کاردرمانی چیست؟

کاردرمانی چیست؟

 

هر کسی یک حرفه یا شغلی دارد. کار بچه ها رشد کردن، یاد گرفتن و انجام دادن تکالیف مدرسه و بازی می باشد. کار درمانی (occupational therapy) به بچه هایی که اختلال فیزیکی، احساسی و یا ادراکی دارند، کمک می کند تا فعالیت های روزانه خود همانند مسواک زدن دادان و یا پوشیدن کفش و جوراب را انجام دهند.

برخی از کاردمانگران حرفه ای، به بچه ها کمک می کنند تا روش های جایگزینی را برای انجام بازی های مورد علاقه خود پیدا کنند که به دلیل بیمار بودن یا صدمه دیدنشان، قادر به انجام آن نبودند. برخی از این بچه ها شرایطی دارند که برای انجام کارهای خود نیاز به کمک برای نوشتن دست نوشته های خود یا پیشرفت در استراتژی یاد گیری ، دارند ، تا به آن ها کمک کند تا در کلاس تمرکز خود را حفظ کنند و تکالیف خود را انجام دهند.

کاردرمانی به بچه ها کمک می کند تا نیازهای خاص خود را تا حد ممکن به صورت مستقل انجام دهند یا به کودکانی که بعد از یک بیماری طولانی یا صدمه دیدن سخت به مدرسه بر می گردند، کمک کنند. برخی از  افراد بر این باورند که یک درمانگر جسمی شما را در وضعیتی قرار می دهد که می خواهید به آن برسید ، ولی در واقع، یک معالجه گر حرفه ای به شما کمک می کند تا به وضعیتی که مطلوب است، برسید.

چه افرادی به آن نیاز دارند؟

تمامی کودکان می توانند با یک کاردرمانگر ملاقات داشته باشند. برخی از آنها فعالیت های روزمره، همانند لباس پوشیدن، بستن بند کفش ها، خوردن غذا، توجه داشتن، نوشتن، نقاشی کشیدن یا رنگ کاری کردن خطوط را به سختی انجام می دهند.

برخی از بچه ها که شرایطی همانند فلج ذهنی، وضعیت نا مناسب عضلانی، یا اسپینا بیفیدا (که در آن ستون فقرات فرد حالت غیر عادی دارند)، دارند ممکن است به استفاده از ویلچر نیاز داشته باشند. یک کار درمانگر می تواند به بچه هایی که از ویلچر استفاده می کنند، کمک کند تا بتوانند خودشان برنامه ریزی کنند که به صف نهار بروند، از محوطه مدرسه خود بیرون بروند و سر وقت به کلاسشان برسند.

کاردرمانگران همچنین می توانند به کودکان اوتیسم بیاموزند که با دیگران ارتباط برقرار کنند یا ممکن است که به بچه هایی که مشکلات اختلال پردازش حسی دارند، روش هایی را یاد بدهند که به طور راحت تر و موثرتری با محیط خود ارتباط برقرار کنند.

یک کار درمانگر، همچنین ممکن است کمک ها و تجهیزاتی را از قبیل شانه  بند و … پیشنهاد دهد که بتواند برای دیگر بخش های بدن کمک کننده و مفید باشد. آنها ممکن است کمک کنند تا ابزارهایی پیدا کنید که انجام دادن برخی از کارها، همانند باز کردن در شیشه مربا، پوشیدن کفش و یا گرفتن دوش و یا حمام رفتن ، را برای کودک شما آسان تر کند.

ملاقات با یک کاردرمانگر

اگر یک کار درمانگر  را داشته باشید، درمانگر بررسی خواهد کرد که کودک شما چگونه می تواند فعالیت های خاصی را ، در قیاس با دیگر بچه ها که در سن او هستند، انجام دهد. ممکن است که معالجه گر از او بخواهد که حروف الفبا را بنویسد یا برخی از شکل ها را نقاشی بکشد ، برخی از بازی ها را انجام دهد، بند کفش خود را ببندد، یا یک شی را فشار دهد تا میزان قدرت شما اندازه گیری شود!

برخی از کاردرمانگران ، به خانه شما خواهند آمد تا ببینند که کودک شما چگونه برخی از وظایف عادی خود، همانند شانه زدن موهای خود یا مسواک زدن دندان های خود را انجام می دهد. بقیه متخصصان کودک را در بیمارستان، کلینیک یا برخی مواقع در مدرسه، ملاقات خواهند کرد.

یاد آوری این نکته مهم می باشد که کار درمانی، از شخصی به شخص دیگر تفاوت دارد. هیچ دو نفری شبیه هم نیستند و هیچ دو روش درمان هم شبیه هم نمی باشد.

بعد از تعیین این نکته که کودک شما می خواهد چه چیزی را یاد بگیرد تا انجام دهد، کار درمانگر یک برنامه درمانی را برای او تعیین خواهد کرد. اغلب مواقع، این امر به معنای تقسیم کردن یک فعالیت به بخشهای کوچک می باشد،  همانند یادگیری آهنگ، از طریق یاگیری نت به نت . برای مثال، اگر می خواهد که به حمام برود، ممکن است در مرحله اول یاد بگیرد که چگونه شیر آب را باز کند، سپس دمای آن را تعدیل کند ، صابون و حوله را پیدا کند، و در نهایت، داخل وان برود.  یک بار که این برنامه طراحی شد، همه این مراحل را به نوبت با تمرین کند.

درمان چقدر طول خواهد کشید؟

به دلیل اینکه کاردرمانی برای هر فردی منحصر به فرد است، و هر بچه ای بر اساس سرعت مختص به خود فرآیند یادگیری را کامل می کند، درمان ممکن است کوتاه مدت باشد یا زمان زیادی طول بکشد. برخی از بچه ها یاد گرفتند که آنها با بزرگتر شدن یا تغییر در مدرسه، نیاز به تغییر دارند. آنها دوباره کاردرمانگر خود را ملاقات می کنند تا روش های جدیدی را برای مقابله با مشکلات یا حرفه ای شدن در یک مهارت جدید، پیدا کنند.

بچه ها می توانند از طریق پیروی از دستور العمل های کاردرمانگر حرفه ای خود، سرعت درمان را افزایش دهند. کار کردن سخت و تمرین، یک امر ضروری می باشد. برخی از فعالیتها و تمرینات ممکن است عجیب و غریب به نظر برسند ، ولی همه آنها یک هدف دارند. اگر شما می خواهید بدانید که چرا درمان گر حرفه ایبه کودک شما یک روش خاصی را می گوید، بپرسید که ” چرا باید این کار را انجام دهد، و این کار چه کمکی به او می کند؟”

و با گذشت زمان و انجام تمرینات زیاد، کودک شما همه این کارهای سخت را انجام خواهد داد.

یک کاردرمانگر می تواند به بچه هایی که دارای مشکل در انجام دادن کارهای روز مره، همانند نوشتن، غذا خوردن یا لباس پوشیدن هستند، کمک کند. یک کار درمانگر از تمرینات و فعالیت هایی استفاده میکند تا به بچه ها آموزش دهد که چگونه می توانند وظایف خود را به نحو بهتر انجام دهند. اگر یک بچه ای در غذا خوردن دارای مشکل باشد،  درمان گر می تواند چنگال ها و قاشق های مخصوصی را تهیه کند که درازتر، کوتاه تر بوده یا براحتی بتواند غذا را بردارد. اگر یک بچه ای برای نوشتن نیاز به کمک داشته باشد، درمان گر ممکن است که انگشت اشاره وی را از طریق نقاشی با انگشت یا آب پاشیدن به وسیله تفنگ آبی، تقویت کند!

در مرکز مشاوره ستاره ایرانیان نیز خدمات کاردرمانی توسط کاردرمانگر ماهر در خدمت شما عزیزان می باشد. برای اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید.

منبع: مشاورکو

روش هایی برای پرورش دادن حس کنجکاوی کودکان

هر چه کودک کنجکاوتر باشد بیشتر می آموزد. پرورش دادن حس کنجکاوی در کودک شما، یکی از مهم ترین روش هایی است که می توانید به وی کمک کنید که در طول عمر خود یادگیرنده باشد.

کودکان در زمان تولد، یک یادگیرنده هستند و یک کنجکاوی طبیعی را در مورد نحوه انجام گرفتن کارهایی که در جهان صورت می پذیرد، دارند. کنجکاوی یک تمایلی برای یادگیری است. همچنین یک اشتیاق و تمایلی برای پیدا کردن، کشف کردن و نشان دادن می باشد.

والدین و سرپرستان، مجبور نیستند که بچه خود را کنجکاو کنند یا بچه خود را مجبور به یادگیری کنند. تحقیقات بیانگر این است که  در واقع یک تمایل درونی  در کودکان، برای یادگیری وجود دارد ( کنجکاوی آنها) و نه یک عامل یا فشار بیرونی، که آنها را تشویق به رسیدن به یک تجربه جدید می کند یا آنها را به یک موفقیت بزرگتر و طولانی مدت، در مدرسه سوق می دهد.

یادگیری یک چیزی است که همه کودکان همراه با آن متولد می شوند. آنها در هنگام وارد شدن به جهان، این انگیزه را دارند تا یاد بگیرند که کارهای صورت گرفته در سرتاسر جهان، به چه ترتیبی انجام می پذیرد:

  • کودک تازه متولد شده، با چشم های خود به صداها، چهره ها و اشیاء جالب توجه، نگاه می کند.
  • یک کودک هشت ماهه، جغجغه را حرکت می دهد و آن را در دهان خود قرار می دهد تا بداند که نتیجه اینکار چه چیزی می شود.
  • کودک نوپا یک چهار پایه را می گیرد تا به بالایمیز تلفن برود –و یک عروسکی که دوست دارد با آن بازی کند را بردارد.
  • یک کودک 2 ساله، وانمود می کند که یک مامور شهرداری است و همه حیوانات اسباب بازی خود را در داخل سبد خشک شوئی، ” کامیون آشغال” می ریزد تا نشان دهد که وی هم می تواند مثل بقیه افراد، یک کاری را انجام دهد.

