ضمیر ناخودآگاه در ازدواج | سندروم بازگشت به خانه

ضمیر ناخودآگاه در ازدواج، سندروم بازگشت به خانه

اهمیت و ضرورت ضمیر ناخودآگاه برای ازدواج چیست؟ تعارضات و تعاملاتی که افراد با والدین خود دارند.

به طور مستقیم بر روابط بعدی آن ها اثر می گذارد و روابط عاشقانه آن ها را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار می دهد، که به آن تاثیر ذهن ناخودآگاه برای ازدواج یا سندروم بازگشت به خانه می گویند.

در واقع کودک دو خواسته اصلی دارد که یکی عشق پدر و مادر و دومی عشق پدر و مادر به یکدیگر می باشد.

، ممکن است فردی به در کودکی به این خواسته اش نرسیده باشد و ناکام مانده باشد در این صورت این خواسته ها تا بزرگسالگی همراه او خواهند ماند. در بزرگسالی سعی می کنند تا به این دو خواسته های خود در مورد عشق پاسخ دهد.

در این شرایط افراد باید به مشاوره قبل از ازدواج مراجعه کنند تا با استفاده از روانشناسی ازدواج با آگاهی از ضمیر ناخودآگاه خود و عدم پیروی از وسوسه های آن ازدواج موفق و خوبی داشته باشند و بتوانند در امر ازدواج انتخاب درستی داشته باشند.

ضمیر ناخودآگاه برای ازدواج به چه معناست؟

به طور معمول افراد به دنبال این هستند که با ازدواج شان نیمه خالی وجودی خود را پر کرده و به سمت رشد و شکوفایی قدم بردارند، شاید برای شما جالب باشد که بدانید چرا در روابط عاشقانه تان جذب افراد خاص و شخصیت های جذاب می شوید.

توجه داشته باشید که در امر ازدواج افراد از ضمیر ناخودآگاه خود تاثیر می گیرند و همسرشان را انتخاب می کنند، این کار مانند این است که یک چیز ناتمام دارید و باید آن را به اتمام برسانید.

در این شرایط باید به روابط پدر و مادرتان با یکدیگر و تعاملاتی که با شما دارند توجه کنید. فردی که برای ازدواج انتخاب کرده اید تا چه اندازه ای ویژگی هایی مشابه با یکی از والدین شما را دارد؟

نقش و اهمیت ضمیر ناخودآگاه برای ازدواج چیست؟

در ادامه این مقاله نقش ضمیر ناخودآگاه در ازدواج را به خوبی مورد بررسی قرار می دهیم و در مورد هر کدام توضیحاتی را ارائه خواهیم داد:

  1. التماس ضمیر ناخودآگاه برای توجه و عش

اگر در کودکی عشق و توجه لازم از طرف یکی از والدین تان دریافت نکرده باشید ممکن است به فردی علاقه مند شوید که مانند پدر و مادرتان به شما توجه و عشق کافی نداشته باشد.

به طور مثال مریم زنی سی ساله است که به طور ناخودآگاه از مردانی که انتقادگر و کنترل کننده هستند خوشش می آید و به همین دلیل او با مردی ازدواج کرده است که به طور مداوم از او انتقاد می کند و با انتقادهایش این احساس را در مریم به وجود می آورد که همسر خوبی نیست، باهوش نیست، و باید سعی کنید خودش را تغییر دهد.

مریم  حتی به خواسته شوهرش بینی خود را عمل کرده است. در این شرایط از مریم خواسته شد تا فهرستی از ویژگی ها پدر و مادرش را بنویسد.

ویژگی های مادر مریم: زنی انتقاد گر، سختگیر، طعنه زن، دمدمی مزاج، کمال گرا و همواره عصبانی.

با توجه به ویژگی های مادر مریم، مشخص شد مریم به مردانی علاقه دارد که ویژگی های مادرش را دارند  و او از این طریق سعی می کند روابط خود با مادرش را بازسازی کند، مریم سعی می کند خودش را فردی باهوش، زیبا و خوب نشان دهد.

او هنوز درگیر با خود درگیر بود و سعی می کرد که به مادرش نشان دهد که او هم خوب است و مادرش دیگر او را سرزنش نکند، در این شرایط مریم نیاز به تایید مادرش دارد چون از زمان کودکی تا حال نتوانسته تایید او را به دست آورد، به همین دلیل دچار سندروم بازگشت به خانه شده است.

او سعی می کند تا در رابطه با شوهرش این کار ناتمام دوران کودکی را به اتمام برساند و از این طریق درگیری ذهنی اش را از بین ببرد. به همین دلیل به مردانی با ویژگی شخصیتی مادرش علاقه مند شده است.

  1. ضمیر ناخودآگاه برای ازدواج، خشم از والدین و طرد معشوق توسط ضمیر ناخودآگاه

اگر از دست یکی از والدین خود عصبانی باشید ممکن است زمانی که کسی به شما محبت می کند و عشق می ورزد، هیچ توجهی به او نداشته باشید و او را طرد کنید تا دلش را بشکنید.

از این طریق خشم و عصبانیت خودتان را تسکین داده و طرف مقابل را مجبور می کنید تا برای به دست آوردن شما تلاش بیشتری کند و عشق و توجه بیشتری به شما داشته باشد.

یکی از تاثیرات ذهن ناخودآگاه برای ازدواج را می توان در این مثال بیان کرد. پدر و مادر سارا زمانی که پنج ساله بود از یکدیگر جدا شدند و سارا پیش مادرش ماند و با او زندگی می کرد.

در این مدت پدرش به ندرت به دیدن او اومده و تماس چندانی با او نداشت به طوری تقریبا سارا را فراموش کرده و بیشتر به زندگی شخصی اش توجه داشت.

حال که سارا قصد ازدواج دارد هنگامی که برایش خواستگار می آید تا مرحله که مطمئن شود پسر واقعا دوستش دارد و خواهان ازدواج با اوست پیش می رود و در نهایت به او جواب رد می دهد و با خشم و عصبانیت با او برخورد می کند.

در این شرایط سارا با طرد کردن خواستگارانش در واقع پدرش را به خاطر این که در کودکی او را ترک کرده است را تنبیه می کند. او با این رفتارش پیش خود به آن ها می گوید “متوجه شدید که طرد شدن چه حس بدی دارد حالا من را درک می کنید و می فهمید چه احساسی داشتم.”

  1. جذاب شدن همزادهای والدین برای ضمیر ناخودآگاه

یکی دیگر از تاثیرات ضمیر  ناخودآگاه این است به کسی علاقه مند شوید که شبیه یکی از والدینتان باشد و سعی می کنید تا از این طریق زندگی فرد را نجات دهید.

این کار به تلافی کاری که برای پدر و مادرتان نتوانسته اید انجام دهید، سعی می کنید انجام دهید تا کم کاری آن زمان تان را جبران کنید و او را خوشحال نمایید.

ظاهرا سارا از مردان معتاد خوشش می آید و او تمایل دارد با مردی که معتاد است ازدواج کند در جلسه مشاوره ای که رفتند مشخص شد پدرش مردی کاری، سخت کوش و مهربان بوده است که به تریاک اعتیاد داشته است.

سارا مانند دیگر اعضای خانواده اش معتاد بودن پدرش را پذیرفته بود اما سعی می کرد آن را از دیگران مخفی کند، او علاقه بسیاری به پدرش داشت اما موفق نشد به پدرش کمک کند تا اعتیاد را کنار بگذارد. و زمانی که سارا ۱۱ سال بود پدرش را به علت سکته قلبی از دست داد.

او مرگ پدرش را به اعتیاد ارتباط داده است به همین دلیل به سندروم بازگشت به خانه مبتلا شده است، او سعی دارد این پایان غم انگیز را به گونه ای تغییر دهد به همین دلیل تصمیم به ازدواج با یک فرد معتاد دارد تا بتواند او را ترک دهد و از اعتیاد نجات دهد و باعث شود تا دیگر این پایان غم انگیز تکرار نشود.

  1. والد بی توجه هدف ضمیر ناخودآگاه

اگر یکی از والدین شما در زندگی شاد نبوده و مورد توجه واقع نشده باشد در واقع شما جذب فردی شبیه به او می شوید تا با عشق ورزیدن به او ثابت کنید که پدر یا مادرتان بسیار دوست داشتنی بوده و باید مورد توجه واقع می شد و زندگی شاد و خوبی می داشت. ناصر از نیلوفر خوشش می آید و دوست دارد با او ازدواج کند.

اما نیلوفر دختری است که احساس ناامنی می کند و بسیار آسیب پذیر است و از مردم می ترسد، به همین دلیل ناصر نسبت به نیلوفر احساس حمایت و محبت بسیاری دارد و دوست دارد عشق و دوست داشتن خود را به او نشان دهد.

گذشته ناصر روشن کننده این ماجرا می باشد، زیرا پدر ناصر مهارت های لازم برای ازدواج موفق را نداشته است و پانزده سال پیش همسر و فرزندانش را ترک کرده است، مادر ناصر بعد از این ماجرا از لحاظ روحی بسیار آسیب می بیند و احساس بی کفایتی می کند، او دیگر ازدواج نمی کند.

در این زمان ناصر ۱۵ سال داشته است و به خوبی احساس ناامیدی و ترک شدگی مادرش را درک می کند و تصمیم می گیرد که به مادرش ثابت کند که دوست داشتنی است .

به همین دلیل تصمیم می گیرد با دختری شبیه مادرش ازدواج کند و با عشق ورزیدن به او نشان دهد که دوست داشتنی است و به پدرش ثابت کند که در ترک مادرش اشتباه کرده است.

  1. وارد شدن به رابطه ای که خوشبخت تر از والدین نباشیم!

گاهی ضمیر ناخودآگاه برای ازدواج باعث می شود تا وارد رابطه ای شوید که از ازدواج پدر و مادرتان بهتر نباشد، در واقع دوست ندارید خوشبخت تر از پدر و مادرتان باشید. سعید بیست و هفت ساله است و در یک خانواده پر از تشنج و درگیری بزرگ شده است.

پدر و مادر او با یکدیگر تفاهم نداشته و همیشه در حال درگیری و دعوا بوده اند و سعید بارها شاهد جر و بحث آن ها بوده است. اکنون سعید تصمیم گرفته با مریم ازدواج کند و می داند که مریم سریع عصبانی می شود.

اما با این حال دوست دارد با او ازدواج کند. از سعید پرسیدند که آینده خود را چطور می بینی در جواب گفت: چیزی شبیه زندگی پدر و مادرم.

از او پرسیده شد آیا فکر نمی کنی حق تو بیشتر از یک زندگی همراه با جر وبحث و دعوا می باشد او پاسخ داد حق من از زندگی بیشتر از حق پدر و مادرم از زندگی نمی باشد و من دوست ندارم خوشبخت تر از آن ها باشم.

درمان و شناخت تاثیر ضمیر ناخودآگاه برای ازدواج

افرادی که درگیر این مشکل هستند باید سعی کنند تا در دام ذهن ناخودآگاه خود قرار نگیرند و ازدواج اصولی و ماندگاری داشته باشند به همین دلیل باید قبل از ازدواج زوجین به شناخت صحیحی برسند.

به عنوان مثال دوستی های قبل از ازدواج می تواند فرصت مناسبی برای شناخت فرد باشد، هم چنین استفاده از تجربه های خانواده و اطرافیان نقش بسیار مهمی در ازدواج موفق دارد.

شناخت تاثیر ذهن ناخودآگاه در ازدواج بر انتخاب های عشقی، باید به صورت تخصصی مورد بررسی قرار گیرد. بررسی انگیزه های ازدواج و تاثیر ذهن ناخودآگاه در ازدواج در جلسات مشاوره روانشناسی مورد می تواند به فرد کمک کند تا انتخاب اصولی و صحیحی داشته باشد.

مرکز مشاوره روانشناسی ستاره ایرانیان

بر اساس مطالبی که بیان شد ناخودآگاه انسان تاثیر بسیار زیادی بر روی تصمیمات مهم زندگی همچون ازدواج می گذارد.

در بسیاری از اوقات می تواند مسیر زندگی مشترک فرد را تغییر دهد و ازدواج او را به سوی شکست هدایت کند در این شرایط باید از روانشناس آگاه و با تجربه کمک بگیرید تا بتوانید از ناخودآگاه خودتان آگاه شوید و ازدواج موفقی را پیش رو باشید.

در این راستا مرکز مشاوره ستاره ایرانیان خدماتی را به صورت تلفنی و حضوری ارائه می دهند و از مشاوران و متخصصان با تجربه ای تشکیل شده اند که در این زمینه پاسخ گو مراجعین می باشند.

