اختلال بد شکل انگاری بدن، درمان اختلال بد ریخت انگاری

اختلال بد شکل انگاری بدن چیست و راه درمان اختلال بد ریخت انگاری

اختلال بدریخت انگاری بدنی یا بد شکل انگاری بدن یکی از اختلالات روانی می باشد که در دوران نوجوانی و جوانی به وجود می آید و امری بسیار شایع است. احتمالا در اطرافیان و دوستان خود کسانی را دیده اید که مدام از ظاهرشان ایراد می گیرند و عیب های عجیب و غریب بر روی خود می گذارند و ساعت ها به این عیب ها فکر می کنند.

این افراد دائما در حضور دیگران از عیب های ظاهری شان می گویند و به طور مداوم دست به عمل های زیبایی می زنند، در صورتی که از نظر شما ممکن است هیچ مشکل خاصی در ظاهر آن ها وجود نداشته باشد. این اشخاص به اختلال بدریخت انگاری مبتلا هستند.

از جمله عوارض این بیماری می توان به اضطراب، افسردگی، گرایش به مصرف مواد، افکار خودکشی و غیره اشاره نمود.

برای درمان این اختلال روش های درمانی بسیاری وجود دارد که روش درمان شناختی رفتاری بیشترین تاثیر را در کنترل و بهبود این اختلال دارد. در این مقاله به بررسی این اختلال می پردازیم و در مورد اختلال بدریخت انگاری و نحوه درمان آن توضیحاتی را بیان می کنیم.

اختلال بدشکل انگاری بدنی چیست؟

اختلال بدریخت انگاری بدنی یا بدشکلی بدنی (body dysmorphic) یک نوع اختلال روانی می باشد که فرد احساس می کند نقص هایی ظاهری خیلی بزرگ و خیالی در بدن او وجود دارد و به طور مداوم از آن ها گله می کند. در صورتی که این نقص ها اصلا وجود ندارد یا اگر هم باشد بسیار جزئی و کمتر از چیزی است که او فکر می کند.

این افراد در مورد ظاهرشان مشغولیت های ذهنی بسیاری دارند و ساعت ها جلوی آینه می ایستند و به عیب های خیالی شان نگاه می کنند.

ممکن است ساعت ها عیب ها و نقص های خیالی و غیرواقعی شان را تصور کنند. این افراد به حدی عیب های خود را باور دارند و به آن فکر می کنند که حرف هیچ شخص دیگری را در مورد این که ظاهر خوبی دارند باور نمی کنند.

در برخی از اوقات اختلال بدریخت انگاری بسیار شدید می شود، به طوری که تمام ذهن و فکر فرد را درگیر خودش کرده و باعث کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس شخص می شود.

حتی ممکن است فرد از ترس مسخره شدن و طرد شدن، در اجتماع حضور پیدا نکند و خود را در خانه حبس کند، هم چنین ممکن است موقعیت شغلی  یا تحصیلی خود را از دست بدهد و در حوزه های فردی و اجتماعی زندگی  با مشکلاتی رو به رو شود.

پیامدهای اختلال بدریخت انگاری یا بد شکل انگاری بدن

این اختلال در سنین نوجوانی و جوانی، زمانی که فرد بیش تر از هر زمان دیگری به ظاهر خود اهمیت می دهد به وجود می آید و در میان نوجوانان امری بسیار شایع است. در ادامه این مقاله مهم ترین پیامدهایی که اختلال بدریخت انگاری به همراه دارد را بیان می کنیم:

  1. احساس گناه، شرم و خجالت
  2. احساس تنهایی مفرط
  3. افسردگی و اضطراب
  4. وابستگی به الکل و مواد مخدر
  5. احساس مداوم نیاز به عمل های زیبایی غیرضروری
  6. اختلالات خوردن و یا اختلالات خواب
  7. آسیب به خود
  8. افکار خودکشی و گاهی اقدام به خودکشی های نافرجام

هم چنین همراه این اختلال بدریخت انگاری بدنی ممکن است اختلالات دیگری مانند اضطراب، افسردگی، هراس و یا فوبیای اجتماعی، وسواس فکری – عملی نیز در فرد به وجود آید.

علائم اختلال بدریخت انگاری بدنی ( بد شکل انگاری بدن)

محور اصلی اختلال بدریخت انگاری تصورات مفرط و غیر واقعی در مورد ظاهر خود می باشد. این تصورات ممکن است در مورد کوچک و بزرگ بودن جزئی از بدن، ناموزون بودن و یا عدم تناسب در عضوی از بدن باشد.

بیشترین عضوهای بدن که ممکن است در مورد آن احساس بد شکل انگاری داشته باشید شامل بینی، دهان، مو، پوست، اندام های تناسلی و هیکل کلی فرد مانند تصور قد خیلی کوتاه یا چاقی بیش از حد می باشد. این افراد ممکن است رفتارهایی از خودشان نشان دهند که برخی از آن ها عبارت اند از:

  1. بیش از حد چک کردن آینه
  2. نیاز به تایید دیگران
  3. خرید و استفاده بیش از اندازه از محصولات زیبایی
  4. عمل های زیبایی مداوم

علل اختلال بد شکل انگاری

در مورد اختلال بد شکل انگاری نمی توان علل خاص و مشخصی را معین کرد اما می توان گفت که بیشتر تجربیاتی که افراد در دوران نوجوانی خود داشته اند بر روی این اختلال اثر می می گذارد. نوجوانی دورانی است که افراد با کوچک ترین تمسخر و یا واکنش منفی ناراحت می شوند و سعی می کنند این عیب و نقص شان را حل نمایند.

زمانی که نوجوان به این باور برسد که بدن او مشکل دارد، این دیدگاه به باور ذهنی او تبدیل می شود. در واقع فرایندهای شناختی نقش اساسی را ایفا می کنند که به شکل های گوناگونی تحریف می شوند.

نوجوان سعی می کنند مشکلات و رفتارهای خود را وارسی کنند تا از طریق علائم اضطراب آن ها کاهش یابد و موقتا آن را خاموش کنند اما مجددا اشتغال های ذهنی به سراغ او می آیند و باعث تقویت اضطراب او می شوند.

درمان اختلال بدریخت انگاری

بعضی از افراد که به اختلال بدریخت انگاری مبتلا شده اند برای این که احساس شان را در مورد ظاهرشان تغییر دهند، دست به عمل های جراحی زیبایی می زنند اما این کار نه تنها مشکل آن ها را حل نمی کند بلکه احساس بدی در آن ها به وجود می آورد و حس بدریخت انگاری را تشدید می بخشد.

در این شرایط فرد ممکن است درگیر عمل های زیبایی تکراری قرار بگیرد و برای این که از احساسات ناخوشایند دوری کند عمل های پی در پی انجام دهد و به متخصص های زیبایی بسیاری مراجعه نماید.

بهترین پیشنهادی که می توان به این افراد کرد مراجعه به روانشناس و دریافت مشاوره می باشد. روانشناسان برای درمان از دو رویکرد شناختی رفتاری و دارو درمانی استفاده می کنند که در ادامه این مقاله به بررسی آن ها می پردازیم و توضیحاتی را در مورد آن ها می دهیم.

درمان شناختی رفتاری

یکی از روش های درمانی اختلال بدریخت انگاری، درمان شناختی رفتاری و روان درمانی می باشد در این حالت ابتدا باید فرد بپذیرد که استفاده از عمل های جراحی گوناگون مشکلی را حل نمی کند و باید مشکل او طی جلسات روانشناسی توسط درمانگر حل شود.

زیرا درمانگر در این جلسات به ریشه یابی مشکل می پردازد و احساس ناخوشایند فرد نسبت به خودش را پیدا می کند و سعی می کند راهکارهایی که برای درمان او موثر است را در اختیار او قرار دهد.

با مراجعه به درمانگر افکار غیر منطقی خود را می شناسند و سعی می کنند آن ها را با افکار مثبت و منطقی جایگزین نمایند.

دارودرمانی

ممکن است در سیکل درمان افرادی که با اختلال بد شکل انگاری رو به رو هستند از دارو درمانی نیز استفاده شود، استفاده از دارو زمانی که فرد به دلیل اختلال بدریخت انگاری، دچار اختلالات اضطرابی و علائم افسردگی است بسیار بیشتر می باشد.

زیرا داروها باعث کاهش افکار وسواسی و علائم تکانشی فرد می شوند از مهم ترین این داروها می توان به مهارکننده های بازجذب انتخابی سروتونین اشاره نمود که در واقع یک نوع داروی ضد افسردگی می باشد.

کلام آخر

با توجه به این که اختلال بد شکل انگاری تاثیراتی بر روی تمام جنبه های زندگی شما می گذارد در صورتی که مایل هستید تا درباره روش های درمانی اختلال بد ریخت انگاری اطلاعات مناسبی را کسب کنید و برای مشکل خود و اطرافیان بهترین راهکارها را انتخاب کنید بهتر است از مشاوران و روانشناسان در این زمینه کمک بگیرید.

در این راستا مرکز مشاوره ستاره ایرانیان از متخصصین و مشاوران با تجربه تشکیل شده است که خدماتی را به صورت حضوری و تلفنی ارائه می دهند این مرکز این امکان را برای شما فراهم آورده است تا در کمترین زمان ممکن به حل مشکلات شما بپردازد و شما را راهنمایی کند.

منبع : اختلال بد شکل انگاری بدن، درمان اختلال بد ریخت انگاری

شیدایی و مانیا

شیدایی وضعیتی است که در آن سطح بالایی از فعالیت یا انرژی، خلق و خو یا رفتار را نشان می دهید. این احساس باید نسبت به خود معمولی شما متفاوت باشد و توسط دیگران قابل مشاهده و تشخیص باشد. علائم این وضعیت عبارتند از احساس شکست ناپذیری، کمبود خواب، افکار و عقاید غیر عادی، صحبت کردن سریع و داشتن باورها یا تصورات نادرست.

شیدایی چیست؟

شیدایی وضعیتی است که در آن یک دوره تغییرات غیرعادی، شدید در خلق و خو یا احساسات، سطح انرژی یا سطح فعالیت خود تجربه می کنید. این سطح بسیار پرانرژی از فعالیت، رفتار فیزیکی و ذهنی باید نسبت به خود معمولی شما متفاوت بوده و توسط دیگران قابل توجه باشد.

چه چیزی تغییر “غیر طبیعی” در رفتار تلقی می شود و چگونه به نظر می رسد؟

رفتار شیدایی رفتاری برجسته است، که دیگران می توانند متوجه آن شوند. این رفتار می تواند نشان دهنده سطح شدید شادی یا عصبانیت باشد.

به طور مثال ممکن است شما در مخالفت با یک سایت علاوه بر نوشتن مقالات فراوان، تمام وب سایت های متصل به آن را پیدا کنید تا بتوانید مقالات خود را در آنجا نیز پست کنید.

اگرچه ممکن است این رفتاری عادی به نظر برسند، اما فرد مبتلا به شیدایی زمان و انرژی زیادی از جمله شب‌های  زیادی را صرف این کارها بکند.

دوره شیدایی چیست؟

دوره شیدایی دوره‌ای از زمانی است که در آن شخص یک یا چند علامت شیدایی را تجربه می‌کند. در برخی موارد ممکن است نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشته باشید.

آیا می توانم یک دوره شیدایی را تنها تجربه کنم یا همیشه بخشی از یک بیماری روانی دیگر است؟

شیدایی می تواند بخشی از چندین اختلال روانی باشد از جمله:

  • اختلال دوقطبی I (شایع ترین اختلال برای بروز شیدایی).
  • اختلال عاطفی فصل.
  • روان پریشی پس از زایمان
  • اختلال اسکیزوافکتیو.
  • سیکلوتیمیا

اختلال دوقطبی I چیست؟

اختلال دوقطبی I نوعی سلامت روان است که در آن فرد دارای نوسانات زیاد و کم در خلق، فعالیت، انرژی و توانایی تفکر واضح است. برای تشخیص اختلال دوقطبی I، باید حداقل یک دوره شیدایی داشته باشید که حداقل هفت روز طول بکشد یا یک دوره آنقدر شدید باشد که نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشته باشد.

اکثر مردم مانیا و افسردگی را دارند، اما برای تشخیص مانیا لازم نیست افسردگی داشته باشید. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی I، دوره های شیدایی مکرر و پشت سر هم با دوره های کم افسردگی را تجربه می کنند.

محرک های دوره های شیدایی چیست؟

محرک های دوره شیدایی برای هر فرد منحصر به فرد است. شما باید کمی کارآگاه شوید و بر خلق و خوی خود نظارت کنید (حتی داشتن یک “دفتر خاطرات خلقی”) و شروع به ردیابی احساس خود قبل از یک قسمت و زمان وقوع آن کنید. از خانواده و دوستان نزدیکی که به آنها اعتماد دارید و با آنها ارتباط نزدیک دارید بپرسید تا به شناسایی عوامل محرک شما کمک کنند. به عنوان ناظران خارجی، آنها ممکن است تغییرات رفتار معمول شما را راحت تر از شما متوجه شوند.

دانستن محرک های خود می تواند به شما کمک کند تا برای یک قسمت آماده شوید، تأثیر یک قسمت را کاهش دهید یا اصلاً از وقوع آن جلوگیری کنید.

محرک های رایجی که باید از آنها آگاه بود عبارتند از:

  • یک موقعیت یا محیط بسیار محرک (مثلاً سر و صدای زیاد، نورهای روشن یا جمعیت زیاد).
  • یک تغییر عمده در زندگی (مانند طلاق، ازدواج یا از دست دادن شغل).
  • کمبود خواب.
  • استفاده از مواد، مانند مواد مخدر تفریحی یا الکل.

بعد از یک دوره مانیک چه اتفاقی می افتد؟

پس از یک دوره شیدایی ممکن است:

  • از رفتار خود احساس خوشحالی یا خجالت کنید.
  • از تمام فعالیت هایی که برای انجام آنها توافق کرده اید احساس غرق شدن کنید.
  • فقط چند خاطره یا خاطرات نامشخص از اتفاقاتی که در طول دوره مانیک خود رخ داده است داشته باشید.
  • احساس خستگی شدید و نیاز به خواب.
  • احساس افسردگی کنید (اگر شیدایی شما بخشی از اختلال دوقطبی است).

علائم و علل

علائم شیدایی چیست؟

علائم یک دوره شیدایی

  • داشتن سطح غیر طبیعی فعالیت یا انرژی بالا.
  • احساس شادی یا هیجان شدید – حتی سرخوش.
  • نمی خوابید یا فقط چند ساعت می خوابید اما همچنان احساس آرامش می کنید.
  • داشتن عزت نفس متورم، تصور اینکه شکست ناپذیر هستید.
  • پرحرف تر از حد معمول بودن آنقدر زیاد و سریع صحبت می کنید که دیگران نمی توانند حرفشان را قطع کنند.
  • داشتن افکار مسابقه ای – داشتن افکار زیاد در مورد موضوعات زیادی به طور همزمان (به نام “پرواز ایده ها”).
  • به راحتی توسط چیزهای بی اهمیت یا نامرتبط پرت شدن.
  • وسواس داشتن و کاملاً جذب یک فعالیت.
  • نمایش حرکات بی هدف، مانند قدم زدن در اطراف خانه یا محل کار یا بی قراری هنگام نشستن.
  • نشان دادن رفتار تکانشی که می‌تواند منجر به انتخاب‌های ضعیف شود، مانند خرید ولگردی، رابطه جنسی بی‌مورد یا سرمایه‌گذاری‌های تجاری احمقانه.

علائم روان پریشی یک دوره شیدایی

  • توهمات هذیان، باورها یا عقاید نادرستی هستند که تفسیر نادرستی از اطلاعات هستند. یک مثال این است که شخصی فکر می کند هرکسی را که می بیند دنبالش می کند.
  • توهمات داشتن توهم به این معنی است که چیزهایی را می بینید، می شنوید، می چشید، بو می کنید یا حس می کنید که واقعا وجود ندارند. یک مثال این است که فردی صدای کسی را می شنود و در حالی که واقعاً آنجا نیست با او صحبت می کند.

یک دوره شیدایی چقدر طول می کشد؟

علائم اولیه (به نام “علائم پرودرومال”) مبنی بر اینکه در حال آماده شدن برای یک دوره شیدایی هستید، ممکن است هفته ها تا ماه ها طول بکشد. اگر قبلاً تحت درمان قرار نگرفته‌اید، دوره‌های شیدایی مربوط به دوقطبی می‌تواند بین سه تا شش ماه طول بکشد. با درمان مؤثر، دوره مانیک معمولاً در عرض حدود سه ماه بهبود می یابد.

چه چیزی باعث شیدایی می شود؟

دانشمندان کاملاً مطمئن نیستند که چه چیزی باعث شیدایی می شود. با این حال، عوامل متعددی وجود دارد که تصور می‌شود در این امر نقش دارند. علل از فردی به فرد دیگر متفاوت است.

علل ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • سابقه خانوادگی. اگر یکی از اعضای خانواده شما مبتلا به بیماری دوقطبی است، احتمال ابتلا به شیدایی افزایش می یابد. هرچند این قطعی نیست ممکن است هرگز دچار شیدایی نشوید حتی اگر سایر اعضای خانواده دچار شیدایی شوند.
  • عدم تعادل شیمیایی در مغز.
  • عوارض جانبی یک دارو (مانند برخی از داروهای ضد افسردگی)، الکل یا داروهای تفریحی.
  • تغییر قابل توجهی در زندگی شما، مانند طلاق، نقل مکان یا مرگ یکی از عزیزان.
  • موقعیت های دشوار زندگی، مانند ضربه روحی یا سوء استفاده، یا مشکلات مسکن، پول یا تنهایی.
  • سطح بالایی از استرس و ناتوانی در مدیریت آن.
  • کمبود خواب یا تغییر در الگوی خواب.
  • به عنوان یک عارضه جانبی مشکلات سلامت روان از جمله اختلال عاطفی فصلی، روان پریشی پس از زایمان، اختلال اسکیزوافکتیو یا سایر شرایط فیزیکی یا عصبی مانند آسیب مغزی، تومورهای مغزی، سکته مغزی ، زوال عقل ، لوپوس یا آنسفالیت .

تشخیص و آزمایشات

شیدایی چگونه تشخیص داده می شود؟

ارائه‌دهنده مراقبت‌های بهداشتی شما در مورد سابقه پزشکی، سابقه پزشکی خانوادگی، نسخه‌های فعلی و داروهای بدون نسخه و هر گونه محصولات یا مکمل‌های گیاهی که مصرف می‌کنید می‌پرسد. ارائه دهنده شما ممکن است آزمایش خون و اسکن بدن را برای رد سایر شرایطی که ممکن است شبیه شیدایی باشد، درخواست کند. یکی از این شرایط پرکاری تیروئید است . اگر سایر بیماری ها و شرایط رد شوند، ارائه دهنده شما ممکن است شما را به یک متخصص سلامت روان ارجاع دهد

برای تشخیص شیدایی، متخصص سلامت روان شما ممکن است از معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی انجمن روانپزشکی آمریکا، DSM-5 پیروی کند. معیار آنها برای دوره شیدایی این است:

  • شما یک بیان غیرعادی و طولانی مدت هیجان همراه با درجه بالایی از انرژی و فعالیت دارید که حداقل یک هفته طول می کشد و در بیشتر روز، تقریبا هر روز وجود دارد.
  • شما سه یا چند علامت دارید تا حدی که تغییر محسوسی نسبت به رفتار معمول شما دارند (چهار علامت اگر خلق و خوی فقط تحریک پذیر باشد). (برای لیستی از علائمی که به عنوان معیار مورد استفاده قرار می گیرند، بخش علائم این مقاله را ببینید.)
  • این اختلال خلقی به حدی شدید است که آسیب قابل توجهی به عملکرد اجتماعی، کار یا مدرسه شما وارد کند یا نیاز به بستری شدن در بیمارستان برای جلوگیری از آسیب رساندن به خود یا دیگران وجود دارد، یا ویژگی های روان پریشی مانند توهم یا هذیان دارید.
  • دوره شیدایی نمی تواند ناشی از اثرات یک ماده (داروها یا سوء مصرف مواد) یا شرایط پزشکی دیگر باشد.

مدیریت و درمان

شیدایی چگونه درمان می شود؟

شیدایی با داروها، گفتگو درمانی، خود مدیریتی و حمایت خانواده و دوستان درمان می شود.

داروها

اگر فقط شیدایی دارید، ارائه‌دهنده مراقبت‌های بهداشتی شما ممکن است یک داروی ضد روان پریشی مانند آریپرازول (Abilify®)، لورازیدون (Latuda®)، اولانزاپین (Zyprexa®)، کوتیاپین (Seroquel®) یا ریسپریدون (Risperdal®) تجویز کند.

اگر به‌عنوان بخشی از اختلال خلقی دچار شیدایی هستید، ارائه‌دهنده شما ممکن است یک تثبیت‌کننده خلق اضافه کند. برخی از نمونه ها عبارتند از لیتیوم، والپروات (Depakote®) و کاربامازپین (Tegretol®). (اگر باردار هستید یا قصد باردار شدن دارید، به پزشک خود اطلاع دهید. والپروات می تواند احتمال نقایص مادرزادی و ناتوانی های یادگیری را افزایش دهد و نباید برای افرادی که قادر به باردار شدن هستند تجویز شود.)

گاهی اوقات داروهای ضد افسردگی نیز تجویز می شود.

