چگونه با هر چهار گوش خود گوش دهید

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
 

وقتی ما به ارتباط می اندیشیم، به طور کلی آن را در دو طبقه رفتار کلامی و غیرکلامی تقسیم می کنیم. اما براساس مدل ارتباط”چهار گوش” ما از طریق چهار کانال مجزا صحبت می کنیم و گوش می دهیم. حال سؤال اینجاست،زمانی که شما از طریق یکی از این کانال ها مراوده می کنید مخاطب شما چه چیزی را می شنود؟ یک مطالعه جدید که در نوروساینس رفتاری به کار برده شده است بر بررسی عوامل تأثیرگذار بر نحوه ای که پیام شما دریافت می شود بر نقش انتقال دهنده ی عصبی هورمون اُکسی توسین متمرکز شد. اگرچه اساس آن نوروساینس است اما این مطالعه درکی از نحوه ای که شما مطمئن می شوید مخاطب شما واقعا به آنچه شما مایلید بشنوند گوش می دهند را فراهم می کند.میشل فادمیر و همکاران از دانشگاه مونیخ (2016) کار خود را بر اساس نظریه مدل چهار گوش بنیان نهادند که در آن پیشنهاد می دهد که هر پیام کلامی حاوی چهار بُعد مختلف از ارتباط است:

1-مضمون واقعی: اطلاعات محض، خاص و واقعی

2-خودآشکار سازی:اطلاعاتی در مورد خود که شما دوست دارید با شخص دیگری به اشتراک بگذارید

3-ارتباط:اصطلاحی که بیانگر احساسی است که شما در مورد شخص دیگری و در مورد رابطه خود با شخص دیگری دارید.

4-خواهش: در خواستی که شما از شخص دیگر می کنید

این مدل نشان می دهد که شما با دیگران چه چیزی را مخابره می کنید که به پیامی که شما امیدوارید توسط طرف مقابل دریافت شود بستگی دارد. اگر می خواهید موضوعات ارتباطی را مدنظر قرار دهید، آن شامل ابعادی است که شما بر آن تأکید دارید. شما به همسر خود اطلاعاتی در مورد آب و هوا نمی دهید هنگامی که قصد دارید به تضاد موجود در مورد اینکه آیا همانقدر که شما او را دوست دارید او نیز شما را دوست دارد یا خیر پایان دهید. اما، آنچه از جانب گیرنده پیام شما شنیده می شود دارای واضحیت زیادی نیست. همسر شما به طور بالقوه با هر چهار گوش گوش می دهد و تصمیم می گیرد که کدام بعد پیام شما حاکی از انتقال است. مثال آب و هوا شاید حدکرانی اندکی باشد اما آنچه ممکن است در حین تلاش کردن شمابرای حل کردنتعارض در مورد نحوه ی اداره دخل و خرج خانواده توسط خود و همسر شما رخ دهد را در نظر بگیرید. همسر شما ممکن است فکر کند که شما اطلاعات واقعی را ابراز می کنید(موجودی حساب بانکی خود) زمانی که در عوض شما امیدوارید که گفتگو به آزادی بیشتر و مراوده بهتری در کل در مورد هزینه های مالی شما منجر خواهد شد.

مثالی دیگر از مطالعه فاد میر و همکاران توصیف شده است که شامل ارتباطی است که در آن شما درصدد ارسال یک پیام با محتوای خواهش مانند اینکه ببینید آیا دوست شما از گربه شما در مدتدر دسترس نبودنشما به مدت چند روز مراقبت می کند، هستید. گیرنده پیام شما می تواند در مورد نادیده گرفتن خواهش و در عوض پنداشتن آنکه شما صرفاً در مورد میزان مراقبت از گربه خود صحبت می کنید تصمیم بگیرد. نویسندگان معتقدند کهپیام های دربردارندۀ تمایل مخابره خواهش برای فهماندن و درک شدن از سوی طرف مقابل به منظور تولید نتایج دلخواه مشکل تر می باشند. براساس استدلال آنها این بدان دلیل است که خواهش ها، تلاش های بیشتری را برای پردازش توسط گیرنده می طلبند:”اساس این احتمال برداشت از ارتباط است مانند تبادل اجتماعی یا حتی عمل مشارکت یک سویه از جانب گیرنده پیام”. پیامِ درخواست تلاش می کند تا تأثیر را خلق کند. گیرنده باید تصمیم گیرد که آیا می تواند به درک این تأثیر کمکی کند یا خیر. همچنین شما به عنوان یک گوینده می دانید که چنین پیامی ممکن است به آن نتیجه دلخواه منجر نشود پس شما ممکن است پیام ها را خیلی موفقیت آمیز مخابره نکنید.

محققان برای تعیین اینکه افراد هنگامی که حس همدلی آنها برانگیخته می شود در پیام های خواهش فعال و پذیراتر هستند یا خیر، کانال های به لحاظ اجتماعی مسئول در شرکت کنندگان را از طریق دادن دوزهایی تودماغی اُکسی توسین به آنهانیز اضافه و درگیر کردند. یکی از این اثرات اولیه هورمونی افزایش همدلی است. اگر همدلی آنها برانگیخته شود شرکت کنندگان می بایست بیشتر به اتخاذ پیام خواهش متمایل باشند.

برای آزمایش اثر اُکسی توسین در مقابل پلاسیبو بر تفسیر پیام خواهش از 43شرکت کنند مرد(با میانگین سنی 30سال) درخواست شد تا پرسشنامه ارتباط چهار گوشی را تکمیل کنند. این پرسشنامه شامل 16بخش بود که از شرکت کنندگان خواسته شد تا میزانی که آنها یکی از این چهار نوع پیام را از خود بروز می دهند رتبه بندی کنند. یک سناریو از شرکت کنندگان خواسته شد تا آنچه دوست آنها برای دعوای با دوست دختر خود گفته است را تجسم کنند. حال، شرکت کنندگان باید چهار تفسیری را که آنها گمان می کنند آن عبارت یا بیان مخابره کرده است را درجه بندی کنند(تفسیری که از آن گفته دارند را درجه بندی کنند). در این مثال، پیام باید حاوی مضمون واقعی(من باید با دوست دخترم بجنگم)، خودافشاگری(من نگران رابطه ام هستم)، اطلاعات ارتباطی(من فکر می کنم بتوانم با شما درمورد دوست دخترم صحبت کنم) یا خواهش(لطفاً به حرف هایم گوش دهید سپس من را راهنمایی کنید) باشد. در کل به شرکت کنندگانی که اُکسی توسین داده شد بعد خواهش را تابالاترین حد چهار تفسیر ممکن رتبه بندی کردند. این یافته ها با این باور نویسندگان که پیام های مخابره کننده خواهش، به احتمال بیشتری برای شکل گیری ارتباط اجتماعی صورت می پذیرند، سازگار است. گرچه، درست است که خواهش ها مستلزم تلاش بیشتری در جزئی از مخاطب برای نشان دادن تمایلشما به کمک می باشد، اما شما گیرنده پیام را به نشان دادن واکنش در یک حالت فردی تری تحریک می کنید.می توان گفتکه اُکسی توسین تأثیر گذار بوده است زیرا آن شرکت کنندگان را به شنیدن پیام به عنوان یک خواهش یا درخواست برای کمک و نه یک اظهار نظر واقعی تحریک کرده است.

ما نه تنها ما نمی توانیم همواره به دوستان و اعضای خانواده اُکسی توسین بدهیم تا آنها بتوانند بر خواهش های را اجرا کنند بلکه ما هنوز هم می توانیم از این مطالعه یاد بگیریم. با واضح نمودن آن که درخواست، درخواست است، شما می توانید کانال های متقابلی بین خود و افرادی که با شما تعامل می کنند بگشایید. برای مثال، اگر می خواهید همسرشماتلاش بیشتری در جهت متعادل کردن هزینه های مالی انجام دهد به جای گفتن آنکه شما چقدر وقت صرف کرده اید(اطلاعات) به همسرخود اجازه دهید بداند که شما دوست دارید او کمک کند. زمانی که به طور واضح تری ارتباط برقرار می کنید احتمال بیشتری را فراهم می سازید که گوش خواهش همسر شما در جهت آن کانال موردنظر متمایل شود.

به طور مشابه، زمانی که تلاش می کنیم تا به طور کامل آنچه دیگران به ما می گویند را درک کنیم، تلاش بیشتری صورت می گیرد و در اینکه آیا پیام خواهشی را که دریافت می کنیم به عنوان یکی از آن سه بعد دیگر تحریف شده است یا خیر، قضاوت می کنیم. داشتن تعاملات اجتماعی رضایت بخش تر بدان معناست که ما باید همه تلاش خود را برای مراوده کردن و شنیدن از طریق چهار گوش خود به کار گیریم.

