سابقه و مفاهیم کلیدی مربوط به روان شناسی رفتاری

رفتار گرایی (که همچنین به عنوان روان شناسی رفتاری شناخته می شود) عبارت از یک تئوری یادگیری است و مبتنی بر این ایده می باشد که تمامی رفتارها در نتیجه شرطی سازی ایجاد می شوند.

شرطی سازی از طریق تعامل با محیط ایجاد می شود. متخصصان رفتار گرا بر این عقیده هستند که واکنش های ما نسبت به محرک محیطی منجر به شکل گیری واکنش های ما می شوند.

بر اساس نظرات این مکتب فکری، صرف نظر از وضعیت های روانی داخلی، رفتار می تواند به صورت سیستماتیک و مشاهده پذیر مطالعه شود.

بر اساس این دیدگاه، فقط رفتار های قابل مشاهده باید در نظر گرفته شوند (شناخت ها، عواطف و حالت های روانی بیش از حد ذهنی و درونی هستند و نباید در نظر گرفته شوند).

رفتارگرایان افراطی معتقد هستند که هر فردی صرف نظر از پس زمینه ژنتیکی، ویژگی های شخصیتی و تفکرات درونی (در چارچوب محدودیت های مربوط به توانایی های فیزیکیش) می تواند برای انجام دادن یک وظیفه ای آموزش داده شود.

این فرآیند فقط به یک شرطی سازی مناسب نیاز دارد.

بررسی مختصر سابقه رفتار گرایی

رفتارگرایی برای اولین بار در سال 1913 و با انتشار مقاله کلاسیک جان بی. واتسون (Jahn B. Watson) به اسم “روان شناسی بر مبنای دیدگاه های رفتارگرایی نسبت به آن” ایجاد شد.

واتسون که همچنین به عنوان پدر رفتارگرایی در نظر گرفته می شود، یک نقل قول مشهوری در مورد رفتار گرایی دارد که عبارت است از:

“در صورتیکه چند نوزاد سالم، دارای فیزیک مناسب و یک دنیای مخصوص در اختیار من باشند تا آنها را بزرگ کنم، تضمین می کنم که در صورت انتخاب هر یک از آنها به صورت تصادفی می توانم به نحوی آنها را آموزش دهم که صرف نظر از هر نوع استعداد، علاقه، توانایی، شغل و نژادی که دارند، به یک متخصص مورد نظر (پزشک، وکیل، هنرمند، تاجر، فقیر و سارق) تبدیل شوند.

همچنین طرفداران افراطی مکتب رفتارگرایی بر این باورند که تمامی رفتارها در نتیجه تجربه ایجاد می شوند.

هر فردی صرف نظر از پیش زمینه هایی که دارد، در صورت شرطی سازی  شدن مناسب می تواند برای عمل کردن به یک روش خاص آموزش داده شود.

رفتارگرایی تقریبا از سال 1920 تا اواسط دهه 1950 توسعه پیدا کرد و به یک مکتب فکری برجسته ای در روان شناسی تبدیل شد.

برخی از متخصصان بر این باورند که محبوبیت روان شناسی به دلیل تمایل متخصصان این حوزه به ایجاد یک روان شناسی مبتنی بر علم ملموس و قابل اندازه گیری می باشد.

محققان به ایجاد نظریه هایی علاقمند بودند که می توانستند به صورت مشخصی توصیف شوند و به صورت تجربی اندازه گیری شوند، ولی عادت به ایجاد پیشبردهایی کرده بودند که بر روی ماهیت زندگی های روزمره انسانی تاثیرگذار بودند.

انواع شرطی سازی

شرطی سازی کلاسیک

شرطی سازی کلاسیک یک تکنیکی می باشد که به صورت مکرر در آموزش رفتاری به کار گرفته می شود و در آن یک محرک خنثی با یک سری محرک های طبیعی همراه می شود.

در نهایت محرک خنثی منجر به ایجاد واکنش هایی مشابه با واکنش های صورت گرفته در حین صورت گرفتن محرک طبیعی می شود، حتی در صورتی که محرک طبیعی وجود نداشته باشد.

محرک مرتبط به عنوان محرک شرطی شده و رفتار یادگیری شده به عنوان واکنش شرطی شده در نظر گرفته می شود.

شرطی سازی عامل

شرطی سازی عامل (که در برخی مواقع به عنوان شرطی سازی وسیله ای یا ابزاری مورد اشاره قرار می گیرد) یک روش یادگیری می باشد که از طریق پاداش ها و مجازات ها صورت می گیرد.

از طریق شرطی سازی عامل یک رابطه ای مابین یک رفتار و یک پیامد و نتیجه ای برای آن رفتار ایجاد می شود.

زمانیکه یک اقدام به یک نتیجه مطلوب منجر شود، احتمال صورت گرفتن مجدد این اقدام در آینده یک احتمال بالایی خواهد بود.

از طرف دیگر، واکنش های صورت گرفته بعد از یک نتیجه معکوس باعث می شود که احتمال صورت گرفتن این کار در آینده کاهش پیدا کند.

سابقه و مفاهیم کلیدی مربوط به روان شناسی رفتاری

یادگیری می تواند از طریق ارتباطات صورت بگیرد.

در آزمایش های کلاسیک یک روان شناسی به اسم ایوان پاولو[1]، سگ ها در مرحله اول به وجود داشتن یک رابطه ای مابین غذا (که به صورت طبیعی و اتوماتیک وار منجر به تحریک ترشح بزاق می شود) و صدا زنگ و در مراحل بعدی به وجود داشتن یک رابطه ای مابین غذا، صدای زنگ و دیدن کت سفید دستیار آزمایشگاه عادت داده شده بودند.

در نهایت کت آزمایشگاهی منجر به تحریک ترشح بزاق در سگ ها شده بود.

فرآیند مربوط به شرطی سازی کلاسیک از طریق ایجاد یک رابطه ای مابین یک محرک محیطی و یک محرک ایجاد می شود که به صورت طبیعی صورت می گیرد.

عوامل مختلف می توانند بر روی فرآیند شرطی سازی کلاسیک تاثیرگذار باشند.

در طول اولین مرحله از فرآیند شرطی سازی کلاسیک که به عنوان اکتساب یا کشف شناخته می شود، یک واکنشی ایجاد و تقویت می شود.

عواملی از قبیل برجستگی محرک و زمان بندی ارائه می توانند نقش مهمی در سرعت ایجاد یک ارتباط داشته باشند.

زمانیکه یک رابطه ای ایجاد می شود (این مورد به عنوان خاموش سازی یا انهدام شناخته می شود) علت رفتار به تدریج ضعیف می شود یا از بین می رود.

عواملی از قبیل قدرت واکنش اولیه می توانند نقش مهمی در سرعت خاموش سازی داشته باشند.

برای مثال هر چقدر یک واکنش به صورت طولانی تری شرطی سازی شود، خاموش سازی آن یک فرآیند طولانی تری خواهد بود.

یادگیری هم می تواند از طریق پاداش ها و مجازات ها صورت بگیرد.

یک متخصص رفتارگرایی به اسم بی. اف. اسکینر (B. F. Skinner) شرطی سازی عامل را به عنوان یک فرآیندی توصیف کرد که یادگیری مربوط به آن از طریق پاداش و مجازات صورت می گیرد.

در واقع شما از طریق ایجاد یک رابطه ای مابین یک رفتار خاص و پیامدهای آن رفتار یک چیزی را یاد می گیرید.

برای مثال در صورتیکه والدین بعد از اینکه فرزندشان وسایل و عروسک های خودش را جمع کند، یک پاداش و جایزه ای را به او بدهند، این رفتار مطلوب تکرار خواهد شد.

در نتیجه احتمال تمیز کردن اتاق و مرتب نگه داشتن آن توسط کودک افزایش خواهد یافت.

برنامه های مربوط به پاداش ها نقش مهمی در شرطی سازی عامل دارند.

این فرآیند کاملا صحیح و بدیهی به نظر می رسد (فقط یک رفتاری را مشاهده می کنید و یک پاداش یا مجازاتی را برای آن ارائه می دهید).

با این وجود، اسکینر مشاهده کرد که زمان بندی این پاداش ها و مجازات تاثیر قابل توجهی بر روی یادگیری یک رفتار جدید و قدرت واکنش مربوطه دارد.

پاداش مداوم شامل پاداش دادن به هر یک از رفتارهای منحصر به فرد می باشد.

در اغلب مواقع این مورد در ابتدای فرآیند شرطی سازی عامل به کار گرفته می شود. ولی بعد از یاد گرفته شدن رفتار، برنامه می تواند به یک پاداش جزئی تبدیل شود.

این مورد شامل ارائه دادن یک پاداش بعد از چند مورد از واکنش ها یا بعد از گذشتن یک دوره زمانی می باشد.

در برخی مواقع پاداش جزئی در یک برنامه ثابت یا پایدار صورت می گیرد.

در سایر موارد، قبل از ارائه یک پاداش باید یک متغیر و یک تعداد غیر قابل پیشبینی از واکنش ها باید صورت بگیرد یا یک مدت زمانی بگذرد.

برخی از متفکران که بر روی روان شناسی رفتاری تاثیرگذار بوده اند.

علاوه بر افرادی که در بالا ذکر شده اند، یک سری نظریه پردازان و روان شناسان برجسته دیگری هم وجود دارند که نقش قابل توجهی در روان شناسی رفتاری داشته اند.

برخی از این افراد شامل ادوار تورندایک (Edward Thorndike)، یک روان شناس پیشگامی که قانون تاثیر را معرفی کرده است و کلارک هال (Clark Hull) می باشد که نظریه یادگیری را بیان کرده است.

یک سری تکنیک های درمانی وجود دارند که از روان شناسی رفتاری به دست آمده اند.

هر چند که بعد از سال 1950 روان شناسی رفتاری به عنوان یک پس زمینه در نظر گرفته شده است، ولی اصول آن همچنان اهمیت دارد.

حتی امروزه هم در اغلب مواقع از تحلیل رفتاری به عنوان یک تکنیک درمانی و برای کمک به کودکان مبتلا به اوتیسم و کودکان دارای تاخیر رشدی در بدست آوردن مهارت های جدید استفاده می شود.

تحلیل رفتاری در اغلب مواقع شامل فرآیندهایی از قبیل شکل دهی (تقریب های نزدیک تر پاداش به یک رفتار مطلوب) و زنجیره ای کردن (تقسیم کردن یک وظیفه ای به بخش های کوچک تر و بعد از آن آموزش دادن و زنجیره ای کردن تمامی مراحل بعدی) می باشد.

سایر تکنیک های درمان رفتاری شامل درمان اجتنابی، حساسیت زدایی سیستماتیک، اقتصاد ژتونی، مدل سازی و مدیریت احتمالات می باشد.

روان شناسی رفتاری دارای یک سری نقاط قوت می باشد. رفتارگرایی بر مبنای رفتارهای قابل مشاهده می باشد، بنابراین کمّی کردن و جمع آوری اطلاعات در حین تحقیق راحت تر می باشد.

تکنیک های درمای موثر (همانند مداخله رفتاری موثر، تحلیل رفتاری، اقتصاد ژتونی و آموزش آزمایشگاهی گسسته) ریشه در رفتارگرایی دارند.

در اغلب مواقع این رهیافت در تغییر رفتارهای ناسازگار و مضر کودکان و والدین کاملا مفید می باشند.

این رهیافت یک سری نقاط ضعفی را هم دارد. اکثر منتقدان معتقدند که این رهیافت یک رهیافت تک بعدی برای شناخت رفتار انسان می باشد.

منتقدان رفتار گرایی بیان کرده اند که نظریه های رفتاری تاثیرات اختیار و قدرت های درونی (همانند وضعیت های روانی، تفکرات و احساسات) را در نظر نمی گیرند.

همچنین این رهیافت سایر یادگیری هایی که بدون استفاده از روش پاداش و مجازات صورت می گیرد را مورد بی توجهی قرار می دهد.

علاوه بر این، انسان ها و حیوانات در نتیجه مطلع شدن از اطلاعات جدید می توانند رفتارهای خودشان را تغییر دهند، حتی در صورتیکه این رفتار در نتیجه بی توجهی به برخی از عوامل تاثیرگذار مهم بر روی رفتار ایجاد شود.

برای مثال فروید معتقد بود که رفتار گرایی نمی تواند تفکرات ذهن ناخودآگاه، احساسات و تمایلاتی را توجیه کند که بر روی اقدامات افراد تاثیر می گذارند.

سایر متفکران (همانند کارل روگرز (Carl Rogers) و سایر روان شناسان طرفدار روان شناسی انسان دوستانه) معتقد بودند که رفتار گرایی یک رهیافت انعطاف ناپذیر و محدودی می باشد و نمی تواند وضعیت فرد را به صورت کاملی نشان دهد.

اخیرا روان شناسی بیولوژیکی بر روی تاثیر قدرت ذهن و عوامل ژنتیکی در مشخص کردن و تاثیر گذاشتن بر روی اقدامات انسانی تاکید دارد.

رهیافت شناختی مربوط به روان شناسی بر روی فرآیندهایی همانند تفکر، تصمیم گیری، زبان و حل مسئله متمرکز است.

در هر دو این موارد، رفتارگرایی نسبت به فرآیندها و تاثیرات مربوط به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده بی توجه می باشد.

یکی از نقاط قوت روان شناسی رفتاری عبارت از توانایی آن برای مشاهده و اندازه گیری دقیق رفتارها می باشد.

نقاط ضعف این رهیافت شامل عدم توانایی برای شناسای فرآیندهای شناختی و بیولوژیکی می باشد که بر روی واکنش های انسانی تاثیرگذار هستند.

یک توصیه ای برای داشتن یک زندگی بهتر

هر چند رهیافت رفتاری همانند گذشته برجسته نمی باشد، ولی تاثیرات قابل توجهی بر روی شناخت روان شناسی انسان دارد.

فرآیند شرطی سازی به تنهایی برای شناخت انواع مختلفی از رفتارها (شامل روش های یادگیری افراد تا روش های یادگیری زبان) به کار گرفته می شوند.

شاید بزرگترین کاربرد روان شناسی رفتاری عبارت از کاربردهای عملی آن می باشد.

تکنیک های این رهیافت می توانند نقش مهمی در اصلاح رفتارهای مشکل زا و تشویق کردن افراد به ابراز واکنش های مثبت تر و مفیدتر داشته باشند.

در خارج از حوزه روان شناسی، والدین، معلمان، مربیان حیوانات و سایر افراد از اصول رفتار مبنایی برای کمک به یادگیری رفتارهای جدید و اجتناب از رفتارهای نامطلوب استفاده می کنند.

نویسنده: Kendra Cherry

بررسی مطالب از نظر پزشکی: Steven Gans. MD

به روز رسانی شده در: 24 سپتامبر 2019

منبع : دکتر دادخواه

من به چه نحوی می توانم ترس خودم از موقعیت های اجتماعی را کنترل کنم؟

در صورتیکه شما از موقعیت های اجتماعی  ترس داشته باشید، روش درمان در معرض قرار گیری می تواند به شما کمک کند تا اضطراب خودتان در موقعیت های ترسناک را به تدریج کاهش دهید.

