تنظیم هیجانی چیست: یک راهنمای ساده

تنظیم هیجانی چیست: یک راهنمای ساده

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
تنظیم هیجانی، بیانگر فرآیند های روانی و رفتاری ای می باشد که به موجب آن افراد روی احساسات خود و دیگران تاثیر می گذارند.

برخی از مثال های کنترل هیجانات و عواطف شما در طول روز عبارتند از:

  • خوشحال کردن و تشویق خودتان در هنگام انجام کارهایی که از آن لذت می برید؛
  • ایجاد اضطراب در خود از طریق نگران شدن در مورد مسائل مختلف.

مثال هایی از کنترل هیجانات دیگر افراد در طول روز عبارتند از :

  • عصبانی کردن همکار خود از طریق انتقاد از وی؛
  • آرام کردن کودکی که بیش از حد هیجانی شده است.

چه نوعی از هیجانات تنظیم شده اند؟

واژه دیگری که روانشاسان استفاده می کنند عبارت از کلمه تاثیر است و تاثیر شامل هر دو مورد زیر می باشد:

  • هیجان ( برای مثال عصبی، متنفر و ترس داشتن)
  • خلق ( برای مثال ، آرام ، افسرده ).

هیجانات معمولا خلاصه تر از خلق هستند و بر یک مورد خاص متمرکز می باشند. برخی از محققین، هیجانات را در یک دسته بندی مجزایی قرار می دهند، برخی دیگر آن را بر اساس ابعاد لذت و فعال سازی دسته بندی می کنند. برای مثال، اضطراب شامل لذت بردن کم همراه با فعالیت بالاست.

افراد چگونه احساسات خود را تنظیم می کنند؟

  • ما به این نتیجه رسیدیم که افراد از صد ها استراتژی مختلف برای تاثیر گذاری بر احساسات خود و دیگران استفاده می کنند. این استراتژی ها می تواند با اهدافی از قبیل خوشحال کردن خودشان یا دیگران بوده یا به منظور ایجاد احساس بد صورت گیرد. برای مثال، یک پرستار و مراقبی که احساس خوبی دارد، ممکن است تلاش کند تا احساس عادی تر و طبیعی تری به منظور مقابله با اخبار و شرایط سخت داشته باشد.
  • استراتژی های تنظیمی تاثیر گذار می تواند شامل تفکرات هم باشد (به عنوان مثال، تفکر کردن در مورد یک وضعیت متفاوت) یا می‌تواند در مورد رفتار ها باشد (به عنوان مثال انجام دادن یک چیز مطلوب همانند حواس پرتی و دیوانگی)
  • برخی مواقع افراد به جای ابراز احساسات خود، ابراز احساسات خود را کنترل می کنند ( چهره، تن صدا یا طرز ایستادن). برای مثال، آنها یک خنده مصنوعی می زنند یا عصبانیت خود را متوقف می کنند.

بهترین راه برای کنترل احساسات چیست؟

  • این موضوع اغلب به بافت بستگی دارد. با این حال، این نتیجه حاصل شده است که ارزیابی مجدد ( به معنای تفکر در مورد مواردی از جنبه های مختلف) و حواس پرتی ( به معنای تفکر و اجرای چیزهای متفاوت )، در تهیه یک تغییر مطلوب در احساسات، بیشترین تاثیر را دارد.
  • تخلیه احساسات ( به عنوان مثال ، فریاد و جیغ زدن) و اجتناب از تفکر در مورد مواردی که اغلب بی تاثیر بوده و می تواند تاثیرات و نتایج منفی حاصل کند. علاوه بر این، تنظیم ابراز احساسات (که به صورت کنش سطحی شناخته می شود)، می تواند تاثیر کمتری نسبت به تنظیم خود احساسات ( که به صورت کنش عمیق شناخته می شود) داشته باشد، و علت آن نامعتبر بودن برای افراد دیگر می باشد.

آیا تنظیم هیجانی همان مقابله است؟

خیر. مقابله همواره در پاسخ به حوادث منفی صورت گرفته و شامل مواردی بیش از تاثیر می باشد، در حالیکه تنظیم هیجانی، به طور اختصاصی از طریق تغییرات تاثیرات به طرق مثبت و منفی صورت می گیرد. با این حال، مقابله شامل کنترل هیجانات می باشد.

آیا بعضی از افراد در کنترل هیجانات نسبت به بقیه برتری دارند؟

  • به نظر می رسد که یک تفاوت فردی در توانایی افرادی در تنظیم هیجانات خود و دیگران وجود دارد. این توانایی ها مربوط به هوش هیجانی می باشد. آنها می توانند از طریق آموزش کسب شوند – ولی ساده نمی باشند، به دلیل اینکه رفتار ها و عادات قدیمی می توانند فقط با تمرین و تکرار زیاد از بین رود. و اقدامی که می تواند در یک زمینه تاثیر گذار باشد، ممکن است در زمینه ها و حوزه های دیگر کاربردی نداشته باشد.
  • این نتیجه یافته شده است که افرادی که توانایی خود در مقابله با احساسات منفی را قبول دارند، قابلیت و توانایی غلبه بر حوادث منفی را به سرعت دارند. افرادی که ابراز هیجانی بیشتری دارند یا کاریزماتر هستند تاثیر بیشتری روی چگونگی احساس هیجانی دیگران دارند.

چرا نمی توانم احساسات خود را کنترل کنم؟

  • کنترل احساسات یک کار آسان و راحتی نمی باشد. اگر به راحتی بتوانیم احساسات خود را در موق برداشتن کلاه تغییر دهیم، متعاقبا احساسات به هیچ هدفی نخواهد رسید. بنابراین کاهش احساسات برای یک دوره بعد از یک واقعه ناراحت کننده یا احساس اضطراب قبل از انجام یک کار سخت، یک کار عادی و سالم می باشد.
  • با این حال، برخی مواقع مشکالات ناتوانایی در مقابل احساساتشان را تجربه می کنند ( به عنوان مثال حسادت مزمن و شدید، مشکلات عصبی ، حملات هراس انگیز)، و این افراد برخی مواقع دارای نوسانات مداوم و بزرگ در حالت های خودشان هستند ( به عنوان مثال اختلالات دو قطبی). برای این امر چندین دلیل می تواند وجود داشته باشد. برای مثال، داشتن عقاید مخالف نا درست در مورد احساسات شخصی یک فرد که می تواند منجر به کنترل بیش از حد شود. درمان روانش شناسی ممکن است منجر به کمک و تسهیل چنین مواردی شده و به عقاید پزشکان باید توجه شود.

آیا احساسات من بدون داشتن هیچ دانشی ، قابلیت کنترل دارد.

بلی، از دو طریق این امر ممکن است.

  • اول، ما بدون اینکه متوجه شویم احساسات خود را کنترل می کنیم . به این معنا که این کار به صورت اتوماتیک و خود به خودی صورت می گیرد.
  • دوم، تحقیقات بیانگر این می باشد که احساسات مسری و فراگیر می باشند. تنها با افرادی برخورد و معاشرت داشته باشید که می توانند منجر به تغییر حالت های ما شود و باعث شود که حالت ما شبیه دیگر افراد باشد. این امر بدین دلیل اتفاق می افتد که ما به صورت غیر آگاهانه از دیگران تقلید می کنیم و بازخورد چهره و بدن ما ، در حالت ما تاثیر گذار خواهد بود. به نظر می رسد که ما حتی از طریق احساسات دیگر افراد در شبکه اجتماعی ما، که فقط دارای ارتباط غیر مستقیم هستیم، بر روی ما تاثیر گذار هستند. ولی این تاثیر می تواند کم و محدود باشد. مردم همچنین روشهایی برای خودشان دارند که به صورت تعمدی در مقابل احساس بقیه افراد مقاومت و مخالفت می کنند یا با آن سازگار می شوند (برای مثال از طریق شوخی و مزاح).

چگونه کنترل احساس ، در قابل فرم های دیگری از کنترل خویشتن، بازگو می شود.

شواهد خوبی موجود می باشد و بیانگر این هستند که کنترل احساسات بر منابع روانی مشابهی همانند دیگر فرم های خود کنترلی ، متکی هستند ( همانند کنترل توپ یا مقاومت در برابر غذا). بنابراین، انجام این کار توسط یک فرد، می تواند منجر به از بین رفتن امکان این کار توسط بقیه افراد شود. همانند دیگر شکل های کنترل، انجام بیش از حد و افراطی این کار می تواند خسته کننده باشد. به همین دلیل است که انجام دادن کار های عاطفی زیاد ( به عنوان مثال خدمات مشتری)، می تواند بسیار خسته کننده باشد. همچنین الزاماتی وجود دارد که باید در مواقعی که کنترل سخت تر باشد، صورت گیرد. برای مثال، مقاومت در برابر اخلاق و برخورد غذا که برخی از افراد دارند ، برای افزایش سریع آن در آخر یک روز، می توان سخت تر باشد.

چرا کنترل احساسات مهم می باشد؟

  • کنترل احساسات بر روی زندگی روزمره ما تاثیر گذار می باشد. اگر این کار را بخوبی انجام دهیم، این امر می تواند منجر به بهبود بهزیستی روانی، عملکرد و روابط ما شود. برای مثال، توانایی کنترل احساسات شخصی افراد، می تواند بر عملکرد ورزشی افراد تاثیر گذار باشد، و توانایی کنترل احساس دیگران یک امر حیاتی، برای ایجاد رابطه خوب با همکاران و مشتریان می باشد.
  • اگر این کار را بخوبی انجام ندهیم، این امر برای موارد مشابه می تواند زیان آور و مضر باشد برای مثال، ریسکی که انجام می دهیم (مثل قمار بازی) و رفتار هایی که ما در انجام آن افراط می کنیم ( به عنوان مثال، سیگار کشیدن) نوعی از تنظیم هیجانی می باشند.
  • کنترل احساسات می تواند بر پرورش فرزند ما، رابطه ما، کار ما، سلامت ما و فرصت ها و فراغت ها ما تاثیر گذار باشد.

منبع: ساینس دیلی

 

چالش شایعات در محیط کار

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

 ایجاد یک محیط کاری منسجم

بر روی جلد مجلات، حلقه ی دوستی و محیط کار شایعاتی در اطراف ما وجود دارد. دوری کردن از شایعات اجتماعی در برخی موارد بسیار سخت است، همانطو رکه گفته شده است:

«دو سوم یک از یک مکالمه دو نفره در مورد نفر سومی است که در آنجا حضور ندارد»

شایعات و بدگویی گاهی به عنوان نوع بی ربط ارتباط یا «خالی بندی» تعریف می شود که بیشتر در مورد کسی که حضور ندارد است  و بیشتر منفی می باشد.

وجود شایعات در محل کار معمولا در بین کارفرمایان و کارکنان ناکارآمد و ضعیف می باشد (آلتوناس و همکاران، 2014). ما می توانیم به راحتی با استفاده از اینکه آیا در محل کار و در موسسه شایعه پراکنی زیاد است و شایعات زیاد حول محور موسسه (نقل و انتقالات، تبلیغات، بحران های شدید) وجود دارد بفهمیم که موسسه کارآمد و یا ناکارامد است (فارلی، 2010).

7 راهی که شایعات بر روی کارکرد اجتماعی یک گروه اثر می گذارد:

  1. جمع آوری و انتشار اطلاعات در رابطه با افراد حقیقی.
  2. دریچه ای برای برون ریزی هیجانات منع شده، فراهم کردن خروجی برای هیجانات و بهبود استرس

3- ایجاد حس انسجام، تقویت روابط و ارتباطات.

4- احساس تعلق به یک گروه و تشویق اجتماعی

5- یادگیری انتظارات در یک سازمان و هنجارهای رفتاری.

6- سرگرمی  از طریق ارضاء نیازهای عاطفی و رفع خستگی

7- نیاز به ارتقای خود (آلتوناس، 2014، گوسر، 2010)

شایعات می توانند مزایای خود را داشته باشند؛ ایجاد پیوند های قوی اجتماعی بین افراد و ایجاد همبستگی گروهی (آلتوناس 2014).

با این وجود، یک نفر باید هزینه شایعات را بپردازد و وجود شایعات در محل کار می تواند بسیار خطرناک باشد. می تواند باعث مختل شددن کار گروهی شود، بهره وری را کاهش دهد، به احساسات آسیب بزند، به روحیه و محبوبیت فرد آسیب وارد می سازد، و همه ای این موارد در بین کارکنان در گردش است. (آلتوناس، 2014، گروسر، 2010).

