کودک من مضطرب است یا عادی؟

کودک من مضطرب است یا عادی؟

 

قبل از فکر کردن در مورد اختلالات هیجانی کودک، بهتر است از خود بپرسیم: آیا هیچ گاه به شدت احساس نگرانی یا ناراحتی شدید هیجانی کرده ایم؟ به احتمال زیاد پاسخ مثبت است. همه ما این قبیل هیجان ها را تجربه کرده ایم و این تجربه ها به تنهایی دلیل کافی برای دادن این حکم نیست که نابهنجاری یا نقص در شخصیت و منش وجود دارد. کودکان نیز ترس و اضطراب-همان چالش های هیجانی طبیعی- دارند و این ترس و اضطراب تنها زمانی که شدید، مزمن،ممتد و مزاحم باشد علامتی از اختلال روانشناختی است.

طی پنجاه سال گذشته، یافته های پژوهشی همگی نشان میدهند که ترس و اضطراب در کودکی امری معمول و شایع است (جرسیلد و هولمز، 1935، لاپاس ومونک، 1958، مک فارلن، آلن و هانزیک، 1954، اولندایک و کینگ، 1991، به نقل از کندال، 1389). تحقیقات قدیمی تر مثل تحقیق جرسیلد و هولمز (1935) شیوع ترس و اضطراب را به خوبی اثبات کرد. در ان زمان پژوهش ها نشان دادند که ممکن است کودکان و نوجوانان 9 تا 13، نوعی ترس شدید با نگرانی جدی تجربه کنند[1]. به نظر می رسد پیچیدگی های ترس کودکان با رسیدن به 8 سالگی که همراه تحول شناختی کودک و افزایش توانایی او برای استدلال و توسعه پیام های منفی ممکن و نتایج در اینده می باشد افزایش می یابد[2]. هم چنین منابع اولیه ترس و اضطراب با مراحل تحولی در زندگی تغییر می یابد. باید توجه داشت همراه با تحول میزان ترس های گزارش شده کودکان کاسته می شود و کانون ترس تغییر می یابد.

همراه با جریان رشد نوع ترس ها نیز تغییر می کند، یعنی در سنین متفاوت ترس های متفاوتی مطرح می شود. مثلا کودکان 8 ماهه تا 2ساله از جداشدن از مراقبان خود می ترسند، اما این ترس بین 1 تا 2 سالگی کاهش می یابد. بین 2 تا 4 سالگی از شدت دلبستگی کاسته می شود وترس های دیگری مانند ترس از حیوانات وتاریکی ظاهر می شود. بین 4 تا 6 سالگی، قدرت تصور و تصویرسازی کودک رشد می کند و تصویرهایی از ارواح، هیولاهای نیمه انسان-نیمه حیوان و صداهای غیرقابل توضیح در شب را می سازد. بعد از6 سالگی کودک احتمالا بیشتر از آسیب، مرگ یا بلایای طبیعی می ترسد. هم نوجوانان سفیدپوست و هم نوجوانان آمریکایی آفریقایی تبار ترس هایی مشابه درباره صدمه دیدن خود یا دیگران ابراز می کنند[3]، کودک با نزدیک شدن به دوران نوجوانی،ممکن است از پذیرفته نشدن در گروه بزرگسالان بترسد.

جدول: ترس ها و اضطراب های مرتبط با سطوح سنی مختلف در کودکان

سن کانون ترس یا اضطراب
0-6 ماهگی عدم حمایت، صدای بلند، محرک های حسی شدید
6-9 ماهگی غریبه ها، محرک های ناگهانی یا غیر قابل انتظار (مثل صداها)
1 سالگی جدایی از فردی که از کودک مراقب می کند، آسیب دیدن، توالت رفتن و غریبه ها
3 سالگی حیوانات، ماسک ها، تنها ماندن، جدایی از والدین
4 سالگی تاریکی، حیوانات و سر و صدا
5 سالگی حیوانات، افراد بد، تاریکی و جدایی از والدین
6 سالگی غول ها، جادوگرها و دیگر افراد غیر عادی، صدمات جسمی، رعد و برق و تندر، جدایی از والدین (برای مثال هنگام رفتن به مدرسه)
7-8 سالگی غول ها، جادوگرها و دیگر افراد غیر عادی، (مثلا انهایی که در کتاب ها و فیلم ها هستند) وقایع غیر عادی موجود در رسانه ها و فیلم ها، (مانند جنگ و بمب گذاری و انفجارها)، تنها ماندن، صدمات و اسیب ها.

منبع: آلن دیک، 1983

محیط اجتماعی در پهنه زندگی چالش های متفاوتی را پیش روی ما می گذارد که مستلزم رشد مهارت ها، باورها یا احساسات جدید است. طی دوران کودکی ترس ها و اضطراب ها این قبیل چالش ها را به وجود می آورند. کودکان با فراگیری روش های مقابله با موقعیت های اضطراب زا و ترس آور این دوران، نحوه کنار آمدن با ترس ها و اضطراب های زندگی آتی را می آموزند. برای مثال اذعان به ترس، رویارویی و سپس مقابله با آن، و در نهایت نترسیدن در واقع توالی رشد کودک است تا در آینده برای مقابله با ترس و اضطراب آماده باشد.

بر اساس متون و ادبیات تحولی، بسیار معقول است که کودکان و نوجوانان نسبت به تجربه ترس ها و اضطراب های مختلف در مراحل مختلف تحول خود اسیب پذیرتر باشند. با وجود این، چه چیزی واکنش و ترس و اضطراب بهنجار را از اضطراب هراس بالینی جدا می سازد؟ متخصصان بالینی دستورالعمل هایی را برای متمایز کردن واکنش ترس طبیعی از شرایط اضطرابی که از نظر شدت، فراوانی، محتوا، دفعات و نشانه های اضطرابی با همتایان بهنجار خود متفاوت هستند تهیه کرده اند (کندال، 2000).

  1. شدت واکنش ترس بیش از انست که برای مقابله با موقعیت لازم است. برای مثال ممکن است کودکی را که هنگام معاینه شدن توسط پزشک، لگد می زند، تکان می خورد و گریه می کند، به عنوان کودک هراسان مشخص کنیم.
  2. واکنش ترس با فراوانی زیادی رخ می دهد، و از راه اطلاع دادن و اطمینان دادن به فرد کاهش نمی یابد. بسیاری از والدین شکایت دارند که ترس کودکان با هیچ نوع اطمینان خاطر دادنی به انها کاهش نمی یابد.
  3. محتوای این واکنش های ترس بر محرک ها یا موقعیت های بی خطر متمرکز است، به عبارت دیگر موقعیت هایی هستند که به هیچ وجه خطری را ایجاد نمی کنند. چنین محرک هایی شامل ترس از مدرسه رفتن، صداهایی مانند بمب یا بالا رفتن از اسانسور است.
  4. به نظر می رسد که واکنش ترس خود به خود بوده و ورای کنترل عمدی کودک است.
  5. واکنش ترس به فرار یا اجتناب از موقعیت منجر می شود. برای مثال کودکی که هنگام بارش باران های شدید از تنها ماندن در خانه اجتناب کند، به عنوان کودکی که از رعد و برق و تندر هراس دارد مد نظر قرار می گیرد.

متخصصان بالینی به بررسی این موضوع پرداخته اند که ایا واکنش ترس در طول زمان در کودکان پایدار می ماند. انها به بررسی این مسئله پرداخته اند که واکنش های ترس و شرایط اضطرابی اسیب زا، به مرحله خاصی از زندگی و سن خاصی اختصاص ندارند. برای مثال بزرگسالان نیز ممکن است از تنها خوابیدن یا تاریکی هراس داشته باشند.

ترس واضطراب چالش های طبیعی رشد برای رسیدن به بلوغ فردی است. طی دوران نوجوانی، خودمختاری و استقلال چالش های عمده جریان رشد هستند و نوجوان باید تعادلی دشوار میان پیروی از مقررات و ابراز شایستگی و کفایت مستقلانه برقرارسازد. درگیرشدن با تعارض های بر خاسته از استقلال طلبی نیز طبیعی است، اما چالش ناشی از استقلال طلبی ممکن است باعث شروع مشکلات بین فردی یا تشدید آنها شود. در تعیین اینکه رفتارهای کودک علائمی از اختلال روانشناختی هستند یا خیر، باید مفاهیم فرهنگی و عرف جامعه کودک نیز مدنظر قرار گیرد و بر اساس فراوانی همان رفتارها در کودکان بدون مشکل مورد قضاوت قرار گیرند. باید شدت نسبی، فراوانی و سیر رفتارها ارزیابی شود و نقش آنها در جریان رشد طبیعی مورد توجه قرار گیرد.

 

[1] . Kar, 1999

[2] . Kendal, 2000

[3] . Neal, Knisley, 1995

 

منبع: کودک و نوجوان

شادی اصیل: درست در چشمان شماست!

 

به نظر می رسد که در سطح جهانی، روان شناسی مثبت، به طور گریز ناپذیری در حال رشد می باشد. از زمان شروع، روان شناسی منحصرا بر حوزه های تاریک از ماهیت انسان، اختلالات، شکست ها و بیماری های روانی تمرکز کرده بود. درمقابل، روان شناسی مثبت تمرکز خود را به سمت جنبه های کلی تر از سلامتی و خوشحالی و وضعیت های بهتر همانند ترس و دلسوزی و غم خواری، تغییر داد.

