آیا تا به حال مهارت حل مساله را آموخته اید؟ آیا در طول زندگی تان با موقعیتی مواجه شده اید که احساس کنید به تنهایی قادر به حل مساله تان نیستید و یا نیاز به کمک گرفتن از فردی دارید؟
همه ی ما ممکن است در برهه هایی از زندگی، برای حل مسایل مان احساس ناتوانی کنیم و این احساس در وضعیت های حساس و پر تنش می تواند شدیدتر نیز شود.
در چنین شرایطی، برخورداری از مهارت حل مساله به شما کمک می کند تا بتوانید از بن بست خارج شوید و راحت تر تصمیم بگیرید.
اگر با چنین وضعیتی دست به گریبان هستید، این مطلب می تواند برای تان مفید باشد.
مهارت حل مساله چگونه یادگرفته می شود؟
همین حالا، آخرین موقعیت مهم زندگی تان را که برای تصمیم گیری در مورد آن دچار شک و تردید هستید، به خاطر بیاورید.
برای آنکه بتوانید در این شرایط بهترین تصمیم را بگیرید، لازم است تا مراحل 5 گانه ی مهارت حل مساله را به درستی طی کنید.
1. مساله را تعریف کنید.
بیان نگرانی های کلی و مبهم و اضطراب های درونی، امری متفاوت با بیان مساله است.
در اولین قدم باید بتوانید مساله تان رابه شکل روشن و واضح تعریف کنید.
بهتر آن است که صورت مساله را برای خودتان یادداشت کنید تا بتوانید دقیقا به دنبال یافتن راه حل برای چه چیز هستید؟
2. نوع مساله تان را مشخص کنید.
به طور کلی می توان مساله های مختلف را به 4 دسته تقسیم کرد.
الف) مسایل مهم و غیر فوری
مسایلی که مهم اند اما محدودیت زمانی برای انجام دادن آن ها ندارید. مانند قبول شدن در دوره ی تحصیلی بالاتر
ب) مسایل مهم و فوری
مسایلی که هم مهم اند و هم برای انجام دادن آن ها دارای محدویت های زمانی هستید.
مانند استفاده از سهمیه ی استعداد درخشان برای رفتن به مقطع بالاتر و یا گرفتن مجوز کار برای شروع فعالیت حرفه ای.
ج) مسایل فوری و غیر مهم
مسایلی که شاید مهم نباشند اما پس از گذشتن زمانی خاص، زمانی برای انجام دادن آن ها ندارید. مانند استفاده از سهمیه لاتاری
د) مسایل غیر مهم و غیر فوری
مسایلی که نه مهم اند و نه محدودیتی زمانی برای انجام شان وجود دارد. مانند رنگ کردن مو در شرایطی که مسایل بسیار مهم دیگری در زندگی تان دارید که به آن ها نپرداخته اید.
کمی فکر کنید و مشخص کنید مساله تان جزء کدام یک از دسته های زیر است.
این تقسیم بندی وقتی به شما بسیار کمک می کند که بین دو یا چند مساله گیر کرده اید و نمی دانید کدام یک در اولویت است.
3. خودآگاهی تان را افزایش دهید.
لازم است از افکاری که در ذهن تان می چرخد و تصور شما را در مورد قابل حل بودن یا نبودن مساله تحت تاثیر قرار می دهد، بشناسید و به آن ها آگاه باشید.
مشخص کنید که افکار شما به هنگام مواجه با مسایل مختلف، بیشتر شامل کدام نوع است:
افکار نوع 1:
من توانمندم و مساله ام را حل می کنم.
من به دنبال راه حل مناسب می گردم.
این هم یک مساله است و راه حل های خودش را دارد.
افکارنوع 2 :
من خیلی بدبختم.
من تنها و بی پناهم و به تنهایی از پس مشکلم بر نخواهم آمد.
موفقیت، ابزارهای زیادی می خواهد و من هیچ پشتوانه ای ندارم.
هر چه مشکل است بر سر من فرود می آید.
من از پس حل این وضع بر نمی آیم.
اوضاع خراب تر از آن است که درست شود.
به هنگام برخورد با مسائل مختلف، اگر گفتگوهاي درونی منفی در ذهن شما فعال شوند، آنگاه شما نمی توانید به خوبی مسائل خود را حل کنید و ناتوانی در حل مسائل، خود باعث تقویت و تشدید افکار منفی و کاهش اعتماد به نفس تان می شود.
اما اگر به هنگام برخورد با مسائل، گفتگوهاي درونی مثبت در ذهن شما فعال شوند شما می توانید مسائل خود را حل کنید.
توانمندي حاصل از حل مسائل به شما قدرت می بخشد و احساس اعتماد به نفس را در شما بالا می برد.
بنابر این اولین گام در هنگام برخود با مسائل زندگی، شناخت گفتگوهاي درونی خود می باشد.
اگر در چنین مواقعی گفتگوهاي درونی منفی در شما فعال می شوند باید آن ها را شناسایی کرده و سعی کنید گفتگوهاي درونی مثبت را جایگزین آن نمایید.
4. پیدا کردن راه حل های مختلف
در این مرحله تلاش کنید تا راه حل های مختلف را بنویسید .
مهم نیست که آن ها تا چه حد عملی و یا واقعی هستند.
هر راهی را که به ذهن تان می رسد بنویسید.
این روش می تواند باعث شود تا به مساله ی تان خلاقانه تر نگاه کنید و راه حل های سازنده ای بیابید.
در مرحله ی بعد نیازمند آن هستید تا برای اجرایی کردن بهترین راه حل، تصمیم بگیرید.
5. تصمیم گیری و اجرا
برای تصمیم گیری در مورد بهترین راه حل، لازم است تا راه حل های احتمالی را بنویسید و لیستی از مزایا و معایب انتخاب هر راه تهیه کنید.
به خاطر داشته باشید که هیچ راه حلی صد درصد خوب و فاقد ضرر نیست.
بنابراین واقع بین باشید و راهی را انتخاب کنید که ضررهای کمتر و منافع بیشتری را در بر می گیرد.
سپس برای اجرای راه حل تان اقدام کنید و از درستی تصمیم تان مطمین باشید.
در چه شرایطی باید به متخصص مراجعه کنیم؟
در صورتی که از مراحل حل مساله به خوبی اگاه هستید، اما باز هم قادر به حل مساله تان نیستید و در صورت دارا بودن علایم زیر بهتر است از یک متخصص کمک بگیرید:
استرس زیادی دارید و به تنهایی قادر به کنترل آشفتگی ذهنی تان نیستید.
