یک مطالعه جدید از دانشگاه اوپسالا نشان می دهد که در مقایسه با کارگران غیر شیفتی، کارگران شیفتی نیاز به زمان بیشتری برای تکمیل یک آزمون دارند، که غالبا توسط پزشکان برای غربالگری اختلال شناختی مورد استفاده قرار می گیرد. با این حال، کسانی که بیش از پنج سال کار شیفتی را ترک کرده بودند، آزمون را به خوبی افراد شیفتی پر کردند.
با استفاده از داده ها از حدود 7000 افراد شرکت کننده در مطالعه کوهورت سوئد، محققان دانشگاه اوپسالا و دانشگاه مالمو به دنبال بررسی این مورد بودند که آیا تاریخچه ای از کار شیفتی با عملکرد ضعیف مرتبط است. آزمونی که مورد استفاده قرار گرفت “trial making test” بوده است، که شامل دو بخش می باشد.در قسمت Aشرکت کنندگاه باید حلقه هایی با شماره های 1 تا 25 در یک ترتیب صعودی به یکدیگر وصل می کردند.در بخش B، شرکت کنندگان باید در یک ترتیب صعودی اعداد و حروف را جیاگزین کنند. نشان داده شده است زمان برای تکمیل این آزمایش با افزایش سن، افزایش می یابد.
کریستین بندیکت، استادیار در گروه علوم اعصاب در دانشگاه اوپسالا و نویسنده مسئول این مطالعه این نکته را تاکید کرده است.:”نتایج ما نشان می دهد که کار شیفتی به عملکرد ضعیف تر در آزمونی مرتبط است که غالبا برای بررسی اختلال شناختی در انسان مورد استفاده قرار می گیرد”.
بندیکت می گوید:”عملکرد ضعیف تر تنها در کارگرانی وجود دارد که در حال حاضر به صورت شیفتی کار می کنند و یا کسانی هستند که در طول 5سال گذشته شیفت کار می کردند. در مقابل، تفاوتی بین کارگران غیر شیفتی و کسانی که بیش از 5 سال پیش کار شیفتی را ترک کرده بودند مشاهده نشد. دومی نشان می دهد که حداقل 5 سال برای کارگران شیفت برای بازیابی عملکرد مغز نیاز است که مربوط به عملکرد در این آزمون می باشد”.
منبع:
Olga E. Titova, Eva Lindberg, Sölve Elmståhl, Lars Lind, Helgi B. Schiöth, Christian Benedict. Associationbetween shift work history and performance on the trail making test in middleagedand elderlyhumans: the EpiHealth study. Neurobiology of Aging, 2016; DOI: 0.1016/j.neurobiolaging.2016.05.007
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2016/08/salamdr_57551759da1bf.jpeg233347مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2016-08-13 20:23:322019-07-16 19:33:36چگونه کار شیفتی بر عملکرد شناختی تاثیر می گذارد
کودکان یک مخرن ذخیره داخلی (درایو) برای اکتشاف دارند. فرزندانتان را به مشاهده ی جهان و شگفت زدگی و تعجب برای هرچیزی که درآن است تشویق کنید. ماریا مونتسوری معتقد بود که همه ی بچه ها مانند “دانشمندان کوچک” رفتار میکنند، به طوری که آنها مشتاق مشاهده و ساختن اکتشافات “چه چیزی می شود اگر” در مورد جهانشان هستند. نوزادان و کوکان نوپا محیط را تست می کنند تا مشاهده کنند چه اتفاقی می افتد زمانی که بطور مثال یک اسباب بازی را از بالای صندلی بلند خود رها میکنند یا در حمامشان با آب بازی میکنند.این درایو مربوط به اکتشاف همچنان با رشد آنها توسعه پیدا می کند و آنها در چیزهایی که برایش تلاش میکنند مخاطره پذیرتر می شوند، از ساختن گل و لای به هم ریخته در باغ تا ایجاد یک پرورشگاه کرم در اتاق نشیمن.
کودکان با تصورات حیرت آور و تمایلات شدید برای کشف جهان متولد می شوند. تشویق این مورد در کودکتان – به او درکشف زیبایی ها و شگفتی های تمام چیزهای اطرافش کمک می کند.
دیدگاه کودک نسبت به جهان
به یاد داشته باشید که جهان کودکان شما بسته تر و کوچک تر از زمین است. دیدن جهان از نقطه نظر او می تواند به شما کمک کند تا حس شگفتی یک کودک خردسال را کشف کنید. سرعت آهسته ی حرکت جهان او را به خاطر داشته باشید.راهنمایی کردن کودکتان را ادامه دهید و آماده ی توقف و بررسی هر آنچه که توجه او را جلب می کند باشید- برای مثال یک پینه دوز یا یک گل: زمانی که او اتلاف وقت می کند ناشکیبا نباشید- با سرعت او سازگار شوید.
بهترین روش برای یادگیری کودکان کارکردن با اشیا است نه حرف زدن در مورد آن ها. این امر مخصوصا وقتی که آن ها جوان (خردسال) هستند مناسب است اما این امر همچنین برای کودکان بزرگ تر و حتی بزرگسالان هم کاربردی است. وقتی بچه ها جوان (خردسال) هستند نه تنها چیزهایی را یاد می گیرند بلکه یاد می گیرند که چگونه یاد بگیرند.هیچ کتابی با استفاده از کلمات و تصاویر برای توصیف جهانی که پیرامون یک جوی کوچک یا زیر یک کنده ی پوسیده وجود دارد، نمی تواند جایگزین ارزش وقت گذاشتن برای مطالعه ی دقیق چیزهای واقعی شود. کتاب ها و دیگر مواد به کودکان کمک می کنند تا قدرت درک و تجربه را با هم در ذهنشان ایجاد کنند، اما اساس باید بر مبنای مشاهده ی مستقیم و تجربه ی دستکاری کردن گذاشته شود.
جهان بیرون از خانه
کودکان دوست دارند آزاد باشند، در اطراف بچرخند، از درخت بالا روند،انواع توت ها را بچینند، و مخروط های کاج ها را جمع آوری کنند.آنها از کمک به مراقبت از باغ خانواده و تغذیه حیوانات کوچک مثل اردک، خرگوش و مرغ لذت می برند.آن ها خاطرات مادام العمر خود را از روزهایی که صرف پیاده روی با پدر و مادر خود در جنگل، بازی در یک نهر و راه رفتن در امتداد ساحل به دنبال یافتن صدف حلزون می کنند، تشکیل می دهند.شما احتمالا زندگی آزاد فرزندتان را با بیرون بردن او برای گشت و گذار و کمی پرسه زدن با او یا گرفتن او درپشت کولتان آغاز می کنید.
زمانی را برای معرفی او به جهان خودتان اختصاص دهید. حتی نوزادان بسیار کوچک هم جذب مناظر و صداهای بیرونی می شوند-عبور ابرها بالای سر، چشم انداز و بوی گل در باغ، باد و صدای خش خش برگ درختان. همه ی اینها تاثیر قوی و ماندگاری بر جای می گذارند. اینکه آیا تابستان، پاییز، بهار یا تابستان است، هرفصلی زیبایی های مخصوص به خودش را دارد، به چیزهای کوچک اشاره می کنند: یک گل کوچک بیرون آمده از دل برف، یک صدف حلزون زیبا، یک برگ زیبا و کامل. همان گونه که بچه شما بزرگ تر می شود،همانطور که شما درحال راه رفتن هستید شروع کنید به اشاره کردن به چیزهای اشنا در اطراف خود: “نگاه کن اینجا خانه ی مادربزرگ است! گل هایی که او بیرون از خانه اش پرورش میدهد چقدر دوست داشتنی هستند!” یا “خدای من، تو می توانی لانه هایی که پرنده ها در درخت ساخته اند را ببینی؟ آنها بعضی روزها تخم می گذارند، و سپس پرندگان کوچکی آن بالا خواهند داشت” .در زمستان وقتی شما ردپای حیوانات را در برف تازه می بینید می پرسید”چه کسی در اینجا راه رفته است؟”
ناظران سیاره
ایده ی دیگر مونتسوری این است که کودکان ناظران زمین هستند و باید یاد بگیرند از مکانهای دور دستی مانندجنگل های انبوه، پوشش های یخ، همچنین طبیعت درون شهر و حومه محافظت کنند و آنها را برای آینده حفظ کنند. به فرزندانتان آموزش دهید که به زندگی احترام بگذارند. درکل، ما همه بخشی از شبکه زندگی و وابسته به تعادل ظریف درون این جهان طبیعت، برای وجود خودمان هستیم. به عنوان مثال، بچه ها اغلب یاد می گیرند که به زمین به عنوان”خاک کثیف” فکر کنند، اصطلاحی که در بسیاری از مردم چیزی تند و زنننده را تداعی می کند.
به بچه ها آموزش دهید که به خاک غنی و به تمام حیاتی که آن (خاک) به سیاره ما می بخشد احترام بگذارند، به ضرورت مواظبت ازتمام موجودات زنده تاکید کنید. به فرزندتان آموزش دهید که برگ و گل ها را بی هدف نچیند و سپس آنها را به اطراف پرتاب نکند،و فقط آنها را برای یک هدف خوب جمع آوری کند. این خوب است که گاهی اوقات گلهای وحشی را جمع آوری کنید، سپس آنها را خشک یا پرس کنید یا آنها را در گلدان آب قرار دهید تا برای مدت زمانی که امکانش هست حفظ شوند.اما هرگز در چیدن هر گل وگیاهی زیاده روی نکنید. به فرزندتان آموزش دهید که به آرامی بر روی زمین راه رود و تنها به این فکر کند که به چه چیزی نیاز دارد. به فرزند خود یاد دهید که از جنگل ها و مراتع لذت ببرد و چیزی را آنجا رها نکند (زباله نریزد).
به او آموزش دهید که هرگز به بستر نرو اگر دیدی که زباله ای بر روی زمین افتاده است، آن را بردار و نگه دار تا زمانی که بتوانی دورش بیاندازی. این امر به ویژه در مورد بطری ها، شیشه های شکسته، قوطی ها و کیسه های پلاستیکی که نه تنها ناخوشایند هستند بلکه همچنین می توانند به حیوانات هم آسیب برسانند صدق می کند. قوطی ها و شیشه های شکسته را با احتیاط جمع آوری کنید، شما ممکن است که یک کیسه ی پارچه ای قدیمی را بر روی شانه تان حمل کنید، همان طور که فرزندتان بزرگ تر می شود به او یک کیسه بدهید تا او هم زباله ها را جمع آوری کند.
بچه ها دوست دارند کار کنند و بازی کنند.
بچه های کوچک می خواهند که بخشی از جهان شما باشند. برای آنها کاری هرچند کوچک به اندازه ی بازی کردن جالب و لذت بخش است، اگر شانس انجام آن را بدست بیاورند. بهترین روش برای تشویق فرزندتان برای تلاش در راه مهارت های جدید این است که به آرامی و با دقت و با روشی ساده به او شرح دهید که بتواند بفهمد. سپس به او فرصت و اجازه تمرین کردن و اشتباه کردن، و اصلاح اشتباهاتش را بدهید. سعی کنید به جهان از دید کودکتان نگاه کنید. با مشخص کردن مرزهای روشن و دستورالعمل های دقیق، شما می توانید به او اجازه دهید که یاد بگیرد چطور کارها را برای خودش انجام دهد و به او عزت نفس و اعتماد به نفس دهید که مستقل شده است.
موضوع اندازه اشیا: درگام اول به دنبال ابزار و ظروفی باشید که اندازه ی مناسبی برای فرزندتان دارد. بسیاری از کارهای کودکان خردسال می تواند بسیار راحت انجام شود اگر آنها تجهیزات ساخته شده در اندازه ای که برای سن آنها مناسب است را در اختیار داشته باشند. بسیاری از والدین می توانند مسواک سایز کودک را پیدا کنند، اما همچنین فنجان ها، بشقاب ها، چنگال ها، قاشق ها، آب پاش ها، برس ها و شانه ها و حتی خمیر دندان سایز کودک هم وجود دارد.
اشیای واقعی_ بچه ها به راحتی می توانند چیزهای سرد را هم بزنند، سبزیجات را بشویند، و یا یاد بگیرند که چگونه میز را بچینند. بچه ها همیشه نمی خواهند که کارهایی که ما انجام می دهیم را انجام دهند و پیشنهاد ما این نیست که کودک خردسال را مجبور کنید ظرف هارا بشوید زمانی که او واقعا می خواهد بازی کند. کارد و چنگال سایز کودک بخرید.طرح کلی هر قطعه نشان می دهد کودک شما چگونه میز را می چیند و بشقاب و فنجان را کجا قرار می دهد. اما وقتی بچه ها درخواست میکنند و نشان می دهند که می خواهند کمک کنند،آماده باشید که چگونگی انجامش را به آنها نشان دهید، و اگر شمازمانی را برای سازماندهی آشپزخانه تان و فراهم کردن یک میز کار کوچک بگذارید و برخی از وسایل اساسی سایز کودک هم وجود داشته باشد، آنها بیشتر تمایل می یابند که درخواست کنند،کمک کنند و دوباره و دوباره برگردند.
