۱۱ اثرات مثبت طلاق برای کودکان | نکاتی برای کمک به فرزندان

اثرات مثبت طلاق برای کودکان نکته ای است که معمولا به آن توجه نمی شود. بسیاری از ما از طریق تلویزیون، رسانه‌های اجتماعی یا اخبار از ناخوشایندی طلاق آگاه هستیم.

علاوه بر این دوستان، اقوام و همکارانی داریم که طلاق های سختی را پشت سر گذاشته اند. در نتیجه، تصور اینکه چه زمانی طلاق برای کودکان مفید است، ممکن است دشوار باشد.

به شرطی که هر دو والدین در طول رویدادی که در نهایت زندگی خود و فرزندشان را تغییر می‌دهد، واقعاً گام بردارند و حمایت لازم را از فرزندان خود ارائه کنند، طلاق آسیب کم تری را به همراه دارد.

اثرات مثبت طلاق برای کودکان و نقش مشاور

البته توجه داشته باشید که طلاق همیشه برای کودک « بد» می باشد و آسیب هایی را به همراه دارد. اما اگر طلاق درست صورت بگیرد و طرفین به کودک اهمیت بدهند می توانند اثرات مثبت طلاق برای کودکان را به همراه داشته باشد بنابراین حتما پس از طلاق با مشاور صحبت کنید تا کودک خود را در بهترین شرایط بزرگ کنید.

آنچه مهم‌تر از همه به یاد داشته باشید این است که همیشه نمی‌توان فرزندان را در خانواده‌ای با دو والد شاد بزرگ کرد.

وقتی والدین نمی توانند به موارد فوق دست یابند، فرزندانشان بهتر است به جای زندگی با دو بزرگسال ناراضی زیر یک سقف، با دو والدین شاد در دو خانواده جداگانه زندگی کنند. طلاق در این شرایط می تواند برای کودکان مفید باشد.

۱. حذف سوء استفاده

متأسفانه والدین می توانند از یکدیگر و همچنین فرزندان خود سوء استفاده کنند. بدیهی است که حذف کودکان از چنین محیط های سمی از چندین جهت برای آن ها مفید است.

۲. از بین رفتن تنش | اثرات مثبت طلاق برای کودکان 

وقتی تنش در محیط خانه از بین می رود، بچه ها آرام تر می شوند. رفتارهای کودکان اغلب با سطح تنش در فضای خانه‌ منطبق است. هنگامی که طلاق جدایی رخ می دهد، شدت تنش در محیط محو می شود و رفتارهای کودکان آرام تر می شود.

۳. انعطاف پذیرتر و سازگارتر

فرزندان طلاق باید راهبردهای مقابله‌ای را ایجاد کنند که همسالان شان تا سال‌ها بعد با آن‌ها مواجه نمی‌شوند. علاوه بر این، فرزندان والدین مطلقه با شرایط مختلف سبک زندگی سازگارتر می شوند. آن ها با موفقیت و به طور منظم بین خانه مادر و خانه پدر جابه جا می شوند.

۴. همدلی

تغییری که طلاق در خانواده‌هایشان ایجاد می‌کند، باعث می‌شود که برخی از فرزندان والدین مطلقه نسبت به مشکلات دیگران دلسوزی بیشتری داشته باشند. وقتی همسالانشان مشکلات خانوادگی دارند، فرزندان والدین طلاق گرفته می توانند با آن مشکلات ارتباط برقرار کنند.

با دیدن طلاق والدین خود، بسیاری از کودکان از تجربیات آن ها استفاده می کنند و آن را در موقعیت های دیگر به کار می برند. بنابراین، به عنوان مثال، اگر ببینند که یکی از دوستان خود دچار مشکل شده است، اغلب به او کمک می کنند. بنابراین شخصیت حمایت کننده پیدا می کنند.

۵. خودکفایی

یکی از مهم ترین اثرات مثبت طلاق برای کودکان خودکفایی می باشد. زیرا هر دو والد مطلقه اغلب پس از جدایی به طور تمام وقت کار می کنند تا بتوانند زندگی خود را اداره کنند. در چنین شرایطی، کودکان بیشتر به خود متکی می شوند. بسیاری از کودکان طلاق اغلب از مدرسه یا فعالیت های بعد از مدرسه به خانه باز می گردند قبل از اینکه والدینشان از سر کار برگردند.

آن‌ها یاد می‌گیرند که «از خود دفاع کنند». اغلب، آن ها شروع به انجام کارهای خانه می کنند، وعده های غذایی خود را درست می کنند.

۶. والدین مطلقه به فرزندان خود الگو می‌دهند که آن ها شایسته داشتن یک رابطه مناسب هستند

در این صورت طلاق به فرزندان نشان می‌دهند که به ازدواج ناسالم یا ناخوشایند رضایت ندهند. پس از طلاق، در نهایت والدین مطلقه روابط جدیدی را آغاز می کنند. در نتیجه، کودکان شاهد خوشحالی والدین خود هستند که فرصت‌های الگوسازی عالی را برای کودکان فراهم می‌کنند.

۷. رابطه بهتر والدین با فرزند

با حضانت مشترک، فرزندان والدین مطلقه این فرصت را دارند که هر یک از والدین را به عنوان یک والد کامل و مطمئن تجربه کنند. در خانواده هایی که طلاق ندارند، بسیاری از والدین فقط «حضور» هستند اما تعامل معناداری با فرزندان خود ندارند. هنگامی که هر دو والد با هم هستند، یکی از آن ها اکثر وظایف تربیتی یا تربیتی را بر عهده می گیرد.

پس از وقوع طلاق، زمانی که فرزندان ملاقات و اشتراک زمانی خود را با والدین مربوطه خود تجربه می کنند، هر یک از والدین کاملاً روی آن ها تمرکز می کنند. آن‌ها این فرصت را دارند که در سطح عمیق‌تری نسبت به همسالان خود که طلاق نگرفته‌اند، درباره والدین خود بیاموزند، زیرا زمان زیادی را با هر فرد والدینی می‌گذرانند.

۸. ازدواج ایده آل نیست

با مشاهده تأثیرات طلاق بر والدین و سبک زندگی آن ها، فرزندان والدین مطلقه درک بالایی در مورد اهمیت پایداری ازدواج دارند و احتمالاً اهمیت بیشتری برای آن قائل هستند، این اثرات مثبت طلاق برای کودکان به آن ها یاد می دهد تا بتوانند درست تصمیم بگیرند و درک کنند که رابطه مشکلاتی می تواند وجود داشته باشد.

۹. روابط نزدیک تر با خواهر و برادرشان |فواید طلاق برای فرزندان

بچه های طلاق اغلب رابطه شان با خواهر و برادرشان قوی تر می شود. هیچ کس بهتر از خواهر و برادرش نمی داند که هنگام طلاق والدینشان چه می گذرند.

۱۰. آموزش برقراری ارتباط

کودکان طلاق باید راه های ارتباط با هر یک از والدین را بیاموزند تا اطمینان حاصل کنند که نیازهای آن ها برآورده شده و انتظارات والدینشان نیز برآورده می شود.

۱۱. مهارت های مدیریت زمان و سازماندهی یادگیری

رفت و آمد بین دو خانواده یکی از بزرگترین شکایات فرزندان والدین مطلقه است. از آنجایی که کودکان مرتباً بین خانه‌های والدین خود رفت و آمد می‌کنند، خیلی سریع یاد می‌گیرند که چگونه چیزهای خود و همچنین زمان خود را تقسیم کنند.

این اثرات مثبت طلاق برای کودکان در آینده آن ها تاثیر زیادی داشته و آن ها را افراد دقیقی بار می آورد.

اثرات منفی طلاق بر فرزندان |پیامدهای طلاق برای فرزندان

آمارهای مربوط به تأثیرات طلاق بر کودکان نشان می دهد که در صورتی که والدین از مشاور کمک نگیرند طلاق خطر برخی مسائل روانی و رفتارهای بزهکارانه را افزایش می دهد. فرزندان والدین مطلقه در معرض خطر بیشتری برای موارد زیر هستند:

  • عملکرد ضعیف در مدرسه
  • مشکل اعتماد به نفس
  • مشکل در کنار آمدن با همسالان
  • افسردگی
  • عزت نفس پایین
  • درماندگی
  • رفتار پرخطر (مثلاً مصرف مواد مخدر)

درصورت عدم هماهنگی و کمک والدین در بزرگسالی، فرزندان طلاق بیشتر در معرض خطر فقر، ازدواج زودهنگام و طلاق هستند.

نکاتی برای کمک به فرزندان پس از طلاق

احساسات فرزندتان را بپذیرید

فرزند شما ممکن است پس از طلاق احساسات متناقضی را از خود نشان دهد. بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که درک کنید آن ها در حال گذراندن چه چیزی هستند. شما نباید احساسات آن ها را کم اهمیت جلوه دهید، بنابراین سعی کنید در مورد تغییر شرایط با آن ها صحبت کنید.

اگر تمایلی به صحبت کردن ندارند یا بهبودی در ارتباط خود با فرزندتان مشاهده نمی کنید بهتر است که با روانشناس مشورت کنید.

رابطه صمیمانه با والد دیگر را حفظ کنید

شما به عنوان والد باید با یکدیگر متحد باشید تا به فرزندان خود نشان دهید که هنوز بخشی از زندگی آن ها خواهید بود این باعث ایجاد اثرات مثبت طلاق برای کودکان می شود. اما لازم نیست با هم دوست باشید. در واقع، دوستی می تواند فرزند شما را گیج کند، زیرا آن ها متعجب می شوند که چرا بعد از طلاق می توانید اینقدر خوب کنار بیایید اما در طول ازدواج نتوانستید این کار را انجام دهید.

به احتمال زیاد، شما مجبور خواهید بود به فرزندپروری مشترک بپردازید بنابراین حداقل جلوی فرزندتان در مورد والدین دیگر بد صحبت نکنید. اگر احساس می کنید که نمی توانید این رابطه صمیمانه را حفظ کنید حتما از مشاور کمک بگیرید.

برای بهبود شرایط پس از طلاق به راحتی می توانید با مراکز برتر مشاوره همچون “مرکز مشاوره ستاره” تماس حاصل کنید، رزرو وقت با شماره های ۰۲۱۲۲۳۵۴۲۸۲ و ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰ و ۰۹۰۳۵۶۷۳۰۵۰ و ۰۹۱۰۸۳۴۷۵۹۷ امکان پذیر است.

بچه ها را میان درگیری خود قرار ندهید

هنگامی که در حال گذراندن دعوای قضایی هستید ، ممکن است سعی کنید کودک را سمت خودتان بکشید. با این حال، این بیشتر از آن چیزی که می تواند به پرونده شما کمک کند، به کودک آسیب می رساند.

محدود کردن تماس بین فرزندتان و همسرتان، پرسیدن از فرزندتان که والدین مورد علاقه او کدام است، استفاده از کودک به عنوان پیام رسان، می‌تواند استرس بیشتری را به انتقال استرس‌زا اضافه کند.

با نظم و انضباط سازگار باشید

فرزندان طلاق در معرض خطر بیشتری برای رفتارهای بزهکارانه هستند. قوانین محکمی وضع کنید و آن ها را اجرا کنید. این به کودک ساختار می دهد، احترام او را به دست می آورد و از بزهکاری او جلوگیری می کند

پیروی از قوانینی که در هر دو خانواده یکسان است برای کودکان آسانتر است. در غیر این صورت، آن ها ممکن است قوانین یکی از والدین را زیر سوال ببرند. اگر کودکی حق داشتن تلفن همراه را در یک خانه از دست داده است، باید آن را در خانه دیگر نیز از دست بدهد.

به زندگی فرزندتان توجه کنید

راه دیگر برای کمک به فرزندتان این است به روی آنچه در زندگی او می گذرد توجه کنید. به طور منظم نمرات، زندگی اجتماعی، علایق و غیره آن ها را بررسی کنید. این به شما کمک می کند تا به کودک نزدیک تر شوید و احتمال درگیر شدن او در رفتارهای مخاطره آمیز را کاهش می دهد.

منبع : ۱۱ اثرات مثبت طلاق برای کودکان | نکاتی برای کمک به فرزندان

سیزده روز تا بهبود و درمان مشکلات زناشویی

درمان مشکلات زناشویی یک مشکل بزرگ برای بسیاری از زوجین می باشد.

در این مقاله به بررسی درمان مشکلات زناشویی پرداخته و راهکارهایی را ارائه می دهیم.

راهکارها به گونه ای است که در سیزده مرحله یا سیزده روز به بهبود روابط عاطفی و اخلاقی رو رفتاری زوجین می انجامد.

این موارد می تواند تاثیر بسیار زیادی بر روی روابط میان زوج ها داشته باشد و ان ها را برای داشتن یک زندگی بهتر اماده نماید.

موارد گفته شده هم در نحوه روابط جنسی میان زوج ها و هم در نحوه روابط عاطفی ان ها که روابطی دو سویه دارند تاثیر گذار می باشند.

روز اول: یادگیری گفتگو سالم

اگر شما نمی دانید که چگونه مکالمه سالم داشته باشید، این روزها از هر زمان مزاحم تر می شوند.

اگر می خواهید مسائل مختلف را با همسر خود حل کنید، باید بیشتر تعامل داشته باشید، اما اگر نمی دانید چگونه تعامل برقرار کنید، مشکلات زیادی وجود دارد و شما نمی توانید تعطیلات خود را پایان دهید.

برای داشتن رابطه سالم اولین شرط مذاکره است.

مکالمه راهی برای اتصال دنیای درونی است.

در واقع گفتگو سالم به این معنی است که شما می توانید پیام، احساسات و افکار خود را با طرف دیگر به اشتراک بگذارید و موقعیت را در مکان های مختلف مدیریت کنید.

شما باید بدانید که به این ترتیب که هر سازمان یا شرکت نیازمند اصول خاصی برای توسعه آن است، زندگی مشترک قوانین خاص خود را دارد و نمی تواند بدون هیچ قاعده کلی کار کند و رابطه را با محاکمه و خطا انجام دهد، بنابراین لازم است که این اصول را از طریق گفتگو  دنبال کنید.

روز دوم: احساسات را بیان کنید

پژوهش های مختلف این یکی از اولویت های مهم همه مردم است، یک گفتگوی سالم و بیان احساسات با یک شریک زندگی است.