چهار گوش خود گوش دهید

وقتی ما به ارتباط می اندیشیم، به طور کلی آن را در دو طبقه رفتار کلامی و غیرکلامی تقسیم می کنیم. اما براساس مدل ارتباط”چهار گوش” ما از طریق چهار کانال مجزا صحبت می کنیم و گوش می دهیم. حال سؤال اینجاست،زمانی که شما از طریق یکی از این کانال ها مراوده می کنید مخاطب شما چه چیزی را می شنود؟ یک مطالعه جدید که در نوروساینس رفتاری به کار برده شده است بر بررسی عوامل تأثیرگذار بر نحوه ای که پیام شما دریافت می شود بر نقش انتقال دهنده ی عصبی هورمون اُکسی توسین متمرکز شد. اگرچه اساس آن نوروساینس است اما این مطالعه درکی از نحوه ای که شما مطمئن می شوید مخاطب شما واقعا به آنچه شما مایلید بشنوند گوش می دهند را فراهم می کند.میشل فادمیر و همکاران از دانشگاه مونیخ (2016) کار خود را بر اساس نظریه مدل چهار گوش بنیان نهادند که در آن پیشنهاد می دهد که هر پیام کلامی حاوی چهار بُعد مختلف از ارتباط است:

1-مضمون واقعی: اطلاعات محض، خاص و واقعی

2-خودآشکار سازی:اطلاعاتی در مورد خود که شما دوست دارید با شخص دیگری به اشتراک بگذارید

3-ارتباط:اصطلاحی که بیانگر احساسی است که شما در مورد شخص دیگری و در مورد رابطه خود با شخص دیگری دارید.

4-خواهش: در خواستی که شما از شخص دیگر می کنید

این مدل نشان می دهد که شما با دیگران چه چیزی را مخابره می کنید که به پیامی که شما امیدوارید توسط طرف مقابل دریافت شود بستگی دارد. اگر می خواهید موضوعات ارتباطی را مدنظر قرار دهید، آن شامل ابعادی است که شما بر آن تأکید دارید. شما به همسر خود اطلاعاتی در مورد آب و هوا نمی دهید هنگامی که قصد دارید به تضاد موجود در مورد اینکه آیا همانقدر که شما او را دوست دارید او نیز شما را دوست دارد یا خیر پایان دهید. اما، آنچه از جانب گیرنده پیام شما شنیده می شود دارای واضحیت زیادی نیست. همسر شما به طور بالقوه با هر چهار گوش گوش می دهد و تصمیم می گیرد که کدام بعد پیام شما حاکی از انتقال است. مثال آب و هوا شاید حدکرانی اندکی باشد اما آنچه ممکن است در حین تلاش کردن شمابرای حل کردنتعارض در مورد نحوه ی اداره دخل و خرج خانواده توسط خود و همسر شما رخ دهد را در نظر بگیرید. همسر شما ممکن است فکر کند که شما اطلاعات واقعی را ابراز می کنید(موجودی حساب بانکی خود) زمانی که در عوض شما امیدوارید که گفتگو به آزادی بیشتر و مراوده بهتری در کل در مورد هزینه های مالی شما منجر خواهد شد.

مثالی دیگر از مطالعه فاد میر و همکاران توصیف شده است که شامل ارتباطی است که در آن شما درصدد ارسال یک پیام با محتوای خواهش مانند اینکه ببینید آیا دوست شما از گربه شما در مدتدر دسترس نبودنشما به مدت چند روز مراقبت می کند، هستید. گیرنده پیام شما می تواند در مورد نادیده گرفتن خواهش و در عوض پنداشتن آنکه شما صرفاً در مورد میزان مراقبت از گربه خود صحبت می کنید تصمیم بگیرد. نویسندگان معتقدند کهپیام های دربردارندۀ تمایل مخابره خواهش برای فهماندن و درک شدن از سوی طرف مقابل به منظور تولید نتایج دلخواه مشکل تر می باشند. براساس استدلال آنها این بدان دلیل است که خواهش ها، تلاش های بیشتری را برای پردازش توسط گیرنده می طلبند:”اساس این احتمال برداشت از ارتباط است مانند تبادل اجتماعی یا حتی عمل مشارکت یک سویه از جانب گیرنده پیام”. پیامِ درخواست تلاش می کند تا تأثیر را خلق کند. گیرنده باید تصمیم گیرد که آیا می تواند به درک این تأثیر کمکی کند یا خیر. همچنین شما به عنوان یک گوینده می دانید که چنین پیامی ممکن است به آن نتیجه دلخواه منجر نشود پس شما ممکن است پیام ها را خیلی موفقیت آمیز مخابره نکنید.

محققان برای تعیین اینکه افراد هنگامی که حس همدلی آنها برانگیخته می شود در پیام های خواهش فعال و پذیراتر هستند یا خیر، کانال های به لحاظ اجتماعی مسئول در شرکت کنندگان را از طریق دادن دوزهایی تودماغی اُکسی توسین به آنهانیز اضافه و درگیر کردند. یکی از این اثرات اولیه هورمونی افزایش همدلی است. اگر همدلی آنها برانگیخته شود شرکت کنندگان می بایست بیشتر به اتخاذ پیام خواهش متمایل باشند.

برای آزمایش اثر اُکسی توسین در مقابل پلاسیبو بر تفسیر پیام خواهش از 43شرکت کنند مرد(با میانگین سنی 30سال) درخواست شد تا پرسشنامه ارتباط چهار گوشی را تکمیل کنند. این پرسشنامه شامل 16بخش بود که از شرکت کنندگان خواسته شد تا میزانی که آنها یکی از این چهار نوع پیام را از خود بروز می دهند رتبه بندی کنند. یک سناریو از شرکت کنندگان خواسته شد تا آنچه دوست آنها برای دعوای با دوست دختر خود گفته است را تجسم کنند. حال، شرکت کنندگان باید چهار تفسیری را که آنها گمان می کنند آن عبارت یا بیان مخابره کرده است را درجه بندی کنند(تفسیری که از آن گفته دارند را درجه بندی کنند). در این مثال، پیام باید حاوی مضمون واقعی(من باید با دوست دخترم بجنگم)، خودافشاگری(من نگران رابطه ام هستم)، اطلاعات ارتباطی(من فکر می کنم بتوانم با شما درمورد دوست دخترم صحبت کنم) یا خواهش(لطفاً به حرف هایم گوش دهید سپس من را راهنمایی کنید) باشد. در کل به شرکت کنندگانی که اُکسی توسین داده شد بعد خواهش را تابالاترین حد چهار تفسیر ممکن رتبه بندی کردند. این یافته ها با این باور نویسندگان که پیام های مخابره کننده خواهش، به احتمال بیشتری برای شکل گیری ارتباط اجتماعی صورت می پذیرند، سازگار است. گرچه، درست است که خواهش ها مستلزم تلاش بیشتری در جزئی از مخاطب برای نشان دادن تمایلشما به کمک می باشد، اما شما گیرنده پیام را به نشان دادن واکنش در یک حالت فردی تری تحریک می کنید.می توان گفتکه اُکسی توسین تأثیر گذار بوده است زیرا آن شرکت کنندگان را به شنیدن پیام به عنوان یک خواهش یا درخواست برای کمک و نه یک اظهار نظر واقعی تحریک کرده است.

ما نه تنها ما نمی توانیم همواره به دوستان و اعضای خانواده اُکسی توسین بدهیم تا آنها بتوانند بر خواهش های را اجرا کنند بلکه ما هنوز هم می توانیم از این مطالعه یاد بگیریم. با واضح نمودن آن که درخواست، درخواست است، شما می توانید کانال های متقابلی بین خود و افرادی که با شما تعامل می کنند بگشایید. برای مثال، اگر می خواهید همسرشماتلاش بیشتری در جهت متعادل کردن هزینه های مالی انجام دهد به جای گفتن آنکه شما چقدر وقت صرف کرده اید(اطلاعات) به همسرخود اجازه دهید بداند که شما دوست دارید او کمک کند. زمانی که به طور واضح تری ارتباط برقرار می کنید احتمال بیشتری را فراهم می سازید که گوش خواهش همسر شما در جهت آن کانال موردنظر متمایل شود.

به طور مشابه، زمانی که تلاش می کنیم تا به طور کامل آنچه دیگران به ما می گویند را درک کنیم، تلاش بیشتری صورت می گیرد و در اینکه آیا پیام خواهشی را که دریافت می کنیم به عنوان یکی از آن سه بعد دیگر تحریف شده است یا خیر، قضاوت می کنیم. داشتن تعاملات اجتماعی رضایت بخش تر بدان معناست که ما باید همه تلاش خود را برای مراوده کردن و شنیدن از طریق چهار گوش خود به کار گیریم.

زندگی مجردی در برابر زندگی متأهلی: برتری ای وجود ندارد

آیا زندگی متأهلی شما را شادتر، سالم تر یک پار چه تر و متحدتر در بطن جامعه و غنی تر ازهمه جهات فیزیکی هیجانی و بین فردی می سازد؟ من تا به حال نزدیک به دو دهه مواردی را دیده ام که در این ادعا به شدت اغراق می کنند یا فقط شکوه از اشتباه به عمل آمده است.

بعلاوه، روش های مهمی وجود دارد که در آن افراد مجرد مادام العمر نسبت به افراد متأهل حال بهتری دارند. اما بعید می دانم که یک پاسخ ساده و متناسب حال همه در جواب این سؤال که مجرد ماندن بهتر است یا متأهلی وجود داشته باشد. با من در ادامه برای تبیین این سؤال همراه شوید.

