ارتباط یک اصل روانشناختی عمومی می باشد که با پدیده یادآوری یا حافظه مرتبط است.
در واقع این اصل بیان می کند که فرآیند یادآوری یا حفظ کردن تجربیات گذشته منجر به یادآوری یک سری اتفاقات یا تجربیات دیگری خواهد شد که به یک یا چند روش با تجربه یادآوری شده مرتبط هستند.
کاربرد این اصل در طول زمان گسترش می یابد و به اندازه ای می رسد که تقریبا شامل تمامی مواردی (به غیر از احساسات اولیه) می شود که می تواند در زندگی ذهنی (یا روانی) فرد اتفاق بیافتد. در نتیجه تداعی گرایی به یک دیدگاه نظری تبدیل شد که کل روان شناسی را شامل می شود.
مفهوم “ارتباط ایده ها” برای اولین بار توسط یک فیلسوف انگلیسی به اسم جان لاک (John Lock) و در مقاله وی به اسم ارزیابی شناخت انسانی (An Essay Concerning Human Understanding; 1690) به کار برده شد.
یک فیلسوف اسکاتلندی به اسم دوید هیوم (David Hume) یک مقاله ای به اسم تشریح ماهیت انسانی (A Treatise of Human Nature; 1739) نوشت و در آن از طریق استدلال شباهت، وابستگی در زمان یا مکان و علت و معلولی، مبناهای اصلی ارتباط را بیان کرد.
ویلیام جیمز (William James ) به عنوان یک فیلسوف و روان شناس آمریکایی در مقاله خودش به اسم اصول روان شناسی (The Principles of Psychology (1890)) به جای ارتباط ایده ها بر روی ارتباط فرآیندهای عصبی مرکزی تاکید کرد که از طریق همپوشانی یا محرک متوالی (توارثی) آنی ایجاد می شوند.
در سال 1903 یک روان شناس روسی به اسم ایوان پی. پاولو (Ivan P. Pavlov) این نظریه را مطرح کرد که تمامی رفتارها می توانند در نتیجه واکنش ها یا عکس العمل های اصلی یا شرطی ایجاد شوند.
نظریه های واکنش شرطی شده و موارد زیادی از نظریه های رفتاری مربوط به اوایل قرن بیستم ریشه در روان شناسی ارتباطی رفتار دارد؛
این مورد به این معنا می باشد که آنها هم با انتقادهایی مواجه شده اند که در مورد نظریه های ارتباط ایده ها وجود داشته است.
برای مثال یک روان شناس آمریکایی به اسم ادوارد ال. تورندایک (Edward L. Thondike) نشان داد که صرفا تکرار یک تاثیر محدود بر روی ارتباطات ایجاد شده مابین محرک و واکنش دارد یا اینکه هیچ نوع تاثیری ندارد.
برخی از محققان تاثیر مستقیم دانش بر روی نتایج را به عنوان دلیل این ارتباط بیان کردند؛
ارتباط
این در حالی بود که سایر محققان (از جمله یک روان شناس آمریکایی به اسم کلارک ال. هال در مقاله خودش به اسم اصول رفتار (Clark L. Hull (principles of Behavior; 1943)) یادگیری را یک موردی در نظر گرفته است که به دلیل کاهش نیاز ایجاد می شود (به همین دلیل در شرایط تجربی مختلف منجر به کاهش قدرت مربوط به محرک مرتبط و واکنش می شود).
در حالیکه هدف این متفکران عبارت از رد کردن اصول تداعی گرایی نبوده است، ولی آنها معتقد بودند که این اصول بیشتر دارای کاربرد محافظه کارانه می باشند.
با این وجود یک سری افرادی همانند روان شناسان گشتالت وجود داشتند که می خواستند تداعی گرایی را به صورت کامل رد کنند؛ این تمایل به اندازه ای شدید بود که فرآیندهای ذهنی سطح بالاتر هم مورد بحث قرار گرفت.
نظریه های تداعی گرایانه همانند تمامی اصول جذاب موجود در روان شناسی، به صورت قابل توجهی مورد انتقاد قرار گرفتند.
در حال حاضر روان شناسان بسیار محدودی وجود دارند (در صورتیکه وجود داشته باشند) که قدرت این نظریه ها را در حدی قبول داشته باشند که در مراحل اولیه مطرح شدن این نظریه ها ادعا می شد.
با این وجود، بیشتر روان شناسان با این موضوع موافق خواهند بود که ارتباط همچنان یک اصل مهم و تاثیرگذاری است که در تمامی فرآیندهای یادگیری و از طریق تجربه انباشته نقش فعالی دارد.
اختلال شخصیتی مرزی یک نوع اختلال سلامت روانی می باشد که بر روی نحوه تفکر و احساس شما در مورد خودتان و سایر افراد تاثیر می گذارد و همچنین منجر به ایجاد یک سری مشکلاتی در عملکرد مربوط به زندگی روزمره فرد می شود.
این اختلال شامل مشکلات خود تصویری، مشکلات مربوط به مدیریت احساسات و رفتار و یک الگویی از روابط ناپایدار می باشد.
شما در صورت ابتلاء به اختلال شخصیتی مرزی یک ترس شدیدی نسبت به ترک شدن و ناپایداری خواهید داشت و تحمل کردن تنهایی برای شما سخت خواهد بود.
همچنین عصبانیت نامناسب، تکانشگری و تغییرات مداوم وضعیت روانی هم منجر به ایجاد یک سری مشکلاتی در شما خواهد شد، هر چند که خود شما تمایل خواهید داشت تا روابط عاشقانه و پایداری داشته باشید.
معمولا اختلال شخصیتی مرزی در اوایل دوران بزرگسالی شروع می شود.
به نظر می رسد که این شرایط در دوران جوانی در بدترین شرایط ممکن قرار می گیرد و همراه با افزایش سن فرد، به صورت تدریجی کاهش پیدا می کند.
در صورتیکه شما به اختلال شخصیتی مرزی دچار شده باشید، امیدواری خودتان را به هیچ وجه از دست ندهید.
اکثر افراد دچار شده به این اختلال به مرور زمان و با استفاده از درمان می توانند به شرایط بهتری دست پیدا کنند و می توانند نحوه داشتن یک زندگی رضایت بخش را یاد بگیرند.
علائم
اختلال شخصیتی مرزی بر روی احساس شما در مورد خودتان، رابطه شما با سایر افراد و نحوه رفتار شما تاثیر می گذارد.
علائم و نشانه های مربوط به این اختلال می توانند شامل موارد زیر باشند:
یک ترس شدید نسبت به ترک شدن، حتی استفاده از ابزارهای افراطی برای اجتناب از جدایی یا طرد واقعی یا تجسم شده
یک الگویی از روابط شدید ناپایدار، همانند تصور کردن یک فردی به عنوان فرد ایده آل در یک لحظه و بعد از آن تغییر یافتن دیدگاه نسبت به آن فرد و در نظر گرفتن وی به عنوان فردی که به اندازه کافی اهمیت قائل نمی شود یا بی رحم است.
تغییرات سریع در هویت خود و خود تصویری که شامل تغییر اهداف و ارزش ها و در نظر گرفتن خود به عنوان یک فرد بد یا فردی که اصلا وجود ندارد
دوره های پارانویای مربوط به استرس و از دست دادن ارتباط با واقعیت که چند دقیقه تا چند ساعت به طول می کشد.
رفتارهای تکانشی و ریسکی؛ همانند قماربازی، رانندگی پرخطر، روابط جنسی ناایمن، ولخرجی کردن، سوء مصرف تغذیه ای یا مواد مخدر، ورشکستگی در نتیجه ترک سریع یک شغل یا خاتمه دادن به یک رابطه مثبت
تهدید یا اقدام به خود کشی یا خود آسیب زنی که در اغلب مواقع در پاسخ به ترس از جدا شدن یا طرد شدن صورت می گیرد.
تغییرات مربوط به وضعیت روانی که از چند ساعت تا چند روز به طول می کشد و می تواند شامل خوشحالی شدید، تحریک پذیری، خجالت یا اضطراب باشد.
احساس پوچی و بیهودگی مداوم
عصبانیت شدید و نامناسب، همانند از دست دادن کنترل خود، طعنه آمیز یا تلخ صحبت کردن یا دعوا کردن به صورت فیزیکی
چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد
در صورتیکه شما متوجه وجود داشتن یکی از علائم بیان شده در بالا در خودتان شوید، باید پزشک خودتان یا یک متخصص سلامت روانی را از وضعیت خودتان مطلع کنید.
در صورتیکه تفکرات خودکشی داشته باشید، چه کاری باید انجام دهید
در صورتیکه شما یک سری فانتزی ها یا تصایر ذهنی در مورد آسیب زدن به خودتان داشته باشید یا اینکه تفکرات خودکشی دیگری داشته باشید، باید یکی از کارهای زیر را انجام دهید:
با شماره 115 یا اوژانس محلی خودتان تماس بگیرید
با یکی از مراکز پیشگیری از خودکشی تماس بگیرید.
با یک متخصص سلامت روان، پزشک یا ارائه دهنده خدمات سلامتی تماس بگیرید.
به پیش یکی از اعضای خانواده، دوستان، همکاران یا یک فرد مورد اعتماد دیگری بروید.
با یکی از افرادی که دین مشترکی با شما دارند، ارتباط برقرار کنید.
در صورتیکه متوجه وجود داشتن علائم و نشانه های بیان شده در یکی از اعضای خانواده یا دوستان خودتان شوید، با این فرد صحبت کنید و سعی کنید وی را برای رفتن به پزشک یا یک مراقب سلامتی متقاعد کنید.
باید توجه داشته باشید که نمی توانید این فرد را مجبور به دریافت کمک بکنید. در صورتیکه رابطه موجود منجر به ایجاد استرس قابل توجهی در شما شود، در این صورت مراجعه خود شما به پزشک می تواند یک ایده مناسبی باشد.
اختلال شخصیتی مرزی
علت ها
علت ایجاد اختلال شخصیتی مرزی همانند علت مربوط به سایر اختلا های شخصیتی تا به حال به صورت کاملی شناخته نشده است.
اختلال شخصیتی مرزی علاوه بر عوامل محیطی (همانند سابقه سوء استفاده شدن در دوران کودکی یا بی توجهی شدن در این دوره) می تواند در نتیجه یکی از عوامل زیر ایجاد شود:
عوامل ژنتیکی.
برخی از مطالعات صورت گرفته بر روی دوقلوها و خانواده ها نشانگر این موضوع می باشند که اختلال های شخصیتی می توانند به صورت ارثی منتقل شوند و یک رابطه قوی با سایر اختلال های روانی موجود در مابین اعضای خانواده داشته باشند.
وضعیت های غیرعادی ذهنی. برخی از تحقیقات صورت گرفته نشانگر این موضوع می باشند که تغییرات صورت گرفته در بخش های خاص مغز بر روی کنترل عواطف، تکانش گری و عصبانیت تاثیر می گذارند.