گام به گام_ بسیاری از کارهایی که ما در طول روز انجام می دهیم شامل چندین مهارت مختلف است که هرکدام از ما در طول راه آنها را فراگرفته است. با شکستن کارها به مراحل کوچک شما می توانید به فرزندتان کمک کنید که در یک زمان کوتاه در هر سطحی از دشواری ماهر و استاد شود. این روش را وقتی می خواهید به فرزندتان آموزش دهید که چگونه جوراب تمیز را در بین لباس های شسته مرتب کند یا گل ها را درگلدان قرار دهد استفاده کنید. در هرمرحله به این فکر کنید که چگونه می توانید آن مرحله را برای ادامه مسیر ساده تر کنید.هرمرحله را همان طور که دارید درعمل نشان می دهید تنها با کلمات محدودی توضیح دهید، بنابراین فرزند شما بجای تمرکز روی آنچه که می گویید روی آنچه که انجام می دهید تمرکز می کند.
سپس به کودکتان اجازه دهید تمرین کند تا شایستگی لازم برای هر مرحله را بدست آورد. یادگیری دوچرخه سواری قیاس خوبی است.هنگاهی که کودکان آماده به کار هستند (تازه کار هستند)،والدین اغلب به آنها یک سه چرخه می دهند و به انها اجازه می دهند که یاد بگیرند که چطورسوار و پیاده شوند،چگونه به آن جهت دهند و چگونه با پدال ها کار کنند.با اینکه سه چرخه ها امن هستند اما آنها معمولا ترمز ندارند و ما باید مراقب باشیم که در چه جاهایی به فرزندانمان اجازه می دهیم آن ها رابرانند. سرانجام زمانی می رسد که کودکان درخواست “دوچرخه بچگانه بزرگ” را میکنند. والدین دوچرخه ای را انتخاب می کنند که اندازه ی آن برای کودکشان مناسب است که این امر با آموزش چرخ زدن همراه می شود.
چرخ های کمکی به نگه داشتن این دوچرخه بسیار بزرگ تر در حالت ایستاده کمک می کنند و به کودک شما اجازه می دهند که از پدال، فرمان و ترمز استفاده کند.به تدریج آنها اعتماد به نفس بیشتر و بیشتری می گیرند تا اینکه از ما درخواست می کنند که چرخ های کمکی را حذف کنیم. قبل از اینکه شما متوجه شوید، آنها تمام انرژی خود را در اطراف دوچرخه شان صرف می کنند و شما دائما باید به آنها یادآور شوید که کلاه ایمنیشان را بپوشند! مرحله به مرحله ، این فرآیند تسلط بر همه ی مهارت ها به وسیله ی برنامه ریزی دقیق و آموزش بردباری و حمایت از سوی پدر و مادرآسان تر می شود. همانطور که فرزند شما رشد میکند و بزرگ می شود چنین درس هایی ادامه پیدا میکنند.
فرآیند آموزش رانندگی نوجوانان یک مثال خوبی از مهارت های زندگی روزمره است که فرزند شما درحالی که تقریبا رشد کرده است آن را فرا می گیرد. تمایل داشتن به چگونگی رو به رو شدن با اختلافاتی که با دوستان به وجود می آید، مدیریت پس انداز،و برنامه ریزی یک دارودسته کوچک، مثال های دیگری هستند.شاید یکی از دشوارترین چیزهایی که باید به عنوان یک پدر و مادر انجام داد زمانی باشد که ما مهارتهای جدید را به فرزندمان آموزش داده ایم و بنابراین به آنها اجازه می دهیم که به عنوان بخشی از زندگی روزمره شان تمرین این وظایف را بدون هیچ دخالتی انجام دهند. ما هرگز به فکرمان هم خطور نمی کند که کودکی که دوچرخه سواری را یادگرفته است دوباره به آموزش چرخ زدن برگردد،اما چگونه است که یک کودک را در مورد پوشیدن کت یا کفش هایش محدود میکنیم ودر تنگنا قرار می دهیم درصورتی که او مدتهاست که میتواند ان ها را بدون کمک ما بپوشد؟
حس نظم_ یک عنصراصلی در آموزش مهارت های روزمره به کودکانتان این است که همه چیز را مرتب و منظم نگه دارند. در دوره ی حساس حیاتیشان برای نظم،جهان آنها نیاز به سازماندهی درست دارد. اگر آنها آموزش دیده باشند که جای هرچیزی کجاست و چگونه وقتی کارشان با وسایل تمام شد آنها را سرجایشان برگردانند، آنها این حس نظم را درونی می کنند و درتمام باقی زندگی این حس همراه آنهاست. به کودکانتان آموزش دهید که دریک زمان تنها یک اسباب بازی یا یک کتاب را از قفسه بردارند و وقتی کارشان تمام شد آنها را به همان جای اولش برگردانند. بسیاری از ما را می توان بی هرج و مرج دانست بدین صورت که اگر ما وسایل را همه جا رها کنیم و جا بگذاریم این بی هرج و مرجی به سرعت در کل خانه گسترش می یابد.
کودکان بخصوص دراین مورد حساس هستند. درحالی که آنها استاد ایجاد آلودگی هستند،؛ تمیز کردن بعد از آن را بسیار مشکل می دانند. مهم ترین نظریه این است که هرچه شما جلوتر می روید تمیزتر می شوید. درحالی که برخی از کودکان ممکن است با یک “ژن شسته رفته” متولد شده باشند، بچه ها می توانند از همان شروع، بدون محدود شدن خلاقیتشان و محروم شدن از زمان های سرگرم کننده بازی، کار و بازی را به شیوه ای منظم و مرتب یاد بگیرند. رمز این کار این است که برای ایجاد یک قانون زمینی و تدریجی اما قاطعانه، به فرزندانتان آموزش دهید که همانطور که آنها ممکن است هر چیزی را برای کار یا بازی از قفسه، برای مدت زمانی که می خواهند انتخاب می کنند، باید وقتی کارشان تمام شد آن را سرجایش برگردانند و امکان ندارد چیزی به تازگی گم شود مگر اینکه اخیرا دور انداخته شده باشد.
بعضی از اسباب بازی ها وقتی که با هم استفاده می شوند بهتر است، مثل مجموعه بلوک های ساختمان سازی یا یک مجموعه از ماشین های اسباب بازی. در این مثال ها همه ی شما نیاز دارید که دو اسباب بازی را در یک مجموعه ترکیب کنید. بچه ها به سادگی می توانند قوانین خاص و ایده هایی در مورد همتا سازی ماشین های اسباب بازی یا بلوک ها یاد بگیرند واین بهتر می شود وقتی که هم زمان با آنها بازی هم می کنند.مسئله ی اصلی این است که قبل از اینکه کودک خود را به پروژه بعدی هدایت کنید،همه ی ماشین های اسباب بازی و بلوک ها به قفسه برگردند.
برچسب های تصویری- به منظور کمک به فرزندتان برای اینکه هر چیزی را به جای مناسب خودش برگرداند، بر روی سطل های اسباب بازی عکس ها استفاده کنید. شما همچنین می توانید در هر قفسه عکسی قرار دهید که نشان دهد چطور و در کجا همه ی اسباب بازی ها،بازی ها،کتاب ها و دیگر موارد باید گذاشته شوند. این به بچه ها اجازه می دهد که هر زمان که وسایل را از قفسه به منظور بازی،کار،غبارگیری،تمییز کردن،یا بازرسی آنها برای آسیب بر میدارند از عکس ها برای کنترل خطا استفاده کنند.
چیدمان کاربردی_ قفسه های پایینی اتاق خوابش و همینطور در اتاق های پیرامونی منزل که شما و خانواده تمایل به صرف زمان در آنجا دارید را برای نگه داری کتاب ها،اسباب بازی ها و بازی های کودکتان در نظر بگیرید. راه هایی برای جلوگیری از این ور و آن ور رفتن اسباب بازی ها و دیگر قطعات پیدا کنید. که معمولا این شامل استفاده از نوعی ظرف به اندازه کافی بزرگ برای نگه داری تمام قطعات و به اندازه ی کافی محکم که با استفاده کردن از هم جدا نمی شود و نمیشکند، می شود. بسته به ماهیت یک اسباب بازی خاص، یک ظرف سنگین پلاستیکی، یک سبد محکم، یک جعبه چوبی محکم، یک شیشه ی بزرگ و یا یک کاسه گزینه های خوبی هستند.
تعریف مناطق بازی/کار_ شما احتمالا نمی خواهید که کودکتان با انگشت روی فرش وسط اتاق نشیمنتان نقاشی کند. شما قطعا نقاشی کشیدن او بر روی دیوار را هم نمی خواهید. در مورد هر اسباب بازی و فعالیتی که شما امکان دسترسی به آن را به فرزندتان می دهید فکر کنید، و جاهایی که هرکدام از اسباب بازی ها با خیال راحت می توانند استفاده شوند، بدون اینکه کثیف کاری صورت بگیرد و یا تمییز کردنش برای فرزندتان دشوار باشد را مشخص کنید.
بعضی از فعالیت ها باید در آشپزخانه و یا در یک اتاق با کف کاشی شده انجام شوند چرا که تمییز کردن مواد غدایی یا رنگ ریخته شده در آنجا آسان تر است.بعضی فعالیت ها ممکن است برای استفاده در اتاق خانواده مناسب باشند، اما نه جایی که افراد در حین رفت و آمدشان روی کودکان پا بگذارند.به همین منوال برخی از فعالیت ها مخصوص فضای باز هستند، و نیاز دارند که در حیاط انجام شوند مثل نجاری یا پرتاپ توپ. برنامه ی خود را طرح کنید و سپس به جای تنبیه یا انتقاد کردن به خاطر اشتباهات کودکتان به او آموزش دهید که چطور کارها را به درستی انجام دهد.
اگر کودکتان را درحال بازی با یک اسباب بازی در مکانی اشتباه یافتید، او را راهنمایی کنید تا به مکانی که متعلق به این فعالیت است برود. اگر یک کثیف کاری انجام شده است، طبیعی و قابل توجیه است، اینکه از او انتظار داشته باشید آنجا را تمییز کند یا حداقل در تمییز کردن آنجا کمک کند، بستگی به سن کودکتان دارد.این امر اغلب در مورد کودکان نوپا کاربرد خوبی ندارد. در مورد آن ها پیشگیری تنها دفاع است!به آنها اجازه ندهید که به چیزهایی که نباید استفاده کنند دسترسی داشته باشند، بعضی از وسایل برای کار یا بازی روی مبل مناسب هستند، بعضی ها بهترین استفاده را روی یک میز دارند. با این وجود بسیاری از فعالیت های کودکان لذت بردن از چیزهایی است که به راحت ترین شکل روی زمین پیدا می کنند.
به کودکان خود فرشهایی کوچک یا تشکچه هایی برای مشخص کردن مناطق کار/بازیشان بدهید.اسباب بازی ها و پازل ها معمولا در سرتاسر همه ی اتاق ها پخش می شوند اگر شما در جمع آوری آنها به کودکان کمک نکنید. یک حصیر یا تشکچه ی کوچک پهن شده در کف زمین، یک منطقه ی عالی برای کار/بازی بر روی زمین را مشخص میکند. برای پروژه های بزرگ تری مثل یک شهر بزرگ ساخته شده از بلوک ها، کودک شما می تواند از دوتا تشکچه با هم استفاده کند. به کودکان خود آموزش دهید که برای قرار دادن تشکچه در یک سبد بزرگ چطور تشکچه خود را باز کنند و ببندند. در مورد اینکه کودک شما چطور می تواند با خیالت راحت و با دقت هر اسباب بازی یا وسیله را از قفس بردارد در جایی که قرار است کار یا بازی کند ،فکر کنید.
اغلب، بهترین راه این است که یک اسباب بازی از ظرف خودش برداشته شود. بعضی از اسباب بازی ها، بازی ها و وسایل به راحتی توسط کودکان حمل می شوند، مثل یک عروسک. دیگر وسایل از جمله بسیاری از قطعات، گاهی اوقات برای حمل توسط کودکان بسار سنگین هستند. دراین موارد، سینی های(جعبه های طبقه ای) کوچکی که کودک شما بتواند برای حمل قطعات موردنیاز به منظور کار با آنها در هنگام سفر استفاده کند، فراهم کنید. به خاطر داشته باشید که کودکان به صورت خودکار و بدون اینکه به آنها بفهمانید، نمی دانند که چطور محتویات داخل سینی را حمل کنند، بنابراین لازم است به آنها نشان دهید و اجازه دهید که دراین باره تمرین کنند. سبدهای کوچک ممکن است برای کودکی که استفاده از سینی برایش دشوار است، راحت تر باشد.
به فرزند خود مراقبت از اسباب بازی و دیگر وسایلش را آموزش دهید. وقتی او چیزی را شکست به جای تنبیه کردنش و یا بجای اینکه به سادگی یک اسباب بازی جایگزین برایش بخرید، وقت بگذارید تا به او نشان دهید که چطور از وسایل به درستی استفاده کند. وقتی یک اسباب بازی، بازی، یا چیز دیگری شکسته شد، ببینید که اگر قابل تعمیر است،از آن به عنوان یک فرآیند برای درس دادن به خودش استفاده کنید.فرزندتان را تشویق کنید تا به شما کمک کند که وسایل را تعمیر کنید،و به او آموزش دهید که چطور خودش به راحتی تعمیر وسایل را انجام دهد.
