در صورتیکه می خواهید یک فرد شادتری باشید، باید همین الان این 5 نوع طرز تفکر را متوقف کنید

آیا در بدترین شرایط بحرانی قرار دارید؟ پاسخ اکثر افراد به این سوال مثبت است.

در حالیکه توانمند بودن شما به منظور قراردادن خودتان در شرایط دارای استاندارد بالا منجر به بهبود جنبه های مختلفی از زندگی تان خواهد شد، ولی اکثر الگوهای مربوط به تفکر و مکالمه درونی ما به جای مفید بودن، مضر هستند.

مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفته است و همه آنها نشان داده اند که تفکرات مخرب می توانند تاثیرات منفی بر روی سلامت فیزیکی ما و همچنین بهزیستی روانی ما داشته باشند.

داشتن توانایی لازم به منظور شناسایی و تغییر شکل این تفکرات مسموم می تواند به ما کمک کند تا از نظر ذهنی و فیزیکی در شرایط بهتری قرار داشته باشیم.

در ادامه چند مورد از انحرافات شناختی بیان شده است که باید آنها را شناسایی کنیم و تغییر دهیم تا بتوانیم یک فرد شادتری باشیم:

1. تجسم کردن فاجعه

در صورتیکه تا بحال در یک موقعیتی قرار گرفته باشید و انتظار داشته باشید که بدترین موقعیت ممکن پیش خواهد آمد، ممکن است فاجعه بارترین شرایط و پیامد ممکن را تصور کنید.

برای مثال قبل از روز ملاقات با یک فرد ناشناس ممکن است این تفکر را داشته باشید که “ما هیچ موضوع خاصی برای بحث کردن نداریم و آرزو خواهم داشت که این ملاقات هر چه زودتر تمام شود.”

در این شرایط تغییر دادن الگوی ذهنی تان به یک دیدگاه واقعی تر می تواند شرایط بهتری را برای شما ایجاد کند.

سعی کنید این تفکر را داشته باشید که “هر چند که ممکن است در لحظات اول برخورد ناشیانه و زشتی با هم داشته باشیم، ولی می توانیم این شرایط را تمام کنیم و لحظات خوبی در کنار هم داشته باشیم.”

2. همه یا هیچ

تفکر همه یا هیچ به معنای پیدا کردن موقعیت های قطعی می باشد. استفاده از کلماتی همانند “همواره” و “هرگز”، “همه” و “هیچ کس” عبارت از یک سری موارد رایج در این نوع انحراف می باشند.

این تفکر که “هر کسی غیر از من عملکرد بهتری در این کار دارد؛ من هیچ وقت نمی توانم یک کار درستی انجام دهم” را با این مورد “من در برخی مواقع نمی توانم به خوبی کار کنم، ولی امروز کارهای خوب زیادی را انجام داده ام” عوض کنید.

3. فیلتر ذهنی

اکثر افراد بر روی موارد منفی متمرکز می شوند و نسبت به موارد مثبت چشم پوشی می کنند؛ این مورد به عنوان فیلتر ذهنی شناخته می شود.

برای مثال در حین بررسی کردن عملکرد خودتان که اکثرا مثبت بوده است، ممکن است این تفکر را داشته باشید که “رئیس من از مدیریت زمان من انتقاد کرد؛

شاید این فکر را داشته باشد که من در شغل خودم بد هستم و کارایی لازم را ندارم.”

به جای این تفکر سعی کنید موقعیت را به صورت دقیق تری بررسی کنید و به این صورت فکر کنید که “رئیس من مطلع می باشد که من کارهای خوب زیادی انجام داده ام و من در شرایط فعلی به این آگاهی دست پیدا کرده ام که به چه نحوی در شغل خودم بهتر باشم.”

در صورتیکه می خواهید یک فرد شادتری باشید، باید همین الان این 5 نوع طرز تفکر را متوقف کنید

4. جملات “باید”

زمانی که شما در مورد اینکه “باید” به چه نحوی این کار یا آن کار را انجام می دادید فکر می کنید، ممکن است احساس گناه کنید؛

این شرایط نمی تواند یک محرک مناسب و سالمی را ایجاد کند.

به جای این تفکر که “من این هفته باید زیاد کار می کردم” این تفکر را داشته باشید که “هفته پیش از نظر کاری خیلی شلوغ بودم، به همین دلیل این هفته یک سری تغییراتی در کار خودم ایجاد خواهم کرد و این رویه را ادامه خواهم داد.”

5. برچسب گذاری

برچسب گذاری عبارت از استفاده کردن از کلمات منفی به منظور توصیف کردن خودتان به جای توصیف کردن کارتان می باشد.

برای مثال داشتن این طرز تفکر که “من احمق هستم” به جای این مورد که “من یک کار اشتباهی انجام داده ام” به عنوان برچسب گذاری شناخته می شود.

گفتن مکرر این مورد به خودتان که شما یک چیزی (تنبل، احمق، ناتوان) هستید، می تواند به صورت ناخودآگاه منجر به پذیرفتن این باور در شما شود.

از طرف دیگر باید از خودتان بپرسید که چرا به جای این تفکرات منفی نباید تفکرات مثبتی داشت؟

سعی کنید به خودتان بگویید که یک فرد باهوش، با انگیزه و توانمندی هستید تا تاثیرات آن را بر روی خودتان مشاهده کنید.

شناسایی الگوهای فکری خطرناک می تواند یک قدم مهمی برای بهبود وضعیت روانی و بهزیستی شما باشد.

همچنین این نکته را به یاد داشته باشید که مراقبت از سلامت روانی خودتان یک مورد مهمی برای مراقبت از سلامت کلی تان می باشد.

در صورتیکه می خواهید اطلاعات بیشتری در این زمینه به دست بیاورید، می توانید از سایر مقالات سایت مشاورانه استفاده کنید و از مشاوران آن کمک بگیرید.

منبع : کانون مشاوران ایران

درمانگر من در اولین جلسه درمانی چه سوالاتی خواهد پرسید؟

در صورتیکه برای اولین بار بخواهید در یک جلسه درمان حضور داشته باشید، احتمالا هیجان زده خواهید بود و یک مقداری اضطراب خواهید داشت.

همانطور که خودتان هم مطلع هستید درخواست کمک یک مورد مناسب و صحیحی است، ولی وجود داشتن یک مقدار اضطراب هم یک مورد نرمالی است (چرا که شما می خواهید احساسات شخصی خودتان را با یک فرد ناشناس در میان بگذارید).

هر چند که درمانگر شما یک فرد غریبه می باشد، ولی باید این نکته را به یاد داشته باشید که این فرد بدون هیچ نوع قضاوتی از شما حمایت خواهد کرد.

علاوه بر این پزشک شما نسبت به این موضوع مطلع است که ممکن است شما یک مقدار اضطراب داشته باشید و به نحوی آموزش دیده است که بتواند در این شرایط به شما کمک کند.

به منظور اینکه آمادگی لازم را برای اولین جلسه درمان داشته باشید، ما یک لیست از سوالاتی را در ادامه بیان کرده ایم که معمولا پزشکان در اولین جلسه درمانی می پرسند.

با بررسی این سوالات می توانید آمادگی مناسبی را برای اولین جلسه درمان داشته باشید.

1. چه چیزی باعث شد که به درمان مراجعه کنید؟

پاسخ به این سوال می تواند کاملا ساده باشد؛ برای مثال می توانید بگویید که “پزشک قبلی یک بیماری را در من تشخیص داد و به من توصیه کرد که به شما مراجعه کنم”.

همچنین این احتمال وجود دارد که پاسخ به این سوال مبهم باشد که کاملا عادی است.

همواره این نکته را به یاد داشته باشید که شما به منظور مراجعه به یک درمانگر، هیچ گونه نیازی به یک تشخیص یا ارجاع داده شدن ندارید.

مراجعه به پزشک یک مورد کاملا مناسبی است، چرا که خودتان به تنهایی نمی توانید به احساس آرامش دست پیدا کنید.

هیچ یک از دلایل مراجعه به پزشک نمی تواند اهمیت بیشتر یا کمتری نسبت به سایر دلایل داشته باشد.

حالت دیگر این سوال عبارت از این است که “شما چه علائم یا نگرانی هایی را تجربه می کنید؟” باید توجه داشته باشید که ندادن یک پاسخ صحیح به این سوال کاملا عادی است. فقط باید مواردی که به ذهنتان می رسد را بگویید.

2. چه مدت است که این شرایط را دارید؟

پزشکتان این سوال را از شما خواهد پرسید تا بتواند یک شناختی در مورد نحوه مدیریت کردن استرس عاطفی توسط شما داشته باشد.

مکانیزم های مقابله ای متنوعی در دسترس می باشند (از مکانیزم های مفید تا مکانیزم های مضر)؛ به همین دلیل درمانگر می خواهد سبک شما را بشناسد.

علاوه براین، پزشکتان می تواند یک سری مواردی را به شما پیشنهاد بدهد که به احتمال زیاد آنها را دوست خواهید داشت.

برای مثال در صورتیکه شما بخواهید بیرون از خانه باشید، شاید یک مدیتیشن همراه با پیاده روی بتواند یک تمرین آرامش بخش مناسبی برای شما باشد.

3. آیا قبلا به درمان مراجعه کرده اید؟

در صورتیکه شما قبلا به یک درمانگر دیگری مراجعه کرده باشید، این احتمالا وجود دارد که یک سری موارد خوب یا بدی در شما تشخیص داده شود.

اطلاع دادن این موارد به درمانگر جدید خودتان می تواند شناخت وی را در مورد شما افزایش دهد.

در صورتیکه قبلا به درمان مراجعه نکرده باشید، در این صورت درمانگر شما بیشتر بر روی ساختار و انتظارات معمول از این فرآیند تاکید خواهد داشت.

درمانگر من در اولین جلسه درمانی چه سوالاتی خواهد پرسید؟

4. هدف شما از مراجعه به مشاوره چیست؟

مشخص کردن یک سری اهداف می تواند یک ابزار مناسبی برای مشخص کردن انتظارات شما از جلسه درمان باشد.

در صورتیکه ذهنیت مشخصی در رابطه با مواردی نداشته باشید که می خواهید در نتیجه جلسه درمانی به دست بیاورید، پزشکتان می تواند یک سری اهداف مشخص و قابل سنجشی را برای شما مشخص کند.

برای مثال در صورتیکه هدف شما عبارت از “اضطراب کمتر” باشد، سنجش کردن این خواسته به راحتی امکان پذیر نخواهد بود.

پزشکتان می تواند این سوال را از شما بپرسد که در صورت داشتن اضطراب کمتر، چه کارهایی را می توانید انجام دهید.

یا این سوال را مطرح کند که در صورت داشتن اضطراب کمتر، کدام بخش از زندگی شما تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.

5. آیا تا به حال در مورد آسیب زدن به خودتان یا سایر افراد فکر کرده اید؟

این سوال یک سوال سختی برای اکثر افراد می باشد و می تواند منجر به بروز احساسات شدیدی شود. با این وجود، آگاهی یافتن پزشکتان در مورد وجود داشتن تفکر آسیب زدن به خودتان اهمیت زیادی دارد.

