اضافه وزن در کودک و چگونگی برخورد با آن

اضافه وزن در کودک و چگونگی برخورد با آن

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
یک مطالعه ی جدید نشان داده صحبت کردن زیاد در مورد اضافه وزن و چاقی کودک تاثیرات منفی دارد.

به عنوان والدین، ما برای کودکانمان بهترین ها را می خواهیم. ما می خواهیم که کودکانمان بهتر از ما زندگی کنند و زندگی بهتری نسبت به ما داشته باشند؛ که شاد، موفق و بیشتر از هر چیزی سالم باشند. برای بسیاری از افراد، این کلمات به این معنی است که ما می خواهیم که کودکانمان لاغر باشند. و اگر حتی نخواهیم لاغر باشند قطعا نمی خواهیم که آنها چاق هم باشند. در اخبار ظهر، در رابطه با خطر چاقی کودکان چیزهایی می شنویم. ما تصاویری از کودکان بیچاره ای را مشاهده می کنیم  با چربی های بسیار و شلوار تنگ و لباس هایی که بالای شکمشان است و تصور می کنیم که این مسئله چه حقیقت دردناکی است که آنها می خواهند از دیگران مخفی باشند.

کارشناسان پزشکی در رابطه با عوارض وخیم اضافه وزن و چاقی این هشدارها را می دهند: دیابت، فشار خون بالا، سرطان، و هر چیزی که شما می توانید تصورش را داشته باشید. ما می گوییم که این کودکان زندگی کوتاه تری نسبت به والدینشان. در مدرسه، کودکان تنها بر اساس پیشرفت های تحصیلی شان درجه بندی نمی شوند، بلکه با توجه به شاخص توده ی بندی شان BMI نیز رتبه بندی می شوند. چاقی کودک به عنوان مهارت فرزند پروری والدین مشخص می شود و کودکانی که چاق هستند به عنوان کودکانی با والدین بد تلقی می شوند. این والدین همچنین در معرض خطر هستند که از کودکان خود به قدر کافی مراقبت نمی کنند و از آن غفلت می کنند. جای تعجب نیست که بسیاری از والدین نسبت به وزن فرزندانشان احساس نگرانی کنند!

متأسفانه بسیار از والدین سهوا زمانی که با کودکانشان در رابطه با مسائل وزن، اندازه  و غذا خوردن مداخله می کنند دچار اشتباه می شوند و به کودکشان آسیب می زنند. یک مطالعه ی تحقیقاتی منتشر شده در ژوئن 2016 در رابطه با مسائل خوردن و وزن (ونسینک، لاتایمر و پاپ 2016) برخی از مشکلات هنگامی که والدین در رابطه با اضافه وزن کودکشان با او صحبت می کنند بیان می کند. محققین از 501 نفر از زنان بین سنین 20 تا 35 سال در رابطه با وزنشان و عادات غذایی که به وسیله ی پدر و مادرشان برای ان ها در دوره ی رشدشان مشخص کرده بودند پرسیدند. آنها دریافتند کسانی که پدر و مادرشان بیشتر در رابطه با وزنشان بر آن ها خرده می گرفتند بیشتر در معرض BMI بالاتری بودند. در حقیقت زمانی که پدر و مادر بیشتر در مورد وزن نظر می دهند، دخترشان احساس نارضایتی بیشتری نسبت به بدنش دارد و احساس می کند که بدنش مانند یک بزرگسال است.

محدودیتی که در این مطالعه وجود دارد این است که «ارتباط علی و معلولی برابر نیست» و این مسئله روشن نیست که اگر والدین در مورد وزن کودکان نظر می دهند فرزندان وزن بیشتری پیدا می کنند و در بزرگسالی BMI بالاتری دارند یا این شرکت کنندگان در دوران کودکی شان اضافه وزن داشته اند و این اضافه وزن انگیزه ای برای والدین بود تا در مورد وزن، و خوردن نظر دهند (این رفتارها در رابطه با نارضایتی از بدن تاثیر گذارند یا نه). با وجود این محدودیت ها، این مطالعه تاثیرات منفی بالقوه ای را که نظر والدین در رابطه با وزن و غذا خوردن را در BMI و نارضایتی از بدن را بیان می دارد. مسئله وزن گاهی انقدر معضل می شود که پدر و مادری که زمانی دنبال این بودند که چگونه وزن کودک رو افزایش دهند اکنون به دنبال کاهش آن می روند.

بنابراین، باید چگونه در مورد وزن با کودکان صحبت کرد؟ پیشنهاد ما این است که: این کار را انجام ندهید.

وزن یکی از مهم ترین شاخص های سلامتی محسوب نمی شود- در حقیقت BMI شاخص خوبی برای سلامتی نیست- و عواملی مانند تغذیه، فعالیت بدنی، و استرس نقش مهمی در آن بازی می کنند. بنابراین به جای صحبت کردن در مورد وزن با کودکتان، عادت های سالم غذایی، فعالیت های بدنی، و تصویری مثبت از بدن به کودکتان ارائه دهید که می تواند در هر وزنی به دست آید. این روش ها بهتر از حتی درمان چاقی کودکان جواب می دهند.

کودکانتان را تشویق کنید که مطابق با احساس گرسنگی و سیریشان غذا بخورند، و غذاهایی بخورند که از آن لذت می برند و در رابطه با بدنشان احساس خوبی داشته باشند، کودکانتان را ترغیب کنید که یک روند آماده سازی برای لذت بردن از غذاهایشان داشته باشند، و یک فعالیت لذت بخش برای کودکانتان ترتیب دهید. اگر فرزندتان نسبت به تصویر بدنش ناراضی است، به آنها کمک کنید تا  با خودشان بیشتر مهربان باشند و بدنشان را بپذیرند- و کمک گرفتن از یک متخصص ضروری است. مهمتر از هر چیزی: هرگز این احساس را در فرزندتان به وجود نیاورید که ارزش خود را بر اساس اعداد و مقیاس ها بسنجد.

منابع:

Reference: Wansink B, Latimer L, & Pope L (2016). “Don’t Eat So Much:” How Parent Comments Relate to Female Weight Satisfaction. Eating and Weight Disorders, Online Published June 6, 2016.

 

 

شش موردی که افراد دارای امنیت عاطفی، بیشتر از دیگران انجام می دهند

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

آیا میتوانید با انجام کارهایی خاص به شیوه ای متفاوت، امنیت عاطفی کسب کنید؟

تحقیقات میگویند که بله، شما می توانید. عاداتی خاص که با عزمی راسخ انجام شوند، مستقیما منجر به امنیت عاطفی بیشتر و حس سلامتی فرد از خود می شود.

اگر میخواهید امنیت عاطفی بالاتر، اعتماد به نفس و رسیدن به بلوغ بیشتر، و یک زندگی درونی آرام تر داشته باشید، پس آنچه که مردم با امنیت عاطفی انجام می‌دهند را دنبال کنید و انجام دهید.

در اینجا شش موردی که افراد با امنیت عاطفی گرایش به انجامش دارند، بیان شده است.

1-عذرخواهی

بسیاری از مردم از عذرخواهی کردن می ترسند، چرا که ممکن است در آنها ادراکی از ضعیف بود ایجاد کند. ترس از ضربه به خود (ego)، منجر به حسی از امنیت کاذب در مردم می شود. اما درحقیقت عذرخواهی، منجر به همدلی بیشتر، ارتباط باهم، انصاف و حتی حل و فصل پرونده های حقوقی می شود.

آیا شما ترجیح می دهید که یک خود بزرگ (اما شکننده) داشته باشید و یا  اینکه با دیگران ارتباط داشته باشید؟

مطالعات نشان می دهد که زمانی که شما صمیمانه عذرخواهی می‌کنید، همدلی دریافت می‌کنید. این همدلی منجر به یک ارتباط قوی  با دیگران می شود. همدلی نشانه ای از بلوغ و امنیت عاطفی است. نویسنده و مدرسی معروف اظهار داشته است که:

برای فرد نابالغ، دیگرانی وجود ندارد.

مردم نابالغ نمی توانند با دیگران همدردی کنند. انها بیش از حد در خودشان غرق می شوند و معمولا با بشریت ارتباطی برقرار نمی کنند. حس انها از”خود”شان، تنها چیزی است که یک فرد بشدت نابالغ می تواند درک کند.

از آنجایی که هیچکس شایسته رسیدن به کمال نیست، یاد گرفتن عذرخواهی کردن، اعتراف کردن به اشتباهات و محدودیت های خود، اهمیتی دوچندان پیدا می کند.

2-رفتن به “موقیت دوم”

درNLP (برنامه زبانشناسی عصبی)، اصطلاحی به نام موقعیت دوم وجود دارد، که بر می‌گردد به  توانایی شما برای گذاشتن خودتان در جایگاه ادراکی شخصی دیگر.

به عبارت دیگر، چگونه شما می توانید به خوبی افکار و احساسات شخص دیگری را شناسایی کنید؟

اگر شما قادر به انجام این کار نیستید، عدم امنیت عاطفی بر زندگی شما حاکم است. ما موجوداتی اجتماعی هستیم. اگر شما نتوانید دیگران را بشناسید، مقدر به تنهایی و انزوا خواهید بود.

بسیاری از ما تنها زمانی نقطه نظر شخص دیگری را به صورت اتفاقی در نظر می گیریم، که به صورت تصادفی برای خود ما نیز رخ دهد.

ما، درNLP دانش آموزانمان را تشویق می‌کنیم تا خودشان را در نقطه نظر دیگران درمورد یک هدف،غرق کنند. یادگیری نظم بخشیدن به سه موقعیت ادراکی-انتقادی (خود، دیگری، مشاهده کننده)، ابزارهایی را در اختیار شما قرار می دهد تا تقریبا هر اختلاف نظری را رفع و رجوع کنید و از نظر اجتماعی در ارتباط با دیگران باقی بمانید.

3-قبول شکست

مردمی که امنیت عاطفی دارند می توانند شکست را تشخیص دهند و بپذیرند. به همین دلیل است که مدارس پیش دبستانی در انگلستان، شکست را به عنوان بخشی از برنامه درسی شان تدریس می کنند. در آکسفورد برای دختران پیش دبستانی، دولت آزمونی را طراحی کرد که حقیقتا کسب نمره 100 در آن غیرممکن بود. عمدا دانش آموزان را برای شکست آماده کردند و به معلمان فرصت مناسبی داده شد که دانش آموزان را برای انطاف پذیر بودن پرورش بدهند. در راستای این امر، دبیرستان ویمبلدون با اجرای یک “شکست هفتگی”می کوشد تا به پرورش انعطاف پذیری دانش اموزان کمک کند.

