هر ایالتی یک آژانس خدمات محافظت کننده از کودک[1] (CPS) مخصوص به خودش را دارد که مسولیت آن عبارت از محافظت کردن از سلامتی و رفاه کودکان می باشد.
بررسی هایی که توسط CPS صورت می گیرد، می تواند برای هر دو مورد کودکان و بزرگسالان آسیب زا و استرس زا باشد. با این وجود، صرف وجود داشتن ناراحتی عاطفی باعث نمی شود که شما حق استفاده از CPS را داشته باشید.
به دلیل اینکه مددکاران اجتماعی CPS عبارت از عوامل دولتی می باشند، آنها نمی توانند حقوق شهروندی شما را نقض کنند.
یک کارمند CPS که نسبت به کار خودش علاقه زیادی دارد، ممکن است که حقوق اساسی شما را نقض کند یا یک تحقیق یا تصرف غیر منطقی در مورد شما داشته باشد.
در صورت پیش آمدن چنین شرایطی، می توانید درخواست دریافت خسارت مالی داشته باشید.
مشخص کردن موارد صورت گرفته در مورد خودتان
1. اتفاقات صورت گرفته را بر اساس ترتیب تاریخی یادداشت کنید.
این یادداشت را با اولین برخوردی که با CPS داشته اید، شروع کنید و از تمامی برخوردها و ارتباطاتی که با مددکاران اجتماعی CPS و سایر کارمندان آن داشته اید، یک پیش نویسی را تهیه کنید.
خدمات محافظت کننده از کودک
برای هر یک از مددکاران CPS که با آنها برخورد داشته اید یا به هر نحوی یک ارتباطی برقرار کرده اید، اسم، عنوان شغلی و اطلاعات مربوط به برخورد مستقیم را بنویسید.
همچنین شما باید هر کاری که CPS در مورد فرزندتان انجام داده است و دلیل ارتباط برقرار کردن CPS با کودکتان را مشخص کنید.
2. تمامی اسناد مرتبط و سایر شواهد را جمع آوری کنید.
شما باید قبلا تمامی تعاملات خودتان با CPS را مستند کرده باشید.
همه این یادداشت ها عبارت از شواهدی می باشند که شما می توانید در دادخواهی های خودتان مورد استفاده قرار دهید.
در صورتی که شما یک سری اسناد مکتوبی داشته باشید که بیش از این نمی توانید نگهداری کنید، یک یادداشت از آنها بردارید.
همچنین CPS باید یک سری کپی از اسناد مختلف داشته باشد و شما می توانید بعدا آنها را درخواست کنید.
همچنین شما باید تمامی اسناد مربوط به کارهایی که با کودکتان صورت گرفته است را جمع آوری کنید.
برای مثال، در صورتی که شما در خانه خودتان به فرزندتان تدریس کنید، باید تمامی برنامه های مدرسه ای، تکالیف و دوره های تحصیلی را جمع کنید و یک کپی از آنها بگیرید.
3. با یک وکیل مشورت کنید.
دادخواهی های حقوق شهروندی در دادگاه محلی کاملا پیچیده می باشند.
در صورتی که شما به دلیل نقض شدن حقوق شهروندیتان از CPS شکایت داشته باشید، در این صورت به یک وکیل حقوق شهروندی نیاز خواهید داشت.
معمولا وکلای حقوق شهروندی یک مشاوره رایگانی را ارائه می دهند، بنابراین شما با استفاده از این فرصت می توانید با چند وکیل صحبت کنید.
این کار می تواند به شما کمک کند تا بهترین وکیل ممکن در مورد مسئله مربوط به خودتان را انتخاب کنید.
این دادخواهی ها می توانند یک پروسه زمان بری باشند.
یک وکیلی انتخاب کنید که نسبت به مسئله شما علاقمند باشد و بتواند مسئله موجود را دنبال کند .
شما مدت زمان زیادی در کنار آنها خواهید بود و در مورد برخی از مشکلات حساس بالقوه صحبت خواهید کرد.
در صورتی که شما به دلیل سوء استفاده از کودک یا بی توجهی به کودک با یک جریمه کیفری مواجه شوید، شاید از قبل یک وکیل مدافع کیفری داشته باشید.
از آنها بخواهید که شما را به یک وکیل حقوق شهروندی ارجاع دهند که بتواند در شکایت از CPS به شما کمک کند.
4. شناسایی حقوق مسلم خودتان.
اولین مانعی که شما با آن مواجه می شوید، اشاره کردن به یک حقوق اساسی خاص و مسلمی می باشد که CPS در حین کار کردن بر روی شما و کودکتان، آن حقوق را نقض کرده است.
این بحث یک بحث کاملا حقوقی می باشد.
وکیل شما اسناد و یادداشت هایتان را بررسی خواهد کرد تا مشخص کند که کدام یک از حقوق شما نقض شده است.
این بخش از مستند سازی دلایل مربوط به تعاملات شما با CPS، اهمیت زیادی دارد. یک موردی که ممکن است در مورد شما ناعادلانه باشد، عبارت از نقض شدن یک حق اساسی می باشد.
با این وجود، ممکن است برخی از مواردی که برای شما بی اهمیت هستند، موارد مهم و تاثیرگذاری باشند.
5. خسارت های خودتان را محاسبه کنید.
شاید شما شنیده باشید والدینی که از CPS شکایت کرده اند، هزاران یا حتی میلیون ها دلار خسارت دریافت کرده اند.
با این وجود، مقدار این پول دریافت شده بستگی به نقض های صورت گرفته در مورد حقوق شما دارد.
در صورتی که خسارتی وجود داشته باشید، وکیل شما در مرحله اول خسارت های واقعی را بررسی خواهد کرد.
برای مثال، در صورتی که شما یا همسرتان به دلیل یک آسیب ایجاد شده در نتیجه CPS به یک مشاور مراجعه کنید.
هزینه های مربوط به این مشاوره می تواند به عنوان خسارت های واقعی در نظر گرفته شوند.
در صورتی که اقدامات صورت گرفته توسط مددکاران اجتماعی CPS در مورد شما به صورت برجسته و قابل توجه باشد.
احتمالا بتوانید یک سری خسارت های اضافی دریافت کنید که به عنوان خسارت های تنبیهی شناخته می شوند.
شروع کردن دادخواهی تان
1. یک شکایت نامه ای را تهیه کنید.
معمولا شکایت نامه ها دارای اطلاعات کاملا دقیق و جزئی نمی باشند.
با این وجود، یک شکایت نامه مربوط به دادگاه فدرالی که مربوط به نقض های صورت گرفته در مورد حقوق شهروندی می باشد، اطلاعات بیشتری در مقایسه با شکایت نامه های عمومی دارد.
در صورتی که خسارت های صورت گرفته به صورت صحیحی توضیح داده نشوند، ممکن است که دادخواهی ارائه شده رد شود.
به همین دلیل است که شما به یک وکیل حقوق شهروندی با تجربه نیاز دارید.
زمانی که شکایت نامه تان را تنظیم می کنید، به هیچ نوع اثبات یا شاهدی نیاز نخواهید داشت.
در این مرحله، شما به صورت مناسبی یک سری ادعاهایی را مطرح خواهید کرد.
وکیل تان شکایت نامه شما را در یک دادگاه فدرالی ارائه خواهد کرد که اختیار قانونی آن فراتر از سطح ایالت شما است و حکم آن در ایالتی که CPS در آن قرار گرفته است هم لازم الاجرا می باشد.
شاید شما مجبور باشید که حق الزحمه 400$ پرداخت کنید؛
همچنین این امکان وجود دارد که وکیل شما این هزینه را پرداخت کند و آن را به هزینه های مربوط به دادخواهی که از شما دریافت خواهد کرد، اضافه کند.
2. CPS را از شکایت خودتان مطلع کنید.
با کامل شدن شکایت نامه، CPS باید در مورد دادخواهی شما مطلع باشد تا بتواند یک فرصتی را برای پاسخ دادن در اختیار داشته باشد.
معمولا وکیل شما یک کپی از شکایت نامه را به وکلای ثبت شده CPS ارائه خواهد کرد.
3. پاسخ های احتمالی که CPS ارائه خواهد کرد را بررسی کنید.
زمانی که CPS از شکایت شما مطلع شود، این آژانس فرصت زمانی محدودی برای آماده کردن پاسخ های خودش و ارائه آن به دادگاه خواهد داشت.
یک کپی از پاسخ کتبی ارائه شده به وکیل شما ارائه خواهد شد.
وکلیتان پاسخ ارائه شده را به شما خواهد داد.
معمولا پاسخ ارائه شده تمامی ادعاها را انکار خواهد کرد و از مصونیت مشروط خودش دفاع خواهد کرد.
پاسخ ارائه شده توسط CPS می تواند شامل پیشنهاد دادن یک قضاوت مختصر باشد.
خدمات محافظت کننده از کودک
این پیشنهاد همانند پیشنهاد مربوط به مختومه کردن، استدلال خواهد کرد که شما نتوانسته اید ادعای خودتان را برای دادگاه اثبات کنید و دادگاه نباید هیچ نوع خسارت حقوی یا مالی برای CPS در نظر بگیرد.
4. به قضاوت مختصر ارائه شده گوش کنید.
زمانی که از CPS شکایت می کنید، این آژانس احتمالا یک سری دفاعیاتی را در مورد داشتن مصونیت مشروط ارائه خواهد کرد.
در صورتی که یک طرح دفاع فنی صورت بگیرد و دادگاه مجوز چنین مصونیت مشروطی را به آژانس (و مددکاران اجتماعی آن) ارائه دهد، در این صورت هیچ وقت نخواهید توانست از آژانس شکایت کنید.
در صورتی که CPS بیان کند که دارای مصونیت مشروط می باشد، قبل از آنکه شما اجازه طرح کردن دادخواهی خودتان را داشته باشید، دادگاه باید مدارک آژانس را بررسی کند.
تا زمانی که در این رابطه تصمیم گیری نشده باشد، شما اجازه انجام دادن کار بعدی یا ارائه اطلاعات مربوط به دادخواهی خودتان را نخواهید داشت.
وکیل شما و وکلای CPS یک سری دفاعیات مختصری را از طرف شما و آژانس به قاضی ارائه خواهند کرد.
شاید قاضی تصمیم بگیرد که بعد از مطالعه این دفاعیات مختصر، یک سری سوالاتی را بپرسد یا دادرسی را انجام بدهد.
در صورتی که قاضی مصونیت مشروط CPS را رد کند، شاید شما همچنان نتوانید مرحله بعدی تعقیب قضایی را انجام دهید.
CPS حق درخواست تجدید نظر در مورد حکم تعیین شده را دارد و در دادگاه استینافی می تواند دلایل برخورداری آژانس از حق مصونیت مشروط را اثبات کند.
رفتن به محاکمه
1. یک سری سوالات و درخواست های کتبی به CPS بفرستید.
در صورتی که شما بتوانید یک سری دلایل قابل قبولی را در مورد وجود نداشتن حق مصونیت مشروط آژانس ارائه دهید، در این صورت به مرحله بررسی وارد خواهید شد.
شما به منظور آماده کردن سوالات و درخواست های کتبی و مستنداتی که ممکن است از طرف CPS پاسخ داده شوند، از یک وکیل کمک خواهید گرفت.
شما فایل کامل مربوط به خانواده خودتان و همچنین تمامی مدارک داخلی، شامل ایمیل هایی که مربوط به بررسی وضعیت خانواده شما می باشد را از CPS درخواست خواهید کرد.
اسناد و پاسخ های ارائه شده می توانند یک سری مشکلات یا موارد نقض دیگری را مشخص کنند که شما قبلا نسبت به آنها مطلع نبوده اید.
2. استشهادیه مددکار اجتماعی باید در مدارک ارائه شده توسط شما وجود داشته باشد.
یک استشهادیه عبارت از یک مصاحبه ای می باشد که یک نفر قسم می خورد در آن مصاحبه فقط حقایق را بیان کند.
به دلیل اینکه اکثر موارد موجود در پرونده شما مربوط به عقاید و تفاسیر ذهنی از مددکاران اجتماعی درگیر می باشند، این استشهادیه ها اهمیت فوق العاده ای خواهند داشت.
ممکن است که به این استشهادیه نیاز داشته باشید یا نیاز نداشته باشید.
وکیل شما می تواند در مورد مناسب بودن یا نبودن حضور مددکاران اجتماعی و استشهادیه آنها تصمیم گیری کند.
صرف نظر از جایی که شما در آن از مددکاران اجتماعی استشهادیه می گیرید، وکیلتان استشهادیه ها را بررسی خواهد کرد و تاثیر هر یک از آنها در مورد پرونده شما را به اطلاعتان خواهد رساند.
3. استشهادیه خودتان را هم آماده کنید.
شاید وکلای CPS از خود شما هم بخواهند که یک استشهادیه ارئه دهید.
وکیل شما حداقل یک بار در مورد سوالاتی که احتمالا از شما پرسیده خواهند شد، با شما صحبت خواهد کرد و به شما توضیح خواهد داد که به چه نحوی به سوالات مربوط به استشهادیه پاسخ دهید.
معمولا شما می خواهید که به صورت مستقیم و صادقانه به سوالات پاسخ دهید، ولی باید از بی هدف صحبت کردن و بحث اضافی اجتناب کنید.
برای مثال، در صورتی که سوالات دارای پاسخ بله یا خیر از شما پرسیده شوند، پاسخ شما باید «بله» یا «خیر» باشد و نباید توضیحات اضافی بیان کنید.
4. به سوالات بیان شده توسط CPS پاسخ دهید.
به محض اینکه سوالاتی به CPS بفرستید، احتمالا این آژانس یک سری پاسخ های کتبی به سوالات شما ارائه خواهد کرد.
یک وکیل بعد از مشاوره کردن با شما، پاسخ های خاص را یادداشت خواهد کرد.
شاید وکیل شما در مورد برخی از سوالات اعتراض داشته باشد.
در صورتی که در مورد سوال خاصی اعتراضی وجود داشته باشد، در آن صورت وکیلتان توضیح خواهد داد که چرا شما مجبور نیستید به این سوالات پاسخ دهید.
هر چند که این سوالات به صورت کتبی می باشند، ولی به عنوان سوالاتی در نظر گرفته می شوند که شما بعد از قسم خوردن مبنی بر گفتن حقیقت به آنها جواب می دهید.
سعی کنید که به صورت صادقانه و دقیق به سوالات بیان شده پاسخ دهید.
در صورتی که چیزی به یاد نداشته باشید، سعی نکنید که بر اساس حدسیات خودتان پاسخ دهید.
5. در دادرسی های قبل از دادگاه مشارکت کنید.
معمولا دادگاه های دادرسی های زیادی را برگزار می کنند تا نسبت به رسیدگی شدن به اختلافات به صورت درست و بر اساس یک برنامه در حال پیشرفت اطمینان مطمئن شوند.
وکیلتان شما را در مورد اتفاقات صورت گرفته مطلع خواهد کرد.
خدمات محافظت کننده از کودک
6. هر نوع توافق پیشنهاد شده را ارزیابی کنید.
دادخواهی های موجود در دادگاه فدرالی در موارد محدودی به محاکمه ها ارجاع داده می شوند.
فرآیند حل این اختلافات می تواند چند ماه به طول بکشد و اکثر طرفین دعوا ترجیح می دهند که از ابهامات و احتمالات مربوط به محاکمه ها اجتناب کنند.
ممکن است که قاضی طرفین را به گفت و گوهای سازش تشویق کند و یا اینکه خودش ریاست کنفرانس سازش را برعهده داشته باشد.
هر سازشی که از طرف CPS مطرح شود، به وکیل شما ارائه خواهد شد.
وکیلتان این پیشنهاد را به شما ارائه خواهد کرد و توصیه خودش را هم بیان خواهد کرد.
صرف نظر از پیشنهادی که وکیل شما ارائه می کند، تصمیم گیری در مورد پذیرفتن یا رد کردن طرح سازش به خود شما بستگی خواهد داشت.
قصه شب برای کودکان هشت ساله، قصه برای کودکان دبستانی، قصه شب آموزنده، قصه های…
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/07/aid9780516-v4-728px-Sue-Child-Protective-Services-Step-2.jpg546728دکتر فهیمیhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر فهیمی2020-07-26 10:55:302020-07-26 10:55:44نحوه شکایت کردن از خدمات محافظت کننده از کودک
اوتیسم عبارت از ناتوانی رشدی در طول عمر می باشد که بر روی درک فرد از جهان و تعامل وی با سایر افراد تاثیر می گذارد.
افراد مبتلا به اوتیسم دنیا را به صورت متفاوتی می بینند، می شنوند و درک می کنند.
