اضافه وزن در کودک و چگونگی برخورد با آن

اضافه وزن در کودک و چگونگی برخورد با آن

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
یک مطالعه ی جدید نشان داده صحبت کردن زیاد در مورد اضافه وزن و چاقی کودک تاثیرات منفی دارد.

به عنوان والدین، ما برای کودکانمان بهترین ها را می خواهیم. ما می خواهیم که کودکانمان بهتر از ما زندگی کنند و زندگی بهتری نسبت به ما داشته باشند؛ که شاد، موفق و بیشتر از هر چیزی سالم باشند. برای بسیاری از افراد، این کلمات به این معنی است که ما می خواهیم که کودکانمان لاغر باشند. و اگر حتی نخواهیم لاغر باشند قطعا نمی خواهیم که آنها چاق هم باشند. در اخبار ظهر، در رابطه با خطر چاقی کودکان چیزهایی می شنویم. ما تصاویری از کودکان بیچاره ای را مشاهده می کنیم  با چربی های بسیار و شلوار تنگ و لباس هایی که بالای شکمشان است و تصور می کنیم که این مسئله چه حقیقت دردناکی است که آنها می خواهند از دیگران مخفی باشند.

کارشناسان پزشکی در رابطه با عوارض وخیم اضافه وزن و چاقی این هشدارها را می دهند: دیابت، فشار خون بالا، سرطان، و هر چیزی که شما می توانید تصورش را داشته باشید. ما می گوییم که این کودکان زندگی کوتاه تری نسبت به والدینشان. در مدرسه، کودکان تنها بر اساس پیشرفت های تحصیلی شان درجه بندی نمی شوند، بلکه با توجه به شاخص توده ی بندی شان BMI نیز رتبه بندی می شوند. چاقی کودک به عنوان مهارت فرزند پروری والدین مشخص می شود و کودکانی که چاق هستند به عنوان کودکانی با والدین بد تلقی می شوند. این والدین همچنین در معرض خطر هستند که از کودکان خود به قدر کافی مراقبت نمی کنند و از آن غفلت می کنند. جای تعجب نیست که بسیاری از والدین نسبت به وزن فرزندانشان احساس نگرانی کنند!

متأسفانه بسیار از والدین سهوا زمانی که با کودکانشان در رابطه با مسائل وزن، اندازه  و غذا خوردن مداخله می کنند دچار اشتباه می شوند و به کودکشان آسیب می زنند. یک مطالعه ی تحقیقاتی منتشر شده در ژوئن 2016 در رابطه با مسائل خوردن و وزن (ونسینک، لاتایمر و پاپ 2016) برخی از مشکلات هنگامی که والدین در رابطه با اضافه وزن کودکشان با او صحبت می کنند بیان می کند. محققین از 501 نفر از زنان بین سنین 20 تا 35 سال در رابطه با وزنشان و عادات غذایی که به وسیله ی پدر و مادرشان برای ان ها در دوره ی رشدشان مشخص کرده بودند پرسیدند. آنها دریافتند کسانی که پدر و مادرشان بیشتر در رابطه با وزنشان بر آن ها خرده می گرفتند بیشتر در معرض BMI بالاتری بودند. در حقیقت زمانی که پدر و مادر بیشتر در مورد وزن نظر می دهند، دخترشان احساس نارضایتی بیشتری نسبت به بدنش دارد و احساس می کند که بدنش مانند یک بزرگسال است.

محدودیتی که در این مطالعه وجود دارد این است که «ارتباط علی و معلولی برابر نیست» و این مسئله روشن نیست که اگر والدین در مورد وزن کودکان نظر می دهند فرزندان وزن بیشتری پیدا می کنند و در بزرگسالی BMI بالاتری دارند یا این شرکت کنندگان در دوران کودکی شان اضافه وزن داشته اند و این اضافه وزن انگیزه ای برای والدین بود تا در مورد وزن، و خوردن نظر دهند (این رفتارها در رابطه با نارضایتی از بدن تاثیر گذارند یا نه). با وجود این محدودیت ها، این مطالعه تاثیرات منفی بالقوه ای را که نظر والدین در رابطه با وزن و غذا خوردن را در BMI و نارضایتی از بدن را بیان می دارد. مسئله وزن گاهی انقدر معضل می شود که پدر و مادری که زمانی دنبال این بودند که چگونه وزن کودک رو افزایش دهند اکنون به دنبال کاهش آن می روند.

بنابراین، باید چگونه در مورد وزن با کودکان صحبت کرد؟ پیشنهاد ما این است که: این کار را انجام ندهید.

وزن یکی از مهم ترین شاخص های سلامتی محسوب نمی شود- در حقیقت BMI شاخص خوبی برای سلامتی نیست- و عواملی مانند تغذیه، فعالیت بدنی، و استرس نقش مهمی در آن بازی می کنند. بنابراین به جای صحبت کردن در مورد وزن با کودکتان، عادت های سالم غذایی، فعالیت های بدنی، و تصویری مثبت از بدن به کودکتان ارائه دهید که می تواند در هر وزنی به دست آید. این روش ها بهتر از حتی درمان چاقی کودکان جواب می دهند.

کودکانتان را تشویق کنید که مطابق با احساس گرسنگی و سیریشان غذا بخورند، و غذاهایی بخورند که از آن لذت می برند و در رابطه با بدنشان احساس خوبی داشته باشند، کودکانتان را ترغیب کنید که یک روند آماده سازی برای لذت بردن از غذاهایشان داشته باشند، و یک فعالیت لذت بخش برای کودکانتان ترتیب دهید. اگر فرزندتان نسبت به تصویر بدنش ناراضی است، به آنها کمک کنید تا  با خودشان بیشتر مهربان باشند و بدنشان را بپذیرند- و کمک گرفتن از یک متخصص ضروری است. مهمتر از هر چیزی: هرگز این احساس را در فرزندتان به وجود نیاورید که ارزش خود را بر اساس اعداد و مقیاس ها بسنجد.

منابع:

Reference: Wansink B, Latimer L, & Pope L (2016). “Don’t Eat So Much:” How Parent Comments Relate to Female Weight Satisfaction. Eating and Weight Disorders, Online Published June 6, 2016.

 

 

تاثیر چاقی بر روابط زن و مرد در بزرگسالی

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
بر اساس مطالعه سال 1998 که توسط جفری زوبل و مارک بورزتین در مجله زنان و سلامت  منتشر گردید : هفتاد و چهار درصد مردان و شصت درصد زنان گزارش دادند که در قرار عشقی با کسی که چاق است ، احساس ناراحتی خواهند کرد . افراد چاق که دارای روابط هستند همچنین با چالش های منحصر به فردی مواجه اند. اگر شما و شریکتان دارای مشکل می باشید ، به مشاور برای کار در مورد موضوعات رابطه رجوع نمایید .

شادی

مطابق با بررسی سال 1995 که تحت رهبری جفری زوبل ، باربارا  رونبارک و ادوارد فرونگیلو  انجام گرفت و در تحقیق چاقی چاپ گردید  : همسران چاق در ازدواج هایشان نسبت به همسران دیگر کمتر شاد هستند. در واقع ، زنان چاق تمایل دارند تا در ازدواج هایشان نسبت زنان دیگر شاد تر باشند . مردانی که چاق شده اند ، به احتمال بیشتر یک سری مشکلات را در مقایسه با مردانی گزارش دادند که وزن کم می کنند در حالی که زنانی که چاق شده اند به احتمال بیشتر در مقایسه با کسانی که وزن از دست داده اند شادتر هستند.

زوبل به عنوان جامعه شناس تغذیه ای مجله کورنل و نویسنده مشترک پژوهش نشان داد که زنان چاق ممکن است در روابط زناشوییشان شاد تر هستند چون آنها دیدگاهای جامعه شناختی منفی به چاقی را درونی کرده اند. آنها ممکن است بیشتر برای ازدواجشان ارزش قایل شوند چون آنها گزینه های قرار عشقیشان را محدود می سازند. در مقایسه، مردان ممکن است ناراضی باشند چون آنها این دیدگاه های منفی را درونی نکرده اند یا چون دیدگاه هایشان آنها را برای کاهش وزن تحت فشار قرار می دهند .

سلامت جنسی

مطابق با مطالعه فرانسوی سال 2010  که تحت رهبری ناتالی باجوس انجام گرفت  و در مجله BMJ چاپ گردید : زنان چاق در یافتن شریک جنسی نسبت به زنان با وزن عادی مشکل بیشتری دارند در حالی که مردان چاق چنین مشکلی ندارند . زنان چاق به میزان 30 درصد کمتر از زنان با وزن عادی در سال قبل شریک جنسی داشته اند . همچنین زنان چاق به احتمال کمتر خواستار خدمات کنترل تولد می باشند از اینرو احتمال داشتن حاملگی غیر منتتظره برای آنها چهار برابر می باشد . افراد چاق در بالاترین ریسک برای بیماری های دیابت ، افسردگی و بی اختیاری ادراری ناشی از استرس می باشند  که همه این بیماری ها می توانند به مشکلات مرتبط با رابطه جنسی منجر  گردند . همچنین مردان چاق نرخ بالاتر ناکارامدی آلت جنسی را گزارش دادند . چاقی مفرط برای هر دوجنس ممکن است به مشکلات عضلانی یا استخوان بندی منجر گردد که ممکن است رابطه جنسی را به چالش بکشاند .

