جذابیت های بصری و افزایش امید به زندگی شهروندان

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

نقاشی و تابلوهایی که در سطح رفت و آمد مردم نصب می شوند دارای موضوعات مختلفی هستند

که باعث شادی و امید پیدا کردن زندگی  در میان مردم می شود.

جذابیت های بصری

نقاشی هایی که در شهر نصب هستند باعث زیبایی شهر می شوند و پیام هایی را به شهروندان انتقال می دهند

که باعث یادآور شدن  و ادامه فرهنگ گذشتگان در میان نسل جدید می شوند.جذابیت های بصری

انتخاب کردن سبک قهوه خانه ای بر مبنای دقیقی صورت گرفته ، طرح و رنگ آمیزی آن از الگوهای قدیمی تثبیت شده است

که نقاشان به غیر از نگارگری ، نقاشی های دوره های زندیه و قاجاریه را به حرکت انداخته اند.

این نقاشی ها برای انتقال پیام به مخاطبان می باشد و به دور از هرگونه شعار است

که باعث تاثیرگذاری بیشتری در بین مردم  شده و هنرهای اصیل را ادامه داده اند.فزایش امید به زندگی

منبع: فارس پاتوق

10 تمرین ورزشی رایگان برای مغز

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

کرال پای متقابل، یکی از تمرینات ورزشی برای مغز است که به هجی کردن، نوشتن، گوش دادن، خواندن و درک مطلب به وسیله ی هماهنگی در قسمت راست و چپ مغز کمک می کند.

روش اجرا:

* بایستید یا دراز بکشید. دست راستتان را در کنار بدنتان قرار دهید و و زانوی چپ تان را تا جایی که می توانید بالا بیاورید و با دست راستتان آن را لمس کنید سپس این حرکت را با دست چپ و زانوی راست انجام دهید برای دستیابی به نتیجه ی دلخواه این تمرین را به مدت 2 تا 3 دقیقه انجام دهید.

2) کلیدهای مغز: این ورزش مناسب برای مغز، جریان خون به سمت مغز را افزایش می دهد. جریان اضافی خون، آب اضافه، مغز را راه اندازی می کند، تمرکز ضروری مغز را برای یادگیری و عملکرد بهبود می بخشد.

* روش انجام این حرکت به این صورت است که یک دست به اندازه ای از هم باز کنیم که انگشت شست و انگشت اشاره مانند شکل L  انگلیسی را به وجود بیاورند.

* انگشت اشاره و شستتان را در دو طرف استخوان جناق سینه قرار دهید. و به آرامی فشار دهید.

* در همان زمان دست دیگرتان را بر روی نافتان و شکمتان بگذارید. و این قسمت ها را برای 2 دقیقه فشار دهید.

3) هشت متحرک: تمرکز بینایی و حرکت چشمی را برای خواندن بهبود می بخشد.

* بدن را در یک نقطه با سطح چشم تراز کنید، این قسمت نقطه میانی 8 انگلیسی می باشد.

* برای ترسیم هشت انگلیسی حالتی راحت را برای بدن انتخاب کنید، و عرض و ارتفاع را به میزان راحتی تان تنظیم کنید.

* با نقطه ی میانی شروع کنید و بر خلاف جهت عقربه های ساعت حرکت کنید، بالا، رو و اطراف. سپس هم جهت با عقربه های ساعت: بالا، رو، اطراف، و به نقطه ی میانی باز گردید.

* همانگونه که چشم ها 8 را دنبال می کنند، سر کمی حرکت می کند و گردن آرام و بی حرکت باقی می ماند. این حرکت را با هر کدام از دستتانتان سه بار تکرار کنید و سپس هر دو دست را با هم به حرکت در آورید.

4) حرت بازو، یکی از تمرینات ورزشی مغز برای افزایش گستره توجه.

* بازوی چپتان را به بالای سرتان برسانید، و به سمت قفسه سینه بکشید. با دست راستتان زیر آرنجتان را بگیرید.

* حالا به صورت فعالیت ایزومتریک بازوی چپتان با همان حالت قبلی به سمت بالای سرتان ببرید، و به سمت گوشهایتان برسانید. به بازوی چپتان استراحت بدهید و حرکت را با بازوی راستتان انجام دهید. حالا بایستید و بگذارید بازوهایتان با آرامش در دو طرف بدنتان آویزان شوند.

5) حرکت قلاب تمرینی است که باعث تقویت خلق  و کاهش اضطراب می شود.

* بایستید یا بنشینید و پای راستتان را از مچ بر روی پای چپتان بگذارید.

* مچ دست راستتان را بر روی مچ دست چپتان بگذارید و اجازه دهید که انگشتان به همدیگر برسند و مچ دست در بالا قرار دارد.

* آرنجتتان را خم کنید و به آرامی به سمت بدنتان بکشید و به وسط سینه تان برسانید. و نگه دارید.

* این حالت را نگه دارید سپس به صورت منظم نفس بکشید و این حالت را برای چند دقیقه حفظ کنید. شما باید بعد از انجام این حرکت احساس راحتی کنید.

6) تفکر کلاهی برای تقویت هجی کردن، حافظه ی کوتاه مدت، توانایی شنیدن و تفکر انتزاعی به شما کمک می کند.

این تمرین ورزشی برای مغز را با استفاده از انگشت شست و انگشت اشاره با کشیدن و باز شدن به سمت گوشهایتان انجام دهید، از بالای گوش شروع کنید و به آرامی به سمت نرمه ی گوش برسانید. نرمه ی گوش را به آرامی بکشید. و این حرکت را سه بار انجام دهید.

7) تمرین پمپ ماهیچه های پا باعث تقویت تمرکز، توجه، درک مطلب، تخیل و پایداری می شود.

* از فواید این تمرین ورزشی استفاده کنید با استفاده از ایستادن، بازوها را به سمت دیوار بکشید، و دستانتان را بر روی دیوار بگذارید.

* پای چپتان را به سمت عقب بکشید در این حالت جلوی پا روی زمین قرار میگیرد و پاشنه ی پایتان بالاتر از زمین است، در این حالت بدنتان با زمین زاویه ی 45 درجه را تشکیل می دهد.

* نفستان را بیرون دهید، به جلو خم شوید و پاشنه پاهایتان را بر روی زمین بگذارید. زانوها را به جلو خم کنید، در این حالت کشیدگی را در ماهیچه ی پای چپتان احساس می کنید.

در حالی که پاشنه ی چپتان را بالا می برید نفستان را بیرون دهید. این حرکت را سه بار یا بیشتر انجام دهید، با هر حرکت نفستان را داخل و خارج کنید. این حرکت را با پای دیگرتان انجام دهید و حرکت را تکرار کنید.

8) تمرین حرکت فیلی باعث تقویت همه جانبه ی ذهن و سیستم بدنی می شود و این حرکت برای کودکان با اختلال کمبود توجه بسیار توصیه می شود.

* گوش چپتان را بر روی شانه ی چپتان بگذارید بازوی چپتان را مانند خرطوم فیل بکشید و به زانو ها استراحت بدهید، در جلوی بدنتان علامت بی نهایت را تشکیل دهید. این حرکت را سه تا پنج بار انجام دهید.

9) حرکت خمیازه یکی از حرکات ورزشی مغز برای تسکین استرس ناشی از یادگیری و عملکرد است.

* ماهیچه ها را به آرامی در محل اتصال آرواره ها ماساژ دهید.

10) نقاط مثبت: در تسکین استرس و تقویت حافظه کمک کننده است.

* به آرامی بالای چشم ها میان ابرو و خط مو را با نوک انگشتانتان لمس کنید. چشمانتان را ببندید و به آرامی و عمیق برای چند ثانیه نفس بکشید. این حرکت را سه بار تکرار کنید.

منبع: مشاورکو

 

 

چگونه تفکر و احساسات بر روی سلامتی تاثیر می گذارند؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

احساسات تجربه ای آزاد است و بدون در نظر گرفتن قضاوت ها و پی آمدهای آن ابراز می شوند یا اینکه به راحتی تمایل داریم که در ما جریان داشته باشد. از سوی دیگر، سرکوب کردن احساسات (به ویژه ترس ها و یا احساسات منفی دیگر) می تواند باعث نابودی انرژی روانی و امید در ما شوند و برای سلامتی مان مشکلاتی را به وجود بیاورند، مانند فشار خون بالا یا اختلالات گوارشی.

از این رو، برای ما بسیار مهم است تا افکار و احساساتمان را شناسایی و تشخیص دهیم، و از تاثیراتی که افکار و احساساتمان بر روی ما دارند، و نسبت به تاثیراتی که آنها نه تنها بر روی همدیگر بلکه بر روی بدن، رفتار و روابطمان دارند آگاه باشیم. به عنوان افزایش آگاهی مان، برای ما بسیار راحت تر است که طرز تفکر، چگونگی احساسمان، و دیدمان نسبت به تجربیاتمان را مورد بررسی قرار دهیم. پس از آن ما قادریم پاسخ های مان به  افکار و احساساتمان را تنظیم کنیم.

منفی بافی و سلامت جسمانی

استرس مزمن به دلیل نگرش های منفی و احساساتی مانند تنها بودن و ناامیدی می تواند تعادل هورمونی بدن را به هم بریزد و مغز را از مواد شیمیایی که برای احساس شادی مورد نیاز هستند خالی سازد، همچنین می تواند به سیستم ایمنی بدن آسیب وارد سازد. یافته های علمی جدید مشخص کردند که پیشروی استرس مزمن باعث کوتاه شدن عمرمان با کوتاه کردن تلومرهایمان (بخش انتهایی رشته ی DNA که نقش مهمی را در پیریمان بازی می کنند) می شود.

مدیریت ضعیف احساسات و یا خشم سرکوب شده (کینه ورزی) نیز با به وجود آمدن مشکلات سلامتی در ارتباط است، مانند بیماری فشار خون، بیماری های قلب و عروق، اختلالات گوارشی، و عفونت.

ضرورت مثبت نگری

باربارا فردریکسون نشان داده است که احساسات مثبت دو تاثیر مهم دارند: تاثیر که بر روی دید ما نسبت به جهان دارند (مانند الهام بخشی، خلاقانه، شگفت انگیز و دیگر موارد)، و دوم اینکه با طی شدن زمان این احساسات فراتر می رود، و انعطاف پذیری و شکوفایی عاطفی پایداری را در ما به وجود می آورند.

دکتر فردریکسون سالها را صرف تحقیق و انتشار مزایای جسمی و روحی نگرش مثبت کرد، از جمله بهبود سریعتر مشکلات قلبی و عروقی، خواب بهتر، سرماخوردگی کمتر، و مهم ترین احساس که داشتن احساس خوشبختی است. خبر خوب اینکه نه تنها نگرش مثبت- مانند بازیگوشی، قدردانی، ترس، عشق، علاقه، آرامش همه با یکدیگر در ارتباط اند یعنی هر کدام از این احساسات بر روی دیگر احساسات تاثیر گذار هستند – و بر روی سلامت و تندرستی تاثیر مستقیم دارند،بلکه ما می توانیم با تمرین این نگرش ها را در خودمان تقویت کنیم.

