چگونه می توانید خودتان را برای اولین جلسه درمان آماده کنید

در صورتیکه شما در حال برنامه ریزی برای اولین جلسه درمان خودتان باشید، شاید ترکیبی از هیجان و عصبانیت را تجربه کنید.

مضطرب شدن در این شرایط یک مورد کاملا عادی می باشد.

درمان شما را در یک موقعیت منحصر به فردی قرار می دهد و ممکن است احساس آسیب پذیر بودن و بیگانه بودن را تجربه بکنید.

نکته امیدوار کننده عبارت از این مورد می باشد که شما به منظور آماده کردن خودتان و از بین بردن برخی از عصبانیت های مربوط به ملاقات اول می توانید یک سری کارهایی را انجام دهید.

به چه نحوی می توانید خودتان را برای اولین جلسه درمان آماده کنید:

1. فرم های مورد نیاز را پر کنید

اکثر درمانگران قبل از شروع شدن اولین جلسه درمان یک سری فرم هایی را برای شما خواهند فرستاد. معمولا این فرم ها به صورت آنلاین قابل دسترسی می باشند.

معمولا این فرم ها شامل یک سری پرسشنامه های استاندارد شده مربوط به شدت علائم می باشد و باعث می شود که درمانگرتان در مرحله اول درمان یک شناخت مناسبی از شرایط شما به دست بیاورد.

همچنین این فرم ها می تواند شامل اطلاعات بیمه ای و حقوق هم باشد.

2. یک لیست از سوالات خودتان تهیه کنید

این امکان وجود دارد که در طول چند روز یا چند هفته قبل از درمان یک سری سوالاتی در ذهن شما وجود داشته باشد.

برای مثال شاید این سوال ها در ذهن شما مطرح شود: به چه نحوی باید پیشرفت درمان را بررسی کنم؟ یا چند وقت به چند وقت باید به پزشک مراجعه کنم؟

این سوالات را در یک جایی یادداشت کنید و به همراه داشته باشید.

جلسه اول یک فرصت مناسبی برای مطرح کردن این سوالات می باشد؛

بحث کردن در رابطه با این موارد می تواند منجر به تسریع در مکالمات ساختاری و مفید شود.

3. آماده صحبت کردن باشید

این مورد ممکن است کاملا بدیهی باشد، ولی پزشکتان در جلسه اول یک سری سوالان بازی مطرح خواهد کرد تا به شما کمک کند در مورد یک سری مسائل اصلی صحبت کنید

معمولا درمانگران تمایل خواهند داشت تا موارد متعددی (از جمله اینکه به چه دلیلی برای دریافت درمان اقدام کرده اید و هدفی که در نظر دارید چه مواردی می باشد) را مطرح کنند.

این نکته را به یاد داشته باشید که آماده نبودن برای مشارکت کامل در جلسه اول یک مورد کاملا عادی است.

شما باید به تدریج شروع به بحث کردن بکنید، بنابراین در صورتیکه در حال حاضر آمادگی لازم را نداشته باشید، بیان کردن وضعیت خودتان یک مورد مناسبی خواهد بود.

چگونه می توانید خودتان را برای اولین جلسه درمان آماده کنید

4. این انتظار را داشته باشید که در برخی مواقع احساس ناراحتی خواهید داشت

درمان می تواند منجر به آگاه شدن در رابطه با موارد مهمی شود.

ولی این تغییرات در شرایط معمولی به یک سطحی از درون نگری نیاز دارد و در برخی مواقع می تواند منجر به ایجاد احساس ناراحتی شود. حتی در برخی مواقع این امکان وجود دارد که قبل از بهبود شرایط، وضعیت موجود وخیم تر شود.

درمانگرتان با احتیاط تعداد این دوره های سخت را تحت نظر قرار خواهد داشت تا مطمئن شود که شما در شرایط وخیم تری قرار نمی گیرید.

در صورتیکه شرایط موجود برای شما غیرقابل تحمل باشد، احساسات خوتان را به درمانگرتان اطلاع دهید؛

درمانگرتان این توانایی را خواهد داشت که شرایط موجود را تعدیل کنید.

5. نسبت به این مورد مطلع باشید که در یک فضای ایمنی قرار دارید

هر چند که این امکان وجود دارد در اولین جلسه خودتان احساس اضطراب داشته باشید، ولی همواره این نکته را به یاد داشته باشید که جلسه درمان یک فضای ایمنی است.

هدف درمانگر شما عبارت از حمایت کردن از شما و قرار دادن یک سری ابزارهایی در اختیار شما می باشد تا منجر به ایجاد یک سری تغییرات مثبتی در زندگی شما شود.

شما نباید احساس قضاوت شدن داشته باشید یا نتوانید حرف هایی که در ذهنتان وجود دارد را بیان کنید.

همچنین در صورتیکه احساس کنید شما و درمانگرتان تناسب مناسبی با یکدیگر ندارید، این شرایط هم یک شرایط نرمالی خواهد بود.

به منظور اینکه جلسات درمانی شما بیشترین منافع ممکن را تامین کند، احساس قرار داشتن در یک محیط ایمن و قابل اعتماد اهمیت زیادی خواهد داشت.

همچنین شما قبل از مراجعه به درمان می توانید با محل کار درمانگر تماس بگیرید و سوالات و نگرانی که ممکن است در طول جلسه درمانی داشته باشید را بپرسید.

7 اکتبر 2019

ترجمه : تیم کانون مشاوران ایران

چرا ما به روان شناسان بالینی بیشتری نیاز داریم؟

چرا امروزه به روان شناسان بالینی بیشتری نیاز وجود دارد؟ آیا روان پزشکان و مشاوران نمی توانند کار روان شناسان را انجام بدهند؟ روان شناسان بالینی چه کاری انجام می دهند؟

روان شناسان بالینی به طور مرسوم در دپارتمان روان پزشکی کار می کنند. به نظر می رسد که این رشته فقط در حوزه روان شناسی، سلامت روان و آزمون روان شناختی کارایی دارد.

روان شناسان بالینی از طریق تشخیص و به وسیله مهارت های اصلی خودشان در اجرا و تفسیر آزمون های روان شناسی استاندارد به روان پزشکان کمک می کنند؛

همچنین روان پزشکان تا یک سطحی در درمان و روان درمانی هم فعالیت می کنند.

رشته روان شناسی بالینی دارای یک سری زیر بخش هایی تخصصی است و بیش از 200 نوع تکنیک درمانی دارد.

همچنین روان شناسان بالینی در درمان خودشان از تکنیک های مشاوره ای استفاده می کنند و در برخی مواقع نقش آنها با نقش روان شناسان مشاوره ای اشتباه گرفته می شود؛

روان شناسان مشاوره ای به افراد دارای مشکلات روزمره ای کمک می کنند که این مشکلات دارای ماهیت شدید نمی باشند.

همچنین در مالزی این سردرگمی و سوء تفاهم منجر به ایجاد یک سری مشکلاتی در بیمارستان های دولتی شده است؛

در این بیمارستان ها به جای ایجاد یک سری پوزیشن هایی برای روان شناسان بالینی، پوزیشن های مربوط به مشاوران افزایش یافته است.

امروزه روان شناسان بالینی نقش مهمی در سایر حوزه ها دارند که برای مثال می توان به ترویج سلامتی، پزشکی رفتاری، ارزیابی عصبی – روان شناختی، مسائل مربوط به مدیریت تخصصی، علم مربوط به سخنرانی و سایر موارد اشاره کرد.

تعداد محدودی از روان شناسان بالینی مالزی توانایی لازم را برای ارائه خدمات در درمان اختلال های روان شناختی دارند و  خدمات ارائه شده توسط آنها تقریبا هم سطح خدمات ارائه شده توسط متخصصان پزشکی می باشد.

به دلیل اینکه وظیفه این متخصصان به درمان اختلال های روان شناختی محدود نمی شود و باید وضعیت بیمار را بررسی کنند، غربال گری کنند و مشاوره دهند یا یک سری توصیه هایی را در مورد بهترین روش درمان به درمانگران ارائه دهند، در برخی مواقع پزشکان، جراحان، درمانگران بالینی، مددکاران و وکیلان درمانجوها را به آنها ارجاع می دهند.

روان شناسان در برخی از کلینیک های بیمارستانی تقریبا در تمامی بخش ها، همانند روان پزشکی، بخش مربوط به اطفال، جراحی، دارو، پزشکی اجتماعی، زایمان و بخش زنان به کار گرفته می شوند.

تنوع کار روان شناسان بالینی یک تاثیر منفی بر روی شغل آنها داشته است؛

هر چند که شغل آنها به شدت مورد نیاز می باشد، ولی مدیریت بیمارستان ها یک بخش مجزایی به روان پزشکی بالینی اختصاص نمی دهند و این شرایط منجر به ایجاد مشکلاتی برای پیشرفت و آینده این تخصص شده است.

نیاز مبرم به روان شناسان بالینی توسط بخش خدمات عمومی هم مورد تایید قرار گرفته است و در اوایل دهه 80 انجمن روان شناسان ایجاد شده است، ولی تا بحال تلاش جدی برای رفع کمبود های این بخش صورت نگرفته است.

چرا ما به روان شناسان بالینی بیشتری نیاز داریم؟

سیستم آموزشی موجود در مالزی روان شناسی را به عنوان یک رشته هنری در نظر می گیرد و به همین دلیل دانشجویانی که در رشته روان شناسی فارغ التحصیل می شوند، بر خلاف همتایان خودشان در کشورهای غربی که می توانند یکی از دو درجه کارشناسی هنری یا کارشناسی علمی را انتخاب کنند، درجه کارشناس هنری را دریافت می کنند.

معمولا افراد دارای درجه کارشناس هنری یکی از تخصص های روان شناسی اجتماعی، روان شناسی میان فرهنگی، روان شناسی صنعتی و روان شناسی سازمانی را انتخاب می کنند.

