کمک به کودکان برای مواجهه با اضطراب موقعیتی

برای کودکان در هر سنی اضطراب می تواند بدون هیچ گونه زنگ خطری رخ دهد. معمولا کودکان نشانه های اضطراب را در مواجهه با موقعیت های جدید،هنگام ادراک درد مزمن یا هنگام ترس از جدایی بروز می دهند. ملاقات های روتین با متخصصان پزشکی، جاماندن از مدرسه یا تغییرات دیگر در جریانات روزانه کودک همه می توانند منجر به احساس اضطراب شوند. علی رغم بهترین تلاش ها برای آماده سازی کودک در مواجهه باموقعیت های جدید، آنها باز هم ممکن است وضعیت های اضطرابی خفیف، متوسط و یا حتی شدیدی را تجربه کنند. هر کودکی به روشهای گوناگون نشانه هایی از اضطراب را نشان می دهد اما معمولا نشانه هایی شامل تغییر در سطح فعالیتشان، خیس شدن کف دستان، ضعف در پاها، دل درد، سردرد یا سرنخ های رفتاری مانند گریه کردن، ناخن جویدن، کندن مو یا کوبیدن سر به در و دیوار را از خود نشان می دهند.

مهم نیست که در چه موقعیت هایی کودکتان دچار اضطراب می شود؛ راهکارهایی وجود دارد که می تواند به آنها کمک کند تا این احساس را تخلیه کرده و از بروز وقایع بعدی پیشگیری کنند.

اولین مرحله در مورد توجه قرار دادن اضطراب کودکتان آن است که به آنها کمک کنید تا تغییرات در بدن و رفتارشان را درک کنند. سپس به تدریج برای کودکتان رفتارهایی که مشاهده می کنید را برشمرید و نیزدر صورت متوجه شدن رفتارها از آنها سوأل بپرسید. برای مثال، اگر کودک هنگام عصبانی شدن شروع به ناخن جویدن می کند، سعی کنید عباراتی مانند “می بینم که شما در حال ناخن جویدن هستی. خودت متوجه شدی؟” بپرسید. با خاطر نشان ساختن رفتار کودک آن هم به روشی خنثی، شما در واقع به انها کمک می کنید که به نحوه پاسخ دهی خود به استرس توجه کنند. اگرچه، ممکن است از این رفتار ناامید شوید، اما از تأدیب کودکتان خودداری کنید زیرا ممکن است موجب احساس شرم شود که این هم به نوبه خود رفتارهای اضطراب مدار را تقویت می کند.

سپس، به کودکتان کمک کنید تا درک کند که احساس اضطراب عادی است و هرکسی نیز هنگام داشتن این احساس تغییراتی در رفتار یا خلقش به وجود می آید. برای کودکتان با اصطلاحاتی بیان کنید که بتواند درک کند چگونه موقعیت هایی را که موجب نگرانی ما می شوند می توانند مایۀ اضطراب و استرس شوند و اینکه این احساسات موجب آسیب رساندن به مغز و بدن ما می شوند. برای آنها توضیح دهید که همه افراد گاهگاهی احساس اضطراب و استرس می کنند و این احساسات برای هر کسی مختلف است. برای مثال، سعی کنید بگویید” من دوست ندارم با هر فرد غریبه ای مجبور به صحبت شوم. اگر یک زمانی واقعاً در این مورد دست پاچه شوم دست ها و پاهایم کاملاً سست می شوند”. به کودکتان کمک کنید تا درک کند در احساس اضطراب چیز اشتباهی وجود ندارد، بلکه این فقط روشی است که بدنمان به ما اجازه می دهد تا بدانیم آن موقعیت یا کار ناخوشایند است. پس از آنکه به کوکتان کمک کردید تا اضطراب را بشناسد و این احساس در او عادی شود؛ می توانید به او کمک کنید تا آرام شود. اولین گام آن است که با کودکتان در مورد آنچه باعث می شود در موقعیتی احساس اضطراب کنند صحبت کنید و سعی کنید در صورت امکان به شکل کلامی این ترس را کاهش دهید.برای مثال، ممکن است کودکتان در اتاق انتظار پزشک به دلیل ترس از آمپول، لمس با گوشی طبی سرد توسط پزشک یا نگرانی در مورد کم یا اضافه بودن وزن بسیار برانگیخته شود. با کودکتان راجع به آنچه که مایۀ پریشانی آنهاست صحبت کنید نه تنهامشکل اصلی را واضح سازید بلکه به کودکتان فرصت دهید تا اطلاعات صحیحی از آنچه مورد انتظار آنهاست کسب کنند. اگر کودکتان علایم اضطراب را ادامه می دهد از تکنیک های کاهش استرس برای کمک به آرام شدن آنها استفاده کنید. از برخی از مؤثرترین تکنیک ها شامل تمرین دم و بازدم، تصویرسازی جهت دار و اطمینان دوباره از وجود فیزیکی والدین در کنارشان کمک بگیرید.

به عنوان آخرین مورد، ممکن است لازم باشد که از موقعیت استرس زا دور بمانید و سعی کنید به زمان دیگری موکول کنید. اگر کودکتان جیغ می کشدیا علایمی از حملات پانیک را نشان می دهد، بهتر است او را به مکانی ببرید که در آنجا احساس امنیت می کند. کودک را به به انجام کاری که بیش از حد لزوم موجب ترس شود، مجبور نکنید. کودکی که از ارتفاع می ترسد نباید مجبور به زیاد نگریستن به لبه های ساختمان های بلند شود؛ کودکی که از لودگی می ترسد نباید مجبور به درآوردن ادای اشخاص دیگر برای تمسخر و ریشخند شود. کودکانی که این نوع از مداخلات اجباری را تجربه می کنند به احتمال بیشتری دچار تنفر و فوبیای ریشه دار می شوند. درعوض، کودکتان را تشویق کنید تا به تدریج در قالب گام های کوچکی بر اضطراب موقعیتی شان غلبه کنند. اگر اضطراب کودکتان شدید باشد به طوری که قادر به شرکت در فعالیت های ضروری و مناسب نباشند یا اگر به حدی مزمن است که مانع از داشتن زندگی اجتماعی سالم می شود، او را نزد پزشک متخصص اطفال برای ارائه دستورالعمل های لازم بیرید. از جمله عللی که باعث می شود شما در جستجوی پزشک باشید می توان نشانه هایی همچون امتناع از رفتن به مدرسه، نداشتن عادات خوابی مناسب، تغییرات غیرعادی در اشتها (افزایش یا کاهش اشتها)، پرتاب اشیا به عنوان مکانیسم سازگاری یا تغییرات در کارکرد ذهنی را نام برد.

شما به عنوان والدین بیشترین تأثیر را بر توانایی کودک در رویارویی با اضطراب دارید. شما با کمک به کودکان در پرچسب گذاری این نوع احساسات، عادی شدن احساسات و تدارک تکنیک های آرام سازی، در واقع؛ زمینه ایستادگی کودک در مواجهه با وقایع استرس زای بعدی را فراهم می کنید.

منبع: ساینس دیلی

۹ نشانه ای که شما یک انسان کمال گرا هستید

 

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

مسلماً، شما ممکن است اعتقادی به یک کشوی با دقت چیده شده از لباس هاس بنجل یا گنجه ای پر از لباس های مرتب شده از نظر رنگ و طول آستین نداشته باشید. اما، با این وجود رگه هایی از کمال گرایی هنوز هم در زندگی تان وجود داشته باشد.

این موارد بخوانید و در خودتان بنگرید که آیا هر یک از ویژگی های کمال گرایی گفته شده زیردر مورد شما نیز صدق می کند یا نه:

  1. به صورت همه یا هیچ فکر می کنید: هر چیزی یا کامل است یا ناقص، یا درست است یا اشتباه و یا خوب است یا بد. شما دوست دارید بالاترین یا پایین ترین حد یک چیز را درنظر بگیرید تا اینکه بخواهید ویژگی های افراد و موقعیت های موجود در یک پیوستار را مشاهده کنید. به عنوان مثال ” او میانه رو است” بر خلاف ” او فقط گاهی اوقات می تواند میانه رو باشد” می باشد به عبارتی حد میانی هر چیزی برای شما بی معناست.
  2. واکنش های شدید نسبت به هر چیزی ابراز می کنید. ” من یک کلوچه خوردم و رژیم غذایی ام را شکستم”! این کار می تواند برای شما به اندازه خوردن یک بشقاب پر ان هم چندین بار عذاب اور باشد و احساس شکست دهد.

3.شما نمی توانید به دیگران برای درست انجام دادن کارها اعتماد کنید، طوری که به ندرت کارها را به آنها محول می کنید.در حالی که دیگران ممکن است شما را تقریبا مدیریت کننده و تا حدودی کنترل گر  وسواسی بدانند، شما کار خود را توجیه کرده و اظهار می کنید که هدفتان فقط درست انجام دادن امور است.

  1. انتظارات شما از خود و دیگران کاملا بر اساس استانداردها می باشد.

چرا کارها نیمه کاره رها می شوند؟ شما معتقدید که کارها را باید به بهترین نحو انجام دهید و از دیگران انتظار آن را نیز دارید. علاوه بر اینکه، شما از احساس شکست واهمه دارید.