در صورتیکه شما یک فرد اوتیسم باشید، یک توهمی نسبت به زندگی خواهید داشت؛ اوتیسم یک نوع بیماری یا مریضی نمی باشد و نمی تواند درمان شود.
اغلب افراد احساس می کنند که توهم و خیال پرستی یک بخش مبنایی از هویت آنها می باشد.
اوتیسم یک شرایط گسترده ای است. تمامی افراد اوتیسم دارای مشکلات خاصی هستند، ولی اوتیسمی بودن تاثیرات متفاتی بر روی آنها دارد.
همچنین برخی از افراد اوتیسمی دارای ناتوانایی های یادگیری، مشکلات سلامت روانی یا شرایط دیگری هستند و این شرایط باعث می شود که آنها به سطوح حمایتی متفاوتی نیاز پیدا کنند.
تمامی افراد دارای طیف های متنوع اوتیسمی یاد می گیرند و رشد می کنند. در صورتیکه این افراد حمایت مناسبی را دریافت کنند، می توانند به انتخاب خودشان یک زندگی کاملتری را داشته باشند.
میزان شیوع اوتیسم در چه سطحی می باشد؟
اوتیسم رایج تر از سطحی است که اکثر افراد تصور می کنند. در حدود 700000 فرد اوتیسمی در بریتانیا وجود دارد (که بیش از یک درصد از جمعیت این کشور را شامل می شوند).
افراد دارای ملیت ها، فرهنگ ها، مذهب ها و پس زمینه های اجتماعی متفاوت می توانند به اوتیسم مبتلا باشند، هر چند که بنظر می رسد میزان شیوع این اختلال در زنان بیشتر از میزان شیوع آن در مردان می باشد.
افراد اوتیسمی دنیا را به چه شکلی می بینند؟
برخی از افراد مبتلا به اوتیسم دنیا را به شکل یک مورد طاقت فرسا می بینند و این شرایط می تواند منجر به ایجاد اضطراب قابل توجهی در آنها شود.
به طور خاص شناخت و ارتباط برقرار کردن با سایر افراد و مشارکت کردن در زندگی روزمره مربوط به خانواده، مدرسه، کار و زندگی اجتماعی می تواند برای این افراد مشکل باشد.
سایر افراد به طور حسی نحوه تعامل و ارتباط برقرار کردن با یکدیگر را یاد می گیرند، هر چند که برای ارتباط برقرار کردن با افراد اوتیسمی همچنان مشکل دارند.
ممکن است افراد مبتلا به اوتیسم به دلیل تفاوت هایی که در مقایسه با سایر افراد دارند، شگفت زده شوند و این احساس را داشته باشند که تفاوت های اجتماعی مانع از درک شدن این افراد توسط سایر افراد می شود.
افراد اوتیسم در اغلب مواقع معلول نمی باشند. برخی از والدین دارای فرزندان اوتیسمی گفته اند که سایر افراد فکر می کنند که فرزندانشان شیطان هستند؛
این در حالی است که بزرگسالان مبتلا به این اختلال احساس می کنند که سایر افراد یک درک نادرستی از آنها دارند.
تشخیص
یک تشخیص عبارت از یک شناسایی رسمی از اوتیسم می باشد که این تشخیص معمولا توسط یک تیم تشکیل یافته از متخصصان موجود در حوزه های مختلف صورت می گیرد؛
معمولا این متخصصان شامل یک درمانگر گفتار و زبان، یک متخصص اطفال، روان پزشک و (یا) روان شناس می باشند.
مزایای تشخیص
ارزیابی و تشخیص به موقع به دلایل مختلفی می تواند مفید باشد؛ برخی از این دلایل عبارتند از:
این تشخیص به افراد مبتلا به اوتیسم (و خانواده ها، همسران، کارفرمایان، همکاران، معلمان و دوستان آنها) کمک می کند تا دلیل تجربه شدن مشکلات خاص و کارهایی که برای دستیابی به شرایط بهتر می توانند انجام دهند را بفهمند.
این تشخیص باعث می شود که افراد به خدمات و حمایت مناسبی دسترسی پیدا کنند.
اوتیسم به چه نحوی تشخیص داده می شود
ویژگی های مربوط به اوتیسم مابین افراد مختلف متغیر می باشد، ولی به منظور اینکه این تشخیص در یک فردی صورت بگیرد، این فرد باید به صورت مداوم یک سری مشکلات دائمی را در مورد ارتباط اجتماعی و تعامل اجتماعی داشته باشد.
یک سری الگوهای رفتاری، فعالیت ها یا علایق تکراری و محدودی را از دوران کودکی داشته باشد و این مشکلات در یک سطحی باشد که عملکرد روزمره وی را محدود و معیوب کند.
مشکلات مداوم در مورد ارتباط اجتماعی و تعامل اجتماعی
ارتباط اجتماعی
افراد مبتلا به اوتیسم در تفسیر هر دو زبان شفاهی و غیرشفاهی، همانند ژست ها یا تن صدا، با یک سری مشکلاتی مواجه هستند.
اکثر آنها یک درک محدودی از زبان دارند و بر این عقیده هستند که حرف های سایر افراد معنادار می باشد و آنها منظور خودشان را در حرف های خودشان بیان می کنند.
همچنین استفاده و شناخت از حالت های صورت، تن صدا و جوک ها و سخنان طعنه آمیز برای این افراد مشکل می باشد.
ممکن است برخی از افراد مبتلا به اوتیسم صحبت نکنند یا محدودیت گفتاری داشته باشند.
توانایی آنها برای درک کردن گفته های سایر افراد بیشتر از توانایی شان برای بیان کردن گفته های خودشان خواهد بود، هر چند که ممکن است این افراد با مشکلات مربوط به مفاهیم مبهم یا انتزاعی مواجه باشند.
برخی از افراد مبتلا به اوتیسم از یک سری روش های جایگزین ارتباطی، همانند زبان اشاره یا نمادهای تصویری استفاده می کنند.
برخی از آنها بدون هیچ نوع صحبت کردن می توانند به صورت کاملا مناسبی ارتباط برقرار کنند.
همچنین سایر افراد مبتلا به اوتیسم دارای مهارت های زبانی بهتری هستند، ولی در درک کردن انتظارات سایر افراد در طول یک مکالمه یا در تکرار کردن حرف های سایر افراد) مشکل داشته باشند(این اختلال پژواک گویی نامیده می شود یا اینکه به مدت طولانی در مورد بحث های مورد علاق شان صحبت کنند.
صحبت کردن به صورت مشخص و مداوم با افراد مبتلا به اوتیسم و دادن یک فرصت زمانی مناسب به این افراد برای پردازش حرف هایی که به آنها گفته می شود، یک روش درمان مناسبی می باشد.
اوتیسم
تعاملات اجتماعی
اغلب افراد مبتلا به اوتیسم یک سری مشکلاتی را در درک کردن سایر افراد (تشخیص یا درک احساسات و منظورهای سایر افراد) و بیان کردن عواطف خودشان دارند.
این شرایط باعث می شود که این افراد در تعاملات اجتماعی خودشان با یک سری مشکلاتی مواجه شوند. این افراد ممکن است:
بی احساس به نظر برسند
زمانیکه افراد زیادی در کنارشان قرار می گیرند، به دنبال تنها شدن باشند
دلداری و تسلی سایر افراد را قبول نکنند
به صورت غریبانه رفتار کنند یا به نحوی رفتار کنند که از نظر اجتماعی نامناسب باشد
ایجاد روابط دوستانه برای افراد مبتلا به اوتیسم می تواند مشکل باشد. این امکان وجود دارد که برخی از آنها یک تمایلی به برقراری ارتباط با سایر افراد داشته باشند، ولی ممکن است در مورد نحوه دستیابی به این ارتباط نامطمئن باشند.
الگوهای رفتاری ، فعالیت ها یا علایق تکراری و محدود
کارهای روتین و رفتار تکراری
برای افراد اوتیسم دنیا می تواند غیرقابل پیشبینی و سردرگم کننده باشد؛ این افراد ترجیح می دهند تا یک برنامه روتین روزمره داشته باشند تا بتوانند مواردی که در طول هر روز اتفاق می افتد را درک کنند.
ممکن است این افراد همواره به یک روش مشابهی مسیر خانه تا مدرسه و مسیر بالعکس را سفر کنند یا اینکه همواره یک غذای مشابه و ثابتی را برای صبحانه بخورند.
همچنین استفاده از قواعد هم می تواند نقش مهمی داشته باشد. بعد از آنکه فرد مبتلا به اوتیسم یک روش درستی را برای انجام دادن یک کاری یاد بگیرد، استفاده از یک روش دیگر برای این فرد مشکل خواهد بود.
افراد موجود در طیف اوتیسم ممکن است با ایده تغییر راحت نباشند، ولی در صورتیکه بتوانند در مراحل اولیه خودشان را برای مقابله با تغییرات آماده کنند، توانایی بهتری را برای مقابل با شرایط جدید خواهند داشت.
علایق شدید
اکثر افراد مبتلا به اوتیسم دارای علایق شدید و دارای تمرکز بالا می باشند و این علایق در اغلب مواقع از سنین جوانی صورت می گیرد. این علایق می تواند در طول زمان تغییر کند یا اینکه در طول زندگی فرد ثابت باشد؛
همچنین این علایق می تواند شامل هر چیزی باشد و از هنر تا موسیقی و از قطارها تا کامپیوترها را شامل شود.
در برخی مواقع ممکن است که یک علاقه ای غیرمعمول باشد. برای مثال ممکن است یک فرد اوتیسم علاقه خاصی به جمع آوری زباله ها داشته باشد.
علاقه این فرد می تواند از طریق تشویق شدن پیشرفت کند و این فرد به بازسازی و محیط زیست علاقه پیدا کند.
تعداد زیادی از افراد مبتلا به اوتیسم علاقه خودشان را به مطالعه، کارهای دارای پاداش، کارهای داوطلبانه یا سایر کارهای معنادار متمرکز می کنند.
اغلب افراد مبتلا به اوتیسم گزارش می کنند که دنبال کردن این علایق یک عامل مبنایی در بهزیستی و خوشحالی آنها می باشد.
حساسیت حسی
همچنین این امکان وجود دارد که افراد مبتلا به اوتیسم حساسیت بیشتر یا کمتری را نسبت به صداها، لمس، مزه ها، بوها، روشنایی، رنگ ها، دما یا درد داشته باشند.
برای مثال ممکن است این افراد متوجه یک سری صداهای پس زمینه ای شوند که سایر افراد نسبت به آن بی توجه هستند یا یک چیزی مانع از رسیدن این صدا به آنها شود و این صدا برای فرد مبتلا به اوتیسم گوش خراش یا حواسپرت کننده باشد.
این شرایط می تواند منجر به ایجاد اضطراب یا حتی درد فیزیکی شود. همچنین این امکان وجود دارد که افراد اوتیسم مبهوت روشنایی ها یا وسایل چرخان شوند.
عناوین متفاوت اوتیسم
در طول سال های متمادی عناوین مختلفی برای توصیف این اختلال به کار برده شده اند که از آن جمله می توان به اختلال طیف اوتیسم (ASD)، شرایط طیف اوتیسم (ASC)، اوتیسم کلاسیک، اوتیسم کانر (Kanner)، اختلال رشدی نافذ (PDD)، اوتیسم عملکردی بالا (HFA)، سندرم آسپرگر (Asperger) و اجتناب نیاز آسیب شناختی (PDA) اشاره کرد.
این مورد نشان دهنده راهنماهای تشخیصی و ابزارهای مختلفی است که مورد استفاده قرار می گیرد و همچنین نشان دهنده حالت های اوتیسمی مختلفی است که در افراد بروز پیدا می کند.
به دلیل تغییرات جدید و آتی که در راهنماهای تشخیص صورت می گیرد، در حال حاضر عبارت اختلال طیف اوتیسم (ASD) رایج ترین عبارتی می باشد که برای توصیف این شرایط به کار گرفته می شود.
علل و درمان ها
چه عواملی منجر به بروز اوتیسم می شود؟
علت اصلی بروز اوتیسم همچنان در حال بررسی است.
تحقیقات صورت گرفته در مورد علت های این اختلال بیانگر این است که ترکیبی از عوامل مختلف (عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی) می توانند در این رشد متفاوت نقش داشته باشند.
اوتیسم به دلیل تربیت کودک و شرایط اجتماعی آنها صورت نمی گیرد و فرد مبتلا شده به این شرایط هیچ نقشی در ابتلاء به آن ندارد.
آیا روش درمان مناسبی وجود دارد؟
هیچ روش درمانی برای اختلال اوتیسم وجود ندارد. با این وجود یک طیفی از استراتژی ها و رهیافت هایی وجود دارند که منجر به یادگیری و رشد این افراد می شوند (ممکن است این روش برای این افراد مناسب و مفید باشد).
شما چه کمکی می توانید بکنید:
شما از طریق انجام دادن کارهای زیر می توانید به افراد اوتیسم و خانواده های آنها کمک کنید:
از طریق گسترش دادن شناخت و آگاهی مربوط به اوتیسم
ارائه کمک مالی به موسساتی که هدف آنها عبارت از اطلاع رسانی و مشاوره در مورد اوتیسم می باشد
خود هیپنوتیزمی یک روش محبوب و رایجی از خود کمکی به سلامت روانی می باشد.
این مورد در اغلب مواقع با عناوینی همانند خود هیپنوتیزمی و (یا) تجسم خلاقانه، مدیتیشن یا مدیتیشن پویا مورد اشاره قرار می گیرد.
این مورد در اغلب مواقع با خود تلقینی اشتباه گرفته می شود؛ در واقع خود تلقینی یک حالتی از خود هیپنوتیزمی یا برنامه ریزی ذهنی می باشد.
این مقاله به منظور معرفی این بخش از تکنیک های قدرت ذهن تهیه شده است و هدف از آن ارائه یک سری راهنماهایی در مورد نحوه تجربه کردن و اجرا کردن روش خود هیپنوتیزمی برای خود شما می باشد.
به دلیل اینکه خود هیپنوتیزمی یک نوع هیپنوتیزمی می باشد که توسط خود شما صورت می گیرد، به منظور شناخت آن در مرحله اول باید یک شناختی در مورد هیپنوتیزم داشته باشید.
به همین منظور ما هیپنوتیزم مربوط به درمان یا هیپنوتیسم درمانی را بحث خواهیم کرد.
تکنیک های هیپنوتیزم درمانی
هیپنوتیزم درمانی در حالت مبنایی عبارت از تسکین یافتن فرآیندهای ذهنی دردناک یا مشکل زا با استفاده از تکنیک های ریلکسیشن درمانی می باشد.
تکنیک های هیپنوتیزم درمانی از طریق متمرکز شدن بر روی تفکرات خود شما و شل و ریلکس کردن بدنتان صورت می گیرد.
با استفاده از تکنیک های قدرت ذهنی، فشار خون شما، ضربان قلبتان و ریتم موج های مغزی کاهش می یابد.
در صورتیکه این کار به صورت درستی صورت بگیرد، شما یک خلسه و بیهوشی را تجربه خواهید کرد که همانند وضعیتی می باشد که در آن بدنتان شل می شود و ذهنتان در یک سطحی از هوشیاری قرار می گیرد که ریلکس و باز باشد.
هر چند که فرد قرار گرفته در حالت هیپنوتیزم هوشیاری کمتری را تجربه می کند، ولی سایر فرآیندهای ذهنی (شامل موارد مرتبط با ذهن نیمه هوشیار) بیشتر بر روی تغییرات مثبت متمرکز می شوند و نسبت به آنها پذیرا هستند.
به منظور انجام دادن هیپنوتیزم در اغلب مواقع از تصور، تلقین، NLP و سایر تکنیک های قدرت ذهنی استفاده می شود.
همین مراحل در خود هیپنوتیزمی هم صورت می گیرند.
همانطور که آندرئو سالتر (Andrew Salter) گفته است “سه تکنیک خود هیپنوتیزمی” وجود دارد، تفاوت مابین خود هیپنوتیزمی و موردی که در اغلب مواقع “هیپنوتیزم خواب آور” (به این معنا که توسط یک هیپنوتیزم درمانگر صورت می گیرد) نامیده می شود عبارت از این است که “خلسه توسط خود فرد بر روی خودش تلقین می شود و فقط خود فرد کنترل کاملی بر روی خلسه دارد.”
تکنیک های هیپنوتیزم برای تغییر
مرکز پزشکی دانشگاه ماری لند مراحل زیر را برای هیپنوتیزم درمانی بیان کرده است:
چارچوب بندی مجدد مشکل: در برخی مواقع افراد نمی توانند یک مشکل خاص را به یک صورت متفاوتی ببینند؛ هیپنوتیم به این افراد کمک می کند تا فرآیند تفکر خودشان را در مورد مسائل مختلف تغییر دهند.
