آیا کودکان شخصیت والدینشان را به ارث می برند؟

آیا کودکان شخصیت والدینشان را به ارث می برند؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

کودکان ویژگی های فیزیکی والدینشان را به ارث می برند، ولی دانشمندان در رابطه با به ارث بردن ویژگی های شخصیتی والدین توسط کودکان کمتر مطمئن هستند. برخی از ویژگی های شخصیتی که در کودکان ظاهر می شوند پایه ی ژنتیکی دارند، ولی در شکل گیری شخصیت چندین ژن نقش دارند. محیط نیز در شکل گیری رشد ویژگی های شخصیتی نقش دارند. با وجود اینکه ممکن است کودک شما در برخی ویژگی های شخصیتی گرایش ژنتیکی نشان دهند با این حال این ویژگی ها زمانی خود را نشان می دهند که محیط شرایط لازم برای بروز صفات مرتبط با این ژن ها را فراهم سازد.

ژنتیک و شخصیت

محققین در شکل گیری ویژگی های شخصیتی ویژگی های ژنتیکی را دخیل می دانند. ژن‌های مختلفی در کودک وجود دارند که باعث شکل گیری ویژگی شخصیتی کودک می شوند. در برخی موارد به دلیل تاثیر شرایط محیطی و یا تاثیر ژن های دیگر برخی از ژن‌ها فعال و یا غیر فعال می شوند. بر طبق گزارش شبکه ی خبری ژنوم، ژنها از طریق پیام های شیمیایی مانند ترشح هورمون سرتونین و دوپامین که می توانند تاثیرات عمیقی بر روی مغز داشته باشند ویژگی های شخصیتی فرد مانند اضطراب و خجالتی بودن را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

تاثیر وراثت در مقابل تاثیر محیط

حدود 40 درصد از ویژگی های شخصیتی از طریق وراثت به ارث می رسند، بر طبق نظریه دکتر دیوید فاندر، پرفسور روانشناسی دانشگاه ریورساید کالیفرنیا، و نویسنده ی «معمای شخصیت». این نظریه به طور قابل توجهی تاثیر محیط را مورد بررسی قرار داده است. فاکتورهای محیطی به چیزی بیشتر از محل زندگی فردر اشاره دارند؛ تاثیرات فرهنگی و تجربیات اولیه زندگی و شرایطی که در آن شخص بزرگ شده بر شخصیت فرد اثر گذارند. برای مثال بر طبق نظریه ی دکتر فاندر افرادی که حامل ژن تاثیر گذار بر سروتونین هستند در معرض خطر افسردگی و رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری هستند، اما تنها زمانی که کودکی انها سرشار از استرس و بدرفتاری از سوی محیط باشد.

صفات خانوادگی

حتی دوقلوهای همسان، کسانی که آرایش ژنتیکی یکسان دارند، ویژگی های شخصیتی یکسانی ندارند. در حالی که آنها رفتارهای شخصیتی نزدیک تری در مقابل دوقلوهای ناهمسان و خواهر و برادهای غیر دوقلو دارند، آنها تنها 50 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند بر اساس گفته روانشناس کودک دکتر دیوید شافر در کتابش «جامعه و رشد شخصیت». دوقلوهای ناهمسان حدود 30 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند، در حالی که خواهر و بردارهای غیر دوقلو 20 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی را دارا می باشند. از لحاظ بیولوژیکی کودکانی که در یک خانواده بزرگ شده اند از نظر ویژگی های شخصیتی تنها 7 درصد به یکدیگر شباهت دارند.

اختلالات رفتاری

بر طبق نظریه ی دکتر شافر: محققین دریافتند که بسیاری از اختلالات رفتاری، مانند اسکیزوفرنی، افسردگی بالینی یا اختلال دوقطبی به عامل ژنتیک مربوط می شوند، ولی مسئله بدین معنی نیست که اگر کسی ژن هایی را به ارث می برد باعث رشد بیماری اش می شود. برای مثال اگر شما یک دو قلوی یک سان دارید که به اسکیزوفرنی مبتلا است احتمال اینکه شما نیز این اختلال رفتاری را دارا باشید دو به یک یا 50 درصد می باشد، حتی اگر شما ژن های یکسانی را به ارث برده باشید. ولی فقط در 5 تا 10 درصد از کودکانی که یکی از والدینشان مبتلا به اسکیزوفرنی است این احتمال وجود دارد که کودک نیز علائم این اختلال رفتاری را از خود بروز دهد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: com.مشاوره-ازواج

16 کلید برا ی داشتن سلامت روانی

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

راهنمای خود درمانی افسردگی، اضطراب واختلال دو قطبی

زمین بر روی محور و زاویه ی دقیقی در گردش است. اگر در این زاویه نقصی ایجاد شود، در زمین شرایطی به وجود خواهد آمد و آنقدر سرد و یا گرم خواهد شد که قابل سکونت نمی باشد. تعداد ارتباط بین سلول های عصبی مغز ما با تعداد ستارگانی که در کیهان وجود دارند برابری می کند. مغز بسیار پیچیده و دارای ارگان های بیوشیمیایی است و ظریفترین و پیچیده ترین چیزی است که در جهان وجود دارد. در مغز تفکر که احساسات، خلاقیت، امیدها و خاطرات را کنترل می کند نهفته است.

تنظیمات ساده ی زندگی ما به تعادل بیوشیمیایی مغز ما بستگی دارد، که به ما کمک می کند که تعادل مغز و بدنمان را حفظ کنیم. در اینجا چند فعالیت طبیعی که در شکل دادن به مغز موثر می باشد ارائه شده است.

عوامل مختلف طبیعی می توانند باعث تقویت انتقال دهنده های عصبی مغز شوند. انتقال دهنده های عصبی مانند سرتونین و دوپامین  نقش مهمی در افسردگی (مثل افسردگی بالینی و اختلال دو قطبی) و ADHD (اختلال بیش فعالی و کمبود توجه) بازی می کنند. 30 انتقال دهنده ی عصبی متفاوت در مغز ما وجود دارد، بنابراین، همانطور که گفته شد مغز ارگانی پیچیده و شگفت انگیز است. با پیشنهادات ارائه شده ما می توانیم تعادل بیوشیمیایی مغزمان را حفظ کنیم.

1- بیشتر ورزش کنید. مطالعات نشان داده است که تمرینات ورزشی منظم (مانند پیاده روی تند) می تواند بیشترین تاثیر را در مقابل نسخه های سنتی برای درمان افسردگی (کاهش علائم و میزان عود بیماری) داشته باشد.

2- عشق. عشق به عنوان بهترین دارو توصیف می شود. هر کسی این شانس را ندارد که در یک محیط سرشار از عشق بزرگ شود. یک شکل از عشق می تواند عشق ورزی به دیگران باشد. ضرب المثلی وجود دارد که می گوید، « بخشیدن از دریافت کردن لذت بخش تر است». برای کمک های هدفمند به دیگران و برای عشق ورزی، ضرورت ندارد که در جستجوی عشق برای خودمان باشیم، اغلب فکر کردن به عشق می تواند به زندگی مان ارزش و معنی بخشد.

3- اجتناب از تماشای زیاد تلویزیون، فیلم و بازی های ویدئویی. صرف زمان بیش از حد در حال تماشای تلویزیون یا استفاده از دیگر وسایل ارتباط جمعی می تواند تاثیرات منفی در سلامت روان ما داشته باشد، و این مسئله زمانی که وارد مقوله ی خشونت کودکان می شویم کاملا صدق می کند. بسیاری از کارتون ها و فیلم ها حداقل میزانی از خشونت را دارند. یک مطالعه در سال 1996 نشان داد، که کارتونهایی که برنامه آن از 8 تا 10 صبح شنبه پخش می شد شخصیت های خشنی دارند. اخبار ظهر از عناصر خشونت برخوردار بودند و در طولانی مدت می تواند این مسئله بر روی تعادل احساسی ما تاثیرگذار باشد. محققین و متخصصان سلامت روان بر این باورند که تماشای اخبار نیز می تواند باعث تشدید افسردگی شود.

شاید دلیل حساسیت و حواس پرتی ما زیاد قرار گرفتن در معرض تلویزیون و آگهی های تلویزیونی باشد. این مسئله می تواند همچنین باعث کم شدن تعادل شیمیایی در مغز باشد که می تواند احساسات ما را تحت تاثیر قرار دهد. برای نمونه زمانی که زیاد در معرض خشونت قرار می گیریم دیگر آن رفتار را خشونت آمیز نمی دانیم.

بسیاری از فیلم ها سرگرم کننده هستند، ولی بعضی از فیلم ها تعادل احساسات (خلق بالا و پایین) را بر هم می زند و باعث تشدید افسردگی و دیگر اختلالات روانی می‌شوند. این یک واقعیت است که احساسات ما می توانند در وضعیت سلامت روان نقش داشته باشند. عواملی مانند: افسردگی، اضطراب، ADHD (اختلال کمبود توجه و بیش فعالی)، OCD (اختلال وسواس فکری عملی) و اختلال دو قطبی.

به هر حال برخی از بزرگسالان و برخی از کودکان از نظر احساسات نسبت به دیگران حساس تر هستند. برای کسانی که از نظر احساسی حساس و یا دچار اضطراب پس از سانحه شده اند بسیار مفید است که کمتر با رسانه ها (مانند تلویزیون، رادیو، فیلم ها، اینترنت و غیره) برخورد داشته باشد. به خصوص اگر فرد سابقه ی بیماری روانی و هیجانی را داشته باشد.

