بررسی خشونت در بازیهای ویدئویی و آنلاین کودک و نوجوان

بررسی خشونت در بازیهای ویدئویی و آنلاین کودک و نوجوان

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
بازیهای ویدئویی یک فعالیت محبوب برای افراد در تمام سنین شده است. بازی ویدئویی یک صنعت چندین بیلیون دلاری است که نسبت به فیلمها و DVD ها پول بیشتری به ارمغان می اورد. به طور متوسط دختران روزانه بیش از یک ساعت و پسران بیش از دو ساعت را به این بازی‌ها اختصاص می‌دهند. نوجوانان وقت بیشتری نسبت به کودکان کوچکتر برای این بازیها می‌گذارند. بازیهای ویدئویی بسیار پیچیده و واقع گرایانه شده اند. برخی از بازیها به اینترنت متصل هستند که به کودکان و نوجوانان اجازه میدهد تا هم با یکدیگر بازی کنند و هم با بزرگسالان و همسالان ناآشنا صحبت کنند.

در حالیکه برخی از این بازی‌ها محتوای آموزشی دارند، بسیاری از محبوبترین بازیها بر موضوعات منفی تاکید دارند و انها را ترویج میدهند:

  • کشتن افراد یا حیوانات
  • استفاده و سوء استفاده از مواد مخدر و الکل
  • رفتار مجرمانه وبی احترامی به قدرت و قانون
  • استثمار جنسی و خشونت دربرابر زنان
  • کلیشه های نژادی، جنسی و جنسیتی
  • زبانناپاکوحرکاتزشتوناپسند

مطالعه کودکان در معرض خشونت نشان میدهد که انها ممکن است در آینده دربرابر خشونت بی تفاوت باشند، انرا تقلید کنند و رفتار متجاوزانه تری نشان دهند. کودکان جوانتر و کودکانی که مشکلات احساسی، رفتاری یا اموزشی دارند ممکن است بیشتر تحت تاثیر عکس‌های خشن قرار بگیرند.

بازی متناسب با سن در حد اعتدال می‌تواند لذت بخش و سالم باشد. برخی از بازیهای ویدئویی ممکن است مهارت‌های یادگیری و حل مسئله را ارتقاء دهند و به توسعه مهارتهای حرکتی ظریف و هماهنگی کمک کنند. با این حال نگرانیهایی درباره اثر بازیهای ویدئویی روی افراد جوان که بطور افراطی بازی میکنند وجود دارد. کودکان و نوجوانان می‌توانند بیش از حد درگیر این بازیها شوند. انها ممکن است در کنترل زمان بازی خود مشکل داشته باشند. انها ممکن است دربرابر تلاش والدین برای محدود کردن زمان بازی مقاومت کنند. سپری کردن زمان بیش از حد روی این بازیها منجر به:

گذراندن زمان کمتربرای کارهای اجتماعی با دوستان و خانواده

مهارت‌های اجتماعی ضعیف

گذراندن زمان دور از خانواده، تکالیف مدرسه و سرگرمیهای دیگر

نمرات پایینتر

مطالعه کمتر

تمرین کمتر و اضافه وزن

کاهش خواب و کیفیت خواب کمتر

افکار و رفتار خشونت امیز

نکاتی برای والدین

والدین می‌توانند به فرزندانشان کمک کنند تا از بازیها لذت ببرند و از مشکلات اجتناب کنند بوسیله :

  • جلوگیری از بازیها در کودکان قبل از سن مدرسه
  • چک کردن رده بندی بازی و مناسب بودن آن برای کودک (بازی آنلاین و ویدئویی پسرانه یا دخترانه، بازی ویدئویی جنگی یا …)
  • انجام بازیهای ویدئویی با فرزندان برای به اشتراک گذاشتن تجربه و بحث درمورد محتوا
  • وضع قوانین مشخص درباره محتوا و زمان بازی، هم داخل و هم بیرون از خانه
  • نظارت روی تعاملات انلاین و هشدار به کودکان درباره خطرات احتمالی تماسهای اینترنتی درهنگام بازیهای انلاین
  • اجازه به انجام بازی‌های ویدئویی تنها در قسمتهای عمومی خانه، نه در اتاق خواب کودک
  • حواستان باشد که شما یک الگو برای کودکانتان هستید دراینکه چه نوع بازی انجام میدهید و همچنین زمان بازی.
  • اجرای محدودیتهای اسکرین تایم کلی
  • مراقب این باشید که بازی، تنها بعد از انجام تکالیف مدرسه و کارهای خانه انجام شود
  • تشویق به شرکت در فعالیتهای دیگر بویژه فعالیتهای فیزیکی

اگر شما همچنان نگرانیهایی درمورد عادات بازی کردن کودک خود دارید یا اینکه اگر کودک شما مشکلات رفتاری یا خلق و خو دارد، از متخصص اطفال ، پزشک خانواده یا مشاور مدرسه بخواهید تا یک ملاقاتی را با یک متخصص سلامت روان مناسب و اموزش دیده ترتیب دهد.

منبع: com.مشاوره-آنلاین

کودک من مضطرب است یا عادی؟

 

قبل از فکر کردن در مورد اختلالات هیجانی کودک، بهتر است از خود بپرسیم: آیا هیچ گاه به شدت احساس نگرانی یا ناراحتی شدید هیجانی کرده ایم؟ به احتمال زیاد پاسخ مثبت است. همه ما این قبیل هیجان ها را تجربه کرده ایم و این تجربه ها به تنهایی دلیل کافی برای دادن این حکم نیست که نابهنجاری یا نقص در شخصیت و منش وجود دارد. کودکان نیز ترس و اضطراب-همان چالش های هیجانی طبیعی- دارند و این ترس و اضطراب تنها زمانی که شدید، مزمن،ممتد و مزاحم باشد علامتی از اختلال روانشناختی است.

طی پنجاه سال گذشته، یافته های پژوهشی همگی نشان میدهند که ترس و اضطراب در کودکی امری معمول و شایع است (جرسیلد و هولمز، 1935، لاپاس ومونک، 1958، مک فارلن، آلن و هانزیک، 1954، اولندایک و کینگ، 1991، به نقل از کندال، 1389). تحقیقات قدیمی تر مثل تحقیق جرسیلد و هولمز (1935) شیوع ترس و اضطراب را به خوبی اثبات کرد. در ان زمان پژوهش ها نشان دادند که ممکن است کودکان و نوجوانان 9 تا 13، نوعی ترس شدید با نگرانی جدی تجربه کنند[1]. به نظر می رسد پیچیدگی های ترس کودکان با رسیدن به 8 سالگی که همراه تحول شناختی کودک و افزایش توانایی او برای استدلال و توسعه پیام های منفی ممکن و نتایج در اینده می باشد افزایش می یابد[2]. هم چنین منابع اولیه ترس و اضطراب با مراحل تحولی در زندگی تغییر می یابد. باید توجه داشت همراه با تحول میزان ترس های گزارش شده کودکان کاسته می شود و کانون ترس تغییر می یابد.

همراه با جریان رشد نوع ترس ها نیز تغییر می کند، یعنی در سنین متفاوت ترس های متفاوتی مطرح می شود. مثلا کودکان 8 ماهه تا 2ساله از جداشدن از مراقبان خود می ترسند، اما این ترس بین 1 تا 2 سالگی کاهش می یابد. بین 2 تا 4 سالگی از شدت دلبستگی کاسته می شود وترس های دیگری مانند ترس از حیوانات وتاریکی ظاهر می شود. بین 4 تا 6 سالگی، قدرت تصور و تصویرسازی کودک رشد می کند و تصویرهایی از ارواح، هیولاهای نیمه انسان-نیمه حیوان و صداهای غیرقابل توضیح در شب را می سازد. بعد از6 سالگی کودک احتمالا بیشتر از آسیب، مرگ یا بلایای طبیعی می ترسد. هم نوجوانان سفیدپوست و هم نوجوانان آمریکایی آفریقایی تبار ترس هایی مشابه درباره صدمه دیدن خود یا دیگران ابراز می کنند[3]، کودک با نزدیک شدن به دوران نوجوانی،ممکن است از پذیرفته نشدن در گروه بزرگسالان بترسد.

