روش های تقویت حافظه

بهبودی حافظه: 9 نکته برای تقویت توان مغز در همه سنین

گفته می شود که نمی توان به سگ های پیر تکنیک های جدیدی را آموزش داد اما، دانشمندان کشف کرده اند که این باور قدیمی صرفاً نادرست است و این مسئله در مورد انسان نیز صادق است. مغز انسان توانایی فوق العاده ای برای تغییر دادن و سازگاری با شرایط حتی هنگام پیری دارد. این توانایی را انعطاف پذیری عصبی می گویند. در راستای تحریک مناسب، مغزتان می تواند مسیرهای عصبی جدیدی به وجود آورد، ارتباطات موجود را اصلاح کند و با سبک های متغیر سازگار شده و به آنها واکنش نشان دهد. توانایی باورنکردنی مغز در تغییر شکل ورودی های حسی زمانی واقعیت دارد که موجب یادگیری و به یادسپاری شود. شما می توانید توان طبیعی انعطاف پذیری عصبی را کنترل کنید تا بدین طریق موجب افزایش توانایی های شناختی، تسهیل توانایی یادگیری اطلاعات جدید و بهبود حافظه تان در هر سنی شود. 9 نکته زیر می تواند به شما کمک کند که چگونه:

1. مغزتان را فعال کنید.

2. ورزش های جسمانی را نادیده نگیرید.

3. خواب کافی داشته باشید.

4. زمانی را برای باهم بودن با دوستان اختصاص دهید.

5. استرس را مهار کنید.

6. همواره شاد باشید.

7. از غذاهای مقوی و فعال کننده مغز استفاده کنید.

8. مشکلات ممکن در داشتن سلامت جسمانی و روانی را بازشناسی و درمان کنید.

9. به منظور کمک به پیشبرد روند یادگیری و حافظه سعی کنید یکسری اقدامات کاربردی را به کار ببندید.

نکته 1: مغزتان را تمرین بدهید.

با ورود به دوره بزرگسالی، مغزتان میلیون ها مسیر عصبی را برقرار می کند که به شما در پردازش و یادآوری سریع اطلاعات، حل مسائل آشنا و اجرای تکالیف مشابه با کمترین تلاش ذهنی کمک کند. اما، اگر همیشه به این مسیرهای پیش پا افتاده اتکا کنید، به مغزتان تحریک لازم برای رشد و برقراری مسیرهای جدید را نمی دهید. شما باید همواره موجب غافلگیری مغزتان شوید!

حافظه مانند نیروی عضلانی نیاز به ورزیدگی و منفعل شدن دارد. بیش از آنکه شما قادر به به کارانداختن مغزتان باشید باید بتوانید اطلاعات را پردازش و یادآوری کنید. اما، نباید همه فعالیت ها مشابه باشند. بهترین تمرینات مغزی، جریانات تکراری را نسخ می کند و شما را برای استفاده و کاربرد مسیرهای جدید مغز به چالش می کشد.

چهار عنصر کلیدی در تقویت مغزی مناسب

1.تمرین باید حاوی یادگیری بحثی جدید باشد. مسئله این نیست که یک فعالیت نیازمند چه مقدار کار ذهنی است، اگر از همان تمرینی استفاده می کنید که قبلاً در آن خوب عمل کرده اید، باید گفت این یک تمرین مغزی مناسب نبست. باید یک فعالیت ناآشنا باشد و سختی خاص خودش را بطلبد. به منظور تقویت مغز، شما نیاز دارید به اینکه یاد بگیرید و مهارت های جدید را ایجاد کنید.

2.تمرینات ذهنی باید چالش برانگیز باشند. بهترین فعالیت های تقویت کننده مغزی نیاز به توجه کامل و متمرکز شما دارند. به دنبال فعالیت های چالش برانگیز یک سویه نباشید. همیشه، باید فعالیتی باشد که نیاز به تلاش ذهنی شما داشته باشد. مانند یادگیری نواختن یک قطعه چالش برانگیز جدید از نت های موسیقی، البته، نواختن یک قطعه سخت که که از قبل نحوه نواختن آن را به خاطر دارید نیز درست نیست.

3. تمرین ذهنی مهارتی است که شما می توانید آن را گسترش دهید. فعالیت هایی را جستجو کنید که از سطح ساده شروع شوند و نیازمند کاربست روش هایتان در راستای بهبود مهارت هایتان باشد؛ همواره کیسه ای پر یا جامی را هل دهید، طوری که امکان گسترش نیرویتان در آن باشد. زمانی که سطوح از قبل مشکل برای شما شروع به آسان تر شدن می کنند به این معناست که زمان درگیری با سطح بعدی عملکرد فرا رسیده است.

4. هر تمرین باید دربردارنده پاداشی باشد. پاداش ها موجب حمایت فرآیند یادگیری می شوند. با رغبت و درگیری بیشتر شما در یک فعالیت، احتمال ادامه آن بیشتر است و فواید بیشتری را تجربه می کنید. پس فعالیت هایی را انتخاب کنید که ضمن چالش انگیز بودن باز هم لذت بخش و رضایت بخش باشند.

به چیز جدیدی فکر کنید که شما همیشه قصد انجام آن را داشته اید، مانند یادگیری چگونگی نواختن گیتار، سرودن شعر، تردستی، بازی شطرنج، مکالمه به زبان فرانسه، تانگو قصیدن یا بازی ماهرانه گلف. هر یک از فعالیت های فوق می توانند به شما در بهبود حافظه تان کمک کنند، به شرطی که زمینه چالش برانگیزی و درگیری شما را موجب شوند.

نکته 2: ورزش جسمانی را نادیده نگیرید. اینکه تمرین ذهنی برای سلامت مغز مهم است بدین معنی نیست که از ورزش جسمی دست بردارید. تمرین جسمی موجب می شود مغزتان هوشیار بماند. با این کار اکسیژن بیشتری به مغز می رسد و خطر ابتلا به عوامل زمینه ساز اختلالات حافظه همچون دیابت و بیماری قلبی ـ عروقی را کاهش می دهد. همچنین، ورزش اثرات فعل و انفعالات شیمیایی مفید مغز را افزایش می دهد و هورمون های استرس را کاهش می دهد. شاید به طور ویژه، ورزش ایفاگر نقش مهمی در انعطاف پذیری عصبی از طریق تقویت جنبه های رشدی و برانگیتخن ارتباطات عصبی جدید باشد.

مراحل تمرینات تقویت مغز

· ورزش ایروبیک ارزش ویژه ای در تقویت مغز دارد، پس فعالیت هایی را انتخاب کنید که موجب برقراری جریان خون تان شود. در کل، هر چیزی که برای قلب تان مفید است برای مغز نیز عالی است.

· آیا نرمش کردن صبحگاهی مدت زمان زیادی طول می کشد؟ اگر این طور است، ممکن است درک کنید که ورزش صبحگاهی قبل از اینکه روزتان را شروع کنید تفاوت زیادی را موجب می شود. این کار علاوه بر شادابی، همچنین شما را آماده یادگیری در تمام روز می کند.

· فعالیت های فیزیکی مستلزم هماهنگی چشم و دست یا مهارت های حرکتی پیچیده، مزایای بسیار زیادی برای ساختار مغز دارد.

· با ورزش نکردن ذهنتان ممکن است به دوره خستگی قبلی بازگردد و هنگام عصر دچار کسالت و بی حالی شوید. حتی یک پیاده روی کوتاه یا کمی شنا رفتن نیز می تواند برای فعالیت مجدد مغز مفید باشد.

نکته 3: به انداره کافی بخوابید

بین میزانی خوابی که شما توانسته اید داشته باشید و میزان موردنیاز بدن برای کاردکرد بهتر مغزتان تفاوت زیادی وجود دارد. واقعیت این است که بیش از 95 درصد از بزرگسالان نیاز به 5/ 7 تا 9 ساعت خواب شبانه دارند تا دچار محرومیت از خواب نشوند. حتی با کم کردن چند ساعت از میزان خواب نیز توانایی های حافظه، خلاقیت، حل مسئله و مهارت های تفکر انتقادی همه در معرض خطر قرار می گیرند. اما، خواب برای یادگیری و حافظه به روشی بسیار اصولی حائز اهمیت است. تحقیقات نشان می دهند که خواب برای تثبیت حافظه در راستای فعالیت مهم تقویت حافظه ضروری است که این عمل حین عمیق ترین مراحل خواب رخ می دهد.

برنامۀ خواب منظمی تهیه کنید. هر شب سر زمان معینی بخوابید وصبح ها نیز زمان مشخصی بیدار شوید. سعی کنید این روند را حتی در آخرهفته ها و تعطیلات حفظ کنید.

سعی کنید تا حداقل یک ساعت قبل از خواب از قرار گرفتن در معرض نور تمام مانتیتورها و امثال آن خودداری کنید. انتشار نور صفحات تلویزیون، تبلت ها، تلفن و رایانه ها در افراد موجب شب زنده داری شده و ترشح هورمون های خواب آوری همچون ملاتونین را سرکوب می کنند.

مصرف قهوه را قطع کنید. اثرات کافئین بر افراد مختلف است. برخی از افراد حساسیت بیشتری دارند به طوری که حتی خوردن قهوه هنگام صبح ممکن است در آنها موجب بی خوابی در شب شود. سعی کنید مقدار مصرف را کاهش دهید یا اگر نمی توانید و اثرات آن برایتان غیرقابل تحمل است، کلاً ترک کنید.

نکته 4: زمانی را برای بودن با دوستان اختصاص دهید.

آیا زمانی که به روش های بهبود حافظه فکر می کنید، فعالیت های مهمی مانند درگیری در حل جدول معمایی زمان های نیوریورک یا تسط بر فوت و فن شطرنج یا سرگرمی های شادتری از قبیل دیدن دوستان یا لذت بردن از تماشای فیلمی کمدی به ذهنتان خطور می کند؟ اگر کار یا سرگرمی مورد نظر در ذهنتان بسیار شبیه ماست، احتمالاَ اینها یک اولویت هستند. اما، مطالعات بی شماری نشان می دهند که زندگی پر از وجود دوستانی صمیمی و سرگرمی موجب بهبود توانایی های شناختی می شود.

