کارکردهای مغزی کودک و تقویت آنها

کارکردهای مغزی کودک و تقویت آنها

 

در کتاب حرکات هوشمندانه، دکتر هانافورد بیان می کند که بدن ما بخش عظیمی از یادگیری ما را تحت تاثیر قرار می دهد، و یادگیری چیزی جدا از کارکرد مغز نیست.

هر عصب و سلول یک شبکه است که با هوش و توان یادگیری ما در ارتباط است. بسیاری از مربیان می دانند که این فعالیت باعث تقویت تمرکز کلی سر کلاس می شود.

کارکرد شناختی در کودکان چیست؟

یک راه خوب برای توصیف عملکرد شناختی کودکان (همچنین رشد مغزی اوایل کودکی، یا رشد شناختی کودکان نامیده میشود) توانایی کودک شما برای یادگیری مهارت ها و مفاهیم جدید است.

رشد شناختی کودک به معنی توانایی کودک برای درک اتفاقاتی است که در اطراف او رخ می دهند، توانایی او برای استفاده درست از حافظه ی بلند مدت و توانایی حل مشکلات است.

انجام تمرینات ورزشی مغز با کودکان به آنها کمک می کند تا به راحتی قسمت های مختلف مغزشان را رشد دهند.

رشد مغز کودک در اوایل کودکی

هر روز شما شاهد مثال هایی از رشد شناختی و درک کودک از مفاهیم جدید و مهارت های حل مشکلات خواهید بود که در طول دو تا سه سالگی کودک رخ می دهند.

در این سن کودکان در مرحله ی تخیل هستند. آنها در مجموع هم در تفکر و هم یادگیری بهتر عمل می کنند با انجام تمرینات ورزشی و یادگیری بازی ها و یادگیری انجام فعالیت ها در مهدکودک. تمرینات ورزشی مغز همچنین باعث رشد قدرت تخیل کودک نیز می شود.

تمرینات ورزشی مغز و رشد شناختی در اوایل کودکی

تفکر نمادین

تا پیش از 18 ماهگی کودک قادر به استفاده از نمادها نمی باشد، به عبارتی دیگر او قادر است تنها در مورد اینجا و اکنون فکر کند.

اگر چیزی به صورت فیزیکی در جلوی او نباشد، او به سختی می تواند در مورد آن فکر کند.

ولی این حالت در اواسط دو سالگی تغییر می کند زمانی که کودک می تواند به تصاویر فکر کند.

ظهور تفکر نمادین در کودکان احتمال رشد شناختی کودکان در سنین بالاتر را افزایش می دهد.

رشد گستره توجه کودک

بخشی از یادگیری و شناخت شامل تمرکز بر روی پاره ای از اطلاعات به مدت طولانی و کافی برای استخراج معنا از آن است.

کودکان یک گستره توجه تصادفی دارند، ولی زمانی که کودک شما به پایان دو سالگی نزدیک می شود شروع به تمرین کنترل توجه بر روی یک شی یا یک فعالیت می کند.

زمانی که چیزی توجه او را جلب می کند، بر روی آن تمرکز می کند تا حس کنجکاویش ارضا شود.

حافظه ی بلند مدت

توانایی کودکان برای به یادآوردن چیزهایی که قبلا یادگرفته اند قسمت ضروری برای یادگیری و شناخت در کودکان است.

این ظرفیت برای دوسالگی و سه سالگی کودک افزایش می یابد.

هم حافظه ی کوتاه مدت و هم حافظه ی بلند مدت او موثرتر و قابل توجه تر می شود.

این ویژگی به او کمک می کند که تجربه های اخیر را به خاطر بسپارد (برای مثال چیزی که یک دقیقه قبل برای او رخ داده است) و یا اتفاقی که قبلا برای او رخ داده (اتفاقی چند ماه پیش برای او رخ داده است).

رشد زبانی و شناختی

رشد یادگیری و رشد زبانی کودک به صورت قابل توجهی با یکدیگر در ارتباط هستند.

رشد انفجاری زبان کودک نوپای شما تنها مهارت های اجتماعی وی را ارتقا نمی بخشد بلکه شامل توانایی او برای یادگیری او نیز می باشد.

از زبان برای پرسیدن سوالات، امتحان ایده ها، ادله و رشد درکش از جهان استفاده می کند.

ادامه ی یادگیری

به یاد داشته باشید، به هر حال، کودک یادگیری اش را با انجام اصولی مانند اکتشاف و خیال پردازی و بازی با اسباب بازی ها و گوش دادن و صحبت کردن و بحث کردن رشد می دهد.

مهم نیست که او با چه چیزی بازی می کند مانند یک جعبه ی خالی، اسباب بازی های داخل حمام، با چنگال، با پازل یا با هر چیزی.

زمانی که کودک با هر چیزی مشغول بازی در محیطش است او چیز های جدیدی یاد می گیرد و رشد مغزی او در اوایل کودکی شکل می گیرد.

همین اتفاق برای رشد شناختی و زبان او رخ می دهد: او از هر مکالمه ای که دارد چیز جدیدی یاد می گیرد.

به کودکتان مانند یک دانشمند پویا نگاه کنید، او مانند اسفنج اطلاعات را جمع اوری می کند و سپس این دانش جدید را به صورتی عملی به اجرا در می آورد.

روال طبیعی

البته، چیزهای خاصی وجود دارند که شما می توانید با استفاده از آنها رشد مغزی اوایل کودکی را تحریک کنید و گسترش دهید، ولی به یاد داشته باشید که میزان قابل توجهی از رشد مغزی کودکتان با توجه به یک روال طبیعی و هر روز صورت می گیرد.

برای مثال، لباس پوشیدن در هنگام صبح یک نمونه ی کامل شامل مرتب سازی، تطابق، هماهنگی چشم و دست، حافظه و تمرکز است.

قدم به قدم، هر روز او بیشتر در مورد لباس پوشیدن یاد می گیرد که در سن 3 سالگی او این مهارت را کاملا یاد می گیرد و این مهارت را از زمانی که 15 ماهه بود تمرین کرده است.

جهان از دید کودک

مهم است که در مورد فرایند فکری کودک فرضیه سازی نکنیم.

با وجود پیشزقت قابل توجه کودک در رشد کودکی اولیه، هنوز دو ویژگی متمایز با شما متفاوت هستند یعنی یادگیری و مهارت های شناختی.

در مرحله ی نخست، او درک کافی از علت و معلول ندارد، و ممکن است بین دو چیزی که با هم ارتباطی ندارند ارتباط قائل شود.

این امر بخشی به دلیل استدلال نارس کودک و بخشی به دلیل نداشتن تجربه ی کافی می باشد.

برای نمونه، اگر نور می رود- به این دلیل است که لامپ شکسته است- و در همان لحظه عطسه می کند، کودک شما ممکن است فکر کند که چون چراغ خاموش شده است او عطسه کرده است.

سپس در آینده هر گاه شما متوجه می شوید که کودک شما عطسه می کند، او در اطراف خود نگاه می کند و منتظر اتفاقی مانند خاموش شدن چراغ است.

زمانی که کودک بین دلایل و تاثیرات ارتباط برقرار می کنند شما باید به روشنی برای او توضیح دهید که هیچ ارتباطی در بین نیست (برای مثال، زمانی که کودک می گوید که علت شروع باران اینست که او کتش را پوشیده است).

ممکن است کودک در ابتدا حرف شما را باور نکند، بنابراین شما باید توضیحاتتان را بعدا دوباره تکرار کنید.

  • دومین تفاوت عمده ی تفکر او به این دلیل است که او همچنان به همه ی اتفاقات از دید خودش نگاه می کند.

به همین دلیل است که کودک زمانی که او را تنبیه می کنید به شما خیره می شود، برای مثال، زمانی که به خاطر بازی کردن با اسباب بازی برادر بزرگترش هشدار دریافت کرده بود است.

ویتامین هایی برای تقویت حافظه

با در نظر داشتن ویتامین های حافظه، احساس می شود که مکمل های طبیعی بهتر از مکمل های غیر طبیعی است.

غذاهایی ضروری مغز مانند غذاهای مختصر می تواند عملکرد مغز را بهبود بخشد. غذاهایی که آنتی اکسیدان های بالای دارند می توانند به صورت چشمگیری از از دست رفتن حافظه جلوگیری کنند، و موجب بازگرداندن هماهنگی و تعامل می شوند. ویتامین های مخصوص مغز شامل کشمش، انواع توت ها، سیب، انگور، گیلاس، آلو و اسفناج می باشند.

گروه های دیگر غذاهای سالم برای مغز حاوی اسید های چرب امگا3 می باشد. امگا 3 در عملکرد عمومی مغز کمک کننده است و باعث بازگرداندن حافظه می شود. غذاهایی که حاوی امگا3 هستند عبارتند از: ماهی آزاد، ماهی خال مخالی، ساردین، شاه ماهی، روغن کتان و گردو است.

کل بدن به وسیله ی کربوهیدارات ها کار می کند. استفاده ی زیاد از کربوهیدرات برای بدن مضر است و مغز با افزایش شدید قند خون مواجه می شود. هضم کامل کربوهیدرات خوب است و باعث افزایش قند خون نمی شود. غذاهایی که حاوی کربوهیدارت برای مغز هستند عبارتند از: بادام زمینی، زردآلوی خشک، لوبیای خشک، ماست، سبوس جو دو سر، سبوس های غلات (مراقب قند بالای برخی از مارک باشید)، خمیر ترش نان. سرکه و آبلیمو همراه با غذا باعث جلوگیری از افزایش قند خون می شود.

استفاده از ویتامین های مغز باعث بهبود حافظه و تناسب مغز می شود.

برخی بازی ها نیز مانند ورزشی برای مغز عمل می کنند، برای این منظور در سایت کودک و نوجوان بازی های آنلاین تقویت مغز به صورت رایگان در دسترس شما قرار گرفته است، برای تقویت مغز کودک خود روزی ده دقیقه را به انجام این بازی ها اختصاص دهید.

هم چنین مقالاتی برای تمرین های تقویت مغز کودک را در این سایت مشاهده کنید.

منبع: کودک و نوجوان

 

10 تمرین ورزشی رایگان برای مغز

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

کرال پای متقابل، یکی از تمرینات ورزشی برای مغز است که به هجی کردن، نوشتن، گوش دادن، خواندن و درک مطلب به وسیله ی هماهنگی در قسمت راست و چپ مغز کمک می کند.

روش اجرا:

* بایستید یا دراز بکشید. دست راستتان را در کنار بدنتان قرار دهید و و زانوی چپ تان را تا جایی که می توانید بالا بیاورید و با دست راستتان آن را لمس کنید سپس این حرکت را با دست چپ و زانوی راست انجام دهید برای دستیابی به نتیجه ی دلخواه این تمرین را به مدت 2 تا 3 دقیقه انجام دهید.