بیشتر بخوانید: شش موردی که افراد دارای امنیت عاطفی، بیشتر از دیگران انجام می دهند

  1. شما به زحمت می توانید یک پروژه را تا آخر انجام دهید چون فکر می کنید همیشه راهی دیگر برای بهتر انجام دادن آن وجود دارد: شما هنوز هم در مورد به اشتراک گذاشتن کتاب، پروژه، غذا، دعوت گرفتن، بیزنیس کارت، وب سایت، مقاله و سخنرانی هایتان با دیگران وسواس دارید. چون می خواهید از بهترین بودن آنها مطمئن شوید قبل از اینکه دیگران ببینند.
  2. هنگام فکر کردن واژه باید را زیاد به کار می برید. من باید فلان کار را انجام دهم و او باید فلان کار را انجام دهد عبارات متداول شما هستند هم هنگامی که بلند انها را ابراز می کنید و هم زمانی که با خود صحبت می کنید. شما دارای قواعد خاصی هستید که فکر می کنید خودتان و دیگران باید از آنها تبعیت کنند. زمانی که خود یا دیگری از آن سرپیچی می کنند ناراحت می شوید.
  3. اعتماد به نفس شما بستگی دارد به آنچه انجام می دهید یا چگونگی واکنش دیگران نسبت به شما. شما برای تحقق کارهایی عالی می کوشید. با وجود اینکه صادقانه کار می کنید، نیاز به تأیید درستی آن از دیگران است تا در راستای پیشرفتتان حس خوبی به شما دست دهد. بعلاوه، پس از اینکه به هدفی دست یافتید به سرعت برای انجام کار های بعدی دست به کار می شوید.
  4. در برابر کاری که به درستی انجام نداده اید بارها و بارها واکنش نشان می دهید. یقیناً شما ممکن است چیزی را درست انجام باشید اما انها را در نظر نمی گیرید و زمانی که کاری را خراب می کنید بارها و بارها واکنش نشان می دهید.”ای کاش فلان حرف را نگفته بودم..” یا “چی باعث اشتباهم شد؟” یا “باید فلان کار را انجام می دادم”.
  5. شما از انجام بعضی کارها طفره می روید یا از موقعیت های که در آن ها فکر می کنید نتوانید خوب باشید اجتناب می کنید. در حالی که ممکن است عجیب به نظر برسد اما، بسیاری از افرادی که از انجام کارها طفره می روند و یا اجتناب می کنند کمال گرا هستند. منطق شان نیز این است که”ممکن است نتوانم آن را کامل و به نحو احسنت انجام دهم، پس دردسر چرا”.

 

منبع: مشاورانه

 

 

نکات ذهن آگاهانه برای کاهش اضطراب

 نکات ذهن آگاهانه برای کاهش اضطراب

سرعت ضربان قلبتان بالاست، کف دستتان خیس می شود یا به دلیل شدت عصبانیت نمی توانید تمرکز کنید؟

این موارد برخی از علایم اضطراب تلقی می شوند. اضطراب می تواند  مختل کننده عملکرد برخی از افراد باشد و در برخی دیگر ممکن است فقط ظرف دقایقی آن هم هنگام احساس عصبانیت رخ دهد. متأسفانه، برخی از افراد هنگام اضطراب اقدام به خودزنی یا ضربه زدن به دیگران یا اشیاء پیرامون می کنند که موجب افسردگی و عدم تمرکز و واکنش یا رها کردن کارهای روزمره می شود. در بسیاری از افراد، اضطراب نتیجه فکر کردن به چیزهای خارج از کنترل یا امور مربوط به آینده و پیش اندیشی می باشد. دکتر جان کابات ـ زین پایه گذار رویکرد کاهش استرسی مبتنی بر بینش یا ذهن آگاهی (MBSR) است. این رویکرد مبتنی بر” برای رخ دادن تجارب لحظه به لحظه‌تان به اهداف کنونی و به دور از قضاوت توجه کنید”می باشد.

نفس زدن خود را تنظیم کنید

یکی از مهم ترین واکنش های فیزیکی هنگام تجربه اضطراب، افزایش میزان نفس کشیدن یا اندیشیدن به تعداد دفعات نفس کشیدن است. با استفاده از قاعده بینش یا ذهن آگاهی و توجه نمودن به هدف، متوجه خارج شدن هوا از سوراخ های بینی تان از طریق نفس گیری و آزاد کردن نفس در طی عمل دم و بازدم می شوید. به آهستگی سه نفس عمیق بکشید و وقتی که نفس می گیرید به خودتان بگویید”شروع” و حداقل تا چهار بشمرید و نفستان را نگه دارید سپس بگویید”آزاد” و نفستان را آزاد کنید.

وقتی که در آن واحد فقط و فقط بر نفس کشیدنتان تمرکز می کنید، تمرکز کردن بر چیزهای دیگر تقریباً غیر ممکن است. در صورت لزوم، می توانید سه نوبت عمل نفس کشیدن قبلی را ادامه دهید و تا تنظیم تنفستان این کار را تکرار کنید. اگر این تکنیک خیلی دشوار و چالش برانگیز است سعی کنید تا ده بشمرید و نفستان را حبس کنید، سپس آزاد کنید. از این رو هر دفعه حبس کردن و خارج کردن نفس یک دور و یک بار محسوب می شود. زمانی که ذهنتان مغشوش می شود که حالتی نرمال است دوباره از ده تا یک معکوس بشمرید. اکثر افراد تا رسیدن به ده بار صبر نمی کنند و می گویند تا اینجا خوب است. بخش مهم آن است که شما توجه خود را به نفس کشیدن معطوف کنید که برای تمرکز بر زمان حال مفید است و موجب کاهش اضطراب می شود.

مطالب بیشتر: ذهن آگاهی: راه حل شگفت انگیز درمان اضطراب که باید بدانید

تمام حس هایتان را به کار بگیرید.

بار دیگر، با تفکر ذهن آگاه و توجه کردن به حس هایتان می توانید بر آنچه در حال حاضر به آن توجه می کنید، متمرکز شوید.

به نکات زیر توجه کنید:

  • 5 چیزی که می توانید در دو حالت زیر بینید:
  • آنچه که می توانید در محیط اطراف خود ببینید.
  • آنچه که می توانید با چشم های بسته تجسم کنید.
  • 4 چیزی که می توانید لمس کنید
  • می توانید دست ها، پاها و یا چیزهای پیرامون را لمس کنید.
  • می توانید به نحوه ای که پاهایتان زمین را لمس می کند توجه کنید.
  • پاهایتان چگونه صندلی را هنگام نشستن لمس می کنند.
  • کتف تان چگونه صندلی یا نیمکت را هنگام نشستن و تکیه دادن لمس می کند.
  • چگونه اشیای اطرافتان را لمس می کنید.
  • 3چیزی که می توانید بشنوید
  • چه صداهایی می شنوید؟
  • اگر در هوای آزاد قرار دارید به صداهای طبیعت یا شاید برخاستن هواپیما گوش کنید.
  • اگر در فضای سربسته قرار دارید به صداهای درون اتاق، موسیقی در حال پخش یا جریان فعالیت تهویه گوش کنید.
  • 2چیز که می توانید بو کنید
  • اگر اسانس یا رایحه خاصی در هوا وجود دارد به آن توجه کنید.
  • با ناخن تان در پوست پرتقال خراش ایجاد کنید و گاز متساعد شده از آن را بو کنید.
  • از رایحه های اصل و واقعی استفاده کنید (عطر سنبل اغلب آرامش بخش است)
  • 1چیز که می توانید بچشید
  • آیا چیزی قابل خوردن وجود دارد؟
  • آب نبات بجویید.
  • آب نبات های شیرین زمخت را بچشید.

بیشتر بخوانید: ۷ روش آسان برای ذهن آگاهی در هر روز

فعالیت های مستلزم تمرکز را انجام دهید.

  • کتاب های رنگی یا ماندلا را رنگ کنید. وقتی فضاهای کوچک بین تصاویر را رنگ می کنید باعث می شود تمرکز بیشتری برای بیرون نزدن رنگ ها داشته باشید و احساس آرامش پیدا کنید.
  • آلات موسیقی را بنوازید.
  • چیزی بپزید. این کار تمرکز بیشتری را به علت درگیری در وزن کردن و اندازه گیری های دقیق می طلبد.
  • کشبافی، گره زدن زیکزاکی یا قلاب بافی را انجام دهید.
  • فعالیت هایی را انتخاب کنید که تمرکز کردن بر آن برایتان لذت بخش است.