گفتار درمانی (روان درمانی)

  • روان درمانی شامل تکنیک های مختلفی است. در طول روان درمانی، با یک متخصص سلامت روان صحبت خواهید کرد که به شما کمک می کند تا عواملی را که ممکن است باعث ایجاد شیدایی و/یا افسردگی شما شوند (در صورت تشخیص اختلال دوقطبی I) شناسایی و کار کنید.
  • درمان شناختی رفتاری می تواند در کمک به تغییر ادراکات نادرستی که از خود و دنیای اطرافتان دارید مفید باشد.
  • خانواده درمانی بسیار مهم است زیرا برای اعضای خانواده شما بسیار مفید است که رفتار شما را درک کنند و چه کاری می توانند برای کمک انجام دهند.

از ارائه دهنده خود اطلاعات تماس گروه های پشتیبانی محلی را بخواهید. ممکن است برای شما مفید باشد که با افراد دیگری که تجربیات پزشکی مشابهی دارند صحبت کنید و مشکلات، ایده هایی برای مقابله و راهبردهایی برای زندگی و مراقبت از خود به اشتراک بگذارید.

سایر درمان ها

درمان تشنج الکتریکی (ECT) ممکن است در موارد نادر در افرادی که شیدایی شدید یا افسردگی دارند (در صورت دوقطبی) در نظر گرفته شود. ECT شامل اعمال دوره های کوتاه جریان الکتریکی به مغز شما است.

اقدامات جلوگیری از شیدایی

اگرچه همیشه نمی توان از دوره های شیدایی پیشگیری کرد، اما می توانید برنامه ای برای مدیریت بهتر علائم خود و جلوگیری از بدتر شدن آنها در زمانی که احساس می کنید ممکن است یک دوره شیدایی شروع شود، تنظیم کنید.

برخی از ایده هایی که در این مدت باید امتحان کنید عبارتند از:

  • از فعالیت ها و محیط های محرک – مانند مکان های پر سر و صدا یا شلوغ یا مکان های روشن اجتناب کنید. در عوض فعالیت ها و محیط های آرام و آرامش بخش را انتخاب کنید.
  • به روال ها پایبند باشید. حتی اگر خسته نیستید سر ساعت مشخصی به رختخواب بروید. همچنین برای خوردن وعده های غذایی، مصرف داروها و ورزش، زمان های یکسانی را رعایت کنید.
  • تعداد تماس های اجتماعی را محدود کنید تا از تحریک و هیجان بیش از حد جلوگیری کنید.
  • هر تصمیم مهم زندگی و خریدهای بزرگ را به تعویق بیندازید.
  • از افراد و موقعیت هایی که ممکن است شما را به انتخاب های ضعیف یا پرخطر وسوسه کند، مانند مصرف مواد مخدر تفریحی یا نوشیدن الکل اجتناب کنید.
  • در نظر بگیرید که فردی را برای مدیریت امور مالی خود در طول یک دوره شیدایی انتخاب کنید.

بعد از تشخیص چه کنیم؟

اگر تشخیص داده شود که من شیدایی دارم، چه نتیجه ای را می توانم انتظار داشته باشم؟

اگر شیدایی شما با تشخیص اختلال دوقطبی I مرتبط باشد، این یک بیماری مادام العمر است. اگرچه هیچ درمانی برای شیدایی وجود ندارد، دارودرمانی و گفتار درمانی (روان درمانی) در بیشتر موارد می تواند وضعیت شما را مدیریت کند.

درک شیدایی با دوستان و خانواده

مهم است که با خانواده و نزدیکترین دوستان خود گفتگوی صادقانه داشته باشید.

  • به خانواده و دوستان خود اطلاع دهید که چه کارهایی انجام می دهید و آنها را مفید نمی بینید. به عنوان مثال، اگر دوست دارید یک یادآوری دوستانه در مورد مصرف داروهای روزانه خود یا سؤالی در مورد اینکه آیا خواب کافی دارید یا خیر، به آنها اطلاع دهید. از سوی دیگر، اگر دوست ندارید همیشه از شما بپرسند که آیا وضعیت فعلی شادی شما نشانه این است که دچار یک دوره شیدایی هستید، در مورد این موضوع صحبت کنید.
  • از خانواده و دوستان خود بپرسید که اگر نمی توانید آنها می توانند به شناسایی محرک های شما کمک کنند. آنها ممکن است بتوانند محرک هایی را شناسایی کنند که شما خودتان نمی توانید آنها را تشخیص دهید. از آنها بپرسید که چه چیزی متوجه شده اند یا الگوهایی که ممکن است در زمان پخش قسمت های شما ببینند. به محض اینکه علائم اولیه را تشخیص دادید، یک قرار ملاقات برای ملاقات با ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی خود بگذارید. ممکن است نیاز به تنظیم دارو داشته باشید یا نداشته باشید. با این حال، خوب است که هوشیار باشید زیرا علائم شما می تواند به سرعت تغییر کند.
  • احساس علائم خود را برای شما شرح دهید. خانواده و دوستان شما درک بهتری از وضعیت شما خواهند داشت.
  • اجازه دهید خانواده و دوستان بدانند چه نوع کمکی از آنها می خواهید و چه زمانی آن را می خواهید. ممکن است مواقعی پیش بیاید که احساس کنید می توانید به تنهایی با آن کنار بیایید. دانستن تفاوت برای همه مفید خواهد بود.

تفاوت بین شیدایی و هیپومانیا چیست؟

هیپومانیا شکل کمتر شدید شیدایی است. معیارهایی که متخصصان مراقبت های بهداشتی برای تشخیص هیپومانیا یا مانیا استفاده می کنند، چیزی است که آنها را متمایز می کند. تفاوت این دو شرط به شرح زیر است:

 شیداییهیپومانیا
   
اپیزود چقدر طول میکشهحداقل یک هفتهحداقل چهار روز متوالی.
شدت قسمتباعث تأثیر شدید بر عملکرد اجتماعی یا کار/مدرسه می شود.به اندازه کافی شدید نیست که به طور قابل توجهی بر عملکرد اجتماعی یا کار / مدرسه تأثیر بگذارد.
نیاز به بستری شدن در بیمارستان.احتمالا.خیر
علائم روان پریشی (هذیان یا توهم).از جمله علائم احتمالی است.نمی تواند برای تشخیص هیپومانیا وجود داشته باشد.

آیا تشخیص من بین اختلال دوقطبی I و اختلال دوقطبی II تغییر می کند؟

خیر. هنگامی که شما تشخیص اختلال دوقطبی I را دادید – حتی اگر هرگز یک دوره شیدایی دیگر یا یک رویداد روان پریشی (هذیان یا توهم) نداشته باشید – تشخیص شما هرگز نمی تواند به اختلال دوقطبی II تغییر یابد. شما همیشه یک تشخیص اختلال دوقطبی I خواهید داشت.

هنگامی که علائم شیدایی، که شامل نوسانات خلقی و سطح غیرطبیعی انرژی و فعالیت است، می‌تواند در زندگی اجتماعی، کار/مدرسه و زندگی خانگی شما ایجاد شود. در صورت داشتن توهم یا هذیان شدید یا جلوگیری از آسیب رساندن به خود یا دیگران، ممکن است نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشته باشید. داشتن درک خوبی از مانیا، علائم شیدایی، محرک‌های خاص و راه‌های مدیریت بهتر دوره‌های شیدایی بسیار مهم است. داروها، گفتگو درمانی و گروه های حمایتی و همچنین حمایت خانواده و دوستان شما می توانند به مدیریت شیدایی شما کمک کنند. با تمام ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی خود در تماس نزدیک باشید، به خصوص در زمان های دوره های شیدایی. ارائه دهنده شما می خواهد شما را ببیند و ممکن است نیاز به تغییراتی در داروها یا دوز شما داشته باشد.

منبع : شیدایی و مانیا

اختلال شخصیت مرزی (BPD)

در اختلال شخصی مرزی همه چیز ناپایدار به نظر می رسد: روابط، خلق و خو، تفکر، رفتار و حتی هویت شما. اما امیدی وجود دارد و آشنایی با علائم، درمان و بهبودی می تواند به شما کمک کند.

اختلال شخصیت مرزی (BPD) چیست؟

اگر به اختلال شخصیت مرزی (BPD) مبتلا هستید، احتمالاً احساس می‌کنید که در یک ترن هوایی هستیدنه تنها بخاطر احساس ناپایدارتان  بلکه به دلیل احساس متزلزل بودن. تصور شما از خود، اهداف و حتی کارهای مورد علاقه و ناپسند ممکن است به گونه ای تغییر کند که گیج کننده و نامشخص باشد.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) به شدت حساس هستند. برخی این اختلال را مانند داشتن اختلال عصبی آشکار توصیف می کنند.

در این اختلال چیزهای کوچک می توانند واکنش های شدیدی را ایجاد کنند و هنگامی که ناراحت می شوید، در آرام شدن با مشکل مواجه می شوید. درک اینکه چگونه این نوسانات عاطفی و ناتوانی در تسکین خود منجر به آشفتگی در روابط و رفتارهای تکانشی می شود، آسان است.

وقتی در گیرودار احساسات شدید هستید، نمی توانید درست فکر کنید یا تمرکز کنید، ممکن است چیزهای آزاردهنده ای بگویید یا به شیوه های خطرناک یا نامناسب رفتار کنید که بعدا در مورد آن  احساس گناه یا شرمندگی کنید.

این امر یک چرخه دردناک است که فرار از آن غیرممکن به نظر می رسد. اما اینطور نیست. درمان های موثر اختلال شخصیت مرزی و مهارت های مقابله ای وجود دارد که می تواند به شما کمک کند احساس بهتری داشته باشید و دوباره کنترل افکار، احساسات و اعمال خود را در دست بگیرید.

اختلال شخصیت مرزی قابل درمان است

در گذشته، بسیاری از متخصصان سلامت روان درمان اختلال شخصیت مرزی (BPD) را دشوار می‌دانستند، بنابراین به این نتیجه رسیدند که راه های کمی وجود دارد. اما اکنون می دانیم که BPD قابل درمان است. درمان اختلال شخصیت مرزی نیاز به یک رویکرد تخصصی دارد.

شکستن الگوهای ناکارآمد تفکر، احساس و رفتار که باعث ناراحتی شما می شود و تغییر عادات مادام العمر کار آسانی نیست.

تأمل و سپس اقدام به روش‌های جدید در ابتدا غیرطبیعی و ناراحت‌کننده خواهد بود. اما با گذشت زمان عادات جدیدی ایجاد خواهید کرد که به شما کمک می کند تعادل عاطفی خود را حفظ و کنترل کنید.

تست اختلال شخصیت مرزی رایگان

آیا با عبارات زیر در مورد شما درست می باشد؟

  • من اغلب احساس “خلا” می کنم.
  • احساسات من خیلی سریع تغییر می کند و اغلب غم، عصبانیت و اضطراب شدید را تجربه می کنم.
  • من دائماً می ترسم افرادی که به آن ها اهمیت می دهم مرا رها یا ترک کنند.
  • من روابط عاشقانه ام را شدید، اما بی ثبات توصیف می کنم.
  • احساس من نسبت به افراد زندگی ام می تواند از لحظه ای به لحظه دیگر به طرز چشمگیری تغییر کند و من دلیل آن را نمی فهمم.
  • من اغلب کارهایی را انجام می‌دهم که می‌دانم خطرناک یا ناسالم هستند، مانند رانندگی بی‌احتیاطی، رابطه جنسی ناایمن، نوشیدن زیاد الکل، استفاده از مواد مخدر یا ولخرجی کردن.
  • من سعی کرده ام به خودم صدمه بزنم و رفتارهای خودآزاری مانند بریدن یا تهدید به خودکشی داشته ام.
  • وقتی در یک رابطه احساس ناامنی می کنم، تمایل دارم برای نزدیک نگه داشتن طرف مقابل، او را سرزنش کنم یا حرکات تکانشی انجام دهم.

اگر با چند مورد از جملات بالا در مورد شما صدق می کند، ممکن است از اختلال شخصیت مرزی رنج ببرید. البته، برای تشخیص رسمی به یک متخصص سلامت روان نیاز دارید، زیرا اختلال شخصیت مرزی می تواند به راحتی با سایر مسائل اشتباه گرفته شود.

اما حتی بدون تشخیص، ممکن است نکات خودیاری در این مقاله برای آرام کردن طوفان عاطفی درونی و یادگیری کنترل تکانه‌های آسیب‌رسان مفید باشد.

علائم و نشانه ها

اختلال شخصیت مرزی (BPD) به شکل های مختلفی ظاهر می شود، اما برای تشخیص، متخصصان سلامت روان علائم را به ۹ دسته اصلی دسته بندی می کنند. برای تشخیص اختلال شخصیت مرزی، باید حداقل پنج مورد از این علائم را نشان دهید. علاوه بر این، علائم باید طولانی مدت باشد (معمولاً در نوجوانی شروع می شود) و بر بسیاری از بخش های زندگی شما تأثیر می گذارد.

۱۶ نشانه اختلال شخصیت مرزی

  1. ترس از رها شدن افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اغلب از رها شدن یا تنها ماندن وحشت دارند. حتی چیزی بی ضرر مانند دیر رسیدن یکی از عزیزان به خانه یا مسافرت آخر هفته ممکن است باعث ترس شدید آن ها شود. این می تواند باعث تلاش های دیوانه وار برای نزدیک نگه داشتن طرف مقابل شود. ممکن است با التماس، دعوا و رفتارهای فیزیکی شخص را کنار خود نگه دارد اما متأسفانه این رفتار تأثیر معکوس دارد.
  2. روابط ناپایدار افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی تمایل به داشتن روابطی شدید و کوتاه مدت دارند. ممکن است به سرعت عاشق شوند، اما به سرعت ناامید می شوند. روابط آن ها وحشتناک به نظر می رسد. دوستان یا اعضای خانواده آن ها ممکن است احساس کنند که در نتیجه نوسانات اخلاقی  آن ها دچار ضربه عاطفی می شوند.
  3. نامشخص یا تغییر تصویر از خود.  احساس این افراد به طور معمول ناپایدار است. گاهی اوقات ممکن است نسبت به خودشان احساس خوبی داشته باشند، اما گاهی از خود متنفر هستند یا حتی خود را شیطان می بینند. احتمالاً تصور روشنی از اینکه چه کسی هستند یا در زندگی چه می خواهند ندارند. در نتیجه، ممکن است مرتباً شغل، دوستان، معشوق، مذهب، ارزش‌ها، اهداف یا حتی هویت جنسی را تغییر دهند.
  4. رفتارهای تکانشی و خود ویرانگر. ممکن است در فعالبت های ناسالم شرکت کنند، به خصوص زمانی که ناراحت هستند. ممکن است به طور ناگهانی پولی را خرج کنند که توانایی پرداخت آن را ندارند، پرخوری کنند، با بی احتیاطی رانندگی کنند، از مغازه دزدی کنند، درگیر رابطه جنسی پرخطر شوند یا در مصرف مواد مخدر یا الکل زیاده روی کنند. این رفتارهای مخاطره آمیز ممکن است به آن ها کمک کند در لحظه احساس بهتری داشته باشند، اما در درازمدت به آن ها و اطرافیان شان آسیب می رسانند.
  5. خودآزاری. رفتار خودکشی و خودآزاری عمدی در افراد مبتلا به BPD رایج است. رفتار خودکشی شامل فکر کردن به خودکشی، انجام حرکات و تهدید به خودکشی یا در واقع اقدام به خودکشی است. خودآزاری شامل تمام تلاش های فرد برای صدمه زدن به خود بدون قصد خودکشی است. اشکال متداول خودآزاری شامل بریدن بدن و سوزاندن است.
  6. نوسانات عاطفی شدید احساسات و خلق و خوی ناپایدار در اختلال شخصیت مرزی رایج است. ممکن است یک لحظه احساس شادی کنید و لحظه ای دیگر ناامید باشید. چیزهای کوچکی که دیگران از آن ها دوری می‌کنند، می‌تواند شما را به سمت بحران عاطفی سوق دهند. نوسانات خلقی شدید هستند، اما نسبتاً سریع از بین می روند (برخلاف نوسانات عاطفی افسردگی یا اختلال دوقطبی)، معمولاً فقط چند دقیقه یا چند ساعت طول می‌کشند.
  7. احساس پوچی مزمن افراد مبتلا به BPD اغلب در مورد احساس پوچی صحبت می کنند، گویی یک سوراخ یا یک فضای خالی در داخل آن ها وجود دارد. در نهایت، ممکن است احساس کنند که «هیچ» یا «هیچکس» نیستید. این احساس ناراحت کننده است، بنابراین ممکن است سعی کنند جای خالی را با چیزهایی مانند مواد مخدر، غذا یا رابطه جنسی پر کنند. اما هیچ چیز واقعاً رضایت بخش نیست.
  8. خشم انفجاری اگر اختلال شخصیت مرزی دارید، ممکن است با عصبانیت شدید و خلق و خوی انفجاری دست و پنجه نرم کنید. همچنین ممکن است پس از عصبانی شدن در کنترل خود دچار مشکل شوید. توجه به این نکته مهم است که عصبانیت همیشه به سمت بیرون نمی باشد بلکه ممکن است زمان زیادی را صرف احساس عصبانیت از خود کنید.
  9. احساس مشکوک بودن یا عدم ارتباط با واقعیت. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اغلب با پارانویا یا افکار مشکوک در مورد انگیزه های دیگران دست و پنجه نرم می کنند. هنگامی که تحت استرس هستند، حتی ممکن است ارتباط خود را با واقعیت از دست بدهند.
  10. ترس شدید از رها شدن، حتی اقدامات شدیدی برای جلوگیری از جدایی یا طرد انجام م یدهند.
  11. تغییرات سریع در هویت و تصویر از خود که شامل تغییر اهداف و ارزش‌ها می باشد.
  12. دوره های پارانویای مرتبط با استرس و از دست دادن ارتباط با واقعیت که از چند دقیقه تا چند ساعت طول می کشد.
  13. رفتارهای مخاطره آمیز، مانند قمار، رانندگی بی احتیاطی، رابطه جنسی ناایمن، ولگردی، پرخوری یا سوء مصرف مواد، یا خراب کردن موفقیت با ترک ناگهانی یک شغل خوب یا پایان دادن به رابطه مثبت.
  14. تهدید به خودکشی یا آسیب رساندن به خود، اغلب در پاسخ به ترس از جدایی یا طرد شدن
  15. نوسانات خلقی شدید از چند ساعت تا چند روز طول می کشد، که می تواند شامل شادی شدید، تحریک پذیری، شرم یا اضطراب باشد.

اختلالات رایج همزمان

اختلال شخصیت مرزی به ندرت به تنهایی تشخیص داده می شود. اختلالات مشترک رایج عبارتند از:

  • افسردگی یا اختلال دوقطبی
  • سوء مصرف مواد
  • اختلالات اشتها
  • اختلالات اضطرابی

هنگامی که اختلال شخصیت مرزی با موفقیت درمان می شود، سایر اختلالات نیز اغلب بهبود می یابند. اما عکس آن همیشه صادق نیست. برای مثال، ممکن است علائم افسردگی را با موفقیت درمان کنید و همچنان با اختلال شخصیت مرزی دست و پنجه نرم کنید.

دلایل ابتلا به اختلال شخصیت مرزی

اکثر متخصصان سلامت روان بر این باورند که اختلال شخصیت مرزی (BPD) توسط ترکیبی از عوامل بیولوژیکی ارثی یا درونی و عوامل محیطی بیرونی، مانند تجربیات آسیب‌زا در دوران کودکی ایجاد می‌شود.

تفاوت های مغزی

چیزهای پیچیده زیادی در مغز فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) اتفاق می افتد، و محققان هنوز در حال کشف معنای آن هستند. اما در اصل، اگر اختلال شخصیت مرزی دارید، مغز شما در حالت آماده باش قرار دارد. چیزها برای شما ترسناک تر و استرس زاتر از دیگران هستند. واکنش جنگ یا گریز شما به راحتی خاموش می شود و هنگامی که روشن می شود، منطق شما خاموش می شود و غرایز اولیه بقا را تحریک می کند که همیشه با شرایط موجود مناسب نیستند.

در این شرایط احساس می کنید هیچ کاری نمی توانید انجام دهید.اما حقیقت این است که شما می توانید مغز خود را تغییر دهید. هر بار که یک پاسخ مقابله ای جدید یا تکنیک تسکین دهنده را تمرین می کنید، مسیرهای عصبی جدیدی ایجاد می کنید. برخی از درمان‌ها، مانند مدیتیشن و ذهن آگاهی حتی می‌تواند باعث رشد مغز شما شوند. و هرچه بیشتر تمرین کنید، این مسیرها قوی تر و خودکارتر خواهند شد. پس تسلیم نشوید با گذشت زمان و فداکاری، می توانید طرز فکر، احساس و عمل خود را تغییر دهید.

اختلالات شخصیت

وقتی روانشناسان در مورد “شخصیت” صحبت می کنند، به الگوهای تفکر، احساس و رفتار اشاره می کنند که هر یک از ما را منحصر به فرد می کند. هیچ کس همیشه دقیقاً یکسان عمل نمی کند، اما ما تمایل داریم به روش های نسبتاً ثابتی با جهان تعامل داشته باشیم و درگیر باشیم. به همین دلیل است که مردم اغلب به عنوان «خجالتی»، «برون‌گرا»، «اجتماعی»، «مرتب» و غیره توصیف می‌شوند. این ها عناصر شخصیتی هستند.

