نشانه افسردگی خفیف و شدید را شناسایی کنیم – مورد تایید

افسردگی در انواع مختلف است:

  • خفیف
  • متوسط
  • شدید

طبقه بندی

طبقه بندی دقیق و طبقه بندی افسردگی بستگی به عوامل متعددی دارد.

این شامل نشانه هایی است که در شما ظاهر می شود، شدت آن و این که کدام علائم در شما ظاهر می شود، مهم هستند.

برخی از انواع اختلال افسردگی می توانند جهشی در شدت علائم شما ایجاد کنند.

بسیاری از افرادی که اطلاعات کمتری در مورد افسردگی دارند احتمالا شگفت زده خواهند شد تا ببینند که بیماری چه می تواند باشد.

مردم اغلب فکر می کنند افسردگی به معنای “احساس بد” یا “احساس غم” است.

آنها نمی دانند که افسردگی می تواند فردی را از تصمیم ساده ای منصرف کند، بیست ساعت در شبانه روز بخوابد، یا بدون علت گریه کند و نتواند متوقفش کند.

آشنایی با علائم افسردگی برای همه مهم است.

نشانه های رایج که به عنوان علائم هشدار دهنده افسردگی در نظر گرفته می شوند می توانند سبب برخی دیگر از اختلالات روانی باشند، عبارتند از:

۱-تغییرات در سطح انرژی یا فعالیت

  • کاهش انرژی:

این اولین علامت است و تشخیص آن بسیار ساده است.

به طور خلاصه، به این معنی است که شما تا هفته گذشته یا ماه گذشته انرژی نداشته اید.

خسته نیستید، اما انرژی کمتر از آنچه شما استفاده می کنید دارید.

  • خستگی:

افسردگی می تواند باعث خستگی فیزیکی شود.

شما مجبور به خواب و استراحت نیستید، و حتی بعد از خوابیدن در صبح احساس خستگی می کنید.

چرت زدن، کشیدن بدن به طرف مقابل نشانه های خستگی هستند.

  • شهوت و بی حوصلگی:

فردی که افسردگی دارد ممکن است غیرعادی و خواب آلود باشد.

ممکن است ساعت ها بدون هیچ کاری روی صندلی نشسته و به چیزی واکنش نشان نشان ندهد، اما علاقه مند به انجام هر کاری نیست و از لحاظ جسمی  سنگین است.

فعالیت کاهش یافته: این ممکن است به دلیل کاهش انرژی، خستگی، از دست رفتن اشتها یا مستقل از این عوارض باشد.

با این حال، اگر سطح فعالیت طبیعی افراد شروع به کم شدن می کند، این ممکن است نشانه ای از افسردگی باشد.

  • بی خوابی یا خواب آلودگی:

دراز کشیدن، اما بیدار و نگران بودن، ناتوانی در استراحت، احساس تنش و یا افکار مختلف، یک سرکشی و بی خوابی است.

  • از دست دادن علاقه به فعالیت های لذت بخش:

به عنوان مثال، شما معمولا از والیبال بازی با دوستان خود لذت می برید و حالا شما آنها را کنار می گذارید.

شما همیشه باغبانی و نگهداری گل و گیاه را دوست داشته اید، اما امسال برای شما خسته کننده هستند.

  • خروج اجتماعی
  1. تغییرات فیزیکی

کسی که فکر می کند افسردگی فقط مغز یک فرد را تحت تاثیر قرار می دهد، یا هرگز افسرده نبوده یا در مورد آن نمی داند.

افسردگی نه تنها ذهن انسان، بلکه علائم فیزیکی مهم را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

بعضی از آنها در بخش یک ذکر شده (کاهش انرژی یا کاهش فعالیت)، و در اینجا به برخی دیگر اشاره می کنیم.

  • فقدان اشتها و افسردگی:

افراد افسرده به غذا به عنوان یک مورد سرگرم کننده نگاه می کنند.

بنابراین، کاهش وزن و افزایش وزن می تواند علائم افسردگی باشند.

یکی از دلایلی که مردم در هنگام افسردگی به سمت غذاهای پر چرب کشیده می شوند این است که کربوهیدرات باعث تولید سطح سروتونین مغزی می شود.

همچنین افزایش کورتیزول همچنین یکی از دلایل ذخایر چربی نامناسب در بدن است.

  • عقب ماندگی روانی و اجتماعی:

عدم تعادل روانی به معنای فعالیت افزایش یافته برای دلایل ذهنی یا فیزیکی است.

نشانه های معمول عبارتند از قدم زدن، چرخاندن، یا فشار دادن دست های خود، انگشتان یا تکان دادن پا و سایر رفتارهای بدون وقفه.

عقب ماندگی روان-حرکتی، به کندی فعالیت ذهنی و جسمی اشاره دارد.

در این مورد، وظایف عادی مانند مسواک زدن یا خوردن ممکن است غیر طبیعی و بد باشد.

  • درد احساسی
  • غم و اندوه طولانی
  • گریه بی قید و شرط و بدون دلیل
  • احساس گناه
  • احساس دل تنگی
  • از دست دادن اعتماد به نفس
  • احساس نا امیدی
  • احساس ناراحتی

این علائم، به ویژه اگر به صورت جداگانه در نظر گرفته شوند، به افسردگی منجر نمی شوند.

به عنوان مثال، احساس ناراحتی ممکن است پاسخ منطقی به یک وضعیت دشوار باشد.

 اما در حالت افسردگی، احساس بی نظمی به شرح زیر است:

  • مخلوط با سایر انواع درد عاطفی
  • مخلوط با سایر انواع نشانه های افسردگی
  • مدت زمان معقولی داشته باشد
  • شدت بیش از حد معقول باشد

هر یک از عوارض بالا ممکن است به عنوان یک واکنش طبیعی به یک رویداد غم انگیز، مانند خویشاوندان نزدیک یا از دست دادن کار شود، اما طولانی شدن بیش از حد باید به عنوان علائم افسردگی در نظر گرفته شود.

توجه به این پدیده، به ویژه در افرادی که سابقه افسردگی دارند، مهم است.

  1. وضعیت ذهنی دشوار

دیگر نشانه افسردگی خفیف و شدید وضعیت دهنی آشفته می باشد.

  • تحرک: تقریبا همه این را تجربه کرده اند.

تحریک پذیری می تواند علل بی شماری داشته باشد.

سردرد، خواب بد، صورتحساب غیر قابل پیش بینی، نیاز به دندانپزشک و دیگر عوامل استرس زا ممکن است باعث شود، اما دلیل روشن نیست که چرا یک چیز کوچک و خفیف باعث ناراحتی می شود.

و این حالت روزها و هفته ها باقی می ماند و به احتمال زیاد افسردگی علت ان است.

  • خشم: خشم در نهایت تحریک پذیر است.

یک فرد افسرده ممکن است برای چیزی ناچیز یا حتی بی اهمیت نابود شود.

اگر خشم همچنان ادامه داشته باشد یا ترسناک باشد، در اسرع وقت به آن فکر کنید.

  • اضطراب و ترس: این ممکن است در چندین راه باشد.

به عنوان مثال، ممکن است کسی نگرانی اش در مورد برخی از مسائل معمول مثل شام باشد.

شکل دیگر این است که یک فرد اضطرابی در مورد تمام مسائل داشته باشد که باید آن را درمان کرد.

  • بدبینی:

داشتن یک نگاه منفی به همه چیز نشانه افسردگی خفیف و شدید است.

هیچ کس من را دوست ندارد، امروز یکی دیگر از روزهای بد است.

در مورد بدبینی به علت افسردگی، منفی بافی اغراق آمیز است.

  • بی تفاوتی: لباس های کثیف انباشته می شوند، صورتحساب پرداخت نمی شود و غیره.

یک دوست با شما تماس می گیرد و با شما مشکلی ایجاد می کند.

اما شما فقط سکوت می کنید.

  • خود بحرانی: هر کس اشتباه می کند، اما فرد افسرده اشتباهاتش را بزرگ می کند.

من امروز خیلی خسته ام و به یک فرد زشت تبدیل شده ام.

منفی بافی بیش از حد در مورد خود یک نشانه از افسردگی است.

  1. تغییر در الگوهای تفکر

اگر چه نشانه های زیر به عنوان “تغییرات در الگوهای اندیشه” طبقه بندی می شوند، هر کدام از آنها می توانند تاثیر قابل توجهی بر رفتار انسان داشته باشند.

به احتمال زیاد این علائم توسط همکاران تشخیص داده می شود، زیرا آنها بیشتر درباره نحوه کار

  • حواس پرتی: این امکان در دو راه وجود دارد.

یکی این است که صرف نظر از اینکه چقدر سعی می کنید، اما شما نمی توانید بر روی آنچه که شما انجام می دهید یا آنچه که در حال مطالعه اش هستید تمرکز کنید.

از سوی دیگر، توجه فرد ممکن است تا زمانی که ناگهان حواسش جمع شود، آشفته باشد.

  • ناتمام گذاشتن امور: امروز چه باید بکنم تا کار کنم؟

کدام یک از این سه پروژه دارای اولویت بیشتری هستند؟

بهترین روز برای رفتن نزد دکتر چه زمانی است؟

در افسردگی، تصمیم گیری ساده نیز ممکن است مشکل ساز باشد.

تصمیمات پیچیده می تواند غیرممکن باشد.

مردم تمایل دارند فکر کنند که یک فرد افسرده، آرام است، اما چنین فردی وقتی می تواند روی گوشه فشار داده شود ضربه های احساسی را نشان می دهد.

مشکلات حافظه: این مشکلات ممکن است به دلیل تمرکز ضعیف باشد.

به این ترتیب، شما به دلیل عدم تمرکز چیزی را نمی شنوید و نمی توانید آن را به عنوان یک نتیجه به یاد داشته باشید.

اما افسردگی می تواند به طور مستقیم بر حافظه تاثیر بگذارد، به این معنا که چیزی به شخص گفته می شود، یا شخص خودش یکبار شنیده یا خوانده و یاد گرفته و سپس فراموشش می کند.

  • اختلال: این علامت به افسردگی محدود نمی شود.

افراد مبتلا به هیپومیا معمولا با بی نظمی ها هم ارتباط دارند.

اما در این مورد، ممکن است فرد احساس ناراحتی نداشته باشد.

به عنوان مثال، به رغم به هم ریختگی اتاق شما، دقیقا می دانید که هر چیز جایش کجاست.

اما در شرایط افسردگی، اختلال شخص را تحت تأثیر قرار می دهد و او را حتی بدتر می کند، زیرا اگر هیچ افسردگی وجود نداشته باشد، حداقل یک نفر می تواند این مشکل را حل کند.

  1. اضطراب نسبت به مرگ
  • فکر مرگ: فکر کردن در مورد مرگ ممکن است به شکل تخیل مرگ شخصی باشد.

به عنوان مثال، ممکن است خود را در قبر تصور کند و در مورد آنچه که در مراسم خاکسپاری او اتفاق می افتد فکر کند و به آنچه که پس از مرگ او می گویند فکر کند.

یکی از کلمات که مردم بدون هدف خاص استفاده می کنند: “من آرزو دارم که مرده باشم”.

اما بیان این عبارت توسط یک فرد افسرده باید قبل از اینکه چنین افکاری درست بشود، جدی گرفته شود.

  • فکر خودکشی: در این مورد، به آرامی در مورد تحقق “آرزو می کنم که من مرده باشم”،  فکر می کند.

یک فرد افسرده ممکن است هنگامی که با یک حادثه شدید مواجه می شود، به خودکشی فکر کند و در واقع برای این اقدام برنامه ریزی کند.

هر کس برنامه خاصی برای خودکشی دارد، فکر کردن در مورد خودکشی باید بسیار جدی گرفته شود.

یکی از خطرناکترین عوامل برای انجام خودکشی تلاش برای خودکشی، وجود عوامل استرس زا در زندگی و در دسترس بودن سلاح گرم و سرد است.

  • احساسات مرگ: فردی که احساس مرگ و یا توقف زندگی می کند، دارای گروهی از علائم ذکر شده در پنج بخش قبلی است.

این علائم عبارتند از:

  • ناامیدی
  • بی تفاوتی
  • از دست دادن علاقه به فعالیت های لذت بخش
  • فقدان حس جنسی
  • انزوای اجتماعی

مجموعه ای از این عوامل از جمله علائم افسردگی است.

با شناخت این عوامل، ما می توانیم در صورت افسردگی، آن را حل کنیم.

مشاوره خانواده می تواند راهی برای از میان بردن افسردگی ها باشد.