نشان دهید که چطور شما شخصا مواظب خانه و خانواده خود هستید، و فرزند خود را به انجام کارها به همین ترتیب و به صورت روزانه تشویق کنید. توجهشان را به جزئیات کوچک جلب کنید، مثل کنار هم چیدن تکه های دور ریخته شده کاغذ،مهره یا دیگر زباله های کف زمین.
اسباب بازی های زیبا_بچه ها به مواد طبیعی زیبا مثل چوب، نقره و فلز واکنش نشان می دهند. اسباب بازی ها، وسایل و دیگر اقلامی که کودک شما استفاده می کند را براساس سایز مناسب آن ها، سهولت حمل و نقل و زیبایی انتخاب کنید.هنگامی که شما سینی، کوزه و ظروف دیگر را برای کوکتان به منظور استفاده در مهارت های زندگی روزمره انتخاب می کنید،از تهیه پلاستیک های ارزان قیمت اجتناب کنید و بجای آن در جست و جوی مواد جذاب تری که می توانید بیابید و تهیه کنید، باشید.هدف، طراحی فعالیتی است که علاقه ی فرزند شما را به تصویر بکشد و یک محیط خانگی هماهنگ و زیبا ایجاد شود.
یادگیری مشاهده کوکتان و دنبال کردن پیشرفت او
ما اغلب به عنوان پدر و مادر احساس می کنیم که لازم است فرزندانمان را راهنمایی کنیم،اما مونتسوری معتقد است که به جای راهنمایی کردن ما باید آن ها را دنبال کنیم. شما چه مدت زمانی را صرف تماشای فرزند خود می کنید؟ منظور این نیست که درحالی که مشغول انجام کار دیگری هستید بخشی از توجهتان معطوف به کودکتان باشد. منظور تمرکز توجهتان به صورت کامل و برای مدت زمان طولانی روی فرزندتان است. هیچ راهی بهتر از استفاده از اصول مونتسوری در خانه تان نیست، به طوری که همان طور که نشسته اید برگردید و به آنچه که فرزندتان در حال نگاه کردن، گوش دادن و انجام دادن است نگاه کنید. اگر ما تنها زمانی را صرف توجه به کودکان کنیم متوجه می شویم که آنها به مقدار زیادی در مورد نیازها و علائقشان به ما آموزش می دهند.
چگونه مشاهده صورت بگیرد_شما ممکن است که بخواهید یک دفترچه یا بروشوری کوچک به منظور یادداشت و ثبت مشاهداتتان داشته باشید. به طور منظم، مدت زمانی را برای مشاهده فرزندتان کنار بگذارید. بنشینید جایی که نزدیک او باشید و بتوانید به راحتی او و بچه های دیگری که او درحال بازی با آنهاست را ببینید و به صحبت هایشان گوش دهید. هر ازچندگاهی آنچه را که می بینید یادداشت کنید. با گذشت زمان نوشته های شما گزارش های جالبی در مورد رفتار کودکتان به شما می دهد، هم چنین به شما کمک می کند که به الگوی رفتاری که در یک زمان خاص درحال پدیدارشدن است توجه کنید.
سعی کنید معنی رفتار فرزندتان را تفسیر کنید. وقتی شما متوجه می شوید او علاقه ای به چیزهای جدید نشان نمی دهد، بدون اینکه او را دستپاچه کنید سعی کنید آن را در فرزندتان پرورش دهید. در این مواقع، در مورد راه های معرفی کردن برخی از فعالیت های جدید به نحوی که در فعالیت ها و دستاوردهای فرزند شما تجدید نظر شود، فکر کنید.
چه چیزی مشاهده شود_ به یاد داشته باشید تنها چیزی که شما می توانید به مرور روی فرزندتان حساب کنید، این است که همان طور که آنها رشد می کنند، ترجیهات،علائق و توانایی هایشان به صورت غیرقابل پیش بینی تغییر می کند. هر بار که شما کودکتان را مشاهده می کنید، سعی کنید که تجارب و یافته های قبلی را فراموش کنید و بر روی انچه که واقعا در حال حاضر درحال اتفاق افتادن است تمرکز کنید. همانطور که فرزند شما درحال بازی کردن است توجه کنید که چه اسباب بازی هایی انتخاب می کند. چگونه از آنها استفاده می کند؟ او تمایل دارد که به تنهایی بازی کند یا به همراه دیگران؟ ایا شما متوجه همه ی الگوها با گذشت زمان هستید؟ ببینید که فرزند شما چطور در اطراف خانه حرکت می کند؟ آیا او به سمت مکانی بی سرو صدا حرکت می کند.به آرامی حرکت می کند، یا با سرعت زیاد؟ آیا اتاقی در خانه شما وجود دارد که فرزندتان ترجیح می دهد که در آنجا باشد؟ به نظر چه چیزی در آن اتاق وجود دارد که او را جذب می کند؟ درهنگام غذا خوردن توجه کنید که فرزند شما بیشتر از چه چیزی لذت می برد.او میتواند بدون ریختن نوشیدنی آن را بنوشد و با هماهنگی مناسب بین چشم و دست به صورت مناسب از قاشق و چنگال استفاده کند؟ فرزند شما در هنگام صرف غذا چطور رفتار می کند؟ آیا این زمانی است که او دوست دارد در مورد روز خود صحبت کند؟ همان طور که درحال مشاهده هستید، در مورد دوبار قبلی که با فعالیت فرزندتان مخالفت کردید فکر کنید. هدف شما از این تمرین این است که از کارهایی که او انجام می دهد چیزی یاد بگیرید،نه اینکه او را اصلاحش کنید.
منبع: کودک و نوجوان
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2016/08/100805564083.jpg403290مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2016-08-12 20:02:462016-08-12 20:02:46کودکان؛ دانشمندان کوچک
اساسا اختلال اضطراب منتشر شده یا GAD اساسا به معنی حس تنش و هیجان و اضطراب شدید در مورد چیز هایی است که به صورت معمول شما را به دردسر نخواهند انداخت یا در هر صورت بسیار زیاد نیستند. اگر شما به طور روزانه دارای چنین حسی هستید احساس معنا را در زندگی از دست می دهید. هر روز برای بقا بجنگید.
این جنگ برای بقا به این دلیل است که مغز و بدن شما در حدود 20000 سال قبل از نظر ساختاری هیچ تفاوتی با امروز ندارند . در اینجا نکته بحث اینست که پاسخ های طبیعی که ما را هوشیار و زنده نگه می داشتند هنوز هم در درون ما وجود دارند .
از اینرو چه چیزی برای ما در حال حاضر خطر محسوب می شود؟
در زمان باستان گرگ و قبیله های دیگر خطر محسوب می شدند و ترس از شکار و تلاش برای بقا در همان برای نیکان ما امری حیاتی و اصلی محسوب می شد. اما امروز چطور؟ اینکه در زندگی شهری گرگی نیست و نه قبیله دشمن!؟
زندگی مدرن گرگ های باستان را با روابط خراب، نگرانی های مالی، تروما های حل نشده ، روسای بد، ترس های ناشی از براورده نکردن کافی انتظارات ، رزیم غذایی بد و مصرف زیاد محرک ها جایگزین کرده است. اگر که ما یاد نگیریم تا گرگ های درونی را دور کنیم و آنها را رام کنیم همانطور که ما در مورد گرگهای بیرونی در دوران باستان انجام داده ایم ، طعمه تمامی ترس ها و واکنش های هیجانی می شویم که درگیر آنها شده بودیم.
عجیب است که اغلب این پاسخ های دوران کهن همانند وضعیت پاتولوژیکی یا حتی پزشکی یا بیماری دیده می شود .
این که این اختلال توسط یک متخصص تشخیص داده شود به آنها احساس آرامش میدهد:
“آه ، اکنون حداقل چیزی که من حس می کنم اسمی دارد!”
شما می توانید به خودتان و دیگران بگویید که اکنون رنج شما “رسمی” است. شما می توانید این حس را در خود پیدا کنید که با ان تنها نیستید – در انجا افراد دیگری همانند خودتان حضور دارند. این کار می تواند به افراد کمک نماید تا حس کنند که یا اندازهای قوت قلب گرفته اند چون زندگی در وضعیت ابهام و عدم قطعیت دشوار است .
وقتی ما از روش های پزشکی برای پریشانی هیجانی استفاده می کنیم ، در واقع بخاطر اوردن این روش حیاتی می باشد و ما در واقع از یک استعاره و تشبیه برای بیماری استفاده می کنیم . حرفه ای ها و همچنین بیماران تمایل دارند تا این موضوع را فراموش کنند .
از اینرو اختلال اضطراب منتشر شده دقیقا چیست ؟
GAD : واکنش باستانی در جهان مدرن
معمولا افرادی که دارای اختلال اضطراب منتشر شده هستند ، موارد زیر را گزارش می دهند :
احساس بی قرار و بی تاب شدن، همچنین خستگی و ناتوانی برای غلبه بر ان .
ناتوانی در تغییر توجه و ارام شدن
همیشه در وضعیت هشدار بالا بودن .
مشکل در خوابیدن
مشکلات هاضمه و خوب نخوردن
دیگر نشانه های فیزیکی استرس نظیر فشار خون بالا ، تپش قلب ، عرق کردن ، تنفس سریع کم عمق
اضطراب در مورد کارهای عادی و شرایط روزانه، نگرانی های سلامتی، امور مالی
نگرانی ها به نظر می رسد خارج از تناسب هستند به صورتی که برای دیگران دشوار است که دقیقا درک کنند چه چیزی شما را آزار می دهد.
نگرانی به نظر می رسد از یک چیز به دیگری تغییر جهت می دهد .
کل موارد فوق با وضعیت انسان اولیه در مورد وحشی گری های پیش از تمدن جور درمی آید. کل موارد فوق یک سری انطباق های طبیعی هستند.
تجربه اختلال اضطراب منتشر مانند تجربه رانندگی با دنده سنگین و سرعت 10 مایل در ساعت است. لازم است انطباق هایی صورت گیرند تا سوختی را در زندگی روزانه هدر ندهید.
اگر شما دارای بیماری اختلال اضطراب منتشر هستید ، پس تلاش نمایید تا کار های زیر را انجام دهید:
1 ) : به یاد داشته باشید که طبیعی است:
بیاد اورید که هر قدر نشانه های ترسناک اختلال اضطراب منتشر را که تجربه کرده باشید، همه بخشی از دامنه عادی آنچیزی هستند که انتظار می رود همه ما گاهی احساس کنیم. تشریفات بالینی تشخیص های روانپزشکی را فراموش کنید. اساسا حس شما اینست که گله ای از گرگ در حال تعقیب شما هستند. این وضعیت بعد از زیاد شدن استرس طبیعی می باشد؛ شما نرمال هستید .
2) در مورد این که چه استرسی دارید فکر کنید و بدنبال به حداقل رساندن ان باشید
دیدن یک گرگ ممکن باعث ترس شود اما چندین گرگ به همراه هم می توانند بسیار وحشتناک باشند. مقادیر زیاد استرس های کم زندگی روی هم انبار شده و کوهی از استرس را ایجاد خواهد کرد. از خودتان این سوال را بپرسید : چه زمانی این GAD شروع می شود ؟ چه تاثیری در ان زمان بر زندگی شما دارد ؟ آیا استرس بیشتر از حد معمول بود ؟ حتی تعداد ناچیز کم خوابی های شبانه می توانند حس بی نهایت اضطراب اور را در بعضی ها ایجاد نمایند .
آیا شما بطور ویژه در مورد بعضی چیز ها نگران هستید ؟
آیا رژیم غذایی شما مملو از محرک ها نظیر شکر و کافئین می باشد ؟
آیا شما آموخته اید چگونه به ذهن و جسم آرامش ببخشید ؟
3) بخاطر اورید که ایمن هستید:
سطح اضطراب، وحشت و تنش در افراد با اختلال اضطراب منتشر می تواند در شرایط خطرناک فیزیکی ادامه دار، مناسب و حتی سودمند می باشد. اگر شما از نظر فیزیکی احساس ایمنی نمی کنید، ملزم هستید تا گام های ضروری برای رسیدن به احساس ایمنی را بردارید.
اما همانطور که ذکر شد، ما هنوز به تهدیدات مدرن همانند تهدیدات باستانی پاسخ می دهیم. شما بایستی به خودتان این موضوع را یادآوری کنید که خوشبختانه این تهدید برای شما وجود ندارد تا توسط گرگ ها خورده شوید. دفعه بعد که تهدید فیزیکی وجود داشت و به صورت فیزیکی پاسخ دادید به خودتان یاداوری کنید که: ” من الان ایمن هستم”
4 – در مورد نگرانی دلواپس نباشید
یکی از نشانه های متداول که در اختلال اضطراب منتشر گزارش شده، نگرانی در مورد چیزهایی است که در واقع نبایستی به هیچ وجه جای نگرانی داشته باشند. این وضعیت زمانی رخ می دهد که شما دارای احساسات قوی هستید، ذهنتان به دنبال روش هایی است تا برای توجیه آن احساس تلاش نماید . به قدری که ذهن شما مخزنی می شود برای احساسات، چیزی برای نگرانی ایجاد می کند.