منبع: ضمیر ناخودآگاه در ازدواج | سندروم بازگشت به خانه

لجبازی کودک و نگرش های تربیتی نادرست

نگرش های شما به عنوان والد در تشدید مشکل لجبازی و نافرمانی در کودکتان تاثیر زیادی دارد. همه والدین در مورد فرزندان خود عقاید و نگرش هایی دارند. برخی از این عقاید منطقی و سودمند و برخی دیگر غیر منطقی و بیهوده هستند.عقاید منطقی، عقایدی هستند که دلیلی برای آن ها وجود دارد. انعطاف پذیر هستند و منجر به بروز رفتارها و هیجانات متعادل و مناسب می شوند.

عقاید غیر منطقی عقایدی هستند که دلیلی برای آن ها وجود ندارد. انعطاف پذیر و مطلق هستند،با جهان پیرامون خود هماهنگی ندارند، مانع دستیابی انسانی به اهدافش می گردند و در نهایت به بروز رفتارها وهیجانات نامناسب وناراحت کننده می انجامند.

رفتار والدین احتمالآ مبتنی بر ترکیبی از عقاید منطقی و غیر منطقی در مورد فرزندشان و رفتارهای مقابله جویانه وی است. نگرش های منطقی و غیر منطقی والدین،در حد وسط چهار طیف فکری که در هر فردی وجود دارد، قرار می گیرد. این طیف ها عبارتند از :

۱- پرتوقعی- تفکر ترجیحی- بی توجهی

پرتوقعی نگرشی است که به موجب آن یک پدر یا مادر به شکلی خدا گونه می پندارد فرزند من و دیگران باید به شکلی که من می خواهم رفتار کنند.این طرز فکر بسیار خشک،بزرگ منشانه و غیر منطقی است، زیرا هیچ قانونی در طبیعت وجود ندارد که فرزند شما یا هر فرد دیگری را مجبور به رفتار مطابق دستور شما بکند. این خود خواهی هیچ نقطه ای ندارد جز عصبانیت شما، زیرا کودک نافرمان در بسیاری  از مواقع قوانین اعلام شده توسط والدین را نقض خواهد کرد.

۲- احساس شکست خوردگی- احساس نگرانی- بی احساسی.

احساس شکست خوردگی حالتی ذهنی است که به موجب آن پدر و مادر فکر می کند. کارهای فرزند من بسیار نا خوشایند، خیلی بد و بسیار نارا حت کننده است. رفتار های زشت او کاملآ مرا خرد کرده است . این طرز فکر کاملآ غیر منطقی است، زیرا کلمات بسیار نا خوشایند،خیلی بد وبسیار ناراحت کننده به این معنا هستند که چیزی ۱۰۰ درصد بد است، یعنی بدتر از هر چیز بدی که ممکن است برای یک فرد پیش بیاید.

۳- عدم تحمل ناکامی- تحمل ناکامی- انکار ناکامی.

عدم تحمل ناکامی زمانی رخ می دهد که والدین هنگام بروز مشکلات دست از تلاش ومبارزه بردارند وبخود بگویند، من باید بی هیچ تلاش وکوششی از همکاری فرزندم برخوردار باشم چون اصلآ نمی توانم عدم همکاری او را تحمل کنم. فرزند من باید خودش بداند که رفتار صحیح چیست وهمان گونه عمل نماید. این طرز فکر باعث نا هماهنگی در رفتار والدین می شود زیرا بعضی از آن ها معتقدند که مجبورنیستند خود را به درد سر بیاندازند و به سختی تلاش کنند تا به نتیجه برسند. این طرز فکر والدین را از پیگیری هر برنامه ای جهت کمک به فرزند نافرمان باز می دارد.

۴-  اهانت کردن به دیگران- پذیرفتن دیگران- ستایش دیگران.

اهانت به دیگران یعنی تمایل به تحقیر کردن صد درصد و بد دانستن فرزند است. این طرز فکر ناشی از تصور نا درستی است که می توان ارزش انسانی افراد را بر اساس رفتار آن ها مورد قضاوت قرار داد. معمولآ عقاید اهانت آمیز نسبت به کودک به چنین شکلی در ذهن والدین خطور می کند{چون از من اطاعت نکردی بچه خیلی بدی هستی وسزاوار مجازات خواهی بود}

منبع : لجبازی کودک و نگرش های تربیتی نادرست

پرخاشگری چیست و انواع پرخاشگری در روانشناسی pdf

آشنایی با انواع پرخاشگری در روانشناسی و پرخاشگری چیست ؟

آن چه که از پرخاشگری در نگاه اول به ذهن مان خطور می کند رفتاری نامعقول، خود خواهانه و حاکی از یک تصمیم هیجانی و اشتباه است.

چرا پرخاشگری می کنم و چطور آن را رفع کنم؟

اما پرخاشگری صرفا نشان دهنده ی رفتار غیر منطقی و همراه با پشیمانی و دردسر نیست.

از نظر تکاملی آن چه که باعث بقای نسل و پیروزی اجداد مان می شده برخوردی همراه با پرخاشگری و مبارزه با عامل تهدید کننده جانی و محدوده زندگی یا قلمروشان بود.

در روانشناسی پرخاشگری به رفتاری گفته می شود که هدف آن ایجاد آزار و اذییت به دیگری است که معمولا این کار با هدف انتقام و تنبیه صورت می گیرد.

پرخاشگری اصولا دیگران را هدف می گیرد اما ممکن است متوجه خود فرد نیز شود.

پرخاشگری چیست ؟

در واقع می توان گفت در خودآزاری یا مازوخیسم فرد پرخاشگر از ایجاد درد و آسیب به خود لذت می برد.

پرخاشگری معطوف به خود ممکن است به صورت خود کشی نیز جلوه کند که این حالت با خودآزاری فرق دارد که فرد با مرگ خود قصد انتقام گرفتن، عذاب وجدان و درد دادن به دیگران را دارد.

عده ای از روانشناسان (مثلا فروید) معتقدند پرخاشگری ذاتی بوده و در درون همه انسان ها به صورت یک نیروی نهفته وجود دارد که در صورت عدم تخلیه انباشته می شود.

طرفداران ذاتی بودن پرخاشگری، ورزش کردن و تخلیه انرژی از راه جامعه پسندانه را نقطه مقابل تخلیه نامطلوب (یعنی تخریب اموال و قتل) عنوان می کنند.

عده  دیگری از نظریه پردازان نیز به نقش یادگیری در پرخاشگری معتقد بوده و مخالف ذاتی بودن آن هستند.

علت پرخاشگری چیست؟

اصولا پرخاشگری در پاسخ به ناکامی رخ می دهد، یعنی زمانی که فرد در راه رسیدن به اهداف اش با موانع مواجه می شود، رفتار پرخاشگرانه از خود نشان می دهد.

در واقع فرد با رفتار پرخاشگرانه در مقابل ناکامی تا حدودی تسکین پیدا می کند که معمولا بعد از این تسکین موقتی ( به جای چاره اندیشی و حل مسئله)، احساس پشیمانی را تجربه خواهد نمود.

اما این که فرد بعد از ناکامی چه واکنشی نشان دهد تا حد زیادی به نوع تربیتی که در خانواده داشته بستگی دارد.

تحقیقات نشان داده است که کودکان پرخاشگر معمولا والدین پرخاشگری دارند که از آن ها الگوبرداری کرده اند.

رفتار پرخاشگرانه ممکن است توسط دیگران و به خصوص در کودکی تقویت شده باشد.

این که بچه ای بعد از دعوا یا رفتار خشونت بار توسط والدین یا خواهر برادر های بزرگ تر تشویق شود و از رفتار پرخاشگرانه ی او به عنوان یک رفتار شجاعانه یاد شود،

مسلما باعث تقویت و ایجاد یک ذهنیت مثبت نسبت به این رفتار خواهد شد.

همچنین رسانه های گروهی به ویژه تلویزیون در تقویت رفتار پرخاشگرانه نقش بسزایی دارند.

تحقیقات نشان داده که بازی های رایانه ای بخصوص در دانش آموزان منجر به افزایش رفتارهای پرخاشگری در روابط شان با دوستان و محیط خانوادگی( خواهر و برادرها) می شود.

نقش وراثت نیز در خصوصیات شخصیتی و رفتار پرخاشگرانه موضوعی است که مورد قبول بسیاری از نظریه پردازان می باشد.

انواع پرخاشگری در روانشناسی

پرخاشگری به صورت های مختلف بروز می یابد، از جمله:

  • aggressive تهاجمی
  • assertive بیان کننده و آشکار
  • passive منفعل
  • passive-aggressive منفعل تهاجمی

مطالعه بیشتر انگلیسی:

Goldstein, A.P.. (2004). The Psychology of Group Aggression. 10.1002/0470013451.

دسته بندی دیگر نیز به صورت زیر است:

پرخاشگری جسمانی چیست

این حالت که با کتک زدن و آسیب فیزیکی همراه است در پسران بیشتر از دختران دیده می شود.

منابع و مطالعه بیشتر به زبان انگلیسی:

  1. Kaye A.J., Erdley C.A. (2011) Physical Aggression. In: Goldstein S., Naglieri J.A. (eds) Encyclopedia of Child Behavior and Development. Springer, Boston, MA
  2. Romano, E., Tremblay, R. E., Boulerice, B., & Swisher, R. (2005). Multilevel correlates of childhood physical aggression and prosocial behavior. Journal of Abnormal Child Psychology, 33, 565–۵۷۸٫PubMedGoogle Scholar
  3. ۱۳٫
  4. Seguin, J. R., & Zelazo, P. D. (2005). Executive function in early physical aggression. In R. E. Tremblay, W. W. Hartup, & J. Archer (Eds.), Developmental origins of aggression. New York: Guilford.Google Scholar
  5. ۱۴٫
  6. Tremblay, R. E., Nagin, D. S., Seguin, J. R., Zoccolillo, M., Zelazo, P. D., Boivin, M., et al. (2004). Physical aggression during early childhood: Trajectories and Predictors. Pediatrics, 114, 43–۵۰٫Google Scholar

پرخاشگری کلامی

که به صورت داد زدن، تحقییر کردن و توهین یا تمسخر به آسیب و اذییت دیگری منجر می شود.

به عنوان مثال بعد از یک تصادف رانندگی دو طرف با صدای بلند( داد زدن) شروع به توهین، و ناسزا گفتن به یکدیگر می کنند.

مطالعه بیشتر:

Burton, J.P., Mitchell, T.R. & Lee, T.W. The Role of Self-Esteem and Social Influences in Aggressive Reactions to Interactional Injustice. J Bus Psychol ۲۰, ۱۳۱–۱۷۰ (۲۰۰۵). https://doi.org/10.1007/s10869-005-6995-8 – https://doi.org/10.1007/s10869-005-6995-8

پرخاشگری رابطه ای یا اجتماعی

در پرخاشگری رابطه ای هدف بدنام کردن و انزوا یا تخریب روابط اجتماعی دیگران است.

به عنوان مثال شایعه پراکنی یک نوع پرخاشگری رابطه ای است.

این نوع پرخاشگری در دختران بیشتر از پسرها دیده می شود.

مطالعه بیشتر:

  1. Felson R.B. (1984) Patterns of Aggressive Social Interaction. In: Mummendey A. (eds) Social Psychology of Aggression. Springer Series in Social Psychology. Springer, Berlin, Heidelberg
  2. Kumari K., Singh J.P., Dwivedi Y.K., Rana N.P. (2019) Aggressive Social Media Post Detection System Containing Symbolic Images. In: Pappas I., Mikalef P., Dwivedi Y., Jaccheri L., Krogstie J., Mäntymäki M. (eds) Digital Transformation for a Sustainable Society in the 21st Century. I3E 2019. Lecture Notes in Computer Science, vol 11701. Springer, Cham

پرخاشگری واضح یا پیدا

در این حالت رفتار پرخاشگرانه ی فرد آشکارا بوده، در مقابل پرخاشگری پنهان معمولا با هدف آسیب رساندن مخفیانه به فرد صورت می گیرد.

دانش آموزی که به صورت فیزیکی اقدام به آسیب و آزار هم کلاسی خود می کند، پرخاشگری پنهان از خود نشان داده،

در صورتی که اگر به صورت پنهانی با دزدیدن یا خراب کردن اموال ( مثلا لوازم التحریر) هم کلاسی خود قصد آسیب به او را داشته باشد، پرخاشگری پنهان نامیده می شد.

پرخاشگری گروهی

یکی دیگر از انواع پرخاشگری در روانشناسی، پرخاشگری گروهی است.

که معمولا در جنگ ها و به صورت گروهی در مقابل دشمن با هدف تخریب اموال و جان دشمن صورت می گیرد.

مطالعه بیشتر:

Goldstein, A.P.. (2004). The Psychology of Group Aggression. 10.1002/0470013451.