شما علاوه بر استفاده از روش های درمان مرسومی که توسط یک درمانگر شناختی – رفتاری ارائه می شود، می توانید از روش درمان در معرض قرار گیری به عنوان یک استراتژی خود کمکی استفاده کنید.

اعتماد به نفس خودتان را به صورت تدریجی افزایش دهید

روش درمان در معرض قرار گیری بیان می دارد که به جای اینکه خودتان را در موقعیت هایی قرار دهید که منجر به وحشت زدگی و ترس شما می شوند، باید به تدریج اعتماد به نفس خودتان و توانایی خودتان را از طریق قرار گرفتن تدریجی و مرحله به مرحله در موقعیت های مشکل زا افزایش دهید.

برای مثال در صورتیکه شما یک فردی را دوست داشته باشید، می توانید در مراحل اول یک سری مکالمات کوتاهی با این فرد داشته باشید و در نهایت این فرد را به خانه تان دعوت کنید.

مشکلات مربوط به اجتناب

این امکان وجود دارد که بدون قرار گرفتن در موقعیت های واقعی، عواطفی که در نتیجه روش در معرض قرار گیری ایجاد می شود را تجربه کرد.

به منظور انجام دادن این کار باید از یک سری استراتژی های اجتنابی زیرکانه ای استفاده کرد که همچنین به عنوان اجتناب جزئی شناخته می شوند.

در صورتیکه احساس کنید در حین قرار گرفتن در کنار سایر افراد از آنها فاصله دارید یا هیچ ارتباطی با آنها ندارید، می توانید از طریق اجتناب جزئی مشکل خودتان را رفع کنید.

به منظور اینکه اضطراب را تجربه کنید و به تدریج آن را کاهش دهید، قرار گرفتن به صورت کامل در این موقعیت ها و سر و کار داشتن با افراد مختلف اهمیت زیادی دارد.

تجسم شده یا در محیط طبیعی

هر چند که ایده آل ترین حالت عبارت از تمرین در معرض قرار گیری در زندگی طبیعی می باشد.

ولی در صورتیکه شما برای قرار گرفتن در این موقعیت ها بیش از حد ترس داشته باشید یا به سناریوها یا موقعیت هایی که منجر به ایجاد ترس در شما می شوند دسترسی نداشته باشید، می توانید با استفاده از روش در معرض قرار گیری تدریجی درمان خودتان را شروع کنید.

بعد از آن می توانید یک سری سناریوهای واقعی ایجاد کنید که به عنوان محیط طبیعی (in vivo) شناخته می شوند.

من به چه نحوی می توانم ترس خودم از موقعیت های اجتماعی را کنترل کنم؟

سلسله مراتب ترس

موارد لیست شده در پایین عبارت از موقعیت هایی می باشند که شما به منظور قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی می توانید در سلسله مراتب ترس خودتان قرار دهید.

شما تمایل خواهید داشت یک لیستی را درست کنید که برای شما منحصر به فرد است و شامل سناریوهایی می باشد که در آن شدت ترس شما به تدریج افزایش پیدا می کند.

از یک فردی بخواهید تا یک مدتی در کنار شما باشد.

در خیابان یا در مغازه از یک فردی بخواهید که برای یک مدتی کارهای خودش را عقب بیاندازد و در کنار شما باشد.

در یک آسانسور با یک فردی صحبت کنید.

به جای اینکه در یک آسانسور بیکار باشید و هیچ کاری نکنید، با سایر افرادی که در آسانسور قرار دارند در مورد آب و هوا یا یک اتفاق خبرساز جدید صحبت کنید.

به یک فردی سلام کنید. به یک فردی که تحسین می کنید، یک سلام صادقانه و صمیمی بکنید و مکالمه کوتاهی با این فرد داشته باشید.

با یکی از همکلاسی ها یا یکی از همکاران خودتان صحبت کنید.

زمانیکه به محل کار یا یک کلاس می رسید، سعی کنید یک صحبت کوتاهی با یکی از همکلاسی ها یا یکی از همکاران خودتان داشته باشید.

از این فرد بپرسید که در آخر هفته کجا بوده است یا در مورد تکالیف کاری یا مدرسه ای با وی صحبت کنید.

در یک بحثی شرکت کنید.

در حین قرار گرفتن در محیط کاری، مدرسه ای یا یک محیط اجتماعی دیگر، سعی کنید در یک بحث موجود شرکت کنید.

یک نظر متفاوتی بدهید. در صورتی که نظر شما در مورد یک موضوعی با نظریات یک فرد دیگری تفاوت داشته باشد، به جای اینکه به صورت خودکار با گفته های این فرد موافقت کنید، سعی کنید دیدگاه و نقطه نظر خودتان را بیان کنید.

با یکی از دوستان خودتان صحبت کنید. همراه با یکی از دوستان یا آشناهای خودتان یک برنامه مشخصی برای دیدن یک فیلم یا پیاده روی داشته باشید.

همراه با یک گروهی از افراد، ناهار خودتان را در بیرون بخورید. به همراه دوستان، همکاران یا همکلاسی های خودتان در بیرون غذا بخورید.

یک مهمانی در خانه خودتان برگزار کنید. برای همراه دوستان یا اعضای خانواده خودتان یک مهمانی یا دورهمی در خانه تان داشته باشید.

نویسنده: Arlin Cuncic

به روز رسانی شده در: 24 ژوئن 2019 ,مترجم : کانون مشاوران ایران

بیماری آلزایمر چیست؟

بیماری آلزایمر یک نوع زوال عقلی می باشد که منجر به ایجاد یک سری مشکلاتی در حافظه، تفکر و رفتار می شود.

علائم این بیماری به صورت تدریجی رشد می کنند و با گذشت زمان وخیم تر می شوند و به اندازه ای وخیم می شوند که در وظایف روزمره فرد اختلالاتی را به وجود می آورند.

شناخت آلزایمر و زوال عقل

آلزایمر اصلی ترین عامل زوال عقل می باشد؛ زوال عقل یک عبارت کلی می باشد که برای از دست دادن قدرت حافظه ای و سایر بیماری های شناختی به کار گرفته می شود که منجر به ایجاد اختلال در زندگی روزمره فرد می شوند.

بیماری آلزایمر عامل ایجاد 60% تا 80% از موارد زوال عقل می باشد.

آلزایمر یک بخش عادی از فرآیند مسن شدن می باشد. بزرگترین ریسک شناخته شده برای ایجاد این بیماری عبارت از افزایش سن می باشد و اکثر افراد مبتلا به آلزایمر 65 ساله و مسن تر هستند.

ولی این بیماری مختص افراد مسن نمی باشد. تقریبا 200000 نفر آمریکایی وجود دارند که برای اولین بار در سن کمتر از 65 سالگی بیماری آلزایمر را تجربه کرده اند.

بیماری آلزایمر با گذشت زمان وخیم تر می شود. آلزایمر یک بیماری تصاعدی می باشد و علائم مربوط به زوال عقل به صورت تدریجی و در طول چند سال وخیم تر می شوند.

مراحل اولیه زوال عقل در یک سطح خفیفی می باشد، ولی آلزایمر در مراحل آخر منجر به از دست رفتن توانایی فرد برای صحبت کردن و واکنش نشان دادن نسبت به محیطش می شود.

بعد از تشخیص داده شدن آلزایمر، یک فرد در حالت معمول چهار تا هشت سال زنده می ماند ولی با توجه به سایر عواملی که وجود دارند می تواند تا 20 سال هم زنده بماند.

در حال حاضر هیچ روش درمانی قطعی برای آلزایمر وجود ندارد، ولی علائم آن قابل درمان می باشد و همچنین مطالعات مربوط به درمان آن ادامه دارد.

هرچند که روش های درمان پیشنهاد شده برای درمان آلزایمر نمی توانند مانع از پیشرفت آن شوند، ولی این روش ها می توانند علائم وخیم زوال عقل را به صورت موقتی کاهش دهند و کیفیت زندگی افراد مبتلا به آلزایمر و همچنین مراقبان آنها را افزایش دهند.

امروزه متخصصان موجود در سرتاسر جهان تلاش می کنند تا یک روش بهتری را برای درمان این بیماری، به تاخیر انداختن شروع آن و پیشگیری از گسترش یافتن آن پیدا کنند.

در صورتیکه شما یا یکی از آشناهای شما به بیماری آلزایمر مبتلا باشید، برای درمان این شرایط تنها نیستید و می توانید یک سری کمک هایی را دریافت کنید.

انجمن آلزایمر (Alzheimer’s Association) یک منبع قابل اعتمادی برای دریافت اطلاعات، آموزش، مراجع و حمایت توسط میلیون ها فرد مبتلا به این بیمای می باشد.

علائم بیماری آلزایمر

رایجترین علامت اولیه بیماری آلزایمر عبارت از مشکل داشتن در یادآوری اطلاعاتی می باشد که فرد اخیرا یاد گرفته است.

مغز همانند سایر اعضای بدن ما همزمان با افزایش سن ما تغییر پیدا می کند. همه افراد یک سری مشکلاتی را در مورد تفکر و یادآوری یک سری موارد خاص پیدا می کنند.

با این وجود، مشکلات حاظفه ای شدید، سرگیجه و سایر تغییرات مهم در کارکرد ذهن ما می تواند نشان دهنده از بین رفتن سلول های مغزمان باشد.

رایجترین علامت اولیه آلزایمر عبارت از مشکل داشتن در یادآوری اطلاعاتی می باشد که فرد اخیرا یاد گرفته است، چرا که تغییرات آلزیمر معمولا در یک بخشی از مغز شروع می شود که بر روی یادگیری تاثیر می گذارد.

با پیشرفت آلزایمر در ذهن، علائم شدید آن بروز پیدا می کند که عبارتند از گم گشتگی، تغییرات وضعیت روانی و رفتاری، تردید داشتن در مورد اتفاقات، زمان و مکان، مظنون بودن نسبت به اعضای خانواده، دوستان و مراقبان حرفه ای، مشکلات حافظه ای جدی تر و تغییرات رفتاری و همچنین مشکلات مربوط به صحبت کردن، بلعیدن و پیاده روی کردن.

برای افراد دارای مشکلات حافظه ای یا سایر علائم احتمالی مربوط به بیماری آلزایمر، پذیرفتن این مورد که مشکل دارند یک مورد سختی است.

اعضای خانواده یا دوستان فرد به راحتی می توانند وجود داشتن علائم زوال عقل را در فرد تشخیص دهند.

هر شخصی که علائمی مشابه علائم زوال عقل را تجربه می کند، باید در سریع ترین زمان ممکن به پزشک مراجعه کند.

در صورتیکه شما به منظور پیدا کردن یک پزشک با تجربه برای بررسی کردن مشکلات حافظه ای خودتان به کمک نیاز داشته باشید، انجمن آلزایمر محلی تان می تواند به شما کمک کند.

روش های تشخیص و درمان سریع پیشرفت قابل ملاحظه ای کرده اند و گزینه های درمانی و منابع حمایتی می توانند کیفیت زندگی فرد را تغییر دهند.

یکی از منابع بالقوه ای که شما می توانید مورد استفاده قرار دهید عبارت از مطالب سایت مشاورانه در مورد بیماری آلزایمر می باشد.

همچنین شما در صورت تمایل می توانید از خدمات متخصصین ما به صورت حضوری استفاده کنید.




بیماری آلزایمر چیست؟

آلزایمر تنها عامل مشکلات حافظه ای نمی باشد

افراد زیادی دارای مشکلات حافظه ای هستند، ولی این مورد به این معنا نمی باشد که همه آنها به بیماری آلزایمر مبتلا هستند.

در صورتیکه شما یا یکی از آشناهایتان علائم زوال عقل را تجربه کنید، بهترین کار ممکن عبارت از مراجعه به پزشک و تشخیص داده شدن علل ایجاد این شرایط می باشد.

تغییرات میکروسکوپی مربوط به ذهن خیلی قبل تر از اولین علائم مشکلات حافظه ای شروع می شوند.

مغز دارای 100 میلیارد سلول عصبی یا نورون می باشد. هر یک از سلول های عصبی با سایر سلول های عصبی ارتباط برقرار می کنند تا شبکه های اطلاعاتی را تشکیل دهند.

گروه های مربوط به سلول های عصبی دارای وظایف خاصی هستند.

برخی از آنها در فرآیند تفکر، یادگیری و یادآوری مشارکت می کنند. سایر سلول های عصبی در فرآیند دیدن، شنیدن و بو کردن نقش مفیدی دارند.

به منظور اینکه سلول های عصبی بتوانند وظایف خودشان را انجام دهند، همانند کارخانه های کوچک و ریز عمل می کنند.

این سلول ها ملزومات را دریافت می کنند، انرژی تولید می کنند، تجهیزات را می سازند و موارد زاید و اضافی را دور می اندازند.

همچنین این سلول ها اطلاعات را پردازش و جمع آوری می کنند و با سایر سلول های ارتباط برقرار می کنند.

فعال نگه داشتن این سلول ها به هماهنگی و همچنین مقادیر زیادی سوخت و اکسیژن نیاز دارد.

دانشمندان بر این باورند که بیماری آلزایمر مانع از عملکرد مناسب برخی از کارخانه های سلولی می شود.

تا به امروز محل دقیق شروع مشکل مشخص نشده است.

ولی همانند یک کارخانه واقعی، پشتیبان ها و خرابی های موجود در یک سیستم منجر به ایجاد مشکلاتی در سایر بخش ها می شود.

همزمان با گسترش یافتن آسیب، سلول ها توانایی خودشان را برای انجام دادن وظایفشان از دست می دهند و در نهایت می میرند و منجر به ایجاد مشکلات برگشت ناپذیری در مغز می شوند.

نقش پلاک ها و گره ها

ساختارهای غیرنرمالی که پلاک ها و گره ها نامیده می شوند، اصلی ترین عامل آسیب دیدن و کشته شدن سلول های هستند.

1. پلاک ها عبارت از پسماند های بخش های از پروتئین هستند که بتا – آمییلوید (Beta – Amyloid) نامیده می شوند و در فضای مابین سلول های عصبی ساخته می شوند.

2. گره ها عبارت از فیبرهای پیچ خورده سایر پروتئین ها هستند که تائو (tau) نامیده می شوند و در داخل سلول ها ساخته می شوند.

مطالعات کالبد شکافی نشان داده است که همزمان با مسن شدن اکثر افراد، پلاک ها و گره ها در مغز آنها ایجاد می شود؛

در افراد آلزایمری این فرآیند مدت زمان بیشتری به طول می کشد و همچنین به صورت الگوهای قابل پیشبینی می باشد؛

این فرآیندها قبل از انتشار یافتن به سایر بخش های بدن، در جاهایی شروع می شود که نقش مهمی در حافظه دارند.

دانشمندان تا به حال نتوانسته اند به صورت دقیق مشخص کنند که پلاک ها و گره ها چه نقشی در بیماری آلزایمر دارند.