روش هایی برای پرورش دادن حس کنجکاوی

الگوهای مورد علاقه را در دنیای اطراف ایجاد کنید:

به پیاده روی بروید و در مورد شگفتی های درختان، آسمان و ستاره ها تفکر کنید. همچنین به بچه خود اجازه دهید که این کار را همراه شما انجام دهد.

تمایلات و علاقه های طبیعی را که وجود دارند، تشویق کنید. بچه ها از طریق انجام دادن فعالیتی که توجه و تخیل آنها را درگیر می کند، چیزهای بیشتری یاد می گیرند. اگر وی موسیقی دوست دارد، برایش موسیقی اجرا کنید، ابزارات موسیقی را با هم بسازید و استفاده کنید، و همراه هم برقصید.

سعی کنید جواب های ساده و واضحی به سوالات وی دهید که مطابق با رشد بچه هم باشد.

شما به این سوال کودک که من از کجا آمدم بسته به اینکه سه ساله است یا سیزده ساله متفاوت پاسخ می دهید و صرفنظر از سن کودک، همیشه قبل از اینکه پاسخ بدهید، از وی بپرسید که نظر خودش چه چیزی هست.

یک کودک پنج ساله از مادرش پرسید،” من از کجا بوجود آمده ام؟” ، مادرش همه چیز را در مورد فرآیند تولید نسل به وی توضیح داد ( با اضطراب و همراه با لکنت). بچه وی با تعجب به مادر نگاه کرد، و در آخر این جواب را داد، ” منظور من اینه که آیا من هم مانند پدرم از نیویورک آمده ام یا یک جای دیگر؟”

و اگر جواب را نمی دانید، به او بگویید که نمی دانید. بگذارید بدانند که لزومی ندارد انسان همه جواب ها را بداند. همچنین این کار یک فرصتی را برای پیدا کردن الگوی یافتن جواب، فراهم می سازد. همراه وی به کتاب خانه بروید یا با یک شخص دیگری که ممکن است جواب را بداند صحبت کنید.

از کتاب خانه استفاده کنید!

سعی کنید که به این مکان ها با هم بروید. در مورد زمان شروع شعبه محلی خودتان تحقیق کنید. کتاب ها، پنجره های متصل به انواع دنیاهاهستند و جواب های مناسبی را برای مغز های کنجکاو فراهم می کننند. بچه های جوانی که در ارتباط با کتاب قرار می گیرند، به رهبرهای خوبی تبدیل می شوند. به بچه خود اجازه دهید که خودش کتاب را انتخاب کند. مطالعات بیانگر این است که نوع کتابی که بچه ها می خوانند ، اهمیت ندارد، چه کتابی در مورد راکت ها بخوانند یا یک کتاب طنز مطالعه کنند، نکته اصلی این است که آنها به این موضوع علاقه داشته باشند و مطالعه آن را دوست داشته باشند.

بچه های خود را با سوالاتی که انتها ندارند، تهییج کنید.

سوالاتی وجود دارند که جواب درست یا اشتباهی ندارد، و نمی توان با یک کلمه “بله” یا “خیر” به آنها پاسخ داد.” چه احساسی نسبت به آن داری”…،” این تجربه برای شما، به چه چیزی شباهت دارد”..، ” در مورد آنچه در مدرسه اتفاق افتاده ، توضیح بده”. این نوع از سوالات ، بچه شما را تشویق می کند تا تفکر و ایده خود را رشد دهد، علاقه و دوست داشتن خودش را نشان دهد، و باعث  می شود که شما وارد زندگی درونی وی شوید.

یک محیط جذاب درست کنید

بچه ها، یک پنجم از زمان بیداری خود را در داخل یک فضای محدود می گذرانند. آنها در مورد آن چیزی که در اطراف آنها هست، کنجکاو هستند. عکس های موجود بر روی دیوار و فعالیت خانوادگی عادی، در حالت طبیعی جذاب می باشند. به بچه های خود عروسک های سالم بدهید و اسبابی بدهید که آن را کشف کنند. چیز ها را که دارید بچرخانید، تا حالت تازگی داشته باشد.

دوباره راهنمایی کنید، دلسردش نکنید:

سعی کنید آن چیزی را که توجه وی را جلب می کند ، یا چیزی که وی سعی می کند در آن مهارت زیادی کسب کند را نشان دهید، و یک روش سالم و قابل قبولی را برای کشف آن ، ایجاد کنید. برای مثال، اگر کودک شما در حال کشف محیط خانه است، آنها را از دسترس وی دور کنید ولی سعی کنید که یک جایگزین نزدیک به وی پیشنهاد کنید. وسایل اضافی و ارزان را در یک کیسه پلاستیکی قرار دهید و به بچه خود بدهید تا با آنها بازی کند و آنها را بررسی کند. اگر وی دوست داشته باشد که آب لیوان خود را به روی صندلی یا کف زمین بریزد، وی را بعد از صرف غذا به داخل باغچه،  حمام یا حیاط پشتی ببرید، بنابراین وی می تواند آب را آزمایش و کشف کند، بدون اینکه باعث شود که شما عصبانی شوید. این امر همچنین مهارت های حل مسئله را به وی یاد می دهد، که به روش های خلاقانه و قابل قبول انجام دهد  و آن چیزی را که می‌خواهد بدست آورد.

به فعالیت هایی که انتهایی ندارند، زمان دهید

بر خلاف برخی اسباب بازی ها که طراحی شده اند تا به یک شیوه معینی مورد استفاده قرار گیرند، موادی از قبیل جعبه ها، بلوک ها ، آب، شن، دیگچه و طشت، و برخی مواد هنری، می تواند به صورت  خیالی نیز استفاده شوند. به بچه خود نگویید که با این مواد چیکار کنند، چگونه انجام دهند یا در آخر باید چه چیزی را درست کنند. اجازه دهید که کنجکاوی بچه گانه وی، او را راهنمایی کند.

منبع: کودک و نوجوان

آیا پول بر خوشبختی و بهزیستی تاثیر می گذارد؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
پول اجازه ی برآورده کردن نیازهای اساسی را به ما می دهد  برای خرید غذا، سرپناه، و پرداخت هزینه برای مراقبت های بهداشتی. برآوردن این نیازها ضروری است، و اگر ما پول کافی برای انجام این کارها نداشته باشیم، بهزیستی ما آسیب می بیند.

فراتراز این، “تام راث” در کتاب خود پیرامون تندرستی چنین می گوید: پول می تواند با دادن قدرت کنترل به ما درباره ی اینکه چگونه وقتمان را بگذرانیم، شادی های کوتاه مدت مان را افزایش دهد”. برای مثال، می تواند برای ما گزینه هایی همچون زندگی نزدیک تر به محل کار، کار کمتر، و صرف زمان بیشتر برای فعالیت های اوقات فراغت با دوستانمان  فراهم کند. پول می تواند زندگی ما را آسان تر کند.

اما در حقیقت ما از پول برای خرید وقت آزاد بیشتر استفاده نمی کنیم، در عوض ما آن را صرف خرید اموال گران قیمت تر می کنیم.

یک سرگذشت

زنی در مرکز شهر به عنوان خریدار برای یک خرده فروش بزرگ کار می کرد، هنگامی که او پیشرفت کرد و ترفیع یافت، او و همسرش یک خانه ی بزرگ در حومه ی شهر خریداری کردند. وی خیلی زود متوجه شد که زمان رفت و آمدش از حومه به شهر و بلعکس بیشتر شده است، با افزایش مطالباتی که وضعیت جدیدش از او طلب می کرد، همان زمان اندکی را هم که برای ورزش یا دیدار با دوستان اختصاص داده بود،از دست داد، بنابراین این فعالیت ها را کاهش داد. وقتی همسرش هم یک ترفیع خوب گرفت، آنها به این مساله فکر کردند که برای کاهش این رفت و آمدهای استرس آور از حومه به شهر، به جایی نزدیکی شهر نقل مکان کنند. اما به جای ان، تصمیم گرفتند اشپزخانه خود را مانند آشپزخانه زیبایی که درجای دیگر محله دیده بودند تغییر مدل بدهند. با وام مسکنی که آنها بدین منظور گرفتند، هزینه های ماهانه شان اضافه شد، که تمام افزایش حقوق همسرش را دربر میگرفت. همچنین آنها دیگر نمی توانستند برای استخدام کسی که دوبار درماه بیاید و خانه شان رانظافت کند هزینه ای بپردازند.

همانند این داستان، بسیاری از ما ممکن است از پولمان برای کسب حداکثر تندرستیمان استفاده نکنیم.

پول بیشتر لزوما به معنی به دست آورن خوش بختی نیست:

برخلاف آنچه که بیشتر ما باور داریم، زمانی که ما پول کافی برای خرید ضروریات زندگیمان داریم، درآمد بالاتر از آن ممکن است تاثیر قابل توجهی بر افزایش تندرستی ما نداشته باشد، حتی ممکن است دربرخی مواقع تاثیرات منفی هم داشته باشد.

داده های جالبی در حمایت از این مساله وجود دارد. برای مثال:

.درآمد سرانه در ایالت متحده آمریکا از سال 1946 تا 1990، افزایش 150 درصدی داشت. (که این امر تفاوت بسیار زیادی در قدرت خرید ایجاد کرد) اما درصد اینکه افراد خود را شاد ببینند بسیار کاهش یافته بود.

.علاوه بر این، رتبه ی افسردگی در ایالات متحده امریکا در مدت 50 سال، 10 مرتبه افزایش یافت.

.در ژاپن، بین سالهای 1958 و 1991، درآمد سرانه 6 برابر افزایش یافت، اما میزان بهزیستی ذهنی ثابت ماند.

.مردمی که مقدار زیادی پول در قرعه کشی ایالت متحده آمریکا یا استخر فوتبال در انگلستان برنده شده بودند، یک سال بعد به صورت قابل توجهی شادتر نشده بودند و نسبت به وقایع روزمره ناراضی تر بودند.