در حالیکه افراد دارای درجه کارشناس علمی یکی از تخصص های بالینی، عصبی – روان شناختی، روان شناسی فیزیولوژیایی، دادگاهی و سایر تخصص های فرعی را انتخاب می کنند که دارای مبنای علمی قوی هستند.

همچنین برخی از دانشگاه های مالزی از طریق برگزاری برنامه های دوال آموزشی با دانشگاه های بریتانیا، ایالات متحده و استرالیا، مدرک کارشناسی علمی را در این رشته ارائه می دهند.

دلیل دیگر کمبود روان شناسان بالینی این موضوع می باشد که روان شناسی بالینی یک دوره تخصصی است و بر خلاف برخی از برنامه های سلامتی مشابه، فقط در سطح بالاتر از فارغ التحصیلی ارائه می شود.

برخی از پیشنهاداتی که برای رفع مشکل مربوط به کمبود متخصص در روان شناسی بالینی مطرح شده است عبارتند از: (1) وزارت آموزش و پرورش باید یک نقش مهمی در تامین تقاضاها و نیازهای روان شناسان بالینی داشته باشد؛

دانشجویانی که با نمره خوبی فارغ التحصیل می شوند، باید به موسسات محلی و خارجی دعوت شوند و بعدا در تخصص های فرعی روان شناسی بالینی، همانند روانشناسی عصب شناختی بالینی (این تخصص مورد نیاز بخش علوم اعصاب می باشد)، روان شناسی دادگاهی (که مورد نیاز نیروی پلیس و بخش زندان است) و روان شناسی سلامت (که مورد نیاز پرسنل پزشکی است) تحصیلات و دوره های مورد نیاز را سپری کنند.

بعد از اتمام دوره ها، این افراد باید برنامه های محلی فراتر از سطح فارغ التحصیلی را اجرا کنند. (2) دانشجویانی که در رشته روان شناسی فارغ التحصیل می شوند، باید دارای درجه کارشناسی علمی باشند.

این مورد منجر به افزایش اعتماد به نفس این افراد خواهد شد. (3) تمامی موسسات مرتبط باید برای پیشرفت دوره روان شناسی بالینی با یکدیگر همکاری کنند تا استاندارد جهانی این رشته افزایش پیدا کند و دانشجویانی زیادی به تحصیل در این رشته ترغیب شوند.

منبع : کانون مشاوران ایران

آیا من باید به یک درمانگر مراجعه کنم؟

در صورتیکه مواردی از قبیل افسردگی، اضطراب یا ADHD در شما تشخیص داده شود، کاملا بدیهی خواهد بود که باید به یک پزشک مراجعه کنید.

ولی در مورد سایر افرادی که تشخیص خاصی در مورد آنها صورت نگرفته است، تصمیم گیری برای مراجعه به یک پزشک یک مورد مبهم تری می باشد.

در حالیکه مطالعات صورت گرفته نشانگر یک افزایشی در میزان مراجعه افراد 20 تا 30 ساله به درمان هستند، ولی همچنان افراد زیادی وجود دارند که به درمان مراجعه نمی کنند.

تا زمانیکه یک تشخیص قطعی در مورد افراد صورت نگیرد، اکثر آنها این طرز تفکر را خواهند داشت که شرایط آنها آنقدر وخیم نمی باشد که مجبور به مراجعه به درمان باشند.

مشکلی که این طرز تفکر دارد عبارت از این مورد است که شما برای مراجعه به درمان، هیچ نیازی به یک تشخیص خاص ندارید.

در واقع اکثر افراد یک سری دوره هایی را در زندگی شان تجربه می کنند که در آن مواقع به منظور دستیابی به یک شرایط بهتر، فقط به یک کمک جزئی نیاز دارند.

در ادامه یک سری دلایل رایج برای مراجعه افراد به درمان بیان می شوند:

1. در حال تصمیم گیری در مورد یک موضوع مهمی باشید یا یک تغییر مهمی در زندگی تان ایجاد شده باشد

تصمیم گیری در مورد شروع کردن یک کار جدید، ایجاد یک خانواده یا خرید خانه عبارت از تصمیمات مهم در زندگی می باشند که شما به تنهایی نمی توانید یک تصمیم کاملا درستی در مورد آنها بگیرید و به کمک سایر افراد نیاز دارید.

در این شرایط یک درمانگر می تواند شما را راهنمایی کند تا یک تصمیم مناسبی را در این موقعیت از زندگی تان بگیرید.

همچنین اکثر افراد بعد از بررسی کردن گزینه های خودشان و انتخاب کردن بهترین مورد ممکن، به دلیل بروز یک سری تغییرات مهم در زندگی شان یک نوع احساس نارضایتی را تجربه می کنند (حتی در صورتیکه این تغییرات مثبت و خواسته شده باشد).

دستیابی به یک پیشرفت، پدر یا مادر شدن یا خرید اولین خانه عبارت از تغییرات مهمی در زندگی می باشند که می توانند به بروز اضطراب، استرس، اختلال های خوابی و سایر موارد منجر شوند.

در این شرایط مشورت گرفتن از یک متخصص آموزش دیده می تواند به شما کمک کند تا ابزارهای لازم را برای مقابله با این تغییرات داشته باشید.

2. دارای مشکلات رابطه ای باشید

همه روابط به صورت طبیعی دارای یک سری فراز و نشیب هایی هستند (این مورد عادی و حتی مفید است). ولی در برخی مواقع این الگوها در یک شرایط نامناسب قرار می گیرند.

در این شرایط مشورت گرفتن از یک درمانگر (هم به صورت انفرادی و هم به عنوان یک زوج و همراه با همسرتان) می تواند یک ایده مناسبی باشد.

درمانگر می تواند یک سری الگوهای تکراری را مشخص کنید که تشخیص آن برای شما به راحتی امکان پذیر نمی باشد.

این مورد می تواند منجر به تقویت روابط شود یا مناسب بودن طلاق یا ادامه دادن به رابطه را مشخص کند.

علاوه بر این در صورتیکه شما در یک رابطه سالمی قرار داشته باشید، مشاوره زوجین می تواند یک روش مناسبی برای ادامه دادن به این رابطه باشد.

یادگیری مهارت های ارتباطی موثر و ابزارهای مدیریت اختلاف می تواند یک ابزار مناسبی در بلندمدت باشد.

آیا من باید به یک درمانگر مراجعه کنم؟

3. در حال طلاق گرفتن باشید

در صورتیکه شما پروسه های مربوط به طلاق را انجام می دهید، برگشت به شرایط عادی برای شما سخت خواهد بود. از دست دادن همسر می تواند منجر به ایجاد این احساس در شما شود که هویت و هدف خودتان را از دست داده اید.

طلاق منجر به تحمیل فشار عاطفی زیادی بر روی شما خواهد شد که به تنهایی نمی توانید آن را تحمل کنید. درمانگران می توانند حمایت، واقع بینی و منابع لازم را به شما ارائه دهند و به شما کمک کنند.

4. در حال تکرار کردن تفکرات یا رفتارهای ناسالم باشید

در برخی مواقع ما یک سری الگوهای فکری داریم که ناسالم یا مخرب هستند. صحبت کرن منفی با خود، تفکرات تکراری یا تصور کردن موارد فاجعه بار به صورت مداوم عبارت از مواردی هستند که می توانند یک تاثیر منفی بر روی سلامت روانی شما داشته باشند.

تشخیص دادن این الگوهای فکری به راحتی امکان پذیر نمی باشد، بنابراین یک درمانگر می تواند به شما کمک کند تا این موارد را شناسایی کنید؛

همچنین درمانگر می تواند یک سری روش هایی را برای تغییر این موارد به شما ارائه دهد.

در سایر مواقع واکنش ها و رفتارهای ما نشان دهنده یک مشکل عمیق تر می باشند.

مشروب خواری بیش از حد، استفاده از مواد مخدر، داشتن روابط جنسی ناسالم، انجام دادن خشونت یا دعوا کردن، یا ایجاد روابط ناسالم و مصرف غذاهای نامناسب می توانند نشان دهنده این موضوع باشند که شما به کمک نیاز دارید.

در نهایت باید این نکته را به خودتان یادآوری کنید که مراجعه به درمانگر به هیچ دلیل خاصی نیاز ندارد.

در صورتیکه احساس افسردگی داشته باشید یا اینکه آرامش نداشته باشید، درمان می تواند یک ابزار مناسبی برای از بین این احساسات باشد.

درمان می تواند برای هر فردی مفید باشد، بنابراین همواره می توانید به درمان مراجعه کنید.

منبع : کانون مشاوران ایران

بی اشتهایی عصبی

بی اشتهایی عصبی یک اختلال تغذیه ای می باشد که ویژگی بارز آن عبارت از پرهیز غذایی یک انسان لاغری می باشد که فاقد وزن بدنی عادی است.

معمولا وزن یک فرد دارای بی اشتهایی عصبی کمتر از 85% وزن مورد انتظار از یک فرد (بر اساس سن، قد و جنسیت) می باشد و این افراد در اغلب مواقع حتی وزن کمتری هم دارند.

علاوه بر این، افراد دارای بی اشتهایی عصبی یک ارزشیابی تحریف شده ای را از شکل و وزن بدنشان دارند.

این افراد بدن های لاغر خودشان را غیر جذاب یا حتی خیلی چاق در نظر می گیرند، دارای رژیم غذایی محدود و سرسختانه هستند و یک ترس وحشتناکی نسبت به افزایش وزنشان دارند.

کاهش وزن زنان منجر به عدم صورت گرفتن قاعدگی می شود (این افراد حدقل به مدت سه ماه طولانی هیچ نوع  قاعدگی را تجربه نمی کنند).

یافته های مطالعات صورت گرفته نشانگر این است که 5 تا 20 درصد از افراد مبتلا شده به این نوع اختلال در نتیجه گرسنگی یا یک سری عوارض پزشکی فوت می کنند که به دلیل وزن پایین یا یک رژیم غذایی محدود بروز می یابند.