آیا این موضوع عجیب به نظر می رسد؟ خب، به این مثال توجه کنید: اگر احساس خشم کنید می توانید از خانه بیرون بزنید و خشم خود را در مورد رفتار دیگران بروز دهید؛ در مورد پیرزنی که در جلوی شما مدام حرف می زند یا فردی که از خط عابر عبور نمی کند و …. این حالت خواهد بود تا زمانی که آرام شوید.
اختلال اضطراب منتشر ما را تحریک می کند که چیزهایی برای نگرانی بیابیم. مهم است که این موضوع را به خاطر داشته باشید و به شما کمک می کند که نگرانی ها را از چشم اندازی درست مشاهده کنید.
همیشه از خودتان بپرسید: آیا چیزی که اکنون از آن ناراحتم در حالت ارامش هم مرا نگران خواهد کرد؟
اگر نتیجه بگیرید که این چنین نیست سپس به خودتان یادآوری کنید که آن یک نگرانی واقعی نمی باشد .
5 ) به نشانه های فیزیکی ترس توجه کنید.
وقتی شما از نظر فیزیکی احساس آرامش و امنیت دارید، به راحتی و خوب نفس می کشید، فشار خونتان عادی می شود و سیستم ایمنی اتان بهتر کار خواهد کرد. هر چه شما بیشتر احساس آرامش داشته باشید، دیگر فرآیند های فیزیکی معمولی نظیر خواب و هضم غذا بهتر می شوند. فرض بر این بود که بی خوابی
وقتی شما حس آرامش دارید ، همچنین متوجه می شوید که می توانید خیلی ساده و شفاف فکر کنید، اضطراب در واقع راهی برای مغشوش کردن مغز است. تمرین ارمش هم چنین باعث بهبود خلق شما، از جمله خوش بینی و اعتماد به نفس اتان می شود.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2016/08/worried-blog.jpg311615مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2016-08-11 05:35:322019-07-16 19:10:11پنج توصیه برای اختلال اضطراب منتشر
اگر فرزند نوجوان داشته باشید، فکر این که او مواد مخدر مصرف کند، موجی از احساسات شدید و آزار دهنده را در وجود شما بر می انگیزد، خشم، ترس، ناامیدی، و احساس بی پناهی تنها برخی از این احساسات هستند.
مشکل اینجاست که، در موقعیتی با چنین آشوب روحی ناشی از کشف احتمال اینکه در حال زندگی با فردی معتاد هستید، باید بتوانید مشخص کنید که آیا واقعا نوجوان شما مواد مصرف می کند یا اینکه شما زیادی منفی باف هستید. بستن درها، تغییرات مداوم در روحیه، یا پنهان کاری می توانند صرفا رفتارهای معمول یک نوجوان برای دفاع از حریم خصوصی خود باشند، ولی همچنین می توانند نشانه هایی باشند از مسئله ای ناگوار. اما چگونه حقیقت را دریابیم؟
جواب ساده ای برای این سوال وجود ندارد، اما راه هایی وجود دارند تا بتوانید مشخص کنید که آیا فرزند شما مواد مصرف می کند.
باید از او بپرسید
مستقیم ترین راه برای خلاص شدن از نگرانی ها این است که از فرزند خود مستقیما بپرسید. این بهترین قدم ابتدایی است اگر نگران مصرف مواد مخدر توسط فرزند خود هستید. اما پیش از آنکه این کار را انجام دهید، باید به مسائل زیر توجه داشته باشید:
باید دلایل روشن و منطقی برای اینکه چرا فکر می کنید نوجوان مواد مصرف می کند، داشته باشید. نمونه های مشخصی داشته باشید که بتوانید به آنها استناد کنید.
برای پیامد های احتمالی آماده باشید، اگر قبول کردند که مواد مصرف می کنند، چه خواهید کرد و چه خواهید گفت؟ اگر خشمگین و احساساتی شدند چه خواهید کرد؟
چگونه این مسئله را به آنها انتقال خواهید داد که بیشتر نگران او هستید و می خواهید به او کمک کنید تا اینکه او را تنبیه و مجازات کنید؟
اگر نمی دانید چگونه مسئله را با فرزند خود مطرح کنید، پرسیدن این که مصرف مواد مخدر چقدر در مدرسه شایع شده است می تواند شروع خوبی باشد، یا این که نظر دوستان او در باره ی مصرف مواد مخدر والکل چیست؟ نوجوانان بیشتر مایل هستند درباره ی دیگران صحبت کنند تا خودشان. این گفت وگو به شما نگرشی از گرایش های و عادات دوستان و همسالان فرزند شما خواهد داد و همچنین دیدی بهتر از زمینه ی فکری خود او پیدا خواهید کرد.
اگر احساس کردید بحث زیادی کشدار شده و چیز بیشتری متوجه نمی شوید، می توانید گفت و گو را با پرسیدن این که آیا آنها تابحال در حظور او الکل یا مواد مخدر مصرف کرده اند، و سپس بررسی کنید که آیا کسی به او مصرف مواد مخدر را پیشنهاد داده است یا خیر. اگر پاسخ او مثبت بود، شما می توانید بپرسید که آیا امتحان کرده اند، و این که آیا بیشتر از یک بار اتفاق افتاده است و سوالاتی از این دست را بپرسید. پس شما نقطه ی اتکایی برای مطرح کردن نگرانی بزرگتر خود در مورد احتمال مصرف مداوم او و مشکل احتمالی دارید.
علارغم تلاش شما، اما این احتمال وجود دارد که بخشی از حرف های او و یا تمام آن دروغ باشد. اگر فکر می کنید انکار کردن های نوجوان حقیقت ندارد به آنها دوباره گوشزد کنید که چرا فکر می کنید که آنها حقیقت را بیان نمی کنند، و به آنها به آنها فرصت دهید تا پذیرفته و یا نگرانی شما را برطرف سازند.
همچنین این مسئله اهمیت دارد که آنها را متوجه کنید که اگر بپذیرند که مشکلی وجود دارد تحمل شنیدن آن را دارید، اما اگر دروغ بگویند مشکلات دیگری در رابطه ی شما با او به وجود خواهد آمد. در نهایت اگر نمی خواهند و یا نمی توانند حقیقت را برای شما بیان کنند، کار زیادی برای وادار کردن او از دست شما ساخته نخواهد بود (بسیاری از بزرگسالان با مشکل اعتیاد به مواد مخدر زمان طولانی را صرف دروغ گفتن به خود و دیگران می کنند).
اگر پذیرفتند که مواد مخدر مصرف می کنند، بنابراین اولین پاسخ شما تشکر از صداقت او خواهد بود. پاسخ بعدی به او نباید پرسیدن”چرا؟” باشد، بلکه بجای آن چیزی شبیه به “این موضوع خیلی مرا نگران می کند، از این کاری که انجام می دهی چه احساسی داری؟” بهتر خواهد بود، چنین پاسخی از طرف شما توانایی شما برای ایستادگی در برابر این حقیقت را به نمایش می گذارد، و زمینه را برای ادامه ی گفت و گو فراهم می سازد.
توجه داشته باشید که با اینکه دروغ گفتن در باره ی مصرف مواد مخدر معمول است، برخی اوقات والدین به شدت نگرانند که فرزند آنها به دروغ مصرف مواد مخدر را انکار می کنند، در حالی که اینگونه نیست و نوجوان حقیقت را بیان کرده است. اگر پاسخ او در باره ی کارهایی که شک شما را برانگیخته اند قانع کننده باشند سعی کنید آنها را باور کنید.
از نزدیکتر مسئله را بررسی کنید
اگر هنوز شک شما برطرف نشده است، و نوجوان نیز مصرف مواد مخدر را همچنان انکار می کند، بنابراین شما باید از نزدیکتر این مسئله را بررسی کنید.
برخی از کارهایی که می توانید انجام دهید از این قرار هستند:
با معلمان او صحبت کنید و ببینید که آیا آنها متوجه موضوعی شده اند.
مراقب پول های خود باشید و دسترسی او را به پول ها مورد توجه قرار دهید
به تغییرات در هزینه های آنها توجه کنید
هنگامی که از خانه بیرون می رود بررسی کنید که به جایی رفته باشد که به شما گفته است، برای مثال می توانید با والدین دوست او تماس گرفته و مطمئن شوید که به آنجا رفته است.
اتاق او را بگردید (با او صادق باشید و با صراحت در حضور آنها این کار را انجام دهید و یا به آنها بگویید که اتاق او را گشته اید). حریم خصوصی برای نوجوان اهمیت زیادی دارد، و نباید برای مسائل غیر ضروری آن را نقض کرد، اما خطری که در این موضوع و جود دارد این کار شما را توجیه می کند.
علایم استفاده از مواد مخدر
علایم بسیار متنوع و متعددی برای استفاده از مواد مخدر وجود دارند، اما در عین حال بسیاری از این علایم می توانند جزء ویژگیهای معمول دوره ی نوجوانی نیز باشند، برای مثال کم توجهی به نظافت فردی، تغییر حالات روحی و غیره. چیزی که شما باید به دنبال آن باشید تغییراتی هستند که برای نوجوان شما غیر طبیعی باشند. شما باید بیشتر یک یا دو علامت مشاهده کنید، زیرا مصرف مداوم مواد مخدر معمولا علائم متعددی را به وجود می آورند.
در زیر به تعدادی از علایم مصرف احتمالی مواد مخدر اشاره شده است. باید توجه داشته باشید که این علایم به هیچ وجه کامل، جامع، و قطعی نبوده و صرفا جنبه ی راهنمایی دارند:
رفتارها
تغییرات ناگهانی در روابط، دوستان، و عادات.
تغییر در روحیات یا ثبات عاطفی
رفتارهای غیر محترمانه و آزار دهنده
خنده های بی دلیل
رفتارهای خصمانه، عصبی، و عدم همکاری
اشتیاق به موسیقی، لباس پوشیدن و پوسترهای مربوط به سبک زندگی مرتبط با مشروبات الکلی و مواد مخدر.
پرهیز از تماس چشمی
پنهان کاری
ناتوانی در سخن گفتن به گونه ای که قابل فهم باشد، یا سخنرانی های آتشین و پر حرارت
بیش فعالی
خستگی یا بی حالی غیر معمول
دوره هایی همراه با بی خوابی یا داشتن انرژی مضاعف، و پس از آن دوره های طولانی اسارت در خواب
اشتهای شدید و پرخوری ناگهانی
چشم های قرمز، تنگی یا گشادی بیش از حد مردمک های چشم
نرسیدن به خود و داشتن ظاهری به هم ریخته
سوختگی یا سیاهی انگشتان یا لب ها
وجود زخم ها و خراشیدگی هایی که توضیحی برای آن ندارند
پدیدار شدن خطوط برروی بازوها یا پاها
لرزش، رعشه، و سخن گفتن بی معنی یا نا مفهوم
نداشتن هماهنگی، تعادل، و شلختگی
بوهای غیر معمول در بازدم، بدن، یا لباس ها.
شرایط
کم شدن پول از کیف شما
نوجوان هیشه با کمبود پول مواجه است
ناپدید شدن برخی از داروها
افزایش استفاده از رایحه ها و خوش بوکننده ها
استفاده بیش از حد از قرص های نعنا و خوشبو کننده های دهان، و دهان شورها
قفل بودن در اتاق نوجوان
تغییر گروه دوستان
مدرسه گریزی یا بی علاقه شدن به مدرسه
از دست دادن علاقه به فعالیت های فوق برنامه، سرگرمی ها یا ورزش
شکایت و گلایه از معلمان یا همکاران
تماس های تلفنی یا بیرون رفتن های مخفیانه
اگر اطمینان پیدا کردید که نوجوان مواد مخدر مصرف می کند
اگر با اعتراف نوجوان و یا صرفا با اتکا به شواهد زیاد موجود به این نتیجه رسیدید که نوجوان شما اقدام به مصرف مواد مخدر می کند، باید تصمیم بگیرید چه کاری در این باره انجام دهید. این کار بسیاری از مواق می تواند پیچیده و دشوار باشد، و بسته به موقعیت ها میزان پیچیدگی و دشواری آن نیز متفاوت است.
برخی مسائل که هنگام تصمیم گیری درباره ی انجام اقدامات لازم در چنین موقعیت هایی باید مورد توجه قرار گیرند:
آیا نوجوان در مرحله ی استفاده ی تفریحی از مواد مخدر است یا به صورت مداوم از این مواد استفاده کرده و در نتیجه در حال گرفتار شدن به اعتیاد بوده یا اینکه او هم اکنون فردی معتاد است؟
آیا نوجوان صادقانه به سوالات شما پاسخ می دهد؟ بسیاری از از معتادان، از جمله افراد بالغ، به سختی می توانند بپذیرند که برای خود یا دیگران مشکل ایجاد کرده اند.
