زمانی که فرزندتان از مدرسه به خانه می آید بعد ازاستراحتی کوتاه و صحبت و غذا خوردن و بودن با خواهر و برادر، از او بخواهید برای امروز چه تکالیفی دارد، سوال بعدی آن است که بپرسید به نظرت چقدر طول می کشد، با این سوال به او پیش بینی را می آموزید. بعد سوال کنید چه زمان یا زمانهایی قبل از خواب میخوای انرا انجام دهی، با این سوال اداره کردن زمان و برنامه ریزی را یاد میگیرد. و از او بخواهید اجازه دهد به او یاد آوری کنید. زمانی که فرزندتان مشغول انجام تکالیفش است کنارش حضور داشته باشید کار خودتان را بکنید اما تا پایان تکلیف یا وقتی فرزندتان کمکی نخواسته مزاحمش نشوید. اگر حاضر نیست سر زمان مشخص شده تکالیفش را انجام دهد با او از حال و احساسش حرف بزنید کمکش کنید و نقش پلیس نداشته باشید. وقتی سر وقت کارش را انجام داد با هر نوع پاداشی باعث خوشحالیش شوید و تا اخر شب به او بگویید چه خوب شد تکلیفت را زود انجام دادی حالا میتوانی از زندگی لذت ببری بازی دلخواه ت را انجام دهی، به او کمک کنید تکالیفش را در کیفش بگذارد تا فراموش نکندیا خواهر و برادرش انرا پاره نکنند.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2023/07/فرزندان-و-انجام-تکالیف.jpg322460دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2023-07-26 19:38:292023-07-26 19:38:35فرزندان و انجام تکالیف
کودکان با استعداد، طبق تعریف، “کسانی هستند که در زمینه های عقلی، خلاق، هنری، ظرفیت رهبری، یا رشته های خاص دانشگاهی قابلیت اجرائی بالایی از خود ظهور می دهند، و محتاج به خدمات و فعالیت هایی که رشد چنین قابلیت هایی معمولا توسط مدرسه فراهم نشده است.”
بین کودک با استعداد و کودکان تیپیکال یا نوعی، تفاوت های زیستی وجود دارد. به نظر می رسد کودک با استعداد، تولید سلولیِ پیشرفته ای دارد که همچنین فعالیت سیناپسیِ او را هم افزایش می دهد. همگی اینها به یک فرآیند فکریِ رو به افزایش علاوه می شود. به نظر می آید که عصب های داخل در مغزِ یک کودک با استعداد از نظر بیوشیمیایی بسیار بیشتر باشد و، در نتیجه، الگوهای مغزی که رشد می کنند قادر هستند افکار پیچیده تر را پردازش کنند. ظاهرا فعالیت کورتکس در پیش پیشانیِ مغز بیشتر است، که منجر به بصیرت و تفکر شهودی می شود. کودکان با استعداد، فعالیت موج آلفای بیشتری در مغزشان دارند. آنان نه تنها فعالیت موج آلفای سریع تری از کودکان تیپیکال یا نوعی دارند، بلکه آن را به مدت بیشتری هم نگه می دارند. این امر به آنها امکان یادگیری راحت تر و با تمرکز بیشتری را همراه با حفظ و یکپارچگی وسیع می دهد. تناوب های مغزیِ کودکِ با استعداد غالباً زیاد رخ می دهد، و همین امر به او اجازه ی تمرکز، توجه، پژوهش و بررسی می دهد.
برخی ویژگی های عام هستند که ممکن است کودکِ با استعداد، صاحب آن باشد. کودک با استعداد ممکن است چنین باشد:
خود تنظیم گر، مستقل، غالباً ضد اقتدارگرا.
شوخ طبع در تقلید کاری
قادر به مقاومت در برابر فشار گروهی، استراتژی که در ابتدا رشد یافته است
انطباق پذیرتر و ماجراجوتر
رواداری بیشتر با ابهام و زحمت
رواداری کم برای ملال
ترجیح پیچیدگی، بی تقارنی، پایانِ گشوده
توانایی زیاد در تفکر واگرا
حافظه ی بالا، توجه خوب به جزئیات
زمینه ی دانش گسترده
نیاز به دوره های اندیشه
نیاز به جو حمایتی، حساس به محیط پیرامون
نیاز به شناختگی، نیازمند فرصت فعالیت های شراکتی
ارزش های زیباشناختیِ بالا، قضاوت زیباشناختیِ خوب
آزادتر در پرورش یکپارچگیِ نقش جنسی؛ نبودِ احراز هویت کلیشه ایِ زنانه/مردانه.
تفاوت بین جنس ها
به هر حال، مطالعات نشان داده است که ویژگی های کودک با استعداد می تواند بر پایه ی جنس تفاوت کند.
در ادامه ویژگی های عام دختر بچه های با استعداد آمده:
مدرسه، مخصوصا رشته های علمی، موسیقی و هنر را دوست دارد.
معلمانش را دوست دارد.
مرتبا اخبار و مجلات و دیگر دست نوشته های غیر الزامی را مطالعه می کند.
در زمینه تئاتر و تولیدات موسیقی، فعال است.
معمولا به موقع سر قرار حاضر نمی شود.
او یک خیالباف روزانه است.
موارد زیر ویژگی های عامِ پسربچه های با استعداد است:
از مدرسه خوشش نمی آید
از معلمانش خوشش نمی آید و فکر می کند آنها جالب نیستند.
تمرینات خانه را کم انجام می دهد.
از آموزش فیزیکی بدش می آید و به ندرت قاطیِ ورزش های تیمی می شود.
او به عنوان رادیکال تندرو و یا آدم غیر عرفی لحاظ شده است
غالباً می خواهد تنها باشد تا افکار و علایق خودش را سو دهد.
ویژگی های عاطفی
کودک با استعداد همچنین سهم تنش های عاطفی خود را بروز می دهد. به حد کافی جالب توجه است که به نظر می رسد مطالعات بتواند پیش بینی کند که کودک با استعداد در واقع چه بسا خودخواهی کمتری نسبت به کودک متوسط دارد. به نظر می آید همبستگیِ مستقیمی بین انتظارات بالا که کودک مستعد برای خودش دارد، با اهداف غیرواقعیِ که او برای آن می کوشد وجود داشته باشد. این وضعیت میل به ایجاد اضطراب دارد، طوری که کودک با استعداد خودش را غیرواقع بینانه درمی یابد.
قصه های کودکانه، قصه های کودکانه جدید دخترانه، قصه کودکانه برای خواب در این مقاله آمده است. قصه های کودکانه نقش مهمی در تربیت و پرورش کودک دارند، در ادامه قصه های آرامبخش کودکانه ذکر شده است که به بهبود خواب و شرایط کودک نیز کمک می کند بنابراین آن را از دست ندهید.
قصه های کودکانه
قصه های کودکانه باعث می شود که کودک تخیل خود را بهتر پردازش دهد در حقیقت داستان کودک فواید زیادی دارد که در ادامه ذکر شده است:
تخیل و خلاقیت را تحریک می کنند.
به ایجاد احساس همدلی با دیگران کمک می کنند.
کمک می کنند تا با ترس های خود مبارزه کنند.
باعث پرورش حافظه می شود.
مهارت های زبانی را توسعه می دهد.
ظرفیت ادراک و درک را گسترش می دهند.
دایره لغات کودک را غنی می سازد.
یک پیوند خانوادگی بسیار مهم ایجاد می کند.
عادت به خواندن، عشق به کتاب را تشویق می کنند.
محرک بصری قوی است
اطلاعات کودک افزایش می یابد.
اگر عصبی باشند در آرام کردن آن ها بسیار موثر هستند.
۱.داستان شاهزاده شاد
روزی روزگاری یک شاهزاده بود، اما نه هر شاهزاده ای، او یک شاهزاده شاد بود. در زمان سلطنت او صلح و رفاه وجود داشت، به طوری که هنگام مرگ او، همه ساکنان شهر تصمیم گرفتند به افتخار او مجسمه ای تماما طلایی، با یاقوت کبود برای چشم و یاقوتی بر روی قبضه شمشیر، برپا کنند. بنابراین از آن روز مجسمه شاهزاده شاد همیشه مردم شهر را همراهی می کرد. اما سال ها گذشت، آنقدر زیاد که مردم تقریباً فراموش کردند که چرا به آن مجسمه “شاهزاده خوشبخت” می گفتند. یک غروب اواخر تابستان، پرستویی که برای گذراندن زمستان در گرما به سمت جنوب پرواز می کرد، تصمیم گرفت در پای مجسمه استراحت کند.
پرستو فکر کرد، اینجا پناهگاهی خواهم یافت. می خواست سر کوچکش را زیر بالش بگذارد تا بخوابد که قطره ای روی او افتاد. او به آسمان نگاه کرد، اما همه را پر ستاره و بدون ابر دید، با خود فکرکرد چه چیز عجیبی، با وجود آسمان صاف باران می بارد. دوباره یک قطره دیگر روی او افتاد، سرش را بلند کرد و چیز عجیبی ندید.
پرستو ناراحت شد و با خود فکر کرد این مجسمه حتی نمی تواند مرا از باران پناه دهد، با نگاهی به صورت شاهزاده شاد گفت و آن وقت بود که یک قطره دیگر درست روی سرش افتاد. پرستو بلند گفت: این قطرات باران نیستند، اشکی هستندکه از چشمان مجسمه میبارند، پس پر زد و رفت تا بهتر ببیند. پرستو پرسید، چرا گریه می کنی؟ مجسمه گفت: من شاهزاده شاد هستم و گریه می کنم زیرا از اینجا می توانم تمام بدبختی های مردمم را ببینم و این من را بسیار غمگین می کند.