آیا همه ی اینها لازم است؟ با توجه به گفته ی ادی نیوتن، رئیس انجمن مستقل مدارس پیش دبستانی، ازدست دادن-یا حداقل- کمی از دست دادن، یک مهارت حیاتی برای یادگیری دانش آموزان است. او گفت”هنگامی که شما قصد دارید که برای مصاحبه بروید، و شغلی به شما ارائه نمی شود، شما یاد میگیرید که دومی یا پایین تر از آن باشید”.

4-اداره کردن خودانتقادی

خود انتقادی، یک مانع جهان شمول است و احتمالا شایع ترین سد روانی موجود باشد. انتقاد درونی فراگیر است که هیچ کس از آن مصون نیست. خود انتقادی مداوم (حتی اگر شامل بازپخش دوباره و دوباره انتقادات والدین باشد) حالتی از ناامنی ایجاد می کند.

مردمی که امنیت عاطفی دارند، انتقاد درونیشان را اداره می کنند و به آن اجازه نمی دهند که بهترین هایشان را تصاحب کند. راه های مختلفی برای انجام این کار وجود دارد. شما می توانید انتقاد درونی خود را با گوش دادن به آن و استخراج ارزش هایی که فراسوی این انتقادهاست، همراهی کنید. شما می‌توانید ذهنتان را آموزش دهید که آرام باشد- شما می توانید با زمان حال سازگار شوید (جهان بیرونی) جایی که آرام و ساکت است.

شما می توانید فراسوی خود انتقادی حرکت کنید ، در طرف دیگر آن امنیت عاطفی نهفته است.

5-به عقب برگشتن

داشتن یک دیدگاه عینی تر از زندگی تان به شما  قدرت تجسم بیشتری می دهد. مردمی که عاطفه نا ایمن دارند، تمایل به تکانشگری دارند و در تصمیم گیری ها ضعیف عمل می کنند، که تنها منجر به ایجاد مشکلات بیشتری در احساس امنیت آنها می شود.

یک راه حل، برگشتن به عقب، و درنظر گرفتن تصویر بزرگی قبل از اقدام به تصمیم گیری است.

بر طبق نظرات روانشناسان دانشگاه میشیگان “ما در تلاش برای تحلیل احساساتمان به سمت ایجاد حس بهتر خوب عمل نمی کنیم. اینکه ما درمورد کارهایی که انجام می دهیم فکر میکنیم یک توانایی ارزشمند انسانی است، اما مرور دوباره و دوباره اشتباهاتمان منجر به تجربه مجدد همان احساسات منفی می شود که اولین بار تجربه کردیم، و این امر منجربه فرو رفتن ما، در احساسات منفی می شود. این بسیار مفید است که ما توانایی نوعی ایست ذهنی داشته باشیم، طوری که به نظاره بنشینیم و تلاش کنیم که به مو قعیت ها از فاصله ای دور نگاه کنیم”.

Kross مطالعه ی بسیار جالبی را تکمیل کرد که به افراد پیشنهاد می‌کرد به عقب برگردند و به مشکلاتشان از یک فاصله ی دور با موضعی کمتر افسرده وار نگاه کنند.

6-تمرکز بر شادی

یک سوال قدیمی اینجا مطرح می شود:آیا شما ترجیح می دهید آدم درستی باشید یا شاد؟

تصور کنید: شما بخواهید که همیشه خوبی کنید، اما شما کاملا احساس بدبختی کنید. یا اینکه گاهی اشتباه کنید، اما کاملا شاد باشید و با زندگی تان در ارتباط باشید. کدام را انتخاب می کنید؟

بیشتر مردم انتخاب می کنند که خوب و بدبخت باشند.

درواقع یک مطالعه ی بی اساس مطرح کرد که بهتر است به جای شاد بودن واقع بین باشید.در این مطالعه یک شوهر تصمیم گرفت که بدون توجه به چیزی، برای مدتی با همسرش سازش کند. درپایان، او آنقدر احساس بدبختی می کرد که مجبور شد مطالعه را خاتمه بدهد. این مطالعه نشان داد که موافقت و سازش کورکورانه زمانی که مخالف هستید حس بدبختی برای شما ایجاد می کند.

مهم این نیست که کورکورانه موافقت کنید و بی دلیل در اشتباه باشید. مهم این است که دید بازی داشته باشید، اشتباه کنید و آن را بپذیرید. وقتی شما قانونا با چیزی مخالف هستید ان را ابراز کنید.

نتیجه گیری

امنیت عاطفی یک مهارت است.این امر تضمین شده است که اگر شما یاد بگیرید که انچه را که مردم دارای امنیت عاطفی انجام می دهند دنبال کرده و انجام دهید، سطح امنیت عاطفی تان افزایش می یابد.دشمن اصلی برای یادگیری این امر ساده، درحقیقت خود-تخریب گری است.

اگر شما به شکل مبهمی جذب یک امنیت کمتر هستید، این یک روش سرشار از تیره بختی برای بودن در این جهان است. بنابراین لازم است که به فایل روانشناسی ضمیمه شده نگاهی بیاندازید، که باعث می شود خودتان مسیر خودتان را پیدا کنید.

منبع: e-teb.com

 

مقابله با افراد مشکل زا و دخالت ها در خانواده و فامیل

هر کسی با اعضای خانواده خود دارای مشکلاتی است. این امر می تواند ناشی از بد رفتاری و بد خلقی نامادری، رفتار سلطه جویانه پدر، دخالت های پسر عمو یا حتی اخلاق بد و بی ادبانه کودک باشد. ولی مهم نیست که این مشکل از کجا ناشی می شود، آنها می دانند که چه کاری را بکنند که بر شما تاثیر گذاشته و شما را عصبی و دیوانه کنند.

نکته بد این است که، شما نمی توانید از شر این افراد به طور کامل رها شوید، این افراد خانواده شما می باشند. نکته امیدوار کننده این می باشد که ، یادگیری نحوه برخورد با این افراد مشکل زا، منافع قابل توجهی در زندگی دارد، و می تواند در تمامی وضعیت ها مفید و با ارزش باشد. بنابراین چند نکته وجود دارد که باید به خاطر بسپارید.

آنها شخصیت واقعی خودشان را بروز می‌دهند

افسانه مربوط به عقرب و قورباغه را به یاد بیاورید. عقرب از قورباغه درخواست می کند که او را به آن طرف رودخانه ببرد. قورباغه در مرحله اول از این کار امتناع می کند ولی عقرب از از وی درخواست می کند که این کار را بکند و به قورباغه می گوید که صدمه ای بهش نمی زند، و قورباغه قبول می کند. در وسط راه، عقرب قورباغه را نیش می زند، و هر دو آنها به داخل آب می افتند و غرق می شوند، قورباغه از عقرب می پرسد که ” چرا این کار را کردی؟ الان هر دوی ما می میریم.”

عقرب جواب می دهد :” من یک عقرب هستم. طبیعت و ماهیت من این گونه می باشد”.

نتیجه اخلاقی داستان این است که ، مردم واقعا دارای شخصیت و ماهیت مربوط به خودشان هستند. شما از یک فرد که دارای اختلال شخصیتی خود شیفتگی است، نمی توانید انتظار داشته باشید که با همدلی و به صورت مهربان کاری را انجام دهد. شما نمی توانید از عقرب انتظار داشته باشید که نیش نزند، هر چند که این کار در نهایت منجر به ضرر خودش شود.

اعضای خانواده دارای مشکل، به دلیل عدم توانایی آنها برای واکنش مناسب و پذیرفتن اشتباهی که دارند، بدنام می باشند. کار و سر گرمی آنها ، سرزنش کردن افراد دیگر می باشد، پس یک قورباغه با هوش باشید. بیش از توانایی آنها ، از آنها انتظار نداشته باشید، و در این حالت شما مایوس نمی شوید و صدمه نمی بینید.

رفتار آنها مربوط به شما نیست

پذیرفتن و عمل به این توصیه، هنگامی که با خانواده خود سر و کار دارید ، سخت می باشد.- هر چیزی شخصی و خصوصی به نظر می رسد.  ولی واقعیت این است که این امر در مورد خود شما نمی باشد.

دان میگل ریز چهار نکته را یاد آوری می کند:

بقیه افراد این کار را به خاطر شما و با هدف اذیت کردن شما انجام نمی دهند، این کار آنها به دلیل خصوصیات شخصیتی آنها می باشد. همه افراد با رویاهای خودشان زندگی می کنند، با ذهن خود زندگی می کنند، آنها در یک دنیای کاملا جدا ، نسبت به دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، هستند.

وی ادامه می دهد:

این امر برای شما حس آزادی زیادی را می دهد هنگامی که حرف های آنها را به خود نگیرید.

تسلط بر اینکه یاد بگیرید حرف دیگران را بخود نگیرید به اندازه یک عمر زمان می برد اما ارزش آن را دارد. کار خود را با یاد آوری این نکته به خودتان شروع کنید که ، کاری که مردم در قبال شما انجام داده یا صحبتی که در مورد شما می کنند، حاصل و نتیجه شخصیت خودشان است، نه نتیجه اخلاق و شخصیت شما.

در تله احساس گناه نیفتید.

استفاده از احساس گناه، یکی از حالت های سوء استفاده عاطفی می باشد، که هدف آن کنترل افراد دیگر ، از طریق دخالت و سوء استفاده از احساسات آنها می باشد.

آنچه که اعضای مشکل زای خانواده بخوبی انجام می دهند اینست که در شما احساس گناه ایجاد کنند در مورد چیزی که انجام داده اید یا حتی نداده اید. این بدان مفهوم است که شما کاری که انها می خواهند انجام نمی دهید بنابراین فردی نیستید که آنها می خواهند، یا به خانواده اهمیت نمی دهید. دچار این مشکل نشوید. اگر احساس کنید که دارید در دام احساس گناه می افتید، به آرامی به آنها بگویید که شما از اینکه دیگران در احساسات شما دخالت کرده و سوء استفاده کنند، خوشحال نمی شوید و اینکار و این حالت را از طرف بقیه تحمل نخواهید کرد. کسانی که دخالت می کنند ، افرادی هستند که از حقه های کثیفی استفاده می کنند. بنابراین افرادی هستند که دفع  می شوند و باید از آنها فاصله بگیرید.