دسته بندی

بی اشتهایی عصبی دومین اختلال تغذیه ای رایج می باشد. اصلی ترین اختلال تغذیه ای عبارت از جوع عصبی می باشد که ویژگی بارز آن عبارت از رفتارهای جبرانی (همانند استفراغ ایجاد شده توسط خود فرد، روزه گرفتن یا ورزش بیش از حد) بعد از خوردن غذا می باشد.

بعد از تشخیص اختلال عصبی، یک متخصص سلامت هم وجود داشتن بیماری های پرخوری یا پاکسازی یا محدود کننده را در فرد بررسی می کنند.

ویژگی بیمای پرخوری یا پاکسازی عبارت از پرخوری (خوردن مقادیر زیادی غذا در یک دوره زمانی مشخص) یا پاکسازی (استفراغ ایجاد شده توسط خود فرد یا سوء استفاده از ضدیبوست ها، ادرارآورها یا تنقیه ها) در طول بی اشتهایی عصبی می باشد.

ویژگی نوع محدود کننده عبارت از داشتن یک وزن ناسالمی می باشد که به دلیل محدودیت غذایی ایجاد می شود.

هر چند که اکثر افرد دارای بی اشتهایی عصبی در اغلب مواقع پرخوری و بعد از آن پاکسازی را هم انجام می دهند، ولی در جوع عصبی وزن بدن در سطح عادی یا بالاتر از سطح عادی باقی می ماند.

بر اساس تخمین های صورت گرفته، 0.5 تا 3.7 درصد از زنان آمریکایی در برخی از مراحل زندگی شان بی اشتهایی عصبی را تجربه می کنند.

با این وجود بی اشتهایی دارای سندرم جزئی رایج تری می باشد.

محققان گزارش کرده اند که تقریبا 5 درصد از دختران نوجوان دارای علائم خفیف بی اشتهایی عصبی هستند  در برخی از آنها علائم بالینی این اختلال بروز پیدا می کند.

پیشرفت های تاریخی

سیر ریچارد مورتون (Sir Richard Morton) در نتیجه اولین توصیف خودش از بی اشتهایی عصبی به زبان انگلیسی شهرت زیادی به دست آورد.

مورتون دو مورد از نوجوانانی را گزارش کرد (که یکی از آنها دختر و یکی از آنها پسر بودند) که دارای مصرف عصبی بودند و به دلیل ناراحتی عاطفی وزن بدنشان کاهش پیدا می کرد.

در سال 1874، دو پزشک به اسم های سیر ویلیام ویتی گال (Sir William WitheyGull) از بریتانیا و کارلز لاسگو (Charles Lasegue) از فرانسه، بی اشتهایی عصبی را به عنوان یک تشخیص پزشکی معرفی کردند.

هر دو این پزشکان در گزارش های بالینی خودشان بر روی جنبه های متفاوت این شرایط اشاره کردند ولی هر دو آنها بی اشتهایی را به عنوان یک بیماری “عصبی” در نظر گرفتند که مشخصه بارز آن عبارت از گرسنگی کشیدن می باشد.

این پزشکان عبارت از اولین افرادی بودند که این بیماری را به عنوان یک بیماری بالینی مجزا در نظر گرفتند.

گال مطالعه خودش را به جامعه پزشکان لندن گزارش کرد و برای توصیف این اختلال از عبارت بی اشتهایی عصبی استفاده کرد که به معنای “کاهش عصبی اشتها” می باشد.

گال اولین فردی بود که این عنوان را مورد استفاده قرار داد. گزارشات گال در سال بعد توسط این انجمن منتشر شد و این عبارت در سال های بعدی در یک سطح گسترده ای مورد پذیرش و استفاده قرار گرفت.

مواردی که امروزه به عنوان بی اشتهایی عصبی شناخته می شوند، مربوط به سرتاسر تاریخ می باشد، ولی این اختلال در سال 1980 و بعد از شایع شدن در سطح گسترده، به عنوان یک اختلال روان پریشی تشخیص داده شد.

بی اشتهایی عصبی

اکثر متخصصان افزایش محبوبیت بی اشتهایی عصبی را در رسانه های محبوب زنان (به خصوص مواردی که لاغری را به عنوان یک مورد ایده آل معرفی می کنند) مورد انتقاد قرار داده اند.

این انتقاد بیشتر متوجه استاندارنهای فرهنگی مربوط به زیبایی در جوامع صنعتی شده می باشد و میزان شیوع بی اشتهایی عصبی در ایالات متحده، اروپا و کشورهای صنعتی آسیا بیشتر از سایر بخش های جهان می باشد.

عوامل و فاکتورهای ریسک

بی اشتهایی عصبی معمولا در دوره نوجوانی و اوایل دوره بزرگسالی بروز پیدا می کند.

عوامل ایجاد این بیماری شامل چند مورد می باشند که عبارتند از: فاکتورهای ریسک ژنتیکی و بیولوژیکی، فاکتورهای رشد که می توانند به ایجاد تصویر بدنی دارای ذهنییت منفی تبدیل شوند، عدم اطلاع از احساسات درونی (شامل گرسنگی و عواطف)، سابقه خانوادگی در زمینه اختلالات غذایی، تاثیر اجتماعی و عوامل روان شناختی.

عوامل روان شناختی می توانند شامل یک دامنه ای از عوامل تاثیرگذار باشند که برای مثال می توان به مزاج اضطرابی، گرایشات کمال گرایانه یا وسواسی، سابقه آسیب دیدن، اختلال روان شناختی مکرر (همانند افسردگی، اختلال وسواس فکری – وسواس عملی، اختلال کمبود – فزون کاری توجه و یک سری اختلالات شخصیتی خاص) و استرس مزمن یا شدید اشاره کرد.

عوامل ژنتیکی که می توانند در بی اشتهایی یا کم اشتهایی فرد نقش داشته باشند شامل تغییرات ژن هایی می باشد که در عملکرد متابولیسم نقش دارند، به خصوص تغییراتی که بر روی متابولیسم قند و چربی تاثیر می گذارند.

سابقه خانوادگی در زمینه مصرف مواد، سوء استفاده فیزیکی، عاطفی یا جنسی، بیماری روانی، یا اختلافات والدینی شدید هم منجر به افزایش ریسک ابتلا به این اختلال می شوند.

علاوه بر این، اکثر موارد مربوط به بی اشتهایی در نتیجه یک محدودیت غذایی ایجاد می شود که در نهایت به یک محدودیت غذایی یا خود محروم سازی شدید تبدیل می شود.

با این وجود تا بحال مشخص نشده است که آیا چنین رفتار غذایی عامل ایجاد بیماری است یا صرفا یک علامت اولیه می باشد.

درمان و مراقبت

تا به حال تحقیقات صورت گرفته نتوانسته اند به یک روش درمان موثر و منحصر به فردی برای درمان بی اشتهایی عصبی در بزرگسالان دست پیدا کنند.

در درمان چنین مواردی از روش های مختلف روان درمانی و تغذیه درمانی استفاده می شود.

در مورد بیماران نوجوان، خانواده درمانی می تواند شامل والدین و در برخی مواقع برادران و خانواده و یک رهیافت درمانی مبتنی بر خانواده باشد که به عنوان مازلی تراپی (Maudsley therapy) شناخته می شود و یک روش درمان مفیدی می باشد.

مطالعات صورت گرفته نشان داده اند که صرف نظر از سن فرد در حین شروع بیماری، ترمیم وضعیت وزنی یک عامل کلیدی در درمان می باشد و اکثر علائم تشخیصی بی اشتهایی در نتیجه گرسنگی یا شبه گرسنگی بروز پیدا می کنند.

در مواردی که فرد مقدار قابل توجهی از وزن خودش را از دست می دهد ممکن است که به بستری شدن فرد نیاز پیدا شود، چرا که این شرایط می تواند یک تهدید بالقوه ای برای زندگی فرد باشد.

معمولا افراد دارای بی اشتهایی عصبی یک سری رفتارهای سرسختانه ای دارند و از چاق شدن به شدت می ترسند؛

بنابراین این امکان وجود دارد که پرسنل پزشکی بیمارستانی در برخی مواقع از یک سری ابزارهای اجباری، همانند غذا دادن اجباری یا یک سری موارد محدود کننده استفاده کنند و این روش را تا دستیابی فرد به یک وزن مناسب ادامه دهند.

درمان این اختلال با استفاده از روان درمانی یا داروهای ضد افسرده کننده با یک سری چالش هایی مواجه شده است. مطالعاتی که در حال حاضر صورت می گیرند، به دنبال دستیابی به یک سری داروهای روان گردانی هستند که در درمان بی اشتهایی مفید باشد.

مطالعات صورت گرفته نشان داده اند افرادی که به دلیل مبتلا شدن به بی اشتهایی عصبی تحت درمان قرار می گیرند، وزن بدنشان حتی چند سال بعد از درمان هم کمتر از سطح مورد انتظار می باشد و اکثر آنها همچنان با مشکلات مربوط به تغذیه، محدودیت غذایی و تصویر بدنی مواجه هستند.

نویسنده: Robert E. Emery, Sari Shepphird

ترجمه : تیم کانون مشاوران ایران

اختلال شخصیتی ضداجتماعی

اختلال شخصیتی ضداجتماعی یک اختلال شخصیتی می باشد که ویژگی بارز آن عبارت از وجود داشتن یک الگوی نافذ از بی اعتنایی نسبت به احساسات سایر افراد می باشد و افراد دچار شده به این اختلال در اغلب مواقع از طریق غفلت یا اقدامات آشکار، به حقوق سایر افراد تجاوز می کنند.

این اختلال در 2 تا 3 درصد از افراد بالغ بروز پیدا می کند؛ همچنین این اختلال بیشتر در مابین افراد زندانی شیوع دارد.

در گذشته، اختلال شخصیتی ضداجتماعی در اغلب مواقع به عنوان یک شرایط ضداجتماعی در نظر گرفته می شد.