مثبت اندیشی و تمرکز بر روی اتفاقات مثبت همچنین قادر است از علائم افسردگی پیش گیری کند. سعی کنید بیشتر روزنامه بخوانید تا اینکه اخبار را از تلویزیون ببینید. روزنامه با ذهن مهربانتر است، و به ما اجازه می دهد که چیزهایی را که وارد مغزمان می شوند را انتخاب کنیم. سعی کنید از مکان هایی که در آن ها خشونت وجود دارد و یا اینکه احساسات شما را تحت تاثیر منفی قرار می دهد حتی تصاویر، تجربیات منفی و … دوری کنید و انتخابی حساب شده برای تمرکز بر روی موارد مثبت را داشته باشید.

4- گرایش به هنر. هنر می تواند خلق و خوی طبیعی را تثبیت کند. همچنین برای سلامت ذهن نیز کمک کننده است. بیش از هر چیز هنر در شکل دهی اعتماد به نفس می تواند کمک کننده باشد. در حقیقت، فعالیت هایی مانند خواندن دقیقا می تواند به عنوان تمرینی برای تقویت مغز باشند.

شخصی ساکن نیوجرسی امریکا گزارش داد که اخبار باعث افسردگی او می شوند، بنابراین او تصمیم گرفته است که تماشای تلویزیون را متوقف کند و به جای آن تصمیم گرفت که استعدادهای هنری اش را تقویت کند و صدها اثر هنری خلق کرد- همه ی این اثار را در یک دوره ی پنج ساله خلق کرد. او بسیاری از شاهکارهای هنری خود را به فروش رساند. در گذشته هنر فقط یک سرگرمی بود ولی اکنون برای او تبدیل به یک حرفه شده است (ساموئل.جی. 2009). هنر می تواند یک اثر شفا بخش در مغز داشته باشد.

5- معنویت و دعا کردن مهم است.  جنبه های فیزیکی، شیمیایی و ژنتیکی  در زندگی، شخصیت و خلق ما وجود دارند. همچنین یک جنبه ی روانشناسانه، احساسی و روحانی وجود دارد که به روان ما مربوط می شود. همه اینها هنگام تعیین سلامت خلق و روان نقش مهمی دارند. ما باید به نیازهای معنوی مان توجه داشته باشیم زیرا جزئی حیاتی برای سلامت روان ما می باشند. نادیده گرفتن نیازهایمان، یا به خطر انداختن نیازهای معنوی و احساسی مان می تواند سلامت روان ما را به خطر بیاندازد به خصوص اگر آسیب جدی باشد.

دعا کردن: دعا کردن برای طلب کمک و آرامش به شما کمک می کند مشکلات سلامت روانتان را بهبود ببخشید.

  1. گذراندن زمان طولانی بیرون از خانه. از انجام فعالیت های داخل خانه خودداری کنید و زمانتان را در طبیعت بگذرانید. سبز درمانی green therapy یکی از را هایی اثر بخش برای آرامش روانی است، برای آرام کردن استرس و مشغولیت ذهنی، برای رها شدن از افکار منفی و افکار درهم به سراغ طبیعت بروید.

7- اجتناب از انزواطلبی. به سازمانی که از شما حمایت می کند ملحق شوید. جلسات منظم با دیگران با استفاده از تجربیاتی که آنها به اشتراک می گذارند می توانند به شما کمک کنند که مثبت اندیش باقی بمانید و برای خارج شدن از بحران ها از آنها بهره ببرید. به عبارتی دیگر، ملحق شدن به یک سازمانی که به دیگران کمک می کنند با حس پذیرش، وحدت و تحقق بخشی می توانند در بهبود بخشیدن مشکلات روانی کمک کننده باشند.

8- تغذیه سالم. یک رژیم غذایی سرشار از مواد قندی و چربی می تواند باعث ضعف بدن و ذهن شود. اکثر صبحانه ها از غلات بسیار زیاد و نوشابه های انباشته از شکر تشکیل شده است. رژیم غذایی تان را به وسیله ی مصرف میوه ها و سبزیجات سالم بهبود ببخشید و میزان مصرف الکل را کاهش دهید. سیگار کشیدن را متوقف کنید! اگر شما فکر می کنید که ترک کردن سیگار سخت است، از میزان سیگاری که روزانه می کشید بکاهید. نیکوتین باعث انقباض رگ های خونی مغز می شود که باعث تشدید و یا بدتر شدن بیماری های روانی می شود.

کودکان نیاز دارند که روزی سه وعده غذا بخورند. یک صبحانه سالم بسیار ضروری است. برای بعضی از کودکان حساس، صبحانه ی مدرسه  شامل میوه های حلقه  حلقه شده و دیگر غلات دارای شکر، کلوچه، کیک، به همراه آب میوه و شیر می تواند بر روی مغز کودک اثر منفی داشته باشد.

مدارس و والدین باید در رابطه با تغذیه ی کودکان دقت لازم را داشته باشند که کودکان تغذیه ی سالمی داشته باشند، (صبحانه، ناهار، تنقلات، نوشیدنی ها، و شام). برقراری تعادل به صورت داشتن رژیم غذایی سالم در هر کودکی تغییرات به خصوصی را در سلامت روانش به وجود خواهد آورد. برای کودکانی که دچار اختلالات روانی هستند بسیار مهم است که وعده های غذایی منظمی از صبحانه و ناهار داشته باشند.

9- اجتناب کردن از الکل، مواد مخدر و استفاده زیاد از کافئین. این موارد بخصوص برای کسانی که مشکلات روانی دارند بسیار مهم است. الکل از عوامل تشدید کننده افسردگی و اختلال دو قطبی می باشد (برای مثال جنون افسردگی). برای بسیاری از افراد که اعتیاد دارند، بهتر است که از این خصلت خودداری کرده و سعی کنند که شرایط را اداره کنند. برای کسانی که دچار اختلالات روانی هستند، اجتناب از الکل بهترین راهکار است.

10- اجتناب از پورنوگرافی. تحریک شدن به وسیله ی پورنوگرافی بدون داشتن شریک جنسی واقعی برای لحظه ای می تواند لذت بخش باشد، ولی می تواند منجر به پوچی عاطفی شود که می تواند باعث به وجود آمدن علائم افسردگی، اختلال دو قطبی، و OCD (اختلال وسواس فکری عملی) شود. علاوه بر این، ارتباط جنسی بدون قاعده می تواند باعث افسردگی و دیگر مشکلات روانی شود. لذت جنسی واقعی از نظر فیزیکی و احساسی نیازهای شخص را برطرف می کند. شریک جنسی شما باید شریک زندگی شما باشد کسی که از نظر عشق و احساس هر روزه در زندگی شما را حمایت می کند.

11– شرکت در فعالیت هایی که باعث افزایش اعتماد به نفس شما می شود. نواختن یکی از آلات موسیقی مانند پیانو یا ویولون را یاد بگیرید- و با آن بنوازید! این مورد به ویژه برای کودکان بسیار کمک کننده است. یک کودک 13 ساله با اختلال ADHD ابراز کرده است که نواختن پیانو به او برای رشد افکار مثبت و داشتن اعتماد به نفس در زمانی که هیچ دوستی نداشته به او کمک کرده است.

علاوه بر این، استعدادها هنری خود را پرورش دهید. هنر نیز باعث افزایش اعتماد به نفس می شود. کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان نیز می توانند از مزایای هنر بهره مند شوند. در رابطه با اعتیاد نیز می تواند موثر باشد، به صورت طبیعی ذهنتان را آرام می سازد و به شما کمک می کند که اعتماد به نفستان را افزایش دهید. زمانی که شما کار هنری خود را نظاره می کنید، شما متوجه می شوید که چقدر ارزشمند، باهوش و خاص هستید. فعالیت های زیادی وجود دارند که شما می توانید از طریق آنها اعتماد به نفستان را بهبود ببخشید، بنابراین انتخاب های خودتان را کشف کنید.

برای اعضای خانواده ای که دارای یک کودک، نوجوان، یا بزرگسال دارای اختلال روانی هستند بسیار مهم است که به آنها عشق، حمایت و پذیرش بدون قید و شرطتشان را نشان دهند. به عبارتی دیگر، نسبت به کسی که دچار مشکلات روانی است نگرش مثبتی داشته باشید و به او عشق بورزید و ناامید نشوید. او را مورد سرزنش و تمسخر قرار ندهید زیرا این مسئئله می تواند باعث از دست دادن اعتماد به نفس او شود و از خودش بیزار شود. این مورد به خصوص برای کسانی که گرایش به اختلال خوردن دارند صدق می کند. عشق و حمایت پایان ناپذیر خود را زمانی که بیشتر به آن نیاز دارند به کودک و نوجوانتان نشان دهید.

  1. افزایش درایت خود. راه های زیادی برای افزایش درایت (یا رشدتان) وجود دارد. برای تقویت و حفظ احساساتمان در زمانی که به سمت بحران روانی در حرکت هستیم بسیار موثر است. هر روزه به نیازهای معنوی تان توجه داشته باشید. صرف زمانهایی بیرون از خانه می تواند برای مقابله با اختلالات روانی مانند افسردگی، اختلال دو قطبی، و ADHD موثر باشد. درمان سبز می تواند بدون هیچ عوارضی موثرتر از داروهای روان درمانی باشد. زمانی که مردم به توصیه های شما نیاز دارند به آنها راهکار نشان دهید.
  2. سعی کنید با استفاده از مطالعه ذهنتان را فعال نگاه دارید. مطالعه می تواند باعث تقویت فعالیت ذهنی شود، به ویژه اگر تمرکز ما بیشتر بر روی مطالعه ی مطالب مثبت باشد. اشتراک مجلات و کتاب های مثبت را بگیرید. این مسئله به ویژه برای کودکان بسیار مهم و ضروری می باشد.
  3. برای زندگی و کارتان هدفی بیابید. فعالیتی داشته باشید که به کودکان، سالمندان، معلولین، و افراد محروم کمک می کند. بخشی از زمان خود را به کارهای خیرخواهانه به صورت داوطلبانه اختصاص دهید. با علاقه به دیگران کمک کنید، ویژگی های مثبت خود را پرورش دهید و به زندگینتان معنا و هدف ببخشید. مربیگری در مهد کودک و یا فعالیت در آژانس های اجتماعی به صورت داوطلبانه یا صدقه دادن برای کمک به کودکان می تواند اهدافتان را بهبود بخشد، و به شما کمک می کند که بر روی چیزی یا کسی تمرکز کنید که از خودتان مهم تر است. حتی می تواند برای داشتن ارتباط با دیگران نیز به شما کمک کند. در مواردی تغییر شغل می تواند باعث بهبود بحران های روانی تان شود بخصوص اینکه شغل جدیدتان در رابطه با کمک به دیگران باشد.
  4. گوش دادن به موسیقی های ملایم و آرامش بخش. بسیار از موسیقی های امروز الکترونیکی، پرسر و صدا و بسیار ضربدار هستند. تحریکات ذهنی ثابت می تواند دلیلی برای مشکلات روانی باشد. برخی از موسیقی های آلترناتیو می توانند باعث افسردگی و احساس پوچی شوند. راک اند رول، هوی متال و دیگر صداهای سنگین می تواند باعث ایجاد آشفتگی در مغزمان شود، که می تواند باعث بر هم خوردن تعادل شیمیایی مغزمان شود.