مدتی است در مدیریت احساسات تان با مشکل مواجه شده اید، مردد و دو دل هستید، تصمیم گیری برای تان دشوار دشوار شده است و علایمی از افسردگی و رخوت در خود مشاهده می کنید.
علایم اضطراب را تجربه می کنید. علایمی از جمله بی قراری، دلشوره، افکار منفی و فاجعه آمیز، مشکلات خواب و .. می تواند نشان دهنده ی آن باشد که شما موقعیت را ترسناک تر از آنچه که هست برداشت می کنید و با کمک یک متخصص خواهید توانست بر اضطراب تان چیره شوید و تصمیم درستی بگیرید.
شرایط حساس و غیر قابل جبران
شرایطی که احساس می کنید برای تان بسیار حیاتی هستند و تصمیم گیری تان می تواند کاملا سرنوشت ساز باشد.
در چنین شرایطی نیز مشورت با فردی دیگر می تواند شما را از درست بودن تصمیم تان مطمین کند.
بنابراین به خاطر داشته باشید که هر شرایطی با هر میزان از حساسیت و دشواری، از طریق اجرای فرایندهای حل مساله، قابل حل است.
از درجا زدن و گیر کردن در مشکل خودداری کنید و تلاش کنید تا با به کار گیری راه حل ها مختلف، بهترین راه حل را بیابید و اجرا کنید.
تعیین حد و مرز در رابطه امر بسیار مهمی باشد. شاید فکر کنید تعیین حد…
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/05/b2ap3_large_blog-99.jpg7201280دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-05-30 10:20:072020-05-30 10:20:10حل مشکلات بغرنج زندگی به کمک مهارت حل مساله
رایج ترین فوبیا یا فوبیای شماره یک چه فوبیایی است؟
آراکنوفوبیا. آراکنو فوبیا عبارت از ترس از عنکبوت ها و سایر تنندگان، همانند عقرب است که در واقع اصلی ترین و رایج ترین فوبیای شناخته شده است.
آیا فوبیا می تواند منجر به مرگ یک فرد شود؟
بله، ترس می تواند منجر به کشته شدن فرد شود. افرادی که وحشت زدگی را تجربه می کنند – که من خودم هم یکی از این افراد هستم – مطلع هستند که ترس موجود می تواند آنقدر شدید باشد که حتی منجر به مردن فرد شود.
در نتیجه این شرایط، ضربان قلب شدید می شود، ایست قلبی صورت می گیرد و نفس کشیدن برای فرد سخت می شود.
علاوه بر این ممکن است که فرد غش یا ضعف را هم تجربه کند.
اوبزوفوبیا به معنی ترس از افزایش وزن است و افراد دارای این فوبیا باید کاملا مراقب باشند، چرا که ممکن است به سایر اختلال های روان شناختی، همانند جوع (خوردن غذا و پاکسازی آن) یا بی اشتهایی (امتناع از خوردن غذا) هم دچار شوند.
ریشه کلمه اوبزوفوبیا شامل obeso (در زبان یونانی به معنای چاق) و phobia (در زبان یونانی به معنای ترس) است.
آناتیدافوبیا یک ترس دائمی و غیر عقلایی از دیده شدن توسط اردک است.
فرد دارای این فوبیا بر این باور است که اردک حرکات وی را تحت نظر دارد.
افرادی که دارای آناتیدافوبیا هستند، دارای احساسات واقعی و درستی نیستند.
تشخیص آناتدافوبیا یک تشخیص روان پزشکی واقعی نمی باشد.
در واقع این فوبیا یک فوبیای توهمی و شوخی آمیزی می باشد که برای اولین بار گری لارسون[26] در نتیجه مشاهده کردن کارتون محبوب خودش به اسم Far Side ، این فوبیا را نامگذاری کرده است.
ترس از پرواز کردن عبارت از ترس از قرار گرفتن در یک هواپیما یا سایر ماشین های پرنده در حال پرواز است.
همچنین این اختلال به عنوان اضطراب پرواز، فوبیای پرواز، فوبیای پرش، آویوفوبیا یا آئروفوبیا[30] (هر چند که این فوبیا همچنین به معنای ترس از پیشنویس ها یا ترس از هوای تازه است) شناخته می شود.
فازموفوبیا یک نوع ترس از روح ها است و ریشه این کلمه شامل کلمات یونانی Phamos (به معنای موجود ماوراء طبیعی یا فانتوم) و Phobos (به معنای ترس یا وحشت عمیق) است.
یک کلمه دیگری که برای این فوبیا مورد استفاده قرار می گیرد، عبارت از اسپکتروفوبیا[32] است که ریشه در کلمات Specters (به معنای روح ها یا تخیل ها) یا reflection (به معنای انعکاس) دارد.
تعیین حد و مرز در رابطه امر بسیار مهمی باشد. شاید فکر کنید تعیین حد…
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/05/Phobia-1-adult.jpg533800دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-05-26 23:34:562020-05-26 23:34:59تشخیص و درمان فوبیاهای عجیب – با ترس های عجیب و غریب چه کنیم؟
برای افرادی که معتقدند در تنهایی آرامش و رضایت بیشتری دارند و بهترین لحظات شان، لحظه هایی است که تنها مشغول کار خود بوده و کسی مزاحم شان نمی شود، شنیدن این واقعیت که ارتباط و برقراری ارتباط اجتماعی یک نیاز اساسی محسوب می شود، کمی غیرقابل باور است.
نحوه برقراری ارتباط اجتماعی با دیگران
حقیقت این است که اگرچه همه ی ما لحظاتی از عمرمان به شدت خواستار تنهایی بوده ایم، اما بیشترین زمان بیداری خود را در تعامل با دیگران سپری کرده و از این مراوده لذت می بریم.
البته این موضوع در افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید متفاوت است.
افراد مبتلا به این اختلال از تعامل و بودن در اجتماع و ارتباط گریزان بوده و به شدت( البته دائم )، خواهان تنهایی و انزوا هستند.
انسان ذاتا یک موجود اجتماعی است که در دامان رابطه شکل گرفته و متولد می شود.
علاوه بر این که ارتباط یک نیاز اساسی انسان است، بسیاری از نیاز های ما در دامان ارتباط برطرف می گردد،
به عنوان مثال نیاز های مادی، نیاز به احترام و تعلق خاطر، نیاز به عشق و صمیمیت، نیاز به احترام و تائید و سایر نیاز ها در دل ارتباط برطرف می گردد.