هنگامی که احساسات خود را بیان نمی کنید، ابتدا احساس تنهایی می کنید زیرا شما کلمات و احساسات نامطلوب را در قلب خود حفظ می کنید و سپس وقتی احساسات به طور طبیعی بیان نمی شوند، به تدریج غم انگیز می شوند و هنگامی که غم و اندوه بوجود می آیند، خشم ایجاد می شود و خشم می تواند بوجود آید و به رابطه آسیب می رساند.

به عنوان مثال، بسیاری از زوج ها نمی دانند که چگونه احساسات خود را بیان می کنند، مثلا هنگامی که در شوهران خود عصبانی شوند، به جای صحبت کردن با آنها و گفتن آنها عصبانی هستند، آنها هر چیزی را می گویند جز این مورد و خاطرات گذشته را یادآوری می کنند.

آنها می گویند که آنها را سرزنش و به ان ها توهین می کنند.

تا زمانی که نهایتا می گویند آنها عصبانی هستند!

روز سوم: سلامت روان را به همسر خود هدیه دهید

عدم توجه به زوج ها می تواند یک ننگ باشد، من توجه همسر را به عنوان “ویتامین های روانی” می گویم و می گویم که بدن ما روزانه به ویتامین ها نیاز دارد و همچنین باید ویتامین ها داشته باشد، در غیر این صورت روزهای سردتر می رسند و در نهایت رابطه به نابودی می رسد.

مهمترین ویتامین های روانشناختی توجه به یکدیگر هستند، دقیقا همان اهمیتی که در روزهای اول باید در طول زندگی خود داشته باشید، همیشه باید از تمامی جنبه های رابطه داشته باشید و نباید پس از ازدواج در مورد چیز دیگری فکر کنید ، زیرا شما با هم زندگی می کنید و انسان باید توجه کند.

جالب است بدانید که تحقیق انجام شده است که اگر یک کودک از لحظه تولد توجه دریافت نکرده و تنها به او آب و غذا دهند، او زنده نخواهد ماند.

وقتی مردم توجه نکنند، ارتباطشان را با رابطه از دست می دهند و این ارتباط را خسارت می کند.

روز چهارم: انتظارات معقول داشته باشید

یکی از آسیب هایی که بسیاری از زوج ها در زندگی دارند انتظارات غیر واقعی از یکدیگر است.

هنگامی که شما انتظار دارید که دیگران انتظار داشته باشند که همتای آن ها را در یک پانچ قرار دهد، اکنون اگر این انتظارات غیر واقعی باشد، بیش از حد قدرت او، می تواند مشکلات فراوانی را ایجاد کند.

از قبیل انتظارات هنگامی که شما به شما تلفن می کنم، باید تماس بگیرید و یا شما باید به خانه خود بروید و تنها با من صحبت کنید و به خود و رابطه خود نگاه کنید و ببینید که در آن انتظارات بیش از حد دارید که پاسخش دشوار یا غیرممکن باشد و در چقدر بحث برانگیز است.

روز پنجم: صبورنبودن برابر است با خودخواهی

یکی از آسیب های دیگر که می تواند این رابطه را تضعیف نکند، مثبت نیست، مثلا زمانی که حریف شما درخواست یا انتقاد می کند، یا خشم خود را بیان می کند، یا حتی بدتر، یا هر چیز دیگری؛ شما لازم است صبر کنید تا او آن را بگوید.

خودتان را در جای او قرار دهید و آن را درک کنید، یعنی صبر کنید تا آن را تغییر دهید، و در عوض پاسخ خود را ترتیب ندهید و همچنین انتقاد نکنید و بحث نکنید، همه اینها می تواند خودخواه نبودن شما را نشان دهد.

این خیلی بیمار نیست، هر کلمه ای را می گوید، و بسیاری از پل ها شکست خواهند خورد.

روز ششم: توجه به کیفیت مثبت همسر خود را جلب کنید

یکی از آسیب های دیگر این رابطه، توجه به جنبه های مثبت زوج نیست.

شما باید این را بپذیرید که به طور طبیعی، هر فردی یا همسر شما دارای نقص است و اگر بخواهید فقط به معایب کمال گرا به سمت طرف مقابل نگاه کنید، فقط نقص های خود را می بینید و دیر یا زود چشم های شما می افتد.

اگر فقط نقص همسرتان را می بینید، آنها را بزرگتر کنید و به ویژگی های مثبت آن توجه نکنید و حتی آنها را کاهش دهید، دیگر نمی خواهید که دیگر همسرتان را دوست ندارید و نمی توانید با او زندگی کنید.

روز هفتم: مهارت های حل مشکل را بیاموزید

عدم توانایی برای حل مشکلات زندگی می تواند به زندگی شما آسیب برساند، بسیاری از زوج ها حتی نمی دانند که موضوع آنها واقعا چیست.

در حقیقت، آنها بسیار با هم بحث می کنند و همه چیز را پیچیده می کنند که از یکدیگر تقلید نمی کنند.

مشکل شما چیست؟ توصیه های ساده ای برای حل مشکل می توانید داشته باشید.

روز هشتم: گوش دادن به همسرتان

من این را تجربه کرده ام که بسیاری از زوج ها هرگز به یکدیگر گوش نمی دهند، در حقیقت حتی نمی توانند با یکدیگر صحبت کنند.

در مطالعه ای که در دانشگاه ماساچوست انجام شد، زوج هایی که گوش دادن به یکدیگر را انجام می دهند بعد از یک سال هیچ مشکلی برای گفتگو لین آن ها وجود نداشته است.

آنها باید با مشکلات زناشویی مواجه شوند.

شما فقط باید فضای خود را برای همسر خود داشته باشید تا با شما صحبت کند، در این مدت نباید از کلمات خود بخواهید، اما باید به طور کامل به آن گوش فرا دهید، در این زمان او همیشه باید باشد، نه روزنامه را بخوانید نه تلویزیون تصاویر و نه در آشپزخانه، نه وکیل کودک … فقط گوش دادن و شنیدن تمام احساسات، حتی اگر انتقاد است.

روز نه: در خانه احساس نمی کنید

بسیاری از زوج ها همسرشان را چک می کنند، او را صدا می زنند، او را کنترل می کنند، از او می خواهند رفتار خود را تغییر دهد.

به عنوان مثال، آن کار نمی کند، مهم نیست، و … مطمئنا این رابطه را صدمه می زند، ممکن است رابطه بین طرف دیگر را به خاطر عشق ورزیدن یا احترام به آرزوهای همسرش به پایان برساند، اما در عین حال او احساس ناراحتی می کند، او اعتماد به نفس او از دست می رود.

رابطه دو زوج مانند دو ستون زیر یک سقف است، اگر دو ستون به یکدیگر نزدیکتر شوند، سقف فرو می ریزد و اگر آنها بیش از حد فاصله داشته باشند، باز هم سقف از بین می رود.

احساس مالکیت بالا می شود، به این معنی که زن و شوهر به یکدیگر نزدیک تر هستند که می تواند مضر باشد.

روز دهم: همسر شما همیشه گناهکار نیست

بعضی از زوج ها به طور مداوم رفتارهای منفی یکدیگر را می بینند و آنها را با هم مخلوط می کنند و یکدیگر را سرزنش می کنند، یکدیگر را برچسب می زنند، آنها را سرزنش می کنند و چیزهایی مانند دیگری انجام می دهند.

زوج ها بهتر می دانند با استفاده از این بحث ها، کسی نمی تواند به چیزی برسد و در زیرزمین طرف مقابل اختلاف ایجاد کند؛ زیرا زمانی که او را سرزنش می کنید، در آن لحظه احساس گناه می کند و موضع دفاعی خود را می گیرد که در آن احساس گناه می کند.

شما باید بدانید که شخصی که به اتهامی متهم است به هیچ وجه تغییری نخواهد کرد.

مراقب باشید که فقط همسرتان را سرزنش نکنید، نگاهی به خودتان کرده تا ببینید که چه کاری می توانید انجام دهید تا این رابطه را بهبود بخشد.

روز یازدهم: تفاوت های همسر خود را بپذیرید

اغلب ما نمی توانیم متذکر شویم که مخالف با ما متفاوت است و این می تواند یک کار مضر باشد.

در یک خانواده از خواهر و برادر با همان پدر و مادر، تفاوت های زیادی وجود دارد، چه این به دو زوج که از دو جهان مختلف با خانواده های مختلف آمده اند.

شما باید تفاوت ها را بپذیرید.

اگر می خواهید شخص دیگری را به سؤال بپرسید و از عادت های او بپرسید، بحث شروع می شود، بنابراین ابتدا باید تفاوت های هم را قبول کنید و سپس با هم به اشتراک گذاشتن ان ها فکر کنید.

روز دوازدهم: او مهم ترین چیز است

توجه به دیگران، مانند والدین یا کودکان، بیش از حد ممکن است به رابطه شما آسیب برساند، به عنوان مثال، برخی از زوج هایی که در هنگام تولد کودک، تمام توجه زن به کودک می رود.

ازدواج کرده اید برای والدین، اولویت اول را به همسر خود بدهید، و نظر او برای شما مهم تر از هر کسی باشد.

و این برای مدیریت زندگی شما بهتر است.

روز سیزدهم: اجازه دخالت را ندهید

من توصیه می کنم که زوج ها اجازه ندهند هر کسی و هر کلمه ای بین ان ها و همسر شان رد و بدل شود.

هنگامی که شما اجازه دهید خانواده شما هر نوع رفتار یا زندگی خود را مرتب کند و به آنها توجه نکنید، فقط به این دلیل که آنها بزرگتر هستند، این ممکن است مشکل باشد، باید به سالمندان احترام گذاشت، اما باید سعی کنید زندگی خود را مدیریت کنید تا به خوشبختی هم برسید.

منبع : سیزده روز تا بهبود و درمان مشکلات زناشویی

تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان و روابط خانوادگی ناسالم

تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان یکی از مسائلی است که بسیاری از والدین آن را نادیده می گیرند.

متأسفانه، الگوهای روابط خانوادگی ناسالم می تواند منجر به مشکلات خاصی برای کودکان در سال های اولیه مدرسه شود.

مطالعات نشان می‌دهند که فرزندان خانواده‌هایی که دارای سطوح بالای تعارض و فرزندپروری هستند، به‌طور فزاینده‌ای با اضطراب و کناره‌گیری اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کنند.

تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان

  1. فریاد و جیغ زدن: فرزند شما دائماً با سایر اعضای خانواده در حال دعوا می باشد.
  2. کناره گیری از خانواده: فرزند شما از خانواده کناره گیری کرده است و تقریباً هر روز بیشتر روز را تنها یا دور از خانه سپری می کند.
  3. دعوای مکرر
  4. همه اعضای خانواده از دست یکدیگر عصبانی هستند.
  5. تغییر ناگهانی در رفتار.

تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان – انواع مشکلات خانوادگی

مشکل روانی:

در خانواده، هر گونه مشکل سلامت روان، از جمله مصرف مواد، اضطراب، و افسردگی، می تواند سیستم خانواده را خراب کند.

تغییر نقش: در یک خانواده، تغییر نقش ها می تواند باعث ناراحتی قابل توجهی شود. این تغییر ممکن است به دلیل بلوغ یا ترک خانه فرزندان بزرگتر، تغییر مسئولیت های والدین به دلیل شغل، از دست دادن سلامتی یا مسائل مالی باشد.

مشکلات ارتباطی بین والدین: در خانواده، زمانی که فرزندان شاهد مشاجره، اختلاف نظر، اختلاف و یا آگاهی از احتمال جدایی والدین هستند، سیستم خانواده به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد.

مشکلات ارتباطی بین والدین و فرزندان:

در یک خانواده، رابطه بین هر یک از والدین و فرزندان می تواند منشا مشکلات سلامت روان و آسیب های رشدی باشد. والدین باید بدانند که رویکردهای تنبیهی که در گذشته استفاده می شده ناکارآمد و اغلب مضر هستند.

سلامت روان:

اگر یکی از اعضا با بیماری روانی یا ناتوانی رشدی دست و پنجه نرم کند، ممکن است بار مشکلات رفتاری یا عاطفی را احساس کند. این عضو خانواده ممکن است احساس درک یا پذیرفته شدن نداشته باشد.

سایر اعضای خانواده ممکن است مسائل روانشناختی را درک نکنند و از این که آن شخص به توجه بیشتر والدین نیاز دارد یا منابع خانوادگی بیشتری (پولی، محبت یا زمانی) دریافت می کند، آزرده یا عصبانی شوند یا احساس حسادت داشته باشند.

اعتیاد به مواد:

در یک خانواده، اهمیت تأثیر اعتیاد به الکل یا مشکلات مواد مخدر بر سیستم خانواده را نمی توان اغراق کرد. مشاهده یک عضو خانواده الکلی یا معتاد می‌تواند به طور ناآگاهانه به کودکان راهبردهای مقابله‌ای ضعیف، سیستم‌های باور ناسازگار، الگوهای پرخاشگری رابطه‌ای و بی انگیزگی را آموزش دهد.

خانواده هایی که با اعتیاد مواجه هستند وظیفه دارند تصمیمات سخت و در عین حال حیاتی برای ایجاد خانه ای سالم و آرام بگیرند.

مصرف مواد در نوجوانان:

در یک خانواده، اگر یکی از فرزندان به شدت از مواد مخدر یا مشروبات الکلی استفاده کند، مشکلاتی به وجود می آید. به عنوان والدین، این نگران کننده است که بدانید نوجوان شما در حال آزمایش مواد است. با این حال، همه نوجوانانی که مواد مخدر را امتحان می کنند، معتاد نمی شوند. عامل مهم در اعتیاد ژنتیک است.

تغییر نقش ها:

در یک خانواده، همه ما پیر می شویم و از عادات، لباس ها و رفتارهای قدیمی خود خارج می شویم. گاهی اوقات وقتی یکی از اعضای خانواده نقش خود را برای مدت طولانی ایفا کرده و تصمیم به ایجاد تغییر می کند، می تواند کل سیستم را تحت تأثیر قرار دهد.

این تغییر زمانی رخ می دهد که فردی عادت های بد را ترک کند و سالم شود یا عادت های بد جدیدی را شروع کند. به عنوان مثال، اگر یکی از والدین الکلی بود و روند بهبودی را آغاز کرد، سایر اعضای خانواده ممکن است در رابطه احساس رها شدن یا ناامنی کنند.