با این وجود، ویژگی های بارز این شخصیت عبارت از گمراه کنندگی می باشد چرا که این عنوان بیشتر برای توصیف حالت های شدید و خشن مربوط به این اختلال استفاده می شود (برای مثال در رابطه با قتل های سریالی استفاده می شود).

اغلب رفتارهایی که منجر به بروز اختلال شخصیتی ضداجتماعی می شوند معمولا در دوران کودکی بروز پیدا می کنند؛

برخی از رفتارها شامل بدرفتاری با حیوانات و تمایل شدید نسبت به آتش درست کردن می باشد.

افراد دچار شده به این اختلال رفتارهای تکانشی از خودشان نشان می دهند و در سنین پایین با یک سری مشکلاتی مواجه می شوند.

اکثر بچه هایی که این رفتارها را از خودشان بروز می دهند، دچار اختلال رفتاری می شوند.

نبود همدلی، نبود پشیمانی، تحریک پذیری و عدم توانایی برای داشتن روابط صمیمانه می تواند در  فرد مبتلا به این اختلال وجود داشته باشد و همچنین این افراد به صورت مستمر قوانین را نقض کنند.

اختلال شخصیتی ضداجتماعی

همچنین این امکان وجود دارد که این افراد رفتارها و تجربیات منحرف را نشان دهند و دارای تفکر پارانوئیدی باشند.

افراد دارای اختلال شخصیتی ضداجتماعی در پیروی کردن از هنجارها و قواعد اجتماعی با مشکلات زیادی مواجه می شوند و در نتیجه این افراد برای ادامه دادن به کار خودشان و داشتن یک عملکرد مناسب در داخل خانواده با یک سری مشکلاتی مواجه می شوند.

همچنین اکثر افراد دچار شده به این اختلال یک سری رفتارهای پرخطر اکتشافی را انجام می دهند که اغلب آنها مربوط به سوء مصرف مواد مخدر است.

به دلیل بروز چنین رفتارهایی در افراد دارای اختلال شخصیتی ضداجتماعی، احتمال فوت نابهنگام این افراد یا معلول شدن این افراد در نتیجه تصادفات خودرویی یا اقدامات خودکشی یا انتحاری بیشتر می باشد.

به سختی می توان اختلال شخصیتی ضداجتماعی را درمان کرد، چرا که این افراد معمولا در نتیجه اقدامات خودشان هیچ نوع احساس گناه یا پشیمانی را تجربه نمی کنند.

بررسی های صورت گرفته نشان داده اند که برنامه های درمان شناختی – رفتاری و سوء استفاده از مواد به همراه حبس کردن این افراد در برخی از موارد به نتایج مطلوبی دست پیدا کرده اند. همچنین در برخی از موارد، اختلال شخصیتی ضداجتماعی به خودی خود و در نتیجه بالا رفتن سن افراد بهبود پیدا می کند.

نویسنده: Joseph A. Flaherty

ترجمه : تیم کانون مشاوران ایران

اضطراب

اضطراب عبارت از یک نوع احساس وحشت، ترس یا هراسی می باشد که در اغلب مواقع هیچ نوع توجیه مناسبی برای آن وجود ندارد.

اضطراب یک مورد مجزایی نسبت به ترس می باشد، چرا که ترس در واکنش به یک خطر مشخص و واقعی (همانند یک مورد خطرناک برای سلامتی فیزیکی فرد) بروز پیدا می کند.

در نقطه مقابل، اضطراب در واکنش به موقعیت های ظاهرا بی خطر ایجاد می شود یا در نتیجه یک سری تضادهای ذهنی و عاطفی درونی ایجاد می شود که ممکن است برای خود فرد نامشخص باشند.

نمی توان به صورت کامل اضطراب موجود در زندگی روزمره را از بین برد و وجود داشتن مقدار محدودی از آن یک مورد نرمال و عادی فرض می شود.

ولی اضطراب مداوم، شدید، مزمن یا مکرر که دارای یک علت مشخصی نمی باشد، معمولا به عنوان یکی از علائم اختلال عاطفی در نظر گرفته می شود.

زمانی که چنین اضطرابی به صورت غیر منطقی و در نتیجه یک موقعیت یا یک چیز خاصی صورت بگیرد، این شرایط به عنوان فوبیا شناخته خواهد شد.  

یک اضطراب رایج یا مداومی که دارای هیچ علت خاص یا نگرانی ذهنی نمی باشد، به عنوان اضطراب عمومی یا ثابت نامیده می شود.

علل (و تفسیرهای روان پزشکی) مختلفی برای اضطراب وجود دارند. سیگموند فروید (Sigmund Freud) به عنوان یک متخصص اعصاب اتریشی، اضطراب را به عنوان یک حالت بدنی از تضاد عاطفی درونی بیان کرد .

در حین قرار گرفتن فرد در شرایط، احساسات یا انگیزش های طاقت فرسایی (در نتیجه آگاهی هوشیارانه) ایجاد می شود که مهلک یا اضطراب آور می باشند.

همچنین اضطراب در مواردی که منجر به عملکرد نامناسب جنسی یا کاری شود، به عنوان یک تهدید برای شخصیت فرد یا عزت نفس او در نظر گرفته می شود.

روان شناسان رفتاری اضطراب را به عنوان یک واکنش یادگرفته شده در برابر اتفاقات تهدید آمیز زندگی واقعی تعریف می کنند؛

اضطراب ایجاد شده با شرایط مربوط به آن اتفاق تهدید آمیز ارتباط برقرار می کند و همین شرایط بدون اینکه یک اتفاق تهدید آمیزی را برای فرد ایجاد کنند، منجر به تحریک اضطراب فرد می شوند.

روان شناسان شخصیتی و اجتماعی بیان کرده اند رفتارهایی که یک محرک را به عنوان تهدید یا خطر در نظر می گیرند، می توانند منجر به ایجاد یا حفظ اضطراب شوند.

اضطراب

یک اختلال اضطرابی می تواند در شرایطی به وجود بیاید که اضطراب موجود به صورت مناسبی مدیریت نشود؛ ویژگی مربوط به این شرایط عبارت از وضعیت مداوم یا گاه و بیگاهی اضطراب یا ترس پراکنده ای است که به موقعیت ها یا اشیاء خاصی محدود نمی باشند.

این تنش به صورت مکرر و به شکل بی خوابی، عصبانیت های تحریک پذیر، بی قراری، ضربان شدید قلب و ترس از مرگ یا جنون بروز پیدا می کنند.

تلاش هایی که برای مدیریت ترس اضطراب آور صورت می گیرند، در اغلب مواقع منجر به خستگی فرد می شوند.

در برخی مواقع اضطراب به صورت حاد بروز پیدا می کند و منجر به بروز یک سری علائم روان شناختی، همانند تهوع، استفراغ، ادرار مکرر، احساسات ایجاد کننده مشکلات تنفسی، بزرگ شدن مردمک، عرق کردن یا تنفس سریع می شود.

یک سری علائمی مشابه این علائم در برخی از اختلالات روان شناختی یا در موقعیت های دارای ترس یا اضطراب عادی صورت می گیرد.

ولی زمانی که این علائم بدون هیچ نوع مشکل ارگانیکی یا آسیب شناختی و در موقعیت هایی صورت بگیرند که اکثر افراد به راحتی می توانند آن را مدیریت کنند، به عنوان روان رنجوری در نظر گرفته می شوند.

سایر اختلالات اضطرابی شامل اختلال وحشت زدگی، آگورافوبیا، استرس و اختلالات استرسی بعد از آسیب، اختلال وسواس فکری – وسواس عملی و اضطراب عمومی می باشند.

منبع : کانون مشاوران ایران

10 موردی که می توانید برای اجتناب از کلاه برداری انجام دهید

10 موردی که می توانید برای اجتناب از کلاه برداری انجام دهید

کلاهبرداران از نقشه های زیرکانه ای استفاده می کنند و در طول هر سال از میلیون ها نفر کلاه برداری می کنند.

آنها در اغلب مواقع تکنولوژی جدید را با ترفندهای قدیمی ترکیب می کنند تا افراد را متقاعد کنند که برای آنها پول بپردازند و یا اینکه اطلاعات شخصی شان را ارائه دهند.

در ادامه یک سری تکنیک های عملی بیان شده است که استفاده از آنها می تواند برای پیشگیری از کلاهبرداری مفید باشد.

1. تشخیص دادن فریبکاران و دغل بازان.

کلاهبرداران در اغلب مواقع وانمود می کنند که یک فرد مورد اعتمادی هستند، همانند یک کارمند دولت، یک خیریه یا یک شرکتی که شما با آن تجارت می کنید.

کلاه برداری

در پاسخ به یک درخواست غیرمنتظره، پول نفرستید و همچنین اطلاعات شخصی خودتان را ارائه ندهید.

چه در صورتی که این درخواست از طریق یک پیام متنی، یا مکالمه تلفنی و یا ایمیل صورت بگیرد.

2. تحقیقات آنلاینی انجام بدهید.

اسم یک شرکت یا محصول را همراه با کلماتی از قبیل “بررسی”، “شکایت” یا “کلاهبرداری” را در موتور جستجوی مورد علاقه خودتان تایپ کنید.

یا عباراتی را جستجو کنید که بیان کننده وضعیت شما می باشند، مواردی از قبیل “تماس های IRS”.

حتی شما می توانید شماره تلفن را جستجو کنید تا متوجه شوید که آیا افراد دیگر درخواست صورت گرفته از شما برای دریافت اطلاعات یا پول از شما را به عنوان کلاه برداری گزارش کرده اند یا نه.

3. ID طرف تماس گیرنده را باور نداشته باشید.

تکنولوژی باعث شده است که کلاهبرداران به راحتی اطلاعات ID تقلبی درست کنند، بنابرای اسم و شماره ای که شما می بینید، همیشه واقعی نمی باشد.

در صورتی که یک فردی پول یا اطلاعات شخصی را از شما درخواست کند، تلفن را قطع کنید.