از آنجایی که شخصیت به طور ذاتی با هویت مرتبط است، اصطلاح «اختلال شخصیت» ممکن است به شما این احساس را بدهد که اساساً مشکلی در شخصیت شما وجود دارد. اما اختلال شخصیت، قضاوت شخصیت نیست. در اصطلاح بالینی، “اختلال شخصیت” به این معنی است که الگوی ارتباط شما با جهان به طور قابل توجهی با هنجار های جامعه متفاوت است (به عبارت دیگر، شما به روشی عمل نمی کنید که اکثر مردم انتظار دارند).

این باعث ایجاد مشکلات مداوم برای شما در بسیاری از زمینه های زندگی مانند روابط، شغل، و احساسات در مورد خود و دیگران می شود. اما مهم تر از همه، این الگوها را می توان تغییر داد!

نکات خودیاری: ۳ کلید برای مقابله با BPD

  1. مشکلات شدید عاطفی را آرام کنید.
  2. یاد بگیرید که تکانشگری را کنترل کنید و پریشانی را تحمل کنید.
  3. مهارت های بین فردی خود را بهبود بخشید.

توصیه خودیاری ۱: طوفان عاطفی را آرام کنید

به‌عنوان فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، احتمالاً زمان زیادی را صرف مبارزه با انگیزه‌ها و احساسات خود کرده‌اید، بنابراین پذیرش احساسات می‌تواند کار سختی باشد و ذهن شما را درگیر کند. اما پذیرفتن احساساتتان به معنای تایید آن ها یا تسلیم شدن در برابر سختی نیست.

معنای این کار این است که از تلاش برای مبارزه، اجتناب، سرکوب یا انکار آنچه احساس می‌کنید دست بردارید. این که به خودتان اجازه دهید این احساسات را داشته باشید، می تواند قدرت را از آن ها بگیرد.

سعی کنید احساسات خود را بدون قضاوت یا انتقاد تجربه کنید. گذشته و آینده را رها کنید و تنها بر لحظه حال تمرکز کنید. تکنیک های ذهن آگاهی می تواند در این زمینه بسیار موثر باشد.

  • با مشاهده احساسات خود شروع کنید.
  • روی احساسات فیزیکی که با احساسات شما همراه هستند تمرکز کنید.
  • به خودتان بگویید که آنچه را که در حال حاضر احساس می کنید، می پذیرید.
  • به خودتان یادآوری کنید که فقط به این دلیل که چیزی را احساس می کنید به این معنی نیست که واقعیت دارد.

کاری انجام دهید که یک یا چند حواس شما را تحریک کند

درگیر کردن حس یکی از سریع ترین و ساده ترین راه ها برای تسکین خود است. شما باید آزمایش کنید تا بفهمید کدام روش برای شما بهتر عمل می کند. برای این کار به استراتژی های مختلفی نیاز خواهید داشت. آنچه ممکن است در هنگام عصبانیت یا آشفتگی به شما کمک کند با آنچه ممکن است در هنگام بی حسی یا افسردگی کمک کند بسیار متفاوت است. در اینجا چند ایده برای این کار وجود دارد:

لمس. اگر احساس کافی ندارید، سعی کنید آب سرد یا داغ (اما نه داغ) را روی دستان خود بمالید، یک تکه یخ نگه دارید؛ یا یک شی یا لبه مبلمان را تا جایی که می توانید محکم بگیرید. اگر احساس می کنید که نیاز به آرامش دارید، حمام یا دوش آب گرم بگیرید.

طعم. اگر احساس پوچی و بی حسی می کنید، سعی کنید نعناع یا آب نباتی با طعم قوی بمکید یا به آرامی چیزی با طعم قوی مانند چیپس نمک و سرکه بخورید. اگر می‌خواهید آرام شوید، چیزهای آرام‌بخش مانند چای داغ یا سوپ را امتحان کنید.

بو. شمع روشن کنید، گل ها را بو کنید، رایحه درمانی را امتحان کنید، عطر مورد علاقه خود را بزنید، یا چیزی در آشپزخانه بپزید که بوی خوبی داشته باشد. ممکن است متوجه شوید که به بوهای قوی مانند مرکبات، ادویه جات و بخور بهتر واکنش نشان می دهید.

منظره. روی تصویری تمرکز کنید که توجه شما را به خود جلب کند. این می تواند چیزی در محیط نزدیک شما (منظره ای عالی، گل آرایی زیبا، نقاشی یا عکس مورد علاقه) یا در تخیل شما باشد که تجسم می کنید.

صدا. برای آرام شدن، موسیقی آرام بخش را روشن کنید یا به صداهای آرامش بخش طبیعت مانند باد، پرندگان یا اقیانوس گوش دهید.

آسیب پذیری عاطفی خود را کاهش دهید

زمانی که در حال افسردگی و استرس هستید، به احتمال زیاد احساسات منفی را تجربه خواهید کرد. به همین دلیل بسیار مهم است که از سلامت جسمی و روحی خود مراقبت کنید.

برای مراقبت از خود موارد زیر را رعایت کنید:

  • خودداری از مصرف داروهای تغییر دهنده خلق و خو
  • رژیم غذایی متعادل و مغذی
  • خواب کافی و با کیفیت
  •  ورزش منظم
  • به حداقل رساندن استرس
  • تمرین تکنیک های تمدد اعصاب

نکته ۲: یاد بگیرید که تکانشگری را کنترل کنید و پریشانی را تحمل کنید

تکنیک‌های آرام‌بخشی که در بالا مورد بحث قرار گرفت زمانی که استرس از مسیر خود خارج می شود به شما کمک می کند.

اما وقتی احساس می کنید تحت تأثیر احساسات دشوار قرار می گیرید چه کار می کنید؟ اینجاست که تکانشگری اختلال شخصیت مرزی (BPD) به وجود می‌آید. در این لحظات شما آنقدر مستاصل می‌شوید که هر کاری انجام می‌دهید، از جمله کارهایی که می‌دانید نباید انجام دهید، مانند بی‌احتیاطی. رابطه جنسی، رانندگی خطرناک و نوشیدن الکل، حتی ممکن است احساس کنید که انتخابی بجز این رفتارها ندارید.

کنترل رفتارتان را به دست بگیرید

مهم است که بدانیم رفتارهای تکانشی در خدمت هدف هستند. آن ها مکانیسم هایی برای مقابله با پریشانی دارند و به شما احساس بهتری می دهند، اما هزینه های زیادی به همراه دارند.

بازیابی کنترل رفتارتان با یادگیری تحمل پریشانی شروع می شود. توانایی تحمل پریشانی به شما کمک می کند تا زمانی که میل به عمل دارید، مکث کنید. به جای رفتارهای خودتخریبی یاد خواهید گرفت که آن ها را کنار بگذارید.

برای درمانی مناسب و با هدف می توانید به مرکز مشاوره ستاره ایرانیان مراجعه کنید، در این مرکز یاد می گیرید که:

  • با احساسات خود در تماس باشید.
  • احساسات ناخوشایند یا تهدید کننده را مدیریت کنید.
  • حتی در موقعیت های ناراحت کننده آرام و متمرکز بمانید.

جلسات مشاوره به شما یاد می دهد که چگونه پریشانی را تحمل کنید. همچنین به شما می آموزد که چگونه احساسات خود را مدیریت کنید این به شما این امکان را می دهد که طیف کاملی از احساسات مثبت مانند شادی، آرامش و رضایت را تجربه کنید.

یک تمرین برای کمک به توقف اختلال و بازیابی کنترل

هنگامی که پاسخ جنگ یا گریز آغاز شد، به جای تمرکز بر افکار خود، بر آنچه در بدن خود احساس می کنید تمرکز کنید. تمرین زیر یک راه ساده و سریع برای ترمز کردن، آرام کردن و بازیابی کنترل است. با این تمرین تنها در چند دقیقه کوتاه می تواند تفاوت بزرگی ایجاد کند.

یک مکان آرام پیدا کنید و در یک موقعیت راحت بنشینید.

روی آنچه در بدن خود تجربه می کنید تمرکز کنید . سطحی که روی آن نشسته اید و پاهای خود را روی زمین احساس کنید.

روی تنفس خود تمرکز کنید ، نفس های آهسته و عمیق بکشید. به آرامی نفس بکشید. برای شمارش تا سه ثانیه مکث کنید. سپس به آرامی نفس خود را بیرون دهید، یک بار دیگر برای شمارش مکث کنید. این کار را برای چند دقیقه ادامه دهید.

در مواقع اضطراری حواس خود را پرت کنید

اگر تلاش‌های شما برای آرام کردن مؤثر نبود و  تحت تأثیر امیال مخرب قرار گرفته‌اید، پرت کردن حواس‌تان ممکن است کمک کند. تنها چیزی که نیاز دارید چیزی است که تمرکز شما را به اندازه کافی جلب کند تا انگیزه منفی از بین برود.

هر چیزی که توجه شما را به خود جلب کند می تواند مؤثر باشد، اما حواس پرتی زمانی مؤثرتر است که آن فعالیت آرامش بخش نیز باشد. علاوه بر راهبردهای مبتنی بر حسی که قبلاً ذکر شد، در اینجا مواردی وجود دارد که ممکن است به شما کمک کند:

تلویزیون تماشا کنید چیزی را انتخاب کنید که مخالف احساس شماست، به طور مثال اگر غمگین هستید یک فیلم کمدی تماشا کنید، اگر عصبانی هستید چیزی آرامشبخش نگاه کنید.

کاری را انجام دهید که از آن لذت می برید و شما را مشغول می کند. این می تواند هر چیزی باشد: باغبانی، نقاشی، نواختن ساز، بافندگی، خواندن کتاب، بازی رایانه ای، یا انجام یک سودوکو یا پازل کلمات.

حواس خودتان را به کار بیاندازید. می‌توانید حواس خود را با کارهای روزمره پرت کنید: تمیز کردن خانه، انجام کارهای حیاط، خرید مواد غذایی، نظافت حیوان خانگی یا شستن لباس‌ها.

فعالیت. ورزش شدید راهی برای افزایش آدرنالین و تخلیه احساسات است. اگر احساس استرس می کنید، ممکن است بخواهید فعالیت های آرامش بخش تری مانند یوگا یا پیاده روی در اطراف محله خود را امتحان کنید.

به دوستت زنگ بزن صحبت کردن با فردی که به او اعتماد دارید می تواند راهی سریع و بسیار موثر برای پرت کردن حواس و احساس بهتر باشد.

نکته ۳: مهارت های بین فردی خود را بهبود بخشید

اگر اختلال شخصیت مرزی دارید، احتمالاً با حفظ روابط پایدار و رضایت بخش با همسر، همکاران و دوستان خود دچار مشکل شده اید. این به این دلیل است که در دیدن چیزها از دید دیگران مشکل دارید. تمایل دارید افکار و احساسات دیگران را اشتباه بخوانید، درک نادرستی از نحوه نگاه دیگران به خود داشته و از تاثیر رفتار خود غافل شوید.

اما نگران نباشید می توانید اقداماتی را برای بهبود روابط و مهارت های اجتماعی خود انجام دهید.

فرضیات را بررسی کنید

زمانی که استرس و منفی‌بافی شما را از مسیر خارج می‌کند، احساسات دیگران را نادرست قضاوت می کنید. اگر این کار را انجام می دهید به خاطر داشته باشید که شما غیب گو نیستید.

به جای عجله برای نتیجه گیری (معمولا منفی)، انگیزه های جایگزین را در نظر بگیرید. به عنوان مثال، شریک زندگی شما در تماس تلفنی با شما بد حرف می زند و اکنون احساس ناامنی می کنید و می ترسید علاقه خود را نسبت به شما از دست داده باشد. قبل از اینکه به آن احساسات عمل کنید:

توقف به در نظر گرفتن احتمالات مختلف. شاید شریک زندگی شما در محل کار تحت فشار باشد، روز پر استرسی را سپری کند. شاید هنوز قهوه اش را نخورده است و موارد دیگر. توضیحات جایگزین زیادی برای رفتار او وجود دارد.

از شخص بخواهید که مقاصد خود را روشن کند. یکی از ساده‌ترین راه‌ها برای بررسی مفروضات این است که از طرف مقابل بپرسید چه فکر یا احساسی دارد. دوباره بررسی کنید که منظور او از کلمات یا اعمالشان چیست. به جای پرسیدن به شیوه‌ای متهم‌آمیز، رویکرد ملایم‌تری را امتحان کنید: « ممکن است اشتباه کنم، اما به نظر می‌رسد…» یا « شاید من بیش از حد حساس هستم، اما این حس را دارم که… »

فرافکنی را متوقف کنید

آیا تمایل دارید که احساسات منفی خود را بپذیرید و آن ها را به دیگران منتقل کنید؟ آیا وقتی نسبت به خود احساس بدی دارید دیگران سرزنش می کنید؟ آیا نمی توانید بازخورد یا انتقاد سازنده را تحمل کنید؟ اگر اینطور است، ممکن است با فرافکنی مشکل داشته باشید.

برای مبارزه با فرافکنی، باید یاد بگیرید با احساسات بدنی خود هماهنگ شوید. به علائم استرس مانند ضربان قلب سریع، تنش عضلانی، تعریق، حالت تهوع یا سبکی سر توجه کنید. وقتی چنین احساسی دارید، احتمالاً حمله می‌کنید و چیزی می‌گویید که بعداً پشیمان می‌شوید. مکث کنید و چند نفس عمیق و آهسته بکشید. سپس سه سوال زیر را از خود بپرسید:

  1. از خودم ناراحتم؟
  2. آیا احساس شرمندگی یا ترس می کنم ؟
  3. آیا من نگران طرد شدن هستم؟

اگر پاسخ مثبت است، مکالمه را متوقف کنید. به طرف مقابل بگویید که احساس می کنید احساساتی هستید و می خواهید قبل از بحث بیشتر درباره چیزها کمی فکر کنید.

مسئولیت نقش خود را بر عهده بگیرید

در نهایت، مهم است که مسئولیت نقشی را که دارید بپذیرید. از خود بپرسید که اقدامات شما چگونه  به حل مشکلات کمک کند. حرف ها و رفتارهای شما چه احساسی به عزیزانتان می دهد؟ همانطور که تلاش می کنید خود را به جای دیگران بگذارید، حالت تدافعی خود را کاهش دهید. با این کار به مرور متوجه تفاوت در کیفیت روابط خود خواهید شد.

تشخیص و درمان

مهم است که به یاد داشته باشید که نمی توانید اختلال شخصیت مرزی را به تنهایی تشخیص دهید. بنابراین اگر فکر می کنید که شما یا یکی از عزیزانتان ممکن است از اختلال شخصیت مرزی رنج ببرید، بهتر است از متخصص کمک بگیرید.

اختلال شخصیت مرزی اغلب با اختلالات اشتباه گرفته می شود  بنابراین شما به یک متخصص سلامت روان نیاز دارید تا شما را ارزیابی کند و تشخیص دقیق بدهد. سعی کنید فردی با تجربه در تشخیص و درمان پیدا کنید.

اهمیت یافتن درمانگر مناسب

حمایت و راهنمایی درمانگر واجد شرایط می تواند تفاوت بزرگی در درمان و بهبود اختلال شخصیت مرزی ایجاد کند. درمان می تواند مانند یک فضای امن عمل کند که در آن شما می توانید تکنیک های جدید مقابله را امتحان کنید.

متخصص با تجربه با درمان های اختلال شخصیت مرزی مانند رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) و درمان طرحواره محور آشنا خواهد بود.

ثابت شده است که این درمان ها مفید هستند اما همیشه پیروی از یک رویکرد درمانی خاص ضروری نیست. بسیاری از کارشناسان معتقدند که درمان شامل آموزش در مورد این اختلال، حمایت خانواده و آموزش و مهارت های اجتماعی و عاطفی می تواند اکثر موارد BPD را درمان کند.

این مهم است که برای یافتن درمانگری که با او احساس امنیت می‌کنید، وقت بگذارید (کسی که به نظر می‌رسد شما را جذب می‌کند و باعث می‌شود احساس کنید مورد پذیرش و درک قرار گرفته‌اید.). برای پیدا کردن فرد مناسب وقت بگذارید.

اما پس از انجام این کار را انجام دادید، متعهد به درمان باشید. سعی کنید احساسات خود را صادقانه با درمانگر خود در میان بگذارید و اجازه دهید رابطه رشد کند. به خاطر داشته باشید که تغییر، بنا به ماهیت خود، ناراحت کننده است. اگر هرگز در درمان احساس ناراحتی نکنید، احتمالاً پیشرفتی نمی کنید.

روی درمان دارویی حساب نکنید

اگرچه بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی دارو مصرف می کنند، اما واقعیت این است که تحقیقات بسیار کمی وجود دارد که نشان دهد دارو درمانی در درمان این اختلال مفید است. علاوه بر این، در ایالات متحده، سازمان غذا و دارو (FDA) هیچ دارویی را برای درمان اختلال شخصیت مرزی تایید نکرده است. این بدان معنا نیست که دارو هرگز مفید نیست (به خصوص اگر از مشکلاتی مانند افسردگی یا اضطراب رنج می برید) اما دارو درمانی به تنهایی برای اختلال شخصیت مرزی مفید نیست.

وقتی صحبت از اختلال شخصیت مرزی می شود، درمان بسیار موثرتر است. فقط باید به آن زمان بدهید. با این حال، پزشک شما ممکن است در موارد زیر دارو درمانی را در نظر بگیرد:

  • شما درگیر اختلال شخصیت مرزی و افسردگی یا اختلال دوقطبی به طور همزمان هستید.
  • از حملات پانیک یا اضطراب شدید رنج می برید.
  •  توهم یا داشتن افکار عجیب و غریب و پارانوئید را تجربه می کنید.
  • احساس خودکشی می کنید یا در خطر آسیب رساندن به خود یا دیگران هستید.

عوارض

اختلال شخصیت مرزی می تواند به بسیاری از بخش های زندگی شما مانند روابط صمیمانه، شغل، مدرسه، فعالیت های اجتماعی و تصویر خود تأثیر منفی بگذارد و پیامدهای زیر را به دنبال داشته باشد:

  • تغییر یا از دست دادن مکرر شغل
  • عدم تکمیل تحصیلات
  • مشکلات حقوقی متعدد، مانند زندان
  • روابط پر از تعارض، استرس زناشویی یا طلاق
  • خود آزاری مانند بریدگی و بستری شدن مکرر در بیمارستان
  • درگیر شدن در روابط توهین آمیز
  • حاملگی برنامه ریزی نشده، عفونت های مقاربتی، تصادفات و درگیری های فیزیکی به دلیل رفتارهای تکانشی و پرخطر
  • اقدام به خودکشی 

علاوه بر این اختلال شخصیت مرزی ممکن است با سایر اختلالات سلامت روان که در زیر ذکر شده است همراه باشد:

  • افسردگی
  • سوء استفاده از الکل یا مواد دیگر
  • اختلالات اضطرابی
  • اختلالات اشتها
  • اختلال دو قطبی
  • اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
  • اختلال کمبود توجه/بیش فعالی (ADHD)
  • سایر اختلالات شخصیتی

منبع : اختلال شخصیت مرزی (BPD)

آسیب های عاطفی و روانی

وقتی اتفاقات بدی رخ می دهد، مدتی طول می‌کشد تا بر درد غلبه و دوباره احساس امنیت پیدا کنید. اما با تدابیر خودیاری و پشتیبانی می توانید سریع‌تر بهبود پیدا ‌کنید.

آسیب های عاطفی و روانی چیست؟

آسیب‌های عاطفی و روانی نتیجۀ رویدادهای استرس‌زای فوق‌العاده‌ای است که احساس امنیت شما را از بین می‌برد و باعث می‌شود احساس کنید که در یک دنیای خطرناک و ناامن هستید.

آسیب روانی شما را با احساسات ناراحت کننده، خاطرات و اضطراب‌هایی درگیر می‌کند که تمامی ندارند. همچنین احساس بی‌حسی، سِرشدن و ناتوانی در اعتماد به دیگران در شما ایجاد می‌کند.

اگرچه تجارب آسیب زا اغلب وقتی ایجاد می‌شود که زندگی یا امنیت شما تهدید شود، اما هر موقعیتی که باعث شود شما احساس غم و انزوا کنید، حتی اگر آسیب فیزیکی هم به همراه نداشته باشد می تواند منجر به حادثه و شوک شود.

تجربۀ ذهنی و عاطفی شما از رویداد است که آسیب زا بودن آن را تعیین می کند. هر چه بیشتر احساس ترس و درماندگی کنید، احتمال آسیب دیدن شما بیشتر است.

آسیب های عاطفی و روانی ناشی از موارد زیر است:

رویدادهای ناگهانی، مانند تصادف، جراحت یا حمله خشونت بار، به خصوص اگر غیرمنتظره باشد یا در دوران کودکی اتفاق افتاده باشد.

استرس مداوم و بی امان، مانند زندگی در منطقه‌ای پر از جنایت، مبارزه با بیماری خطرناک یا تجربه رویدادهای آسیب زا که به طور مکرر رخ می دهند، مانند زورگیری، خشونت خانگی، یا بی‌توجهی در دوران کودکی.

برخی از علل نیز معمولاً نادیده گرفته می شوند، مانند جراحی (به ویژه در ۳ سال اول زندگی)، مرگ ناگهانی یکی از نزدیکان، از هم پاشیدگی یک رابطۀ مهم یا یک تجربه عمیقاً ناامیدکننده.

مقابله با آسیب‌های ناشی از بلاهای طبیعی یا انسان‌ساز چالش‌های منحصربه‌فردی را به همراه می‌آورد. حتی اگر شما مستقیماً درگیر رویداد نباشید.