اکثر کارشناسان بر این باورند که پلاک ها و گره ها نقش مهمی در مسدود کردن ارتباطات مابین سلول های عصبی و ایجاد اختلال در فرآیندهایی دارند که سلول ها برای بقاء به آن نیازمندند.

خرابی و کشته شدن سلول های عصبی منجر به ایجاد اختلال در کارایی حافظه، تغییرات شخصیتی، ایجاد مشکلاتی در فعالیت های روزمره و سایر علائم بیماری آلزایمر می شود.

تحقیق و توسعه

امروزه آلزایمر اصلی ترین موضوع تحقیقات علوم پزشکی می باشد. محققان تلاش می کنند تا حد ممکن جنبه های بیشتری از بیماری آلزایمر و سایر عوامل ایجاد کننده زوال عقل را کشف کنند.

برخی از پیشرفت های قابل توجه منجر به افزایش آگاهی در مورد تاثیرات آلزایمر بر روی مغز شده اند.

جای امیدواری است که این شناخت بهتر منجر بدست آمدن روش های درمانی بهتری شود. امروزه در سرتاسر جهان رهیافت های بالقوه زیادی در حال مطالعه هستند.

به منظور مطلع شدن از این یافته های جدید می تواند مطالب بعدی ارائه شده در سایت مشاورانه و سایر سایت های معتبر جهانی را مطالعه کنید.

منبع : کانون مشاوران ایران

اعتیاد چیست؟

اعتیاد چیست؟

اعتیاد عبارت از شرایط پیچیده و یک نوع بیماری روانی می باشد که از طریق استفاده وسواسی از مواد ایجاد می شود، هر چند که این مواد پیامد های خطرناک و مضری برای فرد به دنبال دارند.

افراد دچار شده به اعتیاد (اختلال استفاده شدید از مواد) یک تمرکز شدیدی را بر روی استفاده از مواد خاص، همانند الکل یا مواد دارند، به نحوی که این رفتار زندگی وی را تحت تاثیر قرار می دهد.

این افراد استفاده از الکل و مواد را حتی در زمانی که می دانند منجر به مشکلاتی می شود، ادامه می دهند.

همچنین تعدادی از روش های کارا در دسترس می باشد و افراد می توانند از اعتیاد بهبود یابند و یک زندگی نرمال و خلاقانه داشته باشند.

موارد ابتلا به اعتیاد

  • الکل
  • ماری جوانا
  • PCL، LSD و سایر داروهای هالوژن[1]
  • مواد استنشاق کننده، همانند تنیر های رنگ و چسب ها
  • داروهای ضد درد افیونی، همانند کدئین و اوکسیکودون[2]، هروئین
  • مسکن ها، خواب آور ها و مواد ضد اضطرابی[3] ( داروهایی برای رفع اضطراب  همانند مسکن ها)
  • کوکائین، متامفتامین[4] و سایر محرک ها
  • تنباکو

افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد، دارای تفکرات، رفتارها و عملکرد های بدنی منحرفی هستند.

تغییر در ارتباطات مغز منجر به افزایش تمایل افراد برای مصرف مواد شده است و متوقف کردن مصرف مواد را مشکل تر ساخته است.

بررسی های صورت گرفته بر روی تصاویر مغزی نشان داده است که در بخش هایی از مغز که مربوط به تشخیص، تصمیم گیری، یاد گیری و کنترل رفتاری می باشد، مصرف این مواد منجر به ایجاد تغییراتی می شود.

این مواد می توانند به بروز تغییرات خطرناکی در نحوه عملکرد مغز منجر شوند.

این تغییرات می توانند بعد از تاثیرات آنی مواد، تا یک مدت زمان طولانی ادامه یابند – که مسمومیت نامیده می شوند.

مسمومیت عبارت از لذت شدید، آرامش، احساسات افزایش یافته یا بالا رفته می باشد که به دلیل مصرف مواد ایجاد می شود.

علائم مسمومیت مربوط به مواد های مختلف، متفاوت می باشد.

 در طول زمان، قدرت تحمل افراد معتاد نسبت به مواد یا مسمومیت آن افزایش می یابد و این امر باعث می شود که آنها برای احساس کردن تاثیر مواد به صورت قبلی، به مصرف مقادیر زیادتری از مواد نیاز پیدا کنند.

اعتیاد چیست؟

بر اساس بیانیه موسسه ملی سوء استفاده از مواد[5]، افراد به دلایل مختلف شروع به مصرف مواد می کنند که برخی از آنها عبارتند از:

  • برای به دست آوردن یک احساس خوب – بالا
  • به دست آوردن یک احساس بهتر – برای مثال، از بین بردن استرس
  • برای داشتن کارایی بهتر – بهبود عملکرد
  • کنجکاوی و فشار دوستان

افراد دارای اختلال های اعتیادی می توانند نسبت به مشکلات خودشان مطلع باشند، ولی حتی در صورت تمایل به متوقف کردن و ترک آن، ممکن است که قادر به انجام دادن چنین کاری نباشند.

اعتیاد می تواند منجر به بروز مشکلات سلامتی و همچنین مشکلاتی در محیط کار و ارتباط فرد با اعضای خانواده و دوستان شود.

این سوء استفاده از الکل و دارو ها رایج ترین عامل بیماری و مرگ زودرس می باشند.

علائم مربوط به اختلال استفاده از مواد

کنترل ناقص

یک انگیزه یا تمایل قوی به استفاده از مواد؛ تمایل یا تلاش های ناموفق برای کاهش دادن یا کنترل مصرف مواد

مشکلات اجتماعی

استفاده از مواد منجر به عدم موفقیت فرد در انجام وظایف مهم در محیط کاری، مدرسه ای و خانه می شود؛ به دلیل استفاده از مواد، فعالیت های اجتماعی، کاری و رفاهی فرد کاهش می یابد

استفاده خطرناک

مواد در مجموعه های خطرناک مورد استفاده قرار می گیرد؛ با وجود مطلع بودن نسبت به این مشکلات، همچنان مصرف فرد افزایش می یابد.

تاثیرات مواد

روا داری (نیاز به مقدار زیاد مواد برای به دست آوردن تاثیرات مشابه با تاثیرات گذشته؛ علائم ترک مواد (که برای مواد مختلف، متغیر است).

برخی از افراد هر دو مورد اعتیاد و بیماری روانی را با هم تجربه می کنند.

ممکن است که بیماری روانی قبل از اعتیاد وجود داشته باشد. یا اینکه اعتیاد منجر به ایجاد یا وخیم تر شدن اختلال روانی شود.

درمان اعتیاد

چگونه می توان از اعتیاد درمان یافت؟

روش های درمان موثر برای اعتیاد در دسترس می باشند.

اولین اقدام در مسیر بهبود عبارت از شناخت و تشخیص مشکل می باشد.

در زمانی که شخص مشکل خودش را انکار کند و نسبت به سوء استفاده از مواد یا اعتیاد آگاهی نداشته باشد، فرآیند بهبود به تاخیر می افتد.

معمولا اقدامات و مداخلات دوستان و اعضای خانواده منجر به تسریع و تاثیر گذاری درمان می شود.

یک متخصص سلامت روان می تواند یک ارزیابی از علائم را انجام بدهد تا وجود داشتن اختلال مصرف مواد را مشخص کند.

حتی در صورتی که مشکل موجود شدید به نظر برسد، اکثر افراد دارای اختلال استفاده از مواد می توانند بهبود یابند.

متاسفانه اکثر افرادی که می توانند بهبود یابند، هیچ نوع اقدامی برای دریافت کمک نمی کنند.

به دلیل اینکه اعتیاد بر روی جنبه های زیادی از زندگی فرد معتاد تاثیر می گذارد، روش های درمانی متنوعی مورد نیاز است.

در اکثر موارد یک ترکیب از تجویز دارویی و گروه یا فرد درمانی، بیشترین تاثیر را می گذارد.

رهیافت های درمانی که وضعیت های فرد و سایر مشکلات پزشکی، روان شناختی و اجتماعی همزمان را شناسایی می کنند ، به دست یابی به یک بهبود ثابت و ماندگار منجر می شوند.

برخی از داروها به منظور کنترل تمایل به مواد و از بین بردن علائم شدید ترک آن مورد استفاده قرار می گیرند.

اعتیاد چیست؟

درمان می تواند به افراد معتاد کمک کند که رفتار و محرک های خودشان را شناسایی کنند، عزت نفس خودشان را افزایش دهند، با استرس مقابله کنند و سایر مشکلات سلامت روانی را شناسایی کنند.

همچنین درمان می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • بستری شدن
  • انجمن های درمان (با کنترل بالا، محیط های عاری از مواد) یا خانه های درمان
  • برنامه های مربوط به بیماری های سرپایی

همچنین در مورد بسیاری از افراد، استفاده از گره های خود کمکی برای افراد (افراد الکلی بدون مشخص شدن نام، افراد مصرف کننده مواد مخدر بدون مشخص شدن نام) و همچنین اعضای خانواه آنها (گروه های خانوادگی فوری و غیر فوری) روش مفیدی می باشد.

پیشگیری از اعتیاد

اعتیاد به مواد اجتناب پذیر است.

فعالیت های مربوط به آموزش و پیشگیری از اعتیاد، که جامعه کودکان، نوجوانان را مورد هدف قرار داده است و شامل خانواده ها، مدارس، انجمن ها و رسانه ها می باشد، می توانند در کاهش سوء استفاده از مواد مفید باشند.

رفتار های پرخاشگرانه دردوران کودکی / خود کنترلی مناسبنبود سرپرستی والدین / نظارت و حمایت والدینی
مهارت های اجتماعی ضعیف / روابط مثبتآزمایش مواد / شایستگی آکادمیکی
در دسترس بودن مواد در مدرسه / سیاست های ضد موادی مدرسهفقر جامعه / تفاخر همسایه
فاکتور های ریسک و پیشگیرانه برای سوء استفاده و اعتیاد به مواد

13 اصل در رابطه با موثر بودن درمان اعتیاد به مواد

این 13 اصل مربوط به درمان موثر اعتیاد به مواد، بر منبای تحقیقات علمی صورت گرفته در طول سه دهه گذشته به دست آمده است.

تحقیقات صورت گرفته نشان داده است که درمان می تواند به افراد معتاد به مواد کمک کند تا مصرف مواد را متوقف کنند، از بازگشت به وضعیت قبل جلوگیری کنند و زندگی خودشان را به صورت موفقی نجات بدهند.

  1. اعتیاد عبارت از شرایط پیچیده ای می باشد، ولی قابل درمان است و یک بیماری است که بر روی عملکرد ذهن و رفتار فرد تاثیر گذار می باشد.
  2. هیچ نوع روش منحصر به فردی برای همه افراد مناسب نمی باشد.
  3. روش های درمانی باید در دسترس باشند.
  4. روش های درمان موثر، نیاز های مختلف فرد را شامل می شود و فقط شامل سوء استفاده از مواد نمی باشد.
  5. باقی ماندن در پروسه درمانی برای یک مدت زمان مورد نیاز، یکی از عوامل مهم و حیاتی می باشد.
  6. مشاوره – به صورت فردی یا گروهی –  و سایر روش های رفتار درمانی، رایج ترین روش های مورد استفاده برای درمان سوء استفاده از مواد می باشد.
  7. تجویز دارویی یک بخش مهم از درمان مربوط به اکثر بیماران می باشد، به خصوص در زمانی که این روش درمان با مشاوه و سایر روش های رفتار درمانی ترکیب شود.
  8. برنامه درمانی و خدمات فردی باید به صورت مستمری مورد بررسی و اصلاح قرار بگیرد تا نسبت به تامین الزامات در حال تغییر فرد اطمینان ایجاد شود.
  9. اکثر افراد معتاد به مواد، همچین دارای اختلالات روانی دیگری هم می باشند.
  10. دفع مسمومیت هایی که از نظر بالینی مورد بررسی قرار گرفته اند، فقط اولین مرحله از درمان اعتیاد می باشد و سوء استفاده بلند مدت از مواد را به میزان محدودی تغییر می دهد.
  11. به منظور تاثیر گذار بودن درمان، هیچ نوع نیازی به داوطلبانه بودن آن وجود ندارد.
  12. داروهایی که در طول درمان مورد استفاده قرار می گیرند، باید به صورت مستمری مورد نظارت قرار بگیرند، چرا که انحرافات و تغییراتی در طول درمان صورت می گیرد.
  13. برنامه های درمانی باید وجود داشتن HIV / AIDS، هپاتیت های B و C، بیماری سل و سایر بیماری های عفونی را مورد بررسی قرار دهند و همچنین مشاوره هایی با هدف کاهش ریسک را ارائه کنند تا به بیماران کمک کنند آن بخش از رفتار های خودشان را که منجر به در خطر افتادن آنها می شود یا بیماری های عفونی را گسترش می دهد، اصلاح کنند و تغییر بدهند.

منبع: موسسه ملی سوء استفاده از مواد. این اصول به صورت دقیق در اصول درمان اعتیاد به موادNIDA : یک راهنمای مبتنی بر تحقیق، بیان شده است.

چگونه می توان به یک دوست یا عضو خانواده کمک کرد؟

برخی از توصیه ها برای شروع کردن کمک به این افراد عبارتند از:

  • تمام کار هایی را که می توانید در رابطه با سوء مصرف الکل و مواد و اعتیاد به آنها انجام دهید را یاد بگیرد.
  • با این افراد صحبت کنید و کمک های خودتان را ارائه بدهید: در رابطه با نگرانی های خود با این اشخاص صحبت کنید، و حمایت و کمک خودتان را ارائه بدهید که باید شامل تمایل شما برای همراهی کردن با آنها و کمک باشد. همانند سایر بیماری های مزمن، درمان زودتر اعتیاد منجر به دست یابی به نتایج بهتری می شود.
  • عشق و نگرانی خودتان را بیان کنید: منتظر نباشید که شخص محبوب شما در بدترین شرایط ممکن قرار بگیرد. شما می توانبد با عذر خواهی، انکار یا عصبانیت با وی برخورد داشته باشید. نسبت به پاسخ داده شدن از طریق برخی رفتار های خاصی که نسبت به آن نگران هستید، خودتان را آماده کنید.
  • انتظار نداشته باشید که فرد معتاد، بدون کمک گرفتن از دیگران اعتیاد خودش را ترک کند: شما این را از قبل شنیده اند که – عهد بستن فرد برای قطع یا متوقف کردن کافی است – ولی این روش جواب نمی دهد. درمان، حمایت و مهارت های مقابله ای جدیدی برای غلبه بر اعتیاد به الکل و مواد مورد نیاز است.
  • حمایت کردن از فرد به عنوان یک پروسه مستمر: زمانی که دوست شما یا عضوی از خانواده شما به درمان مراجعه می کند، یا به جلسات می رود، همراه وی باشید. این کار را ادامه بدهید تا نشان دهید که شما به بهبود بلند مدت و موفق وی اهمیت می دهید.