بهداشت روانی

چاقی می تواند جرقه ای بر ای افسردگی ، تصویر بدن غیر طبیعی، عزت نفس پایین و کل مشکلات بهداشت روانی که می توانند برای یک رابطه زیان آوری می باشد . افسردگی می تواند سبب مشکلات متنوع در رابطه گردد . اگر شریک افسرده زندگی را رها کند ، شریک  سالم ممکن است خودش را در حالت سکون بیابد و مسئولیت های مشترک نظیر پرداختن به امور مالی یا مراقبت از فرزندان را باید بر عهده بگیرد. این وضعیت می تواند باعث رنجش و خشم گردد . تصویر بدنی معیوب می تواند به رابطه آسیب وارد کند . فرد با تصویر بدن معیوب ممکن است بدنش را از شریک جنسیش پنهان کند یا برای رابطه جنسی احساس ناراحتی داشته باشد . عزت نفس پایین می تواند به رابطه آسیب بزند چون فرد چاق ممکن است از نگرانی دایمی رنج ببرد و اغلب بدنبال اطمینان مجدد می باشد .

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

چگونه خود کنترلی می تواند زندگی بهتری برای ما به ارمغان بیاورد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

هشت فایده ی خود کنترلی

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
خودکنترلی ظرفیت نادیده گرفتن تمایلات و انگیزه های فرد برای دست یابی به هدفی دیگر است (میشل، 2014).

خودکنترلی عملی است که فرد برای دست یابی به اهداف  بلند مدت در مقابل لذت های کوتاه مدت لحظه ای خودش را کنترل می کند. خود کنترلی قدرتی کلیدی و حیاتی برای موفقیت در زندگی روزمره است. در زیر خلاصه ای از نتایج  مطلوب ناشی از خود کنترلی بیان شده است:

1. توانایی دست یابی به اهداف بلند مدت

دست یابی به هر هدف بلند مدتی، نیاز به مقاومت در برابر وسوسه های لحظه ای، اولویت های پایین، و مواردی که با هدف های مهم تر در تضاد هستند دارد (داک ورث، 2016). نکته مهم در اینجا، کاهش قدرت احساسات زود گذر است. برای مثال، ممکن است یک فرد احساس ترس کند، ولی برخلاف ترسش عکس العمل نشان می دهد.  فردی ممکن است به خوردن شیرینی تمایل داشته باشد، ولی قادر است که میل خود را سرکوب کند. اگر شما در یک مجلس بیشتر از اینکه شنوای سخن دیگران باشید، حرف می زنید، شما ممکن است با این کار یادگیری و مصاحبتتان را تحت الشعاع قرار دهید.

2. اضطراب

زمانی که افراد احساسات منفی را تجربه می کنند، آنها ممکن است با تمرکز کردن بر روی یک چیز دیگر ذهن خود را از احساسات منفی منحرف کنند. کنترل توجه شکل مهمی از خود کنترلی است که فرد می تواند با پرت کردن حواس خود بر چیزی که مهم تر و مناسب تر است توجه داشته باشد. برای مثال، یک مطالعه نشان داد که کودکانی که خودکنترلی دارند بیشتر قادرند که با اضطرابشان کنار بیایند (برترامز، 2016). آنها قادرند که اضطرابشان برای دستیابی به نتیجه ی خوب در امتحان کنترل کنند.

3. اعتیاد

تفاوت های فردی در تکانشگری (کمی خود کنترلی) همواره به عنوان عوامل کلیدی در شناسایی شروع و استفاده های بعدی از مواد مخدر است (بیکال و همکاران، 2012). معتادان نسبت به عواقب آینده غیر حساس بوه و به وسیله ی لذت های فوری هدایت می شوند. برای مثال، کسانی که نوشیدنی های الکلی بیشتری مصرف می کنند در برابر کسانی که مصرف کمتری دارند تکانشگری بیشتری دارند، در نتیجه استفاده ی الکل در آنها بیشتر می شود. همچنین تکانشگری نشان داده است که بر روی نتایج درمان اعتیاد به مواد مخدر اثر گذار است. در میان کسانی که به الکل و مواد مخدر اعتیاد دارند، کسانی که از خود کنترلی بالاتری برخوردار هستند احتمال اینکه درمان را به پایان برسانند بیشتر است. (چیو، 2013).

4. چاقی

توانایی تمرین خود کنترلی با چاقی در ارتباط است. کاهش خود کنترلی به ویژه با انتخاب غذاهایی که برای خوردن انتخاب می کنیم به صورت خاصی در ارتباط است (غذاهایی مانند، دسر و غذاهای سرخ شده). توضیحی که برای این ارتباط وجود دارد این است که افرادی که چاق و به شدت افسرده هستند خود کنترلی پایینی برای انتخاب غذاهای حاضری دارند. مصرف غذاهای حاضری با نرخ رو به افزایش چاقی در ارتباط است (پریویترا و همکاران، 2015).

5. سلامت جسمی

خودکنترلی به به سلامت جسمی بهتر کمک می کند (آدلر، 2015). برای مثال، سلیگمن (2015) گزارش می دهد که خود کنترلی یک دارایی مهم برای سلامتی است: مردانی که خود کنترلی بالایی دارند 56% خطر ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی در آنها کاهش می یابد. خود کنترلی باعث می شود که افراد در برابر رفتارهای مضر برای سلامتی مقاومت بیشتری از خود نشان دهند، از جمله مصرف تنباکو، الکل و دیگر مواد مضر (میلر و همکاران، 2015).

6. دوستی و ارتباط

توانایی خود کنترلی باعث بهبود روابط بین فردی و ارتباط با دیگران به خصوص در شرایط ناخوشایند می شود (بامیستر و استیلمن، 2007). به یک معنا، میزان خود کنترلی دیدی را به وجود می آورد که باعث به وجود آمدن همدلی می شود (توانایی داشتن دید و درک از افراد فراتر از چیزی که مشاهده می کنیم). پذیرش دیدگاه دیگران در یک بحث نشانه ضعف نیست بلکه قدرت است. با انجام این کار، افراد قادرند واکنش های دفاعی خودکار از خود نشان نداده و رفتارهای متفکرانه تر و سازنده تر از خود نشان دهند.

7. انعطاف پذیری

اصطلاح «انعطاف پذیری» به معنی بازگشت به شرایط احساسی گذشته پس از تجربه ی سختی است (ساتویک و چارنی، 2012). خودکنترلی یک پیش بینی مهم از انعطاف پذیری است. افراد منعطف کنترل خوبی بر به تاخیر انداختن تمایلاتی را دارند که اقدام به انجام آنها عواقب بالقوه ای را در بر خواهد داشت. فرد منعطف قادرند که به طور موثر چالش و شرایط زندگی را مدیریت کنند. به عنوان مثال، آموزش موارد اورژانسی و یا خدمات نظامی همه اش در رابطه با رشد کنترل احساسات است که به ماهیت دوم یک سرباز و یا یک تکنسین اورژانس پزشکی تبدیل شده است.

8. زندگی خوب

خودکنترلی ویژگی شخصیتی است که باعث سعادت و خوشبختی انسان می شود. تحقیقات نشان داده است که افرادی که احساس می کنند که خود منشأ رفتار خودشان هستند شادتر، سازنده تر و خلاق تر هستند. خود کنترلی (اراده) در بین فیلسوفان یونان به عنوان یک فضیلت عمده شناخته شده، و عدم کنترل خود در برابر وسوسه ها به عنوان یک ضعف اسفناک نگریسته شده است (سلیگمن، 2011). دست یابی به هدف ارزشمندی که مد نظر فرد است باعث خودسازی فرد می شود. همان گونه که جان میلتون گفته است: «کسی که در درون خود حاکم و قانون گذار احساسات، ترس، و خواسته هایش است، فراتر از یک پادشاه است.»

در مجموع

خودکنترلی یک منبع روانی (عامل محافظت کننده) است که می تواند باعث بهبود سلامت شود. اثرات سودمند خود کنترلی نشان می دهد مداخلات هدفمند در کنترل خود ممکن است سلامت کلی جامعه را بهبود بخشد.

منابع:

Adler NE (2015). Disadvantage, selfcontrol, and health. Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America, 18;112(33):100789.

Baumeister, Roy and Tyler Stillman (2007). “SelfRegulation and Close Relationships” In Joanna Wood, Abraham Tesser, and John Holmes (Eds.), The Self and Social Relationships, Philadelphia, PA: Psychology Press.

Bertrams, A., et al (2016). Higher SelfControl Capacity Predicts Lower AnxietyImpaired Cognition during Math Examinations. Frontier in Psychology 7: 485.

Bickel W. K., Jarmolowicz D. P., Mueller E. T., Koffarnus M. N., Gatchalian K. M. (2012). Excessive discounting of delayed reinforcers as a transdisease process contributing to addiction and other diseaserelated vulnerabilities: emerging evidence. Pharmacol. Ther. 134, 287–297.

Chiou WB, Wu WH, Chang MH (2013). Think abstractly, smoke less: a brief construal‐level intervention can promote self‐control, leading to reducedcigarette consumption among current smokers. Addiction 108(5):985992.

Duckworth A. (2016) Grit: The power of passion and perseverance. Scribner

Hofmann, W., Fisher, R. R., Luhmann, M., Vohs, K. D., & Baumeister, R. F. (2014). Yes, but are they happy?

Effects of trait self‐control on affective well‐being and life satisfaction. Journal of Personality, 82, 265277.

