بازشناسی و درمان مشکلات سلامت

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

آیا حس می کنید که حافظه تان دچار شیب نامشخصی شده است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، ممکن است سبک زندگی دشوار یا مشکلات سلامت از جمله علل آن باشند.

دلایل فراموشی فقط زوال عقلی یا بیماری آلزایمر نیست. بیماری های زیادی وجود دارد، انواع اختلالات سلامت روان و درمان های پزشکی می توانند با عملکرد حافظه تداخل یابند:

بیماری های قلبی عروقی و عوامل مستعد خطر با آن. بیماری های قلبی و عوامل مرتبط با آن مانند میزان کلسترول بالا و فشارخون بالا با اختلالات شناختی خفیف مرتبط شده است.

دیابت. مطالعات نشان داده اند که افراد دارای دیابت نقصان شناختی بیشتری در مقایسه با افراد بدون دیابت تجربه می کنند.

ناهماهنگی هورمون ها: زنان یائسه اغلب مشکلات حافظه ای را در راستای کاهش استروژن تجربه می کنند. در مردان پایین بودن سطح تستوسترون می تواند علت بیماری باشد. همچنین، ناهماهنگی غده تیروئید نیز می تواند باعث فراموشی، کندی تفکر، یا اغتشاش ذهنی شود.

درمان های پزشکی.ب سیاری از دستورالعمل های درمانی و درمان های خانگی یا غیرمجاز می توانند مانع عملکرد حافظه و تفکر صریح شوند. علت های رایج شامل سرماخوردگی و نسخه های آلرژی، قرص های خواب و داروهای ضدافسردگی به شمار می روند. با پزشک یا داروساز راجع به اثرات جانبی ممکن مشورت کنید.

آیا فراموشی نوعی افسردگی است؟

مشکلات هیجانی نیز همانند مشکلات فیزیکی می توانند به شکل زنگوله ای سنگین بر مغز درک شوند. در حقیقت، کند ذهنی، مشکل تمرکز و فراموشی نشانه های متداول افسردگی می باشند. مباحث حافظه می تواند به ویژه برای سالمندان افسرده مضر باشد، به قدری زیاد که گاهی اوقات با زوال عقلی اشتباه گرفته می شود. خبر خوب این است که افسردگی درمان می شود، برای زندگی در دنیای واقعی ضرورت دارد که حافظه به صورت نرمال و طبیعی عمل کند.

نکته: پیشنهادات کاربردی را در حمایت از یادگیری و حافظه به کار گیرید.

توجه کنید. اگر چیزی را یاد نگیرید قادر به یادآوری آن نخواهید بود و نیز نمی توانید چیز دیگری را یاد بگیرید؛ از این رو اگر نتوانستید به خوبی به موضوعی توجه نکنید، آن موضوع را در ذهنتان رمزگشایی کنید. این عمل نیاز به حدود هشت ثانیه تمرکز شدید دارد تا آن بخش از اطلاعات موجود در ذهنتان پردازش شود. اگر به آسانی حواستان پرت می شود در یک مکان آرام که موجب حواسپرتی تان نمی شود، قرار بگیرید.

اگر برایتان امکان دارد اکثر حواس را به کار گیرید. سعی کنید اطلاعات را با رنگ ها، بافت، رایحه ها و طعم ها ارتباط دهید. عمل دستی بازنویسی اطلاعات می تواند موجب حک شدن اطلاعات در مغزتان شود. حتی اگر یک یادگیرنده دیداری هستید؛ برای یادآوری، مطالب را با صدای بلند بخوانید. بهتر از آن، اگر می توانید آن را به طور ریتمیک و موزون از برخوانی کنید.

اطلاعات را با دانسته های قبلی مرتبط کنید. اطلاعات جدید را با آنچه از قبل به یاد دارید ارتباط دهید خواه آن مطالبی جدید باشد که مبتنی بر دانش قبلی است خواه چیزی مانند یادآوری آدرس ساده کسی که در خیابانی زندگی می کند که در آن شما قبلاً با آن شخص آشنا شده اید.

برای مطالب پیچیده تر، بر درک ایده های اساسی متمرکز شوید به جای حفظ تک تک جزئیات. توضیح دادن ایده ها به کسی با عباراتی دیگر یا به زبان خودتان را تمرین کنید.

اطلاعاتی را که قبلاً یاد گرفته اید تمرین کنید. دانسته هایتان را در همان روز پس از یادگیری بازبینی کنید و سپس فاصله زمانی را بیشتر کنید. این” مرور فاصله ای” ازخواندن فقط در شب امتحان مؤثرتر است به ویژه برای حفظ آنچه یادگرفته اید.

از وسایل کمکی برای به خاطر سپاری آسانتر استفاده کنید. یادیارها سرنخ هایی با اشکال متفاوتمی باشند که به ما در یادآوری مبحثی کمک می کنند، معمولاً از طریق آنها، ما اطلاعاتی را که می خواهیم به یادآوریم با تصاویر دیداری، جمله یا کلمه تداعی می کنیم.

5 تکنیک برای تقویت تفکر و مهارت های حافظه

این تکنیک های تقویت کننده به شما در بهبود توانایی یادگیری اطلاعت جدید و ماندگاری آنها با گذشت زمان کمک می کند.

تکرار کنید

یکی از قواعد طلائی در یادگیری و حافظه تکرار است، تکرار و تکرار. مغز در برابر تازگی واکنش نشان می دهد پس تکرار مطالب به روشی مختلف یا در زمان های مختلف موجب بیشترین اثر تازگی خواهد شد و به شما اجازه می دهد تا اندوخته های قوی تر بنیان نهید. مثال هایی از کاربرد تکرار شامل:

· یادداشت برداری

· تکرار اسم پس از شنیدن آن برای اولین بار

· تکرار یا تفسیر آنچه کسی برایتان می گوید.

سازماندهی کنید.

یک برنامه روزانه یا تقویم تلفن هوشمند می تواند به شما در ردیابی ملاقات ها و فعالیت ها و نیز نگهداری ژورنالی که در آن همه نوع خاطراتی که دوست دارید به یاد آورید را نوشته اید، کمک کند. یادداشت کردن و سازماندهی اطلاعات یادگیری را تقویت می کند.

· سعی کنید گفتگوها، تفکرات و تجربه هایتان را خرد کنید.

· اطلاعات دریافتی روز جاری و روز قبل را هنگام صبح و شب مرور کنید.

· اگر قصد استفاده از یک نقشه و نه یک تلفن هوشمند را دارید، سعی کنید آن را در یک مکان از منزل قرار دهید و همه جا آن را با خودتان ببرید.

تجسم کنید.

یادگیری حقایق و نام ها برای اکثر افراد کار بسیار سختی تلقی می شود. علاوه بر تکرار نام شخص شما همچنین می توانیدآن نام را با تصویرش تداعی کنید. روش تصویر سازی به شما در تقویت تداعی شکل گرفته بین نام و واقعیت کمک می کند. برای مثال،

· نام شن را با تصویر ساحل ارتباط دهید و در ذهنتان ساحلی شنی تجسم کنید.

نشانه گذاری کنید.

وقتی که شما در یادآوری کلمه یا واقعیت خاصی مشکل دارید، می توانید خودتان را از طریق دادن جزئیات مرتبط راهنمایی کنید یا درمورد یک کلمه، نام و یا واقعیت صحبت کنید. روش های خاص دیگری برای سازماندهی شامل:

· با استفاده از هشداردهنده ها یا تایمر آشپزخانه کارها یا قرارهای ملاقات را به یاد آورید.

· شیء مرتبط با وظیفه ای که می خواهید انجام دهید را در جای مهمی از منزل قرار دهید برای مثال، اگر قصد مرتب کردن بلیط های مسابقه را دارید یک روزنامه ورزشی نزدیک تلفن یا رایانه بگذارید.

گروه‌بندی کنید.

زمانی که سعی می کنید لیستی طولانی از آیتم ها را به یاد آورید؛ این کار می تواند به گروهبندی آیتم ها در سه تا پنج دسته به شما کمک کند، مانند به یادآوردن یک شماره تلفن. در ادامه، این استراتژی به سازماندهی و ایجاد تداعی تبدیل می شود و موجب گسترش ظرفیت حافظه کوتاه مدت ما از طریق تقطیع تمام اطلاعات به جای یادآوری هر بخش اطلاعات به طور مجزا می شود.

برای مثال:

· اگر لیستی پانزده موردی از لیست خرید خواربار را دارید، می توانید آیتم ها را در دسته هایی مانند شیر، تولیدات تازه، مواد کنسرو شده و غذاهای منجمد گروه بندی کنید.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

مدیریت استرس

استرس یک واکنش فیزیکی و روانشناختی نرمال در مقابل درخواست های فزاینده زندگی است. مطالعات نشان می دهد که بسیاری از آمریکایی ها در طی سال چالش هایی را در راستای استرس در برخی جنبه ها تجربه می کنند. در جستجوی علل استرس به یاد داشته باشید که مغزتان از طریق سیستم هشدار با یک ساختار سیم کشی شده و درهم پیچیده ای از سلول های عصبی برای محافظت شما وارد عمل می شود. زمانی که مغز متوجه تهدید می شود به بدنتان سیگنال هایی برای آزاد کردن هورمون های پشت سرهم به منظور تقویت و سوخت رسانی ظرفیت برای واکنش ارسال می کند. این به عنوان واکنش جنگ یا گریز نامگذاری شده است.

پس از برطرف شدن عامل تهدید کننده بدنتان به حالت آرامش نرمال برمی گردد. متأسفانه، استرس های مداوم زندگی مدرن موجب می شود که سیستم هشدارتان گاهی از کار بیفتد. بدین دلیل مدیریت استرس اهمیت زیادی دارد. مدیریت استرس به شما طیفی از ابزارها برای بازسازی سیستم هشدارتان می دهد. بدون مدیریت استرس بیشتر اوقات، بدنتان همواره در یک حالت آماده باش بالایی قرار می گیرد. با گذشت زمان، سطوح بالای استرس منجر به مشکلات مضر برای سلامتی می شود. منتظر نمانید تا استرس بر سلامتی، رابطه ها یا کیفیت زندگی تان اثرمنفی بگذارد. از همین حالا تمرین یکسری از تکنیک های مدیریت استرس را آغاز کنید.