پرخاشگری در روانشناسیمشاوره شخصیت

انواع پرخاشگری در روانشناسی در سنین مختلف

پرخاشگری در کودکی چیست

اگرچه پرخاشگری در کودکی یک موضوع شایع است اما درصورتی که رفتار پرخاشگرانه در کودک شما مکرر و با شدت زیاد رخ دهد خطرناک خواهد بود.

کودکان با مشاهده نتایج مثبت پرخاشگری و الگوسازی؛ یکی از راه های دست یابی به اهداف خود را در رفتار پرخاشگرانه می یابند.

والدین باید با سبک تربیتی صحیح و نشان دادن رفتار درست مانع از رشد این رفتار در فرزندشان شوند.

پرخاشگری در نوجوانی چیست

نوجوانی که به عنوان مرحله ای  میان کودکی و بزرگسالی قرار دارد از نظر روانی و جسمانی فرد با تغییرات زیادی مواجه است.

افزایش مسئولیت و به دنبال آن استقلال در کنار تغییرات فیزیکی و هورمونی باعث افزایش احتمال رفتار پرخاشگرانه در این سن می گردد.

علاوه بر این رفتار پرخاشگرانه بخصوص در نوجوانان پسر می تواند نشانه ای از قدرت و شجاعت او تلقی شده و باعث پذیرش او  به عنوان رهبر گروه (در میان همسالان) گردد.

پرخاشگری در جوانی و میان سالی

در جوانی معمولا پرخاشگری در مواجه با ناکامی رخ می دهد.

شکست در روابط عاشقانه، تحصیل و کار می تواند باعث خشم و به دنبال آن افزایش رفتار پرخاشگرانه گردد.

همچنین در میان سالی که افراد با بحران میان سالی رو به رو هستند بخصوص در زنان احتمال افزایش استقلال شخصیتی و رفتار پرخاشگرانه وجود دارد.

پرخاشگری در سالمندی چیست

دوران کهنسالی نیز مانند سایر مراحل دلایل مختلفی برای پرخاشگری دارد.

افزایش حساسیت روحی و زود رنجی در کنار مشکلات مربوط به سلامتی جسمانی و کاهش استقلال و احساس درک نشدن را می توان از جمله دلایل پرخاشگری در سالمندان مطرح نمود.

راه های مقابله با انواع پرخاشگری در روانشناسی

از آن جایی که پرخاشگری معمولا در برخورد با رفتار یا اشتباه دیگران و احساس بی عدالتی یا پایمال شدن حق مان که منجر به ناکامی در دست یابی به اهداف مان شده، رخ می دهد،

بنابراین یادگیری مهارت های حل مسئله به جای واکنش آنی تخلیه خشم با پرخاشگری، موثر است.

در نظر گرفتن راه حل های مختلف و اتخاذ بهترین تصمیم در کنار کم و تعدیل کردن انتظارات مان از دیگران در کنترل پرخاشگری نقش بسزایی دارد.

تغییر موقعیت دادن ( مثلا از ایستادن به نشستن یا از ایستادن به راه رفتن)،

به هنگام خشم و موکول کردن تصمیم گیری یا اقدام به زمانی دیگر، یک روش مدیریت رفتار پرخاشگرانه می باشد.

معاشرت با افراد صبور که خود کنترلی بالایی در رفتارشان دارند در ایجاد این خلق و خو و افزایش درایت تان هنگام تصمیم گیری کمک کننده است.

همچنین، ابراز نارضایتی و بیان انتظارات خود به صورت مستقیم، جرات مندانه اما نه پرخاشگرانه

و جلوگیری از جمع شدن دلخوری ها، در کنار افزایش صمیمیت، نقش بسزایی در کاهش رفتار پرخاشگرانه در خانواده دارد.

ورزش و تخلیه هیجان به شکل مطلوب،

ریلکسیشن و

آرام سازی عضلانی

نیز از دیگر راه کارهای پیشنهادی برای کاهش رفتار پرخاشگرانه می باشد.

منبع : پرخاشگری چیست و انواع پرخاشگری در روانشناسی pdf

آیا کودکان شخصیت والدینشان را به ارث می برند؟

کودکان ویژگی های فیزیکی والدینشان را به ارث می برند، ولی دانشمندان در رابطه با به ارث بردن ویژگی های شخصیتی والدین توسط کودکان کمتر مطمئن هستند. برخی از ویژگی های شخصیتی که در کودکان ظاهر می شوند پایه ی ژنتیکی دارند، ولی در شکل گیری شخصیت چندین ژن نقش دارند. محیط نیز در شکل گیری رشد ویژگی های شخصیتی نقش دارند. با وجود اینکه ممکن است کودک شما در برخی ویژگی های شخصیتی گرایش ژنتیکی نشان دهند با این حال این ویژگی ها زمانی خود را نشان می دهند که محیط شرایط لازم برای بروز صفات مرتبط با این ژن ها را فراهم سازد.

ژنتیک و شخصیت

محققین در شکل گیری ویژگی های شخصیتی ویژگی های ژنتیکی را دخیل می دانند. ژن‌های مختلفی در کودک وجود دارند که باعث شکل گیری ویژگی شخصیتی کودک می شوند. در برخی موارد به دلیل تاثیر شرایط محیطی و یا تاثیر ژن های دیگر برخی از ژن‌ها فعال و یا غیر فعال می شوند. بر طبق گزارش شبکه ی خبری ژنوم، ژنها از طریق پیام های شیمیایی مانند ترشح هورمون سرتونین و دوپامین که می توانند تاثیرات عمیقی بر روی مغز داشته باشند ویژگی های شخصیتی فرد مانند اضطراب و خجالتی بودن را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

تاثیر وراثت در مقابل تاثیر محیط

حدود ۴۰ درصد از ویژگی های شخصیتی از طریق وراثت به ارث می رسند، بر طبق نظریه دکتر دیوید فاندر، پرفسور روانشناسی دانشگاه ریورساید کالیفرنیا، و نویسنده ی «معمای شخصیت». این نظریه به طور قابل توجهی تاثیر محیط را مورد بررسی قرار داده است. فاکتورهای محیطی به چیزی بیشتر از محل زندگی فردر اشاره دارند؛ تاثیرات فرهنگی و تجربیات اولیه زندگی و شرایطی که در آن شخص بزرگ شده بر شخصیت فرد اثر گذارند. برای مثال بر طبق نظریه ی دکتر فاندر افرادی که حامل ژن تاثیر گذار بر سروتونین هستند در معرض خطر افسردگی و رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری هستند، اما تنها زمانی که کودکی انها سرشار از استرس و بدرفتاری از سوی محیط باشد.

صفات خانوادگی

حتی دوقلوهای همسان، کسانی که آرایش ژنتیکی یکسان دارند، ویژگی های شخصیتی یکسانی ندارند. در حالی که آنها رفتارهای شخصیتی نزدیک تری در مقابل دوقلوهای ناهمسان و خواهر و برادهای غیر دوقلو دارند، آنها تنها ۵۰ درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند بر اساس گفته روانشناس کودک دکتر دیوید شافر در کتابش «جامعه و رشد شخصیت». دوقلوهای ناهمسان حدود ۳۰ درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند، در حالی که خواهر و بردارهای غیر دوقلو ۲۰ درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی را دارا می باشند. از لحاظ بیولوژیکی کودکانی که در یک خانواده بزرگ شده اند از نظر ویژگی های شخصیتی تنها ۷ درصد به یکدیگر شباهت دارند.

اختلالات رفتاری

بر طبق نظریه ی دکتر شافر: محققین دریافتند که بسیاری از اختلالات رفتاری، مانند اسکیزوفرنی، افسردگی بالینی یا اختلال دوقطبی به عامل ژنتیک مربوط می شوند، ولی مسئله بدین معنی نیست که اگر کسی ژن هایی را به ارث می برد باعث رشد بیماری اش می شود. برای مثال اگر شما یک دو قلوی یک سان دارید که به اسکیزوفرنی مبتلا است احتمال اینکه شما نیز این اختلال رفتاری را دارا باشید دو به یک یا ۵۰ درصد می باشد، حتی اگر شما ژن های یکسانی را به ارث برده باشید. ولی فقط در ۵ تا ۱۰ درصد از کودکانی که یکی از والدینشان مبتلا به اسکیزوفرنی است این احتمال وجود دارد که کودک نیز علائم این اختلال رفتاری را از خود بروز دهد.

منبع : آیا کودکان شخصیت والدینشان را به ارث می برند؟

مشاوره فوبیا و درمان فوبیا

در جلسه مشاوره فوبیا به درمان فوبیا که یک اختلال شایع از بین انواع اختلالات اضطرابی است که فرد مبتلا به آن از ترس افراطی، غیرمنطقی و مداوم نسبت به یک موقعیت رنج می برد، پرداخته می شود.

موقعیت فوبیک می تواند ارتفاع، عنکبوت، انواع حیوانات (مثلا سگ، گربه، مار، عنکبوت،موش) آسانسور یا موارد دیگر باشد.

اجتناب یا فرار دائمی فرد از موقعیت فوبیک باعث اختلال در عملکرد روزانه ( کار، تحصیل یا روابط فرد) می شود که نیاز به درمان آن ضروری می باشد.

آن چه که اهمیت دارد این است که در صورت عدم درمان این اختلال، بهبود خود به خودی حاصل نمی شود و فرد نیاز به دریافت کمک تخصصی توسط روانشناس دارد.

تکنیک های مشاوره فوبیا

خوشبختانه برای فوبیا درمان های متعدد و مفیدی ابداع شده است که توسط درمانگران با تجربه در کمک به مبتلایان به فوبیا ثمربخش است.

در ادامه انواع درمان فوبیا ذکر می گردد:

درمان فوبیا از طریق حساسیت زدایی منظم

حساسیت زدایی منظم یا سیستماتیک یک روش کارامد برای درمان فوبیا است که شامل چند جزء اساسی به شرح زیر می باشد:

مرحله اول مشاوره فوبیا : آرمیدگی تدریجی عضلانی

در این مرحله به کمک روانشناس فرد مبتلا به فوبیا شروع به آرام سازی تدریجی عضلات خود می کند.

بدین صورت که فرد با رهاسازی یا انبساط عضلات و ماهیچه های ( از کف پاها شروع شده تا صورت) بدن خود متوجه تمایز بین دوحالت فیزیکی انقباض و سفتی ( در حالت اضطراب)، با رهایی و آرمیدگی می شود.

این تمرین طی زمان بندی مشخص و تقریبا شش جلسه به طول می انجامد.

مرحله دوم: تعیین سلسله مراتب اضطراب

در این مرحله فرد حیطه یا موقعیت فوبیک را برحسب شدت ترسی که در او ایجاد می کنند، درجه بندی می کند.

این سلسله مراتب اضطراب بر حسب درجه از صفر تا صد تشکیل می گردد.

مرحله سوم مشاوره فوبیا : اجرای حساسیت زدایی

در این مرحله فرد مبتلا به فوبیا در اتاق درمان روی کاناپه یا یک صندلی راحت می نشیند و شروع به تجسم یا تصویرسازی ذهنی صحنه های آرام بخش می کند.

درمانگر نیز بر اساس سلسله مراتب تهیه شده از مراجع می خواهد به تجسم موقعیت های ترس آور بپردازد.

این روند طبق اصول خاصی و با نظارت درمانگر ( به صورت تجسمی یا واقعی ) اجرا می شود.

در واقع هم زمانی و تداعی تدریجی موقعیت های ترس آور با آرمیدگی بدن و تجسم ذهنی آرامش بخش، به تدریج باعث کاهش و برطرف شدن از شدت ترس فرد و آمادگی وی برای مواجهه در موقعیت واقعی می شود.

درمان فوبیا از طریق غرقه سازی

برعکس روش حساسیت زدایی تدریجی که در آن فرد به صورت تدریجی با موقعیت فوبیک مواجه می شود،

در روش غرقه سازی مواجهه با موقعیت فوبیک غیر تدریجی و کامل خواهد بود.

مسلما چنین شرایطی باعث ترس و اضطراب شدید فرد می شود، به همین دلیل نیز این درمان در مقایسه با سایر درمان های مربوط به فوبی، میزان انصراف بالاتری نیز دارد.

در روش مواجهه که به آن درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ نیز می گویند، درمانگر ابتدا فلسفه این روش را برای مراجع شرح می دهد.

در واقع روانشناس به بیمار توضیح می دهد که چگونه جلوگیری از پاسخ یعنی اجتناب و فراری که او از محرک ترس آور دارد باعث افزایش و تدام فوبیا او گشته است.

این درمان بخصوص برای فوبیا سوشیال یا اجتماعی کاربرد دارد.

به عنوان مثال افراد مبتلا به فوبیا اجتماعی که از صحبت کردن در جمع دچار اضطراب می شوند، با اجتناب از مواجهه و قرار گرفتن در چنین موقعیت هایی ( تعاملات اجتماعی که مستلزم سخنرانی است)،

از اضطراب خود می کاهند.