آنچه تحقیقات واقعاً نشان می دهد

انواع مطالعات و تطبیق ها از این ادعا حمایت می کنند که متأهل ها برنده اند ولی از صافی اجتماع علمی عبور داده نمی شوند. آنها در مسائلی که در آن افراد متأهل ظاهراً بهتر از آنچه واقعا به نظر می رسندو مجردها بدتر از آن مورد سوگیری واقع می شود. از این ادعا که متأهل ها از لحاظ روانشناختی منفعت می برند نیز طرفداری مغرضانه می شود. بررسی های تطبیقی به لحاظ علمی تأیید نشدنی می باشند. بیشتر و حتی بزرگتر از آن فواید زیادی است که در این تحقیق ها به دست می آید. گاهی اوقات افراد مجرد نسبت به افراد متأهل زندگی بهتری دارند. در برخی مطالعات شامل مطالعه با مقیاس هایبزرگ و نمونه های ملی معرف نشان دادند که افراد مجرد سالم ترین افراد می باشند.

اگر شما نیز آنها را در طی زمان با ورود از دوره مجردی به متأهلی درنظر بگیرید می بینید که آنها همواره نسبت به دوران مجردی خود شادتر نیستند. افرادی که ازدواج می کنندبه طور متوسط پس از جدا شدن نیز در مقایسه با دوران مجردی کمتر شادند. ازدواج و تأهل یک جاده آرمانی برای افزایش طول عمر نیست. زندگی مجردی نسبت به زندگی متأهلی به دلایل گوناگون بهتر است؛ از آن نظر که به دریافت آن همه میزان توجه نیاز ندارند. برای مثال، آنها نسبت به متأهل ها بیشتر در قید حفظ رابطه خود با دوستان، محارم، همسایگان و همکاران می باشند. آنها کارهای داوطلبانه بیشتری از افراد متأهل و کمک به دیگران مانند مراقبت از والدین سالخورده به اشتراک می گذارند و استقلال، خودتعیین گری و رشد شخصیت بیشتری را نسبت به متأهل ها دارند.

رقابتی بین این دو وجو دندارد: یک طرف برنده و دیگری بازنده نیست

از زمانی که در ماه آگوست آدرسم را در انجمن روانشناسی آمریکا لحاظ کردم، نکاتی را با سر عنوان جشن به طور خلاصه شده برشمردم که چندجانبه بود. برخی در پاسخ ادعا کردند که افراد مجرد شادتر و ثروتمندترند و زندگی پربارتری دارند. پس از دهه ها مشاهده نکردن چنین چیزی؛ اما متأهل ها برنده آن عنوان شدند. من از این همه حساسیت و ظرافت طبع نوین احساس خشنودی می کنم. اگرچه اینجا مسئله ای وجود دارد حاکی از آنکه منظور منآنست که برگ برنده در دست مجردها است. بله، درست است که به طرق بسیار مهمی افراد مجرد زندگی بهتری نسبت به متأهل ها دارند و ما به دلایلی که در آن اطمینان زیادی داریم افراد متأهل زندگی بهتری دارند؛ خوب، اغلب آنها واقعاً در برابر بررسی های موشکفانه علمی دوام نمی آورند.به هر طریق، دلایل متعددی وجود دارد که شما را به شک می اندازد، صرف نظر از اینکه می گویید متأهل ها برنده اند یا مجردها.

1. همه یافته هایی که مطالعه می کنید حد وسط را نشان می دهند. آنها به شما در مورد کلیات موضوع اطلاعاتی می دهند اما همواره استثناهایی وجود دارد و پیامدها و اثرات این مقوله برای همه یکسان نیست.

2. زندگی متأهلی و مجردی با هم فرق دارد. مطالعه ای را فرض کنید که نشان می دهد افراد متأهل به طرق مختلفی بهتر هستند. به یاد داشته باشید که افراد متأهل محکوم به بهتر شدن هستند و این مسیر را با وجود سختی ها انتخاب کردند. اگر شما سربه سر مجردها به ویژه افراد مجرد مادام العمر می گذارید و زندگی مجردی را تشویق می کنید آنها ممکن است فوایدی که شما به عنوان یک فرد متأهل دارید را تجربه نکنند. بگذارید یکی از کارتون های موردعلاقه ام را تفسیر کنم: اگر من متأهل بودم زندگی طولانی تری داشتم؛ نه این طور نیست آن فقط طولانی تر به نظر می رسد.

3. آنچه احتمالا ًمی تواند درست باشد آن است برخی از افراد بهترین خاطرات و دوران زندگی خود را با ازدواج می سازند ذز حالی که برخی دیگر بهترین حیات خود را با زندگی مجردی مقتدرانه تر، معنادار و رضایت بخش تری زنده می کنند.

4. شاید حتی پیچیده تر از آن هم باشد. برای برخی از ما زندگی مجردی در دوران خاصی از زندگی شیرین است در حالی که در مزدوج شدن دورانی دیگر خوب است(مثلا من با زنان بیوه ای صحبت می کردم که ازدواج های خیلی خوبی داشتند و برای سال هایی که متأهل بودند افسوس نمی خورند اما اکنون آنهایی که مجردند زندگی مجردی را با دل و جان می پذیرند و حاضر به ازدواج مجدد نیز نمی باشند). چیزهای دیگری نیز حائز اهمیت است: ما اگر به دیگر دلایل تأثیر گذار در زندگی، فقیر و مسکین نباشیم شانس بهتری برای خلق بهترین های زندگی داریم. چه متأهلی چه مجردی یا چیزی مابین این دو برهمگان آشکار است و واقعیت دارد، اما من فکر می کنم آن به ویژه برای مجردها صدق می کند. برای مثال در آمریکا، افرادی که رسماً متأهل هستند احتمال بیشتری دارد که از نظر اقتصادی هم حمایت شوند. این مورد مورد نه تنها به دلایل واضح و پذیرفتنی رخ می دهد بلکه(1) در زندگی آنها نفردومی وجود دارد که شاید می تواند آنها را در رویداد از دست دادن شغل و بیکاری یا نزول درآمد یاری کنند و (2) وقتی زوجین با یکدیگر در جایی ساکن می شوند ولی مجردها نه؛ زوجین از صرفه جویی به مقیاس یا مقیاس عملکرد سود می برند؛ آنها اجاره بها یا رهن، امور تأسیسات و رفاهی و همه دیگر مخارج خانوار را بین خود تقسیم می کنند. افراد متأهل از موهبت بیش از هزار منفعت و حمایت های ائتلافی و بسیاری از دیگر مزایای مالی بهره مند می شوند.

ازدواج همچنین در جامعه معاصر آمریکا به زوجین تماماًرده حق امتیاز یا مالکیت های منحصر اکتساب نشده شامل حق امتیاز استفاده از امور فرهنگی، سیاسی، هیجانی، روانشناختی و اجتماعی را می دهد. به طرق بیشماری که ما گاهی اوقات حتی متوجه آن ها نمی شویم، زندگی افراد متأهل با ارزش و مورد تجلیل واقع می شود در حالی که زندگی مجردها با حاشیه و حتی مورد تمسخرانگاشته می شوند. این بدان معناست که افراد مجرد به سطح یکسانی از سلامت یا بهزیستی مانند متأهل ها می رسند آنها در مقابل احتمالات بسیاری را انجام می دهند. من فکر می کنم که نشان می دهد افراد مجرد سطح مؤثر و برانگیزاننده ای از انعطاف یا برجهندگی برخوردارند؛ ولومیزان تحسین برانگیزی از آنها به ندرت بازشناسی می شوند یا مورد قدرشناسی قرار می گیرند.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

طرح عملی مدیریت زمان 5 مرحله ای برای مادر بچه ها

نوشته شده توسط هیثر گیلمور

آیا جزو والدین کودکی نوپا هستید؟ آیا احساس در هم شکستگی می کنید؟ یا فقط دوست دارید که بدانید چطور از زمان، موثرتر استفاده کنید و زیاد حس پریشانی نکنید؟

این طرح عملی مدیریت زمان 5 مرحله ی را به کار ببندید تا اضطراب را کاهش دهید، خلاقیت خود را بیفزایید، و شادتر زندگی کنید و در طی این زمان شگفت انگیز و زیبا و پر هرج و مرجی که کودکتان رشد می یابد، زندگی ملایمِ پر آرامش تری داشته باشید.

طرح عملی مدیریت زمان 5 مرحله ای

1 . آشفتگی هایتان را فهرست بندی کنید

1. این فرآیند را با قرار دادن بیرون از فهرست هرچه دوست دارید انجام دهید شروع کنید . همینطور از کاغذ و قلم استفاده کنید یا فهرست خود را تایپ کنید. فقط هر چیزی که فکر کنید ممکن است نیاز باشد تا بروید و انجامش دهید را یادداشت کنید.

2 . با برنامه ریزی مبادرت به مدیریت زمان کنید

1. فهرست خودتان را دسته بندی کنید ( از قبیل چیزهایی که لازم است برای بچه ها انجام دهم، برای خانه انجام دهم، برای کارم انجامش دهم، یا برای خورد و خوراک و غیره)

2. زمانی را شناسایی کنید که بتوانید برای وظایف مشخص روتین خود آماده شوید (مثلا بخشی از یک روز روتین یا چیزی شبیه جمعه را با بکارگیریِ دوی سرعت خلاقیت، دست از وظایف روزمره بکشید.)

3 . اقدامات به عمل آمده راجع به نوزاد

1. بی درنگ شروع به شناساییِ خرده وظایف کنید.