بعلاوه برقراری ارتباط اجتماعی باعث افزایش فرصت در زمینه های کاری، پیشرفت، یادگیری، همکاری و در نهایت افزایش احتمال موفقیت می گردد.
همچنین تحقیقات نشان داده که افرادی که ارتباط اجتماعی بیشتری با دیگران دارند، از سلامت روان و رضایت بیشتری نیز برخوردارند.
راز ارتباط اجتماعی موثر و موفق ( از رابطه بد به رابطه خوب)
رابطه اجتماعی با دیگران (خانواده، دوست، همکار)، علاوه بر این که باعث برطرف شدن نیاز ها، افزایش سلامت روان و میزان رضایت مندی از زندگی می شود،
می تواند مشکل ساز گردد.
این موضوع بخصوص در مواقعی که خود شما یا طرف مقابل تان از مهارت های اجتماعی مناسب برخوردار نباشید، دیده می شود.
وقتی در یک رابطه ی اجتماعی نامطلوب قرار داریم سه راه کار برای ادامه پیش رو دارید:
الف: می توانید رابطه معیوب را به کل قطع کنید( گزینه پرطرفدار بسیاری از افراد!).
ب: می توانید با همین وضعیت به رابطه ادامه دهید یا منتظر تغییر رفتار طرف مقابل تان باشد( راه کاری که توسط اکثر مردم انتخاب می شود).
ج: می توانید به دنبال راه کار و تغییراتی در رفتار خود جهت بهبود ارتباط اجتماعی تان باشید.
تکنیک های موثر در بهبود رابطه اجتماعی
1_ در ارتباط اجتماعی و مواجهه با انتقاد از تکنیک آرامش بخش استفاده کنید.
این تکنیک که به آن قانون تضادها نیز گفته می شود، یکی از موثر ترین تکنیک های ارتباط اجتماعی است.
فرض کنید در یک ارتباط اجتماعی ( با دوست، همکار یا …) قرار گرفته و از شما انتقادی غیرمنظقی می شود که با دلخوری سعی در دفاع از خود هستید و البته این دفاع شما نتیجه متضاد یا عکس داشته و باعث دلخوری و انتقاد بیشتر می گردد.
بر اساس این تکنیک شما به جای آن که روی بخش نا عادلانه حرف طرف مقابل توجه کنید، به بخش درست و حتی جزئی گفته های طرف مقابل متمرکز شوید.
بنابراین با پیدا کردن حقایقی در انتقاد های دیگران و نه صرف برخورد با عصبانیت یا اضطراب نه تنها به خودشناسی بهتری دست می یابید بلکه از انتقاد و بحث بی مورد جلوگیری می کنید.
در عین حال با آرامش از طرف مقابل بخواهید واضح تر در مورد گفته های خود با شما صحبت کند.
مثلا در پاسخ به جمله ای کلی ( تو خود خواهی) می توانید بگویید: درست است که به احساس تو در این مورد توجه نکرده ام و از دست من عصبانی شده ای، شنیدن این حرف ها برایم سخت است .آیا کارهای دیگری هم انجام داده ام که از نظر تو خود خواهانه باشد؟
در مثال بالا اگر فرد موقعیت های دیگری از خودخواهی را یاد آور شود در واقع می توان گفت انتقاد درستی داشته و باید با خودشناسی بیشتر روی اصلاح این مورد کار شود.
در صورتی که موارد دیگری که حاکی از خودخواهی باشد، وجود نداشته و مطرح نگردد، با این تکنیک فرد منتقد به آرامش دعوت شده و نست به برخورد تند خود آگاه می شود.
و انتقاد های کلی تبدیل به انتقاد جزئی و خاص می گردد.
2_ در ارتباط اجتماعی همدلی فکری و احساسی داشته باشید.
همه ی ما فکر می کنیم که می دانیم دیگران در مورد ما چه فکر و احساسی دارند،
و نیز احساس می کنیم به طور کامل متوجه گفته ها و منظور یا شرایط طرف مقابل خود هستیم.
همدلی یکی از مولفه های اساسی در یک ارتباط اجتماعی موثر و موفق است.
همدلی همچنین از ویژگی های اساسی یک روانشناس یا درمانگر خوب است.
علارغم این که به ظاهر هم دلی آسان است اما بسیاری از متخصصان حوزه روانشناسی بعد از سال ها مهارت و آموزش حرفه ای به این خصیصه دست می یابند.
دیدن دنیا از نگاه و دریچه ذهنی دیگران مسلما سخت و البته کمک کننده در ارتباطات و تعاملات اجتماعی ماست.
همدلی به دو نوع حسی و فکری تقسیم می شود.
همدلی فکری یعنی این که درست متوجه منظور و چیزی که دیگران به آن فکر می کنند، بشویم.
همدلی احساسی یعنی درک احساس دیگری برای مان به درستی امکان پذیر باشد.
در ارتباطات اجتماعی تان برای نشان دادن هم دلی فکری و توجه، می توانید با بیان خلاصه ای از آن چه که طرف مقابل تان گفته، این حس را به او بدهید که او را به درستی درک کرده اید.
برای این کار لازم است به جای تمرکز روی حرف ها و پاسخ های خود، به دقت به حرف های طرف مقابل گوش و تمرکز کنید.
توجه داشته باشید که صرف تکرار حرف طرف مقابل به صورت طوطی وار هم دلی نبوده و تنها باعث آزردگی خاطر طرف مقابل تان می شود.
3_ در ارتباط اجتماعی نوازش داشته داشته باشید.
نوازش در زبان تخصصی روانشناسی نه به معنای عام آن و تماس فیزیکی، بلکه به معنای آگاهی و توجه از حضور دیگری است.
شاید بتوان گفت نوازش در ارتباط اجتماعی اصلی ترین مولفه بوده و انسان ها همواره خواستار دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن بوده اند.
به همین دلیل است که زن و شوهری که با هم هیچ گونه تعامل مثبت و حتی منفی از نوع دعوا و بحث ندارد، از شرایط بدتری در مقایسه با یک زوج پرچالش که دائم با هم سر ناسازگاری دارند، برخوردارند.
انواع نوازش
نوازش کلامی
شامل هرگونه توجه و صحبت کلامی ( از یک سلام و احوال پرسی ساده گرفته تا صحبت طولانی).