درمانگر به مراجع توضیح می دهد که چگونه اجتناب و تجربه نکردن این موقعیت (علارغم ترسی که در او ایجاد می کند) در بلند مدت باعث افزایش این حالت و تداوم مشکل او می گردد.

به علاوه درمانگر به بیمار توضیح می دهد که در ابتدای مواجهه درمانی معمولا اضطراب اش افزایش می یابد اما استفاده مداوم و تکرار آن در ادامه درمان باعث کاهش و در نهایت برطرف شدن ترس می شود.

روش مواجه درمانی نیز به دو صورت تجسمی و واقعی اجرا می شود.

شناخت درمانی و دارو درمانی در درمان فوبی

دارو درمانی در مشاوره فوبیا

در درمان دارویی فوبی، معمولا به تجویز دارو های ضد اضطراب و ضد افسردگی در شرایط خاص و جهت کاهش نشانه های فیزیولوژیکی زیر نظر روانشناس و روانپزشک صورت می گیرد.

در موارد خیلی شدید و همچنین مواردی که نیاز به یک درمان فوری احساس می شود، معمولا روش دارو درمانی در کنار درمان های روان شناختی اجرا می گردد.

شناخت درمانی در جلسه مشاوره فوبیا

شناخت درمانی روی افکار و باورهای نادرستی که منجر به افزایش و تداوم فوبیا فرد شده، تمرکز می کند.

به عنوان مثال یکی از شناخت های نادرست در فوبیا اجتماعی ارزیابی منفی است که افراد مبتلا به این فوبیا از عملکرد خود دارند.

این افراد با وجود فیدبک های مثبتی که از دیگران در خصوص عملکردشان دریافت می کنند، همچنان ارزیابی ناقص و منفی از رفتار خود در جمع دارند.

همچنین خود گویی های منفی افراد مبتلا به فوبیا اجتماعی که باعث خجالت زده شدن شان در جمع می گردد در تداوم این مشکل نقش اساسی دارد.

درمان شناختی رفتاری گروهی

درمان شناختی رفتاری گروهی نیز یک روش کارآمد در بهبود این اختلال است که در آن فرد علاوه بر اینکه از باور های ناکارآمد خود آگاه می شود،

موقعیت مناسبی نیز برای تمرین و مواجهه با اضطراب خود در اختیار دارد.

واقعیت مجازی در درمان فوبی و مشاوره فوبیا

جدید ترین درمان برای اختلال فوبی، درمان با واقعیت مجازی یا VR می باشد.

در این روش افراد مبتلا به فوبیا به صورت مجازی با استفاده از برنامه های خاصی که تدارک یافته در صفحه مانیتور با محرک فوبیا مواجهه و با آن در تعامل قرار می گیرند.

به عنوان مثال درمان فرد مبتلا به فوبیا عنکبوت بر اساس برنامه های طراحی شده بدین صورت است:

بیمار روی صندلی راحت می نشیند و عینک مجازی را روی چشم خود قرار می دهد.

در ادامه همراه با درمانگر یا یک دستیار، با صحنه های مربوط به عنکبوت مواجهه می شود.

با تکرار مواجهه مجازی با عنکبونت، فرد به تعامل (دست زدن یا لمس کردن مجازی انواع عنکبوت ها در موقعیت های مختلف) قادر می گردد.

توقف درمان توسط درمانگر

توقف درمان توسط درمانگر در جلسه مشاوره فوبیا در صورتی که بیمار از اضطراب زیادی رنج می برد، صورت می گیرد.

اگرچه فرد می داند که در این شرایط مواجهه او واقعی نبوده اما این شبیه سازی تصویری و صوتی دقیق باعث می شود احساس واقعی را تجربه می کند.

این شرایط به افراد این امکان را می دهد که بدون عوارض فیزیکی واقعی (مثلا در درمان فوبیا ارتفاع) و به صورت کاملا محرمانه ( بدون نیاز به تمرین در برابر یک جمع واقعی)، از شدت ترس خود بکاهند.

تحقیقات نشان داده است که درمان با واقعیت مجازی یک درمان جدید اما موفق برای فوبیا است.

همچنین از جمله سایر درمان های مربوط به فوبیا می توان به درمان مبتنی بر بینش، درمان با هیپنوتیزم و درمان از طریق یادگیری مشاهده ای و یادگیری جانشینی اشاره نمود.

منبع : مشاوره فوبیا و درمان فوبیا

بازگشت به مدرسه یک جابجایی مهم برای کودک

در این مقاله نکاتی مطرح می شود که این کار را برای کودکان و والدین آسان تر می کند

آماده سازی فرزندتان برای سال تحصیلی جدید

اخرین هفته ی تابستان در حال سپری شدن است و سال تحصیلی جدید در پیش است. شما نمی توانید منتظر بمانید که فرزندتان خود به خود خودش را برای سال تحصیلی جدید آماده کند و نظم و ترتیب قبل را در پیش بگیرد. در اینجا نکاتی مطرح می شود که شما به وسیله ی آن می توانید این کار را راحت تر انجام دهید: بازگشت به مدرسه همیشه یک جابه جایی و انتقال مهم تلقی می شود.

کودکانی که برای اولین بار می خواهند وارد مدرسه شوند و یا کودکانی که می خواهند به مدرسه ی جدیدی وارد شوند باید خود را با شرایط جدیدی سازگار کنند، حتی رفتن به کلاس بالاتر نیز برای کودک مسائلی را پیش رو دارد مانند روبرو شدن با سطح تحصیلی بالاتر و درس های علمی تر، معلم جدید، و یک دایره ی اجتماعی متغیر. خبر خوب این است که با مقداری آماده سازی و سازماندهی شما می توانید اخرین هفته ی تابستان را برای کودکتان لذت بخش کنید و اولین هفته ی تحصیلی را برای خودتان و فرزندتان آسان تر سازید.

در اینجا چگونگی این کار بیان می شود:

۱- از اینکه کودکتان با مدرسه اش آشناست اطمینان حاصل کنید

اگر کودکتان سال قبل نیز در همین مدرسه بوده است این خیلی خوب است ! شما تنها لازم است تغییراتی را که امسال اتفاق می افتد را برای کودکتان توضیح دهید.

«حالا تو اولین سطح تحصیلی ات را شروع می کنی، تو باید در زمین بازی بچه ها بازی کنی، و با بچه های دیگر در سالن ناهار خوری غذا بخوری.» «حالا تو سال سومی هستی، تو هر روز باید تکالیفت را انجام بدهی.» «حالا تو وارد دوره ی راهنمایی شده ای، تو خودت باید به مدرسه بروی. نیاز است که با هم رد شدن از خیابان را تمرین کنیم.»

ولی اگر این اولین سال تحصیلی کودکتان باشد، پس لازم است که شما با کودکتان به انجا سر بزنید. حتی اگر این آشناسازی ابتدایی یک روز قبل از شروع مدرسه باشد، به مدرسه بروید و با محیط آن آشنا شوید. اگر می توانید وارد زمین بازی شوید، این یک مزیت است که کودکتان را با آنجا آشنا کنید. و اگر نمی توانید وارد زمین بازی شوید از پشت حصار زمین را به او نشان دهید و او را نسبت به آن هیجان زده کنید.

اگر ساختمان مدرسه باز است، با همدیگر وارد مدرسه شده و مکان های به خصوص مدرسه را با یکدیگر بررسی کنید. به کتابخانه سر بزنید، وارد یکی دو تا از کلاس ها شوید، از سرویس بهداشتی آنجا استفاده کنید (نیاز است که احساس امنیت نسبت به این مکان را در فرزندتان به وجود بیاورید) با انجام این کار به موفقیتی بزرگی دست پیدا می کنید. ممکن است شما فقط بتوانید وارد دفتر مدرسه شوید، شما می توانید در دفتر توضیح دهید که کودکتان تازه وارد این مدرسه شده است و می خواهد با محیط مدرسه آشنا شود و مکان های آن را بشناسد، و کارکنان مدرسه را به کودکتان معرفی کنید، هر چه کودکتان بیشتر با محیط مدرسه آشنا شود ترس از ناشناخته ها در او کمتر می شود و در اولین روز مدرسه احساس راحتی بیشتری را خواهد داشت.

۲- از هر فرصتی برای آشنایی بیشتر کودک استفاده کنید

بسیاری از مدارس برای کودکانی که اولین بار وارد آن مدرسه می شود موقعیت هایی را تدارک می بینند که کودک بتواند با آنجا آشنا شود. اگر مدرسه برنامه ی خاصی برای این منظور ندارد، از آنها بخواهید که یک روز شما و کودکتان قبل از شروع مدرسه به آنجا بروید و با معلم جدید ملاقات داشته باشید. معلم ها قبل از شروع مدرسه مشغول آماده کردن اتاقشان هستند، ولی هر معلم باتجربه ای از ملاقات با یک دانش اموز جدید و به وجود آوردن احساس خوب در دانش آموز خوشحال می شود، معلم ها می دانند که باید به دانش آموزانشان برای شروع سال تحصیلی جدید کمک کنند.

۳- کاری کنید که کودک راحت تر با معلمش ارتباط برقرار کند

همه ی کودکان نیاز دارند که از ارتباط با معلمشان در کلاس درس احساس راحتی کنند. تا زمانی که این مشکل حل نشود کودک برای یادگیری آماده گی ندارد. معلمهای با تجربه این مسئله را می دانند و شرایطی را مهیا می کنند که دانش آموز از نظر احساسی برای شروع سال تحصیلی جدید آماده گی لازم را به دست بیاورد. قطعا، اگر شما شرایطی را فراهم کنید که کودک با معلم بیشتر آشنا شود، هر کاری که می توانید در این زمینه انجام دهید: راه های زیادی برای اینکه کودکتان بتواند معلمی را که قبلا ندیده را بشناسد و این احساس در او به وجود آید که او را می شناسد.

زمانی که مشخص شد که کودکتان در کدام کلاس باید به ادامه ی تحصیل بپردازد شروع به صحبت کردن در مورد معلمش کنید تا کودک بتواند تصوری از معلمش داشته باشد.

« زمانی که تو در کلاس خانم اصغری هستی من شرط می بندم که او شما را تحت تاثیر قرار می دهد» «من مطمئنم که خانم اصغریبرای بچه ها کتاب داستان می خواند، او حتی ممکن است کتاب مورد علاقه ات را بخواند، و ما بهتر است که کتاب مورد علاقه ات را به آنجا ببریم.»

اگر شما می توانید تصویری از خانم اصغری تهیه کنید و عکس او را بالای یخچال بگذارید و برای آشنا شدن کودک با او با آن تصویر حرف بزنید.

«خانم اصغری شما مهربانترین معلم هستید و  من می دانم که قرار است شما و سارا همدیگر را دوست داشته باشید!»

اگر شما کودکان دیگری که در کلاس خانماصغری هستند را می شناسید، از انها بخواهید که به چه چیزی در مورد خانم اصغری علاقه مند هستند.

کودکتان را تشویق کنید که برای خانم اصغری نقاشی بکشد و در اولین روز مدرسه آن را به او بدهد، و برای او یک سیب قرمز براق ببر. نکته این است که اصلا مهم نیست که خانم اصغری چه جور معلمی است. کودک شما احساس خوبی نسبت به او خواهد داشت و معلمش نیز به این احساس پاسخ مثبت خواهد داد.

اگر شما متوجه شدید که کودکتان در اولین روز مدرسه نمی تواند با معلمش ارتباط برقرار کند، سعی کنید بلافاصله بین کودکتان و معلمش ارتباط برقرار کنید. فقط به معلم توضیح دهید که کودکتان قبل از شروع مدرسه هیجان زده بود ولی حالا به نظر می رسد که هنوز نتوانسته با این مسئله کنار بیاید. شما امیدوار هستید که معلم بتواند شرایط ویژه ای را برای برقراری ارتباط با کودکتان به وجود بیاورد و احساسی در کودک به وجود بیاید که انگار در خانه است. تقریبا همه ی معلم ها این شرایط را می شناسند و اگر شما به درستی از معلم درخواست کنید او توجه ویژه ای را در اولین هفته ی مدرسه نسبت به کودکتان خواهد داشت. دخترم نسبت به شروع کلاس چهارم هر روز احساس بدی داشت تا زمانی که من با معلمش صحبت کردم؛ یک هفته بعد او عاشق معلمش شد و نمی توانست و بی صبرانه صبح می خواست که به مدرسه برود.

