کارکردهای مغزی کودک و تقویت آنها

کارکردهای مغزی کودک و تقویت آنها

 

در کتاب حرکات هوشمندانه، دکتر هانافورد بیان می کند که بدن ما بخش عظیمی از یادگیری ما را تحت تاثیر قرار می دهد، و یادگیری چیزی جدا از کارکرد مغز نیست.

هر عصب و سلول یک شبکه است که با هوش و توان یادگیری ما در ارتباط است. بسیاری از مربیان می دانند که این فعالیت باعث تقویت تمرکز کلی سر کلاس می شود.

کارکرد شناختی در کودکان چیست؟

یک راه خوب برای توصیف عملکرد شناختی کودکان (همچنین رشد مغزی اوایل کودکی، یا رشد شناختی کودکان نامیده میشود) توانایی کودک شما برای یادگیری مهارت ها و مفاهیم جدید است.

رشد شناختی کودک به معنی توانایی کودک برای درک اتفاقاتی است که در اطراف او رخ می دهند، توانایی او برای استفاده درست از حافظه ی بلند مدت و توانایی حل مشکلات است.

انجام تمرینات ورزشی مغز با کودکان به آنها کمک می کند تا به راحتی قسمت های مختلف مغزشان را رشد دهند.

رشد مغز کودک در اوایل کودکی

هر روز شما شاهد مثال هایی از رشد شناختی و درک کودک از مفاهیم جدید و مهارت های حل مشکلات خواهید بود که در طول دو تا سه سالگی کودک رخ می دهند.

در این سن کودکان در مرحله ی تخیل هستند. آنها در مجموع هم در تفکر و هم یادگیری بهتر عمل می کنند با انجام تمرینات ورزشی و یادگیری بازی ها و یادگیری انجام فعالیت ها در مهدکودک. تمرینات ورزشی مغز همچنین باعث رشد قدرت تخیل کودک نیز می شود.

تمرینات ورزشی مغز و رشد شناختی در اوایل کودکی

تفکر نمادین

تا پیش از 18 ماهگی کودک قادر به استفاده از نمادها نمی باشد، به عبارتی دیگر او قادر است تنها در مورد اینجا و اکنون فکر کند.

اگر چیزی به صورت فیزیکی در جلوی او نباشد، او به سختی می تواند در مورد آن فکر کند.

ولی این حالت در اواسط دو سالگی تغییر می کند زمانی که کودک می تواند به تصاویر فکر کند.

ظهور تفکر نمادین در کودکان احتمال رشد شناختی کودکان در سنین بالاتر را افزایش می دهد.

رشد گستره توجه کودک

بخشی از یادگیری و شناخت شامل تمرکز بر روی پاره ای از اطلاعات به مدت طولانی و کافی برای استخراج معنا از آن است.

کودکان یک گستره توجه تصادفی دارند، ولی زمانی که کودک شما به پایان دو سالگی نزدیک می شود شروع به تمرین کنترل توجه بر روی یک شی یا یک فعالیت می کند.

زمانی که چیزی توجه او را جلب می کند، بر روی آن تمرکز می کند تا حس کنجکاویش ارضا شود.

حافظه ی بلند مدت

توانایی کودکان برای به یادآوردن چیزهایی که قبلا یادگرفته اند قسمت ضروری برای یادگیری و شناخت در کودکان است.

این ظرفیت برای دوسالگی و سه سالگی کودک افزایش می یابد.

هم حافظه ی کوتاه مدت و هم حافظه ی بلند مدت او موثرتر و قابل توجه تر می شود.

این ویژگی به او کمک می کند که تجربه های اخیر را به خاطر بسپارد (برای مثال چیزی که یک دقیقه قبل برای او رخ داده است) و یا اتفاقی که قبلا برای او رخ داده (اتفاقی چند ماه پیش برای او رخ داده است).

رشد زبانی و شناختی

رشد یادگیری و رشد زبانی کودک به صورت قابل توجهی با یکدیگر در ارتباط هستند.

رشد انفجاری زبان کودک نوپای شما تنها مهارت های اجتماعی وی را ارتقا نمی بخشد بلکه شامل توانایی او برای یادگیری او نیز می باشد.

از زبان برای پرسیدن سوالات، امتحان ایده ها، ادله و رشد درکش از جهان استفاده می کند.

ادامه ی یادگیری

به یاد داشته باشید، به هر حال، کودک یادگیری اش را با انجام اصولی مانند اکتشاف و خیال پردازی و بازی با اسباب بازی ها و گوش دادن و صحبت کردن و بحث کردن رشد می دهد.

مهم نیست که او با چه چیزی بازی می کند مانند یک جعبه ی خالی، اسباب بازی های داخل حمام، با چنگال، با پازل یا با هر چیزی.

زمانی که کودک با هر چیزی مشغول بازی در محیطش است او چیز های جدیدی یاد می گیرد و رشد مغزی او در اوایل کودکی شکل می گیرد.

همین اتفاق برای رشد شناختی و زبان او رخ می دهد: او از هر مکالمه ای که دارد چیز جدیدی یاد می گیرد.

به کودکتان مانند یک دانشمند پویا نگاه کنید، او مانند اسفنج اطلاعات را جمع اوری می کند و سپس این دانش جدید را به صورتی عملی به اجرا در می آورد.

روال طبیعی

البته، چیزهای خاصی وجود دارند که شما می توانید با استفاده از آنها رشد مغزی اوایل کودکی را تحریک کنید و گسترش دهید، ولی به یاد داشته باشید که میزان قابل توجهی از رشد مغزی کودکتان با توجه به یک روال طبیعی و هر روز صورت می گیرد.

برای مثال، لباس پوشیدن در هنگام صبح یک نمونه ی کامل شامل مرتب سازی، تطابق، هماهنگی چشم و دست، حافظه و تمرکز است.

قدم به قدم، هر روز او بیشتر در مورد لباس پوشیدن یاد می گیرد که در سن 3 سالگی او این مهارت را کاملا یاد می گیرد و این مهارت را از زمانی که 15 ماهه بود تمرین کرده است.

جهان از دید کودک

مهم است که در مورد فرایند فکری کودک فرضیه سازی نکنیم.

با وجود پیشزقت قابل توجه کودک در رشد کودکی اولیه، هنوز دو ویژگی متمایز با شما متفاوت هستند یعنی یادگیری و مهارت های شناختی.

در مرحله ی نخست، او درک کافی از علت و معلول ندارد، و ممکن است بین دو چیزی که با هم ارتباطی ندارند ارتباط قائل شود.

این امر بخشی به دلیل استدلال نارس کودک و بخشی به دلیل نداشتن تجربه ی کافی می باشد.

برای نمونه، اگر نور می رود- به این دلیل است که لامپ شکسته است- و در همان لحظه عطسه می کند، کودک شما ممکن است فکر کند که چون چراغ خاموش شده است او عطسه کرده است.

سپس در آینده هر گاه شما متوجه می شوید که کودک شما عطسه می کند، او در اطراف خود نگاه می کند و منتظر اتفاقی مانند خاموش شدن چراغ است.

زمانی که کودک بین دلایل و تاثیرات ارتباط برقرار می کنند شما باید به روشنی برای او توضیح دهید که هیچ ارتباطی در بین نیست (برای مثال، زمانی که کودک می گوید که علت شروع باران اینست که او کتش را پوشیده است).

ممکن است کودک در ابتدا حرف شما را باور نکند، بنابراین شما باید توضیحاتتان را بعدا دوباره تکرار کنید.

  • دومین تفاوت عمده ی تفکر او به این دلیل است که او همچنان به همه ی اتفاقات از دید خودش نگاه می کند.

به همین دلیل است که کودک زمانی که او را تنبیه می کنید به شما خیره می شود، برای مثال، زمانی که به خاطر بازی کردن با اسباب بازی برادر بزرگترش هشدار دریافت کرده بود است.

ویتامین هایی برای تقویت حافظه

با در نظر داشتن ویتامین های حافظه، احساس می شود که مکمل های طبیعی بهتر از مکمل های غیر طبیعی است.

غذاهایی ضروری مغز مانند غذاهای مختصر می تواند عملکرد مغز را بهبود بخشد. غذاهایی که آنتی اکسیدان های بالای دارند می توانند به صورت چشمگیری از از دست رفتن حافظه جلوگیری کنند، و موجب بازگرداندن هماهنگی و تعامل می شوند. ویتامین های مخصوص مغز شامل کشمش، انواع توت ها، سیب، انگور، گیلاس، آلو و اسفناج می باشند.

گروه های دیگر غذاهای سالم برای مغز حاوی اسید های چرب امگا3 می باشد. امگا 3 در عملکرد عمومی مغز کمک کننده است و باعث بازگرداندن حافظه می شود. غذاهایی که حاوی امگا3 هستند عبارتند از: ماهی آزاد، ماهی خال مخالی، ساردین، شاه ماهی، روغن کتان و گردو است.

کل بدن به وسیله ی کربوهیدارات ها کار می کند. استفاده ی زیاد از کربوهیدرات برای بدن مضر است و مغز با افزایش شدید قند خون مواجه می شود. هضم کامل کربوهیدرات خوب است و باعث افزایش قند خون نمی شود. غذاهایی که حاوی کربوهیدارت برای مغز هستند عبارتند از: بادام زمینی، زردآلوی خشک، لوبیای خشک، ماست، سبوس جو دو سر، سبوس های غلات (مراقب قند بالای برخی از مارک باشید)، خمیر ترش نان. سرکه و آبلیمو همراه با غذا باعث جلوگیری از افزایش قند خون می شود.

استفاده از ویتامین های مغز باعث بهبود حافظه و تناسب مغز می شود.

برخی بازی ها نیز مانند ورزشی برای مغز عمل می کنند، برای این منظور در سایت کودک و نوجوان بازی های آنلاین تقویت مغز به صورت رایگان در دسترس شما قرار گرفته است، برای تقویت مغز کودک خود روزی ده دقیقه را به انجام این بازی ها اختصاص دهید.