علاوه بر این، مواد شیمیایی خاصی که در مغز وجود دارند و بر روی کنترل وضعیت روانی تاثیر می گذارند (مواد شیمیایی همانند سرتونین)، ممکن است فاقد عملکرد مناسبی باشند.
عوامل ریسک
برخی از عوامل مربوط به رشد شخصیتی می توانند ریسک ایجاد اختلال شخصیتی مرزی را در فرد افزایش دهند. این موارد عبارتند از:
زمینه های ارثی:
در صورتیکه یکی از بستگان نزدیک شما (مادر، پدر، برادر یا خواهر شما) دارای یک اختلال خاص یا اختلال مشابهی باشد، ریسک وجود داشتن این اختلال خاص در شما یک احتمال بالایی خواهد بود.
دوران کودکی استرس زا: اکثر افراد مبتلا به این اختلال گزارش کرده اند که در دوران کودکی مورد سوء اسفاده جنسی یا فیزیکی یا مورد بی توجهی قرار گرفته اند.
برخی از این افراد در دوران کودکی والدین خودشان را از دست داده اند یا جدا شدن یکی از والدین یا مراقبان را تجربه کرده اند یا والدین یا مراقبان آنها سوء مصرف مواد یا یک مشکل سلامت روانی دیگری داشته اند.
سایر افراد دچار شده به این اختلال هم با یک تعارض خصمانه و روابط خانوادگی ناپایدار مواجه بوده اند.
عوارض
اختلال شخصیتی مرزی می تواند بر روی بخش های مختلف زندگی تاثیرگذار باشد.
این اختلال می تواند یک تاثیر منفی بر روی روابط صمیمی، فعالیت های شغلی، مدرسه ای و اجتماعی و همچنین تصویر از خود داشته باشد که برخی از آنها عبارتند از:
تغییرات یا زیان های شغلی مکرر
کامل نشدن یک آموزش
مشکلات قانونی متعدد، همانند زمان حبس
روابط متناقض و ناسازگار، استرس مربوط به روابط ازدواجی یا طلاق
خود آسیب زنی، همانند بریدن یا سوزاندن و بستری شدن در بیمارستان به صورت مکرر
درگیر شدن در روابط سوء استفاده ای
بارداری های برنامه ریزی نشده، عفونت های انتقال یافته از طریق رابطه جنسی، تصادفات با اتومبیل و دعواهای فیزیکی به دلیل رفتار تکانشی و ریسکی
اقدام به خودکشی یا انجام دادن خودکشی
علاوه بر این، این امکان وجود دارد که شما یک سری اختلال های سلامت روانی دیگری را هم تجربه کنید که برخی از آنها عبارتند از:
قلدری عبارت از یک الگوی مشخص از اذیت کردن و توهین کردن تکراری و عمدی نسبت به سایر افراد (به خصوص افراد کوچک تر، ضعیف تر، کوتاه تر یا سایر افرادی که در نتیجه قلدری شدن آسیب می بینند) می باشد.
مورد هدف قرار دادن یک فرد دارای قدرت کمتر عبارت از تفاوت مابین قلدری و پرخاشگری می باشد.
قلدری می تواند شامل حمله ها یا تجاوزهای زبانی (اسم گذاری و مسخره کردن سایر افراد) و حمله های فیزیکی، تهدید به اذیت کردن، سایر حالت های تهدید و محروم سازی عمدی از فعالیت ها باشد.
مطالعات صورت گرفته نشان داده اند که بیشترین قلدری در سنین 11 تا 13 سالگی صورت می گیرد و با بزرگتر شدن فرد، میزان قلدری کاهش می یابد.
پرخاشگری فیزیکی مشخص (همانند کتک زدن، لگد زدن و هل دادن) عبارت از رایج ترین حالت های قلدری در مابین بچه های کوچک می باشد؛
پرخاشگری رابطه ای (آسیب زدن یا دستکاری در روابط سایر افراد، همانند شایعه پخش کردن و محروم کردن از فعالیت های اجتماعی) در مابین بچه های بزرگتر رایج می باشد.
اکثر موارد قلدری در داخل یا اطراف مدارس و زمین های بازی صورت می گیرند، هر چند که خود اینترنت هم یکی از ابزارهای قلدری می باشد.
بر اساس گزارش مرکز ملی آمار آموزشی ایالات متحده، تقریبا 20 درصد از دانش آموزان گزارش کرده بودند که در دوران مدرسه مورد قلدری قرار گرفته اند.
چرا افراد قلدری می کنند
افراد به دلیل اینکه فکر می کنند قلدری (حداقل در کوتاه مدت) بهترین و موثرترین روش برای دستیابی به اهداف خودشان است، دست به این اقدام می زنند؛
همچنین عدم وجود مهارت اجتماعی در این افراد برای انجام دادن کار خودشان بدون آسیب رساندن به دیگران هم یکی از علل بروز این رفتار می باشد.
قلدری همچنین یک روشی برای ایجاد تسلط اجتماعی می باشد، هر چند که با گذشت زمان (که نوجوانان رفتارهای گسترده تری را از خودشان نشان می دهند) معایب این روش افزایش پیدا می کند.
آیا برخی افراد قلدر به دنیا می آیند یا به افراد قلدر تبدیل می شوند؟
افراد قلدر ایجاد می شوند و هیچ فردی از همان ابتدای تولد قلدر نمی باشد، همچنین این اتفاق در سنین پایین صورت می گیرد؛
در صورتیکه یک پرخاشگری ملایم صورت گرفته از طرف یک کودک دو ساله به خوبی مدیریت نشود، این فرد توانایی لازم را برای کنترل درونی چنین رفتاری نخواهد داشت.
قلدری یک سبک رفتاری کاملا پایداری است، چرا که افراد قلدر در اغلب مواقع به خواسته های خودشان دست پیدا می کنند (این مورد حداقل در مراحل اولیه مصداق دارد).
افراد قلدر از نظر روان شناختی چه ویژگی هایی دارند؟
تحقیقات صورت گرفته نشانگر این موضوع می باشند که افراد قلدر دارای وضعیت روان شناختی مشخصی هستند.
این افراد فاقد رفتار حرفه ای اجتماعی هستند، در نتیجه اضطراب خودشان دچار مشکل نمی شوند و احساسات سایر افراد را درک نمی کنند.
این افراد دارای یک ویژگی شناختی بارزی هستند که یک نوع پارانویا می باشد؛
این شرایط باعث می شود که این افراد تفسیر نادرستی از خواسته های سایر افراد داشته باشند و در موقعیت های عادی و خنثی سایر افراد را به دشمنی متهم کنند.
این امکان وجود دارد که دیگران افراد قلدر را دوست نداشته باشند، ولی این افراد خودشان را به عنوان افراد کاملا مثبت در نظر می گیرند.
افرادی که به صورت شدید قلدری می کنند، معمولا یک سری روابط اجباری با سایر افراد دارند.
افراد قلدر به چه کسانی آسیب می زنند؟
قلدری نمی تواند بدون قربانی باشد و معمولا افراد قلدر به بیش از یک نفر آسیب می زنند.
تحقیقات صورت گرفته نشانگر این موضوع می باشند که افراد تحت قلدری قرار گرفته (حتی در موقعیت های بدون تهدید) فاقد جرات می باشند و این افراد قبل از مواجهه با قلدری یک ترسی را از خودشان نشان می دهند.
همچنین یک سری بچه هایی وجود دارند که از خودشان دفاع نمی کنند.
افراد قلدر به چه نحوی در مورد انتخاب افراد مورد نظر تصمیم گیری می کنند؟
افراد قلدر تا قبل از سن 7 سالگی تقریبا نسبت به تمامی افراد قلدری می کنند. بعد از این دوره، آنها معمولا نسبت به افراد کم سن و سال تر قلدری می کنند.
قلدری این افراد به صورت دخالت کردن در تصمیم مربوط به “فرآیند خرید” صورت می گیرد و از این طریق هدف های خودشان را تعیین می کنند.
افراد قلدر همانند قربانیانی هستند که در حین قلدری شدن ناراحت به نظر می رسند و هیچ دوستی ندارند.
محققان به این نتیجه دست یافته اند که قربانیان یک نوع ناایمنی و ترس از خودشان نشان می دهند.
ویژگی های بارز افراد قربانی چه مواردی می باشند؟
مطالعات صورت گرفته بر روی کودکان نشان داده است قربانیان به راحتی تسلیم درخواست های قلدری می شوند و دوچرخه، اسباب بازی و سایر وسایل بازی شان را به راحتی تحویل فرد قلدر می دهند. این افراد گریه می کنند و یک حالت دفاعی به خودشان می گیرند؛
وضعیت درد و رنج کشیدن این افراد یک رضایتی را در افراد قلدر ایجاد می کند و همچنین این شرایط نشان دهنده تسلط افراد قلدر می باشد.
کودکانی که به افراد قربانی تبدیل می شوند، نمی توانند مانع تجاوز شوند و این شرایط باعث می شود که حتی برخی از دوستانشان که قلدر نیستند هم آنها را دوست نداشته باشند.
چرا قلدری آثار مخرب زیادی دارد
قلدری کردن این پیام را انتقال می دهد که تجاوز و خشونت یک راه حل قابل قبولی برای مشکلات هستند.
شراکت و راه حل مسالمت آمیز منجر به ایجاد یک فضای مناسب و مرتبطی می شود.
قلدری نه تنها به افراد قربانی آسیب می زند، بلکه برای خود افراد قلدر هم یک سری زیان هایی دارد.
اکثر افراد قربانی یک شرایط نامناسب و زیانباری را در زندگی خودشان تجربه می کنند، چرا که خشونت و تجاوز آنها منجر به ایجاد مشکلاتی در یادگیری، پیدا کردن شغل و ایجاد و حفظ روابط صمیمی می شود.
قلدری
آیا افراد قلدر می توانند این رفتار خودشان را ترک کنند؟
برخی از افراد قلدر رفتار قبلی خودشان را ترک می کنند. ولی تعداد زیادی از آنها همچنان به رفتارهای قبلی خودشان ادامه می دهند؛
پرخاشگری و تجاوز یک سبک تعامل اجتماعی کاملا ثابت و پایداری است.
اکثر افرادی که در دوران کودکی خودشان هم قلدر بودند، به افراد بزرگسال جامعه ستیز تبدیل می شوند که احتمال صورت گرفتن جرایم، آسیب رساندن به همسرانشان و سوء استفاده از کودکانشان (و ایجاد نسل های قلدر بعدی) توسط این افراد (در مقایسه با سایر افراد که در دوران کودکی شان تجاوز کار نبودند) یک احتمال بالایی می باشد.
چرا افرادی که قلدری را می بینند، مانع از صورت گرفتن آن نمی شوند؟
اکثر افراد قلدر به دور از چشم همتایان خودشان پرخاشگری یا تجاوز خودشان را انجام می دهند و در صورتیکه یک فرد دیگری شاهد این قلدری باشد، فرد قلدر احساس قدرت بیشتری خواهد کرد.