ارتباطات سالم: آخرین تقویت کننده مغز

افراد بشر حیواناتی بسیار اجتماعی هستند. منظورمان فقط حیات و زنده ماندن نیست بلکه در رابطه های مجزا و رو در رو نیز جای پیشرفت است. ارتباطات مغزمان را تحریک می کنند؛ در واقع، تعامل با دیگران ممکن است بهترین نوع ممکن از ورزش مغز باشد. تحقیقات نشان می دهند که داشتن دوستانی صمیمی و نظام حمایتی نیرومند نه تنها برای سلامت هیجانی مفید است بلکه برای سلامت مغز نیز کآرایی دارد. برای مثال، در مطالعه ای جدید از دانشگاه هاروارد در مورد سلامت عمومی محققان دریافتند که افرادی که پویاترین زندگی اجتماعی را دارند به میزان بسیار کمتری دچار نقصان حافظه می شوند. روش های زیادی برای فرصت برخورداری از منفعت مزایای تقویت حافظه و مغز با اجتماعی شدن وجود دارد. خواستار تشکیل گروه با دوستانتان باشید؛ این کار موجب دیدن دوستان در فواصل کمتری می شود و یا با هم زیاد در تماس باشید. همچنین درصورت در دسترس نبودن افراد، با حیوانات اهلی به ویژه سگ های معاشرتی تعامل داشته باشید.

نکته 5: استرس را مهار کنید.

استرس یکی از بدترین رقیب های مغز است. با گذشت زمان، استرس مزمن موجب تخریب سلول های مغز و آسیب به هیپوکامپ به عنوان ناحیه ای از مغز که درگیر ایجاد خاطرات جدید و بازیابی خاطرات قبلی است می شود. همچنین مطالعات استرس را با نقصان حافظه مرتبط ساخته اند.

پیشنهاداتی برای کنترل استرس

· داشتن انتظارات واقع گرایانه را جا بیندازید (به نه گفتن بگرایید!)

· در طول روز برای خود وقت استراحت بگذارید.

· احساسات خود را به جای کتمان کردن بیان کنید.

· بین کار و فراغت یک تعادل درستی برقرار سازید.

· همزمان بر یک کار تمرکز کنید به جای انجام دادن چند کار باهم

فواید از بین بردن استرس و تقویت حافظه از طریق مراقبه

شواهد علمی از مزایای سلامت روان با استفاده از مراقبه به نقطه اوج رسیده اند. مطالعات نشان می دهند که مراقبه برای بهبود در همه شرایطی از قبیل افسردگی، اضطراب، درد مزمن و فشار خون بالا مفید می باشد. همچنین مراقبه موجب بهبود توجه، تمرکز، خلاقیت، حافظه و مهارت های یادگیری و استدلال می شود. مراقبه، جادوی تغییر بار فعلی مغز را عملی می کند. تصاویر مغزی نشان می دهند که در متفکران منظم قشر پیش پیشانی چپ، نواحی مغزی مرتبط با احساس لذت و اعتدال دارای فعالیت بیشتری است. همچنین مراقبه ضخامت قشرمخ را افزایش می دهد و موجب ارتباط بیشتری بین سلول های مغز می شود، طوری که هوشیاری ذهنی و توانایی حافظه تقویت می شوند.

7. بخنیدید

احتمالاً شنیده اید که خنده بهترین دواست و واقعیتی ماندگار در مغز و حافظه و نیز بدن برجای می گذارد. برخلاف واکنش های شیمیایی که محدود به نواحی خاصی از مغز است، خنده نواحی مختلفی را در کل مغز درگیر می کند.

بعلاوه، شنیدن جوک ها نیز نواحی حیاتی مغز درگیر در یادگیری و خلاقیت را فعال می کند. دنیل گولمن یکی از روانشناسان به نام در کتاب هوش هیجانی خود ذکر می کند” قهقهه زدن.. به نظر می رسد به افراد برای داشتن فکر بازتر و تداعی آزادتر کمک کند”.

به دنبال چه روش هایی برای خندیدن بیشتر در زندگی تان هستید؟ با اصول زیر شروع کنید:

به روی خودتان بخندید. برای خودتان لحظات بشاشی را رقم بزنید. بهترین روش برای کمتر جدی بودن خودمان گفتگو درمورد مواقعی است که ما حالتی خیلی جدی به خود می گیریم.

با شنیدن صدای خنده به سمت آن بروید. اکثر اوقات، افراد برای اشتراک مطلبی جالب خیلی شاد هستند به دلیل آنکه خنده به آنها فرصتی دوباره برای خندیدن می دهد و سرشار از شوخ طبعی که دنبال آن بودید می شوید. هنگامی که صدای خنده ای را می شنوید به دنبال آن بروید و سعی کنید در آن شریک شوید.

زمانی را برای سرگرمی با افراد شوخ طبع صرف کنید. این دسته از افراد به راحتی می خندند هم به خودشان و هم به چرندیات زندگی شان و همواره در هر کاری به دنبال مزاح و شوخ طبعی هستند. شوخ طبعی شان و بشاش بودن آنها نیز مسری است.

محیط اطرافتان را تا حد امکان پر از اشیای نورانی و پرزرق و برق کنید. یک اسباب بازی را روی میز یا جلوی ماشین خود بگذارید. یک پوستر جالب را بر روی اتاق محل کارتان بچسبانید. برای رایانه از محافظ صفحه نمایش نورانی استفاده کنید که با راه اندازی رایانه نور به صورتتان بتابد. عکس های خود و عکس های مورد علاقه و جالب تان را تنظیم کنید.

به کودکان توجه کنید و از آنها تقلید کنید. کودکان نابغه های بازی، شلوغ کردن زندگی و خندیدن هستند.

نکته 7: رژیم غذایی تقویت کننده مغز داشته باشید.

بدن و همینطور مغز همه جوره نیاز به سوخت و منابع انرژی زا دارند. احتمالاً از قبل می دانید که رژیم های غذایی حاوی میوه ها، سبزیجات، همه حبوبات، چربی های سالم (مانند روغن زیتون، آجیل، ماهی) و کم پروتئین دارای مزایای سلامتی زیادی می باشند؛ اما، این نوع رژیم غذایی موجب بهبود عملکرد حافظه نیز می شود. اگرچه، نه تنها سلامت مغز به آنچه می خورید، بستگی ندارد بلکه آن شامل چیزهایی است که نمی خورید. نکات تغذیه ای زیر به شما در تقویت توان مغزتان و کاهش ریسک زوال عقلی کمک خواهند کرد:

امگا3 بخورید. تحقیقات نشان می دهند که اسیدهای چرب امگا3 مزایای خاصی برای سلامت مغز دارند. مخصوصاً، ماهی منبعی غنی از امگا3 و به ویژه ماهی های چرب خون سرد، از قبیل قزل آلا، تونایاتون، اسقومری، ساردین، شاه ماهی.

اگر به غذاهای دریایی علاقه ندارید منابعی غیرماهی دارای امگا3 مانند جلبک دریایی، گردو، بذرکتان، روغن تخم کتان، نارنج قشلاقی، لوبیاهای چیتی و قلوه ای، اسفناج، بروکلی، تخم کدو تنبل و گیاه سویا استفاده کنید.

مصرف چربی های پرکالری و اشباع شده را محدود کنید. تحقیقات نشان می دهند که مواد خوراکی اشباع شده از چربی (گوشت قرمز، شیر پرچرب، کره، پنیر، سرشیر و بستنی) ریسک ابتلا به زوال عقلی و اختلال تمرکز و حافظه را افزایش می دهد.

میوه و سبزیجات بیشتری بخورید. محصولات با آنتی اکسیدان ها بسته بندی می شوند، موادی که سلول های مغزتان را از آسیب حفظ می کنند. میوه های رنگی و سبزیجات به طور ویژه منابع آنتی اکسیدانی مغذی مطلوبی می باشند.

چای سبز بنوشید.چای سبز حاوی پلی فنول،؛ از آنتی اکسیدان های قوی است که سلول های مغز را از آسیب ناشی از رادیکال های آزاد محافظت می کنند. در بین مزایای بیشمار دیگر، مصرف چای سبز ممکن است عملکرد حافظه، هوشیاری ذهنی را افزایش دهد و سرعت زوال مغز را کم می کند.

در مصرف شراب میانه روی کنید. مدوامت بر کنترل مصرف الکل مهم است، زیرا الکل سلول های مغز را از بین می برد. به نظر می رسد شراب قرمز بهترین گزینه باشد همانطور که آن سرشار از نوعی فلاونوید است که جریان خون در مغز را بالا می برد و ریسک بیماری آلزایمر را کاهش می دهد. دیگر گزینه های نوع فلاونویدی شامل عصاره انگور، تخم ماهی و انگورهای تازه و بادام زمینی ها می باشد.

منبع: فارس پاتوق

کمک به کودکان برای مواجهه با اضطراب موقعیتی

برای کودکان در هر سنی اضطراب می تواند بدون هیچ گونه زنگ خطری رخ دهد. معمولا کودکان نشانه های اضطراب را در مواجهه با موقعیت های جدید،هنگام ادراک درد مزمن یا هنگام ترس از جدایی بروز می دهند. ملاقات های روتین با متخصصان پزشکی، جاماندن از مدرسه یا تغییرات دیگر در جریانات روزانه کودک همه می توانند منجر به احساس اضطراب شوند. علی رغم بهترین تلاش ها برای آماده سازی کودک در مواجهه باموقعیت های جدید، آنها باز هم ممکن است وضعیت های اضطرابی خفیف، متوسط و یا حتی شدیدی را تجربه کنند. هر کودکی به روشهای گوناگون نشانه هایی از اضطراب را نشان می دهد اما معمولا نشانه هایی شامل تغییر در سطح فعالیتشان، خیس شدن کف دستان، ضعف در پاها، دل درد، سردرد یا سرنخ های رفتاری مانند گریه کردن، ناخن جویدن، کندن مو یا کوبیدن سر به در و دیوار را از خود نشان می دهند.

مهم نیست که در چه موقعیت هایی کودکتان دچار اضطراب می شود؛ راهکارهایی وجود دارد که می تواند به آنها کمک کند تا این احساس را تخلیه کرده و از بروز وقایع بعدی پیشگیری کنند.

اولین مرحله در مورد توجه قرار دادن اضطراب کودکتان آن است که به آنها کمک کنید تا تغییرات در بدن و رفتارشان را درک کنند. سپس به تدریج برای کودکتان رفتارهایی که مشاهده می کنید را برشمرید و نیزدر صورت متوجه شدن رفتارها از آنها سوأل بپرسید. برای مثال، اگر کودک هنگام عصبانی شدن شروع به ناخن جویدن می کند، سعی کنید عباراتی مانند “می بینم که شما در حال ناخن جویدن هستی. خودت متوجه شدی؟” بپرسید. با خاطر نشان ساختن رفتار کودک آن هم به روشی خنثی، شما در واقع به انها کمک می کنید که به نحوه پاسخ دهی خود به استرس توجه کنند. اگرچه، ممکن است از این رفتار ناامید شوید، اما از تأدیب کودکتان خودداری کنید زیرا ممکن است موجب احساس شرم شود که این هم به نوبه خود رفتارهای اضطراب مدار را تقویت می کند.