علایق خود را نسبت به موسیقی های ملایم و مهربانتر و متنوع تر پرورش دهید. این مسئله می تواند به حفظ جریان احساسات مثبت و بدون وقفه در ذهنمان کمک کند. شما می توانید احتمال خطر افسردگی را با حفظ افکار مثبت در خود، کاهش دهید. این مسئله  به خصوص در مورد کسی که با هر نتی زندگی می کند صدق می کند. به هر حال برخی از افراد ممکن است به صورت منفعلانه به موسیقی گوش دهند، برخی نیز ممکن است با گوش دادن به موسیقی احساساتی شوند. اگر شما دچار اختلال روانی هستید، برای شما مهم است ک که تنها به موسیقی های ارامش بخش و ملایم گوش دهید.

  1. حفظ نظم و اجتناب از بهم ریختگی. خانه ی خود را تمیز و مرتب نگه دارید؛ اگر ضروری می بینید برای مرتب کردن خانه و اموال خود کمک بگیرید. از به هم ریختگی خلاص شوید. به صورت حسابهای توجه کنید، چون امور مالی نیز می تواند بر روی سلامت روان شما تاثیر بگذارد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: سامانه پرسش و پاسخ مشاور

نوجوان در جست وجوی هویت

 

 

فعالیت بدن آنها به شدت بالا می رود. احساس سردرگمی، ترس و تنهایی بر آنها چیره می شود. دمدمی مزاج، پنهان کار و کج خلق می شوند. احساس می کنید دیگر فرزند خودتان را نمی شناسید. چه بر فرزندتان آمده است؟ پاسخ این سوال بلوغ است.

در سال های نوجوانی، افراد تلاش خود را برای یافتن هویت خود را آغاز می کنند. دکتر لس پروت، استاد روانشناسی، هفت راه معمول درمیان نوجوان برای نشان دادن تلاش خود در جهت کسب هویت را بیان می کند برای آنکه شما بتوانید مسائل مربوط به بلوغ فرزند خود بهتر درک کنید:

ازطریق نماد های ظاهری:

نوجوانان سعی می کنند با پوشیدن لباس های خاص و داشتن متعلقات خاص، از دستگاه های پخش  گرفته تا عینک های آفتابی، پرستیژ خاصی را بنا کرده و کسب اعتبار نمایند. این نمادها به آنان کمک می کند تا هویت خود را در ارتباط با گروهی خاص تعریف کنند.

از طریق رفتارهای ممنوع:

نوجوانان اغلب احساس می کنند که با بزرگ به نظر رسیدن در چشم دیگران می توانند اعتبار و پذیرش دیگران را کسب کنند. آنها شروع به انجام کارهایی می کنند که احساس می کنند به بزرگسالی مربوط هستند، مانند سیگار کشیدن، نوشیدن الکل، مصرف مواد مخدر و فعالیت های جنسی.

از طریق طغیان و سرکشی:

با طغیان و سرپیچی جدایی را به نمایش می گذارند. نوجوان از این راه می توانند هویت مستقل و جدای خود را از والدین و دیگر افراد مسئول نشان دهند، و در عین حال پذیرش و مقبولیت خود در نزد همسالان خود را نیز حفظ کنند.

از طریق الگوها قرار دادن افراد مشهور:

چهره های مشهور می توانند برای نوجوان که به دنبال تجربه ی قالب های مختلف شخصیتی است به الگو مبدل شوند. آنها ممکن است بخواهند هویت خود را در قالب یک شخص مشهور تعریف کنند، بنابراین تمام تلاش خود بکار می گیرند تا بیشتر به آن چهره نزدیک شده و شبیه او شوند، و در واقع با این کار،هویت فردی خود را از دست می دهند. این تطابق با چهره های شناخته شده به نوجوانان احساس تعلق می بخشد.

از طریق عدم پذیرش مغرورانه

نوجوانان ممکن است نسبت به حذف همسالان متعصب باشند، زیرا آنها پیوسته در تلاش هستند تا هویت خود را در رابطه با دیگران تعریف کنند، و نمی خواهند با کسانی که دارای ویژگی های  شخصیتی مورد پذیرش و دلخواه او نیستند در ارتباط باشند. آنها تلاش می کنند با طرد کردن و فاصله گرفتن از افرادی که شبیه آنها نیستند، هویت خود را قوت بخشند.

کمک به نوجوان

بنا نهادن هویت فردی یک پروسه ی ساده نیست. همواره در مراحل مختلف این راه گزینه ها و انتخاب های پیچیده و گیج کننده ای در مقابل نوجوان قرار می گیرد. شما می توانید به نوجوان کمک کنید تا با آگاهی از شرایطی که در آن هستند، پایدارترین جنبه های هویت خود را بیابند، این راهی است که در آن می توانند صبورانه جامه ی هویت را به آرامی برتن خود ببافند. از این تمرینات به عنوان راهی برای باز کردن بحث هویت فردی و ارزش ها استفاده کنید:

دایره های سه گانه و متحد المرکزی ترسیم کنید. سپس به نوجوان بگویید تا لیستی از ویژگی های شخصیتی که از بیشترین اهمیت برخوردار هستند و کمترین تمایل را به تغییر آنها دارد، را در دایره ی وسط قرار دهد، ویژگی های شخصیتی که کمترین اهمیت را دارند را نیز در بیرونی ترین دایره قرار دهد، و ویژگی هایی را که از لحاظ اهمیت دربین این دو قرار دارند را نیز در دایره ی وسط قرار دهند. از این نمودار برای صحبت در مورد ارزش ها و اخلاقیاتی صحبت کنید که فشار همسالان انها را از بین می برد.

از مجلات قدیمی و خوانده شده استفاده کنید و از کودک بخواهید دو کلاژ ترسیم کند. یکی از این مجموعه ها با عنوان “من چه کسی هستم؟” و دیگری “دلم می خواهد چه کسی باشم؟”. زمانی که کار ساخت مجموعه ها به پایان رسید، در مورد هرکدام از تصاویری که انتخاب شده اند گفت و گو کنید. از او بپرسید که چه تفاوت هایی میان این دو مجموعه وجود دارند و چگونه تصاویر نمایش داده شده در هرکدام از دو مجموعه موجب احساس رضایت مندی یا نمایانگر سردرگمی در هویت هستند.

در بالای یک صفحه کاغذ بنویسید: “من که هستم؟” سپس از نوجوان بخواهید تا 20 پاسخ خود را به این سوال، به سریعترین شکل ممکن و بدون خودسانسوری، برروی کاغذ بنویسد. در مورد پاسخ ها و انگیزه های انتخاب هر کدام با او صحبت کنید.

مترجم: محمد آلاله

منبع: کودک و نوجوان

آنچه که فقط یک پدر می تواند انجام دهد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

 
برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

اگر فیلم های کمدی سه چهار دهه پیش را دیده باشید در تمام آنها کودکان در یک خانواده با پدر و مادر تا اخر عمر بزرگ می شدند. می توان گفت واقعیت آن چیزی نیست که در تلوزیون نشان داده می شود، اما هم چنان این دیدگاه که پدر بهترین ها را می داند به عنوان یک ایده ال فرهنگی وجود دارد.

نقش پدر در درجه اول به عنوان یک تامین کننده ای بود که اکنون از این کار رها شده است و به انجام کارهای مربوط به حیاط، تعمیر یک خودرو، شرکت در فعالیت های ورزشی بچه ها ویا به نمایش گذاشتن دانش و حکمت مشغول است .او مطمئنا شام درست نمی کند و لباس نمی شوید و قطعا مسئول اصلی مراقبت از فرزندانش نیست.

در طول 50 سال گذشته، نقش پدر در خانواده ها به صورت قابل توجهی تغییر کرده است. امروزه یک پنجم از والدین، مردانی هستند که در حال ایفای نقشهایی هستند که به صورت سنتی توسط یک پدر و یک مادر باهم انجام می شد.

هرچند در دهه ی گذشته، درصد بچه های که با هردوی والدین زندگی می کنند به شکل قابل توجهی کاهش یافته است، نزدیک به دو سوم خانواده هایی که بچه دارند منتشکل از هم پدر و هم مادر است. در یک تحقیق زمینه ای (نظرسنجی) در سال 2013، تعداد 24.7 میلیون پدر که  بخشی از یک زندگی متاهلی بودند و بچه های کوچک تر از 18 سال داشتند مورد محاسبه قرار گرفتند. این پدرها، نسبت به پدرهای خود بسیار بیشتر درگیر مراقبت روزانه از فرزندانشان می شدند، و به احتمال زیاد پوشک بچه را به سرعت جرقه زدن برق عوض می کردند.