رویدادهای مهم |تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان

در یک خانواده، طلاق، فرزندخواندگی، نقل مکان، مرگ و حوادث فاجعه‌بار می‌تواند باعث ایجاد اختلالات قابل درک در زندگی ما شود. در حالی که خانواده‌های ما یک سیستم منسجم هستند، هر فردی شخصیت، تجربه زیسته و مهارت‌های مقابله با خود را دارد.

این تغییرات ممکن است انواع مختلفی از ناراحتی را در هر یک از اعضای سیستم خانواده ایجاد کند.

مرگ و سوگ:

از دست دادن افراد یک تجربه بسیار ناراحت کننده است و می تواند کل خانواده را تحت تاثیر قرار دهد. این عامل استرس زا می تواند پویایی عادی خانواده را مختل کند، اما همانطور که هر عضو غم خود را پردازش می کند، همه چیز باید به حالت عادی بازگردد.

اگر اندوه برای یک یا چند عضو ادامه یابد کمک گرفتن از مشاور می تواند بسیار مفید باشد.

طلاق:

در حالی که تصمیم طلاق بین بزرگسالان گرفته می شود، بر فرزندان و بستگان تأثیر می گذارد. طلاق تأثیرات آشکاری دارد، اما برخی از خانواده‌ها با حداقل تأثیر طلاق را پشت سر می‌گذارند. اگر خانواده شما در تلاش برای سازگاری هستند بهتراست از مشاور خانواده کمک بگیرید.

تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان| بهبود شرایط

اگر فرزند شما با این مشکلات خانوادگی دست و پنجه نرم می کند تا جایی که این مشکات مانع یادگیری، روابط یا شادی او می شوند، متخصصان زیر می توانند در تشخیص و درمان به شما کمک کنند و باعث بهبود روحیه خانواده شوند.

گاهی اوقات، خانواده ها می توانند با اتکا به یکدیگر و قدرت شخصی هر یک از وقایع مهم را پشت سر بگذارند. در مواقع دیگر خانواده ها زیر بار این بار اضافی رنج می برند. راهکاری های زیر می تواند به شما در بهبود شرایط کمک کند:

برنامه را تنظیم کنید :

در خانواده، افزودن یکنواختی به برنامه می تواند به کودکان کمک کند تا با تغییرات کنار بیایند. این همچنین راهی است برای اطمینان از اینکه زمان با کیفیتی را سپری می کنند.

زمانی را برای گفتگو در نظر بگیرید :

در یک خانواده، مهم است که مشکلات را آشکارا در میان بگذارید. اختصاص زمانی برای بحث در مورد چگونگی مدیریت تغییرات توسط کودک و به اشتراک گذاشتن تجربیات خود به این روند کمک می کند که این روند دیگر ترسناک نباشد.

زمان‌های مثبت را برنامه‌ریزی کنید :

در یک خانواده، مهم نیست که چه اتفاقی می‌افتد، مهم است که اوقات مثبتی را با هم داشته باشید. حتی اگر مشاجره اتفاق افتاده باشد، اختصاص زمان منظم برای لذت بردن از اوقات فراغت فرزند و خانواده می تواند راهی عالی برای تنظیم مجدد روحیه افراد باشد.

اوقات خوش را جشن بگیرید:

در خانواده، زندگی اغلب فراز و نشیب های زیادی خواهد داشت. به یاد داشته باشید که این الگو طبیعی است. وقتی فرزندان شما موفقیتی دارند، جشن بگیرید.

علائم هشدار دهنده را نادیده نگیرید:

در یک خانواده، چیزهای زیادی برای نگرانی وجود دارد. اگر نوجوان شما زمان زیادی را به تنهایی سپری می کند، تمرکز خود را روی اهداف خود از دست می دهد و رویدادهای مهم را از دست می دهد، به وضعیت او توجه کنید.

 قدردانی خود را نشان دهید:

چیزی که بسیاری از ما متوجه نمی شویم این است که بچه ها می خواهند و می توانند از قدردانی ما بهره ببرند. مستقیماً به آن ها بگویید که به طور تصادفی از حمایت آن ها قدردانی می کنید.

همچنین، هنگامی که آن ها کاری مفید انجام می دهند یا دستورالعمل ها را دنبال می کنند، به آن ها بگویید که از آن قدردانی می کنید. بچه ها بیشتر از آنچه ما فکر می کنیم گوش می دهند و به یاد می آورند.

تماس فیزیکی برقرار کنید |تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان

یکی از بهترین راه‌ها برای نشان دادن عشق مداوم به فرزندتان برقراری تماس فیزیکی است. آن ها را در آغوش بگیرید، ببوسیدشان، قلقلکشان دهید، با آن ها روی کاناپه بخوابید.

کاری هیجان انگیز انجام دهید:

هر چند وقت یک بار کاری متفاوت و هیجان انگیز انجام دهید. این کمک می کند تا ذهن فرزندتان را از مشکل دور کنید، سرگرمی را به زندگی او بازگردانید، و به او نشان دهید که زندگی هنوز ادامه دارد.

به یاد داشته باشید:

همه ما مبارزه می کنیم. اگر خانواده شما در حال حاضر سعی دارند یکی از مشکلات ذکر شده در بالا یا مشکل دیگری را حل کنند، ممکن است از اینکه فرزندتان تحت تأثیر قرار گرفته یا ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد، احساس ناامیدی، درماندگی یا گناه داشته باشد.

منبع : تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان و روابط خانوادگی ناسالم

۵ مراحل طلاق عاطفی و درمان آن

مراحل طلاق عاطفی، نشانه های طلاق عاطفی شامل مراحلی می باشد که افراد به مرور آن را پشت سر می گذارند و به مرور از هم سرد می شوند.

طلاق از نظر شدت استرس بالاتر از ترس از مرگ قرار دارد و اغلب با عوامل استرس زا دیگر مانند اختلافات زناشویی، مشکلات مالی جدی، نقل مکان، تک فرزندی، ضررهای متعدد و دعواهای شدید همراه می باشد.

با آگاهی، این فرآیند و مراحل طلاق عاطفی می تواند بسیار راحت تر از چیزی که تصور می کنید طی شود. اگرچه آسان نیست، اما آگاهی و جلسات مشاوره در دراز مدت به شما کمک می کند که احساس بهتری داشته و از تجربه خود درس بگیرید.

مراحل طلاق عاطفی و پایان رابطه

هنگامی که یک رابطه به پایان می رسد، افراد احساسات متناقضی را تجربه می کنند، زیرا در تلاش برای درک بهترین راه برای پیشرفت هستند. این فشار با آگاهی از این امر که هر قدم برداشته شده ممکن است بر آینده و رفاه آن ها تأثیر بگذارد، ترکیب می شود.

در طی تمام مراحل طلاق عاطفی گفته شده تکیه بر دوستان و خانواده خوب برای حمایت کمک می کند تا از این موانع عاطفی عبور کنید. مشاوره حرفه ای می تواند در تمام مدت کنار شما بوده و استرس، اضطراب و افسردگی شما را کاهش دهد.

مرحله اول: انکار و سرزنش

در ابتدا زوجین شروع به سرزنش یکدیگر برای مشکلات گذشته، حال و حتی آینده می کنند. تصویر منفی از خود، احساسات مبهم، نارضایتی، خشم، اضطراب، خلق افسرده، احساس ناراحتی، احساس گناه از نشانه های این مرحله می باشد.

نقش مشاور در این مرحله اهمیت زیادی دارد. مشاور باید حس کنترل زندگی زوجین را تقویت کند، ترس آن ها را از روند جدایی را خنثی کند و مشاوره های لازم پیش از طلاق را نیز برای آن ها فراهم کند.

اگر در حال تجربه انکار هستید، ممکن است از دوستان و خانواده کناره گیری کنید و بخواهید تنها باشید  تا از تصمیم گیری های مهم اجتناب کنید. با این حال، گاهی اوقات تأخیر در رویارویی با مسائل می تواند مشکلات بزرگ تری ایجاد کند. اغلب مواقع بسیاری از مسائل احساسی‌ هستند و باید به مشاور مراجعه کنید.

مراحل طلاق عاطفی: سوگواری و افسردگی

افسردگی ناشی از غم، اندوه و تنهایی است. اکثر افراد در روند مراحل طلاق عاطفی سطحی از افسردگی را تجربه خواهند کرد. در این مرجله ممکن است هدف زندگی را زیر سوال ببرید و احساس کنید از جامعه جدا شده اید. حتی ممکن است در مورد آزار رساندن به بچه ها و کسانی که دوستشان دارید احساس گناه کنید.

افسردگی مانند پوچی می تواند فلج کننده باشد. گاهی اوقات افراد در افسردگی گیر می کنند و نمی توانند به آن غلبه کنند. اجازه ندهید این دوره خیلی طولانی شود و برای کمک تماس بگیرید.

مشاور در این مرحله از مراحل طلاق به زوجین اجازه می دهد تا روند سوگواری را طی کنند، زوجین را از نگرش بیچارگی نجات می دهد و به آن ها کمک می کند فرآیند غم و اندوه را بپذیرند.

مرحله سوم: خشم و کینه

در پس خشم، ترس ها و عدم اطمینان زیادی در مورد آینده، امور مالی و امید به آینده وجود دارد. در این مرجله یکی از طرفین یا هر دو در حال ابراز نارضایتی یا عدم اطمینان از رابطه، تنش و احساسات هیجانی هستند.

نقش های مشاور در این مرحله از مراحل طلاق عاطفی عبارت است از: خنثی کردن خشم زوجین، هدایت انرژی خشم، بهبود توانایی تصمیم گیری زوجین، بهبود مهارت های کوتاه مدت و بلندمدت حل مسئله برای زوجین.

خشم ناشی از دروغ گفتن، خیانت، طرد شدن، فریب خوردن، سوء تفاهم یا رها شدن است. این ناشی از آن است که توسط شخصی که به آن اعتماد دارید به یک مکان بد فشار آورده شوید.

ممکن است از دست خود عصبانی، ناامید و خشمگین باشید، برخی از افراد طلاق و جدایی را نوعی مجازات می دانند.

مرحله چهارم: مجرد بودن و تصمیم به طلاق

تجربه جدید استقلال، امتحان کردن فعالیت های جدید، تصمیم گیری آزاد، افزایش اعتماد به نفس، بهبود تصویر از خود و بازگشت به نقش های قبلی از ویژگی های این مرحله می باشد.

نقش های مشاور یا میانجی در این مرحله نیز بسیار زیاد است. بهبود مهارت‌های ارتباط مستقیم زوجین، افزایش مهارت‌های همکاری، بازیابی روابط و کمک به زوجین در برنامه‌ریزی بلندمدت از کمک های مشاور در این دوران است.

مشاور باید زمان مناسبی را برای میانجیگری کارآمد و کم دردسر انتخاب کند تا اطمینان حاصل شود که زوجین در فاز عاطفی نسبتاً خوبی قرار دارند.

مرحله پنجم: شروع های جدید و تصمیم گیری

در این مرحله از مراحل طلاق عاطفی خود مداری و خودآرامشدن، کنترل داشتن، برنامه ریزی و تعهدات بلندمدت، پذیرش پایان ازدواج و ایجاد توافق شکل می گیرد و فرد می تواند برای آینده خود تصمیم بگیرد و استقلال بیش تری داشته باشد.

به مرور شما با طلاق کنار می آیید و شرایط را درک می کنید، متوجه می شوید که روزهای خوب بیشتری از روزهای بد داری. می خواهید با دوستان خود وقت بگذرانید و دوستان جدیدی پیدا کنید. در مورد برنامه ریزی و آینده احساس خوش بینی می کنید.

این بدین معنی است که قبول می کنید که زندگی بدون شریک سابقتان نیز به جلو می رود.

آیا افراد مراحل طلاق عاطفی را به صورت یکسان طی می کنند؟

نه به طور معمول. افراد عموماً در تمام مراحل بازسازی پس از طلاق قرار می گیرند. اما ممکن است برای مدت زمان زیادی در یکی از مراحل بمانند در این شرایط مشاور می تواند به فرد کمک کند تا روند بهبودی را سریع تر و بهتر طی کند.

کنار آمدن با جدایی

جدا از اینکه قبول کردن رابطه به پایان رسیده است و به خود اجازه می دهید درد را احساس کنید، داشتن مرزهای مناسب نیز مهم است، این مرزها می تواند این باشد که زمان صرف شده با آنها را محدود کنید، یا اجازه ندهید که بین خود و شریک قبلی رابطه ادامه پیدا کند و بیش تر زمانتان را به خودتان اختصاص دهید.

اگر رابطه با همسر سابق خود را ادامه دهید به مرور متوجه می شوید که این مرزها از بین می روند و بهبودی احساس نمی کنید.

اگرچه اکثر مردم اظهار می کنند که دوست دارند دوستی با همسر سابق خود حفظ کنند، اما در بسیاری مواقع عملی نیست. حتی کسانی که دوستی خود را حفظ می کنند، اغلب دچار احساسات دوگانه ای می شوند.

بسیاری از زوج ها پس از جدایی به مشاجره خود ادامه می دهند و هنوز هم دنبال مقصر می گردند. اما دیگر در این شرایط مهم نیست که مقصر چه کسی می باشد بلکه زوجین باید راه خود را پیدا کنند و گذشته را رها کنند.

بهبود فردی بعد از فروپاشی رابطه

  • به خود زمان زیادی بدهید. نمی توان زمان خاصی را مشخص کرد زیرا بهبودی برای هرکس متفاوت می باشد اما حتما زمان کافی را به خود بدهید
  • تجسم مثبت را امتحان کنید.
  • مراقبت از خود را در اولویت قرار دهید این یکی از ضروری ترین استراتژی ها برای سلامتی، پذیرشی و سلامت روانی شماست. با خود به عنوان فرد بسیار مهم برای خود رفتار کنید، برنامه غذایی؛ ورزش روزانه، خواب کافی، مراقبت های بهداشتی، فعالیت های آرامش بخش همه از این دست فعالیت ها می باشند که باعث بهبود روحیه شما می شوند.
  • روزهای خود را طوری برنامه ریزی کنید که از احساس غم و اندوه، ناراحتی یا نگرانی مربوط به رابطه دور شوید.
  • از شریک سابق خود به عنوان پشتیبان استفاده نکنید. شما عادت کرده اید از طریق رابطه خود از یکدیگر حمایت کنید با این حال، توصیه نمی شود که پس از طلاق نیز این روند را پیش بگیرید زیرا استقلال خود را از دست می دهید.
  • با یک مشاور در مورد شکست رابطه خود صحبت کنید. احساسات خود را بیان کنید و حمایت لازم دریافت کنید.
  • سعی کنید فعالیتی جدید و جالب انجام دهید تا هویت فردی خود را دوباره پیدا کنید. مفهوم خود را دوباره تعریف کنید دوستان جدیدی پیدا کرده و اهداف جدید تعیین کنید.

