انگیزش درونی به یک کوشش باطنی برای اثبات شایستگی در یک کار و سپس دادن پاداش درونی به خود اشاره دارد. اینجا یک سؤال اساسی وجود دارد: اینکه آیا انگیزش های بیرونی (پاداش های کسب شده از طریق اشخاص بیرونی) برای انگیزش های درونی (خودانگیزی) آسیب زا می باشند یا خیر.
تحقیقات نشان می دهد که پاداش دادن های بیرونی برای چیزی که طبعاً دارای ریشه درونی می باشند نیز ادامه مطلب
آیا حس می کنید که حافظه تان دچار شیب نامشخصی شده است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، ممکن است سبک زندگی دشوار یا مشکلات سلامت از جمله علل آن باشند.
دلایل فراموشی فقط زوال عقلی یا بیماری آلزایمر نیست. بیماری های زیادی وجود دارد، انواع اختلالات سلامت روان و درمان های پزشکی می توانند با عملکرد حافظه تداخل یابند:
بیماری های قلبی عروقی و عوامل مستعد خطر با آن. بیماری های قلبی و عوامل مرتبط با آن مانند میزان کلسترول بالا و فشارخون بالا با اختلالات شناختی خفیف مرتبط شده است.
دیابت. مطالعات نشان داده اند که افراد دارای دیابت نقصان شناختی بیشتری در مقایسه با افراد بدون دیابت تجربه می کنند.
ناهماهنگی هورمون ها: زنان یائسه اغلب مشکلات حافظه ای را در راستای کاهش استروژن تجربه می کنند. در مردان پایین بودن سطح تستوسترون می تواند علت بیماری باشد. همچنین، ناهماهنگی غده تیروئید نیز می تواند باعث فراموشی، کندی تفکر، یا اغتشاش ذهنی شود.
درمان های پزشکی.ب سیاری از دستورالعمل های درمانی و درمان های خانگی یا غیرمجاز می توانند مانع عملکرد حافظه و تفکر صریح شوند. علت های رایج شامل سرماخوردگی و نسخه های آلرژی، قرص های خواب و داروهای ضدافسردگی به شمار می روند. با پزشک یا داروساز راجع به اثرات جانبی ممکن مشورت کنید.
آیا فراموشی نوعی افسردگی است؟
مشکلات هیجانی نیز همانند مشکلات فیزیکی می توانند به شکل زنگوله ای سنگین بر مغز درک شوند. در حقیقت، کند ذهنی، مشکل تمرکز و فراموشی نشانه های متداول افسردگی می باشند. مباحث حافظه می تواند به ویژه برای سالمندان افسرده مضر باشد، به قدری زیاد که گاهی اوقات با زوال عقلی اشتباه گرفته می شود. خبر خوب این است که افسردگی درمان می شود، برای زندگی در دنیای واقعی ضرورت دارد که حافظه به صورت نرمال و طبیعی عمل کند.
نکته: پیشنهادات کاربردی را در حمایت از یادگیری و حافظه به کار گیرید.
توجه کنید. اگر چیزی را یاد نگیرید قادر به یادآوری آن نخواهید بود و نیز نمی توانید چیز دیگری را یاد بگیرید؛ از این رو اگر نتوانستید به خوبی به موضوعی توجه نکنید، آن موضوع را در ذهنتان رمزگشایی کنید. این عمل نیاز به حدود هشت ثانیه تمرکز شدید دارد تا آن بخش از اطلاعات موجود در ذهنتان پردازش شود. اگر به آسانی حواستان پرت می شود در یک مکان آرام که موجب حواسپرتی تان نمی شود، قرار بگیرید.
اگر برایتان امکان دارد اکثر حواس را به کار گیرید. سعی کنید اطلاعات را با رنگ ها، بافت، رایحه ها و طعم ها ارتباط دهید. عمل دستی بازنویسی اطلاعات می تواند موجب حک شدن اطلاعات در مغزتان شود. حتی اگر یک یادگیرنده دیداری هستید؛ برای یادآوری، مطالب را با صدای بلند بخوانید. بهتر از آن، اگر می توانید آن را به طور ریتمیک و موزون از برخوانی کنید.
اطلاعات را با دانسته های قبلی مرتبط کنید. اطلاعات جدید را با آنچه از قبل به یاد دارید ارتباط دهید خواه آن مطالبی جدید باشد که مبتنی بر دانش قبلی است خواه چیزی مانند یادآوری آدرس ساده کسی که در خیابانی زندگی می کند که در آن شما قبلاً با آن شخص آشنا شده اید.
برای مطالب پیچیده تر، بر درک ایده های اساسی متمرکز شوید به جای حفظ تک تک جزئیات. توضیح دادن ایده ها به کسی با عباراتی دیگر یا به زبان خودتان را تمرین کنید.
اطلاعاتی را که قبلاً یاد گرفته اید تمرین کنید. دانسته هایتان را در همان روز پس از یادگیری بازبینی کنید و سپس فاصله زمانی را بیشتر کنید. این” مرور فاصله ای” ازخواندن فقط در شب امتحان مؤثرتر است به ویژه برای حفظ آنچه یادگرفته اید.
از وسایل کمکی برای به خاطر سپاری آسانتر استفاده کنید. یادیارها سرنخ هایی با اشکال متفاوتمی باشند که به ما در یادآوری مبحثی کمک می کنند، معمولاً از طریق آنها، ما اطلاعاتی را که می خواهیم به یادآوریم با تصاویر دیداری، جمله یا کلمه تداعی می کنیم.
5 تکنیک برای تقویت تفکر و مهارت های حافظه
این تکنیک های تقویت کننده به شما در بهبود توانایی یادگیری اطلاعت جدید و ماندگاری آنها با گذشت زمان کمک می کند.
تکرار کنید
یکی از قواعد طلائی در یادگیری و حافظه تکرار است، تکرار و تکرار. مغز در برابر تازگی واکنش نشان می دهد پس تکرار مطالب به روشی مختلف یا در زمان های مختلف موجب بیشترین اثر تازگی خواهد شد و به شما اجازه می دهد تا اندوخته های قوی تر بنیان نهید. مثال هایی از کاربرد تکرار شامل:
· یادداشت برداری
· تکرار اسم پس از شنیدن آن برای اولین بار
· تکرار یا تفسیر آنچه کسی برایتان می گوید.
سازماندهی کنید.
یک برنامه روزانه یا تقویم تلفن هوشمند می تواند به شما در ردیابی ملاقات ها و فعالیت ها و نیز نگهداری ژورنالی که در آن همه نوع خاطراتی که دوست دارید به یاد آورید را نوشته اید، کمک کند. یادداشت کردن و سازماندهی اطلاعات یادگیری را تقویت می کند.
· سعی کنید گفتگوها، تفکرات و تجربه هایتان را خرد کنید.
· اطلاعات دریافتی روز جاری و روز قبل را هنگام صبح و شب مرور کنید.
· اگر قصد استفاده از یک نقشه و نه یک تلفن هوشمند را دارید، سعی کنید آن را در یک مکان از منزل قرار دهید و همه جا آن را با خودتان ببرید.
تجسم کنید.
یادگیری حقایق و نام ها برای اکثر افراد کار بسیار سختی تلقی می شود. علاوه بر تکرار نام شخص شما همچنین می توانیدآن نام را با تصویرش تداعی کنید. روش تصویر سازی به شما در تقویت تداعی شکل گرفته بین نام و واقعیت کمک می کند. برای مثال،
· نام شن را با تصویر ساحل ارتباط دهید و در ذهنتان ساحلی شنی تجسم کنید.
نشانه گذاری کنید.
وقتی که شما در یادآوری کلمه یا واقعیت خاصی مشکل دارید، می توانید خودتان را از طریق دادن جزئیات مرتبط راهنمایی کنید یا درمورد یک کلمه، نام و یا واقعیت صحبت کنید. روش های خاص دیگری برای سازماندهی شامل:
· با استفاده از هشداردهنده ها یا تایمر آشپزخانه کارها یا قرارهای ملاقات را به یاد آورید.
· شیء مرتبط با وظیفه ای که می خواهید انجام دهید را در جای مهمی از منزل قرار دهید برای مثال، اگر قصد مرتب کردن بلیط های مسابقه را دارید یک روزنامه ورزشی نزدیک تلفن یا رایانه بگذارید.
گروهبندی کنید.
زمانی که سعی می کنید لیستی طولانی از آیتم ها را به یاد آورید؛ این کار می تواند به گروهبندی آیتم ها در سه تا پنج دسته به شما کمک کند، مانند به یادآوردن یک شماره تلفن. در ادامه، این استراتژی به سازماندهی و ایجاد تداعی تبدیل می شود و موجب گسترش ظرفیت حافظه کوتاه مدت ما از طریق تقطیع تمام اطلاعات به جای یادآوری هر بخش اطلاعات به طور مجزا می شود.
برای مثال:
· اگر لیستی پانزده موردی از لیست خرید خواربار را دارید، می توانید آیتم ها را در دسته هایی مانند شیر، تولیدات تازه، مواد کنسرو شده و غذاهای منجمد گروه بندی کنید.
منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2017/05/tips-to-improve-memory.jpg592900مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2017-05-24 19:18:282017-05-24 19:18:28بازشناسی و درمان مشکلات سلامت
استرس یک واکنش فیزیکی و روانشناختی نرمال در مقابل درخواست های فزاینده زندگی است. مطالعات نشان می دهد که بسیاری از آمریکایی ها در طی سال چالش هایی را در راستای استرس در برخی جنبه ها تجربه می کنند. در جستجوی علل استرس به یاد داشته باشید که مغزتان از طریق سیستم هشدار با یک ساختار سیم کشی شده و درهم پیچیده ای از سلول های عصبی برای محافظت شما وارد عمل می شود. زمانی که مغز متوجه تهدید می شود به بدنتان سیگنال هایی برای آزاد کردن هورمون های پشت سرهم به منظور تقویت و سوخت رسانی ظرفیت برای واکنش ارسال می کند. این به عنوان واکنش جنگ یا گریز نامگذاری شده است.
پس از برطرف شدن عامل تهدید کننده بدنتان به حالت آرامش نرمال برمی گردد. متأسفانه، استرس های مداوم زندگی مدرن موجب می شود که سیستم هشدارتان گاهی از کار بیفتد. بدین دلیل مدیریت استرس اهمیت زیادی دارد. مدیریت استرس به شما طیفی از ابزارها برای بازسازی سیستم هشدارتان می دهد. بدون مدیریت استرس بیشتر اوقات، بدنتان همواره در یک حالت آماده باش بالایی قرار می گیرد. با گذشت زمان، سطوح بالای استرس منجر به مشکلات مضر برای سلامتی می شود. منتظر نمانید تا استرس بر سلامتی، رابطه ها یا کیفیت زندگی تان اثرمنفی بگذارد. از همین حالا تمرین یکسری از تکنیک های مدیریت استرس را آغاز کنید.
کاهش استرس
آیا کسی می داند که این روزها مضطرب شدن و آشفتگی فرآیندی موقتی نیست؟ روند زندگی مدرن موجب شده است تا یادگیری مدیریت استرس یک مهارت لازم برای هر کسی تلقی شود. بسیاری از افراد وظایف زندگی، نگهداری از اعضای خانواده و ارتباطات را تحریف می کنند با پذیرفتن مسئولیت پذیری های چندگانه ای همچون کار. یادگیری تشخیص مشکلات و اجرای راه حل ها برای تقلیل موفقیت آمیز میزان استرس مهم است.
گام نخست برای کاهش موفقیت آمیز استرس داشتن عزم راسخ برای مدیریت استرس در مورد اهداف جاری و نظارت بر سطح استرستان می باشد. پس از نظارت بر سطوح استرس ، گام بعدی بازشناسی راه اندازهای استرس خواهد بود. چه وقت یا تحت چه شرایطی بیشترین استرس را تجربه می کنید؟ برخی از دلایل استرس همچون فشار کاری، مشکلات در رابطه یا مسائل مالی برای بازشناسی آسان است. اما، تنش ها و درخواست های روزمره مانند تغییر و جذب پرستارکودک یا متعهد بودن به شغل همچنین می توانند با سطح استرس تان مرتبط باشند. همچنین، رویدادهای مثبت می توانند استرس زا باشد. اگر شما متأهل شدید یک کار جدیدی را شروع کردید و نیز امسال خانه ای جدید خریدید پس سطح استرس بالایی دارید.