امروزه، پدران در حال حرکت فراسوی پدران مدل سال 1350 هستند که به ندرت خودشان را درگیر این مسائل میکردند. آنها اکنون مسئولیت پذیری و زمینه سازی برای آموزش کودکان هر دوجنس را به عنوان تعریف جدیدی از مردانگی در نظر می گیرند.

مشارکت فعال توسط مردی که فرزندانش را دوست دارد، الگویی از زندگی واقعی به فرزندانش ارائه می دهد که چطور به عنوان یک انسان در قرن 21 زندگی کنند و چه انتظاراتی از دیگران داشته باشند.

مادران تنها، پدریزرگ و مادربزرگ ها نیز می توانند و باید کودکان را به خوبی پرورش دهند، اما مسائلی وجود دارد که فقط یک پدر یا کسی شبیه به پدر که به طور منظم سالهای زیادی درگیر است می تواند انجام دهد:

.الگویی باشید برای این امر که مردان شایسته، با زنها به شایستگی  و مساوات رفتار می کنند:

کودکان از زندگی خود می آموزند. هنگامی که یک پدر زنان را  در زندگی اش به عنوان افرادی باهوش و توانا در نظر می گیرد، بچه ها یاد میگیرند که آنها هم به همین شیوه رفتار کنند. وقتی نگرش یک مرد نسبت به زنها به مانند نگرشش نسبت به مردها احترام آمیز است، پسرها و دخترها یاد می‌گیرند که زنان در بین دو جنس پایین تر نیستند. هنگامی که یک  مرد از دیگر مردانی که اقدام به فریاد زدن، ترساندن، بدرفتاری یا دست کم گرفتن زنان می کنند (چه درخیابان و چه در صفحه نمایش تلوزیون)، انتقاد می کند، او الگویی برای این امر می شود که یک مرد واقعی در مقابل تهدید شدن یا تحقیر شدن زنان می ایستد.

.نشان دهید که یک مرد چطور باید به زنی که دوستش دارد عشق بورزد:

وقتی یک مرد با مادر فرزندانش با محبت و احترام رفتار می کند، پسرها یاد میگیرند که چطور با زنی که دوستش دارند رفتار کنند، دخترها نیز یاد می گیرند که انتظار داشته باشند که مردی که آنها را دوست دارد با آنها عاشقانه رفتار کند. هنگامی که پدرشان بزرگ ترین حامی مادرشان است، پسرها و دخترها هر روز درس می‌گیرند که یک مرد واقعی در یک رابطه خوب چگونه رفتار می کند.

.احترام گذاشتن به تمایلات جنسی سالم مردانه را آموزش دهید:

ارزش های فرهنگی و قانون مشخص کرده اند که تجاوز جنسی یک جنایت فجیع است. در نظرسنجی ها، بسیاری از مردم موافقند که وفادراری در روابط، نه تنها خوب است بلکه برای زنده ماندن و رشد یک رابطه ضروری است. اما بازی های ویدیوئی، صنعت پورن، فیلم ها و حتی جشن ها، اغلب چیزی خلاف این را به تصویر می کشند. این منجر به ادامه سردرگمی ها در باره‌ی آنچه که رضایت و عدم رضایت رابطه جنسی تلقی می شود، می گردد. تجاوز به عنف، موضوع همیشگی جوک هاست. دخترها هنوز پیش بینی می کنند که چه چیزی بپوشند تا تمایلشان را نسبت به این روابط نشان دهند. آهنگ های پاپی وجود دارند که این کارها را عادی نشان می‌دهند و یا بهانه ای برای انجام آن است. درحقیقت تنها 3 درصد از متجاوزین هستند که حتی یک روز را هم در زندان نگذرانده اند.

فرهنگ نیز به نظر می رسد به همان اندازه درباره ی ارزش های وفاداری سردرگم شده است. داستان هایی از افراد مشهوری که متقلب بوده اند تقریبا هر هفته در روزنامه ها ومجلات به نمایش در می اید.

پادزهر چنین نظرات گیج کننده و ترسناک درباره ی تمایلات جنسی مردانه، پدری است که به فرزندانش نشان می دهد که یک مرد هرگز نباید زنی را مجبور به انجام رابطه جنسی کند، و اینکه یک زن حق دارد “نه” بگوید و یک مرد واقعی به یک “نه” به عنوان یک “نه” احترام می‌گذارد، نه به عنوان یک “شاید”.

یک پدر می تواند با رفتار و سخنانش به پسرها و دخترهای خود وفاداری در روابط پایدار را آموزش بدهد، و یادآور شود که اعتماد متقابل یک گنج ارزشمند است.

.آموزش دهید که روش های بسیار متفاوت و به یک اندازه قابل قبولی برای مرد بودن و زن بودن وجود دارد:

تولیدکنندگان اسباب بازی ها هنوز هم اصرار دارند که وسایل دختران صورتی و نرم، و وسایل پسران آبی و سفت باشد.اما پسران کوچک ممکن است مانند دختران همراه یا بجای فوتبال، از بازی با عروسک هم لذت ببرند، ویک دختر کوچک ممکن است همراه یا بجای مدلهای باربی، دو و میدانی را هم دوست داشته باشد. پدر کسی است که مشخص می کند که پیرامون زنانه یا مردانه شدن طیف گسترده ای وجود دارد، شخصیت و منافع درحال ظهور فرزندانش را می پذیرد و به آنها کمک می کند که در اینکه چه کسی هستند راحت باشند.

.در مورد چگونه پدری درگیر و مدرن بودن، الگو باشید:

در قرن 21، پدران فراتر از تامین کنندگانی که احساس می کنند حق دارند که تا پایان روز پاهایشان را روی میز بگذارند،هستند. چه درخانواده های تک والدی و چه دو والدی، زندگی خانوادگی مدرن مستلزم این است که پدرها، پاسخگوی نیازهای روزانه فرزندانشان باشند، صرف نظر از اینکه پدر و پدربزرگ های خود را همیشه در فعالیت های مردانه دیده باشند. این الگو سازی که ارزش های یک انسان بستگی به ارزش های جنسی سالم و مشارکت فعال در پرورش فرزندانی که او پدرشان است، دارد، حرکتی به سوی تعریف جدیدی از مردانگی برای نسل های آینده است.

منبع: com.مشاوره-آنلاین

چالش شایعات در محیط کار

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

 ایجاد یک محیط کاری منسجم

بر روی جلد مجلات، حلقه ی دوستی و محیط کار شایعاتی در اطراف ما وجود دارد. دوری کردن از شایعات اجتماعی در برخی موارد بسیار سخت است، همانطو رکه گفته شده است:

«دو سوم یک از یک مکالمه دو نفره در مورد نفر سومی است که در آنجا حضور ندارد»

شایعات و بدگویی گاهی به عنوان نوع بی ربط ارتباط یا «خالی بندی» تعریف می شود که بیشتر در مورد کسی که حضور ندارد است  و بیشتر منفی می باشد.

وجود شایعات در محل کار معمولا در بین کارفرمایان و کارکنان ناکارآمد و ضعیف می باشد (آلتوناس و همکاران، 2014). ما می توانیم به راحتی با استفاده از اینکه آیا در محل کار و در موسسه شایعه پراکنی زیاد است و شایعات زیاد حول محور موسسه (نقل و انتقالات، تبلیغات، بحران های شدید) وجود دارد بفهمیم که موسسه کارآمد و یا ناکارامد است (فارلی، 2010).

7 راهی که شایعات بر روی کارکرد اجتماعی یک گروه اثر می گذارد:

  1. جمع آوری و انتشار اطلاعات در رابطه با افراد حقیقی.
  2. دریچه ای برای برون ریزی هیجانات منع شده، فراهم کردن خروجی برای هیجانات و بهبود استرس

3- ایجاد حس انسجام، تقویت روابط و ارتباطات.

4- احساس تعلق به یک گروه و تشویق اجتماعی

5- یادگیری انتظارات در یک سازمان و هنجارهای رفتاری.

6- سرگرمی  از طریق ارضاء نیازهای عاطفی و رفع خستگی

7- نیاز به ارتقای خود (آلتوناس، 2014، گوسر، 2010)

شایعات می توانند مزایای خود را داشته باشند؛ ایجاد پیوند های قوی اجتماعی بین افراد و ایجاد همبستگی گروهی (آلتوناس 2014).

با این وجود، یک نفر باید هزینه شایعات را بپردازد و وجود شایعات در محل کار می تواند بسیار خطرناک باشد. می تواند باعث مختل شددن کار گروهی شود، بهره وری را کاهش دهد، به احساسات آسیب بزند، به روحیه و محبوبیت فرد آسیب وارد می سازد، و همه ای این موارد در بین کارکنان در گردش است. (آلتوناس، 2014، گروسر، 2010).

مدیران برای مقابله با تاثیرات شایعات در محل کار چه کاری می توانند انجام دهند؟

در حالی که شایعات هرگز قابل حذف شدن نیست، زمانی که کارفرمایان در پی فراهم کردن محیط کاری سالم تر و شادتر هستند چند قدم وجود دارد که باید در نظر داشته باشند.

1. برقراری جلسات مکرر، صریح و رسمی برای ارتباط در مورد آنچه در محیط کار می گذرد

زمانی که تغییرات مبهمی در محیط کار و جود دارد شایعات بالا می گیرد، بنابراین مهم است که کارکنان را بخوبی از تغییرات در حال انجام اگاه کنیم و در را برای ابراز نظرات، عقاید و نگرانی های کلیه کارمندان باز بگذاریم .

شایعه زمانی بال و پر می گیرد که نگرانی های کارمندان در نظر گرفته نمی شود و عقاید و افکار مورد اشاره قرار نمی گیرند. برای مثال «تو جلسه شنیدی که چی گفت؟ اون حتی به حرفای من گوش نداد!».