کاهش استرس

آیا کسی می داند که این روزها مضطرب شدن و آشفتگی فرآیندی موقتی نیست؟ روند زندگی مدرن موجب شده است تا یادگیری مدیریت استرس یک مهارت لازم برای هر کسی تلقی شود. بسیاری از افراد وظایف زندگی، نگهداری از اعضای خانواده و ارتباطات را تحریف می کنند با پذیرفتن مسئولیت پذیری های چندگانه ای همچون کار. یادگیری تشخیص مشکلات و اجرای راه حل ها برای تقلیل موفقیت آمیز میزان استرس مهم است.

گام نخست برای کاهش موفقیت آمیز استرس داشتن عزم راسخ برای مدیریت استرس در مورد اهداف جاری و نظارت بر سطح استرس‌تان می باشد. پس از نظارت بر سطوح استرس ، گام بعدی بازشناسی راه اندازهای استرس خواهد بود. چه وقت یا تحت چه شرایطی بیشترین استرس را تجربه می کنید؟ برخی از دلایل استرس همچون فشار کاری، مشکلات در رابطه یا مسائل مالی برای بازشناسی آسان است. اما، تنش ها و درخواست های روزمره مانند تغییر و جذب پرستارکودک یا متعهد بودن به شغل همچنین می توانند با سطح استرس تان مرتبط باشند. همچنین، رویدادهای مثبت می توانند استرس زا باشد. اگر شما متأهل شدید یک کار جدیدی را شروع کردید و نیز امسال خانه ای جدید خریدید پس سطح استرس بالایی دارید.

در حالی که رویدادهای منفی در کل استرس زا تر هستند اما مطمئن شوید که تغییرات مثبت موجود در زندگی تان نیز برآورد می شود. پس از آنکه راه اندازهای استرس خود را شناسایی کردید می توانید در مورد راهبردهای رویارویی با آنها بیندیشید. تشخیص آنکه کدام جنبه از موقعیت را می توانید کنترل کنید یک نقطه شروع خوب در این مسیر می باشد. برای مثال، درصورتی که شما زمان خیلی کمی برای سریع تر به خواب رفتن دارید به دلیل آنکه شما آشفته شده اید؛ از این رو راه حل می تواند به سادگی خاموش کردن تلویزیون باشد زمانی که اخبار سرشب خیلی آشفته کننده است. برخی اوقات دیگر مانند درخواست های بالا از جانب کار یا وقتی معشوقه تان بیمار است شما ممکن است بتوانید نحوه واکنش به موقعیت را تغییر دهید.

بعلاوه، وقتی حس می کنید نمی توانید آن را تماماً خودتان حل کنید از خانواده و دوستان تان درخواست کمک کنید. شما ممکن است از آنها بخواهید تکنیک هایی که در کم کردن استرس برای آنها بهتر بوده را به شما پیشنهاد دهند. همینطور بسیاری از افراد از تمرین تکنیک های کاهش دهنده استرس روزانه مانند نفس عمیق کشیدن، ماساژ و یا یوگا بهره مند می شوند. افراد زیادی استرس خود را از طریق تمرین خودآگاهی با مراقبه یا نگریستن به ماهیت وجود مدیریت کنند.

به یاد داشته باشید که حفظ سبک زندگی سالم برای کمک به مدیریت استرس مانند خوردن یک رژیم غذایی سالم، ورزش منظم و داشتن خواب کافی مفید است. داشتن یک سبک زندگی سالم در کنترل دوره های استرس بالا کمک خواهد کرد. این بدان معنا نیست که استرس کلاً از زندگی شما محو می شود علاوه بر این که مدیریت استرس یک داروی یک شبه نیست بلکه با تمرین مداوم و یکپارچه کردن ضریب جهندگی خود در قالب سبک زندگی خود، شما می توانید مدیریت سطح استرس خود را یاد بگیرید و توانایی مقابله با چالش های زندگی را افزایش می دهد.

تکنیک های آرمیدگی

تکنیک های آرمیدگی بخش مهمی از مدیریت استرس به شمار می روند. اگر شما پیشرفت پیش رونده ای دارید ممکن است میزان آرمیدگی اندکی را در لیست اولویت تان بگنجانید. خودتان را فریب ندهید. هر کسی به آرامش و سرزندگی نیاز دارد. آرمیدگی از جهت حفظ سلامتی و بهزیستی و نیز بازسازی زیان هایی که استرس در روح و جسمتان ایجاد می کند بسیار با ارزش است. تقریبا هرکسی می تواند از تکنیک های آرمیدگی بهره مند شود. تکنیک های آرمیدگی می توانند به شما در کند کردن تنفستان و متمرکز کردن توجه بر اکنون و حال کمک کند. تکنیک های آرمیدگی متداول شامل مراقبه و یوگا می باشند. اما، روش های فعال تر برای دست یابی به آرمیدگی وجود دارند. برای مثال، قدم زدن در هوای آزاد یا شرکت در فعالیت های ورزشی می توانند آرام کننده باشد و به کاهش استرس کمک کنند. این که کدام تکنیک آرمیدگی را انتخاب می کنید مهم نیست بلکه مهم آن است که شما تکنیکی که برایتان مفید است را انتخاب کنید و آنکه شما در راه رسیدن به آرمیدگی به طور منظم تمرین کنید.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

اختلال اضطراب اجتماعی شناختی درمانی مؤثرترین روش درمان

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

 

 

هانز ام نردال استاد توانبخشی رفتاری در دانشگاه علوم و تکنولوژی نورجیان می گوید: ما یک رکورد جهانی جدیدی از اثربخشی درمان اختلالات اضطراب اجتماعی را به ثبت رساندیم.

تیمی از پزشکان و روانشناسان از NTNU و دانشگاه منچستر انگلستان به رهبری نوردال، اثرات گفتگو و دارو درمانی ساختاریافته را بر بیماران مبتلا به اختلالات اضطراب اجتماعی مورد بررسی قرار دادند. تاکنون تصور شده است که ترکیبی از شناختی درمانی مؤثرترین درمان برای این بیماران می باشد. نتایج تحقیقات منتشر شده در ژورنال اختلالات روان درمانی و سایکوسوماتیک نشان دادند که شناخت درمانی در مقام خودش اثرات بهتر و بلندمدت تری نسبت به داروها یا ترکیبی از آن دو دارد. تقریباً 85 درصد از شرکت کنندگان این مطالعه به طور معناداری تنها با استفاده از شناختی درمانی یا بهبود یافتند یا به سلامت کامل دست یافتند.

نردال می گوید “این یکی از بهترین مطالعات در زمینه همه اختلالات اضطراب اجتماعی می باشد” وی همچنین می گوید “انجام آن ده سال طول می کشد و بر اساس هم استدلال و لوجستیک ها و هم آکادمیک چالش برانگیز بوده است، اما نتایج آن واقعاً دلگرم کننده است”.

سوء درمان با قرص های شادی آور

روشن کردن برخی از اصطلاحات: اضطراب اجتماعی نه تنها یک بیماری است بلکه یک نشانه است که شمار زیادی از افراد با آن کشمکش دارند. برای مثال، گفتگو یا خنده دار بودن مستقیم و روبروی مخاطبان می تواند محرک این نشانه باشد. از طرفی، اختلال اضطراب اجتماعی یا فوبیای اجتماعی برای افرادی که آن را برای کارکرد اجتماعی دشوار می بینند و افراد مبتلایی که اضطراب اجتماعی بالایی دارند، یک نقص است. دارودرمانی و گفتگو درمانی یا ترکیبی از این دو متداول ترین روش ها برای درمان بیماران مبتلا به این بیماری است.

تحقیقات NTNU شروع به بررسی رهبردهایی نمودند که دربین آنها، این رویکرد مؤثرترین است. شمار زیادی از پزشکان و روانپزشکان داروهایی مانند قرص شادی آور را با گفتگو درمانی برای درمان این گروه از بیماران ترکیب کردند. این روش تأثیر خوبی در بیماران دارای اختلالات افسردگی دارد اما در واقع بر بیماران دارای اختلالات اضطرابی اثرات معکوسی داشت. نوردال می گوید: “بسیاری از متخصصان سلامت از این مطلب آگاه نیستند”.

داروها مشکل را محو می کنند.

قرص های شادی آور مانند بازدارنده های عصبی انتخابی سروتونین (SSRIs)ممکن است اثرات فیزیکی جانبی شدیدی داشته باشد. زمانی که بیماران در یک محدوده زمانی تحت درمان دارویی قرار گرفتند و سپس درصدد کاهش آنها بودند از نظر بدنی احساساتی مرتبط با فوبیای اجتماعی از قبیل لرزش دستان، زود از کوره در رفتن و سرگیجه در موقعیت های اجتماعی مستعد بازگشت می باشند. بیماران اغلب دوباره حالت اضطراب اجتماعی مزمن را تجربه می کنند. بسیاری از اوقات بیماران به دارو وابستگی بیشتری پیدا می کنند و برای آنها اهمیت فوق العاده درمان به اندازه دارودرمانی جایگاهی ندارد. آنها فکر می کنند که با وجود دارو است که به سلامت دست یافته اند و وابستگی بیشتری به محرک بیرونی نسبت به یادگیری خود تنظیمی دارند. بنابراین، دارو موجب محوشدن کشف مهم بیماری می شود: نوردال می گوید” آنها با یادگیری تکنیک های اثربخش، خودشان قادر به کنترل اضطرابشان هستند “.