در واقع، بسیار بعید است که هیچ یک از ما قربانی مستقیم یک حملۀ تروریستی، سقوط هواپیما یا تیراندازی جمعی شویم، اما همۀ ما مرتباً تصاویر وحشتناکی از قربانیان این گونه حوادث را در رسانه های اجتماعی و منابع خبری می‌بینیم. مشاهدۀ مکرر این تصاویر بر سیستم عصبی شما غلبه و استرس آسیب زا ایجاد می کند.

علت این حوادث هر چه که باشد، زمان آن چه نزدیک باشد چه مربوط به سال های دور، با درمان می‌توانید بر آن غلبه کرده و به زندگی خود ادامه دهید.

حوادث دوران کودکی و خطر آسیب در آینده

اگرچه رویدادهای آسیب زا ممکن است برای هرکسی اتفاق بیفتد، اما اگر شما در گذشته به خاطر وقوع یک رویداد خاص تحت فشار استرس سنگینی قرار گرفته باشید، احتمال اینکه در مواجهه با رویداهای مصیبت ‌بارِ زمان حاضر دچار آسیب شوید بیشتر می‌شود. آسیب دوران کودکی می تواند ناشی از هر چیزی باشد که احساس امنیت کودک را مختل کند، از جمله:

  • محیط ناپایدار یا ناامن
  • جدایی از پدر و مادر
  • بیماری جدی
  • روش های پزشکی آسیب‌زا
  • آزار جنسی، فیزیکی یا کلامی
  • مشکلات درسی و رفتاری در مدرسه
  • خشونت خانگی
  • بی توجهی

تجربۀ تلخ در دوران کودکی می تواند منجر به یک اثر شدید و طولانی مدت شود. اگر مشکلات دوران کودکی حل نشود، احساس ترس و درماندگی به بزرگسالی منتقل می شود و زمینه را برای آسیب های بیشتر فراهم می کند.

با این حال، حتی اگر آسیب‌های روحی شما سال‌ها پیش اتفاق افتاده باشد، راهکارهایی وجود دارد که می‌توانید برای غلبه بر درد از آن ها کمک بگیرید. یاد بگیرید که به دیگران اعتماد کرده، با آن ها ارتباط برقرار کنید و به این شکل تعادل عاطفی خود را به دست آورید.

علائم آسیب های عاطفی و روانی

همه ما به طرق مختلف به اتفاقات وحشتناک واکنش نشان می دهیم و طیف وسیعی از واکنش های فیزیکی و احساسی را تجربه می کنیم. هیچ کدام از احساس‌ها، افکار یا پاسخ‌ «درست» یا «نادرست» نیستند، بنابراین واکنش های خود یا دیگران را قضاوت نکنید. پاسخ‌های شما واکنش‌های عادی به رویدادهای غیرعادی هستند.

علائم عاطفی و روانی:

  • شوک، انکار یا ناباوری
  • گیجی، مشکل در تمرکز
  • عصبانیت، تحریک پذیری، نوسانات خلقی
  • اضطراب و ترس
  • گناه، شرم، سرزنش خود
  • کناره گیری از دیگران
  • احساس غم یا ناامیدی
  • احساس قطع ارتباط یا بی حسی

علائم فیزیکی:

  • بی خوابی یا کابوس
  • خستگی
  • زود به زود مبهوت شدن
  • مشکل در تمرکز
  • ضربان قلب تند
  • سرگیجه و بی قراری
  • داشتن درد
  • تنش عضلانی

درمان ضربۀ و آسیب های عاطفی و روانی

علائم حادثه معمولاً از چند روز تا چند ماه طول می کشد و با پردازش رویداد ناراحت کننده به تدریج محو می شود. اما حتی زمانی که احساس بهبودی می‌کنید، هر از گاهی با یادآوری خاطرات یا احساسات دردناک ناراحت می شوید، به خصوص در پاسخ به محرک هایی مانند سالگرد رویداد یا چیزی که شما را به یاد آن حادثه می اندازد.

اگر علائم آسیب روانی شما کاهش نیابد (یا حتی بدتر شود) و پس از مدتی طولانی نتوانید رویداد آسیب زا را فراموش کنید، دچار اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شده‌اید.

اگرچه حوادث عاطفی یک پاسخ طبیعی به یک رویداد آزاردهنده است، اما اگر در زمانی که دیگر خطری نیست سیستم عصبی درگیر اتفاق بماند و شما در شوک روانی باقی بمانید، دچار PTSD می‌شوید، به این معنا که نمی‌توانید آنچه را که اتفاق افتاده یا احساسات خود را پردازش کنید.

چه رویداد آسیب زا منجر به مرگ دیگران شده باشد یا نه، شما به عنوان بازمانده باید با از دست دادن احساس امنیت خود، حداقل به طور موقت، کنار بیایید. واکنش طبیعی به این فقدان غم و اندوه است.

مانند افرادی که یکی از عزیزان خود را از دست داده اند، باید یک روند سوگواری را طی کنید. نکات زیر می تواند به شما کمک کند تا با احساس غم و اندوه کنار بیایید، ضربه عاطفی را درمان کنید و به زندگی خود ادامه دهید.

نکته ۱: بهبود آسیب های عاطفی و روانی

راه بروید

آسیب دیدگی تعادل طبیعی بدن شما را مختل می کند و شما را در حالت بیش از حد برانگیختگی و ترس نگه می دارد. راه رفتن و ورزش علاوه بر سوزاندن آدرنالین و ترشح اندورفین، به ترمیم سیستم عصبی شما نیز کمک می‌کند.

سعی کنید اکثر روزها ۳۰ دقیقه یا بیشتر ورزش کنید. یا اگر برایتان آسان تر است، در سه بازۀ ۱۰ دقیقه ای در طول روز ورزش کنید.

ورزش های ریتمیک که دست ها و پاهای شما را درگیر می کنند، مانند راه رفتن، دویدن، شنا کردن، بسکتبال یا حتی رقصیدن، بهترین کارایی را دارند.

آگاهی ذهنی داشته باشید

در حین ورزش به جای تمرکز بر افکار یا پرت کردن حواس خود، واقعاً روی بدنتان و احساس آن در حین حرکت تمرکز کنید.

به عنوان مثال، به احساس برخورد پاهایتان با زمین، ریتم تنفس یا جریان هوا روی پوست خود توجه کنید. ورزش‌هایی مثل صخره نوردی، بوکس، تمرین با وزنه یا هنرهای رزمی این کار را آسان تر می‌کنند. زیرا در این ورزش‌ها، برای جلوگیری از آسیب، حتما باید روی حرکات بدن خود در طول این فعالیت تمرکز کنید.

نکته ۲: منزوی نشوید

پس از یک ضربۀ عاطفی، ممکن است بخواهید از حضور در اجتماع کناره گیری کنید، اما انزوا فقط اوضاع را بدتر می کند. ارتباط چهره به چهره با دیگران به بهبودی شما کمک می کند، بنابراین سعی کنید روابط خود را حفظ و از تنها ماندن برای زمانهای طولانی خودداری کنید.

لازم نیست در مورد آسیب صحبت کنید.

برای ارتباط با دیگران، صحبت در مورد آسیب ضروری نیست. در واقع، برای برخی افراد، این کار فقط اوضاع را بدتر می کند. سعی کنید از حضور در کنار دیگران آرامش کسب کنید و از افراد سمی و منفی باف دوری کنید.

درخواست حمایت کنید

در حالی که مجبور نیستید در مورد خود آسیب صحبت کنید، مهم است که کسی را داشته باشید که بتوانید در گفت‌وگو با او احساسات خود را بیان کنید و بدون قضاوت با دقت به شما گوش کند. برای این کار می توانید به یک عضو مورد اعتماد خانواده، دوست، مشاور یا روحانی مراجعه کنید.

در فعالیت های اجتماعی شرکت کنید

حتی اگر تمایلی به این کار ندارید. فعالیت های «عادی» خود را همراه با افراد دیگر انجام دهید، فعالیت هایی که هیچ ارتباطی با تجربه آسیب زا ندارند.

دوباره با دوستان قدیمی ارتباط برقرار کنید.

اگر از روابطی که زمانی برایتان مهم بوده اند کنار کشیده اید، برای برقراری ارتباط مجدد تلاش کنید.

به یک گروه حمایتی برای بازماندگان حوادث بپیوندید.

برقراری ارتباط با افراد دیگری که با مشکلات مشابهی روبرو هستند به کاهش احساس انزوا کمک می کند. شنیدن اینکه چگونه دیگران با آن کنار می آیند برای شما الهام بخش خواهد بود و به بهبودیتان کمک می‌کند.

فعالیت داوطلبانه

علاوه بر کمک به دیگران، کار داوطلبانه راهی عالی برای به چالش کشیدن احساس درماندگی (که اغلب با آسیب همراه است) است. نقاط قوت خود را به خود یادآوری کنید و با کمک به دیگران احساس قدرت خود را بازیابید.

دوستان جدیدی پیدا کنید.

اگر به تنهایی یا دور از خانواده و دوستان زندگی می کنید، مهم است که با آن ها تماس بگیرید یا دوستان جدیدی پیدا کنید. برای ملاقات با افراد دارای علایق مشابه، به انجمن فارغ التحصیلان دانشگاه خود بپیوندید یا یا با همسایگان یا همکاران خود ارتباط برقرا کنید، در کلاس ثبت نام کنید یا به باشگاه بروید.

نکات ارتباطی برای افراد گوشه گیر

بسیاری از افرادی که ضربه و حادثه ای را تجربه کرده اند، احساس جدا ماندگی، گوشه گیری و دشواری در برقراری ارتباط با دیگران می کنند. اگر به این مشکلات دچارید، می‌توانید قبل از ملاقات با دوست، این اقدامات را انجام دهید:

ورزش کنید یا حرکت کنید.

بالا و پایین بپرید، دست ها و پاهای خود را بچرخانید یا فقط به اطراف بپرید. این تمرین ذهنتان را آسوده تر می‌کند و باعث می‌شود راحت‌تر ارتباط برقرار کنید.

آهنگ

شاید عجیب به نظر برسد، اما ایجاد صوت، راهی عالی برای باز شدن موانع ارتباط اجتماعی است. صاف بنشینید و به سادگی صدای «ممممممممممممم» را ایجاد کنید. مرتب گام و لحن صدا را تغییر دهید تا زمانی که لرزش دلپذیری را در صورت خود احساس کنید.

نکته ۳: سیستم عصبی خود را خود تنظیم کنید

هر چه قدر هم که آشفته، مضطرب یا خارج از کنترل هستید، باید بدانید که می توانید برانگیختگی سیستم عصبی تان را برطرف و خود را آرام کنید. این کار نه تنها به تسکین اضطراب مرتبط با حادثه آسیب زا کمک می کند، بلکه حس کنترل بیشتری را نیز ایجاد می کند.

تنفس آگاهانه

اگر احساس سردرگمی یا ناراحتی می کنید، تمرین تنفس آگاهانه راهکاری مناسب و سریع برای آرام‌سازی خود است. فقط کافی است ۶۰ بار نفس بکشید و روی هر بازدم متمرکز شوید.

ورودی حسی

آیا یک  منظره، بو یا مزۀ خاص به سرعت به شما احساس آرامش می دهد؟ یا شاید نوازش حیوان یا گوش دادن به موسیقی بلافاصله شما را آرام می کند؟ هر فرد به ورودی های حسی متفاوت پاسخ می دهد، بنابراین تکنیک های مختلف کاهش استرس را آزمایش کنید تا بهترین راهکار را برای خودتان پیدا کنید.

حضور در لحظه

برای اینکه در زمان حال زندگی کنید و احساس کنید که روی زمین هستید (نه غرق در افکار و خاطرات)، روی یک صندلی بنشینید. زمین را زیر پایتان و پشتی صندلی را در پشتتان احساس کنید. به اطراف خود نگاه کنید و شش شیء را پیدا کنید که رنگ قرمز یا آبی در آن ها وجود دارد.

در این حالت متوجه می‌شوید که چگونه تنفس شما عمیق تر و آرام تر می شود.

زمانی که احساسات به سراغتان می‌آیند به خودتان اجازه دهید آن ها را تجربه کنید.

احساسات خودتان را درمورد حوادث به محض آمدنشان بپذیرید. هرچقدر بیش تر از احساسات خود فرار کنید ترسناک تر می شوند.

نکته ۴: مراقب سلامتی خود باشید

داشتن بدنی سالم می تواند توانایی شما را برای مقابله با استرس ناشی از ضربه افزایش دهد.

به اندازه کافی بخوابید.

پس از یک تجربۀ آسیب زا، نگرانی یا ترس ممکن است برنامۀ خواب شما را مختل کند. اما کمبود خوابِ باکیفیت می تواند علائم ضربه را تشدید و حفظ تعادل عاطفی شما را دشوارتر کند. هر روز در ساعت معینی بخوابید و بیدار شوید و حتماً ۷ تا ۹ ساعت خواب در برنامۀ خود قرار دهید.

از مصرف الکل و مواد مخدر اجتناب کنید.

استفاده از الکل و مواد مخدر می تواند علائم آسیب را بدتر کند و احساس افسردگی، اضطراب و گوشه گیری را افزایش دهد.

رژیم غذایی متعادلی داشته باشید.

خوردن وعده های غذایی کوچک و متعادل در طول روز به شما کمک می کند انرژی خود را حفظ کرده و نوسانات خلقی را به حداقل برسانید. از غذاهای شیرین و سرخ کردنی‌ها پرهیز کنید و برای تقویت خلق و خو مقدار زیادی چربی های امگا ۳ مانند سالامون، گردو، سویا و دانه های کتان مصرف کنید.

استرس را کاهش دهید.

تکنیک های تمدد اعصاب مانند مدیتیشن، یوگا یا تمرینات تنفس عمیق را امتحان کنید. زمانی را برای فعالیت هایی که باعث شادی شما می شوند، مانند سرگرمی های مورد علاقه خود، برنامه ریزی کنید.

چه زمانی برای آسییب های عاطفی و روانی به دنبال درمان حرفه ای باشیم

بهبودی از آسیب ها به زمان نیاز دارد و هر فرد با سرعت متفاوت بهبود می یابد. اما اگر ماه ها گذشته باشد و علائم شما از بین نرود، به کمک حرفه ای نیاز دارید.

اگر این مشکلات را دارید برای آسیب دیدن کمتر، کمک بگیرید:

  • مشکل در عملکرد خانه یا محل کار
  • ترس شدید، اضطراب یا افسردگی
  • ناتوانی در ایجاد روابط نزدیک و رضایت بخش
  • تجربه خاطرات وحشتناک و کابوس ها
  • اجتناب از هر چیزی که شما را به یاد آسیب می اندازد
  • از نظر عاطفی بی حس و از دیگران جدا مانده اید
  • استفاده از الکل یا مواد مخدر برای احساس بهتر

کار بر روی احساسات دردناک می تواند ترسناک، دردناک و حتی آسیب زا باشد، بنابراین این کار درمانی باید با کمک یک متخصص با تجربه انجام شود. پیدا کردن درمانگر مناسب ممکن است کمی طول بکشد.

بسیار مهم است که درمانگری که انتخاب می کنید تجربه درمان آسیب های روانی را داشته باشد. اما کیفیت رابطۀ شما با درمانگرتان نیز به همان اندازه مهم است. یک متخصص با تجربه را انتخاب کنید که با او احساس راحتی می کنید. اگر احساس امنیت، احترام یا درک متقابل ندارید، درمانگر دیگری پیدا کنید.

از خودتان بپرسید:

  • آیا در گفتگو دربارۀ مشکلات خود با درمانگر، احساس راحتی دارید؟
  • آیا احساس کردید که درمانگر متوجه صحبت شما شده است؟
  • آیا درمانگر نگرانی های شما را جدی گرفت یا به کلی کنار گذاشت؟
  • آیا درمانگر با مهربانی و احترام با شما برخورد کرد؟
  • آیا فکر می‌کنید که می‌توانید به درمانگرتان اعتماد کنید؟

درمان حادثه یا شوک برای درمان آسیب های عاطفی و روانی

برای التیام آسیب‌های روانی و عاطفی، باید احساسات و خاطرات ناخوشایندی را که مدت‌ها از آن اجتناب کرده‌اید حل کرده و انرژی فروخوردۀ «جنگ یا گریز» را تخلیه کنید.

یاد بگیرید که احساسات ناگهانی خود را منظم و توانایی‌های خود را بازسازی کنید. متخصص برای درمان اعتماد به افراد دیگر از انواع رویکردهای درمانی زیر مختلف برای شما استفاده می‌کند:

تجربۀ جسمانی به جای افکار و خاطرات مربوط به رویداد آسیب زا

این درمان بر احساسات بدنی تمرکز دارد. با تمرکز بر آنچه در بدن شما اتفاق می‌افتد، می‌توانید از طریق حرکت دادن اعضای بدن، گریه کردن، و سایر اشکال آزادسازی فیزیکی، انرژی فروخوردۀ  حادثه را آزاد کنید.

درمان شناختی-رفتاری

این درمان به شما کمک می کند تا افکار و احساسات خود را در مورد حادثه پردازش و ارزیابی کنید.

EMDR (تکنیک حساسیت زدایی و پردازش مجدد حرکات چشم)

یکی از روش‌های درمان شناختی-رفتاری است که با حرکت چشم صورت می‌گیرد که چشم را به صورت ریتمیک تحریک می‌کند. این درمان خاطرات آسیب زا را «بازسازی» می‌کند.

کمک به نزدیکان برای مقابله با آسیب های عاطفی و روانی

هنگامی که یکی از عزیزانتان آسیب دیده است، حمایت شما می تواند نقش مهمی در بهبودی او داشته باشد.

صبور باشید و درک کنید.

بهبودی از ضربه به زمان نیاز دارد. در مورد سرعت بهبودی صبور باشید و به یاد داشته باشید که واکنش هر فرد به آسیب های عاطفی متفاوت است. واکنش فرد مورد علاقۀ خود را بر اساس واکنش خودتان یا دیگران قضاوت نکنید.

برای کمک به دیگران برای بازگشت به روال عادی، حمایت عملی ارائه دهید. مثلاً کمک در خرید یا انجام کارهای خانه کمک کنید یا فقط برای صحبت یا گوش دادن در دسترس باشید.

کسی را که دوستش دارید تحت فشار قرار ندهید تا صحبت کند، اما اگر می خواهد صحبت کند در دسترس باشید. برخی از بازماندگان حوادث به سختی می توانند در مورد آنچه اتفاق افتاده صحبت کنند.

کسی را که دوستش دارید مجبور نکنید ماجرا را تعریف کند، اما به او بگویید که اگر می‌خواهد حرف بزند، آماده اید تا به او گوش دهید یا اگر نمی‌خواهد فقط در کنارش هستید.

به فرد مورد علاقه خود کمک کنید تا اجتماعی و آرام شود.

او را تشویق کنید تا در تمرینات ورزشی شرکت کند، با دیگران دوست شود و سرگرمی‌ها و فعالیت‌هایی را دنبال کند که برایش لذت‌بخش است. با هم در یک کلاس تناسب اندام شرکت کنید یا قرار ناهار با دوستان خود تعیین کنید.

رفتار فرد را به خودتان نگیرید

فرد مورد علاقه شما ممکن است عصبانی، تحریک پذیر، گوشه گیر یا از نظر عاطفی از شما جدا شود. در این مواقع باید به یاد داشته باشید که این نتیجه ضربه روحی است و ربطی به شما یا رابطۀ شما با او ندارد.

برای کمک به بهبودی کودک از آسیب ها، مهم است که آشکارا با او ارتباط برقرار کنید. او را آگاه کنید که احساس ترس یا ناراحتی طبیعی است. همچنین به یاد داشته باشید که او نسبت به واکنش شما به رفتار خودش حساس است، بنابراین حتماً به او نشان دهید که با علائم او به شیوه ای مثبت برخورد می کنید.

نحوه واکنش کودکان به آسیب های عاطفی و روانی

برخی از واکنش‌های رایج به آسیب های عاطفی و روانی و راه‌هایی برای کمک به فرزندتان برای مقابله با آن‌ها:

پسرفت

کودکان کوچکتر ممکن است رختخواب خود را خیس کنند، کودکان بزرگتر ممکن است از تنها بودن بترسند. اگر فرزندتان به این شکل پاسخ می دهد، درک، صبوری و آرامش داشتن اهمیت دارد.

خود را مقصر می دانند

کودکان زیر ۸ سال معمولا فکر می کنند که اگر مشکلی پیش بیاید، باید تقصیر آن ها باشد. مطمئن شوید که کودک شما متوجه شده است که او باعث این رویداد نشده است.

اختلالات خواب

برخی از کودکان در به خواب رفتن مشکل دارند. دیگران به طور مکرر از خواب بیدار می شوند یا خواب های نگران کننده ای می بینند.

به کودکتان یک حیوان عروسکی، پتوی نرم یا چراغ قوه بدهید تا به رختخواب ببرد. سعی کنید عصرها وقت بیشتری را با هم بگذرانید، فعالیت های آرام انجام دهید، مطالعه کنید و صبور باشید. ممکن است مدتی طول بکشد تا فرزند شما بتواند دوباره در طول شب بخوابد.

احساس درماندگی

نوشتن نامه های تشکر به افرادی که کمک کرده اند و مراقبت از دیگران می تواند حس امید و کنترل را برای همه اعضای خانواده ایجاد کند.

منبع : آسیب های عاطفی و روانی

کمال گرایی

کمال گرایی

کمال گرایی( Perfectionism ) جزو مشکلاتی می باشد که همه افراد به نوعی آن را تجربه کرده اند اما ممکن است از این تجربه اطلاعی نداشته باشند.