سپس، به کودکتان کمک کنید تا درک کند که احساس اضطراب عادی است و هرکسی نیز هنگام داشتن این احساس تغییراتی در رفتار یا خلقش به وجود می آید. برای کودکتان با اصطلاحاتی بیان کنید که بتواند درک کند چگونه موقعیت هایی را که موجب نگرانی ما می شوند می توانند مایۀ اضطراب و استرس شوند و اینکه این احساسات موجب آسیب رساندن به مغز و بدن ما می شوند. برای آنها توضیح دهید که همه افراد گاهگاهی احساس اضطراب و استرس می کنند و این احساسات برای هر کسی مختلف است. برای مثال، سعی کنید بگویید” من دوست ندارم با هر فرد غریبه ای مجبور به صحبت شوم. اگر یک زمانی واقعاً در این مورد دست پاچه شوم دست ها و پاهایم کاملاً سست می شوند”. به کودکتان کمک کنید تا درک کند در احساس اضطراب چیز اشتباهی وجود ندارد، بلکه این فقط روشی است که بدنمان به ما اجازه می دهد تا بدانیم آن موقعیت یا کار ناخوشایند است. پس از آنکه به کوکتان کمک کردید تا اضطراب را بشناسد و این احساس در او عادی شود؛ می توانید به او کمک کنید تا آرام شود. اولین گام آن است که با کودکتان در مورد آنچه باعث می شود در موقعیتی احساس اضطراب کنند صحبت کنید و سعی کنید در صورت امکان به شکل کلامی این ترس را کاهش دهید.برای مثال، ممکن است کودکتان در اتاق انتظار پزشک به دلیل ترس از آمپول، لمس با گوشی طبی سرد توسط پزشک یا نگرانی در مورد کم یا اضافه بودن وزن بسیار برانگیخته شود. با کودکتان راجع به آنچه که مایۀ پریشانی آنهاست صحبت کنید نه تنهامشکل اصلی را واضح سازید بلکه به کودکتان فرصت دهید تا اطلاعات صحیحی از آنچه مورد انتظار آنهاست کسب کنند. اگر کودکتان علایم اضطراب را ادامه می دهد از تکنیک های کاهش استرس برای کمک به آرام شدن آنها استفاده کنید. از برخی از مؤثرترین تکنیک ها شامل تمرین دم و بازدم، تصویرسازی جهت دار و اطمینان دوباره از وجود فیزیکی والدین در کنارشان کمک بگیرید.

به عنوان آخرین مورد، ممکن است لازم باشد که از موقعیت استرس زا دور بمانید و سعی کنید به زمان دیگری موکول کنید. اگر کودکتان جیغ می کشدیا علایمی از حملات پانیک را نشان می دهد، بهتر است او را به مکانی ببرید که در آنجا احساس امنیت می کند. کودک را به به انجام کاری که بیش از حد لزوم موجب ترس شود، مجبور نکنید. کودکی که از ارتفاع می ترسد نباید مجبور به زیاد نگریستن به لبه های ساختمان های بلند شود؛ کودکی که از لودگی می ترسد نباید مجبور به درآوردن ادای اشخاص دیگر برای تمسخر و ریشخند شود. کودکانی که این نوع از مداخلات اجباری را تجربه می کنند به احتمال بیشتری دچار تنفر و فوبیای ریشه دار می شوند. درعوض، کودکتان را تشویق کنید تا به تدریج در قالب گام های کوچکی بر اضطراب موقعیتی شان غلبه کنند. اگر اضطراب کودکتان شدید باشد به طوری که قادر به شرکت در فعالیت های ضروری و مناسب نباشند یا اگر به حدی مزمن است که مانع از داشتن زندگی اجتماعی سالم می شود، او را نزد پزشک متخصص اطفال برای ارائه دستورالعمل های لازم بیرید. از جمله عللی که باعث می شود شما در جستجوی پزشک باشید می توان نشانه هایی همچون امتناع از رفتن به مدرسه، نداشتن عادات خوابی مناسب، تغییرات غیرعادی در اشتها (افزایش یا کاهش اشتها)، پرتاب اشیا به عنوان مکانیسم سازگاری یا تغییرات در کارکرد ذهنی را نام برد.

شما به عنوان والدین بیشترین تأثیر را بر توانایی کودک در رویارویی با اضطراب دارید. شما با کمک به کودکان در پرچسب گذاری این نوع احساسات، عادی شدن احساسات و تدارک تکنیک های آرام سازی، در واقع؛ زمینه ایستادگی کودک در مواجهه با وقایع استرس زای بعدی را فراهم می کنید.

منبع: ساینس دیلی

تغییرات مغز مشترک در کودکان مبتلا به اوتیسم، بیش فعالی و اختلال وسواس فکری ـ عملی

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
گروهی از دانشمندان تورنتو نقایص مغزی مشابهی را در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم، بیش فعالی و اختلال وسواس فکری ـ عملی دریافتند.

این مطالعه ماه جاری در ژورنال آمریکایی روانپزشکی منتشر شد که مواردی نظیر تصاویری از ماده سفید مغز دویست کودک مبتلا به اوتیسم، اختلال وسواس فکری عملی یا کودکان عادی را دربر داشت. ماده سفید مغز متشکل از دسته هایی از فیبرهای عصبی می باشد که مواد سلولی پراکنده در همه ساختار مغز را یکپارچه می سازد و موجب ارتباط بین نواحی مختلف مغز می شود.دکتر ایمز نویسنده نخست مطالعه و فوق تخصص بالینی در مرکز اعتیاد و سلامت روان از انستیتوی تحقیقاتی سلامت روان نهاد خانواده کمپل (CAMH’s)بیان می کند” ما نقص هایی را در ماده سفید در محل ارتباط نیمکره های راست و چپ مغز موجود در کودکان مبتلا به اوتیسم، بیش فعالی و وسواس فکری عملی هنگام مقایسه انها با کودکان سالم در گروه کنترل یافتیم. این قسمت ماده سفید، یعنی جسم پینه ای بزرگترین بخش مغز و نخستین قسمتی است که رشد می کند.

همچنین، تیم تحقیقاتی (CAMH) از بیمارستان کودکان بیمار و بیمارستان توانبخشی کودکان هولاند دریافتند که کودکان مبتلا به اوتیسم و بیش فعالی اختلالات شدیدتری را ناشی از ماده سفید مغز در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری ـ عملی نشان دادند. در ادامه دکتر ایمز بیان می کند “این یافته ها ممکن است نشان دهنده ی این واقعیت باشد که هردو کودکان مبتلا به اوتیسم و بیش فعالی در مقایسه با وسواس فکری و عملی در سنین پایین تر شروع می شوند و معمولا در زمانی که مقدار زیادی از ماده خاکستری مغز در حال رشد می باشد.

اختلالات اوتیسم، بیش فعالی و وسواس فکری عملی نشانه های مشترکی دارند و از طریق برخی ژن های مشابه پیوند می یابند. هنوز هم با گذشت سال ها، اختلالات مذکور به عنوان اختلالات مجزایی مورد مطالعه قرار می گیرند. در کل، این سه اختلال عصبی رشدی در تقریباً 15درصد از کودکان و نوجوانان تاثیر گذار است. مطالعه حاضر بخشی از پروژه بزرگ دانشگاه اونتاریو POND است که به بررسی اختلالات مغزی گوناگون درکودکی به طور کلی به منظور درک شباهت ها و تفاوت ها می پردازد و نیز منجر به ایجاد درمان های هدف دار و مؤثرتر می شود.

رابطه رفتار با مغز

بسیاری از رفتارهای مرتبط با اختلال اوتیسم، بیش فعالی و وسواس فکری عملی مانند مشکلات توجه یا مشکلات اجتماعی در طی این شرایط رخ می دهند و از نظر میزان شدت آنها تفاوت فردی نیز وجود دارد. این محققان دریافتند که ساختار ماده سفید مغز با طیفی از نشانه های رفتاری موجود در کل دوره این تشخیص مرتبط است.دکتر ایمز اظهار داشت “کودکان دارای اختلالات مغزی بیشتر دارای اختلالات بیشتری در عملکرد روزانه صرف نظر از تشخیص آنها می باشند”؛ وی در بیمارستان کودکان بیمار مشغول به کار است. دکتر آناگنوستو مدیر مسئول ژورنال و از اعضای بیمارستان توانبخشی هولاند و رئیس شبکه POND برمی شمرد، “این یافته ها کاربردهایی برای درک ما از ماهیت اختلالات مغزی دارد. با استناد به شواهد زیستی و ارتباط ساختار مغز با طیفی از نشانه های رفتاری تأثیرگذار بر شرایط رشدی مختلف، خاطر نشان می شود که در چنین شرایطی اشتراک زیستی یا ژنتیکی دخیل می باشد. علاوه بر این که؛ می توان به پتانسیلی درمانی اشاره کرد که طیفی از رفتارهای مرتبط با هر سه شرایط را هدف گذاری می کنند.

منبع: کودک و نوجوان

یادگیری و رشد خلاقیت کودکان پیش دبستانی: آنچه مورد انتظار است

بازی و فعالیت های خلاقانه نقش مهمی را در رشد و یادگیری همه جانبه کودکان پیش دبستانی ایفا می کند. این کودکان معمولاً از بیان ایده ها و کشف دنیایشان از طریق ترانه ها، سرگرمی ها و اشیای هنری، سخنوری و حرکات جنبشی لذت می برند.

بازی خلاق: چرا برای رشد و یادگیری کودکان پیش دبستانی اهمیت دارد.

سال های پیش دبستانی می تواند یکی از خلاق ترین دوران در زندگی کودک باشد. در حالی کهقوۀ تخیل کودک تان از طریق نمایش، موسیقی، رقصیدن و هنرهای دیداری باز هم به تدریج و آرامیدر حال رشد و تحول است.

· سریع تر کردن خلاقیت

· به کودکتان برای بیان احساسات و یادگیری مهارت های اجتماعی کمک کنید.

· به کودکتان کمک کنید تا مهارت های حرکتی و هماهنگی حرکات را رشد، تمرین و بهبود دهد.

· به کودکتان فرصت تلاش برای حل مسئله و مهارت های تفکر را بدهید.

· به کودکتان برای یافتن راه و روش های جدید جستجوی چیزها کمک کنید.