پرستو که تحت تأثیر قرار گرفته بود گفت: «بسیار متاسفم». مجسمه گفت: پرستو عزیز، می تونی کمکم کنی. پایین در آن خانه یک زن بسیار فقیر است، او گلدوزی می کند اما پول کافی برای درمان فرزند بیمار خود را ندارد. یاقوتی را که در شمشیر است برایش می بری؟ پرستو گفت: اما من باید به سمت جنوب پرواز کنم. اما نگاه اشک آلود شاهزاده باعث شد نظر خود را تغییر دهد پس گفت: باشه، فقط امشب اینجا می مونم و کمکت می کنم.
پرستو یاقوت را گرفت و برای زن برد و وقتی پسرش را با تب شدید در رختخواب دید، لحظه ای روی صورتش ایستاد تا با بال زدنش او را کمی خنک کند. سپس نزد شاهزاده شاد بازگشت و استراحت کرد. عصر روز بعد پرستو به شاهزاده گفت که می رود.
در اینجای قصه های کودکانه، شاهزاده گفت: پرستو ، یک شب دیگر بمان. مرد جوانی را می بینم که گرسنه است و در سرما در آن خانه زندگی می کند، یکی از یاقوت های کبود را که چشمان من است بردار و برایش ببر.
پرستو در آن زمان اعتراض کرد، اما شاهزاده اصرار کرد و پرستو را راضی کرد و یاقوت کبود را برای مرد جوان برد.
روز بعد پرستو سعی کرد با شاهزاده خداحافظی کند، اما شاهزاده او از او خواست که یکشب دیگر نیز بماند و به پرستو گفت که یک دختر کبریت فروش را دیده که حتی یک کبریت هم نفروخته بود و مطمئناًغذایی برای خوردن ندارد.
شاهزاده شاد گفت: “یاقوت کبود چشم دیگرم را برایش ببر.” پرستو گفت: اما در آن صورت شما کور خواهید شد! مجسمه گفت: مهم نیست. پس پرستو یاقوت کبود را گرفت و برای دخترک کبریت فروش برد. پرستو نزد شاهزاده برگشت و متوجه شد که چهره او آرام تر است. اما حالا نابینا شده بود و نمی توانست او را تنها بگذارد.
پرستو گفت: حالا دیگر نمی توانی مردم شهرت را ببینی… من در کنارت می مانم و چشمانت خواهم بود مجسمه گفت: ولی پرستو من تو باید بری جنوب! اما پرستو نمی خواست او را ترک کند و شروع به پرواز در سراسر شهر کرد و هر آنچه را که دید به او گفت. وقتی با گدا، فقیر یا نیازمندی روبرو می شد، از بدن مجسمه شاهزاده شاد، ورق طلایی کوچکی برمی داشت و برایشآن می برد.
تا اینکه مجسمه شاهزاده شاد کاملاً خاکستری و برهنه شد، بدون اینکه حتی یک برگ طلایی روی آن باشد. اما اکنون ساکنان شهر کمی شادتر بودند. سرانجام لبخند بزرگی روی صورت شاهزاده بود و پرستو هرگز از همراهی با او دست برنداشت.
نتبجه اخلافی: همه ما میتوانیم کارهای زیادی برای کمک به دیگران انجام دهیم و داستان شاهزاده شاد نشان میدهد که حتی یک مجسمه هم میتواند دیگران را شاد و خوشحال سازد. این افسانه به ما می آموزد که بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که باارزش ترین چیزهایی را که داریم را به دیگران اهدا کنید.
۲. داستان کلاع
روزی روزگاری یک کلاغ زندگی می کرد که همه بال هایش سیاه بود. یک روز در حالی که بر فراز جنگل پرواز می کرد، طاووس های زیبایی را در یک چمنزار دید. سپس بالای شاخه درخت ایستاد تا آن ها را تحسین کند. طاووس ها به زودی متوجه شدند که کلاغ روی شاخه نشسته است و آنها را تماشا می کند بنابراین دم های خود را تکان دادند. کلاغ که از زیبایی دم آنها خیره شده بود، پرواز کرد.
پس رفت تا خود را در آب نگاه کند و خود را چنان زشت دید که از شرم تصمیم گرفت دیگر خود را نشان ندهد. او که به رفتار باشکوه و پرهای پر زرق و برق طاووس ها حسادت می کرد، هر روز مخفیانه آن ها را نگاه می کرد.
به مرور کلاغ متوجه شد که در سراسر چمنزار چند پر وجود دارد که از دم طاووس ها افتاده و روی چمنزار باقی مانده است. بنابراین تصمیم گرفت تا غروب آفتاب منتظر بماند تا بتواند مخفیانه آن ها را جمع کند. به محض اینکه موفق به جمع آوری پنج عدد شد، پرواز کرد و در مکانی سرپناه پنهان شد و با کمی چسب آن ها را به دم خود چسباند.
صبح روز بعد او برای تحسین دم طاووس جدیدش در آب برکه رفت و فکر کرد: «حالا من هم به زیبایی طاووس ها هستم. من پیش کلاغهایم میروم و آن ها را از حسادت میمیرم!» کلاغ سپس نزد دوستانش رفت که با دیدن او واقعاً حسادت کردند. اون دم با پرهای طاووس واقعا زیبا بود.
اما متأسفانه کلاغ دوستانش را مسخره کرد و به آن ها گفت که آن ها زشت و پر کچل هستند، دوستان کلاغ نیز به او گفتند که دیگر نمی خواهند او را ببینند.
کلاغ پرواز کرد و رفت تا روی شاخه درختی که معمولاً طاووس ها را از آنجا تماشا می کرد بشیند. او فکر کرد: «کلاغ ها لیاقت من را ندارند، بهتر است با طاووس ها زندگی کنم. از آنجایی که من اکنون به زیبایی آن ها هستم، آن ها حسادت نخواهند کرد.” و بنابراین کلاغ در میان طاووس ها به علفزار پرواز کرد و با خوشحالی به آن ها سلام کرد. اما طاووسها با دیدن این کلاغ که چند پر زیبا به دمش چسبیدهاند عصبانی شدند زیرا فکر می کردند که پرهای آنان را دزدیده است. آن ها شروع به دویدن به دنبال او کردند تا او را بیرون کنند و همچنین سعی کردند او را نوک بزنند. سرانجام کلاغ مجبور شد پرواز کند و برود.
کلاغ تحقیر شده و غمگین پرهای طاووس را از دمش جدا کرد و با سرافکندگی به سوی کلاغ های همنوع خود برگشت که با خنده و شوخی از او استقبال کردند، زیرا دوستان همیشگی او بودند.
نتبجه اخلاقی: اگر کلاغ به دنیا بیای، بیهوده است که سعی کنی طاووس باشی تنها بهتر است خودت باشی و خودت را همان طور که هستی دوست بداری. داستان کلاغ نشان می دهد که چقدر تلاش برای شبیه شدن به دیگران بی فایده است و بهتر است یاد بگیریم که از خود و ویژگی هایی که ما را متمایز می کند، قدردانی کنیم.
۳. روباه و انگور
در این قصه شیرین کودکانه آمده است که :روزی روزگاری روباهی بود که با آرامش در جنگل می چرخید. او به تازگی در کنار نهر آب نوشیدنی خورده بود و در جستجوی غذا به سمت مزارع کشت شده، درست بیرون روستای مجاور، می رفت. صبح دیر بیدار شده بود و احساس گرسنگی می کرد. در یک لحظه پس از مدتی پیاده روی، باغ انگور زیبایی را دید که پر از خوشه های زیبای انگور بود. روباه بررسی کرد که هیچ خطری در چشم نیست و یواشکی به یکی از خوشه ها نزدیک شد. کسی در آن نزدیکی نبود. بهترین لحظه برای یک پرش بزرگ و گرفتن خوشه انگور بود.روباه سپس دوید و با یک جهش کرد و سعی کرد شاخه را با دندان بگیرد، اما به آنجا نرسید. سپس روباه کمی بیشتر دوید و پرید! او یک جهش دیگر انجام داد، اما حتی آنقدر بلند نبود که به خوشه انگور برسد. سپس روباه سعی کرد حتی طولانیتر بدود و پرید اما نتوانست خوشه انگور را بگیرد. در همین حین شکمش از شدت گرسنگی بیشتر و بیشتر سر و صدا می کرد.
روباه تلاش کرد و دوباره تلاش کرد. او همیشه تا گرفتن خوشه انگور فاصله داشت، اما راهی نبود، نمی توانست به آنجا برسد.
روباه آخرین خوشه انگور زیبایی را که آرزوی خوردنش را داشت نگاه کرد و برای اینکه اعتراف نکند که در تلاشش موفق نبوده با خود گفت: اینطوری بهتر است، مطمئناً انگور هنوز نارس بود و خوردن آن فقط باعث معده درد می می شد. بنابراین، ناامیدتر و حتی گرسنهتر به دنبال شکار خودش رفت.
نتیجه اخلاقی داستان : کسانی که مغرور هستند، اغلب چیزهایی که نمی توانند به دست بیاورند را حقیر می دانند و با مسخره کرده آن سعی می کنند احساس بهتری پیدا کنند.
برونشیت در کودکان به صورت اپیدمی، بیشتر در کودکان کمتر از ۲۴ ماه و بین ۲ تا ۶ ماه رخ می دهد. ویروس از مجرای تنفسی فوقانی به نایژه میانی و کوچکتر پخش می شود و باعث پاسخ التهابی می شود. عفونت ممکن است در نوزادانی که مادرانشان سیگار میکشند شایعتر باشد، بهویژه اگر مادر در دوران بارداری نیز سیگار می کشیدند. به نظر می رسد کودکانی که از شیر مادر تغذیه می کنند کمتر تحت تأثیر این ویروس قرار می گیرند.
