شناسایی مشکلات جنسی زنان که مردان باید بدانند

کسب آگاهی درباره مشکلات جنسی زنان چه کمکی به افراد می کند؟ به طور معمول مشکلات و اختلافات جنسی باعث به وجود آمدن اختلالاتی در چرخه پاسخ جنسی می شوند و میزان رضایت جنسی زوجین را تا حد زیادی کاهش می دهد.

 بر اساس تحقیقات انجام شده بسیاری از افراد درگیر این مشکلات می باشند اما به خاطر عواملی مانند ترس و خجالت از مطرح کردن مسائل جنسی می ترسند و در این زمینه به خصوص زنان به دنبال راه درمان نمی روند در حالی که ممکن است به مدت طولانی با این مشکلات درگیر باشند و زندگی زناشویی آن ها با مشکلاتی رو به رو شود.

در این مقاله به بررسی رایج ترین مشکلات جنسی می پردازیم که با مطالعه آن می توانید به بسیاری از سوالاتتان پاسخ دهید.

پیشنهاد مشاور: مشاوره زناشویی تهران و اختلال عملکرد جنسی زنان و مردان

مشکلات رایج جنسی زنان

بسیاری از زنان در دوره هایی از زندگی شان در سنین مختلف با مشکلات و اختلالات جنسی رو به رو می شوند و علاوه بر مشکلات جنسی بسیاری از عوامل روانشناختی در ایجاد این اختلالات تاثیر می گذارد در ادامه این مقاله به بررسی مشکلات رایج در این زمینه اشاره می کنیم.

مشکلات جنسی زنان: بی میلی جنسی

برای بسیاری از زنان در برهه های مختلف زندگی شان، بی میلی جنسی اتفاق افتاده است از جمله آن ها می توان به طول دوران بارداری و پس از زایمان اشاره نمود هم چنین زنان به خاطر شرایط فشار و استرس زیاد دچار بی میلی جنسی می شوند، برای بی میلی جنسی عوامل بسیاری بیان شده است که می توان به موارد زیر اشاره نمود.

  • وجود مشکلات عاطفی و ارتباطی با همسر
  • افسردگی
  • سابقه مشکلات روحی یا آسیب های جسمی
  • خستگی
  • اختلالات هورمونی
  • یائسگی
  • سوء مصرف مواد یا الکل
  • مصرف برخی از داروها
  • مشکلات جنسی زنان، ناتوانی در رسیدن به ارگاسم

ارضا نشدن زنان و یا ناتوانی آن ها در رسیدن به ارگاسم به دو شکل اولیه و ثانویه در زنان بروز می کند در نوع اول زن هرگز ارگاسم را تجربه نمی کند اما در شکل ثانویه در گذشته زن تجربه ارگاسم را داشته است اما اکنون در زمینه جنسی دچار مشکل شده است.

برخی از زنان بدون رسیدن به ارگاسم می توانند از رابطه جنسی لذت ببرند اما برخی دیگر به دلیل این که در رسیدن به ارگاسم ناتوان هستند و نمی توانند رابطه جنسی رضایت بخشی داشته باشند و همسر آن ها را درگیر این موضوع می کند.

دلایلی باعث ناتوانی فرد در تجربه ارگاسم می شود که شامل موارد زیر می باشد:

  • ترس و عدم شناخت کافی در مورد رابطه جنسی
  • عدم توانایی در آسان گیری و کنار گذاشتن قید و بند ها
  • عدم دریافت تحریک جنسی مناسب و معاشقه کافی
  • اختلالات خلقی نظیر افسردگی
  • سردی همسر
  • تجارب جنسی ناخوشایند قبلی
  • مقاربت دردناک

بسیاری از زنان به خاطر مقاربت دردناک دچار واژینیسموس می شوند، زنانی که مبتلا به واژینیسموس هستند در هنگام دخول عضلات داخل و یا اطراف واژن دچار اسپاسم و گرفتگی می شود و همین مسئله باعث می شود تا فرد دخول دردناکی داشته باشد و در بسیاری از مواقع مانع از دخول گردد.

زنانی که به واژینیسموس مبتلا هستند نگرانی و پریشانی زیادی در آن ها ایجاد می شود و این مشکل می تواند به دلیل مسائل مختلفی باشد که از جمله مهم ترین آن ها می توان به وجود مشکلاتی با همسر، ترس از بارداری و تجربه قبلی رابطه جنسی دردناک اشاره نمود. برای این که مشکل فرد بهبود یابد باید به روانشناس و مشاوره جنسی مراجعه کند تا در این زمینه راهکارهای صحیح را در اختیار فرد قرار دهد.

رابطه جنسی بعد از هفته پریود می تواند باعث مقاربت دردناکی شود زیرا بعد از پریود زنان دچار افت هورمون استروژن و خشکی واژن می شوند و توجه داشته باشید که خشکی واژن در دردناک شدن رابطه جنسی تاثیر بسیاری دارد و می توان در این خصوص از روان کننده استفاده کرد زیرا این ماده تاثیر به سزایی در کاهش درد دارد و عفونت واژن در کل طول ماه برای خانم درد بسیاری را به همراه خواهد داشت.

بجز این موارد نباید تاثیر تحریک جنسی را نادیده گرفت که باعث می شود رابطه برای زوجین بسیار لذت بخش باشد.

نقش همسر در بهبود مشکلات جنسی زنان

نوع واکنش همسر به مشکلات جنسی زن بسیار مهم می باشد و در تداوم و یا بهبود زودهنگام آن نقش به سزایی دارد، مردانی که در مورد نوسانات هورمونی بدن زن اطلاعی ندارند نمی توانند رابطه جنسی لذت آوری با همسرشان داشته باشند و همسرشان را برای برقراری رابطه جنسی تحت فشار قرار می دهند و به دلیل نداشتن اطلاعات و رفتار نامناسب خود نادانسته باعث تشدید اوضاع می شوند و کسب لذت رابطه جنسی را برای زن دشوار می کنند، در این زمینه می توان با انجام رفتارهای مثبت به خود و همسرتان کمک کنید که این رفتارها شامل موارد زیر می شود:

1. کسب اطلاعات بیشتر در مورد نوسانات هورمونی بدن زنان

زنان در دوره های خاصی از زندگی شان نظیر دوران پیش از قاعدگی، بارداری و پس از زایمان با تغییرات هورمونی گسترده ای  رو به رو می شوند و این مسئله بر روی میل و عملکرد جنسی آن ها تا حد زیادی اثر می گذارد. 

در این بازه زمانی زن باید از جانب همسرش حس همدلی و درک متقابل دریافت کند تا سریع تر بتواند عملکرد جنسی خود را بازیابند و راحت تر مشکلات شان را پشت سر بگذراند.

در این زمینه زوجین باید اطلاعات خود را افزایش دهند و در این دوران مرد همراهی بیشتری با همسرش داشته باشد.

2. شناخت بیشتر در مورد آناتومی بدن همسر

آناتومی بدن زن و مرد با یکدیگر فرق دارد و همین مسئله باعث می شود تا برای رسیدن به عملکرد جنسی بالا نیازهای متفاوتی داشته باشند در این زمینه بسیار مهم است تا علایق جنسی زن و نقاط حساس بدن او را بشناسید در این صورت به شما کمک می کند تا بتوانید تحریکات مثبت تری را برای او فراهم کنید و این امر باعث می شود تا به بی میلی جنسی یا عدم تجربه ارگاسم همسرتان کمک نمایید.

3. طولانی تر کردن معاشقه و پیش نوازی

یکی از راه هایی که برای آمادگی جنسی و کاهش مشکلات جنسی زنان مناسب می باشد می توان به طولانی کردن معاشقه و پیش نوازی زنان اشاره نمود و توجه داشته باشید که بدن بانوان برای تجربه برانگیختگی و رسیدن به اوج لذت جنسی به زمان بیش تری نیاز دارند.

در صورتی که قبل از دخول معاشقه های طولانی تری با همسرتان داشته باشید می توانید میل جنسی همسرتان را افزایش دهید و این امر بر روی کاهش مشکلاتی مانند نرسیدن به ارگاسم و یا ترس از دخول اثر می گذارد البته توجه داشته باشید که معاشقه طولانی تر درمان فوری برای مشکلات جنسی زنان نمی باشد اما به مرور زمان به او کمک می شود تا بتواند بر وضعیت موجود خود غلبه کند و از رابطه جنسی اش لذت بیش تری ببرد.

4. ایجاد رابطه مثبت و صمیمانه بیرون از بستر

عملکرد زنان تا حد زیادی به عواطف و احساسات آن ها وابسته است، سعی کنید در طول روز به همسرتان نشان دهید که دوستش دارید و نوعی امنیت هیجانی و عاطفی برای او فراهم نمایید، داشتن رابطه عاشقانه و صمیمانه به او کمک می کند تا بتواند تمایلات جنسی خود را حفظ کرده و در طول سکس عملکرد بهتری داشته باشد.

اگر در زندگی تان اختلاف های حل نشده ای دارید که باعث می شود صمیمیت در میان شما کم رنگ تر شود در این حالت از یک زوج درمانگر کمک بخواهید و برای حل مشکلات تان تمرکز کنید تا بتوانید به مرور زمان رابطه جنسی شما بهبود یابد.

5. توجه به روحیه همسر و کمک به رفع مشکلات روان شناختی

در بسیاری از موارد ممکن است زنان به خاطر مشکلات روان شناختی نظیر افسردگی و اضطراب به مشکلات جنسی مبتلا شوند در این شرایط باید به همسرتان کمک کنید تا روحیه اش برگردد در این شرایط می توانید از مشاور و روانشناس کمک بگیرید در بسیاری از مواقع باید افسردگی و سایر مشکلات مرتبط با خلق درمان شود تا اختلالات جنسی بهبود یابد.

آیا روسپیگیری نیز از مشکلات جنسی زنان محسوب می شود؟

روسپیگری در واقع یک نوع پدیده اجتماعی یا به عبارت دیگر اختلال اجتماعی می باشد که به روش های مختلفی زنان را وارد این بازار کرده است، شاید در برخی از کشورها با وجود آزادی ها و خدمات اجتماعی، زنانی به دلخواه خودشان وارد این کار شده و درآمدزایی می کنند اما به طور کلی نمی توان روسپیگری را در اختلالات جنسیطبقه بندی کرد.

زیرا روسپیگری یک عمل مخرب اجتماعی می باشد و نمی توان آن را به یک عمل قابل پذیرش تبدیل کرد، پس با کمی ژرف اندیشی در مورد زنان داوطلب به این شغل می توان علل اصلی آن را نیاز مالی، ابتلا به اختلالات جنسی، اعتیاد رفتاری و غیره اشاره نمود.

درمان مشکلات جنسی زنان از طریق سکس تراپی

زمانی که افراد به مشکلات جنسی مبتلا می شوند، سکس تراپی تاثیر بسیاری دارد و در اولین قدم فرد باید خجالت را کنار بگذارد بتواند با همسرش در مورد مشکلات حرف بزند و در این خصوص می تواند از مشاوره روانشناسی متخصص کمک بگیرد تا راهکارهایی برای مشکل او بیان شود.

برخی از افراد برای درمان مشکلات جنسی شان اقدام نمی کنند و آن ها فکر می کنند که تنها مشکل مربوط به آن ها می شود و دیگران این مشکل را ندارند در حالی که نزدیک به 40 درصد زنان در دوره های مختلف زندگی شان مشکلات جنسی را تجربه می کنند.

روش های درمانی مناسبی در مورد مشکلات جنسی زنان وجود دارد و با استفاده از این روش های درمانی می توانید عملکرد جنسی تان را با سهولت بیش تری به حالت طبیعی برگردانید در این زمینه روانشناس عوامل جنسی و روانشناسی را تحت تاثیرگذار در عملکرد جنسی را مورد بررسی قرار می دهد و در این خصوص راهکارهایی را بیان می کند که باعث بهبود رابطه جنسی شما و همسرتان تا حد زیادی می شود و مشکل تان بهبود می یابد.

منبع : شناسایی مشکلات جنسی زنان که مردان باید بدانند 

دوست داشتن فرزند بیش از همسر ، چرا نباید فرزندان را بیشتر دوست داشت؟

دوست داشتن فرزند بیش از همسر، چرا نباید فرزندان را بیشتر دوست داشت؟

دوست داشتن فرزند بیش از همسر چه عواقب و آسیب هایی را به همراه دارد؟ پس از این که فرزند به دنیا می آید بسیاری از مادران با این سوال مواجه می شوند که آیا دوست داشتن زیاد فرزندشان می تواند برای زندگی مشترکشان خطرناک باشد؟ و این که چرا نباید فرزندان را بیشتر از همسر دوست داشت؟ متخصصان در این خصوص دلایلی را بیان کرده اند که مهم ترین آن می تواند حفظ روابط عاطفی پدر و مادر و تاثیر آن بر روی بچه ها باشد.

در این مقاله به بررسی این موضوع می پردازیم و در صورتی که این موضوع شما را با چالش هایی رو به رو کرده است نگران نباشید و سعی کنید مسئله را با مشاوره خانواده در میان بگذارید تا در این خصوص به راه حل مناسبی برسید.

اگر زوجین یکدیگر را بیشتر دوست بدارند به نفع کودکان است؟

جواب این سوال این است که شما باید بتوانید میان دوست داشتن و محبت کردن به فرزند و همسرتان تعادل را برقرار کنید، در این خصوص باید حد و مرز رابطه را رعایت کنید و مواظب روابط زناشویی تان باشید، در صورتی که شما برای شوهرتان ارزش و اولویت قائل باشید و رابطه مثبتی با او داشته باشید در این صورت فرزندان شما شادتر خواهند بود و احساس امنیت بیشتری می کنند، البته این بدین معنا نمی باشد که شما به خاطر شوهرتان، فرزندان را نادیده بگیرید بلکه نباید به خاطر محبت و دوست داشتن زیاد بچه ها، از همسرتان غافل شوید و او را فراموش کنید و به نیازها و خواسته های او توجهی نداشته باشید.

البته انجام این کار در دوران ابتدایی زایمان و یا در سال های اولیه به دنیا آمدن فرزند کار آسانی نمی باشد زیرا در کنار نقش همسری، نقش مادری هم اضافه شده است و فشار زیادی بر روی شخص وارد می شود به همین دلیل باید اطرافیان و همسر درک خوبی داشته باشند تا زن و شوهر بتوانند با نقش ها سازگار شوند در صورتی که احساس می کنید سازگار شدن با این نقش ها مشکلات زیادی را به همراه دارد می توانید به روانشناس خانواده مراجعه کنید تا در این خصوص به شما کمک کنند اگر از همسرتان غافل شوید و به او بی توجه باشید صمیمیت در میان شما کمرنگ می شود و اختلافاتی در زندگی زناشویی شما به وجود می آید.

دلایلی که نشان می دهند دوست داشتن فرزند بیش از همسر اشتباه است

  1. در صورتی که درگیر دوست داشتن فرزندتان شوید، خود و همسرتان را فراموش خواهید کرد و این گونه متوجه زندگی کردن نخواهید شد.
  2. هر چه روابط شما با همسرتان با عشق و علاقه بیشتری باشد در این صورت فرزندتان یاد می گیرند تا در آینده با همسرش چطور رفتار کند و محبت کردن به یکدیگر باعث می شود تا کودک در کانون گرم خانواده احساس امنیت داشته باشد و در این حالت فرزندان شما را الگوی خودشان قرار می دهند تا سلامت روانی و سبک دلبستگی ایمنی را در خود تشکیل دهند.
  3. هر چقدر که محبت شما به فرزندتان بیشتر باشد و عشق و علاقه بیشتری به فرزندتان داشته باشید و از همسرتان فاصله بگیرید در این حالت در آینده از فرزندتان انتظاراتی خواهید داشت که کودک شما در سنین نوجوانی و جوانی از آن خسته و کلافه می شود و نمی تواند به خوبی انتظارات شما را برآورده کند، زیرا فرزندتان دوست دارد خودش برای آینده تصمیم بگیرد و در صورتی که فرزندتان را بیش از همسرتان دوست داشته باشید مشکلاتی برای خود و فرزندتان ایجاد خواهید کرد.
  4. باید این نکته را در نظر بگیرید که زمانی که شما ازدواج کردید فرزندی وجود نداشته است، شما و همسرتان پیوند عاطفی قوی تشکیل داده اید و زمانی که کودکی وارد زندگی تان می شود دنیا را زیباتر از قبل می کند اما در پیوند عاطفی شما نباید چیزی را تغییر بدهد چون پیوند عاطفی بسیار مقدس تر می باشد.
  5. پایه و اساس ازدواج شما با همسرتان عشق و علاقه می باشد و دلخوشی زندگی شما نباید فرزندتان باشد باید توجه داشته باشید که کودکتان بزرگ می شوند و در آخر شما و همسرتان باقی می مانید و آن ها ازدواج می کنند و مسیر مجزایی را برای زندگی در پیش می گیرند و برای خود آینده دیگری را می سازند.