انگیزه ی نوجوان از مصرف مواد مخدر چیست؟ آیا در نتیجه ی ارتباطات اجتماعی و همسالان به مصرف مواد مخدر روی آورده است، یا اینکه برای سازگاری با مشکلات و مسائلی بسیارعمیقتر به مصرف آنها روی آورده است؟
در صورتی که شما معتقد هستید برای حل این مشکل نیاز به کمک گرفتن از یک متخصص وجود دارد، تا چه میزان نوجوان مایل به انجام این کار است؟
اگر نوجوان هنوز در مرحله ی استفاده ی تفریحی از مواد مخدر است، و تنها گاه به گاه مواد مخدر مصرف می کند، ممکن است بتوان از طریق ایجاد محدودیت ها و پیامد های مشخص نقض آن محدودیت ها، احتمال بازگشت فرزند شما به مصرف مواد مخدر را از بین برد.
اما اگر او به صورت مداوم به مصرف مواد مخدر می پردازد برای کمک به او نیاز به برداشتن گام های بزرگتری دارید و در این راه باید از یک متخصص کمک بگیرید. اگر نمی دانید این کار را از کجا شروع کنید و اطلاعی در این زمینه ندارید می توانید با پزشک خانواده خود مشورت کنید.
صرف نظر از هر راهی که انتخاب کنید، ابتدا این مسئله بسیار حائز اهمیت است که نوجوان را قانع کنید که به کمک نیاز دارد و مایل به همکاری باشد. اما انجام این کار به سادگی گفتن آن نیست و ممکن است اندکی به زمان نیاز داشته باشد، اما برای ایجاد تغییرات ماندگار و همیشگی، پذیرش مسئولیت مشکل خود توسط نوجوان بسیار حیاتی است.
منبع: کودک و نوجوان
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2016/08/hhh1762.jpg346380مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2016-08-10 07:56:062016-08-10 07:56:06من فکر می کنم فرزند نوجوانم مواد مخدر مصرف می کند
در دوران نوجوانی نوسان حالات هیجانی امری طبیعی محسوب می شود. هورمون ها در حال تغییر هستند، تحمل زندگی می تواند به نظر دشوار برسد، و با تجربه ی اندک زندگی، جوان ممکن است احساس سردر گمی کند. زمانی که والدین مشغول کار هستند، یا یک جدایی طبیعی بین او و خانواده رخ می دهد، نوجوان ممکن است بجای خانواده به دوستان خود روی آورد.
حمایت همسالان می تواند برای برخی مشکلات و مسائل پیش روی نوجوان مفید واقع شود. اما زمانی که علایم بیماری های روانی در او ظاهر می شوند، چیزی بیشتر از یک دوست خوب مورد نیاز است.
مشکل اینجاست که نوجوانان ممکن است متوجه معنای احساساتی را که تجربه می کنند نشوند. به عنوان یک پدر یا مادر، حفظ ارتباط نزدیک با فرزندتان بسیار اهمیت دارد، زیرا بدینوسیله در صورت بروز هرگونه تغییر یا علایم بیماری روانی در فرزند تان، می توانید به سرعت متوجه شوید.
بیماری های روانی شامل افسردگی، اضطراب، اختلال دو قطبی، اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت مرزی، اختلال استرس پس از ضایعه ی روانی (PTSD)، اختلال نقصان توجه (ADD)، اختلال نقصان توجه و بیش فعالی (ADHD) و بسیاری دیگر از اختلالات می توانند زندگی روزمره نوجوان شما را با اختلال مواجه سازند.
چنانچه نوجوان دچار بیماری روانی باشد و اقدام مناسبی برای تشخیص و درمان آن صورت نگیرد، نوجوان ممکن است در تلاش برای خود درمانی و رهایی از عوارض و علائم ناشی از بیماری خود، به استفاده از مواد مخدر و الکل روی آورده، و یا دچار اختلالات خوردن شده، تا از این طریق به نوعی بی حسی و احساسی کاذب از بهبودی و رهایی از بیماری خود برسد.
در اینجا به راه هایی برای تشخیص نیاز نوجوان شما به درمان های سلامت روانی اشاره شده است:
تغییرات پیوسته ی خلقی و روحی: چگونه میان کج خلقی ها و دمدمی مزاج بودن های معمول دوران نوجوانی و تغییرات مداوم روحی که علایم واقعی بیماری های روانی هستند تمایز قائل شویم؟ شما فرزند خود را بهتر از هر کس دیگر می شناسید. اطمینان داشته باشید که شما می توانید تغییرات در روحیات دختر یا پسر خود را که با شخصیت و شناختی که از او دارید مطابقت ندارند را تشخیص دهید.
تغییر در رفتار: این موضوع در رابطه با رفتارهای فرزند شما نیز صدق می کند. مطمئنا با بالا رفتن سن نوجوان رفتارهای او نیز تغییر خواهند کرد، اما در صورتی که احساس می کنید رفتار او آنچنان دچار تغییر شده است که احساس می کنید با فردی کاملا متفاوت مواجه شده اید، این می تواند نشانه ای از بیماری روانی یا سوء مصرف مواد مخدر باشد.
بروز پیامد ها در مدرسه و در میان دوستان: یک بیماری روانی می تواند منجر به از دست دادن تمرکزشود که عملکرد فرد را در مدرسه و توانایی او در حفظ رابطه با دوستان و همسالان خود تحت تاثیر قرار می دهد.
علایم جسمی: کاهش انرژی، تغییر در عادات خواب و تغذیه، دردهای مکرر معده، سردرد، کمردرد، و بی توجهی به وضع ظاهری و بهداشت فردی (مانند حمام کردن و آراستن ظاهر خود) می توانند علایمی باشند حاکی از نیاز فرد به درمان های روانی.
خود درمانی: مشاهده ی هرگونه علامتی از مصرف مواد مخدر یا الکل، خود آزاری، اختلال خوردن، یا دیگر اشکال رفتارهای فرار از رنج روحی، ممکن است مستقیما با بیماری های روانی در ارتباط باشند. تلاش برای کسب احساس بهتر می تواند حاکی از یک نیاز شدید برای درمان های روانی در فرد باشد.
اگر هرکدام از این علائم را در فرزند خود مشاهده کردید، از متخصصان کمک بگیرید. همه ی بیماری های روانی را می توان با ارزیابی، تشخیص، و درمان مناسب، بهبود بخشیده و مهار کرد.
منبع: com.مرکزمشاوره
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2016/08/1140x570.jpg5701140مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2016-08-09 08:20:562016-08-09 08:20:56نشانه های نیاز نوجوان به درمان و مشاوره
نوجوانان نیز مانند بزرگسالان ممکن است هر روز استرس را تجربه کنند و یا دگیری مهارت های مدیریت استرس می تواند برای آنها مفید باشد. بیشتر نوجوانان زمانی استرس بیشتری احساس می کنند که موقعیت موجود را خطرناک، دشوار، یا دردناک تلقی کنند و توان کافی برای مواجه شدن با آن وضعیت را در خود احساس نمی کنند. در ذیل به برخی از ریشه های استرس نوجوانان اشاره شده است:
انتظارات موجود در محیط مدرسه و احساس نا امیدی و کلافگی
احساست و تفکرات منفی در باره ی خود
تغییر در بدن آنها
مشکلات در رابطه با دوستان و یا همکلاسی ها در مدرسه
عدم امنیت در محیط زندگی یا در همسایگی
جدایی یا طلاق والدین
بیماری های مزمن یا دیگر مشکلات جدی در خانواده
مرگ عزیزان
تغییر مدرسه
فعالیت بیش از حد یا انتظارات بیش از حد
مشکل مالی خانواده
برخی از نوجوانان در استرس غرق می شوند. زمانی که این اتفاق می افتد، میزان زیاد استرس که به اندازه ی کافی مدیریت نشده اند می تواند اضطراب، گوشه گیری، خشونت، بیماری های جسمی، یا روی آوردن به راه های ناسالم مقابله با استرس مانند مصرف موادمخدر و الکل را در پی داشته باشند.
ما هنگامی که شرایط را دشوار یا آزار دهنده می بینیم، در ذهن و جسم ما تغییراتی اتفاق می افتد که ما را برای مقابله با خطر آماده می سازد. این پاسخ های “جنگ، جنگ، یا گریز” شامل ضربان بالاتر قلب و ریتم تنفس بالاتر، افزایش خون رسانی به عضلات بازو ها و پاها، سردی دست و پا، احساس ناراحتی و درد معده و احساس وحشت می شوند.
مکانیزم یکسانی که پاسخ به استرس را شروع می کند، می تواند آن را متوقف سازد. پس از آنکه متوجه می شویم که شرایط دیگر خطرناک نیست، بلافاصله تغییرات می توانند در ذهن و بدن ما برای کمک به ما برای بازیافتن آرامش و آسودگی رخ دهند. این “پاسخ ریلکسیشن” شامل کاهش ضربان قلب و ریتم تنفس، و یک احساس کلی آسایش می شود. نوجوانانی که به یک به سطح مطلوبی از مهارت “پاسخ های ریلکسیشن” و دیگر مهارت های مدیریت استرس دست می یابند، کمتر در مقابل استرس دچار درماندگی شده و گزینه ها بیشتری برای مقابله با استرس در اختیار خواهند داشت.
والدین نیز می توانند به روش های زیر به نوجوان کمک کنند:
همواره نسبت به اثرات احتمالی استرس بر سلامت، رفتار، افکار، یا احساسات نوجوان گوش به زنگ باشند.
به حرف های نوجوان به دقت گوش کنند تا در صورت حمله ی استرس به سرعت متوجه آن شوند.
فراگیری و مدل سازی مهارت های مدیریت استرس
پشتیبانی در فعالیت های ورزشی و دیگر فعالیت های خیرخواهانه اجتماعی
نوجوانان با بکارگیری اصول و رفتارهای زیر می توانند استرس خود را کاهش دهند:
طبق یک برنامه ی دقیق و مداوم ورزش کرده و برنامه ی غذایی منظمی داشته باشند.
پرهیز از مصرف زیاد نوشیدنی ها و غذاهای حاوی کافئین که می توانند سبب تشدید احساس اضطراب و بی قراری شوند.
رشد مهارت های جرات ورزی. برای مثال، ابراز احساسات با قاطعیت و بدور از موضعی تهاجمی یا منفعل: (“زمانی که غر می زنی من عصبانی می شوم”، “لطفا دیگر غر نزن”).
با تمرین خود را برای کارها و موقعیت های استرس زا آماده سازند. برای مثال اگر صحبت کردن در جمع شما را مضطرب می سازد، برای تمرین ورفع این مشکل می توانید در یک سخنرانی و یا کنفراس در کلاس های مدرسه شرکت کنید.
کاستن از گفتگوی درونی منفی با خود: هنگامی که افکار منفی به شما هجوم می آورند، با افکار جایگزین مثبت یا افکار فاقد بار منفی، به مقابله با آنها بپردازید. “زندگی من هرگز بهتر نخواهد شد” را می توان با “اگر الان احساس نا امیدی می کنم، اما احتمالا زندگی من در آینده با تلاش خودم و کمک دیگران بهتر خواهد شد” جایگزین کرد.
به جای آنکه از خود و دیگران توقع داشته باشید همواره بی عیب و نقص و کامل باشید، سعی کنید یاد بگیرید تا از کارهای موثری که به اندازه ی کافی آنها رابخوبی انجام داده اید احساس رضایت داشته باشید.
هر ازگاهی از موقعیت های استرس زا فاصله گرفته و آرامش خود را باز یابید. کارهایی مانند گوش دادن به موسیقی، گفت وگو با یک دوست، نقاشی، نوشتن، یا گذراندن وقت خود با یک حیوان خانگی می توانند موجب کاهش استرس شوند.
تشکیل شبکه ای از دوستان که به شما در مقابله با استرس از طریق فعالیت های سالم کمک می کنند.
با استفاده از این تکنیک ها و روشهای دیگر، نوجوانان می توانند به مدیریت استرس خود بپردازند. اگر نوجوانی در باره ی تجربه ی استرس شدید با شما سخن می گوید و یا علایم آن را نشان می دهد، مشاوره با یک روان پزشک کودک و نوجوان یا یک متخصص در زمینه ی سلامت روانی می تواند به او کمک کند.
منبع: com.مشاوره-آنلاین
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2016/08/33069239_24621807fadce.jpg551795مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2016-08-08 08:29:372016-08-08 08:29:37نوجوان و مدیریت استرس
ممکن است عجیب به نظر برسد که بچه هایی که به دیگران صدمه میزنند بچه هایی هستند که در واقع ترسو هستند!
ترسهایی که منجر به ایجاد مشکل در کودک آسیب رسان می شود، معمولا ریشه در تجارب ترس اولیه در زندگی اش دارد، با وجود اینکه کودک به هیچ وجه ترسو به نظر نمی رسد!