به هر حال، ما آرزو داریم که در برابر چیزهایی که زندگی مان را تهدید می کنند از خودمان حفاظت کنیم. ما بیشتر تمایل داریم که احساسات بدمان را بیشتر از احساسات خوبمان اولویت بندی کنیم. در حالی که این یک مکانیزم برای زمانی است که فرد در موقعیت های خطرناک نیاز به این دارد که هوشیاری خود را حفظ کند، این حقیقت بسیاری از ماست، این «سوگیری منفی» به این معنی است که ما بیشتر زمانمان را صرف فکر کردن به ناکامی های جزئیمان می کنیم مانند ترافیک بد، مخالفت با یک دوست، نادیده گرفتن بسیاری از موقعیت هایی که ما می توانستیم آنها را تجربه کنیم، ترس و قدر شناسی دیگران.

فردریکسون به منظور جبران افکار منفی و تجربه های عاطفی هماهنگ محاسباتی صورت داده است، که ما برای هر تجربه منفی احساسی،  نیاز داریم که سه نوع احساسات مثبت را تجربه کنیم. او اظهار می کند که این کار برای افرادی که تفکرات مثبتی کمتری دارند ضروری است، این احساسات مثبت به معنای واقعی بر روی اثرات فیزیکی افکار منفی تاثیر معکوس دارد و باعث بازسازی ساختار روانشناسی و ایجاد شکوفایی در زندگی فرد می شوند.

بخشش

داشتن نگرش بخشش -یعنی پذیرش کامل شرایط منفی که رخ داده است و چشم پوشی کردن از احساسات منفی که به دلیل این اتفاق به وجود آمده است- قابل اموختن است و ما راهدایت می کند که تجربه ی ذهنی، احساسی و فیزیکی بهتری داشته باشیم. پروژه ی بخشش استنفورد به 260 بزرگسال به مدت 6 هفته آموزش داده شد.

  • 70% گزارش کاهش در میزان احساس صدمه دیدن
  • 13% تجربه ی کاهش خشم
  • 27% شکایت های جسمی کمتر (به عنوان مثال، درد، ناراحتی معده و روده، سرگیجه و غیره)

بخشش همچنین با عملکرد بهتر سیستم ایمنی بدن و طول عمر بیشتر در ارتباط است. مطالعات دیگر نشان داده است که بخشش بیش از یک تاثیر استعاری بر روی قلب دارد: بخشش باعث پایین آمدن فشار خون و بهبود سلامت قلب و عروق می شود.

حق شناسی

قبول کردن جنبه های خوب زندگی و سپاسگزار بودن تاثیر قوی بر داشتن احساسات خوب می گذارد. در یک مطالعه، از افراد خواسته شد که نعمت ها و احساسات شادتر خود را بشمارند، یادآوری بیشتر این احساسات، باعث کاهش درد های جسمی، و خواب بهتردر کسانی که شادی هایشان را به صورت لیست در آورده بودند شد.

انعطاف پذیری عاطفی

دکتر اندرو ویل انعطاف پذیری را به صورت یک باند کشی توصیف کرده – مهم نیست که فرد چقدر به وسیله ی احساسات منفی انعطاف پذیری اش کشیده می شود، فرد قادر است این کش آمدن را به سر جای اصلی اش باز گرداند. افراد انعطاف پذیر قادرند احساسات سختی مانند درد، غم و اندوه، ناامیدی، و غم و اندوه مداوم را تجربه کنند – در حقیقت، برخی از افراد با درک این مسئله که سختی کشیدن باعث رشد شخصی و داشتن چشم انداز بهتر نسبت به زندگی می شود، قادر هستند که این احساسات را با خوش بینی و امید به چالش بکشند.

افراد منعطف درد و رنجی را که تجربه می کنند انکار نمی کنند؛ در عوض، آنها برای غلبه بر اثرات منفی شرایط سخت از احساسات مثبت استفاده می کنند. احساسات مثبت از نظر علمی برای ترمیم آثار احساسات منفی به بدن کمک می کند. بنابراین ایجاد احساسات مثبت در طول زمان به ما کمک می کند تا در مواجهه با بحران ها و استرس ها مقاوم تر شویم.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: فارس پاتوق

تاثیر چاقی بر روابط زن و مرد در بزرگسالی

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
بر اساس مطالعه سال 1998 که توسط جفری زوبل و مارک بورزتین در مجله زنان و سلامت  منتشر گردید : هفتاد و چهار درصد مردان و شصت درصد زنان گزارش دادند که در قرار عشقی با کسی که چاق است ، احساس ناراحتی خواهند کرد . افراد چاق که دارای روابط هستند همچنین با چالش های منحصر به فردی مواجه اند. اگر شما و شریکتان دارای مشکل می باشید ، به مشاور برای کار در مورد موضوعات رابطه رجوع نمایید .

شادی

مطابق با بررسی سال 1995 که تحت رهبری جفری زوبل ، باربارا  رونبارک و ادوارد فرونگیلو  انجام گرفت و در تحقیق چاقی چاپ گردید  : همسران چاق در ازدواج هایشان نسبت به همسران دیگر کمتر شاد هستند. در واقع ، زنان چاق تمایل دارند تا در ازدواج هایشان نسبت زنان دیگر شاد تر باشند . مردانی که چاق شده اند ، به احتمال بیشتر یک سری مشکلات را در مقایسه با مردانی گزارش دادند که وزن کم می کنند در حالی که زنانی که چاق شده اند به احتمال بیشتر در مقایسه با کسانی که وزن از دست داده اند شادتر هستند.

زوبل به عنوان جامعه شناس تغذیه ای مجله کورنل و نویسنده مشترک پژوهش نشان داد که زنان چاق ممکن است در روابط زناشوییشان شاد تر هستند چون آنها دیدگاهای جامعه شناختی منفی به چاقی را درونی کرده اند. آنها ممکن است بیشتر برای ازدواجشان ارزش قایل شوند چون آنها گزینه های قرار عشقیشان را محدود می سازند. در مقایسه، مردان ممکن است ناراضی باشند چون آنها این دیدگاه های منفی را درونی نکرده اند یا چون دیدگاه هایشان آنها را برای کاهش وزن تحت فشار قرار می دهند .

سلامت جنسی

مطابق با مطالعه فرانسوی سال 2010  که تحت رهبری ناتالی باجوس انجام گرفت  و در مجله BMJ چاپ گردید : زنان چاق در یافتن شریک جنسی نسبت به زنان با وزن عادی مشکل بیشتری دارند در حالی که مردان چاق چنین مشکلی ندارند . زنان چاق به میزان 30 درصد کمتر از زنان با وزن عادی در سال قبل شریک جنسی داشته اند . همچنین زنان چاق به احتمال کمتر خواستار خدمات کنترل تولد می باشند از اینرو احتمال داشتن حاملگی غیر منتتظره برای آنها چهار برابر می باشد . افراد چاق در بالاترین ریسک برای بیماری های دیابت ، افسردگی و بی اختیاری ادراری ناشی از استرس می باشند  که همه این بیماری ها می توانند به مشکلات مرتبط با رابطه جنسی منجر  گردند . همچنین مردان چاق نرخ بالاتر ناکارامدی آلت جنسی را گزارش دادند . چاقی مفرط برای هر دوجنس ممکن است به مشکلات عضلانی یا استخوان بندی منجر گردد که ممکن است رابطه جنسی را به چالش بکشاند .

بهداشت روانی

چاقی می تواند جرقه ای بر ای افسردگی ، تصویر بدن غیر طبیعی، عزت نفس پایین و کل مشکلات بهداشت روانی که می توانند برای یک رابطه زیان آوری می باشد . افسردگی می تواند سبب مشکلات متنوع در رابطه گردد . اگر شریک افسرده زندگی را رها کند ، شریک  سالم ممکن است خودش را در حالت سکون بیابد و مسئولیت های مشترک نظیر پرداختن به امور مالی یا مراقبت از فرزندان را باید بر عهده بگیرد. این وضعیت می تواند باعث رنجش و خشم گردد . تصویر بدنی معیوب می تواند به رابطه آسیب وارد کند . فرد با تصویر بدن معیوب ممکن است بدنش را از شریک جنسیش پنهان کند یا برای رابطه جنسی احساس ناراحتی داشته باشد . عزت نفس پایین می تواند به رابطه آسیب بزند چون فرد چاق ممکن است از نگرانی دایمی رنج ببرد و اغلب بدنبال اطمینان مجدد می باشد .

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

آیا پول بر خوشبختی و بهزیستی تاثیر می گذارد؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
پول اجازه ی برآورده کردن نیازهای اساسی را به ما می دهد  برای خرید غذا، سرپناه، و پرداخت هزینه برای مراقبت های بهداشتی. برآوردن این نیازها ضروری است، و اگر ما پول کافی برای انجام این کارها نداشته باشیم، بهزیستی ما آسیب می بیند.

فراتراز این، “تام راث” در کتاب خود پیرامون تندرستی چنین می گوید: پول می تواند با دادن قدرت کنترل به ما درباره ی اینکه چگونه وقتمان را بگذرانیم، شادی های کوتاه مدت مان را افزایش دهد”. برای مثال، می تواند برای ما گزینه هایی همچون زندگی نزدیک تر به محل کار، کار کمتر، و صرف زمان بیشتر برای فعالیت های اوقات فراغت با دوستانمان  فراهم کند. پول می تواند زندگی ما را آسان تر کند.

اما در حقیقت ما از پول برای خرید وقت آزاد بیشتر استفاده نمی کنیم، در عوض ما آن را صرف خرید اموال گران قیمت تر می کنیم.

یک سرگذشت

زنی در مرکز شهر به عنوان خریدار برای یک خرده فروش بزرگ کار می کرد، هنگامی که او پیشرفت کرد و ترفیع یافت، او و همسرش یک خانه ی بزرگ در حومه ی شهر خریداری کردند. وی خیلی زود متوجه شد که زمان رفت و آمدش از حومه به شهر و بلعکس بیشتر شده است، با افزایش مطالباتی که وضعیت جدیدش از او طلب می کرد، همان زمان اندکی را هم که برای ورزش یا دیدار با دوستان اختصاص داده بود،از دست داد، بنابراین این فعالیت ها را کاهش داد. وقتی همسرش هم یک ترفیع خوب گرفت، آنها به این مساله فکر کردند که برای کاهش این رفت و آمدهای استرس آور از حومه به شهر، به جایی نزدیکی شهر نقل مکان کنند. اما به جای ان، تصمیم گرفتند اشپزخانه خود را مانند آشپزخانه زیبایی که درجای دیگر محله دیده بودند تغییر مدل بدهند. با وام مسکنی که آنها بدین منظور گرفتند، هزینه های ماهانه شان اضافه شد، که تمام افزایش حقوق همسرش را دربر میگرفت. همچنین آنها دیگر نمی توانستند برای استخدام کسی که دوبار درماه بیاید و خانه شان رانظافت کند هزینه ای بپردازند.