البته، نمی توان گفت که در مورد روان شناسی مثبت نگر هیچ نکته قابل انتقادی وجود ندارد. برای مثال، در مطالعه شادی. تلاش برای اندازه گیری شادی افراد هدف بدی نیست. با این حال، مشکل این است که اغلب اندازه گیری ها به صورت کامل نادرست و ناآگاهانه صورت می گیرد. در اغلب موارد از افراد سوال می شود که شما برای میزان شادی خود، چه امتیازی را از یک تا هفت می دهید. پاسخ دادن به این سوال به صورت کلی سخت می باشد. با اینجال شاید راه حل بهتری برای اندازه گیری شادی وجود داشته باشد، و موردی باشد که به پرسشنامه هیچ ربطی نداشته باشد. به عنوان یک عامل مهم، که به صورت عینی موجود است.

شادی از طریق چشم ها قابل اندازه گیری می باشد، یا به جای آن می توان از طریق شکل هلالی ماهیچه‌های اطراف چشم، اندازه گیری شود. زمانی که خنده ما واقعی و حقیقی باشد، این ماهیچه ها، که به منبع دید کروی نیز مشهور است، تمایل به انقباض داشته و چین و چروک شاخه مانندی ایجاد می کند که به عنوان پای کلاغ معروف است. نکته مهم و حیاتی این است که ماهیچه های چشم، معمولا فقط زمانی که ما یک خنده حقیقی داریم، منقبض می شوند. انواع مختلفی از خنده ها وجود دارد – برای مثال خنده مودبانه- که معمولا نیازی به احساس واقعی از شادی ندارد. وقتی که ما به صورت مودبانه می خندیم، ماهیچه های چشم تمایلی به انقباض ندارند. این امر زمانی صورت می گیرد که ما با احساس حقیقی و واقعا می خندیم.

لبخند چشم‌ها تمام چیزهای خوب را به ما بازگو می‌کند. برای کسانی که تازه شروع می کنند، شادی اصیل معمولا یک حالت و وضعیت زودگذر می باشد. این کار بیشتر به صورت سریع اتفاق می افتد، و آگاهی از زمان وقوع آن برای ما مبهم و نامشخص می باشد. به هر حال  صرف نظر از اینکه زودگذر بودن این وضعیت چقدر می تواند باشد، اظهار و بیان یک شادی اصیل امر مهمی می باشد. برای کسانی که بار اولشان می باشد، احساس خوشحالی مسری و واگیردار می باشد، آنها تمایل دارند که این وضعیت را در بین افرادی که در کنارشان هستند هم منتشر و گسترش دهند. خنده با صدای بلند و تبسم و خنده آرام، به مردم احساس با ارزش بودن بیشتری را انتقال می دهد، و این حالت به طور مناسب و شایسته، به افراد این احساس را می دهد تا تمایل بیشتری برای کمک کردن و مشارکت داشته باشند. برای مثال، یک مطالعه توسط اقتصاد دانی به نام جورن شارلمن و همکارن نشان داد که مردم در صورتی در بازی های اقتصادی مشارکت بیشتری می کنند که ، قبل از بازی،  آنها عکسی مربوط به خنده و خوشحالی شریک خود دیده باشند.

این احساس منجر به تقویت احساس مثبت شده و همچنین به ما کمک می کند تا با وضعیت هایی که بیش از حد اذیت می شویم، همانند مرگ کسی که دوستش داریم، بتوانیم متقابله کنیم. به همین دلیل است که، افرادی با قابلیت نشان دادن اظهارات مثبت و حقیقی – خندیدن مربوط به چشم ها- حتی در زمانی که با درد مربوط به غم و اندوه مواجه هستند، دارند می خواهند همان فردی باشند که تمامی زیان ها و خسارت های خود را در سریع ترین زمان ممکن پشت سر گذاشته است.

در یک مطالعه دیگر، زمانی که از دانشجویان کالج نیویورک در مورد زندگی آنها بعد از حمله 11 سپتامبرسوال شد،  آنهایی که سعی کردند شادی اصیل را نشان دهند تا با این وضعیت بهتر مقابله کنند، شبکه و مجموعه سالم تری از دوستان و آشنایان در طول چندن سال آینده داشتند.

 

مطالعه را برای کودک خود در تابستان لذت بخش کنید

 

تابستان از راه رسیده و سال تحصیلی نیز به پایان رسیده است. خواندن کتاب آخرین کاری است که کودکان به انجام آن تمایل نشان می دهند. اما، مطالعه ی کودک در ماه های تابستان برای حفظ مهارت های خواندن او برای سال تحصیلی آینده حیاتی است.ولی این سوال مطرح است که چگونه کودک خود را به مطالعه در تابستان تشویق کنیم؟ پاسخ این است که باید مطالعه را برای کودک لذت بخش کرد. اما چگونه این کار را انجام دهیم؟ این مقاله راه هایی را برای لذت بخش کردن مطالعه در ماه های تابستان به شما ارائه می دهد. این راه ها شامل خواندن کتاب بیرون از خانه، بویژه در حیاط و در ساحل می شود.

 

مطالعه کردن در حیاط

معمولا در تابستان افراد می خواهند اوقات بیشتری را بیرون از خانه سپری کنند و کمتر در خانه بمانند. پس بهتر است یک کتاب بردارید و با بچه ها به حیاط خانه بروید. می توانید یک زیر انداز با خود ببرید و برروی چمن نشسته و با لذت بردن از هوای گرم تابستان به مطالعه بپردازید. همه طبیعت را دوست دارند. در ماه های تابستان می توانید یک کتاب برداشته و همراه با بچه ها در حالی که به مطالعه و بالا بردن مهارت های کتاب خوانی آنها می پردازید از طبیعت نیز لذت ببرید. با این کار عملکرد کودک شما در طول سال تحصیلی نیز بهبود خواهد یافت.

کتاب خواندن در ساحل

اگر منزل شما در یک شهر ساحلی نیست در تابستان حتما برنامه سفر به شمال داشته باشید!

علاوه بر خواندن کتاب در حیاط خانه می توانید با فرزندان خود به ساحل رفته و آنجا به خواندن کتاب بپردازید. در کشور ما خانواده ها علاقه زیادی به رفتن به شمال ایران و صرف وقت در کنار دریا دارند. در خلال زمانی که به شنا کردن و دیگر تفریحات در ساحل دریا می پردازید برروی زیرانداز نشسته و به خواندن کتاب بپردازید. از امواج و نسیم ساحل لذت ببرید. در حالی که بوی آب شور دریا را استنشاق می کنید، در ساحل بر روی زیر انداز خود نشسته و به ارتقاء مهارت های کتاب خوانی کودک خود بپردازید.این روشی بسیار عالی برای افزایش مهارت های مطالعه کودک شماست، بخصوص زمانی که می خواهید از خانه بیرون رفته و به گشت و گذار در محیط بیرون و اجتماع بپردازید. بنابراین، از کتاب لذت برده و مهارت کتاب خوانی کودکان خود را در ساحل دریا بهبود بخشید.

 

نتیجه گیری

برای نتیجه گیری از این مقاله باید بگویم، کودکان دوست ندارند در ماه های تابستان کتاب بخوانند. آنها می خواهند اوقات خوشی داشته و به تفریح بپردازند. این موضوع بخصوص در مورد کودکان دچار اختلال کمبود توجه و بیش فعالی که در توجه کردن در هنگام مطالعه و یا نشستن یک جا و کتاب خواندن، مشکل دارند بیشتر مشهود است. پس این موضوع اهمیت لذت بخش کردن مطالعه را بیشتر نمایان می سازد. شما می توانید در مکان های بسیار متنوعی بیرون از خانه با کودک خود به کتاب خواندن بنشیند، که در این مقاله تنها به دو مورد از آنها اشاره شد. یکی از آنها حیاط خانه خود شما و دیگری ساحل است. خلاقیت خود را بکار بگیرید، و راه های بیشتری برای هر چه لذت بخش تر کردن مطالعه درتابستان برای کودک خود بیابید، در حالی که از تعطیلات  تابستان نیز لذت می برید. در مقالات بعدی راه کارهایی بیشتری ارائه خواهند شد.

مترجم: محمد آلاله

منبع: کودک و نوجوان

اعتیاد به کار با اختلالات روانی رابطه ای تنگاتنگ دارد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
یک تحقیق گسترده ی ملی در نروژ نشان می دهد که اختلال اعتیاد به کار در بیشتر مواقع همراه با دیگر اختلالات مانند ADHD، OCD، اضطراب، و افسردگی رخ می دهد. این مطالعه نشان داد که افراد دچار اعتیاد به کارنسبت به افراد دیگر،در تمامی این اختلالات روانی، دارای علایم بیشتری هستند.

این محققان در دانشگاه برگن نروژ ارتباط میان اعتیاد به کار و اختلالات روانی را در میان 16426 فرد بالغ مورد آزمایش قرار دادند.

سیسلی شو اندریزن می گوید: “افراد دچار اعتیاد به کار در تمامی اختلالات روانی که ما مورد آزمایش قرار دادیم، نسبت به افراد دیگر دارای علایم بیشتری بودند”.