Miller GE, Yu T, Chen E, Brody GH (2015) Selfcontrol

forecasts better psychosocial outcomes but faster epigenetic aging in lowSES youth. Proc Natl Acad Sci USA 112:10325–10330.

Mischel W. The Marshmallow Test: Mastering selfcontrol. New York, NY: Little, Brown, and Company; 2014.

Privitera GJ, McGrath HK, Windus BA, Doraiswamy PM. (2015) Eat Now or Later: SelfControl

as an

Overlapping Cognitive Mechanism of Depression and Obesity PLoS One. 26;10(3)

Advertisement

Seligman, Martin E. P. (2011). Flourish: A Visionary New Understanding of Happiness and Wellbeing.

New York:

Free Press.

Southwick SM, Charney, DS (2012), Resilience: the science of mastering life’s greatest

university press  

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

ده نکته برای سازگار شدن کودک با مدرسه

 

تسهیل پیوند کودک با معلم و همکلاسی هایش

کودکتان دیگر مثل یک بچه ی بزرگ هر روز به مدرسه می رود. اما به جای شور و اشتیاقی که شما انتظار آن را دارید، بسیاری از روزها به خصوص روزهای شنبه را می بینید که کودکتان با گریه و یا دل درد به مدرسه می رود. او تمارض نمی کند. این عکس العمل به دلیل اضطراب هایی است که بر روی بدن کودک تاثیر می گدارد، و این اضطراب ها به خصوص در کودکان ممکن به ناراحتی معده منجر شود. ولی نگران نباشید، این مسئله که کودکان برای رفتن به مدرسه نیاز به کمک ها و سازگاری هایی داشته باشند غیر معمول نیست. در اینجا ده نکته بیان شده است که در این رابطه می تواند کمک کننده باشد.

1. تسهیل برقراری ارتباط کودک با معلمش.

کودکان نیاز دارند که با یک بزرگسال که به آنها احساس امنیت می بخشد ارتباط برقرار کنند. بنابراین زمانی که آنها با والدینشان نیستند، نیاز دارند که دلبستگیشان را به سمت معلمشان سوق دهند، و یا اینکه انها ممکن است انقدر اضطراب داشته باشند که نتوانند آرامش خود را به دست بیاورند و به فرایند یادگیری بپردازند. اگر شما متوجه شدید که کودکتان از رفتن به مدرسه احساس خوبی ندارد، بلافاصله با معلمش مطرح کنید. فقط کافی است که به معلمش بگویید که به نظر می رسد که فرزندم هنوز خود را با مدرسه اخت نکرده است، و شما امیدوار هستید که او بتواند توجه ویژه ای به کودکتان داشته باشد که کودکتان احساس کند که در خانه ی خودش است. هر معلم با تجربه ای این مسئله را درک می کند و توجه بیشتری برای کمک به کودکتان خواهد کرد. بسیاری از معلم‌ها کارهای ویژه ای به کودک می سپارند، که کودک می تواند با آن ارتباط برقرار کند و هر روز می تواند وظیفه ی خود را انجام دهد.

2. برقراری ارتباط کودک با دیگر کودکان

کودکان نیاز دارند که حداقل با یک کودک ارتباط برقرار کنند. اگر متوجه شدید که فرزندتان با این مسئله مشکل داردبا معلمش در میان بگذارید. از کودکتان بپرسید که کدام یک از بچه های مدرسه را دوست دارد که برای بازی کردن دعوت کند. اگر کودکتان در رابطه با پاسخ دیگر کودکان برای دعوت به بازی احساس راحتی ندارد، شما می توانید همواره یکی از کودکان را با مادرش بعد از مدرسه به بستنی دعوت کنید، یا اینکه برخی از اقوام را برای شام شب جمعه دعوت کنید.

شما تنها نیاز دارید که پیتزا تهیه کنید، و بعد از صرف شام، کودکان در اطراف خانه مانند دو دوست قدیمی با هم به بازی و مسابقه خواهند پرداخت. و چه کسی می داند؟ شاید شما و دیگر والدین بتوانید این مسئله را به این راحتی حل کنید.

3. به کودکتان راه حلی را نشان دهید که بتواند در طول روز به شما فکر کند

برای بسیاری از کودکان، بزرگترین چالش خداحافظی کردن و جدا شدن از والدین است. یک مراسم جدایی ترتیب دهید، مانند بغل کردن یا گفتن: «من دوست دارم، تو منو دوست داری، روز خوبی داشته باشی و من ساعت 3 تو را می بینم!». بیشتر کودکان دوست دارند که یک عکس خانوادگی در کیفشان داشته باشند. همچنین بسیاری از کودکان دوست دارند که علامت یا چیزی مربوط به والدینشان در جیبشان داشته باشند، مانند یک قلب کاغذی که کلمه ی عشق بر روی آن نوشته شده است، یا سنگی که آن را با همدیگر در ساحل پیدا کرده اید، اینها چیزهایی هستند که اگر کودک احساس تنهایی کرد به وسیله ی آنها می تواند اطمینان خود را به دست اورد.

4. اگر می ترسد او را آرام کنید.

بیشتر اضطراب های ناشی از مدرسه به از نظر بزرگسالان مسخره و احمقانه به نظر می رسند، مانند اینکه کودک فکر می کند که تا زمانی که او در مدرسه است شما ممکن است بمیرید یا ناپدید شوید. افرادی که همدیگر را دوست دارند به طور طبیعی فراق و جدایی را دوست ندارند، ولی کودک باید اطمینان حاصل کند که شما خوب و سالم هستید، مدرسه می تواند باعث شود که کودک همچنان شما را دوست داشته باشد در حالی که شما در کنار او حضور ندارید. هر گفتگویی را با اطمینان به این مسئله که «تو می دونی که ما همیشه پیش هم بر می گردیم» پایان دهید. بنابراین کودک می تواند این جمله در ذهن خود تکرار کند و نگرانی خودش را برطرف کند.

5. به کودکتان کمک کنید که حتی در حال اضطراب بخندد در نتیجه او گریه نخواهد کرد.

خنده راهی است که کودک می تواند به وسیله ی آن از اضطراب خود جلوگیری کند،، هر کودکی نسبت به سازگار کردن خود با مدرسه دچار ترس و اضطراب می شود. به کودکتان فرصت دهید که تا جایی که می تواند بخندد. اگر شما می توانید خوب است که هر روز صبح یک بازی تعقیب و گریز در خانه ترتیب بدهید، یا او را به خنده بیندازید، بدین وسیله کودک شما با جدایی از شما و رفتن به مدسه راحتتر کنار خواهد آمد. شما می توانید با استفاده از منحرف کردن ذهن او در زمانی که قسمتی از مغز او در حال هورمون سازی برای استرس است از این فرایند جلوگیری کنید. شما می توانید در خانه با تعقیب و گزیز یا بالش بازی از اضطراب او جلوگیری کنید. در اینجا چند بازی ذکر شده است که می تواند فرایند فراق و جدایی را آسان تر سازید:

  • «لطفا ترکم نکن.» زمانی که کتاب خواندن شما برای کودک تمام می شود و کودک از آغوش شما جدا می شود، او را به سمت خودتان برگردانید و به او بگویید که چقدر دوست دارید که در کنار شما باشد، و او را مطمئن سازید که شما نمی خواهید او را رها کنید و همیشه در کنارش خواهید بود. لحن خود را نرم و شوخ کنید تا کودک احساس آزادی و آرامش کند. ولی همچنان او به شما التماس می کند که بماند. نکته اینجاست که ترس او به این خاطر است که چقدر شما را می خواهد و به شما نیاز دارد، بگذارید او کسی باشد که خانه را ترک می کند. مثل همیشه او را بغل کنید و او را بخندانید.
  • بازی بای بای. یک مدلی از بازی قایم باشک هست که تنها اضطراب جدایی را به خنده در کودک تبدیل می کند. بگویید «بیا بازی بای بای را انجام دهیم.» شروع به خارج شدن کنید ولی از در خارج نشوید، اگر شما واقعا بروید این این کار برای کودک ترسناک است. به جای آن در بسته را  که شما می خواهید از آن خارج شوید را باز کنید، در حال حاضر برای کودک  این کار سرگرم کننده است. پس از آن عکس العملتان به صورتی باشد که شما از جدایی می ترسید، و دوباره بپرید داخل و به سمت کودکتان بروید و به او بچسبید. بگویید «من دلم برات تنگ شده بود! من هرگز نمی خواهم که از تو جدا شوم!» در آخر ، شجاعت خود را به دست بیاورید بگویید «بسیار خوب، بگذار دوباره سعی کنم! من شجاع خواهم بود!» و دوباره شروع به ترک کردن کنید. ولی دوباره، بازگردید و حتی قبل از اینکه از دید او خارج شوید بازگردید و به سمت او بروید، این کار کودک را به خنده می اندازد بخصوص اگر شما به صورت احمقانه ای این کار را انجام دهید و نشان دهید که خیلی نگران هستید. این بازی را ادامه دهید و بگذارید که او داد بزند و شما داد بزنید تا زمانی که او را وادار به خندیدن کند با این کار سطح اضطراب و ترس خود از دور ماندن از او را به کودک نشان می دهید.

6- ارتباطتان را حفظ کنید

روز کودکتان را با پنج دقیقه ماندن در رختخواب یا بر روی کاناپه شروع کنید. و 100 درصد توجه خود را به این معطوف کنید که چقدر او را دوست دارید. از این مسئله اطمینان حاصل کنید که هر روز وقتی که بعد از مدرسه کودکتان را می بینید زمان خاصی را صرف شنیدن اتفاقاتی که در ان روز برایش اتفاق افتاده است کنید. از این مسئله اطمینان حاصل کنید که یک برنامه ی طولانی قبل از خواب برای ایجاد احساس امنیت در کودک داشته باشید.

