی جدید باشد. مسئله این نیست که یک فعالیت نیازمند چه مقدار کار ذهنی است، اگر از همان تمرینی استفاده می کنید که قبلاً در آن خوب عمل کرده اید، باید گفت این یک تمرین مغزی مناسب نبست. باید یک فعالیت ناآشنا باشد و سختی خاص خودش را بطلبد. به منظور تقویت مغز، شما نیاز دارید به اینکه یاد بگیرید و مهارت های جدید را ایجاد کنید.

2.تمرینات ذهنی باید چالش برانگیز باشند. بهترین فعالیت های تقویت کننده مغزی نیاز به توجه کامل و متمرکز شما دارند. به دنبال فعالیت های چالش برانگیز یک سویه نباشید. همیشه، باید فعالیتی باشد که نیاز به تلاش ذهنی شما داشته باشد. مانند یادگیری نواختن یک قطعه چالش برانگیز جدید از نت های موسیقی، البته، نواختن یک قطعه سخت که که از قبل نحوه نواختن آن را به خاطر دارید نیز درست نیست.

3. تمرین ذهنی مهارتی است که شما می توانید آن را گسترش دهید. فعالیت هایی را جستجو کنید که از سطح ساده شروع شوند و نیازمند کاربست روش هایتان در راستای بهبود مهارت هایتان باشد؛ همواره کیسه ای پر یا جامی را هل دهید، طوری که امکان گسترش نیرویتان در آن باشد. زمانی که سطوح از قبل مشکل برای شما شروع به آسان تر شدن می کنند به این معناست که زمان درگیری با سطح بعدی عملکرد فرا رسیده است.

4. هر تمرین باید دربردارنده پاداشی باشد. پاداش ها موجب حمایت فرآیند یادگیری می شوند. با رغبت و درگیری بیشتر شما در یک فعالیت، احتمال ادامه آن بیشتر است و فواید بیشتری را تجربه می کنید. پس فعالیت هایی را انتخاب کنید که ضمن چالش انگیز بودن باز هم لذت بخش و رضایت بخش باشند.

به چیز جدیدی فکر کنید که شما همیشه قصد انجام آن را داشته اید، مانند یادگیری چگونگی نواختن گیتار، سرودن شعر، تردستی، بازی شطرنج، مکالمه به زبان فرانسه، تانگو قصیدن یا بازی ماهرانه گلف. هر یک از فعالیت های فوق می توانند به شما در بهبود حافظه تان کمک کنند، به شرطی که زمینه چالش برانگیزی و درگیری شما را موجب شوند.

نکته 2: ورزش جسمانی را نادیده نگیرید. اینکه تمرین ذهنی برای سلامت مغز مهم است بدین معنی نیست که از ورزش جسمی دست بردارید. تمرین جسمی موجب می شود مغزتان هوشیار بماند. با این کار اکسیژن بیشتری به مغز می رسد و خطر ابتلا به عوامل زمینه ساز اختلالات حافظه همچون دیابت و بیماری قلبی ـ عروقی را کاهش می دهد. همچنین، ورزش اثرات فعل و انفعالات شیمیایی مفید مغز را افزایش می دهد و هورمون های استرس را کاهش می دهد. شاید به طور ویژه، ورزش ایفاگر نقش مهمی در انعطاف پذیری عصبی از طریق تقویت جنبه های رشدی و برانگیتخن ارتباطات عصبی جدید باشد.

مراحل تمرینات تقویت مغز

· ورزش ایروبیک ارزش ویژه ای در تقویت مغز دارد، پس فعالیت هایی را انتخاب کنید که موجب برقراری جریان خون تان شود. در کل، هر چیزی که برای قلب تان مفید است برای مغز نیز عالی است.

· آیا نرمش کردن صبحگاهی مدت زمان زیادی طول می کشد؟ اگر این طور است، ممکن است درک کنید که ورزش صبحگاهی قبل از اینکه روزتان را شروع کنید تفاوت زیادی را موجب می شود. این کار علاوه بر شادابی، همچنین شما را آماده یادگیری در تمام روز می کند.

· فعالیت های فیزیکی مستلزم هماهنگی چشم و دست یا مهارت های حرکتی پیچیده، مزایای بسیار زیادی برای ساختار مغز دارد.

· با ورزش نکردن ذهنتان ممکن است به دوره خستگی قبلی بازگردد و هنگام عصر دچار کسالت و بی حالی شوید. حتی یک پیاده روی کوتاه یا کمی شنا رفتن نیز می تواند برای فعالیت مجدد مغز مفید باشد.

نکته 3: به انداره کافی بخوابید

بین میزانی خوابی که شما توانسته اید داشته باشید و میزان موردنیاز بدن برای کاردکرد بهتر مغزتان تفاوت زیادی وجود دارد. واقعیت این است که بیش از 95 درصد از بزرگسالان نیاز به 5/ 7 تا 9 ساعت خواب شبانه دارند تا دچار محرومیت از خواب نشوند. حتی با کم کردن چند ساعت از میزان خواب نیز توانایی های حافظه، خلاقیت، حل مسئله و مهارت های تفکر انتقادی همه در معرض خطر قرار می گیرند. اما، خواب برای یادگیری و حافظه به روشی بسیار اصولی حائز اهمیت است. تحقیقات نشان می دهند که خواب برای تثبیت حافظه در راستای فعالیت مهم تقویت حافظه ضروری است که این عمل حین عمیق ترین مراحل خواب رخ می دهد.

برنامۀ خواب منظمی تهیه کنید. هر شب سر زمان معینی بخوابید وصبح ها نیز زمان مشخصی بیدار شوید. سعی کنید این روند را حتی در آخرهفته ها و تعطیلات حفظ کنید.

سعی کنید تا حداقل یک ساعت قبل از خواب از قرار گرفتن در معرض نور تمام مانتیتورها و امثال آن خودداری کنید. انتشار نور صفحات تلویزیون، تبلت ها، تلفن و رایانه ها در افراد موجب شب زنده داری شده و ترشح هورمون های خواب آوری همچون ملاتونین را سرکوب می کنند.

مصرف قهوه را قطع کنید. اثرات کافئین بر افراد مختلف است. برخی از افراد حساسیت بیشتری دارند به طوری که حتی خوردن قهوه هنگام صبح ممکن است در آنها موجب بی خوابی در شب شود. سعی کنید مقدار مصرف را کاهش دهید یا اگر نمی توانید و اثرات آن برایتان غیرقابل تحمل است، کلاً ترک کنید.

نکته 4: زمانی را برای بودن با دوستان اختصاص دهید.

آیا زمانی که به روش های بهبود حافظه فکر می کنید، فعالیت های مهمی مانند درگیری در حل جدول معمایی زمان های نیوریورک یا تسط بر فوت و فن شطرنج یا سرگرمی های شادتری از قبیل دیدن دوستان یا لذت بردن از تماشای فیلمی کمدی به ذهنتان خطور می کند؟ اگر کار یا سرگرمی مورد نظر در ذهنتان بسیار شبیه ماست، احتمالاَ اینها یک اولویت هستند. اما، مطالعات بی شماری نشان می دهند که زندگی پر از وجود دوستانی صمیمی و سرگرمی موجب بهبود توانایی های شناختی می شود.

ارتباطات سالم: آخرین تقویت کننده مغز

افراد بشر حیواناتی بسیار اجتماعی هستند. منظورمان فقط حیات و زنده ماندن نیست بلکه در رابطه های مجزا و رو در رو نیز جای پیشرفت است. ارتباطات مغزمان را تحریک می کنند؛ در واقع، تعامل با دیگران ممکن است بهترین نوع ممکن از ورزش مغز باشد. تحقیقات نشان می دهند که داشتن دوستانی صمیمی و نظام حمایتی نیرومند نه تنها برای سلامت هیجانی مفید است بلکه برای سلامت مغز نیز کآرایی دارد. برای مثال، در مطالعه ای جدید از دانشگاه هاروارد در مورد سلامت عمومی محققان دریافتند که افرادی که پویاترین زندگی اجتماعی را دارند به میزان بسیار کمتری دچار نقصان حافظه می شوند. روش های زیادی برای فرصت برخورداری از منفعت مزایای تقویت حافظه و مغز با اجتماعی شدن وجود دارد. خواستار تشکیل گروه با دوستانتان باشید؛ این کار موجب دیدن دوستان در فواصل کمتری می شود و یا با هم زیاد در تماس باشید. همچنین درصورت در دسترس نبودن افراد، با حیوانات اهلی به ویژه سگ های معاشرتی تعامل داشته باشید.

نکته 5: استرس را مهار کنید.

استرس یکی از بدترین رقیب های مغز است. با گذشت زمان، استرس مزمن موجب تخریب سلول های مغز و آسیب به هیپوکامپ به عنوان ناحیه ای از مغز که درگیر ایجاد خاطرات جدید و بازیابی خاطرات قبلی است می شود. همچنین مطالعات استرس را با نقصان حافظه مرتبط ساخته اند.

پیشنهاداتی برای کنترل استرس

· داشتن انتظارات واقع گرایانه را جا بیندازید (به نه گفتن بگرایید!)

· در طول روز برای خود وقت استراحت بگذارید.

· احساسات خود را به جای کتمان کردن بیان کنید.

· بین کار و فراغت یک تعادل درستی برقرار سازید.

· همزمان بر یک کار تمرکز کنید به جای انجام دادن چند کار باهم

فواید از بین بردن استرس و تقویت حافظه از طریق مراقبه

شواهد علمی از مزایای سلامت روان با استفاده از مراقبه به نقطه اوج رسیده اند. مطالعات نشان می دهند که مراقبه برای بهبود در همه شرایطی از قبیل افسردگی، اضطراب، درد مزمن و فشار خون بالا مفید می باشد. همچنین مراقبه موجب بهبود توجه، تمرکز، خلاقیت، حافظه و مهارت های یادگیری و استدلال می شود. مراقبه، جادوی تغییر بار فعلی مغز را عملی می کند. تصاویر مغزی نشان می دهند که در متفکران منظم قشر پیش پیشانی چپ، نواحی مغزی مرتبط با احساس لذت و اعتدال دارای فعالیت بیشتری است. همچنین مراقبه ضخامت قشرمخ را افزایش می دهد و موجب ارتباط بیشتری بین سلول های مغز می شود، طوری که هوشیاری ذهنی و توانایی حافظه تقویت می شوند.

