اختلال دوقطبی

اختلال دوقطبی

اختلال دوقطبی

این مقاله یک سری اطلاعاتی را در مورد اختلال دو قطبی بیان می کند. نحوه تشخیص، عوامل احتمالی و روش های درمان آن. این مقاله می تواند برای مراقبان، دوستان و وابستگان افراد دچار شده به اختلال دو قطبی مفید باشد.

اختلال دو قطبی، که همچنین به عنوان اختلال عاطفی دو قطبی شناخته می شود، یک نوع اختلال در وضعیت روانی می باشد.

همچنین این اختلال در گذشته به عنوان افسردگی شیدا گونه شناخته می شد.

اختلال دو قطبی می تواند باعث شود که وضعیت روانی شما از حالت حدی بسیار بالا تا وضعیت روانی بسیار پایین تغییر کند.

علائم شیدایی می تواند شامل انرژی افزایش یافته، برانگیختگی (جنسی)، رفتار تکانشی و بی قراری باشد.

علائم افسرده کننده می تواند شامل نبود انرژی، احساس بی ارزش بودن، عزت نفس پایین و تفکرات خودکشی باشد.

همچنین ممکن است که شما دارای علائم روان پریشی باشید. علائم روان شناسی می توانند باعث شوند که شما مواردی را ببینید و بشنوید که احساس می کنید واقعی هستند، ولی در واقع وجود ندارند.

انواع مختلفی از اختلال های دو قطبی وجود دارند.

ما نمی دانیم چه چیزی منجر به ایجاد اختلال دو قطبی می شود.

ولی تفکر موجود بر این است که ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی منجر به ایجاد این شرایط می شوند.

اختلال دو قطبی از طریق دارو یا روش های گفتار درمانی مورد درمان قرار می گیرد.

یک سری نکاتی در مورد اختلال دو قطبی و انواع مختلف آن

اختلال دو قطبی چیست؟

اختلال دو قطبی می تواند یک بیماری سلامت روانی مربوط به کل زندگی باشد که بیشتر بر روی وضعیت روانی شما تاثیر می گذارد.

این بیماری بر روی نحوه احساس شما تاثیر می گذارد و وضعیت روانی شما می تواند به صورت قابل توجهی تغییر کند.

شما می توانید موارد زیر را تجربه کنید:

  • شیدایی، و
  • افسردگی.

ممکن است که شما در فاصله زمانی مابین این موارد، وضعیت روانی مثبتی داشته باشید.

این موارد می توانند بر روی بخش های مختلفی از زندگی شما تاثیرگذار باشند، بخش هایی از قبیل کار، مدرسه و روابط.

معمولا شما قبل از سن 20 سالگی به اختلال دو قطبی دچار می شوید.

این اختلال در مراحل بعدی زندگی هم می تواند ایجاد شود، ولی مواردی که این اختلال بعد از 40 سالگی صورت می گیرد، موارد کاملا نادری می باشند.

قبل از آنکه یک پزشک اختلال دو قطبی را در شما تشخیص دهد، این امکان وجود دارد که شما علائم این اختلال را داشته باشید.

قبل از آنکه پزشک اختلال دو قطبی را در شما تشخیص دهد، ممکن است به شما بگوید که شما دارای یک اختلال دیگری ، همانند اختلال افسردگی، هستید.

اختلال دوقطبی

انواع مختلف اختلال دو قطبی چه مواردی هستند؟

اختلال دو قطبی دارای انواع مختلفی می باشد.

اختلال دو قطبی نوع یک

تشخیص اختلال دو قطبی نوع یک به این معنا می باشد که شما حداقل یک مورد شیدایی را داشته اید که بیش از یک هفته به طول کشیده است.

همچنین 90% از افراد دارای افسردگی هم خواهند بود.

در صورتی که شیدایی موجود درمان نشود، در حالت عمومی 3 تا 6 ماه به طول می کشد.

موارد افسرده کننده در صورت عدم درمان، معمولا 6 تا 12 ماه به طول می کشند.

اختلال دو قطبی نوع یک و دو همراه با ویژگی های ترکیبی

در این شرایط، شما علائم شیدایی یا شیدایی خفیف و همچنین افسردگی را در یک زمان تجربه خواهید کرد.

شاید اسم شرایط مربوط به “وضعیت دو قطبی ترکیبی” برای شما آشنا باشد.

ممکن است که شما به دلیل بی قراری و داشتن فعالیت بیش از اندازه، احساس ناراحتی و ناامیدی بیش از حدی داشته باشید.

اختلال دو قطبی نوع یک یا نوع دو، همراه با یک چرخه سریع

چرخه سریع به این معنی می باشد که شما 4 مورد یا تعداد بیشتری از اتفاقات افسردگی، شیدایی و شیدایی خفیف را در یک دوره 12 ماهه تجربه می کنید.

اختلال دو قطبی نوع یک یا نوع دو، همراه با الگوی فصلی

الگوی فصلی به این معنا می باشد که افسردگی، شیدایی یا شیدایی خفیف شما به صورت منظم و مشابه، تحت تاثیر تغییر فصل ها قرار می گیرد.

برای مثال ممکن است که شما در فصل های زمستان، وضعیت افسردگی را تجربه کنید، ولی شیدایی شما به صورت منظم از یک الگو تبعیت نکند.

ادواری خویی[1]

تشخیص ادواری خویی به این معنا می باشد که شما موارد منظم شیدایی خفیف و افسردگی را حداقل به مدت 2 سال تجربه می کنید.

اختلال دو قطبی در شما تشخیص داده نمی شود، چرا که علائم شما خفیف تر خواهند بود.

ولی این علائم می توانند به مدت بیشتری باقی بمانند.

ادواری خویی می تواند به اختلال دو قطبی تبدیل شود.

علائم و عوامل اختلال دو قطبی

علائم اختلال دو قطبی چه مواردی هستند؟

تحمل کردن علائم اختلال دو قطبی در زندگی روزمره می تواند مشکل باشد.

این اختلال می تواند یک تاثیر بدی بر روی روابط و وضعیت کاری شما داشته باشد.

انواع مختلف علائم در زیر بیان شده اند.

شیدایی

علائم شیدایی عبارتند از:

  • احساس خوشحالی یا هیجان زده شدن، حتی در صورتی که همه کارها به صورت مناسبی پیش نروند،
  • داشتن ایده های جدید و هیجان انگیز،
  • حرکت کردن سریع از یک ایده به یک ایده دیگر،
  • شنیدن صداهایی که سایر افراد نمی توانند بشنوند،
  • داشتن حالت بیقراری شدیدتر نسبت به وضعیت عادی،
  • داشتن یک احساس بهتر در مورد خودتان در مقایسه با حالت معمولی،
  • صحبت کردن کاملا سریع، پریدن از یک ایده به ایده دیگر، تفکرات آشفته،
  • به راحتی گمراه شدن و چالش داشتن در تمرکز بر روی یک موضوع،
  • عدم توانایی برای خوابیدن، یا داشتن این احساس که شما نمی خواهید بخوابید،
  • داشتن این تفکر که عملکرد شما می تواند بهتر از عملکرد واقعی تان باشد،
  • داشتن تصمیمات بزرگ یا غیر معمول، بدون اینکه در رابطه با آنها فکر کنید، و
  • انجام دادن کارهایی که شما فکر نمی کنید منجر به ایجاد مشکلاتی می شوند. همانند:
  • پول خرج کردن بیش از حد
  • داشتن رابطه جنسی اتفاقی با افراد مختلف
  • استفاده از مواد یا الکل
  • قمار بازی یا
  • تصمیم گیری های تجاری غیر عقلایی.

شیدایی خفیف

شیدایی خفیف شبیه به شیدایی می باشد، ولی شما یک سری علائم خفیف تری را تجربه خواهید کرد.

درمان شیدایی خفیف مشابه با درمان شیدایی می باشد.

افسردگی

علائم افسردگی می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • وضعیت روانی پایین،
  • داشتن انرژی سطح پایین و احساس خستگی،
  • احساس ناامیدی یا منفی،
  • احساس گناهکار بودن، بی ارزش بون یا ناامید بودن،
  • داشتن علاقه کمتر نسبت به مواردی که در حالت معمول انجام دادن آن را دوست دارید یا از آنها کمتر لذت می برید،
  • مشکل داشتن در تمرکز، یادآوری یا تصمیم گیری ها،
  • احساس بی قراری یا تحریک پذیری،
  • خوابیدن بیش از حد یا عدم توانایی برای خوابیدن،
  • احساس خستگی بیش از حد یا کمتر از معمول
  • کاهش یا افزایش وزن در زمانی که چنین هدفی ندارید، و
  • تفکرات مربوط به مرگ یا خودکشی یا اقدام به خودکشی.

روان پریشی (پسیکوز)

در برخی مواقع ممکن است که شما در طول شیدایی یا افسردگی شدید، علائم روان پریشی را تجربه کنید.

علائم روان پریشی عبارتند از:

  • توهمات. این بدان معنا است که شما می توانید مواردی را بشنوید، ببینید و یا احساس کنید که در واقعیت وجود ندارند، و
  • هذیان ها. این مورد به معنا باور داشتن بر روی مواردی می باشد که ممکن است درست نباشند. از نظر سایر افراد، عقاید شما غیر معمول می باشند.

علائم روان پریشی در اختلال دو قطبی می تواند نشان دهنده وضعیت روانی شما باشد.

برای مثال، در صورتی که شما یک وضعیت روان پریشی را تجربه کنید، ممکن است بر این باور باشید که شما دارای قدرت های خاصی هستید، یا تحت نظر دولت قرار دارید.

در صورتی که شما موارد افسردگی را تجربه کنید، شاید در مورد کاری که انجام داده اید، احساس گناه بکنید.

شاید شما این احساس را داشته باشید که شما بدتر از هر فرد دیگری هستید یا احساس کنید که وجود ندارید.

علت اختلال دو قطبی نامشخص می باشد.

اختلال دوقطبی

چه مواردی منجر به ایجاد اختلال دو قطبی می شوند؟

محققان بر این عقیده اند که ترکیبی از موارد مختلف می توانند احتمال بروز اختلال دو قطبی را در شما افزایش دهند.

عوامل ژنتیکی

در صورتی که یکی از اعضای خانواده اصلی شما، همانند والدین، برادر یا خواهر، دارای یک اختلال دو قطبی باشد، احتمال ابتلای شما به آن اختلال پنج برابر خواهد بود.

در صورتی که هر دو والدین شما این شرایط را داشته باشند یا در صورتی که دو قلوی شما این شرایط را داشته باشد، این ریسک افزایش می یابد.

محققان تا به حال نتوانسته اند ژن های دقیقی را پیدا کنند که منجر به ایجاد اختلال دو قطبی می شود.

ولی ژن های مختلف می توانند با ایجاد اختلال دو قطبی مرتبط باشند.

عدم تعادل در ترکیب شیمیایی مغز

مواد شیمیایی مختلفی که در مغز شما وجود دارند، بر روی وضعیت روانی و رفتاری شما تاثیر می گذارند.

مقدار بیش از حد یا کمتر از حد مربوط به این مواد شیمیایی می توانند منجر به بروز شیدایی یا شیدایی خفیفی شوند.

عوامل محیطی

اتفاقات زندگی موفق می توانند علائم اختلال دو قطبی را تحریک کنند.

همانند سوء استفاده در دوران کودکی یا از دست دادن فردی که دوست دارید.

این اتفاقات می توانند شانس ایجاد اتفاقات افسرده کننده را افزایش دهند.

کمک گرفتن در صورتی که فکر می کنید دارای اختلال دو قطبی هستید

اولین قدم در کمک گرفتن، عبارت از صحبت کردن با GP (پزشک خانوادگی) تان می باشد.

این کار می تواند به شما کمک کند تا یک یادداشتی را از تغییر وضعیت های روانی خودتان داشته باشید.

موسسه UK دو قطبی[2] در وب سایت خودش دارای یک یادداشت وضعیت روانی و همچنین یک مقیاس از وضعیت روانی می باشد.

GP شما نمی تواند اختلال دو قطبی را در شما تشخیص دهد.

فقط یک روان پزشک می تواند یک تشخیص رسمی را داشته باشد.

یک روان پزشک بخشی از تیم انجمن سلامت روانی[3] (CMHT) می باشد.

در صورتی که شما شرایط زیر را داشته باشید، GP تان می تواند یک قرار ملاقاتی را مابین شما و (CMHT) ترتیب دهد:

  • افسردگی، و
  • در صورتی که احساس کنید بیش از حد هیجان زده هستید یا به صورت منظم و حداقل در 4 روز، بر روی وضعیت روانی یا رفتار خودتان کنترل نداشته باشید.

در صورتی که GP شما تشخیص دهد که ممکن است شما دارای یک شیدایی یا افسردگی شدیدی هستید، باید به صورت سریع شما را به یک CMHT ارجاع دهد.

همچنین در صورتی که این احتمال وجود داشته باشد که شما به خودتان یا یک فرد دیگری آسیب بزنید، باید این ارجاع را انجام دهد.

در صورتی که شما اولین مورد از روان پریشی را تجربه کنید، GP تان باید شما را به یک تیم مراقبت اولیه ارجاع بدهد.

تشخیص اختلال دو قطبی می تواند سخت باشد، چرا که تاثیر تاثیر آن بر روی هر فرد کاملا متفاوت می باشد.

همچنین علائم اختلال دو قطبی می تواند مشابه با علائم مربوط به سایر مشکلات سلامت روان باشد.

تشخیص اختلال دو قطبی می تواند زمان بر باشد.

درمان و مدیریت

روش های درمان شیدایی، شیدایی خفیف و افسردگی چه مواردی می باشند؟

شما در وب سایت موسسه ملی مربوط به برتری سلامتی و مراقبتی[4] (NICE ) می توانید روش های درمانی و مراقبتی توصیه شده برای اختلال های دو قطبی را مشاهده کنید.

NICE یک سری راهنمایی هایی را برای نحوه درمان شرایط خاص توسط متخصصان سلامتی ارائه می کند.

شما می توانید راهنماها را از وب سایت مربوطه به آدرس www.nice.org.uk  دانلود کنید.

NHS مجبور نیست که از این توصیه ها تبعیت کند.

ولی باید یک دلیل مناسبی برای عدم تبعیت از آن داشته باشند.

داروها

معمولا داروهای تثبیت کننده وضعیت روانی برای درمان علائم شیدایی، شیدایی خفیف و افسردگی به کار گرفته می شوند.

به همین دلیل، پایدار کننده های وضعیت روانی عبارتند از:

  • لیتیوم
  • داروها ضد روان پریشی خاص
  • داروهای ضد تشنجی خاص
  • داروها بنزو دیازپاین خاص

شیدایی و شیدایی خفیف

به منظور کمک به درمان شیدایی یا شیدایی خفیف، باید یک تثبیت کننده وضعیت روانی به شما داده شود.

پزشک شما می تواند داروی شما را به عنوان داروی “ضد شیدایی” در نظر بگیرد.

در صورتی که شما یک داروی ضد افسردگی را مصرف می کنید، پزشکتان می تواند داروهای مصرفی شما را قطع کند.

معمولا در مرحله اول یک داروی ضد روان پریشی به شما تجویز خواهد شد.

رایج ترین داروهای ضد روان پریشی که برای درمان اختلال دو قطبی به کار گرفته می شوند، عبارتند از:

  • هالوپریدول[5]
  • اولانزاپاین[6]
  • کوئتیاپاین[7]
  • ریسپریدون[8]

در صورتی که اولین داروی روان پریشی مورد استفاده شما تاثیر مناسبی نداشته باشد، باید یک داروی ضد روان پریشی متفاوتی از بین موارد بیان شده در بالا برای شما تجویز شود.