ریلکسیشن بعد از جذب: هیپنوتیزم درمانی به معنای ریلکس شدن فیزیکی و ذهنی به صورت کامل و بعد از آن پذیرا بودن و مشغول شدن با کلمات، تصویرها یا ایده های مثبتی می باشد که هدف آنها تمرکز بر روی فرآیند درمان می باشد.
جدا شدن: این مرحله مربوط به جدا شدن از تفکرات منفی یا سایر ارتباطات منفی می باشد.
خود هیپنوتیزمی : آموزش و تمرین
پاسخ دادن: هر چند که این کار بیشتر مابین یک درمانگر و یک بیمار صورت می گیرد، ولی در خود هیپنوتیزمی و تجسم راهنمایی شده هم وجود دارد. این مرحله در مورد صریح بودن یا موافقت کردن با پیشنهاد های درمانگر یا صریح بودن و مشغول بودن با اهداف خود می باشد.
برگشت به آگاهی “نرمال”. این مرحله مشابه باز کردن پیچ ها می باشد و به منظور تسهیل فرآیند برگشت فرد به وضعیت ذهنی معمول انجام می شود.
تفکر کردن در مورد تجربه: معمولا بعد از صورت گرفتن خود هیپنوتیزمی یا هیپنوتیزم درمانی، مورد مهمی بعدی که باید صورت بگیرد عبارت از مطرح کردن و تامل کردن کردن در مورد این تجربه به صورت هوشیار تر می باشد.
این کار باعث خواهد شد که شما این روش درمانی را به صورت بهتری انجام دهید و این روش یک سری فوایدی برای زندگی روزمره شما داشته باشد.
آموزش و فرآیند خود هیپنوتیزمی
به منظور انجام دادن هیپنوتیزم، شما در مرحله اول باید نحوه وارد شدن به یک وضعیت خلسه مانند عمیق را یاد بگیرید. بعد از آن باید یک سری روش هایی را یاد بگیرید تا در این وضعیت مورد استفاده قرار دهید.
در صورتیکه شما برای اولین بار بخواهید این کار را انجام دهید، من توصیه می کنم که این کار را با آموزش خود هیپنوتیزمی شروع کنید (این آموزش می تواند به صورت آنلاین یا از طریق یک برنامه صوتی صورت بگیرد).
مطالب بیان شده در اینجا فقط یک خلاصه ای از فرآیند کمکی می باشد که من آن را انجام می دهم و این کار برای بهبود وضعیت روانی من مفید بوده است.
این روش از چند قرن پیش مورد استفاده قرار گرفته است و در حال حاضر هم به عنوان یک روش درمانی مورد پذیرش و استفاده قرار می گیرد.
در صورتیکه شما برای اولین بار بخواهید از این روش استفاده کنید، در مراحل اول سعی کنید از برنامه های راهنمایی شده استفاده کنید و بررسی کنید که کدام یک از روش ها برای شما مناسب می باشد.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/07/هیپنوتیزم.jpg183276دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-07-21 23:16:202020-07-21 23:16:30خود هیپنوتیزمی : آموزش و تمرین
رفتار اجتنابی یک نوع فعالیتی است که در حیوانات و انسان های قرار گرفته در معرض یک محرک یا خطر صورت می گیرد؛ در این حالت تمایل به واکنش دفاعی قوی تر از تمایل به حمله کردن می باشد.
در واقع به این معنا می باشد که یک مکانیسم عصبی منحصر به فرد درگیر شده در این فرآیند (همانند یک بخش خاصی از مغز که به نظر می رسد در نتیجه یک تحریک الکتریکی آسیب می بیند) در حد یک فرضیه باقی می ماند.
این موضوع کاملا مشخص می باشد که انواع مشابهی از رفتار اجتنابی می توانند به مکانیسم های روان شناختی متفاوتی منجر شوند.
هر چند که دو گانگی ها یا قطبیت های مختلفی از رفتار (همانند مثبت و منفی) وجود دارد، ولی زندگی روان کاوی یا غرایز مرگ و مفاهیم پذیرش و رد می توانند منطقی یا فلسفی باشند، هر چند که فاقد معنای مشخص روان شناختی هستند.
یک تعریف جایگزین برای رفتار اجتنابی از طریق توصیف یک سری الگوهایی تعریف می شود که عبارتند از: اجتناب فعال (گریختن)، اجتناب منفعل (بی حرکت ماندن در یک جا یا مخفی شدن) و الگوی انعکاس های حفاظتی که در واکنش وحشت زدگی مشاهده می شود.
برای مثال شواهد موجود به خوبی از این ایده حمایت می کنند که در مورد گربه ها، این الگو به صورت مجزا در مغز ایجاد می شود.
یک نوع فراری با استفاده از تحریک الکتریکی بخش های خاصی از مغز (بخش های هیپوتالامیک) ایجاد می شود که نشان دهنده نحوه حرکت مداوم گربه ها و بالا رفتن آنها می باشد.
تحریک سایر بخش ها (در تالاموس) یک نوع دیگری از حرکات مربوط به فرار را ایجاد می کند که منجر به قوز کردن حیوان، نگاه کردن به افراد، حرکت کردن، دزدکی حرکت کردن و در صورت امکان مخفی شدن حیوان می شود.
معمولا در مورد پرندگان و پستانداران، موقعیت های مغزی مربوط به فرار نوع اول در بخش های هیپوتالامیک و مزن سفالیک (hypothalamic and mesencephalic) صورت می گیرد.
واکنش های دفاعی مربوط به پستانداران شامل جمع گوش و قرار دادن آن در یک موقعیت ایمن (که معمولا گوششان را در مقابل یا پشت سرشان قرار می دهند) می باشد؛
برای مثال اسب در برخی مواقع گوش های خودش را به عقب می کشد.
میمون ها در حین قرار گرفتن در موقعیت خطرناک، گوش های خودشان را به صورت مداوم باز و بسته می کنند.
همچنین میمون ها در شرایط تهدید آمیز چشم های خودشان را می بندند و عضلات موجود در اطراف چشم منقبض می شوند.
در طول این رفلکس وحشت زدگی، نفس حبس می شود و گوشه های دهان به عقب بر می گردد تا دندان ها نشان داده شوند؛
این حالت هم به منظور آمادگی برای گاز زدن در حین دفاع و همچنین برای حرکت دادن زبان و سر به منظور دور انداختن هر ماده خطرناک و ناخوشایندی می باشد که ممکن است وارد دهان شده باشد.
اکثر پستانداران قبل از پریدن، بدن خودشان را خم می کنند؛
زمانیکه انسان دچار وحشت زدگی می شود، دست های خودش را به صورت محکم به سمت بیرون می آورد تا یک حمایت مناسبی را دریافت کند.
رفتار اجتنابی را می توان به عنوان عواملی در نظر گرفت که منجر به بروز این رفتار (برای مثال، محرک خاص) و کنترل کردن آن (برای مثال، هورمون ها) می شوند.
عوامل تاثیر گذار در رفتار اجتنابی
محرک خاص
سیگنال های صوتی و تصویری هشدار دهنده که برای گونه های مختلف پرندگان و پستانداران منحصر به فرد هستند، به طور موثر و خاص منجر به صورت گرفتن الگوهای اجتنابی می شوند.
در برخی از موارد، یادگیری هم جزء یکی از عوامل تاثیرگذار می باشد؛
بنابراین اعضای یک کلنی پرندگان یاد می گیرند که به صداهای هشدار دهنده تمامی گونه های موجود در کلنی جواب بدهند.
در مابین جوجه اردک ها، یک مدل تصویری از فرار کردن و مخفی کردن می تواند به یک مدل خودکار تبدیل شود.
زمانی که یک شاهین در بالای سر اردک ها و در یک مسیر می چرخد، به صورت یک شاهین گردن کوتاه و دم دراز به نظر می رسند و اردک ها از آنها فرار می کنند؛
ولی زمانیکه شاهین مسیر پرواز خودش را تغییر می دهد، به صورت یک غاز بی خطر و گردن دراز به نظر می رسد و اردک ها احساس آرامش می کنند (هیچ نوع خطری را احساس نمی کنند).
با این وجود، این مدل فقط در زمانی برای انتخاب دو نوع رفتار مناسب می باشد که اردک ها به فرار از غازها عادت کرده باشند نه فرار از شاهین.
فرار (رفتار اجتنابی)
عوامل درونی هم در انجام دادن چنین واکنش هایی نقش مهمی دارند (که به عنوان غریزه شناخته می شوند).
برای مثال جوجه های اهلی در واکنش به یک صدای هشدار بلند از گونه های خودشان، قوز می کنند و در یک جایی ثابت می شوند.
اکثر پرندگانی که عادت به نشستن دارند (همانند گنجشک ها)، زمانی که در نتیجه دیدن جغد تحریک می شوند، در یک جا جمع می شوند.
چشم های جغد اهمیت زیادی در این واکنش دفاعی گنجشگ ها دارد؛ زمانی که پرندگان زیادی در نزدیکی چشم جغد قرار می گیرند، جغد آنها را به عنوان یک انسان در نظر می گیرد و از آنها دور می شود.
چنین موضوعی در مورد انسان ها هم مصداق دارد؛ بررسی های صورت گرفته نشانگر این موضوع هستند که انسان ها در حین دیدن مارها به صورت قابل توجهی (و شاید به صورت غریزی) دچار اضطراب می شوند (شاید تصور یک شئی بدون پا یک محرک کلیدی باشد).
همچنین واکنش انسان به عنکبوت ها و هزار پاهای دارای پاهای برجسته هم یک واکنش شدیدی است.
حداقل در مورد واکنش به مارها، با وجود اینکه نظریه فرودین توضیح می دهد که آنها ارگان های جنسی مردانه را نشان می دهند، ولی رفتار انسان می تواند با رفتار جغدی مقایسه شود که در میان گنجشک های زیادی قرار گرفته است.
سیگنال های شیمیایی خاص می توانند منجر به القای رفتار اجتنابی شوند؛ برخی از این سیگنال ها توسط ماهی کپول و بچه های قورباغه و در حین آسیب دیدن پوستشان انتشار می یابد (معمولا به هم نوع های خودشان نشان می دهند که با یک خطری مواجه هستند).
تعداد زیادی از مورچه ها ماده هشدار دهنده فرار (ترپنterpenes ) را تولید می کنند که مقدار کمی از آن جذب سایر مورچه ها می شود؛
تراکم شدید این ماده منجر به صورت گرفتن تحرک سریع، حالت دفاعی و در برخی مواقع فرار می شود.
برخی از واکنش های اجتنابی ثابت عبارت از واکنش هایی هستند که توسط یک محرک کاملا خاصی تحریک می شوند؛
برای مثال، شنای سریع صدف ها که منجر به ایجاد صدای ناگهانی در پوسته آنها می شود، از طریق شیره ستاره دریایی تحریک می شود.
در مورد حلزون آب شیرین (Physa) حرکت سریع پوسته از طریق تماس برقرار کردن با انگل تحریک می شود که یک واکنش خاصی در برابر شکار کننده ها می باشد.
درد، وحشت زدگی و تازگی
محرک دردناک یکی از اصلی ترین محرک هایی می باشد که منجر به اجتناب و فرار می شود.
در مابین پستاندارن (از جمله انسان)، اکثر این واکنش ها ذاتی و غریزی می باشند که برای مثال می توان به واکنش عقب کشیدن دست در حین برخورد کردن به یک چیز داغ اشاره کرد.
به منظور اینکه یک محرک به عنوان یک وحشت زدگی جدید دسته بندی شود، این محرک باید با محرک قبلی مقایسه شود.
واکنش های انسانی (بازتاب سوگیری) به یک محرک وحشت زا یا جذاب می تواند از طریق ارائه یک سری رنگ ها یا صداهای تکراری مورد مطالعه قرار بگیرد؛
بازتاب سوگیری در زمانی صورت می گیرد که یک سری تغییراتی در سلسله مراتب و زنجیره های معمول (همانند صداهای بلندتر یا کوتاه تر) صورت بگیرد.
برخی از شواهد موجود نشانگر این موضوع هستند که هیپوکامپوس (به عنوان یک ساختار مغزی) در تجربه شدن یک مورد جدید توسط انسان نقش دارد.
جدا کردن هیپوکامپوس در اکثر حیوانات و با استفاده از عمل جراحی باعث شده است که واکنش های اجتنابی به اشیاء ناشناس یک واکنش مداوم تری باشد؛
یک جراحی صورت گرفته در هیپوکامپوس طوطی کوچک (مرغ عشق) منجر به افزایش تداوم صدای این حیوان می شود و باعث می شود که حیوانات هم نوع زیادی در کنارش جمع شوند.
احتمالا هیپوکامپوس در ایجاد تجربه از هر نوع محرک جدید نقش دارد و زمانی که چنین تجربه ای صورت می گیرد، این محرک یک محرک تازه و نو نخواهد بود.
جدا کردن سایر ساختارهای مغزی (بادامه مغز) منجر به واکنش اجتناب از اشیاء ناشناس (برای مثال در مورد مرغ های عشق) می شود و همچنین احتمال صورت گرفتن فرار و واکنش های دفاعی را کاهش می دهد.
اثر بارنوم که همچنین در روان شناسی به عنوان اثر فورر (Forer Effect) شناخته می شود، یک پدیده شناخته شده ای می باشد و در زمانی اتفاق می افتد که افراد باور داشته باشند توصیفات شخصی (در مقایسه با سایر افراد) به طور ویژه در مورد آنها صورت می گیرد؛
این باور بر خلاف این واقعیت می باشد که این توصیف در مورد هر فردی صورت می گیرد.
کلمه اثر به این معنا می باشد که افراد گمراه می شوند، چرا که آنها فکر می کنند اطلاعات فقط مربوط به آنها می باشد؛
این در حالی است که اطلاعات بیان شده عمومی می باشند و مختص یک فرد خاصی نیستند.
اثر بارنوم از یک عبارتی گرفته شده است که در اغلب مواقع (شاید به صورت اشتباه) به تبلغات مشهور P. T. Barnum نسبت داده می شود؛
این عبارت بیان می دارد که در هر دقیه یک طفلی به دنیا می آید. روان شناسان، جادوگران، طالع نماها، کف بین ها و ساحران در حین فریب مردم از اثر بارنوم استفاده می کنند؛
در واقع آنها وانمود می کنند که توصیفشان از یک فرد کاملا خاص و منحصر به فرد است و نمی تواند در مورد سایر افراد مصداق داشته باشد.
اثر بارنوم به دو صورت در روان شناسی مورد مطالعه یا استفاده قرار می گیرد.
هدف از یکی از این روش ها عبارت از ایجاد یک فیدبکی برای مشارکت کنندگان در آزمایش های روان شناختی می باشد؛ این افراد باور پیدا می کنند که این آزمایش به طور خاص برای آنها ایجاد شده است.
زمانیکه مشارکت کنندگان یک مقیاس هوشی یا شخصیتی را کامل کنند، در برخی مواقع آزمایش گیرنده آن را ارزشیابی می کند و یک امتیاز واقعی به شرکت کنندگان می دهد.
با این وجود، آزمایش گیرنده در برخی مواقع یک سری فیدبک های اشتباه و عمومی را به مشارکت کنندگان ارائه می دهد تا یک احساس نادرستی را در آنها ایجاد کند (برای مثال این برداشت و عقیده را در مشارکت کنندگان ایجاد می کند که آنها به طور استثنائی افراد خوبی هستند).
دلیل مربوط به اینکه این فیدبک تاثیرگذار می باشد و به عنوان یک توصیف کننده منحصر به فرد از یک فرد در نظر گرفته می شود، عبارت از این است که در واقعیت اطلاعات بیان شده عمومی می باشند و می توانند در مورد هر فردی مصداق داشته باشند.
اثر بارنوم
یک روش دیگری که برای مطالعه اثر بارنوم مورد استفاده قرار می گیرد، عبارت از مطالعه با استفاده از کامپیوترهایی می باشد که یک فیدبک شخصیتی (درستی) را به مشارکت کنندگان ارائه می دهند.
در مورد دسته بندی های شخصیتی با استفاده از کامپیوترها این انتقاد صورت گرفته است که این دسته بندی ها عمومی می باشند و به راحتی مورد پذیرش قرار می گیرند.
برخی از محققان یک سری آزمایش هایی را انجام داده اند تا بررسی کنند که آیا افراد مختلف فیدبک های درست واقعی را دقیق تر از فیدبک های مبهم در نظر می گیرند یا نه.