همانند این داستان، بسیاری از ما ممکن است از پولمان برای کسب حداکثر تندرستیمان استفاده نکنیم.

پول بیشتر لزوما به معنی به دست آورن خوش بختی نیست:

برخلاف آنچه که بیشتر ما باور داریم، زمانی که ما پول کافی برای خرید ضروریات زندگیمان داریم، درآمد بالاتر از آن ممکن است تاثیر قابل توجهی بر افزایش تندرستی ما نداشته باشد، حتی ممکن است دربرخی مواقع تاثیرات منفی هم داشته باشد.

داده های جالبی در حمایت از این مساله وجود دارد. برای مثال:

.درآمد سرانه در ایالت متحده آمریکا از سال 1946 تا 1990، افزایش 150 درصدی داشت. (که این امر تفاوت بسیار زیادی در قدرت خرید ایجاد کرد) اما درصد اینکه افراد خود را شاد ببینند بسیار کاهش یافته بود.

.علاوه بر این، رتبه ی افسردگی در ایالات متحده امریکا در مدت 50 سال، 10 مرتبه افزایش یافت.

.در ژاپن، بین سالهای 1958 و 1991، درآمد سرانه 6 برابر افزایش یافت، اما میزان بهزیستی ذهنی ثابت ماند.

.مردمی که مقدار زیادی پول در قرعه کشی ایالت متحده آمریکا یا استخر فوتبال در انگلستان برنده شده بودند، یک سال بعد به صورت قابل توجهی شادتر نشده بودند و نسبت به وقایع روزمره ناراضی تر بودند.

.دریافت کنندگان تسهیلاتی که در یک مطالعه کنترل شده، پول بیشتری دریافت کرده بودند، نسبت به آنهایی که مقدار معولی را دریافت کرده بودند، استرس بیشتری را تحمل می کردند.

مطالعات دیگر، بیان کردند که درآمدهای بالاتر، با سطوح بالاتر استرس، افزایش احتمال طلاق و لذت بردن کمتر از فعالیت های کوچک ارتباط دارد. رینر، محققی که بیش از 30  سال از زندگی اش را صرف مطالعه تندرستی کرده است، ادعا کرد که درآمد بیشتر ممکن است منجر به کاربیشتر، اوقات فراغت کمتر و ارتباطات قوی اجتماعی کمتری باشد. به عبارت دیگر، مزایای داشتن پول بیشتر، ممکن است به وسیله ی قربانی کردن افراد در دیگر جنبه های سلامتیشان جبران شود، همانطور که در داستن نمونه ذکر شد.

علاوه بر این، ما همیشه خودمان را با آنهایی که بهتر از ما عمل می‌کنند، مقایسه می کنیم. اگر درآمد ما بالا رود، اما درآمد شخص دیگری هم بالا رود، ما احساس شادی نمی کنیم. یک شخصی که در سال صد میلیون تومان بدست اورده است اگر دوستش در سال 150 میلیون تومان کسب کرده باشد، ناراضی خواهد بود. شما حتما به این فکر می کنید که یک افزایش 120 ملیون تومانی او را خوشحال می کند. درست است؟ خیر، اگر دوستش هم پول بیشتری کسب کند، خوشحال نمی شود. او کاملا از به دست آوردن 150 میلیون تومان ناراضی خواهد بود اگر دوستش اکنون 200 میلیون کسب کرده باشد!

بسیاری از اوقات، نارضایتی ما از شرایط مالی مان ، از فهمیدن اینکه ما به اندازه ی مردم اطرافمان پول انباشته نکرده ایم ناشی می شود.

مادی گرایی شادی را از مردم می گیرد:

ما انسانها همیشه نمی دانیم چه چیزی ما را راضی میکند! و این بر میگ‌ردد به ارزش های جامعه ما، ما معتقدیم که پول برای ما شادی به همرا می آورد اما به عواقبی که به دنبال دارد توجهی نمی کنیم.

این حقایق را در نظر بگیرید:

.خشنودی ناشی از به دست آوردن کالاها همیشه زودگذر است، و به تدریج فراموش می شود. برای مثال، ما ممکن است واقعا برای خرید یک ماشین بزرگ تر هیجان زده باشیم، اما با گذشت زمان، آن ماشین را واگذار می کنیم. علاوه بر این، ما هنوز در حال پرداخت اقساط ماهانه خودرو هستیم، که این می تواند ما را از انجام برخی فعالیت های سرگرم کننده مثل تفریحات یا بیرون رفتن برای شام محروم کند.

.انتظارات ما بالا می رود. همانطور که درآمد ما بالا می رود، ما احساس می کنیم که به وسایل گران قیمت تری نیاز داریم و همه ی درآمد ما صرف این امیال و آرزوهای بزرگ تر می شود.به عبارت دیگر، همه ی  افزایش حقوق ما صرف خرید نسخه گران تر از چیزهایی می شود که در حال حاضر داریم.

.خواسته های ما می تواند سیری ناپذیر شود- پول ما بیشتر می شود-خواسته هایمان هم بیشتر می شود. این می تواند منجر به بدهی های بزرگ و تمام استرس هایی که در پی دارد، شود.

.مادی گرایی بیشتر با افزایش تاثیرات منفی ارتباط دارد: کاهش عزت نفس، افزایش خودشیفتگی، کاهش همدلی، و افزایش روابط متناقض.

درحقیقت، مهم‌ترین لذت های زندگی خریدنی نیستند! آنچه که واقعا برای ما در زندگی، رضایت به همرا دارد، روابط، هدف، معنا و ارتباط با طبیعت است.

ما در جست و جوی کامل شدن از نظر فردی هستیم، و زمانی که وسایل مادی برایمان فراهم نیست ناامید می شویم.علاوه بر این، پول واقعا می تواند از توانایی های ما برای ارتباط با دیگران بکاهد.

“کاتلین وهس” محقق دانشگاه مینه سوتا مطالعاتی انجام داد که نشان می دهد وقتی پول تبدیل به ذهنیت مردم شود، آنها کمتر مفید می شوند و می خواهند برای خودشان کار کنند و اهمیتی هم ندارد که تبدیل به جداشدگان جامعه شوند.

 

منبع: مقالات کانون مشاوران ایران

 

 

پیامی که چهره شما به جهان اطراف می دهد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
همچنین تحقیق در مورد اینکه چه افرادی می توانند بهتر احساسات خود را مخفی کنند.

چهره ای که دارید همان چهره ای است که با آن متولد شده اید، اما پیامی که چهره ی شما ارسال می کند از قبل توسط ژن های شما تعیین نشده است. راجع به جراحی پلاستیک، مواد پرکننده ی زیرپوستی، یا بوتاکس که توسط پزشکان و متخصصان زیبایی انجام می‌شود، صحبت نمی کنیم. مگر آنکه عمل پیوند چهره انجام داده باشید و مجبور باشید تا آخر عمر خود با چهره ی خود کنار بیایید، اما پیام هایی که از حالات چهره ی شما به دیگران منتقل می شوند بیشتر از آنچه فکر می کنید در کنترل شما هستند.

پس از جنسیت، نژاد، و سن شما، این حالت های چهره شما هستند که بیشترین اطلاعات را در مورد شما در اختیار دیگران قرار می دهند. با در نظر گرفتن سن شما،  فاکتورهای مختلفی همراه با ویژگی های جغرافیایی و عادات زندگی نقش دارند. فردی سفید پوست اهل فلوریدا یا آریزونا معمولا بسیار پیرتر از فردی با نژاد ایرلندی خواهد بود که بسیار کمتر در معرض اشعه ماورای بنفش خورشید قرار گرفته است. افراد سیگاری در سطح پوست خود چین چروک های بیشتر نسبت به افراد غیر سیگاری دارند، این موضوع در مورد استفاده از اتاقک های مخصوص برنزه کردن پوست نیز صادق است. کارهای ساده ای مانند گذاشتن کلاه می تواند موجب حفظ مولکول های حساس پروتیین پوست شود، که در صورت ازدست رفتن آنها پوست با هر روز قرار گرفتن در معرض خورشید به مرور استحکام و رنگ خود را از دست خواهد داد.

با این حال در مسئله ی پیری چهره، عوامل دیگری بجز مراقبت از پوست نیز می توانند به طور موثر دخالت داشته باشند. به گفته شفر و همکاران (2015) هرچه چهره ی جوان تری داشته باشید، سن بیولوژیکی شما نیز پایینتر است. کوکوشنل (موسس برند معروف به همین نام) این مسئله را به بهترین شکل بیان می کند: “چهره ی شما در 20 سالگی، همان چهره ای است که طبیعت به شما بخشیده است، اما این به خود شما بستگی دارد که این چهره را تا 50 سالگی هم حفظ کنید.”

پیامی که چهره شما به جهان اطراف می دهد

ممکن است دوست داشته باشید که بتوانید آن چهره ی جوان را بدست آورید و این کار را از راه کنترل اشارات چهره خود به گونه ای که احساسات شما را در هر موقعیت، به دیگران منتقل سازند، انجام می‌دهید. هرچه کمتر اخم کنید، احتمال این که چروک های عمودی دور دهان و چروک های پیشانی در چهره ی شما پیدا شوند کمتر خواهد بود. حتی اگر ترجیح می دهید با هر بار احساس خارش در چهره ی خود، آن را مانند یک مزرعه شخم بزنید، با اینحال گاهی نیز داشتن چهره ای بی حالت که احساسات و تفکرات شما را از دید دیگران پنهان نگاه می دارد ممکن است مفید بنظر برسد.

شاید قصد خرید یک خودرو را دارید، و می خواهید آن را به بهترین قیمت ممکن خریداری کنید. اینکه فروشنده اشتیاق زیاد شما برای خرید یک خودروی هیوندای زردرنگ را از چهره ی شما حدس بزند، ممکن است برای شما به قیمت صدها و یا حتی هزاران دلار تمام شود. همچنین اگر در یک جلسه و یا مهمانی خانوادگی خسته کننده باشید، نشان دادن میل خود برای فرار از آنجا می تواند برای همه ی افرادی که می کوشند فضایی صمیمی و خوش آیند را به وجود آورند، ناراحت کننده باشد و حتی توهین آمیز تلقی گردد.