در صورتی که فکر می کنید فرد تماس گیرنده ممکن است واقعیت را بگوید، برقراری تماس مجدد با شماره ای که شما می دانید یک ترفند مناسبی می باشد.

4. به خاطر یک قول، به دلیل صداقت خودتان پول پرداخت نکنید.

در برخی مواقع ممکن است که یک فردی برای پرداخت بدهی، اعتبار و وام، مزایدات، کمک رهن یا به خاطر یک شغل پولی را از شما بخواهد.

حتی ممکن است آنها به شما بگویند که شما یک جایزه برده اید ولی در مرحله اول باید مالیات یا حق الزحمه ای را پرداخت کنید؛

احتمالا آنها بعد از دریافت پول از شما، ناپدید خواهند شد.

5. روشی که پرداخت می کنید را در نظر بگیرید.

در ساخت کارت های اعتباری، ملاحضات مناسبی برای پیشگیری از کلاهبرداری در نظر گرفته شده است، ولی برخی از روش های پرداخت دارای ملاحضات پیشگیری در برابر کلاهبرداری نمی باشند.

انتقال پول از طریق سرویس هایی همانند وسترن یونیون[1] یا مانی گرم[2] یک کار خطرناکی می باشد، چرا که برگشت پول شما امکان ناپذیر است.

همچنین این شرایط در رابطه با کارت های بارگیری مجدد (همانند مانی پک یا رلودیت[3]) و کارت های هدیه (همانند آی تیونز یا گوگل پلی[4]) هم مصداق دارد.

ادارات دولتی و شرکت های درست کار، شما را الزام نمی کنند که از روش های پرداخت آنها استفاده کنید.

کلاه برداری

6. صحبت کردن با یک فرد.

قبل از آنکه شما پول یا اطلاعات شخصی را ارائه بدهید، با یک فردی که به وی اعتماد دارید صحبت کنید.

افراد کلاهبردار از شما می خواهند که سریع تصمیم گیری کنید.

حتی ممکن است که آنها شما را تهدید کنند.

آرام باشید، قضیه را بررسی کنید، یک جستجوی آنلاین انجام دهید و با یک کارشناس مشورت کنید – یا اینکه فقط به یکی از دوستان خودتان بگویید.

7. صحبت کردن با ربات ها.

در صورتی که شما به تلفن جواب بدهید و صدای ضبط شده تبلیغات را بشنوید به صحبت تلفنی خودتان ادامه بدهید و آن را به FTC گزارش کنید.

این گونه تماس ها غیرقانونی می باشند، و در اغلب مواقع محصولات تبلیغ شده جعلی هستند.

برای صحبت کردن با یک فرد یا مشاهده لیست، دکمه 1 را فشار ندهید.

این کار می تواند به تماس های بیشتر منجر شود.

8. در رابطه با پیشنهادات آزمایشی رایگان مشکوک باشید.

برخی از شرکت ها از آزمایشات رایگان استفاده می کنند تا محصولاتشان را به شما نشان بدهند و تا زمانی که شما آن را کنسل نکنید، هزینه های ماهیانه ای را از شما دریافت خواهند کرد.

قبل از آنکه با آزمایش رایگان موافقت کنید، در رابطه با شرکت تحقیق کنید و سیاست فسخ را مطالعه نمایید.

همچنین صورت حساب های ماهیانه خودتان را بررسی کنید تا وجود داشتن هر نوع هزینه ناشناس را متوجه شوید.

کلاه برداری

9. هیچ وقت یک چک را ودیعه نگذارید و تضمین پرداخت نکنید.

از نظر قانونی، بانک ها باید بر مبنای چک های ودیعه ای قابل دسترس در طول روزها، سرمایه گذاری انجام دهند، ولی کشف شدن یک چک تقلبی می تواند هفته ها طول بکشد.

در صورتی که چک ودیعه گذاشته توسط شما تقلبی باشد، شما مسول برگرداندن پول به بانک خواهید بود.

10. عضو شدن در شبکه هشدارهای کلاهبرداری رایگان توسط FTC

 با عضویت در این شبکه ها، آخرین توصیه ها و دستورات مربوط به مقابله با کلاهبرداری به ایمیل شما فرستاده خواهند شد.

در صورتی که متوجه یک کلاه برداری شوید، آن را به ftc.gov/complaint گزارش کنید.

کلاه برداری

گزارشات شما به FTC و سایر ابزارهای قانونی کمک خواهد کرد تا کلاهبردی ها را بررسی کنند و پای کلاهبرداران را به محکمه های عدالت بکشانند.

منبع: کانون مشاوران ایران


  • [1] Western Union
  • [2] MoneyGram
  • [3] MoneyPak or Reloadit
  • [4] iTunes or Google Play

اوتیسم

اوتیسم چیست؟

اوتیسم عبارت از ناتوانی رشدی در طول عمر می باشد که بر روی درک فرد از جهان و تعامل وی با سایر افراد تاثیر می گذارد.

افراد مبتلا به اوتیسم دنیا را به صورت متفاوتی می بینند، می شنوند و درک می کنند.

در صورتیکه شما یک فرد اوتیسم باشید، یک توهمی نسبت به زندگی خواهید داشت؛ اوتیسم یک نوع بیماری یا مریضی نمی باشد و نمی تواند درمان شود.

اغلب افراد احساس می کنند که توهم و خیال پرستی یک بخش مبنایی از هویت آنها می باشد.

اوتیسم یک شرایط گسترده ای است. تمامی افراد اوتیسم دارای مشکلات خاصی هستند، ولی اوتیسمی بودن تاثیرات متفاتی بر روی آنها دارد.

همچنین برخی از افراد اوتیسمی دارای ناتوانایی های یادگیری، مشکلات سلامت روانی یا شرایط دیگری هستند و این شرایط باعث می شود که آنها به سطوح حمایتی متفاوتی نیاز پیدا کنند.

تمامی افراد دارای طیف های متنوع اوتیسمی یاد می گیرند و رشد می کنند. در صورتیکه این افراد حمایت مناسبی را دریافت کنند، می توانند به انتخاب خودشان یک زندگی کاملتری را داشته باشند.

میزان شیوع اوتیسم در چه سطحی می باشد؟

اوتیسم رایج تر از سطحی است که اکثر افراد تصور می کنند. در حدود 700000 فرد اوتیسمی در بریتانیا وجود دارد (که بیش از یک درصد از جمعیت این کشور را شامل می شوند).

افراد دارای ملیت ها، فرهنگ ها، مذهب ها و پس زمینه های اجتماعی متفاوت می توانند به اوتیسم مبتلا باشند، هر چند که بنظر می رسد میزان شیوع این اختلال در زنان بیشتر از میزان شیوع آن در مردان می باشد.

افراد اوتیسمی دنیا را به چه شکلی می بینند؟

برخی از افراد مبتلا به اوتیسم دنیا را به شکل یک مورد طاقت فرسا می بینند و این شرایط می تواند منجر به ایجاد اضطراب قابل توجهی در آنها شود.

به طور خاص شناخت و ارتباط برقرار کردن با سایر افراد و مشارکت کردن در زندگی روزمره مربوط به خانواده، مدرسه، کار و زندگی اجتماعی می تواند برای این افراد مشکل باشد.

سایر افراد به طور حسی نحوه تعامل و ارتباط برقرار کردن با یکدیگر را یاد می گیرند، هر چند که برای ارتباط برقرار کردن با افراد اوتیسمی همچنان مشکل دارند.

ممکن است افراد مبتلا به اوتیسم به دلیل تفاوت هایی که در مقایسه با سایر افراد دارند، شگفت زده شوند و این احساس را داشته باشند که تفاوت های اجتماعی مانع از درک شدن این افراد توسط سایر افراد می شود.

افراد اوتیسم در اغلب مواقع معلول نمی باشند. برخی از والدین دارای فرزندان اوتیسمی گفته اند که سایر افراد فکر می کنند که فرزندانشان شیطان هستند؛

این در حالی است که بزرگسالان مبتلا به این اختلال احساس می کنند که سایر افراد یک درک نادرستی از آنها دارند.

تشخیص

یک تشخیص عبارت از یک شناسایی رسمی از اوتیسم می باشد که این تشخیص معمولا توسط یک تیم تشکیل یافته از متخصصان موجود در حوزه های مختلف صورت می گیرد؛

معمولا این متخصصان شامل یک درمانگر گفتار و زبان، یک متخصص اطفال، روان پزشک و (یا) روان شناس می باشند.

مزایای تشخیص

ارزیابی و تشخیص به موقع به دلایل مختلفی می تواند مفید باشد؛ برخی از این دلایل عبارتند از:

این تشخیص به افراد مبتلا به اوتیسم (و خانواده ها، همسران، کارفرمایان، همکاران، معلمان و دوستان آنها) کمک می کند تا دلیل تجربه شدن مشکلات خاص و کارهایی که برای دستیابی به شرایط بهتر می توانند انجام دهند را بفهمند.

این تشخیص باعث می شود که افراد به خدمات و حمایت مناسبی دسترسی پیدا کنند.

اوتیسم به چه نحوی تشخیص داده می شود

ویژگی های مربوط به اوتیسم مابین افراد مختلف متغیر می باشد، ولی به منظور اینکه این تشخیص در یک فردی صورت بگیرد، این فرد باید به صورت مداوم یک سری مشکلات دائمی را در مورد ارتباط اجتماعی و تعامل اجتماعی داشته باشد.

یک سری الگوهای رفتاری، فعالیت ها یا علایق تکراری و محدودی را از دوران کودکی داشته باشد و این مشکلات در یک سطحی باشد که عملکرد روزمره وی را محدود و معیوب کند.

مشکلات مداوم در مورد ارتباط اجتماعی و تعامل اجتماعی

ارتباط اجتماعی

افراد مبتلا به اوتیسم در تفسیر هر دو زبان شفاهی و غیرشفاهی، همانند ژست ها یا تن صدا، با یک سری مشکلاتی مواجه هستند.