برونشیت چیست؟
برونشیت بیشتر در اثر عفونت های زیر ایجاد می شود:
ویروس سنسیشیال تنفسی (RSV)
ویروس سرماخوردگی
ویروس پاراآنفلوانزا
سایر ویروس ها
عفونت با هر یک از این ویروس ها می تواند باعث التهاب راه هوایی شود. این امر راه های هوایی را باریک می کند و جریان هوا را به داخل و خارج از ریه ها کاهش می دهد، در موارد شدید، سطح اکسیژن در خون پایین آمده و این باعث علائمی می شود که در ادامه ذکر شده است.
علائم و نشانه های برونشیت
برونشیت با علائمی مانند سرماخوردگی شروع می شود که شامل:
آبریزش بینی
عطسه
تب خفیف
سرفه
پس از چند روز به مرور کودکان دچار مشکل تنفسی شدید میشوند و تنفس سریعتر و سرفه بدتر میشود. بازدم کودک اغلب با صدای بلند ( خس خس سینه ) همراه است، البته اکثر کودکان فقط علائم خفیف دارند و هوشیاری، شادی و اشتهای خوبی دارند.
کودکانی که به صورت شدید تر مبتلا به بیماری می شوند، تنفس سریع و کم عمقی دارند که عضلات تنفسی را تحت فشار قرار می دهد و باعث گشاد شدن سوراخ های بینی می شود، به دلیل استفراغ و نوشیدن ضعیف، دچار کم آبی شوند و اغلب تب بالایی دارند. برخی از کودکان نیز دچار عفونتگوش می شوند.
نوزادان نارس یا کودکان خردسال کمتر از ۲ ماه گاهی اوقات دچار دوره هایی می شوند که در آن تنفس برای مدت کوتاهی متوقف می شود (آپنه). در موارد بسیار شدید و غیرعادی، کودک ممکن است به دلیل کمبود اکسیژن، اطراف دهانش کبود شود.
پیشگیری
بهترین راه برای پیشگیری از برونشیت در کودک نوپا این است که از تماس با افرادی که سرماخورده یا آنفولانزا دارند خودداری کنید. ویروس یا از طریق قطرات موجود در هوا (حدود ۲ تا ۳ متر) به عنوان مثال از طریق عطسه یا سرفه یا از طریق تماس با اشیاء آلوده منتقل می شود.
در حالت ایده آل، افراد بیمار باید حداقل سه متر از نوزاد فاصله بگیرند. این ویروس می تواند چندین ساعت روی اشیایی مانند اسباب بازی ها، حیوانات عروسکی یا کتاب زنده بماند.
سایر اقدامات احتیاطی عبارت هستند از:
پنجره ها را در هوای مناسب باز کنید تا هوای خانه تازه شود.
از مکانهای پرتردد خودداری کنید (وسایل نقلیه عمومی، مهدکودکها، مراکز خرید و غیره)
دستهای خود را مرتب بشویید.
تماس با افرادی که تب یا سرماخوردگی دارند را محدود کنید. اگر کودک شما تازه متولد شده است، به خصوص نوزاد نارس، از بودن در اطراف افراد مبتلا به سرماخوردگی خودداری کنید.
در صورت سرفه یا عطسه دهان و بینی خود را با دستمال بپوشانید. دستمال را دور بیندازید. سپس دستان خود را بشویید. اگر آب و صابون در دسترس نیست، از ضدعفونی کننده دست استفاده کنید
کودک خود را از هر کسی که سرماخوردگی، تب یا آبریزش بینی دارد دور نگه دارید.
تشخیص
عفونت که در ابتدا به صورت سرفه و احتقان بینی ظاهر می شود و ممکن است با یک سرماخوردگی ساده اشتباه گرفته شود. ولی ویژگی هایی مانند کاهش اشتها و مشکل در بلع ناشی از مشکلات شدید تنفسی. هنگامی که اولین علائم ظاهر می شود به دلیل برونشیت کودک رخ می دهد.
علاوه بر این، صداهای مشخصه ای در حین تنفس ممکن است به دلیل درگیری راه های هوایی به دلیل وجود مخاط و التهاب آن ظاهر شود، به همین دلیل صدای تنفس از علائم برونشیت در کودکان است.
در این هنگام ویزیت مهم است: اگرچه درمان خاصی وجود ندارد، اما با تشخیص به موقع علائم و با مداخله سریع اطفال می توان از بستری شدن در بیمارستان جلوگیری کرد که در صورت بدتر شدن پویایی تنفسی ناشی از برونشیولیت ضروری است.
آیا برونشیت خطرناک است؟
برونشیت در کودکان خطرناک است بله، زیرا ممکن است که منجر به تنگی نفس شود. در این صورت نوزادان باید برای نظارت در بیمارستان بستری شوند و در صورت نیاز به آن ها حمایت تنفسی ارائه شود. گاهی اوقات حدود ده روز بستری در بیمارستان لازم است بنابراین در صورت مشاهده علائم گفته شده باید به متخصص مراجعه کنید.
افزایش خطر برونشیت
در دوران کودکی، به دلیل عدم بلوغ سیستم ایمنی و ریه ها، ابتلا به برونشیولیت آسان تر است. سایر عوامل خطر نیز احتمال عفونت را افزایش می دهند، شامل موارد زیر است:
نارس بودن (تولد قبل از هفته ۳۷ بارداری)
بیماری قلبی یا ریوی مادرزادی
استعداد خانوادگی برای آلرژی و آسم
افسردگی ایمنی
برای نفس کشیدن تلاش می کند و نمی تواند صحبت کند یا گریه کند.
زندگی در شرایط شلوغ یا تماس با کودکان دیگر
هرگز با شیر مادر تغذیه نشده است.
قرار گرفتن در معرض دود سیگار
برونشیت عمدتاً کودکان زیر ۲۴ ماه را تحت تاثیر قرار می دهد و اوج آن در نوزادان متولد شده کمتر از ۶ ماه است.
اگر مراقبت های پزشکی کافی باشد، بیشتر کودکان در عرض ۳-۵ روز بدون عواقب بهبود می یابند، اگرچه خس خس سینه و سرفه می تواند چند هفته طول بکشد. علائم مرتبط با این بیماری به تدریج بهبود می یابد و معمولاً هیچ مشکل طولانی مدتی وجود ندارد.
عوارض
عوارض برونشیت در کودکان شدید بسته به شرایط متفاوت است اما به طور کلی شامل موارد زیر است:
اکسیژن کم در بدن.
مکث در تنفس، که به احتمال زیاد در نوزادانی که خیلی زود به دنیا می آیند رخ می دهد.
ناتوانی در نوشیدن مایعات کافی که باعث کم آبی بدن شود.
عدم توانایی در دریافت اکسیژن مورد نیاز یا نارسایی تنفسی
درمان برونشیت کودکان در منزل
اکثر کودکان را می توان در خانه با مشورت و مراقبت های درست مدیریت کرد. اطمینان حاصل کنید که کودک شما مایعات زیادی می نوشد. کودک شما ممکن است آهستهتر غذا بخورد یا به دلیل مشکلات تنفسی تمایلی به خوردن نداشته باشد.درمان برونشیت کودکان در طب سنتی آمده است که در این مدت باید به کودک مقدار کمی نوشیدنی داده شود. اگر مشکلات تنفسی بدتر یا کودک خسته شود و علائم کم آبی ظاهر گردد باید در بیمارستان درمان شوند. کودکان مبتلا به بیماری مادرزادی قلبی یا ریوی یا نقص ایمنی باید زودتر در بیمارستان بستری شوند و بسیار بیشتر مستعد ابتلا به برونشیت شدید هستند.
درمان در بیمارستان
در اکثر مواقع، برونشیت در کودکان در نوزادان خود به خود و بدون عواقب برطرف می شود، اما در برخی موارد بستری شدن در بیمارستان به خصوص در سنین ۳ تا ۶ ماهگی ضروری است. نشانه های بستری شدن در بیمارستان عبارتند از:
تنگی نفس
بی حالی یا خستگی
آپنه
هیپوکسمی
از دست دادن اشتها
استفراغ مداوم
در بیمارستان، سطح اکسیژن خون با استفاده از یک حسگر متصل به انگشت یا پا کنترل می شود. در موارد نادر، ممکن است برای کمک به تنفس به یک ونتیلاتور ( medical ventilator) (وسیله ای که به ورود و خروج هوا به ریه ها کمک می کند) نیاز باشد.
اگر کودک مایعات کافی دریافت نکند، باید داخل ورید تزریق شود. داروهایی برای باز کردن مجاری تنفسی (گشاد کننده های برونش) نیز می توانند تجویز شوند. این داروها خس خس سینه و تنگی راه های هوایی ناشی از آسم را تسکین می دهند. این درمان و درمان های دیگر بسته به شرایط کودک متفاوت است.
در صورت مشاهده علائم زیر کودکتان ترخیص می شود:
وقتی آهسته تر و راحت تر نفس می کشند.
وقتی خوب غذا می خورند.
زمانی که داروها یا اکسیژن، در صورت نیاز، می توانند در خانه تجویز شوند.
هنگامی که تحرک کودک افزایش می یابد و سلامت خود را به دست می آورد.
خس خس معمولاً در عرض ۲ تا ۵ روز بهبود می یابد.
احتقان بینی و سرفه ممکن است یک یا دو هفته دیگر ادامه داشته باشد.