منبع : نشانه افسردگی خفیف و شدید را شناسایی کنیم – مورد تایید

مفهوم کم آموزی در کودکان

واژه ” عقب افتادگی ” پیشرفت آموزشی را به سن زمانی کودک مربوط می سازد و از این رو سطح پیشرفت تحصیلی کودک را با اکثریت همسالان او مقایسه می کند ؛ کم آموزی یا کم کاری ، به ظرفیت فردی دانش آموز مربوط می شود. در مورد اول ؛ هنجار گروهی به عنوان معیار عمل می کند ، و در مورد دوم ؛ توانایی یادگیری هر کودک خاص مورد بحث قرار می گیرد .

در سال های اخیر ؛ به نیاز های کودکانی که از نظر آموزشی عقب افتاده یا کند آموز بوده اند ، یا هر دوی این مشکلات را داشته اند ، توجه قابل ملاحظه ای شده است . گرچه همچنان آنچه برای براورده ساختن نیاز های این کودکان لازم است ، نا کافی است ، دست کم این نیاز ها به خوبی  شناخته شده اند . اما در مورد کم آموزی ؛ وضعیت اصلا اینگونه نیست . هنوز نیز پدر یا مادر یا حتی معلمان بیشتر مواقع چنین تصور می کنند که اگر کودکی در مدرسه بد عمل کند ، باید یا کودن باشد یا تنبل ، یا آنکه احتمالا هر دو ویژگی را داشته باشد . آنها در این سرزنش خود ، کلاسهای بزرگ و معلمان بی تجربه را نیز ، دخیل می شمارند.

برای مطالعه بیشتر:

ارتقای مهارتهای کلی و تحصیلی کودک

نکاتی برای کمک به کودکان با ناتوانی های یادگیری

اینکه ممکن است کودکان باهوش یا بسیار هوشمند ، در کار مدرسه شان به حد توان بالقوه خود نرسند یا حتی در سطح اکثریت گروه سنی خودشان نیز عمل نکنند ، علی رغم شواهد موجود ، کمتر مورد قبول واقع شده است . (پرینگل ، ۱۹۷۰ )

از کودکان تیز هوش استثنایی ، معمولا نمی توان انتظار داشت که در سطحی متناسب با سن عقلی شان عمل کنند . نخست ، بخاطر اینکه ، بعید است آن ها تا مرحله ای به این حد پیشرفته آموزش دیده باشند . دلیل دیگر این است که روشن است آموزش مناسب برای دانش آموزان متوسط پانزده ساله از نظر کیفی و کمی به هیچ وجه برای کودک ده ساله ای که سن عقلی پانزده ساله را دارد ، مناسب نیست .

به علاوه ، برای اکثر کودکان دارای استعدادی استثنایی ، نظیر کودکان نابغه در ریاضی ، معیار های متداول پیشرفت ، اصولا قابل کاربرد نیستند . با این حال ؛ در بریتانیا آموزش کودکان توانا به طور کلی ، و نیاز های کودکان توانا و کم کار به خصوص تا کنون تنها توجه محدودی را به خود جلب کرده است .

علت های مشکلات آموزشی

به دلیل رابطه ی تنگاتنگ میان عاطفه و یادگیری ، عدم موفقیت تحصیلی ،اغلب با مشکلات رفتاری متفاوتی همراه است . چون اساس هر نوع یادگیری در خانواده و در اولین سال های زندگی کودک پی ریزی می شود ، در بسیاری از موارد ، احتمال زیادی وجود دارد که ریشه ی مشکلات آموزشی را نیز بتوان در آن دوران پیدا کرد .

مطالعه ملی رشد کودکان بار دیگر نتایج حاصل را تایید کرده است . برای نمونه ، در هفت سالگی ، در بین کودکانی که ضعف خواندن داشتند ، میزان ناسازگاری چهار برابر سایر کودکان در رسته ی هم دوره آن ها بود . تا سن هفت سالگی ، کودکان به قدر کافی در مدرسه بوده اند تا بتوان آن ها را برای عقب ماندگی در خواندن مورد سنجش دقیق قرار داد ؛ اما نه آن قدر زیاد که این مشکلات آن ها ، به جز در مواردی اندک به ناسازگاری منجر شود ؛ به خصوص با توجه به اینکه اکثر مدارس آمادگی به کودکان کند آموز ” برچسب ” نمی زنند یا آن ها را به نحوی جریمه نمی کنند . این مورد قویأ حاکی از آن است که ناسازگاری در اکثر موارد ، علت یا حداقل دستاورد عقب ماندگی است نه اینکه حاصل آن باشد . ( دیوی و دیگران ، ۱۹۷۲ )

نگرش های پدر و مادر نسبت به کودک ، و به پیشرفت به طور کلی و به موفقیت تحصیلی به صورت ویژه ، و همین طور سطح آموزشی و میزان انگیزش فرهنگی که آن ها در سال های پیش از دبستان و پس از ان برای کودک فراهم کرده اند ، سهم بسزایی ایفا می کند . شخصیت خود کودک و نحوه ی تعامل او با تمامی تأثیرات محیطی ، آمادگی ، انطباق پذیری و پاسخ دهی اش را نسبت به موقعیت مدرسه مشخص می سازد .

این موارد می توانند به نوبه ی خود ، برای نیاز های خاص کودک رضایت بخش یا زیان بار باشند . اگر او خوش اقبال باشد آنچه تا کنون خانواده به او ارزانی داشته ، پرورش و تکامل می یابد و بدین تربیت دامنه ی روابط عاطفی و همین طور افق های فکریش گسترده می شود . در بدترین شرایط ، به دلیل روش تدریس کسل کننده روابط فردی ناموفق ، یا تلفیقی از این دو ، امکان دارد کنجکاوی و لذت یادگیری کودک از بین برود .

معلمی که نقش خود را ، از القای مهارت ها و ارائه ی اطلاعات ، گسترده تر می شمارد ، از جایگاه مؤثری برخوردار است . او می تواند تا حدی پیامد های پیشینه ی نا مطلوب فرهنگی و عاطفی خانواده را از بین ببرد یا حداقل آن را جبران کند ؛ او می تواند کنجکاوی کودک را دوباره برانگیزد ، انرژی های عاطفی اش را با تحسین و قدر دانی به جنبش درآورد و محرومیت عاطفی او را با محبت کردن جبران کند ، اگرچه محبت او ، نسبت به عشق پدر و مادر ، کمتر صمیمی و ” منحصر به فرد ” باشد . البته ؛ هرچه کلاس بزرگتر و محرومیت کودکان بیشتر باشد ، معلم کمتر می تواند وقت و توجه لازم را به هر فرد دانش آموز عرضه کند . در بیشتر موارد ، به مداخله واداشتن پدر و مادر تأثیر گذاری برنگرش های آن ها تیز ضروری خواهد .

بررسی و تحقیق دقیق تر ، عوامل محیطی منجر به کم آموزی یا در واقع ” پیش آموزی ” را بهتر نشان خواهد داد . در صورتی که از هوشبهر بالقوه ژنتیکی  150 چندان استفاده ای نشود . برا ی اجتماع ارزش چندانی نخواهد داشت . زمانی که نابرابری در خانواده حکم فرما باشد . برابری واقعی در فرصت های آموزشی ، امیدی بیهوده است . منظور از نابرابری در خانواده ، تنها نابرابری در عوامل مادی نیست ، بلکه همچنین ، و شاید مهمتر ، نگرش های نابرابر نسبت به کودک ، به آموزش و به زندگی را نیز شامل می شود ، که در مجموع اثرات دراز مدت و دائمی بر رشد روانی کودک برجا می گذارند . این نا برابری ها نه تنها بین طبقات اجتماعی متفاوت وجود دارند ، بلکه همچنین درون طبقات مختلف ، و در واقع درون خانواده ها نیز ظاهر می شوند . ( کلارک و کلارک ، ۱۹۷۲ )

چند گانگی علت ها

شاید بتوان گفت که بنیادین ترین واقعیت این است که ، رفتار مشکل آفرین یا مشکلات یادگیری ، به ندرت از یک علت یا شرایط واحد نشأت می گیرد . بلکه عوامل به هم پیوسته و متعامل و متعددی و جود دارند ، به گونه ای که بعید به نظر می رسد که راه میان بری به سوی تشخیص و یا درمان وجود داشته باشد .

تندرستی ، ظاهر ، هوش  و تمامی شخصیت کودک ؛ منزلت اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی پدر و مادر او ؛ رابطه ی بین آن ها و همه ی اعضای دیگر خانواده با همدیگر ؛ تجربیات کودک در مدرسه و محله ، همه ی این عوامل و بسیار عوامل دیگر می توانند در بروز رفتار مشکل آفرین سهمی داشته باشند . تلفیق و تأثیر آن ها بر هر کودک ، حتی در یک خانواده ؛ اهمیت نسبی مجموعه شرایطی خاص ، یا پاسخ دهی به مداخله یا درمان متفاوت است .

اغلب با این تناقض آشکار مواجه می شویم که کودکی که در محیطی کاملا نا مساعد به سر می برده ، به ظاهر سالم باقی مانده است ، در حالی که دیگری با اندکی شرایط نا مساعد ؛ از پای در آمده است . شاید پاسخ آن در این واقعیت نهفته باشد که افرادی که به طور فطری استواری و انعطاف پذیری زیادی دارند ، قادرند تا حتی بر فشارهای روانی و جسمانی شدید و طولانی نیز غلبه کنند . اما ، هر کسی یک نقطه فروپاشی دارد . شخصیت انعطاف پذیر تر کودک ، آسیب پذیر تر است و از این رو ، احتمال آنکه نسبت به بزرگسالان ، به صورت جبران ناپذیری لطمه ببینند ، بیشتر است . علاوه بر تفاوت های ذاتی در استواری خلق و خو و توان ذهنی ، فرصت هایی که خانواده و مدرسه برای ایجاد امکانات مناسب و غلبه بر تعارضات قابل حل ، در اختیار کودک قرار می دهند ، می توانند به رشد او کمک کنند یا آنکه از رشد آن جلوگیری کنند .

شاید تمثیلی بتواند نشان دهد که چگونه مشکلات رفتاری و تحصیلی در دوران کودکی ، از علت های متعددی ناشی می شوند . اتومبیل های در اندازه ها و شکل های مختلف وجود دارند ؛ بعضی از آن ها مثل ؛ لندرور ، می توانند از ناهموارترین راه ها عبور کنند ، و بعضی دیگر به قدری ضعیف ساخته شده اند که حتی بر اثر دست انداز های نسبتأ جزئی جاده ، خیلی زود خراب می شوند . اما انواع دیگری همچون رولز رویس از جنس مرغوب  ساخته شده اند اما برای جاده های خاکی طراحی نشده اند . دوم اینکه ؛ نه تنها جاده ها با هم متفاوتند ، بلکه گهگاه به علت سیلاب ، نشست جاده یا ” دیگر عوال طبیعی ” به طور غیر منتظره ای مخاطره آمیز می شوند .

سوم اینکه ؛ رانندگان نه تنها در مهارت های واقعی رانندگی خود ، بلکه در درک خود از صدای موتور نیز ، با هم متفاوتند ؛ برخی از رانندگان در آب و هوا و جاده ی کاملا مناسب خیلی خوب رانندگی می کنند ؛ برخی دیگر، در هر شرایطی به خوبی رانندگی می کنند ؛ و گروهی دیگر به این خاطر که در رانندگی ، درایت خود را به کار نمی گیرند ، بسیار کند یا بسیار تند واکنش نشان می دهند ، و از مدل خاصی که رانندگی آن را برعهده دارند، درک درستی ندارند ، به گونه ای خطرناک رانندگی می کنند و جان خود و دیگران را به خطر می اندازند . در واقع ؛ نقطه ضعف های انسانی بیشتر از نواقص موجود در طرح ، عملکرد ، یا قدرت اتومبیل ، باعث حوادث رانندگی می شوند .

اکنون کودکان را به جای اتومبیل قرار دهیم ؛ پی می بریم که برخی ذاتا مقاوم و انعطاف پذیرند ، و برخی دیگر به علت عوامل ژنتیکی یا شاید قدری اخلال عصبی خفیف ، آسیب پذیر ترند ، اما غالبا به دلیل تجارب ناخوشایند زندگی خود ، برای کنار آمدن با فشار های بعدی از قدرت لازم بی بهره اند . و افراد بسیار کمی در واقع به صورت مادر زاد آسیب دیده اند . حال ، در عوض جاده ، زندگی را قرار دهیم ؛ خواهیم دید که زندگی برای اکثریت افراد معمولا هموار است و تنها گهگاه  ” دست انداز هایی ” نیز دارد ، اما برای برخی دیگر ، اگر مصیبت به بار نیاورد ، ممکن است مشکلاتی ایجاد کند .