منبع : ۵ مراحل طلاق عاطفی و درمان آن

دلبستگی ناایمن قاتل زندگی مشترک | درمان + شناسایی

دلبستگی ناایمن در بزرگسالی، درمان دلبستگی ناایمن کودک، دلبستگی ناایمن در کودکان همه در این مقاله بررسی می شود. بر اساس تئوری دلبستگی، رابطه شما تحت تاثیر سبک دلبستگی ذاتی قرار می گیرد.

اگر مایل به تغییر الگوهای روابط خود هستید، مشاور می تواند به شما کمک کند. تحقیقات نشان می دهد که درمان در کاهش علائم افسردگی، وسواس ، حساسیت بین فردی و اضطراب موثر است.

دلبستگی ناایمن

تئوری دلبستگی چیست؟

تئوری دلبستگی بیان می کند که روابط شکل گرفته در دوران کودکی با مراقبان مانند والدین، ممکن است بر نحوه تعامل ما با دیگران در طول زندگی تأثیر بگذارد.

هنگامی که نظریه دلبستگی برای اولین بار در دهه ۱۹۶۰ نظریه پردازی شد، تنها در مورد رفتار کودکان خردسال به کار رفت، اما در دهه ۱۹۸۰ نظریه دلبستگی گسترش یافت و رفتار بزرگسالان را نیز در بر گرفت.

کودکانی که دوران کودکی ناسازگاری یا سوء استفاده عاطفی را تجربه می کنند، ممکن است با یادگیری مهارت های ناسازگار مانند فاصله گرفتن عاطفی از روابط رشد کنند. با گذشت زمان، مهارت های اجتماعی، عاطفی و ذهنی این کودکان ممکن است برای روابط بزرگسالان آن ها مخرب شود.

چهار دسته از سبک‌های دلبستگی

دلبستگی ایمن :

افرادی که دلبستگی ایمن دارند و قادر به تعیین مرزهای مناسب هستند، تمایل دارند در روابط نزدیک خود احساس امنیت، ثبات و رضایت بیشتری داشته باشند. این افراد از تنهایی نمی ترسند، اما معمولاً در روابط نزدیک و معنادار پیشرفت می کنند.

سبک دلبستگی اضطرابی/ دوسوگرا:

افراد دارای سبک دلبستگی دوسوگرا بیش از حد نیازمند هستند. همانطور که برچسب ها نشان می دهد، افراد دارای این سبک دلبستگی اغلب مضطرب و نامطمئن بوده و فاقد عزت نفس هستند. آنها علاقه به صمیمیت عاطفی دارند اما نگران هستند که دیگران نمی خواهند با آن ها باشند.

سبک دلبستگی اجتنابی:

بزرگسالانی که دارای سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی هستند برعکس آن هایی هستند که دوسوگرا یا مضطرب می باشند. به جای علاقه به صمیمیت، آنقدر نسبت به صمیمیت محتاط هستند که سعی می کنند از ارتباط عاطفی با دیگران اجتناب کنند. آن ها ترجیح می دهند به دیگران تکیه نکنند یا اینکه دیگران به آن ها تکیه کنند.

سبک دلبستگی ناسازگار:

این سبک دلبستگی از ترس شدید ناشی می‌شود که اغلب در نتیجه ضربه، غفلت یا سوء استفاده در دوران کودکی است. بزرگسالانی که این سبک دلبستگی ناایمن دارند، معمولاً احساس می‌کنند که لایق عشق یا صمیمیت در یک رابطه نیستند.

با درک سبک دلبستگی خود، ممکن است بتوانید یاد بگیرید که چگونه الگوهای دلبستگی ناسالم را تغییر دهید.ذخیره

شناسایی اختلال دلبستگی

تئوری دلبستگی معتقد است که توجه و ایمنی که در چند سال اول زندگی تجربه کردید ممکن است بر دیدگاه شما نسبت به روابط در طول زندگی تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، اگر اغلب در دوران نوزادی تنها می ماندید، ممکن است در بزرگسالی در ایجاد روابط قابل اعتماد با مشکل مواجه شوید.

افراد دارای الگوهای دلبستگی ناسالم ممکن است بتوانند دلیل رفتارهای خود را با توجه به اتفاقات کودکی کشف کنند. آنها همچنین ممکن است برخی از علائم رایج اختلالات دلبستگی را نشان دهند، این علائم شامل موارد زیر می باشد:

  • مشکل در برخورد با تعارض
  • کنترل دیگران
  • رفتار تکانشی
  • مشکل در کنترل یا بیان احساسات
  • مشکل در دریافت و ابراز عشق
  • احساس انزوا
  • مشکل در نشان دادن پشیمانی یا همدلی
  • تمایل به انکار مسئولیت در مشکلات
  • احساس ناتوانی
  • مشکل در بحث
  • به افراد اعتماد نمی‌کنند.
  • از افراد کمک و حمایت نمی‌گیرند.
  • عزت نفس پایینی دارند.
  • هوشیاری بیش از حد
  • گریه تسلی ناپذیر
  • اضطراب
  • مشکل در حفظ روابط اعتماد یا پایدار

توجه به این نکته مهم است که این علائم رایج اختلالات دلبستگی ممکن است در بزرگسالان و در کودکان متفاوت ظاهر شوند. اگر یک یا همه این علائم رایج را تجربه کردید، درمان مبتنی بر دلبستگی ممکن است به شما در غلبه بر آن ها کمک کند.

روان درمانی برای دلبستگی بزرگسالان

در درمان دلبستگی، درمانگران ممکن است به مراجعان خود کمک کنند تا تکنیک های دلبستگی ناسالم را در نظر بگیرند و راهبردهایی را برای اصلاح رفتارهای ذاتی خود بیاموزند.

تکنیک های مختلفی وجود دارد که می تواند در درمان دلبستگی از آن ها استفاده کند. هر تکنیک ممکن است برای افراد مختلف به خوبی کار کند.

علل دلبستگی ناایمن

دلایل زیادی وجود دارد که چرا حتی یک والدین دوست داشتنی و وظیفه شناس ممکن است در ایجاد یک پیوند دلبستگی مطمئن با یک نوزاد موفق نباشد. دلایل دلبستگی ناایمن شما می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • داشتن یک مادر کم تجربه، فاقد مهارت های لازم برای فرزندپروری.
  • افسردگی ناشی از انزوا، عدم حمایت اجتماعی یا مشکلات هورمونی.
  • اعتیاد به الکل
  • تجارب آسیب زا، مانند یک بیماری یا حادثه جدی که روند دلبستگی را مختل می کند.
  • بی توجهی فیزیکی، مانند تغذیه نامناسب، ورزش ناکافی، یا بی توجهی به مسائل پزشکی.
  • بی توجهی یا سوء استفاده عاطفی.
  • آزار جسمی یا جنسی، اعم از آسیب جسمی یا تجاوز.
  • جدایی از مراقب اصلی خود به دلیل بیماری، مرگ، طلاق یا فرزندخواندگی.

تکنیک های روان درمانی برای درمان دلبستگی

انواع متداول مداخلات روان درمانی برای اختلالات دلبستگی عبارتند از:

  • زوج درمانی/خانواده درمانی
  • درمان تجربی
  • گشتالت درمانی
  • درمان شناختی
  • رفتار درمانی
  • درمان جامع نگر
  • درمان انسان گرایانه

زوج درمانی/خانواده درمانی

در طول درمان دلبستگی، درمانگر ممکن است از تئوری دلبستگی برای کمک به مراجعان برای شناخت الگوهای دلبستگی و ایجاد روابط قابل اعتماد در خانواده استفاده کنند.

از آنجایی که مشکلات سلامت روان می‌تواند برای شریک زندگی، فرزند یا خانواده نیز نگران کننده باشد و بر آن ها نیز تاثیر می گذارد، خانواده درمانی می تواند مفید باشد.

درمان دلبستگی می تواند به شما در تکنیک های فرزندپروری و زندگی خانوادگی، ایجاد رابطه حمایتی و تغییر الگوهای دلبستگی منفی که در دوران کودکی شما شکل گرفته است، کمک کند.

گشتالت درمانی|درمان دلبستگی ناایمن

هدف درمان گشتالت کمک به فرد برای تشخیص مسئولیت خود در تعاملات روزمره با تمرکز بر این است که چرا رفتارهای او باعث ایجاد رویدادهای خاص می شود.

از آنجا که بسیاری از مشکلات دلبستگی ممکن است ناشی از انکار مسئولیت شخصی باشد، گشتالت درمانی می تواند یک روش درمانی مفید برای بزرگسالان مبتلا به اختلالات دلبستگی باشد.

درمان شناختی

درمان شناختی به فرد کمک کنند تا منطق معیوب و رفتارهای ناخواسته را تشخیص دهد تا فرد به مرور در جهت اصلاح باورهای خود تلاش کند.

رفتار درمانی

رفتار درمانی بر رفتارهای فرد و استفاده از تکنیک های خاص برای کنترل رفتارهای ناخواسته ناشی از دلبستگی تمرکز دارد.

درمان جامع نگر

درمان جامع شامل استفاده از چند تکنیک روان درمانی به طور همزمان است. درمانگر با استفاده از روش کل نگر ممکن است یک رویکرد درمانی مخصوص برای هر مراجعه کننده ایجاد کند تا به آن ها کمک کند رفتارهای دلبستگی ناسالم را پشت سر بگذارند.

به عنوان مثال، ممکن است از یک یا چند تکنیک روان درمانی برای شناسایی مشکلات موجود استفاده شود و روش های کاملاً متفاوتی برای درمان داشته باشند. در درمان جامع، تمرکز بر نتیجه است، نه روش درمان.

درمان انسانی

در درمان انسان گرایانه، درمانگر و فرد با هم کار می کنند تا علت رفتارهای ناسازگار را کشف کنند. درمان انسان گرایانه، فرد را به سمت کسب خرد و خودآگاهی ذهن سوق می دهد.

اختلالات دلبستگی بزرگسالان از دوران کودکی شروع می شود. درمان انسان‌گرایانه به مراجعین کمک می کند تا راه‌های تغییر رفتارهای مضر و کاهش دلبستگی را کشف کنند.

منبع : دلبستگی ناایمن قاتل زندگی مشترک | درمان + شناسایی

درگیری و نزاع خانواده | راه حل مشکلات خانوادگی

مناقشات ممکن است اتفاق بیفتد وقتی اعضای خانواده نظرات و باورهای مختلفی دارند که درگیری دارند. گاهی اوقات درگیری ممکن است رخ دهد زمانی که افراد یکدیگر را درک نکنند و به نتیجه نادرست برسند.

مسائل مربوط به درگیری که حل مسالمت آمیز نیستند می توانند منجر به استدلال و اعتراض شوند.

طبیعی است که از زمان به زمان با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشید. منازعات گاه به گاه بخشی از زندگی خانوادگی است.

با این حال، درگیری مداوم می تواند روانی و روانی باشد.

بعضی از افراد احساس می کنند که احساسات خود را کنترل می کنند و عمدا آسیب پذیر، خشونت آمیز و حتی خشونت آمیز می شوند.

برقراری ارتباط با شیوه ای مثبت می تواند به کاهش اختلاف کمک کند تا اعضای خانواده بتوانند به حل مسالمت آمیز مشکلات خانوادگی دست یابند.

این معمولا به این معنی است که هرکسی موافق مصالحه است یا موافق مخالفت است

گاهی اوقات احساسات قوی یا عدم تعادل قدرت که می تواند در روابط وجود داشته باشد برای حل مشکل مشکل است و تنها می تواند در یک وضعیت مشاوره حل شود.

علل شایع نزاع درگیری خانوادگی

به خوبی شناخته شده است که برخی از مراحل یک خانواده می تواند منجر به درگیری شود. این ممکن است شامل موارد زیر باشد:

یادگیری به عنوان یک زن و شوهر جدید زندگی می کنند

  • تولد یک کودک
  • تولد فرزندان دیگر
  • کودک رفتن به مدرسه
  • یک کودک تبدیل به یک فرد جوان
  • یک فرد جوان به یک بزرگسال تبدیل می شود

هر یک از این مراحل می تواند تنش های جدید و متفاوت و درگیری های بالقوه ایجاد کند.

مشکلات خانوادگی و تغییر در وضعیت خانوادگی

تغییرات در وضعیت خانوادگی همچنین می تواند موجب تلفات خانواده و کمک به درگیری شود.

این ممکن است رویدادهایی مانند:

  • جدایی یا طلاق
  • رفتن به یک خانه یا کشور جدید
  • سفر فاصله های طولانی به کار
  • سفر به داخل کشور برای کار.
  • تغییر در شرایط مالی

نظرات، ارزش ها و نیازهای هر یک از والدین نیز می تواند تغییر کند و آنها ممکن است دریابند که دیگر سازگار نیستند.

در مورد مشکلات خانوادگی مذاکره کنیم؟

معمولا اولین قهرمان عصبانی ما این است که نقطه ای را که ما درست کرده ایم و به هر قیمتی از آن استقبال کنیم.

پیدا کردن یک حل و فصل صلح آمیز می تواند دشوار باشد، اگر غیر ممکن است، زمانی که هر دو طرف به شدت به اسلحه خود بسته می شوند.

این کمک می کند که هر کس به عنوان یک خانواده تصمیم بگیرد به جای گوش دادن به یکدیگر و مذاکره تلاش کند.

پیشنهادات عبارتند از:

اگر مسئله ارزش مبارزه با آن را داشته باشد، کار کنید.

سعی کنید مشکل را از فرد جدا کنید.

برای اولین بار در صورتی که احساس آرامش بیشتری نسبت به صحبت کردن داشته باشید سعی کنید برای اولین بار خنک شود.

به یاد داشته باشید که ایده این است که حل منازعه را حل کنید، نه این استدلال را برنده شوید.

به یاد داشته باشید که طرف دیگر مجبور نیست همیشه با شما در مورد همه چیز موافقت کند.