ثبت رکورد جهانی در درمان فوبیای اجتماعی

تحقیقات NTNU شروع به انجام پروژه ای برای مقایسه شناخته شده ترین روش های درمان اختلالات اضطراب اجتماعی شدند. در کل بیش از صد بیمار در این مطالعه شرکت کردند و به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول تنها دارو دریافت کرد، گروه دوم تنها درمان، گروه سوم ترکیبی از این دو و گروه چهارم نیز قرص پلاسیپو (دارونما) را دریافت کردند. هر چهار گروه تنها به یک روش مورد مقایسه قرار گرفتند. و تحقیقات سنجش پیگیری یک سال پس از پایان درمان بر روی آنها انجام شد.

در طی درمان و پس از آن، بیماران گروه های دوم و سوم به طور همسانی به خوبی پیش رفتند. اما، پس از یک سال، بدیهی بود که شرکت کنندگان گروه دوم یعنی افراد تحت درمان شناختی درمانی به مراتب بهتر شوند. تنها با کمک شناختی درمانی بود که محققان توانستند افزایش میزان بهبودی بیماران دارای اختلالات اضطراب اجتماعی را از 20 تا 25 درصدکنترل کنند. نوردال می گوید “این مؤثرترین درمان در هر یک از این گروه از بیماران است. اثربخشی درمان بیماری های روانی اغلب به اندازه درمان شکستگی های استخوان نیست؛ اما، ما نشان دادیم که درمان اختلالات روان تنی می تواند تأثیر برابری داشته باشد”.

بسیاری از بیماران درمان مناسبی دریافت نمی کنند

تورکیل برگ روانشناس کلینیکی دایاکونجمیت در اسلو و مدیر انجمن درمانی شناختی نیورجیان است. او می گوید که اختلال اضطراب اجتماعی یک مشکل عمده سد راه سلامتی با پیامدهای منفی عمده ای برای افراد و اجتماع است. تقریباً بیست درصد از جامعه متأثر از این بیماری در تمام دوران زندگی خود خواهند بود. برگ می گوید”این یک اختلال ناآشکار است و برای بسیاری از بیماران دشوار است که مشکلاتشان را با افراد متخصص سلامت در میان بگذارند. هزاران تن از افراد درمان مناسبی دریافت نمی کنند . از بین افراد درمان شده اکثر قریب به اتفاق احتمالاً دارو درمانی را پیشنهاد می‌دهند “. او همچنین اظهار دارد “تصور من بر اینست که ترکیبی از دارودرمانی و شناختی درمانی بهترین رویکرد نیست، همانطور که محققان NTNU در این مطالعه مشخص کردند”.

استفاده از درمان فراشناختی

نوردال و اعضای تیم تحقیقاتی وی همچنین در راستای بهبود روش شناختی درمانی استاندارد کار کردند. آنها یک عنصر پردازش اطلاعاتی جدیدی را اضافه کردند که بیشترین اثربخشی را دارد. ما از آنچه درمان فراشناختی نام گرفته استفاده کردیم؛ بدان معنا که ما بر روی تفکرات، واکنش ها و اعتقادات جاری در مورد این تفکرات قدم برمی داریم. ما نشخوارفکری و نگرانی در مورد چگونگی عملکرد افراد در موقعیت های اجتماعی را مد نظر قرار می دهیم. نوردال می گوید: یادگیری تنظیم فرآیندهای توجه و آموزش تکالیف ذهنی با نیاز به پتانسیل زیادی برای این دسته از بیماران، جزو عناصر درمانی جدیدمی باشند. اکنون محققان امیدوارند در آینده بتوانند یک درمان شناختی-رفتاری استاندارد شده ای برای بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی اجتماعی گسترش دهند.

منبع: مقالات کانون مشاوران ایران

اینستاگرام برای افراد افسرده خو مأمنی تسکین دهنده است

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

مطالعه ای جدید نشان می دهد که یک روش برای آرام کردن افرادی که از افسردگی رنج می برند به اشتراک گذاشتن احساسات و تجارب در سایت های رسانه اجتماعی به ویژه اینستاگرام می باشد.

مطالعه ای جدید توسط محققان دانشگاه دریکسول بیانگر آن است که برخی از کاربران، اینستاگرام را به عنوان رسانه و فضایی امن برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات مهم خصوصی در مورد خود و نیز کمک خواهی از مخاطبان می دانند.

محققان بیان می کنند “هنگام در میان گذاشتن اطلاعات با دیگران،از ارزش دغدغه های مربوط به تصور از بدن و سلامت روانی یا فیزیکی کاسته می شود، به ندرت فاش شده و به طور مکرر از آن ها واکنش ها و بازخوردهای منفی دیگران استنتاج می شود.

” ما دریافتیم که این گونه افشاگری ها علاوه بر داستان های عمیق و جزئی از تجارب مشکل شخصی حمایت اجتماعی مثبتی را از سوی مخاطبان اینستاگرام جلب می کند.

محققانی همچون دکتر آندریا فورتی، استاد دانشگاه و نازنین عندلیبی دانشجوی دکتری دانشکده کامپیوتر و انفورماتیک دانشگاه دریکسول بیان کردند که آنها همچنین این میزان خودافشاگری و رفتارهای حمایت طلبانه را در بین کاربران Redditنیز مشاهده کردند.

محققان ذکر کردند یک دلیل ممکن است بینامی های نسبی ایجاد شده از طریق اکانت های ناشناس در رسانه عمومی باشدکه به کاربران اجازه می دهد تا افشاگری های حساسی داشته باشند و از آنها کمک درخواست و دریافت کنند.

مطالعات قبلی نشان دادند افرادی که از به اشتراک گذاشتن مشکلات خود با افسردگی، اختلالات خوردن، بهره کشی، چالش های سر راه سلامت روان و دیگر مباحث حساس در شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک خودداری می کنند به همان میزان دلایلیکه دارند آنها به شخصه تمایلی به صحبت از این قبیل موارد ندارند: به دلیل آن برچسب هایی که به آن ها زده می شود.

محققان بیان می کنند مطالعه آنها در Redditزمینه درک جدید استفاده از رسانه اجتماعی در محیط های حساس و متقبه را از بین برده است.

همچنین آن باعث شده است که آنها مجبور به یافتن افرادی شوند که از دیگر رسانه های اجتماعی برای درخواست کمک بهره مند می شوند.

عندلیبی می گوید در همان زمان ما تعاملات در رابیت و همچنین نگرش به اینستاگرام را بررسی می کردیم زیرا آن یکی از پردردسرترین سایت های رسانه اجتماعی است که مورد استفاده قرار می گیرد و نیز اینکه به کاربران اجازه ذکر استم مستعار را می دهد برخلاف فیسبوک که کاربران اجباراً باید نام واقعی خود را مندرج کنند.

علاوه بر این، ما قصد داشتیم تا نحوه ی واکنش مختلف افراد به پست های تصویری نسبت به پست های گرفته شده منحصراً متنی یا اظهارنظرات را مشاهده و بررسی کنیم.

برای بررسی این نظریه، فورتی و عندلیبی واکنش به 800نمونه از پست های اینستاگرامیرا در بوته آزمایش گذاشتند که از بیش از 95000 عکس نشان داربا عنوان”#افسردگی” که توسط 24920کاربر خاص طی یکدوره ی یک ماهه ثبت شده بودند.این یافته ها نشان می دهد که نه تنها افراد از اینستاگرام برای خودافشاگری های مهم استفاده می کنند بلکه آنها مورد حمایت مثبت تر وبدین ترتیب اظهارت تاحدی مثبت و کمتر تهاجمی از سوی مخاطبان خود قرار می گیرد. محققان شروع به پی بردن به روش هایی کردند که کاربران اینستاگرام تصاویر، زیرنویس ها و اظهاراتی با سیگنال های مورد نیاز برای برقراری ارتباط را به کار می برند. پست های گردآوردی شده با علامت “#افسردگی” طیفی از پست ها را در قالب هر دو عکس و عبارات در اختیار محققان قرار داد که در آن افراد احساسات خود را بیان کرده بودند، از مشکلات خود گفته بودند و نیز درخواست کمک کرده بودند.

برای کشف رابطه بین پست ها و واکنش مخاطبان از قبیل اظهارات و رضایت هایی که دریافت کرده بودند فورتی و عندلیبی آنها را در قالب طبقه هایی براساس نوع افشاگری ها در متن و مندرجات سازماندهی کردند که دارای بازه ای از افشاگری های کاوشگرانه حدی تعاملات اجتماعی تا افشاگری های جستجوگربیان هیجان بود.

آنها همچنین روشی برای کدگذاری محتوای تصاویر تدوین کردند و انواع پیام هایی همچون نگرانی ظاهری، مشکلات ارتباطی، بیماری، تفکرات خودکشیو تصاویری از غذا و نوشیدنی هایی که آنها اغلب هنگام صحبت از اختلالات خوردن داشتند را سازماندهی کردند.

پس از درک طبقه های کلی از پست هایی که زیر عنوان “#افسردگی” درج شده بود فورتی و عندلیبی یک روندی مشابه برای طبقه بندی کردن اظهارات موجود در مورد پست ها اتخاذ کردند. سپس، با استفاده از روش تحلیل آماری آنها توانستند میزان واکنش هایی که اکثراوقات از انواع خاص پست ها استنتاج شده بود را کشف کنند. براساس این مطالعه 41درصد از پست هایی که محققان بررسی کردند دربردارنده اظهاراتی حاکی از حمایت مثبت اجتماعی بود. آنها دریافتند که کسانی که برای بازخورد ارزش قائل می شوند یا درگیر حمایت طلبی می شوند یا دغدغه های خاصی را فاش می کنند؛ بازخوردهای دلگرم کننده تری را دریافت می کنند. برای مثال، آنها ذکر کردند کهپست های حمایت طلبانه و مشغولیت در بحث اختلالات خوردن، خودافشاگری و ارتباطات به احتمال زیاد اظهارات حمایت کننده ای علاوه بر اظهار پسندیدن دریافت می کنند،درمقایسه با انواع پست های بی ربطی که در پاسخ به حمایت طلبی یا دغدغه های اجتماعی به کار برده نمی شوند. محققان بیان کردند همچنین احتمال بیشتری وجود دارد که پاسخ این پست ها اظهاراتی پیشنهاد کننده حمایت اجتماعی مانند چگونه و کجا حمایت شوند،باشد.