روال خواب و غذا خوردن ممکن است تا ۴ تا ۷ روز به حالت عادی بازگردد.
داروی برونشیت در کودکان
درمان برونشیت در کودکان شامل استراحت، استامینوفن و داروهای ضد التهابی و تب بر هایی است که باید زیر نظر دکتر مصرف شود.
یکی از راه های موثر در پیشگیری از برونشیت، عدم استفاده از سیگار و محرک هایی مثل دود تنباکو است. شستن دست برای رفع آلودگی ویروسی احتمالی تاثیر بالایی دارد. داروی های ضد سرفه نیز برای بزرگسالان ممکن است تاثیر گذار باشد اما برای کودکان فایده ای ندارد. به طور کلی مصررف دارو برای کودکان و نوزادان تنها زیر نظر دکتر متخصص توصیه می شود و نباید دست به خوددرمانی بزنید.
آیا با واکسیناسیون می توان از آن پیشگیری کرد؟
هنوز هیچ واکسنی علیه برونشیت در کودکان نی نی سایت وجود ندارد. با این حال، یک واکسن خاص علیه ویروس تنفسی در حال مطالعه است، اما هنوز چند سال طول می کشد تا در دسترس باشد.
با این حال، به نظر میرسد تلاشهای جامعه علمی نتایج امیدوارکنندهای دارد، مانند آنچه در مطالعه منتشر شده در مجله پزشکی نیوانگلند منتشر شده است که قصد دارد اثربخشی تجویز یک دوز از آنتیبادیها را بر برونشیت در کودکان نشان می دهد.
اختلالات یادگیری برای توصیف ناتوانی در حفظ و تعمیم مهارت ها یا اطلاعات خاص به دلیل کمبود توجه، حافظه یا استدلال است که بر عملکرد تحصیلی تأثیر می گذارد. ناتوانی های یادگیری یا اختلالات یادگیری، نقص در نوشتن، خواندن یا حساب هستند. کودکان مبتلا به اختلال یادگیری در یادگیری مشکل دارند و علیرغم تمرین های مداوم و فشرده، به اهداف تعیین شده یادگیری دست نمی یابند.
با درک انواع مختلف اختلالات یادگیری و علائم آن ها، شما می توانید چالش های خاصی که کودکتان با آ نها مواجهه می شود را کشف کنید و یک برنامه درمانی مؤثر را محیا کنید. مرکز مشاوره ستاره ایرانیان درمان تضمینی اختلالات یادگیری کودکان را ارائه می دهد، مشاوران این مرکز به صورت تخصصی دوره های درمان را گذرانده و علاوه بر این مرکز ستاره با کمک دستگاه های به روز دنیا بدون هیچ عوارض جانبی عملکرد تحصیلی و شخصی کودک شما را به بالاترین حد می رساند.
اختلال یادگیری باید از ناتوانی ذهنی (که قبلاً به عنوان ناتوانی ذهنی شناخته می شد) متمایز شود، اختلال یادگیری در کودکان با هوش طبیعی یا حتی بالاتر از حد متوسط رخ می دهند. اختلالات یادگیری فقط بر عملکردهای خاص تأثیر می گذارد، در حالی که در کودک دارای ناتوانی ذهنی، عملکرد شناختی مناسب را ندارند. انواع ناتوانی های یادگیری شامل سه نوع زیر است:
اختلالات خواندن
اختلال در بیان نوشتاری
اشکالات محاسباتی
به عنوان مثال، یک کودک با ناتوانی های یادگیری با حساب و کتاب مشکل زیادی دارند، اما هیچ مشکلی در زندگی در خواندن، نوشتن و سایر زمینه ها ندارند. نارساخوانی شناخته شده ترین شکل ناتوانی های یادگیری است. اختلالات یادگیری هیچ ارتباطی با مشکلات یادگیری ناشی از اختلالات بینایی، شنوایی، هماهنگی یا ذهنی ندارد. با این حال، این مشکلات می تواند در کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نیز رخ دهد.
علل اختلالات یادگیری
بسیاری از والدین خودشان را مقصر اختلال یادگیری فرزندشان می دانند اما کودکان می توانند با ناتوانی یادگیری به دنیا بیایند و یا در حین رشد به آن دچار شوند. در حالی که علل دقیق ناتوانی های یادگیری مشخص نیست، اما به دو قسمت قبل و بعد از تولد تقسیم می شود:
اولین دلیل اختلال یادگیری شامل شرایط پزشکی مادر یا استفاده از داروهای غیرمجاز در دوران بارداری مادر، عوارض بارداری یا زایمان (مانند پره اکلامپسی یا زایمان طولانی) و مشکلات نوزاد در زمان زایمان (مانند نارس بودن ، وزن کم هنگام تولد، یرقان یا زایمان زودرس).
پس از تولد، عوامل احتمالی شامل قرار گرفتن در معرض آسیب های محیطی مانند سرب، عفونت های سیستم عصبی مرکزی، سرطان و درمان های آن، سوءتغذیه و انزوای شدید اجتماعی، یا بی توجهی یا سوء استفاده عاطفی است. حوادثی که در دوران کودکی رخ می دهد، مانند کودک آزاری و بدرفتاری نیز در ایجاد ناتوانی های یادگیری نقش دارند بنابراین تمام این عوامل باید بررسی شود در صورتی که کودک آزاری و آسیب های محیطی متوقف نشد درمان نتیجه بخش نخواهد بود.
شایع ترین انواع اختلالات یادگیری
نارساخوانی: شناخته شده ترین و بیش ترین اختلالات یادگیری در کودکان، نارساخوانی است. کودکان مبتلا به نارساخانی در یادگیری خواندن و نوشتن مشکل دارند. آن ها حروف را با هم مخلوط می کنند، بدون توقف می خوانند یا اشتباهات املایی یکسانی را بارها و بارها انجام می دهند.
دیسگرافی: برخی از کودکان از اختلال همزمان خواندن و املاء رنج نمی برند، بلکه تنها از یکی از این دو رنج می برند. کودکانی که تنها در نوشتن مشکل دارند، دچار دیسگرافی می شوند. این اختلال در نوشتن در حذف حروف، حروف ناهماهنگ و مشکل در تشخیص صداهای متفاوت ظاهر می شود.
دیسکالکولیا: دیسکولیا نوعی اختلال اعداد است که به صورت محدود تر میان کودکان دیده می شود. کودکان مبتلا به اختلال حساب در یادگیری حساب مشکل دارند. آن ها فاقد درک اعداد و کمیت هستند. به همین دلیل است که آن ها به زمان طولانی تری برای حساب کردن نیاز دارند و در شمارش اشیا یا خواندن ساعت با مشکل روبرو می شوند.
دیسپراکسی: دیسپراکسی یک اختلال رشدی در مهارت های حرکتی و هماهنگی است و به خودی خود یک اختلال یادگیری نیست، اما در اکثر موارد مشاهده می شود که عملکرد مدرسه را مختل می کند. به نظر می رسد کودکان مبتلا به این اختلال رشد کنترلی بر بدن خود ندارند. حرکات ناهماهنگی انجام می دهند.
ADHD: مانند دیسپراکسی، اختلال کم توجهی بیش فعالی ADHD یک ناتوانی یادگیری به معنای سنتی نیست، اما اغلب با مشکلات یادگیری همراه است و یکی از شایع ترین اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان است. کودکان مبتلا به ADHD اغلب بی قرار، تکانشی هستند و نمی توانند یک جا بنشینند، علاوه بر این در کلاس توجه کافی را نداشته و حتی حواس دیگران را نیز پرت می کنند.
درمان اختلالات یادگیری
برنامه درمانی مرکز درمان اختلالات یادگیری ساده مخصوصاً برای مشکلات یادگیری و نیازها و درمان اختلالات یادگیری در دانش آموزان ابتدایی و بالاتر طراحی شده است و درمانی تضمینی را فراهم می کند.
۱.اختلالات و ناتوانی های یادگیری را مشاهده و درک کنید.
همه کودکان نیاز به عشق، دلگرمی و حمایت دارند و برای کودکان دارای ناتوانی های یادگیری این چنین تقویت مثبتی می تواند در اطمینان بخشی به کودکان برای ایجاد حس اعتماد به نفس قوی، اطمینان و عزم بر ادامه زندگی حتی با وجود سختی ها مفید باشد. به خاطر داشته باشید که هنگام جستجوی روش هایی برای کمک به کودکان دارای ناتوانی های یادگیری شما به طور غیر مستقیم به دنبال روش هایی باشید بلکه در کمک به خودشان کاری انجام داده باشید. وظیفه شما به عنوان یک والد، درمان ناتوانی یادگیری نیست بلکه بگذارید کودکتان ابزارهای هیجانی و اجتماعی مورد نیاز را از نزدیک لمس و تجربه کند تا با چالش ها و احساسات ناخوشایند روبرو شود.
در نهایت، مواجهه و غلبه با چالشی مانند ناتوانی یادگیری می تواند به کودکتان در رشد انعطاف پذیری بیشتر و قوی ترشدن کمک کند. همواره به یاد داشته باشید روشی که شما به چالش ها واکنش نشان می دهید تأثیر زیادی در عملکرد کودکتان خواهد داشت. طرز برخورد خوب، مشکلات مرتبط با ناتوانی یادگیری را حل نخواهد کرد بلکه به کودکتان حس امید و اطمینانی می دهد که آن مشکلات قابل اصلاح بوده و آنکه او سرانجام موفق خواهد شد.