اکثر آنها یک درک محدودی از زبان دارند و بر این عقیده هستند که حرف های سایر افراد معنادار می باشد و آنها منظور خودشان را در حرف های خودشان بیان می کنند.

همچنین استفاده و شناخت از حالت های صورت، تن صدا و جوک ها و سخنان طعنه آمیز برای این افراد مشکل می باشد.

ممکن است برخی از افراد مبتلا به اوتیسم صحبت نکنند یا محدودیت گفتاری داشته باشند.

توانایی آنها برای درک کردن گفته های سایر افراد بیشتر از توانایی شان برای بیان کردن گفته های خودشان خواهد بود، هر چند که ممکن است این افراد با مشکلات مربوط به مفاهیم مبهم یا انتزاعی مواجه باشند.

برخی از افراد مبتلا به اوتیسم از یک سری روش های جایگزین ارتباطی، همانند زبان اشاره یا نمادهای تصویری استفاده می کنند.

برخی از آنها بدون هیچ نوع صحبت کردن می توانند به صورت کاملا مناسبی ارتباط برقرار کنند.

همچنین سایر افراد مبتلا به اوتیسم دارای مهارت های زبانی بهتری هستند، ولی در درک کردن انتظارات سایر افراد در طول یک مکالمه یا در تکرار کردن حرف های سایر افراد) مشکل داشته باشند(این اختلال پژواک گویی نامیده می شود یا اینکه به مدت طولانی در مورد بحث های مورد علاق شان صحبت کنند.

صحبت کردن به صورت مشخص و مداوم با افراد مبتلا به اوتیسم و دادن یک فرصت زمانی مناسب به این افراد برای پردازش حرف هایی که به آنها گفته می شود، یک روش درمان مناسبی می باشد.

اوتیسم

تعاملات اجتماعی

اغلب افراد مبتلا به اوتیسم یک سری مشکلاتی را در درک کردن سایر افراد (تشخیص یا درک احساسات و منظورهای سایر افراد) و بیان کردن عواطف خودشان دارند.

این شرایط باعث می شود که این افراد در تعاملات اجتماعی خودشان با یک سری مشکلاتی مواجه شوند. این افراد ممکن است:

  • بی احساس به نظر برسند
  • زمانیکه افراد زیادی در کنارشان قرار می گیرند، به دنبال تنها شدن باشند
  • دلداری و تسلی سایر افراد را قبول نکنند
  • به صورت غریبانه رفتار کنند یا به نحوی رفتار کنند که از نظر اجتماعی نامناسب باشد

ایجاد روابط دوستانه برای افراد مبتلا به اوتیسم می تواند مشکل باشد. این امکان وجود دارد که برخی از آنها یک تمایلی به برقراری ارتباط با سایر افراد داشته باشند، ولی ممکن است در مورد نحوه دستیابی به این ارتباط نامطمئن باشند.

الگوهای رفتاری ، فعالیت ها یا علایق تکراری و محدود

کارهای روتین و رفتار تکراری

برای افراد اوتیسم دنیا می تواند غیرقابل پیشبینی و سردرگم کننده باشد؛ این افراد ترجیح می دهند تا یک برنامه روتین روزمره داشته باشند تا بتوانند مواردی که در طول هر روز اتفاق می افتد را درک کنند.

ممکن است این افراد همواره به یک روش مشابهی مسیر خانه تا مدرسه و مسیر بالعکس را سفر کنند یا اینکه همواره یک غذای مشابه و ثابتی را برای صبحانه بخورند.

همچنین استفاده از قواعد هم می تواند نقش مهمی داشته باشد. بعد از آنکه فرد مبتلا به اوتیسم یک روش درستی را برای انجام دادن یک کاری یاد بگیرد، استفاده از یک روش دیگر برای این فرد مشکل خواهد بود.

افراد موجود در طیف اوتیسم ممکن است با ایده تغییر راحت نباشند، ولی در صورتیکه بتوانند در مراحل اولیه خودشان را برای مقابله با تغییرات آماده کنند، توانایی بهتری را برای مقابل با شرایط جدید خواهند داشت.

علایق شدید

اکثر افراد مبتلا به اوتیسم دارای علایق شدید و دارای تمرکز بالا می باشند و این علایق در اغلب مواقع از سنین جوانی صورت می گیرد. این علایق می تواند در طول زمان تغییر کند یا اینکه در طول زندگی فرد ثابت باشد؛

همچنین این علایق می تواند شامل هر چیزی باشد و از هنر تا موسیقی و از قطارها تا کامپیوترها را شامل شود.

در برخی مواقع ممکن است که یک علاقه ای غیرمعمول باشد. برای مثال ممکن است یک فرد اوتیسم علاقه خاصی به جمع آوری زباله ها داشته باشد.

علاقه این فرد می تواند از طریق تشویق شدن پیشرفت کند و این فرد به بازسازی و محیط زیست علاقه پیدا کند.

تعداد زیادی از افراد مبتلا به اوتیسم علاقه خودشان را به مطالعه، کارهای دارای پاداش، کارهای داوطلبانه یا سایر کارهای معنادار متمرکز می کنند.

اغلب افراد مبتلا به اوتیسم گزارش می کنند که دنبال کردن این علایق یک عامل مبنایی در بهزیستی و خوشحالی آنها می باشد.

حساسیت حسی

همچنین این امکان وجود دارد که افراد مبتلا به اوتیسم حساسیت بیشتر یا کمتری را نسبت به صداها، لمس، مزه ها، بوها، روشنایی، رنگ ها، دما یا درد داشته باشند.

برای مثال ممکن است این افراد متوجه یک سری صداهای پس زمینه ای شوند که سایر افراد نسبت به آن بی توجه هستند یا یک چیزی مانع از رسیدن این صدا به آنها شود و این صدا برای فرد مبتلا به اوتیسم گوش خراش یا حواسپرت کننده باشد.

این شرایط می تواند منجر به ایجاد اضطراب یا حتی درد فیزیکی شود. همچنین این امکان وجود دارد که افراد اوتیسم مبهوت روشنایی ها یا وسایل چرخان شوند.

عناوین متفاوت اوتیسم

در طول سال های متمادی عناوین مختلفی برای توصیف این اختلال به کار برده شده اند که از آن جمله می توان به اختلال طیف اوتیسم (ASD)، شرایط طیف اوتیسم (ASC)، اوتیسم کلاسیک، اوتیسم کانر (Kanner)، اختلال رشدی نافذ (PDD)، اوتیسم عملکردی بالا (HFA)، سندرم آسپرگر (Asperger) و اجتناب نیاز آسیب شناختی (PDA) اشاره کرد.

این مورد نشان دهنده راهنماهای تشخیصی و ابزارهای مختلفی است که مورد استفاده قرار می گیرد و همچنین نشان دهنده حالت های اوتیسمی مختلفی است که در افراد بروز پیدا می کند.

به دلیل تغییرات جدید و آتی که در راهنماهای تشخیص صورت می گیرد، در حال حاضر عبارت اختلال طیف اوتیسم (ASD) رایج ترین عبارتی می باشد که برای توصیف این شرایط به کار گرفته می شود.

علل و درمان ها

چه عواملی منجر به بروز اوتیسم می شود؟

علت اصلی بروز اوتیسم همچنان در حال بررسی است.

تحقیقات صورت گرفته در مورد علت های این اختلال بیانگر این است که ترکیبی از عوامل مختلف (عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی) می توانند در این رشد متفاوت نقش داشته باشند.

اوتیسم به دلیل تربیت کودک و شرایط اجتماعی آنها صورت نمی گیرد و فرد مبتلا شده به این شرایط هیچ نقشی در ابتلاء به آن ندارد.

آیا روش درمان مناسبی وجود دارد؟

هیچ روش درمانی برای اختلال اوتیسم وجود ندارد. با این وجود یک طیفی از استراتژی ها و رهیافت هایی وجود دارند که منجر به یادگیری و رشد این افراد می شوند (ممکن است این روش برای این افراد مناسب و مفید باشد).

شما چه کمکی می توانید بکنید:

شما از طریق انجام دادن کارهای زیر می توانید به افراد اوتیسم و خانواده های آنها کمک کنید:

  • از طریق گسترش دادن شناخت و آگاهی مربوط به اوتیسم
  • ارائه کمک مالی به موسساتی که هدف آنها عبارت از اطلاع رسانی و مشاوره در مورد اوتیسم می باشد
  • داوطلب شدن در کارهی خیریه مربوط به افراد اوتیسم.

منبع : کانون مشاوران ایران

متمرکز شدن بر روی قیافه خودتان را متوقف کنید

متمرکز شدن بر روی قیافه خودتان را متوقف کنید

به طور قطع بیان کردن این مورد راحت تر از انجام دادن آن می باشد، به خصوص در صورتی که شما بر این باور باشید که شما در واقعیت جذابیت و زیبایی کمتری نسبت به سایر افراد دارید.

ولی شما از طریق تفکر کردن بر روی میزان زشت بودن خودتان، احتمالا یک تاثیر منفی بر روی میزان رضایت خودتان از زندگی خواهید داشت.

این مورد به دلیل یک عاملی می باشد که خطای حسی متمرکز شدن نامیده می شود.

شما از طریق تفکر در مورد بخش هایی از زندگی خودتان که در مورد آنها احساس خوشحالی ندارید، بر روی عقیده کلی تان در مورد خوب یا بد بودن زندگی تان تاثیر خواهید داشت.

در یک مطالعه منحصر به فردی، یک سری پرسشنامه های در مورد میزان رضایت از زندگی و رضایت از بدنشان به آنها داده شده بود.

در مرحله اول به نیمی از این افراد پرسشنامه های مربوط به رضایت از بدن داده شده بود و افراد دیگر در مرحله اول به پرسشنامه مربوط به رضایت از زندگی پاسخ دادند.