به هر حال، شما که در صدد درگیری در فعالیت های ذهن آگاهانه هستید، به یاد داشته باشید که تلاش برای بودن و ماندن در زمان حال بسیار مهم است و از اندیشیدن به رویدادهای غیر قابل پیش بینی آینده اجتناب کنید تا بتوانید هر گونه علایم اضطراب را به کمترین میزان ممکن برسانید.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

وسواس فکری و اعتیاد به عشق

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

زمانی که وسواس فکری عملی بر ما غلبه می کند، قدرت اراده و میزان خرسندی از زندگی مان رو به ضعف و انحطاط می رود. در این اختلال، ما تحت تأثیر افراد و وقایع قرار می گیریم که در نتیجه به طور خودکار مشروح مکالمات و صحبت های گذشته را دوباره در ذهن مان شبیه سناریو منعکس می کنیم. هنگام مکالماتمان علاقه کمی به آنچه دیگران می گویند نشان می دهیم و فوراً سر صحبت وسواس و فراموشکاری مان را باز می کنیم تا بر مخاطبمان تأثیر بگذاریم. وسواس های فکری از نظر شدت تفاوت دارند. در وضعیت خفیف ما سعی در منحرف کردن حواسمان از محرک های مزاحم داریم؛ اما در وضعیت شدید، تفکرات بر وسواس غالب می شوند. همانطور که در حالت اضطراری وسواس قادر به کنترل هشیاری خود نیستیم و حتی با استدلال و منطق نیز قانع نمی شویم. تفکرات سرعتی پیش رونده و انتقالی یا تعمیمی دارند که از نگرانی های مداوم، خیال یا بررسی عکس العمل و کارها نشأت می گیرند. وسواس ها می توانند ذهن و عملکردمان را مخدوش کند. آنها می توانند افسار زندگی مان را به دست گیرند چنانچه از زمان، خواب و حتی روزها یا هفته های خاطره انگیز و فعالیت های مفید و زاینده غافل می شویم. وسواس ها موجب ناتوانی مان می گردند و گاهی اوقات ما را ملزم به انجام رفتارهای وسواسی از قبیل کنترل مکرر ایمیل ها، وزن یا درهای قفل شده می کنند. ما قادر به رسیدگی به خود و احساساتمان نمی باشیم و توانایی استدلال و حل مسئله را نیز نداریم. این گونه وسواس ها معمولا ریشه در ترس دارند.

بیشتر بخوانید: فرآیند عشق در مغز

وسواس و اعتیاد

وابستگی های روانشناختی از جمله اعتیادها بر جنبه های محیطی تمرکز دارند. اعتیادها شامل موارد الکلی مانند اعتیاد به شراب، اعتیاد به رابطه جنسی و اعتیادهای غذایی می شوند. تفکرات و رفتارمان حول مقصود اعتیادیمان می چرخد در نتیجه؛ واقعیت و درستی خودش را در لفافه ای از شرم می پیچد. لیکن، ما می توانیم به همه کس یا همه چیز وابسته شویم. دغدغه مان در احساس شرم این است که دیگران چگونه ما را ادراک می کنند که منجر به اضطراب و وسواس های نگران کننده‌ای از قبیل اینکه دیگران چطور راجع به اعمال گذشته، حال و آینده مان فکر می کنند، به ویژه قبل و بعد از هر گونه عملکرد یا رفتاری که دیگران هنگام تعیین وعده دیدار و بدقولی کردن بعد از آن می بینند. همچنین احساس شرم موجب ناامنی، شک، خود انتقادی، دودلی و احساس گناه غیرمنطقی می شود.

احساس گناه طبیعی همچنین می تواند معطوف به وسواس شود که آن نیز به روزها و ماهها شرم از خود می انجامد. احساس گناه طبیعی با تغییر و اصلاح رفتار کاهش می یابد اما، شرم در برابر تغییر مقاومت می کند به دلیل آنکه می گوییم ما بد هستیم نه اعمالمان و خود را مقصر می دانیم.

وسواس های فکری و رابطه ها

شخصیت های وابسته مشکلشان شامل وسواس در مورد فردی که دوست دارند و حمایت از او می باشد. افکار آنها ممکن است قابل کنترل نباشند و نگران شکل گیری رفتارهای الکلی باشند؛ در حالی که نمی دانند اعتیاد آنها به فرد مقابل مانند اعتیاد به الکل است. وسواس فکری می توانند منجر به اعمال اجباری برای کنترل دیگران شوند، مانند تعقیب کردن دیگران، خواندن دفترچه خاطرات، ایمیل ها یا مدارک فرد دیگری، آبکی کردن بطری نوشابه برای اینکه تاثیری نگذارد، جستجوی کلید، و یا داروهای مخدر. هیچیک از این موارد مفید و کمک کننده نیستند بلکه فقط موجب آشفتگی بیشتر و ناسازگاری می شوند. اکثر ما به فرد دیگری وسواس می شویم، بیش از آنکه به خودمان و فرو رفتن در باتلاق نابودی بیندیشیم. وقتی دیگران حالمان را می پرسند ممکن است فوراً موضوع را به فردی که ذهنمان را درگیر کرده؛ معطوف کنیم.

در رابطه های رمانتیک جدید فکر کردن در مورد کسی که دوستش داریم تا حدی عادی است، اما برای افراد وابسته به این حالت نمی ماند. زمانی که نگران و دلمشغولی وجود ندارد ممکن است ما به جهت گیری شریکمان وسواس شویم یا از دست نوشته هایی تهدید آمیز را برای لطمه زدن به رابطه استفاده کنیم. همچنین، وسواس فکری ما ممکن است از روی فرح بخشی مانند خیالبافی ها در مورد افسانه، رابطه جنسی یا کسب مقام و قدرت باشد.

ممکن است آن نوع رابطه یا شخص خواهان و مطلوبمان را تجسم کنیم. تفاوت زیاد بین تخیلات ما و واقعیت ممکن است حاکی از آن باشد که ما در زندگی مان غرق شده ایم. برخی از وابستگی ها به عنوان عشق یا دوست داشتن وسواسی فرض می شوند. آنها ممکن است روزی چند بار با کسی که عاشقش هستند تماس بگیرند، و خواستار توجه و واکنش های او باشند و به آسانی نیز او را  مورد آسیب، طرد یا بی اعتنایی قرار دهند. در واقع؛ در کل این عشق و دوست داشتن نیست بلکه اظهار درماندگی مستلزم پیوند و فرار از تنهایی و پوچی درونی است. عشق وسواسی معمولاً به شکلی متفاوت به فرد دیگری ضربه می زند. در یک عشق واقعی پذیرفتن شخص دیگری مطرح است و  اینکه برای خواسته هایش احترام قائل می شود.

برای مطالعه بیشتر: ده حقیقت روانشناسی که هر عاشقی باید بداند.

علت وسواس فکری چیست؟

انکار یک نشانه عمده وابستگی است؛ انکار واقعیت های دردناک، اعتیاد (به خودمان و دیگران)، و انکار نیازها و احساساتمان. بسیاری از افراد وابسته وجود دارند که در توصیف احساساتشان ناتوان هستند یا آنها ممکن است فقط بتوانند احساسات خود را نام گذاری کنند، نه اینکه بتوانند احساس خود را توصیف کنند. این ناتوانی در تحمل احساسات دردناک دلیل دیگری است در اینکه چرا با یک وابستگی ما مستعد وسواس هستیم. وسواس ما را در برابر احساسات دردناک محافظت می کند. بنابراین، ممکن است به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر درد نیز در نظر گرفته شود. هر چقدر هم که وسواس ها ناخوشایند باشند واسطه هیجان های زیربنایی و مهمی مانند غم، تنهایی، خشم، پوچی، شرم و ترس می شوند. این وسواس می تواند ترس از طرد و ترس از فردی که دوست داریم باشد.

اغلب احساسات خاص شرم آور هستند به دلیل آنکه آنها در کودکی شرم بودند. وقتی که در بزرگسالی طغیان می کنند ممکن است در عوض ما دچار وسواس شویم. اگر به احساس خشم و ابراز آن اعتقادی نداشته باشیم؛ پس ممکن است قادر به ابراز خشم نسبت به آنها نباشیم تا اینکه به خودمان اجازه عصبانی شدن را بدهیم. اگر احساس غم ما به وسواس تبدیل شود، نسبت به یک ارتباط رمانتیک وسواس پیدا می کنیم تا از احساس درد تنهایی یا طرد اجتناب کنیم.

البته گاهی اوقات، ما واقعاً دچار وسواس فکری می شویم زیرا از اینکه معشوقه مان اقدام به خودکشی کند، دستگیرشود یا بمیرد و یا کسی را در حالت مست به قتل برساند واهمه داریم. همچنین در عین حال ممکن است از یک مشکل کوچک وسواس داشته باشیم و سعی می کنیم از مواجهه با به یک مشکل بزرگ خودداری کنیم. برای مثال، مادر معتاد به یک دارو ممکن است نگران شلختگی و تغییر وضع پسرش شود اما با او برخورد نکند یا حتی نپذیرد که ممکن است فرزندش به دلیل اعتیادش بمیرد. یک شخص کمال گرا ممکن است در نقص کوچکی در ظاهرش دچار وسواس شود اما احساس حقارت و دوست داشتنی نبودن را نپذیرد.

نکاتی برای بررسی وسواس ها

بهترین روش از بین بردن سواس فکری آن است که عقل را رها کنیم و به احساسات بچسبیم!

در صورتی که وسواس فکری برای خودداری از ابراز احساسات باشد؛ ممکن است نیاز باشد که احساسات را از نزدیک لمس کنیم و به آنها اجازه آزادشدن دهیم بلکه به برطرف کردن وسواس مان کمک کند. اگر وسواس به ما کمک می کند تا از عملی اجتناب کنیم، می توانیم کمک بگیریم تا پذیرای رویارویی با ترس و واکنش آن شویم. زمانی که وسواس های فکری-عملی غیرمنطقی است و به احساسات اجازه برطرف کردن آنها را نمی دهند ممکن است دلیلی برای درمیان گذاشتن و برون ریزی آنها با یک دوست یا روان درمان باشد.