۲. نکاتی برای مواجهه با ناتوانی یادگیری کودکتان
در نگریستن به یکسری چیزها روشن فکر باشید ناتوانی یادگیری غیرقابل درمان نیست. به خودتان یادآور شوید که هرکسی ممکن است با موانع موجود در فرآیند یادگیری مواجهه شود. این نکته برای شما به عنوان والدین گفته می شود تا به کودکتان آموزش دهید که چگونه با موانع روبرو شوند بدون اینکه ناامید شوند یا احساس شکست کنند. اجازه ندهید امتحانات، مقررات تحصیلی و کاغذبازی های مداوم، شما را از هدف اصلی تان از جمله حمایت های زیاد هیجانی و اخلاقی کودکتان دور کند.
۳. خودتان متخصص شوید.
برای تشخیص و درمان اختلالات یادگیری در کودکان ابتدایی تحقیقات خود را انجام دهید و خود را با پیشرفت های موجود در برنامه ها، درمان ها و تکنیک های آموزشی ناتوانی یادگیری به روز و هماهنگ کنید. ممکن است شما در ابتدا از طریق دیگران از جمله معلمان، درمانگران، پزشکان برای جستجوی راه حل ها ترغیب شوید. اما شما نخستین متخصص کودکتان هستید پس سعی کنید زمانی که نیاز به یافتن ابزارهایی است که کودکتان نیاز دارد مسئولیت پذیر باشید و این دوره را مدیریت کنید.
۴. از کودک خود حمایت کنید.
شما ممکن است بارها مجبور شوید سکوت را برای ارائه خدمات خاص به کودکتان بشکنید. نقش خود را به عنوان یک والد مسئولیت پذیر و حامی بپذیرید و در پرورش مهارت های اجتماعی قدم بردارید. گاهی اوقات ممکن است ناامید شوید اما گاهاً با حفظ خونسردی و معقول بودن و در عین حال قاطعیت، شما متوجه تفاوت زیادی در رفتار کودکتان خواهید شد.
۵. به یاد داشته باشید که تأثیر شما بر کودک مهم تر از هر چیز یا کس دیگری است
کودکتان از سبک رهبری شما تبعیت می کند. اگر شما چالش های یادگیری را به خوش بینی، سخت کوشی و شوخ طبعی نزدیک کنید احتمالا کودکتان این دیدگاه شما را اتخاذ میکند یا دست کم چالش ها را مانند دست اندازی که موقتاً پشت سرگذاشته می شود ببیند تا اینکه یک مانع جدی پنداشته شود. سعی کنید انرژی تان را بر آنچه برای کودکتان مفید است اختصاص دهید و کارتان در این مورد را به نحو احسن انجام دهید.
۶. حمایت در مدرسه
کودکان دارای ناتوانی های یادگیری نیاز به حمایت زیادی در مدرسه دارند. اگر از آن ها حمایت هدفمند شود و نقاط قوت و ضعف فردی آن ها در کنار هم در نظر گرفته شود، کودک احساس بهتری پیدا می کند. بسیاری از کودکان در مدرسه مورد زورگویی و قلدری قرار می گیرند برای جلوگیری از این رفتارها حتما با معلم و مدرسه کودک در ارتباط باشید.
آیا اختلال یادگیری در کودکان قابل درمان است؟
مرکز برتر درمان اختلالات یادگیری ستاره ایرانیان به صورت تضمینی با برترین دستگاه ها و تکنولوژی های روز دنیا به صورت تضمینی اختلال یادگیری را ریشه یابی و در کوتاه ترین زمان با دستگاه های برتر جهانی مانند ریهاکام، نوروفیدبک و بازی درمانی بهبود می بخشد. بسیاری از کودکان، به ویژه آن هایی که ناتوانی در یادگیری را تجربه می کنند، در مدرسه عملکرد ضعیفی دارند. اگر اختلال یادگیری به موقع تشخیص داده نشود، در نهایت بر اعتماد به نفس کودک تاثیر می گذارد، بسیاری از کودکان در سکوت رنج می برند و خود را احمق می دانند یا حتی در مدرسه توسط دانش آموزان یا معلم مسخره می شوند.
عوارض ترس در کودکان چیست؟ چه چیزی باعث ترس شدید کودک می شود؟ چگونه می توان ترس را در کودک کاهش داد؟ یکی از مسائل رایج و شایع میان کودکان ” ترس ” است. مطالعات و بررسی های مختلفی که انجام شده، نشان می دهد که کودکان بهنجار به نحو شگفت آوری دچار ترس های متفاوتی هستند. اگرچه که ترس در میان کودکان امری رایج است، اما ترس های شدید چندان متداول نیستند.
به گونه ای که عده ای از روان شناسان معتقد هستند که ترس یک غریزه و میل باطن ست که بر اساس حکم این غریزه، کودک دوست دارد که بترسد و به نوعی از این ترس لذت می برد.
روانشناسی ترس کودکان
ترساندن کودکان یک عامل بسیار مخرب و زیان آور هم برای خود کودک و هم برای والدین می باشد، لذا بجای آن که برای پیش گیری از کار خلافی که کودک انجام خواهد داد، از ترساندن استفاده شود، بهتر است که از همان ابتدای زندگی کودک یعنی از هنگامی که کودک به تدریج در حال رشد است، به گونه ای پرورش داده شود که بتواند با درک مفهوم کار اشتباه، از انجام دادن آن خود داری کند، نه این که از ترس تنبیه شدن و یا دیگر عوامل ترس، از آن دوری گزیند.
زیرا هنگامی که کودک به زور ترس کاری را انجام دهد یا ندهد، همان کار خلاف خواسته ها و و تمایلات بزرگترها و والدین را در نبود آن ها و یا در خفا انجام میدهد، و به این علت در این شرایط این اعمال را انجام می دهد که؛ زور و ترسی وجود ندارد و با شدت و وحدت بیشتری انجام می دهد و امکان دارد که به انحرافات جانبی دیگر نیز کشیده شود.
گاهی در کودکان خردسال، دیده شده که به دلیل رفتارهای نادرست بزرگترها و والدین، در کودک چنان ترسی رخنه می کند که او از دیدن اشکال مشابه به عوامل ترس نیز، شدیدا می ترسد.
عوارض ترس در کودکان ایجاد می شود که شاید علت آن را می توان؛ حافظه پویا و فرایندهای شناختی آن ها دانست. امکان دارد که عوامل ناآشنا در شرایطی سبب ایجاد ترس در کودک شود ( گریه کند).
۱. غریبی کردن
یکی از رایج ترین و شایع ترین عوارض ترس در کودکان ” غریبی کردن ” است. وقتی کودک با یک فرد غریبه رو به رو می شود ، بغض می کند، نگاهی به مادر و نگاهی به غریبه می کند و ترس خود را با گریه بروز می دهد و مقدار زمانی طول می کشد تا غریبه بتواند با کودک ارتباطی عادی برقرار کند.
۲. ترس از جدایی
یکی دیگر از عوارض ترس در کودکان، ” ترس از جدایی “ می باشد. اگر کودک متوجه شود که مادرش قصد رفتن دارد، بعد از چند لحظه گریه را به سر می دهد و عکس العمل ترس آلود نسبت به رفتن مادر بروز می دهد. معمولا بین ۷ تا ۱۲ ماهگی، ترس از جدایی ظاهر می شود و اوج آن ، در ۱۵ و ۱۸ ماهگی است. تدریجا که سن کودک بیشتر می شود، این گونه ترس ها نیز کمتر می شوند زیرا کودک به مرور بزرگ می شود و می تواند شرایط و موقعیت ها را درک کند و همچنین بازگشت مادرش را پیش بینی کند. تجربه های کودک در سال دوم به او کمک می کند که بتواند مشکلات ترس زا را حل کند.
هر کدام از کودکان، در مقابل موقعیت های ترسناک و ناراحت کننده، عکس العمل های خاصی را از خود بروز می دهند. ترس می تواند، از بسیاری از حوادث نامطلوب، در بسیاری از شرایط جلوگیری کند و همچنین سبب تجربه ای کافی برای انسان شود. برای از بین بردن ترس در کودکان، باید تلاش شود که بتوان محرک های ایجاد کننده ی ترس را از بین برد و یا اینکه از محیط کودک آن ها را دور کرد، زیرا به زور و اجبار کودک را نمی توان وادار کرد که در مقابل محرک های ترس زا، از خود ترس بروز ندهد.
زور و یا منطق و استدلال، در برطرف کردن و ازبین بردن ترس کودک، نقش تعیین کننده ای ندارند و تنها پروش بعضی از استعداد ها و همچنین کار های مثبت و آرامش اطرافیان می تواند در کم کردن و عدم بروز ترس در کودکان تاثیر به سزایی داشته باشد.
به صورت کلی؛ دختران نسبت به پسران ترس بیشتری از خود بروز می دهند. به نظر می رسد که با افزایش سن، عوارض ترس در کودکان کم می شوند و باید انتظار داشت که واکنش های خفیف ترس و همچنین آن هایی که به دوره ی به خصوصی از دوران رشد مربوط می باشد به سرعت از بین بروند. اگر ترس – هرچند کوتاه مدت – در حد قابل ملاحظه ای اذیت کننده باشد، یا سبب تغییر در رفتار فرد شود و به آن ضربه وارد کند، باید در پی چاره و حل آن برآمد.
در تحلیل و ارزیابی و بررسی های ترس های دوران کودکی، یکی از عواملی که بسیار مؤثر می باشد، “نقاط عطف رشدی” است و هنگام قضاوت در مورد ترس کودکان، از اهمیت بسیاری برخوردار می باشد. بسیاری از ترس ها مربوط به سن خاصی هستند و همچنین موقتی و ناپایدار هستند. اما با این وجود احتمال دارد که ترس های دوران کودکی، پی آمدهای طولانی مدتی داشته باشند. افرادی که در بزرگسالی دچار ترس می شوند، در دوران کودکی نیز بیشتر از افرادی که دچار ترس نیستند به ترس دچار بوده اند.