در صورتی که یک داروی ضد روان پریشی دیگری تاثیر نداشته باشد، باید توصیه شود که شما در کنار دارو از لیتیوم هم استفاده کنید.

در صورتی که مصرف لیتیوم تاثیر مناسبی نداشته باشد، مصرف سدیم ولپروت[9] به همراه یک داروی ضد روان پریشی می تواند به شما توصیه شود.

دختران و زنان جوانی که ممکن است بخواهند در آینده بچه دار شوند، نباید از سدیم ولپروت استفاده کنند.

پزشک شما باید مصرف داروی بنزودیازپاین شما را به عنوان یک مصرف کوتاه مدت در نظر بگیرد.

پزشک شما بر اساس داروهایی که بهترین تاثیر را بر روی شما دارند، از دوز ها و ترکیب های مختلفی استفاده خواهند کرد.

همچنین اولویت های شخصی شما هم باید مد نظر قرار داده شوند.

افسردگی

پزشک شما به منظور درمان علائم افسردگی موجود در شما، باید داروهای متفاوتی را به شما پیشنهاد دهد.

داروهای زیر می توانند به شما پیشنهاد شوند:

  • فلوکستاین به همران اولانزاپاین[10]
  • کوئتیاپاین
  • اولانزاپاین یا
  • لاموتریجین[11]

فوکستاین یک داروی ضد افسردگی می باشد.

لاموتریجین یک داروی ضد تشنجی است.

پزشک شما می تواند داروهای بیان شده در بالا را به همراه موارد زیر تجویز کند:

  • لیتیوم، و
  • سدیم ولپروت.

پزشک شما بر اساس داروهایی که بهترین تاثیر را بر روی شما دارند، از دوز ها و ترکیب های مختلفی استفاده خواهند کرد.

همچنین اولویت های شخصی شما هم باید مد نظر قرار داده شوند.

روش های درمان روان شناختی

در صورتی که شما برخی مواقع چار افسردگی می شوید، باید مقدار زیادی از یک روش گفتار درمانی، همانند روش درمان شناختی رفتاری[12] (CBT) یا درمان میان فردی[13] و همچنین تجویز دارویی، در مورد شما مورد استفاده قرار بگیرد.

CBT چیست؟

CBT یک روش گفتار درمانی می باشد که از طریق تغییر روش تفکر و رفتارتان می تواند به شما کمک کند تا مشکلات خودتان را مدیریت کنید.

روش درمان میان فردی چیست؟

روش درمان میان فردی یک نوع روش گفتار درمانی می باشد که بر روی شما و روابط شما با سایر افراد متمرکز می شود.

روش های درمان بلند مدت برای اختلال دو قطبی چه مواردی هستند؟

اختلال دو قطبی یک بیماری مربوط به کل طول عمر زندگی فرد است که در اغلب مواقع صورت می گیرد.

شما برای دریافت کمک به منظور مدیریت این شرایط، نیاز به یک حمایت بلند مدت خواهید داشت.

تجویز دارویی

پزشکتان انواع داروهایی که در طول شیدایی یا افسردگی مورد استفاده قرار داده اید را بررسی خواهد کرد.

آنها از شما خواهند پرسید که آیا تمایلی به ادامه درمان دارید یا آیا می خواهید روش درمان را تغییر دهید و از لیتیوم استفاده کنید.

در روشهای درمان بلند مدت، معمولا لیتیوم کارایی بهتری نسبت به سایر روش های دارویی دارد.

پزشک شما باید یک سری اطلاعاتی را در مور مصرف ایمن لیتیوم به شما ارائه دهد.

در صورتی که لیتیوم کارایی مناسبی نداشته باشد یا منجر به بروز مشکلات دیگری شود، ممکن است که موارد زیر به شما پیشنهاد شود:

  • ولپروت،
  • اولانزاپاین، یا
  • کوئتیاپاین.

پزشک شما باید سلامتی شما را تحت نظر بگیرد.

ارزیابی های مربوط به سلامت فیزیکی باید حداقل یک بار در هر سال صورت بگیرد.

این ارزیابی ها شامل موارد زیر می باشد:

  • اندازه گیری وزن شما،
  • آزمایش های خونی و ادرار،
  • ارزیابی کبد و قلب شما، و
  • ارزیابی نبض و فشار خون شما.

روش های درمان روان شناختی

باید یک نوع روش درمان روان شناختی به شما تجویز شود که به طور خاص برای اختلال دو قطبی طراحی شده است.

شما باید از فرد درمانی یا گروه درمانی استفاده کنید.

هدف از درمان شما، عبارت از متوقف کردن ایجاد مجدد شرایط نامناسب در شما می باشد.

این حالت به عنوان “برگشت[14]” شناخته می شود. روش درمان شما باید به شما کمک کند تا:

  • شرایط خودتان را بشناسید،
  • در مورد تاثیر تفکرات و رفتار خودتان بر روی وضعیت روانی تان فکر کنید،
  • وضعیت روانی، تفکرات و رفتار خودتان را مورد ارزیابی قرار دهید،
  • در رابطه با ریسک و اضطراب فکر کنید،
  • یک سری برنامه هایی را برای باقی ماندن در شرایط مناسب داشته باشید،
  • در صورتی که در شرایط نامناسبی قرار بگیرد، یک سری برنامه های بحرانی داشته باشید،
  • نسبت به نحوه ارتباط برقرار کردن مطلع شوید، و
  • مشکلاتی که در زندگی روزمره تان می توانید داشته باشید را مدیریت کنید.

در صورتی که شما همراه با خانواده خودتان زندگی کنید یا ارتباط نزدیکی با آنها داشته باشید، همچنین روش “اقدام خانوادگی” هم باید به شما ارائه شود.

در روش اقدام خانوادگی، شما و خانواده تان با یک متخصص سلامت روان همکاری خواهید کرد تا این کار به مدیریت روابط شما کمک کند.

این روش باید به افرادی ارائه شود که با شما زندگی می کنند و یا اینکه ارتباط نزدیکی با شما دارند.

حمایتی که به شما و خانواده شما ارائه می شود، به مشکلات موجود و همچنین اولویت های شما بستگی دارد.

این حمایت می تواند شامل دوره های خانواده درمانی یا دوره های فردی باشد.

خانواده شما باید به مدت 3 ماه تا یک سال از شما حمایت کند و این برنامه باید شامل حداقل 10 دوره برنامه ریزی شده باشد.

سایر حمایت ها

تیم سلامت روانی شما باید در رابطه با ورزش کردن و تغذیه سالم شما را راهنمایی کند.

در صورتی که شما بخواهید به کارتان برگردید، باید یک حمایتی از شما صورت بگیرد تا در آموزش و برگشت به کار به شما کمک کند.

در صورتی که مراقبت شما توسط GP تان یا از طریق تیم مربوط به انجمن سلامت روانی مدیریت شود، باید از این حمایت بهره مند شوید.

در صورتی که شما قادر یا متمایل به ادامه درمان در شرایط فعلی نداشته باشید، متخصصان مراقبت سلامتی شما باید یک سری فعالیت های دیگری را در نظر بگیرند که می تواند به شما کمک کند تا در آینده به کار خودتان برگردید.

تیم مراقبت سلامتی تان می تواند به شما کمک کند تا یک برنامه بهبودی را درست کنید.

این برنامه باید به شما کمک کند تا علائم هشدار دهنده اولیه و محرک هایی را شناسایی کنید که می توانند مجددا منجر به ایجاد شرایط نامناسبی در شما شوند.

همچنین این برنامه ها روش های مقابله ای را هم به شما آموزش خواهد داد.

همچنین در صورتی که شما دچار اضطراب شوید، برنامه شما باید شامل افرادی باشد که می توانید با آنها تماس بگیرید.

همچنین ممکن است شما تشویق شوید که یک “ارزیابی پیشرفته ای” داشته باشید.

این ارزیابی یک راهنمایی برای متخصصان سلامت روان می باشد که در صورت نبود ظرفیت روانی در شما برای گرفتن تصمیمات خودتان، نیاز خواهید داشت که این ارزیابی از طرف مراقب شما صورت بگیرد.

رهیافت برنامه مراقبتی

در صورتی که شما یک سری نیازهای پیچیده ای داشته باشید یا در شرایط آسیب پذیری قرار داشته باشید، ممکن است که در رهیافت برنامه مراقبتی[15] (CPA) تحت بررسی قرار بگیرید.

CPA یک پکیجی از مراقبت می باشد که توسط خدمات سلامت روان ثانویه به کار گرفته می شود.

شما باید یک برنامه مراقبتی داشته باشید و همچنین یک فردی باید برنامه مراقبت شما را هماهنگ کند.

تمامی برنامه های مراقبتی باید شامل یک برنامه بحرانی باشد.

هدف از CPA عبارت از حمایت کردن از بهبود سلامت روانی شما از طریق کمک کردن به شما به منظور شناسایی یک سری عواملی در خودتان می باشد که عبارتند از:

  • نقاط قوت،
  • اهداف،
  • نیازهای حمایتی، و
  • مشکلات.

در صورتی که شما یک نیاز گسترده ای به سرویس های مختلفی داشته باشید یا فکر می کنید که در شرایط ریسکی خطرناکی قرار دارید، CPA باید در دسترس شما باشد.

هر دو شما و GP شما باید یک کپی از برنامه مراقبتی داشته باشید.

مراقبان شما می توانند در برنامه مراقبتی شما درگیر شوند و در صورتی که با آن موافق باشید، باید یک کپی از این برنامه به آنها داده شود.

من برای مدیریت علائم موجود در خودم، چه کاری می توانم انجام دهم؟

شما از طریق مراقبت کردن از خودتان می توانید علائم موجود را مدیریت کنید.

خود مراقبتی عبارت از نحوه مراقبت کردن خودتان از رژیم غذایی، خواب، ورزش، کارهای روتین روزمره، روابط و احساسات خودتان می باشد.

سبک زندگی

داشتن یک سری تغییرات کوچک در سبک زندگی می تواند بهزیستی شما را تقویت کند و در فرآیند بهبود شما مفید باشد.

برنامه های روتین در بهبود وضعیت بهزیستی روانی اکثر افراد مفید می باشد.

این برنامه ها یک ساختاری را برای کارهای روزمره شما ایجاد می کند و می تواند یک هدفی را در نظر داشته باشد.

این مورد می تواند یک کار روتین ساده ای باشد، همانند خوردن غذا در زمان های مشابهی از هر روز، رفتن به تخت خواب در زمان مشابهی از هر روز و یک بار خرید غذا در هر هفته.

متخصصان سلامت روانی شما می توانند یک سری توصیه هایی را در مورد ورزش و رژیم غذایی و خواب به شما ارائه دهند.

گروه های حمایتی

شما می توانید به یک گروه حمایتی ملحق شوید.

یک گروه حمایتی عبارت از جایی می باشد که افراد در آن جمع می شوند تا اطلاعات و تجارب خودشان را به اشتراک بگذارند و از یکدیگر حمایت کنند.

شما از طریق جستجوی آنلاین می توانید یک گروه محلی را پیدا کنید.

موسسه خیریه دو قطبی UK دارای یک گروه حمایتی آنلاین می باشد.

همچنین این گروه در برخی از مناطق کشور دارای گروه های حمایتی رو در رو می باشد.

موسسه تفکر مجدد در مورد بیماری سلامت[16]در برخی از مناطق دارای گروه های حمایتی می باشد.

در صورتی که شما لینک www.rethink.org/support-groups را دنبال کنید، می توانید موارد موجود در دسترستان را مشاهده کنید.

کالج بهبود[17]

کالج بهبود بخشی از NHS می باشد.

این سازمان ها یک سری دوره های رایگانی را در مور سلامت روان برگزار می کنند تا به شما کمک کنند که علائم خودتان را مدیریت کنید.

این دوره ها می توانند به شما کمک کنند تا بر روی زندگی خودتان کنترل داشته باشید و در بهزیستی و بهبود خودتان به یک کارشناس تبدیل شوید.

همچنین شما می توانید خودتان را به کالج بهبود ارجاع دهید.

ولی این کالج می تواند یک گزارشی به تیم مراقبتی تان ارائه دهد.

متاسفانه کالج های بهبود در تمامی مناطق در دسترس نمی باشند.

به منظور بررسی وجود داشتن کالج بهبود در منطقه خودتان، می توانید از موتور جستجوی هایی همانند گوگل[18] استفاده کنید.

همچنین می توانید از طریق تماس با شماره 0300 5000 927، با موسسه تفکر مجدد در مورد بیماری سلامت تماس بگیرید و از مشاوره آن استفاده کنید.

یک برنامه اقدام بهبود بهزیستی (WRAP) داشته باشید

یادگیری نحوه شناسایی اولین علائم مربوط به شیدایی یا افسردگی یک مورد مهمی در مدیریت وضعیت خود می باشد.

ایده مربوط به WRAP عبارت از کمک کردن به شما برای باقی ماندن در وضعیت خوب و به دست آوردن مواردی می باشد که دوست دارید.

WRAP بر روی بخش های مختلفی همانند نحوه تاثیر بیماری بر روی شما و کارهایی که می توانید برای مدیریت آن انجام بدهید را مورد بررسی قرار می دهد.

یک سری راهنماهایی وجود دارند که در این کار می توانند به شما کمک کنند.

شما از متخصص مراقبت سلامتی خودتان می توانید بخواهید که یکی از این روش ها را در مورد شما مورد استفاده قرار دهند یا از آنها بخواهید که الگوی مربوط به یکی از آنها را نشان بدهد.

اختلال دوقطبی

ریسک های مربوط به اختلال دو قطبی

ریسک خودکشی و خود آسیب زنی

در صورتی که شما دارای یک نوع بیماری باشید و روان پریشی را تجربه کنید، همانند اسکیزو فرنیا یا اختلال دو قطبی، بر اساس تخمین های صورت گرفته، ریسک خودکشی در شما 5 تا 6 درصد بیشتر از افرادی خواهد بود که فاقد شرایط روان پریشی هستند.

ریسک خودکشی ها در طول سال اولیه ای که شما با تیم سلامت روانی ارتباط برقرار می کنید، در یک سطح تقریبا بالایی می باشد.

این ریسک برابر است با 10%.

در صورتی که شما سابقه خودکشی و افسردگی داشته باشید، احتمال مربوط به صورت گرفتن یک اقدام در شما به منظور خاتمه دادن به زندگی تان، یک احتمال بالایی می باشد.

نکته مهمی که در این شرایط باید مد نظر قرار بدهید، عبارت از داشتن یک برنامه درمان مناسب برای بهبود علائم افسردگی موجود و همچنین داشتن یک برنامه بحرانی به روز رسانی شده می باشد.

همچنین تحقیقات صورت گرفته نشان می دهند در صورتی که شما دارای اختلال دو قطبی باشید، احتمال خود آسیب زنی در شما 30 تا 40 درصد بیشتر خواهد بود.

ریسک مالی

در صورتی که شما دارای شیدایی یا شیدایی خفیفی باشید، ممکن است که در مدیریت وضعیت مالی خودتان با چالش هایی مواجه باشید.

ممکن است که شما مقادیر زیادی از پول خودتان را خرج کنید، بدون اینکه حتی یک لحظه در مورد تاثیر این شرایط بر روی زندگی تان فکر کنید.

شما می توانید “قدرت ثابت وکیل[19]” را تجربه کنید.

این یک فرآیند قانونی می باشد. این بدان معنا است که شما در صورت نداشتن ظرفیت روانی مناسبی برای مدیریت کردن خودتان، یک فردی را انتخاب می کنید و به وی اعتماد می کنید تا وضعیت مالی شما را مدیریت کند.