ولی افراد مشاهده کننده قلدری در موارد محدودی اقدام به توقف پرخاشگری و تجاوز می کنند؛ حتی این امکان وجود دارد که این افراد از تماشای قلدری صورت گرفته لذت ببرند.
حتی در صورتیکه این افراد چنین موقعیتی را قبول نداشته باشند، ممکن است فرد قربانی را دوست نداشته باشند یا از عکس العمل فرد قلدر بترسند.
افراد قلدر به چه نحوی به سایر افراد آسیب می رسانند (تجاوز می کنند)؟
قلدری سایبری
از زمانیکه زندگی اجتماعی افراد جوان به اینترنت انتقال یافته است، قلدری با استفاده از ابزار های الکترونیکی منجر به ایجاد مشکلات قابل توجه تری نسبت به دوره های قبلی شده است.
در گذشته قلدری به محیط مدرسه ای محدود بود، ولی شیوع ابزارهای دستی باعث شده است که افراد قلدر همواره به قربانیان خودشان دسترسی داشته باشند.
آزار و اذیت سایبری می تواند منجر به ایجاد اختلالات زیادی در زندگی افراد شود، چرا که در اغلب موارد می تواند بدون اسم صورت بگیرد؛
این شرایط باعث شده است که افراد قربانی در برخی مواقع هیچ شناختی نوع نسبت به هویت افراد قلدر نداشته باشند.
بی اسم بودن قلدری سایبری منجر به از بین رفتن محدودیت های مربوط به پرخاشگری و تجاوز و افزایش ستمگری شده است.
قلدری سایبری منجر به راحت تر شدن فرآیند آسیب رساندن به سایر افراد شده است، چرا که افراد قلدر مجبور نیستند به چشم های افراد قربانی نگاه کنند و اذیت شدن آنها را از نزدیک مشاهده کنند.
پیشرفت مداوم تکنولوژی های دیجیتالی باعث شده است که روش های جدیدی برای گسترش اطلاعات نادرست در مورد افراد مورد هدف در دسترس باشد.
افراد قلدر به چه نحوی از طریق اینترنت به سایر افراد آسیب می زنند؟
هر دو مورد تجاوز مستقیم و تجاوز رابطه ای در اینترنت پیشرفت کرده است.
افراد قلدر سایبری می توانند شایعات نادرست را به سرعت ویرس در رسانه اجتماعی پخش کنند.
آنهامی توانند هویت های برخی از افراد را جعل کنند و با اسم یک فرد دیگری هر کاری را انجام بدهند.
آزار و اذیت جنسی و گفتگوی اینترنتی به طور خاصی در مورد زنان صورت می گیرد.
همچنین بعد از اتمام قلدری فعال، اطلاعات رسوا کننده آن همچنان می تواند در اینترنت وجود داشته باشد و این شرایط منجر به ادامه دار شدن آزار و اذیت فرد شود.
به چه نحوی می توان یک قلدری را مدیریت کرد؟
بهترین روش دفاع در مقابل قلدری عبارت از افزایش دادن مهارت های اجتماعی می باشد (باید مهارت های اجتماعی به تمامی کودکان آموزش داده شود و به آنها اجازه داده شود که اعتماد بیشتری نسبت به توانایی های خودشان داشته باشند).
مهندسی کردن مسائل اجتماعی در مورد کودکان و والدین، نقش مهمی در پیشگیری از صورت گرفتن قلدری بر روی کودکان دارد؛
این شرایط باعث می شود والدین به صورت مداوم نسبت به چالش های پیشروی فرزندانشان مطلع باشند و راه حل های مناسبی را در اختیار آنها قرار بدهند.
روش مناسب دیگری که برای پیشگیری از قلدری پیشنهاد شده است، عبارت از دور شدن از این موقعیت ها و مواجه نشدن با آنها می باشد.
شما به چه نحوی می توانید با یک قلدری مقابله کنید؟
مطالعات صورت گرفته نشانگر این موضوع هستند که موثرترین روش برای متوقف کردن یک قلدری عبارت از فعال کردن تماشا کنندگان می باشد؛
حداقل کاری که تماشا کنندگان می توانند انجام دهند عبارت از مجازات کردن فرد قلدر از طریق توجه کردن می باشد.
به دلیل اینکه اکثر کودکان در برخی مواقع یک قلدری را از نزدیک می بینند، آموزش دادن این نکته به کودکان که باید نقش مهمی در متوقف کردن قلدری داشته باشند، اهمیت زیادی دارد.
این امکان وجود دارد که فرد قلدر بخواهد در مقابل یک فردی بلند صحبت کند، ولی نمی تواند در مقابل چند فرد بلند صحبت کند و آنها را اذیت کند.
آیا برنامه هایی که در مدرسه برای مقابله با قلدری انجام می شوند، برنامه های موثری هستند؟
در طول دهه های گذشته، مدارس برنامه های مختلفی را برای مقابله با قلدری اجرا کردند. با این وجود، گزارش های متعدد و برخی مواقع متناقضی در مورد کارایی این برنامه ها ارائه شده است.
کارشناسان بر این عقیده هستند که بیشتر موارد قلدری در محیط مدرسه صورت می گیرد، ولی متاسفانه روش برخورد با زورگویی و تجاوز، مهارت های مربوط به کنترل عواطف یا مهارت های اجتماعی (که عوامل تعیین کننده و کلیدی در پیشگیری از قلدری هستند) به آنها آموزش داده نمی شود.
رفتار گرایی (که همچنین به عنوان روان شناسی رفتاری شناخته می شود) عبارت از یک تئوری یادگیری است و مبتنی بر این ایده می باشد که تمامی رفتارها در نتیجه شرطی سازی ایجاد می شوند.
شرطی سازی از طریق تعامل با محیط ایجاد می شود. متخصصان رفتار گرا بر این عقیده هستند که واکنش های ما نسبت به محرک محیطی منجر به شکل گیری واکنش های ما می شوند.
بر اساس نظرات این مکتب فکری، صرف نظر از وضعیت های روانی داخلی، رفتار می تواند به صورت سیستماتیک و مشاهده پذیر مطالعه شود.
بر اساس این دیدگاه، فقط رفتار های قابل مشاهده باید در نظر گرفته شوند (شناخت ها، عواطف و حالت های روانی بیش از حد ذهنی و درونی هستند و نباید در نظر گرفته شوند).
رفتارگرایان افراطی معتقد هستند که هر فردی صرف نظر از پس زمینه ژنتیکی، ویژگی های شخصیتی و تفکرات درونی (در چارچوب محدودیت های مربوط به توانایی های فیزیکیش) می تواند برای انجام دادن یک وظیفه ای آموزش داده شود.
این فرآیند فقط به یک شرطی سازی مناسب نیاز دارد.
بررسی مختصر سابقه رفتار گرایی
رفتارگرایی برای اولین بار در سال 1913 و با انتشار مقاله کلاسیک جان بی. واتسون (Jahn B. Watson) به اسم “روان شناسی بر مبنای دیدگاه های رفتارگرایی نسبت به آن” ایجاد شد.
واتسون که همچنین به عنوان پدر رفتارگرایی در نظر گرفته می شود، یک نقل قول مشهوری در مورد رفتار گرایی دارد که عبارت است از:
“در صورتیکه چند نوزاد سالم، دارای فیزیک مناسب و یک دنیای مخصوص در اختیار من باشند تا آنها را بزرگ کنم، تضمین می کنم که در صورت انتخاب هر یک از آنها به صورت تصادفی می توانم به نحوی آنها را آموزش دهم که صرف نظر از هر نوع استعداد، علاقه، توانایی، شغل و نژادی که دارند، به یک متخصص مورد نظر (پزشک، وکیل، هنرمند، تاجر، فقیر و سارق) تبدیل شوند.
همچنین طرفداران افراطی مکتب رفتارگرایی بر این باورند که تمامی رفتارها در نتیجه تجربه ایجاد می شوند.
هر فردی صرف نظر از پیش زمینه هایی که دارد، در صورت شرطی سازی شدن مناسب می تواند برای عمل کردن به یک روش خاص آموزش داده شود.
رفتارگرایی تقریبا از سال 1920 تا اواسط دهه 1950 توسعه پیدا کرد و به یک مکتب فکری برجسته ای در روان شناسی تبدیل شد.
برخی از متخصصان بر این باورند که محبوبیت روان شناسی به دلیل تمایل متخصصان این حوزه به ایجاد یک روان شناسی مبتنی بر علم ملموس و قابل اندازه گیری می باشد.
محققان به ایجاد نظریه هایی علاقمند بودند که می توانستند به صورت مشخصی توصیف شوند و به صورت تجربی اندازه گیری شوند، ولی عادت به ایجاد پیشبردهایی کرده بودند که بر روی ماهیت زندگی های روزمره انسانی تاثیرگذار بودند.
انواع شرطی سازی
شرطی سازی کلاسیک
شرطی سازی کلاسیک یک تکنیکی می باشد که به صورت مکرر در آموزش رفتاری به کار گرفته می شود و در آن یک محرک خنثی با یک سری محرک های طبیعی همراه می شود.
در نهایت محرک خنثی منجر به ایجاد واکنش هایی مشابه با واکنش های صورت گرفته در حین صورت گرفتن محرک طبیعی می شود، حتی در صورتی که محرک طبیعی وجود نداشته باشد.
محرک مرتبط به عنوان محرک شرطی شده و رفتار یادگیری شده به عنوان واکنش شرطی شده در نظر گرفته می شود.
شرطی سازی عامل
شرطی سازی عامل (که در برخی مواقع به عنوان شرطی سازی وسیله ای یا ابزاری مورد اشاره قرار می گیرد) یک روش یادگیری می باشد که از طریق پاداش ها و مجازات ها صورت می گیرد.
از طریق شرطی سازی عامل یک رابطه ای مابین یک رفتار و یک پیامد و نتیجه ای برای آن رفتار ایجاد می شود.
زمانیکه یک اقدام به یک نتیجه مطلوب منجر شود، احتمال صورت گرفتن مجدد این اقدام در آینده یک احتمال بالایی خواهد بود.
از طرف دیگر، واکنش های صورت گرفته بعد از یک نتیجه معکوس باعث می شود که احتمال صورت گرفتن این کار در آینده کاهش پیدا کند.
سابقه و مفاهیم کلیدی مربوط به روان شناسی رفتاری
یادگیری می تواند از طریق ارتباطات صورت بگیرد.
در آزمایش های کلاسیک یک روان شناسی به اسم ایوان پاولو[1]، سگ ها در مرحله اول به وجود داشتن یک رابطه ای مابین غذا (که به صورت طبیعی و اتوماتیک وار منجر به تحریک ترشح بزاق می شود) و صدا زنگ و در مراحل بعدی به وجود داشتن یک رابطه ای مابین غذا، صدای زنگ و دیدن کت سفید دستیار آزمایشگاه عادت داده شده بودند.
در نهایت کت آزمایشگاهی منجر به تحریک ترشح بزاق در سگ ها شده بود.