7. بخنیدید

احتمالاً شنیده اید که خنده بهترین دواست و واقعیتی ماندگار در مغز و حافظه و نیز بدن برجای می گذارد. برخلاف واکنش های شیمیایی که محدود به نواحی خاصی از مغز است، خنده نواحی مختلفی را در کل مغز درگیر می کند.

بعلاوه، شنیدن جوک ها نیز نواحی حیاتی مغز درگیر در یادگیری و خلاقیت را فعال می کند. دنیل گولمن یکی از روانشناسان به نام در کتاب هوش هیجانی خود ذکر می کند” قهقهه زدن.. به نظر می رسد به افراد برای داشتن فکر بازتر و تداعی آزادتر کمک کند”.

به دنبال چه روش هایی برای خندیدن بیشتر در زندگی تان هستید؟ با اصول زیر شروع کنید:

به روی خودتان بخندید. برای خودتان لحظات بشاشی را رقم بزنید. بهترین روش برای کمتر جدی بودن خودمان گفتگو درمورد مواقعی است که ما حالتی خیلی جدی به خود می گیریم.

با شنیدن صدای خنده به سمت آن بروید. اکثر اوقات، افراد برای اشتراک مطلبی جالب خیلی شاد هستند به دلیل آنکه خنده به آنها فرصتی دوباره برای خندیدن می دهد و سرشار از شوخ طبعی که دنبال آن بودید می شوید. هنگامی که صدای خنده ای را می شنوید به دنبال آن بروید و سعی کنید در آن شریک شوید.

زمانی را برای سرگرمی با افراد شوخ طبع صرف کنید. این دسته از افراد به راحتی می خندند هم به خودشان و هم به چرندیات زندگی شان و همواره در هر کاری به دنبال مزاح و شوخ طبعی هستند. شوخ طبعی شان و بشاش بودن آنها نیز مسری است.

محیط اطرافتان را تا حد امکان پر از اشیای نورانی و پرزرق و برق کنید. یک اسباب بازی را روی میز یا جلوی ماشین خود بگذارید. یک پوستر جالب را بر روی اتاق محل کارتان بچسبانید. برای رایانه از محافظ صفحه نمایش نورانی استفاده کنید که با راه اندازی رایانه نور به صورتتان بتابد. عکس های خود و عکس های مورد علاقه و جالب تان را تنظیم کنید.

به کودکان توجه کنید و از آنها تقلید کنید. کودکان نابغه های بازی، شلوغ کردن زندگی و خندیدن هستند.

نکته 7: رژیم غذایی تقویت کننده مغز داشته باشید.

بدن و همینطور مغز همه جوره نیاز به سوخت و منابع انرژی زا دارند. احتمالاً از قبل می دانید که رژیم های غذایی حاوی میوه ها، سبزیجات، همه حبوبات، چربی های سالم (مانند روغن زیتون، آجیل، ماهی) و کم پروتئین دارای مزایای سلامتی زیادی می باشند؛ اما، این نوع رژیم غذایی موجب بهبود عملکرد حافظه نیز می شود. اگرچه، نه تنها سلامت مغز به آنچه می خورید، بستگی ندارد بلکه آن شامل چیزهایی است که نمی خورید. نکات تغذیه ای زیر به شما در تقویت توان مغزتان و کاهش ریسک زوال عقلی کمک خواهند کرد:

امگا3 بخورید. تحقیقات نشان می دهند که اسیدهای چرب امگا3 مزایای خاصی برای سلامت مغز دارند. مخصوصاً، ماهی منبعی غنی از امگا3 و به ویژه ماهی های چرب خون سرد، از قبیل قزل آلا، تونایاتون، اسقومری، ساردین، شاه ماهی.

اگر به غذاهای دریایی علاقه ندارید منابعی غیرماهی دارای امگا3 مانند جلبک دریایی، گردو، بذرکتان، روغن تخم کتان، نارنج قشلاقی، لوبیاهای چیتی و قلوه ای، اسفناج، بروکلی، تخم کدو تنبل و گیاه سویا استفاده کنید.

مصرف چربی های پرکالری و اشباع شده را محدود کنید. تحقیقات نشان می دهند که مواد خوراکی اشباع شده از چربی (گوشت قرمز، شیر پرچرب، کره، پنیر، سرشیر و بستنی) ریسک ابتلا به زوال عقلی و اختلال تمرکز و حافظه را افزایش می دهد.

میوه و سبزیجات بیشتری بخورید. محصولات با آنتی اکسیدان ها بسته بندی می شوند، موادی که سلول های مغزتان را از آسیب حفظ می کنند. میوه های رنگی و سبزیجات به طور ویژه منابع آنتی اکسیدانی مغذی مطلوبی می باشند.

چای سبز بنوشید.چای سبز حاوی پلی فنول،؛ از آنتی اکسیدان های قوی است که سلول های مغز را از آسیب ناشی از رادیکال های آزاد محافظت می کنند. در بین مزایای بیشمار دیگر، مصرف چای سبز ممکن است عملکرد حافظه، هوشیاری ذهنی را افزایش دهد و سرعت زوال مغز را کم می کند.

در مصرف شراب میانه روی کنید. مدوامت بر کنترل مصرف الکل مهم است، زیرا الکل سلول های مغز را از بین می برد. به نظر می رسد شراب قرمز بهترین گزینه باشد همانطور که آن سرشار از نوعی فلاونوید است که جریان خون در مغز را بالا می برد و ریسک بیماری آلزایمر را کاهش می دهد. دیگر گزینه های نوع فلاونویدی شامل عصاره انگور، تخم ماهی و انگورهای تازه و بادام زمینی ها می باشد.

منبع: فارس پاتوق

کمک به کودکان برای مواجهه با اضطراب موقعیتی

برای کودکان در هر سنی اضطراب می تواند بدون هیچ گونه زنگ خطری رخ دهد. معمولا کودکان نشانه های اضطراب را در مواجهه با موقعیت های جدید،هنگام ادراک درد مزمن یا هنگام ترس از جدایی بروز می دهند. ملاقات های روتین با متخصصان پزشکی، جاماندن از مدرسه یا تغییرات دیگر در جریانات روزانه کودک همه می توانند منجر به احساس اضطراب شوند. علی رغم بهترین تلاش ها برای آماده سازی کودک در مواجهه باموقعیت های جدید، آنها باز هم ممکن است وضعیت های اضطرابی خفیف، متوسط و یا حتی شدیدی را تجربه کنند. هر کودکی به روشهای گوناگون نشانه هایی از اضطراب را نشان می دهد اما معمولا نشانه هایی شامل تغییر در سطح فعالیتشان، خیس شدن کف دستان، ضعف در پاها، دل درد، سردرد یا سرنخ های رفتاری مانند گریه کردن، ناخن جویدن، کندن مو یا کوبیدن سر به در و دیوار را از خود نشان می دهند.

مهم نیست که در چه موقعیت هایی کودکتان دچار اضطراب می شود؛ راهکارهایی وجود دارد که می تواند به آنها کمک کند تا این احساس را تخلیه کرده و از بروز وقایع بعدی پیشگیری کنند.

اولین مرحله در مورد توجه قرار دادن اضطراب کودکتان آن است که به آنها کمک کنید تا تغییرات در بدن و رفتارشان را درک کنند. سپس به تدریج برای کودکتان رفتارهایی که مشاهده می کنید را برشمرید و نیزدر صورت متوجه شدن رفتارها از آنها سوأل بپرسید. برای مثال، اگر کودک هنگام عصبانی شدن شروع به ناخن جویدن می کند، سعی کنید عباراتی مانند “می بینم که شما در حال ناخن جویدن هستی. خودت متوجه شدی؟” بپرسید. با خاطر نشان ساختن رفتار کودک آن هم به روشی خنثی، شما در واقع به انها کمک می کنید که به نحوه پاسخ دهی خود به استرس توجه کنند. اگرچه، ممکن است از این رفتار ناامید شوید، اما از تأدیب کودکتان خودداری کنید زیرا ممکن است موجب احساس شرم شود که این هم به نوبه خود رفتارهای اضطراب مدار را تقویت می کند.

سپس، به کودکتان کمک کنید تا درک کند که احساس اضطراب عادی است و هرکسی نیز هنگام داشتن این احساس تغییراتی در رفتار یا خلقش به وجود می آید. برای کودکتان با اصطلاحاتی بیان کنید که بتواند درک کند چگونه موقعیت هایی را که موجب نگرانی ما می شوند می توانند مایۀ اضطراب و استرس شوند و اینکه این احساسات موجب آسیب رساندن به مغز و بدن ما می شوند. برای آنها توضیح دهید که همه افراد گاهگاهی احساس اضطراب و استرس می کنند و این احساسات برای هر کسی مختلف است. برای مثال، سعی کنید بگویید” من دوست ندارم با هر فرد غریبه ای مجبور به صحبت شوم. اگر یک زمانی واقعاً در این مورد دست پاچه شوم دست ها و پاهایم کاملاً سست می شوند”. به کودکتان کمک کنید تا درک کند در احساس اضطراب چیز اشتباهی وجود ندارد، بلکه این فقط روشی است که بدنمان به ما اجازه می دهد تا بدانیم آن موقعیت یا کار ناخوشایند است. پس از آنکه به کوکتان کمک کردید تا اضطراب را بشناسد و این احساس در او عادی شود؛ می توانید به او کمک کنید تا آرام شود. اولین گام آن است که با کودکتان در مورد آنچه باعث می شود در موقعیتی احساس اضطراب کنند صحبت کنید و سعی کنید در صورت امکان به شکل کلامی این ترس را کاهش دهید.برای مثال، ممکن است کودکتان در اتاق انتظار پزشک به دلیل ترس از آمپول، لمس با گوشی طبی سرد توسط پزشک یا نگرانی در مورد کم یا اضافه بودن وزن بسیار برانگیخته شود. با کودکتان راجع به آنچه که مایۀ پریشانی آنهاست صحبت کنید نه تنهامشکل اصلی را واضح سازید بلکه به کودکتان فرصت دهید تا اطلاعات صحیحی از آنچه مورد انتظار آنهاست کسب کنند. اگر کودکتان علایم اضطراب را ادامه می دهد از تکنیک های کاهش استرس برای کمک به آرام شدن آنها استفاده کنید. از برخی از مؤثرترین تکنیک ها شامل تمرین دم و بازدم، تصویرسازی جهت دار و اطمینان دوباره از وجود فیزیکی والدین در کنارشان کمک بگیرید.