دوست داشتن بیشتر شوهر و تاثیر آن بر روابط زوجین

بر اساس مطالبی که در بندهای قبلی بیان کردیم شما باید میان دوست داشتن فرزند و همسرتان تعادل به وجود آورید و جایی که لازم می باشد شوهرتان را در اولویت قرار دهید، زیرا در ابتدای مادر شدن ممکن است کودک نیاز عاطفی شما را برآورده سازد و شما نیاز به رابطه عاطفی همسرتان نداشته باشید و آن را نادیده بگیرید، اما باید توجه داشته باشید که این نادیده گرفتن فاصله عاطفی زیادی میان شما و همسرتان ایجاد می کند و باعث می شود روابط شما روز به روز سردتر شود و از یکدیگر دور شوید.

در این حالت زمانی که شما نیاز به حمایت همسرتان داشته باشید دیگر کیفیت رابطه ای که در گذشته در کنار همسرتان را داشته اید نخواهد داشت و مسلما این امر بر کیفیت مادری شما تاثیر می گذارد، در خانواده جایگاه مادر بسیار مهم می باشد به طوری که کیفیت آن می تواند همه روابط را تحت تاثیر و تحت الشعاع خود قرار دهد.

تاثیر دوست داشتن فرزند بیش از همسر بر روان مردان

در صورتی که بعد از تولد فرزندتان به همسرتان به توجه باشید و به نیازهای مردتان رسیدگی نکنید ممکن است باعث افسردگی او شود و باید این نکته را در نظر بگیرید که افسردگی بعد از زایمان تنها به زنان مربوط نمی باشد و بسیاری از مردان ممکن است بعد از زایمان دچار افسردگی شوند.

افسردگی بعد از زایمان مردان یک امر و واکنش طبیعی می باشد که از جانب سطح روان فرد به وجود می آید، زیرا مرد قبل از به دنیا آمدن فرزند در مرکز توجه همسرش قرار داشته است و به یک باره رابطه همسرش با او تغییر می کند به طوری که نیازهای او توسط همسرش نادیده گرفته می شود و تمام توجهات او به کودک معطوف می شود.

در این حالت مرد احساس ناکامی کرده و به افسردگی مبتلا می شود و نیاز دارد تا مداخلات روان درمانی فردی و خانوادگی صورت گیرد تا بتواند این روابط به تعادل برسد و مشکلاتی را به وجود نیاورد.

دوست داشتن فرزند بیش از همسر، حفظ تعادل عاطفی

والدین خوب برای آن که بتوانند وظایف مادری و پدری خود را به درستی انجام دهند باید از نظر روانی به حالت مناسب و پایداری برسند و در صورتی که ارتباط عاطفی مناسبی با همسرشان داشته باشند می توانند سلامت روانی خودشان را تضمین کنند زیرا داشتن ارتباط عاطفی با همسر از فاکتورهای مهم می باشد.

اهمیت این مسئله را هرگز نادیده نگیرید زیرا حالت روحی و روانی شما بر فرزندتان تاثیر بسیاری می گذارد برای مثال مادر و پدر افسرده فرزندش را به سبک افسرده ای پرورش می دهد و این مسئله باعث می شود تا چرخه ای معیوب در سیستم خانواده او به وجود آید و برای همیشه باقی ماند، اگر به فرزندتان محبت و عشق بسیاری دارید سعی کنید در کنار مادر خوب بودن، همسری خوبی هم برای شوهرتان باشید و به او توجه کرده و فراموشش نکنید.

در این خصوص مرکز مشاوره ستاره ایرانیان از مشاورانی برجسته تشکیل شده اند که در زمینه های مختلف از جمله فرزند و همسرداری خدماتی را ارائه می دهند و هم چنین شرایطی را فراهم می کنند که علاوه بر مشاوره حضوری از طریق مشاوره تلفنی هم با مردم در ارتباط باشند.

منبع : دوست داشتن فرزند بیش از همسر ، چرا نباید فرزندان را بیشتر دوست داشت؟

وابسته کردن مرد به خود ، چند ترفند علمی و موثر

وابسته کردن مرد به خود، چند ترفند علمی و موثر

یکی از دغدغه های امروزه زنان، وابسته کردن مرد به خود می باشد و برای آن ها سوال است که چطور همسر یا مرد مورد علاقه شان را به خود پایبند کنند، احتمال دارد بسیاری از افراد فکر کنند که تنها راه برای جذب مردان زیبایی می باشند اما حقیقت این است که پس از مدتی زیبایی عادی می شود و چیز هایی فراتر از زیبایی و ظاهر جذاب باعث وابسته شدن مردان به همسرشان می شود.

مردان به اندازه زنان پیچیده نیستند و نسبت به زنان راحت تر قابل پیش بینی هستند و بر اساس تحقیقات انجام شده انجام برخی کارها بر همه مردان تاثیر می گذارد و موثر می باشد و با استفاده از این راهکارها می توان قلب آن ها را به تسخیر در آورد.

در ادامه این مقاله به بررسی کامل راه های علمی که باعث وابسته کردن مرد به خود می شود می پردازیم و در صورتی که با راه های جذب شوهران آشنا هستید اما نمی توانید آن را عملی کنید بهتر است تا از یک روانشناس و متخصص در این زمینه کمک بخواهید.

وابسته کردن مرد به خود، آیا زیبایی کافی است؟

حتما بار ها دیده اید که بسیاری از دختران از نظر زیبایی جذابیت خاصی ندارند اما همسرشان را شیفته خود کرده اند. باید بدانید که راز وابسته کردن مردان به خود، زیبایی ظاهری نمی باشد اگر چه آراستگی نقش بسیاری در رابطه عاشقانه دارد اما همه چیز نمی باشد زیرا بعد از مدتی زیبایی تبدیل به یک امر عادی می شود و آن چیزی که در شخص باقی می ماند نگرش و باور افراد نسبت به یکدیگر می باشد.

در صورتی که مرد باور داشته باشد که همسرش فردی ارزشمند و بی نظیر است در این حالت عاشق و وابسته او می شود، و این نگرش و باور را خودتان باید به وجود آورید و مهارت های دلبری را یاد بگیرید و از آن ها استفاده کنید چون از ویژگی های زنانه به حساب می آید.

وابسته کردن مرد به خود، راهکارهای کاربردی

از همان ابتدای زندگی بهتر است تا نکات لازم برای جذب شوهران را یاد داشته باشیم زیرا وابسته کردن مردان به خود اصول و قوانینی دارد که از لحاظ علمی موثر واقع شده اند که در ادامه این مقاله توضیحاتی در مورد آن بیان می کنیم.

لبخند زدن فراموش نشود

اولین چیزی که توجه آقایان را به خود جلب می کند لبخندی است که زن بر لب دارد و همه افراد به صورت ناخودآگاه توقع دارند تا یک زن متین و موقر یاشد و به همین دلیل توصیه می شود تا زنان از خنده های بلند و آزادانه در جمع پرهیز کنند و تنها به لبخندی ملیح اکتفا کنند همچنین مردان از زنان عبوس و اخمو نیز فراری هستند و آن زنان برای آن ها جذابیتی ندارند.

تماس چشمی داشته باشید

وابسته کردن مرد به خود از طریق تماس چشمی گزینه بسیاری خوبی می باشد و بر اساس تحقیقات انجام شده در میان تماس چشمی و رابطه عاطفی ارتباط مستقیمی وجود دارد، زیرا چشم ها دریچه روح هستند و احساسات را بهتر به فرد انتقال می دهند، همچنین حساسیت چشم ها بیشتر از سایر اعضای بدن می باشد و به همین دلیل ارتباط عاشقانه از طریق تماس چشمی بهتر و سریع تر شکل می گیرد.

مرد را واقعا بشناسید

راه های وابسته کردن مردان متفاوت است و روش وابسته کردن هر مرد با دیگر فرق دارد، انتظارات و اولویت های هر فرد به خود او اختصاص دارد، زن اگر شناخت دقیق و کاملی از این اولویت ها داشته باشد می تواند مرد مورد علاقه اش را به خود وابسته کرد و مرد خود را به خوبی بشناسد و با استفاده از طریق ویژگی های منحصر بفردش به او نزدیک شود.

نمایشی رفتار نکردن

احتمال دارد این سوال برای شما پیش آید که چرا مردانی که من دوستشان دارم از من خوششان نمی آید؟ دلیل این موضوع این است معمولا انسان ها سعی می کنند در برابر کسی که دوستش دارند ایده آل ترین و بهترین انسان باشند. اگر چه نشان دادن جنبه های خوب کار درستی می باشد اما نباید به قدری افراطی باشد که جنبه نمایشی پیدا کند زیرا تظاهر کردن باعث خسته شدن زن می شود و هم چنین دل مرد را می زند.

ساده بودن برای وابسته کردن مرد به خود

شاید به نظر برسد که مردان زنان آرایش کرده را می پسندند و از آن ها خوششان می آید اما حقیقت این است که زیبایی که در عین سادگی باشد دوست داشتنی تر می باشد و به همین دلیل آرایش روزمره خود را ساده انتخاب کنید به طوری که فقط آراسته و مرتب به نظر برسید و آرایش های ویژه خود را برای روزهای خاص بگذارید تا در آن هنگام همسرتان را غافل گیر کنید و جذابیت خاصی برای او داشته باشید.

همچنین می توانید یک عطر خوشبو برای خود انتخاب کنید و از طریق آن مرد مورد علاقه تان را به خودتان جذب کنید، وابسته کردن مرد با استفاده از آرایش غلیظ برای مدت کوتاهی جوابگو خواهد بود و بعد از آن باید ساده بود را در نظر بگیرید و آرایش ملیح داشته باشید.

قوی بودن

مردان از زنانی که ضعیف هستند خوششان نمی آید و زنی که تمام مدت گریه کند و با کوچک ترین مشکلی از نظر روحی از هم بپاشد زن مورد علاقه مردها  نیست، انتخاب مردان زنانی هستند که جسور و قوی می باشند و شاید ضعیف بودن برای مدتی جالب باشد زیرا مردان دوست دارند قدرت خود را به رخ همسرشان بکشند و از او حمایت کنند اما بعد از مدتی ضعیف بودن زنان برای مرد جالب نخواهد بود.

در صورتی که زن به صورت اغراق آمیزی ضعیف باشد حس ترحم در مرد ایجاد می شود و به تدریج علاقه آن ها از بین می رود  و در واقع شناخت تفاوت ها میان زنان و مردان باعث می شود تا بتوانند حس وابستگی بهتر و بیشتری در میان خود ایجاد کنند و زندگی موفق تری داشته باشند.

سهل الوصل نبودن

اصلی وجود دارد که بر اساس آن هر چیزی که سخت به دست می آید ارزشمند تر خواهد بود، اگر در ابتدای آشنایی هستید باید طوری با طرف مقابلتان برخورد کنید که احساس کنجکاوی را در او به وجود آورید  و کاری کنید تا تلاش کند قلب شما را به دست آورد، البته باید توجه کنید که در این کار زیاده روی نکنید که خجالتی و فوق العاده سرد و مغرور به نظر آیید.

اگر مدتی از ازدواج تان می گذرد به روز هایی که در اول آشنایی داشته اید فکر کنید و بعضی اوقات اندکی از یکدیگر دور شوید و به همسرتان اجازه دهید تا به شما نزدیک شود البته باید حد تعادل را رعایت کنید و آن قدر جدی و زیاد از هم فاصله نگیرید که رابطه صمیمانه شما از میان برود.

وابسته کردن مرد به خود، حفظ اصول اخلاقی

این نکته را به یاد داشته باشید که هیچ مردی ارزش این را ندارد که شما به خاطرش اصول اخلاقی تان را زیر پا بگذارید. پایبند بودن به اصول اخلاقی باعث می شود تا اعتماد به نفس شما افزایش یابد و به این صورت فرد خود را دوست داشته باشد و زنی که خودش را دوست دارد و برای خودش احترام قائل است بهتر می تواند توجه مردان را به خود جلب کند.

اگر فکر می کنید که بر خلاف خواسته و اصول خود می خواهید رابطه جنسی برقرار کنید و یا مواد مصرف کنید به یاد داشته باشید که با انجام دادن این کار نگرش شما راجع به خودتان خراب خواهد شود و در این صورت مرد تصورات غلطی در مورد شما  خواهد داشت، شما باید به دنبال کسی باشید که همانطور  که هستید شما را دوست داشته باشد و برای شما ارزش قائل باشد.

نقش روانشناس در بهبود روابط میان افراد

روانشناس برای شناخت دو طرف کمک بسیاری می کند به طوری که باعث شناخت کامل طرف مقابل از خود و نقطه ضعف ها و قوت های خود می شوید و در این شرایط باید به گونه ای رفتار کنید که باعث وابسته شدن مرد مورد علاقه تان به خود شوید و از انجام دادن رفتار های اشتباه بپرهیزید. همچنین مشاوره به شما کمک می کند تا وابستگی شما به صورت طولانی مدت ادامه داشته باشد و به زودی از یکدیگر خسته نشوید.

همه این تلاش ها به خاطر این است تا زندگی شما دوام بیشتری داشته باشد و بهداشت جسمی و روانی میان زوجین افزایش یابد در این صورت با تجربیات بهتری در زندگی رو به رو می شود و همچنین در این راستا مرکز مشاوره ستاره ایرانیان به صورت تلفنی و حضوری در خدمت شما می باشد و مشاوران برجسته و آگاه اطلاعات لازم و کافی را در اختیار شما قرار می دهند.

منبع : وابسته کردن مرد به خود ، چند ترفند علمی و موثر

نیازهای روانی سالمندان ، وضعیت روحی و روانی سالمندان در ایران

نیازهای روانی سالمندان، وضعیت روحی و روانی سالمندان در ایران

نیازهای روانی سالمندان از جمله موضوعاتی می باشد که احتیاج به توجه بیشتری دارد، سلامت روان سالمندان تحت تاثیر عواملی مانند نزدیک شدن به سال های پایانی عمر، بازنشستگی و مشکلات جسمی که باعث کاهش سطح فعالیت فرد می شود و هم چنین مشکلاتی مانند از دست دادن همسر و یا دوستان و غیره می باشد.

بر اساس نظرسنجی های انجام شده بروز اختلالات روحی و روانی در سالمندان می تواند باعث افسردگی و اضطراب شود و خطر خودکشی را تا حد زیادی افزایش دهد به همین خاطر نقش اطرافیان در بهبود سلامت جسمی و روانی سالمندان از اهمیت بسیاری برخوردار می باشد و باید نسبت به نیاز سالمندان دقت و توجه بیشتری داشته باشیم.

در این خصوص باید از مشاوره روانشناسی کمک بگیرید تا اطلاعات خود را راجع به دوران سالمندی افزایش دهید و بتوانید به خوبی نیازهای آن ها را برطرف نمایید.

نیازهای روانی سالمندان

روانشناسان معتقدند که پس از رسیدن به سن ۶۰ سالگی وارد دنیای سالمندی می شوند ورود آن ها به این دوران با چالش های بسیاری همراه خواهد بود و کنار آمدن آن ها با این شرایط تحت تاثیر عواملی مانند کیفیت زندگی فرد، سلامت جسم و روان و همین طور سیستم های حمایتی در محیط اطراف او می باشد.

عدم توجه به نیازهای روانی سالمندان باعث به وجود آمدن بیماری های روحی و روانی شده و آسیب های مغزی مانند آلزایمر در آن ها می شود. با توجه به این که بروز اختلالات می تواند مشکلاتی برای فرد و اطرافیان او به دست آورد بهتر است برای پیشگیری از این مسئله اطلاعات خود را در مورد نیازهای سالمندان افزایش دهید و روش های ارتباطی مناسب با آن ها را یاد بگیرید تا نحوه ارتباطی مناسبی با آن ها داشته باشید.

به استقلال سالمندان احترام بگذارید

همه ما انسان ها بعد از این که سال های کودکی مان به پایان می رسد تلاش می کنیم که خودمان برای زندگی تصمیم بگیریم اما این موضوع در دوران سالمندی به دلیل ناتوانی مالی و یا حرکتی تا حدودی غیر ممکن می باشد و همین مسئله باعث می شود تا سالمندان از نظر روحی حال خوبی نداشته باشند و افسردگی در آن ها به وجود آید به همین دلیل باید به آن ها اجازه دهید تا جایی که ممکن است خودشان برای زندگی تصمیم بگیرند.

از جمله موضوعاتی که سالمندان می توانند در مورد آن ها تصمیم بگیرند و مشارکت داشته باشند مربوط به امور خانه و یا تصمیم گیری در مورد شرایط مالی زندگی شان می باشد.

توصیه می شود در شرایطی که قرار است بعضی از کارها را شما برای سالمند انجام دهید از او سوال کنید که دلش می خواهد آن کار چطور انجام شود و در صورتی که با آن موضوع مخالف هستید سعی کنید تا حدودی مطابق میلشان رفتار کنید.

یکی از مشکلاتی که در میان سالمندان به وجود می آید وابستگی به اطرافیان می باشد، اگر چه آن ها به استقلال نیاز دارند اما ترس از دست دادن و آسیب دیدن اطرافیان باعث می شود تا به دیگران وابسته شوند، در صورتی که احساس می کنید فرد سالمند به این مشکل دچار شده است برای جلوگیری از پیشرفت این مشکل باید از روانشناس کمک بخواهید تا راهکارهای لازم را در اختیار شما قرار دهد.