مشکل را مشخص کنید و به موضوع بپردازید.

احترام به دیدگاه فرد دیگر با توجه و گوش دادن.

به وضوح و منطقی صحبت کنید.

سعی کنید نکات جالب را بیابید.

موافقید که مخالفید

سعی کنید گوش دهید

مناقشه می تواند هنگامی که مردم درگیر بیش از حد عصبانی به گوش دادن به یکدیگر هستند، افزایش یابد.

سوء تفاهم ها سوخت آغاز مشکلات خانوادگی را تامین می کنند.

پیشنهادات عبارتند از:

  1. سعی کنید آرام باشید
  2. سعی کنید احساسات را کنار بگذارید.
  3. دیگران را در حالی که صحبت می کنند را متوقف نکنید.
  4. بطور فعال به آنچه که می گویند گوش کنید و آنها چه معنی می دهند.
  5. بررسی کنید که آنها را با سؤاالت درک می کنید.
  6. به طور واضح و صادقانه از کنار داستان خود صحبت کنید.
  7. مقاومت در برابر خواست های دیگر مسائل حل نشده، اما غیر مرتبط.

کار گروهی

هنگامی که هر دو طرف نظرات و احساسات دیگران را درک می کنند، می توانید یک راه حل را با هم کنار بگذارید.

پیشنهادات عبارتند از:

  • با همان راه حل های ممکن که می توانید راه بیاندازید.
  • مایل به مصالحه باشید
  • اطمینان حاصل کنید که همه به وضوح راه حل انتخاب را درک می کنند.
  • پس از تصمیم گیری بر روی آن تصمیم بگیرید.
  • در صورت لزوم آن را به عنوان قراردادی بنویسید.

مشاوره حرفه ای

خدمات در دسترس برای کمک به اعضای خانواده از طریق حل مشکلات خانوادگی وجود دارد. اگر فکر می کنید به کمک نیاز دارید، مشاوره روانشناسی را دنبال کنید.

از کجا کمک بگیریم ؟ مشاور خانواده ؟

چیز هایی برای به یاد آوردن

مناقشات ممکن است اتفاق بیفتد وقتی اعضای خانواده نظرات و باورهای مختلفی دارند که درگیری دارند.

قطعنامه صلح بستگی به مذاکره و احترام به دیدگاه زوج شما یا دیگر اعضای خانواده دارد.

اگر فکر می کنید به کمک نیاز دارید، مشاورانه را دنبال کنید.

منبع : درگیری و نزاع خانواده | راه حل مشکلات خانوادگی

نشانه هایی که وقوع طلاق را خبر می دهند

طلاق نباید یک اتفاق تعجب برانگیز باشد. طلاق ممکن است در هر ارتباطی ایجاد شود و معمولا زمانی که زوجین با مشکلاتی مواجه می شوند نشانه هایی با خود بهمراه دارد.. در اینجا نشانه هایی از وقوع طلاق در آینده ای نزدیک، آورده شده است.

در منابع مختلف و به گفته ی روانشناسان متعدد باید در امر طلاق، بالغانه رفتار کرد. در موارد کمی هر دوی طرفین بطور همزمان به یک تصمیم مشترک برای طلاق می رسند. گاها، یکی از زوجین، شاید آن فردی که آستانه درد پایین تری دارد، به این تصمیم می رسد که آنها دیگر نمی توانند به این زندگی مشترک ادامه دهند.

علی رغم غم و نامناسب بودن طلاق، فرد ممکن است به این نتیجه برسد که طلاق بهتر از ادامه ی این زندگی مشترک است. هرچند غالبا این مرد است که مساله ی طلاق را مطرح می کند، اما در ۷۵ درصد موارد این خانم است که خاتمه زندگی مشترک را شروع می کند.

همسری که طلاق را شروع نکرده است، ممکن است خود نیز به این نقطه نزدیک شده باشد و بلافاصله این پیشنهاد را بپذیرد که طلاق بهترین گزینه است. یا ممکن است او مقاومت کرده و بحث کند که اگر یک بار دیگر تلاش کنند ممکن است بتوانند این ازدواج را نجات دهند.

در برخی از موارد، فردی که مساله طلاق را مطرح نکرده است ممکن است کاملا شک زده شده و بحث کند که آنها ازدواج مقبولی دارند و نمی تواند اجازه دهد که خانواده از هم بپاشد و طلاق رخ دهد.

بالغانه رفتار کردن

مساله بلوغ از اهمیت بسیاری برخوردار است چرا که روشی که فرد می تواند مسائل و بالغانه رفتار کردن را مدیریت کند، مشخص می کند که آیا طلاق آزار دهنده خواهد بود یا نه قابل تحمل. ازدواج بهم نمیخورد بلکه در طول زمان فرو میریزد.

هر دفعه که یک اتفاق ناخوشایند یا آزار دهنده بدون حل شدن یا معذرت خواهی باقی می ماند، پیوندی که یک زوج را کنار هم نگه میدارد از بین می رود.

هر بار که یک همسر از تشخیص نیاز احساسی همسرش یا توجه به آن باز می ماند، این پیوندها ضعیف می شوند. هر بار که از مجادله دوری می شود چرا که زوجین توانایی انجام یک مجادله ی سازنده را ندارند و بدین ترتیب نمی توانند مسائل را شفاف سازی کنند، پیوندهای ازدواج بیشتر فرو می ریزند، و هر باز که از سکس سر باز می زنند یا از آن دوری می کنند چرا که یکی از طرفین به لحاظ عاطفی حس جدایی می کند این پروسه شتاب بیشتری به خود می گیرد؛ پروسه از بین رفتن پیوند ازدواج!

علت های بیشماری برای از هم پاشیدن ازدواج وجود دارد که شامل عدم معطوف داشتن زمان و توجه به ازدواج است که با درگیری بیش از حد در شغل یا فرزندان رخ می دهد. اما چگونه یکی از طرفین به این جا می رسد که بگوید این از هم پاشیدن، ازدواج را به نقطه طلاق کشانده است؟

دفعه ی بعد که به رستوران رفتید به زوج جوانی که غذای خود را در سکوت می خورند و هیچ ارتباط چشمی با هم ندارند و یا ارتباط چشمی شان اندک است، نگاه کنید.

این زوج اصلا درگیر ارتباط نیستند و به سادگی فقط غذای خود را می‌خورند تا بتوانند آن محل را ترک کنند. اینها زوج هایی هستند که گزینه ی طلاق هستند. ممکن است این طلاق به زودی رخ ندهد و یا اصلا رخ ندهد چرا که زوج هایی وجود دارند که فقط و فقط بخاطر خویشتن داری و ترس در کنار هم باقی می مانند. اما حداقل یکی یا دو نفر از این زوج ها متاسفانه به طلاق فکر می کنند.

  1. عدم حل و فصل اختلافات

جان گاتمن می گوید که کمبود ارتباطات و مکالمات نیست که یک ازدواج را غرق می کند بلکه کمبود و یا نبود حل و فصل موثر اختلافات است که این را باعث می شود.

زوج هایی که درگیر این نیستند که تفاوت ها را بدون آسیب زدن به ارتباط حل کنند، این اختلافات را با دوری از عدم تفاهم و مباحثه به اتمام می رسانند. یک و یا دو فرد نیز به نقطه ای از ناامیدی رسیده اند که دیگر جایی برای حل و فصل یک اختلاف و یا تفاوت با فرد مقابلشان نمی بینند.

اینگونه است که یک و یا هر دو فرد از اختلاف دوری می کنند. یک و یا هر دو نفر ممکن است هر دعوا و اختلاف را مبارزه ای ببینند که با مشاجره و دستکاری روانی فرد مقابلش می تواند بر آن پیروز شود.

اختلافاتی که تا این حد به خفت کشیده می شوند منجر به از دست رفتن احترام شده و فاصله ی بین دو نفر را زیاد کرده و به مرور باعث جدایی می شود.

  1. انزوای عاطفی

درگیری عاطفی حداقل چیز ممکن برای رشد و حفظ صمیمیت جنسی است.

در بحث در مورد احساسات، احساسات یک فرد و نیز احساسات فرد مقابل مطرح است. علاقه به زندگی احساسی با فرد مقابل و درگیری همدلانه هر یک از طرفین به زندگی احساسی، عوامل مورد نیاز برای یک ارتباط صمیمی است.

نبود این درگیری عاطفی و به عبارتی انزوای عاطفی خود نشان از این است که افراد دیگر نمی توانند در کنار هم باقی بمانند.

پیشنهاد مشاور: اشتباهات مهلک که به طلاق و جدایی ختم می شوند

  1. نارضایتی

انزوای عاطفی عموما با کنارگذاشتن عاطفه و رضایت همراه می شود. اگر همسر شما انزوای عاطفی از شما نشان می دهد او احتمالا عشق زیادی نسبت به شما در دل ندارد.

افرادی که طلاق گرفته اند عمدتا می گویند “آنها از عشق دور افتاده اند و دیگر عشقی به همدیگر ندارند”. و دقیقا نقطه بُرنده ی ارتباط آن جایی است که طرفین دیگر همدیگر را آنگونه که باید دوست ندارند.

  1. عدم سکس

سکس ارتباطات احساسی و عاطفی را نشان داده و تقویت می کند. زمانی که یک زوج برای مدت زمان زیادی است که سکس نداشته اند، این در واقع یک مشخصه ی معتبر است که بیانگر انزوای عاطفی است که به مرور پیشرفت کرده است.

و همچنین نشانه ای است از این مورد که زوجین هیچ لذتی از وجود هم نمی برند و اینکه فرآیند فروپاشی پیوندهای ازدواج شدت گرفته است.

  1. افزایش توجه به خارج از ازدواج

ازدواج های پوچ بسیار خسته کننده هستند. زوج های بسیاری این را با وقف کردن خودشان برای کودکانشان جبران می کنند به طوری که فعالیت های کودک مرکز توجه قرار می گیرد چرا که تنها محتوای زندگی خانوادگی است.

دیگران این را با وقف خودشان در کار و شغل جبران می کنند. هر شب تا دیر وقت کار کردن به طوری که زمان با هم بودن به حداقل برسد. و به علت اینکه رضایت عاطفی در بیرون از ازدواج جستجو می شود، احتمال بروز اتفاقاتی وجود دارد.

اکثر این اتفاقات شامل شروع رابطه با یک همکار است که او هم از این با هم بودت لذت می برد و سرگرم می شود.

نشانه هایی که وقوع طلاق را خبر می دهند

  1. آماده شدن برای زندگی مجردی

در ارتباطی که مرد در حال برنامه ریزی برای طلاق است، یک خانه دیگر رهن یا اجازه می کند، برای کاشت مو اقدام می کند تا ظاهرش را بهبود دهد تا شانس های زیادی برای قرار گذاشتن داشته باشد. حتی ممکن است مرد یا زن شروع به تلاش برای رسیدن به تناسب اندام کنند شامل کاهش وزن، رسیدن به موها و سر و وضع لباس پوشیدن و دیگر چیزهایی که ظاهر و قیافه را بهتر نشان می دهد.

زن ممکن است در خانه بماند و می بینیم که اغلب به بازیابی روانی و ظاهری خود علاقه نشان دهد و یا نه به دنبال شغلی باشد که استقلال مالی پیدا کند و وابستگی مالی کمتری به همسرش داشته باشد.

همچنین فردی که میخواهد شروع کننده طلاق باشد، ممکن است یک فعالیت را به تنهایی شروع کند مثل تنیس بدون اینکه فرد مقابلش را هم درگیر این فعالیت کند و به مرور شروع به ساختن یک شبکه ی اجتماعی، به عنوان یک فرد مجرد و نه یک فرد متاهل بکند.

اول طلاق بعد پشیمانی / چه کارهایی پیش از طلاق باید انجام داد؟

با دیدن نشانه های طلاق چه باید کرد؟

اگر خودتان را در این سناریومی بینید، متاسفانه می شود گفت که ازدواج شما در معرض مشکلات جدی است. در اینجا ما نمی خواهیم بگوییم که تا چه حد به نقطه طلاق نزدیک است و یا کی این اتفاق خواهد افتاد.

اما می توان گفت که این نشانه ها، یا حداقل اکثر آنها، تقریبا در همه طلاق هایی که دیده شده، حضور دارند.حداقل زمان برای گفتگوی طولانی و صادقانه با همسرتان است.

اگر نمی‌توانید این صحبت را بدون آنکه باعث سرزنش و خیانت شود، انجام دهید، پیشنهاد می‌شود یک جلسه فوری با یک مشاور ازدواج یا متخصص روانشناسی داشته باشید.از آنجا که این ارتباط به سمت طلاق پیش می رود، به زودی یکی از دو نفر از شما،با این مسئله مواجه شده و برای جدایی دوستانه برنامه‌ریزی میکند، بهتر است شانس خود را برای رسیدن به طلاق خوب و غیر مخرب بسنجید.

منبع : نشانه هایی که وقوع طلاق را خبر می دهند

تعیین حد و مرز در رابطه عاطفی

حد و مرز در رابطه عاطفی به این منظور مشخص می شوند که به افراد دیگر نشان بدهید چه چیزهایی مورد قبول شما نیست و چه چیزهایی مورد قبول شماست. این مرزها در واقع تعادل زندگی شما را حفظ میکنند و باعث می شود از آسیب های احتمالی دیگران جلوگیری شود.

اگر برای زندگی خود مرزی قرار ندهید احترام شما و اطرافیان شما به خطر خواهد افتاد. شما با دلرحمی نابجای خود, افراد زورگو و نامحترم را به زندگی خود وارد می کنید.

حد و مرز در رابطه عاطفی

نشانه های عدم مرزبندی در زندگی

۱_ وقتی قلبا دوست دارید نه بگویید بی اختیار می گویید بله.

۲_ برای نه گفتن به درخواستی که نامعقول بوده عذاب وجدان می گیرید.

۳_ برای این که آرامش زندگی خود را حفظ کنید برعکس ارزش های واقعی خود عمل می کنید.

۴_هنگامی که کسی با شما بد رفتار می کند بی اعتنایی می‌کنید و آن طور که باید از خودتان دفاع نمی کنید.

۵_ برای این که دوست داشته شوید هر گونه تلاشی را انجام می دهید.

۶_به دیگران این‌اجازه را می دهید که به شما حرف هایی بزنند و یا در حق شما کارهایی بکنند که قلبا شما را ناراحت می کند.