در حالی که رویدادهای منفی در کل استرس زا تر هستند اما مطمئن شوید که تغییرات مثبت موجود در زندگی تان نیز برآورد می شود. پس از آنکه راه اندازهای استرس خود را شناسایی کردید می توانید در مورد راهبردهای رویارویی با آنها بیندیشید. تشخیص آنکه کدام جنبه از موقعیت را می توانید کنترل کنید یک نقطه شروع خوب در این مسیر می باشد. برای مثال، درصورتی که شما زمان خیلی کمی برای سریع تر به خواب رفتن دارید به دلیل آنکه شما آشفته شده اید؛ از این رو راه حل می تواند به سادگی خاموش کردن تلویزیون باشد زمانی که اخبار سرشب خیلی آشفته کننده است. برخی اوقات دیگر مانند درخواست های بالا از جانب کار یا وقتی معشوقه تان بیمار است شما ممکن است بتوانید نحوه واکنش به موقعیت را تغییر دهید.
بعلاوه، وقتی حس می کنید نمی توانید آن را تماماً خودتان حل کنید از خانواده و دوستان تان درخواست کمک کنید. شما ممکن است از آنها بخواهید تکنیک هایی که در کم کردن استرس برای آنها بهتر بوده را به شما پیشنهاد دهند. همینطور بسیاری از افراد از تمرین تکنیک های کاهش دهنده استرس روزانه مانند نفس عمیق کشیدن، ماساژ و یا یوگا بهره مند می شوند. افراد زیادی استرس خود را از طریق تمرین خودآگاهی با مراقبه یا نگریستن به ماهیت وجود مدیریت کنند.
به یاد داشته باشید که حفظ سبک زندگی سالم برای کمک به مدیریت استرس مانند خوردن یک رژیم غذایی سالم، ورزش منظم و داشتن خواب کافی مفید است. داشتن یک سبک زندگی سالم در کنترل دوره های استرس بالا کمک خواهد کرد. این بدان معنا نیست که استرس کلاً از زندگی شما محو می شود علاوه بر این که مدیریت استرس یک داروی یک شبه نیست بلکه با تمرین مداوم و یکپارچه کردن ضریب جهندگی خود در قالب سبک زندگی خود، شما می توانید مدیریت سطح استرس خود را یاد بگیرید و توانایی مقابله با چالش های زندگی را افزایش می دهد.
تکنیک های آرمیدگی
تکنیک های آرمیدگی بخش مهمی از مدیریت استرس به شمار می روند. اگر شما پیشرفت پیش رونده ای دارید ممکن است میزان آرمیدگی اندکی را در لیست اولویت تان بگنجانید. خودتان را فریب ندهید. هر کسی به آرامش و سرزندگی نیاز دارد. آرمیدگی از جهت حفظ سلامتی و بهزیستی و نیز بازسازی زیان هایی که استرس در روح و جسمتان ایجاد می کند بسیار با ارزش است. تقریبا هرکسی می تواند از تکنیک های آرمیدگی بهره مند شود. تکنیک های آرمیدگی می توانند به شما در کند کردن تنفستان و متمرکز کردن توجه بر اکنون و حال کمک کند. تکنیک های آرمیدگی متداول شامل مراقبه و یوگا می باشند. اما، روش های فعال تر برای دست یابی به آرمیدگی وجود دارند. برای مثال، قدم زدن در هوای آزاد یا شرکت در فعالیت های ورزشی می توانند آرام کننده باشد و به کاهش استرس کمک کنند. این که کدام تکنیک آرمیدگی را انتخاب می کنید مهم نیست بلکه مهم آن است که شما تکنیکی که برایتان مفید است را انتخاب کنید و آنکه شما در راه رسیدن به آرمیدگی به طور منظم تمرین کنید.
هانز ام نردال استاد توانبخشی رفتاری در دانشگاه علوم و تکنولوژی نورجیان می گوید: ما یک رکورد جهانی جدیدی از اثربخشی درمان اختلالات اضطراب اجتماعی را به ثبت رساندیم.
تیمی از پزشکان و روانشناسان از NTNU و دانشگاه منچستر انگلستان به رهبری نوردال، اثرات گفتگو و دارو درمانی ساختاریافته را بر بیماران مبتلا به اختلالات اضطراب اجتماعی مورد بررسی قرار دادند. تاکنون تصور شده است که ترکیبی از شناختی درمانی مؤثرترین درمان برای این بیماران می باشد. نتایج تحقیقات منتشر شده در ژورنال اختلالات روان درمانی و سایکوسوماتیک نشان دادند که شناخت درمانی در مقام خودش اثرات بهتر و بلندمدت تری نسبت به داروها یا ترکیبی از آن دو دارد. تقریباً 85 درصد از شرکت کنندگان این مطالعه به طور معناداری تنها با استفاده از شناختی درمانی یا بهبود یافتند یا به سلامت کامل دست یافتند.
نردال می گوید “این یکی از بهترین مطالعات در زمینه همه اختلالات اضطراب اجتماعی می باشد” وی همچنین می گوید “انجام آن ده سال طول می کشد و بر اساس هم استدلال و لوجستیک ها و هم آکادمیک چالش برانگیز بوده است، اما نتایج آن واقعاً دلگرم کننده است”.
سوء درمان با قرص های شادی آور
روشن کردن برخی از اصطلاحات: اضطراب اجتماعی نه تنها یک بیماری است بلکه یک نشانه است که شمار زیادی از افراد با آن کشمکش دارند. برای مثال، گفتگو یا خنده دار بودن مستقیم و روبروی مخاطبان می تواند محرک این نشانه باشد. از طرفی، اختلال اضطراب اجتماعی یا فوبیای اجتماعی برای افرادی که آن را برای کارکرد اجتماعی دشوار می بینند و افراد مبتلایی که اضطراب اجتماعی بالایی دارند، یک نقص است. دارودرمانی و گفتگو درمانی یا ترکیبی از این دو متداول ترین روش ها برای درمان بیماران مبتلا به این بیماری است.
تحقیقات NTNU شروع به بررسی رهبردهایی نمودند که دربین آنها، این رویکرد مؤثرترین است. شمار زیادی از پزشکان و روانپزشکان داروهایی مانند قرص شادی آور را با گفتگو درمانی برای درمان این گروه از بیماران ترکیب کردند. این روش تأثیر خوبی در بیماران دارای اختلالات افسردگی دارد اما در واقع بر بیماران دارای اختلالات اضطرابی اثرات معکوسی داشت. نوردال می گوید: “بسیاری از متخصصان سلامت از این مطلب آگاه نیستند”.
داروها مشکل را محو می کنند.
قرص های شادی آور مانند بازدارنده های عصبی انتخابی سروتونین (SSRIs)ممکن است اثرات فیزیکی جانبی شدیدی داشته باشد. زمانی که بیماران در یک محدوده زمانی تحت درمان دارویی قرار گرفتند و سپس درصدد کاهش آنها بودند از نظر بدنی احساساتی مرتبط با فوبیای اجتماعی از قبیل لرزش دستان، زود از کوره در رفتن و سرگیجه در موقعیت های اجتماعی مستعد بازگشت می باشند. بیماران اغلب دوباره حالت اضطراب اجتماعی مزمن را تجربه می کنند. بسیاری از اوقات بیماران به دارو وابستگی بیشتری پیدا می کنند و برای آنها اهمیت فوق العاده درمان به اندازه دارودرمانی جایگاهی ندارد. آنها فکر می کنند که با وجود دارو است که به سلامت دست یافته اند و وابستگی بیشتری به محرک بیرونی نسبت به یادگیری خود تنظیمی دارند. بنابراین، دارو موجب محوشدن کشف مهم بیماری می شود: نوردال می گوید” آنها با یادگیری تکنیک های اثربخش، خودشان قادر به کنترل اضطرابشان هستند “.
ثبت رکورد جهانی در درمان فوبیای اجتماعی
تحقیقات NTNU شروع به انجام پروژه ای برای مقایسه شناخته شده ترین روش های درمان اختلالات اضطراب اجتماعی شدند. در کل بیش از صد بیمار در این مطالعه شرکت کردند و به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول تنها دارو دریافت کرد، گروه دوم تنها درمان، گروه سوم ترکیبی از این دو و گروه چهارم نیز قرص پلاسیپو (دارونما) را دریافت کردند. هر چهار گروه تنها به یک روش مورد مقایسه قرار گرفتند. و تحقیقات سنجش پیگیری یک سال پس از پایان درمان بر روی آنها انجام شد.
در طی درمان و پس از آن، بیماران گروه های دوم و سوم به طور همسانی به خوبی پیش رفتند. اما، پس از یک سال، بدیهی بود که شرکت کنندگان گروه دوم یعنی افراد تحت درمان شناختی درمانی به مراتب بهتر شوند. تنها با کمک شناختی درمانی بود که محققان توانستند افزایش میزان بهبودی بیماران دارای اختلالات اضطراب اجتماعی را از 20 تا 25 درصدکنترل کنند. نوردال می گوید “این مؤثرترین درمان در هر یک از این گروه از بیماران است. اثربخشی درمان بیماری های روانی اغلب به اندازه درمان شکستگی های استخوان نیست؛ اما، ما نشان دادیم که درمان اختلالات روان تنی می تواند تأثیر برابری داشته باشد”.
بسیاری از بیماران درمان مناسبی دریافت نمی کنند
تورکیل برگ روانشناس کلینیکی دایاکونجمیت در اسلو و مدیر انجمن درمانی شناختی نیورجیان است. او می گوید که اختلال اضطراب اجتماعی یک مشکل عمده سد راه سلامتی با پیامدهای منفی عمده ای برای افراد و اجتماع است. تقریباً بیست درصد از جامعه متأثر از این بیماری در تمام دوران زندگی خود خواهند بود. برگ می گوید”این یک اختلال ناآشکار است و برای بسیاری از بیماران دشوار است که مشکلاتشان را با افراد متخصص سلامت در میان بگذارند. هزاران تن از افراد درمان مناسبی دریافت نمی کنند . از بین افراد درمان شده اکثر قریب به اتفاق احتمالاً دارو درمانی را پیشنهاد میدهند “. او همچنین اظهار دارد “تصور من بر اینست که ترکیبی از دارودرمانی و شناختی درمانی بهترین رویکرد نیست، همانطور که محققان NTNU در این مطالعه مشخص کردند”.
استفاده از درمان فراشناختی
نوردال و اعضای تیم تحقیقاتی وی همچنین در راستای بهبود روش شناختی درمانی استاندارد کار کردند. آنها یک عنصر پردازش اطلاعاتی جدیدی را اضافه کردند که بیشترین اثربخشی را دارد. ما از آنچه درمان فراشناختی نام گرفته استفاده کردیم؛ بدان معنا که ما بر روی تفکرات، واکنش ها و اعتقادات جاری در مورد این تفکرات قدم برمی داریم. ما نشخوارفکری و نگرانی در مورد چگونگی عملکرد افراد در موقعیت های اجتماعی را مد نظر قرار می دهیم. نوردال می گوید: یادگیری تنظیم فرآیندهای توجه و آموزش تکالیف ذهنی با نیاز به پتانسیل زیادی برای این دسته از بیماران، جزو عناصر درمانی جدیدمی باشند. اکنون محققان امیدوارند در آینده بتوانند یک درمان شناختی-رفتاری استاندارد شده ای برای بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی اجتماعی گسترش دهند.
منبع: مقالات کانون مشاوران ایران
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2017/05/shutterstock_105108008-300x193.jpg193300مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2017-05-24 18:09:092017-05-24 18:09:09اختلال اضطراب اجتماعی شناختی درمانی مؤثرترین روش درمان
مطالعه ای جدید نشان می دهد که یک روش برای آرام کردن افرادی که از افسردگی رنج می برند به اشتراک گذاشتن احساسات و تجارب در سایت های رسانه اجتماعی به ویژه اینستاگرام می باشد.