جدول: ترس ها و اضطراب های مرتبط با سطوح سنی مختلف در کودکان

سن کانون ترس یا اضطراب
0-6 ماهگی عدم حمایت، صدای بلند، محرک های حسی شدید
6-9 ماهگی غریبه ها، محرک های ناگهانی یا غیر قابل انتظار (مثل صداها)
1 سالگی جدایی از فردی که از کودک مراقب می کند، آسیب دیدن، توالت رفتن و غریبه ها
3 سالگی حیوانات، ماسک ها، تنها ماندن، جدایی از والدین
4 سالگی تاریکی، حیوانات و سر و صدا
5 سالگی حیوانات، افراد بد، تاریکی و جدایی از والدین
6 سالگی غول ها، جادوگرها و دیگر افراد غیر عادی، صدمات جسمی، رعد و برق و تندر، جدایی از والدین (برای مثال هنگام رفتن به مدرسه)
7-8 سالگی غول ها، جادوگرها و دیگر افراد غیر عادی، (مثلا انهایی که در کتاب ها و فیلم ها هستند) وقایع غیر عادی موجود در رسانه ها و فیلم ها، (مانند جنگ و بمب گذاری و انفجارها)، تنها ماندن، صدمات و اسیب ها.

منبع: آلن دیک، 1983

محیط اجتماعی در پهنه زندگی چالش های متفاوتی را پیش روی ما می گذارد که مستلزم رشد مهارت ها، باورها یا احساسات جدید است. طی دوران کودکی ترس ها و اضطراب ها این قبیل چالش ها را به وجود می آورند. کودکان با فراگیری روش های مقابله با موقعیت های اضطراب زا و ترس آور این دوران، نحوه کنار آمدن با ترس ها و اضطراب های زندگی آتی را می آموزند. برای مثال اذعان به ترس، رویارویی و سپس مقابله با آن، و در نهایت نترسیدن در واقع توالی رشد کودک است تا در آینده برای مقابله با ترس و اضطراب آماده باشد.

بر اساس متون و ادبیات تحولی، بسیار معقول است که کودکان و نوجوانان نسبت به تجربه ترس ها و اضطراب های مختلف در مراحل مختلف تحول خود اسیب پذیرتر باشند. با وجود این، چه چیزی واکنش و ترس و اضطراب بهنجار را از اضطراب هراس بالینی جدا می سازد؟ متخصصان بالینی دستورالعمل هایی را برای متمایز کردن واکنش ترس طبیعی از شرایط اضطرابی که از نظر شدت، فراوانی، محتوا، دفعات و نشانه های اضطرابی با همتایان بهنجار خود متفاوت هستند تهیه کرده اند (کندال، 2000).

  1. شدت واکنش ترس بیش از انست که برای مقابله با موقعیت لازم است. برای مثال ممکن است کودکی را که هنگام معاینه شدن توسط پزشک، لگد می زند، تکان می خورد و گریه می کند، به عنوان کودک هراسان مشخص کنیم.
  2. واکنش ترس با فراوانی زیادی رخ می دهد، و از راه اطلاع دادن و اطمینان دادن به فرد کاهش نمی یابد. بسیاری از والدین شکایت دارند که ترس کودکان با هیچ نوع اطمینان خاطر دادنی به انها کاهش نمی یابد.
  3. محتوای این واکنش های ترس بر محرک ها یا موقعیت های بی خطر متمرکز است، به عبارت دیگر موقعیت هایی هستند که به هیچ وجه خطری را ایجاد نمی کنند. چنین محرک هایی شامل ترس از مدرسه رفتن، صداهایی مانند بمب یا بالا رفتن از اسانسور است.
  4. به نظر می رسد که واکنش ترس خود به خود بوده و ورای کنترل عمدی کودک است.
  5. واکنش ترس به فرار یا اجتناب از موقعیت منجر می شود. برای مثال کودکی که هنگام بارش باران های شدید از تنها ماندن در خانه اجتناب کند، به عنوان کودکی که از رعد و برق و تندر هراس دارد مد نظر قرار می گیرد.

متخصصان بالینی به بررسی این موضوع پرداخته اند که ایا واکنش ترس در طول زمان در کودکان پایدار می ماند. انها به بررسی این مسئله پرداخته اند که واکنش های ترس و شرایط اضطرابی اسیب زا، به مرحله خاصی از زندگی و سن خاصی اختصاص ندارند. برای مثال بزرگسالان نیز ممکن است از تنها خوابیدن یا تاریکی هراس داشته باشند.

ترس واضطراب چالش های طبیعی رشد برای رسیدن به بلوغ فردی است. طی دوران نوجوانی، خودمختاری و استقلال چالش های عمده جریان رشد هستند و نوجوان باید تعادلی دشوار میان پیروی از مقررات و ابراز شایستگی و کفایت مستقلانه برقرارسازد. درگیرشدن با تعارض های بر خاسته از استقلال طلبی نیز طبیعی است، اما چالش ناشی از استقلال طلبی ممکن است باعث شروع مشکلات بین فردی یا تشدید آنها شود. در تعیین اینکه رفتارهای کودک علائمی از اختلال روانشناختی هستند یا خیر، باید مفاهیم فرهنگی و عرف جامعه کودک نیز مدنظر قرار گیرد و بر اساس فراوانی همان رفتارها در کودکان بدون مشکل مورد قضاوت قرار گیرند. باید شدت نسبی، فراوانی و سیر رفتارها ارزیابی شود و نقش آنها در جریان رشد طبیعی مورد توجه قرار گیرد.

 

[1] . Kar, 1999

[2] . Kendal, 2000

[3] . Neal, Knisley, 1995

 

منبع: کودک و نوجوان

مطالعه را برای کودک خود در تابستان لذت بخش کنید

 

تابستان از راه رسیده و سال تحصیلی نیز به پایان رسیده است. خواندن کتاب آخرین کاری است که کودکان به انجام آن تمایل نشان می دهند. اما، مطالعه ی کودک در ماه های تابستان برای حفظ مهارت های خواندن او برای سال تحصیلی آینده حیاتی است.ولی این سوال مطرح است که چگونه کودک خود را به مطالعه در تابستان تشویق کنیم؟ پاسخ این است که باید مطالعه را برای کودک لذت بخش کرد. اما چگونه این کار را انجام دهیم؟ این مقاله راه هایی را برای لذت بخش کردن مطالعه در ماه های تابستان به شما ارائه می دهد. این راه ها شامل خواندن کتاب بیرون از خانه، بویژه در حیاط و در ساحل می شود.

 

مطالعه کردن در حیاط

معمولا در تابستان افراد می خواهند اوقات بیشتری را بیرون از خانه سپری کنند و کمتر در خانه بمانند. پس بهتر است یک کتاب بردارید و با بچه ها به حیاط خانه بروید. می توانید یک زیر انداز با خود ببرید و برروی چمن نشسته و با لذت بردن از هوای گرم تابستان به مطالعه بپردازید. همه طبیعت را دوست دارند. در ماه های تابستان می توانید یک کتاب برداشته و همراه با بچه ها در حالی که به مطالعه و بالا بردن مهارت های کتاب خوانی آنها می پردازید از طبیعت نیز لذت ببرید. با این کار عملکرد کودک شما در طول سال تحصیلی نیز بهبود خواهد یافت.

کتاب خواندن در ساحل

اگر منزل شما در یک شهر ساحلی نیست در تابستان حتما برنامه سفر به شمال داشته باشید!