۴- اسان کردن برقراری ارتباط فرزندتان با بچه های دیگر در مدرسه

کودکان همیشه در مورد معلم جدیدشان مضطرب هستند، ولی در صورتی که آنها دیگر همکلاسی هایشان را بشناسند، آنها احساس راحتی بیشتری می کنند. اگر شما تازه وارد شهری شده اید، سعی کنید با دیگر کودکان که در همسایگی شما هستند آشنا شوید.اغلب مدارس مایلند که آشنایی بیشتری به وجود بیاورند، سعی کنید که قبل از شروع مدرسه کودکتان با دیگر دانش آموزان ارتباط برقرار کند و با آنها آشنا شود. حتی اگر کودکتان در مدرسه تازه وارد نیست، سعی کنید کاری کنید شرایطی به وجود آورید که کودکتان با بچه های دیگر بازی کند و در این صورت کودکتان در اولین روز مدرسه حتی اگر در تمام تابستان این بچه ها را ندیده باشد راحت تر می تواند با آنها ارتباط برقرار کند. اگر شما می توانید شرایطی را فراهم کنید که کودکتان در اولین روز مدرسه با کودک دیگر به مدرسه برود، حتی اگر آنها در یک کلاس نیستند، این کار باعث می شود که ترس کودک نسبت به مدرسه کمتر شود.

۵- خداحافظی کردن را با کودکتان تمرین کنید.

برای بسیاری از کودکان، بزرگترین چالش این است که از شما جدا شوند. با به وجود آوردن شرایطی سعی کنید که به صورت منظم و کوتاه از کودکتان جدا شوید که این شرایط بتواند تمرینی برای جدایی شما از کودکتان باشد، این شرایط می تواند فراهم کردن حالتی معادل فراق و جدایی مانند در آغوش گرفتن و گفتن کلماتی مانند:

«دوست دارم، دوسم  داری، روز خوبی داشته باشی ساعت ۳ می بینمت!»

شما ممکن است به کودکتان چیزی بدهید که آن را نگه دارد چیزی که شما را به یاد او می اندازد، مانند یک شکل قلب که بر روی آن کلمه ی عشق نوشته شده است، دستمالتان، یا تکه سنگ کوچکی شما با یکدیگر در ساحل پیدا کرده اید، چیزی که او بتواند در جیبش بگذارد و با خودش ببرد و زمانی که بر می گردد آن را به شما پس دهد. بیشتر کودکان دوست دارند که در کیفشان عکسی از خانواده داشته باشند. از اینکه توصیه های بالا برای آشنا سازی کودکتان با معلمش را رعایت کرده اید اطمینان حاصل کنید؛ کودک نیاز دارد زمانی که شما نیستید به معلمش توجه کند و در این صورت است که به راحتی می تواند از شما جدا شود و به معلمش توجه داشته باشد.

۶- از مدرسه بخواهید که به شما و کودکتان اجازه دهد که داخل کلاس شوید و کودکتان را به معلمش معرفی کنید.

مشخص کنید که چه مقدار از زمان می توانید در آنجا بمانید. اگر متوجه شدید که جدا شدن از شما برای کودکتان دشوار است با معلمش ملاقات داشته باشید و با همدیگر برنامه ای را تدارک ببینید که جدا شدن از شما برای اولین هفته ی مدرسه برای او سخت نباشد.شاید شما باید هر روز صبح یک داستان برای کودکتان بخوانید و سپس او را به معلم بسپارید و از کودکتان خداحافظی کنید بنابراین معلم می تواند شرایطی را به وجود اورد که کودک احساس راحتی بیشتری داشته باشد.

برای کودکتان توضیح دهید که در اولین روز چه اتفاقی خواهد افتاد. ولی بر روی خداحافظی و جدایی تاکید نداشته باشید، برای کودکتان بگویید که روز اول چقدر می تواند سرگرم کننده و لذت بخش باشد:

«هر روز صبح تو یک کتاب می دهی و من آن را برای تو می خوانم. وقتی که کتاب داستان را تمام کردیم، ما خانم اصغری را با همدیگر پیدا می کنیم. ما همدیگر را به گرمی بغل می کنیم و از همدیگر خداحافظی می کنیم. خانم اصغری دست تو را می گیرد و تو را جایی می برد که در انجا تو با مینا می توانی تا زمانی که من سر کار می می روم یک برج بسازی. تو خوراکی می خوری، بیرون بازی می کنی، کتاب داستان می خوانی و ناهار می خوری. هر روز که من دنبال تو می آیم هیجان زده هستم که امروز چه چیزی درست کردی.»

۷- شروع به صحبت کردن در مورد کلاس بالاتر و یا سال تحصیلی جدید کنید.

بهترین کار انتخاب کتاب هایی است که به کلاس او مربوط می شود. کتابخانه یا معلم می توانند در این مورد به شما کمک کنند.

کودکتان را در مورد چیزی که باید انتظار را داشته باشد هیجان زده کنید، که شامل خوراکی، زمین بازی، خواندن، کامپیوترها، آواز خواندن و هنر می شود. اگر شما کودکان دیگری را که با او همکلاسی هستند و یا اینکه به همان مدرسه می روند را می شناسید مطمئن شوید که او با آنها را ببیند یا با آنها بازی کند. خاطرات خوب خودتان را در مدرسه برای کودکتان تعریف کنید.

با پرسیدن سوالاتی از کودکتان مانند اینکه فکر می کنی که مدرسه چه جور جایی است به کودکتان کمک می کند که هر گونه ترس و تصوری که بیان نمی کند و او را مضطرب می کند را ابراز کند. بر روی مسائلی که او از آنها لذت خواهد برد تاکید کنید ولی ترس او را نادیده نگیرید؛ کودکان نسبت به چیزهایی دچار ترس و اضطراب می شوند که برای بزرگسالان احمقانه به نظر می رسد، مانند پیدا کردن توالت در مدرسه. به طور طبیعی هر ترس و اطمینانی می تواند برای او سرگرم کننده باشد، مدرسه می تواند اگر لازم باشد در این رابطه به شما کمک کند، و شما می توانید همواره به کودکتان عشق بورزید حتی اگر در کنار او نباشید. مطمئن باشید که هر صحبتی را با این جمله تمام کنید «وقتی که مدرسه تمام شد من دنبال تو می آیم و در حالی که تو در مورد روزت تعریف می کنی خوراکی مخصوصی می خوری» بنابراین هر روز که کودکتان در مورد مدرسه فکر می کند، او این چیزها را به یاد می آورد و نسبت به شما اطمینان حاصل می کند.

۸- اگر یک خواهر یا برادر کوچکتر در خانه با شماست

اگر خواهر یا برادر کوچکتر کودکتان در خانه با شماست، اطمینان حاصل کنید که کودکتان بداند که چقدر خانه بدون او کسل کننده است و چقدر نسبت به او حسودی می کند که نمی تواند مانند یک بچه ی بزرگ به مدرسه برود. هر روز بعد از مدرسه شما ساعات بخصوصی را با فرزند بزرگترتان صرف می کنید و خوراکی می خورید و در مورد روزش با او صحبت می کنید.

۹- کودکتان را به شرایط قبل از تعطیلات برگردانید و کاری کنید که او قبل از شروع مدرسه زودتر به رختخواب برود.

بیشتر کودکان در تابستان تا دیر وقت بیدار هستند. ولی کودکان با توجه به سنشان نیاز دارند که ۹ تا ۱۲ ساعت در شب بخوابند. (نوجوانان نه و نیم ساعت و کودکان معمولا به یازده ساعت خواب نیاز دارند). آنها را عادت دهید که ساعت ۹ بخوابد و ساعت ۷ از خواب بیدار شود و به مدرسه برود، دو هفته قبل از شروع مدرسه زمان خواب کودک را تنظیم کنید که زودتر به رختخواب برود.

برای کودکانی که برای مدرسه رفتن آماده نیستند ساعت خاصی را برای رفتن به رختخواب مشخص کنید و زمان بیدار شدن ساعت را مشخص کنید که صبح ها زودتر از خواب بیدار شود. در این شرایط، شما می توانید از هر کسی انتظار داشته باشید که برای بیدار شدن اضطراب داشته باشد. بنابراین نگاهی به تقویم بیندازید و شروع به جلو انداختن ساعاتی که کودک باید به رختخواب برود کنید و هر شب این ساعت را جلوتر بیندازید و کاری کنید که کودک قبل از خواب یک ساعت مطالعه داشته باشد و سپس چراغ را خاموش کنید، این کار همچنین برای رشد مهارت خواندن آنها نیز مفید است.

۱۰- مغز کودکتان را به کار بیندازید.

شما معلم نیستید، و نیاز نیست که شما مدرسه را قبل از اینکه مدرسه ها باز شوند شروع کنید و فلش کارت ها را در اختیار کودک بگذارید و تمرینات ریاضی به او بدهید. به گونه ای، تحقیقات نشان داده است که کودکان در طول تابستان خیلی چیزها را فراموش می کنند. (نگران نباشید کودکان می توانند از طریق بازی خیلی چیزها را یاد بگیرند.) اگر کودکتان در طول ماه های تابستان به مطالعه می پردازد، تبریک می گویم! اگر نه، حالا زمانی است که کودکتان این کار را شروع کند. به کتابخانه بروید و بگذارید کودک کتابهایی را که از آنها لذت می برد را انتخاب کند. یک ایده به خانواده ارائه دهید که از این به بعد در تابستان هر کس یک ساعت را کتاب بخواند (شما اگر دوست داشته باشید می توانید خودتان هم این کار را انجام دهید یا اینکه شما برای آنها کتاب بخوانید).

و اگر کودکتان تکالیفی دارد که باید انجام بدهد، منتظر نباشید که او این کار را به خاطر آورد که قبل از شروع مدرسه باید تکالیفش را انجام دهد و یا اینکه از یک کتاب گزارش تهیه کند. تابستان را یک هفته قبل شروع مدرسه تمام کنید و کاری کنید که کودک نسبت به بقیه ی دوره ی تعطیلاتش احساس راحتی کند.

۱۱- به کودک اجازه دهید که وسایل مدرسه اش را خودش انتخاب کند …

در اطراف خانه یا فروشگاها بگردید و وسایل مورد نیاز برای مدرسه را با کودک برای او تهیه کنید.

۱۲- یک روز قبل از مدرسه با کودک صحبت کنید و مشخص کنید که دقیقا روز بعد چه اتفاقی خواهد افتاد …

برای اینکه کودکتان تصوری آرام و بدون دغدغه نسبت به مدرسه داشته باشد:

«ما فردا صبح زود از خواب بیدار می شویم که به کلاس خانم اصغری برویم. ما با هم رانندگی می کنیم و به مدرسه می رویم و تو را به کلاس می برم و به خانم اصغری معرفی می کنم. خانم اصغری مطمئن می شود که تو دیگر همکلاسی ها را می شناسی، چون آنها دوستان جدید تو خواهند بود. من یک کتاب برای تو می خوانم و بعد از آن ما همدیگر را بغل می کنیم و از یکدیگر خداحافظی می کنیم. بعد از آن خانم اصغری تو را به جایی می برد که تو می توانی یک برج بسازی. خانم اصغری جایی که توالت در آن قرار دارد را به تو نشان می دهد، و تو هر وقت که نیاز داشتی که به آنجا بروی می توانی از او درخواست کنی. در آنجا بازی ها و کتاب ها و بلوک های بازی وجود دارد، و خانم اصغری برای کلاس کتاب می خواند. تو قرار است که در زمین بازی با بچه های دیگر سرگرم شوی، و قرار است که مثل یک بچه ی بزرگ پشت میز بشینی. و در اخر روز، خانم اصغری جلوی مدرسه تو را به من تحویل می دهد، و من آنجا هستم که تو را ببرم و همه چیز را در مورد اولین روز مدرسه ات از تو بشنوم.»

نسبت به نشانه هایی که کودک از نگرانی هایش از خود بروز می دهد هوشیار باشید، بیشتر بچه ها برای اولین روز مدرسه اضطراب دارند، ولی با این حال او به زودی همان احساسی را که در خانه دارد در مدرسه نیز خواهد داشت.

۱۳- قبل از شروع مدرسه خودتان نیز زودتر به رختخواب بروید …

… بنابراین شما می تواند زودتر از خواب بیدار شوید و هر مشکلی را که کودکتان در اولین روز مدرسه اش دارد را حل کنید. مطمئن شوید که کودک یا نوجوانتان شب قبل لباس هایش را مرتب کرده است، ناهارش آماده است، و همه خواب کافی داشته اند و صبحانه ی سالم صرف کرده اند. برای زود رسیدن به مدرسه برنامه ریزی کنید که در آخر زمان برای خداحافظی مناسب را داشته باشید. و فراموش نکنید در اولین روز مدرسه قبل از اینکه خانه را ترک کنید یک عکس بگیرد!

