خانواده های زیادی در سرتاسر جهان وجود دارند که اعضای آن مربوط به نسل های مختلفی هستند و در برخی مواقع 3 یا حتی 4 نسل در این خانواده ها وجود دارد.
این خانواده ها بیشتر در کشورهای در حال توسعه وجود دارند؛ در این کشورها، وجود داشتن چند نسل در خانواده به عنوان یک حالت معمول در نظر گرفته می شود.
ولی تعداد این خانواده ها در کشورهای توسعه یافته، همانند ایالات متحده هم در حال افزایش می باشد.
افزایش هزینه های مربوط به ملک و خانه، مراقبت از سلامتی و مراقبت از کودک از جمله دلایلی هستند که باعث شده اند نسل های مختلف یک خانواده با هم زندگی کنند.
با این وجود، هر نسلی پیچیدگی ها و مشکلات مربوط به خودشان را دارند که به منظور پایدار بودن خانوارهای چند نسلی باید شناسایی و رفع شوند.
مراحل:
1. بررسی کنید که چرا چنین ترتیب و شرایطی وجود دارد.
هر یک از شرایط زندگی معایب و محاسن مختص به خودش را دارد؛ به منظور اینکه این شرایط کارکرد موثری داشته باشد، باید مزایای آن پذیرفته شوند و مهمتر و بیشتر از معایب آن باشند.
زمانیکه شرایط موجود سخت می شود، یادآوری دلایل شما برای زندگی کردن در یک خانواده چند نسلی به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید با تمامی اختلافات و مشکلات پیش آمده مقابله کنید.
برخی از دلایلی که باعث می شوند نسل های مختلفی از یک خانواده با هم زندگی کنند، عبارتند از:
پول. از دست دادن شغل یا مخارج پیشبینی نشده، همانند طلاق یا مرگ یکی از اعضای خانواده.
یک جابجایی مهم، که در آن یک واحد خانواده تا زمانی با یک واحد خانواده دیگری یا یک فرد زندگی می کند که بتواند با منقطه جدید آشنا شود و برای خودش یک خانه ای تهیه کند.
تمایل به زندگی کردن در مناطق با هزینه بالا. در صورتیکه اعضای یک خانواده در خانه های مجزایی زندگی کنند، این خانواده می تواند به همراه هم یک خانه بهتر و بزرگتری را در منطقه بهتر (و البته دارای هزینه بالاتر) بگیرد که مدارس بهتری هم دارد.
والدین مشغول به کار که ترجیح می دهند به جای غریبه ها، اعضای خانواده خودشان از بچه هایشان مراقبت کنند.
خویشاوندان مسنی که به جای استفاده از خدمات مراقبتی در خانه، تمایل دارند که از طرف خانواده خودشان مورد مراقبت قرار بگیرند.
اهمیت قائل بودن به عقاید و رسومات مذهبی.
شرایط پیشبینی نشده همانند صدمات ناتوان کننده، مشکلات قلبی یا یک بیماری غیر قابل علاج. یک موقعیت خانوادگی گسترده می تواند یک حمایت مناسبی را برای این شرایط پیشبینی نشده ارائه دهد.
2. در مورد شرایط مختلف با خانواده تان صحبت کنید، تا همه افراد خانواده در مورد دلایل مربوط به زندگی کردن چند نسل از خانواده در یک خانه مطلع باشند.
این موقعیت یک موقعیت زودگذر و موقتی است؛ باید خانواده تان را نسبت به علل ایجاد این موقعیت مطلع کنید.
3. مسولیت مربوط به نگهداری از افرادی که به مراقبت نیاز دارند را مشخص کند.
آیا فردی در خانواده دارای مشکلات سلامتی است که باید مورد درمان قرار بگیرد، همانند والدین مسنی که به مراقبت خاصی نیاز داشته باشند یا یک کودکی که ناتوانایی های شناختی دارد؟
در صورتیکه مراقبت این افراد در داخل خانه باشد، مسولیت اصلی مراقبت از این افراد مربوط به کدام یک از افراد خانه خواهد بود؟
4. به عنوان یک گروه در مورد مرزها و محدودیت های موجود صحبت کنید، چرا که آنها باید از طرف تمامی اعضای خانواده، از کوچکترین فرد تا بزرگترین فرد، رعایت شوند.
نگرانی ها و دغدغه های خودتان را در مورد حریم افراد مشخص کنید. داشتن یک حریم خصوصی در این موقعیت خانوادگی به سختی امکان پذیر است. همه افراد را نسبت به اهمیت حریم خصوصی مطلع کنید و یک سری مجازات ها و عواقبی برای فردی تعیین کنید که به هر ترتیبی حریم خصوصی سایر افراد را نقض می کنند؛ حریم های خصوصی می توانند در مورد اینترنت، یادداشت روزمره شما، داشتن دلبستگی های شخصی و حتی مکالمات تلفنی باشند.
یک بخشی از رعایت مرزها و محدودیت ها مربوط به ارائه توصیه های مناسب به هر یک از اعضای خانواده می باشد؛ به خصوص در مورد مشکلات و اختلافات مربوط به زوجین در داخل خانواده، سایر افراد فقط در صورتی می توانند دخالت کنند که از آنها درخواست شود. هیچ وقت در اختلافات مابین زوجین دخالت نکنید، مگر اینکه یک مورد سوء استفاده وجود داشته باشد.
یک سری مرزها و محدویت های فیزیکی تعیین کنید. برخی از افراد نسبت به سایر افراد دارای ویژگی های فیزیکی بیشتری هستند. خانواده خودتان را در مورد نگرانی های مربوط به خشونت فیزیکی و (یا) برخوردهای نامناسب مطلع کنید.
محدودیت های صوتی مشخص کنید. به احتمال زیاد حداقل یک نفر در خانواده وجود خواهد داشت که دوست خواهد داشت با صدا بلند به موسیقی یا حتی تلویزیون گوش دهد. به افرادی که دوست دارند با صدای بلند به موسیقی یا تلویزیون گوش دهند بگویید که از هدفون استفاده کنند.
یک سری قوانینی در مورد حمام مشخص کنید. برخی افراد این مورد را پذیرفته اند که می توانند به همراه سایر افراد از حمام استفاده کنند. می توانید در حمام را قفل کنید و مانع از وارد شدن تصادفی سایر افراد و خجالت زده شدن خودتان شوید.
5. به والدین اجازه دهید تا بچه هایشان را خودشان تربیت کنند.
در صورتیکه یک فرد بزرگسالی نسبت به حقوق و مسئولیت های سایر افراد و خودش بی اطلاع باشد، کارهای مربوط به خانه عامل ایجاد ناهماهنگی در خانه خواهد بود.
عواملی که منجر به ایجاد مشکل می شوند عبارت از درک و شناخت افراد بزرگسال (غیر از والدین) در مورد اجازه داشتن برای تصمیم گیری در مورد کودکان می باشد.
بنابراین باید به والدین و پدر بزرگ و مادر بزرگ و همچنین سایر افراد بالغ خانواده بگویید که در مورد قوانینی که شما در رابطه با فرزندان وضع کرده اید، به هیچ وجه نباید دخالت کنند.
6. در یک فرصت مناسب، فرد مسئول پرداخت قبض ها را مشخص کنید و این رویه را ادامه دهید.
البته در برخی مواقع یک سری اتفاقات پیشبینی نشده ای صورت می گیرند. در صورتیکه تمامی افراد بالغ با یکدیگر همکاری کنند، اکثر مشکلات پیش آمده قابل رفع خواهند بود.
7. در صورتیکه یک مشکلی پیش آمده باشد که احساس کنید باید در مورد آن بحث شود، یک جلسه خانوادگی برگزار کنید.
در صورتیکه این مشکل بیشتر یک مشکل شخصی باشد، نباید سایر افراد خانواده را برای بحث دعوت کنید و باید به صورت آهسته فقط با فردی صحبت کنید که مشکل پیش آمده به او مرتبط است.
همانطور که قبلا هم بیان شد، باید یک زمان و مکان مشخصی برای حریم خصوصی هر فردی وجود داشته باشد. در چنین شرایطی، اکثر مشکلات شخصی قبل از آنکه منجر به ایجاد اختلافات بیشتری شوند، قابل شناسایی و رفع خواهند بود.
8. به عنوان یک خانواده، یک وقت مناسبی را به هم اختصاص دهید.
یک شب و (یا) یک روز خاصی از هر هفته را به سرگرم بودن و خوشگذرانی کل خانواده اختصاص دهید. برای مثال می توانید یک شب خاصی را به بازی کردن اختصاص دهید، با هم به تئاتر بروید یا حتی می توانید کنار هم بشینید و با یکدیگر صحبت کند.
هشدار:
در داخل هر خانواده ای یک سری اختلافات و جر و بحث ها وجود خواهد داشت، به خصوص در داخل خانواده های چند نسلی. زمانی که این شرایط پیش می آید، همه افراد قبل از بحث در مورد هر نوع اختلاف موجود، باید خونسرد باشند و آرامش خودشان را حفظ کنند.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/01/شرایط-مربوط-به-زندگی-کردن-و-تقسیم-وظایف-در-خانواده-چند-نسلی-3.jpg546728دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-01-17 20:36:372020-01-17 20:36:40شرایط مربوط به زندگی کردن و تقسیم وظایف در خانواده چند نسلی
نحوه خاتمه دادن به یک اختلافات خانوادگی به چه صورت است. در صورتی که یک اختلافی مابین اعضای خانواده تان یا مابین یکی از اعضای خانواده تان و یکی از دوستان خانوادگی تان ایجاد شده باشد، با استفاده از روش های بیان شده در ادامه مقاله می توانید یخ موجود در رابطه مابین افراد مورد علاقه تان را آب کنید و یک روابط بهتری ایجاد کنید.
روش حل اختلافات خانوادگی
1. از والدینتان بخواهید که واقعیت مربوط به اختلاف را بگویند.
در این صورت شناخت بهتری نسبت به عوامل تحریک کننده اختلاف خواهید داشت.
در صورتیکه واقعیت را بدانید، می توانید مابین موقعیت های مربوط به اختلاف خوب و بد تفاوت قائل شوید و سعی خواهید کرد که عامل ایجاد این اختلاف را مشخص کنید.
2. با فردی که احتمال می دهید عامل ایجاد این اختلاف باشد، دشمنی نکنید.
سعی کنید که با هر دو طرف رابطه خوبی داشته باشید. بیشترین تلاش خودتان را برای جلب رضایت طرفین انجام دهید و از طریق ایفا کردن نقش یک میانجی، به آنها کمک کنید تا به یک موافقتی دست پیدا کنند.
دریافت مشاوره اختلافات خانوادگی
1. به دنبال یک کمک کننده بیرونی باشید.
در صورتیکه واقعا می خواهید از طریق ایجاد توافق مابین اعضای خانواده تان به آنها کمک کنید، می توانید یکی دیگر از اعضای خانواده را هم در این فرآیند دخیل کنید.
در صورتیکه همواره از سایر افراد، دوستان یا مشاوران کمک بگیرید، این مورد نشان دهنده ضعف شما خواهد بود؛ در برخی مواقع سعی کنید که خودتان مشکل موجود را حل کنید.
از یکی از دوستانتان کمک بگیرید. در صورتیکه یکی از دوستان شما طرفین دعوا را بشناسد و مورد اعتماد آنها باشد، این فرد می تواند یک میانجی خوبی برای وساطت در اختلاف موجود باشد.
در صورتیکه برای دریافت کمک یک فرد مناسبی پیدا نکنید، می توانید برای دریافت کمک با شماره هایی همانند 0800 1111 مربوط به خط امداد کودکان تماس بگیرید.
2. سعی نکنید که بر روی شرایط کنترل داشته باشید.
ایده های طرفین را از نزدیک بشنوید و دیدگاه مثبتی نسبت به آنها داشته باشید. در صورت امکان به منظور کمک کردن به افراد خانواده برای پیدا کردن راه حل، می توانید از بیرون کمک بگیرید.
روش حل اختلافات خانوادگی
1. ضبط کنید.
با یکی از اعضای خانواده تان صحبت کنید و این مکالمه را ضبط کنید. بعد از آن، این مکالمه ضبط شده را برای طرف مقابل دعوا پخش کنید.
در صورتیکه این کار را انجام دهید طرفین مطلع خواهند شد که چه عواملی منجر به ایجاد این تنش شده است.
2. آماده کردن یک لیست از سوالات.
پاسخ های ارائه شده از طرفین دعوا در مورد این لیست از سوالات را بنویسید.
اغراق نکنید یا برخی موارد را مخفی نکنید – – با استفاده از جملات خودتان همه چیز را بنویسید.
3. یک یادداشت بی نامی را در اتاق آنها بگذارید.
در این یادداشت دیدگاه متفاوت خودتان در مورد خانواده “شکسته شده” را بیان کنید.
بخش چهار – به موقع حاضر باشید
1. همه اعضای خانواده تان را جمع کنید.
از همه اعضای خانواده تان بخواهید که در مورد احساساتی که دارند، صحبت کنند. به صورت آرام توضیح دهید که از نظر شما بهتر است که همه افراد از صمیم قلب یکدیگر را ببخشند.
بر روی یک کارت کوچکی کلمه “صحبت[1]” را بنویسید و آن را در اختیار افرادی قرار دهید که می خواهند صحبت کنند. فقط فردی می تواند صحبت کند که کارت در دستش باشد.
2. در صورتی که این روش فایده ای نداشته باشد، به خانواده تان بگویید که می خواهید در رابطه با موقعیت پیش آمده با هر دو طرف صحبت کنید.
سعی کنید که در همه موارد میانه رو باشید.
یک جریان پیوسته باشد
1. به صورت مستقیم با یکی از طرفین خانواده صحبت کنید.
به این عضو از خانواده تان بگویید که اجازه بدهد مشکل موجود رفع شود و با طرف متقابل یک رابطه بهتری برقرار کند. عواقب مربوط به ادامه دار شدن این شرایط را به آنها توضیح دهید؛
عواقبی همانند دور شدن سایر اعضای خانواده از هر دو طرف در ایامی همانند کریسمس، سایر عیدها، روزهای تولد و مهمانی ها.
توصیه برای حل اختلافات خانوادگی
زیاد تلاش نکنید؛ در صورتیکه بیش از حد برای رفع این مشکل تلاش کنید، اعضای خانواده یک سری شایعاتی را در مورد شما درست خواهند کرد.