یادگیری و رشد از طریق نمایش

کودکان پیش دبستانی اغلب تمایل به استفاده از ترانه ها و داستان های جدید در بازی های نمایشی و مهیج دارند. یک لحظه نقش زن پادشاهی را بازی می کند که در حال خوردن نان و عسل است، سپس نقش گوساله ای را بازی می کند که به دور ماه می پرد! فکر کردن به نقش و دیدن دنیا از نظر آنها موجب می شود که کودکتان دنیا و نحوه بیان احساسات را حس کنند. همچنین، داستان سرایی های دراماتیک به کودک فرصتی برای ایجاد و افزایش خزانه لغات، تجسم کردن و یادگیری داستان سرایی را می دهد. گاهی اوقات ممکن است کودکتان داستان را در تنهایی برای خودش بگوید و گاهی دیگر ممکن است با به اشتراک گذاشتن و خوشحالی شما از شنیدن آن بیشتر لذت ببرد.همچنین، این کودکان اغلب به کلی محو داستان ها می شوند. برای مثال، وقتی که شما برای کودکتان یک داستان را می خوانید ممکن است متوجه شوید که دست ها، پاها و ظاهرش را حرکت می دهد و آنچه در داستان رخ می دهد را به ترتیب تقلید می کند.

رشد و یادگیری از طریق هنرهای دیداری

کودکان پیش دبستانی به ابراز خود و ایده هایشان از طریق مدادشمعی ها، نقاشی ها ، خمیربازی ، سفالگری، کارهای برشی و درست کردن کاردستی با چسب و کاغذ دارند. کودکتان کشیدن شکل های ساده را شروع می کند و ممکن است از تجربه کار با دفتر و متون چاپی، مکان و رنگ های داری آمیزه های هنری لذت ببرد. برای مثال، آنها اغلب خانه هایی را می کشند که خورشید تابان در بالای آن قرار دارد، این بدان دلیل است که این تصویر براساس شکل های خیلی مقدماتی و ساده از جمله خانه ای مربعی، سقفی مثلثی و خورشیدی گرد استوار است. همانطور که کارهای هنری کودک بیش از پیش جزیی شده و رشد می کنند. ترسیم افراد معمولاً شامل اشکالی مقدماتی است. شکل های واقع گرایانه، مقیاس ها و دیگر جزئیات بیشتر به تدریج رشد می کنند.

رشد و یادگیری موسیقی

کودکان پیش دبستانی از آلات موسیقی مانند صداهای آنها برای ابراز احساسات و ایده ها بهره مند می شوند.کودک از ترانه خوانی فقط به خاطر ترانه سرا لذت می برد. او بازگویی مکرر ترانه ها و آهنگ های شیرین کودکانه را دوست دارد و بر اساس ریتمآهنگ های آشنا از خود جملات و عباراتی ساختگی سر می دهد که این جملات اغلب از حوادث و افراد پیرامونش ناشی می شوند. کودکان پیش دبستانی تان معمولاً ترانه های دلخواهش را نامگذاری و بازشناسی می کند و بخش هایی از آهنگ را نسبتاً دقیق می خوانند. شما به زودی شعرهای مورد علاقه در مهدکودکش را یاد می گیرید، به صورت جسته گریخته! همچنین، ترانه خوانی به کودکان برای درک تفاوت بین روانی و کندی، دراز و کوتاه و گوش خراش و ملایم کمک می کند. این کودکان ممکن است همچنین از بازی های آواز خوانی گروهی و بازی های دست زدن لذت ببرند مانند بازی زنجیره ای”باز میشیم بسته میشیم” یا عمو زنجیر باف.

این بازی ها و جملات را به یاد دارید؟ … ما عبارات و سرگرمی هایی برای علایق قدیمی اش و آهنگ های دلخواه جدیدش دارد که شما و کودکتان از آن لذت می برید.

یادگیری و رشد از طریق رقصیدن

کودکتان با اجرای حرکت همزمان همراه با موسیقی به شما نشان می دهد که او در حال رشد توانایی کنترل بدنش است. آنها ممکن است احساسات غم، شادی، سرور یا شور و هیجان را از طریق حرکت نشان دهد نه به عنوان هشداری در به پا کردن قشقرق در حال و آینده! شما ممکن است کودکتان را ببینید که مثل یک پروانه پرواز می کند، مانند یک کرم می خزد یا مانند یک قورباغه جست و خیز می کند. این حرکات بازی نشان دهنده ی درک بیشتر دنیا است. شما می توانید این فعالیت را با حمایت کردن از او ترغیب کنید،مانند زمانی که کودکتان به منظور وانمود کردن و شبیه سازی حالت پرواز،شال گردنی را به شکل موجی درهر سو به حرکت درآورد. رقصیدن بیش از ققط یک هنر خلاق است؛ آن نقش مهمی در رشد مهارت های حرکتی درشت دارد، علاوه بر اینکه؛ همانند بسیاری از بازی های خلاق برای رشد مهارت های دیگری مؤثر است.

منبع: کودک و نوجوان

سه راهکار برای توقف کتک کاری کودکان

ترس هایی که موجب می شود کودک به دیگران ضربه بزند، معمولاً ریشه در بعضی از تجارب ترسانیدن توسط والدین یا دیگران در اوایل زندگی اش دارد؛ اگرچه، در کل کودک ممکن است به ظاهر از خود ترسی نشان ندهد. کودک برای کنترل ترسش، دست به نوعی رفتار پرخاشگرانه می زند و هر زمانی که او احساس ترس شدیدی کند این رفتار نیز شعله ور می شود. در واقع کودک به جای گریه کردن یا گفتن احساس ترس خود، هنگام ترسیدن شروع به حمله می کند، بالا و پایین می پرد، نمی تواند از دیگران درخواست کمک کند و به در و دیوار ضربه می زند. شما برای کمک به کودکتان، نباید به دنبال علت ترس او باشید؛ بلکه میزان افزایش احساس امنیت اش و نیز ارتباط با او ضروری و مهم است خواه شما والدین یا پرستار او باشید؛ خواه دوست یا از آشنایان او باشید. همچنین برای پیشگیری از هر گونه عمل تکانشگرانۀ کودک، نیاز به مراحلی پیش رونده است.همانطور که شما با کودکتان ارتباط برقرار می کنید و به او حس امنیت می دهید، او نیز احساسات پرحرارتی که محرک تکانشگری همراه با ضربه زدن شده را با شما در میان خواهد گذاشت. به احساسات کودکتان توجه کنید ضمن اینکه از آسیب زدن به دیگران ممانعت کنید و به او اجازه دهید تا ترس اصلی خود را تخلیه کند به طوری که او بتواند احساس راحتی و آرامش کند و دیگران را همچون دوستانش ببیند؛ نه اینکه او را تهدید کنید.

* اول، یک رابطه صمیمی تری برقرار کنید.

فرصت هایی را برای ارتباط بیشتر و بهتر تنظیم کنید. تعیین زمان خاص یک ابزاری ایده آل برای برقراری ارتباط است. اگر فرزندتان است؛ پس سعی کنید آن، زمانی کوتاه در اوایل روز و به محض بیدار شدن از خواب صبحگاهی باشد، طوری که کودک روزش را با پیشنهادتان برای تصمیم گیری در مورد رغبت او به 5 دقیقه یا 10 دقیقه با هم بودن شروع کند. به او بسیار گرم و صمیمی نگاه و توجه کنید، این کار باعث می شود که او احساس کند وجودش برایتان مهم است حتی اگر هم شیر های دیگری هم داشته باشد، یک برنامه صبحگاهی ترتیب دهیدو اینکه باید ابتدا با مکالمات تلفنی شما همراه باشد. این کار یعنی داشتن برنامه در خانواده باعث می شود کارهای مهم را در اولویت قرار دهید. اگر می دانید که کودکتان فردی جدا از خانواده است سعی کنید در اولین فرصتی که او را می بینید با او بازی های کودکانه ای که در آن امکان برنده شدن او وجود دارد؛ را ترتیب دهید.

* برای مثال، تعامل احساسی برقرار کنید.

شما ممکن است یک سری بازهای پرسرو صدا یا بازی های قایم باشک را به کار ببرید این ها بازی هایی هستند که کودکان را به بازی جمعی وا می دارند، خودتان نیز به جمع آنها بپیوندید، پر انرژی و با احساس بازی کنید. با یکدیگر بازی خندیدن را انجام دهید و نقشیرا متناسب با سن کودک به خود بگیرید. با بازی قایم باشک در جایی پنهان شوید و کودکان را وادار کنید تا سریع شما را پیدا کنند یا به صورت غیرمنتظره وسط بپرند و شما را بتراسنندوقتی کودکان بدون قلقلک می خندند؛ بالطبع آنها برنده می شوند و شما بازنده. خندیدن و حس امنیت و قدرت در بازیِ بردن و باختنبه کودکان کمک می کند تا با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و انرژی شان تخلیه شود. این بازی به کودکتان می فهماند که آنها در کنار شما احساس امنیت، ارزشمندی و نیز اعتماد به نفس دارند.

* در جمع خانواده

شما ممکن است بازی گرگم به هوا را ترتیب دهید یا بازی دویدن و گرفتن کودک که امکان برنده شدن کودک در آن وجود دارد. برای مثال شما ممکن است دست هایتان را باز کنید و سعی کنید او را با احاطه کردن کودک و به حالت تلو تلو و مارپیچی محکم در بغل بگیرید. برای آنها به جذاب ترین حالت ممکن گرفته شدن لذت بخش است.با کودکتان کشتی بگیرید اما سعی کنید خیلی به او فشار نیاید.با او هنگام بازی تماس چشمی داشته باشید.با او بازی های رمزی که حاکی از فریب دادن کودک است را انجام دهید اما سعی کنید سرزندگی قبل را داشته باشید و پر انرژی بازی کنید. این نوع بازی برای کودکان دنیای دیگری است. کودکی که در طی بازی قصد ضربه زدن دارد ممکن است این بازی را فرصتی دوباره برای رونمایی اضطراب و آشفتگی اش به روش عملی تری بداند. او ممکن است به میز محکم ضربه بزند یا میز پذیرایی تان را به هم بریزد و یا در حالی که به شما نگاه می کند، دیوار را خط خطی کند. وقتی که شما با ملایمت به او نزدیک می شوید تا به او تذکر دهید او دلیلی برای گریه کردن،جوش آوردن و راه انداختن قشقرق پیدا می کند.این بیان هیجانی شروع فرآیند بهبود یافتن یا درمان احساسات به خصوص احساسات مشابهی است که منجر به آسیب زدن به دیگران می شود.

* دوم: وقتی کودکتان گریه می کند برای احساساتش ارزش قائل شوید.