کمال گرایی به داشتن معیارهایی غیرمنطقی با سطح بسیار بالا گفته می شود که به طور عملی نمی توان به آن ها دست پیدا کرد. بنابراین فرد کمال گرا هنگامی که موفق نمی شود شروع به تخریب روحیه خودش می کند و احساس شرم و ناتوانی زیادی پیدا می کند.

معنای لغوی کمال گرایی یعنی  تلاش برای رسیدن به بهترین خود به صورت عقلانی و منطقی. بر اساس این معنی شما شکست نمی خورید بلکه روز به روز بهترین می شوید و بیش ترین تلاش ممکن را می کنید تا به موفقیت دست پیدا کنید.

اما در این مقاله منظور از کمال گرایی، کمال گرایی غیرمنطقی می باشد که باعث آسیب به زندگی فرد می شود و سلامت روان فرد را به خطر می اندازد.

چرا باید با کمال گرایی مقابله کنیم؟

کمال گرایی به اندازه و به صورت منطقی باعث رشد و پیشرفت فرد در تمام زمینه ها می شود از طرف دیگر کمال گرایی به صورت افراطی و غیر منطقی به اشکال زیر زندگی شما را مختل می کند:

  • لذت زندگی کردن را به کام شما تلخ می کند.
  • اعتماد به نفس شما را از بین برده و روحیه شما را تخریب می کند.
  • به مرور توانایی انجام کار را نیز از شما گرفته و دچار احساس افسردگی می شوید.
  • اشتیاق تجربه های جدید را از شما می گیرد.
  • رشد و پیشرفت را برای شما دشوار می کند.

انواع کمال گرایی

برخی از روانشناسان اعتقاد دارند که به طور کلی دو نوع کمال گرایی وجود دارد:

  • کمال گرایی سازگار
  • کمال گرایی ناسازگار

کمال‌گرایان سازگار کسانی هستند که سعی در ارتقا توانایی ها و استعدادهای خود دارند. این افراد همیشه در حال پیشرفت هستند، بنابراین این نوع کمال گرایی مثبت و سازنده می باشد.

این درحالی است که کمال گران ناسازگار همیشه بهترین چیزها را می خواهند و در غیر این صورت همه چیز را رها می کنند. این کمال گرایی که منفی و آسیب زا می باشد می تواند باعث اضطراب و نگرانی شود.

در نگاه کمال‌گرایان ناسازگار اشتباه هیچ جایگاهی ندارد زیرا باعث می شود اعتبار و شایستگی آن ها زیر سوال برود. اما در نگاه کمال گرایان سازگار هر اشتباه گامی به سمت پیشرفت و موفقیت است، در نظر این افراد شکست مقدمه ای بر پیروزی بزرگ تر است.

در حقیقت کمال گرایی منفی را شاید بتوان همانند وسواس در انجام کارهای بی عیب و کمال گرایی مثبت را تلاش برای رسیدن به اهداف منطقی دانست.

عواقب کمال گرایی

کمال گرایی بیش از اندازه موفقیت فردی و حرفه‌ای شخص را مختل می کند و باعث افزایش افسردگی و اضطراب فرد می شود. در ادامه متن عواب کمال گرایی به طور مفصل مطرح شده است:

سلامت روانی

براساس تحقیقات انجام شده کمال گرایی با برخی اختلالات روانی جدی از جمله اختلا‌ل خوردن، وسواس، افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیت و افسردگی مرتبط می باشد. کمال گرایی همچنین می تواند باعث اختلال در زندگی روزانه افراد شده و حرفه شما را به خطر بی اندازد.

کمبود اعتمادبه‌نفس

برخلاف تصور بیش تر افراد کمال گرایی در بسیاری از شرایط باعث کمبود اعتماد به نفس می شود. کمال گرایان بیش از اندازه به قضاوت دیگران اهمیت می دهند و ارزش خود را وابسته به آن می دانند.

این افراد هدف های منطقی نداشته و به همین دلیل نمی توانند به آن ها برسند و از نظر خودشان هرگز کافی و موفق نیستند، به همین دلیل به طور مداوم خود را سرزنش کرده و مضطرب می شوند.

تعلل

کمال گرایی در بسیاری از شرایط باعث تعلل می شود. فرد کمال گرا همیشه درگیر پروژه قبلی خود می باشد و نمی تواند برنامه جدیدی را شروع کند. این کار باعث می شود که نتواند در کارهای جدیدش موفق شود و دچار استرس و وسواس فکری شود.

خلاقیت

فرد کمال گرا به ندرت رویاپردازی و خلاقیت می کند و نمی تواند به چیزهایی که وجود ندارد فکر کند. این امر باعث نا تواناییِ در خلاقیت و رویاپردازی این افراد می گردد.

نشانه‌های فرد کمال‌گرا

اگر کمال گرایی شما به یک مشکل تبدیل شده، شناسایی آن کار آسانی است. حتما برخی از ویژگی‌های زیر را در رفتارهای خودتان خواهید دید:

  • اهداف غیرمنطقی و دور از دسترسی دارید و اگر بهترین در این کار نباشید آن را رها می کنید و آن را به پایان نمی رسانید.
  • هر اشتباهی را به معنی شکست می دانید و اگر فرد دیگری موفق شود احساس افسردگی پیدا می کنید. شکست برای شما فلج کننده می باشد.
  • بازیابی زیادی انجام می دهید و برای همین به موقع کارهای خود را به اتمام نمی رسانید.
  • اگر به هدفی که می خواهید نرسید احساس اضطراب پیدا می کنید و نمی توانید به کارهای دیگرتان برسید.
  • کارهای امن و بدون ریسک را می پذیرید زیرا احساس می کنید که ریسک کردن می تواند نتیجه و هدفی که در ذهنتان دارید را خراب کند.
  • هرگز از مسیر لذت نمی برید و همیشه نگران رسیدن به هدف هستید.
  • تفکر صفر و یک دارید و یا به چیزی که می خواهید می رسید یا به هیچ چیزی نمی رسید. شما نمی توانید هردو را باهم داشته باشید.
  • به شدت به عقاید دیگران وابسته هستید و نمی توانید عقاید دیگران را نادیده بگیرید و این امر بر روند روزانه شما تاثیر می گذارد.
  • انتقاد و بازخوردها را به خوبی تحمل نمی کنید و عصبی می شوید.
  • روابط زیادی در محل کاری ندارید زیرا دیگران را نیز با معیارهای بالا خود می سنجید و از آن ها انتقادهای شدیدی می کنید.
  • نمی توانید کارها را به دیگران بسپارید و از کارهای گروهی دوری می کنید زیرا به کار دیگران اعتماد ندارید.

آیا احساس می کنید ویژگی های بالا در مورد شما نیز صدق می کند؟ اگر پاسخ شما مثبت است نگران نباشید در ادامه راه هایی برای درمان و کنترل ذکر شده است که می تواند به شما کمک کند. کمک مشاور نیز می تواند کمک زیادی به شما بکند.

کمالگرایی چیست؟

کمال گرایی مجوعه‌ای از افکار وسواس گونه بوده و شما را وادار می‌کند که به اهدافی غیرواقع‌گرایانه برسید و به مرور زندگی را سخت کرده و شما را مضطرب می سازد:

  • لذت تلاش کردن را از شما می گیرد
  • همیشه نگران و مضطرب هستید
  • اعتماد به نفس پایینی داشته و به قضاوت دیگران وابسته هستید.
  • به پایان رساندن کارها برای شما سخت می باشد.
  • اشتیاق و هیجان را از شما گرفته
  • رشد و پیشرفت را مختل می سازد

انواع کمال گرایی

کمال گرایی به طوری کلی سه نوع دارد:

۱. کمال گرایی خودمدار

تاکنون به طور کامل با این نوع کمال گرایی آشنا شده اید؛ در این نوع کمال گرایی فرد توقعات بالایی داشته و از شکست و قضاوت مردم ترس زیادی دارد.

۲. کمال گرایی دیگرمدار

این دسته از افراد کمال گرا علاوه بر خودشان دیگران را نیز آزار می دهند. حتما در زندگی خود به این افراد برخورد کرده اید که روحیه تیم را پایین می آورند یا استادانی که شاگردان خود را تحقیر می کنند.

۳. کمال گرایی القا شده توسط اجتماع

در بعضی از موارد کمال گرایی از سمت جامعه به افراد سرمشق می شود و افراد تصور می کنند که حتما باید بهترین باشند تا ارزشی داشته باشند، این دسته از افراد تلاش می کنند تا خودشان را بهتر از چیزی که هستند نشان دهند.

ویژگی‌های اصلی افراد کمال گرا

۱. معیار‌های در سطح بالا

همان طور که گفته شد افراد کمال گرا به خودشان سخت می گیرند و کسی را در حد خودشان نمی دانند. از شکست فراری هستند و برای همین تنها به فعالیت هایی که در آن خوب هستند می پردازند به همین دلیل معمولا دست به کارهای جدید نمی زنند و هیجان کمی را تجربه می کنند.

کمال گرایی این افراد ممکن است بر روی روابطشان نیر تاثیر زیادی بگذارد و باعث شود همسر یا بچه های آن ها نیز تصور کنند برای موفق بودن باید کامل و بی نقص باشند.

۲.  از دیگران اشکال می گیرند

افراد کمال گرا از همه اشکال می گیرند و کار همه را پر ایراد می دانند. کمال گرایان همیشه توانایی این را دارند که از دیگران اشکال بگیرند و برای آن ها مهم نیست که طرف مقابل آن ها چه کسی است.

۳. افراد کمال گرای دیگر را دوست دارند

افراد کمال گرا معمولا کسانی را دوست دارند که آن ها نیز کمال گرا باشند، حتی در مواردی دیده شده که سعی در تغییر همسرشان به سوی کمال گرایی دارند.

۴. گرایش به ناراحتی و افسردگی

این افراد همیشه نگران و مضطرب هستند که دیگران در مورد آن ها چه تصوری دارند. علاوه بر این در هنگام شکست امید خود را به طور کامل از دست داده و افسرده می شوند.

۵٫ انتقادپذیر نیستند

درست است که کسی انتقاد را دوست ندارد اما برخی از افراد می توانند درست با انتقاد برخورد کنند و به اشکال زیر انتقاد را پاسخ می دهند:

  • آن ها به دنبال دلیل انتقاد می گردند و انتقاد را با پرخاشگری یا عصبانیت پاسخ نمی دهند.
  • چیزهایی که برای بهبودشان مفید است را به کار می برند.
  • انتقاداتی که مفید نیست را فراموش می کنند.

بقیه‌ی مردم انتقادناپذیر‌ می باشند این بدین معنی است که:

  • تصور می کند که هر انتقادی به شخصیت او وارد می شود و این امر باعث اضطراب او می شود.
  • از انتقاد چیزی نمی آموزد تنها بخاطر اینکه ناراحت شده به آن فکر می کند.
  • در ذهن‌شان بار‌ها و بار‌ها به انتقاد فکر کرده و به آن پاسخ های متفاوت می دهد.

کمال‌گرایان انتقادناپذیر هستند، آن ها سعی می کنند انقدر خوب باشند که کسی نتواند از آن ها انتقاد کند. آن ها همیشه فراتر از چیزی که هستند ظاهر می شوند و به چیزی که نیستند تظاهر می کنند.

اما حتی کسانی که تظاهر می کنند نیز ممکن است اشکالی در کارشان وجود داشته باشد. از طرفی آدم ها متفاوت هستند بنابراین همیشه انتقادهایی وجود دارد.

۶٫ اهداف واقع‌گرایانه ندارند

افراد کمال گرا معمولا اهداف درستی را در نظر ندارند و برای چیزهایی تلاش می کنند که خارج از دسترس می باشد. توجه داشته باشید که اهدافی که تعیین می کنید باید منطقی و عقلانی باشد.

سعی کنید ابتدا اهداف کوتاه مدتی برای خود تعیین کنید و پس از رسیدن به آن ها از خودتان قدردانی کنید.

  1. تفاوت میان ضروری و غیرضروری را تشخیص نمی دهند

فرض کنید دنبال مکانی برای سکونت می گردید، در ابتدا باید به نکات ضروری توجه کنید. مانند اینکه آشپزخانه بزرگی داشته و نورگیر باشد.

سپس ویژگی های غیرضروری را مشخص کنید مثل اینکه باغچه بزرگ، استخر، شومینه و سونا داشته باشد.

اکثر مواقع ضروری ها برای زندگی و انتخاب کافی هستند اما افراد کمال گرا تمایل زیادی دارند که غیرضروری ها را نیز فراهم کنند. به طور مثال احتمالا کافی است که گزارشی دست نویس برای کار ببرند اما آن ها زمان زیادی را صرف تایپ، کادر بندی و موارد غیرضروری دیگر می کنند.

غیرضروری هایی را وارد زندگیتان کنید که ارزش آن را داشته باشند، به یاد داشته باشید که برای هرچیزی نمی توانید موارد غیر ضروری را هم رعایت کنید، این کار انرژی و زمان زیادی از شما می گیرد و نمی توانید موارد ضروری را نیز به درستی انجام دهید.

۸٫ ناتوانی در تعیین استانداردهای منطقی

یکی از مشکلات بزرگ افراد کمال گرا تعیین معیارها و استانداردهای بسیار بالا می باشد، این افراد به کم تر از ۱۰۰ قانع نمی شوند و همین امر باعث می شود که اگر به صد نرسند ناامید و افسرده شوند.

این بار برای پروژه یا کاری که در دست دارید معیار کمی پایین تر قرار دهید. پس از پایان آن سوالات زیر را از خودتان بپرسید

  • آیا اتفاق بدی افتاد؟
  • رئیس تان از میزان تلاش شما ناراحت و عصبی شد؟
  • کسی از کار شما شکایت داشت؟
  • مشتری از نتیجه کار ناراضی بود؟
  • تلاش شما نتیجه بدی را در پی داشت؟

اگر با تلاش نود درصدی هم موفق شدید این بار معیار خود را هشتاد قرار دهید و به مرور معیار خود را کاهش دهید.

۹٫ ناتوانی در امتحان چیز‌های جدید

امتحان مسائل و فعالیت های جدید همیشه برای افراد کمال گرا دشوار می باشد زیرا نمی توانند ریسک کنند و از شکست نیز به شدت می ترسند.

سعی کنید فعالیت های جدید و هیجان انگیز را امتحان کنید این امر به شما کمک می کند تا متوجه شوید شکست خوردن هم بخشی از زندگی می باشد و نباید از آن بترسید. اتفاقا می توانید تجربه های جدید و جذابی را کسب کنید.

وقتی در فعالیت هایی که تازه شروع کرده اید اشتباه کنید کم کم متوجه می شوید که اشتباه کردن همیشه بد نیست بلکه همیشه درس هایی با خودش به همراه دارد.

چگونه می توان بر کمال گرایی غلبه کرد؟

آیا تصور می کنید که فردی کمال گرا هستید؟ بیش تر افراد کمال گرا تصور می کنند که موفق هستند اما افراد کمال گرا و موفق زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت دارند. در بالا نشانه های افراد کمال گرا ذکر شد و در ادامه نیز به تفاوت میان این دو پرداخته شده است.

کمال گرایی آرامش ذهنی و انگیزه را از شما می گیرد بنابراین برای کاهش استرس روزانه و موفقیت بیش تر باید به دنبال راهی برای غلبه بر آن بگردید.

تفاوت میان افراد کمال گرا و موفق

اولین تفاوت مهم واکنش افراد کمال گرا و موفق به شکست است، فرد موفق از هر شکستی درسی می گیرد و بار دیگر بیش تر برای موفقیت تلاش می کند.

اما فرد کمال گرا حتی اگر به موفقیت هم برسد برای نداشته هایش خود را سرزنش می کند و همیشه به دنبال ایرادی در خودش می گردد.

در ادامه مواردی برای غلبه بر کمال گرایی ذکر شده است که می تواند کمک بزرگری برای شما باشد:

مرحله۱  تشخیص آرمان گرایی

بسیاری از افراد حتی نمی دانند که آرمانگرا می باشند و تصور می کنند که معیارهای بالایی برای زندگی دارند و برای رسیدن به آن ها باید بیش تر تلاش کنند. برای تشخیص کمال گرایی سوالات زیر را از خودتان بپرسید:

  • آیا برای رسیدن به معیارهایی که در ذهنتان دارید دچار مشکل می شوید؟
  • آیا در صورت نرسیدن به معیارهای ذهنی خود احساس خشم زیادی پیدا می کنید؟
  • آیا معیارهای ذهنی شما از نظر دیگران سطح غیرمنطقی دارد؟
  • آیا انجام کاری تعیین شده در بازه زمانی مشخص دشوار و بسیار سخت می باشد؟
  • آیا در انجام کارها در زمان مناسب مشکل دارید و کارها را عقب می اندازید؟
  • آیا نمی توانید به راحتی تصمیم بگیرید؟
  • آیا همیشه نگران شکست خوردن می باشید و شکست را امری غیرقابل بازگشت می دانید؟

همچنین یک فهرست از کارهایی درست کنید که به خاطر کمال‌گرایی از انجام آن ها خودداری می کنید. این لیست می تواند به شما یادآوری کند که کمال گرایی چه آسیب هایی می تواند به همراه داشته باشد.

اگر پاسخ شما به سوالات بالا مثبت می باشد شما درگیر آرمانگرایی می باشید، اگر در تشخیص این اختلال مشکل دارید می توانید به مشاور یا روانشناس مراجعه کنید و با کمک از راهنمایی های او کمال گرایی را تشخیص و درمان کنید.

 مرحله۲   بایدها را دور بریزید

در طول روز کارهایی که احساس می کنید باید انجام دهید را یادداشت کنید. به لیستی که نوشته اید دقت کنید، عباراتی مانند:

باید ورزش کنم، باید کتاب بخونم، باید کار کنم و غیره.

اگر بایدهای زیادی تعیین کنید و احساس ناتوانی و خستگی پیدا می کنید. حتی پیش از انجام کارها ممکن است خسته شوید.

به جای این جملات از این جملات استفاده کنید “من نیاز دارم که امروز کتاب بخوانم” یا “خواسته و آرزوی من این است که در روز دو ساعت ورزش کنم.”

با این روش راحت تر می توانید به اهداف خود برسید و برای آن ها تلاش کنید.

این گونه جملات بر اساس نیازهای شما شکل می گیرد در حالی که جملات “باید”  از ترس ها و نگرانی های شما شکل می گرفت. بنابراین جملاتی که بر اساس نیاز باشد باعث انگیزه و اشتیاق شما به سمت پیشرفت می شود.

به طور مثال تصور کنید که کارهای خود را به منشی خود نمی دهید زیرا می ترسید آن ها را خراب کند. به جای آن خودتان تا دیروقت کار می کنید تا آن را جبران کنید.

مرحله‌ی۳ رفتارهای خود را به چالش بکشید

پس شناسایی رفتارهای کمال گرایانه باید این رفتارها را به چالش بکشید تا بتوانید آن ها را برطرف کنید.

برای مثال، سعی کنید در ابتدا کارهای غیرضروری را به منشی خود بسپارید و برای بار اول کار او را چک کنید اما به مرور بیش تر به او اعتماد کنید تا کارهای خودتان نیز سبک تر بشود.

اگر کارهای خودتان را هم چند بار بررسی و ارزیابی می کنید سعی کنید این دفعات را کاهش دهید به مرور احساس کنید که این دفعات کاهش پیدا می کنند.

مرحله‌ی ۴ بررسی نتایج

حال که خود را به چالش کشیدید باید نتایح را بررسی کنید. آیا احساس نمی کنید که کمالگرایی مانع پیشرفته شما بوده و اکنون زمان بیش تری را می توانید به تفریح اختصاص دهید؟

سعی کنید مراحل گفته شده را برای رفتارهای مختلف به کار بگیرید و نتایح هریک را جداگانه بررسی کنید اگر راه های بهتری برای این کار پیدا می کنید حتما آن ها را نیز امتحان کنید.

به خاطر داشته باشید که ممکن است هنگام ترک آرمانگرایی دچار اضطراب شوید اما این امر کاملا طبیعی است. اما پس از مشاهده نتایج اضطرابتان به شدت کاهش پیدا می کند.

نکته:

توجه داشته باشید که هر بار یک رفتار را به چالش بکشید اگر تمام رفتارها را باهم چالش بکشید اضطرابتان هم به همان میزان افزایش پیدا می کند.

استراتژی‌های دیگر برای مقابله با کمال گرایی

علاوه بر مراحل گفته شده استراتژی های زیر نیز به شما در درمان آرمان گرایی کمک می کند:

۱. اهداف واقع‌گرایانه

اهداف کمال گرایان بسیار سخت و غیرقابل دسترس می باشد، سعی کنید هدف های واقعی برای خودتان تعیین کنید. تعدادی هدف کلی تعیین کرده و سپس آن ها را برای هر ماه و هر سال دسته بندی کنید. رسیدن به اهداف کوچکتان را جشن بگیرید و قدر آن ها را بدانید.

نکته:

سعی نکنید که طبق نظرات دیگران زندگی کنید و به جای آن به نیازها و خواسته های خودتان توجه کنید به یاد داشته باشید که قضاوت های دیگران بر زندگی شما تاثیر بگذارد.

۲. به احساسات‌تان توجه کنید

اگر احساس اضطراب یا نگرانی زیادی داشتید به آن احساس توجه کنید. شاید این احساس دارد با شما حرف می زند و به شما نشان می دهد که هدفی که دارید بیش از اندازه و غیرمنطقی می باشد.