نتایج مربوط به این مطالعات نشانگر این موضوع بود که افراد توصیفات واقعا درست را دقیق تر از فیدبک های مبهم در نظر می گیرند، ولی تفاوت قابل ملموسی مابین آنها وجود ندارد.
اثر بارنوم بیشتر در مورد جملات مثبت مصداق دارد. زمانیکه توصیفات منفی بیان می شود (برای مثال در صورتیکه شما به عنوان یک فردی توصیف شوید که در صورتیکه سایر افراد یک سری کارهایی را انجام دهند که شما دوست نداشته باشید، به فکر آسیب زدن به آنها خواهید بود)، افراد تمایل کمتری برای پذیرش آن نشان می دهند.
بنابراین اثر بارنوم بیشتر شامل جملات مثبت می باشد. توجه داشته باشید که اثرات مربوط به عبارت های منفی از طریق عبارات مثبت بیان شده در آخر جملات خنثی می شوند.. برخی از این جملات مثبت عبارتند از:
شما برای به دست آوردن افرادی تمایل دارید که شما را می پذیرند و دوستتان دارند.
در برخی مواقع شما بیش از حد بر روی پروژه هایی کار می کنید که هیچ نوع کارایی ندارند.
شما تغییر را ترجیح می دهید و دوست ندارید در مورد کارهایی که انجام می دهید، محدودیت خاصی داشته باشید.
شما یک متفکر مستقلی هستید که به خاطر انجام دادن کارها به صورت متفاوت از سایر افراد، به خودش افتخار می کند.
در برخی مواقع شما می توانید صدای خودتان را بلند کنید، عصبی شوید و یک فرد مقتدری باشید، ولی در سایر مواقع می توانید ساکت، خجالتی و محافظه کار باشید.
شما می توانید نسبت به خودتان خشن و منتقد باشید.
هر چند که شما یک سری ضعف هایی دارید، ولی برای غلبه بر روی آنها سخت تلاش می کنید و روز به روز به یک فرد بهتری تبدیل می شوید.
نوجوانی یکی از مهم ترین و حساس ترین دوره های رشدی است. در این سن…
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/07/AdobeStock_132900205-1536x1022-1.jpg10221536دکتر فهیمیhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر فهیمی2020-07-16 09:53:252022-06-25 15:30:46تزئین یک آپارتمان کوچک: در کل زیاد سخت نمی باشد
روان شناسی پول: نکاتی که شما باید در مورد نحوه ایجاد یک زندگی مالی (نسبتا) مناسب بدانید
(نکاتی در مورد نحوه انجام دادن انتخاب های مهم در تجارت)
هیچ شخصی در مورد مسائل مالی دارای عقلانیت کاملی نمی باشد.
ما هیچ وقت یک بودجه بندی مناسبی را ایجاد نمی کنیم یا بعد از دریافت حقوقمان هیچ مقداری از آن را ذخیره نمی کنیم، هر چند که می دانیم این روش بهترین روش ممکن می باشد.
ما نسبت به نیاز خودمان در مورد داشتن یک برنامه مالی مطلع می باشیم ولی به یک بهانه ای این کار را انجام نمی دهیم؛ در هر صورت این کار هیچ وقت صورت نمی گیرد.
ما در اکثر موارد هیچ ترسی نسبت به وضعیت مالی مان نداریم و با وفور منابع مالی مواجه هستیم، یا اینکه در مواقع محدودی با مشکل مواجه می شویم.
در اغلب مواقع رفتارهای مالی ما خجالت آور می باشند.
در نظر گرفتن روان شناسی پول به عنوان یک موردی که شما با آن یک رابطه پیچیده ای دارید، اهمیت زیادی دارد.
پول شما (و در حالت گسترده تر، وضعیت مالی شخصی شما) یک ذات و هویت تثبیت شده نمی باشد بلکه یک مجموعه پیچیده از مراحل، چالش ها و فرصت های مهمی می باشد که در اطراف شما وجود دارند، با آنها برخورد می کنید و نسبت به آنها احساس دارید.
تصمیمات شما در مورد پول بر روی وضعیت مالی شما تاثیر می گذارند و این تاثیرات در نهایت به صورت متقابل، بر روی احساسات و رفتارهای آینده شما تاثیر می گذارند.
این رابطه یک نوع رابطه ای می باشد که در طول زندگی رشد پیدا می کند.
نکات مهم در مورد روان شناسی پول
عواطف نقش مهمی دارند
اضطراب و اجتناب یک چرخه نامناسبی را ایجاد می کند
از نظر روان شناختی، شما نمی توانید به صورت کامل از خانواده و گذشته خودتان فرار کنید.
عواطف و پول
مهمترین عواطف مربوط به پول عبارت از ترس، خجالت، گناه و حسادت می باشند.
یک مورد مهمی که در این زمینه وجود دارد، عبارت از صرف کردن یک سری تلاش هایی به منظور مطلع شدن نسبت به عواطفی می باشد که به پول شما مرتبط است.
چرا که بدون مطلع شدن نسبت به این موراد، شما یک سری تفکرات غیر عقلایی و واکنش های نامناسبی خواهید داشت.
از چه چیزی باید ترسید؟ احتمالات موجود در این زمینه، به تعداد افراد درگیر با این مسئله متغیر می باشند.
ولی ترس های رایج شامل ترسیدن در مورد نداشتن پول کافی، ترس داشتن در مورد احمق به نظر رسیدن، ترس داشتن از حسادت تحریک کننده و ترس داشتن از افشاء شدن یا تحقیر شدن می باشند.
گناه و خجالت عواطف مشابهی نیستند.
گناه عبارت از داشتن یک احساس بد به دلیل یک تاثیری بدی است که شما بر روی افراد دیگری داشته اید، در حالی که احساس خجالت زمانی ایجاد می شود که شما سرتان را پایین می اندازید یا نمی توانید انتظارات یا نیازهای موجود را تامین کنید.
ممکن است که شما به دلیل اینکه پول زیادی نسبت به دوستانتان دارید، یا هیچ نوع کار خیری انجام نداده اید و یا اینکه خیلی راحت پول به دست می آورید، احساس گناه بکنید.
روان شناسی پول
خجالت کشیدن یکی از رایج ترین و قوی ترین عواطف مرتبط با پول و وضعیت مالی می باشد.
این مورد یکی از اصلی ترین عواملی است که باعث می شود افراد از انجام دادن کارهایی صرف نظر کنند که نسبت به اهمیت انجام دادن آنها مطلع می باشند.
اجتناب کردن از موردی که شما در حین قرار گرفتن در مقابل آن احساس خجالت می کنید، یک مورد کاملا طبیعی است.
یک سری احساسات خجالت آوری که در مورد پول وجود دارند، عبارتند از:
من پول کافی ندارم
من هیچ وقت در مورد مسال مالی فکر نکرده ام.
من از کارهایی که باید در مورد مسائل مالی انجام می دادم، اجتناب کرده ام (ایجاد یک ایمنی، برنامه ریزی برای بازنشتگی، بودجه بندی معقول)
من نسبت به همه این موارد بی توجه هستم.
من بیش از حد خرج می کنم.
زمانی که ناراحت هستم، به خرید می روم.
خجالت کشیدن بر روی حالت اجتناب تاثیر می گذارد و در نهایت یک چرخه نامناسبی را ایجاد می کند.
زمانی که شما به صورت قابل توجهی احساس خجالت داشته باشید، به صورت طبیعی تمایل خواهید داشت تا از مواجهه با مواردی که منجر به ایجاد احساس ناراحتی در شما می شوند، اجتناب کنید.
این اجتناب منجر به ایجاد احساس خجالت بیشتر و در نهایت اجتناب بیشتر می شود.
مورد دیگری که شما نسبت به آن مطلع می باشید، عبارت از این است که از موعد مربوط به مالیات شما گذشته است و الان شش سال است که شما (برای حل مسائل مالی) می خواهید یک جلسه مشاوره با یک برنامه ریز مالی داشته باشید، ولی تا به حال هیچ کاری را انجام نداده اید.
افرادی که از انجام دادن موارد مالی ضروری طفره می روند، برچسب طفره رو به خودشان می زنند و فرض می کنند که تنبل یا بی نظم هستند.
این روش تحقیر آمیز، قضاوت کننده و نامفید می باشد. عوامل روان شناختی مربوط به اجتناب عبارت از مواردی هستند که ما آنها را طفره روی می نامیم.
زمانی که ما با موارد اضطراب آور یا ناراحت کننده مواجه می شویم، تمایل شدیدی نسبت به انجام دادن کارهای اجتنابی پیدا می کنیم.
ترفندی که در این شرایط می توان به کار گرفت، عبارت از اجتناب کردن از کارها برای کاهش اضطراب در یک دوره کوتاه مدت می باشد.
این روش تاثیر گذار می باشد و شما تمایل پیدا خواهید کرد تا یک بار دیگر این کار را در همان شرایط انجام دهید.
در این شرایط شما یک دید مناسبی نسبت به شرایط موجود پیدا می کنید.
شما سعی می کنید که یک دیدگاه مناسبی نسبت به موقعیت مالی تان پیدا کنید و یک برنامه مالی واقع بینانه ایجاد کنید.
ولی صرفا فکر کردن در مورد مسائل موجود، منجر به افزایش اضطراب شما می شود، چرا که نسبت به عدم توانایی تان در مورد مواجه با واقعیت ترس خواهید داشت؛
برای مثال شما برای تامین هزینه آموزش فرزندانتان، هیچ نوع پس اندازی ندارید.
اضطراب ایجاد شده منجر به صورت گرفتن رفتار اجتنابی می شود.
در نتیجه این کار را به تعویق می اندازید و توجه خودتان را نسبت به این مسئله منحرف می کنید.
در این لحظه میزان اضطراب شما به صورت قابل توجهی کاهش پیدا می کند و شما تشویق می شوید که از این موقعیت اجتناب کنید.
این چرخه بارها و بارها تکرار می شود.
ولی هر کاهش فوری صورت گرفته در اضطراب، شما را به صورت کامل به سطح اضطراب مبنایی قبلی بر نمی گرداند (بلکه در مقایسه با حالت مبنایی، به یک سطح اضطراب بالاتر بر می گرداند).
همچنین در طول زمان، سطح اضطراب شما به صورت مکرر افزایش پیدا می کند.
این الگو را با الگوی مواجهه با یک کار وحشت زا مقایسه کنید.
زمانی که شما با واقعیات مواجه می شوید، میزان اضطراب شما به مرور افزایش پیدا می کند.
با این وجود، در صورتی که شما همچنان با این شرایط مواجه باشید (از آن کار اجتناب نکنید)، سطح اضطراب شما به صورت یکنواخت کاهش می یابد.
به منظور اینکه بتوانید به کاهش اضطراب در یک دوره بلند مدت دست پیدا کنید، باید بتوانید افزایش کوتاه مدت اضطراب (در نتیجه برخورد اول با شرایط وحشت زا) را تحمل کنید.
در نهایت، نکته ای که همواره باید به یاد داشته باشید عبارت از این مورد می باشد که واقعیت همواره دوست شما است.
سایر عواطفی که بر روی پول تاثیر دارند شامل حسادت، طمع، هیجان بیش از حد و یک پدیده روان شناختی اجتماعی می باشد که به عنوان “پریدن به روی ارابه[1]” شناخته می شود.
سلامت روانی و بیماری روانی
از هر سه فرد آمریکایی، یک نفر مشکلات سلامت روانی زیر را در طول زندگیش تجربه می کند: اختلال مصرف الکل، افسرگی عمده، اختلال دو قطبی یا ADHD یا ADD. هر یک از این بیماری ها می توانند تاثیر قابل توجهی بر روی وضعیت مالی فرد داشته باشند.
مصرف بیش از حد الکل و سایر مواد منجر به تشخیص ضعیف، بی توجهی نسبت به مسائل مالی، به خطر انداختن خود و مخفی کاری می شود.
افسردگی می تواند باعث شود که کارکنان از انجام دادن کارشان طفره روند یا حتی توانایی انجام دادن وظایفشان را نداشته باشند.
افراد افسرده در اغلب مواقع نمی توانند مسولیت های مالی را بر عهده بگیرند، چرا که آنها انرژی یا انگیزه کافی را برای انجام دادن این کار ندارند.
افراد دارای اختلال دو قطبی، افراد غیر قابل اعتمادی هستند.
تخمین زده شده است که در حال حاضر 2.4% از جمعیت آمریکا دارای این اختلال ژنتیکی هستند.
همچنین این احتمال وجود دارد که یک سری موارد کمتر از حد یا کاملا ملایم از این اختلال وجود داشته باشند که هیچ وقت تشخیص داده نشده اند.
افراد دارای ژن های اختلال دو قطبی ملایم می توانند وضعیت های “جنون خفیف” قابل شناسایی را تجربه کنند که در این وضعیت انرژی آنها افزایش می یابد، کمتر می توانند از بروز احساساتشان اجتناب کنند و یک سری برنامه های تهییج کننده خواهند داشت؛
این افراد در این شرایط بیش از حد تحریک می شوند و مخارجشان به صورت قابل توجهی افزایش می یابد.
اکثر افراد خلاق و موفق دارای این وضعیت ذهنی هستند.
ایده های مناسبی که برای این شرایط توصیه می شوند عبارت از اجتناب کردن از سفر به Costco، ماندن در خانه با یک تلویزیون و تردمیل جدید و همچنین خوردن آناناس و ایبوپروفین می باشند.
افراد بزرگسالی که دارای اختلال کمبود توجه (ADD یا ADHD) هستند، معمولا به درستی تشخیص داده نمی شوند.
عنوان استفاده شده برای این افراد نامناسب می باشد. این افراد دارای کمبود توجه نیستند، بلکه در اغلب مواقع می توانند بر روی چند مورد متمرکز شوند یا توجه عمیقی داشته باشند.
ولی این شرایط فقط در رابطه با کارهایی مصداق دارد که این افراد نسبت به آن علاقمند هستند.
آنها می توانند مشخص کنند که چه چیزی خسته کننده یا عادی می باشد.
جزئیات و کارهای تکراری به راحتی مورد بی توجهی قرار می گیرند (قرض ها فراموش شده و انباشت می شوند، نامه ها باز نشده باقی می مانند).
بهترین روش در مورد این افراد، انجام دادن وظایف مالی به صورت روزمره می باشد.
ولی ممکن است که آنها در برنامه ریزی های بزرگ مقیاس عملکرد فوق العاده ای داشته باشند.
تاثیرات خانواده و دوران کودکی هیچ وقت از بین نمی روند
هر خانواده ای روان شناسی مخصوص خودش را در مورد پول دارد.
مواردی که می توان در مورد آنها صحبت کرد، افرادی که باید تحت کنترل قرار داشته باشند، مسولیت هایی مالی که برای هر جنسیت مشخص می شود، میزان مهم بودن یا مهم نبودن پول.
علاوه بر این، یک سری داستان هایی در مورد روان شناسی پول وجود دارد که بخشی از هویت یک خانواده می باشد.
شاید یک پدر بزرگ دارای طرح های کارآفرینی زنجیره ای، کل دارایی خانواده را در نتیجه شکست خوردن طرح هایش از دست بدهد و یک محافظه کاری اقتصادی بیش از حدی را در نسل های بعدی ایجاد کند.
یا والدین با استعداد (از طریق تصمیمات مالی مناسب) بتوانند سرنوشت مناسبی را برای خودشان و نسل بعدیشان ایجاد کنند.
شاید شما به دلیل انتخاب های اشتباه صورت گرفته توسط نسل قبلی تان یک سری فشارهای مالی را در زندگی تان متحمل شوید.
یا برای مقابله با ذهنیت خانواده در مورد پول، یک سری فشارهای درونی را تجربه کنید.
در صورتی که شما اولین فرد در خانواده باشید که به موفقیت مالی مناسبی دست یافته اید، ممکن است بخواهید که از سایر اعضای خانواده هم حمایت کنید و نسبت به نیازهای مالی خودتان بی توجه باشید.
نحوه کنترل کردن هیجانات پولی
هیجان همواره یک مورد بدی نمی باشد.
هیجان مشخص می کند که شما نسبت به چه چیزی علاقمند هستند و چه چیزی به صورت واقعی برای شما اهمیت دارد.
این شرایط باعث می شود که شما احساس سرزنده بودن داشته باشید. اضطراب هم یک مورد بدی نمی باشد.
سطح اضطراب خفیف تا ملایم، یک مورد تهییج کننده ای می باشد.
روان شناسی پول
برای کنترل کردن مواردی که باید با آنها مواجه شوید، این احساسات را کنترل کنید تا بتوانید به یک احساس مناسبی دست پیدا کنید.