و سرانجام ، پدر و مادر و معلمان را به جای راننده قرار می دهیم ؛ هیچ کس تردید ندارد که بهترین و قابل اطمینان ترین اتومبیل می تواند در دست های راننده ای بی تجربه ، مردد ، خود خواه ، تکانشی ، پرخاشگر ، بی توجه ، یا کاملا بیشعور و نالایق به وسیله ای خطرساز بدل شود ؛ یا اینکه راننده ماهر و مسؤلیت پذیری که وظیفه اش را جدی تلقی می کند ، و برای آنکه از حداکثر توان وسیله ی نقلیه اش استفاده کند ، زمان و اندیشه ی لازم را صرف می کند ، صلاحیت رسیدگی دائم به اتومبیل و کنترل و تعمیر آن را در مواقع لزوم دارد .

البته ، نه پدر و مادر و نه معلمان ، هیچ یک عمدأ با کودکان بد رفتاری نمی کنند ، اکثریت قریب به اتفاق آن ها عمیقأ مراقب و نگران کودکان خود هستند . اما چرا چنین فرض کرده ایم که چون همه ما کودک بوده ایم ، بهترین شیوه بهبود رشد فرزندان خود را می دانیم ؟ اکثر افراد این استدلال مشابه را نمی پذیرند که چون ما همه روزی به مدرسه می رفته ایم ، بنابراین بدون نیاز به آموزش تخصصی طولانی ، می توانیم معلمان قابلی شویم . گرچه تمثیلات نباید خیلی از هم فاصله داشته باشند ، ولی به نظر می رسد برای پدر و مادر شدن هم باید آمادگی پیدا کرد تا آنکه آگاهی و درک بیشتری نسبت به نیاز های تحولی کودکان پیدا کنیم .

منبع : مفهوم کم آموزی در کودکان

با مردان خسیس چگونه رفتار کنیم؟ روش جدید درمان خساست مردان

چه می توانم برای خلاص شدن از شر بدبختی خود و کمی کردن خساست مرد بکنم؟

آیا شوهرم خسیس است، یعنی پایان خطر، و هیچ چیز از دست من بر نمی آید؟

زندگی مشترک پر از تناقضات رفتاری و عدم هماهنگی در افکار و غیره است که همسر یا شوهر یکی از آنها است.

بهترین راه حل این مشکل شناسایی نوع بدبختی و از بین بردن آن از روش و راه است.

چه نوع از خساستی در شوهر من موجود است؟

خسیس احساسی

با این حال، در اغلب موارد، ما او را فردی می دانیم که به لحاظ مالی و پول و دارایی های دیگر خسیس نیست اما در روابط عاطفی خیلی خساست به خرج می دهد.

چنین فردی احساسات و هیجان های خود را با دیگران به اشتراک نمی گذارد و از شادی او لذت نمی برد.

در چنین شرایطی، ترس از صمیمیت به فرد آسیب می رساند.

این افراد بیشتر از  اهداکنندگان خوبی و حس خوب به نوعی دریافت کنندگان حس خوب هستند.

خسیس بودن یک رویکرد به زندگی است و، همانطور که قبلا گفتم، به مسائل مالی محدود نمی شود، به همین دلیل محدود به مرد نیست، بلکه به عنوان سرپرست خانواده، به دلیل آسیب زا بودنش عمدتا در مورد پول و دارایی ها است.

مردان سرپرست خانواده هستند، شاید تأثیر زنان بدتر از مردان باشد، اما مشکلات مشابهی را به وجود خواهد آورد، و زن خسیس می تواند زندگی مشترک مثل مرد خسیس به چالش بکشد.

درمان خساست مردان

خسیسی ژنتیکی است؟

برخی موارد جزو شخصیت هستند.

صفات شخصیتی ویژگی هایی هستند که همیشه شخصی و متمایز هستند.

ما افراد را با ویژگی های شخصیت شان می شناسیم.

به عنوان مثال، زمانی که می گویید یک شخص خسیس است، در اکثر رفتارهایش خسیس است.

ژن ها بسیاری از ویژگی های شخصیت را مشخص می کنند.

یا حداقل، بر شیوع و شدت صفات شخصیت تاثیر می گذارد، اما هیچ ژن خاصی به تنهایی آسیب زا نمی شود.

چگونه با شوهر خسیس در زندگی مشترک رفتار کنیم

اعتقاد بر این است که ژن ها به شدت تحت تأثیر ماهیت افراد قرار نمی گیرند اما آنها الگوهای رفتاری که ممکن است منجر به برخی صفات شود تمایل دارند به عنوان مثال، ژن ها باعث اضطراب فردی می شوند و اضطراب مربوط به خستگی است.

به تازگی، یک ژن که نقش متابولیسم شیمیایی به نام دوپامین دارد کشف شده که با ویژگی سخاوت همراه است.

درمان خساست: آیا این جزو اختلالات روانی است؟

خساست یک اختلال روانپزشکی نیست اما اگر شدید باشد، بسیاری از اختلالات روانپزشکی بر زندگی و بستگان (به ویژه همسر و فرزندان) تاثیر می گذارد.

در نگاه اول، با توجه به متون رسمی روانپزشکی، خساست یکی از نشانه های مهم در شناسایی اختلال شخصیت به نام اختلال وسواس فکری است، اما مهم است که توجه داشته باشید که در این اختلال، فرد به خود و دیگران حساس است.

اگر یک فرد فقط به دیگران آسیب برساند پس ما باید به دنبال نشانه های دیگر از خود باشیم.

همچنین، اگر کسی تنها همسرش را مد نظر قرار دهد اما در مورد خود و دیگران بی تفاوت باشد، ما باید مشکلات عاطفی و ارتباطی بین دو نفر را در نظر بگیریم.

بچه ها

اکثر دیدگاه ها به جنبه های روان شناختی می پردازند.

در این رویکرد، خسیسی محصول محیطی است که فرد در آن رشد می کند.

مدل سازی والدین فقیر و زندگی در فقر، دو جنبه مهم در این زمینه است.

نوع نگاه خانواده به پول و نحوه برخورد با مسائل مالی بر رویکردهای مالی و اقتصادی ما تاثیر می گذارد.

از سوی دیگر، زندگی در فقر باعث می شود یک فرد همیشه با نگرانی والدین خود درمورد مسائل مربوط به زندگی زندگی کند و اعتماد او به آینده از بین برود.

او همیشه فکر می کند که او به زمان های فقیر گذشته خواهد رسید.

با توجه به این دیدگاه، شخص خسیس تلاش می کند تا هر پولی که دارد جمع آوری کند و تا این کار را نکند نگرانی او حل نخواهد شد.

شخص خسیس تلاش می کند با جمع آوری پول به خود اطمینان دهد.

خسیس یا صرفه جو؟

اساسا تغییر مرز آسان نیست که خسیس را شناسایی کنید.

اهمیت موضوع این است که بین احمقانه بودن و ارزشمند بودن تمایز قائل شوید.

فرد مسئول یک هدف خاص در زندگی است، اما این به طور خاص هدف جمع آوری پول نیست.

هدف فرد ممکن است خرید یک خانه یا ماشین، ارسال فرزندان به یک دانشگاه، پرداخت هزینه یک مورد خاص باشد.

ما این رفتار را به عنوان هوشمندی و هدفمندی درک می کنیم، اما شخص خسیس حتی برای چیزهای ضروری خرج نمی کند.

 شخص خسیس می خواهد پول را برای بلایای آتی نکه دارد.

اگرچه این وحشت اغلب مبهم است، احتمال بیشتری دارد که شناخته نشود و دیگران آن را درک نمی کنند.

بر خلاف خسیس بودن فرد، فرد برای جلوگیری از بحران آینده احتمالی خود را به خطر نمی اندازد و یا سلامت جسمی و روحی و خانواده اش را تهدید نمی کند.

یکی از مهمترین مسئولیت های رفاه خانواده و تامین کننده مراقبت های بهداشتی خانواده است.

اگر کسی خساست به خرج می دهد، اما به دلیل رفتار مالی خود، اعضای خانواده در فضای پر تنش زندگی می کنند و سلامت آنها در معرض خطر است، ممکن است یک مشکل وجود داشته باشد.

آنچه در یک فرد مهم است ذهن اوست که با پول و انباشت آن همراه است، و فرد خسیس برای به دست آوردن ان وقت و انرژی را قربانی می کند.

تفاوت  سوء رفتارها

به طور خلاصه، تفاوت های عمده  رفتارهای سوء رفتار عبارتند از:

  1. هدف جمع آوری پول یا صرف آن
  2. قابل درک بودن و قابل قبول شناخته شدن نزد دیگران
  3. پیامد نامطلوب این رفتارها.

این یک ویژگی بد برای کنترل آینده نیست، اما بعضی از ما  پول زیادی داریم که ممکن است از فکر آن خلاص نشویم.

روانشناسان این را یک مشکل روانشناختی را در نظر می گیرند زیرا معتقدند که افراد مبتلا به این اختلال روانی در همه رفتارهایشان خسته و ناامید هستند، حتی در بیان احساساتشان و نشان دادن علاقه آنها به همسران، فرزندان و بستگانشان.

در این مسئله ما سعی داریم خساست را به عنوان یک مشکل روانی-روانشناختی و تاثیر آن در روابط زوجین و نحوه برخورد با همسر شناسایی کنیم.

خسیس از منظر علم

از نظر روانشناسی، “سخاوت روح” یکی از صفات مثبت روانشناختی و رفتاری است که تقریبا در همه افراد وجود دارد البته با تفاوت اندکی در مقدار آن.

اما در برخی از افراد، این ویژگی رفتاری وجود ندارد.

آنها حتی احساسات را تخریب می کنند.

به این مثال نگاه کنید: مدیر موسسه از این واقعیت آگاه است که کارکنان او به خوبی کار می کنند، اما او در موقعیتی نیست که به همکاران خود با پاداش های مالی و یا حداقل تشویق، قدردانی و تشکر کند.

در واقع، سخاوت به طور بالقوه در این شخص وجود دارد، زیرا او تلاش های کارکنان خود را درک کرده است اما نقص او مانع از سخاوت او است.

این مثال یکی از هزاران نمونه از عدم توانایی برقراری ارتباط با دیگران به علت خساست است.

در واقع، این به او اجازه نمی دهد که کمی از درآمد شخصی اش را صرف کند یا هدایای برای دیگران بخرد و به برنامه های جمعی برسد.

به این ترتیب، او بیش از پیش از دیگران دور می شود، و در نهایت تبدیل به یک فرد جدا شده می شود.

تاکنون فقط خسیسی را برای خودمان داشته ایم؛ اما پس از ازدواج، وضعیت کاملا متفاوت است، زیرا پای دیگر شخص در میان است.

پس از تشکیل خانواده، اشتباه یکی از طرفین به شدت بر رابطه زوج و رابطه آنها با یکدیگر موثر است.

تا آنجا که ممکن است منجر به جدایی شود، مگر اینکه هر دو زوج مشکل را، برای اینکه بتوانید با هم لذت ببرند، حل کنند.

درمان خساست: مهمترین مشکلات زندگی مردم خسیس با خانواده

یکی از مهمترین مشکلات زندگی مردم خسیس با خانواده های آنها (همسران و فرزندان) این است:

  • ناتوانی در ارتباط عاطفی

این افراد حتی نمی توانند از ساده ترین کلمات برای بیان احساسات خود استفاده کنند.

جالب توجه است، اگر از این کلمات استفاده کنند، آزادی و آرامش در رفتار آنها دیده نمی شود، و آنها همیشه در وضعیت خود مسدود و ناراحت هستند.

به نظر آنها، خرید چیزی غیر ضروری است و بهتر است که در آن ها در صرفه جویی پول در بانک کمک کنیم.

  • در رابطه میان شوهر و همسر، یک طلاق عمیق وجود دارد

سایه دائمی خسیسی در زندگی مشترک باعث می شود که آنها از هم جدا شوند، زیرا یکی از طرفین نمی تواند نیازهای عاطفی و روانی طرف مقابل را برآورده کند.

فراموش نکنید که نیازهای دیگری کاملا فراموش نشوند.

  • رابطه میان شوهر و زن محدود به بحث و پاسخگویی به نیازهای مالی است.

سرانجام، به منظور پاسخگویی به هر نیاز پس از یک مبارزه طولانی تمام اعضای خانواده باید چارچوبی را که یک فرد معیوب دارد، دنبال کند.

  • والدین (بسته به اینکه یکی از آنها در معرض خطر اختلال است) همیشه از رفتار و تلاش فرزندان خود در هر زمینه ناراضی هستند.

این نارضایتی از مشکلات برنامه درسی تا روال و رفتار روزانه آنهاست.