مدیران برای مقابله با تاثیرات شایعات در محل کار چه کاری می توانند انجام دهند؟

در حالی که شایعات هرگز قابل حذف شدن نیست، زمانی که کارفرمایان در پی فراهم کردن محیط کاری سالم تر و شادتر هستند چند قدم وجود دارد که باید در نظر داشته باشند.

1. برقراری جلسات مکرر، صریح و رسمی برای ارتباط در مورد آنچه در محیط کار می گذرد

زمانی که تغییرات مبهمی در محیط کار و جود دارد شایعات بالا می گیرد، بنابراین مهم است که کارکنان را بخوبی از تغییرات در حال انجام اگاه کنیم و در را برای ابراز نظرات، عقاید و نگرانی های کلیه کارمندان باز بگذاریم .

شایعه زمانی بال و پر می گیرد که نگرانی های کارمندان در نظر گرفته نمی شود و عقاید و افکار مورد اشاره قرار نمی گیرند. برای مثال «تو جلسه شنیدی که چی گفت؟ اون حتی به حرفای من گوش نداد!».

دیدگاه هر کسی باید با احترام پاسخ داده شود، به کارکنانتان اطمینان دهید که احساس کنند بخش ارزشمند و مهمی از تیم هستند، به این صورت می توان نگرانی های کارکنان را برطرف کرد.

2- ایجاد یک فرهنگ مدنی

مدنیت تمرین ملاحظه و دقت در صحبت هایی است که در مقابل ارزش های محیط کار و هنجارها قرار می گیرد. به خصوص اگر فردی فاقد ادب و شفقت  در برابر دیگران باشد.

چند مثال برای مدنیت شامل: نسبت به دیگران مهربان باشید، سرزنش دیگران برای اشتباهات خود و کج خلقی کردن در زمان هایی که راه حلی برای مشکلتان پیدا نکرده اید. این عادات می تواند به سرعت یک سازمان را از هم بپاشد.

علاوه بر این، برای کارفرمایان مهم است که  که یک پیش زمینه ای برای انتخاب کارمندان آینده را داشته باشند، تا بتوانند از شروع دوباره مشکل جلوگیری کنند. بررسی کامل کارمندان (در نظر گرفتن کارکنان به وسیله ی کارکنان دیگر) امکان دارد که برای مدیریت کار تیمی و مشخص شدن نقاط قوت و ضعف کارمندان و کارایی آنها، و انجام دادن کار با یکدیگر برای بهبود و پیشرفت کار سودمند باشد.

3. رشد حرفه ای و تعیین هداف

کارفرمایان می توانند کارکنان را با انگیزه کنند که اهداف چالش برانگیز را مشخص کنند بدین منظور که روی نقششان متمرکز باشند و حس حرکت داشته باشند نه راکد بمانند. اگر یک کارمند این احساس را ندارد، آنها بیشتر گرایش پیدا می کنند که در مورد مشکلاتی که در نقشهایشان دارند با دیگر کارکنان صحبت کنند.

مهم ترین مسئله در درجه ی نخست، ارتباط کارمندان (نه کارمندانی که با یکدیگر دوست هستند) با مدیریت در زمانی است که مشکلات به وجود می آیند. توصیه می شود که  اهداف واقع بینانه و مرور کارایی های فردی، برای کارا نگه داشتن هر شخص در نقشش و پیشرفت روند کار مشخص کنید. زمانی که شروع به انجام این کار می کنید، تمرکز بر روی نقاط قوت کارکنان برای افزایش اعتماد به نفس آنها بسیار مهم می باشد. اگر رفتارهای مشکل ساز مورد بحث قرار گرفته شود بسیار مهم است که بر روی بدی رفتار تمرکز شود نه به روی فرد انجام دهنده.

4- مشخص کردن وظایف هر کارمند

برای هر کارمندی بسیار ضروری است که تعریف روشن و کاملی از شغلش داشته باشد، و وظایف و مسئولیت های هر شخص  مشخص شده باشد. با این توصیف هر کارمند باید نسبت به وظیفه ای که بر عهده می گیرد انعطاف داشته باشد و نسبت به کار گروه تمایل داشته باشد تا در زمان نیاز بخش دیگر نیز بتوانند از او کمک بگیرند.

در آخر، نمی توان شایعات بی اساس را به طور کامل حذف کرد، به هر حال از طریق برخورد مهربان و رو شهای ارتباطی می توانید به صورت موثری آن را مدیریت کنید. ما باید تلاش کنیم که محیط کار هم برای کارمند و هم کارفرما، قدردان، کارآمد و خوشایند باشد.

«ذهن های بزرگ در مورد ایده ها می گویند. ذهن های متوسط در مورد اتفاقات می گویند. ذهن های کوچک در مورد دیگران می گویند.»

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: مشاورکو

 

 

پنج عادت روانی که توانایی تفکر شما را محدود می کنند

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
مغز ما شبیه یک پردازشگر کامپیوتر است: مغز توانایی پردازش و منابع ذهنی محدودی دارد. هر فعالیت ذهنی (و یا وضعیت احساسی) فشرده که میزان زیادی از توانایی ها و فضای ذهنی ما را به خود مشغول می کند، برروی توانایی ما برای تمرکز، حل مسئله، خلاقیت، یا استفاده از دیگر توانایی های شناختی تاثیر گذاشته و در نتیجه عمکرد IQ مانیز موقتا کاهش می یابد.

برای نمایش این اصل مهم، سعی کنید در حالت راه رفتن از عدد 1000، 7شماره 7شماره به پایین بشمارید، (1000، 993، 986، …). پس از اینکه اندکی به شمارش ادامه دهید، از راه رفتن باز خواهید ایستاد. اما چرا؟ مغز شما مجبور است آنقدر برای انجام این محاسبات ریاضی سخت کار کند که منابع و ظرفیت کافی برای دستور دادن به پاهای شما برای گام برداشتن باقی نمی ماند.

بیشتر فعالیت های معمول، تاثیر زیادی برروی توانایی ما برای کار کردن یا مطالعه ندارند. بیشتر ما می توانیم تکالیف خانه را هم زمان با گوش دادن به موسیقی انجام دهیم یا ممکن است هنگام غذا خوردن کاملا غرق در مطالعه شویم.

با این حال، برخی از عادت های روان شناختی، آنقدر منابع ذهنی ما را صرف خود می کنند که می توانند موجب کاهش ظرفیت های شناختی مغز ما شوند. تعداد اندکی از مردم از تاثیرات بسیار قابل توجه این عادت های روانی آگاه هستند، بنابراین شانس کمی برای خلاصی از آنها دارند، و این موضوع می تواند به شکلی جدی توانایی فرد را در به کار گیری تمام ظرفیت های ذهنی خود برای انجام کارها تحت تاثیر قرار می دهد.

 

5 عادت روانی شایع که موجب اختلال در عملکردهای ذهنی می شوند

1- فکر کردن بیش از حد به مسایل منفی

اینکه در ذهن خود اتفاقات ناراحت کننده و نا امید کننده یا اضطراب آور را بارها و بارها مرور کنیم، بخصوص زمانی که به صورت عادت وار و مکرر این کار را انجام می دهیم، می تواند ذهن ما را مملو از افکار یا احساسات کند، و این افکار و احساسات میزان زیادی از منابع ذهنی ما را اشغال خواهند کرد. به علاوه ماندن برروی افکار منفی (که به عنوان نشخوار فکری نیز شناخته می شود) می تواند کارکردهای شناختی ما را نیز تحت تاثیر قرار داده و سلامت عاطفی و حتی جسمی ما را تهدید کند.

2- احساس گناه

همه ی ما گاهی اوقات احساس گناه را تجربه می کنیم. زمانی که مرتکب کار اشتباهی می شویم عذر خواهی می کنیم و برای رفع مشکل احساس گناه خود کاری انجام می دهیم. اما زمانی که برای احساس گناه کاری صورت نگیرد و این احساس گناه مداوما در ذهن تداعی می شود، می تواند به عاملی بسیار بزرگ برای حواس پرتی شناختی تبدیل شود که کارکرد های شناختی را با مشکل جدی روبرو می سازد. راه حل این مشکل دور کردن و فراموشی احساس گناه تا جای ممکن است.

3- شکایت وگلایه های بیهوده

بیشتر افراد بجای مطرح کردن مشکلات و ناراحتی های خود با کسانی که ممکن است بتوانند به آنها کمک کنند ترجیح می دهند ناراحتی های خود را با دوستان خود درمیان بگذارند. مشکل اینجاست که، هر بار که اقدام به گفتن این مشکلات می کنیم، بیشتر احساس ناراحتی و آزردگی و خشم می کنیم. خشم و ناامیدی میزان زیادی از توان پردازش مغز ما را به خود اختصاص می دهند و شکایت های بیهوده را تبدیل به عادت برای اتلاف توان مغز ما می کند.

4- پرداختن زیاد به احساس عدم پذیرش

طردشدگی و یا عدم پذیرش رنجی عاطفی را موجب می شود که تاثیر قابل توجهی بر روی  روحیه ما و همچنین کارکردهای شناختی ما دارد. بعلاوه می تواند موجب شود تا به انتقاد از خود بپردازیم، عادتی که موجب می شود به میزان بیشتر به عزت نفس خود صدمه وارد کرده، و باعث شویم تا ناراحتی های عاطفی ما برای مدت بیشتری ادامه پیدا کنند و در نتیجه توانایی های شناختی ما نیز بیشتر آسیب ببینند.

5- نگرانی

بسیاری از افراد نگرانی را مضر نمی دانند. ممکن است با لبخندی مصنوعی بگوییم”چیزی خاصی نیست، فقط کمی نگرانم”. اما نگرانی یک وضعیت روحی ناراحت کننده و ناخوش آیند را به وجود می آورد، و می تواند به شدت موجب حواس پرتی شود. زمانی که در باره ی موضوعی نگران هستیم، عامل نگرانی بر دیگر جریان های فکری ذهن ارجحیت پیدا می کند و آنها را از اولویت و کانون توجه ما خارج می سازد. خوشبجتانه، حل مشکل نگرانی (با فکر کردن و یافتن راه حل های احتمالی) در مقایسه با اضطراب ساده تر است.

منبع: کانون مشاوران ایران

ذهن آگاهی: راه حل شگفت انگیز درمان اضطراب که باید بدانید

 

داشتن ذهن آگاهی نوعی تمرین است که باعث می شود که شما در لحظه زندگی کنید.

چرا مضطرب بودن به نوعی اتلاف وقت است؟

زمانی که اضطراب بخش جدایی ناپذیر زندگی شما می شود تبدیل به ترس غیر منطقی در وجود شما خواهد شد.

اضطراب ها و نگرانی ها سعی می کنند که به شما بگویند که اتفاق بدی در حال رخ دادن است و ممکن است شما به اندازه کافی توانایی انجام کار را نداشته باشید و یا طرف مقابلتان افکار مبهمی درباره شما داشته باشد.

دنیای اضطراب دنیایی خیالی است اضطراب زاییده و محصول ترس‌های اغراق شده و غیر منطقی است برای انسانها ی اولیه ترس دائمی یک ضرورت همیشگی بوده است. زمانی که تنها افراد قوی تر می توانستند زنده بمانند ترس در خطر بودن همیشه همراه آنها بوده است و باعث شده که مدام حالت تدافعی خود را حفظ کنند  همواره به دنبا غذا، سرپناه و آب باشند.

در دنیای امروزه نیازهای اولیه انسانها همواره تامین است و لازم نیست که همواره نگران تهدیدهایی باشیم که ممکن است از اطراف به ما آسیب وارد کنند. اما هنوز بخشی از مغز اسانها که میراث پیشینیان است همواره نگران و مضطرب از تهدیدات محیط اطراف است و این مسئله را در بسیاری از انسانهای امروز می توان دید.

این ترس غیر منطقی را مقاوم می نامند و ما باید با این ترس مقابله کنیک. ما هرگز نباید اجازه دهیم که این ترس ها و نگرانی های بی مورد باعث شوند که ما از رسیدن به اهدافمان باز بمانیم.