احساس ارزشمندی

در دوره ای که فرد سالمند ناتوان می شود عزت نفس خودش را از دست می دهد و احساس بی ارزشی در او به وجود می آید . بر اساس نظریه اریکسون احساس بی ارزشی که در فرد به وجود می آید ممکن است تحت تاثیر ناتوانی های حال حاضر فرد و هم چنین نارضایتی او به خاطر از دست دادن فرصت زندگی باشد.

در این شرایط فرد احساس حسرت و ناامیدی می کند و حس می کند از زندگی اش استفاده مفید نکرده است و آن چنان برای او با ارزش نبوده است و دیگر فرصتی ندارد تا بتواند این شرایطش را جبران کند.

فکر کردن به این موضوعات باعث می شود تا سلامت روان سالمند با مشکلاتی رو به رو شود و در صورتی که احساس کردید سالمند در این شرایط قرار گرفته است و این مسئله ناراحت می باشد باید به مشاور مراجعه کنید و از او کمک بخواهید، هم چنین با استفاده از راهکارهای دیگری مانند مشورت گرفتن از سالمندان و یا کمک گرفتن از آن ها می توانید حس خوبی را در آن ها ایجاد کنید که همچنان آن ها برای اطرافیان مفید می باشند و بودن شان در کنار اطرافیان لازم است.

نیازهای روانی سالمندان، دریافت محبت و توجه

یکی از اصلی ترین نیازهای روانی سالمندان این می باشد که مورد توجه و محبت اطرافیانشان قرار بگیرند، سالمندی باعث از کارافتادگی و ناتوانی فرد، کند شدن فعالیت های او و هم چنین بی خبری از اتفاقات جامعه می شود و این مسئله باعث می شود که آن ها فکر کنند دیگر مورد توجه و علاقه فرزندانشان نمی باشند.

آن ها نگران هستند که دیگر دوست داشتنی نیستند و دیگران به آن ها علاقه ای ندارند و همین مسئله باعث بروز مشکلات روحی مانند احساس تنهایی، افسردگی و اضطراب می شود و در این شرایط باید با سالمندان ارتباط خوبی داشته باشید و توجه و محبت خود را بیش از گذشته به آن ها نشان دهید.

توجه به سلامت روان

بر اساس نظر روانشناسان سلامت روان صرفا به معنای نبود بیماری روحی نمی باشد، بلکه در صورتی که فرد از زندگی اش احساس رضایت نداشته باشد در سلامت روان او نقش بسیار مهمی دارد، داشتن سلامت روان و اهمیت دادن به آن یکی از مسائل مهمی می باشد که به سالمندان کمک می کند تا مراحل زندگی شان را با کیفیت بگذرانند، برای این که سالمندان سلامت روان خوبی داشته باشند باید به نکات زیر توجه کنیم:

  • برقرار کردن محیط های شاد و رفت و آمدهای اجتماعی باعث می شود تا حد زیادی به سلامت روان سالمندان کمک شود و هم چنین ارتباط با سایر افراد که در گروه سنی سالمندان می باشد می تواند برای آن ها مفید باشد.
  • بعضی از بازی ها و تمرین ها می تواند به توانایی ذهنی و جسمی سالمندان کمک کند به همین دلیل سعی کنید زمانی را به فعالیت هایی مانند ورزش کردن و پیاده روی اختصاص دهید.
  • اطلاعات خود را در مورد سالمندی افزایش دهید و می توانید از مشاور و روانشناس در این خصوص کمک بگیرید و آگاهی خود را در مورد آلزایمر و نحوه پیشگیری از آن افزایش دهید و در صورتی که نشانه های منفی مانند افسردگی، نا امیدی، مشکلات رفتاری مانند پرخاشگری و یا هر نشانه دیگری که در گذشته در رفتار فرد وجود نداشته و امروزه به وجود آمده و یا شدت یافته است بهتر می باشد برای درمان آن اقداماتی را انجام دهید.

نیازهای روانی سالمندان، شایع ترین بیماری های روانی

انواع زوال عقل

به طور کلی زوال عقل به معنی آسیب دیدن بخشی از قشر خاکستری مغز می باشد و این آسیب به تدریج تمامی مغز را درگیر می کند، باید به این مسئله توجه داشته باشید که سلول های مغزی آسیب دیده قابل درمان نمی باشند و این مسئله به تدریج باعث می شود تا فرد ناتوان شده و در زمینه های مختلف زندگی اش اثر بگذارد و باعث مرگ او شود.

بیماری آلزایمر و پارکینسون از جمله شایع ترین انواع زوال عقلی در سالمندان می باشد که هیچ راه درمانی برای آن ها وجود ندارد و در صورتی که این اختلالات در مراحل مقدماتی صورت گیرد باعث می شود تا با استفاده از اقداماتی روند رشد بیماری کند شود.

بر اساس نظر روانشناسان عواملی مانند سبک زندگی تاثیر بسیاری در پیشگیری از بروز زوال عقل دارند و به همین دلیل بسیار اهمیت دارد تا برای پیشگیری و درمان این بیماری اقداماتی انجام شوند و برای درمان این بیماری توجه کافی داشته باشند.

افسردگی و نا امیدی

عواملی در سالمندی باعث می شود تا فرد احساس ناامیدی و افسردگی کند، این عوامل عبارت اند از نزدیکی به سال های پایانی عمر، ناتوانی جسمی و روحی به خصوص این احساس که فرد سال های عمر خود را به شکل مطلوبی پشت سر نگذاشته است.

بر اساس آمارهای به دست آمده افسردگی یکی از شایع ترین بیماری های روانی در سالمندان می باشد و نرخ خودکشی افسردگی در سالمندان بسیار بیشتر از جوانان می باشد به همین دلیل باید در این خصوص پیشگیری های لازم را انجام دهید و برای درمان این اختلال اقداماتی صورت گیرد.

اضطراب مرگ

اگر چه مرگ برای هیچ یک از افراد خوشایند نمی باشد اما برخی از افراد از این موضوع به حدی می ترسند که زندگی شاد و فعالیت های مورد علاقه شان را از دست می دهند و دوره سالمندی چون پایان زندگی هر فرد می باشد اضطراب آن ها در مورد مرگ بیشتر می شود.

آن ها در این دوره رفتارهایی از خودشان نشان می دهند که نشان دهنده اضطراب آن ها از مرگ می باشد، این رفتارها عبارت اند از:

  • ترس از تنهایی
  • توجه بیش از حد به مرگ و تهیه وسایلی مانند کفن
  • وصیت کردن مداوم به اطرافیان
  • گوشزد کردن نکاتی در مورد مراسم عزاداری

ترس از مرگ اگر تا حد زیادی باشد امکان استفاده از سال های زندگی فرد را می گیرد و در برخی موارد باعث خودکشی می شود به همین دلیل در صورتی که مشاهده کردید سالمند شما با این شرایط رو به رو شده است برای رفع این بحران و نیازهای روانی انسان از روانشناس کمک بگیرید.

بی خوابی

در سنین سالمندی تغییراتی در بدن فرد به وجود می آید و همین مسئله باعث به وجود آمدن اختلالت خواب به ویژه بی خوابی در فرد می شود، بی خوابی به دلیل این که بدن به استراحت کمتری نیاز دارد به وجود می آید و به خودی خود دلیلی برای نگرانی نمی باشد.

در صورتی که این موضوع باعث نگرانی فرد شده است و کیفیت زندگی او را تحت الشعاع قرار داده باید از متخصص و روانشناس کمک بگیرید تا در این خصوص به سالمند کمک کند.

اختلالات رفتاری

برخی از سالمندان رفتارهای نامناسبی مانند پرخاشگری از خودشان نشان می دهند پرخاشگری می تواند به خاطر مشکلات ریشه ای مانند افسردگی و یا اضطراب در فرد به وجود آید، هم چنین در مراحل نخستین زوال عقل فرد توانایی کنترل خودش را ندارد و یا وسایلی را فراموش می کند و نمی داند آن ها را کجا گذاشته است و افراد دیگر را متهم می کند که آن ها وسایل را برداشته اند و به این دلیل رفتارهای پرخاشگرانه ای را از خود نشان می دهند.

یکی دیگر از رفتارهای منفی سالمندان لجبازی می باشد و تا حدی نشان دهنده میل به کنترل شرایط فرد و حفظ استقلال او می باشد و به همین دلیل در صورتی که با مشکلات رفتاری سالمندان مواجه شدید باید از انجام رفتارهای منفی و یا پرخاشگرانه خودداری کنید و سعی کنید دلایل این رفتارها را پیدا کند و برای حل آن راهکارهایی را در نظر بگیرید.

نیازهای روانی سالمندان، زندگی در مراکز نگهداری سالمندان

برخی از سالمندان به دلیل احساس تنهایی و و نبود اطرافیان و یا به دلیل مراقبت های شبانه روزی تصمیم می گیرند تا در مراکز سالمندان نگهداری شوند. بر اساس مطالبی که بیان شد استقلال و تصمیم گیری در مورد نیازهای شخصی یکی از مهم ترین مسائلی می باشد که بر روی سلامت روان فرد اثر می گذارد و با توجه به این که در سرای سالمندان این استقلال از آن ها گرفته می شود و آن ها نمی توانند در مورد ساده ترین مسائل زندگی مانند پخت غذای مورد نظر و یا رفت و آمدهایشان نظری داشته باشند و این مسئله باعث می شود تا بر روی سلامت روان آن ها تاثیری منفی گذاشته شود.

بر اساس تحقیقات روانشناسی که انجام شده است در مراکز نگهداری اگر تا حدودی به سالمندان استقلال داده شود، به طور مثال نظافت اتاق شان به عهده خودشان باشد در این صورت احساس استقلال خواهند کرد و با محل زندگی شان راحت تر می توانند کنار بیایند.

منبع : نیازهای روانی سالمندان ، وضعیت روحی و روانی سالمندان در ایران

وابستگی به والدین در بزرگسالی، راهکارهای فوری برای کاهش وابستگی بزرگسالان

وابستگی به والدین در بزرگسالی، راهکارهایی برای کاهش وابستگی بزرگسالان

وابستگی به والدین در بزرگسالی از جمله موانعی می باشد که باعث می شود شما به رشد شخصیتی کاملی نرسید و نتوانید وظایفی که مرتبط با سن شما می باشد را به درستی انجام دهید. این وضعیت وابستگی زمانی که شما ازدواج می کنید و تشکیل خانواده می دهید بیشتر خودش را نشان می دهد و باعث نارضایتی همسر و دیگر اعضای خانواده می شود زیرا برای گرفتن هر تصمیمی شما به والدین خود وابسته هستید و با وجود آن که از نظر فیزیکی از پدر و مادر خود فاصله گرفته اید اما از نظر روانی همچنان به والدینتان وابسته هستید و مستقل نشده اید.

البته راهکارهایی برای کاهش وابستگی در دوران بزرگسالی وجود دارد که در ادامه این مقاله به بررسی آن ها می پردازیم.

وابستگی به والدین در بزرگسالی چه علائمی دارد؟

در بسیاری از موارد افرادی که در بزرگسالی به والدین خود وابسته هستند بینش چندانی نسبت به رفتار خود ندارند و زیاد وابستگی را حس نمی کنند، این افراد معمولا از طرف اطرافیان به خصوص همسرشان بازخوردهای منفی دریافت می کنند و در آن هنگام متوجه می شوند که در نوع ارتباطشان با پدر و مادر اشکالاتی دارند اما نمی دانند که چطور باید اوضاع را بهبود بخشند.

پرسش ها

برای این که بتوانید میزان استقلال و وابستگی شخصیت بزرگسال سالم خود را مورد سنجش قرار دهید باید با دقت بیشتری به رفتار های خود را مورد سنجش قرار دهید و تلاش کنید به پرسش های زیر به طور صادقانه پاسخ دهید.

  • آیا در طول روز چندین بار با والدین خود تماس می گیرید؟
  • آیا برای انجام هر کار کوچکی به پدر و مادر خود متوسل می شوید؟
  • آیا برای گرفتن تصمیمات روزمره خود نیاز به مشورت با والدین دارید و احساس نیاز می کنید؟
  • آیا از نظر مالی هنوز مستقل نشده اید؟
  • آیا روابط بدون حد و مرزی با والدین خود دارید و والدین تان در حریم شخصی زندگی تان مداخله می کنند؟
  • آیا هنگامی که به پدر و مادر خود دسترسی ندارید و از آن ها دور هستید احساس استرس و اضطراب می کنید و عملکردتان تحت تاثیر قرار می گیرد؟

در صورتی که به سوال های بالا پاسخ دادید و بیشتر سوالات پاسخ های مثبتی داشتند، در این هنگام شما وابستگی مخربی میان شما و والدینتان وجود دارد و اگر شدت این رفتار ها در شما بسیار زیاد باشد به طور که در روابط عاطفی خود احساس وابستگی زیادی به طرف مقابلتان دارید و بدون فرد مقابل نمی توانید کارایی خود را حفظ کنید در این حالت ممکن است شما دچار شخصیت وابسته شده باشید که در این مورد باید از یک روانشناس کمک بگیرید و برای ارزیابی دقیق تر اقداماتی را انجام دهید.راهکارهایی برای کاهش وابستگی به والدین در بزرگسالی

در صورتی که وابستگی شما به والدین شدت بسیار زیادی نداشته باشد و به صورت اختلال در نیامده باشد در این صورت می توانید از راهکارهای روانشناسی کمک بگیرید تا میزان این وابستگی را کاهش دهید و در صورتی که حس می کنید این راهکارها مفید نمی باشد و شرایط شما را بهبود نمی بخشد باید از رواشناس کمک بگیرید تا بتوانید به بررسی کامل و دقیق مشکل خود بپردازید و آن را حل کنید، ما در ادامه این مقاله به چند راهکار عمومی اشاره کرده ایم که زمینه کاهش وابستگی به والدین را در بزرگسالی کاهش می دهد.

  1. کمی به خود فضا بدهید

در ابتدا باید بتوانید فرق بین رابطه سالم همراه با دلبستگی ایمن را از وابستگی مخرب تشخیص دهید، در صورتی که احساس کردید که عواطف شما نسبت به والدین در عملکرد روزانه تان تاثیر منفی می گذارد و اوضاع به گونه ای پیش می رود که شما بدون آن ها کمتر می توانید اوضاع را مدیریت کنید در این هنگام لازم است که در اولین قدم به خودتان فضا بدهید و برای این که به استقلال برسید کمی فاصله گرفتن را تمرین کنید.

به این منظور به طور مثال تلاش کنید تا تماس های خود را در طول روز کاهش دهید و گاهی اوقات مشکلات خود را به صورت تنهایی حل و فصل نمایید. احتمال دارد در ابتدا این امر برای شما دشوار باشد اما اگر از قدم های ساده شروع کنید راحت تر و آسان تر پیش بروید در این صورت کارهای مهم تری را به تنهایی انجام خواهید داد.

  1. برای کاهش وابستگی به والدین در بزرگسالی استقلال هیجانی را دست کم نگیرید

زمانی که حرف از استقلال و وابستگی می شود بسیاری از افراد مواردی مانند استقلال مالی و جدا زندگی کردن از پدر و مادر را در نظر می گیرند و کمتر به استقلال هیجانی فکر می کنند اما آن ها باید بدانند که استقلال هیجانی مقدم بر استقلال فیزیکی دارد و حتی می تواند تسهیل گر آن باشد.

به این منظور شما باید احساسات و عواطف خود را در صورت نیاز به تنهایی مدیریت کنید و برای این که وضعیت روانی با ثباتی داشته باشید به طور دائم نباید به پدر و مادرتان وابسته باشید، اگرچه پدر و مادر مهم ترین منابع ما برای دلگرمی می باشند اما باید تلاش کنید تا مدیریت احساسات خود را در دست بگیرید و توانایی مدیریت عواطف و احساسات خود را داشته باشید.

هر موقع که با احساسات ناراحتی و ناامیدی و اضطراب رو به رو شدید سریعا با والدین خود تماس نگیرید و باید به خودتان فرصت بدهید تا به تنهایی با هیجانات کنار بیایید و بتواند با تکیه کردن بر مهارت های فردی اوضاع و شرایط خود را بهتر کنید، این امر به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید با مشکلات مقابله کنید و زمانی که با مشکلات بزرگ تری رو به رو می شوید بتوانید روی پای خودتان بایستید و در کنار بلوغ جسمانی به بلوغ روانی نیز دست یابید.

اگر احساس کردید که از پس مشکلتان بر نمی آیید و هیجانات و احساسات خود را نمی توانید کنترل کنید در این هنگام می توانید به روانشناس مراجعه کنید و از او کمک بخواهید.

  1. با افراد مستقل معاشرت کنید

برای این که بتوانید در مسیر استقلال گام بردارید و از وابستگی خود به پدر و مادر بکاهید در این صورت لازم است تا یک سیستم پشتیبانی مناسب برای خود فراهم کنید تا این سیستم شما را تشویق کند و منجر به مستقل شدن شما شود.

برای این که مسیر استقلال را راحت تر طی کنید باید در انتخاب دوستان و اطرافیان خود دقت بیشتری داشته باشید و با افرادی مشورت کنید که شخصیت مستقلی دارند و در این مسیر به شما کمک کنند.