در مورد برخورد با افرادی از خانواده که افسرده هستند، شناخت نوع برخوردی که باید داشته باشید و کمک هایی که باید به این فرد بکنید، می تواند یک وظیفه سختی باشد.
به منظور اینکه مثبت ترین تعامل ممکن را با افراد افسرده خانواده داشته باشید، باید نحوه برخورد با آنها را یاد بگیرید تا در نتیجه آن این افراد یک حالت تدافعی به خودشان نگیرند.
پیشنهاد مربوط به صحبت کردن می تواند یک نقطه شروع مناسبی باشد.
بخش یک – تعامل با فرد افسرده در خانه
1. باید بپذیرید که شما هیچ تقصیری در بیمار شدن این فرد نداشته اید.
در صورتیکه متوجه افسرده بودن یکی از اعضای خانواده تان شوید، این تصور را خواهید داشت که باید یک کاری بکنید. ولی این شرایط نتیجه اشتباهات شما نمی باشد.
افسردگی باعث می شود که یک فرد نتواند به راحتی با افرادی که دوستش دارند، یک ارتباط عاطفی برقرار کند. به منظور اینکه در دسترس این فرد باشید و به وی کمک کنید، باید این نکته را درک کنید که شما در ایجاد این شرایط برای این فرد هیچ نقشی نداشته اید.
2. بپذیرید که شرایط ایجاد شده یک بیماری فیزیکی واقعی می باشد.
زمانیکه با یک فرد افسرده در خانواده صحبت می کنید، باید این نکته را در نظر داشته باشید که این فرد دارای یک بیماری فیزیکی واقعی می باشد.
شاید وسوسه شوید که این فرد را به دلیل اختلال روانیش سرزنش کنید و این تصور را داشته باشید که تصمیمات خودش منجر به ایجاد این شرایط برایش شده است.
ولی در صورتیکه بپذیرید این فرد هیچ تقصیری در ایجاد این شرایط نداشته است، در این صورت خواهید توانست که از این فرد کمتر انتقاد کنید و بیشتر نقش یک حمایت کننده را داشته باشید.
این نکته را در نظر داشته باشید که ممکن است کمک شما منجر به بهبود یافتن این فرد از افسردگی شود.
3. حمایت کنید.
حمایت شما از فرآیند بهبود این فرد یکی از با ارزشترین چیزهایی است که می توانید در مورد فردی انجام دهید که به دلیل افسردگی با مشکلاتی مواجه شده است.
اجازه دادن به فرد صحبت کننده برای حرف زدن در مورد احساساتش و نداشتن هیچ نوع قضاوتی نسبت به وی نقش مهمی را در فرآیند درمانش خواهد داشت. همچنین این کار به افراد افسرده کمک خواهد کرد تا کمتر احساس تنهایی بکنند.
همچنین می توانید به این فرد پیشنهاد بدهید که یک گروه حمایتی پیدا کند؛ هم خانواده ای شما در این گروه ها می تواند در مورد شرایط خودش با افرادی صحبت کند که دارای شرایط مشابهی با وی هستند و در نتیجه آن احساس تنهایی نداشته باشد.
4. سوالات مستقیمی بپرسید.
به منظور اینکه به هم خانواده ای افسرده تان کمک کنید، باید مواردی که آنها تجربه می کنند را بشناسید. افراد افسرده ممکن است که موارد مختلفی را تجربه کنند، بنابراین باید یک سری سوالات مستقیمی بپرسید تا شرایط آنها را درک کنید.
شما می توانید شخص مورد علاقه خودتان را ترغیب کنید که دلیل افسردگیش را بررسی کند و بتواند جنبه دیگری از شرایط موجود را در نظر بگیرد. می توانید سوالاتی شبیه به سوالات زیر بپرسید:
اولین باری که این احساس بد در شما ایجاد شد، مربوط به چه زمانی بوده است؟
آیا می دانید که چه عواملی منجر به تحریک این احساسات می شود؟
چه چیزی منجر به وخیم تر شدن شرایط می شود؟
چه مواردی این شرایط را بهتر می کند؟
5. هیچ وقت به این فرد نگویید که تغییر کند.
درخواست کردن از فرد مورد علاقه تان برای تغییر احساساتش، یک روش بی فایده ای است؛ اصلی ترین دلیل این امر عبارت از آگاه نبودن این افراد در مورد نحوه تغییر احساساتشان می باشد.
زمانیکه شرایط این افراد تغییر نکند، ناامید خواهید شد و همچنین آنها از دست شما عصبی خواهند شد و حتی ممکن است که میزان افسردگیشان بیشتر شود.
همچنین این کار می تواند منجر به خجالت کشیدن این افراد شود و شرایط وخیم تری را ایجاد کند.
6. سعی نکنید که فرد افسرده را بهبود دهید.
در صورتیکه شما هم خانواده ای افسرده تان را از این شرایط نجات دهید، این فرد نخواهد توانست به تنهایی احساس ناراحتیش را مدیریت کنید.
همچنین احتمال اینکه بتوانید افسردگی را از بین ببرید، یک احتمال پایینی می باشد؛ علاوه بر این، این واقعیت که شما همواره در زندگی این خویشاوندتان دخالت می کنید، می تواند منجر به تحریک افسردگی این فرد شود و در نتیجه این فرد یک احساس نامناسبی نسبت به شما پیدا کند.
همچنین این کار باعث خواهد شد که یک سری روابط منفی با شخص مورد علاقه تان پیدا کنید؛ درست همانند شرایطی که تلاش شما برای بهبود این فرد بی تاثیر باشد و نسبت به وی ناراحت شوید.
باید هم شرایط عادی این فرد و هم شرایط احساساتی این فرد را بپذیرید.
7. نگرش و برخورد مثبتی داشته باشید.
داشتن انتظارات واقعی از فرد مورد علاقه تان که افسرده می باشد و ادامه دار بودن این برخورد منجر به امیدوار شدن این فرد خواهد شد.
فرد مورد علاقه شما به دلیل افسرده بودن می تواند کمک دریافت کند و می تواند تغییر کند.
همواره جای امیدواری وجود دارد و در صورتیکه شما همواره این نکته را در نظر داشته باشید، می توانید به این فرد کمک کنید تا همواره امید خودش را حفظ کند.
بخش دو – شناسایی افسردگی در هم خانواده ایتان
1. وجود داشتن احساسات ناراحت کننده در هم خانواده ایتان را زیر نظر داشته باشید.
احساسات بد به عنوان یک معیار مرسومی برای افسرگی در نظر گرفته می شود، به خصوص در زمانیکه احساس افسردگی هیچ نوع علت مشخصی نداشته باشد.
این احساس ناراحتی می تواند بر روی روح هم خانواده ایتان تاثیر بگذارد؛ هوشیار بودن نسبت به این ناراحتی بیش از حد یک عامل کلیدی در شناسایی افسردگی می باشد.
به منظور اینکه وجود داشتن ناراحتی قابل توجه بدون هیچ نوع دلیل خاصی را در یکی از اعضای خانواده تان متوجه شوید، باید با او صحبت کنید.
همچنین ممکن است این افراد یک سری علائم ناراحتی را همراه با گریه، احساس بی ارزش بودن و احساس ناامیدی نشان دهند.
2. نسبت به بی علاقه شدن این فرد هوشیار باشید.
از دست دادن علاقمندی این افراد به مواردی که در گذشته منجر به هیجان زدنشان می شد، یک علامت رایجی از افسردگی می باشد.
رفتار آنها را زیر نظر بگیرید و بررسی کنید که آیا آنها به صورت مکرر به فعالیت هایی که قبلا دوست داشته اند، “نه” می گویند یا اینکه یک سری کارهایی را بدون توجه انجام می دهند یا در اغلب مواقع خسته هستند.
معمولا این افراد علایق خودشان به سرگرمی ها و ورزش را از دست می دهند.
افرادی که بی توجه هستند و به هیچ چیزی علاقه ندارند، ممکن است که بی حال و سست باشند و هیچ تمایلی به حرکت کردن و فعالیت فیزیکی نداشته باشند.
3. نسبت به افزایش تحریک پذیری و عصبانیت این افراد هوشیار باشد.
افراد افسرده یک ناراحتی در مورد زندگی شان دارند و نسبت به مواردی که در گذشته منجر به خوشحالیشان می شد، احساس خاصی ندارند و به همین دلیل افراد شادی نیستند.
ناراحت بودن می تواند منجر به تحریک پذیری و تند مزاجی شما شود و در نتیجه یک سری موارد کوچک و بی اهمیت مضطرب شوید.
در صورتیکه به نظرتان یک فردی در خانواده تان هیچ وقت خوشحال نباشد، ممکن است دچار افسردگی شده باشد.
4. الگوهای خواب این افراد را زیر نظر بگیرید.
افراد افسرده یک حالت افراطی در رابطه با خواب دارند: یا بیش از حد می خوابند یا خیلی کم می خوابند. عدم توانایی برای خوابیدن به عنوان بی خوابی شناخته می شود و در صورتیکه یکی از اعضای خانواده تان دچار بی خوابی شود، باید وجود داشتن سایر علائم افسردگی را هم در وی بررسی کنید.
خوابیدن بیش از حد به عنوان یک روشی برای فرار از احساسات منفی استفاده می شود؛ فرد افسرده در اکثر مواقع دچار این احساسات منفی می شود.
بخش سه – کمک کردن به یکی از اعضای خانواده برای دریافت کمک مورد نیازش
1. خودتان را آموزش دهید.
آشنا شدن با علائم و تاثیر افسردگی یک نقطه شروع مناسب برای داشتن یک برخورد مناسب با فرد افسرده در خانواده می باشد.
این کار نه تنها باعث خواهد شد که نحوه تاثیرگذاری بیماری هم خانواده ایتان را یاد بگیرید، بلکه همچنین نشان خواهد داد که یک فرد حمایت کننده ای هستید و فرد افسرده برای شما اهمیت زیادی دارد؛ فرد افسرده نیاز شدیدی به این موارد دارد.
2. به عنوان یک خانواده در رابطه با این مسئله صحبت کنید.
افسردگی یکی از اعضای خانواده بر روی کل خانواده اثر می گذارد و تاثیر آن محدود به فرد افسرده نمی باشد.
بحث کردن با خانواده در مورد این مشکل می تواند به فرد افسرده کمک کند تا حرف های مورد نظر خودش را بیان کند و یک نوع احساس حمایت شدن داشته باشد.
همچنین این کار به شما کمک خواهد کرد تا موارد موثر و غیرموثر را شناسایی کنید.
3. با درمانگر این فرد ملاقات داشته باشید.
در صورتیکه هم خانواده ای افسرده تان موافق باشد، می توانید در برخی مواقع همراه با این فرد به پیش درمانگرش بروید تا از نحوه پیشرفت درمان مطلع شوید.
همچنین با استفاده از این روش مطلع خواهید شد که آیا روش های مورد استفاده در خانه برای کمک به درمان مفید هستند یا هیچ فایده ای ندارند.
همچنین درمانگر می تواند یک سری آموزش هایی به خود شما ارائه دهد؛ در نتیجه خواهید توانست که کمک های بیشتری به فرد افسرده بکنید.
4. به یک درمانگر خانواده مراجعه کنید.
مراجعه کردن به یک مشاوره زوجین یا مشاوره خانواده در کنار درمان های فردی که فرد افسرده کننده از آن استفاده می کند، ایده مناسبی می باشد چرا که در نتیجه آن هر یک از افراد این فرصت را پیدا خواهند کرد که نظرات خودشان را در مورد افسردگی هم خانواده ایشان به اشتراک بگذارند.
همچنین مشاوره خانواه به بچه های کمک خواهد کرد تا شناخت بیشتری در مورد نقش خودشان پیدا کنند و متوجه شوند که شرایط پیش آمده در نتیجه کارهای اشتباه آنها ایجاد نشده است.
5. به آنها کمک کنید تا یک سیستم حمایتی ایجاد کنند.
به فرد افسرده خانواده کمک کنید تا یک سیستم حمایتی پیدا و ایجاد کند. از دوستان خودتان بپرسید که آیا یک فرد افسرده ای در خانواده دارند؛
در صورت وجود داشتن چنین فردی از وی بخواهید که با فرد افسرده هم خانواده ایتان صحبت کند.
علاوه بر این می توانید گروه های حمایتی موجود در منطقه تان را پیدا کنید و از آنها بخواهید که با هم خانواده ای افسرده شما صحبت کنند.
همچنین ایجاد یک سیستم حمایتی برای خود شما هم اهمیت زیادی دارد؛ در نتیجه این کار، مراقبت کردن از فرد افسرد در خانواده تان منجر به ایجاد احساس منزوی بودن و مضمحل شدن در شما نخواهد شد.
6. به این افراد کمک کنید که به یک درمانگر مراجعه کنند.
نکته مهمی که باید رعایت کنید، عبارت از تشویق فرد افسرده هم خانه ایتان برای مراجعه به یک درمانگر می باشد؛ سعی کنید یک درمانگری به آنها پیشنهاد بدهید که نیازهایش را رفع کند.
ممکن است یکی از دوستانتان درمانگر خاصی را به شما پیشنهاد دهد یا با توجه به پوشش بیمه ای، به یک درمانگر خاصی مراجعه کنید.
کمک شما می تواند مانع از ایجاد احساس اضمحلال در فرد افسرده و یا صرف نظر کردن وی از فرآیند درمان شود؛ این مورد نقش مهمی در موفقیت درمان دارد.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/01/نحوه-رفتار-کردن-با-افرادی-از-خانواده-که-دچار-افسردگی-شده-اند9.jpg546728دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-01-13 19:34:562020-01-13 19:35:00نحوه رفتار کردن با افرادی از خانواده که دچار افسردگی شده اند
مادران و دختران از طریق درک کردن یکدیگر، داشتن یک ارتباط خوب و سرگرم شدن به فعالیت های سرگرم کننده به صورت مشترک، نه تنها می توانند دارای روابط خانوادگی مثبتی باشند، بلکه همچنین می توانند یک رابطه دوستی واقعی با هم داشته باشند.
در واقعیت رابطه مادر – دختری یک رابطه پیچیده ای است و زمانی که دختران به سن بزرگسالی و بلوغ می رسند، یک سری اختلافاتی مابین آنها ایجاد می شود.