 

افراد دچار اعتیاد به کار، در تمامی اختلالات، نمرات بالاتری را کسب کردند

این مطالعه نشان داد که افراد دچار اعتیاد به کار میزان بیشتری از علایم روانی مربوط به اختلالات دیگر را دارا بودند. مهمترین یافته های مربوط به افراد دچار اعتیاد به کار از این قرار هستند:

  • 7 درصد از علایم ADHD ( این میزان برای افراد بدون اعتیاد به کار 12.7 درصد بود)
  • 6 درصد علایم OCD ( افراد بدون اعتیاد به کار 8.7 درصد)
  • 8 درصد علایم اضطراب (افراد بدون اعتیاد به کار 11.9 درصد)
  • 9 درصد علایم افسردگی (افراد بدون اعتیاد به کار 2.6 درصد)

شو اندریزن در این باره می گوید: “بنابراین، توجه نشان دادن بیش از حد به کار می تواند نشانه ای از مشکلات عمیق تر روحی و روانی باشد. در این مورد سوالات بسیاری وجود دارند  که همچنان بی پاسخ مانده اند مانند اینکه آیا این اختلالات نتیجه ی یک مشکل ژنتیکی مشترک است، یا این سوال که آیا اعتیاد به کار در نتیجه ی دیگر اختلالات به وجود می آید ویا بر عکس این اعتیاد به کار است که این اختلالات را به وجود می آورد.”

این مطالعه ی پیشگام و بی سابقه مشترکا توسط محققانی از دانشگاه ناتینگهام ترنت و دانشگاه ییل انجام شده و در ژورنال آزاد PLOS One نیز منتشر شده است.

شناسایی آثار اختلالات

به گفته ی شو اندریزن، این یافته ها به روشنی اهمیت تحقیقات بیشتر بر روی اختلالات نوروبیولوژیکی مرتبط با رفتار های اعتیاد به کار را نشان می دهند.

شو اندریزن می گوید: “تا زمانی که تحقیقات بیشتری در این زمینه انجام شود، پزشکان نباید اعتیاد به کار را در فردی دست کم بگیرند تنها بخاطر آنکه ظاهرا موفق بوده و علایم بالینی مربوط به ADHD و دیگر اختلالات در او مشاهد نمی شود. نگرش آنها به این مسئله می تواند بر روی تشخیص و درمان این اختلالات تاثیر زیادی بگذارد.”

هفت معیار برای تشخیص اعتیاد به کار

محققان برای تعیین مرز میان رفتار های اعتیاد گونه با رفتار های سالم از هفت معیار مشخص استفاده کردند.

میزان تجربه ی هریک از این معیار ها در یک سال گذشته از عدد 1 (هرگز) تا 5 (همیشه) توسط فرد مشخص می شود.

  • به این مسئله فکر می کنید که چگونه زمان بیشتری برای کارکردن پیدا کنید.
  • بسیار بیشتر از میزانی که در ابتدای شروع یک کار در نظر داشته اید کار می کنید.
  • شما برای کاهش احساس گناه، اضطراب، نا امیدی یا افسردگی کار می کنید.
  • دیگران به شما می گویند تا زمان کمتری را صرف کار کردن کنید اما شما توجهی به آنها نمی کنید.
  • اگر شما را از کار باز دارند دچار استرس می شوید.
  • برای کار کردن فعالیت هایی مثل سرگرمی ها، فعالیت های اوقات فراغت، و یا ورزش کردن را از اولویت های خود خارج می کنید.
  • شما آنقدر کار می کنید که تاثیرات منفی بر روی سلامت شما داشته است.

 

دادن امتیاز 4 (بیشتر مواقع) یا 5 (همیشه) به چهار مورد یا بیشتر از معیار های بالا نشان دهنده ی اعتیاد به کار است.

بر همین اساس، شاخص سنجش اعتیاد به کار برگن، این نوع از اعتیاد را با علایمی یکسان با اعتیاد های شناخته شده تعریف می کند. علائمی همچون: وابستگی، تغییر روحیه، درگیری، میزان تحمل، عوارض ترک اعتیاد، باز گشت به اعتیاد و مشکلات مربوط به آن.

مترجم: محمد آلاله

منبع: فارس پاتوق

چگونه آرایش برروی قضاوت افراد از شخصیت یک زن تاثیر می گذارد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

جنسیت نقش بسیار قابل توجهی در چگونگی برداشت ما از ظاهر یک زن دارد

کشیدن کمی ریمل، پنکیک، یا رژگونه تنها موجب این نمی شود که یک دختر احساس بهتری نسبت به چهره و ظاهر خود داشته باشد. آرایش یک زن می تواند برداشت دیگران از شخصیت او را تحت تاثیر قرار دهد. اما برداشتی که افراد از مشاهده ی ظاهر مملو از آرایش او دارند، بر اساس جنسیت فرد بیننده بسیار متغیر است.

مطالعه ی جدیدی که در ژورنال Perception منتشر شده است، نشان می دهد که مردان، زنانی را که آرایش می کنند را به اصطلاح با کلاس می دانند، در حالی که زنان، دیگر زنانی را که آرایش می کنند را مقتدرتر و البته بی بند و بار تر می دانند.

این نتایج توسط تیمی از محققین دانشگاه استرلینگ اسکاتلند بدست آمده است. سرپرست تیم تحقیقی، میلوا و همکارانش، دو آزمایش مجزا را برای انجام این مطالعه ترتیب دادند، که در آن حد استانداردی از آرایش را برای آراستن چهره ی زنان با استفاده از نرم افزارهای کامپیوتری بکار بردند. سپس از تعدادی از شرکت کنندگان زن و مرد خواستند تا به این چهره ها بر اساس میزان جذابیت، پرستیژ، و سلطه جویی آنها امتیاز دهند.

 

در بیشتر موارد، شرکت کنندگان اعم از مرد و زن، در زیبا بودن و جذابیت این زنان با آرایش توافق داشتند. اما قضاوت آنها در باره ی پرستیژ و سلطه جویی بسته به جنسیت آنها متفاوت بود. براساس گزارش گروه میلوا “تنها زنان چهره های آرایش شده را دارای سلطه گری بیشتری می دانستند، و تنها مردان آنها را دارای پرستیژ بالاتری می دانستند.”

سپس محققان آزمایش دیگری را ترتیب دادند، هدف این آزمایش دوم بررسی این مسئله بود که “آیا این افزایش در دریافت حس سلطه جویی نسبت به چهره های آرایش شده در زنان، ناشی از حس حسادت آنها است؟” دقیقا همان گونه که انتظار می رفت، نتایج آزمایش نشان داد که: “زنان، به دیگر زنان آرایش کرده بیشتر حسادت می کنند.” اما علاوه بر این موضوع، گروه میلوا دریافتند که زنان معتقد بودند که چهره ی آراسته شده ی یک زن برای مردان جذاب تربوده و نشانه ای از بی بندوباری بیشتر آنهاست.”

شاید زیبایی در چشم بیننده باشد، اما براساس یافته های تازه ی گروه میلوا نیز، زیبایی ریشه در فرضیات ما درباره ویژگی های یک زن دارد.

خانم میلوا در یک مصاحبه ی مطبوعاتی بیان می کند که یافته های او در مورد تاثیر آرایش زنان بر دیدگاه دیگران در مورد شخصیت آنها، در عرصه هایی مانند اشتغال حتی نمود بیشتری پیدا می کند. در مصاحبه های کاری، آریش بیشتر و یا ملایم تر می تواند به سود یک بانوی جویای کار و یا به ضرر او تمام شود.

فرض کنید شما یک خانم هستید که برای بدست آوردن یک موقعیت شغلی، باید با کارمندانی که عمدتا زن هستند ملاقات کنید، در این موقعیت شما احتمالا آرایش ملایم تری را انتخاب خواهید کرد و برای مثال سایه چشم کمتری استفاده خواهید کرد. اما اگر شما به دنبال ترفیع در محل کار و یا اثبات توانایی های خود باشید، ممکن است کمی به غلظت آرایش خود بیفزایید و مثلا یک سایه ارغوانی کمی عمیقتر یا یک لایه بیشتر خط چشم بتواند به شما کمک کند (بخصوص زمانی که مدیریا کارفرمای شما مرد باشد، احتمالا خود شما هم متوجه این موضوع  شده اید).

البته همواره شخصیت یک زن مهم تر از ظاهر اوست و بسیار باعث تاسف است که همچنان قضاوت جامعه از میزان شایستگی ها، اقتدار، جذابیت، و حتی بی بندو باری که به زن ها نسبت می دهند بسیار تحت تاثیر ظاهر آنهاست. یقینا مانندن ما زن ها در بازار کار در طولانی مدت بسیار بیشتر به میزان مهارت، دانش، و تجربه ما وابسته است و صرف وقت و انرژی برای بدست آوردن این ویژگی ها به مراتب مهمتر از بدست آوردن – برای مثال – بی نقص ترین شکل ابرو یا یک برق لب بی نظیر است.