اگر آنها به ایجاد این احساس گناه ادامه می دهند، بار دیگر عصبانی شوید و به آنها بگوید که شما نمی توانید درخواست آنها را در این موقع انجام دهید، اینکه نیاز دارید که آنها به تصمیمات شما احترام بگذارند.

به دنبال نکات مثبت باشید

به دلایلی، ما توجه بیشتری بر رفتار اعضای خانواده که دارای مشکل هستند، در مقابل اشخاصی که دوست داریم و مدت زیادی با آنها هستیم داریم، و ما بخش زیادی از زمان خود را برای یادگیری دلایلی که مردم ما را دوست دارند، صرف می کنیم، در صورتی که پاسخی وجود داشته باشد که می تواند احتمالا قانع کننده باشد. به عبارت دیگر، ما از نکات مثبت چشم پوشی کرده، و فقط به موارد منفی می پردازیم.

واقعیت این است که ، حتی پر حادثه ترین دورهمی خانوادگی نمی تواند در حالت کلی بد باشد. همانند وسوسه و اغواء مربوط به قرار گرفتن در یک وضعیتی که به عنوان قربانی قرار بگیریم. به افراد دیگر اجازه ندهید که حالت و وضعیت شما را بدتر بکنند، و تجربیات مثبتی که شما با خانواده تان داشتید، را تحت تاثیر قرار داده و کم ارزش نشان دهد. همانطور که قانون جذب کردن بیان می دارد که ، ” شما زندگی خود را غرق و مشغول در مواردی می کنید که بر آن تمرکز دارید”. پس توجه خود را به طرف خورشید و افکار مثبت سوق دهید.

دارای ارتباط مستقیم، آرام و قاطعانه باشید

اگر تصمیم دارید که با فرد مشکل زای خانواده مقابله کنید، با خودتان صادق و شفاف باشید. در مورد حقایق شک کنید و بر عبارت “من” تمرکز کنید (برای مثال ،”حس می کنم حرف های من اصلا اهمیت ندارد وقتی مدام در کارهای من دخالت می کنی ” یا ” من از اینکه در مورد زندگی من تصمیم بگیرید ، خوشم نمی آید”).

به یاد بیاورید که : افراد دخالت کننده ، از روی تلقین آنها شناخته نمی شوند. آنها سعی می کنند تا شما را سردرگم و گیج کنند، حالت تهاجمی و اهانت آمیز به خود بگیرید، یا نقش قربانی را در نظر بگیرید –یک استتار و فریب دادن مشهور که به عنوان پوست دوم ( شخصیت پنهان) آن‌ها می باشد. آرام باشید، مودب باشید ولی حالت مثبت و قاطع داشته باشید. به آنها اجازه ندهید که با زور شما را وادار به تسلیم بکنند.  هدف شما این است که در مورد احساس خود صمیمی و صادقانه باشید،  و مشخص کنید که شما برخی رفتارهای خاص را تحمل نخواهید کرد.

 

منبع: com.مشاوره-خانواده

هشت راهنما برای والدین در رابطه با افسردگی نوجوانان

 

سنین نوجوانی دورانی بسیار آشفته است. نوجوانان در این دوره در پی کشف هویت خود می باشند، مستقل تر می شوند، نقش های مختلفی را امتحان می کنند، از لحاظ اجتماعی ریسک پذیرتر می شوند، و در پی امتحان مواد مخدر و الکل می باشند، و همه ی این موارد می تواند باعث  آسیب های عاطفی به نوجوان شود.

بنابراین تشخیص آشفتگی های معمول دوران و نوجوانی و افسردگی نوجوانی بسیار پیچیده می باشد.

بر طبق گفته دکتر جین برسین، مدیر اجرایی مرکز سلامت ذهنی جوانان در بیمارستان عمومی ماساچوست در بوستون: “برای والدین دشوار است که افسردگی نوجوانشان را تشخیص دهند، کودکان در این گروه سنی واکنش های عاطفی بالا و پایینی از خود بروز می دهند، نوجوانان در این دوره سنی بیشتر منزوی می شوند”. ولی افسردگی در نوجوانان می تواند باعث از بین رفتن نوجوان شود، این اتفاقات معمولا در اواخر دوره ی نوجوانی بین سنین 15 تا 19 سالگی بروز می کنند.

در اوایل دوره نوجوانی پسران و دختران علائم مشابهی از افسردگی را بروز می دهند. ولی پس از بلوغ، تمایل به افسردگی در دختران نسبت به پسران دوبرابر می شود، و این نسبت تا دوره ی بزرگسالی همچنان ادامه خواهد داشت. به همین دلیل دقیقا مشخص نیست، ولی به احتمال زیاد این مسئله می تواند ناشی از ترکیبی از آسیب پذیری ژنتیکی و یا عوامل هورمونی و اجتماعی باشد. دختران در این دوره نسبت به تغییر در روابط خود حساس تر می شوند، و همچنین برای داشتن اضطراب مستعدتر می شوند.

 

خبر خوب برای مادرها و پدرها این است که: “به خصوص برای دختران ارتباط گرم و صمیمی بین فرزند و والدین می تواند یک عامل حفاظتی برای نوجوان در برابر افسردگی باشد”.

در اینجا هشت تیپ شخصیتی نوجوان که مستعد افسردگی است برای والدین بیان می شود:

مشاهده‌ی تغییرات در نوجوان. تغییر در رفتار سرنخی است که  متوجه شویم که نوجوانمان چه احساسی دارد. امکان دارد نوجوان فعالیت هایش را متوقف کند و یا اینکه به صورت ناگهانی تغییرات عمده ی شخصیتی مانند ساکت تر شدن و یا غمگین تر شدن از خود نشان دهد. بر طبق گفته ی دکتر برسین حتی ممکن است بیشتر از غمگینی معمول یک نوجوان باشد و نوجوان تحریک پذیر شود.

دیگر علائم شامل فاصله گرفتن نوجوان و عدم تمرکز، تمایل کمتر به انجام فعالیت های معمول، و یا با استفاده از مواد مخدر به خود درمانی بپردازد. اگر شما این تغییرات را در موارد متعددی از زندگی نوجوانتان مشاهده کردید، این یک علامت خطر برای نوجوان شماست.

توجه به الگوها. اگر شما در الگوهای رفتاری نوجوانتان تغییراتی را مشاهده کردید، به حدی که متوجه شدید کودکتان شخصی متفاوت به نظر می رسد و این تغییرات در شرایط مختلف مانند خانه، مدرسه و یا با دوستانش مشاهده کردید این‌جا زمانی است که باید نگران شوید.

از بیرون از خانه اطلاعات کسب کنید. از دیگر کسانی که کودک شما را می شناسند  از- مربی ها، معلمان، دوستان و والدین دوستانش جوایای اطلاعات شوید- که متوجه شوید که آیا نوجوانتان در رابطه با آنها نیز تغییر شخصیت داده است زیرا نوجوانان امکان دارد به شخص دیگری جدای از والدینشان اعتماد داشته باشند و مسائلشان را با او در میان بگذارند.

علاوه بر این با در نظر گرفتن عوامل استرس زای زندگی مانند از دست دادن اعضای خانواده، یا یک شخص نزدیک، بیماری، از دست دادن شغل، و یا طلاق ممکن باعث ناراحتی و افسردگی نوجوانتان شود.

با کودکتان صحبت کنید. چقدر با کودک و نوجوانتان در مورد کارها و احساساتش صحبت می کنید. با اطمینان از نوجوانتان سوالهای اساسی بپرسید ولی از سوال پیچ کردن نوجوانتان پرهیز کنید. این صحبت ها را زمانی که در حال رانندگی با نوجوانتان هستید یا در حال صرف شام و یا در حال تماشای تلویزیون مطرح کنید. اجازه دهید که نوجوان صحبت کند و به پاسخ هایش گوش دهید، و آنها را مطمئن سازید که به حرف هایشان گوش می دهید و آنها را درک می کنید.

سر صحبت را باز کنید. اتفاقاتی را که از نوجوانتان مشاهده کردید با او در میان بگذارید. «من متوجه شدم که خوب نمی خوابی» یا « من متوجه شدم که تو زیاد با دوستات بیرون نمی ری و خودتو تو اتاق حبس کردی». پس از ارائه این مسائل به نوجوانتان، بگویید: «اگر دوست داری می تونیم در این رابطه صحبت کنیم»، یا اینکه می توانید داستانی از دوره ی نوجوانی خودتان را برای نوجوانتان تعریف کنید.

اگر در ابتدا نوجوانتان با شما همکاری نکرد ناامید نشوید و دست بر ندارید، زیرا ممکن است باز کردن مسائل احساسی شان برای آنها راحت نباشد، و یا اینکه آنها از مطرح کردن مشکلشان خجالت بکشند.

مطرح کردن مشکل نوجوان با یک شخص متخصص. اگر نوجوان شما شروع به صحبت کردن در مورد افسردگی اش کند و به اینکه چه دردی را متحمل می شود را برای شما مطرح کند، کودک شما متوجه می شود که شما به صورت جدی احساسات او را درک می کنید ولی اگر نوجوانتان پیشنهاد شما را رد کند امکان دارد که از صحبت کردن در مورد احساساتش با شما راحت نباشد، در این صورت شما به سراغ یک متخصص بروید و با او در این رابطه مشورت کنید زیرا شما به کودکتان اهمیت می دهید.

بر طبق گفته ی برسین والدین باید انتظار مقاومت نوجوانشان را در رابطه با این ایده داشته باشند.

والدین هم چنین باید از وجود سیستم حمایتی در اظراف خود مطمئن باشند تا بتوانند طرد یا خشم نوجوان افسرده خود را تحمل کنند.

از پرسیدن در مورد افکار خودکشی از نوجوانتان وحشت نداشته باشید.  بر طبق گفته ی برسین «مهم است که والدین نسبت به این موضوع اهمیت بیشتری قائل شوند، و مطرح کردن این مسئله باعث افزایش اقدام به خودکشی نخواهد شد» اگر نوجوانتان در مورد خودکشی، یا آسیب رساندن به خودش صحبت می کند، و اینکه می گوید بهتر است که بمیرد، بلافاصله آن را جدی بگیرید و در پی کمک گرفتن باشید.