7. در رابطه با نگرانی های کودک تان هوشیار باشید.

اکثر اوقات، کودک بعد از چند هفته نسبت به اضطراب و نگرانی هایش احساس آرامش خواهد کرد، ولی برخی مواقع ناخشنودی خود را نسبت به مسائل جدی تری ابراز می کند: ممکن است در مدرسه دچار مشکلی شده است، یا نمی تواند تخته سیاه را ببیند،  و یا اینکه در یادگیری دچار مشکل شده است و یا اینکه از صحبت کردن و حرف زدن در کلاس می ترسد. در مورد روزش با نرمی از کودک بپرسید، و با دقت به حرفهایش گوش دهید، و نسبت به حرف هایش عکس العمل داشته باشید تا او به صحبت کردن ادامه دهد. گفتگو را با خواندن کتاب هایی در مورد مدرسه با همدیگر شروع کنید؛ کتابدار شما می تواند برای این مشکل بسیار کمک کننده باشد. داستان های مثبتی که خودتان در مدرسه داشته اید (من در هفته ی اول خیلی عصبی بودم و حتی نمی توانستم از سرویس بهداشتی مدرسه استفاده کنم ولی پس از آن من با بهترین دوستم مریم آشنا شدم و من عاشق او شدم) را برای او تعریف کنید و به او اطمینان دهید که او همان حسی که در خانه دارد را به زودی در مدرسه خواهد داشت. یک بازی وانمودی به وسیله ی عروسک ها انجام دهید و یک نمایش عروسکی ترتیب دهید که یکی کودک نمی خواهد به مدرسه برود و از کودکتان بپرسید من نمی دانم چرا او از مدرسه رفتن می ترسد؟ ما باید به او چه بگوییم؟ اگر شما احساس کردید که کودکتان مشکل بزرگتری دارد که شما نمی توانید ان را بفهمید، زمان آن رسیده است که به معلم او زنگ بزنید و با او صحبت کنید.

8- تغییر و جابه جایی را برای کودک آسان سازید.

اگر زمانی که با کودکتان خداحافظی می کنید چشمانش پر از اشک می شود و گریه می کند، خدحافظی معمول خود را انجام دهید و به او اطیمنان دهید که شما در پایان روز منتظر او خواهید بود. اگر همچنان کودک برای جدا شدن از شما احساس ناراحتی می کند و جدایی برایش سخت است، معلم می تواند به او کار خاصی را بسپارد که کودک بتواند با تغییر و جدایی از شما کنار بیاید.

9- از این مسئله اطمینان حاصل کنید که چند دقیقه زودتر از خواب بیدار می شوید تا کودکتان را برای مدرسه رفتن آماده کنید.

این مسئله بسیار مهم است زیرا کودک با دیدن عجله ی شما اضطراب و نگرانی اش تشدید می شود.

10. کودکان کوچکتری را که زمانشان را در خانه با شما سپری می کنند را بی اهمیت جلوه دهید.

اگر خواهر یا بردار کوچکتر کودکتان زمانش را در خانه با شما سپری می کند، جوری نشان دهید که کودک بزرگترتان فکر کند که شما چقدر در خانه حوصله تان سر می رود و کودک کوچکتر آرزو می کند که می توانست مانند یک بچه ی بزرگ به مدرسه برود.

11. یک روال ارام با خواب به موقع در شب و بیدار شدن به موقع در صبح در خانه به وجود آورید.

وقتی که شما کودک را صبح زود از خواب بیدار می کنید او خواب کافی نداشته است. کودکانی که به اندازه ی کافی استراحت ندارند انرژی کافی برای خداحافظی کردن در صبح را ندارند و ترس بیشتری نسبت به مدرسه دارند. همچنین خودتان نیز زود به رختخواب بروید و بخوابید، زیرا به این وسیله شما می تواند با عجله صبح مقابله کنید و هر کس صبح خود را با شادی شروع می کند.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: کودک و نوجوان

چگونه می توانم فرزندم را برای مهد کودک آماده کنم؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

آماده کردن کودک برای مهد کودک

این مسئله که والدین باید برای آماده کردن کودک برای مهد کودک نیز باید فکر کنند والدین را دیوانه می کند، آن هم برای یک صحبت کردن به صورت علمی. مطمئنا می خواهید که کودک را از نظر هیجانی آماده کنید. اما از لحاظ علمی چطور؟ آیا مهدها باید کودک را برای ورود به بحث های علمی دبستان اماده کنند؟

در واقع، تحقیقات نشان داده است کودکانی که در مهدکودک بازی می کنند از نظر اجتماعی و علمی عملکرد بهتری در پیش دبستانی و در سطوح بالاتر دارند نسبت به کودکانی که در مهد فقط بر روی فعالیت های علمی آنها توجه می شود. این مسئله نشان دهنده ی این است که کودکانی که در مهدکودک هیچ فعالیت علمی ندارند بعدا به سرعت می توانند این مسائل علمی را یاد بگیرند.

بنابراین به نظر من ایده ی آماده سازی در مهد کودک بر اساس فرضیات مسئله داری بنا نهاده شده است. در واقع مهد کودک به معنی آماده کردن کودک برای گوش دادن به معلم و آمادگی برای انجام دادن کارهایی با دیگر کودکان است.

اما از انجایی که در برنامه های درسی مهدکودک ها در کشور ما بر این اساس است که کودک باید چیزهای خاصی را بیاموزد، بسیاری از والدین در رابطه با بردن کودکان به مهد کودک هایی که مخصوص امادگی دبستان هستند دچار اضطراب می شوند. خوشبختانه، چیزهایی که انتظار دارید که کودکتان در مهدکودک یاد بگیرد چیزهایی هستند در طی فعالیت های روزمره کودک به راحتی می تواند آنها را یاد می گیرد، فقط با پرسیدن («آن حرف چیست؟»)

بنابراین چرا زمانی را صرف یاد دادن اعداد، حروف الفبا، رنگ ها، شکل ها و سکه ها صرف نکنیم زیرا این کارها می تواند برای شما و کودکتان سرگرم کننده باشد. لطفا او را امتحان نکنید، یا مبادرت به استفاده از فلش کارت ها برای یادگیری او نکنید. کودکان وقتی چیزی را در حال انجام و فعالیت می بینند سریعتر یاد می گیرند مثلا کلمه ی ت مثل تراکتور! یادگیری را برای کودک سرگرم کننده کنید اینها چیزهایی هستند که زمانی که کودک به مهد کودک می رود به او یاد می دهند.

 

در مهد کودک لازم است که کودک چه چیزهایی را بداند

  1. شناختن رنگ های پایه: قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، و بنفش
  2. شناختن شکل های پایه: دایره، لوزی، مستطیل، مثلث، بیضی، و مربع

3 شناختن سکه ها.

  1. شمردن از 1 تا 10
  2. شناختن ده عدد اول مانند: 2، 5، 9، 8، 1، 3، 4، و غیره.
  3. تشخیص حروف مانند الف، ب، پ، ت، ث و غیره

این لیست به وسیله ی استیسی کاننبرگ نویسنده ی کتاب بیایید برای مهد کودک آماده شویم! کاننبرگ همچنین پیشنهاد می دهد که والدین تکالیف در زمان شروع مدرسه دنبال کنند:

تکالیف والدین

  1. گوش دادن به فرزندتان هر زمان که به او می پیوندید
  2. کیف مدرسه کودک را خالی کنید و تکالیفش را هر روز بررسی کنید.
  3. هر شب به مدت 15 دقیقه با کودکتان مطالعه کنید.
  4. با کودکتان بازی های تکراری انجام دهید
  5. از کودکتانن سوالاتی بپرسید که پایان باز داشته باشند بدین وسیله ی ارتباط کودک تقویت می شود.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: کودک و نوجوان

کاردرمانی چیست؟

 

هر کسی یک حرفه یا شغلی دارد. کار بچه ها رشد کردن، یاد گرفتن و انجام دادن تکالیف مدرسه و بازی می باشد. کار درمانی (occupational therapy) به بچه هایی که اختلال فیزیکی، احساسی و یا ادراکی دارند، کمک می کند تا فعالیت های روزانه خود همانند مسواک زدن دادان و یا پوشیدن کفش و جوراب را انجام دهند.

برخی از کاردمانگران حرفه ای، به بچه ها کمک می کنند تا روش های جایگزینی را برای انجام بازی های مورد علاقه خود پیدا کنند که به دلیل بیمار بودن یا صدمه دیدنشان، قادر به انجام آن نبودند. برخی از این بچه ها شرایطی دارند که برای انجام کارهای خود نیاز به کمک برای نوشتن دست نوشته های خود یا پیشرفت در استراتژی یاد گیری ، دارند ، تا به آن ها کمک کند تا در کلاس تمرکز خود را حفظ کنند و تکالیف خود را انجام دهند.

کاردرمانی به بچه ها کمک می کند تا نیازهای خاص خود را تا حد ممکن به صورت مستقل انجام دهند یا به کودکانی که بعد از یک بیماری طولانی یا صدمه دیدن سخت به مدرسه بر می گردند، کمک کنند. برخی از  افراد بر این باورند که یک درمانگر جسمی شما را در وضعیتی قرار می دهد که می خواهید به آن برسید ، ولی در واقع، یک معالجه گر حرفه ای به شما کمک می کند تا به وضعیتی که مطلوب است، برسید.