مواردی که شما نباید تمایلی به انجام دادن آنها داشته باشید:

نصیحت نکنید.

هیچ وقت سخنرانی ، تهدید ، تطمیع ، نصیحت یا نتیجه گیری اخلاقی نکنید.

فدایی نباشید.

از درخواست های عاطفی که فقط احساس گناه را افزایش می دهند و از وسواس مربوط به نوشیدن یا مصرف سایر دارو ها اجتناب کنید.

هیچ وقت رفتار وی را پوشش ندهید، یا در رابطه با رفتار وی دروغ نگویید و بهانه نیاورید.

مسولیت های آنها را تقبل نکنید.

بر عهده گرفتن مسولیت های رفتار آنها باعث می شود که آنها همواره از عواقب مربوط به رفتار هایشان در امان باشند و آن رفتار ها را به صورت مستمر تکرار کنند.

در زمانی که از مواد استفاده می کنند، با آنها بحث نکنید

زمانی که فرد الکل یا مواد مصرف می کند، از بحث کردن با آنها جتناب کنید

در این شرایط وی نمی تواند که یک بحث عقلایی با شما داشته باشد.

به خاطر رفتار آنها احساس گناه یا مسولیت نداشته باشید؛ این کار تقصیر شما نیست.

به آنها ملحق نشوید.

سعی نکنید که در هنگام مشروب خوردن یا مصرف مواد با آنها همراه شوید.

مطابقت داده شده با: مشاوره ملی وابستگی به الکل و مواد

شرایط مرتبط

اختلال استفاده از مواد شبه افیونی[6]

مواد شبه افیونی منجر به افزایش سطح قدرت مثبت و افزایش شرط بندی خواهند شد که افراد با وجود پیامدهای منفی آن، همچنان به آن ادامه خواهند داد.

اختلال استفاده از مواد شبه افیونی یک اختلال مضری در طول کل زندگی می باشد که به صورت بالقوه می تواند به پیامدهایی همانند معلولیت، برگشت بیماری و مرگ منجر شود.

پنجمین ویرایش از راهنمای تشخیصی و آماری اختلال روانی، اختلال استفاده از مواد شبه افیونی را به عنوان یک الگوی مشکل زا از مصرف مواد شبه افیونی تعریف کرده است که می تواند منجر به ایجاد مشکلات یا اختلالاتی شود.

اختلال قمار[7]

در پنجمین ویرایش از راهنمای آماری و تشخیصی اختلال های روانی[8] (DSM- 5)، اختلال قمار یک گروه جدیدی از اعتیاد های رفتاری می باشد.

این نکته بیانگر این مورد می باشد که نتایج تحقیقی مربوط به اختلال قمار، تا حد زیادی مشابه با اختلال های مربوط به مواد می باشد.

شناسایی این مشابهت ها به افراد دچار شده به اختلال قمار کمک خواهد کرد تا به خدمات و درمان های مورد نیازشان دست یابند و به افراد دیگر کمک خواهد کرد تا شناخت بهتری نسبت به چالش هایشان داشته باشند.

اعتیاد چیست؟

اختلال بازی اینترنتی[9]

در DSM – 5 ، اختلال بازی اینترنتی در بخش اختلال هایی که به تحقیقات بیشتر نیاز دارند، دسته بندی شده است.

این مورد بیان می دارد که ادبیات علمی نشان گر این است که استفاده مداوم و مکرر از بازی های اینترنتی، و شیفتگی و اشتغال به آنها می تواند به معایب یا ناراحتی های قابل توجهی منجر شود.

معیار شرطی مربوط به این اختلال، شامل استفاده عمومی از اینترنت یا رسانه های اجتماعی نمی باشد

اختلال استفاده از کافئین[10]

مسمومیت و ترک کافئین در DSM – 5 آورده شده است.

با این وجود اختلال استفاده از کافئین، در بخشی از DSM – 5 قرار دارد که به تحقیقات بعدی نیاز دارد.

هر چند که شواهدی برای در نظر گرفتن این مورد به عنوان یک اختلال وجود دارد، ولی کارشناسان نتیجه گیری کرده اند که همچنان حوزه های مربوط به این اختلال که باید به عنوان اختلال قابل توجه بالینی در نظر گرفته شود، نا مشخص است.

اطلاعات بیشتر:

  • اداره سوء استفاده از مواد و خدمات سلامت روانی (SAMHSA)[11]
  • موسسه ملی سوء استفاده از مواد: مواد، مغز و رفتار – علم اعتیاد[12]
  • شورای ملی الکلیسم و وابستگی به مواد[13]
  • مرکز ملی سوء استفاده از مواد در دانشگاه کلمبیا[14]
  • افراد الکلی بدون نام[15]
  • افراد وابسته به مواد مخدر بدون نام[16]

نویسنده: کانون مشاوران ایران

مقاله پزشکی ارائه شده توسط:

Ranna Parekh, M.D., M.P.H.

ژانویه 2017


  • [1] Halluinogens
  • [2] Codeine and oxycodone
  • [3] Sedatives, hypnotics and anxioltic
  • [4] methamphetamine
  • [5] National Institute on Drug Abuse
  • [6] Opoik Use Disorder
  • [7] Gambling Disorder
  • [8] Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders 
  • [9] Internet Gaming Disorder
  • [10] Caffeine Use Disorder
  • [11] Substance Abuse and Mental Health Services Administration (SAMHSA)
  • [12] National Institute on Drug Abuse: Drugs, Brains, and Behavior – The Science of Addiction
  • [13] National Council on Alcoholism and Drug Dependence
  • [14] National Council on Alcoholism and Drug Dependence
  • [15] Alcoholics Anonymous
  • [16] Narcotics Anonymous

ال اس دی

قرص ال اس دی (LSD) چه قرصی می باشد و در چه مواقع از آن…

دو گانگی جنسیتی به چه معنایی است؟

1. دو گانگی جنسیتی معانی متفاوتی برای افراد مختلف دارد

اکثر افراد از عبارت دو گانگی جنسیتی به عنوان یک عبارت کلی برای هر نوع جذابیت و علاقه مربوط به دو یا چند جنسیت استفاده می کنند.

ولی در صورتیکه از یک سری افراد بپرسید که دو گانگی جنسیتی برای آنها به چه معنایی می باشد، جواب های مختلفی را از آنها دریافت خواهید کرد.

در صورتیکه فکر کنید خودتان دارای دو گانگی جنسیتی هستید، یک شخصی را بشناسید که دو گانگی جنسیتی داشته باشد یا نگران معنای دو گانگی جنسیتی باشید، این شرایط می تواندگیج کننده باشد.

بنابراین در ادامه یک سری عواملی را توضیح خواهیم داد که معنای دو گانگی جنسیتی را به صورت واقعی تعیین می کنند.

2. برخی افراد این عبارت را به عنوان عامل تقویت کننده دوتایی جنسیتی (بایناری جنسیتی) در نظر می گیرند

آیا عبارت دو گانگی جنسیتی به معنای جذابیت و علاقه به مردان و زنان می باشد؟

برخی افراد چنین برداشتی را از عبارت دو گانگی جنسیتی دارند.

این افراد جنسیت های ناپیوندی را جدا از دو گانگی جنسیتی در نظر می گیرند یا حتی افراد ترنس جندر (افرادی که جنسیت خودشان را تغییر داده اند) را کلا  از افراد دارای دو گانگی جنسیتی جدا می کنند.

در مورد برخی افراد عباراتی همانند پان سکسوال (فردی که فعالیت های جنستی مختلفی را انجام می دهد)، کوئیر (مردان همجنس گرا) و سیّال بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند.

3. برخی افراد معنای گسترده تری را برای دو گانگی جنسیتی در نظر می گیرند

در گذشته عبارت دو گانگی جنسیتی برای اشاره به “مردان و زنان” بکار برده نمی شد، بلکه برای توصیف “یکسان و متفاوت” مورد استفاده قرار می گرفت (که به معنای جذابیت و علاقه به افراد دارای جنسیت مشابه و افراد دارای جنسیت متفاوت می باشد).

روبین اوچز (Robyn Ochs) یک تعریف معروفی از حالت عملی دو گانگی جنسیتی داشته است؛ اوچز بیان کرده است که:

من خودم را یک فرد دارای دو گانگی جنسیتی نامگذاری می کنم، چرا که من به وجود داشتن یک پتانسیل و ظرفیتی برای علاقمند شدن (عاطفی و(یا) جنسی) نسبت به افراد دارای بیش از یک جنسیت (احساسات جنسی) مطلع هستم؛ این احساسات ضرورتا در یک زمان، به یک صورت و تا یک سطح نمی باشند.

این تعریف زمانی معنا پیدا می کند که شما معنای همجنس گرایی (علاقمند بودن به جنس مشابه) و غیرهمجنس گرایی (علاقمند بودن به جنس مخالف) را در نظر بگیرید.

دو گانگی جنسیتی می تواند شامل موارد مشابه و متفاوت باشد.

4. یک موردی که همه افراد با آن موافق هستند، عبارت از این مورد می باشد که دو گانگی جنسیتی یک تقسیم بندی 50 – 50 می باشد

در حالی که تعریف همجنس گرایی و غیر همجنس گرایی می تواند برای شناخت تعریف دو گانگی جنسیتی مفید باشد، ولی نباید این برداشت صورت بگیرد که افراد دارای دو گانگی جنسیتی “نیمه گی (مردان همجنس خواه)” و “نیمه هتروسکسوال (افراد علاقمند به جنس مخالف)” هستند.

دو گانگی جنسیتی یک هویت منحصر به فردی می باشد و صرفا به معنای یک حالت انشعاب یافته از گی یا علاقمندی به جنس مخالف (هتروسکسوال) نمی باشند.

5. برخی از افراد مجذوب مردان سیس جندر (Cisgenger) و زنان سیس جندر می شوند.

این امکان وجود دارد یک سری افراد دارای دو گانگی جنسیتی را بشناسید که فقط به مردان سیس جندر و زنان سیس جندر علاقمند باشند، هر چند که تمامی افراد دارای دو گانگی جنسیتی چنین ویژگی ندارند.

این تعریف می تواند مبتنی بر یک سری تصورات اشتباه از جنسیت باشد، چرا که شما از طریق نگاه کردن به یک فرد نمی توانید مرد بودن، زن بودن یا سیس جندر بودن وی را تشخیص دهید.

6. برخی از افراد دارای دو گانگی جنسیتی مجذوب افراد دارای جنسیت های مختلف هستند

تعداد زیادی از افراد دارای دو گانگی جنسیتی مجذوب افراد ترنس و غیر دو تایی هستند؛ همچنین تعداد زیادی از افراد دارای دو گانگی جنسیتی ترنس جندر یا غیر دو تایی هستند.

بنابراین دو گانگی جنسیتی بودن برای برخی از افراد یک عبارت گسترده ای است که شامل کل طیف جنسیتی می باشد.

7. برخی از افراد در مقایسه با جنسیت دیگر، به یک جنس خاص مجذوب می شوند.

در صورتیکه شما علاقه یکسانی نسبت به جنسیت های مختلف داشته باشید، ممکن است این تفکر را داشته باشید که باید به عنوان یک فرد دارای دو گانگی جنسیتی در نظر گرفته شوید.

باید توجه داشته باشید که در صورت یکسان نبودن این علایق هم یک فرد دارای دو گانگی جنسیتی خواهید بود. تحقیقات صورت گرفته نشانگر این موضوع هستند که افراد دارای دو گانگی جنسیتی علاقه بیشتری به یکی از جنسیت ها دارند.

دو گانگی جنسیتی این افراد کاملا  مورد تایید می باشد.

دو گانگی جنسیتی به چه معنایی است؟

8. علاقمند بودن به یک فرد دارای جنسیت مخالف باعث نمی شود که شما یک فرد هتروسکسوال (علاقنمد به جنس مخالف) باشید

در صورتیکه شما به اندازه کافی دارای دو گانگی جنسیتی باشید، رابطه داشتن با یک فرد دارای جنسیت مخالف باعث نمی شود که شما یک فرد هتروسکسوال باشید.

برای مثال در صورتیکه شما به عنوان یک زن دارای رابطه تک همسری با یک مرد باشید، باز هم این احتمال وجود دارد که به عنوان یک فرد دارای دو گانگی جنسیتی در نظر گرفته شوید.

یک نهضتی ایجاد شده است که افراد دارای دو گانگی جنسیتی را صرف نظر از وضعیت رابطه ای که دارند، باز هم به عنوان افراد دارای دو گانگی جنسیتی در نظر می گیرد.

9. برخی از افراد روابط مختلفی با جنسیت های مخالف دارند

این احتمال وجود دارد که شما یک جنسیتی را بیشتر از سایر جنسیت ها دوست داشته باشید. ولی در صورتیکه به صورت های مختلف مجذوب جنسیت های متفاوت شوید، چه شرایطی خواهید داشت؟

برای مثال این احتمال وجود دارد که شما از نظر عاطفی مجذوب افراد دارای جنسیت های مختلف شوید، ولی از نظر جنسی فقط مجذوب مردان باشید.

یا این امکان وجود دارد که به هیچ فردی احساسات جنسی نداشته باشید، ولی یک سری علایق عاطفی را تجربه کنید.

در برخی مواقع این شرایط به عنوان تمایلات متقاطع (یا ترکیب شده) در نظر گرفته می شود: علاقمندی جنسی به یک گروه جنسیتی (یا به هیچ یک از گروه های جنسیتی) و علاقه جنسی به یک گروه دیگر (یا به هیچ کدام یک از گروه ها).

این احتمال وجود دارد که دو گانگی جنسیتی یا علاقمندی به دو گانگی جنسیتی به همراه تمایلات دیگری (همانند غیر جنسی یا غیر عاطفی) وجود داشته باشند.

10. فردی که شما مجذوب او هستید (در هر سطحی) یک فرد سالمی است

آیا ویژگی های توصیف شده مربوط به دو گانگی جنسیتی در شما وجود دارند؟ این مورد کاملا عادی است.

در صورتیکه مورد دیگری وجود نداشته باشد، این شرایط نشان می دهد که روش های مختلفی برای دو گانگی جنسیتی بودن وجود دارد و همچنین حالت های مختلفی از تمایلات جنسیتی وجود دارد.

همواره به یاد داشته باشید که تجربه منحصر به فرد شما سالم و درست است.

11. دو گانگی جنسیتی داشتن یک نقطه توقف یا یک مرحله نمی باشد

یکی از افسانه های قدیمی در مورد دو گانگی جنسیتی عبارت از این ایده است که چنین حالتی هیچ وقت وجود ندارد.

آیا افراد مختلف معتقد هستند که دو گانگی جنسیتی آنها یک مرحله است یا تمایلات خودشان به افراد همجنس را مخفی می کنند؟ افراد زیادی وجود دارند که در طول زندگی شان به عنوان افراد دارای دو گانگی جنسیتی بودند و یک زندگی کاملا عادی داشتند.