نوازش غیر کلامی
نگاه کردن، در آغوش گرفتن، لبخند زدن، گرفتن دست یکدیگر و… را شامل می شود.
نوازش مثبت
توجه و بیان نکات مثبت در خصوص دیگری و ابراز محبت.
نوازش منفی
تحقیر، کنایه و توهین را شامل می شود که احساس بدی به طرف مقابل دست می دهد.
نوازش شرطی
ابراز احساس یا توجه به دیگری به شرط انجام کاری( مثلا من تو را دوست دارم اگر …).
نیاز اساسی انسان ها به دریافت نوازش باعث می شود که به نوع منفی نوازش تن داده و لااقل بدین طریق از دیگران نوازش دریافت کنند.
قدردانی، تحسین و احترام و اشاره به ویژگی های مثبت دیگران در ارتباط اجتماعی ویژگی افراد محبوب و موفق است.
سعی کنید در این مورد برون گرا بوده و نکات مثبتی که از دیگران دیده اید را به آن ها بازگو کنید.
در صورتیکه یکی از افراد مورد علاقه شما همچنان”روش خودش را داشته باشد و حاضر به تغییر آن نباشد”، باید یک تصمیم جدی در این رابطه بگیرید.
شما می توانید این افراد را همانطور که هستند بپذیرید، یا می توانید توانایی خودتان برای برقراری ارتباط و رابطه افزایش دهید و رابطه بهتری با فرد مورد علاقه تان داشته باشید.
در صورتیکه شخص مورد علاقه شما آنقدر بر روی عدم تمایل خودش برای تغییر مصمم باشد که این تصمیمش بر روی سایر افراد هم تاثیر بگذارد، باید از طریق انجام دادن یک سری کارهای مناسب و حرفه ای، او را متقاعد به تغییر کنید.
روش یک – تعامل داشتن با افراد لجوجی که دوستشان دارید
1. بر روی درخواست خودتان از فرد مورد علاقه تان برای تغییر تمرکز کنید.
حتما باید از فرد مورد علاقه تان بخواهید که رفتار خودش را تغییر دهد، نه اینکه خودش را تغییر دهد. سعی کنید یک رفتار خاصی را مشخص کنید که می خواهید فرد مورد علاقه تان آن را تغییر دهد؛
نباید به این فرد بگویید که شخصیت خودش را تغییر دهد. برخی از رفتارهایی که فرد مورد علاقه تان می تواند آنها را تغییر دهد، عبارتند از:
انتقاد کردن
سرزنش کردن
اظهارنظرهای نامناسب؛ همانند گفتن حرف های نژادپرستانه، تبعیض جنسیتی یا مسخره کردن افراد هم جنس خواه
داد زدن یا فریاد زدن به سر شما
رعایت نکردن حریم خصوصی شما، همانند سرزده وارد شدن به اتاق شما یا فضولی کردن در مورد بحث های شما با سایر افراد.
2. تعریف کردن.
افرادی که دوست ندارند دیدگاه سایر افراد را در نظر بگیرند، یا افرادی که همواره یک سری رفتارهایی را نشان می دهند که برای خودشان یا سایر افراد خانواده مضر است، عبارت از افرادی می باشند که به سختی می توان با آنها صحبت کرد.
سعی کنید که به صورت مهربانانه به پیش فرد مورد علاقه تان بروید و به صورت صادقانه از وی تعریف کنید.
همچنین سعی کنید که جملات خودتان را به جای “شما” با “من” شروع کنید.
به منظور تعریف کردن فرد مورد علاقه تان می توانید بگویید که “به خاطر کمکی که به شستن ظرف ها کردید، سپاسگزارم” یا “من همواره این حالت مثبت و قاطعانه شما را تحسین می کنم” یا “من فکر می کنم که علاقه شما به سیاست، تحسین برانگیز است!”
3. به مشکلات مربوط به رفتار فرد مورد علاقه تان اشاره کنید.
بعد از جلب توجه فرد مورد علاقه تان و ایجاد یک حالت مناسب در وی از طریق تعریف کردن، راحت تر می توانید در رابطه با رفتاری صحبت کنید که شما را اذیت می کند؛
در اینصورت فرد مورد علاقه تان حالت دفاعی به خودش نخواهد گرفت. این نکته را به یاد داشته باشید که هدف شما عبارت از تمرکز بر روی رفتاری است که دوست دارید فرد مورد علاقه تان آن را تغییر دهد و هدف شما عبارت از تغییر فرد مورد علاقه تان نمی باشد.
برای مثال می تواند بگویید که “پدر، زمانیکه شما در مورد مردان همجنس خواه (گی) صحبت می کنید، احساس ناخوشایندی پیدا می کنم.
من دوستان خوبی دارم که گی هستند و آنطور که شما می گویید نیستند. زمانیکه این حرف ها را زدید احساس ناراحتی و سردرگمی کردم.”
4. تشویق کنید.
این احتمال وجود دارد که فرد مورد علاقه تان یک حالت دفاعی به خودش بگیرد. زمانیکه یک فردی با سر و صدا و خودنمایی در برابر تغییر رفتارش یا تغییر دادن عقیده اش مقاومت کند، شاید در شرایط نامناسبی قرار داشته باشد.
در صورتیکه چنین اتفاقی صورت بگیرد، سعی کنید فرد مورد علاقه تان را تشویق کنید که یک دیدگاه متفاوتی نسبت به این موضوع داشته باشد.
برای مثال می توانید بگویید که “من درک می کنم که این موضوع برای شما ناراحت کننده است، ولی این مورد که نمی خواهید در مورد این موضوع با من صحبت کنید، نشان دهنده ترس شما می باشد.”
5. در دسترس فرد مورد علاقه تان باشید.
هیچ وقت نباید از فرد مورد علاقه تان دوری کنید، حتی در زمانیکه شما را ناامید کند. به جز در شرایطی که رفتار فرد مورد علاقه تان منجر به ایجاد خطر برای شما شود، نباید از این فرد دوری کنید.
منزوی کردن فرد مورد علاقه تان می تواند گرایشات و رفتارهای مشکل زای این فرد را افزایش دهد؛
بنابراین سعی کنید که فرد مورد علاقه تان را مشغول فعالیت هایی کنید که خودتان در حالت معمول انجام می دهید.