دیدگاه هر کسی باید با احترام پاسخ داده شود، به کارکنانتان اطمینان دهید که احساس کنند بخش ارزشمند و مهمی از تیم هستند، به این صورت می توان نگرانی های کارکنان را برطرف کرد.

2- ایجاد یک فرهنگ مدنی

مدنیت تمرین ملاحظه و دقت در صحبت هایی است که در مقابل ارزش های محیط کار و هنجارها قرار می گیرد. به خصوص اگر فردی فاقد ادب و شفقت  در برابر دیگران باشد.

چند مثال برای مدنیت شامل: نسبت به دیگران مهربان باشید، سرزنش دیگران برای اشتباهات خود و کج خلقی کردن در زمان هایی که راه حلی برای مشکلتان پیدا نکرده اید. این عادات می تواند به سرعت یک سازمان را از هم بپاشد.

علاوه بر این، برای کارفرمایان مهم است که  که یک پیش زمینه ای برای انتخاب کارمندان آینده را داشته باشند، تا بتوانند از شروع دوباره مشکل جلوگیری کنند. بررسی کامل کارمندان (در نظر گرفتن کارکنان به وسیله ی کارکنان دیگر) امکان دارد که برای مدیریت کار تیمی و مشخص شدن نقاط قوت و ضعف کارمندان و کارایی آنها، و انجام دادن کار با یکدیگر برای بهبود و پیشرفت کار سودمند باشد.

3. رشد حرفه ای و تعیین هداف

کارفرمایان می توانند کارکنان را با انگیزه کنند که اهداف چالش برانگیز را مشخص کنند بدین منظور که روی نقششان متمرکز باشند و حس حرکت داشته باشند نه راکد بمانند. اگر یک کارمند این احساس را ندارد، آنها بیشتر گرایش پیدا می کنند که در مورد مشکلاتی که در نقشهایشان دارند با دیگر کارکنان صحبت کنند.

مهم ترین مسئله در درجه ی نخست، ارتباط کارمندان (نه کارمندانی که با یکدیگر دوست هستند) با مدیریت در زمانی است که مشکلات به وجود می آیند. توصیه می شود که  اهداف واقع بینانه و مرور کارایی های فردی، برای کارا نگه داشتن هر شخص در نقشش و پیشرفت روند کار مشخص کنید. زمانی که شروع به انجام این کار می کنید، تمرکز بر روی نقاط قوت کارکنان برای افزایش اعتماد به نفس آنها بسیار مهم می باشد. اگر رفتارهای مشکل ساز مورد بحث قرار گرفته شود بسیار مهم است که بر روی بدی رفتار تمرکز شود نه به روی فرد انجام دهنده.

4- مشخص کردن وظایف هر کارمند

برای هر کارمندی بسیار ضروری است که تعریف روشن و کاملی از شغلش داشته باشد، و وظایف و مسئولیت های هر شخص  مشخص شده باشد. با این توصیف هر کارمند باید نسبت به وظیفه ای که بر عهده می گیرد انعطاف داشته باشد و نسبت به کار گروه تمایل داشته باشد تا در زمان نیاز بخش دیگر نیز بتوانند از او کمک بگیرند.

در آخر، نمی توان شایعات بی اساس را به طور کامل حذف کرد، به هر حال از طریق برخورد مهربان و رو شهای ارتباطی می توانید به صورت موثری آن را مدیریت کنید. ما باید تلاش کنیم که محیط کار هم برای کارمند و هم کارفرما، قدردان، کارآمد و خوشایند باشد.

«ذهن های بزرگ در مورد ایده ها می گویند. ذهن های متوسط در مورد اتفاقات می گویند. ذهن های کوچک در مورد دیگران می گویند.»

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: مشاورکو

 

 

مقابله با افراد مشکل زا و دخالت ها در خانواده و فامیل

هر کسی با اعضای خانواده خود دارای مشکلاتی است. این امر می تواند ناشی از بد رفتاری و بد خلقی نامادری، رفتار سلطه جویانه پدر، دخالت های پسر عمو یا حتی اخلاق بد و بی ادبانه کودک باشد. ولی مهم نیست که این مشکل از کجا ناشی می شود، آنها می دانند که چه کاری را بکنند که بر شما تاثیر گذاشته و شما را عصبی و دیوانه کنند.

نکته بد این است که، شما نمی توانید از شر این افراد به طور کامل رها شوید، این افراد خانواده شما می باشند. نکته امیدوار کننده این می باشد که ، یادگیری نحوه برخورد با این افراد مشکل زا، منافع قابل توجهی در زندگی دارد، و می تواند در تمامی وضعیت ها مفید و با ارزش باشد. بنابراین چند نکته وجود دارد که باید به خاطر بسپارید.

آنها شخصیت واقعی خودشان را بروز می‌دهند

افسانه مربوط به عقرب و قورباغه را به یاد بیاورید. عقرب از قورباغه درخواست می کند که او را به آن طرف رودخانه ببرد. قورباغه در مرحله اول از این کار امتناع می کند ولی عقرب از از وی درخواست می کند که این کار را بکند و به قورباغه می گوید که صدمه ای بهش نمی زند، و قورباغه قبول می کند. در وسط راه، عقرب قورباغه را نیش می زند، و هر دو آنها به داخل آب می افتند و غرق می شوند، قورباغه از عقرب می پرسد که ” چرا این کار را کردی؟ الان هر دوی ما می میریم.”

عقرب جواب می دهد :” من یک عقرب هستم. طبیعت و ماهیت من این گونه می باشد”.

نتیجه اخلاقی داستان این است که ، مردم واقعا دارای شخصیت و ماهیت مربوط به خودشان هستند. شما از یک فرد که دارای اختلال شخصیتی خود شیفتگی است، نمی توانید انتظار داشته باشید که با همدلی و به صورت مهربان کاری را انجام دهد. شما نمی توانید از عقرب انتظار داشته باشید که نیش نزند، هر چند که این کار در نهایت منجر به ضرر خودش شود.

اعضای خانواده دارای مشکل، به دلیل عدم توانایی آنها برای واکنش مناسب و پذیرفتن اشتباهی که دارند، بدنام می باشند. کار و سر گرمی آنها ، سرزنش کردن افراد دیگر می باشد، پس یک قورباغه با هوش باشید. بیش از توانایی آنها ، از آنها انتظار نداشته باشید، و در این حالت شما مایوس نمی شوید و صدمه نمی بینید.

رفتار آنها مربوط به شما نیست

پذیرفتن و عمل به این توصیه، هنگامی که با خانواده خود سر و کار دارید ، سخت می باشد.- هر چیزی شخصی و خصوصی به نظر می رسد.  ولی واقعیت این است که این امر در مورد خود شما نمی باشد.

دان میگل ریز چهار نکته را یاد آوری می کند:

بقیه افراد این کار را به خاطر شما و با هدف اذیت کردن شما انجام نمی دهند، این کار آنها به دلیل خصوصیات شخصیتی آنها می باشد. همه افراد با رویاهای خودشان زندگی می کنند، با ذهن خود زندگی می کنند، آنها در یک دنیای کاملا جدا ، نسبت به دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، هستند.

وی ادامه می دهد:

این امر برای شما حس آزادی زیادی را می دهد هنگامی که حرف های آنها را به خود نگیرید.

تسلط بر اینکه یاد بگیرید حرف دیگران را بخود نگیرید به اندازه یک عمر زمان می برد اما ارزش آن را دارد. کار خود را با یاد آوری این نکته به خودتان شروع کنید که ، کاری که مردم در قبال شما انجام داده یا صحبتی که در مورد شما می کنند، حاصل و نتیجه شخصیت خودشان است، نه نتیجه اخلاق و شخصیت شما.

در تله احساس گناه نیفتید.

استفاده از احساس گناه، یکی از حالت های سوء استفاده عاطفی می باشد، که هدف آن کنترل افراد دیگر ، از طریق دخالت و سوء استفاده از احساسات آنها می باشد.

آنچه که اعضای مشکل زای خانواده بخوبی انجام می دهند اینست که در شما احساس گناه ایجاد کنند در مورد چیزی که انجام داده اید یا حتی نداده اید. این بدان مفهوم است که شما کاری که انها می خواهند انجام نمی دهید بنابراین فردی نیستید که آنها می خواهند، یا به خانواده اهمیت نمی دهید. دچار این مشکل نشوید. اگر احساس کنید که دارید در دام احساس گناه می افتید، به آرامی به آنها بگویید که شما از اینکه دیگران در احساسات شما دخالت کرده و سوء استفاده کنند، خوشحال نمی شوید و اینکار و این حالت را از طرف بقیه تحمل نخواهید کرد. کسانی که دخالت می کنند ، افرادی هستند که از حقه های کثیفی استفاده می کنند. بنابراین افرادی هستند که دفع  می شوند و باید از آنها فاصله بگیرید.

اگر آنها به ایجاد این احساس گناه ادامه می دهند، بار دیگر عصبانی شوید و به آنها بگوید که شما نمی توانید درخواست آنها را در این موقع انجام دهید، اینکه نیاز دارید که آنها به تصمیمات شما احترام بگذارند.

به دنبال نکات مثبت باشید

به دلایلی، ما توجه بیشتری بر رفتار اعضای خانواده که دارای مشکل هستند، در مقابل اشخاصی که دوست داریم و مدت زیادی با آنها هستیم داریم، و ما بخش زیادی از زمان خود را برای یادگیری دلایلی که مردم ما را دوست دارند، صرف می کنیم، در صورتی که پاسخی وجود داشته باشد که می تواند احتمالا قانع کننده باشد. به عبارت دیگر، ما از نکات مثبت چشم پوشی کرده، و فقط به موارد منفی می پردازیم.