محققان در مطالعه خود به صورت مکتوب آورده اند که افراد آشفته یا دارای هویت معلق اغلب نیاز به بیان خود و گفتن داستان زندگی خود دارند نه فقط برای دریافت بالقوه حمایت یا یافتن افراد مشابه دیگر بلکه برای آنکه بفهمانند آنها خود را صادقانه ابراز می کنند تا تجارب آنها درک شودو هویتیمنسجم و یکپارچهشکل دهند. آنها برشمردند به نظر می رسد که افرادی که تمایلی به گفتن داستان زندگی و مصائب خود دارد نسبت به فقط قرار دادن عکس یا اشاره کردن به مشکلات موجود خود دارند اظهارات حمایتی تری از پیام هایی مانند من می دانم چگونه احساسی است، من هم چنین وضعی داشته ام، یا تو نیرومند و زیبا هستی را در پست های خود دریافت کنند.براساس این مطالعه افرادی که در رابطه با بیماری های خود پست و مطلب می گذارند بیش از دوبرابر اکثرپیام هایی که به طور خاص بیانگر بیماری نیستند، پیام های حمایتی دریافت می کنند.

فورتی و عندلیبیاظهار دارند که روانشناسان گاهی اوقات از تکنیک تجسم دیداری برای کمک به بیماران خود استفاده می کنند تا احساسات و تجاربی که برای بر زبان آوردن مشکل هستند را ابراز کنند. آنها افزودند: تأییدشدن آن تصاویر در اینستاگرام می تواند به کارکردحائز اهمیت مشابهی در تعاملات اجتماعی مجازی کمک کند. این بدان معناست که زوایای خاصی از رسانه اجتماعی وجود دارد که در آن افراد به درخواست کمک تغییر جهت می دهند و این اطلاعات باارزشی برای متخصصان سلامت فراهم می آورد که در پی کمک به کاهش این بیماری می باشند. آنها بیان کردند خطرات اجتماعی مرتبط با افشاگری های منفی امریطبیعی است و در صورتی که افراد خود را در معرض چنین خطری به ویژه در لحظات آسیب زا قرار دهند احتمالاً آنها از انجام دادن چنین کاری سود ببرند.به دنبال حمایت اجتماعی بودن و به اشتراک گذاشتن تجارب و هیجان های سخت مهم است، افراد این نیازها را به دیگران مخابره می کنند.

مشاهدات صورت گرفته دیگریاز محققاننشان می دهد کاربرانی که در مورد رفتارهایی ماند آسیب رساندن به خود یا کشمکش با اختلالات خوردن پست می گذارند تمایل به دریافت اظهاراتی از حمایت همدلانه و برانگیختن رفتارهای نامناسب می باشند. برای مثال افرادی که در مورد رفتارهای خودآزارانه پست می گذارند به احتمال برابری با اظهاراتی مانند من می دانم آن چگونه است، آن خیلی موجب آسیب رساندن به خود می شود، یا لطفاً به خودت صدمه نزن مورد استقبال قرار می گیرند. شما قوی هستی و می توانی به آن برسی. مطابق با نظر محققان این مشاهدات تعجب برانگیز این واقعیت را ایجاب می کند که افشاگری ها می تواند کاربران را به انجام رفتارهای قلدر مآبانه در بین دیگر یادداشت های منفی تحریک کند. محققان بیان کردند خودآزاری یک روش برای سازگاری با احساسات به شدت منفی و کنترل کردن است که اکثراً به عنوان یک راز سرپوشیده آن را حفظ می کنند. امکان دارد دیگران را ببینند که خود را درگیر یا عادت به درگیر شدن در رفتارهای مشابه می کنند که ممکن است مایه آرامش برخی باشد. یافته ها نشان می دهد که هر دو نوع واکنش به افشاگری های خودآزارانه مهم است و نکات ظریف موجود در این بیانات را برجسته می کند. به طور مشابه کاربرانی که اختلال خوردن خود را فاش کردند اظهارات ترغیب کننده این رفتار را دریافت کردند که حمایت سازنده گرا و تصور از خود مثبتی مانند لطفاً سریع غذا نخور یا به هریک از پیشنهادات نگاه کن، یا شما همانطور که هستی، زیبا به نظر می رسیرا نشان می داد،.

محققان برشمردند، لازم به ذکر است که افشاگری های مرتبط با اختلال خوردن شمار زیادی از اظهارات حمایت کننده رفتارهای مضر در پی ندارد. عندلیبی بیان کرد یافته های ما دغدغه ها و روایت های مشهور را با هم به طوری درهم می آمیزندو این چنین افشاگری هایی ممکن است اختلال خوردن یا اختلالات به طور ذاتی مشکل زا را ترغیب کند. از نظر آماری یافته های ما نشان می دهد افرادی که مضمون هایی حاکی از اختلالات خوردن را به اشتراک می گذارند آنها اظهارات زیادی از رفتارهای حمایت کننده یبیماری افزا را دریافت نمی کنند. آیا اینستاگرام به عنوان یک اختلال پرخوری یا اجتماع خودآزاری زیاد مورد استفاده قرار می گیرد؟ ما هنوز هم در این باره چیزی نمی دانیم. در این مطالعه ما ابتدا تفاوت های ظریف تعاملات پیرامون این افشاگری های حساس را به تفصیل بیان می کنیم.

این نخستین گام لازم برای درک تأثیر این تعاملات بر کاربران اینستاگرام است. چگونهکاربران این اظهارات را دریافت می کنند و چگونگی تأثیر این اظهارات و تعاملات بر سلامت و رفتار آنها حیطهتحقیقاتی مهمی برای مطالعات آینده است. به تازگی اینستاگرام یک ابزار جلوگیری از خودکشی را در اختیار افراد نهاده است که به کاربران فرصت می دهد تا اپراتورها را با فکر کردن به اینکه ممکن است کسی در آن لحظه دچار دردسر شده باشددر حالت آماده باش قرار دهند. این اپراتورها می توانند به کاربران روی خط در حالی که عندلیبی اظهار داشت این یک گام از راهنمایی صحیح است اما آن فقط بسیاریاز نیازهایی و نه همه را می گوید که باید رعایت و منظور شوند تا افراد واقعاً بتوانند عضو جامعه کاربران باشند. عندلیبی در ادامهبیان کرد خط مشی رسانه های اجتماعی همچون اینستاگرام که افراد برای ارتباط با افراد مشابه دیگری برای به اشتراک گذاشتن تجارب مشکل آنها اتخاذ کرده اند و به دنبال حمایت هستند باید زمینه ساز روش های تسهیل ارتباطات امن و حمایت گرایانه باشد. نسبت به جذب شدن به این افراد بدون توجه به این خط مشی ها یا طرح تصمیماتی که بیشتر افشاگری های حساس را لکه دار می کند در عوض آنها باید برای پیشرفت این ارتباطات حمایت جو که اساساً ریشه در خط مشی های آنها دارد کار کنند. تحقیق فورتی و عندلیبی گام دیگری در راستای درک کامل تر اینکه چگونه رسانه اجتماعی به روشی که افراد خود را بیان می کنند و ارتباط برقرار می کند به ویژه هنگام بدنام شدن از نظر اجتماعی و یا دیگر بافت های حساس درهم پیچیده می شود. آنها بیان کردند: ضمن آنکه در برخی ازسبک ها، آن بدان معناست که افراد زیر بار بیانات خارجی و برقراری ارتباط با دیگران با اشراف بر درک اینکه افراد از سایت های سازمان یافته اجتماعی چگونه استفاده می کنند، نمی روند؛ که در واقع اشکال ظریف زیادی از ارتباطاتی که در نقاط دیگر رخ نمی دهد را آشکار می سازد.

عندلیبی بیان کرد مهم است نوع نیازهای جوامع خاص ودارای سابقه اخلاقی بد همچون مبتلایان به ایدز کشف شود و نحوه ای که هنگام ورود به رسانه اجتماعی ما می توانیم پذیراتر و در عین حال محتاط عمل کنیم را بسنجیم دوره خط مشی های تفکر مجازی که خاص زندگی واقع نیستند گذشته است و این فضاها ممکن است به طرق مختلفی اثر معناداری بر زندگی افراد داشته باشد، پس نیاز است تا هنگام برنامه ریزی کردن در این رسانه ها برای پیشبرد حمایت و در عین حال کاهش سوءاستفاده تمرکز کنیم. آنها نشان می دهند که تحقیقات باید بر درنظر گرفتن اثرات تعاملات منتج به افشاگری های حساس به منظور کشف آنکه آیا کمک و حمایت پیشنهاد شده در زندگی افراد اثرگذار است یا خیر، مداومت کنند.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

سبک دلبستگی من چیست و چرا اهمیت دارد؟

همه ما در مورد رابطه های افراد (میان فردی) از ارتباط با همسر یا مراقب اصلی خود چیزهایی یاد می گیریم. درک سبک دلبستگی خود می تواند به شما در یافتن پایه و اساس نگرانی های موجود دررابطه کمک کننده باشد. فرضاً والدین امنیت و آرامش را فراهم می کنند و کودکان یاد می گیرند که به والدین خود اعتماد کنند که آنها نیازهای ما را برطرف خواهند کرد. والدین زمینه آسایش کودک را فراهم می کنند که این به ساکت بودن فرزند آنها در مواقع ناراحتی یا ترس کمک می کند. در نتیجه، کودکان پیوند با والدین خود را شکل می دهند که شالوده هیجانی امنی را بنا می کنند. بنابراین، کودکان می توانند با اطمینان دنیا را با دانستن آنکه توسط والدین امن است، کشف کنند. همانطور که می دانیم که انسان ها به رابطه معنا می بخشند و به یکدیگر وابسته اند، بقای ما به آن وابسته است! وابستگی به دیگران حتی در رابطه های بزرگسالان مفید است. ما زمانی بیشتر شاد و موفق هستیم که بتوانیم دلبستگی های مناسب و قابل اعتمادی با دیگر افراد شکل دهیم.