2) کلیدهای مغز: این ورزش مناسب برای مغز، جریان خون به سمت مغز را افزایش می دهد. جریان اضافی خون، آب اضافه، مغز را راه اندازی می کند، تمرکز ضروری مغز را برای یادگیری و عملکرد بهبود می بخشد.

* روش انجام این حرکت به این صورت است که یک دست به اندازه ای از هم باز کنیم که انگشت شست و انگشت اشاره مانند شکل L  انگلیسی را به وجود بیاورند.

* انگشت اشاره و شستتان را در دو طرف استخوان جناق سینه قرار دهید. و به آرامی فشار دهید.

* در همان زمان دست دیگرتان را بر روی نافتان و شکمتان بگذارید. و این قسمت ها را برای 2 دقیقه فشار دهید.

3) هشت متحرک: تمرکز بینایی و حرکت چشمی را برای خواندن بهبود می بخشد.

* بدن را در یک نقطه با سطح چشم تراز کنید، این قسمت نقطه میانی 8 انگلیسی می باشد.

* برای ترسیم هشت انگلیسی حالتی راحت را برای بدن انتخاب کنید، و عرض و ارتفاع را به میزان راحتی تان تنظیم کنید.

* با نقطه ی میانی شروع کنید و بر خلاف جهت عقربه های ساعت حرکت کنید، بالا، رو و اطراف. سپس هم جهت با عقربه های ساعت: بالا، رو، اطراف، و به نقطه ی میانی باز گردید.

* همانگونه که چشم ها 8 را دنبال می کنند، سر کمی حرکت می کند و گردن آرام و بی حرکت باقی می ماند. این حرکت را با هر کدام از دستتانتان سه بار تکرار کنید و سپس هر دو دست را با هم به حرکت در آورید.

4) حرت بازو، یکی از تمرینات ورزشی مغز برای افزایش گستره توجه.

* بازوی چپتان را به بالای سرتان برسانید، و به سمت قفسه سینه بکشید. با دست راستتان زیر آرنجتان را بگیرید.

* حالا به صورت فعالیت ایزومتریک بازوی چپتان با همان حالت قبلی به سمت بالای سرتان ببرید، و به سمت گوشهایتان برسانید. به بازوی چپتان استراحت بدهید و حرکت را با بازوی راستتان انجام دهید. حالا بایستید و بگذارید بازوهایتان با آرامش در دو طرف بدنتان آویزان شوند.

5) حرکت قلاب تمرینی است که باعث تقویت خلق  و کاهش اضطراب می شود.

* بایستید یا بنشینید و پای راستتان را از مچ بر روی پای چپتان بگذارید.

* مچ دست راستتان را بر روی مچ دست چپتان بگذارید و اجازه دهید که انگشتان به همدیگر برسند و مچ دست در بالا قرار دارد.

* آرنجتتان را خم کنید و به آرامی به سمت بدنتان بکشید و به وسط سینه تان برسانید. و نگه دارید.

* این حالت را نگه دارید سپس به صورت منظم نفس بکشید و این حالت را برای چند دقیقه حفظ کنید. شما باید بعد از انجام این حرکت احساس راحتی کنید.

6) تفکر کلاهی برای تقویت هجی کردن، حافظه ی کوتاه مدت، توانایی شنیدن و تفکر انتزاعی به شما کمک می کند.

این تمرین ورزشی برای مغز را با استفاده از انگشت شست و انگشت اشاره با کشیدن و باز شدن به سمت گوشهایتان انجام دهید، از بالای گوش شروع کنید و به آرامی به سمت نرمه ی گوش برسانید. نرمه ی گوش را به آرامی بکشید. و این حرکت را سه بار انجام دهید.

7) تمرین پمپ ماهیچه های پا باعث تقویت تمرکز، توجه، درک مطلب، تخیل و پایداری می شود.

* از فواید این تمرین ورزشی استفاده کنید با استفاده از ایستادن، بازوها را به سمت دیوار بکشید، و دستانتان را بر روی دیوار بگذارید.

* پای چپتان را به سمت عقب بکشید در این حالت جلوی پا روی زمین قرار میگیرد و پاشنه ی پایتان بالاتر از زمین است، در این حالت بدنتان با زمین زاویه ی 45 درجه را تشکیل می دهد.

* نفستان را بیرون دهید، به جلو خم شوید و پاشنه پاهایتان را بر روی زمین بگذارید. زانوها را به جلو خم کنید، در این حالت کشیدگی را در ماهیچه ی پای چپتان احساس می کنید.

در حالی که پاشنه ی چپتان را بالا می برید نفستان را بیرون دهید. این حرکت را سه بار یا بیشتر انجام دهید، با هر حرکت نفستان را داخل و خارج کنید. این حرکت را با پای دیگرتان انجام دهید و حرکت را تکرار کنید.

8) تمرین حرکت فیلی باعث تقویت همه جانبه ی ذهن و سیستم بدنی می شود و این حرکت برای کودکان با اختلال کمبود توجه بسیار توصیه می شود.

* گوش چپتان را بر روی شانه ی چپتان بگذارید بازوی چپتان را مانند خرطوم فیل بکشید و به زانو ها استراحت بدهید، در جلوی بدنتان علامت بی نهایت را تشکیل دهید. این حرکت را سه تا پنج بار انجام دهید.

9) حرکت خمیازه یکی از حرکات ورزشی مغز برای تسکین استرس ناشی از یادگیری و عملکرد است.

* ماهیچه ها را به آرامی در محل اتصال آرواره ها ماساژ دهید.

10) نقاط مثبت: در تسکین استرس و تقویت حافظه کمک کننده است.

* به آرامی بالای چشم ها میان ابرو و خط مو را با نوک انگشتانتان لمس کنید. چشمانتان را ببندید و به آرامی و عمیق برای چند ثانیه نفس بکشید. این حرکت را سه بار تکرار کنید.

منبع: مشاورکو

 

 

راهبردهای فرزند پروری برای کودک و نوجوان با اضطراب اجتماعی

 

چگونه آن را انجام دهیم!

گام اول: چیزهایی را به کودکان خود در مورد اضطراب یاد دهید.

این یک گام نخست بسیار مهم است، زیرا به کودکان و نوجوانان کمک می کند تا درک کنند چه چیزی برایشان اتفاق می افتد زمانی که آنها اضطراب را تجربه می کنند. به کودک خود اجازه دهید تا بداند که تمام نگرانی ها و احساسات بدنی که تجربه می کند، اسم دارند: اضطراب. به کودک خود کمک کنید تا واقعیت ها را در مورد اضطراب بفهمد.

واقعیت اول: اضطراب واکنشی طبیعی و سازگارانه است تا به ما کمک کند برای خطر آماده شویم.

واقعیت دوم: اضطراب می تواند به مشکل تبدیل شود زمانی که بدن ما به ما بگوید که خطری در پیش است در حالی که در واقع خطری وجود ندارد.

گام دوم: آموزش به کودک درمورد اضطراب اجتماعی

به کودک خود یاد دهید که گاهی اوقات ما از اینکه کنار مردم باشیم یا کاری را در حضور دیگران انجام دهیم، می ترسیم. این موقعیت ها می توانند احساسی را همانند بودن روی صحنه (استیج) به ما بدهند. و ما نگران این هستیم که ممکن است کار خجالت اوری انجام دهیم یا اینکه دیگران فکر بدی درمورد ما بکنند.  به کودک خود اجازه دهید تا بداند که شما ابزاری به او خواهید داد تا وی را در رویارویی با اضطراب یاری دهد و به تدریج با ترس هایش روبرو شود.

به کودک اجازه دهید تا بداند که اضطراب اجتماعی معمولا شایع است و آنها تنها افرادی نیستند که چنین احساسی دارند.

گام سوم: جعبه ابزار کودکتان را بسازید

شما می توانید با دادن ابزارهایی برای مدیریت اضطراب، به کودک خود کمک کنید. این ابزارها به کودک کمک خواهد کرد تا مهم ترین گام –رویارویی با ترس هایش- را تمام کند. برای اختلال اضطراب اجتماعی، ابزارهای موجود در جعبه ابزار عبارتند از:

ابزار شماره 1: یادگیری آرامش و ریلکس بودن

یک ابزار شامل کمک به کودکتان برای یادگیری آرامش داشتن است. دو استراتژی می تواند کمک کننده باشد:

1: تنفس آرام: کودک شما می تواند با استفاده از این استراتژی به سرعت آرام شود. برای کودک توضیح دهید که ما هنگام اضطراب، سریعتر تنفس می کنیم. این حالت ممکن است باعث شود ما احساس گیجی و حواس پرتی کنیم. که ممکن است باعث افزایش اضطراب ما شود. تنفس آرام به معنای تنفس آهسته و منظم از طریق بینی است.

2: آرام سازی عضلانی: استراتژی دیگر که برای کمک به فرزندتان مفید است، یادگیری آرام سازی بدن اوست و این شامل سفت کردن عضلات متعدد بدن و سپس رهاکردن آنهاست. همچنین کودک شما می تواند از تکنیک تالاپ استفاده کند. در این تکنیک او خود را به عنوان یک عروسک پارچه ای  تصور می کند و تمام بدن خود را به یکباره ریلکس می کند.

ابزار شماره 2: تفکر واقع گرا

این راهبرد برای کودکان با سنین بالا و نوجوانان اجرا می شود. کودکان با اختلال اضطراب اجتماعی اغلب تفکرات منفی در مورد خودشان و آنچه که در موقعیت های اجتماعی رخ می دهد، دارند. افکار شایع در این موارد اینها هستند:

کسی مرا دوست نخواهد داشت!

اگر حرف احمقانه ای بزنم چی؟

من کار احمقانه ای انجام خواهم داد و دیگران به من خواهند خندید!

من نمی دانم چه چیزی باید بگویم

من به اندازه کودکان دیگر جذاب/ باهوش نیستم.

کسی با من صحبت نخواهد کرد.

ابتدا به کودک خود کمک کنید تا این تفکرات را شناسایی کند. از وی بپرسید که فکر می کند چه اتفاقی در موقعیت های ترسناک اجتماعی روی می دهد. گام بعدی این است که به او کمک کنید تا یاد بگیرد با تفکرات منفی مبارزه کند.