همچنین یک سری افرادی وجود دارند که در مرحله اول به عنوان افراد دارای دو گانگی جنسیتی شناخته می شدند، ولی در مراحل بعدی به مردان هم جنس خواه تبدیل شدند؛

تجربه این افراد به هیچ وجه نمی تواند وجود داشتن دو گانگی جنسیتی را زیر سوال ببرد.

12. در صورتیکه احساس کنید تعریف شما از دو گانگی جنسیتی تغییر می کند، این شرایط کاملا عادی می باشد

آیا تفکر شما در مورد دو گانگی جنسیتی تغییر کرده است؟ آیا یک تعریف خاصی از این شرایط داشتید و در حال حاضر یک تعریف دیگری از آن دارید؟

هیچگونه جای نگرانی وجود ندارد، چرا که اکثر افراد در فرآیند مربوط به شناخت دو گانگی جنسیتی چنین شرایطی را تجربه می کنند.

هیچ الزامی وجود ندارد که شما همچنان یک تعریفی از این شرایط را داشته باشید که برای شما بی معنی باشد.

تا جایی که به هیچ فردی آسیب نزنید (از جمله خودتان)، اجازه کشف معانی جدید دو گانگی جنسیتی را به خودتان بدهید.

13. در صورتی که احساس کنید خودتان فاقد دو گانگی جنسیتی می باشید، این شرایط هم یک شرایط نرمالی خواهد بود

آیا در زمانیکه دارای دو گانگی جنسیتی بودید، همواره این شرایط را داشتید؟

قطعا این شرایط به صورت ثابت وجود نداشته است (در صورتیکه شما در گذشته دارای دو گانگی جنسیتی بوده باشید ولی در حال حاضر این شرایط را نداشته باشید، اولین فردی نخواهید بود که چنین مراحلی را تجربه کرده است).

تمایلات جنسی برخی از افراد سیّال است و در زمان های مختلف تغییر پیدا می کند.

همچنین این امکان وجود دارد که شناخت شما نسبت به خودتان و تمایلات جنسی با گذشت زمان تغییر کند و به این درک برسید که هیچ وقت دارای دو گانگی جنسیتی نبوده اید.

این موضوع یک مورد خجالت آوری نمی باشد – بررسی کردن شخصی که هستید و تمایلاتی که دارید یک مورد مهمی می باشد و افزایش آگاهی تان در مورد خودتان یک مورد فوق العاده ای است.

14. این عبارت در برخی مواقع به جای یک سری عبارات دیگری هم به کار گرفته می شود، ولی معنای یکسانی با آنها ندارد

برخی افراد هیچ تفاوتی را مابین دو گانگی جنسیتی و واژه های دیگری همانند پن سکسوال یا همجنس خواهی درنظر نمی گیرند.

حتی برخی افراد عبارات معادل دیگری را به جای دو گانگی جنسیتی به کار می گیرند. عبارتی که این افراد استفاده می کنند به فرد مورد بحث یا تمایلات جنسی بستگی دارد که این افراد می خواهند بروز دهند.

ولی این عبارات معادل یکدیگر نمی باشند. برای مثال این امکان وجود دارد که برخی افراد دلایل خاصی برای شناسایی شدن به عنوان یک هم جنس خواه و فرد فاقد دو گانگی جنسیتی داشته باشند؛

بنابراین احترام گذاشتن به هویت انتخابی هر یک از افراد اهمیت زیادی دارد.

15. تجارب جنسی هیچ ارتباطی به تمایلات جنسی ندارد

افرادی که جنسیت های مختلف را دوست دارند، تمایلات جنسی متفاوتی پیدا می کنند که برای مثال می توان به مردان همجنس خواه، افراد دوست دار جنس مخالف، افراد دارای دو گانگی جنسیتی و سایر افراد اشاره کرد؛

همچنین برخی از این افراد دارای یک همسر هستند.

دو گانگی جنسیتی هیچ نقشی در تک همسر بودن فرد یا میزان وفاداری وی ندارد. همه این موارد به خود شخص بستگی دارند.

16. هیچ آزمون خاصی برای تشخیص تمایلات جنسی شما وجود ندارد

ممکن است اینگونه به نظر برسد که هر فردی تمایلات جنسی خودش را بروز می دهد (آیا آنها یک آزمون تمایل جنسیتی را انجام داده اند که شما هیچ اطلاعی در مورد آن ندارید؟). یک سری نکات خوب و بدی در مورد این موضوع وجود دارد.

نکته منفی عبارت از این است که هر چند وجود داشتن یک آزمایش تشخیص گرایشات جنسیتی می تواند شرایط بهتر و راحت تری را ایجاد کند، ولی متاسفانه چنین آزمایشی وجود ندارد.

نکته خوب هم عبارت از این مورد است که شما از قبل ابزارهای لازم را برای تشخیص این تمایل در اختیار دارید.

فقط باید مواردی که دوست دارید، تجارب خودتان و تاثیر گذار بودن یا تاثیر نداشتن جنسیت را بر روی خودتان بررسی کنید.

فقط خود شما هستید که می توانید معنای این موارد را برای خودتان مشخص کنید.

17. در نهایت شما نباید از مشخص کننده هایی استفاد کنید که برای شما راحت تر می باشند

آیا این اطلاعات به این معنی می باشند که شما دارای دو گانگی جنسیتی هستید (حتی در صورتیکه این عبارت در مورد شما مورد استفاده قرار داده نشود؟

آیا شما در واقعیت فاقد دو گانگی جنستی هستید، حتی در صورتیکه شما همواره به عنوان فرد دارای دو گانگی جنسیتی در نظر گرفته شوید؟)

شما (و فقط خود شما ) می توانید هویت جنسی خودتان را مشخص کنید.

شاید ترجیح دهید که خودتان را یک فرد دارای دو گانگی جنسیتی، سیال، تمایل متقاطع، مرد همجنس خواه دارای تمایلات دو گانگی جنسیتی، هویت های متعدد یا بدون هویت در نظر بگیرید.

در صورتیکه شما برای شناخت خودتان به دنبال پیدا کردن معنای دو گانگی جنسیتی باشید، باید جواب سوالات خودتان را در درون خودتان پیدا کنید.

بررسی  کننده مطالب از نظر پزشکی:Timothy J. Legg, PhD, PsD در 29 ژانویه 2018

نویسنده: MaishaJohnson

منبع : کانون مشاوران ایران

روان شناسی بیولوژیکی

روان شناسان بیولوژیکی به اندازه گیری متغیرهای بیولوژیکی، روان شناختی یا ژنتیکی  و ایجاد یک رابطه مابین آنها و متغیرهای روان شناختی یا رفتاری علاقمند هستند.

به دلیل اینکه تمامی رفتارها تحت کنترل سیستم عصبی مرکزی قرار دارد، روان شناسان به منظور شناخت پیدا کردن از رفتار باید یک شناخت مناسبی را از عملکردهای مغز داشته باشند.

اصلی ترین حوزه هایی که باید مورد بررسی قرار بگیرند عبارت از احساس و درک، رفتار انگیزشی (همانند گرسنگی، تشنگی و رابطه جنسی)، کنترل حرکت، یادگیری و حافظه، خواب و ریتم های بیولوژیکی و احساسات می باشند.

به دلیل اینکه مهارت های فنی منجر به صورت گرفتن پیشرفت هایی در روش های تحقیقاتی شده است، موضوعات پیشرفته ای همانند زبان، منطق، تصمیم گیری و خودآگاهی هم در حال حاضر تحت مطالعه قرار می گیرند.

روان شناسی بیولوژیکی ریشه در مطالعات روان شناختی ساختار گرا و کارکردگرا دارد و همانند تمامی دیدگاه های عمده یک دیدگاه رایجی می باشد.

در ادامه سابقه و توسعه مربوط به کارکردگرایی و ساختارگرایی را بررسی خواهیم کرد.

همچنین جنبه های نظری و روش شناختی مربوط به دو رهیافت موجود در دیدگاه بیولوژیکی بیان خواهد شد.

روان شناسان کارکردگرا و ساختارگرای اولیه معتقد بودند که مطالعه تفکرات هوشیارانه نقش مهمی در شناخت مغز دارد.

رهیافت آنها در مورد مطالعه ذهن مبتنی بر مشاهدات سیستماتیک و قاطع بود که مبنای آزمایشات روان شناختی مدرن می باشند.

در نتیجه این مطالعات، ونت و تیچنر (Wundt and Titchener) موضوعاتی از قبیل گستره توجه، زمان واکنش، تجسم، عواطف و درک زمان را مطرح کردند که امروزه هم مطالعاتی بر روی آنها صورت می گیرد.

روش اصلی ونت برای تحقیق عبارت از درون نگری بود که شامل آموزش دادن به افراد برای تمرکز کردن و گزارش دادن تجربیات آگاهانه خودشان در حین واکنش نشان دادن به محرک می باشد.

این روش همچنان در تحقیقات مدرن به کار گرفته می شود؛

با این وجود، اکثر دانشمندان استفاده از درون گرایی را به دلیل نبود رهیافت تجربی و عینیت مورد انتقاد قرار داده اند.

همچنین ساختارگرایی هم به دلیل اینکه بخش اصلی آن (تجربه هوشیارانه) نمی تواند از طریق آزمایش های کنترل شده مطالعه شود، مورد انتقاد قرار گرفته است.

متکی بودن ساختار گرایی به درون نگری (بر خلاف راهنماهای سخت گیرانه تیچنر) و قابل اطمینان نبودن و نداشتن پایایی از جمله انتقاداتی بوده است که منتقدان در مورد این رهیافت بیان کرده اند.

منتقدان بیان کرده بودند که خود تحلیلی امکان پذیر نیست و درون نگری با توجه به موضوع تحت بررسی می تواند به نتایج متفاوتی منجر شود. همچنین یک سری انتقادهایی در مورد احتمال بازنگری یا خاطره از احساسات به جای خود احساسات بیان شده است.

امروزه محققان معتقد هستند که روش های درون نگرانه یک ابزار مهمی برای شناخت تجربیات و زمینه های خاصی هستند.

دو نفر از محققان مینه سوتا (Jones & Schiid, 2000)، از خودنژادنگاری (یک رهیافت داستان سرایانه برای تحلیل درون نگری (Ellis, 1999) برای مطالعه تجربه پدیدار شناختی دنیای زندان و انطباق ها و تبدیل های بعدی استفاده کردند.

جونز (که محکوم به یک سال حبس در زندان دارای امنیت حداکثری شده بود) در مطالعات خودش بر روی تاثیرات روان شناختی این تجربه، از تجربه شخصی خودش استفاده کرد.

از ساختار گرایی تا کارکرد گرایی

بعد از مواجه شدن ساختار گرایی با چالش های ایجاد شده در نتیجه بررسی دقیق علمی، طرفداران این رهیافت یک سری روش های جدیدی را برای مطالعه ذهن مطرح کردند.

یکی از روش های جایگزین مهم عبارت از کارکردگرایی بود؛ این روش در اواخر قرن نوزدهم و توسط ویلیام جیمز (William James) مطرح شد و در کتاب دو جلدی وی به اصول روان شناسی (1890) مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

کارکردگاریی که بر مبنای دیدگاه ساختارگرایی ایجاد شد، در مراحل اول بر روی عملکردهای ذهن و در مراحل بعدی بر روی رفتارگرایی متمرکز بود.

کارکردگرایی زندگی ذهنی و رفتارها را بر اساس انطباق فعال با محیط فرد بررسی می کند.

همچنین این رهیافت یک مبنای عمومی را برای رشد نظریات روان شناختی (همانند روان شناسی کاربردی) ایجاد کرد که از طریق آزمایشات کنترل شده قابل آزمون نمی باشند.

رهیافت کارکردگرایانه ویلیام جیمز نسبت به روان شناسی کمتر به ترکیب ذهن مربوط می شد و بیشتر به روش هایی مربوط می شد که ذهن از طریق آنها با موقعیت ها و محیط های در حال تغییر انطباق پیدا می کند.

در کارکرد گرایی، ذهن این باور را پیدا می کند که برای داشتن توانایی بقاء بهتر، باید از طریق پردازنده اطلاعات تکمیل شود. در پردازش اطلاعات، ذهن کارهایی مشابه با کارهای کامپیوتر را انجام می دهد.

کارکردگراها یک بار دیگر بر روی تجربه آگاهانه تاکید کردند. روان شناسی بیولوژیکی همچنین به عنوان یک کاهش گری در نظر گرفته می شود.

در نظریه کاهش گری، موارد ساده عبارت از منابع موارد پیچیده می باشند. به بیان دیگر، به منظور توضیح دادن یک پدیده پیچیده (همانند رفتار انسانی) باید مولفه های آن را کاهش داد.

در نقطه مقابل نظریه هالیست (holist) قرار دارد که بیان می دارد یک کل چیزی فراتر از جمع بخش های تشکیل دهنده آن می باشد.

تفسیر یک رفتار در ساده ترین سطح می تواند به عنوان کاهش گری در نظر گرفته شود. رهیافت های آزمایشگاهی و کتابخانه ای در حوزه های مختلف روان شناسی (برای مثال در رفتار گرایی، بیولوژیکی و شناختی) یک دیدگاه کاهش گری می باشد.

این رهیافت باید یک رفتار پیچیده را به یک مجموعه ساده از متغیرهایی تبدیل کند تا امکان شناسایی علت و تاثیر را فراهم کند (برای مثال، رهیافت بیولوژیکی بیان می دارد که مشکلات روان شناختی می توانند به عنوان یک بیماری در نظر گرفته شوند و به همین دلیل از طریق داروها قابل درمان هستند).

مغز و عملکردهای آن مورد توجه روان شناسان بیولوژیکی بوده است و روان شناسان امروزی هم به مطالعه آن علاقمند هستند.

روان شناسان شناختی در حین بحث در مورد رابطه مابین تاثیر، عاطفه و محیط یا اتفاقات و نتیجه آنها در ادراک خاص از نظریات کارکردگراها استفاده می کنند.

روان شناسان بیولوژیک ذهن انسان را بر حسب بخش های خاص یا سیستم ها و روابط پیچیده آنها مطالعه می کنند.

مطالعات صورت گرفته نشان دهنده وجود داشتن بافت های عصبی در هیپوکامپوس (بخش دم اسبی) هستند.

بر اساس این نظریه، ذهن انسان یک جرم ثابت از بافت های عصبی نمی باشد. همچنین این نتیجه گیری به دست آمده است که عوامل محیطی تاثیرگذار در طول کل زندگی تاثیر می گذارند.

روانشناسی بیولوژیکی

در مابین عوامل منفی که وجود دارد، صدمه آسیب زا و مواد مخدر می توانند منجر به تخریب مغز شوند.

در نقطه مقابل، رژیم غذایی سالم و برنامه ورزشی مناسب یک تاثیر مثبتی بر روی رشد ذهنی و روان شناختی دارند.

ذهن دارای چهار حفره می باشد:

حفره پیشانی:

این بخش از مغز که همچنین به عنوان کورتکس حرکتی شناخته می شود در مهارت های حرکتی، شناخت سطح بالاتر و صحبت کردن معنادار نقش دارد.