4 . پیشرفت خود را تشخیص دهید

1. غالب اوقات، ما به وسیله چیزهایی که باید انجامشان دهیم آشفته می شویم، اما بایستی برای انجام آنچه متعهد به آنیم، به خودمان امتیاز بدهیم.

5 . تحصیل موفقیت

1. بدانید که اگر یکی دو روز را اینجا و آنجا از دست دادید یا از برنامه تان منحرف شدید اشکالی ندارد. بطور خیلی ساده برنامه را به خودتان یادآوری کنید و به یاد بیاورید که چرا سعی دارید در مدیریت وقت خود بهتر شوید (تا زندگی آرام تری را تجربه و برآورده کنید و اضطراب را کاهش دهید –یا هرآنچه مطابق استدلالتان می خواهید انجامش دهید).

2. پس مجددا وارد عمل شوید و با برنامه جلو بروید.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

ردیابی اعتماد به نفس در مغز

اعتماد به نفس یک ویژگی لازم و جالب برای موفقیت در شغل، ارتباطات و زندگی به شمار می رود. اما این مفهوم ذهنی و گاهی اوقات به طور مشخصی سوء تفسیر شده است. از خجالت دردناک تا گستاخی شدید، به راستی چه چیز تعیین می کند که ما چگونه در مورد خود فکر و احساس کنیم؟ در مطالعه ای جدید، نویسندگان گزارش دادند که آنها الگوهای فعال مغزی مرتبط با اعتماد به نفس را کشف کرده اند. بعلاوه، از آن مهم تر آنها ادامه مطلب

برای اولین بار مطالعات نشان داده است که گفتار درمانی سیم کشی مغز را تغییر می دهد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
مطالعه جدیدی در دانشگاه کینگ لندن و لندن جنوبی و موسسه NHSبرای اولین بار نشان داده است که درمان شناختی رفتاری (CBT) ارتباطات خاصی را در مغز افراد مبتلا به روان پریشی تقویت می کند، که این ارتباطات با کاهش بلند مدت علائم در ارتباط است و بعد از هشت سال بهبود حاصل می شود.

CBT – نوع خاصی از گفتار درمانی است که توسط آن طرز فکر و پاسخ افراد در مورد افکار و تجربیاتشان تغییر پیدا می کند.

برای افرادی که علائم روانی را تجربه می کنند، که می تواند اسکیزوفرنی یا سایر اختلالات روانی باشد، درمان بیمار با آموزش متفاوت فکر کردن در مورد تجربه های ناخوشایند، همراه می باشد. این تجربه ناخوشایند به عنوان مثال می تواند قضاوت دیگران درباره فرد باشد. CBT استراتژی هایی نیز برای کاهش احساس ناراحتی و بهبود خوشبختی ارائه می کند.

این یافته ها در مجله ترجمه روان پزشکی منتشر شده است که در ادامه پژوهش های قبلی محققان است که نشان می داد که افراد روان پریشی که باCBT درمان شده اند، ارتباطات تقویت شده بین مناطق کلیدی از مغز را که درگیر پردازش تهدید اجتماعی می باشند، نمایش می دهد.

نتایج جدید برای اولین بار نشان می دهد که این تغییرات در بهبود بلند مدت افراد در سال های بعد اثر می گذارند. در مطالعه اولیه، شرکت کنندگان تحت تصویربرداری fMRI قرار گرفتند که پاسخ مغز آن ها به تصاویری که در آن چهره های مختلف ابراز احساسات می کردند را قبل و بعد از شش ماه از اجرای CBT ارزیابی کند. شرکت کنندگان در حال حاضر دارو نیز مصرف می کردند و به گروهی دیگر نیز فقط دارو داده می شد.گروهی که فقط دارو دریافت می کردند، افزایش اتصالی را نشان ندادند. این موضوع به این نکته اشاره می کند که اثرات رخ داده در ارتباطات مغزی می تواند به CBT نسبت داده شود.

در مطالعه جدید، سلامتی 15 نفر از 22 نفر شرکت کننده ای که CBT را دریافت کرده بودند طبق سوابق پزشکی شان به مدت هشت سال ادامه پیدا کرده بود. آنها همچنین پرسشنامه ای در پایان این دوره به منظور ارزیابی سطح بهبود و خوشبختی خود فرستادند.

نتایج نشان می دهد که افزایش در اتصال بین چند ناحیه مغز – از همه مهم تر آمیگدال (مرکز تهدید مغز) و مغز پیشانی (که با تفکر و استدلال درگیر است) – با بهبود دراز مدت اختلالات روانی مرتبط است. این اولین بار است که نشان داده شده تغییرات ایجاد شده در مغز به وسیله CBT، با بهبود طولانی مدت در افراد مبتلا به اختلالات روانی، مرتبط است.

نویسنده اصلی این پژوهش دکتر لیام میسون از دانشگاه کینگ لندن، که یک روانشناس بالینی در بیمارستان Maudsley است که این پژوهش نیز در همین بیمارستان صورت گرفت، گفت:”این پژوهش این موضوع را که وجود فیزیکی مغز در اختلالات روانی تفاوت ایجاد می کند و اهمیت درمان روانی کم است را به چالش می کشد. متاسفانه، در تحقیقات قبلی نشان داده است که این “تعصب مغزی” می تواند پزشکان را به احتمال زیاد مجبور به توصیه دارو کند و از روش های روان درمانی استفاده نشود.این امر به ویژه در اختلالات روانی اهمیت دارد، که در آن تنها یک نفر از ده نفر از روش های روان درمانی بهره مند می شود.”

محققان اکنون امیدوار هستند نتایج در یک نمونه بزرگتر تایید شود، و تغییرات صورت گرفته در مغز را شناسایی کنند که افرادی که تجربه بهبود با CBT را دارند از کسانی که از این روش استفاده نکرده اند، تفکیک شوند. در نهایت، با اجازه دادن به محققان جهت درک این موضوع که چه چیزی تعیین کننده این است که روش های روان درمانی موثر است یا نه، نتایج می تواند به نتایج بهتر و شایسته تری برای درمان روان پریشی منجر شود.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

 

مسئله تعارض درونی و حل آن

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

در این مقاله مسئله اینکه چرا تعارض درونی مهم ترین مسئله شما به حساب می آید – به همراه سه مرحله برای حل کردن آن را به بحث گذاشته ایم.

افراد عصبی توسط تعارض درونی از درون بهم می ریزند…هر فرد عصبی، در جنگ با خودش است… ( کارن هورنای)

تعارض درونی یک واژه مبهم است که افراد در صورتی که دچار آن باشند، از آن رنج می برند.

با توجه به فقدان عمومی اطلاعات کاربردی در مورد تعارض درونی، بسیاری از افراد بدون درک مفهوم تعارض درونی، سعی در نشان دادن طیف وسیعی از علائم مربوط به آن می کنند.

دخالت دادن علائم در بررسی ها اغلب به دلیل وجود تعارض های درونی اصلی شکست می خورد. در واقع علت، بدون تغییر باقی مانده است.

آنچه در این نوشتار خواهید دید:

تعارض درونی به وضوح تعریف شده است.

مثال هایی از دنیای واقعی در مورد تعارض درونی ارائه شده است.

علائم خطرناک تعارض درونی نشان داده شده است.

دلایل اساسی برای درک تعارض درونی آورده شده است.

به طور اجمالی یک فرایند سه مرحله ای برای برطرف کردن این موضوع تشریح شده است.

تعارض درونی چیست؟

دو روح، در درون من وجود دارد، که هر کدام در پی تسلط بر دیگری است ~ یوهان ولفگانگ فون گوته

تعارض درونی در نتیجه دو انگیزه مخالف در درون یک فرد است. این انگیزه ها ممکن است مبنی بر اعتقادات متضاد و یا نیازهای متضاد فرد باشند.

در اینجا چند نمونه ساده آورده شده است که معمولا مشکلات قابل توجهی را برای فرد ایجاد نمی کنند، اما به درک تعارض درونی کمک می کنند:

نیاز های متضاد

تعارض: شما گرسنه هستند، اما زمان برای خوردن غذا ندارید، به دلیل این که در حال حاضر قرار ملاقات مهمی دارید. شما با نیازتان به خوردن غذا در مقابل نیاز به انجام کارتان در تضاد هستید.

علائم احتمالی این تضاد درونی: سرخوردگی، خشم، ناامیدی خفیف

درگیری: شما امشب برنامه ای برای گردش دارید، اما کودک تان تنها است و می گوید که واقعا می خواهد امشب با او وقت بگذرانید. در این مورد، نیازهای اجتماعی شما (همراهی، دوستی) در تضاد با نیاز های خانوادگی تان (نیاز به یک پدر و مادر / عضو مسئول خانواده) می باشد.

علائم احتمالی: سرخوردگی، سردرگمی، خشم، احساس گناه، حسادت ( به کسانی که مسئولیت پرورش کودک را ندارند)

تعارض : شما باید یک قبض را در اداره محلی پرداخت کنید، اما اداره در بخش خطرناکی از شهر واقع است. شما با رفتن به آن جا احساس امنیت نمی کنید. نیاز فیزیکی شما (برای آب، گرما یا برق مصرفی ) با نیاز برای امنیت شخصی تان در تضاد است.