فرآیند مربوط به شرطی سازی کلاسیک از طریق ایجاد یک رابطه ای مابین یک محرک محیطی و یک محرک ایجاد می شود که به صورت طبیعی صورت می گیرد.
عوامل مختلف می توانند بر روی فرآیند شرطی سازی کلاسیک تاثیرگذار باشند.
در طول اولین مرحله از فرآیند شرطی سازی کلاسیک که به عنوان اکتساب یا کشف شناخته می شود، یک واکنشی ایجاد و تقویت می شود.
عواملی از قبیل برجستگی محرک و زمان بندی ارائه می توانند نقش مهمی در سرعت ایجاد یک ارتباط داشته باشند.
زمانیکه یک رابطه ای ایجاد می شود (این مورد به عنوان خاموش سازی یا انهدام شناخته می شود) علت رفتار به تدریج ضعیف می شود یا از بین می رود.
عواملی از قبیل قدرت واکنش اولیه می توانند نقش مهمی در سرعت خاموش سازی داشته باشند.
برای مثال هر چقدر یک واکنش به صورت طولانی تری شرطی سازی شود، خاموش سازی آن یک فرآیند طولانی تری خواهد بود.
یادگیری هم می تواند از طریق پاداش ها و مجازات ها صورت بگیرد.
یک متخصص رفتارگرایی به اسم بی. اف. اسکینر (B. F. Skinner) شرطی سازی عامل را به عنوان یک فرآیندی توصیف کرد که یادگیری مربوط به آن از طریق پاداش و مجازات صورت می گیرد.
در واقع شما از طریق ایجاد یک رابطه ای مابین یک رفتار خاص و پیامدهای آن رفتار یک چیزی را یاد می گیرید.
برای مثال در صورتیکه والدین بعد از اینکه فرزندشان وسایل و عروسک های خودش را جمع کند، یک پاداش و جایزه ای را به او بدهند، این رفتار مطلوب تکرار خواهد شد.
در نتیجه احتمال تمیز کردن اتاق و مرتب نگه داشتن آن توسط کودک افزایش خواهد یافت.
برنامه های مربوط به پاداش ها نقش مهمی در شرطی سازی عامل دارند.
این فرآیند کاملا صحیح و بدیهی به نظر می رسد (فقط یک رفتاری را مشاهده می کنید و یک پاداش یا مجازاتی را برای آن ارائه می دهید).
با این وجود، اسکینر مشاهده کرد که زمان بندی این پاداش ها و مجازات تاثیر قابل توجهی بر روی یادگیری یک رفتار جدید و قدرت واکنش مربوطه دارد.
پاداش مداوم شامل پاداش دادن به هر یک از رفتارهای منحصر به فرد می باشد.
در اغلب مواقع این مورد در ابتدای فرآیند شرطی سازی عامل به کار گرفته می شود. ولی بعد از یاد گرفته شدن رفتار، برنامه می تواند به یک پاداش جزئی تبدیل شود.
این مورد شامل ارائه دادن یک پاداش بعد از چند مورد از واکنش ها یا بعد از گذشتن یک دوره زمانی می باشد.
در برخی مواقع پاداش جزئی در یک برنامه ثابت یا پایدار صورت می گیرد.
در سایر موارد، قبل از ارائه یک پاداش باید یک متغیر و یک تعداد غیر قابل پیشبینی از واکنش ها باید صورت بگیرد یا یک مدت زمانی بگذرد.
برخی از متفکران که بر روی روان شناسی رفتاری تاثیرگذار بوده اند.
علاوه بر افرادی که در بالا ذکر شده اند، یک سری نظریه پردازان و روان شناسان برجسته دیگری هم وجود دارند که نقش قابل توجهی در روان شناسی رفتاری داشته اند.
برخی از این افراد شامل ادوار تورندایک (Edward Thorndike)، یک روان شناس پیشگامی که قانون تاثیر را معرفی کرده است و کلارک هال (Clark Hull) می باشد که نظریه یادگیری را بیان کرده است.
یک سری تکنیک های درمانی وجود دارند که از روان شناسی رفتاری به دست آمده اند.
هر چند که بعد از سال 1950 روان شناسی رفتاری به عنوان یک پس زمینه در نظر گرفته شده است، ولی اصول آن همچنان اهمیت دارد.
حتی امروزه هم در اغلب مواقع از تحلیل رفتاری به عنوان یک تکنیک درمانی و برای کمک به کودکان مبتلا به اوتیسم و کودکان دارای تاخیر رشدی در بدست آوردن مهارت های جدید استفاده می شود.
تحلیل رفتاری در اغلب مواقع شامل فرآیندهایی از قبیل شکل دهی (تقریب های نزدیک تر پاداش به یک رفتار مطلوب) و زنجیره ای کردن (تقسیم کردن یک وظیفه ای به بخش های کوچک تر و بعد از آن آموزش دادن و زنجیره ای کردن تمامی مراحل بعدی) می باشد.
سایر تکنیک های درمان رفتاری شامل درمان اجتنابی، حساسیت زدایی سیستماتیک، اقتصاد ژتونی، مدل سازی و مدیریت احتمالات می باشد.
روان شناسی رفتاری دارای یک سری نقاط قوت می باشد. رفتارگرایی بر مبنای رفتارهای قابل مشاهده می باشد، بنابراین کمّی کردن و جمع آوری اطلاعات در حین تحقیق راحت تر می باشد.
تکنیک های درمای موثر (همانند مداخله رفتاری موثر، تحلیل رفتاری، اقتصاد ژتونی و آموزش آزمایشگاهی گسسته) ریشه در رفتارگرایی دارند.
در اغلب مواقع این رهیافت در تغییر رفتارهای ناسازگار و مضر کودکان و والدین کاملا مفید می باشند.
این رهیافت یک سری نقاط ضعفی را هم دارد. اکثر منتقدان معتقدند که این رهیافت یک رهیافت تک بعدی برای شناخت رفتار انسان می باشد.
منتقدان رفتار گرایی بیان کرده اند که نظریه های رفتاری تاثیرات اختیار و قدرت های درونی (همانند وضعیت های روانی، تفکرات و احساسات) را در نظر نمی گیرند.
همچنین این رهیافت سایر یادگیری هایی که بدون استفاده از روش پاداش و مجازات صورت می گیرد را مورد بی توجهی قرار می دهد.
علاوه بر این، انسان ها و حیوانات در نتیجه مطلع شدن از اطلاعات جدید می توانند رفتارهای خودشان را تغییر دهند، حتی در صورتیکه این رفتار در نتیجه بی توجهی به برخی از عوامل تاثیرگذار مهم بر روی رفتار ایجاد شود.
برای مثال فروید معتقد بود که رفتار گرایی نمی تواند تفکرات ذهن ناخودآگاه، احساسات و تمایلاتی را توجیه کند که بر روی اقدامات افراد تاثیر می گذارند.
سایر متفکران (همانند کارل روگرز (Carl Rogers) و سایر روان شناسان طرفدار روان شناسی انسان دوستانه) معتقد بودند که رفتار گرایی یک رهیافت انعطاف ناپذیر و محدودی می باشد و نمی تواند وضعیت فرد را به صورت کاملی نشان دهد.
اخیرا روان شناسی بیولوژیکی بر روی تاثیر قدرت ذهن و عوامل ژنتیکی در مشخص کردن و تاثیر گذاشتن بر روی اقدامات انسانی تاکید دارد.
رهیافت شناختی مربوط به روان شناسی بر روی فرآیندهایی همانند تفکر، تصمیم گیری، زبان و حل مسئله متمرکز است.
در هر دو این موارد، رفتارگرایی نسبت به فرآیندها و تاثیرات مربوط به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده بی توجه می باشد.
یکی از نقاط قوت روان شناسی رفتاری عبارت از توانایی آن برای مشاهده و اندازه گیری دقیق رفتارها می باشد.
نقاط ضعف این رهیافت شامل عدم توانایی برای شناسای فرآیندهای شناختی و بیولوژیکی می باشد که بر روی واکنش های انسانی تاثیرگذار هستند.
یک توصیه ای برای داشتن یک زندگی بهتر
هر چند رهیافت رفتاری همانند گذشته برجسته نمی باشد، ولی تاثیرات قابل توجهی بر روی شناخت روان شناسی انسان دارد.
فرآیند شرطی سازی به تنهایی برای شناخت انواع مختلفی از رفتارها (شامل روش های یادگیری افراد تا روش های یادگیری زبان) به کار گرفته می شوند.
شاید بزرگترین کاربرد روان شناسی رفتاری عبارت از کاربردهای عملی آن می باشد.
تکنیک های این رهیافت می توانند نقش مهمی در اصلاح رفتارهای مشکل زا و تشویق کردن افراد به ابراز واکنش های مثبت تر و مفیدتر داشته باشند.
در خارج از حوزه روان شناسی، والدین، معلمان، مربیان حیوانات و سایر افراد از اصول رفتار مبنایی برای کمک به یادگیری رفتارهای جدید و اجتناب از رفتارهای نامطلوب استفاده می کنند.
نویسنده: Kendra Cherry
بررسی مطالب از نظر پزشکی: Steven Gans. MD
به روز رسانی شده در: 24 سپتامبر 2019
منبع : دکتر دادخواه
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/06/سابقه-و-مفاهیم-کلیدی-مربوط-به-روان-شناسی-رفتاری-1.jpg173291دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-06-19 23:20:462020-06-19 23:20:49سابقه و مفاهیم کلیدی مربوط به روان شناسی رفتاری
در صورتیکه شما از موقعیت های اجتماعی ترس داشته باشید، روش درمان در معرض قرار گیری می تواند به شما کمک کند تا اضطراب خودتان در موقعیت های ترسناک را به تدریج کاهش دهید.
شما علاوه بر استفاده از روش های درمان مرسومی که توسط یک درمانگر شناختی – رفتاری ارائه می شود، می توانید از روش درمان در معرض قرار گیری به عنوان یک استراتژی خود کمکی استفاده کنید.
اعتماد به نفس خودتان را به صورت تدریجی افزایش دهید
روش درمان در معرض قرار گیری بیان می دارد که به جای اینکه خودتان را در موقعیت هایی قرار دهید که منجر به وحشت زدگی و ترس شما می شوند، باید به تدریج اعتماد به نفس خودتان و توانایی خودتان را از طریق قرار گرفتن تدریجی و مرحله به مرحله در موقعیت های مشکل زا افزایش دهید.
برای مثال در صورتیکه شما یک فردی را دوست داشته باشید، می توانید در مراحل اول یک سری مکالمات کوتاهی با این فرد داشته باشید و در نهایت این فرد را به خانه تان دعوت کنید.
مشکلات مربوط به اجتناب
این امکان وجود دارد که بدون قرار گرفتن در موقعیت های واقعی، عواطفی که در نتیجه روش در معرض قرار گیری ایجاد می شود را تجربه کرد.
به منظور انجام دادن این کار باید از یک سری استراتژی های اجتنابی زیرکانه ای استفاده کرد که همچنین به عنوان اجتناب جزئی شناخته می شوند.