حفره پس سری:

این بخش از مغز که همچنین به عنوان کورتکس بصری شناخته می شود، در تفسیر محرک ها و اطلاعات بصری نقش دارد.

حفره جداری:

این بخش از مغز که همچنین به عنوان کورتکس حس های بدنی شناخته می شود، در فرآیند مربوط به پردازش اطلاعات حسی لامسه ای، همانند فشار، لمس و درد نقش دارد.

حفره گیجگاهی:

این بخش از مغز که همچنین به عنوان کورتکس شنیداری شناخته می شود، در تفسیر صداها و زبان هایی که می شنویم نقش دارد.

یک بخش مهم دیگری از سیستم عصبی عبارت از سیستم عصبی پیرامونی می باشد که به دو بخش تقسیم می شود:

  1. سیستم عصبی بدنی که واکنش های مربوط به عضلات اسکلتی را کنترل می کند.
  2. سیستم عصبی خودکار که واکنش های خودکار، همانند تپش قلب، تنفس و فشار خون را کنترل می کند. سیستم عصبی خودکار دارای دو بخش می باشد:
  3. سیستم عصبی سمپاتیک، که واکنش دفاع یا فرار را کنترل می کند؛ واکنش فرار یا دفاع عبارت از واکنشی می باشد که بدن را برای واکنش نشان دادن به یک خطر موجود در محیط آشنا می کند.
  4. سیستم عصبی پاراسمپتایک، که کارکرد آن عبارت از برگرداندن بدن به وضعیت نرمال خودش بعد از واکنش دفاع یا فرار می باشد.

در بررسی روان شناختی دیگری که دارای ماهیت بیولوژیکی بود و در دانشگاه تورنتو صورت گرفت، شمیز، چنگ و دِ روسا (Scmitz, Cheng and De Rosa) (2010) نشان دادند که توجه بصری (توانایی ذهن برای فیلتر انتخابی اطلاعات ناخواسته و نامطلوب از دستیابی به آگاهی) در نتیجه افزایش سن کاهش پیدا می کند و در نتیجه افراد مسن تر توانایی کمتری برای فیلتر کردن اطلاعات حواس پرت کننده یا نامرتبط دارند.

این فیلتر توجهی که در نتیجه افزایش سن کاهش پیدا می کند، بر روی روش کد بندی اطلاعات بصری در داخل ذهن تاثیر می گذارد.

بزرگسالان مسن تر که دارای توجه بصری معیوبی هستند، حافظه بهتری برای اطلاعات “نامرتبط” دارند.

در این مطالعه تیم تحقیق تصاویر ذهنی را در یک گروه جوان (دارای میانگین سنی 22 سال) و در بزرگسالان مسن تر (دارای میانگین سنی 77 سال) با استفاده از تصویر برداری رزونانس مغناطیسی کارکردی (fMRI) مورد مطالعه قرار دادند؛

شرکت کنندگان در این مطالعه به تصاویر مربوط به چهره ها و مکان های (خانه ها و ساختمان های) دارای همپوشانی نگاه می کردند. از مشارکت کنندگان خواسته شده بود که فقط به تصاویر صورت ها نگاه کنند و جنسیت فرد را تشخیص دهند.

هر چند که آنها تصویر مربوط به مکان را هم می دیدند، ولی این مورد هیچ ارتباطی به کار درخواست شده از آنها نداشت. محققان نتیجه گیری کردند که:

در افراد جوان، بخش مربوط به پردازش تصاویر مغز فعال بود، در حالیکه بخش مربوط به پردازش مکان های مغز غیرفعال بود. با این وجود هر دو بخش مربوط به چهره و مکان در افراد مسن تر فعال بود.

این شرایط باعث شد که حتی در اولین مراحل درک، افراد مسن تر توانایی کمتری برای فیلتر کردن اطلاعات حواسپرت کننده داشته باشند.

یک مورد شگفت انگیزی که صورت گرفت عبارت از این بود که افراد بزرگسال توانایی بیشتری برای مطابقت دادن تصاویر مربوط به صورت ها و مکان هایی داشتند که همراه با هم نشان داده شده بودند.

این یافته ها نشان داد در شرایطی که به توجه نیاز وجود داشته باشد (برای مثال در صورتیکه از فرد خواسته شود تا در یک جدول در هم ریخته کلیدها را پیدا کند)، مشکلات سنی مربوط به پیدا کردن یک شئی مورد نظر می تواند با روش انتخاب اطلاعات و پردازش آنها در بخش حسی مغز مرتبط باشد.

هر دو مورد اطلاعات حسی مرتبط (کلید ها) و اطلاعات نامرتبط (در هم ریختگی) درک می شوند و کم و بیش کدبندی می شوند.

در سایر افراد بزرگسال، تغییرات صورت گرفته در توجه بصری می توانند تاثیرات گسترده ای بر روی انواع معایب شناختی داشته باشند که در پیری نرمال، به خصوص در بخش حافظه، بروز پیدا می کنند.

منبع : کانون مشاوران ایران

عجیب ترین ترس های شناخته شده در سطح دنیا

عجیب ترین ترس های شناخته شده در سطح دنیا

عجیب ترین ترس های شناخته شده و فوبیا عبارت از فوبیای آینه، صدای بلند، درخت، عبور از خیابان و غیره هستند.

فوبیای آینه

کتوپتروفوبیا[1] (یک کلمه یونانی که از catropto یا katptron به معنای آینه ها به دست آمده است)، همچنین به عنوان اسپکتروفوبیا[2] (از کلمه لاتین Spectro به معنای روح های گرفته شده است) و ایزوتروفوبیا[3] (از کلمات یونانی eis (به معنای داخل) و optikos (به معنای دیدن) تشکیل شده است) شناخته می شود که به معنای ترس از آینه ها است.

چه مواردی منجر به ایجاد فوبیای آینه می شوند؟

افراد دارای این فوبیا به دلیل یک سری خرافاتی که به آن اعتقاد دارند، از انعکاس یافتن تصاویرشان در آینه ترس دارند.

برخی از آنها بر این باورند که آینه می تواند روح آنها را به دام بیاندازد.

اکثر افراد بر این باورند که شکستن یک آینه باعث می شود که فرد به مدت هفت سال بدشانس باشد.

همچنین باید توجه داشت که اغلب فوبیاها به دلیل یک حادثه آسیب زا صورت می گیرند.

اسپکرتوفوبیا به چه معنی است؟

اسپکترو فوبیا (از کلمه لاتین Spectrum به معنای بینایی گرفته شده است).

افراد دارای اسپکتروفوبیا از شکستن آینه می ترسند چرا که معتقدند این کار منجر به بدشانسی آنها می شود.

آنها می ترسند که در حین دیدن آینه، یک چیز وحشتناکی از داخل آینه بیرون بیاید یا در کنار تصویر خودشان در آینه یک چیز ترسناک دیگری را هم ببینند.

ترس از آینه ها چه نامی دارد؟

معمولا ترس از آینه ها به صورت ایزوپتروفوبیا یا کتوپتروفوبیا شناخته می شود.

اکثر این افراد از خود آینه نمی ترسند.

برخی از افراد از انعکاس تصویر خودشان در آینه می ترسند، در حالیکه سایر افراد به دلیل اینکه فکر می کنند آینه ها با یک سری موجودات ماوراء طبیعی ارتباط دارند، از آینه ترس دارند.

آلودوکسوفوبیا[4] چیست؟

آلودوکسوفوبیا به معنای ترس از عقاید و نظرات است و به عنوان یک فوبیای اجتماعی در نظر گرفته می شود.

این کلمه ریشه در کلمات یونانی Allo (به معنای مختلف و متفاوت)، dox (به معنای عقاید) و Phobia (به معنای ترس) دارد.

کتوپروفوبیا چیست؟

کتوپروفوبیا  به معنای ترس از آیینه ها است و می تواند در اوایل دوران کودکی ایجاد شود، زمانی که افراد از حوض ها و آب ها به عنوان آینه (برای دیدن تصویر خودشان) استفاده می کنند.

ریشه های این کلمه شامل catoptro (در زبان یونانی به معنای آینه) و Phobia (در زبان یونانی به معنای ترس) است.

دندروفوبیا[5] چیست؟

دندروفوبیا به معنای ترس از درختان است.

ریشه این کلمه شامل کلمات یونانی dendro (به معنای درخت) و Phobia (به معنای ترس) است.

همچنین دندروفوبیا با هیلوفوبیا[6] (ترس از جنگل ها)، نیکتوهیلوفوبیا[7] (ترس از مناطق درختی در تاریکی یا جنگل ها در شب) و زیلوفوبیا[8] (ترس از اشیاء چوبی و (یا) جنگل ها) مرتبط است.

فوبیای آینه

اجیروفوبیا[9] چیست؟

اجیروفوبیا به معنای ترس از خیابان ها یا ترس از عبور کردن از خیابان است و به عنوان یکی از حالت های فوبیای مکان های شلوغ[10] در نظر گرفته می شود.

همچنین اجیروفوبیا با اجیوفوبیا[11] (ترس از خیابان های شلوغ یا ترس از عبور کردن از خیابان شلوغ) مرتبط است.

دندروفایل[12] چیست؟

(دندروفایل. از ویکی پدیا – دانش نامه آزاد.) دندروفایل می تواند به یک فردی اشاره کند که درختان را دوست دارد.

همچنین دندروفیلیا[13] به عنوان یک نوع نابهنجاری جنسی در نظر گرفته می شود.

اگریزوفوبیا[14] چیست؟

اگریزوفوبیا به معنای ترس از حیوانات وحشی است و افراد دارای این فوبیا از رفتن به باغ وحش یا پیاده روی امتناع می کنند.

ریشه این کلمه agri (در زبان یونانی به معنای صحرا)، zoo (در زبان یونانی به معنای حیوان) و phobia (در زبان یونانی به معنای ترس) است که به همراه هم به معنی ترس از حیوانات صحرا (یا وحشی) می شود.

فریگوفوبیا[15] به چه معنایی است؟

فریگوفوبیا عبارت از یک ترسی است که با ترس بیش از حد از سرد شدن یا یخ زدن مرتبط است.

افراد دارای این فوبیا صرف نظر از دمای محیط پیرامون، لباس های گرم می پوشند و پتوی زیادی را به دور خودشان می پیچند.

این اختلال با سایر اختلال ها روان شناختی، همانند هیپوکوندراسیز[16] و اختلال وسواس فکری – وسواس عملی مرتبط است.

ایزوپتروفوبیا پیست؟

ایزوپتروفوبیا به معنای ترس از آینه ها یا دیدن تصویر خود در آینه است و می تواند در اوایل دوران کودکی ایجاد شود، زمانی که افراد از حوض ها و آب ها برای دیدن تصاویر خودشان استفاده می کنند.

ریشه این کلمه شامل eisoptro (در زبان یونانی به معنای آینه) و Phobia (در زبان یونانی به معنای ترس) است.

بلنوفوبیا[17] چیست؟

بلنوفوبیا به معنای ترس از خندیدن است و به عنوان یک فوبیای خاص در نظر گرفته می شود.

ریشه این کلمه شامل Blenno (در زبان یونانی به معنای بلغم که کنایه از خندیدن است) و Phobia (در زبان یونانی به معنای ترس) است.

اوبزوفوبیا[18] چیست؟

اوبزوفوبیا به معنای ترس از افزایش وزن است.

افراد دارای این فوبیا باید مراقب باشند، چرا که این اختلال می تواند به منجر به ایجاد سایر اختلال های روان شناختی، همانند جوع (خوردن غذا و پاکسازی آن) یا بی اشتهایی (امتناع از خوردن غذا) شود.

ریشه این کلمه شامل Obeso (در زبان یونانی به معنای چاقی) و Phobia (در زبان یونانی به معنای ترس) است.

دیزتیکی فوبیا[19] چیست؟

دیزتیکی فوبیا به معنای ترس از تصادفات است. افراد دارای این ترس نگران آسیب رساندن به خودشان یا یک فرد دیگری هستند.

همچنین آنها از آسیب زدن نسبت به دارایی خودشان هم ترس دارند.

ریشه این کلمه شامل Dys (در زبان یونانی به معنای بد)، tych (در زبان یونانی به معنای تصادف) و Phobia (در زبان یونانی به معنای ترس) است.

کوپروفوبیا[20] چیست؟

کوپروفوبیا شامل ترس از نجاست ها، مدفوع ها یا خروج مدفوع است و به عنوان یک فوبیا خاص در نظر گرفته می شود.

ریشه این کلمه شامل Conpro (در زبان یونانی به معنای مدفوع) و Phobia (در زبان یونانی به معنای ترس) است.

عجیب ترین فوبیاها چه مواردی می باشند؟

چند مورد از عجیب ترین فوبیاهایی که تا به حال شناسایی شده اند، عبارتند از:

  1. نوموفوبیا[21] – ترس از دسترسی نداشتن به موبایل
  2. فوبوفوبیا – ترس از داشتن فوبیا
  3. آنتوفوبیا[22] – ترس از گل ها
  4. هگزاکوسیوی هگزیکونتاهگزافو[23]  – ترس از عدد 666
  5. هلیوفوبیا[24] – ترس از نور خورشید
  6. کوروفوبیا[25] – ترس از رقصیدن
  7. آبلوتوفوبیا[26] – ترس از حمام کردن

چه مواردی منجر به ایجاد هلیوفوبیا[27] می شوند؟

یک سری شرایط بالینی، همانند کراتوکونوز[28] (یک اختلال چشمی که در نتیجه حساسیت چشمی زیاد نسبت به نور خورشد یا نورهای روشن ایجاد می شود) و میگرن (که در نتیجه نور روشن می تواند تحریک شود) و پروفیریا کتوان ترد[29] ( که منجر به حساسیت پوستی نسبت به نور خورشید می شود تا جایی که منجر به ایجاد تاول می شود) می توانند منجر به هلیوفوبیا شوند.

ترس از خود چه نامی دارد؟

ترس از خود به عنوان اوتوفوبیا[30] شناخته می شود که ریشه آن کلمات یونانی است: autos (به معنای خود) و Phobos (به معنای ترس). اوتوفوبیا از نظر ادبیاتی به معنای ترس از خود است. کلمه Phobos در تعداد زیادی از فوبیاها به کار گرفته می شود، فوبیاهایی همانند کلاستروفوبیا (ترس از مکان های بسته) و آکروفوبیا (ترس از ارتفاعات).

وربوفوبیا[31] چیست؟

وربوفوبیا به معنای ترس از کلمات است. و همچنین به عنوان لوگوفوبیا[32] هم شناخته می شود و با هیپوپوتومونسترو سسکویپ پدالیوفوبیا[33]  و سسکویپدالوفوبیا[34]  (که هر دو به معنای ترس از کلمات طولانی می باشند) و اونوماتوفوبیا[35] (ترس از شنیدین کلمات یا اسم های خاص) مرتبط است.