علائم احتمالی این تضاد درونی: ترس، سردرگمی، تردید، ناامیدی، درماندگی

نیازهای متضادی که در این مثال ها ذکر شد، مسائل دشواری نیستند. شما می توانید آن ها را به سادگی حل و فصل کنید. وقتی به سمت جایی که برای ملاقات باید آن جا بروید در حال حرکت هستید، می توانید یک غذای آماده بخرید و در حین راه رفتن آن را بخورید. برای کودک خود می توانید توضیح دهید که به زودی به خانه می آیید و با اوبازی می کنید، و یا حتی می توانید برنامه تفریح خود را لغوکنید. می توانید از یکی از دوستانتان بخواهید برای رفتن به آن اداره جهت پرداخت قبض، شما را همراهی کند.

بسیاری از ما سعی می کنیم که تعارض درونی را توسط راهی که با آن بشود هر دو نیاز را برطرف کنیم، حل کنیم. در برخی از اوقات این کار به دلیل این که نیاز ها آگاهانه و درک شده هستند، امکان پذیر است. ولی وقتی نیاز ها نا آگاهانه باشند و ما آن ها را به درستی نتوانیم تشخیص دهیم، مشکلات اصلی نمایان می شوند. در ادامه این موضوع را بررسی می کنیم.

بیایید نگاهی به این که چگونه تعارض درونی از اعتقادات مخالف نشات می گیرد، بیندازیم.

در اینجا چند مثال از این که چگونه باورهای شخصی ممکن است با یکدیگر در تضاد باشند، آورده شده است.

باور های متضاد

اعتقاد 1: شما باور دارید که باید برای پیشرفت در شغل خود قاطعانه تر و صریح تر عمل کنید.

اعتقاد 2: شما باور دارید که تمسخر و یا اخراج خواهید شد و یا اگر تلاش برای اثبات خود کنید، کسی شما را جدی نخواهد گرفت.

علائم احتمالی : ترس، تردید، بیزاری از خود، انفعالی شدن، رفتارمنفعل – تهاجمی، خشم، نا امیدی، احساس بیهودگی، بی تفاوتی و یا پوچی درونی

اعتقاد 1: باور دارید که دیگران باید در خانه به شما بیشتر کمک کنند.

اعتقاد2 : باور دارید که تمام مسئولیت با خودتان است و نباید از دیگران گله کنید.

علائم احتمالی : خشم، ناامیدی، احساس قربانی بودن، درماندگی، بیهودگی

اعتقاد 1: باور دارید که برای داشتن انرژی بیشتر و جلوگیری از پیامدهای بهداشتی وخیم در آینده، باید غذای سالم بخورید و به طور مداوم ورزش کنید.

اعتقاد 2: باور دارید که برای اجرای یک برنامه سالم در زندگی، بیش از حد ضعیف و بی انضباط و یا نا شایسته هستید.

علائم احتمالی: دوره های یویو وار رژیم غذایی و یا عمل نکردن به رژیم غذایی، انتقاد از خود، تعویق، سرخوردگی، ناامیدی

چرا تعارض درونی می تواند مهمترین مسئله شما باشد؟

در این جا سه دلیل آورده شده است که نشان می دهد چرا تعارض درونی می تواند مسئله ای کلیدی برای تمامی ما باشد:

1. تعارض درونی تا حد زیادی اجتناب ناپذیر است. با توجه به نیازها، باورها و ماهیت زندگی به طور کلی، جلوگیری از هر گونه تجربه تعارض می تواند غیر ممکن باشد. شما نمی توانید زمانی که یک نیاز با نیاز دیگر در تضاد است، تعارض را کنترل کنید. این موضوع چنان رایج است که اکثر مردم حتی نمی توانند نیازهای متضاد را تشخیص دهند.

2. ذهن، ماشین ساخت باورها است. تجارب مثبت و منفی که در زندگی وجود دارد (به خصوص در کودکان)، همراه با این واقعیت است که باور های مثبت و منفی بدون هیچ گونه تلاش هوشیارانه و یا آگاهی شکل می گیرند.

3. مهم ترین دلیلی که تعارض درونی را مسئله کلیدی شما قرار می دهد، اثر جسمی و روانی تعارض درونی مزمن و یا استرس می باشد. همه ما می توانیم سال های سال با تعارض درونی حل نشده زندگی کنیم. علائم رایج این تعارض های حل نشده می تواند پریشانی مزمن، افسردگی، اضطراب، وحشت، بی خوابی، و بسیاری از شرایط مربوط به استرس باشد.

از آن بد تر، ممکن است که ما نتوانیم به طور آگاهانه ماهیت تعارض درونی را درک کنیم و بنابراین در برابر آن از انجام هر کاری ناتوان می شویم. به همین دلیل بسیار مهم است که این موضوع درک شود و روش های حل کردن آن مورد توجه قرار بگیرد.

چالش برانگیز ترین جنبه حل تعارض درونی

تعارض های یک فرد، نشان دهنده آن چه که او«واقعا هست» می باشد.(اریک اریکسون)

به طور معمول، ما از یک جنبه تعارض آگاهی هوشیارانه داریم ولی کل اثرات و علائمی که داشتن یک تعارض برای ما خواهد داشت را تجربه می کنیم.

چگونه این امر امکان پذیر است؟

تحقیقات نشان می دهد بسیاری از تصمیم های ما ناخودآگاه است. هر فرد در طول روز بیش از 10000 تصمیم می گیرد. این تصمیمات چند لحظه پس از آن که گرفته می شوند، به طور هوشیارانه به آگاهی فرد می رسند. با توجه به تحقیقات، فرآیندهای عمیق تر تصمیم گیری شامل عوامل ناخودآگاه (نیازها و باورها) هستند.

جان دیلن هاینز، یکی از عصب شناسان موسسه مکس پلانک ( که مطالعات انسان شناسی و علوم مغز در آن جا انجام می شود-واقع درلایپزیک آلمان)، می گوید:” ما فکر می کنیم که تصمیم گیری های ما آگاهانه هستند، اما [این] اطلاعات نشان می دهد که آگاهی، قسمت کوچکی از این فرایند را تشکیل می دهد.”

برخی می گویند که این موضوع اختیاری است. چه اختیاری باشد و چه نباشد، در درمان تعارض درونی اهمیت دارد.

زمانی که یک تعارض درونی که آن را درک نمی کنید، انتخاب های شما را تعیین می کند، می تواند باعث این شود که تمام عمر به خود آسیب بزنید. برای مثال:

می دانم که باید وزنم را کاهش دهم، اما به دلایلی، هرگز نمی توانم به یک رژیم غذایی پایبند شوم. خیلی نا امید کننده است!

دلیل این که شخص نمی تواند به یک رژیم غذایی پایبند باشد، می تواند با نیازهای شناخته نشده و متضاد و یا باور های شخصی در ارتباط باشد.

می خواهم که کسب و کار خودم را راه اندازی کنم، اما دائما آن را به تاخیر می اندازم. افتضاح است!

این به تعویق انداختن، احتمالا توسط نیازهای ناخودآگاه و یا باورهای محدود کننده حاصل می شود.

من واقعا نیاز دارم که رابطه عاطفی ام را پایان دهم. این رابطه خیلی ناسالم است. هر دفعه که سعی به انجام این کار می کنم، حالت منفعلانه به من دست می دهد. خیلی گیج شده ام.

باز هم، مشکل فرد در داشتن انتخابی سالم برای پایان دادن به رابطه، مطمئنا با نیازها وباور هایی که خارج از آگاهی هستند، در ارتباط است.

شما یک جنبه از آنچه که می خواهید، نیاز دارید و یا باور دارید را می دانید ولی علائم هر دو جنبه از تعارض درونی را تجربه خواهید کرد. نیاز ها و باور های غیر آگاهانه شما هنوز بر تصمیم شما اثر می گذارند، حتی اگر به طور آگاهانه چرایی و چگونگی آن را درک نکنید.

نوعی استرس و یا نا امیدی نتیجه اجتناب ناپذیر این مسئله است. قطعه تکمیل نشده ای در این پازل وجود دارد، که بدون آن نمی توانید مسئله را حل کنید و یا از تکرار الگوهایی مشابه آن در آینده جلوگیری کنید.

سه گام برای حل کردن تعارض درونی

حل شدن تعارض درونی معمولا با پیمودن چند گام صورت می پذیرد.در ادامه، مروری کلی بر این گام ها آورده شده است که بر اساس تجربه من در درمان افراد می باشد.

1. آگاهی کامل از تعارض درونی

آگاهی هوشیارانه از هر دو جنبه تعارض درونی چالش انگیز ترین قسمت درمان می باشد، و اغلب نیاز به کمک یک درمانگر و یا مربی دارد که بتواند به شما در کشف انگیزه های ناخودآگاه تان کمک کند.

دشواری در این است که: پذیرش قسمتی از تعارض درونی که در ضمیر ناخودآگاه شما وجود دارد ( سرکوب شده)، معمولا مشکل است. این قسمت پنهان اغلب در ارتباط با خاطره های ناخوشایند شما است. شما احتمالا از این که به ” آنجا بروید”، اجتناب می کنید.

اما این موضوع به طور خود به خودی و بدون افزایش سطح خود آگاهی حل نمی شود، اگرچه ممکن است رنج آور باشد.

