کاردرمانی چیست؟

کاردرمانی چیست؟

 

هر کسی یک حرفه یا شغلی دارد. کار بچه ها رشد کردن، یاد گرفتن و انجام دادن تکالیف مدرسه و بازی می باشد. کار درمانی (occupational therapy) به بچه هایی که اختلال فیزیکی، احساسی و یا ادراکی دارند، کمک می کند تا فعالیت های روزانه خود همانند مسواک زدن دادان و یا پوشیدن کفش و جوراب را انجام دهند.

برخی از کاردمانگران حرفه ای، به بچه ها کمک می کنند تا روش های جایگزینی را برای انجام بازی های مورد علاقه خود پیدا کنند که به دلیل بیمار بودن یا صدمه دیدنشان، قادر به انجام آن نبودند. برخی از این بچه ها شرایطی دارند که برای انجام کارهای خود نیاز به کمک برای نوشتن دست نوشته های خود یا پیشرفت در استراتژی یاد گیری ، دارند ، تا به آن ها کمک کند تا در کلاس تمرکز خود را حفظ کنند و تکالیف خود را انجام دهند.

کاردرمانی به بچه ها کمک می کند تا نیازهای خاص خود را تا حد ممکن به صورت مستقل انجام دهند یا به کودکانی که بعد از یک بیماری طولانی یا صدمه دیدن سخت به مدرسه بر می گردند، کمک کنند. برخی از  افراد بر این باورند که یک درمانگر جسمی شما را در وضعیتی قرار می دهد که می خواهید به آن برسید ، ولی در واقع، یک معالجه گر حرفه ای به شما کمک می کند تا به وضعیتی که مطلوب است، برسید.

چه افرادی به آن نیاز دارند؟

تمامی کودکان می توانند با یک کاردرمانگر ملاقات داشته باشند. برخی از آنها فعالیت های روزمره، همانند لباس پوشیدن، بستن بند کفش ها، خوردن غذا، توجه داشتن، نوشتن، نقاشی کشیدن یا رنگ کاری کردن خطوط را به سختی انجام می دهند.

برخی از بچه ها که شرایطی همانند فلج ذهنی، وضعیت نا مناسب عضلانی، یا اسپینا بیفیدا (که در آن ستون فقرات فرد حالت غیر عادی دارند)، دارند ممکن است به استفاده از ویلچر نیاز داشته باشند. یک کار درمانگر می تواند به بچه هایی که از ویلچر استفاده می کنند، کمک کند تا بتوانند خودشان برنامه ریزی کنند که به صف نهار بروند، از محوطه مدرسه خود بیرون بروند و سر وقت به کلاسشان برسند.

کاردرمانگران همچنین می توانند به کودکان اوتیسم بیاموزند که با دیگران ارتباط برقرار کنند یا ممکن است که به بچه هایی که مشکلات اختلال پردازش حسی دارند، روش هایی را یاد بدهند که به طور راحت تر و موثرتری با محیط خود ارتباط برقرار کنند.

یک کار درمانگر، همچنین ممکن است کمک ها و تجهیزاتی را از قبیل شانه  بند و … پیشنهاد دهد که بتواند برای دیگر بخش های بدن کمک کننده و مفید باشد. آنها ممکن است کمک کنند تا ابزارهایی پیدا کنید که انجام دادن برخی از کارها، همانند باز کردن در شیشه مربا، پوشیدن کفش و یا گرفتن دوش و یا حمام رفتن ، را برای کودک شما آسان تر کند.

ملاقات با یک کاردرمانگر

اگر یک کار درمانگر  را داشته باشید، درمانگر بررسی خواهد کرد که کودک شما چگونه می تواند فعالیت های خاصی را ، در قیاس با دیگر بچه ها که در سن او هستند، انجام دهد. ممکن است که معالجه گر از او بخواهد که حروف الفبا را بنویسد یا برخی از شکل ها را نقاشی بکشد ، برخی از بازی ها را انجام دهد، بند کفش خود را ببندد، یا یک شی را فشار دهد تا میزان قدرت شما اندازه گیری شود!

برخی از کاردرمانگران ، به خانه شما خواهند آمد تا ببینند که کودک شما چگونه برخی از وظایف عادی خود، همانند شانه زدن موهای خود یا مسواک زدن دندان های خود را انجام می دهد. بقیه متخصصان کودک را در بیمارستان، کلینیک یا برخی مواقع در مدرسه، ملاقات خواهند کرد.

یاد آوری این نکته مهم می باشد که کار درمانی، از شخصی به شخص دیگر تفاوت دارد. هیچ دو نفری شبیه هم نیستند و هیچ دو روش درمان هم شبیه هم نمی باشد.

بعد از تعیین این نکته که کودک شما می خواهد چه چیزی را یاد بگیرد تا انجام دهد، کار درمانگر یک برنامه درمانی را برای او تعیین خواهد کرد. اغلب مواقع، این امر به معنای تقسیم کردن یک فعالیت به بخشهای کوچک می باشد،  همانند یادگیری آهنگ، از طریق یاگیری نت به نت . برای مثال، اگر می خواهد که به حمام برود، ممکن است در مرحله اول یاد بگیرد که چگونه شیر آب را باز کند، سپس دمای آن را تعدیل کند ، صابون و حوله را پیدا کند، و در نهایت، داخل وان برود.  یک بار که این برنامه طراحی شد، همه این مراحل را به نوبت با تمرین کند.

درمان چقدر طول خواهد کشید؟

به دلیل اینکه کاردرمانی برای هر فردی منحصر به فرد است، و هر بچه ای بر اساس سرعت مختص به خود فرآیند یادگیری را کامل می کند، درمان ممکن است کوتاه مدت باشد یا زمان زیادی طول بکشد. برخی از بچه ها یاد گرفتند که آنها با بزرگتر شدن یا تغییر در مدرسه، نیاز به تغییر دارند. آنها دوباره کاردرمانگر خود را ملاقات می کنند تا روش های جدیدی را برای مقابله با مشکلات یا حرفه ای شدن در یک مهارت جدید، پیدا کنند.

بچه ها می توانند از طریق پیروی از دستور العمل های کاردرمانگر حرفه ای خود، سرعت درمان را افزایش دهند. کار کردن سخت و تمرین، یک امر ضروری می باشد. برخی از فعالیتها و تمرینات ممکن است عجیب و غریب به نظر برسند ، ولی همه آنها یک هدف دارند. اگر شما می خواهید بدانید که چرا درمان گر حرفه ایبه کودک شما یک روش خاصی را می گوید، بپرسید که ” چرا باید این کار را انجام دهد، و این کار چه کمکی به او می کند؟”

و با گذشت زمان و انجام تمرینات زیاد، کودک شما همه این کارهای سخت را انجام خواهد داد.

یک کاردرمانگر می تواند به بچه هایی که دارای مشکل در انجام دادن کارهای روز مره، همانند نوشتن، غذا خوردن یا لباس پوشیدن هستند، کمک کند. یک کار درمانگر از تمرینات و فعالیت هایی استفاده میکند تا به بچه ها آموزش دهد که چگونه می توانند وظایف خود را به نحو بهتر انجام دهند. اگر یک بچه ای در غذا خوردن دارای مشکل باشد،  درمان گر می تواند چنگال ها و قاشق های مخصوصی را تهیه کند که درازتر، کوتاه تر بوده یا براحتی بتواند غذا را بردارد. اگر یک بچه ای برای نوشتن نیاز به کمک داشته باشد، درمان گر ممکن است که انگشت اشاره وی را از طریق نقاشی با انگشت یا آب پاشیدن به وسیله تفنگ آبی، تقویت کند!

در مرکز مشاوره ستاره ایرانیان نیز خدمات کاردرمانی توسط کاردرمانگر ماهر در خدمت شما عزیزان می باشد. برای اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید.

منبع: مشاورکو

شش کلید برای مهارت های اجتماعی

 

مهارت های اجتماعی به طور قطع مهمترین توانایی است که می توانیم کسب کنیم. داشتن مهارت های اجتماعی بالا به شما کمک می کند افراد جذابی را ملاقات کنید، شغلی که به دنبال آن هستید را به دست بیاورید، و در زندگی حرفه ای و روابطتان پیشرفت بیشتری داشته باشید. ولی آیا برخی از افراد به صورت خدا دادی و آسان مهارت های خوب اجتماعی را دارا هستند و به راحتی می توانند با دیگران بحث و گفتگو داشته باشند؟

نداشتن مهارت های خوب اجتماعی می تواند باعث تنهایی فرد شود، این مسئله می تواند دلیلی برای اضطراب و افسردگی باشد. زمانی که ما از نیازهای اساسی بشری محروم می شویم به افسردگی و اضطراب دچار می شویم. و نیاز به اجتماعی شدن، و ارتباط با دیگران یک نیاز اساسی است. همه ی ما به ارتباطات اجتماعی نیازمند هستیم. ولی راهی برای اینکه بدانیم که آیا شما از مهارتهای اجتماعی برخوردار هستید یا نه وجود دارد.