نکته کلیدی که در این بحث وجود دارد، عبارت از خودآگاهی می باشد.
بیشتر عواطف ما به صورت ناخودآگاه صورت می گیرند.
ولی در صورتی که شما نسبت به هدفی که دارید، مطلع باشد و یک طرح اولیه در مورد عواطف و داستان های خانوادگی داشته باشید که بر روی روابط شخصی شما با پول تاثیر می گذارند، کنترل کردن این عواطف برای شما یک کار سختی نخواهد بود.
شناخت شخصیت افراد روی رفتارها، لباس پوشیدن و قرارگیری کیف چگونه است؟ شخصیت هر فردی…
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/07/33351399.jpg468450دکتر فهیمیhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر فهیمی2020-07-16 09:35:312020-07-16 09:35:40روان شناسی پول: نکاتی که شما باید در مورد نحوه ایجاد یک زندگی مالی (نسبتا) مناسب بدانید
یک وکیل فردی می باشد که برای اجرای یک قانون مجاز است و وظیفه وی حمایت از قانون و همچنین محافظت از حقوق موکل خودش می باشد.
برخی از وظایفی که معمولا به یک وکیل مرتبط می شوند عبارتند از: ارائه نظر و مشاوره حقوقی، تحقیق در مورد اطلاعات یا شواهد و جمع آوری آنها، ارائه مدارک قانونی مربوط به طلاق، وصیت ها، قراردادها، تبادلات ملکی و تعقیب قانونی یا دفاع در دادگاه.
ترمینولوژی دقیق مربوط به کلمه “وکیل[1]” در سرتاسر جهان متغیر می باشد. حقوقدان، مشاور، وکیل مدافع یا مشاور حقوقی عبارت از عناوین مختلفی می باشند که به یک وکیل نسبت داده می شوند.
ریشه مربوط به این حرفه به یونان قدیم بر می گردد، زمانی که سخنرانان به نیابت از دوستانشان صحبت می کردند یا خواسته های آنها را مورد انتقاد قرار می دادند.
بر اساس قانون آتنی ها[2]، هر چند که این سخنرانان به صورت یک مشاور قانونی عمل می کردند، ولی به خاطر خدمات خودشان هیچ نوع پولی را دریافت نمی کردند و همچنین خودشان را به عنوان متخصصان قانونی در نظر نمی گرفتند.
اولین وکلا در روم باستان، تقریبا در سال 204 قبل از مسیح، زمانی که امپراطور کلادیوز[3] این تخصص را قانونی کرد و ممنوعیت پرداخت را از بین برد، برای ارائه خدمات پول دریافت می کردند.
وکیل چه کسی است؟
وکیل چه کاری انجام می دهد؟
یک وکیل شخصی می باشد که برای اجرای قانون مجاز می باشد و وظیفه وی عبارت از حمایت کردن از قانون و همچنین محافظت کردن از حقوق موکل می باشد.
یک وکیل دارای یک سری وظایفی می باشد که فراتر از محاکمه دادگاهی مبنایی است.
تحقیق در مورد اطلاعات، پیش نویسی اسناد، وساطت در اختلافات و ارائه مشاوره به موکل ها در مورد حقوق قانونی شان عبارت از یک سری مسولیت هایی می باشند که بر اساس حوزه قانونی وجود خواهند داشت.
این قانون آنقدر گسترده و جامع می باشد که یک وکیل به تنهایی نمی تواند مشاوره حقوقی موفقی را در حوزه های مختلف حقوقی ارائه بدهد.
وظیفه یک وکیل می تواند همانند وظیفه یک پزشکی باشد که بر روی حوزه تخصصی خاصی از بدن یا نوع خاصی از بیماری یا ناراحتی متمرکز می شود .
همچنین وکلا می توانند در یک یا چند حوزه قانونی مرتبط متخصص شوند.
در ادامه یک لیست مربوط به نه نوع از وکلا آورده شده است و کار قانونی هر یک از آنها توضیح داده شده است:
وکیل متخصص طلاق
وکلای متخصص در حوزه طلاق در چند جنبه قانونی متخصص می باشند و در حین پایان دادن به یک رابطه ازدواجی باید مورد استفاده قرار داده شوند.
برخی از این بخش ها می تواند شامل حضانت کودک، ضبط قانونی، و تقسیم دارایی و بدهی ها مابین همسران باشد.
در رابطه با مورد جدایی های قانونی، یک وکیل طلاق تضمین خواهد کرد که جدایی با دستور دادگاه صورت خواهد گرفت (یک جدایی قانونی عبارت از فرآیندی می باشد که در آن زوجین ازدواج کرده می توانند یک جدایی را رسمی کنند و در عین حال از نظر قانونی به عنوان زوجین ازدواج کرده باقی بمانند).
زمانی که بچه ای وجود داشته باشد، یک وکیل طلاق به شما کمک خواهد کرد تا شرایط مربوط به حمایت از کودک و حضات کودک را به دست بیاورید.
در طول کل پروسه طلاق، وکلا سعی خواهند کرد اطمینان حاصل کنند که از حقوق موکل خودشان محافظت می کنند و با از بین رفتن رابطه ازدواج به صورت قانونی، موکل وی به صورت مناسبی به این رابطه خاتمه خواهد داد.
یک وکیل طلاق باید به صورت منظم هر مورد اثبات کننده شواهد حمایتی را مورد بررسی قرار دهد.
کاغذ تالیف شده قبل از ارائه به دادگاه، باید شواهدی را مستند کند که شامل تمامی اطلاعات جزئی می باشند.
علاوه بر این، وکیل طلاق باید یک گوش دهنده دقیقی باشد و نباید هیچ نوع قضاوت و پیش داوری داشته باشد .
این مهارت ها در حین سر و کار داشتن با موکلان متنوع ضروری می باشند.
وکیل خانوادگی
وکیل خانوادگی همه مواردی که به طور مستقیم به مشکلات خانوادگی مرتبط است را مدیریت می کند.
مواردی از قبیل فرزند پذیری، جانشین (مادر یا پدر)، سوء استفاده از کودک، ربودن بچه، سوء استفاده ازدواجی، برنامه ریزی برای خرید خانه یا ایجاد خانواده، طلاق، اختلافات مربوط به مسئولیت ها، تعیین والدین، بزهکاری نوجوان، آزادی مربوط به ازدواج و تغییر اسم.
وکلا از قوانین مربوط به خانواده برای دفاع از موکل های خودشان در دادگاه خانواده و مذاکرات استفاده می کنند و همچنین هر نوع سند قانونی ضروری را پیش نویسی می کنند.
در حالیکه برخی از وکلای خانواده فقط بر روی طلاق متمرکز می شوند، ولی اکثریت آنها تمامی موضوعات مربوط به حوزه های مختلف قانون خانواده را پوشش می دهند.
در برخی مواقع فرض می شود که قانون طلاق و قانون خانواده یک مورد یکسانی می باشند، با این وجود، قانون طلاق صرفا یکی از مسائل عمده ای می باشد که وکیل خانواده با آن سر و کار دارد.
نکته جالب توجهی که وجود دارد عبارت از این مورد می باشد که وکیل خانواده می تواند کارهای مربوط به یک طلاق را انجام بدهد، ولی معمولا یک وکیل طلاق مهارت مناسبی برای ارائه سایر خدمات در سایر حوزه های مربوط به قانون خانواده را ندارد.
وکیل مهاجرت
وکلای مهاجرت حقوق قانونی، وظایف و تعهدات افرادی که خارجی در نظر گرفته می شوند را مشخص می کنند و در فرآیند به دست آوردن شهروندی مربوط به یک کشور خاص، به این افراد کمک می کنند.
همچنین آنها در محاکمه های مربوط به شهروندی هم به این افراد کمک می کنند، افراد را در دادگاه حاضر می کنند تا از اخراج آنها از کشور جلوگیری شود و همچنین به افراد دارای شرایط اضطراری کمک می کنند تا حق شهروندی را سریعا به دست بیاورند.
فرآیند مهاجرت می تواند کاملا پیچیده باشد – وکلای مهاجرت کارهای زیادی را برای موکل های خودشان انجام می هند.
کارهایی از قبیل تحلیل تمامی امکانات قابل دسترس و استراتژی هایی که در کل فرآیند لازم می باشد، آماده کردن کاغذهای لازم، سازماندهی اسناد و فرم هایی که برای این درخواست مورد نیاز می باشد و همچنین آماده کردن مدارک و اظهار نامه ها.
در اغلب مواقع این وکلا به عنوان واسطه های مابین موکلان و مقامات مهاجرتی عمل می کنند.
وکیل جنایی
وکیل جنایی نماینده مدعی علیه ها و سازمان هایی است که در دادگاه های ایالتی و فدرالی با اتهامات جنایی مواجه هستند.
این مورد می تواند شامل کلاه برداری، جنایت های خشونت خانگی، دزدی، اختلاس، جنایت های خشن، رانندگی تحت تاثیر (DUI)، جنایت های جنسی و جنایت های مربوط به مواد باشد.
حوزه کاری وکیل جنایی شامل محاکمه ها، رسیدگی به ضمانت نامه ها، رفع بعد از محکومیت، کاهش دادن حکم محکومیت و رسیدگی به لغو حکم ها (آزادی مشروط یا آزادگی به قید ضمانت) می باشد.
یک وکیل جنایی بعد از بررسی کردن نمونه، با تمامی شاهدان درگیر دیدار خواهد داشت و اساسنامه ها، قانون موردی و قوانین جنایی را بررسی خواهد کرد و بعد از آن یک دفاعیه تهیه می کند و همچنین یک استراتژی موردی را مشخص می کند.
مذاکره با تعقیب کننده یک بخشی از فرآیند به دست آوردن توافق برای کاهش حکم مربوط به جرایم می باشد.
در طول محاکمه، وکیل جنایی از مدعی علیه دفاع خواهد کرد و یک سری پیشنهاداتی (پیشنهاداتی برای معاف کردن یا پیشنهاداتی برای توقیف کردن) ارائه خواهد داد و همچنین در رابطه با یک سری از فرجام ها، استدلال هایی را بیان خواهد کرد .
تمامی پیشنهادات و استدلال ها باید پیش نویس شوند و در زمان مناسبی توسط وکیل کامل شوند.
وکیل خسارت سوانح و شخصی
قانون مربوط به خسارت سوانح و شخصی شامل آن دسته از قوانین شهروندی می باشد که بر روی آسیب های فیزیکی و روان شناختی ناشی از سوانح متمرکز است.
این نوع از وکلا تمایل دارند تا بیشتر در حوزه قانونی که به صورت قانون شبه جرم شناخته می شود، فعالیت کنند و یک سری خدمات قانونی را برای افرادی ارائه دهد که ادعا می کنند در نتیجه قصور یک فرد یا موسسه دیگری دچار آسیب شده اند.
این وکلا به افراد آسیب دیده در نتیجه خسارت ها کمک می کنند تا هزینه هایی که متحمل شده اند را دریافت کنند .
این جبران خسارت در اغلب مواقع برای درمان بالینی و به منظور جبران سودهای از دست رفته پرداخت می شود.
مثال های مربوط به ادعاهای خسارت شخصی شامل تصادفات ترافیکی، آسیب های ناشی از لیز خوردن و سقوط کردن، آسیب های مربوط به محیط کار، محصولات معیوب و کارهای اشتباه تخصصی می باشد.
اکثر دعواهای مربوط به خسارت های سوانح و خسارت های شخصی بدون اینکه به دادگاه کشیده شوند، حل و فصل می شوند. با این وجود، در برخی مواقع تنها روش موجود برای جبران خسارت قربانی عبارت از حل این اختلاف از طریق یک محاکمه مدنی کامل می باشد؛
این شرایط مربوط به مواردی است که شرکت بیمه ادعای این افراد را انکار کند.
دادرسی ها می توانند کاملا پیچیده باشند و ممکن است به یک تبعیت سفت و سخت از رویه های خاص و قوانین مربوط به شواهد نیاز باشد.
وکیل چه کسی است؟
وکیل تجاری و صنفی
وکلای تجاری و صنفی می توانند طیف وسیعی از مشکلات قانونی را حل کنند که عموما مربوط شرکت ها و تجارت های خصوصی می باشند؛
این وکلا در مشاوره و راهنمایی موکلان از طریق فرآیند های قانونی پیچیده تخصص مناسبی دارند.
آنها بر روی قوانین وکالت و شغل، قراردادها، فروش ها، اسناد تجاری، سازمان های تجاری و دارایی و تحویل جنس متمرکز می شوند.
تخصص آنها می تواند از داشتن توانایی مناسب برای کمک به برند شدن شرکت های اینترنتی جدید از طریق الزامات استارت آپی تا انتقال مالکیت پیچیده مربوط به شرکت های چند تریلیون دلاری باشد.
تبادلات تجاری می توانند شامل این موارد باشند: مذاکره کردن، پیش نویس کردن و بررسی کردن ادعا ها، تملک ها و بی بهره سازی؛
مشاوره در مورد حقوق و مسولیت های سرپرستان و کارمندان شرکت ها؛
کمک کردن از طریق اطلاعات مالی که صاحبان تجارت ها باید به کارمندان، مالکان و سهام داران خودشان ارائه دهند؛ و کمک کردن از طریق گزارش اجباری به کمیسیون بورس و اوراق بهادار (ESC) و سایر آژانس های دولتی.
وکلای تجاری و صنفی بر روی قوانین آژانسی و استخدامی، قراردادها، فروش ها، اوراق تجاری، سازمان های تجاری و دارایی و تحویل جنس متمرکز می شوند.
وکیل ورشکستگی
یک وکیل ورشکستگی به افراد و سازمان ها کمک می کند تا یک سری اظهارنامه های قانونی تهیه کنند که نشان دهنده عدم توانایی آنها برای پرداخت به بدهکارانشان می باشد.
شناخت این فرآیند و کامل کردن فرم های بدهکاری می تواند دلسرد کننده باشد.
به دلیل ماهیت پیچیده مربوط به بایگانی اسناد ورشکستگی، اکثر این کارها توسط وکلای ورشکستگی صورت می گیرند.
این وکلا نه تنها توصیه های قانونی ارائه می کنند، بلکه همچنین کارهای مربوط به کاغذ بازی و تشریفات اداری را هم از شروع تا پایان فرآیند انجام می دهند.
یک وکیل ورشکستگی با موکلان بالقوه خودش جلسه خواهد داشت تا: درآمد ها، بدهی ها و دارایی های آنها را بررسی کند؛ مناسب بودن شرایط ورشکستگی را در مورد آنها مشخص کند؛
مشخص کند که کدام فصل از ورشکستگی باید بایگانی شود؛ تاریخ بایگانی را تعیین کند؛ و یک قراردادی با موکل خودش انعقاد کند.
وکیل در یک تاریخ مناسبی دادخواست را به صورت الکترونیکی به دادگاه خواهد فرستاد.
در زمان تاریخ دادرسی تعیین شده توسط دادگاه، وکیل ورشکستگی، بدهکار و متولی ورشکستگی با یکدیگر جلسه خواهند داشت و در رابطه با موقعیت موجود بحث خواهند کرد.
بعد از آن، وکیل ورشکستگی اطمینان حاصل خواهد کرد که موکل خودش تمامی الزامات تعیین شدن توسط متولی ورشکستگی را انجام خواهد داد و این متولی، موکل را در مورد تایید شدن و عدم تایید ورشکستگی مطلع خواهد کرد.
وکیل استخدامی
یک وکیل استخدامی بر روی رابطه مابین مستخدم – کارفرما نظارت می کند و این رابطه می تواند شامل قراردادها، مقررات، موافقت های مربوط به چانه زنی ها، محافظت در برابر تبعیض، آزار جنسی، دستمزدها و ساعات، سلامتی و ایمنی و مذاکرات مربوط به قطع همکاری باشد.
سایر مسولیت ها می تواند شامل مشاوره به مستخدمان در مورد مقررات محیطی یا دفاع از کارفرمایان در برابر هیات ها و آژانس های دولتی باشد.
همچنین وکلای استخدامی در دعاوی مربوط به استخدام هم یک سری کمک هایی ارائه می کنند.
وکلای استخدمای در مورد استاندارد های قانونی دولت فدرالی یا ایالتی و محلی به کارفرمایان و مستخدمان یک سری توصیه هایی را ارائه می دهند تا مطمئن شوند که یک رفتار سازگار و عادلانه ای صورت می گیرد.