سنجش موقعیت.اگر افسردگی نوجوان شما شدید است، یا به نظر برسد که سوء مصرف مواد دارد یا قصد اقدام به خودکشی دارد، وظیفه ی والدین این است که موقعیت راجدی گرفته و از یک متخصص سلامت روان وقت بگیرد.

منبع: کودک و نوجوان

پنج راه برای حل اختلافات رابطه

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

شکل ریشه ای پنهانی را که در پس مشکلات دیگر نهفته است را بیابید. تقریبا همیشه مشکلی ریشه ای وجود دارد که از چشمان ما پنهان می ماند.

 

خانم آن می گوید: “می خواهم پدر و مادرم را آخر هفته برای شام دعوت کنم.”

جیک با حالتی گلایه آمیز می گوید: “واقعا؟ بازم؟ مگه اونها دو هفته پیش اینجا نبودن؟”

آن با صدایی بلندتر پاسخ می دهد: “دو هفته نه و سه هفته پیش بود. اینکه بخوام پدر و مادرم را ببینم مشکلی داره؟ تو که حتی با پدر و مادر خودت حرف هم نمی زنی.”

جیک ناگهان با صدای بلند می گوید: “بهتره دوباره شروع نکنی، باشه؟ بار آخری که پدر و مادر تو اینجا بودن …”

حتما می توانید حدس بزنید که این بحث پایان خوشی نخواهد داشت.

 

اگر تا بحال با یک فروشنده خوب برخورد کرده باشید، هنگام خریدن یک اتوموبیل و یا وسیله دیگری، احتمالا متوجه دو عاملی که آنها را در کار خود توانمند کرده است شده اید. عامل اول که احتمالا خود شما هم متوجه آن شده اید، این است که آنها به خوبی به حرف های شما گوش می دادند و به اینکه شما چه چیزی می خواهید توجه می کردند، و بنابراین آنها می توانستند شما را در جهت درست راهنمایی کنند.

 

کار دیگری که احتمالا آن فروشنده انجام داده است، و ممکن است شما متوجه نشده باشید، این است که او تمام حالات و عکس العمل های شما را زیر نظر داشته است. هنگامی که او به یک اتومبیل اشاره کرده و به شما می گوید که اندکی گرانتر است اما در عوض دارای یک ویژگی اضافی ایمنی دید از بغل است، و می بیند که شما به آرامی سر خود را تکان  می دهید، او احتمالا همان جا متوقف شده و نظر شما را در مورد این ویژگی امنیتی جویا می شود، و یا شما را به سمت خودروی دیگری که بدون آن ویژگی می باشد و با بودجه ی شما نیز همخونی بیشتری دارد راهنمایی می کند.

هنر فروشندگی مستلزم گرفتن پاسخ های مثبت از مشتری در تمام مدت گفت و گو و مذاکرهاست. هرگونه مخالفت و نارضایتی احتمالی که از چشم فروشنده پنهان بماند می تواند در لحظه ی بسته شدن معامله منجر به گفتن این جمله توسط مشتری شود: “درباره اش فکر می کنم”.

توجه نزدیک برای اینکه درصورت بروز مقاومت بتوانید متوجه آن شوید و با آن مقابله کنید، اهمیت زیادی دارد. مثلا هنگامی که می خواهید همسر خود را ترغیب کنید که در بردن بچه ها به رخت خواب به شما کمک کند. یا در موقعیت هایی مانند موقعیتی که خانم آن با آن مواجه بود، برای اینکه همسر خود را به پذیرش اینکه والدین او برای شام خواهند آمد ترغیب کند.

در مباحث درمان مسئله ی تقابل محتوا و پروسه بسیار مورد بحث قرار گرفته است. آن و جیک با انجام کارهایی که همه ی ما با توجه به طبیعت انسانی خود انجام می دادیم، در حال ایجاد مشکل برای خود هستند. وقتی شما در طرف مقابل، مقاومت را احساس می کنید، استدلال و شواهد بیشتری را برای اثبات گفته های خود مطرح می کنید(محتوا)، و هم زمان احساسات شما نیز تشدید می شوند، و شما به صورت پیاپی دلایل بیشتری را برای اثبات نظر خود بیان می کنید. مشکل اینجاست که طرف مقابل نیز در حال عصبانی شدن است و در حالی که او نیز در حال مطرحکردن دلایل و استدلال های خود است، اما هیچ کدام از شما قادر نیستید این دلایل را به صورت منطقی مورد بررسی قرار دهید زیرا بخش عاطفی مغز شما بخش منطقی مغز شما را از کار انداخته است. در چنین موقعیت هایی شما می باید بجای تمرکز بر چیستی، بر چگونگی روند احساسات و گفتگوها متمرکز شوید.

در اینجا، چگونگی انجام این کار در پنج مرحله شرح داده می شود:

1- بلافاصله پس از احساس مقاومت در طرف مقابل توقف کنید.

بلافاصله پس از آنکه جیک ناخوشنودی خود را با آه کشیدن نشان می دهد، آن می باید متوجه شود که مشکلی وجود دارد، و مسئله دیگر والدین او و یا شام نیستند، بلکه  مشکل احساسات جیک است. آن باید از تلاش برای تغییر نظر جیک با احساساتی شدن و اسرار بیشتر و بیان استدلال، خود داری کند. می باید هدف اصلی در این موقعیت ها، دوری جستن از شعله ور ساختن آتش احساسات باشد.

 

2- بپرسید و به دقت گوش دهید.

برای مثال:

-“جیک، احساس می کنم با من موافق نیستی. در این باره چه چیزی تو را ناراحت کرده؟”

-“پدر و مادرت همین تازگی اینجا بودن”

 

3- مشکل را ریشه یابی کنید.

واکنش منفی را که شما شاهد هستید،نتیجه ی یک مشکل است و یا راه حلی نادرست برای آن مشکل،اما مشکل اصلی چیز دیگری است. و گام بعدی شما باید یافتن آن مشکل اصلی باشد. در چنین موقعیتی، یک فروشنده ممکن است بگوید: “من متوجه شدم که شما سر خود را تکان دادید. چه چیزی شما را ناراحت می کند؟ با قیمت مشکل دارید، یا اینکه این مدل را نمی پسندید؟”

آن هم می تواند دقیقا همین کار را در خانه انجام دهد: “از اینکه والدین من دوباره بیایند چه چیزی تورا ناراحت می کند؟” در اینجاست که آن ممکن است متوجه شود که جیک برای آخر هفته برنامه ی دیگری دارد، یا اینکه جیک آخرین باری که والدین آن به خانه ی آنها آمده بودند از حرف های پدر او رنجیده است، یا شاید جیک از اینکه آن همواره به تنهایی برای آخر هفته ها تصمیم می گیرد ناراحت شده است. در صورتی که جیک معمولا فردی است که به سختی از احساسات خود سخن می گوید، آن می تواند سوالات جهت داری بپرسد تا جیک را به سخن گفتن ترغیب کند مانند: “برای آخر هفته برنامه ی دیگه ای داری؟”

 

4- در مورد چگونگی حل این مشکل گفتگو کنید.

طبیعتا این گام بعدی است. اگر جیک برنامه های دیگری دارد، می توانید در مورد آن صحبت کنید و تصمیم بگیرید. اگر پدر زن جیک با حرف های خود او را ناراحت کرده است، ممکن است بخواهد پیش از آنکه دوباره او را ببیند، در باره ی ناراحتی خود صحبت کند، یا شاید آن نیز بتواند در این باره کاری انجام دهد، و اگر مشکل در تصمیم گیری در باره ی آخر هفته ها باشد، می توانند در این باره با هم گفت و گو کنند، و البته مسئله در اینجا کوتاه آمدن جیک و یا آن نیست، بلکه یافتن راهی برای رضایت دو طرف باید مد نظر قرار گیرد.

5- احساسات خود را کنترل کنید و هنگام صحبت کردن مواظب لحن و تون صدای خودباشید

این مسئله بسیار اهمیت دارد و در تمام طول گفت و گو باید رعایت شوند، هر چند این کار به هیچ وجه ساده نخواهد بود. معمولا علایم غیر کلامی صدای ما است که پیش از هر چیز طرف مقابل ما را خشمگین می سازد. بنابراین به آرامی سخن بگویید. اگر احساس کردید که در حال عصبانی شدن هستید و نمی توانید جلوی احساسات خود را بگیرید، دست از گفتگو بردارید و کمی به خود فرصت دهید. تنها زمانی برای حل مشکل اقدام کنید که کاملا آرام هستید و کنترل احساسات خود را در دست دارید.

با گوش دادن و خود داری از جدال، شعله های احساسات را از گفت وگوی خود با همسرتان دور کنید. به دقت مخالفت ها و مقاومت های او را زیر نظر داشته باشید و در زمان مشاهده ی یک مقاومت سعی کنید آن را حل کنید. و تا زمانی که یک پاسخ مثبت قاطع دریافت نکرده اید دست برندارید.

می دانم که اکنون با خود خواهید گفت: گفتن آن آسان است. اما توانایی ارتباط خوب مهارتی است که می توان آموخت. اگر انجام این کار با همسرتان برای شما دشوار است چون سریع از کوره در رفته و عصبانی می شوید، می توانید برای شروع ابتدا این مهارت را با افراد دیگر تمرین کنید، مثلا همکاران، فرزندان، یا فروشنده ها. سعی کنید برروی روند گفت و گو متمرکز باشید و نه مهتوای آن، و بدین طریق شما می توانید از به دام افتادن در جزئیات بحث و شروع مشاجره جلوگیری کنید.

همه چیز به میزان کوشش شما و تمرین بستگی دارد.

مترج: محمد آلاله

منبع: فارس پاتوق

9 تصمیم مهم پس از خیانت همسر

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

به این موضوع فکر کنید که برملا کردن خیانت، چه پیامد هایی خواهد داشت

 

پس از آنکه متوجه خیانت همسر خود می شوید، باید چکار کنید؟ و چه کاری نباید انجام دهید؟ این مقاله به ما گام های موثری را بعد از خیانت همسر پیشنهاد می دهد:

 

زمانی که متوجه روابط پنهان همسر خود می شوید، وحشت، سردرگمی، رنج روحی و جسمی تمام وجود شما را فرا گرفته و شما را در وضعیتی تاریک و مبهم قرار می دهد. سیلی از نصیحت و راهنمایی از طرف خانواده و دوستان، کتاب ها، و اینترنت به سمت شما روانه می شوند. زندگی شما به شدت دستخوش تغییر می شود. مهم نیست چقدر همسر خیانت کار شما ابراز پشیمانی کند، شما قانع نشده و بی اعتمادی بر تمام وجود شما و رابطه تان سایه افکنده است.