سوالاتی که نوجوانان ممکن است از خود بپرسند:

آیا من 100 درصد مطمئنم که …. اتفاق خواهد افتاد؟

چند بار … اتفاق افتاده است؟

آیا … واقعا آنقدر مهم است که تمام آینده من به آن وابسته باشد؟

آیا نظرات … نظر تمامی افراد دیگر را منعکس می کند؟

آیا من مسئول تمام گفتگو ها هستم؟

بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟

چه کاری می توانم انجام دهم تا با موقعیت مقابله کنم؟

آیا من باید همه را راضی نگه دارم- آیا اصلا ممکن است؟

اینجا مثالی آورده شده است تا به کودک خود کمک کنید تا با افکار مزاحم مبارزه کند.

والدین: من میدانم که تو بابت دادن جواب نادرست در کلاس نگران هستی، اما امکان اتفاق افتادن آن چقدر است؟

کودک: خب، گاهی اوقات من جواب را می دانم، و ممکن است اتفاقی نیفتد، اما هنوز احتمال اتفاق افتادن و ضایع شدن من وجود دارد؟

والدین: چه می کنی اگر اتفاق بیفتد و جواب نادرست را بدهی؟

کودک: نمیدانم…این بسیار شرم آور است.

والدین: خب.. چه چیزی میتوانی به خودت بگویی؟

کودک: فکر کنم به خودم بگویم که مردم همه اشتباه می کنند و این آخر دنیا نیست.

والدین: فکر می‌کنم این می تواند کمک کند تا به یاد آوریم همه اشتباه می کنند و آیا سایر دانش آموزان هم پاسخ نادرست می دهند؟

کودک: بله

والدین: چه اتفاقی می افتد؟

کودک: فکر کنم هیچی

والدین: من سوالاتی را اشتباه جواب داده ام و حتی چیزهای کاملا احمقانه ای انجام داده ام. آیا تو فکر می کنی چیزی از من کم شده؟

کودک: نه

والدین: گاهی اوقات مهم است که بتوانیم به چیزهایی که انجام میدهیم بخندیم. آنها بعدها داستان های بزرگی می شوند!

شما می توانید به کودکتان کمک کنید تا برای مبارزه با تفکرات منفی با این سوالات کار کند. با انجام اینها، کودک شما خواهد فهمید که برخی ترس ها احتمالا اتفاق نمی افتند و او می تواند در موقعیت های اجتماعی از پس آن برآید.

نکته کمک کننده:

شناسایی و مبارزه با تفکرات منفی، ممکن است برای کودکان جوان تر خیلی سخت باشد. در هر حال، انها با گفتن برخی جملات مقابله ای به خودشان می توانند از پس مقابله در موقعیت های اجتماعی برآیند. برای مثال: من می توانم آرام نفس بکشم تا احساس بهتری داشته باشم یا اینکه من تنها نیاز دارم که بهترین تلاشم را بکنم.

ابزار شماره 3: درست کردن کارت های مقابله

رویارویی با ترس ها ساده نیست، بنابراین ایده ایجاد کارت های مقابله، ایده خوبی است. کودک شما می تواند کارت ها را در طول روز با خود حمل کند و اضطراب را مدیریت کند.

ابزار شماره 4: رویارویی با ترس ها

یک گام مهم در کمک به مدیریت اضطراب اجتماعی، تشویق کودک به رویارویی با موقعیت هایی است که او به دلیل ترس اجتماعی از آنها اجتناب می کند. نوجوان ها می توانند از گفتن اینکه رویارویی مکرر با موقعیت های ترسناک، پریشانی را کم می کند، سود ببرند و این به آنها کمک می کند تا اعتماد به نفسشان ساخته شود. بهتر است با چیزی شروع کنید که کمتر ترسناک است و با موقعیت هایی که باعث اضطراب بیشتری می شود، ادامه دهید. در کارکردن با فرزندتان، لیستی از موقعیت های اجتماعی را ایجاد می کند ( مانند سلام دادن به همکلاسی ها، پرسیدن یک سوال از معلم، صحبت کردن با دوست پشت تلفن). اکنون شما یک لیست دارید، آنها را از کمتر ترسناک تا ترسناک ترین مرتب کنید.

از موردی شروع کنید که کمترین ترس را دارد، فرزند خود را تشویق کنید که آن را پی در پی انجام دهد. تا اینکه این کار ترس کمتری داشته باشد.  اکنون کودک شما می تواند بدون اضطراب زیاد وارد آن موقعیت شود. سراغ مورد بعدی لیست بروید. نوجوانان یا کودکان دارای اضطراب اجتماعی باید 3 الی 5 تکلیف اجتماعی را در هر روز تمرین کنند تا اینکه بتوانند آن را کاملا راحت انجام دهند و سپس سراغ تکالیف اجتماعی بروند که اندکی چالش بیشتر را برای او دارد.

چگونگی انجام این تمرینات:

مهم است که او را برای این واقعیت آماده کنید که او هنگام انجام تکلیف، احساس اضطراب خواهد کرد، اما این عادی است! هنگام مبارزه با اضطراب، احساس اضطراب عادی است، به خصوص در آغاز. همچنین دادن پاداش (مانند این: کارت عالی بود)  برای هر موفقیتی و یا هر تلاشی برای رویارویی با ترس هایش و دادن جایزه (چیزهای ارزان کوچک، مانند زمان بیشتر دیدن تلویزیون، شام مورد علاقه) بسیار مهم است. با این همه، رویارویی با ترس، کار سختی است!

مهم است که به کودک این مجال را بدهید تا با هم سن و سالان خود تعامل داشته باشد و دوست یابی کند. به بارش فکری کودک کمک کنید تا با سایر کودکان و نوجوانان بیامیزد. برای مثال:

  • به یک گروه اجتماعی ملحق شو.
  • ورزش کن ( فوتبال، تنیس، دو و میدانی)
  • عضو یک کلوپ شو (کلوپ نقاشی، کلوپ طراحی مد)
  • در یک کلاس شرکت کن (هنر، رقص)
  • به یک گروه کر یا باند ملحق شو
  • بازی های مدرسه را انجام بده
  • کمک کننده باش (به دیگر دانش آموزان در تکالیفشان کمک کن)
  • دوره های آموزش گروهی را ثبت نام کن (شنا)
  • از تسهیلات ورزشی استفاده کن (پارک اسکیت)
  • قرارهایی را به صورت کوتاه و پی در پی با بچه های دیگر برقرار کن یا سایر فعالیت های اجتماعی

ابزار شماره 5: رشد و گسترش مهارت های اجتماعی

کودکان و نوجوانان مبتلا به اضطراب اجتماعی ممکن است از رشد بهتر مهارت های اجتماعی بهره ببرند. حیطه های مختلفی وجود دارد که شما می توانید در آنها به کودک خود کمک کنید.

  • زبان بدن: این شامل ارتباط چشمی،  تبسم، و نگاه کردن به صورت افراد هنگام صحبت کردن است.
  • کیفیت صدا: این شامل صحبت کردن رسا و با بلندی و سرعت مناسب است.
  • مهارت های مکالمه: گفتن سلام و شروع و ادامه دادن رابطه
  • مهارت های دوستانه: این مهارت ها شامل خواستن از دیگران برای انجام کاری همراه شما، پیوستن به یک فعالیت، پیشنهاد کمک و تعارف کردن است.
  • ابراز وجود: این مهارت شامل درخواست کمک، نه گفتن، رویارویی با اذیت و قلدری است.

یک راه عالی برای تمرین کودک این است که این مهارت ها را از راه نقش بازی کردن بیاموزد. ابتدا سعی کنید آن را تقلید کنید، سپس کودک را تشوق کنید تا امتحان کند. برای مثال، اگر کودکتان می خواهد دوستانش را دعوت کند، شما می توانید تظاهر کنید که نقش دعوت کننده را دارید. سپس از وی بخواهید تا او امتحان کنید و شما نقش دوست را بازی کنید.

اینجا مثالی درمورد نقش بازی کردن آورده شده است. شما می توانید با کودک خود انجام دهید.

والدین: حالا، من تظاهر می کنم که جای تو هستم، و تو به شیوه ای که فکر میکنی کودکان دیگر جواب خواهند داد، جواب میدهی. سلام، آخر این هفته چه کاری انجام میدی؟

کودک: احمقانه است!

والدین: فقط بیا انجامش بدیم. آخر هفته چیکار میکنی؟

کودک: هنوز مطمئن نیستم.

والدین: من داشتم به این فکر میکردم که یک فیلم برای شنبه اجاره کنم. دوست داری بیای و باهم ببینیم؟

کودک: خوبه، چه فیلمی؟

والدین: من واقعا کمدی دوست دارم. ما میتونیم چک کنیم ببینیم چه فیلم های تازه روی DVD اومدن.

کودک: جالب به نظر میاد. من با والدینم چک میکنم.

والدین: باشه، چطوره جاهامونو عوض کنیم و تو سوال بپرسی؟

نکته مفید:

اطمینان حاصل کنید که به کودک خود کمک می کنید تا با هرگونه مشکلات واقعی همچون قلدری یا ناتوانی های یادگیری خود مقابله کند و بهبود بخشد که این مشکلات می توانند در ترس اجتماعی وی سهیم باشند.

گام چهارم: شجاع تر کردن کودک

یادگیری مدیریت اضطراب کار سختی است. اگر کودک شما در انجام ان بهتر شده است، هردوی شما مستحق پاداش هستید. یادگیری مدیریت اضطراب مانند تمرین است- کودک شما نیاز دارد تا حالت خود را حفظ کند و مهارت هایش را به طور منظم تمرین کند. آنها را به عادت تبدیل کن. این درست است حتی بعد از اینکه کودک شما احساس بهتری داشته و به اهداف خود رسیده باشد.

مایوش نشوید اگر کودک شما از رفتارهای قبلی استفاده می کند. این ممکن است در هنگام وضعیت های پراسترس انتقال ( برای مثال، بازگشت به مدرسه یا جابجایی) روی دهد. این طبیعی است. این تنها به این معنی است که کودک نیاز دارد با ابزارها شروع به تمرین کند. به یاد داشته باشید که، مقابله با اضطراب، فرایندی به درازی عمر است.

نکات کمک کننده:

  • مواجه شو. کودک خود را در موقعیت های اجتماعی متعددی قرار دهید. او را تشویق کنید تا با دیگران بازی کند، به جشن تولدها توجه کند، و به فعالیت های بعد از مدرسه بپیوندد.
  • الگو باشید! برای کودک خود در چگونگی تعامل با دیگران الگو باشید (برای مثال، به یک غریبه سلام دهید و یا با صندوقدار  تره بار فروشی شروع به صحبت کنید.
  • اجازه دهید صحبت کنند: برای کودکتان صحبت نکیند. آنها را تشویق کنید تا جواب سوالات خود را بدهند. برای مثال، مجبورشان کنید که در رستوران غذا سفارش دهند.
  • به آنها دیدگاه بدهید: آنها را تشویق کنید تا از دیدگاه دیگری نگاه کنند. کمکش کنید تا تفاسیر متعدد را از تعاملات اجتماعی شناسایی کند. برای مثال: جان از تو نمی خواهد که با او توپ بازی کنی شاید او فکر نمی کند که تو میخواهی این کار را انجام دهی…چرا تو این کار را نکنی…) یا به کودک کمک کنید تا زمانی که کودکان اذیتش می کنند، ازعهده کارها برآید ( برای مثال، آنها را نادیده بگیر و تنها با افراد دیگری بازی کن که خوب هستند.
  • پاداش بدهید: فراموش نکنید که به تلاش های کودکتان پاداش بدهید!!