مطالعه ای جدید توسط محققان دانشگاه دریکسول بیانگر آن است که برخی از کاربران، اینستاگرام را به عنوان رسانه و فضایی امن برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات مهم خصوصی در مورد خود و نیز کمک خواهی از مخاطبان می دانند.
محققان بیان می کنند “هنگام در میان گذاشتن اطلاعات با دیگران،از ارزش دغدغه های مربوط به تصور از بدن و سلامت روانی یا فیزیکی کاسته می شود، به ندرت فاش شده و به طور مکرر از آن ها واکنش ها و بازخوردهای منفی دیگران استنتاج می شود.
” ما دریافتیم که این گونه افشاگری ها علاوه بر داستان های عمیق و جزئی از تجارب مشکل شخصی حمایت اجتماعی مثبتی را از سوی مخاطبان اینستاگرام جلب می کند.
محققانی همچون دکتر آندریا فورتی، استاد دانشگاه و نازنین عندلیبی دانشجوی دکتری دانشکده کامپیوتر و انفورماتیک دانشگاه دریکسول بیان کردند که آنها همچنین این میزان خودافشاگری و رفتارهای حمایت طلبانه را در بین کاربران Redditنیز مشاهده کردند.
محققان ذکر کردند یک دلیل ممکن است بینامی های نسبی ایجاد شده از طریق اکانت های ناشناس در رسانه عمومی باشدکه به کاربران اجازه می دهد تا افشاگری های حساسی داشته باشند و از آنها کمک درخواست و دریافت کنند.
مطالعات قبلی نشان دادند افرادی که از به اشتراک گذاشتن مشکلات خود با افسردگی، اختلالات خوردن، بهره کشی، چالش های سر راه سلامت روان و دیگر مباحث حساس در شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک خودداری می کنند به همان میزان دلایلیکه دارند آنها به شخصه تمایلی به صحبت از این قبیل موارد ندارند: به دلیل آن برچسب هایی که به آن ها زده می شود.
محققان بیان می کنند مطالعه آنها در Redditزمینه درک جدید استفاده از رسانه اجتماعی در محیط های حساس و متقبه را از بین برده است.
همچنین آن باعث شده است که آنها مجبور به یافتن افرادی شوند که از دیگر رسانه های اجتماعی برای درخواست کمک بهره مند می شوند.
عندلیبی می گوید در همان زمان ما تعاملات در رابیت و همچنین نگرش به اینستاگرام را بررسی می کردیم زیرا آن یکی از پردردسرترین سایت های رسانه اجتماعی است که مورد استفاده قرار می گیرد و نیز اینکه به کاربران اجازه ذکر استم مستعار را می دهد برخلاف فیسبوک که کاربران اجباراً باید نام واقعی خود را مندرج کنند.
علاوه بر این، ما قصد داشتیم تا نحوه ی واکنش مختلف افراد به پست های تصویری نسبت به پست های گرفته شده منحصراً متنی یا اظهارنظرات را مشاهده و بررسی کنیم.
برای بررسی این نظریه، فورتی و عندلیبی واکنش به 800نمونه از پست های اینستاگرامیرا در بوته آزمایش گذاشتند که از بیش از 95000 عکس نشان داربا عنوان”#افسردگی” که توسط 24920کاربر خاص طی یکدوره ی یک ماهه ثبت شده بودند.این یافته ها نشان می دهد که نه تنها افراد از اینستاگرام برای خودافشاگری های مهم استفاده می کنند بلکه آنها مورد حمایت مثبت تر وبدین ترتیب اظهارت تاحدی مثبت و کمتر تهاجمی از سوی مخاطبان خود قرار می گیرد. محققان شروع به پی بردن به روش هایی کردند که کاربران اینستاگرام تصاویر، زیرنویس ها و اظهاراتی با سیگنال های مورد نیاز برای برقراری ارتباط را به کار می برند. پست های گردآوردی شده با علامت “#افسردگی” طیفی از پست ها را در قالب هر دو عکس و عبارات در اختیار محققان قرار داد که در آن افراد احساسات خود را بیان کرده بودند، از مشکلات خود گفته بودند و نیز درخواست کمک کرده بودند.
برای کشف رابطه بین پست ها و واکنش مخاطبان از قبیل اظهارات و رضایت هایی که دریافت کرده بودند فورتی و عندلیبی آنها را در قالب طبقه هایی براساس نوع افشاگری ها در متن و مندرجات سازماندهی کردند که دارای بازه ای از افشاگری های کاوشگرانه حدی تعاملات اجتماعی تا افشاگری های جستجوگربیان هیجان بود.
آنها همچنین روشی برای کدگذاری محتوای تصاویر تدوین کردند و انواع پیام هایی همچون نگرانی ظاهری، مشکلات ارتباطی، بیماری، تفکرات خودکشیو تصاویری از غذا و نوشیدنی هایی که آنها اغلب هنگام صحبت از اختلالات خوردن داشتند را سازماندهی کردند.
پس از درک طبقه های کلی از پست هایی که زیر عنوان “#افسردگی” درج شده بود فورتی و عندلیبی یک روندی مشابه برای طبقه بندی کردن اظهارات موجود در مورد پست ها اتخاذ کردند. سپس، با استفاده از روش تحلیل آماری آنها توانستند میزان واکنش هایی که اکثراوقات از انواع خاص پست ها استنتاج شده بود را کشف کنند. براساس این مطالعه 41درصد از پست هایی که محققان بررسی کردند دربردارنده اظهاراتی حاکی از حمایت مثبت اجتماعی بود. آنها دریافتند که کسانی که برای بازخورد ارزش قائل می شوند یا درگیر حمایت طلبی می شوند یا دغدغه های خاصی را فاش می کنند؛ بازخوردهای دلگرم کننده تری را دریافت می کنند. برای مثال، آنها ذکر کردند کهپست های حمایت طلبانه و مشغولیت در بحث اختلالات خوردن، خودافشاگری و ارتباطات به احتمال زیاد اظهارات حمایت کننده ای علاوه بر اظهار پسندیدن دریافت می کنند،درمقایسه با انواع پست های بی ربطی که در پاسخ به حمایت طلبی یا دغدغه های اجتماعی به کار برده نمی شوند. محققان بیان کردند همچنین احتمال بیشتری وجود دارد که پاسخ این پست ها اظهاراتی پیشنهاد کننده حمایت اجتماعی مانند چگونه و کجا حمایت شوند،باشد.
محققان در مطالعه خود به صورت مکتوب آورده اند که افراد آشفته یا دارای هویت معلق اغلب نیاز به بیان خود و گفتن داستان زندگی خود دارند نه فقط برای دریافت بالقوه حمایت یا یافتن افراد مشابه دیگر بلکه برای آنکه بفهمانند آنها خود را صادقانه ابراز می کنند تا تجارب آنها درک شودو هویتیمنسجم و یکپارچهشکل دهند. آنها برشمردند به نظر می رسد که افرادی که تمایلی به گفتن داستان زندگی و مصائب خود دارد نسبت به فقط قرار دادن عکس یا اشاره کردن به مشکلات موجود خود دارند اظهارات حمایتی تری از پیام هایی مانند من می دانم چگونه احساسی است، من هم چنین وضعی داشته ام، یا تو نیرومند و زیبا هستی را در پست های خود دریافت کنند.براساس این مطالعه افرادی که در رابطه با بیماری های خود پست و مطلب می گذارند بیش از دوبرابر اکثرپیام هایی که به طور خاص بیانگر بیماری نیستند، پیام های حمایتی دریافت می کنند.
فورتی و عندلیبیاظهار دارند که روانشناسان گاهی اوقات از تکنیک تجسم دیداری برای کمک به بیماران خود استفاده می کنند تا احساسات و تجاربی که برای بر زبان آوردن مشکل هستند را ابراز کنند. آنها افزودند: تأییدشدن آن تصاویر در اینستاگرام می تواند به کارکردحائز اهمیت مشابهی در تعاملات اجتماعی مجازی کمک کند. این بدان معناست که زوایای خاصی از رسانه اجتماعی وجود دارد که در آن افراد به درخواست کمک تغییر جهت می دهند و این اطلاعات باارزشی برای متخصصان سلامت فراهم می آورد که در پی کمک به کاهش این بیماری می باشند. آنها بیان کردند خطرات اجتماعی مرتبط با افشاگری های منفی امریطبیعی است و در صورتی که افراد خود را در معرض چنین خطری به ویژه در لحظات آسیب زا قرار دهند احتمالاً آنها از انجام دادن چنین کاری سود ببرند.به دنبال حمایت اجتماعی بودن و به اشتراک گذاشتن تجارب و هیجان های سخت مهم است، افراد این نیازها را به دیگران مخابره می کنند.
مشاهدات صورت گرفته دیگریاز محققاننشان می دهد کاربرانی که در مورد رفتارهایی ماند آسیب رساندن به خود یا کشمکش با اختلالات خوردن پست می گذارند تمایل به دریافت اظهاراتی از حمایت همدلانه و برانگیختن رفتارهای نامناسب می باشند. برای مثال افرادی که در مورد رفتارهای خودآزارانه پست می گذارند به احتمال برابری با اظهاراتی مانند من می دانم آن چگونه است، آن خیلی موجب آسیب رساندن به خود می شود، یا لطفاً به خودت صدمه نزن مورد استقبال قرار می گیرند. شما قوی هستی و می توانی به آن برسی. مطابق با نظر محققان این مشاهدات تعجب برانگیز این واقعیت را ایجاب می کند که افشاگری ها می تواند کاربران را به انجام رفتارهای قلدر مآبانه در بین دیگر یادداشت های منفی تحریک کند. محققان بیان کردند خودآزاری یک روش برای سازگاری با احساسات به شدت منفی و کنترل کردن است که اکثراً به عنوان یک راز سرپوشیده آن را حفظ می کنند. امکان دارد دیگران را ببینند که خود را درگیر یا عادت به درگیر شدن در رفتارهای مشابه می کنند که ممکن است مایه آرامش برخی باشد. یافته ها نشان می دهد که هر دو نوع واکنش به افشاگری های خودآزارانه مهم است و نکات ظریف موجود در این بیانات را برجسته می کند. به طور مشابه کاربرانی که اختلال خوردن خود را فاش کردند اظهارات ترغیب کننده این رفتار را دریافت کردند که حمایت سازنده گرا و تصور از خود مثبتی مانند لطفاً سریع غذا نخور یا به هریک از پیشنهادات نگاه کن، یا شما همانطور که هستی، زیبا به نظر می رسیرا نشان می داد،.
محققان برشمردند، لازم به ذکر است که افشاگری های مرتبط با اختلال خوردن شمار زیادی از اظهارات حمایت کننده رفتارهای مضر در پی ندارد. عندلیبی بیان کرد یافته های ما دغدغه ها و روایت های مشهور را با هم به طوری درهم می آمیزندو این چنین افشاگری هایی ممکن است اختلال خوردن یا اختلالات به طور ذاتی مشکل زا را ترغیب کند. از نظر آماری یافته های ما نشان می دهد افرادی که مضمون هایی حاکی از اختلالات خوردن را به اشتراک می گذارند آنها اظهارات زیادی از رفتارهای حمایت کننده یبیماری افزا را دریافت نمی کنند. آیا اینستاگرام به عنوان یک اختلال پرخوری یا اجتماع خودآزاری زیاد مورد استفاده قرار می گیرد؟ ما هنوز هم در این باره چیزی نمی دانیم. در این مطالعه ما ابتدا تفاوت های ظریف تعاملات پیرامون این افشاگری های حساس را به تفصیل بیان می کنیم.