در زیر 9 راه برای برخورد با خیانت مطرح شده است:

  1. شما ممکن است بخواهید بلافاصله از طریق شبکه های اجتماعی، تلفن، یا ایمیل تمامی افرادی که می شناسید را از کاری که او با شما انجام داده است آگاه سازید. نفس عمیقی بکشید. با استدلال و براساس منطق رفتار کنید و از کارهای عجولانه و بدون فکر خود داری کنید.
  2. به خاطر داشته باشید که حتی اگر اکنون به نظر غیر ممکن برسد، اما ممکن است بتوانید مشکلات رابطه ی خود را حل کنید. با گذشت زمان ممکن است احساس کنید که می توانید او را ببخشید. اگر تمام آشنایان و دوستان خود را متقاعد کرده باشید که همسرتان با بی رحمی تمام به شما خیانت کرده و موجب رنج  دیدن شما شده است و این که باور کنند همسر شما را مانند یک هیولای دیو صفت تصور کنند، می تواند پذیرش مجدد او به عنوان همسر شما را برای آنها نیز بسیار دشوارتر سازد و واکنش های خانواده و دوستان شما می تواند حتی زمانی که مشکلات وخشم موجود میان شما و همسرتان برطرف شده باشد برای رابطه ی شما  موجب مشکلات متعددی شوند.

پس لطفا به هر کسی چیزی نگویید.

  1. این مسئله را تنها با افرادی که مورد اعتماد شما هستند مطرح کنید. پشتیبانی عاطفی، صرف نظر از اینکه رابطه ی شما نجات خواهد یافت یا خیر، برای تسلا و تسکین درد شما لازم است. خود را حبس نکرده و از دیگران دوری نکنید، شما به دوستان خوب خود برای ایجاد و حفظ توان کافی برای از سر گذراندن این سختی نیاز دارید.
  2. پس از آنکه وضعیت خود را با تعداد اندکی از دوستان مورد اعتماد خود در میان گذاشتید، ممکن است تصمیم بگیرید تا این موضوع را به همه بگویید. در چنین وضعیتی حتی اگر این کار را انجام دهید و این خبر بد در مورد همسرتان را در اختیار همه بگذارید، تصمیم شما دیگر عجولانه نیست و با فکر کافی انجام گرفته است. این مسئله نشان دهنده ی توانایی شما برای اتخاذ تصمیمات قاطع و دقیق و همچنین توانایی شما برای خویشتن داری و کنترل رفتارهای خود حتی در موقعیت های دشوار است.
  3. بلافاصله تصمیم به ترک خانه و اسباب کشی نگیرید. اگر نمی توانید با او زیر یک سقف باشید، ابتدا برنامه ی کوتاه مدتی برای ترک آن خانه بگیرید تا زمانی برای بدست آوردن ثبات از دست رفته خود داشته باشید. ممکن است حتی فکر کردن به زندگی با این فرد که شما فکر می کردید او را می شناسید، و نقاط ضعف و راز های خود را با او درمیان گذاشته اید، به نظر غیر ممکن برسد. اما به خود زمان کافی بدهید تا به اینکه چه چیزی به نفع شما خواهد بود فکر کنید و به راحتی بر اثر رنج وارده به خودتان صدمه نزنید. زوج های بسیاری هستند که پس از چند ماه از برملا شدن رابطه ی پنهانی یکی از آنها، دوباره زند گی در زیر یک سقف را شروع می کنند.
  4. انتقام جویی به بهبود شرایط کمک نخواهد کرد. برخورد های احساسی، چه در سخن گفتن و یا برخورد فیزیکی با همسر خیانت کار، کاری درقبال ریشه ی مشکل شما انجام نخواهد داد. اینکه بخواهید حرف های تند و آزار دهنده ای به او بزنید، کاملا قابل درک است، اما ولی این اقدامات ویرانگر می توانند هرگونه شانس بازسازی اعتماد و امنیت عاطفی میان شما را حتی کمرنگتر سازند. احترام متقابل در آینده تنها در شرایطی حاصل خواهد شد که با آگاهی کامل در جهت بدست آوردن آن اقدام کنید.
  5. بسیاری از مردم معتقدند که خشونت فیزیکی تنها زمانی اتفاق می افتد که مردی یک زن را کتک بزند. اعمال خشونت فیزیکی محدودیت جنسیتی ندارد. صرف نظر از آنکه چه کسی آغازگر خشونت باشد و یا مرتک اعمال خشونت بار شود،همواره نتایجی ویرانگر خواهد داشت.
  6. تعقیب فردی که با همسر شما رابطه داشته است یا ارسال مطالبی ناخوش آیند از او در شبکه های مجازی ممکن است اندکی خشنودی موقتی را برای شما در پی داشته باشد، ولی در درازمدت هیچ حاصلی نخواهد داشت. انرژی خود را برای این امور بیهوده مصرف نکنید.
  7. اگر دارای فرزند هستید، بیاد داشته باشید، مسئولیت حمایت از آنها با شماست. زمانی که حرف های بدی در مورد پدر یا مادر او می زنید، آنها رنج خواهند برد. شما سعی دارید فردی که موجب جریحه دار شدن احساست شما شده است را رنج دهید، اما ممکن است در پایان متوجه شوید که همزمان موجب رنج کودکان خود نیز شده اید، و آنها مستحق آن نیستند.

حتی با این راهنمایی ها، مواجه شدن با خیانت می تواند بسیار آزار دهنده باشد. سعی کنید متوجه شوید چه کاری به نفع شما خواهد بود. گاهی اوقات زوج ها می توانند بر مصائب ناشی از خیانت فایق آمده و رابطه ی خود را مانند قبل و یا حتی بهتر، بازسازی کنند. ولی بسیاری اوقات نیز چنین نتایجی ناممکن است. مهم نیست که وضعیت را چگونه می بینید، همزمان با بررسی راه های پیش روی خود سعی کنید با خودتان مهربان باشید ولی از احساس ترحم در قبال خود بپرهیزید.

مترجم: محمد آلاله

منبع: com.مشاوره-خانواده

عادات بد و تاثیر آنها در زندگی

 

عادت های بد، همانند چک کردن ایمیل در جلسه، می تواند بر شغل و حرفه شما تاثیر منفی بگذارد.

“ارزش خالصی که شما بر جهان دارید، معمولا از طریق کسر کردن رفتارهای بد شما از عادتهای خوبی که دارید، تعیین می شود”.

  • بنیامین فرانک لین ، مخترع و سیاست گذار آمریکایی

آیا شما دارای یک عادت می باشید که برای کار و حرفه شما مضر باشد؟ ممکن است شما ایمیل خود را در هنگامی که در جلسه هستید ، بررسی کنید، دیرتر به ملاقات مشتری بروید، یا از تلفن شخصی خود، در زمانی که باید بر روی کارتان تمرکز کنید، استفاده کنید. حتی ممکن است شما این عادت را داشته باشید که بیش از حد به تماشای تلویزیون بنشینید یا وب گردی بیش از حد داشته باشید ، به حدی که از پیگیری اهداف خود در هنگام عصر و آخر هفته های، منصرف شوید.

داشتن عادات بد، همانند مواردی که ذکر شد می تواند به اعتبار شما آسیب بزند و امکانات و تسهیلاتی را که در طول زندگی خود و مهارت خود داریم را محدود سازد،  بنابراین ، یادگیری این نکته مهم می باشد که چگونه با این عادات بد مقابله کنیم.

در این مقاله، ما یک مرورری بر عادت های بد خواهیم داشت و جزئیات مربوط به آن را بررسی خواهیم کرد:  ما برررسی خواهیم کرید که چرا برخی رفتارهای خاص ، در مرحله اول به عادت های ما تبدیل می شوند.

تعریف عادت ها

یک عادت، عبارت از یک رفتار اکتسابی یا یک الگوی فکری است که شما در موارد زیادی آن را تکرار کرده اید، به گونه ای که معمولا به صورت غیر آگاهانه هم آن کار را انجام می دهید. همانطور که شما هم احتمالا مطلع باشید، عادت ها می توانند مفید و یا مضر باشند.

عادات بدین دلیل مفید هستند که به صورت خودکار و اتوماتیک صورت می گیرند.  ما عادت های خود را بدون فکر کردن انجام می دهیم، که ذهن ما را برای تمرکز کردن بر روی چیزهای دیگر ، باز می گذارد. زمانی که ما عادت های خوبی داشته باشیم، عادت هایی همانند رسیدن به محیط کار در وقت مناسب، یا یک فرد خوش بین بودن، ما انگیزه ها و محرک های مثبت و ذاتی را ایجاد می کنیم، بدون اینکه در مورد آن فکر کرده باشیم. بعد از آن ما می توانیم بر روی مواردی تمرکز داشته باشیم که نیاز به توجه مخصوص ما دارند.

با این حال، چنین موردی در مورد عادت های بد هم صحت دارد. ما این رفتارها را بدون اینکه در مورد آن فکر کنیم، انجام می دهیم، و این کار ها، بدون اینکه ما نسبت به آن آگاه باشیم، می تواند منجر به آسیب به زندگی و شغل و حرفه ما شود.

مثال های زیادی از نوع عادت های بد وجود دارد که می تواند تاثیر منفی بر حرفه ما بگذارد. برخی از این مثال ها عبارتند از :

  • تاخیر داشتن در هنگام رفتن به سر کار و جلسه
  • تفکر منفی داشتن
  • شایعه درست کردن
  • به دنبال جلب توجه بودن
  • مقاومت داشتن در مقابل تغییرات
  • تصمیم گیری عجولانه و بی احتیاط
  • حالت تدافعی به خود گرفتن و نپذیرفتن توصیه دیگران
  • به تعویق انداختن کارها
  • انجام دادن چند وظیفه با هم
  • خراب کاری کردن
  • مدیریت خرد
  • یک کمال گرای ( اعتقاد به قابلیت کمال انسان داشتن) نا سازگار بودن

توجه داشته باشید که :

به یاد داشته باشید که بد بودن یا نبودن یک عادت به زمینه انجام کار بستگی دارد. برای مثال، کمال گرایی در محیط کار، در مواردی که امنیت دارای اهمیت ویژه ای باشد، یک عادت خوب می باشد.