اما این والدین، بر خلاف والدین تکاملی که فرزندانشان را  همراهی می کنند، هیچ تلاشی برای پیشرفت فرزند خود نمی کنند.

  • مردان و زنان خسیس هر مسئله را با مسائل مالی اندازه می گیرند و” پول و درآمد “مهم ترین عامل زندگی آنهاست.

به عنوان مثال معیار عشق، مقدار، کیفیت یا نوع هدیه خریداری شده است، نه زیبایی این کار.

  • تصمیم گیری برای خرید هر وسیله ساده برای خانه باید با اجازه شوهر یا همسر انجام شود.

همیشه یک دلیل قانع کننده برای صدور مجوز وجود دارد.

یک دلیل که می تواند یک فرد بد را متقاعد کند.

به این ترتیب، طرف دیگر هر خرید را تسلیم فرد مقابل خواهد کرد.

به نظر شما، زندگی که در آن یکی از طرفین دارای اقتدار کامل است و دیگری دارای قدرت نیست، شبیه زندان نیست

برای درک مطالب بیشتر در زمینه خساست مردان و نحوه درمان و رفتار با ان ها به سایت مشاورانه مراجعه کنید.

منبع : با مردان خسیس چگونه رفتار کنیم؟ روش جدید درمان خساست مردان

تعامل مدیران و والدین در انضباط مدرسه

اگر تجربه یک مدیر مدرسه را داشته باشید، حتما متوجه می شوید قضاوت کردن در اختلافات کودکان تا چه حد سخت است، و از آن سخت تر منضبط کردن کودکان است. بعلاوه والدین نیز در قبال منضبط کردن کودک در مدرسه وظایفی دارند و نقش اصلی را ایفا می کنند. در این مقاله شما را با نکاتی در این زمینه آشنا خواهیم کرد.

شما باید رویکرد تأدیبی خود را بفهمید

تحقیقات نشان می دهد که یکی از مؤثرترین راهبردهای انضباطی، قاطعیت است؛ واضح و قاطع، همراه با واجب ترین مقررات و حامی احساسات کودکان. با اجتناب ناپذیر بودن پیامدهای رفتار، کودکان از کودکانی که آرام وسازگار هستند بهتر یاد می گیرند، البته زمانی که آنها سعی در انجام کار درست را دارند، که به نوعی با تقویت مثبت نیز توأم است.

برای مطالعه بیشتر:

کودکانی که نمی خواهند مدرسه بروند

ده نکته برای سازگار شدن کودک با مدرسه

یکی از مدیران مدرسه توصیه می کند: اوایل سالهای تحصیلی فرصتی را به دانستن خط مشی های انضباطی مدرسه اختصاص دهید قبل از آنکه همه چیز بر خلاف میل روی دهد. والدین باید اطمینان یابند که بر طبق خط مشی های انضباطی مدرسه برای حتی یک مسأله عمل می شود و در این بین مهم نیست که چه کسی قانون شکنی می کند. معمولاً مدارس سیاست های انضباطی را کتبی به صورت آنلاین و یا در فصل پاییز بازگشتن به هنگام عصر از مدرسه تعیین می کنند؛ اگر خبر ندارید، بپرسید. اکثر مدارس از رویکردهای زیر استفاده می کنند:

انضباظ مقتدرانه، معلم مقرات واضحی را طرح می کند و سه تا شش پیامد منفی برای هر تخلف از سلسله مراتب انضباطی را به کار می گیرد. کودکان برای رفتار خوب چیزهایی مانند برچسب های برجسته، منقش به اشکال یا گلوله های شیشه ای دریافت می کنند به طوری که بتوانند با گذشت زمان جایزه های بیشتری کسب کنند.

مداخلات و حمایت های رفتاری مثبت، معلمان برای بخش های مختلف مدرسه کارهای روزمره و تجارب آشکاری را تعیین می کنند (کلاس ها، توالت، اتاق غذاخوری و سرویس های ایاب و ذهاب). کودکان این کارهای روتین را تمرین می کنند و معلمان زمانی را صرف فراخواندن کودکان به کارهای خوب  کرده و نیز تنبیهاتی قابل پیش بینی برای تخلفات رایج را برای همه وضع می کنند.

کلاس مسئول، معلمان کودکان را به همکاری با یکدیگر برای خلق مقررات کلاسی در شروع هر سال تحصیلی ترغیب می کنند. مدل‌سازی باعث می شود کودکان به رفتارهای مورد انتظاری مانند بالابردن دست ها و نگه داشتن درها  توجه کرده و به مرور آن ها را در خود تقویت کنند.

پیامدهای اثربخش مناسب با نقش کودک و مرحله رشدی کودکان شما

دوستی که مدیر مدرسه بود تعریف می کرد:

روزی در اوایل تصدی شغلم، معلمی راون پسر بچه  هفت ساله را به دفترم آورد. او دستمالهای کاغذی را از پنجره کلاس به طرف بیرون پرت کرده بود و معلم از من انتظار داشت که با او به شدت برخورد کنم. چهره آشک آلود کودک خبر از لجبازی و ترس می داد. من گزینه هایم را سبک سنگین کردم: دلجویی کردن، داد و فریادزدن، یا کلاً انجام دادن کارهایی دیگر؟ پس از آنکه گریه کودک متوقف شد، من از خودم و او تعجب کردم که چرا حتی نخواستیم از صدای آنچه در کلاس رخ داده به عنوان یک سند کمک بگیریم. سپس او بااشتیاق واقعیت را به من گفت”من فقط می خواستم ببینم آیا یک دستمال کاغذی خیس سریع تر بر روی زمین می افتد یا دستمال کاغذی خشک”.

من عاشق این کنجکاوی او شدم و اینجا من بودم که نباید او را دست می انداختم. در مقابل او آرام شد. معلم عصبانی و برآشفته شد. من دچار دردسر زیادی شدم.” متوجه کار جنجالی خودم شدم. ولی باید به دانش آموز کمک کنم تا بتواند انتخاب های بهتری داشته باشد و به او و معلمش نیز کمک کنم تا یکدیگر را به عنوان همکار ببینند نه  دشمن”.

آن روز دانش آموز فرصت بازگشت به کلاس را از دست داد ولی در نامه ای به خاطر کارهای خود از معلم و ناظمش معذرت خواهی کرد. و با کمک ناظم توانست دستمال کاغذی های تمام توالت های پسرانه را تعویض کند و به خاطر چنین کار خوبی از سوی معلمش مورد تشویقی جانانه قرار گرفت. تجربه او به من آموخت که تمرکز بر هر کودک به عنوان یک فرد با اختصاص دادن زمانی برای فهمیدن امور جاری کاری کمک کننده است، نه داد و فریاد زدن. وقتی خانواده های کودکان مقررات را برای آنها روشن کنند و به آنها فرصتی برای منعکس کردن انتخاب های کودک خود بدهند آنها نیز متقابلاًبه خوبی واکنش نشان می دهند. من در این مواقع گفتن یک معذرت خواهی صادقانه ای (یا دست کم کار متقاعدکننده ای) را پیشنهاد دادم و به کودکان کمک کردم طوری برنامه ریزی کنند که دفعه بعد بهتر عمل کنند. این کار باعث می شود آنها نه تنها خوش رفتارتر بلکه اخلاقی تر نیز باشند.

برای مادران:

خود را مانند یک همکار مدرسه در نظر بگیرید

شما می توانید با فهماندن به کودک خود که هر کسی الزاماً باید تابع مقررات مدرسه باشد به نوعی از رابطه او با معلمانش حمایت به عمل آورید ولو آنکه در منزل مقررات متفاوتی دنبال شود. کودکان وقتی که والدین آنها برعکس تصمیمات معلم عمل می کنند گیج می شوند. مدیر یک مشاور حقوقی نیست و کودک شما نیازی به وکیل ندارد. در عوض او به والدینی آرام و خونسرد نیاز دارد والدینی که تمایل به همکاری با مدرسه برای کمک به احترام در رابطه، انعکاس و اصلاح آن باشند.

قبول کنید که همه چیز را نمی دانید

با مامان و باباهای دیگری که صحبت می کنیم می فهمیم والدین کمی در مورد فرآیند انضباطی مدرسه کودک خود آگاهند. کودکان اغلب توصیفات درهم برهم یا ناقصی از واقعیت می دهند و مدارس نمی توانند همیشه جزئیات زیادی از آنچه بد پیش می رود فراهم کنند.

مادری نگران است که پسرش شایان هر روز با گزارش دهی کارهای علیرضا به خانه می آید (در این مورد اسامی و جزئیات جابجا شده). او ممکن است بگوید علیرضا امروز روز خوبی داشت، یا علیرضا روز خیلی بدی پشت سرگذاشت. با گذشت زمان دیگر جزئیات نیز آشکار شدند. علیرضا رایانه معلم را شکست. او می خواست همکلاسی دیگر را کتک بزند. معلم از شدت عصبانیت می خواست همه بچه ها را از کلاس اخراج کند. مامان روز به روز نگران تر می شد. وقتی از معلم خواست تا در این باره برایش توضیح دهد تا خیالش راحت شود، او فهمید که کارکنان مدرسه اجازه گفتن جریان رسیدگی به وضعیت علیرضا را ندارند.

براساس اظهارات قانون حفظ حریم خصوصی و حقوق آموزشی فدرال، والدین باید به همه موارد ثبتی کتبی در مورد کودکان خود دسترسی داشته باشند و هیچ مدرسه ای نمی تواند اطلاعاتی را بدون رضایت والدین در اختیار دیگران قرار دهد. یعنی حتی اگر کودک دیگری به کودک شما آسیب رساند مدرسه نمی تواند در مورد آن کودک با شما صحبت کند.

اما به این معنا نیست که پشت صحنه چیزهای زیادی رخ نمی دهد. وقتی دانش آموزی در مدرسه مشکلات رفتاری مداوم دارد کارمندان باید جلسات منظمی برای کمک به کودک و اغلب جلساتی با والدین دایر کنند. مامان شایان هم همدل بود و اما هم اغلب کمی حس بی اعتمادی به مدرسه داشت بدون اینکه اطلاعات زیادی داشته باشد.”بزرگترین قصور مدرسه در مکاتبات است. خوب می شد اگر برای والدین جلساتی در راستای تبیین برنامه و پروتکل های امنیتی وجود داشت.

درس اخلاقی: اگر اشتباهی بین کودک شما و دانش آموز دیگر صورت گرفت، آنچه اتفاق افتاده را جویا شوید و اینکه حال چه کاری برای حمایت کودک خود از دست شما بر می آید.

هرگونه تغییرات منزل را با مدرسه در میان بگذارید

این کار موجب می شود کارمندان بهتر رفتار کودک شما را درک کنند. خانوم قادری که به مدت ۲۵سال سابقه آموزش در مدارس ابتدایی رادارد از تجربه روشن فکرانه ای که او با یک مهدکودکی داشته می گوید، وقتی به کلاس او می آمد دیگران را هل می داد، کتک می زد و بی احترامی می کرد. در نهایت من با والدین این پسر بچه تماس گرفتم. او می گوید آنها از دست پسرخود، از دست من، مدیر و در کل، دنیا عصبانی بودند. اما وقتی خانوم قادری به والدینش گفت پسر شما نه تنها باهوش است بلکه اغلب مهربان است والدین آرام شدند و به معلم گفتند او با خواهرهای دوقلوی کوچکتر از خود برخورد شگرفی دارد و کمک حال مادربزرگش که مبتلا به سرطان سینه وخیم است نیز می شود. خانوم قادری می گوید این یک جلسه پربار بود از نظر رسیدن به اهداف:”حالا هم من نیم نگاهی به زندگی آنها انداختم و هم آنها فهمیدند که من پسر آنها را باور دارم”.

کارکنان مدرسه چندین هفته، ساعت ها مداخله و اقدامات زیادی باید انجام دهند تا کوکان بتوانند چیزها را یاد بگیرند و به نتایج مطلوب برسند، اما کودک قادر به یادگیری مهارت های جدید بود. او گزارش می کند”امروزه او سرپرست است، کارکنان او را دوست دارند و او همیشه آنجا به همکلاسی های خود کمک می کند”.

اعتمادسازی و تشریک مساعی در حق کودکان: از این نظر که این رفتار نوعی از موفقیت است که هم من را به عنوان یک مدیر و هم والدین را خوشحال می کند.

بدترین و بهترین چیزها برای گفتن

با یک معلم به جای گفتن“چطور اجازه دادی این اتفاق بیفتد؟” بگویید:”میخواهم در مورد چیزهایی که اتفاق افتاده بیشتر بدانم”.

با یک مدیر به جای گفتن”رفتارت با کودکم منصفانه نیست” بگویید”اجازه دهید در جلسه ای به برنامه های راهبردی، برای جلوگیری از وقوع این رفتار در آینده بپردازیم”.