به عنوان آخرین مورد، ممکن است لازم باشد که از موقعیت استرس زا دور بمانید و سعی کنید به زمان دیگری موکول کنید. اگر کودکتان جیغ می کشدیا علایمی از حملات پانیک را نشان می دهد، بهتر است او را به مکانی ببرید که در آنجا احساس امنیت می کند. کودک را به به انجام کاری که بیش از حد لزوم موجب ترس شود، مجبور نکنید. کودکی که از ارتفاع می ترسد نباید مجبور به زیاد نگریستن به لبه های ساختمان های بلند شود؛ کودکی که از لودگی می ترسد نباید مجبور به درآوردن ادای اشخاص دیگر برای تمسخر و ریشخند شود. کودکانی که این نوع از مداخلات اجباری را تجربه می کنند به احتمال بیشتری دچار تنفر و فوبیای ریشه دار می شوند. درعوض، کودکتان را تشویق کنید تا به تدریج در قالب گام های کوچکی بر اضطراب موقعیتی شان غلبه کنند. اگر اضطراب کودکتان شدید باشد به طوری که قادر به شرکت در فعالیت های ضروری و مناسب نباشند یا اگر به حدی مزمن است که مانع از داشتن زندگی اجتماعی سالم می شود، او را نزد پزشک متخصص اطفال برای ارائه دستورالعمل های لازم بیرید. از جمله عللی که باعث می شود شما در جستجوی پزشک باشید می توان نشانه هایی همچون امتناع از رفتن به مدرسه، نداشتن عادات خوابی مناسب، تغییرات غیرعادی در اشتها (افزایش یا کاهش اشتها)، پرتاب اشیا به عنوان مکانیسم سازگاری یا تغییرات در کارکرد ذهنی را نام برد.

شما به عنوان والدین بیشترین تأثیر را بر توانایی کودک در رویارویی با اضطراب دارید. شما با کمک به کودکان در پرچسب گذاری این نوع احساسات، عادی شدن احساسات و تدارک تکنیک های آرام سازی، در واقع؛ زمینه ایستادگی کودک در مواجهه با وقایع استرس زای بعدی را فراهم می کنید.

منبع: ساینس دیلی

تغییرات مغز مشترک در کودکان مبتلا به اوتیسم، بیش فعالی و اختلال وسواس فکری ـ عملی

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
گروهی از دانشمندان تورنتو نقایص مغزی مشابهی را در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم، بیش فعالی و اختلال وسواس فکری ـ عملی دریافتند.

این مطالعه ماه جاری در ژورنال آمریکایی روانپزشکی منتشر شد که مواردی نظیر تصاویری از ماده سفید مغز دویست کودک مبتلا به اوتیسم، اختلال وسواس فکری عملی یا کودکان عادی را دربر داشت. ماده سفید مغز متشکل از دسته هایی از فیبرهای عصبی می باشد که مواد سلولی پراکنده در همه ساختار مغز را یکپارچه می سازد و موجب ارتباط بین نواحی مختلف مغز می شود.دکتر ایمز نویسنده نخست مطالعه و فوق تخصص بالینی در مرکز اعتیاد و سلامت روان از انستیتوی تحقیقاتی سلامت روان نهاد خانواده کمپل (CAMH’s)بیان می کند” ما نقص هایی را در ماده سفید در محل ارتباط نیمکره های راست و چپ مغز موجود در کودکان مبتلا به اوتیسم، بیش فعالی و وسواس فکری عملی هنگام مقایسه انها با کودکان سالم در گروه کنترل یافتیم. این قسمت ماده سفید، یعنی جسم پینه ای بزرگترین بخش مغز و نخستین قسمتی است که رشد می کند.

همچنین، تیم تحقیقاتی (CAMH) از بیمارستان کودکان بیمار و بیمارستان توانبخشی کودکان هولاند دریافتند که کودکان مبتلا به اوتیسم و بیش فعالی اختلالات شدیدتری را ناشی از ماده سفید مغز در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری ـ عملی نشان دادند. در ادامه دکتر ایمز بیان می کند “این یافته ها ممکن است نشان دهنده ی این واقعیت باشد که هردو کودکان مبتلا به اوتیسم و بیش فعالی در مقایسه با وسواس فکری و عملی در سنین پایین تر شروع می شوند و معمولا در زمانی که مقدار زیادی از ماده خاکستری مغز در حال رشد می باشد.

اختلالات اوتیسم، بیش فعالی و وسواس فکری عملی نشانه های مشترکی دارند و از طریق برخی ژن های مشابه پیوند می یابند. هنوز هم با گذشت سال ها، اختلالات مذکور به عنوان اختلالات مجزایی مورد مطالعه قرار می گیرند. در کل، این سه اختلال عصبی رشدی در تقریباً 15درصد از کودکان و نوجوانان تاثیر گذار است. مطالعه حاضر بخشی از پروژه بزرگ دانشگاه اونتاریو POND است که به بررسی اختلالات مغزی گوناگون درکودکی به طور کلی به منظور درک شباهت ها و تفاوت ها می پردازد و نیز منجر به ایجاد درمان های هدف دار و مؤثرتر می شود.

رابطه رفتار با مغز

بسیاری از رفتارهای مرتبط با اختلال اوتیسم، بیش فعالی و وسواس فکری عملی مانند مشکلات توجه یا مشکلات اجتماعی در طی این شرایط رخ می دهند و از نظر میزان شدت آنها تفاوت فردی نیز وجود دارد. این محققان دریافتند که ساختار ماده سفید مغز با طیفی از نشانه های رفتاری موجود در کل دوره این تشخیص مرتبط است.دکتر ایمز اظهار داشت “کودکان دارای اختلالات مغزی بیشتر دارای اختلالات بیشتری در عملکرد روزانه صرف نظر از تشخیص آنها می باشند”؛ وی در بیمارستان کودکان بیمار مشغول به کار است. دکتر آناگنوستو مدیر مسئول ژورنال و از اعضای بیمارستان توانبخشی هولاند و رئیس شبکه POND برمی شمرد، “این یافته ها کاربردهایی برای درک ما از ماهیت اختلالات مغزی دارد. با استناد به شواهد زیستی و ارتباط ساختار مغز با طیفی از نشانه های رفتاری تأثیرگذار بر شرایط رشدی مختلف، خاطر نشان می شود که در چنین شرایطی اشتراک زیستی یا ژنتیکی دخیل می باشد. علاوه بر این که؛ می توان به پتانسیلی درمانی اشاره کرد که طیفی از رفتارهای مرتبط با هر سه شرایط را هدف گذاری می کنند.

منبع: کودک و نوجوان

هشت راه موثر برای مبارزه با افسردگی

زمانی که شما افسرده هستید، غالبا هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که بتواند به شما احساس بهتری بدهد. افسردگی یک اختلال غیر مستقیم است، زیرا علائم که در نتیجه ی آن به وجود می آید علائمی به وجود می اید که شما را کاملا دلسرد می کند، اقدامات زیادی برای کمک به شما در این شرایط وجود دارد که می تواند باعث بازیابی شما شود. فقدان انرژی، اعتماد به نفس پایین و کاهش هیجان و لدت علائمی هستند که در نتیجه ی افسردگی در فرد به وجود می آید و این علائم باعث می شود که خلاصی از افسردگی مشکل به نظر برسد. برای هر فردی که درگیر این مشکل است، مهم است که بدانید که افسردگی اختلالی بسیار معمول بوده و قابل درمان است. افسردگی نیز مانند هر بیماری جسمی دیگر با درمان از بدن خارج می شود، شما می توانید آلودگی های ذهنی تان را از بین ببرید و افسردگی را تسخیر کنید. در اینجا هشت راه برای خلاصی از افسردگی بیان شده است.

 

مبارزه با افسردگی: تشخیص و تسخیر افسردگی به وسیله ی فرد

افسردگی غالبا، ذهنیت های مخربی هستند که فرد از از روند عادی زندگی روزمره اش منحرف می کنند. زمانی که فرد دچار افسردگی می شود تصور او بر این است که این هویت منفی تصویری از زندگی واقعی فرد است. بسیاری از افراد موفق می شوند که این مسئله را به عنوان یک اختلال درونی تشخیص دهند و به آن به عنوان یک دشمن که در درون آنها پنهان شده است بنگرند. روانشناس دکتر رابرت فیرستون از این اختلال به عنوان صدای درونی نام می برد. این توالی صدای درونی در ابتدای زندگی مانند پدر و مادر سخت گیری است که سعی دارد ما را منضبط نگه دارد و ما را سرجای خودمان بنشاند. در 11 اکتبر من یک روش نوآورانه برای مبارزه با افسردگی ارائه دادم. در این روش نوآورانه نشان داده شده است که چگونه می توان این روند مخرب تفکر را شناسایی کرد و به متخصصان بهداشت روانی در چگونگی تشخیص و تسخیر صدای درونی  کمک خواهد کرد که بیماران خود را در این مهم یاری رسانند.

برای شروع این فرایند، بهتر است که شما این افکار مخرب را به عنوان انگلی بنگرید که در یک بستر زمانی مانند بیماری آنفولانزا شما را آلوده ساخته است. زمانی که این افکار به شما می گویند که اهدافتان را دنبال نکنید، خودتان را منزوی کنید، یا از فعالیتی که انجام می دهید لذت نبرید، به آنها گوش ندهید. این صدای درونی حتی می تواند از شما قوی تر باشد.  در عوض زمانی که شما متوجه این افکار شدید شروع به مقابله و پیشی گرفتن بر این افکار کنید، داشتن نگرش مثبت، برای تشخیص افکار بیگانه و اضافی بسیار ضروری است. از خود بپرسید، که آیا این افکار مشابه تفکر فلان دوست یا یکی از اعضای خانواده است که درگیر این مشکلات بوده است. با دلسوزی برای خودتان و شناختن این افکار به عنوان یک دشمن مخرب شما می توانید مشاهده کنید که شما چقدر منطقی و واقع گرایانه فکر می کنید.