 

چرا از بین بردن عادت های بد، سخت می باشد

اصلی ترین و عمده ترین دلیل مربوط به این که چرا از بین بردن عادت های بد سخت می باشد به عاملی بر می گردد که محققان از آن به عنوان “پیش زمینه های شناختی ” یاد می کنند– این موارد مربوط به تفکرات غیر آگاهانه و اتومات می شوند که ما در هنگام مواجه شدن با یک موقعیت داریم.

این افکار غیر آگاهانه ، بر مبنای تجربیات گذشته ما می باشند. بنابراین، اگر یک موقعیتی پیش بیاید که ما قبلا بارها با آن مواجه شدهایم، ما یک رفتار ذاتی و نا خود آگاهانه ای را انجام می دهیم، بدون اینکه در مورد علت انجام آن فکر کرده باشیم. رفتار های ما به عادت های ما تبدیل خواهد شد.

در بیشتر مواقع، از بین بردن عادت های بد به راحتی ممکن نیست، به دلیل اینکه این رفتار ها به یک رفتاری تبدیل شده اند که فرد از انجام دادن آن لذت می برد و به همین دلیل می خواهد که آن را تکرار کند .( برای مثال، ما ممکن است از وب گردی ، به جای انجام دادن کار خود، لذت ببریم ، یا از فرستادن ایمیل از طریق گوشی خو در طول جلسه، لذت ببریم.)

این بدان دلیل است که زمانی که ما کارهای لذت بخش را انجام می دهیم، ذهن ما دوپامین انتشار می کند، که یک ماده شیمیایی بوده و مرکز پاداش مغز را فعال می سازد. این امر ما را تشویق می کند که بار دیگر این کار را انجام دهیم،  و این اقدام و عمل به یک عادت تبدیل خواهد شد.

منبع: فارس پاتوق

6 مورد از نشانه های طلاق

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

طلاق نباید شما را شگفت زده کند – نشانه های آن مشخص است!

.

اگر چه در طلاق مردها نیز می توانند برای تصمیم گیری در طلاق شروع کننده باشند اما در 75 درصد از موارد این زنها هستند که درخواست طلاق می کنند. ممکن است طرف مقابلی که از او درخواست طلاق شده به حدی از زندگی ناراضی باشد که به راحتی انجام این کار را بپذیرد و یا بر عکس مخالفت کنند و بر ادامۀ زندگی اصرار ورزد و معتقد باشد اگر کمی بیشتر صبر کنند و تحمل داشته باشند مشکلاتشان حل می شود. در برخی موارد زوجی که از او درخواست طلاق شده کاملا مشکلات زندگی شان را انکار می کند و از این درخواست شوکه می شود و معتقد است که زندگی آنها بسیار موفق بوده است و همسرش با این درخواست طلاق عقل خود را از دست داده است.

مسئله داشتن عقیده ای مشترک در طلاق امر بسیار مهمی است زیرا این مسئله مشخص می کند که طلاق گرفتن زوجی می تواند به طور توافقی انجام گیرد و یا اتفاقی تلخ تر با مشکلات بسیار باشد.

هدف از این مقاله تشریح موقعیتی که در آن زوجین طلاق را حتمی تصور می کنند. هدف این است که به زوجین گوشزد کنیم نشانه های طلاق را جدی بگیرند تا زمانی که بحث طلاق را یکی از زوجین مطرح می کند طرف مقابل شوکه نشود. اکثر افراد زمانی که بحث صلاق می شود نشانه های آن از مدت ها پیش در زندگی آن ها دیده شده است. در اینجا هدف این نیست که دلایل شکست در ازدواج را بیان کنیم بلکه می خواهیم به بررسی و تشریح نشانه های طلاق در زندگی زناشویی افراد بپردازیم و به آنها کمک کنیم که این نشانه ها را بسیار جدی بگیرند و از کنار آن به راحتی رد نشوند.

ازدواج به یکباره نمی شکند بلکه به مرور مورد فرسایش قرار می گیرد. هر باری که در زندگی زوجین اتفاق ناخوشایندی می افتد و یکی از زوجین از دیگری می رنجد و این مسئله بدون معذرت خواهی و ترمیم عاطفی بسته می شود، هر باری که یکی از زوجین در شناخت نیازهای عاطفی دیگری شکست می خورد و نسبت به آن بی اعتنا می شود این تحلیل و فرسایش اتفاق می افتد. هر باری که طرفین از بحث کردن دربارۀ مشکلاتشان طفره می روند زیرا می دانند که این بحث و گفتگو نتیجه ای نخواهد داشت و هر باری که یکی از زوجین از داشتن رابطه جنسی خودداری می کند زیرا از نظر عاطفی در شرایط مناسبی قرار ندارد این ازدواج شکننده تر و فرسایشی تر می شود.

دلایل متعدد دیگری برای وجود این تحلیل و فرسایش در ازدواج وجود دارد مثل توجه بیش از اندازه به مسائل شغلی و یا مسئل مربوط به فرزندان که باعث می شود زوجین نسبت به نیازهای یکدیگر بی توجه شوند و تمام تمرکز و انرژی خود را صرف کار و بچه ها کنند. حتی در برخی موارد فاش شدن برخی رابطه های پنهانی و نامشروع یکی از زوجین به ازدواج ضربۀ بزرگی می زند و این فرسایش را به حداکثر می رساند.

حال چگونه این فرسایش و تحلیل هایی که رابطۀ زوجین در طول زمان پیدا می کند ازدواج آنان را به مرحلۀ طلاق می کشاند؟

دفعه ی بعدی که شما زوجی را در رستوران دیدید که سر یک میز نشسته و در سکوت مشغول خوردن غذا هستند رابطۀ چشمی ای با هم ندارند و با هم صحبتی نمی کنند بدانید رابطۀ بین آنها بسیار سرد و بی احساس است و حتی شاید رابطۀ آنها نیز در آستانۀ طلاق باشد. البته شاید به این زودی ها بین انها این اتفاق نیفتد افراد بسیاری هستند که با وجود مشکلات زناشویی بسیار باز هم به ازدواج خود ادامه می دهند زیرا از طللاق و عواقب آن می ترسند اما حداقل یکی از آنها و یا حتی هر دو به طلاق فکر کرده اند و یا زمانی بوده که تصمیم به جدایی داشته اند.

در اینجا شش نشانۀ طلاق را بیان می کنیم البته نشانه های بسیار دیگری نیز وجود دارند اما  این شش مورد از مهم ترین آنها هستند.

1- حل و فصل نکردن اختلافات

محقق معروف جان گاتن بیان می کند که فقدان وجود روابط اثر بخش باعث می شود که زوجین در ازدواج شکست بخورند اما علاوه بر این وجود درگیری و کشمکش هایی که بدون راه حل و بی نتیجه رها می شوند نیز در این میان تاثیر بسزایی دارد. افرادی که راه حل مناسبی برای پر کردن فاصله ها و حل مشکلاتشان انتخاب نمی کنند و سعی می کنند که با خودداری کردن از گفتگو و بحث دربارۀ مشکلاتشان وجود آنها را نادیده بگیرند ضربۀ بزرگی به رابطه می زنند. در برخی موقعیت ها زوجین به مرحله ای می رسند که از صحبت کردن و گفتگو با یکدیگر ناامید می شوند و می دانند که این گفتگو به جایی نخواهد رسید و نتیجه ای نخواهد داشت و به راحتی هر دو طرف از صحبت کردن با یکدگیر امتناع می کنند. در موقعیت دیگری شاید یکی از طرفین و یا هر دو به این گفت و گو به  شکل یک درگیری و دعوا بنگرد که در آن باید پیروز شود و دیگری را مطیع خود سازد. اما در نهایت در این میان چه اتفاقی می افتد. این فاصله هر روز زیادتر می شود و مشکلاتشان حل نشده روی هم انباشته می شوند و در نهایت به شکست در ازدواج می رسند.

2- طلاق عاطفی

وجود روابط احساسی حداقل چیزی است که برای حفظ صمیمت رابطه و ادامۀ آن نیاز است و در این رابطه احساسات هر دو طرف بخش مهمی از رابطه است و باید نسبت به هم گرم و صمیمی باشند. وجود رابطه ای با صداقت بدون ظاهر سازی، گرم و پرحرارت از عناصر اولیه و ضروری یک رابطۀ محکم و صمیمی است.

3- سردی و بی احساسی

احساس معمولا همراه با سردی و خالی از علاقه و صمیمت می شود. اگر همسرتان از نظر احساسی نسبت به شما سرد و بی احساس شده است شاید دیگر به شما عشقی ندارد. افرادی که معمولا زندگی آنها به طلاق کشیده شده است معمولا می گویند دیگر در آن زندگی عشقی احساس نمی کردیم و این بی احساسی بستگی دارد که هر یک از طرفین تا چه حد به سردی رسیده باشند.

4- فقدان رابطۀ جنسی

رابطۀ جنسی نشان دهندۀ گرمی و حرارت در رابطۀ احساسی است. زمانی که زوجین به مدت طولانی با هم رابطۀ جنسی ندارند این مسئله نشان قابل اتکایی بر وجود سردی و مرگ تدریجی رابطۀ آنها خواهد بود. هم چنین اگر یکی از زوجین متمایل به برقراری رابطۀ جنسی نباشد و لذتی از آن نبرد نشان دهندۀ آن است که ازدواج آنها در حال فرسایش و تحلیل رفتن است.

5- توجه بیش از اندازه به مسائل خارج از رابطۀ زناشویی

ازدواج های سرد و خالی بسیار خسته کننده هستند. برخی زوجین سعی می کنند این سردی را با توجیه بیش از اندازه بر فرزندان و یا پرداختن به فعالیت هایی که مربوط به اموری غیر از زندگی زناشویی شان است جبران کنند. برخی زوجین سعی می کنند تمرکز خود را بیشتر بر امور شغلی خود قرار دهند و تا دیر وقت سر کار می مانند تا مدت زمانی که قرار است با یکدیگر باشند را به حداقل برسانند و هر اندازه که زوجین بخواهند گرما و صمیمت رابطۀ عاطفی خود خارج از رابطه زناشویی شان جستجو کنند سردی و فاصلۀ بین آنها بیشتر می شود. اکثر این افراد در محیط کار دوستانی پیدا می کنند که با ایجاد رابطۀ احساسی و عاطفی با آنها سعی می کنند سردی رابطه زناشویی خود را به فراموشی بسپارند.