علاوه بر خواندن کتاب در حیاط خانه می توانید با فرزندان خود به ساحل رفته و آنجا به خواندن کتاب بپردازید. در کشور ما خانواده ها علاقه زیادی به رفتن به شمال ایران و صرف وقت در کنار دریا دارند. در خلال زمانی که به شنا کردن و دیگر تفریحات در ساحل دریا می پردازید برروی زیرانداز نشسته و به خواندن کتاب بپردازید. از امواج و نسیم ساحل لذت ببرید. در حالی که بوی آب شور دریا را استنشاق می کنید، در ساحل بر روی زیر انداز خود نشسته و به ارتقاء مهارت های کتاب خوانی کودک خود بپردازید.این روشی بسیار عالی برای افزایش مهارت های مطالعه کودک شماست، بخصوص زمانی که می خواهید از خانه بیرون رفته و به گشت و گذار در محیط بیرون و اجتماع بپردازید. بنابراین، از کتاب لذت برده و مهارت کتاب خوانی کودکان خود را در ساحل دریا بهبود بخشید.

 

نتیجه گیری

برای نتیجه گیری از این مقاله باید بگویم، کودکان دوست ندارند در ماه های تابستان کتاب بخوانند. آنها می خواهند اوقات خوشی داشته و به تفریح بپردازند. این موضوع بخصوص در مورد کودکان دچار اختلال کمبود توجه و بیش فعالی که در توجه کردن در هنگام مطالعه و یا نشستن یک جا و کتاب خواندن، مشکل دارند بیشتر مشهود است. پس این موضوع اهمیت لذت بخش کردن مطالعه را بیشتر نمایان می سازد. شما می توانید در مکان های بسیار متنوعی بیرون از خانه با کودک خود به کتاب خواندن بنشیند، که در این مقاله تنها به دو مورد از آنها اشاره شد. یکی از آنها حیاط خانه خود شما و دیگری ساحل است. خلاقیت خود را بکار بگیرید، و راه های بیشتری برای هر چه لذت بخش تر کردن مطالعه درتابستان برای کودک خود بیابید، در حالی که از تعطیلات  تابستان نیز لذت می برید. در مقالات بعدی راه کارهایی بیشتری ارائه خواهند شد.

مترجم: محمد آلاله

منبع: کودک و نوجوان

آیا کودکان شخصیت والدینشان را به ارث می برند؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

کودکان ویژگی های فیزیکی والدینشان را به ارث می برند، ولی دانشمندان در رابطه با به ارث بردن ویژگی های شخصیتی والدین توسط کودکان کمتر مطمئن هستند. برخی از ویژگی های شخصیتی که در کودکان ظاهر می شوند پایه ی ژنتیکی دارند، ولی در شکل گیری شخصیت چندین ژن نقش دارند. محیط نیز در شکل گیری رشد ویژگی های شخصیتی نقش دارند. با وجود اینکه ممکن است کودک شما در برخی ویژگی های شخصیتی گرایش ژنتیکی نشان دهند با این حال این ویژگی ها زمانی خود را نشان می دهند که محیط شرایط لازم برای بروز صفات مرتبط با این ژن ها را فراهم سازد.

ژنتیک و شخصیت

محققین در شکل گیری ویژگی های شخصیتی ویژگی های ژنتیکی را دخیل می دانند. ژن‌های مختلفی در کودک وجود دارند که باعث شکل گیری ویژگی شخصیتی کودک می شوند. در برخی موارد به دلیل تاثیر شرایط محیطی و یا تاثیر ژن های دیگر برخی از ژن‌ها فعال و یا غیر فعال می شوند. بر طبق گزارش شبکه ی خبری ژنوم، ژنها از طریق پیام های شیمیایی مانند ترشح هورمون سرتونین و دوپامین که می توانند تاثیرات عمیقی بر روی مغز داشته باشند ویژگی های شخصیتی فرد مانند اضطراب و خجالتی بودن را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

تاثیر وراثت در مقابل تاثیر محیط

حدود 40 درصد از ویژگی های شخصیتی از طریق وراثت به ارث می رسند، بر طبق نظریه دکتر دیوید فاندر، پرفسور روانشناسی دانشگاه ریورساید کالیفرنیا، و نویسنده ی «معمای شخصیت». این نظریه به طور قابل توجهی تاثیر محیط را مورد بررسی قرار داده است. فاکتورهای محیطی به چیزی بیشتر از محل زندگی فردر اشاره دارند؛ تاثیرات فرهنگی و تجربیات اولیه زندگی و شرایطی که در آن شخص بزرگ شده بر شخصیت فرد اثر گذارند. برای مثال بر طبق نظریه ی دکتر فاندر افرادی که حامل ژن تاثیر گذار بر سروتونین هستند در معرض خطر افسردگی و رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری هستند، اما تنها زمانی که کودکی انها سرشار از استرس و بدرفتاری از سوی محیط باشد.

صفات خانوادگی

حتی دوقلوهای همسان، کسانی که آرایش ژنتیکی یکسان دارند، ویژگی های شخصیتی یکسانی ندارند. در حالی که آنها رفتارهای شخصیتی نزدیک تری در مقابل دوقلوهای ناهمسان و خواهر و برادهای غیر دوقلو دارند، آنها تنها 50 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند بر اساس گفته روانشناس کودک دکتر دیوید شافر در کتابش «جامعه و رشد شخصیت». دوقلوهای ناهمسان حدود 30 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند، در حالی که خواهر و بردارهای غیر دوقلو 20 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی را دارا می باشند. از لحاظ بیولوژیکی کودکانی که در یک خانواده بزرگ شده اند از نظر ویژگی های شخصیتی تنها 7 درصد به یکدیگر شباهت دارند.

اختلالات رفتاری

بر طبق نظریه ی دکتر شافر: محققین دریافتند که بسیاری از اختلالات رفتاری، مانند اسکیزوفرنی، افسردگی بالینی یا اختلال دوقطبی به عامل ژنتیک مربوط می شوند، ولی مسئله بدین معنی نیست که اگر کسی ژن هایی را به ارث می برد باعث رشد بیماری اش می شود. برای مثال اگر شما یک دو قلوی یک سان دارید که به اسکیزوفرنی مبتلا است احتمال اینکه شما نیز این اختلال رفتاری را دارا باشید دو به یک یا 50 درصد می باشد، حتی اگر شما ژن های یکسانی را به ارث برده باشید. ولی فقط در 5 تا 10 درصد از کودکانی که یکی از والدینشان مبتلا به اسکیزوفرنی است این احتمال وجود دارد که کودک نیز علائم این اختلال رفتاری را از خود بروز دهد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: com.مشاوره-ازواج

نوجوان در جست وجوی هویت

 

 

فعالیت بدن آنها به شدت بالا می رود. احساس سردرگمی، ترس و تنهایی بر آنها چیره می شود. دمدمی مزاج، پنهان کار و کج خلق می شوند. احساس می کنید دیگر فرزند خودتان را نمی شناسید. چه بر فرزندتان آمده است؟ پاسخ این سوال بلوغ است.

در سال های نوجوانی، افراد تلاش خود را برای یافتن هویت خود را آغاز می کنند. دکتر لس پروت، استاد روانشناسی، هفت راه معمول درمیان نوجوان برای نشان دادن تلاش خود در جهت کسب هویت را بیان می کند برای آنکه شما بتوانید مسائل مربوط به بلوغ فرزند خود بهتر درک کنید:

ازطریق نماد های ظاهری:

نوجوانان سعی می کنند با پوشیدن لباس های خاص و داشتن متعلقات خاص، از دستگاه های پخش  گرفته تا عینک های آفتابی، پرستیژ خاصی را بنا کرده و کسب اعتبار نمایند. این نمادها به آنان کمک می کند تا هویت خود را در ارتباط با گروهی خاص تعریف کنند.

از طریق رفتارهای ممنوع:

نوجوانان اغلب احساس می کنند که با بزرگ به نظر رسیدن در چشم دیگران می توانند اعتبار و پذیرش دیگران را کسب کنند. آنها شروع به انجام کارهایی می کنند که احساس می کنند به بزرگسالی مربوط هستند، مانند سیگار کشیدن، نوشیدن الکل، مصرف مواد مخدر و فعالیت های جنسی.

از طریق طغیان و سرکشی:

با طغیان و سرپیچی جدایی را به نمایش می گذارند. نوجوان از این راه می توانند هویت مستقل و جدای خود را از والدین و دیگر افراد مسئول نشان دهند، و در عین حال پذیرش و مقبولیت خود در نزد همسالان خود را نیز حفظ کنند.