این نخستین گام لازم برای درک تأثیر این تعاملات بر کاربران اینستاگرام است. چگونهکاربران این اظهارات را دریافت می کنند و چگونگی تأثیر این اظهارات و تعاملات بر سلامت و رفتار آنها حیطهتحقیقاتی مهمی برای مطالعات آینده است. به تازگی اینستاگرام یک ابزار جلوگیری از خودکشی را در اختیار افراد نهاده است که به کاربران فرصت می دهد تا اپراتورها را با فکر کردن به اینکه ممکن است کسی در آن لحظه دچار دردسر شده باشددر حالت آماده باش قرار دهند. این اپراتورها می توانند به کاربران روی خط در حالی که عندلیبی اظهار داشت این یک گام از راهنمایی صحیح است اما آن فقط بسیاریاز نیازهایی و نه همه را می گوید که باید رعایت و منظور شوند تا افراد واقعاً بتوانند عضو جامعه کاربران باشند. عندلیبی در ادامهبیان کرد خط مشی رسانه های اجتماعی همچون اینستاگرام که افراد برای ارتباط با افراد مشابه دیگری برای به اشتراک گذاشتن تجارب مشکل آنها اتخاذ کرده اند و به دنبال حمایت هستند باید زمینه ساز روش های تسهیل ارتباطات امن و حمایت گرایانه باشد. نسبت به جذب شدن به این افراد بدون توجه به این خط مشی ها یا طرح تصمیماتی که بیشتر افشاگری های حساس را لکه دار می کند در عوض آنها باید برای پیشرفت این ارتباطات حمایت جو که اساساً ریشه در خط مشی های آنها دارد کار کنند. تحقیق فورتی و عندلیبی گام دیگری در راستای درک کامل تر اینکه چگونه رسانه اجتماعی به روشی که افراد خود را بیان می کنند و ارتباط برقرار می کند به ویژه هنگام بدنام شدن از نظر اجتماعی و یا دیگر بافت های حساس درهم پیچیده می شود. آنها بیان کردند: ضمن آنکه در برخی ازسبک ها، آن بدان معناست که افراد زیر بار بیانات خارجی و برقراری ارتباط با دیگران با اشراف بر درک اینکه افراد از سایت های سازمان یافته اجتماعی چگونه استفاده می کنند، نمی روند؛ که در واقع اشکال ظریف زیادی از ارتباطاتی که در نقاط دیگر رخ نمی دهد را آشکار می سازد.
عندلیبی بیان کرد مهم است نوع نیازهای جوامع خاص ودارای سابقه اخلاقی بد همچون مبتلایان به ایدز کشف شود و نحوه ای که هنگام ورود به رسانه اجتماعی ما می توانیم پذیراتر و در عین حال محتاط عمل کنیم را بسنجیم دوره خط مشی های تفکر مجازی که خاص زندگی واقع نیستند گذشته است و این فضاها ممکن است به طرق مختلفی اثر معناداری بر زندگی افراد داشته باشد، پس نیاز است تا هنگام برنامه ریزی کردن در این رسانه ها برای پیشبرد حمایت و در عین حال کاهش سوءاستفاده تمرکز کنیم. آنها نشان می دهند که تحقیقات باید بر درنظر گرفتن اثرات تعاملات منتج به افشاگری های حساس به منظور کشف آنکه آیا کمک و حمایت پیشنهاد شده در زندگی افراد اثرگذار است یا خیر، مداومت کنند.
منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2017/04/buy-instagram-likes_large.png290465مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2017-04-23 11:09:382020-04-14 04:45:39اینستاگرام برای افراد افسرده خو مأمنی تسکین دهنده است
همه ما در مورد رابطه های افراد (میان فردی) از ارتباط با همسر یا مراقب اصلی خود چیزهایی یاد می گیریم. درک سبک دلبستگی خود می تواند به شما در یافتن پایه و اساس نگرانی های موجود دررابطه کمک کننده باشد. فرضاً والدین امنیت و آرامش را فراهم می کنند و کودکان یاد می گیرند که به والدین خود اعتماد کنند که آنها نیازهای ما را برطرف خواهند کرد. والدین زمینه آسایش کودک را فراهم می کنند که این به ساکت بودن فرزند آنها در مواقع ناراحتی یا ترس کمک می کند. در نتیجه، کودکان پیوند با والدین خود را شکل می دهند که شالوده هیجانی امنی را بنا می کنند. بنابراین، کودکان می توانند با اطمینان دنیا را با دانستن آنکه توسط والدین امن است، کشف کنند. همانطور که می دانیم که انسان ها به رابطه معنا می بخشند و به یکدیگر وابسته اند، بقای ما به آن وابسته است! وابستگی به دیگران حتی در رابطه های بزرگسالان مفید است. ما زمانی بیشتر شاد و موفق هستیم که بتوانیم دلبستگی های مناسب و قابل اعتمادی با دیگر افراد شکل دهیم.
سه سبک دلبستگی اولیه وجود دارد: ایمن، اجتنابی و اضطرابی. در ادامه هر یک از سبک های دلبستگی را توصیف کرده ایم.
دلبستگی ایمن
· همواره نیازهای شما به عنوان یک کودک برآورده شده اند. مراقبان شما ملتفت و مسئول نیازهای شما بودند تا به شما برای داشتن احساس امنیت و دوست داشته شدن کمک کنند.
· شما با نزدیک شدن به دیگران و به طور هیجانی و مشتاقانه احساس صمیمیت و آرامش می کنید.
· شما در جستجو و حفظ رابطه های نزدیک و باثبات هستید.
· شما با ابزاز کردن نیازها و احساسات خود حال بهتری دارید.
دلبستگی اجتنابی
· مراقبان شما احتمالاً سرد، بی احساس یا بی توجه بودند. در نتیجه، شما مستقل تر و متکی به نفس می باشید و قادر به وابستگی به افراد جور واجور نیستید.
· رابطه های نزدیک گرایش به احساس سرکوب کردن دارند و انگار آنها مانع از استقلال طلبی شما می شوند.
· شما هنگام احساس نزدیکی شدید و هیجانی کناره گیری می کنید.
· نیاز به زمان بیشتری برای با خلوت با خود دارید.
· ممکن است در مقابل تعهد و سرسپردگی مخالفت کنید.
دلبستگی اضطرابی
· مراقبان در توجه به نیازهای شما متناقض و بی ثبات بودند. در نتیجه، شما به چسبیدن به دیگران ادامه داده اید بلکه بتوانند نیازهای شما را برآورده کنند.
· طالب صمیمیت هستید و هرگز نمی توانید به اندازه کافی به دیگران نزدیک شوید.
· سؤال می پرسید که یا والدین شما را واقعاً دوست دارند یا اینکه شما دوست داشتنی هستید و همواره در پی اطمینان خاطر هستید.
· سبک دلبستگی اضطرابی می تواند به عنوان محتاج یا وابسته توصیف شود.
· از روی نوامیدی امنیت و توجه را از والدین خود جستجو می کنید اما این می تواند به خشونت و بدرفتاری با شما منجر شود.
چرا سبک دلبستگی اهمیت دارند؟
نظریه دلبستگی از کار جان بولبی نشأت گرفته است کسی که رابطه مادران و نوزادان را مطالعه و بررسی کرد اما امروزه، ما تشخیص می دهیم که سبک دلبستگی هنوز هم در ارتباطات رومانتیک بزرگسالی نقش دارد. دلبستگی والد کودک مراحلی برای توانایی ما وضع می کند که ایمان داشته باشیم به آنکه والدین بزرگسال نیازهای هیجانی ما را برآورده می کنند. سبک دلبستگی ما یک پیش طرح برای حفظ سکون و آرامش در رابطه های صمیمی موجود در زندگی ما می باشد. سبک دلبستگی ما بر انتخاب همسران رومانتیک و نحوه ی ارتباط برقرار کردن ما با آنها تأثیر گذار است. ما بارها و بارها در مواجهه با افراد جدید به این الگوهای دلبستگی به عنوان روشی برای یافتن مدرک و شاهدی برای باورهای ما در مورد خود پاسخ می دهیم. برای مثال، بسیاری از افراد دارای سبک دلبسته اضطرابی با اجتنابی هایی ارتباط برقرار می کنند و یا ازدواج می کنند که به نظر می رسد هرگز به اندازه کافی با آنها حس صمیمیت و اطمینان خاطر را ندهند. این کار ترس های فرد دارای سبک دلبسته اضطرابی از رهایی و باور آنکه او نامحبوب و دارای نقص است را تثبیت می کند. درک سبک دلبستگی ما نه تنها به دلیل ایجاد بینشی به رابطه مادر کنار والدین و اینکه چگون کودک را حس کنیم می شود بلکه آن می تواند به شما در درک مشکلاتی که شما در ارتباطات بزرگسالی خود ممکن است داشته باشید نیز کمک می کند. عاقبت، درک سبک دلبستگی می تواند به شما در کشف روشی که امکان تغییر برای داشتن ارتباطات رضایت بخش تری در آن هست، کمک ی کند. به عبارتی دیگر، داشتن یک رابطه سالم به معنای انتخاب همسر مناسب و ایجاد یک سبک ایمن و سالم است.
چطور من می توانم فردی دارای سبک دلبسته ایمن تری باشم؟
اگرچه، الگوهای دلبستگی به خوبی محقق می شوند اما شما می توانید با یادگیری مهارت های جدید و تمرین زیاد آنها به سمت یک سبک دلسته ایمن تری متمایل شوید.
روش های معدودی برای شروع تغییر سبک دلبستگی وجود دارد:
· به الگوهای ارتباطی خود توجه کنید. از رفتارهای اجتنابی یا اضطرابی که مرحله نخست تغییر می باشند آگاهتر باشید.
· به آنچه شما در درون خود حس نیاز می کنید، توجه کنید.
· احساسات خود را با همسرتان به اشتراک بگذارید.
· اختلالات شناختی و چالش ها یا موانع موجود را بشناسید.
· نیازهای ارتباط خود و نیز انتظارات را به طور واضح با همسر خود درمیان بگذارید.
· به خودتان اهمیت بدهید.
· کارهایی را انجام دهید که موجب ایجاد حس خوبی درمورد خود می شود؛ نقاط قوت و موفقیت های خود را ارج گذاری کنید.
· با یک درمانگر مشورت کنید و براساس دستورالعمل های او پیش روید(تغییر سبک دلبستگی کار دشواری است).
· زمان بیشتری را با افرادی که برای شما نمونه شخص دارای ارتباط سالم است، بگذرانید.
امیدوارم این متن یک روزنه یا نور امیدی برای درک سبک دلبستگی خود و روش های تأثیرگذار بر ارتباطات بزرگسالی خود ایجاد کرده باشد. من برای اطلاعات بیشتر کتاب دلبستگی از آمیر لوین و راشل هیلر را توصیه می کنم، همیشه صبور و با خود مهربان باشید، همانطور که شما خود را با تغییر به چالش می کشانید.
هوشیار باشید
منبع: ساینس دیلی
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2017/04/images-13.jpg232217مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2017-04-23 10:41:512017-04-23 10:41:51سبک دلبستگی من چیست و چرا اهمیت دارد؟
آیا زندگی متأهلی شما را شادتر، سالم تر یک پار چه تر و متحدتر در بطن جامعه و غنی تر ازهمه جهات فیزیکی هیجانی و بین فردی می سازد؟ من تا به حال نزدیک به دو دهه مواردی را دیده ام که در این ادعا به شدت اغراق می کنند یا فقط شکوه از اشتباه به عمل آمده است.
بعلاوه، روش های مهمی وجود دارد که در آن افراد مجرد مادام العمر نسبت به افراد متأهل حال بهتری دارند. اما بعید می دانم که یک پاسخ ساده و متناسب حال همه در جواب این سؤال که مجرد ماندن بهتر است یا متأهلی وجود داشته باشد. با من در ادامه برای تبیین این سؤال همراه شوید.