 

مبارزه با افسردگی: فکر کردن در مورد چیزهایی که شما را عصبانی می کنند

در حالی که افسردگی به صورت غم و در رو به افزایش ادامه می یابد، نوعی از افسردگی به وجود می آید که به فرد احساس بی حسی و بی تفاوتی دست می دهد. سرکوب و یا متوقف کردن احساسات می تواند دفاعی در برابر احساسات ناخوشایند باشد. بسیاری از افراد که از افسردگی رنج می برند این افسردگی خود را با بیان احساساتی مانند خشم نسبت به دیگران پوشش می دهند. خشم و عصبانیت احساس دشواری است که قابل پذیرش نمی باشد، از سنین نوجوانی معمولا به ما گفته می شود که خشم واکنش مناسب و خوبی نیست و ما نباید این گونه رفتار کنیم و نباید با دیگران دعوا کنیم. در حالی که توهین کردن به دیگران و خشمگین بودن برای دیگران قابل قبول نیست، این یک اتفاق و واکنش طبیعی در زندگی روزمره ی ماست. با درک و پذیرش و بحث کردن در مورد خشمتان شما کمتر از این احساسات در مقابل خود استفاده می کنید و شما کمتر به سوی افسرده شدن تمایل خواهید داشت.

 

مبارزه با افسردگی: فعال باشید

هنگامی که شما افسرده هستید سطح انرژی تان به شدت کاهش می یابد، و آخرین چیزی که به آن فکر می کنید این است که شما بلند شده و کاری انجام دهید. این یک اتفاق فیزیولوژیک در بدن است که فعالیت می تواند با افسردگی مقابله کند. 20 دقیقه در روز ضربان قلبتان را بالا ببرید و این کار را پنج روز در هفته انجام دهید، از لحاظ علمی ثابت شده است که این کار باعث می شود که شما احساس بهتری داشته باشید. ورزش کردن ترشح هورمون اندروفین در مغز را افزایش می دهد، این هورمون به شما کمک می کند که خلقتان را بالا ببرید. این کار حتی می تواند به صورت خارج شدن از خانه و یک پیاده روی ساده و یا بازی کردن با بچه ها و یا یک سفر ورزشی باشد، این یک روش پزشکی ثابت شده برای این است که شما احساس بهتری داشته باشید.

 

مبارزه با افسردگی: منزوی نباشید

زمانی که فرد دچار افسردگی می شود یک ندای درونی به فرد می گوید که باید تنها باشد، و ساکت و آرام بماند و کسی را درگیر مشکلات خودش نکند. سعی نکنید این افکار را مانند یک انگل در بدن خود نگاه دارید این انگل باید از بدن شما خارج شود و در پی رفع و درمان آن باشید. به آن نداها گوش فرا ندهید، هنگامی که احساس بدی دارید، حتی اگر شما از بیان آنها احساس خجالت می کنید، شما باید آن را با یک دوست که مورد اعتمادتان است در میان بگذارید این کار باعث می شود که احساس بد شما کمتر شده و احساس بهتری داشته باشید و به این ناخشنودی و ناراحتی پایان دهید. صحبت کردن در مورد مشکلات یا نگرانی ها باعث می شود که این مسائل در شما متمرکز نشود و در شما جمع نشود. دوستان و یا اعضای خانواده ای که به شما اهمیت می دهند درک می کنند که چه اتفاقی برای شما دارد می افتد و نگرانی و ناراحتی شما را درک می کنند.

حتی کار ساده ای مانند قرار دادن خود در یک جو اجتماعی باعث می شود که خلق و احساسات شما بالا برود. به جاهایی بروید که در آن دیگران نیز با شما علایق مشترکی دارند به مکان های عمومی مانند موزه، پارک، یا بازار یا مکانهایی بروید که در آن ها می توانید از اینکه در میان مردم هستید لذت ببرید. هرگز به خودتان اجازه ندهید که اینگونه فکر کنید که از دیگران متفاوت هستید و یا اینکه از دیگران کمتر هستید. هرکسی در زمان خاصی دچار مشکل می شود، و افسردگی دلیل بر این نمی شود که شما فکر کنید که نسبت به دیگران متفاوت هستید و یا باید خود را از دیگران جدا بدانید.

 

مبارزه با افسردگی: کارهایی را انجام بدهید که قبلا دوست داشتید انجام بدهید … حتی اگر اکنون احساس می کنید که انججام ان را دوست ندارید

افسردگی دشوارترین اتفاق احساسی است که بتوان آن را تحمل کرد، زیرا علائم افسردگی می تواند اراده و انرژی فرد برای شرکت در فعالیت ها که قبلا دوست داشته است را از بین ببرد. این احساس بی حالی و ناتوانی حتی می تواند افسردگی فرد را شدت بخشد، در حالی که فعال ماندن و پیدا کردن کارهایی که ممکن است علاقه به انجام آنها داشته باشید و می تواند جرقه ای برا شروع دوباره ی شما باشد و شما را به جایگاه واقعی تان باز گرداند.

هر چند گفتن آن از انجام آن ساده تر است، زمانی که شما احساس بدی دارید خودتان را مجبور کنید که راه بروید، غذا بپزید، یا با یک دوست تماس بگیرید. اگر شما قبلا افسردگی را تجربه کرده اید، هر کاری که قبلا انجام می دادید که به شما احساس بهتر می داد را انجام دهید. راهبردهای مقابله ای که قبلا از آنها استفاده کرده اید یک شروع عالی برای شماست. فعالیت هایی که باعث می شوند که احساس راحتی کنید و روحیه ی شما را بالا ببرد خیلی مهم هستند، حتی کارهای ساده ای مانند پختن کیک شگلاتی، دوش گرفتن، یا گوش دادن به موسیقی آرامش بخش. در مقابل نداهای درونی که به شما می گویند که هیچ چیز نمی تواند به شما کمک کند ایستادگی کنید. به یاد داشته باشید که تنها هدف، این است که شما احساس بهتری داشته باشید.

 

مبارزه با افسردگی: شو تلویزیونی شاد و فیلم های شاد ببینید

این کار احمقانه و ساده به نظر می رسد، ولی هر چیزی که باعث می شود شما بخندید یا لبخند بزنید می تواند مغز شما را متقاعد کند که شما شاد هستید. اگر افسردگی باعث شود که به ندای درونی تان در اینکه شما باید احساس بدی داشته باشید می خواهند شما را فریب دهند شما باید ترفندهایی را به کار بگیرید و با افسردگی مبارزه کنید. طنز تلویزیونی مورد علاقه تان را تماشا کنید، فیلم های خنده دار ببینید و یک داستان خنده دار بخوانید. به این فعالیت تنها به عنوان حواس پرتی نگاه نکنید، بلکه شما می توانید از آن ها به عنوان ابزاری موثر برای یادآوری مغز خود استفاده کنید که شما می توانید دوباره احساس خوبی داشته باشید.

 

مبارزه با افسردگی: برای اینکه احساس بدی دارید خودتان را مجازات و تنبیه نکنید

احساس خجالت و نفرت از خود تنها باعث شدت گرفتن علائم افسردگی می شود و از اینکه شما در پی کمک کردن به خودتان باشید شما را باز می دارد. افکار انتقادی که شما در باره ی خودتان دارید باعث می شود که خودتان را به هر طریق ممکن در ان شرایط نگاه دارید و باعث می شوند که برای داشتن احساس بد پافشاری کنید. مهم است که در ان زمان دشوار نسبت به خودتان دلسوزی داشته باشید. شما می توانید کنجکاو باشید، ذهنی باز داشته باشید، خودتان قبول داشته باشید، و خودتان را دوست داشته باشید و نگرشی مثبت نسبت به خودتان داشته باشید، افسردگی یک بیماری بسیار شایع و قابل درمان است. تنها مسئله این است که شما دوباره خودتان را بازیابی کنید و به دنبال راهی برای درمان باشید که می تواند به شما کمک کند.

 

مبارزه با افسردگی: به یک روان درمانگر مراجعه کنید

صحبت کردن راه حلی قدرتمند برای مبارزه با افسردگی است. اگر احساس بدی دارید، اجازه ندهید که هر کسی به شما بگوید که این مسئله مشکل بزرگی نیست، و فقط در پی آن باشید که بتوانید آن مشکل را رفع کنید. اینکه شما مشکلتان را بپذیرید و برای رفع ان از یک روان درمانگر کمک بگیرید اصلا خجالت اورد نیست. درخواست کمک برای رفع مشکل یک کار شجاعانه است و صحبت کردن با یک روان درمانگر در مورد مشکلاتان کار سالم و درستی است، تلاشی است که هر کدام از طرفین از این کار سود می برد. پی بردن به منشأ مشکل برای تشخیص و مبارزه با نداهای درونی بسیار کمک کننده است و می تواند تاثیر این احساسات را بر زندگی شما کاهش دهد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

 

۹ نشانه ای که شما یک انسان کمال گرا هستید

 

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

مسلماً، شما ممکن است اعتقادی به یک کشوی با دقت چیده شده از لباس هاس بنجل یا گنجه ای پر از لباس های مرتب شده از نظر رنگ و طول آستین نداشته باشید. اما، با این وجود رگه هایی از کمال گرایی هنوز هم در زندگی تان وجود داشته باشد.

این موارد بخوانید و در خودتان بنگرید که آیا هر یک از ویژگی های کمال گرایی گفته شده زیردر مورد شما نیز صدق می کند یا نه:

  1. به صورت همه یا هیچ فکر می کنید: هر چیزی یا کامل است یا ناقص، یا درست است یا اشتباه و یا خوب است یا بد. شما دوست دارید بالاترین یا پایین ترین حد یک چیز را درنظر بگیرید تا اینکه بخواهید ویژگی های افراد و موقعیت های موجود در یک پیوستار را مشاهده کنید. به عنوان مثال ” او میانه رو است” بر خلاف ” او فقط گاهی اوقات می تواند میانه رو باشد” می باشد به عبارتی حد میانی هر چیزی برای شما بی معناست.
  2. واکنش های شدید نسبت به هر چیزی ابراز می کنید. ” من یک کلوچه خوردم و رژیم غذایی ام را شکستم”! این کار می تواند برای شما به اندازه خوردن یک بشقاب پر ان هم چندین بار عذاب اور باشد و احساس شکست دهد.