منبع: کودک و نوجوان

چگونه تفکر و احساسات بر روی سلامتی تاثیر می گذارند؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

احساسات تجربه ای آزاد است و بدون در نظر گرفتن قضاوت ها و پی آمدهای آن ابراز می شوند یا اینکه به راحتی تمایل داریم که در ما جریان داشته باشد. از سوی دیگر، سرکوب کردن احساسات (به ویژه ترس ها و یا احساسات منفی دیگر) می تواند باعث نابودی انرژی روانی و امید در ما شوند و برای سلامتی مان مشکلاتی را به وجود بیاورند، مانند فشار خون بالا یا اختلالات گوارشی.

از این رو، برای ما بسیار مهم است تا افکار و احساساتمان را شناسایی و تشخیص دهیم، و از تاثیراتی که افکار و احساساتمان بر روی ما دارند، و نسبت به تاثیراتی که آنها نه تنها بر روی همدیگر بلکه بر روی بدن، رفتار و روابطمان دارند آگاه باشیم. به عنوان افزایش آگاهی مان، برای ما بسیار راحت تر است که طرز تفکر، چگونگی احساسمان، و دیدمان نسبت به تجربیاتمان را مورد بررسی قرار دهیم. پس از آن ما قادریم پاسخ های مان به  افکار و احساساتمان را تنظیم کنیم.

منفی بافی و سلامت جسمانی

استرس مزمن به دلیل نگرش های منفی و احساساتی مانند تنها بودن و ناامیدی می تواند تعادل هورمونی بدن را به هم بریزد و مغز را از مواد شیمیایی که برای احساس شادی مورد نیاز هستند خالی سازد، همچنین می تواند به سیستم ایمنی بدن آسیب وارد سازد. یافته های علمی جدید مشخص کردند که پیشروی استرس مزمن باعث کوتاه شدن عمرمان با کوتاه کردن تلومرهایمان (بخش انتهایی رشته ی DNA که نقش مهمی را در پیریمان بازی می کنند) می شود.

مدیریت ضعیف احساسات و یا خشم سرکوب شده (کینه ورزی) نیز با به وجود آمدن مشکلات سلامتی در ارتباط است، مانند بیماری فشار خون، بیماری های قلب و عروق، اختلالات گوارشی، و عفونت.

ضرورت مثبت نگری

باربارا فردریکسون نشان داده است که احساسات مثبت دو تاثیر مهم دارند: تاثیر که بر روی دید ما نسبت به جهان دارند (مانند الهام بخشی، خلاقانه، شگفت انگیز و دیگر موارد)، و دوم اینکه با طی شدن زمان این احساسات فراتر می رود، و انعطاف پذیری و شکوفایی عاطفی پایداری را در ما به وجود می آورند.

دکتر فردریکسون سالها را صرف تحقیق و انتشار مزایای جسمی و روحی نگرش مثبت کرد، از جمله بهبود سریعتر مشکلات قلبی و عروقی، خواب بهتر، سرماخوردگی کمتر، و مهم ترین احساس که داشتن احساس خوشبختی است. خبر خوب اینکه نه تنها نگرش مثبت- مانند بازیگوشی، قدردانی، ترس، عشق، علاقه، آرامش همه با یکدیگر در ارتباط اند یعنی هر کدام از این احساسات بر روی دیگر احساسات تاثیر گذار هستند – و بر روی سلامت و تندرستی تاثیر مستقیم دارند،بلکه ما می توانیم با تمرین این نگرش ها را در خودمان تقویت کنیم.

به هر حال، ما آرزو داریم که در برابر چیزهایی که زندگی مان را تهدید می کنند از خودمان حفاظت کنیم. ما بیشتر تمایل داریم که احساسات بدمان را بیشتر از احساسات خوبمان اولویت بندی کنیم. در حالی که این یک مکانیزم برای زمانی است که فرد در موقعیت های خطرناک نیاز به این دارد که هوشیاری خود را حفظ کند، این حقیقت بسیاری از ماست، این «سوگیری منفی» به این معنی است که ما بیشتر زمانمان را صرف فکر کردن به ناکامی های جزئیمان می کنیم مانند ترافیک بد، مخالفت با یک دوست، نادیده گرفتن بسیاری از موقعیت هایی که ما می توانستیم آنها را تجربه کنیم، ترس و قدر شناسی دیگران.

فردریکسون به منظور جبران افکار منفی و تجربه های عاطفی هماهنگ محاسباتی صورت داده است، که ما برای هر تجربه منفی احساسی،  نیاز داریم که سه نوع احساسات مثبت را تجربه کنیم. او اظهار می کند که این کار برای افرادی که تفکرات مثبتی کمتری دارند ضروری است، این احساسات مثبت به معنای واقعی بر روی اثرات فیزیکی افکار منفی تاثیر معکوس دارد و باعث بازسازی ساختار روانشناسی و ایجاد شکوفایی در زندگی فرد می شوند.

بخشش

داشتن نگرش بخشش -یعنی پذیرش کامل شرایط منفی که رخ داده است و چشم پوشی کردن از احساسات منفی که به دلیل این اتفاق به وجود آمده است- قابل اموختن است و ما راهدایت می کند که تجربه ی ذهنی، احساسی و فیزیکی بهتری داشته باشیم. پروژه ی بخشش استنفورد به 260 بزرگسال به مدت 6 هفته آموزش داده شد.

  • 70% گزارش کاهش در میزان احساس صدمه دیدن
  • 13% تجربه ی کاهش خشم
  • 27% شکایت های جسمی کمتر (به عنوان مثال، درد، ناراحتی معده و روده، سرگیجه و غیره)

بخشش همچنین با عملکرد بهتر سیستم ایمنی بدن و طول عمر بیشتر در ارتباط است. مطالعات دیگر نشان داده است که بخشش بیش از یک تاثیر استعاری بر روی قلب دارد: بخشش باعث پایین آمدن فشار خون و بهبود سلامت قلب و عروق می شود.

حق شناسی

قبول کردن جنبه های خوب زندگی و سپاسگزار بودن تاثیر قوی بر داشتن احساسات خوب می گذارد. در یک مطالعه، از افراد خواسته شد که نعمت ها و احساسات شادتر خود را بشمارند، یادآوری بیشتر این احساسات، باعث کاهش درد های جسمی، و خواب بهتردر کسانی که شادی هایشان را به صورت لیست در آورده بودند شد.

انعطاف پذیری عاطفی

دکتر اندرو ویل انعطاف پذیری را به صورت یک باند کشی توصیف کرده – مهم نیست که فرد چقدر به وسیله ی احساسات منفی انعطاف پذیری اش کشیده می شود، فرد قادر است این کش آمدن را به سر جای اصلی اش باز گرداند. افراد انعطاف پذیر قادرند احساسات سختی مانند درد، غم و اندوه، ناامیدی، و غم و اندوه مداوم را تجربه کنند – در حقیقت، برخی از افراد با درک این مسئله که سختی کشیدن باعث رشد شخصی و داشتن چشم انداز بهتر نسبت به زندگی می شود، قادر هستند که این احساسات را با خوش بینی و امید به چالش بکشند.

افراد منعطف درد و رنجی را که تجربه می کنند انکار نمی کنند؛ در عوض، آنها برای غلبه بر اثرات منفی شرایط سخت از احساسات مثبت استفاده می کنند. احساسات مثبت از نظر علمی برای ترمیم آثار احساسات منفی به بدن کمک می کند. بنابراین ایجاد احساسات مثبت در طول زمان به ما کمک می کند تا در مواجهه با بحران ها و استرس ها مقاوم تر شویم.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: فارس پاتوق

هفت چیز که در رابطه با افکار خودکشی باید بپرسید

 

آیا شما (یا کسی که او را می شناسید) درگیر افکار خودکشی است؟ آیا شما (یا کسی که او را می شناسید) احساس گناه می کند، خجالت زده است یا پس از اینکه افکار خودکشی اش افشا شد از دیگران فاصله می گیرد؟

در این مقاله سوالات مهمی را که شما و یا کسی که او را می شناسید در رابطه با افکار خودکشی باید پرسیده شود بیان شده است. در این مقاله همچنین لیست افکاری را که برای تشخیص افکار خودکشی به وجود می ایند بیان شده است. . پرسش های که در رابطه با خودکشی باید پرسیده شوند، بخصوص اگر شما این سوالات را از خودتان می پرسید. خیلی راحت نیست که این سوالات را از خودتان بپرسید در حالی که شما می خواهید کاری انجام دهید و اقدام به عملی کنید که خواسته شماست. حتی پرسیدن سوالات از کودکان و نوجوانانی که افکار خودکشی دارند بسیار پیچیده و دشوار است، بخصوص اگر کودک خود شما باشد. ولی هدف از پرسش در رابطه با افکار خودکشی به دست آوردن اطلاعاتی است که می تواند به شما کمک کند که شخصی که افکار و احساساتی دارد که با واقعیت در تضاد است را راهنمایی کنید.

برای نمونه، برخی از کودکان به شما خواهند گفت «من می خواهم خودم را بکشم» ولی وقتی که از آنها می پرسید که چگونه می خواهد این کار را انجام دهد، آنها ممکن است پاسخ دهند «با خوردن قرص هایی که باعث ایست قلبی می شوند». این پاسخ ها هر پدر و مادری را دچار ترس و اضطراب می کند، سوالات بیشتری بپرسید مانند «قرص ها را از کجا می خواهی تهیه کنی؟» «چه نوع قرصی می خواهی بگیری؟» «چند تا قرص؟» «چه زمانی می خواهی این کار را انجام دهی؟» هر چه شما سوالات بیشتر و مستقیم تری بپرسید به احتمال زیاد افکار و احساسات خودکشی را در فرد کاهش می دهد. تو نمی توانی با خوردن قرص ویتامین سی یا خوردن هشت تا قرس موترین ایست قلبی کنی. تو نمی توانی در حالی که در مدرسه یا سر کار هستی خودکشی کنی. در رابطه با بزرگسالان مبارزه با افکار خودکشی، ممکن است رفتارهای عجیبی را (حتی در خودتان) شاهد باشید مانند: بخشیدن اموال با ارزش، خرید چیزهای گران قیمت مانند ماشین/ قایق یا خانه، مهمان کردن چند نفر در رستوران، و یا انجام اعمال غیر اخلاقی یا غیر معنوی، بیدار ماندن و نخوابیدن، پرخوری و غیره.