آنچه تحقیقات واقعاً نشان می دهد
انواع مطالعات و تطبیق ها از این ادعا حمایت می کنند که متأهل ها برنده اند ولی از صافی اجتماع علمی عبور داده نمی شوند. آنها در مسائلی که در آن افراد متأهل ظاهراً بهتر از آنچه واقعا به نظر می رسندو مجردها بدتر از آن مورد سوگیری واقع می شود. از این ادعا که متأهل ها از لحاظ روانشناختی منفعت می برند نیز طرفداری مغرضانه می شود. بررسی های تطبیقی به لحاظ علمی تأیید نشدنی می باشند. بیشتر و حتی بزرگتر از آن فواید زیادی است که در این تحقیق ها به دست می آید. گاهی اوقات افراد مجرد نسبت به افراد متأهل زندگی بهتری دارند. در برخی مطالعات شامل مطالعه با مقیاس هایبزرگ و نمونه های ملی معرف نشان دادند که افراد مجرد سالم ترین افراد می باشند.
اگر شما نیز آنها را در طی زمان با ورود از دوره مجردی به متأهلی درنظر بگیرید می بینید که آنها همواره نسبت به دوران مجردی خود شادتر نیستند. افرادی که ازدواج می کنندبه طور متوسط پس از جدا شدن نیز در مقایسه با دوران مجردی کمتر شادند. ازدواج و تأهل یک جاده آرمانی برای افزایش طول عمر نیست. زندگی مجردی نسبت به زندگی متأهلی به دلایل گوناگون بهتر است؛ از آن نظر که به دریافت آن همه میزان توجه نیاز ندارند. برای مثال، آنها نسبت به متأهل ها بیشتر در قید حفظ رابطه خود با دوستان، محارم، همسایگان و همکاران می باشند. آنها کارهای داوطلبانه بیشتری از افراد متأهل و کمک به دیگران مانند مراقبت از والدین سالخورده به اشتراک می گذارند و استقلال، خودتعیین گری و رشد شخصیت بیشتری را نسبت به متأهل ها دارند.
رقابتی بین این دو وجو دندارد: یک طرف برنده و دیگری بازنده نیست
از زمانی که در ماه آگوست آدرسم را در انجمن روانشناسی آمریکا لحاظ کردم، نکاتی را با سر عنوان جشن به طور خلاصه شده برشمردم که چندجانبه بود. برخی در پاسخ ادعا کردند که افراد مجرد شادتر و ثروتمندترند و زندگی پربارتری دارند. پس از دهه ها مشاهده نکردن چنین چیزی؛ اما متأهل ها برنده آن عنوان شدند. من از این همه حساسیت و ظرافت طبع نوین احساس خشنودی می کنم. اگرچه اینجا مسئله ای وجود دارد حاکی از آنکه منظور منآنست که برگ برنده در دست مجردها است. بله، درست است که به طرق بسیار مهمی افراد مجرد زندگی بهتری نسبت به متأهل ها دارند و ما به دلایلی که در آن اطمینان زیادی داریم افراد متأهل زندگی بهتری دارند؛ خوب، اغلب آنها واقعاً در برابر بررسی های موشکفانه علمی دوام نمی آورند.به هر طریق، دلایل متعددی وجود دارد که شما را به شک می اندازد، صرف نظر از اینکه می گویید متأهل ها برنده اند یا مجردها.
1. همه یافته هایی که مطالعه می کنید حد وسط را نشان می دهند. آنها به شما در مورد کلیات موضوع اطلاعاتی می دهند اما همواره استثناهایی وجود دارد و پیامدها و اثرات این مقوله برای همه یکسان نیست.
2. زندگی متأهلی و مجردی با هم فرق دارد. مطالعه ای را فرض کنید که نشان می دهد افراد متأهل به طرق مختلفی بهتر هستند. به یاد داشته باشید که افراد متأهل محکوم به بهتر شدن هستند و این مسیر را با وجود سختی ها انتخاب کردند. اگر شما سربه سر مجردها به ویژه افراد مجرد مادام العمر می گذارید و زندگی مجردی را تشویق می کنید آنها ممکن است فوایدی که شما به عنوان یک فرد متأهل دارید را تجربه نکنند. بگذارید یکی از کارتون های موردعلاقه ام را تفسیر کنم: اگر من متأهل بودم زندگی طولانی تری داشتم؛ نه این طور نیست آن فقط طولانی تر به نظر می رسد.
3. آنچه احتمالا ًمی تواند درست باشد آن است برخی از افراد بهترین خاطرات و دوران زندگی خود را با ازدواج می سازند ذز حالی که برخی دیگر بهترین حیات خود را با زندگی مجردی مقتدرانه تر، معنادار و رضایت بخش تری زنده می کنند.
4. شاید حتی پیچیده تر از آن هم باشد. برای برخی از ما زندگی مجردی در دوران خاصی از زندگی شیرین است در حالی که در مزدوج شدن دورانی دیگر خوب است(مثلا من با زنان بیوه ای صحبت می کردم که ازدواج های خیلی خوبی داشتند و برای سال هایی که متأهل بودند افسوس نمی خورند اما اکنون آنهایی که مجردند زندگی مجردی را با دل و جان می پذیرند و حاضر به ازدواج مجدد نیز نمی باشند). چیزهای دیگری نیز حائز اهمیت است: ما اگر به دیگر دلایل تأثیر گذار در زندگی، فقیر و مسکین نباشیم شانس بهتری برای خلق بهترین های زندگی داریم. چه متأهلی چه مجردی یا چیزی مابین این دو برهمگان آشکار است و واقعیت دارد، اما من فکر می کنم آن به ویژه برای مجردها صدق می کند. برای مثال در آمریکا، افرادی که رسماً متأهل هستند احتمال بیشتری دارد که از نظر اقتصادی هم حمایت شوند. این مورد مورد نه تنها به دلایل واضح و پذیرفتنی رخ می دهد بلکه(1) در زندگی آنها نفردومی وجود دارد که شاید می تواند آنها را در رویداد از دست دادن شغل و بیکاری یا نزول درآمد یاری کنند و (2) وقتی زوجین با یکدیگر در جایی ساکن می شوند ولی مجردها نه؛ زوجین از صرفه جویی به مقیاس یا مقیاس عملکرد سود می برند؛ آنها اجاره بها یا رهن، امور تأسیسات و رفاهی و همه دیگر مخارج خانوار را بین خود تقسیم می کنند. افراد متأهل از موهبت بیش از هزار منفعت و حمایت های ائتلافی و بسیاری از دیگر مزایای مالی بهره مند می شوند.
ازدواج همچنین در جامعه معاصر آمریکا به زوجین تماماًرده حق امتیاز یا مالکیت های منحصر اکتساب نشده شامل حق امتیاز استفاده از امور فرهنگی، سیاسی، هیجانی، روانشناختی و اجتماعی را می دهد. به طرق بیشماری که ما گاهی اوقات حتی متوجه آن ها نمی شویم، زندگی افراد متأهل با ارزش و مورد تجلیل واقع می شود در حالی که زندگی مجردها با حاشیه و حتی مورد تمسخرانگاشته می شوند. این بدان معناست که افراد مجرد به سطح یکسانی از سلامت یا بهزیستی مانند متأهل ها می رسند آنها در مقابل احتمالات بسیاری را انجام می دهند. من فکر می کنم که نشان می دهد افراد مجرد سطح مؤثر و برانگیزاننده ای از انعطاف یا برجهندگی برخوردارند؛ ولومیزان تحسین برانگیزی از آنها به ندرت بازشناسی می شوند یا مورد قدرشناسی قرار می گیرند.
منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2017/04/images-11.jpg170256مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2017-04-22 10:09:492017-04-22 10:09:49زندگی مجردی در برابر زندگی متأهلی: برتری ای وجود ندارد
در این مقاله مسئله اینکه چرا تعارض درونی مهم ترین مسئله شما به حساب می آید – به همراه سه مرحله برای حل کردن آن را به بحث گذاشته ایم.
افراد عصبی توسط تعارض درونی از درون بهم می ریزند…هر فرد عصبی، در جنگ با خودش است… ( کارن هورنای)
تعارض درونی یک واژه مبهم است که افراد در صورتی که دچار آن باشند، از آن رنج می برند.
با توجه به فقدان عمومی اطلاعات کاربردی در مورد تعارض درونی، بسیاری از افراد بدون درک مفهوم تعارض درونی، سعی در نشان دادن طیف وسیعی از علائم مربوط به آن می کنند.
دخالت دادن علائم در بررسی ها اغلب به دلیل وجود تعارض های درونی اصلی شکست می خورد. در واقع علت، بدون تغییر باقی مانده است.
آنچه در این نوشتار خواهید دید:
تعارض درونی به وضوح تعریف شده است.
مثال هایی از دنیای واقعی در مورد تعارض درونی ارائه شده است.
علائم خطرناک تعارض درونی نشان داده شده است.
دلایل اساسی برای درک تعارض درونی آورده شده است.
به طور اجمالی یک فرایند سه مرحله ای برای برطرف کردن این موضوع تشریح شده است.
تعارض درونی چیست؟
دو روح، در درون من وجود دارد، که هر کدام در پی تسلط بر دیگری است ~ یوهان ولفگانگ فون گوته
تعارض درونی در نتیجه دو انگیزه مخالف در درون یک فرد است. این انگیزه ها ممکن است مبنی بر اعتقادات متضاد و یا نیازهای متضاد فرد باشند.
در اینجا چند نمونه ساده آورده شده است که معمولا مشکلات قابل توجهی را برای فرد ایجاد نمی کنند، اما به درک تعارض درونی کمک می کنند:
نیاز های متضاد
تعارض: شما گرسنه هستند، اما زمان برای خوردن غذا ندارید، به دلیل این که در حال حاضر قرار ملاقات مهمی دارید. شما با نیازتان به خوردن غذا در مقابل نیاز به انجام کارتان در تضاد هستید.
علائم احتمالی این تضاد درونی: سرخوردگی، خشم، ناامیدی خفیف
درگیری: شما امشب برنامه ای برای گردش دارید، اما کودک تان تنها است و می گوید که واقعا می خواهد امشب با او وقت بگذرانید. در این مورد، نیازهای اجتماعی شما (همراهی، دوستی) در تضاد با نیاز های خانوادگی تان (نیاز به یک پدر و مادر / عضو مسئول خانواده) می باشد.
علائم احتمالی: سرخوردگی، سردرگمی، خشم، احساس گناه، حسادت ( به کسانی که مسئولیت پرورش کودک را ندارند)
تعارض : شما باید یک قبض را در اداره محلی پرداخت کنید، اما اداره در بخش خطرناکی از شهر واقع است. شما با رفتن به آن جا احساس امنیت نمی کنید. نیاز فیزیکی شما (برای آب، گرما یا برق مصرفی ) با نیاز برای امنیت شخصی تان در تضاد است.
علائم احتمالی این تضاد درونی: ترس، سردرگمی، تردید، ناامیدی، درماندگی
نیازهای متضادی که در این مثال ها ذکر شد، مسائل دشواری نیستند. شما می توانید آن ها را به سادگی حل و فصل کنید. وقتی به سمت جایی که برای ملاقات باید آن جا بروید در حال حرکت هستید، می توانید یک غذای آماده بخرید و در حین راه رفتن آن را بخورید. برای کودک خود می توانید توضیح دهید که به زودی به خانه می آیید و با اوبازی می کنید، و یا حتی می توانید برنامه تفریح خود را لغوکنید. می توانید از یکی از دوستانتان بخواهید برای رفتن به آن اداره جهت پرداخت قبض، شما را همراهی کند.
بسیاری از ما سعی می کنیم که تعارض درونی را توسط راهی که با آن بشود هر دو نیاز را برطرف کنیم، حل کنیم. در برخی از اوقات این کار به دلیل این که نیاز ها آگاهانه و درک شده هستند، امکان پذیر است. ولی وقتی نیاز ها نا آگاهانه باشند و ما آن ها را به درستی نتوانیم تشخیص دهیم، مشکلات اصلی نمایان می شوند. در ادامه این موضوع را بررسی می کنیم.
بیایید نگاهی به این که چگونه تعارض درونی از اعتقادات مخالف نشات می گیرد، بیندازیم.
در اینجا چند مثال از این که چگونه باورهای شخصی ممکن است با یکدیگر در تضاد باشند، آورده شده است.