کودک وحشت زده برای مدیریت ترسش، رفتارهای پرخاشگرانه ای را تولید می کند که این رفتارها هر زمانی که او احساس تنش کند، شعله ور می شوند. به جای گریه یا صحبت کردن، وقتی که از چیزی میترسد، وحشت زده و هول می شود، و این امر ترسش را تشدید می کند طوری که نمی تواند درخواست کمک کند.
به منظور کمک به یک کودک ترسو، لازم نیست که حتما دلیل ترسو بودنش را بدانید. آنچه که لازم است انجام اقداماتی برای افزایش حس ایمنی اش و برقرار کردن ارتباط با شماست، چه پدر مادر او باشید چه یک مراقب و یا یک دوست محبوب او. همچنین شما باید اقداماتی برای جلوگیری از هرگونه اسیب رساندن تکانشی او به دیگران انجام دهید.
همانگونه که شما با او ارتباط برقرار می کنید و از او محافظت می کنید، کودک احساسات اتشینی که وی را به کتک زدن سوق می دهد با شما در میان می گذارد. گوش دادن به احساسات یک کودک در حالی که مانع از آسیب رسانی او به شخص دیگری می شوید، به او اجازه می دهد تا ترس های پنهانش را آزاد کند. بنابراین او آرام می شود و به دیگران به عنوان دوستانش نگاه می کند نه به عنوان یک تهدید. در زیر روش هایی برای مقابله با این رفتارهای ذکر شده اند:
اول، یک ارتباط قوی تر بسازید:
فرصت هایی را برای ارتباط بیشتر و کامل تر ایجاد کنید. صرف کردن زمان های خاص برای او ابزاری است که برای ایجاد ارتباط،ایده آل است. اگر او بچه خودتان است، تلاش کنید که یک زمان خاص کوتاهی را در همان اوایل روز به او اختصاص دهید، شاید به محض بیدار شدن، به طوری که کودک شما روز را با پیشنهاد شما درباره ی آنچه که او می خواهد برای 5 یا 10 دقیقه اول روز انجام دهد، آغاز کند. این کار را با صمیمیت انجام دهید، با مهربانی به او توجه کنید.
این کمک می کند که یک کودک بفهمد که برای شما مهم است، حتی با وجود خواهر و برادرهای دیگر، یک برنامه ی صبحگاهی و یا تماس های تلفنی در ابتدای روز که شما باید به آنها هم بپردازید.
اگر کودک فرد آشناییست که جزء خانواده شما نیست، تلاش کنید که در اولین فرصتی که او را دیدید برایش زمان ویژه ای در نظر بگیرید و به او اهمیت دهید.
برای مثال،در زمان بازی ،شما ممکن است تعدادی بازی پرسرو صدا یا بازی هایی مثل قایم باشک را برای ارتباط برقرار کردن بین بچه هایی که با هم بازی می کنند راه بیاندازید. خودتان را به جمع آنها اضافه کنید، روی زمین بنشینید و با آنها به شکلی محبت آمیز بازی کنید. اگر میتوانید با برعهده گرفتن نقش فردی که قدرت کمتری دارد باعث خنده و شادی آنها شوید، شرایطی فراهم کنید که بچه ها با هم به منظور”دستگیرکردن”شما با بالش ها یا بادکنک ها، یا با بیرون پریدن از جایی که در بازی قایم باشک برای “ترساندن” شما قایم شده اند، با هم همکاری کنند.
وقتی آنها می خندند (بدون اینکه غلغلک شوند) و حس”برنده” شدن دارند، این نشان می دهد که شما امر اهمیت دادن به آن ها را به خوبی انجام داده اید. خندیدن و احساس ایمنی و قدرت بچه ها که نتیجه ی اهمیت دادن به آنهاست،کمک میکند که با هم پیوند داشته باشند و تنش هارا کاهش می دهد و این امر به آنها کمک می کند که در حضور شما احساس امنیت و ارزشمندی و اطمینان خاطر داشته باشند.
در یک گردهمایی خانوادگی، شما ممکن است یک بازی گرگم به هوا و یا “من می خواهم شما را بگیرم” که بچه ها می توانند در آن برنده شوند، راه بیاندازید. برای مثال، شما ممکن است دست هایتان را باز کنید و سعی کنید به آنها نشان دهید که یک خرس بزرگ هستید. اما تلوتلو بخورید و مغلوب شوید ونشان دهید که از آنها شکست خوردید. ان ها عاشق این هستند که بهتر از شما باشند.سپس آنها را نوازش کنید و مطمئنشان کنید که آنها از شما بهترند. درحین بازی با انها تماس چشمی برقرار کنید. توسط آنها گول بخورید اما دوباره بلند شوید و تلاش کنید. این نوع بازی منجر به ایجاد احساس قدرت خالص در این نوع کودکان می شود.
یک کودک ممکن است در طول زمان بازی فرصتی پیدا کند تا ناراحتیش را به شیوه ای عملی تر نشان دهد، او ممکن است با آرنج محکم به شما ضربه بزند، یا در کلوچه ای که به او تعارف می کنید نقصی پیدا کند، یا به چشم های شما خیره شود و شروع کند با مداد رنگی دیوار خانه تان را خط خطی کند. وقتی شما به ارامی به او نزدیک می شوید تا محدودیت هایی را برای او ایجاد کنید، دلیلی برای گریه کردن، اوقات تلخی پیدا می کند. این ابراز احساسات در واقع شروعی برای درمان احساساتیست که او به همراه دارد، و به احتمال زیاد همان احساساتی هستند که گاهی اوقات او را تحریک به صدمه زدن می کنند.
دوم، وقتی که او گریه و زاری میکند شنونده باشید:
به این معنی که نزدیکش بمانید و متقابلا طوفان عاطفی به راه نیندازید و به کودک اجازه دهید که بداند شما کنار او هستید. اگر شما از او حمایت کنید، او ترس ها و ناراحتی هایش را بیرون می ریزد. اغلب یک کودک به سرعت ،گفتن:”کلوچه من شکسته شده،من یک کلوچه جدید می خواهم” را با”من مادرم را می خواهم” عوض می کند. به مرور شکایت او تبدیل به وحشت می شود. شنونده باشید. شما لازم نیست که تلاش کنید چیزی را رفع و رجوع کنید. شما فقط فرد مناسبی برای گوش کردن به او هستید. اجازه دهید در مورد ضریه خوردن دست یا آرنجش، در مورد نیاز داشتن به یک کلوچه کامل، یا در مورد هر نیاز فوری دیگری در ان لحظه احساس وحشت کند. بعدا وقت برای باندپیچی کردن دستش یا تهیه کلوچه کامل برای او وجود دارد. در حال حاضر، اجازه دهید او به شما نشان دهد که چقدر و چطور ناراحت است.
اگر دلتنگ پدر و مادرش است، به او اجازه دهید که بداند که آنها همیشه باز خواهند گشت. به او اطمینان ببخشید که مراقبش هستید، و ایمنی او را حفظ کنید. احساسات او به شدت و با نیروی زیاد برون ریزی خواهند شد، هرچند به نظر می رسد این اتفاقی وخیم است، اما این فوران احساسات تسکینی برای ذهن عاطفی کودک است. احساسات تند و شدیدی که شما شاهد آن هستید همان چیزیست که رفتارهای تکانشی او را تهدید می کند. اکنون یک درمان واقعی درونی رخ داده است.
همه ی کودکان به محبت، تماس چشمی، و کمی صحبت درباره ی این حقیقت که جای او کنار شما امن است نیاز دارند. وقتی این طوفان عبور کند، کودک احساس می کند که هزار درصد نسبت به قبل با شما راحت تر و درکنار شما امن تر است، حالا چه کودک خود شما باشد و یا کودک دیگری که شما به هر دلیلی از او مراقبت می کنید.
سوم،اگر برقراری ارتباط به سرعت منجر به داد و فریاد زیاد برای مسائل کوچک نشود بنابراین لازم است که شما به کودکی که تکانشی عمل می کند نزدیک بمانید:
مراقب نشانه های افزایش تنش باشید. بچه ها اغلب (اما نه همیشه) به شما نشانه هایی پیرامون اینکه احساسات منفی شان در حال بالا امدن و فوران شدن است نشان می دهند. صدای آنها تیز و زننده می شود، چهره آنها پویاییش را از دست می دهد، وگاهی اوقات هم رنگشان می پرد. از تماس چشمی طبیعی و ارتباطی دوری می کنند، و شروع به کنترل شرایط می کنند. وقتی شما این اوضاع را دیدید نزدیک تر شوید. سعی نکنید که از کتک زدن آنها با بیان کلماتی مثل”خب، بیا ببینیم چه میشه کرد، نیازی به ناراحتی نیست” جلوگیری کنید. در حال حاضر ناراحتی در درون کودک رخنه کرده است. وقتی یک کودک نشان می دهد که دچار مشکل شده است، با هیچ کلمه و حرفی نمی شود این مشکل را ناپدید کرد. آنچه که شما می توانید انجام دهید این است که مطمئن شوید رفتار تکانشی او به کسی صدمه نمی زند.
به شکلی فعالانه محدودیت هایی را وضع کنید:
به عنوان مثال، شما ممکن است سعی کنید که بازوهایتان را در اطراف کودک آسیب رسان قلاب کنید، و به آرامی او را یک گام از بچه های دیگر دور کنید. شما بازی کردن بیشتر را ممنوع نمی کنید، بلکه شما به سادگی امنیت ایجاد می کنید. شما می توانید بگویید: “سارا، من لازم است که بازویم را اینجا بگذارم،تو می توانی بازی کنی،اما من با تو می آیم و برای مدتی بازویم را اینجا می گذارم تا برای همه امنیت ایجاد شود”.
حس آرامش و تماس همراه با ملایمت از جانب شما احتمالا به او کمک می کند که متوجه تنشی که در حال افزایش است بشود. او نمی خواهد شما آنجا وجود داشته باشید. او ممکن است پیچ و تاب بخورد و سعی کند که از شما دور شود. ایستادگی کنید، بگویید:”من قصد دارم از تو محافظت کنم، من می دانم که تو می خواهی بازی کنی، و می توانی هم بازی کنی. من هرجا که بروی به همراه تو می آیم”. او ممکن است شما را گاز بگیرد و یا با یک گریه خوب کارش را راه بیاندازد.
ایجاد محدودیت توسط شما مفید است. شما به مشکل توجه داشتید و در محبت آمیزترین راه ممکن مداخله کردید.
شما از این امر جلوگیری کردید که یک کودک وحشت زده، به دلیل اینکه تکانه هایش بر او غلبه کرده اند و دوباره به کسی صدمه زده است، احساس شرمندگی کند. شما از قربانی شدن کودکان دیگر جلوگیری کرده اید. شما در حال مسئولیت پذیری به عنوان یک والد یا سرپرست در محیط بازی هستید.
شما او را شرمنده نمی کنید، جدا نمی کنید، و همچنین به او اجازه هم نمی دهید تکانه هایش کودک دیگری را قربانی کند. وقتی درنهایت شروع به گریه کردن کرد، همچنان شنونده باقی بمانید.
به او اطمینان دهید که او یک دوست خوب است و کودکان دیگر از بازی کردن با او خوشحال می شوند، و او امروز روز خوبی خواهد داشت، حتی اگر در حال حاضر همه چیز جور دیگری (ناخوشایند) احساس می شود. به او اجازه دهید که بفهمد که در کنار شما ایمن است و شما از بودن با او خوشحال هستید.
این فرآیند می تواند دوباره و دوباره تکرار شود، برای کمک به کودکی که یک عقده ی به اندازه کافی بزرگ از ترس دارد و نیاز به چند دور قرار گرفتن در محدودیت های فعال و آزادسازی عاطفی دارد.
ما شاهد تغییر شخصیت طیف بزرگی از کودکان در طول زمان بوده ایم که رفتار های مکرر تکانشی شان ذوب شدند و نسبت به کودکان دیگر حساسیت و همدلی کسب کردند، به وسیله داشتن فرصت مناسب برای بازی با یک بزرگسالی که به انها توجه میکند و سپس گریه و کج خلقی هایشان در حلقه بازوهای مهربان یک بزرگسال حمایت شده اند.
آیا اینها چیزی نیستند که همه ما بتوانیم استفاده کنیم؟
آیا وقتی ما حالی تند و زننده داریم و کسی به طرف ما نمی اید؟ آیا ما ناراحتیمان را به دیگری ترشح نمیکنیم و سپس وقتی که به ما گوش می دهد ناراحتی ما به احساس امنیت تبدیل نمی شود؟آیا کسی وجود دارد که به اندازه کافی مهربان باشد که تا زمانی که طوفان به پایان برسد به ما گوش بدهد و ما دوباره حس خوشایندی نسبت به زندگیمان بدست بیاوریم؟
بچههایی که گرایش به اسیب رساندن دارند به ما فرصت می دهند تا این نوع از مداخلات موثر را یاد بگیریم،-مداخلاتی برای ایجاد یک ارتباط دوستانه تر و قوی تر. مداخلاتی که مانع از رفتار تباه کننده از طریق گوش دادن و شنیدن می شوند، و بنابراین یک کودک می تواند دوباره در جهان خودش احساس امنیت کند.