در صورتیکه احساس کنید در حین قرار گرفتن در کنار سایر افراد از آنها فاصله دارید یا هیچ ارتباطی با آنها ندارید، می توانید از طریق اجتناب جزئی مشکل خودتان را رفع کنید.
به منظور اینکه اضطراب را تجربه کنید و به تدریج آن را کاهش دهید، قرار گرفتن به صورت کامل در این موقعیت ها و سر و کار داشتن با افراد مختلف اهمیت زیادی دارد.
تجسم شده یا در محیط طبیعی
هر چند که ایده آل ترین حالت عبارت از تمرین در معرض قرار گیری در زندگی طبیعی می باشد.
ولی در صورتیکه شما برای قرار گرفتن در این موقعیت ها بیش از حد ترس داشته باشید یا به سناریوها یا موقعیت هایی که منجر به ایجاد ترس در شما می شوند دسترسی نداشته باشید، می توانید با استفاده از روش در معرض قرار گیری تدریجی درمان خودتان را شروع کنید.
بعد از آن می توانید یک سری سناریوهای واقعی ایجاد کنید که به عنوان محیط طبیعی (in vivo) شناخته می شوند.
من به چه نحوی می توانم ترس خودم از موقعیت های اجتماعی را کنترل کنم؟
سلسله مراتب ترس
موارد لیست شده در پایین عبارت از موقعیت هایی می باشند که شما به منظور قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی می توانید در سلسله مراتب ترس خودتان قرار دهید.
شما تمایل خواهید داشت یک لیستی را درست کنید که برای شما منحصر به فرد است و شامل سناریوهایی می باشد که در آن شدت ترس شما به تدریج افزایش پیدا می کند.
از یک فردی بخواهید تا یک مدتی در کنار شما باشد.
در خیابان یا در مغازه از یک فردی بخواهید که برای یک مدتی کارهای خودش را عقب بیاندازد و در کنار شما باشد.
در یک آسانسور با یک فردی صحبت کنید.
به جای اینکه در یک آسانسور بیکار باشید و هیچ کاری نکنید، با سایر افرادی که در آسانسور قرار دارند در مورد آب و هوا یا یک اتفاق خبرساز جدید صحبت کنید.
به یک فردی سلام کنید. به یک فردی که تحسین می کنید، یک سلام صادقانه و صمیمی بکنید و مکالمه کوتاهی با این فرد داشته باشید.
با یکی از همکلاسی ها یا یکی از همکاران خودتان صحبت کنید.
زمانیکه به محل کار یا یک کلاس می رسید، سعی کنید یک صحبت کوتاهی با یکی از همکلاسی ها یا یکی از همکاران خودتان داشته باشید.
از این فرد بپرسید که در آخر هفته کجا بوده است یا در مورد تکالیف کاری یا مدرسه ای با وی صحبت کنید.
در یک بحثی شرکت کنید.
در حین قرار گرفتن در محیط کاری، مدرسه ای یا یک محیط اجتماعی دیگر، سعی کنید در یک بحث موجود شرکت کنید.
یک نظر متفاوتی بدهید. در صورتی که نظر شما در مورد یک موضوعی با نظریات یک فرد دیگری تفاوت داشته باشد، به جای اینکه به صورت خودکار با گفته های این فرد موافقت کنید، سعی کنید دیدگاه و نقطه نظر خودتان را بیان کنید.
با یکی از دوستان خودتان صحبت کنید. همراه با یکی از دوستان یا آشناهای خودتان یک برنامه مشخصی برای دیدن یک فیلم یا پیاده روی داشته باشید.
همراه با یک گروهی از افراد، ناهار خودتان را در بیرون بخورید. به همراه دوستان، همکاران یا همکلاسی های خودتان در بیرون غذا بخورید.
یک مهمانی در خانه خودتان برگزار کنید. برای همراه دوستان یا اعضای خانواده خودتان یک مهمانی یا دورهمی در خانه تان داشته باشید.
نویسنده: Arlin Cuncic
به روز رسانی شده در: 24 ژوئن 2019 ,مترجم : کانون مشاوران ایران
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/06/ترس-از-موقعیت-های-اجتماعی.jpg183275دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-06-16 18:34:592020-06-16 18:34:59من به چه نحوی می توانم ترس خودم از موقعیت های اجتماعی را کنترل کنم؟
شادی ها و غم های زودگذر در زندگی همه ی ما وجود دارد اما فردی را تصور کنید که دایما در یکی از دو وضعیت زیر به شکل اغراق آمیزی گرفتار است و کنترلی بر خلق و خوی خود ندارد.
به این حالت اختلال دو قطبی یا همان افسردگی شیدایی گفته می شود که یکی از مهم ترین اختلالات خلقی است.
در این مطلب قصد داریم تا شما را با اختلال دو قطبی، عوارض آن و روش های بهبودی بیشتر آشنا کنیم.
در صورتی که خودتان و یا یکی از نزدیکان تان از این بیماری رنج می برد می توانید از مطالب این مقاله استفاده کنید.
اختلال دو قطبی و علائم آن
افراد دارای اختلالات خلقی، نوسانات خلقی شدیدی را تجربه می کنند.
این یعنی آن ها ممکن است در طی یک روز بسیار با انرژِی، خوشحال و سرزنده باشند و فردای همان روز تبدیل به فردی بی رمق و افسرده شوند.
دوره های افسردگی و شیدایی در انواع مختلف اختلال دو قطبی متفاوت است.
ممکن است در برخی از آن ها دوره افسردگی طولانی تر باشد یا دوره شیدایی.
همچنین ممکن است دوره ی افسردگی و شیدایی به صورت مختلط و به هم آمیخته نیز اتفاق بیفتد.
معمولا شروع اختلال دو قطبی از دوره ی نوجوانی است و کمتر دیده می شود که فردی در بزرگالی مبتلا به اختلال شود.
مبتلایان به طرز مساوی از بین زنان و مردان در گیر این اختلال خلقی هستند و معمولا از هر 100 نفر یک نفر از آن رنج می برد.
علت اختلال دو قطبی چیست؟
پژوهش ها نشان می دهند که زمینه های ژنتیکی و ارثی نقش زیادی در شکل گیری این اختلال دارند.
افراد مبتلا معمولا در بستگان درجه یک خود نیز نمونه هایی از دو قطبی را گزارش کرده اند.
این زمنیه های ژنتیکی می تواند فرد را مستعد آن کند که در واکنش به محیط نامناسب، علایم آشفتگی خلقیب یشتری را از خود نشان دهد و به احتمال بیشتری به اختلال دو قطبی مبتلا شود.
مشاوره دو قطبی
تفاوت در نحوه ی عملکرد مغز افراد مبتلا به این اختلال نیز باعث می شود تا نیاز آن ها به دارو درمانی ضروری باشد.
داروها کمک می کنند تا مراکز مربوط به کنترل هیجانات در مغز بهتر عمل کند و فرد بتواند بر حالات خلقی خود تسلط بیشتری داشته باشد.
اختلال دو قطبی چه انواعی دارد؟
اختلال دو قطبی نوع 1
در این نوع، فرد مبتلا حتما دوره ای از شیدایی را تجربه می کند هر چند ممکن است نشانه ای ازافسردگی نداشته باشد.
البته ممکن است تجربه ی افسردگی نیز در این نوع، اتفاق بیفتد اما وجود آن برای تشخیص ضروری نیست.
اختلال دو قطبی نوع 2
در این نوع، فرد حتما یک یا چند دوره از افسردگی را به صورت کاملا شدید تجربه می کند. به گونه ای که ممکن است اطرافیان به او برچسب افسرده بزنند.
این در حالی است که علایم خفیفی از شیدایی نیز بروز می کند که هایپومانیا نامیده می شود.
به همین دلیل تشخیص اصلی برای چنین فردی از افسردگی به اختلال دو قطبی نوع 2 تغییر می کند.
اختلال دو قطبی با تناوب سریع
همانطور که از نام آن بر می آید، در این حالت فرد با حالات خلقی که به سرعت تغییر می کنند مواجه است.
فرد مبتلا ممکن ات در طی یک سال، 4 بار نوسان خلقی داشته باشد.
به عنوان مثال در دوره ای بسیار شاد، سپس بسیار غمگین و مجددا بسیار شاد شود.
این دوره ها به هم آمیخته هستند و به سرعت تغییر می کنند.
اطرافیان ممکن است از تغییرات فرد متعجب شوند و او را فردی دم دمی مزاج و عجیب و غریب ببینند.
اختلال خلق ادواری (سیکلوتایمیا)
فرد مبتلا به ادواری خویی نیز مانند اختلال دو قطبی، نوسانات خلقی را تجربه می کند با این تفاوت که شدن نوسانات در او کمتر است و مدت زمان درگیری او با علایم بیشتر است.
چنین افرادی معمولا به عنوان افراد دم دمی شناخته می شوند و تداوم حالات شان در صورت عدم درمان می تواند منجر به اختلال دو قطبی نیز شود.
مهم ترین علایم اختلال دو قطبی در دوره ی افسردگی
علایم افسردگی یک فرد دوقطبی با آنچه ممکن است همه ی ما در بعضی اوقات تجربه کنیم کاملا متفاوت است.
چنین فردی در طول دوره افسردگی، احساس ناامیدی، غم و تنهایی عمیقی را تجربه می کند.
تمایلی به انجام دادن کارهای روزانه ندارد و از فعالیتی لذت نمی برد.
ممکن است بی دلیل عصبانی یا کج خلق شود و با اطرافیان بدرفتاری کند و یا افکار و رفتارهای معطوف به خودکشی را به طور جدی دنبال کند .
در طول این دوره فرد تمایلات جنسی بسیار کمتری نشان می دهد، قادر به تصمیم گیری های هرچند ساده نیست، منزوی و بی تحرک است و علایم جسمی مانند کم شدن وزن و اشتها، مشکلات خواب، بیداری و علایم خستگی مزمن را بروز می دهد.
افراد دوقطبی در فاز افسردگی ممکن است نخواهند هیچ فردی را ملاقات کنند و یا همه ی کارهای شان را متوقف کنند.
گویا زندگی برای ان ها متوقف شده است و کاملا سیاه و بی دلیل است.
مهم ترین علایم اختلال دو قطبی در دوره ی شیدایی
دوه ی شیدایی دوره ای سرشار ا انرژی، هیجان و ایده پردازی است.
در این دوره بر خلاف دوره ی افسردگی، فرد احساس انرژی مضاعفی دارد، بسیار خوش بین و ایده پرداز است و احساس می کند می تواند هر کاری را انجام دهد.
فوران انرژِ در فرد می تواند او را به سمت انجام کارهای خطرناک، مضر و یا دردسر ساز نیز سوق دهد.
در طی این دوره فرد خود را به طرز نامعقولی برتر از دیگران می بیند، اگر کسی در ایده های خوش بینانه اش تردیدی وارد کند، به شدت عصبانی می شود، تمایل بسیار زیادی به برقراری رابطه جنسی دارد و ممکن است صداهایی را بشند یا افرادی را ببیند که وجود ندارند.