با یک مدیر (وقتی کودک شما مقصر است) به جای گفتن: تا چه حدی کودک دیگر را ادب کرده ای؟ بگویید: لطفاً رویه های انضباطی مدرسه را در این گونه موارد برایم شرح دهید.

با یک کودک به جای گفتن: هیچ وقت بدتر از این ما را شرمنده نکردی. بگویید: معلوم است خیلی غمگینی. به نظرت چه انتخاب هایی برای آینده می تواند بهتر باشد؟

با یک کودک به جای گفتن: معلمت اشتباه کرده که تو را مانند او مقصر دانسته است. بگویید: همه باید با هم همکاری کنند. من به توانایی تو اعتماد دارم  که این کار را درست انجام می دهی.

منبع : تعامل مدیران و والدین در انضباط مدرسه

همسرتان زیاد حرف می زند؟ دیگر توان و تحمل ندارید؟

زندگی هرگز در بهترین حالت برای یک فرد منفی باف و پر حرف نیست و این جزو اختلال روانی به شمار می آید.

آنها اغلب مشتاقانه با شما در مورد مشکلات و اختلال های زندگی تان صحبت می کنند.

آنها به طور مداوم با شما صحبت می کنند و از بدبختی به سوی بدبختی دیگر می روند و ذهن شما را از غم و ناراحتی زندگی شان اندود می کنند.

مردم پر حرف کسانی هستند که کلمات بی انتهایشان هرگز پایان نمی یابند.

این افراد به هیچ وجه گوش نمی کنند، بلافاصله صحبت می کنند و هرگز به جریان اصلی صحبت و بحت نمی رسند.

دوستی و صمیمیت را با حرف ها اندازه گیری می کنند و زمان با ارزش خود را با کلمات هدر می دهند.

این باعث برانگیختن ذهن شما و تحریف احساسات، قوت ها و قدرت شما، علاوه بر اتلاف وقت، منحرف کردن تمرکز و آرامش شما می شود.

شما ممکن است در زندگی خود با افراد منفی باف زندگی کنید.

شاید آنها در میان دوستان و همکاران و خانواده شما باشند و شما نمی خواهید با آنها رو در رو شوید.

راه حل های زیر می تواند برای مقابله با اثرات منفی و به حداقل رساندن آزار و اذیت این افراد استفاده شود.

گوش ندادن به کلمات شخص منفی باف

خودتان صحبت نکنید و با راه حلها، افکار و احساساتتان صحبت نکنید و اجازه دهید حرف های آنها پایان یابد.

پس از شنیدن تمام موارد، تعهد شما به گوش دادن به کلمات او به پایان می رسد.

فقط برای یک بار و برای همیشه گوش کنید.

سپس، بدون تأیید آنچه که او گفت، و بدون دخالت در احساسات او، از او این سوال را بپرسید: حرف هایت برای من چه سوی دارد؟

در بیشتر موارد، شما کلمات “هیچ چیز، ” را می شنوید.

او فقط به شنونده نگاه می کند و به دنبال مشاوره و راهنمایی نیست.

این استراتژی شما را در نظر نمی گیرد و یا به مثابه راهنما نیست.

بنابراین نیازی به مشاوره نیست و بهتر است مکالمه را پایان دهید یا موضوع مکالمه را تغییر دهید.

آیا میتوانی به من بگویی چکار باید بکنیم؟

در این مورد، شما می توانید راه حل ها و توصیه های خود را بدون قضاوت بیان کنید.

اگر بخواهد موضوع را درک نکند، گفتگو را متوقف کنید زیرا پیشنهادات مفید شما موثر نخواهد بود.

از آنجا که منفی باف ها و پر حرف ها اساسا از شنیدن متنفر هستند و به دنبال راه حل عملی نیستند، به دنبال راه های غیر واقعی هستند.

اگر آنها دوباره به نزد شما باز گردند و با عجله برای تعریف داستان از ابتدا یا اضافه کردن اطلاعات جدید به آن استفاده کنند، در این مورد، ذکر این جمله: آیا کار دیگری از من ساخته است؟ مهم است.

حرفش را قطع کنید

اگر از شما بخواهد دوباره به حرفهای او گوش دهید، در موقعیت خود ایستاده و بگویید: «من به شما ارزش زیادی می دهم و ارزش می خواهم، اما این تکرار حرف ها برای هیچ یک از ما مفید نیست.

در ابتدا همه چیز را فهمیدم آیا کار دیگری از من ساخته است؟

احساسات خود را صرف نکنید و در موقعیت خود قرار گیرید و از بیان کلمه ای دیگر به جز پیشنهاد و راهنمایی خودداری کنید.

می دانید که گوش دادن به مردم حراف و پرحرف و ماجراهای منفی و غم انگیز آن نشانه ای از مهربانی و خوبی شما نیست.

این نه تنها مشکل را کاهش نمی دهد، بلکه با گذشت زمان، ذهن شما نیز منفی باف می شود.

اگر با این افراد در محیط کاری همکاری می کنید، به آنها قاطعانه بگویید که وقت ندارید با آنها صحبت کنید و شما باید کاری انجام دهید.

شما می توانید با این افراد از طریق تلفن تماس بگیرید.

در این مورد، شما می توانید کنترل اوضاع را با توجه به میل خودتان به دست بگیرید.

هنگامی که با این افراد صحبت می کنید، زمان محدودی را برای صحبت خود در نظر بگیرید.

به عنوان مثال، اگر یک دوست و مادر جسور دارید که تماس های تلفنی منظم برقرار می کند، به او بگوئید که آنها شما را صدا می زنند، اما شما بیش از سه دقیقه با او صحبت نمی کنید.

در این مورد، شما نه تنها فریب نخورده اید، بلکه بر زمان و زندگی خود نظارت داشته اید.

بعد از سه دقیقه به او مودبانه و مهربانانه بگویید: من باید به سراغ کارم بروم.

از تماس شما متشکرم.

اگر می خواهید زمان برای صحبت با چنین افرادی داشته باشید، با برنامه ها و اوقات فراغت خود ارتباط برقرار کنید و برنامه خود را ارائه ندهید.

منتظر نمانید که آنها خداحافظی کنند، زیرا آنها دوباره با یافتن چیز دیگری به دنبال شما خواهند آمد.

اگر شما با آنها گفتگو کنید، ساعت های غیر قابل برگشت از وقت شما را می گیرند و خداحافظی خود را بارها و بارها تکرار می کنند.

 پس به مردم نیرنگ نزنید.

در مسائل شخص دیگری صحبت نکنید یا در امور دیگری دخالت نداشته باشید.

شما ممکن است فکر کنید که شما باید به عنوان یک وظیفه، مهربانی کرده و وظیفه گوش دادن به حرف های او را دارید و باید دلسوزی داشته باشید اما این گونه نیست.

در حالی که ذهنیت منفی ناشی از مشکلات فرد دیگری، قدرت ذهنی و احساسی شما را مخدوش می کند و باعث کاهش میل شما می شود.

به طور کلی، مردم توجه ویژه ای به ازدواج و یا شباهت های آنها با طرف دیگر دارند یا بر تفاوت هایشان تمرکز می کنند.

ما همسرمان را بر اساس شباهت ها یا تفاوت ها انتخاب می کنیم، ما به نگرش مان نسبت به ازدواج وابسته هستیم، که من همچنان به آن توجه خواهم کرد.

دلیل شما برای ازدواج چیست؟

اگر به دنبال ازدواج هستید تا نقایص شخصیتان را کامل کنید، احتمال بیشتری دارد که با کسی که در جنبه های شخصیت شما متفاوت است و از شما بهتر است ازدواج کنید.

اما اگر هدف ازدواج نصف از دست رفته باشد، مطمئنا همسری را انتخاب می کنید که بیشتر متفاوت از شماست، بنابراین اول از همه، نگرش خود را نسبت به ازدواج مشخص کنید و آنچه را در ازدواج به دنبالش هستید پیدا کنید.

در نظر داشته باشید که در انتخاب شباهت یا تفاوت در انتخاب همسر، معایب بسیاری وجود دارد، از جمله این واقعیت که شوهر و همسر باید زمان و انرژی زیادی را برای شناسایی تفاوت بین خود و درک آنها بگذارند.

یا در ازدواج مبتنی بر شباهت ممکن است انتظار هیجان از مردان و زنان وجود نداشته باشد و جذابیت آنها برای یکدیگر کاهش یابد.

شباهت یا تفاوت

شرایط اساسی برای ازدواج موفق، تناسب است، نه فقط نوعی تفاوت و شباهت.

به عبارت دیگر، شما باید به اندازه ای که تفاوت ها و همبستگی بین شما و همسرتان در پیشرفت زندگی مشترک شما کمک می کند، نگاه کنید.

بهتر است بدانید که اگر ازدواج مناسب باشد، ازدواج موفق خواهد بود، زیرا در حالت مناسب است که تفاوت ها فرصتی برای زوجین برای رشد هستند.

در چنین وضعیتی، مردان و زنان سعی می کنند تفاوت ها را برای رسیدن به هدف مشترک خود، و بهره برداری از شباهت ها به عنوان منبع تحرک و خوشبختی در زندگی خود، بدانند.

تغییر دادن

این یک نکته بسیار مهم برای یادآوری است که ویژگی های شخصیتی هم می تواند تغییر کند، حتی اگر چندین سال به طول انجامیده باشد.

البته مهمترین شرط برای تغییر این است که شما می خواهید خودتان را تغییر دهید.

هرگز سعی نکنید خود را در ازدواج تغییر دهید، و اگر مشکلی پیدا شد، سعی کنید آن را حل کنید.

سعی کنید ریشه های طلسم را در خود پیدا کنید، که این بدین معنا است که چه وقت و چه دلیلی شما را ناراحت کرده و سعی کنید آن را حل کنید.

شروع زندگی با افکار منفی باعث مشکلات شما خواهد شد.

مشاوره روانشناسی می تواند راهی برای کاهش مشکلات افراد پر حرف باشد.

منبع : همسرتان زیاد حرف می زند؟ دیگر توان و تحمل ندارید؟

کمک به کودکی که تازه خواندن را می آموزد

کودکان خواندن با سرعت های بسیار مختلف را یاد می گیرند. برخی در کودکستان به طور مستقل توانایی خواندن را دارند برخی دیگر نیازمند گذراندن یک سال تمام یا آموزش بیشتری برای مهارت های کلمه سازی و آوایی هستند. اگر کودک شما از مشاهده کردن خواندن خود ناراحت است بهترین روش برای گفتن زمانی است که متوجه می شوید کودک شما مشکل دارد. به خاطر داشته باشید که خوانندگان مبتدی نمی توانند کتاب ها را بدون اشتباه بخوانند یا قادر به صداکشی هر کلمه نیستند. کودک شما ممکن است نیاز به کمک بیشتری داشته باشد اگر او:

  • علاقه ای به کتاب ها نشان نمی دهد. دکتر سوسان گلزر کارگردان برنامه فارغ التحصیلی دانشگاه ریدر درهنرهای زبان خواندن می گوید: “فقدان علاقه می تواند اجتنابی باشد”
  • هنگام خواندن بدخلق و دلسرد می شوند
  • سعی در فهم ساختار اساسی کتاب (جلد کتاب یا پشت آن) و یا حرکت راست به چپ در متن ندارند .
  • الگوهای اصلی کلمات را تا آخر دنبال نمی کنند (بعد از این مجموعه چه چیزی می آید: بزرگ، کوچک، بزرگ، کوچک،……. ).

اگر به نظر می رسد کودک شما در یادگیری خواندن مشکل دارد خود یا کودک را سرزنش نکنید. ریشه این مشکل کودک شما می تواند در مشکلات بینایی یا شنوایی، رویکرد آموزشی معلم، قابل فهم نبودن مطالب براساس سن او باشد. گلزر می گوید”من هرگز نمی گویم کودک شکست می خورد”.  منظور من کتابی است که باعث عقب ماندن کودک شده است.

اینجا شش مرحله ای که می تواند برای بازشناسی و اصلاح مشکل کارآمد باشد در نظر گرفته شده است:

خواندن کودک خود را تماشا کرده و به آن توجه کنید.

حیطه های دشوار را یادداشت کنید: آیا او در بازشناسی کلمات آشنا مشکل دارد؟ او بارها یک کلمه را به طور مکرر غلط تلفظ می کند؟ زمان زیادی را به حدس زدن متن اختصاص می دهد؟ سعی نکنید او را اصلاح کنید؛ هدف شما مشاهده است.

با کودک صحبت کنید بدون اینکه زیاد نگران یا ناامید به نظر برسید.