وکلای استخدامی که نمایندگی کارفرما را دارند، به کارفرماها کمک می کنند تا یک سری سیاست هایی را پیش نویسی کنند و این سیاست ها مدیریت را مطلع خواهد کرد که هیچ نوع تبعیض نژادی، رنگی، جنسیتی، سنی، ملیت اصلی، مذهبی یا معلولیتی صورت نمی گیرد.
همچنین وکلای استخدامی می توانند در رابطه با حقوق مستخدمان در رابطه با تشکیل یک اتحادیه و همچنین مسولیت آنها در برابر کارگران اتحادیه، یک سری توصیه هایی را به این افراد ارائه دهند.
وکیل حیوانات
وکیل حیوانات یک فردی می باشد که در مسائل مربوط به عمل سوء دامپزشکی، کشتار نادرست، فاسد بودن محصولات غذایی مربوط به حیوانات خانگی، موارد دفاعی مربوط به گاز گرفتن سگ، تبعیض، اختلافات مالک – مستاجر، برنامه ریزی برای ملک، اختلافات مربوط به خرید، رعایت نکردن حقوق حیوانات، و سایر مسائل قانونی مربوط به حیوانات درگیر می شود.
وکلای حیوانات ممکن است که توسط سازمان های رفاه حیوانات، گروه های محافظت از حیوانات، ارائه دهندگان سرویس های مربوط به حیوانات خانگی، سازمان های حفاظت کننده یا موکلان فردی استخدام شوند.
یک وکیل حیوانات به موکلان مشورت خواهد داد، یک سری تعهداتی را در برابر حیوانات خانگی ایجاد خواهد کرد، در رابطه با موارد موجود در دادگاه بحث خواهد کرد، دادخواهی های موجود را بایگانی خواهد کرد و همچنین یک سری وظایف دیگری را هم انجام خواهد داد.
همچنین آنها می توانند در مجلاتی که مختص مطالعه قانون حیوانات می باشند، یک سری مطالعاتی را منتشر کنند.
محل کار یک وکیل شبیه به چه چیزی می باشد؟
یک وکیل می تواند در یک موسسه مربوط به وکلا و یک شرکت خصوصی کار کند، یا حتی می تواند به عنوان یک وکیل مدافع عمومی یا تعقیب کننده، برای دولت کار کند.
اکثر وکلا در طول هر هفته مابین 50 تا 80 ساعت کار می کنند که این زمان شامل آخر هفته های آنها هم می باشد.
معمولا یک وکیل تازه استخدام شده به عنوان یک کارمند در بخش تحقیق اطلاعات کار می کند و در آماده سازی محکمه های پیش رو کمک می کند.
یک فرد به چه نحوی تعیین می کند که چه نوع وکیلی شود؟
در حین اینکه می خواهید در مورد نوع وکیلی که می خواهید بشوید، تصمیم گیری کنید، یک سری سوالاتی را باید از خودتان بپرسید:
چه چیزی شما را تشویق کرد که یک وکیل شوید؟
چه مواردی منجر به ایجاد انگیزه برای شما در طول کارتان می شوند؟
شما خودتان را چه نوع فردی می بینید؟
شما می خواهید چه تاثیری بر روی جهان داشته باشید؟
شما می خواهید در چه موقعیت هایی قرار بگیرید؟
در حرفه خودتان، چه نوع سبک زندگی را برای خودتان تصور می کنید؟
برای نوع قانونی که در نظر دارید، چه نوع چشم اندازی را پیش بینی می کنید؟
در کلاس حقوق، از کدام کلاس ها بیشتر لذت می برید؟
اکثر وکلا به دلایل شخصی وارد شغل وکالت می شوند. برای مثال، در صورتی که در مورد حقوق کارگران احساسات قوی داشته باشید، در این صورت قانون نیروی کار می تواند مسیر شما باشد.
عقاید قوی در مورد حقوق مهاجران؟ قانون مهاجرت.
محیط زیست؟ قانون محیط زیستی. در صورتی که می خواهید بر روی یک چیزی تاثیر گذار باشید که احساس کاملا قوی در مورد آن دارید و همچنین در صورتی که یک قانونی در رابطه با آن وجود داشته باشد، این قانون را به عنوان مسیر خودتان انتخاب کنید.
چه عواملی در ایجاد یک وکیل مناسب نقش دارند؟
وکلای بزرگ زمان و تلاش زیادی را صرف شناخت افراد، ایجاد روابط و تبدیل شدن به رهبران بزرگ کرده اند.
آنها دارای مهارت های ارتباطی فوق العاده (هم نوشتاری و هم زبانی)، یک هوش سطح بالا، مهارت های تحلیلی عالی و مهارت های وکالتی مناسبی هستند.
آنها به تخصص خودشان علاقمندند، تعهد زیادی در برابر کارشان و موکلان خودشان دارند و در حوزه خودشان متخصص هستند. همچنین آنها اهداف موکلان خودشان را می شناسند، و بر مبنای آن دفاعیات خودشان را بیان می کنند و این دفاعیات صرفا بر مبنای حقوق و قانون نمی باشد.
جنبه های منفی مربوط به تبدیل شدن به یک وکیل چه مواردی می باشند؟
یک شغل مربوط به حوزه قانون می تواند طاقت فرسا و استرس زا باشد. یک سری از شکایات رایج بیان شده توسط متخصصان قانونی عبارتند از: ساعات طولانی، موعدهای دادگاه، فشار های مربوط به صورت حساب ها، تغییر قوانین، سر و کار داشتن با فشار بالا و موکلان مشکل زا.
در صورتی که شما با فشار کاری افزایشی، تکنولوژی های قانونی مداوم و افزایش بدهی های مربوط به کلاس های حقوق مواجه شوید، به راحتی متوجه خواهید شد که چرا وکلا در برخی مواقع دچار استرس می شوند.
ویژگی که هر وکیل خوبی باید داشته باشد مهارت هایی که شما برای شغل…
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/07/unnamed.jpg341512دکتر فهیمیhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر فهیمی2020-07-15 10:06:292020-07-15 10:06:40وکیل چه کسی است؟
این مقاله یک سری اطلاعاتی را در مورد اختلال دو قطبی بیان می کند. نحوه تشخیص، عوامل احتمالی و روش های درمان آن. این مقاله می تواند برای مراقبان، دوستان و وابستگان افراد دچار شده به اختلال دو قطبی مفید باشد.
اختلال دو قطبی، که همچنین به عنوان اختلال عاطفی دو قطبی شناخته می شود، یک نوع اختلال در وضعیت روانی می باشد.
همچنین این اختلال در گذشته به عنوان افسردگی شیدا گونه شناخته می شد.
اختلال دو قطبی می تواند باعث شود که وضعیت روانی شما از حالت حدی بسیار بالا تا وضعیت روانی بسیار پایین تغییر کند.
علائم شیدایی می تواند شامل انرژی افزایش یافته، برانگیختگی (جنسی)، رفتار تکانشی و بی قراری باشد.
علائم افسرده کننده می تواند شامل نبود انرژی، احساس بی ارزش بودن، عزت نفس پایین و تفکرات خودکشی باشد.
همچنین ممکن است که شما دارای علائم روان پریشی باشید. علائم روان شناسی می توانند باعث شوند که شما مواردی را ببینید و بشنوید که احساس می کنید واقعی هستند، ولی در واقع وجود ندارند.
انواع مختلفی از اختلال های دو قطبی وجود دارند.
ما نمی دانیم چه چیزی منجر به ایجاد اختلال دو قطبی می شود.
ولی تفکر موجود بر این است که ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی منجر به ایجاد این شرایط می شوند.
اختلال دو قطبی از طریق دارو یا روش های گفتار درمانی مورد درمان قرار می گیرد.
یک سری نکاتی در مورد اختلال دو قطبی و انواع مختلف آن
اختلال دو قطبی چیست؟
اختلال دو قطبی می تواند یک بیماری سلامت روانی مربوط به کل زندگی باشد که بیشتر بر روی وضعیت روانی شما تاثیر می گذارد.
این بیماری بر روی نحوه احساس شما تاثیر می گذارد و وضعیت روانی شما می تواند به صورت قابل توجهی تغییر کند.
شما می توانید موارد زیر را تجربه کنید:
شیدایی، و
افسردگی.
ممکن است که شما در فاصله زمانی مابین این موارد، وضعیت روانی مثبتی داشته باشید.
این موارد می توانند بر روی بخش های مختلفی از زندگی شما تاثیرگذار باشند، بخش هایی از قبیل کار، مدرسه و روابط.
معمولا شما قبل از سن 20 سالگی به اختلال دو قطبی دچار می شوید.
این اختلال در مراحل بعدی زندگی هم می تواند ایجاد شود، ولی مواردی که این اختلال بعد از 40 سالگی صورت می گیرد، موارد کاملا نادری می باشند.
قبل از آنکه یک پزشک اختلال دو قطبی را در شما تشخیص دهد، این امکان وجود دارد که شما علائم این اختلال را داشته باشید.
قبل از آنکه پزشک اختلال دو قطبی را در شما تشخیص دهد، ممکن است به شما بگوید که شما دارای یک اختلال دیگری ، همانند اختلال افسردگی، هستید.
اختلال دوقطبی
انواع مختلف اختلال دو قطبی چه مواردی هستند؟
اختلال دو قطبی دارای انواع مختلفی می باشد.
اختلال دو قطبی نوع یک
تشخیص اختلال دو قطبی نوع یک به این معنا می باشد که شما حداقل یک مورد شیدایی را داشته اید که بیش از یک هفته به طول کشیده است.
همچنین 90% از افراد دارای افسردگی هم خواهند بود.
در صورتی که شیدایی موجود درمان نشود، در حالت عمومی 3 تا 6 ماه به طول می کشد.
موارد افسرده کننده در صورت عدم درمان، معمولا 6 تا 12 ماه به طول می کشند.
اختلال دو قطبی نوع یک و دو همراه با ویژگی های ترکیبی
در این شرایط، شما علائم شیدایی یا شیدایی خفیف و همچنین افسردگی را در یک زمان تجربه خواهید کرد.
شاید اسم شرایط مربوط به “وضعیت دو قطبی ترکیبی” برای شما آشنا باشد.
ممکن است که شما به دلیل بی قراری و داشتن فعالیت بیش از اندازه، احساس ناراحتی و ناامیدی بیش از حدی داشته باشید.
اختلال دو قطبی نوع یک یا نوع دو، همراه با یک چرخه سریع
چرخه سریع به این معنی می باشد که شما 4 مورد یا تعداد بیشتری از اتفاقات افسردگی، شیدایی و شیدایی خفیف را در یک دوره 12 ماهه تجربه می کنید.
اختلال دو قطبی نوع یک یا نوع دو، همراه با الگوی فصلی
الگوی فصلی به این معنا می باشد که افسردگی، شیدایی یا شیدایی خفیف شما به صورت منظم و مشابه، تحت تاثیر تغییر فصل ها قرار می گیرد.
برای مثال ممکن است که شما در فصل های زمستان، وضعیت افسردگی را تجربه کنید، ولی شیدایی شما به صورت منظم از یک الگو تبعیت نکند.
تشخیص ادواری خویی به این معنا می باشد که شما موارد منظم شیدایی خفیف و افسردگی را حداقل به مدت 2 سال تجربه می کنید.
اختلال دو قطبی در شما تشخیص داده نمی شود، چرا که علائم شما خفیف تر خواهند بود.
ولی این علائم می توانند به مدت بیشتری باقی بمانند.
ادواری خویی می تواند به اختلال دو قطبی تبدیل شود.
علائم و عوامل اختلال دو قطبی
علائم اختلال دو قطبی چه مواردی هستند؟
تحمل کردن علائم اختلال دو قطبی در زندگی روزمره می تواند مشکل باشد.
این اختلال می تواند یک تاثیر بدی بر روی روابط و وضعیت کاری شما داشته باشد.
انواع مختلف علائم در زیر بیان شده اند.
شیدایی
علائم شیدایی عبارتند از:
احساس خوشحالی یا هیجان زده شدن، حتی در صورتی که همه کارها به صورت مناسبی پیش نروند،
داشتن ایده های جدید و هیجان انگیز،
حرکت کردن سریع از یک ایده به یک ایده دیگر،
شنیدن صداهایی که سایر افراد نمی توانند بشنوند،
داشتن حالت بیقراری شدیدتر نسبت به وضعیت عادی،
داشتن یک احساس بهتر در مورد خودتان در مقایسه با حالت معمولی،
صحبت کردن کاملا سریع، پریدن از یک ایده به ایده دیگر، تفکرات آشفته،
به راحتی گمراه شدن و چالش داشتن در تمرکز بر روی یک موضوع،
عدم توانایی برای خوابیدن، یا داشتن این احساس که شما نمی خواهید بخوابید،
داشتن این تفکر که عملکرد شما می تواند بهتر از عملکرد واقعی تان باشد،
داشتن تصمیمات بزرگ یا غیر معمول، بدون اینکه در رابطه با آنها فکر کنید، و
انجام دادن کارهایی که شما فکر نمی کنید منجر به ایجاد مشکلاتی می شوند. همانند:
پول خرج کردن بیش از حد
داشتن رابطه جنسی اتفاقی با افراد مختلف
استفاده از مواد یا الکل
قمار بازی یا
تصمیم گیری های تجاری غیر عقلایی.
شیدایی خفیف
شیدایی خفیف شبیه به شیدایی می باشد، ولی شما یک سری علائم خفیف تری را تجربه خواهید کرد.
درمان شیدایی خفیف مشابه با درمان شیدایی می باشد.
افسردگی
علائم افسردگی می تواند شامل موارد زیر باشد:
وضعیت روانی پایین،
داشتن انرژی سطح پایین و احساس خستگی،
احساس ناامیدی یا منفی،
احساس گناهکار بودن، بی ارزش بون یا ناامید بودن،
داشتن علاقه کمتر نسبت به مواردی که در حالت معمول انجام دادن آن را دوست دارید یا از آنها کمتر لذت می برید،
مشکل داشتن در تمرکز، یادآوری یا تصمیم گیری ها،
احساس بی قراری یا تحریک پذیری،
خوابیدن بیش از حد یا عدم توانایی برای خوابیدن،
احساس خستگی بیش از حد یا کمتر از معمول
کاهش یا افزایش وزن در زمانی که چنین هدفی ندارید، و
تفکرات مربوط به مرگ یا خودکشی یا اقدام به خودکشی.
روان پریشی (پسیکوز)
در برخی مواقع ممکن است که شما در طول شیدایی یا افسردگی شدید، علائم روان پریشی را تجربه کنید.
علائم روان پریشی عبارتند از:
توهمات. این بدان معنا است که شما می توانید مواردی را بشنوید، ببینید و یا احساس کنید که در واقعیت وجود ندارند، و
هذیان ها. این مورد به معنا باور داشتن بر روی مواردی می باشد که ممکن است درست نباشند. از نظر سایر افراد، عقاید شما غیر معمول می باشند.
علائم روان پریشی در اختلال دو قطبی می تواند نشان دهنده وضعیت روانی شما باشد.
برای مثال، در صورتی که شما یک وضعیت روان پریشی را تجربه کنید، ممکن است بر این باور باشید که شما دارای قدرت های خاصی هستید، یا تحت نظر دولت قرار دارید.
در صورتی که شما موارد افسردگی را تجربه کنید، شاید در مورد کاری که انجام داده اید، احساس گناه بکنید.
شاید شما این احساس را داشته باشید که شما بدتر از هر فرد دیگری هستید یا احساس کنید که وجود ندارید.
علت اختلال دو قطبی نامشخص می باشد.
اختلال دوقطبی
چه مواردی منجر به ایجاد اختلال دو قطبی می شوند؟
محققان بر این عقیده اند که ترکیبی از موارد مختلف می توانند احتمال بروز اختلال دو قطبی را در شما افزایش دهند.
عوامل ژنتیکی
در صورتی که یکی از اعضای خانواده اصلی شما، همانند والدین، برادر یا خواهر، دارای یک اختلال دو قطبی باشد، احتمال ابتلای شما به آن اختلال پنج برابر خواهد بود.
در صورتی که هر دو والدین شما این شرایط را داشته باشند یا در صورتی که دو قلوی شما این شرایط را داشته باشد، این ریسک افزایش می یابد.
محققان تا به حال نتوانسته اند ژن های دقیقی را پیدا کنند که منجر به ایجاد اختلال دو قطبی می شود.
ولی ژن های مختلف می توانند با ایجاد اختلال دو قطبی مرتبط باشند.
عدم تعادل در ترکیب شیمیایی مغز
مواد شیمیایی مختلفی که در مغز شما وجود دارند، بر روی وضعیت روانی و رفتاری شما تاثیر می گذارند.