  1. از خودتان بپرسید” من چه احساسی دارم؟” و صبورانه تا زمانی که آن را می فهمید، منتظر بمانید.
  2. با خود اندیشیدن را برای آرام کردن ذهنتان به کار ببرید.
  3. با موسیقی مهیجی آرام گام بردارید و به خودتان اجازه حس کردن را بدهید.
  4. در مورد احساساتتان بنویسید ( ترجیحاً با دست غیرغالب تان) و آن را برای شخصی بخوانید.
  5. در جلسات گروه درمانی با افراد مشابه خودتان شرکت کنید.
  6. زمانی را به قدم زدن در طبیعت اختصاص دهید.
  7. متون معنوی را مطالعه کنید یا در محافل مذهبی شرکت کنید (توجه داشته باشید که افراط در تمایلات مذهبی و عالم معنوی نیز منجر به وسواس می شود).
  8. اگر شخص وسواسی شده اید، حتما یک متخصص روان شناسی پیدا کنید و به ان مراجعه کنید.
  9. انرژی تان را صرف شبکه های اجتماعی بیرون از خانه کنید.
  10. ایده یا کار خلاقی را ترتیب دهید.
  11. به دنبال علاقه و تمایلاتی باشید که مایۀ پیشرفت، حرکت و پرورش روح و روان شما می شوند.
  12. آنچه را که از انجام آن لذت می برید انجام دهید. از کسی انتظار فراهم کردن لحظات فرح بخش را نداشته باشید.
  13. اگر وسواس زیاد در رابطه ناموفق دارید، لیستی ازکارها را برای انجام دادن و فکر کردن به آن تهیه کنید.

منظور از وسواس در این مطالعه اختلال وسواسی ـ اجباری  (OCD) نمی باشد که نوعی اختلال روانی است و بر یک درصد از بزرگسالان تأثیر می گذارد. این اختلال در دوره کودکی شروع می شود و اعتقاد بر وجود بر یک مؤلفه ژنتیکی در این اختلال می باشد. این اختلال ممکن است تنها شامل وسواس ها شود و معمولاً موضوعاتی است در مورد:

  • ترس از ناپاکی و کثافت
  • گذاشتن چیزها به ترتیب و هم سو
  • داشتن تفکراتی پیش رونده و مخوف در مورد آسیب به خود و دیگران
  • خطور کردن تفکرات ناخواسته ای مانند پرخاشگری، تمایلات جنسی یا موضوعات مذهبی

منبع: مقالات کانون مشاوران ایران

اهمیت هدف گذاری

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

دکتر کارل سیمونتون مدرس مرکز سرطان همواره اشاره داشت بر آنکه همکاری کردن در مرکز سرطان وی مستلزم انرژیمورد نیاز برای درمان و کار پیگیری اهداف که خودش مولد انرژی است، می باشد. هدف گذاری به ما کمک می کند تا منطق هایمان برای زندگی را درک کنیم. در یک برهه زمانی ما هدفی برای شدن داریم، ما در راستای رسیدن به آن دچار برانگیختگی زیادی می شویم هر قدر هم که برای خوب به دست آوردن آن زمان صرف شود.

به نظر می رسد زمان حال و آینده هنگام هدف گذاری مان واقعی تر باشند و همین قدرتنظیم اهداف نیز به بسیاری از افراد کمک می کند تا با تعهد در رفتارهای رضایت بخش درگیر شوند. اهداف موجب فراهم کردن معنای کنترل در تمام زندگی مان و مسلط شدن بر آنها می شود. فراتر رفتن از آنچه ما می خواهیم بدان معناست که ما بر این باوریم که زندگی مان ارزش دارد. در نهایت، اهداف به ما کمک می کند تا نیروی حیاتی، وقوع یا تکرار و قصدمندی را بپذیریم.

برای مطالعه بیشتر:

هدف گذاری فردی – چگونه برای خود هوشمندانه هدف گذاری کنیم  

دکتر ریچارد داویدسون محقق نوروپسیکولوژی (2000) گزارش می دهد که سخت کوشی در راستای هدف و پیشرفت با مشرف بودن بر پیش بینی آن باید تا مداومت بر فعال کردن تجارب مثبت درک شود، اضطراب و افسردگی کاهش یابد و این همان واقعیت امر است حتی بدون رسیدن واقعی به هدف. لورا کینگ محقق روانشناس (2001) دریافت که همبستگی مثبتی بین ثبت روزانه اعمال و اهداف وجود دارد. درست پس از چند هفته، افراد مطالعه اش که بیست دقیقه در روز را صرف فهرست کردن رسیدن عمیقانه به اکثر اهداف کردند نسبت به افرادی که بیست دقیقه را صرف صرفاً ثبت جرئیات رویداد های روزمره زندگی شان کردند، میزان افسردگی کمتر و شکایات پزشکی کمتری را گزارش دادند.به دنبال اثبات ارزش هدف گذاری، تحقیق دکتر سونجا لیوبومیرسکای و همکارانش (2005) نشان داد که شادترین و سالم ترین افراد تعهد عمیقانه تری به اهداف مادام العمر زندگی شان دارند. اما اینجا یک نکته هشداردهنده برای والدین وجود دارد.

تحقیقات روانشاسی دکتر آندریو ایلیوت و دکتر کنون شلدون (1998،1999) اشاره کردند به زمانی که کودکان اهدافی که والدینشان برای آنها تعیین کرده اند را نشانه گذاری می کنند و آنها این اهداف را تنها برای خشنودی والدین پیگیری می کنند، لذا، مقصود یا لذت از فعالیت هایی که مستلزم رسیدن به این اهداف است، از نظرشان بی معنا می باشد. اهدافی که فواید سلامت روانی را در بر دارد می بایست با اشتیاق های درونی شخصی همراه و مرتبط شوند. یک جنبه از درک مهم پیرامون فواید روانی اهداف که ممکن است تعجب برانگیز به نظر برسد،از نظر بی اهمیتی هنگام رسیدن به آنها است. ارزش گذاری بر داشتن هدف و پیگیری آنها می ارزد.

منبع: کانون مشاوران ایران

طیف درون گرایی تا برون گرایی

 

افراد درون گرا وابسته به آواهای درونی خود ولی برون گراها وابسته به آواهای دور و اطراف خود می باشند. برون دادهای آنها وابسته به وضعیت این صداها دارد (گاش).

طی سال های اخیر، مفهوم برون گرایی در برابر درونگرایی در رسانه های مدرن روند افزایشی جامع پسندی یافته است. متأسفانه، آنها با اصطلاحاتی همچون” کمرویی” در مقابل “جمع گرایی” بد تفسیر و درک می شوند. در واقع، این دو اصطلاح در روان افراد عمیق تر بررسی می شوندو نشان دهنده روش واکنش آنها به دنیا با وجود حد نامتناهی از پیچیدگی ها و اختلافات جزیی می باشد. اصطلاح درون گرایی به تمایل ترجیح دادن و انرژی گرفتن از درخواست های درونی اشاره دارد و برون گرایی توصیف کننده افراد دارای حسی لبریز از انرژی ناشی از تعامل با افراد دیگر و محیط اطرافشان می باشد.

بیشتر بخوانید: چگونه خود کنترلی می تواند زندگی بهتری برای ما به ارمغان بیاورد

منشأ درون گرایی و برون گرایی کجاست و چگونه به کار برده می شوند.

شهرت این دو اصطلاح اساسا توسط روانشناسی به نام کارل جانگ ایجاد شد. وی فرض کرد که افراد یا برون گرا هستند و یا درون گرا، و آنها را با اشکال اسطوره ای یونان مانند آپولو یعنی خدای خورشید مقایسه نمود که نزد آنها بسیار مورد قبول بود و همینطور حفظ شده بود و نیز دایانیسیس خدای شراب و ارواح که در جایگاه خود بسیار اجتماعی و پرتحرک بود.

این اصطلاحات پس ازمشخص شدن به عنوان طبقه ای اساسی در سیاهۀ شخصیت میرز ـ بریگز(MBTI) به شدت رواج یافتند . (MBTI) یک ابزار روانشناختی است که تیپ های شخصیت را می سنجد. وب سایت مؤسسه میرز ـ بریگز دو نوع تیپ را از یکدیگر از طریق بازشناسی برون گرایی (E) همانطور که از درگیری فعال، اجتماعی کردن و حرکت انرژی خود را بازمی یابد و نیز درون گرایی (I) و کسب انرژی از طریق ادراه ی ایده های پیچیده و ارزش های انتزاعی خواه به شکل انفرادی خواه در گروه های کوچک متمایز می کند.