مطمئنا بعضی از افراد به صورت طبیعی و به راحتی با مردم ارتباط برقرار می کنند، و با اطمینان خاطر با دیگران صحبت می کنند و به آنها گوش می دهند. ولی به مانند هر مهارتی مهارت های اجتماعی نیز می توانند قابل یادگیری باشند، و هر کسی می تواند انها را در خود رشد و پرورش دهد. آموزش و یادگیری مهارتهای اجتماعی برای داشتن اعتماد به نفس بخشی حیاتی محسوب می شود.

ولی مهارت های اجتماعی چه هستند؟ من در اینجا لیستی از مهم ترین ها را تهیه کرده ام:

1) توانایی حفظ آرامش در موقعیت های اجتماعی

صرف نظر از این مسئله که شما به چه میزان از مهارت های اجتماعی برخوردار هستید؛ اگر شما مضطرب هستید و پس مغز شما به درستی کار نمی کند. همیشه زمانی که مضطرب می شوید فکر کردن و صحبت کردن برای شما دشوار می شود. در این زمان حفظ آرامش برای شما حیاتی است. ولی حفظ آرامش در موقعیت های اجتماعی از طرق دیگری نیز کمک کننده می باشد.

اگر بدن و صورت شما به صورت ناخودآگاه پیام هایی را منتقل کنند که نشان دهنده ی عصبی بودن شما است، این برای دیگران مشکل تر است که با شما راحت باشند و این می تواند باعث شود که شما سخت تر با دیگران به توافق برسید. این مقاله بر روی چگونه کنترل احساسات می تواند به شما کمک کند: چگونه احساساتتان را کنترل کنید

بزرگترین اشتباه مردم در مورد داشتن مهارت های اجتماعی این است که انها فکر می کنند فقط باید به خوبی صحبت را شروع کنند. نگاهی به دیگر مهارت ها داشته باشید:

2) مهارت گوش دادن: هنر ارتباط

به درستی گوش دادن به دیگران کمی جذابتر و اغوا کننده تر است. مهارت های شنیداری کارآمد عبارتند از:

  • صداهایی که نشان دهنده ی گوش دادن شما به صحبت های طرف مقابل هستند مانند ها، آها، واقعا؟، آره؟ و غیره.
  • چیزی را که از طرف مقابل شنیده اید را به عقب برگردانید- «اون به دندون پزشکی رفت؟ چه اتفاقی افتاد؟»
  • نظرتان را با اشاره به دیگران مطرح کنید – « می دونی همانطور که قبلا گفتی…»
  • شکل بدنی، ارتباط چشمی و حفظ توجه در زمانی که دیگران در حال صحبت هستند.
  • برای اینکه شما خوب به دیگران گوش دهید لازم است که علاقه به آنها را در خود پرورش دهید.

3) همدلی و علاقه نشان دادن به موقعیت های دیگران

بخش عمده ای از اضطراب های اجتماعی مربوط به خودآگاهی است، که با تمرکز کردن بر روی فرد دیگر می توان از شدت آن کاست. گفتگو با دیگران حتی اگر برای اولین بار باشد می تواند سطح آرامش را افزایش دهد، بلکه دیگران را نسبت به شما علاقه مند می کند. من هرگز در مورد چیزی که می خواهم درباره آن صحبت کنم نگران نمی شوم زیرا من می دانم که من می توانم با دیگران وارد صحبت شوم.

بهترین شرایط اجتماعی زمانی است که شما مسائل خودتان را فراموش می کنید و توجه خود را در مورد دیگران و اتفاقی با آنها در حال وقوع است متمکز می کنید. یک شاخه از مهارت اجتماعی توانایی تمرکز از بیرون است.

4) دانستن چگونگی ایجاد یک ارتباط

ارتباط درک و برقراری اتصالی است که در یک تعامل اجتماعی مناسب رخ می دهد. به این معنی که «من مثل تو هستم، ما یکدیگر را درک می کنیم». ارتباط در یک سطح ناهوشیار رخ می دهد، و زمانی که بین دو نفر رخ می دهد شما می توانید آن را بخوبی ببینید به دلیل اینکه زبان، الگوهای گفتار، حرکات و ژست ها همگی بازابی و منطبق می شوند.

ارتباط فرایندی ناخودآگاست ولی به با تمرین مهارت های شناختی می تواند افزایش یابد. موارد زیر را تمرین کنید:

  • بازتاب حالات بدنی، یا تطبیق حرکات بدن.زمانی که شما با یک نفر ارتباط برقرار می کنید حرکات بدنی وی و اصطلاحاتی که به کار می برد با شما هماهنگ می شود. سعی کنید این هماهنگی زیاد به طرف مقابل نزدیگ نباشد بلکه این عمل به صورت ناخودآگاه باید اتفاق بیافتد.
  • اانعکاس دادن کلام و گفتار. شامل سطح، لحن، تن صدا، و کلماتی که استفاده می کنید.
  • نسبت به جملاتی که می شنوید عکس العمل نشان دهید.
  • در مورد ایجاد یک رابطه فکر کنید شما به صورت طبیعی می توانید اطمینان اجتماعی بیشتری به دست بیاورید و بیشتر می توانید بر روی تاثیر گذاری ظاهری تمرکز داشته باشید.

5) دانستن اینکه چه مدت زمان و چقدر در مورد خودتان صحبت کنید –خود افشاگری

صحبت کردن زیاد در مورد خودتان و در ابتدای صحبت می تواند باعث خاموشی مکالمه شود. یک رفتار خوب برای شروع یک مکالمه کوتاه صحبت در مورد یک موضوع غیر شخصی می باشد. صحبت کردن صریح در مورد خواسته های شخصی و بدترین ترسهایتان می تواند باعث زده شدن دیگران از شما شود.

به هر حال، هم چنان که مکالمه و ارتباط جلو می رود فاش کردن برخی حقایق شخصی (حقایق کوچک و نه هیجانی) برای شناخت بیشتر مناسب می باشد. حال به برقراری ارتباط چشمی می پردازیم.

6) به چشمان طرف مقابل نگاه کنید و لبخند بزنید

اگر زمانی که در حال صحبت کردن و یا گوش دادن به صحبت دیگران هستید به آنها نگاه نکنید، آنها احساس می کنند:

  • شما آنها را نادیده می گیرید
  • شما غیر قابل اعتماد هستید
  • شما دوست ندارید که به آنها نگاه کنید

این بدین معنی نیست که شما به آنها خیره شوید. ارتباط چشمی زیاد در شروع رابطه باعث نگرانی طرف مقابل می شود.

تحقیقاتی که بر روی جذابیت صورت گرفته (متعجب نشوید) مشخص کرد که لبخند زدن به صورت مستقیم به دیگران شما را نزد آنها جذابتر نشان می دهد.

داشتن مهارت های اجتماعی سطح زندگی شما را بالا خواهد برد. صحبت کردن به صورت واضح و به دست آوردن اعتماد به نفس در هنگام صحبت کردن با دیگران به این معنی که صحبت کردن با افراد جدید و دوستان قدیمی به آسانی مثل آب خوردن است.

گلایه و شکایت نداشته باشید از اینکه به صورت ذاتی معتمد به نفس و اجتماعی نیستید؛ به جای آن در پی افزایش مهارت های اجتماعی تان باشید که زندگی بهتری به دست آورید.

منبع: ساینس دیلی

تنظیم هیجانی چیست: یک راهنمای ساده

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
تنظیم هیجانی، بیانگر فرآیند های روانی و رفتاری ای می باشد که به موجب آن افراد روی احساسات خود و دیگران تاثیر می گذارند.

برخی از مثال های کنترل هیجانات و عواطف شما در طول روز عبارتند از:

  • خوشحال کردن و تشویق خودتان در هنگام انجام کارهایی که از آن لذت می برید؛
  • ایجاد اضطراب در خود از طریق نگران شدن در مورد مسائل مختلف.

مثال هایی از کنترل هیجانات دیگر افراد در طول روز عبارتند از :

  • عصبانی کردن همکار خود از طریق انتقاد از وی؛
  • آرام کردن کودکی که بیش از حد هیجانی شده است.

چه نوعی از هیجانات تنظیم شده اند؟

واژه دیگری که روانشاسان استفاده می کنند عبارت از کلمه تاثیر است و تاثیر شامل هر دو مورد زیر می باشد:

  • هیجان ( برای مثال عصبی، متنفر و ترس داشتن)
  • خلق ( برای مثال ، آرام ، افسرده ).

هیجانات معمولا خلاصه تر از خلق هستند و بر یک مورد خاص متمرکز می باشند. برخی از محققین، هیجانات را در یک دسته بندی مجزایی قرار می دهند، برخی دیگر آن را بر اساس ابعاد لذت و فعال سازی دسته بندی می کنند. برای مثال، اضطراب شامل لذت بردن کم همراه با فعالیت بالاست.