مقدار بیش از حد یا کمتر از حد مربوط به این مواد شیمیایی می توانند منجر به بروز شیدایی یا شیدایی خفیفی شوند.
عوامل محیطی
اتفاقات زندگی موفق می توانند علائم اختلال دو قطبی را تحریک کنند.
همانند سوء استفاده در دوران کودکی یا از دست دادن فردی که دوست دارید.
این اتفاقات می توانند شانس ایجاد اتفاقات افسرده کننده را افزایش دهند.
کمک گرفتن در صورتی که فکر می کنید دارای اختلال دو قطبی هستید
اولین قدم در کمک گرفتن، عبارت از صحبت کردن با GP (پزشک خانوادگی) تان می باشد.
این کار می تواند به شما کمک کند تا یک یادداشتی را از تغییر وضعیت های روانی خودتان داشته باشید.
موسسه UK دو قطبی[2] در وب سایت خودش دارای یک یادداشت وضعیت روانی و همچنین یک مقیاس از وضعیت روانی می باشد.
GP شما نمی تواند اختلال دو قطبی را در شما تشخیص دهد.
فقط یک روان پزشک می تواند یک تشخیص رسمی را داشته باشد.
یک روان پزشک بخشی از تیم انجمن سلامت روانی[3] (CMHT) می باشد.
در صورتی که شما شرایط زیر را داشته باشید، GP تان می تواند یک قرار ملاقاتی را مابین شما و (CMHT) ترتیب دهد:
افسردگی، و
در صورتی که احساس کنید بیش از حد هیجان زده هستید یا به صورت منظم و حداقل در 4 روز، بر روی وضعیت روانی یا رفتار خودتان کنترل نداشته باشید.
در صورتی که GP شما تشخیص دهد که ممکن است شما دارای یک شیدایی یا افسردگی شدیدی هستید، باید به صورت سریع شما را به یک CMHT ارجاع دهد.
همچنین در صورتی که این احتمال وجود داشته باشد که شما به خودتان یا یک فرد دیگری آسیب بزنید، باید این ارجاع را انجام دهد.
در صورتی که شما اولین مورد از روان پریشی را تجربه کنید، GP تان باید شما را به یک تیم مراقبت اولیه ارجاع بدهد.
تشخیص اختلال دو قطبی می تواند سخت باشد، چرا که تاثیر تاثیر آن بر روی هر فرد کاملا متفاوت می باشد.
همچنین علائم اختلال دو قطبی می تواند مشابه با علائم مربوط به سایر مشکلات سلامت روان باشد.
تشخیص اختلال دو قطبی می تواند زمان بر باشد.
درمان و مدیریت
روش های درمان شیدایی، شیدایی خفیف و افسردگی چه مواردی می باشند؟
شما در وب سایت موسسه ملی مربوط به برتری سلامتی و مراقبتی[4] (NICE ) می توانید روش های درمانی و مراقبتی توصیه شده برای اختلال های دو قطبی را مشاهده کنید.
NICE یک سری راهنمایی هایی را برای نحوه درمان شرایط خاص توسط متخصصان سلامتی ارائه می کند.
شما می توانید راهنماها را از وب سایت مربوطه به آدرس www.nice.org.uk دانلود کنید.
NHS مجبور نیست که از این توصیه ها تبعیت کند.
ولی باید یک دلیل مناسبی برای عدم تبعیت از آن داشته باشند.
داروها
معمولا داروهای تثبیت کننده وضعیت روانی برای درمان علائم شیدایی، شیدایی خفیف و افسردگی به کار گرفته می شوند.
به همین دلیل، پایدار کننده های وضعیت روانی عبارتند از:
لیتیوم
داروها ضد روان پریشی خاص
داروهای ضد تشنجی خاص
داروها بنزو دیازپاین خاص
شیدایی و شیدایی خفیف
به منظور کمک به درمان شیدایی یا شیدایی خفیف، باید یک تثبیت کننده وضعیت روانی به شما داده شود.
پزشک شما می تواند داروی شما را به عنوان داروی “ضد شیدایی” در نظر بگیرد.
در صورتی که شما یک داروی ضد افسردگی را مصرف می کنید، پزشکتان می تواند داروهای مصرفی شما را قطع کند.
معمولا در مرحله اول یک داروی ضد روان پریشی به شما تجویز خواهد شد.
رایج ترین داروهای ضد روان پریشی که برای درمان اختلال دو قطبی به کار گرفته می شوند، عبارتند از:
در صورتی که اولین داروی روان پریشی مورد استفاده شما تاثیر مناسبی نداشته باشد، باید یک داروی ضد روان پریشی متفاوتی از بین موارد بیان شده در بالا برای شما تجویز شود.
در صورتی که یک داروی ضد روان پریشی دیگری تاثیر نداشته باشد، باید توصیه شود که شما در کنار دارو از لیتیوم هم استفاده کنید.
در صورتی که مصرف لیتیوم تاثیر مناسبی نداشته باشد، مصرف سدیم ولپروت[9] به همراه یک داروی ضد روان پریشی می تواند به شما توصیه شود.
دختران و زنان جوانی که ممکن است بخواهند در آینده بچه دار شوند، نباید از سدیم ولپروت استفاده کنند.
پزشک شما باید مصرف داروی بنزودیازپاین شما را به عنوان یک مصرف کوتاه مدت در نظر بگیرد.
پزشک شما بر اساس داروهایی که بهترین تاثیر را بر روی شما دارند، از دوز ها و ترکیب های مختلفی استفاده خواهند کرد.
همچنین اولویت های شخصی شما هم باید مد نظر قرار داده شوند.
افسردگی
پزشک شما به منظور درمان علائم افسردگی موجود در شما، باید داروهای متفاوتی را به شما پیشنهاد دهد.
پزشک شما می تواند داروهای بیان شده در بالا را به همراه موارد زیر تجویز کند:
لیتیوم، و
سدیم ولپروت.
پزشک شما بر اساس داروهایی که بهترین تاثیر را بر روی شما دارند، از دوز ها و ترکیب های مختلفی استفاده خواهند کرد.
همچنین اولویت های شخصی شما هم باید مد نظر قرار داده شوند.
روش های درمان روان شناختی
در صورتی که شما برخی مواقع چار افسردگی می شوید، باید مقدار زیادی از یک روش گفتار درمانی، همانند روش درمان شناختی رفتاری[12] (CBT) یا درمان میان فردی[13] و همچنین تجویز دارویی، در مورد شما مورد استفاده قرار بگیرد.
CBT چیست؟
CBT یک روش گفتار درمانی می باشد که از طریق تغییر روش تفکر و رفتارتان می تواند به شما کمک کند تا مشکلات خودتان را مدیریت کنید.
روش درمان میان فردی چیست؟
روش درمان میان فردی یک نوع روش گفتار درمانی می باشد که بر روی شما و روابط شما با سایر افراد متمرکز می شود.
روش های درمان بلند مدت برای اختلال دو قطبی چه مواردی هستند؟
اختلال دو قطبی یک بیماری مربوط به کل طول عمر زندگی فرد است که در اغلب مواقع صورت می گیرد.
شما برای دریافت کمک به منظور مدیریت این شرایط، نیاز به یک حمایت بلند مدت خواهید داشت.
تجویز دارویی
پزشکتان انواع داروهایی که در طول شیدایی یا افسردگی مورد استفاده قرار داده اید را بررسی خواهد کرد.
آنها از شما خواهند پرسید که آیا تمایلی به ادامه درمان دارید یا آیا می خواهید روش درمان را تغییر دهید و از لیتیوم استفاده کنید.
در روشهای درمان بلند مدت، معمولا لیتیوم کارایی بهتری نسبت به سایر روش های دارویی دارد.
پزشک شما باید یک سری اطلاعاتی را در مور مصرف ایمن لیتیوم به شما ارائه دهد.
در صورتی که لیتیوم کارایی مناسبی نداشته باشد یا منجر به بروز مشکلات دیگری شود، ممکن است که موارد زیر به شما پیشنهاد شود:
ولپروت،
اولانزاپاین، یا
کوئتیاپاین.
پزشک شما باید سلامتی شما را تحت نظر بگیرد.
ارزیابی های مربوط به سلامت فیزیکی باید حداقل یک بار در هر سال صورت بگیرد.
این ارزیابی ها شامل موارد زیر می باشد:
اندازه گیری وزن شما،
آزمایش های خونی و ادرار،
ارزیابی کبد و قلب شما، و
ارزیابی نبض و فشار خون شما.
روش های درمان روان شناختی
باید یک نوع روش درمان روان شناختی به شما تجویز شود که به طور خاص برای اختلال دو قطبی طراحی شده است.
شما باید از فرد درمانی یا گروه درمانی استفاده کنید.
هدف از درمان شما، عبارت از متوقف کردن ایجاد مجدد شرایط نامناسب در شما می باشد.
این حالت به عنوان “برگشت[14]” شناخته می شود. روش درمان شما باید به شما کمک کند تا:
شرایط خودتان را بشناسید،
در مورد تاثیر تفکرات و رفتار خودتان بر روی وضعیت روانی تان فکر کنید،
وضعیت روانی، تفکرات و رفتار خودتان را مورد ارزیابی قرار دهید،
در رابطه با ریسک و اضطراب فکر کنید،
یک سری برنامه هایی را برای باقی ماندن در شرایط مناسب داشته باشید،
در صورتی که در شرایط نامناسبی قرار بگیرد، یک سری برنامه های بحرانی داشته باشید،
نسبت به نحوه ارتباط برقرار کردن مطلع شوید، و
مشکلاتی که در زندگی روزمره تان می توانید داشته باشید را مدیریت کنید.
در صورتی که شما همراه با خانواده خودتان زندگی کنید یا ارتباط نزدیکی با آنها داشته باشید، همچنین روش “اقدام خانوادگی” هم باید به شما ارائه شود.
در روش اقدام خانوادگی، شما و خانواده تان با یک متخصص سلامت روان همکاری خواهید کرد تا این کار به مدیریت روابط شما کمک کند.
این روش باید به افرادی ارائه شود که با شما زندگی می کنند و یا اینکه ارتباط نزدیکی با شما دارند.
حمایتی که به شما و خانواده شما ارائه می شود، به مشکلات موجود و همچنین اولویت های شما بستگی دارد.
این حمایت می تواند شامل دوره های خانواده درمانی یا دوره های فردی باشد.
خانواده شما باید به مدت 3 ماه تا یک سال از شما حمایت کند و این برنامه باید شامل حداقل 10 دوره برنامه ریزی شده باشد.
سایر حمایت ها
تیم سلامت روانی شما باید در رابطه با ورزش کردن و تغذیه سالم شما را راهنمایی کند.
در صورتی که شما بخواهید به کارتان برگردید، باید یک حمایتی از شما صورت بگیرد تا در آموزش و برگشت به کار به شما کمک کند.
در صورتی که مراقبت شما توسط GP تان یا از طریق تیم مربوط به انجمن سلامت روانی مدیریت شود، باید از این حمایت بهره مند شوید.
در صورتی که شما قادر یا متمایل به ادامه درمان در شرایط فعلی نداشته باشید، متخصصان مراقبت سلامتی شما باید یک سری فعالیت های دیگری را در نظر بگیرند که می تواند به شما کمک کند تا در آینده به کار خودتان برگردید.
تیم مراقبت سلامتی تان می تواند به شما کمک کند تا یک برنامه بهبودی را درست کنید.
این برنامه باید به شما کمک کند تا علائم هشدار دهنده اولیه و محرک هایی را شناسایی کنید که می توانند مجددا منجر به ایجاد شرایط نامناسبی در شما شوند.
همچنین این برنامه ها روش های مقابله ای را هم به شما آموزش خواهد داد.
همچنین در صورتی که شما دچار اضطراب شوید، برنامه شما باید شامل افرادی باشد که می توانید با آنها تماس بگیرید.
همچنین ممکن است شما تشویق شوید که یک “ارزیابی پیشرفته ای” داشته باشید.
این ارزیابی یک راهنمایی برای متخصصان سلامت روان می باشد که در صورت نبود ظرفیت روانی در شما برای گرفتن تصمیمات خودتان، نیاز خواهید داشت که این ارزیابی از طرف مراقب شما صورت بگیرد.
رهیافت برنامه مراقبتی
در صورتی که شما یک سری نیازهای پیچیده ای داشته باشید یا در شرایط آسیب پذیری قرار داشته باشید، ممکن است که در رهیافت برنامه مراقبتی[15] (CPA) تحت بررسی قرار بگیرید.
CPA یک پکیجی از مراقبت می باشد که توسط خدمات سلامت روان ثانویه به کار گرفته می شود.
شما باید یک برنامه مراقبتی داشته باشید و همچنین یک فردی باید برنامه مراقبت شما را هماهنگ کند.
تمامی برنامه های مراقبتی باید شامل یک برنامه بحرانی باشد.
هدف از CPA عبارت از حمایت کردن از بهبود سلامت روانی شما از طریق کمک کردن به شما به منظور شناسایی یک سری عواملی در خودتان می باشد که عبارتند از:
نقاط قوت،
اهداف،
نیازهای حمایتی، و
مشکلات.
در صورتی که شما یک نیاز گسترده ای به سرویس های مختلفی داشته باشید یا فکر می کنید که در شرایط ریسکی خطرناکی قرار دارید، CPA باید در دسترس شما باشد.
هر دو شما و GP شما باید یک کپی از برنامه مراقبتی داشته باشید.
مراقبان شما می توانند در برنامه مراقبتی شما درگیر شوند و در صورتی که با آن موافق باشید، باید یک کپی از این برنامه به آنها داده شود.
من برای مدیریت علائم موجود در خودم، چه کاری می توانم انجام دهم؟
شما از طریق مراقبت کردن از خودتان می توانید علائم موجود را مدیریت کنید.
خود مراقبتی عبارت از نحوه مراقبت کردن خودتان از رژیم غذایی، خواب، ورزش، کارهای روتین روزمره، روابط و احساسات خودتان می باشد.
سبک زندگی
داشتن یک سری تغییرات کوچک در سبک زندگی می تواند بهزیستی شما را تقویت کند و در فرآیند بهبود شما مفید باشد.
برنامه های روتین در بهبود وضعیت بهزیستی روانی اکثر افراد مفید می باشد.
این برنامه ها یک ساختاری را برای کارهای روزمره شما ایجاد می کند و می تواند یک هدفی را در نظر داشته باشد.
این مورد می تواند یک کار روتین ساده ای باشد، همانند خوردن غذا در زمان های مشابهی از هر روز، رفتن به تخت خواب در زمان مشابهی از هر روز و یک بار خرید غذا در هر هفته.
متخصصان سلامت روانی شما می توانند یک سری توصیه هایی را در مورد ورزش و رژیم غذایی و خواب به شما ارائه دهند.
گروه های حمایتی
شما می توانید به یک گروه حمایتی ملحق شوید.
یک گروه حمایتی عبارت از جایی می باشد که افراد در آن جمع می شوند تا اطلاعات و تجارب خودشان را به اشتراک بگذارند و از یکدیگر حمایت کنند.
شما از طریق جستجوی آنلاین می توانید یک گروه محلی را پیدا کنید.
موسسه خیریه دو قطبی UK دارای یک گروه حمایتی آنلاین می باشد.
همچنین این گروه در برخی از مناطق کشور دارای گروه های حمایتی رو در رو می باشد.
موسسه تفکر مجدد در مورد بیماری سلامت[16]در برخی از مناطق دارای گروه های حمایتی می باشد.
این سازمان ها یک سری دوره های رایگانی را در مور سلامت روان برگزار می کنند تا به شما کمک کنند که علائم خودتان را مدیریت کنید.
این دوره ها می توانند به شما کمک کنند تا بر روی زندگی خودتان کنترل داشته باشید و در بهزیستی و بهبود خودتان به یک کارشناس تبدیل شوید.
همچنین شما می توانید خودتان را به کالج بهبود ارجاع دهید.
ولی این کالج می تواند یک گزارشی به تیم مراقبتی تان ارائه دهد.
متاسفانه کالج های بهبود در تمامی مناطق در دسترس نمی باشند.
به منظور بررسی وجود داشتن کالج بهبود در منطقه خودتان، می توانید از موتور جستجوی هایی همانند گوگل[18] استفاده کنید.
همچنین می توانید از طریق تماس با شماره 0300 5000 927، با موسسه تفکر مجدد در مورد بیماری سلامت تماس بگیرید و از مشاوره آن استفاده کنید.
یک برنامه اقدام بهبود بهزیستی (WRAP) داشته باشید
یادگیری نحوه شناسایی اولین علائم مربوط به شیدایی یا افسردگی یک مورد مهمی در مدیریت وضعیت خود می باشد.