به شخص مورد علاقه تان بگویید که در صورت مواجه شدن با هر مشکلی می تواند به شما مراجعه کند. به این فرد بگویید که “نسبت به این موضوع مطلع باشید که هر وقت تمایل داشته باشید، می توانید با من صحبت کنید.”
6. از اعمال فشار بر روی فرد مورد علاقه به منظور تغییر، اجتناب کنید.
تغییرات زمان بر هستند و فشار آوردن بر روی فرد مورد علاقه تان باعث نخواهد شد که تغییر به صورت سریعتری انجام بگیرد.
سعی کنید از انجام دادن مواردی که منجر به ادامه دار شدن رفتار منفی فرد مورد علاقه تان می شوند، اجتناب کنید؛ برخی از این رفتارها عبارتند از:
مطرح کردن مکرر مشکل. بعد از مطلع کردن فرد مورد علاقه تان در مورد احساسات خودتان، این فرد باید در مورد حرف های شما فکر کنید و در مورد تغییر دادن یا تغییر ندادن رفتارش تصمیم بگیرد. مطرح کردن مکرر مشکل منجر به تسریع این فرآیند یا متقاعد شدن فرد مورد علاقه تان نخواهد شد. این کار شما فقط منجر به عصبانیت این فرد خواهد شد و هیچ نتیجه دیگری را به دنبال نخواهد داشت.
از اظهارنظرهای نافعال – پرخاشگرانه در مورد رفتار فرد مورد علاقه تان اجتناب کنید. بیان کردن اظهارنظرهای نافعال – پرخاشگرانه یک روش دیگری در رابطه با تحث فشار قرار دادن فرد مورد علاقه تان می باشد؛ بنابراین بهتر است از این رفتارها اجتناب کنید. برای مثال نباید بگویید که “این خیلی بد است که برخی از افراد ذهنیت محدود و بسته ای دارند.”
7. به خاطر خودتان استقامت کنید.
در صورتیکه رفتار فرد مورد علاقه تان منجر به ناراحتی شما شود، در این صورت باید به خاطر خودتان استقامت کنید.
این کار می تواند سخت باشد، به خصوص در صورتیکه عادت کرده باشید که در حین فکر کردن، آرام باشید. به هر حال به منظور اینکه به فرد مورد علاقه تان کمک کنید تا نامناسب بودن رفتارش را درک کند، باید استقامت بیشتری داشته باشید.
می توانید بگویید که “من به نظرات شما احترام می گذارم، ولی این حق را دارم که نظرات خودم را هم بگویم.
کارهایی که شما انجام می دهید و حرف هایی که می گویید، مرا ناراحت می کند و از شما می خواهم که این رفتارهایتان را متوقف کنید.”
روش دو – زمانیکه یک فردی تغییر را نپذیرد، باید به صورت مناسبی با او ارتباط برقرار کنید.
1. خواسته های خودتان را به صورت شمرده شمرده بگویید تا بتوانید یک مکالمه ای داشته باشید که فاقد هر نوع سرزنشی باشد.
به فرد مورد علاقه تان بگویید که نمی خواهید سرزنشش کنید. به این فرد تاکید کنید که می خواهید یک گفت و شنودی با هم داشته باشید که هیچ فردی نباید در آن حالت دفاعی به خودش بگیرد.
در صورتیکه یک موضوعی مطرح شود، ولی تنش های موجود زیاد باشند یا موضوع مورد نظر یک موضوعی نباشد که بتوانید به صورت صریح و صمیمانه در مورد آن صحبت کنید، در این صورت از فرد مورد علاقه تان بخواهید که بعدا در مورد آن صحبت کنید.
قبل از هر کاری هدف بحث خودتان را بگویید. برای مثال می توانید بگویید که “من می خواهم که از طریق به دست آوردن یک شناخت بهتر نسبت به …، رابطه مابین خودمان را تقویت کنیم.”
2. از طریق بیان کردن یک داستانی در مورد خودتان، بحث خودتان با فرد مورد علاقه تان را شروع کنید.
بخصوص در صورتیکه بخواهید در رابطه با عدم تمایل فرد مورد علاقه تان برای تغییر – یا عدم تمایل این فرد برای داشتن یک دیدگاه متفاوت – صحبت کنید، سعی کنید که قبل از مطرح کردن موضوع یک مثالی در مورد خودتان بزنید.
در مورد یک زمانی صحبت کنید که یک فرد دیگری به شما کمک کرده است تا یک مشکلی را در مورد رفتار خودتان رفع کنید، در حالیکه قبلا بر این عقیده بوده اید که این رفتار هیچ مشکلی ندارد.
باید از عبارات و قالب گفتاری مناسبی استفاده کنید تا شخص مورد علاقه تان در رابطه با موردی که از نظر شما باید تغییر کند، خجالت نکشد.
3. سعی نکنید که یک دلیلی بیاورید.
اصلا در مورد این موضوع بحث نکنید که چه کسی حرف درستی می زند و چه کسی اشتباه می کند.
در صورتیکه یک فردی تغییر (تغییر رفتارش یا تغییر دیدگاهش در مور یک مسئله خاص) را نپذیرید، شاید این فرد هیچ دلیل خاصی برای این تصمیمش نداشته باشد.
شاید این رفتار فرد بخشی از سیستم عقیده ایش باشد؛ بنابراین بحث کردن در رابطه با آن هیچ فایده ای نخواهد داشت.
از جر و بحث با فرد مورد علاقه تان اجتناب کنید. از این فرد نخواهید که عقاید خودش را اثبات کنید یا سعی نکنید که اشتباه این فرد را اثبات کنید.
یک سری سوالاتی بپرسید. سعی کنید که شناخت بهتری در مورد دلیل مربوط به رفتارها یا عقاید مشکل زای فرد مورد علاقه تان به دست بیاورید.
به همین منظور می توانید یک سری سوالاتی بپرسید؛ برای مثال می توانید بپرسید که “چه تجارب و اتفاقاتی باعث شده اند تا شما چنین احساسی داشته باشید؟”
4. در حین صحبت کردن در مورد نظرات خودتان، از جمله هایی استفاده کنید که با “من” شروع می شوند.
این موضوع را تایید کنید که بیشتر دیدگاه های شما ذهنی یا صرفا بر مبنای نظر خودتان می باشند؛ در این صورت فرد مورد نظرتان هم به همان نتیجه خواهد رسید.
جمله های خودتان را با استفاده از “من فکر می کنم که ….” ، “از نظر من …” یا “به نظر می رسد که …” شروع کنید.