واقعیت این است که ، حتی پر حادثه ترین دورهمی خانوادگی نمی تواند در حالت کلی بد باشد. همانند وسوسه و اغواء مربوط به قرار گرفتن در یک وضعیتی که به عنوان قربانی قرار بگیریم. به افراد دیگر اجازه ندهید که حالت و وضعیت شما را بدتر بکنند، و تجربیات مثبتی که شما با خانواده تان داشتید، را تحت تاثیر قرار داده و کم ارزش نشان دهد. همانطور که قانون جذب کردن بیان می دارد که ، ” شما زندگی خود را غرق و مشغول در مواردی می کنید که بر آن تمرکز دارید”. پس توجه خود را به طرف خورشید و افکار مثبت سوق دهید.

دارای ارتباط مستقیم، آرام و قاطعانه باشید

اگر تصمیم دارید که با فرد مشکل زای خانواده مقابله کنید، با خودتان صادق و شفاف باشید. در مورد حقایق شک کنید و بر عبارت “من” تمرکز کنید (برای مثال ،”حس می کنم حرف های من اصلا اهمیت ندارد وقتی مدام در کارهای من دخالت می کنی ” یا ” من از اینکه در مورد زندگی من تصمیم بگیرید ، خوشم نمی آید”).

به یاد بیاورید که : افراد دخالت کننده ، از روی تلقین آنها شناخته نمی شوند. آنها سعی می کنند تا شما را سردرگم و گیج کنند، حالت تهاجمی و اهانت آمیز به خود بگیرید، یا نقش قربانی را در نظر بگیرید –یک استتار و فریب دادن مشهور که به عنوان پوست دوم ( شخصیت پنهان) آن‌ها می باشد. آرام باشید، مودب باشید ولی حالت مثبت و قاطع داشته باشید. به آنها اجازه ندهید که با زور شما را وادار به تسلیم بکنند.  هدف شما این است که در مورد احساس خود صمیمی و صادقانه باشید،  و مشخص کنید که شما برخی رفتارهای خاص را تحمل نخواهید کرد.

 

منبع: com.مشاوره-خانواده

کنار آمدن با کودکان کج خلق

 

بس کن دیگه جیغ نکش!

ممکن است که برای شما اتفاق بیافتد. کودک شما بر روی کف زمین وسط فروشگاه دراز کشیده در حالیکه جیغ و فریاد می کشد و برای شما دردسر درست می کند. امکان دارد که بقیه ی مشتری ها بسته به تجربه شان با حالت قضاوت گونه و یا دلسوزانه به شما نگاه کنند. احساس گناه نکید، چون کودکان کج خلق پیچیده تر از بچه های لوسی هستند که به آنها گفته شده نمی توانی آن اسباب بازی را داشته باشی. پس دلیل این رفتار آنها چیست و شما چگونه می توانید این رفتار آن را تغییر دهید؟

دلایل کج خلقی

اوقات تلخی کودکان زمانی اتفاق می افتد که کودک غرق در احساساتش شده است و راهی برای آزاد سازی آن ندارد.

کودکان کوچک تجربه ی محدودی دارند و نمی توانند بین رویدادهای مهم زندگی و یا اتفاقات نچندان مهم مانند انتظار کشیدن برای چیزی تمایز قائل شوند. بعضی اوقات کج خلقی می تواند به دلیل مقابله ی کودک با تحریک پذیری زیاد یا تغییرات باشد؛ این مورد به خصوص در مورد کودکان اوتیسم صدق می کند. دلایل می توانند ساده مانند خستگی، گرسنگی، حسادت، کمبود تحریک، یا به خاطر این باشد که به توجه و اعتماد نیاز دارند. همچنین کودکان نسبت به محیطشان حساس هستند و به هر دلیلی ممکن است دچار استرس شوند، حتی اگر دلیل آن را ندانند.

برای کنار امدن با اثرات کج خلقی شما نیاز دارید بدانید که دلیل کج خلقی عصبانیت کودک است یا پریشانی او. اگر جیغ کشیدن کودک به خاطر عصبانیت باشد، نیاز است که شما کمی از آنها فاصله بگیرید. برای خوب شذن رفتارهای بد به کودک باج ندهید. در مورد رفتاری که از کودک انتظار دارید جدی و واضح عمل کنید. اگر تشخیص می دهد که باید رفتارهای جلب توجه کننده ی او نادیده گرفته شود به آنها بی محلی کنید (برای مثال فاصله گرفتن از آنها) ولی دور و برشان باشید تا احساس نکنند که ترک شده اند. همچنین اگر آنها رفتارشان را تغییر دادند آنها را تشویق کنید. رفتار خوبشان را ستایش کنید و به خاطر کارهایشان آنها را تحقیر نکنید.

اگر کج خلقی کودکان به دلیل پریشانی آنها باشد نیاز است که شما اعتمادتان را به آنها نشان دهید. نوازش کردن بهتر از کلمات عمل می کند: به آنها نشان دهید که احساساتشان را درک می کنید، با تماس فیزیکی به آنها احساس امنیت ببخشید و به آنها کمک کنید تا کنترل خود را به دست آورند. منحرف کردن حواس همیشه موثر است: برای آنها آواز بخوانید، به آنها بگویید که اسباب بازی مورد علاقه اش را بغل کند یا اینکه چیزی بدهید که با آن بازی کنند همه ی این موارد می تواند موثر باشد.

بچه های کوچک مستعد کج خلقی هستند و بعضی مواقع نیاز است که شما منتظر بمانید که پریشانی اش به مرور برطرف شود. اگر شما می توانید با این رفتار او خود را سازگار کنید اجازه دهید که کودکتان کنترل کردن احساساتش را یاد بگیرد، شما راهی پیدا می کنید که هر دوی شما از این تجربه ی او سود ببرید. و برای قضاوت رهگذران نگران نباشید، منتظر بمانید که خودشان با کودک کج خلقشان مواجه شوند و بدانند که آیا می توانند با آنها کنار بیایند یا نه؟

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: کودک و نوجوان

دوستی ها و روابط نوجوان با همسالان

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

روابط  فرزند نوجوان شما با دوستان و همسالان خود مهمترین مسئله در زندگی او هستند. تمام افراد نیاز دارند که احساس تعلق کرده و با دیگران ارتباط برقرار کنند و با افرادی که گرایش ها، علایق، و موقعیت های مشابهی دارند در تعامل و ارتباط باشند. افراد دوستانی را برمی‌گزینند که آنها را پذیرفته، به آنها علاقه نشان می دهند و دید مطلوبی نسبت به آنها داشته باشند. درحالی که بسیاری از خانواده ها سعی می کنند تا به نوجوان خود احساس غرور و اعتماد به نفس نسبت به ویژگی های خاص شخصیتی، سوابق، و توانایی های خود را القا کنند، اما معمولا همسالان او بیشتر احساسات، افکار، و کارهایی که با جستجوی نوجوان در جهت هویت فردی او در ارتباط باشند را می پذیرند. مسئله‌ی تاثیر همتایان، صرف نظر از مثبت و یا منفی بودن آن، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. چه خوشتان بیاید یا نه، معمولا برای فرزند شما دیدگاه ها و نظرات همتایان او، بیشتر از نظرات شما اهمیت دارند.

فشار مثبت همسالان- توانایی نوجوان در ایجاد روابط سالم دوستی و ارتباط با همسالان- به هویت فردی،  عزت نفس، و استقلال او بستگی دارد.

در بهترین حالت، فشار همسالان می تواند موجب تجهیز توان و انگیزه ی نوجوان شما برای موفقیت او شود، و او را تشویق کند تا خود را با رفتارهای سالم وفق دهد. همسالان می توانند الگوهایی مثبت برای نوجوان باشند. همسالان می توانند رفتارهای مناسب اجتماعی را برای نوجوان به نمایش بگذارند. گروه همسالان نوجوان معمولا به نا امیدی ها، کشمکش ها، و نگرانی های معمول دوره ی نوجوانی فرزند شما به خوبی توجه کرده، می پذیرند و آنها را درک می کنند.

فشار منفی همسالان

نیاز فرد به پذیرفته شدن و مورد تایید قرار گرفتن، و تعلق در سنین نوجوانی بسیار حیاتی می باشد. نوجوانانی که احساس تنهایی و انزوا می کنند، و یا احساس می کنند که توسط همسالان خود و یا خانواده طرد شده اند، احتمال این که برای پذیرش و بدست آوردن جایگاهی در یک گروه به رفتارهای پرخطر گرایش پیدا کنند، بیشتر است. در چنین موقعیت هایی، فشار همتایان می تواند توانایی استدلال و قضاوت نوجوان را تحت تاثیر قرار داده و به تمایل او برای دست زدن به رفتارهای پر خطر دامن زده، او را از خانواده و تاثیرات مثبت آن دور کرده و در دام اعمال پر خطر بیندازند.

برای مثال، کودکانی که دچار اختلال نقص توجه و بیش فعالی (ADHD) هستند، به واسطه ی شیوه های یادگیری متفاوت یا اختلال در یادگیری، معمولا توسط همسالان بدلیل رفتارهای نا هماهنگ با شرایط سنی، طرد می شوند، و بنابراین ممکن است به برقراری ارتباط با دیگر همسالانی که طرد شده و یا حتی قانون شکن هستند روی آورند.

دختران نوجوان هنگامی که به دنبال پذیرش همسالان، مورد تایید قرار گرفتن و عشق باشند، به صورت مکرر وارد روابط جنسی می شوند. یک اثر گذاری منفی و قوی می تواند نوجوان را حتی به انتخاب ها و رفتارهایی ترغیب کند که برخلاف ارزش ها و باورهای او هستند. برخی از نوجوانان حتی حاضر هستند  خطر تنبیه توسط والدین و از دست دادن اعتماد آنها، و یا حتی زندان را به جان بخرند، تنها برای آنکه بتوانند در گروه مانده و احساس کنند گروهی از دوستان دارند که  توسط آنها پذیرفته شده اند و می توانند هویت خود را با آنها تعریف کنند.