اما از آنجایی که این فرهنگ همچنان بر زندگی ما در جامعه تاثیر می گذارد، استفاده از کمی رژ برای اندکی رنگ دادن به جریان روزمره ی زندگی، شرمساری وجود ندارد. تنها به یاد داشته باشید همانگونه که تحقیقات گروه میلوا نشان داد، همیشه باید مدبرانه بدانیم چه زمانی باید آن را از چهره ی خود پاک کنیم و یا دست کم از غلظت آن بکاهیم.

مترجم: محمد آلاله

منبع: فارس پاتوق

پیامی که چهره شما به جهان اطراف می دهد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
همچنین تحقیق در مورد اینکه چه افرادی می توانند بهتر احساسات خود را مخفی کنند.

چهره ای که دارید همان چهره ای است که با آن متولد شده اید، اما پیامی که چهره ی شما ارسال می کند از قبل توسط ژن های شما تعیین نشده است. راجع به جراحی پلاستیک، مواد پرکننده ی زیرپوستی، یا بوتاکس که توسط پزشکان و متخصصان زیبایی انجام می‌شود، صحبت نمی کنیم. مگر آنکه عمل پیوند چهره انجام داده باشید و مجبور باشید تا آخر عمر خود با چهره ی خود کنار بیایید، اما پیام هایی که از حالات چهره ی شما به دیگران منتقل می شوند بیشتر از آنچه فکر می کنید در کنترل شما هستند.

پس از جنسیت، نژاد، و سن شما، این حالت های چهره شما هستند که بیشترین اطلاعات را در مورد شما در اختیار دیگران قرار می دهند. با در نظر گرفتن سن شما،  فاکتورهای مختلفی همراه با ویژگی های جغرافیایی و عادات زندگی نقش دارند. فردی سفید پوست اهل فلوریدا یا آریزونا معمولا بسیار پیرتر از فردی با نژاد ایرلندی خواهد بود که بسیار کمتر در معرض اشعه ماورای بنفش خورشید قرار گرفته است. افراد سیگاری در سطح پوست خود چین چروک های بیشتر نسبت به افراد غیر سیگاری دارند، این موضوع در مورد استفاده از اتاقک های مخصوص برنزه کردن پوست نیز صادق است. کارهای ساده ای مانند گذاشتن کلاه می تواند موجب حفظ مولکول های حساس پروتیین پوست شود، که در صورت ازدست رفتن آنها پوست با هر روز قرار گرفتن در معرض خورشید به مرور استحکام و رنگ خود را از دست خواهد داد.

با این حال در مسئله ی پیری چهره، عوامل دیگری بجز مراقبت از پوست نیز می توانند به طور موثر دخالت داشته باشند. به گفته شفر و همکاران (2015) هرچه چهره ی جوان تری داشته باشید، سن بیولوژیکی شما نیز پایینتر است. کوکوشنل (موسس برند معروف به همین نام) این مسئله را به بهترین شکل بیان می کند: “چهره ی شما در 20 سالگی، همان چهره ای است که طبیعت به شما بخشیده است، اما این به خود شما بستگی دارد که این چهره را تا 50 سالگی هم حفظ کنید.”

پیامی که چهره شما به جهان اطراف می دهد

ممکن است دوست داشته باشید که بتوانید آن چهره ی جوان را بدست آورید و این کار را از راه کنترل اشارات چهره خود به گونه ای که احساسات شما را در هر موقعیت، به دیگران منتقل سازند، انجام می‌دهید. هرچه کمتر اخم کنید، احتمال این که چروک های عمودی دور دهان و چروک های پیشانی در چهره ی شما پیدا شوند کمتر خواهد بود. حتی اگر ترجیح می دهید با هر بار احساس خارش در چهره ی خود، آن را مانند یک مزرعه شخم بزنید، با اینحال گاهی نیز داشتن چهره ای بی حالت که احساسات و تفکرات شما را از دید دیگران پنهان نگاه می دارد ممکن است مفید بنظر برسد.

شاید قصد خرید یک خودرو را دارید، و می خواهید آن را به بهترین قیمت ممکن خریداری کنید. اینکه فروشنده اشتیاق زیاد شما برای خرید یک خودروی هیوندای زردرنگ را از چهره ی شما حدس بزند، ممکن است برای شما به قیمت صدها و یا حتی هزاران دلار تمام شود. همچنین اگر در یک جلسه و یا مهمانی خانوادگی خسته کننده باشید، نشان دادن میل خود برای فرار از آنجا می تواند برای همه ی افرادی که می کوشند فضایی صمیمی و خوش آیند را به وجود آورند، ناراحت کننده باشد و حتی توهین آمیز تلقی گردد.

جالب اینجاست که هر چه پیرتر می شویم، حفظ یک چهره ی بی حالت (مخفی کردن هیجانات) دشوارتر می شود. روانشناس استرالیایی دانشگاه کاتولیک، دیوید جی. گدر و دستیارانش در سال 2016 تعداد 35 تن متشکل از افراد جوان و افراد مسن را با تکالیف آزمایشگاهی مورد مقایسه قرار دادند، در این تکالیف از آنها خواسته شد که هنگام مشاهده ی تصاویر مثبت و منفی احساسات خود را، در یکی از سه شرایط ارایه شده، مدیریت کنند، که این شرایط سه گانه از این قرار بودند: صرفا نگاه کردن (شرایط گروه کنترل)، جلوگیری از بروز احساسات در چهره (شرایط سرکوب)، و اینکه خود را بی تفاوت نشان دهند مانند آنکه چیزی احساس نمی کنند ( شرایط عدم علاقه). هر دو گروه سنی به یک اندازه قادر بودند تا بروز احساسات را در چهره ی خود سرکوب کنند ( این مسئله با میزان فعالیت عضلات چهره محاسبه شد)، اما افراد مسن تر این کار بدلیل کمتر بودن شدت این احساسات انجام می دادند. بنابراین، برای حفظ یک چهره ی بی حالت نیاز به صرف توان کمتری داشتند چون دیدن این تصاویر واکنش های احساسی کمتری در آنها برمی انگیخت.

در محیط خارج از آزمایشگاه، توانایی افراد مسن در کنترل احساسات در موقعیت هایی که نشان دادن احساسات به نفع او نباشد، یک مزیت محسوب می شود. برای افراد جوان تر، مدیریت حالات چهره نیاز به تلاش و صرف انرژی بیشتری دارد. به نظر می رسد آنچه که به افراد جوان تر کمک می کند که سرکوب احساسات خود را کاهش دهند نگاه کردن با یک دید بی تفاوتی به تصاویر است:

“تمرکز خود را به این مسئله معطوف کنید که هیچ کدام از صحنه های موجود در تصاویر واقعی نیستند، بلکه بخشی از یک خواب و یا یک فیلم هستند. برای انجام این کار، از شما می خواهیم تا به همه ی تصاویر از دیدگاهی بی تفاوت و بی علاقه نگاه کنید، بجای آنکه به این تصاویر از دیدگاهی شخصی یا احساسی بنگرید آنها رابگونه ای بیطرفانه مشاهده کنید.”

تصاویر مثبت به منظور ایجاد احساسات خوش آیند و شاد در بیننده تهیه شده بودند که برای مثال شامل تصاویری از کودکان در حال بازی کردن در ساحل دریا همراه با مرغ های ماهی خوار بود، و تصاویر منفی به منظور ایجاد احساس غم یا تنفر انتخاب شده بودند، و در آنها تصاویری از سقوط هواپیما یا سوسک وجود داشت. راهنمایی افراد برای بی تفاوتی احساسی نسبت به تصاویر برای کاهش اخم کردن افراد هنگام تماشای تصاویر منفی بسیار موثر بود. اما در مورد هیجانات بیان شده (که توسط شرکت کنندگان بیان شد)، راهکارهای سرکوب احساسات، برای افراد جوان تر موثرتر از افراد مسن تر بود.

 

و اما نتیجه: شما می توانید حالات چهره خود و احساساتی که به دیگران منتقل می کنند را کنترل کنید، بخصوص زمانی که آگاهانه از روی قصد این کار رانجام می دهید، یا زمانی که به موقعیت ها از دیدگاهی بی تفاوت نگاه می کنید. این همان مهارتی است که قماربازهای حرفه ای آن را فراگرفته اند. از اینکه بازی به دلخواه شما پیش نمی رود عصبانی نشوید. آرامش و تمرکز خود را حفظ کنید و راهی بیابید که حریفان حرکت هایی انجام دهند که به نفع شما باشد. مطالعه یک گروه تحقیقی نشان می دهد که اگر خوشحال هستید، و به موفقیت خود در یک موقعیت امیدوار هستید و نمی خواهید کسی متوجه هیجان شما شود، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به خود بگویید: “آرام باش”.

اگر شما نمی توانید خود به خود احساسات را کنترل کنید، برای آنکه بتوانید از بروز احساسات در چهره ی خود جلوگیری کنید، باید فعالانه راه‌کارهای مدیریت احساسات خود را بکار گیرید. وقتی این کار را انجام دادید، می توانی از مواهب داشتن یک چهره ی بدون حالت بهره مند شوید.