باور های متضاد
اعتقاد 1: شما باور دارید که باید برای پیشرفت در شغل خود قاطعانه تر و صریح تر عمل کنید.
اعتقاد 2: شما باور دارید که تمسخر و یا اخراج خواهید شد و یا اگر تلاش برای اثبات خود کنید، کسی شما را جدی نخواهد گرفت.
علائم احتمالی : ترس، تردید، بیزاری از خود، انفعالی شدن، رفتارمنفعل – تهاجمی، خشم، نا امیدی، احساس بیهودگی، بی تفاوتی و یا پوچی درونی
اعتقاد 1: باور دارید که دیگران باید در خانه به شما بیشتر کمک کنند.
اعتقاد2 : باور دارید که تمام مسئولیت با خودتان است و نباید از دیگران گله کنید.
اعتقاد 1: باور دارید که برای داشتن انرژی بیشتر و جلوگیری از پیامدهای بهداشتی وخیم در آینده، باید غذای سالم بخورید و به طور مداوم ورزش کنید.
اعتقاد 2: باور دارید که برای اجرای یک برنامه سالم در زندگی، بیش از حد ضعیف و بی انضباط و یا نا شایسته هستید.
علائم احتمالی: دوره های یویو وار رژیم غذایی و یا عمل نکردن به رژیم غذایی، انتقاد از خود، تعویق، سرخوردگی، ناامیدی
چرا تعارض درونی می تواند مهمترین مسئله شما باشد؟
در این جا سه دلیل آورده شده است که نشان می دهد چرا تعارض درونی می تواند مسئله ای کلیدی برای تمامی ما باشد:
1. تعارض درونی تا حد زیادی اجتناب ناپذیر است. با توجه به نیازها، باورها و ماهیت زندگی به طور کلی، جلوگیری از هر گونه تجربه تعارض می تواند غیر ممکن باشد. شما نمی توانید زمانی که یک نیاز با نیاز دیگر در تضاد است، تعارض را کنترل کنید. این موضوع چنان رایج است که اکثر مردم حتی نمی توانند نیازهای متضاد را تشخیص دهند.
2. ذهن، ماشین ساخت باورها است. تجارب مثبت و منفی که در زندگی وجود دارد (به خصوص در کودکان)، همراه با این واقعیت است که باور های مثبت و منفی بدون هیچ گونه تلاش هوشیارانه و یا آگاهی شکل می گیرند.
3. مهم ترین دلیلی که تعارض درونی را مسئله کلیدی شما قرار می دهد، اثر جسمی و روانی تعارض درونی مزمن و یا استرس می باشد. همه ما می توانیم سال های سال با تعارض درونی حل نشده زندگی کنیم. علائم رایج این تعارض های حل نشده می تواند پریشانی مزمن، افسردگی، اضطراب، وحشت، بی خوابی، و بسیاری از شرایط مربوط به استرس باشد.
از آن بد تر، ممکن است که ما نتوانیم به طور آگاهانه ماهیت تعارض درونی را درک کنیم و بنابراین در برابر آن از انجام هر کاری ناتوان می شویم. به همین دلیل بسیار مهم است که این موضوع درک شود و روش های حل کردن آن مورد توجه قرار بگیرد.
چالش برانگیز ترین جنبه حل تعارض درونی
تعارض های یک فرد، نشان دهنده آن چه که او«واقعا هست» می باشد.(اریک اریکسون)
به طور معمول، ما از یک جنبه تعارض آگاهی هوشیارانه داریم ولی کل اثرات و علائمی که داشتن یک تعارض برای ما خواهد داشت را تجربه می کنیم.
چگونه این امر امکان پذیر است؟
تحقیقات نشان می دهد بسیاری از تصمیم های ما ناخودآگاه است. هر فرد در طول روز بیش از 10000 تصمیم می گیرد. این تصمیمات چند لحظه پس از آن که گرفته می شوند، به طور هوشیارانه به آگاهی فرد می رسند. با توجه به تحقیقات، فرآیندهای عمیق تر تصمیم گیری شامل عوامل ناخودآگاه (نیازها و باورها) هستند.
جان دیلن هاینز، یکی از عصب شناسان موسسه مکس پلانک ( که مطالعات انسان شناسی و علوم مغز در آن جا انجام می شود-واقع درلایپزیک آلمان)، می گوید:” ما فکر می کنیم که تصمیم گیری های ما آگاهانه هستند، اما [این] اطلاعات نشان می دهد که آگاهی، قسمت کوچکی از این فرایند را تشکیل می دهد.”
برخی می گویند که این موضوع اختیاری است. چه اختیاری باشد و چه نباشد، در درمان تعارض درونی اهمیت دارد.
زمانی که یک تعارض درونی که آن را درک نمی کنید، انتخاب های شما را تعیین می کند، می تواند باعث این شود که تمام عمر به خود آسیب بزنید. برای مثال:
می دانم که باید وزنم را کاهش دهم، اما به دلایلی، هرگز نمی توانم به یک رژیم غذایی پایبند شوم. خیلی نا امید کننده است!
دلیل این که شخص نمی تواند به یک رژیم غذایی پایبند باشد، می تواند با نیازهای شناخته نشده و متضاد و یا باور های شخصی در ارتباط باشد.
می خواهم که کسب و کار خودم را راه اندازی کنم، اما دائما آن را به تاخیر می اندازم. افتضاح است!
این به تعویق انداختن، احتمالا توسط نیازهای ناخودآگاه و یا باورهای محدود کننده حاصل می شود.
من واقعا نیاز دارم که رابطه عاطفی ام را پایان دهم. این رابطه خیلی ناسالم است. هر دفعه که سعی به انجام این کار می کنم، حالت منفعلانه به من دست می دهد. خیلی گیج شده ام.
باز هم، مشکل فرد در داشتن انتخابی سالم برای پایان دادن به رابطه، مطمئنا با نیازها وباور هایی که خارج از آگاهی هستند، در ارتباط است.
شما یک جنبه از آنچه که می خواهید، نیاز دارید و یا باور دارید را می دانید ولی علائم هر دو جنبه از تعارض درونی را تجربه خواهید کرد. نیاز ها و باور های غیر آگاهانه شما هنوز بر تصمیم شما اثر می گذارند، حتی اگر به طور آگاهانه چرایی و چگونگی آن را درک نکنید.
نوعی استرس و یا نا امیدی نتیجه اجتناب ناپذیر این مسئله است. قطعه تکمیل نشده ای در این پازل وجود دارد، که بدون آن نمی توانید مسئله را حل کنید و یا از تکرار الگوهایی مشابه آن در آینده جلوگیری کنید.
سه گام برای حل کردن تعارض درونی
حل شدن تعارض درونی معمولا با پیمودن چند گام صورت می پذیرد.در ادامه، مروری کلی بر این گام ها آورده شده است که بر اساس تجربه من در درمان افراد می باشد.
1. آگاهی کامل از تعارض درونی
آگاهی هوشیارانه از هر دو جنبه تعارض درونی چالش انگیز ترین قسمت درمان می باشد، و اغلب نیاز به کمک یک درمانگر و یا مربی دارد که بتواند به شما در کشف انگیزه های ناخودآگاه تان کمک کند.
دشواری در این است که: پذیرش قسمتی از تعارض درونی که در ضمیر ناخودآگاه شما وجود دارد ( سرکوب شده)، معمولا مشکل است. این قسمت پنهان اغلب در ارتباط با خاطره های ناخوشایند شما است. شما احتمالا از این که به ” آنجا بروید”، اجتناب می کنید.
اما این موضوع به طور خود به خودی و بدون افزایش سطح خود آگاهی حل نمی شود، اگرچه ممکن است رنج آور باشد.
هنگامی که شما به طور کامل از تعارض درونی تان آگاه باشید، می توانید هوشیارانه خود را بفهمید و جملاتی مانند جملات زیر را بگویید:
من می خواهم که خوشحال باشم و زندگی طولانی و راضی کننده ای داشته باشم . اما بخشی از وجود من موجب می شود که ناراحت بمانم. دلیل آن این است که باورهای من باعث می شود که احساس بدی در مورد خودم داشته باشم.
من می خواهم که نیازهای خود را بشناسم و به آن ها توجه کنم. اما بخشی از وجود من باور دارد که تنها هدف من شاد کردن دیگران است و توجه به نیازهای خودم خودخواهانه است.
من نیاز دارم که انگیزه خود را تقویت کنم و کار خود را به نحو احسن انجام دهم. من خواستار یک مسیر شغلی موفقیت آمیز هستم و ایمن که بتوانم درآمد بیشتری بدهست آورم. اما این باور را هم دارم که اگر موفق باشم، نمی توانم فشارهای کاری را تحمل کنم و به من باید به همه بگویم که درمورد ریسک کسب وکار جدیدم به اندازه کافی می دانم و خودم را ترفیع دهم که بتوانم سبک زندگی که خواهان آن هستم را به وجود بیاورم. اما این باور را هم دارم که وقتی مردم از کار من با خبر شوند، من را مسخره می کنند و به من می گویند که این کار را انجام ندهم یا از من دوری می کنند. وقتی شما به طور کامل از جنبه ناخودآگاه تعارض آگاه می شوید، می توانید برای حل آن اقدام کنید. تا زمانی که همه ی موارد ناخودآگاهانه درک نکنیم، حل کردن تعارض امکان پذیر نمی شود.
2- در مورد هر دو جنبه تعارض فکر کنید: حالا می توانید کمتر نگران باشید. تعارض های درونی قابل حل هستند.
الان، زمان آن است تا آرام بگیرید. تضاد های درونی قابل حل هستند. شما تضاد های درونی را نمی توانید از طریق هجوم بر آن ها و یا با تلاش برای از بین بردن آن بخشی از خودتان که با آن راحت نیستید، حل کنید . ولی اکثر ما سعی می کنیم که این کار را انجام دهیم.
بنابراین این روند را متوقف کنید. شما باید با درک هر دو جنبه ی تعارض، به آن ها توجه کنید. در این زمان یک رویکرد منطقی برای مواجه شدن با تعارض به ما کمک می کند.
با فراموش کردن مشکل، چیزی درست نمی شود. فقط به مقدار کمی از تعارض آگاه باشید و با هوشیاری به هر دو جنبه آن فکر کنید. با این کار احساس می کنید که مشکلی در عقاید و نیاز های تان وجود دارد. در این حال کمک گرفتن از یک مشاور ارزش زیادی دارد. این سخت است که ببینیم ما به چه چیزی باور داریم. گاهی اوقات حتی سخت تر هم می شود چون بطور باور ما ممکن است به طور کامل به بخش منفی یا دردناک یک تعارض مرتبط باشد. ممکن است باز خورد بیرونی و حضور مشاور با تجربه ضروری باشد.
اگر جنبه های تعارض درونی را به طور کامل در ذهن خود درک کرده اید ( که به خودی خود یک دستاورد بزرگ است ) و واقعا می خواهید با آگاهی کامل و بدون عیب جویی در مورد آن فکر کنید، آن وقت فرآیندی شگفت انگیز جهت بهبود در شما اتفاق می افتد.
تحقیقات نشان می دهد زمانی که آگاهانه به چیزهایی که بالقوه استرس زا هستند فکر می کنید، می توانید بدون عکس العمل استرس زا به آن ها رسیدگی کنید. این پدیده حتی در شرایط حاد فیزیکی مانند حبس اکسیژن نیز ثابت شده است.
تحت این شرایط، ذهن هوشیار شما منابع تعارض را مهار کرده و بطور طبیعی شروع به پیدا کردن راه حل می کند و ایده های جدیدی ظاهر می شوند.
3- تلاش برای یکی کردن تعارضات درونی و تطبیق درونی
منبع: مقالات کانون مشاوران ایران
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2016/08/مشاوران-صوتی-و-فیلم.jpg4001200مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2017-02-18 20:18:372017-02-18 20:18:37مسئله تعارض درونی و حل آن
تماس چشمی یکی از مهم ترین ابعاد برقراری ارتباط اجتماعی می باشد. در بحث زبان بدن بیش از هر بحث دیگری از تماس چشمی شنیده اید و اکنون در مطالعات مختلف نیز اهمیت این مسئله ذکر شده است. در این مقاله نیز سعی شده به بررسی این مهارت اجتماعی و زبان بدن مهم بپردازیم.