شما قصد ترساندن کودک از کتاب ها را ندارید. از کودک خود در مورد مدرسه بپرسید. آیا معلم در کلاس تند تند راه می رود؟ کتاب ها خیلی سخت است؟ بدون اینکه کودک خود را با دیگر کودکان کلاس مقایسه کنید سعی کنید اطلاعاتی کسب کنید. نگویید”آیا همه کودکان سریع تر از تو می خوانند؟”بلکه بپرسید”آیا معلم هنگام خواندن کلاس را گروه بندی می کند؟”

با معلم کودک خود یا با یک متخصص در زمینه خواندن ملاقات داشته باشید.

قبل از رفتن سوإالات را آماده کنید و هر مشکلاتی که در منزل در کودک خود مشاهده کرده اید را بیان کنید. آنچه فکر می کنید مشکل است ممکن است برای خوانندگان مبتدی مشکلی عادی باشد. در مورد برنامه درسی خواندن و هر گونه ارزشیابی های خواندنی که برای کودک اختصاص داده شده است را، از معلم بپرسید.  معلم می تواند به شما در مورد سطوح خواندن اطلاعاتی بدهد، و بر اساس آزمون های گرفته شده کمک هایی را ارائه دهد.

سعی کنید همراه با معلم ریشه مشکل را پیدا کنید.

ابتدا موارد مشهود را در نظر بگیرید: آیا کودک شما توسط بینایی سنج و شنوایی سنج بررسی شده است؟ مشکلات بینایی می توانند منبع مشکل کودک شما در خواندن روی تابلو در حین تمرینات خواندن و واژگان یا ناتوانی در رمزگشایی حروف در صفحه باشند. مشکلات شنوایی می توانند به طوری جدی در توانایی خواندن کودک شما اثر بگذارند به دلیل آنکه در طی چند سال اول تحصیل  بسیاری از کلمات جدید به صورت شفاهی ارائه می شوند.

همزمان با کار کردن مشکل خواندن، پیشرفت کودک خود را تشویق کنید.

بسیاری از کودکان از خواندن و پیش رفتن با همکلاسی های خود عصبی می شوند، پس سعی کنید به او حسی مانند تسلط بر خواندن بدهید. اگر شما بیرون از فروشگاه هستید و علامتی را می بینید که کودک شما نام آن را می داند مانند لوازم التحریر یا مواد غذایی آن ها را از کودک بپرسید “می توانی آن علامت را برایم بخوانی؟”نام کودک یا هر کسی از اعضای خانواده را بنویسید و از کودک خود بخواهید تا آنها را بخواند. متخصص خواندن و معلم پایه اول کیندی فوست می گوید”اجازه دهید آنها خود را به عنوان یک خواننده ببینند”.

جلوی کودک خود مشکل خواندن او را با دیگر بزرگسالان و یا دوستانش مطرح نکنید.

بهتر است این مشکل بین شما، کودک، همسر شما و معلم یا متخصص خواندن باقی بماند.

منبع : کمک به کودکی که تازه خواندن را می آموزد

به داماد محبوب مادر زنتان تبدیل شوید

فیلم آموزشی خانواده می تواند کمک مهمی برای دانستن مطالبی باشد که در ادامه ذکر می کنیم.

عوامل متعددی می تواند منجر به درگیری در خانواده شود.

شایع ترین عامل اغلب در نظر گرفته شده است “عروس با مادر شوهرش” و یا “داماد با مادر زنش”.

از زمان بسیار قدیم، رابطه بین عروس و مادرشوهرش یا برعکس همیشه حساس است، اما رابطه بین مادر و عروس بسیار مهم است.

مشکل مشترک قدرت مبارزه برای نسل ها است.

هر کس سلیقه و احساسات خود را دارد، بنابراین تفاوت بین عروس و مادر تعجب ندارد.

این تفاوت در نحوه موضوعاتی چون جایی برای زندگی، چگونگی تعیین سیاست زندگی شما و غیره منعکس شده است.

بعضی ترجیح می دهند یک شیوه ترکیبی از زندگی را انتخاب کنند، بعضی دیگر به یک سبک مستقل تبدیل می شوند.

با این حال، نمی توان انکار کرد که یکی از رایج ترین و مخرب ترین عوامل ازدواج، مبارزه برای قدرت است.

بیشتر درگیری ها بین “داماد و مادر زن” یا “عروس و مادر شوهر” رخ می دهد.

در مبارزه طولانی، برنده به ندرت یافت می شود.

وجود تعارض بزرگ به این معنی است که مردم فراموش کرده اند که برای چه می جنگند.

رابطه مادر زن و داماد

رابطه بین مادر و داماد چالش های خاص خودش را دارد.

ممکن است این نادیده گرفتن آن یا عدم برقراری ارتباط مناسب با مادر به رابطه تنش و سردی یا برعکس، انتظارات بیش از حد از مادر را ایجاد کند.

بسیاری از دختران و پسران، سال ها قبل از ازدواج، با اطلاعات منفی از شخصیت های “مادر زن” و “مادر شوهر” بمباران می شوند.

در جامعه ما، به طور کلی یک تصویر منفی از “مادر” وجود دارد، از این زاویه، ممکن است در نظر گرفته شود که بخشی از تفاوت های عروس و مادر به دلیل این پیشنهادات است.

بسیاری از زوج هایی که با تصورات غلط درباره زندگی خود، بدون در اختیار داشتن زندگی با افراد سالخورده دخالت می کنند، از همان ابتدا سعی دارند که این موضوع را جداسازی و محدود سازند.

همچنین می تواند منجر به ظهور چالش های خانوادگی بعدی شود.

در الگوی عمومی، زوج ها خانواده های مختلفی دارند، بنابراین ما باید دو مجموعه گسترده را ادغام کنیم.

یک رویکرد واقع گرایانه به مسائل عاطفی و نگرش اعضا می تواند به تقویت پیوندها کمک کند.

اگر بخواهید لحن ارتباط گرم و صمیمی را بدون نیاز به مادر خود به چالش بکشید، باید با پایان این داستان همراهی کنید.

یکی از ویژگی های شوهر شایسته داشتن اطلاعات و تخصص کافی است.

چنین شوهر آموزش هایی را که لازم است برای تبدیل شدن به داماد محبوب مادر زن را ببیند، دیده و بیشتر دانش و کمال او، هوش بیشتر او، مناسب تر خواهد بود.

شما ممکن است چندین بار این ضرب المثل را شنیده باشید که هر مردی که در سطح بالایی قرار دارد قطعا یک زن متخصص در کنار او قرار دارد.

مطمئنا شما می توانید بسیاری از چیزهای خود را انجام دهید، اما یک سیستم پشتیبانی قوی می تواند به شما بیشتر کمک کند.

معمولا همه روابط ها در روزهای اول پس از ازدواج، اعضای خانواده محبوب و دوست داشتنی هستند، به طوری که آنها به تمام اعضای خانواده تازه عروس و داماد احترام می گذارند.

اما در بعضی از خانواده ها روابط عادی، با روابط خشک، خنثی، حتی سرد و خسته کننده، طولی نمی کشد.

واقعیت این است که در بسیاری موارد این خواهران و برادران تازه متولد شده هستند که به عنوان یک عضو جدید از خانواده قادر به ایجاد موقعیت خود نیستند، به طوری که آنها در نزد خانواده خود یک داماد محبوب می مانند.

شما می توانید به داماد محبوب مادر زنتان تبدیل شوید، اگر …

برای اینکه همیشه یک داماد خوب باشید، رفتار شما در چند روز اول ازدواج شما اهمیت بیشتری دارد.

شما باید مورد هایی را بدانید که می تواند رابطه تان را با خانواده ی همسر تان مدیریت کند.

  • در مورد توانایی های خود دروغ نگویید، اما بیش از حد فروتن نباشید.

از والدین همسر خود درباره مسائل مربوط به کار یا خانواده سوال کنید

  • ناراحت نشوید و به خودتان راست بگویید.

همچنین در مورد نقص های خود صادق باشید و بگوئید که سعی دارید آنها را حل کنید.

حداکثر مهارت های خود را در عمل نشان دهید و توانایی های خود را ثابت کنید.

  • هرگز خانواده خود را با خانواده مقابل مقایسه نکنید.

اگر با مادری و خواهری خود مخالفت یا ناراحتی داشته باشید، به طور خصوصی با آنها صحبت کنید.

به یاد داشته باشید رفتار شما با مادر و خواهر شما، یک مدل برای رفتار شما با همسر آینده شما خواهد بود.

  • فراموش نکنید که هدایای گران قیمت را بخرید اما مواردی را برای دادن هدایای خود به همسر و اعضای خانواده خود فراموش نکنید.

حتی به عنوان یک کتاب، شاخه گل، و غیره.

هدیه محبت را افزایش می دهد، به خصوص اگر آن مفید باشد.

  • هنگامی که شما برای دیدن نامزد خود می روید، هدایای بیشتری را برای او بخرید و گاهی اوقات به دیگر اعضای خانواده گل، شیرینی یا هدیه بدهید.
  • به کارگر در خانه کمک کنید وقتی که شما در خانه همسایه هستید، به والدین خود کمک کنید، این نشانه ای از دست دادن شخصیت شما نیست.

بپرسید آیا شما نیازی به خارج شدن از کار ندارید؟

اگر به کمک احتیاج دارید و می توانید آن را تعمیر کنید، مطمئن باشید که این کار را انجام می دهید.

  • از آنها بخواهید.

برای والدین شما بسیار مهم است که شخصیت مشاوره ای داشته باشید و نباید خودخواه و مستبد باشید.

در این راه مشاوره روانشناسی نیز کمک کننده است.

بنابراین، در کار خود، مطمئن باشید از نظر آنها بپرسید و در رابطه تان نشان دهید که نظر دختر آنها چیست و خانواده اش برای شما مهم است.

  • با انجام این کار، شما دو نتیجه دریافت می کنید.

اول، شما ثابت می کنید که شما خود انتخاب کرده اید و دختر را در زندگی خود دوست دارید، و در مرحله دوم، شما آنها را برای نظرات، تجربه و مشاوره شان ارزش مند دانسته و مهم نشان می دهید.

  • احترام با میز و کت و شلوار ایجاد نخواهد شد.

اگر می خواهید به خانواده ی همسر خود نزدیک شوید، باید جامعه پیچیده تر را وارد کنید.

یک پیک نیک آخر هفته، یک سفر یک روزه یا دعوت آنها به خانه شما می تواند راهی برای نزدیک شدن باشد.

  • درمان مردان احساس خوبی از طنز داشته باشید، اما مهم تر از رفتار بزرگسالان شما.

می دانید که به شوخی و چه کسی بسیار مهم است.

با افراد سالخورده خود طنز نپردازید و از جوانان تان سرگرم نباشید

جوک های شما باید سرنوشت ساز و با ظرافت باشند.

  • تلفن های خصوصی داشتن ایده خوبی برای دیدار خانه، برادر پدر یا برادر شما در خارج از خانه نیست و یا در هر زمانی با آنها تماس گرفتن مناسب نیست.

با انجام این کار، می توانید اعتماد و محبت بیشتری کسب کنید و خود را در مورد صلاحیت های خود اطمینان دهید.

خصوصیات شوهر خوب

۱- ایمان و تقوا: یک شوهر که مقدس است، حقوق همسرش را حفظ می کند و هرگز به خواسته های غیرقانونی احترام نمی گذارد، به او احترام می گذارد و از هر گونه سوء استفاده اجتناب می کند.

امام باقر (علیه السلام) می فرماید: رحمت داماد در تقوا و اعتماد و اطمینان اوست؛ هرکس که این شرایط را دارد، درخواست او را می پذیرد.

۲- دوستی و محبت:

یکی از خصوصیات یک شوهر دوستی و رفتار دوستانه داشتن با همسرش است.

پیامبر (ص) می گوید: هنگامی که یک فرد با احترام و دوستی با دختر شما برخورد کرد ، که از مذهب و اخلاق او راضی بودید، دختر خود را به ازدواج او برسانید.

۳- کار و فعال بودن: شوهر باید تلاش کند که نیازهای مادی و معنوی خانواده اش را برآورده کند.

بدترین شوهر کسی است که در خانه نشسته و برای همسرش و برای تامین نیازهای خانگی اش کار نمی کند.

  1. عفت کلام: بیان یکی از عوامل تشکیل دهنده شخصیت است.

کسی که با کلمات توهین آمیز، سوگند و فریبکاری صحبت می کند، عفت کلام ندارد.

چنین فردی قبل از هر کسی به همسرش حمله می کند و او علیه هر چیزی که به اراده او منطبق نیست، تلافی می کند.

بنابراین، داشتن زبان خوب، یکی از ویژگی های یک شوهر خوب است.