از خودتخریبی دست بردارید و سعی کنید با خودتان مهربان باشید به یاد داشته باشید که هر شکستی آغاز یک پیروزی بزرگ تر است بنابراین از هر شکستی درس بگیرید و آن را فراموش کنید.

سعی کنید به جای استفاده از جملاتی که باعث خودتخریبی می شود از جملات مثبت برای افزایش اعتماد به نفس خود استفاده کنید. به خاطر داشته باشید که افکار شما بر روی احساسی که در مورد خودتان دارید موثر است بنابراین افکار منفی را از خودتان دور کنید.

۳. از اشتباه نترسید

به یاد داشته باشید که اشتباه بخش طبیعی زندگی می باشد و هر شکست تجربه های زیادی را می تواند به همراه داشته باشد. اشتباهات تجربه ها و نکات زیادی را به همراه دارند که هرکدام به تنهایی می تواند باعث موفقیت شما شود، بنابراین از شکست نترسید.

به یاد داشته باشید که موفقیت یک روزه به دست نمی آید و باید برای رسیدن به موفقیت تلاش کنید.

۴. قوانین شخصی‌تان را دوباره تنظیم کنید

افراد کمال گرا قوانین سختی در زندگی دارند که نمی توانند آن ها را کنار بگذارند. داشتن معیارهای بالا امری بسیار خوب و مفید می باشد اما قوانین بسیار سخت باعث دشواری زندگی می شود.

سعی کنید یک قانون غیرمنطقی و سخت را شناسایی کرده و سپس راهی برای انعطاف پذیر کردن آن پیدا کنید.

تصور کنید که شما در طول جلسه اداری فکری به ذهن شما می رسد اما شما قانونی دارید که تا زمانی که مطمن نشده اید فکر خود را مطرح نمی کنید. اما همین باعث می شود که شخص دیگری آن را مطرح کند و ارتقا شغلی بگیرد.

سعی کنید قانون جدیدی داشته باشید که افکار خود را راحت تر بیان کنید و آن را با همکاران خود به اشتراک بگذارید.

۵. بر «کلیات» تمرکز داشته باشید

کمال گرایان معمولا بر جزئیات تمرکز داشته و کلیات را نمی بینند.

برای مثال، شما ماه هاست که سیگار را ترک کرده اید اما تنها به دلیل اینکه یک بار سیگار کشیده اید اضطراب می گیرد و تصور می کنید که نمی توانید سیگار را ترک کنید اما نباید فراموش کنید که چند ماه است سیگار را کنار گذاشته اید.

سعی کنید موفقیت های کوچک خود را یادداشت کنید و برای آن ها ارزش قائل شوید.

۶. افکار مثبت داشته باشید

تقاضاهایی که از خودتان دارید چه احساسی در شما ایجاد می کند؟ سعی کنید از کلماتی مانند باید کم تر استفاده کنید و از جملاتی استفاده کنید باعث اضطراب شما نمی شوند.

سعی کنید انتظارات غیرقابل دسترسی نداشته باشید و با افکار مثبت اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.

۷. آرام و خودجوش باشید

در محل کار با استفاده از حرکات کششی، قدم زدن یا تنفس عمیق می توانید اضطراب خود را کاهش دهید. می توانید یک سرگرمی حدید برای کاهش اضطراب خود پیدا کنید.

۸٫ تفاوت میان تلاش و کمال گرایی

تلاش به شما کمک می کند تا به اهدافی که تعیین کرده اید برسید. تلاش باعث افزایش اعتماد به نفس و انگیره فرد می شود و از افسردگی و بی تحرکی جلوگیری می کند.

اما آرمان گرایی احساسی می باشد که باعث می شود تصور کنید هرگز به اندازه کافی خوب نیستید و برای اینکه احساس خوبی داشته باشید همیشه باید برنده باشید. این امر باعث کاهش اعتماد به نفس، اضطراب، افسردگی و حتی وسواس فکری می شود.

۹٫هدف های قابل دسترس داشته باشید

اهداف افراد کمال گرا قابل دسترسی نیست و عدم دسترسی به مرور باعث نگرانی و اضطراب آن ها می شود زیرا آن ها نمی توانند شکست را تحمل کنند یا اهداف قابل دسترسی را جایگزین اهداف خود کنند.

راه حل کمال گرایی چیست؟

در درمان آرمان گرایی باید اهدافی منطقی داشته باشید، به مرور اهداف خود را گسترش دهید تا آرامش بیش تری داشته باشید و با انگیزه بیش تری برای رسیدن به آن ها تلاش کنید.

۱۰ از مسیر لذت ببرید

افراد کمال گرا تنها به مقصد اهمیت می دهند، از نظر آن ها مسیر هیچ ارزشی نمی برند، اگر از مسیر لذت نبرید مشکلات زیر را تجربه می کنید:

  • اگر شغل خود را دوست نداشته باشید نمی توانید از درامدی که دارید لذت ببرید.
  • اگر بهترین آشپز نباشید نمی توانید از غذای خود لذت ببرید.
  • اگر زمانی را که میخواهید ورزش نکنید از قدم زدن هم لذت نمی برید.

حتما تاکنون متوجه شده اید که کمالگرایی چه آسیب هایی را به دنبال دارد بنابراین آن را سطحی نگیرید و به دنبال درمان آن باشید.

در درمان آرمان گرایی بهتر است که از روانشناس کمک بگیرید. درمان کمالگرایی همان طور که در ادامه مقاله توضیح داده می شود بهتر است تخصصی صورت بگیرد چون ریشه در شخصیت فرد دارد.

غلبه دائمی بر کمال گرایی

  1. معایب و فواید کمالگرا بودن را بنویسید

آیا تصور می کنید کمال گرا بودن خوب است؟ پس سعی کنید نگاه دوباره ای به زندگی خود داشته باشید حتما متوجه شده اید که تاکنون چقدر برای کمالگرایی خود آسیب دیده اید.

لیستی از این آسیب ها فراهم کنید و به دقت بر آن ها تمرکز کنید، بدون این آسیب ها زندگی شما چگونه بود؟ آیا احساس خوشبختی بیش تری پیدا نمی کردید؟

  1. تمایلات خود را بشناسید

سعی کنید افراد کمال گرایانه خود را در جایی بنویسید و به آن ها فکر کنید. این نوشته ها به شما کمک می کند تا با خودتان بیش تر آشنا شوید و متوجه شوید که چه آسیب هایی به خودتان وارد کرده اید.

  1. تنها بر مسائل مثبت تمرکز کنید

افراد کمالگرا تمایل زیادی به مقایسه خود با دیگران دارند و همین امر باعث می شوند که همیشه ایرادی در خودشان پیدا کنند. ترک این عادت سخت می باشد اما با تلاش می توان این ویژگی را نیز کم رنگ کرد.

هرگاه خواستید از کار خود ایراد بگیرید پنج مورد مثبت در مورد آن پیدا کنید، این کار را تکرار کنید. با این کار اعتماد به نفس شما افزایش پیدا می کند و انگیزه بیش تری نیز کسب می کنید.

  1. گفتگوی درونی مثبت داشته باشید

صدای درونی افراد آرمان گرا منفی است، این افراد همیشه نگران و ناراحت هستند زیرا احساس می کنند تلاش آن ها هیچ وقت کافی نیست. در درمان کمال گرایی از بین بردن صدای منفی و تبدیل آن به صدای مثبت بسیار موثر بوده و باعث افزایش عزت نفس فرد می شود.

منبع : کمال گرایی

افسردگی مالیخولیایی، نشانه ها، نحوه تشخیص و درمان

افسردگی یا ملانکولیک  نوعی از افسردگی می باشد که در آن تمام علائم افسردگی اساسی وجود داشته باشد اما علائم آن در بعضی از موارد شدیدتر می شود. روانشناسان این نوع افسردگی را  افسردگی زیستی نیز می نامند.

این افسردگی می تواند در اثر تغییر ترشح انتقال‌دهنده‌های عصبی مانند سروتونین به وجود بیاید و به مرور باعث ایجاد نشانه هایی مثل صبح زود بیدار شدن، کاهش وزن، احساس گناه شدید یا لذت نبردن از فعالیت های سرگرم کننده شود. این عوامل بر تمام ابعاد زندگی تاثیر منفی می گذارند.

همان طور که گفته شد افسردگی مالیخولیایی باعث ایجاد علائم شدید افسردگی می‌شود بنابراین درمان آن از اهمیت زیادی برخوردار است.

افسردگی ملانکولیک به عنوان زیر مجموعه ای از افسردگی اساسی شناخته می شود و روانشناسان آمریکایی آن را به عنوان یک اختلال نمی شناسند در حالی که آن را به عنوان افسردگی مالیخولیایی تشخیص داده اند. در ادامه این مقاله به بررسی افسردگی ملانکولیک، نشانه ها، چگونگی تشخیص و درمان آن می پردازیم. و این افسردگی را به طور کامل مورد بررسی قرار می دهیم.

افسردگی ملانکولیک، افسردگی مالیخولیایی

افسردگی نوعی بیماری می باشد که به شکل فواصلی از غم و ناراحتی بروز پیدا می کند. این اختلال انواع مختلفی دارد که در دلیل ایجاد شدن، شدت و پایداری با یکدیگر متفاوت می باشند. یکی از این انواع افسردگی ملانکولیک می باشد که به عنوان یکی از شدیدترین انواع افسردگی شناخته می‌شود.

افسردگی مالیخولیایی بیشتر در افرادی که نشانه های افسردگی اساسی را دارند دیده می شود، افسردگی یک نوع بیماری روانی می باشد که با احساسات منفی و ناکام کننده نشان داده می شود، افرادی که دچار افسردگی می شوند بی انگیزه می شوند و نسبت به هیچ چیز ذوق و شوق نشان نمی دهند و بیشتر تمایل به گوشه گیری و خودکشی دارند.

فردی که به این بیماری افسردگی مبتلا می شود کل زندگی او درگیر شده و بر روی جنبه های زندگی فرد اثر می گذارد و آن ها را نابود کند، در صورت ابتلا به افسردگی ممکن است فرد موقعیت شغلی خود را از دست بدهد و وضعیت تحصیلی اش به صورت قابل ملاحظه ای افت کند، هم چنین اختلال در روابط و ارتباطات اجتماعی  یکی دیگر از پیامدهای افسردگی می باشد.

مهم ترین ویژگی افراد افسرده لذت نبردن از کارهای روزمره و دیگر تفریحات می باشد، زمانی که فرد به افسردگی مبتلا می شود دچار حس بی لذتی شده و به طور معمول میل به خودکشی و حس ناامیدی به دنیا در او ایجاد می شود.

نشانه های افسردگی ملانکولیک | علائم افسردگی مالیخولیایی

افراد با افسردگی ملانکولیک یا مالیخویا می تواند شامل معیارهای زیر باشند:

  1. برای مدت زمان طولانی دچار افکار ناراحت کننده و غمگینی می شوند.
  2. در انجام فعالیت های مورد علاقه گذشته، انگیزه لازم را ندارند و هیچ لذتی از انجام آن فعالیت نمی برند.
  3. فقدان انرژی یا احساس خستگی
  4. تغییر در الگوی خواب
  5. احساس اضطراب و تحریک پذیر شدن
  6. بهم ریختن عادات غذایی ( خوردن زیادتر یا کمتر)
  7. بهم ریختن عادات خوب ( خواب زیاد یا کم) از نشانه های افسردگی ملانکولیک
  8. به دلیل تحریک پذیری یا اضطراب دچار تغییرات جسمانی می شوند.
  9. مشکل در تمرکز، حافظه و صحبت کردن
  10. حرف زدن و فکر کردن راجع به مرگ و خودکشی
  11. تلاش برای خودکشی

اختلال افسردگی مالیخولیایی  برخی از نشانه های افسردگی را شدید تر از انواع دیگر افسردگی دارد، به طور مثال احساس غم و ناراحتی، ناتوانی خواب رفتن و بیدار شدن صبح زود، احساس خستگی و بی انرژی بودن، مشکل در اعتمادبه‌نفس و همچنین فکر به مرگ و آسیب رساندن به خود.

یازده معیار بالا که بیان شده است نشانه هایی از افسردگی اساسی هستند، در زیر هفت ویژگی بیان شده است که تنها مربوط به مدل مالیخولیایی افسردگی می باشد:

  1. بی لذتی شدید در اکثر فعالیت های روزانه و عدم انگیزه برای انجام آن فعالیت ها
  2. بدبینی و بد گمانی درباره اتفاقات و اخبار ( تفسیر تمام مسائل به شکل ناامید کننده و پوچ گرایانه)، دچار منفی بافی شدید می شوند.
  3. احساس شدید ناامیدی و بی ارزشی از نشانه های افسردگی ملانکولیک
  4. اختلالات خواب
  5. کاهش وزن
  6. احساس شدید و نامتناسب گناه و تقصیر به صورت نابجا
  7. حالت های افسردگی اساسی که در اول صبح بعد از بیدار شدن به صورت شدید در فرد نشان داده می شود.

تشخیص افسردگی ملانکولیک ( تشخیص افسردگی مالیخولیایی)

بر اساس مطالبی که بیان شده است افسردگی ملانکولیک ( مالیخولیا) از نظر انجمن روانشناسی آمریکا یک تشخیص مجزا نمی باشد و به عنوان یکی از زیر مجموعه های افسردگی نشانه گذاری می شود، برای این که روانشناس افسردگی اساسی با خصایص ملانکولیک ( مالیخولیا) را شناسایی کند به طور معمول سوالات زیر را می پرسد:

  1. آیا برای شما صبح بلند شدن سخت می باشد و شروع روز برای شما اذیت کننده است؟
  2. آیا حال شما به صورت کلی در صبح ها بدتر است؟
  3. خوابتان چگونه است؟
  4. آیا در چرخه خواب شما مشکل و اختلالی به وجود آمده است؟
  5. یک روز معمولی برای شما به چه صورت است؟
  6. آیا اخیرا ریتم زندگی روزانه شما تغییر کرده است؟
  7. آیا هم چنان از سرگرمی های گذشته تان لذت می برید؟
  8. آیا نسبت به قبل تمرکزتان دچار تغییر شده است؟

دلایل افسردگی مالیخولیایی| علت بیماری مالیخولیا

باوجود این که اساسی ترین دلیل ایجاد افسردگی ملانکولیک کاهش انتقال‌دهنده‌های عصبی می باشد اما باید توجه داشته باشیم که همه زیر دسته های اختلال افسردگی اساسی زمینه‌های یکسانی در فیزیولوژیکی، روانی و اجتماعی دارند. در ادامه مقاله به دلایل ایجاد این نوع افسردگی بجز کاهش سطح سروتونین که در ابتدا به آن اشاره شد، می پردازیم.

تجربیات تلخ زندگی

تجربیات تلخ مانند طلاق، مرگ عزیزان، شکست، تغییر محل زندگی و مسائل دیگر می تواند باعث ایجاد افسردگی شود. با وجود این که به نظر می رسد می توان بر این تجربیات غلبه کرد، این شرایط می تواند باعث شود که افراد دچار افسردگی شوند یا به خودشان آسیب برسانند.

افکار ناکارآمد

افکار منفی یکی از دلایل اصلی ایجاد افسردگی در فرد می باشد. سه مورد از رایج ترین افکار منفی در ادامه ذکر شده است: 

  1. تلاش زیادی برای راضی نگه داشتن دیگران زیرا فرد احساس می کند که دوست داشتنی نیست.
  2. احساس بی ارزشی، ناتوانی و اعتماد به نفس پایین
  3. ناتوانی در کنترل شرایط و محیط

این افکار می تواند باعث ایجاد یا تشدید افسردگی شود ؛ زیرا فرد به جای جست و جو برای راهکارهای درمانی احساس ناتوانی پیدا می کند.

روابط اجتماعی نامناسب

سعی کنید شبکه ای از دوستان و اطرافیان داشته باشید که به شما در روند درمان کمک کنند. تنهایی می تواند آسیب های زیادی به روحیه شما وارد کند. در این راه می توانید در جلسات درمانی گروهی شرکت کرده و با افراد دیگری که مشکلاتی مانند شما دارند آشنا شوید.

بی‌توجهی به درمان افسردگی مالیخولیایی

در صورتی که اختلال افسردگی مورد درمان قرار نگیرد به صورت مزمن باقی مانده و به مرور شدید تر می گردد. به مرور درمان افسردگی سخت تر و مدت آن نیز طولانی تر می شود. بنابراین پیش از جدی شدن اختلال خود به روانشناس مراجعه کنید تا به موقع از افسردگی خلاص شوید.

افسردگی مالیخولیایی علاوه بر موارد بالا بر سطح زندگی افراد تاثیر گذاشته و لذت بردن از زندگی را از آن ها می گیرد، این افراد دیگر توانایی انجام فعالیت های سرگرم کننده را ندارند. علاوه بر این افسردگی مالیخولیایی باعث آسیب به روحیه افراد دیگر خانواده نیز می شود و به مرور آن ها را هم به سمت افسردگی می کشاند بنابراین باید هرچه زودتر برای درمان این افسردگی اقدام کرد.

درمان افسردگی ملانکولیک| بهترین روش درمان افسردگی مالیخولیایی

درمان افسردگی به دو طریق دارو درمانی و روان درمانی شروع می شود که روش های درمانی آن به شرح زیر می باشد:

1. دارو درمانی برای افسردگی ملانکولیک

از داروهای مشخص برای درمان افسردگی می توان به مهار کننده های بازجذب سروتونین مثال زد، این داروها شامل فلوکستین، سیتالوپرام و پاروکستین هستند، البته برخی از افراد که به افسردگی ملانکولیک ( افسردگی مالیخولیایی) مبتلا هستند ممکن است به داروهای سه حلقه ای ضد افسردگی پاسخ بهتری نشان دهند.

در هنگام استفاده از داروهای اعصاب باید دو نکته را رعایت کنید. ابتدا باید بدانید این دارو ها در ابتدای مصرف تاثیر زیادی ندارند و باید برای مدتی آن را استفاده کنید تا متوجه تاثیر آن شوید. بنابراین حتی اگر احساس می کنید که مصرف داروهای تجویز شده تاثیری در سلامت روان شما ندارند بازهم به مصرف آن ها ادامه دهید.

دوم این که باید به آن توجه داشته باشید که دارو درمانی تنها اعصاب شما را بهبود می بخشند و در درمان ریشه ای اختلال شما نقشی دارند. بنابراین سعی کنید برای درمان اختلال خود از روانشناس کمک بگیرید.

2. روان درمانی

علاوه بر روش دارو درمانی از روان درمانی برای از بین بردن افسردگی ملانکولیک استفاده می کنند، به طور معمول ترکیب روان درمانی و دارودرمانی برای درمان بیماری موثرتر می باشد و بیماری سریع تر و زودتر بهبود می یابد.

روان درمانی شامل ارتباط منظم با یک روان درمانگر می باشد که نشانه های مرتبط با موضوع بیماری را مورد بررسی قرار می دهند، در این شرایط مشاوره روانشناسی به شما کمک می کند تا با موقعیت استرس زا خودتان را سازگار کنید و سعی کنید اعتقادات و رفتارهای کارآمد را جایگزین افکار و رفتارهای ناکارآمد نمایید.

برای درمان افسردگی می توانید موارد زیر را در نظر بگیرید و از آن ها استفاده کنید تا هر چه سریع تر افسردگی مورد درمان قرار گیرد.

  • یادگیری و افزایش مهارت های ارتباطی
  • رو به رو شدن با چالش ها
  •  اتخاذ رویکرد حل مساله
  • افزایش عزت نفس
  • بازیابی احساس رضایت و کنترل زندگی 

تاثیر خدمات روانشناسی بر درمان افسردگی ملانکولیک

افسردگی تاثیر بسیار جدی و منفی بر روی تمام ابعاد زندگی فرد و حتی اطرافیان می گذارد و به همین دلیل باید هر چه زودتر برای درمان این بیماری اقداماتی صورت گیرد. در این خصوص روانشناس شرایط مورد نظر را بررسی کرده و علت افسردگی ملانکولیک را ریشه یابی می کند و به درمان آن می پردازد.

توجه داشته باشید که افسردگی بدون کمک یک فرد متخصص درمان نمی شود و در صورتی که درمان نشود شرایط بدتر و وخیم تر خواهد شد در این راستا مرکز مشاوره ستاره ایرانیان خدماتی را به صورت حضوری و تلفنی ارائه می دهد و در این زمینه خدماتی را ارائه کرده و یاری تان می کنند.

منبع : افسردگی مالیخولیایی، نشانه ها، نحوه تشخیص و درمان 

از بدبینی و شکاکیت تا اختلال شخصیت پارانوئید و شخصیت مرزی

از بدبینی و شکاکیت تا اختلال شخصیت پارانوئید و شخصیت مرزی

اختلال شخصیت پارانوئید( DPP) یکی از اختلالات شخصیت غیر عادی است و از جمله علائم آن، بی اعتمادی و بدگمانی به دیگران است، بخصوص در زمانی که دلیلی برای مشکوک بودن وجود ندارد.

اختلال شخصیت پارانوئید چیست؟

یکی از بیماری های اختلال شخصیتی غیر عادی ( کلاسترA) است. این بیماران، رفتارهای عجیبی دارند که مشخصه اصلی این بیماری بداعتمادی و بدگمانی نسبت به دیگران است و از کودکی یا نوجوانی شروع می شود. این بیماری در مردان بیشتر دیده شده است.

علائم و علل شکاکیت

علت اصلی اختلال پارانوئید مشخص نیست ولی ناشی از عوامل روانی و بیولوژیکی است. این بیماری در افرادی که در فامیل و خویشاوندی سابقه اختلال هذیانی دارند، بیشتر است. ضربه جسمی یا عاطفی در دوران کودکی نیز در این بیماری نقش دارد.