باور داشته باشید یا نه، این کارها مربوط به افکار خودکشی تشخیص داده می شوند. برخی شامل افکار خودکشی می شوند و محدودیتی در این رابطه وجود ندارد:

  • اختلال شخصیت، در درجه ی اول اختلال شخصیت مرزی: اختلال شخصیت مرزی اغلب شامل بی قراری، خلق و خوی افسرده و مضطرب، دلبستگی و تعلق هیجانی ناسالم و ارتباط ناپایدار می باشد. زمانی که فردی با اختلال شخصیت مرزی با مشکلات روبرو می شود و کنترل هیجاناتش برای وی دشوار باشد که این افکار و احساسات منجر به افکار خودکشی می شوند.
  • اختلالات خلقی، در درجه اول اختلال افسردگی شدید و دو قطبی: هر دو نوع اختلال شامل احساس ناتوانی و ناامیدی می شود که منجر به افکار خودکشی می شوند. در افراد دارای اختلال دو قطبی نوع یک و دو، افکار خودکشی به مرور به وجود می آیند که این افکار مربوط به دوره ی افسردگی فرد می شود. افکار خودکشی کمتر در دوره ی شیدایی فرد رخ می دهند زیرا در این دوره افکار خوبی به سراغ فرد می اید که شامل ایده ها، انرژی زیاد، و امید می شود. در طول یک دوره ممکن است شخص شیدا باشد ولی پس از آن افسردگی شروع می شود که شامل خلق و خوی افسرده، ناامیدی، بی خوابی، تغذیه کم که این افکار ممکن است منجر به ایجاد افکار خودکشی در فرد شوند. اختلال افسردگی شدید نیز اگر به صورت مداوم رخ دهد بسته به شدت افسردگی فرد منجر به ایجاد افکار خودکشی می شود.
  • اختلال اضطراب، در درجه ی اول اختلال وسواس: به دلیل اختلال وسواس عملی (OCD)، ممکن است به افکار خودکشی منجر شود به دلیل وسواس های مکرر و الگوی های رفتار اجباری و الگوهای تشریفاتی بسیار. نشخوار فکری (بارها و بارها به چیزی فکر کردن و کاری را انجام دادن) به رفتارهای اجباری منجر می شود که فرد را دچار سرخوردگی و خلق افسرده نموده که به نوبه ی خود این افکار می تواند منجر به افکار خودکشی شود.

به یاد داشته باشید که همه ی افرادی که این اختلال را دارند و با آن درگیر هستند خودکشی نخواهند کرد. ولی در صورتی که علائم خارج از کنترل باشند و برای فرد بسیار رنج آور باشند امکان دارد که به خودکشی منجر شنود.

از آنجا که افکار خودکشی همیشه به صورت آشکارا با دیگران در میان گذاشته نمی شوند، مهم است که به شکلی راه پیدا کنید که با این افراد وارد گفتگو شوید و افکارشان را تشخیص دهید. اگر شما درگیر چنین افکاری هستید به شما پیشنهاد می کنم که این افکار را با کس دیگری که مورد اعتماد شماست در میان بگذارید زیرا حرف زدن با دیگران می تواند امید را در شما ایجاد کند و هر کس می تواند تاثیر خاص خود را بر روی شما داشته باشد.

برخی از سوالاتی که باید پرسیده شوند عبارتند از:

1- آیا قصد و یا برنامه خاصی برای خودکشی وجود دارد: فرد می تواند افکار خودکشی داشته باشد ولی برنامه یا قصدی برای انجام آن را نداشته باشد.  در صورتی که قصد و انگیزش جدی برای این کار وجود ندارد، افکار خودکشی آرزوی مرگ منفعلانه و یا واکنش به استرس هستند. آرزوی مرگ منفعلانه مانند این جمله که «من آرزو می کنم که بمیرم». «من بهتر است که بمیرم».

2- آیا برنامه ی خودکشی عملی است: حتی اگر برنامه ای برای انجام این کار وجود داشته باشد، اگر انجام آن اسان نباشد و یا عملی نباشد این افکار خود به خود شروع به محو شدن می کنند. همانطور که در مثال بالا ذکر شد، شما نمی توانید سر کار یا در مدرسه خودکشی کنید.

3- آیا احتمال دارد که خودکشی صورت بگیرد؟: قصد انجام خودکشی عامل تعیین کننده ی مهمی است که در نتیجه ی افکار خودکشی رخ می دهد. قصد و هدف همه چیز را مهیا می سازد. برای بسیار از افراد، که از درد زیاد میترسند یا نسبت به همه چیز استرس دارند و یا از مرگ می ترسند برای انجام عمل خودکشی به جایی دیگر می روند.

4– آیا دلیلی برای ادامه ی زندگی وجود دارد که ارزش زندگی کردن وجود داشته باشد؟: هر میزان از امید می تواند از اقدامات/ حرکات/ رفتار خودکشی جلوگیری کند. اگر امید شما شامل فرزندانتان، آینده تان، همسرتان و غیره باشد این خیلی خوب است زیرا اینها قادرند از خودکشی جلوگیری کنند.

5- آیا درمانگر، مددکار، دوست، مشاور و یا بیمارستان برای کمک وجود دارد؟: برقراری ارتباط بسیار مهم است. جداسازی هیچ کمکی به فرد نمی کند. خواستار منزوی بودن و دور از همه بودن یک خواسته ی کلیدی است که افکار خودکشی را تشدید می کند.

6- آیا قصد و انگیزش آنقدر قوی است که می تواند به اقدام عملی منجر شود؟: اگر افکار خودکشی به اندازه کافی قوی و شدید نباشد که باعث شود که فرد کاری انجام دهد، این افکار به احتمال زیاد خود به خود پراکنده شده و از بین خواهد رفت. ناتوانی و تکانشگری در انجام کاری می تواند این افکار را به چالش بکشند.

7- آیا استراحت لازم و مورد نیاز وجود دارد؟ گاهی اوقات فراغت از مسائل زندگی (مانند بستری شدن در بیمارستان، تعطیلات، تغییر در افکار، و غیره) باعث بازیابی فرد خواهد شد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

اضافه وزن در کودک و چگونگی برخورد با آن

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
یک مطالعه ی جدید نشان داده صحبت کردن زیاد در مورد اضافه وزن و چاقی کودک تاثیرات منفی دارد.

به عنوان والدین، ما برای کودکانمان بهترین ها را می خواهیم. ما می خواهیم که کودکانمان بهتر از ما زندگی کنند و زندگی بهتری نسبت به ما داشته باشند؛ که شاد، موفق و بیشتر از هر چیزی سالم باشند. برای بسیاری از افراد، این کلمات به این معنی است که ما می خواهیم که کودکانمان لاغر باشند. و اگر حتی نخواهیم لاغر باشند قطعا نمی خواهیم که آنها چاق هم باشند. در اخبار ظهر، در رابطه با خطر چاقی کودکان چیزهایی می شنویم. ما تصاویری از کودکان بیچاره ای را مشاهده می کنیم  با چربی های بسیار و شلوار تنگ و لباس هایی که بالای شکمشان است و تصور می کنیم که این مسئله چه حقیقت دردناکی است که آنها می خواهند از دیگران مخفی باشند.

کارشناسان پزشکی در رابطه با عوارض وخیم اضافه وزن و چاقی این هشدارها را می دهند: دیابت، فشار خون بالا، سرطان، و هر چیزی که شما می توانید تصورش را داشته باشید. ما می گوییم که این کودکان زندگی کوتاه تری نسبت به والدینشان. در مدرسه، کودکان تنها بر اساس پیشرفت های تحصیلی شان درجه بندی نمی شوند، بلکه با توجه به شاخص توده ی بندی شان BMI نیز رتبه بندی می شوند. چاقی کودک به عنوان مهارت فرزند پروری والدین مشخص می شود و کودکانی که چاق هستند به عنوان کودکانی با والدین بد تلقی می شوند. این والدین همچنین در معرض خطر هستند که از کودکان خود به قدر کافی مراقبت نمی کنند و از آن غفلت می کنند. جای تعجب نیست که بسیاری از والدین نسبت به وزن فرزندانشان احساس نگرانی کنند!

متأسفانه بسیار از والدین سهوا زمانی که با کودکانشان در رابطه با مسائل وزن، اندازه  و غذا خوردن مداخله می کنند دچار اشتباه می شوند و به کودکشان آسیب می زنند. یک مطالعه ی تحقیقاتی منتشر شده در ژوئن 2016 در رابطه با مسائل خوردن و وزن (ونسینک، لاتایمر و پاپ 2016) برخی از مشکلات هنگامی که والدین در رابطه با اضافه وزن کودکشان با او صحبت می کنند بیان می کند. محققین از 501 نفر از زنان بین سنین 20 تا 35 سال در رابطه با وزنشان و عادات غذایی که به وسیله ی پدر و مادرشان برای ان ها در دوره ی رشدشان مشخص کرده بودند پرسیدند. آنها دریافتند کسانی که پدر و مادرشان بیشتر در رابطه با وزنشان بر آن ها خرده می گرفتند بیشتر در معرض BMI بالاتری بودند. در حقیقت زمانی که پدر و مادر بیشتر در مورد وزن نظر می دهند، دخترشان احساس نارضایتی بیشتری نسبت به بدنش دارد و احساس می کند که بدنش مانند یک بزرگسال است.

محدودیتی که در این مطالعه وجود دارد این است که «ارتباط علی و معلولی برابر نیست» و این مسئله روشن نیست که اگر والدین در مورد وزن کودکان نظر می دهند فرزندان وزن بیشتری پیدا می کنند و در بزرگسالی BMI بالاتری دارند یا این شرکت کنندگان در دوران کودکی شان اضافه وزن داشته اند و این اضافه وزن انگیزه ای برای والدین بود تا در مورد وزن، و خوردن نظر دهند (این رفتارها در رابطه با نارضایتی از بدن تاثیر گذارند یا نه). با وجود این محدودیت ها، این مطالعه تاثیرات منفی بالقوه ای را که نظر والدین در رابطه با وزن و غذا خوردن را در BMI و نارضایتی از بدن را بیان می دارد. مسئله وزن گاهی انقدر معضل می شود که پدر و مادری که زمانی دنبال این بودند که چگونه وزن کودک رو افزایش دهند اکنون به دنبال کاهش آن می روند.