۵- داماد خوب و سخاوت

فردی که نسبت به خود و دیگران خسیس و خشک دست است، شوهر خوبی نخواهد بود.

بخشش و فراهم آوردن رفاه و گسترش زندگی خانوادگی از طریق دلسوزی و خوشبختی، ویژگی یک شوهر خوب است.

ارائه هدیه برای همسر یکی از ویژگی هایی است که شوهر خوب است برای موارد مختلف انجام دهد.

۶- مهمان نوازی:

مردی که در خانه خود را باز نکرده و خانه اش را برای دعوت دوستان و بستگان نزدیک اماده نکند همسر خوبی نیست.

این مرد باید بداند که همسرش، که در خانه والدین بزرگ شده و با بستگان ارتباط دارد، نمی تواند آنها را قطع کند.

بنابراین، مهمان نوازی و اجتماعی شدن با بستگان ویژگی های خوب یک شوهر است.

  1. ظاهر:

همانطور که شوهر منتظر است، همسرش خوب و زیبا باشد، او نیز باید به شرایطش برسد و توجه ویژه ای به لباس و مراقبت از بدن داشته باشد.

بسیاری از مردان در مورد ظاهر خود اهمیتی نمی دهند و همواره از همسرشان انتقاد می کنند و اعتراض می کنند.

  1. محبت: مرد باید از هر گونه نافرمانی پنهان با همسرش آزاد باشد.

همسرش و او  زن و شوهر واقعی هستند.

داماد خوب با خانواده همسرش رفتار خوبی دارد و همواره آراسته است.

در این مورد، زندگی منجر به رفاه و خوشبختی خواهد شد.

  1. اصالت داماد خوب

ویژگی هایی که برای شوهر مخصوصا اهمیت دارند، منحصر به فرد بودن و محیط زندگی او است که هر دو گرایش هر دو را در بر می گیرد.

بنابراین، دختران باید انتخاب یک فرد را به عنوان یک شوهر از خانواده نجیب و محترم در نظر بگیرند و در محیط خانواده سالم باشند.

منبع : به داماد محبوب مادر زنتان تبدیل شوید

تربیت فرزند

تربیت فرزند پسر، تربیت کودک از چه سنی شروع میشود، تربیت فرزند سالم، تربیت فرزند از نظر روانشناسی،  تربیت کودک یکی از سخت ترین مراحل فرزندآوری است، هر کودکی با کودک دیگر متفاوت است و همین باعث می شود که تربیت کودک به امری سخت برای والدین تبدیل شود. روانشناسان بسیاری اعتقاد دارند که دلایل بسیاری از اختلالات در دوران کودکی نهفته است و همین به اهمیت دوران کودکی تاکید دارد، رفتاری که با کودک داشته باشید آینده او را رقم می زند. 

تربیت فرزند چیست

در دنیای امروز خشونت های زیادی علیه کودکان در حال شکل گیری است. بسیاری از خشونت ها از جانب والدین در برخی خانواده علیه کودکان شکل می گیرد که در نتیجه اعتقاد به تنبیه های بدنی برای تربیت کودک به وجود می آید. پژوهش ها نشان می دهد که تربیت کودک با استفاده از آزار جسمی و تنبیه بدنی راهکاری بسیار نامطلوب بوده که از هر لحاظ توسط علم روانشناسی و غیره رد شده است و موجبات بروز بسیاری از مشکلات روحی و جسمی و روانی را در بین آن ها فراهم می کند.تربیت فرزندان ۷ تا ۱۴ سالبه حدی مهم است که روش های ناصحیح در تربیت فرزند منجر به بروز بسیاری از مشکلات رفتاری و روحی روانی برای کودکان در اینده آن ها خواهد شد و دلیل بسیاری از رفتاری های ناهنجار اجتماعی نیز همین خشونت ها و به کار بردن روش های ناصحیح در تربیت فرزند از لحاظ رفتاری است. در ادامه نکات تربیتی روانشناسی آمده است که به شما در تربیت کودکی سالم و موفق کمک می کند:

تربیت فرزند از نظر روانشناسی

برای تربیت کودک از دیدگاه روانشناسی باید موارد زیادی را رعایت کنید که در ادامه مهم ترین آن ها ذکر شده است:

۱. عزت نفس فرزندتان را تقویت کنید

لحن صدا، زبان بدن و هر بیانی که دارید بر تربیت فرزند پسر تاثیر می گذارد، تنها لازم نیست که به حرف های خود اهمیت دهید حتی لحن صدا نیز برای کودک مهم است. رفتار شما به عنوان والد بیش از هر چیز دیگری بر عزت نفس آن ها تأثیر می گذارد. به کودک خود اجازه دهید به صورت مستقل کار کند تا احساس کند که توانایی بالایی دارد. کلمات نیز می توانند همانند تنبیه جسمانی آسیب بزنند، اگر کودکتان در کار خود موفق نبوده به او امید دهید تا بار دیگر تلاش کند، کلمات خود را با دقت انتخاب کنید و دلسوز باشید.

۲. از ویژگی های خوب او تعریف کنید

چند بار در روز کودکتان را به دلیل کارهای بدی که انجام می دهد تنبیه می کنید؟ چقدر از او انتقاد می کنید؟ همیشه ویژگی های مثبت او را ذکر کرده و به او بگویید که متوجه کارهای خوب او می شوید. با تنبیه، کودک احساس می کند که کارهای مثبت او دیده نمی شود. به طور مثال به او بگویید: امروز بسیار دختر خوبی بودی مرسی که به من کمک کردی وسایلت رو جمع کنیم یا مرسی که ساکت ماندی تا به کارهایم برسم.

۳. قوانین مشخصی داشته باشید

برای تربیت فرزند سالم قوانین در خانه باید مشخص باشد، بایدها و نبایدهای تربیت فرزند از همان ابتدا باشد مشخص شود. نظم و انضباط باید از کودکی یاد گرفته شود، حتما قوانین را به آن ها توضیح دهید و به آن ها بگویید که حتی والدین نیز مجبور هستند این قوانین را رعایت کنند. به طور مثال به کودک خود یاد دهید که حتما پیش از دیدن برنامه تلویزیون باید تکالیف خود را انجام دهد. می توانید چارتی تشکیل دهید و در آن چارت کارهای مثبت و مفید او را علامت بزنید.

۴.برای بچه هایتان وقت بگذارید

در زندگی شلوغ امروزی برای بسیاری از افراد وقت ندارند تا با کودکان خود وقت بگذرانند.اگر می توانید به شکلی تنظیم کنید که زمان های صرف غذا کنار هم بوده یا شب ها در مورد روز خود صحبت کنید. اکثر بچه ها به دنبال توجه والدین خود هستند بنابراین اگر توجه لازم را دریافت نکنند سعی می کنند با رفتارهای ناپسند والدین خود را مجبور کنند که به آن ها دقت شود.

۵. الگو باشید

یکی از مهم ترین نکات کلیدی در روانشناسی تربیتی کودک این است که الگو هرکودکی والدین است، کودک به شما نگاه می کند و سعی می کند مانند شما رفتار کند. احترام، صمیمیت، صداقت، مهربانی، بردباری. رفتار غیر خودخواهانه از خود نشان دهید تا کودکتان از شما یاد بگیرد. اگر همیشه در مورد مسائل مالی در خانه صحبت کنید کودک یاد می گیرد که پول مهم ترین چیز است و آن را از همه چیز بالاتر قرار می دهد. اگر دروغ بگویید کودک یاد می گیرد که دروغگویی کار خوبی است.

۶. انعطاف پذیر باشید

همانطور که فرزند شما تغییر می کند، باید سبک فرزندپروری خود را تغییر دهید. هر روش در سنی جواب می دهد، روشی که در سن یک سالگی برای کودک شما موفق بوده است ممکن است در دوسالگی کاربرد خود را از دست بدهد. به طور مثال شما نمی توانید مانند یک کودک به نوجوان بگویید که چه رفتاری داشته باشد بلکه تنها می توانید تا حدودی او را نصیحت و راهنمایی کنید.

۷. عشق بدون قید و شرط

نشان دهید که عشق شما بدون قید و شرط است، اگر فرزندتان را تنبیه کرده یا عصبانی شوید کودک احساس می کند که دیگر او را دوست ندارید و این باعث نگرانی و اختلال در روند رشد او می شود، در کنار تنبیه همیشه او را ببوسید و به او بگویید که هرچه شود بازهم او را دوست خواهید داشت و همه چیز مانع از عشق شما به او نمی شود.

۸. نیاز ها و محدودیت های والدین را بشناسید

قبول داشته باشید که به عنوان والد مشکلات خود را دارید و نمی توانید کامل باشید، باید نیازهای خود را بشناسید و به آن ها نیز توجه کنید، شما نیز به عنوان والدین باید خوشحال باشید تا بتوانید کودکی شاد را تربیت کنید.

۹. احترام

بهترین راه برای اینکه کودکی مودب داشته باشید این است که با او محترمانه رفتار کنید، با او مودبانه صحبت کنید، در خانه از الفاظ زشت استفاده نکنید و به کودکتان نشان دهید که به همسرتان احترام می گذارید.

به هر شکلی که با کودک خود رفتار کنید با شما رفتار خواهد کرد.

۱۰. کمک مشاور

تربیت کودک از چه سنی شروع میشود؟ تربیت فرزند از همان لحظه تولد آغاز می گردد و هر گونه سهل انگاری در تربیت فرزند از سمت والدین باعث بروز بسیاری از مشکلات اخلاقی و اجتماعی آن ها در آینده در بین خانواده شان و در میان سایرین در جوامع خواهد شد. تربیت کودک زیر نظر مشاور می تواند سبب افزایش سلامت او از جنبه های گوناگون و ایجاد ویژگی های مثبت اخلاقی در آنان شود.

مرکز مشاوره ستاره ایرانیان با کمک مشاورین کودک و برترین متخصصان در زمینه کودک و نوجوان به شما کمک می کند تا آینده ای درخشان را برای کودک خود رقم بزنید.

۱۱. به حرف آن ها گوش دهید

کودک شما همیشه باید احساس کند که برای او وقت دارید و به حرف آن ها گوش دهید و سعی کنید آن ها را درک کنید، درست است که مشکلات بچه ها به نظر بزرگسالان بی اهمیت می آید اما برای کودک یا نوجوان اهمیت زیادی دارد بنابراین باید به آن ها گوش دهید. شما همیشه نمی توانید مشکل را حل کنید، اما می توانید مطمئن شوید که فرزندتان می داند که برای کمک و شنیدن حرف های او همیشه حاضر هستید.

۱۲. مقایسه نکنید

بسیاری از پدر و مادرها گمان م یکنند با مقایسه کودک بهتر می شود، مقایسه با خواهر و برادر یا بچه های فامیل به هرشکلی باعث سرکوب عزت نفس آن ها می شود. مقایسه باعث می شود کودکتان احساس کند باید مثل دیگران باشد تا او را دوست داشته باشید یا تصور می کند که هرچقدر هم تلاش کند به اندازه دیگران موفق و خوب نیست.

۱۳.  افزایش دلبستگی

برای افزایش دلبستگی و صمیمیت بین والدین و کودک، والدین باید تلاش زیادی بکنند این دلبستگی در آینده به آن ها کمک می کند تا دلبستگی ایمن را به وجود بیاورند:

  • آن ها را در آغوش بگیرید، در آغوش بگیرید
  • از آن ها مراقبت و رسیدگی کنید.
  • لبخند بزنید و آرام صحبت کنید.
  • برای آن ها کتاب بخوانید.
  • وقتی گریه می کنند به آن ها آرامش بدهید.
  • نیازهای آنان را بدون پاسخ رها نکنید.
  • وقتی آسیب دیده و ناراحت هستند به آن ها  توجه کنید.
  • اجازه دهید بدانند که آن ها را دوست دارید و برای شما مهم هستند.

۱۴. کتاب بخوانید

در زمینه تربیت کودک کتاب های زیادی وجود دارد که می توانید با توجه به نیاز کودکتان آن ها را تهیه کنید. به طور مثال کتاب در زمینه بهبود اعتماد به نفس، بازی، گریه کردن، دستشویی رفتن، غذا خوردن یا هر موضوعی موجود است. کتاب های تربیتی به شما کمک می کند تا  کودک خود را به درستی تربیت کرده و نکات مهم تربیتی را یاد بگیرید.

به صورت کلی باید گفت نقش تمام کسانی که در زندگی کودک نقش ایفا می کنند در تربیت او نیز موثر است گرچه نمی توان انکار کرد که نقش خانواده به عنوان نهادی که کودک بیشتر وقت خود را در آن می گذراند بیشتر از سایرین می باشد اما بقیه نهادها از جمله مدرسه نیز باید تلاش کنند تا بهترین خدمات را ارائه دهند.