از طریق الگوها قرار دادن افراد مشهور:

چهره های مشهور می توانند برای نوجوان که به دنبال تجربه ی قالب های مختلف شخصیتی است به الگو مبدل شوند. آنها ممکن است بخواهند هویت خود را در قالب یک شخص مشهور تعریف کنند، بنابراین تمام تلاش خود بکار می گیرند تا بیشتر به آن چهره نزدیک شده و شبیه او شوند، و در واقع با این کار،هویت فردی خود را از دست می دهند. این تطابق با چهره های شناخته شده به نوجوانان احساس تعلق می بخشد.

از طریق عدم پذیرش مغرورانه

نوجوانان ممکن است نسبت به حذف همسالان متعصب باشند، زیرا آنها پیوسته در تلاش هستند تا هویت خود را در رابطه با دیگران تعریف کنند، و نمی خواهند با کسانی که دارای ویژگی های  شخصیتی مورد پذیرش و دلخواه او نیستند در ارتباط باشند. آنها تلاش می کنند با طرد کردن و فاصله گرفتن از افرادی که شبیه آنها نیستند، هویت خود را قوت بخشند.

کمک به نوجوان

بنا نهادن هویت فردی یک پروسه ی ساده نیست. همواره در مراحل مختلف این راه گزینه ها و انتخاب های پیچیده و گیج کننده ای در مقابل نوجوان قرار می گیرد. شما می توانید به نوجوان کمک کنید تا با آگاهی از شرایطی که در آن هستند، پایدارترین جنبه های هویت خود را بیابند، این راهی است که در آن می توانند صبورانه جامه ی هویت را به آرامی برتن خود ببافند. از این تمرینات به عنوان راهی برای باز کردن بحث هویت فردی و ارزش ها استفاده کنید:

دایره های سه گانه و متحد المرکزی ترسیم کنید. سپس به نوجوان بگویید تا لیستی از ویژگی های شخصیتی که از بیشترین اهمیت برخوردار هستند و کمترین تمایل را به تغییر آنها دارد، را در دایره ی وسط قرار دهد، ویژگی های شخصیتی که کمترین اهمیت را دارند را نیز در بیرونی ترین دایره قرار دهد، و ویژگی هایی را که از لحاظ اهمیت دربین این دو قرار دارند را نیز در دایره ی وسط قرار دهند. از این نمودار برای صحبت در مورد ارزش ها و اخلاقیاتی صحبت کنید که فشار همسالان انها را از بین می برد.

از مجلات قدیمی و خوانده شده استفاده کنید و از کودک بخواهید دو کلاژ ترسیم کند. یکی از این مجموعه ها با عنوان “من چه کسی هستم؟” و دیگری “دلم می خواهد چه کسی باشم؟”. زمانی که کار ساخت مجموعه ها به پایان رسید، در مورد هرکدام از تصاویری که انتخاب شده اند گفت و گو کنید. از او بپرسید که چه تفاوت هایی میان این دو مجموعه وجود دارند و چگونه تصاویر نمایش داده شده در هرکدام از دو مجموعه موجب احساس رضایت مندی یا نمایانگر سردرگمی در هویت هستند.

در بالای یک صفحه کاغذ بنویسید: “من که هستم؟” سپس از نوجوان بخواهید تا 20 پاسخ خود را به این سوال، به سریعترین شکل ممکن و بدون خودسانسوری، برروی کاغذ بنویسد. در مورد پاسخ ها و انگیزه های انتخاب هر کدام با او صحبت کنید.

مترجم: محمد آلاله

منبع: کودک و نوجوان

آنچه که فقط یک پدر می تواند انجام دهد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

 
برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

اگر فیلم های کمدی سه چهار دهه پیش را دیده باشید در تمام آنها کودکان در یک خانواده با پدر و مادر تا اخر عمر بزرگ می شدند. می توان گفت واقعیت آن چیزی نیست که در تلوزیون نشان داده می شود، اما هم چنان این دیدگاه که پدر بهترین ها را می داند به عنوان یک ایده ال فرهنگی وجود دارد.

نقش پدر در درجه اول به عنوان یک تامین کننده ای بود که اکنون از این کار رها شده است و به انجام کارهای مربوط به حیاط، تعمیر یک خودرو، شرکت در فعالیت های ورزشی بچه ها ویا به نمایش گذاشتن دانش و حکمت مشغول است .او مطمئنا شام درست نمی کند و لباس نمی شوید و قطعا مسئول اصلی مراقبت از فرزندانش نیست.

در طول 50 سال گذشته، نقش پدر در خانواده ها به صورت قابل توجهی تغییر کرده است. امروزه یک پنجم از والدین، مردانی هستند که در حال ایفای نقشهایی هستند که به صورت سنتی توسط یک پدر و یک مادر باهم انجام می شد.

هرچند در دهه ی گذشته، درصد بچه های که با هردوی والدین زندگی می کنند به شکل قابل توجهی کاهش یافته است، نزدیک به دو سوم خانواده هایی که بچه دارند منتشکل از هم پدر و هم مادر است. در یک تحقیق زمینه ای (نظرسنجی) در سال 2013، تعداد 24.7 میلیون پدر که  بخشی از یک زندگی متاهلی بودند و بچه های کوچک تر از 18 سال داشتند مورد محاسبه قرار گرفتند. این پدرها، نسبت به پدرهای خود بسیار بیشتر درگیر مراقبت روزانه از فرزندانشان می شدند، و به احتمال زیاد پوشک بچه را به سرعت جرقه زدن برق عوض می کردند.

امروزه، پدران در حال حرکت فراسوی پدران مدل سال 1350 هستند که به ندرت خودشان را درگیر این مسائل میکردند. آنها اکنون مسئولیت پذیری و زمینه سازی برای آموزش کودکان هر دوجنس را به عنوان تعریف جدیدی از مردانگی در نظر می گیرند.

مشارکت فعال توسط مردی که فرزندانش را دوست دارد، الگویی از زندگی واقعی به فرزندانش ارائه می دهد که چطور به عنوان یک انسان در قرن 21 زندگی کنند و چه انتظاراتی از دیگران داشته باشند.

مادران تنها، پدریزرگ و مادربزرگ ها نیز می توانند و باید کودکان را به خوبی پرورش دهند، اما مسائلی وجود دارد که فقط یک پدر یا کسی شبیه به پدر که به طور منظم سالهای زیادی درگیر است می تواند انجام دهد:

.الگویی باشید برای این امر که مردان شایسته، با زنها به شایستگی  و مساوات رفتار می کنند:

کودکان از زندگی خود می آموزند. هنگامی که یک پدر زنان را  در زندگی اش به عنوان افرادی باهوش و توانا در نظر می گیرد، بچه ها یاد میگیرند که آنها هم به همین شیوه رفتار کنند. وقتی نگرش یک مرد نسبت به زنها به مانند نگرشش نسبت به مردها احترام آمیز است، پسرها و دخترها یاد می‌گیرند که زنان در بین دو جنس پایین تر نیستند. هنگامی که یک  مرد از دیگر مردانی که اقدام به فریاد زدن، ترساندن، بدرفتاری یا دست کم گرفتن زنان می کنند (چه درخیابان و چه در صفحه نمایش تلوزیون)، انتقاد می کند، او الگویی برای این امر می شود که یک مرد واقعی در مقابل تهدید شدن یا تحقیر شدن زنان می ایستد.

.نشان دهید که یک مرد چطور باید به زنی که دوستش دارد عشق بورزد:

وقتی یک مرد با مادر فرزندانش با محبت و احترام رفتار می کند، پسرها یاد میگیرند که چطور با زنی که دوستش دارند رفتار کنند، دخترها نیز یاد می گیرند که انتظار داشته باشند که مردی که آنها را دوست دارد با آنها عاشقانه رفتار کند. هنگامی که پدرشان بزرگ ترین حامی مادرشان است، پسرها و دخترها هر روز درس می‌گیرند که یک مرد واقعی در یک رابطه خوب چگونه رفتار می کند.