چندین دستورالعمل در اینترنت وجود دارند که مرتبط به اصول تماس چشمی است. لورا بینیک متخصص زبان بدن در فنلاند جزیی ترین و در عین حال آموزشی ساده در این باره را ترتیب می دهد. بینیک یک نوع طبقه بندی را توصیف می کند که متشکل از 3 تکنیک تماس چشمی است: خیره شدن اجتماعی، خیره شدن شغلی و خیره شدن صمیمی.
خیره شدن یا زل زدن شغلی
براساس این طبقه بندی، هنگام نگاه کردن به یک شخص هرگز نباید فراتر از بینی وی به او خیره شوید یا زل بزنید. چشمانتان را در مثلث تصوری در پیشانی شخص روبرویتان متمرکز کنید. هرچند وقت یکبار می توانید زاویه دیدتان را در راستای دومین مثلث تغییر دهید؛ مثلثی که چشم ها و بینی شکل میدهند. این نوع از نگاه کردن موجب خلق یک جو رسمی می شود. اگر کمی احساس ناامنی می کنید و یا فکر میکنید افراد شما را جدی نمی گیرند، سعی کنید بیشتر اوقات زل زدن شغلی را تمرین کنید با این کار خیلی زود متوجه تغییرات مثبت دراماتیک در نگرش تان خواهید شد.
زل زدن شغلی به صورت طبیعی ایجاد نمی شود. به همین دلیل، مهم است که این نوع از خیره شدن را در موقعیت های اجتماعی راحت تر تمرین کنیم. بدون تمرین کردن مستقیم به جلسات تخصصی نروید و آن را برای اولین بار آنجا به کار نگیرید. شما باید زل زدن شغلی را در یک موقعیت عادی امتحان کنید برای مثال، وقتی دوستانتان را می بینید آن را تمرین کنید، بدین ترتیب وقتی که در جلسات سطح بالا حضور یابید؛ رفتار و زل زدنتان یک جریان طبیعی و سلیس خواهد داشت.
اما اگر زیاد بر حفظ چشمانتان بر بینی شخص مداومت کنید ممکن است نتوانید بر چیز دیگری مانند گفتگوی دو نفره حقیقی متمرکز شوید. ممکن است شما به سادگی آنچه قصد گفتنش را داشتید فراموش کنید. قبل از آنکه تمرین زل زدن شغلی را در زندگی شغلی و حرفه ای خود به کار بگیرید مطمئن شوید که ان را بخوبی تمرین کرده اید.
زل زدن اجتماعی
زمانی است که ما مثلثی شامل چشمان و دهان را ترسیم می کنیم، در واقع این نوع تکنیک را به کار بردیم. زل زدن اجتماعی یکی از متداول ترین و گسترده ترین نوع تماس چشمی است معمولاً زل زدن اجتماعی یک جو تا حدی غیررسمی را خلق می کند. زمانی که شما به لب های شخصی نگاه می کنید شما اعلام می کنید که علاقه مند به گفتگو با او و مشتاق شنیدن آنچه او می گوید، هستید. این نوع نگاه کردن ممکن است حاکی از آن باشد که شما به جای یک مکالمه دو نفره از نظر هیجانی جذب شخص می شوید. آن را زمان تمایل به داشتن دوستان جدید، ملاقات با افراد جدید یا در حین گفتگو با اعضای خانواده به کار ببرید. این نوع نگاه کردن برای اقتباس آسانتر است ما هر روز از آن بهره مند می شویم بدون اینکه به آن فکر کنیم.
زل زدن صمیمانه
مثلث در این نوع زل زدن گسترش می یابد و فراتر از چشمان، تا دهان و حتی تمام بدن را در بر می گیرد. ما طبیعتاً این نوع تماس چشمی را وقتی استفاده می کنیم که می خواهیم ببینیم (برای مثال زمانی که لباس یا طرز لباس پوشیدن شخصی را مورد تمجید قرار می دهیم ) یا برعکس رد کردن آنچه که می بینیم. این نوع زل زدن اغلب وقتی رخ می دهد که زنی به زن دیگر نگاه می کند و به طور ناخودآگاه او را ارزیابی می کند. شما می توانید به آسانی چنین زل زدن انتقادی را تشخیص دهید. زنان دوست دارند از سر تا پای شما را ببینند و بنابراین به طور خلاصه از روی غرور رویش را برمی گرداند. در زل زدن صمیمی جانب احتیاط را رعایت کنید همانطور که این نگاه در وجود ما بسیار طبیعی است. اگر شما قصد فاش کردن علاقه شدیدتان به کسی را ندارید، پس سعی کنید حرکات چشمتان را کنترل کنید و مطابق با زل زدن اجتماعی یا شغلی عمل کنید.
در بحث مهارت های اجتماعی، زبان بدن و تماس چشمی در این سایت ما مطالب بیشتری نیز گذاشته ایم. با مطالعه انها راهبردهای بیشتری را می آموزید.
منبع: ساینس دیلی
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2017/02/eye-cues.jpg221473مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2017-02-15 20:28:322017-02-15 20:28:32دستورالعملی ساده برای برقراری ارتباط چشمی مناسب
بهبودی حافظه: 9 نکته برای تقویت توان مغز در همه سنین
گفته می شود که نمی توان به سگ های پیر تکنیک های جدیدی را آموزش داد اما، دانشمندان کشف کرده اند که این باور قدیمی صرفاً نادرست است و این مسئله در مورد انسان نیز صادق است. مغز انسان توانایی فوق العاده ای برای تغییر دادن و سازگاری با شرایط حتی هنگام پیری دارد. این توانایی را انعطاف پذیری عصبی می گویند. در راستای تحریک مناسب، مغزتان می تواند مسیرهای عصبی جدیدی به وجود آورد، ارتباطات موجود را اصلاح کند و با سبک های متغیر سازگار شده و به آنها واکنش نشان دهد. توانایی باورنکردنی مغز در تغییر شکل ورودی های حسی زمانی واقعیت دارد که موجب یادگیری و به یادسپاری شود. شما می توانید توان طبیعی انعطاف پذیری عصبی را کنترل کنید تا بدین طریق موجب افزایش توانایی های شناختی، تسهیل توانایی یادگیری اطلاعات جدید و بهبود حافظه تان در هر سنی شود. 9 نکته زیر می تواند به شما کمک کند که چگونه:
1. مغزتان را فعال کنید.
2. ورزش های جسمانی را نادیده نگیرید.
3. خواب کافی داشته باشید.
4. زمانی را برای باهم بودن با دوستان اختصاص دهید.
5. استرس را مهار کنید.
6. همواره شاد باشید.
7. از غذاهای مقوی و فعال کننده مغز استفاده کنید.
8. مشکلات ممکن در داشتن سلامت جسمانی و روانی را بازشناسی و درمان کنید.
9. به منظور کمک به پیشبرد روند یادگیری و حافظه سعی کنید یکسری اقدامات کاربردی را به کار ببندید.
نکته 1: مغزتان را تمرین بدهید.
با ورود به دوره بزرگسالی، مغزتان میلیون ها مسیر عصبی را برقرار می کند که به شما در پردازش و یادآوری سریع اطلاعات، حل مسائل آشنا و اجرای تکالیف مشابه با کمترین تلاش ذهنی کمک کند. اما، اگر همیشه به این مسیرهای پیش پا افتاده اتکا کنید، به مغزتان تحریک لازم برای رشد و برقراری مسیرهای جدید را نمی دهید. شما باید همواره موجب غافلگیری مغزتان شوید!
حافظه مانند نیروی عضلانی نیاز به ورزیدگی و منفعل شدن دارد. بیش از آنکه شما قادر به به کارانداختن مغزتان باشید باید بتوانید اطلاعات را پردازش و یادآوری کنید. اما، نباید همه فعالیت ها مشابه باشند. بهترین تمرینات مغزی، جریانات تکراری را نسخ می کند و شما را برای استفاده و کاربرد مسیرهای جدید مغز به چالش می کشد.
چهار عنصر کلیدی در تقویت مغزی مناسب
1.تمرین باید حاوی یادگیری بحثی جدید باشد. مسئله این نیست که یک فعالیت نیازمند چه مقدار کار ذهنی است، اگر از همان تمرینی استفاده می کنید که قبلاً در آن خوب عمل کرده اید، باید گفت این یک تمرین مغزی مناسب نبست. باید یک فعالیت ناآشنا باشد و سختی خاص خودش را بطلبد. به منظور تقویت مغز، شما نیاز دارید به اینکه یاد بگیرید و مهارت های جدید را ایجاد کنید.
2.تمرینات ذهنی باید چالش برانگیز باشند. بهترین فعالیت های تقویت کننده مغزی نیاز به توجه کامل و متمرکز شما دارند. به دنبال فعالیت های چالش برانگیز یک سویه نباشید. همیشه، باید فعالیتی باشد که نیاز به تلاش ذهنی شما داشته باشد. مانند یادگیری نواختن یک قطعه چالش برانگیز جدید از نت های موسیقی، البته، نواختن یک قطعه سخت که که از قبل نحوه نواختن آن را به خاطر دارید نیز درست نیست.
3. تمرین ذهنی مهارتی است که شما می توانید آن را گسترش دهید. فعالیت هایی را جستجو کنید که از سطح ساده شروع شوند و نیازمند کاربست روش هایتان در راستای بهبود مهارت هایتان باشد؛ همواره کیسه ای پر یا جامی را هل دهید، طوری که امکان گسترش نیرویتان در آن باشد. زمانی که سطوح از قبل مشکل برای شما شروع به آسان تر شدن می کنند به این معناست که زمان درگیری با سطح بعدی عملکرد فرا رسیده است.
4. هر تمرین باید دربردارنده پاداشی باشد. پاداش ها موجب حمایت فرآیند یادگیری می شوند. با رغبت و درگیری بیشتر شما در یک فعالیت، احتمال ادامه آن بیشتر است و فواید بیشتری را تجربه می کنید. پس فعالیت هایی را انتخاب کنید که ضمن چالش انگیز بودن باز هم لذت بخش و رضایت بخش باشند.
به چیز جدیدی فکر کنید که شما همیشه قصد انجام آن را داشته اید، مانند یادگیری چگونگی نواختن گیتار، سرودن شعر، تردستی، بازی شطرنج، مکالمه به زبان فرانسه، تانگو قصیدن یا بازی ماهرانه گلف. هر یک از فعالیت های فوق می توانند به شما در بهبود حافظه تان کمک کنند، به شرطی که زمینه چالش برانگیزی و درگیری شما را موجب شوند.
نکته 2: ورزش جسمانی را نادیده نگیرید. اینکه تمرین ذهنی برای سلامت مغز مهم است بدین معنی نیست که از ورزش جسمی دست بردارید. تمرین جسمی موجب می شود مغزتان هوشیار بماند. با این کار اکسیژن بیشتری به مغز می رسد و خطر ابتلا به عوامل زمینه ساز اختلالات حافظه همچون دیابت و بیماری قلبی ـ عروقی را کاهش می دهد. همچنین، ورزش اثرات فعل و انفعالات شیمیایی مفید مغز را افزایش می دهد و هورمون های استرس را کاهش می دهد. شاید به طور ویژه، ورزش ایفاگر نقش مهمی در انعطاف پذیری عصبی از طریق تقویت جنبه های رشدی و برانگیتخن ارتباطات عصبی جدید باشد.
مراحل تمرینات تقویت مغز
· ورزش ایروبیک ارزش ویژه ای در تقویت مغز دارد، پس فعالیت هایی را انتخاب کنید که موجب برقراری جریان خون تان شود. در کل، هر چیزی که برای قلب تان مفید است برای مغز نیز عالی است.
· آیا نرمش کردن صبحگاهی مدت زمان زیادی طول می کشد؟ اگر این طور است، ممکن است درک کنید که ورزش صبحگاهی قبل از اینکه روزتان را شروع کنید تفاوت زیادی را موجب می شود. این کار علاوه بر شادابی، همچنین شما را آماده یادگیری در تمام روز می کند.