علائم اختلال شخصیت پارانوئید چیست؟

این بیماران دائما سعی در تهدید و تحقیر دیگران دارند و به همین دلیل در ارتباط با دیگران دچار مشکل می شوند.

مبتلایان به این بیماری دارای این علائم هستند:

  1. به تعهد، وفاداری دیگران مشکوک اند.
  2. تمایلی به اعتماد به دیگران ندارند و اطلاعات شخصی شان را به کسی بازگو نمی کنند.
  3. آدم های کینه ای هستند و انتقاد پذیر نیستند.
  4. دائما عصبانی هستند و به همسر یا نامزد خود مشکوک اند.
  5. اعتقاد دارند همیشه حق با آنهاست.

اختلال شخصیت پارانوئید چگونه تشخیص داده می شود؟

پزشک با گرفتن یک شرح حال معاینه و ارزیابی را انجام می دهد، هرچند آزمایش خاصی برای تشخیص این بیماری وجود ندارد.

زمانی که پزشک هیچ علائمی پیدا نکند، بیمار را به روانپزشک ارجاع می دهد. اختلال هذیانی با اختلال پریشی مانند اسکیزوفرنی متفاوت است، مثلا فرد مبتلا به پارانوئید صداها را نمی شنود.

مدیریت و درمان بیماری شکاکیت

فرد مبتلا به DPP به دیگران بی اعتماد است و این برای متخصص مراقبتی مشکل ایجاد می کند؛ چون اعتماد یک اصل مهم روانی در مشاوره گرفتن است.

به همین دلیل افراد مبتلا به این بیماری از برنامه درمانی پیروی نمی کنند. این بیماری داروی خاصی ندارد ولی برای درمان از داروهای ضد اضطراب و افسردگی استفاده می کنند.

عوارض اختلال شخصیت پارانوئید چیست؟

فرد در ایجاد ارتباط با دیگران و وارد شدن به موقعیت های اجتماعی دچار مشکل می شود و عمدتا درگیر  نبرد حقوقی می شوند.

آیا می توان از اختلال شخصیت پارانوئید پیشگیری کرد؟

هرچند این اختلال پیشگیری ندارد ولی ممکن است به فردی که در معرض این اختلال است اجازه دهد تا بتواند راه موثری برای رویارویی با این بیماری بیاموزد.

چشم انداز فرد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید چیست؟

این بیماری یک اختلال مزمن است و در طول زندگی بیمار باقی می ماند، هرچند برخی از این بیماران عملکرد خوبی دارند و ازدواج می کنند و شغلشان را گسترش می دهند.

اختلال شخصیت مرزی ( DPB )

این اختلال بر خلق و خو و رفتار و تفکر شما تاثیر می گذارد، که با راهنمای درمان همه چیز ناپایدار خواهد بود.

اختلال شخصیت مرزی ( DPB ) چیست؟

احساسات و روابط ناپاایداری دارند و متزلزل اند و موارد مورد علاقه شان نیز ذائما در حال تغییر است.

افراد مبتلا به این بیماری حساس هستند و زمانی که عصبانی و ناراحت هستند به سختی آرامش پیدا می کنند. این بیماران در زمان تفکر راجع یک مسئله ممکن است چیزهای آزاردهنده بگویند یا به روش نامناسب رفتار کنند.

اختلال شخصیت مرزی قابل درمان است

( DPB ) قابل درمان است و این بیماری بهتر از افسردگی و اختلال دوقطبی است و این بیماران با درمان می توانند بهتر شوند. با گذشت زمان رفتار جدیدی را انجام می دهد که باعث تعادل عاطفی فرد می شود.

شناخت اختلال شخصیت مرزی

  • احساس پوچی می کنم.
  • اغلب عصبانی و مضطرب است.
  • ترس از تنهایی و ترک کردن افراد مهم زندگی اش
  • دائما کارهای خطرناک و ناسالم انجام می دهد مثل مصرف الکل و اعتیاد به مواد مخدر
  • خودآزاری انجام می دهد مثل خودکشی
  • انجام حرکات تکانشی زمانی که در یک رابطه احساس ناامنی می کنند.

علائم و نشانه های اختلال شخصیت مرزی

به طریق های مختلف ظاهر می شود، روانپزشکان علائم این اختلال را به ۶ دسته تقسیم می کنند که برای تشخیص ( DPB ) باید ۵ مورد از این علائم را داشته باشد و علائمی طولانی مدت باشد.

علامت اختلال شخصیت مرزی

از جمله علائم این بیماری ترس از تنها ماندن و رها شدن است، اگر یکی از اعضای خانواده به خانه دیر برسند باعث ترس شدید برای فرد مبتلا می شود و ممکن است شروع به دعوا کند و مانع از خروج افراد از خانه شود.

روابط ناپایدار افراد مبتلا به شخصیت مرزی، تمایل به داشتن روابطی شدید و کوتاه مدت دارند.

به سرعت عاشق می شوند و این باعث ضربه عاطفی می شود، با فرد جدیدی که روبه رو می شوند ولی به سرعت ناامید می شوند. گاهی نسبت به خود متنفر و گاهی احساس خوبی دارند و این افراد ممکن است دائما شغل و دوستان خود را تغییر دهند.

رفتارهای تکانشی و خود ویرانگر

زمانی که ناراحت هستید یکدفعه پولی را خرج می کنید که توانایی پرداختش را ندارید، علائم دیگر مثل: پرخوری، دزدی، رابطه جنسی پر خطر، زیاده روی در مصرف الکل و مواد مخدر

خودآزاری در بیماری شخصیت مرزی

خودکشی، فکر کردن به خود کشی، تهدید به خودکشی و در انتها اقدام به خودکشی، خود آزاری مثل بریدن و سوزاندن

نوسانات عاطفی شدید احساسات و خلق و خوی ناپایدار رایج است، یک لحظه شاد و یک لحظه افسرده و ناامید است، این اختلال بر خلاف نوساناتی عاطفی افسردگی بسیار شدید و سریع از بین می روند.

احساس پوچی در اختلال شخصیت مرزی

افراد مبتلا به این بیماری دائما احساس پوچی می کنند، که این احساس ناراحت کننده است و در نهایت منجر می شود که شما این خلا و پوچی را با مواد مخدر یا روابط جنسی پر خطر پر کنید.

خشم انفجاری

افراد مبتلا به این بیماری دائما عصبانی هستند و با علائمی مثل فریاد زدن و یا خورد کردن وسایل خشمشان را از بین می برند. همچنین این افراد دائما به همه چیز مشکوک اند و زمانی که استرس دارند ممکن است ارتباطشان را با واقعیت از دست بدهند.

اختلال مشترک رایج

اختلال شخصیت مرزی به سختی تشخیص داده می شود ولی یکسری اختلالت مشترک دارد که عبارتند از:

  • افسردگی یا اختلال دوقطبی
  • سوء مصرف مواد مخدر
  • اختلالات اشتها
  • اختلالات اضطرابی
  • علل اختلال مرزی

بسیاری از روانشناسان این اختلال  را ناشی از عوامل بیولوژیکی، ارثی یا درونی و یا عوامل بیرونی مثل تجارب آسیب زایی که فرد در دوران کودکی دیده، می دانند.

تفاوت های مغزی

فرد مبتلا به DPB مغزش در حالت آماده باش قرار دارد و دائما در حال جنگ و گریز استو زمانی که سوئیچ جنگش روشن شود مغز منطقی اش از کار می افتد.

حقیقت این است که شما با تمرین هایی که از مشاور خود می گیرید قادر خواهید بود که مغزتان را تغییر دهید، برخی از این تمرین ها مثل مدیتیشن باعث رشد مغز شما خواهد شد.

اختلالات شخصیت وانگ

منظور روانشناسان از شخصیت، فکر و رفتار و احساس فرد مراجعه کننده است که هیچ کس دقیقا یکسان نمی باشد ( رفتار یکسانی ندارد)، به همین دلیل بعضی از مردم خجالتی، برون گرا، دقت آمیز و … هستند و اینها جزء شخصیت آنهاست.

شخصیت ارتباط مستقیمی با هویت دارد. اختلال شخصیتی به معنای قضاوت کردن شخصیت شما نیست، بلکه در علم روانشناسی به این معناست که الگوی رفتاری شما با جهان بیرون با هنجار متفاوت است که این امر باعث ایجاد مشکل در شغل و احساساتتان نسبت به دیگران می شود.

ولی نکته قابل توجه این است که این الگوها را می توان تغییر داد .

۳ راه برای مقابله با شخصیت پارانوئید

  • هیجان عاطفی خود را آرام و کنترل کنید.
  • تکانشگری را کنترل و پریشانی را تحمل کنید.
  • مهارت های بین فردی خود را بهبود بخشید.

توصیه خودیاری ۱: هیجان عاطفی خود را آرام کنید.

فرد مبتلا وقت زیادی را صرف مقابله با احساسات خود کرده ولی پذیرفتن احساستان به معنی تسلیم شدن نیست بلکه به معنای دست برداشتن از تلاش برای مقابله با آنچه حس می کنید است. باید گذشته و آینده را رها کرده و در لحظه حال متمرکز باشد.

تکنیک های ذهن آگاهی که در این زمینه موثر است، عبارتند از:

با مشاهده احساسات خود شروع کنید.

بر روی احساساتی که همراه شماست تمرکز کنید.

آنچه در زمان حال است را بپذیرید.

کاری انجام دهید که یک یا چند حواس شما را تحریک کند.

چند ایده برای شروع

لمس کردن: آب داغ یا سرد را روی دستان خود لمس کنید، دوش آب گرم بگیرید.

طعم: اگر احساس پوچی می کنید نعناع یا آب نبات با طعم قوی بمکید یا چیزی مثل چیپس نمک و سرکه بخورید. اگر چیزی آرام بخش می خواهید چای داغ یا سوپ را امتحان کنید.

بو: گلها را بو کنید، عطر موزد علاقه خود را بزنید، شمعی روشن کنید.

منظره: روی منظره ای عالی، گل آرایی، نقاشی یا چیزی در تخیلتان تمرکز کنید.

صدا: به موسیقی با صدای بلند گوش دهید. برای آرام شدن به موسیقی آرام بخش مثل صدای دریا، پرندگان گوش دهید.

آسیب پذیری عاطفی خود را کاهش دهید

زمانی که استرس دارید لازم است از سلامت جسمی و روحی خود مراقبت کنید.

با روش های زیر مراقب سلامت روانی و جسمانی خودتان باشید

  • داشتن یک رژیم غذایی مغذی
  • خواب کافی
  • خودداری از استفاده از داروهای تغییر خلق و خو
  • کاهش دادن استرس
  • تمرین تکنیک های عصبی

نکته ۲: یاد بگیرید که تکانشگری را کنترل کنید و پریشانی را تحمل کنید.

وقتی احساس می کنید که تحت تاثیر احساسات سخت هستید، باید رفتار و پریشانی خود را کنترل کنید. از جمله علائم این تکانشگری بی احتیاطی، رابطه جنسی، نوشیدن الکل، رانندگی پر سرعت است.

پیشنهاد مشاور به شما: روش جدید درمان خساست مردان

کنترل خود را از دست می دهید؟

توانایی تحمل پریشانی به شما کمک زیادی خواهد کرد، به جای اینکه به رفتارهای خود تخریبی واکنش نشان دهید یاد می گیرید که آنها را کنار بگذارید.

یک برنامه منظم به شما کمک می کند تا چگونه بر اساسات خود تخریبی و طاقت فرسا غلبه کنید و به شما می آموزد که:

  • چگونه با احساساتتان در تماس باشید.
  • چگونه احساسات ناخوشایند خود را مدیریت کنید.
  • چگونه حتی در موقعیت های ناراحت کننده، آرام باشید.
  • به شما طیفی از انرژی مثبت و شادی و آرامش انتقال می دهد.
  • نفس های آهسته و عمیق بکشید.
  • چگونه در مواقع اضطراری حواس خود را پرت کنید.

پرت کردن حواس، به شما کمک می کند و هر چیزی که توجه شما را جلب می کند می تواند موثر باشد.

مثلا تلویزیون تماشا کنید، اگر ناراحت هستید کمدی ببینید. کاری را انجام دهید که به آن  علاقه دارید مثل: نقاشی، باغبانی، خواندن کتاب

با انجام دادن کارهای روزمره حواس خود را پرت کنید، مثل: خرید کرن، تمیز کردن خانه. انجام دادن ورزش یوگا، پیاده روی یا زنگ زدن به دوستان.

نکته ۳: مهارت های بین فردی خود را بهبود بخشید

دست از سرزنش دیگران بردارید.

فرضیات خود را بررسی کنید.

زمانی که استرس دارید یا منفی بافی می کنید فرضیات خود را بررسی کنید.

مثلا اگر شریک زندگی شما پشت تلفن عصبانی شد عجولانه منفی بافی نکنید، شاید در محل کارش تحت فشار بوده است. از شخص مقابل دلیل رفتارش را نه به شکل متهم آمیز بلکه با رفتاری ملایم بگویید ممکن است اشتباه کنم اما به نظر می رسد.

فرافکنی را متوقف کنید.

منفی بافی، سرزنش کردن دیگران، پرخاشگری در برابر انتقاد سازنده از علائم فرافکنی است. برای مبارزه با فرافکنی باید احساسات و احساسات بدنی هماهنگ باشد.

مسئولیت نقش خود را به عهده بگیرید

خود را جای دیگران قرار داده و حالت تدافعی خود را کاهش دهید. سعی کنید مسئولیت کارها و رفتارهای خود را قبول کنید.

تشخیص و درمان اختلال شخصیت مرزی

به تنهایی نمی توان اختلال شخصیت مرزی را تشخیص داد و باید به دنبال کمک حرفه ای باشیم برای این کار به یک روانشناس نیاز دارید تا شما را ارزیابی و تشخیص دقیق دهد.

اهمیت یافتن درمانگر مناسب

یک روانشناس متخصص و با تجربه تفاوت زیادی در درمان اختلال شخصیت مرزی ایجاد می کند. از لحاظ روانشناسان درمان این اختلال زمانی موثر است که شامل حمایت خانواده و آموزش مهارت های عاطفی باشد.

برای پیدا کردن درمانگر موثر باید وقت بگذارید، با روانشناسی که کنار او احساس امنیت می کنید حرف بزنید و توصیه هایش را جدی بگیرید.

روی درمان دارویی حساب نکنید

هیچ دارویی برای درمان اختلال شخصیت مرزی تایید نشده و این بدین معناست که دارو برای درمان آن مفید نیست، بخصوص برای افسردگی یا اضطراب.

اما ممکن است پزشک در کنار آموزش و درمان، دارو را هم در نظر بگیرد اگر:

شما هم درگیر اختلال شخصیت مرزی و هم افسردگی داشته باشید.

اضطراب شدید داشته باشید.

توهم و افکار عجیب غریب را تجریه کنید.

احساس خودکشی و آسیب رساندن به خود و دیگران را داشته باشید.

منبع : از بدبینی و شکاکیت تا اختلال شخصیت پارانوئید و شخصیت مرزی

آیا میدانید پرخاشگری چیست؟

آیا میدانید درمان پرخاشگری چیست؟

پرخاشگری چیست؟

پرخاشگری رفتاری است که باعث آزار و اذیت و درد می شود و این رفتار ممکن است آسیب های جسمانی و عاطفی به دنبال داشته باشد.

در برخی از اوقات افراد به خاطر فشارهای زندگی و کاری، عصبانی و پرخاشگر می شوند که این امر طبیعی می شود و در صورتی که به طور مکرر باشد باشد به پزشک مراجعه کند تا مورد درمان قرار گیرد.

علت و درمان پرخاشگری 

گاهی اوقات در موقعیت هایی قرار می گیریم که روی خود فشار بسیاری حس می کنیم و این مسئله باعث آزردگی و اذیت ما می شود و در این شرایط مجبور هستیم پرخاشگری را در پیش گیریم.

در این شرایط شاید ندانیم کدام رفتار مناسب می باشد و کنترل کردن رفتار بسیار سخت شود.

البته پرخاشگری فقط در زمانی که فرد تحت فشار است صورت نمی گیرد بلکه ممکن است فرد هدف انتقام و تحریک کردن دیگری رفتارهای پرخاشگرانه ای را از خود نشان دهد.

پرخاشگری رفتاری نیست که تنها نسبت به دیگران داشته باشیم بلکه خودمان هم گاهی اوقات رفتارهای پرخاشگرانه نسبت به خود داریم و با خودمان مهربان نیستیم.

انواع پرخاشگری چیست؟

  1. بیان کننده
  2. تهاجمی
  3. آشکار
  4. منفعل
  5. منفعل تهاجمی

دلایل پرخاشگری چیست؟

افراد ممکن است به خاطر یادآوری خاطرات گذشته و یا تجربیات سخت و منفی گذشته رفتارهای پرخاشگرانه ای از خودشان نشان دهند.

هم چنین در شرایطی که دچار استرس و ناامیدی می شود ممکن است رفتار پرخاشگرانه ای از خود نشان دهید.

پرخاشگری دلایل بسیاری دارد که در زیر نمونه هایی از آن را بیان می کنیم:

  1. وضعیت سلامت روحی
  2. وضعیت سلامت جسمانی
  3. محیط تحصیل و کار
  4. ساختار و محیط خانواده
  5. عوامل اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی
  6. رفتارهای اطرافیان
  7. تجربیات و خاطرات زندگی

پرخاشگری و خشونت چه تفاوتی دارند؟

به طور معمول از دو واژه پرخاشگری و خشونت به جای یکدیگر استفاده می کنند اما این دو واژه با یکدیگر تفاوت هایی دارند.

خشونت یعنی استفاده کردن از نیروی بدنی با هدف آسیب رساندن به دیگری و تخریب و آسیب رساندن به اموال، اما پرخاشگری ره رفتارها و احساسات عصبی و پرخاشگرانه گفته می شود که لزوما رفتار فرد خشن نمی باشد.

فردی که یک اقدام خشونت آمیز انجام می دهد به احتمال زیاد رفتار پرخاشگرانه ای از خود نشان می دهد.

اما شخصی با ماهیت تهاجمی لزوما اقدامات خشونت آمیزی انجام نمی دهد. عصبانیت می تواند همراه با درگیری کلامی و فیزیکی باشد در برخی از مواقع حمله ممکن است به قصد دفاعی باشد و به نیت آسیب رسیدن به فرد دیگر صورت نگیرد.

پرخاشگری نیاز انسان

بر اساس مطالب بیان شده با معنی پرخاشگری آشنا شدید و توجه داشته باشید که عصبانیت همیشه مضر و زیان آور نمی باشد و در صورتی که از حد تعادل خارج نشود و هدف از آن تسلط پیدا کردن بر مشکلات زندگی باشد برای زندگی افراد سودمند و ضروری می باشد.

قرار دادن حد و مرز برای پرخاشگری مضر و سودمند مقداری سخت می باشد، کودکی که در برابر بزرگترها سرکشی می کند پرخاشگر است.

اما همین رفتار او نشان دهنده انگیزه استقلال طلبی او می باشد و مستقل شدن یک امر ضروری است و باعث با ارزش شدن او می شود هدایت می کند. در نتیجه تشخیص مرز مضر و سودمند بودن پرخاشگری دشوار است.

رفتارهای پرخاشگرانه چیست؟

  • طعنه زدن
  • توهین کردن
  • داد و فریاد
  • تهدیدهای لفظی
  • پیام و تماس های تلفنی تهدید آمیز
  • توهین کردن
  • رفتارهای تهدید آمیز

چه عواملی می تواند بر پرخاشگری اثر بگذارد؟

  1. عوامل جسمانی: عواملی مانند زوال عقل، مصرف الکل و مواد مخدر، صرع، روان پریشی، و صدمات مغزی با ناهنجاری می تواند باعث پرخاشگری شود.
  2. عوامل بیولوژیکی: مردان بیشتر از زنان در معرض پرخاشگری جسمی هستند و بر اساس نظر محققان زنان کمتر در معرض پرخاشگری جسمی قرار می گیرند.

زنان بیشتر از اشکال غیر جسمی مانند پرخاشگری رابطه ای، پرخاشگری کلامی و طرد شدن اجتماعی مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و مشکلاتی را برای آن ها به وجود می آورند.

  1. عوامل محیطی: نحوه پرورش یافتن فرد می تواند در شکل گیری پرخاشگری او نقش بسیاری داشته باشد.

بر اساس آزمایش عروسک معروف  Boboاز بندورا نشان می دهد که در سنین پایین تر کودکان می توانند با تاثیر پدری از محیط پرخاشگری را یاد بگیرند، کودکانی که یک ویدئو کلیپ را تماشا کردند که در آن بزرگسالان رفتارهای پرخاشگرانه ای نسبت به عروسک Bobo داشتند، کودکان هم زمانی فرصتی برای آن ها ایجاد شد این رفتارها را تقلید می کردند و آن ها انجام می دادند.