این اطلاعات باعث خواهد شد تا بر اساس وضعیت ذهنی و روانی که دارید، پزشکتان بهترین درمان ممکن را در اختیارتان قرار دهید.

این نکته را به یاد داشته باشید که درمانگرتان نمی خواهد در مورد شما قضاوت کند، بلکه تنها هدف وی عبارت از کمک کردن به شما و حمایت کردن از شما می باشد.

هر چند که هر پزشکی روش منحصر به فرد خودش را دارد، ولی این پنج سوال مطرح شده عبارت از رایج ترین موارد بحث شده در اولین جلسه درمان می باشند.

مطلع بودن در رابطه با مواردی که باید انتظار داشته باشید می تواند اضطراب شما را کاهش دهد؛

بنابراین سعی کنید قبل از مراجعه به پزشک یک تماس تلفنی با وی داشته باشید و سوالات و نگرانی های خودتان را مطرح کنید.

همچنین می توانید از مقالات و مشاوره های ارائه شده در سایت مشاورانه هم استفاده کنید.

منبع : کانون مشاوران ایران

اختلال اضطرابی

اختلال اضطرابی شامل چند مورد از اختلال هایی می باشد که ویژگی بارز آنها عبارت از احساس ترس، هراس یا وحشت زدگی می باشد که بدون علت یا نامناسب هستند.

معمولا اضطراب یک مکانیسم انطباقی است که نشان دهنده یک تغییر درونی یا خارجی دارای خطر بالقوه است و در نتیجه باعث می شود که فرد از خطر موجود اجتناب کند یا با استرس موجود مقابله کند.

زمانی که اضطراب بدون هیچ علت خاصی یا در واکنش به یک محرک نسبتا بی ضرر و به صورت اغراق آمیز بروز پیدا می کند و در زندگی شخصی فرد یک سری اختلال هایی را به وجود می آورد، ممکن است به عنوان یک اختلال اضطرابی در نظر گرفته شود.

اختلال های اضطرابی عبارت از رایج ترین اختلال های روان پزشکی موجود در سطح جهان می باشند.

در عین حال که روش های درمان موثر زیادی برای این اختلال وجود دارد، ولی اکثر افرادی که دچار این اختلال می شوند، این اختلال در آنها تشخیص داده نمی شود یا این افراد به صورت مناسب درمان نمی شوند.

اختلال های اضطرابی در اغلب مواقع عبارت از شرایط مزمن و ناتوان کننده ای هستند که آسیب های عاطفی و زیان های مالی زیادی را به فرد مبتلا تحمیل می کنند.

رایج ترین اختلال های اضطرابی

اختلال اضطراب عمومی

افراد دچار شده به اختلال اضطراب عمومی یک سری نگرانی ها یا علائم اضطرابی را دارند که حداقل به مدت شش ماه ادامه پیدا می کند.

زنان بیشتر از مردان تحت تاثیر این شرایط قرار می گیرند و سن معمول شروع این اختلال سن 30 سالگی می باشد.

معمولا این اختلال به ایجاد یک شرایط مزمن و حاد منجر می شود.

اختلال اضطراب عمومی شده در اغلب مواقع به همراه یک سری شرایط دیگری بروز پیدا می کند که برخی از آنها شامل افسردگی، اختلال وحشت زدگی، اختلال اضطراب اجتماعی و سوء استفاده از مواد هستند.

علائم خاص ناتوانی در اختلال اضطراب عمومی شده (به خصوص اختلال نقشی)، از نظر شدت مشابه اختلال افسرده کننده عمده هستند.

بروز همزمان افسردگی یا شرایط دیگر به همراه اختلال اضطراب عمومی نه تنها منجر به افزایش میزان ناتوانی فرد می شود، بلکه (به دلیل دوری از کار، افزایش مراجعه به مراقبت سلامتی و بستری شدن در بیمارستان) همچنین یک سری هزینه های اقتصادی دیگری را به فرد تحمیل می کند.

اختلال وسواس فکری – وسواس عملی

ویژگی اختلال وسواس فکری – وسواس عملی عبارت از وجود داشتن تفکرات، تکانش ها یا تصویرهای تکراری، سرزده و تحریک کننده اضطراب آوری می باشد که به عنوان وسواس های فکری شناخته می شوند.

وسواس فکری تقریبا در 80 درصد از موارد منجر به بروز وسواس های عملی ذهنی و حرکتی (که شامل تفکرات یا اقدامات صورت گرفته مکرر می باشد) منجر می شود که برای کاهش اضطراب موجود صورت می گیرند.

این امکان وجود دارد که افراد دارای OCD چند ساعت از وقت روزمره خودشان را صرف انجام وسواس های عملی بکنند و این شرایط مانع از انجام دادن فعالیت های زندگی عادی شود.

معمولا OCD در کودکان یا بزرگسالان جوان بروز پیدا می کند، یک دوره افزایشی و کاهشی مزمن را ایجاد می کند و منجر به ایجاد ناتوانی قابل توجه در بیشتر حوزه های زندگی می شود.

اکثر افراد مبتلا به OCD عزت نفس پایین را گزارش کرده اند، تمایل دارند که خیلی دیر درخواست کمک کنند و در طول زندگی شان به صورت مکرر دچار افسردگی عمده می شوند.

این امکان وجود دارد که افراد مبتلا به OCD حاد یک سری نقایص قابل توجهی را در عملکرد اجتماعی خودشان تجربه کنند و از نظر مالی به یک سری افراد دیگری وابستگی داشته باشند.

اختلال وحشت زدگی

ویژگی مربوط به اختلال وحشتزدگی عبارت از حملات اضطرابی وحشت زای خودانگیخته است که به همراه برخی از علائمی همانند ترس، تپش قلب و عرق ریزی صورت می گیرد.

خود ترس از وحشت زدگی منجر به ایجاد یک الگویی از اجتناب می شود که ممکن است زندگی فرد را با محدودیت شدید مواجه کند.

در طول این وحشت زدگی، ترسی که می تواند نشان دهنده یک حمله قلبی، ضربه خفیف یا یک مشکل بالینی باشد، منجر به مراجعه مکرر فرد به اوژانس و تحمیل یک سری هزینه هایی به فرد می شود.

افراد مبتلابه اختلال وحشت زدگی در مقایسه با افرادی که دچار این شرایط نشده اند، معمولا بیشتر از مراقبت های بالینی استفاده می کنند.

میزان آسیب وارد شده به فرد در نتیجه اختلال وحشت زدگی تحت تاثیر عوامل مختلف (که برخی از آنها شامل سن، آموزش، تشخیص اختلال وحشت زدگی) یا وجود داشتن یک سری شرایط روان پزشکی دیگری (به خصوص افسردگی عمده) قرار دارد.

اختلال اضطرابی

اختلال استرس بعد از آسیب

افرادی که آسیب های مهلک (همانند سوء استفاده جنسی، درگیری و بلایای طبیعی) را تجربه می کنند، ممکن است تفکرات سرزده مکرر و خواب های مربوط به اتفاق آسیب زا، هوشیاری و اضطراب افزایش یافته به صورت غیرمعمول و بی حسی عاطفی را تجربه کنند و همچنین از مکان ها و موقعیت هایی که این آسیب را به آنها یادآوری می کند، اجتناب کنند.

این علائم عبارت از ویژگی های اختلال استرس بعد از آسیب (PTSD) هستند که یک شرایط کاملا رایجی است و معمولا به ایجاد یک شرایط مزمن منجر می شود.

این اختلال در اغلب مواقع به همراه سایر اختلال های اضطرابی، افسردگی و سوء مصرف مواد بروز پیدا می کند.

این امکان وجود دارد که بیماران مبتلا شده تحریک پذیری و عصبانیت را تجربه کنند و این شرایط منجر به ایجاد یک سری مشکلاتی در روابط میان فردی منجر شود.

در مابین بازنشستگان نظامی که PTSD مربوط به جنگ را تجربه می کنند، درصد افرادی که از شرایط سلامتی شان شکایت می کنند، دارای شرایط بالینی هستند و از مراقبت سلامتی استفاده می کنند یک درصد بالایی است.

اختلال های مشابه اضطراب ذهنی، سلامت فیزیکی و عاطفی ضعیف و عملکرد اجتماعی و کاردکردی معیوب عبارت از مواردی هستند که توسط بیماران PTSD غیرنظامی (برای مثال توسط قربانیان تجاوز جنسی) تجربه می شوند.

در اغلب مواقع PTSD به همراه شرایط وحشت زای مزمن و یک سری شرایط بالینی دیگری (همانند HIV) بروز پیدا می کند و منجر به ایجاد درد شدید، ناتوانی قابل توجه تر و پیامدهای بالینی وخیم تر می شود. همچنین PTSD منجر به افزایش میزان خودکشی ها می شود.

اختلال اضطراب اجتماعی و فوبیاهای خاص

اختلال اضطراب اجتماعی معمولا در دوره نوجوانی بروز پیدا می کند، میزان شیوع آن در مابین زنان بیشتر می باشد و همچنین منجر به ایجاد یک شرایط مزمنی می شود.

علائم مربوط به این اختلال می توانند شامل ترس از غریبه ها، ترس از تحقیر شدن یا قضاوت شدن توسط سایر افراد و همچنین اجتناب از موقعیت های اجتماعی می باشد که در آن افراد مورد توجه قرار می گیرند.

برخی از افراد در حین قرار گرفتن در این موقعیت ها، سرخ شدن، تهوع، افزایش ضربان قلب، استفراغ، عرق ریزی و تب و لرز را تجربه می کنند.

اختلال اضطراب اجتماعی در اغلب مواقع به همراه افسردگی و ریسک بالای سوء مصرف الکل بروز پیدا می کند.

بیمارانی که علائم محدودی از اختلال اضطراب اجتماعی را تجربه می کنند، ممکن است ناتوانی عمده را تجربه کنند؛ این شرایط می تواند منجر به افزایش افسردگی عمده شود.

فوبیاهای خاص شامل یک ترس غیرمنطقی می باشند که از طریق یک موجود خاص (همانند سگ ها) یا یک موقعیت خاص (همانند رانندگی کردن در داخل یک تونل) ایجاد می شوند.

علائم اضطراب انتظاری، احساس ناراحتی در حین قرار گرفتن در معرض یک موجود یا موقعیت ترس آور و اجتناب فعال از موقعیت های تحریک کننده عبارت از ویژگی های افراد دارای فوبیاهای خاص هستند.

درمان اختلال های اضطرابی

یک سری گزینه هایی برای درمان اختلال های اضطرابی وجود دارد که برخی از آنها شامل روش درمان شناختی – رفتاری و داروها می باشد.

با این وجود، خجالت، ترس و برچسب هایی (یا تهمت هایی) که در اغلب مواقع در نتیجه تشخیص داده شدن این شرایط ایجاد می شوند، باعث می شود که اکثر افراد در مراحل اول از مراجعه به درمان اجتناب کنند.

سایر موانعی که برای درمان وجود دارند می توانند شامل موارد مختلفی (از ایجاد نقص در سیستم سلامتی تا تشخیص داده شدن اختلال اضطرابی) باشند.