یک مسئله ی جالب حاشیه ای این مطالعه این بود که، در کل افراد جوان تر سطح بالاتری از اضطراب را در هفته ی مانده به شرکت در مطالعه گذارش کرده بودند. البته چون ارتباطی میان این اضطراب و آزمایش حالت چهره ی آنها یافته نشد، این مسئله در نتیجه ی مطالعه تاثیری نداشت. با اینحال، از این موضوع می توان نتیجه گرفت که افراد جوانتر اضطراب درونی بیشتری دارند، که باعث می شود احساسات منفی در زندگی روزمره ی آنها تاثیر مخرب تری داشته باشد. شاید بهتر باشد جوان ترها سعی کنند در این مورد از افراد مسن تر بیاموزند زیرا به نظر می رسد آنها زندگی آرامتری را سپری می کنند، اما شاید تنها افرادی که مدت طولانی تری زندگی کرده اند می توانند بدین طریق آرام تر باشند.

اگر شما فردی جوان وعصبی هستید، صرف نظر از آنچه در درون خود احساس می کنید، ناچارید برای آنکه چهره ای خونسرد و آرام داشته باشید انرژی و منابع ذهنی شناختی بسیار بیشتری بکار ببرید. اما انجام این کار برای رابطه ی شما با دیگران مفید است چون می توانید از این طریق چهره ای با اعتماد به نفس از خود به دیگران نشان دهید. اگر خوش شانس باشید، می توانید این حالت چهره را تا 50 سالگی برای خود حفظ کنید که البته این کار مستلزم این است که از چهره و پوست خود به خوبی مراقبت کنید.

منبع: e-teb.com

آیا کودکان شخصیت والدینشان را به ارث می برند؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

کودکان ویژگی های فیزیکی والدینشان را به ارث می برند، ولی دانشمندان در رابطه با به ارث بردن ویژگی های شخصیتی والدین توسط کودکان کمتر مطمئن هستند. برخی از ویژگی های شخصیتی که در کودکان ظاهر می شوند پایه ی ژنتیکی دارند، ولی در شکل گیری شخصیت چندین ژن نقش دارند. محیط نیز در شکل گیری رشد ویژگی های شخصیتی نقش دارند. با وجود اینکه ممکن است کودک شما در برخی ویژگی های شخصیتی گرایش ژنتیکی نشان دهند با این حال این ویژگی ها زمانی خود را نشان می دهند که محیط شرایط لازم برای بروز صفات مرتبط با این ژن ها را فراهم سازد.

ژنتیک و شخصیت

محققین در شکل گیری ویژگی های شخصیتی ویژگی های ژنتیکی را دخیل می دانند. ژن‌های مختلفی در کودک وجود دارند که باعث شکل گیری ویژگی شخصیتی کودک می شوند. در برخی موارد به دلیل تاثیر شرایط محیطی و یا تاثیر ژن های دیگر برخی از ژن‌ها فعال و یا غیر فعال می شوند. بر طبق گزارش شبکه ی خبری ژنوم، ژنها از طریق پیام های شیمیایی مانند ترشح هورمون سرتونین و دوپامین که می توانند تاثیرات عمیقی بر روی مغز داشته باشند ویژگی های شخصیتی فرد مانند اضطراب و خجالتی بودن را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

تاثیر وراثت در مقابل تاثیر محیط

حدود 40 درصد از ویژگی های شخصیتی از طریق وراثت به ارث می رسند، بر طبق نظریه دکتر دیوید فاندر، پرفسور روانشناسی دانشگاه ریورساید کالیفرنیا، و نویسنده ی «معمای شخصیت». این نظریه به طور قابل توجهی تاثیر محیط را مورد بررسی قرار داده است. فاکتورهای محیطی به چیزی بیشتر از محل زندگی فردر اشاره دارند؛ تاثیرات فرهنگی و تجربیات اولیه زندگی و شرایطی که در آن شخص بزرگ شده بر شخصیت فرد اثر گذارند. برای مثال بر طبق نظریه ی دکتر فاندر افرادی که حامل ژن تاثیر گذار بر سروتونین هستند در معرض خطر افسردگی و رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری هستند، اما تنها زمانی که کودکی انها سرشار از استرس و بدرفتاری از سوی محیط باشد.

صفات خانوادگی

حتی دوقلوهای همسان، کسانی که آرایش ژنتیکی یکسان دارند، ویژگی های شخصیتی یکسانی ندارند. در حالی که آنها رفتارهای شخصیتی نزدیک تری در مقابل دوقلوهای ناهمسان و خواهر و برادهای غیر دوقلو دارند، آنها تنها 50 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند بر اساس گفته روانشناس کودک دکتر دیوید شافر در کتابش «جامعه و رشد شخصیت». دوقلوهای ناهمسان حدود 30 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند، در حالی که خواهر و بردارهای غیر دوقلو 20 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی را دارا می باشند. از لحاظ بیولوژیکی کودکانی که در یک خانواده بزرگ شده اند از نظر ویژگی های شخصیتی تنها 7 درصد به یکدیگر شباهت دارند.

اختلالات رفتاری

بر طبق نظریه ی دکتر شافر: محققین دریافتند که بسیاری از اختلالات رفتاری، مانند اسکیزوفرنی، افسردگی بالینی یا اختلال دوقطبی به عامل ژنتیک مربوط می شوند، ولی مسئله بدین معنی نیست که اگر کسی ژن هایی را به ارث می برد باعث رشد بیماری اش می شود. برای مثال اگر شما یک دو قلوی یک سان دارید که به اسکیزوفرنی مبتلا است احتمال اینکه شما نیز این اختلال رفتاری را دارا باشید دو به یک یا 50 درصد می باشد، حتی اگر شما ژن های یکسانی را به ارث برده باشید. ولی فقط در 5 تا 10 درصد از کودکانی که یکی از والدینشان مبتلا به اسکیزوفرنی است این احتمال وجود دارد که کودک نیز علائم این اختلال رفتاری را از خود بروز دهد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: com.مشاوره-ازواج

16 کلید برا ی داشتن سلامت روانی

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

راهنمای خود درمانی افسردگی، اضطراب واختلال دو قطبی

زمین بر روی محور و زاویه ی دقیقی در گردش است. اگر در این زاویه نقصی ایجاد شود، در زمین شرایطی به وجود خواهد آمد و آنقدر سرد و یا گرم خواهد شد که قابل سکونت نمی باشد. تعداد ارتباط بین سلول های عصبی مغز ما با تعداد ستارگانی که در کیهان وجود دارند برابری می کند. مغز بسیار پیچیده و دارای ارگان های بیوشیمیایی است و ظریفترین و پیچیده ترین چیزی است که در جهان وجود دارد. در مغز تفکر که احساسات، خلاقیت، امیدها و خاطرات را کنترل می کند نهفته است.

تنظیمات ساده ی زندگی ما به تعادل بیوشیمیایی مغز ما بستگی دارد، که به ما کمک می کند که تعادل مغز و بدنمان را حفظ کنیم. در اینجا چند فعالیت طبیعی که در شکل دادن به مغز موثر می باشد ارائه شده است.

عوامل مختلف طبیعی می توانند باعث تقویت انتقال دهنده های عصبی مغز شوند. انتقال دهنده های عصبی مانند سرتونین و دوپامین  نقش مهمی در افسردگی (مثل افسردگی بالینی و اختلال دو قطبی) و ADHD (اختلال بیش فعالی و کمبود توجه) بازی می کنند. 30 انتقال دهنده ی عصبی متفاوت در مغز ما وجود دارد، بنابراین، همانطور که گفته شد مغز ارگانی پیچیده و شگفت انگیز است. با پیشنهادات ارائه شده ما می توانیم تعادل بیوشیمیایی مغزمان را حفظ کنیم.

1- بیشتر ورزش کنید. مطالعات نشان داده است که تمرینات ورزشی منظم (مانند پیاده روی تند) می تواند بیشترین تاثیر را در مقابل نسخه های سنتی برای درمان افسردگی (کاهش علائم و میزان عود بیماری) داشته باشد.

2- عشق. عشق به عنوان بهترین دارو توصیف می شود. هر کسی این شانس را ندارد که در یک محیط سرشار از عشق بزرگ شود. یک شکل از عشق می تواند عشق ورزی به دیگران باشد. ضرب المثلی وجود دارد که می گوید، « بخشیدن از دریافت کردن لذت بخش تر است». برای کمک های هدفمند به دیگران و برای عشق ورزی، ضرورت ندارد که در جستجوی عشق برای خودمان باشیم، اغلب فکر کردن به عشق می تواند به زندگی مان ارزش و معنی بخشد.

3- اجتناب از تماشای زیاد تلویزیون، فیلم و بازی های ویدئویی. صرف زمان بیش از حد در حال تماشای تلویزیون یا استفاده از دیگر وسایل ارتباط جمعی می تواند تاثیرات منفی در سلامت روان ما داشته باشد، و این مسئله زمانی که وارد مقوله ی خشونت کودکان می شویم کاملا صدق می کند. بسیاری از کارتون ها و فیلم ها حداقل میزانی از خشونت را دارند. یک مطالعه در سال 1996 نشان داد، که کارتونهایی که برنامه آن از 8 تا 10 صبح شنبه پخش می شد شخصیت های خشنی دارند. اخبار ظهر از عناصر خشونت برخوردار بودند و در طولانی مدت می تواند این مسئله بر روی تعادل احساسی ما تاثیرگذار باشد. محققین و متخصصان سلامت روان بر این باورند که تماشای اخبار نیز می تواند باعث تشدید افسردگی شود.