هم چنین مقالاتی برای تمرین های تقویت مغز کودک را در این سایت مشاهده کنید.

منبع: کودک و نوجوان

 

راهبردهای فرزند پروری برای کودک و نوجوان با اضطراب اجتماعی

 

چگونه آن را انجام دهیم!

گام اول: چیزهایی را به کودکان خود در مورد اضطراب یاد دهید.

این یک گام نخست بسیار مهم است، زیرا به کودکان و نوجوانان کمک می کند تا درک کنند چه چیزی برایشان اتفاق می افتد زمانی که آنها اضطراب را تجربه می کنند. به کودک خود اجازه دهید تا بداند که تمام نگرانی ها و احساسات بدنی که تجربه می کند، اسم دارند: اضطراب. به کودک خود کمک کنید تا واقعیت ها را در مورد اضطراب بفهمد.

واقعیت اول: اضطراب واکنشی طبیعی و سازگارانه است تا به ما کمک کند برای خطر آماده شویم.

واقعیت دوم: اضطراب می تواند به مشکل تبدیل شود زمانی که بدن ما به ما بگوید که خطری در پیش است در حالی که در واقع خطری وجود ندارد.

گام دوم: آموزش به کودک درمورد اضطراب اجتماعی

به کودک خود یاد دهید که گاهی اوقات ما از اینکه کنار مردم باشیم یا کاری را در حضور دیگران انجام دهیم، می ترسیم. این موقعیت ها می توانند احساسی را همانند بودن روی صحنه (استیج) به ما بدهند. و ما نگران این هستیم که ممکن است کار خجالت اوری انجام دهیم یا اینکه دیگران فکر بدی درمورد ما بکنند.  به کودک خود اجازه دهید تا بداند که شما ابزاری به او خواهید داد تا وی را در رویارویی با اضطراب یاری دهد و به تدریج با ترس هایش روبرو شود.

به کودک اجازه دهید تا بداند که اضطراب اجتماعی معمولا شایع است و آنها تنها افرادی نیستند که چنین احساسی دارند.

گام سوم: جعبه ابزار کودکتان را بسازید

شما می توانید با دادن ابزارهایی برای مدیریت اضطراب، به کودک خود کمک کنید. این ابزارها به کودک کمک خواهد کرد تا مهم ترین گام –رویارویی با ترس هایش- را تمام کند. برای اختلال اضطراب اجتماعی، ابزارهای موجود در جعبه ابزار عبارتند از:

ابزار شماره 1: یادگیری آرامش و ریلکس بودن

یک ابزار شامل کمک به کودکتان برای یادگیری آرامش داشتن است. دو استراتژی می تواند کمک کننده باشد:

1: تنفس آرام: کودک شما می تواند با استفاده از این استراتژی به سرعت آرام شود. برای کودک توضیح دهید که ما هنگام اضطراب، سریعتر تنفس می کنیم. این حالت ممکن است باعث شود ما احساس گیجی و حواس پرتی کنیم. که ممکن است باعث افزایش اضطراب ما شود. تنفس آرام به معنای تنفس آهسته و منظم از طریق بینی است.

2: آرام سازی عضلانی: استراتژی دیگر که برای کمک به فرزندتان مفید است، یادگیری آرام سازی بدن اوست و این شامل سفت کردن عضلات متعدد بدن و سپس رهاکردن آنهاست. همچنین کودک شما می تواند از تکنیک تالاپ استفاده کند. در این تکنیک او خود را به عنوان یک عروسک پارچه ای  تصور می کند و تمام بدن خود را به یکباره ریلکس می کند.

ابزار شماره 2: تفکر واقع گرا

این راهبرد برای کودکان با سنین بالا و نوجوانان اجرا می شود. کودکان با اختلال اضطراب اجتماعی اغلب تفکرات منفی در مورد خودشان و آنچه که در موقعیت های اجتماعی رخ می دهد، دارند. افکار شایع در این موارد اینها هستند:

کسی مرا دوست نخواهد داشت!

اگر حرف احمقانه ای بزنم چی؟

من کار احمقانه ای انجام خواهم داد و دیگران به من خواهند خندید!

من نمی دانم چه چیزی باید بگویم

من به اندازه کودکان دیگر جذاب/ باهوش نیستم.

کسی با من صحبت نخواهد کرد.

ابتدا به کودک خود کمک کنید تا این تفکرات را شناسایی کند. از وی بپرسید که فکر می کند چه اتفاقی در موقعیت های ترسناک اجتماعی روی می دهد. گام بعدی این است که به او کمک کنید تا یاد بگیرد با تفکرات منفی مبارزه کند.

سوالاتی که نوجوانان ممکن است از خود بپرسند:

آیا من 100 درصد مطمئنم که …. اتفاق خواهد افتاد؟

چند بار … اتفاق افتاده است؟

آیا … واقعا آنقدر مهم است که تمام آینده من به آن وابسته باشد؟

آیا نظرات … نظر تمامی افراد دیگر را منعکس می کند؟

آیا من مسئول تمام گفتگو ها هستم؟

بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟

چه کاری می توانم انجام دهم تا با موقعیت مقابله کنم؟

آیا من باید همه را راضی نگه دارم- آیا اصلا ممکن است؟

اینجا مثالی آورده شده است تا به کودک خود کمک کنید تا با افکار مزاحم مبارزه کند.

والدین: من میدانم که تو بابت دادن جواب نادرست در کلاس نگران هستی، اما امکان اتفاق افتادن آن چقدر است؟

کودک: خب، گاهی اوقات من جواب را می دانم، و ممکن است اتفاقی نیفتد، اما هنوز احتمال اتفاق افتادن و ضایع شدن من وجود دارد؟

والدین: چه می کنی اگر اتفاق بیفتد و جواب نادرست را بدهی؟

کودک: نمیدانم…این بسیار شرم آور است.

والدین: خب.. چه چیزی میتوانی به خودت بگویی؟

کودک: فکر کنم به خودم بگویم که مردم همه اشتباه می کنند و این آخر دنیا نیست.

والدین: فکر می‌کنم این می تواند کمک کند تا به یاد آوریم همه اشتباه می کنند و آیا سایر دانش آموزان هم پاسخ نادرست می دهند؟

کودک: بله

والدین: چه اتفاقی می افتد؟

کودک: فکر کنم هیچی

والدین: من سوالاتی را اشتباه جواب داده ام و حتی چیزهای کاملا احمقانه ای انجام داده ام. آیا تو فکر می کنی چیزی از من کم شده؟

کودک: نه

والدین: گاهی اوقات مهم است که بتوانیم به چیزهایی که انجام میدهیم بخندیم. آنها بعدها داستان های بزرگی می شوند!

شما می توانید به کودکتان کمک کنید تا برای مبارزه با تفکرات منفی با این سوالات کار کند. با انجام اینها، کودک شما خواهد فهمید که برخی ترس ها احتمالا اتفاق نمی افتند و او می تواند در موقعیت های اجتماعی از پس آن برآید.

نکته کمک کننده:

شناسایی و مبارزه با تفکرات منفی، ممکن است برای کودکان جوان تر خیلی سخت باشد. در هر حال، انها با گفتن برخی جملات مقابله ای به خودشان می توانند از پس مقابله در موقعیت های اجتماعی برآیند. برای مثال: من می توانم آرام نفس بکشم تا احساس بهتری داشته باشم یا اینکه من تنها نیاز دارم که بهترین تلاشم را بکنم.

ابزار شماره 3: درست کردن کارت های مقابله

رویارویی با ترس ها ساده نیست، بنابراین ایده ایجاد کارت های مقابله، ایده خوبی است. کودک شما می تواند کارت ها را در طول روز با خود حمل کند و اضطراب را مدیریت کند.

ابزار شماره 4: رویارویی با ترس ها

یک گام مهم در کمک به مدیریت اضطراب اجتماعی، تشویق کودک به رویارویی با موقعیت هایی است که او به دلیل ترس اجتماعی از آنها اجتناب می کند. نوجوان ها می توانند از گفتن اینکه رویارویی مکرر با موقعیت های ترسناک، پریشانی را کم می کند، سود ببرند و این به آنها کمک می کند تا اعتماد به نفسشان ساخته شود. بهتر است با چیزی شروع کنید که کمتر ترسناک است و با موقعیت هایی که باعث اضطراب بیشتری می شود، ادامه دهید. در کارکردن با فرزندتان، لیستی از موقعیت های اجتماعی را ایجاد می کند ( مانند سلام دادن به همکلاسی ها، پرسیدن یک سوال از معلم، صحبت کردن با دوست پشت تلفن). اکنون شما یک لیست دارید، آنها را از کمتر ترسناک تا ترسناک ترین مرتب کنید.

از موردی شروع کنید که کمترین ترس را دارد، فرزند خود را تشویق کنید که آن را پی در پی انجام دهد. تا اینکه این کار ترس کمتری داشته باشد.  اکنون کودک شما می تواند بدون اضطراب زیاد وارد آن موقعیت شود. سراغ مورد بعدی لیست بروید. نوجوانان یا کودکان دارای اضطراب اجتماعی باید 3 الی 5 تکلیف اجتماعی را در هر روز تمرین کنند تا اینکه بتوانند آن را کاملا راحت انجام دهند و سپس سراغ تکالیف اجتماعی بروند که اندکی چالش بیشتر را برای او دارد.

چگونگی انجام این تمرینات:

مهم است که او را برای این واقعیت آماده کنید که او هنگام انجام تکلیف، احساس اضطراب خواهد کرد، اما این عادی است! هنگام مبارزه با اضطراب، احساس اضطراب عادی است، به خصوص در آغاز. همچنین دادن پاداش (مانند این: کارت عالی بود)  برای هر موفقیتی و یا هر تلاشی برای رویارویی با ترس هایش و دادن جایزه (چیزهای ارزان کوچک، مانند زمان بیشتر دیدن تلویزیون، شام مورد علاقه) بسیار مهم است. با این همه، رویارویی با ترس، کار سختی است!