سه سبک دلبستگی اولیه وجود دارد: ایمن، اجتنابی و اضطرابی. در ادامه هر یک از سبک های دلبستگی را توصیف کرده ایم.

دلبستگی ایمن

· همواره نیازهای شما به عنوان یک کودک برآورده شده اند. مراقبان شما ملتفت و مسئول نیازهای شما بودند تا به شما برای داشتن احساس امنیت و دوست داشته شدن کمک کنند.

· شما با نزدیک شدن به دیگران و به طور هیجانی و مشتاقانه احساس صمیمیت و آرامش می کنید.

· شما در جستجو و حفظ رابطه های نزدیک و باثبات هستید.

· شما با ابزاز کردن نیازها و احساسات خود حال بهتری دارید.

دلبستگی اجتنابی

· مراقبان شما احتمالاً سرد، بی احساس یا بی توجه بودند. در نتیجه، شما مستقل تر و متکی به نفس می باشید و قادر به وابستگی به افراد جور واجور نیستید.

· رابطه های نزدیک گرایش به احساس سرکوب کردن دارند و انگار آنها مانع از استقلال طلبی شما می شوند.

· شما هنگام احساس نزدیکی شدید و هیجانی کناره گیری می کنید.

· نیاز به زمان بیشتری برای با خلوت با خود دارید.

· ممکن است در مقابل تعهد و سرسپردگی مخالفت کنید.

دلبستگی اضطرابی

· مراقبان در توجه به نیازهای شما متناقض و بی ثبات بودند. در نتیجه، شما به چسبیدن به دیگران ادامه داده اید بلکه بتوانند نیازهای شما را برآورده کنند.

· طالب صمیمیت هستید و هرگز نمی توانید به اندازه کافی به دیگران نزدیک شوید.

· سؤال می پرسید که یا والدین شما را واقعاً دوست دارند یا اینکه شما دوست داشتنی هستید و همواره در پی اطمینان خاطر هستید.

· سبک دلبستگی اضطرابی می تواند به عنوان محتاج یا وابسته توصیف شود.

· از روی نوامیدی امنیت و توجه را از والدین خود جستجو می کنید اما این می تواند به خشونت و بدرفتاری با شما منجر شود.

چرا سبک دلبستگی اهمیت دارند؟

نظریه دلبستگی از کار جان بولبی نشأت گرفته است کسی که رابطه مادران و نوزادان را مطالعه و بررسی کرد اما امروزه، ما تشخیص می دهیم که سبک دلبستگی هنوز هم در ارتباطات رومانتیک بزرگسالی نقش دارد. دلبستگی والد کودک مراحلی برای توانایی ما وضع می کند که ایمان داشته باشیم به آنکه والدین بزرگسال نیازهای هیجانی ما را برآورده می کنند. سبک دلبستگی ما یک پیش طرح برای حفظ سکون و آرامش در رابطه های صمیمی موجود در زندگی ما می باشد. سبک دلبستگی ما بر انتخاب همسران رومانتیک و نحوه ی ارتباط برقرار کردن ما با آنها تأثیر گذار است. ما بارها و بارها در مواجهه با افراد جدید به این الگوهای دلبستگی به عنوان روشی برای یافتن مدرک و شاهدی برای باورهای ما در مورد خود پاسخ می دهیم. برای مثال، بسیاری از افراد دارای سبک دلبسته اضطرابی با اجتنابی هایی ارتباط برقرار می کنند و یا ازدواج می کنند که به نظر می رسد هرگز به اندازه کافی با آنها حس صمیمیت و اطمینان خاطر را ندهند. این کار ترس های فرد دارای سبک دلبسته اضطرابی از رهایی و باور آنکه او نامحبوب و دارای نقص است را تثبیت می کند. درک سبک دلبستگی ما نه تنها به دلیل ایجاد بینشی به رابطه مادر کنار والدین و اینکه چگون کودک را حس کنیم می شود بلکه آن می تواند به شما در درک مشکلاتی که شما در ارتباطات بزرگسالی خود ممکن است داشته باشید نیز کمک می کند. عاقبت، درک سبک دلبستگی می تواند به شما در کشف روشی که امکان تغییر برای داشتن ارتباطات رضایت بخش تری در آن هست، کمک ی کند. به عبارتی دیگر، داشتن یک رابطه سالم به معنای انتخاب همسر مناسب و ایجاد یک سبک ایمن و سالم است.

چطور من می توانم فردی دارای سبک دلبسته ایمن تری باشم؟

اگرچه، الگوهای دلبستگی به خوبی محقق می شوند اما شما می توانید با یادگیری مهارت های جدید و تمرین زیاد آنها به سمت یک سبک دلسته ایمن تری متمایل شوید.

روش های معدودی برای شروع تغییر سبک دلبستگی وجود دارد:

· به الگوهای ارتباطی خود توجه کنید. از رفتارهای اجتنابی یا اضطرابی که مرحله نخست تغییر می باشند آگاهتر باشید.

· به آنچه شما در درون خود حس نیاز می کنید، توجه کنید.

· احساسات خود را با همسرتان به اشتراک بگذارید.

· اختلالات شناختی و چالش ها یا موانع موجود را بشناسید.

· نیازهای ارتباط خود و نیز انتظارات را به طور واضح با همسر خود درمیان بگذارید.

· به خودتان اهمیت بدهید.

· کارهایی را انجام دهید که موجب ایجاد حس خوبی درمورد خود می شود؛ نقاط قوت و موفقیت های خود را ارج گذاری کنید.

· با یک درمانگر مشورت کنید و براساس دستورالعمل های او پیش روید(تغییر سبک دلبستگی کار دشواری است).

· زمان بیشتری را با افرادی که برای شما نمونه شخص دارای ارتباط سالم است، بگذرانید.

امیدوارم این متن یک روزنه یا نور امیدی برای درک سبک دلبستگی خود و روش های تأثیرگذار بر ارتباطات بزرگسالی خود ایجاد کرده باشد. من برای اطلاعات بیشتر کتاب دلبستگی از آمیر لوین و راشل هیلر را توصیه می کنم، همیشه صبور و با خود مهربان باشید، همانطور که شما خود را با تغییر به چالش می کشانید.

هوشیار باشید

منبع: ساینس دیلی

چگونه با هر چهار گوش خود گوش دهید

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
 

وقتی ما به ارتباط می اندیشیم، به طور کلی آن را در دو طبقه رفتار کلامی و غیرکلامی تقسیم می کنیم. اما براساس مدل ارتباط”چهار گوش” ما از طریق چهار کانال مجزا صحبت می کنیم و گوش می دهیم. حال سؤال اینجاست،زمانی که شما از طریق یکی از این کانال ها مراوده می کنید مخاطب شما چه چیزی را می شنود؟ یک مطالعه جدید که در نوروساینس رفتاری به کار برده شده است بر بررسی عوامل تأثیرگذار بر نحوه ای که پیام شما دریافت می شود بر نقش انتقال دهنده ی عصبی هورمون اُکسی توسین متمرکز شد. اگرچه اساس آن نوروساینس است اما این مطالعه درکی از نحوه ای که شما مطمئن می شوید مخاطب شما واقعا به آنچه شما مایلید بشنوند گوش می دهند را فراهم می کند.میشل فادمیر و همکاران از دانشگاه مونیخ (2016) کار خود را بر اساس نظریه مدل چهار گوش بنیان نهادند که در آن پیشنهاد می دهد که هر پیام کلامی حاوی چهار بُعد مختلف از ارتباط است:

1-مضمون واقعی: اطلاعات محض، خاص و واقعی

2-خودآشکار سازی:اطلاعاتی در مورد خود که شما دوست دارید با شخص دیگری به اشتراک بگذارید

3-ارتباط:اصطلاحی که بیانگر احساسی است که شما در مورد شخص دیگری و در مورد رابطه خود با شخص دیگری دارید.

4-خواهش: در خواستی که شما از شخص دیگر می کنید

این مدل نشان می دهد که شما با دیگران چه چیزی را مخابره می کنید که به پیامی که شما امیدوارید توسط طرف مقابل دریافت شود بستگی دارد. اگر می خواهید موضوعات ارتباطی را مدنظر قرار دهید، آن شامل ابعادی است که شما بر آن تأکید دارید. شما به همسر خود اطلاعاتی در مورد آب و هوا نمی دهید هنگامی که قصد دارید به تضاد موجود در مورد اینکه آیا همانقدر که شما او را دوست دارید او نیز شما را دوست دارد یا خیر پایان دهید. اما، آنچه از جانب گیرنده پیام شما شنیده می شود دارای واضحیت زیادی نیست. همسر شما به طور بالقوه با هر چهار گوش گوش می دهد و تصمیم می گیرد که کدام بعد پیام شما حاکی از انتقال است. مثال آب و هوا شاید حدکرانی اندکی باشد اما آنچه ممکن است در حین تلاش کردن شمابرای حل کردنتعارض در مورد نحوه ی اداره دخل و خرج خانواده توسط خود و همسر شما رخ دهد را در نظر بگیرید. همسر شما ممکن است فکر کند که شما اطلاعات واقعی را ابراز می کنید(موجودی حساب بانکی خود) زمانی که در عوض شما امیدوارید که گفتگو به آزادی بیشتر و مراوده بهتری در کل در مورد هزینه های مالی شما منجر خواهد شد.