پس این ترس ها مضر و غیر منطقی هستند، اما فهمیدن اینکه این ترس ها چیستند و چگونه باید آنها را متوقف کرد دو چیز کاملا جدا از هم هستند. وجود اضطراب فعالیت های روزمرۀ ما را مختل می کند و زندگی ما را تحت تاثیرات منفی خود قرار می دهد به همین دلیل باید سریعا راه حلی برای متوقف کردن این احساسات یافت.

ذهن آگاهی را وارد کنید!

اگر چه تاکتیک های مختلفی برای متوقف کردن افکار منفی و اضطراب ها وجود دارند اما من می خواهم موثرترین و کار آمدترین راه حل را برای حل این مشکل ارائه کنم و ان هم ذهن آگاهی است. اگر به درستی از این تاکتیک استفاده کنید ذهن آگاهی به شما کمک می کند تا افکار پراکنده و مضطرب خود را کنار بگذارید. اما ذهن آگاهی چیست؟

ذهن آگاهی نوعی فعالیت خودآگاه است و تلاشی است برای انجام فعالیتی که مغز به طور طبیعی خلاف آن را انجام می دهد.

زمانی که مشغول کارهای روزانه خود هستیم ذهن ما شناور است و به هر چیز ممکنی فکر می کند، زمانی که ذهن آگاه هستید فعالانه در مقابل این پدیده می ایستید.

ذهن آگاهی به معنای ان است که شما تمام هوش و حواستان را روی لحظه ی حاضر و اتفاقی که اکنون در حال رخ دادن است قرار می دهید.

ذهن آگاهی هنگام کار کردن

زمانی که در حال انجام وظیفه ای هستید داشتن ذهن آگاهی به معنای این است که تمام هوش و حواستان متوجه کاری است که در حال انجام دادن آن هستید و خبری از انجام چند کار به صورت هم زمان و خیال پردازی نیست و تنها تلاش و تمرکز شما بر روی کار است که باید با موفقیت آن را به پایان برسانید.

زمانی که در حال شستن ظرف ها و یا جارو کردن خانه هستید توجه خود را بر روی ریتم کاری که انجام می دهید قرار دهید. به طور دقیق به صداهایی که در حین انجام کار تولید می شوند گوش دهید بوی صابون را استشمام کنید و یا روی حرکت ماهیچه های خود در حال انجام کار متمرکز شوید.

هدف شما بایستی این باشد که روی کاری که در حال حاضر آن را انجام می دهید متمرکز باشید

ذهن آگاهی در حال استراحت

زمانی که شما در حال استراحت هستید ذهن آگاهی به معنای این است که کاملا متوجه احساسات بدنی خود هستید. اغلب اوقات ما متوجه نمی شویم اما در حین استراحت نیز حس لامسه، بویایی، شنوایی و بینایی در حال انجام کار هستند.

هنگم ذهن آگاهی کاملا متوجه این احساسات هستیم.

حرارتی که ماهیچه های بدنتان دارد حس کنید. هوای خنک یا تمیز را تنفس کنید به رنگ آبی آسمان نگاه کنید. به صدای زوزۀ باد و پرندگان به دقت گوش دهید. و از همه مهم تر ذهن خود را آرام کنید. هدف ذهن آگاهی این است که ما را مجبور کند تا در لحظه زندگی کنیم  بنابراین دیگر روزهای با ارزش خود را برسر نگرانی ها ی بی مورد تلف نمی کنیم.

اگر افکار منفی به ذهن ما نفوذ نکنند ترس و اضطراب نیز بر ما تحمیل نمی شود و سپس ما می توانیم در یک زمان مشخص تنها بر یک چیز تمرکز کنیم.

زمانی که شما از کاری که انجام می دهید اگاهی کامل دارید امکان ندارد که دچار اضطراب‌های بی مورد شوید.

ضرورت تمرین

مهارت ذهن آگاهی چیزی نیست که با ما به دنیا آمده باشد و در واقع یک ویژگی بالفطره و داتی نیست. مانند اکثر مهارت‌ها، این مهارت نیز برای توسعه یافتن و رشد کردن نیاز به تکرار و تمرین دارد. بهر حال تمرین ذهن آگاهی فوق العاده است زیرا هر زمانی که شما اراده کنید می توانید ان را انجام دهید. در ابتدای شروع تمرین احساس می کنید که ذهن شما مانند دیوانگان سرگردان است و تقلیل افکار سخت است، که البته این مسئله بسیار طبیعی و قابل انتظار است.

سعی کنید که ذهنتان را برای 10 تا 15 ثانیه متوقف کنید. به همه چیز به عنوان فرصتی برای ذهن آگاهی نگاه کنید. ذهن آگاهی را در حین راه رفتن، تمیز کردن دوش گرفتن و هر فعالیت دیگری انجام دهید. این کار باعث می شود تا بتوانید افکار منفی را برای مدت طولانی تری متوقف کنید .

منبع: ساینس دیلی

10 راهی که باعث می شود به مهارت خودکنترلی دست پیدا کنید

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

از بیدار ماندن تا دیر وقت در شب برای چک کردن ایمیل ها تا خوردن مقدار زیادی کربوهیدارت خود کنترلی اتفاقی است که با تمرین هر روزه می توان به آن دست یافت. اگر چه ممکن است برخی از افراد به آن اعتقادی نداشته اما خودکنترلی مهارتی است که می توان به آن دست یافت و ان را توسعه داد. وجود این مهارت در انسانها باعث تمایز آنها از حیوانات است و اینن مهارتی است که با آگاهی و تمرین می توان به آن دست یافت. به جای واکنش سریع و ناخودآگاه به اتفاقات و موقعیت ها ما می توانیم که ابتدا راجع به آن فکر کرده و سپس واکنشی منطقی داشته باشیم. خود کنترلی مهارتی آموختنی است و با تمرین و توجه به مواردی که در زیر ارائه می شود ما می توانیم برنامۀ فعالیت های روزمرۀ خود را مثل زمان رفتن به رخت خواب، خاموش کردن کامپیوتر و گفتن نه به برخی درخواست های غیر منطقی، تنظیم کنیم.

1- غذا خوردن

بدترین آسیبی که شما می توانید به جسم و ذهن خود وارد کنید این است که برای مدت طولانی گرسنه بمانید زمانی که قند خونتان پایین است شما بیشتر جذب خوراکی های شیرین می شوید که سطح قند خون شما را به شدت بالا می برد و شما را بیشتر درگیر گرفتن رژیم های سنگین می کند. علاوه بر آسیب هایی که گرسنگی به جسم شما می زند برای مغز نیز بسیار مخرب و مضر است. در تحقیقی که توسط دکتر برد بوشام در دانشگاه اوهایو صورت گرفت مشخص شد که گرسنه ماندن علاوه بر آسیب های جسمانی باعث می شود که افراد تمرکز خود را در انجام کارها از دست بدهند و حالتی تهاجمی و عصبی داشته باشند. مغز ما برای اینکه کار خود را به درستی انجام دهد نیاز به غذا دارد و زمانی که این غذا به مغز نرسد مغز کار خود را به سختی انجام می دهد و نمی تواند احساسات شخص را کنترل کند. خوردن غذاهایی با پروتئین بالا می تواند گرسنگی شما را برای مدت طولانی تری برطرف کند.

2- مراقبه را انجام دهید

ذهن انسانها می تواند مضطرب و همیشه بی قرار باشد و زمانی که افکار شما مضطرب و پراکنده هستند احتمال اینکه افکارتان ناخودآگاه به هر سویی کشیده شوند و تمرکز خود را از دست دهید زیاد است. یادگرفتن کنترل افکارتان از طریق انجام مراقبه یا مدیتیشن می تواند به شما کمک کند تا بتوانید در موقعیت های استرس زا و چالش زا واکنش و پاسخی منطقی بدهید. زمانی که شما مدیتیشن انجام می دهید بدنتان سطح GABA را در مغز افزایش می دهد GABA هورمونی در مغز است که اضطراب و استرس راکاهش می دهد. اگر شما در طول روز بتوانید چند دقیقه نفس آرام بکشید و براحساسات خود تمرکز کنید آرامش خود را به دست می آورید و تصمیم شما منطقی تر خواهند بود.

3- خواب

همانگونه که گرسنه ماندن باعث آسیب رسیدن به بدن و مغز می شود کمبود خواب نیز به همین شکل برای بدن و مغز مضر است. توانایی مغز شما در جذب گلوکز با کمبود خواب به طور آشکارا کاهش می یابد و این به معنای از دست دادن کنترلتان هم در تغذیه و هم در تصمیم گیری های درست و منطقی است زمانی که شما شب ها تا دیر وقت بیدار بمانید باعث می شود که در طول روز نتوانید بر کارهای خود تمرکز داشته باشید اما برعکس زمانی که شب ها خوابی راحت و کافی داشته باشید در روز کارهایتان را به طور موثر تری انجام می دهید و در موقعیت های پر استرس واکنش های منطقی تری از خود نشان می دهید اگر شما فردی هستید که دچار کمبود خواب هستند مورد دوم را در بالا دوباره بخوانید زیرا چند دقیقه مراقبه یا مدیتیشن قبل از خواب به شما کمک می کند که خواب راحت تری در طول شب داشته باشید.

4- ورزش کردن

ورزش کردن باعث می شود که شما در تمام جنبه های زندگی تان شامل جنبه های جسمی، روحی و ذهنی سالم بمانید. علاوه بر تاثیرات و مزایای بسیار مثبتی که ورزش کردن بر روی جسم دارد باعث ایجاد تغییرات بیوشیمی در مغز نیز می شود مانند افزایش سطح اندروفین و سروتونین. هم چنین فعالیت های فیزیکی باعث تغییرات مثبت در مغز می شود که به افراد اجازه می دهد که با آرامش بیشتری به انجام کارها بپردازند و تمرکز خود را از دست ندهند. زمانی که شما قادر باشید که با آرامش و تمرکز به کارها فکر کنید می توانید کنترل خود را در موقعیت های چالشی و پر استرس حفظ کرده و تصمیمات درست بگیرید.

و البته اگر در یک درگیری و منازعه قرار گرفتید سعی کنید که چند لحظه پیاده روی کنید و قبل از اینکه هر واکنشی از خود نشان دهید آرامش خود را به دست بیاورید.

5- خودتان را مجبور کنید تا زمانی که خود کنترلی برای شما تبدیل به عادت شوود.

برای همۀ ما پیش آمده که روزهایی حال و حوصلۀ رفتن به باشگاه را نداشته باشیم و یا اینکه وقتمان را صرف خیالپردازی های روزانه و گشت و گذار در اینترنت هنگام کار می کنیم، چون شب گذشته نتوانسته ایم به خوبی بخوابیم تا عملکرد خوبی داشته باشیم. در این مواقع، شما رسما باید با خودتان روبه رو شده تا کار درست را انجام دهید. برای مثال به کلاس ورزشی بروید و یا وقتی را صرف دوباره متمرکز کردن انرژی خود برای بازگشت به کار کنید. محققان می گویند برای شکل گیری عادت جدید حداقل به دو ماه زمان نیاز است که این مسئله به خود شما و عادت مورد بحث بستگی دارد. بنابراین تا زمانی که به امور کارها عادت کنید وانجام انها برای شما آسان شود خود را وادار به انجام آنها کنید. به شما قول می دهم که ارزشش را خواهد داشت و نتیجه اش راخواهید دید.

6- مثبت فکر کنید.

درباره راه حل ها فکر کنید نه  مشکلات و اولین گام در این راه مثبت اندیشی است. تاکید و پرداختن به مسائل منفی فقط آنها را بیشتر می کند و رفتار من نمی توانم را تقویت می کند در عوض یادداشتی از تلاش های خود ونتایج آن چه خوب و چه بد فراهم کنید. و وقتی شکست می خورید خودتان را ببخشید. موفقیت های خود را برجسته کنید و تلاش کنید به جای شکست ها، بر روی آنها متمرکز شوید این به شما کمک می کند تا احساسات مثبت را در خود تقویت کرده و خود را برای موفقیت های بعدی آماده کنید. به این طریق هنگامی که با سرزنش دیگران مواجه شدید شما چیززی دارید که می توانید توجه خود را به ان معطوف کنید تا از درگیری ها منفی اجتناب کنید.

7- دیگران را درگیر کنید.