.احترام گذاشتن به تمایلات جنسی سالم مردانه را آموزش دهید:

ارزش های فرهنگی و قانون مشخص کرده اند که تجاوز جنسی یک جنایت فجیع است. در نظرسنجی ها، بسیاری از مردم موافقند که وفادراری در روابط، نه تنها خوب است بلکه برای زنده ماندن و رشد یک رابطه ضروری است. اما بازی های ویدیوئی، صنعت پورن، فیلم ها و حتی جشن ها، اغلب چیزی خلاف این را به تصویر می کشند. این منجر به ادامه سردرگمی ها در باره‌ی آنچه که رضایت و عدم رضایت رابطه جنسی تلقی می شود، می گردد. تجاوز به عنف، موضوع همیشگی جوک هاست. دخترها هنوز پیش بینی می کنند که چه چیزی بپوشند تا تمایلشان را نسبت به این روابط نشان دهند. آهنگ های پاپی وجود دارند که این کارها را عادی نشان می‌دهند و یا بهانه ای برای انجام آن است. درحقیقت تنها 3 درصد از متجاوزین هستند که حتی یک روز را هم در زندان نگذرانده اند.

فرهنگ نیز به نظر می رسد به همان اندازه درباره ی ارزش های وفاداری سردرگم شده است. داستان هایی از افراد مشهوری که متقلب بوده اند تقریبا هر هفته در روزنامه ها ومجلات به نمایش در می اید.

پادزهر چنین نظرات گیج کننده و ترسناک درباره ی تمایلات جنسی مردانه، پدری است که به فرزندانش نشان می دهد که یک مرد هرگز نباید زنی را مجبور به انجام رابطه جنسی کند، و اینکه یک زن حق دارد “نه” بگوید و یک مرد واقعی به یک “نه” به عنوان یک “نه” احترام می‌گذارد، نه به عنوان یک “شاید”.

یک پدر می تواند با رفتار و سخنانش به پسرها و دخترهای خود وفاداری در روابط پایدار را آموزش بدهد، و یادآور شود که اعتماد متقابل یک گنج ارزشمند است.

.آموزش دهید که روش های بسیار متفاوت و به یک اندازه قابل قبولی برای مرد بودن و زن بودن وجود دارد:

تولیدکنندگان اسباب بازی ها هنوز هم اصرار دارند که وسایل دختران صورتی و نرم، و وسایل پسران آبی و سفت باشد.اما پسران کوچک ممکن است مانند دختران همراه یا بجای فوتبال، از بازی با عروسک هم لذت ببرند، ویک دختر کوچک ممکن است همراه یا بجای مدلهای باربی، دو و میدانی را هم دوست داشته باشد. پدر کسی است که مشخص می کند که پیرامون زنانه یا مردانه شدن طیف گسترده ای وجود دارد، شخصیت و منافع درحال ظهور فرزندانش را می پذیرد و به آنها کمک می کند که در اینکه چه کسی هستند راحت باشند.

.در مورد چگونه پدری درگیر و مدرن بودن، الگو باشید:

در قرن 21، پدران فراتر از تامین کنندگانی که احساس می کنند حق دارند که تا پایان روز پاهایشان را روی میز بگذارند،هستند. چه درخانواده های تک والدی و چه دو والدی، زندگی خانوادگی مدرن مستلزم این است که پدرها، پاسخگوی نیازهای روزانه فرزندانشان باشند، صرف نظر از اینکه پدر و پدربزرگ های خود را همیشه در فعالیت های مردانه دیده باشند. این الگو سازی که ارزش های یک انسان بستگی به ارزش های جنسی سالم و مشارکت فعال در پرورش فرزندانی که او پدرشان است، دارد، حرکتی به سوی تعریف جدیدی از مردانگی برای نسل های آینده است.

منبع: com.مشاوره-آنلاین

کنار آمدن با کودکان کج خلق

 

بس کن دیگه جیغ نکش!

ممکن است که برای شما اتفاق بیافتد. کودک شما بر روی کف زمین وسط فروشگاه دراز کشیده در حالیکه جیغ و فریاد می کشد و برای شما دردسر درست می کند. امکان دارد که بقیه ی مشتری ها بسته به تجربه شان با حالت قضاوت گونه و یا دلسوزانه به شما نگاه کنند. احساس گناه نکید، چون کودکان کج خلق پیچیده تر از بچه های لوسی هستند که به آنها گفته شده نمی توانی آن اسباب بازی را داشته باشی. پس دلیل این رفتار آنها چیست و شما چگونه می توانید این رفتار آن را تغییر دهید؟

دلایل کج خلقی

اوقات تلخی کودکان زمانی اتفاق می افتد که کودک غرق در احساساتش شده است و راهی برای آزاد سازی آن ندارد.

کودکان کوچک تجربه ی محدودی دارند و نمی توانند بین رویدادهای مهم زندگی و یا اتفاقات نچندان مهم مانند انتظار کشیدن برای چیزی تمایز قائل شوند. بعضی اوقات کج خلقی می تواند به دلیل مقابله ی کودک با تحریک پذیری زیاد یا تغییرات باشد؛ این مورد به خصوص در مورد کودکان اوتیسم صدق می کند. دلایل می توانند ساده مانند خستگی، گرسنگی، حسادت، کمبود تحریک، یا به خاطر این باشد که به توجه و اعتماد نیاز دارند. همچنین کودکان نسبت به محیطشان حساس هستند و به هر دلیلی ممکن است دچار استرس شوند، حتی اگر دلیل آن را ندانند.

برای کنار امدن با اثرات کج خلقی شما نیاز دارید بدانید که دلیل کج خلقی عصبانیت کودک است یا پریشانی او. اگر جیغ کشیدن کودک به خاطر عصبانیت باشد، نیاز است که شما کمی از آنها فاصله بگیرید. برای خوب شذن رفتارهای بد به کودک باج ندهید. در مورد رفتاری که از کودک انتظار دارید جدی و واضح عمل کنید. اگر تشخیص می دهد که باید رفتارهای جلب توجه کننده ی او نادیده گرفته شود به آنها بی محلی کنید (برای مثال فاصله گرفتن از آنها) ولی دور و برشان باشید تا احساس نکنند که ترک شده اند. همچنین اگر آنها رفتارشان را تغییر دادند آنها را تشویق کنید. رفتار خوبشان را ستایش کنید و به خاطر کارهایشان آنها را تحقیر نکنید.

اگر کج خلقی کودکان به دلیل پریشانی آنها باشد نیاز است که شما اعتمادتان را به آنها نشان دهید. نوازش کردن بهتر از کلمات عمل می کند: به آنها نشان دهید که احساساتشان را درک می کنید، با تماس فیزیکی به آنها احساس امنیت ببخشید و به آنها کمک کنید تا کنترل خود را به دست آورند. منحرف کردن حواس همیشه موثر است: برای آنها آواز بخوانید، به آنها بگویید که اسباب بازی مورد علاقه اش را بغل کند یا اینکه چیزی بدهید که با آن بازی کنند همه ی این موارد می تواند موثر باشد.

بچه های کوچک مستعد کج خلقی هستند و بعضی مواقع نیاز است که شما منتظر بمانید که پریشانی اش به مرور برطرف شود. اگر شما می توانید با این رفتار او خود را سازگار کنید اجازه دهید که کودکتان کنترل کردن احساساتش را یاد بگیرد، شما راهی پیدا می کنید که هر دوی شما از این تجربه ی او سود ببرید. و برای قضاوت رهگذران نگران نباشید، منتظر بمانید که خودشان با کودک کج خلقشان مواجه شوند و بدانند که آیا می توانند با آنها کنار بیایند یا نه؟

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: کودک و نوجوان

دوستی ها و روابط نوجوان با همسالان

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

روابط  فرزند نوجوان شما با دوستان و همسالان خود مهمترین مسئله در زندگی او هستند. تمام افراد نیاز دارند که احساس تعلق کرده و با دیگران ارتباط برقرار کنند و با افرادی که گرایش ها، علایق، و موقعیت های مشابهی دارند در تعامل و ارتباط باشند. افراد دوستانی را برمی‌گزینند که آنها را پذیرفته، به آنها علاقه نشان می دهند و دید مطلوبی نسبت به آنها داشته باشند. درحالی که بسیاری از خانواده ها سعی می کنند تا به نوجوان خود احساس غرور و اعتماد به نفس نسبت به ویژگی های خاص شخصیتی، سوابق، و توانایی های خود را القا کنند، اما معمولا همسالان او بیشتر احساسات، افکار، و کارهایی که با جستجوی نوجوان در جهت هویت فردی او در ارتباط باشند را می پذیرند. مسئله‌ی تاثیر همتایان، صرف نظر از مثبت و یا منفی بودن آن، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. چه خوشتان بیاید یا نه، معمولا برای فرزند شما دیدگاه ها و نظرات همتایان او، بیشتر از نظرات شما اهمیت دارند.