  1. برای آینده برنامه ریزی کنید

وابستگی به والدین در بزرگسالی باعث می شود تا از برنامه های فردی در زندگی تان عقب بیفتید و این وابستگی باعث می شود تا نسبت به هم سن و سالان خود دیرتر شاغل شوید و یا زندگی مشترکتان را دیرتر آغاز کنید، در این صورت باید زندگی خود را مورد بازنگری قرار دهید و ببینید برای سال های آینده چه برنامه هایی دارید؟

آیا اهداف مشخصی را دنبال می کنید و برای رسیدن به این اهداف برنامه خاصی را در نظر دارید؟ برای این که به استقلال برسید و مستقل شوید باید به طور دقیق نقشه راه را بلد باشید و آگاه باشید و بدانید که در چه مسیری قرار است گام بردارید.

۵٫ اشتباهات را بپذیرید

اگر به دنبال علل و ریشه های وابسته بودن به والدین بگردیم تا حد زیادی به ترس از اشتباه کردن و تمایل برای کامل بودن رسیده ایم، در واقع بسیاری از افراد ترس این را دارند که مبادا در زندگی اشتباهاتی را تجربه کنند و به همین دلیل دائما به والدین خود تکیه می کنند و تصمیم های مهم زندگی را به والدینشان واگذار می کنند. این فرایند به فرد کمک می کند تا اضطراب و استرس او کاهش یابد و احساس امنیت بیشتری در فرد به وجود آید.

در حالی که احساسات مثبت ناشی از این مسئله گذرا می باشند و در طولانی مدت باعث آزار و اذیت شما می شود و در نتیجه تلاش کنید تا این مسئله را بپذیرید که اشتباه کردن در زندگی همه افراد وجود دارد و امری اجتناب ناپذیر است و شما نیز از این امر مستثنی نیستید.

در صورتی که فکر می کنید کمال گرایی بیش از حد مانع می شود تا از وابستگی به والدین دست بردارید در این صورت به روانشناس مراجعه کنید تا به شما کمک کند وابستگی شما کاهش یابد.

منبع : وابستگی به والدین در بزرگسالی، راهکارهای فوری برای کاهش وابستگی بزرگسالان

خانواده های ترکیبی یا خانواده ناتنی | پیشنهاد مشاور چیست؟

خانواده های ترکیبی ( خانواده ناتنی) چه مسائلی دارند؟

خانواده های ترکیبی یا ناتنی چه تفاوت های با خانواده های معمولی دارند؟ این خانواده ها از پدر یا مادری ناتنی تشکیل شده اند، این خانواده ها با چالش هایی همراه می باشند و مشکلاتی برای آن ها به وجود می آید برای این که بتوانید راه حل هایی برای این مشکلات پیدا کنید باید به خوبی بررسی و شناسایی شود تا بتوانید به سمت خانواده سالم حرکت کنند.

در خانواده های ترکیبی احتمال این که فرزندان ضربه روحی فراوانی بخورند وجود دارد و به همین دلیل باید پدر و مادر توجه کافی به آن ها داشته باشند البته نباید توجه و محبت والدین بسیار زیاد باشد و یا به گونه ای باشد که کودک از موقعیتش سوء استفاده نماید، البته خانواده های ترکیبی علاوه بر مشکلات، مزیت هایی دارند که در ادامه این مقاله در مورد آن ها توضیح خواهیم داد.

خانواده های ترکیبی ( ناتنی) چگونه خانواده ای است؟

خانواده های ترکیبی به خانواده هایی گفته می شود که در آن ها یک یا چند نفر از اعضای خانواده ناتنی می باشند، مانند پدر، مادر، خواهر و برادر ناتنی. امروزه با توجه به این که میزان طلاق افزایش یافته است آمار خانواده های ترکیبی ( ناتنی) زیاد شده است، زیرا زن و مردی که با هم ازدواج می کنند احتمال دارد خانواده ای با اعضای ناتنی تشکیل دهند که می تواند شامل فرزند همسر فعلی خود و یا فرزندانی از ازدواجی دیگر باشد، این خانواده ها در زندگی با چالش هایی رو به رو خواهند شود و در این خانواده ها فرزندان ممکن است نتوانند با خواهر و برادر ناتنی به ویژه با پدر و مادر ناتنی سازگار شوند و با آن ها زندگی کنند، برای این که میان اعضای خانواده ترکیبی تعامل برقرار شود باید به مشاور خانواده مراجعه کنید و از تجربیات آن ها استفاده نمایید.

مشکلاتی که در خانواده های ناتنی به وجود می آید

تربیت و کنار آمدن با فرزند همسر چالش هایی را به همراه دارد و مسئله ساز می باشد و از طرف دیگر کودکان و نوجوانان تا مدت ها نمی توانند با والد ناتنی خود رابطه سازگاری داشته باشند و با آن ها بداخلاقی می کنند و دوست ندارند آن ها را به عنوان عضوی از خانواده بپذیرند، خیلی از آن ها نسبت به پدر و مادرشان دلخور می شوند زیرا تصور می کنند شخص دیگری جایگزین پدر و مادرشان شده است و در این حالت چالش ها و مشکلاتی در فرزندپروری به وجود می آید.

مهم ترین مشکلی که خانواده های ترکیبی با آن دست و پنجه نرم می کنند تلاش می کنند تا میان اعضای خانوادگی هماهنگی ایجاد کنند و تا به یک خانواده عادی و معمولی تبدیل شوند، فرزندان ابتدا سعی می کنند تا با والدین ناتنی شان سازگار شوند و بعد از آن با خواهد و برادر ناتنی شان سازگار شده و رفتار عادی خواهند داشت و رابطه خوبی میان آن ها شکل می گیرد.

خانواده های ناتنی، مشکلات پیش روی زن و مرد

والدین در خانواده های ترکیبی باید مطابق با اصول روانشناسی با فرزندش ارتباط برقرار کنند و در این خصوص خانواده ها و والدین با مشکلاتی مانند جانبداری، تعارضات، بروز مشکلات در وظیفه شناسی و غیره رو به رو می شوند و والدین در میان خواسته های همسر خود، فرزندان و همسر قبلی شان گیر می کنند و اختلالات و تناقض هایی در میان آن ها به وجود می آید.

اگر والد ناتنی توانایی لازم برای تربیت فرزندان و اداره امور خانه را داشته باشند اما باز هم فرزندان ممکن است این موضوع را نپذیرند و مقاومت کنند و بعد از مدتی حس سرخوردگی و افسردگی را در والد ناتنی به وجود آورند، در صورتی  که فرزندان مشاهده کنند بین والدین دعوا، تنش و یا خلائی وجود دارد سعی می کنند از این فرصت سوء استفاده کنند و در برابر والد ناتنی و خواهر و برادر ناتنی مقاومت کرد و کسب قدرت کنند مخصوصا اگر این مشکلات به وجود آمده در رابطه با نظم و ترتیب و یا قوانین و مقررات باشد.

خانواده های ترکیبی، مشکلات فرزندان

  • کودک ممکن است موقعیت خود را در خانواده از دست بدهد.
  • برخی از کودکان عادت کرده اند تا تنها باشند و بعد از اضافه شدن خواهر و برادر ناتنی مجبور می شوند تا اتاق شان را با آن ها به اشتراک بگذارند و همین مسئله باعث می شود تا مشکلات، دعواها و اختلافاتی در میان آن ها به وجود آید.
  • به اشتراک گذاشته شدن پدر یا مادر با دیگر بچه ها، باعث به وجود آمدن چالش هایی در میان فرزندان در خانواده ترکیبی می شود.
  • بسیاری از خانواده ها زمانی که عضو جدیدی وارد خانواده شان می شود نقل مکان می کنند و این به معنی جدا شدن کودک از دوستان و مدرسه اش می باشد در این شرایط کودکان تغییرات به وجود آمده را سخت می پذیرند و به همین خاطر لازم است تا از مشاور و روانشناس کودک کمک بگیرید تا به کودک کمترین آسیب وارد شود و کودک بتواند این شرایط را بپذیرد.

امتیازات خانواده های ترکیبی

در این خانواده ها پدر و مادر از زندگی جدیدشان راضی می باشند و فضای زندگی آن ها بهتر و محیطی گرم تر خواهد داشت و در صورتی که والد ناتنی دلسوز و مهربان باشد فرزندان کمتر کمبود پدر و مادر واقعی شان را حس خواهند کرد و مراقبت های بیشتری از آن ها می شود و مراقبان بیشتری در اختیار آن ها قرار دارد.

در خانواده های ترکیبی، فرزندان دارای خواهر و برادر می شوند و همانطور که برخی از کودکان حاضر نیستند کسی تنهایی آن ها را بر هم بزند، برخی از کودکان از داشتن خواهر و برادر تازه ای که با آن ها بازی کنند احساس شادی و نشاط و می کنند و لذت می برند زیرا تنهایی شان پر می شود و برای شان خوشایند می باشد، و داشتن خواهر و برادر جدید در روابط اجتماعی آن ها تاثیر گذار می باشد و در آینده آن ها موثر خواهد بود.

در کنار این موضوع کودکانی که به فرزند خواندگی پذیرفته می شوند شرایطی مشابه با این کودکان خواهند داشت اگر چه ارتباط زیستی میان کودکان فرزند خوانده با پدر و مادر وجود ندارد اما آن ها با دریافت محبت و توجه می توانند از جانب دیگران کمبود پدر و مادر نداشته خود را پر کنند و حس خوبی از دیگران دریافت نمایند.

برای کاهش مشکلات در خانواده های ترکیبی چه باید کرد؟

به یاد داشته باشید که کودکی که متعلق به همسرتان می باشد را به خوبی بپذیرید و به او یک بزرگسال با او کنار بیایید، بهتر است کودک را درک کنید زیرا علاوه بر این که کودک والدین خود را از دست داده است باید شما را به عنوان پدر ومادر بپذیرد.

در خانواده ترکیبی باید همه چیز حتی تعطیلات، ساعت خواب، کارهای روزمره و بسیاری از مقررات با همکاری اعضای خانواده و به ویژه فرزندان شکل گیرد، فرزندان در خانواده نیاز به ثبات دارند و به همین دلیل باید والدین به این نیاز آن ها توجه کنند و آن را با دقت رفع نمایند، سعی کنید به جای در نظر گرفتن راه حل کوتاه مدت به فکر راه حل صحیح و ریشه ای و بلندمدت باشید و هم چنین در مورد قانون گذاری در خانه اطلاعاتی را کسب کنید و آن را به صورت صحیح اجرا نمایید.

خانواده های ترکیبی در صورتی که شکیبا باشند و وقت صرف کنند می توانند به خانواده عادی و موفق تبدیل شوند.

شما باید فرزندان را در جهت بروز دادن احساساتشان تشویق کنید و تلاش کنید تا با کودکان ارتباط برقرار کنید اما نباید این کار را به سرعت انجام دهید بلکه باید به آن ها فرصت بدهید تا با شما کنار بیایند.

در این شرایط برای هر یک از کودکان باید به صورت تک تک وقت بگذارید و به آن ها نشان دهید که دوستشان دارید، در این خصوص می توانید از مشاور متخصص کمک بگیرید تا راهکارهای صحیح را در اختیارتان قرار دهد، قبل از این که خانواده جدیدی را تشکیل دهید باید برای حل مشکلات با یکدیگر گفت و گو و همفکری کنید.

در این خصوص می توانید از مرکز مشاوره ستاره ایرانیان کمک بگیرید تا به صورت حضوری و تلفنی پاسخ گو شما باشند و در این زمینه خدماتی را ارائه می کنند.

منبع : خانواده های ترکیبی یا خانواده ناتنی | پیشنهاد مشاور چیست؟

شناسایی کردن ریشه اصلی مشکلات خانوادگی

شناسایی کردن ریشه اصلی مشکلات خانوادگی

راه حل مشکلات زندگی

1. مشکل واقعی را شناسایی کنید.

سعی کنید که یک درک درستی از شرایط موجود به دست بیاورید.

احتمالا شما درگیر یک سری مشکلات مربوط به سلامتی یا مشکلات شخصی باشید که تا به حال آنها را از خانواده خودتان مخفی کرده اید.

یا اینکه به خاطر عشقی که از دست داده اید، احساس ناراحتی داشته باشید.

مشکل موجود را در تحت نظر داشته باشید تا بتوانید شناخت مناسبی از آن به دست بیاورید.

شاید نیاز باشد که شما در این مرحله یک سری تحلیلی هایی را در مورد خودتان انجام دهید.

چرا من مشکلم را از خانواده خودم مخفی می کنم؟

چرا این مشکل خانوادگی من را اینقدر ناراحت کرده است؟

برای مثال، ممکن است که شما با چالش های مالی مواجه باشید و نگران نحوه پول خرج کردن مادرتان باشید.

شاید بعد از آن متوجه شوید که دلیل نگران بودن شما عبارت از این است که نمی خواهید وی منابع مالی خودش را تمام کند تا شما مجبور به ارائه حمایت مالی از وی نباشید.

هیچ نوع پیش فرضی در مورد تفکرات سایر افراد نداشته باشید.

شما برای اینکه متوجه تفکرات واقعی آنها شوید، شاید نیاز داشته باشید که با آنها صحبت کنید.

از سخن چینی کردن در مورد سایر اعضای خانواده اجتناب کنید، چرا که این احتمال وجود دارد آنها در نهایت متوجه این سخن چینی و شایعه پراکنی شما شوند و شرایط موجود وخیم تر شود.

سعی کنید که بر روی علل متمرکز شوید، نه بر روی علائم.

با این وجود، یکی از اعضای قابل اعتماد خانواده، همانند والدین یا برادر یا خواهر، می تواند به شما کمک کند تا درک درستی از وضعیت موجود به دست بیاورید؛

بنابراین داشتن یک مکالمه صمیمی که به منظور حل و شناسایی مشکل صورت می گیرد، یک مورد مناسبی است.

2. برای اینکه متوجه مشکلات موجود شوید، یک سری سوالاتی بپرسید.

یکی از روش هایی که با استفاده از آن می توانید علل ریشه ای مشکلات خانوادگی را شناسایی کنید، عبارت از اجتناب کردن از اظهار نظر و سوال پرسیدن می باشد.

ارائه اظهار نظر می تواند منجر به ایجاد این احساس در افراد شود که مورد قضاوت قرار می گیرند؛ این حالت می تواند باعث شود که آنها حالت دفاعی به خودشان بگیرند.

در نقطه مقابل، سوال پرسیدن منجر به ملایم شدن مکالمه خواهد شد و می تواند مواردی که منجر به اذیت شدن فرد می شوند را از بین ببرد.

سوال پرسیدن باعث خواهد شد که اعضای خانواده احساس محکوم شدن نداشته باشند.

شناسایی کردن ریشه اصلی مشکلات خانوادگی

به منظور ایجاد شرایط بهتر، نظرات سایر اعضای خانواده را هم بپرسید.

برای مثال، بگویید که اخیرا خواهرتان از شما فاصله گرفته است و همانند گذشته شما را به قهوه دعوت نمی کند.

شما می توانید بگویید که “من متوجه شده ام که همانند گذشته همدیگر را نمی بینیم.

نظر شما در این مورد چیست؟”

یا شما می توانید عادت خرج کردن مادرتان را با گفتن “من متوجه شده ام که اخیرا خرج لباس شما زیاد شده است.

آیا شما در قبال پول مسولیت دارید؟” نشان بدهید.

سعی کنید که سوالات مطرح شده عبارت از یک سری سوالات بی خاتمه باشند، تا فرد مقابل توضیحات خودش را بیان کند.

بعد از آن به نظرات فرد مقابل گوش دهید.

3. یک مسیر ارتباطی ایجاد کنید.

در صورتی که تمامی مشکلات خانوادگی شامل ارتباطات ضعیف نباشند، اکثر این مشکلات چنین وضعیتی را خواهند داشت.

اجازه ندادن به فرد مقابل برای بیان کردن نظرات خودش می تواند یک مشکل بزرگی را ایجاد کند.

در صورتی که مکالمه ای وجود نداشته باشد، حل کردن مشکل خانوادگی به سختی امکان پذیر خواهد بود.

اولین فردی باشید که بحث را شروع می کند – هر چند که این کار سخت می باشد.

شاید بتوان از یک فردی در مابین اعضای خانواده که در مقایسه با سایر افراد بزرگتر و عاقل تر باشد، درخواست کرد که مداخله کند و یک جلسه یا گفتگویی را با سایر اعضای خانواده داشته باشد و به عنوان یک میانجی عمل کند.

شما به منظور باز کردن راه ارتباطی باید نقش خودتان را به صورت مناسبی ایفا کنید.

این نکته را به یاد داشته باشید که فرد حل کننده مشکل، به عنوان یک فرد بزرگ و مهمی در نظر گرفته خواهد شد.

بی توجهی به مشکل در حین افزایش یافتن آن می تواند وضعیت مشکل موجود را در بلند مدت وخیم کند و یک ناراحتی و فضای سردی را مابین طرفین ایجاد کند.

بهترین کار عبارت از بیان کردن احساس و درک خودتان می باشد، ولی برای این کار باید زمان و روش درستی را انتخاب کنید.

برای مثال، بیان کردن مشکلات خانوادگی در حین ناهار خوردن یک ایده بد و نامناسبی می باشد.

