درمان افسردگي
در قديم بیماران دچار افسردگي را یا درمان نمیکردند، یا تحت رواندرمانی درازمدت مبتنی بر بینش قرار میدادند. از دادههای فعلی عینیترین تأیید به نفع شناختدرمانی، رفتاردرمانی، و دارودرمانی به دست میآید. ترکیب دارودرمانی با شناختدرمانی یا رفتاردرمانی شاید مؤثرترین درمان برای این اختلال باشد.
شناختدرمانی: شناختدرمانی فنی است که در آن روشهای جدید فكر كردن و رفتار کردن به بیمار آموزش داده میشود تا آنها را جايگزين باورها و افكار منفی و معیوبی کند که در مورد خويش، جهان، و آینده دارد. این برنامه درمانی در كوتاه مدت صورت مي گيرد و مشكلات فعلي انسان ها را رفع مي كند.
رفتاردرمانی: رفتاردرمانی اختلالات افسردگی بر این نظریه مبتنی است که دليل افسردگی كمبود تقویت مثبت براثر جدایی، مرگ، یا تغییر ناگهانی محیط است. در این نوع درمان برای رسیدن به اهداف خاصی که باعث افزایش فعالیت، فراهم ساختن تجارب خوشایند، و آموختن نحوه آرامسازی (relaxation) به بیمار میشود، از شیوههای گوناگونی استفاده میکنند. اعتقاد بر این است که ایجاد تغییر در رفتار شخصی بیمار افسرده مؤثرترین راه برای تغییر افکار و احساساتی است که همراه با آن رفتار در فرد افسرده وجود دارند. رفتاردرمانی اغلب برای درمان احساس درماندگی آموخته شدهای به کار میرود که برخی از این بیماران دارند؛ به نظر میرسد این گونه بیماران در برخورد با همه مشکلات زندگی، احساس ناتوانی از خود نشان میدهند.
رواندرمانی بینشمدار (روانکاوانه): رواندرمانی فردی بینشمدار رایجترین اسلوب درمان اختلال دیستایمی است و خیلی از بالینگران آن را درمان انتخابی این اختلال میدانند. در این رویکرد درمانی سعی میشود نحوه پیدایش و دوام علایم افسردگی و خصایص غیر انطباقی شخصیت را به تعارضهای حل نشده ابتدای کودکی ربط دهند. با استفاده از این درمان، فرد میتواند به معادلهای افسردگی (از قبیل سوء مصرف مواد) یا به احساس طرد شدگی در کودکی که مقدمه و شکل اولیه افسردگی در بزرگسالی است، بصیرت پیدا کند. دوسوگرایی موجود در روابط فعلی بیمار با والدینش، دوستانش، و افراد دیگری که در زندگی روزمرهاش وجود دارند، بررسی میشود. همین که بیمار بفهمد چطور سعی میکرده نیاز مفرط خود به تأیید دیگران را ارضا کند تا بتواند با اعتماد به نفس اندک خود و سوپرایگوی سختگیر خود مقابله کند، به یکی از اهداف مهم درمان دست یافته است.درمان افسردگي
درمان بینفردی: در درمان بینفردی اختلالات افسردگی، تجارب بینفردی فعلی بیمار و راههای مدارای او با استرس بررسی میشود تا او بتواند به کاهش علایم افسردگی و بهبود اعتماد به نفس نایل آید. درمان بینفردی از حدود دوازده تا شانزده جلسه هفتگی تشکیل میشود و همراه با آن میتوان داروهای ضد افسردگی را هم تجویز کرد.
خانواده درمانی و گروهدرمانی: با استفاده از خانوادهدرمانی میتوان به بیمار و نیز خانوادهاش کمک کرد تا با علایم افسردگی کنار آیند، به ویژه وقتی که به نظر میرسد یک سندرم نیمهعاطفی زیستی در کار است. با گروهدرمانی میتوان به بیماران منزوی کمک کرد تا برای غلبه بر مشکلات بینفردیای که در موقعیتهای اجتماعی پیدا میکنند، راههای جدیدی را یاد بگیرند.
دارودرمانی: به دلیل این اعتقاد نظری کهن و رایج که اختلال دیستایمی در درجه اول اختلالی با عوامل روانی است، بسیاری از روانشناسان باليني از مصرف ضد افسردگیها در بیماران مبتلا به این اختلال خودداری میکنند. اما در مطالعات بسیاری دیده شده که درمان این اختلال با ضد افسردگیها موفقیتآمیز بوده است. این دادهها در مجموع حاکی از آن است که مهار کنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) و نلافاکسین و بوپروپیون برای درمان بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی مفید هستند. مهار کنندههای منوآمین اکسیداز (MAOIs) در زیرگروهی از بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی مؤثرند؛ زیرگروه مذکور از این بیماران به تجویز معقول و منطقی آمفتامینها نیز پاسخ میدهند.
بستری کردن: معمولاً بستری کردن بیماران دچار افسردگي هستند ضرورتی پیدا نمیکند، در صورتي كه علايم افسردگي در بيمار شديد باشد. عدم توانايي عملكرد اجتماعي و عملكرد شغلي به وضوح مشخص شده باشد، به روشهای تشخیصی دقيق تري احتياج پيدا شود ويا در افكار فرد فكر خودكشي وجود داشته باشد، همگی مواردی ضروری برای بستری کردن است.
منبع: ساینس دیلی