جالب اینجاست که هر چه پیرتر می شویم، حفظ یک چهره ی بی حالت (مخفی کردن هیجانات) دشوارتر می شود. روانشناس استرالیایی دانشگاه کاتولیک، دیوید جی. گدر و دستیارانش در سال 2016 تعداد 35 تن متشکل از افراد جوان و افراد مسن را با تکالیف آزمایشگاهی مورد مقایسه قرار دادند، در این تکالیف از آنها خواسته شد که هنگام مشاهده ی تصاویر مثبت و منفی احساسات خود را، در یکی از سه شرایط ارایه شده، مدیریت کنند، که این شرایط سه گانه از این قرار بودند: صرفا نگاه کردن (شرایط گروه کنترل)، جلوگیری از بروز احساسات در چهره (شرایط سرکوب)، و اینکه خود را بی تفاوت نشان دهند مانند آنکه چیزی احساس نمی کنند ( شرایط عدم علاقه). هر دو گروه سنی به یک اندازه قادر بودند تا بروز احساسات را در چهره ی خود سرکوب کنند ( این مسئله با میزان فعالیت عضلات چهره محاسبه شد)، اما افراد مسن تر این کار بدلیل کمتر بودن شدت این احساسات انجام می دادند. بنابراین، برای حفظ یک چهره ی بی حالت نیاز به صرف توان کمتری داشتند چون دیدن این تصاویر واکنش های احساسی کمتری در آنها برمی انگیخت.

در محیط خارج از آزمایشگاه، توانایی افراد مسن در کنترل احساسات در موقعیت هایی که نشان دادن احساسات به نفع او نباشد، یک مزیت محسوب می شود. برای افراد جوان تر، مدیریت حالات چهره نیاز به تلاش و صرف انرژی بیشتری دارد. به نظر می رسد آنچه که به افراد جوان تر کمک می کند که سرکوب احساسات خود را کاهش دهند نگاه کردن با یک دید بی تفاوتی به تصاویر است:

“تمرکز خود را به این مسئله معطوف کنید که هیچ کدام از صحنه های موجود در تصاویر واقعی نیستند، بلکه بخشی از یک خواب و یا یک فیلم هستند. برای انجام این کار، از شما می خواهیم تا به همه ی تصاویر از دیدگاهی بی تفاوت و بی علاقه نگاه کنید، بجای آنکه به این تصاویر از دیدگاهی شخصی یا احساسی بنگرید آنها رابگونه ای بیطرفانه مشاهده کنید.”

تصاویر مثبت به منظور ایجاد احساسات خوش آیند و شاد در بیننده تهیه شده بودند که برای مثال شامل تصاویری از کودکان در حال بازی کردن در ساحل دریا همراه با مرغ های ماهی خوار بود، و تصاویر منفی به منظور ایجاد احساس غم یا تنفر انتخاب شده بودند، و در آنها تصاویری از سقوط هواپیما یا سوسک وجود داشت. راهنمایی افراد برای بی تفاوتی احساسی نسبت به تصاویر برای کاهش اخم کردن افراد هنگام تماشای تصاویر منفی بسیار موثر بود. اما در مورد هیجانات بیان شده (که توسط شرکت کنندگان بیان شد)، راهکارهای سرکوب احساسات، برای افراد جوان تر موثرتر از افراد مسن تر بود.

 

و اما نتیجه: شما می توانید حالات چهره خود و احساساتی که به دیگران منتقل می کنند را کنترل کنید، بخصوص زمانی که آگاهانه از روی قصد این کار رانجام می دهید، یا زمانی که به موقعیت ها از دیدگاهی بی تفاوت نگاه می کنید. این همان مهارتی است که قماربازهای حرفه ای آن را فراگرفته اند. از اینکه بازی به دلخواه شما پیش نمی رود عصبانی نشوید. آرامش و تمرکز خود را حفظ کنید و راهی بیابید که حریفان حرکت هایی انجام دهند که به نفع شما باشد. مطالعه یک گروه تحقیقی نشان می دهد که اگر خوشحال هستید، و به موفقیت خود در یک موقعیت امیدوار هستید و نمی خواهید کسی متوجه هیجان شما شود، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به خود بگویید: “آرام باش”.

اگر شما نمی توانید خود به خود احساسات را کنترل کنید، برای آنکه بتوانید از بروز احساسات در چهره ی خود جلوگیری کنید، باید فعالانه راه‌کارهای مدیریت احساسات خود را بکار گیرید. وقتی این کار را انجام دادید، می توانی از مواهب داشتن یک چهره ی بدون حالت بهره مند شوید.

یک مسئله ی جالب حاشیه ای این مطالعه این بود که، در کل افراد جوان تر سطح بالاتری از اضطراب را در هفته ی مانده به شرکت در مطالعه گذارش کرده بودند. البته چون ارتباطی میان این اضطراب و آزمایش حالت چهره ی آنها یافته نشد، این مسئله در نتیجه ی مطالعه تاثیری نداشت. با اینحال، از این موضوع می توان نتیجه گرفت که افراد جوانتر اضطراب درونی بیشتری دارند، که باعث می شود احساسات منفی در زندگی روزمره ی آنها تاثیر مخرب تری داشته باشد. شاید بهتر باشد جوان ترها سعی کنند در این مورد از افراد مسن تر بیاموزند زیرا به نظر می رسد آنها زندگی آرامتری را سپری می کنند، اما شاید تنها افرادی که مدت طولانی تری زندگی کرده اند می توانند بدین طریق آرام تر باشند.

اگر شما فردی جوان وعصبی هستید، صرف نظر از آنچه در درون خود احساس می کنید، ناچارید برای آنکه چهره ای خونسرد و آرام داشته باشید انرژی و منابع ذهنی شناختی بسیار بیشتری بکار ببرید. اما انجام این کار برای رابطه ی شما با دیگران مفید است چون می توانید از این طریق چهره ای با اعتماد به نفس از خود به دیگران نشان دهید. اگر خوش شانس باشید، می توانید این حالت چهره را تا 50 سالگی برای خود حفظ کنید که البته این کار مستلزم این است که از چهره و پوست خود به خوبی مراقبت کنید.

منبع: e-teb.com

16 کلید برا ی داشتن سلامت روانی

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

راهنمای خود درمانی افسردگی، اضطراب واختلال دو قطبی

زمین بر روی محور و زاویه ی دقیقی در گردش است. اگر در این زاویه نقصی ایجاد شود، در زمین شرایطی به وجود خواهد آمد و آنقدر سرد و یا گرم خواهد شد که قابل سکونت نمی باشد. تعداد ارتباط بین سلول های عصبی مغز ما با تعداد ستارگانی که در کیهان وجود دارند برابری می کند. مغز بسیار پیچیده و دارای ارگان های بیوشیمیایی است و ظریفترین و پیچیده ترین چیزی است که در جهان وجود دارد. در مغز تفکر که احساسات، خلاقیت، امیدها و خاطرات را کنترل می کند نهفته است.

تنظیمات ساده ی زندگی ما به تعادل بیوشیمیایی مغز ما بستگی دارد، که به ما کمک می کند که تعادل مغز و بدنمان را حفظ کنیم. در اینجا چند فعالیت طبیعی که در شکل دادن به مغز موثر می باشد ارائه شده است.

عوامل مختلف طبیعی می توانند باعث تقویت انتقال دهنده های عصبی مغز شوند. انتقال دهنده های عصبی مانند سرتونین و دوپامین  نقش مهمی در افسردگی (مثل افسردگی بالینی و اختلال دو قطبی) و ADHD (اختلال بیش فعالی و کمبود توجه) بازی می کنند. 30 انتقال دهنده ی عصبی متفاوت در مغز ما وجود دارد، بنابراین، همانطور که گفته شد مغز ارگانی پیچیده و شگفت انگیز است. با پیشنهادات ارائه شده ما می توانیم تعادل بیوشیمیایی مغزمان را حفظ کنیم.

1- بیشتر ورزش کنید. مطالعات نشان داده است که تمرینات ورزشی منظم (مانند پیاده روی تند) می تواند بیشترین تاثیر را در مقابل نسخه های سنتی برای درمان افسردگی (کاهش علائم و میزان عود بیماری) داشته باشد.

2- عشق. عشق به عنوان بهترین دارو توصیف می شود. هر کسی این شانس را ندارد که در یک محیط سرشار از عشق بزرگ شود. یک شکل از عشق می تواند عشق ورزی به دیگران باشد. ضرب المثلی وجود دارد که می گوید، « بخشیدن از دریافت کردن لذت بخش تر است». برای کمک های هدفمند به دیگران و برای عشق ورزی، ضرورت ندارد که در جستجوی عشق برای خودمان باشیم، اغلب فکر کردن به عشق می تواند به زندگی مان ارزش و معنی بخشد.

3- اجتناب از تماشای زیاد تلویزیون، فیلم و بازی های ویدئویی. صرف زمان بیش از حد در حال تماشای تلویزیون یا استفاده از دیگر وسایل ارتباط جمعی می تواند تاثیرات منفی در سلامت روان ما داشته باشد، و این مسئله زمانی که وارد مقوله ی خشونت کودکان می شویم کاملا صدق می کند. بسیاری از کارتون ها و فیلم ها حداقل میزانی از خشونت را دارند. یک مطالعه در سال 1996 نشان داد، که کارتونهایی که برنامه آن از 8 تا 10 صبح شنبه پخش می شد شخصیت های خشنی دارند. اخبار ظهر از عناصر خشونت برخوردار بودند و در طولانی مدت می تواند این مسئله بر روی تعادل احساسی ما تاثیرگذار باشد. محققین و متخصصان سلامت روان بر این باورند که تماشای اخبار نیز می تواند باعث تشدید افسردگی شود.

شاید دلیل حساسیت و حواس پرتی ما زیاد قرار گرفتن در معرض تلویزیون و آگهی های تلویزیونی باشد. این مسئله می تواند همچنین باعث کم شدن تعادل شیمیایی در مغز باشد که می تواند احساسات ما را تحت تاثیر قرار دهد. برای نمونه زمانی که زیاد در معرض خشونت قرار می گیریم دیگر آن رفتار را خشونت آمیز نمی دانیم.

بسیاری از فیلم ها سرگرم کننده هستند، ولی بعضی از فیلم ها تعادل احساسات (خلق بالا و پایین) را بر هم می زند و باعث تشدید افسردگی و دیگر اختلالات روانی می‌شوند. این یک واقعیت است که احساسات ما می توانند در وضعیت سلامت روان نقش داشته باشند. عواملی مانند: افسردگی، اضطراب، ADHD (اختلال کمبود توجه و بیش فعالی)، OCD (اختلال وسواس فکری عملی) و اختلال دو قطبی.