طولی نکشید که درون گرایی و برون گرایی به نام های خانگی تبدیل شدند و اکنون برای اهداف مختلفی با طیفی از شناسایی سبک بهتر یادگیری یک دانش آموز خاص تا ادامه نوع شغل یا مسیر زندگی افرادبه کار می روند.تحقیقات عصب شناختی از ایدۀ وجود تفاوت بین این دو طبقۀ مجزا حمایت می کنند. احتمال می رود که درون گراها دارای کرتکس پیش قدامی ضخیم تری در مغز باشند؛ یعنی ایدۀ واکنش اصولی مغز به برنامه ریزی و دوراندیشی که ممکن است با گرایش درون گرایان به تفکر عمیق تر ارتباط دارد. در مقایسه، برون گرایان مستعد واکنش شدیدتری به پاداش می باشند، همانطور که عناصر نظام پاداش مغز بیشتر در جریان است.

کاوش عمیق تر از گذشته تاکنون: درون گرایی، برون گرایی و میان گرایی

درون گرایی: مشاهده و انعکاس

درون گرایی در یک کلمه خلاصه می شود: درون نگری. افراد قرار گرفته در این طبقه سازگاری و هماهنگی فراوانی با تجارب درونی شان دارند. آنها بسیاری از اوقات علایق درونی و عقلانی شان مانند خواندن یا بررسی واکنش های خود به محیط را دنبال می کنند.منظور این نیست که درون گراها متوجه محیط بیرونی شان نیستند بلکه، آنها تمرکز بیشتری در پاسخ به محیط بیرونی دارند. درون گراها دائماً درگیر فرآیند مشاهده و انعکاس می باشند. درون گراها اغلب دوست دارند فعالیت های در انزوا را انجام دهند تا بتوانند محیط اطرافشان را بدون وقفه مکرر انعکاس دهند.

تعامل با افراد به صورت گروهی موجب می شود که این افراد به احساسات درونی تحلیل رفته توجه نکنند، چنانچه به آن  به عنوانزمانی برایتجدد انرژی رغبت داشته باشند. درون گرایان تمایل دارند که در انتخاب دوستانشان و همراهانشان بیشتر گزینشی تر عمل کنند و گروه متحد و مشترک المنافعی  را نسبت به گروه بزرگی از آشنایان ترجیح می دهند.

 

اتکای جانب‌دارانه بر یک جنبه ی درون نگری مزیت های متعددی دارد، این مزیت ها شامل:

  • شناخت فزاینده از خود و خودآگاهی برتر
  • برقراری رابطه ژرف و عمیق در ارتباطاتشان
  • معمولاً هوشبهر بالا(به واسطه صرف زمان برای بررسی فعالیت های تحصیلی و عادات مطالعه مؤثرتر).
  • ظرفیت بالا در موفقیت(به واسطه تمایل به نکات سنجیده تر و ایجاد طرح های کامل به منظور رسیدن به اهداف).

همچنین؛ متأسفانه هر گونه طبقه بندی شخصیتی نیزموجب به بارآمدن زیان هایی برای آن قرار می گیرد. معایب تکیه جانبدارانه بر یک جنبه از درون نگری شامل:

  • ریسک پذیری بالاتر ابتلاء به دردهای روانشناختی
  • منحصربه فرد بودن تفکرات ممکن است موجب شود درون نگران قابلیت بیشتری در نپذیرفتن عقاید دیگران داشته باشد.
  • مکتب کلبیون تمایل به مخالفت و شورش علیه احساسات جامعه درون نگری دارند.

مطابق با آزمون ارزیابی پنج عامل بزرگ شخصیتی ویژگی مهم با درون نگری ارتباط دارد. این موارد شامل:

  1. فاصله میان فردی
  2. مشروط بودن شرایط اجتماعی
  3. کمرویی
  4. خودکنترلی
  5. بدبینی

در حالی که درون نگران دائماً درگیر فرآیند مشاهده و تعامل با محیطشان هستند، در مقابل برون گرایان مشغول عمل کردن در محیط شان می باشند. افرادی که در این طبقه قرار می گیرند معمولاَ نیاز به تحریک بیشتری از جانب افراد یا تعامل با محیط دارند تا رضایت خاطر یابند. برای مثال، در صورتی که درون گرایان ممکن است با گردش آرام و .. در پارک احساس رضایت درونی کنند اما بالعکس؛ برون گرایان ممکن است نیاز به منطقه ای ناهموار و پرمخاطره دارند تا سطح رضایت مورد نظرشان حاصل شود.

برون گرایی

اگرچه، مردم آمیزی و جمع گرایی عباراتی هستند که بسیاری از اوقات هنگام صحبت از برون گرایی به ذهنمان خطور می کند، اما؛ ارتباط با دیگران تمرکز اصلی این ویژگی نیست. همچنین، برون گرایان به دنبال کردن شرایط دارای پاداش یا ریسک بالا تمایل دارند و به شدت هیجان های مثبت را تجربه می کنند. افرادی که خود را برون گرا می شناسند ممکن است هنگام خوشحالی آواز سر دهند زیرا از شوق رسیدن به هدفشاننمی توانند آرام گیرند.

پیش بینی می شود که افراد برون گرا تا حد زیادی مزیت هاییشامل موارد زیر را تجربه کنند:

  • شانس بالاتر در کسب مقام رهبری (به واسطه جسارت زیاد و راهنمایی گروه)
  • سهولت در برقراری جو دوستی
  • میزان بالای موفقیت به دلیل گرایش به سبک زندگی شتابی
  • طرفداری شدید از خوش بینی

اما، با توجه به تمام ویژگی های شخصیتی، قرار گرفتن در طبقه برون گرایی چندین معایب صریح دارد که شامل:

  • ریسک بسیار بالایی از خستگی مکرر
  • تلاش فزایندهجهت دست یافتن به میزان مؤثری برانگیختگی
  • فقدان ارتباطات میان فردی ژرف و صمیمی

مطالب مرتبط: چگونه آرایش برروی قضاوت افراد از شخصیت یک زن تاثیر می گذارد

در کل،آزمون ارزیابی پنج عامل بزرگ شخصیتی، شش ویژگی را برمی شمرد که ویژگی واضح برون گرایی را مصور می سازد. این موارد شامل:

  1. گرمی
  2. جمع گرایی
  3. فعالیت
  4. طالب برانگیختگی
  5. هیجان های مثبت

شاخص تقریبی بین دورن گرایی و برون گرایی: میان گرایی

تلاش های روان شناسان از گذشته تا به حالمنجر به مطرح شدن اصطلاحاتی با این واقعیت شد که تمایز سفید و سیاه، برون گرایانه یا درون گرایانه به اندازه کافی در توصیف طیف گسترده ای از انواع شخصیت های فردی کافی نمی باشد. به دنبال عملی نشدن کسب100 درصد امتیاز برای شخص در هریک از جهات پیوستار، روشن شد که نیاز به اضافه کردن طبقه سومی بوده است تا افرادی که کاملاً در میانه پیوستار قرار می گیرند را بازنمایاند.

میان گرا اصطلاحی است که برای توصیف افراد واجد میزان برابری از برانگیختگی ذهنی در هر دو فعالیت های آرام درونگرایانه و برون گراییمخاطره طلب به کار برده می شود. گفته می شود که افراد موجود در این طبقه شایستگی های دو عالم را دارند، به دلیل آنکه آنها می توانند به خوبی با افراد هریک از دو طبقه تطابق داشته باشند.

انرژی تان را کجا وبرای چه کاری صرف می کنید؟ چطور با محیط خود تعامل برقرار می کنید؟ اینها کاربردهای نیرومندی برای اینکه شما سرانجام به چه نوعی از زندگی می رسید، یا اینکه چه شغلی را ممکن است انتخاب کنید و چگونه می توانید بهزیستی و رفاه معقول بهتری داشته باشید، خواهد داشت.

منبع: کانون مشاوران ایران

تکنیک های تقویت حافظه برای آمادگی امتحانات

 

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
10روش حیرت برانگیز برای کنترل توانایی مغزتان

ممکن است مانند یک کابوس به نظر برسد اما احتمال زیادی دارد که به وقوع بپیوندد: اول از همه، با برداشتن قلم و جواب دادن به سؤال ها، از اینکه حقایق و اطلاعات همچون سیلی به ذهنتان سرازیر می شوند، حیرت زده خواهید شد. دوم، فن هایی برای تقویت حافظه وجود دارد که می توانید از آنها برای یادآوری اطلاعات به روشی رسمی تر و ساختاریافته استفاده کنید. در این مقاله، ما قصد داریم به شما نشان دهیم که چقدر می توانید حقایق و اشکال را با به خاطر سپاری و یادآوری آسان آنها در امتحان یاد بگیرید و نیز امیدواریم اعتماد به نفس شما نیز افزایش یابد، با این هدف که این مقاله موجب از بین بردن کابوس های پیش از امتحانتان شود!

  1. سازماندهی کنید.