فرد شیدا می تواند به طرز عجیبی ولخرجی کند، با دیگران صمیمی تر از قبل رفتار کند و مرزهای خود در روابط بین فردی را ازدست دهد.
درماناختلال دو قطبی
درمان اختلال دو قطبی از طرق داورهای تثبیت کننده ی خلق اتفاق می افتد.
یکی از مهم ترین آن ها لیتیوم است.
داروهای ضد صرع مانند سدیم والپروت و کاربامازپین نیز در درمان اختلال دو قطبی کاربرد دارند و لازم است تا فقط بر اساس دستور روانپزشک به کار روند.
معروف ترین داروی تثبیت کننده ی خلق، لیتیوم است که لازم است دوز آن با توجه به میزان آب بدن و پس از آزمایش های خون مکرر، تعیین شود.
عدم استفاده از دارو درمانی می تواند منجر به تداوم دوره های افسردگی و شیدایی و عود علایم شود.
مهمترین کتاب های مرجع روانشناسی کدامند؟ اگر از جمله علاقمندان به علم روانشناسی هستید، شاید بخواهید بدانید که مهم ترین کتاب های مرجع در حوزه ی روانشناسی کدام هستند و چگونه می توانید از اصول این علم بیشتر مطلع شوید.
در این مطلب قصد داریم تا شما را با مهم ترین کتاب های تخصصی این رشته بیشتر آشنا کنیم هرچند ممکن است لیست طویلی از کتاب های روانشناسی با موضوعات مختلف را در سایت ها و یا منابع دیگر نیز دیده باشید.
همچنین تلاش می کنیم تا در کنار این معرفی، توضیح کوتاهی در خصوص جزییات هر منبع نیز بیاوریم و در پایان به تعدادی از کتاب های تایید شده برای استفاده ی عموم علاقمندان به روانشناسی نیز اشاره کنیم.
کتاب های مرجع روانشناسی برای متخصصین
انگیزش و هیجان
این کتاب نوشته ی جان مارشال ریو و ترجمه شده توسط یحیی سید محمدی است.
در انگیزش و هیجان با اصول اساسی رفتاربا تاکید بر نقش انگیزش و هیجان آشنا می شویم.
نویسنده که بخش مهمی از مطالعات خود را به مباحث انگیزش و هیجان اختصاص داده است در 4 بخش نیازهای انسان، جنبههای شناختی انگیزش، هیجانات و بحثهای کاربردی به بررسی موضوع پیچیده ی انگیزش و نقش آن در یادگیری می پردازد.
مطالعات ریو نشان می دهد که انگیزش ازانواع مختلف درونی، بیرونی و ضمنی تشکیل شده است و دست اندرکاران آموزش، یادگیری و مداخلات روانی می توانند از طریق ایجاد انگیزش صحیح، روند یادگیری، تغییرات مثبت و رشد را در فرد تسریع کنند.
زمینه روانشناسی اتکینسون وهیلگارد
در این کتاب که یکی از مهم ترین و اساسی ترین منابع درک رفتار انسانی است، دیدگاه های فیزیولوژیک و روانشناختی رفتارانسان به صورت همزمان مورد توجه قرار گرفته است و به همین دلیل، این کتاب به صورت همزمان مورد مطالعه ی روانشناسان، مشاوران و پزشکان و پرستاران قرار می گیرد.
از آنجا که در این کتاب علاوه بر ارایه ی دانش روانشناختی، چگونه پژوهش نیز مورد بررسی قرار می گیرد، خواننده می تواند نحوه ی وارسی فرضیات ذهنی خود را به درستی بیاموزد و از آن ها در کار درمان استفاده کند.
نظریه های روان درمانی پروچاسکا
اگرچه منابع زیادی به بیان نظریات مطرح در حیطه ی روان درمانی می پردازند اما کتاب پروچاسکا با اتخاذ دیدگاهی چند بعدی، جامع و عمیق تر پیش رفته است.
متن این کتاب در مقایسه با منابع دیگری از جمله نظریه های کوری و یا شارف، سنگین تر است اما دیدگاه جامع نویسنده، باعث شده است تا این کتاب به یکی از مراجع کامل و قابل توجه در یادگیری نظریه های روان درمانی تبدیل شود.
نظریه های شخصیت شولتز و شولتز
کتاب های زیادی در حوزه ی روانشناسی شخصیت وجود دارد اما شولتز از جمله کتاب هایی است که دیدگاه جامعی در خصوص نظریات مختلف شخصیت انسان ارایه می دهد و با مطالعه ی ان دیدگاهی جامع و غیر قضاوتی ایجاد می شود.
بنابراین در صورتی که هدف تان از مطالعه ی کتاب های شخصیت رسیدن به دیدگاهی وسیع است مطالعه ی آن را به شما پیشنهاد می کنیم.
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (دی اس ام)
مطالعه تخصصی در حیطه ی روانشناسی بدون در نظر گرفتن DSM کاملا محال است.
در این راهنما، اختلالات روانی به همراه علایم، نشانگان اصلی و میزان فراوانی ارایه شده است و درمانگران برای تشخیص مشکل، افتراق بیماری های روانی از یکدیگر و داشتن یک تشخیص صحیح به آن نیازمند هستند.
این کتاب توسط گروه های مختلفی از مترجمان به فارسی برگردانده شده است اما ترجمه ی رضاعی و همکاران نسبت به سایر ترجمه های موجود، روان تر و اصولی تر است.
راهنمای سنجش روانی مارنات
راهنمای سنجش روانی که در 2 جلد ترجمه شده است به بررسی و توضیح جامع ابزارهای سنجش روانی یعنی آزمون های روانشناختی می پردازد و پرمخاطب ترین کتاب موجود در زمینه ی سنجش روانی است.
در این کتاب پرکاربردترین ابزارهای سنجش روانی شامل مقیاس هوش وکسلر برای بزرگسالان و کودکان، مقیاس حافظه وکسلر،پرسشنامۀ چندوجهی مینسوتا ، پرسشنامۀ روانی کالیفرنیا، رورشاخ، پرسشنامۀ چندمحوری بالینی میلون، آزمون اندریافت موضوع، مجموعه آزمونهای سنجش وضعیت عصبروانشناختی (RBANS)، ابزارهای سنجش مختصر، مصاحبۀ بالینی و سنجش رفتاری ارایه شده اند و درمانگران برای استفاده صحیحی از این ابزارها به این منبع نیاز خواهند داشت.
معرفی کتاب های مرجع روانشناسی
کتاب های مرجع روانشناسی برای عموم
مهمترین کتاب های مرجع روانشناسی برای عموم عبارتنداز:
از حال بد به حال خوب
این کتاب نوشته ی دیوید برنز و ترجمه قراچه داغی است و به شما کمک می کند تا همواره درمانگری شناخت نگر را در کنار خود داشته باشید.
در این کتاب با اصول اساسی رویکرد شناختی برای داشتن حال بهتر آشنا می شوید و می توانید از آن در بهبود مشکلات روزمره تان به خوبی استفاده کنید.
ساده و روان بودن رویکرد شناختی و متن آسان و قابل فهم کتاب، یکی از نقاط قوت آن است که باعث می شود تا افرادی با کم ترین دانش روانشناختی نیز از ان حداکثر بهره را ببرند.
فرهنگ تفاهم، توماس گوردون
این کتاب نیز در 4 جلد با عناوین فرهنگ تفاهم با فرزندان، همسران، مدرسه و محیط کار به چاپ رسیده است و با ارایه ی مثال های متعددی از زندگی روزمره به خواننده کمک می کند تا در ارتباط با دیگران به تفاهم بیشتری دست یابد و از طریق مهارت آموزی، زندگی شادتر و کم تنش تری را تجربه کند.
در صورتی که شما نیز در برقراری رابطه با همسر یا فرزندتان به مشکلات جدی برخورده اید و یا نمی دانید روابط تان در محیط کار را چگونه مدیریت کنید، می توانید از مطالب این کتاب بهره ببرید.
ازدواج بدون شکست
ویلیام گلسر، پدر واقعیت درمانی در این کتاب به حل معمای ازدواج بر اساس تئوری واقعیت درمانی و نظریه ی انتخاب پرداخته است.
با توجه به آنکه ازدواج و چالش های پس از آن بخش اجتناب ناپذیری اززندگی هر فردی است، مطالعه ی این کتاب می تواند ابزار مفیدی برای کسب آگاهی و بینش و تکنیک های مدیریت رابطه ی زوجی باشد.
کتاب وضعیت آخر، تامس آ هریس
اگر بخواهیم مرجعی به منظور شناخت، مدیریت و بهبود روابط بین فردی ارایه دهیم که برای همه ی اقشار جامعه قابل فهم و استفاده باشد، “وضعیت آخر” یکی از بهترین منابع موجود است.
بر اساس تئوری غالب این کتاب که تحلیل روابط متقابل نام دارد، مشکلات ما ناشی از مشکل در نحوه ی برقراری ارتباط است و از طریق کشف و بهبود شیوه های برقراری ارتباط، می توانیم مشکلات موجود را حل کنیم.
نکته ی قابل توجه آن است که این رویکرد هم به درمان مشکلات بین فردی کوچک و هم حل اختلالات روانی کمک شایان توجهی کرده است و مطالعه ی آن می تواند دیدگاه های جدیدی در خصوص ارتباطات و مسایل زندگی فراروی تان قرار دهد.
کتاب دیگری با عنوان وضعیت ناتمام از همین نویسنده نیز به بررسی مسایل گفته شده می پردازد که مطالعه ی هر دوی آن ها یکدیگر را تا حد قابل توجهی تکمیل می کند.
روانشناس شخصي است که پس از گذراندن دورهاي تخصصي خود در رشته روانشناسي به بررسي دقيق عملكرد رفتار با مغز و از طرفي ديگر ارتباط بين رفتار و محيط انسان مي پردازد.
همچنين نيز رفتار شغلي، رفتار تحصيلي، رفتار شخصي و رفتار اجتماعي افراد را نيز مورد بررسي قرار مي دهند . و روي احساسات و افكار و انگيزه شان كار مي كنند تا بتوانند آنها را كنترل كنند و در زندگي با سختي ها و مشكلات مقابله كنند.
برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
تعريف روانشناسی
علمي است كه رفتارها و فرآيندهاي ذهن انسان را مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهد.علم روانشناسی موضوعاتي همچون عملكرد ذهن ، احساسات ، شناخت ، عواطف ، ادراك ، تمركز ، روابط بين فردي و اجتماعي ، روابط خانوادگي ، شخصيت شناسي و رفتارهاي فرد را نيز در بر مي گيرد.
به چه شخصي روانشناس گفته مي شود؟
دکتر روانشناس دارای تخصص های گوناگون و مهارت های متفاوتی از جمله:
متخصص زنان،
مردان، خانواده،
روانسنجی
و ویژگی های آنها، دکتر روانشناس ازدواج، از قبل تا بعد از آن و همچنین متخصص تربیت و آسیب های کودکان می باشد، که این مهارت ها کاملا متفاوت با رشته ها و تخصص های بالا می باشد!