6- آمادگی برای زندگی مجردی

من زوجی را به خاطر می آورم که در آستانۀ طلاق بودند و سالها پیش بر روی آنها کار می کردم. مرد در برنامۀ طلاق، خانه ی خود را برای بار دوم در رهن قرار داد تا بتواند هزینۀ عمل کاشت مو را فراهم کند تا شانس خود را در یافتن همسر جدید بالا ببرد. هر چند این مورد به نظر غیر منطقی و افراطی می رسد اما معمولا افرادی که زندگی تازه ای را شروع می کنند در گام های نخست به بهبود ظاهر خود می پردازند و مشغول فعالیت های ورزشی مانند حفظ تناسب اندام و گرفتن وقت آرایشگاه می شوند تا ظاهر خود را تغییر دهند. معمولا زن هایی که خانه دار بودند به امور تازه ای علاقه نشان می دهند مانند کار کردن و به دست اوردن استقلال مالی از همسر. ما بسیاری از اوقات افرادی را که در شرف اقدام برای طلاق هستند می بینیم که به فعالیت های ورزشی مانند تنیس و یا گلف بدن حضور همسرشان می پردازند و به ساختن روابط اجتماعی به عنوان فردی مجرد روی می آورند.

چه کاری باید انجام دهیم؟

اگر شما خود را در موقعیت هایی مانند موقعیت های بالا یافتید بدانید که ازدواج به مشکل جدی ای خورده است.

ما سعی نداریم نقطه یا مرزی را که یک ازدواج به شکست می انجامد را به صورت دقیق مشخص کنم اما می توانم بگویم که این علائم و یا حداقل بیشتر آنها در هر طلاقی که اتفاق می افتد وجود دارد. کوچکترین کاری که شما می توانید انجام دهید شروع کردن گفتگویی صادقانه و طولانی با همسرتان است. اگر نمی توانید این گفتگو را بدون وارد شدن به مشاجره و کشمکش و متهم کردن یکدیگر که تنها اوضاع را  بدتر می کند انجام دهید سعی کنید در یک جلسه مشترک با حضور مشاور خانواده مشکلات خود را بیان و حل کنید. زیرا حتی در صورتی که در پایان تصمیم به طلاق بگیرید اقدام زودتر شما برای رو به رو شدن با مشکل و برنامه ریزی برای یک جدایی مسالمت آمیز و توافقی شانس شما را برای طلاقی خوب و یا پیامدهای ویرانگر کمتر افزایش می دهد.

منبع: com.مشاوره-خانواده

6 مورد از نشانه های طلاق

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

طلاق نباید شما را شگفت زده کند – نشانه های آن مشخص است!

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
اگر چه در طلاق مردها نیز می توانند برای تصمیم گیری در طلاق شروع کننده باشند اما در 75 درصد از موارد این زنها هستند که درخواست طلاق می کنند. ممکن است طرف مقابلی که از او درخواست طلاق شده به حدی از زندگی ناراضی باشد که به راحتی انجام این کار را بپذیرد و یا بر عکس مخالفت کنند و بر ادامۀ زندگی اصرار ورزد و معتقد باشد اگر کمی بیشتر صبر کنند و تحمل داشته باشند مشکلاتشان حل می شود. در برخی موارد زوجی که از او درخواست طلاق شده کاملا مشکلات زندگی شان را انکار می کند و از این درخواست شوکه می شود و معتقد است که زندگی آنها بسیار موفق بوده است و همسرش با این درخواست طلاق عقل خود را از دست داده است.

مسئله داشتن عقیده ای مشترک در طلاق امر بسیار مهمی است زیرا این مسئله مشخص می کند که طلاق گرفتن زوجی می تواند به طور توافقی انجام گیرد و یا اتفاقی تلخ تر با مشکلات بسیار باشد.

هدف از این مقاله تشریح موقعیتی که در آن زوجین طلاق را حتمی تصور می کنند. هدف این است که به زوجین گوشزد کنیم نشانه های طلاق را جدی بگیرند تا زمانی که بحث طلاق را یکی از زوجین مطرح می کند طرف مقابل شوکه نشود. اکثر افراد زمانی که بحث صلاق می شود نشانه های آن از مدت ها پیش در زندگی آن ها دیده شده است. در اینجا هدف این نیست که دلایل شکست در ازدواج را بیان کنیم بلکه می خواهیم به بررسی و تشریح نشانه های طلاق در زندگی زناشویی افراد بپردازیم و به آنها کمک کنیم که این نشانه ها را بسیار جدی بگیرند و از کنار آن به راحتی رد نشوند.

ازدواج به یکباره نمی شکند بلکه به مرور مورد فرسایش قرار می گیرد. هر باری که در زندگی زوجین اتفاق ناخوشایندی می افتد و یکی از زوجین از دیگری می رنجد و این مسئله بدون معذرت خواهی و ترمیم عاطفی بسته می شود، هر باری که یکی از زوجین در شناخت نیازهای عاطفی دیگری شکست می خورد و نسبت به آن بی اعتنا می شود این تحلیل و فرسایش اتفاق می افتد. هر باری که طرفین از بحث کردن دربارۀ مشکلاتشان طفره می روند زیرا می دانند که این بحث و گفتگو نتیجه ای نخواهد داشت و هر باری که یکی از زوجین از داشتن رابطه جنسی خودداری می کند زیرا از نظر عاطفی در شرایط مناسبی قرار ندارد این ازدواج شکننده تر و فرسایشی تر می شود.

دلایل متعدد دیگری برای وجود این تحلیل و فرسایش در ازدواج وجود دارد مثل توجه بیش از اندازه به مسائل شغلی و یا مسئل مربوط به فرزندان که باعث می شود زوجین نسبت به نیازهای یکدیگر بی توجه شوند و تمام تمرکز و انرژی خود را صرف کار و بچه ها کنند. حتی در برخی موارد فاش شدن برخی رابطه های پنهانی و نامشروع یکی از زوجین به ازدواج ضربۀ بزرگی می زند و این فرسایش را به حداکثر می رساند.

حال چگونه این فرسایش و تحلیل هایی که رابطۀ زوجین در طول زمان پیدا می کند ازدواج آنان را به مرحلۀ طلاق می کشاند؟

دفعه ی بعدی که شما زوجی را در رستوران دیدید که سر یک میز نشسته و در سکوت مشغول خوردن غذا هستند رابطۀ چشمی ای با هم ندارند و با هم صحبتی نمی کنند بدانید رابطۀ بین آنها بسیار سرد و بی احساس است و حتی شاید رابطۀ آنها نیز در آستانۀ طلاق باشد. البته شاید به این زودی ها بین انها این اتفاق نیفتد افراد بسیاری هستند که با وجود مشکلات زناشویی بسیار باز هم به ازدواج خود ادامه می دهند زیرا از طللاق و عواقب آن می ترسند اما حداقل یکی از آنها و یا حتی هر دو به طلاق فکر کرده اند و یا زمانی بوده که تصمیم به جدایی داشته اند.

در اینجا شش نشانۀ طلاق را بیان می کنیم البته نشانه های بسیار دیگری نیز وجود دارند اما  این شش مورد از مهم ترین آنها هستند.

1- حل و فصل نکردن اختلافات

محقق معروف جان گاتن بیان می کند که فقدان وجود روابط اثر بخش باعث می شود که زوجین در ازدواج شکست بخورند اما علاوه بر این وجود درگیری و کشمکش هایی که بدون راه حل و بی نتیجه رها می شوند نیز در این میان تاثیر بسزایی دارد. افرادی که راه حل مناسبی برای پر کردن فاصله ها و حل مشکلاتشان انتخاب نمی کنند و سعی می کنند که با خودداری کردن از گفتگو و بحث دربارۀ مشکلاتشان وجود آنها را نادیده بگیرند ضربۀ بزرگی به رابطه می زنند. در برخی موقعیت ها زوجین به مرحله ای می رسند که از صحبت کردن و گفتگو با یکدیگر ناامید می شوند و می دانند که این گفتگو به جایی نخواهد رسید و نتیجه ای نخواهد داشت و به راحتی هر دو طرف از صحبت کردن با یکدگیر امتناع می کنند. در موقعیت دیگری شاید یکی از طرفین و یا هر دو به این گفت و گو به  شکل یک درگیری و دعوا بنگرد که در آن باید پیروز شود و دیگری را مطیع خود سازد. اما در نهایت در این میان چه اتفاقی می افتد. این فاصله هر روز زیادتر می شود و مشکلاتشان حل نشده روی هم انباشته می شوند و در نهایت به شکست در ازدواج می رسند.

2- طلاق عاطفی

وجود روابط احساسی حداقل چیزی است که برای حفظ صمیمت رابطه و ادامۀ آن نیاز است و در این رابطه احساسات هر دو طرف بخش مهمی از رابطه است و باید نسبت به هم گرم و صمیمی باشند. وجود رابطه ای با صداقت بدون ظاهر سازی، گرم و پرحرارت از عناصر اولیه و ضروری یک رابطۀ محکم و صمیمی است.

3- سردی و بی احساسی

احساس معمولا همراه با سردی و خالی از علاقه و صمیمت می شود. اگر همسرتان از نظر احساسی نسبت به شما سرد و بی احساس شده است شاید دیگر به شما عشقی ندارد. افرادی که معمولا زندگی آنها به طلاق کشیده شده است معمولا می گویند دیگر در آن زندگی عشقی احساس نمی کردیم و این بی احساسی بستگی دارد که هر یک از طرفین تا چه حد به سردی رسیده باشند.

4- فقدان رابطۀ جنسی

رابطۀ جنسی نشان دهندۀ گرمی و حرارت در رابطۀ احساسی است. زمانی که زوجین به مدت طولانی با هم رابطۀ جنسی ندارند این مسئله نشان قابل اتکایی بر وجود سردی و مرگ تدریجی رابطۀ آنها خواهد بود. هم چنین اگر یکی از زوجین متمایل به برقراری رابطۀ جنسی نباشد و لذتی از آن نبرد نشان دهندۀ آن است که ازدواج آنها در حال فرسایش و تحلیل رفتن است.