شاید دلیل حساسیت و حواس پرتی ما زیاد قرار گرفتن در معرض تلویزیون و آگهی های تلویزیونی باشد. این مسئله می تواند همچنین باعث کم شدن تعادل شیمیایی در مغز باشد که می تواند احساسات ما را تحت تاثیر قرار دهد. برای نمونه زمانی که زیاد در معرض خشونت قرار می گیریم دیگر آن رفتار را خشونت آمیز نمی دانیم.

بسیاری از فیلم ها سرگرم کننده هستند، ولی بعضی از فیلم ها تعادل احساسات (خلق بالا و پایین) را بر هم می زند و باعث تشدید افسردگی و دیگر اختلالات روانی می‌شوند. این یک واقعیت است که احساسات ما می توانند در وضعیت سلامت روان نقش داشته باشند. عواملی مانند: افسردگی، اضطراب، ADHD (اختلال کمبود توجه و بیش فعالی)، OCD (اختلال وسواس فکری عملی) و اختلال دو قطبی.

به هر حال برخی از بزرگسالان و برخی از کودکان از نظر احساسات نسبت به دیگران حساس تر هستند. برای کسانی که از نظر احساسی حساس و یا دچار اضطراب پس از سانحه شده اند بسیار مفید است که کمتر با رسانه ها (مانند تلویزیون، رادیو، فیلم ها، اینترنت و غیره) برخورد داشته باشد. به خصوص اگر فرد سابقه ی بیماری روانی و هیجانی را داشته باشد.

مثبت اندیشی و تمرکز بر روی اتفاقات مثبت همچنین قادر است از علائم افسردگی پیش گیری کند. سعی کنید بیشتر روزنامه بخوانید تا اینکه اخبار را از تلویزیون ببینید. روزنامه با ذهن مهربانتر است، و به ما اجازه می دهد که چیزهایی را که وارد مغزمان می شوند را انتخاب کنیم. سعی کنید از مکان هایی که در آن ها خشونت وجود دارد و یا اینکه احساسات شما را تحت تاثیر منفی قرار می دهد حتی تصاویر، تجربیات منفی و … دوری کنید و انتخابی حساب شده برای تمرکز بر روی موارد مثبت را داشته باشید.

4- گرایش به هنر. هنر می تواند خلق و خوی طبیعی را تثبیت کند. همچنین برای سلامت ذهن نیز کمک کننده است. بیش از هر چیز هنر در شکل دهی اعتماد به نفس می تواند کمک کننده باشد. در حقیقت، فعالیت هایی مانند خواندن دقیقا می تواند به عنوان تمرینی برای تقویت مغز باشند.

شخصی ساکن نیوجرسی امریکا گزارش داد که اخبار باعث افسردگی او می شوند، بنابراین او تصمیم گرفته است که تماشای تلویزیون را متوقف کند و به جای آن تصمیم گرفت که استعدادهای هنری اش را تقویت کند و صدها اثر هنری خلق کرد- همه ی این اثار را در یک دوره ی پنج ساله خلق کرد. او بسیاری از شاهکارهای هنری خود را به فروش رساند. در گذشته هنر فقط یک سرگرمی بود ولی اکنون برای او تبدیل به یک حرفه شده است (ساموئل.جی. 2009). هنر می تواند یک اثر شفا بخش در مغز داشته باشد.

5- معنویت و دعا کردن مهم است.  جنبه های فیزیکی، شیمیایی و ژنتیکی  در زندگی، شخصیت و خلق ما وجود دارند. همچنین یک جنبه ی روانشناسانه، احساسی و روحانی وجود دارد که به روان ما مربوط می شود. همه اینها هنگام تعیین سلامت خلق و روان نقش مهمی دارند. ما باید به نیازهای معنوی مان توجه داشته باشیم زیرا جزئی حیاتی برای سلامت روان ما می باشند. نادیده گرفتن نیازهایمان، یا به خطر انداختن نیازهای معنوی و احساسی مان می تواند سلامت روان ما را به خطر بیاندازد به خصوص اگر آسیب جدی باشد.

دعا کردن: دعا کردن برای طلب کمک و آرامش به شما کمک می کند مشکلات سلامت روانتان را بهبود ببخشید.

  1. گذراندن زمان طولانی بیرون از خانه. از انجام فعالیت های داخل خانه خودداری کنید و زمانتان را در طبیعت بگذرانید. سبز درمانی green therapy یکی از را هایی اثر بخش برای آرامش روانی است، برای آرام کردن استرس و مشغولیت ذهنی، برای رها شدن از افکار منفی و افکار درهم به سراغ طبیعت بروید.

7- اجتناب از انزواطلبی. به سازمانی که از شما حمایت می کند ملحق شوید. جلسات منظم با دیگران با استفاده از تجربیاتی که آنها به اشتراک می گذارند می توانند به شما کمک کنند که مثبت اندیش باقی بمانید و برای خارج شدن از بحران ها از آنها بهره ببرید. به عبارتی دیگر، ملحق شدن به یک سازمانی که به دیگران کمک می کنند با حس پذیرش، وحدت و تحقق بخشی می توانند در بهبود بخشیدن مشکلات روانی کمک کننده باشند.

8- تغذیه سالم. یک رژیم غذایی سرشار از مواد قندی و چربی می تواند باعث ضعف بدن و ذهن شود. اکثر صبحانه ها از غلات بسیار زیاد و نوشابه های انباشته از شکر تشکیل شده است. رژیم غذایی تان را به وسیله ی مصرف میوه ها و سبزیجات سالم بهبود ببخشید و میزان مصرف الکل را کاهش دهید. سیگار کشیدن را متوقف کنید! اگر شما فکر می کنید که ترک کردن سیگار سخت است، از میزان سیگاری که روزانه می کشید بکاهید. نیکوتین باعث انقباض رگ های خونی مغز می شود که باعث تشدید و یا بدتر شدن بیماری های روانی می شود.

کودکان نیاز دارند که روزی سه وعده غذا بخورند. یک صبحانه سالم بسیار ضروری است. برای بعضی از کودکان حساس، صبحانه ی مدرسه  شامل میوه های حلقه  حلقه شده و دیگر غلات دارای شکر، کلوچه، کیک، به همراه آب میوه و شیر می تواند بر روی مغز کودک اثر منفی داشته باشد.

مدارس و والدین باید در رابطه با تغذیه ی کودکان دقت لازم را داشته باشند که کودکان تغذیه ی سالمی داشته باشند، (صبحانه، ناهار، تنقلات، نوشیدنی ها، و شام). برقراری تعادل به صورت داشتن رژیم غذایی سالم در هر کودکی تغییرات به خصوصی را در سلامت روانش به وجود خواهد آورد. برای کودکانی که دچار اختلالات روانی هستند بسیار مهم است که وعده های غذایی منظمی از صبحانه و ناهار داشته باشند.

9- اجتناب کردن از الکل، مواد مخدر و استفاده زیاد از کافئین. این موارد بخصوص برای کسانی که مشکلات روانی دارند بسیار مهم است. الکل از عوامل تشدید کننده افسردگی و اختلال دو قطبی می باشد (برای مثال جنون افسردگی). برای بسیاری از افراد که اعتیاد دارند، بهتر است که از این خصلت خودداری کرده و سعی کنند که شرایط را اداره کنند. برای کسانی که دچار اختلالات روانی هستند، اجتناب از الکل بهترین راهکار است.

10- اجتناب از پورنوگرافی. تحریک شدن به وسیله ی پورنوگرافی بدون داشتن شریک جنسی واقعی برای لحظه ای می تواند لذت بخش باشد، ولی می تواند منجر به پوچی عاطفی شود که می تواند باعث به وجود آمدن علائم افسردگی، اختلال دو قطبی، و OCD (اختلال وسواس فکری عملی) شود. علاوه بر این، ارتباط جنسی بدون قاعده می تواند باعث افسردگی و دیگر مشکلات روانی شود. لذت جنسی واقعی از نظر فیزیکی و احساسی نیازهای شخص را برطرف می کند. شریک جنسی شما باید شریک زندگی شما باشد کسی که از نظر عشق و احساس هر روزه در زندگی شما را حمایت می کند.

11– شرکت در فعالیت هایی که باعث افزایش اعتماد به نفس شما می شود. نواختن یکی از آلات موسیقی مانند پیانو یا ویولون را یاد بگیرید- و با آن بنوازید! این مورد به ویژه برای کودکان بسیار کمک کننده است. یک کودک 13 ساله با اختلال ADHD ابراز کرده است که نواختن پیانو به او برای رشد افکار مثبت و داشتن اعتماد به نفس در زمانی که هیچ دوستی نداشته به او کمک کرده است.

علاوه بر این، استعدادها هنری خود را پرورش دهید. هنر نیز باعث افزایش اعتماد به نفس می شود. کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان نیز می توانند از مزایای هنر بهره مند شوند. در رابطه با اعتیاد نیز می تواند موثر باشد، به صورت طبیعی ذهنتان را آرام می سازد و به شما کمک می کند که اعتماد به نفستان را افزایش دهید. زمانی که شما کار هنری خود را نظاره می کنید، شما متوجه می شوید که چقدر ارزشمند، باهوش و خاص هستید. فعالیت های زیادی وجود دارند که شما می توانید از طریق آنها اعتماد به نفستان را بهبود ببخشید، بنابراین انتخاب های خودتان را کشف کنید.