در نظر داشته باشید که اگر چه تلاش های شخصی شما شاید شجاعانه و ارزشمند باشد شما مجبور نیستید که آنرا به تنهایی انجام دهید. اگر نیاز به کمک دارید از دیگران درخواست کنید یک سیستم حمایتی می تواند بسیار کمک کننده باشد. از دوستان و خانواده تان بخواهید که شما را مجبور کنند پیگیر اهدافی باشید که برای خود تایین کرده اید. زمانی که بدانید باید پاسخگو باشید نسبت به رسیدن به اهدافتان احساس مسئولیت بیشتری می کنید.

آنها هم چنین می توانند تلاش هایتان با شما شریک شوند. مثلا اگر شما سعی می کنید که نوشیدن مشروبات الکلی رابه حداقل برسانید به جای رفتن به بار بهتر است که دسری با دوستانتان سرو کنید.

8- تجسم خود کنترلی

رسیدن به خود کنترلی بستگی به توانایی شما در تجسم آن دارد. اگر آن را باور دارید پس به ان می رسید. تصویر سازی دهنی از مدت ها پیش توسط ورزشکاران حرفه ای برای افزایش اعتماد به نفس و دست یابی به نتایج بهتر استفاده شده است. مطالعات نشان داده اند  که چه در زمانی که یک فعالیت را انجام می دهیم و چه زمانی که انجام دادن آن را تصور می کنیم شبکه های نورونی یکسانی فعال می شوند که عامل ارتباط فعالیت مغز و بدن هستند. به علاوه در سطحی صرفا روانی تصور موقعیت می تواند موجب تقویت انگیزه و اعتماد به نفس شود. بنابراین آنچه را می خواهید تصور کنید  و سپس اقدامات اولیه را برای تحقق آن انجام دهید، چه مطالعه کردن برای به دست اوردن نمره عالی در یک امتحان بزرگ باشد و جه تنها برای انجام کارهای کوچک مثل پخش کردن جعبه های بیسکویت.

9- حواس خودتان را پرت کنید

در دهۀ 1960 در دانشگاه کلمبیا گروهی از تحقیقات با عنوان مطالعات شیرینی گل ختمی انجام گرفت در آنها  به دنبال چگونگی دستیابی به قدرت خودکنترلی بودند. آنها در این تحقیق روی صدها کودک 4 ساله آزمایشی را انجام دادند به این صورت که انها را در یک اتاق قرار دادند و یک شیرینی نیز روی میز برای آنها گذاشتند و از آنها خواستند که شیرینی را نخورند در این آزمایش بسیاری از کودکان ن‌توانستند خود را کنترل کنند و شیرینی را خوردند اما کودکانی که سعی کرده بودند که حواس خود را  متوجه چیز دیگری مثل آواز خواندن و یا شمردن کنند و بدین ترتیب توانستند نسبت به شیرینی بی توجه شوند وان را نخورند.

زمانی که شما حواس خود را پرت کنید به راحتی توجه خود را متوجه چیز دیگری می کنید باعث می شود کاری که انجام آن برای شما وسوسه کننده است از ذهنتان خارج شود. سعی کنید این تکنیک را در زندگی تان به کار بگیرید مثلا زمانی که می خواهید دست از ولخرجی بردارید کارت اعتباری خود را فراموش کنید و موقع بیرون رفتن مقدار مشخصی پول همراه خود ببرید و یا مثلا سعی کنید در خانه غذاهای سالم بخورید و به جای اینکه آخر شب غذاهای مضر و پرکالری مصرف کنید

10- برای خود تحقیق کنید.

زمانی که بحث خودکنترلی مطرح می شود داشتن آگاهی و اطالاعات درباره ان مهم است. سعی کنید مقالات و کتاب هایی که در انها راه هایی برای کسب مهارت خودکنترلی ارائه می کنند را مطالعه کنید. افرادیکه در اطراف خودتان دچار همین مشکل بوده اند ولی توانسته اند آن را برطرف کنند را بشناسید، با آنها صحبت کنید و از آنها راهنمایی بخواهید.

منبع: e-teb.com

پذیرش و کنار آمدن با فرآیند پیری

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

دکتر جین هارتسین

آرنولد شوارتزینگر بیان می کند او از اینکه در آینه چهره 63 ساله ی خود را نگاه کند احساس خوبی ندارد و از این لحاظ بسیار احساس سرخوردگی می کند. البته واکنش او چندان هم خاص و منحصر به فرد نیست، پیر شدن و افزایش سن برای اکثر انسان ها ناراحت کننده است اگر چه ممکن است برخی افراد مثبت اندیش باشند وسعی کنند نقاط منفی را نبینند اما تغییراتی که در بدن انسان، ظاهر، سلامتی و مهارت هایی که قبلا می توانستید انجام دهید و اکنون نمی توانید، قابل نادیده گرفتن و ناچیز شمردن نیستند. قدرت بینایی ما مثل زمانی که جوانتر بودیم نیست هم چنین نمی توانیم کارها را به همان شکلی که در گذشته انجام می دادیم انجام دهیم در واقع نوعی احساس فقدان در این میان وجود دارد. به خصوص در مورد تغییراتی که در ظاهر افراد اتفاق می افتد. به طور خلاصه می توان گفت حقیقت این است که پذیرش تغییر بسیار سخت است و پیر شدن و پا به سن گذاشتن داستان همین تغییر است.

افراد ممکن است زمانی که نشانه های پیر شدن را در خود می بینند احساسات مختلفی را تجربه کنند و به شکل متفاوتی با آن رو به رو شوند. پذیرفتن تغییر دشوار است و هر کسی واکنش مختلفی نسبت به آن از خود بروز می دهد. برخی افراد پیر شدن را در آغوش می گیرند و به راحتی آن را می پذیرند و به عنوان فرصتی برای یادگیری چیزهای جدید و تجربه های نو می نگرند، برخی دیگر ممکن است به نوعی احساس سرگشتگی و گمشدگی کنند و نگران این مسئله باشند که هنوز کارهایی را که باید و یا می خواسته اند به سرانجام برسانند به پایان نرسانده اند. در حقیقت فرآیند پیر شدن و پا به سن گذاشتن هر کسی را تحت تاثیر قرار می دهد. به طور کلی این احساس از دست دادن توانایی هایی که در گذشته داشته ایم و اکنون فاقد آنها هستیم برای همۀ افراد ناراحت کننده است.

آیا ممکن است بتوان از فرآیند پیر شدن جلوگیری کرد؟ آیا این مسئله مهم تر از این است که ما در زندگی خود کجا هستیم و به چه چیزهایی دست پیدا کرده ایم؟ به عقیدۀ من اینکه در چه سنی هستیم نمی تواند برای شخص غرور آفرین باشد. مسئله ای که این میان غرور آفرین است این است که تاکنون در زندگی خود به چه چیزهایی دست پیدا کرده ایم. در واقع اینکه کجای زندگی هستیم و در این زندگی چه کسانی حضور دارند و با آن ها رفت آمد می کنیم است که می تواند غرور آفرین باشد و یا خیر.

البته پذیرش تغییراتی که در اثر بالا رفتن سن در انسان اتفاق می افتد دشوار است ولی تحقیقاتی صورت گرفته که نشان می دهد افزایش سن به طور موقتی ممکن است باعث افسردگی شود ولی به مرور احساس شادی و نشاط در انسانها ایجاد می کند.

اغلب افراد در جوانی ممکن است دوران سختی را پشت سر بگذارند و تجربیات تلخی داشته باشند و از این تجربیات برای ساختن آینده ای بهتر استفاده کنند، اما در زمانی که سن بالا می رود مسئولیت های افراد بسیار کمتر می شود و افراد می توانند با تمرکز بیشتر کارهایی را که همیشه در زندگی به دنبال یاد گرفتن آنها بوده اند و به آن علاقه داشته اند را انجام دهند و از آن لذت ببرند.

آیا به راستی ما به اندازۀ احساساتمان جوان هستیم؟ شاید حقیقت این است که زمانی که شما احساس سلامتی و شادابی کنید انگیزۀ بیشتری برای انجام کارهای جدید و یادگیری مسائل تازه دارید، به اندازه ای که احساسات مثبت را در خود پرورش دهید این انگیزه نیز بالاتر می رود. همان طور که جامعه به سلامتی افراد اهمیت می دهد و از این مسئله آگاه است افراد میانسال نیز می توانند از این مزیت برخوردار باشند که سلامتی آن ها حائز اهمیت است. ما هم چنین مخالف فرهنگی هستیم که تنها بر اهمیت جوانی تمرکز می کند. رسانه ها اغلب تاکید زیادی دارند بر اینکه چهرۀ شما بایستی جوان تر بماند و شما باید احساس جوانی کنید و پیغام آنها این است که پیر شدن و پا به سن گذاشتن بخش ترسناکی از زندگی هر شخص است. متأسفانه راهی برای مقابله با این پیغام ها نیست ولی شما باید خودتان مخالف این تبلیغات باشید. شما می توانید به نوعی منطقی و واقع بینانه با این مسئله روبه رو شوید و آن را به عنوان بخشی از زندگی خود بپذیرید و از آن لذت ببرید.

پذیرش افزایش سن نسبت به جنسیت افراد متفاوت است و زنان و مردان هر کدام به شکل متفاوتی به آن واکنش نشان می دهند. تاریخ نشان داده است که مردان راحت تر با این مسئله کنار می آیند و آن را می پذیرند به خصوص زمانی که این تغییرات در چهرۀ آن ها ظهور پیدا می کند. در گذشته مردها در زمینه های شغلی و موفقیت های مالی ای که می توانستند داشته باشند بیشتر دچار پشیمانی می شدند اما زن ها مدت زمان طولانی با این مسئله نمی توانستند کنار بیایند و سعی می کردند با انجام عمل های جراحی و پلاستیک و کارهای دیگری از این قبیل این فرآیند را نادیده بگیرند. اما امروزه مردان نیز به ظاهر خود اهمیت می دهند و زنان نیز بیشتر نسبت به گذشته در اجتماع حضور دارند و شاغل هستند بنابراین در مبارزه با پیری بین زنان و مردان نوعی تعادل و توازن بیشتری ایجاد شده است.

بنابراین چه کارهایی برای مدیریت فرآیند پیر شدن می توان انجام داد؟ و چگونه با احساسات مثبت و منفی ای که به دنبال آن یم آید کنار بیاییم؟ دستور العمل هایی در زیر ارائه می کنیم.

از خود مراقبت کنید.

سعی کنید برنامه ورزشی برای خود تنظیم کنید. تغذیۀ صحیح داشته باشید و به سلامتی خود اهمیت دهید. هیچ زمانی برای شروع کردن این برنامه ها دیر نیست و شما در هر سنی می توانید از مزایای به کار گیری این دستورالعمل ها چه از نظر ذهنی و چه فیزیکی برخودار شوید.

خوش بین باشید.

داشتن نگرش مثبت نسبت به زندگی ارتباط نزدیکی به طول عمرتان بالاتر و جسم سالم تر دارد. در واقع برخی تحقیقات به این نتیجه رسیده اند که داشتن نگرش مثبت نسبت به زندگی می تواند ریسک بسیاری از بیماری های جسمی مانند مشکلات قلبی را کاهش دهد. یک ضرب المثل آمریکایی می گوید «قادر باشید از لیموناد لیمو بگیرید» داشتن نگرشی مثبت به این اندازه می تواند به شما کمک کند که احساس بهتری نسبت به سن خود داشته باشید.

محدودیت های خود را کاهش دهید و آن ها را به حداقل برسانید.

چیزهایی را تجربه کنید که باعث شوند از محدودۀ عادت ها فراتر روید. همیشه انجام چه کاری برایتان خواستنی بوده؟ شاید زمان آن رسیده که به کلاس آشپزی بروید و یا زبان مورد علاقه تان را فرا بگیرید. شاید شما همیشه دوست داشته اید به مکان مشخصی سفر کنید ولی زمان کافی برای این کار را نداشتید اما اکنون وقت آن فرا رسیده است. ایجاد تجربیات جدید باعث می شوند  که ذهن شما جوان تر و سالم تر بماند.

اجتماعی باشید.

سعی کنید اطراف خود را پر از آدم های مثبت اندیش کنید و بیشتر با آنها ارتباط برقرار کنید و تماس های اجتماعی خود را با افراد بیشتر کنید.