مهم است که به کودک این مجال را بدهید تا با هم سن و سالان خود تعامل داشته باشد و دوست یابی کند. به بارش فکری کودک کمک کنید تا با سایر کودکان و نوجوانان بیامیزد. برای مثال:

  • به یک گروه اجتماعی ملحق شو.
  • ورزش کن ( فوتبال، تنیس، دو و میدانی)
  • عضو یک کلوپ شو (کلوپ نقاشی، کلوپ طراحی مد)
  • در یک کلاس شرکت کن (هنر، رقص)
  • به یک گروه کر یا باند ملحق شو
  • بازی های مدرسه را انجام بده
  • کمک کننده باش (به دیگر دانش آموزان در تکالیفشان کمک کن)
  • دوره های آموزش گروهی را ثبت نام کن (شنا)
  • از تسهیلات ورزشی استفاده کن (پارک اسکیت)
  • قرارهایی را به صورت کوتاه و پی در پی با بچه های دیگر برقرار کن یا سایر فعالیت های اجتماعی

ابزار شماره 5: رشد و گسترش مهارت های اجتماعی

کودکان و نوجوانان مبتلا به اضطراب اجتماعی ممکن است از رشد بهتر مهارت های اجتماعی بهره ببرند. حیطه های مختلفی وجود دارد که شما می توانید در آنها به کودک خود کمک کنید.

  • زبان بدن: این شامل ارتباط چشمی،  تبسم، و نگاه کردن به صورت افراد هنگام صحبت کردن است.
  • کیفیت صدا: این شامل صحبت کردن رسا و با بلندی و سرعت مناسب است.
  • مهارت های مکالمه: گفتن سلام و شروع و ادامه دادن رابطه
  • مهارت های دوستانه: این مهارت ها شامل خواستن از دیگران برای انجام کاری همراه شما، پیوستن به یک فعالیت، پیشنهاد کمک و تعارف کردن است.
  • ابراز وجود: این مهارت شامل درخواست کمک، نه گفتن، رویارویی با اذیت و قلدری است.

یک راه عالی برای تمرین کودک این است که این مهارت ها را از راه نقش بازی کردن بیاموزد. ابتدا سعی کنید آن را تقلید کنید، سپس کودک را تشوق کنید تا امتحان کند. برای مثال، اگر کودکتان می خواهد دوستانش را دعوت کند، شما می توانید تظاهر کنید که نقش دعوت کننده را دارید. سپس از وی بخواهید تا او امتحان کنید و شما نقش دوست را بازی کنید.

اینجا مثالی درمورد نقش بازی کردن آورده شده است. شما می توانید با کودک خود انجام دهید.

والدین: حالا، من تظاهر می کنم که جای تو هستم، و تو به شیوه ای که فکر میکنی کودکان دیگر جواب خواهند داد، جواب میدهی. سلام، آخر این هفته چه کاری انجام میدی؟

کودک: احمقانه است!

والدین: فقط بیا انجامش بدیم. آخر هفته چیکار میکنی؟

کودک: هنوز مطمئن نیستم.

والدین: من داشتم به این فکر میکردم که یک فیلم برای شنبه اجاره کنم. دوست داری بیای و باهم ببینیم؟

کودک: خوبه، چه فیلمی؟

والدین: من واقعا کمدی دوست دارم. ما میتونیم چک کنیم ببینیم چه فیلم های تازه روی DVD اومدن.

کودک: جالب به نظر میاد. من با والدینم چک میکنم.

والدین: باشه، چطوره جاهامونو عوض کنیم و تو سوال بپرسی؟

نکته مفید:

اطمینان حاصل کنید که به کودک خود کمک می کنید تا با هرگونه مشکلات واقعی همچون قلدری یا ناتوانی های یادگیری خود مقابله کند و بهبود بخشد که این مشکلات می توانند در ترس اجتماعی وی سهیم باشند.

گام چهارم: شجاع تر کردن کودک

یادگیری مدیریت اضطراب کار سختی است. اگر کودک شما در انجام ان بهتر شده است، هردوی شما مستحق پاداش هستید. یادگیری مدیریت اضطراب مانند تمرین است- کودک شما نیاز دارد تا حالت خود را حفظ کند و مهارت هایش را به طور منظم تمرین کند. آنها را به عادت تبدیل کن. این درست است حتی بعد از اینکه کودک شما احساس بهتری داشته و به اهداف خود رسیده باشد.

مایوش نشوید اگر کودک شما از رفتارهای قبلی استفاده می کند. این ممکن است در هنگام وضعیت های پراسترس انتقال ( برای مثال، بازگشت به مدرسه یا جابجایی) روی دهد. این طبیعی است. این تنها به این معنی است که کودک نیاز دارد با ابزارها شروع به تمرین کند. به یاد داشته باشید که، مقابله با اضطراب، فرایندی به درازی عمر است.

نکات کمک کننده:

  • مواجه شو. کودک خود را در موقعیت های اجتماعی متعددی قرار دهید. او را تشویق کنید تا با دیگران بازی کند، به جشن تولدها توجه کند، و به فعالیت های بعد از مدرسه بپیوندد.
  • الگو باشید! برای کودک خود در چگونگی تعامل با دیگران الگو باشید (برای مثال، به یک غریبه سلام دهید و یا با صندوقدار  تره بار فروشی شروع به صحبت کنید.
  • اجازه دهید صحبت کنند: برای کودکتان صحبت نکیند. آنها را تشویق کنید تا جواب سوالات خود را بدهند. برای مثال، مجبورشان کنید که در رستوران غذا سفارش دهند.
  • به آنها دیدگاه بدهید: آنها را تشویق کنید تا از دیدگاه دیگری نگاه کنند. کمکش کنید تا تفاسیر متعدد را از تعاملات اجتماعی شناسایی کند. برای مثال: جان از تو نمی خواهد که با او توپ بازی کنی شاید او فکر نمی کند که تو میخواهی این کار را انجام دهی…چرا تو این کار را نکنی…) یا به کودک کمک کنید تا زمانی که کودکان اذیتش می کنند، ازعهده کارها برآید ( برای مثال، آنها را نادیده بگیر و تنها با افراد دیگری بازی کن که خوب هستند.
  • پاداش بدهید: فراموش نکنید که به تلاش های کودکتان پاداش بدهید!!

منبع: کودک و نوجوان

ده نکته برای سازگار شدن کودک با مدرسه

 

تسهیل پیوند کودک با معلم و همکلاسی هایش

کودکتان دیگر مثل یک بچه ی بزرگ هر روز به مدرسه می رود. اما به جای شور و اشتیاقی که شما انتظار آن را دارید، بسیاری از روزها به خصوص روزهای شنبه را می بینید که کودکتان با گریه و یا دل درد به مدرسه می رود. او تمارض نمی کند. این عکس العمل به دلیل اضطراب هایی است که بر روی بدن کودک تاثیر می گدارد، و این اضطراب ها به خصوص در کودکان ممکن به ناراحتی معده منجر شود. ولی نگران نباشید، این مسئله که کودکان برای رفتن به مدرسه نیاز به کمک ها و سازگاری هایی داشته باشند غیر معمول نیست. در اینجا ده نکته بیان شده است که در این رابطه می تواند کمک کننده باشد.

1. تسهیل برقراری ارتباط کودک با معلمش.

کودکان نیاز دارند که با یک بزرگسال که به آنها احساس امنیت می بخشد ارتباط برقرار کنند. بنابراین زمانی که آنها با والدینشان نیستند، نیاز دارند که دلبستگیشان را به سمت معلمشان سوق دهند، و یا اینکه انها ممکن است انقدر اضطراب داشته باشند که نتوانند آرامش خود را به دست بیاورند و به فرایند یادگیری بپردازند. اگر شما متوجه شدید که کودکتان از رفتن به مدرسه احساس خوبی ندارد، بلافاصله با معلمش مطرح کنید. فقط کافی است که به معلمش بگویید که به نظر می رسد که فرزندم هنوز خود را با مدرسه اخت نکرده است، و شما امیدوار هستید که او بتواند توجه ویژه ای به کودکتان داشته باشد که کودکتان احساس کند که در خانه ی خودش است. هر معلم با تجربه ای این مسئله را درک می کند و توجه بیشتری برای کمک به کودکتان خواهد کرد. بسیاری از معلم‌ها کارهای ویژه ای به کودک می سپارند، که کودک می تواند با آن ارتباط برقرار کند و هر روز می تواند وظیفه ی خود را انجام دهد.

2. برقراری ارتباط کودک با دیگر کودکان

کودکان نیاز دارند که حداقل با یک کودک ارتباط برقرار کنند. اگر متوجه شدید که فرزندتان با این مسئله مشکل داردبا معلمش در میان بگذارید. از کودکتان بپرسید که کدام یک از بچه های مدرسه را دوست دارد که برای بازی کردن دعوت کند. اگر کودکتان در رابطه با پاسخ دیگر کودکان برای دعوت به بازی احساس راحتی ندارد، شما می توانید همواره یکی از کودکان را با مادرش بعد از مدرسه به بستنی دعوت کنید، یا اینکه برخی از اقوام را برای شام شب جمعه دعوت کنید.

شما تنها نیاز دارید که پیتزا تهیه کنید، و بعد از صرف شام، کودکان در اطراف خانه مانند دو دوست قدیمی با هم به بازی و مسابقه خواهند پرداخت. و چه کسی می داند؟ شاید شما و دیگر والدین بتوانید این مسئله را به این راحتی حل کنید.