اکثر افراد حتی بعد از درمان شدن هم یک سری علائم و ناتوانایی های باقیمانده را تجربه می کنند.

با این وجود، یک سری از شواهد موجود به صورت کاملا بدیهی نشان داده اند که هر دو مورد روش های درمان روان درمانی و بالینی موثر می توانند عملکرد شخصی و کاکردی فرد را تقویت کنند، کیفیت زندگیش را افزایش دهند و هزینه های بالینی غیر اضطراری را در مورد اکثر اختلال های اضطرابی کاهش دهند.

علاوه بر این، مورد هدف قرار دادن پیشرفت های عملکردی به جای کاهش دادن علائم در طول درمان، منجر به بهبود عملکرد افراد دچار شده به اختلال های اضطرابی می شود.

استفاده روتین از مقیاس های دسته بندی تایید شده می تواند نقایص عملکردی را کاهش دهد، در ارزیابی کارایی درست از روش های درمانی مفید باشد، به افراد معلول کمک کند تا از مزایای مربوط به معلولیت خودشان استفاده کنند یا به صورت راحت تری خودشان را با شرایط کاری انطباق دهند.

نویسنده: Brian Martis

ترجمه : تیم کانون مشاوران ایران

ارتباط

ارتباط یک اصل روانشناختی عمومی می باشد که با پدیده یادآوری یا حافظه مرتبط است.

در واقع این اصل بیان می کند که فرآیند یادآوری یا حفظ کردن تجربیات گذشته منجر به یادآوری یک سری اتفاقات یا تجربیات دیگری خواهد شد که به یک یا چند روش با تجربه یادآوری شده مرتبط هستند.

کاربرد این اصل در طول زمان گسترش می یابد و به اندازه ای می رسد که تقریبا شامل تمامی مواردی (به غیر از احساسات اولیه) می شود که می تواند در زندگی ذهنی (یا روانی) فرد اتفاق بیافتد. در نتیجه تداعی گرایی به یک دیدگاه نظری تبدیل شد که کل روان شناسی را شامل می شود.


مفهوم “ارتباط ایده ها” برای اولین بار توسط یک فیلسوف انگلیسی به اسم جان لاک (John Lock) و در مقاله وی به اسم ارزیابی شناخت انسانی (An Essay Concerning Human Understanding; 1690) به کار برده شد.

یک فیلسوف اسکاتلندی به اسم دوید هیوم (David Hume) یک مقاله ای به اسم تشریح ماهیت انسانی (A Treatise of Human Nature; 1739) نوشت و در آن از طریق استدلال شباهت، وابستگی در زمان یا مکان و علت و معلولی، مبناهای اصلی ارتباط را بیان کرد.


ویلیام جیمز (William James ) به عنوان یک فیلسوف و روان شناس آمریکایی در مقاله خودش به اسم اصول روان شناسی (The Principles of Psychology (1890)) به جای ارتباط ایده ها بر روی ارتباط فرآیندهای عصبی مرکزی تاکید کرد که از طریق همپوشانی یا محرک متوالی (توارثی) آنی ایجاد می شوند.

در سال 1903 یک روان شناس روسی به اسم ایوان پی. پاولو (Ivan P. Pavlov) این نظریه را مطرح کرد که تمامی رفتارها می توانند در نتیجه واکنش ها یا عکس العمل های اصلی یا شرطی ایجاد شوند.

نظریه های واکنش شرطی شده و موارد زیادی از نظریه های رفتاری مربوط به اوایل قرن بیستم ریشه در روان شناسی ارتباطی رفتار دارد؛

این مورد به این معنا می باشد که آنها هم با انتقادهایی مواجه شده اند که در مورد نظریه های ارتباط ایده ها وجود داشته است.

برای مثال یک روان شناس آمریکایی به اسم ادوارد ال. تورندایک (Edward L. Thondike) نشان داد که صرفا تکرار یک تاثیر محدود بر روی ارتباطات ایجاد شده مابین محرک و واکنش دارد یا اینکه هیچ نوع تاثیری ندارد.

برخی از محققان تاثیر مستقیم دانش بر روی نتایج را به عنوان دلیل این ارتباط بیان کردند؛

ارتباط

این در حالی بود که سایر محققان (از جمله یک روان شناس آمریکایی به اسم کلارک ال. هال در مقاله خودش به اسم اصول رفتار (Clark L. Hull (principles of Behavior; 1943)) یادگیری را یک موردی در نظر گرفته است که به دلیل کاهش نیاز ایجاد می شود (به همین دلیل در شرایط تجربی مختلف منجر به کاهش قدرت مربوط به محرک مرتبط و واکنش می شود).


در حالیکه هدف این متفکران عبارت از رد کردن اصول تداعی گرایی نبوده است، ولی آنها معتقد بودند که این اصول بیشتر دارای کاربرد محافظه کارانه می باشند.

با این وجود یک سری افرادی همانند روان شناسان گشتالت وجود داشتند که می خواستند تداعی گرایی را به صورت کامل رد کنند؛ این تمایل به اندازه ای شدید بود که فرآیندهای ذهنی سطح بالاتر هم مورد بحث قرار گرفت.


نظریه های تداعی گرایانه همانند تمامی اصول جذاب موجود در روان شناسی، به صورت قابل توجهی مورد انتقاد قرار گرفتند.

در حال حاضر روان شناسان بسیار محدودی وجود دارند (در صورتیکه وجود داشته باشند) که قدرت این نظریه ها را در حدی قبول داشته باشند که در مراحل اولیه مطرح شدن این نظریه ها ادعا می شد.

با این وجود، بیشتر روان شناسان با این موضوع موافق خواهند بود که ارتباط همچنان یک اصل مهم و تاثیرگذاری است که در تمامی فرآیندهای یادگیری و از طریق تجربه انباشته نقش فعالی دارد.

منبع : کانون مشاوران ایران

اختلال شخصیتی مرزی

معرفی

اختلال شخصیتی مرزی یک نوع اختلال سلامت روانی می باشد که بر روی نحوه تفکر و احساس شما در مورد خودتان و سایر افراد تاثیر می گذارد و همچنین منجر به ایجاد یک سری مشکلاتی در عملکرد مربوط به زندگی روزمره فرد می شود.

این اختلال شامل مشکلات خود تصویری، مشکلات مربوط به مدیریت احساسات و رفتار و یک الگویی از روابط ناپایدار می باشد.

شما در صورت ابتلاء به اختلال شخصیتی مرزی یک ترس شدیدی نسبت به ترک شدن و ناپایداری خواهید داشت و تحمل کردن تنهایی برای شما سخت خواهد بود.

همچنین عصبانیت نامناسب، تکانشگری و تغییرات مداوم وضعیت روانی هم منجر به ایجاد یک سری مشکلاتی در شما خواهد شد، هر چند که خود شما تمایل خواهید داشت تا روابط عاشقانه و پایداری داشته باشید.

معمولا اختلال شخصیتی مرزی در اوایل دوران بزرگسالی شروع می شود.

به نظر می رسد که این شرایط در دوران جوانی در بدترین شرایط ممکن قرار می گیرد و همراه با افزایش سن فرد، به صورت تدریجی کاهش پیدا می کند.

در صورتیکه شما به اختلال شخصیتی مرزی دچار شده باشید، امیدواری خودتان را به هیچ وجه از دست ندهید.

اکثر افراد دچار شده به این اختلال به مرور زمان و با استفاده از درمان می توانند به شرایط بهتری دست پیدا کنند و می توانند نحوه داشتن یک زندگی رضایت بخش را یاد بگیرند.

علائم

اختلال شخصیتی مرزی بر روی احساس شما در مورد خودتان، رابطه شما با سایر افراد و نحوه رفتار شما تاثیر می گذارد.

علائم و نشانه های مربوط به این اختلال می توانند شامل موارد زیر باشند:

یک ترس شدید نسبت به ترک شدن، حتی استفاده از ابزارهای افراطی برای اجتناب از جدایی یا طرد واقعی یا تجسم شده

یک الگویی از روابط شدید ناپایدار، همانند تصور کردن یک فردی به عنوان فرد ایده آل در یک لحظه و بعد از آن تغییر یافتن دیدگاه نسبت به آن فرد و در نظر گرفتن وی به عنوان فردی که به اندازه کافی اهمیت قائل نمی شود یا بی رحم است.

تغییرات سریع در هویت خود و خود تصویری که شامل تغییر اهداف و ارزش ها و در نظر گرفتن خود به عنوان یک فرد بد یا فردی که اصلا وجود ندارد

دوره های پارانویای مربوط به استرس و از دست دادن ارتباط با واقعیت که چند دقیقه تا چند ساعت به طول می کشد.

رفتارهای تکانشی و ریسکی؛ همانند قماربازی، رانندگی پرخطر، روابط جنسی ناایمن، ولخرجی کردن، سوء مصرف تغذیه ای یا مواد مخدر، ورشکستگی در نتیجه ترک سریع یک شغل یا خاتمه دادن به یک رابطه مثبت

تهدید یا اقدام به خود کشی یا خود آسیب زنی که در اغلب مواقع در پاسخ به ترس از جدا شدن یا طرد شدن صورت می گیرد.

تغییرات مربوط به وضعیت روانی که از چند ساعت تا چند روز به طول می کشد و می تواند شامل خوشحالی شدید، تحریک پذیری، خجالت یا اضطراب باشد.

احساس پوچی و بیهودگی مداوم

عصبانیت شدید و نامناسب، همانند از دست دادن کنترل خود، طعنه آمیز  یا تلخ صحبت کردن یا دعوا کردن به صورت فیزیکی

چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد

در صورتیکه شما متوجه وجود داشتن یکی از علائم بیان شده در بالا در خودتان شوید، باید پزشک خودتان یا یک متخصص سلامت روانی را از وضعیت خودتان مطلع کنید.

در صورتیکه تفکرات خودکشی داشته باشید، چه کاری باید انجام دهید

در صورتیکه شما یک سری فانتزی ها یا تصایر ذهنی در مورد آسیب زدن به خودتان داشته باشید یا اینکه تفکرات خودکشی دیگری داشته باشید، باید یکی از کارهای زیر را انجام دهید:

  • با شماره 115 یا اوژانس محلی خودتان تماس بگیرید
  • با یکی از مراکز پیشگیری از خودکشی تماس بگیرید.
  • با یک متخصص سلامت روان، پزشک یا ارائه دهنده خدمات سلامتی تماس بگیرید.
  • به پیش یکی از اعضای خانواده، دوستان، همکاران یا یک فرد مورد اعتماد دیگری بروید.
  • با یکی از افرادی که دین مشترکی با شما دارند، ارتباط برقرار کنید.

در صورتیکه متوجه وجود داشتن علائم و نشانه های بیان شده در یکی از اعضای خانواده یا دوستان خودتان شوید، با این فرد صحبت کنید و سعی کنید وی را برای رفتن به پزشک یا یک مراقب سلامتی متقاعد کنید.