.دریافت کنندگان تسهیلاتی که در یک مطالعه کنترل شده، پول بیشتری دریافت کرده بودند، نسبت به آنهایی که مقدار معولی را دریافت کرده بودند، استرس بیشتری را تحمل می کردند.

مطالعات دیگر، بیان کردند که درآمدهای بالاتر، با سطوح بالاتر استرس، افزایش احتمال طلاق و لذت بردن کمتر از فعالیت های کوچک ارتباط دارد. رینر، محققی که بیش از 30  سال از زندگی اش را صرف مطالعه تندرستی کرده است، ادعا کرد که درآمد بیشتر ممکن است منجر به کاربیشتر، اوقات فراغت کمتر و ارتباطات قوی اجتماعی کمتری باشد. به عبارت دیگر، مزایای داشتن پول بیشتر، ممکن است به وسیله ی قربانی کردن افراد در دیگر جنبه های سلامتیشان جبران شود، همانطور که در داستن نمونه ذکر شد.

علاوه بر این، ما همیشه خودمان را با آنهایی که بهتر از ما عمل می‌کنند، مقایسه می کنیم. اگر درآمد ما بالا رود، اما درآمد شخص دیگری هم بالا رود، ما احساس شادی نمی کنیم. یک شخصی که در سال صد میلیون تومان بدست اورده است اگر دوستش در سال 150 میلیون تومان کسب کرده باشد، ناراضی خواهد بود. شما حتما به این فکر می کنید که یک افزایش 120 ملیون تومانی او را خوشحال می کند. درست است؟ خیر، اگر دوستش هم پول بیشتری کسب کند، خوشحال نمی شود. او کاملا از به دست آوردن 150 میلیون تومان ناراضی خواهد بود اگر دوستش اکنون 200 میلیون کسب کرده باشد!

بسیاری از اوقات، نارضایتی ما از شرایط مالی مان ، از فهمیدن اینکه ما به اندازه ی مردم اطرافمان پول انباشته نکرده ایم ناشی می شود.

مادی گرایی شادی را از مردم می گیرد:

ما انسانها همیشه نمی دانیم چه چیزی ما را راضی میکند! و این بر میگ‌ردد به ارزش های جامعه ما، ما معتقدیم که پول برای ما شادی به همرا می آورد اما به عواقبی که به دنبال دارد توجهی نمی کنیم.

این حقایق را در نظر بگیرید:

.خشنودی ناشی از به دست آوردن کالاها همیشه زودگذر است، و به تدریج فراموش می شود. برای مثال، ما ممکن است واقعا برای خرید یک ماشین بزرگ تر هیجان زده باشیم، اما با گذشت زمان، آن ماشین را واگذار می کنیم. علاوه بر این، ما هنوز در حال پرداخت اقساط ماهانه خودرو هستیم، که این می تواند ما را از انجام برخی فعالیت های سرگرم کننده مثل تفریحات یا بیرون رفتن برای شام محروم کند.

.انتظارات ما بالا می رود. همانطور که درآمد ما بالا می رود، ما احساس می کنیم که به وسایل گران قیمت تری نیاز داریم و همه ی درآمد ما صرف این امیال و آرزوهای بزرگ تر می شود.به عبارت دیگر، همه ی  افزایش حقوق ما صرف خرید نسخه گران تر از چیزهایی می شود که در حال حاضر داریم.

.خواسته های ما می تواند سیری ناپذیر شود- پول ما بیشتر می شود-خواسته هایمان هم بیشتر می شود. این می تواند منجر به بدهی های بزرگ و تمام استرس هایی که در پی دارد، شود.

.مادی گرایی بیشتر با افزایش تاثیرات منفی ارتباط دارد: کاهش عزت نفس، افزایش خودشیفتگی، کاهش همدلی، و افزایش روابط متناقض.

درحقیقت، مهم‌ترین لذت های زندگی خریدنی نیستند! آنچه که واقعا برای ما در زندگی، رضایت به همرا دارد، روابط، هدف، معنا و ارتباط با طبیعت است.

ما در جست و جوی کامل شدن از نظر فردی هستیم، و زمانی که وسایل مادی برایمان فراهم نیست ناامید می شویم.علاوه بر این، پول واقعا می تواند از توانایی های ما برای ارتباط با دیگران بکاهد.

“کاتلین وهس” محقق دانشگاه مینه سوتا مطالعاتی انجام داد که نشان می دهد وقتی پول تبدیل به ذهنیت مردم شود، آنها کمتر مفید می شوند و می خواهند برای خودشان کار کنند و اهمیتی هم ندارد که تبدیل به جداشدگان جامعه شوند.

 

منبع: مقالات کانون مشاوران ایران

 

 

بررسی خشونت در بازیهای ویدئویی و آنلاین کودک و نوجوان

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره


برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
بازیهای ویدئویی یک فعالیت محبوب برای افراد در تمام سنین شده است. بازی ویدئویی یک صنعت چندین بیلیون دلاری است که نسبت به فیلمها و DVD ها پول بیشتری به ارمغان می اورد. به طور متوسط دختران روزانه بیش از یک ساعت و پسران بیش از دو ساعت را به این بازی‌ها اختصاص می‌دهند. نوجوانان وقت بیشتری نسبت به کودکان کوچکتر برای این بازیها می‌گذارند. بازیهای ویدئویی بسیار پیچیده و واقع گرایانه شده اند. برخی از بازیها به اینترنت متصل هستند که به کودکان و نوجوانان اجازه میدهد تا هم با یکدیگر بازی کنند و هم با بزرگسالان و همسالان ناآشنا صحبت کنند.

در حالیکه برخی از این بازی‌ها محتوای آموزشی دارند، بسیاری از محبوبترین بازیها بر موضوعات منفی تاکید دارند و انها را ترویج میدهند:

  • کشتن افراد یا حیوانات
  • استفاده و سوء استفاده از مواد مخدر و الکل
  • رفتار مجرمانه وبی احترامی به قدرت و قانون
  • استثمار جنسی و خشونت دربرابر زنان
  • کلیشه های نژادی، جنسی و جنسیتی
  • زبانناپاکوحرکاتزشتوناپسند

مطالعه کودکان در معرض خشونت نشان میدهد که انها ممکن است در آینده دربرابر خشونت بی تفاوت باشند، انرا تقلید کنند و رفتار متجاوزانه تری نشان دهند. کودکان جوانتر و کودکانی که مشکلات احساسی، رفتاری یا اموزشی دارند ممکن است بیشتر تحت تاثیر عکس‌های خشن قرار بگیرند.

بازی متناسب با سن در حد اعتدال می‌تواند لذت بخش و سالم باشد. برخی از بازیهای ویدئویی ممکن است مهارت‌های یادگیری و حل مسئله را ارتقاء دهند و به توسعه مهارتهای حرکتی ظریف و هماهنگی کمک کنند. با این حال نگرانیهایی درباره اثر بازیهای ویدئویی روی افراد جوان که بطور افراطی بازی میکنند وجود دارد. کودکان و نوجوانان می‌توانند بیش از حد درگیر این بازیها شوند. انها ممکن است در کنترل زمان بازی خود مشکل داشته باشند. انها ممکن است دربرابر تلاش والدین برای محدود کردن زمان بازی مقاومت کنند. سپری کردن زمان بیش از حد روی این بازیها منجر به:

گذراندن زمان کمتربرای کارهای اجتماعی با دوستان و خانواده

مهارت‌های اجتماعی ضعیف

گذراندن زمان دور از خانواده، تکالیف مدرسه و سرگرمیهای دیگر

نمرات پایینتر

مطالعه کمتر

تمرین کمتر و اضافه وزن

کاهش خواب و کیفیت خواب کمتر

افکار و رفتار خشونت امیز

نکاتی برای والدین

والدین می‌توانند به فرزندانشان کمک کنند تا از بازیها لذت ببرند و از مشکلات اجتناب کنند بوسیله :

  • جلوگیری از بازیها در کودکان قبل از سن مدرسه
  • چک کردن رده بندی بازی و مناسب بودن آن برای کودک (بازی آنلاین و ویدئویی پسرانه یا دخترانه، بازی ویدئویی جنگی یا …)
  • انجام بازیهای ویدئویی با فرزندان برای به اشتراک گذاشتن تجربه و بحث درمورد محتوا
  • وضع قوانین مشخص درباره محتوا و زمان بازی، هم داخل و هم بیرون از خانه
  • نظارت روی تعاملات انلاین و هشدار به کودکان درباره خطرات احتمالی تماسهای اینترنتی درهنگام بازیهای انلاین
  • اجازه به انجام بازی‌های ویدئویی تنها در قسمتهای عمومی خانه، نه در اتاق خواب کودک
  • حواستان باشد که شما یک الگو برای کودکانتان هستید دراینکه چه نوع بازی انجام میدهید و همچنین زمان بازی.
  • اجرای محدودیتهای اسکرین تایم کلی
  • مراقب این باشید که بازی، تنها بعد از انجام تکالیف مدرسه و کارهای خانه انجام شود
  • تشویق به شرکت در فعالیتهای دیگر بویژه فعالیتهای فیزیکی

اگر شما همچنان نگرانیهایی درمورد عادات بازی کردن کودک خود دارید یا اینکه اگر کودک شما مشکلات رفتاری یا خلق و خو دارد، از متخصص اطفال ، پزشک خانواده یا مشاور مدرسه بخواهید تا یک ملاقاتی را با یک متخصص سلامت روان مناسب و اموزش دیده ترتیب دهد.

منبع: com.مشاوره-آنلاین

شش موردی که افراد دارای امنیت عاطفی، بیشتر از دیگران انجام می دهند

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

آیا میتوانید با انجام کارهایی خاص به شیوه ای متفاوت، امنیت عاطفی کسب کنید؟

تحقیقات میگویند که بله، شما می توانید. عاداتی خاص که با عزمی راسخ انجام شوند، مستقیما منجر به امنیت عاطفی بیشتر و حس سلامتی فرد از خود می شود.