قبل از اینکه شروع به دانستن فوت وفن های حافظه کنیم، یکسری مطالب اساسی وجود دارد که لازم است ذکر شوند. اگر دشمنی برای داشتن حافظه خوب وجود داشته باشد، قطعاً می توان گفت سازماندهی نکردن است. یک فضای کاری درهم ریخته همراه با نُت های دسته بندی نشده اینجا، آنجا و همه جا؛ دفترچه خاطرات نوشته شده با خط خرچنگ قورباغه در مورد موضوعات مختلف حجیمی بدون نظم خاصی؛ یا یک رایانه بیچاره پر از تشکیلات. همه اینها برای توانایی یادآوری واقعیت ها سرجلسه امتحان به عنوان فاجعه هجی می شوند. پس، شروع به سازماندهی خودتان کنید. اتاق یا هرجایی که قصد مطالعه در آن دارید را مرتب کنید. نُت های سازماندهی شده در قالب موضوعات مختلف را یکپارچه کنید. سلامت جسمانی و وجود نظم در محیط تان اثر زیادی در به همان شکل عمل کردن ذهن دارد و موجب می شود شما بسیار خوب با به خاطر سپاری و یادآوری حقایق مواجه شوید.

برای مطالعه بیشتر:

۸ نکته برای کمک به یادآوری شما

  1. از فن کاخ های حافظه استفاده کنید.

اگر شما فن شرلوک را می شناسید، احتمالاً از قبل با مفهوم کاخ ذهن آشنایی دارید اما، فقط برای شما صدق نمی کند، ابتدا بیایید با هم آن را مرور کنیم. این فن رسماً به عنوان روش مکان هندسی شناخته شده است، کاخ حافظه می تواند برای به خاطر سپردن حجم زیادی از اطلاعات به کار برده شود و از همه بهتر، به دلیل آنکه آن برای تجسم تان مؤثر است، شما نیز می توانید به طور مداوم حافظه را بسط دهید. در این روش مانند زیر عمل کنید:

  1. یک ساختمان یا راه را تجسم کنید. ذهنتان را درگیر تجسم ذهنی جزییاتی مانند وسایل موجود در اتاق یا گوشه های آن که دیده اید، کنید.
  2. هر یک از ویژگی های شیء دیده شده را نیز به طور ذهنی تجسم کنید مانند صندلی در خانه متصورتان یا درخت موجود در حاشیه راه؛ اما، به شکلی تقطیع شده با قابلیت دستکاری کردن اطلاعات (مانند فرمول شیمی). در مورد دو چیز همزمان فکر کنید و مطمئن شوید که واقعاً اطلاعات و شکل تجسم تداعی آنها را یاد گرفته اید.
  3. به منظور یادآوری اطلاعات سر جلسه، به سادگی می توانید گام هایتان را با قدم زدن در جاده تجسم شده و انتخاب اشیای تداعی شده با اطلاعات ردیابی کنید.
  4. وقتی که قصد دارید اطلاعات بیشتری به بانک حافظه تان بیفزایید به سادگی می توانید اتاق دیگری به ساختمان تصوری یا خیالی تان اضافه کنید یا از نقطه تحول تجسمتان کمک بگیرید که موجب جای گرفتن اطلاعات جدید خواهد شد.

ممکن است این فن برای حفظ کردن کار احمقانه ای باشد زیرا، تقریباً از دوران رم و یونان وجود داشته است. اوراتور کیسیرو شخصی رومی بود که به یادآوری مقدار زیادی اطلاعات از حافظه هنگام نطق گویی نیاز داشت، ضمن اینکه نطق هایش نیز در رساله شرح سخنرانی توصیف شده است. اگر این کار برای او مفید بوده است پس یقیناً برای ما نیز مفید خواهد بود!

  1. یادیارها

ممکن است از شنیدن مفهوم یادیار خوشحال شوید، این مفهوم بسیار ساده تر از هجی گیج کننده اش است و شامل انتقال اطلاعات در قالب اشکالی متناوب است که شما به راحتی قادر به یادآوری باشید. یک روش برای این کار از طریق حفظ کردن حروف اول دسته ای از اطلاعاتی است که قرار است به یاد آورید و سپس کاربرد آنها برای خلق یک عبارت جالب تر است که آن را آسانتر از اطلاعات اصلی به یاد می آورید. برای مثال، برخی از افراد سرواژه های یک جمله را به شکل (شمال، شرق، جنوب، غرب) به خاطر می سپارند. همچنین با حروف اول اطلاعات می توانند کلمه ای با همان حروفشان مانند رنگ های رنگین کمان بسازید.

  1. قافیه بندی کنید.

یکپارچه سازی اطلاعات در قالب قافیه یک روش دیگر برای ساده کردن یادآوری است. در زیر نمونه ای از قافیه بندی کردن روزهای هر ماه آمده است:

مهر، آبان و آذر هر کدام 30 روز

بهار و تابستان همه 31 روز

دی و بهمن هم 30 روز

ولی اسفند گاهی دارد 30 روز

اما گاهی کبیسه است و اسفند هست 29 روز

این مرحله ممکن است روش مؤثرتری برای حفظ تقطیع بزرگتری از اطلاعات نسبت به مثال های یادیارهایی است که در بالا اشاره شد، باشد. قافیه بندی تان باید اندکی بیشتر آهنگ دار باشد تا به شما در یادآوری کمک کند یا از برخی برنامه های قافیه دار آزمایش شده مانند قافیه بندی دوبیتی برای ارتباط حقایق با یکدیگر در مغزتان استفاده کنید.

  1. بیشتر مطالب را با حافظه دیداری یاد بگیرید.

اگر شما در داشتن حافظه تصویری به اندازه کافی خوش شانس هستید، پس می توانید از قسمت اعظم حافظه با ترکیب تصاویر متن برای تقویت آنچه یاد گرفته اید، استفاده کنید. این کار برای یادآوری اطلاعات آسانتر است به دلیل آنکه همه شما تصاویر را در ذهنتان جای می دهید بنابراین احتمالاً قادر به یادآوری اطلاعات باشید. هر چند، اگر حافظه تصویری خوبی نیز نداشته باشید، می توانید از اصولی مشابه کمک بگیرید.نُت هایتان را به شکل تصویری همچون نمودار عنکبوتی(مفهوم اصلی در وسط و بقیه نکات در بخش های مختلف مرتبط با اطلاعات) بیآرایید. از این رو، شما باید بخش خاصی از اطلاعات را به یاد آورید، ایده ای که شما جای آن را در صفحه به یاد می آورید و حافظه شما نظم می یابد.

  1. وقایع و شکل ها را با موسیقی تداعی کنید.

گسترش ایده قافیه بندی موجب هماهنگی یادداشت هایتان با موسیقی می شود. در مورد وضعیت شما اطلاعی ندارم. اما، برای اکثر افراد یادآوری غزلیات با آهنگ های مورد علاقه ام نسبت به یادآوری خشک اطلاعاتی مانند اسامی و تاریخ های پادشاهان یا امپراتورهای روم آسانتر است. اگر شما در به خاطر سپردن زنجیره ای از اطلاعات مشکل دارید، سعی کنید برای آن آهنگی حتی یک رپ پخش کنید. بنابراین، همه شما نیاز است از این کار برای یادآوری آهنگ بهره مند شوید و کلمات باید مثل رودخانه در ذهن شما بیایند. برای یادآوری آسانتر، باید سعی کنید از آهنگی که قبلاً شنیده اید شاید حتی شعر دوران کودکی استفاده کنید، البته اگر تداعی آهنگ محبوب کودکی سرجلسه امتحان حال برایتان قابل تحمل است! به شرطی که، یادآوری آن تضمین شود، ولو هر چیزی ممکن است.

  1. مطالب را به صورت عملی تجربه کنید.

منظورمان از تجربه عملی فقط یادگیری کتاب ها نیست. زیرا اگر فقط مطالب کتاب را مطالعه کنید، ممکن است یادآوری بسیار سخت باشد. مثالی منطقی را در نظر بگیرید، نباید فقط به یادگیری تسلط بر مطالب کتاب تکیه کنید، بلکه چگونگی انجام آن را یاد بگیرید. اگر شما چیزی را که امکان تجربه کردن آن وجود دارد، مطالعه می کنید؛ سعی کنید همان را مطالعه کنید زیرا، این روشی بسیار بهتر برای یادگیری است و اطلاعات بهتر در ذهنتان می مانند. برای مثال، اگر شما در حال یادگیری یک آزمایش علمی هستید، سعی کنید آن را در زندگی واقعی به کار ببرید به جای فقط خواندن آن در متون. بدین ترتیب، هنگام امتحان شما تجربه عملی برای تجسم آن داشته اید و آنچه واقعاً رخ داده را می توانید واقعاً به یادآورید اگر آزمایش کرده باشید. به طور مشابه، اگر شما یک قطعه موسیقی سطح A را مطالعه می کنید، سعی کنید اگر برایتان مقدور است آن را با ابزاری اجرا کنید؛ این کار موجب درک عمیق تر آن موسیقی می شود. این فن می تواند حتی در ادبیات هم کاربرد داشته باشد. برای مثال، اگر شعر رزمی مطالعه می کنید؛ سعی کنید به دیدن موزه بروید یا حتی شعر را در چنین محیطی بازخوانی کنید. این کار موجب معنای بهتر می شود و به درک شما و تأثیر آن شعر در روان و نیز درک محیطی که در آن شعر معنادار شده است، کمک می کند، علاوه بر اینکه موجب درگیری هیجانی شما با آنچه در حال مطالعه هستید خواهد شد؛ بنابراین، این کار برای یادآوری اطلاعات مورد نظر سرجلسه امتحان مثمرثمر خواهد بود.

  1. از حس بویایی تان استفاده کنید.