· فعالیت های فیزیکی مستلزم هماهنگی چشم و دست یا مهارت های حرکتی پیچیده، مزایای بسیار زیادی برای ساختار مغز دارد.
· با ورزش نکردن ذهنتان ممکن است به دوره خستگی قبلی بازگردد و هنگام عصر دچار کسالت و بی حالی شوید. حتی یک پیاده روی کوتاه یا کمی شنا رفتن نیز می تواند برای فعالیت مجدد مغز مفید باشد.
نکته 3: به انداره کافی بخوابید
بین میزانی خوابی که شما توانسته اید داشته باشید و میزان موردنیاز بدن برای کاردکرد بهتر مغزتان تفاوت زیادی وجود دارد. واقعیت این است که بیش از 95 درصد از بزرگسالان نیاز به 5/ 7 تا 9 ساعت خواب شبانه دارند تا دچار محرومیت از خواب نشوند. حتی با کم کردن چند ساعت از میزان خواب نیز توانایی های حافظه، خلاقیت، حل مسئله و مهارت های تفکر انتقادی همه در معرض خطر قرار می گیرند. اما، خواب برای یادگیری و حافظه به روشی بسیار اصولی حائز اهمیت است. تحقیقات نشان می دهند که خواب برای تثبیت حافظه در راستای فعالیت مهم تقویت حافظه ضروری است که این عمل حین عمیق ترین مراحل خواب رخ می دهد.
برنامۀ خواب منظمی تهیه کنید. هر شب سر زمان معینی بخوابید وصبح ها نیز زمان مشخصی بیدار شوید. سعی کنید این روند را حتی در آخرهفته ها و تعطیلات حفظ کنید.
سعی کنید تا حداقل یک ساعت قبل از خواب از قرار گرفتن در معرض نور تمام مانتیتورها و امثال آن خودداری کنید. انتشار نور صفحات تلویزیون، تبلت ها، تلفن و رایانه ها در افراد موجب شب زنده داری شده و ترشح هورمون های خواب آوری همچون ملاتونین را سرکوب می کنند.
مصرف قهوه را قطع کنید. اثرات کافئین بر افراد مختلف است. برخی از افراد حساسیت بیشتری دارند به طوری که حتی خوردن قهوه هنگام صبح ممکن است در آنها موجب بی خوابی در شب شود. سعی کنید مقدار مصرف را کاهش دهید یا اگر نمی توانید و اثرات آن برایتان غیرقابل تحمل است، کلاً ترک کنید.
نکته 4: زمانی را برای بودن با دوستان اختصاص دهید.
آیا زمانی که به روش های بهبود حافظه فکر می کنید، فعالیت های مهمی مانند درگیری در حل جدول معمایی زمان های نیوریورک یا تسط بر فوت و فن شطرنج یا سرگرمی های شادتری از قبیل دیدن دوستان یا لذت بردن از تماشای فیلمی کمدی به ذهنتان خطور می کند؟ اگر کار یا سرگرمی مورد نظر در ذهنتان بسیار شبیه ماست، احتمالاَ اینها یک اولویت هستند. اما، مطالعات بی شماری نشان می دهند که زندگی پر از وجود دوستانی صمیمی و سرگرمی موجب بهبود توانایی های شناختی می شود.
ارتباطات سالم: آخرین تقویت کننده مغز
افراد بشر حیواناتی بسیار اجتماعی هستند. منظورمان فقط حیات و زنده ماندن نیست بلکه در رابطه های مجزا و رو در رو نیز جای پیشرفت است. ارتباطات مغزمان را تحریک می کنند؛ در واقع، تعامل با دیگران ممکن است بهترین نوع ممکن از ورزش مغز باشد. تحقیقات نشان می دهند که داشتن دوستانی صمیمی و نظام حمایتی نیرومند نه تنها برای سلامت هیجانی مفید است بلکه برای سلامت مغز نیز کآرایی دارد. برای مثال، در مطالعه ای جدید از دانشگاه هاروارد در مورد سلامت عمومی محققان دریافتند که افرادی که پویاترین زندگی اجتماعی را دارند به میزان بسیار کمتری دچار نقصان حافظه می شوند. روش های زیادی برای فرصت برخورداری از منفعت مزایای تقویت حافظه و مغز با اجتماعی شدن وجود دارد. خواستار تشکیل گروه با دوستانتان باشید؛ این کار موجب دیدن دوستان در فواصل کمتری می شود و یا با هم زیاد در تماس باشید. همچنین درصورت در دسترس نبودن افراد، با حیوانات اهلی به ویژه سگ های معاشرتی تعامل داشته باشید.
نکته 5: استرس را مهار کنید.
استرس یکی از بدترین رقیب های مغز است. با گذشت زمان، استرس مزمن موجب تخریب سلول های مغز و آسیب به هیپوکامپ به عنوان ناحیه ای از مغز که درگیر ایجاد خاطرات جدید و بازیابی خاطرات قبلی است می شود. همچنین مطالعات استرس را با نقصان حافظه مرتبط ساخته اند.
پیشنهاداتی برای کنترل استرس
· داشتن انتظارات واقع گرایانه را جا بیندازید (به نه گفتن بگرایید!)
· در طول روز برای خود وقت استراحت بگذارید.
· احساسات خود را به جای کتمان کردن بیان کنید.
· بین کار و فراغت یک تعادل درستی برقرار سازید.
· همزمان بر یک کار تمرکز کنید به جای انجام دادن چند کار باهم
فواید از بین بردن استرس و تقویت حافظه از طریق مراقبه
شواهد علمی از مزایای سلامت روان با استفاده از مراقبه به نقطه اوج رسیده اند. مطالعات نشان می دهند که مراقبه برای بهبود در همه شرایطی از قبیل افسردگی، اضطراب، درد مزمن و فشار خون بالا مفید می باشد. همچنین مراقبه موجب بهبود توجه، تمرکز، خلاقیت، حافظه و مهارت های یادگیری و استدلال می شود. مراقبه، جادوی تغییر بار فعلی مغز را عملی می کند. تصاویر مغزی نشان می دهند که در متفکران منظم قشر پیش پیشانی چپ، نواحی مغزی مرتبط با احساس لذت و اعتدال دارای فعالیت بیشتری است. همچنین مراقبه ضخامت قشرمخ را افزایش می دهد و موجب ارتباط بیشتری بین سلول های مغز می شود، طوری که هوشیاری ذهنی و توانایی حافظه تقویت می شوند.
7. بخنیدید
احتمالاً شنیده اید که خنده بهترین دواست و واقعیتی ماندگار در مغز و حافظه و نیز بدن برجای می گذارد. برخلاف واکنش های شیمیایی که محدود به نواحی خاصی از مغز است، خنده نواحی مختلفی را در کل مغز درگیر می کند.
بعلاوه، شنیدن جوک ها نیز نواحی حیاتی مغز درگیر در یادگیری و خلاقیت را فعال می کند. دنیل گولمن یکی از روانشناسان به نام در کتاب هوش هیجانی خود ذکر می کند” قهقهه زدن.. به نظر می رسد به افراد برای داشتن فکر بازتر و تداعی آزادتر کمک کند”.
به دنبال چه روش هایی برای خندیدن بیشتر در زندگی تان هستید؟ با اصول زیر شروع کنید:
به روی خودتان بخندید. برای خودتان لحظات بشاشی را رقم بزنید. بهترین روش برای کمتر جدی بودن خودمان گفتگو درمورد مواقعی است که ما حالتی خیلی جدی به خود می گیریم.
با شنیدن صدای خنده به سمت آن بروید. اکثر اوقات، افراد برای اشتراک مطلبی جالب خیلی شاد هستند به دلیل آنکه خنده به آنها فرصتی دوباره برای خندیدن می دهد و سرشار از شوخ طبعی که دنبال آن بودید می شوید. هنگامی که صدای خنده ای را می شنوید به دنبال آن بروید و سعی کنید در آن شریک شوید.
زمانی را برای سرگرمی با افراد شوخ طبع صرف کنید. این دسته از افراد به راحتی می خندند هم به خودشان و هم به چرندیات زندگی شان و همواره در هر کاری به دنبال مزاح و شوخ طبعی هستند. شوخ طبعی شان و بشاش بودن آنها نیز مسری است.
محیط اطرافتان را تا حد امکان پر از اشیای نورانی و پرزرق و برق کنید. یک اسباب بازی را روی میز یا جلوی ماشین خود بگذارید. یک پوستر جالب را بر روی اتاق محل کارتان بچسبانید. برای رایانه از محافظ صفحه نمایش نورانی استفاده کنید که با راه اندازی رایانه نور به صورتتان بتابد. عکس های خود و عکس های مورد علاقه و جالب تان را تنظیم کنید.
به کودکان توجه کنید و از آنها تقلید کنید. کودکان نابغه های بازی، شلوغ کردن زندگی و خندیدن هستند.
نکته 7: رژیم غذایی تقویت کننده مغز داشته باشید.
بدن و همینطور مغز همه جوره نیاز به سوخت و منابع انرژی زا دارند. احتمالاً از قبل می دانید که رژیم های غذایی حاوی میوه ها، سبزیجات، همه حبوبات، چربی های سالم (مانند روغن زیتون، آجیل، ماهی) و کم پروتئین دارای مزایای سلامتی زیادی می باشند؛ اما، این نوع رژیم غذایی موجب بهبود عملکرد حافظه نیز می شود. اگرچه، نه تنها سلامت مغز به آنچه می خورید، بستگی ندارد بلکه آن شامل چیزهایی است که نمی خورید. نکات تغذیه ای زیر به شما در تقویت توان مغزتان و کاهش ریسک زوال عقلی کمک خواهند کرد:
امگا3 بخورید. تحقیقات نشان می دهند که اسیدهای چرب امگا3 مزایای خاصی برای سلامت مغز دارند. مخصوصاً، ماهی منبعی غنی از امگا3 و به ویژه ماهی های چرب خون سرد، از قبیل قزل آلا، تونایاتون، اسقومری، ساردین، شاه ماهی.
اگر به غذاهای دریایی علاقه ندارید منابعی غیرماهی دارای امگا3 مانند جلبک دریایی، گردو، بذرکتان، روغن تخم کتان، نارنج قشلاقی، لوبیاهای چیتی و قلوه ای، اسفناج، بروکلی، تخم کدو تنبل و گیاه سویا استفاده کنید.
مصرف چربی های پرکالری و اشباع شده را محدود کنید. تحقیقات نشان می دهند که مواد خوراکی اشباع شده از چربی (گوشت قرمز، شیر پرچرب، کره، پنیر، سرشیر و بستنی) ریسک ابتلا به زوال عقلی و اختلال تمرکز و حافظه را افزایش می دهد.
میوه و سبزیجات بیشتری بخورید. محصولات با آنتی اکسیدان ها بسته بندی می شوند، موادی که سلول های مغزتان را از آسیب حفظ می کنند. میوه های رنگی و سبزیجات به طور ویژه منابع آنتی اکسیدانی مغذی مطلوبی می باشند.
چای سبز بنوشید.چای سبز حاوی پلی فنول،؛ از آنتی اکسیدان های قوی است که سلول های مغز را از آسیب ناشی از رادیکال های آزاد محافظت می کنند. در بین مزایای بیشمار دیگر، مصرف چای سبز ممکن است عملکرد حافظه، هوشیاری ذهنی را افزایش دهد و سرعت زوال مغز را کم می کند.
در مصرف شراب میانه روی کنید. مدوامت بر کنترل مصرف الکل مهم است، زیرا الکل سلول های مغز را از بین می برد. به نظر می رسد شراب قرمز بهترین گزینه باشد همانطور که آن سرشار از نوعی فلاونوید است که جریان خون در مغز را بالا می برد و ریسک بیماری آلزایمر را کاهش می دهد. دیگر گزینه های نوع فلاونویدی شامل عصاره انگور، تخم ماهی و انگورهای تازه و بادام زمینی ها می باشد.