این مسئله را بپذیرید:

پذیرش تغییر دشوار است. پذیرش این مسئله که شما همان فردی نیستید که در سن 20 یا 30 سالگی بوده اید. و دیگر فاقد آن توانایی ها شده اید اما سعی کنید این تغییر را به مرور بپذیرید (البته نه در زمان کوتاه بلکه در طولانی مدت با آن روبرو شوید.) شما می توانید آن را در آغوش بگیرید و به بهترین شکل از آن لذت ببرید.

منبع: ساینس دیلی

تعیین ارزش های محیط کار

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

روان شناسی مدیریت؛ راهنمایی برای کارفرمایان

هر کدام از ما برای محیط کاری، ارزش های مخصوص خود را داریم. و هرچند شما نمی توانید اطمینان حاصل کنید که ارزشهای مورد نظر تمام افراد در محیط کار شما بر آورده شده است، اما شما می توانید افرادی را استخدام کنید که مناسب محیط کار شما هستند. در این مقاله، ما به این مساله خواهیم پرداخت که چگونه این ارزش ها را بهتر بشناسیم و رویکردهای رفتاری را به کار بگیریم که باعث می شود هرفرد در یک مجموعه، به اصطلاح “مثل ساعت کار کند”.

 

اهمیت ارزش های محیط کاری

 

ارزش های محیط کاری مهمترین اصولی هستند که شما را در چگونگی انجام کارها راهنمایی می کنند. شما با این اصول عمیق، درست و یا غلط بودن شیوه های کارکردن را مشخص می کنید، و به شما کمک می کنند مهمترین انتخاب های کاری خود را انجام دهید.

برخی از نمونه های ارزش های محیط کاری ( که می توانند زمینه هایی برای تعارض و کشمکش نیز باشند) از این قرار هستند:

  • مسئولیت پذیری
  • موثر و کارآمد بودن
  • تمرکز بر روی جزئیات
  • کیفیت ارایه کار
  • داشتن صداقت کامل
  • عمل به تعهدات
  • قابل اعتماد بودن
  • تعامل مثبت با دیگران
  • انجام کارها در زمان مشخص شده
  • کمک به دیگران
  • یک عضو موثر در کار تیمی
  • احترام به سیاست ها و مقررات شرکت و یا نهاد، و احترام به دیگران
  • بردباری و انتقاد پذیری

 

  • ارزش‌های محیط کار سازمان و نهاد شما، ادبیات و فرهنگ حاکم بر سازمان شما را مشخص می سازند، و به صورت کلی مشخص می کنند که در سازمان شما چه اموری دارای ارزش هستند، و مطابقت ارزش‌های کارکنان شما با این ارزش‌ها نیز بسیار حائز اهمیت است.

 

  • زمانی که این مطابقت وجود داشته باشد، افراد یکدیگر را درک خواهند کرد، هرفرد کار درست را برای مقصودی درست انجام می دهد، و این هدف مشترک و درک مشترک به افراد کمک می کند تا روابط کاری سالم و موثری را بنا کنند. از یک دیدگاه کلی تطابق ارزش ها به سازمان در رسیدن به هدف نهایی کمک می کند.

 

  • زمانی که ارزش‌ها یکسان نیستند، کار افراد در جهت اهدافی متفاوت، با انگیزه هایی متفاوت، و ناگزیر با نتایجی متفاوت انجام می شود. این مسئله می تواند موجب آسیب دیدن روابط کاری، بهره وری، رضیات شغلی، و ظرفیت های خلاقانه شود.

 

  • مهمترین کاری که شما می توانید در هنگام انجام مصاحبه کاری با یک فرد انجام دهید آگاه شدن از ارزش‌های محیط کاری اوست. شما می توانید مشکل کمبود مهارت های افراد را با آموزش برطرف سازید، و به آنها در کسب تجربه و مهارت های لازم کمک کنید، اما تغییر ارزش‌های آنها کار بسیار دشواری خواهد بود، و تا زمان تغییر ارزش‌ها، آنها نیروی کاری مشکل ساز خواهند بود.

 

چگونه ارزش های مهم محیط کاری افراد را بیابیم

 

پیش از آنکه شناسایی ارزش‌های دیگران را فرا بگیرید، ابتدا اطمینان حاصل کنید که ارزش های خود را به درستی درک کرده اید و می شناسید. برای مثال، آیا پایبندی به زمان بندی تحویل یک پروژه کاری بر ارائه ی یک کار ممتاز ارجحیت دارد؟

  • زمانی که درک کاملی از ارزش هایی که برای شما بیشترین اهمیت را دارند پیدا کردید، می توانید ارزش های دیگران را نیز بهتر تشخیص داده و درک کنید. هدف شما از تشخیص این ارزش ها، ارتقاء هوشیاری و تشویق رفتار و عادت های درست است.
  • انجام این کار را با گفت و گو در باره ی ارزش های مهم محیط کار با افرادی در گروه شروع کنید که بیشترین احترام را برای آنها قائل هستید. از آنها بخواهید با استفاده از بارش فکری brain storm، ارزش هایی که به نظر آنها معمولا در افراد کار آمد وجود دارد را برشمرند، و لیستی از این ویژگی ها بر روی وایت برد و یا بر روی یک صفحه یادداشت کنید بگونه ای که آنها بتوانند ببینند.

زمانی که نظرات خود را به صورت کامل بیان کردند، با کمک یکدیگر لیست تهیه شده را خلاصه کرده و از میان این ارزش ها 5 مورد از مهمترین ارزش های محیط کار را انتخاب کنید.

سپس، در مورد اینکه افراد معمولا چگونه به این ارزش ها به صورت روزمره عمل می کنند گفت و گو کنید. همچنین چگونه این ارزش ها را در زندگی خود بکار می گیرند؟ و چگونه می توانید این رفتارها را تشویق کنید؟

شما همچنین می توانید با هر کدام از افراد گروه به صورت جداگانه صحبت کنید تا به نحو بهتری از ارزش های آنها مطلع شوید. آنها را برای کشف و بیان عقاید و ارزش های خود تشویق و راهنمایی کنید، و یا تنها رفتار آنها را مشاهده، و مورد بررسی قرار دهید.

برای مثال، افراد گروه ممکن است بگویند که برای کار تیمی ارزش قائل هستند، اما افرادی که تا دیروقت برای کمک به همکار خود می مانند هستند که این ارزش را در عمل نشان می دهند.

بعلاوه، به کتابچه و یا دفترچه مقررات مربوط به کارمند خود نیز توجه کنید. سازمان ها عمدتا به این روش لیستی از ارزش های مورد نظر خود فراهم می کنند. باید به این مسئله توجه زیادی نشان دهید.

همچنین می توانید ارزش های سازمانی را با مشاهده ی نحوه ی عملکرد افراد در شرکت، و با بررسی اقداماتی که سازمان در چند سال اخیر انجام داده است تشخیص دهید.

 

چگونه ارزش های محیط کار افراد را درک کنیم

برای تشکیل یک مجموعه ی منسجم، شما ابتدا باید افرادی را بیابید که بیشترین همسویی و مطابقت را با فرهنگ و ارزش های مجموعه دارند.

 

سوالات مصاحبه را برروی مسائل اصلی متمرکز کنید

زمانی که با یک عضو احتمالی گروه خود در آینده ملاقات می کنید، تمام تلاش خود را برای پی بردن به ارزش های محیط کار او به کار گیرید زیرا این مهمترین مسئله ای است که در یک مصاحبه باید به آن پی ببرید. چند روش برای انجام این کار وجود دارد.

اول، سوالاتی با تمرکز برروی ارزش های محیط کاری سازمان خودتان بپرسید. برای مثال، تصور کنید به دنبال همکاری برای مجموعه ی خود هستید که علاوه بر ارزش های دیگر، در مقابل تفاوت های فرهنگی کاملا مدارا باشد.

 

پس از او سوالاتی مانند مواردزیر بپرسید:

  • زمانی را شرح دهید که می باید با افرادی گوناگون و متفاوت کار می کردید. چگونه به دیدگاه ها و عقاید آنها بردید و از آنها شناخت پیدا کردید؟ چگونه شیوه ی کار خود را برای موفقیت بیشتر در محیط کار با آنها مطابقت دادید؟ و از این شرایط چه نتیجه ای گرفتید؟
  • آیا تا به حال شاهد تفاوت و تضاد نظرات و عقاید خود با فردی در مجموعه ی همکاران خود بوده اید؟ چگونه بر این تفاوت ها فایق آمدید؟

این سوالات مصاحبه شونده را به باز کردن مسائل و بیان اینکه چگونه با این مسائل برخورد کرده است تشویق می کند.

 

استفاده از سناریوهای نقش بازی

زمانی که با کارمند جدیدتان مصاحبه می کنید، از تکنیک هایی مثل اجرای یک نقش استفاده کنید تا شیوه ی کار او را در عمل  مشاهده کنید.

سناریوهایی را ترتیب دهید که هوشمندانه ارزش های کاری مورد نظر شما را هدف گرفته اند. افراد در حال اجرای یک سناریو مجبورند در موقعیت مورد نظر فکر کرده و عمل کنند، که در نتیجه وانمود کردن، و رفتار مطابق با آنچه ممکن است فکر کنند مطلوب شماست، برای آنها دشوارتر خواهد شدو این مسئله به شما اجازه می دهد ببینید در هنگامی که این فرد عضوی از مجموعه ی شما باشد چگونه رفتار خواهد کرد.

 

به سوابق کاری افراد توجه کنید

شما همچنین باید سوابق کاری متقاضی را نیز مورد بررسی قرار دهید. به سوابق کاری آنها در سازمانهای دیگر توجه کنید تا به تضاد احتمالی ارزش ها پی ببرید ( این مسئله در صورتی که آنها با یک شرکت رقیب شناخته شده همکاری می کرده اند کاملا مشهود خواهد بود).

همواره به خاطر داشته باشید که اگر چه اکثر افراد را با راهنمایی می توان با فرهنگ محیط کار سازگار ساخت، برای برخی از افراد حرفه ای در یک زمینه تغییر اولویت ها دشوار خواهد بود. تغییر ارزش های عمیق می تواند به سختی اتفاق بیفتد.

 

از آزمون های روانشناختی بهره بگیرید

آزمون های روانشناختی می توانند برای تشخیص ارزش ها و اعتقادات متقاضی کار مفید باشند، زیرا این آزمون ها به صورت استاندارد و برای این مقصود طراحی شده اند. در این روش متقاضی نمی تواند صرفا به شما چیز هایی را بگوید که فکر می کند دوست دارید بشنوید. بلکه، باید به سوالاتی پاسخ دهند که به عمیق ترین ارزش ها، اعتقادات، و انگیزه های آنها می پردازد. شما می توانید از آزمون هایی مانند پرسشنامه های روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا برای شناخت بسیاری از جنبه های تجربیات میان فردی، ارزش ها، و احساسات افراد استفاده کنید.

مترجم: محمد آلاله

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

رضایتمندی زندگی و هفت عامل موثر بر آن

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

برنامه روان‌شناسی مثبت

رضایت از زندگی اصطلاحی پیچیده است و اغلب با هیجان شادی یکسان در نظر گرفته می شود، اما در واقع این اصطلاحات دارای دو مفهوم مجزاء می باشند. رضایت از زندگی این گونه تعریف می گردد: ارزیابی یک نفر در مورد کل زندگی نه هیجانات و احساسات تجربه شده در لحظه.

رضایت از زندگی چیست ؟

و تفاوت آن با شادی چیست؟

شادی یک تجربه در لحظه و آنی می باشد، در حالیکه رضایت از زندگی احساس شادی ای است که هنگام مشاهده کل زندگیمان مانند یک تابلوی بزرگ پیدا می کنیم. این نکته به صورت واضح تری تفاوت بین رضایت از زندگی و شادی را توضیح می دهد. رضایتمندی زندگی مبتنی بر معیار مشخصی نمی باشد که محققان بتوانند ارزشمند در نظر بگیرند، اما در عوض بر اساس قضاوت های شناختی خودتان از عناصری می باشد که شما می توانید ارزشمند به حساب آورید.

کیفیت زندگی بر اساس پژوهش ” مطالعه رضایت از زندگی ”  مرتبط با شرایط زندگی نظیر غذا ، بهداشت ، سرپناه و غیره می باشد. در مقابل، رضایت از زندگی به صورت وضعیت هیجانی مانند شادی یا غم تعریف می گردد.