هنگامی که شما به طور کامل از تعارض درونی تان آگاه باشید، می توانید هوشیارانه خود را بفهمید و جملاتی مانند جملات زیر را بگویید:

من می خواهم که خوشحال باشم و زندگی طولانی و راضی کننده ای داشته باشم . اما بخشی از وجود من موجب می شود که ناراحت بمانم. دلیل آن این است که باورهای من باعث می شود که احساس بدی در مورد خودم داشته باشم.

من می خواهم که نیازهای خود را بشناسم و به آن ها توجه کنم. اما بخشی از وجود من باور دارد که تنها هدف من شاد کردن دیگران است و توجه به نیازهای خودم خودخواهانه است.

من نیاز دارم که انگیزه خود را تقویت کنم و کار خود را به نحو احسن انجام دهم. من خواستار یک مسیر شغلی موفقیت آمیز هستم و ایمن که بتوانم درآمد بیشتری بدهست آورم. اما این باور را هم دارم که اگر موفق باشم، نمی توانم فشارهای کاری را تحمل کنم و به من باید به همه بگویم که درمورد ریسک کسب وکار جدیدم به اندازه کافی می دانم و خودم را ترفیع دهم که بتوانم سبک زندگی که خواهان آن هستم را به وجود بیاورم. اما این باور را هم دارم که وقتی مردم از کار من با خبر شوند، من را مسخره می کنند و به من می گویند که این کار را انجام ندهم یا از من دوری می کنند. وقتی شما به طور کامل از جنبه ناخودآگاه تعارض آگاه می شوید، می توانید برای حل آن اقدام کنید. تا زمانی که همه ی موارد ناخودآگاهانه درک نکنیم، حل کردن تعارض امکان پذیر نمی شود.

2- در مورد هر دو جنبه تعارض فکر کنید: حالا می توانید کمتر نگران باشید. تعارض های درونی قابل حل هستند.

الان، زمان آن است تا آرام بگیرید. تضاد های درونی قابل حل هستند. شما تضاد های درونی را نمی توانید از طریق هجوم بر آن ها و یا با تلاش برای از بین بردن آن بخشی از خودتان که با آن راحت نیستید، حل کنید . ولی اکثر ما سعی می کنیم که این کار را انجام دهیم.

بنابراین این روند را متوقف کنید. شما باید با درک هر دو جنبه ی تعارض، به آن ها توجه کنید. در این زمان یک رویکرد منطقی برای مواجه شدن با تعارض به ما کمک می کند.

با فراموش کردن مشکل، چیزی درست نمی شود. فقط به مقدار کمی از تعارض آگاه باشید و با هوشیاری به هر دو جنبه آن فکر کنید. با این کار احساس می کنید که مشکلی در عقاید و نیاز های تان وجود دارد. در این حال کمک گرفتن از یک مشاور ارزش زیادی دارد. این سخت است که ببینیم ما به چه چیزی باور داریم. گاهی اوقات حتی سخت تر هم می شود چون بطور باور ما ممکن است به طور کامل به بخش منفی یا دردناک یک تعارض مرتبط باشد. ممکن است باز خورد بیرونی و حضور مشاور با تجربه ضروری باشد.

اگر جنبه های تعارض درونی را به طور کامل در ذهن خود درک کرده اید ( که به خودی خود یک دستاورد بزرگ است ) و واقعا می خواهید با آگاهی کامل و بدون عیب جویی در مورد آن فکر کنید، آن وقت فرآیندی شگفت انگیز جهت بهبود در شما اتفاق می افتد.

تحقیقات نشان می دهد زمانی که آگاهانه به چیزهایی که بالقوه استرس زا هستند فکر می کنید، می توانید بدون عکس العمل استرس زا به آن ها رسیدگی کنید. این پدیده حتی در شرایط حاد فیزیکی مانند حبس اکسیژن نیز ثابت شده است.

تحت این شرایط، ذهن هوشیار شما منابع تعارض را مهار کرده و بطور طبیعی شروع به پیدا کردن راه حل می کند و ایده های جدیدی ظاهر می شوند.

3- تلاش برای یکی کردن تعارضات درونی و تطبیق درونی

منبع: مقالات کانون مشاوران ایران

راهنمای جامع بی خوابی: معالجات و درمان ها 3

درمان ها و معالجات بی‌خوابی: خواب آور ها و قرص های خواب

وقتی شما شب در تختخواب غلت می زنید و خوابتان نمی برد می تواند موجب رفتن شما به سمت قرص های خواب آور برای آرامش و خوابیدن شود. اما، هیچ گونه قرص خوابی دلیل اصلی بیخوابی شما را درمان نخواهد کرد و حتی برخی ممکن است سرانجام موجب  بدتر شدن مشکل شوند.

مکمل های غذایی برای بی‌خوابی

مکمل هایی گیاهی وجود دارند که در بازار به خاطر اثرات برانگیزاننده خوابشان عرضه می شود. برخی از درمان ها مانند بادرنجبویه و چای بابونه در کل بی خطر می باشند در حالی که برخی دیگر دارای اثراتی جانبی بوده و با دیگر داروها و ویتامین هایی که مصرف می کنید تداخل می یابند. برای دو مکمل  بیخوابی که امن و مؤثر می باشند می تواند ملاتونین و والرین را نام برد.

  • ملاتونین. یک هورمون طبیعی است که بدنتان در شب تولید می کند. مکمل های ملاتونین ممکن است برای کاربرد کوتاه مدت به ویژه در کاهش خستگی مفرط اثربخش باشند. اما اثرات جانبی بالقوه ای همچون خواب آلودگی در روز بعد را در بر دارند.
  • والرین. یک گیاه با اثرات مسکن خفیف می باشد که ممکن است برای خواب بهتر شما مفید واقع شود. اما، طبیعت مکمل های والرینی بسیار متفاوت است.

خواب آورهای بدون نسخه فروش (OTC)

عنصر سازنده قرص های خواب آور اثر ضدهیستامینی طوری است که به طور کلی برای آلرژی ها، زکام و علائم سرماخوردگی تجویز می شوند. در کل متخصصان خواب عدم مصرف آنها را به دلیل اثرات جانبی، تردید در اثربخشی  و فقدان اطلاعات در مورد بی خطر بودن آنها با گذشت زمان توصیه نمی کنند.

تجویز قرص های خواب برای بی خوابی

تجویز داروهای خواب ممکن است آرامش موقت را موجب شود اما می تواند اثرات جانبی مخربی داشته باشد و سرانجام بیخوابی را بدتر کنند. بهتر است از دارو فقط به عنوان آخرین گزینه و راه چاره و از این رو فقط بسیار محدود و براساس نیاز استفاده کنید. شواهد نشان می دهند که تغییرات سبک زندگی و رفتاری بیشترین و بادوام ترین تأثیرات خوشایند را در پی دارند زمانی که برای رفع بیخوابی در نظر گرفته می شوند.

چه زمانی به دنبال یک درمان تخصصی برای خواب بروید؟

اگر شما از بیخوابی خشته شده اید با وجود استرتژی های خودیاری بالا باز هم در خوابیدن براساس میزان نیازتان مشکل دارید؛ یک پزشک یا متخصص اختلال خواب ممکن است بتواند به شما کمک کند. به دنبال راه چاره ی حرفه ای برای بیخوابی باشید اگر:

  • بی خوابی شما در مقابل راهبردهای خودیاری بی نتیجه بوده است.
  • بیخوابی شما ناشی از مشکلات عمده در خانه، کار یا تحصیل است.
  • علائم وحشتناکی مانند درد قفسه سینه یا کم نفس کشیدن را تجربه می کنید.
  • بیخوابی شما تقریباً هر شب رخ می دهد و رو به وخامت دارد.

با خودتان دفترچه یادداشت ثبت خواب همراه داشته باشید. پزشک شما ممکن است بتواند بیماری یا اختلال خوابتان که موجب بیخوابی شما می شود را تشخیص دهد یا شما را به یک متخصص خواب و یا یک درمانگر شناختی رفتاری ارجاع دهد.

درمان شناختی رفتاری (CBT) برای بیخوابی

هدف درمان شناختی رفتاری شکستن چرخه مداوم بی‌خوابی است. خواب بی کیفیت تمایل به ایجاد استرس و تفکرات مضطربی در مورد نتوانستن خوابیدن است. این توالی منجر به استرس و تنش می شود که می تواند در نهایت عادات بد خواب مانند استفاده از قرص های خواب را به وجود آورد. این کار باعث بدترشدن بیخوابی و امثال آن می شود.

چرخه معیوب بیخوابی

درمان شناختی رفتاری علاوه بر بهبود عادات خواب، هدفش تغییر تفکرات و احساساتی در مورد خواب است که ممکن است منجر به استرس و عواملی در ارتباط با بیخوابی شما می‌شود. یک درمانگر ممکن است همچنین درمان منع خواب را توصیه کند نظر به اینکه اساساً زمان خوابتان کوتاهتر شود. این ایده از لحاظ محدودکردن زمانی است که شما در تختخواب می گذرانید برای تعداد ساعاتی است که واقعاً جسم و روحتان می خوابد؛ مثلا بگویید از ساعت 1 شب تا 6 صبح، زمان کمتری را بیدار بوده اید و بیشتر خوابیده اید. همانطور که درجه اثربخشی خواب شما افزایش می یابد به تدریج زودتر به تختخواب رفتن و بیدارشدن تا زمانی که به آن برنامه خوابی مطلوب برسید را شروع خواهید کرد.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

راهنمای جامع بی خوابی: معالجات و درمان ها 2

در مقاله قبلی این سایت در مورد درمان بی خوابی از راه تغییر عادات و مدیریت استرس اشاره کردیم. در این مقاله در مورد تغییر افکار ناکارآمد و کار روی آرمیدگی بدن صحبت خواهیم کرد.