چه افرادی به آن نیاز دارند؟

تمامی کودکان می توانند با یک کاردرمانگر ملاقات داشته باشند. برخی از آنها فعالیت های روزمره، همانند لباس پوشیدن، بستن بند کفش ها، خوردن غذا، توجه داشتن، نوشتن، نقاشی کشیدن یا رنگ کاری کردن خطوط را به سختی انجام می دهند.

برخی از بچه ها که شرایطی همانند فلج ذهنی، وضعیت نا مناسب عضلانی، یا اسپینا بیفیدا (که در آن ستون فقرات فرد حالت غیر عادی دارند)، دارند ممکن است به استفاده از ویلچر نیاز داشته باشند. یک کار درمانگر می تواند به بچه هایی که از ویلچر استفاده می کنند، کمک کند تا بتوانند خودشان برنامه ریزی کنند که به صف نهار بروند، از محوطه مدرسه خود بیرون بروند و سر وقت به کلاسشان برسند.

کاردرمانگران همچنین می توانند به کودکان اوتیسم بیاموزند که با دیگران ارتباط برقرار کنند یا ممکن است که به بچه هایی که مشکلات اختلال پردازش حسی دارند، روش هایی را یاد بدهند که به طور راحت تر و موثرتری با محیط خود ارتباط برقرار کنند.

یک کار درمانگر، همچنین ممکن است کمک ها و تجهیزاتی را از قبیل شانه  بند و … پیشنهاد دهد که بتواند برای دیگر بخش های بدن کمک کننده و مفید باشد. آنها ممکن است کمک کنند تا ابزارهایی پیدا کنید که انجام دادن برخی از کارها، همانند باز کردن در شیشه مربا، پوشیدن کفش و یا گرفتن دوش و یا حمام رفتن ، را برای کودک شما آسان تر کند.

ملاقات با یک کاردرمانگر

اگر یک کار درمانگر  را داشته باشید، درمانگر بررسی خواهد کرد که کودک شما چگونه می تواند فعالیت های خاصی را ، در قیاس با دیگر بچه ها که در سن او هستند، انجام دهد. ممکن است که معالجه گر از او بخواهد که حروف الفبا را بنویسد یا برخی از شکل ها را نقاشی بکشد ، برخی از بازی ها را انجام دهد، بند کفش خود را ببندد، یا یک شی را فشار دهد تا میزان قدرت شما اندازه گیری شود!

برخی از کاردرمانگران ، به خانه شما خواهند آمد تا ببینند که کودک شما چگونه برخی از وظایف عادی خود، همانند شانه زدن موهای خود یا مسواک زدن دندان های خود را انجام می دهد. بقیه متخصصان کودک را در بیمارستان، کلینیک یا برخی مواقع در مدرسه، ملاقات خواهند کرد.

یاد آوری این نکته مهم می باشد که کار درمانی، از شخصی به شخص دیگر تفاوت دارد. هیچ دو نفری شبیه هم نیستند و هیچ دو روش درمان هم شبیه هم نمی باشد.

بعد از تعیین این نکته که کودک شما می خواهد چه چیزی را یاد بگیرد تا انجام دهد، کار درمانگر یک برنامه درمانی را برای او تعیین خواهد کرد. اغلب مواقع، این امر به معنای تقسیم کردن یک فعالیت به بخشهای کوچک می باشد،  همانند یادگیری آهنگ، از طریق یاگیری نت به نت . برای مثال، اگر می خواهد که به حمام برود، ممکن است در مرحله اول یاد بگیرد که چگونه شیر آب را باز کند، سپس دمای آن را تعدیل کند ، صابون و حوله را پیدا کند، و در نهایت، داخل وان برود.  یک بار که این برنامه طراحی شد، همه این مراحل را به نوبت با تمرین کند.

درمان چقدر طول خواهد کشید؟

به دلیل اینکه کاردرمانی برای هر فردی منحصر به فرد است، و هر بچه ای بر اساس سرعت مختص به خود فرآیند یادگیری را کامل می کند، درمان ممکن است کوتاه مدت باشد یا زمان زیادی طول بکشد. برخی از بچه ها یاد گرفتند که آنها با بزرگتر شدن یا تغییر در مدرسه، نیاز به تغییر دارند. آنها دوباره کاردرمانگر خود را ملاقات می کنند تا روش های جدیدی را برای مقابله با مشکلات یا حرفه ای شدن در یک مهارت جدید، پیدا کنند.

بچه ها می توانند از طریق پیروی از دستور العمل های کاردرمانگر حرفه ای خود، سرعت درمان را افزایش دهند. کار کردن سخت و تمرین، یک امر ضروری می باشد. برخی از فعالیتها و تمرینات ممکن است عجیب و غریب به نظر برسند ، ولی همه آنها یک هدف دارند. اگر شما می خواهید بدانید که چرا درمان گر حرفه ایبه کودک شما یک روش خاصی را می گوید، بپرسید که ” چرا باید این کار را انجام دهد، و این کار چه کمکی به او می کند؟”

و با گذشت زمان و انجام تمرینات زیاد، کودک شما همه این کارهای سخت را انجام خواهد داد.

یک کاردرمانگر می تواند به بچه هایی که دارای مشکل در انجام دادن کارهای روز مره، همانند نوشتن، غذا خوردن یا لباس پوشیدن هستند، کمک کند. یک کار درمانگر از تمرینات و فعالیت هایی استفاده میکند تا به بچه ها آموزش دهد که چگونه می توانند وظایف خود را به نحو بهتر انجام دهند. اگر یک بچه ای در غذا خوردن دارای مشکل باشد،  درمان گر می تواند چنگال ها و قاشق های مخصوصی را تهیه کند که درازتر، کوتاه تر بوده یا براحتی بتواند غذا را بردارد. اگر یک بچه ای برای نوشتن نیاز به کمک داشته باشد، درمان گر ممکن است که انگشت اشاره وی را از طریق نقاشی با انگشت یا آب پاشیدن به وسیله تفنگ آبی، تقویت کند!

در مرکز مشاوره ستاره ایرانیان نیز خدمات کاردرمانی توسط کاردرمانگر ماهر در خدمت شما عزیزان می باشد. برای اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید.

منبع: مشاورکو

روش هایی برای پرورش دادن حس کنجکاوی کودکان

هر چه کودک کنجکاوتر باشد بیشتر می آموزد. پرورش دادن حس کنجکاوی در کودک شما، یکی از مهم ترین روش هایی است که می توانید به وی کمک کنید که در طول عمر خود یادگیرنده باشد.

کودکان در زمان تولد، یک یادگیرنده هستند و یک کنجکاوی طبیعی را در مورد نحوه انجام گرفتن کارهایی که در جهان صورت می پذیرد، دارند. کنجکاوی یک تمایلی برای یادگیری است. همچنین یک اشتیاق و تمایلی برای پیدا کردن، کشف کردن و نشان دادن می باشد.

والدین و سرپرستان، مجبور نیستند که بچه خود را کنجکاو کنند یا بچه خود را مجبور به یادگیری کنند. تحقیقات بیانگر این است که  در واقع یک تمایل درونی  در کودکان، برای یادگیری وجود دارد ( کنجکاوی آنها) و نه یک عامل یا فشار بیرونی، که آنها را تشویق به رسیدن به یک تجربه جدید می کند یا آنها را به یک موفقیت بزرگتر و طولانی مدت، در مدرسه سوق می دهد.

یادگیری یک چیزی است که همه کودکان همراه با آن متولد می شوند. آنها در هنگام وارد شدن به جهان، این انگیزه را دارند تا یاد بگیرند که کارهای صورت گرفته در سرتاسر جهان، به چه ترتیبی انجام می پذیرد:

  • کودک تازه متولد شده، با چشم های خود به صداها، چهره ها و اشیاء جالب توجه، نگاه می کند.
  • یک کودک هشت ماهه، جغجغه را حرکت می دهد و آن را در دهان خود قرار می دهد تا بداند که نتیجه اینکار چه چیزی می شود.
  • کودک نوپا یک چهار پایه را می گیرد تا به بالایمیز تلفن برود –و یک عروسکی که دوست دارد با آن بازی کند را بردارد.
  • یک کودک 2 ساله، وانمود می کند که یک مامور شهرداری است و همه حیوانات اسباب بازی خود را در داخل سبد خشک شوئی، ” کامیون آشغال” می ریزد تا نشان دهد که وی هم می تواند مثل بقیه افراد، یک کاری را انجام دهد.

روش هایی برای پرورش دادن حس کنجکاوی

الگوهای مورد علاقه را در دنیای اطراف ایجاد کنید:

به پیاده روی بروید و در مورد شگفتی های درختان، آسمان و ستاره ها تفکر کنید. همچنین به بچه خود اجازه دهید که این کار را همراه شما انجام دهد.

تمایلات و علاقه های طبیعی را که وجود دارند، تشویق کنید. بچه ها از طریق انجام دادن فعالیتی که توجه و تخیل آنها را درگیر می کند، چیزهای بیشتری یاد می گیرند. اگر وی موسیقی دوست دارد، برایش موسیقی اجرا کنید، ابزارات موسیقی را با هم بسازید و استفاده کنید، و همراه هم برقصید.