اختلافات ایجاد شده مابین مادران و دختران در مورد کار، خانواده، و اتفاقات مربوط به زندگی می تواند مانع از ایجاد یک رابطه مناسب مابین دختران و مادران شود.
با این وجود یک سری رهیافت های خاصی وجود دارند که مادران با استفاده از آن می توانند یک رابطه سالم و پایداری با دختران بزرگسالشان ایجاد کنند.
بخش یک – ایجاد روابط بر مبنای گذشته
1. یک سری نکاتی را در مورد سابقه خانوادگی تان یاد بگیرید.
به دست آوردن اطلاعات در مورد گذشته خانوادگی تان می تواند به مادران و دختران کمک کند تا یک سری زمینه های مشترکی پیدا کنند و با رسومی که خانواده شان در گذشته داشته اند، آشنا شوند.
می توانید یک مجموع عکس های خانوادگی یا آلبوم عکس خانوادگی درست کنید یا اینکه سعی کنید شجره نامه خانوادگی تان را بکشید.
تحقیقات و داستانهای خودتان را به سایر اعضای خانواده بیان کنید.
این بحث ها باعث خواهد شد که یک نوع احساس نزدیکی مابین اعضای خانواده تان ایجاد شود و تجربیات مشترکی به دست خواهید آورد.
2. ایجاد یک رابطه جدید مابین دو فرد بزرگسال.
به جای رابطه سرپرست – کودک، سعی کنید که یک رابطه ای ایجاد کنید که مربوط به دو فرد بزرگسال همتا می باشد.
هر چند که تعهد سرپرستی مربوط به کل طول عمر فرد است، ولی زمانیکه کودکان از نظر روان شناختی، اجتماعی و اقتصادی مستقل می شوند، باید ماهیت رابطه سرپرست – کودک تغییر کند.
سعی نکنید که به عنوان یک مادر و دختر با هم ارتباط داشته باشید، بلکه سعی کنید به عنوان دو دوست با هم رابطه داشته باشید که علایق و فعالیت های مشترکی دارند.
به صورت متفکرانه و آرام و همانند دو دوست، در مورد مشکلات، مسائل و سوالات با هم صحبت کنید.
یک نوع احساس شوخ طبعی و مهربانی داشته باشد. خاطراتی که چند دهه با هم داشته اید را مرور کنید و در مورد خاطرات یا موقعیت های خنده داری که در آن قرار گرفته اید، یک سری جوک هایی را به هم بگویید.
3. با استفاده از یک روش سرپرستی که از نظر عاطفی حمایت کننده باشد، یک توازنی مابین رابطه و سرگرمی ایجاد کنید.
صرف نظر از سن فرزندتان و دوره ای که در آن قرار دارد، علایق، توجهات و موافقت های والدینی پایدار موارد مهمی در همه روابط مابین سرپرست – فرزند (یا روابط مابین مادر – دختر) هستند.
حتی در صورتیکه دخترتان یک فرد بزرگی باشد، می توانید از طریق تشویق کردن و اطمینان آفرینی منجر به رشد فرزندتان شوید.
تحقیقات صورت گرفته نشان داده اند که حمایت ادامه دار یک مادر می تواند نقش مهمی در رشد روان شناختی یک دختر بزرگسالی داشته باشد که احساس می کند یک فرد مستقلی است.
4. وضعیت روابط خودتان را بررسی کنید تا نقاط ضعف آن را پیدا کنید.
بر اساس گزارش های صورت گرفته، تنش ایجاد شده در روابط مابین مادران – دختران بیش از تنش های ایجاد شده در روابط مابین مادران – پسران می باشد.
اغلب تنش ها و اختلاف های ایجاد شده ریشه در تفاوت های میان نسلی و اختلافات مربوط به رفتار، ویژگی و رفتار عمومی دارد.
شناخت این محدودیت ها می تواند اولین قدم در ایجاد رابطه سالم مابین شما و دخترتان باشد.
5. از طریق شناخت و درک تغییر اجتماعی، تفاوت های نسلی موجود مابین مادر و دختر را از بین ببرید.
این کار برای مادری که نمی خواهد خواسته های دخترش را بپذیرد، مادری که تمام وقت کار می کند و مادری که زمان کمتری را صرف وظایف خانه داری یا بچه داری می کند، سخت خواهد بود.
بر اساس گزارش دپارتمان نیروی کار ایالات متحده، در سال 2010 زنان 47% از نیروی کار را تشکیل می دادند.
ولی در نسل گذشته، اکثر زنان بعد از ازدواج در خانه می ماندند تا کودکانشان را بزرگ کنند. در سال 1960، فقط نوزده درصد از زنان دارای فرزند پیش دبستانی در بیرون از خانه مشغول کار بودند.
اکثر مادران مسن نگران این مسئله هستند که دخترانشان (که هم در بیرون از خانه کار می کنند و هم در خانه) فشار یا استرس زیادی را تحمل می کنند. عقاید این افراد در مورد تفاوت های مربوط به کار و سبک زندگی، می تواند شکل رابطه سرپرست و کودک را تغییر دهد.
6. در صورت ضرورت برای رفع مشکلات میان فردی خودتان به مشاور خانواده مراجعه کنید.
علاوه بر تفاوت های نسلی، تضادهای میان فردی مابین دختر و مادر هم می توانند منجر به ایجاد اختلافاتی شوند.
برای مثال ممکن است که مادران همچنان بر این عقیده باشند که دختران بزرگسالشان تنبل، بی ادب و بی مسولیت هستند، هر چند که این مشخصات بیشتر در سال های اولیه نوجوانی وجود دارد.
بخش دو – بودن در کنار یکدیگر
1. پیدا کردن علایق مشترک.
به دنبال سرگرمی ها و فعالیت هایی باشید که منجر به عمیق تر شدن رابطه مادر – دختر می شوند و همچنین یک نوع راحتی و سرگرمی را برای طرفین ایجاد می کنند.
سعی کنید که به همراه هم یک سری فعالیت های سرگرم کننده انجام دهید.
ورزش، خرید، رفتن به رستوران های جدید، دیدن فیلم ها، درست کردن یک سری وسایل دست ساز یا هنری، رفتن به آب درمانی، یا حتی موارد ساده ای همانند قهوه خوردن با هم، می توانند به مادران و دختران کمک کنند که روابط بهتری با هم داشته باشند.
2. از تکنولوژی های مدرن استفاده کنید.
در صورتیکه شما و دخترتان از هم دور باشید و نتوانید به صورت مرتب همدیگر را از نزدیک ببنید، سعی کنید از یک سری روش های ارتباطی دیگری استفاده کنید.
تماس های تلفنی و ویدئویی و همچنین پیام دادن و استفاده از برنامه های مربوط به رسانه های اجتماعی به صورت روزمره یا هفتگی می توانند فاصله موجود مابین شما را از بین ببرند.
سعی کنید که به صورت هفتگی یا روزمره و در زمان های تعیین شده با هم چت کنید.
3. سعی کنید که به همراه دخترتان، در گروه هایی حضور داشته باشید که سایر اعضای خانواده و دوستانتان هم در آن حضور دارند.
شرکت کردن در جمع های خانوادگی یا گردش های خانوادگی یا انجام دادن یک سری کارهایی به همراه سایر دوستان خانوادگی می تواند آرامش بخش و لذت آور باشد و فشارهای موجود را از بین ببرد.
4. همراه با هم به تعطیلات بروید.
جدا شدن از کارهای روزمره می تواند باعث شود که مادران و دختران ریلکس شوند، مجددا انرژی مناسبی به دست بیاورند و رابطه بهتری با هم برقرار کنند.
ثابت شده است که تعطیلات خانوادگی یک سری فوایدی برای سلامت روانی و فیزیکی دارد؛ این مزیت ها عبارتند از کاهش افسردگی و بهبود سلامت قلبی.
رفتن به سفر همراه با اعضای خانواده، همانند سفرهای مادر – دختری، به شما کمک خواهد کرد تا خاطرات خوبی ایجاد کنید، آمادگی بیشتری برای مقابله با شرایط در حال تغییر به دست بیاورید و اعضای خانواده بدون استرس خاص در کنار هم خواهند بود.
5. یک سری روش هایی را برای نشان دادن عشق و قدردانی تان نسبت به یکدیگر پیدا کنید.
نوشتن یادداشت، دادن هدیه های کوچک یا حتی گفتن “متشکرم” یا “شما را دوست دارم” می تواند رابطه مابین مادر و دختر را بهتر کند.
بخش سه – ایجاد یک رابطه سالم
1. یک سری مرزها و محدودیت های مناسبی ایجاد کنید.
احساس احترام به انتخاب های یک دختر بالغ، عامل مهمی در رابطه مابین مادر – دختر است.
اجازه بدهید که تغییرات رابطه ای به صورت طبیعی صورت بگیرند. این نکته را به یاد داشته باشید که صورت گرفتن یک سری تغییرات در روابط مابین مادر – دختر یک مورد عادی است.
تغییراتی از شبیه ازدواج، جابجایی ها و به دنیا آمدن نوه ها می توانند باعث ایجاد تغییر در رابطه مابین مادران و دختران شوند.
در صورت درخواست نشدن از شما، نظر خودتان را بیان نکنید. در صورتیکه مادرتان یک توصیه ای بیان کند، حتی در صورت خوب بودن هم ممکن است به عنوان یک مورد منفی و بدی در نظر گرفته شود (چرا که بدون درخواست دیگران چنین توصیه ای بیان کرده است).
2. سعی کنید که سطح و مقدار تماس و ارتباط، برای طرفین رابطه متناسب باشد.
سعی کنید که در مورد تمامی مسائل، حتی در مورد مسائلی که با دخترتان اختلاف نظر دارید، یک ارتباط احترام آمیزی مابین شما وجود داشته باشد.
این مورد باعث خواهد شد که طرفین خواسته های طرف مقابلشان را در نظر بگیرند و دختر احساس نخواهد کرد که مادرش همواره می خواهد نظرات خودش را به انتخاب های خودش دیکته کند.
به نیاز استقلال دخترتان احترام بگذارید. برای مثال در صورتیکه یک مادر به صورت مکرر به دخترش زنگ بزند، پیام بفرستد یا بدون دعوت پیش دخترش برود، باعث خواهد شد که دخترش نسبت به او متنفر شود.
3. یک اتاقی برای نامزد یا همسر دخترتان در نظر بگیرید.
به غیر از مواردی که احساس می کنید دخترتان یک رابطه ناسالم یا سوء استفاده کننده ای با یک فرد دیگری دارد، باید از رابطه صمیمی دخترتان با سایر افراد مهم حمایت کنید.
سعی کنید که از دخالت کردن یا جانبداری کردن در اختلاف مابین دخترتان و همسرش اجتناب کنید.
هیچ وقت نباید همسر دخترتان را سرزنش کنید – این کار می تواند روابط مابین شما را با مشکلاتی مواجه کند.
به حریم خصوصی زوجین احترام بگذارید. این نکته را باید به یاد داشته باشید که رابطه دخترتان با همسرش یک رابطه مجزایی است و باید مابین این رابطه و رابطه خودتان تفاوت قائل باشید.
4. با دقت گوش دهید و رازدار باشید.
دختران دوست دارند که به مادرشان اعتماد داشته باشند و اطلاعات محرمانه شان را به آنها اطلاع دهند.
هیچ وقت مشکلات یا مسائل دخترتان را با سایر اعضای خانواده یا سایر افراد در میان نگذارید.
5. در زمانیکه بتوانید، از نظر فیزیکی و عاطفی به دخترتان کمک کنید.
یک مادر صرف نظر از سن دخترش می تواند از طریق نگه داشتن نوه هایش، کمک کردن به دخترش در حین جابجایی وسایل خانه، یا مراقبت کردن از وی در زمان بیمار بودن به دخترش کمک کنید و این کارش یک کار ارزشمندی خواهد بود.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/01/چگونه-می-توانید-بهترین-دوست-برای-دختر-بزرگسالتان-باشید4.jpg514728دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-01-08 23:44:582020-01-08 23:45:04چگونه می توانید بهترین دوست برای دختر بزرگسالتان باشید
ارتباط اهمیت زیادی در روابط خانوادگی قوی دارد. با این وجود، در صورتیکه به صورت درستی به حرف های سایر افراد خانواده تان گوش ندهید.
در برقراری ارتباط با آنها مشکل خواهید داشت. در صورتیکه مهارت های شنوندگی خودتان را تقویت کنید، می توانید به صورت بهتری با خانواده تان ارتباط برقرار کنید و رابطه های قوی تری داشته باشید.
باید به صورت فعالی به حرف های اعضای خانواده تان گوش دهید. می توانید با استفاده از اشاره های غیرزبانی نشان دهید که به حرف طرف مقابلتان گوش می دهید و همچنین یک سری سوالاتی را بپرسید تا فرد صحبت کننده یک سری توضیحات بیشتری ارائه بدهد.
زمانیکه نوبت حرف زدن شما برس، از طریق اشاره کردن و توضیح دادن در مورد حرف هایی که فرد قبلی گفته است، حرف های او را تایید کنید. سعی کنید که از رفتارهای منفی (همانند ایجاد اختلال) اجتناب کنید تا بحث شما به خوبی پیش برود.
بخش یک – گوش دادن فعال
1. به شرایط موجود و اتفاقاتی که در حال حاضر صورت می گیرند توجه کنید.
در حین گوش دادن به حرف های اعضای خانواده تان، اجازه ندهید که ذهنتان درگیر یک مسئله دیگری شود.
به منظور اینکه اعضای خانواده تان احساس کنند که حرف هایشان شنیده می شود و یک فرد با ارزشی هستند، حتما باید حواس خودتان را بر روی شرایط حال و صحبت های طرف مقابلتان متمرکز کنید.
در حین صحبت کردن با اعضای خانواده از موارد حواسپرت کننده اجتناب کنید. موبایل خودتان را کنار بگذارید و کل توجه خودتان را به طرف مقابلتان متمرکز کنید.
در حین صحبت کردن یک فرد، به سایر موارد توجه نکنید. به جای اینکار، فقط بر روی موارد گفته شده متمرکز شوید.