۷_ از بقیه انتظار دارید بدون این که حرفی بزنید از ناراحتی های شما آگاه شوند.

در کمال تاسف بعضی از افراد فکر می کنند برای این که مورد تایید دیگران ‌باشند لازم است تا همواره در دسترس آن ها باشند و همین موضوع باعث می شود مرزهای شخصی بین آنان وجود نداشته باشد.

اگر تا به امروز عادت کرده اید که خودتان را با شرایط بقیه وفق دهید قطعا اعمال کردن مرزهای شخصی برای شما ترسناک و عذاب آور خواهد بود اما اگر آن را انجام دهید و به آن عمل کنید می فهمید که با گذشت زمان, همه چیز راحت تر خواهد شد و به اصطلاح ارزشش را دارد.

به وجود آوردن مرزهای شخصی

بهتر است از خودتان آغاز کنید : شما در وهله اول لازم است بپذیرید که لایق این هستید که بقیه افراد در مواجهه با شما باید یک سری قوانین را رعایت کنند.

شاید کمی عجیب و غیر قابل باور به نظر برسد اما متاسفانه آدم هایی وجود دارند که خودشان را لایق چنین مرزگذاری نمی دانند.

البته شما باید تفاوت میان درخواست محترمانه و توقع بی قید و شرط را بدانید و اگر کسی از شما درخواست محترمانه ای داشت می توانید با روی باز آن را بپذیرید.

۱٫ حد و مرز در رابطه عاطفی، مشخص کنید که چه نیازهایی دارید :

باید زمان زیادی را برای خود صرف کنید که مشخص شود به چه چیزهایی نیاز دارید. هنگامی که نسبت به خود آگاهی کافی پیدا کنید بهتر می‌توانید برای شخصیت خود مرزهایی تعیین کنید.

با شناخت نیازهای خود متوجه می شوید که در چه صورتی خشمگین می شود در چه مواقعی انرژی خود را از دست می دهید و چه موقع احساس افسردگی و ناراحتی می کنید.

بهتر است زمان دقیق این حس و حال ها را در یک دفترچه یادداشت کنید. وقتی چندین روز این موارد را یادداشت کردید متوجه می شوید که اوضاع شخصیتی شما دقیقا به چه صورت است.

مثلا ممکن است خواهر شما انرژی بسیار زیادی از شما تلف کند زیرا او عادت دارد بدون این که از پیش شما را مطلع کند بچه های خود را نزد شما بگذارد و به گردش برود. در این جا بحث بی احترامی باز می شود چرا که نظر شما را نخواسته و در واقع به شما مجال (نه) گفتن را نداده است.

هر کسی حق دارد در برابر درخواست دیگران آری یا نه بگوید.

۲٫ مرز تعیین کنید

اگر قبلا چنین تجربه ای نداشته اید به شما پیشنهاد می‌کنیم که از مقدار کم شروع کنید. مثلا اگر موضوعی شما را عصبانی می‌کند بهتر است به روی موضوعی دیگر تمرکز کنید که تهدید آمیز نباشد و عصبانیت شما کاسته شود.

متاسفانه بعضی افراد در حال تعیین مرز با عصبانیت و خشم این‌کار را انجام می دهند که در نهایت با مشاجره و شکست مواجه می شوند. شما باید با ثبات اخلاقی کامل این روند را انجام دهید.

۳٫ بیان کردن مرزهایتان

وقتی زمان تعیین مرز بین زن و شوهر از راه می رسد به خود این اجازه را بدهید که تجربه کنید و راحت باشید. برای راحتی کار خود می توانید از سناریوی معمولی یک رفتار نامعقول بهره بگیرید.

مثلا در مثال قبلی نمی توانید به یکباره در خانه تان را به روی خواهرتان ببندید. می‌توانید وقتی بچه ها را نزد شما می آورد بچه ها را قبول کنید و از او بخواهید قبل از این که آن جا را ترک کند چند دقیقه بماند تا با هم صحبت کنید.

بعد از این که از او پذیرایی کردید برایش توضیح دهید که تا چه اندازه از دیدن او و فرزندانش خوشحال می شوید ( حتی اگر نمی شوید و به سختی آن ها را تحمل می کنید ) اما احتیاج دارید از قبل نسبت به نگهداری از بچه ها مطلع شوید.

بعضی از افراد تلاش می‌کنند تا شما را درگیر حس عذاب وجدان کنند تا به هدف خود برسند اما اگر شما به شخصیت خودتان ایمان داشته باشید نمی توانند کاری را از پیش ببرند.

۵٫حس عذاب وجدان خود را شکست دهید

باید کفش های آهنی تان را به پا کنید چرا که مسیر درازی پیش رو دارید و باید شیوه زندگی خود را تغییر دهید البته معمولا افراد در چنین مواقعی دچار حس عذاب وجدان می شوند و نمی توانند به خوبی از شخصیت خود دفاع کنند.

احتمالا اطرافیان شما نسبت به سبک جدید زندگی شما حالت تدافعی می گیرند و موجب می شوند تا بیش از پیش حس عذاب وجدان داشته باشید اما خبر خوب این است که اکثر افراد به این سبک زندگی عادت می کنند و شما را آن گونه که هستید می پذیرند.

۶٫ به خودتان و توانایی هایی که دارید ایمان بیاورید:

شما از هر کسی بهتر می دانید که از زندگی چه می خواهید و چه توانایی هایی دارید.

نباید به کسی اجازه بدهید تا برای زندگی شما تصمیم بگیرد. وقتی شما چنین مرزهایی را تعیین کنید به اطرافیان نشان می دهید که شما تنها فرد تاثیرگذار در زندگی خود هستید.

۷٫ صبور باشید و به راحتی خسته نشوید :

هنگام تعیین حد و مرز در رابطه عاطفی نباید توقع داشته باشید که یک شبه همه چیز تغییر کند. شما در این مسیر به انرژی زیادی احتیاج دارید و نباید با ناامید شدن موفقیت خود را به تاخیر بیندازید.

وقتی اولین مرزهای شخصیتی خود را بنا کنید متوجه می شوید که چه قدرتی به زندگی شما وارد شده است و تا چه اندازه اعتماد به نفس پیدا کرده اید. با این کار اطرافیان شما متوجه می شوند که برای آرامش خود ارزش بسیار زیادی قائل هستید و اجازه نمی دهید هر کسی این احترام را به راحتی از شما سلب کند.

حد و حدود رفاقت

حد و مرز در رابطه عاطفی نحوه برقراری رابطه ی شما با سایرین را مشخص می کند, به عبارت دیگر این حد و مرزها یعنی آنان اجازه ندارند درباره ی یک سری مسائل اظهار نظر بکنند و لازم است حد خود را بدانند.

شاید درباره ی مرزبندی کشورها شنیده باشید‌. طی این مرزبندی کشورها با هم توافق می کنند تا درباره ورود به کشورشان حریم را رعایت کنند و با مرزبندی فیزیکی کشورها را از هم جدا می کنند. مرزبندی شخصیت نیز به مرزبندی بین کشورها شباهت دارد با این تفاوت که فیزیکی نیست و نمی توان آن را لمس کرد.

شما با مرزبندی کردن از شخصیت و زندگی خود محافظت می کنید و به اطرافیان می فهمانید که اجازه ندارند درباره ی هر موضوعی اظهار نظر کنند و به جای شما تصمیم گیری کنند. مرزبندی روانی را می توان نوعی پیشگیری از بیماری های روحی و روانی نیز دانست.

۹٫ خط قرمزهای خودتان را بشناسید

اگر می خواهید خط قرمزهایتان را مشخص کنید باید درباره مرزهای فکری و احساسی تان جستجو و کنکاش کنید. برای این منظور سعی کتید به واکنش های خود توجه کنید و دقت کنید تا ببینید چه چیزهایی برای شما غیر قابل تحمل هستند.

وقتی به طور کامل این عوامل تنش زا را شناختید یاد میگیرید تا جلوی وقوع آن ها را بگیرید و برای اطرافیان حد و مرزی مشخص کنید که از آن پیشامد جلوگیری کنید.

موضوع مهمی که در این بین پیش می آید این است که نباید حد و مرز های خود را با حد و مرزهای اطرافیان مقایسه کنید چرا که این حد و مرزها از فردی به فرد دیگر متفاوت خواهد بود و ممکن است چیزی دغدغه شما باشد که دغدغه برادرتان نیست.

گاهی اوقات ممکن است ندانید بعضی از موضوعات موجب رنجش شما می شوند چرا که آن موضوع در ناخودآگاه شما نهفته می باشد.

به عنوان مثال تصور کنید که شغلی را که همیشه آرزویش را داشتید حالا برای شما فراهم شده است اما کمی که می گذرد متوجه می شوید که موقعیت شغلی فعلی شما را به یاد خاطرات منفی گذشته می اندازد.

سپس با توجه به رنجی که متحمل می شوید تصمیم می گیرید این شغل را کنار بگذارید و به شغلی مشغول شوید که در کنار آن اعصاب و روان راحتی با آن داشته باشید.

وقتی که به کارفرمای خود می گویید من از این کار استعفا می خواهم او دلیل استعفای شما را جویا می شود و وقتی می گویید با روحیات من سازگار نیست او نیز به حد و مرزهای شما احترام می گذارد و با استعفای شما موافقت می‌کند و برای شما آرزوی موفقیت می کند.

به احساستان توجه بکنید:

۱۰٫ خشم، معذب بودن و احساس گناه

این سه احساس وقتی در کاری برای شما پیش می آید به احتمال زیاد حد و مرز در رابطه عاطفی جدیدی را در زندگی خود تجربه خواهید کرد.

اگر شخصی یا چیزی چنین حس هایی را در شما برانگیخت باید هشیار شوید که در حال تجربه کردن حد و مرز جدیدی در زندگی خود هستید. به عنوان مثال اگر گاهی اوقات احساس عصبانیت می کنید یا حس می کنید کسی از شما سو استفاده کرده است و یا این که ارزش واقعی شما را نشناخته است.

در واقع وقتی شما عصبانی می شوید یا در حال ثابت کردن خود هستید و یا از کاری احساس گناه می کنید. علت دیگری که می تواند هر کسی را عصبانی کند این است که افراد مختلف در حال تحمیل کردن نظرات خود به شما هستند.

البته قرار نیست هر موقع احساس عصبانیت کردید مرزهای جدیدی را تعیین کنید. باید به اقتضای موقعیتی که در آن قرار دارید قوانین جدیدی تعریف کنید. برای این که متوجه شوید در چه موقعیتی قرار دارید بهتر است در مواقع عصبانیت از خودتان سوال کنید.

تعیین مرزهای شخصی

( الان به چه مقدار در عذاب هستم ؟ ) یا (چقدر احساس گناه یا خشم را تجربه می‌کنم ؟ ) و بلافاصله نسبت به درجه ی احساس خود از ۱ تا ۱۰ احساس خود را اعلام کنید. به ترتیب از ۱ ( کم ترین ) و ۱۰ ( بیشترین )

اگر در نتیجه متوجه شدید که مقدار این احساس ۳ یا کمتر از ۳ می باشد در واقع خیلی اهمیتی ندارد و احتیاجی نیست آن را زیاد جدی بگیرید و درصورتی که حدود ۴ تا ۶ است در درجه ی متوسطی از خشم قرار دارد که اثر بیشتری نسبت به درجه ی قبلی خواهد داشت.

در صورتی که درجه ی احساس شما حدود میزان ۷ تا ۱۰ باشد مرحله ی بالایی را به خود اختصاص می دهد و بیشترین فشار را روی شما وارد می‌کند.

این وضعیت خطر بسیار زیادی را برای جسم ‌و روح شما خواهد داشت. لازم است هر چه سریع تر خود را از موقعیت تنش زا دور کنید تا کمی آرام شوید.

اعمال کردن مرزهای شخصی باعث می شود از جسم و روح خودتان حفاظت کنید و کسی نتواند به راحتی اعصاب و روان شما را تحت الشعاع قرار دهد.

پس در نتیجه اگر فردی یا موقعیتی اعصاب و روان شما را بر هم می زند و آسیب آن در رده بالایی قرار دارد بهتر است برای مواجه نشدن با آن تجدید نظری بکنید.

۱۱٫ به خودتان این اجازه را بدهید که مرزبندی کنید

گاهی اوقات ممکن است ترس از واکنش اطرافیان نگذارد بتوانید به راحتی  حد و مرز در رابطه عاطفی تعیین کنید.

در واقع در بیشتر اوقات افراد برای خوشایند اطرافیانی مثل مادر پدر خواهر برادر و دوست از بازگویی احساسات واقعی خود امتناع می کنند و شرایط را در حالت عیر قابل تحملش تحمل می‌کنند.

گاهی اوقات این احساس تایید خواهی آن قدری زیاد می شود که شما حتی این حق را به خود نمی دهید که میان خود و عامل آزاردهنده مرزی بکشید تا روان خود را حفظ کنید.

وقتی این مرزها را اعمال کنید کم کم متوجه خواهید شد که مرزبندی بین شما و عوامل آزاردهنده کمترین حق شما می باشد.

۱۲٫ به محیط اطرافتان دقت کنید

هیچکس نمی تواند تاثیر محیط در مرزبندی روانی را کتمان کنید. در واقع محیط کار محیط درسی و محیط خانواده می‌تواند این مرزبندی ها را جا به جا کند و یا نظر شما را تغییر دهد.

به عنوان مثال به رابطه خود با یکی از دوستانتان فکر کنید.آیا رابطه شما دو طرفه است؟ در واقع بهتر است بگوییم به همان اندازه که شما برای دوستتان ارزش قائل هستید او هم برای شما ارزش قائل است؟

اگر این رابطه نا برابر باشد مرزبندی این رابطه بسیار سخت خواهد بود.

منبع : تعیین حد و مرز در رابطه عاطفی

نشانه های همسر کنترل گر | ۱۱ راه برای برخورد با همسر کنترل گر

همسر کنترل گر همیشه سعی می کند اعتماد به نفس شما را تضعیف کند و شما را در خلوت یا در ملاء عام پایین بیاورد. به نظر می رسد که آن ها می خواهند بر عیب های شما تأکید کنند و شما را نسبت به خصلت های خود آگاه کنند.