به همین جهت نیاز است تا دانش و اطلاعات عمومی جامعه به خصوص جامعه جوان و در سن ازدواج نسبت به تربیت صحیح و مناسب کودک افزایش سافته تا بتوان شاهد روابطی خوب بین کودک و خانواده و در نهایت کودک

منبع : تربیت فرزند

تست روانشناسی جنسیتی : آیا نیاز به ازدواج دارید؟

تست ازدواج به دو دسته تقسیم می شوند. تست هایی که پاسخ را به صورت عمومی در اختیار شما قرار می دهد و تست هایی که به صورت منحصربه فرد تست روانسنج تحلیل می شود.

این تست به صورت عمومی اطلاعات مفیدی در اختیار شما قرار می دهد. اگر نیاز به تست های روانسجی و تحلیل پکیج ازدواج دارید می توانید با مراکز مشاوره ستاره ایرانیان تماس ۰۲۱۲۲۳۵۴۲۸۲ ، ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰ و ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵ حاصل کنید.

تست ازدواج

در میان ما، افرادی هستند که تنها هستند و ترجیح می دهند خانواده ای را در اسرع وقت ایجاد کنند، اما در میان آنها کسانی هستند که ترجیح می دهند که در تنهایی باقی بمانند یا ازدواج نکنند.

لازم به ذکر است که در اکثر افرادی که خانواده را تشکیل می دهند احساس تمایل به ازدواج، زمانی که متولد می شوند، یک خانواده را تشکیل می دهند.

شاید شما می پرسید چطور باید این نیاز را در خودمان بدانیم.

آیا همه افراد نیاز به ازدواج دارند؟

آیا نیاز به ازدواج دارید؟

آیا در این نوع تست شخصیت شناسی ازدواج احساسات وجود دارد؟

برای بررسی این که آیا چنین آرزویی دارید، به تست های زیر پاسخ دهید.

نیاز به آزادی چیست؟

برخی افراد نیاز به ازادی بسیاری بالایی دارند و در هیچ چهارچوبی نمی گنجند. این افراد نمی تواند به صورت پایدار در یک رابطه محدود قرار بگیرند.

مگر اینکه میزان نیاز به آزادی طرف مقابل هم به همان میزان بالا باشد و که بتوانند همدیگر را درک کرده و آزادی بیشتری را تجربه کننند.

تست ازدواج به شما کمک میک ند تا درک بیشتری نسبت به خود داشته باشید و آمادگی خود را برای ازدواج بسنجید.

علاوه بر این تست میزان تمایل جنسی خود را بسنجید.

منبع :دهقانی شهرام. هیجان ابراز شده و جنسیت.  اصول بهداشت روانی :   پاییز و زمستان ۱۳۸۲ , دوره  ۵ , شماره ۱۹-۲۰

چابکی ام البنین. آموزش و جنسیت در ایران. مطالعات اجتماعی – روان شناختی زنان مطالعات زنان:   تابستان و پاییز ۱۳۸۲ , دوره  ۱ , شماره  ۲۱٫هنگامی که مادر و پدر خود را با فرزندان خود می بینید، خودتان را جای ان ها حس می کنید؟ بلهخیرگاهی۲٫آیا شما حسرت می خورید زمانی که می بینید یک زن جوان با شوهرش می خندد ؟ بلهخیرگاهی۳٫آیا شما از تنهایی شما مثل گذشته لذت می برید؟ بلهخیرگاهی۴٫هنگامی که شما دوستان تان ازدواج می کنند، می گویید که آرزو می کنم من ازدواج کرده باشم؟ بلهخیرگاهی۵٫آیا تا به حال حضور یک شخص از جنس مخالف شما را تغییر داده است؟ بلهخیرگاهی۶٫آیا تا به حال فکر می کنید که تنهایی کافی است؟ بلهخیرگاهی۷٫آیا تا به حال پیش آمده است که شادی خود را به کسی از طرف مقابل منتقل کنید؟ بلهخیرگاهی۸٫آیا به موسیقی نوازندگان آرام گوش می دهید؟ بلهخیرگاهی۹٫آیا شما تا به حال هدیه دادن زمانی که شما در نمایشگاه یا یک فروشگاه بوده اید فکر کرده اید؟ بلهخیرگاهی۱۰٫آیا رنگ زندگی برای شما تغییر کرده است؟ ما امیدواریم که حضور خود را تغییر دهیم. بلهخیرگاهی۱۱٫در چند ماه گذشته، لبخند فردی به قلب شما امیدوار است و نگاه شما به زندگی را تغییر می دهد؟ بلهخیرگاهی۱۲٫هنگامی که پدر مادر شما می گوید زمان ازدواج شده است، آیا شما خوشحال نمی شوید؟ بلهخیرگاهی۱۳٫آیا تا به حال در مراسم عروسی خود را در نظر گرفته اید؟ بلهخیرگاهی۱۴٫آیا اخیرا عاشق کسی بوده اید، اما اجازه ندادید که ان را با او به اشتراک بگذارید؟ بلهخیرگاهی

منبع : تست روانشناسی جنسیتی : آیا نیاز به ازدواج دارید؟

آموزش قوی بودن و مهربان بودن به کودکان

نگرانی در مورد استفاده از داروهای در دسترس، سوءمصرف الکل، رانندگی در حال مستی، نگرانی از سیگار کشیدن و پک زدن پیپ در اماکن عمومی. مجبور کردن کودکان به سخت کوشی برای موفقیت در تحصیل و ورزش. مهیا کردن حمایت های خانگی و مالی. اهمیت به نمرات و کارهای تحصیلی. وادارکردن آنها به سالم خوردن و رفتن به کلیسا و عبادت گاه ها یا صرفاَ  بریدن از دیگران و بیرون رفتن… لیست کردن مواردی از این قبیل به منظور تمرکز والدین بر آنها کاری طولانی و زمان بر است.

انسان دارای نیازهای هیجانی، نیازهای فیزیکی و نیازهای سبک زندگی است. بعلاوه تکنولوژی، کار والدین را سخت  تر کرده است، کودکان پای تلویزیون نمی نشینند تا به والدین خود نشان دهند که نگاه نمی کنند در حالی که به سمت گوشی های خود روانه می شوند تا به منابع و اطلاعات در یوتیوپ دسترسی پیدا کنند و به طور مداوم راههای جدید متصل شدن را یاد می گیرند طوری که والدین در این مورد با کودکان خود دچار مشکل می شوند.

این افکار خیال بافی شما نیست. فرزندپروری سخت تر شده است. وقتی به فرزندپروری می اندیشید شما ممکن است به  همه موارد لیست شده در بالا فکر کنید اما یک جنبه اضافی را به جعبه ابزار”کارهای مورد تمرکز” اضافه کنید، به کودکان خود برقراری تعادل بین قوی بودن و دفاع از خود و باورهای خود و در عین حال مهربان بودن را یاد دهیم.

ممکن است القای گسستگی به نظر برسد مانند “فقط قوی بمان” و”آدم های خوب جا نمی زنند” برخی از این مثال ها هستند، اما آموزش به کودکان در دنیایی که به نظر می رسد روز به روز طردشدگی در آن بیشتر و بیشتر شود ممکن است تنها راه کمک به کودکان برای بقاء و پیشبرد زندگی های آنها باشد.

قوی شدن:

قوی بودن به معنای قلدری نیست. در حقیقت شخص واقعاً قوی دارای جوهره درونی به امکان مقاومت در برابر هر آنچه زندگی پیش روی آنها قرار می دهد مانند قلدری و تحقیر دست می یابند.

افراد قوی اطمینانی درونی را در خود پرورانده اند که به آنها امکان می دهد تا باور کنند هر آنچه در زندگی رخ می دهد مهم نیست. اصولی که والدین می توانند به کودکان خود برای قوی بودن اما نه سرکوب کردن بیاموزند چه می باشند؟

  1. به آنها یاد دهید راه اندازهای رفتار خود را بشناسند و هرآنچه آنها را غمگین می کند را بشناسندو یا آنها را در بازی خود راه ندهند. چرا این ها را یاد بگیرند؟ زیرا هر چه فرد بیشتر در مورد محرک ها بداند زودتر می تواند فرصت مواجهه با آنها به شکل مستقیم تر و عقلایی را بیابد. هر چه شما بیشتر غمگین شوید احتمال بیشتری در رسیدن به حد انفجار و یا در خود فرو رفتن وجود دارد.
  2. زبان صریح و غیر خشونتی را تمرین کنید. به جای گفتن “ازت متنفرم” بگویید”من خیلی حالم بد می شود وقتی از من درخواست انجام کاری را می کنی و دوست ندارم انجام دهم”. به آنها کمک کنید واکنش های خود را بسنجند و اظهارنظرهای خود را با رفتارهای خود نه اشخاص، مرتبط سازند.

نکته: به عنوان یک بزرگسال بسیار مهم است که این رفتار را نیز الگوسازی کنید.

  1. ایستادگی کردن برای خواسته. به آنها کمک کنید چیزی که می خواهند و به آن باور دارند را به دست آورند. به آنها امکان پیشقدم شدن را بدهید، برای تمجید از کسی به خاطر کار مهمش نامه بنویسند، به آنها در مورد آنچه در پیرامون آنها رخ می دهد آموزش دهید (بله، حتی خردسالان نیز می توانند اهمیت محیط و دنیای خود را یاد بگیرند). هر چه بیشتر آنها مجهز به درونگاهی برای ایستادگی برای خواسته خود باشند به احتمال کمتری آنها برای همه چیز به هم می ریزند.

به خصوص در مورد مهربانی:

انجام دادن همه کارهایی که در بالا لیست شده است به آنها در ایجاد جوهره درونی کمک خواهد کرد اما یک شخص قوی و بدون شفقت و مهربانی رفته رفته با افزایش سن ممکن است بسیار زیاد قربانی خودشیفتگی شدید و ممکن شود.

  1. به کودکان خود اجازه تماس به حیوانات و نحوه مراقبت از آنها را یاد دهید. اگر شما می توانید از عهده سگ خانگی بربیایید یکی را برای کودک خود بخرید و به منزل بیاورید. بخشی از مراقبت سگ را به کودک بسپارید. کودکان دارای کششی طبیعی به حیوانات هستند (مگر آنکه چیزهای دیگری یاد گرفته باشند) و هیچ موهبتی برای آنها بالاتر از یادگیری مراقبت از چیزی مورد نیاز شما نیست. اگر شما قادر به نگهداری از سگ نیستید سعی کنید کودک خود را به پناهگاه های محلی حیوانات ببرید تا حیوانات بسته شده آنجا را ببینند یا اگر می توانید سرفرصت حیوانات دوستان یا همسایه را مدتی امانت بگیرید. نکته: به عنوان یک بزرگسال شما مسئول الگوسازی مهربانی به حیوانات هستید. بر رفتار خود نظارت کنید.
  2. کودکان خود را بیرون ببرید و قدردانی از طبیعت و محیط را به آنها یاد دهید. آیا کودکان شما در پایان روز قدردانی می کنند؟ آیا آنها به همه چیزهای زنده احترام می گذارند؟ آیا آنها سلسله مراتب ارتباطی همه چیز را درک می کنند؟ به آنها یک پروانه را نشان دهید و در مورد اثرات پروانه و تئوری هرج و مرج؛ ارتباط هر چیزی با چیز دیگری رابه آنها بیاموزید. برخورداری از این آگاهی به کودکان در درک دخیل بودن و ارتباط داشتن آنها در محیط پیرامون کمک می کند.
  3. به آنها کلمات آسیب زننده را بیاموزید. به آنها کمک کنید آنچه شما می گویید و میزان تأکید شما بر اهمیت فوق العاده آن را درونی سازی کنند. دادن بازخورد منفی خوب است، عصبانی و غمگین بودن بد نیست اما نحوه ای که آن را به نمایش می گذارید مهم است و پس از نشان دادن دوباره به عقب برنمی گردد. به آنها در مورد رسانه های اجتماعی و اینکه چطور هر چیزی که در آن نوشته می شود تا ابد حتی بعد از حذف کردن می ماند آموزش دهید. روی پای خودت بایست، قوی باش اما همواره اینکه چقدر عاقلانه قوی رفتار کنی را انتخاب کن.

به عنوان یک والدین آگاهانه صحبت کنید. کودکان می بینند و شما آیینه تمام نمای کودک خود هستید هر چه انجام می دهید آنها نیز انجام می دهند نه فقط آنچه می گویید. قوی و مهربان باشید در قالب ایفای نقش، نشان دادن علاقه و پیروی کردن را به آنها بیاموزید.

منبع : آموزش قوی بودن و مهربان بودن به کودکان