بنابراین، باید چگونه در مورد وزن با کودکان صحبت کرد؟ پیشنهاد ما این است که: این کار را انجام ندهید.

وزن یکی از مهم ترین شاخص های سلامتی محسوب نمی شود- در حقیقت BMI شاخص خوبی برای سلامتی نیست- و عواملی مانند تغذیه، فعالیت بدنی، و استرس نقش مهمی در آن بازی می کنند. بنابراین به جای صحبت کردن در مورد وزن با کودکتان، عادت های سالم غذایی، فعالیت های بدنی، و تصویری مثبت از بدن به کودکتان ارائه دهید که می تواند در هر وزنی به دست آید. این روش ها بهتر از حتی درمان چاقی کودکان جواب می دهند.

کودکانتان را تشویق کنید که مطابق با احساس گرسنگی و سیریشان غذا بخورند، و غذاهایی بخورند که از آن لذت می برند و در رابطه با بدنشان احساس خوبی داشته باشند، کودکانتان را ترغیب کنید که یک روند آماده سازی برای لذت بردن از غذاهایشان داشته باشند، و یک فعالیت لذت بخش برای کودکانتان ترتیب دهید. اگر فرزندتان نسبت به تصویر بدنش ناراضی است، به آنها کمک کنید تا  با خودشان بیشتر مهربان باشند و بدنشان را بپذیرند- و کمک گرفتن از یک متخصص ضروری است. مهمتر از هر چیزی: هرگز این احساس را در فرزندتان به وجود نیاورید که ارزش خود را بر اساس اعداد و مقیاس ها بسنجد.

منابع:

Reference: Wansink B, Latimer L, & Pope L (2016). “Don’t Eat So Much:” How Parent Comments Relate to Female Weight Satisfaction. Eating and Weight Disorders, Online Published June 6, 2016.

 

 

تاثیر چاقی بر روابط زن و مرد در بزرگسالی

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
بر اساس مطالعه سال 1998 که توسط جفری زوبل و مارک بورزتین در مجله زنان و سلامت  منتشر گردید : هفتاد و چهار درصد مردان و شصت درصد زنان گزارش دادند که در قرار عشقی با کسی که چاق است ، احساس ناراحتی خواهند کرد . افراد چاق که دارای روابط هستند همچنین با چالش های منحصر به فردی مواجه اند. اگر شما و شریکتان دارای مشکل می باشید ، به مشاور برای کار در مورد موضوعات رابطه رجوع نمایید .

شادی

مطابق با بررسی سال 1995 که تحت رهبری جفری زوبل ، باربارا  رونبارک و ادوارد فرونگیلو  انجام گرفت و در تحقیق چاقی چاپ گردید  : همسران چاق در ازدواج هایشان نسبت به همسران دیگر کمتر شاد هستند. در واقع ، زنان چاق تمایل دارند تا در ازدواج هایشان نسبت زنان دیگر شاد تر باشند . مردانی که چاق شده اند ، به احتمال بیشتر یک سری مشکلات را در مقایسه با مردانی گزارش دادند که وزن کم می کنند در حالی که زنانی که چاق شده اند به احتمال بیشتر در مقایسه با کسانی که وزن از دست داده اند شادتر هستند.

زوبل به عنوان جامعه شناس تغذیه ای مجله کورنل و نویسنده مشترک پژوهش نشان داد که زنان چاق ممکن است در روابط زناشوییشان شاد تر هستند چون آنها دیدگاهای جامعه شناختی منفی به چاقی را درونی کرده اند. آنها ممکن است بیشتر برای ازدواجشان ارزش قایل شوند چون آنها گزینه های قرار عشقیشان را محدود می سازند. در مقایسه، مردان ممکن است ناراضی باشند چون آنها این دیدگاه های منفی را درونی نکرده اند یا چون دیدگاه هایشان آنها را برای کاهش وزن تحت فشار قرار می دهند .

سلامت جنسی

مطابق با مطالعه فرانسوی سال 2010  که تحت رهبری ناتالی باجوس انجام گرفت  و در مجله BMJ چاپ گردید : زنان چاق در یافتن شریک جنسی نسبت به زنان با وزن عادی مشکل بیشتری دارند در حالی که مردان چاق چنین مشکلی ندارند . زنان چاق به میزان 30 درصد کمتر از زنان با وزن عادی در سال قبل شریک جنسی داشته اند . همچنین زنان چاق به احتمال کمتر خواستار خدمات کنترل تولد می باشند از اینرو احتمال داشتن حاملگی غیر منتتظره برای آنها چهار برابر می باشد . افراد چاق در بالاترین ریسک برای بیماری های دیابت ، افسردگی و بی اختیاری ادراری ناشی از استرس می باشند  که همه این بیماری ها می توانند به مشکلات مرتبط با رابطه جنسی منجر  گردند . همچنین مردان چاق نرخ بالاتر ناکارامدی آلت جنسی را گزارش دادند . چاقی مفرط برای هر دوجنس ممکن است به مشکلات عضلانی یا استخوان بندی منجر گردد که ممکن است رابطه جنسی را به چالش بکشاند .

بهداشت روانی

چاقی می تواند جرقه ای بر ای افسردگی ، تصویر بدن غیر طبیعی، عزت نفس پایین و کل مشکلات بهداشت روانی که می توانند برای یک رابطه زیان آوری می باشد . افسردگی می تواند سبب مشکلات متنوع در رابطه گردد . اگر شریک افسرده زندگی را رها کند ، شریک  سالم ممکن است خودش را در حالت سکون بیابد و مسئولیت های مشترک نظیر پرداختن به امور مالی یا مراقبت از فرزندان را باید بر عهده بگیرد. این وضعیت می تواند باعث رنجش و خشم گردد . تصویر بدنی معیوب می تواند به رابطه آسیب وارد کند . فرد با تصویر بدن معیوب ممکن است بدنش را از شریک جنسیش پنهان کند یا برای رابطه جنسی احساس ناراحتی داشته باشد . عزت نفس پایین می تواند به رابطه آسیب بزند چون فرد چاق ممکن است از نگرانی دایمی رنج ببرد و اغلب بدنبال اطمینان مجدد می باشد .

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

چگونه خود کنترلی می تواند زندگی بهتری برای ما به ارمغان بیاورد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

هشت فایده ی خود کنترلی

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
خودکنترلی ظرفیت نادیده گرفتن تمایلات و انگیزه های فرد برای دست یابی به هدفی دیگر است (میشل، 2014).

خودکنترلی عملی است که فرد برای دست یابی به اهداف  بلند مدت در مقابل لذت های کوتاه مدت لحظه ای خودش را کنترل می کند. خود کنترلی قدرتی کلیدی و حیاتی برای موفقیت در زندگی روزمره است. در زیر خلاصه ای از نتایج  مطلوب ناشی از خود کنترلی بیان شده است:

1. توانایی دست یابی به اهداف بلند مدت

دست یابی به هر هدف بلند مدتی، نیاز به مقاومت در برابر وسوسه های لحظه ای، اولویت های پایین، و مواردی که با هدف های مهم تر در تضاد هستند دارد (داک ورث، 2016). نکته مهم در اینجا، کاهش قدرت احساسات زود گذر است. برای مثال، ممکن است یک فرد احساس ترس کند، ولی برخلاف ترسش عکس العمل نشان می دهد.  فردی ممکن است به خوردن شیرینی تمایل داشته باشد، ولی قادر است که میل خود را سرکوب کند. اگر شما در یک مجلس بیشتر از اینکه شنوای سخن دیگران باشید، حرف می زنید، شما ممکن است با این کار یادگیری و مصاحبتتان را تحت الشعاع قرار دهید.

2. اضطراب

زمانی که افراد احساسات منفی را تجربه می کنند، آنها ممکن است با تمرکز کردن بر روی یک چیز دیگر ذهن خود را از احساسات منفی منحرف کنند. کنترل توجه شکل مهمی از خود کنترلی است که فرد می تواند با پرت کردن حواس خود بر چیزی که مهم تر و مناسب تر است توجه داشته باشد. برای مثال، یک مطالعه نشان داد که کودکانی که خودکنترلی دارند بیشتر قادرند که با اضطرابشان کنار بیایند (برترامز، 2016). آنها قادرند که اضطرابشان برای دستیابی به نتیجه ی خوب در امتحان کنترل کنند.

3. اعتیاد

تفاوت های فردی در تکانشگری (کمی خود کنترلی) همواره به عنوان عوامل کلیدی در شناسایی شروع و استفاده های بعدی از مواد مخدر است (بیکال و همکاران، 2012). معتادان نسبت به عواقب آینده غیر حساس بوه و به وسیله ی لذت های فوری هدایت می شوند. برای مثال، کسانی که نوشیدنی های الکلی بیشتری مصرف می کنند در برابر کسانی که مصرف کمتری دارند تکانشگری بیشتری دارند، در نتیجه استفاده ی الکل در آنها بیشتر می شود. همچنین تکانشگری نشان داده است که بر روی نتایج درمان اعتیاد به مواد مخدر اثر گذار است. در میان کسانی که به الکل و مواد مخدر اعتیاد دارند، کسانی که از خود کنترلی بالاتری برخوردار هستند احتمال اینکه درمان را به پایان برسانند بیشتر است. (چیو، 2013).

4. چاقی

توانایی تمرین خود کنترلی با چاقی در ارتباط است. کاهش خود کنترلی به ویژه با انتخاب غذاهایی که برای خوردن انتخاب می کنیم به صورت خاصی در ارتباط است (غذاهایی مانند، دسر و غذاهای سرخ شده). توضیحی که برای این ارتباط وجود دارد این است که افرادی که چاق و به شدت افسرده هستند خود کنترلی پایینی برای انتخاب غذاهای حاضری دارند. مصرف غذاهای حاضری با نرخ رو به افزایش چاقی در ارتباط است (پریویترا و همکاران، 2015).

5. سلامت جسمی

خودکنترلی به به سلامت جسمی بهتر کمک می کند (آدلر، 2015). برای مثال، سلیگمن (2015) گزارش می دهد که خود کنترلی یک دارایی مهم برای سلامتی است: مردانی که خود کنترلی بالایی دارند 56% خطر ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی در آنها کاهش می یابد. خود کنترلی باعث می شود که افراد در برابر رفتارهای مضر برای سلامتی مقاومت بیشتری از خود نشان دهند، از جمله مصرف تنباکو، الکل و دیگر مواد مضر (میلر و همکاران، 2015).