افراد چگونه احساسات خود را تنظیم می کنند؟

  • ما به این نتیجه رسیدیم که افراد از صد ها استراتژی مختلف برای تاثیر گذاری بر احساسات خود و دیگران استفاده می کنند. این استراتژی ها می تواند با اهدافی از قبیل خوشحال کردن خودشان یا دیگران بوده یا به منظور ایجاد احساس بد صورت گیرد. برای مثال، یک پرستار و مراقبی که احساس خوبی دارد، ممکن است تلاش کند تا احساس عادی تر و طبیعی تری به منظور مقابله با اخبار و شرایط سخت داشته باشد.
  • استراتژی های تنظیمی تاثیر گذار می تواند شامل تفکرات هم باشد (به عنوان مثال، تفکر کردن در مورد یک وضعیت متفاوت) یا می‌تواند در مورد رفتار ها باشد (به عنوان مثال انجام دادن یک چیز مطلوب همانند حواس پرتی و دیوانگی)
  • برخی مواقع افراد به جای ابراز احساسات خود، ابراز احساسات خود را کنترل می کنند ( چهره، تن صدا یا طرز ایستادن). برای مثال، آنها یک خنده مصنوعی می زنند یا عصبانیت خود را متوقف می کنند.

بهترین راه برای کنترل احساسات چیست؟

  • این موضوع اغلب به بافت بستگی دارد. با این حال، این نتیجه حاصل شده است که ارزیابی مجدد ( به معنای تفکر در مورد مواردی از جنبه های مختلف) و حواس پرتی ( به معنای تفکر و اجرای چیزهای متفاوت )، در تهیه یک تغییر مطلوب در احساسات، بیشترین تاثیر را دارد.
  • تخلیه احساسات ( به عنوان مثال ، فریاد و جیغ زدن) و اجتناب از تفکر در مورد مواردی که اغلب بی تاثیر بوده و می تواند تاثیرات و نتایج منفی حاصل کند. علاوه بر این، تنظیم ابراز احساسات (که به صورت کنش سطحی شناخته می شود)، می تواند تاثیر کمتری نسبت به تنظیم خود احساسات ( که به صورت کنش عمیق شناخته می شود) داشته باشد، و علت آن نامعتبر بودن برای افراد دیگر می باشد.

آیا تنظیم هیجانی همان مقابله است؟

خیر. مقابله همواره در پاسخ به حوادث منفی صورت گرفته و شامل مواردی بیش از تاثیر می باشد، در حالیکه تنظیم هیجانی، به طور اختصاصی از طریق تغییرات تاثیرات به طرق مثبت و منفی صورت می گیرد. با این حال، مقابله شامل کنترل هیجانات می باشد.

آیا بعضی از افراد در کنترل هیجانات نسبت به بقیه برتری دارند؟

  • به نظر می رسد که یک تفاوت فردی در توانایی افرادی در تنظیم هیجانات خود و دیگران وجود دارد. این توانایی ها مربوط به هوش هیجانی می باشد. آنها می توانند از طریق آموزش کسب شوند – ولی ساده نمی باشند، به دلیل اینکه رفتار ها و عادات قدیمی می توانند فقط با تمرین و تکرار زیاد از بین رود. و اقدامی که می تواند در یک زمینه تاثیر گذار باشد، ممکن است در زمینه ها و حوزه های دیگر کاربردی نداشته باشد.
  • این نتیجه یافته شده است که افرادی که توانایی خود در مقابله با احساسات منفی را قبول دارند، قابلیت و توانایی غلبه بر حوادث منفی را به سرعت دارند. افرادی که ابراز هیجانی بیشتری دارند یا کاریزماتر هستند تاثیر بیشتری روی چگونگی احساس هیجانی دیگران دارند.

چرا نمی توانم احساسات خود را کنترل کنم؟

  • کنترل احساسات یک کار آسان و راحتی نمی باشد. اگر به راحتی بتوانیم احساسات خود را در موق برداشتن کلاه تغییر دهیم، متعاقبا احساسات به هیچ هدفی نخواهد رسید. بنابراین کاهش احساسات برای یک دوره بعد از یک واقعه ناراحت کننده یا احساس اضطراب قبل از انجام یک کار سخت، یک کار عادی و سالم می باشد.
  • با این حال، برخی مواقع مشکالات ناتوانایی در مقابل احساساتشان را تجربه می کنند ( به عنوان مثال حسادت مزمن و شدید، مشکلات عصبی ، حملات هراس انگیز)، و این افراد برخی مواقع دارای نوسانات مداوم و بزرگ در حالت های خودشان هستند ( به عنوان مثال اختلالات دو قطبی). برای این امر چندین دلیل می تواند وجود داشته باشد. برای مثال، داشتن عقاید مخالف نا درست در مورد احساسات شخصی یک فرد که می تواند منجر به کنترل بیش از حد شود. درمان روانش شناسی ممکن است منجر به کمک و تسهیل چنین مواردی شده و به عقاید پزشکان باید توجه شود.

آیا احساسات من بدون داشتن هیچ دانشی ، قابلیت کنترل دارد.

بلی، از دو طریق این امر ممکن است.

  • اول، ما بدون اینکه متوجه شویم احساسات خود را کنترل می کنیم . به این معنا که این کار به صورت اتوماتیک و خود به خودی صورت می گیرد.
  • دوم، تحقیقات بیانگر این می باشد که احساسات مسری و فراگیر می باشند. تنها با افرادی برخورد و معاشرت داشته باشید که می توانند منجر به تغییر حالت های ما شود و باعث شود که حالت ما شبیه دیگر افراد باشد. این امر بدین دلیل اتفاق می افتد که ما به صورت غیر آگاهانه از دیگران تقلید می کنیم و بازخورد چهره و بدن ما ، در حالت ما تاثیر گذار خواهد بود. به نظر می رسد که ما حتی از طریق احساسات دیگر افراد در شبکه اجتماعی ما، که فقط دارای ارتباط غیر مستقیم هستیم، بر روی ما تاثیر گذار هستند. ولی این تاثیر می تواند کم و محدود باشد. مردم همچنین روشهایی برای خودشان دارند که به صورت تعمدی در مقابل احساس بقیه افراد مقاومت و مخالفت می کنند یا با آن سازگار می شوند (برای مثال از طریق شوخی و مزاح).

چگونه کنترل احساس ، در قابل فرم های دیگری از کنترل خویشتن، بازگو می شود.

شواهد خوبی موجود می باشد و بیانگر این هستند که کنترل احساسات بر منابع روانی مشابهی همانند دیگر فرم های خود کنترلی ، متکی هستند ( همانند کنترل توپ یا مقاومت در برابر غذا). بنابراین، انجام این کار توسط یک فرد، می تواند منجر به از بین رفتن امکان این کار توسط بقیه افراد شود. همانند دیگر شکل های کنترل، انجام بیش از حد و افراطی این کار می تواند خسته کننده باشد. به همین دلیل است که انجام دادن کار های عاطفی زیاد ( به عنوان مثال خدمات مشتری)، می تواند بسیار خسته کننده باشد. همچنین الزاماتی وجود دارد که باید در مواقعی که کنترل سخت تر باشد، صورت گیرد. برای مثال، مقاومت در برابر اخلاق و برخورد غذا که برخی از افراد دارند ، برای افزایش سریع آن در آخر یک روز، می توان سخت تر باشد.

چرا کنترل احساسات مهم می باشد؟

  • کنترل احساسات بر روی زندگی روزمره ما تاثیر گذار می باشد. اگر این کار را بخوبی انجام دهیم، این امر می تواند منجر به بهبود بهزیستی روانی، عملکرد و روابط ما شود. برای مثال، توانایی کنترل احساسات شخصی افراد، می تواند بر عملکرد ورزشی افراد تاثیر گذار باشد، و توانایی کنترل احساس دیگران یک امر حیاتی، برای ایجاد رابطه خوب با همکاران و مشتریان می باشد.
  • اگر این کار را بخوبی انجام ندهیم، این امر برای موارد مشابه می تواند زیان آور و مضر باشد برای مثال، ریسکی که انجام می دهیم (مثل قمار بازی) و رفتار هایی که ما در انجام آن افراط می کنیم ( به عنوان مثال، سیگار کشیدن) نوعی از تنظیم هیجانی می باشند.
  • کنترل احساسات می تواند بر پرورش فرزند ما، رابطه ما، کار ما، سلامت ما و فرصت ها و فراغت ها ما تاثیر گذار باشد.

منبع: ساینس دیلی

 

ذهن آگاهی: راه حل شگفت انگیز درمان اضطراب که باید بدانید

 

داشتن ذهن آگاهی نوعی تمرین است که باعث می شود که شما در لحظه زندگی کنید.