در صورتیکه احساس کنید دچار سردرگمی شده اید، یک بار دیگر سعی کنید که کل حواستان را به حرف های طرف مقابلتان متمرکز کنید.
2. به حرف های گوینده تمرکز کنید و نه بر روی مواردی که بعدا خواهید گفت.
در حین صحبت کردن با یک فردی، در اغلب مواقع بر روی حرفهایی که می خواهید بزنید، متمرکز خواهید شد. این تمایل در حین صحبت کردن با اعضای خانواده شدیدتر خواهد بود.
در صورتیکه در مورد یک مشکل یا اختلاف خانوادگی بحث کنید، تمایل خواهید داشت که تفکرات و ایده های خودتان را مطرح کنید.
با این وجود، در مورد احساسی که دارید یا پاسخی که می خواهید بدهید، فکر نکنید. فقط بر روی فرد صحبت کننده و تفکرات و عقاید وی متمرکز شوید.
بعدا می توانید در مورد پاسخ خودتان فکر کنید. ولی الان باید به حرف های طرف مقابلتان گوش دهید. سعی کنید که اولویت تان شناخت دیدگاه اعضای خانواده تان باشد.
این نکته را به یاد داشته باشید که در صورتیکه بتوانید حرف های طرف مقابلتان را به درستی درک کنید، خواهید توانست که یک پاسخ مناسبی بدهید.
در صورتیکه شما دیدگاه طرف مقابلتان را به صورت درستی درک کنید، ارتباط مابینتان بهتر خواهد شد. شما می توانید بگویید که “به نظر می رسد که شما نگران نتایج امتحانتان هستید، هر چند که دکتر گفته است همه چیز خوب خواهد بود.”
3. با استفاده از راهنماهای غیرزبانی، نشان دهید که به حرف طرف مقابلتان گوش می دهید.
شما می خواهید که احساس ارزشمند بودن را در طرف مقابلتان ایجاد کنید. باید نشان دهید که به حرف وی گوش می دهید.
شما از طریق نشان دادن علائم غیرزبانی می توانید نشان دهید که به حرف طرف مقابلتان گوش می دهید.
در حین صحبت کردن طرف مقابلتان سرتان را تکان دهید، در زمان مناسب بخندید و لبخند بزنید و ارتباط چشمی تان را حفظ کنید.
4. قبل از آنکه صحبت خودتان را شروع کنید، اجازه دهید که طرف مقابلتان حرف هایش را تمام کند.
ایجاد یک مکث یک مورد مناسبی است. چند لحظه سکوت در بحث یک مورد بدی نیست و این شانس را به فرد صحبت کننده می دهد تا به صورت کاملی حرف های خودش را بیان کند.
به جای اینکه سریع پاسخ بدهید، چند لحظه صبر کنید تا فرد صحبت کننده حرف هایش را تمام کند. این کار شما را مطمئن خواهد کرد که طرف مقابلتان حرف هایش را تمام کرده است.
همه افراد به صورت طبیعی تمایل دارند تا در حین صحبت خودشان یک مکثی بکنند.
در صورتیکه متوجه شوید که فرد صحبت کننده مکث کرده است، این فرض را نداشته باشید که حرفش تمام شده است. قبل از آنکه پاسخ بدهید، اجازه دهید تا حرفش تمام شود.
در صورتیکه چند لحظه بعد از مکث کردن به حرفش ادامه ندهد، در این صورت می توانید این تصور را داشته باشید که حرفش تمام شده است.
توصیه کارشناسان
Klare Heston, LICSW
مددکار اجتماعی بالینی
شنونده خوب بودن همچنین باعث می شود که آخرین فرد صحبت کننده باشید. کلار هستون به عنوان یک مددکار اجتماعی – بالینی مجاز توضیح داده است که “به اندازه ای که صحبت می کنید، حتما به آن اندازه هم گوش دهید.
اجازه ندهید که بحثتان به یک بحث یک طرفه تبدیل شود. همچنین داشتن نقش حمایت کننده باعث می شود که فرد مقابلتان هم به خاطر شما یک سری کارهایی انجام دهد. در واقع این یک نوع بده – بستان است.
5. یک سری سوالاتی بپرسید تا فرد صحبت کننده توضیحات بیشتری ارائه دهد.
بخشی از شنیدن عبارت از شناختن می باشد. در صورتیکه فرد صحبت کننده یک سری حرف هایی بزند که شما درک نمی کنید، یک سری سوالاتی بپرسید.
بعد از آنکه یک فرد حرف هایش را تمام کند، در صورت نیاز یک سری سوالات ابهام زا بپرسید. این نشان خواهد داد که شما واقعا به حرف های هم خانواده ایتان گوش می دادید و دیدگاهش برای شما اهمیت دارد.
یک سری سوالاتی بپرسید که طرف مقابلتان را به یک بحث باز و صریح تشویق کند. برای مثال می توانید بپرسید “نظر شما در مورد این موقعیت چیست؟” و “به نظر شما، ما باید مال کجا باشیم؟”
از پرسیدن سوالاتی که با “چرا” شروع می شوند، اجتناب کنید. این سوالات می توانند جنبه قضاوتی داشته باشند و باعث شوند که فرد صحبت کننده یک حالت دفاعی به خودش بگیرد.
برای مثال هیچ وقت نپرسید که “چرا این شغل را انتخاب کرده اید؟” به جای آن بپرسید که “چه چیزی باعث شد که این تصمیم را بگیرید؟”
بخش دو – ارتباط برقرار کردن به صورت موثر
1. موارد گفته شده را یک بار دیگر بگویید.
به صورت خلاصه گفته های طرف مقابلتان را تکرار کنید؛ این کار می تواند روش مناسبی برای برقراری ارتباط باشد. هر فردی دوست دارد که مورد ارزش قرار بگیرد و حرف هایش شنیده شود؛
بنابراین تکرار کردن حرف های هم خانواده ایتان نشان خواهد داد که شما به حرفهایش گوش داده اید.
این کارتان باعث خواهد شد که فرد مورد نظر، تفسیر شما را از حرف هایش بشنود و در صورت نیاز یک سری شفاف سازی هایی انجام دهد.
بعد از پایان یافتن حرف های فرد صحبت کننده، سعی کنید مواردی که شنیده اید را به صورت مختصر بیان کنید.
برای مثال می توانید بگویید “خب، برداشت من این است که در حال حاضر از دست مادر عصبی هستید، چرا که فکر می کنید او شما را به عنوان یک فرد بزرگسال و بالغ در نظر نمی گیرد.”
این کار شما را مطمئن خواهد کرد که نظر فرد صحبت کننده را به درستی متوجه شده اید.
همچنین نشان خواهید داد که به حرف های طرف مقابلتان گوش داده اید و این شرایط باعث خواهد شد که در آینده روابط بهتری مابین شما و خانواده تان ایجاد شود.
2. به اعضای خانواده تان کمک کنید تا تجربیاتشان را به صورت خلاصه بیان کنند.
شما می خواهید به یک فردی کمک کنید تا احساسات خودش و دلیل آن را بیان کند. بعد از گوش دادن به حرف های افراد خانواده تان، به آنها کمک کنید تا تجربیات خودشان را به صورت خلاصه بیان کنند.
برای مثال می توانید جمله خودتان را به این صورت شروع کنید: “بسیار خب، اجازه بدهید تا مطمئن شوم که منظورتان را درست متوجه شده ام.”
بعد از آن به منظور کمک به هم خانواده ایتان برای چارچوب بندی کردن تجربیاتش، یک سری سوالاتی بپرسید.
برای مثال می توانید بگویید که “شما ناراحت هستید که مادر، بدون اینکه کسی نظرش را بپرسد، یک حرفی در مورد بیمه ماشین زده است. چه احساسی در مورد آن دارید؟ من احساس نامناسبی دارم.”
در صورتیکه به اعضای خانواده تان کمک کنید تا احساسات خودشان را طبقه بندی کنند، در این صورت آنها خواهند توانست که درک بهتری از موقعیت موجود داشته باشند.
3. صحبت های بیان شده را دوباره بگویید.
بعد از پایان یافتن حرف های هم خانواده ایتان، به صورت مختصر موارد بیان شده در مورد موضوع را بیان کنید.
سعی نکنید که همه موارد گفته شده را تکرار کنید، بلکه سعی کنید که فقط موارد مهم را بگویید.
مثال می توانید بگویید که “من فکر می کنم که این مورد برای شما مهم است” یا “من احساس می کنم که این یک موضوعی می باشد که ما به عنوان یک خانواده باید در موردش صحبت کنیم.”
4. در حین صحبت کردن از جمله های استفاده کنید که با “من” شروع می شوند.
موقعیت های خانوادگی می توانند یک سری موقعیت های پیچیده ای باشند. در برخی مواقع ممکن است شما با موارد بیان شده مخالف باشید یا با آن مشکل داشته باشید.
زمانیکه با یک موردی مخالف باشید، از جملاتی که با “من” شروع می شوند، استفاده کنید.
این کار باعث خواهد شد که حرف شما به عنوان یک سرزنش در نظر نگرفته شود، چرا که احساسات شخصی خودتان را در مورد یک چیزی بیان می کنید.
یک جمله ای که با “من” شروع می شود، دارای سه بخش است. این جمله با “من احساس می کنم که …” شروع می شود و بلافاصله بعد از آن می توانید احساسات خودتان را بیان کنید.
بعد از آن توضیح دهید که چه چیزی منجر به ایجاد این احساس در شما شده است. در بخش آخر می توانید بگویید که چه احساسی در مورد کار خودتان دارید.
در صورتیکه با نظرات یکی از افراد خانواده تان مخالف باشید، سعی نکنید که حرف های شما جنبه قضاوتی یا تشخیصی داشته باشند.
برای مثال نباید بگویید که “مادر فقط می خواست که کمک کند و خودتان هم مطلع هستید که در گذشته با مادر یک سری مشکلاتی داشته اید. شما واقعا من را ناامید کردید.”
به جای اینکار سعی کنید از جملاتی استفاده کنید که با “من” شروع می شوند. برای مثال می توانید بگویید که “از اینکه نسبت به مادرم عصبی شدید از شما ناامید شدم.
او فقط می خواست به شما کمک کند؛ به نظر من مادر حق دارد که نگران شود و واقعا شما را دوست دارد.”
5. این موضوع را در نظر داشته باشید که شما مجبور نیستید که همواره مشکلات یک شخصی را حل کنید.
شما در اغلب مواقع دوست دارید که به خانواده تان کمک کنید. با این وجود، شما نمی توانید مشکلات یک فرد دیگری را حل کنید.
در برخی مواقع، افراد خانواده تان از شما می خواهند که فقط به حرفشان گوش دهید و با آنها همدلی کنید. به فرد مقابلتان اجازه دهید که صحبت کند و سعی کنید جلوی تمایل خودتان برای حل کردن مشکل موجود را بگیرید.
شما باید یک سری سوالات انعکاسی بپرسید. برای مثال می توانید بپرسید “به نظر شما این امکان وجود دارد که او نگران شما باشد؟”
روش سه – اجتناب کردن از رفتارهای منفی
1. هیچ اختلالی ایجاد نکنید.
ایجاد اختلال می تواند یک سری وقفه هایی را در یک مکالمه مهم ایجاد کند. همواره سعی کنید که چند ثانیه بعد از پایان یافتن حرف های یک فردی صبر کنید و بعدا پاسخ خودتان را بگویید.
در نتیجه این کار مطمئن خواهید شد که طرف مقابلتان حرف هایش را تمام کرده است.
2. از ارائه پیشنهاد صرفنظر کنید.
به غیر از مواردی که صریحا از شما درخواست می شود، هیچ مشورتی ارائه ندهید.
در صورتیکه بدون درخواست کسی مشورت ارائه دهید، در این صورت طرف مقابلتان احساس خواهد کرد که به حرفهایش گوش نداده اید.
شما فقط مواردی که می خواهید را می شنوید و در پاسخ یک پیشنهادی ارائه می دهید. در صورتیکه یک نفر بخواهد که فقط صحبت کند، تا زمانیکه حرفش تمام نشده باشد، نباید هیچ حرفی بزنید.
3. موضوع مورد بحث طرف مقابلتان را در مواقع نامناسب تغییر ندهید.
تا زمانیکه حرف های طرف مقابلتان تمام نشده باشد، موضوع مورد بحث را تغییر ندهید. حتی در صورتیکه یک موضوعی منجر به ناراحتی تان شود، باید اجازه دهید که طرف مقابلتان حرف هایش را تمام کند.
در صورتیکه در مورد یک مسئله خانوادگی بحث کنید، شاید بخواهید که فرد صحبت کننده سریع حرف هایش را تمام کند.
برای مثال، در صورتیکه این فرد در مورد نحوه صحبت کردن شما با پدرتان در هفته گذشته صحبت کند، تمایل خواهید داشت که در مورد فیلمی که شب در تلویزیون دیده اید، صحبت کنید.
این کار را هیچ وقت انجام ندهید. بخش از ارتباط با خانواده عبارت از صحبت کردن در مورد موضوعات مشکل زا در هر زمانی می باشد.
شما باید اجازه دهید که بحث ها روال عادی خودشان را داشته باشند، حتی در صورتیکه موضوع مورد بحث شما را ناراحت کند.
4 .سعی نکنید که فرد صحبت کننده را دستپاچه کنید.
هیچ وقت منجر به تعجیل فرد صحبت کننده نشوید. سعی نکنید که قبل از خاتمه یافتن صحبت یک فرد، نظر خودتان را بیان کنید.
هیچ وقت نگویید که “آیا متوجه منظورم هستید؟” این کار نشان خواهد داد که هیچ علاقه ای به بحث ندارید.
5. از قضاوت کردن اجتناب کنید.
حتی در صورتیکه از یک فردی ناامید یا عصبی باشید، سعی کنید که در حین گوش دادن یک نوع همدلی با فرد صحبت کننده داشته باشید.
گوش دادن همراه با قضاوت هیچ وقت ایده مناسبی نخواهد بود، چرا که توانایی شما را برای ایجاد یک ارتباط کامل کاهش خواهد داد. حتی در صورتیکه با کارها یا عقاید یک فردی مخالف باشید، از قضاوت کردن اجتناب کنید.
باید به حرف های طرف مقابلتان گوش دهید، چرا که این کار به شما کمک خواهد کرد تا دلیل حرف های بیان شده را بفهمدید.