این به معنای ماندن نزد کودک است نه اینکه طغیان هیجانی او را دنبال کنید بلکه بگذارید کودک بداند شما به خاطر او آنجا نشسته اید. در صورت حمایت کم از او، ترس و اضطرابش بیشتر می شود. اغلب، کودک از حالت آنی” کلوچه ام له شده؛ من کلوچه جدید میخوام” به ” مامانم رو میخوام” و از حالت شکایت به اضطراب ناگهانی محض تغییر می یابد. توجه کنید؛ نیازی به محیاکردن همه چیز نیست. شما فقط یک شخص بی طرف هستید که حرف های او را می شنوید. بگذارید از شکستن میز، خواستن تمام شیرینی یا هر نیاز مبرم آنی احساس ترس وتأسف کند. بعداً زمانی برای تعمیر یا تهیه دوباره شیرینی وجود دارد. اما فعلاً ناراحتی تان به خاطر او را نشان دهید. اگر مادر یا پدر در کنارش نیست، بگذارید خیالش از برگشتن آنها راحت باشد. به کودک اطمینان خاطر دهید که شما همیشه مواظب او هستید و امنیتش را فراهم می کنید. در صورت رفتار اجبار و عصبانیت، احساسات کودک بیشتر طغیان خواهد کرد. اگرچه، آن مانند کابوس خطرناکی می ماند که در حال رخ دادن است، این برون ریزی احساسات واقعاً شکل شدیدی از ذهن هیجانی کودک است. احساسات تندی که شما مشاهده می کنید آن چیزی است که منجر به رفتار تکانشی او می شود. التیام درونی واقعی ممکن است. همه نیازهای کودک بسته به حد تعادل شما و برقراری ارتباط چشمی و گفتن عبارات کمی درمورد داشتن امنیت او در کنارتان است. وقتی احساسات کودک خاموش شد، کودک حس خواهد کرد که در کنار شما امنیت بسیار بیشتری نسبت به گذشته دارد؛ خواه او کودک خودشمایا کودکی که به دلایلی از او مراقبت می کنید، باشد.

 

* سوم، اگر نمی توانید به دلیل گریه زیاد کودک به خاطر چیز کوچکی با او ارتباط برقرار کنید، پس لازم است اجازه دهید تا ضربات تکانشی خود را عملی کند.

مراقب نشانه های چسبیدن زیاد باشید. کودکان اغلب علایمی از تشدید احساسات منفی را به شما نشان می دهند. صدای آنها می گیرد. ظاهرشان حالت مات و مبهوت به خود می گیرد و نیز گاهی اوقات رنگشان می پرد.به چشمان شما زل نمی زنند. سعی در کنترل موقعیت ها دارند. با مشاهده این وضعیت به او نزدیکتر شوید. سعی نکنید مانع ضربه زدن او با عباراتی مانند “بسیار خوب، آرام باش” شوید.دلیلی برای اضطراب و پریشانی وجود ندارد. زیرا پریشانی از قبل در درون کودک رخنه کرده است. پس برای کودکی که آشفتگی اش را نشان می دهد، نیازی به گفتن عباراتی برای از بین بردن رفتارآشفتگی نیست. اطمینان حاصل کنید که رفتار تکانشی کودک به کسی آسیب نزند.

* محدودیت ایجاد کنید.

به عنوان مثال شما ممکن است سعی کنید جلوی ضربه زدن کودک را با بازکردن دستانتان در مقابل وسیله پرتاب شده بگیرید، و با ملایمت او را دور از بچه های دیگرمتوجه عملش کنید؛ در این صورت او را از بازی بعدی منع نکنید. شما ممکن است صرفاً احساس امنیت را گوشزد کنید و بگویید” رز، من باید صندلی ام را اینجا بگذارم؛ شما می توانی بازی کنی، اما، من میخوام پیش شما بمانم و صندلی ام مدتی اینجاست، پس همه چیز امن است. حس آرامش تان و نوازش لطیف تان احتمالاً به او کمک می کند تا او به فشار ایجادشده درونی خود توجه کند. او نمی خواهد شما آنجا باشید و ممکن است وول بخورد و شما را هل دهد. کمی آنطرف تر کودک بمانید.” من میخواهم امنیت داشته باشی. می دانم که میخواهی بازی کنی و می توانی بازی کنی. من میخواهم هرجایی می روی باتو بیایم”. او ممکن است عصبانی شود و کار خود را با گریه کردن عملی کند.

* محدود کردن شما مثمرثمر است. شما به آشفته شدن او توجه کرده اید و بهترین روش ممکن را اجرا کرده اید.

شما می خواهید کودک بیمناک از احساس شرم به دلیلضربه زدن و صدمه دیدن شخص دیگری را منع کنید و از قربانی شدن کودکی دیگر جلوگیری می کنید. شما به عنوان والدین یا مربی در محیط بازی مسئولیتتان را انجام می دهید و او را خجالت زده نکرده اید یا در انزوا قراد نداده اید، بلکه به او اجازه نداده اید با ضرباتش به کودک دیگری آسیب برساند.در نهایت، وقتی که شروع به اشک ریختن و گریه می کند، درکنارش بنشینید. به او بگویید که دوست خوبی برای دیگران است و کودکان دیگر از بازی با او خوشحال می شوند و اینکه امروز روز خوبی برایش خواهد بود؛ اگرچه مسائلی سخت درک می شوند. به کودک اجازه دهید بداند که در کنار شما امنیت دارد و شما از بودن با او خرسند هستید.

* این فرآیند بارها و بارها می تواند برای برطرف کردن گریه کردن کودکان به کار گرفته شود، در زنجیره ای از ترس هاینسبتاً سترک به روندهای متعددی از حدود بازداری و تخلیه هیجانی نیاز است.

بارها دیده ایم که کودکان با گذشت زمان تغییرات را در خود متبلور می کنند و رفتار تکانشی مکررشان به نوعی حساسیت، همدلی با احساسات دیگرکودکان تبدیل می شود ضمن اینکه فرصت های مکرری برای گمراه کردن فرد مراقب دارند و از این رو، گریه هایی از ته دل و به موقع به پا می کنند و در آغوش فرد مراقب نیز بیقراری می کنند.

آیا این همان راهکاریست که ما به کار می بریم؟

وقتی هنگام عصبانیت مان کسی کاری انجام می دهد؛ و ما عقده ها و آشفتگی های درونی خود را بر سر آنها خالی می کنیم؛ با این حال انتظار دارید که با کمال آرامش به ما برای شنیدن درد دل و نگرانی ها گوش دهند؟ آیا وقتی کسی به دردل های مان گوش می دهد؛ ما دوباره احساس خوبی نسبت به زندگی پیدا می کنیم؟ کودکانی که تمایل به ضربه زدن دارند به ما فرصت یادگیری و دانستن این نوع مداخله مؤثر را می دهد؛ مداخله برای برقراری رابطه ای صمیمی تر. مداخلاتی که از طریق توجه کردن و ارزش قائل شدن برای کودک مانع از رفتارهای مخرب می شود و موجب می شود کودک دوباره در دنیای کودکانه خود احساس امنیت کنید.

این مداخله چطور مؤثر واقع می شود:

من زمانی که نظاره گر تعاملات هستم، می بینم که خواهر بزرگ مانند یک پروانه دور برادر کوچکش می چرخد. او برادرش را تنها نمی گذارد اما یک لحظه ناخواسته تکانشی عمل می کند و برادرش را کتک می زند. مادر خسته و نا امید می شود. بنابراین، من به مادر نشان دادم که چطور دخترش را از نزدیک شدن به برادرشباز دارد. من او را تشویق کردم تا بگوید” می دانم که میخواهی برادرت را ببوسی. می توانی او را یک زمانی کمی ببوسی. بیا و فقط از برادرتمراقبت کن و ببین او چه می خواهد. نیازی به رفتارخصمانه و امر و نهی کردن نیست. مادر از امنیت هر دو کودک مطمئن می شود و به دخترش می گوید” تو دوست بیلی هستی، می توانم بگویم تو مثل خواهر بزرگ و دوست داشتنی بیلی هستی”. با ابراز این احساس حد و مرز دار، دختر فوراً قشقرق راه می اندازد و بالا و پایین می پرد و از دست مادرش عصبانی می شود. او سعی می کند به حالت خشمگینی به برادرش نزدیک شود. به مادر گفتیم که ما مشاهده کردیم که او برادرش را دوست دارد اما به او گفته شده که می توانی بعداً و زمان دیگری کمی برادرت را ببوسی و در آغوش بگیری نه اکنون.این قشقرق خواهر بزرگ وکشمکش مطبوع او پانزده تا بیست دقیقه طول می کشد. زیرا ما بر نکات مثبت تمرکز کردیم ضمن اینکه او در آغوش مادرش گریه می کرد به او و احساساتش توجه کردیم. سرانجام احساسات او به شکل برون ریزی فرو نشانده و دیگر هیچ وقت او احساس عصبانیت و دست به کارهای ناگهانی نزد ؛ سپس به مادرش نگاه کرده و با او ارتباط چشمی برقرار کرد و با دکمه های لباس مادرش بازی کرد؛ لبخند زدکه به نظر می رسید او به احساس آرامشیدست یافته است. در این موقع، ما از مادر می خواهیم که اگر او خواست همان لحظه برادرش را ببوسد و اصرار بر آن داشت به آرامی او را از آنجا به بهانه بازی کردن دور کنید. محدودیت مادر و دادن اختیار ناشی از توجه به او موجب شده است که بر نزدیکی به کودک و محاصره او به حالت پرخاشگری فزاینده و انتقام اصرار ورزد. حال، مادر خوشحال است و می داند که چگونه محدودیت اضطراری ایجاد کند تا برایبرون ریزی مؤثر رفتارهای تکانشی دخترش برنامه ای به عمل آورد.

منبع: کودک و نوجوان

هشت راه موثر برای مبارزه با افسردگی

زمانی که شما افسرده هستید، غالبا هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که بتواند به شما احساس بهتری بدهد. افسردگی یک اختلال غیر مستقیم است، زیرا علائم که در نتیجه ی آن به وجود می آید علائمی به وجود می اید که شما را کاملا دلسرد می کند، اقدامات زیادی برای کمک به شما در این شرایط وجود دارد که می تواند باعث بازیابی شما شود. فقدان انرژی، اعتماد به نفس پایین و کاهش هیجان و لدت علائمی هستند که در نتیجه ی افسردگی در فرد به وجود می آید و این علائم باعث می شود که خلاصی از افسردگی مشکل به نظر برسد. برای هر فردی که درگیر این مشکل است، مهم است که بدانید که افسردگی اختلالی بسیار معمول بوده و قابل درمان است. افسردگی نیز مانند هر بیماری جسمی دیگر با درمان از بدن خارج می شود، شما می توانید آلودگی های ذهنی تان را از بین ببرید و افسردگی را تسخیر کنید. در اینجا هشت راه برای خلاصی از افسردگی بیان شده است.