ریسک سلامت فیزیکی

افراد دارای اختلال دو قطبی، نرخ های بالاتری از بیماری های فیزیکی، همانند دیابت ها و بیماری قلبی را تجربه می کنند.

شما در هر سال، حداقل باید یک بار سلامت فیزیکی خودتان را ارزیابی کنید.

ریسک الکل و مواد

بیش از 30% درصد از افراد دارای اختلال دو قطبی، الکل یا مواد را مورد سوء استفاده قرار می دهند.

مصرف الکل، استعمال دخانیات یا سایر مواد در حین مصرف داروها، می تواند از کارکرد مناسب داروهای شما پیشگیری کند و علائم موجود را در وضعیت وخیم تری قرار دهد.

ریسک رانندگی

شما باید به آژانس مجوز دهی رانندگان و وسایل نقلیه[20] (DVLA) اطلاع دهید که دارای اختلال دو قطبی می باشید.

در صورتی که افسردگی شدید، شیدایی خفیف، شیدایی یا روان پریشی را تجربه کنید، باید رانندگی را متوقف نمایید.

اطلاعات مربوط به مراقبان و خانواده

من به چه نحوی می توانم حمایت مورد نیازم را به دست بیاورم؟

شما در این رابطه می توانید با GP خودتان صحبت کنید.

شما باید ارزیابی خودتان را از طریق تیم مربوط به انجمن سلامت روانی انجام دهید تا مشخص کنید که مراقبت صورت گرفته چه تاثیری بر روی سلامتی تان دارد.

همچنین می توانید مشخص کنید که به چه حمایت هایی نیاز دارید؛ حمایت هایی از قبیل حمایت عملی و حمایت اوژانسی.

شما می توانید از طریق خدمات حمایتی مراقبتی یا گروه های حمایتی، از حمایت همتایان خودتان بهره مند شوید.

در صورتی که شما برای کمک به مراقبت از یک فردی به حمایت عملی و مالی بیشتری نیاز داشته باشید، می توانید از مقامات محلی بخواهید که یک ارزیابی مراقبتی بر روی شما صورت گرفته شود.

شما به عنوان یک مراقب، باید در تصمیمات مربوط به برنامه ریزی مراقبتی خودتان نقش داشته باشید.

ولی در این مورد هیچ نوع حقوق قانونی ندارید.

تیم بالینی باید فرد تحت مراقبت شما را تشویق کند تا اطلاعات بیشتری را در اختیارتان قرار بدهد.

حمایت کردن از یک فردی که شما مراقب وی هستید

در صورتی که شما علائم، برنامه درمان و تکنیک های خود مدیریتی افراد دارای اختلال دو قطبی را بشناسید، حمایت کردن از آنها برای شما راحت تر خواهد بود.

شما می تواند از آنها بخواهید که این اطلاعات را با شما به اشتراک بگذارند.

فردی که شما از وی مراقبت می کنید، همچنین می تواند یک برنامه مراقبتی داشته باشد.

این مورد نشان دهنده یک مراقبتی می باشد که آنها دریافت خواهند کرد و همچنین نشان دهنده فردی می باشد که مسول مراقبت می باشد.

یک برنامه مراقبتی همواره باید دارای یک برنامه بحران باشد.

یک برنامه بحران نشان می دهد که در صورت قرار گرفتن در وضعیت نامناسب، باید با چه کسی ارتباط برقرار کنیم.

شما می توانید از این اطلاعات برای حمایت از افراد تحت مراقبت خودتان استفاده کنید و آنها را تشویق کنید که در وضعیت مناسبی باقی بمانند و در صورت نیاز، کمک مورد نیازشان را به صورت مناسبی دریافت کنند.

منبع: کانون مشاوران ایران


  • [1] Cyclothymia
  • [2] Bipolar UK
  • [3] Community Mental Health Team
  • [4] National Institute for Health and Care Excellence
  • [5] Haloperidol
  • [6] Olanzapaine
  • [7] Quetiapine
  • [8] Risperidone
  • [9] Sodium valproate
  • [10] Flouxetine with Olanzapine
  • [11] Lamotrigine
  • [12] Cognitive Behavioral Therapy
  • [13] Interpersonal Therapy
  • [14] relapse
  • [15] Care Programme Approach
  • [16] Rethink Mental Illness
  • [17] Recovery College
  • [18] Google
  • [19] Lasting Power of Attorney
  • [20] Drivers and Vehicle Licensing Agency

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) یک رویکرد کنش‌گرا به روان‌درمانی است که از…

ژنتیک (وراثت) رفتار

ژنتیک های رفتاری که همچنین به عنوان ژنتیک های روانی شناخته می شوند، عبارت از مطالعه تاثیر ترکیبات ژنتیکی ارگانیسمی بر روی رفتار و تعامل مابین وراژت و محیط می باشند که بر روی رفتار فرد تاثیر می گذارند.

مباحث مربوط به تعیین کننده های تونایی ها و ناتوانایی های رفتاری در اغلب مواقع به عنوان مباحث “طبیعت – تربیت” مورد اشاره قرار می گیرد.


تاریخچه اولیه


رابطه مابین رفتار و عوامل ژنتیکی یا وراثت برای اولین بار به مطالعه یک دانشمند انگلیسی به اسم سر فرانسیس گالتون (Sir Francis Galton) (1822-1911) بر می گردد که برای اولین بار عبارت “طبیعت و تربیت” را مصطلح کرد.

گالتون خانواده های یک سری افراد مشهور را مورد مطالعه قرار داد و همانند پسر عموی خودش، چارلز داروین (Charles Darwin) به این نتیجه رسید که قدرت های ذهنی در خانواده ها شکل می گیرند.

گالتون اولین فردی بود که در مطالعات ژنتیکی خودش از دوقلوها استفاده کرد و پایه گذار تعداد زیادی از روش های آماری بود که حتی در حال حاضر هم مورد استفاده قرار می گیرند.

اولین مطالعه مربوط به ژنتیک رفتاری انسان در مورد هوش و بیماری روانی برای اولین بار در دهه 1920 صورت گرفت؛ در این دوره محیط زیست گرایی (نظریه ای که بیان می دارد رفتار در نتیجه یک سری عوامل غیرژنتیکی صورت می گیرد.

دقیقا مشابه تجربیات مختلف دوران کودکی) محبوب بود و بعد از این دوره بود که سوء استفاده دولت نازی آلمان از علم ژنتیک باعث شد که اثر ارثی به یک مفهوم زشت و نامناسبی تبدیل شود.

هر چند که در دهه های بعدی مطالعات ژنتیکی بر روی رفتار انسانی همچنان ادامه داشت، ولی در دهه 1970 یک دیدگاه متوازن در حوزه روان پزشکی مسلط شد که اهمیت طبیعت و همچنین تربیت را تایید می کرد.

در حوزه روان شناسی این اصلاحات در دهه 1980 صورت گرفت.

امروزه اکثر مطالعات مربوط به ژنتیک رفتاری بر روی شناسایی ژن های خاصی متمرکز است که بر روی ابعاد رفتاری (همانند شخصیت و هوش) و اختلالات (همانند اوتیسم، فزون کاری، افسردگی و اسکیزوفرنیا) تاثیر می گذارند.


روش های مطالعه


روش های ژنتیکی کمِّی برای تخمین تاثیر خالص عوامل ژنتیکی و محیطی بر روی تفاوت های فردی موجود در ویژگی های پیچیده (همانند ویژگی های رفتاری) به کار گرفته می شوند.

علاوه بر این، روش های ژنتیکی مولکولی برای شناسایی نقش ژن های خاص در تاثیرات ژنتیکی به کار گرفته می شوند. این تحقیقات هم بر روی انسان ها و هم بر روی حیوانات صورت می گیرند؛

با این وجود، مطالعاتی که از مدل های حیوانی استفاده می کنند در مقایسه با مطالعات صورت گرفته بر روی انسان اطلاعات دقیق تری را به دست می دهند، چرا که ژن ها و محیط ها به راحتی در محیط آزمایشگاهی قابل کنترل و دستکاری هستند.

ژنتیک (وراثت) رفتار


در نتیجه جفت گیری حیوانات هم نژاد در طول چندین نسل، تقریبا یک نژاد خالصی به دست می آید که در نتیجه آن تمامی نسل ها از نظر ژنتیکی شباهت بسیار بالایی به یکدیگر پیدا می کنند.

از طریق مقایسه رفتار نژادهای مختلف که در یک محیط آزمایشگاهی مشابه و یکسان قرار می گیرند می توان تاثیر عوامل ژنتیکی را بر روی رفتار مورد بررسی قرار داد.

یک روش دیگری که به عنوان تخم کشی انتخابی (Selective Breeding) نامیده می شود، از طریق تولید کردن حدهای بالایی و پایین از ویژگی مربوط نسل های متفاوت، درگیری ژنتیکی را مورد ارزیابی قرار می دهد.

هر دو این روش ها بر روی انواع گسترده ای از رفتارهای حیوانی اعمال شده اند (به خصوص واکنش های یادگیری و رفتاری مربوط به سگ ها)، و این مطالعات نشانگر این مسئله بوده اند که ژن ها تاثیر گسترده ای بر روی رفتار دارند.


به دلیل اینکه ژن ها و محیط های گونه های انسانی قابل دستکاری نمی باشند، دو روش شبه آزمایشی برای بررسی تاثیر ژنتیک بر روی تفاوت های رفتاری موجود در ویژگی های پیچیده (همانند رفتار) به کار گرفته می شوند.

روش دوقلو بر مبنای حادثه طبیعی می باشد که منجر به ایجاد دوقلوهای یکسان (یک تخمی، MZ) یا دوقلوهای مشابه (دو تخمکی، DZ) می شود.

دوقلوهای MZ مشابه تولید مثل غیرجنسی می باشند که از نظر ژنتیکی با یکدیگر مشابه هستند، چرا که هر دو آنها از یک تخم لقاح شده به دست می آیند.

از طرف دیگر دوقلوهای DZ از دو تخمی به دست می آیند که در زمان مشابهی لقاح می شوند.

دوقلوهای DZ همانند سایر برادران و خواهران و مشابه دوقلوهای MZ، از نظر ژنتیکی 50% با یکدیگر شباهت دارند.

در صورتی که تغییرپذیری رفتاری از طریق عوامل محیطی ایجاد شود، دو قلوهای DZ همانند دوقلوهای MZ دارای ویژگی های رفتاری مشابهی خواهند بود، چرا که هر دو مورد از دوقلوها تحت سرپرستی والدین یکسان و در مکان و زمان یکسانی تربیت می شوند.

همچنین در صورتیکه یک رفتار تحت تاثیر عوامل ژنتیکی قرار داشته باشد، دوقلوهای DZ در مقایسه با دوقلوهای MZ شباهت کمتری با یکدیگر خواهند داشت.

برای مثال در مورد اسکیزوفرنیا (schizophrenia)، همگامی (ریسک مربوط به مبتلا شدن یکی از دوقلوها به اسکیزوفرنیا در صورت مبتلا بودن قل دیگر به این اختلال) برای دوقلوهای MZ برابر با 45 درصد و در مورد دوقلوهای DZ برابر با 15 درصد می باشد.

در صورتیکه هوش افراد با استفاده از آزمون های IQ مورد بررسی قرار بگیرد، همبستگی، به عنوان یک شاخصی از شباهت (0.00 نشان دهنده عدم وجود شباهت و 1.00 نشان دهنده شباهت کامل می باشد) در مورد دوقلوهای MZ برابر با 0.85 و در مود DZ برابر با 0.60 می باشد (این نتیجه گیری در نتیجه مطالعاتی به دست آمده است که در سرتاسر جهان و بر روی بیش از 10000 جفت دوقلو صورت گرفته است).

روش دوقلو به عنوان یک ارزیابی دقیق از تاثیر ژنتیکی رفتار طرفداران زیادی دارد و اکثر محققان کارایی آن را تایید کرده اند.


روش انطباقی یک طراحی شبه آزمایشی و مبتنی بر حادثه اجتماعی می باشد که در آن کودکان از اوایل زندگی شان به دوری از والدینی بیولوژیکی (والدینی که آنها را به دنیا آورده اند) عادت می کنند و به همین دلیل تحت تاثیر طبیعت و تربیت قرار می گیرند.

به دلیل اینکه دوقلوها و روش های انطباقی تفاوت قابل توجهی با یکدیگر دارند، زمانی که نتایج به دست آمده از این دو روش به یک نتیجه گیری مشابه و متقارنی منجر شوند، اعتماد زیادی به این روش ها ایجاد خواهد شد (که معمولا چنین شرایطی پیش می آید).

یک مطالعه انطباقی قدرتمند از اسکیزوفرنیا در سال 1966 و توسط یک متخصص ژنتیک رفتاری آمریکا به اسم لئونارد هستون (Leonard Heston) نشان داد کودکانی که از ابتدای زندگی شان به دوری از مادران بیولوژیکی و مبتلا به اسیکزوفرنیای خودشان عادت کرده باشند.

وضعیتی مشابه با وضعیت کودکانی خواهند داشت که در کنار مادران بیولوژیکی و مبتلا به اسکیزوفرنیای خودشان زندگی می کنند و احتمال مبتلا شدن به اسکیزوفرنیا در هر دو گروه یکسان است (که این احتمال در هر دو گروه تقریبا برابر با 10 درصد می باشد).

یک مطالعه ای که به مدت 20 ساله و در ایالات متحده صورت گرفت (در دهه 1970 شروع شد) و در مورد هوش فرزند خوانده ها و والدین بیولوژیکی و والدین ناتنی آنها بود نشان داد که شباهت مابین فرزند خوانده ها و والدین بیولوژیکی آنها از دوره نوزادی تا بچگی و تا دوره نوجوانی افزایش می یابد ولی هیچ نوع شباهتی مابین فرزند خوانده ها و والدین ناتنی شان ایجاد نمی شود.


برخلاف تحقیقات ژنتیک مولکولی مرسوم که بر روی اختلالات محدودیتی ایجاد شده در نتیجه جهش ژنتیکی مجزا متمرکز است، تحقیقات مربوط به حوزه ژنتیک مولکولی که مبتنی بر ویژگی های رفتاری پیچیده و اختلالات رفتاری رایجی می باشد، یک روش پیچیده تری است چرا که چندین نوع ژن در این تحقیقات مورد بررسی قرار می گیرند و هر یک از این ژن ها دارای تاثیرات نسبتا محدودی می باشند.

با این وجود برخی از ژن های شناسایی شده در مدل های حیوانی منجر به افزایش شناخت از اختلالات رفتاری پیچیده در انسان شده است که برای مثال می توان به ناتوانی در خواندن، فزون کاری، اوتیسم و زوال عقل اشاره کرد.

نویسنده: Robert Plomin
ترجمه : تیم کانون مشاوران ایران

متمرکز شدن بر روی قیافه خودتان را متوقف کنید

متمرکز شدن بر روی قیافه خودتان را متوقف کنید

به طور قطع بیان کردن این مورد راحت تر از انجام دادن آن می باشد، به خصوص در صورتی که شما بر این باور باشید که شما در واقعیت جذابیت و زیبایی کمتری نسبت به سایر افراد دارید.

ولی شما از طریق تفکر کردن بر روی میزان زشت بودن خودتان، احتمالا یک تاثیر منفی بر روی میزان رضایت خودتان از زندگی خواهید داشت.

این مورد به دلیل یک عاملی می باشد که خطای حسی متمرکز شدن نامیده می شود.