به هر حال برخی از بزرگسالان و برخی از کودکان از نظر احساسات نسبت به دیگران حساس تر هستند. برای کسانی که از نظر احساسی حساس و یا دچار اضطراب پس از سانحه شده اند بسیار مفید است که کمتر با رسانه ها (مانند تلویزیون، رادیو، فیلم ها، اینترنت و غیره) برخورد داشته باشد. به خصوص اگر فرد سابقه ی بیماری روانی و هیجانی را داشته باشد.

مثبت اندیشی و تمرکز بر روی اتفاقات مثبت همچنین قادر است از علائم افسردگی پیش گیری کند. سعی کنید بیشتر روزنامه بخوانید تا اینکه اخبار را از تلویزیون ببینید. روزنامه با ذهن مهربانتر است، و به ما اجازه می دهد که چیزهایی را که وارد مغزمان می شوند را انتخاب کنیم. سعی کنید از مکان هایی که در آن ها خشونت وجود دارد و یا اینکه احساسات شما را تحت تاثیر منفی قرار می دهد حتی تصاویر، تجربیات منفی و … دوری کنید و انتخابی حساب شده برای تمرکز بر روی موارد مثبت را داشته باشید.

4- گرایش به هنر. هنر می تواند خلق و خوی طبیعی را تثبیت کند. همچنین برای سلامت ذهن نیز کمک کننده است. بیش از هر چیز هنر در شکل دهی اعتماد به نفس می تواند کمک کننده باشد. در حقیقت، فعالیت هایی مانند خواندن دقیقا می تواند به عنوان تمرینی برای تقویت مغز باشند.

شخصی ساکن نیوجرسی امریکا گزارش داد که اخبار باعث افسردگی او می شوند، بنابراین او تصمیم گرفته است که تماشای تلویزیون را متوقف کند و به جای آن تصمیم گرفت که استعدادهای هنری اش را تقویت کند و صدها اثر هنری خلق کرد- همه ی این اثار را در یک دوره ی پنج ساله خلق کرد. او بسیاری از شاهکارهای هنری خود را به فروش رساند. در گذشته هنر فقط یک سرگرمی بود ولی اکنون برای او تبدیل به یک حرفه شده است (ساموئل.جی. 2009). هنر می تواند یک اثر شفا بخش در مغز داشته باشد.

5- معنویت و دعا کردن مهم است.  جنبه های فیزیکی، شیمیایی و ژنتیکی  در زندگی، شخصیت و خلق ما وجود دارند. همچنین یک جنبه ی روانشناسانه، احساسی و روحانی وجود دارد که به روان ما مربوط می شود. همه اینها هنگام تعیین سلامت خلق و روان نقش مهمی دارند. ما باید به نیازهای معنوی مان توجه داشته باشیم زیرا جزئی حیاتی برای سلامت روان ما می باشند. نادیده گرفتن نیازهایمان، یا به خطر انداختن نیازهای معنوی و احساسی مان می تواند سلامت روان ما را به خطر بیاندازد به خصوص اگر آسیب جدی باشد.

دعا کردن: دعا کردن برای طلب کمک و آرامش به شما کمک می کند مشکلات سلامت روانتان را بهبود ببخشید.

  1. گذراندن زمان طولانی بیرون از خانه. از انجام فعالیت های داخل خانه خودداری کنید و زمانتان را در طبیعت بگذرانید. سبز درمانی green therapy یکی از را هایی اثر بخش برای آرامش روانی است، برای آرام کردن استرس و مشغولیت ذهنی، برای رها شدن از افکار منفی و افکار درهم به سراغ طبیعت بروید.

7- اجتناب از انزواطلبی. به سازمانی که از شما حمایت می کند ملحق شوید. جلسات منظم با دیگران با استفاده از تجربیاتی که آنها به اشتراک می گذارند می توانند به شما کمک کنند که مثبت اندیش باقی بمانید و برای خارج شدن از بحران ها از آنها بهره ببرید. به عبارتی دیگر، ملحق شدن به یک سازمانی که به دیگران کمک می کنند با حس پذیرش، وحدت و تحقق بخشی می توانند در بهبود بخشیدن مشکلات روانی کمک کننده باشند.

8- تغذیه سالم. یک رژیم غذایی سرشار از مواد قندی و چربی می تواند باعث ضعف بدن و ذهن شود. اکثر صبحانه ها از غلات بسیار زیاد و نوشابه های انباشته از شکر تشکیل شده است. رژیم غذایی تان را به وسیله ی مصرف میوه ها و سبزیجات سالم بهبود ببخشید و میزان مصرف الکل را کاهش دهید. سیگار کشیدن را متوقف کنید! اگر شما فکر می کنید که ترک کردن سیگار سخت است، از میزان سیگاری که روزانه می کشید بکاهید. نیکوتین باعث انقباض رگ های خونی مغز می شود که باعث تشدید و یا بدتر شدن بیماری های روانی می شود.

کودکان نیاز دارند که روزی سه وعده غذا بخورند. یک صبحانه سالم بسیار ضروری است. برای بعضی از کودکان حساس، صبحانه ی مدرسه  شامل میوه های حلقه  حلقه شده و دیگر غلات دارای شکر، کلوچه، کیک، به همراه آب میوه و شیر می تواند بر روی مغز کودک اثر منفی داشته باشد.

مدارس و والدین باید در رابطه با تغذیه ی کودکان دقت لازم را داشته باشند که کودکان تغذیه ی سالمی داشته باشند، (صبحانه، ناهار، تنقلات، نوشیدنی ها، و شام). برقراری تعادل به صورت داشتن رژیم غذایی سالم در هر کودکی تغییرات به خصوصی را در سلامت روانش به وجود خواهد آورد. برای کودکانی که دچار اختلالات روانی هستند بسیار مهم است که وعده های غذایی منظمی از صبحانه و ناهار داشته باشند.

9- اجتناب کردن از الکل، مواد مخدر و استفاده زیاد از کافئین. این موارد بخصوص برای کسانی که مشکلات روانی دارند بسیار مهم است. الکل از عوامل تشدید کننده افسردگی و اختلال دو قطبی می باشد (برای مثال جنون افسردگی). برای بسیاری از افراد که اعتیاد دارند، بهتر است که از این خصلت خودداری کرده و سعی کنند که شرایط را اداره کنند. برای کسانی که دچار اختلالات روانی هستند، اجتناب از الکل بهترین راهکار است.

10- اجتناب از پورنوگرافی. تحریک شدن به وسیله ی پورنوگرافی بدون داشتن شریک جنسی واقعی برای لحظه ای می تواند لذت بخش باشد، ولی می تواند منجر به پوچی عاطفی شود که می تواند باعث به وجود آمدن علائم افسردگی، اختلال دو قطبی، و OCD (اختلال وسواس فکری عملی) شود. علاوه بر این، ارتباط جنسی بدون قاعده می تواند باعث افسردگی و دیگر مشکلات روانی شود. لذت جنسی واقعی از نظر فیزیکی و احساسی نیازهای شخص را برطرف می کند. شریک جنسی شما باید شریک زندگی شما باشد کسی که از نظر عشق و احساس هر روزه در زندگی شما را حمایت می کند.

11– شرکت در فعالیت هایی که باعث افزایش اعتماد به نفس شما می شود. نواختن یکی از آلات موسیقی مانند پیانو یا ویولون را یاد بگیرید- و با آن بنوازید! این مورد به ویژه برای کودکان بسیار کمک کننده است. یک کودک 13 ساله با اختلال ADHD ابراز کرده است که نواختن پیانو به او برای رشد افکار مثبت و داشتن اعتماد به نفس در زمانی که هیچ دوستی نداشته به او کمک کرده است.

علاوه بر این، استعدادها هنری خود را پرورش دهید. هنر نیز باعث افزایش اعتماد به نفس می شود. کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان نیز می توانند از مزایای هنر بهره مند شوند. در رابطه با اعتیاد نیز می تواند موثر باشد، به صورت طبیعی ذهنتان را آرام می سازد و به شما کمک می کند که اعتماد به نفستان را افزایش دهید. زمانی که شما کار هنری خود را نظاره می کنید، شما متوجه می شوید که چقدر ارزشمند، باهوش و خاص هستید. فعالیت های زیادی وجود دارند که شما می توانید از طریق آنها اعتماد به نفستان را بهبود ببخشید، بنابراین انتخاب های خودتان را کشف کنید.

برای اعضای خانواده ای که دارای یک کودک، نوجوان، یا بزرگسال دارای اختلال روانی هستند بسیار مهم است که به آنها عشق، حمایت و پذیرش بدون قید و شرطتشان را نشان دهند. به عبارتی دیگر، نسبت به کسی که دچار مشکلات روانی است نگرش مثبتی داشته باشید و به او عشق بورزید و ناامید نشوید. او را مورد سرزنش و تمسخر قرار ندهید زیرا این مسئئله می تواند باعث از دست دادن اعتماد به نفس او شود و از خودش بیزار شود. این مورد به خصوص برای کسانی که گرایش به اختلال خوردن دارند صدق می کند. عشق و حمایت پایان ناپذیر خود را زمانی که بیشتر به آن نیاز دارند به کودک و نوجوانتان نشان دهید.

  1. افزایش درایت خود. راه های زیادی برای افزایش درایت (یا رشدتان) وجود دارد. برای تقویت و حفظ احساساتمان در زمانی که به سمت بحران روانی در حرکت هستیم بسیار موثر است. هر روزه به نیازهای معنوی تان توجه داشته باشید. صرف زمانهایی بیرون از خانه می تواند برای مقابله با اختلالات روانی مانند افسردگی، اختلال دو قطبی، و ADHD موثر باشد. درمان سبز می تواند بدون هیچ عوارضی موثرتر از داروهای روان درمانی باشد. زمانی که مردم به توصیه های شما نیاز دارند به آنها راهکار نشان دهید.
  2. سعی کنید با استفاده از مطالعه ذهنتان را فعال نگاه دارید. مطالعه می تواند باعث تقویت فعالیت ذهنی شود، به ویژه اگر تمرکز ما بیشتر بر روی مطالعه ی مطالب مثبت باشد. اشتراک مجلات و کتاب های مثبت را بگیرید. این مسئله به ویژه برای کودکان بسیار مهم و ضروری می باشد.
  3. برای زندگی و کارتان هدفی بیابید. فعالیتی داشته باشید که به کودکان، سالمندان، معلولین، و افراد محروم کمک می کند. بخشی از زمان خود را به کارهای خیرخواهانه به صورت داوطلبانه اختصاص دهید. با علاقه به دیگران کمک کنید، ویژگی های مثبت خود را پرورش دهید و به زندگینتان معنا و هدف ببخشید. مربیگری در مهد کودک و یا فعالیت در آژانس های اجتماعی به صورت داوطلبانه یا صدقه دادن برای کمک به کودکان می تواند اهدافتان را بهبود بخشد، و به شما کمک می کند که بر روی چیزی یا کسی تمرکز کنید که از خودتان مهم تر است. حتی می تواند برای داشتن ارتباط با دیگران نیز به شما کمک کند. در مواردی تغییر شغل می تواند باعث بهبود بحران های روانی تان شود بخصوص اینکه شغل جدیدتان در رابطه با کمک به دیگران باشد.
  4. گوش دادن به موسیقی های ملایم و آرامش بخش. بسیار از موسیقی های امروز الکترونیکی، پرسر و صدا و بسیار ضربدار هستند. تحریکات ذهنی ثابت می تواند دلیلی برای مشکلات روانی باشد. برخی از موسیقی های آلترناتیو می توانند باعث افسردگی و احساس پوچی شوند. راک اند رول، هوی متال و دیگر صداهای سنگین می تواند باعث ایجاد آشفتگی در مغزمان شود، که می تواند باعث بر هم خوردن تعادل شیمیایی مغزمان شود.