 

مبارزه با افسردگی: تشخیص و تسخیر افسردگی به وسیله ی فرد

افسردگی غالبا، ذهنیت های مخربی هستند که فرد از از روند عادی زندگی روزمره اش منحرف می کنند. زمانی که فرد دچار افسردگی می شود تصور او بر این است که این هویت منفی تصویری از زندگی واقعی فرد است. بسیاری از افراد موفق می شوند که این مسئله را به عنوان یک اختلال درونی تشخیص دهند و به آن به عنوان یک دشمن که در درون آنها پنهان شده است بنگرند. روانشناس دکتر رابرت فیرستون از این اختلال به عنوان صدای درونی نام می برد. این توالی صدای درونی در ابتدای زندگی مانند پدر و مادر سخت گیری است که سعی دارد ما را منضبط نگه دارد و ما را سرجای خودمان بنشاند. در 11 اکتبر من یک روش نوآورانه برای مبارزه با افسردگی ارائه دادم. در این روش نوآورانه نشان داده شده است که چگونه می توان این روند مخرب تفکر را شناسایی کرد و به متخصصان بهداشت روانی در چگونگی تشخیص و تسخیر صدای درونی  کمک خواهد کرد که بیماران خود را در این مهم یاری رسانند.

برای شروع این فرایند، بهتر است که شما این افکار مخرب را به عنوان انگلی بنگرید که در یک بستر زمانی مانند بیماری آنفولانزا شما را آلوده ساخته است. زمانی که این افکار به شما می گویند که اهدافتان را دنبال نکنید، خودتان را منزوی کنید، یا از فعالیتی که انجام می دهید لذت نبرید، به آنها گوش ندهید. این صدای درونی حتی می تواند از شما قوی تر باشد.  در عوض زمانی که شما متوجه این افکار شدید شروع به مقابله و پیشی گرفتن بر این افکار کنید، داشتن نگرش مثبت، برای تشخیص افکار بیگانه و اضافی بسیار ضروری است. از خود بپرسید، که آیا این افکار مشابه تفکر فلان دوست یا یکی از اعضای خانواده است که درگیر این مشکلات بوده است. با دلسوزی برای خودتان و شناختن این افکار به عنوان یک دشمن مخرب شما می توانید مشاهده کنید که شما چقدر منطقی و واقع گرایانه فکر می کنید.

 

مبارزه با افسردگی: فکر کردن در مورد چیزهایی که شما را عصبانی می کنند

در حالی که افسردگی به صورت غم و در رو به افزایش ادامه می یابد، نوعی از افسردگی به وجود می آید که به فرد احساس بی حسی و بی تفاوتی دست می دهد. سرکوب و یا متوقف کردن احساسات می تواند دفاعی در برابر احساسات ناخوشایند باشد. بسیاری از افراد که از افسردگی رنج می برند این افسردگی خود را با بیان احساساتی مانند خشم نسبت به دیگران پوشش می دهند. خشم و عصبانیت احساس دشواری است که قابل پذیرش نمی باشد، از سنین نوجوانی معمولا به ما گفته می شود که خشم واکنش مناسب و خوبی نیست و ما نباید این گونه رفتار کنیم و نباید با دیگران دعوا کنیم. در حالی که توهین کردن به دیگران و خشمگین بودن برای دیگران قابل قبول نیست، این یک اتفاق و واکنش طبیعی در زندگی روزمره ی ماست. با درک و پذیرش و بحث کردن در مورد خشمتان شما کمتر از این احساسات در مقابل خود استفاده می کنید و شما کمتر به سوی افسرده شدن تمایل خواهید داشت.

 

مبارزه با افسردگی: فعال باشید

هنگامی که شما افسرده هستید سطح انرژی تان به شدت کاهش می یابد، و آخرین چیزی که به آن فکر می کنید این است که شما بلند شده و کاری انجام دهید. این یک اتفاق فیزیولوژیک در بدن است که فعالیت می تواند با افسردگی مقابله کند. 20 دقیقه در روز ضربان قلبتان را بالا ببرید و این کار را پنج روز در هفته انجام دهید، از لحاظ علمی ثابت شده است که این کار باعث می شود که شما احساس بهتری داشته باشید. ورزش کردن ترشح هورمون اندروفین در مغز را افزایش می دهد، این هورمون به شما کمک می کند که خلقتان را بالا ببرید. این کار حتی می تواند به صورت خارج شدن از خانه و یک پیاده روی ساده و یا بازی کردن با بچه ها و یا یک سفر ورزشی باشد، این یک روش پزشکی ثابت شده برای این است که شما احساس بهتری داشته باشید.

 

مبارزه با افسردگی: منزوی نباشید

زمانی که فرد دچار افسردگی می شود یک ندای درونی به فرد می گوید که باید تنها باشد، و ساکت و آرام بماند و کسی را درگیر مشکلات خودش نکند. سعی نکنید این افکار را مانند یک انگل در بدن خود نگاه دارید این انگل باید از بدن شما خارج شود و در پی رفع و درمان آن باشید. به آن نداها گوش فرا ندهید، هنگامی که احساس بدی دارید، حتی اگر شما از بیان آنها احساس خجالت می کنید، شما باید آن را با یک دوست که مورد اعتمادتان است در میان بگذارید این کار باعث می شود که احساس بد شما کمتر شده و احساس بهتری داشته باشید و به این ناخشنودی و ناراحتی پایان دهید. صحبت کردن در مورد مشکلات یا نگرانی ها باعث می شود که این مسائل در شما متمرکز نشود و در شما جمع نشود. دوستان و یا اعضای خانواده ای که به شما اهمیت می دهند درک می کنند که چه اتفاقی برای شما دارد می افتد و نگرانی و ناراحتی شما را درک می کنند.

حتی کار ساده ای مانند قرار دادن خود در یک جو اجتماعی باعث می شود که خلق و احساسات شما بالا برود. به جاهایی بروید که در آن دیگران نیز با شما علایق مشترکی دارند به مکان های عمومی مانند موزه، پارک، یا بازار یا مکانهایی بروید که در آن ها می توانید از اینکه در میان مردم هستید لذت ببرید. هرگز به خودتان اجازه ندهید که اینگونه فکر کنید که از دیگران متفاوت هستید و یا اینکه از دیگران کمتر هستید. هرکسی در زمان خاصی دچار مشکل می شود، و افسردگی دلیل بر این نمی شود که شما فکر کنید که نسبت به دیگران متفاوت هستید و یا باید خود را از دیگران جدا بدانید.

 

مبارزه با افسردگی: کارهایی را انجام بدهید که قبلا دوست داشتید انجام بدهید … حتی اگر اکنون احساس می کنید که انججام ان را دوست ندارید

افسردگی دشوارترین اتفاق احساسی است که بتوان آن را تحمل کرد، زیرا علائم افسردگی می تواند اراده و انرژی فرد برای شرکت در فعالیت ها که قبلا دوست داشته است را از بین ببرد. این احساس بی حالی و ناتوانی حتی می تواند افسردگی فرد را شدت بخشد، در حالی که فعال ماندن و پیدا کردن کارهایی که ممکن است علاقه به انجام آنها داشته باشید و می تواند جرقه ای برا شروع دوباره ی شما باشد و شما را به جایگاه واقعی تان باز گرداند.

هر چند گفتن آن از انجام آن ساده تر است، زمانی که شما احساس بدی دارید خودتان را مجبور کنید که راه بروید، غذا بپزید، یا با یک دوست تماس بگیرید. اگر شما قبلا افسردگی را تجربه کرده اید، هر کاری که قبلا انجام می دادید که به شما احساس بهتر می داد را انجام دهید. راهبردهای مقابله ای که قبلا از آنها استفاده کرده اید یک شروع عالی برای شماست. فعالیت هایی که باعث می شوند که احساس راحتی کنید و روحیه ی شما را بالا ببرد خیلی مهم هستند، حتی کارهای ساده ای مانند پختن کیک شگلاتی، دوش گرفتن، یا گوش دادن به موسیقی آرامش بخش. در مقابل نداهای درونی که به شما می گویند که هیچ چیز نمی تواند به شما کمک کند ایستادگی کنید. به یاد داشته باشید که تنها هدف، این است که شما احساس بهتری داشته باشید.

 

مبارزه با افسردگی: شو تلویزیونی شاد و فیلم های شاد ببینید

این کار احمقانه و ساده به نظر می رسد، ولی هر چیزی که باعث می شود شما بخندید یا لبخند بزنید می تواند مغز شما را متقاعد کند که شما شاد هستید. اگر افسردگی باعث شود که به ندای درونی تان در اینکه شما باید احساس بدی داشته باشید می خواهند شما را فریب دهند شما باید ترفندهایی را به کار بگیرید و با افسردگی مبارزه کنید. طنز تلویزیونی مورد علاقه تان را تماشا کنید، فیلم های خنده دار ببینید و یک داستان خنده دار بخوانید. به این فعالیت تنها به عنوان حواس پرتی نگاه نکنید، بلکه شما می توانید از آن ها به عنوان ابزاری موثر برای یادآوری مغز خود استفاده کنید که شما می توانید دوباره احساس خوبی داشته باشید.

 

مبارزه با افسردگی: برای اینکه احساس بدی دارید خودتان را مجازات و تنبیه نکنید

احساس خجالت و نفرت از خود تنها باعث شدت گرفتن علائم افسردگی می شود و از اینکه شما در پی کمک کردن به خودتان باشید شما را باز می دارد. افکار انتقادی که شما در باره ی خودتان دارید باعث می شود که خودتان را به هر طریق ممکن در ان شرایط نگاه دارید و باعث می شوند که برای داشتن احساس بد پافشاری کنید. مهم است که در ان زمان دشوار نسبت به خودتان دلسوزی داشته باشید. شما می توانید کنجکاو باشید، ذهنی باز داشته باشید، خودتان قبول داشته باشید، و خودتان را دوست داشته باشید و نگرشی مثبت نسبت به خودتان داشته باشید، افسردگی یک بیماری بسیار شایع و قابل درمان است. تنها مسئله این است که شما دوباره خودتان را بازیابی کنید و به دنبال راهی برای درمان باشید که می تواند به شما کمک کند.