شما از طریق تفکر در مورد بخش هایی از زندگی خودتان که در مورد آنها احساس خوشحالی ندارید، بر روی عقیده کلی تان در مورد خوب یا بد بودن زندگی تان تاثیر خواهید داشت.

در یک مطالعه منحصر به فردی، یک سری پرسشنامه های در مورد میزان رضایت از زندگی و رضایت از بدنشان به آنها داده شده بود.

در مرحله اول به نیمی از این افراد پرسشنامه های مربوط به رضایت از بدن داده شده بود و افراد دیگر در مرحله اول به پرسشنامه مربوط به رضایت از زندگی پاسخ دادند.

در مورد گروهی که در ابتدا به پرسشنامه رضایت از بدن پاسخ دادند، یک واریانس بزرگتری در مورد رضایت از زندگی شان مشاهده شد.

این بدان معنا است که در صورتی که شرکت کنندگان از ظاهر خودشان راضی باشند، آنها به احتمال زیاد یک سطح بالاتری را از رضایت در مورد زندگی شان نشان خواهند داد.

چطور با غم زشت بودن چهره‌مان کنار بیاییم؟

ولی در صورتی که یک شرکت کننده ای از ظاهر خودش راضی نباشد، آنها در حین ارزیابی رضایت از زندگی شان، یک ارزیابی منفی تری خواهند داشت.

به طور ساده می توان بیان کرد در صورتیکه شما ظاهر خودتان را دوست نداشته باشید، تفکر در مورد این موضوع می تواند منجر به کاهش احساس کلی شما در مورد زندگی تان شود.

از طرف دیگر، در صورتی که شما نسبت به چیزی فکر کنید که در مورد خودتان و زندگی تان دوست دارید، این مورد می تواند باعث شود که در حالت کلی یک دیدگاه بهتری نسبت به زندگی تان به دست بیاورید.

هر چند این کار سخت می باشد، ولی در صورتی که شما متوجه تفکر خودتان در مورد ظاهرتان شوید، سعی کنید که یک اختلالی در این تفکرات ایجاد کنید و توجه خودتان را به سایر موارد جلب کنید.

هر چقدر که شما در مور زشت بودنتان بیشتر فکر کنید، شما کمتر در وضعیت پایین تر قرار خواهید گرفت و در حالت کلی، یک دیدگاه مثبت تری نسبت به زندگی تان خواهید داشت.

در واقع، در صورتی که شما بتوانید نسبت به هر روزی که دارید قدردان باشید و بیشتر نسبت به مواردی فکر کنید که در واقعیت قدردان آن هستید.

این شرایط می تواند به شما کمک کند تا یک دیدگاه مثبت تری نسبت به زندگی تان داشته باشید.

متمرکز شدن بر روی قیافه

در صورتی که شما جوان و زشت باشید، صحبت کردن در مورد این احتمال می تواند ارزشمند باشد که …

زشتی می تواند فقط یک مرحله باشد

این شرایط مخصوص خوانندگانی می باشد که جوان هستند و بدن و صورت آنها می تواند به صورت سریع تغییر پیدا کند.

این یک واقعیت می باشد که در طول دوره نوجوانی و اوایل جوانی، ما انتظار داریم که مشکلات زیادی در مورد ظاهرمان وجود داشته باشد.

ما به دلیل داشتن یک سری هورمون هایی در بدنمان، می توانطم پوست بد، جوش جوانی، جهش های ناگهانی، تغییرات وزنی، توسعه زودتر یا تاخیری بدن مان را تجربه کنیم …

این موارد عبارت از ویژگی های ظاهری می باشند که در بدترین شرایط ممکن قرار می گیرند.

همین هورمون های می توانند وضعیت روانی ما را از یک وضعیت کاملا بالا، به یک وضعیت پایین بکشانند.

این موارد می تواند منجر به ایجاد احساس نامناسبی نسبت به ظاهر ما شود.

در این مرحله از زندگی، نکته مهمی که باید یادآوری شود عبارت از این مورد می باشد که آن چیزی که شما الان در آینه می بینید، عبارت از موردی نمی باشد که در نهایت وجود خواهد داشت.

برای داشتن یک درک بهتر نسبت به این موضوع، می توانید مثال های زیادی از افرادی را ببینید که از این مرحله عبور کرده اند.

بنابراین در حالیکه این مقاله کلا صادقانه می باشد و مواردی که وجود دارند را بیان می کند.

ولی شما بدون پذیرش این مورد که ظاهر فعلیتان در حین دوره بزرگسالی هم ادامه خواهد داشت، همچنان می توانید ظاهر فعلی خودتان را مورد پذیرش قرار دهید.

منبع: کانون مشاوران ایران

درمان افسردگی

” همیشه خسته و بی رمق در اتاقم بودم؛ احساس می کردم انرژی لازم حتی…

مراحل بارداری: هفته به هفته

مراحل بارداری: هفته به هفته

یک بارداری معمولی، از روز اول مربوط به آخرین پریود قاعدگی (LMP) تا زمان به دنیا آمدن نوزاد، 40 هفته به طول می کشد.

این دوره به سه مرحله تقسیم می شود که سه ماهه ها نامیده می شوند: سه ماهه اول، سه ماهه دوم و سه ماهه سوم.

در طول این دوره رشد، جنین تغییرات زیادی را تجربه می کند.

سریع ترین زمانی که می توانید بارداری تان را تشخیص بدهید، چه زمانی است؟

در اغلب مواقع، یک پریود صورت نگرفته اولین علامت از بارداری می باشد.

ولی به چه نحوی می توانید نسبت به باردار شدنتان مطمئن شوید؟

اکثر زنان برای اطمینان یافتن از بارداری شان، از آزمایش های بارداری خانگی استفاده می کنند؛ با این وجود، این آزمایش ها در زمانی دقیق تر خواهند بود که حداقل یک هفته بعد از آخرین پریود زن استفاده شوند.

در صورتی که شما در کمتر از هفت روز قبل از آخرین پریود صورت نگرفته این آزمایش را انجام داده باشید، احتمالا نتایج به دست آمده نادرست خواهد بود.

در صورتی که آزمایش مثبت بود، احتمال باردار بودن شما زیاد خواهد بود.

با این وجود، در صورتی که جواب آزمایش منفی باشد، به احتمال زیاد آزمایش صورت گرفته اشتباه خواهد بود.

پزشک شما می تواند یک آزمایش خون انجام بدهد تا در مقایسه با آزمایش بارداری خانگی، بارداری شما را زودتر تشخیص بدهد.

بارداری همراه با افزایش وزن

میزان افزایش وزن یک زن در طول دوره بارداری بستگی به شاخص جرم بدن وی (BMI) قبل از باردار شدن دارد.

زنانی که وزن نرمالی دارند، وزنشان باید 25 تا 35 پوند افزایش پیدا کند.

زنانی که قبل از دوره بارداری وزن کمتری دارند، باید وزنشان به میزان بیشتری افزایش پیدا کند.

میزان مصرف کالری توصیه شده برای یک زن دارای وزن نرمالی که در هر هفته کمتر از 30 دقیقه ورزش می کند، در طول سه ماهه اول برابر با 1800 کالری در روز، در طول سه ماهه دوم برابر با 2200 کالری در روز و در سه ماهه سوم، برابر با 2400 کالری در هر روز خواهد بود.

نحوه توزیع مربوط به افزایش وزن در دوره بارداری

زمانی که زنان باردار هستند، وزن مربوط به کل بدنشان افزایش می یابد.

در پایان دوره بارداری، وزن جنین در حدود 2/1 7 می شود.

جفت جنین، که نوزاد را تغذیه می کند، تقریبا 2/1 1 پوند وزن دارد. رحم 2 پوند وزن دارد.

یک زن به دلیل افزایش حجم خون، وزنش به میزان 4 پوند افزایش پیدا می کند و همچنین به دلیل مایعات افزایش یافته در بدن، وزنش 4 پوند دیگر هم افزایش می یابد.

سینه های زن در طول دوره بارداری 2 پوند سنگین تر می شوند. مایعات آمنیوتیک که در اطراف نوزاد قرار دارند، 2 پوند می باشند.

زن به دلیل انباشت پروتئین، چربی و سایر مواد مغذی اضافی، 7 پوند افزایش وزن پیدا می کند.

میزان افزایش وزن صورت گرفته در نتیجه این موارد بیان شده، برابر با 30 پوند می باشد.

مراحل بارداری

عوارض بارداری

زنان باردار می تواند عوارض و علائم خاصی را در نتیجه رشد نوزاد تجربه کنند.

کم خونی، عفونت قابل تشخیص از طریق ادرار و تغییرات وضعیت روانی می توانند صورت بگیرند.

یک مادر آینده، می توانند فشار خون بالایی (پریکلامپسیا[2]) را تجربه کند که منجر به افزایش ریسک تولد پیش از موعد و سایر خطرات بالقوه برای نوزاد می شود.

ناراحتی صبگاهی شدید یا استفراغ شدید، منجر به ایجاد حالت تهوع و استفراغ مداوم می شود، به خصوص در طول 12 هفته اولیه بارداری.

این مورد می تواند منجر به ایجاد علائم سه ماهه اول شود که شامل کاهش وزن و آب زدایی می باشند و در این شرایط به مایعات IV و داروهای ضد تهوع نیاز پیدا می شود.

زنان باردار باید نسبت به احتمال رشد دیابت های گوارشی هوشیار باشند.

این بیماری منجر به ایجاد علائمی از قبیل تشنگی و گرسنگی، ادرار مکرر و خستگی می شود.

چاقی و افزایش وزن قابل توجه هم امکان پذیر است، به خصوص در حین پیشرفت بارداری.

فرض بر این است که وزن زنان در طول دوره بارداری افزایش پیدا کند، ولی افزایش وزن بیش از حد می تواند با علائمی مرتبط باشد که مادر و نوزاد را با ریسک مواجه می کنند.

از پزشک خودتان بپرسید که وزن شما در طول دوره بارداری، باید تا چه میزانی افزایش پیدا کند.

سه مرحله بارداری

(سه ماهه های اول، دوم و سوم)

از لقاح تا هفته دوازدهم بارداری، به عنوان سه ماهه اول شناخته می شود.

سه ماهه دوم هفته های 13 تا 27 را شامل می شود و سه ماهه سوم، از هفته 28 بارداری شروع می شود و تا زمان تولدش ادامه پیدا می کند.

در ادامه در رابطه با مواردی که برای مادر و نوزادش در طول هر یک از این سه ماهه ها صورت می گیرد، بحث خواهد شد.

سه ماهه اول:  هفته اول (لقاح) – هفته 12 ام

سه ماهه اول: تغییرات اولیه در بدن زن

تغییرات اولیه ای که نشان دهنده بارداری می باشند، در سه ماهه اول صورت می گیرند.

یک پریود صورت نگرفته می تواند اولین علامتی باشد که نشان می دهد لقاح و کاشت صورت گرفته است، تخمک گذاری متوقف شده است و شما باردار هستید.

همچنین یک سری تغییرات دیگری هم صورت خواهند گرفت.

سه ماهه اول: تغییرات فیزیکی و عاطفی که یک زن می تواند تجربه کند

تغییرات هورمونی تقریبا بر  روی تمامی اندام های بدن تاثیرگذار خواهد بود.

برخی از علائم مربوط به مراحل اولیه بارداری در زنان عبارتند از:

  • خستگی بیش از حد
  • سینه های حساس و متورم شده. ممکن است که نوک سینه ها برآمدگی بیش از حدی داشته باشند.
  • حالت تهوع همراه با استفراغ یا بدون آن (بیماری صبحگاهی)
  • تمایل داشتن یا تنفر داشتن نسبت به غذاهای خاص
  • تغییرات وضعیت روانی
  • یبوست
  • ادرار مکرر
  • سردرد
  • درد یا سوزش قلب
  • افزایش یا کاهش وزن

سه ماهه اول: تغییرات صورت گرفته در کارهای روتین روزمره زن

برخی از علائمی که شما در سه ماهه اول تجربه می کنید، می توانند منجر به تغییرات قابل توجهی در کارهای روتین روزمره تان شوند.

ممکن است نیاز داشته باشید که زودتر به تخت خواب بروید یا به صورت مکرر یا کمتر غذا بخورید.

برخی از زنان ناراحتی زیادی را تجربه می کنند، و سایر زنان ممکن است که هیچ نوع احساسی نداشته باشند.

زنان باردار، حاملگی را به شکل های مختلفی تجربه می کنند و در صورتی که در گذشته هم حاملگی را تجربه کرده باشند، تجربه فعلی شان با تجربیات قبلی شان متفاوت خواهد بود.

سه ماهه اول: نوزاد در 4 هفتگی

در 4 هفتگی، موارد زیر در نوزاد شما در حال رشد خواهد بود:

  • سیستم عصبی (مغز و نخاع شوکی)  در حال تشکیل خواهند بود.
  • قلب شروع به تشکیل یافتن می کند.
  • دست ها و پاها یواش یواش ایجاد می شوند.
  • نوزاد شما در این مرحله نوجنین می باشد و 25/1 اینچ قد دارد.

سه ماهه اول: نوزاد در 8 هفتگی

در هشت هفتگی، نوجنین پیشرفت می کند و به جنین تبدیل می شود. پیشرفت های نوزاد شما در این مرحله مشخص می باشد:

  • تمامی اندام های عمده شروع به تشکیل یافتن می کنند.
  • قلب بدن شروع به تپیدن می کند.
  • دست ها و پاها دراز تر می شوند.
  • انگشت های دست و انگشت های پا شروع به تشکیل یافتن می کنند.
  • اندام های جنسی ایجاد می شوند
  • ویژگی های صورت ایجاد می شود.
  • ناف نوزاد کاملا مشخص می باشد.
  • در پایان هشت هفته، کودک شما جنین می باشد و تقریبا 1 اینچ ارتفاع دارد و وزن آن کمتر از 8/1 اونس می باشد.

سه ماهه اول: نوزاد در 12 هفتگی

اواخر سه ماهه اول، تقریبا 12 هفتگی می باشد و پیشرفت های صورت گرفته در نوزاد شما عبارتند از:

  • عصب ها و عضلات شروع به کار کردن با یکدیگر می کنند. نوزاد شما می تواند مشت خودش را گره کند.
  • اندام های جنسی بیرونی پسر یا دختر بودن نوزاد شما را مشخص می کنند.
  • پلک های چشم نوازد شما بسته می ماند تا از رشد چشم های حمایت کند. آنها تا هفته 28، باز نخواهند شد.
  • رشد سر کُند می شود و نوزاد شما تقریبا 3 اینچ قد دارد و وزن آن تقریبا 1 اونس می باشد.

سه ماهه دوم

سه ماهه دوم: هفته 13 تا هفته 28 ام

سه ماهه دوم: تغییراتی که یک زن می تواند احساس کند

زمانی که شما وارد سه ماهه دوم می شوید، این دوره برای شما راحت تر از سه ماهه اول خواهد بود.

تهوع (بیماری صبحگانی) و خستگی شما می تواند کاهش پیدا کند یا به طور کامل از بین برود.

با این وجود، ممکن است که متوجه تغییرات بیشتری در بدنتان شوید.

“حرکات و ضربه های نوزاد” می تواند شروع شود و همچنین بدن شما همراه با رشد نوزاد، حجیم تر شود.

در پایان دوره سه ماهه دوم، شما حتی حرکت نوزادتان را هم احساس خواهید کرد!