5- توجه بیش از اندازه به مسائل خارج از رابطۀ زناشویی

ازدواج های سرد و خالی بسیار خسته کننده هستند. برخی زوجین سعی می کنند این سردی را با توجیه بیش از اندازه بر فرزندان و یا پرداختن به فعالیت هایی که مربوط به اموری غیر از زندگی زناشویی شان است جبران کنند. برخی زوجین سعی می کنند تمرکز خود را بیشتر بر امور شغلی خود قرار دهند و تا دیر وقت سر کار می مانند تا مدت زمانی که قرار است با یکدیگر باشند را به حداقل برسانند و هر اندازه که زوجین بخواهند گرما و صمیمت رابطۀ عاطفی خود خارج از رابطه زناشویی شان جستجو کنند سردی و فاصلۀ بین آنها بیشتر می شود. اکثر این افراد در محیط کار دوستانی پیدا می کنند که با ایجاد رابطۀ احساسی و عاطفی با آنها سعی می کنند سردی رابطه زناشویی خود را به فراموشی بسپارند.

6- آمادگی برای زندگی مجردی

من زوجی را به خاطر می آورم که در آستانۀ طلاق بودند و سالها پیش بر روی آنها کار می کردم. مرد در برنامۀ طلاق، خانه ی خود را برای بار دوم در رهن قرار داد تا بتواند هزینۀ عمل کاشت مو را فراهم کند تا شانس خود را در یافتن همسر جدید بالا ببرد. هر چند این مورد به نظر غیر منطقی و افراطی می رسد اما معمولا افرادی که زندگی تازه ای را شروع می کنند در گام های نخست به بهبود ظاهر خود می پردازند و مشغول فعالیت های ورزشی مانند حفظ تناسب اندام و گرفتن وقت آرایشگاه می شوند تا ظاهر خود را تغییر دهند. معمولا زن هایی که خانه دار بودند به امور تازه ای علاقه نشان می دهند مانند کار کردن و به دست اوردن استقلال مالی از همسر. ما بسیاری از اوقات افرادی را که در شرف اقدام برای طلاق هستند می بینیم که به فعالیت های ورزشی مانند تنیس و یا گلف بدن حضور همسرشان می پردازند و به ساختن روابط اجتماعی به عنوان فردی مجرد روی می آورند.

چه کاری باید انجام دهیم؟

اگر شما خود را در موقعیت هایی مانند موقعیت های بالا یافتید بدانید که ازدواج به مشکل جدی ای خورده است.

ما سعی نداریم نقطه یا مرزی را که یک ازدواج به شکست می انجامد را به صورت دقیق مشخص کنم اما می توانم بگویم که این علائم و یا حداقل بیشتر آنها در هر طلاقی که اتفاق می افتد وجود دارد. کوچکترین کاری که شما می توانید انجام دهید شروع کردن گفتگویی صادقانه و طولانی با همسرتان است. اگر نمی توانید این گفتگو را بدون وارد شدن به مشاجره و کشمکش و متهم کردن یکدیگر که تنها اوضاع را  بدتر می کند انجام دهید سعی کنید در یک جلسه مشترک با حضور مشاور خانواده مشکلات خود را بیان و حل کنید. زیرا حتی در صورتی که در پایان تصمیم به طلاق بگیرید اقدام زودتر شما برای رو به رو شدن با مشکل و برنامه ریزی برای یک جدایی مسالمت آمیز و توافقی شانس شما را برای طلاقی خوب و یا پیامدهای ویرانگر کمتر افزایش می دهد.

منبع: com.مشاوره-خانواده

وفاداری در چشم یار است!

 

افرادی که از شریک زندگی مشترک خود احساس رضایتمندی می کنند، در ذهن خود جذابیت های افرادی را که برای رابطه ی عاشقانه ی آنها تهدید محسوب می شوند کم رنگ می بینند.

 

تحقیقات جدید نشان می دهد که زوج های دارای رابطه ی عاطفی افراد اغواگر خارج از رابطه خود را کمتر جذاب می بینند.

 

در شرایطی که زوج در طول زندگی مشترک با هزاران فرد جدید روبرو می شوند، قرد چه فاکتور روانشناختی را می تواند برای حفظ پایبندی به زوج خود به کار گیرد؟ بر اساس نتایج مطالعات جدید زوج ها معمولا افراد اغواگر خارج از رابطه ی خود را داری جذابیت کمتری می بینند. این گرایش می تواند نمایانگر به کاربستن روشی ناخود آگاه برای کنترل خود باشد، که به آنها کمک می کند تا با وسوسه ها مقابله کرده و بتوانند در یک رابطه ی عاطفی طولان مدت بمانند.

در آزمایشات تازه ای که توسط روانشناسان دکتر شانا کول از دانشگاه راتجرز، دکتریاکوف تروپ از دانشگاه نیویورک و همچنین دکتر امیلی بالستیس از دانشگاه نیویورک انجام شده است، شواهدی به دست آمد که نشان داد زوج ها معمولا افرادی را که برای رابطه ی آنها تهدید محسوب می شوند را دارای جذابیت کمتری می بینند. این نتایج در پژوهشنامه ی Personality and social psychology  منتشر شده است.

بیشتر تحقیقات پیشین که در این زمینه انجام شده بودند به سوگیری های اشکار افراد می پرداختند، و افراد مورد مطالعه می دانستند که در حال قضاوت درباره جذابیت دیگران هستند و باید نظرات خود را در مورد فردی بیان کنند. این مطالعه برای اولین بار به گرایش های ضمنی، ناخود آگاه و دیداری افراد پرداخته است که ممکن است به حفظ پایبندی زوج ها در یک رابطه کمک کند.

در اولین آزمایش به هر یک از شرکت کنند گان تصاویری از یکی از همکاران آزمایشگاه، از جنس مخالف نشان داده شد که دانش جویان مجرد و متاهل به طور گسترده با انها معاشرت داشتند. تمام شرکت کنندگان اطلاعات موجود در پروفایل این فرد را مطالعه کردند که در ان به وضعیت تاهل و تمایل وی به ارتباط نیز اشاره شده بود. سپس، از آنها خواسته شد تا تصویر این فرد را با یکی از تصاویر دیگر مطابقت دهند. این تصاویر دستکاری شده بودند و بعضی از آنها از جذابیت بیشتری نسبت به تصویر اصلی برخودار بوده و بعضی جذابیت کمتری داشتند.

از مجموع 131 دانشجوی شرکت کننده، آنهایی که دارای رابطه بودند، زمانی که متوجه شدند این فرد مجرد بوده و درنتیجه تهدیدی احتمالی برای را بطه ی آنها، جذابیت فرد را کمتر از میزان واقعی می دیدند، در حالیکه شرکت کنندگانی که دارای رابطه بودند ولی در پروفایلی که در اختیار داشتند این فرد را داری رابطه بیان کرده بود، و شرکت کنندگان مجرد، این فرد را اندکی جذابتر از آنچه بود می دیدند.

این گرایش به کاستن از جذابیت درشرایطی وجود داشت که به شرکت کنند گان گفته شده بود در صورت دادن پاسخ درست و انتخاب تصویر صحیح در مسابقه، به قرعه کشی 50 دلاری راه خواهند یافت، و این نشان دهنده ی این مساله است که آنها فرد را واقعا دارای جذابیت کمتری می دیدند.

دکتر شانا کول می گوید: “پایین دیدن میزان جذابیت افرادی که تهدیدی برای رابطه محسوب می شوند، می تواند به فرد کمک کند تا از گرایش به او پیشگیری کند. این مساله خصوصا از این جهت اهمیت دارد که یافتن فردی با جذابیت ظاهری یک دلیل بنیادین برای تمایل به ملاقات و یا گرایش به برقراری روابط عاشقانه است.”

تیم تحقیقاتی مطالعه ی خود را برروی 144 تن دیگر از دانشجویان تکرار کردند، و این بار از شرکت کنندگان خواستند تا میزان رضایتمندی از رابطه ی خود را نیز بیان کنند. در این مطالعه ی دوم جزئیات دیگری نیز از چگونگی اعلام آمادگی برای ارتباط فرد نیز در پروفایل گنجانده شده بود. در پروفایل ارایه شده به تعدادی از شرکت کنندگان در مورد تمایل فرد به شروع یک رابطه آمده بود: “بله، برای ملاقات و شروع یک رابطه آماده هستم” در حالی که در دیگر پروفایل‌ها این گونه ذکر شده بود: “نه، در حال حاضر آمادگی رابطه را ندارم”.

در مطالعه ی دوم، از شرکت کنندگانی که در رابطه ی خود اظهار رضایت کرده بودند، نتایجی کاملا مشابه نتایج مطالعه ی اول بدست آمد. آنها این فرد را دارای جذابیتی کمتراز میزان واقعی می دیدند. اما، در شرکت کنندگانی که از رابطه ی خود رضایتمندی کمتری داشتند، نتایج بسیار شبیه به شرکت کنندگان مجرد بود. شرکت کنندگان با رضایتمندی پایین با دقت بیشتری تصاویری که از نظر جذابیت به تصویر اصلی نزدیک بود را انتخاب کردند.

 

انیلی بلاستیس از محققان این مطالعه می گوید: “در دنیای امروز، ماندن در یک رابطه ی عاشقانه ی طولانی مدت می تواند دشوار باشد. این مطالعه بیان می کند که پروسه هایی در ناخودآگاه ما در جریان است که ممکن است وفادار ماندن به شریک خود در یک رابطه را آسان تر سازد.”

 

اما کول در مورد رفتار در زندگی واقعی خارج از محیط تحقیقاتی می گوید: “همچنان سوالاتی وجود دارند که بدون پاسخ مانده اند. تحقیقات آینده می توانند بیابند که آیا پایین دیدن جذابیت افراد اغواگری که برای رابطه در دسترس هستند می تواند برروی رفتار با آن فرد نیز تاثیرگذار باشد. ممکن است زمانی که فرد اغواگری را بدون جذابیت ببینیم، میل کمتری نیز به تعامل با او نشان دهیم.”

 

  1. S. Cole, Y. Trope, E. Balcetis. In the Eye of the Betrothed: Perceptual Downgrading of Attractive Alternative Romantic Partners. Personality and Social Psychology Bulletin, 2016; DOI: 10.1177/0146167216646546

 

مترجم: محمد آلاله

منبع: ساینس دیلی