۱۴- اگر زمانی که شما با کودکتان خداحافظی می کنید او اشک می ریزد

اگر زمانی که با کودکتان خداحافظی می کنید او اشک می ریزد و گریه می کند، او را مطمئن سازید که او کارش را خوب انجام می دهد و مشکلی به وجود نمی آید و شما بی صبرانه منتظر هستنید که روز تمام شود و او را ببینید. خداحافظی را که قبلا با هم تمرین کرده اید را انجام دهید، و سپس دست او را در دست معلمش بگذارید. او را در حالی که تحویل کسی نداده اید رها نکنید، ولی باید او را به شخصی بسپارید که او احساس نگرانی و ترس نداشته باشد.

معلمان از تجربه در مورد اضطراب های قبل ار مدرسه آگاهی دارند و سعی می کنند که آنها را با چیزهایی که باید آشنا کنند. اشک های او خیلی طولانی نمی شود. اگر احساس ناراحتی کودکتان خیلی طول کشید مطمئن شوید که با معلم او صحبت می کنید. شاید معلم بتواند هر روز صبح کار خاصی را به کودک بسپارد، یا اینکه شرایطی را ایجاد کند که با دیگر کودکان ارتباط برقرار کند و از بودن با آنها لذت ببرد.

۱۵- مطمئن شوید که شما چند دقیقه زودتر از خواب بیدار می شوید که در هفته ی اول مدرسه کودکتان را به مدرسه ببرید.

مشاهده ی عجله ی شما توسط کودک به نگرانی های کودک اضافه کرده و حتی ممکن است او را وحشت زده کند. اگر زمانی که شما کودک را به مدرسه می برید او در حال گریه کردن است، نگران نباشید. شما می بینید که استرسی که او دارد را می توانید با همدیگر رفع کنید و او مثل یک کودک بزرگ رفتار می کند. شما نشانه هایی را به کودکتان نشان دهید که او همچنان کودک دوست داشتنی شماست و این کلمات را برای وداع و اتمام کار به کار ببرید.

این مسئله در بین همه ی کودکان و همه ی سنین وجود دارد که در هفته ای او مدرسه یا پیش از مدرسه دچار نگرانی هایی شوند. این مسئله را به استرس کودک ربط دهید و به او سخت نگیرید، و مطمئن شوید که شما برای صحبت کردن با آنها حضور دارید و آنها مجبور نیستند که به کج خلقی متوسل شوند. قبل از هر چیز شما می دانید که همه آرام می شوند و خودشان را روند جدید وفق می دهند و حتی وقتی که وارد مدرسه می شوند پشت سرشان را نگاه نمی کنند.

منبع : بازگشت به مدرسه یک جابجایی مهم برای کودک

با دعوای پدر و مادر چه کار کنیم؟

با دعوای پدر و مادر چه کار کنیم؟

معمولا وقتی پدر و مادرها با یکدیگر بحث می‌کنند، فرزندان نیز دچار مشکل می‌شوند و ممکن است تحت فشار روحی و روانی قرار بگیرند. در حقیقت بیشتر والدین با یکدیگر دعوا دارند و این امر طبیعی است.

برخی از والدین در محیطی آرام با یکدیگر صحبت می‌کنند و موضوع را برطرف می‌کنند اما گاهی اوقات دعوای بین والدین بالا می‌گیرد و فرزندان نیز متوجه و نگران می شوند.

دلایل مختلف دعوای پدر و مادر 

والدین به دلایل مختلفی که در متن زیر ذکر شده است ممکن است دعوا کنند:

  • فشارمالی
  • فشار کاری
  • دخالت خانواده ها
  • اختلاف نظر

مهم ترین دلیل دعوا این است که والدین نمی‌توانند مسئله را حل کند و عدم وجود این مهارت باعث می شود که به دعوا روی بیاورند.

در این شرایط ترک خانه، کتک کاری و آسیب رساندن به لوازم خانه ممکن است اتفاق بیافتد. برخی از فرزندان خود را علت دعوای والدین می‌دانند مخصوصا وقتی دعوا بخاطر آن ها باشد ( با خود می‌گویند آیا مقصر ماجرا آن ها هستند) این اتفاق به مرور سلامت روح و روان آن ها را به خطر می اندازد.

چگونه از طلاق پدر و مادر جلوگیری کنیم

  • صبور باشید

ممکن است که والدین در هنگام عصبانیت حرف‌هایی بزنند که به آن اعتقادی ندارند و حرف دل آن ها نیست ولی پس از اینکه با یکدیگر آشتی می کنند از گفته ها و رفتارهای خود پشیمان می شوند.

پس توجه داشته باشید که در هنگام دعوا کسی روی رفتار و گفته هایش کنترل ندارد. بنابراین در هنگام عصبانیت صبور باشید و منتظر بمانید.

  • هرگز وارد دعوا نشوید

در دعوای والدین دخالت نکرده و خود را به کاری مشغول کنید تا دعوای آن ها تمام شود حتی اگر حرفی شنیدید که برای شما سخت بود آرامش خود را حفظ کنید.

  • از آسیب دیدن والدین جلوگیری کنید

اگر دیدید که والدین شما در حال آسیب رساندن به یکدیگر هستند، سعی کنید این مسئله را با فردی دیگر در میان بگذارید و از آن ها بخواهید که آرامش خود را حفظ کنند. در غیر اینصورت با فردی مطمئن تماس بگیرید.

  • وقتی والدینتان آرام هستند با آن ها صحبت کنید

پس از اینکه دعوای والدین تمام شد، با آن ها صحبت کنید و بگویید که دعوای ایجاد شده باعث ناراحتی شما می شود. در ادامه از آن ها بخواهید که به دنبال راه حلی باشند.

دعوا و جر و بحث بین والدین طبیعی است و می تواند راهی برای تخلیه احساسات آن ها باشد اما اگر از حد طبیعی بگذرد می‌تواند مشکلات بسیار زیادی برای اعضای خانواده به وجود آورد.

  • درباره احساسات خود با یکدیگر صحبت کنید

از والدین بخواهید که در مورد احساساتشان با شما صحبت کنند، خودتان نیز می‌توانید احساساتتان را برای آن ها بیان کنید با این کار آن ها یاد می گیرند که با آرامش صحبت کنند.

  • آن ها را نصیحت نکنید.

صحبت و تشویق آن ها برای ابراز احساسات مناسب است. اما هرگز نباید آن ها را نصیحت کنید زیرا نصیحت کردن به خصوص زمانی که شرایط روحی مناسبی ندارند اوضاع را بدتر خواهد کرد.

  • یک سرگرمی پیدا کنید

دعوای والدین می تواند اضطراب آور باشد، سعی کنید کاری مانند نقاشی، مجسمه سازی و داستان نویسی انجام دهید. برای انجام این کارها برنامه بریزید و ببینید کدام یک هنگام دعوای والدین بیش تر حواس شما را پرت می کند.

  • از خانه خارج شوید

اگر می توانید به خانه مادربزرگ، همسایه یا هرکسی بروید که والدین شما به آن ها اعتماد دارند. اینگونه می توانید زمانی را دور از خانه و در آرامش بگذرانید.

خانواده سالم چگونه خانواده ای است ؟

در تمام خانواده ها اختلاف و درگیری وجود دارد اما اگر بتوانند احساسات خود را بیان کنید آرامش در خانه حاکم می شود.

در خانواده هایی که والدین نسبت به روش های حل مسئله آگاهی دارند دروغگویی و مخفی کاری کمتر دیده می شود و همدلی و همراهی جای آن را می گیرد. بنابراین سعی کنید که والدین خود را برای کمک گرفتن از مشاور تشویق کنید.

احساس کودکان هنگام دعوای پدر و مادر چگونه است؟

بچه ها معمولاً با دیدن یا شنیدن مشاجره والدین ناراحت می شوند. شنیدن فریاد و دشنام برای آن ها سخت است. آن ها ممکن است نگران باشند که پدر یا مادرشان نتواند عصبانیت خود را کنترل کند یا بترسند که والدین آن ها جدا شوند. گاهی اوقات دعوای بین والدین باعث اضطراب، بد خوابی یا شب ادراری کودک می شود بنابراین والدین باید تا جایی که می شود از دعوا یا حرف زدن با صدای بلند در حضور کودک اجتناب ورزند.

تاثیر دعوای پدر و مادر بر سلامت روحی فرزندان 

کودکان در هر سنی، از اوایل کودکی تا اوایل بزرگسالی، تحت تأثیر اختلافات والدین قرار می گیرند. در ادامه برخی از تاثیرات دعواها و کشمکش های والدین بر کودکان ذکر شده است:

احساس ناامنی ناشی از قهر پدر و مادر

کودکانی که دعواهای مکرر والدین خود را مشاهده می کنند اغلب احساس می کنند که والدین آن ها در شرف جدایی هستند و این موضوع باعث ایجاد ناامنی، نگرانی و اضطراب در آن ها می شود. در دعوا معمولا یکی از زوجین دیگری را تهدید به طلاق می کند. این موضوع نیز باعث می شود که کودک خانواده خود را از هم پاشیده تجسم کند.

ایجاد محیط استرس زا

استرس زیاد می تواند بر سلامت روحی و جسمانی کودک تاثیر بگذارد، به طور معمول کودکان در خانواده هایی که درگیر هستند افت درسی، فرار از خانه یا فکر به خودکشی را تجربه می کنند.

مشکلات رفتاری

همان طور که می دانید بخش اعظم شخصیت کودک در سال های اولیه شکل می گیرد بنابراین مهم است که کودک درگیر پرخاشگری و رفتارهای پرخاشگرانه نشود. حتی مشاهده این رفتارها نیز باعث می شود که کودک آن ها را بی آموزد.

اگر دعواهای بین والدین ادامه پیدا کند، کودک بیش تر در معرض مشکلات اجتماعی قرار می گیرد.

نگاه منفی نسبت به زندگی

کودکانی که در خانواده های متلاشی بزرگ می شوند معمولا دید مثبتی به زندگی و روابط زناشویی ندارند. الگو برداری غلط از رفتارهای پدر و مادر نیز به این موضوع دامن می زند.

کاهش اثرات دعوای پدر و مادر

با انجام کارهای زیر می تواند احتمال ایجاد این آسیب ها را کاهش دهید:

  1. در مورد دعوا صحبت کنید، هرگز تصور نکنید که کودک شما متوجه دعوا نشده یا مهم نیست که در مورد دعوا بحث کنید. پس از دعوا حتما در زمانی مناسب با او صحبت کنید. مثلا بگویید:« شب گذشته من و بابا با هم دعوا کردیم که از کنترل خارج شد. ما در مورد موضوعی که برای هر دوی ما مهم بود نظر یکسانی نداشتیم و این کار ما اشتباه بود.» به این روش ترس و اضطراب کودک کاهش می یابد.
  2. به بچه ها اطمینان دهید. به کودکان خود اطمینان دهید که دعوای بین شما به این معنی نیست که قرار است از یکدیگر جدا شوید و یکدیگر را دوست دارید.
  3. به یک روانشناس کودک مراجعه کنید. مراجعه به متخصص کودک می تواند کار را برای شما راحت تر کند.

منبع : با دعوای پدر و مادر چه کار کنیم؟

۵ نشانه که کودک شما اضطراب جدایی دارد

پنج نشانه اصلی که نشان می دهد کودک شما دارای اضطراب جدایی است و برخی از مواردی که باید برای کمک به آن در در نظر بگیرید در این مقاله ذکر شده است:

۱. کودک شما وقتی از اتاق بیرون می آید گریه می کند

به عنوان مثال، نوزاد بین سنین چهار تا هشت ماهگی ممکن است زمانی که قادر به دیدن مراقب خود در اتاق نباشد، علائم بیماری  و اضطراب شدید را نشان دهد که شامل گریه یا علائم ناراحتی می باشد.

این به این دلیل است که آن ها تازه یاد می گیرند که اشیاء و افراد آشنا را بشناسند و در اطراف آن ها احساس داشته باشند اما هنوز متوجه نمی شوند که فقط به این دلیل که نمی توانند دیگران را ببینند، به این معنی نیست که آنجا حضور ندارند.

بنابراین زمان مناسبی است تا به کودک خود نشان دهید که دوباره ظاهر خواهید شد. بازی «دالی» را با کودک خود تمرین کنید و از این دوران در زندگی او لذت ببرید.

وقتی کودکان بزرگتر می شوند، به مرور یاد می گیرند که والدین آن ها همیشه باز خواهند گشت و به مرور به افرادی که از آن ها مراقبت کرده و نیازهای آن ها را برطرف می کنند، اعتماد لازم را پیدا می کنند.

۲. با دیدن مکان ها و چهره های جدید دچار استرس می شوند

گاهی اوقات هنگام بازدید از مکان های جدید کودک مضطرب می شود. آن ها ممکن است تمایلی به خروج از خانه برای رویداد جدید نداشته باشند، هنگام ورود در گوشه ای بمانند یا رفتارهای عصبی نشان دهند.