باید توجه داشته باشید که نمی توانید این فرد را مجبور به دریافت کمک بکنید. در صورتیکه رابطه موجود منجر به ایجاد استرس قابل توجهی در شما شود، در این صورت مراجعه خود شما به پزشک می تواند یک ایده مناسبی باشد.

اختلال شخصیتی مرزی

علت ها

علت ایجاد اختلال شخصیتی مرزی همانند علت مربوط به سایر اختلا های شخصیتی تا به حال به صورت کاملی شناخته نشده است.

اختلال شخصیتی مرزی علاوه بر عوامل محیطی (همانند سابقه سوء استفاده شدن در دوران کودکی یا بی توجهی شدن در این دوره) می تواند در نتیجه یکی از عوامل زیر ایجاد شود:

عوامل ژنتیکی.

برخی از مطالعات صورت گرفته بر روی دوقلوها و خانواده ها نشانگر این موضوع می باشند که اختلال های شخصیتی می توانند به صورت ارثی منتقل شوند و یک رابطه قوی با سایر اختلال های روانی موجود در مابین اعضای خانواده داشته باشند.

وضعیت های غیرعادی ذهنی. برخی از تحقیقات صورت گرفته نشانگر این موضوع می باشند که تغییرات صورت گرفته در بخش های خاص مغز بر روی کنترل عواطف، تکانش گری و عصبانیت تاثیر می گذارند.

علاوه بر این، مواد شیمیایی خاصی که در مغز وجود دارند و بر روی کنترل وضعیت روانی تاثیر می گذارند (مواد شیمیایی همانند سرتونین)، ممکن است فاقد عملکرد مناسبی باشند.

عوامل ریسک

برخی از عوامل مربوط به رشد شخصیتی می توانند ریسک ایجاد اختلال شخصیتی مرزی را در فرد افزایش دهند. این موارد عبارتند از:

زمینه های ارثی:

در صورتیکه یکی از بستگان نزدیک شما (مادر، پدر، برادر یا خواهر شما) دارای یک اختلال خاص یا اختلال مشابهی باشد، ریسک وجود داشتن این اختلال خاص در شما  یک احتمال بالایی خواهد بود.

دوران کودکی استرس زا: اکثر افراد مبتلا به این اختلال گزارش کرده اند که در دوران کودکی مورد سوء اسفاده جنسی یا فیزیکی یا مورد بی توجهی قرار گرفته اند.

برخی از این افراد در دوران کودکی والدین خودشان را از دست داده اند یا جدا شدن یکی از والدین یا مراقبان را تجربه کرده اند یا والدین یا مراقبان آنها سوء مصرف مواد یا یک مشکل سلامت روانی دیگری داشته اند.

سایر افراد دچار شده به این اختلال هم با یک تعارض خصمانه و روابط خانوادگی ناپایدار مواجه بوده اند.

عوارض

اختلال شخصیتی مرزی می تواند بر روی بخش های مختلف زندگی تاثیرگذار باشد.

این اختلال می تواند یک تاثیر منفی بر روی روابط صمیمی، فعالیت های شغلی، مدرسه ای و اجتماعی و همچنین تصویر از خود داشته باشد که برخی از آنها عبارتند از:

  • تغییرات یا زیان های شغلی مکرر
  • کامل نشدن یک آموزش
  • مشکلات قانونی متعدد، همانند زمان حبس
  • روابط متناقض و ناسازگار، استرس مربوط به روابط ازدواجی یا طلاق
  • خود آسیب زنی، همانند بریدن یا سوزاندن و بستری شدن در بیمارستان به صورت مکرر
  • درگیر شدن در روابط سوء استفاده ای
  • بارداری های برنامه ریزی نشده، عفونت های انتقال یافته از طریق رابطه جنسی، تصادفات با اتومبیل و دعواهای فیزیکی به دلیل رفتار تکانشی و ریسکی
  • اقدام به خودکشی یا انجام دادن خودکشی

علاوه بر این، این امکان وجود دارد که شما یک سری اختلال های سلامت روانی دیگری را هم تجربه کنید که برخی از آنها عبارتند از:

  • افسردگی
  • سوء مصرف الکل یا مواد مخدر
  • اختلال های اضطرابی
  • اختلال های تغذیه ای
  • اختلال دو قطبی
  • اختلال فشار استرسی پس آسیبی(PTSD)
  • فزون کاری یا کمبود توجه
  • سایر اختلال های شخصیتی

منبع : کانون مشاوران ایران

قلدری

قلدری عبارت از یک الگوی مشخص از اذیت کردن و توهین کردن تکراری و عمدی نسبت به سایر افراد (به خصوص افراد کوچک تر، ضعیف تر، کوتاه تر یا سایر افرادی که در نتیجه قلدری شدن آسیب می بینند) می باشد.

مورد هدف قرار دادن یک فرد دارای قدرت کمتر عبارت از تفاوت مابین قلدری و پرخاشگری می باشد.

قلدری می تواند شامل حمله ها یا تجاوزهای زبانی (اسم گذاری و مسخره کردن سایر افراد) و حمله های فیزیکی، تهدید به اذیت کردن، سایر حالت های تهدید و محروم سازی عمدی از فعالیت ها باشد.

مطالعات صورت گرفته نشان داده اند که بیشترین قلدری در سنین 11 تا 13 سالگی صورت می گیرد و با بزرگتر شدن فرد، میزان قلدری کاهش می یابد.

پرخاشگری فیزیکی مشخص (همانند کتک زدن، لگد زدن و هل دادن) عبارت از رایج ترین حالت های قلدری در مابین بچه های کوچک می باشد؛

پرخاشگری رابطه ای (آسیب زدن یا دستکاری در روابط سایر افراد، همانند شایعه پخش کردن و محروم کردن از فعالیت های اجتماعی) در مابین بچه های بزرگتر رایج می باشد.

اکثر موارد قلدری در داخل یا اطراف مدارس و زمین های بازی صورت می گیرند، هر چند که خود اینترنت هم یکی از ابزارهای قلدری می باشد.

بر اساس گزارش مرکز ملی آمار آموزشی ایالات متحده، تقریبا 20 درصد از دانش آموزان گزارش کرده بودند که در دوران مدرسه مورد قلدری قرار گرفته اند.

چرا افراد قلدری می کنند

افراد به دلیل اینکه فکر می کنند قلدری (حداقل در کوتاه مدت) بهترین و موثرترین روش برای دستیابی به اهداف خودشان است، دست به این اقدام می زنند؛

همچنین عدم وجود مهارت اجتماعی در این افراد برای انجام دادن کار خودشان بدون آسیب رساندن به دیگران هم یکی از علل بروز این رفتار می باشد.

قلدری همچنین یک روشی برای ایجاد تسلط اجتماعی می باشد، هر چند که با گذشت زمان (که نوجوانان رفتارهای گسترده تری را از خودشان نشان می دهند) معایب این روش افزایش پیدا می کند.

آیا برخی افراد قلدر به دنیا می آیند یا به افراد قلدر تبدیل می شوند؟

افراد قلدر ایجاد می شوند و هیچ فردی از همان ابتدای تولد قلدر نمی باشد، همچنین این اتفاق در سنین پایین صورت می گیرد؛

در صورتیکه یک پرخاشگری ملایم صورت گرفته از طرف یک کودک دو ساله به خوبی مدیریت نشود، این فرد توانایی لازم را برای کنترل درونی چنین رفتاری نخواهد داشت.

قلدری یک سبک رفتاری کاملا پایداری است، چرا که افراد قلدر در اغلب مواقع به خواسته های خودشان دست پیدا می کنند (این مورد حداقل در مراحل اولیه مصداق دارد).

افراد قلدر از نظر روان شناختی چه ویژگی هایی دارند؟

تحقیقات صورت گرفته نشانگر این موضوع می باشند که افراد قلدر دارای وضعیت روان شناختی مشخصی هستند.

این افراد فاقد رفتار حرفه ای اجتماعی هستند، در نتیجه اضطراب خودشان دچار مشکل نمی شوند و احساسات سایر افراد را درک نمی کنند.

این افراد دارای یک ویژگی شناختی بارزی هستند که یک نوع پارانویا می باشد؛

این شرایط باعث می شود که این افراد تفسیر نادرستی از خواسته های سایر افراد داشته باشند و در موقعیت های عادی و خنثی سایر افراد را به دشمنی متهم کنند.

این امکان وجود دارد که دیگران افراد قلدر را دوست نداشته باشند، ولی این افراد خودشان را به عنوان افراد کاملا مثبت در نظر می گیرند.

افرادی که به صورت شدید قلدری می کنند، معمولا یک سری روابط اجباری با سایر افراد دارند.

افراد قلدر به چه کسانی آسیب می زنند؟

قلدری نمی تواند بدون قربانی باشد و معمولا افراد قلدر به بیش از یک نفر آسیب می زنند.

تحقیقات صورت گرفته نشانگر این موضوع می باشند که افراد تحت قلدری قرار گرفته (حتی در موقعیت های بدون تهدید) فاقد جرات می باشند و این افراد قبل از مواجهه با قلدری یک ترسی را از خودشان نشان می دهند.

همچنین یک سری بچه هایی وجود دارند که از خودشان دفاع نمی کنند.

افراد قلدر به چه نحوی در مورد انتخاب افراد مورد نظر تصمیم گیری می کنند؟

افراد قلدر تا قبل از سن 7 سالگی تقریبا نسبت به تمامی افراد قلدری می کنند. بعد از این دوره، آنها معمولا نسبت به افراد کم سن و سال تر قلدری می کنند.

قلدری این افراد به صورت دخالت کردن در تصمیم مربوط به “فرآیند خرید” صورت می گیرد و از این طریق هدف های خودشان را تعیین می کنند.

افراد قلدر همانند قربانیانی هستند که در حین قلدری شدن ناراحت به نظر می رسند و هیچ دوستی ندارند.

محققان به این نتیجه دست یافته اند که قربانیان یک نوع ناایمنی و ترس از خودشان نشان می دهند.

ویژگی های بارز افراد قربانی چه مواردی می باشند؟

مطالعات صورت گرفته بر روی کودکان نشان داده است قربانیان به راحتی تسلیم درخواست های قلدری می شوند و دوچرخه، اسباب بازی و سایر وسایل بازی شان را به راحتی تحویل فرد قلدر می دهند. این افراد گریه می کنند و یک حالت دفاعی به خودشان می گیرند؛

وضعیت درد و رنج کشیدن این افراد یک رضایتی را در افراد قلدر ایجاد می کند و همچنین این شرایط نشان دهنده تسلط افراد قلدر می باشد.

کودکانی که به افراد قربانی تبدیل می شوند، نمی توانند مانع تجاوز شوند و این شرایط باعث می شود که حتی برخی از دوستانشان که قلدر نیستند هم آنها را دوست نداشته باشند.

چرا قلدری آثار مخرب زیادی دارد

قلدری کردن این پیام را انتقال می دهد که تجاوز و خشونت یک راه حل قابل قبولی برای مشکلات هستند.

شراکت و راه حل مسالمت آمیز منجر به ایجاد یک فضای مناسب و مرتبطی می شود.

قلدری نه تنها به افراد قربانی آسیب می زند، بلکه برای خود افراد قلدر هم یک سری زیان هایی دارد.