برای اعضای خانواده ای که دارای یک کودک، نوجوان، یا بزرگسال دارای اختلال روانی هستند بسیار مهم است که به آنها عشق، حمایت و پذیرش بدون قید و شرطتشان را نشان دهند. به عبارتی دیگر، نسبت به کسی که دچار مشکلات روانی است نگرش مثبتی داشته باشید و به او عشق بورزید و ناامید نشوید. او را مورد سرزنش و تمسخر قرار ندهید زیرا این مسئئله می تواند باعث از دست دادن اعتماد به نفس او شود و از خودش بیزار شود. این مورد به خصوص برای کسانی که گرایش به اختلال خوردن دارند صدق می کند. عشق و حمایت پایان ناپذیر خود را زمانی که بیشتر به آن نیاز دارند به کودک و نوجوانتان نشان دهید.

  1. افزایش درایت خود. راه های زیادی برای افزایش درایت (یا رشدتان) وجود دارد. برای تقویت و حفظ احساساتمان در زمانی که به سمت بحران روانی در حرکت هستیم بسیار موثر است. هر روزه به نیازهای معنوی تان توجه داشته باشید. صرف زمانهایی بیرون از خانه می تواند برای مقابله با اختلالات روانی مانند افسردگی، اختلال دو قطبی، و ADHD موثر باشد. درمان سبز می تواند بدون هیچ عوارضی موثرتر از داروهای روان درمانی باشد. زمانی که مردم به توصیه های شما نیاز دارند به آنها راهکار نشان دهید.
  2. سعی کنید با استفاده از مطالعه ذهنتان را فعال نگاه دارید. مطالعه می تواند باعث تقویت فعالیت ذهنی شود، به ویژه اگر تمرکز ما بیشتر بر روی مطالعه ی مطالب مثبت باشد. اشتراک مجلات و کتاب های مثبت را بگیرید. این مسئله به ویژه برای کودکان بسیار مهم و ضروری می باشد.
  3. برای زندگی و کارتان هدفی بیابید. فعالیتی داشته باشید که به کودکان، سالمندان، معلولین، و افراد محروم کمک می کند. بخشی از زمان خود را به کارهای خیرخواهانه به صورت داوطلبانه اختصاص دهید. با علاقه به دیگران کمک کنید، ویژگی های مثبت خود را پرورش دهید و به زندگینتان معنا و هدف ببخشید. مربیگری در مهد کودک و یا فعالیت در آژانس های اجتماعی به صورت داوطلبانه یا صدقه دادن برای کمک به کودکان می تواند اهدافتان را بهبود بخشد، و به شما کمک می کند که بر روی چیزی یا کسی تمرکز کنید که از خودتان مهم تر است. حتی می تواند برای داشتن ارتباط با دیگران نیز به شما کمک کند. در مواردی تغییر شغل می تواند باعث بهبود بحران های روانی تان شود بخصوص اینکه شغل جدیدتان در رابطه با کمک به دیگران باشد.
  4. گوش دادن به موسیقی های ملایم و آرامش بخش. بسیار از موسیقی های امروز الکترونیکی، پرسر و صدا و بسیار ضربدار هستند. تحریکات ذهنی ثابت می تواند دلیلی برای مشکلات روانی باشد. برخی از موسیقی های آلترناتیو می توانند باعث افسردگی و احساس پوچی شوند. راک اند رول، هوی متال و دیگر صداهای سنگین می تواند باعث ایجاد آشفتگی در مغزمان شود، که می تواند باعث بر هم خوردن تعادل شیمیایی مغزمان شود.

علایق خود را نسبت به موسیقی های ملایم و مهربانتر و متنوع تر پرورش دهید. این مسئله می تواند به حفظ جریان احساسات مثبت و بدون وقفه در ذهنمان کمک کند. شما می توانید احتمال خطر افسردگی را با حفظ افکار مثبت در خود، کاهش دهید. این مسئله  به خصوص در مورد کسی که با هر نتی زندگی می کند صدق می کند. به هر حال برخی از افراد ممکن است به صورت منفعلانه به موسیقی گوش دهند، برخی نیز ممکن است با گوش دادن به موسیقی احساساتی شوند. اگر شما دچار اختلال روانی هستید، برای شما مهم است ک که تنها به موسیقی های ارامش بخش و ملایم گوش دهید.

  1. حفظ نظم و اجتناب از بهم ریختگی. خانه ی خود را تمیز و مرتب نگه دارید؛ اگر ضروری می بینید برای مرتب کردن خانه و اموال خود کمک بگیرید. از به هم ریختگی خلاص شوید. به صورت حسابهای توجه کنید، چون امور مالی نیز می تواند بر روی سلامت روان شما تاثیر بگذارد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: سامانه پرسش و پاسخ مشاور

نوجوان در جست وجوی هویت

 

 

فعالیت بدن آنها به شدت بالا می رود. احساس سردرگمی، ترس و تنهایی بر آنها چیره می شود. دمدمی مزاج، پنهان کار و کج خلق می شوند. احساس می کنید دیگر فرزند خودتان را نمی شناسید. چه بر فرزندتان آمده است؟ پاسخ این سوال بلوغ است.

در سال های نوجوانی، افراد تلاش خود را برای یافتن هویت خود را آغاز می کنند. دکتر لس پروت، استاد روانشناسی، هفت راه معمول درمیان نوجوان برای نشان دادن تلاش خود در جهت کسب هویت را بیان می کند برای آنکه شما بتوانید مسائل مربوط به بلوغ فرزند خود بهتر درک کنید:

ازطریق نماد های ظاهری:

نوجوانان سعی می کنند با پوشیدن لباس های خاص و داشتن متعلقات خاص، از دستگاه های پخش  گرفته تا عینک های آفتابی، پرستیژ خاصی را بنا کرده و کسب اعتبار نمایند. این نمادها به آنان کمک می کند تا هویت خود را در ارتباط با گروهی خاص تعریف کنند.

از طریق رفتارهای ممنوع:

نوجوانان اغلب احساس می کنند که با بزرگ به نظر رسیدن در چشم دیگران می توانند اعتبار و پذیرش دیگران را کسب کنند. آنها شروع به انجام کارهایی می کنند که احساس می کنند به بزرگسالی مربوط هستند، مانند سیگار کشیدن، نوشیدن الکل، مصرف مواد مخدر و فعالیت های جنسی.

از طریق طغیان و سرکشی:

با طغیان و سرپیچی جدایی را به نمایش می گذارند. نوجوان از این راه می توانند هویت مستقل و جدای خود را از والدین و دیگر افراد مسئول نشان دهند، و در عین حال پذیرش و مقبولیت خود در نزد همسالان خود را نیز حفظ کنند.

از طریق الگوها قرار دادن افراد مشهور:

چهره های مشهور می توانند برای نوجوان که به دنبال تجربه ی قالب های مختلف شخصیتی است به الگو مبدل شوند. آنها ممکن است بخواهند هویت خود را در قالب یک شخص مشهور تعریف کنند، بنابراین تمام تلاش خود بکار می گیرند تا بیشتر به آن چهره نزدیک شده و شبیه او شوند، و در واقع با این کار،هویت فردی خود را از دست می دهند. این تطابق با چهره های شناخته شده به نوجوانان احساس تعلق می بخشد.

از طریق عدم پذیرش مغرورانه

نوجوانان ممکن است نسبت به حذف همسالان متعصب باشند، زیرا آنها پیوسته در تلاش هستند تا هویت خود را در رابطه با دیگران تعریف کنند، و نمی خواهند با کسانی که دارای ویژگی های  شخصیتی مورد پذیرش و دلخواه او نیستند در ارتباط باشند. آنها تلاش می کنند با طرد کردن و فاصله گرفتن از افرادی که شبیه آنها نیستند، هویت خود را قوت بخشند.

کمک به نوجوان

بنا نهادن هویت فردی یک پروسه ی ساده نیست. همواره در مراحل مختلف این راه گزینه ها و انتخاب های پیچیده و گیج کننده ای در مقابل نوجوان قرار می گیرد. شما می توانید به نوجوان کمک کنید تا با آگاهی از شرایطی که در آن هستند، پایدارترین جنبه های هویت خود را بیابند، این راهی است که در آن می توانند صبورانه جامه ی هویت را به آرامی برتن خود ببافند. از این تمرینات به عنوان راهی برای باز کردن بحث هویت فردی و ارزش ها استفاده کنید:

دایره های سه گانه و متحد المرکزی ترسیم کنید. سپس به نوجوان بگویید تا لیستی از ویژگی های شخصیتی که از بیشترین اهمیت برخوردار هستند و کمترین تمایل را به تغییر آنها دارد، را در دایره ی وسط قرار دهد، ویژگی های شخصیتی که کمترین اهمیت را دارند را نیز در بیرونی ترین دایره قرار دهد، و ویژگی هایی را که از لحاظ اهمیت دربین این دو قرار دارند را نیز در دایره ی وسط قرار دهند. از این نمودار برای صحبت در مورد ارزش ها و اخلاقیاتی صحبت کنید که فشار همسالان انها را از بین می برد.