توصیه:
در صورتیکه یک فردی در حین صحبت کردن در مورد یک موضوعی ناراحت شود، اجازه دهید که بحث را متوقف کند.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/01/چگونه-می-توانید-یک-شنونده-خوبی-برای-اعضای-خانواده-تان-باشید-1.jpg546728دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-01-05 21:45:142020-01-05 21:45:17چگونه می توانید یک شنونده خوبی برای اعضای خانواده تان باشید
در گذشته زنان به دنبال حفظ کردن زندگی شان بودند. به خصوص در مورد بزرگ کردن فرزندانشان دغدغه های زیادی داشتند. در مورد یک زنی که زندگی خانوادگی را شروع می کند، افسانه های زیادی در مورد نحوه درست انجام دادن کارها وجود دارد.
مراحل:
1. این کار را به روش خودتان انجام دهید.
قواعد مشخصی در مورد داشتن یک خانواده وجود ندارد، هر چند که اکثر افراد بالغ بر این عقیده اند که یک سری روش های درست و غلطی در مورد انجام دادن هر کاری وجود دارد. متاسفانه افراد زیادی بیش از حد تفکر سایر افراد را زیر نظر می گیرند و به آن توجه می کنند.
بهتر است که کارهای خودتان را به صورت غیرارادی و به نحوی که خودتان دوست دارید، انجام دهید. در صورتیکه برای انجام وظایف خودتان به سایر افراد وابستگی داشته باشید، شرایط مناسبی نخواهید داشت.
یک مثال. این مورد فقط یک مثال در مورد تلاش کردن برای کنترل بیش از حد یک موقعیت در زندگی خانوادگی است.
در مورد یک زن تصورات و انتظارات زیادی وجود دارد و افراد زیادی بر این عقیده اند که زن باید این انتظارات را تامین کند.
ولی واقعیت این است که انجام دادن همه کارها و تامین همه انتظارات، یک وظیفه غیر واقعی برای هر زنی می باشد.
2. صبور باشید.
چه در صورتیکه ازدواج کرده باشید و چه در صورتیکه با یک فردی زندگی کنید که بیشتر وقت خودتان را در کنار این فرد هستید.
صبور بودن می تواند منجر به ایجاد یک سری موقعیت هایی شود که تا زمانیکه در آن شرایط قرار نگیرید، احتمالا برایتان غیر قابل تصور خواهد بود.
چرا که هر زوجی یک زوج متفاوتی است و هر یک از آنها روش خاص خودشان را برای واکنش نشان دادن در موقعیت های سخت دارند.
توصیه اصلی که به شما می شود، عبارت از تبدیل شدن به شاه یا ملکه شکیبایی یا صبر است.
همه افراد می توانند صبور باشند. صرف نظر از موقعیتی که در آن قرار می گیرید، یک نفس عمیقی بکشید و به شرایط خطرناکی که در آن قرار دارید فکر کنید؛ سعی نکنید که با عجله یک کاری را انجام دهید و بعدا متوجه شوید که تصمیم اشتباهی گرفته اید.
در صورتیکه یک کاری انجام دهید یا یک حرفی بزنید، حتی در یک شرایط بدتری قرار خواهید گرفت که منجر به پشیمانی خواهد شد. سعی کنید که در تمامی جنبه های مربوط به زندگی خانوادگی صبور باشید، به خصوص در مورد مسائل مربوط به همسرتان.
3. مراقبت کردن از کودکان.
از طرف دیگر، کودکان به یک دیدگاه فعال تری نیاز دارند. در صورتیکه در روبروی کودکتان قرار گرفته باشید، قبل از تادیب کردن او باید یک نفس عمیقی بکشید تا بتوانید یک برخورد مناسبی داشته باشید.
برای داشتن برخورد مناسب با یک فردی که لاغر است و دارای احساسات تغییر پذیر و حساسی است، باید یک عکس العمل سریعی داشته باشید.
بدترین کاری که می توانید انجام دهید، از دست دادن کنترلتان می باشد. البته کودکان باید بدانند که چه چیزی درست و چه چیزی اشتباه است، ولی دادن زدن به سر یک بچه ای که دست پاچه شده است، یک کار درستی نیست.
با این وجود سهل گیری هم یک واکنش درستی نیست. مهمترین نکته ای که در مورد سرپرستی وجود دارد، عبارت از داشتن یک برخورد ثابت و یکنواخت است؛
کودکان به مرور زمان یاد خواهند گرفت تا خودشان را با این برخورد شما تطبیق دهند.
بعد از گرفتن یک تصمیم، نظر خودتان را تغییر ندهید یا سعی نکنید که کار اشتباه را از یک فردی قبول کنید.
چرا که این شرایط می تواند منجر به سردرگمی کودک در مورد درست بودن کارهای مختلف شود و ممکن است که بعدا بخواهد کارهای اشتباه (که مورد تایید شما قرار گرفته است) را تکرار کند.
4. مراقبت کردن از افراد مسن.
یک رابطه کاملا متفاوت دیگری که وجود دارد، عبارت از رابطه مابین شما و والدینتان و والدین همسرتان می باشد.
در صورتیکه کاملا خوش شانس باشید، یک خانواده کاملا آرامی خواهید داشت و همه افراد کل وقت خودشان را در کنار هم سپری خواهند کرد. این شرایط فوق العاده خواهد بود.
با این وجود در صورتیکه شما هم مشابه اکثر افراد باشید و در خانه تان مشکلات زیادی وجود داشته باشد، بهترین کاری که می توانید انجام دهید عبارت از این است که از همه افراد درخواست کنید که آرامش خودشان را حفظ کنند.
همچنین سعی نکنید که در مورد هر چیزی خود رای باشید چرا که ممکن است منجر به ایجاد ناراحتی شود، ولی این مورد به این معنا نیست که شما باید از نظر سایر افراد تقلید کنید و وانمود کنید که نظر واقعی خودتان است.
5. خودتان باشید.
در نهایت باید یک کاری انجام دهید که با توجه به تمامی جنبه های موجود، بهترین کار ممکن برای زندگی خانوادگی تان باشد.
زمانیکه شما یک ریتم یا چارچوبی پیدا کنید که برایتان مناسب است، باید آن را ادامه بدهید و خودتان را با سایر افراد مقایسه نکنید. یک ضرب المثل قدیمی در این مورد وجود دارد: “در صورتیکه یک چیزی شکسته نشود، آن را تعمیر نکنید[1].”
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/01/زن-خانواده-نحوه-ایفای-نقش-یک-زن-در-خانواده.jpg546728دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-01-04 18:33:242020-01-04 18:33:27زن خانواده (نحوه ایفای نقش یک زن در خانواده)
مشاوره خانواده یا خانواده درمانی یک نوع روان درمانی گروهی می باشد. این مشاوره که توسط یک روان شناس یا یک درمانگر مجاز ارائه می شود، معمولا به صورت کوتاه مدت می باشد و نحوه حل کردن اختلافات و بهبود ارتباطات را به خانواده ها آموزش می دهد.
مشاوره خانواده هم می تواند با حضور کل خانواده و هم با حضور تعداد محدودی از اعضای خانواده که تمایل به حضور در این جلسات دارند، برگزار شود.
در صورتیکه به این روش درمان علاقمند باشید، به افرادی که دوستشان دارید توصیه کنید که به آن مراجعه کنند. بعد از آن یک درمانگر مناسبی پیدا کنید و بر روی حل مشکلات موجود کار کنید.
بخش یک – بردن خانواده خودتان به مشاوره
1. با خانواده تان صحبت کنید.
بردن یک فرد مورد علاقه به جلسات مشاوره خانواده به تلاش، برنامه ریزی و هماهنگی نیاز دارد. در صورتیکه بخواهید همسرتان، والدینتان، برادران یا خواهرانتان را برای شرکت در این جلسات متقاعد کنید، باید به صورت صادقانه و صریح در مورد مشاوره با آنها صحبت کنید.
از افرادی که دوستشان دارید بخواهید که بنشینند تا بتوانید خواسته های خودتان را به آنها بگویید.
این افراد را مطلع کنید که می خواهید در مورد یک مسئله مهمی با آنها صحبت کنید؛ برای مثال می توانید بگویید که “بیل، من می خواهم در مورد یک مسئله مهمی با شما صحبت کنم.
آیا می توانید چند لحظه بنشینید؟” این کار باعث خواهد شد که طرف مقابلتان حواسش را جمع کند و همچنین مواردی که شما بیان خواهید کرد را به عنوان یک مورد مهم در نظر بگیرد.
یک زمان و مکان خوبی را برای این صحبت کردن در نظر بگیرید. یک زمانی را انتخاب کنید که فرد مورد نظرتان در آن وقت آزاد داشته باشد و بتواند به صورت مناسبی به حرف های شما توجه کند.
برای مثال می توانید در بعد از ظهر و زمانی که از سر کارش بر می گردد و استراحت می کند، با این فرد صحبت کنید.
یک زمانی را انتخاب کنید که این هم خانواده ایتان در آن ریلکس و راحت باشد. سعی کنید که از مطرح کردن این موضوع در یک مکان عمومی اجتناب کنید، چرا که ممکن است منجر به دعوای شما شود.
2. پیشنهاد دادن مشاوره.
هدف شما از صحبت کردن با هم خانواده ایتان عبارت از پیشنهاد دادن مشاوره می باشد. بنابراین باید به صورت صریح و در رابطه با موضوع صحبت کند.
همچنین باید مراقب واکنش های طرف مقابلتان هم باشید. به صورت آرام و با حوصله موضوع را مطرح کنید و از عصبی شدن یا داشتن حالت تدافعی اجتناب کنید.
برای مثال می توانید بگویید که “ماریا، یک دغدغه ای که من دارم عبارت از داشتن یک ارتباط بهتر با شما می باشد که برای این منظور باید از یک فردی کمک بگیریم. نظر شما در مورد مراجعه به مشاوره خانواده چیست؟”
سعی کنید که همدلی خودتان را نشان دهید. می توانید بگویید که “من درک می کنم که این بحث یک بحث سختی است، ولی من فقط به دلیل اینکه شما را دوست دارم و رابطه ام با شما اهمیت زیادی برای من دارد، این حرف را می زنم.
در صورتیکه شما را دوست نداشتم و نمی خواستم که رابطه بهتری با شما داشته باشم، هیچ وقت در مورد این موضوع با شما صحبت نمی کردم.”
به دلیل اینکه ممکن است فرد مورد علاقه تان پیشنهاد شما را نپذیرید، می توانید از جمله هایی استفاده کنید که با “من” شروع می شوند.
برای مثال می توانید بگویید که “من فکر می کنم که مشاوره خانواده برای ما مفید باشد” یا “من واقعا می خواهم که یک راه حلی را برای خاتمه دادن به دعوای خودم با شما پیدا کنم و فکر می کنم که کمک گرفتن از یک فرد دیگر می تواند یک راه حل مناسبی باشد.”
در صورتیکه از این روش حرف زدن استفاده کنید، خواهید توانست که منظورتان را بیان کنید، بدون اینکه طرف مقابلتان را سرزنش کنید.
3. بر روی پیدا کردن راه حل متمرکز باشید.
در صورتیکه شما بر روی حل مشکلات موجود متمرکز باشید، ممکن است که شخص مورد علاقه تان تمایل بیشتری به پذیرش حرف های شما داشته باشد.
بر روی مزایای این روش تاکید کنید: سعی کنید که بیشتر بر روی این موضوع تاکید کند که این درمان به شما آموزش خواهد داد تا مشکلات موجود در روابط و ارتباطات خودتان را رفع کنید.
به طرف مقابلتان نگویید که مشاوره منجر به مشخص شدن احساسات واقعیش خواهد شد.
برای مثال می توانید بگویید که “من دوست دارم که به مشاوره مراجعه کنید، چرا که در صورت مراجعه به مشاوره می توانیم روابط بهتری با هم داشته باشید و یک سری راه حل هایی را پیدا کنیم.” به طرف مقابلتان نگویید که “باید به همراه هم به مشاوره مراجعه کنیم تا شما، شناخت بهتری نسبت به من به دست بیاورید.”
به این نکته اشاره کنید که خانواده درمانی می تواند مشکلات موجود در رفتار شما و نقش های خانواده را نشان دهد و نحوه حل کردن مشکلات موجود را به شما آموزش دهد.
همچنین خانواده درمانی می تواند باعث شود که روابط مابین شما و فرد مورد علاقه تان بیشتر شود و همچنین به شما کمک خواهد کرد تا تفکرات و عواطف خودتان را بیان کنید و به همراه هم مشکلات را رفع کنید.
4. گزینه های جایگزین را بررسی کنید.
فرد مورد علاقه شما در نهایت یک تصمیمی باید بگیرد: یا همراه شما به مشاوره بیاید و یا اینکه درخواست شما را رد کند. شاید این فرد از درمان بترسد، نسبت به آن بی اعتماد باشد یا در مورد کارایی آن شک داشته باشد.
ولی حتی در صورتی که این فرد درخواست شما را رد کند، باز هم امید خودتان را از دست ندهید. همچنان یک سری گزینه های جایگزینی برای مشاوره خانواده وجود دارند که می توانند به شما و فرد مورد علاقه تان کمک کنند تا روابط خودتان را بهبود بخشید.
برای مثال، یک جلسه خانوادگی هفتگی را پیشنهاد دهید که در آن بتوانید در مورد روابط خودتان صحبت کنید. یا اینکه هر روز 10 دقیقه از وقت خودتان را به شنیدن احساسات فرد مورد علاقه تان اختصاص دهید.
همچنین شما می توانید از موارد خود کمکی استفاده کنید. کتاب هایی از قبیل دستیابی به عشقی که می خواهید و هفت اصل مربوط به ازدواج[1] مواردی همانند ارتباط و رفع اختلاف و جنگ های قدرت را در روابط مورد بررسی قرار می دهند.
این نکته را فراموش نکنید که خود شما هم می توانید به مشاوره مراجعه کنید. هر شخصی یک نقشی را در روابط خانواده دارد و تا یک حدی مسول کیفیت رابطه می باشد.
شما می توانید موارد زیادی را از مشاوره یاد بگیرید، حتی در صورتیکه فرد مورد علاقه تان در مشاوره شرکت نکند.
بخش دو – پیدا کردن یک مشاور
1. مشخص کردن برنامه ای که به آن نیازمندید.