علت ترس کودکان در سنین مختلف
” میلر” و همکارانش در تحقیقات خود، ترس های متداول در سنین متفاوت را به شرح زیرشناسایی کرده اند:
سن ۰-۶ ماهگی۶-۹ ماهگی۱ سالگی۲ سالگی۳ سالگی۴ سالگی۶-۱۲ سالگی۱۳-۱۸ سالگی۱۹ سالگی به بالا
ترس ها صداهای شدید و بلند، عدم مراقبتغریبه هاجدایی، آسیب دیدگی، توالتموجودات خیالیبرخی از حیوانات مانند سگ و گربه، تنهاییتاریکیمدرسه، رویداد های طبیعی ، آسیب بدنی، آسیب اجتماعیآسیب بدنی، آسیب اجتماعیآسیب بدنی، رویداد های جنسی و طبیعی
به صورت کلی می توان گفت که؛ در هر مرحله ی سنی، ترس های ویژه خود را دارد و فرار از محرک های ترس آور یک پاسخ طبیعیست. بهترین پاسخ به ترس های کودکان این است که، قبول کنیم که در مجموع ترس های او زیان آور نیست.
ولی باید به این نکته ی مهم توجه داشته باشیم که ترس های کودکان معمولی اکثرا کوتاه مدت است و بعد از مدتی کوتاه، از بین می روند و کودک با عاملی که قبلا سبب بروز عوارض ترس در کودکان شده است، رابطه ای نزدیک برقرار خواهد کرد. اکثر والدین و دست اندرکاران مسائل تربیتی با این سوال مواجه هستند که ” در مقابل ترس های کودکان خود باید چه اعمالی را انجام دهند و چه اعمالی را نباید انجام دهند؟ ” .
به صورت کلی به این سوال می توان این گونه پاسخ داد که اگر کودک می ترسد، نباید اعمال زیر را انجام داد:
به دلیل ترسیدن کودک، او را در مقابل دیگران سرزنش و تحقیر نکنید و باعث خجالت او نشوید.
هرگز به ترس کودک خود نخندید و نیز او را مورد تمسخر قرار ندهید.
کودک را برای مقابله با ترس خود، تحت فشار قرار ندهید، تنها زمانی که مطمئن هستید که او ظرفیت آن را دارد.
در مقابل ترس کودک از خود شکیبایی و صبوری نشان بدهید.
با کودک با مهربانی برخورد کنید.
در رابطه با ترس کودک؛ نه کودک را مقصر بدانید نه خود را.
هرگز تصور نکنید که ترس های کودک رفتاری نامعقول و ناپسند است.
درمان ترس شدید در کودکان
عوارض ترس در کودکان بسیار زیاد است بنابراین توصیه می شود که حتما راه های درمان ترس شدید در کودکان را یاد بگیرید:
به کودک خود این فرصت را بدهید که در زمان های مختلف، با عامل ترس به تدریج آشنا شود و به آن نیز عادت کند. مثلا اگر از پرنده می ترسد او را با یک پرنده در قفس آشنا کنید تا متوجه شود که پرنده ترسی ندارد.
ترس کودک خود را قبول کنید و مطمئن باشید که او به زودی توانایی این را خواهد داشت که بتواند بر بسیاری از مشکلات و ترس ها غالب شود.
قبل از آن که کودک را با عوامل ترس آشنا کنید، به او این فرصت را بدهید که مدتی ازآن ترس فرار کند.
کودک را مورد توجه قرار دهید و در هر فرصتی او را تشویق کنید.
زمانی که کودک می ترسد، او را مورد حمایت قرار دهید.
درصورتی که کودک با عامل یا موقعیت ترس آور، اجبارا مواجه شد، این اجازه را به او بدهید که آن را تجربه کند، اما در این شرایط او را زیر نظر داشته باشید و مواظب باشید برای او اتفاقی رخ ندهد چون شاید نتواند با موقعیت ترس زا کنار بیاید.
با توجه به شخصیت کودک، ترس های او را تجزیه و تحلیل کنید و پس از شناسایی علت و ریشه ی ترس او، موقعیت هایی که سبب ایجاد ترس در او می شوند را ازبین ببرید تا ترس او کاهش یابد.
سعی کنید با انواع ترس ها و چگونگی مقابله با آن ها آشنا شوید.
به شکلی ساده و قابل درک، برای کودک علت ترس را روشن و واضح توضیح دهید، و در هر نوبت همان توضیح را تکرار کنید تا به مرور کودک قدرت و توانایی پیدا کند و بعد از مدتی ترس او از بین برود.
به گونه ای با کودک خود برخورد کنید که به واقعه های غیر حقیقی ایجاد کننده ی ترس، عادت کند.
به کودک خود اعمالی را که توانایی انجام آن را دارد محول کنید و از این طریق، اعتماد به نفسش را افزایش دهید.
اگر قبلا کودک از چیزی می ترسیده، و اکنون مایل است که به آن نزدیک شود ، در این جهت به او کمک کنید.
اگر ترس موجود در کودک، بیش از حد طبیعی است و نیز سبب نگرانی شما است، پیشنهاد می شود به متخصص مربوطه یا روان شناس مراجعه شود.
چطور تشخیص دهید که بچه کودکستانی شما نیاز به تمرین اضافی در ریاضی دارد
زمانی که فرزند شما سعی میکند عدد۳ انگیلیسی را بنویسد , آن را شبیه E میبیند؟
وقتی با صدای بلند اعداد را میشمارد عدد ۵ را از قلم میندازد ؟ در این صورت , ممکن است شما نگران این باشید که فرزند شما در مهارتهای پایه ریاضی مشکل دارد.اما چنین اشکالاتی در این سن کودکان کاملا طبیعی است.
کودکان کودکستانی که تازه شروع به یادگیری اعداد میکنند , همیشه نمی توانند اعداد را به ترتیب به یاد داشته باشند.با این وجود اگر فکر می کنید آنها چنین مشکلی دارند, به خودتان اعتماد داشته باشید و با مربی کودک خود در این باره صحبت کنید
یک متخصص آموزش پیش دبستانی در مونوره بنام ایواستا بینسکی-آکرت میکوید:از آنجایی که معلم , کودک شما را در موقعیت های مختلف در مدرسه می بیند و می تواند پیشرفت کودک شما را با دیگر کودکان مقایسه کند , در جایگاه منا سبی برای توجه به هر نوع مشکلات بالقوه دارد.اگر کودک شما کودکستانی نیست , درباره نگرانی های خود با یک پزشک متخصص کودکان صحبت کنید.
نشانه های هشدار دهنده اولیه مشکلات ریاضی
به گفته مرکز ناتوانی های یادگیری ملی و تحصیلات ابتدایی, اگر کودک شما :
هنگام کار کردن با اعداد گریه میکند یا عصبانی میشود
در به یاد آوردن اعداد مشکل دارد
حتی بعد از چندین بار تکرار,در تشخیص شکل اعداد مشکل دارد
در تشخیص چپ و راست از هم دچار مشکل می شود
بسیار بی قرار است و نمی تواند آرام بنشیند ( به خاطر داشته باشید که بسیاری از کودکان کودکستانی تا حدی بیقرار هستند)
در یادگیری مهارتهای ریاضی دچار مشکل می باشد
به رغم اینکه فرزند شما بعضی یا تمام این مشکلات را با ریاضی داشته باشد ,قطعا به این معنی نیست که او ناتوانی هایی در یادگیری دارد. ممکن است به این معنا باشد که او قبل از اینکه آماده یادگیری و پیشرفت باشد , بسیار شدید تحت فشار قرار گرفته است. به همین خاطر است که صحبت کردن شما با معلم هنگام احساس نگرانی حائز اهمییت میباشد.
معلم شرایط خوبی برای ارزیابی اولیه دارد . ممکن است او به شما توصیه کند که تمرین های ریاضی بیشتری در منزل به او بدهید یا با یک متخصص یادگیری مشاوره داشته باشید.
نکات مثبت تربیتی برای نوزادان، کودکان نوپا و پیش دبستانی
داشتن یک کودک زمان هیجان انگیزی برای پدر و مادر است. شناخت هر مرحله رشد و نمو می تواند به شما در جهت آمادگی برای رویارویی با چالش ها و فرصت های تربیت کودکان خردسال کمک کند.
زمانی که کودکان به دنیا میآیند، دنیا برای آن ها مشابه یک ماهیت جدید ماجراجویانه است و آن ها مجبور خواهند بود همه چیز را برای اولین بار فراگیرند. نوزادان شروع به رشد ادراکی خواهند کرد و فرایند های یادگیری زبان، حافظه، تفکر، و استدلال آغاز می شوند. در این مرحله، کودکان همچنین یاد خواهند گرفت چگونه دید خود را متمرکز کنند و صدای والدین خود را به خاطر بسپارند.
شما چه کار میتوانید انجام دهید…
با کودک خود صحبت کنید. شنیدن صدای شما آرامش بخش است.
زمانی که کودک شما از خود صدایی تولید میکند، با تکرار آن و اضافه کردن کلمات به آن پاسخ دهید. این به کودک کمک خواهد کرد یاد بگیرد که چگونه از زبان استفاده کند.
برای کودک خود بخوانید. این به او کمک خواهد کرد که زبان و اصوات را درک کند و آن را گسترش دهد.