سه ماهه دوم: تغییرات فیزیکی و عاطفی در یک زن

برخی از تغییراتی که شما می توانید در سه ماهه دوم در بدنتان متوجه شوید، عبارتند از:

  • درد ها یا گرفتگی های کمر، شکم، کشاله ران یا ران
  • کشیدگی های قابل توجه در شکم، سینه ها، ران ها یا کپل[3]
  • تیره شدن پوست اطراف نوک سینه
  • یک خطی بر روی پوست که از ناف شروع می شود و تا خط موی اندام تناسلی ادامه می یابد (یک خط سیاه)
  • زخم هایی بر روی پوست تیره تر، معمولا بر روی لب ها، پیشانی، گوش یا لب بالایی. این موارد در برخی مواقع ماسک بارداری (صورت های melisma یاChloasma ) نامیده می شوند.
  • بی حس شدن یا احساس سوزش یا خارش در دست ها (سندرم کانال مچی)
  • خارش بر روی شکم، کف دست و ته پاها. (در صورتی که شما تهوع، کمبود اشتها، استفراغ، زردی پوست، یا خستگی همراه با خارش داشته باشید، این وضعیت را به پزشکتان اطلاع دهید. این موارد می توانند نشان دهنده یک مشکل کبدی باشند.)
  • متورم شدن قوزک پا، انگشت ها و صورت. (در صورتی که متوجه یک تورم ناگهانی یا افراطی شوید یا در صورتی که وزن شما سریعا افزایش پیدا کند، سریعا این وضعیت را به پزشکتان اطلاع دهید. این مورد می تواند یک علامتی از یک شرایط جدی باشد که پریکلمپسیا (یک شرایط مربوط به فشار بالا و ادرار آلبومینی) نامیده می شود.)

سه ماهه دوم: نوزاد در هفته 16 ام

همزمان با تغییرات بدن شما در طول سه ماهه دوم، نوزاد شما هم به رشد ادامه می دهد:

  • سیستم مربوط به ماهیچه ها و اسکلت شما شروع به تشکیل شدن می کند.
  • پوست شروع به تشکیل شدن می کند و تقریبا نیمه شفاف می باشد.
  • مامیزه[4] (نوعی ماده بلغمی) در اطراف روده های نوزاد شما ایجاد می شود. این مورد اولین حرکت شکمی نوزاد شما خواهد بود.
  • نوزاد شما حرکات میک زدن را با دهانش شروع می کند (بازتاب مکیدن).
  • نوزاد شما در این مرحله 4 تا 5 اینچ قد دارد و وزن آن تقریبا 3 اونس می باشد.

سه ماهه دوم: نوزاد در هفته 20 ام

تقریبا در هفته 20 ام مربوط به سه ماهه دوم، موارد زیر در نوزاد شما رشد پیدا می کند:

  • نوزاد شما فعال تر می شود. شما می توانید حرکات و ضربه های وی را احساس کنید.
  • نوزاد شما از طریق موی ظریف و شبیه به پر پوشیده شده است که کرک جنینی نامیده می شود و یک محافظ مومی آن را پوشش می دهد که ورنیکس[5] نامیده می شود.
  • ابروها، پلک ها، ناخن های انگشت دست و ناخن های انگشت پا ایجاد می شوند. حتی نوزاد شما می تواند خودش را بخاراند.
  • نوزاد شما می توان بشنود و ببلعد.
  • الان نیمی از دوره بارداری شما تمام شده است، نوزاد شما تقریبا 6 اینچ ارتفاع دارد و وزن آن تقریبا 9 اونس می باشد.
مراحل بارداری

سه ماهه دوم: نوزاد در هفته 24 ام

در هفته 24 ام، حتی تغییرات بیشتری برای نوزاد در حال رشدتان صورت می گیرد:

  • مغز استخوان نوزاد شما شروع به ایجاد سلول های خونی می کند.
  • جوانه های چشایی در زبان نوزاد شما شکل می گیرند.
  • جای پاها و اثر انگشت ها شکل می گیرند.
  • در سر نوزاد شما، مو شروع به رشد می کند.
  • شش ها ایجاد می شوند، ولی هنوز کار نمی کنند.
  • نوزاد شما یک چرخه خواب کاملی دارد.
  • در صورتی که نوزاد شما پسر باشد، بیضه های وی شروع به پایین آمدن می کنند و در داخل کیسه بیضه قرار می گیرند.
  • در صورتی که نوزاد شما دختر باشد، رحم ها و تخمدان های وی در جای خودشان قرار می گیرند و تخمک هایی در تخمدان وی شکل می گیرند که برای همیشه می مانند.
  • نوزاد شما چربی را در بدنش جمع می کند و وزنش تقریبا 2/1 پوند می شود و قد وی 12 اینچ می باشد.

سه ماهه سوم

سه ماهه سوم: هفته 29  – هفته 40 ام (تولد)

سه ماهه سوم: تغییراتی که یک زن می تواند تجربه کند

سه ماهه سوم آخرین مرحله از بارداری می باشد.

ناراحتی هایی که در سه ماهه دوم شروع شده اند، احتمالا ادامه خواهند یافت و همچنین همراه با آن یک سری ناراحتی های جدیدی ایجاد خواهد شد.

همزمان با اینکه نوزاد رشد می کند و فشار بیشتری به اندام های درونی شما وارد می کند، ممکن است که تنفس کشیدن برای شما سخت تر شود و تعداد دفعات ادرار شما افزایش یابد.

این مشکلات نرمال می باشند و همزمان با تولد نوزاد از بین می روند.

سه ماهه سوم: تغییرات عاطفی و فیزیکی که یک زن می تواند تجربه کند

در سه ماهه سوم و آخر، شما می توانید متوجه یک سری تغییرات فیزیکی شوید که عبارتند از:

  • متورم شدن قوزک پا، انگشتان و صورت. (در صورتی که متوجه یک تورم ناگهانی یا بیش از حد شدید، یا در صورتی که وزنتان به صورت سریع افزایش یافت، همین الان با پزشکتان تماس بگیرید. این مورد می تواند نشان دهنده یک شرایط جدی باشد که پریکلمپسیا نامیده می شود.)
  • بواسیرها
  • حساس شدن سینه ها، که می تواند منجر به تراوش شدن آب قبل از شیر شود که شیرماک[6] نامیده می شود
  • ممکن است که ناف شما جلوتر بیاید
  • نوزاد در شکم شما به سمت بالا یا پایین حرکت کند
  • انقباض ها، که می تواند نشان دهنده یک زایمان واقعی یا نادرست باشد
  • سایر علائمی که شما می توانید در سه ماهه سوم تجربه کنید شامل تنگی نفس، درد یا سوزش قلب و مشکلات خوابی می باشد.

سه ماهه سوم: تغییرات صورت گرفته به دلیل نزدیک شدن به زمان تولد

یک سری تغییرات دیگری در طول سه ماهه سوم در بدن شما صورت می گیرند که شما متوجه آنها نمی شوید.

همزمان با اینکه شما به زمان تولد نزدیک می شوید، قسمت پشت رحم شما در نتیجه یک فرآیندی که امحاء نامیده می شود، نازک تر و رقیق تر می شود و این کار کمک می کند که این قسمت از رحم در حین تولد نوزاد باز شود.

پزشک شما با استفاده از آزمایش های منظم، نحوه پیشرفت بارداری شما را تحت نظر خواهد گرفت، به خصوص در زمانی که شما به روز تولد نزدیک می شوید.

سه ماهه سوم: نوزاد در هفته 32 ام

در هفته 32 ام مربوط به سومین دوره سه ماهه، رشد نوزاد شما ادامه می یابد و شامل موارد زیر می باشد:

  • استخوان های نوزاد شما نرم می باشند، ولی به صورت کامل تشکیل شده اند.
  • حرکات و ضربه های نوزاد افزایش پیدا می کنند.
  • چشم های نوزاد می توانند باز و بسته شوند.
  • شش ها به صورت کامل تشکیل نشده اند، ولی حرکات مربوط به تمرین تنفس صورت می گیرد.
  • بدن نوزاد شما شروع به جمع آوری یک سری مواد معدنی مهمی می کند که برای مثال می توان به آهن و کلسیم اشاره کرد.
  • کرک جنینی (موی ظریف) شروع به ریختن می کند.
  • وزن نوزاد شما در طول هر هفته 2/1 پوند افزایش می یابد، و وزنش تقریبا به 4 تا 2/1 4 پوند می رسد و قد وی تقریبا 15 تا 17 اینچ می باشد.

سه ماهه سوم: نوزاد در هفته 36 ام

بعد از گذشت 36 هفته و همزمان با اینکه شما به روز تولد نزدیک می شوید، نوزاد شما به رشد خودش ادامه می دهید:

  • پوشش مومی محافظت کننده (ورنیکس[7]) ضخیم تر می می شود.
  • چربی بدن افزایش می یابد
  • نوزاد شما بزرگتر می شود و فضای کمتری برای حرکت پیدا می کند. میزان تاثیر حرکات کمتر می شود، ولی شما همچنان نوزاد خودتان را احساس خواهید کرد.
  • نوزاد شما بین 16 تا 19 اینچ قد دارد و وزن وی 6 تا 2/1 6 می باشد.

سه ماهه سوم: نوزاد در هفته های 37 تا 40 ام

در نهایت، از هفته 37 تا 40 ام، آخرین مرحله رشد نوزاد صورت می گیرد:

  • در آخر هفته 37 ام، نوزاد شما به عنوان یک نوزاد کامل در نظر گرفته می شود.
  • ارگان های مربوط به نوزاد شما می توانند کارهای خودشان را انجام دهند.
  • همزمان با اینکه شما به روز تولد نزدیک می شوید، سر نوزاد شما به سمت پایین چرخش می کند و آماده تولد می شود.
  • وزن متوسط حین تولد مابین 6 پوند و 2 اونس و 9 پوند و 2 اونس می باشد و قد متوسط مابین 19 تا 21 اینچ می باشد. وزن و قد اکثر نوزادان دارای شرایط کامل، در این دامنه قرار می گیرد، ولی نوزادان سالم می توانند دارای وزن ها و اندازه های کاملا متفاوتی باشند.

منبع: کانون مشاوران ایران

روان شناسی بیولوژیکی

روان شناسان بیولوژیکی به اندازه گیری متغیرهای بیولوژیکی، روان شناختی یا ژنتیکی  و ایجاد یک رابطه مابین آنها و متغیرهای روان شناختی یا رفتاری علاقمند هستند.

به دلیل اینکه تمامی رفتارها تحت کنترل سیستم عصبی مرکزی قرار دارد، روان شناسان به منظور شناخت پیدا کردن از رفتار باید یک شناخت مناسبی را از عملکردهای مغز داشته باشند.

اصلی ترین حوزه هایی که باید مورد بررسی قرار بگیرند عبارت از احساس و درک، رفتار انگیزشی (همانند گرسنگی، تشنگی و رابطه جنسی)، کنترل حرکت، یادگیری و حافظه، خواب و ریتم های بیولوژیکی و احساسات می باشند.

به دلیل اینکه مهارت های فنی منجر به صورت گرفتن پیشرفت هایی در روش های تحقیقاتی شده است، موضوعات پیشرفته ای همانند زبان، منطق، تصمیم گیری و خودآگاهی هم در حال حاضر تحت مطالعه قرار می گیرند.

روان شناسی بیولوژیکی ریشه در مطالعات روان شناختی ساختار گرا و کارکردگرا دارد و همانند تمامی دیدگاه های عمده یک دیدگاه رایجی می باشد.

در ادامه سابقه و توسعه مربوط به کارکردگرایی و ساختارگرایی را بررسی خواهیم کرد.

همچنین جنبه های نظری و روش شناختی مربوط به دو رهیافت موجود در دیدگاه بیولوژیکی بیان خواهد شد.

روان شناسان کارکردگرا و ساختارگرای اولیه معتقد بودند که مطالعه تفکرات هوشیارانه نقش مهمی در شناخت مغز دارد.

رهیافت آنها در مورد مطالعه ذهن مبتنی بر مشاهدات سیستماتیک و قاطع بود که مبنای آزمایشات روان شناختی مدرن می باشند.

در نتیجه این مطالعات، ونت و تیچنر (Wundt and Titchener) موضوعاتی از قبیل گستره توجه، زمان واکنش، تجسم، عواطف و درک زمان را مطرح کردند که امروزه هم مطالعاتی بر روی آنها صورت می گیرد.

روش اصلی ونت برای تحقیق عبارت از درون نگری بود که شامل آموزش دادن به افراد برای تمرکز کردن و گزارش دادن تجربیات آگاهانه خودشان در حین واکنش نشان دادن به محرک می باشد.

این روش همچنان در تحقیقات مدرن به کار گرفته می شود؛ با این وجود، اکثر دانشمندان استفاده از درون گرایی را به دلیل نبود رهیافت تجربی و عینیت مورد انتقاد قرار داده اند.

همچنین ساختارگرایی هم به دلیل اینکه بخش اصلی آن (تجربه هوشیارانه) نمی تواند از طریق آزمایش های کنترل شده مطالعه شود، مورد انتقاد قرار گرفته است.

متکی بودن ساختار گرایی به درون نگری (بر خلاف راهنماهای سخت گیرانه تیچنر) و قابل اطمینان نبودن و نداشتن پایایی از جمله انتقاداتی بوده است که منتقدان در مورد این رهیافت بیان کرده اند.

منتقدان بیان کرده بودند که خود تحلیلی امکان پذیر نیست و درون نگری با توجه به موضوع تحت بررسی می تواند به نتایج متفاوتی منجر شود.

همچنین یک سری انتقادهایی در مورد احتمال بازنگری یا خاطره از احساسات به جای خود احساسات بیان شده است.

امروزه محققان معتقد هستند که روش های درون نگرانه یک ابزار مهمی برای شناخت تجربیات و زمینه های خاصی هستند.

دو نفر از محققان مینه سوتا (Jones & Schiid, 2000)، از خودنژادنگاری (یک رهیافت داستان سرایانه برای تحلیل درون نگری (Ellis, 1999) برای مطالعه تجربه پدیدار شناختی دنیای زندان و انطباق ها و تبدیل های بعدی استفاده کردند.

جونز (که محکوم به یک سال حبس در زندان دارای امنیت حداکثری شده بود) در مطالعات خودش بر روی تاثیرات روان شناختی این تجربه، از تجربه شخصی خودش استفاده کرد.

از ساختار گرایی تا کارکرد گرایی

بعد از مواجه شدن ساختار گرایی با چالش های ایجاد شده در نتیجه بررسی دقیق علمی، طرفداران این رهیافت یک سری روش های جدیدی را برای مطالعه ذهن مطرح کردند.

یکی از روش های جایگزین مهم عبارت از کارکردگرایی بود؛ این روش در اواخر قرن نوزدهم و توسط ویلیام جیمز (William James) مطرح شد و در کتاب دو جلدی وی به اصول روان شناسی (1890) مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

کارکردگاریی که بر مبنای دیدگاه ساختارگرایی ایجاد شد، در مراحل اول بر روی عملکردهای ذهن و در مراحل بعدی بر روی رفتارگرایی متمرکز بود.

کارکردگرایی زندگی ذهنی و رفتارها را بر اساس انطباق فعال با محیط فرد بررسی می کند.

همچنین این رهیافت یک مبنای عمومی را برای رشد نظریات روان شناختی (همانند روان شناسی کاربردی) ایجاد کرد که از طریق آزمایشات کنترل شده قابل آزمون نمی باشند.

رهیافت کارکردگرایانه ویلیام جیمز نسبت به روان شناسی کمتر به ترکیب ذهن مربوط می شد و بیشتر به روش هایی مربوط می شد که ذهن از طریق آنها با موقعیت ها و محیط های در حال تغییر انطباق پیدا می کند.