در حال کلی، خانواده درمانی برای رفع مشکلاتی مورد استفاده قرار می گیرد که در روابط خانوادگی ایجاد می شوند. با این وجود، این مشاوره موضوع های مختلفی را مورد بررسی قرار می دهد
. برای مثال، درمانگران خانواده می توانند به والدین کمک کنند تا کودک پرخاشگر و شلوغ خودشان را کنترل کنند، یا به بهبود روابط میان فردی زوجین کمک خواهند کرد.
بهترین نوع مشاوره ای که شما می توانید مورد استفاده قرار دهید، بیشتر به نیازهای خود شما بستگی دارد.
آیا کودک شما با خطر مواجه است؟ در این مورد یک سری درمانگران خانواده ای وجود دارند که بر روی نوجوانان و کودکانی تمرکز دارند که دارای مشکلات رفتاری، بزهکاری یا سوء مصرف مواد هستند.
آیا این فرد از خانواده شما یک مشکلی در رابطه با مواد مخدر یا الکل دارد که بر روی خانواده هم تاثیر گذاشته است؟ این مورد هم می تواند در درمان مورد توجه قرار بگیرد.
همچنین یک سری درمانگران خانواده وجود دارند که بر روی ازدواج کار می کنند یا زمانیکه یکی از اعضای خانواده با بیماری فیزیکی یا روانی شدیدی مواجه باشد، به خانواده ها کمک می کنند تا مشکل موجود رفع شود.
2. با یک پزشک صحبت کنید.
در صورتیکه به پزشک مراقب اصلی تان بگویید که می خواهید به پیش یک دکتر دیگری بروید، او باید بتواند شما را به یک درمانگری ارجاع دهد.
همچنین شما می توانید از سایر متخصصان بالینی، همانند یک روان شناس، روان پزشک، مددکار اجتماعی یا پرستار کمک دریافت کنید.
آنها باید بتوانند به شما مشاوره بدهند، شما را به یک متخصص دیگری ارجاع دهند و به شما کمک کنند تا متخصص مورد نیازتان را در منطقه خودتان پیدا کنید.
در مورد درمانگران بالقوه سوالات زیادی بپرسید. برای مثال بپرسید که آموزش یا گواهی نامه او در چه زمینه ای است؟ آیا مجوز لازم را دارد و دارای تخصص لازمی در زمینه روان شناس خانواده می باشد؟
همچنین یک سری سوالاتی در مورد موقعیت، در دسترس بودن و روش کارش بپرسید.
می توانید بپرسید که هر جلسه مشاوره خانواده چقدر طول می کشد؟ معمولا مشاوره خانواده چند جلسه می باشد؟ آیا درمانگر در موارد ضروری قابل دسترسی می باشد؟
همچنین در مورد هزینه و بیمه هم یک سری بررسی هایی انجام دهید. هزینه درمانگر در هر جلسه چقدر می باشد؟ آیا باید همه هزینه ها قبل از مراجعه پرداخت شود؟ آیا درمانگر با بیمه سلامتی درمانجو طرف قرارداد می باشد؟
3. یک سری جستجوهای اینترنتی انجام دهید.
به صورت آنلاین در مورد درمانگران خانواده و منابع خانواده درمانی یک سری بررسی هایی انجام دهید. کار خودتان را با یک تحقیق عمومی شروع کنید؛
برای مثال می توانید در گوگل بنویسید که “درمانگران خانواده در بالتیمور”، ولی نباید از سایر موتورهای جستجوی تخصصی غافل شوید
یک سری وب سایت های درمانی دارای ابزارهای خاصی هستند که می توانند برای پیدا کردن درمانگران موجود در کشور مورد استفاده قرار بگیرند.
برای مثال، Psychology Today دارای یک موتور جستجوی گروه درمانی در وب سایت خودش است. شما می توانید محل خودتان را بررسی کنید و بعد از آن نتایج را محدود کنید تا بتوانید متخصصان موجود در حوزه های طلاق یا اختلاف خانوادگی را پیدا کنید.
ابزار دومی که می توانید مورد استفاده قرار دهید عبارت از اجاره دهنده درمانگر مربوط به انجمن آمریکایی ازدواج و خانواده درمانی است.
باید اسم منطقه خودتان را جستجو کنید تا درمانگران ازدواج و درمانگران خانواده مجاز موجود در منطقه خودتان را پیدا کنید.
4. از سازمان های محلی کمک بگیرید.
علاوه بر پزشک خودتان و منابع آنلاین، همچنین می توانید از سازمان های سلامتی محلی موجود در منطقه خودتان مشورت بگیرید.
برخی از این سازمان ها، همانند بیمارستان ها، کلینیک های سلامت روانی، مراکز عمومی یا حتی خدمات مشاوره دانشگاه را برررسی کنید تا در صورت داشتن جلسات خانواده درمانی، از آنها استفاده کنید.
همچنین می توانید با این مراکز تماس بگیرید، به صورت حضوری مراجعه کنید یا ایمیل بفرستید.
برای مثال می توانید با بیمارستان محلی خودتان تماس بگیرید و در مورد انواع خدمات مشاوره خانوادگی که در آنجا ارائه می شود، اطلاع کسب کنید.
برخی از مکان ها، همانند بیمارستان جزیره رود[2]، برای کمک به یک سری از مشکلات روان شناختی، کلینیک های خانواده درمانی دارند.
همچنین اکثر دانشگاه ها یک سری خدمات مشاوره ای – که شامل خانواده درمانی هم می باشد – به دانشجویان و کارمندان خودشان ارائه می دهند.
به دانشگاه یا کالج موجود در نزدیکی محل سکونت خودتان بروید و امکان استفاده از برنامه های آنها را بررسی کنید.
5. در مورد روش درمان یک سری مواردی را یاد بگیرید.
همچنین شما تمایل خواهید داشت در مورد روش های درمانی که درمانگر بالقوه تان مورد استفاده قرار می دهد، یک سری اطلاعاتی کسب کنید.
مشاوره خانواده می تواند با استفاده از روش های مختلفی صورت بگیرد که هر کدام از این روش ها فرضیات و اهداف خاص خودشان را دارند. روش مورد استفاده به شرایط شما و ترجیحات درمانگر بستگی خواهد داشت.
بپرسید که آیا خانواده درمانی ساختاری[3] (SFT) در مورد شما استفاده خواهد شد.
SFT فرض می کند که مشکلات موجود مربوط به ساختار خانواده می باشند – به همین دلیل این روش درمان بر روی تعاملات موجود در داخل گروه تمرکز می کند و کمتر بر روی افراد متمرکز می شود.
هدف درمانگر عبارت از تغییر روش های تعامل قدیمی خانواده خواهد بود.
همچنین می توانید در مورد درمان استراتژیک مختصر[4] یک سری سوالاتی بپرسید. این روش درمانی یک روش درمانی مختصری است و بیشتر سعی دارد که خانواده را به عنوان یک سیستم در نظر بگیرد و بر روی تعاملات آن متمرکز شود.
درمانگران در حین استفاده از این روش سعی خواهند کرد که مشکلات را مشخص کنند و بعد از آن یک سری اهدافی را برای تغییر مشخص خواهند کرد و همچنین یک سری وظایفی را برای افراد مختلف تعیین خواهند کرد که باید در خارج از جلسات درمان انجام دهند.
علاوه بر این می توانید از روش خانواده درمانی تابعی[5] (FFT) هم استفاده کنید، به خصوص در صورتیکه کودک شما با خطر مواجه باشد.
FFT تلاش می کند تا از طریق تمرکز بر تغییر رفتار در سطح انفرادی، حالت های منفی را کاهش دهد که در اغلب مواقع در چنین خانواده هایی ایجاد می شود. این کار می تواند از طریق تمرکز بر روی مهارت های سرپرستی، ارتباطی و حل مشکل افراد صورت بگیرد.
بخش سه – حل کردن مشکلات
1. آماده بودن برای مشارکت.
اکثر افراد بر این باورند که در جلسات مشاوره خانواده، همه اعضای خانواده (یا زن و مرد) با هم در یک اتاق قرار می گیرند. این مورد فقط یک بخشی از مشاوره خانواده می باشد.
ولی ممکن است که درمانگر بخواهد یک سری جلسات انفرادی اضافی با هر یک از اعضای خانواده داشته باشد.
برای شرکت در این جلسات آماده باشید، چه به صورت تنها و چه به صورت بخشی از یک گروه. در حقیقت مشارکت تک تک اعضای خانواده نقش مهمی در موفقیت مشاوره دارد.
برخی از درمانگران ترجیح می دهند که کل اعضای خانواده به همراه هم در جلسه ها شرکت کنند.
با این وجود، در اغلب مشاوره های خانواده علاوه بر جلساتی که کل اعضای خانواده حضور دارند، یک سری جلساتی هم وجود دارند که یک سری گروه های کوچکتری از خانواده در آن شرکت می کنند یا اینکه فقط یک فرد از خانواده در مشاوره شرکت می کند.
معمولا جلسات مشاوره خانواده 50 تا 60 دقیقه به طول می کشند. همچنین دوره های خانواده درمانی کوتاه مدت هستند و معمولا بیش از شش ماه به طول نمی کشند.
2. خودتان را به عنوان یک بخشی از یک واحد در نظر بگیرید
. یکی از اصلی ترین ایده های مربوط به مشاوره خانواده عبارت از در نظر گرفتن خودتان و عشقتان به عنوان یک واحد می باشد.
خانواده ها صرفا عبارت از افراد منزوی نیستند، بلکه از افرادی ساخته شده اند که بخشی از گروه ها و سیستم های اجتماعی هستند.
هر یک از افراد خانواده بر روی سایر اعضا، پدر، مادر، خواهر، برادر و سایر خویشاوندان تاثیر می گذارد.
فرض کنید که به منظور رفع مشکلات رفتاری، به همراه فرزندتان به درمان مراجعه کرده باشید. یک درمانگر تلاش خواهد کرد تا یک ارتباطی مابین مشکلات کودک و تجربیاتش به عنوان عضوی از خانواده پیدا کند.
شاید به دلیل اینکه والدینش شغلشان را از دست داده اند، کودک عملکرد ضعیفی در مدرسه دارد؛ شاید این کودک به دلیل اختلافات و جر و بحث های موجود در خانه و ترس داشتن در مورد احتمال طلاق گرفتن والدینش، یک رفتار پرخاشگرانه ای در مدرسه داشته باشد.
همچنین این امکان وجود دارد که یک درمانگر خانواده از شما بخواهید که رفتار و روابط خودتان با سایر اعضای خانواده را تغییر دهید. برای مثال، ممکن است درمانگر از شما بخواهد که رابطه خودتان با افراد مورد علاقه تان را تغییر دهید.
3. برای شناخت نکاتی در مورد خودتان و خانواده تان آماده باشید.
خانواده درمانی شامل کشف خودتان، افراد مورد علاقه تان و نقش های خودتان در یک واحد بزرگتری از خانواده می باشد.
مراجعه به مشاوره خانواده می تواند نکات زیادی را در مورد تعامل شما، نحوه بیان کردن تفکرات و احساساتتان و همچنین حل کردن یا ایجاد کردن مشکلات به شما آموزش دهد.
یکی از اهداف درمانگر عبارت از کمک کردن به شما برای بررسی نحوه تعامل خودتان با افراد مورد علاقه تان می باشد؛ این تعاملات شامل نقش های خانوادگی، قواعد و الگوهای رفتاری می باشد.
بعد از جلسات مشاوره، شما با استفاده از این دانش می توانید مشکلات خودتان را به صورت موثرتری رفع کنید.
همچنین یک درمانگر می تواند به نقاط قوت خانواده شما و بخش هایی اشاره کند که باید بهبود پیدا کنند.
شاید شما روابط نزدیک و وفاداری مناسبی نسبت به یکدیگر داشته باشید، ولی نتوانید احساسات خودتان را به راحتی بیان کنید.
در این صورت درمانگر می تواند به شما کمک کند تا به صورت راحت تر و صریح تری با هم ارتباط برقرار کنید.
خانواده درمانی به همراه آگاهی مناسب می تواند به شما کمک کند تا یک سری روش هایی را برای مقابله با اختلافات خانوادگی پیدا کنید و در حالت ایده آل، یک شناخت بهتری در مورد افراد مورد علاقه تان به دست بیاورید.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/01/نحوه-مراجعه-به-مشاوره-خانواده-3.jpg546728دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-01-02 11:12:382020-01-02 11:23:37نحوه مراجعه به مشاوره خانواده
همه ی ما در زمان هایی از زندگی مان نیاز به درد و دل کردن ، همدردی کردن و همدلی با دیگران را احساس می کنیم.
روش های صحیح درد و دل کردن با دیگران
در چنین شرایطی تمایل داریم تا کسی به حرف های مان گوش دهد،
راهنمایی مان کند و یا به احساسات درونی مان به گونه ای خاص توجه کند.
به طور کلی نیاز به درد و دل از مهم ترین نیازهای روانی هر
انسانی است.
ممکن است شما هم از جمله افرادی باشید که به خوبی پای صحبت
های دیگرانمی نشینید، با آن ها همدلی می کنید و به خواسته های شان توجه می کنید
اما در مواقعی که خودتان نیازمند این توجه هستید، واکنش خوبی از جانب دیگران
دریافت نمی کنید.
با ادامه ی مطلب همراه باشید تا شما را با مهم ترین نکات ارتباط صحیح و اثربخش بیشتر آشنا کنیم.
آیا درد و دل کردن نیازمند مهارت است؟
ممکن است چنین فکر کنید که درد و دل کردن ساده ترین کار
ممکن است. دریچه ی ناراحتی ها را باز می کنیم و تمامی آنچه اذیت مان می کند را به
یکباره بیرون می ریزیم.
اما واقعیت آن است که درد و دل کردن نیز مانند هر کار دیگری
نیازمند آگاهی از نکات و کسب مهارت های لازم است.
فردی را تصور کنید که هر وقت شما را می بیند، شروع به گلایه و شکایت از زمین و زمان می کند.
دایما از چیزاهای آزاردهنده، ناراحتی ها و مشکلاتش صحبت می کند و فضایی منفی و افسرده وار ایجاد می کند.