سعی کنید جواب های ساده و واضحی به سوالات وی دهید که مطابق با رشد بچه هم باشد.

شما به این سوال کودک که من از کجا آمدم بسته به اینکه سه ساله است یا سیزده ساله متفاوت پاسخ می دهید و صرفنظر از سن کودک، همیشه قبل از اینکه پاسخ بدهید، از وی بپرسید که نظر خودش چه چیزی هست.

یک کودک پنج ساله از مادرش پرسید،” من از کجا بوجود آمده ام؟” ، مادرش همه چیز را در مورد فرآیند تولید نسل به وی توضیح داد ( با اضطراب و همراه با لکنت). بچه وی با تعجب به مادر نگاه کرد، و در آخر این جواب را داد، ” منظور من اینه که آیا من هم مانند پدرم از نیویورک آمده ام یا یک جای دیگر؟”

و اگر جواب را نمی دانید، به او بگویید که نمی دانید. بگذارید بدانند که لزومی ندارد انسان همه جواب ها را بداند. همچنین این کار یک فرصتی را برای پیدا کردن الگوی یافتن جواب، فراهم می سازد. همراه وی به کتاب خانه بروید یا با یک شخص دیگری که ممکن است جواب را بداند صحبت کنید.

از کتاب خانه استفاده کنید!

سعی کنید که به این مکان ها با هم بروید. در مورد زمان شروع شعبه محلی خودتان تحقیق کنید. کتاب ها، پنجره های متصل به انواع دنیاهاهستند و جواب های مناسبی را برای مغز های کنجکاو فراهم می کننند. بچه های جوانی که در ارتباط با کتاب قرار می گیرند، به رهبرهای خوبی تبدیل می شوند. به بچه خود اجازه دهید که خودش کتاب را انتخاب کند. مطالعات بیانگر این است که نوع کتابی که بچه ها می خوانند ، اهمیت ندارد، چه کتابی در مورد راکت ها بخوانند یا یک کتاب طنز مطالعه کنند، نکته اصلی این است که آنها به این موضوع علاقه داشته باشند و مطالعه آن را دوست داشته باشند.

بچه های خود را با سوالاتی که انتها ندارند، تهییج کنید.

سوالاتی وجود دارند که جواب درست یا اشتباهی ندارد، و نمی توان با یک کلمه “بله” یا “خیر” به آنها پاسخ داد.” چه احساسی نسبت به آن داری”…،” این تجربه برای شما، به چه چیزی شباهت دارد”..، ” در مورد آنچه در مدرسه اتفاق افتاده ، توضیح بده”. این نوع از سوالات ، بچه شما را تشویق می کند تا تفکر و ایده خود را رشد دهد، علاقه و دوست داشتن خودش را نشان دهد، و باعث  می شود که شما وارد زندگی درونی وی شوید.

یک محیط جذاب درست کنید

بچه ها، یک پنجم از زمان بیداری خود را در داخل یک فضای محدود می گذرانند. آنها در مورد آن چیزی که در اطراف آنها هست، کنجکاو هستند. عکس های موجود بر روی دیوار و فعالیت خانوادگی عادی، در حالت طبیعی جذاب می باشند. به بچه های خود عروسک های سالم بدهید و اسبابی بدهید که آن را کشف کنند. چیز ها را که دارید بچرخانید، تا حالت تازگی داشته باشد.

دوباره راهنمایی کنید، دلسردش نکنید:

سعی کنید آن چیزی را که توجه وی را جلب می کند ، یا چیزی که وی سعی می کند در آن مهارت زیادی کسب کند را نشان دهید، و یک روش سالم و قابل قبولی را برای کشف آن ، ایجاد کنید. برای مثال، اگر کودک شما در حال کشف محیط خانه است، آنها را از دسترس وی دور کنید ولی سعی کنید که یک جایگزین نزدیک به وی پیشنهاد کنید. وسایل اضافی و ارزان را در یک کیسه پلاستیکی قرار دهید و به بچه خود بدهید تا با آنها بازی کند و آنها را بررسی کند. اگر وی دوست داشته باشد که آب لیوان خود را به روی صندلی یا کف زمین بریزد، وی را بعد از صرف غذا به داخل باغچه،  حمام یا حیاط پشتی ببرید، بنابراین وی می تواند آب را آزمایش و کشف کند، بدون اینکه باعث شود که شما عصبانی شوید. این امر همچنین مهارت های حل مسئله را به وی یاد می دهد، که به روش های خلاقانه و قابل قبول انجام دهد  و آن چیزی را که می‌خواهد بدست آورد.

به فعالیت هایی که انتهایی ندارند، زمان دهید

بر خلاف برخی اسباب بازی ها که طراحی شده اند تا به یک شیوه معینی مورد استفاده قرار گیرند، موادی از قبیل جعبه ها، بلوک ها ، آب، شن، دیگچه و طشت، و برخی مواد هنری، می تواند به صورت  خیالی نیز استفاده شوند. به بچه خود نگویید که با این مواد چیکار کنند، چگونه انجام دهند یا در آخر باید چه چیزی را درست کنند. اجازه دهید که کنجکاوی بچه گانه وی، او را راهنمایی کند.

منبع: کودک و نوجوان

آیا پول بر خوشبختی و بهزیستی تاثیر می گذارد؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
پول اجازه ی برآورده کردن نیازهای اساسی را به ما می دهد  برای خرید غذا، سرپناه، و پرداخت هزینه برای مراقبت های بهداشتی. برآوردن این نیازها ضروری است، و اگر ما پول کافی برای انجام این کارها نداشته باشیم، بهزیستی ما آسیب می بیند.

فراتراز این، “تام راث” در کتاب خود پیرامون تندرستی چنین می گوید: پول می تواند با دادن قدرت کنترل به ما درباره ی اینکه چگونه وقتمان را بگذرانیم، شادی های کوتاه مدت مان را افزایش دهد”. برای مثال، می تواند برای ما گزینه هایی همچون زندگی نزدیک تر به محل کار، کار کمتر، و صرف زمان بیشتر برای فعالیت های اوقات فراغت با دوستانمان  فراهم کند. پول می تواند زندگی ما را آسان تر کند.

اما در حقیقت ما از پول برای خرید وقت آزاد بیشتر استفاده نمی کنیم، در عوض ما آن را صرف خرید اموال گران قیمت تر می کنیم.

یک سرگذشت

زنی در مرکز شهر به عنوان خریدار برای یک خرده فروش بزرگ کار می کرد، هنگامی که او پیشرفت کرد و ترفیع یافت، او و همسرش یک خانه ی بزرگ در حومه ی شهر خریداری کردند. وی خیلی زود متوجه شد که زمان رفت و آمدش از حومه به شهر و بلعکس بیشتر شده است، با افزایش مطالباتی که وضعیت جدیدش از او طلب می کرد، همان زمان اندکی را هم که برای ورزش یا دیدار با دوستان اختصاص داده بود،از دست داد، بنابراین این فعالیت ها را کاهش داد. وقتی همسرش هم یک ترفیع خوب گرفت، آنها به این مساله فکر کردند که برای کاهش این رفت و آمدهای استرس آور از حومه به شهر، به جایی نزدیکی شهر نقل مکان کنند. اما به جای ان، تصمیم گرفتند اشپزخانه خود را مانند آشپزخانه زیبایی که درجای دیگر محله دیده بودند تغییر مدل بدهند. با وام مسکنی که آنها بدین منظور گرفتند، هزینه های ماهانه شان اضافه شد، که تمام افزایش حقوق همسرش را دربر میگرفت. همچنین آنها دیگر نمی توانستند برای استخدام کسی که دوبار درماه بیاید و خانه شان رانظافت کند هزینه ای بپردازند.

همانند این داستان، بسیاری از ما ممکن است از پولمان برای کسب حداکثر تندرستیمان استفاده نکنیم.

پول بیشتر لزوما به معنی به دست آورن خوش بختی نیست:

برخلاف آنچه که بیشتر ما باور داریم، زمانی که ما پول کافی برای خرید ضروریات زندگیمان داریم، درآمد بالاتر از آن ممکن است تاثیر قابل توجهی بر افزایش تندرستی ما نداشته باشد، حتی ممکن است دربرخی مواقع تاثیرات منفی هم داشته باشد.

داده های جالبی در حمایت از این مساله وجود دارد. برای مثال:

.درآمد سرانه در ایالت متحده آمریکا از سال 1946 تا 1990، افزایش 150 درصدی داشت. (که این امر تفاوت بسیار زیادی در قدرت خرید ایجاد کرد) اما درصد اینکه افراد خود را شاد ببینند بسیار کاهش یافته بود.

.علاوه بر این، رتبه ی افسردگی در ایالات متحده امریکا در مدت 50 سال، 10 مرتبه افزایش یافت.

.در ژاپن، بین سالهای 1958 و 1991، درآمد سرانه 6 برابر افزایش یافت، اما میزان بهزیستی ذهنی ثابت ماند.

.مردمی که مقدار زیادی پول در قرعه کشی ایالت متحده آمریکا یا استخر فوتبال در انگلستان برنده شده بودند، یک سال بعد به صورت قابل توجهی شادتر نشده بودند و نسبت به وقایع روزمره ناراضی تر بودند.

.دریافت کنندگان تسهیلاتی که در یک مطالعه کنترل شده، پول بیشتری دریافت کرده بودند، نسبت به آنهایی که مقدار معولی را دریافت کرده بودند، استرس بیشتری را تحمل می کردند.