JIN S. KIM به عنوان یک زوج درمانگر و خانواده درمانگر مجاز آزمایش ما تایید می کند که : در صورتی که مشکلی در خانواده شما وجود داشته باشد، سعی کنید که این مشکل را رفع کنید و مابین افراد درگیر ارتباط برقرار کنید؛ هر چند که روش مورد استفاده شما بستگی به شرایط موجود دارد. برای مثال، در صورتی که شما در ارتباط برقرار کردن با یک سرپرست انتقاد کننده و مغرور مشکل داشته باشید، نوشتن یک نامه یا ایمیل فرستادن می تواند یک روش مناسبی برای دستیابی به سازش باشد.

4. مشخص کنید که مشکل خانوادگی باید در چه زمانی حل شود.

چه زمانی مشکل خانوادگی به یک مرحله ای می رسد که باید مورد بررسی قرار بگیرد؟

یک سری علائم مشخصی در مورد مشکلات خانوادگی و رابطه ای وجود دارند که تحت کنترل نمی باشند و باید مورد بحث قرار بگیرند که این موارد شامل بحث های مکرر، مخالفت ها، عصبانیت ها، اجتناب کردن از سایر افراد، محروم کردن برخی از اعضای خانواده از یک سری حقوق و در بدترین حالت ها، دعواهای فیزیکی می باشد.

برخی از مشکلات خانوادگی می توانند به دلیل وجود اختلاف در تفکر و دیدگاه افراد ایجاد شوند، مواردی همانند تفاوت داشتن در ارزش ها یا عقاید فرهنگی.

ممکن است که اعضای خانواده نتوانند در مورد انتخاب های مربوط به سبک زندگی و اولویت ها یا عقاید شخصی به یک توافقی دست پیدا کنند.

برخی از مشکلات خانوادگی می توانند به دلیل سوء مصرف مواد، مشکلات سلامت روانی، قلدری کردن، نبود اعتماد، تغییر در شرایط زندگی، مشکلات مالی، استرس، مشکلات مربوط به روابط جنسی و حسادت ایجاد شوند.

شناسایی مشکلات خانوادگی

1. سعی کنید که به یک توافقی دست پیدا کنید.

توافق کردن به معنای مطرح کردن یک راه حلی می باشد که برای هر دو طرف مناسب باشد، حتی در صورتی که با خواسته هیچ یک از طرفین را به صورت دقیقی تامین نکند.

یک توافق عبارت از یک راه حل مناسب برای از بین بردن جر و بحث و رفع یک مشکل خانوادگی می باشد.

اولین قدم عبارت از بررسی کردن این مورد می باشد که آیا این مشکل قابل حل می باشد یا نه.

قابل حل بودن یک مشکل بستگی به ماهیت آن و تلاش هایی دارد که برای رفع آن صورت گرفته است.

در صورتی که شما به صورت مکرر تلاش کرده باشید و نتایج بهتری به دست نیامده باشد، ممکن است این مشکل قابل حل نباشد.

همچنین شما باید مشترکات خودتان با طرف مقابل و اهدافی که می خواهید به آن دست پیدا کنید را مد نظر داشته باشید.

در صورتی که مورد خاصی را پیدا نکنید، در این صورت احتمال پیدا کردن یک راه حل برای رفع جر و بحث موجود، یک احتمال پایینی خواهد بود.

یکی از روش های مربوط به دستیابی به یک توافق این است که هر دو فرد در یک جایی کنار هم بنشینند و دو دایره ای بکشند که مربوط به مشکل خانوادگی است.

شناسایی کردن ریشه اصلی مشکلات خانوادگی

در دایره اول، مواردی را بنویسید که نمی خواهید در مورد آن به توافق دست پیدا کند.

در دایره بیرونی، بخش هایی را بنویسید که تمایل دارید در مورد آنها به یک توافقی دست پیدا کنید.

بعد از آن دایره های خودتان را به یکدیگر نشان بدهید.

2. به صورت یک به یک با اعضای خانواده صحبت کنید.

برخی خانواده ها وجود دارند که نمی توانند همانند یک گروه باشند.

زمانی که یک گروه دارای نیروهای منفی باشد، این گروه نخواهد توانست که وظایف خودش را به درستی انجام بدهد.

در برخی مواقع این شرایط حتی در زمانی که همه افراد کنار یکدیگر قرار داشته باشند، ایجاد می شود.

به جای مطرح نمودن مشکلات خانوادگی ناراحت کننده در یک روز تعطیلی که کنار هم قرار دارید یا در زمانی که کل اعضای خانواده با هم شام می خورند، سعی کنید افرادی که بین آنها تضاد وجود دارد را شناسایی بکنید.

در صورتی که این اختلاف مابین شما و یک فرد دیگری از اعضای خانواده باشد، شاید سایر اعضای خانواده در صورت وارد شدن به این اختلاف، احساس ناخوشایندی داشته باشند چرا که دوست ندارند از یک طرف خاص حمایت کنند.

به جای این کار سعی کنید که از آن فرد خاص بخواهید که در حین ناهار یا قهوه خوردن، کنار شما بیاید.

صحبت کردن رو در رو یک فضای طبیعی می باشد که می تواند بهترین روش ممکن برای از بین بردن ناراحتی های موجود باشد.

افراد به صورت شخصی مواردی را خواهند گفت که در مورد بیان کردن آنها در داخل یک گروه تردید دارند.

زمانی که حواس پرت هستید، یا در حال کار کردن بر روی یک پروژه بزرگ هستید، یا منتظر یک تماس تلفنی هستید، یا در حال شستن ظرف ها یا یک کار مشابه دیگری باشید، در رابطه با این موضوعات بحث نکنید.

به جای اینکار این بحث را به یک فرصت مناسبی موکول کنید که در آن موقعیت بتوانید تمرکز کافی را برای حل مشکل مورد نظر داشته باشید.

3. با یک مشاور خانواده تماس بگیرید.

در صورتی که بهترین روش در مورد اکثر اختلافات عبارت از بحث کردن رو در رو در مورد آنها می باشد، ولی ممکن است که در برخی مواقع لازم باشد که برای حل کردن یک مشکل، کل اعضای خانواده با هم بحث کنند.

این رهیافت در زمانی بهترین رهیافت ممکن خواهد بود که مشکل مورد بحث بر روی تمامی اعضای خانواده تاثیرگذار باشد و مربوط به اختلافات میان فردی چند نفر محدود نباشد.

برای مثال، یک مشکل مربوط به خانواده می تواند شامل از دست دادن شغل، ناتوانی یا مشکلات مالی باشد.

صحبت کردن با اعضای خانواده برای مطرح کردن ایده هایشان در مورد حل مشکل می تواند احساس مفید بودن را در آنها ایجاد کند.

از مشاوره خانواده به عنوان یک مبنایی برای ایجاد یک استراتژی مثبت در مورد حرکت کردن خانواده به سمت جلو استفاده کنید.

معمولا در حل کردن یک مشکل، عملکرد چند ذهن بهتر از عملکرد یک ذهن می باشد.

نباید هیچ یک از اعضای خانواده یک حالت برتری در بحث ها داشته باشند و نباید هیچ نوع عصبانیت و اسم گذاری وجود داشته باشد.

4. یک نامه ای به اعضای خانواده بنویسید.

هر چند که به نظر می رسد ارتباط الکترونیکی در اغلب مواقع مختصر و غیر شخصی باشند، ولی یک نامه صمیمی و دست نوشت می تواند یک ابزار مناسب برای رفع کردن مشکلات بسیار سخت باشد.

مزیت روش دست نویسی عبارت از این است که شخصی تر می باشد.

این کار نشان می دهد که شما نگرانی و تفکر خودتان را از طریق نامه ابراز می کنید و این شرایط منجر به صمیمی تر شدن رابطه شما خواهد شد.

این کار به سایر اعضای خانواده نشان خواهد داد که شما تمام تلاشتان را برای بهبود رابطه انجام می دهید.

شما از طریق نامه می توانید احساس و دلیل خودتان را برای حل کردن مشکل خانوادگی نشان بدهید.

سعی کنید که در نامه های خودتان به جای کلمه “شما” بیشتر از کلمه “من” استفاده کند تا نظر خودتان را بیان کنید و هیچ شخص دیگری را سرزنش نکنید.

توضیح بدهید که این مشکل چه تاثیری بر روی شما دارد؛ همچنین توضیح بدهید که به چه نحوی می خواهید این مشکل حل شود و دلیل این راه حل خودتان را هم توضیح دهید.

5. مشکل خانوادگی ایجاد شده توسط یک کودک را حل کنید.

در برخی مواقع علت ایجاد مشکلات خانوادگی، کودک شما می باشد؛ ممکن است که رفتارهای این کودک از روی بی احترامی باشد، با برادران یا خواهران خودش جر و بحث کند، یا وظایف خودش را انجام ندهد.

در صورتی که کودک شما خیلی کوچک باشد، شاید بخواهید که برخورد شما با این مشکل یک برخورد متفاوتی باشد.

این مشکل را به کودک خودتان بیان کنید.

مشکل موجود را کاملا صریح توضیح دهید.

ممکن است شما بگویید که “ما متوجه شدیم که شما به راحتی نمی توانید از خواب بیدار شوید و این باعث شده است که بارها با تاخیر به مدرسه بروید.

این مشکلی است که ما باید آن را حل کنیم.”

با عصبانیت برخورد نکنید. به جای اینکار از کودک بخواهید که در حل کردن مشکل به شما کمک کند.

پیشنهاد بدهید که کودکتان به کمک شما، یک راه حلی را برای مشکل موجود ارائه دهد.

در صورتی که کودک در حل کردن مشکل موجود پیشرفت داشته باشد، وی را تشویق کنید.

سعی کنید که علل واقعی مشکل را پیدا کنید. برای مثال، آیا کودک شما به دلیل استفاده کردن از رسانه های اجتماعی، در بیدار شدن از خواب مشکل دارد؟

هیچ محدودیتی را در مورد کارهای دلخواه فرزندتان اعمال نکنید.

کودک خودتان را مطلع کنید که شما او را دوست دارید و به دلیل مهم بودن کودک برای شما و اینکه می خواهید شرایط بهتری برای وی پیش بیاید، می خواهید که مشکل موجود را حل کنید.

رفع کردن مشکلات خانوادگی

1. یک سری محدودیت هایی تعیین کنید.

اگر اعضای خانواده شما افراد ناخوشایندی باشند و یک سری ضررهایی به شما بزنند یا در زندگی شما دخالت کنند، در این صورت مشخص کردن یک سری مرزها و محدودیت ها هیچ نوع ایرادی نخواهد داشت.

در واقع این روش یک روش مفید و موثری خواهد بود.

سوالی که باید از خودتان بپرسید عبارت از این مورد می باشد که آیا اعضای خانواده یک تاثیر منفی بر روی زندگی شما دارند، از نظر عاطفی شما را اذیت می کنند، از نظر مالی به شما زیان می رسانند، شخصیت شما را تخریب می کند یا یک سری رفتارهای منفی دیگری دارند.

شما این حق را دارید که به منظور محافظت از خودتان، یک سری مرزها و محدودیت هایی را مشخص کنید.

برای مثال ممکن است که شما به دلیل یکی از اتفاقات صورت گرفته برای خانواده تان، همچنان یک دید منفی نسبت به یکی از اعضای خانواده داشته باشید، ولی به صورت احترام آمیز با وی برخورد کنید.

با این وجود، ممکن است تصمیم بگیرید که هیچ وقت به صورت رو در رو با وی برخوردی نداشته باشید یا هیچ وقت به وی پول قرض ندهید.

انجام دادن این کارها جزء حقوق شما می باشد.

مرزهای خودتان را به صورت صمیمانه و دوستانه به اعضای خانواده بیان کنید.

با این وجود، مصمم و قاطع باشید. شاید به دلیل دعواهای مکرر در حین مواجه شدن با یکی از اعضای خانواده، نتوانید که بیش از این در آن محیط خانگی باقی بمانید؛

بنابراین می توانید در یک هتل نزدیک اقامت کنید.

2. نسبت به زمان برگشت مطلع باشید.

یک سری از مشکلات خانوادگی وجود دارند که به راحتی قابل حل نمی باشند.

همچنین حل کردن یک سری موارد دیگری از مشکلات خانوادگی زمان بر می باشند.

شاید به این نتیجه برسید که بهترین راه حل ممکن برای شما عبارت از قطع رابطه با یکی از اعضای خانواده می باشد و مجبور باشید که ناراحتی ایجاد شده را تحمل کنید.

برخی از مشکلات خانوادگی، همانند ناراحی مربوط به از دست دادن عشق یا عدم توانایی والدین برای پذیرفتن شما به دلیل شخصیتی که دارید، ممکن است هیچ راه حلی نداشته باشند.

شاید شما نیاز به پذیرش این موضوع داشته باشید که تمامی تلاشتان را برای ارتباط برقرار کردن با خانواده خودتان انجام داده اید، ولی هیچ کدام از آنها فایده ای نداشته اند.

شاید نیاز باشد که از حل کردن این مشکل صرف نظر کنید و سعی کنید که بهترین زندگی ممکن را برای خودتان ایجاد کنید.

هر چند که چنین موقعیت هایی بیشتر شخصی می باشند، ولی در صورتی که مشکل خانوادگی شامل سوء استفاده (هم سوء استفاده فیزیکی و هم سوء استفاده جنسی) باشد، باید بیرون انداختن فرد ایجاد کننده مشکل را به عنوان یک راه حل در نظر بگیرید.

نباید هیچ نوع سوء استفاده ای پذیرفته شود، چه در صورتی که شما چنین کاری انجام بدهید و چه در صورتی که یک فرد دیگری آن را انجام بدهد.

همچنین موقعیت های مربوط به سوء استفاده باید به پلیس یا خدمات محافظت از کودک گزارش شوند.

مشکلات جدی مربوط به سوء استفاده از مواد که بر روی زندگی شما تاثیر گذار هستند، می تواند یک دلیل دیگری برای بیرون انداختن یک فرد از خانه باشد.

شاید شما بخواهید که به این فرد کمک کنید، ولی در صورتی که وی کمک های ارائه شده را رد کند، می توانید رابطه خودتان را با وی قطع کنید تا به یک آرامش ذهنی دست پیدا کنید.

شناسایی کردن ریشه اصلی مشکلات خانوادگی

3. مراجعه کردن به مشاوره.

این مورد در رابطه با همه افراد مصداق ندارد، ولی یک سری از مشکلات خانوادگی آنقدر عمیق و ناخوشایند می باشند که فقط می توانند به کمک یک متخصص حل شوند.

در صورتی که سایر اقدامات صورت گرفته هیچ نتیجه ای نداشته باشند، این روش می تواند یک روش مناسبی باشد؛

هیچ دلیل ندارد که شما به خاطر درخواست کمک، احساس خجالت زدگی داشته باشید.

در صورتی که فرد مورد نظر به مشاوره مراجعه نکند، شاید نیاز باشد که خود شما به مشاوره مراجعه کنید.

یک درمانگر متخصص می تواند به شما کمک کند تا نحوه انجام دادن یک برخورد مناسب با چنین فردی و همچنین نحوه رفع کردن چنین مشکلی را یاد بگیرید.

همچنین مطالعه کتاب های نوشته در مورد روابط و ملحق شدن به یک گروه حمایتی می تواند برای برخی افراد مفید باشد.

در صورتی که مشکل خانوادگی ریشه در مشکلاتی همانند بیماری روانی یا سوء مصرف مواد توسط شما یا یکی دیگر از اعضایی خانواده داشته باشد، شاید مراجعه به متخصص تنها روش ممکن برای دستیابی به یک راه حل مناسب باشد.

همچنین ممکن است یک سری از مشکلات آنقدر ساده باشند که خود شما هم بتوانید آنها را حل کنید.

یک مشاور از طریق گوش دادن بی طرفانه و هدفمند به مشکل مطرح شده می تواند به شما کمک کنید.

ممکن است که متخصص یک سری پیشنهاداتی را ارائه دهد که شما در مورد آنها فکر نکرده باشید یا جنبه های خاصی از مشکل را بیان کند که شما به دلیل درگیر بودن در آن، هیچ وقت متوجه آنها نشده باشید.

منبع: کانون مشاوران ایران

9 گام مهم پس از خیانت همسر

به این موضوع فکر کنید که برملا کردن این امر پس از خیانت همسر چه پیامد هایی خواهد داشت؟

پس از آنکه متوجه خیانت همسر خود می شوید، باید چکار کنید؟

و چه کاری نباید انجام دهید؟ این مقاله به ما گام های موثری را بعد از خیانت همسر پیشنهاد می دهد:

زمانی که متوجه روابط پنهان همسر خود می شوید، وحشت، سردرگمی، رنج روحی و جسمی تمام وجود شما را فرا گرفته و شما را در وضعیتی تاریک و مبهم قرار می دهد.

سیلی از نصیحت و راهنمایی از طرف خانواده و دوستان، کتاب ها، و اینترنت به سمت شما روانه می شوند. زندگی شما به شدت دستخوش تغییر می شود.

مهم نیست چقدر همسر خیانت کار شما ابراز پشیمانی کند، شما قانع نشده و بی اعتمادی بر تمام وجود شما و رابطه تان سایه افکنده است.