6. دوستی و ارتباط

توانایی خود کنترلی باعث بهبود روابط بین فردی و ارتباط با دیگران به خصوص در شرایط ناخوشایند می شود (بامیستر و استیلمن، 2007). به یک معنا، میزان خود کنترلی دیدی را به وجود می آورد که باعث به وجود آمدن همدلی می شود (توانایی داشتن دید و درک از افراد فراتر از چیزی که مشاهده می کنیم). پذیرش دیدگاه دیگران در یک بحث نشانه ضعف نیست بلکه قدرت است. با انجام این کار، افراد قادرند واکنش های دفاعی خودکار از خود نشان نداده و رفتارهای متفکرانه تر و سازنده تر از خود نشان دهند.

7. انعطاف پذیری

اصطلاح «انعطاف پذیری» به معنی بازگشت به شرایط احساسی گذشته پس از تجربه ی سختی است (ساتویک و چارنی، 2012). خودکنترلی یک پیش بینی مهم از انعطاف پذیری است. افراد منعطف کنترل خوبی بر به تاخیر انداختن تمایلاتی را دارند که اقدام به انجام آنها عواقب بالقوه ای را در بر خواهد داشت. فرد منعطف قادرند که به طور موثر چالش و شرایط زندگی را مدیریت کنند. به عنوان مثال، آموزش موارد اورژانسی و یا خدمات نظامی همه اش در رابطه با رشد کنترل احساسات است که به ماهیت دوم یک سرباز و یا یک تکنسین اورژانس پزشکی تبدیل شده است.

8. زندگی خوب

خودکنترلی ویژگی شخصیتی است که باعث سعادت و خوشبختی انسان می شود. تحقیقات نشان داده است که افرادی که احساس می کنند که خود منشأ رفتار خودشان هستند شادتر، سازنده تر و خلاق تر هستند. خود کنترلی (اراده) در بین فیلسوفان یونان به عنوان یک فضیلت عمده شناخته شده، و عدم کنترل خود در برابر وسوسه ها به عنوان یک ضعف اسفناک نگریسته شده است (سلیگمن، 2011). دست یابی به هدف ارزشمندی که مد نظر فرد است باعث خودسازی فرد می شود. همان گونه که جان میلتون گفته است: «کسی که در درون خود حاکم و قانون گذار احساسات، ترس، و خواسته هایش است، فراتر از یک پادشاه است.»

در مجموع

خودکنترلی یک منبع روانی (عامل محافظت کننده) است که می تواند باعث بهبود سلامت شود. اثرات سودمند خود کنترلی نشان می دهد مداخلات هدفمند در کنترل خود ممکن است سلامت کلی جامعه را بهبود بخشد.

منابع:

Adler NE (2015). Disadvantage, selfcontrol, and health. Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America, 18;112(33):100789.

Baumeister, Roy and Tyler Stillman (2007). “SelfRegulation and Close Relationships” In Joanna Wood, Abraham Tesser, and John Holmes (Eds.), The Self and Social Relationships, Philadelphia, PA: Psychology Press.

Bertrams, A., et al (2016). Higher SelfControl Capacity Predicts Lower AnxietyImpaired Cognition during Math Examinations. Frontier in Psychology 7: 485.

Bickel W. K., Jarmolowicz D. P., Mueller E. T., Koffarnus M. N., Gatchalian K. M. (2012). Excessive discounting of delayed reinforcers as a transdisease process contributing to addiction and other diseaserelated vulnerabilities: emerging evidence. Pharmacol. Ther. 134, 287–297.

Chiou WB, Wu WH, Chang MH (2013). Think abstractly, smoke less: a brief construal‐level intervention can promote self‐control, leading to reducedcigarette consumption among current smokers. Addiction 108(5):985992.

Duckworth A. (2016) Grit: The power of passion and perseverance. Scribner

Hofmann, W., Fisher, R. R., Luhmann, M., Vohs, K. D., & Baumeister, R. F. (2014). Yes, but are they happy?

Effects of trait self‐control on affective well‐being and life satisfaction. Journal of Personality, 82, 265277.

Miller GE, Yu T, Chen E, Brody GH (2015) Selfcontrol

forecasts better psychosocial outcomes but faster epigenetic aging in lowSES youth. Proc Natl Acad Sci USA 112:10325–10330.

Mischel W. The Marshmallow Test: Mastering selfcontrol. New York, NY: Little, Brown, and Company; 2014.

Privitera GJ, McGrath HK, Windus BA, Doraiswamy PM. (2015) Eat Now or Later: SelfControl

as an

Overlapping Cognitive Mechanism of Depression and Obesity PLoS One. 26;10(3)

Advertisement

Seligman, Martin E. P. (2011). Flourish: A Visionary New Understanding of Happiness and Wellbeing.

New York:

Free Press.

Southwick SM, Charney, DS (2012), Resilience: the science of mastering life’s greatest

university press  

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

ده نکته برای سازگار شدن کودک با مدرسه

 

تسهیل پیوند کودک با معلم و همکلاسی هایش

کودکتان دیگر مثل یک بچه ی بزرگ هر روز به مدرسه می رود. اما به جای شور و اشتیاقی که شما انتظار آن را دارید، بسیاری از روزها به خصوص روزهای شنبه را می بینید که کودکتان با گریه و یا دل درد به مدرسه می رود. او تمارض نمی کند. این عکس العمل به دلیل اضطراب هایی است که بر روی بدن کودک تاثیر می گدارد، و این اضطراب ها به خصوص در کودکان ممکن به ناراحتی معده منجر شود. ولی نگران نباشید، این مسئله که کودکان برای رفتن به مدرسه نیاز به کمک ها و سازگاری هایی داشته باشند غیر معمول نیست. در اینجا ده نکته بیان شده است که در این رابطه می تواند کمک کننده باشد.

1. تسهیل برقراری ارتباط کودک با معلمش.

کودکان نیاز دارند که با یک بزرگسال که به آنها احساس امنیت می بخشد ارتباط برقرار کنند. بنابراین زمانی که آنها با والدینشان نیستند، نیاز دارند که دلبستگیشان را به سمت معلمشان سوق دهند، و یا اینکه انها ممکن است انقدر اضطراب داشته باشند که نتوانند آرامش خود را به دست بیاورند و به فرایند یادگیری بپردازند. اگر شما متوجه شدید که کودکتان از رفتن به مدرسه احساس خوبی ندارد، بلافاصله با معلمش مطرح کنید. فقط کافی است که به معلمش بگویید که به نظر می رسد که فرزندم هنوز خود را با مدرسه اخت نکرده است، و شما امیدوار هستید که او بتواند توجه ویژه ای به کودکتان داشته باشد که کودکتان احساس کند که در خانه ی خودش است. هر معلم با تجربه ای این مسئله را درک می کند و توجه بیشتری برای کمک به کودکتان خواهد کرد. بسیاری از معلم‌ها کارهای ویژه ای به کودک می سپارند، که کودک می تواند با آن ارتباط برقرار کند و هر روز می تواند وظیفه ی خود را انجام دهد.

2. برقراری ارتباط کودک با دیگر کودکان

کودکان نیاز دارند که حداقل با یک کودک ارتباط برقرار کنند. اگر متوجه شدید که فرزندتان با این مسئله مشکل داردبا معلمش در میان بگذارید. از کودکتان بپرسید که کدام یک از بچه های مدرسه را دوست دارد که برای بازی کردن دعوت کند. اگر کودکتان در رابطه با پاسخ دیگر کودکان برای دعوت به بازی احساس راحتی ندارد، شما می توانید همواره یکی از کودکان را با مادرش بعد از مدرسه به بستنی دعوت کنید، یا اینکه برخی از اقوام را برای شام شب جمعه دعوت کنید.

شما تنها نیاز دارید که پیتزا تهیه کنید، و بعد از صرف شام، کودکان در اطراف خانه مانند دو دوست قدیمی با هم به بازی و مسابقه خواهند پرداخت. و چه کسی می داند؟ شاید شما و دیگر والدین بتوانید این مسئله را به این راحتی حل کنید.

3. به کودکتان راه حلی را نشان دهید که بتواند در طول روز به شما فکر کند

برای بسیاری از کودکان، بزرگترین چالش خداحافظی کردن و جدا شدن از والدین است. یک مراسم جدایی ترتیب دهید، مانند بغل کردن یا گفتن: «من دوست دارم، تو منو دوست داری، روز خوبی داشته باشی و من ساعت 3 تو را می بینم!». بیشتر کودکان دوست دارند که یک عکس خانوادگی در کیفشان داشته باشند. همچنین بسیاری از کودکان دوست دارند که علامت یا چیزی مربوط به والدینشان در جیبشان داشته باشند، مانند یک قلب کاغذی که کلمه ی عشق بر روی آن نوشته شده است، یا سنگی که آن را با همدیگر در ساحل پیدا کرده اید، اینها چیزهایی هستند که اگر کودک احساس تنهایی کرد به وسیله ی آنها می تواند اطمینان خود را به دست اورد.

4. اگر می ترسد او را آرام کنید.

بیشتر اضطراب های ناشی از مدرسه به از نظر بزرگسالان مسخره و احمقانه به نظر می رسند، مانند اینکه کودک فکر می کند که تا زمانی که او در مدرسه است شما ممکن است بمیرید یا ناپدید شوید. افرادی که همدیگر را دوست دارند به طور طبیعی فراق و جدایی را دوست ندارند، ولی کودک باید اطمینان حاصل کند که شما خوب و سالم هستید، مدرسه می تواند باعث شود که کودک همچنان شما را دوست داشته باشد در حالی که شما در کنار او حضور ندارید. هر گفتگویی را با اطمینان به این مسئله که «تو می دونی که ما همیشه پیش هم بر می گردیم» پایان دهید. بنابراین کودک می تواند این جمله در ذهن خود تکرار کند و نگرانی خودش را برطرف کند.

5. به کودکتان کمک کنید که حتی در حال اضطراب بخندد در نتیجه او گریه نخواهد کرد.