در مورد گروهی که در ابتدا به پرسشنامه رضایت از بدن پاسخ دادند، یک واریانس بزرگتری در مورد رضایت از زندگی شان مشاهده شد.

این بدان معنا است که در صورتی که شرکت کنندگان از ظاهر خودشان راضی باشند، آنها به احتمال زیاد یک سطح بالاتری را از رضایت در مورد زندگی شان نشان خواهند داد.

چطور با غم زشت بودن چهره‌مان کنار بیاییم؟

ولی در صورتی که یک شرکت کننده ای از ظاهر خودش راضی نباشد، آنها در حین ارزیابی رضایت از زندگی شان، یک ارزیابی منفی تری خواهند داشت.

به طور ساده می توان بیان کرد در صورتیکه شما ظاهر خودتان را دوست نداشته باشید، تفکر در مورد این موضوع می تواند منجر به کاهش احساس کلی شما در مورد زندگی تان شود.

از طرف دیگر، در صورتی که شما نسبت به چیزی فکر کنید که در مورد خودتان و زندگی تان دوست دارید، این مورد می تواند باعث شود که در حالت کلی یک دیدگاه بهتری نسبت به زندگی تان به دست بیاورید.

هر چند این کار سخت می باشد، ولی در صورتی که شما متوجه تفکر خودتان در مورد ظاهرتان شوید، سعی کنید که یک اختلالی در این تفکرات ایجاد کنید و توجه خودتان را به سایر موارد جلب کنید.

هر چقدر که شما در مور زشت بودنتان بیشتر فکر کنید، شما کمتر در وضعیت پایین تر قرار خواهید گرفت و در حالت کلی، یک دیدگاه مثبت تری نسبت به زندگی تان خواهید داشت.

در واقع، در صورتی که شما بتوانید نسبت به هر روزی که دارید قدردان باشید و بیشتر نسبت به مواردی فکر کنید که در واقعیت قدردان آن هستید.

این شرایط می تواند به شما کمک کند تا یک دیدگاه مثبت تری نسبت به زندگی تان داشته باشید.

متمرکز شدن بر روی قیافه

در صورتی که شما جوان و زشت باشید، صحبت کردن در مورد این احتمال می تواند ارزشمند باشد که …

زشتی می تواند فقط یک مرحله باشد

این شرایط مخصوص خوانندگانی می باشد که جوان هستند و بدن و صورت آنها می تواند به صورت سریع تغییر پیدا کند.

این یک واقعیت می باشد که در طول دوره نوجوانی و اوایل جوانی، ما انتظار داریم که مشکلات زیادی در مورد ظاهرمان وجود داشته باشد.

ما به دلیل داشتن یک سری هورمون هایی در بدنمان، می توانطم پوست بد، جوش جوانی، جهش های ناگهانی، تغییرات وزنی، توسعه زودتر یا تاخیری بدن مان را تجربه کنیم …

این موارد عبارت از ویژگی های ظاهری می باشند که در بدترین شرایط ممکن قرار می گیرند.

همین هورمون های می توانند وضعیت روانی ما را از یک وضعیت کاملا بالا، به یک وضعیت پایین بکشانند.

این موارد می تواند منجر به ایجاد احساس نامناسبی نسبت به ظاهر ما شود.

در این مرحله از زندگی، نکته مهمی که باید یادآوری شود عبارت از این مورد می باشد که آن چیزی که شما الان در آینه می بینید، عبارت از موردی نمی باشد که در نهایت وجود خواهد داشت.

برای داشتن یک درک بهتر نسبت به این موضوع، می توانید مثال های زیادی از افرادی را ببینید که از این مرحله عبور کرده اند.

بنابراین در حالیکه این مقاله کلا صادقانه می باشد و مواردی که وجود دارند را بیان می کند.

ولی شما بدون پذیرش این مورد که ظاهر فعلیتان در حین دوره بزرگسالی هم ادامه خواهد داشت، همچنان می توانید ظاهر فعلی خودتان را مورد پذیرش قرار دهید.

منبع: کانون مشاوران ایران

درمان افسردگی

” همیشه خسته و بی رمق در اتاقم بودم؛ احساس می کردم انرژی لازم حتی…

اختلال دو قطبی

معرفی

اختلال دو قطبی (که در گذشته به عنوان دیوانگی و بهت زدگی و شیدایی شناخته می شد) یک شرایط مربوط به سلامت روانی می باشد که منجر به ایجاد تغییرات حدّی در وضعیت روانی می شود .

فرد در آن وضعیت های روانی سطح بالا (شیدایی یا شیدایی خفیف) و وضعیت های روانی سطح پایین (افسردگی ها) را تجربه می کند.

زمانیکه شما افسرده می شوید، ممکن است احساس ناامیدی یا ناراحتی کنید و علاقه یا لذت مربوط به اکثر فعالیت ها در شما از بین برود.

زمانیکه وضعیت روانی شما در حالت شیدایی یا شیدایی خفیف (حد کمتری نسبت به شیدایی) قرار می گیرد، ممکن است احساس سرخوشی زیادی بکنید، پر از انرژی باشید یا تحریک پذیری غیر معمول را تجربه کنید.

این تغییرات وضعیت روانی می توانند بر روی وضعیت خواب، انرژی، فعالیت، تشخیص، رفتار و توانایی مربوط به تفکر صحیح تاثیرگذار باشند.

موارد مربوط به تغییرات وضعیت روانی می توانند به ندرت یا چند بار در طول یک سال صورت بگیرند.

هر چند که اکثر افراد در مابین این موارد یک سری علائم عاطفی را تجربه خواهند کرد، ولی ممکن است برخی از افراد هیچ نوع علامتی را تجربه نکنند.

هر چند که اختلال دو قطبی در طول کل زندگی وجود دارد، ولی شما از طریق رعایت کردن یک برنامه درمان مناسب می توانید تغییرات وضعیت روانی و سایر علائم خودتان را مدیریت کنید.

در اکثر موارد اختلال دو قطبی با استفاده از داروها و مشاوره روان شناختی (روان درمانی) درمان می شود.

علائم

اختلال دو قطبی و اختلال های مربوطه دارای چندین نوع می باشند. این اختلال ها می توانند شامل شیدایی یا شیدایی خفیف و افسردگی باشند.

این علائم می توانند منجر به بروز تغییرات غیر قابل پیش بینی در وضعیت روانی و رفتار شوند و در نتیجه ناراحتی و مشکلات قابل توجهی را در زندگی فرد ایجاد کنند.

اختلال دو قطبی نوع یک. شما حداقل یک شیدایی را تجربه می کنید که می تواند قبل یا بعد از یک اتفاق افسرده کننده عمده صورت بگیرد.

در برخی از موارد، شیدایی می تواند در نتیجه جدایی از واقعیت (روان پریشی) صورت بگیرد.

اختلال دو قطبی نوع دو. در این اختلال شما حداقل یک اتفاق افسرده کننده عمده و حداقل یک شبه شیدایی را تجربه می کنید، ولی هیچ وقت شیدایی را تجربه نمی کنید.

اختلال ادواری خو. شما در صورت ابتلا به این اختلال حداقل به مدت دو سال (یا در مورد کودکان و نوجوانان به مدت یک سال) علائم شبه شیدایی و علائم افسرده کننده (هر چند که این علائم شدت کمتری نسبت به افسردگی عمده دارند) را تجربه خواهید کرد.

سایر اختلال های دو قطبی. این موارد شامل اختلال های دو قطبی و اختلال های مربوطه ای می باشد که در نتیجه مصرف مواد مخدر خاص یا الکل یا به دلیل شرایط بالینی موجود (همانند بیماری کوشینگ، سفت شدگی بافت ها یا سکته) صورت می گیرند.

اختلال دو قطبی نوع دو خفیف تر از اختلال دو قطبی نوع یک نمی باشد، ولی یک شرایط متفاوتی است.

در حالیکه شیدایی مربوط به اختلال دو قطبی می تواند شدید و خطرناک باشد، ولی افراد مبتلا به اختلال دو قطبی نوع دو به مدت طولانی تری علائم مربوط به این اختلال را تجربه می کنند و این شرایط منجر به ایجاد نقایص قابل توجهی در آنها می شود.

هر چند که اختلال دو قطبی می تواند در هر سنی اتفاق بیافتد، ولی معمولا این اختلال در نوجوانان و افراد 20 تا 30 ساله تشخیص داده می شود.

علائم این اختلال ها در افراد مختلف متغیر می باشند و این امکان وجود دارد که علائم موجود در طول زمان تغییر پیدا کنند.

شیدایی و شبه شیدایی

شیدایی و شبه شیدایی دو حالت کاملا مجزایی می باشند، ولی دارای یک سری علائم یکسانی هم هستند.

شیدایی شدیدتر از شبه شیدایی می باشد و منجر به ایجاد مشکلات قابل توجهی در فعالیت های کاری، مدرسه ای و اجتماعی و همچنین رابطه ای می شود.

همچنین شیدایی می تواند منجر به جدا شدن فرد از واقعیت (روان پریشی) شود و فرد به بستری شدن در بیمارستان نیاز پیدا کند.

هر دو مورد شیدایی و شبه شیدایی حداقل شامل سه مورد از علائم زیر می باشند:

  • خوشحالی، عصبانیت یا هیجان غیرنرمال
  • فعالیت، انرژی یا بیقراری افزایش یافته
  • حالت های اغراق آمیز از حس بهزیستی و اعتماد به نفس (رضایتمندی)
  • کاهش نیاز به خوابیدن
  • پرحرفی غیرمعمول
  • تفکرات مزاحم و آشفته
  • حواسپرتی
  • تصمیم گیری ضعیف – برای مثال، خرید کردن در حین مست بودن، انجام دادن رفتارهای جنسی خطرناک یا انجام دادن سرمایه گذاری های احمقانه.

اتفاقات افسرده کننده عمده

یک اتفاق افسرده کننده عمده شامل علائمی می باشد که برای ایجاد مشکلات قابل توجه در زندگی روزمره (همانند فعالیت های کاری، مدرسه ای ، اجتماعی و روابط) کافی می باشند.