اگر میخواهید امنیت عاطفی بالاتر، اعتماد به نفس و رسیدن به بلوغ بیشتر، و یک زندگی درونی آرام تر داشته باشید، پس آنچه که مردم با امنیت عاطفی انجام می‌دهند را دنبال کنید و انجام دهید.

در اینجا شش موردی که افراد با امنیت عاطفی گرایش به انجامش دارند، بیان شده است.

1-عذرخواهی

بسیاری از مردم از عذرخواهی کردن می ترسند، چرا که ممکن است در آنها ادراکی از ضعیف بود ایجاد کند. ترس از ضربه به خود (ego)، منجر به حسی از امنیت کاذب در مردم می شود. اما درحقیقت عذرخواهی، منجر به همدلی بیشتر، ارتباط باهم، انصاف و حتی حل و فصل پرونده های حقوقی می شود.

آیا شما ترجیح می دهید که یک خود بزرگ (اما شکننده) داشته باشید و یا  اینکه با دیگران ارتباط داشته باشید؟

مطالعات نشان می دهد که زمانی که شما صمیمانه عذرخواهی می‌کنید، همدلی دریافت می‌کنید. این همدلی منجر به یک ارتباط قوی  با دیگران می شود. همدلی نشانه ای از بلوغ و امنیت عاطفی است. نویسنده و مدرسی معروف اظهار داشته است که:

برای فرد نابالغ، دیگرانی وجود ندارد.

مردم نابالغ نمی توانند با دیگران همدردی کنند. انها بیش از حد در خودشان غرق می شوند و معمولا با بشریت ارتباطی برقرار نمی کنند. حس انها از”خود”شان، تنها چیزی است که یک فرد بشدت نابالغ می تواند درک کند.

از آنجایی که هیچکس شایسته رسیدن به کمال نیست، یاد گرفتن عذرخواهی کردن، اعتراف کردن به اشتباهات و محدودیت های خود، اهمیتی دوچندان پیدا می کند.

2-رفتن به “موقیت دوم”

درNLP (برنامه زبانشناسی عصبی)، اصطلاحی به نام موقعیت دوم وجود دارد، که بر می‌گردد به  توانایی شما برای گذاشتن خودتان در جایگاه ادراکی شخصی دیگر.

به عبارت دیگر، چگونه شما می توانید به خوبی افکار و احساسات شخص دیگری را شناسایی کنید؟

اگر شما قادر به انجام این کار نیستید، عدم امنیت عاطفی بر زندگی شما حاکم است. ما موجوداتی اجتماعی هستیم. اگر شما نتوانید دیگران را بشناسید، مقدر به تنهایی و انزوا خواهید بود.

بسیاری از ما تنها زمانی نقطه نظر شخص دیگری را به صورت اتفاقی در نظر می گیریم، که به صورت تصادفی برای خود ما نیز رخ دهد.

ما، درNLP دانش آموزانمان را تشویق می‌کنیم تا خودشان را در نقطه نظر دیگران درمورد یک هدف،غرق کنند. یادگیری نظم بخشیدن به سه موقعیت ادراکی-انتقادی (خود، دیگری، مشاهده کننده)، ابزارهایی را در اختیار شما قرار می دهد تا تقریبا هر اختلاف نظری را رفع و رجوع کنید و از نظر اجتماعی در ارتباط با دیگران باقی بمانید.

3-قبول شکست

مردمی که امنیت عاطفی دارند می توانند شکست را تشخیص دهند و بپذیرند. به همین دلیل است که مدارس پیش دبستانی در انگلستان، شکست را به عنوان بخشی از برنامه درسی شان تدریس می کنند. در آکسفورد برای دختران پیش دبستانی، دولت آزمونی را طراحی کرد که حقیقتا کسب نمره 100 در آن غیرممکن بود. عمدا دانش آموزان را برای شکست آماده کردند و به معلمان فرصت مناسبی داده شد که دانش آموزان را برای انطاف پذیر بودن پرورش بدهند. در راستای این امر، دبیرستان ویمبلدون با اجرای یک “شکست هفتگی”می کوشد تا به پرورش انعطاف پذیری دانش اموزان کمک کند.

آیا همه ی اینها لازم است؟ با توجه به گفته ی ادی نیوتن، رئیس انجمن مستقل مدارس پیش دبستانی، ازدست دادن-یا حداقل- کمی از دست دادن، یک مهارت حیاتی برای یادگیری دانش آموزان است. او گفت”هنگامی که شما قصد دارید که برای مصاحبه بروید، و شغلی به شما ارائه نمی شود، شما یاد میگیرید که دومی یا پایین تر از آن باشید”.

4-اداره کردن خودانتقادی

خود انتقادی، یک مانع جهان شمول است و احتمالا شایع ترین سد روانی موجود باشد. انتقاد درونی فراگیر است که هیچ کس از آن مصون نیست. خود انتقادی مداوم (حتی اگر شامل بازپخش دوباره و دوباره انتقادات والدین باشد) حالتی از ناامنی ایجاد می کند.

مردمی که امنیت عاطفی دارند، انتقاد درونیشان را اداره می کنند و به آن اجازه نمی دهند که بهترین هایشان را تصاحب کند. راه های مختلفی برای انجام این کار وجود دارد. شما می توانید انتقاد درونی خود را با گوش دادن به آن و استخراج ارزش هایی که فراسوی این انتقادهاست، همراهی کنید. شما می‌توانید ذهنتان را آموزش دهید که آرام باشد- شما می توانید با زمان حال سازگار شوید (جهان بیرونی) جایی که آرام و ساکت است.

شما می توانید فراسوی خود انتقادی حرکت کنید ، در طرف دیگر آن امنیت عاطفی نهفته است.

5-به عقب برگشتن

داشتن یک دیدگاه عینی تر از زندگی تان به شما  قدرت تجسم بیشتری می دهد. مردمی که عاطفه نا ایمن دارند، تمایل به تکانشگری دارند و در تصمیم گیری ها ضعیف عمل می کنند، که تنها منجر به ایجاد مشکلات بیشتری در احساس امنیت آنها می شود.

یک راه حل، برگشتن به عقب، و درنظر گرفتن تصویر بزرگی قبل از اقدام به تصمیم گیری است.

بر طبق نظرات روانشناسان دانشگاه میشیگان “ما در تلاش برای تحلیل احساساتمان به سمت ایجاد حس بهتر خوب عمل نمی کنیم. اینکه ما درمورد کارهایی که انجام می دهیم فکر میکنیم یک توانایی ارزشمند انسانی است، اما مرور دوباره و دوباره اشتباهاتمان منجر به تجربه مجدد همان احساسات منفی می شود که اولین بار تجربه کردیم، و این امر منجربه فرو رفتن ما، در احساسات منفی می شود. این بسیار مفید است که ما توانایی نوعی ایست ذهنی داشته باشیم، طوری که به نظاره بنشینیم و تلاش کنیم که به مو قعیت ها از فاصله ای دور نگاه کنیم”.

Kross مطالعه ی بسیار جالبی را تکمیل کرد که به افراد پیشنهاد می‌کرد به عقب برگردند و به مشکلاتشان از یک فاصله ی دور با موضعی کمتر افسرده وار نگاه کنند.

6-تمرکز بر شادی

یک سوال قدیمی اینجا مطرح می شود:آیا شما ترجیح می دهید آدم درستی باشید یا شاد؟

تصور کنید: شما بخواهید که همیشه خوبی کنید، اما شما کاملا احساس بدبختی کنید. یا اینکه گاهی اشتباه کنید، اما کاملا شاد باشید و با زندگی تان در ارتباط باشید. کدام را انتخاب می کنید؟

بیشتر مردم انتخاب می کنند که خوب و بدبخت باشند.

درواقع یک مطالعه ی بی اساس مطرح کرد که بهتر است به جای شاد بودن واقع بین باشید.در این مطالعه یک شوهر تصمیم گرفت که بدون توجه به چیزی، برای مدتی با همسرش سازش کند. درپایان، او آنقدر احساس بدبختی می کرد که مجبور شد مطالعه را خاتمه بدهد. این مطالعه نشان داد که موافقت و سازش کورکورانه زمانی که مخالف هستید حس بدبختی برای شما ایجاد می کند.

مهم این نیست که کورکورانه موافقت کنید و بی دلیل در اشتباه باشید. مهم این است که دید بازی داشته باشید، اشتباه کنید و آن را بپذیرید. وقتی شما قانونا با چیزی مخالف هستید ان را ابراز کنید.

نتیجه گیری

امنیت عاطفی یک مهارت است.این امر تضمین شده است که اگر شما یاد بگیرید که انچه را که مردم دارای امنیت عاطفی انجام می دهند دنبال کرده و انجام دهید، سطح امنیت عاطفی تان افزایش می یابد.دشمن اصلی برای یادگیری این امر ساده، درحقیقت خود-تخریب گری است.

اگر شما به شکل مبهمی جذب یک امنیت کمتر هستید، این یک روش سرشار از تیره بختی برای بودن در این جهان است. بنابراین لازم است که به فایل روانشناسی ضمیمه شده نگاهی بیاندازید، که باعث می شود خودتان مسیر خودتان را پیدا کنید.

منبع: e-teb.com

 

راز شادی در ارتباط زوجین

تحقیقی جدید روی مثبت بودن زوجها، و قدرت کاهش هیجان منفی

خنده اگر بهترین دارو نباشد، حداقل یک داروی عالی برای سلامت شخصی شما است. ممکن است با این حال از بسیاری از مزایای سلامت ارتباطی لبخند یا خندیدن اگاه نباشید اما بسیاری از ارتباطات از مزایای خنده و لبخند بهره می برند. زوج‌هایی که دوره های اجتناب ناپذیر برخورد و عدم توافق را در ارتباطات طولانی مدت بطور موفقی هدایت می‌کنند می‌دانند که چطور به بهترین شکل از روشهای سازنده حل تعارض به جای روش‌های مخرب استفاده کنند. در رفع تعارض سازنده شما روی مشکل متمرکز می‌شوید نه شخص ولی در رفع تعارض مخرب شما مسائل را شخصی می‌کنید.