3. به کودکتان راه حلی را نشان دهید که بتواند در طول روز به شما فکر کند

برای بسیاری از کودکان، بزرگترین چالش خداحافظی کردن و جدا شدن از والدین است. یک مراسم جدایی ترتیب دهید، مانند بغل کردن یا گفتن: «من دوست دارم، تو منو دوست داری، روز خوبی داشته باشی و من ساعت 3 تو را می بینم!». بیشتر کودکان دوست دارند که یک عکس خانوادگی در کیفشان داشته باشند. همچنین بسیاری از کودکان دوست دارند که علامت یا چیزی مربوط به والدینشان در جیبشان داشته باشند، مانند یک قلب کاغذی که کلمه ی عشق بر روی آن نوشته شده است، یا سنگی که آن را با همدیگر در ساحل پیدا کرده اید، اینها چیزهایی هستند که اگر کودک احساس تنهایی کرد به وسیله ی آنها می تواند اطمینان خود را به دست اورد.

4. اگر می ترسد او را آرام کنید.

بیشتر اضطراب های ناشی از مدرسه به از نظر بزرگسالان مسخره و احمقانه به نظر می رسند، مانند اینکه کودک فکر می کند که تا زمانی که او در مدرسه است شما ممکن است بمیرید یا ناپدید شوید. افرادی که همدیگر را دوست دارند به طور طبیعی فراق و جدایی را دوست ندارند، ولی کودک باید اطمینان حاصل کند که شما خوب و سالم هستید، مدرسه می تواند باعث شود که کودک همچنان شما را دوست داشته باشد در حالی که شما در کنار او حضور ندارید. هر گفتگویی را با اطمینان به این مسئله که «تو می دونی که ما همیشه پیش هم بر می گردیم» پایان دهید. بنابراین کودک می تواند این جمله در ذهن خود تکرار کند و نگرانی خودش را برطرف کند.

5. به کودکتان کمک کنید که حتی در حال اضطراب بخندد در نتیجه او گریه نخواهد کرد.

خنده راهی است که کودک می تواند به وسیله ی آن از اضطراب خود جلوگیری کند،، هر کودکی نسبت به سازگار کردن خود با مدرسه دچار ترس و اضطراب می شود. به کودکتان فرصت دهید که تا جایی که می تواند بخندد. اگر شما می توانید خوب است که هر روز صبح یک بازی تعقیب و گریز در خانه ترتیب بدهید، یا او را به خنده بیندازید، بدین وسیله کودک شما با جدایی از شما و رفتن به مدسه راحتتر کنار خواهد آمد. شما می توانید با استفاده از منحرف کردن ذهن او در زمانی که قسمتی از مغز او در حال هورمون سازی برای استرس است از این فرایند جلوگیری کنید. شما می توانید در خانه با تعقیب و گزیز یا بالش بازی از اضطراب او جلوگیری کنید. در اینجا چند بازی ذکر شده است که می تواند فرایند فراق و جدایی را آسان تر سازید:

  • «لطفا ترکم نکن.» زمانی که کتاب خواندن شما برای کودک تمام می شود و کودک از آغوش شما جدا می شود، او را به سمت خودتان برگردانید و به او بگویید که چقدر دوست دارید که در کنار شما باشد، و او را مطمئن سازید که شما نمی خواهید او را رها کنید و همیشه در کنارش خواهید بود. لحن خود را نرم و شوخ کنید تا کودک احساس آزادی و آرامش کند. ولی همچنان او به شما التماس می کند که بماند. نکته اینجاست که ترس او به این خاطر است که چقدر شما را می خواهد و به شما نیاز دارد، بگذارید او کسی باشد که خانه را ترک می کند. مثل همیشه او را بغل کنید و او را بخندانید.
  • بازی بای بای. یک مدلی از بازی قایم باشک هست که تنها اضطراب جدایی را به خنده در کودک تبدیل می کند. بگویید «بیا بازی بای بای را انجام دهیم.» شروع به خارج شدن کنید ولی از در خارج نشوید، اگر شما واقعا بروید این این کار برای کودک ترسناک است. به جای آن در بسته را  که شما می خواهید از آن خارج شوید را باز کنید، در حال حاضر برای کودک  این کار سرگرم کننده است. پس از آن عکس العملتان به صورتی باشد که شما از جدایی می ترسید، و دوباره بپرید داخل و به سمت کودکتان بروید و به او بچسبید. بگویید «من دلم برات تنگ شده بود! من هرگز نمی خواهم که از تو جدا شوم!» در آخر ، شجاعت خود را به دست بیاورید بگویید «بسیار خوب، بگذار دوباره سعی کنم! من شجاع خواهم بود!» و دوباره شروع به ترک کردن کنید. ولی دوباره، بازگردید و حتی قبل از اینکه از دید او خارج شوید بازگردید و به سمت او بروید، این کار کودک را به خنده می اندازد بخصوص اگر شما به صورت احمقانه ای این کار را انجام دهید و نشان دهید که خیلی نگران هستید. این بازی را ادامه دهید و بگذارید که او داد بزند و شما داد بزنید تا زمانی که او را وادار به خندیدن کند با این کار سطح اضطراب و ترس خود از دور ماندن از او را به کودک نشان می دهید.

6- ارتباطتان را حفظ کنید

روز کودکتان را با پنج دقیقه ماندن در رختخواب یا بر روی کاناپه شروع کنید. و 100 درصد توجه خود را به این معطوف کنید که چقدر او را دوست دارید. از این مسئله اطمینان حاصل کنید که هر روز وقتی که بعد از مدرسه کودکتان را می بینید زمان خاصی را صرف شنیدن اتفاقاتی که در ان روز برایش اتفاق افتاده است کنید. از این مسئله اطمینان حاصل کنید که یک برنامه ی طولانی قبل از خواب برای ایجاد احساس امنیت در کودک داشته باشید.

7. در رابطه با نگرانی های کودک تان هوشیار باشید.

اکثر اوقات، کودک بعد از چند هفته نسبت به اضطراب و نگرانی هایش احساس آرامش خواهد کرد، ولی برخی مواقع ناخشنودی خود را نسبت به مسائل جدی تری ابراز می کند: ممکن است در مدرسه دچار مشکلی شده است، یا نمی تواند تخته سیاه را ببیند،  و یا اینکه در یادگیری دچار مشکل شده است و یا اینکه از صحبت کردن و حرف زدن در کلاس می ترسد. در مورد روزش با نرمی از کودک بپرسید، و با دقت به حرفهایش گوش دهید، و نسبت به حرف هایش عکس العمل داشته باشید تا او به صحبت کردن ادامه دهد. گفتگو را با خواندن کتاب هایی در مورد مدرسه با همدیگر شروع کنید؛ کتابدار شما می تواند برای این مشکل بسیار کمک کننده باشد. داستان های مثبتی که خودتان در مدرسه داشته اید (من در هفته ی اول خیلی عصبی بودم و حتی نمی توانستم از سرویس بهداشتی مدرسه استفاده کنم ولی پس از آن من با بهترین دوستم مریم آشنا شدم و من عاشق او شدم) را برای او تعریف کنید و به او اطمینان دهید که او همان حسی که در خانه دارد را به زودی در مدرسه خواهد داشت. یک بازی وانمودی به وسیله ی عروسک ها انجام دهید و یک نمایش عروسکی ترتیب دهید که یکی کودک نمی خواهد به مدرسه برود و از کودکتان بپرسید من نمی دانم چرا او از مدرسه رفتن می ترسد؟ ما باید به او چه بگوییم؟ اگر شما احساس کردید که کودکتان مشکل بزرگتری دارد که شما نمی توانید ان را بفهمید، زمان آن رسیده است که به معلم او زنگ بزنید و با او صحبت کنید.

8- تغییر و جابه جایی را برای کودک آسان سازید.

اگر زمانی که با کودکتان خداحافظی می کنید چشمانش پر از اشک می شود و گریه می کند، خدحافظی معمول خود را انجام دهید و به او اطیمنان دهید که شما در پایان روز منتظر او خواهید بود. اگر همچنان کودک برای جدا شدن از شما احساس ناراحتی می کند و جدایی برایش سخت است، معلم می تواند به او کار خاصی را بسپارد که کودک بتواند با تغییر و جدایی از شما کنار بیاید.

9- از این مسئله اطمینان حاصل کنید که چند دقیقه زودتر از خواب بیدار می شوید تا کودکتان را برای مدرسه رفتن آماده کنید.

این مسئله بسیار مهم است زیرا کودک با دیدن عجله ی شما اضطراب و نگرانی اش تشدید می شود.

10. کودکان کوچکتری را که زمانشان را در خانه با شما سپری می کنند را بی اهمیت جلوه دهید.

اگر خواهر یا بردار کوچکتر کودکتان زمانش را در خانه با شما سپری می کند، جوری نشان دهید که کودک بزرگترتان فکر کند که شما چقدر در خانه حوصله تان سر می رود و کودک کوچکتر آرزو می کند که می توانست مانند یک بچه ی بزرگ به مدرسه برود.

11. یک روال ارام با خواب به موقع در شب و بیدار شدن به موقع در صبح در خانه به وجود آورید.