حس بویایی تان می تواند دستیار حافظه قدرتمندی باشد، همانطورکه می دانید. تاکنون تجربه کرده اید که چیزی را برای اولین بار پس از مدت ها بو کنید و فوراً به گذشته و زمانی که آخرین بار استشمام کرده اید بر گردید. باید سعی کنید این کار را به نفع خودتان انجام دهید به این شکل که هر وقت شما می خواهید مطالبی را برای امتحان ویژه ای مطالعه کنید، مچ دستتان را با عطر یا لوسیون خاصی مرطوب کنید. از این رو، در جلسه امتحان عطری مشابه با آن را در کنارتان قرار می دهید و آن عطر موجب برگشتن شما به زمانی که در حال یادگیری اطلاعات در اولین مکان بودید، خواهد شد. باید سعی کنید از اسانس های مختلفی برای موضوعات مختلف استفاده کنید و روی اسانس مشابه با موضوع برای امتحان مربوط درپوش قرار دهید.

  1. داستان بسُرایید.

فن دیگری برای کمک به جذب قطعات بزرگتری از اطلاعات در مغزتان، تجزیه اطلاعات و داستان سرایی است که موجب ارتباط هر بخش از اطلاعات با یکدیگر می شود. این فن، کمی شبیه ایده کاخ حافظه است که در موارد بالاتر به آن اشاره شد، اما در این روش با تخیل به منظور بسط دادن بیشتر انجام می شود زیرا، داستانی که شما می نویسید نباید در ذهنتان محدودیت فضایی ایجاب کند. برای مثال، اگر شما نیاز به حفظ فرمول شیمی دارید باید مولکول ها را با اسامی انسان و با اولین حرف مشابه با نام مورد نظر نام گذاری کنید (کارول= کارولین) و داستان کوتاهی بنویسید که در آن اعمال شخصیت ها موجب انعکاس و یادآوری اسامی مولکول های فرمول می شود. این روش می تواند به طور قابل توجهی برای یادگیری اطلاعات ترکیباتی و ماهرانه ظریف مؤثر باشد، همانطور که برای انتقال جزئی به زندگی مفید است و سبب لمس انسانی تر می شود و برای ارتباط دادن نیز آسانتر است.

  1. یک خواب شبانه خوب داشته باشید.

ممکن است خواب را دوست نداشته باشید اما بهترین چیزی است که برای یادآوری مطالب به شما کمک می کند؛ خواب شبانۀ خوب داشته باشید نه فقط شب امتحان بلکه هر شب. منظورمان این نیست که  داشتن میزان مناسبی از خواب به عملکرد بهتر، تمرکز دهنی بیشتر و دور بودن از استرس و خستگی کمک خواهد کرد، بلکه منطورمان این است که وقتی شما در حال خواب هستید مغزتان کارهایی حیاتی در برگردان حقایق از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت را انجام می دهد. در طی مدت خواب شبانه، مغزتان نیز اطلاعاتی که شما  در طی روز یاد گرفته اید را پردازش و ذخیره می کند؛ بدین معنا که شما بسیار بیشتر قادر به یادآوری اطلاعات نسبت به حالت خوابیدن ناکامل خواهید بود. پس، توصیه های داشتن 8 ساعت خواب شبانه را جدی بگیرید.

بنابراین، با توجه به مطالب گفته شده ما داشتیم: ده فن و پیشنهادهایی که به افزایش ظرفیت حافظه تان برای یادگیری  همه نوع حقایق واشکال کمک می کند. مهم نیست که تاکنون چقدر شما با آنها (روش های یادگیری) در کشمکش بودید. استراحت ایجاب می کند که مغزتان ظرفیتی بیشتر از خانه ای با راهروهای پهناور از اطلاعات که شما نیاز به یادگیری آنها برای قبولی در امتحان دارید، داشته باشد: شما فقط باید روش یادگیری را یادبگیرید تا بتوانید بیش از حد معمول طی مشغله دورۀ امتحان اطلاعات در ذهنتان بماند!

منبع: مشاورانه

میانسالی پر استرس و افزایش ریسک آلزایمر

میانسالی پر استرس در زنان منجر به افزایش ریسک آلزایمر در پیری می شود

بر اساس مطالعات پیشین، چنین فرض می شد که استرس کاری یا خانوادگی منجر به افزایش ریسک زوال عقل در سنین بالا نمی شود، اما اخیرا متخصصان شواهدی را ارائه داده اند که نشان می دهد استرس مزمن می تواند منجر به افزایش احتمال آلزایمر در برخی افراد شود.

کسی مطمئن نیست، اما بر اساس برخی نظریات، مانند نظریه رابرت ویلسون، پروفسور نوروساینس و روان شناسی در دانشگاه راش، شیکاگو، این احتمال وجود دارد که استرس مزمن، از طریق تاثیر بر روی برخی هورمون ها، تاثیر جریان مغزی افراد را کاهش دهد، و هم چنین ادامه مطلب

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

نشانه ها و درمان

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال به وضعیتی اطلاق می شود که در آن فرد مشکلات بسیاری در ایجاد و حفظ ارتباط نزدیک با دیگران دارد. فردی که اختلال شخصیت اسکیزوتایپال دارد ممکن است از این قبیل ارتباطات رنج بکشد، و بنابراین ظرفیت کمی در اینباره داراست. فردی با این اختلال معمولا دارای تحریف شناختی و ادراکی و هم چنین بی قاعدگی در رفتار روزمره می باشد.

افراد با اختلال شخصیت اسکیزوتایپال عقاید عجیبی در مورد مرجع رویدادها دارند ( برای مثال انها تفسیرهای نادرستی از رویدادهای علی و وقایع خارجی دارند و به انها معنای شخصی می دهند). انها معمولا خرافی هستند و دل مشغولی با پدیده های فراتر از معمول دارند که خارج از خرده فرهنگ خود می باشند.

افراد با اختلال اسکیزوتایپال معمولا بیشتر دنبال درمان برای مشکلات اضطراب، افسردگی یا دیگر وضعیت های خلقی ملال آور می روند تا درمان ویژگی های اختلال شخصیت اسکیزوتایپال.

یک اختلال شخصیت الگوی پایدار از تجارب و رفتارهایی است که از هنجارهای فرهنگی فرد انحراف دارد. این الگو در دو یا چند حیطه که در ادامه ذکر می شوند دیده می شود: شناخت، عاطفه، کارکرد بین فردی و موقعیت های اجتماعی. این الگو معمولا منجر به تنش یا نقص در کارکرد اجتماعی و شغلی می گردد. این الگو اغلب پایدار و طولانی مدت است و شروع ان به اوایل بزرگسالی یا نوجوانی برمی گردد.

برای مطالعه بیشتر بخوانید: پنج توصیه برای اختلال اضطراب منتشر

نشانه های اختلال شخصیت اسکیزوتایپال

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال یک الگویی از نقص های اجتماعی و بین فردی می باشد و با نارامی مزمن و کاهش ظرفیت در روابط نزدیک، هم چنین اختلال ادراکی و شناختی و رفتارهای گریز از مرکز مشخص می شود. شروع ان معمولا در اوایل بزرگسالی است و در بافت های مختلف به شکل های زیر ظاهر می شود:

  1. عقاید در مورد مرجع رویدادها (نه به صورت هذیان)
  2. باورهای عجیب و غریب و افکار جادویی که بر رفتار انها تاثییر می گذارد و با هنجارهای خرده فرهنگ ها تناقض دارد (مانند خرافه ها، عقاید در مورد بصیرت ذهنی، تله پاتی، یا حس ششم، در کودکان و نوجوانان به صورت فانتزی های عجیب و غریب و مشغولیت های ذهنی عجیب)
  3. تجارب ادراکی غیر معمول شامل توهمات بدنی.
  4. تفکر و سخن عجیب و غریب (مبهم، ضمنی، استعاری، یا کلیشه ای)
  5. عقاید حرافی و یا پارانوئیدی
  6. عاطفه نامناسب یا محدود
  7. ظاهر و رفتار عجیب و غریب و یا دور از معمول
  8. فقدان دوستی های نزدیک و اعتماد به دیگران غیر از خویشاوندان درجه یک
  9. اضطراب اجتماعی بالا که با اشناییت کاهش نمی یابد، و بیشتر با ترس های پارانوئیدی همراه است تا قضاوت های منفی در مورد خود.

از انجایی که اختلالات شخصیت در برگیرنده الگوها و رفتارهای پایدار و طولانی مدت هستند، اغلب در بزرگسالی تشخیص می گیرند. تشخیص این اختلالات در دوران کودکی متداول نیست زیرا کودکان و نوجوانان تحت تاثیر تغییرات مداوم رشدی و شخصیتی و بلوغ هستند. اگر این اختلال برای کودک و نوجوان تشخیص داده شود علائم ان باید حداقل یک سال حضور داشته باشند.

براساس تحقیق NESARC شیوع اختلال شخصیت اسکیزوتایپال حدود 3.9 درصد جمعیت بزرگسالان می باشد.

مانند اغلب اختلالات شخصیت، شدت اختلال شخصیت اسکیزوتایپال با افزایش سن کاهش می یابد، مانند اغلب افراد اندکی از نشانه ها یا بیشترین نشانه ها را در حدود دهه 40 یا 50 زندگی تجربه می کنند.