یک مولفه کلیدی برای سلامت ارتباط این است که زوجهای شاد می‌دانند که چطور از لحظه های شادشان با هم لذت ببرند. این مسلم به نظر می‌رسد که اشتراک لذت‌های زندگی روزمره با شریکتان میتواند رابطه طولانی مدت شما را ارتقا بخشد. وقتیکه شما با شریکتان می‌خندید، شما از ان به عنوان یک منبع تقویت مثبت استفاده می‌کنید. همانطور که شریک شما به طور روز افزون  شما را با تجربیات ارزشمندی همراه می‌کند شما انگیزه او را برای بودن با خود تقویت می‌کنید و بر عکس.

با این حال، احساسات مثبت چیزی بیشتر از اسایش روانی تامین می‌کنند. بر اساس نتایج سوفی و همکاران (2014) از دانشگاه لندن:” خنده یکی از حالات احساسی مثبت است که صراحتا به کاهش فیزیولوژیکی در واکنش استرس زا به احساسات منفی مرتبط می‌شود (مانند ترس، عصبانیت و تنفر) بطوریکه ممکن است از روشهای دیگر مدیریت احساسات منفی موثرتر باشد.”

خندین به بدن  و ذهن شما  کمک می‌کند: در مطالعه ای دیگر، اسکات و تیمش بحث خود را با مدارک گرفته شده از یک مطالعه طولانی مدت روی زوجهای میانسال و مسن ، تقویت کردند. این مطالعه روی مزایای کلی ارتباط ناشی از مدیریت هیجانات تمرکز کردند. آنچه که تنظیم هیجانی نام گذاری شده است، یک توانایی  برای این که وقتی احساس بدی دارید حال خود را بهتر کنید. اگر شما قادر به تنظیم احساسات باشید، شما می‌توانید احساسات منفی مانند عصبانیت، سرخوردگی و خصومت را در خود متوقف کنید. شما همچنین می‌توانید واکنشهای طنز امیز در محدودیتها داشته باشید که منعکس کننده موقعیت بطور مناسب است.

روانشناس دانشگاه استنفورد لیان بلاچ و همکارانش (2014) از داده های بدست امده از یک مطالعه 13 ساله درباره ازدواج با جنس مخالف درمیان زوجهای میانسال و مسن استفاده کردند تا بررسی کنند که ایا شخصی که از فرایند تنظیم کاهشی هیجان منفی استفاده میکند ( مانند بدست اوردن احساس بهتر) توانایی بهتری برای غلبه بر درگیری‌های ارتباطی دارد. این محققان، قدرت پیش گویانه تنظیم کاهشی را به عنوان اولین ارزیابی روی رضایت زناشویی درطول دوره های 13 ساله مطالعه بررسی کردند.

در هر موقعیت ازمایشی این مطالعه دانشگاه استنفورد، زوجهایی را به یک جلسه ازمایشگاهی  بردند که در آنجا به مدت 15 دقیقه صحبت کنند.

  • اتفاقات روزانه
  • یک موضوعی از یک اختلاف ادامه دار
  • یک موضوع خوشایند یا یک چیزی که انها از انجام ان لذت میبرند

واکنشهای روانشناختی، به طور همزمان پایش می شدند و همچنین شرکت کنندگان احساسات خود را در طول این نمره گذاری می کردند. همچنین انها کیفیت حل برخورد خود را رده بندی کردند و اینکه ایا ان در اصل سازنده بوده یا مخرب.

سپس سوال کلیدی این بود که ایا تنظیم هیجانی، رضایت زناشویی را پیش بینی میکند. با این حال این اطلاعات بوسیله یکی از زوجین (شوهر در مقابل زن) اثربخشی داشت، بنابراین محققان توانستند همچنین بررسی کنند که تنظیم کاهشی چه کسی برای سلامت ارتباط طولانی مدت مهمتر بود. عنوان فرعی این مقاله ” فراتر از داستان همسران”  اصل مطلب را فاش میکند به دلیل اینکه تنظیم کاهشی زن بطور موفقتری رضایت زناشویی را در طول زمان پیش گویی می‌کرد. توانایی زن برای برقراری ارتباط بطور سازنده ، نقش کلیدی را در ایجاد اتفاقات خوب بازی میکرد.

ما از این مطالعه  میفهمیم که تنظیم هیجانات منفی (بخصوص بوسیله زنان) در نگه داری پیوندهای ارتباطی مفید است. چقدر این یافته ها به اشتراک احساسات مثبت مربوط هستند؟ ایا زوجها از انجام فعالیتهای مشترک لذت بخش سود می‌برند؟ روانشناسان دانشگاه برکلی جویس یوان و همکارانش (2010)  از همان زوجهایی که در تحقیق بلاچ و همکارانش شرکت کرده بودند استفاده کردند و دریافتند که زوجهایی که احساسات مثبت را تجربه کرده بودند همچنین توانایی بهتری داشتند برای اینکه خود را از نظر روانی شاد کنند . احساسات مثبت بطور کوتاه ” ظرفیت لغو برانگیختگیهای روانی را دارند”.

خنده قطعا یکی از قوی ترین واکنشهایی است که ما برای احساسات مثبت داریم. شما ممکن است وقتیکه احساس خوبی دارید لبخند بزنید، ولی شما فقط میخندید اگر چیز واقعا خنده داری روی شما اثر بگذارد. اسکات و تیمش متوجه شدند که  با کمال تعجب مردم اغلب شاید به اندازه 5 بار در یک مکالمه 10 دقیقه ای میخندند.

بر طبق تحقیقات اسکات و همکارانش مردم همچنین تمایل دارند تا به چیزی که انها می‌گویند بخندند تا چیزی که دیگران در گفتنش شرکت دارند. به نظر میرسد که از خنده بیشتر به عنوان یک ابزار در برقراری ارتباط افکارمان با دیگران استفاده می‌کنیم تا در واکنش به چیزهای که در اطراف ما تلاش می‌کنند تا با ما ارتباط داشته باشند (دفعه بعد که شما درحال گفتگو با دوست یا شریکتان هستید به دفعاتی که شما می‌خندید توجه کنید و ببینید که ایا این مشاهده با تجربه شما سازگار هست یا خیر).

به تحقیق بازگردیم، این یافته ها پیشنهاد میکنند که شما ممکن است قادر به کنترل شرایط احساسی ارتباط خود بوسیله وارد خنده به درون ان باشید. ابتدا ممکن است عجیب یا اجباری به نظر برسد اما با گذشت زمان ممکن است بفهمید که شما و شریکتان درواقع چیزهای مشترک  بیشتری برای خندین پیدا می‌کنید.کلید مکث را روی هنگام درگیری فشار دهید قبل از اینکه  درگیری مخرب شود و لحظه ای فکر کنید. چه کسی می‌داند؟ وقتی که شما یک مرحله به عقب برگردید، تمام موقعیت ممکن است خنده دار شود. با وجود سختی که در ابتدا وجود دارد، عادت به کاهش هیجان منفی می تواند بهترین دارو در رضایت طولانی مدت باشد.

منبع: سامانه پرسش و پاسخ مشاور

 

شش کلید برای مهارت های اجتماعی

 

مهارت های اجتماعی به طور قطع مهمترین توانایی است که می توانیم کسب کنیم. داشتن مهارت های اجتماعی بالا به شما کمک می کند افراد جذابی را ملاقات کنید، شغلی که به دنبال آن هستید را به دست بیاورید، و در زندگی حرفه ای و روابطتان پیشرفت بیشتری داشته باشید. ولی آیا برخی از افراد به صورت خدا دادی و آسان مهارت های خوب اجتماعی را دارا هستند و به راحتی می توانند با دیگران بحث و گفتگو داشته باشند؟

نداشتن مهارت های خوب اجتماعی می تواند باعث تنهایی فرد شود، این مسئله می تواند دلیلی برای اضطراب و افسردگی باشد. زمانی که ما از نیازهای اساسی بشری محروم می شویم به افسردگی و اضطراب دچار می شویم. و نیاز به اجتماعی شدن، و ارتباط با دیگران یک نیاز اساسی است. همه ی ما به ارتباطات اجتماعی نیازمند هستیم. ولی راهی برای اینکه بدانیم که آیا شما از مهارتهای اجتماعی برخوردار هستید یا نه وجود دارد.

مطمئنا بعضی از افراد به صورت طبیعی و به راحتی با مردم ارتباط برقرار می کنند، و با اطمینان خاطر با دیگران صحبت می کنند و به آنها گوش می دهند. ولی به مانند هر مهارتی مهارت های اجتماعی نیز می توانند قابل یادگیری باشند، و هر کسی می تواند انها را در خود رشد و پرورش دهد. آموزش و یادگیری مهارتهای اجتماعی برای داشتن اعتماد به نفس بخشی حیاتی محسوب می شود.

ولی مهارت های اجتماعی چه هستند؟ من در اینجا لیستی از مهم ترین ها را تهیه کرده ام:

1) توانایی حفظ آرامش در موقعیت های اجتماعی

صرف نظر از این مسئله که شما به چه میزان از مهارت های اجتماعی برخوردار هستید؛ اگر شما مضطرب هستید و پس مغز شما به درستی کار نمی کند. همیشه زمانی که مضطرب می شوید فکر کردن و صحبت کردن برای شما دشوار می شود. در این زمان حفظ آرامش برای شما حیاتی است. ولی حفظ آرامش در موقعیت های اجتماعی از طرق دیگری نیز کمک کننده می باشد.