از مجلات قدیمی و خوانده شده استفاده کنید و از کودک بخواهید دو کلاژ ترسیم کند. یکی از این مجموعه ها با عنوان “من چه کسی هستم؟” و دیگری “دلم می خواهد چه کسی باشم؟”. زمانی که کار ساخت مجموعه ها به پایان رسید، در مورد هرکدام از تصاویری که انتخاب شده اند گفت و گو کنید. از او بپرسید که چه تفاوت هایی میان این دو مجموعه وجود دارند و چگونه تصاویر نمایش داده شده در هرکدام از دو مجموعه موجب احساس رضایت مندی یا نمایانگر سردرگمی در هویت هستند.

در بالای یک صفحه کاغذ بنویسید: “من که هستم؟” سپس از نوجوان بخواهید تا 20 پاسخ خود را به این سوال، به سریعترین شکل ممکن و بدون خودسانسوری، برروی کاغذ بنویسد. در مورد پاسخ ها و انگیزه های انتخاب هر کدام با او صحبت کنید.

مترجم: محمد آلاله

منبع: کودک و نوجوان

آنچه که فقط یک پدر می تواند انجام دهد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

 
برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

اگر فیلم های کمدی سه چهار دهه پیش را دیده باشید در تمام آنها کودکان در یک خانواده با پدر و مادر تا اخر عمر بزرگ می شدند. می توان گفت واقعیت آن چیزی نیست که در تلوزیون نشان داده می شود، اما هم چنان این دیدگاه که پدر بهترین ها را می داند به عنوان یک ایده ال فرهنگی وجود دارد.

نقش پدر در درجه اول به عنوان یک تامین کننده ای بود که اکنون از این کار رها شده است و به انجام کارهای مربوط به حیاط، تعمیر یک خودرو، شرکت در فعالیت های ورزشی بچه ها ویا به نمایش گذاشتن دانش و حکمت مشغول است .او مطمئنا شام درست نمی کند و لباس نمی شوید و قطعا مسئول اصلی مراقبت از فرزندانش نیست.

در طول 50 سال گذشته، نقش پدر در خانواده ها به صورت قابل توجهی تغییر کرده است. امروزه یک پنجم از والدین، مردانی هستند که در حال ایفای نقشهایی هستند که به صورت سنتی توسط یک پدر و یک مادر باهم انجام می شد.

هرچند در دهه ی گذشته، درصد بچه های که با هردوی والدین زندگی می کنند به شکل قابل توجهی کاهش یافته است، نزدیک به دو سوم خانواده هایی که بچه دارند منتشکل از هم پدر و هم مادر است. در یک تحقیق زمینه ای (نظرسنجی) در سال 2013، تعداد 24.7 میلیون پدر که  بخشی از یک زندگی متاهلی بودند و بچه های کوچک تر از 18 سال داشتند مورد محاسبه قرار گرفتند. این پدرها، نسبت به پدرهای خود بسیار بیشتر درگیر مراقبت روزانه از فرزندانشان می شدند، و به احتمال زیاد پوشک بچه را به سرعت جرقه زدن برق عوض می کردند.

امروزه، پدران در حال حرکت فراسوی پدران مدل سال 1350 هستند که به ندرت خودشان را درگیر این مسائل میکردند. آنها اکنون مسئولیت پذیری و زمینه سازی برای آموزش کودکان هر دوجنس را به عنوان تعریف جدیدی از مردانگی در نظر می گیرند.

مشارکت فعال توسط مردی که فرزندانش را دوست دارد، الگویی از زندگی واقعی به فرزندانش ارائه می دهد که چطور به عنوان یک انسان در قرن 21 زندگی کنند و چه انتظاراتی از دیگران داشته باشند.

مادران تنها، پدریزرگ و مادربزرگ ها نیز می توانند و باید کودکان را به خوبی پرورش دهند، اما مسائلی وجود دارد که فقط یک پدر یا کسی شبیه به پدر که به طور منظم سالهای زیادی درگیر است می تواند انجام دهد:

.الگویی باشید برای این امر که مردان شایسته، با زنها به شایستگی  و مساوات رفتار می کنند:

کودکان از زندگی خود می آموزند. هنگامی که یک پدر زنان را  در زندگی اش به عنوان افرادی باهوش و توانا در نظر می گیرد، بچه ها یاد میگیرند که آنها هم به همین شیوه رفتار کنند. وقتی نگرش یک مرد نسبت به زنها به مانند نگرشش نسبت به مردها احترام آمیز است، پسرها و دخترها یاد می‌گیرند که زنان در بین دو جنس پایین تر نیستند. هنگامی که یک  مرد از دیگر مردانی که اقدام به فریاد زدن، ترساندن، بدرفتاری یا دست کم گرفتن زنان می کنند (چه درخیابان و چه در صفحه نمایش تلوزیون)، انتقاد می کند، او الگویی برای این امر می شود که یک مرد واقعی در مقابل تهدید شدن یا تحقیر شدن زنان می ایستد.

.نشان دهید که یک مرد چطور باید به زنی که دوستش دارد عشق بورزد:

وقتی یک مرد با مادر فرزندانش با محبت و احترام رفتار می کند، پسرها یاد میگیرند که چطور با زنی که دوستش دارند رفتار کنند، دخترها نیز یاد می گیرند که انتظار داشته باشند که مردی که آنها را دوست دارد با آنها عاشقانه رفتار کند. هنگامی که پدرشان بزرگ ترین حامی مادرشان است، پسرها و دخترها هر روز درس می‌گیرند که یک مرد واقعی در یک رابطه خوب چگونه رفتار می کند.

.احترام گذاشتن به تمایلات جنسی سالم مردانه را آموزش دهید:

ارزش های فرهنگی و قانون مشخص کرده اند که تجاوز جنسی یک جنایت فجیع است. در نظرسنجی ها، بسیاری از مردم موافقند که وفادراری در روابط، نه تنها خوب است بلکه برای زنده ماندن و رشد یک رابطه ضروری است. اما بازی های ویدیوئی، صنعت پورن، فیلم ها و حتی جشن ها، اغلب چیزی خلاف این را به تصویر می کشند. این منجر به ادامه سردرگمی ها در باره‌ی آنچه که رضایت و عدم رضایت رابطه جنسی تلقی می شود، می گردد. تجاوز به عنف، موضوع همیشگی جوک هاست. دخترها هنوز پیش بینی می کنند که چه چیزی بپوشند تا تمایلشان را نسبت به این روابط نشان دهند. آهنگ های پاپی وجود دارند که این کارها را عادی نشان می‌دهند و یا بهانه ای برای انجام آن است. درحقیقت تنها 3 درصد از متجاوزین هستند که حتی یک روز را هم در زندان نگذرانده اند.

فرهنگ نیز به نظر می رسد به همان اندازه درباره ی ارزش های وفاداری سردرگم شده است. داستان هایی از افراد مشهوری که متقلب بوده اند تقریبا هر هفته در روزنامه ها ومجلات به نمایش در می اید.

پادزهر چنین نظرات گیج کننده و ترسناک درباره ی تمایلات جنسی مردانه، پدری است که به فرزندانش نشان می دهد که یک مرد هرگز نباید زنی را مجبور به انجام رابطه جنسی کند، و اینکه یک زن حق دارد “نه” بگوید و یک مرد واقعی به یک “نه” به عنوان یک “نه” احترام می‌گذارد، نه به عنوان یک “شاید”.

یک پدر می تواند با رفتار و سخنانش به پسرها و دخترهای خود وفاداری در روابط پایدار را آموزش بدهد، و یادآور شود که اعتماد متقابل یک گنج ارزشمند است.

.آموزش دهید که روش های بسیار متفاوت و به یک اندازه قابل قبولی برای مرد بودن و زن بودن وجود دارد:

تولیدکنندگان اسباب بازی ها هنوز هم اصرار دارند که وسایل دختران صورتی و نرم، و وسایل پسران آبی و سفت باشد.اما پسران کوچک ممکن است مانند دختران همراه یا بجای فوتبال، از بازی با عروسک هم لذت ببرند، ویک دختر کوچک ممکن است همراه یا بجای مدلهای باربی، دو و میدانی را هم دوست داشته باشد. پدر کسی است که مشخص می کند که پیرامون زنانه یا مردانه شدن طیف گسترده ای وجود دارد، شخصیت و منافع درحال ظهور فرزندانش را می پذیرد و به آنها کمک می کند که در اینکه چه کسی هستند راحت باشند.

.در مورد چگونه پدری درگیر و مدرن بودن، الگو باشید:

در قرن 21، پدران فراتر از تامین کنندگانی که احساس می کنند حق دارند که تا پایان روز پاهایشان را روی میز بگذارند،هستند. چه درخانواده های تک والدی و چه دو والدی، زندگی خانوادگی مدرن مستلزم این است که پدرها، پاسخگوی نیازهای روزانه فرزندانشان باشند، صرف نظر از اینکه پدر و پدربزرگ های خود را همیشه در فعالیت های مردانه دیده باشند. این الگو سازی که ارزش های یک انسان بستگی به ارزش های جنسی سالم و مشارکت فعال در پرورش فرزندانی که او پدرشان است، دارد، حرکتی به سوی تعریف جدیدی از مردانگی برای نسل های آینده است.

منبع: com.مشاوره-آنلاین