اکثر افراد قربانی یک شرایط نامناسب و زیانباری را در زندگی خودشان تجربه می کنند، چرا که خشونت و تجاوز آنها منجر به ایجاد مشکلاتی در یادگیری، پیدا کردن شغل و ایجاد و حفظ روابط صمیمی می شود.



قلدری

آیا افراد قلدر می توانند این رفتار خودشان را ترک کنند؟

برخی از افراد قلدر رفتار قبلی خودشان را ترک می کنند. ولی تعداد زیادی از آنها همچنان به رفتارهای قبلی خودشان ادامه می دهند؛

پرخاشگری و تجاوز یک سبک تعامل اجتماعی کاملا ثابت و پایداری است.

اکثر افرادی که در دوران کودکی خودشان هم قلدر بودند، به افراد بزرگسال جامعه ستیز تبدیل می شوند که احتمال صورت گرفتن جرایم، آسیب رساندن به همسرانشان و سوء استفاده از کودکانشان (و ایجاد نسل های قلدر بعدی) توسط این افراد (در مقایسه با سایر افراد که در دوران کودکی شان تجاوز کار نبودند) یک احتمال بالایی می باشد.

چرا افرادی که قلدری را می بینند، مانع از صورت گرفتن آن نمی شوند؟

اکثر افراد قلدر به دور از چشم همتایان خودشان پرخاشگری یا تجاوز خودشان را انجام می دهند و در صورتیکه یک فرد دیگری شاهد این قلدری باشد، فرد قلدر احساس قدرت بیشتری خواهد کرد.

ولی افراد مشاهده کننده قلدری در موارد محدودی اقدام به توقف پرخاشگری و تجاوز می کنند؛ حتی این امکان وجود دارد که این افراد از تماشای قلدری صورت گرفته لذت ببرند.

حتی در صورتیکه این افراد چنین موقعیتی را قبول نداشته باشند، ممکن است فرد قربانی را دوست نداشته باشند یا از عکس العمل فرد قلدر بترسند.

افراد قلدر به چه نحوی به سایر افراد آسیب می رسانند (تجاوز می کنند)؟

قلدری سایبری

از زمانیکه زندگی اجتماعی افراد جوان به اینترنت انتقال یافته است، قلدری با استفاده از ابزار های الکترونیکی منجر به ایجاد مشکلات قابل توجه تری نسبت به دوره های قبلی شده است.

در گذشته قلدری به محیط مدرسه ای محدود بود، ولی شیوع ابزارهای دستی باعث شده است که افراد قلدر همواره به قربانیان خودشان دسترسی داشته باشند.

آزار و اذیت سایبری می تواند منجر به ایجاد اختلالات زیادی در زندگی افراد شود، چرا که در اغلب موارد می تواند بدون اسم صورت بگیرد؛

این شرایط باعث شده است که افراد قربانی در برخی مواقع هیچ شناختی نوع نسبت به هویت افراد قلدر نداشته باشند.

بی اسم بودن قلدری سایبری منجر به از بین رفتن محدودیت های مربوط به پرخاشگری و تجاوز و افزایش ستمگری شده است.

قلدری سایبری منجر به راحت تر شدن فرآیند آسیب رساندن به سایر افراد شده است، چرا که افراد قلدر مجبور نیستند به چشم های افراد قربانی نگاه کنند و اذیت شدن آنها را از نزدیک مشاهده کنند.

پیشرفت مداوم تکنولوژی های دیجیتالی باعث شده است که روش های جدیدی برای گسترش اطلاعات نادرست در مورد افراد مورد هدف در دسترس باشد.

افراد قلدر به چه نحوی از طریق اینترنت به سایر افراد آسیب می زنند؟

هر دو مورد تجاوز مستقیم و تجاوز رابطه ای در اینترنت پیشرفت کرده است.

افراد قلدر سایبری می توانند شایعات نادرست را به سرعت ویرس در رسانه اجتماعی پخش کنند.

آنهامی توانند هویت های برخی از افراد را جعل کنند و با اسم یک فرد دیگری هر کاری را انجام بدهند.

آزار و اذیت جنسی و گفتگوی اینترنتی به طور خاصی در مورد زنان صورت می گیرد.

همچنین بعد از اتمام قلدری فعال، اطلاعات رسوا کننده آن همچنان می تواند در اینترنت وجود داشته باشد و این شرایط منجر به ادامه دار شدن آزار و اذیت فرد شود.

به چه نحوی می توان یک قلدری را مدیریت کرد؟

بهترین روش دفاع در مقابل قلدری عبارت از افزایش دادن مهارت های اجتماعی می باشد (باید مهارت های اجتماعی به تمامی کودکان آموزش داده شود و به آنها اجازه داده شود که اعتماد بیشتری نسبت به توانایی های خودشان داشته باشند).

مهندسی کردن مسائل اجتماعی در مورد کودکان و والدین، نقش مهمی در پیشگیری از صورت گرفتن قلدری بر روی کودکان دارد؛

این شرایط باعث می شود والدین به صورت مداوم نسبت به چالش های پیشروی فرزندانشان مطلع باشند و راه حل های مناسبی را در اختیار آنها قرار بدهند.

روش مناسب دیگری که برای پیشگیری از قلدری پیشنهاد شده است، عبارت از دور شدن از این موقعیت ها و مواجه نشدن با آنها می باشد.

شما به چه نحوی می توانید با یک قلدری مقابله کنید؟

مطالعات صورت گرفته نشانگر این موضوع هستند که موثرترین روش برای متوقف کردن یک قلدری عبارت از فعال کردن تماشا کنندگان می باشد؛

حداقل کاری که تماشا کنندگان می توانند انجام دهند عبارت از مجازات کردن فرد قلدر از طریق توجه کردن می باشد.

به دلیل اینکه اکثر کودکان در برخی مواقع یک قلدری را از نزدیک می بینند، آموزش دادن این نکته به کودکان که باید نقش مهمی در متوقف کردن قلدری داشته باشند، اهمیت زیادی دارد.

این امکان وجود دارد که فرد قلدر بخواهد در مقابل یک فردی بلند صحبت کند، ولی نمی تواند در مقابل چند فرد بلند صحبت کند و آنها را اذیت کند.

آیا برنامه هایی که در مدرسه برای مقابله با قلدری انجام می شوند، برنامه های موثری هستند؟

در طول دهه های گذشته، مدارس برنامه های مختلفی را برای مقابله با قلدری اجرا کردند. با این وجود، گزارش های متعدد و برخی مواقع متناقضی در مورد کارایی این برنامه ها ارائه شده است.

کارشناسان بر این عقیده هستند که بیشتر موارد قلدری در محیط مدرسه صورت می گیرد، ولی متاسفانه روش برخورد با زورگویی و تجاوز، مهارت های مربوط به کنترل عواطف یا مهارت های اجتماعی (که عوامل تعیین کننده و کلیدی در پیشگیری از قلدری هستند) به آنها آموزش داده نمی شود.

منبع : کانون مشاوران ایران

سابقه و مفاهیم کلیدی مربوط به روان شناسی رفتاری

رفتار گرایی (که همچنین به عنوان روان شناسی رفتاری شناخته می شود) عبارت از یک تئوری یادگیری است و مبتنی بر این ایده می باشد که تمامی رفتارها در نتیجه شرطی سازی ایجاد می شوند.

شرطی سازی از طریق تعامل با محیط ایجاد می شود. متخصصان رفتار گرا بر این عقیده هستند که واکنش های ما نسبت به محرک محیطی منجر به شکل گیری واکنش های ما می شوند.

بر اساس نظرات این مکتب فکری، صرف نظر از وضعیت های روانی داخلی، رفتار می تواند به صورت سیستماتیک و مشاهده پذیر مطالعه شود.

بر اساس این دیدگاه، فقط رفتار های قابل مشاهده باید در نظر گرفته شوند (شناخت ها، عواطف و حالت های روانی بیش از حد ذهنی و درونی هستند و نباید در نظر گرفته شوند).

رفتارگرایان افراطی معتقد هستند که هر فردی صرف نظر از پس زمینه ژنتیکی، ویژگی های شخصیتی و تفکرات درونی (در چارچوب محدودیت های مربوط به توانایی های فیزیکیش) می تواند برای انجام دادن یک وظیفه ای آموزش داده شود.

این فرآیند فقط به یک شرطی سازی مناسب نیاز دارد.

بررسی مختصر سابقه رفتار گرایی

رفتارگرایی برای اولین بار در سال 1913 و با انتشار مقاله کلاسیک جان بی. واتسون (Jahn B. Watson) به اسم “روان شناسی بر مبنای دیدگاه های رفتارگرایی نسبت به آن” ایجاد شد.

واتسون که همچنین به عنوان پدر رفتارگرایی در نظر گرفته می شود، یک نقل قول مشهوری در مورد رفتار گرایی دارد که عبارت است از:

“در صورتیکه چند نوزاد سالم، دارای فیزیک مناسب و یک دنیای مخصوص در اختیار من باشند تا آنها را بزرگ کنم، تضمین می کنم که در صورت انتخاب هر یک از آنها به صورت تصادفی می توانم به نحوی آنها را آموزش دهم که صرف نظر از هر نوع استعداد، علاقه، توانایی، شغل و نژادی که دارند، به یک متخصص مورد نظر (پزشک، وکیل، هنرمند، تاجر، فقیر و سارق) تبدیل شوند.

همچنین طرفداران افراطی مکتب رفتارگرایی بر این باورند که تمامی رفتارها در نتیجه تجربه ایجاد می شوند.

هر فردی صرف نظر از پیش زمینه هایی که دارد، در صورت شرطی سازی  شدن مناسب می تواند برای عمل کردن به یک روش خاص آموزش داده شود.

رفتارگرایی تقریبا از سال 1920 تا اواسط دهه 1950 توسعه پیدا کرد و به یک مکتب فکری برجسته ای در روان شناسی تبدیل شد.

برخی از متخصصان بر این باورند که محبوبیت روان شناسی به دلیل تمایل متخصصان این حوزه به ایجاد یک روان شناسی مبتنی بر علم ملموس و قابل اندازه گیری می باشد.

محققان به ایجاد نظریه هایی علاقمند بودند که می توانستند به صورت مشخصی توصیف شوند و به صورت تجربی اندازه گیری شوند، ولی عادت به ایجاد پیشبردهایی کرده بودند که بر روی ماهیت زندگی های روزمره انسانی تاثیرگذار بودند.

انواع شرطی سازی

شرطی سازی کلاسیک

شرطی سازی کلاسیک یک تکنیکی می باشد که به صورت مکرر در آموزش رفتاری به کار گرفته می شود و در آن یک محرک خنثی با یک سری محرک های طبیعی همراه می شود.

در نهایت محرک خنثی منجر به ایجاد واکنش هایی مشابه با واکنش های صورت گرفته در حین صورت گرفتن محرک طبیعی می شود، حتی در صورتی که محرک طبیعی وجود نداشته باشد.

محرک مرتبط به عنوان محرک شرطی شده و رفتار یادگیری شده به عنوان واکنش شرطی شده در نظر گرفته می شود.