اهداف  و علت پرخاشگری چیست؟

پرخاشگری با اهداف بسیاری همراه می باشد که برخی از آن ها عبارت اند:

  • واکنش در مقابل درد و رنج
  • برای تهدید کردن و ترساندن دیگران
  • رقابت کردن با دیگران
  • برای نشان دادن خصومت با شخصی
  • انتقام گرفتن و خشم داشتن نسبت به کسی
  • برای ادعای تسلط داشتن

عوارض پرخاشگری چیست؟

عصبانیت ممکن است به خاطر بیماری های روانی یا جسمانی باشد و در این شرایط باید فرد به متخصص مراجعه کند و مراجعه نکردن به پزشک متخصص می تواند عوارض بیشتر و جبران ناپذیری در فرد ایجاد کند که در زیر نمونه های از آن ها را بیان کرده ایم:

  • خودکشی و خشونت
  • مصرف بیش از اندازه الکل و دارو
  • خودزنی و آسیب رساندن به خود
  • ایجاد اختلال در محیط کار، مدرسه، خانه و محیط های اجتماعی

درمان و علت پرخاشگری چیست؟

برای این که عصبانیت خودتان را درمان کنید باید از روانپزشک متخصص کمک بخواهید او با استفاده از روش های مختلف به شما کمک می کند تا عصبانیت خودتان را از بین ببرید.

  1. روان درمانی:

پزشک شما ممکن است برای درمان و علت پرخاشگری شما از روان درمان استفاده کند به طور مثال، درمان شناختی رفتاری  (CBT)می تواند برای درمان کردن عصبانیت کمک کننده باشد .

در این شرایط شما باید یاد بگیرید که رفتارهای خود را به چه شکلی کنترل کنید، این می تواند به شما در ایجاد مکانیزم های مقابله ای کمک کند، هم چنین می تواند به شما کمک کند عواقب عملکردتان را به خوبی درک کنید.

روش های دیگری مانند گفتگو درمانی و صحبت کردن نیز کارایی دارند و از این طریق می توانید علت عصبانیت خودتان را پیدا کنید، هم چنین به شما کمک می کند تا احساسات منفی تان را کاهش دهید و سعی کنید احساسات مثبت و شادی داشته باشید.

  1. تجویز دارو:

در برخی از موارد پزشک برای درمان پرخاشگری داروهایی را تجویز می کند، به عنوان مثال می تواند داروهای ضد صرع مانند فنی توئین و کاربامازپین را برای شما تجویز کند و اگر به بیماری هایی مانند آلزایمر، اسکیزوفرنی یا اختلال دو قطبی مبتلا هستید ممکن است داروهایی را برای شما تجویز کند که تثبیت کننده خلقی باشند.

هم چنین ممکن است شما را ترغیب کند تا به مصرف مکمل های اسید چرب امگا ۳ بپردازید و سعی کنید از آن ها استفاده کنید.

توجه داشته باشید که برنامه درمانی شما بستگی به دلیل پرخاشگری تان دارد، از آن جا که رفتارهای پرخاشگرانه متفاوت است برنامه درمانی برای هر فرد ممکن است تفاوت داشته باشد.

  1. تغییر سبک زندگی:

برای این که پرخاشگری خود را درمان کنید باید علت اصلی و ریشه آن را شناسایی کنید، این کار باعث می شود تا در مورد تجربیات و موضوعاتی که باعث می شود احساس پرخاشگری کنید با دیگران حرف بزنید و احساس های پرخاشگرانه خود را بشناسید.

هم چنین یاد می گیرید با به وجود آوردن تغییراتی در سبک زندگی یا شغل می توانید از شرایطی که باعث تحریک پرخاشگری شما می شود جلوگیری نمایید.

هم چنین می توانید با کمک استراتژی هایی که مناسب با شرایط نا امید کننده برای شما ایجاد شده است کنار بیایید و زمانی که در آن موقعیت قرار گرفتید از آن شیوه استفاده نمایید، به عنوان مثال می توانید یاد بگیرید چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنید بدون این که پرخاشگر شوید.

سخن پایانی

در این مقاله درمان و علت پرخاشگری را مورد بررسی قرار دادیم و بیان کردیم پرخاشگری می تواند نشات گرفته از مشکلات جسمی، روانی و یا ژنتیک باشد، و در صورتی که افراد پرخاشگر می شوند می توانند به خودشان یا دیگران آسیب های جسمی و روحی وارد کنند.

هم چنین نمونه هایی از رفتارهای پرخاشگرانه را بیان کردیم و تفاوت میان عصبانیت و خشونت را مورد بررسی قرار دادیم.

پرخاشگر بودن قابل درمان می باشد و اگر خودتان یا یکی از اعضای خانواده به این مشکل دچار شده است می تواند به پزشک مراجعه کرده و با استفاده از روش های درمانی مورد درمان قرار گیرد.

منبع : آیا میدانید پرخاشگری چیست؟

عوارض مقایسه خود با دیگران

عوارض مقایسه خود با دیگران

بسیاری از افراد می دانند که مقایسه کردن خود با دیگران کار درستی نمی باشد اما نمی توانند دست از این کار بردارند و نمی دانند این مسئله به چه علتی در ذهن آن ها تکرار می شود.

در صورتی که فرد خود را با دیگران مقایسه کند به مرور زمان اعتماد به نفس او کاهش می یابد و حس نا امنی و نا امیدی در فرد ایجاد می شود.

این روند آن قدر تکرار می شود که فرد دچار افسردگی و اختلالات اضطرابی می شود و بهداشت جسمی و روانی او به خطر می افتد، از این بسیاری از افراد که به جلسات مشاوره و روان درمانی مراجعه می کنند به دنبال راهی هستند تا بتوانند از این مقایسه ها دست بردارند.

در صورتی که شما هم چالش هایی در خصوص مقایسه با دیگران تجربه می کنید بهتر است تا انتها این مقاله را مورد مطالعه قرار دهید.

مقایسه خود با دیگران ، دلایل اصلی

اولین قدم در خودشناسی، دوست داشتن خود می باشد، مقایسه کردن چیزی است که برای بسیاری از افراد اتفاق می افتد اما مقایسه زیاد می تواند علل مشخصی داشته باشد که در ادامه این مقاله به مهم ترین دلایلی که باعث مقایسه کردن می شود می پردازیم:

  1. عدم اعتماد به نفس کافی

زمانی که فرد دچار کم بینی و یا عدم اعتماد به نفس باشد به طور طبیعی تمایل دارد که خود را با دیگران مقایسه کند و روز به روز این مقایسه کردن قوی تر می شود ، شاید در ابتدا دلیل این امر این باشد که چرا نمی توانیم مانند کسانی باشیم که از نظر ما کامل و موفق هستند.

جالب است به این نکته توجه کنید که افرادی که درگیر مقایسه کردن خود با دیگران هستند لزوما افراد شکست خورده و ناموفقی نمی باشند بلکه آن ها نسبت به انتخاب هایشان اعتماد و اطمینان کافی ندارند و نمی توانند موفقیت های خودشان را به خوبی ببینند و دائما از نظر آن ها دیگران عملکرد بهتری دارند.

در صورتی که این افکار و احساسات به میزان زیادی در ذهن شما وجود دارد لازم است برای ارتقا و بهبود اعتماد به نفس خود کاری را انجام دهید در این شرایط می توانید به روانشناس مراجعه کرده و در جلسات روان درمانی شرکت کنید تا اعتماد به نفس خود را تقویت نمایید.

  1. کمال گرایی افراطی

کمال گرایی یکی از ویژگی های شخصیتی می باشد که باعث می شود فرد خودش را با دیگران مقایسه کند و در کمال گرایی فرد می خواهد که همه چیز به بهترین نحو انجام شود و این ویژگی او باعث می شود که هیچ گاه از کارها و رفتارهایی که انجام می دهد راضی نباشد.

توجه داشته باشید برای موفقیت جسم و روان لازم است تا در کنار دوست داشتن خود از رفتارهایی که انجام می دهد راضی باشید در صورت عدم رضایت از خود، درگیر مقایسه آزاردهنده ای خواهید شد، معمولا تغییر و تعدیل ویژگی کمال گرایی توسط خود شخص سخت و دشوار می باشد و باید در این خصوص روانشناس مداخلات حرفه ای انجام دهد.

  1. عدم داشتن روحیه انعطاف پذیر

برخی از افراد روحیه و دید انعطاف پذیری ندارند و به همین دلیل راه رسیدن به موفقیت و پیشرفت را تنها یک راه مشخصی در نظر می گیرند و آن ها به این مسئله توجه نمی کنند که موفقیت هر کس به شرایط و توانایی های خود او بستگی دارد و افراد در زندگی برای این که به موفقیت برسند باید مسیر منحصر به فرد خودشان را پیدا کنند.

در صورتی که آن ها این موضوع را در نظر نگیرند و به آن توجه نکنند باعث می شود دائما به دنبال یک راه حل کلی باشند و همیشه برای این که به پیشرفت برسند خودشان را با دیگران مقایسه کنند تا با استفاده از معیارهای آن ها بتوانند به نتیجه مشابهی دست یابند.

معایب مقایسه کردن خود با دیگران

مقایسه کردن خود با دیگران معایبی دارد که عبارت اند از:

  • باعث حس بی کفایتی فرد نسبت به خودش می شود و فرد هر تلاشی که می کند به چشمش نمی آید.
  • مقایسه کردن خود با دیگران باعث افسردگی و انزوای فرد می شود و همواره موفقیت ها و دستاوردهایش را پشت دیگران پنهان می کند.
  • حس ناامنی و نا امیدی وجود فرد را فرا می گیرد.
  • عزت نفس و اعتماد به نفس او کاهش می یابد.
  • مهم ترین عوارض مقایسه خود با دیگران از دست رفتن زندگی حال و عدم لذت بردن از آن می باشد.
  • بهداشت جسمی و روانی فرد به خطر می افتد.

مقایسه خود با دیگران، چند راهکار عملی

مقایسه کردن خود با دیگران ممکن است به یک عادت ذهنی تبدیل شده باشد اما با استفاده از راهکارهایی می توانید یک بار برای همیشه به این مقایسه ها پایان دهید، در ادامه این مقاله برخی از این راهکارها بیان شده است اما باید توجه داشته باشید که این راهکارها عمومی هستند و می توانند باعث تغییر در رفتار شما شوند.

در صورتی مشکل شما بسیار شدید باشد و این راهکارها نتیجه بخش نبوده و احساس می کنید مقایسه ها عملکرد زندگی تان را مختل کرده است در این حالت از متخصص روانشناس کمک بگیرید تا در این خصوص شما را یاری کند.

  1. بر نقاط قوتتان تمرکز کنید

گاهی اوقات برای این که بتوانید از شر مقایسه با دیگران خلاص شوید باید سوالات ساده ای از خودتان بپرسید و به جای جستجوی دائمی نقاط ضعفتان یک بار در مورد نقاط قوت فکر کنید و از خودتان بپرسید که من چه نقاط قوتی دارم؟ این توانایی ها را در جایی یادداشت کنید و تلاش کنید برای بهبود و ارتقای آن ها راهی بیابید در واقع می توانید با خودشناسی، گامی برای مقایسه نکردن خود با دیگران بردارید.

  1. بپذیرید که هیچ کس کامل نیست

این یک حقیقت است که هیج کس کامل نیست و همه افراد نقاط ضعفی دارند و تقریبا همه ما این موضوع را می دانیم، ولی با این وجود بسیاری از افراد زمانی که به نواقصی که در خودشان است فکر می کنند از نظر هیجانی احساس بسیار بدی پیدا می کنند که انگار به آن ها می گوید باید کامل باشند.

شما باید سعی کنید زمانی که این احساسات به سراغ تان می آیند آن ها را به درستی مدیریت کنید و در آن ها غرق نشوید.

هم چنین به خودتان بگویید که هیچ کس در هیچ زمانی نتوانسته اند کامل و بدون هیچ عیب و نقصی باشد، پس به جای این که خودتان را با دیگران مقایسه کنید سعی کنید راهی برای ارتقای توانایی هایتان به دست آورید و سعی کنید که موفق شوید و پیشرفت کنید.

  1. مقایسه خود با دیگران، نسبت به مقایسه های نا آگاهانه هشیار باشید

دنیای امروز به خاطر پیشرفت شبکه های اجتماعی به سمتی رفته است که دائما افراد را درگیر مقایسه با دیگران می کند بدون آن که خود شخص آگاه باشد.

در واقع فرد با گشتن در شبکه های اجتماعی، دیدن عکس ها و خاطرات افراد مختلف از سفرها و اوقات فراغتشان ناخودآگاه خودشان را با آن ها مقایسه می کنند و این حس در آن ها به وجود می آید که دیگران از من خوشبخت تر هستند و یا زندگی بهتری نسبت به من دارند.

این احساسات و افکار آن قدر می تواند قوی و عمیق باشد که کاملا رضایت شما را از زندگی تحت تاثیر قرار دهد.

در این شرایط شما باید آگاه باشید این مقایسه ها به صورت ناخودآگاه در ذهن شما به وجود می آید و کارکرد شبکه های اجتماعی می باشد و هیچکس در زندگی اش صددرصد خوشبخت نیست و عکس ها و لحظاتی که در شبکه های مجازی منتشر می شود تنها بخش و برشی از زندگی افراد می باشد و هیچ کس از زندگی که در پشت این عکس ها در جریان است اطلاعی ندارد.

در این شرایط می توانید به مشاوره روانشناسی مراجعه کنید تا شما کمک کند نگرش و دید شما نسبت به دیگران در فضای مجازی تغییر کند و زندگی تان را آن ها مقایسه نکنید در این راستا مرکز مشاوره ستاره ایرانیان خدماتی را به صورت تلفنی و حضوری ارائه می دهد.

منبع : مقایسه خود با دیگران | دلایل و راهکار مقابله عوارض آن

سنجش استرس | چرا باید استرس را اندازه گیری کرد؟

سنجش استرس، چرا باید استرس را اندازه گیری کرد؟

همه انسان ها در طول زندگی شان استرس و اضطراب های زیادی را تجربه می کنند، به همین دلیل بررسی و سنجش استرس از اهمیت بالایی برخوردار است، تا افراد بتوانند استرس خودشان را کنترل کنند و با کاهش استرس سلامت و بهداشت جسمی و روانی شان را ارتقا دهند.

افراد با استفاده از محرک هایی مانند زنگ تلفن، امتحان های مدرسه و دانشگاه، فشارهای کاری و تحصیلی، مرگ عزیزان و غیره دچار استرس می شوند.

در صورتی که استرس افراد بیشتر از ظرفیت آن ها باشد تحمل این شرایط برای آن ها سخت خواهد بود اما در برخی از اوقات بدن فرد به طور ناخودآگاه با استفاده از روش های نادرست به دنبال راهی برای فرار می گردد تا از استرس دور شود.

این همان موقعیت هایی است که شما نسبت به استرس آگاهی ندارید و یا آن را در غالب رفتارهای دیگری بروز می دهید. در صورتی که استرس را مورد سنجش قرار دهید خواهید توانست علت اصلی ناراحتی تان را درک کنید و با کمک گرفتن از مشاوره و شرکت در جلسات مشاوره استرس تان را کنترل کنید.

اهمیت سنجش استرس

توانایی انسان برای سازگاری با نیازهایش با تجربه استرس ارتباط دارد به طور مثال ممکن است فرد یک کار جدید را در زندگی اش شروع کند که بسیار برای او جذاب و هیجان انگیز است اما در صورتی در این راه موفق خواهد بود که همه چیز در زندگی پایدار و مثبت باشد.

اگر همزمان با کار جدید تصمیم به نقل مکان بگیرید یا همسرتان بیمار شود شرایط سخت خواهد شود و ممکن است فشارهای روانی بسیاری بر روی شما وارد شود که باعث بروز علائم و نشانه های استرس می شود.

در این شرایط باید از روش های درمانی کمک بگیرید تا بتوانید اضطراب و استرس خود را به تعادل برسانید و آن را کاهش دهید.

در بسیاری از موارد استرس به بیش ترین حدش می رسد و اختلالات روانی را به وجود می آورد در این جا اهمیت سنجش استرس مشخص می شود و باید اندازه بگیرید که استرسی که در زندگی چه اندازه است و چه میزان از آستانه تحمل شما بالاتر می باشد.

هم چنین توجه داشته باشید که آستانه کنار آمدن با اتفاقات ناگوار متفاوت می باشد به طور مثال استرسی که به خاطر طلاق به وجود می آید با استرس ناشی از تغییر مسئولیت ها و محل کار تفاوت می کند به همین دلیل افراد باید بتوانند به درستی میزان استرس را بسنجند تا برای کنترل آن بتوانند تصمیمات درستی بگیرند.

مقیاس های سنجش استرس

برای سنجش میزان و نوع استری ( استرس لحظه ای، مکرر و مزمن) ابزارها و تست های زیادی برای کودکان و بزرگسالان وجود دارد، به عنوان مثال یکی از ابزار ها مقیاس استرس کودرون است.

هم چنین یکی از کاربردی ترین ابزارها، مقیاس رتبه تعدیل یافته اجتماعی می باشد که به عنوان مقیاس هلمز و راهه شناخته می شود.

با کمک این مقیاس می توانید استرس سالانه خود را مورد سنجش قرار دهید و به درستی آن را مدیریت کنید.

در این خصوص مرکز ستاره ایرانیان امکاناتی را برای شما فراهم کرده است که می توانید استرس تان را مورد سنجش قرار دهید و با ارائه خدمات درمانی به شما کمک می کند تا به آرامش روحی و جسمی برسید و استرس تان را کاهش دهید.

سنجش استرس با مقیاس هلمز و راهه

آزمون هلمز و راهه چهل و یک موقعیت را در اختیار فرد قرار می دهد و این مقیاس ها به صورت پرسش نامه ای هستند.

به گونه ای که از فرد خواسته می شود سوالات آزمون را بخواند و دگرگونی زندگی خود را در دوازده ماه گذشته بر روی جدول علامت بزند و در نهایت به جمع بندی امتیازات می پردازد و بر اساس تفسیرهایی که در ادامه مقاله بیان کردیم میزان استرس فرد مشخص می شود در این آزمون به احتمال زیاد تبدیل شدن استرس به بیماری مورد سنجش قرار می گیرد.

موقعیت هایی که در سنجش استرس هلمز و راهه بیان می شوند شامل موارد زیر می باشند که شما می توانید موقعیت هایی که برای شما اتفاق افتاده است را شناسایی کنید و علامت بزنید در واقع این موقعیت ها عوامل استرس زایی که شما با آن رو به رو می شوید را نشان می دهند که در زیر نمونه هایی از آن ها بیان شده اند:

  • فوت همسر
  • طلاق
  • زندانی شدن
  • زخمی یا بیمار شدن
  • ازدواج
  • از دست دادن کار
  • آشتی با همسر
  • بازنشستگی
  • حاملگی
  • مسائل جنسی
  • تغییر کار
  • تغییر در وضعیت اقتصادی
  • غیره

تفسیر امتیازات در سنجش هلمز و راهه

در صورتی که امتیاز شما بین ۱۱ و ۱۵۰ باشد احتمال بسیار کمی وجود دارد تا در آینده استرس شما تبدیل به بیماری شود. ( حدود ۳۷ درصد)

نمره بین ۱۵۰ تا ۲۹۹ به شما می گوید که به احتمال متوسط استرس شما را بیمار می کند ( در حدود ۵۰ درصد)

در صورتی که امتیاز شما بین ۳۰۰ تا ۶۰۰ باشد باید مراقب خودتان باشد زیرا احتمال این که بیمار شوید زیاد است ( در حدود ۸۰ درصد)

تفسیر نمرات در این آزمون آگاهی نسبی را در مورد میزان استرس تان را بیان می کند و بر اساس تفسیر این آزمون ها می توانید استرس را کنترل کنید  اما هرگز نگران این مسئله نباشید و نمراتتان را معیار قرار ندهید.

زیرا انسان ها با یکدیگر تفاوت دارد و درک رویدادهای آن ها با یکدیگر متفاوت است ممکن است موقعیتی برای یک نفر استرس زیادی به همراه داشته باشد و برای شخص دیگر هیچ استرسی نداشته باشد.

هم چنین این سوالات یک ارزیابی کلی می باشد و به طور قطعی وضعیت روانشناختی شما را نشان نمی دهد، در این شرایط شما باید به ارزیابی دقیق و حرفه ای بپردازید و در این خصوص از روانشناس کمک بگیرید.

در این راستا مرکز مشاوره ستاره ایرانیان خدماتی را به صورت حضوری و تلفنی ارائه می کند و می توانید به بررسی بیشتر میزان استرس خود بپردازید، هم چنین با انجام تست های دیگر روانشناسی می توانید در زمینه های دیگر مورد سنجش قرار دهید و میزان استرس خود را دریابید یا ویژگی های دیگر را چک کنید.

برای کنترل استرس در صورت بالا بودن نمره آزمون چه باید کرد؟

اگر با هر کدام از تست های استرس نمره بالایی در سنجش استرس به دست آودید در وهله اول بهترین کار این است که از بحران های آینده زندگی تان جلوگیری کنید و به نوعی سرتان را خلوت کنید.

به طور مثال اگر قصد تعویض خانه تان را دارید آن را کنسل کنید و سعی کنید در زمان دیگری آن را انجام دهید زیرا در این شرایط سلامتی شما بسیار مهم تر می باشد و ممکن است استرس زیاد باعث بیماری و مرگ شود.

هم چنین می توانید برای این که تعارضات خود را به حداقل برسانید و با مشکلات کمتری رو به رو شوید از مشاور روانشناس کمک بگیرید.

در این شرایط استفاده از روش های کنترل استرس به شما کمک می کند تا میزان آن را کاهش دهید و در صورتی که نسبت به منشا استرس تان آگاهی ندارید و بی دلیل دچار استرس و اضطراب می شوید باید به مشاور و متخصص مراجعه کنید تا در این خصوص مورد درمان قرار گیرید.

منبع : سنجش استرس | چرا باید استرس را اندازه گیری کرد؟