چرا مضطرب بودن به نوعی اتلاف وقت است؟

زمانی که اضطراب بخش جدایی ناپذیر زندگی شما می شود تبدیل به ترس غیر منطقی در وجود شما خواهد شد.

اضطراب ها و نگرانی ها سعی می کنند که به شما بگویند که اتفاق بدی در حال رخ دادن است و ممکن است شما به اندازه کافی توانایی انجام کار را نداشته باشید و یا طرف مقابلتان افکار مبهمی درباره شما داشته باشد.

دنیای اضطراب دنیایی خیالی است اضطراب زاییده و محصول ترس‌های اغراق شده و غیر منطقی است برای انسانها ی اولیه ترس دائمی یک ضرورت همیشگی بوده است. زمانی که تنها افراد قوی تر می توانستند زنده بمانند ترس در خطر بودن همیشه همراه آنها بوده است و باعث شده که مدام حالت تدافعی خود را حفظ کنند  همواره به دنبا غذا، سرپناه و آب باشند.

در دنیای امروزه نیازهای اولیه انسانها همواره تامین است و لازم نیست که همواره نگران تهدیدهایی باشیم که ممکن است از اطراف به ما آسیب وارد کنند. اما هنوز بخشی از مغز اسانها که میراث پیشینیان است همواره نگران و مضطرب از تهدیدات محیط اطراف است و این مسئله را در بسیاری از انسانهای امروز می توان دید.

این ترس غیر منطقی را مقاوم می نامند و ما باید با این ترس مقابله کنیک. ما هرگز نباید اجازه دهیم که این ترس ها و نگرانی های بی مورد باعث شوند که ما از رسیدن به اهدافمان باز بمانیم.

پس این ترس ها مضر و غیر منطقی هستند، اما فهمیدن اینکه این ترس ها چیستند و چگونه باید آنها را متوقف کرد دو چیز کاملا جدا از هم هستند. وجود اضطراب فعالیت های روزمرۀ ما را مختل می کند و زندگی ما را تحت تاثیرات منفی خود قرار می دهد به همین دلیل باید سریعا راه حلی برای متوقف کردن این احساسات یافت.

ذهن آگاهی را وارد کنید!

اگر چه تاکتیک های مختلفی برای متوقف کردن افکار منفی و اضطراب ها وجود دارند اما من می خواهم موثرترین و کار آمدترین راه حل را برای حل این مشکل ارائه کنم و ان هم ذهن آگاهی است. اگر به درستی از این تاکتیک استفاده کنید ذهن آگاهی به شما کمک می کند تا افکار پراکنده و مضطرب خود را کنار بگذارید. اما ذهن آگاهی چیست؟

ذهن آگاهی نوعی فعالیت خودآگاه است و تلاشی است برای انجام فعالیتی که مغز به طور طبیعی خلاف آن را انجام می دهد.

زمانی که مشغول کارهای روزانه خود هستیم ذهن ما شناور است و به هر چیز ممکنی فکر می کند، زمانی که ذهن آگاه هستید فعالانه در مقابل این پدیده می ایستید.

ذهن آگاهی به معنای ان است که شما تمام هوش و حواستان را روی لحظه ی حاضر و اتفاقی که اکنون در حال رخ دادن است قرار می دهید.

ذهن آگاهی هنگام کار کردن

زمانی که در حال انجام وظیفه ای هستید داشتن ذهن آگاهی به معنای این است که تمام هوش و حواستان متوجه کاری است که در حال انجام دادن آن هستید و خبری از انجام چند کار به صورت هم زمان و خیال پردازی نیست و تنها تلاش و تمرکز شما بر روی کار است که باید با موفقیت آن را به پایان برسانید.

زمانی که در حال شستن ظرف ها و یا جارو کردن خانه هستید توجه خود را بر روی ریتم کاری که انجام می دهید قرار دهید. به طور دقیق به صداهایی که در حین انجام کار تولید می شوند گوش دهید بوی صابون را استشمام کنید و یا روی حرکت ماهیچه های خود در حال انجام کار متمرکز شوید.

هدف شما بایستی این باشد که روی کاری که در حال حاضر آن را انجام می دهید متمرکز باشید

ذهن آگاهی در حال استراحت

زمانی که شما در حال استراحت هستید ذهن آگاهی به معنای این است که کاملا متوجه احساسات بدنی خود هستید. اغلب اوقات ما متوجه نمی شویم اما در حین استراحت نیز حس لامسه، بویایی، شنوایی و بینایی در حال انجام کار هستند.

هنگم ذهن آگاهی کاملا متوجه این احساسات هستیم.

حرارتی که ماهیچه های بدنتان دارد حس کنید. هوای خنک یا تمیز را تنفس کنید به رنگ آبی آسمان نگاه کنید. به صدای زوزۀ باد و پرندگان به دقت گوش دهید. و از همه مهم تر ذهن خود را آرام کنید. هدف ذهن آگاهی این است که ما را مجبور کند تا در لحظه زندگی کنیم  بنابراین دیگر روزهای با ارزش خود را برسر نگرانی ها ی بی مورد تلف نمی کنیم.

اگر افکار منفی به ذهن ما نفوذ نکنند ترس و اضطراب نیز بر ما تحمیل نمی شود و سپس ما می توانیم در یک زمان مشخص تنها بر یک چیز تمرکز کنیم.

زمانی که شما از کاری که انجام می دهید اگاهی کامل دارید امکان ندارد که دچار اضطراب‌های بی مورد شوید.

ضرورت تمرین

مهارت ذهن آگاهی چیزی نیست که با ما به دنیا آمده باشد و در واقع یک ویژگی بالفطره و داتی نیست. مانند اکثر مهارت‌ها، این مهارت نیز برای توسعه یافتن و رشد کردن نیاز به تکرار و تمرین دارد. بهر حال تمرین ذهن آگاهی فوق العاده است زیرا هر زمانی که شما اراده کنید می توانید ان را انجام دهید. در ابتدای شروع تمرین احساس می کنید که ذهن شما مانند دیوانگان سرگردان است و تقلیل افکار سخت است، که البته این مسئله بسیار طبیعی و قابل انتظار است.

سعی کنید که ذهنتان را برای 10 تا 15 ثانیه متوقف کنید. به همه چیز به عنوان فرصتی برای ذهن آگاهی نگاه کنید. ذهن آگاهی را در حین راه رفتن، تمیز کردن دوش گرفتن و هر فعالیت دیگری انجام دهید. این کار باعث می شود تا بتوانید افکار منفی را برای مدت طولانی تری متوقف کنید .

منبع: فارس پاتوق

شادی اصیل: درست در چشمان شماست!

 

به نظر می رسد که در سطح جهانی، روان شناسی مثبت، به طور گریز ناپذیری در حال رشد می باشد. از زمان شروع، روان شناسی منحصرا بر حوزه های تاریک از ماهیت انسان، اختلالات، شکست ها و بیماری های روانی تمرکز کرده بود. درمقابل، روان شناسی مثبت تمرکز خود را به سمت جنبه های کلی تر از سلامتی و خوشحالی و وضعیت های بهتر همانند ترس و دلسوزی و غم خواری، تغییر داد.

البته، نمی توان گفت که در مورد روان شناسی مثبت نگر هیچ نکته قابل انتقادی وجود ندارد. برای مثال، در مطالعه شادی. تلاش برای اندازه گیری شادی افراد هدف بدی نیست. با این حال، مشکل این است که اغلب اندازه گیری ها به صورت کامل نادرست و ناآگاهانه صورت می گیرد. در اغلب موارد از افراد سوال می شود که شما برای میزان شادی خود، چه امتیازی را از یک تا هفت می دهید. پاسخ دادن به این سوال به صورت کلی سخت می باشد. با اینجال شاید راه حل بهتری برای اندازه گیری شادی وجود داشته باشد، و موردی باشد که به پرسشنامه هیچ ربطی نداشته باشد. به عنوان یک عامل مهم، که به صورت عینی موجود است.

شادی از طریق چشم ها قابل اندازه گیری می باشد، یا به جای آن می توان از طریق شکل هلالی ماهیچه‌های اطراف چشم، اندازه گیری شود. زمانی که خنده ما واقعی و حقیقی باشد، این ماهیچه ها، که به منبع دید کروی نیز مشهور است، تمایل به انقباض داشته و چین و چروک شاخه مانندی ایجاد می کند که به عنوان پای کلاغ معروف است. نکته مهم و حیاتی این است که ماهیچه های چشم، معمولا فقط زمانی که ما یک خنده حقیقی داریم، منقبض می شوند. انواع مختلفی از خنده ها وجود دارد – برای مثال خنده مودبانه- که معمولا نیازی به احساس واقعی از شادی ندارد. وقتی که ما به صورت مودبانه می خندیم، ماهیچه های چشم تمایلی به انقباض ندارند. این امر زمانی صورت می گیرد که ما با احساس حقیقی و واقعا می خندیم.