اگر بدن و صورت شما به صورت ناخودآگاه پیام هایی را منتقل کنند که نشان دهنده ی عصبی بودن شما است، این برای دیگران مشکل تر است که با شما راحت باشند و این می تواند باعث شود که شما سخت تر با دیگران به توافق برسید. این مقاله بر روی چگونه کنترل احساسات می تواند به شما کمک کند: چگونه احساساتتان را کنترل کنید

بزرگترین اشتباه مردم در مورد داشتن مهارت های اجتماعی این است که انها فکر می کنند فقط باید به خوبی صحبت را شروع کنند. نگاهی به دیگر مهارت ها داشته باشید:

2) مهارت گوش دادن: هنر ارتباط

به درستی گوش دادن به دیگران کمی جذابتر و اغوا کننده تر است. مهارت های شنیداری کارآمد عبارتند از:

  • صداهایی که نشان دهنده ی گوش دادن شما به صحبت های طرف مقابل هستند مانند ها، آها، واقعا؟، آره؟ و غیره.
  • چیزی را که از طرف مقابل شنیده اید را به عقب برگردانید- «اون به دندون پزشکی رفت؟ چه اتفاقی افتاد؟»
  • نظرتان را با اشاره به دیگران مطرح کنید – « می دونی همانطور که قبلا گفتی…»
  • شکل بدنی، ارتباط چشمی و حفظ توجه در زمانی که دیگران در حال صحبت هستند.
  • برای اینکه شما خوب به دیگران گوش دهید لازم است که علاقه به آنها را در خود پرورش دهید.

3) همدلی و علاقه نشان دادن به موقعیت های دیگران

بخش عمده ای از اضطراب های اجتماعی مربوط به خودآگاهی است، که با تمرکز کردن بر روی فرد دیگر می توان از شدت آن کاست. گفتگو با دیگران حتی اگر برای اولین بار باشد می تواند سطح آرامش را افزایش دهد، بلکه دیگران را نسبت به شما علاقه مند می کند. من هرگز در مورد چیزی که می خواهم درباره آن صحبت کنم نگران نمی شوم زیرا من می دانم که من می توانم با دیگران وارد صحبت شوم.

بهترین شرایط اجتماعی زمانی است که شما مسائل خودتان را فراموش می کنید و توجه خود را در مورد دیگران و اتفاقی با آنها در حال وقوع است متمکز می کنید. یک شاخه از مهارت اجتماعی توانایی تمرکز از بیرون است.

4) دانستن چگونگی ایجاد یک ارتباط

ارتباط درک و برقراری اتصالی است که در یک تعامل اجتماعی مناسب رخ می دهد. به این معنی که «من مثل تو هستم، ما یکدیگر را درک می کنیم». ارتباط در یک سطح ناهوشیار رخ می دهد، و زمانی که بین دو نفر رخ می دهد شما می توانید آن را بخوبی ببینید به دلیل اینکه زبان، الگوهای گفتار، حرکات و ژست ها همگی بازابی و منطبق می شوند.

ارتباط فرایندی ناخودآگاست ولی به با تمرین مهارت های شناختی می تواند افزایش یابد. موارد زیر را تمرین کنید:

  • بازتاب حالات بدنی، یا تطبیق حرکات بدن.زمانی که شما با یک نفر ارتباط برقرار می کنید حرکات بدنی وی و اصطلاحاتی که به کار می برد با شما هماهنگ می شود. سعی کنید این هماهنگی زیاد به طرف مقابل نزدیگ نباشد بلکه این عمل به صورت ناخودآگاه باید اتفاق بیافتد.
  • اانعکاس دادن کلام و گفتار. شامل سطح، لحن، تن صدا، و کلماتی که استفاده می کنید.
  • نسبت به جملاتی که می شنوید عکس العمل نشان دهید.
  • در مورد ایجاد یک رابطه فکر کنید شما به صورت طبیعی می توانید اطمینان اجتماعی بیشتری به دست بیاورید و بیشتر می توانید بر روی تاثیر گذاری ظاهری تمرکز داشته باشید.

5) دانستن اینکه چه مدت زمان و چقدر در مورد خودتان صحبت کنید –خود افشاگری

صحبت کردن زیاد در مورد خودتان و در ابتدای صحبت می تواند باعث خاموشی مکالمه شود. یک رفتار خوب برای شروع یک مکالمه کوتاه صحبت در مورد یک موضوع غیر شخصی می باشد. صحبت کردن صریح در مورد خواسته های شخصی و بدترین ترسهایتان می تواند باعث زده شدن دیگران از شما شود.

به هر حال، هم چنان که مکالمه و ارتباط جلو می رود فاش کردن برخی حقایق شخصی (حقایق کوچک و نه هیجانی) برای شناخت بیشتر مناسب می باشد. حال به برقراری ارتباط چشمی می پردازیم.

6) به چشمان طرف مقابل نگاه کنید و لبخند بزنید

اگر زمانی که در حال صحبت کردن و یا گوش دادن به صحبت دیگران هستید به آنها نگاه نکنید، آنها احساس می کنند:

  • شما آنها را نادیده می گیرید
  • شما غیر قابل اعتماد هستید
  • شما دوست ندارید که به آنها نگاه کنید

این بدین معنی نیست که شما به آنها خیره شوید. ارتباط چشمی زیاد در شروع رابطه باعث نگرانی طرف مقابل می شود.

تحقیقاتی که بر روی جذابیت صورت گرفته (متعجب نشوید) مشخص کرد که لبخند زدن به صورت مستقیم به دیگران شما را نزد آنها جذابتر نشان می دهد.

داشتن مهارت های اجتماعی سطح زندگی شما را بالا خواهد برد. صحبت کردن به صورت واضح و به دست آوردن اعتماد به نفس در هنگام صحبت کردن با دیگران به این معنی که صحبت کردن با افراد جدید و دوستان قدیمی به آسانی مثل آب خوردن است.

گلایه و شکایت نداشته باشید از اینکه به صورت ذاتی معتمد به نفس و اجتماعی نیستید؛ به جای آن در پی افزایش مهارت های اجتماعی تان باشید که زندگی بهتری به دست آورید.

منبع: ساینس دیلی

تنظیم هیجانی چیست: یک راهنمای ساده

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
تنظیم هیجانی، بیانگر فرآیند های روانی و رفتاری ای می باشد که به موجب آن افراد روی احساسات خود و دیگران تاثیر می گذارند.

برخی از مثال های کنترل هیجانات و عواطف شما در طول روز عبارتند از:

  • خوشحال کردن و تشویق خودتان در هنگام انجام کارهایی که از آن لذت می برید؛
  • ایجاد اضطراب در خود از طریق نگران شدن در مورد مسائل مختلف.

مثال هایی از کنترل هیجانات دیگر افراد در طول روز عبارتند از :

  • عصبانی کردن همکار خود از طریق انتقاد از وی؛
  • آرام کردن کودکی که بیش از حد هیجانی شده است.

چه نوعی از هیجانات تنظیم شده اند؟

واژه دیگری که روانشاسان استفاده می کنند عبارت از کلمه تاثیر است و تاثیر شامل هر دو مورد زیر می باشد:

  • هیجان ( برای مثال عصبی، متنفر و ترس داشتن)
  • خلق ( برای مثال ، آرام ، افسرده ).

هیجانات معمولا خلاصه تر از خلق هستند و بر یک مورد خاص متمرکز می باشند. برخی از محققین، هیجانات را در یک دسته بندی مجزایی قرار می دهند، برخی دیگر آن را بر اساس ابعاد لذت و فعال سازی دسته بندی می کنند. برای مثال، اضطراب شامل لذت بردن کم همراه با فعالیت بالاست.

افراد چگونه احساسات خود را تنظیم می کنند؟

  • ما به این نتیجه رسیدیم که افراد از صد ها استراتژی مختلف برای تاثیر گذاری بر احساسات خود و دیگران استفاده می کنند. این استراتژی ها می تواند با اهدافی از قبیل خوشحال کردن خودشان یا دیگران بوده یا به منظور ایجاد احساس بد صورت گیرد. برای مثال، یک پرستار و مراقبی که احساس خوبی دارد، ممکن است تلاش کند تا احساس عادی تر و طبیعی تری به منظور مقابله با اخبار و شرایط سخت داشته باشد.
  • استراتژی های تنظیمی تاثیر گذار می تواند شامل تفکرات هم باشد (به عنوان مثال، تفکر کردن در مورد یک وضعیت متفاوت) یا می‌تواند در مورد رفتار ها باشد (به عنوان مثال انجام دادن یک چیز مطلوب همانند حواس پرتی و دیوانگی)
  • برخی مواقع افراد به جای ابراز احساسات خود، ابراز احساسات خود را کنترل می کنند ( چهره، تن صدا یا طرز ایستادن). برای مثال، آنها یک خنده مصنوعی می زنند یا عصبانیت خود را متوقف می کنند.

بهترین راه برای کنترل احساسات چیست؟

  • این موضوع اغلب به بافت بستگی دارد. با این حال، این نتیجه حاصل شده است که ارزیابی مجدد ( به معنای تفکر در مورد مواردی از جنبه های مختلف) و حواس پرتی ( به معنای تفکر و اجرای چیزهای متفاوت )، در تهیه یک تغییر مطلوب در احساسات، بیشترین تاثیر را دارد.
  • تخلیه احساسات ( به عنوان مثال ، فریاد و جیغ زدن) و اجتناب از تفکر در مورد مواردی که اغلب بی تاثیر بوده و می تواند تاثیرات و نتایج منفی حاصل کند. علاوه بر این، تنظیم ابراز احساسات (که به صورت کنش سطحی شناخته می شود)، می تواند تاثیر کمتری نسبت به تنظیم خود احساسات ( که به صورت کنش عمیق شناخته می شود) داشته باشد، و علت آن نامعتبر بودن برای افراد دیگر می باشد.

آیا تنظیم هیجانی همان مقابله است؟

خیر. مقابله همواره در پاسخ به حوادث منفی صورت گرفته و شامل مواردی بیش از تاثیر می باشد، در حالیکه تنظیم هیجانی، به طور اختصاصی از طریق تغییرات تاثیرات به طرق مثبت و منفی صورت می گیرد. با این حال، مقابله شامل کنترل هیجانات می باشد.