مزایای استفاده از یک مشاور با تخصص دکترا به شما این امکان را می دهد تا براحتی و بصورت کاملا علمی با شما برخورد شود و مشکل شما بسادگی حل شود.
روانشناس خوب کیست و روانشناسی چیست
روانشناس بايد چه ويژگي هايي شخصيتي داشته باشند:
سلامت رواني
وي از سلامت رواني برخوردار باشد و به سلامت خود اهميت دهد زيرا ديدگاه مردم به روانشناس اين است كه وي بايد خود از هرگونه خشم و حالتهاي تهاجمي به دور باشد وگرنه چگونه مي توان به او اعتماد كرد.
علاقه وي به يادگيري علم روانشناسي روز
يك روانشناس خوب بايد علم و آگاهي خود را نسبت به مسايل روز دنيا افزايش دهد كه اين آگاهي ها را مي تواند از انجمن روانشناسي آمريكا و يا منابع ديگر كسب كند.
وي نبايد خود را به دانستني هاي قبليش محدود كند زيرا با پيشرفت علم و صنعت و ماشيني شدن جامعه كنوني، رفتار و كردار و طرز تفكر انسانها نيز دستخوش تغيير و تحول شده است.
روانشناس خوب کیست و روانشناسی چیست
رازداري
يك روانشناس بايد محيطي امن براي مشاور خود ايجاد كند و راز دار باشد تا وي بتواند مشكلات و ديدگاه هاي خودش را به راحتي عنوان كند.
شنونده فعال
يك روانشناس بايد شنونده فعالي باشد با تمام وجود به صحبتهاي مراجعع گوش دهد . و با تاكيد كردن وي را متوجه سازد كه حرفهايش را به دقت گوش داده است .
داشتن مهارت هاي لازم برقراري ارتباط
برطرف شدن مشکلات ونيازهاي بسیاری از مراجعان در گرو حل تعارض آنها با خانواده و افراد وابسته است که هرگز نتوانسته اند حرفشان را از طریقی درست به آنها بیان کنند.
بعضي وقت ها ضروري است روانشناس، مداخلاتی در جهت برقرار شدن ارتباط صحیح میان افراد خانواده، انجام دهد.
در این مورد روانشناس خود باید مهارت در برقرای ارتباط موثر را داشته باشد .
قضاوت و داوري
يك روانشناس فرد مراجعه كننده را بدون قيد و شرط مي پذيرد و در مورد صحبت هاي او هيچ گونه قضاوت و داوري نمي كند.
همدلي و همدردي
همدردي تلاشي است براي درك و فهم دنياي ذهني طرف مقابل. براي همدلي بايد يك روانشناس خود را جاي مراجع بگذارد و از دريچه چشم او نگاه و احساس كند در همدلي روانشناس مي تواند سخن طرف مقابل را تكرار كند تا مراجع بداند كه او منظورش را متوجه شده است.
روانشناس در مشکلات مراجع درگیر نمی شود فقط به صورت موقت شرایط او را درک می کند همدلی از مهم ترين مفاهیم درمان است بدون وجود آن درمان با مشکل مواجه می شود.
وظايف روانشناس
روانشناس با به كارگيري روش هاي آموزشي و روان درماني بيماري هاي رواني شامل اختلالات شخصيتي ، وسواس ، اضطراب ، خشونت ،پانيك ، پوبيا را درمان مي كند.
يك روانشناس علاوه بر درمان قادر به مشاوره هاي تحصيلي ، شغلي ، ازدواج ، كودك مي باشد.
روانشناس به تعليم و تربيت و آموزش شيوه هاي صحيح تفكر و رفتار مي پردازد.
1-راهنمایی
راهنمایی در عرصه روانشناسی سه ويژگي مهم دارد:
1) راهنمایی شغلي
2) راهنمایی كودك
3) راهنمایی آموزش.
در این روش معمولا مراجعه کننده پرسش هايي دارد که روانشناس به آنهاجواب می دهد و در موارد ضروري توصیه هایی میکند که از سوی مراجعه کننده پذیرفته می شود، لذا برای حل مشکلات اساسی و پیچیده روانشناختی روش مناسبی نمی باشد.
2-مشاوره
مشاوره یک فرآيند كمكي و تعاملي ياورانه است که از طریق رابطه ای بین دو نفركه مشاور و مراجع مي باشند انجام می گیرد.
در این رابطه، روانشناس با داشتن مهارت ها و آگاهي هاي علمی و حرفه ای تلاش مي كند مراجع را با روش هایی منطبق بر نیازمندی هایش یاری کند.
تا هر چه بیشتر درباره ی خود بیاموزد و بینشی را که به این طریق درباره ی خود کسب می کند در رابطه با هدفهای معین، واقع بینانه، ادراک شده به طور مؤثری مورد استفاده قرار دهد و در نتیجه فردی سعادتمند و عضوی سازنده براي جامعه باشد.
3-روان درمانی
مهمترين نوع مداخلات روانشناختی میباشد که در زمینه اختلالات و بیماریهای روانی بکار گرفته می شود.
روان درمانی فعالیتی هدفمند ، تخصصی و بسیار حساس است که نیازمند آموزش، هنر درمان، مهارت و تسلط خاص می باشد.
مانند روان درمانی وسواس یا افسردگی. نکته قابل ذکر این است که مداخلات روانشناختی و اثر بخشی آنها در یک جلسه امکان پذیرنيست و نیازمند تعداد جلسات متداول می باشد، حتی در بسیاری از موارد، جلسات پیگیری بعد ازپايان دوره نیز ضروري ولازم است.
لذا ديدگاه پزشکی به فعالیت روانشناسان بدين ترتيب است که پس از یک معاینه نسخه ای به صورت دستورات درمانی ارائه گردد و در يك يا دو جلسه پايان یابد مسلما دیدگاهی غیر علمی و غیرروانشناختی میباشد.
روانشناسي باليني چيست؟
رشته اي از روانشناسی است که به فهم، پیشبینی و بهبود نابهنجاري ها، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زيست شناختي، روانشناختی، اجتماعی و رفتاری کمک میکند و در بخش وسیعی از جمعیتهای در جستجوی درمان نقش دارد كاربردهاي چندگانه آن شامل:
ارزیابی و تشخیص،
مداخله و درمان،
مشاوره،
آموزش و نظارت بر کار رواندرمانگرها،
پژوهش و مدیریت.
عمده کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است .
اكثريت روانشناسان در اين رشته مشغول به كار هستند
. یعنی رشتهای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان معضلات رفتاري و عاطفي است.
مثلاً بیماری روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتارهايي كه منجر به جرم مي شود، اعتیادبه داروها، عقبماندگی ذهنی، جدال هاي زناشویی و خانوادگی، و سایر معضلات كم سازگاری.
روانشناسی بالینی میتواند در تيمارستان ، دادگاههای کودکان یا ارگان هاي نظارت بر تبهكاران ، درمانگاههای بهداشت روانی، نهادهای ویژه با روانپزشکی، رابطه تنگاتنگي داشته باشد.
این مقاله در مورد چگونگی لذت بردن چند برابر از یک سکس را توضیح می دهد.
در طول این دوره، آلت تناسلی به شدت حساس است.
برای تحریک بیشتر دردناک خواهد بود. تفاوت در ارگاسم و انزال مهم است.
داشتن ارگاسم چندگانه برای مردان به این معنی است .
که شما در طول یک جلسه نزدیکی چند ارگاسم داشته باشید.
انزال و ارگاسم در مردان دو تجربه فیزیولوژیکی و روانشناختی جداگانه هستند.
وقتی مردان یاد می گیرند این دو را جدا کنند، می توانند یاد بگیرند.
که چگونه برای هر انزال چندین ارگاسم داشته باشند.
نزدیک ترین چیز برای ارگاسم چندگانه این است که یاد بگیریم.
چگونه ارگاسم چندگانه بدون انزال را تجربه کنیم.
سکس گروهی رایگان یکی از عوامل مهم انتقال بیماری های مقاربتی است.
ارگاسم چندگانه
بجای آنکه درگیر بیماری ایدز و بیماری مقاربی ناشی از سکس گروهی رایگان شوید باید بدانید که ارگاسم چندگانه با همسر می تواند حس خوشایندتر و امن تری به شما دهد.
حدود هشتاد درصد از مردان می توانند این کار را با سه ماه تمرین انجام دهند.
اما شما نباید در مورد نتیجه نهایی بسیار نگران باشید.
سکس و ارگاسم نباید بر اساس میزان چاقی و تعداد دفعاتی که می توانید در یک جلسه انزال دهید، محاسبه شود.
شما قصد ندارید هر چیزی را به کسی در رابطه بگویید.سکس گروهی رایگان
مهم است که به شما بهترین احساس را بدهد به خودتان فشار نیاورید.
باور اشتباه این است که ارگاسم چندگانه باید توام با فشار بدنی و تلاش زیاد باشد.
ارگاسم چندگانه هنگامی رخ می دهد که یک فرد بیش از یک ارگاسم در یک جلسه سکس داشته باشد.
با توجه به دوره های استراحت یا در طول فعالیت جنسی مشابه، بیش از یک ارگاسم وجود دارد.
سپس، هنگامی که شما در یک جلسه سکس دارید، به خودتان فشار نیاورید.
اضطراب مخرب عملکرد جنسی
اضطراب بدترین مخرب در عملکرد جنسی است.
هرچه بیشتر ترس و اضطراب از یک ارگاسم داشته باشید، ارگاسم شما زودتر خواهد شد.
شما باید نفس خود را با تمرکز بر واکنش همسر خود به حرکات تان متمرکز کنید.
شما همچنین می توانید با عقب نشینی انزال خود بر ارگاسم خود غلبه کنید.
برای تقویت کنترل انزال ، تمرین های سکسی را انجام دهید.
این تمرکز بر عضله انزالی است که همان عضله ای است.
که شما برای نگه داشتن جریان ادرار استفاده می کنید.
دکتر کگل این تمرین را به عنوان تمارین برای انزال زود رس .
و قوی تر کردن عضلات جهت سکس مطلوب تر می داند .
این تمرین را در سه ست با بیست بار تکرار انجام دهید.
شما به زودی توانایی خود را برای کنترل این عضلات.
و تاخیر در ارگاسم خود را تا زمانی که خودتان بخواهید انجام می دهید.
دوره پس از ارگاسم
دوره پس از ارگاسم به طور متوسط حدود نیم ساعت است.
هنگامی که منتظر هستید، چند ترفند جدید را امتحان کنید.
همه چیز بستگی به انواع ترفندهایی است که شما به کار می برید.سکس گروهی رایگان
هرچند، اگر به طور گسترده استفاده شود، خسته کننده خواهد بود، حتی اگر بسیار خوب باشد.
به طور متوسط زنان بدون داشتن دوره استراحت و زمان نامحسوس می توانند چند ارگاسم داشته باشند.
اما بدون تحریک آنها به پایه ی تحریک می رسند. انقباض ها متوقف می شوند.