در کارکرد گرایی، ذهن این باور را پیدا می کند که برای داشتن توانایی بقاء بهتر، باید از طریق پردازنده اطلاعات تکمیل شود. در پردازش اطلاعات، ذهن کارهایی مشابه با کارهای کامپیوتر را انجام می دهد.

کارکردگراها یک بار دیگر بر روی تجربه آگاهانه تاکید کردند. روان شناسی بیولوژیکی همچنین به عنوان یک کاهش گری در نظر گرفته می شود.

در نظریه کاهش گری، موارد ساده عبارت از منابع موارد پیچیده می باشند. به بیان دیگر، به منظور توضیح دادن یک پدیده پیچیده (همانند رفتار انسانی) باید مولفه های آن را کاهش داد.

در نقطه مقابل نظریه هالیست (holist) قرار دارد که بیان می دارد یک کل چیزی فراتر از جمع بخش های تشکیل دهنده آن می باشد.

تفسیر یک رفتار در ساده ترین سطح می تواند به عنوان کاهش گری در نظر گرفته شود.

رهیافت های آزمایشگاهی و کتابخانه ای در حوزه های مختلف روان شناسی (برای مثال در رفتار گرایی، بیولوژیکی و شناختی) یک دیدگاه کاهش گری می باشد.

این رهیافت باید یک رفتار پیچیده را به یک مجموعه ساده از متغیرهایی تبدیل کند تا امکان شناسایی علت و تاثیر را فراهم کند (برای مثال، رهیافت بیولوژیکی بیان می دارد که مشکلات روان شناختی می توانند به عنوان یک بیماری در نظر گرفته شوند و به همین دلیل از طریق داروها قابل درمان هستند).

مغز و عملکردهای آن مورد توجه روان شناسان بیولوژیکی بوده است و روان شناسان امروزی هم به مطالعه آن علاقمند هستند.

روان شناسان شناختی در حین بحث در مورد رابطه مابین تاثیر، عاطفه و محیط یا اتفاقات و نتیجه آنها در ادراک خاص از نظریات کارکردگراها استفاده می کنند.

روان شناسی بیولوژیکی

روان شناسان بیولوژیک ذهن انسان را بر حسب بخش های خاص یا سیستم ها و روابط پیچیده آنها مطالعه می کنند. مطالعات صورت گرفته نشان دهنده وجود داشتن بافت های عصبی در هیپوکامپوس (بخش دم اسبی) هستند.

بر اساس این نظریه، ذهن انسان یک جرم ثابت از بافت های عصبی نمی باشد.

همچنین این نتیجه گیری به دست آمده است که عوامل محیطی تاثیرگذار در طول کل زندگی تاثیر می گذارند.

در مابین عوامل منفی که وجود دارد، صدمه آسیب زا و مواد مخدر می توانند منجر به تخریب مغز شوند.

در نقطه مقابل، رژیم غذایی سالم و برنامه ورزشی مناسب یک تاثیر مثبتی بر روی رشد ذهنی و روان شناختی دارند.

ذهن دارای چهار حفره می باشد:

حفره پیشانی:

این بخش از مغز که همچنین به عنوان کورتکس حرکتی شناخته می شود در مهارت های حرکتی، شناخت سطح بالاتر و صحبت کردن معنادار نقش دارد.

حفره پس سری:

این بخش از مغز که همچنین به عنوان کورتکس بصری شناخته می شود، در تفسیر محرک ها و اطلاعات بصری نقش دارد.

حفره جداری:

این بخش از مغز که همچنین به عنوان کورتکس حس های بدنی شناخته می شود، در فرآیند مربوط به پردازش اطلاعات حسی لامسه ای، همانند فشار، لمس و درد نقش دارد.

حفره گیجگاهی:

این بخش از مغز که همچنین به عنوان کورتکس شنیداری شناخته می شود، در تفسیر صداها و زبان هایی که می شنویم نقش دارد.

یک بخش مهم دیگری از سیستم عصبی عبارت از سیستم عصبی پیرامونی می باشد که به دو بخش تقسیم می شود:

  1. سیستم عصبی بدنی که واکنش های مربوط به عضلات اسکلتی را کنترل می کند.
  2. سیستم عصبی خودکار که واکنش های خودکار، همانند تپش قلب، تنفس و فشار خون را کنترل می کند. سیستم عصبی خودکار دارای دو بخش می باشد:
  3. سیستم عصبی سمپاتیک، که واکنش دفاع یا فرار را کنترل می کند؛ واکنش فرار یا دفاع عبارت از واکنشی می باشد که بدن را برای واکنش نشان دادن به یک خطر موجود در محیط آشنا می کند.
  4. سیستم عصبی پاراسمپتایک، که کارکرد آن عبارت از برگرداندن بدن به وضعیت نرمال خودش بعد از واکنش دفاع یا فرار می باشد.

در بررسی روان شناختی دیگری که دارای ماهیت بیولوژیکی بود و در دانشگاه تورنتو صورت گرفت، شمیز، چنگ و دِ روسا (Scmitz, Cheng and De Rosa) (2010) نشان دادند .

توجه بصری (توانایی ذهن برای فیلتر انتخابی اطلاعات ناخواسته و نامطلوب از دستیابی به آگاهی) در نتیجه افزایش سن کاهش پیدا می کند و در نتیجه افراد مسن تر توانایی کمتری برای فیلتر کردن اطلاعات حواس پرت کننده یا نامرتبط دارند.

این فیلتر توجهی که در نتیجه افزایش سن کاهش پیدا می کند، بر روی روش کد بندی اطلاعات بصری در داخل ذهن تاثیر می گذارد. بزرگسالان مسن تر که دارای توجه بصری معیوبی هستند، حافظه بهتری برای اطلاعات “نامرتبط” دارند.

در این مطالعه تیم تحقیق تصاویر ذهنی را در یک گروه جوان (دارای میانگین سنی 22 سال) و در بزرگسالان مسن تر (دارای میانگین سنی 77 سال) با استفاده از تصویر برداری رزونانس مغناطیسی کارکردی (fMRI) مورد مطالعه قرار دادند؛

شرکت کنندگان در این مطالعه به تصاویر مربوط به چهره ها و مکان های (خانه ها و ساختمان های) دارای همپوشانی نگاه می کردند.

از مشارکت کنندگان خواسته شده بود که فقط به تصاویر صورت ها نگاه کنند و جنسیت فرد را تشخیص دهند.

هر چند که آنها تصویر مربوط به مکان را هم می دیدند، ولی این مورد هیچ ارتباطی به کار درخواست شده از آنها نداشت. محققان نتیجه گیری کردند که:

در افراد جوان، بخش مربوط به پردازش تصاویر مغز فعال بود، در حالیکه بخش مربوط به پردازش مکان های مغز غیرفعال بود. با این وجود هر دو بخش مربوط به چهره و مکان در افراد مسن تر فعال بود.

این شرایط باعث شد که حتی در اولین مراحل درک، افراد مسن تر توانایی کمتری برای فیلتر کردن اطلاعات حواسپرت کننده داشته باشند.

یک مورد شگفت انگیزی که صورت گرفت عبارت از این بود که افراد بزرگسال توانایی بیشتری برای مطابقت دادن تصاویر مربوط به صورت ها و مکان هایی داشتند که همراه با هم نشان داده شده بودند.

این یافته ها نشان داد در شرایطی که به توجه نیاز وجود داشته باشد (برای مثال در صورتیکه از فرد خواسته شود تا در یک جدول در هم ریخته کلیدها را پیدا کند)، مشکلات سنی مربوط به پیدا کردن یک شئی مورد نظر می تواند با روش انتخاب اطلاعات و پردازش آنها در بخش حسی مغز مرتبط باشد.

هر دو مورد اطلاعات حسی مرتبط (کلید ها) و اطلاعات نامرتبط (در هم ریختگی) درک می شوند و کم و بیش کدبندی می شوند.

در سایر افراد بزرگسال، تغییرات صورت گرفته در توجه بصری می توانند تاثیرات گسترده ای بر روی انواع معایب شناختی داشته باشند که در پیری نرمال، به خصوص در بخش حافظه، بروز پیدا می کنند.

ترجمه : تیم کانون مشاوران ایران

آپارتمان سوئدی دلپذیر یا نحوه بیشترین استفاده ممکن از یک آپارتمان کوچک

آپارتمان سوئدی دلپذیر یا نحوه بیشترین استفاده ممکن از یک آپارتمان کوچک

نویسنده: لاوینیا[1]

در این مقاله ما می خواهیم که یک “آپارتمان 1.5 اتاقه” شگفت انگیز را به شما نشان بدهیم که منجر به ستایش طراحی اسکاندیناویایی می شود.

این آپارتمان دارای کارایی سطح بالا، فقط در یک مساحت 42 متر مربعی قرار گرفته است؛ با این وجود به نظر نمی رسد که این آپارتمان داری نواقص زیادی باشد.

اتاق نشیمن جالب توجه و روشن است و پنجره های آن به سمت بخش های مجاور آرام دید دارد.

در آخرین نوسازی صورت گرفته، اتاق نشیمن و آشپزخانه به هم وصل شده اند و این کار باعث شده است که آدم احساس قرار گرفتن در فضا را داشته باشد.

یک دیوار آجری روستایی به عنوان یک مرز “تزئینی” مابین دو اتاق عمل می کند و منجر به افزایش اصالت این آپارتمان شده است.

آپارتمان سوئدی دلپذیر

دیوار ها با رنگ سفید نقاشی شده اند و باعث شده است که تزیین خانه دارای یک مبنای طبیعی باشد.

تضادهای رنگی زیبایی از طریق مبل و کف سازی خاکستری ایجاد شده است.

در قسمت چپ اتاق بزرگ و درست در مجاورت اتاق نشیمن، یک فضایی خواب کاملا راحت و مناسبی قرار دارد که می تواند مشاهده شود.

دو تا از دیوارها با رنگ سفید نقاشی شده اند، در حالی که دیوار سوم دارای یک کاغذ دیواری طراحی شده است که رنگ آن مطبوع می باشد.

این آپارتمان شاه نشین خاص، منجر به افزایش ارزش چنین آپارتمان هایی شده است و باعث می شود که آپارتمان کوچک دارای طراحی کاملی باشد.

منبع: کانون مشاوران ایران


[1] Lavinai

فرضیه بیوفیلیا

فرضیه بیوفیلیا عبارت از این است که انسان دارای یک تمایل درونی برای ایجاد رابطه با طبیعت و سایر حالت های زندگی می باشد.

عبارت biophilia توسط یک روانکاو آمریکایی دارای اصلیت آلمانی به اسم اریج فروم (Erich Fromm) و در کتاب وی به اسم آناتومی ویرانگری انسان (1973) به کار گرفته شد؛

در این کتاب بیوفیلیا به عنوان “عشق احساساتی نسبت به زندگی و تمامی موجودات زنده” تعریف شده بود.

در دوره های بعدی این عبارت توسط یک زیست شناس آمریکایی به اسم ادوارد او. ویلسون (Edward O. Wilson و درکتاب وی به اسم بیوفیلیا (1984) مورد استفاده قرار گرفت؛

در این کتاب بیان شده بود که تمایل انسان ها برای تمرکز بر طبیعیت و سایر سبک های زندگی و پذیرفتن آنها تا یک حدی دارای مبنای ژنتیکی می باشد.

رابطه انسان با طبیعت


شواهد کیفی و کمی نشان گر این هستند که انسان ها ذاتا مجذوب طبیعت می شوند.

برای مثال، ظاهر دنیای طبیعت همراه با تنوع غنی از شکل ها، رنگ ها و زندگی در سطح جهانی مورد قدردانی قرار می گیرد.

این قدردانی در اغلب مواقع به عنوان شواهدی از بیوفیلیا در نظر گرفته می شود.

استفاده نمادین از طبیعت در زبان انسانی (در اصطلاحاتی از قبیل “مثل خفاش کور بودن” و “علاقمند بودن مثل سگ آبی (معادل داغ تر از کاسه آش بودن)) و رواج داشتن احترام به حیوانات و طبیعت در فرهنگ های انسانی موجود در سرتاسر جهان نمونه هایی از وجود داشتن بیوفیلیا می باشند.

به نظر می رسد که چنین تجربیات روحی و وابستگی گسترده نسبت به استفاده از استعاره های طبیعی ریشه در تاریخچه تکاملی گونه های انسانی داشته باشد و از دورانی شروع شده باشد که مردم در مقایسه با زندگی امروزی، ارتباط بیشتر و نزدیکتری با طبیعت داشته اند.

واگرایی رابطه مابین انسان و دنیای طبیعت به دلیل پیشرفت های تکنولوژیکی صورت گرفته است؛ پیشرفت های صورت گرفته در قرن های 19 و 20 بیشترین تاثیر ممکن را بر روی تغییر رابطه انسان با طبیعت گذاشته است.

به طور ملموس این جدایی در نتیجه ایجاد فضاهای نسبتا عمیق و بسته (از محیط خانه تا محل کار و ماشین) ایجاد شد، به نحوی که انسان های مدرن از طبیعت دور شده اند و در حال حاضر اکثر انسان ها (به خصوص افرادی که در کشورهای توسعه یافته تر زندگی می کنند) بیشتر زمان خودشان را دور از طبیعت می گذرانند.

فرضیه بیوفیلیا


قوی ترین و ملموس ترین شواهد مربوط به وجود داشتن یک ارتباط درونی مابین انسان ها و طبیعت در نتیجه مطالعات صورت گرفته در موردبیوفوبیا (biophobia ، به معنای ترسیدن از طبیعت) به دست آمده است، به نحوی که واکنشهای روان شناختی قابل اندازه گیری در نتیجه قرار گرفتن در مقابل یک شئی ترسناک، همانند مار یا عنکبوت ایجاد شده بودند.

این واکنش ها در نتیجه تکامل موجود در یک محیطی ایجاد شده است که در آن انسان ها در معرض شکارچی ها، گیاهان و حیوانات سمّی و یک سری پدیده های اجتماعی از قبیل طوفان و رعد و برق قرار داده شده بودند.

ترس یک ارتباط مبنایی با طبیعیت بود که امکان ادامه حیات را فراهم می کرد و در نتیجه انسان ها به حفظ کردن یک رابطه نزدیک با محیط خودشان، استفاده از نورها و صداها به عنوان راهنماهای مهم (به خصوص در واکنش های فرار یا دفاع) نیاز پیدا کرده بودند.


بیوفیلیا و حفظ منابع طبیعی


ژن هایی که بر روی بیوفیلیا تاثیرگذار هستند تا به حال شناخته نشده اند و این شک وجود دارد که وابستگی افزایش یافته گونه های انسانی نسبت به تکنولوژی، منجر به تضعیف رابطه انسان با طبیعت شده است.

ویلسون و سایر محققان معتقد هستند که چنین نظم ها و الگوهایی در رفتار بیوفیلیک می تواند به از بین رفتن اهمیت طبیعت منجر شود و در نهایت انسان ها احترام کمتری را نسبت به دنیای طبیعت قائل شوند.

در واقع از بین رفتن تمایل به ارتباط با دنیای طبیعی منجر به کاهش ارزش تنوع فرم های زندگی شده است که این تنوع نقش مهمی در ادامه حیات انسان دارند؛

این شرایط یک عامل بالقوه ای برای تخریب محیط زیست و تسریع در انقراض گونه های موجود می باشند.

بنابراین ایجاد رابطه مجدد مابین انسان و طبیعت نقش مهمی در حفاظت از منابع طبیعی دارد.


در حوزه بیوفیلییا، ویلسون اصول اخلاقی محافظت از طبیعت را بر مبنای چند بعد از رابطه درونی انسانی معرفی کرد که این ابعاد در طبیعت هم وجود دارند.