3.شما نمی توانید به دیگران برای درست انجام دادن کارها اعتماد کنید، طوری که به ندرت کارها را به آنها محول می کنید.در حالی که دیگران ممکن است شما را تقریبا مدیریت کننده و تا حدودی کنترل گر  وسواسی بدانند، شما کار خود را توجیه کرده و اظهار می کنید که هدفتان فقط درست انجام دادن امور است.

  1. انتظارات شما از خود و دیگران کاملا بر اساس استانداردها می باشد.

چرا کارها نیمه کاره رها می شوند؟ شما معتقدید که کارها را باید به بهترین نحو انجام دهید و از دیگران انتظار آن را نیز دارید. علاوه بر اینکه، شما از احساس شکست واهمه دارید.

بیشتر بخوانید: شش موردی که افراد دارای امنیت عاطفی، بیشتر از دیگران انجام می دهند

  1. شما به زحمت می توانید یک پروژه را تا آخر انجام دهید چون فکر می کنید همیشه راهی دیگر برای بهتر انجام دادن آن وجود دارد: شما هنوز هم در مورد به اشتراک گذاشتن کتاب، پروژه، غذا، دعوت گرفتن، بیزنیس کارت، وب سایت، مقاله و سخنرانی هایتان با دیگران وسواس دارید. چون می خواهید از بهترین بودن آنها مطمئن شوید قبل از اینکه دیگران ببینند.
  2. هنگام فکر کردن واژه باید را زیاد به کار می برید. من باید فلان کار را انجام دهم و او باید فلان کار را انجام دهد عبارات متداول شما هستند هم هنگامی که بلند انها را ابراز می کنید و هم زمانی که با خود صحبت می کنید. شما دارای قواعد خاصی هستید که فکر می کنید خودتان و دیگران باید از آنها تبعیت کنند. زمانی که خود یا دیگری از آن سرپیچی می کنند ناراحت می شوید.
  3. اعتماد به نفس شما بستگی دارد به آنچه انجام می دهید یا چگونگی واکنش دیگران نسبت به شما. شما برای تحقق کارهایی عالی می کوشید. با وجود اینکه صادقانه کار می کنید، نیاز به تأیید درستی آن از دیگران است تا در راستای پیشرفتتان حس خوبی به شما دست دهد. بعلاوه، پس از اینکه به هدفی دست یافتید به سرعت برای انجام کار های بعدی دست به کار می شوید.
  4. در برابر کاری که به درستی انجام نداده اید بارها و بارها واکنش نشان می دهید. یقیناً شما ممکن است چیزی را درست انجام باشید اما انها را در نظر نمی گیرید و زمانی که کاری را خراب می کنید بارها و بارها واکنش نشان می دهید.”ای کاش فلان حرف را نگفته بودم..” یا “چی باعث اشتباهم شد؟” یا “باید فلان کار را انجام می دادم”.
  5. شما از انجام بعضی کارها طفره می روید یا از موقعیت های که در آن ها فکر می کنید نتوانید خوب باشید اجتناب می کنید. در حالی که ممکن است عجیب به نظر برسد اما، بسیاری از افرادی که از انجام کارها طفره می روند و یا اجتناب می کنند کمال گرا هستند. منطق شان نیز این است که”ممکن است نتوانم آن را کامل و به نحو احسنت انجام دهم، پس دردسر چرا”.

 

منبع: مشاورانه

 

 

نکات ذهن آگاهانه برای کاهش اضطراب

 نکات ذهن آگاهانه برای کاهش اضطراب

سرعت ضربان قلبتان بالاست، کف دستتان خیس می شود یا به دلیل شدت عصبانیت نمی توانید تمرکز کنید؟

این موارد برخی از علایم اضطراب تلقی می شوند. اضطراب می تواند  مختل کننده عملکرد برخی از افراد باشد و در برخی دیگر ممکن است فقط ظرف دقایقی آن هم هنگام احساس عصبانیت رخ دهد. متأسفانه، برخی از افراد هنگام اضطراب اقدام به خودزنی یا ضربه زدن به دیگران یا اشیاء پیرامون می کنند که موجب افسردگی و عدم تمرکز و واکنش یا رها کردن کارهای روزمره می شود. در بسیاری از افراد، اضطراب نتیجه فکر کردن به چیزهای خارج از کنترل یا امور مربوط به آینده و پیش اندیشی می باشد. دکتر جان کابات ـ زین پایه گذار رویکرد کاهش استرسی مبتنی بر بینش یا ذهن آگاهی (MBSR) است. این رویکرد مبتنی بر” برای رخ دادن تجارب لحظه به لحظه‌تان به اهداف کنونی و به دور از قضاوت توجه کنید”می باشد.

نفس زدن خود را تنظیم کنید

یکی از مهم ترین واکنش های فیزیکی هنگام تجربه اضطراب، افزایش میزان نفس کشیدن یا اندیشیدن به تعداد دفعات نفس کشیدن است. با استفاده از قاعده بینش یا ذهن آگاهی و توجه نمودن به هدف، متوجه خارج شدن هوا از سوراخ های بینی تان از طریق نفس گیری و آزاد کردن نفس در طی عمل دم و بازدم می شوید. به آهستگی سه نفس عمیق بکشید و وقتی که نفس می گیرید به خودتان بگویید”شروع” و حداقل تا چهار بشمرید و نفستان را نگه دارید سپس بگویید”آزاد” و نفستان را آزاد کنید.

وقتی که در آن واحد فقط و فقط بر نفس کشیدنتان تمرکز می کنید، تمرکز کردن بر چیزهای دیگر تقریباً غیر ممکن است. در صورت لزوم، می توانید سه نوبت عمل نفس کشیدن قبلی را ادامه دهید و تا تنظیم تنفستان این کار را تکرار کنید. اگر این تکنیک خیلی دشوار و چالش برانگیز است سعی کنید تا ده بشمرید و نفستان را حبس کنید، سپس آزاد کنید. از این رو هر دفعه حبس کردن و خارج کردن نفس یک دور و یک بار محسوب می شود. زمانی که ذهنتان مغشوش می شود که حالتی نرمال است دوباره از ده تا یک معکوس بشمرید. اکثر افراد تا رسیدن به ده بار صبر نمی کنند و می گویند تا اینجا خوب است. بخش مهم آن است که شما توجه خود را به نفس کشیدن معطوف کنید که برای تمرکز بر زمان حال مفید است و موجب کاهش اضطراب می شود.

مطالب بیشتر: ذهن آگاهی: راه حل شگفت انگیز درمان اضطراب که باید بدانید

تمام حس هایتان را به کار بگیرید.

بار دیگر، با تفکر ذهن آگاه و توجه کردن به حس هایتان می توانید بر آنچه در حال حاضر به آن توجه می کنید، متمرکز شوید.

به نکات زیر توجه کنید:

  • 5 چیزی که می توانید در دو حالت زیر بینید:
  • آنچه که می توانید در محیط اطراف خود ببینید.
  • آنچه که می توانید با چشم های بسته تجسم کنید.
  • 4 چیزی که می توانید لمس کنید
  • می توانید دست ها، پاها و یا چیزهای پیرامون را لمس کنید.
  • می توانید به نحوه ای که پاهایتان زمین را لمس می کند توجه کنید.
  • پاهایتان چگونه صندلی را هنگام نشستن لمس می کنند.
  • کتف تان چگونه صندلی یا نیمکت را هنگام نشستن و تکیه دادن لمس می کند.
  • چگونه اشیای اطرافتان را لمس می کنید.
  • 3چیزی که می توانید بشنوید
  • چه صداهایی می شنوید؟
  • اگر در هوای آزاد قرار دارید به صداهای طبیعت یا شاید برخاستن هواپیما گوش کنید.
  • اگر در فضای سربسته قرار دارید به صداهای درون اتاق، موسیقی در حال پخش یا جریان فعالیت تهویه گوش کنید.
  • 2چیز که می توانید بو کنید
  • اگر اسانس یا رایحه خاصی در هوا وجود دارد به آن توجه کنید.
  • با ناخن تان در پوست پرتقال خراش ایجاد کنید و گاز متساعد شده از آن را بو کنید.
  • از رایحه های اصل و واقعی استفاده کنید (عطر سنبل اغلب آرامش بخش است)
  • 1چیز که می توانید بچشید
  • آیا چیزی قابل خوردن وجود دارد؟
  • آب نبات بجویید.
  • آب نبات های شیرین زمخت را بچشید.

بیشتر بخوانید: ۷ روش آسان برای ذهن آگاهی در هر روز

فعالیت های مستلزم تمرکز را انجام دهید.

  • کتاب های رنگی یا ماندلا را رنگ کنید. وقتی فضاهای کوچک بین تصاویر را رنگ می کنید باعث می شود تمرکز بیشتری برای بیرون نزدن رنگ ها داشته باشید و احساس آرامش پیدا کنید.
  • آلات موسیقی را بنوازید.
  • چیزی بپزید. این کار تمرکز بیشتری را به علت درگیری در وزن کردن و اندازه گیری های دقیق می طلبد.
  • کشبافی، گره زدن زیکزاکی یا قلاب بافی را انجام دهید.
  • فعالیت هایی را انتخاب کنید که تمرکز کردن بر آن برایتان لذت بخش است.

به هر حال، شما که در صدد درگیری در فعالیت های ذهن آگاهانه هستید، به یاد داشته باشید که تلاش برای بودن و ماندن در زمان حال بسیار مهم است و از اندیشیدن به رویدادهای غیر قابل پیش بینی آینده اجتناب کنید تا بتوانید هر گونه علایم اضطراب را به کمترین میزان ممکن برسانید.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

سلامت دهانی و افسردگی

امراض دندانی شدید ریسک ابتلا به برخی از بیماری های سیستماتیک را افزایش می دهد. این مقاله ناراحتی مزمن کلیه، نارسایی انسداد شریان، سکته مغزی و افسردگی و ارتباط آنها را با امراض دندانی مزمن را مورد بحث قرار داده است. مطالعه ای جدید نشان می دهد که امراض دندانی ریسک مرگ بیماران دارای بیماری مزمن کلیه را افزایش می دهند. نویسندگان این مطالعه دریافتند که طی 10 سال میزان مرگ و میر افراد دارای بیماری کلیوی مزمن که امراض دندانی شدید داشتند 41 درصد بود در حالی که این میزان در افراد بدون امراض دندانی شدید 32 درصد بود. براساس بیانیه علمی مرکز قلب آمریکا در سال 2012″ بیش از یک قرن از وجود رابطه ی سلامت دهان و بیماری های قلبی عروقی می گذرد “.