منبع: کودک و نوجوان
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2016/08/فرزند_1.jpg268583مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2016-08-07 17:55:062016-08-07 17:55:06توقف کتک زدن بچه های دیگر
شیوه های فرزند پروری هر والد معمولا از تجربیات اجتماعی، نحوه تربیت خود والد در دوره کودکی وتکرار تجربیات ومشاهدات و الگوبرداری از محیط اطراف ناشی می شود.
بر اساس نحوه تربیت کودکان می توان چهار الگوی تربیتی را تشخیص داد.
1- الگوی تربیتی مبتنی بر عدم محبت و قاطعیت.
2- الگوی تربیتی مبتنی بر محبت و عدم قاطعیت.
3- الگوی تربیتی مبتنی بر عدم محبت و عدم قاطعیت.
4- الگوی تربیتی مبتنی بر محبت و قاطعیت.
تحقیقات و بررسی ها حاکی از آن است که در شکل گیری خصوصیات تربیتی کودکان، الگوی تربیتی حاکم بر خانواده سهم به سزایی دارد. محققین عقیده دارند که اکثر کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری در الگوی اول و سوم یعنی خانواده های سرکوب گر و طرد کننده بزرگ می شوند.
فرایند این حانواده ها بدین صورت است که والدین و بچه ها برای کنترل یکدیگر از رفتار های منفی استفاده می کنند و در واقع والدین توانایی لازم برای هدایت فرزندان شان را ندارند. در چنین خانواده ای، والدین هیچ پروایی از فرمان دادن، فریاد زدن، سرزنش کردن و تنبیه نمودن بچه ها ندارند. بچه ها هم به همین ترتیب عمل می کنند تا بتوانند والدین شان را کنترل کنند. معمولا هر دو طرف تسلیم یکدیگر می شوند و این باعث تقویت رفتار در هر دو طرف می گردد.
1- الگوی تربیتی عدم محبت و قاطعیت
اکثر علائم عصبی که روزانه در افراد مشاهده می کنیم، از طریق این الگو به وجود می آید، نگرانی، تنش، اضطراب، افسردگی و در نهایت خودکشی، خصوصیات عاطفی، هیجانی ای هستند که به واسطه این الگوی تربیتی ایجاد می شوند.
کودکانی که بر اساس این الگو تربیت می شوند، معمولا به ترس های غیر منطقی مثل ترس از تنها خوابیدن، تاریکی، صدمه، عدم موفقیت،ترس از حیوانات بی آزار و… مبتلا می شوند واین ترس ها با سرزنش وتحقیر هر چه بیشتر والدین، شدیدتر می گردد. والدینی که مطابق با الگوی شماره یک با فرزندان خود رفتار می کنند، مقررات شدید و سختی را وضع می کنند که موجب می شود در نهایت بین آن ها و فرزندان شان روابط حاکم و پیشخدمتی برقرار گردد. با ادامه این روند جهان در نزد کودک به دو بخش حقارت و برتری تقسیم می شود که در بخش حقارت، کودک و در بخش برتری والدین اش قرار می گیرند.
2- الگوی تربیتی محبت و عدم قاطعیت
در طول بیست سال گذشته والدین همواره به دلیل عدم محبت و سخت گیری زیاد نسبت به فرزندان شان مورد انتقاد قرار گرفته اند. اما اکنون الگوی تربیتی خود را نسبت به گذشته تغییر داده اند. بر اساس الگوی تربیتی محبت و عدم قاطعیت رفتار می کنند. اما این الگو نیز نه تنها بهبودی در وضعیت کودک بوجود نمی آورد، بلکه در عوض مشکلات بسیاری برای جامعه ایجاد می کند. در گذشته کودکان را مسئولیت پذیر و سخت کوش تربیت می کردند. اما آ نها خود سرزنش گر می شدند و از احساس بی ارزشی و گناه کار بودن در رنج بودند. امروزه شاهد کودکان بسیاری هستیم که از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند. منفعل و پر توقع هستند، احساس می کنند همه دنیا به آن ها بدهکار است. با وجود این، کودکان امروزی کمتر دچار احساس افسردگی یا گناهکاری و شرمندگی می شوند، اما در عوض با مشکلات دیگری دست به گریبانند، مشکلاتی از قبیل بی حوصلگی، نارضایتی از زندگی و درک این مطلب که از استعداد های خود به نحو بهینه استفاده نکرده اند.
آن ها درماندگی و ناتوانی خود را احساس می کنند، اما از اعتماد به نفس لازم برای رفع این نقایص برخوردار نیستند. آن ها مرتبا در خواست ها و تقاضاهای بیش تری از والدین شان دارند و خودشان در جهت رفع خواسته های خود کم تر تلاش می کنند و مسئولیت پذیر نیستند.
این الگوی تربیتی کودکانی ناز پرورده، لوس، ضعیف النفس و وابسته تربیت می کند که تا سنین بزرگسالی هم مانند کودک رفتار می کنند. با این کودکان با مهربانی و ملاحظه بیش از حد رفتار می شود. اجازه هر کاری را دارند و والدین محدودیت های بسیار کمی برایشان قایل می شوند وتقاضاهای کمی از آن ها دارند ومسئولیت انجام کار را در خانه به آن ها واگذار نمی کنند.
3- الگوی تربیتی عدم محبت وعدم قاطعیت
در این الگوی تربیتی اعتقاد بر این است که کودک عمدا بدرفتاری می کند واگر بخواهد می تواند به سادگی در تکالیف و کارهایش موفق شود. این والدین بر اساس رفتارهای اشتباه کودک خود، در مورد شخصیت اش قضاوت کرده و معتقدند کودک شان بدذات، پست و فرومایه است. آن ها معتقدند تعریف وتمجید کودک شان را شرطی و لوس می کند و رفتارهای خوب را تنها زمانی انجام خواهد داد که بخواهد هدیه و پاداش دریافت کند و با خشنود ساختن والدین اش جایزه ای بگیرد. این کودکان اگر بد رفتاری کنند طرد می شوند، اما اگر بد رفتاری نکنند مورد تشویق والدین شان قرار نمی گیرند. همیشه مورد سرزنش و مقایسه قرار می گیرند. چه کار ناشایسته ای انجام دهند و چه انجام ندهند. این کودکان سر در گم، آشفته، پریشان، سرخورده وناکام هستند. زیرا هیچ راهی برای آن ها جهت کسب موفقیت و جلب رضایت والدین وجود ندارد. در نتیجه این کودکان خشمگین و رنجیده خاطر می شوند. در این زمان احساسات خصمانه خود را یا به درون خود برده و یا به نزدیکان خود و به جامعه منتقل می کنند.
4- الگوی تربیتی محبت و قاطعیت
والدینی که بر اساس این الگو که بهترین و مطلوب ترین الگوی تربیتی است رفتار می کنند، درباره رفتارهای منفی کودک خود سخن می گویند، همیشه بر رفتار کودک تاکید دارند و هرگز خود او یا شخصیت اش را مورد خطاب قرار نمی دهند و بر اساس رفتارش در مورد شخصیت اش قضاوت نمی کنند.
کودک را طرد نمی کنند. هرگز به او نمی گویند تو را دوست ندارم. محبت شان به کودک مشروط به رفتار کودک نیست و محبت بی دریغ دارند. تمام توجه خود را به حل مسئله اختصاص می دهند. هرگز سعی نمی کنند کودک را هراسان و پریشان سازند و یا او را مقصر جلوه دهند. این گونه والدین به فرزندان خود می گویند که از رفتار آن ها نا راضی اند و آن ها را توجیه می کنند که تنبیه شان صرفا به منظور اصلاح رفتارشان است و هرگز قصد تخریب شخصیت آنان را ندارند.
این والدین به مسائل و مشکلات کودکان به عنوان جزئی از زندگی طبیعی کودک و به عنوان مشکلی که نیاز به راه حل دارد، توجه می کنند، نه به عنوان رفتاری ناپسند که کودک عمدا برای ناخشنود کردن والدین اش انجام می دهد. در هنگام مشکلات این والدین تلاش نمی کنند تا کودک را سرزنش کرده و مقصر جلوه دهند، بلکه سعی می کنند آگاهی او را بالا برده و به او مهارت های لازم و اندیشه منطقی را آموزش دهند.
آن ها بدون آن که کودک خود را سرخورده و ناکام کرده یا ناعادلانه با او رفتار کنند و بدون جنجال و غوغا، کودک را برای مقابله با مشکلات زندگی آماده می سازند. این والدین عقیده دارند که رفتارهای اشتباه کودکان برای رسیدن به بلوغ فکری و مقابله با مشکلات دوران بزرگسالی ضروری است و در هنگام آموزش فرزندان خود، بدون کوچک ترین خشونت و فشاری به آن ها می آموزند که خود نظم باشند.
این والدین قاطع و جدی هستند و حتی زمانی هم که کودک را تنبیه بدنی می کنند، هرگز خشم خود را در تنبیه کودک وارد نمی کنند و کنترل خود را از دست نمی دهند. به عقیده آنان کودک به دلیل این که بیاموزد تا رفتارهای خود را اصلاح کند، تنبیه می شود، نه به این علت که مستحق تنبیه بوده است. آن ها تنبیه بدنی را به عنوان آخرین راه و زمانی که سایر روش ها موثر نباشد، به کار می گیرند.
منبع: کودک و نوجوان
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2016/08/tasvirezendegi.ir64.jpg314500مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2016-08-06 20:52:552020-04-11 18:17:30شیوه های فرزند پروری
افرادی که عمدا خود را گرسنه نگه میدارند از یک اختلال در تغذیه به نام بی اشتهایی عصبی رنج میبرند. این اختلال، که معمولا در نوجوانان و در سن بلوغ شروع میشود شامل کاهش وزن شدید پایین تر از آنچه به صورت طبیعی حداقل است. بسیاری از افراد با این اختلال بسیار لاغر هستند ولی باور دارند که دارای اضافه وزن هستند. گاهی اوقات انها باید برای جلوگیری از گرسنگی شدید در بیمارستان بستری شوند.
این افراد معمولا خود را گرسنه نگه میدارند حتی وقتیکه بسیار از گرسنگی رنج میبرند. یکی از وحشتناکترین جنبه های این اختلال این است که انها همچنان فکر میکنند که اضافه وزن دارند حتی وقتیکه استخوانی هستد. به دلایلی که هنوز کاملا مشخص نیست، انها از اضافه کردن وزن وحشت دارند.
غذا و وزن به وسواس تبدیل میشوند. برای برخی، این وسواس به صورت عادات عجیب غذاخوردن یا امتناع از خوردن غذا مقابل دیگران را ظاهر می شود. غیر معمول نیست که این افراد دستورالعملهای غذایی را جمع اوری و برای خانواده و دوستان وعده های غذایی لذیذ اماده کنند ولی در وعده های غذایی خودشان شرکت نمیکنند. انها ممکن است پایبند دستورات ورزشی سخت برای حفظ کاهش وزن باشند. از دست رفتن دوره های عادات ماهیانه در زنان با این اختلال، معمول است. مردان با این اختلال اغلب دچار ناتوانی جنسی میشوند.
علائم خاص بی اشتهایی
شخصی که از این اختلال رنج میبرد معمولا با امتناع برای نگه داری وزن متناسب با ساختمان بدن، سن و قد وی می باشد مشخص می شود. سطح حداقل برای شدت این اختلال در بزرگسالان بر اساس شاخص توده بدنی فعلی (BMI) (پایین را ملاحظه کنید) یا برای کودکان و نوجوانان براساس صدکBMI است. محدوده های زیر از گروههای سازمان بهداشت جهانی برای لاغری در بزرگسالان بدست امده است. برای کودکان و نوجوانان صدکهای BMI مربوطه باید استفاده شود.
این افراد معمولا یک ترس شدید از افزایش وزن و چاقی را تجربه میکنند. این ترس علیرغم وزن واقعی شخص است و اغلب تا نزدیک مرگ شخص بدلیل گرسنگی ادامه مییابد. این مربوط به تصویر ضعیف فرد از خودش است، که یکی از نشانه های این اختلال است. این افراد معتقدند که وزن، شکل و سایز بندشان مستقیما درارتباط با این که انها چقدر خوب در مورد خود احساس کنند و ارزششان به عنوان یک انسان می باشد. افراد با این اختلال اغلب جدی بودن وضعیت خود را تکذیب میکنند و نمیتوانند به صورت عینی وزن خود را ارزیابی کنند.
بسیاری از زنان با این اختلال به آمنوره یا فقدان عادت ماهیانه دچار می شوند، اما این معیار در DSM 5 2013 به روز شده دیگر یک معیار مورد نیاز برای تشخیص بی اشتهایی نیست.
دو نوع بی اشتهایی عصبی وجود دارد: نوع محدودکننده- این شخص جذب غذای خود را محدود میکند و درگیر پرخوری افراطی یا رفتار پاکسازی نیست.
نوع پرخوری افراطی/پاکسازی- فرد خود را وادار به استفراغ یا سوء استفاده از داروهای مسهل، مدر یا تنقیه میکند.