برخی اوقات نوجوان طرز لباس پوشیدن خود را تغییر می دهد، در دوستی های خود تجدید نظر می کند، ارزش هایی را رها کرده و ارزشهای جدیدی را می پذیرد، تنها برای آنکه با یک گروه و افرادی خاص مطابقت داشته باشد. برخی از نوجوانان دارای یک زندگی مخفی هستند که تحت تاثیر همسالان آنها به وجود آمده است. برخی از آنها – و از جمله آن گروه از نوجوانان که به نظر دارای رفتاری مناسب هستند و در مقابل بزرگ سالان نوجوانان موفقی هستند – هنگامی که با همسالان خود هستند رفتارهای منفی و حتی خطرناکی از آنها سر می زند.

زمانی که نوجوان تحت تاثیرهای منفی این گروه از همتایان خود هستند به مرور سمت مشکلاتی مانند قانون شکنی، استفاده از مواد مخدر، مشکلات مدرسه، رفتارهای مقابله جویانه، و عضویت در باندها سوق پیدا می کند.

اگر نوجوان شما با افرادی ارتباط برقرار کند که اقدام به مصرف مواد مخدر می کنند و یا دیگر رفتارهای خود-تخریبی را انجام می دهند، بنابراین احتمالا فرزند شما نیز به انجام این رفتارها گرایش پیدا خواهد کرد.

فرزند خود را به داشتن روابط سالم و مثبت تشویق کنید

تشویق روابط دوستانه میان نوجوانان امری مهم است. همه ی ما می خواهیم فرزندان ما با افرادی ارتباط برقرار کنند که تاثیرات مثبتی برروی آنها داشته باشند، و از افرادی که آنان را به انجام کارهای مضر، ویرانگر، یا غیر قانونی تشویق می کنند دوری کنند. والدین می توانند با نثار کردن عشق و محبت به نوجوان، صرف وقت برای او، تعیین حد و مرزها، و تشویق او برای داشتن استقلال فکری، روابط مثبت با همتایان را در نوجوان تقویت کنند. برخی از راه هایی که با آنها می توانید این حمایت را نشان دهید در زیر آمده است:

داشتن رابطه ای مثبت با نوجوان

زمانی که روابط والدین با نوجوان گرم و محبت آمیز، با احترام متقابل، و با ثبات و سرشار از عشق باشد، این رابطه شکوفا شده، اعتماد به نفس، سلامت روانی، معنویات، و مهارت های اجتماعی او افزایش خواهد یافت.

صادقانه به کارها و فعالیت های نوجوان علاقه نشان دهید

این کار به والدین اجازه می دهد تا دوستان فرزند نوجوان خود را بشناسند و بتوانند بر رفتارهای او نظارت داشته باشند، که برای دور نگه داشتن او از خطرات بسیار ضروری است. زمانی که رفتارهای ناسالم و منفی از او سر می زند، والدینی که برای فرزندان خود مقررات و حد و مرزهایی تعیین کرده و همچنین پیامد های نقض آنها را مشخص می کنند، اگر انها را به ارامی وادار به اجرای قوانین کنند می توانند انتظار انتقاد کمتری از سوی نوجوان خود داشته باشند. معمولا والدینی که همراه با فرزندان خود و با مشارکت آنها، حد ومرزها و انتظارات را مشخص  می کنند، متوجه می شوند که به مرور توانایی فرزندان آنها برای پایبندی به این انتظارات افزایش می یابد.

تشویق نوجوان به داشتن تفکری مستقل

با این کار، نوجوان نگرشی سالم درباره‌ی خود پیدا خواهد کرد و توانایی او برای مقاومت در برابر فشارهای منفی همسالان افزایش خواهد یافت.

زمانی که دوستان نوجوان مورد تایید والدین واقع نمی شوند

ممکن است از افرادی که دختر و یا پسر شما به عنوان دوست و یا گروه همتایان برگزیده اند، ناراضی باشید و مورد تایید شما نباشند. شما می توانید دلایل مختلفی برای عدم تایید این افراد داشته باشید مانند سوابق این افراد، گرایش های منفی آنها، یا مشاهده ی رفتارهای پرخطر و نامناسب (مانند مصرف الکل، مواد مخدر، فرار از مدرسه، خشونت، رفتارهای جنسی). برای شما چند راهکار پیشنهاد می شود:

سعی کنید دوستان فرزند خود را بشناسید.

اسم های آنها را یاد بگیرید، آنها را به خانه دعوت کنید تا بتوانید با آنها گفت و گو کنید و حرف های آنها را بشنوید، و با والدین آنها آشنا شوید.

به دوستان فرزند خود حمله نکنید.

به خاطر داشته باشید که انتقاد از فرزندتان بخاطر دوستانی که انتخاب کرده است نوعی تخریب شخصیت محسوب می شود.

  • به نوجوان کمک کنید تا تفاوت میان تصویر ( ابراز فرهنگ جوانی) و هویت (آنچه که هست) را درک کند.
  • ارتباط خود را با او حفظ کنید و سعی کنید دریابید که چرا این دوستان برای او مهم هستند.
  • بررسی کنید که آیا نگرانی شما در باره ی دوستان او واقعیت دارد.
  • اگر به این نتیجه رسیدید که نگرانی های شما درست بوده اند، در مورد رفتارها و انتخاب ها با نوجوان گفتگو کنید و نه دوستان او.
  • با حمایت از تصمیماتی که بر پایه ی اصول و باورها گرفته شده اند و نه بر اساس نظر و خواست دیگران، استقلال نوجوان را در تصمیم گیری های خود تقویت و تشویق کنید.
  • اجازه دهید نوجوان شما از نگرانی ها و احساسات شما آگاه شود.
  • با کمک به نوجوان برای فکر کردن پیش از هر اقدامی و بحث کردن در مورد پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت رفتارهای پرخطر، تفکر انعکاسی او را تقویت کنید.
  • به یاد داشته باشید که همه ی ما درس های با ارزش زندگی خود را از اشتباهات خود فرا گرفته ایم.

صرف نظر از هر نوع تاثیر فشار همسالان که فرزند نوجوان شما با آن روبرو شود، او باید بیاموزد که ارزش همسان شدن و همشکل شدن با گروه (پیوستن) را با اهمیت تصمیم گیری بر اساس اصول خود (استقلال) بسنجد و شما باید همواره اطمینان حاصل کنید که فرزند نوجوان شما می داند که عاشق او هستید و در خانه برای او به عنوان یک شخصیت ارزش قائل هستید.

مترجم: محمد آلاله

منبع: کودک و نوجوان

هشت راهنما برای والدین در رابطه با افسردگی نوجوانان

 

سنین نوجوانی دورانی بسیار آشفته است. نوجوانان در این دوره در پی کشف هویت خود می باشند، مستقل تر می شوند، نقش های مختلفی را امتحان می کنند، از لحاظ اجتماعی ریسک پذیرتر می شوند، و در پی امتحان مواد مخدر و الکل می باشند، و همه ی این موارد می تواند باعث  آسیب های عاطفی به نوجوان شود.

بنابراین تشخیص آشفتگی های معمول دوران و نوجوانی و افسردگی نوجوانی بسیار پیچیده می باشد.

بر طبق گفته دکتر جین برسین، مدیر اجرایی مرکز سلامت ذهنی جوانان در بیمارستان عمومی ماساچوست در بوستون: “برای والدین دشوار است که افسردگی نوجوانشان را تشخیص دهند، کودکان در این گروه سنی واکنش های عاطفی بالا و پایینی از خود بروز می دهند، نوجوانان در این دوره سنی بیشتر منزوی می شوند”. ولی افسردگی در نوجوانان می تواند باعث از بین رفتن نوجوان شود، این اتفاقات معمولا در اواخر دوره ی نوجوانی بین سنین 15 تا 19 سالگی بروز می کنند.

در اوایل دوره نوجوانی پسران و دختران علائم مشابهی از افسردگی را بروز می دهند. ولی پس از بلوغ، تمایل به افسردگی در دختران نسبت به پسران دوبرابر می شود، و این نسبت تا دوره ی بزرگسالی همچنان ادامه خواهد داشت. به همین دلیل دقیقا مشخص نیست، ولی به احتمال زیاد این مسئله می تواند ناشی از ترکیبی از آسیب پذیری ژنتیکی و یا عوامل هورمونی و اجتماعی باشد. دختران در این دوره نسبت به تغییر در روابط خود حساس تر می شوند، و همچنین برای داشتن اضطراب مستعدتر می شوند.

 

خبر خوب برای مادرها و پدرها این است که: “به خصوص برای دختران ارتباط گرم و صمیمی بین فرزند و والدین می تواند یک عامل حفاظتی برای نوجوان در برابر افسردگی باشد”.

در اینجا هشت تیپ شخصیتی نوجوان که مستعد افسردگی است برای والدین بیان می شود:

مشاهده‌ی تغییرات در نوجوان. تغییر در رفتار سرنخی است که  متوجه شویم که نوجوانمان چه احساسی دارد. امکان دارد نوجوان فعالیت هایش را متوقف کند و یا اینکه به صورت ناگهانی تغییرات عمده ی شخصیتی مانند ساکت تر شدن و یا غمگین تر شدن از خود نشان دهد. بر طبق گفته ی دکتر برسین حتی ممکن است بیشتر از غمگینی معمول یک نوجوان باشد و نوجوان تحریک پذیر شود.

دیگر علائم شامل فاصله گرفتن نوجوان و عدم تمرکز، تمایل کمتر به انجام فعالیت های معمول، و یا با استفاده از مواد مخدر به خود درمانی بپردازد. اگر شما این تغییرات را در موارد متعددی از زندگی نوجوانتان مشاهده کردید، این یک علامت خطر برای نوجوان شماست.