ترس از مکان های ناشناخته یکی از رایج ترین عوامل اضطراب آور است. راه مبارزه با این امر این است که کودک خود را تا جایی که می توانید برای مکان های جدید آماده کنید.

به آن ها بگویید کجا می روید. آماده کردن آن ها برای مکان های جدید می‌تواند شامل نشان دادن عکس‌هایی از مکان، افراد آنجا و در صورت امکان، توصیف فعالیت‌ها در آن مکان کنید.

آماده سازی کلیدی است، دانستن اینکه آن ها از افراد جدید چه انتظاراتی می توانند داشته باشند نیز مهم است. گفتگوهای قبلی در مورد رفتار مورد انتظار آن ها و ارتباط با سایر افراد اطرافشان می تواند آن ها را توانمند کند.

۳. اضطراب هنگام خواب

زمان خواب برای بچه هایی که درگیر اضطراب هستند برای خواب دچار مشکل زیادی می شوند.

کودک ممکن است از تاریکی بترسد زیرا نمی تواند در تاریکی بسیاری از چیزها را ببیند بنابراین به آن ها اطمینان دهید که چیزی برای ترس وجود ندارد.

بنابراین دورنمای تنها خوابیدن برای کودک می تواند اضطراب آور باشد. نشانه هایی که کودک شما این را تجربه می کند ممکن است شامل بی میلی به خوابیدن، امتناع از رفتن به رختخواب یا گریه و رفتار عصبانی باشد.

کارهایی وجود دارد که می توانید برای کمک به آنها انجام دهید:

  • یک روال آرامش بخش، قابل پیش بینی قبل از خواب ایجاد کنید.
  • فضای اتاق خواب آرام باشد.
  • کودکان قبل از خواب حیوانات عروسکی یا پتوهای مخصوصی می توانند داشته باشند که خواب را برای آن ها راحت می کند.
  • مطمئن شوید که فرزندتان آماده است تا با آرامش و بدون اضطراب به رختخواب برود.

۴. تجربیات منفی تاثیر زیادی دارد

طبق تحقیقات، اختلال اضطراب جدایی با «اضطراب رشدی نامناسب و بیش از حد در مورد جدایی از خانه یا از کسانی که فرد به آن ها وابسته است» مشخص می شود.

کودکان مبتلا به اضطراب جدایی ممکن است به دلیل تجربیات منفی دچار این مشکل شده باشند.

اگر جدا شدن از شما برای فرزندتان سخت است، تمایلی به ترک خانه ندارند، یا زمانی که زمان رفتن به جایی است احساس بیماری می کنند، احتمالا یک تجربه منفی را تجربه کرده است.

مانند بسیاری از جنبه های دیگر فرزندپروری، ما باید خطوط ارتباطی را باز نگه داریم. این همچنین می‌تواند به معنای دسترسی به یک مشاور کودک باشد که بچه‌های ما نیز بتوانند به او اعتماد کنند.

تقویت رفتارهای منفی پیرامون اضطراب جدایی یکی از دام هایی است که ما به عنوان والدین ممکن است در آن گرفتار شویم. تسلیم شدن به کج خلقی یا اضطراب بدون تحقیق می تواند باعث شود فرزندانمان احساس امنیت کمتری کنند.

این به این دلیل است که تمام کنترل را در دستان آن ها قرار می دهیم. آن ها به ما نیاز دارند که آن ها را راهنمایی کنیم، از آن ها حمایت کنیم و بدانیم که همیشه در کنار ما امن هستند.

راهکارهای کاهش اضطراب

ما می توانیم برای کاهش اضطراب آن ها و کشف دلیل اضطراب کارهای زیر را انجام دهیم:

  • صحبت از اتفاق منفی
  • توانمندسازی فرزندانمان با ابزارهایی برای موفقیت
  • تمرین زیاد در خانه و بازگشت به جایی که اتفاق رخ داده است.

بچه‌ها باید اعتماد به نفس خود را تقویت کنند، کارهایی را که می‌توانند به تنهایی انجام دهند و بدانند که همیشه مجبور نیستند این احساسات را تجربه کنند، زیرا ما از آن ها حمایت می‌کنیم.

 

۵. کودک ضربه روحی را تجربه کرده است

به عنوان پدر و مادر، ما نمی توانیم تمام جنبه های زندگی فرزندمان را کنترل کنیم. هر اتفاقی که برای آن ها می افتد نتیجه بد سرپرستی یا رفتار ما نیست. گاهی اوقات، شرایط خارج از کنترل ما می تواند باعث شود که فرزندانمان آسیب ببینند.

اگرچه تروما نتیجه یک تجربه منفی است، اما با سوء تفاهم یا چیزی که کودک شما دوست ندارد بسیار متفاوت است. تروما بسیار جدی تر بوده و نیاز به حمایت بیشتری دارد.

والدین همیشه از آنچه فرزندانشان پشت سر گذاشته اند آگاه نبوده یا مسئول آن نیستند. ما مسئولیم که تمام تلاشمان را برای محافظت، حمایت و دوست داشتن آن ها انجام دهیم.

بچه هایی که اضطراب جدایی دارند وقتی به یک فرد یا مکان می چسبند چیزهای زیادی به ما می گویند. به این دلیل است که آن شخص یا مکان برای آن ها امنیت را نشان می دهد.

اگر در حال خواندن این مقاله هستید، احتمالاً از آن دسته از والدین یا مراقب هایی هستید که بهترین ها را برای فرزندان خود می خواهند. این بدان معنی است که شما مکان امن آن ها هستید.

اگر آن ها علائم اضطراب جدایی را نشان می دهند و ضربه روحی را تجربه کرده اند، می توانید مطمئن باشید که چسبیدن آنها به شما به این معنی است که با شما احساس امنیت می کنند.

این چیز خوبی است. در مرحله بعدی باید از متخصصان کمک بگیرید تا به کودک شما کمک کنند تا از این تروما، بهبود یابد و به جلو حرکت کنند.

سخن پایانی

دلایل زیادی وجود دارد که باعث می شود کودک دچار اضطراب جدایی شود. افراد و مکان هایی جدید ممکن است باعث شود که کودک به شما بچسبد یا گریه کند که نشان از اضطراب جدایی است.

تقویت و الگوبرداری از رفتار خوب، ایجاد یک محیط قابل پیش‌بینی امن، آماده‌سازی فرزندانمان برای مکان‌ها و افراد جدید، برقراری ارتباط و کمک گرفتن از افراد حرفه‌ای در صورت نیاز، همگی می‌توانند به خانواده و بخصوص کودک شما کمک کنند تا از آن عبور کنند. با کمک کارهای زیر می توانید اضطراب جدایی کودک را کاهش دهید:

  • اگر می توانید آن ها را به کسی بسپارید که از قبل می شناسد.
  • بدون خداحافظی او را ترک نکنید، بلکه سعی کنید خداحافظی خود را مختصر نگه دارید.
  • به فرزندتان بگویید که چه زمانی برمی گردی به روشی که او می تواند بفهمد.
  • به فرزندتان یک وسیله بدهید که با حضور آن احساس اطمینان و آرامش پیدا کند.

منبع : ۵ نشانه که کودک شما اضطراب جدایی دارد

مشاوره استرس : استرس چیست و با ما چه می کند؟

در این مقاله به “استرس چیست” و مشاوره استرس می پردازیم.

انسان از ابتدای تولد با رویدادهایی مواجه می ‌شود که برایش پیش‌بینی ناپذیر و غیر قابل کنترل است.

این دو ویژگی دنیای اطراف مان یعنی پیش بینی ناپذیری و کنترل ناپذیری، باعث شده که هیچ کس در دنیا از استرس مصون نباشد.

استرس چیست؟

استرس را شاید بتوان نوعی کوفتگی ذهنی، احساس فشار و تهدید دانست که باعث ناراحتی جسمی و روحی در فرد می شود و معمولا در مقابل تغییرات رخ می دهد.

اگرچه استرس در ضمیر ناخودآگاه ما تداعی گر رویدادهای منفی است اما خود استرس همواره منفی نبوده و در واقع وجود استرس برای بشر لازم است.

استرس گاهی می تواند مثبت باشد؛ این ویژگی یعنی احساس استرس بوده که در نیاکان ما هنگام مبارزه و فرار از حیوانات درنده باعث پاسخ سریع تر و واکنش به موقع می شد.

به عنوان مثال در دنیای امروز نیز هنگامی که صدای بوق یک اتوموبیل را می شنویم درصورتی که سطح لازمی از استرس در ما وجود نداشته باشد شاید واکنشی با سرعت و شدت مناسب از خود نشان ندهیم.

استرس خوشایند!

گاهی نیز یک رویداد در ابتدا باعث استرس و فشار روانی در ما می شود ولی به تدریج به تجربه ای خوشایند تبدیل می گردد.

مثلا پریدن با چتر که اولین بار تجربه ای پر استرس و سخت است در دفعات بعدی برای فرد هیجان انگیز و لذت بخش می شود.

بنابراین می توان گفت استرس به زندگی ما هیجان می دهد، باعث می شود زندگی ما از حالت سکون درآید و در مواجه با خطرات نیز کمک کننده است.

استرس با جسم ما چه می کند؟

استرس بیش از اندازه یا طولانی مدت می تواند به انواع مختلفی از بیماری های جسمانی و روانی منجر شود.

بدن در مقابل استرس با ترشح هورمون کورتیزول واکنش نشان می دهد، ترشح طولانی مدت و زیاد از حد کورتیزول  برای سلامت ما عوارض جبران ناپذیری دارد.

واضح ترین عارضه آن، اختلالاتی در ریتم ضربان قلب، گرفتگی عروق قلبی ، فشار خون بالا و حتی سکته قلبی است.

وقتی تحت استرس قرار می گیریم، رگ هایی که به اندام های درونی مان خون می رسانند تنگ تر می شود؛ بنابراین خون بیشتری به عضلات تنه و دست و پا جریان می یابد.

در نتیجه قلب ما سخت تر کار می کند و این باعث افزایش فشار خون و  در صورت تداوم این فرایند، بیماری های قلبی می شود.

استرس بر سیستم ایمنی تاثیر می گذارد؟

استرس باعث ضعف سیستم ایمنی می شود و نیز خطر ابتلا به بیماری های عفونی را نیز افزایش می دهد.

از دیگر قسمت های آسیب پذیر بدن در مقابل استرس می توان به سیستم گوارشی اشاره کرد.

استرس می تواند باعث شود اسید معده شما افزایش یابد و احساس سوزش و درد داشته باشید همچنین روند بیماری هایی مانند زخم معده و اثنی عشر را تشدید می کند.

همچنین  وقتی تحت فشار عصبی قرار می گیرید، کبد قند خون اضافی تولید می کند تا انرژی بدن را افزایش دهد.

اگر این شرایط استمرار یابد، خطر ابتلا به بیماری دیابت نوع دو افزایش می یابد.

تحقیقات جدید حاکی از تاثیر استرس روی خطر ابتلا به سرطان، چاقی و اضافه وزن می باشد.

استرس با روان ما چه می کند؟

وقتی دچار استرس می شویم نه تنها از بدن مان بلکه از ذهن مان نیز هزینه می کنیم.

به طور کلی استرس در آغاز و تشدید بسیاری از بیماری های روانی نقش عمده دارد.

استرس های دوران کودکی ، استرس در مقابل حوادث وحشتناک و غیرعادی و همچنین استرس مداوم در برابر رویدادهای کوچک تر، هر کدام به نحوی در اختلات خاصی تاثیر گذار هستند.

استرس می تواند باعث بی خوابی شبانه، فکر کردن به خودکشی و گرایش به مصرف سیگار، مواد مخدر و الکل شود.

وقتی مغز دچار استرس است، هنگامی که باید استراحت کند همچنان فعال است و این باعث می شود که فرد نتواند خواب راحت و کافی داشته باشد.

همچنین استرس بر روی عملکرد مغز بخصوص حافظه تاثیر منفی دارد.

شاید واضح ترین تاثیر استرس روی ذهن و مغز تان را هنگام مطالعه و ضعف تمرکز در جریان استرس تجربه کرده باشید.

علاوه بر تاثیر هورمون های استرس روی اشتها، از نظر روانی پاسخی که بسیاری از افراد بعد از استرس به محیط می دهند و آرامش روحی را برایشان در پی دارد، پرخوری می باشد.

از جمله اختلالات روانی که می‌تواند پس از تجربه شدید استرس رخ دهد اختلال استرس پس از سانحه یا همان PTSD می باشد.

که معمولا پس از تجربه یک رویداد غیرعادی و پرتنش مثلا تجربه زلزله، سوء استفاده جنسی و… رخ می دهد.

جالب است بدانید که یکی از اثرات استرس و فشار روانی، بخصوص استرس طولانی مدت، خشم، نا امیدی و افسردگی است.