شرطی سازی عامل

شرطی سازی عامل (که در برخی مواقع به عنوان شرطی سازی وسیله ای یا ابزاری مورد اشاره قرار می گیرد) یک روش یادگیری می باشد که از طریق پاداش ها و مجازات ها صورت می گیرد.

از طریق شرطی سازی عامل یک رابطه ای مابین یک رفتار و یک پیامد و نتیجه ای برای آن رفتار ایجاد می شود.

زمانیکه یک اقدام به یک نتیجه مطلوب منجر شود، احتمال صورت گرفتن مجدد این اقدام در آینده یک احتمال بالایی خواهد بود.

از طرف دیگر، واکنش های صورت گرفته بعد از یک نتیجه معکوس باعث می شود که احتمال صورت گرفتن این کار در آینده کاهش پیدا کند.

سابقه و مفاهیم کلیدی مربوط به روان شناسی رفتاری

یادگیری می تواند از طریق ارتباطات صورت بگیرد.

در آزمایش های کلاسیک یک روان شناسی به اسم ایوان پاولو[1]، سگ ها در مرحله اول به وجود داشتن یک رابطه ای مابین غذا (که به صورت طبیعی و اتوماتیک وار منجر به تحریک ترشح بزاق می شود) و صدا زنگ و در مراحل بعدی به وجود داشتن یک رابطه ای مابین غذا، صدای زنگ و دیدن کت سفید دستیار آزمایشگاه عادت داده شده بودند.

در نهایت کت آزمایشگاهی منجر به تحریک ترشح بزاق در سگ ها شده بود.

فرآیند مربوط به شرطی سازی کلاسیک از طریق ایجاد یک رابطه ای مابین یک محرک محیطی و یک محرک ایجاد می شود که به صورت طبیعی صورت می گیرد.

عوامل مختلف می توانند بر روی فرآیند شرطی سازی کلاسیک تاثیرگذار باشند.

در طول اولین مرحله از فرآیند شرطی سازی کلاسیک که به عنوان اکتساب یا کشف شناخته می شود، یک واکنشی ایجاد و تقویت می شود.

عواملی از قبیل برجستگی محرک و زمان بندی ارائه می توانند نقش مهمی در سرعت ایجاد یک ارتباط داشته باشند.

زمانیکه یک رابطه ای ایجاد می شود (این مورد به عنوان خاموش سازی یا انهدام شناخته می شود) علت رفتار به تدریج ضعیف می شود یا از بین می رود.

عواملی از قبیل قدرت واکنش اولیه می توانند نقش مهمی در سرعت خاموش سازی داشته باشند.

برای مثال هر چقدر یک واکنش به صورت طولانی تری شرطی سازی شود، خاموش سازی آن یک فرآیند طولانی تری خواهد بود.

یادگیری هم می تواند از طریق پاداش ها و مجازات ها صورت بگیرد.

یک متخصص رفتارگرایی به اسم بی. اف. اسکینر (B. F. Skinner) شرطی سازی عامل را به عنوان یک فرآیندی توصیف کرد که یادگیری مربوط به آن از طریق پاداش و مجازات صورت می گیرد.

در واقع شما از طریق ایجاد یک رابطه ای مابین یک رفتار خاص و پیامدهای آن رفتار یک چیزی را یاد می گیرید.

برای مثال در صورتیکه والدین بعد از اینکه فرزندشان وسایل و عروسک های خودش را جمع کند، یک پاداش و جایزه ای را به او بدهند، این رفتار مطلوب تکرار خواهد شد.

در نتیجه احتمال تمیز کردن اتاق و مرتب نگه داشتن آن توسط کودک افزایش خواهد یافت.

برنامه های مربوط به پاداش ها نقش مهمی در شرطی سازی عامل دارند.

این فرآیند کاملا صحیح و بدیهی به نظر می رسد (فقط یک رفتاری را مشاهده می کنید و یک پاداش یا مجازاتی را برای آن ارائه می دهید).

با این وجود، اسکینر مشاهده کرد که زمان بندی این پاداش ها و مجازات تاثیر قابل توجهی بر روی یادگیری یک رفتار جدید و قدرت واکنش مربوطه دارد.

پاداش مداوم شامل پاداش دادن به هر یک از رفتارهای منحصر به فرد می باشد.

در اغلب مواقع این مورد در ابتدای فرآیند شرطی سازی عامل به کار گرفته می شود. ولی بعد از یاد گرفته شدن رفتار، برنامه می تواند به یک پاداش جزئی تبدیل شود.

این مورد شامل ارائه دادن یک پاداش بعد از چند مورد از واکنش ها یا بعد از گذشتن یک دوره زمانی می باشد.

در برخی مواقع پاداش جزئی در یک برنامه ثابت یا پایدار صورت می گیرد.

در سایر موارد، قبل از ارائه یک پاداش باید یک متغیر و یک تعداد غیر قابل پیشبینی از واکنش ها باید صورت بگیرد یا یک مدت زمانی بگذرد.

برخی از متفکران که بر روی روان شناسی رفتاری تاثیرگذار بوده اند.

علاوه بر افرادی که در بالا ذکر شده اند، یک سری نظریه پردازان و روان شناسان برجسته دیگری هم وجود دارند که نقش قابل توجهی در روان شناسی رفتاری داشته اند.

برخی از این افراد شامل ادوار تورندایک (Edward Thorndike)، یک روان شناس پیشگامی که قانون تاثیر را معرفی کرده است و کلارک هال (Clark Hull) می باشد که نظریه یادگیری را بیان کرده است.

یک سری تکنیک های درمانی وجود دارند که از روان شناسی رفتاری به دست آمده اند.

هر چند که بعد از سال 1950 روان شناسی رفتاری به عنوان یک پس زمینه در نظر گرفته شده است، ولی اصول آن همچنان اهمیت دارد.

حتی امروزه هم در اغلب مواقع از تحلیل رفتاری به عنوان یک تکنیک درمانی و برای کمک به کودکان مبتلا به اوتیسم و کودکان دارای تاخیر رشدی در بدست آوردن مهارت های جدید استفاده می شود.

تحلیل رفتاری در اغلب مواقع شامل فرآیندهایی از قبیل شکل دهی (تقریب های نزدیک تر پاداش به یک رفتار مطلوب) و زنجیره ای کردن (تقسیم کردن یک وظیفه ای به بخش های کوچک تر و بعد از آن آموزش دادن و زنجیره ای کردن تمامی مراحل بعدی) می باشد.

سایر تکنیک های درمان رفتاری شامل درمان اجتنابی، حساسیت زدایی سیستماتیک، اقتصاد ژتونی، مدل سازی و مدیریت احتمالات می باشد.

روان شناسی رفتاری دارای یک سری نقاط قوت می باشد. رفتارگرایی بر مبنای رفتارهای قابل مشاهده می باشد، بنابراین کمّی کردن و جمع آوری اطلاعات در حین تحقیق راحت تر می باشد.

تکنیک های درمای موثر (همانند مداخله رفتاری موثر، تحلیل رفتاری، اقتصاد ژتونی و آموزش آزمایشگاهی گسسته) ریشه در رفتارگرایی دارند.

در اغلب مواقع این رهیافت در تغییر رفتارهای ناسازگار و مضر کودکان و والدین کاملا مفید می باشند.

این رهیافت یک سری نقاط ضعفی را هم دارد. اکثر منتقدان معتقدند که این رهیافت یک رهیافت تک بعدی برای شناخت رفتار انسان می باشد.

منتقدان رفتار گرایی بیان کرده اند که نظریه های رفتاری تاثیرات اختیار و قدرت های درونی (همانند وضعیت های روانی، تفکرات و احساسات) را در نظر نمی گیرند.

همچنین این رهیافت سایر یادگیری هایی که بدون استفاده از روش پاداش و مجازات صورت می گیرد را مورد بی توجهی قرار می دهد.

علاوه بر این، انسان ها و حیوانات در نتیجه مطلع شدن از اطلاعات جدید می توانند رفتارهای خودشان را تغییر دهند، حتی در صورتیکه این رفتار در نتیجه بی توجهی به برخی از عوامل تاثیرگذار مهم بر روی رفتار ایجاد شود.

برای مثال فروید معتقد بود که رفتار گرایی نمی تواند تفکرات ذهن ناخودآگاه، احساسات و تمایلاتی را توجیه کند که بر روی اقدامات افراد تاثیر می گذارند.

سایر متفکران (همانند کارل روگرز (Carl Rogers) و سایر روان شناسان طرفدار روان شناسی انسان دوستانه) معتقد بودند که رفتار گرایی یک رهیافت انعطاف ناپذیر و محدودی می باشد و نمی تواند وضعیت فرد را به صورت کاملی نشان دهد.

اخیرا روان شناسی بیولوژیکی بر روی تاثیر قدرت ذهن و عوامل ژنتیکی در مشخص کردن و تاثیر گذاشتن بر روی اقدامات انسانی تاکید دارد.

رهیافت شناختی مربوط به روان شناسی بر روی فرآیندهایی همانند تفکر، تصمیم گیری، زبان و حل مسئله متمرکز است.

در هر دو این موارد، رفتارگرایی نسبت به فرآیندها و تاثیرات مربوط به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده بی توجه می باشد.

یکی از نقاط قوت روان شناسی رفتاری عبارت از توانایی آن برای مشاهده و اندازه گیری دقیق رفتارها می باشد.

نقاط ضعف این رهیافت شامل عدم توانایی برای شناسای فرآیندهای شناختی و بیولوژیکی می باشد که بر روی واکنش های انسانی تاثیرگذار هستند.

یک توصیه ای برای داشتن یک زندگی بهتر

هر چند رهیافت رفتاری همانند گذشته برجسته نمی باشد، ولی تاثیرات قابل توجهی بر روی شناخت روان شناسی انسان دارد.

فرآیند شرطی سازی به تنهایی برای شناخت انواع مختلفی از رفتارها (شامل روش های یادگیری افراد تا روش های یادگیری زبان) به کار گرفته می شوند.

شاید بزرگترین کاربرد روان شناسی رفتاری عبارت از کاربردهای عملی آن می باشد.

تکنیک های این رهیافت می توانند نقش مهمی در اصلاح رفتارهای مشکل زا و تشویق کردن افراد به ابراز واکنش های مثبت تر و مفیدتر داشته باشند.

در خارج از حوزه روان شناسی، والدین، معلمان، مربیان حیوانات و سایر افراد از اصول رفتار مبنایی برای کمک به یادگیری رفتارهای جدید و اجتناب از رفتارهای نامطلوب استفاده می کنند.

نویسنده: Kendra Cherry

بررسی مطالب از نظر پزشکی: Steven Gans. MD

به روز رسانی شده در: 24 سپتامبر 2019

منبع : دکتر دادخواه

من به چه نحوی می توانم ترس خودم از موقعیت های اجتماعی را کنترل کنم؟

در صورتیکه شما از موقعیت های اجتماعی  ترس داشته باشید، روش درمان در معرض قرار گیری می تواند به شما کمک کند تا اضطراب خودتان در موقعیت های ترسناک را به تدریج کاهش دهید.