به چالش کشیدن نگرش های منفی در مورد خواب و مشکل بیخوابی تان که با گذشت زمان ایجاد شده است کار مفیدی می باشد.

به چالش کشاندن تفکرات ناکارآمد که منجر به بی خوابی می شوند:

  • انتظارات غیرواقعی. من باید بتوانم هرشب مانند یک شخص نرمال خوب بخوابم

پاسخ متقابل: شمار زیادی از افراد گاه‌گاهی با خوابیدن  مشکل دارند. من می توانم با کمی تمرین بخوابم.

  • اغراق کردن. امشب شب مجزایی متفاوت از دیگر شب های نکبت بار از بی‌خوابی است.

پاسخ متقابل: هیچ یک از شب ها مانند هم نیست. بعضی شب ها بهتر از شب های دیگر می خوابم.

  • تفکر فاجعه آمیز . اگر خوب نخوابم من در سخنرانی ام کم میاورم و شغلم به خطر می افتد.

پاسخ متقابل: من سخنرانی ام را به خوبی تمام می کنم حتی اگر خسته باشم. من می توانم امشب را راحت و آرام باشم حتی اگر خوابم نگیرد.

  • نومیدی. من هرگز شاید نتوانم خوب بخوابم. آن غیرقابل کنترل است.

پاسخ متقابل: بیخوابی می تواند درمان شود. اگر اگر بتوانم نگرانی را تا حد زیادی متوقف کنم و بر راه حل های مثبت تمرکز کنم. من می توانم از پس آن بربیایم.

  • گفتن از شانس. اگر امشب اقبال من را یاری کند حداقل یک ساعتی می خوابم. من بهش اعتقاد دارم.

پاسخ متقابل: من نمی دانم امشب چه اتفاقی می افتد. ممکن است اگر مطابق با استراتژی هایی که یاد گرفته ام عمل کنم سریع به خواب بروم.

درمان و معالجات بیخوابی: استرس و نگرانی های روزانه را مدیریت کنید.

نگرانی، استرس و خشم مانده از روزتان موجب می شود شما شب سخت تر خوابتان بگیرد.

  • از راهبردهای مدیریت استرس استفاده کنید. اگر استرس اداره کار، خانواده و تحصیل موجب بیدار ماندن شما در شب می شود، نحوه کنترل استرس به روش هایی پربازده را یاد بگیرید و خونسردی خود را حفظ کنید، داشتن دید مثبت می تواند در خواب بهتر شبانه به شما کمک کند.
  • نگرانی هایتان را در طی روز، با یک دوست یا معشوق در میان بگذارید. صحبت کردن در مورد نگرانی ها در مقابل کسی که به شما اهمیت می دهد روشی خوبی برای کاهش استرس است و زمان خواب دست از تکرار نگرانی هایتان بردارید. شخص نیازی به توانایی اصلاح مسائلش ندارد بلکه درست نیازمند یک شنونده ملتفت و بی طرف است.

مطالب مرتبط: راهنمای جامع بی خوابی ۱: علائم و علل بی خوابی

تحت کنترل در آوردن واکنش های آرمیدگی بدن

اگر شما اکثر اوقات احساس اضطراب می کنید و با پایان یافتن روز نمی توانید از استرس رهایی یابید، بهتر است از تکنیک های آرمیدگی همچون مراقبه، یوگا و نفس عمیق کشیدن بهره مند شوید. نه تنها این تکنیک ها برای آرام سازی روان شما مفید هستند و از تنش بدنتان می کاهید بلکه آنها به شما در سریع تر رفتن به خواب و از سرگیری سریع تر خواب پس از بیدار شدن در میانه شب کمک می کنند. بعضی از اپلیکشن های گوشی های هوشمند می توانند شما را از طریق ارائه روش های آرمیدگی مختلفی راهنمایی کنند یا اینکه می توانید از تکنیک های زیر پیروی کنید:

  • تنفس شکمی. نفس کشیدن عمیق و کامل نه تنها قفسه سینه، بلکه شکم، کمر و ستون فقرات و قفسه سینه را در برمی گیرد که می تواند برای آرمیدگی عضلانی مفید باشد. چشمانتان را ببندید و نفس عمیق بکشید، نفس کشیدن های آرام و عمیق موجب می شوند هر نفس حتی عمیق تر از آخرین نفس باشد. با بینی تان نفس بکشید و از طریق دهان آن را بیرون بدهید.
  • آرام سازی عضلانی پیشرونده. خودتان را شل و رها کنید. از پاها شروع کنید، عضلاتتان را هر چه قدر فشرده تر می توانید سفت کنید. حدود 10 ثانیه به همان حال بمانید و سپس آنها را شل کنید. به این کار در هر یک از دسته های عضلاتی در بدنتان ادامه دهید؛ خودتان را به طریقی از نوک پاها تا بالای سر در شرایط سخت قرار دهید.
  • مراقبه ذهن آگاهانه. آرام بنشینید و بر نفس کشدن طبیعی تان تمرکز کنید طوری که بدنتان همان لحظه آرامش احساس کند. به تفکرات و هیجان های خود اجازه ورود و خروج بدهید بدون هیچ برداشتی همیشه سعی کنید به حالت تمرکز بر نفس و بدنتان برگردید. این فعالیت نیاز به تمرین های منظمی برای یادگیری این تکنیک ها و تحت کنترل درآوردن نیروی مهار کننده استرس شما دارد. اگر شما در میانه شب از خواب می پرید می توانید آنها را به عنوان بخشی از کارهای روتین روزانه خود زمانی که شما دراز می کشید تا بخوابید انجام دهید.

این تکنیک ها نیاز به یادگیری تمرینات منظم و تحت کنترل در آوردن نیروی تسکین بخش استرس است. اما فواید آن می توانند باور نکردنی باشند. شما می توانید آنها را به عنوان بخشی از جریانات عادی موقع خوابتان انجام دهید وقتی که شما دراز می کشید و آماده خوابیدن می شوید و اگر شما اواسط شب از خواب بیدار می شوید.

درمان ها و معالجات بی خوابی: اگر بیدار می شوید دوباره خوابتان را از سرگیرید

در حالی که بیدارشدن جزئی طی شب، امری عادی است، اما اگر شما در این مواقع به سختی می توانید دوباره بخوابید نکات زیر ممکن است برایتان مفید واقع شوند.

  • افکار مزاحم را از سرتان بیرون کنید. کلید از سرگیری خواب آن است که پیوسته به بدنتان برای خوابیدن علامت دهید. سخت است اما میسر؛ سعی نکنید میزان استرس ناشی از ناتوانی برای دوباره خوابیدن زیاد شود زیرا این استرس فقط بدنتان را به بیدار ماندن ترغیب می کند. یک روش خوب برای آرامش ذهن، تمرکز بر احساسات و سنسورهای بدنی، یا تمرین عمل نفس کشیدن دم و بازدم است. بنابراین نفس بکشید، نفس را به آرامی بیرون دهید، ضمن آنکه واژه (آه) را می‌گویید یا در ذهنتان داشته باشید. دوباره نفس بکشید و این عمل را تکرار کنید.
  • آرمیدگی هنگام خواب را هدف خود قرار دهید نه به خواب رفتن را. اگر از سرگیری فوری خواب سخت است سعی کنید از تکنیک های آرمیدگی همچون تجسم سازی، آرمیدگی پیش رونده عضلانی یا مراقبه بهره مند شوید که می توانند حتی بدون خارج شدن از تختخواب نیز انجام شوند. به خودتان متذکر شوید که اگرچه آنها جایگزین خواب نیستند اما با این وجود تمدد اعصاب و استراحت در تزریق نشاط به بدنتان مفید خستند.
  • فعالیتی آرام انجام دهید نه برانگیزاننده. اگر شما بیش از 15دقیقه از خواب بیدار شده اید از تختخواب خارج شوید و یک فعالیت آرام مانند کتابخوانی انجام دهید نه مهیج، و نور لامپ را کم کنید طوری که به بدنتان ساعت بیداری القا نشود. سعی کنید از بکار بردن هر نوع صفحات برقی مانند لامپ که محرک هایی به مغز برای بیدار ماندن را انتشار می دهند خودداری کنید.
  • نگرانی و بارش مغزی موقع خواب را به تعویق بیندازید. اگر شما شب با اضطراب در مورد چیزی بیدار می شوید آن را به طور مختصر بر روی برگه ای یادداشت کنید و نگران بودن به آن را تا روز بعد وقتی که آن راحت تر حل می شود به تعویق بیندازید. به طور مشابه، اگر ایده خوبی موجب بیدار ماندن شما می شود آن را یادداشت کنید و فکرکردن بیشتر به آن را تا صبح به تعویق بیندازید.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

راهنمای جامع بی خوابی: معالجات و درمان ها 1

در مقالات قبلی در مورد علائم و علل بی خوابی صحبت کردیم در این مقاله در مورد درمان ها و معالجات بی خوابی صحبت خواهیم کرد.

تغییر دادن عاداتی که خواب را مختل می کنند.