پس از پایان این
مکالمه، شما چه احساسی خواهید داشت؟ آیا حاضر به ادامه ی این همصحبتی هستید؟
کاملا مشخص است که هیچکس از چنین مصاحبتی لذت نخواهد برد.
در حقیقت افرادی که ناراحتی هایشان را بهکشل گله و شکایت و یا غر زدن مطرح می
کنند، شانس کمتری برای دریافت همدلی از
سوی دیگران خواهند داشت.
آن ها از طریق غر و ناله کردن، دیگران را خسته و آزرده می
کنند و ممکن است همواره این شکایت را داشته باشند که هیچ کس پای صحبت من نمی
نشیند.
مهم ترین نکاتی که در هنگام دردر و دل کردن
لازم است بدانید
باتوجه به توضیحات بالا، بهتر است قبل از شروع به درد و دل کردن با دیگران نکاتی را مورد توجه قرار دهید تا شانس خود برای دریافت همدردی کردن از جانب ان ها را افزایش دهید:
در موقعیت مناسب درد و ودل کنید.
کاملا قابل پیش بینی است که آن در فضای یک مهمانی، جشن و یا محیط کار می تواند با شکست مواجه شود.
در چنین فضاهایی
افراد به دنبال لذت بردن، شادی و یا انجام وظایف خود هستند و نمی توانند شنوندگان
خوبی برای شما باشند.
این هرگز به
معنای آن نیست که طرف مقابل تان برای گفته های شما ارزشی قایل نیست بلکه نشان
دهنده ی آن است که شما موقعیت مناسبی را برای درد و دل انتخاب نکرده اید.
از احساسات و شرایط تان صحبت کنید اما غر نزنید.
درد و دل کردن با
غر زدن متفاوت است.
هیچ کس از
همصحبتی با فردی نالان و منفی بین لذت نمی برد اما اگر تلاش کنید تا از شرایط و
احساسات تان صحبت کنید، دیگران با احتمال بیشتری شنوای حرفتان خواهند بود.
یکی از تفاوت های
اساسی غر زدن با درد و دل کردن آن است که درد و دل کردن با جست و جوی راه حل همراه
است.
شرایط روحی طرف مقابل تان را در نظر بگیرید.
این حق طبیعی همه ی افراد است که زمان هایی از زندگی شان را با بی حوصلگی سپری کنند.
بنابراین توقع اینکه ” دیگران همواره باید گوش شنوایی برای درد و دلهای من باشند ” باور غلطی است که شما را ناکام و افسرده خواهد کرد.
بهتر است شرایط روحی طرف مقابل تان را به عنوان انسانی معمولی در نظر بگیرید و سپس شروع به حرف زدن کنید.
از دیگران بخاطر گوش شنوای شان تشکر کنید.
ممکن است خیلی
ساده به نظر برسد اما رعایت این نکته به شما کمک می کند تا گوش های شنوای زیادی را
در کنار خودتان حفظ کنید.
از طرف مقابل تان به خاطر صبوری، صرف زمان و گوش دادن به صحبت های تان تشکر کنید و به او بگویید که همدردی کردن اش چقدر حال تان را بهتر کرده است.
توانایی همدردی کردن را در خودتان تقویت کنید.
اگر به دنبال این
هستید که دیگران به حرف ها و ناراحتی های شما گوش فرا دهند، لازم است تا خودتان
نیز این مهارت رابه خوبی فراگیرید.
درد و دل کردن،
جاده ای کاملا دو طرفه است و دوستان تان نیز نیازمند این هستند که در مواقع لزوم،
سفره ی دل شان را بازکنند و شما را همدم خوبی برای احساسات شان بیابند.
برای این منظور می توانید مهارت های گوش دادن فعال و انعکاس احساس را تمرین کنید تا به شنونده و همدمی خوب تبدیل شوید.
درد و دل کردن با چه افرادی ممنوع است؟
همکار، مدیر و یا شریک کاری
اگرچه احساس تنش و فشار عاطفی ممکن است شما را به درد و دل کردن با هر کسی سوق دهد،اما بهتر است با مدیر و یا همکارتان صحبت خصوصی نکنید.
در حقیقت مناسبات
کاری، از فضایی کاملا متفاوت با مناسبات عاطفی و شخصی شما برخوردارند و از بین
رفتن مرزهای کاری و شخصی می تواند شما را با مخاطراتی آزاردهنده مواجه کند.
همه ی دوستان و آشنایان
درست است که نیاز
به درد و دل، نیازی مشترک و همگانی است اما درد و دل کردن با همه ی دوستان و رفقا،
نیز امری غیر منطقی است.
بهتر است یکی از دوستان صمیمی تان را مخاطب درد و دلهای تان قرار دهید و از این طریق حریم شخصی تان را بیشتر حفظ کنید.
افراد فاقد همدلی
درد و دل کردن با افرادی که فاقد حس همدردی کردن هستند، نه تنها اوضاع را بهتر نمی کند بلکه می تواند شمارا سرشار از خشم، احساس تنهایی و درک نشدن کند.
حتی اگر این فرد همسر و یا نزدیک تر فرد زندگی تان باشد، بهتر است از صحبت خصوصی با او پرهیز کنید و به او کمک کنید تا مهارت های همدلی و توجه را در خود تقویت کند.
این کار می تواند
از طریق مراجعه به مشاور و یا روانشناس صورت گیرد.
کسی که قرار است با او ازدواج کنید
درد و دل کردن
بیش از حد و بیان مشکلات خانوادگی، شخصی و روحی با فردی که قرار است شریک زندگی
تان باشد، در بسیاری از موارد درد سر ساز است.
ممکن است طرف
مقابل تان شما را به عنوان فردی ضعیف برداشت کند و یا احساس کند که شما از قدرت
کافی برای حل مسایل تان برخوردار نیستید.
اگر چه استفاده از فضای عاطفی رابطه یکی از مهم ترین حقوق شماست اما همدلی های بی ثمر در بسیاری از موارد، منجر به ایجاد مشکلات بین فردی خواهد شد.
در چنین شرایطی بهتر است از طریق مراجعه به متخصص مشاوره روانشناسی ، ناراحتی ها، مشکلات و دغدغه های زندگی تان را مطرح کنید.
در فضای مشاوره ای شما از فرصت بیان افکار، احساسات و نگرانی های تان بدون هیچ گونه قضاوت و پیش داوری برخوردار هستید و می توانید همانگونه که هستید، شنیده و درک شوید.
همچنین شما خواهید توانست راه حل هایی برای مشکلات کنونی تان بیابید و در نتیجه ی درد و دل کردن به رشد شخصی بیشتری نیز دست یابید.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/11/how-to-start-a-conversation-روش-صحیح-درد-و-دل-کردن.jpg6671000مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-11-12 11:16:482019-11-12 12:17:37روش صحیح درد و دل کردن و همدردی کردن
شما دروغ گفته اید. نسبت به این کارتان پشیمان هستید. ولی الان باید چه کاری انجام بدهید؟
اعتماد مبنای هر رابطه ای می باشد.
صرف نظر از نوع رابطه ای که دارید یا محدودیت هایی که شما ایجاد کرده اید، داشتن توانایی مناسب برای بیان کردن واقعیت به همسرتان، یک مورد حیاتی می باشد.
از طرف دیگر، همه ما انسان هستیم و برخی مواقع یک سری اشتباهاتی را انجام می دهیم. ما حتی با داشتن یک نیت خوب، در برخی مواقع یک سری خراب کاری هایی را انجام می دهیم.
دروغ گفتن در یک رابطه، نشان دهنده این مورد می باشد که این
رابطه کاملا درست و مناسب نمی باشد.
ولی ایجاد یک اختلال در رابطه و پذیرفتن ریسک مربوط به از
دست دادن فردی که دوست دارید، می تواند یک نوع ضربه ای باشد که برای شناخت مواردی
که دارید و همچنین شناخت میزان وحشتناک بودن از دست دادن این فرد، ضروری می باشد.
آیا تا به حال برای شما پیش آمده است که به همسرتان دروغ
بگویید؟ آیا شما بدقول بوده اید؟ آیا برایتان پیش آمده است که همسرتان به شما نیاز
داشته باشد و شما در کنار وی نباشید؟
در صورتی که شما نگران از دست دادن رابطه ای باشید که برای
شما مهم است، ناامید نشوید. یک سری روش های امیدوار کننده ای برای حفظ چنین روابطی
وجود دارد.
واقعیت این است که
ممکن است شکاف های موجود عمیق باشند و همچنین ممکن است که خیلی دیر شده باشد. همچنین
در صورتی که شما بتوانید چنین رابطه ای را حفظ کنید، در این صورت باید تلاش زیادی
کرده باشید.
با این وجود، در صورتی که شما بخواهید تلاش کنید و متعهد
باشید و مسولیت کارهای خودتان را برعهده بگیرید، روابط شما می تواند به حالت نزاع
و اختلاف قبلی برگردد و حتی بیشتر از اختلافات قبلی شود.
یک سری موارد مبنایی وجود دارند که باید مد نظر قرار داده
شوند و می توانند برای ایجاد مجدد اعتماد و بهبود وضعیت رابطه شما مفید باشند.
به طور بدیهی، وضعیت های انفرادی موجود برای هر زوجی منحصر
به فرد و متفاوت خواهد بود، بنابراین این راهنما نمی تواند یک راهنمای جامع و بدون
اشتباهی باشد …
… ولی در صورتی که شما نسبت به حفظ کردن رابطه خودتان جدی
باشید، با مطالعه این مقاله می توانید یک سری الهاماتی را برای شروع کردن فرآیند
بهبود و اصلاح شکاف های موجود در رابطه مابین خودتان و همسرتان به دست بیاورید.
کارت های خودتان را روی میز قرار دهید
در صورتی که شما اعتماد موجود در رابطه را شکسته باشید، شما
باید آن را بپذیرید و مسولیت آن را قبول کنید.
همه چیز باید کاملا مشخص باشد، بنابراین شما هم نسبت به
اتفاق صورت گرفته مطلع هستید و هم نسبت به جایگاه فعلیتان آگاهی کاملی دارید.
در صورتی که شما قبلا بدقول یا بی وفا بوده اید، آنها را به
صورت جزئیات دقیق و جنایت آمیز در نظر بگیرید و در مورد آنها صحبت نکنید، مگر
اینکه چنین کاری به طور خاص از شما خواسته شود. در چنین مواردی باید صادق باشید.
در موقعیت هایی شبیه به این موقعیت، یک مثال قدیمی که بیان
می دارد “صداقت بهترین سیاست است”، در همه شرایط درست می باشد. از این
به بعد، حتی با گفتن یک دروغ کوچک، همسرتان نسبت به مخفی کاری شما در مورد یک چیزی
مظنون خواهد شد.
در صورتی که تصمیم شما بر این باشد که بعد از شکسته شدن یک
رابطه، همچنان در آن رابطه باقی بمانید، هیچ وقت سعی نکنید که همه چیز را پاک کنید
و وانمود نکنید که این مورد تمام شده است.
این موارد به صورت تدریجی در شما از بین خواهد رفت و این شانس
وجود دارد که در برخی مواقع، صداقت وجود داشته باشد و در این حین شما با وضعیت
وخیم تری مواجه خواهید شد.
این بدان معنا است که در حین اینکه همسرتان واقعیت را کشف
می کند (و این مورد در اغلب مواقع مربوط به زمان کشف واقعیت می باشد، نه شرایط کشف
واقعیت)، حفظ کردن رابطه موجود امکان پذیر نخواهد بود.
تلاش برای مخفی کردن کاری که انجام داده اید، یک مسیر
مطمئنی برای خاتمه دادن به رابطه تان می باشد که زودتر یا دیرتر به وقوع خواهد
پیوست.
دلیل موجود را در نظر بگیرید
همسر شما برای به دست آودن مجدد اعتماد، می خواهد بداند که
شما به چه دلیلی این کار را انجام داده اید. بنابراین شما باید در مورد عاملی که
منجر به سوء استفاده شما از اعتماد وی شده است، به خوبی فکر کنید.
با خودتان کاملا صادق باشید و هیچ ترسی نسبت به واقعیت های
سخت نداشته باشید. تنها روش ممکن برای حل این مشکل، عبارت از مواجه شدن با آن می
باشد.
به یاد داشته باشید که شما تلاش نمی کنید توجیهی را پیدا
کنید یا یک فرد دیگری را به عنوان مقصر معرفی کنید. شما تلاش می کنید تا واقعیت
مربوط به رفتار خودتان را پیدا کنید تا بتوانید آن را به همسرتان توضیح دهید و سعی
کنید که این الگو را در آینده تکرار نکنید.
عذر خواهی
بعد از آنکه واقعیت را به همسرتان گفتید، سعی نکنید که
خودتان را توجیه کنید. به صورت صادقانه و از عمق وجودتان از وی عذر خواهی کنید. و
معنای این کار را درک کنید.
ارتباط چشمی خودتان را حفظ کنید و مطمئن شوید که زبان بدن
شما با حرف های بیان شده مطابقت دارند.
در صورتی که بگویید هیچ وقت این کار را تکرار نخواهید کرد، سعی
کنید که این مورد واقعیتی باشد که از عمق قلب خودتان به آن باور دارید.
در صورتی که نسبت به تکرار شدن این رفتار شک داشته باشید، شاید نیاز داشته باشید که رابطه موجود و مناسب بودن آن برای خودتان و یا مناسب بودن جدا شدن از این رابطه را یک بار دیگر بررسی کنید.
گوش دادن
بعد از عذر خواهی کردن و صادق بودن با طرف مقابلتان، به وی
اجازه بدهید که حرف خودش را بیان کنید.
این کار می تواند یک فرصت زمانی مناسبی برای پردازش کردن
حرف هایتان را در اختیارتان قرار بدهد، ولی زمانی که آنها آماده هستند، به صحبت
های آنها در مورد موقعیت موجود گوش دهید.
به حرف هایی که آنها در مورد انتظارات آینده شان از شما و
دلایل آن بیان می کنند، به طور ویژه ای گوش دهید.
به دنبال دریافت کمک تخصصی باشید
در موقعیت هایی شبیه به این موقعیت، دریافت کمک از طرف یک
درمانگر و یک مشاور زوجین برای خودتان و همسرتان می تواند فواید غیرقابل باوری را
برایتان داشته باشد.