شما علاوه بر استفاده از روش های درمان مرسومی که توسط یک درمانگر شناختی – رفتاری ارائه می شود، می توانید از روش درمان در معرض قرار گیری به عنوان یک استراتژی خود کمکی استفاده کنید.

اعتماد به نفس خودتان را به صورت تدریجی افزایش دهید

روش درمان در معرض قرار گیری بیان می دارد که به جای اینکه خودتان را در موقعیت هایی قرار دهید که منجر به وحشت زدگی و ترس شما می شوند، باید به تدریج اعتماد به نفس خودتان و توانایی خودتان را از طریق قرار گرفتن تدریجی و مرحله به مرحله در موقعیت های مشکل زا افزایش دهید.

برای مثال در صورتیکه شما یک فردی را دوست داشته باشید، می توانید در مراحل اول یک سری مکالمات کوتاهی با این فرد داشته باشید و در نهایت این فرد را به خانه تان دعوت کنید.

مشکلات مربوط به اجتناب

این امکان وجود دارد که بدون قرار گرفتن در موقعیت های واقعی، عواطفی که در نتیجه روش در معرض قرار گیری ایجاد می شود را تجربه کرد.

به منظور انجام دادن این کار باید از یک سری استراتژی های اجتنابی زیرکانه ای استفاده کرد که همچنین به عنوان اجتناب جزئی شناخته می شوند.

در صورتیکه احساس کنید در حین قرار گرفتن در کنار سایر افراد از آنها فاصله دارید یا هیچ ارتباطی با آنها ندارید، می توانید از طریق اجتناب جزئی مشکل خودتان را رفع کنید.

به منظور اینکه اضطراب را تجربه کنید و به تدریج آن را کاهش دهید، قرار گرفتن به صورت کامل در این موقعیت ها و سر و کار داشتن با افراد مختلف اهمیت زیادی دارد.

تجسم شده یا در محیط طبیعی

هر چند که ایده آل ترین حالت عبارت از تمرین در معرض قرار گیری در زندگی طبیعی می باشد.

ولی در صورتیکه شما برای قرار گرفتن در این موقعیت ها بیش از حد ترس داشته باشید یا به سناریوها یا موقعیت هایی که منجر به ایجاد ترس در شما می شوند دسترسی نداشته باشید، می توانید با استفاده از روش در معرض قرار گیری تدریجی درمان خودتان را شروع کنید.

بعد از آن می توانید یک سری سناریوهای واقعی ایجاد کنید که به عنوان محیط طبیعی (in vivo) شناخته می شوند.

من به چه نحوی می توانم ترس خودم از موقعیت های اجتماعی را کنترل کنم؟

سلسله مراتب ترس

موارد لیست شده در پایین عبارت از موقعیت هایی می باشند که شما به منظور قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی می توانید در سلسله مراتب ترس خودتان قرار دهید.

شما تمایل خواهید داشت یک لیستی را درست کنید که برای شما منحصر به فرد است و شامل سناریوهایی می باشد که در آن شدت ترس شما به تدریج افزایش پیدا می کند.

از یک فردی بخواهید تا یک مدتی در کنار شما باشد.

در خیابان یا در مغازه از یک فردی بخواهید که برای یک مدتی کارهای خودش را عقب بیاندازد و در کنار شما باشد.

در یک آسانسور با یک فردی صحبت کنید.

به جای اینکه در یک آسانسور بیکار باشید و هیچ کاری نکنید، با سایر افرادی که در آسانسور قرار دارند در مورد آب و هوا یا یک اتفاق خبرساز جدید صحبت کنید.

به یک فردی سلام کنید. به یک فردی که تحسین می کنید، یک سلام صادقانه و صمیمی بکنید و مکالمه کوتاهی با این فرد داشته باشید.

با یکی از همکلاسی ها یا یکی از همکاران خودتان صحبت کنید.

زمانیکه به محل کار یا یک کلاس می رسید، سعی کنید یک صحبت کوتاهی با یکی از همکلاسی ها یا یکی از همکاران خودتان داشته باشید.

از این فرد بپرسید که در آخر هفته کجا بوده است یا در مورد تکالیف کاری یا مدرسه ای با وی صحبت کنید.

در یک بحثی شرکت کنید.

در حین قرار گرفتن در محیط کاری، مدرسه ای یا یک محیط اجتماعی دیگر، سعی کنید در یک بحث موجود شرکت کنید.

یک نظر متفاوتی بدهید. در صورتی که نظر شما در مورد یک موضوعی با نظریات یک فرد دیگری تفاوت داشته باشد، به جای اینکه به صورت خودکار با گفته های این فرد موافقت کنید، سعی کنید دیدگاه و نقطه نظر خودتان را بیان کنید.

با یکی از دوستان خودتان صحبت کنید. همراه با یکی از دوستان یا آشناهای خودتان یک برنامه مشخصی برای دیدن یک فیلم یا پیاده روی داشته باشید.

همراه با یک گروهی از افراد، ناهار خودتان را در بیرون بخورید. به همراه دوستان، همکاران یا همکلاسی های خودتان در بیرون غذا بخورید.

یک مهمانی در خانه خودتان برگزار کنید. برای همراه دوستان یا اعضای خانواده خودتان یک مهمانی یا دورهمی در خانه تان داشته باشید.

نویسنده: Arlin Cuncic

به روز رسانی شده در: 24 ژوئن 2019 ,مترجم : کانون مشاوران ایران

مشاوره دو قطبی (اختلال افسردگی شیدایی)

مشاوره دو قطبی (اختلال افسردگی شیدایی)

شادی ها و غم های زودگذر در زندگی همه ی ما وجود دارد اما فردی را تصور کنید که دایما در یکی از دو وضعیت زیر به شکل اغراق آمیزی گرفتار است و کنترلی بر خلق و خوی خود ندارد.

به این حالت اختلال دو قطبی یا همان افسردگی شیدایی گفته می شود که یکی از مهم ترین اختلالات خلقی است.

در این مطلب قصد داریم تا شما را با اختلال دو قطبی، عوارض آن و روش های بهبودی بیشتر آشنا کنیم.

در صورتی که خودتان و یا یکی از نزدیکان تان از این بیماری رنج می برد می توانید از مطالب این مقاله استفاده کنید.

اختلال دو قطبی و علائم آن

افراد دارای اختلالات خلقی، نوسانات خلقی شدیدی را تجربه می کنند.

این یعنی آن ها ممکن است در طی یک روز بسیار با انرژِی، خوشحال و سرزنده باشند و فردای همان روز تبدیل به فردی بی رمق و افسرده شوند.

دوره های افسردگی و شیدایی در انواع مختلف اختلال دو قطبی متفاوت است.

ممکن است در برخی از آن ها دوره افسردگی طولانی تر باشد یا دوره شیدایی.

همچنین ممکن است دوره ی افسردگی و شیدایی به صورت مختلط و به هم آمیخته نیز اتفاق بیفتد.

معمولا شروع اختلال دو قطبی از دوره ی نوجوانی است و کمتر دیده می شود که فردی در بزرگالی مبتلا به اختلال شود.

مبتلایان به طرز مساوی از بین زنان و مردان در گیر این اختلال خلقی هستند و معمولا از هر 100 نفر یک نفر از آن رنج می برد.

علت اختلال دو قطبی چیست؟

پژوهش ها نشان می دهند که زمینه های ژنتیکی و ارثی نقش زیادی در شکل گیری این اختلال دارند.

افراد مبتلا معمولا در بستگان درجه یک خود نیز نمونه هایی از دو قطبی را گزارش کرده اند.

این زمنیه های ژنتیکی می تواند فرد را مستعد آن کند که در واکنش به محیط نامناسب، علایم آشفتگی خلقیب یشتری را از خود نشان دهد و به احتمال بیشتری به اختلال دو قطبی مبتلا شود.

مشاوره دو قطبی

تفاوت در نحوه ی عملکرد مغز افراد مبتلا به این اختلال نیز باعث می شود تا نیاز آن ها به دارو درمانی ضروری باشد.

داروها کمک می کنند  تا مراکز مربوط به کنترل هیجانات در مغز بهتر عمل کند و فرد بتواند بر حالات خلقی خود تسلط بیشتری داشته باشد.

اختلال دو قطبی چه انواعی دارد؟

اختلال دو قطبی نوع 1

در این نوع، فرد مبتلا حتما دوره ای از شیدایی را تجربه می کند هر چند ممکن است نشانه ای ازافسردگی نداشته باشد.

البته ممکن است تجربه ی افسردگی نیز در این نوع، اتفاق بیفتد اما وجود آن برای تشخیص ضروری نیست.

اختلال دو قطبی نوع 2

در این نوع، فرد حتما یک یا چند دوره از افسردگی را به صورت کاملا شدید تجربه می کند. به گونه ای که ممکن است اطرافیان به او برچسب افسرده بزنند.

این در حالی است که علایم خفیفی از شیدایی نیز بروز می کند که هایپومانیا نامیده می شود.

به همین دلیل تشخیص اصلی برای چنین فردی از افسردگی به اختلال دو قطبی نوع 2 تغییر می کند.

اختلال دو قطبی با تناوب سریع

همانطور که از نام آن بر می آید، در این حالت فرد با حالات خلقی که به سرعت تغییر می کنند مواجه است.

فرد مبتلا ممکن ات در طی یک سال، 4 بار نوسان خلقی داشته باشد.

به عنوان مثال در دوره ای بسیار شاد، سپس بسیار غمگین و مجددا بسیار شاد شود.

این دوره ها به هم آمیخته هستند و به سرعت تغییر می کنند.

اطرافیان ممکن است از تغییرات فرد متعجب شوند و او را فردی دم دمی مزاج و عجیب و غریب ببینند.

اختلال خلق ادواری (سیکلوتایمیا)

فرد مبتلا به ادواری خویی نیز مانند اختلال دو قطبی، نوسانات خلقی را تجربه می کند با این تفاوت که شدن نوسانات در او کمتر است و مدت زمان درگیری او با علایم بیشتر است.

چنین افرادی معمولا به عنوان افراد دم دمی شناخته می شوند و تداوم حالات شان در صورت عدم درمان می تواند منجر به اختلال دو قطبی نیز شود.

مهم ترین علایم اختلال دو قطبی در دوره ی افسردگی

علایم افسردگی یک فرد دوقطبی با آنچه ممکن است همه ی ما در بعضی اوقات تجربه کنیم کاملا متفاوت است.

چنین فردی در طول دوره افسردگی، احساس ناامیدی، غم و تنهایی عمیقی را تجربه می کند.

تمایلی به انجام دادن کارهای روزانه ندارد و از فعالیتی لذت نمی برد.

ممکن است بی دلیل عصبانی یا کج خلق شود و با اطرافیان بدرفتاری کند و یا افکار و رفتارهای معطوف به خودکشی را به طور جدی دنبال کند .

در طول این دوره فرد تمایلات جنسی بسیار کمتری نشان می دهد، قادر به تصمیم گیری های هرچند ساده نیست، منزوی و بی تحرک است و علایم جسمی مانند کم شدن وزن و اشتها، مشکلات خواب، بیداری و علایم خستگی مزمن را بروز می دهد.