وی مفهوم دوستی با طبیعت را بیان کرد که بر مبنای مفاهیم متنوعی می باشد؛ این مفاهیم شامل وابستگی مفید انسان ها نسبت به طبیعت می باشد که مبتنی بر خدمات بوم شناختی (همانند آب و خاک تمیز) است که طبیعت فراهم می کند؛

این رضایت در نتیجه یک تعامل مستقیم با طبیعیت ایجاد می شود که این تعامل از طریق توسعه و گسترش مهارت های بیرونی به دست می آید؛

ارتباط فیزیکی با طبیعت یک منبع الهام بخش و آرامش می باشد؛ همچنین رابطه انسان با طبیعیت به صورت ارتباطات عاطفی می باشد که با مناظر طبیعی و حیوانات صورت می گیرد.


طبیعت و سلامتی


صرف نظر از احساس یا درکی که انسان ها از بیوفیلییا دارند، تحقیقات صورت گرفته نشان داده است که صرف سپری کردن زمان در طبیعت برای سلامتی انسان مفید می باشد.

در یکی از مطالعات صورت گرفته، افرادی که در طول هر هفته فقط دو ساعت از وقت خودشان را به بودن در طبیعت اختصاص داده بودند، در مقایسه با افرادی که مدت زمان کمتری در طبیعت بودند، رضایت بیشتر و وضعیت سلامتی بهتری را گزارش کردند.

در مابین افراد بزرگسال، صرف کردن زمان در محیط های طبیعی منجر به بهبود سلامت روانی و روحی شده بود؛

همچنین نشان داده شده است که در صورتیکه کودکان مدت زمان بیشتری در طبیعت باشند، انگیزه بیشتری را برای انجام دادن فعالیت فیزیکی و بازی کردن پیدا می کنند.


نوشته شده توسط: Kara Rogers
ترجمه : تیم کانون مشاوران ایران

اختلال دو قطبی

معرفی

اختلال دو قطبی (که در گذشته به عنوان دیوانگی و بهت زدگی و شیدایی شناخته می شد) یک شرایط مربوط به سلامت روانی می باشد که منجر به ایجاد تغییرات حدّی در وضعیت روانی می شود .

فرد در آن وضعیت های روانی سطح بالا (شیدایی یا شیدایی خفیف) و وضعیت های روانی سطح پایین (افسردگی ها) را تجربه می کند.

زمانیکه شما افسرده می شوید، ممکن است احساس ناامیدی یا ناراحتی کنید و علاقه یا لذت مربوط به اکثر فعالیت ها در شما از بین برود.

زمانیکه وضعیت روانی شما در حالت شیدایی یا شیدایی خفیف (حد کمتری نسبت به شیدایی) قرار می گیرد، ممکن است احساس سرخوشی زیادی بکنید، پر از انرژی باشید یا تحریک پذیری غیر معمول را تجربه کنید.

این تغییرات وضعیت روانی می توانند بر روی وضعیت خواب، انرژی، فعالیت، تشخیص، رفتار و توانایی مربوط به تفکر صحیح تاثیرگذار باشند.

موارد مربوط به تغییرات وضعیت روانی می توانند به ندرت یا چند بار در طول یک سال صورت بگیرند.

هر چند که اکثر افراد در مابین این موارد یک سری علائم عاطفی را تجربه خواهند کرد، ولی ممکن است برخی از افراد هیچ نوع علامتی را تجربه نکنند.

هر چند که اختلال دو قطبی در طول کل زندگی وجود دارد، ولی شما از طریق رعایت کردن یک برنامه درمان مناسب می توانید تغییرات وضعیت روانی و سایر علائم خودتان را مدیریت کنید.

در اکثر موارد اختلال دو قطبی با استفاده از داروها و مشاوره روان شناختی (روان درمانی) درمان می شود.

علائم

اختلال دو قطبی و اختلال های مربوطه دارای چندین نوع می باشند. این اختلال ها می توانند شامل شیدایی یا شیدایی خفیف و افسردگی باشند.

این علائم می توانند منجر به بروز تغییرات غیر قابل پیش بینی در وضعیت روانی و رفتار شوند و در نتیجه ناراحتی و مشکلات قابل توجهی را در زندگی فرد ایجاد کنند.

اختلال دو قطبی نوع یک. شما حداقل یک شیدایی را تجربه می کنید که می تواند قبل یا بعد از یک اتفاق افسرده کننده عمده صورت بگیرد.

در برخی از موارد، شیدایی می تواند در نتیجه جدایی از واقعیت (روان پریشی) صورت بگیرد.

اختلال دو قطبی نوع دو. در این اختلال شما حداقل یک اتفاق افسرده کننده عمده و حداقل یک شبه شیدایی را تجربه می کنید، ولی هیچ وقت شیدایی را تجربه نمی کنید.

اختلال ادواری خو. شما در صورت ابتلا به این اختلال حداقل به مدت دو سال (یا در مورد کودکان و نوجوانان به مدت یک سال) علائم شبه شیدایی و علائم افسرده کننده (هر چند که این علائم شدت کمتری نسبت به افسردگی عمده دارند) را تجربه خواهید کرد.

سایر اختلال های دو قطبی. این موارد شامل اختلال های دو قطبی و اختلال های مربوطه ای می باشد که در نتیجه مصرف مواد مخدر خاص یا الکل یا به دلیل شرایط بالینی موجود (همانند بیماری کوشینگ، سفت شدگی بافت ها یا سکته) صورت می گیرند.

اختلال دو قطبی نوع دو خفیف تر از اختلال دو قطبی نوع یک نمی باشد، ولی یک شرایط متفاوتی است.

در حالیکه شیدایی مربوط به اختلال دو قطبی می تواند شدید و خطرناک باشد، ولی افراد مبتلا به اختلال دو قطبی نوع دو به مدت طولانی تری علائم مربوط به این اختلال را تجربه می کنند و این شرایط منجر به ایجاد نقایص قابل توجهی در آنها می شود.

هر چند که اختلال دو قطبی می تواند در هر سنی اتفاق بیافتد، ولی معمولا این اختلال در نوجوانان و افراد 20 تا 30 ساله تشخیص داده می شود.

علائم این اختلال ها در افراد مختلف متغیر می باشند و این امکان وجود دارد که علائم موجود در طول زمان تغییر پیدا کنند.

شیدایی و شبه شیدایی

شیدایی و شبه شیدایی دو حالت کاملا مجزایی می باشند، ولی دارای یک سری علائم یکسانی هم هستند.

شیدایی شدیدتر از شبه شیدایی می باشد و منجر به ایجاد مشکلات قابل توجهی در فعالیت های کاری، مدرسه ای و اجتماعی و همچنین رابطه ای می شود.

همچنین شیدایی می تواند منجر به جدا شدن فرد از واقعیت (روان پریشی) شود و فرد به بستری شدن در بیمارستان نیاز پیدا کند.

هر دو مورد شیدایی و شبه شیدایی حداقل شامل سه مورد از علائم زیر می باشند:

  • خوشحالی، عصبانیت یا هیجان غیرنرمال
  • فعالیت، انرژی یا بیقراری افزایش یافته
  • حالت های اغراق آمیز از حس بهزیستی و اعتماد به نفس (رضایتمندی)
  • کاهش نیاز به خوابیدن
  • پرحرفی غیرمعمول
  • تفکرات مزاحم و آشفته
  • حواسپرتی
  • تصمیم گیری ضعیف – برای مثال، خرید کردن در حین مست بودن، انجام دادن رفتارهای جنسی خطرناک یا انجام دادن سرمایه گذاری های احمقانه.

اتفاقات افسرده کننده عمده

یک اتفاق افسرده کننده عمده شامل علائمی می باشد که برای ایجاد مشکلات قابل توجه در زندگی روزمره (همانند فعالیت های کاری، مدرسه ای ، اجتماعی و روابط) کافی می باشند.

یک اتفاق افسرده کننده حداقل شامل پنج مورد از علائم زیر می باشد:

  • وضعیت روانی افسرده، همانند احساس ناراحتی، پوچ گرایی، ناامیدی یا گریان بودن (در مورد کودکان و نوجوانان، حالت روانی افسرده می تواند به صورت بی قراری به نظر برسد)
  • کاهش قابل توجه علاقمندی یا احساسات یا لذت بخش نبودن تمامی (یا اکثر) فعالیت ها
  • کاهش قابل توجه وزن در حین رعایت یک رژیم غذایی، افزایش وزن یا افزایش یا کاهش اشتها (در مورد کودکان، به دست نیاوردن وزن مورد انتظارمی تواند نشان دهنده افسردگی باشد)
  • بی خوابی یا خوابیدن بیش از حد
  • خستگی یا از دست دادن انرژی
  • احساس بی ارزش بودن یا احساس گناه بیش از حد یا نامناسب
  • توانایی محدود برای فکر کردن، تمرکز کردن یا مردد بودن
  • فکر کردن، برنامه ریزی کردن یا اقدام کردن به خود کشی

سایر ویژگی های مربوط به اختلال دو قطبی

علائم و نشانه های مربوط به اختلال دو قطبی نوع یک و نوع دو می توانند شامل ویژگی های دیگری از قبیل ناراحتی اضطرابی، مالیخولییا، روان پریشی و موارد دیگری باشند.

زمان بندی علائم می تواند شامل برچسب های تشخیصی (همانند مسیر گردش ترکیبی یا سریع) باشد. علاوه بر این، علائم دو قطبی می تواند در طول دوره بارداری یا در حین تغییر فصل ها صورت بگیرد.

علائم موجود در کودکان و نوجوانان

ممکن است تشخیص علائم اختلال دو قطبی در کودکان سخت باشد.

در برخی مواقع نمی توان به راحتی تشخیص داد که آیا تغییرات صورت گرفته در وضعیت کودک عادی می باشند، یا در نتیجه استرس یا آسیب ایجاد شده اند یا اینکه نشان دهنده مشکلات سلامت روانی دیگری (غیر از اختلال دو قطبی) می باشند.

این امکان وجود دارد که کودکان و نوجوانان علائم مشخص افسرده کننده یا شیدایی یا شبه شیدایی را داشته باشند، ولی الگوی مربوط به این علائم با الگوی موجود در افراد بزرگسال مبتلا به اختلال دوقطبی متفاوت خواهد بود.

همچنین در این شرایط وضعیت های روانی به سرعت تغییر پیدا خواهند کرد. ممکن است برخی از نوجوان اختلال دو قطبی را تجربه کنند، بدون اینکه علائم آن را بروز دهند.

رایج ترین علامت اختلال دوقطبی در کودکان و نوجوانان می تواند شامل تغییرات شدید در وضعیت روانی باشد که نسبت به تغییرات روانی معمول متفاوت است.

اختلال دو قطبی

چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد

بر خلاف شرایط مربوط به حالت های افراطی، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در اغلب مواقع متوجه نمی شوند که اختلال های بی ثبات عاطفی شان منجر به ایجاد اختلال در زندگی خودشان و افراد نزدیک می شود و به همین دلیل برای دریافت درمان مناسب اقدام نمی کنند.

همچنین در صورتیکه شما شبیه به افراد مبتلا به اختلال دو قطبی باشید، ممکن است دارای احساس سرخوشی باشید یا به صورت دوره ای خلاقانه تر باشید.

با این وجود، بعد از این احساس سرخوشی یک ناراحتی عاطفی بروز پیدا می کند که می تواند منجر به افسردگی و خستگی شما شود (همچنین می تواند یک سری مشکلات مالی، حقوقی یا رابطه ای را برای شما ایجاد کند)

در صورتیکه شما علائم افسردگی یا شیدایی را داشته باشید، باید به پزشک خودتان یا یک متخصص سلامت روانی مراجعه کنید.

اختلال دو قطبی به خودی خود خوب نمی شود. درمان شدن تحت نظر یک متخصص سلامت روان با تجربه در اختلال دو قطبی می تواند به شما کمک کند تا علائم خودتان را کنترل کنید.

چه زمانی باید برای دریافت کمک اوژانسی اقدام کرد

تفکرات و اقدامات خودکشی یک مورد رایجی در مابین افراد مبتلا به اختلال دو قطبی می باشد.

در صورتیکه شما تفکرات مربوط به آسیب زدن به خودتان را داشته باشید، با شماره 911 (115) یا شماره تماس اوژانس محلی خودتان تماس بگیرید، به اوژانس مراجعه کنید یا به پیش یکی از اقوام یا دوستان مورد اعتماد خودتان بروید.

همچنین می توانید با هاتلاین مربوط به خودکشی تماس برقرار کنید.

در صورتیکه یکی از افراد نزدیک شما با خطر خودکشی مواجه باشد یا اقدام به خودکشی کرده باشد، حتما یک نفر باید در کنار این فرد باشد.

باید بلافاصله با شماره 911 یا شماره مربوط به بخش اوژانس محلی تان تماس بگیرید. همچنین در صورت امکان سعی کنید این فرد را به بخش اوژانس مربوط به نزدیک ترین بیمارستان انتقال دهید.

علل

علت دقیق اختلال های دو قطبی تا به حال نامشخص باقی مانده اند، ولی چندین موردی که می توانند در ایجاد این اختلال نقش داشته باشند عبارتند از:

  • تفاوت های بیولوژیکی: به نظر می رسد که افراد مبتلا به اختلال دو قطبی یک سری تغییرات فیزیکی را در ذهن خودشان تجربه می کنند. اهمیت این تغییرات تا بحال نامشخص باقی مانده است، ولی این تغییرات می توانند در مشخص کردن علل مفید باشند.
  • عوامل ژنتیکی. در صورتیکه یکی از بستگان درجه یک شما (همانند برادر، خواهر یا یکی از والدین شما) به اختلال دو قطبی مبتلا باشند، احتمال مبتلا شدن شما به این اختلال بالا خواهد بود. در حال حاضر محققان تلاش می کنند تا ژن های موثر در ایجاد اختلال دو قطبی را شناسایی کنند.

عوامل ریسک

عواملی که می توانند در افزایش ریسک ابتلاء به اختلال دو قطبی نقش داشته باشند یا به عنوان محرک های این اختلال عمل کنند عبارتند از:

  • مبتلا بودن یکی از اقوام درجه یک (برادر، خواهر یا یکی از والدین) به اختلال دو قطبی
  • تجربه کردن دوران پر استرس، همانند فوت شدن یکی از نزدیکان یا سایر اتفاقات آسیب زا
  • سوء مصرف مواد مخدر یا الکل

عوارض

در صورتیکه اختلال های دو قطبی درمان نشوند، می توانند به ایجاد یک سری مشکلاتی در حوزه های مختلف زندگی انسان منجر شوند، که برخی از آنها عبارتند از:

  • مشکلات مربوط به مصرف مواد مخدر و الکل
  • خودکشی یا اقدام به خودکشی
  • مشکلات حقوقی یا مالی
  • روابط آسیب دیده
  • عملکرد ضعیف در محیط کار یا مدرسه

شرایط مشترک

در صورتیکه شما به اختلال دو قطبی مبتلا شده باشید، ممکن است یک سری مشکلات سلامتی دیگری هم در شما وجود داشته باشند که باید همزمان با اختلال دو قطبی درمان شوند.

برخی از مشکلاتی که می توانند علائم اختلال دو قطبی را وخیم تر کنند یا احتمال موفقیت درمان را کاهش دهند عبارتند از:

  • اختلال های اضطرابی
  • اختلال های تغذیه ای
  • اختلال کمبود یا فزونکاری توجه (ADHD)
  • مشکلات مربوط به مصرف الکل یا مواد مخدر
  • مشکلات سلامت فیزیکی همانند بیماری قلبی، مشکلات تیروئیدی، سردرد یا چاقی

پیشگیری

هیچ روش قطعی برای پیشگیری از اختلال دو قطبی وجود ندارد.