به چه علت همسرم مرا کنترل می کند

کنترل کردن شوهر ممکن است به دلایل زیر اتفاق بیوفتد :

۱) تجربه ی گذشته ی تلخ و شاهد بودن خیانت اطرافیان و یا رابطه قبلی

۲) ابتلا به بیماری پارانویا

۳) سابقه ی خیانت از جانب مرد

۴) اطمینان پیدا کردن از عشق همسر به خود

در ادامه به نشانه های کنترل کردن همسر و دلایل این کار به تفصیل خواهیم پرداخت.

نشان همسر کنترل گر

کاری می کند تا شما احساس گناه داشته باشید

اکثر کسانی که به دنبال کنترل شوهر خود هستند به طور کاملا غیر منطقی و بدون هیچ مدرکی شوهر خود را مقصر این داستان می دانند و مسئولیتی در قبال این کار نمی پذیرند.

دائما از شما عیب جویی می کنند:

معمولا چنین افرادی اشتباهات سهوی شما را بزرگ نمایی می کنند و دائما به شما سر کوفت می زنند، کارهای خوب شما را اصلا نمی بینند و یا آن را وظیفه ی شما تلقی می کنند.

اگر به دلیل مشغله کاری به تماس ها و پیام هایشان پاسخ آنی ندهید غیر منطقی برخورد می کنند، در جمع حرمت شما را حفظ نمی کنند یا شوخی های زشت و نا به جا می کنند حتی راجع به جزئی ترین کارهای شما از جمله نحوه لباس پوشیدن نحوه صحبت کردن و نحوه غذا خوردن شما نیز انتقاد می کنند.

اجازه نمی دهند دوستان یا خانواده تان را ببینید :

زنی که کنترل گر است دلش نمی خواهد حتی یک ثانیه از  محدوده ی تحت کنترلش خارج شوید و به خانواده یا دوستان خود سر بزنید. او دوست ندارد در کنار کسی به جز خودش خوشحال و سرحال باشید بنابراین این موضوع را ممنوع می کند تا در کنار عزیزان خود حس خوشحالی نداشته باشید.

زندگی را مثل یک مسابقه می بیند :

چنین افرادی دائما در رفتارهای شما کنکاش می کنند تا به رفتارهای خوب امتیاز بدهند و شما را نیز به این کار تشویق کنند. اگر هم رفتارهای خارج از سلیقه او انجام دهید شما را متهم می کنند که حتما زیر سرتان بلند شده و امتیاز منفی از او دریافت خواهید کرد.

این افراد حتی در امتیاز دادن هم جانب انصاف را رعایت نمی کنند چرا که نسبت به رفتارهای منفی شما امتیاز زیادی کم می کنند و رفتارهای منفی خود را کاملا نادیده می گیرند.

برای ناراحتی شما ارزش قائل نیست :

زنی که کنترل گر باشد به هیچ عنوان حاضر نیست بپذیرد با شما چه کرده است حتی اگر در مقابلش به پهنای صورت اشک بریزید در نهایت شما را محکوم می کند و تقصیرات خود را گردن نخواهد گرفت.

الگوریتم شخصیتی چنین زنانی بدین گونه است که تمایل دارند خود را خیلی بهتر از آن چه که هستند نشان دهند در حالی که شما را یک ظالم به تمام معنا تصور می کنند.

ثبات شخصیتی ندارد :

این دسته از زنان در شرایط مختلف رفتار مختلفی دارند و به هیچ عنوان از یک الگوی شخصیتی خاص پیروی نمی کنند. در بعضی موقعیت ها به قدری خوش برخورد هستند که متعجب خواهید شد و در موقعیت های دیگر بسیار سرد و بداخلاق با شما رفتار می کنند.

به هیچ عنوان راضی نمی شوند تا از شما پاسخ منفی بشنوند :

کنترل گری چنین زنانی تا حدی است که همه چیز باید طبق میل آنان پیش برود و اگر این طور نباشد واکنش های بسیار بد و زننده ای را از خود بروز می دهند.

حسادت زیادی از خود نشان می دهند :

حسادت چنین افراد مثال زدنیست. آن ها تمایل دارند تا شما را مثل یک شی در دست بگیرند و تحت فرامین آنان باشید.

اگر شما با دوست صمیمیتان برنامه ای بچینید با زورگویی شما را مجبور می کند تا آن را کنسل کنید و یا یعد از این که خسته و بی رمق به خانه برگشتید آن قدر به شما سرکوفت این ملاقات را می زند که هر اندازه خوش گذرانده اید از دماغتان در بیاید.

چنین افرادی به هیچ عنوان دلشان نمی خواهد شما را با کس دیگری در تفریح و سرگرمی شریک بشنوند.

تلاش می کند تا شما را تغییر دهد:

این افراد معمولا تلاش می کنند تا شما را به یک آدم ضعیف و بی اراده تبدیل کنند تا بتوانند آن طور که دوست دارند بر شما حکومت کنند!

رفتارهای غیر طبیعی و ناسالمی از خودش نشان می دهد :

ممکن است وقتی با دوست خود برای صرف قهوه ای به کافه رفته باشید متوجه شوید همسرتان در گوشه ای پنهان شده و شما را زیر نظر دارد.

ممکن است از نگهبان محل کار خود بشنوید که همسرتان ساعت ورود و خروج شما را از او می پرسد و یا این که در اتوموبیل خود ردیاب پیدا کنید. این ها چند نمونه از رفتارهای روزمره یک زن کنترل گر هستند.

دلایل اصلی همسر کنترل گر

اتفاقات زیادی می توانند موجب کنترل گر شدن یک زن یا مرد شوند. تعدادی از این موارد را با هم مرور خواهیم کرد :

۱) اتفاقات گذشته :

ممکن است همسر شما در ازدواج قبلی خود از همسرش خیانت دیده باشد و به سختی بتواند به هر مردی اعتماد کند. این افراد اغلب می پندارند که همه ی مردان اگر موقعیت داشته باشند به زن خود خیانت می کنند وهمین حدس و گمان ها را وارد زندگی خود می کنند.

در واقع بهتر است وقتی یک فرد از زندگی ناموفق خود بیرون می آید نزد یک روان کاو به صورت عمیق درمان بشود تا خیانت یک مرد را به همه ی مردان تعمیم ندهد. پس از مدتی که این زنان توانستند با خودشان کنار بیایند می توانند یک رابطه ی جدید را آغاز کنند. با درمان چنین زخم هایی خودتان از نظر روانی آرام خواهید شد.

۲) سابقه خیانت از همسر فعلیتان :

اگر همسرتان در گذشته به شما خیانت کرده است و نسبت به او نمی توانید اعتماد داشته باشید باید بدانید که این بی اعتمادی شما در نهایت مشکلی را حل نخواهد کرد و زندگی عاطفی شما را به قهقرا می برد.

این رفتار شما موجب می شود همسرتان از زیر نظر بودن به سطوح بیاید و دوباره به سمت خیانت سوق پیدا کند. بهتر است عینک بدبینی خود را بردارید و درصدد رفع مشکلات رابطه تان باشید. اگر هر دو تصمیم بگیرید نزد یک زوج درمان گر بروید و از او کمک بگیرید سریع تر به آرامش روانی خواهید رسید.

۳) خاطرات تلخ در دوران کودکی

متاسفانه بعضی از کودکان تحت تربیت والدین خشن و بدرفتار بزرگ می شوند و یا ممکن است خیانت والدین به عینه دیده باشند. این نوع گذشته ی فرد باعث می شود جذب فردی بی تعهد بشود و اگر این مورد نیز تحقق نیابد شاید فرد برای خاموش کردن آتش درون خودش به فردی کاملا کنترل گر تبدیل شود.

اگر خاطره ی بدی از گذشته دارید و سنگینی آن را هنوز روی سینه خود احساس می کنید بهتر است هر چه سریع تر آن را با یک روان درمانگر در میان بگذارید تا بتوانید از این به بعد را در کمال آرامش زندگی کنید.

۴) طلاق والدین یا فوت آن ها :

یکی از عواملی که موجب می شود بر همسرتان حس مالکیت داشته باشید طلاق پدر و مادر یا از دست دادن آن ها در دوره ی حساس کودکی می باشد. این موضوع طرحواره ی رها شدگی نام دارد.

کودکان اگر محبت کافی و لازم را از والدین خودشان دریافت نکنند در زندگی مشترک تلاش می کنند تا همسر خود را به هر نحوی از ارتباط گرفتن با افراد حتی پدر و مادرش منع کند. مشاوره با یک روان کاو می تواند این طرز فکر را حل کند.

روش های مقابله با همسر کنترل گر

اول از هر چیزی باید تشخیص دهیم در کدام موقعیت ها کنترل گری شما عود می کند و دلیل آن چیست.

دقت کنید که با هر کس چه نوع رفتاری دارید. اگر در صحبت های خود دستوری صحبت می کنید و فقط منافع خود را در نظر می گیرید بهتر است درباره ی شیوه ی ارتباط برقرار کردن خود با افراد تجدید نظر بکنید.

به دیگران دستور ندهید :

هر کس اعتقادات خاص خودش را دارد بنابراین باید به دیگران فرصت بدهید تا گاهی اوقات به شیوه ی خود عمل کنند. متاسفانه افرادی که کنترل گر هستند گمان می کنند اگر به افراد اختیار بدهند فاجعه ی عظیمی رخ خواهد داد در صورتی که اگر صبر کنید و فقط تماشا کنید متوجه خواهید شد که اصلا چنین چیزی نیست.

نباید همه را از یک قاب ببینید :

نباید هر آدمی را سیاه یا سفید ببینید. در این دنیا هیچکس آدمی ۱۰۰ درصد خوب یا ۱۰۰ درصد بد نیست و همیشه خوبی و بدی در کنار یکدیگر قرار می گیرد. بهتر است به جای این که کنترل گری کنید به همسرتان فرصت دوباره بدهید تا یک زندگی دوباره را با یکدیگر شروع کنید.

اضطراب خود را مدیریت کنید :

اگر در شرایط سخت قرار می گیرید و استرس زیادی را تحمل می کنید احتمالا اقدام به کنترل گری خواهید کرد. اگر یک سری مهارت های تخلیه روانی سالم را بیاموزید آرامش خود را به دست خواهید آورد.

کارهایی مثل : نوشتن وقایع روزانه و احساسات فعلی, مراقبه و مدیتیشن، پیروی از یک برنامه ورزشی منظم معاشرت با دوستان خوب و … شما را به آرامش خواهد رساند.

نحوه برخورد با همسر کنترل گر

دلیل کنترل گری او را پیدا کنید

از میان دلایلی که در این مقاله مرور کردیم دلیل کنترل گر بودن همسر خود را بیابید. اگر عملی انجام داده اید که حس شکاک بودن او را تحریک کرده اید از او عذرخواهی کنید و تلاش کنید تا اعتمادش را جلب کنید.

دست از بحث کردن با او بردارید

وقتی همسر شما عصبانی شد نباید در همان لحظه اشتباهاتش را به او یادآوری و بازگو کنید چرا که هر دوی شما در چنین شرایطی منطقی فکر نمی کنید و یکدیگر را تایید نمی کنید. وقتی هر دو آرام شدید درباره ی اختلاف نظرتان کاملا با مهربانی و منطقی صحبت کنید البته به صورتی که به یکدیگر به هیچ وجه بی احترامی نکنید.

بعضی از کارها را به صورت مشترک انجام دهید.

با هم به سفرهایی که دوست دارید تجربه کنید بروید. در جمع هایی که دعوت می شوید نزد همه از او تعریف کنید و به او ثابت کنید چقدر دوستش دارید.

اوقاتی را به بازی کردن و ورزش کردن در کنار یکدیگر بگذرانید تا خاطرات خوبی با هم بسازید. وقتی همسر شما تا حدودی اطمینان پیدا کرد که دوستش دارید و برای او اهمیت قائل هستید کمی نسبت به رفتارهای کنترل گرانه خود تجدید نظر می کند.

به همسرتان بگویید که رفتارهای او به شما چه احساس بدی می دهد.

بعضی اوقات افراد خودشان متوجه نمی شوند که رفتارشان چه حس بدی به فرد مقابل منتقل نمی کند.

از یک روانشناس خانواده کمک بخواهید

ماندن در رابطه ای که یک سمت آن فردی کنترل گر ایستاده به شما آسیب بسیار زیادی هواهد زد. این رابطه باعث می شود عاطفه ای بین شما باقی نماند و پس از مدتی اعتماد به نفس شما را نیز کاملا از بین می برد و هر دوی شما را افسرده و گوشه گیر می کند.

اگر همسرتان از این قبیل رفتارها دارد ضروری است که با یک زوج درمانگر مشورت کنید.

کلام آخر

داشتن رابطه با یک فرد کنترل گر یکی از انواع رابطه های ناسالم می باشد. فرد کنترل گر سلامت روان خود همسرش را تحت الشعاع قرار می دهد. کسی که کنترل گر است فکر می کند با اعمال محدودیت همسر خود قدرت بیشتری پیدا می کند و از خیانت همسر خود جلوگیری می کند.

غافل از این که چنین رفتارهایی آتش عشق شما را فرو می نشاند و اگر شما و همسرتان چنین رفتارهایی از خود نشان می دهید باید از زوج درمانگر بخواهید تا مشکل شما را ریشه یابی کرده و راهنماییتان کند.

منبع : نشانه های همسر کنترل گر | ۱۱ راه برای برخورد با همسر کنترل گر

کنترل شوهر | ۲۰ راه برای کنترل شوهر

کنترل شوهر، چگونه شوهر خود را مدیریت کنیم ؟ متاسفانه بعضی از زنان همواره در تلاش هستند تا مهارت کنترل شوهر را بیاموزند و این موضوع را امری کاملا طبیعی و ضروری می دانند.

اما مسئله ای که در این بین وجود دارد این است که هیچ کسی از زیر نظر بودن خوشحال نخواهد بود. اکثر مردان ناراحتی خود را راجع به این وضعیت نشان می دهند که البته کاملا هم به حق است.

قبل از هر چیزی باید علت این عمل خود را ریشه یابی کنید. در گذشته و خاطرات خود شروع به جست و جو کنید تا چیزی دستگیرتان شود. روان کاوی و مشورت با یک مشاور خانواده کمک زیادی به شما خواهند کرد.

راه های کنترل شوهر

از چه راه هایی همسرم را زیر نظر بگیرم؟

معمولا بانوان از روش های مختلفی برای کنترل کردن همسر خود استفاده می کنند. بعضی از آن ها شروع به محبت بی حد و اندازه نسبت به او می کنند و عده ای دیگر در همه ی امور شخصی او دخالت و جاسوسی می کنند.