در صورتیکه یک جلمه ای به توضیح بیشتری نیاز داشته باشد، سعی کنید بعد از آن یک جمله ای همانند “بنابراین، من نگران …. هستم” یا “به نظر می رسد که این مود می تواند به … منجر شود” را بگویید.
فقط زمانی نیاز به توضیح پیدا می شود که فرد مورد علاقه تان در نتیجه مشاهدات اولیه یا احساسات بیان شده تان متقاعد به تغییر نشود.
5. کیفیت و شرایط مد نظرتان برای مکالمات و گفتگوهای آینده با این فرد را توضیح دهید.
یک سری پیام های مشخصی بفرستید که نشان دهد می خواهید موقعیت های موجود را مجددا ببینید یا مجددا در مورد آن فکر کنید و امیدوارید که فرد مورد علاقه تان هم همین نگرش را داشته باشد.
در صورتیکه نظر خودتان را با صداقت بگویید و فرد مورد علاقه تان هم از آن حمایت کند، باید این نکته را بپذیرید که واژگان مورد استفاده شما مشکل زا بوده است و باید آن را اصلاح کنید.
برای مثال می توانید بگویید که “بسیار خب، … بله، حق با شماست، من نمی توانم مثبت باشم، ولی نظر من این است.”
6. تنش های ایجاد شده را از طریق خندیدن از بین ببرید.
ایجاد تنش در مکالمات روزمره یک مورد کاملا عادی می باشد، به خصوص در صورتی که شما و فرد مورد علاقه تان مدت زمان زیادی در کنار هم باشید. در صورتیکه این اتفاق بیافتد، سعی کنید که تنش موجود را کاهش دهید.
می توانید بگویید که “جیز، هر دو ما آدم های خیلی لجوجی هستیم!”
یک فرد در صورتی حالت دفاعی به خودش می گیرد که طرف مقابلش حاضر به تغییر نظرش نباشد. سعی کنید که مکالمه تان به بن بست کشیده نشود.
در صورت پیش آمدن هر نوع مشکلی در مکالمه و به منظور ادامه دادن به آن ، سعی کنید که سوالاتی همانند “آیا نظر متفاوتی دارید؟” بپرسید.
7. صبور باشید.
در زمانیکه فرد مورد علاقه تان فاصله کمی با تغییر رفتارش داشته باشد، احساس خستگی شما از بین خواهد رفت. در این شرایط، این فرد تایید می کند که یک سری مواردی باید تغییر کند، ولی همچنان در مورد آن یک مقداری شک خواهد داشت.
باید نسبت به این نکته مطلع باشید که حتی زمانی که افراد متمایل به تغییر باشند، این تغییر زمان بر خواهد بود. در واقع تغییر الگوهای شکل گرفته رفتاری به صورت خاص، یک فرآیند می باشد و به گذر زمان نیاز دارد.
پیشرفت های توسعه ای، حتی در صورتیکی محدود به بحث ها باشند، ارزشمند خواهند بود.
قدردانی خودتان از تلاش فرد مورد علاقه تان و تمایلتان به تغییر خودتان را می توانید از طریق تشکر کردن از این فرد به دلیل صحبت کردن با شما نشان دهید.
8. نسبت به زمان پایان دادن به مکالمه مطلع باشید.
شاید در برخی مواقع تغییر دادن موضوع یا دور شدن از کنار فرد مورد نظر، یک تصمیم مناسب تر و ایمن تری باشد.
در صورتیکه فرد مورد علاقه تان هیچ نوع تمایلی به صحبت کردن با شما نداشته باشد و پرخاشگری نشان دهد یا سر شما داد بزند، در این صورت نباید ثبات و سلامتی خودتان را به خطر بیاندازید. قبل از ایجاد شرایط غیر قابل کنترل باید به بحث خودتان خاتمه دهید.
برای مثال می توانید بگویید که “اجازه بدهید در یک زمان مناسب دیگری که هر دو ما آرامتر هستیم، با هم صحبت کنیم.” یا “این شروع خوبی بود، ولی فکر می کنم باید همینجا خاتمه بدهیم.”
روش سه – کمک کردن به فرد مورد علاقه تان برای کمک کردن به خودش
1. مطلع کنید.
به منظور شناسایی مشکلاتی که به دلیل عدم تمایل فرد مورد علاقه تان برای تغییر ایجاد می شود، شاید علاوه بر بحث به موارد دیگری هم نیاز پیدا شود.
بررسی کنید که به چه نحوی می توانید به فرد مورد علاقه تان کمک کنید تا با مشکلات پیش آمده در زندگی شخصیش مقابله کند.
بخشی از این کار عبارت از آماده بودن برای راهنمایی این فرد در حین درخواست کمک می باشد.
اولین کاری که فرد مورد علاقه تان باید انجام دهد را بشناسید و آن را توصیه کنید.
با یک متخصص مراقبت سلامتی صحبت کنید. مراجعه به یک متخصص سلامت روان هم برای آگاهی یافتن در مورد سناریوی فرد مورد علاقه تان و هم برای سلامت روانی خودتان مفید می باشد.
2. از فرد مورد علاقه تان بخواهید که از یک متخصص کمک بگیرد.
در صورتیکه بتوانید یک مکالمه صادقانه ای با فرد مورد علاقه تان داشته باشید که با مشکلات شخصی مواجه است، در این صورت فرصت کمک به این فرد را خواهید داشت.
سعی کنید یک سری اطلاعاتی در مورد افرادی به دست بیاورید که این فرد می تواند از آنها کمک دریافت کند.
بهترین روش ممکن برای انجام این کار عبارت از توصیه کردن به فرد مورد علاقه تان برای مراجعه به یک درمانگر عمومی می باشد؛ فرد مورد علاقه تان باید از این درمانگر عمومی بخواهد که او را به یک درمانگر متخصص ارجاع دهد.
احتمالا فرد مورد علاقه تان خواهد پذیرفت که به یک درمانگر عمومی مراجعه کند، ولی تمایلی به مراجعه به یک روان پزشک یا روان شناس نخواهد داشت.
درمانگران عمومی می توانند فرد مورد علاقه تان را متقاعد کنند که به یک متخصص مراقبت سلامت روانی مراجعه کند.
در حین توصیه کردن با فرد مورد علاقه تان برای دریافت کمک، بر روی رفتارها یا صحبت های این فرد که منجر به آسیب دیدن خودش یا افراد دیگری شده است، تاکید کنید.