تربیت میتواند کار سختی باشد! از نظر جسمی، روانی و عاطفی مراقب خود باشید. آسان تر آن است که از داشتن فرزند تازه متولد شده خود لذت ببرید و زمانی که در خود احساس خوبی دارید پد ر مادر مثبت و عاشقی باشید.
کودکان نوپا (۱-۲ سال)
در این دوره از زمان، کودکان نو پای شما بشدت متحرک و هوشیار میشوند نسبت به خود و محیط اطراف. کودکان نوپای شما استقلال بیشتری نشان خواهند داد و رفتار جسورانه تری بروز میدهند.
به خواندن روزانه برای کودکان نوپای خود ادامه دهید.
از کودک خود بخواهید تا برای شما شی ای پیدا کنند یا اعضای بدن یا اشیاء را نام ببرند.
با کودک نوپای خود بازی های مقایسه ای مانند مرتب سازی اشکال و پازل های ساده انجام دهید.
کودک خود را به اکتشاف تشویق نمایید.
کنجکاوی کودک نوپای خود را با رفتن به سفر های بیرونی به پارک یا سواری با اتوبوس تشویق کنید.
کودکان نوپا (۲-۳ سال)
در طول این مدت زمان هیجان انگیز، کودکان نوپای شما قادر خواهند بود که از دستورات دو یا سه عبارتی پیروی کنند و اشیاء را بر حسب شکل و رنگشان مرتب کنند. کودکان نوپای شما قادر خواهند بود اعمال بزرگسالان و هم چنین بازی های خود را تقلید کنند و طیف وسیعی از احساسات را بروز دهند.
شما چه کار می توانید انجام دهید…
کودک خود را به انجام ادابازی (بازی وانمودی) مانند خاله بازی تشویق کنید یا اجازه دهید نقش رهبر را در بازی به عهده گیرد و از او پیروی کنید.
کودک خود را تشویق کنید تا نام و سن خود را به شما بگوید.
زمانی تعیین کنید تا در آن با کودک خود به مطالعه کتاب بپردازید.
به کودک خود با بردن او به پیاده روی یا سفر با قطار کمک کنید تا دنیای اطراف خود را کشف کند.
شروع کنید به آموزش آهنگ های ساده به کودک خود، مانند یک توپ دارم قلقلیه و دیگر ریتم های فرهنگی.
پیش دبستانی (۳-۵ سال)
دنیا، زمانی که بچه های شما به اوایل کودکی خود میرسند واقعا گسترده میشوند. کودک شما مستقل تر خواهد شد و میخواهد که دنیای اطرف خود را کشف کند و در باره آن پرس و جو نماید. در طول این مرحله کودکان هوشیاری خود را نسبت به هویت جنسی خود نشان میدهند، به آنها در لباس پوشیدن و درآوردن، بازی کردن با دیگر کودکان و خواندن آواز کمک کنید.
شما چه کار میتوانید انجام دهید…
به خواندن برای کودک خود ادامه دهید.
به کودک خود اجازه دهید تا در انجام کارهای روزمره کمک کنند.
کودک خود را به بازی با دیگر کودکان تشویق کنید.
با جملات کامل با کودک خود صحبت کنید. به او در استفاده از کلمات و عبارات صحیح کمک کنید.
در تنبیه و تادیب کودک خود ثابت قدم و شفاف باشید. رفتاری که انتظار آن را دارید را ارائه دهید.
مترجم: الناز صدیق زنده دل.. دانشجوی روانشناسی دانشگاه پیام نور تبریز
سوء استفاده جنسی از کودکان نزدیک ۸۰۰۰۰ مورد در طول یک سال گزارش شده است، اما آمار گزارش نشده فراتر از اینهاست، به این علت که کودکان می ترسند به دیگران بگویند که چه اتفاقی برایشان افتاده و نیز گذراندن روند قانونی برای اثبات این موضوع سخت و مشکل می باشد.
مشکل باید شناسائی شود، تجاوز متوقف شده و کودک مساعدت های حرفه ای دریافت کند؛ آسیب های عاطفی و روانشناختی تجاوز در طولانی مدت می تواند برای کودک ویرانگر باشد.
این حادثه می تواند توسط هر کسی رخ دهد از جمله خانواده کودک ، والدین، پدر، مادر خوانده،خواهر و برادر یا خویشاوندان و یا خارج از محیط خانواده توسط دوست ، همسایه، پرستار، معلم ویا یک فرد بیگانه. زمانیکه این حادثه اتفاق می افتد ، در کودک انواع متفاوتی از احساسات ، افکارو رفتارهای دردآوری بروز کرده و تشدید می یابند.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2023/07/مسئله-سوء-استفاده-جنسی-از-کودکان.jpg300448دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2023-07-11 21:23:392023-07-11 21:23:44مسئله سوء استفاده جنسی از کودکان
واژه ” عقب افتادگی ” پیشرفت آموزشی را به سن زمانی کودک مربوط می سازد و از این رو سطح پیشرفت تحصیلی کودک را با اکثریت همسالان او مقایسه می کند ؛ کم آموزی یا کم کاری ، به ظرفیت فردی دانش آموز مربوط می شود. در مورد اول ؛ هنجار گروهی به عنوان معیار عمل می کند ، و در مورد دوم ؛ توانایی یادگیری هر کودک خاص مورد بحث قرار می گیرد .
در سال های اخیر ؛ به نیاز های کودکانی که از نظر آموزشی عقب افتاده یا کند آموز بوده اند ، یا هر دوی این مشکلات را داشته اند ، توجه قابل ملاحظه ای شده است . گرچه همچنان آنچه برای براورده ساختن نیاز های این کودکان لازم است ، نا کافی است ، دست کم این نیاز ها به خوبی شناخته شده اند . اما در مورد کم آموزی ؛ وضعیت اصلا اینگونه نیست . هنوز نیز پدر یا مادر یا حتی معلمان بیشتر مواقع چنین تصور می کنند که اگر کودکی در مدرسه بد عمل کند ، باید یا کودن باشد یا تنبل ، یا آنکه احتمالا هر دو ویژگی را داشته باشد . آنها در این سرزنش خود ، کلاسهای بزرگ و معلمان بی تجربه را نیز ، دخیل می شمارند.
اینکه ممکن است کودکان باهوش یا بسیار هوشمند ، در کار مدرسه شان به حد توان بالقوه خود نرسند یا حتی در سطح اکثریت گروه سنی خودشان نیز عمل نکنند ، علی رغم شواهد موجود ، کمتر مورد قبول واقع شده است . (پرینگل ، ۱۹۷۰ )
از کودکان تیز هوش استثنایی ، معمولا نمی توان انتظار داشت که در سطحی متناسب با سن عقلی شان عمل کنند . نخست ، بخاطر اینکه ، بعید است آن ها تا مرحله ای به این حد پیشرفته آموزش دیده باشند . دلیل دیگر این است که روشن است آموزش مناسب برای دانش آموزان متوسط پانزده ساله از نظر کیفی و کمی به هیچ وجه برای کودک ده ساله ای که سن عقلی پانزده ساله را دارد ، مناسب نیست .
به علاوه ، برای اکثر کودکان دارای استعدادی استثنایی ، نظیر کودکان نابغه در ریاضی ، معیار های متداول پیشرفت ، اصولا قابل کاربرد نیستند . با این حال ؛ در بریتانیا آموزش کودکان توانا به طور کلی ، و نیاز های کودکان توانا و کم کار به خصوص تا کنون تنها توجه محدودی را به خود جلب کرده است .
علت های مشکلات آموزشی
به دلیل رابطه ی تنگاتنگ میان عاطفه و یادگیری ، عدم موفقیت تحصیلی ،اغلب با مشکلات رفتاری متفاوتی همراه است . چون اساس هر نوع یادگیری در خانواده و در اولین سال های زندگی کودک پی ریزی می شود ، در بسیاری از موارد ، احتمال زیادی وجود دارد که ریشه ی مشکلات آموزشی را نیز بتوان در آن دوران پیدا کرد .
مطالعه ملی رشد کودکان بار دیگر نتایج حاصل را تایید کرده است . برای نمونه ، در هفت سالگی ، در بین کودکانی که ضعف خواندن داشتند ، میزان ناسازگاری چهار برابر سایر کودکان در رسته ی هم دوره آن ها بود . تا سن هفت سالگی ، کودکان به قدر کافی در مدرسه بوده اند تا بتوان آن ها را برای عقب ماندگی در خواندن مورد سنجش دقیق قرار داد ؛ اما نه آن قدر زیاد که این مشکلات آن ها ، به جز در مواردی اندک به ناسازگاری منجر شود ؛ به خصوص با توجه به اینکه اکثر مدارس آمادگی به کودکان کند آموز ” برچسب ” نمی زنند یا آن ها را به نحوی جریمه نمی کنند . این مورد قویأ حاکی از آن است که ناسازگاری در اکثر موارد ، علت یا حداقل دستاورد عقب ماندگی است نه اینکه حاصل آن باشد . ( دیوی و دیگران ، ۱۹۷۲ )
نگرش های پدر و مادر نسبت به کودک ، و به پیشرفت به طور کلی و به موفقیت تحصیلی به صورت ویژه ، و همین طور سطح آموزشی و میزان انگیزش فرهنگی که آن ها در سال های پیش از دبستان و پس از ان برای کودک فراهم کرده اند ، سهم بسزایی ایفا می کند . شخصیت خود کودک و نحوه ی تعامل او با تمامی تأثیرات محیطی ، آمادگی ، انطباق پذیری و پاسخ دهی اش را نسبت به موقعیت مدرسه مشخص می سازد .