توجه به الگوها. اگر شما در الگوهای رفتاری نوجوانتان تغییراتی را مشاهده کردید، به حدی که متوجه شدید کودکتان شخصی متفاوت به نظر می رسد و این تغییرات در شرایط مختلف مانند خانه، مدرسه و یا با دوستانش مشاهده کردید این‌جا زمانی است که باید نگران شوید.

از بیرون از خانه اطلاعات کسب کنید. از دیگر کسانی که کودک شما را می شناسند  از- مربی ها، معلمان، دوستان و والدین دوستانش جوایای اطلاعات شوید- که متوجه شوید که آیا نوجوانتان در رابطه با آنها نیز تغییر شخصیت داده است زیرا نوجوانان امکان دارد به شخص دیگری جدای از والدینشان اعتماد داشته باشند و مسائلشان را با او در میان بگذارند.

علاوه بر این با در نظر گرفتن عوامل استرس زای زندگی مانند از دست دادن اعضای خانواده، یا یک شخص نزدیک، بیماری، از دست دادن شغل، و یا طلاق ممکن باعث ناراحتی و افسردگی نوجوانتان شود.

با کودکتان صحبت کنید. چقدر با کودک و نوجوانتان در مورد کارها و احساساتش صحبت می کنید. با اطمینان از نوجوانتان سوالهای اساسی بپرسید ولی از سوال پیچ کردن نوجوانتان پرهیز کنید. این صحبت ها را زمانی که در حال رانندگی با نوجوانتان هستید یا در حال صرف شام و یا در حال تماشای تلویزیون مطرح کنید. اجازه دهید که نوجوان صحبت کند و به پاسخ هایش گوش دهید، و آنها را مطمئن سازید که به حرف هایشان گوش می دهید و آنها را درک می کنید.

سر صحبت را باز کنید. اتفاقاتی را که از نوجوانتان مشاهده کردید با او در میان بگذارید. «من متوجه شدم که خوب نمی خوابی» یا « من متوجه شدم که تو زیاد با دوستات بیرون نمی ری و خودتو تو اتاق حبس کردی». پس از ارائه این مسائل به نوجوانتان، بگویید: «اگر دوست داری می تونیم در این رابطه صحبت کنیم»، یا اینکه می توانید داستانی از دوره ی نوجوانی خودتان را برای نوجوانتان تعریف کنید.

اگر در ابتدا نوجوانتان با شما همکاری نکرد ناامید نشوید و دست بر ندارید، زیرا ممکن است باز کردن مسائل احساسی شان برای آنها راحت نباشد، و یا اینکه آنها از مطرح کردن مشکلشان خجالت بکشند.

مطرح کردن مشکل نوجوان با یک شخص متخصص. اگر نوجوان شما شروع به صحبت کردن در مورد افسردگی اش کند و به اینکه چه دردی را متحمل می شود را برای شما مطرح کند، کودک شما متوجه می شود که شما به صورت جدی احساسات او را درک می کنید ولی اگر نوجوانتان پیشنهاد شما را رد کند امکان دارد که از صحبت کردن در مورد احساساتش با شما راحت نباشد، در این صورت شما به سراغ یک متخصص بروید و با او در این رابطه مشورت کنید زیرا شما به کودکتان اهمیت می دهید.

بر طبق گفته ی برسین والدین باید انتظار مقاومت نوجوانشان را در رابطه با این ایده داشته باشند.

والدین هم چنین باید از وجود سیستم حمایتی در اظراف خود مطمئن باشند تا بتوانند طرد یا خشم نوجوان افسرده خود را تحمل کنند.

از پرسیدن در مورد افکار خودکشی از نوجوانتان وحشت نداشته باشید.  بر طبق گفته ی برسین «مهم است که والدین نسبت به این موضوع اهمیت بیشتری قائل شوند، و مطرح کردن این مسئله باعث افزایش اقدام به خودکشی نخواهد شد» اگر نوجوانتان در مورد خودکشی، یا آسیب رساندن به خودش صحبت می کند، و اینکه می گوید بهتر است که بمیرد، بلافاصله آن را جدی بگیرید و در پی کمک گرفتن باشید.

سنجش موقعیت.اگر افسردگی نوجوان شما شدید است، یا به نظر برسد که سوء مصرف مواد دارد یا قصد اقدام به خودکشی دارد، وظیفه ی والدین این است که موقعیت راجدی گرفته و از یک متخصص سلامت روان وقت بگیرد.

منبع: کودک و نوجوان

پنج عادت روانی که توانایی تفکر شما را محدود می کنند

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
مغز ما شبیه یک پردازشگر کامپیوتر است: مغز توانایی پردازش و منابع ذهنی محدودی دارد. هر فعالیت ذهنی (و یا وضعیت احساسی) فشرده که میزان زیادی از توانایی ها و فضای ذهنی ما را به خود مشغول می کند، برروی توانایی ما برای تمرکز، حل مسئله، خلاقیت، یا استفاده از دیگر توانایی های شناختی تاثیر گذاشته و در نتیجه عمکرد IQ مانیز موقتا کاهش می یابد.

برای نمایش این اصل مهم، سعی کنید در حالت راه رفتن از عدد 1000، 7شماره 7شماره به پایین بشمارید، (1000، 993، 986، …). پس از اینکه اندکی به شمارش ادامه دهید، از راه رفتن باز خواهید ایستاد. اما چرا؟ مغز شما مجبور است آنقدر برای انجام این محاسبات ریاضی سخت کار کند که منابع و ظرفیت کافی برای دستور دادن به پاهای شما برای گام برداشتن باقی نمی ماند.

بیشتر فعالیت های معمول، تاثیر زیادی برروی توانایی ما برای کار کردن یا مطالعه ندارند. بیشتر ما می توانیم تکالیف خانه را هم زمان با گوش دادن به موسیقی انجام دهیم یا ممکن است هنگام غذا خوردن کاملا غرق در مطالعه شویم.

با این حال، برخی از عادت های روان شناختی، آنقدر منابع ذهنی ما را صرف خود می کنند که می توانند موجب کاهش ظرفیت های شناختی مغز ما شوند. تعداد اندکی از مردم از تاثیرات بسیار قابل توجه این عادت های روانی آگاه هستند، بنابراین شانس کمی برای خلاصی از آنها دارند، و این موضوع می تواند به شکلی جدی توانایی فرد را در به کار گیری تمام ظرفیت های ذهنی خود برای انجام کارها تحت تاثیر قرار می دهد.

 

5 عادت روانی شایع که موجب اختلال در عملکردهای ذهنی می شوند

1- فکر کردن بیش از حد به مسایل منفی

اینکه در ذهن خود اتفاقات ناراحت کننده و نا امید کننده یا اضطراب آور را بارها و بارها مرور کنیم، بخصوص زمانی که به صورت عادت وار و مکرر این کار را انجام می دهیم، می تواند ذهن ما را مملو از افکار یا احساسات کند، و این افکار و احساسات میزان زیادی از منابع ذهنی ما را اشغال خواهند کرد. به علاوه ماندن برروی افکار منفی (که به عنوان نشخوار فکری نیز شناخته می شود) می تواند کارکردهای شناختی ما را نیز تحت تاثیر قرار داده و سلامت عاطفی و حتی جسمی ما را تهدید کند.

2- احساس گناه

همه ی ما گاهی اوقات احساس گناه را تجربه می کنیم. زمانی که مرتکب کار اشتباهی می شویم عذر خواهی می کنیم و برای رفع مشکل احساس گناه خود کاری انجام می دهیم. اما زمانی که برای احساس گناه کاری صورت نگیرد و این احساس گناه مداوما در ذهن تداعی می شود، می تواند به عاملی بسیار بزرگ برای حواس پرتی شناختی تبدیل شود که کارکرد های شناختی را با مشکل جدی روبرو می سازد. راه حل این مشکل دور کردن و فراموشی احساس گناه تا جای ممکن است.

3- شکایت وگلایه های بیهوده

بیشتر افراد بجای مطرح کردن مشکلات و ناراحتی های خود با کسانی که ممکن است بتوانند به آنها کمک کنند ترجیح می دهند ناراحتی های خود را با دوستان خود درمیان بگذارند. مشکل اینجاست که، هر بار که اقدام به گفتن این مشکلات می کنیم، بیشتر احساس ناراحتی و آزردگی و خشم می کنیم. خشم و ناامیدی میزان زیادی از توان پردازش مغز ما را به خود اختصاص می دهند و شکایت های بیهوده را تبدیل به عادت برای اتلاف توان مغز ما می کند.

4- پرداختن زیاد به احساس عدم پذیرش

طردشدگی و یا عدم پذیرش رنجی عاطفی را موجب می شود که تاثیر قابل توجهی بر روی  روحیه ما و همچنین کارکردهای شناختی ما دارد. بعلاوه می تواند موجب شود تا به انتقاد از خود بپردازیم، عادتی که موجب می شود به میزان بیشتر به عزت نفس خود صدمه وارد کرده، و باعث شویم تا ناراحتی های عاطفی ما برای مدت بیشتری ادامه پیدا کنند و در نتیجه توانایی های شناختی ما نیز بیشتر آسیب ببینند.

5- نگرانی

بسیاری از افراد نگرانی را مضر نمی دانند. ممکن است با لبخندی مصنوعی بگوییم”چیزی خاصی نیست، فقط کمی نگرانم”. اما نگرانی یک وضعیت روحی ناراحت کننده و ناخوش آیند را به وجود می آورد، و می تواند به شدت موجب حواس پرتی شود. زمانی که در باره ی موضوعی نگران هستیم، عامل نگرانی بر دیگر جریان های فکری ذهن ارجحیت پیدا می کند و آنها را از اولویت و کانون توجه ما خارج می سازد. خوشبجتانه، حل مشکل نگرانی (با فکر کردن و یافتن راه حل های احتمالی) در مقایسه با اضطراب ساده تر است.

منبع: کانون مشاوران ایران