مثالی دیگر از مطالعه فاد میر و همکاران توصیف شده است که شامل ارتباطی است که در آن شما درصدد ارسال یک پیام با محتوای خواهش مانند اینکه ببینید آیا دوست شما از گربه شما در مدتدر دسترس نبودنشما به مدت چند روز مراقبت می کند، هستید. گیرنده پیام شما می تواند در مورد نادیده گرفتن خواهش و در عوض پنداشتن آنکه شما صرفاً در مورد میزان مراقبت از گربه خود صحبت می کنید تصمیم بگیرد. نویسندگان معتقدند کهپیام های دربردارندۀ تمایل مخابره خواهش برای فهماندن و درک شدن از سوی طرف مقابل به منظور تولید نتایج دلخواه مشکل تر می باشند. براساس استدلال آنها این بدان دلیل است که خواهش ها، تلاش های بیشتری را برای پردازش توسط گیرنده می طلبند:”اساس این احتمال برداشت از ارتباط است مانند تبادل اجتماعی یا حتی عمل مشارکت یک سویه از جانب گیرنده پیام”. پیامِ درخواست تلاش می کند تا تأثیر را خلق کند. گیرنده باید تصمیم گیرد که آیا می تواند به درک این تأثیر کمکی کند یا خیر. همچنین شما به عنوان یک گوینده می دانید که چنین پیامی ممکن است به آن نتیجه دلخواه منجر نشود پس شما ممکن است پیام ها را خیلی موفقیت آمیز مخابره نکنید.

محققان برای تعیین اینکه افراد هنگامی که حس همدلی آنها برانگیخته می شود در پیام های خواهش فعال و پذیراتر هستند یا خیر، کانال های به لحاظ اجتماعی مسئول در شرکت کنندگان را از طریق دادن دوزهایی تودماغی اُکسی توسین به آنهانیز اضافه و درگیر کردند. یکی از این اثرات اولیه هورمونی افزایش همدلی است. اگر همدلی آنها برانگیخته شود شرکت کنندگان می بایست بیشتر به اتخاذ پیام خواهش متمایل باشند.

برای آزمایش اثر اُکسی توسین در مقابل پلاسیبو بر تفسیر پیام خواهش از 43شرکت کنند مرد(با میانگین سنی 30سال) درخواست شد تا پرسشنامه ارتباط چهار گوشی را تکمیل کنند. این پرسشنامه شامل 16بخش بود که از شرکت کنندگان خواسته شد تا میزانی که آنها یکی از این چهار نوع پیام را از خود بروز می دهند رتبه بندی کنند. یک سناریو از شرکت کنندگان خواسته شد تا آنچه دوست آنها برای دعوای با دوست دختر خود گفته است را تجسم کنند. حال، شرکت کنندگان باید چهار تفسیری را که آنها گمان می کنند آن عبارت یا بیان مخابره کرده است را درجه بندی کنند(تفسیری که از آن گفته دارند را درجه بندی کنند). در این مثال، پیام باید حاوی مضمون واقعی(من باید با دوست دخترم بجنگم)، خودافشاگری(من نگران رابطه ام هستم)، اطلاعات ارتباطی(من فکر می کنم بتوانم با شما درمورد دوست دخترم صحبت کنم) یا خواهش(لطفاً به حرف هایم گوش دهید سپس من را راهنمایی کنید) باشد. در کل به شرکت کنندگانی که اُکسی توسین داده شد بعد خواهش را تابالاترین حد چهار تفسیر ممکن رتبه بندی کردند. این یافته ها با این باور نویسندگان که پیام های مخابره کننده خواهش، به احتمال بیشتری برای شکل گیری ارتباط اجتماعی صورت می پذیرند، سازگار است. گرچه، درست است که خواهش ها مستلزم تلاش بیشتری در جزئی از مخاطب برای نشان دادن تمایلشما به کمک می باشد، اما شما گیرنده پیام را به نشان دادن واکنش در یک حالت فردی تری تحریک می کنید.می توان گفتکه اُکسی توسین تأثیر گذار بوده است زیرا آن شرکت کنندگان را به شنیدن پیام به عنوان یک خواهش یا درخواست برای کمک و نه یک اظهار نظر واقعی تحریک کرده است.

ما نه تنها ما نمی توانیم همواره به دوستان و اعضای خانواده اُکسی توسین بدهیم تا آنها بتوانند بر خواهش های را اجرا کنند بلکه ما هنوز هم می توانیم از این مطالعه یاد بگیریم. با واضح نمودن آن که درخواست، درخواست است، شما می توانید کانال های متقابلی بین خود و افرادی که با شما تعامل می کنند بگشایید. برای مثال، اگر می خواهید همسرشماتلاش بیشتری در جهت متعادل کردن هزینه های مالی انجام دهد به جای گفتن آنکه شما چقدر وقت صرف کرده اید(اطلاعات) به همسرخود اجازه دهید بداند که شما دوست دارید او کمک کند. زمانی که به طور واضح تری ارتباط برقرار می کنید احتمال بیشتری را فراهم می سازید که گوش خواهش همسر شما در جهت آن کانال موردنظر متمایل شود.

به طور مشابه، زمانی که تلاش می کنیم تا به طور کامل آنچه دیگران به ما می گویند را درک کنیم، تلاش بیشتری صورت می گیرد و در اینکه آیا پیام خواهشی را که دریافت می کنیم به عنوان یکی از آن سه بعد دیگر تحریف شده است یا خیر، قضاوت می کنیم. داشتن تعاملات اجتماعی رضایت بخش تر بدان معناست که ما باید همه تلاش خود را برای مراوده کردن و شنیدن از طریق چهار گوش خود به کار گیریم.

چهار گوش خود گوش دهید

وقتی ما به ارتباط می اندیشیم، به طور کلی آن را در دو طبقه رفتار کلامی و غیرکلامی تقسیم می کنیم. اما براساس مدل ارتباط”چهار گوش” ما از طریق چهار کانال مجزا صحبت می کنیم و گوش می دهیم. حال سؤال اینجاست،زمانی که شما از طریق یکی از این کانال ها مراوده می کنید مخاطب شما چه چیزی را می شنود؟ یک مطالعه جدید که در نوروساینس رفتاری به کار برده شده است بر بررسی عوامل تأثیرگذار بر نحوه ای که پیام شما دریافت می شود بر نقش انتقال دهنده ی عصبی هورمون اُکسی توسین متمرکز شد. اگرچه اساس آن نوروساینس است اما این مطالعه درکی از نحوه ای که شما مطمئن می شوید مخاطب شما واقعا به آنچه شما مایلید بشنوند گوش می دهند را فراهم می کند.میشل فادمیر و همکاران از دانشگاه مونیخ (2016) کار خود را بر اساس نظریه مدل چهار گوش بنیان نهادند که در آن پیشنهاد می دهد که هر پیام کلامی حاوی چهار بُعد مختلف از ارتباط است:

1-مضمون واقعی: اطلاعات محض، خاص و واقعی

2-خودآشکار سازی:اطلاعاتی در مورد خود که شما دوست دارید با شخص دیگری به اشتراک بگذارید

3-ارتباط:اصطلاحی که بیانگر احساسی است که شما در مورد شخص دیگری و در مورد رابطه خود با شخص دیگری دارید.

4-خواهش: در خواستی که شما از شخص دیگر می کنید

این مدل نشان می دهد که شما با دیگران چه چیزی را مخابره می کنید که به پیامی که شما امیدوارید توسط طرف مقابل دریافت شود بستگی دارد. اگر می خواهید موضوعات ارتباطی را مدنظر قرار دهید، آن شامل ابعادی است که شما بر آن تأکید دارید. شما به همسر خود اطلاعاتی در مورد آب و هوا نمی دهید هنگامی که قصد دارید به تضاد موجود در مورد اینکه آیا همانقدر که شما او را دوست دارید او نیز شما را دوست دارد یا خیر پایان دهید. اما، آنچه از جانب گیرنده پیام شما شنیده می شود دارای واضحیت زیادی نیست. همسر شما به طور بالقوه با هر چهار گوش گوش می دهد و تصمیم می گیرد که کدام بعد پیام شما حاکی از انتقال است. مثال آب و هوا شاید حدکرانی اندکی باشد اما آنچه ممکن است در حین تلاش کردن شمابرای حل کردنتعارض در مورد نحوه ی اداره دخل و خرج خانواده توسط خود و همسر شما رخ دهد را در نظر بگیرید. همسر شما ممکن است فکر کند که شما اطلاعات واقعی را ابراز می کنید(موجودی حساب بانکی خود) زمانی که در عوض شما امیدوارید که گفتگو به آزادی بیشتر و مراوده بهتری در کل در مورد هزینه های مالی شما منجر خواهد شد.

مثالی دیگر از مطالعه فاد میر و همکاران توصیف شده است که شامل ارتباطی است که در آن شما درصدد ارسال یک پیام با محتوای خواهش مانند اینکه ببینید آیا دوست شما از گربه شما در مدتدر دسترس نبودنشما به مدت چند روز مراقبت می کند، هستید. گیرنده پیام شما می تواند در مورد نادیده گرفتن خواهش و در عوض پنداشتن آنکه شما صرفاً در مورد میزان مراقبت از گربه خود صحبت می کنید تصمیم بگیرد. نویسندگان معتقدند کهپیام های دربردارندۀ تمایل مخابره خواهش برای فهماندن و درک شدن از سوی طرف مقابل به منظور تولید نتایج دلخواه مشکل تر می باشند. براساس استدلال آنها این بدان دلیل است که خواهش ها، تلاش های بیشتری را برای پردازش توسط گیرنده می طلبند:”اساس این احتمال برداشت از ارتباط است مانند تبادل اجتماعی یا حتی عمل مشارکت یک سویه از جانب گیرنده پیام”. پیامِ درخواست تلاش می کند تا تأثیر را خلق کند. گیرنده باید تصمیم گیرد که آیا می تواند به درک این تأثیر کمکی کند یا خیر. همچنین شما به عنوان یک گوینده می دانید که چنین پیامی ممکن است به آن نتیجه دلخواه منجر نشود پس شما ممکن است پیام ها را خیلی موفقیت آمیز مخابره نکنید.