در مورد تاثیرات افسردگی بیشتر بخوانید: پیشگیری از افسردگی

تازه ترین تحقیقات از بیمارستان دانشگاه کارولینسکا در سوییس معروف به PAROKRANK  در پی کشف این رابطه (التهاب های دهانی و رابطه اش با بیماری های شریانی مزمن) تلاش کردند. یافته های مطالعه PAROKRANK نشان داد در بیماران دچار التهاب های دهانی 28 درصد ریسک افزایش انفارکتوس ميوکارد پس از کنترل متغیرهایی از جمله دیابت و سیگار کشیدن وجود دارد. از انجایی که این یک طرح مطالعه مشاهده ای بود؛ نمی توان به رابطه علت و معلولی پی برد و می توان گفت بین این دو همبستگی وجود دارد.

مطالعه چندکانونی، با کنترل بیماران بود و 805 بیمار را در بر می گرفت. در مقاله منتشر شده مرتبط با این مطالعه، اظهار شد که “این مطالعه مستنداتی دقیق و محکم در اشاره به رابطه بین التهاب دهانی و انفارکتوس ميوکارد را به مطالعات قبلی افزوده است اما نسبت علت و معلولی بین آنها را اثبات نمی کند”.

محققان طی مطالعه ای در بیماران دارای سکته مغزی حاد تحت درمان بیمارستان، کشف کردند که بین انواع خاص حمله و وجود عفونت استرپتوکوکوس ماتوس رابطه وجود دارد. آنها نقش باکتری های دهانی وابسته به استرپتوکوکوس ماتوس را در مطالعه بیمارستانی مذکور به عنوان مطالعه ای مشاهده ای که شامل  100 نفر از افراد دچارحملات مغزی حاد بود، مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که باکتری های استرپتوکوکوس ماتوس به طور معناداری با خونریزی مغزی و تعداد فزاینده حملات مغزی مزمن به دلیل خونریزی های عمیق مغزی ارتباط دارد. حملات مغزی مزمن ممکن است مطابق با تشخیص  MRIs معیوب شدن کارکردهای شتاختی و زوال عقلی را ایجاد کند. سکته ها می توانند ایسکمیک  باشند که شامل بسته شدن یک یا چند مویرگ مغزی می باشد، یا سکته هموراژیک باشند که در آن رگ های خونی مغز پاره می شوند و خونریزی را موجب می شوند.

بعلاوه؛ اخیرآ تأییداتی مبنی بر ارتباط بین سلامت دهانی با افسردگی و افسردگی با بیماری های قلبی عروقی نشان داده شده است. افسردگی یکی از شایع ترین مباحث موجود در سلامت روان در ایالات متحده آمریکا به شمار می رود. در سال 2010 مطالعه ای نشان داد که رابطه معناداری بین افسردگی و سلامت دهانی، رفتار دهانی سالم و دیگر کیفیات و حالات مرتبط با سلامت دهان در زندگی وجود دارد. همانطور که افسردگی بر توانایی شخص در مواجهه با زندگی روزانه تأثیر می گذارد، ارتباط افسردگی با سلامت دهانی و رفتارهای مرتبط با مراقبت از سلامت دهانی و بدین سان تأثیر نمودن ذاتی و بالقوه آن بر سلامت دهانی بیماران نیز تعجب برانگیز نمی باشد.

علاوه بر فقدان انگیزه در مراقبت از خود؛ افسردگی و سلامت دهانی ممکن است با تغییرات کلی بزاقی دهان در بیماران افسرده مرتبط باشد. جریان نزولی بزاق دهان می تواند منجر به مشکلات دهانی متعددی همچون افزایش باکتری های بیماری زا و پوسیدگی دندان ها شود. مقالات قبلی نیز این اطلاعات را تأیید می کنند. مطابق با آن ها عواقب روانشناختی افسردگی ممکن است سبب سلامت دهانی ضعیف به دلیل خشکی دهان، عادات غذایی پیش برنده ی پوسیدگی دندان و اختلال در کارکرد مقاومتی بدن وابسته به عفونت های دهانی شود. درمان های ضدافسردگی نشان داده اند که تحریک تراوشات بزاقی دهان را موجب می شوند که ممکن است منجر به پوسیدگی یا دیگر مشکلات دهان و دندان شود.

برای مطالعه بیشتر: افسردگی در سالمندان: علل، علائم، درمان موثر

همچنین گزارشات موردی، امکان بروز دندان قروچه القا شده از درمان ضدافسردگی را شرح می دهند. بیماران دارای بیماری های قلبی عروقی نیز سه بار بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی می باشند که در آن حفظ سلامت های روانی یک وظیفه کنترلی مهمی تلقی می شود. مطالعه ای گزارش شده در ماه اخیر از ژورنال دانشگاه قلب شناسی یکی از تازه ترین مباحثی است که رابطه بین بیماری قلبی و افسردگی را اثبات می کند. به راحتی می توان رابطه بین دهان و تجدید قوا یا صحت بدن و بالعکس را درک کرد. ارجاع به سابقه و مستندات پزشکی و انجام معاینات درون و برون دهانی می تواند به ما در ارائه بهترین مراقبت از بیمارانمان مثمرثمر واقع شود.

خبرهای دیگری از بیماری های سیستمیک دهانی و سلامت دهانی

همچنین با در نظر گرفتن تأثیر باکتری ها به عنوان یک عامل مهم در این زمینه، دانش جدیدی از نحوه اینکه چگونه باکتری های روده ای ممکن است در استحکام استخوان بندی دخیل باشند، وجود دارد. این اکوسیستم غول آسای موجودات ریز به ویژه باکتری ها به ریزسیستم های احشایی اشاره دارند. عوامل زیادی بر وضعیت و ظرفیت ریز سیستم ها تأثیرگذار می باشند و حتی ناهماهنگی های ناچیز موجود در ترکیبات ریزسیستم ها نیز تأثیر عمده ای بر میزان بیماری و شاید استخوان هایمان داشته باشد. اطلاعات جدید موجود نشان می دهند احتمال آن می رود که درمان یا پیشگیری از شمار بیماری های مرتبط با تغییرات سیستم ایمنی مانند نرمی استخوان ممکن باشد. به تازگی و براساس خبری جدید، یک آزمایش ده دقیقه ای سرطان دهان وجود دارد که در منزل می تواند برای تنها بررسی خشک شدن دهان و شروع کاهش بزاق انجام شود. دیوید وانگ استاد غددشناسی دانشگاه کالیفورنیای لس آنجلس بیان کرد که امکان کشف تومور و توده های لنفاوی DNA هنگام گردش در مایعات بدنی از طریق روش شناخته شده ای وجود دارد. براساس نظر دکتر وانگ آزمایش بزاق دهان صد در صد دقیق است. امیدواریم به زودی در دسترس پزشکان برای استفاده همگانی قرار گیرند.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

وسواس فکری و اعتیاد به عشق

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

زمانی که وسواس فکری عملی بر ما غلبه می کند، قدرت اراده و میزان خرسندی از زندگی مان رو به ضعف و انحطاط می رود. در این اختلال، ما تحت تأثیر افراد و وقایع قرار می گیریم که در نتیجه به طور خودکار مشروح مکالمات و صحبت های گذشته را دوباره در ذهن مان شبیه سناریو منعکس می کنیم. هنگام مکالماتمان علاقه کمی به آنچه دیگران می گویند نشان می دهیم و فوراً سر صحبت وسواس و فراموشکاری مان را باز می کنیم تا بر مخاطبمان تأثیر بگذاریم. وسواس های فکری از نظر شدت تفاوت دارند. در وضعیت خفیف ما سعی در منحرف کردن حواسمان از محرک های مزاحم داریم؛ اما در وضعیت شدید، تفکرات بر وسواس غالب می شوند. همانطور که در حالت اضطراری وسواس قادر به کنترل هشیاری خود نیستیم و حتی با استدلال و منطق نیز قانع نمی شویم. تفکرات سرعتی پیش رونده و انتقالی یا تعمیمی دارند که از نگرانی های مداوم، خیال یا بررسی عکس العمل و کارها نشأت می گیرند. وسواس ها می توانند ذهن و عملکردمان را مخدوش کند. آنها می توانند افسار زندگی مان را به دست گیرند چنانچه از زمان، خواب و حتی روزها یا هفته های خاطره انگیز و فعالیت های مفید و زاینده غافل می شویم. وسواس ها موجب ناتوانی مان می گردند و گاهی اوقات ما را ملزم به انجام رفتارهای وسواسی از قبیل کنترل مکرر ایمیل ها، وزن یا درهای قفل شده می کنند. ما قادر به رسیدگی به خود و احساساتمان نمی باشیم و توانایی استدلال و حل مسئله را نیز نداریم. این گونه وسواس ها معمولا ریشه در ترس دارند.

بیشتر بخوانید: فرآیند عشق در مغز

وسواس و اعتیاد

وابستگی های روانشناختی از جمله اعتیادها بر جنبه های محیطی تمرکز دارند. اعتیادها شامل موارد الکلی مانند اعتیاد به شراب، اعتیاد به رابطه جنسی و اعتیادهای غذایی می شوند. تفکرات و رفتارمان حول مقصود اعتیادیمان می چرخد در نتیجه؛ واقعیت و درستی خودش را در لفافه ای از شرم می پیچد. لیکن، ما می توانیم به همه کس یا همه چیز وابسته شویم. دغدغه مان در احساس شرم این است که دیگران چگونه ما را ادراک می کنند که منجر به اضطراب و وسواس های نگران کننده‌ای از قبیل اینکه دیگران چطور راجع به اعمال گذشته، حال و آینده مان فکر می کنند، به ویژه قبل و بعد از هر گونه عملکرد یا رفتاری که دیگران هنگام تعیین وعده دیدار و بدقولی کردن بعد از آن می بینند. همچنین احساس شرم موجب ناامنی، شک، خود انتقادی، دودلی و احساس گناه غیرمنطقی می شود.