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال چگونه تشخیص داده می شود؟

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال مانند دیگر اختلالات شخصیت توسط یک روان شناس یا روانپزشک حرفه ای تشخیص داده می شود. پزشکان عمومی و یا بهیاران معمولا اموزش لازم را برای یک هم چین تشخیصی ندیده اند. بنابراین زمانی که برای اولین بار به یک پزشک خانواده مراحعه کرده و علائم را توضیحی می دهید باید شما را به یک درمانگر مناسب جهت تشخیص و درمان ارجاع دهد. هیچ ازمایش و یا تست ژنتیکی برای تشخیص اختلال شخصیت اسکیزوتایپال وجود ندارد.

بسیاری از افراد با اختلال شخصیت اسکیزوتایپال به دنبال درمان نمی روند. افراد با این اختلال شخصیت اغلب زمانی به دنبال درمان می ایند که مشکلات همراه با این اختلال زیاد شده و زندگی شخصی وی را تحت تاثیر قرار می دهد. اغلب این حالت زمانی اتفاق می افتد که توانمندی های مقابله ای فرد برای مقابله با استرس و رویدادهای زندگی بسیار پایین امده است.

تشخیص اختلال شخصیت اسکیزوتایپال توسط یک متخصص با مقایسه علائم شما و علائمی که ذکر شد هم چنین تاریخچه شخصی زندگی شما صورت می گیرد. انها تعیین می کنند که ایا نشانه های شما معیار لازم برای اختلال شخصیت اسکیزوتایپال را دربرمی گیرد یا نه.

علل اختلال شخصیت اسکیزوتایپال

امروزه محققین نمی دانند چه عاملی منجر به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال می شود. با این وجود نظریه های زیادی در مورد علل اختلال شخضیت اسکیزوتایپال وجود دارند. اکثر محققین بر یک مدل علی زیستی-روانی-اجتماعی توافق دارند. بر اساس این مدل، علل این اختلال ممکن است فاکتورهای ژنتیکی و زیستی ، فاکتورهای اجتماعی (مانند چگونگی تعامل فرد در کودکی با خانواده، اطرافیان و دیگر کودکان) و فاکتورهای روانی (شخصیت و مزاج فردی شکل گرفته توسط محیط و مهارت های مقابله اموخته شده برای مواجهه با استرس). این مدل بیان می کند که هیچ عامل واحدی منجر به این اختلال نمی شود و مجموعه ای از عوامل به صورت پیچیده و در کنار هم منجر به این اختلال می شوند. مطالعات نشان داده اند اگر فردی دارای این اختلال است با احتمال زیادی ان را به کودکان خود منتقل خواهد کرد.

درمان اختلال شخصیت اسکیزوتایپال

درمان اختلال شخصیت اسکیزوتایپال نیازمند روان درمانی طولانی مدت با درمانگری است که در درمان این اختلال اموزش دیده است و متخصص است. در برخی موارد ممکن است دارودرمانی نیز برای تقلیل برخی نشانه ها انجام گیرد.

در درمان روانی درمانگر بالینی نباید مستقیما باورها و هذیان های فرد را زیر سوال ببرد. در ارتباط اولیه یک فضای گرمو مراجع محور باید فراهم شود. مانند اختلال شخصیت دوری گزین فرد از هرگونه ارتباط نزدیک دوری می کند و اضطراب زیادی را در روابط اجتماعی تجربه می کند. در این شرایط اموزش مهارت های اجتماعی و دیگر مهارت های لازمه روابط و تعاملات بسیار مهم هستند. در هنگام پیشرفت مراجع درمان های گروهی نیز می توانند مفید باشند.

دارودرمانی نیز گزینه دیگر این بیماری می باشد. اغلب دارودرمانی در مراحل حاد سایکوتیک مورد استفاده قرار می گیرد. این مراحل اغلب هنگام استرس های شدید و یا زمانی که فرد توانایی مقاومت ندارد ظاهر می شود. معمولا در این موارد از داروهای انتی سایکوز استفاده می شود.

به صورت کلی، از انجایی که در زمینه علل نیز ذکر شد، این اختلال چند وجهی به دلیل عومل چندگانه ای می باشد که به همان صورت درمان نیز نیازمند یک دیدگاه چند وجهی می باشد.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان


مقالات مرتبط با درمان اختلالات روانی:

درمان فردی چیست

درمان افسردگي

درباره ی رواندرمانی شناختی

شادی اصیل: درست در چشمان شماست!

 

به نظر می رسد که در سطح جهانی، روان شناسی مثبت، به طور گریز ناپذیری در حال رشد می باشد. از زمان شروع، روان شناسی منحصرا بر حوزه های تاریک از ماهیت انسان، اختلالات، شکست ها و بیماری های روانی تمرکز کرده بود. درمقابل، روان شناسی مثبت تمرکز خود را به سمت جنبه های کلی تر از سلامتی و خوشحالی و وضعیت های بهتر همانند ترس و دلسوزی و غم خواری، تغییر داد.

البته، نمی توان گفت که در مورد روان شناسی مثبت نگر هیچ نکته قابل انتقادی وجود ندارد. برای مثال، در مطالعه شادی. تلاش برای اندازه گیری شادی افراد هدف بدی نیست. با این حال، مشکل این است که اغلب اندازه گیری ها به صورت کامل نادرست و ناآگاهانه صورت می گیرد. در اغلب موارد از افراد سوال می شود که شما برای میزان شادی خود، چه امتیازی را از یک تا هفت می دهید. پاسخ دادن به این سوال به صورت کلی سخت می باشد. با اینجال شاید راه حل بهتری برای اندازه گیری شادی وجود داشته باشد، و موردی باشد که به پرسشنامه هیچ ربطی نداشته باشد. به عنوان یک عامل مهم، که به صورت عینی موجود است.

شادی از طریق چشم ها قابل اندازه گیری می باشد، یا به جای آن می توان از طریق شکل هلالی ماهیچه‌های اطراف چشم، اندازه گیری شود. زمانی که خنده ما واقعی و حقیقی باشد، این ماهیچه ها، که به منبع دید کروی نیز مشهور است، تمایل به انقباض داشته و چین و چروک شاخه مانندی ایجاد می کند که به عنوان پای کلاغ معروف است. نکته مهم و حیاتی این است که ماهیچه های چشم، معمولا فقط زمانی که ما یک خنده حقیقی داریم، منقبض می شوند. انواع مختلفی از خنده ها وجود دارد – برای مثال خنده مودبانه- که معمولا نیازی به احساس واقعی از شادی ندارد. وقتی که ما به صورت مودبانه می خندیم، ماهیچه های چشم تمایلی به انقباض ندارند. این امر زمانی صورت می گیرد که ما با احساس حقیقی و واقعا می خندیم.

لبخند چشم‌ها تمام چیزهای خوب را به ما بازگو می‌کند. برای کسانی که تازه شروع می کنند، شادی اصیل معمولا یک حالت و وضعیت زودگذر می باشد. این کار بیشتر به صورت سریع اتفاق می افتد، و آگاهی از زمان وقوع آن برای ما مبهم و نامشخص می باشد. به هر حال  صرف نظر از اینکه زودگذر بودن این وضعیت چقدر می تواند باشد، اظهار و بیان یک شادی اصیل امر مهمی می باشد. برای کسانی که بار اولشان می باشد، احساس خوشحالی مسری و واگیردار می باشد، آنها تمایل دارند که این وضعیت را در بین افرادی که در کنارشان هستند هم منتشر و گسترش دهند. خنده با صدای بلند و تبسم و خنده آرام، به مردم احساس با ارزش بودن بیشتری را انتقال می دهد، و این حالت به طور مناسب و شایسته، به افراد این احساس را می دهد تا تمایل بیشتری برای کمک کردن و مشارکت داشته باشند. برای مثال، یک مطالعه توسط اقتصاد دانی به نام جورن شارلمن و همکارن نشان داد که مردم در صورتی در بازی های اقتصادی مشارکت بیشتری می کنند که ، قبل از بازی،  آنها عکسی مربوط به خنده و خوشحالی شریک خود دیده باشند.

این احساس منجر به تقویت احساس مثبت شده و همچنین به ما کمک می کند تا با وضعیت هایی که بیش از حد اذیت می شویم، همانند مرگ کسی که دوستش داریم، بتوانیم متقابله کنیم. به همین دلیل است که، افرادی با قابلیت نشان دادن اظهارات مثبت و حقیقی – خندیدن مربوط به چشم ها- حتی در زمانی که با درد مربوط به غم و اندوه مواجه هستند، دارند می خواهند همان فردی باشند که تمامی زیان ها و خسارت های خود را در سریع ترین زمان ممکن پشت سر گذاشته است.

در یک مطالعه دیگر، زمانی که از دانشجویان کالج نیویورک در مورد زندگی آنها بعد از حمله 11 سپتامبرسوال شد،  آنهایی که سعی کردند شادی اصیل را نشان دهند تا با این وضعیت بهتر مقابله کنند، شبکه و مجموعه سالم تری از دوستان و آشنایان در طول چندن سال آینده داشتند.