فشار مثبت همسالان- توانایی نوجوان در ایجاد روابط سالم دوستی و ارتباط با همسالان- به هویت فردی،  عزت نفس، و استقلال او بستگی دارد.

در بهترین حالت، فشار همسالان می تواند موجب تجهیز توان و انگیزه ی نوجوان شما برای موفقیت او شود، و او را تشویق کند تا خود را با رفتارهای سالم وفق دهد. همسالان می توانند الگوهایی مثبت برای نوجوان باشند. همسالان می توانند رفتارهای مناسب اجتماعی را برای نوجوان به نمایش بگذارند. گروه همسالان نوجوان معمولا به نا امیدی ها، کشمکش ها، و نگرانی های معمول دوره ی نوجوانی فرزند شما به خوبی توجه کرده، می پذیرند و آنها را درک می کنند.

فشار منفی همسالان

نیاز فرد به پذیرفته شدن و مورد تایید قرار گرفتن، و تعلق در سنین نوجوانی بسیار حیاتی می باشد. نوجوانانی که احساس تنهایی و انزوا می کنند، و یا احساس می کنند که توسط همسالان خود و یا خانواده طرد شده اند، احتمال این که برای پذیرش و بدست آوردن جایگاهی در یک گروه به رفتارهای پرخطر گرایش پیدا کنند، بیشتر است. در چنین موقعیت هایی، فشار همتایان می تواند توانایی استدلال و قضاوت نوجوان را تحت تاثیر قرار داده و به تمایل او برای دست زدن به رفتارهای پر خطر دامن زده، او را از خانواده و تاثیرات مثبت آن دور کرده و در دام اعمال پر خطر بیندازند.

برای مثال، کودکانی که دچار اختلال نقص توجه و بیش فعالی (ADHD) هستند، به واسطه ی شیوه های یادگیری متفاوت یا اختلال در یادگیری، معمولا توسط همسالان بدلیل رفتارهای نا هماهنگ با شرایط سنی، طرد می شوند، و بنابراین ممکن است به برقراری ارتباط با دیگر همسالانی که طرد شده و یا حتی قانون شکن هستند روی آورند.

دختران نوجوان هنگامی که به دنبال پذیرش همسالان، مورد تایید قرار گرفتن و عشق باشند، به صورت مکرر وارد روابط جنسی می شوند. یک اثر گذاری منفی و قوی می تواند نوجوان را حتی به انتخاب ها و رفتارهایی ترغیب کند که برخلاف ارزش ها و باورهای او هستند. برخی از نوجوانان حتی حاضر هستند  خطر تنبیه توسط والدین و از دست دادن اعتماد آنها، و یا حتی زندان را به جان بخرند، تنها برای آنکه بتوانند در گروه مانده و احساس کنند گروهی از دوستان دارند که  توسط آنها پذیرفته شده اند و می توانند هویت خود را با آنها تعریف کنند.

برخی اوقات نوجوان طرز لباس پوشیدن خود را تغییر می دهد، در دوستی های خود تجدید نظر می کند، ارزش هایی را رها کرده و ارزشهای جدیدی را می پذیرد، تنها برای آنکه با یک گروه و افرادی خاص مطابقت داشته باشد. برخی از نوجوانان دارای یک زندگی مخفی هستند که تحت تاثیر همسالان آنها به وجود آمده است. برخی از آنها – و از جمله آن گروه از نوجوانان که به نظر دارای رفتاری مناسب هستند و در مقابل بزرگ سالان نوجوانان موفقی هستند – هنگامی که با همسالان خود هستند رفتارهای منفی و حتی خطرناکی از آنها سر می زند.

زمانی که نوجوان تحت تاثیرهای منفی این گروه از همتایان خود هستند به مرور سمت مشکلاتی مانند قانون شکنی، استفاده از مواد مخدر، مشکلات مدرسه، رفتارهای مقابله جویانه، و عضویت در باندها سوق پیدا می کند.

اگر نوجوان شما با افرادی ارتباط برقرار کند که اقدام به مصرف مواد مخدر می کنند و یا دیگر رفتارهای خود-تخریبی را انجام می دهند، بنابراین احتمالا فرزند شما نیز به انجام این رفتارها گرایش پیدا خواهد کرد.

فرزند خود را به داشتن روابط سالم و مثبت تشویق کنید

تشویق روابط دوستانه میان نوجوانان امری مهم است. همه ی ما می خواهیم فرزندان ما با افرادی ارتباط برقرار کنند که تاثیرات مثبتی برروی آنها داشته باشند، و از افرادی که آنان را به انجام کارهای مضر، ویرانگر، یا غیر قانونی تشویق می کنند دوری کنند. والدین می توانند با نثار کردن عشق و محبت به نوجوان، صرف وقت برای او، تعیین حد و مرزها، و تشویق او برای داشتن استقلال فکری، روابط مثبت با همتایان را در نوجوان تقویت کنند. برخی از راه هایی که با آنها می توانید این حمایت را نشان دهید در زیر آمده است:

داشتن رابطه ای مثبت با نوجوان

زمانی که روابط والدین با نوجوان گرم و محبت آمیز، با احترام متقابل، و با ثبات و سرشار از عشق باشد، این رابطه شکوفا شده، اعتماد به نفس، سلامت روانی، معنویات، و مهارت های اجتماعی او افزایش خواهد یافت.

صادقانه به کارها و فعالیت های نوجوان علاقه نشان دهید

این کار به والدین اجازه می دهد تا دوستان فرزند نوجوان خود را بشناسند و بتوانند بر رفتارهای او نظارت داشته باشند، که برای دور نگه داشتن او از خطرات بسیار ضروری است. زمانی که رفتارهای ناسالم و منفی از او سر می زند، والدینی که برای فرزندان خود مقررات و حد و مرزهایی تعیین کرده و همچنین پیامد های نقض آنها را مشخص می کنند، اگر انها را به ارامی وادار به اجرای قوانین کنند می توانند انتظار انتقاد کمتری از سوی نوجوان خود داشته باشند. معمولا والدینی که همراه با فرزندان خود و با مشارکت آنها، حد ومرزها و انتظارات را مشخص  می کنند، متوجه می شوند که به مرور توانایی فرزندان آنها برای پایبندی به این انتظارات افزایش می یابد.

تشویق نوجوان به داشتن تفکری مستقل

با این کار، نوجوان نگرشی سالم درباره‌ی خود پیدا خواهد کرد و توانایی او برای مقاومت در برابر فشارهای منفی همسالان افزایش خواهد یافت.

زمانی که دوستان نوجوان مورد تایید والدین واقع نمی شوند

ممکن است از افرادی که دختر و یا پسر شما به عنوان دوست و یا گروه همتایان برگزیده اند، ناراضی باشید و مورد تایید شما نباشند. شما می توانید دلایل مختلفی برای عدم تایید این افراد داشته باشید مانند سوابق این افراد، گرایش های منفی آنها، یا مشاهده ی رفتارهای پرخطر و نامناسب (مانند مصرف الکل، مواد مخدر، فرار از مدرسه، خشونت، رفتارهای جنسی). برای شما چند راهکار پیشنهاد می شود:

سعی کنید دوستان فرزند خود را بشناسید.