برای مثال شما می توانید بگویید که “به دلیل اینکه همیشه احساس عصبانیت دارید، نگران هستم. من فکر می کنم باید در رابطه با این شرایط خودتان با یک فردی صحبت کنید تا بتوانید احساس بهتری به دست بیاورید.”
در صورتیکه جای خاصی را برای دریافت کمک یا اطلاعات نشناسید، سعی کنید با سازمان هایی همانند پیمان ملی در مورد بیماری روانی ارتباط برقرار کنید.
3. از فرد مورد علاقه تان بخواهید که به خاطر شما کمک دریافت کند.
در صورتیکه فرد مورد علاقه تان درخواست شما برای مراجعه به یک متخصص یا دریافت سایر کمک ها را رد کند، می توانید از این فرد بخواهید که به خاطر رابطه شما این کار را انجام دهد.
از سایر دوستان و افراد مورد علاقه تان هم بخواهید که این کار را انجام دهند.
در موارد خطرناکی که رفتار فرد مورد علاقه تان تاثیر مضری بر روی سلامتی و امنیت خودش و سایر افراد دارد، همین شرایط می تواند تنها روش موجود برای متقاعد کردن این فرد در رابطه با نیاز به تغییر باشد.
می توانید به این فرد بگویید که “من مطلع هستم که در شرایط فعلی با … مواجه هستید، و باید مطلع باشید که می خواهم از شما حمایت کنم.
من می خواهم که رابطه مابین ما سالم و مثبت باقی بماند و به دلیل اینکه شما با … مواجه هستید، خیلی اذیت می شوم.”
4. در مورد زمان مربوط به خاتمه رابطه مطلع باشید.
یک سری محدودیت هایی برای روابطی مشخص کنید که برای شما و سایر افراد، از جمله فرد مورد علاقه تان، خطراتی دارند.
در مورد کارهایی که می توانید در آن مشارکت کنید و کمک هایی که می توانید به این فرد بکنید یا در مورد کنار گذاشتن این فرد از زندگی تان به خوبی فکر کنید.
محدودیت هایی که در نظر گرفته اید را به صورت مفصل به فرد مورد علاقه تان توضیح دهید. برای مثال می توانید بگویید که “زمانیکه مشروب می خورید، نمی توانم در کنارتان باشم.
در صورتیکه به خانه بیایم و شما مست باشید، در این صورت برای همیشه از اینجا خواهم رفت.”
در صورتیکه این فرد به صورت عمدی شما را تحریک کند یا از شما بخواهد که محدودیت های خودتان را لغو کنید، در این صورت باید به رابطه خودتان خاتمه دهید.
در صورتیکه فرد مورد علاقه تان به طور مداوم شما یا افراد دیگری را اذیت کند، باید یک اقدامی بکنید.
در حالت ایده آل این فرد متمایل به تغییر رفتار خواهد بود. در غیر اینصورت شما باید از فرد مورد علاقه تان فاصله بگیرید یا اینکه کلا رابطه تان را با این فرد قطع کنید.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/01/نحوه-برخورد-با-افراد-مورد-علاقه-و-نزدیکان4.jpg546728دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-01-14 11:03:382020-01-14 11:03:41نحوه برخورد با افراد مورد علاقه و نزدیکانی که نمی خواهند تغییر کنند
ارتباط می تواند سخت باشد. اغلب اوقات، ما نهایت تلاش خود را می کنیم تا خود و فرد مقابلمان را شاد نگه داریم.
مساله این است که ما همیشه هم بهترین راهکار برای این مورد را نمی دانیم. ممکن است کاری را انجام دهیم که فکر میکنیم درست است و کمک می کند تا ارتباط را در نقطه ای که ما میخواهیم، تثبیت کند.
یا، ممکن است به تلاش هایی که در گذشته هم انجام می دادیم ادامه دهیم با این امید که نتیجه بهتری خواهیم گرفت. نهایتا، ما از این تلاش ها خسته می شویم یا از پذیرش این که ارتباط همین است و تغییر نخواهد کرد منزجر می شویم.
در این مقاله سعی می شود ساختاری برای اینکه چگونه می توان یک مکالمه معنی دار و منطقی با فرد مقابل داشت، ارائه شود.
با دانستن اینکه چگونه می توانید مکالمه ای راهبردی و منطقی داشته باشید، ارتباط شما تقویت شده، احساس صمیمیت و نزدیکی بیشتری برای هر دوی شما به ارمغان خواهد آورد و راههای جدیدی برای نزدیک شدن به ارتباط به دست خواهد داد .
به این طریق شما به هر آنچه که می خواهید می توانید برسید. تمرین هایی وجود دارد که به شما کمک می کند تا بدانید چگونه می توان به مکالمه و درگیری شدن در آن سوق پیدا کرد.
این توصیه ها به ایجاد محیطی هدایت گر و سرگرم کننده کمک می کند که در آن هر فردی قادر به یادگیری در مورد فرد دیگر است به گونه ای که هیچ یک به احساسات فرد دیگر لطمه وارد نکنند یا بجای مکالمه مشاجره صورت نگیرد.
آماده کردن زمینه برای مکالمه
در هر مکالمه معنی داری، بهترین کار اختصاص زمان برای انجام آن است به نحوی که هیچ یک از دو طرف درگیر نبوده و هر دوی شما انرژی فیزیکی و احساسی برای صحبت کردن داشته باشید.
این نوع مکالمات باید جالب و خوشایند باشند، اما اگر هر دو فرد یا یکی از طرفین خواهان مکالمه در آن لحظه نیستند ممکن است منجر به دعوا و کشمکش شود.
چیزهایی که شما باید به آن فکر کنید زمانی است که مکالمه خواهید داشت و اینکه در کجا این مکالمه قرار است انجام شود.
از گیر انداختن فرد مقابلتان زمانی که درگیر و مشغول است یا خسته است، مانند زمانی که تازه از سر کار به خانه رسیده اند، دوری کنید.
موقعیت را ارزیابی کنید و به خاطر داشته باشید که زمان بندی مناسب برای انجام مکالمه قطعا و تا حد زیادی نتایج این مکالمه را تحت تاثیر قرار می دهد.
شروع مکالمه
زمانی که برای صحبت و مکالمه به فرد مقابل نزدیک می شویم، بهتر است به طور شفاف و واضح به آنها بگویید که می خواهید در چه مورد و موضوعی صحبت کنبد.