 

مبارزه با افسردگی: به یک روان درمانگر مراجعه کنید

صحبت کردن راه حلی قدرتمند برای مبارزه با افسردگی است. اگر احساس بدی دارید، اجازه ندهید که هر کسی به شما بگوید که این مسئله مشکل بزرگی نیست، و فقط در پی آن باشید که بتوانید آن مشکل را رفع کنید. اینکه شما مشکلتان را بپذیرید و برای رفع ان از یک روان درمانگر کمک بگیرید اصلا خجالت اورد نیست. درخواست کمک برای رفع مشکل یک کار شجاعانه است و صحبت کردن با یک روان درمانگر در مورد مشکلاتان کار سالم و درستی است، تلاشی است که هر کدام از طرفین از این کار سود می برد. پی بردن به منشأ مشکل برای تشخیص و مبارزه با نداهای درونی بسیار کمک کننده است و می تواند تاثیر این احساسات را بر زندگی شما کاهش دهد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

 

انتظارات بزرگ: کودک یک ساله ی شما

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

 کودک یک ساله

مراقبت از کودک می تواند طاقت فرسا باشد، ولی خیلی چیزها وجود دارد که باید به آنها توجه کنیم. نگاهی به نقاط عطف رشد کودک در سال اول تولدش بیاندازید.

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

لبخند

بعد از دو ماه بی خوابی شبانه و نداشتن ساعات آرامش به دلیل گریه های زیاد کودکتان، شما می توانید لبخند های کوچک کودکتان را مشاهده کنید. در اینجا زمانی است که شما باید پاداش زحماتتان را بگیرید. زمانی که کودک شما دو ماهه می شود اولین لبخند هایش را در پاسخ به شما نشان خواهد داد! صداهایی که شما از خودتان تولید می کنید و حرکاتی که با صورتتان برای کودک در می آورید کودک را به لبخند وادار می کند.

 

خندیدن

اگر شما به صورت مکرر صدای گریه ی کودک خود را می شنیدید. ولی بعد از چهار ماه شما می توانید صدای دیگری را بشنوید، شیرین ترین صدایی که تا به حال شنیده اید- صدای خندیدن کودکتان. بهترین قسمت این است که چقدر راحت کودک شما به هر چیزی می خندد. صورت های احمقانه، قلقلک، و زیرچشمی نگاه کردن باعث می شود که کودک شما با سر و صدای زیادی بخندد.

 

خوابیدن در تمام طول شب

نقطه ی عطف دیگری که برای کودک شما اتفاق می افتد، داشتن خواب کامل در شب برای پدر و مادر است که برای آنها بسیار ارزشمند است. در حالی که به نظر غیر طبیعی می رسد که یک نوزاد تازه متولد شده در تمام طول شب بخوابد، در این زمان پدر و مادر می توانند آسوده خاطر باشند زیرا این دوره به زودی به پایان خواهد رسید. بعد از 4-6 ماهگی، بیشتر کودکان قادر به خوابیدن در تمام طول شب خواهند بود.

 

نشستن

زمانی که شما بر روی شکمتان خوابیده اید چقدر دنیا متفاوت به نظر می رسد! حدود 5 یا 6 ماهگی بیشتر کودکان با حمایت والدین می توانند بنشینند و یا با تکیه دادن به دستان و یا بالش و یا مبل استراحت کنند. کودکان معمولا بین 7 تا 9 ماهگی می توانند به تنهایی بنشینند.

 

خزیدن

اگر کودک شما 8 ماهه است، شما ممکن است بخواهید که به کودکتان تمرینات ورزشی بدهید. شما متوجه می شوید که کودکتان در حال حرکت در اطراف خانه است. در 9 ماهگی، اگثر نوزادان با استفاده از خزیدن و با استفاده از دست و پایشان می خزند و از جایی به جای دیگر می خزند و لول می خورند. خزیدن یک نقطه ی عطف ضروری برای کودکتان نیست، و ممکن است شیرخوران ممکن است بخواهند بخزند یا لیز بخورند و رسیدن به نقاط عطف دیگر را در برنامه ی رشد خود داشته باشند.

 

خداحافظی کردن (بای بای کردن)

تکان دادن دست برای خداحافظی کردن تنها ترفندی زیبا نیست – این کار بیان واقعی زبانی خداحافظی است. بعد از 9 ماهگی بیشتر کودکتان شروع به درک ارتباط صدایی، حرکتی، و معنی دار می کنند. انها می دانند که تکان دادن دست به معنی خداحافظی کردن است.

 

غذا خوردن با دست

زمانی که کودک شروع به غذا خوردن با قاشق می کند زمانی است که کودک به تنهایی می تواند غذا بخورد. بین 9 تا 12 ماهگی، کودکان بهتر می توانند حرکت دست و انگشتانشان را کنترل کنند و برای انها گرفتن اشیاء آسان تر می شود! متاسفانه، نوزادان در این این سن بیشتر علاقه مند به کشف طعم و مزه ها دارند و غذاها تنها چیزهایی نیستند که نوزاد در این سن در دهان خود می گذارد. ایمنی برای نوزاد در این زمان به بزرگترین دغدغه ی والدین در این سن کودک تبدیل می شود.

 

ایستادن

بیشتر کودکان در 12 ماهگی شروع به ایستادن می کنند بدون حمایت دیگران می کنند. آنها در حالی که مبل یا دیگر اشیاء را نگاه داشته اند چند قدم بر می دارند، فعالیتی که به آن «گشت زدن» گفته می شود. در ماه های قبل کودک به تنهایی راه نمی رفت، کودکان ممکن است ساعت ها تمرین گشت زنی داشته باشند و هدف آنها رسیدن به یک شیء واقعی باشد.

 

گام برداشتن

شما ممکن است این قسمت از رشد کودک را یک نقطه ی عطف بزرگ تلقی کنید. شاید شما انتظار هیچ اتفاقی را بیشتر از این اتفاق نداشته اید (یا اینکه از اولین گامی که کودکتان بر می دارد فیلم یا عکس می گیرید) کودک شما به تنهایی اولین گام های خود را بر می دارد و انتظار شما را براورده می کند. ولی همه کودکان در اولین سال تولد خود راه نمی روند. این اتفاق به صورت طبیعی بین 9 تا 17 ماهگی رخ می دهد، و اکثر نوزدان حداقل در 13 ماهگی راه رفتن را شروع می کنند.

 

گفتن کلمات

«ماما! بابا!» هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که کودکتان اسم شما را صدا می زند، و این اتفاق معمولا در اولین سال از زندگی نوزادتان رخ می دهد. در این زمان، بیشتر کودکان حداقل می توانند یک کلمه ی معنی دار را به زبان بیاورند و برای استفاده از کلمات دیگر تلاش می کنند. این اتفاق خیلی طولانی نخواهد بود و شما می توانید آن چیزی را که در ذهن کودک شما می گذرد را بشنوید.

مترجم:نسرین بنی عباسی زاده

منبع: کودک و نوجوان

دلایلی که باید هر شب برای کودکتان کتاب بخوانید

برای کودکان ۳ تا ۸ سال

زمانی که کودکتان را به سوی رختخوابش می برید معمولا برای یک استراحت جانانه آماده می شوید! اما قبل از نثار آخرین بوسه، چیز دیگری لازم است انجام دهید: برایش یک داستان بخوانید. موسسه اقتصاد کاربردی و پژوهش اجتماعیملبورن، و بیمارستان کودکان سینسیناتی هردو می گویند که مهارتهای ادبی و ریاضی کودکانی که ۳ الی ۵ بار در هفته کتاب می خوانند افزایش می یابد. خواندن داستان به وقت خواب تا حدی شبیه پول گذاشتن در بانک و مشاهده ی زیاد شدن آن است. اینجا ۵ دلیل آورده شده که شما بایستی قبل از خاموشی چراغها، برای کوچولویتان داستان بخوانید.

1. رابطه محکمتری بسازید

خواندن یک فصل قبل از خواب، وقت رو در رو شدن دونفره یشماست. هیچ ایمیل، کار روزمره، یا تلویزیونی نیست که حواس تان را پرت کند: فقط شما دو تابرای به چنگ آوردن کمی تخیل باهمید.بچه ها هرچه بزرگتر می شوند، سخت تر می توان فضای صمیمانه ی فارغ از مزاحمت پیدا کرد، پس کتاب خواندن شبانه راه شگفت انگیزی برای مستحکم کردن پیوندتان است و به هردویتان چیزی می دهد که با دانستنش درباره همدیگر هیجان زده شوید.

2. دایره لغات را افزایش دهید

اینکه فرزندتان را در معرض زبان بگذارید ثابت کرده است که دایره لغات شان را توسعه می دهد.کودکتان با لغات جدید و شیوه های مختلفی آشنا خواهد شد که وقتی بداند از آن استفاده خواهد کرد. دایره لغات گسترده، اعتماد به نفس را بالا می برد. درتماس بودن با زبان، تاثیر اجتماعی مثبتی روی کودکان دارد و فرزند شما وقت صحبت کردن در خانه و کلاس، احساس خوب بودن و اعتماد بخود خواهد کرد و این امر حس ناکامی را از بین می برد.

3. اخلاقیات را بشناسانید

کتابهای کودکان طرفدار اخلاق خوبند!

خرگوشها با فیلهای صورتی درگیر می شوند، یک جوجه اردک پررو ارزش صداقت را یاد میگیرد، و اتفاقات همینطور جلو می رود. هر شب شما با همدیگر داستانی می خوانید وارزشهای درست و غلط رابه کودکتان یاد می دهید.درباره اهمیت مهربانی و اینکه چرا باید به فکر بقیه هم بود آموزش می دهید. بهترین بخش قضیه این است که این درسها به صورتیکاربردی که کودکتان بتواند بفهمد برایش اثبات می شوند، نه به شکل سخنرانی های سختگیرانه از جانب یک بزرگسال.

4. تخیلشان را بارور کنید

رها کردن آنان در دنیاهای جدید و خیالی بواسطه ی ورقهای کتاب مورد علاقه شان به آنان کمک خواهد کرد تا یاد بگیرد تخیلش را بکار اندازد.بنگرید که چطور صفحات یک کتاب به دنیای خارج، به حیاط پشتی یا یک تصویر دقیق نقاشی شده وارد می شود.کودکتان یاد می گیرد که تمرکز کند و به توصیفات شما در حین مطالعه، دقیق گوش کند تا در ذهنش خیال بافی کند. هر زمان که یک کارت تولد دست ساز از فردی که شما تقدیرش می کنید دریافت می کنید، این، مهارتی اساسی برای خلاق بودن است!

5. سرگرم کننده است!