پس از خیانت همسر

  1. شما ممکن است بخواهید بلافاصله از طریق شبکه های اجتماعی، تلفن، یا ایمیل تمامی افرادی که می شناسید را از کاری که او با شما انجام داده است آگاه سازید. نفس عمیقی بکشید. با استدلال و براساس منطق رفتار کنید و از کارهای عجولانه و بدون فکر خود داری کنید.
  2. به خاطر داشته باشید که حتی اگر اکنون به نظر غیر ممکن برسد، اما ممکن است بتوانید مشکلات رابطه ی خود را حل کنید. با گذشت زمان ممکن است احساس کنید که می توانید او را ببخشید.
  3. اگر تمام آشنایان و دوستان خود را متقاعد کرده باشید که همسرتان با بی رحمی تمام به شما خیانت کرده و موجب رنج  دیدن شما شده است و این که باور کنند همسر شما را مانند یک هیولای دیو صفت تصور کنند، می تواند پذیرش مجدد او به عنوان همسر شما را برای آنها نیز بسیار دشوارتر سازد و واکنش های خانواده و دوستان شما می تواند حتی زمانی که مشکلات وخشم موجود میان شما و همسرتان برطرف شده باشد برای رابطه ی شما  موجب مشکلات متعددی شوند.

 

این مسئله را تنها با افرادی که مورد اعتماد شما هستند مطرح کنید.

پشتیبانی عاطفی، صرف نظر از اینکه رابطه ی شما نجات خواهد یافت یا خیر، برای تسلا و تسکین درد شما لازم است.

خود را حبس نکرده و از دیگران دوری نکنید، شما به دوستان خوب خود برای ایجاد و حفظ توان کافی برای از سر گذراندن این سختی نیاز دارید.

پس لطفا به هر کسی چیزی نگویید.

پس از آنکه وضعیت خود را با تعداد اندکی از دوستان مورد اعتماد خود در میان گذاشتید، ممکن است تصمیم بگیرید تا این موضوع را به همه بگویید.

در چنین وضعیتی حتی اگر این کار را انجام دهید و این خبر بد در مورد همسرتان را در اختیار همه بگذارید، تصمیم شما دیگر عجولانه نیست و با فکر کافی انجام گرفته است.

این مسئله نشان دهنده ی توانایی شما برای اتخاذ تصمیمات قاطع و دقیق و همچنین توانایی شما برای خویشتن داری و کنترل رفتارهای خود حتی در موقعیت های دشوار است.

بلافاصله تصمیم به ترک خانه و اسباب کشی نگیرید.

اگر نمی توانید با او زیر یک سقف باشید، ابتدا برنامه ی کوتاه مدتی برای ترک آن خانه بگیرید تا زمانی برای بدست آوردن ثبات از دست رفته خود داشته باشید.

ممکن است حتی فکر کردن به زندگی با این فرد که شما فکر می کردید او را می شناسید، و نقاط ضعف و راز های خود را با او درمیان گذاشته اید، به نظر غیر ممکن برسد.

اما به خود زمان کافی بدهید تا به اینکه چه چیزی به نفع شما خواهد بود فکر کنید و به راحتی بر اثر رنج وارده به خودتان صدمه نزنید.

زوج های بسیاری هستند که پس از چند ماه از برملا شدن رابطه ی پنهانی یکی از آنها، دوباره زند گی در زیر یک سقف را شروع می کنند.

انتقام جویی پس از خیانت همسر به بهبود شرایط کمک نخواهد کرد.

برخورد های احساسی پس از خیانت همسر ، چه در سخن گفتن و یا برخورد فیزیکی با همسر خیانت کار، کاری درقبال ریشه ی مشکل شما انجام نخواهد داد.

اینکه بخواهید حرف های تند و آزار دهنده ای به او بزنید، کاملا قابل درک است، اما ولی این اقدامات ویرانگر می توانند هرگونه شانس بازسازی اعتماد و امنیت عاطفی میان شما را حتی کمرنگتر سازند. احترام متقابل در آینده تنها در شرایطی حاصل خواهد شد که با آگاهی کامل در جهت بدست آوردن آن اقدام کنید.

3-خشونت فیزیکی

بسیاری از مردم معتقدند که خشونت فیزیکی تنها زمانی اتفاق می افتد که مردی یک زن را کتک بزند.

اعمال خشونت فیزیکی محدودیت جنسیتی ندارد.

صرف نظر از آنکه چه کسی آغازگر خشونت باشد و یا مرتک اعمال خشونت بار شود،همواره نتایجی ویرانگر خواهد داشت.

تعقیب فردی که با همسر شما رابطه داشته است یا ارسال مطالبی ناخوشایند از او در شبکه های مجازی ممکن است اندکی خشنودی موقتی را برای شما در پی داشته باشد، ولی در درازمدت هیچ حاصلی نخواهد داشت.

انرژی خود را برای این امور بیهوده مصرف نکنید.

نگذارید یک همسر دروغگو کنترل شما را به هم بزند و نتوانید درست تصمیم بگیرید.

اگر دارای فرزند هستید، بیاد داشته باشید، مسئولیت حمایت از آنها با شماست.

زمانی که حرف های بدی در مورد پدر یا مادر او می زنید، آنها رنج خواهند برد.

شما سعی دارید فردی که موجب جریحه دار شدن احساست شما شده است را رنج دهید، اما ممکن است در پایان متوجه شوید که همزمان موجب رنج کودکان خود نیز شده اید، و آنها مستحق آن نیستند.

حتی با این راهنمایی ها، مواجه شدن با خیانت می تواند بسیار آزار دهنده باشد.

سعی کنید متوجه شوید چه کاری به نفع شما خواهد بود. گاهی اوقات زوج ها می توانند بر مصائب ناشی از خیانت فایق آمده و رابطه ی خود را مانند قبل و یا حتی بهتر، بازسازی کنند. ولی بسیاری اوقات نیز چنین نتایجی ناممکن است.

مهم نیست که وضعیت را چگونه می بینید، همزمان با بررسی راه های پیش روی خود سعی کنید با خودتان مهربان باشید ولی از احساس ترحم در قبال خود بپرهیزید.

آیا اعتماد کامل به همسرم، مانع خیانت می شود؟

همسرانی که تجربه بی وفایی و خیانت ندارند، اغلب در ابتدا بسیار به همسرشان اعتماد می کنند. آن ها باور ندارند که ممکن است بی وفایی ازدواج شان را تخریب کند.

من اغلب می شنوم که همسران می گویند: « همسرم هرگز به من خیانت نمی کند، به او اعتماد کامل دارم» یا «او دارای باورهای مذهبی اخلاقی خاصی است که انجام چنین عملی را غیر ممکن می کند»

اما باید بدانیم که وقتی فردی به همسرش خیانت می کند، این عمل در ابتدا برای خودش نیز تعجب آور است.

این اشخاص اغلب می گویند:

«من همیشه اشخاصی را که به همسرشان بی وفایی می کردند، خودخواه و گمراه و ضعیف النفس می دانستم. هرگز تصور نمی کردم خودم روزی به همسرم خیانت کنم».

البته هدف از بیان این مطلب عادی بودن خیانت نیست. حقیقت این است که اعتماد کامل نسبت به خود یا همسرمان برخلاف تصور معمول، ما را از خطا و لغزش محافظت نمی کند چرا که مطمئن بودن از خود باعث می شود که فرد از قرار گرفتن در شرایط و موقعیت های پرخطر که منجر به خیانت می شود ترسی نداشته باشد.

در واقع خیانت مانند اعتیاد ( اعتیاد به مواد یا اعتیاد به اینترنت، اعتیاد به بازی های کامپیوتری، اعتیاد به خرید و…) موضوعی تدریجی و از روی غفلت می باشد.

چرا سوالات در مورد خیانت همسر را نمی پرسیم و می گذاریم کار از کار بگذرد.

مهم ترین فاکتورهای تاثیر گذار بر خیانت کدام هستند؟

همان طور که هیچ فرد معتادی عمدا و با قصد و نیت قبلی برای معتاد شدن اقدام به مصرف مواد نداشته، هیچ مرد و زنی هم نبوده که به عمد و با نیت قبلی اقدام به خیانت کند.

وسوسه و میلی که منجر به خیانت می شود تا حدودی تابع شرایط و به صورت تدریجی بوده و این اطمینان صددرصدی به خود یا همسر راهکار معقولی نیست.

البته بعد افراطی این قضیه یعنی شک و مراقبت بیش از اندازه که منجر به استرس و نگرانی شدید می شود نیز توصیه نمی شود.

در اکثر موارد بی وفایی به صورت تدریجی و بدون برنامه در پی یک اتفاق عادی شروع شده و کم کم این صمیمیت بیشتر و در نهایت منجر به خیانت می شود.

در واقع همین تدریجی بودن و نداشتن برنامه اولیه به این کار، ظاهری طبیعی می دهد.

این شروع تدریجی ممکن است در مسافرت ها، محل کار، بخصوص در فضای مجازی و موقعیت های زیادی رخ دهد، که به یک صمیمیت تدریجی و در نهایت خیانت منجر شود.

این شروع پردردسر در اغلب موارد – اما نه همیشه- با برطرف نشدن نیازهای عاطفی و فاصله میان همسران همراه است.

جلوگیری از خیانت همسر

برای جلوگیری از خیانت همسر نیازهای زیر را برطرف کنید:

پس از صحبت های متعدد با صدها زن و مرد درباره ی نیازهای هیجانی، ده نیاز که برای اغلب اشخاص که در اولویت قرار دارد،کشف شده.

این نیازها عبارتند از:

  • نیاز به تحسین،
  • محبت،
  • گفتگو،
  • حمایت خانوادگی،
  • تعهد خانوادگی،
  • حمایت مالی،
  • صداقت و روراستی،
  • جذابیت جسمانی،
  • بازسازی ارتباط
  • و ارضای جنسی.

منبع: com.مشاوره-خانواده

متقاعد کردن یک خانواده برای پذیرفتن بچه ی به دنیا آمده از زن صیغه ایتان

نحوه متقاعد کردن یک خانواده گسترده برای پذیرفتن یک بچه ی به دنیا آمده از زن صیغه ایتان (در متن انگلیسی: بچه ی به دنیا آمده از رابطه های جنسی خارج از رابطه زناشویی یا زنا)

شاید اخیرا متوجه شده باشید که یک بچه ای دارید که در نتیجه حامله شدن زن صیغه ایتان و به صورت ناخواسته به دنیا آمده است.

در صورتی که به دلیل رابطه ای خارج از رابطه زناشویی با همسرتان بچه دار شوید، احتمالا خانواده شما این بچه را نخواهند پذیرفت.

این نوع برخورد می تواند ریشه در ارزشهای مذهبی یا فرهنگی داشته باشد، ولی صرف نظر از هر دلیلی که دارد، می تواند به زیان شما و بچه تان باشد.

شاید بخواهید که خانواده تان را به پذیرش بچه تان متقاعد کنید؛ در این صورت روش مورد استفاده شما بستگی به موقعیت خودتان خواهد داشت.

به منظور اینکه خانواده تان را برای پذیرش بچه تان متقاعد کنید، باید با آنها صحبت کنید و به تدریج بچه تان را به آنها معرفی کنید و سعی کنید که یک رابطه ای مابین آنها ایجاد کنید.

با این وجود، سعی کنید که هیچ انتظاری نداشته باشید، چرا که نمی دانید چه اتفاقی خواهد افتاد.

روش یک – ارتباط برقرار کردن در مورد مشکل ایجاد شده

در گروه های کوچک با عضای خانواده تان صحبت کنید

1. در گروه های کوچک با عضای خانواده تان صحبت کنید.

به جای اینکه با کل خانواده تان به صورت یکجا صحبت کنید، سعی کنید که به صورت انفرادی یا در قالب گروه های کوچکتر با آنها صحبت کنید.

این مورد راحت تر از صحبت کردن با کل اعضای خانواده به صورت یکجا می باشد.

ممکن است بتوانید برخی از اعضای خانواده تان را برای پذیرش بچه تان متقاعد کنید، ولی برخی از آنها با درخواست شما مخالفت خواهند کرد.

باید بدون حضور بچه تان با خانواده تان صحبت کنید. این کار به شما و خانواده تان کمک خواهد کرد تا بتوانید بدون هیچ نوع عامل حواس پرت کننده، بر روی مشکل موجود متمرکز شوید.

در صورتی که ناراحت شوید، بچه تان شاهد ناراحتی تان نخواهد بود.

یک زمانی را برای صحبت کردن با خانواده گسترده تان مشخص کنید

2. یک زمانی را برای صحبت کردن با خانواده گسترده تان مشخص کنید.

هر چند ممکن است که شما تمایلی به این کار نداشته باشید، ولی باید به همراه اعضای خانواده گسترده تان در یک جا جمع شوید و با آنها صحبت کنید.

به خانواده تان توضیح دهید که به دلیل اینکه می خواهید بچه تان در زندگی شما حضور داشته باشند، می خواهید در رابطه با آنها صحبت کنید.

سعی کنید که در ابتدا با افرادی از خانواده صحبت کنید که به نظر شما تمایل بیشتری برای موافقت با درخواست شما دارند.

در این صورت قبل از صحبت کردن با افرادی که احتمال می دهید با درخواستتان موافقت نخواهند کرد، خواهید توانست موافقت یک سری از افراد خانواده راجلب کنید.

زمانیکه می خواهد در مورد شروع رابطه تان با بچه تان با خانواده گسترده تان صحبت کنید، باید این کار را به صورت تنها انجام دهید. بچه تان نباید در کنار شما حضور داشته باشد.

به جای داشتن حالت خصومت، سعی کنید که یک حالت طبیعی و دوستانه داشته باشید.

باید همواره این نکته را به یاد داشته باشید که هدف از این بحث، عبارت از پذیرفته شدن بچه تان توسط خانواده تان می باشد.

می توانید به آنها بگویید که “من می خواهم در مورد بچه ام با شما صحبت کنم. آیا می توانیم با هم ملاقات داشته باشیم؟”

در صورتی که آنها نسبت به وجود داشتن بچه تان مطلع نباشند، می توانید بگویید که “من می خواهم در مورد یک موضوعی با شما صحبت کنم. ممکن است این بحث یک بحث سختی باشد.”

دیدگاه خودتان را به صورت آرام بیان کنید

3. دیدگاه خودتان را به صورت آرام بیان کنید.

زمانیکه با خانواده گسترده تان صحبت می کنید، باید موقعیت و احساسات خودتان را بیان کنید. ممکن است که شما دارای موقعیت های مختلفی باشید.

شاید خانواده تان از قبل در مورد بچه تان مطلع بوده است، شاید اخیرا متوجه وجود داشتن بچه تان شده باشید، یا بچه ای که از خانواده تان مخفی کرده بودید را می خواهید به خانواده تان معرفی کنید.

صرفنظر از هر موقعیتی که در آن قرار دارید، به خانواده تان بگویید که به دلیل اینکه خانواده تان هستند، اهمیت زیادی برای آنها قائل هستید و از آنها انتظار دارید که بچه تان را بشناسند و به عنوان عضوی از خانواده قبول کنند.

در صورتی که برای اولین بار بخواهید در مورد بچه تان با خانواده تان صحبت کنید، می توانید بگویید که “من می دانم که شاید با این موضوع موافق نباشید، ولی من بچه ای دارم که در نتیجه یک رابطه ای خارج از رابطه ازدواجی به دنیا آمده است.

من از شما می خواهم که او را به عنوان بخشی از زندگی تان بپذیرید.”

در شرایطی که اخیرا متوجه وجود داشتن بچه تان شوید، می توانید بگویید که “من اخیرا متوجه شده ام که یک بچه ای دارم.

من می دانم که این بچه مربوط به خارج از رابطه ازدواجی ام است، ولی من می خواهم که بخشی از زندگی بچه ام باشم و دوست دارم که شما هم بخشی از زندگیش باشید.”

ممکن است بخواهید دلیل وجود داشتن این بچه را توضیح دهید. برای مثال شاید امکان ازدواج یا تمایل به ازدواج نداشته اید یا از نظر قانونی نمی توانستید ازدواج کنید.

می توانید توضیح بدهید که تا چند وقت اخیر نسبت به وجود این بچه اطلاعی نداشته اید.

در صورتی که بتوانید به راحتی این موضوع را به اطلاع خانواده تان برسانید، در این صورت می توانید بگویید که “من خودم مطلع هستم که به دلیل آگاهی یافتن از وجود یک بچه ای یک مقدار شوک زده هستم، به همین دلیل درک می کنم که این موضوع برای شما هم سخت باشد.”

به خانواده تان بگویید که در صورتی که بچه تان را قبول نکنند، از دست آنها ناراحت خواهید شد.

شما به عنوان یک خانواده می توانید در کنار بچه تان باشید و با وی رابطه داشته باشید، ولی در صورتی که خانواده تان این بچه را نپذیرند، چنین امکانی وجود نخواهد داشت.

این صورت می توانید بگویید که “من مطلع هستم که از نظر ارزشهای شما این مورد یک مورد سختی است، ولی از شما می خواهم با بچه ام آشنا شوید – بچه ای که هیچ کار اشتباهی نکرده است و هیچ گناهی ندارد.”

بچه را برای آنها توصیف کنید

4. بچه را برای آنها توصیف کنید.