خنده راهی است که کودک می تواند به وسیله ی آن از اضطراب خود جلوگیری کند،، هر کودکی نسبت به سازگار کردن خود با مدرسه دچار ترس و اضطراب می شود. به کودکتان فرصت دهید که تا جایی که می تواند بخندد. اگر شما می توانید خوب است که هر روز صبح یک بازی تعقیب و گریز در خانه ترتیب بدهید، یا او را به خنده بیندازید، بدین وسیله کودک شما با جدایی از شما و رفتن به مدسه راحتتر کنار خواهد آمد. شما می توانید با استفاده از منحرف کردن ذهن او در زمانی که قسمتی از مغز او در حال هورمون سازی برای استرس است از این فرایند جلوگیری کنید. شما می توانید در خانه با تعقیب و گزیز یا بالش بازی از اضطراب او جلوگیری کنید. در اینجا چند بازی ذکر شده است که می تواند فرایند فراق و جدایی را آسان تر سازید:

  • «لطفا ترکم نکن.» زمانی که کتاب خواندن شما برای کودک تمام می شود و کودک از آغوش شما جدا می شود، او را به سمت خودتان برگردانید و به او بگویید که چقدر دوست دارید که در کنار شما باشد، و او را مطمئن سازید که شما نمی خواهید او را رها کنید و همیشه در کنارش خواهید بود. لحن خود را نرم و شوخ کنید تا کودک احساس آزادی و آرامش کند. ولی همچنان او به شما التماس می کند که بماند. نکته اینجاست که ترس او به این خاطر است که چقدر شما را می خواهد و به شما نیاز دارد، بگذارید او کسی باشد که خانه را ترک می کند. مثل همیشه او را بغل کنید و او را بخندانید.
  • بازی بای بای. یک مدلی از بازی قایم باشک هست که تنها اضطراب جدایی را به خنده در کودک تبدیل می کند. بگویید «بیا بازی بای بای را انجام دهیم.» شروع به خارج شدن کنید ولی از در خارج نشوید، اگر شما واقعا بروید این این کار برای کودک ترسناک است. به جای آن در بسته را  که شما می خواهید از آن خارج شوید را باز کنید، در حال حاضر برای کودک  این کار سرگرم کننده است. پس از آن عکس العملتان به صورتی باشد که شما از جدایی می ترسید، و دوباره بپرید داخل و به سمت کودکتان بروید و به او بچسبید. بگویید «من دلم برات تنگ شده بود! من هرگز نمی خواهم که از تو جدا شوم!» در آخر ، شجاعت خود را به دست بیاورید بگویید «بسیار خوب، بگذار دوباره سعی کنم! من شجاع خواهم بود!» و دوباره شروع به ترک کردن کنید. ولی دوباره، بازگردید و حتی قبل از اینکه از دید او خارج شوید بازگردید و به سمت او بروید، این کار کودک را به خنده می اندازد بخصوص اگر شما به صورت احمقانه ای این کار را انجام دهید و نشان دهید که خیلی نگران هستید. این بازی را ادامه دهید و بگذارید که او داد بزند و شما داد بزنید تا زمانی که او را وادار به خندیدن کند با این کار سطح اضطراب و ترس خود از دور ماندن از او را به کودک نشان می دهید.

6- ارتباطتان را حفظ کنید

روز کودکتان را با پنج دقیقه ماندن در رختخواب یا بر روی کاناپه شروع کنید. و 100 درصد توجه خود را به این معطوف کنید که چقدر او را دوست دارید. از این مسئله اطمینان حاصل کنید که هر روز وقتی که بعد از مدرسه کودکتان را می بینید زمان خاصی را صرف شنیدن اتفاقاتی که در ان روز برایش اتفاق افتاده است کنید. از این مسئله اطمینان حاصل کنید که یک برنامه ی طولانی قبل از خواب برای ایجاد احساس امنیت در کودک داشته باشید.

7. در رابطه با نگرانی های کودک تان هوشیار باشید.

اکثر اوقات، کودک بعد از چند هفته نسبت به اضطراب و نگرانی هایش احساس آرامش خواهد کرد، ولی برخی مواقع ناخشنودی خود را نسبت به مسائل جدی تری ابراز می کند: ممکن است در مدرسه دچار مشکلی شده است، یا نمی تواند تخته سیاه را ببیند،  و یا اینکه در یادگیری دچار مشکل شده است و یا اینکه از صحبت کردن و حرف زدن در کلاس می ترسد. در مورد روزش با نرمی از کودک بپرسید، و با دقت به حرفهایش گوش دهید، و نسبت به حرف هایش عکس العمل داشته باشید تا او به صحبت کردن ادامه دهد. گفتگو را با خواندن کتاب هایی در مورد مدرسه با همدیگر شروع کنید؛ کتابدار شما می تواند برای این مشکل بسیار کمک کننده باشد. داستان های مثبتی که خودتان در مدرسه داشته اید (من در هفته ی اول خیلی عصبی بودم و حتی نمی توانستم از سرویس بهداشتی مدرسه استفاده کنم ولی پس از آن من با بهترین دوستم مریم آشنا شدم و من عاشق او شدم) را برای او تعریف کنید و به او اطمینان دهید که او همان حسی که در خانه دارد را به زودی در مدرسه خواهد داشت. یک بازی وانمودی به وسیله ی عروسک ها انجام دهید و یک نمایش عروسکی ترتیب دهید که یکی کودک نمی خواهد به مدرسه برود و از کودکتان بپرسید من نمی دانم چرا او از مدرسه رفتن می ترسد؟ ما باید به او چه بگوییم؟ اگر شما احساس کردید که کودکتان مشکل بزرگتری دارد که شما نمی توانید ان را بفهمید، زمان آن رسیده است که به معلم او زنگ بزنید و با او صحبت کنید.

8- تغییر و جابه جایی را برای کودک آسان سازید.

اگر زمانی که با کودکتان خداحافظی می کنید چشمانش پر از اشک می شود و گریه می کند، خدحافظی معمول خود را انجام دهید و به او اطیمنان دهید که شما در پایان روز منتظر او خواهید بود. اگر همچنان کودک برای جدا شدن از شما احساس ناراحتی می کند و جدایی برایش سخت است، معلم می تواند به او کار خاصی را بسپارد که کودک بتواند با تغییر و جدایی از شما کنار بیاید.

9- از این مسئله اطمینان حاصل کنید که چند دقیقه زودتر از خواب بیدار می شوید تا کودکتان را برای مدرسه رفتن آماده کنید.

این مسئله بسیار مهم است زیرا کودک با دیدن عجله ی شما اضطراب و نگرانی اش تشدید می شود.

10. کودکان کوچکتری را که زمانشان را در خانه با شما سپری می کنند را بی اهمیت جلوه دهید.

اگر خواهر یا بردار کوچکتر کودکتان زمانش را در خانه با شما سپری می کند، جوری نشان دهید که کودک بزرگترتان فکر کند که شما چقدر در خانه حوصله تان سر می رود و کودک کوچکتر آرزو می کند که می توانست مانند یک بچه ی بزرگ به مدرسه برود.

11. یک روال ارام با خواب به موقع در شب و بیدار شدن به موقع در صبح در خانه به وجود آورید.

وقتی که شما کودک را صبح زود از خواب بیدار می کنید او خواب کافی نداشته است. کودکانی که به اندازه ی کافی استراحت ندارند انرژی کافی برای خداحافظی کردن در صبح را ندارند و ترس بیشتری نسبت به مدرسه دارند. همچنین خودتان نیز زود به رختخواب بروید و بخوابید، زیرا به این وسیله شما می تواند با عجله صبح مقابله کنید و هر کس صبح خود را با شادی شروع می کند.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: کودک و نوجوان

چگونه می توانم فرزندم را برای مهد کودک آماده کنم؟

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

آماده کردن کودک برای مهد کودک

این مسئله که والدین باید برای آماده کردن کودک برای مهد کودک نیز باید فکر کنند والدین را دیوانه می کند، آن هم برای یک صحبت کردن به صورت علمی. مطمئنا می خواهید که کودک را از نظر هیجانی آماده کنید. اما از لحاظ علمی چطور؟ آیا مهدها باید کودک را برای ورود به بحث های علمی دبستان اماده کنند؟

در واقع، تحقیقات نشان داده است کودکانی که در مهدکودک بازی می کنند از نظر اجتماعی و علمی عملکرد بهتری در پیش دبستانی و در سطوح بالاتر دارند نسبت به کودکانی که در مهد فقط بر روی فعالیت های علمی آنها توجه می شود. این مسئله نشان دهنده ی این است که کودکانی که در مهدکودک هیچ فعالیت علمی ندارند بعدا به سرعت می توانند این مسائل علمی را یاد بگیرند.

بنابراین به نظر من ایده ی آماده سازی در مهد کودک بر اساس فرضیات مسئله داری بنا نهاده شده است. در واقع مهد کودک به معنی آماده کردن کودک برای گوش دادن به معلم و آمادگی برای انجام دادن کارهایی با دیگر کودکان است.

اما از انجایی که در برنامه های درسی مهدکودک ها در کشور ما بر این اساس است که کودک باید چیزهای خاصی را بیاموزد، بسیاری از والدین در رابطه با بردن کودکان به مهد کودک هایی که مخصوص امادگی دبستان هستند دچار اضطراب می شوند. خوشبختانه، چیزهایی که انتظار دارید که کودکتان در مهدکودک یاد بگیرد چیزهایی هستند در طی فعالیت های روزمره کودک به راحتی می تواند آنها را یاد می گیرد، فقط با پرسیدن («آن حرف چیست؟»)

بنابراین چرا زمانی را صرف یاد دادن اعداد، حروف الفبا، رنگ ها، شکل ها و سکه ها صرف نکنیم زیرا این کارها می تواند برای شما و کودکتان سرگرم کننده باشد. لطفا او را امتحان نکنید، یا مبادرت به استفاده از فلش کارت ها برای یادگیری او نکنید. کودکان وقتی چیزی را در حال انجام و فعالیت می بینند سریعتر یاد می گیرند مثلا کلمه ی ت مثل تراکتور! یادگیری را برای کودک سرگرم کننده کنید اینها چیزهایی هستند که زمانی که کودک به مهد کودک می رود به او یاد می دهند.

 

در مهد کودک لازم است که کودک چه چیزهایی را بداند

  1. شناختن رنگ های پایه: قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، و بنفش
  2. شناختن شکل های پایه: دایره، لوزی، مستطیل، مثلث، بیضی، و مربع

3 شناختن سکه ها.

  1. شمردن از 1 تا 10
  2. شناختن ده عدد اول مانند: 2، 5، 9، 8، 1، 3، 4، و غیره.
  3. تشخیص حروف مانند الف، ب، پ، ت، ث و غیره

این لیست به وسیله ی استیسی کاننبرگ نویسنده ی کتاب بیایید برای مهد کودک آماده شویم! کاننبرگ همچنین پیشنهاد می دهد که والدین تکالیف در زمان شروع مدرسه دنبال کنند:

تکالیف والدین

  1. گوش دادن به فرزندتان هر زمان که به او می پیوندید
  2. کیف مدرسه کودک را خالی کنید و تکالیفش را هر روز بررسی کنید.
  3. هر شب به مدت 15 دقیقه با کودکتان مطالعه کنید.
  4. با کودکتان بازی های تکراری انجام دهید
  5. از کودکتانن سوالاتی بپرسید که پایان باز داشته باشند بدین وسیله ی ارتباط کودک تقویت می شود.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع: کودک و نوجوان