احساس گناه طبیعی همچنین می تواند معطوف به وسواس شود که آن نیز به روزها و ماهها شرم از خود می انجامد. احساس گناه طبیعی با تغییر و اصلاح رفتار کاهش می یابد اما، شرم در برابر تغییر مقاومت می کند به دلیل آنکه می گوییم ما بد هستیم نه اعمالمان و خود را مقصر می دانیم.

وسواس های فکری و رابطه ها

شخصیت های وابسته مشکلشان شامل وسواس در مورد فردی که دوست دارند و حمایت از او می باشد. افکار آنها ممکن است قابل کنترل نباشند و نگران شکل گیری رفتارهای الکلی باشند؛ در حالی که نمی دانند اعتیاد آنها به فرد مقابل مانند اعتیاد به الکل است. وسواس فکری می توانند منجر به اعمال اجباری برای کنترل دیگران شوند، مانند تعقیب کردن دیگران، خواندن دفترچه خاطرات، ایمیل ها یا مدارک فرد دیگری، آبکی کردن بطری نوشابه برای اینکه تاثیری نگذارد، جستجوی کلید، و یا داروهای مخدر. هیچیک از این موارد مفید و کمک کننده نیستند بلکه فقط موجب آشفتگی بیشتر و ناسازگاری می شوند. اکثر ما به فرد دیگری وسواس می شویم، بیش از آنکه به خودمان و فرو رفتن در باتلاق نابودی بیندیشیم. وقتی دیگران حالمان را می پرسند ممکن است فوراً موضوع را به فردی که ذهنمان را درگیر کرده؛ معطوف کنیم.

در رابطه های رمانتیک جدید فکر کردن در مورد کسی که دوستش داریم تا حدی عادی است، اما برای افراد وابسته به این حالت نمی ماند. زمانی که نگران و دلمشغولی وجود ندارد ممکن است ما به جهت گیری شریکمان وسواس شویم یا از دست نوشته هایی تهدید آمیز را برای لطمه زدن به رابطه استفاده کنیم. همچنین، وسواس فکری ما ممکن است از روی فرح بخشی مانند خیالبافی ها در مورد افسانه، رابطه جنسی یا کسب مقام و قدرت باشد.

ممکن است آن نوع رابطه یا شخص خواهان و مطلوبمان را تجسم کنیم. تفاوت زیاد بین تخیلات ما و واقعیت ممکن است حاکی از آن باشد که ما در زندگی مان غرق شده ایم. برخی از وابستگی ها به عنوان عشق یا دوست داشتن وسواسی فرض می شوند. آنها ممکن است روزی چند بار با کسی که عاشقش هستند تماس بگیرند، و خواستار توجه و واکنش های او باشند و به آسانی نیز او را  مورد آسیب، طرد یا بی اعتنایی قرار دهند. در واقع؛ در کل این عشق و دوست داشتن نیست بلکه اظهار درماندگی مستلزم پیوند و فرار از تنهایی و پوچی درونی است. عشق وسواسی معمولاً به شکلی متفاوت به فرد دیگری ضربه می زند. در یک عشق واقعی پذیرفتن شخص دیگری مطرح است و  اینکه برای خواسته هایش احترام قائل می شود.

برای مطالعه بیشتر: ده حقیقت روانشناسی که هر عاشقی باید بداند.

علت وسواس فکری چیست؟

انکار یک نشانه عمده وابستگی است؛ انکار واقعیت های دردناک، اعتیاد (به خودمان و دیگران)، و انکار نیازها و احساساتمان. بسیاری از افراد وابسته وجود دارند که در توصیف احساساتشان ناتوان هستند یا آنها ممکن است فقط بتوانند احساسات خود را نام گذاری کنند، نه اینکه بتوانند احساس خود را توصیف کنند. این ناتوانی در تحمل احساسات دردناک دلیل دیگری است در اینکه چرا با یک وابستگی ما مستعد وسواس هستیم. وسواس ما را در برابر احساسات دردناک محافظت می کند. بنابراین، ممکن است به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر درد نیز در نظر گرفته شود. هر چقدر هم که وسواس ها ناخوشایند باشند واسطه هیجان های زیربنایی و مهمی مانند غم، تنهایی، خشم، پوچی، شرم و ترس می شوند. این وسواس می تواند ترس از طرد و ترس از فردی که دوست داریم باشد.

اغلب احساسات خاص شرم آور هستند به دلیل آنکه آنها در کودکی شرم بودند. وقتی که در بزرگسالی طغیان می کنند ممکن است در عوض ما دچار وسواس شویم. اگر به احساس خشم و ابراز آن اعتقادی نداشته باشیم؛ پس ممکن است قادر به ابراز خشم نسبت به آنها نباشیم تا اینکه به خودمان اجازه عصبانی شدن را بدهیم. اگر احساس غم ما به وسواس تبدیل شود، نسبت به یک ارتباط رمانتیک وسواس پیدا می کنیم تا از احساس درد تنهایی یا طرد اجتناب کنیم.

البته گاهی اوقات، ما واقعاً دچار وسواس فکری می شویم زیرا از اینکه معشوقه مان اقدام به خودکشی کند، دستگیرشود یا بمیرد و یا کسی را در حالت مست به قتل برساند واهمه داریم. همچنین در عین حال ممکن است از یک مشکل کوچک وسواس داشته باشیم و سعی می کنیم از مواجهه با به یک مشکل بزرگ خودداری کنیم. برای مثال، مادر معتاد به یک دارو ممکن است نگران شلختگی و تغییر وضع پسرش شود اما با او برخورد نکند یا حتی نپذیرد که ممکن است فرزندش به دلیل اعتیادش بمیرد. یک شخص کمال گرا ممکن است در نقص کوچکی در ظاهرش دچار وسواس شود اما احساس حقارت و دوست داشتنی نبودن را نپذیرد.

نکاتی برای بررسی وسواس ها

بهترین روش از بین بردن سواس فکری آن است که عقل را رها کنیم و به احساسات بچسبیم!

در صورتی که وسواس فکری برای خودداری از ابراز احساسات باشد؛ ممکن است نیاز باشد که احساسات را از نزدیک لمس کنیم و به آنها اجازه آزادشدن دهیم بلکه به برطرف کردن وسواس مان کمک کند. اگر وسواس به ما کمک می کند تا از عملی اجتناب کنیم، می توانیم کمک بگیریم تا پذیرای رویارویی با ترس و واکنش آن شویم. زمانی که وسواس های فکری-عملی غیرمنطقی است و به احساسات اجازه برطرف کردن آنها را نمی دهند ممکن است دلیلی برای درمیان گذاشتن و برون ریزی آنها با یک دوست یا روان درمان باشد.

  1. از خودتان بپرسید” من چه احساسی دارم؟” و صبورانه تا زمانی که آن را می فهمید، منتظر بمانید.
  2. با خود اندیشیدن را برای آرام کردن ذهنتان به کار ببرید.
  3. با موسیقی مهیجی آرام گام بردارید و به خودتان اجازه حس کردن را بدهید.
  4. در مورد احساساتتان بنویسید ( ترجیحاً با دست غیرغالب تان) و آن را برای شخصی بخوانید.
  5. در جلسات گروه درمانی با افراد مشابه خودتان شرکت کنید.
  6. زمانی را به قدم زدن در طبیعت اختصاص دهید.
  7. متون معنوی را مطالعه کنید یا در محافل مذهبی شرکت کنید (توجه داشته باشید که افراط در تمایلات مذهبی و عالم معنوی نیز منجر به وسواس می شود).
  8. اگر شخص وسواسی شده اید، حتما یک متخصص روان شناسی پیدا کنید و به ان مراجعه کنید.
  9. انرژی تان را صرف شبکه های اجتماعی بیرون از خانه کنید.
  10. ایده یا کار خلاقی را ترتیب دهید.
  11. به دنبال علاقه و تمایلاتی باشید که مایۀ پیشرفت، حرکت و پرورش روح و روان شما می شوند.
  12. آنچه را که از انجام آن لذت می برید انجام دهید. از کسی انتظار فراهم کردن لحظات فرح بخش را نداشته باشید.
  13. اگر وسواس زیاد در رابطه ناموفق دارید، لیستی ازکارها را برای انجام دادن و فکر کردن به آن تهیه کنید.

منظور از وسواس در این مطالعه اختلال وسواسی ـ اجباری  (OCD) نمی باشد که نوعی اختلال روانی است و بر یک درصد از بزرگسالان تأثیر می گذارد. این اختلال در دوره کودکی شروع می شود و اعتقاد بر وجود بر یک مؤلفه ژنتیکی در این اختلال می باشد. این اختلال ممکن است تنها شامل وسواس ها شود و معمولاً موضوعاتی است در مورد:

  • ترس از ناپاکی و کثافت
  • گذاشتن چیزها به ترتیب و هم سو
  • داشتن تفکراتی پیش رونده و مخوف در مورد آسیب به خود و دیگران
  • خطور کردن تفکرات ناخواسته ای مانند پرخاشگری، تمایلات جنسی یا موضوعات مذهبی

منبع: مقالات کانون مشاوران ایران

ریتم نفس کشیدن بر تعدیل حافظه و ترس تأثیر می گذارد

دانشمندان پزشکی شمال غربی برای نخستین بار کشف کردند که ریتم نفس کشیدن موجب شوک الکتریکی در مغز انسان و افزایش برداشت های هیجانی و نیز یادآوری اطلاعات از حافظه می شود. این اثرات بر رفتار انسان به طور قابل توجهی بستگی دارد به چه دم و  بازدم و چه اینکه شما از طریق سوراخ های بینی تان نفس بکشید. در این مطالعه، افراد هنگام فرو بردن نسبت به آزاد کردن نفس، سریع تر  قادر به بازشناسی چهره های ترسناک می باشند. همچنین این افراد هنگام فروبردن نفسبیشتر قادر به یادآوری شی ای که قبلا دیده اند، می باشند. اما، هنگام نفس کشیدن از طریق دهان چنین حالاتی مشاهده نمی شود.کریستینا زیلانو مدیر مسئول و استاد عصب شناسی مکتب پزشکی فینبرگ از دانشگاه شمال غربی بیان کرد” یکی از یافته های عمده این مطالعه آن است که در طی فرو بردن نفس تفاوت داراماتیکی در فعالیت مغزی نواحی آمیگدال و هیپوکامپ وجود دارد؛ نسبت به بیرون دادن نفس.”