در طول بحث، در مورد بچه تان با آنها صحبت کنید. تصاویر یا ویدئوهای بچه تان را به آنها نشان دهید.

در برخی مواقع، برخی از اعضای خانواده که با درخواست شما مخالفت می کنند، فقط این بچه را به عنوان حاصل یک رابطه غیرازدواجی در نظر می گیرند.

در صورتی که این افراد بچه را به عنوان یک انسان در نظر بگیرند، شاید با درخواست شما موافقت کنند.

می توانید به این فرد بگویید “بچه من یک بچه دوست داشتنی و فوق العاده ای است. شما فرد خوش شانسی هستید که در زندگی این فرد حضور خواهید داشت. این بی انصافی خواهد بود که او را نبینید.”

در صورتی که اخیرا متوجه وجود داشتن بچه تان شده باشید، می توانید بگویید که “من در مورد بچه ام هیجان زده هستم. این بچه شیرین، دوست داشتنی و فوق العاده است. این بچه منجر به هیجان زده شدن من و خانواده ام شده است.”

به نظرات آنها گوش دهید

5. به نظرات آنها گوش دهید.

بخشی از داشتن یک مکالمه سخت، عبارت از گوش دادن به نظرات طرف مقابل می باشد.

از آنها بپرسید که چرا چنین نظری دارند. بعد از آنکه آنها موقعیت خودشان را توضیح بدهند، به آنها بگویید که درکشان می کنید، ولی می خواهید که همچنان با آنها رابطه داشته باشید.

برای مثال می توانید بگویید “من مطلع هستم که بچه ام را نپذیرفته اید. به نظر شما احترام می گذارم. با این وجود، این اتفاق مربوط به گذشته است.

من یک انسان هستم و بچه ام هم یک انسان است. ما دوست داریم که همراه با احترام با ما برخورد شود و در زندگی شما حضور داشته باشیم.”

در رابطه با این موضوع با یکی از افراد قابل اعتماد خانواده تان صحبت کنید

6. در رابطه با این موضوع با یکی از افراد قابل اعتماد خانواده تان صحبت کنید.

در صورتی که برای صحبت کردن با خانواده تان به کمک نیاز داشته باشید، می توانید از یک میانجی خارجی استفاده کنید. این فرد می تواند هر دو طرف را نصیحت کند.

این افراد می توانند یک سری روش هایی برای نزدیک شدن شما به اعضای خانواده تان پیدا کنند و در عین حال به اعضای مردد خانواده کمک کنند که دیدگاهشان را تغییر دهند.

باید از خانواده تان بپرسید که آیا آنها با وساطت یک فرد خارج از خانواده برای رفع مشکل موجود موافق هستند یا نه.

می توانید به آنها بگویید که “من معتقدم که یک نصیحت از خارج می تواند برای موقعیت ما مناسب باشد. آیا تمایل دارید یک فردی به رفع مشکل ما کمک کند؟”

در صورتی که اعضای خانواده تان به دلایل مذهبی با درخواست شما مخالفت کنند، در این صورت یک پیشوای روحانی یا یک رهبر مذهبی دیگری می تواند به رفع مشکل شما کمک کند.

در این صورت ابتدا باید با رهبر مذهبی خودتان صحبت کنید تا موقعیت خودتان را توضیح دهید و مشخص کنید که به چه نحوی می تواند به شما کمک کند.

می توانید به خانواده تان بگویید که “من مطلع هستم که به دلیل به دنیا آمدن این بچه در نتیجه یک رابطه ای خارج از رابطه جنسی با پذیرش آن مخالفت می کنید.

از شما درخواست می کنم که برای رفع این مشکل به پیش یک پیشوای روحانی برویم تا در مورد این مسئله ما را راهنمایی کند.”

مشاوره خانواده هم می تواند به شما کمک کند؛ در صورتی که اعضای خانواده تان تمایل داشته باشند، می توانید به همراه هم به مشاوره مراجعه کنید.

روش دو – معرفی کردن بچه تان به خانواده تان

یک زمان مناسبی را برای معرفی کردن بچه تان به خانواده تان انتخاب کنید

1. یک زمان مناسبی را برای معرفی کردن بچه تان به خانواده تان انتخاب کنید.

زمانیکه می خواهید بچه تان را به خانواده گسترده تان معرفی کنید، باید یک زمان مناسبی را برای این کار در نظر بگیرید.

باید مطمئن شوید که شرایط موجود منجر به تحریک شدن خانواده تان یا ایجاد دیدگاه منفی در آنها در مورد بچه تان نخواهد شد.

برای مثال، در روزی که بچه تان غیر قابل کنترل می باشد، دارای حالت روانی بدی است، یا پرخاشگری می کند، نباید او را به خانواده تان معرفی کنید. همه این موارد تاثیرات منفی خواهند داشت.

اجازه دهید خانواده گسترده تان زمان این معرفی را مشخص کند؛ در این صورت آنها با آمادگی مناسبی در این جلسه حضور خواهند داشت و این جلسه در زمان نامناسبی برگزار نخواهد شد.

2. بچه تان را به صورت یکجا به همه اعضای خانواده تان معرفی نکنید.

زمانیکه می خواهید بچه تان اعضای خانواده گسترده تان را ببیند، سعی کنید این کار را در زمانی انجام دهید که همه اعضای مربوط به خانواده گسترده تان در کنار هم حضور نداشته باشند.

به خانه یکی از افراد بروید و بچه تان را فقط به آنها معرفی کنید. این کار باعث خواهد شد که یک مقداری از فشار موجود بر روی شما و بچه تان کاسته شود.

از طریق مجزا کردن ملاقات های خودتان باعث خواهید شد که اعضای خانواده تااجازه دهید خانواده گسترده تان با بچه تان رابطه داشته باشند یک موضع واحدی در مورد شما نداشته باشند یا همدیگر را برای مخالفت با شما ترغیب نکنند.

برای مثال یک اجتماع خانوادگی نمی تواند مکان مناسبی برای معرفی بچه تان باشد، چرا که کل خانواده شما در آنجا حاضر است.

ممکن است آنها نسبت به شما بی توجه باشند، منجر به تحریک حالت منفی و مخالفت در یکدیگر شود یا پشت سر شما حرف بزنند. زمانیکه آنها تنها هستند، شانس بهتری را برای متقاعد کردنشان خواهید داشت.

اجازه دهید خانواده گسترده تان با بچه تان رابطه داشته باشند

3. اجازه دهید خانواده گسترده تان با بچه تان رابطه داشته باشند.

تا زمانی که خانواده تان بچه تان را نبینند، آن را نخواهند پذیرفت. این بدان معناست که باید اجازه دهید بچه تان در کنار خانواده گسترده تان باشد.

هر چقدر که خانواده گسترده تان مدت زمان بیشتری در کنار بچه تان باشد، تمایل بیشتری برای پذیرفتن او خواهند داشت. این افراد در نتیجه آشنا شدن با بچه تان، یک رابطه صمیمی با او خواهند داشت و آن را به عنوان یک عضو جدیدی از خانواده خواهند پذیرفت.

در صورتی که بیش از یک بچه (حاصل از رابطه غیر ازدواجی) داشته باشید و آنها از نظر سنی تفاوت قابل ملاحظه ای با هم داشته باشند، در این صورت باید یکی از بچه ها را معرفی کنید و اجازه بدهید تا یک مدت زمانی بگذرد و بعد از آن بچه دیگرتان را معرفی کنید.

روش سه – تشویق کردن به داشتن یک رابطه

برقرار کردن تعاملات منظم

1. برقرار کردن تعاملات منظم.

در مدت زمانیکه تلاش می کنید خانواده گسترده تان را متقاعد به پذیرفتن بچه تان کنید، سعی کنید که یک سری ملاقات های منظمی مابین آنها  ترتیب دهید.

اجازه دهید خانواده تان به بچه تان عات کند تا بتوانید در یک موقعیت مناسبی قرار بگیرید. همچنین این کار می تواند منجر به اعتماد بیشتر خانواده به شما و فرزندتان شود.

به ملاقات آنها بروید و آنها را برای شام خوردن به خانه تان دعوت کنید. سعی کنید که در روزهای تعطیل آنها را ببینید، با هم شام بخورید یا از آنها بخواهید که بچه ها را به پارک ببرند.

بچه تان را تشویق کنید که در فعالیت ها، بازی ها و سایر موارد با بچه ها مشغول شود. در این صورت بچه تان وارد زندگی کودکان خانواده خواهد شد.

در صورتی که خانواده تان بچه تان را نپذیرد یا او را اذیت کند، از طریق نبردن بچه تان به پیش اعضای خانواده تان، از او محافظت کنید. شما نباید بچه تان را به افرادی معرفی کنید که به او بی احترامی کنند و او را ناراحت می کنند.

2. یک سری مکاتباتی با خانواده تان داشته باشید.

از طریق قرار دادن بچه تان در جلوی چشم خانواده تان، به آنها کمک کنید تا به بچه تان عادت کنند. تعامل داشتن با خانواده تان به آنها یادآوری خواهد کرد که بچه تان یک انسان است و باید به او اهمیت دهند.

عکس های مربوط به مدرسه جدید بچه تان را از طریق پست به خانواده تان ارسال کنید یا آنها را در پست های خودتان در شبکه های اجتماعی تگ کنید.

کارت های کریسمس بفرستید و از کودکتان بخواهید که یک کارت کوچکی در پاکت نامه بگذارد.

در صورتی که خانواده تان به بچه تان آسیب بزند یا رفتار نامناسبی با او داشته باشد، در این صورت نباید هیچ چیزی به آنها بفرستید و نباید فرزندتان را ترغیب کنید که یک چیزی را برای آنها درست کند.

صبور باشید

3. صبور باشید.

در زمانیکه می خواهید خانواده تان را برای پذیرفتن بچه تان متقاعد کنید، باید صبور باشید. زمان بدهید تا رابطه شما بهتر شود و خانواده گسترده تان به موقعیت خانوادگی شما عادت کند.

تغییر دادن ذهنیت آنها و به دست آوردن رضایتشان در طول یک شب اتفاق نخواهد افتاد.

باید نسبت به زمان مناسب برای دست کشیدن از این تلاش مطلع باشید

4. باید نسبت به زمان مناسب برای دست کشیدن از این تلاش مطلع باشید.

برخی از اعضای خانواده تان در نهایت بچه تان را خواهند پذیرفت. شاید سایر افراد هیچ وقت بچه تان را نپذیرند. باید اولویت اصلی شما عبارت از محافظت از بچه تان باشد.

در صورتی که بعد از تلاش های مکرر شما اعضای خانواده تان بچه تان را قبول نکنند، باید تلاش خودتان را متوقف کنید. باید از خودتان و بچه تان محافظت کنید.

به خصوص در صورتی که اعضای خانواده تان برای خانواده شما مضر باشند، باید از تلاشتان دست بردارید.

برای مثال ممکن است که آنها به بچه تان تهمت بزنند یا یک اسمی بر روی بچه تان بگذارند؛

این مورد اصلا قابل قبول نخواهد بود. نسبت به تلاش هایی که کرده اید، افتخار کنید و برای راحتی خودتان سعی کنید که فقط با دوستان حمایت کننده در ارتباط باشید.

نویسنده: Klare Hesto, LICSW

به روز رسانی شده: 30 سپتامبر 2019 , ترجمه : کانون مشاوران ایران

کمک کردن به فرزندتان برای انطباق پیدا کردن با یک خانواده ناتنی (یا ناخوانده)

معرفی کردن فرزندتان به یک ناپدری یا نامادری یا حتی نابرادری یا ناخواهری می تواند یک چالش سختی باشد، به خصوص در شرایطی که فرزندتان در برابر این تغییر مقاومت کند.

بنابراین باید در این شرایط با دقت عمل کنید و سعی کنید که شرایط را از دیدگاه فرزندتان هم در نظر بگیرید.

در طول زمان، فرزندتان با شرایط جدید خانوادگی انطباق خواهد یافت و باید امیدوار باشید که افراد جدید را دوست داشته باشد.

بخش یک – در مورد برنامه خودتان برای ازدواج مجدد با فرزندتان صحبت کنید

در مورد اتفاقاتی که در حال افتادن هستند، با فرزندانتان صادق باشید

 1. در مورد اتفاقاتی که در حال افتادن هستند، با فرزندانتان صادق باشید.

هیچ چیزی نمی تواند مانع از رفع مشکلات بالقوه در اثر گذشت زمان شود.

به همین دلیل بهتر است از همان ابتدا با فرزندان خودتان صادق باشید و آنها را از هر نوع تغییر بالقوه محتمل در ساختار خانواده مطلع کنید.

هر چقدر که فرزندانتان اطلاعات بیشتری داشته باشند، آمادگی بهتری برای مقابله با شرایط پیش آمده خواهند داشت.

ایده مربوط به داشتن خویشاوندان جدید را با فرزندانتان در میان بگذارید.

در این صورت خواهید توانست یک معیاری از واکنش و احساس آنها در قبال داشتن یک ناپدری، نامادری، نابرادری یا ناخواهری در زمان های بعدی داشته باشید.

یک بحث آزادی با بچه خودتان داشته باشید. سعی کنید که یک ارتباط باز و منظمی با او ایجاد کنید. این کارتان باعث خواهد شد که آنها در مورد نگرانی ها یا شرایطی که ممکن است داشته باشند، به صورت صریح با شما صحبت کنند.

در زمانیکه می خواهید برنامه های خودتان را به اطلاع فرزندتان برسانید

2. در زمانیکه می خواهید برنامه های خودتان را به اطلاع فرزندتان برسانید، یک سری موارد خاصی را در نظر داشته باشید.

معمولا هیچ نوع زمان ایده آلی برای صحبت کردن در مورد برنامه تان در رابطه با ازدواج مجدد وجود نخواهد داشت.

شما باید این کار را تا حد ممکن به صورت تدریجی و با ملایمت و در زمانی که احساس می کنید مناسب است، انجام دهید. یک سری از نکاتی که باید در نظر داشته باشید عبارتند از:

  • اعلان آن به صورت غافلگیرانه مناسب نمی باشد. شما باید این موضوع را به صورت آرام و به تدریج به فرزند خودتان اطلاع دهید تا بتوانید زمان مناسبی را برای صحبت کردن با هم و گوش دادن به نظرات یکدیگر داشته باشید.
  • قبل از نامزد شدن با همسرتان، بچه های شما باید او را ببینند. در صورتیکه بچه های شما قبلا همسر جدیدتان را دیده باشند، راحت تر خواهند توانست که شرایط جدید را درک کنند.
  • یک مکالمه رو در رو با بچه تان یا اختصاص دادن کل روزتان به او می تواند بهترین روش برای گفتن برنامه هایتان باشد. شما می توانید آنها را برای شام خوردن به بیرون ببرید یا کل روز را در بیرون از شهر بگذرانید؛ این کار باعث خواهد شد که یک زمان مناسبی در کنار فرزندتان قرار داشته باشید و بتوانید موقعیت پیش آمده را به آنها توضیح دهید.
یک زمانی را برای باهم بودن بچه های بیولوژیکی خودتان و بچه های ناتنی خودتان در نظر داشته باشید

3. یک زمانی را برای باهم بودن بچه های بیولوژیکی خودتان و بچه های ناتنی خودتان در نظر داشته باشید.

اجازه بدهید که بچه هایتان به ناپدری یا نامادری و نابرادری ها و ناخواهری های خودشان سر بزنند.

این کار یک بخش مهمی از فرآیند آشنا کردن آنها با یکدیگر می باشد.

ترکیب کردن دو خانواده با یکدیگر یک وظیفه آسانی نیست. یکی از کارهای مهمی که باید انجام دهید عبارت از مشخص کردن یک زمان مناسب برای معرفی کردن بچه هایتان به اعضای آینده خانواده تان است.

هر چقدر که بچه های خودتان را زودتر از برنامه خودتان برای ازدواج مجدد مطلع کنید (یا در صورت امکان، قبل از ازدواج با همسر جدیدتان این کار را انجام دهید)، می توانید زودتر آنها را با یکدیگر آشنا کنید.

باید این نکته را در نظر داشته باشید که ملاقات اولیه تاثیر زیادی در ذهنیت هر دو طرف خواهد داشت، بنابراین باید یک زمانبندی مناسبی را برای طرفین در نظر بگیرید.

یک مکان جالبی را برای ملاقات آنها انتخاب کنید و آنها را با یکدیگر آشنا کنید. می توانید آنها را به یک پارک موزه محبوبشان ببرید تا بتوانند یک ارتباط مناسبی را با یکدیگر برقرار کنند.

اجازه بدهید که همسر آینده تان برای یک مدت زمانی با بچه هایتان تنها باشد. اجازه بدهید که آنها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و از شخصیت های یکدیگر مطلع شوند.

در نهایت بچه هایتان خواهند توانست که یک سری زمینه ها و علایق مشترکی را با ناپدری یا نامادری آینده شان پیدا کنند.

بخش دو – به فرزند خودتان زمان بدهید تا بتواند با شرایط جدید تطابق پیدا کند

یک زمانی را برای باهم بودن بچه های بیولوژیکی خودتان و بچه های ناتنی خودتان در نظر داشته باشید

1. خودتان را برای مقابله با مشکلاتی که پیش خواهد آمد، آماده کنید.