همچنین ما می توانیم تئوری رضایت از زندگی را با استفاده مدل PERMA درک کنیم که توسط مارتین سلیگمن بنیانگذار روانشانسی مثبت تعریف شده است ( سلیگمن 2011 ) .

به طور کلی، با هر سطح از رضایت که شما دارا هستید، با انتخاب عناصری که موجب شکوفایی شما می شوند، می توانید سطح بهزیستی خود را توصیف کرده و گسترده کنید

دانیل گیلبرت پرفسور روانشناسی دانشگاه هاروارد در تعریف شادی این گونه می گوید : هر چیزی که از ان لذت می بریم ( گیلبرت 2009 ). خلق ما همیشه در حال تغییر می باشد.

فاکتور های سهیم در رضایت از زندگی

منابع رضایتمندی زندگی تا کنون به طور کل مشخص نگردیده اند اما آنچه مشخص شده، این است که این منابع ترکیب پیچیده از موارد زیر می باشند :

  • اقدام جمعی
  • رفتار فردی
  • تجربیات حسی ساده
  • شناخت عالی
  • ویژگی های شخصیتی و پایدار فرد
  • محیط زیست
  • فاکتور های تصادفی و شانسی

همانطور که روت وینهوون در مطالعه رضایت از زندگی بیان می کند .

تفاوت در رضایت از زندگی در بین ملل گوناگون مورد مطالعه قرار گرفته است؛ این گونه نشان داده شد که شرایط زندگی از جمله عوامل تعیین کننده در زمینه رضایت از زندگی می باشند. به همین دلیل کشورهایی با رونق اقتصادی بهتر  نسبت به کشورهای ضعیف تر رضایت از زندگی بیشتری را تجربه می کنند .

همبستگی بین درآمد و رضایتمندی زندگی در کشور های فقیر تر با کشور های قوی مقایسه گردیدند . رضایتمندی زندگی در کشور های با رویکرد برابری و تساوی بالاتر می باشد ؛ مردم نابرابری کمتر را تجربه خواهند کرد و قادر هستند تا شیوه زندگی را انتخاب نمایند که به بهترین نحو با توانایی ها و خواسته هایشان جور در می آیند و این در صورتی است که برابری و تساوی حقوق بیشتر مد نظر است.

تحصیل نیز موضوعی جالب توجه هنگام مطالعه رضایت از زندگی می باشد. همانطور که در تفاوت رضایتمندی بین منبع کشور ها اشاره گردید، کشور های با تحصیلات بالاتر به طور معمول سطوح بالاتر رضایتمندی را تجربه می کنند، اما این تحصیل فرصت را برای پیامد های آزاردهنده ایجاد می کند: از دست دادن فرصت هایی که به دلیل تحصیل کردن نمی شود از انها استفاده کرد، رقابت شغلی یا حتی کمبود شغل ها. گفته می شود که افراد با تحصیلات بیشتر تمایل دارند بیشتر رویدادهای مطلوب را تجربه کنند و تحمل شکست را ندارند.

متغیر هایی نظیر بهداشت روانی و فیزیکی، انرژی، برونگرایی و  هم‌دلی نشان داده اند که با افراد راضی همبستگی قوی دارند اما بعضی مواقع سخت است تا مشخص نمود که آیا اینها نتایج رضایت از زندگی هستند یا علت آن.

بدون شک تجربیات قبلی ما بر روی تفکر ما در مورد رضایت از زندگی تاثیر می گذارد. تحقق زندگی رضایت بخش برای خودتان تنها بواسطه شرایط انتخاب نمی گردد؛ همچنین این زندگی متاثر از روش تفکر شما می باشد و به محیط اطراف شما ربط دارد .

اندازه گیری رضایتمندی زندگیتان

رضایت از زندگی در شروع در دهه 1960، در زمانی که به موضوع بزرگ بحث تحقیقاتی تبدیل شده بود، در اصل تصور می شد به صورت بیرونی و عینی اندازه گیری گردد؛ به روش اندازه گیری ضربان قلب یا فشار خون. از آن زمان به بعد، این موضوع آشکار می گردد که رضایتمندی زندگی بایستی به طور ذهنی و نه عینی اندازه گیری شود؛ تکنیک هایی که به طور معمول استفاده گردیدند عبارتند از تحقیقات ، پرسشنامه ها و مصاحبه ها .

اندازه گیری رضایت از زندگی فقط روشی نیست تا ببینیم افراد شاد در زندگی چه می کنند، بلکه روشی است برای تعیین اینکه چگونه افراد شاد نیستندبا افزودن نقطه نظرات مثبت که از تجربیات ذهنی فردی نشات می گیرند، متخصصان بالینی و محققان  می توانند انچه افراد را شاد ی یا غمگین می کند را شناسایی کنند.

رضایتمندی با مقیاس زندگی (SWLS) اندازه گیری می شود که توسط اد دینر ایجاد شده است. این مقیاس شامل پنج بیانیه می باشد ( برای مثال شرایط زندگی من عالی هستند ) که شرکت کنندگان نظر خود را نسبت به هر کدام ابراز می کنند. این ارزیابی ابعاد اشکار را مشخص نمی کند رضایت جسمی  و مالی، و بیشتر ارزیابی ذهنی کلی ازمودنی را می سنجد.

آیا شما می توانید از زندگی اتان حس رضایت بیشتری داشته باشید ؟

بله . اگر شما از زندگی اتان به اندازه ای رضایت ندارید که شما می خواهید باشد ، می توانید کار هایی را برای تغییر این وضعیت انجام دهید . چیز هایی دوستانی پیدا کردن، اهداف و زندگی کردن در حال نشان داده اند که رضایتمندی زندگی افراد را افزایش می دهند.

روابط با میان افرادی که شما به انها عشق می ورزید، می تواند بر این موضوع تاثیر بگذارد که چگونه شما از زندگیتان حس رضایتمندی داشته باشید. برای مثال، مطالعات در جوامع غربی نشان داده اند که حضور صرف فرزند در زندگی زوجین به طور خودکار رضایت مندی زندگی را افزایش نمی دهد. ترجیحا ، روابط خوب (یا بد) که با این کودکان ساخته می شوند ، ارزیابی شما را از ان تغییر خواهد داد .

رضایتمندی با مقیاس زندگی

مطابق با تحقیقی که در مورد اعتبار مقیاس های رضایتمندی زندگی انجام گرفته بود، یکی از مهم ترین سنجش ها مبتنی بر ترجیحات و ارزش های افراد می باشد (دینر ، اینگلرهارت و تای 2013 ) . هر چند ما جهان مشابه را به اشتراک می گذاریم، ارزش مشابه را به سختی می توانیم به اشتراک بگذاریم چون ما چیز هایی متفاوت را تجربه می کنیم و به زندگی به روشی متفاوت نگاه می کنیم .

برای اندازه گیری رضایت از زندگیتان می توانید مقیاس رضایت از زندگی که در انتهای این مقاله امده است را پر کنید.  این مقیاس یک ابزار  5 آیتمی کوتاه می باشد که برای اندازه گیری قضاوت های شناختی جهانی برای زندگی طراحی گردید . این مقیاس تنها یک دقیقه زمان نیاز دارد تا کامل گردد .

مشاوره عملی

درآمد و تحصیل نشان داده اند که باعث افزایش رضایتمندی زندگی می شوند اما عمدتا این رضایتمندی بدان دلیل می باشد که آنها در جهانی که ما امروزه زندگی میکنیم ، بی نهایت ارزشمند می باشد . با افراد مورد علاقه‌تان روابط برقرار کنید ، اهداف قابل دستیابی را برای خودتان ایجاد نمایید و خودتان را در موقعیت هایی قرار دهید که می توانید نقاط قوت و توانایی های شخصی را در آن موقعیت تمرین کنید ؛ این مقیاس به شما کمک خواهد کرد تا احساسات رضایتمندی بیشتر را تجربه نمایید . اگر شما می توانید این چیز ها را انجام دهید پس می توانید از خودتان و افراد پیرامون خودتان سود ببرید.

پرسشنامه زیر را بر اساس 7 پاسخ زیر برای خود علامت بزنید. در نهایت امتیاز خود را اعداد کنار هر آیتم جمع بزنید تا میزان رضایت از زندگی خود را بسنجید.

  • کاملا موافقم 7
  • موافقم 6
  • تا حدی موافقم 5
  • نظری ندارم 4
  • تا حدی مخالفم 3
  • مخالفم 2
  • کاملا مخالفم 1

از بسیاری جهات زندگی من به ایده ال های من نزدیک است ……….

وضعیت زندگی من عالی است………

من از زندگیم راضی هستم ………

آن چیز مهمی که در زندگی می خواستم را دارا هستم ……..

اگر می توانستم زندگیم را کنترل کنم در واقع هیچ چیز را تغییر نمی دادم ……..

  • بسیار راضی 31-35
  • رضایت بخش 26-30
  • تا حدی راضی 21-25
  • خنثی 20
  • تا حدی ناراضی 15-19
  • ناراضی 10-14
  • بسیار ناراضی 5-9

منابع

Barker, E. (2014, March 15). How To Be More Satisfied With Your Life – 5 Steps Proven By Research. Retrieved May 26, 2015, from http://time.com/25208/howtobemoresatisfiedwithyourlife5stepsprovenbyresearch/ Here

Diener, E., Emmons, R., Larson, R., & Griffin, S. (n.d.). The Satisfaction with Life Scale. Retrieved May 27, 2015, from http://www.unt.edu/rss/SWLS.pdf  here

Diener, E. (n.d.). The Satisfaction with Life Scale. Retrieved May 27, 2015, from

http://www.ppc.sas.upenn.edu/lifesatisfactionscale.pdf  here

Diener, E., & Pavot, W. (1993). Review of the Satisfaction With Life Scale. Retrieved May 27, 2015, from

http://www.ksbe.edu/_assets/spi/pdfs/survey_toolkit/other_samples/pavot_diener.pdf here

Hsu, B. (n.d.). Happiness versus Life Satisfaction: What’s the Difference? Retrieved May 28, 2015, from

http://www.patheos.com/blogs/blackwhiteandgray/2012/10/happinessversuslifesatisfactionwhatsthedifference/ here

 

Life Satisfaction. (n.d.). Retrieved May 22, 2015, from http://www.oecdbetterlifeindex.org/topics/lifesatisfaction/ here

Veenhoven, R. (n.d.). The Study of Life Satisfaction. Retrieved May 25, 2015, from

http://www2.eur.nl/fsw/research/veenhoven/Pub1990s/96dfull. pdf here

نقشۀ ذهنی

 

رویکردی قوی به یادداشت برداری که هم چنین با عنوان های نقشۀ ذهنی نه نقشۀ مفهومی و نمودار عنکبتوتی نیز نامیده می شوند.

افکارتان را به صورتی کاراتر و موثر سازماندهی کنید.

آیا تا به حال پیش آمده موضوعی را بررسی کنید اما در نهایت خود را با صفجاتی از اطلاعات پراکنده بیابید که مناسبت مشخصی هم با یکدیگر ندارند؟

اینجا جایی است که نقشۀ ذهنی می تواند به شما کمک کند.

نقشه ذهنی به شما کمک می کند که به صورتی موثرتر چیزها را یاد بگیرید. کیفیت راه هایی که می توانید از طریق آن اطلاعات را ثبت و جمع آوری کنید افزایش می دهد و هم چنین باعث می شود خلاقیت شما در حل مشکلات افزایش پیدا کند.

با استفاده از نقشۀ ذهنی شما می توانید به سرعت ساختار یک مسئله را درک کنید. هم چنین شما می توانید به راحتی اطلاعات را با هم تطبیق دهید و حقایقی که به مسئله مربوط است رااز حقایق غیر مربوط جدا کنید و آنها را بشناسید.

علاوه بر این، نقشۀ ذهنی به شما کمک می‌کنند که به راحتی اطلاعات را به یاد بیاورید همان گونه که انها را ذهن خود دسته بندی کرده بودید و برای حل مشکلات آنها را مرور کنید.

نقشۀ ذهنی چیست؟

نقشۀ ذهنی توسط تونی بزان و مشاورانش مرسوم شد. آنها به جای استفاده از یادداشت هایی که قبلا به صورتی فهرستی برای دسته بندی مطالب استفاده می شد از یک ساختار دو بعدی استفاده کردند.