برای مطالعه بیشتر:

نکات ذهن آگاهانه برای کاهش اضطراب

“در واقع، کشف کردیم که با نفس کشیدن شما در حال تحریک اعصاب مناطق وابسته به قشر پیاز بویایی، آمیگدال، هیپوکامپ و تمام سیستم لیمبیک هستید ” دانشمندان شمال غربی نخست این تفاوت ها را در فعالیت مغزی هفت بیمار مبتلا به صرع کشف کردند که قرار بود تحت تشریح مغزی قرار گیرند. یک هفته قبل از جراحی؛جراح، الکترودهای مغناطیسی را در مغز بیماران تعبیه کرد تا منشأ حملات ناگهانی صرع را تشخیص دهد. این عمل به پزشکان اجازه می داد تا داده های روانشناختی را مستقیمًا از مغز بیماران و بدون هر گونه مداخله بگیرند. سیگنال های الکتریکی ثبت شده نشان داد که فعالیت مغزی با نفس کشیدن حالتی نوسانی و موجی شکل پیدا می کند. این فعالیت در نواحی پردازش هیجان ها، حافظه و بوها رخ می دهد.با این اکتشاف دانشمندان به دنبال آن بودند که آیا کارکردهای شناختی معمولاً با این نواحی مغزی به ویژه پردازش ترس و حافظه ی متأثر از نفس کشیدن، مرتبط است یا خیر. قشر آمیگدال با پردازش هیجان ها به ویژه هیجان های ترس آور مرتبط است.

لذا، دانشمندان از 60 نفر درخواست کردند تا در محیطی آزمایشی در مورد ابراز هیجان های خود سریع تصمیم بگیرند و آنها را فورآ نشان دهند، ضمن آنکه نفس کشیدنشان نیز ثبت می شد. با ارائه تصاویر چهره ها، افراد باید هر چه سریعتر که می توانند هر یک از هیجان های ترس یا تعجب را نشان دهند که در آن هیجان مربوط به هر چهره ابراز می شد. زمانی که ارائه چهره ها به موازات نفس کشیدن عمیق با یکدیگر رخ دادند افراد آنها را بسیار ترسناک تر تشخیص دادند تا زمان برخورد و همزمانی ارائه چهره ها و عمل بازدم. اما این اثر برای بیان چهره ها در حالت تعجب صادق نبود. این اثرات، با عمل کردن افراد در یک تکلیف مشابه و نیز نفس کشیدن از طریق دهانشان کاهش یافت. از این رو، این اثر خاص محرک های ترسناک در خلال تنها نفس کشیدن تودماغی شد. آزمایشی با هدف ارزیابی کارکرد حافظه منحصراً به ناحیه هیپوکامپ اختصاص و ربط یافت، که در آن به همان افراد؛ تصاویری از اشیای موجود بر روی صفحه کامپیوتر نشان داده شد و از آنها خواسته شد تا اندکی بعد آنها را به یاد آورند. محققان دریافتند که در شرایط برخورد هیجان ها با استنشاق، یادآوری بهتر بود.

 

زیلانو بیان کرد: این یافته ها بر این مطلب دلالت دارند که سریع نفس کشیدن ممکن است هنگامی که شخص در موقعیت خطرناکی قرار دارد، مفید واقع شود. همچنین، وی اظهار داشت “اگر در حالت پانیک شدیدی قرار گیرید ریتم نفس کشیدنتان سریع می شود”. در نتیجه شما به تناسب زمان بیشتری را صرف عمل دم می کنید در قیاس با زمانی که آرام هستید. پس، واکنش های طبیعی بدنمان به ترس با نفس کشیدن سریع تر باید اثر مثبتی بر کارکرد مغز داشته باشد و موجب تعداد واکنش های سریع تر به محرک های خطرناک محیطی می شود. جنبه بالقوه دیگری از این تحقیق در مورد مکانیسم های اصلی تعدیل گری یا تنفس متمرکز و کانونی است. زیلانو ذکر کرد” زمانی که نفس تان را فرو می برید، در حال همگام سازی نوسانات مغزی موجود در شبکه های سیستم لیمبیک قرار دارید. ”

 منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

نشانه های اختلال پس از سانحه

شکی نیست که امروزه افراد از هر طبقه ی  اجتماعی ـ اقتصادی یک یا چندین حوادث را در زندگی شان تجربه می کنند که موجب آسیب هیجانی و در نتیجه اختلال پس از سانحه شده است. آن نه تنها یک درد سربسته نیست  بلکه با گذشت زمان پیشرفت می کند و نیازمند تشخیص توسط جامعه درمانی وابسته به علم روان درمانی است.PTSD))یا آسیب پس از سانحه ناشی از آسیب های دوران کودکی، ورشکستگی های مالی، رکود، بیکاری، عدم رابطه نزدیک با اعضای خانواده، طلاق، سرگردانی، تغییر ناگهانی در مسئولیت پذیری اجباری مانند پذیرفتن مسئولیت اصلی نگهداری پدر یا مادر مسن، دردهای مزمن و جسمانی، بیماری و بسیاری از دیگر زمینه ها می باشد. این تغییرات آشفته موجب آنچه اخیراَ دانشمندان عصب شناختی در مغز کشف کرده اند همچون اتروفی مغز، کاهش حجم ماده خاکستری مغز می شود. بنابراین بد نیست از علایم PTSD آگاه باشید بلکه بتوانید افراد ناتوان در درک نحوه درمان این بیماری را ملتفت کنید.

بیشتر بخوانید» پنج توصیه برای اختلال اضطراب منتشر

کدام یک از نشانه های زیر را دارید؟

  • آشفتگی ذهن، عدم تمرکز، ضعف در یادآوری خاطرات از حافظه به ویژه حافظه کوتاه مدت.
  • تصمیم گیری نادرست
  • بی اعتبار دانستن غرایز درونی تان
  • مشکل در انجام دادن تکلیفی تا پایان فرآیند موردنظر (اندیشیدن به بخش آشکار مسئله به جای بخش مبهم)
  • ضعف در انرژی جسمانی، احساس خستگی حتی پس از انجام تکالیف سبک
  • ظرفیت ذهنی پایین
  • اضطراب اجتماعی
  • گاه قادر نبودن به تفکیک واقعیت از تصور
  • شروع کردن کاری اما قادرنبودن به اتمام آن
  • اغلب بیدارشدن از خواب، حمله خواب
  • رخوت ذهنی یا جسمی
  • ناامیدی، یأس، افسردگی
  • رفتارهای عادتی مانند شکل گیری فرار یا رهایی
  • داشتن قدرت انتخاب ضعیف به طوری که موجب شرمساری می شود به جای آنکه با انتخاب درست شرمسار نشوند.
  • دروغ گفتن به دلیل رودربایستی، عدم یادآوری یا عدم تفکر به اندازه کافی عمیق در موقعیت.
  • پریشانی از اینکه چرا شما این ابهام ذهنی یا اختلال روحی را تجربه می کنید.
  • کارهای کوچک، پرزحمت و ناممکن فرض می شوند.
  • خود بیزاری به دلیل آنکه قادر به انجام کاری که قبلاً برایتان راحت بود نیستید.
  • حس کردن عدم کنترل و ناتوانی در تصمیم گیری در کارها به سرعت یا هر طریق.
  • پاسبانی زیاد از زندگی شخصی و تنها معاشرت با افراد مطمئنی که درمورد شما قضاوت نمی کنند.
  • احساسی مانند اینکه شما در یک سراشیبی از حالت کارکرد عادی خود به حالت بقاء قرار گرفته اید.

مطالب مرتبط: هفت چیز که در رابطه با افکار خودکشی باید بپرسید

مهم است به یاد داشته باشیم که تجربه اختلالات همایند مانند اضطراب و افسردگی می تواند منجر به اختلال پس از سانحه شوند. پس به جای آنکه تنها از یک متخصص بالینی برای تجویز داروی ضد افسردگی کمک بگیریم، بهتر است بدانیم که روش های بهتری برای درمان وجود دارد. داروها تنها مانند روش کمکی عمل می کنند که فعالیت نواحی مغزی را سرکوب می کند و بدون اینکه بتوانند شبکه های عصبی را بازسازی و درمان می کند. در برخی از موارد داروها تضمینی تجویز می شوند اما، در بلند مدت مؤثر نمی باشند و بسیاری از درمانگران آنها را به عنوان راه حلی ساده می انگارند به جای آنکه مراجعانشان را ترغیب به درمانخودشان با کار درمان شناختی کنند. از جمله روش های درمانی برای آسیب می توان دو روش بسیار موفق تکنیک های خود مراقبتی و درمان شناختی رفتاری (CBT) نام برد. با این روش ها و با وجود یک روان درمان کار آشنا با هر دو روش پس از چند جلسه می توانید بهبود یابید. در بسیاری از موارد، درمان فوری نیست به ویژه اگر در سطح ثابت یا پیش رونده آشفتگی قرار دارید. در عین حال با یکپارچه کردن این روش های درمانی در راستای زندگی تان، بهبودهای قابل توجهی در توانایی مواجهه با محرک های تنش زا حاصل شده است. نشان داده شده است که خود مراقبتی موجب افزایش ماده خاکستری مغز و عملکرد بهتر و تقویت آن خواهد شد. (CBT) یک روش درمانی است که برای آگاهی از خود و بازگشت سلامت مغز مؤثر است؛ زیرا شما روش تفکرتان را تغییر می دهید و به محرک های مضر واکنش نشان می دهید. سپس، به خودتان را مشاهده می کنید که به حالت نرمال قبل برگشته اید به طوری که حتی تغییرات ناچیز در تفکر برایتان آسودگی مهمی به بار می آورد.

منبع: مشاورکو