اما به راستی این همه کنکاش و جاسوسی چه علتی می تواند داشته باشد؟ حتما شما هم به دنبال یک زندگی پر از عشق و آرامش هستید و از کنترل کردن همسر خود عذاب می کشید.

پس چه بهتر است به جای رفتار شبیه به کارآگاه ها مهارت های ازدواج و زندگی بهتر را بیاموزید. به چند نمونه از این مهارت ها اشاره خواهیم کرد :

روش اول: ساختن گروهی برای کنترل همسر

منظور از یک گروه این است که مجموعه کارهایی را طراحی کنید که رابطه شما را به سمت رشد و توسعه سوق دهد:

۱) ارتباط موثری با همسرتان برقرار کنید.

گفت و گوی صادقانه و به دور از هر تشریفاتی یکی از پایه های اساسی زندگی سالم می باشد. اگر این نوع گفت و گو را در برنامه خودتان قرار بدهید متوجه خواهید شد که مشاجرات بین شما تا حدود زیادی حل می شوند.

در یک گفت و گوی صادقانه عوامل دیگری مثل زبان صحیح بدن انتخاب زمان صحیح گفت وگو مکان آرام و به دور از شلوغی و روحیه ی مناسب با گفت وگو دخیل می باشند.

۲) سپری کردن اوقات خوش پیش هم :

معمولا زوج های جوان در ابتدای زندگی مشترک روزهای پر تاب و تبی و عاشقانه ای را می گذرانند اما با سپری شدن زمان و غرق شدن در روزمرگی ممکن است این حرارت کاهش پیدا کند و زندگی مشترک کاملا یکنواخت شود.

شما باید با این حس مبارزه کنید و اوقاتی را به دور از بچه کار و خانواده با همسر خود به تفریح بپردازید.

۳) یادگرفتن یکدیگر :

شما زمانی می توانید با همسر خود رابطه ای سالم برقرار کنید که اخلاقیات و شخصیت همسر خود را به خوبی بشناسید. همسرتان را تشویق کنید تا به شما اعتماد کند و شما را همدم خود ببیند تا علاوه بر پذیرش نقش همسری دوست با وفا و سنگ صبور او نیز باشید.

روش دوم : چگونه شوهر خود را مثل موم در دست بگیریم | کنترل شوهر

وقتی رابطه ی موثر و کافی خود را ساختید لازم است گام های بعدی را بردارید.

۱) نیازهای تان را بازگو کنید:

گاهی زنان فکر می کنند که مردان می توانند همه چیز را از ذهن آن ها بخوانند و اصلا احتیاجی به بازگو کردن مسائل نیست. در صورتی که این توقع کاملا بی جا می باشد و باید نیازهای خود را کاملا شفاف و واضح به همسرتان منتقل کنید.

۲) قرارداد و قوانین خاصی با توافق طرفین مقرر کنید:

اگر قرار است رفتاری منع شود باید برای هردوی شما منع شود و اگر رفتاری بلامانع است برای هردوی شما بلامانع باشد. با وضع قوانین و عمل کردن به آن از نظم پیروی خواهید کرد.

۳) برای کنترل شوهر، مرز تعیین کنید:

با تعیین کردن حد و مرز در واقع به همسر خود نشان می دهید چه کارهایی را می پسندید و از چه رفتارهایی به سطوح می آیید. هردوی شما نباید پایتان را از حد جلوتر بگذارید و باید نسبت به تعهد تان وفادار بمانید تا رابطه ای عاشقانه مثل روز اول را تجربه کنید.

روش سوم : لذت بردن از رابطه عاشقانه

بعضی از زنان کنجکاو هستند تا ببینند چه محتویاتی در گوشی موبایل همسرشان پیدا می کنند.

آنان در واقع با این کار می خواهند مطمئن شوند که همسرشان نسبت به آنان وفادار است و زندگی آنان کاملا در امن و امان می باشد.

غافل از این که نمی دانند با این چک کردن و کنترل کردن گوشی موبایل همسر تا چه اندازه او را بی اعتماد می کنند و اما چطور باید این حس کنترل گری را از بین برد :

۱) برقراری روابط بیشتر اجتماعی :

افرادی که متاهل هستند به صورت کاملا ناخودآگاه نسبت به دنیا و تعلقات آن وابستگی زیادی احساس می کنند. برقراری روابط اجتماعی سالم به افراد کمک می کند که احساس عزت نفس بیشتری داشته باشند و زندگی آرام تری را تجربه کنند.

۲) برای به دست آوردن حس امنیت تلاش زیادی بکنید.

وقتی شما یک رابطه ی سالم را تجربه می کنید در واقع احساس امنیت زیادی نسبت به دورانی که مجرد بودید خواهید کرد.

احساس امنیت از آن جایی نشات می گیرد که نگرانی بابت از دست دادن زندگی خوبی ندارید و نگران نیستید که توسط همسر خود طرد شوید. مدت زیادی را دور  از همسر خود تاب نمی آورید و با نبود او بی تاب خواهید شد.

۳) نسبت به سلامت فرد اهمیت قائل شوید :

کسانی که برنامه روزانه منظمی برای ورزش و تندرستی خود دارند احساس نشاط بیشتری نسبت به افراد دیگر را تجربه خواهند کرد. ورزش کردن مشکلات روحی و جسمی زیادی از جمله میل جنسی کم یا زیاد افسردگی و شکلات هورمونی را از بین خواهد برد.

چگونه رگ خواب همسرم را پیدا کنم؟

به جای این که شوهرتان را زیر نظر بگیرید و او را زیر میکروسکوپ بگذارید لازم است مهارت های دیگری نیز یاد بگیرید.

۱) در وقت مناسبی با همسرتان گفت و گو کنید:

برای مثال در نظر داشته باشید که مردان وقتی در حال تماشا کردن تلویزیون هستند به صحبت های شما هیچ توجهی نشان نمی دهند پس سعی کنید در چنین مواقعی صحبت های مهم را مطرح نکنید.

۲) از بروز مشاجره نترسید :

هر چه می خواهید کاملا واضح مطرح کنید و همسرتان را با دلیل و منطق قانع کنید. البته سعی کنید با لحنی کاملا آرام و صلح طلبانه نظر منفی خود را مطرح کنید تا بین شما دلخوری پیش نیاید.

۳) به عنوان یک همسر حتما می دانید که شوهرتان چه اخلاق هایی دارد و روی چه چیزهایی حساسیت دارد.

البته اصلا درست نیست که از نقاط ضعف همسرتان برای پیشبرد اهدافتان سو استفاده کنید. منظور این است که آن نقاط را بشناسید و سعی کنید آن ها را تقویت کنید تا محیط خانه را آرام و عاشقانه کنید.

۴) هیچ کسی را الگوی خودتان نکنید :

ممکن است بعضی از زنان با مشاهده ی ظاهر زندگی دیگران به زندگی آن ها حسادت کنند و سعی کنند مثل آنان رفتار کنند در صورتی که هر شخصی سبک زندگی خاص خود را دارد و نمی تواند مثل دیگری رفتار کند. سعی کنید بهترین نسخه از شخصیت خود باشید.

کنترل کردن شوهر و عواقب آن

آیا می دانید با کنترل کردن شوهر خود چه اتفاقاتی برای رابطه شما می افتد؟

هر کسی دوست دارد از رابطه ی دلنشین خود محافظت کند و حاضر نیست آن را از دست بدهد اما نحوه ی حفاظت کردن از رابطه اهمیت دارد.

طبق تحقیقات انجام شده کنترل گری در رابطه علاوه بر آن که احتمال بروز خیانت را کاهش نمی دهند موجب وقوع خیانت نیز می شود. در ادامه به تفصیل به عواقب کنترل گری خواهیم پرداخت.

چگونه شوهرم را رام خودم کنم | کنترل شوهر

وقتی ریشه ی چنین رفتارهایی را شناسایی کنید می توانید این رفتار خود را برطرف کنید. ریشه ی کنترل گری ممکن است این موارد باشد :

۱) تجربیات منفی :

ممکن است همسر شما در گذشته به شما دروغی گفته باشد و یا به رابطه عاطفی شما خیانت کرده باشد. اگر چنین چیزی صحت دارد چه خوب است که با او صحبت و از احساس شک خود نسبت به او سخن بگویید و با یک مشاور خانواده مشورت کنید.

۲) بدبینی به صورت ذاتی و همیشگی :

بعضی وقت ها شک و گمان شما هیچ دلیل خاصی ندارد و تنها به خود شما بر می گردد. دریان صورت می توان گفت شما فردی کنترل گر و بدبین هستید و یا وقتی کودک بودید توسط اطرافیان خود ترک شده اید. در این صورت باید با یک روان درمانگر مشورت کنید و مشکل خود را حل کنید.

دوست داشتن افراطی :

گاهی اوقات کنترل گری ریشه ی روانی ندارد و فقط از دوست داشتن همسر نشات می گیرد.

افرادی که در این موقعیت قرار دارند کاملا از زندگی خود رضایت دارند و فقط می ترسند زندگی خوب خود را با خیانت همسر از دست بدهند پس شروع به چک کردن موبایل همسر خود می کنند و وقتی چیزی پیدا کردند خوشحال می شوند.

افرادی که این سبک زندگی را تجربه می کنند روش کاملا اشتباهی را در پیش گرفته اند و لازم است تا راه های صحیح حفظ رابطه عاطفی را بیاموزند.

عواقب منفی، کنترل شوهر :

۱) فرار کردن همسر از شما و هر چیزی که به شما مربوط است :

شاید تا به حال زیاد دیده باشید که پسرهای نوجوان دائما در حال فرار از مادرهایشان هستند اما این فرار کردن از کجا نشات می گیرد ؟

مردان در هر سنی که باشند دوست ندارند تحت کنترل کسی باشند و این قضیه باعث می شود که از شما فاصله بگیرند. اگر شما نیز چنین رفتاری با همسر خود داشته باشید از شما فرار می کند و رابطه عاطفی میان شما سرد خواهد شد.

۲)  معایب کنترل شوهر، لجبازی :

وقتی همسر شما متوجه بشود که شما در حال کنترل او هستید و مثل یک بچه با او رفتار می کنید او نیز از خودش رفتارهای بچگانه مثل لجوج بودن بروز می دهد و دائما در صدد است که از شما انتقام بگیرد.

۳) پنهان کاری و دروغ گفتن :

وقتی شما سخت گیر و کنترل گر باشید در واقع دروازه ی دروغ گویی و پنهان کاری همسرتان را به رابطه بازکرده اید.

اگر به رفتارهای کنترل گرانه خود ( مثل رفتن همسرتان به خانه مادرش ) ادامه دهید نه تنها او را از انجام کاری منصرف نمی کنید بلکه باعث می شوید مخفیانه به کار خود ادامه بدهد و علاوه بر آن از چشمانش خواهید افتاد.

۴) پرخاشگری از معایب کنترل شوهر

وقتی در رابطه ی شما بدبینی وجود داشته باشد جنگ و دعوا هم کم کم از راه می رسد و زوجین را از یک دیگر دور می کند.

۵) خیانت :

معمولا زنان کنترل گری می کنند تا از بروز خیانت پیشگیری کنند غافل از این که با چنین رفتارهای اشتباهی زمینه بروز خیانت را در زندگی زناشویی خود فراهم می کنند.

وقتی دائما به همسرتان شک داشته باشید او متقاعد می شود که فکر شما حول محور خیانت می گردد چه بهتر که رابطه ی عاطفی بهتری را شروع کند که کسی در آن به او شک ندارد!

روش های مراقبت از رابطه زناشویی

مراقبت کردن از رابطه زناشویی آداب خاص خود را دارد. ما در این مقاله به چند مورد از آنان خواهیم پرداخت :

۱) دوست خوبش باشید:

شما زمانی می توانید بهترین دوست همسرتان باشید که دست از قضاوت او بردارید با عصبانیت با او صحبت نکنید و او را بابت اشتباه هایی که مرتکب شده سرزنش نکنید. گاهی با او به تماشای فوتبال بنشینید و پای صحبت هایش درباره ماشین بشینید.

وقتی شما بهترین دوست همسرتان باشید او به هیچ عنوان به فکر خیانت هم نخواهد افتاد و به هیج عنوان خاضر نیست چنین همسر کافی را از دست بدهد.

۲) صریح و واضح صحبت بکنید :

اگر متوجه شدید همسرتان در موردی به شما خیانت کرده و یا دروغ گفته کاملا آرام و منطقی و صریح از او توضیح بخواهید. قهر کردن و دعوا به پا کردن هیچ گاه مشکلات شما را حل نخواهد کرد.

۳) با سیاست رفتار کنید :

نباید هر زمان و هر مکانی را برای گفت و گو انتخاب کنید. به عنوان مثال صحبت کردن در مهمانی در زمان صرف شام وقتی همسر شما از سرکار برگشته فایده ای نخواهد داشت و نباید انتظار واکنش درستی از همسر خود داشته باشید با این کار فقط او را کلافه می کنید.

۴) در جایی که صحیح است سیاست به خرج دهید :

وقتی همسر شما با مادر و یا خواهرش رابطه ی خوبی دارد احتیاجی نیست تا حساسیت به خرج دهید.

اما وقتی همسر شما با یک خانم غریبه گرم می گیرد و این رابطه را از حد می گذراند با آرامی با او صحبت کنید و به او بگویید این شکل رابطه مورد پسند شما نیست و بهتر است آن را قطع کند.

۵) با محبت رفتار کنید :

به جای کنترل کردن موبایل و رفت و آمد کردن قلب او را تسخیر کنید با این کار خیانت نکردن او را تضمین خواهید کرد.

۶) تنظیم اوقاتی به جهت تنها بودن و خلوت کردن

هر زوجی احتیاج دارد زمانی را برای تنها بودن به دور از فرزند و خانواده اختصاص دهد. این بازه زمانی فرصتی مناسب برای بیشتر نزدیک شدن به یکدیگر می باشد. سعی کنید در این مدت حال روانی خود را خوب کنید تا خوشحال تر و با آرامش بیشتر نزد همسر خود برگردید.

البته توجه کنید که مدت این دوری نباید بیش از ۴ یا ۵ روز باشد چرا که ممکن است نتیجه ی عکس بدهد.

منبع : کنترل شوهر | ۲۰ راه برای کنترل شوهر