رحم منقبض می ود و کلیتوریس پایین تر از پوسته آن می رود.
ضربان قلب و تنفس کاهش می یابد و گردش خون به حالت طبیعی می رسد.
کلیتوریس نیز بسیار حساس به تحریک است.
اما سایر قسمت های بدن توجه خاصی به خود جلب می کنند.
سکس باید یک تجربه لذت بخش برای هر دو طرف باشد و پیوند زوج ها را تقویت کند.
یک سکس یک رابطه بسیار نزدیک و صمیمی بین دو نفر است .سکس گروهی رایگان
و نیاز به تجربه و رابطه بین شما و همسر شما دارد تا بتوانید از آن لذت ببرید.
با این حال، واقعیت این است که اکثر مردم واقعا از آن لذت نمی برند.
مطالعات و مطالعات نشان می دهد که اکثر زنان در روابط به ندرت ارگاسم دارند.
و این امکان وجود دارد که وقتی به ندرت به ارگاسم برسید.
احتمالا نمی دانید که چگونه ارگاسم خود را به حداکثر برسانید.
در زیر برخی از نکات ساده برای کمک به تقویت ارگاسم زنان.
و لذت بردن از سکس به همان اندازه که ممکن است ارائه می شود. ادامه مطلب
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2018/06/گروهی-رایگان.png694962مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-05-12 23:49:002019-08-18 16:50:11سکس گروهی رایگان – اگر به این موضوع فکر می کنید حتما بخوانید
رشته روان شناسی با یک سری از افسانه ها و تصورات اشتباه مواجه بوده است. این مورد به دلیل دانش و تجربه محدود افراد در حوزه علم روانشناسی می باشد.
برای اکثر افراد، اولین تجربه آنها (و معمولا تنها تجربه آنها) در حوزه روان شناسی در زمانی صورت می گیرد که آنها در یک دوره مقدماتی مربوط به الزامات آموزش عمومی دبیرستانی یا دانشگاهی شرکت می کنند.
به همین دلیل تصورات اشتباه زیادی در مورد روان شناسی وجود دارد.
تصورات اشتباه رایج در مورد روانشناسی
یک سری از تصورات اشتباه رایج در مورد روان شناسی عبارتند
از:
افسان 1: روان شناسی آسان است
این تصور اشتباه شاید اولین تصور اشتباه رفع شده برای دانشجویان زیادی باشد که در دوره های روان شناسی عمومی با سختی مباحث روان شناسی آشنا می شوند.
چرا برخی از افراد این تصور اشتباه را دارند که روان شناسی ساده و آسان است؟
یکی از دلایل این موضوع می تواند این موضوع باشد که اکثر افراد به دلیل داشتن تجربیات شخصی زیاد در مورد رفتار انسای، فرض می کنند که آنها به صورت طبیعی می توانند یک متخصص در مورد افراد باشند.
به طور مشخصی، هیچ شخصی این عقیده را ندارد که به دلیل اینکه شما به زبان انگلیسی صحبت می کنید، یک کلاس زبان انگلیسی می تواند آسان باشد.
همانطور که زبان انگلیسی می تواند برای صحبت کنندگان بومی سخت باشد، کلاس های روان شناسی هم می توانند سخت باشند.
به خصوص برای دانشجوانی که تجربیات کمتری در رابطه با افراد مختلف دارند یا پس زمینه محدودی در مورد موضوعات علمی و ریاضی دارند.
خوشبختانه، صرف اینکه روان شناسی چالش زا می باشد، به این معنا نیست که برای هر شخصی که به آن علاقمند است، غیرقابل دسترس می باشد.
در حالی که ممکن است فراز و فرود های زیادی در یادگیری وجود داشته باشد، شما می توانید با تلاش و اراده محکم در کلاس های روان شناسی موفق باشید.
افسانه 2: روانشناسی فقط یک حس عمومی و رایج می باشد
افراد بعد از شنیدن آخرین یافته های مربوط به تحقیقات
روانشناسی، تمایل دارند که پاسخ های “البته مشخص بود” را بدهند.
برخی مواقع افراد
بیان می کند که “البته این مورد مشخص بود! چرا افراد زمان خودشان را برای
تحقیق در مورد موارد مشخص و رایج تلف می کنند؟”
ولی مواردی که عرف و حس عام می باشند، ضرورتا در تمامی موارد صحیح نمی باشند.
در صورتی که یک کتاب در مورد بررسی های مشهور در تاریخ روان شناسی مطالعه کنید، به این نتیجه خواهید رسید که بیشتر این تحقیقات، ادراک های عمومی و مشترک موجود در زمان خودشان را رد کرده اند.
آیا شما به صورت بالقوه و فقط به دلیل اینکه دارای قدرت
هستید می توانید شوک های الکتریکی به سایر افراد وارد کنید؟
عرف می تواند شما
را مجبور کنید که به صورت قطعی، جواب نه بگویید، ولی روان شناس معروفی به اسم
استنلی میلگرام[1]،
در یک آزمایش فرمانبرداری نشان داد که اکثریت افراد، دقیقا همین کارها را انجام می
دهند.
چنین مواردی در رابطه با عرف وجود دارد – فقط به دلیل اینکه یک موردی
دوست داشتنی به نظر می رسد، هیچ لزومی
وجود ندارد که به معنای درست بودن آن باشد.
محققان می توانند برخی از این سوالات و پیش فرض ها را در مورد رفتار انسانی مطرح کنند و به صورت علمی آنها را بررسی کنند، و درست بودن یا دروغ بودن عقاید رایج ما در مورد خودمان را مشخص کنند.
آزمایش ها با استفاده از روش های علمی می توانند مسائل انسانی را به صورت هدفمند و منصفانه بررسی کنند.
افسانه 3: شما با درجه لیسانس به یک درمانگر تبدیل خواهید شد
به منظور تبدیل شدن به یک درمانگر تجربی، شما حداقل به درجه
کارشناسی ارشد در رشته هایی همانند روان شناسی، مشاوره، مددکاری اجتماعی یا
پرستاری روانپزشکی پیشرفته نیاز دارید.
با داشتن مدرک کارشناسی فرصت های شغلی زیادی در زمینه سلامت روان خواهید داشت، ولی این موقعیت ها به عنوان مشاغل غیرتخصصی در نظر گرفته می شوند.
شما نمی توانید فقط با داشتن درجه کارشناسی، یک درمانگاه شخصی برای خودتان داشته باشید.
نکته مهم دیگری که باید مد نظر قرار داد، عبارت از این است که عنوان تخصصی “روان شناس” یک عنوان تحت نظارت و کنترل می باشد.
به منظور اینکه به شما روان شناس گفته شود، شما باید درجه دکتری در روان شناسی داشته باشید، یک دوره انترنی تحت نظارت را پشت سر بگذارید و در آزمون های مجوز رسمی قبول شوید.
افسانه 4: روان شناسان صرفا با گوش دادن به صحبت های افراد، پول زیادی را به دست می آورند
به طور قطع برخی از روان شناسان پول زیادی را از کار خودشان به دست می آورند.
اکثر افراد فکر می کنند که روان شناسان در یک جای راحت می نشینند و فقط با نوت پد زرد سر و کار دارند، در حالی که درمانجوها حقیقت را نمی دانند و دچار سرگردانی هستند.
روش مرسوم گفت و گو درمانی فقط یکی از تکنیک هایی می باشد که درمانگران می توانند مورد استفاده قرار دهند، و قطعا یک روش الزامی نمی باشد.
در طول این دوره ها، درمانگران به صورت فعالی مشغول گوش دادن به صحبت های درمانجو ها، پرسیدن سوالات، ارائه راهنمایی ها، و کمک به درمانجو ها برای ایجاد راه حل هایی به منظور انجام وظایف روزمره هستند.
در واقع روان شناسان در حوزه وسیعی از تخصص ها کار می کنند و وظیفه کاملا سختی را انجام می دهند.
حقوق پرداختی به روان شناسان می تواند قابل توجه باشد.
برخی از متخصصان روان شناسی در زمینه سلامت روان فعالیت می کنند و بر روی کمک به افراد دارای ناراحتی های روان شناختی متمرکز می شوند، ولی سایر متخصصان در حوزه هایی همانند تجارت، آموزش، طرز حکومت و تحقیقات فعالیت می کنند.
پایین ترین حقوق پرداختی به روان شناسان از 20000 دلار تا 30000 دلار می باشد، در حالیکه بالاترین پرداخت های صورت گرفته به آنها ما بین 100000 دلار تا 250000 دلار می باشد.
عواملی از قبیل حوزه تخصصی، پیش زمینه آموزشی و تجربه در تعیین حقوق تاثیرگذار هستند.
افسانه 5: روانشناسی یک علم واقعی نمی باشد
یک افسانه دیگری که در مورد روان شناسی وجود دارد، عبارت از این است که روان شناسی یک علم واقعی نمی باشد.
در مرحله اول اجازه بدهید تا بررسی کنیم که چه چیزی علم می باشد و چه چیزی علم نمی باشد. برخی از ویژگی های کلیدی علم عبارتند از:
استفاده از روش های تجربی
متغیرهای قابل کنترل و تغییر توسط محققان
هدفمند بودن
اجازه دادن به آزمون فرضیه ها
قابل تکرار بودن نتایج
یافته ها به محققان اجازه بدهند که شرایط آینده را پیشبینی کنند
روان شناسی برای بررسی رفتار انسانی و حیوانی، از تمامی این روش ها استفاده می کند.
محققان برای انجام دادن تحقیق از روش علمی استفاده می کنند، که به معنای این است که متغیرها تحت کنترل می باشند و به صورت عملیاتی تعریف شده اند.
آزمایش ها می توانند فرضیه های مختلفی را بررسی کنند و برای مشخص شدن احتمال بدست آمدن این نتایج صرفا به دلیل شانس، از تحلیل های آماری استفاده کنند.
همچنین روان شناسان یافته های خودشان را به نحوی بیان می کنند که تکرار کردن آزمایش ها و روش ها در آینده برای سایر محققان امکان پذیر باشد.
روان شناسی در مقایسه با علوم گسترده ای که وجود دارند، می تواند یک علم نسبتا جدیدی باشد؛ ولی در هر صورت یک علم واقعی می باشد.
با این وجود، باید توجه داشت که روان شناسی علمی دارای برخی از محدودیت ها می باشد. رفتار انسان می تواند در طول زمان متغیر و متنوع باشد، بنابراین یک چیزی که در یک زمان و مکان خاص درست می باشد، ضرورتا نمی تواند در موقعیت ها، مجموعه ها، فرهنگ و یا جامعه های مختلف هم درست باشد.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/04/افسانه-رایج-و-تصورات-اشتباه-نسبت-به-روانشناسی.png694962مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-04-22 17:26:072019-07-30 15:13:36پنج افسانه رایج و تصورات اشتباه نسبت به روانشناسی
سلام.خواستم بابت وبسایت خوبتون ازتون تشکر کنم و امیدوارم باعث ایجاد انگیزه براتون بشه