اگر مشکلات هیجانی با بیخوابی تان ارتباط دارند پس در وهله اول درمان و رفع آنها اساسی است. اما شما نیز باید عادات روزانه یا جریانات موقع خواب که با بیخوابی مرتبط هستند را مدنظر قرار دهید.

مقالات مرتبط: راهنمای جامع بی خوابی : علائم و علل بی خوابی

استفاده از دفترچه یادداشت خواب برای بازشناسی عادات القاکننده بیخوابی

برخی از عادات بسیار ذاتی و به نوعی در وجودتان ریشه دوانیده اند طوری که شما ممکن است از آنها به عنوان عوامل دخیل احتمالی در بیخوابی خود  چشم پوشی می‌کنید. شاید عادت شما به قهوه خوردن در خوابیدن بیش از آنکه بدانید تأثیر بگذارد یا شاید شما هرگز قادر به بیان رابطه ای بین تماشای تلویزیون در دیروقت یا امواج اینترنت و مشکلات خوابتان نبوده اید. داشتن یک دفترچه یادداشت روش مفیدی برای کشف عادات و رفتارهای مرتبط با بیخوابی تان می باشد.

اقتباس عادات جدیدی  برای کمک به خواب بهتر

  • از یک برنامه منظم خواب پیروی کنید. ساعت بیولوژیکی بدنتان را با زمان خاص رفتن به تختخواب و بیدارشدن در یک تایم مشخص از صبح حتی تعطیلات تنظیم کنید.
  • چرت نزنید. چرت زدن طی روز می تواند هشت ساعت خوابیدن را مشکل تر کند. اگر شما احساس می کنید که نیاز به چرت دارید آن را به نیم ساعت در بعدازظهر محدود کنید.
  • مصرف کافئین، الکل و نیکوتین را به حداقل برسانید. نوشیدن مشروبات کافئینی را در حداقل هشت ساعت خوابیدن متوقف کنید. ضمن آنکه الکل می تواند باعث خواب آلودگی تان شود اما در کیفیت خواب خلل ایجاد می کند و نیکوتین نیز یک محرک است.
  • از خوردن وعده های غذایی دیرهنگام بپرهیزید. سعی کنید از غذاهای سنگین و پرچرب در دوساعت قبل از خواب اجتناب کنید. خوردن غذاعای چرب موجب می شوند معده تان زمان زیادی را صرف هضم آنها کند و غذاهای ادویه دار یا اسیدی نیز موجب درد یا سوزش معده می شوند.
  • به طور منظم ورزش کنید. ورزش منظم می تواند علائم بی‌خوابی را بهبود بخشد، اما تاثیر آن سریع نیست و چند ماه طول می کشد تا اثرات کامل آن را احساس کنید. سعی کنید نیم ساعت یا بیشتر در اکثر روزهای هفته فعالیت داشته باشید اما نه اینکه خیلی به موقع خواب نزدیک باشد.

عادت هنگام خواب بهتری را برای خود ایجاد کنید.

عادت هنگام خواب تنها شامل آنچه در طی روز انجام می دهید و بر کیفیت خوابتان تأثیر می گذارد نیست بلکه کارهایی است که جهت آماده سازی ذهن و بدنتان برای خواب انجام می دهید.

  • مطمئن شوید که اتاق خوابتان آرام، تاریک و خنک است. صدا، نور و گرما می تواند با خوابتان تداخل یابد. سعی کنید از دستگاه گیرنده صدا یا گوش بندهای نخی برای جلوگیری از شنیدن صداهای بیرونی استفاده کنید یا پنجره را باز کنید و یا از پنکه برای خنک کردن اتاق استفاده کنید و چشم بندهای تیره یا ماسک خواب برای ممانعت از رسیدن نور به صورتتان استفاده کنید.
  • از فعالیت های محرک و موقعیت های استرس زا قبل از موقع خواب بپرهیزید. فعالیت ها شامل تمرین های شدید، بحث و جدل های طولانی یا جبران عقب ماندگی های کاری می باشند. در عوض بر فعالیت های ساکت و آرامی مانند خواندن، بافندگی یا گوش دادن یک موسیقی ملایم تمرکز کنید ضمن آنکه درجات روشنایی مکان موردنظر را نیز کم می‌کنید.
  • هر گونه صفحه تاباننده نور را قبل از موقع خواب خاموش کنید. نورساطع شده از تلویزیون، تبلت ها، گوشی های هوشمند و رایانه ها موجب سرکوبی تولید ملاتونین بدنتان می شود و می توانند به شدت خوابتان را مختل کنند. به جای ایمیل زدن، چت کردن، تماشای تلویزیون یا بازی های ویدئویی سعی کنید تا به یک کتاب ضبط شده بر روی نوار ویدئویی یا پادکست گوش دهید یا زیر یک نور ملایم مطالعه کنید.

رویارویی با تغییر کار

شب کاری ها یا تغییرات نامنظم می توانند برنامه خوابتان را مختل کنند. شما ممکن است بتوانید فشار مضر حاصله را با نکات زیر کم کنید:

  • چرخه خواب و بیداری تان را با در معرض نور درخشان قرار گرفتن هنگامی که شما شبانه بیدار می شوید تعدیل کنید، از لامپ های درخشان یا مهتابی های شبیه ساز روشنی روز در محل کارتان استفاده کنید و از این رو از عینک های مات و تیره در مکان اقامت خود استفاده کنید تا از رسیدن بارقه های نور به چشم ممانعت کند و موجب احساس خواب آلودگی شود.
  • تعداد شب ها یا تغییرات نامنظم را که شما پشت سرهم کار می کنید حتی الامکان محدود کنید بلکه بتوانید از محرومیت از خواب پیش رونده جلوگیری کنید.
  • از تغییرات چرخشی مکرر اجتناب کنید طوری که شما بتوانید فقط براساس یک برنامه خواب پیش روید.
  • صدا و نور موجود در اتاق خواب خود را در طی روز برطرف کنید. از چشم بندهای تیره یا ماسک خواب استفاده کنید تلفن را خاموش کنید و از گوش بند یا دستگاه گیرنده صدا برای پیشگیری از شنیدن صدا استفاده کنید.

درمان و معالجات بی‌خوابی: اضطراب های خواب را خنثی کنید.

دردسر زیادی که شما در خوابیدن دارید بیشتر برای تاختن بر علیه تفکراتتان شروع می شود. شما ممکن است از رفتن به خواب وحشت داشته باشید به دلیل آنکه شماکاری جز غلت زدن ندارید. یا ممکن است نگران باشید به دلیل آنکه فردا روز پرکاری در پیش دارید و در صورتی که شما هشت ساعت ناب را نداشته باشید مطمئن هستید که در کار فردا اختلال ایجاد می کند. اما تقلا کردن برای خواب فقط بیخوابی شما را بدتر می کند. فرآیند ناشی از نگرانی قبل از آنکه آگاه باشید از طریق آدرنالین به بدنتان طغیان می کند و از این رو شما کاملاً هوشیار می مانید.

بیشتر بخوانید: به راستی شما چه میزان خواب نیاز دارید؟

رابطه بین رختخواب را با خواب درک کنید نه با بیخوابی

  • از اتاق خواب فقط برای خوابیدن و سکس استفاده کنید. از انجام کار، خواندن و تماشای تلویزیون در آنجا خودداری کنید یا از رایانه در تختخواب یا اتاق خواب استفاده نکنید. هدف تداعی بین اتاق خواب با فقط خواب است، چنانچه مغز و بدنتان زمانی که شما به تختخواب می روید یک علامت جدی را دریافت می کند حاکی از آنکه الان موقع خواب است.
  • اگر خوابتان نمی برد از تختخواب خارج شوید. سعی نکنید خودتان را مجبور به خوابیدن کنید. غلت زدن در تختخواب فقط اضطرابتان را افزایش می دهد. بلندشوید و تختخواب را ترک کنید و کارهای تسکین کننده ای همچون مطالعه کردن، نوشیدن یک فنجان چای داغ بدون کافئین، دوش گرفتن یا گوش دادن به موسیقی ملایم را انجام دهید و زمانی که احساس خواب کردید به تختخواب برگردید.

ساعت اتاق خواب خود را دور از دید قرار دهید. مضطربانه نگاه کردن به تیک تیک ساعت زمانی که خوابتان نمی برد،؛ یک دلیل و عامل اساسی در بی خوابی است. شما می توانید از هشدار زنگ بیداری استفاده کنید اما مطمئن شوید هنگامی که در تختخواب هستید گذر زمان را نمی بینید.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

راهنمای جامع بی خوابی 1: علائم و علل بی خوابی

خوابتان نمی برد؟ دلایل، داروها و یا درمان های خاصی برای بیخوابی تان وجود دارد؟

آیا با وجود خستگی بازهم خوابتان نمی برد؟ یا در نیمه شب از خواب می پرید و تا ساعت ها به صورت درازکش بیدار می مانید و با اضطراب به عقربه های ساعت نگاه می کنید؟ بیخوابی یک مشکل رایج است که انرژی، خلق، سلامتی و توانایی کارکرد در طی روز را از شما می گیرد. بیخوابی مفرط می تواند حتی با مشکلات جدی سلامت مرتبط باشد اما شما نباید تسلیم بیخوابی های شبانه شوید. تغییرات ساده در ادامه مطلب