محققان برای تعیین اینکه افراد هنگامی که حس همدلی آنها برانگیخته می شود در پیام های خواهش فعال و پذیراتر هستند یا خیر، کانال های به لحاظ اجتماعی مسئول در شرکت کنندگان را از طریق دادن دوزهایی تودماغی اُکسی توسین به آنهانیز اضافه و درگیر کردند. یکی از این اثرات اولیه هورمونی افزایش همدلی است. اگر همدلی آنها برانگیخته شود شرکت کنندگان می بایست بیشتر به اتخاذ پیام خواهش متمایل باشند.

برای آزمایش اثر اُکسی توسین در مقابل پلاسیبو بر تفسیر پیام خواهش از 43شرکت کنند مرد(با میانگین سنی 30سال) درخواست شد تا پرسشنامه ارتباط چهار گوشی را تکمیل کنند. این پرسشنامه شامل 16بخش بود که از شرکت کنندگان خواسته شد تا میزانی که آنها یکی از این چهار نوع پیام را از خود بروز می دهند رتبه بندی کنند. یک سناریو از شرکت کنندگان خواسته شد تا آنچه دوست آنها برای دعوای با دوست دختر خود گفته است را تجسم کنند. حال، شرکت کنندگان باید چهار تفسیری را که آنها گمان می کنند آن عبارت یا بیان مخابره کرده است را درجه بندی کنند(تفسیری که از آن گفته دارند را درجه بندی کنند). در این مثال، پیام باید حاوی مضمون واقعی(من باید با دوست دخترم بجنگم)، خودافشاگری(من نگران رابطه ام هستم)، اطلاعات ارتباطی(من فکر می کنم بتوانم با شما درمورد دوست دخترم صحبت کنم) یا خواهش(لطفاً به حرف هایم گوش دهید سپس من را راهنمایی کنید) باشد. در کل به شرکت کنندگانی که اُکسی توسین داده شد بعد خواهش را تابالاترین حد چهار تفسیر ممکن رتبه بندی کردند. این یافته ها با این باور نویسندگان که پیام های مخابره کننده خواهش، به احتمال بیشتری برای شکل گیری ارتباط اجتماعی صورت می پذیرند، سازگار است. گرچه، درست است که خواهش ها مستلزم تلاش بیشتری در جزئی از مخاطب برای نشان دادن تمایلشما به کمک می باشد، اما شما گیرنده پیام را به نشان دادن واکنش در یک حالت فردی تری تحریک می کنید.می توان گفتکه اُکسی توسین تأثیر گذار بوده است زیرا آن شرکت کنندگان را به شنیدن پیام به عنوان یک خواهش یا درخواست برای کمک و نه یک اظهار نظر واقعی تحریک کرده است.

ما نه تنها ما نمی توانیم همواره به دوستان و اعضای خانواده اُکسی توسین بدهیم تا آنها بتوانند بر خواهش های را اجرا کنند بلکه ما هنوز هم می توانیم از این مطالعه یاد بگیریم. با واضح نمودن آن که درخواست، درخواست است، شما می توانید کانال های متقابلی بین خود و افرادی که با شما تعامل می کنند بگشایید. برای مثال، اگر می خواهید همسرشماتلاش بیشتری در جهت متعادل کردن هزینه های مالی انجام دهد به جای گفتن آنکه شما چقدر وقت صرف کرده اید(اطلاعات) به همسرخود اجازه دهید بداند که شما دوست دارید او کمک کند. زمانی که به طور واضح تری ارتباط برقرار می کنید احتمال بیشتری را فراهم می سازید که گوش خواهش همسر شما در جهت آن کانال موردنظر متمایل شود.

به طور مشابه، زمانی که تلاش می کنیم تا به طور کامل آنچه دیگران به ما می گویند را درک کنیم، تلاش بیشتری صورت می گیرد و در اینکه آیا پیام خواهشی را که دریافت می کنیم به عنوان یکی از آن سه بعد دیگر تحریف شده است یا خیر، قضاوت می کنیم. داشتن تعاملات اجتماعی رضایت بخش تر بدان معناست که ما باید همه تلاش خود را برای مراوده کردن و شنیدن از طریق چهار گوش خود به کار گیریم.

زندگی مجردی در برابر زندگی متأهلی: برتری ای وجود ندارد

آیا زندگی متأهلی شما را شادتر، سالم تر یک پار چه تر و متحدتر در بطن جامعه و غنی تر ازهمه جهات فیزیکی هیجانی و بین فردی می سازد؟ من تا به حال نزدیک به دو دهه مواردی را دیده ام که در این ادعا به شدت اغراق می کنند یا فقط شکوه از اشتباه به عمل آمده است.

بعلاوه، روش های مهمی وجود دارد که در آن افراد مجرد مادام العمر نسبت به افراد متأهل حال بهتری دارند. اما بعید می دانم که یک پاسخ ساده و متناسب حال همه در جواب این سؤال که مجرد ماندن بهتر است یا متأهلی وجود داشته باشد. با من در ادامه برای تبیین این سؤال همراه شوید.

آنچه تحقیقات واقعاً نشان می دهد

انواع مطالعات و تطبیق ها از این ادعا حمایت می کنند که متأهل ها برنده اند ولی از صافی اجتماع علمی عبور داده نمی شوند. آنها در مسائلی که در آن افراد متأهل ظاهراً بهتر از آنچه واقعا به نظر می رسندو مجردها بدتر از آن مورد سوگیری واقع می شود. از این ادعا که متأهل ها از لحاظ روانشناختی منفعت می برند نیز طرفداری مغرضانه می شود. بررسی های تطبیقی به لحاظ علمی تأیید نشدنی می باشند. بیشتر و حتی بزرگتر از آن فواید زیادی است که در این تحقیق ها به دست می آید. گاهی اوقات افراد مجرد نسبت به افراد متأهل زندگی بهتری دارند. در برخی مطالعات شامل مطالعه با مقیاس هایبزرگ و نمونه های ملی معرف نشان دادند که افراد مجرد سالم ترین افراد می باشند.

اگر شما نیز آنها را در طی زمان با ورود از دوره مجردی به متأهلی درنظر بگیرید می بینید که آنها همواره نسبت به دوران مجردی خود شادتر نیستند. افرادی که ازدواج می کنندبه طور متوسط پس از جدا شدن نیز در مقایسه با دوران مجردی کمتر شادند. ازدواج و تأهل یک جاده آرمانی برای افزایش طول عمر نیست. زندگی مجردی نسبت به زندگی متأهلی به دلایل گوناگون بهتر است؛ از آن نظر که به دریافت آن همه میزان توجه نیاز ندارند. برای مثال، آنها نسبت به متأهل ها بیشتر در قید حفظ رابطه خود با دوستان، محارم، همسایگان و همکاران می باشند. آنها کارهای داوطلبانه بیشتری از افراد متأهل و کمک به دیگران مانند مراقبت از والدین سالخورده به اشتراک می گذارند و استقلال، خودتعیین گری و رشد شخصیت بیشتری را نسبت به متأهل ها دارند.

رقابتی بین این دو وجو دندارد: یک طرف برنده و دیگری بازنده نیست

از زمانی که در ماه آگوست آدرسم را در انجمن روانشناسی آمریکا لحاظ کردم، نکاتی را با سر عنوان جشن به طور خلاصه شده برشمردم که چندجانبه بود. برخی در پاسخ ادعا کردند که افراد مجرد شادتر و ثروتمندترند و زندگی پربارتری دارند. پس از دهه ها مشاهده نکردن چنین چیزی؛ اما متأهل ها برنده آن عنوان شدند. من از این همه حساسیت و ظرافت طبع نوین احساس خشنودی می کنم. اگرچه اینجا مسئله ای وجود دارد حاکی از آنکه منظور منآنست که برگ برنده در دست مجردها است. بله، درست است که به طرق بسیار مهمی افراد مجرد زندگی بهتری نسبت به متأهل ها دارند و ما به دلایلی که در آن اطمینان زیادی داریم افراد متأهل زندگی بهتری دارند؛ خوب، اغلب آنها واقعاً در برابر بررسی های موشکفانه علمی دوام نمی آورند.به هر طریق، دلایل متعددی وجود دارد که شما را به شک می اندازد، صرف نظر از اینکه می گویید متأهل ها برنده اند یا مجردها.

1. همه یافته هایی که مطالعه می کنید حد وسط را نشان می دهند. آنها به شما در مورد کلیات موضوع اطلاعاتی می دهند اما همواره استثناهایی وجود دارد و پیامدها و اثرات این مقوله برای همه یکسان نیست.

2. زندگی متأهلی و مجردی با هم فرق دارد. مطالعه ای را فرض کنید که نشان می دهد افراد متأهل به طرق مختلفی بهتر هستند. به یاد داشته باشید که افراد متأهل محکوم به بهتر شدن هستند و این مسیر را با وجود سختی ها انتخاب کردند. اگر شما سربه سر مجردها به ویژه افراد مجرد مادام العمر می گذارید و زندگی مجردی را تشویق می کنید آنها ممکن است فوایدی که شما به عنوان یک فرد متأهل دارید را تجربه نکنند. بگذارید یکی از کارتون های موردعلاقه ام را تفسیر کنم: اگر من متأهل بودم زندگی طولانی تری داشتم؛ نه این طور نیست آن فقط طولانی تر به نظر می رسد.

3. آنچه احتمالا ًمی تواند درست باشد آن است برخی از افراد بهترین خاطرات و دوران زندگی خود را با ازدواج می سازند ذز حالی که برخی دیگر بهترین حیات خود را با زندگی مجردی مقتدرانه تر، معنادار و رضایت بخش تری زنده می کنند.