اسم های آنها را یاد بگیرید، آنها را به خانه دعوت کنید تا بتوانید با آنها گفت و گو کنید و حرف های آنها را بشنوید، و با والدین آنها آشنا شوید.

به دوستان فرزند خود حمله نکنید.

به خاطر داشته باشید که انتقاد از فرزندتان بخاطر دوستانی که انتخاب کرده است نوعی تخریب شخصیت محسوب می شود.

  • به نوجوان کمک کنید تا تفاوت میان تصویر ( ابراز فرهنگ جوانی) و هویت (آنچه که هست) را درک کند.
  • ارتباط خود را با او حفظ کنید و سعی کنید دریابید که چرا این دوستان برای او مهم هستند.
  • بررسی کنید که آیا نگرانی شما در باره ی دوستان او واقعیت دارد.
  • اگر به این نتیجه رسیدید که نگرانی های شما درست بوده اند، در مورد رفتارها و انتخاب ها با نوجوان گفتگو کنید و نه دوستان او.
  • با حمایت از تصمیماتی که بر پایه ی اصول و باورها گرفته شده اند و نه بر اساس نظر و خواست دیگران، استقلال نوجوان را در تصمیم گیری های خود تقویت و تشویق کنید.
  • اجازه دهید نوجوان شما از نگرانی ها و احساسات شما آگاه شود.
  • با کمک به نوجوان برای فکر کردن پیش از هر اقدامی و بحث کردن در مورد پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت رفتارهای پرخطر، تفکر انعکاسی او را تقویت کنید.
  • به یاد داشته باشید که همه ی ما درس های با ارزش زندگی خود را از اشتباهات خود فرا گرفته ایم.

صرف نظر از هر نوع تاثیر فشار همسالان که فرزند نوجوان شما با آن روبرو شود، او باید بیاموزد که ارزش همسان شدن و همشکل شدن با گروه (پیوستن) را با اهمیت تصمیم گیری بر اساس اصول خود (استقلال) بسنجد و شما باید همواره اطمینان حاصل کنید که فرزند نوجوان شما می داند که عاشق او هستید و در خانه برای او به عنوان یک شخصیت ارزش قائل هستید.

مترجم: محمد آلاله

منبع: کودک و نوجوان

هشت راهنما برای والدین در رابطه با افسردگی نوجوانان

 

سنین نوجوانی دورانی بسیار آشفته است. نوجوانان در این دوره در پی کشف هویت خود می باشند، مستقل تر می شوند، نقش های مختلفی را امتحان می کنند، از لحاظ اجتماعی ریسک پذیرتر می شوند، و در پی امتحان مواد مخدر و الکل می باشند، و همه ی این موارد می تواند باعث  آسیب های عاطفی به نوجوان شود.

بنابراین تشخیص آشفتگی های معمول دوران و نوجوانی و افسردگی نوجوانی بسیار پیچیده می باشد.

بر طبق گفته دکتر جین برسین، مدیر اجرایی مرکز سلامت ذهنی جوانان در بیمارستان عمومی ماساچوست در بوستون: “برای والدین دشوار است که افسردگی نوجوانشان را تشخیص دهند، کودکان در این گروه سنی واکنش های عاطفی بالا و پایینی از خود بروز می دهند، نوجوانان در این دوره سنی بیشتر منزوی می شوند”. ولی افسردگی در نوجوانان می تواند باعث از بین رفتن نوجوان شود، این اتفاقات معمولا در اواخر دوره ی نوجوانی بین سنین 15 تا 19 سالگی بروز می کنند.

در اوایل دوره نوجوانی پسران و دختران علائم مشابهی از افسردگی را بروز می دهند. ولی پس از بلوغ، تمایل به افسردگی در دختران نسبت به پسران دوبرابر می شود، و این نسبت تا دوره ی بزرگسالی همچنان ادامه خواهد داشت. به همین دلیل دقیقا مشخص نیست، ولی به احتمال زیاد این مسئله می تواند ناشی از ترکیبی از آسیب پذیری ژنتیکی و یا عوامل هورمونی و اجتماعی باشد. دختران در این دوره نسبت به تغییر در روابط خود حساس تر می شوند، و همچنین برای داشتن اضطراب مستعدتر می شوند.

 

خبر خوب برای مادرها و پدرها این است که: “به خصوص برای دختران ارتباط گرم و صمیمی بین فرزند و والدین می تواند یک عامل حفاظتی برای نوجوان در برابر افسردگی باشد”.

در اینجا هشت تیپ شخصیتی نوجوان که مستعد افسردگی است برای والدین بیان می شود:

مشاهده‌ی تغییرات در نوجوان. تغییر در رفتار سرنخی است که  متوجه شویم که نوجوانمان چه احساسی دارد. امکان دارد نوجوان فعالیت هایش را متوقف کند و یا اینکه به صورت ناگهانی تغییرات عمده ی شخصیتی مانند ساکت تر شدن و یا غمگین تر شدن از خود نشان دهد. بر طبق گفته ی دکتر برسین حتی ممکن است بیشتر از غمگینی معمول یک نوجوان باشد و نوجوان تحریک پذیر شود.

دیگر علائم شامل فاصله گرفتن نوجوان و عدم تمرکز، تمایل کمتر به انجام فعالیت های معمول، و یا با استفاده از مواد مخدر به خود درمانی بپردازد. اگر شما این تغییرات را در موارد متعددی از زندگی نوجوانتان مشاهده کردید، این یک علامت خطر برای نوجوان شماست.

توجه به الگوها. اگر شما در الگوهای رفتاری نوجوانتان تغییراتی را مشاهده کردید، به حدی که متوجه شدید کودکتان شخصی متفاوت به نظر می رسد و این تغییرات در شرایط مختلف مانند خانه، مدرسه و یا با دوستانش مشاهده کردید این‌جا زمانی است که باید نگران شوید.

از بیرون از خانه اطلاعات کسب کنید. از دیگر کسانی که کودک شما را می شناسند  از- مربی ها، معلمان، دوستان و والدین دوستانش جوایای اطلاعات شوید- که متوجه شوید که آیا نوجوانتان در رابطه با آنها نیز تغییر شخصیت داده است زیرا نوجوانان امکان دارد به شخص دیگری جدای از والدینشان اعتماد داشته باشند و مسائلشان را با او در میان بگذارند.

علاوه بر این با در نظر گرفتن عوامل استرس زای زندگی مانند از دست دادن اعضای خانواده، یا یک شخص نزدیک، بیماری، از دست دادن شغل، و یا طلاق ممکن باعث ناراحتی و افسردگی نوجوانتان شود.

با کودکتان صحبت کنید. چقدر با کودک و نوجوانتان در مورد کارها و احساساتش صحبت می کنید. با اطمینان از نوجوانتان سوالهای اساسی بپرسید ولی از سوال پیچ کردن نوجوانتان پرهیز کنید. این صحبت ها را زمانی که در حال رانندگی با نوجوانتان هستید یا در حال صرف شام و یا در حال تماشای تلویزیون مطرح کنید. اجازه دهید که نوجوان صحبت کند و به پاسخ هایش گوش دهید، و آنها را مطمئن سازید که به حرف هایشان گوش می دهید و آنها را درک می کنید.

سر صحبت را باز کنید. اتفاقاتی را که از نوجوانتان مشاهده کردید با او در میان بگذارید. «من متوجه شدم که خوب نمی خوابی» یا « من متوجه شدم که تو زیاد با دوستات بیرون نمی ری و خودتو تو اتاق حبس کردی». پس از ارائه این مسائل به نوجوانتان، بگویید: «اگر دوست داری می تونیم در این رابطه صحبت کنیم»، یا اینکه می توانید داستانی از دوره ی نوجوانی خودتان را برای نوجوانتان تعریف کنید.

اگر در ابتدا نوجوانتان با شما همکاری نکرد ناامید نشوید و دست بر ندارید، زیرا ممکن است باز کردن مسائل احساسی شان برای آنها راحت نباشد، و یا اینکه آنها از مطرح کردن مشکلشان خجالت بکشند.