مگالوفوبیا[36]چیست؟ مگالوفوبیا به معنای ترس از اشیاء بزرگ است. اشیاء مورد نظر می توانند موارد مختلفی باشند و از کشتی های بزرگ تا هواپیماهای بزرگ و از حیوانات بزرگ تا برج های بزرگ را شامل شوند.

فازموفوبیا[37] چیست؟

فازموفوبیا عبارت از ترس از روح ها است. ریشه این کلمه شامل کلمات یونانی Phasmos (به معنای موجود ماوارء طبیعی یا فانتوم) و Phobos (به معنای وحشت یا ترس عمیق) است.

کلمه دیگری که برای این فوبیا مورد استفاده قرار می گیرد عبارت از اسپکتروفوبیا[38] است که ریشه در کلمات Specters یا reflection دارد.

دموفوبیا[39] چیست؟

دموفوبیا به معنای ترس از جمعیت شلوغ یا انبوه است و افراد دارای این ترس از رفتن به مکان هایی که به عنوان مکان های شلوغ یا دارای جمعیت سنگین شناخته می شوند، اجتناب می کنند.

ریشه این کلمه شامل کلمات یونانی demo (به معنای مردم) و Phobia (به معنای ترس) است.

همچنین این فوبیا به عنوان یک فوبیای اجتماعی در نظر گرفته می شود.

سولونوفوبیا[40] چیست؟

سولونوفوبیا (ریشه در کلمه لاتین scius به معنای شناختن دارد)، که همچنین به عنوان دیداسکالینو فوبیا[41] (که ریشه در کلمه didasko به معنای آموزش دادن دارد) شناخته می شود، عبارت از ترس از مدرسه است.

این ترس در کودکان و به دلیل خارج شدن از خانه (اگورافوبیا) و دور ماندن از والدینشان ایجاد می شود.

لالیوفوبیا[42] چیست؟

لالیوفوبیا به معنای ترس از صحبت کردن یا گفتگو کردن است و افراد دارای این فوبیا به دلیل ترس داشتن در مورد اشتباه بیان کردن کلماتشان، تکرار کردن حرف هایشان، لکنت داشتن و بیان کردن سخن بیهوده، دچار این فوبیا می شوند.

این کلمه ریشه در کلمات lal (در زبان یونانی به معنای سخن گفتن) و phobia (در زبان یونانی به معنای ترس) دارد.

متی فوبیا[43] چیست؟

متی فوبیا به معنای ترس از الکل یا الکلی شدن است.

ریشه این کلمه شامل methy (در زبان یونانی به معنای الکل) و Phobia (در زبان یونانی به معنای ترس) است.

همچنین متی فوبیا به عنوان پوتوفوبیا[44] هم شناخته می شود و با دیپسوفوبیا[45] (ترس از نوشیدن) مرتبط است.

آبلوتوفوبیا[46] چیست؟

آبلوتوفبیا عبارت از یک فوبیای خاصی است که در آن فرد یک ترس غیرمنطقی در مورد حمام کردن یا شستشو دارد.

این فوبیا در کودکان و افراد بزرگسال وجود دارد و زنان در مقایسه با مردان، بیشتر دچار این فوبیا می شوند. (در این مقاله ما تعریف آبلوتوفوبیا و علائم آن و علل ایجاد آن را بررسی خواهیم کرد).

تراتوفوبیا[47] چیست؟

تراتوفوبیا: به معنای ترس از به دنیا آوردن یک نوزاد ناقص یا یک نوزاد عجیب و غریب است.

Terato ریشه در کلمات یونانی Teras (به معنای هیولا) و Phobia (به معنای ترس) دارد که از نظر ادبیات، به معنای ترس از (به دنیا آوردن) هیولا یا یک موجود عجیب و غریب است.

منبع: کانون مشاوران ایران


درمان افسردگی

” همیشه خسته و بی رمق در اتاقم بودم؛ احساس می کردم انرژی لازم حتی…

کاهش اضطراب

در رفتار درمانی شناختی (CBT)، تمرکز توجه به ابعاد شناختی، رفتاری و جسمی و فیزیکی…

راه درمان افراد منزوی و کناره گیری اجتماعی توسط روانشناسی

راه درمان افراد منزوی و کناره گیری اجتماعی  توسط روانشناسی

انزوا از نظر لغوی به کناره گیری از مردم و عزلت گزینی اشاره دارد.

در زمان قرنطینه یا مشکلات این چنینی، افراد باید از طریق شبکه های اجتماعی یا تماس با هم در ارتباط باشند تا از نظر اجتماعی آسیب نبینند.

درمان انزوا و تنهایی

مردم معمولا از خجالتی بودن برای اشاره به انزوا و گوشه گیری دیگران اشاره می کنند.

فردی که به انزوا و گوشه گیری گرایش دارد معمولا از کم رویی و خجالت نیز رنج می برد.

ممکن است بخاطر شکست یا آسیب در یک رابطه یا دعوای زن و شوهر بوده است.

این افراد از قرار گرفتن در اجتماعات تا حد امکان خودداری می کنند و تمایل دارند که به تنهایی، کار و فعالیت خود را پیش ببرند.

همچنین در مورد نحوه ی گذراندن اوقات فراغت نیز ترجیح می دهند تنها یا نهایتا با یک دوست صمیمی همراه باشند.

فرد منزوی معمولا در مدرسه یا محیط کار، صرفا یک دوست صمیمی دارد که به شدت نیز به او وابسته  است.

راه درمان افراد منزوی و کناره گیری اجتماعی توسط روانشناسی

انزواطلبی در هر دوره و هر سنی ممکن است رخ دهد.

این تمایلات انزواطلبانه در دوره نوجوانی نیز با شیوع بیشتر و البته به صورت گذرا دیده می شوند.

خیلی از افراد به تنهایی، با تلاش و مواجهه با ترس های خود سعی در افزایش تعاملات اجتماعی و درمان انزواطلبی خود دارند.

درصورتی که فرد موفق به درمان این مسئله نشود می تواند به پیامدهای جدی در زندگی منجر گردد.

از جمله پیامدها و مشکلات انزوا و گوشه گیری می توان به موارد زیر اشاره نمود:

کاهش اعتماد به نفس، کاهش مهارت های برقراری ارتباط جمعی، عدم خود باوری، افسردگی، افکار مربوط به خودکشی، غرق شدن در تخیلات، خودخوری و نشخوار فکری زیاد.

انزوا و گوشه گیری درکودکان و راهکارهای مقابله با آن

اگرچه انزوا و گوشه گیری در دوره کودکی تا حدودی نشان دهنده ی خلق و خو و ویژگی های شخصیتی زیستی فرد است.

اما تا حد زیادی نیز به محیط رشدی و نحوه تعامل والد با کودک بستگی دارد.

خجالتی بودن و کم رویی یکی از ویژگی های شخصیتی بارز کودکان منزوی است.

گوشه گیری و انزوا در کودکی را نباید در مقابل خود داری کودک در  تعامل با بزرگسالان سنجید.

ویژگی مهم کودک منزوی اجتناب و مقاومت او در بازی کردن و تعامل کردن با سایر کودکان و همسالان خود است.

افسردگی و انزوای کودکی با هم رابطه ی دوسویه دارند.

یعنی از یک طرف افسردگی می تواند علت تمایل به انزوا و از سوی دیگر پیامد این انزوا باشد.

سرزنش و  مقایسه کودک با بچه های فامیل یا آشنایان روش مطلوبی برای برانگیختن کودک جهت تغییر مثبت و افزایش رفتار مطلوب نیست.

به عنوان مثال مادری که به فرزند خود می گوید: نگا کن چقدر دوستت خوب بلده با بقیه سلام و احوال پرسی کنه ولی تو آبروی منو میبری!

این جملات صرفا باعث بدتر شدن اوضاع می شود.

والدین می توانند با فراهم کردن محیطی امن و کاستن از ترس کودک نسبت به قضاوت و تحقیر دیگران، به فرزندشان در برداشتن یک قدم به جلو و تعامل کمک کنند.

همچنین بیان خجالتی بودن کودک در حضور او صرفا باعث ایجاد تلقین پذیری و درونی سازی بیشتر این خصوصیت در او می شود.

فراهم سازی محیطی برای تعامل بیشتر با سایر افراد و پذیرش بی قید و شرط کودک از دیگر موارد قابل توجه می باشد.

راه درمان افراد منزوی و کناره گیری اجتماعی توسط روانشناسی

انزوا و گوشه گیری در نوجوانی و راهکارهای مقابله با آن

انزوا در نوجوانی معمولا یک ویژگی گذرا و موقتی این دوره است که با ادامه یافتن و درمان نشدن می تواند در آینده برای نوجوان دردسرساز شود.

از دست دادن اعتماد به نفس، افسردگی، اضطراب، عدم رشد مهارت های ارتباطی، ناتوانی در ابراز وجود و بیان احساسات و مشکلات اجتماعی، تحصیلی و ارتباطی از جمله پیامدهای ادامه دادن به روند انزواطلبی در نوجوانان است.

سوالات دوره بلوغ و سوالات ازدواج را از مشاوران باتجره سوال کنید و نوجوان را برای سوال پرسیدن سرزنش نکنید.

عوامل موثردر گرایش نوجوانان به انزواطلبی

اعتیاد، دعوا و یا اختلاف والدین، جدایی و طلاق والدین، سخت گیری و بی مهری والدین، داشتن یک نقص عضو جسمانی، مشکلات تکلمی و خود زشت انگاری، مهاجرت و نقل مکان و تبعیض.

برخلاف دوره ی کودکی که والدین با مقایسه و سرزنش کودک می توانند در کاهش اعتماد به نفس و افزایش انزواطلبی نقش دارند، در نوجوانی، این مقایسه به صورت درونی و در واقع با ندای یک والد سخت گیر توسط خود نوجوان صورت می گیرد.

نوجوان با مقایسه ی شرایط ظاهری، تحصیلی و خانوادگی یا اقتصادی خود با دیگران به تزلزل اعتماد به نفس و انزواطلبی خود کمک می کند.

تغییرات هورمونی و عدم تناسب ظاهری افراد منزوی و کم حرف

این موضوع بخصوص با تغییرات هورمونی و عدم تناسب ظاهری تشدید می یابد.

یکی دیگر از عواملی که در تشدید انزواطلبی نوجوان اهمیت دارد، فضای مجازی و وابستگی به بازی های کامپیوتری است.

تقویت اعتماد به نفس و جرات ورزی توسط والدین و معلمان، فراهم نمودن فرصت بیشتر برای تعامل سازنده با دیگران از جمله رهبری گروه های تفریحی و علمی از جمله راه کارهای پیشنهادی می باشد.

راه درمان افراد منزوی و کناره گیری اجتماعی توسط روانشناسی

انزوا و گوشه گیری در سالمندان و راه کارهای مقابله با آن

انزوا در دوره ی سالمندی برای خیلی از افراد شرایطی است که ناخواسته به آن ها متحمل شده است.

در سال های اخیر انزوا و تنهایی سالمندان و همچنین پیامدهای این انزوا از جمله خودکشی افزایش یافته است.

از جمله دلایل این افزایش می توان به موارد زیر اشاره نمود:

 برخلاف گذشته که سالمندان به عنوان بزرگ و برکت خانواده ها در خانه های بزرگ و شلوغ نقش پررنگی داشتند،

اکنون با  وجود زندگی شهری در آپارتمان های کوچک و کم شدن تعاملات محله ای، تنهایی و انزوا درد بزرگی برای قشر سالمند است.

همچنین با افزایش امید به زندگی ( متوسط سال هایی که انتظار می رود فرد زنده بماند) سالمندان زیادی هستند که با از دست دادن همسر، ترک کردن فرزندان، مشکل سلامتی و از دست دادن کار و استقلال مواجه هستند.

اما آیا انزوا در سالمندی غیرقابل اجتناب است؟

سالمندی به معنای واقعی مترادف با ناتوانی و انزوا نیست.

بخش بزرگی از ناتوانی که سالمندان تجربه می کنند محصول باورپذیری فرهنگی است که جامعه نسبت به سالمندان القاء می کند.

سالمندی می تواند دوره ای آرام اما همچنان پویا باشد.

تحقیقات مختلف نشان داده اند سالمندانی که از نظر اجتماعی پویا هستند از سلامت بالاتری برخوردارند.

قدم زدن، دنبال کردن یک فعالیت هنری یا تفریحی مورد علاقه و حتی ادامه دادن یک فعالیت اقتصادی آسان،

داشتن باغچه یا گل و رسیدگی به آن ها، تماشای برنامه های تلویزیونی، همصحبتی روزانه با دوستان مسن و جوان می تواند در به چالش کشیدن مفهوم ناتوانی و انزوا در سالمندان مفید باشد.

برای مشاوره با مرکز مشاوره روانشناسی با متخصصین روانشناسی می توانید با شماره های ۲۲۳۵۴۲۸۲–۰۲۱

۲۲۲۴۷۱۰۰–۰۲۱ تماس حاصل فرمایید.

درمان افسردگی

” همیشه خسته و بی رمق در اتاقم بودم؛ احساس می کردم انرژی لازم حتی…

کاهش اضطراب

در رفتار درمانی شناختی (CBT)، تمرکز توجه به ابعاد شناختی، رفتاری و جسمی و فیزیکی…

مشاوره دو قطبی (اختلال افسردگی شیدایی)

مشاوره دو قطبی (اختلال افسردگی شیدایی)

شادی ها و غم های زودگذر در زندگی همه ی ما وجود دارد اما فردی را تصور کنید که دایما در یکی از دو وضعیت زیر به شکل اغراق آمیزی گرفتار است و کنترلی بر خلق و خوی خود ندارد.

به این حالت اختلال دو قطبی یا همان افسردگی شیدایی گفته می شود که یکی از مهم ترین اختلالات خلقی است.

در این مطلب قصد داریم تا شما را با اختلال دو قطبی، عوارض آن و روش های بهبودی بیشتر آشنا کنیم.

در صورتی که خودتان و یا یکی از نزدیکان تان از این بیماری رنج می برد می توانید از مطالب این مقاله استفاده کنید.

اختلال دو قطبی و علائم آن

افراد دارای اختلالات خلقی، نوسانات خلقی شدیدی را تجربه می کنند.

این یعنی آن ها ممکن است در طی یک روز بسیار با انرژِی، خوشحال و سرزنده باشند و فردای همان روز تبدیل به فردی بی رمق و افسرده شوند.

دوره های افسردگی و شیدایی در انواع مختلف اختلال دو قطبی متفاوت است.

ممکن است در برخی از آن ها دوره افسردگی طولانی تر باشد یا دوره شیدایی.

همچنین ممکن است دوره ی افسردگی و شیدایی به صورت مختلط و به هم آمیخته نیز اتفاق بیفتد.

معمولا شروع اختلال دو قطبی از دوره ی نوجوانی است و کمتر دیده می شود که فردی در بزرگالی مبتلا به اختلال شود.

مبتلایان به طرز مساوی از بین زنان و مردان در گیر این اختلال خلقی هستند و معمولا از هر 100 نفر یک نفر از آن رنج می برد.