ماشین حساب توده بدن:
شاخص توده بدن یا BMI یک وسیله برای نشان دادن وضعیت وزن بزرگسالان است. ان معیاری از وزن یک شخص در ارتباط با قدش است. موارد زیر محدوده های BMI مطابق با درجه شدت در بی اشتهایی هستند.
بیماری که دچار درد مزمن است می خواهد هرچه سریعتر از درد خلاصی یابد. گفتن آن راحت است اما در عمل بسیار سخت است. کنترل درد امری پیچیده است و راه حلی ساده و قطعی برای آن وجود ندارد. حتی راه های درمانی مانند عمل جراحی ممکن است نتوانند موجب بهبود بیمار شوند، و چه بسا موجب بدتر شدن وضعیت بیمار، و یا حتی تشدید درد او شوند (به عنوان مثال دردهای قسمت پایین کمر). درمان های دارویی غیر مخدر نیز ممکن است فاقد اثر گذاری مطلوب و رضایت بخش برای تسکین درد باشند. درد مزمن موجب درد هیجانی می شود که خود به گونه ای آزار دهنده می تواند موجب تشدید حساسیت بیمار نسبت به درد جسمی شود. درد مزمن می تواند بیمار را از جنبه های جسمی، روحی، اجتماعی، و کارکرد های شغلی تضعیف کند. بر اساس برآورد اداره ی پیشگیری از بیماری های موسسه ی ملی سلامت (NIH) در گزارش سال 2014 خود، درد های مزمن یک سوم جمعیت، برابر با 100 میلیون آمریکایی را تحت تاثیر قرار داده است. این موضوع هزینه های سنگینی مانند از دست دادن شغل و هزینه های درمانی را در بردارد. هزینه های مالی این مسئله طبق محاسبات NIH رقمی بین 560 تا 630 میلیارد دلار در سال برآورد شده است.
استفاده از داروهای مخدر می تواند در کوتاه مدت موجب کاهش درد شود، اما استفاده از این داروها در دراز مدت می تواند خود مشکل ساز شود. برای مثال، دارو های مخدر خود عاملی برای ایجاد درد های مزمن هستند، خطر روی آوردن به سوء مصرف مواد مخدر را تشدید می کنند، و می توانند موجب تشدید افسردگی شوند. به علاوه استفاده از دارو های مخدر، به تنهایی یا همراه با دیگر داروها (با تجویز پزشک و یا به صورت غیر قانونی)، و یا استفاده نادرست توسط بیمارانی که علاوه بر درد های مزمن دچار مشکلات دیگری مانند وقفه تنفسی در خواب هستند، می تواند موجب بروز گستره وسیعی از عوارض جانبی از پایین آمدن سطح هوشیاری تا ناتوانی در تنفس گرفته تا آسیب دیدن کبد و یا حتی مرگ شوند.
بنابراین، راهبرد های جایگزین برای مدیریت درد ایجاد شده اند. این راهبرد ها شامل راهکارهایی درمانی با تکیه بر فاکتورهای روانی هستند، روان درمانی (مانند به کار بردن رفتار درمانی شناختی برای مقابله با تشویش افکار، ذهن اگاهی برای تغییر چارچوب و نگرش به درد، تعهد و پذیرش درمانی برای افزایش انعطاف پذیری روانی)، مدیتیشن، یوگا، رایحه درمانی، و طب سوزنی از جمله ی این راهبردهای درمانی هستند.این روش های درمانی به عنوان مکملی برای درمان های متعارف دارویی از جایگاه ویژه ای برخودار هستند. تاثیر محدود تا متوسط این درمان ها با مطالعات فراتحلیل انجام شده در این زمینه به اثبات رسیده است.
علیرغم اثرات منفی استفاده ی مداوم از داروهای مخدر، این داروها همچنان به صورت گسترده برای کنترل درد مورد استفاده قرار می گیرند. این موضوع از یک جهت می تواند ناشی از این مسئله باشد که ارایه درمان های غیر دارویی ممکن است مورد پذیرش بیماری که از درد رنج می برد واقع نشود. ارایه درمان های غیر مخدر می تواند مشکلاتی را در پی داشته باشد مانند: 1) ممکن است به بیمار نا امیدی از بهبودی را القاء کند. 2) آسیب های روحی آنان را تشدید کند. 3) ممکن است فکر کنند که پزشک به آنها برای سوء مصرف داروهای مخدر مشکوک شده است و یا 4) ممکن است این تصور در آنها به وجود آید که پزشک شدت درد آنها را دست کم گرفته است.
آیا راهی وجود دارد که پزشک بتواند بدون برانگیختن واکنش های تدافعی در بیمار، درمان های جایگزین را با او مطرح سازد؟ تغییر چارچوب مدیریت درد به عنوان کنترل هیجانی، یا تغذیه ی روانی می توانند از جمله این روش ها باشند.
تغذیه روانی مفهومی است که ما به وجود آورده ایم و هم اکنون در دسترس قرار داشته و برای بیمار به سادگی قابل فهم هستند، زیرا اصطلاحات و مفاهیمی به کار رفته درآن برای بیماران شناخته شده هستند، برای مثال تغذیه اصطلاحی است که برای غذاها به کار می رود، اما ما از این اصطلاح برای هیجان ها استفاده می کنیم. واکنش های روانی از دیدگاهی منحصر بفرد مطرح می شوند که هیجانات را به صورت مواد مغذی مصرفی تبیین می کند.
امروزه بسیاری از مردم به داشتن رژیم غذایی سالم اهمیت می دهند. آنها در هنگام خرید به مواد تشکیل دهنده ی غذا توجه می کنند تا از میزان چربی، سدیم، کالری، فیبر و دیگر مواد و عناصر موجود در غذا آگاه شوند. ولی مردم هنوز عادت نکرده اند که به بررسی این مسئله بپردازند که آیا تعاملات آنها با افرادی خاص یا تجربیات احساسی آنها در موقعیت های مشخص برای تغذیه هیجانی آنها مفید است یا خیر. در نتیجه، بسیاری از آنها از رژیمهای ناسالمی برای تغذیه ی هیجانی خود استفاده می کنند.
یک رژیم غذایی مملو از چربی (در اینجا پر از هیجانات منفی) یک رژیم سالم نخواهد بود. این رژیم می تواند موجب اتلاف انرژی و بوجود آمدن احساس خشم، ناخوشنودی، ترس، افسردگی، و نا امیدی شود. در حالی که رژیم غذایی کم چرب موجب افزایش انرژی و تقویت هیجان های مثبت نسبت به خود می شود. همان گونه که غذا های ناسالمی وجود دارند، هیجان های ناسالم نیز وجود دارند.
چگونه آگاهی از مواد مغذی هیجانی که مصرف می کنیم می تواند به کنترل درد کمک کند؟
درد مزمن با فعالیت مراکزی از مغز که مسئول تفسیر درد (قشر پیش پیشانی مغز) و هیجانات (سیستم لیمبیک) هستند در ارتباط است، مورد توجه قرار دادن چرایی فعالیت هیجانی و تفکرات شناختی می تواند ادراک فرد از درد را تغییر دهد. یقینا “تاریخچه درد” که شامل آگاهی ازعلت و چگونگی بروز درد و همچنین آگاهی و پیشبینی شدت و طول مدت درد است، نیز می تواند در کاهش آن موثر باشد.
راهبردهای مدیریت فردی که در آن فرد اقدام به تغییر چارچوب افکار و هیجانات خود در مورد درد می کند، در واقع می تواند موجب تغییر در فعالیت های عصبی شود (مانند کاهش فعالیت بخشی از آمیگدال یا بادامه مغز که به پاسخ های اضطراب و استرس مربوط است) که این چرخه می تواند در کاهش درد موثر باشد. درک این موضوع که موقعیت های احساسی منفی چگونه موجب تشدید درد می شوند خود جنبه ای دیگر از شناخت درد و مدیریت فردی است. مفاهیم سه گانه زیر اساس تغذیه روانی را تشکیل می دهند:
هیجانات پرچرب (یا منفی) موجب تضعیف فرد می شوند و می توانند احساس درد را تشدید کنند.
هیجانات کم چرب (یا مثبت) به فرد نیرو می بخشند و می توانند احساس درد را کاهش دهند.
تجربه ی موقعیت های پر استرس و بدون پاداش منجر به سنگینی رژیم بواسطه ی چربی زیاد ( احساسات منفی) و در نتیجه تغذیه ناسالم روانی می شود، در حالی که رژیم های با استرس پایین و پاداش دهنده مملو از احساسات مثبت بوده و با تغذیه خوب منجر به تقویت وضعیت روانی می شوند.
تهیه یک تصویر روزانه ی کلی از نسبت هیجانات پرچرب به کم چرب به فرد کمک می کند تا از وضعیت سلامت تغذیه هیجانی خود آگاه شود.
دردهای جسمی، رنج های روحی را در پی دارند و در یک چرخه ی پیوسته رنج های روحی منجر به افزایش احساس درد جسمی می شود که سبب برجسته تر شدن رنج ها و سختی ها برای فرد می شود. بنابراین شناخت و درک ماهیت چرخه چگونگی تاثیر پاسخ های هیجانی برروی احساس درد، از اهمیت بالایی برخوردار است. برای مثال، هرچه بیشتر برروی درد متمرکز شویم، درد بیشتری نیز احساس خواهیم کرد. این همان چرخه ای است که منجر به تغذیه ناسالم (پرچرب) هیجانی می شود، مانند استرس، ترس، نا امیدی، درماندگی، و افسردگی. درنتیجه، بیمار انگیزه ی پایین تری برای ادامه ی درمان های تجویز شده خواهد داشت و می تواند موجب تشدید درد و بدتر شدن وضعیت سلامت بیمار شود. اما، درصورتی که بیمار از رژیم تغذیه ی هیجانی کم چربی استفاده کند (مثل خوش بینی، آرامش، اعتماد به نفس، شادی)، درد آنها تسکین یافته و کمتر احساس می شود، و در نتیجه تمایل بیشتری نیزبرای ادامه ی درمان خواهند داشت.
تجویز تغذیه ی روانی برای کاهش درد
گام نخستین برای این کار، برآورد کیفیت زندگی است. این کار به بیمار و پزشک کمک می کند تا رویدادها و افرادی را که موجب تغذیه و یا سوء تغذیه روانی بیمار می شوند را تشخیص دهند. با این آگاهی ها، بیماربرای کارهای زیر آمادگی بیشتر پیدا خواهد کرد:
برای بیمار به گونه ای که برایش به راحتی قابل فهم باشد، آموزش ها و اطلاعات لازم را جهت آگاهی از وضعیت پزشکی او و ماهیت تجربه ی درد را در اختیار او بگذارید.عدم اطلاعات کافی می تواند عاملی برای برانگیختن اضطراب در بیمار باشد.
بیمار را تشویق کنید تا این خود باوری را به وجود آورد که می تواند درد خود را کنترل کند. همان گونه که همه افراد می توانند مصرف مواد غذایی خودرا کنترل کنند، بیماران نیز می توانند هیجانات تغذیه کننده ی روانی خود را نیز کنترل کنند.
به بیمار کمک کنید تا واکنش های هیجانی منفی (پرچرب) مربوط به درد خود را بشناسد (مانند ترس و افسردگی) و بداند در صورتی که به آنها کمتر توجه کند می تواند آنها را مدیریت کرده و بجای آنها هیجانات مثبت را دریافت کند ( یا هیجانات کم چرب، مثلا صرف زمان بیشتری برای انجام فعالیت ها و مشغول نگه داشتن ذهن خود با افکار و فعالیت هایی که تمرکز ذهن را از درد دور می سازند، نمونه هایی از این فعالیت ها پرداختن به امور تفریحی و معنوی هستند).
برروی کنترل استرس، مهارت های سازگاری، و آرامش تاکید کنید. در صورتی که درد را نمی توان به صورت کامل تسکین داد، احساس درد را می توان با یادگیری بهتر راهبرد های سازگاری تقلیل داد.
همان گونه که گروه های حمایتی برای کمک به افراد در تغییر رژیم غذایی و کاهش وزن وجود دارند، می باید این بیماران نیز به شرکت در گروه های حمایتی درد تشویق شوند. بیمار ممکن است در گروهی که تمامی افراد دچار مشکل مشابه هستند، به افراد احساس نزدیکی و اعتماد بیشتری داشته باشد و بتواند راحت تر به گفتگو در مورد مشکلات بیماری خود بپردازد که می تواند به آنها کمک کند تا بتوانند احساساتی که موجب تشدید احساس درد می شوند را تغییر دهند.
بیمار می باید به صورت دوره ای برآورد مجددی ازکیفیت زندگی و تغذیه ی روانی خود انجام دهد. با گذشت زمان و بهبود رژیم تغذیه هیجانی، تجربه و واکنش به درد نیز باید ارتقا یابد. تغذیه روانی یعنی با معنا زندگی کردن، زندگی که در آن درد در پس زمینه قرار گرفته و نه پیش زمینه.
مترجم: محمد آلاله
منبع: com.مشاوره-آنلاین
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2016/08/oddesy-of-the-mind.jpg480640مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2016-08-04 13:58:022019-07-16 19:10:25تغذیه روانی: روشی جدید برای درمان درد های مزمن