لبخند چشم‌ها تمام چیزهای خوب را به ما بازگو می‌کند. برای کسانی که تازه شروع می کنند، شادی اصیل معمولا یک حالت و وضعیت زودگذر می باشد. این کار بیشتر به صورت سریع اتفاق می افتد، و آگاهی از زمان وقوع آن برای ما مبهم و نامشخص می باشد. به هر حال  صرف نظر از اینکه زودگذر بودن این وضعیت چقدر می تواند باشد، اظهار و بیان یک شادی اصیل امر مهمی می باشد. برای کسانی که بار اولشان می باشد، احساس خوشحالی مسری و واگیردار می باشد، آنها تمایل دارند که این وضعیت را در بین افرادی که در کنارشان هستند هم منتشر و گسترش دهند. خنده با صدای بلند و تبسم و خنده آرام، به مردم احساس با ارزش بودن بیشتری را انتقال می دهد، و این حالت به طور مناسب و شایسته، به افراد این احساس را می دهد تا تمایل بیشتری برای کمک کردن و مشارکت داشته باشند. برای مثال، یک مطالعه توسط اقتصاد دانی به نام جورن شارلمن و همکارن نشان داد که مردم در صورتی در بازی های اقتصادی مشارکت بیشتری می کنند که ، قبل از بازی،  آنها عکسی مربوط به خنده و خوشحالی شریک خود دیده باشند.

این احساس منجر به تقویت احساس مثبت شده و همچنین به ما کمک می کند تا با وضعیت هایی که بیش از حد اذیت می شویم، همانند مرگ کسی که دوستش داریم، بتوانیم متقابله کنیم. به همین دلیل است که، افرادی با قابلیت نشان دادن اظهارات مثبت و حقیقی – خندیدن مربوط به چشم ها- حتی در زمانی که با درد مربوط به غم و اندوه مواجه هستند، دارند می خواهند همان فردی باشند که تمامی زیان ها و خسارت های خود را در سریع ترین زمان ممکن پشت سر گذاشته است.

در یک مطالعه دیگر، زمانی که از دانشجویان کالج نیویورک در مورد زندگی آنها بعد از حمله 11 سپتامبرسوال شد،  آنهایی که سعی کردند شادی اصیل را نشان دهند تا با این وضعیت بهتر مقابله کنند، شبکه و مجموعه سالم تری از دوستان و آشنایان در طول چندن سال آینده داشتند.

 

چگونه آرایش برروی قضاوت افراد از شخصیت یک زن تاثیر می گذارد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

جنسیت نقش بسیار قابل توجهی در چگونگی برداشت ما از ظاهر یک زن دارد

کشیدن کمی ریمل، پنکیک، یا رژگونه تنها موجب این نمی شود که یک دختر احساس بهتری نسبت به چهره و ظاهر خود داشته باشد. آرایش یک زن می تواند برداشت دیگران از شخصیت او را تحت تاثیر قرار دهد. اما برداشتی که افراد از مشاهده ی ظاهر مملو از آرایش او دارند، بر اساس جنسیت فرد بیننده بسیار متغیر است.

مطالعه ی جدیدی که در ژورنال Perception منتشر شده است، نشان می دهد که مردان، زنانی را که آرایش می کنند را به اصطلاح با کلاس می دانند، در حالی که زنان، دیگر زنانی را که آرایش می کنند را مقتدرتر و البته بی بند و بار تر می دانند.

این نتایج توسط تیمی از محققین دانشگاه استرلینگ اسکاتلند بدست آمده است. سرپرست تیم تحقیقی، میلوا و همکارانش، دو آزمایش مجزا را برای انجام این مطالعه ترتیب دادند، که در آن حد استانداردی از آرایش را برای آراستن چهره ی زنان با استفاده از نرم افزارهای کامپیوتری بکار بردند. سپس از تعدادی از شرکت کنندگان زن و مرد خواستند تا به این چهره ها بر اساس میزان جذابیت، پرستیژ، و سلطه جویی آنها امتیاز دهند.

 

در بیشتر موارد، شرکت کنندگان اعم از مرد و زن، در زیبا بودن و جذابیت این زنان با آرایش توافق داشتند. اما قضاوت آنها در باره ی پرستیژ و سلطه جویی بسته به جنسیت آنها متفاوت بود. براساس گزارش گروه میلوا “تنها زنان چهره های آرایش شده را دارای سلطه گری بیشتری می دانستند، و تنها مردان آنها را دارای پرستیژ بالاتری می دانستند.”

سپس محققان آزمایش دیگری را ترتیب دادند، هدف این آزمایش دوم بررسی این مسئله بود که “آیا این افزایش در دریافت حس سلطه جویی نسبت به چهره های آرایش شده در زنان، ناشی از حس حسادت آنها است؟” دقیقا همان گونه که انتظار می رفت، نتایج آزمایش نشان داد که: “زنان، به دیگر زنان آرایش کرده بیشتر حسادت می کنند.” اما علاوه بر این موضوع، گروه میلوا دریافتند که زنان معتقد بودند که چهره ی آراسته شده ی یک زن برای مردان جذاب تربوده و نشانه ای از بی بندوباری بیشتر آنهاست.”

شاید زیبایی در چشم بیننده باشد، اما براساس یافته های تازه ی گروه میلوا نیز، زیبایی ریشه در فرضیات ما درباره ویژگی های یک زن دارد.

خانم میلوا در یک مصاحبه ی مطبوعاتی بیان می کند که یافته های او در مورد تاثیر آرایش زنان بر دیدگاه دیگران در مورد شخصیت آنها، در عرصه هایی مانند اشتغال حتی نمود بیشتری پیدا می کند. در مصاحبه های کاری، آریش بیشتر و یا ملایم تر می تواند به سود یک بانوی جویای کار و یا به ضرر او تمام شود.

فرض کنید شما یک خانم هستید که برای بدست آوردن یک موقعیت شغلی، باید با کارمندانی که عمدتا زن هستند ملاقات کنید، در این موقعیت شما احتمالا آرایش ملایم تری را انتخاب خواهید کرد و برای مثال سایه چشم کمتری استفاده خواهید کرد. اما اگر شما به دنبال ترفیع در محل کار و یا اثبات توانایی های خود باشید، ممکن است کمی به غلظت آرایش خود بیفزایید و مثلا یک سایه ارغوانی کمی عمیقتر یا یک لایه بیشتر خط چشم بتواند به شما کمک کند (بخصوص زمانی که مدیریا کارفرمای شما مرد باشد، احتمالا خود شما هم متوجه این موضوع  شده اید).

البته همواره شخصیت یک زن مهم تر از ظاهر اوست و بسیار باعث تاسف است که همچنان قضاوت جامعه از میزان شایستگی ها، اقتدار، جذابیت، و حتی بی بندو باری که به زن ها نسبت می دهند بسیار تحت تاثیر ظاهر آنهاست. یقینا مانندن ما زن ها در بازار کار در طولانی مدت بسیار بیشتر به میزان مهارت، دانش، و تجربه ما وابسته است و صرف وقت و انرژی برای بدست آوردن این ویژگی ها به مراتب مهمتر از بدست آوردن – برای مثال – بی نقص ترین شکل ابرو یا یک برق لب بی نظیر است.

اما از آنجایی که این فرهنگ همچنان بر زندگی ما در جامعه تاثیر می گذارد، استفاده از کمی رژ برای اندکی رنگ دادن به جریان روزمره ی زندگی، شرمساری وجود ندارد. تنها به یاد داشته باشید همانگونه که تحقیقات گروه میلوا نشان داد، همیشه باید مدبرانه بدانیم چه زمانی باید آن را از چهره ی خود پاک کنیم و یا دست کم از غلظت آن بکاهیم.

مترجم: محمد آلاله

منبع: فارس پاتوق

پنج عادت روانی که توانایی تفکر شما را محدود می کنند

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
مغز ما شبیه یک پردازشگر کامپیوتر است: مغز توانایی پردازش و منابع ذهنی محدودی دارد. هر فعالیت ذهنی (و یا وضعیت احساسی) فشرده که میزان زیادی از توانایی ها و فضای ذهنی ما را به خود مشغول می کند، برروی توانایی ما برای تمرکز، حل مسئله، خلاقیت، یا استفاده از دیگر توانایی های شناختی تاثیر گذاشته و در نتیجه عمکرد IQ مانیز موقتا کاهش می یابد.

برای نمایش این اصل مهم، سعی کنید در حالت راه رفتن از عدد 1000، 7شماره 7شماره به پایین بشمارید، (1000، 993، 986، …). پس از اینکه اندکی به شمارش ادامه دهید، از راه رفتن باز خواهید ایستاد. اما چرا؟ مغز شما مجبور است آنقدر برای انجام این محاسبات ریاضی سخت کار کند که منابع و ظرفیت کافی برای دستور دادن به پاهای شما برای گام برداشتن باقی نمی ماند.