شاید فراموش کرده باشید که حرف ان کودک کوچک در مورد لباس جدید پادشاه یا کاری که شنل قرمزی کرد چه هیجانی برای شما داشت، اما با مطالعه هر شب داستانها، شما با آن کلاسیک های شگفت انگیز آشنا شده و مثل یک بچه از آن لذت خواهید برد. زندگی شما بعنوان یک بزرگسال با افکار “بالغ” مهمی پر شده است ولیبرای شما و کودکتان جالب است که هرشب با او دل به دریا بزنید. اوقات سرگرمی همواره برای کودکتان مهم است ولی برای شما هم به همان اندازه اهمیت دارد، چه راهی بهتر از این؟ انگار که در حال خوشگذرانی با یک تعداد دوستان اهل داستان دوران کودکی تان هستید!

یکی از مهمترین کارهای والدین، تأمین فرزندانشان با ابزارهایی است که آنان را سوق می دهد تا آدمهایی فوق العاده شوند. خواندن، ابزارهای یادگیری آموزشی و اجتماعی وعاطفی باارزشی ارائه می دهد که تحقیقات نشان می دهد که برای رشد کودکتان، و برای شما پایه محکمی فراهم خواهد کرد.

می توانید از کتابدار مدرسه تان پیشنهاداتی برای کتاب داشته باشید یا از کتابخانه محلی کتابهایی برای فرزندتان امانت بگیرید. برای اعضای خانواده کارت عضویت کتابخانه بگیرید. همچنین می توانید برای بچه ها در تمام رده های سنی، داستان های مخصوص کودکان را در سایت ما برای کودک خود بخوانید.

منبع: کودک و نوجوان

با یک تغییر ساده رابطه ی خود را بهتر کنید

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

با کاری بیشتر از این، رابطه ی شما است که سپاسگزارتان میشود.

رابطه های سالم، منفعت روانی و فیزیکی زیادی دارند، اما پس چرا شما را تا حد ممکن قوی و پر طراوت نمیسازد؟

رابطه های خوب ریتم دارند، یعنی هر دو زوج رابطه در یک کنش و واکنشِ متقابل سهیم اند و از آن لذت میبرند. اگر بهحد کافی خوش شانس باشید تا رابطهی عاشقانهی مستحکمی داشته باشید، احتمالا چیزهایی راجع به مکالمه دوطرفه، قول طرفین به همدیگر، و حمایتگری بدانید. و اگر میخواهید که رابطه ی سالمتان را حفظ کنید (یا میخواهید رابطه ای را شروع کنید) کمکتان میکند تا واقعا راههای ایجاد تغییرات مثبت در سلامت رابطه را دریابید.

بیشتر بخوانید:

چگونه ارتباط سالم داشته باشیم؟

اما اینجا سایشی هست. مطالعات تجربی و تکرار آزمایشات در یک پژوهش فقط میتواند فاکتورهایی که موجب بهبود واقعی رابطه است، آشکار کند. طرحهای دیگر (مثلا شبه آزمایشی؛ طولی) میتواند به فهرست فاکتورهایِ علّیِ بالقوه افزوده شود، اما نتایج استخراج شده بایستی، بیشتر، به شکل آزمایشی/مقدماتی باشند. در واقع بخش اعظم تحقیق ما راجع به رابطه های متداول، طرحهای همبسته را بهکار میبرد، که بهسادگی نگاه میکند ببیند عوامل متفاوت چگونه در هر نقطهی زمان همزمان تغییر می کند. از این رو ما ندرتاً روزنه ای به سوی رفتارها، تمایلات، یا نیروهای فعال درونی داریم تا علت تغییرات در رابطه ها را دریابیم.

از این رو یک یافته ی تجربی که آزمایش زمان را متوقف کرده، به عنوان روش واضحی در ایجاد تفاوت واقعی در رابطهها دوام میآورد. به عبارت دیگر، محققان، یک مکانیزم علّی را شناسایی کردهاند که بهبود روابط را تسریع میبخشد.

اگر بخواهید رابطه ی خود را بهتر کنید، پارتنرتان را وادارید تا در انجام کاری تازه و جالب به شما بپیوندد. ممکن است این گفته متعارف به نظر برسد، ولی درک امر واقع 20-20 است؛ محققان بدین منظور به سراغ این مطالعه رفتند نه برای دانستن اینکه چه دادهای این نظر را پشتیبانی میکرده، جدای از همه اینها، بلکه شاید اوقاتی را که یک زوج باهم میگذرانند آیا کفایت میکند. جواب منفی است. کلید، تازگی است.

و تازگی همان چیزی است که بسیاری زوجین در آن کم می آورند. راجع بدان فکر کنید. شما و پارتنرتان چند وقت یکبار در تجارب واقعا نو و هیجان انگیز شرکت میکنید؟ عادات و روال غالب یکمرتبه زوجی را دربر میگیرد و دچار یکنواختی میکند. ما میتوانیم خیلی راحت در یک عادت قدیمیِ کلیشه گیر بیفتیم. حال تحقیق اشاره دارد که ریتم های یکنواخت زندگی روزمره، به رابطه ی دوستی شما تازگی نمیبخشد.

برای بهتر کردن رابطهتان، لازم است با همدیگر دست به کارهای تازهای بزنید.

در طی 3 مطالعه ی آزمایشی (و 2 آزمایش همبسته) مشارکت در فعالیتهای هیجانانگیز و ابتکاری نشان داد که که رضایت زوجین بالا رفته است و ارتباط مثبتی شکل گرفته و روی هم رفته کیفیت رابطه تقویت شده است. نتایج این مطالعه به طرز شگفتانگیزی دلالت بر این دارد که چه اندازه خوب-بودن یک رابطه به وضعیت آن بسته است.

توجه داشته باشید: برای اینکه این پیشنهاد جواب دهد، لازم است هردوی شما به آنچه انجامش میدهید علاقه مند باشید. اگر ایدهی نو کردن اثاث خانه یا بازی فریزبی جالب نباشد، بجایش چیز دیگری را امتحان کنید. درگیر شدن در فعالیتهای روزمره ی حتی جدید، چنین تاثیری نخواهد داشت.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

۹ نشانه ای که شما یک انسان کمال گرا هستید

 

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

مسلماً، شما ممکن است اعتقادی به یک کشوی با دقت چیده شده از لباس هاس بنجل یا گنجه ای پر از لباس های مرتب شده از نظر رنگ و طول آستین نداشته باشید. اما، با این وجود رگه هایی از کمال گرایی هنوز هم در زندگی تان وجود داشته باشد.

این موارد بخوانید و در خودتان بنگرید که آیا هر یک از ویژگی های کمال گرایی گفته شده زیردر مورد شما نیز صدق می کند یا نه:

  1. به صورت همه یا هیچ فکر می کنید: هر چیزی یا کامل است یا ناقص، یا درست است یا اشتباه و یا خوب است یا بد. شما دوست دارید بالاترین یا پایین ترین حد یک چیز را درنظر بگیرید تا اینکه بخواهید ویژگی های افراد و موقعیت های موجود در یک پیوستار را مشاهده کنید. به عنوان مثال ” او میانه رو است” بر خلاف ” او فقط گاهی اوقات می تواند میانه رو باشد” می باشد به عبارتی حد میانی هر چیزی برای شما بی معناست.
  2. واکنش های شدید نسبت به هر چیزی ابراز می کنید. ” من یک کلوچه خوردم و رژیم غذایی ام را شکستم”! این کار می تواند برای شما به اندازه خوردن یک بشقاب پر ان هم چندین بار عذاب اور باشد و احساس شکست دهد.

3.شما نمی توانید به دیگران برای درست انجام دادن کارها اعتماد کنید، طوری که به ندرت کارها را به آنها محول می کنید.در حالی که دیگران ممکن است شما را تقریبا مدیریت کننده و تا حدودی کنترل گر  وسواسی بدانند، شما کار خود را توجیه کرده و اظهار می کنید که هدفتان فقط درست انجام دادن امور است.

  1. انتظارات شما از خود و دیگران کاملا بر اساس استانداردها می باشد.

چرا کارها نیمه کاره رها می شوند؟ شما معتقدید که کارها را باید به بهترین نحو انجام دهید و از دیگران انتظار آن را نیز دارید. علاوه بر اینکه، شما از احساس شکست واهمه دارید.

بیشتر بخوانید: شش موردی که افراد دارای امنیت عاطفی، بیشتر از دیگران انجام می دهند

  1. شما به زحمت می توانید یک پروژه را تا آخر انجام دهید چون فکر می کنید همیشه راهی دیگر برای بهتر انجام دادن آن وجود دارد: شما هنوز هم در مورد به اشتراک گذاشتن کتاب، پروژه، غذا، دعوت گرفتن، بیزنیس کارت، وب سایت، مقاله و سخنرانی هایتان با دیگران وسواس دارید. چون می خواهید از بهترین بودن آنها مطمئن شوید قبل از اینکه دیگران ببینند.
  2. هنگام فکر کردن واژه باید را زیاد به کار می برید. من باید فلان کار را انجام دهم و او باید فلان کار را انجام دهد عبارات متداول شما هستند هم هنگامی که بلند انها را ابراز می کنید و هم زمانی که با خود صحبت می کنید. شما دارای قواعد خاصی هستید که فکر می کنید خودتان و دیگران باید از آنها تبعیت کنند. زمانی که خود یا دیگری از آن سرپیچی می کنند ناراحت می شوید.
  3. اعتماد به نفس شما بستگی دارد به آنچه انجام می دهید یا چگونگی واکنش دیگران نسبت به شما. شما برای تحقق کارهایی عالی می کوشید. با وجود اینکه صادقانه کار می کنید، نیاز به تأیید درستی آن از دیگران است تا در راستای پیشرفتتان حس خوبی به شما دست دهد. بعلاوه، پس از اینکه به هدفی دست یافتید به سرعت برای انجام کار های بعدی دست به کار می شوید.
  4. در برابر کاری که به درستی انجام نداده اید بارها و بارها واکنش نشان می دهید. یقیناً شما ممکن است چیزی را درست انجام باشید اما انها را در نظر نمی گیرید و زمانی که کاری را خراب می کنید بارها و بارها واکنش نشان می دهید.”ای کاش فلان حرف را نگفته بودم..” یا “چی باعث اشتباهم شد؟” یا “باید فلان کار را انجام می دادم”.
  5. شما از انجام بعضی کارها طفره می روید یا از موقعیت های که در آن ها فکر می کنید نتوانید خوب باشید اجتناب می کنید. در حالی که ممکن است عجیب به نظر برسد اما، بسیاری از افرادی که از انجام کارها طفره می روند و یا اجتناب می کنند کمال گرا هستند. منطق شان نیز این است که”ممکن است نتوانم آن را کامل و به نحو احسنت انجام دهم، پس دردسر چرا”.

 

منبع: مشاورانه