سپس، از آنها بپرسید که آیا مایل به صحبت در مورد آن هستند یا نه. اگر بگویند نه، از آنها بپرسید که آیا مایل هستند در زمان دیگری در این مورد به صحبت بپردازند و اینکه چه زمانی.
شما حتی می توانید یک زمان را دوتایی و با همدیگر برای صحبت معین کنید. لازم به ذکر است نحوه بیان و مطرح کردن این مکالمه زمینه را برای واکنش و عکس العمل فرد مقابل شما به مکالمه فراهم می کند.
اگر فرد مقابل شما حس کند که مورد هجوم قرار گرفته یا در مخمصه است، با حالت تدافعی پاسخ خواهد داد، که توانایی برای داشتن یک مکالمه خوشایند و کارا را کاهش می دهد.
یک تاکتیک برای شروع هر مکالمه عمیق و چالش برانگیزی، نزدیک شدن به موضوع با حس کنجکاوی است.
اگر تمایل شما بر این است که بدانید فرد مقابلتان چگونه فکر می کند و چه احساسی دارد، به احتمال زیاد در مکالمه ای درگیر خواهند شد که برای هر دوی شما مفید خواهد بود.
به این شیوه تمایل آنها برای وارد شدن در مکالمه بیشتر است.
بمانند هر مکالمه عمیق و چالش برانگیزی، شما می خواهید به این فکر کنید که چگونه می توانید احساسات خود را توضیح دهید و چگونه می توانید پاسخ دهید.
روانشنسان معتقدند که افراد حرفه ای در مورد چگونگی مزدیک شدن به چنین مکالماتی صبور و آرام هستند و همچنین معتقدند که زوج هایی که دررفتاهای ارتباطی مثبت درگیر هستند، به احتمال زیاد می توانند یک ارتباط بلند مدت و با ثبات را از پیش ببرند.
و زمانی که فرد مقابل آنها چیزی بگوید، هرچند حتی شنیدن آن برایشان سخت باشد، با این حال آنها با کنجکاوی پاسخ داده و چیزهایی مانند این می گویند ” این جالبه، در این مورد بیشتر بهم بگو!”.
سپس زمانی که مکالمه شروع شد و در طول آن، از عبارات انتقادی و حمله به فرد مقابل خودداری کنید. گاتمن در این باره می گوید، انتقاد اولین مورد از رفتارهای تعیین کننده است که تخریب گرد هستند.
هر عبارتی که باعث شود شنونده حس کند مورد حمله قرار گرفته، مورد بی احترامی قرار گرفته و یا طر شده است، احتمالا منجر به الگوهای مشکل دار دیگر از ارتباطات شود مانند خودداری و مقابله و یا حالت تدافعی شود.
به گفته گاتمن، فرق است بین انتقاد و شکایت. شکایت بر رفتار متمرکز است در حالیکه انتقاد بر خود فرد تمرکز می کند.
به منظور ایجاد یک جو ارتباطی که زمینه ساز یک مکالمه ی مفید، مثبت و مشارکتی است، اطمینان حاصل کنید که هر عبارت و جمله ای که بیان می کنید بر چگونگی احساس شما و رفتارهای خاص تمرکز دارد نه اینکه حمله ای به شخصیت و یا رفتار فرد مقابلتان باشد.
یک شنونده حمایت گر باشید. به خود اجازه ندهید که با گوشی همراه و یا دیگر اتفاقاتی که حول مکالمه شما رخ می دهد و یا افکاری که یکهو به ذهن شما خطور می کند، حواستان پرت شود.
گوش کنید تا درک کنید، نه اینکه صرفا محض پاسخ دادن گوش کرده باشید. سوالاتی جهت واضح تر شدن بحث بپرسید و این به شما کمک می کند تا واقعا درک کنید که فرد مقابلتان چه احساسی دارد.
سعی کنید مکالمه فرد مقابلتان را قطع نکنید- تا تمام شدن حرفشان و بیان افکارشان صبر کنید و سپس پاسخ دهید. با صبر کردن تا خاتمه ی صحبت ممکن است چیزی را دریابید که منجر به تغییر نحوه ی پاسخ شما شود.
وقتی شروع به صحبت میکنید، به بازخوردهای غیر کلامی فرد مقابلتان توجه کنید. گاهی اوقات درگیر شدن در متاارتباط- ارتباط گرفتن در مورد ارتباط برقرار کردن- کمک کننده است.
به عنوان مثال، ممکن است بگویید “به نظر می رسد تو در مورد آن چیزی که من می گویم نامطمئن هستی؟” این استراتژی از جمله تدافعی و انتقادی مانند “تو هیچ وقت من را درک نمی کنی” و یا “چرا این برای تو سردرگم کننده است؟” بهتر است.
به جای فرضیه پردازی در مورد اینکه فرد مقابلتان چه احساسی دارد و یا چه فکری می کند، بهتر است دقیقا در مورد آنچه که میخواهید بیشتر بدانید سوال کنید.
همچنین به خاطر داشته باشید که یک مالمه شامل تعادلی است از هر دو فرد مکالمه گر و شنونده. سعی کنید از تسلط بر مکالمه اجتناب کنید.
مکالمه مولفه مهمی از حفظ یک ارتباط سالم است. بدون مکالمات، رابطه ها ضعیف تر شده و نهایتا میمیرند.
زمانی که به شیوه ی درست به مکالمه نزدیک می شوید، مکالمات می توانند منجر به کشفیات جدید در مورد اینکه شما و فرد مقابلتان چگونه فکر می کنید و چه احساسی دارید، شوند، احساسات بهتری در مورد صمیمیت و نزدیکی جنسی ایجاد کنند و شاهدی باشند.
برای اینکه شما می توانید در صورت بروز مشکلاتی در ارتباط خود، با همدیگر از این مشکلات عبور کنید.
با پیگیری استراتژی های مطرح شده در اینجا می توانید خود را برای مکالماتی موفق، چالش برانگیز و خوشایند آماده کنید. و زمانی که آماده بودید، این استراتژی ها را در مکالمات خود تمرین کنید.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/03/یک_ارتباط_موثر_داشته_باشیم.png470700مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2019-03-04 11:07:472019-03-04 11:07:47چگونه یک مکالمه معنی دار و منطقی داشته باشیم؟
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2018/08/مشاوره-رایگان-در-تهران1.png694962مشاورhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngمشاور2018-09-04 06:21:422019-07-08 16:40:37مرکز مشاوره رایگان در تهران