بیشتر فعالیت های معمول، تاثیر زیادی برروی توانایی ما برای کار کردن یا مطالعه ندارند. بیشتر ما می توانیم تکالیف خانه را هم زمان با گوش دادن به موسیقی انجام دهیم یا ممکن است هنگام غذا خوردن کاملا غرق در مطالعه شویم.

با این حال، برخی از عادت های روان شناختی، آنقدر منابع ذهنی ما را صرف خود می کنند که می توانند موجب کاهش ظرفیت های شناختی مغز ما شوند. تعداد اندکی از مردم از تاثیرات بسیار قابل توجه این عادت های روانی آگاه هستند، بنابراین شانس کمی برای خلاصی از آنها دارند، و این موضوع می تواند به شکلی جدی توانایی فرد را در به کار گیری تمام ظرفیت های ذهنی خود برای انجام کارها تحت تاثیر قرار می دهد.

 

5 عادت روانی شایع که موجب اختلال در عملکردهای ذهنی می شوند

1- فکر کردن بیش از حد به مسایل منفی

اینکه در ذهن خود اتفاقات ناراحت کننده و نا امید کننده یا اضطراب آور را بارها و بارها مرور کنیم، بخصوص زمانی که به صورت عادت وار و مکرر این کار را انجام می دهیم، می تواند ذهن ما را مملو از افکار یا احساسات کند، و این افکار و احساسات میزان زیادی از منابع ذهنی ما را اشغال خواهند کرد. به علاوه ماندن برروی افکار منفی (که به عنوان نشخوار فکری نیز شناخته می شود) می تواند کارکردهای شناختی ما را نیز تحت تاثیر قرار داده و سلامت عاطفی و حتی جسمی ما را تهدید کند.

2- احساس گناه

همه ی ما گاهی اوقات احساس گناه را تجربه می کنیم. زمانی که مرتکب کار اشتباهی می شویم عذر خواهی می کنیم و برای رفع مشکل احساس گناه خود کاری انجام می دهیم. اما زمانی که برای احساس گناه کاری صورت نگیرد و این احساس گناه مداوما در ذهن تداعی می شود، می تواند به عاملی بسیار بزرگ برای حواس پرتی شناختی تبدیل شود که کارکرد های شناختی را با مشکل جدی روبرو می سازد. راه حل این مشکل دور کردن و فراموشی احساس گناه تا جای ممکن است.

3- شکایت وگلایه های بیهوده

بیشتر افراد بجای مطرح کردن مشکلات و ناراحتی های خود با کسانی که ممکن است بتوانند به آنها کمک کنند ترجیح می دهند ناراحتی های خود را با دوستان خود درمیان بگذارند. مشکل اینجاست که، هر بار که اقدام به گفتن این مشکلات می کنیم، بیشتر احساس ناراحتی و آزردگی و خشم می کنیم. خشم و ناامیدی میزان زیادی از توان پردازش مغز ما را به خود اختصاص می دهند و شکایت های بیهوده را تبدیل به عادت برای اتلاف توان مغز ما می کند.

4- پرداختن زیاد به احساس عدم پذیرش

طردشدگی و یا عدم پذیرش رنجی عاطفی را موجب می شود که تاثیر قابل توجهی بر روی  روحیه ما و همچنین کارکردهای شناختی ما دارد. بعلاوه می تواند موجب شود تا به انتقاد از خود بپردازیم، عادتی که موجب می شود به میزان بیشتر به عزت نفس خود صدمه وارد کرده، و باعث شویم تا ناراحتی های عاطفی ما برای مدت بیشتری ادامه پیدا کنند و در نتیجه توانایی های شناختی ما نیز بیشتر آسیب ببینند.

5- نگرانی

بسیاری از افراد نگرانی را مضر نمی دانند. ممکن است با لبخندی مصنوعی بگوییم”چیزی خاصی نیست، فقط کمی نگرانم”. اما نگرانی یک وضعیت روحی ناراحت کننده و ناخوش آیند را به وجود می آورد، و می تواند به شدت موجب حواس پرتی شود. زمانی که در باره ی موضوعی نگران هستیم، عامل نگرانی بر دیگر جریان های فکری ذهن ارجحیت پیدا می کند و آنها را از اولویت و کانون توجه ما خارج می سازد. خوشبجتانه، حل مشکل نگرانی (با فکر کردن و یافتن راه حل های احتمالی) در مقایسه با اضطراب ساده تر است.

منبع: کانون مشاوران ایران

هیجانات مسری هستند

 

هیجانات افرادی که با شما در تعامل هستند می تواند به شما سرایت کند.

زمانی که به یک تئاتر شاد می روید هنگام برگشتن به چهره تمام افراد نگاه کنید، همگی درحال شادی و خنده هستند .

تحقیقات از مد ت ها پیش نشان داده اند  که هیجانات نیز واگیر دار هستند. جیمز فولر (2008) درباره ی گسترش شادی در طی 20 سال در یک جامعه نوشته است. در این جامعه گروه هایی شاد و گروه هایی ناشاد وجود داشتند. شادی در سه گروه متمایز از یکدیگر درجه بندی شدند. افرادی که توسط افراد شاد احاطه شده بودند دارای شانس بیشتری برای شاد بودن در آینده بودند. برآورد های آماری نشان داد که این مساله تنها ناشی از تمایل افراد شاد به تعامل با دیگر افراد شاد نبود، بلکه علاوه بر آن افرادی که در تماس با افراد شاد هستند شانس بیشتری نیز برای شاد بودن خواهند داشت. حتی فاصله ی فیزیکی نیز در این مسئله نقش دارد، افرادی که دوستان شادی در یک مایلی خود داشتند به میزان 25 درصد شانس بیشتری برای شاد بودن داشتند. آنهایی که دارای همسایه ی شادی بودند داری 34 درصد شانس بیشتر برای شادتر شدن بودند.

و تنها شادی نیست که از فردی به فرد دیگر سرایت می کند. در مطالعه ای در سال 1985 توسط M.J. Howes مشخص شد که افراد بدون مشکل افسردگی که با افراد دچار حتی افسردگی ملایم در یک اتاق قرار می گرفتند، با گذشت زمان دچار افسردگی می شدند.

در مطالعه ی فولر، تاثیر عامل سرایت هیجانات در افرادی که یکدیگر را برای مدتی طولانی می شناختند و نزدیکی فیزیکی با یکدیگر داشتند مشاهده شده بود. اما تاثیر سرایت هجانات در افراد غریبه چگونه است؟ و یا تاثیر افرادی که تصویر آنها را از طریق رسانه ها می بینیم؟

ایمی کادی از دانشکده ی بازرگانی دانشگاه هاروارد، تاثیر ژست های خاص ظاهری را در تغیییرات شیمیایی عصبی مغز مورد مطالعه قرار داده است. هنگامی که احساس غم و اندوه می کنید، اخم می کنید، سر خود را پایین می اندازید، وبدن خود را منقبض می کنید. ممکن است تابحال متوجه نشده باشید، که عکس این مسئله نیز می تواند اتفاق بیفتد. حتی هنگامی که غمگین نباشید، اگر اخم کرده، سر خود را پایین بیندازید، و خود را منقبض کنید، بدن شما سیگنال های شیمیایی عصبی را آزاد خواهد کرد که درواقع شما را غمگین خواهند کرد. این مسئله در مورد دیگر حالت های بدن و هیجانات نیز صادق است. برای مثال، باز کردن دست ها و پاها و بدن می تواند به احساس قدرت و اعتماد به نفس منجر شود.

یک نظریه در مورد اینکه چرا هیجانات می توانند سرایت کنند واز فردی به فرد دیگر انتقال یابند این است که افراد گرایش به تقلید حالت های بدنی افراد اطراف  خود و یا افرادی که تصاویر آنها را از طریق رسانه ها می بینند دارند. و این مسئله باعث می شود تا افراد احساسی مشابه احساس افراد پیرامون خود را تجربه کنند، حتی اگر این افراد کاملا غریبه باشند و یا تصاویر آنها را از طریق رسانه ها ببینند.

 

ما اکنون این مسئله را می دانیم که افراد تحت تاثیر احساسات و هیجانات یکدیگر قرار می گیرند، و این اتفاق می تواند حتی در طی چند ثانیه اتفاق بیفتد. بخصوص حالت های چهره بسیار در سرایت احساسات موثر هستند، حتی اگر مشاهده این حالت ها از طریق رسانه ها و تصاویر ویدیویی باشد.

منبع: com.مشاوره-خانواده

ذهن آگاهی: راه حل شگفت انگیز درمان اضطراب که باید بدانید

 

داشتن ذهن آگاهی نوعی تمرین است که باعث می شود که شما در لحظه زندگی کنید.

چرا مضطرب بودن به نوعی اتلاف وقت است؟

زمانی که اضطراب بخش جدایی ناپذیر زندگی شما می شود تبدیل به ترس غیر منطقی در وجود شما خواهد شد.