وقتی که شما کودک را صبح زود از خواب بیدار می کنید او خواب کافی نداشته است. کودکانی که به اندازه ی کافی استراحت ندارند انرژی کافی برای خداحافظی کردن در صبح را ندارند و ترس بیشتری نسبت به مدرسه دارند. همچنین خودتان نیز زود به رختخواب بروید و بخوابید، زیرا به این وسیله شما می تواند با عجله صبح مقابله کنید و هر کس صبح خود را با شادی شروع می کند.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: کودک و نوجوان

چگونه می توانم فرزندم را برای مهد کودک آماده کنم؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

آماده کردن کودک برای مهد کودک

این مسئله که والدین باید برای آماده کردن کودک برای مهد کودک نیز باید فکر کنند والدین را دیوانه می کند، آن هم برای یک صحبت کردن به صورت علمی. مطمئنا می خواهید که کودک را از نظر هیجانی آماده کنید. اما از لحاظ علمی چطور؟ آیا مهدها باید کودک را برای ورود به بحث های علمی دبستان اماده کنند؟

در واقع، تحقیقات نشان داده است کودکانی که در مهدکودک بازی می کنند از نظر اجتماعی و علمی عملکرد بهتری در پیش دبستانی و در سطوح بالاتر دارند نسبت به کودکانی که در مهد فقط بر روی فعالیت های علمی آنها توجه می شود. این مسئله نشان دهنده ی این است که کودکانی که در مهدکودک هیچ فعالیت علمی ندارند بعدا به سرعت می توانند این مسائل علمی را یاد بگیرند.

بنابراین به نظر من ایده ی آماده سازی در مهد کودک بر اساس فرضیات مسئله داری بنا نهاده شده است. در واقع مهد کودک به معنی آماده کردن کودک برای گوش دادن به معلم و آمادگی برای انجام دادن کارهایی با دیگر کودکان است.

اما از انجایی که در برنامه های درسی مهدکودک ها در کشور ما بر این اساس است که کودک باید چیزهای خاصی را بیاموزد، بسیاری از والدین در رابطه با بردن کودکان به مهد کودک هایی که مخصوص امادگی دبستان هستند دچار اضطراب می شوند. خوشبختانه، چیزهایی که انتظار دارید که کودکتان در مهدکودک یاد بگیرد چیزهایی هستند در طی فعالیت های روزمره کودک به راحتی می تواند آنها را یاد می گیرد، فقط با پرسیدن («آن حرف چیست؟»)

بنابراین چرا زمانی را صرف یاد دادن اعداد، حروف الفبا، رنگ ها، شکل ها و سکه ها صرف نکنیم زیرا این کارها می تواند برای شما و کودکتان سرگرم کننده باشد. لطفا او را امتحان نکنید، یا مبادرت به استفاده از فلش کارت ها برای یادگیری او نکنید. کودکان وقتی چیزی را در حال انجام و فعالیت می بینند سریعتر یاد می گیرند مثلا کلمه ی ت مثل تراکتور! یادگیری را برای کودک سرگرم کننده کنید اینها چیزهایی هستند که زمانی که کودک به مهد کودک می رود به او یاد می دهند.

 

در مهد کودک لازم است که کودک چه چیزهایی را بداند

  1. شناختن رنگ های پایه: قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، و بنفش
  2. شناختن شکل های پایه: دایره، لوزی، مستطیل، مثلث، بیضی، و مربع

3 شناختن سکه ها.

  1. شمردن از 1 تا 10
  2. شناختن ده عدد اول مانند: 2، 5، 9، 8، 1، 3، 4، و غیره.
  3. تشخیص حروف مانند الف، ب، پ، ت، ث و غیره

این لیست به وسیله ی استیسی کاننبرگ نویسنده ی کتاب بیایید برای مهد کودک آماده شویم! کاننبرگ همچنین پیشنهاد می دهد که والدین تکالیف در زمان شروع مدرسه دنبال کنند:

تکالیف والدین

  1. گوش دادن به فرزندتان هر زمان که به او می پیوندید
  2. کیف مدرسه کودک را خالی کنید و تکالیفش را هر روز بررسی کنید.
  3. هر شب به مدت 15 دقیقه با کودکتان مطالعه کنید.
  4. با کودکتان بازی های تکراری انجام دهید
  5. از کودکتانن سوالاتی بپرسید که پایان باز داشته باشند بدین وسیله ی ارتباط کودک تقویت می شود.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: کودک و نوجوان

روش هایی برای پرورش دادن حس کنجکاوی کودکان

هر چه کودک کنجکاوتر باشد بیشتر می آموزد. پرورش دادن حس کنجکاوی در کودک شما، یکی از مهم ترین روش هایی است که می توانید به وی کمک کنید که در طول عمر خود یادگیرنده باشد.

کودکان در زمان تولد، یک یادگیرنده هستند و یک کنجکاوی طبیعی را در مورد نحوه انجام گرفتن کارهایی که در جهان صورت می پذیرد، دارند. کنجکاوی یک تمایلی برای یادگیری است. همچنین یک اشتیاق و تمایلی برای پیدا کردن، کشف کردن و نشان دادن می باشد.

والدین و سرپرستان، مجبور نیستند که بچه خود را کنجکاو کنند یا بچه خود را مجبور به یادگیری کنند. تحقیقات بیانگر این است که  در واقع یک تمایل درونی  در کودکان، برای یادگیری وجود دارد ( کنجکاوی آنها) و نه یک عامل یا فشار بیرونی، که آنها را تشویق به رسیدن به یک تجربه جدید می کند یا آنها را به یک موفقیت بزرگتر و طولانی مدت، در مدرسه سوق می دهد.

یادگیری یک چیزی است که همه کودکان همراه با آن متولد می شوند. آنها در هنگام وارد شدن به جهان، این انگیزه را دارند تا یاد بگیرند که کارهای صورت گرفته در سرتاسر جهان، به چه ترتیبی انجام می پذیرد:

  • کودک تازه متولد شده، با چشم های خود به صداها، چهره ها و اشیاء جالب توجه، نگاه می کند.
  • یک کودک هشت ماهه، جغجغه را حرکت می دهد و آن را در دهان خود قرار می دهد تا بداند که نتیجه اینکار چه چیزی می شود.
  • کودک نوپا یک چهار پایه را می گیرد تا به بالایمیز تلفن برود –و یک عروسکی که دوست دارد با آن بازی کند را بردارد.
  • یک کودک 2 ساله، وانمود می کند که یک مامور شهرداری است و همه حیوانات اسباب بازی خود را در داخل سبد خشک شوئی، ” کامیون آشغال” می ریزد تا نشان دهد که وی هم می تواند مثل بقیه افراد، یک کاری را انجام دهد.

روش هایی برای پرورش دادن حس کنجکاوی

الگوهای مورد علاقه را در دنیای اطراف ایجاد کنید:

به پیاده روی بروید و در مورد شگفتی های درختان، آسمان و ستاره ها تفکر کنید. همچنین به بچه خود اجازه دهید که این کار را همراه شما انجام دهد.

تمایلات و علاقه های طبیعی را که وجود دارند، تشویق کنید. بچه ها از طریق انجام دادن فعالیتی که توجه و تخیل آنها را درگیر می کند، چیزهای بیشتری یاد می گیرند. اگر وی موسیقی دوست دارد، برایش موسیقی اجرا کنید، ابزارات موسیقی را با هم بسازید و استفاده کنید، و همراه هم برقصید.

سعی کنید جواب های ساده و واضحی به سوالات وی دهید که مطابق با رشد بچه هم باشد.

شما به این سوال کودک که من از کجا آمدم بسته به اینکه سه ساله است یا سیزده ساله متفاوت پاسخ می دهید و صرفنظر از سن کودک، همیشه قبل از اینکه پاسخ بدهید، از وی بپرسید که نظر خودش چه چیزی هست.

یک کودک پنج ساله از مادرش پرسید،” من از کجا بوجود آمده ام؟” ، مادرش همه چیز را در مورد فرآیند تولید نسل به وی توضیح داد ( با اضطراب و همراه با لکنت). بچه وی با تعجب به مادر نگاه کرد، و در آخر این جواب را داد، ” منظور من اینه که آیا من هم مانند پدرم از نیویورک آمده ام یا یک جای دیگر؟”

و اگر جواب را نمی دانید، به او بگویید که نمی دانید. بگذارید بدانند که لزومی ندارد انسان همه جواب ها را بداند. همچنین این کار یک فرصتی را برای پیدا کردن الگوی یافتن جواب، فراهم می سازد. همراه وی به کتاب خانه بروید یا با یک شخص دیگری که ممکن است جواب را بداند صحبت کنید.

از کتاب خانه استفاده کنید!

سعی کنید که به این مکان ها با هم بروید. در مورد زمان شروع شعبه محلی خودتان تحقیق کنید. کتاب ها، پنجره های متصل به انواع دنیاهاهستند و جواب های مناسبی را برای مغز های کنجکاو فراهم می کننند. بچه های جوانی که در ارتباط با کتاب قرار می گیرند، به رهبرهای خوبی تبدیل می شوند. به بچه خود اجازه دهید که خودش کتاب را انتخاب کند. مطالعات بیانگر این است که نوع کتابی که بچه ها می خوانند ، اهمیت ندارد، چه کتابی در مورد راکت ها بخوانند یا یک کتاب طنز مطالعه کنند، نکته اصلی این است که آنها به این موضوع علاقه داشته باشند و مطالعه آن را دوست داشته باشند.

بچه های خود را با سوالاتی که انتها ندارند، تهییج کنید.

سوالاتی وجود دارند که جواب درست یا اشتباهی ندارد، و نمی توان با یک کلمه “بله” یا “خیر” به آنها پاسخ داد.” چه احساسی نسبت به آن داری”…،” این تجربه برای شما، به چه چیزی شباهت دارد”..، ” در مورد آنچه در مدرسه اتفاق افتاده ، توضیح بده”. این نوع از سوالات ، بچه شما را تشویق می کند تا تفکر و ایده خود را رشد دهد، علاقه و دوست داشتن خودش را نشان دهد، و باعث  می شود که شما وارد زندگی درونی وی شوید.

یک محیط جذاب درست کنید

بچه ها، یک پنجم از زمان بیداری خود را در داخل یک فضای محدود می گذرانند. آنها در مورد آن چیزی که در اطراف آنها هست، کنجکاو هستند. عکس های موجود بر روی دیوار و فعالیت خانوادگی عادی، در حالت طبیعی جذاب می باشند. به بچه های خود عروسک های سالم بدهید و اسبابی بدهید که آن را کشف کنند. چیز ها را که دارید بچرخانید، تا حالت تازگی داشته باشد.