علت اختلال دو قطبی چیست؟

پژوهش ها نشان می دهند که زمینه های ژنتیکی و ارثی نقش زیادی در شکل گیری این اختلال دارند.

افراد مبتلا معمولا در بستگان درجه یک خود نیز نمونه هایی از دو قطبی را گزارش کرده اند.

این زمنیه های ژنتیکی می تواند فرد را مستعد آن کند که در واکنش به محیط نامناسب، علایم آشفتگی خلقیب یشتری را از خود نشان دهد و به احتمال بیشتری به اختلال دو قطبی مبتلا شود.

مشاوره دو قطبی

تفاوت در نحوه ی عملکرد مغز افراد مبتلا به این اختلال نیز باعث می شود تا نیاز آن ها به دارو درمانی ضروری باشد.

داروها کمک می کنند  تا مراکز مربوط به کنترل هیجانات در مغز بهتر عمل کند و فرد بتواند بر حالات خلقی خود تسلط بیشتری داشته باشد.

اختلال دو قطبی چه انواعی دارد؟

اختلال دو قطبی نوع 1

در این نوع، فرد مبتلا حتما دوره ای از شیدایی را تجربه می کند هر چند ممکن است نشانه ای ازافسردگی نداشته باشد.

البته ممکن است تجربه ی افسردگی نیز در این نوع، اتفاق بیفتد اما وجود آن برای تشخیص ضروری نیست.

اختلال دو قطبی نوع 2

در این نوع، فرد حتما یک یا چند دوره از افسردگی را به صورت کاملا شدید تجربه می کند. به گونه ای که ممکن است اطرافیان به او برچسب افسرده بزنند.

این در حالی است که علایم خفیفی از شیدایی نیز بروز می کند که هایپومانیا نامیده می شود.

به همین دلیل تشخیص اصلی برای چنین فردی از افسردگی به اختلال دو قطبی نوع 2 تغییر می کند.

اختلال دو قطبی با تناوب سریع

همانطور که از نام آن بر می آید، در این حالت فرد با حالات خلقی که به سرعت تغییر می کنند مواجه است.

فرد مبتلا ممکن ات در طی یک سال، 4 بار نوسان خلقی داشته باشد.

به عنوان مثال در دوره ای بسیار شاد، سپس بسیار غمگین و مجددا بسیار شاد شود.

این دوره ها به هم آمیخته هستند و به سرعت تغییر می کنند.

اطرافیان ممکن است از تغییرات فرد متعجب شوند و او را فردی دم دمی مزاج و عجیب و غریب ببینند.

اختلال خلق ادواری (سیکلوتایمیا)

فرد مبتلا به ادواری خویی نیز مانند اختلال دو قطبی، نوسانات خلقی را تجربه می کند با این تفاوت که شدن نوسانات در او کمتر است و مدت زمان درگیری او با علایم بیشتر است.

چنین افرادی معمولا به عنوان افراد دم دمی شناخته می شوند و تداوم حالات شان در صورت عدم درمان می تواند منجر به اختلال دو قطبی نیز شود.

مهم ترین علایم اختلال دو قطبی در دوره ی افسردگی

علایم افسردگی یک فرد دوقطبی با آنچه ممکن است همه ی ما در بعضی اوقات تجربه کنیم کاملا متفاوت است.

چنین فردی در طول دوره افسردگی، احساس ناامیدی، غم و تنهایی عمیقی را تجربه می کند.

تمایلی به انجام دادن کارهای روزانه ندارد و از فعالیتی لذت نمی برد.

ممکن است بی دلیل عصبانی یا کج خلق شود و با اطرافیان بدرفتاری کند و یا افکار و رفتارهای معطوف به خودکشی را به طور جدی دنبال کند .

در طول این دوره فرد تمایلات جنسی بسیار کمتری نشان می دهد، قادر به تصمیم گیری های هرچند ساده نیست، منزوی و بی تحرک است و علایم جسمی مانند کم شدن وزن و اشتها، مشکلات خواب، بیداری و علایم خستگی مزمن را بروز می دهد.

افراد دوقطبی در فاز افسردگی ممکن است نخواهند هیچ فردی را ملاقات کنند و یا همه ی کارهای شان را متوقف کنند.

گویا زندگی برای ان ها متوقف شده است و کاملا سیاه و بی دلیل است.

مهم ترین علایم اختلال دو قطبی در دوره ی شیدایی

دوه ی شیدایی دوره ای سرشار ا انرژی، هیجان و ایده پردازی است.

در این دوره بر خلاف دوره ی افسردگی، فرد احساس انرژی مضاعفی دارد، بسیار خوش بین و ایده پرداز است و احساس می کند می تواند هر کاری را انجام دهد.

فوران انرژِ در فرد می تواند او را به سمت انجام کارهای خطرناک، مضر و یا دردسر ساز نیز سوق دهد.

در طی این دوره فرد خود را به طرز نامعقولی برتر از دیگران می بیند، اگر کسی در ایده های خوش بینانه اش تردیدی وارد کند، به شدت عصبانی می شود، تمایل بسیار زیادی به برقراری رابطه جنسی دارد و ممکن است صداهایی را بشند یا افرادی را ببیند که وجود ندارند.

فرد شیدا می تواند به طرز عجیبی ولخرجی کند، با دیگران صمیمی تر از قبل رفتار کند و مرزهای خود در روابط بین فردی را ازدست دهد.

درمان اختلال دو قطبی

 درمان اختلال دو قطبی از طرق داورهای تثبیت کننده ی خلق اتفاق می افتد.

یکی از مهم ترین آن ها لیتیوم است.

داروهای ضد صرع مانند سدیم والپروت و کاربامازپین نیز در درمان اختلال دو قطبی کاربرد دارند و لازم است تا فقط بر اساس دستور روانپزشک به کار روند.

معروف ترین داروی تثبیت کننده ی خلق، لیتیوم است که لازم است دوز آن با توجه به میزان آب بدن و پس از آزمایش های خون مکرر، تعیین شود.

عدم استفاده از دارو درمانی می تواند منجر به تداوم دوره های افسردگی و شیدایی و عود علایم شود.

معرفی کتاب های مرجع روانشناسی

معرفی کتاب های مرجع روانشناسی

مهمترین کتاب های مرجع روانشناسی کدامند؟ اگر از جمله علاقمندان به علم روانشناسی هستید، شاید بخواهید بدانید که مهم ترین کتاب های مرجع در حوزه ی روانشناسی کدام هستند و چگونه می توانید از اصول این علم بیشتر مطلع شوید.

در این مطلب قصد داریم تا شما را با مهم ترین کتاب های تخصصی این رشته بیشتر آشنا کنیم هرچند ممکن است لیست طویلی از کتاب های روانشناسی با موضوعات مختلف را در سایت ها و یا منابع دیگر نیز دیده باشید.

همچنین تلاش می کنیم تا در کنار این معرفی، توضیح کوتاهی در خصوص جزییات هر منبع نیز بیاوریم و در پایان به تعدادی از کتاب های تایید شده برای استفاده ی عموم علاقمندان به روانشناسی نیز اشاره کنیم.  

کتاب های مرجع روانشناسی برای متخصصین

انگیزش و هیجان

این کتاب نوشته ی جان مارشال ریو و ترجمه شده توسط یحیی سید محمدی است.

در انگیزش و هیجان با اصول اساسی رفتاربا تاکید بر نقش انگیزش و هیجان آشنا می شویم.

نویسنده که بخش مهمی از مطالعات خود را به مباحث انگیزش و هیجان اختصاص داده است در 4 بخش نیازهای انسان، جنبه‌های شناختی انگیزش، هیجانات و بحث‌های کاربردی به بررسی موضوع پیچیده ی انگیزش و نقش آن در یادگیری می پردازد.

مطالعات ریو نشان می دهد که انگیزش ازانواع مختلف درونی، بیرونی و ضمنی تشکیل شده است و دست اندرکاران آموزش، یادگیری و مداخلات روانی می توانند از طریق ایجاد انگیزش صحیح، روند یادگیری، تغییرات مثبت و رشد را در فرد تسریع کنند.

زمینه روانشناسی اتکینسون وهیلگارد

در این کتاب که یکی از مهم ترین و اساسی ترین منابع درک رفتار انسانی است، دیدگاه های فیزیولوژیک و روانشناختی رفتارانسان به صورت همزمان مورد توجه قرار گرفته است و به همین دلیل، این کتاب به صورت همزمان مورد مطالعه ی روانشناسان، مشاوران و پزشکان و پرستاران قرار می گیرد.

از آنجا که در این کتاب علاوه بر ارایه ی دانش روانشناختی، چگونه پژوهش نیز مورد بررسی قرار می گیرد، خواننده می تواند نحوه ی وارسی فرضیات ذهنی خود را به درستی بیاموزد و از آن ها در کار درمان استفاده کند.

نظریه های روان درمانی پروچاسکا

اگرچه منابع زیادی به بیان نظریات مطرح در حیطه ی روان درمانی می پردازند اما کتاب پروچاسکا با اتخاذ دیدگاهی چند بعدی، جامع و عمیق تر پیش رفته است.

متن این کتاب در مقایسه با منابع دیگری از جمله نظریه های کوری و یا شارف، سنگین تر است اما دیدگاه جامع نویسنده، باعث شده است تا این کتاب به یکی از مراجع کامل و قابل توجه در یادگیری نظریه های روان درمانی تبدیل شود.

نظریه های شخصیت شولتز و شولتز

کتاب های زیادی در حوزه ی روانشناسی شخصیت وجود دارد اما شولتز از جمله کتاب هایی است که دیدگاه جامعی در خصوص نظریات مختلف شخصیت انسان ارایه می دهد و با مطالعه ی ان دیدگاهی جامع و غیر قضاوتی ایجاد می شود.

بنابراین در صورتی که هدف تان از مطالعه ی کتاب های شخصیت رسیدن به دیدگاهی وسیع است مطالعه ی آن را به شما پیشنهاد می کنیم.

راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (دی اس ام)

مطالعه تخصصی در حیطه ی روانشناسی بدون در نظر گرفتن DSM کاملا محال است.

در این راهنما، اختلالات روانی به همراه علایم، نشانگان اصلی و میزان فراوانی ارایه شده است و درمانگران برای تشخیص مشکل، افتراق بیماری های روانی از یکدیگر و داشتن یک تشخیص صحیح به آن نیازمند هستند.

این کتاب توسط گروه های مختلفی از مترجمان به فارسی برگردانده شده است اما ترجمه ی رضاعی و همکاران نسبت به سایر ترجمه های موجود، روان تر و اصولی تر است.

راهنمای سنجش روانی مارنات

راهنمای سنجش روانی که در 2 جلد ترجمه شده است به بررسی و توضیح جامع ابزارهای سنجش روانی یعنی آزمون های روانشناختی می پردازد و پرمخاطب ترین کتاب موجود در زمینه ی سنجش روانی است.

در این کتاب پرکاربردترین ابزارهای سنجش روانی شامل مقیاس هوش وکسلر برای بزرگسالان و  کودکان، مقیاس حافظه وکسلر،پرسشنامۀ چندوجهی مینسوتا ، پرسشنامۀ روانی کالیفرنیا، رورشاخ، پرسشنامۀ چندمحوری بالینی میلون، آزمون  اندریافت موضوع، مجموعه آزمون‌های سنجش وضعیت عصب‌روانشناختی (RBANS)، ابزارهای سنجش مختصر، مصاحبۀ بالینی و سنجش رفتاری ارایه شده اند و درمانگران برای استفاده صحیحی از این ابزارها به این منبع نیاز خواهند داشت.

معرفی کتاب های مرجع روانشناسی

 کتاب های مرجع روانشناسی برای عموم

مهمترین کتاب های مرجع روانشناسی برای عموم عبارتنداز:

از حال بد به حال خوب

این کتاب نوشته ی دیوید برنز و ترجمه قراچه داغی است و به شما کمک می کند تا همواره درمانگری شناخت نگر را در کنار خود داشته باشید.

در این کتاب با اصول اساسی رویکرد شناختی برای داشتن حال بهتر آشنا می شوید و می توانید از آن در بهبود مشکلات روزمره تان به خوبی استفاده کنید.

ساده و روان بودن رویکرد شناختی و متن آسان و قابل فهم کتاب، یکی از نقاط قوت آن است که باعث می شود تا افرادی با کم ترین دانش روانشناختی نیز از ان حداکثر بهره را ببرند.

فرهنگ تفاهم، توماس گوردون

این کتاب نیز در 4 جلد با عناوین فرهنگ تفاهم با فرزندان، همسران، مدرسه و محیط کار به چاپ رسیده است و با ارایه ی مثال های متعددی از زندگی روزمره به خواننده کمک می کند تا در ارتباط با دیگران به تفاهم بیشتری دست یابد و از طریق مهارت آموزی، زندگی شادتر و کم تنش تری را تجربه کند.

در صورتی که شما نیز در برقراری رابطه با همسر یا فرزندتان به مشکلات جدی برخورده اید و یا نمی دانید  روابط تان در محیط کار را چگونه مدیریت کنید، می توانید از مطالب این کتاب بهره ببرید.

ازدواج بدون شکست

ویلیام گلسر، پدر واقعیت درمانی در این کتاب به حل معمای ازدواج بر اساس تئوری واقعیت درمانی و نظریه ی انتخاب پرداخته است.

با توجه به آنکه ازدواج و چالش های پس از آن بخش اجتناب ناپذیری اززندگی هر فردی است، مطالعه ی این کتاب می تواند ابزار مفیدی برای کسب آگاهی و بینش و تکنیک های مدیریت رابطه ی زوجی باشد.

کتاب وضعیت آخر، تامس آ هریس

اگر بخواهیم مرجعی به منظور شناخت، مدیریت و بهبود روابط بین فردی ارایه دهیم که برای همه ی اقشار جامعه قابل فهم و استفاده باشد، “وضعیت آخر” یکی از بهترین منابع موجود است.

بر اساس تئوری غالب این کتاب که تحلیل روابط متقابل نام دارد، مشکلات ما ناشی از مشکل در نحوه ی برقراری ارتباط است و از طریق کشف و بهبود شیوه های برقراری ارتباط، می توانیم مشکلات موجود را حل کنیم.

نکته ی قابل توجه آن است که این رویکرد هم به درمان مشکلات بین فردی کوچک و هم حل اختلالات روانی کمک شایان توجهی کرده است و مطالعه ی آن می تواند دیدگاه های جدیدی در خصوص ارتباطات و مسایل زندگی فراروی تان قرار دهد.

کتاب دیگری با عنوان وضعیت ناتمام از همین نویسنده نیز به بررسی مسایل گفته شده می پردازد که مطالعه ی هر دوی آن ها یکدیگر را تا حد قابل توجهی تکمیل می کند.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) یک رویکرد کنش‌گرا به روان‌درمانی است که از…

طرحواره آسیب پذیری

همه ما گاهی اوقات ممکن است نگران اتفاقات بدی باشیم که برایمان اتفاق می افتد….