مطالعات دیگر، بیان کردند که درآمدهای بالاتر، با سطوح بالاتر استرس، افزایش احتمال طلاق و لذت بردن کمتر از فعالیت های کوچک ارتباط دارد. رینر، محققی که بیش از 30  سال از زندگی اش را صرف مطالعه تندرستی کرده است، ادعا کرد که درآمد بیشتر ممکن است منجر به کاربیشتر، اوقات فراغت کمتر و ارتباطات قوی اجتماعی کمتری باشد. به عبارت دیگر، مزایای داشتن پول بیشتر، ممکن است به وسیله ی قربانی کردن افراد در دیگر جنبه های سلامتیشان جبران شود، همانطور که در داستن نمونه ذکر شد.

علاوه بر این، ما همیشه خودمان را با آنهایی که بهتر از ما عمل می‌کنند، مقایسه می کنیم. اگر درآمد ما بالا رود، اما درآمد شخص دیگری هم بالا رود، ما احساس شادی نمی کنیم. یک شخصی که در سال صد میلیون تومان بدست اورده است اگر دوستش در سال 150 میلیون تومان کسب کرده باشد، ناراضی خواهد بود. شما حتما به این فکر می کنید که یک افزایش 120 ملیون تومانی او را خوشحال می کند. درست است؟ خیر، اگر دوستش هم پول بیشتری کسب کند، خوشحال نمی شود. او کاملا از به دست آوردن 150 میلیون تومان ناراضی خواهد بود اگر دوستش اکنون 200 میلیون کسب کرده باشد!

بسیاری از اوقات، نارضایتی ما از شرایط مالی مان ، از فهمیدن اینکه ما به اندازه ی مردم اطرافمان پول انباشته نکرده ایم ناشی می شود.

مادی گرایی شادی را از مردم می گیرد:

ما انسانها همیشه نمی دانیم چه چیزی ما را راضی میکند! و این بر میگ‌ردد به ارزش های جامعه ما، ما معتقدیم که پول برای ما شادی به همرا می آورد اما به عواقبی که به دنبال دارد توجهی نمی کنیم.

این حقایق را در نظر بگیرید:

.خشنودی ناشی از به دست آوردن کالاها همیشه زودگذر است، و به تدریج فراموش می شود. برای مثال، ما ممکن است واقعا برای خرید یک ماشین بزرگ تر هیجان زده باشیم، اما با گذشت زمان، آن ماشین را واگذار می کنیم. علاوه بر این، ما هنوز در حال پرداخت اقساط ماهانه خودرو هستیم، که این می تواند ما را از انجام برخی فعالیت های سرگرم کننده مثل تفریحات یا بیرون رفتن برای شام محروم کند.

.انتظارات ما بالا می رود. همانطور که درآمد ما بالا می رود، ما احساس می کنیم که به وسایل گران قیمت تری نیاز داریم و همه ی درآمد ما صرف این امیال و آرزوهای بزرگ تر می شود.به عبارت دیگر، همه ی  افزایش حقوق ما صرف خرید نسخه گران تر از چیزهایی می شود که در حال حاضر داریم.

.خواسته های ما می تواند سیری ناپذیر شود- پول ما بیشتر می شود-خواسته هایمان هم بیشتر می شود. این می تواند منجر به بدهی های بزرگ و تمام استرس هایی که در پی دارد، شود.

.مادی گرایی بیشتر با افزایش تاثیرات منفی ارتباط دارد: کاهش عزت نفس، افزایش خودشیفتگی، کاهش همدلی، و افزایش روابط متناقض.

درحقیقت، مهم‌ترین لذت های زندگی خریدنی نیستند! آنچه که واقعا برای ما در زندگی، رضایت به همرا دارد، روابط، هدف، معنا و ارتباط با طبیعت است.

ما در جست و جوی کامل شدن از نظر فردی هستیم، و زمانی که وسایل مادی برایمان فراهم نیست ناامید می شویم.علاوه بر این، پول واقعا می تواند از توانایی های ما برای ارتباط با دیگران بکاهد.

“کاتلین وهس” محقق دانشگاه مینه سوتا مطالعاتی انجام داد که نشان می دهد وقتی پول تبدیل به ذهنیت مردم شود، آنها کمتر مفید می شوند و می خواهند برای خودشان کار کنند و اهمیتی هم ندارد که تبدیل به جداشدگان جامعه شوند.

 

منبع: مقالات کانون مشاوران ایران

 

 

بررسی خشونت در بازیهای ویدئویی و آنلاین کودک و نوجوان

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
بازیهای ویدئویی یک فعالیت محبوب برای افراد در تمام سنین شده است. بازی ویدئویی یک صنعت چندین بیلیون دلاری است که نسبت به فیلمها و DVD ها پول بیشتری به ارمغان می اورد. به طور متوسط دختران روزانه بیش از یک ساعت و پسران بیش از دو ساعت را به این بازی‌ها اختصاص می‌دهند. نوجوانان وقت بیشتری نسبت به کودکان کوچکتر برای این بازیها می‌گذارند. بازیهای ویدئویی بسیار پیچیده و واقع گرایانه شده اند. برخی از بازیها به اینترنت متصل هستند که به کودکان و نوجوانان اجازه میدهد تا هم با یکدیگر بازی کنند و هم با بزرگسالان و همسالان ناآشنا صحبت کنند.

در حالیکه برخی از این بازی‌ها محتوای آموزشی دارند، بسیاری از محبوبترین بازیها بر موضوعات منفی تاکید دارند و انها را ترویج میدهند:

  • کشتن افراد یا حیوانات
  • استفاده و سوء استفاده از مواد مخدر و الکل
  • رفتار مجرمانه وبی احترامی به قدرت و قانون
  • استثمار جنسی و خشونت دربرابر زنان
  • کلیشه های نژادی، جنسی و جنسیتی
  • زبانناپاکوحرکاتزشتوناپسند

مطالعه کودکان در معرض خشونت نشان میدهد که انها ممکن است در آینده دربرابر خشونت بی تفاوت باشند، انرا تقلید کنند و رفتار متجاوزانه تری نشان دهند. کودکان جوانتر و کودکانی که مشکلات احساسی، رفتاری یا اموزشی دارند ممکن است بیشتر تحت تاثیر عکس‌های خشن قرار بگیرند.

بازی متناسب با سن در حد اعتدال می‌تواند لذت بخش و سالم باشد. برخی از بازیهای ویدئویی ممکن است مهارت‌های یادگیری و حل مسئله را ارتقاء دهند و به توسعه مهارتهای حرکتی ظریف و هماهنگی کمک کنند. با این حال نگرانیهایی درباره اثر بازیهای ویدئویی روی افراد جوان که بطور افراطی بازی میکنند وجود دارد. کودکان و نوجوانان می‌توانند بیش از حد درگیر این بازیها شوند. انها ممکن است در کنترل زمان بازی خود مشکل داشته باشند. انها ممکن است دربرابر تلاش والدین برای محدود کردن زمان بازی مقاومت کنند. سپری کردن زمان بیش از حد روی این بازیها منجر به:

گذراندن زمان کمتربرای کارهای اجتماعی با دوستان و خانواده

مهارت‌های اجتماعی ضعیف

گذراندن زمان دور از خانواده، تکالیف مدرسه و سرگرمیهای دیگر

نمرات پایینتر

مطالعه کمتر

تمرین کمتر و اضافه وزن

کاهش خواب و کیفیت خواب کمتر

افکار و رفتار خشونت امیز

نکاتی برای والدین

والدین می‌توانند به فرزندانشان کمک کنند تا از بازیها لذت ببرند و از مشکلات اجتناب کنند بوسیله :

  • جلوگیری از بازیها در کودکان قبل از سن مدرسه
  • چک کردن رده بندی بازی و مناسب بودن آن برای کودک (بازی آنلاین و ویدئویی پسرانه یا دخترانه، بازی ویدئویی جنگی یا …)
  • انجام بازیهای ویدئویی با فرزندان برای به اشتراک گذاشتن تجربه و بحث درمورد محتوا
  • وضع قوانین مشخص درباره محتوا و زمان بازی، هم داخل و هم بیرون از خانه
  • نظارت روی تعاملات انلاین و هشدار به کودکان درباره خطرات احتمالی تماسهای اینترنتی درهنگام بازیهای انلاین
  • اجازه به انجام بازی‌های ویدئویی تنها در قسمتهای عمومی خانه، نه در اتاق خواب کودک
  • حواستان باشد که شما یک الگو برای کودکانتان هستید دراینکه چه نوع بازی انجام میدهید و همچنین زمان بازی.
  • اجرای محدودیتهای اسکرین تایم کلی
  • مراقب این باشید که بازی، تنها بعد از انجام تکالیف مدرسه و کارهای خانه انجام شود
  • تشویق به شرکت در فعالیتهای دیگر بویژه فعالیتهای فیزیکی

اگر شما همچنان نگرانیهایی درمورد عادات بازی کردن کودک خود دارید یا اینکه اگر کودک شما مشکلات رفتاری یا خلق و خو دارد، از متخصص اطفال ، پزشک خانواده یا مشاور مدرسه بخواهید تا یک ملاقاتی را با یک متخصص سلامت روان مناسب و اموزش دیده ترتیب دهد.