اضطراب ها و نگرانی ها سعی می کنند که به شما بگویند که اتفاق بدی در حال رخ دادن است و ممکن است شما به اندازه کافی توانایی انجام کار را نداشته باشید و یا طرف مقابلتان افکار مبهمی درباره شما داشته باشد.

دنیای اضطراب دنیایی خیالی است اضطراب زاییده و محصول ترس‌های اغراق شده و غیر منطقی است برای انسانها ی اولیه ترس دائمی یک ضرورت همیشگی بوده است. زمانی که تنها افراد قوی تر می توانستند زنده بمانند ترس در خطر بودن همیشه همراه آنها بوده است و باعث شده که مدام حالت تدافعی خود را حفظ کنند  همواره به دنبا غذا، سرپناه و آب باشند.

در دنیای امروزه نیازهای اولیه انسانها همواره تامین است و لازم نیست که همواره نگران تهدیدهایی باشیم که ممکن است از اطراف به ما آسیب وارد کنند. اما هنوز بخشی از مغز اسانها که میراث پیشینیان است همواره نگران و مضطرب از تهدیدات محیط اطراف است و این مسئله را در بسیاری از انسانهای امروز می توان دید.

این ترس غیر منطقی را مقاوم می نامند و ما باید با این ترس مقابله کنیک. ما هرگز نباید اجازه دهیم که این ترس ها و نگرانی های بی مورد باعث شوند که ما از رسیدن به اهدافمان باز بمانیم.

پس این ترس ها مضر و غیر منطقی هستند، اما فهمیدن اینکه این ترس ها چیستند و چگونه باید آنها را متوقف کرد دو چیز کاملا جدا از هم هستند. وجود اضطراب فعالیت های روزمرۀ ما را مختل می کند و زندگی ما را تحت تاثیرات منفی خود قرار می دهد به همین دلیل باید سریعا راه حلی برای متوقف کردن این احساسات یافت.

ذهن آگاهی را وارد کنید!

اگر چه تاکتیک های مختلفی برای متوقف کردن افکار منفی و اضطراب ها وجود دارند اما من می خواهم موثرترین و کار آمدترین راه حل را برای حل این مشکل ارائه کنم و ان هم ذهن آگاهی است. اگر به درستی از این تاکتیک استفاده کنید ذهن آگاهی به شما کمک می کند تا افکار پراکنده و مضطرب خود را کنار بگذارید. اما ذهن آگاهی چیست؟

ذهن آگاهی نوعی فعالیت خودآگاه است و تلاشی است برای انجام فعالیتی که مغز به طور طبیعی خلاف آن را انجام می دهد.

زمانی که مشغول کارهای روزانه خود هستیم ذهن ما شناور است و به هر چیز ممکنی فکر می کند، زمانی که ذهن آگاه هستید فعالانه در مقابل این پدیده می ایستید.

ذهن آگاهی به معنای ان است که شما تمام هوش و حواستان را روی لحظه ی حاضر و اتفاقی که اکنون در حال رخ دادن است قرار می دهید.

ذهن آگاهی هنگام کار کردن

زمانی که در حال انجام وظیفه ای هستید داشتن ذهن آگاهی به معنای این است که تمام هوش و حواستان متوجه کاری است که در حال انجام دادن آن هستید و خبری از انجام چند کار به صورت هم زمان و خیال پردازی نیست و تنها تلاش و تمرکز شما بر روی کار است که باید با موفقیت آن را به پایان برسانید.

زمانی که در حال شستن ظرف ها و یا جارو کردن خانه هستید توجه خود را بر روی ریتم کاری که انجام می دهید قرار دهید. به طور دقیق به صداهایی که در حین انجام کار تولید می شوند گوش دهید بوی صابون را استشمام کنید و یا روی حرکت ماهیچه های خود در حال انجام کار متمرکز شوید.

هدف شما بایستی این باشد که روی کاری که در حال حاضر آن را انجام می دهید متمرکز باشید

ذهن آگاهی در حال استراحت

زمانی که شما در حال استراحت هستید ذهن آگاهی به معنای این است که کاملا متوجه احساسات بدنی خود هستید. اغلب اوقات ما متوجه نمی شویم اما در حین استراحت نیز حس لامسه، بویایی، شنوایی و بینایی در حال انجام کار هستند.

هنگم ذهن آگاهی کاملا متوجه این احساسات هستیم.

حرارتی که ماهیچه های بدنتان دارد حس کنید. هوای خنک یا تمیز را تنفس کنید به رنگ آبی آسمان نگاه کنید. به صدای زوزۀ باد و پرندگان به دقت گوش دهید. و از همه مهم تر ذهن خود را آرام کنید. هدف ذهن آگاهی این است که ما را مجبور کند تا در لحظه زندگی کنیم  بنابراین دیگر روزهای با ارزش خود را برسر نگرانی ها ی بی مورد تلف نمی کنیم.

اگر افکار منفی به ذهن ما نفوذ نکنند ترس و اضطراب نیز بر ما تحمیل نمی شود و سپس ما می توانیم در یک زمان مشخص تنها بر یک چیز تمرکز کنیم.

زمانی که شما از کاری که انجام می دهید اگاهی کامل دارید امکان ندارد که دچار اضطراب‌های بی مورد شوید.

ضرورت تمرین

مهارت ذهن آگاهی چیزی نیست که با ما به دنیا آمده باشد و در واقع یک ویژگی بالفطره و داتی نیست. مانند اکثر مهارت‌ها، این مهارت نیز برای توسعه یافتن و رشد کردن نیاز به تکرار و تمرین دارد. بهر حال تمرین ذهن آگاهی فوق العاده است زیرا هر زمانی که شما اراده کنید می توانید ان را انجام دهید. در ابتدای شروع تمرین احساس می کنید که ذهن شما مانند دیوانگان سرگردان است و تقلیل افکار سخت است، که البته این مسئله بسیار طبیعی و قابل انتظار است.

سعی کنید که ذهنتان را برای 10 تا 15 ثانیه متوقف کنید. به همه چیز به عنوان فرصتی برای ذهن آگاهی نگاه کنید. ذهن آگاهی را در حین راه رفتن، تمیز کردن دوش گرفتن و هر فعالیت دیگری انجام دهید. این کار باعث می شود تا بتوانید افکار منفی را برای مدت طولانی تری متوقف کنید .

منبع: ساینس دیلی

10 راهی که باعث می شود به مهارت خودکنترلی دست پیدا کنید

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

از بیدار ماندن تا دیر وقت در شب برای چک کردن ایمیل ها تا خوردن مقدار زیادی کربوهیدارت خود کنترلی اتفاقی است که با تمرین هر روزه می توان به آن دست یافت. اگر چه ممکن است برخی از افراد به آن اعتقادی نداشته اما خودکنترلی مهارتی است که می توان به آن دست یافت و ان را توسعه داد. وجود این مهارت در انسانها باعث تمایز آنها از حیوانات است و اینن مهارتی است که با آگاهی و تمرین می توان به آن دست یافت. به جای واکنش سریع و ناخودآگاه به اتفاقات و موقعیت ها ما می توانیم که ابتدا راجع به آن فکر کرده و سپس واکنشی منطقی داشته باشیم. خود کنترلی مهارتی آموختنی است و با تمرین و توجه به مواردی که در زیر ارائه می شود ما می توانیم برنامۀ فعالیت های روزمرۀ خود را مثل زمان رفتن به رخت خواب، خاموش کردن کامپیوتر و گفتن نه به برخی درخواست های غیر منطقی، تنظیم کنیم.

1- غذا خوردن

بدترین آسیبی که شما می توانید به جسم و ذهن خود وارد کنید این است که برای مدت طولانی گرسنه بمانید زمانی که قند خونتان پایین است شما بیشتر جذب خوراکی های شیرین می شوید که سطح قند خون شما را به شدت بالا می برد و شما را بیشتر درگیر گرفتن رژیم های سنگین می کند. علاوه بر آسیب هایی که گرسنگی به جسم شما می زند برای مغز نیز بسیار مخرب و مضر است. در تحقیقی که توسط دکتر برد بوشام در دانشگاه اوهایو صورت گرفت مشخص شد که گرسنه ماندن علاوه بر آسیب های جسمانی باعث می شود که افراد تمرکز خود را در انجام کارها از دست بدهند و حالتی تهاجمی و عصبی داشته باشند. مغز ما برای اینکه کار خود را به درستی انجام دهد نیاز به غذا دارد و زمانی که این غذا به مغز نرسد مغز کار خود را به سختی انجام می دهد و نمی تواند احساسات شخص را کنترل کند. خوردن غذاهایی با پروتئین بالا می تواند گرسنگی شما را برای مدت طولانی تری برطرف کند.