علایق خود را نسبت به موسیقی های ملایم و مهربانتر و متنوع تر پرورش دهید. این مسئله می تواند به حفظ جریان احساسات مثبت و بدون وقفه در ذهنمان کمک کند. شما می توانید احتمال خطر افسردگی را با حفظ افکار مثبت در خود، کاهش دهید. این مسئله  به خصوص در مورد کسی که با هر نتی زندگی می کند صدق می کند. به هر حال برخی از افراد ممکن است به صورت منفعلانه به موسیقی گوش دهند، برخی نیز ممکن است با گوش دادن به موسیقی احساساتی شوند. اگر شما دچار اختلال روانی هستید، برای شما مهم است ک که تنها به موسیقی های ارامش بخش و ملایم گوش دهید.

  1. حفظ نظم و اجتناب از بهم ریختگی. خانه ی خود را تمیز و مرتب نگه دارید؛ اگر ضروری می بینید برای مرتب کردن خانه و اموال خود کمک بگیرید. از به هم ریختگی خلاص شوید. به صورت حسابهای توجه کنید، چون امور مالی نیز می تواند بر روی سلامت روان شما تاثیر بگذارد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: سامانه پرسش و پاسخ مشاور

تغذیه روانی: روشی جدید برای درمان درد های مزمن

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
مبحثی باموضوع درمان های غیر دارویی

بیماری که دچار درد مزمن است می خواهد هرچه سریعتر از درد خلاصی یابد. گفتن آن راحت است اما در عمل بسیار سخت است. کنترل درد امری پیچیده است و راه حلی ساده و قطعی برای آن وجود ندارد. حتی راه های درمانی مانند عمل جراحی ممکن است نتوانند موجب بهبود بیمار شوند، و چه بسا موجب بدتر شدن وضعیت بیمار، و یا حتی تشدید درد او شوند (به عنوان مثال دردهای قسمت پایین کمر). درمان های دارویی غیر مخدر نیز ممکن است فاقد اثر گذاری مطلوب و رضایت بخش برای تسکین درد باشند. درد مزمن موجب درد هیجانی می شود که خود به گونه ای آزار دهنده می تواند موجب تشدید حساسیت بیمار نسبت به درد جسمی شود. درد مزمن می تواند بیمار را از جنبه های جسمی، روحی، اجتماعی، و کارکرد های شغلی تضعیف کند. بر اساس برآورد اداره ی پیشگیری از بیماری های  موسسه ی ملی سلامت (NIH) در گزارش سال 2014 خود، درد های مزمن یک سوم جمعیت، برابر با 100 میلیون آمریکایی را تحت تاثیر قرار داده است. این موضوع هزینه های سنگینی مانند از دست دادن شغل و هزینه های درمانی را در بردارد. هزینه های مالی این مسئله طبق محاسبات NIH رقمی بین 560 تا 630 میلیارد دلار در سال برآورد شده است.

استفاده از داروهای مخدر می تواند در کوتاه مدت موجب کاهش درد شود، اما استفاده از این داروها در دراز مدت می تواند خود مشکل ساز شود. برای مثال، دارو های مخدر خود عاملی برای ایجاد درد های مزمن هستند، خطر روی آوردن به سوء مصرف مواد مخدر را تشدید می کنند، و می توانند موجب تشدید افسردگی شوند. به علاوه استفاده از دارو های مخدر، به تنهایی یا همراه با دیگر داروها (با تجویز پزشک و یا به صورت غیر قانونی)، و یا استفاده نادرست توسط بیمارانی  که علاوه بر درد های مزمن دچار مشکلات دیگری مانند وقفه تنفسی در خواب هستند، می تواند موجب بروز گستره وسیعی از عوارض جانبی از پایین آمدن سطح هوشیاری تا ناتوانی در تنفس گرفته تا آسیب دیدن کبد و یا حتی مرگ شوند.

بنابراین، راهبرد های جایگزین برای مدیریت درد ایجاد شده اند. این راهبرد ها شامل راهکارهایی درمانی با تکیه بر فاکتورهای روانی هستند، روان درمانی (مانند به کار بردن رفتار درمانی شناختی برای مقابله با تشویش افکار، ذهن اگاهی برای تغییر چارچوب و نگرش به درد، تعهد و پذیرش درمانی برای افزایش انعطاف پذیری روانی)، مدیتیشن، یوگا، رایحه درمانی، و طب سوزنی از جمله ی این راهبردهای درمانی هستند.این روش های درمانی به عنوان مکملی برای درمان های متعارف دارویی از جایگاه ویژه ای برخودار هستند. تاثیر محدود تا متوسط این درمان ها با مطالعات فراتحلیل انجام شده در این زمینه به اثبات رسیده است.

علی‌رغم اثرات منفی استفاده ی مداوم از داروهای مخدر، این داروها همچنان به صورت گسترده برای کنترل درد مورد استفاده قرار می گیرند. این موضوع از یک جهت می تواند ناشی از این مسئله باشد که ارایه درمان های غیر دارویی ممکن است مورد پذیرش بیماری که از درد رنج می برد واقع نشود. ارایه درمان های غیر مخدر می تواند مشکلاتی را در پی داشته باشد مانند: 1) ممکن است به بیمار نا امیدی از بهبودی را القاء کند. 2) آسیب های روحی آنان را تشدید کند. 3) ممکن است فکر کنند که پزشک به آنها برای سوء مصرف داروهای مخدر مشکوک شده است و یا 4) ممکن است این تصور در آنها به وجود آید که پزشک شدت درد آنها را دست کم گرفته است.

آیا راهی وجود دارد که پزشک بتواند بدون برانگیختن واکنش های تدافعی در بیمار، درمان های جایگزین را با او مطرح سازد؟ تغییر چارچوب مدیریت درد به عنوان کنترل هیجانی، یا تغذیه ی روانی می توانند از جمله این روش ها باشند.

 

تغذیه روانی مفهومی است که ما به وجود آورده ایم و هم اکنون در دسترس قرار داشته و برای بیمار به سادگی قابل فهم هستند، زیرا اصطلاحات و مفاهیمی به کار رفته درآن برای بیماران شناخته شده هستند، برای مثال تغذیه اصطلاحی است که برای غذاها به کار می رود، اما ما از این اصطلاح برای هیجان ها استفاده می کنیم. واکنش های روانی از دیدگاهی منحصر بفرد مطرح می شوند که هیجانات را به صورت مواد مغذی مصرفی تبیین می کند.

امروزه بسیاری از مردم به داشتن رژیم غذایی سالم اهمیت می دهند. آنها در هنگام خرید به مواد تشکیل دهنده ی غذا توجه می کنند تا از میزان چربی، سدیم، کالری، فیبر و دیگر مواد و عناصر موجود در غذا آگاه شوند. ولی مردم هنوز عادت نکرده اند که به بررسی این مسئله بپردازند که آیا تعاملات آنها با افرادی خاص یا تجربیات احساسی آنها در موقعیت های مشخص برای تغذیه هیجانی آنها مفید است یا خیر. در نتیجه، بسیاری از آنها از رژیم‌های ناسالمی برای تغذیه ی هیجانی خود استفاده می کنند.

یک رژیم غذایی مملو از چربی (در اینجا پر از هیجانات منفی) یک رژیم سالم نخواهد بود. این رژیم می تواند موجب اتلاف انرژی و بوجود آمدن احساس خشم، ناخوشنودی، ترس، افسردگی، و نا امیدی شود. در حالی که رژیم غذایی کم چرب موجب افزایش انرژی و تقویت هیجان های مثبت نسبت به خود می شود. همان گونه که غذا های ناسالمی وجود دارند، هیجان های ناسالم نیز وجود دارند.

چگونه آگاهی از مواد مغذی هیجانی که مصرف می کنیم می تواند به کنترل درد کمک کند؟

درد مزمن با فعالیت مراکزی از مغز که مسئول تفسیر درد (قشر پیش پیشانی مغز)  و هیجانات (سیستم لیمبیک) هستند در ارتباط است، مورد توجه قرار دادن چرایی فعالیت هیجانی و تفکرات شناختی می تواند ادراک فرد از درد را تغییر دهد. یقینا “تاریخچه درد” که شامل آگاهی ازعلت و چگونگی بروز درد و همچنین آگاهی و پیش‌بینی شدت و طول مدت درد است، نیز می تواند در کاهش آن موثر باشد.

راهبردهای مدیریت فردی که در آن فرد اقدام به تغییر چارچوب افکار و هیجانات خود در مورد درد می کند، در واقع می تواند موجب تغییر در فعالیت های عصبی شود (مانند کاهش فعالیت بخشی از آمیگدال یا بادامه مغز که به پاسخ های اضطراب و استرس مربوط است)  که این چرخه می تواند در کاهش درد موثر باشد. درک این موضوع که موقعیت های احساسی منفی چگونه موجب تشدید درد می شوند خود جنبه ای دیگر از شناخت درد و مدیریت فردی است. مفاهیم سه گانه زیر اساس تغذیه روانی را تشکیل می دهند:

  1. هیجانات پرچرب (یا منفی) موجب تضعیف فرد می شوند و می توانند احساس درد را تشدید کنند.
  2. هیجانات کم چرب (یا مثبت) به فرد نیرو می بخشند و می توانند احساس درد را کاهش دهند.
  3. تجربه ی موقعیت های پر استرس و بدون پاداش منجر به سنگینی رژیم بواسطه ی چربی زیاد ( احساسات منفی) و در نتیجه تغذیه ناسالم روانی می شود، در حالی که رژیم های با استرس پایین و پاداش دهنده مملو از احساسات مثبت بوده و با تغذیه خوب منجر به تقویت وضعیت روانی می شوند.

تهیه یک تصویر روزانه ی کلی از نسبت هیجانات پرچرب به کم چرب به فرد کمک می کند تا از وضعیت سلامت تغذیه هیجانی خود آگاه شود.