افراد دوقطبی در فاز افسردگی ممکن است نخواهند هیچ فردی را ملاقات کنند و یا همه ی کارهای شان را متوقف کنند.

گویا زندگی برای ان ها متوقف شده است و کاملا سیاه و بی دلیل است.

مهم ترین علایم اختلال دو قطبی در دوره ی شیدایی

دوه ی شیدایی دوره ای سرشار ا انرژی، هیجان و ایده پردازی است.

در این دوره بر خلاف دوره ی افسردگی، فرد احساس انرژی مضاعفی دارد، بسیار خوش بین و ایده پرداز است و احساس می کند می تواند هر کاری را انجام دهد.

فوران انرژِ در فرد می تواند او را به سمت انجام کارهای خطرناک، مضر و یا دردسر ساز نیز سوق دهد.

در طی این دوره فرد خود را به طرز نامعقولی برتر از دیگران می بیند، اگر کسی در ایده های خوش بینانه اش تردیدی وارد کند، به شدت عصبانی می شود، تمایل بسیار زیادی به برقراری رابطه جنسی دارد و ممکن است صداهایی را بشند یا افرادی را ببیند که وجود ندارند.

فرد شیدا می تواند به طرز عجیبی ولخرجی کند، با دیگران صمیمی تر از قبل رفتار کند و مرزهای خود در روابط بین فردی را ازدست دهد.

درمان اختلال دو قطبی

 درمان اختلال دو قطبی از طرق داورهای تثبیت کننده ی خلق اتفاق می افتد.

یکی از مهم ترین آن ها لیتیوم است.

داروهای ضد صرع مانند سدیم والپروت و کاربامازپین نیز در درمان اختلال دو قطبی کاربرد دارند و لازم است تا فقط بر اساس دستور روانپزشک به کار روند.

معروف ترین داروی تثبیت کننده ی خلق، لیتیوم است که لازم است دوز آن با توجه به میزان آب بدن و پس از آزمایش های خون مکرر، تعیین شود.

عدم استفاده از دارو درمانی می تواند منجر به تداوم دوره های افسردگی و شیدایی و عود علایم شود.

معرفی کتاب های مرجع روانشناسی

معرفی کتاب های مرجع روانشناسی

مهمترین کتاب های مرجع روانشناسی کدامند؟ اگر از جمله علاقمندان به علم روانشناسی هستید، شاید بخواهید بدانید که مهم ترین کتاب های مرجع در حوزه ی روانشناسی کدام هستند و چگونه می توانید از اصول این علم بیشتر مطلع شوید.

در این مطلب قصد داریم تا شما را با مهم ترین کتاب های تخصصی این رشته بیشتر آشنا کنیم هرچند ممکن است لیست طویلی از کتاب های روانشناسی با موضوعات مختلف را در سایت ها و یا منابع دیگر نیز دیده باشید.

همچنین تلاش می کنیم تا در کنار این معرفی، توضیح کوتاهی در خصوص جزییات هر منبع نیز بیاوریم و در پایان به تعدادی از کتاب های تایید شده برای استفاده ی عموم علاقمندان به روانشناسی نیز اشاره کنیم.  

کتاب های مرجع روانشناسی برای متخصصین

انگیزش و هیجان

این کتاب نوشته ی جان مارشال ریو و ترجمه شده توسط یحیی سید محمدی است.

در انگیزش و هیجان با اصول اساسی رفتاربا تاکید بر نقش انگیزش و هیجان آشنا می شویم.

نویسنده که بخش مهمی از مطالعات خود را به مباحث انگیزش و هیجان اختصاص داده است در 4 بخش نیازهای انسان، جنبه‌های شناختی انگیزش، هیجانات و بحث‌های کاربردی به بررسی موضوع پیچیده ی انگیزش و نقش آن در یادگیری می پردازد.

مطالعات ریو نشان می دهد که انگیزش ازانواع مختلف درونی، بیرونی و ضمنی تشکیل شده است و دست اندرکاران آموزش، یادگیری و مداخلات روانی می توانند از طریق ایجاد انگیزش صحیح، روند یادگیری، تغییرات مثبت و رشد را در فرد تسریع کنند.

زمینه روانشناسی اتکینسون وهیلگارد

در این کتاب که یکی از مهم ترین و اساسی ترین منابع درک رفتار انسانی است، دیدگاه های فیزیولوژیک و روانشناختی رفتارانسان به صورت همزمان مورد توجه قرار گرفته است و به همین دلیل، این کتاب به صورت همزمان مورد مطالعه ی روانشناسان، مشاوران و پزشکان و پرستاران قرار می گیرد.

از آنجا که در این کتاب علاوه بر ارایه ی دانش روانشناختی، چگونه پژوهش نیز مورد بررسی قرار می گیرد، خواننده می تواند نحوه ی وارسی فرضیات ذهنی خود را به درستی بیاموزد و از آن ها در کار درمان استفاده کند.

نظریه های روان درمانی پروچاسکا

اگرچه منابع زیادی به بیان نظریات مطرح در حیطه ی روان درمانی می پردازند اما کتاب پروچاسکا با اتخاذ دیدگاهی چند بعدی، جامع و عمیق تر پیش رفته است.

متن این کتاب در مقایسه با منابع دیگری از جمله نظریه های کوری و یا شارف، سنگین تر است اما دیدگاه جامع نویسنده، باعث شده است تا این کتاب به یکی از مراجع کامل و قابل توجه در یادگیری نظریه های روان درمانی تبدیل شود.

نظریه های شخصیت شولتز و شولتز

کتاب های زیادی در حوزه ی روانشناسی شخصیت وجود دارد اما شولتز از جمله کتاب هایی است که دیدگاه جامعی در خصوص نظریات مختلف شخصیت انسان ارایه می دهد و با مطالعه ی ان دیدگاهی جامع و غیر قضاوتی ایجاد می شود.

بنابراین در صورتی که هدف تان از مطالعه ی کتاب های شخصیت رسیدن به دیدگاهی وسیع است مطالعه ی آن را به شما پیشنهاد می کنیم.

راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (دی اس ام)

مطالعه تخصصی در حیطه ی روانشناسی بدون در نظر گرفتن DSM کاملا محال است.

در این راهنما، اختلالات روانی به همراه علایم، نشانگان اصلی و میزان فراوانی ارایه شده است و درمانگران برای تشخیص مشکل، افتراق بیماری های روانی از یکدیگر و داشتن یک تشخیص صحیح به آن نیازمند هستند.

این کتاب توسط گروه های مختلفی از مترجمان به فارسی برگردانده شده است اما ترجمه ی رضاعی و همکاران نسبت به سایر ترجمه های موجود، روان تر و اصولی تر است.

راهنمای سنجش روانی مارنات

راهنمای سنجش روانی که در 2 جلد ترجمه شده است به بررسی و توضیح جامع ابزارهای سنجش روانی یعنی آزمون های روانشناختی می پردازد و پرمخاطب ترین کتاب موجود در زمینه ی سنجش روانی است.

در این کتاب پرکاربردترین ابزارهای سنجش روانی شامل مقیاس هوش وکسلر برای بزرگسالان و  کودکان، مقیاس حافظه وکسلر،پرسشنامۀ چندوجهی مینسوتا ، پرسشنامۀ روانی کالیفرنیا، رورشاخ، پرسشنامۀ چندمحوری بالینی میلون، آزمون  اندریافت موضوع، مجموعه آزمون‌های سنجش وضعیت عصب‌روانشناختی (RBANS)، ابزارهای سنجش مختصر، مصاحبۀ بالینی و سنجش رفتاری ارایه شده اند و درمانگران برای استفاده صحیحی از این ابزارها به این منبع نیاز خواهند داشت.

معرفی کتاب های مرجع روانشناسی

 کتاب های مرجع روانشناسی برای عموم

مهمترین کتاب های مرجع روانشناسی برای عموم عبارتنداز:

از حال بد به حال خوب

این کتاب نوشته ی دیوید برنز و ترجمه قراچه داغی است و به شما کمک می کند تا همواره درمانگری شناخت نگر را در کنار خود داشته باشید.

در این کتاب با اصول اساسی رویکرد شناختی برای داشتن حال بهتر آشنا می شوید و می توانید از آن در بهبود مشکلات روزمره تان به خوبی استفاده کنید.

ساده و روان بودن رویکرد شناختی و متن آسان و قابل فهم کتاب، یکی از نقاط قوت آن است که باعث می شود تا افرادی با کم ترین دانش روانشناختی نیز از ان حداکثر بهره را ببرند.

فرهنگ تفاهم، توماس گوردون

این کتاب نیز در 4 جلد با عناوین فرهنگ تفاهم با فرزندان، همسران، مدرسه و محیط کار به چاپ رسیده است و با ارایه ی مثال های متعددی از زندگی روزمره به خواننده کمک می کند تا در ارتباط با دیگران به تفاهم بیشتری دست یابد و از طریق مهارت آموزی، زندگی شادتر و کم تنش تری را تجربه کند.

در صورتی که شما نیز در برقراری رابطه با همسر یا فرزندتان به مشکلات جدی برخورده اید و یا نمی دانید  روابط تان در محیط کار را چگونه مدیریت کنید، می توانید از مطالب این کتاب بهره ببرید.

ازدواج بدون شکست

ویلیام گلسر، پدر واقعیت درمانی در این کتاب به حل معمای ازدواج بر اساس تئوری واقعیت درمانی و نظریه ی انتخاب پرداخته است.

با توجه به آنکه ازدواج و چالش های پس از آن بخش اجتناب ناپذیری اززندگی هر فردی است، مطالعه ی این کتاب می تواند ابزار مفیدی برای کسب آگاهی و بینش و تکنیک های مدیریت رابطه ی زوجی باشد.

کتاب وضعیت آخر، تامس آ هریس

اگر بخواهیم مرجعی به منظور شناخت، مدیریت و بهبود روابط بین فردی ارایه دهیم که برای همه ی اقشار جامعه قابل فهم و استفاده باشد، “وضعیت آخر” یکی از بهترین منابع موجود است.

بر اساس تئوری غالب این کتاب که تحلیل روابط متقابل نام دارد، مشکلات ما ناشی از مشکل در نحوه ی برقراری ارتباط است و از طریق کشف و بهبود شیوه های برقراری ارتباط، می توانیم مشکلات موجود را حل کنیم.

نکته ی قابل توجه آن است که این رویکرد هم به درمان مشکلات بین فردی کوچک و هم حل اختلالات روانی کمک شایان توجهی کرده است و مطالعه ی آن می تواند دیدگاه های جدیدی در خصوص ارتباطات و مسایل زندگی فراروی تان قرار دهد.

کتاب دیگری با عنوان وضعیت ناتمام از همین نویسنده نیز به بررسی مسایل گفته شده می پردازد که مطالعه ی هر دوی آن ها یکدیگر را تا حد قابل توجهی تکمیل می کند.

دلایل خودکشی

احساسات خودکشی می تواند بر هر کسی، با هر سن، جنسیت یا پیش زمینه، در…