نقشۀ ذهنی که تونی پیشنهاد داد بسیار مفید تر و فشرده تر از یادداشت های سنتی بود و نقشۀ ذهنی تنها یک سمت کاغذ را می گیرد و این باعث می شد که شما به راحتی به ایده های جدید دست پیدا کنید.

اگر شما بعد از تهیۀ نقشۀ ذهنی به اطلاعات بیشتر دست پیدا کردید شما می توانید به راحتی آنها را با اطلاعات موجود ترکیب کرده و به راه حل های جدید دست پیدا کنید.

علاوه بر این، با استفاده از نقشۀ ذهنی شما می توانید یک پروژه یا مسئله بزرگ را به قطعات کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کنید. به این شکل برنامه ریزی شما برای انجام کار موثرتر خواهد بود بدون اینکه سردرگم شود و یا قسمت مهمی از اطلاعات را فراموش کنید.

یک نقشۀ ذهنی خوب موضوع را به گونه ای شکل می دهد که شما با نگاه کردن به آن می توانید به راحتی نکات مهم و اطلاعات مربوط را بیابید و نحوۀ ارتباط اطلاعات را با یکدیگر درک کنید. این مسئله باعث می شود که اطلاعات برای شما به سرعت قابل دسترس و بازیابی باشد. و با یک مرور کوتاه بر روی نقشۀ ذهنی می توانید به آسانی به سرنخ هایی که برای حل مشکل به آن نیاز دارید دست پیدا کنید.

زمانی که در نقشۀ ذهنی خود از رنگ ها، تصاویر و یا اشکال استفاده می کنید نقشه ذهنی شما بیشتر شبیه یک اثر هنری خواهد شد.

کاربردها

استفاده از نقشه ذهنی برای موارد زیر مفید است.

  • بارش فکری چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی
  • خلاصه سازی اطلاعات و یادداشت برداری
  • طبقه بندی اطلاعات براساس منابع آنها
  • فکر کردن به مسائل پیچیده و پرداختن به آنها به روشی ساده تر
  • ارائۀ اطلاعات به شکلی که تصویر کلی موضوع شما را نشان می دهد.
  • مطالعه و به خاطر سپردن اطلاعات

چگونگی کشیدن نقشه ذهنی

برای اینکه یک نقشۀ ذهنی بکشید مراحل زیر را دنبال کنید.

1- موضوعی که روی آن مطالعه می کنید را در وسط صفحه بنویسید و یک دایره دور آن بکشید. همانگونه که در شکل 1 ترسیم شده است.

(نمونه ساده ما ایده های مختلف یک فرد (طوفان فکری) را نشان می دهد که می خواهد یک سخنرانی موفق داشته باشد)

 

2- زمانی که این دایره را ترسیم کردید زیر مجموعه های مهم و اساسی آن را (و یا اطلاعاتی را که مرتبط با موضوع است) در نظر بگیرید و آنها را توسط خطهایی که از دایره به بیرون می کشید مشخص کنید.

 

3- زمانی که شما وارد موضوع می شوید و به هر یک از زیر مجموعه ها می پردازید اطلاعات جدیدی را که مربوط به زیر مجموعه های اصلی است اشکار می کنید که دوباره این اطلاعات نیز هر کدام به صورت خوشه ای زیر مجموعه عناوین قبلی قرار می گیرند.

همانگونه که در شکل 3 نشان داده شده است.

 

5- زمانی که اطلاعات جدیدی به دست آوردیدآن را به موضوع مربوطه متصل کنید. یک نقشۀ ذهنی کامل دارای خطوطی اصلی است که از مرکز یعنی موضوع مسئله به بیرون کشیده می شود. موضوعات زیر مجموعه ای از شاخه های این خطوط هستند. دقیقا مانند یک درخت نیاز ی نیست که شما نگران ساختاری باشید که ایجاد می کنید. زیرا اطلاعات جدید خود در قسمت مربوطه قرار می گیرند..

در حالیکه کشیدن نقشۀ ذهنی با دست در بسیاری موارد منناسب خواهد بود اما امروز نرم افزارها و برنامه هایی وجود دارند که به شما در این کار کمک می کنند مانند:

Bubbus, Mindmeister, mind benins, mindiet

این نرم افزارها به شما کمک می کنند تا نقشۀ ذهنی خود را با کیفیتی بالاتر ارائه کنید و این امکان را خواهید داشت که آن را به راحتی ویرایش کنید.

استفاده از نقشۀ ذهنی به صورتی موثرتر:

زمانی که شما دریافتید چگونه از نقشۀ ذهنی استفاده کنید می توانید با روش های مخصوص به خودتان نقشۀ مورد نظرتان را تهیه کنید. پیشنهادات زیر به شما کمک می کند تا نقشۀ ذهنی خود را به صورتی موثر و کارا بکشید.

  • از کلمات مفرد و یا عبارات مفرد استفاده کنید. کلماتی که برای ایجاد نقشۀ ذهنی خود استفاده می کنید بایستی به گونه ای باشند که مفهومی را که قصد انتقال آن را دارند به خوبی نشان دهند و علاوه بر این آهنگ و شکل عنوان باید به گونه ای باشد که خواندن آن لذت بخش باشد.
  • از رنگ ها برای جدا سازی ایده های مختلف استفاده کنید. این کار به شما کمک می کند که نظراتی که مهم و ضروری هستند را از دیگر نظرات جدا کنید. هم چنین ویژگی بصری ای که به نقشۀ ذهنی شما می دهد باعث می شود که یادآوری آن سریع انجام شود هم چنین شماا می توانید با کمک گرفتن از رنگ، موضوعات مورد نظر خود را سازماندهی کنید.
  • از نمادها و تصاویر استفاده کنید. تصاویر بسته به کلمات به صورتی موثرتر می تواند به شما کمک کند تا اطلاعات را به خاطر بسپارید. یعنی زمانی که یک نماد و یا نشانه برای شما معادل با مفهومی خاص است از آن استفاده کنید.
  • از لینک ها استفاده کنید، اگر اطلاعات یک قسمت از نقشه ذهنی شما با اطلاعاتی در قسمت دیگر مرتبط است شما می توانید از خطوطی برای نشان دادن ارتباط بین این اطلاعات استفاده کنید. این ویژگی به شما امکان می دهد و تا پیوستگی و رابطۀ بین اطلاعات را بهتر درک کنید و بفهمید که چگونه یک ویژگی در نقشۀ ذهنی اطلاعات دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد.

نکات کلیدی

ترسیم نقشۀ ذهنی روشی بسیار موثر برای یادداشت برداری است. ترسیم نقشۀ ذهنی نه تنها حقایق را نشان می دهد بلکه ساختار کلی یک مسئله و اطلاعات مرتبط بهم با آن را نیز نشان می دهد. این نقشه ها به شما کمک می کنند که به صورتی خلاقانه فکر کنید. و بین اطلاعات ارتباط برقرار کنید.

نقشه های ذهنی برای خلاصه سازی اطلاعات و طبقه بندی آنها مفید است. این نقشه ها هم چنین برای حل خلاقانۀ مسائل مفید است.

برای اینکه از نقشۀ ذهنی به صورت موثر تری استفاده کنید کلمات را با رنگ های مختلف پرینت بگیرید تا این ویژگی های بصری آنها را به یاد ماندنی کند و برای ایجاد راهی برای تفکر خلاقانه از تصاویر و نمادها استفاده کنید.

منبع: مقالات کانون مشاوران ایران

 

هدف گذاری فردی – چگونه برای خود هوشمندانه هدف گذاری کنیم

 

 

برنامه ریزی برای اینکه آنگونه که می خواهیم زندگی کنیم.

بسیاری از مردم احساس می کنند در زندگی هدفی ندارند. آنها سخت کار می کنند، اما احساس می کنند به چیزی که ارزش تلاش آنها را داشته باشد دست پیدا نمی کنند.چون به اندازه ی کافی زمان خود را صرف فکر کردن به اینکه از زندگی خود چه می خواهند نکرده اند. آیا ممکن است مسافرتی را شروع کنید بدون آنکه مقصد را بدانید؟ احتمالا خیر.هدف گذاری پروسه ی نیرومندی است که به شما در ترسیم آینده ی ایده آل خود کمک می کند و انگیزه ی شما را برای تحقق بخشیدن به آن افزایش می دهد.

هدف گذاری به شما در انتخاب مسیر زندگی کمک می کند. با آگاهی دقیق از اینکه در زندگی چه می خواهید، خواهید فهمید که تلاش های خود را برروی چه اموری متمرکز کنید. علاوه بر آن می توانید به سرعت چیزهایی را که موجب حواس پرتی شما می شوند و به آسانی می توانند شما را از هدفتان دور کنند تشخیص دهید.

 

چرا هدف تعیین کنیم؟

ورزشکاران حرفه ای سطح بالا، تاجران موفق و تمام افراد موفق در هر زمینه ای برای خود هدف تعیین می کنند. هدف گذاری به شما دید بلند مدت می دهد ودر کوتاه مدت به شما انگیزه می دهد. هدف گذاری باعث می شود که شما در تحصیل علم متمرکز عمل کنید، و به شما کمک می کند تا زمان و تمام امکانات خود را به گونه ای سازماندهی کنید که بیشترین بهره وری را از زندگی خود داشته باشید.

با بدست آوردن تعریفی صریح و روشن از اهداف خود، می توانید میزان موفقیت خود را درآن اهداف سنجیده و به دست آوردهای خود افتخار کنید. و در کارهایی که زمانی به نظر بسیار دشوار ودست نیافتنی می رسیدند پیشرفت را احساس کنید. بعلاوه اعتماد به نفس شما نیز بامشاهده ی توانایی ها و قابلیت هایتان در دست یابی به اهدافی که تعیین کرده بودید افزایش می یابد.

 

چگونه هدف گذاری را شروع کنیم؟

هدف گذاری خود را در چند سطح انجام دهید.

  • ابتدا تصویری کلی از کارهایی که می خواهید در زندگی (یا بطور مثال در 10 سال آینده) انجام دهید را ترسیم کنید و اهداف کلی خود را مشخص کنید.
  • سپس، این اهداف بزرگ را به اهدافی کوچک تر تقسیم کنید، این اهداف کوچک تر از کارهایی تشکیل می شود که برای دستیابی به اهداف بزرگ، ابتدا باید آنها را انجام دهید.
  • در پایان، هنگامی که برنامه ی خود را مشخص کرده اید، کار کردن برای محقق کردن اهداف خود را شروع کنید.

به این دلیل است که ما هدف گذاری را از ابتدا با توجه به اهداف بزرگ زندگی شروع می کنیم. سپس به برنامه ریزی برای کارهایی می پردازید که در طی – برای مثال- 5 سال آینده می توانید- انجام دهید، و پس از آن کارهایی را که در سال آینده، ماه آینده، هفته آینده، و امروز باید انجام شوند.

 

گام نخست:

هدف گذاری کلی زندگی

گام نخست در هدف گذاری فردی مشخص کردن چیزهایی است که می خواهید در زندگی به دست آورید ( یا حد اقل، در آینده ای دور). مشخص کردن اهداف زندگی به شما تصویری کلی از زوایای تصمیم گیری های بعدی خواهد داد.

برای اینکه هدف گذاری جنبه های مختلف زندگی شما را به صورتی گسترده و متعادل تری دربر گیرد، سعی کنید  اهداف خود را به صورت زیر دسته بندی کنید (شما می توانید دسته بندی های دلخواه خود را داشته باشید):

کار: میخواهید در کارتان به چه سطحی برسید؟ و یا چه موفقیت هایی را کسب نمایید.

مالی: می خواهید چقدر درآمد کسب کنید؟، تا چه اندازه و چگونه این مساله به کار شما مربوط می شود؟

تحصیلات: آیا دانش خاصی را می خواهید بیاموزید؟ چه اطلاعات و مهارت هایی را برای دست یابی به اهداف دیگر باید کسب کنید؟

خانواده: آیا می خواهید پدر و یا مادر باشید؟ اگر جواب شما مثبت است چگونه می توانید پدر و یا مادر خوبی برای فرزند و یا فرزندانتان باشید؟ دوست دارید شریک زندگی خود و یا دیگر اعضای خانواده، شما را چگونه فردی ببینند؟

هنر: آیا می خواهید در زمینه ی هنر به هدف خاصی برسید؟

رفتار: آیا مساله ای در رفتار خود می بینید که فکر می کنید مانع پیشرفت شما شده است؟ آیا رفتارهایی از خود می بیند که شما را آزار می دهند؟ اگر این گونه است برای بهبود رفتار خود هدف گذاری کنید و برای مشکل خود راه حلی بیابید.