در صورتی که شما خودتان تنها به دوره های درمانی مراجعه
کنید، می توانید دلیل کارهای صورت گرفته توسط خودتان و نیازهایی که دارید را مشخص
کنید.
در صورتی که شما بتوانید به درمان مراجعه کنید، این کار
بهترین سرمایه گذاری ممکن در مورد خوشحالیتان و روابط خودتان خواهد بود.
انتظار داشته باشید تا یک مدت زمانی بگذرد
از طریق داشتن این تفکر که همسرتان برای پردازش این موضوع
هیچ نیازی به زمان ندارد، خودتان را فریب ندهید. همچنین به آنها فشار نیاورید که
همانند گذشته به شما اعتماد داشته باشند.
بر اساس میزان شدت دروغ بیان شده و همچنین شخصیت همسرتان،
پردازش این شرایط و فراموش کردن شما نیاز به زمان خواهد داشت و این مورد عادی می
باشد.
در صورتی که شما نسبت به باقی ماندن در رابطه جدی باشید،
نیاز خواهید داشت که صبور باشید و منتظر باشید تا آنها به شما توجه کنند.
در این حین، رفتار شما باید عذر خواهی تان را تکمیل کند. در حالت امیدوار کننده، با گذشت زمان هر دو شما این توانایی را پیدا خواهید کرد که رابطه قابل اعتماد قبلی که از آن لذت می بردید را مجددا ایجاد کنید.
انتظار نداشته باشید که آنها در مورد شما احساس نگرانی و
همدلی داشته باشند
به طور قطع، این شرایط برای شما آسان نمی باشد، ولی شما
خودتان این شرایط را ایجاد کرده اید و همسرتان هیچ وظیفه ای برای ایجاد وضعیت و
احساس بهتر در شما ندارد.
در صورتی که شما به صحبت کردن و یا یک شانه ای نیاز داشته
باشید که بر روی آن گریه کنید، در رابطه با این موارد با درمانگرتان یا یک دوستی
صحبت کنید که به شما اعتماد دارد.
قابل اعتماد باشید
از این به بعد، تمامی واکنش های شما به دقت مورد بررسی قرار
خواهند گرفت و شما باید این شرایط را بپذیرید.
بنابراین، رفتارهای مناسبی داشته باشید. به قول خودتان عمل
کنید. از برنامه های موجود پیروی کنید. اطلاعات مربوط به جایی که در آن قرار دارید
و کاری که می خواهید بکنید را به صورت داوطلبانه بیان کنید. از طریق واکنش هایی که
به صورت روزمره بروز می دهید، به همسرتان نشان بدهید که می توانند روی شما حساب
کنند.
مواردی که نمی توانید انجام بدهید را قول ندهید
نسبت به قول های خالی کاملا هوشیار باشید.
نسبت به مواردی که در مورد انجام دادن آنها مطمئن نیستید،
قول ندهید. هر بار که نتوانید به قول خودتان عمل کنید، این ایده در ذهن همسرتان
ایجاد خواهد شد که شما یک فرد غیرقابل اعتمادی هستید.
خودتان را ببخشید
هیچ فردی کامل نمی باشد و همه ما یک سری اشتباهاتی داریم.
در صورتی که شما واقعا می خواهید که جبران کنید و آسیب های ایجاد شده را از بین
ببرید، برای انجام این کار یک مقدار به خودتان اعتماد داشته باشید و متنفر بودن
نسبت به خودتان را متوقف کنید.
به جای صرف زمان خودتان برای نگران شدن در مورد کاری که
انجام داده اید، انرژی خودتان را صرف تبدیل شدن به یک فرد قابل اعتماد و صادقانه
ای بکنید که می خواهید به آن تبدیل شوید.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/09/نحوه-به-دست-آوردن-و-ایجاد-مجدد-اعتماد-در-یک-رابطه-بعد-از-دروغ-گفتن.jpg398600مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-09-18 12:26:232019-09-18 12:29:50نحوه به دست آوردن و ایجاد مجدد اعتماد در یک رابطه بعد از دروغ گفتن
خانواده درمانی یک بخشی از روان درمانی است و مربوط به کمک به ایجاد تغییر و رشد تربیتی در شروع روابط مابین اعضای خانواده و زوجین می باشد.
کار درمانگر خانواده عبارت از تسهیل مکالماتی می باشد که به
عنوان یک کاتالیست عمل کرده و روابط موجود ما بین اعضای خانواده و / یا اشخاص دوست
داشته شده را تقویت می کند و بهبود می بخشد.
تعداد متوسط دوره های خانواده درمانی مابین 5 تا 20 جلسه می باشد، ولی تعداد مناسب دوره ها تا حد زیادی به موقعیت موجود یا گروه های مربوطه بستگی دارد. بخش مهم مربوط به خانواده درمانی عبارت از تعداد افراد درگیر در چارچوب نظری دوره و چشم انداز نمی باشد.
خانواده و زوج درمانی به عنوان یک روش کاملا موثر در برخی از نگرانی های سلامت روانی در نظر گرفته می شود. تعداد زیادی از روش های خانواده درمانی وجود دارند که می توان در مورد آنها شناخت به دست آورد و ما با موارد بیان شده در زیر شروع می کنیم.
توصیف های بیان شده از این روش های درمانی، قطعی یا جامع نمی باشند، بلکه یک ابزاری برای ارائه یک شناخت کلی از این روش ها و تفاوت های موجود مابین آنها می باشد.
تکنیک مشاوره ای در خانواده درمانی
یک سری از تکنیک های مشاوره ای وجود دارند که برای خانواده
درمانی استفاده می شوند و عبارتند از:
روش درمان ساختاری[1]
خانواده درمانی ساختاری یک نظریه ای می باشد که توسط سالوادور مینوچین[2] مطرح شده است. تمرکز این روش درمان بر مبنای پنج اصل خاص می باشد.
پنج اصل مربوطه عبارتند از:
– درمانگر ساختاری بر روی تعامل و بر هم کنش مابین افراد متمرکز می شود، به جای اینکه بر روی وضعیت های روانی انفرادی آنها متمرکز شود.
– “ماتریکس هویت” بر مبنای تعاملات شخصی در داخل خانواده می باشد.
– ساختار خانواده بر مبنای تعاملات اجتماعی است که یک تکنیک مشاوره ای موثر است.
– “خانواده دارای عملکرد بهتر” بر مبنای عکس العمل های خانواده می باشد و بر مبنای نیازهای خانواده رشد پیدا می کند.
– موقعیت یا ماموریت یک درمانگر خانواده عبارت از کمک به خانواده برای بزرگ تر شدن الگوهای رشد محدود کننده و رشد آن به عنوان یک نهاد می باشد.
روش درمان استراتژیک[3]
روش درمان استراتژیک یک نظریه ای است که شامل تعدادی از روش های روان درمانی ترکیب شده و مختلفی می باشد و از پنج بخش تشکیل شده است و روش درمان استراتژیک را تشکیل می دهد.
این بخشها عبارت از یک مرحله مختصر اجتماعی، مرحله مشکل، مرحله تعامل، مرحله مشخص کردن هدف و مرحله تعیین وظیفه می باشد.
روش درمان سیستمیک[4]
روش درمان سیستمیک ریشه در خانواده درمانی دارد یا یک موردی می باشد که به عنوان روش درمان سیستم های خانوادگی شناخته می شود.
یک سری روش های درمان سیستم های خانوادگی وجود دارند که منجر به ایجاد مفهوم روش درمان سیستماتیک فعلی شده اند.
در دهه های اخیر، روش درمان سیستماتیک از علیت خطی عبور کرده است و در حال حاضر مشکل را به عنوان یک موردی در نظر می گیرد که از نظر اجتماعی و زبان شناختی بر روی واقعیت موجود تاثیر گذاشته است.
داستان درمانی[5]
روش داستان درمانی در این مورد متفاوت می باشد و فرد را تشویق می کند تا خودش باشد و از مهارت خودش برای شناسایی مشکل و همچنین به حداقل رساندن مشکلات جزئی در زندگی روزمره خودش استفاده کند.
ایده مربوط به داستان درمانی عبارت از این مورد می باشد که افراد در زندگی شان یک سری داستان های شخصی را ایجاد می کنند که به آنها کمک می کند تا خودشان را شناسایی کنند و همچنین یک سری ابزارهای مناسبی را برای هدایت مسیر زندگی شان به دست بیاورند.
ویژگی روش داستان درمانی عبارت از کمک به فرد برای مشخص کردن، توسعه دادن و حمایت کردن از فرد داستان گو در زندگی و کمک به وی در راهنمایی مسیر زندگیش می باشد.
روش درمان میان نسلی[6]
یکی دیگر از تکنیک مشاوره ای ، روش درمان میان نسلی است.
روش درمان میان نسلی این توانایی را به درمانگران می دهد تا روابط مابین افراد در یک خانواده را در طول نسل ها بررسی کند.
مشاهدات و تحلیل درمانگر خانواده از روابط موجود کمک می کند تا درمانگر عامل اصلی موجود در داخل گروه خانواده را به دست بیاورد.
درمانگر علاوه بر مشکلات موجود، همچنین با موقعیت های چالش انگیز یا استرس زای آینده هم آشنا می شود.
مفاهیم مربوط به روش درمان خانواده درمانی به صورت مکرر توسط سایر درمانگران استفاده می شود تا یک دیدی را در مورد مشکلاتی ایجاد کند که در طول دوره ها شناسایی شده اند.
ارتباط درمانی[7]
درمان مشکلات ارتباطی یک نیاز رایج خاصی می باشد، چرا که این روش مربوط به رابطه درمانی است و مابین زوجینی مشاهده می شود که فاقد ارتباط هستند.
مشکلات ارتباطی مابین زوجین می تواند به دلیل تفاوت های موجود در پس زمینه های فرهنگی و یا تجربیات شخصی ایجاد شود. سایر موقعیت هایی که می توانند منجر به ایجاد مشکلات ارتباطی شوند، شامل آسیب، رازداری، مشکلات سلامت روان و غیره می باشد.
گزینه های زیادی برای شناسایی مشکلات ارتباطی وجود دارند که می تواند شامل پیشرفت فردی باشد یا شامل دو فرد درگیر در یک رابطه صمیمی باشد.
یک درمانگر آموزش دیده می تواند به یک فرد کمک کند تا مشخص کند که کدام یک از استراتژی های موجود، بهترین استراتژی برای بهبود مهارت ها و توانایی شخصی می باشند.
استراتژی هایی که شامل گوش دادن فعال می باشند، منجر به ایجاد ارتباط و ارتباط دارای واسطه می شوند.
آموزش روان شناختی
روش آموزش به افراد دارای شرایط سلامت روانی و خانواده های آنها برای تقویت و حمایت از شرایط آنها، به عنوان آموزش روان شناختی شناخته می شود.
آموزش روان شناختی یک ابزار مناسبی در مقابل بدنام سازی مربوط به شرایط روانی می باشد و افراد دارای این شرایط، با چالش های روزمره مواجه می شوند.
آموزش روان شناختی بر مبنای چهار هدف گسترده از ذهن تعریف شده است:
– انتقال اطلاعات
– حمایت دارویی و درمانی
– آموزش و حمایت از طریق خود کمکی
– یک محیط ایمن و در دسترس برای خالی کردن منبع: مشاورانه
مشاوره ارتباطی[8]
مشاوره ارتباطی یک تکنیک مشاوره ای برای خانواده درمانی است.
روابط عبارت از یک سری مشکلات ساده و راحت در زندگی روزمره نمی باشند که بتوانند منجر به ایجاد استرس شوند یا منجر به آسیب رساندن به یک رابطه ای شوند.
مشکلات اضافی که می توانند به ایجاد استرس منجر شوند، شامل بیماری مزمن، نبود یک ارتباط موثر، تفاوت داشتن، بدعهدی و مشکلات سلامت روانی می باشند.
همچنین این امکان وجود دارد که زوجین با مشکلات مربوط به رابطه جنسی، ایجاد فاصله ارتباطی، مشکلات مالی و نبود کلی اعتماد مواجه شوند. معمولا مشاوره رابطه ای زمانی شروع می شود که زوجین تلاش می کنند تا مشکلات خودشان را حل کنند و به بودن در کنار یکدیگر ادامه دهند و یا اینکه مجبور باشند که از هم جدا شوند.
همچنین یک سری روش های درمان اضافی وجود دارند که در اینجا مورد بحث قرار نگرفته اند و شامل آماده سازی، نظریه سیستم ها، واقعیت درمانی و جنوگرام[9] می باشند، ولی به این موارد هم محدود نیستند. به منظور به دست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد این روش های درمان یا روش های درمانی بیان شده در بالا، با درمانگر خانواده محلی خودتان مشورت کنید.
به چه نحوی می توان یک درمانگر مناسبی را پیدا کرد
در این مرحله که شما در رابطه با انواع روش های درمانی شناخت به دست آورده اید، زمان خوبی برای پیدا کردن یک درمانگر مناسب می باشد.
اکثر وب سایت های تخصصی، یک سری خدمات روان درمانی را پیشنهاد می دهند و شما از طریق پرسیدن چهار سوال مهم از درمانگر یا متخصص آینده تان، مناسب بودن و توانمندی وی برای درمان مشکل یا موقعیت خاص خودتان را مشخص می کنید.
این مورد عبارت از مشکل X من می باشد. شما به چه نحوی آن را درمان خواهید کرد؟
آیا شما در درمان یک مشکل سریع راحت هستید یا یک مشکل عمیق تری که وجود دارد؟
فرآیند معمول شما به چه نحوی می باشد؟
آیا شما تمایل دارید که دوره را رهبری کنید یا ترجیح می دهید که فرد تحت درمان
شما فرآیند درمانی را رهبری کند؟
نقش شما (شما و درمانگرتان) در برنامه کاری درمانگر چیست؟
هر چند که در موارد محدودی اعتبار روش خانواده درمانی مخدوش می شود، ولی این وبلاگ به صورت امیدوارانه یک بررسی مفیدی را در مورد انواع روش های خانواده درمانی داشته است که برای کمک به گروه های خانواده و افراد دارای مشکل، در دسترس می باشند.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/09/تکنیک-مشاوره-ای-در-خانواده-درمانی.jpg400700مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-09-05 11:38:032019-09-07 18:58:51انواع تکنیک های مشاوره ای در خانواده درمانی