دوباره راهنمایی کنید، دلسردش نکنید:

سعی کنید آن چیزی را که توجه وی را جلب می کند ، یا چیزی که وی سعی می کند در آن مهارت زیادی کسب کند را نشان دهید، و یک روش سالم و قابل قبولی را برای کشف آن ، ایجاد کنید. برای مثال، اگر کودک شما در حال کشف محیط خانه است، آنها را از دسترس وی دور کنید ولی سعی کنید که یک جایگزین نزدیک به وی پیشنهاد کنید. وسایل اضافی و ارزان را در یک کیسه پلاستیکی قرار دهید و به بچه خود بدهید تا با آنها بازی کند و آنها را بررسی کند. اگر وی دوست داشته باشد که آب لیوان خود را به روی صندلی یا کف زمین بریزد، وی را بعد از صرف غذا به داخل باغچه،  حمام یا حیاط پشتی ببرید، بنابراین وی می تواند آب را آزمایش و کشف کند، بدون اینکه باعث شود که شما عصبانی شوید. این امر همچنین مهارت های حل مسئله را به وی یاد می دهد، که به روش های خلاقانه و قابل قبول انجام دهد  و آن چیزی را که می‌خواهد بدست آورد.

به فعالیت هایی که انتهایی ندارند، زمان دهید

بر خلاف برخی اسباب بازی ها که طراحی شده اند تا به یک شیوه معینی مورد استفاده قرار گیرند، موادی از قبیل جعبه ها، بلوک ها ، آب، شن، دیگچه و طشت، و برخی مواد هنری، می تواند به صورت  خیالی نیز استفاده شوند. به بچه خود نگویید که با این مواد چیکار کنند، چگونه انجام دهند یا در آخر باید چه چیزی را درست کنند. اجازه دهید که کنجکاوی بچه گانه وی، او را راهنمایی کند.

منبع: کودک و نوجوان

بررسی خشونت در بازیهای ویدئویی و آنلاین کودک و نوجوان

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
بازیهای ویدئویی یک فعالیت محبوب برای افراد در تمام سنین شده است. بازی ویدئویی یک صنعت چندین بیلیون دلاری است که نسبت به فیلمها و DVD ها پول بیشتری به ارمغان می اورد. به طور متوسط دختران روزانه بیش از یک ساعت و پسران بیش از دو ساعت را به این بازی‌ها اختصاص می‌دهند. نوجوانان وقت بیشتری نسبت به کودکان کوچکتر برای این بازیها می‌گذارند. بازیهای ویدئویی بسیار پیچیده و واقع گرایانه شده اند. برخی از بازیها به اینترنت متصل هستند که به کودکان و نوجوانان اجازه میدهد تا هم با یکدیگر بازی کنند و هم با بزرگسالان و همسالان ناآشنا صحبت کنند.

در حالیکه برخی از این بازی‌ها محتوای آموزشی دارند، بسیاری از محبوبترین بازیها بر موضوعات منفی تاکید دارند و انها را ترویج میدهند:

  • کشتن افراد یا حیوانات
  • استفاده و سوء استفاده از مواد مخدر و الکل
  • رفتار مجرمانه وبی احترامی به قدرت و قانون
  • استثمار جنسی و خشونت دربرابر زنان
  • کلیشه های نژادی، جنسی و جنسیتی
  • زبانناپاکوحرکاتزشتوناپسند

مطالعه کودکان در معرض خشونت نشان میدهد که انها ممکن است در آینده دربرابر خشونت بی تفاوت باشند، انرا تقلید کنند و رفتار متجاوزانه تری نشان دهند. کودکان جوانتر و کودکانی که مشکلات احساسی، رفتاری یا اموزشی دارند ممکن است بیشتر تحت تاثیر عکس‌های خشن قرار بگیرند.

بازی متناسب با سن در حد اعتدال می‌تواند لذت بخش و سالم باشد. برخی از بازیهای ویدئویی ممکن است مهارت‌های یادگیری و حل مسئله را ارتقاء دهند و به توسعه مهارتهای حرکتی ظریف و هماهنگی کمک کنند. با این حال نگرانیهایی درباره اثر بازیهای ویدئویی روی افراد جوان که بطور افراطی بازی میکنند وجود دارد. کودکان و نوجوانان می‌توانند بیش از حد درگیر این بازیها شوند. انها ممکن است در کنترل زمان بازی خود مشکل داشته باشند. انها ممکن است دربرابر تلاش والدین برای محدود کردن زمان بازی مقاومت کنند. سپری کردن زمان بیش از حد روی این بازیها منجر به:

گذراندن زمان کمتربرای کارهای اجتماعی با دوستان و خانواده

مهارت‌های اجتماعی ضعیف

گذراندن زمان دور از خانواده، تکالیف مدرسه و سرگرمیهای دیگر

نمرات پایینتر

مطالعه کمتر

تمرین کمتر و اضافه وزن

کاهش خواب و کیفیت خواب کمتر

افکار و رفتار خشونت امیز

نکاتی برای والدین

والدین می‌توانند به فرزندانشان کمک کنند تا از بازیها لذت ببرند و از مشکلات اجتناب کنند بوسیله :

  • جلوگیری از بازیها در کودکان قبل از سن مدرسه
  • چک کردن رده بندی بازی و مناسب بودن آن برای کودک (بازی آنلاین و ویدئویی پسرانه یا دخترانه، بازی ویدئویی جنگی یا …)
  • انجام بازیهای ویدئویی با فرزندان برای به اشتراک گذاشتن تجربه و بحث درمورد محتوا
  • وضع قوانین مشخص درباره محتوا و زمان بازی، هم داخل و هم بیرون از خانه
  • نظارت روی تعاملات انلاین و هشدار به کودکان درباره خطرات احتمالی تماسهای اینترنتی درهنگام بازیهای انلاین
  • اجازه به انجام بازی‌های ویدئویی تنها در قسمتهای عمومی خانه، نه در اتاق خواب کودک
  • حواستان باشد که شما یک الگو برای کودکانتان هستید دراینکه چه نوع بازی انجام میدهید و همچنین زمان بازی.
  • اجرای محدودیتهای اسکرین تایم کلی
  • مراقب این باشید که بازی، تنها بعد از انجام تکالیف مدرسه و کارهای خانه انجام شود
  • تشویق به شرکت در فعالیتهای دیگر بویژه فعالیتهای فیزیکی

اگر شما همچنان نگرانیهایی درمورد عادات بازی کردن کودک خود دارید یا اینکه اگر کودک شما مشکلات رفتاری یا خلق و خو دارد، از متخصص اطفال ، پزشک خانواده یا مشاور مدرسه بخواهید تا یک ملاقاتی را با یک متخصص سلامت روان مناسب و اموزش دیده ترتیب دهد.

منبع: com.مشاوره-آنلاین

کودک من مضطرب است یا عادی؟

 

قبل از فکر کردن در مورد اختلالات هیجانی کودک، بهتر است از خود بپرسیم: آیا هیچ گاه به شدت احساس نگرانی یا ناراحتی شدید هیجانی کرده ایم؟ به احتمال زیاد پاسخ مثبت است. همه ما این قبیل هیجان ها را تجربه کرده ایم و این تجربه ها به تنهایی دلیل کافی برای دادن این حکم نیست که نابهنجاری یا نقص در شخصیت و منش وجود دارد. کودکان نیز ترس و اضطراب-همان چالش های هیجانی طبیعی- دارند و این ترس و اضطراب تنها زمانی که شدید، مزمن،ممتد و مزاحم باشد علامتی از اختلال روانشناختی است.

طی پنجاه سال گذشته، یافته های پژوهشی همگی نشان میدهند که ترس و اضطراب در کودکی امری معمول و شایع است (جرسیلد و هولمز، 1935، لاپاس ومونک، 1958، مک فارلن، آلن و هانزیک، 1954، اولندایک و کینگ، 1991، به نقل از کندال، 1389). تحقیقات قدیمی تر مثل تحقیق جرسیلد و هولمز (1935) شیوع ترس و اضطراب را به خوبی اثبات کرد. در ان زمان پژوهش ها نشان دادند که ممکن است کودکان و نوجوانان 9 تا 13، نوعی ترس شدید با نگرانی جدی تجربه کنند[1]. به نظر می رسد پیچیدگی های ترس کودکان با رسیدن به 8 سالگی که همراه تحول شناختی کودک و افزایش توانایی او برای استدلال و توسعه پیام های منفی ممکن و نتایج در اینده می باشد افزایش می یابد[2]. هم چنین منابع اولیه ترس و اضطراب با مراحل تحولی در زندگی تغییر می یابد. باید توجه داشت همراه با تحول میزان ترس های گزارش شده کودکان کاسته می شود و کانون ترس تغییر می یابد.

همراه با جریان رشد نوع ترس ها نیز تغییر می کند، یعنی در سنین متفاوت ترس های متفاوتی مطرح می شود. مثلا کودکان 8 ماهه تا 2ساله از جداشدن از مراقبان خود می ترسند، اما این ترس بین 1 تا 2 سالگی کاهش می یابد. بین 2 تا 4 سالگی از شدت دلبستگی کاسته می شود وترس های دیگری مانند ترس از حیوانات وتاریکی ظاهر می شود. بین 4 تا 6 سالگی، قدرت تصور و تصویرسازی کودک رشد می کند و تصویرهایی از ارواح، هیولاهای نیمه انسان-نیمه حیوان و صداهای غیرقابل توضیح در شب را می سازد. بعد از6 سالگی کودک احتمالا بیشتر از آسیب، مرگ یا بلایای طبیعی می ترسد. هم نوجوانان سفیدپوست و هم نوجوانان آمریکایی آفریقایی تبار ترس هایی مشابه درباره صدمه دیدن خود یا دیگران ابراز می کنند[3]، کودک با نزدیک شدن به دوران نوجوانی،ممکن است از پذیرفته نشدن در گروه بزرگسالان بترسد.