مطرح کردن مشکل نوجوان با یک شخص متخصص. اگر نوجوان شما شروع به صحبت کردن در مورد افسردگی اش کند و به اینکه چه دردی را متحمل می شود را برای شما مطرح کند، کودک شما متوجه می شود که شما به صورت جدی احساسات او را درک می کنید ولی اگر نوجوانتان پیشنهاد شما را رد کند امکان دارد که از صحبت کردن در مورد احساساتش با شما راحت نباشد، در این صورت شما به سراغ یک متخصص بروید و با او در این رابطه مشورت کنید زیرا شما به کودکتان اهمیت می دهید.

بر طبق گفته ی برسین والدین باید انتظار مقاومت نوجوانشان را در رابطه با این ایده داشته باشند.

والدین هم چنین باید از وجود سیستم حمایتی در اظراف خود مطمئن باشند تا بتوانند طرد یا خشم نوجوان افسرده خود را تحمل کنند.

از پرسیدن در مورد افکار خودکشی از نوجوانتان وحشت نداشته باشید.  بر طبق گفته ی برسین «مهم است که والدین نسبت به این موضوع اهمیت بیشتری قائل شوند، و مطرح کردن این مسئله باعث افزایش اقدام به خودکشی نخواهد شد» اگر نوجوانتان در مورد خودکشی، یا آسیب رساندن به خودش صحبت می کند، و اینکه می گوید بهتر است که بمیرد، بلافاصله آن را جدی بگیرید و در پی کمک گرفتن باشید.

سنجش موقعیت.اگر افسردگی نوجوان شما شدید است، یا به نظر برسد که سوء مصرف مواد دارد یا قصد اقدام به خودکشی دارد، وظیفه ی والدین این است که موقعیت راجدی گرفته و از یک متخصص سلامت روان وقت بگیرد.

منبع: کودک و نوجوان

هفت راه برای کمک به خواب نوجوان

 

شاید تعجب کنید اما نوجوانان نسبت به بزرگسالان به خواب بیشتری نیاز دارند. متاسفانه، کم خوابی شدید در میان نوجوانان مسئله ی شایعی است. اما شما به عنوان والدین، می توانید به آنها کمک کنید تا برنامه ی روزمره ی سالمی را برای خود ایجاد کنند و به میزان بیشتری بخوابند.

روانشناس بالینی دکتر استفانی سیلبرمن، متخصص خواب و نویسنده ی کتاب راهنمای بیخوابی: راهنمای جامع برای آنکه بتوانید به اندازه ی کافی بخوابید، در زیر راهنمایی هایی را برای این منظور پیشنهاد می کند:

  1. توجه داشته باشید که تغییر در روند روزانه ی نوجوانان امری طبیعی است. دکتر سیلبرمن می گوید به دلیل همین تغییرات طبیعی، نوجوانان شبها تا دیروقت احساس خواب آلودگی نمی کنند. این مسئله چرخه ی خواب آنها را برهم می زند: نوجوانان دیر به رخت خواب رفته و فردا نیز دیر از خواب بیدار می شوند.
  2. به آنها کمک کنید تا برنامه ی خواب خود را مشخص کنند. همانگونه که داشتن یک روال مرتب برای رفتن به رخت خواب برای افراد بالغ حیاتی محسوب می شود، این مسئله برای نوجوانان نیز اهمیت دارد. نه تنها تغییر در چرخه ی شبانه روزی نوجوان می تواند باعث بی خوابی او شوند بلکه عادت های زندگی نیز به خواب نوجوان صدمه وارد می کنند.

تکنولوژی یک مقصر بزرگ در این زمینه است. تلوزیون، کامپیوتر، و بیشتر از همه گوشی های تلفن همراه، نور روشنی را از خود ساطع می کنند که موجب ایجاد تحریک در مغز نوجوان می شوند. پس این مسئله نیز در کنار تغییرات طبیعی در ساعت زیستی به ایجاد مشکل کمبود خواب کمک می کند. بنابراین، سعی کنید، استفاده ی نوجوان را از تکنولوژی محدود کنید.

همچنین به آنها کمک کنید تا به انجام فعالیت های آرامش بخش و لذت بخش، به عنوان بخشی از برنامه ی روزانه خود، بپردازند. مطالعه، دوش آب گرم یا مدیتیشن و امور عبادی پیش از خواب، نمونه های خوبی از این فعالیت ها هستند. انجام این کار پیش از خواب به مغز آنها این پیغام را خواهد داد که زمان رفتن به رخت خواب فرا رسیده است.

دیگر عواملی که موجب اختلال در خواب می شوند، ورزش کردن پیش از خواب و مصرف غذا و نوشیدنی های مملو از کافئین نزدیک به زمان خواب است.

  1. از عینک های ضد آفتاب استفاده کنید. باز برروی این مسئله تاکید می کنیم که نور موجب تحریک و فعالیت می شود. به گفته ی سیلبرمن “اگر نوجوان شما شبها نمی تواند استراحت کند، آنها را وادار کنید تا در ظهرو بعد از ظهر از عینک های ضد آفتاب استفاده کنند.” در عوض نوجوان می تواند صبح ها از نور برای بیدار شدن استفاده کند (برای مثال با کنار زدن پرده های پنجره ی اتاق).
  2. آنها را از اتاق شان خارج کنید. سیلبرمن می گوید: “نوجوانان میل دارند در اتاق خود به خواب زمستانه بروند”. اما این کار می تواند از بخواب رفتن فرد جلوگیری کند، زیرا رخت خواب را باید تنها برای زمان خواب استفاده کرد. با این کار می توانید یک رابطه ی روانی میان رخت خواب و خوابیدن ایجاد کنید. اگر نوجوان در رخت خواب به کارهای دیگری مانند بازی های رایانه ای، کتاب خواندن، غذا خوردن و دیگر کارها بپردازد این ارتباط از میان خواهد رفت.
  3. خود داری از خوابیدن در روزهای تعطیل. این کار ممکن است دشوار باشد، اما هرقدر نوجوان درروزهای تعطیل، دیرتر از خواب بیدار شود، شبها نیز به همان اندازه دیرتر به خواب خواهد رفت و بدین ترتیب برنامه ی خواب هفتگی آنها نیز از بین خواهد رفت. آنها را تشویق کنید تا سیکل هر روزه ی خواب و بیداری منسجم و پایداری داشته باشند.
  4. درباره ی خواب با آنها صحبت کنید. سیلبرمن می گوید با فرزند خود در باره ی تغییرات طبیعی ریتم خواب آنها صحبت کنید. او همچنین می افزاید: علاوه بر آن باید درباره ی اهمیت خواب و علت قرار گرفتن آن در اولویت ها نیز با نوجوان گفت وگو کنید.

مطالعات بسیاری نشان داده اند که عدم خواب کافی می تواند تاثیرات منفی بسیاری برروی عملکرد در مدرسه داشته باشند و عملکرد های شناختی را با اختلال موجه سازند. محرومیت از خواب در صورتی که فرزند شما صبح مسیر مدرسه را به تنهایی طی می کند، حتی می تواند برای نوجوان خطرناک باشد.

  1. میزان خواب نوجوان خود را مورد بررسی قرار دهید. با آنکه می دانیم نوجوان نیاز به خواب بیشتری دارد اما میزان مشخصی برای آن تعیین نشده است. مانند بزرگسالان، در نوجوانان نیز میزان نیاز به خواب از فردی به فرد دیگر متفاوت است.

سیلبرمن می گوید یک راه ساده برای برآورد این موضوع مشاهده ی زمان طبیعی رفتن آنها به رخت خواب و برخواستن آنها در روزهای تعطیل است. سپس ساعاتی را که خوابیده اند را محاسبه کنید. برای مثال، اگر در نیمه شب (ساعت 12) به خواب رفته اند و به طور طبیعی در ساعت 10 صبح بیدار شده اند، این بدان معناست که آنها به 10 ساعت خواب نیاز دارند و باید هر شب به همین اندازه بخوابند.

منبع: کودک و نوجوان