با این وجود، دریافت درمان بعد از مشاهده اولین علائم اختلال سلامت روانی می تواند برای پیشگیری از وخیم تر شدن اختلال دو قطبی یا سایر مشکلات سلامت روانی مفید باشد.

در صورتیکه اختلال دو قطبی در شما تشخیص داده شود، برخی از استراتژی ها می توانند برای پیشگیری از تبدیل شدن علائم حداقلی به شیدایی یا افسردگی مفید باشند:

به علائم هشدار دهنده توجه کنید. شناسایی علائم در مراحل اولیه می تواند برای پیشگیری از وخیم تر شدن شرایط مفید باشد.

ممکن است یک الگویی از دو قطبی و موارد تحریک کننده آن در شما تشخیص داده شود.

در صورتیکه احساس می کنید علائم مربوط به افسردگی یا شیدایی در شما وجود دارند، در سریع ترین زمان ممکن به یک پزشک مراجعه کنید.

از دوستان و اعضای خانواده تان هم درخواست کنید که مراقب علائم موجود در شما باشند.

اجتناب از مصرف مواد مخدر و الکل. استفاده از الکل یا مواد مخدر مهیج می تواند علائم موجود در شما را وخیم تر کند و احتمال بروز مجدد آنها را افزایش دهد.

داروهای خودتان را مطابق دستورالعمل های بیان شده مصرف کنید. شاید وسوسه شوید که درمان خودتان را متوقف کنید (ولی نباید این کار را انجام دهید).

متوقف کردن مصرف داروها یا کاهش دوز مصرفی می تواند منجر به بروز علائم ترک شود یا علائم موجود در شما را وخیم تر کند یا علائم قبلی را بازگرداند.

منبع : کانون مشاوران ایران

دوپینگ خون

دوپینگ خون (که همچنین به عنوان اریتروسیتمیای القاء شده (induced erythrocythemia) هم شناخته می شود) عبارت از استفاده از مواد یا تکنیک هایی می باشد که تعداد سلول های قرمز خون در حال گردش (ارتروسیتز erythrocytes) یا ظرفیت حمل اکسیژن خون را افزایش می دهد تا منجر به بهبود عملکرد انسان شود.

هر چند که یک سری از روش های درمانی همانند تزریق خون و تجویز داروها برای افزایش تولید گلبول قرمز در درمان بیماری هایی از قبیل شیدایی تا سرطان مورد استفاده قرار داده می شوند.

این داروها همچنین توسط ورزشکاران و به منظور افزایش حجم سلول های قرمز هم مورد استفاده قرار داده می شوند و در نهایت منجر به بهبود ظرفیت هوازی ورزشکاران می شوند.

دوپینگ خون توسط ورزشکاران مربوط به رشته های مختلف استقامتی (همانند شنا، دوچرخه سواری و اسکی سواری) مورد استفاده قرار می گیرد.

سایر ورزشکاران به منظور تسریع بهبود فیزیکی در حین رقابت می توانند از تزریق پلاسما استفاده کنند.

دوپینگ خون توسط آژانس ضد دوپینگ جهانی ممنوع شده است؛

این اداره مسئول اجرای قوانین ضد دوپینگ در سرتاسر جهان می باشد.

قوانین ضد دوپینگ مربوط به استفاده از داروها در ورزش ها می باشد که از سال 2004 اجرایی شده است و توسط سازمان های ورزشی بین المللی مختلفی (همانند کمیته بین المللی المپیک) مورد پذیرش قرار گرفته است.

دوپینگ – تجزیه شیمیایی ادرار


نمونه های ادرار ممهور شده در آزمایشگاه که تجزیه و تحلیل دوپینگ روی آنها صورت خواهد گرفت. روش های مختلفی برای مشخص شدن مواد ممنوع شده و اجزاء آن در ورزشکارانی ایجاد شده است که در رقابت های ورزشی شرکت می کنند.


اریتروپویتین (Erythropoietin)، به عنوان حامل های اکسیژن ترکیبی و تزریق خون، عبارت از رایج ترین مواد و تکنیک هایی می باشند که در دوپینگ خون مورد استفاده قرار می گیرند.

اریتروپویتین یک هورمونی می باشد که به صورت طبیعی و توسط کلیه ها تولید می شود و به داخل مغز استخوان (که در آنجا تولید سلول قرمز تحریک می شود) می رود.

در دهه 1980 و همراه با معرفی ارتیتروپویتین ارثی (که برای اهداف درمانی ایجاد شد) سوء استفاده از این هورمون در بین ورزشکاران گسترش یافت.

هر چند که در سال 1990 استفاده از این هورمون ها توسط ورزشکاران حرفه ای ممنوع شد، ولی سوء مصرف آن همچنان ادامه داشت که یکی از دلایل این موضوع عبارت از سخت بودن تشخیص این ماده بود.

در اوایل قرن بیستم، یک تعدادی از دوچرخه سواران بازنشسته تور د فرانس تایید کردند که در دهه 1990 از اریتروپویتین مصرف کرده بودند.

یکی از این افراد عبارت از یک دوچرخه سوار مشهور دانمارکی به اسم بی جارن ریس (Bjarne Riis) بود که در قهرمانی خودش در این تور (در سال 1996)، از این ماده استفاده کرده بود.


در بازی های المپیک 2000 یک آزمایشی برای شناسایی اریتروپویتین معرفی شد.

تلاش های صورت گرفته برای اجرای عدالت در ورزش ها و کاهش سوء مصرف مواد در بین ورزشکاران منجر به استفاده بعدی و موفق از این آزمایش در ورزش های بین المللی شد.

با این وجود، بر خلاف توانایی ماموران برای تشخیص این هورمون، همچنان این هورمون در سطح گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد و حالت های جدیدی (همانند فعال ساز گیرنده اریتروپویسیس مداوم (CERA) که برای بیماران دارای بیماری کلیوی ایجاد شده بود) روش های اکتشاف موجود را با چالش مواجه کرده اند.

در سال 2008 CERA برای اولین بار توسط دوچرخه سواران شرکت کننده در تور د فرانس مورد استفاده قرار گرفت.

همچنین سه ورزشکار دو صحرایی، دو دوچرخه سوار و یک وزنه بردار شرکت کننده در المپیک 2008 پکن هم از این ماده استفاده کرده بودند.

سایر روش هایی که برای افزایش تولید اریتروپویتین فیزیولوژیکی به کار گرفته می شود شامل استفاده از کوبالت کلورید است که منجر به افزایش ژن ارتروپویتین می شود.

به دلیل اینکه این روش شامل استفاده از مولفه های ژنتیکی می باشد، در برخی مواقع به عنوان دوپینگ ژنی در نظر گرفته می شود.

دوپینگ خون


حامل های اکسیژن ترکیبی شامل پرفلورو کربن (Perfluorocarbons) و حامل های اکسیژن مبتنی بر هموگلوبین می باشند.

این حامل ها که منجر به حمل و تحویل موثر اکسیژن به بافت ها می شوند، در محصولات جایگزین خون به عنوان حامل های اکسیژن در نظر گرفته می شوند و برای اهدافی همانند تزریق خون اضطراری استفاده می شوند.

همچنین حامل های اکسیژن ترکیبی در مابین ورزشکاران هم محبوب می باشد، هر چند که استفاده از آنها با عوارض قلبی عروقی مضر، شامل انفارکتوس میوکارد (حمله قلبی) و سکته همراه بوده است.


تزریق خون از طریق افزایش تعداد و تمرکز سلول های قرمز منجر به افزایش ظرفیت حمل اکسیژن خون می شود.

تزریق خون خود (به معنای استفاده از خون خود فرد که جمع آوری و انباشت شده است) یا تزریق همسان (استفاده از خون یک اهداء کننده سازگار) می توانند در دوپینگ خونی استفاده شوند.

هر چند که ورزشکاران از دهه 1970 از تزریق خونی سوء استفاده می کنند، ولی فقط دوپینگ همسان قابل تشخیص است.

اولین آزمایش مربوط به تشخیص تزریق خون همسان در بازی های المپیک 2004 آتن معرفی شد. ورزشکاران علاوه بر تجربه کردن ریسک هایی که معمولا در تزریق خون وجود دارد (همانند انتقال یک عامل عفونی به دریافت کننده)، همچنین ممکن است یک سری تاثیرات جانبی همانند سکته و مشکلات قلبی – عروقی حاد را در نتیجه افزایش بیش از حد سطح سلول های قرمز تجربه کنند.

نویسنده: Kara Rogers

ترجمه : تیم کانون مشاوران ایران

آزمایش عروسک بابو

آزمایش عروسک بابو یک بررسی مبتکرانه ای می باشد که برای اولین بار توسط یک روان شناسی به اسم آلبرت باندورا (Albert Bandura) و در مورد پرخاشگری یا تجاوز صورت گرفته است و نشان داده است که کودکان از مشاهده رفتار افراد بزرگسال می توانند یک سری مواردی را یاد بگیرند.

این آزمایش توسط یک تیمی از محققان صورت گرفته است که در مقابل یک کودک پیش دبستانی، به صورت فیزیکی و زبانی با یک عروسک قابل باد کردن بد رفتاری کرده بودند؛

در مراحل بعدی کودک از رفتار بزرگسالان تقلید کرد و عروسک را دقیقا به همان روش مورد پرخاشگری و تجاوز قرار داد.

مطالعه باندورا بر روی پرخاشگری و تجاوز (آزمایشی که شناخته شده ترین مورد می باشد) در سال 1961 و در دانشگاه استنفورد صورت گرفت (دانشگاهی که باندورا در آن استاد بود).

باندورا برای این آزمایش از عروسک های پلاستیکی قابل باد کردن  3 و 5 فوتی (1 و 1.5 متری) استفاده کرد که همانند دلقک های کارتونی نقاشی شده بودند؛

این عروسک ها با طناب بسته شده بودند و زمانی که طناب باز می شد بالاتر می رفتند.

افراد تحت مطالعات عبارت از پیش دبستانی های مهد کودک استنفورد بودند که به سه گروه تقسیم شدند: یک گروه مدل های رفتاری افراد پرخاشگر بزرگسال را مشاهده کرد؛

گروه دیگر مدل های رفتاری غیرپرخاشگرانه را مشاهده کرد و گروه سوم هیچ یک از مدل های رفتاری را مشاهده نکرد.

این سه گروه بر اساس جنسیت به شش زیر گروه تقسیم شدند، به نحوی که نیمی از زیر گروهها مدل رفتاری جنسیت مشابه خودشان را مشاهده کردند و نیمی از زیر گروه ها مدل رفتاری جنسیت مخالف را مشاهده کردند.

در اولین مرحله از آزمایش، کودکان به صورت انفرادی بر روی یک میزی در گوشه اتاق آزمایش نشسته بودند و فعالیت های مختلفی به آنها نشان داده شد که در گذشته بچه های علاقه زیادی به آنها داشتند (همانند استیکرها، تصاویر، پرینت ها)؛

این کار به منظور سست کردن و پیشگیری از مشارکت فعال و تشویق به مشاهده صرف صورت گرفت.

مدل رفتاری در یک گوشه دیگری از اتاق صورت گرفت (که شامل یک میز و صندلی دیگر، یک چکش، یک مجموعه از تینکر توی (Tinkertoy) و یک عروسک بوبو 5 فوتی بود) و به کودک گفته شده بود که می تواند با این موارد بازی کند.

در گروه های مدل رفتاری پرخاشگرانه، مدل به صورت فیزیکی (ضربه زدن، سوراخ کردن، پرتاب کردن و حمله کردن به صورت های مختلف) و زبانی (از طریق بیان کردن جملات پرخاشگرانه) مورد بدرفتاری قرار گرفت.

در گروه های مدل رفتاری غیرپرخاشگرانه، مدل نسبت به عروسک بوبو بی توجه بود و به صورت آرام از رفتار تینکرتوی ها تقلید می کرد. بعد از گذشت 10 دقیقه هر دو مدل رفتاری از اتاق خارج شدند.

در دومین مرحله از آزمایش کودکان به صورت انفرادی در اتاق های آزمایش مختلفی قرار گرفتند و در آنجا یک گروه جدیدی از عروسک های جذاب (همانند قطار، ماشین آتش نشانی، تراموای برقی، هواپیمای جت، عروسک های دارای قفسه، تختخواب بچه و کالسکه کودک) به آنها نشان داده شد.

آزمایش عروسک بابو

به منظور آزمایش کردن این فرضیه که مشاهده کردن عصبانیت منجر به افزایش احتمال صورت گرفتن رفتار پرخاشگرانه می شود، بعد از گذشت دو دقیقه به کودکان گفته شد که بیش از این نمی توانند با عروسک ها بازی کنند.

با این وجود، بعدا به کودکان گفته شد که در یک اتاق دیگری می توانند با عروسک ها بازی کنند؛

در این اتاق یک سری عروسک هایی قرار داده شده بود که به عنوان عروسک های پرخاشگر (برای مثال، عروسک باب 3 فوتی، چکش و تیرهای دارت) و عروسک های غیرپرخاشگر (مداد رنگی، حیوانات اهلی، سرویس چای خوری، توپ و عروسک ها) بودند.

در آخرین مرحله از آزمایش رفتار بچه ها در یک دوره 20 دقیقه ای مشاهده شد و بر اساس درجه رفتار پرخاشگرانه فیزیکی و زبانی امتیاز بندی شدند؛

نتایج به دست آمده برای کودکان موجود در گروه های مدل رفتاری پرخاشگرانه به صورت قابل توجه از نتایج به دست آمده برای کودکان قرار گرفته در گروه های مدل رفتاری پرخاشگرانه و گروه های کنترل بالاتر بود.

در مطالعات بعدی که به کودکان نوارهای ویدئوی مربوط به خشونت نشان داده می شد، نتایج مشابهی به دست آمد؛

تقریبا 90 درصد از کودکانی که در گروه های رفتاری پرخاشگرانه قرار گرفته بودند در مراحل بعدی از طریق حمله کردن به عروسک های مشابه یک رفتار پرخاشگرانه را از خودشان نشان دادند و 40 درصد از آنها بعد از گذشت چند ماه همین رفتار را از خودشان نشان دادند.

هر چند که مطالعات صورت گرفته نتایج مشابهی را برای هر دو جنسیت نشان داده اند، با این وجود حداقل بر اساس بستگی داشتن یک رفتار به یک جنسیت (رفتاری که برای یک جنسیت خاص مناسب می باشد) یک سری تفاوت هایی مابین جنسیت های مختلف نشان داده شد.

برای مثال اطلاعات به دست آمده نشان داده اند که احتمال صورت گرفتن پرخاشگری فیزیکی در مردان بیشتر از زنان می باشد (چرا که یک رفتار مردانه تری است)، به نحوی که مردهای تحت آزمایش در مقایسه با زنان تحت آزمایش پرخاشگری های فیزیکی بیشتری را نشان دادند.

با این وجود هیچ نوع تفاوتی در پرخاشگری زبانی مشاهده نشد، چرا که این موضوع ارتباط کمتری با جنسیت دارد.

علاوه بر این، هر دو مورد از مردان و زنان تحت آزمایش در مورد پرخاشگری فیزیکی، مدل های رفتاری مردانه را بیشتر از مدل های رفتاری زنانه تقلید می کردند ولی در مورد پرخاشگری زبانی بیشتر مدل های رفتاری جنس های مشابه خودشان را تقلید می کردند.  

نوشته شده توسط: JeannetteL. Nolen

ترجمه : تیم کانون مشاوران ایران