روش تشخیص در مشاوره استرس

رابطه تیپ شخصیتی و استرس چگونه است؟

آیا همه افراد در پاسخ به استرس واکنش یکسانی دارند؟

حتما تاکنون متوجه تفاوت شخصیتی بین اقوام و دوستان حتی تفاوت خودتان با دیگران شده اید؛ ممکن است بگویید من حساس تر از خواهرم هستم یا پدرم آرام تر از مادرم است.

در مشاوره استرس روش ابتدایی شناسایی شخصیت افراد و دلایل استرس است.

همه ما از بدو تولد دارای شخصیت ذاتی و خاص خود هستیم؛ این تفاوت به خصوص برای مادران قابل لمس است مثلا می گویند فرزند کوچکم بسیار آرام است، شب ها زود می خوابد، تربیت او نسبت به برادر بزرگ ترش برایم آسان تر است.

استرس در تیپ شخصیت B

به طور کلی افرادی که تیپ شخصیت B دارند، خلق و خویی آرام‌تر نسبت به اتفاقات روزانه دارند، خودشان را در فشار برای انجام کارها با سرعت و رقابت شدید با دیگران قرار نمی دهند.

ملاک های چندان سخت‌گیرانه برای خود و دیگران در نظر نمی‌گیرند، کارها را با سرعت پایین و در آرامش بیشتر انجام می دهند و در جریان همان کار لذت می برند.

افرادی خلاق و هنرمند اند.

به زندگی و موقعیت‌های مختلف نگاه برد و باخت ندارند و سعی دارند از اکنون خود لذت ببرند.

گروه تیپ شخصیت A

نقطه مقابل این گروه تیپ شخصیت A است که در مقابل استرس و فشار روانی حساس تر و آسیب‌پذیرتر هستند.

این افراد بسیار عجول و ناشکیبا بوده؛ تحمل بی‌نظمی و وقت نشناسی برایشان سخت است.

همواره در حال رقابت با دیگران و در موقعیت‌های پر فشار قرار دارند.

به قدری کار برای انجام دادن برمی‌دارند که از عهده انجام شان برنمی‌آیند و این باعث استرس و فشار عصبی و فرسودگی شان می شود.

مشاوره فردی

راهکار مقابله با استرس و فشار عصبی

از نظر مشاوره استرس مهم ترین راهکارهای مقابله با استرس و فشار عصبی شامل موارد زیر است:

تمرین روزانه

تمرین روزانه آرمیدگی و مراقبه در کاهش استرس و حتی فشار خون شما بسیار موثر است.

سعی کنید به صورت منظم، شب ها قبل از خواب و در طول روز این تمرینات را انجام دهید و به نوعی در زندگی پر فشار عصر جدید این کار را برای خودتان تبدیل به یک عادت کنید.

این آرمیدگی عضلانی تدریجی شامل سفت و شل کردن منظم عضلات مختلف بدن تان همراه با تمرکز و آگاهی ذهنی می باشد.

سعی کنید تمرین کنید که نسبت به تنفس خود هوشیار باشید، در شرایط پر استرس نفس کشیدن عمیق می تواند بسیار بیشتر از چیزی که فکر می کنید کمک کننده باشد.

خواب کافی و راحت داشته باشید

اگر در خوابیدن مشکل دارید از تمرین تنفس عمیق و آرمیدگی عضلانی برای سست و راحت  شدن عضلات کمک بگیرید.

ورزش کنید.

ورزش های هوازی، ایروبیک، یوگا و سایر ورزش‌ها برای کاهش تنش و استرس تان بسیار سودمند است.

برخلاف تصور کلی ما ورزش کردن صرفا برای کاهش وزن و تناسب اندام نیست بلکه در بهبود سلامت روان و بخصوص کاهش استرس و فشار عصبی نقش عمده ای دارد.

روشهای کمک کننده ثانویه مشاوره استرس

  • بر افکار خود نظارت داشته باشید به خصوص در شرایط پر استرس فکر کردن به جنبه های مثبت و دوری از سخت گیری و کمال طلبی بیش از حد، می‌تواند در کاهش استرس شما نقش داشته باشد.
  • از گیاهان دارویی برای آرامش بیشتر اسفاده کنید؛ مثلا دم نوش سنبل الطیب و گل گاو زبان.
  • گوش دادن به موسیقی آرامش بخش،
  • خندیدن
  • داشتن لحظات خوب در کنار خانواده و دوستان،
  • نوشتن افکار و احساسات تان

منبع : مشاوره استرس : استرس چیست و با ما چه می کند؟

نقش پدر در تربیت کودک

آنچه که فقط یک پدر می تواند انجام دهد!

اگر فیلم های کمدی سه چهار دهه پیش را دیده باشید در تمام آنها کودکان در یک خانواده با پدر و مادر تا اخر عمر بزرگ می شدند. می توان گفت واقعیت آن چیزی نیست که در تلوزیون نشان داده می شود، اما هم چنان این دیدگاه که پدر بهترین ها را می داند به عنوان یک ایده ال فرهنگی وجود دارد.

نقش پدر در درجه اول به عنوان یک تامین کننده ای بود که اکنون از این کار رها شده است و به انجام کارهای مربوط به حیاط، تعمیر یک خودرو، شرکت در فعالیت های ورزشی بچه ها ویا به نمایش گذاشتن دانش و حکمت مشغول است .او مطمئنا شام درست نمی کند و لباس نمی شوید و قطعا مسئول اصلی مراقبت از فرزندانش نیست.

در طول ۵۰ سال گذشته، نقش پدر در خانواده ها به صورت قابل توجهی تغییر کرده است. امروزه یک پنجم از والدین، مردانی هستند که در حال ایفای نقشهایی هستند که به صورت سنتی توسط یک پدر و یک مادر باهم انجام می شد.

هرچند در دهه ی گذشته، درصد بچه های که با هردوی والدین زندگی می کنند به شکل قابل توجهی کاهش یافته است، نزدیک به دو سوم خانواده هایی که بچه دارند منتشکل از هم پدر و هم مادر است. در یک تحقیق زمینه ای (نظرسنجی) در سال ۲۰۱۳، تعداد ۲۴.۷ میلیون پدر که  بخشی از یک زندگی متاهلی بودند و بچه های کوچک تر از ۱۸ سال داشتند مورد محاسبه قرار گرفتند. این پدرها، نسبت به پدرهای خود بسیار بیشتر درگیر مراقبت روزانه از فرزندانشان می شدند، و به احتمال زیاد پوشک بچه را به سرعت جرقه زدن برق عوض می کردند.

امروزه، پدران در حال حرکت فراسوی پدران مدل سال ۱۳۵۰ هستند که به ندرت خودشان را درگیر این مسائل میکردند. آنها اکنون مسئولیت پذیری و زمینه سازی برای آموزش کودکان هر دوجنس را به عنوان تعریف جدیدی از مردانگی در نظر می گیرند.

مشارکت فعال توسط مردی که فرزندانش را دوست دارد، الگویی از زندگی واقعی به فرزندانش ارائه می دهد که چطور به عنوان یک انسان در قرن ۲۱ زندگی کنند و چه انتظاراتی از دیگران داشته باشند.

مادران تنها، پدریزرگ و مادربزرگ ها نیز می توانند و باید کودکان را به خوبی پرورش دهند، اما مسائلی وجود دارد که فقط یک پدر یا کسی شبیه به پدر که به طور منظم سالهای زیادی درگیر است می تواند انجام دهد:

.الگویی باشید برای این امر که مردان شایسته، با زنها به شایستگی  و مساوات رفتار می کنند:

کودکان از زندگی خود می آموزند. هنگامی که یک پدر زنان را  در زندگی اش به عنوان افرادی باهوش و توانا در نظر می گیرد، بچه ها یاد میگیرند که آنها هم به همین شیوه رفتار کنند. وقتی نگرش یک مرد نسبت به زنها به مانند نگرشش نسبت به مردها احترام آمیز است، پسرها و دخترها یاد می‌گیرند که زنان در بین دو جنس پایین تر نیستند. هنگامی که یک  مرد از دیگر مردانی که اقدام به فریاد زدن، ترساندن، بدرفتاری یا دست کم گرفتن زنان می کنند (چه درخیابان و چه در صفحه نمایش تلوزیون)، انتقاد می کند، او الگویی برای این امر می شود که یک مرد واقعی در مقابل تهدید شدن یا تحقیر شدن زنان می ایستد.

.نشان دهید که یک مرد چطور باید به زنی که دوستش دارد عشق بورزد:

وقتی یک مرد با مادر فرزندانش با محبت و احترام رفتار می کند، پسرها یاد میگیرند که چطور با زنی که دوستش دارند رفتار کنند، دخترها نیز یاد می گیرند که انتظار داشته باشند که مردی که آنها را دوست دارد با آنها عاشقانه رفتار کند. هنگامی که پدرشان بزرگ ترین حامی مادرشان است، پسرها و دخترها هر روز درس می‌گیرند که یک مرد واقعی در یک رابطه خوب چگونه رفتار می کند.

.احترام گذاشتن به تمایلات جنسی سالم مردانه را آموزش دهید:

ارزش های فرهنگی و قانون مشخص کرده اند که تجاوز جنسی یک جنایت فجیع است. در نظرسنجی ها، بسیاری از مردم موافقند که وفادراری در روابط، نه تنها خوب است بلکه برای زنده ماندن و رشد یک رابطه ضروری است. اما بازی های ویدیوئی، صنعت پورن، فیلم ها و حتی جشن ها، اغلب چیزی خلاف این را به تصویر می کشند. این منجر به ادامه سردرگمی ها در باره‌ی آنچه که رضایت و عدم رضایت رابطه جنسی تلقی می شود، می گردد. تجاوز به عنف، موضوع همیشگی جوک هاست. دخترها هنوز پیش بینی می کنند که چه چیزی بپوشند تا تمایلشان را نسبت به این روابط نشان دهند. آهنگ های پاپی وجود دارند که این کارها را عادی نشان می‌دهند و یا بهانه ای برای انجام آن است. درحقیقت تنها ۳ درصد از متجاوزین هستند که حتی یک روز را هم در زندان نگذرانده اند.

فرهنگ نیز به نظر می رسد به همان اندازه درباره ی ارزش های وفاداری سردرگم شده است. داستان هایی از افراد مشهوری که متقلب بوده اند تقریبا هر هفته در روزنامه ها ومجلات به نمایش در می اید.

پادزهر چنین نظرات گیج کننده و ترسناک درباره ی تمایلات جنسی مردانه، پدری است که به فرزندانش نشان می دهد که یک مرد هرگز نباید زنی را مجبور به انجام رابطه جنسی کند، و اینکه یک زن حق دارد “نه” بگوید و یک مرد واقعی به یک “نه” به عنوان یک “نه” احترام می‌گذارد، نه به عنوان یک “شاید”.

یک پدر می تواند با رفتار و سخنانش به پسرها و دخترهای خود وفاداری در روابط پایدار را آموزش بدهد، و یادآور شود که اعتماد متقابل یک گنج ارزشمند است.

.آموزش دهید که روش های بسیار متفاوت و به یک اندازه قابل قبولی برای مرد بودن و زن بودن وجود دارد:

تولیدکنندگان اسباب بازی ها هنوز هم اصرار دارند که وسایل دختران صورتی و نرم، و وسایل پسران آبی و سفت باشد.اما پسران کوچک ممکن است مانند دختران همراه یا بجای فوتبال، از بازی با عروسک هم لذت ببرند، ویک دختر کوچک ممکن است همراه یا بجای مدلهای باربی، دو و میدانی را هم دوست داشته باشد. پدر کسی است که مشخص می کند که پیرامون زنانه یا مردانه شدن طیف گسترده ای وجود دارد، شخصیت و منافع درحال ظهور فرزندانش را می پذیرد و به آنها کمک می کند که در اینکه چه کسی هستند راحت باشند.

.در مورد چگونه پدری درگیر و مدرن بودن، الگو باشید:

در قرن ۲۱، پدران فراتر از تامین کنندگانی که احساس می کنند حق دارند که تا پایان روز پاهایشان را روی میز بگذارند،هستند. چه درخانواده های تک والدی و چه دو والدی، زندگی خانوادگی مدرن مستلزم این است که پدرها، پاسخگوی نیازهای روزانه فرزندانشان باشند، صرف نظر از اینکه پدر و پدربزرگ های خود را همیشه در فعالیت های مردانه دیده باشند. این الگو سازی که ارزش های یک انسان بستگی به ارزش های جنسی سالم و مشارکت فعال در پرورش فرزندانی که او پدرشان است، دارد، حرکتی به سوی تعریف جدیدی از مردانگی برای نسل های آینده است.

منبع : نقش پدر در تربیت کودک