منبع: com.مشاوره-آنلاین

شش موردی که افراد دارای امنیت عاطفی، بیشتر از دیگران انجام می دهند

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

آیا میتوانید با انجام کارهایی خاص به شیوه ای متفاوت، امنیت عاطفی کسب کنید؟

تحقیقات میگویند که بله، شما می توانید. عاداتی خاص که با عزمی راسخ انجام شوند، مستقیما منجر به امنیت عاطفی بیشتر و حس سلامتی فرد از خود می شود.

اگر میخواهید امنیت عاطفی بالاتر، اعتماد به نفس و رسیدن به بلوغ بیشتر، و یک زندگی درونی آرام تر داشته باشید، پس آنچه که مردم با امنیت عاطفی انجام می‌دهند را دنبال کنید و انجام دهید.

در اینجا شش موردی که افراد با امنیت عاطفی گرایش به انجامش دارند، بیان شده است.

1-عذرخواهی

بسیاری از مردم از عذرخواهی کردن می ترسند، چرا که ممکن است در آنها ادراکی از ضعیف بود ایجاد کند. ترس از ضربه به خود (ego)، منجر به حسی از امنیت کاذب در مردم می شود. اما درحقیقت عذرخواهی، منجر به همدلی بیشتر، ارتباط باهم، انصاف و حتی حل و فصل پرونده های حقوقی می شود.

آیا شما ترجیح می دهید که یک خود بزرگ (اما شکننده) داشته باشید و یا  اینکه با دیگران ارتباط داشته باشید؟

مطالعات نشان می دهد که زمانی که شما صمیمانه عذرخواهی می‌کنید، همدلی دریافت می‌کنید. این همدلی منجر به یک ارتباط قوی  با دیگران می شود. همدلی نشانه ای از بلوغ و امنیت عاطفی است. نویسنده و مدرسی معروف اظهار داشته است که:

برای فرد نابالغ، دیگرانی وجود ندارد.

مردم نابالغ نمی توانند با دیگران همدردی کنند. انها بیش از حد در خودشان غرق می شوند و معمولا با بشریت ارتباطی برقرار نمی کنند. حس انها از”خود”شان، تنها چیزی است که یک فرد بشدت نابالغ می تواند درک کند.

از آنجایی که هیچکس شایسته رسیدن به کمال نیست، یاد گرفتن عذرخواهی کردن، اعتراف کردن به اشتباهات و محدودیت های خود، اهمیتی دوچندان پیدا می کند.

2-رفتن به “موقیت دوم”

درNLP (برنامه زبانشناسی عصبی)، اصطلاحی به نام موقعیت دوم وجود دارد، که بر می‌گردد به  توانایی شما برای گذاشتن خودتان در جایگاه ادراکی شخصی دیگر.

به عبارت دیگر، چگونه شما می توانید به خوبی افکار و احساسات شخص دیگری را شناسایی کنید؟

اگر شما قادر به انجام این کار نیستید، عدم امنیت عاطفی بر زندگی شما حاکم است. ما موجوداتی اجتماعی هستیم. اگر شما نتوانید دیگران را بشناسید، مقدر به تنهایی و انزوا خواهید بود.

بسیاری از ما تنها زمانی نقطه نظر شخص دیگری را به صورت اتفاقی در نظر می گیریم، که به صورت تصادفی برای خود ما نیز رخ دهد.

ما، درNLP دانش آموزانمان را تشویق می‌کنیم تا خودشان را در نقطه نظر دیگران درمورد یک هدف،غرق کنند. یادگیری نظم بخشیدن به سه موقعیت ادراکی-انتقادی (خود، دیگری، مشاهده کننده)، ابزارهایی را در اختیار شما قرار می دهد تا تقریبا هر اختلاف نظری را رفع و رجوع کنید و از نظر اجتماعی در ارتباط با دیگران باقی بمانید.

3-قبول شکست

مردمی که امنیت عاطفی دارند می توانند شکست را تشخیص دهند و بپذیرند. به همین دلیل است که مدارس پیش دبستانی در انگلستان، شکست را به عنوان بخشی از برنامه درسی شان تدریس می کنند. در آکسفورد برای دختران پیش دبستانی، دولت آزمونی را طراحی کرد که حقیقتا کسب نمره 100 در آن غیرممکن بود. عمدا دانش آموزان را برای شکست آماده کردند و به معلمان فرصت مناسبی داده شد که دانش آموزان را برای انطاف پذیر بودن پرورش بدهند. در راستای این امر، دبیرستان ویمبلدون با اجرای یک “شکست هفتگی”می کوشد تا به پرورش انعطاف پذیری دانش اموزان کمک کند.

آیا همه ی اینها لازم است؟ با توجه به گفته ی ادی نیوتن، رئیس انجمن مستقل مدارس پیش دبستانی، ازدست دادن-یا حداقل- کمی از دست دادن، یک مهارت حیاتی برای یادگیری دانش آموزان است. او گفت”هنگامی که شما قصد دارید که برای مصاحبه بروید، و شغلی به شما ارائه نمی شود، شما یاد میگیرید که دومی یا پایین تر از آن باشید”.

4-اداره کردن خودانتقادی

خود انتقادی، یک مانع جهان شمول است و احتمالا شایع ترین سد روانی موجود باشد. انتقاد درونی فراگیر است که هیچ کس از آن مصون نیست. خود انتقادی مداوم (حتی اگر شامل بازپخش دوباره و دوباره انتقادات والدین باشد) حالتی از ناامنی ایجاد می کند.

مردمی که امنیت عاطفی دارند، انتقاد درونیشان را اداره می کنند و به آن اجازه نمی دهند که بهترین هایشان را تصاحب کند. راه های مختلفی برای انجام این کار وجود دارد. شما می توانید انتقاد درونی خود را با گوش دادن به آن و استخراج ارزش هایی که فراسوی این انتقادهاست، همراهی کنید. شما می‌توانید ذهنتان را آموزش دهید که آرام باشد- شما می توانید با زمان حال سازگار شوید (جهان بیرونی) جایی که آرام و ساکت است.

شما می توانید فراسوی خود انتقادی حرکت کنید ، در طرف دیگر آن امنیت عاطفی نهفته است.

5-به عقب برگشتن

داشتن یک دیدگاه عینی تر از زندگی تان به شما  قدرت تجسم بیشتری می دهد. مردمی که عاطفه نا ایمن دارند، تمایل به تکانشگری دارند و در تصمیم گیری ها ضعیف عمل می کنند، که تنها منجر به ایجاد مشکلات بیشتری در احساس امنیت آنها می شود.

یک راه حل، برگشتن به عقب، و درنظر گرفتن تصویر بزرگی قبل از اقدام به تصمیم گیری است.

بر طبق نظرات روانشناسان دانشگاه میشیگان “ما در تلاش برای تحلیل احساساتمان به سمت ایجاد حس بهتر خوب عمل نمی کنیم. اینکه ما درمورد کارهایی که انجام می دهیم فکر میکنیم یک توانایی ارزشمند انسانی است، اما مرور دوباره و دوباره اشتباهاتمان منجر به تجربه مجدد همان احساسات منفی می شود که اولین بار تجربه کردیم، و این امر منجربه فرو رفتن ما، در احساسات منفی می شود. این بسیار مفید است که ما توانایی نوعی ایست ذهنی داشته باشیم، طوری که به نظاره بنشینیم و تلاش کنیم که به مو قعیت ها از فاصله ای دور نگاه کنیم”.

Kross مطالعه ی بسیار جالبی را تکمیل کرد که به افراد پیشنهاد می‌کرد به عقب برگردند و به مشکلاتشان از یک فاصله ی دور با موضعی کمتر افسرده وار نگاه کنند.

6-تمرکز بر شادی

یک سوال قدیمی اینجا مطرح می شود:آیا شما ترجیح می دهید آدم درستی باشید یا شاد؟

تصور کنید: شما بخواهید که همیشه خوبی کنید، اما شما کاملا احساس بدبختی کنید. یا اینکه گاهی اشتباه کنید، اما کاملا شاد باشید و با زندگی تان در ارتباط باشید. کدام را انتخاب می کنید؟

بیشتر مردم انتخاب می کنند که خوب و بدبخت باشند.

درواقع یک مطالعه ی بی اساس مطرح کرد که بهتر است به جای شاد بودن واقع بین باشید.در این مطالعه یک شوهر تصمیم گرفت که بدون توجه به چیزی، برای مدتی با همسرش سازش کند. درپایان، او آنقدر احساس بدبختی می کرد که مجبور شد مطالعه را خاتمه بدهد. این مطالعه نشان داد که موافقت و سازش کورکورانه زمانی که مخالف هستید حس بدبختی برای شما ایجاد می کند.

مهم این نیست که کورکورانه موافقت کنید و بی دلیل در اشتباه باشید. مهم این است که دید بازی داشته باشید، اشتباه کنید و آن را بپذیرید. وقتی شما قانونا با چیزی مخالف هستید ان را ابراز کنید.

نتیجه گیری

امنیت عاطفی یک مهارت است.این امر تضمین شده است که اگر شما یاد بگیرید که انچه را که مردم دارای امنیت عاطفی انجام می دهند دنبال کرده و انجام دهید، سطح امنیت عاطفی تان افزایش می یابد.دشمن اصلی برای یادگیری این امر ساده، درحقیقت خود-تخریب گری است.

اگر شما به شکل مبهمی جذب یک امنیت کمتر هستید، این یک روش سرشار از تیره بختی برای بودن در این جهان است. بنابراین لازم است که به فایل روانشناسی ضمیمه شده نگاهی بیاندازید، که باعث می شود خودتان مسیر خودتان را پیدا کنید.

منبع: e-teb.com