این موارد می توانند به نوبه ی خود ، برای نیاز های خاص کودک رضایت بخش یا زیان بار باشند . اگر او خوش اقبال باشد آنچه تا کنون خانواده به او ارزانی داشته ، پرورش و تکامل می یابد و بدین تربیت دامنه ی روابط عاطفی و همین طور افق های فکریش گسترده می شود . در بدترین شرایط ، به دلیل روش تدریس کسل کننده روابط فردی ناموفق ، یا تلفیقی از این دو ، امکان دارد کنجکاوی و لذت یادگیری کودک از بین برود .
معلمی که نقش خود را ، از القای مهارت ها و ارائه ی اطلاعات ، گسترده تر می شمارد ، از جایگاه مؤثری برخوردار است . او می تواند تا حدی پیامد های پیشینه ی نا مطلوب فرهنگی و عاطفی خانواده را از بین ببرد یا حداقل آن را جبران کند ؛ او می تواند کنجکاوی کودک را دوباره برانگیزد ، انرژی های عاطفی اش را با تحسین و قدر دانی به جنبش درآورد و محرومیت عاطفی او را با محبت کردن جبران کند ، اگرچه محبت او ، نسبت به عشق پدر و مادر ، کمتر صمیمی و ” منحصر به فرد ” باشد . البته ؛ هرچه کلاس بزرگتر و محرومیت کودکان بیشتر باشد ، معلم کمتر می تواند وقت و توجه لازم را به هر فرد دانش آموز عرضه کند . در بیشتر موارد ، به مداخله واداشتن پدر و مادر تأثیر گذاری برنگرش های آن ها تیز ضروری خواهد .
بررسی و تحقیق دقیق تر ، عوامل محیطی منجر به کم آموزی یا در واقع ” پیش آموزی ” را بهتر نشان خواهد داد . در صورتی که از هوشبهر بالقوه ژنتیکی 150 چندان استفاده ای نشود . برا ی اجتماع ارزش چندانی نخواهد داشت . زمانی که نابرابری در خانواده حکم فرما باشد . برابری واقعی در فرصت های آموزشی ، امیدی بیهوده است . منظور از نابرابری در خانواده ، تنها نابرابری در عوامل مادی نیست ، بلکه همچنین ، و شاید مهمتر ، نگرش های نابرابر نسبت به کودک ، به آموزش و به زندگی را نیز شامل می شود ، که در مجموع اثرات دراز مدت و دائمی بر رشد روانی کودک برجا می گذارند . این نا برابری ها نه تنها بین طبقات اجتماعی متفاوت وجود دارند ، بلکه همچنین درون طبقات مختلف ، و در واقع درون خانواده ها نیز ظاهر می شوند . ( کلارک و کلارک ، ۱۹۷۲ )
چند گانگی علت ها
شاید بتوان گفت که بنیادین ترین واقعیت این است که ، رفتار مشکل آفرین یا مشکلات یادگیری ، به ندرت از یک علت یا شرایط واحد نشأت می گیرد . بلکه عوامل به هم پیوسته و متعامل و متعددی و جود دارند ، به گونه ای که بعید به نظر می رسد که راه میان بری به سوی تشخیص و یا درمان وجود داشته باشد .
تندرستی ، ظاهر ، هوش و تمامی شخصیت کودک ؛ منزلت اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی پدر و مادر او ؛ رابطه ی بین آن ها و همه ی اعضای دیگر خانواده با همدیگر ؛ تجربیات کودک در مدرسه و محله ، همه ی این عوامل و بسیار عوامل دیگر می توانند در بروز رفتار مشکل آفرین سهمی داشته باشند . تلفیق و تأثیر آن ها بر هر کودک ، حتی در یک خانواده ؛ اهمیت نسبی مجموعه شرایطی خاص ، یا پاسخ دهی به مداخله یا درمان متفاوت است .
اغلب با این تناقض آشکار مواجه می شویم که کودکی که در محیطی کاملا نا مساعد به سر می برده ، به ظاهر سالم باقی مانده است ، در حالی که دیگری با اندکی شرایط نا مساعد ؛ از پای در آمده است . شاید پاسخ آن در این واقعیت نهفته باشد که افرادی که به طور فطری استواری و انعطاف پذیری زیادی دارند ، قادرند تا حتی بر فشارهای روانی و جسمانی شدید و طولانی نیز غلبه کنند . اما ، هر کسی یک نقطه فروپاشی دارد . شخصیت انعطاف پذیر تر کودک ، آسیب پذیر تر است و از این رو ، احتمال آنکه نسبت به بزرگسالان ، به صورت جبران ناپذیری لطمه ببینند ، بیشتر است . علاوه بر تفاوت های ذاتی در استواری خلق و خو و توان ذهنی ، فرصت هایی که خانواده و مدرسه برای ایجاد امکانات مناسب و غلبه بر تعارضات قابل حل ، در اختیار کودک قرار می دهند ، می توانند به رشد او کمک کنند یا آنکه از رشد آن جلوگیری کنند .
شاید تمثیلی بتواند نشان دهد که چگونه مشکلات رفتاری و تحصیلی در دوران کودکی ، از علت های متعددی ناشی می شوند . اتومبیل های در اندازه ها و شکل های مختلف وجود دارند ؛ بعضی از آن ها مثل ؛ لندرور ، می توانند از ناهموارترین راه ها عبور کنند ، و بعضی دیگر به قدری ضعیف ساخته شده اند که حتی بر اثر دست انداز های نسبتأ جزئی جاده ، خیلی زود خراب می شوند . اما انواع دیگری همچون رولز رویس از جنس مرغوب ساخته شده اند اما برای جاده های خاکی طراحی نشده اند . دوم اینکه ؛ نه تنها جاده ها با هم متفاوتند ، بلکه گهگاه به علت سیلاب ، نشست جاده یا ” دیگر عوال طبیعی ” به طور غیر منتظره ای مخاطره آمیز می شوند .
سوم اینکه ؛ رانندگان نه تنها در مهارت های واقعی رانندگی خود ، بلکه در درک خود از صدای موتور نیز ، با هم متفاوتند ؛ برخی از رانندگان در آب و هوا و جاده ی کاملا مناسب خیلی خوب رانندگی می کنند ؛ برخی دیگر، در هر شرایطی به خوبی رانندگی می کنند ؛ و گروهی دیگر به این خاطر که در رانندگی ، درایت خود را به کار نمی گیرند ، بسیار کند یا بسیار تند واکنش نشان می دهند ، و از مدل خاصی که رانندگی آن را برعهده دارند، درک درستی ندارند ، به گونه ای خطرناک رانندگی می کنند و جان خود و دیگران را به خطر می اندازند . در واقع ؛ نقطه ضعف های انسانی بیشتر از نواقص موجود در طرح ، عملکرد ، یا قدرت اتومبیل ، باعث حوادث رانندگی می شوند .
اکنون کودکان را به جای اتومبیل قرار دهیم ؛ پی می بریم که برخی ذاتا مقاوم و انعطاف پذیرند ، و برخی دیگر به علت عوامل ژنتیکی یا شاید قدری اخلال عصبی خفیف ، آسیب پذیر ترند ، اما غالبا به دلیل تجارب ناخوشایند زندگی خود ، برای کنار آمدن با فشار های بعدی از قدرت لازم بی بهره اند . و افراد بسیار کمی در واقع به صورت مادر زاد آسیب دیده اند . حال ، در عوض جاده ، زندگی را قرار دهیم ؛ خواهیم دید که زندگی برای اکثریت افراد معمولا هموار است و تنها گهگاه ” دست انداز هایی ” نیز دارد ، اما برای برخی دیگر ، اگر مصیبت به بار نیاورد ، ممکن است مشکلاتی ایجاد کند .
و سرانجام ، پدر و مادر و معلمان را به جای راننده قرار می دهیم ؛ هیچ کس تردید ندارد که بهترین و قابل اطمینان ترین اتومبیل می تواند در دست های راننده ای بی تجربه ، مردد ، خود خواه ، تکانشی ، پرخاشگر ، بی توجه ، یا کاملا بیشعور و نالایق به وسیله ای خطرساز بدل شود ؛ یا اینکه راننده ماهر و مسؤلیت پذیری که وظیفه اش را جدی تلقی می کند ، و برای آنکه از حداکثر توان وسیله ی نقلیه اش استفاده کند ، زمان و اندیشه ی لازم را صرف می کند ، صلاحیت رسیدگی دائم به اتومبیل و کنترل و تعمیر آن را در مواقع لزوم دارد .
البته ، نه پدر و مادر و نه معلمان ، هیچ یک عمدأ با کودکان بد رفتاری نمی کنند ، اکثریت قریب به اتفاق آن ها عمیقأ مراقب و نگران کودکان خود هستند . اما چرا چنین فرض کرده ایم که چون همه ما کودک بوده ایم ، بهترین شیوه بهبود رشد فرزندان خود را می دانیم ؟ اکثر افراد این استدلال مشابه را نمی پذیرند که چون ما همه روزی به مدرسه می رفته ایم ، بنابراین بدون نیاز به آموزش تخصصی طولانی ، می توانیم معلمان قابلی شویم . گرچه تمثیلات نباید خیلی از هم فاصله داشته باشند ، ولی به نظر می رسد برای پدر و مادر شدن هم باید آمادگی پیدا کرد تا آنکه آگاهی و درک بیشتری نسبت به نیاز های تحولی کودکان پیدا کنیم .
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2023/07/مفهوم-کم-آموزی-در-کودکان.jpg252448دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2023-07-10 14:11:442023-07-10 14:11:48مفهوم کم آموزی در کودکان