آیا بعضی از افراد در کنترل هیجانات نسبت به بقیه برتری دارند؟

  • به نظر می رسد که یک تفاوت فردی در توانایی افرادی در تنظیم هیجانات خود و دیگران وجود دارد. این توانایی ها مربوط به هوش هیجانی می باشد. آنها می توانند از طریق آموزش کسب شوند – ولی ساده نمی باشند، به دلیل اینکه رفتار ها و عادات قدیمی می توانند فقط با تمرین و تکرار زیاد از بین رود. و اقدامی که می تواند در یک زمینه تاثیر گذار باشد، ممکن است در زمینه ها و حوزه های دیگر کاربردی نداشته باشد.
  • این نتیجه یافته شده است که افرادی که توانایی خود در مقابله با احساسات منفی را قبول دارند، قابلیت و توانایی غلبه بر حوادث منفی را به سرعت دارند. افرادی که ابراز هیجانی بیشتری دارند یا کاریزماتر هستند تاثیر بیشتری روی چگونگی احساس هیجانی دیگران دارند.

چرا نمی توانم احساسات خود را کنترل کنم؟

  • کنترل احساسات یک کار آسان و راحتی نمی باشد. اگر به راحتی بتوانیم احساسات خود را در موق برداشتن کلاه تغییر دهیم، متعاقبا احساسات به هیچ هدفی نخواهد رسید. بنابراین کاهش احساسات برای یک دوره بعد از یک واقعه ناراحت کننده یا احساس اضطراب قبل از انجام یک کار سخت، یک کار عادی و سالم می باشد.
  • با این حال، برخی مواقع مشکالات ناتوانایی در مقابل احساساتشان را تجربه می کنند ( به عنوان مثال حسادت مزمن و شدید، مشکلات عصبی ، حملات هراس انگیز)، و این افراد برخی مواقع دارای نوسانات مداوم و بزرگ در حالت های خودشان هستند ( به عنوان مثال اختلالات دو قطبی). برای این امر چندین دلیل می تواند وجود داشته باشد. برای مثال، داشتن عقاید مخالف نا درست در مورد احساسات شخصی یک فرد که می تواند منجر به کنترل بیش از حد شود. درمان روانش شناسی ممکن است منجر به کمک و تسهیل چنین مواردی شده و به عقاید پزشکان باید توجه شود.

آیا احساسات من بدون داشتن هیچ دانشی ، قابلیت کنترل دارد.

بلی، از دو طریق این امر ممکن است.

  • اول، ما بدون اینکه متوجه شویم احساسات خود را کنترل می کنیم . به این معنا که این کار به صورت اتوماتیک و خود به خودی صورت می گیرد.
  • دوم، تحقیقات بیانگر این می باشد که احساسات مسری و فراگیر می باشند. تنها با افرادی برخورد و معاشرت داشته باشید که می توانند منجر به تغییر حالت های ما شود و باعث شود که حالت ما شبیه دیگر افراد باشد. این امر بدین دلیل اتفاق می افتد که ما به صورت غیر آگاهانه از دیگران تقلید می کنیم و بازخورد چهره و بدن ما ، در حالت ما تاثیر گذار خواهد بود. به نظر می رسد که ما حتی از طریق احساسات دیگر افراد در شبکه اجتماعی ما، که فقط دارای ارتباط غیر مستقیم هستیم، بر روی ما تاثیر گذار هستند. ولی این تاثیر می تواند کم و محدود باشد. مردم همچنین روشهایی برای خودشان دارند که به صورت تعمدی در مقابل احساس بقیه افراد مقاومت و مخالفت می کنند یا با آن سازگار می شوند (برای مثال از طریق شوخی و مزاح).

چگونه کنترل احساس ، در قابل فرم های دیگری از کنترل خویشتن، بازگو می شود.

شواهد خوبی موجود می باشد و بیانگر این هستند که کنترل احساسات بر منابع روانی مشابهی همانند دیگر فرم های خود کنترلی ، متکی هستند ( همانند کنترل توپ یا مقاومت در برابر غذا). بنابراین، انجام این کار توسط یک فرد، می تواند منجر به از بین رفتن امکان این کار توسط بقیه افراد شود. همانند دیگر شکل های کنترل، انجام بیش از حد و افراطی این کار می تواند خسته کننده باشد. به همین دلیل است که انجام دادن کار های عاطفی زیاد ( به عنوان مثال خدمات مشتری)، می تواند بسیار خسته کننده باشد. همچنین الزاماتی وجود دارد که باید در مواقعی که کنترل سخت تر باشد، صورت گیرد. برای مثال، مقاومت در برابر اخلاق و برخورد غذا که برخی از افراد دارند ، برای افزایش سریع آن در آخر یک روز، می توان سخت تر باشد.

چرا کنترل احساسات مهم می باشد؟

  • کنترل احساسات بر روی زندگی روزمره ما تاثیر گذار می باشد. اگر این کار را بخوبی انجام دهیم، این امر می تواند منجر به بهبود بهزیستی روانی، عملکرد و روابط ما شود. برای مثال، توانایی کنترل احساسات شخصی افراد، می تواند بر عملکرد ورزشی افراد تاثیر گذار باشد، و توانایی کنترل احساس دیگران یک امر حیاتی، برای ایجاد رابطه خوب با همکاران و مشتریان می باشد.
  • اگر این کار را بخوبی انجام ندهیم، این امر برای موارد مشابه می تواند زیان آور و مضر باشد برای مثال، ریسکی که انجام می دهیم (مثل قمار بازی) و رفتار هایی که ما در انجام آن افراط می کنیم ( به عنوان مثال، سیگار کشیدن) نوعی از تنظیم هیجانی می باشند.
  • کنترل احساسات می تواند بر پرورش فرزند ما، رابطه ما، کار ما، سلامت ما و فرصت ها و فراغت ها ما تاثیر گذار باشد.

منبع: ساینس دیلی

 

5 قدم قبل از شروع یک رابطه جدید

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

“قوانین” را فراموش کنید. این باور را متوقف کنید که ” او به من علاقه ای ندارد.” در حقیقت تمام این خود آشفتگی ها را که به شما دیکته می کند چطور به بهترین همراه برای شخصی دیگر تبدیل شوید، دور بریزید. افرادی که از انتخاب‌های عاشقانه  خود واقعا خوشحالند انرژی بیشتری را برای توسعه خودشناسی و تواناییهای فردی خود صرف میکنند تا نشان دادن روشی خاص برای جذب عشق. به جای تمرکز روی بازی برای جلب یک شریک، تمرکز خود را روی این پنج اصل بگذارید، به مرور زمان ، همتای مناسب برای شما خودش حاضر میشود:

  • خود را از نظر جنسی و هیجانی بشناسید. اگر شما خود را از نظر هیجانی و جنسی درک نکنید، شما وارد یک رابطه عاشقانه از یک جایگاه وابستگی احساسی خواهید شد. شما ممکن است امید غیر واقعی داشته باشید که شخص دیگر بداند که چطور شما را درک کند و خوشحال سازد- حتی وقتیکه شما خودتان اینها را ندانید. ارتباط مستقیم با طرف مقابل درباره جنبه های حسی و جنسی بسیار مهم است. امید به اینکه دیگران درک می‌کنند که شما احساسساتی هستید و نیاز جنسی دارید، فانتزی است. هوشیارانه تلاش کنید تا از واکنش‌های احساسی جاری خود در برابر مردم و رویدادها اگاه شوید. واکنشهای احساسی خود را مشاهده کنید و برچسب بزنید. احساسات خود را منعکس کنید و درباره اینکه شما چه احساسی دارید و یا اینکه به چه چیزی درمورد خود توجه می‌کنید با دیگران صحبت کنید. بدون اینکه انتظار داشته باشید انها مجددا به سمت شما بازگردند.

 

  • به چیزی که مردم درباره خود نشان می‌دهند و می‌گویند باور داشته باشید. این بسیار معمول است که وقتی به سمت کسی جذب می‌شوید بخواهید رفتار اشتباهش را منطقی جلوه دهید. اگر شخصی به شما بی احترامی می‌کند یا اینکه همیشه شما را ناامید می‌کند این را به عنوان اطلاعاتی درباره اینکه او چگونه شخصی است در نظر بگیرید. اگر شما تلاش میکنید با او صحبت کنید ولی او شما را درنظر نمیگیرد یا بدرفتاری با شما را عقلانی جلوه میدهد، اینرا جدی بگیرید. این شخص ممکن نیست یک همراه خوب باشد. اگر مردی بگوید که به دنبال یک رابطه جدی نیست یا اینکه می خواهد بیشتر تنها باشد، بگذارید که برود. این شخص هم سطح شما نیست و ممکن است چیزهایی که شما می‌خواهید را نخواهد. اطلاعاتی که افراد درمورد خود منتقل می‌کنند را باور کنید. اگر انها نا پخته یا با بی احترامی رفتار می‌کنند، یا چیزهایی میگویند که شما را ناراحت میکند، بروید. این وظیفه شما نیست که به دیگران راه بهتر را نشان دهید. وظیفه شما این است که روی رشد کردن مانند یک انسان، کار کنید.