ایده مربوط به WRAP عبارت از کمک کردن به شما برای باقی ماندن در وضعیت خوب و به دست آوردن مواردی می باشد که دوست دارید.
WRAP بر روی بخش های مختلفی همانند نحوه تاثیر بیماری بر روی شما و کارهایی که می توانید برای مدیریت آن انجام بدهید را مورد بررسی قرار می دهد.
یک سری راهنماهایی وجود دارند که در این کار می توانند به شما کمک کنند.
شما از متخصص مراقبت سلامتی خودتان می توانید بخواهید که یکی از این روش ها را در مورد شما مورد استفاده قرار دهند یا از آنها بخواهید که الگوی مربوط به یکی از آنها را نشان بدهد.
اختلال دوقطبی
ریسک های مربوط به اختلال دو قطبی
ریسک خودکشی و خود آسیب زنی
در صورتی که شما دارای یک نوع بیماری باشید و روان پریشی را تجربه کنید، همانند اسکیزو فرنیا یا اختلال دو قطبی، بر اساس تخمین های صورت گرفته، ریسک خودکشی در شما 5 تا 6 درصد بیشتر از افرادی خواهد بود که فاقد شرایط روان پریشی هستند.
ریسک خودکشی ها در طول سال اولیه ای که شما با تیم سلامت روانی ارتباط برقرار می کنید، در یک سطح تقریبا بالایی می باشد.
این ریسک برابر است با 10%.
در صورتی که شما سابقه خودکشی و افسردگی داشته باشید، احتمال مربوط به صورت گرفتن یک اقدام در شما به منظور خاتمه دادن به زندگی تان، یک احتمال بالایی می باشد.
نکته مهمی که در این شرایط باید مد نظر قرار بدهید، عبارت از داشتن یک برنامه درمان مناسب برای بهبود علائم افسردگی موجود و همچنین داشتن یک برنامه بحرانی به روز رسانی شده می باشد.
همچنین تحقیقات صورت گرفته نشان می دهند در صورتی که شما دارای اختلال دو قطبی باشید، احتمال خود آسیب زنی در شما 30 تا 40 درصد بیشتر خواهد بود.
ریسک مالی
در صورتی که شما دارای شیدایی یا شیدایی خفیفی باشید، ممکن است که در مدیریت وضعیت مالی خودتان با چالش هایی مواجه باشید.
ممکن است که شما مقادیر زیادی از پول خودتان را خرج کنید، بدون اینکه حتی یک لحظه در مورد تاثیر این شرایط بر روی زندگی تان فکر کنید.
این یک فرآیند قانونی می باشد. این بدان معنا است که شما در صورت نداشتن ظرفیت روانی مناسبی برای مدیریت کردن خودتان، یک فردی را انتخاب می کنید و به وی اعتماد می کنید تا وضعیت مالی شما را مدیریت کند.
ریسک سلامت فیزیکی
افراد دارای اختلال دو قطبی، نرخ های بالاتری از بیماری های فیزیکی، همانند دیابت ها و بیماری قلبی را تجربه می کنند.
شما در هر سال، حداقل باید یک بار سلامت فیزیکی خودتان را ارزیابی کنید.
ریسک الکل و مواد
بیش از 30% درصد از افراد دارای اختلال دو قطبی، الکل یا مواد را مورد سوء استفاده قرار می دهند.
مصرف الکل، استعمال دخانیات یا سایر مواد در حین مصرف داروها، می تواند از کارکرد مناسب داروهای شما پیشگیری کند و علائم موجود را در وضعیت وخیم تری قرار دهد.
ریسک رانندگی
شما باید به آژانس مجوز دهی رانندگان و وسایل نقلیه[20] (DVLA) اطلاع دهید که دارای اختلال دو قطبی می باشید.
در صورتی که افسردگی شدید، شیدایی خفیف، شیدایی یا روان پریشی را تجربه کنید، باید رانندگی را متوقف نمایید.
اطلاعات مربوط به مراقبان و خانواده
من به چه نحوی می توانم حمایت مورد نیازم را به دست بیاورم؟
شما در این رابطه می توانید با GP خودتان صحبت کنید.
شما باید ارزیابی خودتان را از طریق تیم مربوط به انجمن سلامت روانی انجام دهید تا مشخص کنید که مراقبت صورت گرفته چه تاثیری بر روی سلامتی تان دارد.
همچنین می توانید مشخص کنید که به چه حمایت هایی نیاز دارید؛ حمایت هایی از قبیل حمایت عملی و حمایت اوژانسی.
شما می توانید از طریق خدمات حمایتی مراقبتی یا گروه های حمایتی، از حمایت همتایان خودتان بهره مند شوید.
در صورتی که شما برای کمک به مراقبت از یک فردی به حمایت عملی و مالی بیشتری نیاز داشته باشید، می توانید از مقامات محلی بخواهید که یک ارزیابی مراقبتی بر روی شما صورت گرفته شود.
شما به عنوان یک مراقب، باید در تصمیمات مربوط به برنامه ریزی مراقبتی خودتان نقش داشته باشید.
ولی در این مورد هیچ نوع حقوق قانونی ندارید.
تیم بالینی باید فرد تحت مراقبت شما را تشویق کند تا اطلاعات بیشتری را در اختیارتان قرار بدهد.
حمایت کردن از یک فردی که شما مراقب وی هستید
در صورتی که شما علائم، برنامه درمان و تکنیک های خود مدیریتی افراد دارای اختلال دو قطبی را بشناسید، حمایت کردن از آنها برای شما راحت تر خواهد بود.
شما می تواند از آنها بخواهید که این اطلاعات را با شما به اشتراک بگذارند.
فردی که شما از وی مراقبت می کنید، همچنین می تواند یک برنامه مراقبتی داشته باشد.
این مورد نشان دهنده یک مراقبتی می باشد که آنها دریافت خواهند کرد و همچنین نشان دهنده فردی می باشد که مسول مراقبت می باشد.
یک برنامه مراقبتی همواره باید دارای یک برنامه بحران باشد.
یک برنامه بحران نشان می دهد که در صورت قرار گرفتن در وضعیت نامناسب، باید با چه کسی ارتباط برقرار کنیم.
شما می توانید از این اطلاعات برای حمایت از افراد تحت مراقبت خودتان استفاده کنید و آنها را تشویق کنید که در وضعیت مناسبی باقی بمانند و در صورت نیاز، کمک مورد نیازشان را به صورت مناسبی دریافت کنند.
ژنتیک های رفتاری که همچنین به عنوان ژنتیک های روانی شناخته می شوند، عبارت از مطالعه تاثیر ترکیبات ژنتیکی ارگانیسمی بر روی رفتار و تعامل مابین وراژت و محیط می باشند که بر روی رفتار فرد تاثیر می گذارند.
مباحث مربوط به تعیین کننده های تونایی ها و ناتوانایی های رفتاری در اغلب مواقع به عنوان مباحث “طبیعت – تربیت” مورد اشاره قرار می گیرد.
تاریخچه اولیه
رابطه مابین رفتار و عوامل ژنتیکی یا وراثت برای اولین بار به مطالعه یک دانشمند انگلیسی به اسم سر فرانسیس گالتون (Sir Francis Galton) (1822-1911) بر می گردد که برای اولین بار عبارت “طبیعت و تربیت” را مصطلح کرد.
گالتون خانواده های یک سری افراد مشهور را مورد مطالعه قرار داد و همانند پسر عموی خودش، چارلز داروین (Charles Darwin) به این نتیجه رسید که قدرت های ذهنی در خانواده ها شکل می گیرند.
گالتون اولین فردی بود که در مطالعات ژنتیکی خودش از دوقلوها استفاده کرد و پایه گذار تعداد زیادی از روش های آماری بود که حتی در حال حاضر هم مورد استفاده قرار می گیرند.
اولین مطالعه مربوط به ژنتیک رفتاری انسان در مورد هوش و بیماری روانی برای اولین بار در دهه 1920 صورت گرفت؛ در این دوره محیط زیست گرایی (نظریه ای که بیان می دارد رفتار در نتیجه یک سری عوامل غیرژنتیکی صورت می گیرد.
دقیقا مشابه تجربیات مختلف دوران کودکی) محبوب بود و بعد از این دوره بود که سوء استفاده دولت نازی آلمان از علم ژنتیک باعث شد که اثر ارثی به یک مفهوم زشت و نامناسبی تبدیل شود.
هر چند که در دهه های بعدی مطالعات ژنتیکی بر روی رفتار انسانی همچنان ادامه داشت، ولی در دهه 1970 یک دیدگاه متوازن در حوزه روان پزشکی مسلط شد که اهمیت طبیعت و همچنین تربیت را تایید می کرد.
در حوزه روان شناسی این اصلاحات در دهه 1980 صورت گرفت.
امروزه اکثر مطالعات مربوط به ژنتیک رفتاری بر روی شناسایی ژن های خاصی متمرکز است که بر روی ابعاد رفتاری (همانند شخصیت و هوش) و اختلالات (همانند اوتیسم، فزون کاری، افسردگی و اسکیزوفرنیا) تاثیر می گذارند.
روش های مطالعه
روش های ژنتیکی کمِّی برای تخمین تاثیر خالص عوامل ژنتیکی و محیطی بر روی تفاوت های فردی موجود در ویژگی های پیچیده (همانند ویژگی های رفتاری) به کار گرفته می شوند.
علاوه بر این، روش های ژنتیکی مولکولی برای شناسایی نقش ژن های خاص در تاثیرات ژنتیکی به کار گرفته می شوند. این تحقیقات هم بر روی انسان ها و هم بر روی حیوانات صورت می گیرند؛
با این وجود، مطالعاتی که از مدل های حیوانی استفاده می کنند در مقایسه با مطالعات صورت گرفته بر روی انسان اطلاعات دقیق تری را به دست می دهند، چرا که ژن ها و محیط ها به راحتی در محیط آزمایشگاهی قابل کنترل و دستکاری هستند.
ژنتیک (وراثت) رفتار
در نتیجه جفت گیری حیوانات هم نژاد در طول چندین نسل، تقریبا یک نژاد خالصی به دست می آید که در نتیجه آن تمامی نسل ها از نظر ژنتیکی شباهت بسیار بالایی به یکدیگر پیدا می کنند.
از طریق مقایسه رفتار نژادهای مختلف که در یک محیط آزمایشگاهی مشابه و یکسان قرار می گیرند می توان تاثیر عوامل ژنتیکی را بر روی رفتار مورد بررسی قرار داد.
یک روش دیگری که به عنوان تخم کشی انتخابی (Selective Breeding) نامیده می شود، از طریق تولید کردن حدهای بالایی و پایین از ویژگی مربوط نسل های متفاوت، درگیری ژنتیکی را مورد ارزیابی قرار می دهد.
هر دو این روش ها بر روی انواع گسترده ای از رفتارهای حیوانی اعمال شده اند (به خصوص واکنش های یادگیری و رفتاری مربوط به سگ ها)، و این مطالعات نشانگر این مسئله بوده اند که ژن ها تاثیر گسترده ای بر روی رفتار دارند.
به دلیل اینکه ژن ها و محیط های گونه های انسانی قابل دستکاری نمی باشند، دو روش شبه آزمایشی برای بررسی تاثیر ژنتیک بر روی تفاوت های رفتاری موجود در ویژگی های پیچیده (همانند رفتار) به کار گرفته می شوند.
روش دوقلو بر مبنای حادثه طبیعی می باشد که منجر به ایجاد دوقلوهای یکسان (یک تخمی، MZ) یا دوقلوهای مشابه (دو تخمکی، DZ) می شود.
دوقلوهای MZ مشابه تولید مثل غیرجنسی می باشند که از نظر ژنتیکی با یکدیگر مشابه هستند، چرا که هر دو آنها از یک تخم لقاح شده به دست می آیند.
از طرف دیگر دوقلوهای DZ از دو تخمی به دست می آیند که در زمان مشابهی لقاح می شوند.
دوقلوهای DZ همانند سایر برادران و خواهران و مشابه دوقلوهای MZ، از نظر ژنتیکی 50% با یکدیگر شباهت دارند.
در صورتی که تغییرپذیری رفتاری از طریق عوامل محیطی ایجاد شود، دو قلوهای DZ همانند دوقلوهای MZ دارای ویژگی های رفتاری مشابهی خواهند بود، چرا که هر دو مورد از دوقلوها تحت سرپرستی والدین یکسان و در مکان و زمان یکسانی تربیت می شوند.
همچنین در صورتیکه یک رفتار تحت تاثیر عوامل ژنتیکی قرار داشته باشد، دوقلوهای DZ در مقایسه با دوقلوهای MZ شباهت کمتری با یکدیگر خواهند داشت.
برای مثال در مورد اسکیزوفرنیا (schizophrenia)، همگامی (ریسک مربوط به مبتلا شدن یکی از دوقلوها به اسکیزوفرنیا در صورت مبتلا بودن قل دیگر به این اختلال) برای دوقلوهای MZ برابر با 45 درصد و در مورد دوقلوهای DZ برابر با 15 درصد می باشد.
در صورتیکه هوش افراد با استفاده از آزمون های IQ مورد بررسی قرار بگیرد، همبستگی، به عنوان یک شاخصی از شباهت (0.00 نشان دهنده عدم وجود شباهت و 1.00 نشان دهنده شباهت کامل می باشد) در مورد دوقلوهای MZ برابر با 0.85 و در مود DZ برابر با 0.60 می باشد (این نتیجه گیری در نتیجه مطالعاتی به دست آمده است که در سرتاسر جهان و بر روی بیش از 10000 جفت دوقلو صورت گرفته است).
روش دوقلو به عنوان یک ارزیابی دقیق از تاثیر ژنتیکی رفتار طرفداران زیادی دارد و اکثر محققان کارایی آن را تایید کرده اند.
روش انطباقی یک طراحی شبه آزمایشی و مبتنی بر حادثه اجتماعی می باشد که در آن کودکان از اوایل زندگی شان به دوری از والدینی بیولوژیکی (والدینی که آنها را به دنیا آورده اند) عادت می کنند و به همین دلیل تحت تاثیر طبیعت و تربیت قرار می گیرند.
به دلیل اینکه دوقلوها و روش های انطباقی تفاوت قابل توجهی با یکدیگر دارند، زمانی که نتایج به دست آمده از این دو روش به یک نتیجه گیری مشابه و متقارنی منجر شوند، اعتماد زیادی به این روش ها ایجاد خواهد شد (که معمولا چنین شرایطی پیش می آید).
یک مطالعه انطباقی قدرتمند از اسکیزوفرنیا در سال 1966 و توسط یک متخصص ژنتیک رفتاری آمریکا به اسم لئونارد هستون (Leonard Heston) نشان داد کودکانی که از ابتدای زندگی شان به دوری از مادران بیولوژیکی و مبتلا به اسیکزوفرنیای خودشان عادت کرده باشند.
وضعیتی مشابه با وضعیت کودکانی خواهند داشت که در کنار مادران بیولوژیکی و مبتلا به اسکیزوفرنیای خودشان زندگی می کنند و احتمال مبتلا شدن به اسکیزوفرنیا در هر دو گروه یکسان است (که این احتمال در هر دو گروه تقریبا برابر با 10 درصد می باشد).
یک مطالعه ای که به مدت 20 ساله و در ایالات متحده صورت گرفت (در دهه 1970 شروع شد) و در مورد هوش فرزند خوانده ها و والدین بیولوژیکی و والدین ناتنی آنها بود نشان داد که شباهت مابین فرزند خوانده ها و والدین بیولوژیکی آنها از دوره نوزادی تا بچگی و تا دوره نوجوانی افزایش می یابد ولی هیچ نوع شباهتی مابین فرزند خوانده ها و والدین ناتنی شان ایجاد نمی شود.
برخلاف تحقیقات ژنتیک مولکولی مرسوم که بر روی اختلالات محدودیتی ایجاد شده در نتیجه جهش ژنتیکی مجزا متمرکز است، تحقیقات مربوط به حوزه ژنتیک مولکولی که مبتنی بر ویژگی های رفتاری پیچیده و اختلالات رفتاری رایجی می باشد، یک روش پیچیده تری است چرا که چندین نوع ژن در این تحقیقات مورد بررسی قرار می گیرند و هر یک از این ژن ها دارای تاثیرات نسبتا محدودی می باشند.
با این وجود برخی از ژن های شناسایی شده در مدل های حیوانی منجر به افزایش شناخت از اختلالات رفتاری پیچیده در انسان شده است که برای مثال می توان به ناتوانی در خواندن، فزون کاری، اوتیسم و زوال عقل اشاره کرد.
نویسنده: Robert Plomin ترجمه : تیم کانون مشاوران ایران