دردهای جسمی، رنج های روحی را در پی دارند و در یک چرخه ی پیوسته رنج های روحی منجر به افزایش احساس درد جسمی می شود که سبب برجسته تر شدن رنج ها و سختی ها برای فرد می شود. بنابراین شناخت و درک ماهیت چرخه چگونگی تاثیر پاسخ های هیجانی برروی احساس درد، از اهمیت بالایی برخوردار است. برای مثال، هرچه بیشتر برروی درد متمرکز شویم، درد بیشتری نیز احساس خواهیم کرد. این همان چرخه ای است که منجر به تغذیه ناسالم (پرچرب) هیجانی می شود، مانند استرس، ترس، نا امیدی، درماندگی، و افسردگی. درنتیجه، بیمار انگیزه ی پایین تری برای ادامه ی درمان های تجویز شده خواهد داشت و می تواند موجب تشدید درد و بدتر شدن وضعیت سلامت بیمار شود. اما، درصورتی که بیمار از رژیم تغذیه ی هیجانی کم چربی استفاده کند (مثل خوش بینی، آرامش، اعتماد به نفس، شادی)، درد آنها تسکین یافته و کمتر احساس می شود، و در نتیجه تمایل بیشتری نیزبرای ادامه ی درمان خواهند داشت.

 

تجویز تغذیه ی روانی برای کاهش درد

گام نخستین برای این کار، برآورد کیفیت زندگی است. این کار به بیمار و پزشک کمک می کند تا رویدادها و افرادی را که موجب تغذیه و یا سوء تغذیه روانی بیمار می شوند را تشخیص دهند. با این آگاهی ها، بیماربرای کارهای زیر آمادگی بیشتر پیدا خواهد کرد:

 

  • برای بیمار به گونه ای که برایش به راحتی قابل فهم باشد، آموزش ها و اطلاعات لازم را جهت آگاهی از وضعیت پزشکی او و ماهیت تجربه ی درد را در اختیار او بگذارید.عدم اطلاعات کافی می تواند عاملی برای برانگیختن اضطراب در بیمار باشد.
  • بیمار را تشویق کنید تا این خود باوری را به وجود آورد که می تواند درد خود را کنترل کند. همان گونه که همه افراد می توانند مصرف مواد غذایی خودرا کنترل کنند، بیماران نیز می توانند هیجانات تغذیه کننده ی روانی خود را نیز کنترل کنند.
  • به بیمار کمک کنید تا واکنش های هیجانی منفی (پرچرب) مربوط به درد خود را بشناسد (مانند ترس و افسردگی) و بداند در صورتی که به آنها کمتر توجه کند می تواند آنها را مدیریت کرده و بجای آنها هیجانات مثبت را دریافت کند ( یا هیجانات کم چرب، مثلا صرف زمان بیشتری برای انجام فعالیت ها و مشغول نگه داشتن ذهن خود با افکار و فعالیت هایی که تمرکز ذهن را از درد دور می سازند، نمونه هایی از این فعالیت ها پرداختن به امور تفریحی و معنوی هستند).
  • برروی کنترل استرس، مهارت های سازگاری، و آرامش تاکید کنید. در صورتی که درد را نمی توان به صورت کامل تسکین داد، احساس درد را می توان با یادگیری بهتر راهبرد های سازگاری تقلیل داد.
  • همان گونه که گروه های حمایتی برای کمک به افراد در تغییر رژیم غذایی و کاهش وزن وجود دارند، می باید این بیماران نیز به شرکت در گروه های حمایتی درد تشویق شوند. بیمار ممکن است در گروهی که تمامی افراد دچار مشکل مشابه هستند، به افراد احساس نزدیکی و اعتماد بیشتری داشته باشد و بتواند راحت تر به گفتگو در مورد مشکلات بیماری خود بپردازد که می تواند به آنها کمک کند تا بتوانند احساساتی که موجب تشدید احساس درد می شوند را تغییر دهند.

بیمار می باید به صورت دوره ای برآورد مجددی ازکیفیت زندگی و تغذیه ی روانی خود انجام دهد. با گذشت زمان و بهبود رژیم تغذیه هیجانی، تجربه  و واکنش به درد نیز باید ارتقا یابد. تغذیه روانی یعنی با معنا زندگی کردن، زندگی که در آن درد در پس زمینه قرار گرفته و نه پیش زمینه.

مترجم: محمد آلاله

منبع: com.مشاوره-آنلاین

خواب و افزایش وزن

 

آیا خواب بهتر مانع اضافه وزن می شود؟ آیا کم خوابی می تواند باعث شود که شما چاق تر شوید؟

این سناریو رو در نظر بگیرید: اگر شما هنگامی که در محل کارتان هستید احساس خواب آلودگی می کنید ممکن است وسوسه شوید که یک فنجان قهوه بنوشید (و یا چندین فنجان) و یا یک دونات تا بتوانید برای انجام کارهایتان انرژی بگیرید. بعد از اینکه کارتان تمام شد ممکن است از رفتن به باشگاه صرف نظر کنید و بعد از آن به خانه برسید و زمانی برای آشپزی ندارید و به حدی احساس تنش می کنید که قادر به خوابیدن نیستید.

این یک چرخۀ ناسالم است است و نهایتا این محرومیت از خواب باعث آسیب رساندن به سلامتی جسمی شما می شود.

به گفتۀ سوسن ظفر لطفی مدیر موسسه خواب و سلامتی در دانشگاه پزشکی نیوجرسی “زمانی که شما کمبود خواب دارید دچار کمبود انرژی نیز می شوید و به صورت اتوماتیک وار به سمت غذاهایی که سر یع آماده می شوند می روید مثل غذاهای سرخ کردنی و چیپس ها”.

نتیجه فوری ناشی از کم خوابی چه خواهد بود؟ شماید شما قادر باشید که با کم خوابی مبارزه کنید. اما نتیجه نهایی چیست؟ خوردن غذاهای ناسالمم و مضر و هم چنین کمبود تحرک از عواقب کم خوابی است که باعث می شود شما در معرض خطر چاقی قرار بگیرید.

به گفته دکتر ظفر لطفی «کمبود خواب مثل بدهی کارت اعتباری است». «اگر بدهی های کارت اعتباری شما به صورت مداوم بر روی هم انباشته شود. نرخ بالایی از سود را خواهید پرداخت یا اینکه حساب شما تا زمانی که تمام بدهی هایتان را بپردازید بسته خواهد شد. اگر کمبود خواب شما برای مدتی طولانی ادامه داشته باشد بدن شما به مشکل خواهد خورد.»

کمبود خواب داشتن در ایالات متحده آمریکا بسیار معمول است و حتی برخی افراد با افتخار درباره آن صحبت می کنند. مارک ماوالد مدیر مرکز اختلالات خواب منطقه ی مینی سوتا در این باره می گوید: «ما به بیدار ماندن تا دیر وقت افتخار می کنیم اما شب بیداری و زود بیدار شدن در صبح هزینه هایی برای ما به بار خواهد آورد.»

درک ارتباط رژیم غذایی و خواب

رابطۀ بین رژیم غذایی و خواب در کتاب ها و مجلات و مقالاتی که راجع به رژیم غذایی صحبت می کنند بسیار مطرح شده است. شاید شما هم مطالبی راجع به رژیم خواب شنیده باشید که معتقد است زمانی که در حال خر و پف کردن هستید نیز می توانید وزن کم کنید. مایکل بروس نویسندۀ کتاب خواب زیبا معتقد است اگر شما بخوابید قرار نیست که  وزنتان کم شود اما اگر کم خوابی داشته باشید به این معنی است که کیفیت خواب شما نیز کاهش می یابد و علاوه بر این نمی توانیدمدت زمان استاندارد در شبانه روز بخوابید بنابراین متابولیسم بدن شما به درستی عمل نخواهد کرد”.

به طور متوسط انسانها در شبانه روز به هفت و نیم ساعت خواب نیاز دارند. او می گوید: «اگر شما هفت ساعت و نیم در شبانه روز می خوابید و نیم ساعت دیگر نیز به این مدت زمان اضافه کنید نیم کیلو وزن اضافه نخواهید کرد. اما اگر پنج ساعت در شبانه روز فقط می خوابید و می خواهید این مدت زمان به 7 ساعت برسانید شروع به از دست دادن وزن خواهید کرد». بروس توضیح می دهد که تاثیرگذاری کمبود خواب بر توانایی ما برای کم کردن وزن تا حد زیادی به فعالیت هورمون های شبانۀ بدن مربوط می شود.

دو هورمون اساسی در این فرایند گرلین و لیپتین هستند. گرلین هورمونی است که به شما می گوید چه زمانی غذا بخورید و زمانی که شما دچار کم خوابی هستید هورمون گرلین بیشتری دارید. او در ادامه می افزاید لپتین هورمونی است که به شما می گوید دست از غذا خوردن بکشید اما زمانی که دچار کم خوابی هستید لپتین کمتری در بدن خود دارید».گرلین بیشتر و لیپتین کمتر مساوی است با افزایش وزن.

بروس می گوید “شما بیشتر می خورید بعلاوه چون کم خوابی دارید سوخت و سازتان (متابولیسم) کند است”.

 راه حل خواب-کاهش وزن

پس با کمبود خواب چه بایدکرد؟

بروس می گوید: «راه های بسیاری وجود دارد، تعداد ساعاتی که می خوابید را با تعداد ساعاتی که خوب می خوابید مقایسه کنید. او می گوید: «برخی از افراد مثل زنانی که به تازگی مادر شده اند تنها می توانند  4 ساعت بخوابند. افرادی هم وجود دارند که هفت و نیم ساعت می خوابند اما کیفیت خواب آنها در نتیجه درد و یا اختلالات مربوط به خواب تحت تاثیر منفی قرار می گیرد و و این نوع خواب با کم خوابی تفاوتی ندارد.

ما باید هر دو مشکل را با افزایش بهداشت خواب برطرف کنیم. برای شروع از خوردن هر گونه کافئین در بعد از ظهر خودداری کنید زیرا کافئین خواب شما را سطحی و سبک تر نگه می دارد که این مسئله با پایین بودن کیفیت خواب در شب در ارتباط است. بروس به جای این نوشیدنی ها مصرف نوشیدنی های بدون کافئین را پس از ساعت دو بعد از ظهر توصیه می کند. همچنین ورزش نیز می تواند موجب بهبود کیفیت خواب شود.

ولی چه مدت قبل از خواب باید ورزش کرد؟

این مسئله بستگی به عوامل مختلفی دارد و برای هر فرد متفاوت است. مهم ترین مسئله ورزش کردن است و نه زمان آن. بروس می گوید: «برای اطمینان درست پیش از رفتن به رختخواب ورزش نکنید.» او می گوید: «اما افرادی وجود دارند که پیش از خواب می توانند بهتر ورزش کنند و بر روی خواب آنها نیز تاثیر منفی ندارد. مواظب تغذیه خود پیش از خواب باشید. بروس می گوید: مصرف پیتزا و نوشیدنی های الکلی قبل از خواب اصلا فکر خوبی نیست. یا اینکه نزدیک به زمان به رخت خواب رفتن یک وعدۀ سنگین غذایی داشته باشید.»