  • اجتناب از دنبال کردن صمیمت در ارتباط جنسی. sextimacy یک چرخه برای رسیدن به صمیمیت عاطفی از طریق رابطه جنسی شتابزده است. اگر شما امید وارید که یک رابطه جنسی در نهایت منجر به یک صمیمت عاطفی بیشتر یا رابطه قابل اطمینان می‌شود، متوقف شوید و دست بردارید: تحقیق نشان می‌دهد که ارتباطاتی که با رابطه جنسی قبل از صمیمیت حسی اغاز می‌شود، به طور معمول به یک پیوند متعهد تبدیل نمی‌شود. شما وقتتان را برای تغییر دیگران سپری می‌کنید درحالیکه می‌توانستید این انرژی را برای پرورش خود به عنوان یک انسان بگذارید و شخصی را پیدا کنید که آنچه را می شوید دوست داشته باشد.
  • از لحاظ روانشناختی از والدین خود جدا شوید. این کار راحتی نیست و بسیاری فکر میکنند که انها این کار را انجام می‌دهند ولی در واقعیت این کار را انجام نمی‌دهند. به عنوان یک فرد بزرگسال اگر شما همچنان به والدین خود اجازه دهید تا تمام نیازهای عاطفی شما را برطرف کنند انگاه شما مقداری از انرژی لازم برای ورود به وابستگی عاشقانه خود را تلف می کنید. به اندازه ممکن و کم کم برای مستقل شدن از والدین خود تلاش کنید. این به این معنی نیست که شما نمی‌توانید از همراهی انها لذت ببرید، وقتتان را با انها بگذرانید و ارزوهای خود در زندگی را با انها درمیان نگذارید. ان به این معنی است: خودتان به راحتی تصمیمات خود را بگیرید. پرسیدن نظر انها بطور افراطی، اتکا به انها و اجازه دادن به انها برای کنترل زندگیتان به این معنی است که شما برای خود زندگی نمیکنید. و اگر شما به انها اجازه دهید تا کارهای سخت رابرای شما انجام دهند، انگاه شما وقتی‌که همتای مناسب خود را نشان می‌دهد، یک شخص کامل نخواهید شد. ورود به یک رابطه عاشقانه با این اعتقاد که این شخص مانند والدین شما مراقب شما خواهد بود ، میتواند یک همراه سالم را به یک همراه کینه توز و مضر تبدیل کند. شما باید زندگی خود را کنترل کنید و از اهداف، نیازها و احساسات خود اگاه باشید.

 

  • خود را دریک موقعیت جدید قرار دهید. یک باور عمومی میگوید که به منظور پیدا کردن یک شریک مناسب ، ابتدا شخص باید به تنهایی روی اصلاح خود کار کند.”من فقط نیاز دارم تا برای مدتی برای خودم باشم “. وقتیکه زنان اینکار را انجام می‌دهند، انها خود رادر یک تبعید دلخواهانه قرار میدهند که در ان احساس ناراحتی میکنند و خارج از تماس بادیگران هستند. با یک چنین هدف مبهمی از “کارکردن روی خود”، روشن فکری دور میشود و انزوا طلبی با بدبختی ترکیب می‌شود. از طریق گسترش خود اگاهی‌های جنسی و احساسی عالیتر روی خود کار کنید. در همان زمان شما نیاز به ارتباطات جدید با افراد عاشق و دوستان دارید تا خود را بدرستی بشناسید. هر تجربه دوستیابی به شما اطلاعاتی درمورد ارجحیت‌ها، ضعف‌ها و قوت‌های شما میدهد. اگر شما به فکر کردن یکسان و انجام کارهای یکسانی که فکر می کردید ادامه دهید شما گرفتار باقی خواهید ماند. مغز شما یک توانایی خارق العاده برای انطباق و رشد دارد- اگر شما به ان اجازه دهید. برای اینکه ذهن شما رشد کند شما باید انگیزه ها و تجربیات جدیدی به ان بدهید که شما را در برخی سطوح به چالش بکشد. شاید اینها چیزهایی هستند که شما دوست دارید یا میخواهید امتحان کنید ولی می ترسید. تا زمانیکه انها علایق واقعی شما را منعکس می‌کنند، در مسیر هیجان کار کنید و خود را در موقعیتهای جدید قرار دهید که در انها ممکن است شما افراد مختلفی را ملاقات کنید و جنبه های دیگر از شخصیت خود را تجربه کنید.

منبع: کانون مشاوران ایران

ذهن آگاهی: راه حل شگفت انگیز درمان اضطراب که باید بدانید

 

داشتن ذهن آگاهی نوعی تمرین است که باعث می شود که شما در لحظه زندگی کنید.

چرا مضطرب بودن به نوعی اتلاف وقت است؟

زمانی که اضطراب بخش جدایی ناپذیر زندگی شما می شود تبدیل به ترس غیر منطقی در وجود شما خواهد شد.

اضطراب ها و نگرانی ها سعی می کنند که به شما بگویند که اتفاق بدی در حال رخ دادن است و ممکن است شما به اندازه کافی توانایی انجام کار را نداشته باشید و یا طرف مقابلتان افکار مبهمی درباره شما داشته باشد.

دنیای اضطراب دنیایی خیالی است اضطراب زاییده و محصول ترس‌های اغراق شده و غیر منطقی است برای انسانها ی اولیه ترس دائمی یک ضرورت همیشگی بوده است. زمانی که تنها افراد قوی تر می توانستند زنده بمانند ترس در خطر بودن همیشه همراه آنها بوده است و باعث شده که مدام حالت تدافعی خود را حفظ کنند  همواره به دنبا غذا، سرپناه و آب باشند.

در دنیای امروزه نیازهای اولیه انسانها همواره تامین است و لازم نیست که همواره نگران تهدیدهایی باشیم که ممکن است از اطراف به ما آسیب وارد کنند. اما هنوز بخشی از مغز اسانها که میراث پیشینیان است همواره نگران و مضطرب از تهدیدات محیط اطراف است و این مسئله را در بسیاری از انسانهای امروز می توان دید.

این ترس غیر منطقی را مقاوم می نامند و ما باید با این ترس مقابله کنیک. ما هرگز نباید اجازه دهیم که این ترس ها و نگرانی های بی مورد باعث شوند که ما از رسیدن به اهدافمان باز بمانیم.

پس این ترس ها مضر و غیر منطقی هستند، اما فهمیدن اینکه این ترس ها چیستند و چگونه باید آنها را متوقف کرد دو چیز کاملا جدا از هم هستند. وجود اضطراب فعالیت های روزمرۀ ما را مختل می کند و زندگی ما را تحت تاثیرات منفی خود قرار می دهد به همین دلیل باید سریعا راه حلی برای متوقف کردن این احساسات یافت.

ذهن آگاهی را وارد کنید!

اگر چه تاکتیک های مختلفی برای متوقف کردن افکار منفی و اضطراب ها وجود دارند اما من می خواهم موثرترین و کار آمدترین راه حل را برای حل این مشکل ارائه کنم و ان هم ذهن آگاهی است. اگر به درستی از این تاکتیک استفاده کنید ذهن آگاهی به شما کمک می کند تا افکار پراکنده و مضطرب خود را کنار بگذارید. اما ذهن آگاهی چیست؟

ذهن آگاهی نوعی فعالیت خودآگاه است و تلاشی است برای انجام فعالیتی که مغز به طور طبیعی خلاف آن را انجام می دهد.

زمانی که مشغول کارهای روزانه خود هستیم ذهن ما شناور است و به هر چیز ممکنی فکر می کند، زمانی که ذهن آگاه هستید فعالانه در مقابل این پدیده می ایستید.

ذهن آگاهی به معنای ان است که شما تمام هوش و حواستان را روی لحظه ی حاضر و اتفاقی که اکنون در حال رخ دادن است قرار می دهید.

ذهن آگاهی هنگام کار کردن

زمانی که در حال انجام وظیفه ای هستید داشتن ذهن آگاهی به معنای این است که تمام هوش و حواستان متوجه کاری است که در حال انجام دادن آن هستید و خبری از انجام چند کار به صورت هم زمان و خیال پردازی نیست و تنها تلاش و تمرکز شما بر روی کار است که باید با موفقیت آن را به پایان برسانید.

زمانی که در حال شستن ظرف ها و یا جارو کردن خانه هستید توجه خود را بر روی ریتم کاری که انجام می دهید قرار دهید. به طور دقیق به صداهایی که در حین انجام کار تولید می شوند گوش دهید بوی صابون را استشمام کنید و یا روی حرکت ماهیچه های خود در حال انجام کار متمرکز شوید.

هدف شما بایستی این باشد که روی کاری که در حال حاضر آن را انجام می دهید متمرکز باشید

ذهن آگاهی در حال استراحت

زمانی که شما در حال استراحت هستید ذهن آگاهی به معنای این است که کاملا متوجه احساسات بدنی خود هستید. اغلب اوقات ما متوجه نمی شویم اما در حین استراحت نیز حس لامسه، بویایی، شنوایی و بینایی در حال انجام کار هستند.

هنگم ذهن آگاهی کاملا متوجه این احساسات هستیم.

حرارتی که ماهیچه های بدنتان دارد حس کنید. هوای خنک یا تمیز را تنفس کنید به رنگ آبی آسمان نگاه کنید. به صدای زوزۀ باد و پرندگان به دقت گوش دهید. و از همه مهم تر ذهن خود را آرام کنید. هدف ذهن آگاهی این است که ما را مجبور کند تا در لحظه زندگی کنیم  بنابراین دیگر روزهای با ارزش خود را برسر نگرانی ها ی بی مورد تلف نمی کنیم.

اگر افکار منفی به ذهن ما نفوذ نکنند ترس و اضطراب نیز بر ما تحمیل نمی شود و سپس ما می توانیم در یک زمان مشخص تنها بر یک چیز تمرکز کنیم.

زمانی که شما از کاری که انجام می دهید اگاهی کامل دارید امکان ندارد که دچار اضطراب‌های بی مورد شوید.

ضرورت تمرین

مهارت ذهن آگاهی چیزی نیست که با ما به دنیا آمده باشد و در واقع یک ویژگی بالفطره و داتی نیست. مانند اکثر مهارت‌ها، این مهارت نیز برای توسعه یافتن و رشد کردن نیاز به تکرار و تمرین دارد. بهر حال تمرین ذهن آگاهی فوق العاده است زیرا هر زمانی که شما اراده کنید می توانید ان را انجام دهید. در ابتدای شروع تمرین احساس می کنید که ذهن شما مانند دیوانگان سرگردان است و تقلیل افکار سخت است، که البته این مسئله بسیار طبیعی و قابل انتظار است.

سعی کنید که ذهنتان را برای 10 تا 15 ثانیه متوقف کنید. به همه چیز به عنوان فرصتی برای ذهن آگاهی نگاه کنید. ذهن آگاهی را در حین راه رفتن، تمیز کردن دوش گرفتن و هر فعالیت دیگری انجام دهید. این کار باعث می شود تا بتوانید افکار منفی را برای مدت طولانی تری متوقف کنید .

منبع: فارس پاتوق