جسمی: آیا اهدافی در زمینه ی ورزش دارید؟ آیا می خواهید در سنین بالا تر و پیری تندرست باشید؟ برای دست یابی به این اهداف چه خواهید کرد؟

تفریح و لذت بردن از زندگی: چه لذت هایی را می خواهید در زندگی تجربه کنید؟ ( باید همواره اطمینان حاصل کنید که بخشی از و قت خود را صرف رسیدن به لذت ها و سرگرمی های مورد علاقه خودکنید).

خدمت به جامعه: آیا می خواهید در بهتر کردن جهان شما هم نقشی داشته باشید؟ اگر جواب شما مثبت است فکر می کنید چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟

زمانی را کنار بگذارید و به این مسایل عمیقا فکر کنید، و سپس از هر دسته یک هدف ویا بیشتر را انتخاب کنید، اهدافی را انتخاب کنید که با خواسته های شما در زندگی مطابقت بیشتری دارند، و سپس یک بار دیگر اهداف خود را بازنگری کرده و اطمینان حاصل کنید اهداف مورد نظر شما تاحد ممکن کم شمار ولی پر اهمیت باشند و بتوانید تمام انرژی خود را براحتی برروی آنها متمرکز کنید.

اطمینان حاصل کنید که اهدافی را که تعیین کرده اید، آنهایی هستند که همیشه رویای رسیدن به آنها را درذهن داشته اید، و نه اهدافی که صرفا والدین، خانواده، یا کارفرمای شما برای شما تعیین کرده است ( اگر شما شریکی در زندگی خود دارید احتمالا برای تعیین اهداف خود خواسته های او را نیز در نظر می گیرید، با این حال اطمینان حاصل کنید که باخودتان رو راست هستید).

گام دوم:

تعیین اهداف کوچکتر

هنگامی که اهداف بزرگ زندگی خود را مشخص کردید، برنامه ای یک ساله از اهداف کوچک تر تهیه کنید که برای تحقق اهداف بزرگ زندگی ابتدا باید آنها را انجام دهید.

سپس برنامه هایی یک ساله، 6 ماهه، 1 ماهه، از اهدافی کوچکتر که برای تحقق اهداف بزرگ زندگی ضروری هستند تهیه کنید. هر یک از این برنامه های زمان بندی شده بر مبنای برنامه ی پیش از خود تهیه می شود سپس برنامه ای روزانه از کارهایی که باید انجام شوند تا هر روز در جهت تحقق اهداف بزرگ زندگی خود حرکت کنید.

در مراحل ابتدایی، اهداف کوچک تر شما ممکن است تنها از کار هایی مانند خواندن کتاب و بدست آوردن اطلاعات لازم برای تحقق اهداف سطوح بالاتر تشکیل شود. این کار به شما کمک می کند تا کیفیت هدف‌گذاری خود را بالا برده و اهدافی واقع گرایانه تر مشخص کنید.

در پایان برنامه های خود را بازنگری کنید، و اطمینان حاصل کنید که با آنچه شما از زندگی می خواهید مطابقت داشته باشند.

 

 

برنامه ریزی را ادامه دهید

هنگامی که اهداف خود را مشخص کردید و برنامه ریزی را به پایان رساندید. این روند را با بازنگری و بروزکردن و ایجاد تغییرات لازم در لیست برنامه ی کارهای روزانه ی خود ادامه دهید.

به صورت دوره ای برنامه های طولان مدت خود را نیز مورد بازنگری قرار داده، تغییرات لازم را با توجه به تغییر در اولویت ها و تجربیات جدید خود اعمال نمایید (یک روش خوب برای انجام این کار استفاده از نرم افزارهای زمان بندی کامپیوتر است).

 

 

راهنمایی های بیشتر برای هدف گذاری

 

راهنمایی های زیر به شما کمک می کنند به گونه ای موثر و قابل تحقق هدف گذاری کنید:

  • اهداف خود را به گونه ای مثبت بیان کنید.

اهداف را مثبت بیان کنید – گفتن “این کار را به خوبی انجام بده” بسیار بهتر از گفتن “این اشتباه احمقانه را انجام نده” است.

  • دقیق باشید: اهدافی دقیق تعریف کنید، برای آنها تاریخ تعیین کنید، و زمان و مقدار مشخص کنید تا بتوانید میزان موفقیت خود را با آنها بسنجید، با انجام این کار دقیقا می دانید چه زمانی یک هدف را محقق کرده اید، و می توانید رضایت کامل را از دست آورد های خود کسب کنید.
  • اولویت بندی کنید – زمانی که چند هدف دارید، فوریت هر کدام را مشخص کرده و آنها را اولویت بندی کنید. این کار به شما کمک می کند تا از سردرگمی در میان تعداد زیادی اهداف و کارها جلوگیری کنید و همچنین به شما اجازه می دهد تاانرژی خود را بر روی اهداف مهمتر متمرکز کنید.
  • اهداف خود را بنویسید- با این کار به اهداف و برنامه های خود شکل داده و قدرت برنامه ریزی خود را بالا خواهید برد.
  • در سطوح پایین اهدافی کوچک و دست‌یافتنی انتخاب کنید. اگر هدفی زیادی بزرگ را انتخاب کنید، ممکن است احساس کنید پیشرفتی ندارید و نا امید شوید. با کوچک و دست یافتنی بودن این اهداف انرژی بیشتر از مشاهده ی پیشرفت های خود دریافت خواهید کرد.
  • اهداف خود را بر اساس عملکرد خود تایین کنید و نه برپایه اتفاقات و احتمالات- باید مواظب باشید اهدافی را انتخاب کنید که تا حد ممکن روی آنها کنترل دارید. ناکامی در دستیابی به یک هدف بواسطه ی عواملی که از کنترل شما خارج اند می تواند بسیار دلسرد کننده باشد. در تجارت، این عومل می تواند شرایط بد بازار یا تاثیرات غیر منتظره ی سیاست گذاری های دولت باشد، در ورزش می تواند اشتباهات داوری، هوای بد، مصدومیت، و یا صرفا بد شانسی باشد. اگر اهدافتان را بر پایه ی عملکرد فردی خود تعریف کنید می توانید برروی موفقیت در اهداف خود کنترل داشته باشید، و از موفقیت احساس رضایتمندی کنید.
  • اهدافی واقع بینانه تعیین کنید – این مسئله بسیار اهمیت دارد که اهداف شما دست یافتنی باشند. تمام افراد می توانند برای شما اهدافی غیر معقول تعریف کنند ( برای مثال: کارفرماها، والدین، رسانه ها، یا جامعه). این افراد معمولا این کار را بدون توجه به خواست و میل شما انجام می دهند.

گاهی دستیابی به اهدافی که تعیین می کنید می تواند بیش از حد دشوار باشد، چون از موانع موجود در راه دست یابی به آن هدف آگاهی لازم را نداشته اید و یا نمی دانستید چه میزان مهارات برای رسیدن به سطح خاصی از توانایی مورد نیاز است.

 

موفقیت

هنگامی که به هدفی دست می یابید، زمانی را صرف لذت بردن و درک کامل احساس رضایتمندی از موفقیت خود کنید. این موفقیت خود را کاملا احساس کرده و پیشرفت های خود در دیگر اهداف را نیزمرور کنید.

اگر این یک هدف عمده و مهم بوده است به خودتان پاداشی شایسته دهید، تمام این کارها به شما کمک می کنند تابه خودتان اعتماد به نفس دهید، شما استحقاق آن را دارید. با توجه به موفقیت در این هدف، برنامه های دیگر اهداف خود را بازنگری کنید:

  • اگر به این هدف به آسانی دست یافته اید، هدف بعدی خود را هدفی سخت تر انتخاب کنید.
  • اگر رسیدن به این هدف بیش از حد زمان بر و دلسرد کننده بوده است، هدف بعدی را اندکی آسان تر انتخاب کنید.
  • اگر متوجه مسئله ی جدیدی شدیده اید که مایلید اهداف دیگر را باتوجه به آن تغییر دهید، حتما این کار را انجام دهید.
  • اگر با وجود دست یابی به هدف مورد نظرتان، کمبودی در مهارت های خود احساس می کنید، می توانید هدفی جدید برای رفع این مشکل تعیین کنید.

 

راهنمایی:

لازم است همیشه بخاطر داشته باشید که ناکامی در دست یابی به اهداف شما را ناامید نکند چون این ناکامی ها خود می توانند به تجربه ی شما اضافه کنند.

درس هایی که از شکست ها فرا گرفته اید رادر هدف گذاری های آینده بکار بگیرید. همچنین به خاطر داشته باشید که اهداف شما با گذشت زمان تغییر خواهند کرد. آنها را همواره با تجربیات و دانشی که در این راه کسب می کنید ارتقا دهید، و اگر احساس کردید اهدافی که تعیین کرده اید جذابیت خود را از دست داده اند می توانید آنها را رها کنید.

 

یک نمونه از اهداف فردی

با شروع سال جدید، اقای الف تصمیم گرفته است تا به این مسئله فکر کند که می خواهد در زندگی خود به کجا برسد. اهداف کلی زندگی او از این قرار هستند:

  • شغلی – سردبیر مجله ای که در آن مشغول کار هستم شوم.
  • هنری – به کار بر روی مهارت های تصویرسازی ادامه بدهم و روزی در گالری مرکز شهر آثارم را به نمایش بگذارم
  • جسمی – می خواهم در مسابقات دو ماراتون شرکت کنم.

حالا که آقای الف اهداف کلی و بزرگ زندگی خود را مشخص کرده است، هر کدام از این اهداف را به تعدادی اهداف کوچک تر و کنترل پذیرتر تقسیم می کند.

بیایید نگاهی نزدیکتر به چگونگی تقسم کردن هدف کلی شغلی او یعنی سردبیری مجله محل کارش بیندازیم.

  • هدف 5 ساله: معاون سردبیر شدن.
  • هدف 1 ساله: داوطلب شدن برای پروژه هایی که سردبیر فعلی در نظر می گیرد.
  • هدف 6 ماهه: تحصیلاتم را ادامه دهم و مدرک روزنامه نگاریم را بگیرم.
  • هدف 1 ماهه: گفتگو با سردبیر فعلی و کسب اطلاع از ویژگی ها و مهارت های لازم برای یک سردبیر.
  • هدف 1 هفته: تهیه یادداشت از مطالب بیان شده و راهنمایی های سردبیر فعلی.

همان گونه که در مثال بالا می بینید، تقسیم کردن اهداف بزرگ و تبدیل آنها به اهدافی کوچک تر و قابل کنترل تر مشاهده ی روند تحقق اهداف را آسان تر می کند.

 

نکات کلیدی:

هدف گذاری روشی است مهم برای:

  • تشخیص اینکه از زندگی چه می خواهید.
  • جدا کردن امور مهم از مسائل بی اهمیت یا مسائلی که تمرکز شما را بر روی امور مهم و اساسی از بین می برند
  • افزایش انگیزه
  • ایجاد اعتماد به نفس بر اساس موفقیت در دست یابی به اهداف

ابتدا اهداف کلی زندگی خود را مشخص کنید. سپس برنامه ای 5ساله از اهداف کوچکتری که برای دستیابی به هدف کلی زندگی ضروری هستند را تهیه کنید. به این روند برنامه ریزی و هدف گذاری با بازنگری و بروز کردن مداوم اهداف خود ادامه دهید. و به خاطر داشته باشید: همیشه پس از هر موفقیتی در اهداف خود، زمانی را صرف لذت بردن و تجربه ی احساس رضایتمندی از موفقیت کنید.

اگر هنوز هدف گذاری نکرده اید حتما این کار را انجام دهید. از هم اکنون شروع کنید، با گذشت زمان که این فن  بخشی از زندگی شما می شود، موفقیت های شغلی خود را به چشم خواهید دید و با خود خواهید گفت بدون این تکنیک چگونه می توان زندگی کرد؟

منبع: e-teb.com