2- مراقبه را انجام دهید

ذهن انسانها می تواند مضطرب و همیشه بی قرار باشد و زمانی که افکار شما مضطرب و پراکنده هستند احتمال اینکه افکارتان ناخودآگاه به هر سویی کشیده شوند و تمرکز خود را از دست دهید زیاد است. یادگرفتن کنترل افکارتان از طریق انجام مراقبه یا مدیتیشن می تواند به شما کمک کند تا بتوانید در موقعیت های استرس زا و چالش زا واکنش و پاسخی منطقی بدهید. زمانی که شما مدیتیشن انجام می دهید بدنتان سطح GABA را در مغز افزایش می دهد GABA هورمونی در مغز است که اضطراب و استرس راکاهش می دهد. اگر شما در طول روز بتوانید چند دقیقه نفس آرام بکشید و براحساسات خود تمرکز کنید آرامش خود را به دست می آورید و تصمیم شما منطقی تر خواهند بود.

3- خواب

همانگونه که گرسنه ماندن باعث آسیب رسیدن به بدن و مغز می شود کمبود خواب نیز به همین شکل برای بدن و مغز مضر است. توانایی مغز شما در جذب گلوکز با کمبود خواب به طور آشکارا کاهش می یابد و این به معنای از دست دادن کنترلتان هم در تغذیه و هم در تصمیم گیری های درست و منطقی است زمانی که شما شب ها تا دیر وقت بیدار بمانید باعث می شود که در طول روز نتوانید بر کارهای خود تمرکز داشته باشید اما برعکس زمانی که شب ها خوابی راحت و کافی داشته باشید در روز کارهایتان را به طور موثر تری انجام می دهید و در موقعیت های پر استرس واکنش های منطقی تری از خود نشان می دهید اگر شما فردی هستید که دچار کمبود خواب هستند مورد دوم را در بالا دوباره بخوانید زیرا چند دقیقه مراقبه یا مدیتیشن قبل از خواب به شما کمک می کند که خواب راحت تری در طول شب داشته باشید.

4- ورزش کردن

ورزش کردن باعث می شود که شما در تمام جنبه های زندگی تان شامل جنبه های جسمی، روحی و ذهنی سالم بمانید. علاوه بر تاثیرات و مزایای بسیار مثبتی که ورزش کردن بر روی جسم دارد باعث ایجاد تغییرات بیوشیمی در مغز نیز می شود مانند افزایش سطح اندروفین و سروتونین. هم چنین فعالیت های فیزیکی باعث تغییرات مثبت در مغز می شود که به افراد اجازه می دهد که با آرامش بیشتری به انجام کارها بپردازند و تمرکز خود را از دست ندهند. زمانی که شما قادر باشید که با آرامش و تمرکز به کارها فکر کنید می توانید کنترل خود را در موقعیت های چالشی و پر استرس حفظ کرده و تصمیمات درست بگیرید.

و البته اگر در یک درگیری و منازعه قرار گرفتید سعی کنید که چند لحظه پیاده روی کنید و قبل از اینکه هر واکنشی از خود نشان دهید آرامش خود را به دست بیاورید.

5- خودتان را مجبور کنید تا زمانی که خود کنترلی برای شما تبدیل به عادت شوود.

برای همۀ ما پیش آمده که روزهایی حال و حوصلۀ رفتن به باشگاه را نداشته باشیم و یا اینکه وقتمان را صرف خیالپردازی های روزانه و گشت و گذار در اینترنت هنگام کار می کنیم، چون شب گذشته نتوانسته ایم به خوبی بخوابیم تا عملکرد خوبی داشته باشیم. در این مواقع، شما رسما باید با خودتان روبه رو شده تا کار درست را انجام دهید. برای مثال به کلاس ورزشی بروید و یا وقتی را صرف دوباره متمرکز کردن انرژی خود برای بازگشت به کار کنید. محققان می گویند برای شکل گیری عادت جدید حداقل به دو ماه زمان نیاز است که این مسئله به خود شما و عادت مورد بحث بستگی دارد. بنابراین تا زمانی که به امور کارها عادت کنید وانجام انها برای شما آسان شود خود را وادار به انجام آنها کنید. به شما قول می دهم که ارزشش را خواهد داشت و نتیجه اش راخواهید دید.

6- مثبت فکر کنید.

درباره راه حل ها فکر کنید نه  مشکلات و اولین گام در این راه مثبت اندیشی است. تاکید و پرداختن به مسائل منفی فقط آنها را بیشتر می کند و رفتار من نمی توانم را تقویت می کند در عوض یادداشتی از تلاش های خود ونتایج آن چه خوب و چه بد فراهم کنید. و وقتی شکست می خورید خودتان را ببخشید. موفقیت های خود را برجسته کنید و تلاش کنید به جای شکست ها، بر روی آنها متمرکز شوید این به شما کمک می کند تا احساسات مثبت را در خود تقویت کرده و خود را برای موفقیت های بعدی آماده کنید. به این طریق هنگامی که با سرزنش دیگران مواجه شدید شما چیززی دارید که می توانید توجه خود را به ان معطوف کنید تا از درگیری ها منفی اجتناب کنید.

7- دیگران را درگیر کنید.

در نظر داشته باشید که اگر چه تلاش های شخصی شما شاید شجاعانه و ارزشمند باشد شما مجبور نیستید که آنرا به تنهایی انجام دهید. اگر نیاز به کمک دارید از دیگران درخواست کنید یک سیستم حمایتی می تواند بسیار کمک کننده باشد. از دوستان و خانواده تان بخواهید که شما را مجبور کنند پیگیر اهدافی باشید که برای خود تایین کرده اید. زمانی که بدانید باید پاسخگو باشید نسبت به رسیدن به اهدافتان احساس مسئولیت بیشتری می کنید.

آنها هم چنین می توانند تلاش هایتان با شما شریک شوند. مثلا اگر شما سعی می کنید که نوشیدن مشروبات الکلی رابه حداقل برسانید به جای رفتن به بار بهتر است که دسری با دوستانتان سرو کنید.

8- تجسم خود کنترلی

رسیدن به خود کنترلی بستگی به توانایی شما در تجسم آن دارد. اگر آن را باور دارید پس به ان می رسید. تصویر سازی دهنی از مدت ها پیش توسط ورزشکاران حرفه ای برای افزایش اعتماد به نفس و دست یابی به نتایج بهتر استفاده شده است. مطالعات نشان داده اند  که چه در زمانی که یک فعالیت را انجام می دهیم و چه زمانی که انجام دادن آن را تصور می کنیم شبکه های نورونی یکسانی فعال می شوند که عامل ارتباط فعالیت مغز و بدن هستند. به علاوه در سطحی صرفا روانی تصور موقعیت می تواند موجب تقویت انگیزه و اعتماد به نفس شود. بنابراین آنچه را می خواهید تصور کنید  و سپس اقدامات اولیه را برای تحقق آن انجام دهید، چه مطالعه کردن برای به دست اوردن نمره عالی در یک امتحان بزرگ باشد و جه تنها برای انجام کارهای کوچک مثل پخش کردن جعبه های بیسکویت.

9- حواس خودتان را پرت کنید

در دهۀ 1960 در دانشگاه کلمبیا گروهی از تحقیقات با عنوان مطالعات شیرینی گل ختمی انجام گرفت در آنها  به دنبال چگونگی دستیابی به قدرت خودکنترلی بودند. آنها در این تحقیق روی صدها کودک 4 ساله آزمایشی را انجام دادند به این صورت که انها را در یک اتاق قرار دادند و یک شیرینی نیز روی میز برای آنها گذاشتند و از آنها خواستند که شیرینی را نخورند در این آزمایش بسیاری از کودکان ن‌توانستند خود را کنترل کنند و شیرینی را خوردند اما کودکانی که سعی کرده بودند که حواس خود را  متوجه چیز دیگری مثل آواز خواندن و یا شمردن کنند و بدین ترتیب توانستند نسبت به شیرینی بی توجه شوند وان را نخورند.

زمانی که شما حواس خود را پرت کنید به راحتی توجه خود را متوجه چیز دیگری می کنید باعث می شود کاری که انجام آن برای شما وسوسه کننده است از ذهنتان خارج شود. سعی کنید این تکنیک را در زندگی تان به کار بگیرید مثلا زمانی که می خواهید دست از ولخرجی بردارید کارت اعتباری خود را فراموش کنید و موقع بیرون رفتن مقدار مشخصی پول همراه خود ببرید و یا مثلا سعی کنید در خانه غذاهای سالم بخورید و به جای اینکه آخر شب غذاهای مضر و پرکالری مصرف کنید

10- برای خود تحقیق کنید.

زمانی که بحث خودکنترلی مطرح می شود داشتن آگاهی و اطالاعات درباره ان مهم است. سعی کنید مقالات و کتاب هایی که در انها راه هایی برای کسب مهارت خودکنترلی ارائه می کنند را مطالعه کنید. افرادیکه در اطراف خودتان دچار همین مشکل بوده اند ولی توانسته اند آن را برطرف کنند را بشناسید، با آنها صحبت کنید و از آنها راهنمایی بخواهید.

منبع: e-teb.com