جدول: ترس ها و اضطراب های مرتبط با سطوح سنی مختلف در کودکان

سن کانون ترس یا اضطراب
0-6 ماهگی عدم حمایت، صدای بلند، محرک های حسی شدید
6-9 ماهگی غریبه ها، محرک های ناگهانی یا غیر قابل انتظار (مثل صداها)
1 سالگی جدایی از فردی که از کودک مراقب می کند، آسیب دیدن، توالت رفتن و غریبه ها
3 سالگی حیوانات، ماسک ها، تنها ماندن، جدایی از والدین
4 سالگی تاریکی، حیوانات و سر و صدا
5 سالگی حیوانات، افراد بد، تاریکی و جدایی از والدین
6 سالگی غول ها، جادوگرها و دیگر افراد غیر عادی، صدمات جسمی، رعد و برق و تندر، جدایی از والدین (برای مثال هنگام رفتن به مدرسه)
7-8 سالگی غول ها، جادوگرها و دیگر افراد غیر عادی، (مثلا انهایی که در کتاب ها و فیلم ها هستند) وقایع غیر عادی موجود در رسانه ها و فیلم ها، (مانند جنگ و بمب گذاری و انفجارها)، تنها ماندن، صدمات و اسیب ها.

منبع: آلن دیک، 1983

محیط اجتماعی در پهنه زندگی چالش های متفاوتی را پیش روی ما می گذارد که مستلزم رشد مهارت ها، باورها یا احساسات جدید است. طی دوران کودکی ترس ها و اضطراب ها این قبیل چالش ها را به وجود می آورند. کودکان با فراگیری روش های مقابله با موقعیت های اضطراب زا و ترس آور این دوران، نحوه کنار آمدن با ترس ها و اضطراب های زندگی آتی را می آموزند. برای مثال اذعان به ترس، رویارویی و سپس مقابله با آن، و در نهایت نترسیدن در واقع توالی رشد کودک است تا در آینده برای مقابله با ترس و اضطراب آماده باشد.

بر اساس متون و ادبیات تحولی، بسیار معقول است که کودکان و نوجوانان نسبت به تجربه ترس ها و اضطراب های مختلف در مراحل مختلف تحول خود اسیب پذیرتر باشند. با وجود این، چه چیزی واکنش و ترس و اضطراب بهنجار را از اضطراب هراس بالینی جدا می سازد؟ متخصصان بالینی دستورالعمل هایی را برای متمایز کردن واکنش ترس طبیعی از شرایط اضطرابی که از نظر شدت، فراوانی، محتوا، دفعات و نشانه های اضطرابی با همتایان بهنجار خود متفاوت هستند تهیه کرده اند (کندال، 2000).

  1. شدت واکنش ترس بیش از انست که برای مقابله با موقعیت لازم است. برای مثال ممکن است کودکی را که هنگام معاینه شدن توسط پزشک، لگد می زند، تکان می خورد و گریه می کند، به عنوان کودک هراسان مشخص کنیم.
  2. واکنش ترس با فراوانی زیادی رخ می دهد، و از راه اطلاع دادن و اطمینان دادن به فرد کاهش نمی یابد. بسیاری از والدین شکایت دارند که ترس کودکان با هیچ نوع اطمینان خاطر دادنی به انها کاهش نمی یابد.
  3. محتوای این واکنش های ترس بر محرک ها یا موقعیت های بی خطر متمرکز است، به عبارت دیگر موقعیت هایی هستند که به هیچ وجه خطری را ایجاد نمی کنند. چنین محرک هایی شامل ترس از مدرسه رفتن، صداهایی مانند بمب یا بالا رفتن از اسانسور است.
  4. به نظر می رسد که واکنش ترس خود به خود بوده و ورای کنترل عمدی کودک است.
  5. واکنش ترس به فرار یا اجتناب از موقعیت منجر می شود. برای مثال کودکی که هنگام بارش باران های شدید از تنها ماندن در خانه اجتناب کند، به عنوان کودکی که از رعد و برق و تندر هراس دارد مد نظر قرار می گیرد.

متخصصان بالینی به بررسی این موضوع پرداخته اند که ایا واکنش ترس در طول زمان در کودکان پایدار می ماند. انها به بررسی این مسئله پرداخته اند که واکنش های ترس و شرایط اضطرابی اسیب زا، به مرحله خاصی از زندگی و سن خاصی اختصاص ندارند. برای مثال بزرگسالان نیز ممکن است از تنها خوابیدن یا تاریکی هراس داشته باشند.

ترس واضطراب چالش های طبیعی رشد برای رسیدن به بلوغ فردی است. طی دوران نوجوانی، خودمختاری و استقلال چالش های عمده جریان رشد هستند و نوجوان باید تعادلی دشوار میان پیروی از مقررات و ابراز شایستگی و کفایت مستقلانه برقرارسازد. درگیرشدن با تعارض های بر خاسته از استقلال طلبی نیز طبیعی است، اما چالش ناشی از استقلال طلبی ممکن است باعث شروع مشکلات بین فردی یا تشدید آنها شود. در تعیین اینکه رفتارهای کودک علائمی از اختلال روانشناختی هستند یا خیر، باید مفاهیم فرهنگی و عرف جامعه کودک نیز مدنظر قرار گیرد و بر اساس فراوانی همان رفتارها در کودکان بدون مشکل مورد قضاوت قرار گیرند. باید شدت نسبی، فراوانی و سیر رفتارها ارزیابی شود و نقش آنها در جریان رشد طبیعی مورد توجه قرار گیرد.

 

[1] . Kar, 1999

[2] . Kendal, 2000

[3] . Neal, Knisley, 1995

 

منبع: کودک و نوجوان

مطالعه را برای کودک خود در تابستان لذت بخش کنید

 

تابستان از راه رسیده و سال تحصیلی نیز به پایان رسیده است. خواندن کتاب آخرین کاری است که کودکان به انجام آن تمایل نشان می دهند. اما، مطالعه ی کودک در ماه های تابستان برای حفظ مهارت های خواندن او برای سال تحصیلی آینده حیاتی است.ولی این سوال مطرح است که چگونه کودک خود را به مطالعه در تابستان تشویق کنیم؟ پاسخ این است که باید مطالعه را برای کودک لذت بخش کرد. اما چگونه این کار را انجام دهیم؟ این مقاله راه هایی را برای لذت بخش کردن مطالعه در ماه های تابستان به شما ارائه می دهد. این راه ها شامل خواندن کتاب بیرون از خانه، بویژه در حیاط و در ساحل می شود.

 

مطالعه کردن در حیاط

معمولا در تابستان افراد می خواهند اوقات بیشتری را بیرون از خانه سپری کنند و کمتر در خانه بمانند. پس بهتر است یک کتاب بردارید و با بچه ها به حیاط خانه بروید. می توانید یک زیر انداز با خود ببرید و برروی چمن نشسته و با لذت بردن از هوای گرم تابستان به مطالعه بپردازید. همه طبیعت را دوست دارند. در ماه های تابستان می توانید یک کتاب برداشته و همراه با بچه ها در حالی که به مطالعه و بالا بردن مهارت های کتاب خوانی آنها می پردازید از طبیعت نیز لذت ببرید. با این کار عملکرد کودک شما در طول سال تحصیلی نیز بهبود خواهد یافت.

کتاب خواندن در ساحل

اگر منزل شما در یک شهر ساحلی نیست در تابستان حتما برنامه سفر به شمال داشته باشید!

علاوه بر خواندن کتاب در حیاط خانه می توانید با فرزندان خود به ساحل رفته و آنجا به خواندن کتاب بپردازید. در کشور ما خانواده ها علاقه زیادی به رفتن به شمال ایران و صرف وقت در کنار دریا دارند. در خلال زمانی که به شنا کردن و دیگر تفریحات در ساحل دریا می پردازید برروی زیرانداز نشسته و به خواندن کتاب بپردازید. از امواج و نسیم ساحل لذت ببرید. در حالی که بوی آب شور دریا را استنشاق می کنید، در ساحل بر روی زیر انداز خود نشسته و به ارتقاء مهارت های کتاب خوانی کودک خود بپردازید.این روشی بسیار عالی برای افزایش مهارت های مطالعه کودک شماست، بخصوص زمانی که می خواهید از خانه بیرون رفته و به گشت و گذار در محیط بیرون و اجتماع بپردازید. بنابراین، از کتاب لذت برده و مهارت کتاب خوانی کودکان خود را در ساحل دریا بهبود بخشید.

 

نتیجه گیری

برای نتیجه گیری از این مقاله باید بگویم، کودکان دوست ندارند در ماه های تابستان کتاب بخوانند. آنها می خواهند اوقات خوشی داشته و به تفریح بپردازند. این موضوع بخصوص در مورد کودکان دچار اختلال کمبود توجه و بیش فعالی که در توجه کردن در هنگام مطالعه و یا نشستن یک جا و کتاب خواندن، مشکل دارند بیشتر مشهود است. پس این موضوع اهمیت لذت بخش کردن مطالعه را بیشتر نمایان می سازد. شما می توانید در مکان های بسیار متنوعی بیرون از خانه با کودک خود به کتاب خواندن بنشیند، که در این مقاله تنها به دو مورد از آنها اشاره شد. یکی از آنها حیاط خانه خود شما و دیگری ساحل است. خلاقیت خود را بکار بگیرید، و راه های بیشتری برای هر چه لذت بخش تر کردن مطالعه درتابستان برای کودک خود بیابید، در حالی که از تعطیلات  تابستان نیز لذت می برید. در مقالات بعدی راه کارهایی بیشتری ارائه خواهند شد.