او خوردن میان وعده های سالم و یک وعدۀ غذایی سبک مانند یک کاسۀ کوچک حبوبات را توصیه می کند. خوردن یک وعدۀ سنگین غذایی قبل از خواب می تواند خطر مشکلات گوارشی مانند سوزش سر دل را که مسلما می تواند شما را تمام شب بیدار نگه دارد افزایش دهد.

اما اگر شما به اندازه کافی می خوابید اما روز بعد احساس خواب آلودگی می کنید چه کاری باید انجام داد. ابتدا با پزشک خود مشورت کرده و به یک متخصص مراجعه کنید. متخصص خواب می تواند پس از بررسی کامل و نظارت بر خواب شما مشکل شما را ریشه یابی کند. با همکاری متخصص خوابتان می توانید برنامۀ درمانی را برای بهبود کیفیت خواب خود تنظیم کنید و یا حتی مشکل خواب خود را به صورت کامل برطرف کنید.

منبع:

Webmd.com

Susan Zafarlotfi, PhD, clinical director, Institute for Sleep and Wake Disorders, Hackensack University Medical Center, New Jersey.

 

Michael Breus, PhD, clinical director, sleep division, Arrowhead Health,

Glendale, Ariz.; author, Beauty Sleep.

 

Mark Mahowald, MD, director , Minnesota Regional Sleep Disorders

Center, Hennepin County.

 

Taheri, S. PLoS Medicine; December 2004, vol 1: pp 210-216.

Reviewed on April 30, 2013

 

ارتقای امنیت، صمیمیت، ثبات و رضایت مندی در رابطه

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
دکتر گری گینسبرگ

کار کردن با زوج ها و خانواده تفاوت بسیار زیادی نسبت به کار کردن با افراد دارد. در واقع تجربۀ رابطۀ زنده و پویایی که اغلب بین خانواده ها و زوج ها وجود دارد برای من بسیار لذت بخش است. دیدن این رابطه به صورت مستقیم و زنده از سمت هر دوو زوح بسیاز متفاوت با زمانی است که یکی از زوج ها بخواهند بدون حضور طرف مقابل زندگی خود را توصیف کنند. زمانی که شما با زن و شوهر به طور مستقیم کار می کنید می توانید سریعا واکنش ها را ببینید خیلی زودتر از آنچه که شما و یا حتی خود زوج ها فکرش را بکنند مشکلاتشان در حضور شما آشکار می شود و حالت تدافعی به خود می گیرند و جوی منفی میان آنها حاکم می شود و اگر شما هم بخواهید میانجی گری کنید این مسئله آنها را عصبانی تر کرد و شرایط را بدتر می کند و به سرعت مشکل آنها وسیع تر می شود.

من یادگرفته ام که از همان ابتدا بدانم در تمام این مسائل چیزی که من باید از آن دفاع کنم خود رابطه است و نه افراد (همانگونه که هارویک هنریکس آن را “در میان رابطه بودن” می نامد.)

من اغلب رابطه را برای زوجین به شکل نوعی رقص دو نفره توصیف می کنم که هر دو طرف بایستی حرکات و رفتارشان با هم هماهنگ باشد زیرا اگر یکی از آنها حرکت نامناسبی انجام دهد تعادل طرف مقابل نیز به هم می خورد و نمی توانند رقص زیبایی ارائه کنند. هر چقدر که آنها بیتشر در این کار با هم تمرین کنند آنها با آرامش بیشتر می توانند با هم برقصند کم تر به هم آسیب می رسانند و بیشتر از آن لذت می برند. اگر در حین رقص موسیقی تغییر کند همانگونه که در زندگی بارها اتفاق می افتد آنها بایستی ریتم خود را با تغییر موسیقی تغییر دهند و دوباره ثبات و آرامش خود را بدست بیاورند و از ان لذت ببرند. تا زمانی که آنها باهم می رقصند زندگی آنها با یکدیگر نیز ادامه دارد. من و همسرم 50 سال است که بایکدیگر ازدواج کرده ایم و هنوز هم داریم رقص خود را با موسیقی های مختلف تنظیم می کنیم.

من با رابطه ها کار می کنم زیرا می دانم چیزی که ما تجربه می کنیم از اتفاقاتی است که در رابطه می افتد. بدون وجود یک رابطه، زندگی ای وجود نخواهد داشت. تنها وجود این رابطه است که انسانها را زنده نگه می دارد و به وجود آنها معنا می بخشد.

در این میان هیچ رابطه ای مهم تر از رابطۀ میان زوجین نیست. این رابطه بی نظیر است زیرا نوعی رابطۀ یکی شدن و همتایی است. در این رابطه رتبه بندی و یا درجه بندی ای وجود ندارد در حالی که در بسیاری از رابطه ها وجود دارد. این رابطه به نوعی بسیار دوستانه و صمیمی است که پایه و اساس احساس رضایت و امنیت ما در زندگی است. اما همانگونه که مری برون می گوید. رابطۀ بین دو نفر به صورت ذاتی می تواهند بسیار بی ثبات باشد. بسیار صمیمی و یا بسیار سرد و با فاصله ی بسیار نفوذ پذیر و یا بسیار از هم پاشیده و تهدید کننده … ما هیچ موقع نمی توانیم به نقطه ی درست دست پیدا کنیم بنابراین در راطه به اوج نقطه ی احساس نیز نمی توانیم دست پیدا کنیم.

من معتقدم که اولین اصلی که باید در حل مشکلات زوجین برای ایجاد نوعی تعادل و ثبات و کسب رضایت در زندگی شان به آنها پیشنهاد کرد این است که سعی کنند در شرایط مختلف انعطاف پذیر باشند و واکنش های صحیح و منطقی نسبت به  تغییرات زندگی داشته باشند. این مسئله بسیار مهم است که زوجین بتوانند در خلال مشکلات زندگی صمیمت خود را حفظ کنند تا با تجربه کردن این حس و حفظ صمیمت احساس امنیت در مقابل خطرات و مشکلات داشته باشند. آنها با حفظ این اعتماد و صمیمت در رابطه از لحاظ احساس کاملا به هم وابسته می شوند و قدرت آنها در حل مشکلات افزایش می یابد.

من معتقدم که شخصیت انسانها در طول رابطه هایی که با یکدیگر دارند شکل می گیرد به خصوص اولین رابطه هایی که درگیر آن می شوند. خارج از این تجربه ها، به طور ناخودآگاه نسبت به شرایط واکنش هایی نشان می دهیم که از زمان کودکی در ما نهادینه شده اند.

زمانی که  این رفتارها از ما سر می زند ذهن ما نسبت به آنها آگاهی ندارد و به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتد. (حافظۀ ضمنی احساس).

برای فهم تعامل بین زوجین بسیار مهم است که واکنش هایی را که دو طرف نسبت به هم و نسبت به اتفاقات زندگی شان به صورت آشکار از خود نشان می دهند بررسی کنید و این واکنش ها دوباره با عکس العملی از سمت طرف مقابل روبه رو می شود و این اتفاقات همانند چرخه ای از کنش ها و واکنش ها در میان زوجین اتفاق می افتد. در واقع این چرخه را می توان عادت هایی نامید که ما در همۀ رابطه ها شاهد آن هستیم.

چه عاملی ما را در یک رابطه با یکدیگر قرار می دهد. آیا این عامل می تواند ما را از هم دور کند؟

من معتقدم در رابطه هایی که مربوط به ازدواج و پیوند زناشویی هستند نوعی احساس وابستگی و پایبندی ایجاد می شود همانگونه که در اکثر رابطه هایی از این دست که ما انسانها در آن قرار داریم اتفاق می افتد. با این حال چیزی که انسانها را نسبت به هم جذب می کند ویژگی های متضادی است که انسانها را از هم متفاوت می کند و موجب می شود که آنها به نوعی تکمیل کنندۀ یکدیگر در رابطه باشند. اما همین ویژگی باعث می شود زمانی فرابرسد که زندگی کردن با این تفاوت ها برای ما دشوار می شود و هر روزه این رفتارها از طرف مقابل تکرار می شود. برای مثال یکی از زوجین متعلق به خانواده ای است که دور از آنها زندگی می کند. این مسئله که زوجین بخاطر دخالت خانواده ای که در نزدیکی آنها زندگی می کند به مشکل بخورند بسیار محتمل است. این مثال نمونه ای از وجود عادت های مختلف در رابطه است.

بنابراین عادت هایی که زوجین در باطه با یکدیگر و زندگی مشترک دارند همگی نشأت گرفته از دوران کودکی آنهاست. ویژگی های مختلف زوجین به نوعی مکمل یکدیگر است. و عادت هایی که هر یک از زوجین دارند پایه و اساس رابطۀ آنهاست.

اگر زوجین این مهارت را داشته باشند که اتفاقات منفی ای را که در رابطۀ آنها می افتد به نوعی از جنبه های مثبت نگاه کنندو از آن تجربه کسب کننند می توانند جهات منفی آن را تعدیل کنند و آسیب کمتری از این اتفاقات به رابطۀ آنها وارد بشود. اگر آنها توانستند این مهارت را پیدا کنند و به مسائل تک بعدی نگاه نکنند صمیمیت و ثبات رابطۀ آنها بیشتر خواهد بود. و در مقابل مشکلات مقاوم تر و منطقی تر برخورد می کنند. در واقع مسئله انعطاف پذیری در شرایط مختلف بسیار اهمیت دارد و باعث می شود که آنها در مقابل ناگواری ها کنترل خود را از دست ندهند و در عین حال آنها بایستی با حفظ صمیمت و اعتمادی که در رابطه با یکدیگر دارند به راحتی از پس مشکلات بر بیایند. اگر آنها الگوهای رفتاری خود را براساس ویژگی های بالا تنظم کنند می توانند به یک رابطۀ رضایت بخش و با ثبات در طول زندگی خود دست پیدا کنند.

عنصر کلیدی ای که به حل مشکلات زندگی زوجین کمک می کند این نیست که مستقیما بخواهیم راه حلی برای مشکلات آنها پیشنهاد بدهیم بلکه این است که به آنها بیاموزیم چگونه احساسات خود را در مواجهه با مشکلات مدیریت کنند و در حین حفظ آرامش، با صمیمیت و اعتماد با مسائل روبه رو شوند در واقع ریشه بسیاری از مشکلات در زندگی افراد عدم توانایی آنها در مدیریت احساسات و کنترل خود در حین مواجهه با مشکلات است.

منبع: ساینس دیلی