زمانیکه یک سری افراد جدیدی وارد زندگی شما و فرزندتان شوند، باید به آنها زمان بدهید تا بتوانند با شرایط جدید انطباق پیدا کنند.

یک سری از مشکلات رایجی که ممکن است کودکان در این شرایط جدید تجربه کنند، عبارت خواهند بود از:

  • احساس منزوی شدن یا تنها گذاشته شدن.
  • احساس این مورد که یک فرد دیگری جایش را گرفته است.
  • احساس محدود شدن و دریافت کردن اولتیماتوم.
  • بی اعتمادی یا بی احترامی نسبت به اعضای جدید خانواده.
  • احساس تحت فشار قرار گرفتن برای پذیرفتن تغییرات، قبل از آنکه خودشان آمادگی لازم را داشته باشند.
برای شنیدن نگرانی ها و دغدغه های بچه هایتان، در دسترس آنها قرار داشته باشید

2. برای شنیدن نگرانی ها و دغدغه های بچه هایتان، در دسترس آنها قرار داشته باشید.

ترکیب شدن یک خانواده یک مور عاطفی برای بچه ها می باشد.

برای یک لحظه خودتان را به جای فرزندانتان تصور کنید – آیا آنها سوگوار سرپرست فوت شده شان هستند یا به دلیل طلاقی که گرفته اید، او را از دست داده اند و ناراحت هستند؟

به ترس ها و نگرانی های هر یک از بچه های خودتان گوش کنید و در برنامه ایجاد خانواده جدید، احساسات و عواطف آنها را به عنوان موارد اصلی مد نظر داشته باشید.

این انتظار را از بچه تان نداشته باشید که بلافاصله خودش را با شرایط جدید تطبیق دهد یا تغییر ایجاد شده را بپذیرد و او را مجبور نکنید که زندگی جدیدش را دوست داشته باشد؛

بلکه باید به او اجازه دهید که خودش با شرایط جدید تطابق پیدا کند و در یک وضعیت عاطفی بهتری قرار بگیرد.

این مورد را بپذیرید که بچه شما با یک تغییر قابل توجهی مواجه شده است و ممکن است واکنش متفاوتی داشته باشد

– این موضوع را بپذیرید و به صورت آرام او را متقاعد کنید که خانواده ناتنی جدید را بپذیرد و با آنها ارتباط برقرار کند.

بچه های خودتان را مجبور نکنید که یک رابطه صمیمی با خانواده ناتنی شان داشته باشند

3. بچه های خودتان را مجبور نکنید که یک رابطه صمیمی با خانواده ناتنی شان داشته باشند.

به هر یک از بچه های خودتان (بچه های بیولوژیکی و ناتنی) زمان کافی بدهید تا بتوانند با شخصیت های طرف مقابلشان انطباق پیدا کنند.

هر شخصی روش متفاوتی برای مقابله با تغییرات صورت گرفته در زندگیش دارد، بنابراین باید آنها را تنها بگذارید و اجازه دهید که موقعیت را درک کنند.

به احساسات آنها احترام بگذارید و به آنها نشان دهید که همچنان برای شما مهم هستند، دوستشان دارید و از آنها قدردان هستید.

پذیرفتن تغییرات باید به صورت تدریجی صورت بگیرد. آنها را مجبور نکنید یا از آنها انتظار نداشته باشید که سریعا تغییرات ایجاد شده را بپذیرند. این کار فقط منجر به ایجاد مشکلاتی در روابطتان خواهد شد.

زمان مناسبی را به فرزندان بیولوژیکی خودتان اختصاص دهید تا روابط شما را بپذیرد

4. زمان مناسبی را به فرزندان بیولوژیکی خودتان اختصاص دهید تا روابط شما را بپذیرد.

یک ترس رایجی که کودکان در حین ملحق شدن به یک خانواده ناتنی دارند، این مورد می باشد که والدین بیولوژیکی شان فرزندان ناتنی جدید را بیشتر از خودشان دوست خواهند داشت.

برای نگهداشتن رابطه قوی خودتان با فرزندان بیولوژیکی تان وقت مناسبی بگذارید و یک سری کارهایی را با هم انجام دهید.

از طریق گوش دادن به حرف آنها یا از طریق انجام دادن یک سری کارهای خاصی که دوست دارند، منجر به ایجاد احساس خاص بودن و دوست داشته شدن در آنها شوید.

در صورتیکه بچه شما هنر دوست داشته باشد، سعی کنید که به همراه هم به کلاس هنر بروید یا در صورتیکه بچه تان بازی های ویدئویی دوست داشته باشید، با هم مشغول این بازی شوید. شاید احساس کنید که باید یک رابطه قوی با بچه های ناتنی تان داشته باشید، ولی نباید روابط خودتان با بچه های قبلی تان را فراموش کنید.

صبور باشید

5. صبور باشید.

خانواده ناتنی نمی تواند فقط در طول یک شب به یک شکل مناسبی دست پیدا کند. در طول فرآیند تعدیل، هر شخصی با یک سری فراز و نشیب هایی مواجه خواهد شد.

باید صبور بودن را تمرین کنید و سعی کنید که با استفاده از روش های مناسب یک فضای خوبی را در خانواده تان ایجاد کنید.

فرزندان خودتان را مجبور نکنید که بهترین دوستان اعضای خانواده ناتنی جدید باشند، ولی همه آنها را تشویق کنید که به یکدیگر احترام بگذارند و به صورت تیمی با هم همکاری کنند.

هیچ خانواده ای کامل نیست و در صورتیکه بخواهید به صورت اجباری این تفکر را در اعضای خانواده تان ایجاد کنید که خانواده فوق العاده و شادی دارید، باعث خواهید شد که بچه هایتان از شما متنفر شود.

اجازه بدهید که همه چیز به صورت آرام پیش برود؛ همچنین باید یک سری روش های مناسبی را برای ایجاد ارتباط مابین اعضای خانواده جدید پیدا کنید.

سعی کنید که یک سری علایق مشترکی پیدا کنید

6. سعی کنید که یک سری علایق مشترکی پیدا کنید.

همه افراد را به برقراری ارتباط در درون خانواده ناتنی تشویق کنید، ولی قبل از آنکه بچه ها آمادگی لازم را نداشته باشند، آنها را به هیچ کاری مجبور نکنید.

سعی کنید که یک سری مشابهت هایی مابین اعضای خانواده پیدا کنید و آنها را تشویق کنید که این علایق مشترک را با یکدیگر بررسی کنند.

برای مثال، در صورتیکه شما یک دختر بیولوژیکی و یک دختر ناتنی داشته باشید که هر دوشان فوتبال را دوست دارند، کل خانواده ناتنی را به یک مسابقه فوتبال ببرید تا دختران از آن لذت ببرند و بتوانند روابط مابین خودشان را تقویت کنند.

نابرادری ها و ناخواهری های جدید به صورت طبیعی یک نوع احساس رقابتی را مابینشان احساس خواهند کرد، بنابراین نباید آنها را مجبور کنید که بلافاصله با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.

به صورت منحصر به فرد، به هر یک از بچه ها توجه کنید و تشابهات مابین بچه ها و فرصت های دوستی موجود را مشخص کنید.

اجازه بدهید که هر یک از بچه های بیولوژیکی شما به صورت رو در رو با همسر جدیدتان صحبت کنند

7. اجازه بدهید که هر یک از بچه های بیولوژیکی شما به صورت رو در رو با همسر جدیدتان صحبت کنند.

به هر یک از بچه های خودتان اجازه دهید تا به صورت تنها با همسرتان صحبت کنند.

برخی از بچه ها به سختی می توانند والدین جدید را بپذیرند و نمی توانند شرایط پیش آمده را به صورت مناسبی مدیریت کنند.

شاید سایر فرزندان نگران این موضوع باشند که در نتیجه رابطه برقرار کردن با نامادری یا ناپدری جدید، در واقع به پدر یا مادر اصلیشان خیانت خواهند کرد.

اجازه دهید که روابط مابین بچه هایتان و ناپدری یا نامادریشان به صورت تدریجی شکل بگیرد، ولی آنها را تشویق کنید که در هر زمانیکه تمایل داشته باشند، با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و کنار هم باشند.

در صورتیکه فرزندتان در شرایط جدید راحت باشد، او را تشویق کنید که همراه با نامادری یا ناپدری جدیدش به بیرون برود یا به همراه او یک کاری انجام دهد.

این کار می تواند یک مورد ساده ای همانند رفتن به یک پارک یا خوردن یک بستنی باشد، ولی می تواند منجر به رشد رابطه جدید شود و باعث شود که هر دو طرف روابط راحت و مناسبی با یکدیگر برقرار کنند.

در صورت امکان، عکس پدر یا مادر بیولوژیکی فرزندانتان را همچنان نگه دارید

8. در صورت امکان، عکس پدر یا مادر بیولوژیکی فرزندانتان را همچنان نگه دارید.

در صورتیکه بچه ها با هر دو والدین بیولوژیکی شان ارتباط داشته باشند، راحت تر خواهند توانست که شرایط جدید را بپذیرند.

این مورد همواره امکان پذیر نمی باشد، ولی هر وقت که فرصت مناسبی پیش بیاید، یک ترتیبی بدهید که بچه تان با هر دو سرپرست خودش در ارتباط باشد.

اجازه دهید که سرپرست دیگر فرزندتان در اتفاقات مهم، همانند تک نوازی و فارغ التحصیلی فرزندش حضور داشته باشد و همچنین به صورت منظم با فرزندش ملاقات داشته  باشد و در برخی مواقع بتواند بچه تان را در پیش خودش نگه دارد.

بچه خودتان را مطمئن کنید که ناپدری یا نامادری جدیدش نمی خواهد جای پدر یا مادر قبلیش را بگیرد، ولی می تواند به عنوان یک فرد دیگری او را دوست داشته باشد.

در صورتیکه در مورد بچه، مسئولیت مشترکی با یک سرپرست دیگری داشته باشید، سعی کنید که اطلاعات مربوط به کودک را به صورت منظمی در یک جا ثبت کنید و آن را به روز کنید تا هر دو طرف اطلاعات یکسان و کاملی در مورد بچه داشته باشند.

بخش سه – ایجاد یک خانواده دارای روابط محکم با یکدیگر

جلسات خانوادگی منظمی داشته باشید

1. جلسات خانوادگی منظمی داشته باشید.

به صحبت های هر یک از اعضای خانواده گوش دهید و این اطمینان را به بچه ها بدهید که حرف هایشان برای شما اهمیت زیادی دارد.

داشتن جلسات خانوادگی منظم باعث می شود که یک محیط مناسبی برای بحث کردن در مورد پیشرفت و مشکلات ایجاد شود و بتوانید به عنوان یک تیم در حل مشکلات همکاری کنید.

این اطمینان را ایجاد کنید که احساسات و نظرات همه بچه ها شنیده می شوند تا این احساس ایجاد نشود که به یک فردی بیش از حد توجه می شود و فرد دیگری نادیده گرفته می شود؛

این شرایط به راحتی می توانند در خانواده ترکیب شده صورت بگیرند.

بچه ها را به داشتن یک ارتباط باز و آزاد تشویق کنید و سعی کنید یک محیط حمایتی ایجاد کنید که در آن هر یک از بچه های بتوانند احساسات خودشان را بیان کنند.

به همراه یکدیگر، یک سری قوانینی برای کل خانواده مشخص کنید

2. به همراه یکدیگر، یک سری قوانینی برای کل خانواده مشخص کنید.

به عنوان یک خانواده، یک لیست از قواعد خانواده را تهیه کنید و آن را در یک مکان مناسبی قرار دهید.

صحبت کردن در مورد قوانین به عنوان یک خانواده جدید باعث می شود که نظر همه افراد در مورد قوانین شنیده شود و همه آنها متعهد به رعایت کردن آن باشند.

کودکانی که پس زمینه های متفاوتی دارند و در محیط های متفاوتی رشد کرده اند، دیدگاه متفاوتی نسبت به قوانین خواهد داشت؛ بنابراین سعی کنید یک موقعیت میانی ایجاد کنید که همه طرفین در مورد آن توافق داشته باشند.

ایجاد نقش برای هر یک از والدین

3. ایجاد نقش برای هر یک از والدین.

یک محیط ایمنی برای خانواده جدیدتان ایجاد کنید و برای ناپدری و نامادری یک نقشی مشخص کنید. باید مطلع باشید که ممکن است واکنش فرزند ناتنی شما در مورد دستورالعمل ها و مقررات، نسبت به واکنش فرزند بیولوژیکتان متفاوت باشد.

در ابتدا بهتر است که به عنوان نظم دهنده اصلی بر روی بچه هایتان کنترل داشته باشید و نگذارید که یک حالت خصومت مابین آنها ایجاد شود.

بهتر است که ناپدری یا نامادری، حداقل در ابتدا نقش یک دوست یا مشاور را داشته باشد، تا بتواند یک رابطه قوی با بچه شما داشته باشد.

زمان های مناسبی را برای جمع شدن کل خانواده در نظر بگیرید

4. زمان های مناسبی را برای جمع شدن کل خانواده در نظر بگیرید.

از طریق وضع کردن یک سری کارهای روتین، یک رابطه مناسبی را مابین اعضای مختلف خانواده ایجاد کنید. یک سری از فعالیت های سرگرم کننده ای که می توانند منجر به ایجاد رابطه مابین افراد مختلف خانواده شوند، عبارتند از:

  • داشتن یک شب فیلم در جمعه به همراه کل خانواده
  • با هم صبحانه خوردن در آخر هفته ها
  • داشتن یک شام خانوادگی به همراه هم
  • با هم رفتن به هاکی یا دوچرخه سواری به صورت ماهانه
  • با هم رفتن به تعطیلات تابستانی به صورت سالیانه
ایجاد رسومات جدید به همراه یکدیگر

5. ایجاد رسومات جدید به همراه یکدیگر.

یک سری فرصت هایی برای تمامی اعضای خانواده ترکیب شده ایجاد کنید تا به صورت فعال با هم مشارکت کنند و در نتیجه آن همه بچه ها احساس خوشایند و احساس پذیرفته شدن داشته باشند.

اکثر خانواده های ترکیب شده جدید با هم به تعطیلات می روند تا زندگی جدید خودشان را جشن بگیرند. این مورد می تواند برای برخی از خانواده ها مفید باشد.

ولی عامل کلیدی و مهم برای دستیابی به این هدف عبارت از ایجاد یک سری موارد روتین و مراسمات در زندگی روزمره می باشد، نه اینکه فقط در تعطیلات چنین مراسمات یا کارهای روتینی وجود داشته باشند.

یک رسم یا فعالیتی را انتخاب کنید که برای خانواده شما مناسب باشد؛ مواردی همانند بازی هفتگی یا شب های ورزشی، خوردن غذای خاص در هر هفته یا یک سفر ماهیانه به باغ وحش و دنبال کردن آنها.

همچنین مشارکت دادن بچه ها در حین تصمیم گیری در مورد فعالیت به او کمک خواهد کرد تا خودش را به خوبی با این تغییر جدید انطباق دهد.

فعالیت های خانوادگی منظم باعث می شوند که بچه های شما یک برنامه ای برای آینده داشته باشند و خودشان را به عنوان یک بخشی از یک مورد بزرگتر در نظر بگیرند.

همچنین این کار منجر به ایجاد یک محیط جالبی برای کل اعضای خانواده می شود تا بتوانند به صورت اتفاقی با هم ارتباط برقرار کنند.

سعی کنید که بچه های بیولوژیکی خودتان را هم در مراسمات شرکت دهید

6. سعی کنید که بچه های بیولوژیکی خودتان را هم در مراسمات شرکت دهید.

در شرایط جدیدی که یک خانواده جدیدی دارید، نباید نسبت به تعطیلات مذهبی و مراسمات خاصی که قبلا با بچه های بیولوژیک خودتان داشته اید، بی توجه باشید؛

سعی کنید که بچه تان در مراسمات برگزار شده در خانواده جدید، در کنارتان حضور داشته باشد و نباید نسبت به حضور او بی تفاوت باشید.

کودکان پایداری و همسانی را دوست دارند و در صورتیکه یکی از رسومات مربوط به زندگی گذشته همچنان وجود داشته باشد، نه تنها راحتی و رفاه گذشته به آنها یادآوری خواهد شد، بلکه همچنین رابطه مابین شما و بچه تان هم قوی تر خواهد شد.

در صورتیکه شما و بچه تان همواره در کریسمس یا سایر عیدها، به همراه هم کلوچه های شیرین پخته شده می خوردید، حتی بعد از محلق شدن به خانواده ناتنی هم سعی کنید که این رسم و عادت را حفظ کنید.

توصیه:

  • انطباق پیدا کردن با یک خانواده ناتنی برای هر فردی سخت است. باید این کار را به صورت تدریجی انجام دهید و به حرف های بچه هایتان گوش دهید تا به آرامی بتوانند خودشان را با تغییر جدید انطباق بدهند. شما و بچه تان با در اختیار داشتن زمان مناسب و یک مقدار عشق، می توانید از زندگی که با خانواده ترکیب شده جدیدتان دارید، لذت ببرید.

به روز رسانی شده در: 29 مارچ 2019 , ترجمه : کانون مشاوران ایران