مترجم: محمد آلاله

منبع: کودک و نوجوان

آیا کودکان شخصیت والدینشان را به ارث می برند؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

کودکان ویژگی های فیزیکی والدینشان را به ارث می برند، ولی دانشمندان در رابطه با به ارث بردن ویژگی های شخصیتی والدین توسط کودکان کمتر مطمئن هستند. برخی از ویژگی های شخصیتی که در کودکان ظاهر می شوند پایه ی ژنتیکی دارند، ولی در شکل گیری شخصیت چندین ژن نقش دارند. محیط نیز در شکل گیری رشد ویژگی های شخصیتی نقش دارند. با وجود اینکه ممکن است کودک شما در برخی ویژگی های شخصیتی گرایش ژنتیکی نشان دهند با این حال این ویژگی ها زمانی خود را نشان می دهند که محیط شرایط لازم برای بروز صفات مرتبط با این ژن ها را فراهم سازد.

ژنتیک و شخصیت

محققین در شکل گیری ویژگی های شخصیتی ویژگی های ژنتیکی را دخیل می دانند. ژن‌های مختلفی در کودک وجود دارند که باعث شکل گیری ویژگی شخصیتی کودک می شوند. در برخی موارد به دلیل تاثیر شرایط محیطی و یا تاثیر ژن های دیگر برخی از ژن‌ها فعال و یا غیر فعال می شوند. بر طبق گزارش شبکه ی خبری ژنوم، ژنها از طریق پیام های شیمیایی مانند ترشح هورمون سرتونین و دوپامین که می توانند تاثیرات عمیقی بر روی مغز داشته باشند ویژگی های شخصیتی فرد مانند اضطراب و خجالتی بودن را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

تاثیر وراثت در مقابل تاثیر محیط

حدود 40 درصد از ویژگی های شخصیتی از طریق وراثت به ارث می رسند، بر طبق نظریه دکتر دیوید فاندر، پرفسور روانشناسی دانشگاه ریورساید کالیفرنیا، و نویسنده ی «معمای شخصیت». این نظریه به طور قابل توجهی تاثیر محیط را مورد بررسی قرار داده است. فاکتورهای محیطی به چیزی بیشتر از محل زندگی فردر اشاره دارند؛ تاثیرات فرهنگی و تجربیات اولیه زندگی و شرایطی که در آن شخص بزرگ شده بر شخصیت فرد اثر گذارند. برای مثال بر طبق نظریه ی دکتر فاندر افرادی که حامل ژن تاثیر گذار بر سروتونین هستند در معرض خطر افسردگی و رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری هستند، اما تنها زمانی که کودکی انها سرشار از استرس و بدرفتاری از سوی محیط باشد.

صفات خانوادگی

حتی دوقلوهای همسان، کسانی که آرایش ژنتیکی یکسان دارند، ویژگی های شخصیتی یکسانی ندارند. در حالی که آنها رفتارهای شخصیتی نزدیک تری در مقابل دوقلوهای ناهمسان و خواهر و برادهای غیر دوقلو دارند، آنها تنها 50 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند بر اساس گفته روانشناس کودک دکتر دیوید شافر در کتابش «جامعه و رشد شخصیت». دوقلوهای ناهمسان حدود 30 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند، در حالی که خواهر و بردارهای غیر دوقلو 20 درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی را دارا می باشند. از لحاظ بیولوژیکی کودکانی که در یک خانواده بزرگ شده اند از نظر ویژگی های شخصیتی تنها 7 درصد به یکدیگر شباهت دارند.

اختلالات رفتاری

بر طبق نظریه ی دکتر شافر: محققین دریافتند که بسیاری از اختلالات رفتاری، مانند اسکیزوفرنی، افسردگی بالینی یا اختلال دوقطبی به عامل ژنتیک مربوط می شوند، ولی مسئله بدین معنی نیست که اگر کسی ژن هایی را به ارث می برد باعث رشد بیماری اش می شود. برای مثال اگر شما یک دو قلوی یک سان دارید که به اسکیزوفرنی مبتلا است احتمال اینکه شما نیز این اختلال رفتاری را دارا باشید دو به یک یا 50 درصد می باشد، حتی اگر شما ژن های یکسانی را به ارث برده باشید. ولی فقط در 5 تا 10 درصد از کودکانی که یکی از والدینشان مبتلا به اسکیزوفرنی است این احتمال وجود دارد که کودک نیز علائم این اختلال رفتاری را از خود بروز دهد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: com.مشاوره-ازواج

نوجوان در جست وجوی هویت

 

 

فعالیت بدن آنها به شدت بالا می رود. احساس سردرگمی، ترس و تنهایی بر آنها چیره می شود. دمدمی مزاج، پنهان کار و کج خلق می شوند. احساس می کنید دیگر فرزند خودتان را نمی شناسید. چه بر فرزندتان آمده است؟ پاسخ این سوال بلوغ است.

در سال های نوجوانی، افراد تلاش خود را برای یافتن هویت خود را آغاز می کنند. دکتر لس پروت، استاد روانشناسی، هفت راه معمول درمیان نوجوان برای نشان دادن تلاش خود در جهت کسب هویت را بیان می کند برای آنکه شما بتوانید مسائل مربوط به بلوغ فرزند خود بهتر درک کنید:

ازطریق نماد های ظاهری:

نوجوانان سعی می کنند با پوشیدن لباس های خاص و داشتن متعلقات خاص، از دستگاه های پخش  گرفته تا عینک های آفتابی، پرستیژ خاصی را بنا کرده و کسب اعتبار نمایند. این نمادها به آنان کمک می کند تا هویت خود را در ارتباط با گروهی خاص تعریف کنند.

از طریق رفتارهای ممنوع:

نوجوانان اغلب احساس می کنند که با بزرگ به نظر رسیدن در چشم دیگران می توانند اعتبار و پذیرش دیگران را کسب کنند. آنها شروع به انجام کارهایی می کنند که احساس می کنند به بزرگسالی مربوط هستند، مانند سیگار کشیدن، نوشیدن الکل، مصرف مواد مخدر و فعالیت های جنسی.

از طریق طغیان و سرکشی:

با طغیان و سرپیچی جدایی را به نمایش می گذارند. نوجوان از این راه می توانند هویت مستقل و جدای خود را از والدین و دیگر افراد مسئول نشان دهند، و در عین حال پذیرش و مقبولیت خود در نزد همسالان خود را نیز حفظ کنند.

از طریق الگوها قرار دادن افراد مشهور:

چهره های مشهور می توانند برای نوجوان که به دنبال تجربه ی قالب های مختلف شخصیتی است به الگو مبدل شوند. آنها ممکن است بخواهند هویت خود را در قالب یک شخص مشهور تعریف کنند، بنابراین تمام تلاش خود بکار می گیرند تا بیشتر به آن چهره نزدیک شده و شبیه او شوند، و در واقع با این کار،هویت فردی خود را از دست می دهند. این تطابق با چهره های شناخته شده به نوجوانان احساس تعلق می بخشد.

از طریق عدم پذیرش مغرورانه

نوجوانان ممکن است نسبت به حذف همسالان متعصب باشند، زیرا آنها پیوسته در تلاش هستند تا هویت خود را در رابطه با دیگران تعریف کنند، و نمی خواهند با کسانی که دارای ویژگی های  شخصیتی مورد پذیرش و دلخواه او نیستند در ارتباط باشند. آنها تلاش می کنند با طرد کردن و فاصله گرفتن از افرادی که شبیه آنها نیستند، هویت خود را قوت بخشند.

کمک به نوجوان

بنا نهادن هویت فردی یک پروسه ی ساده نیست. همواره در مراحل مختلف این راه گزینه ها و انتخاب های پیچیده و گیج کننده ای در مقابل نوجوان قرار می گیرد. شما می توانید به نوجوان کمک کنید تا با آگاهی از شرایطی که در آن هستند، پایدارترین جنبه های هویت خود را بیابند، این راهی است که در آن می توانند صبورانه جامه ی هویت را به آرامی برتن خود ببافند. از این تمرینات به عنوان راهی برای باز کردن بحث هویت فردی و ارزش ها استفاده کنید:

دایره های سه گانه و متحد المرکزی ترسیم کنید. سپس به نوجوان بگویید تا لیستی از ویژگی های شخصیتی که از بیشترین اهمیت برخوردار هستند و کمترین تمایل را به تغییر آنها دارد، را در دایره ی وسط قرار دهد، ویژگی های شخصیتی که کمترین اهمیت را دارند را نیز در بیرونی ترین دایره قرار دهد، و ویژگی هایی را که از لحاظ اهمیت دربین این دو قرار دارند را نیز در دایره ی وسط قرار دهند. از این نمودار برای صحبت در مورد ارزش ها و اخلاقیاتی صحبت کنید که فشار همسالان انها را از بین می برد.

از مجلات قدیمی و خوانده شده استفاده کنید و از کودک بخواهید دو کلاژ ترسیم کند. یکی از این مجموعه ها با عنوان “من چه کسی هستم؟” و دیگری “دلم می خواهد چه کسی باشم؟”. زمانی که کار ساخت مجموعه ها به پایان رسید، در مورد هرکدام از تصاویری که انتخاب شده اند گفت و گو کنید. از او بپرسید که چه تفاوت هایی میان این دو مجموعه وجود دارند و چگونه تصاویر نمایش داده شده در هرکدام از دو مجموعه موجب احساس رضایت مندی یا نمایانگر سردرگمی در هویت هستند.

در بالای یک صفحه کاغذ بنویسید: “من که هستم؟” سپس از نوجوان بخواهید تا 20 پاسخ خود را به این سوال، به سریعترین شکل ممکن و بدون خودسانسوری، برروی کاغذ بنویسد. در مورد پاسخ ها و انگیزه های انتخاب هر کدام با او صحبت کنید.

مترجم: محمد آلاله

منبع: کودک و نوجوان