4. شاید حتی پیچیده تر از آن هم باشد. برای برخی از ما زندگی مجردی در دوران خاصی از زندگی شیرین است در حالی که در مزدوج شدن دورانی دیگر خوب است(مثلا من با زنان بیوه ای صحبت می کردم که ازدواج های خیلی خوبی داشتند و برای سال هایی که متأهل بودند افسوس نمی خورند اما اکنون آنهایی که مجردند زندگی مجردی را با دل و جان می پذیرند و حاضر به ازدواج مجدد نیز نمی باشند). چیزهای دیگری نیز حائز اهمیت است: ما اگر به دیگر دلایل تأثیر گذار در زندگی، فقیر و مسکین نباشیم شانس بهتری برای خلق بهترین های زندگی داریم. چه متأهلی چه مجردی یا چیزی مابین این دو برهمگان آشکار است و واقعیت دارد، اما من فکر می کنم آن به ویژه برای مجردها صدق می کند. برای مثال در آمریکا، افرادی که رسماً متأهل هستند احتمال بیشتری دارد که از نظر اقتصادی هم حمایت شوند. این مورد مورد نه تنها به دلایل واضح و پذیرفتنی رخ می دهد بلکه(1) در زندگی آنها نفردومی وجود دارد که شاید می تواند آنها را در رویداد از دست دادن شغل و بیکاری یا نزول درآمد یاری کنند و (2) وقتی زوجین با یکدیگر در جایی ساکن می شوند ولی مجردها نه؛ زوجین از صرفه جویی به مقیاس یا مقیاس عملکرد سود می برند؛ آنها اجاره بها یا رهن، امور تأسیسات و رفاهی و همه دیگر مخارج خانوار را بین خود تقسیم می کنند. افراد متأهل از موهبت بیش از هزار منفعت و حمایت های ائتلافی و بسیاری از دیگر مزایای مالی بهره مند می شوند.

ازدواج همچنین در جامعه معاصر آمریکا به زوجین تماماًرده حق امتیاز یا مالکیت های منحصر اکتساب نشده شامل حق امتیاز استفاده از امور فرهنگی، سیاسی، هیجانی، روانشناختی و اجتماعی را می دهد. به طرق بیشماری که ما گاهی اوقات حتی متوجه آن ها نمی شویم، زندگی افراد متأهل با ارزش و مورد تجلیل واقع می شود در حالی که زندگی مجردها با حاشیه و حتی مورد تمسخرانگاشته می شوند. این بدان معناست که افراد مجرد به سطح یکسانی از سلامت یا بهزیستی مانند متأهل ها می رسند آنها در مقابل احتمالات بسیاری را انجام می دهند. من فکر می کنم که نشان می دهد افراد مجرد سطح مؤثر و برانگیزاننده ای از انعطاف یا برجهندگی برخوردارند؛ ولومیزان تحسین برانگیزی از آنها به ندرت بازشناسی می شوند یا مورد قدرشناسی قرار می گیرند.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

طرح عملی مدیریت زمان 5 مرحله ای برای مادر بچه ها

نوشته شده توسط هیثر گیلمور

آیا جزو والدین کودکی نوپا هستید؟ آیا احساس در هم شکستگی می کنید؟ یا فقط دوست دارید که بدانید چطور از زمان، موثرتر استفاده کنید و زیاد حس پریشانی نکنید؟

این طرح عملی مدیریت زمان 5 مرحله ی را به کار ببندید تا اضطراب را کاهش دهید، خلاقیت خود را بیفزایید، و شادتر زندگی کنید و در طی این زمان شگفت انگیز و زیبا و پر هرج و مرجی که کودکتان رشد می یابد، زندگی ملایمِ پر آرامش تری داشته باشید.

طرح عملی مدیریت زمان 5 مرحله ای

1 . آشفتگی هایتان را فهرست بندی کنید

1. این فرآیند را با قرار دادن بیرون از فهرست هرچه دوست دارید انجام دهید شروع کنید . همینطور از کاغذ و قلم استفاده کنید یا فهرست خود را تایپ کنید. فقط هر چیزی که فکر کنید ممکن است نیاز باشد تا بروید و انجامش دهید را یادداشت کنید.

2 . با برنامه ریزی مبادرت به مدیریت زمان کنید

1. فهرست خودتان را دسته بندی کنید ( از قبیل چیزهایی که لازم است برای بچه ها انجام دهم، برای خانه انجام دهم، برای کارم انجامش دهم، یا برای خورد و خوراک و غیره)

2. زمانی را شناسایی کنید که بتوانید برای وظایف مشخص روتین خود آماده شوید (مثلا بخشی از یک روز روتین یا چیزی شبیه جمعه را با بکارگیریِ دوی سرعت خلاقیت، دست از وظایف روزمره بکشید.)

3 . اقدامات به عمل آمده راجع به نوزاد

1. بی درنگ شروع به شناساییِ خرده وظایف کنید.

4 . پیشرفت خود را تشخیص دهید

1. غالب اوقات، ما به وسیله چیزهایی که باید انجامشان دهیم آشفته می شویم، اما بایستی برای انجام آنچه متعهد به آنیم، به خودمان امتیاز بدهیم.

5 . تحصیل موفقیت

1. بدانید که اگر یکی دو روز را اینجا و آنجا از دست دادید یا از برنامه تان منحرف شدید اشکالی ندارد. بطور خیلی ساده برنامه را به خودتان یادآوری کنید و به یاد بیاورید که چرا سعی دارید در مدیریت وقت خود بهتر شوید (تا زندگی آرام تری را تجربه و برآورده کنید و اضطراب را کاهش دهید –یا هرآنچه مطابق استدلالتان می خواهید انجامش دهید).

2. پس مجددا وارد عمل شوید و با برنامه جلو بروید.

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

رشد جسمی کودک 1تا 2 ساله

 رشد جسمی کودک

شما منتظر تغییرات  زیادی هستید. در اواسط این سن بیشتر بچه ها راه می روند و صحبت کردن را یاد می گیرند. آنها به کودکان نوپا( کسی که تاره راه رفتن را یاد گرفته است) تبدیل می شوند. بیشتر بچه ها هنگام دومین تولدشان دیگرظاهر  بچه گانه ندارند. در گذر از دوسالگی هرچه کودک نوپا قوی تر و توانمند تر می شود نرخ رشد فیزیکی او کمتر می شود.

 

فرزند من باید  چه میزان  رشد کند؟

طی دومین سال  زندگی ،  سرعت رشد کودک کمتر می شود. کودک تا حدود 5 پوند( 2.27 میلوگرم) وزن اضافه می کند .و  4یا5 اینچ( 10تا12 سانتی متر) به قد کودک افزوده می شود. در 2 سالگی قد کودک  معادل نصف قد او در دوره نوجوانی است و  انداره سر او برابر با 90 درصد اندازه سر در نوجوانی می باشد. وزن پسرها معمولا یک پوند بیشتر از دخترها ست ولی قد آنها تقریبا یکسان است.

به هرجهت شما بیشتر متوجه تغییرات ظاهری کودک می شوید تا  رشد واقعی  او. ویژگیهای فیزیکی شروع به تغییر میکنند.به جای جهیدن وچرخیدن روی شکم گردشان و گاهی بازوهاو پاهای کوچکشان که  فقط آنها را قادر به چهار دست و پا خریدن می کند، کودکان شروع به نشستن روی زمین می کنندو بدنشان ماهیچه ای تر میشود زیرا فعالیت بیشتری دارند و بیشتر شبیه بچه های پیش دبستانی هستند تا نوزاد.

 

آیا باید نگران باشم؟

کودکان نوپا مثل بچه ها در هر شکل و سایزی هستند. پزشک  طرح رشد کودک شما را در چارت رشد کودک طی معاینات منظم رسم می کند. اگرچه ممکن است شما نگران لاغری  یا چاقی بیش از حد فرزندتان باشید، مهمترین موضوع این است که بدانید رشد کودک باید  با یک نرخ  ثابت  ادامه پیدا کند.

طی دومین سال زندگی، بچه ها یاد می گیرند که خودشان غذا بخورند. آنها به سمت میز غذا رفته و مزه ها و ترکیب های جدید را امتحان می کنند. به خاطر داشته باشید که وقتی سرعت رشد کم می شود میل کودک به غذا نیز کم می شود و ممکن است در زمان هایی او چندان مشتاق به غذا خوردن نباشد. اگر نگران هستید که کودکتان به اندازه کافی غذا نمی خورد با پزشک مشورت کنید.

با فراهم کردن محیطی امن که به کودک اجازه میدهد هر روز فعال باشد کودکتان  را به فعالیت و جست و جو   تشویق کنید. این کار علاوه بر فوایدی که برای تندرستی   دارد موجب می شود او بتواند چیزهای بیشتری یاد بگیرد. این کار کاملا ساده است. زیرا که بیشتر بچه ها ذاتا کنجکاو هستند و از هر فرصتی برای حرکت به جلو استفاده می کنند.

سعی کنید اجازه ندهید که کودکتان مدت زیادی در محیط های محدود  بماند. مثل کالسکه، قفس بچه، و تخت. چرا که مانع حرکت و جست وجو می شود.

 

مرحله بعدی چیست؟

کودکان از این به بعد آرامتر ولی با ثبات بیشتری رشد می کنند . از دومین تولد تا سومین  تولد بیشتر بچه ها تنها در حدود 2 تا 3 اینچ قد می کشند. ولی  شما باید به رشد کودک در سایر زمینه ها نیز توجه کنید مخصوصا  در زمینه زبان.

همچنان به فراهم کردن محیطی امن و سلامت  برای حمایت از رشد و پیشرفت فرزندتان ادامه دهید. اگر هرگونه نگرانی در باره رشد فرزندتان دارید  با پزشک مشورت کنید

منبع: کودک و نوجوان

ردیابی اعتماد به نفس در مغز

اعتماد به نفس یک ویژگی لازم و جالب برای موفقیت در شغل، ارتباطات و زندگی به شمار می رود. اما این مفهوم ذهنی و گاهی اوقات به طور مشخصی سوء تفسیر شده است. از خجالت دردناک تا گستاخی شدید، به راستی چه چیز تعیین می کند که ما چگونه در مورد خود فکر و احساس کنیم؟ در مطالعه ای جدید، نویسندگان گزارش دادند که آنها الگوهای فعال مغزی مرتبط با اعتماد به نفس را کشف کرده اند. بعلاوه، از آن مهم تر آنها ادامه مطلب