یک اتفاق افسرده کننده حداقل شامل پنج مورد از علائم زیر می باشد:

  • وضعیت روانی افسرده، همانند احساس ناراحتی، پوچ گرایی، ناامیدی یا گریان بودن (در مورد کودکان و نوجوانان، حالت روانی افسرده می تواند به صورت بی قراری به نظر برسد)
  • کاهش قابل توجه علاقمندی یا احساسات یا لذت بخش نبودن تمامی (یا اکثر) فعالیت ها
  • کاهش قابل توجه وزن در حین رعایت یک رژیم غذایی، افزایش وزن یا افزایش یا کاهش اشتها (در مورد کودکان، به دست نیاوردن وزن مورد انتظارمی تواند نشان دهنده افسردگی باشد)
  • بی خوابی یا خوابیدن بیش از حد
  • خستگی یا از دست دادن انرژی
  • احساس بی ارزش بودن یا احساس گناه بیش از حد یا نامناسب
  • توانایی محدود برای فکر کردن، تمرکز کردن یا مردد بودن
  • فکر کردن، برنامه ریزی کردن یا اقدام کردن به خود کشی

سایر ویژگی های مربوط به اختلال دو قطبی

علائم و نشانه های مربوط به اختلال دو قطبی نوع یک و نوع دو می توانند شامل ویژگی های دیگری از قبیل ناراحتی اضطرابی، مالیخولییا، روان پریشی و موارد دیگری باشند.

زمان بندی علائم می تواند شامل برچسب های تشخیصی (همانند مسیر گردش ترکیبی یا سریع) باشد. علاوه بر این، علائم دو قطبی می تواند در طول دوره بارداری یا در حین تغییر فصل ها صورت بگیرد.

علائم موجود در کودکان و نوجوانان

ممکن است تشخیص علائم اختلال دو قطبی در کودکان سخت باشد.

در برخی مواقع نمی توان به راحتی تشخیص داد که آیا تغییرات صورت گرفته در وضعیت کودک عادی می باشند، یا در نتیجه استرس یا آسیب ایجاد شده اند یا اینکه نشان دهنده مشکلات سلامت روانی دیگری (غیر از اختلال دو قطبی) می باشند.

این امکان وجود دارد که کودکان و نوجوانان علائم مشخص افسرده کننده یا شیدایی یا شبه شیدایی را داشته باشند، ولی الگوی مربوط به این علائم با الگوی موجود در افراد بزرگسال مبتلا به اختلال دوقطبی متفاوت خواهد بود.

همچنین در این شرایط وضعیت های روانی به سرعت تغییر پیدا خواهند کرد. ممکن است برخی از نوجوان اختلال دو قطبی را تجربه کنند، بدون اینکه علائم آن را بروز دهند.

رایج ترین علامت اختلال دوقطبی در کودکان و نوجوانان می تواند شامل تغییرات شدید در وضعیت روانی باشد که نسبت به تغییرات روانی معمول متفاوت است.

اختلال دو قطبی

چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد

بر خلاف شرایط مربوط به حالت های افراطی، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در اغلب مواقع متوجه نمی شوند که اختلال های بی ثبات عاطفی شان منجر به ایجاد اختلال در زندگی خودشان و افراد نزدیک می شود و به همین دلیل برای دریافت درمان مناسب اقدام نمی کنند.

همچنین در صورتیکه شما شبیه به افراد مبتلا به اختلال دو قطبی باشید، ممکن است دارای احساس سرخوشی باشید یا به صورت دوره ای خلاقانه تر باشید.

با این وجود، بعد از این احساس سرخوشی یک ناراحتی عاطفی بروز پیدا می کند که می تواند منجر به افسردگی و خستگی شما شود (همچنین می تواند یک سری مشکلات مالی، حقوقی یا رابطه ای را برای شما ایجاد کند)

در صورتیکه شما علائم افسردگی یا شیدایی را داشته باشید، باید به پزشک خودتان یا یک متخصص سلامت روانی مراجعه کنید.

اختلال دو قطبی به خودی خود خوب نمی شود. درمان شدن تحت نظر یک متخصص سلامت روان با تجربه در اختلال دو قطبی می تواند به شما کمک کند تا علائم خودتان را کنترل کنید.

چه زمانی باید برای دریافت کمک اوژانسی اقدام کرد

تفکرات و اقدامات خودکشی یک مورد رایجی در مابین افراد مبتلا به اختلال دو قطبی می باشد.

در صورتیکه شما تفکرات مربوط به آسیب زدن به خودتان را داشته باشید، با شماره 911 (115) یا شماره تماس اوژانس محلی خودتان تماس بگیرید، به اوژانس مراجعه کنید یا به پیش یکی از اقوام یا دوستان مورد اعتماد خودتان بروید.

همچنین می توانید با هاتلاین مربوط به خودکشی تماس برقرار کنید.

در صورتیکه یکی از افراد نزدیک شما با خطر خودکشی مواجه باشد یا اقدام به خودکشی کرده باشد، حتما یک نفر باید در کنار این فرد باشد.

باید بلافاصله با شماره 911 یا شماره مربوط به بخش اوژانس محلی تان تماس بگیرید. همچنین در صورت امکان سعی کنید این فرد را به بخش اوژانس مربوط به نزدیک ترین بیمارستان انتقال دهید.

علل

علت دقیق اختلال های دو قطبی تا به حال نامشخص باقی مانده اند، ولی چندین موردی که می توانند در ایجاد این اختلال نقش داشته باشند عبارتند از:

  • تفاوت های بیولوژیکی: به نظر می رسد که افراد مبتلا به اختلال دو قطبی یک سری تغییرات فیزیکی را در ذهن خودشان تجربه می کنند. اهمیت این تغییرات تا بحال نامشخص باقی مانده است، ولی این تغییرات می توانند در مشخص کردن علل مفید باشند.
  • عوامل ژنتیکی. در صورتیکه یکی از بستگان درجه یک شما (همانند برادر، خواهر یا یکی از والدین شما) به اختلال دو قطبی مبتلا باشند، احتمال مبتلا شدن شما به این اختلال بالا خواهد بود. در حال حاضر محققان تلاش می کنند تا ژن های موثر در ایجاد اختلال دو قطبی را شناسایی کنند.

عوامل ریسک

عواملی که می توانند در افزایش ریسک ابتلاء به اختلال دو قطبی نقش داشته باشند یا به عنوان محرک های این اختلال عمل کنند عبارتند از:

  • مبتلا بودن یکی از اقوام درجه یک (برادر، خواهر یا یکی از والدین) به اختلال دو قطبی
  • تجربه کردن دوران پر استرس، همانند فوت شدن یکی از نزدیکان یا سایر اتفاقات آسیب زا
  • سوء مصرف مواد مخدر یا الکل

عوارض

در صورتیکه اختلال های دو قطبی درمان نشوند، می توانند به ایجاد یک سری مشکلاتی در حوزه های مختلف زندگی انسان منجر شوند، که برخی از آنها عبارتند از:

  • مشکلات مربوط به مصرف مواد مخدر و الکل
  • خودکشی یا اقدام به خودکشی
  • مشکلات حقوقی یا مالی
  • روابط آسیب دیده
  • عملکرد ضعیف در محیط کار یا مدرسه

شرایط مشترک

در صورتیکه شما به اختلال دو قطبی مبتلا شده باشید، ممکن است یک سری مشکلات سلامتی دیگری هم در شما وجود داشته باشند که باید همزمان با اختلال دو قطبی درمان شوند.

برخی از مشکلاتی که می توانند علائم اختلال دو قطبی را وخیم تر کنند یا احتمال موفقیت درمان را کاهش دهند عبارتند از:

  • اختلال های اضطرابی
  • اختلال های تغذیه ای
  • اختلال کمبود یا فزونکاری توجه (ADHD)
  • مشکلات مربوط به مصرف الکل یا مواد مخدر
  • مشکلات سلامت فیزیکی همانند بیماری قلبی، مشکلات تیروئیدی، سردرد یا چاقی

پیشگیری

هیچ روش قطعی برای پیشگیری از اختلال دو قطبی وجود ندارد.

با این وجود، دریافت درمان بعد از مشاهده اولین علائم اختلال سلامت روانی می تواند برای پیشگیری از وخیم تر شدن اختلال دو قطبی یا سایر مشکلات سلامت روانی مفید باشد.

در صورتیکه اختلال دو قطبی در شما تشخیص داده شود، برخی از استراتژی ها می توانند برای پیشگیری از تبدیل شدن علائم حداقلی به شیدایی یا افسردگی مفید باشند:

به علائم هشدار دهنده توجه کنید. شناسایی علائم در مراحل اولیه می تواند برای پیشگیری از وخیم تر شدن شرایط مفید باشد.

ممکن است یک الگویی از دو قطبی و موارد تحریک کننده آن در شما تشخیص داده شود.

در صورتیکه احساس می کنید علائم مربوط به افسردگی یا شیدایی در شما وجود دارند، در سریع ترین زمان ممکن به یک پزشک مراجعه کنید.

از دوستان و اعضای خانواده تان هم درخواست کنید که مراقب علائم موجود در شما باشند.

اجتناب از مصرف مواد مخدر و الکل. استفاده از الکل یا مواد مخدر مهیج می تواند علائم موجود در شما را وخیم تر کند و احتمال بروز مجدد آنها را افزایش دهد.

داروهای خودتان را مطابق دستورالعمل های بیان شده مصرف کنید. شاید وسوسه شوید که درمان خودتان را متوقف کنید (ولی نباید این کار را انجام دهید).

متوقف کردن مصرف داروها یا کاهش دوز مصرفی می تواند منجر به بروز علائم ترک شود یا علائم موجود در شما را وخیم تر کند یا علائم قبلی را بازگرداند.

منبع : کانون مشاوران ایران