برای افزایش مسئولیت پذیری در کودکان چه باید کرد؟ بسیاری از مفاهیم اخلاقی، ارزش های اجتماعی و ویژگی های رفتاری باید در سنین کودکی آموزش داده شود و یکی از آن ویژگی ها مسئولیت پذیری می باشد که در سنین بزرگسالی از اهمیت بالاییی برخوردار می باشد، در واقع فردی که شخصیت پذیر است به رشد شخصیت کودک و بهداشت جسمی و روانی او بسیار کمک می شود.
بسیاری از والدین در جلسات مشاوره خانواده و مشاوره کودک شرکت می کنند و دنبال راهکارهایی هستند تا بتوانند ویژگی مسئولیت پذیری را در کودکشان افزایش دهند و آن را تقویت نمایند در این مقاله راهکارهایی که باعث افزایش مسئولیت پذیری می شود بیان می شود و در این خصوص می توان از مشاور روانشناسی کمک گرفت تا تحت نظر روانشناس و متخصصان این ویژگی در کودک افزایش یابد.
راهکارهایی برای افزایش مسئولیت پذیری در کودکان
دغدغه بسیاری از والدین این است تا راهکارهای عملی پیدا کنند تا بتوانند به وسیله آن ها کودکانی مسئولیت پذیری را تربیت نمایند در ادامه این مقاله به راهکارهایی که به وسیله متخصصین روانشناس کودک بیان می شود اشاره می کنیم.
در صورتی که راهکارهای عمومی بر روی رفتارهای کودکتان تاثیری ندارند در این زمینه می توانید از مشاور و روانشناس و متخصص کودک کمک بگیرید تا شرایط فرزندتان را مورد بررسی قرار دهد و راه حل های اختصاصی تری را در اختیار شما قرار دهد، هم چنین در این دوره چیزهایی که لازم است به کودک تان آموزش دهید را یاد می گیرید.
مسئولیت پذیری با شرکت دادن کودک در کارهای خانه
کوچک بودن فرزندتان به این معنی نمی باشد که او قادر نیست کارهای خانه را انجام دهد و نمی تواند در هیچ کدام از کارها به شما کمک کند، یکی از راه هایی که می توانید به وسیله آن مسئولیت پذیری کودکان را افزایش دهید انجام دادن کارهای ساده مانند خرید کردن، تمیز کردن خانه، غذا پختن و غیره می باشد.
شما می توانید در انجام این کارها کودک تان را درگیر کنید و باعث افزایش عزت نفس و استقلال در او شوید هم چنین این رفتار شما باعث می شود تا کودک تان را برای پذیرفتن مسئولیت ها قبول داشته باشید و او را باور کنید.
افزایش مسئولیت پذیری در کودکان با وضع قوانین
شما نباید از فرزندتان انتظار داشته باشید که بدون این که به او بگویید کارهایش را انجام دهد شما باید به فرزندتان کمک کنید تا وظایفش را بشناسد و به درستی آن ها را انجام دهد و هم چنین با قوانین محیط های مختلف مانند خانه و مدرسه آشنا شود، هر چقدر این قوانین به صورت درست و واضح تری برای کودکتان تعریف شده باشد بهتر می تواند به این قوانین پاسخ دهد، به طور مثال برای این که فرزندتان تکالیف مدرسه اش را به درستی انجام دهد باید برای او زمان خاصی در نظر بگیرید و بعد به او اجازه دهید تا کارهای مورد علاقه اش بپردازد.
هم چنین برای صرف وعده های غذایی کودک زمان مشخصی داشته باشید و به او بیاموزید که خودش باید غذای خود را میل کند، درصورتی که در خانه شما قوانین منظمی وجود داشته باشد باعث افزایش مسئولیت پذیری فرزندتان می شود.
باید این نکته را در نظر بگیرید که قوانین نباید خشک و تغییرناپذیر باشند بلکه باید از انعطاف درست و کافی برخوردار باشند تا در صورتی که نیاز است با توجه به نیاز های کودک تغییراتی در آن به وجود آید.۳٫ مسئولیت پذیری در کودکان را تشویق کنید
زمانی که کودک می تواند وظایفش را به درستی انجام دهد و به خوبی مسئولیت هایش را می پذیرد به سادگی از این مسئله نگذرید و این رفتارش را مورد تشویق قرار دهید و در بعضی وقت ها کودک برای انجام وظایفش پیش قدم می شود که این مسئله بسیار اهمیت دارد.
به عنوان مثال زمانی که شما درگیر کارهای خانه می باشید و او پیشنهاد می دهد که از خواهر و برادر کوچک خود مراقبت می کند با گفتن جملاتی مانند به تو افتخار می کنم باعث افزایش روحیه مسئولیت پذیری کودک را تقویت کنید، این کار نقش بسیار مهمی در تقویت روحیه کودک دارد.
برخی از والدین و خانواده ها به تشویق کلامی اهمیت نمی دهند و آن را نادیده می گیرند در حالی که یکی از روش های موثر برای تربیت کودک تقویت و تشویق کلامی می باشد، والدین باید این نکته را در نظر بگیرند که چه چیزهایی باید در کودک شان تقویت کنند و چه چیزهایی به او بیاموزند.
۴٫افزایش مسئولیت پذیری در کودکان، به جای سرزنش یادآوری کنید
به عنوان مثال وقتی فرزندتان مسئولیت های خود را به طور دائم به تعویق می اندازد و آن ها را انجام نمی دهد، بسیاری از والدین با جملاتی مانند تکالیفت را انجام ندادی یا چرا هیچ وقت کارها را به درستی انجام نمی دهی تلاش می کنند تا کودک خود را ترغیب کنند تا کارهایش را به درستی انجام دهد در این حالی که استفاده از این جملات سرزنش و اجبار را نشان می دهد و کودک نسبت به این جملات جبهه می گیرد و مقاومت می کند در این صورت تلاش نمی کند تا مسئولیت پذیری را به خوبی یاد بگیرد.
یکی از اصول پایه و مهم در مهارت های فرزند پروری حفظ ارتباط عاطفی مناسب با کودک می باشد و از روش های تاثیر گذاری است، در این شرایط بهترین راه حل این است که وظایف کودک تان را به او یادآوری کنید و از نظر عاطفی سعی کنید او را حمایت کرده و پشتیبانش باشید .
به عنوان مثال اگر فرزندتان تکالیفش را انجام نداده است و اصرار دارد که او را به پارک ببرید در این حالت می توانید به او بگویید “که خیلی دوست دارم تو را به پارک ببرم اما تو باید اول تکلیفت را به درستی انجام بدهی تا زمان بیشتری بتوانیم در پارک بمانیم “در این موارد آن چیزی که اهمیت دارد این است که به فرزندتان بفهماند که شما در کنار او است نه در جبهه مقابل او.
۵٫ نوشتن برنامه برای افزایش مسئولیت پذیری در کودکان
نوشتن برنامه روزانه از همان سنین کودکی لازم می باشد زیرا باعث می شود فرزندتان با نظم آشنا شود و آن را در سنین بالاتر خواه یا ناخواه این مهارت را می آموزد، در ابتدا می توانید در نوشتن برنامه های روتین به همسرتان کمک کنید، برای این کار می توانید یک کاغذ بردارید و کارهایی که کودکتان لازم است آن ها را در طول روز انجام دهد را بنویسید و ساعت های روز آن را در ستون مقابلش یادداشت کنید.
برنامه های کودک در طول روز می تواند شامل تفریحات، وظایف کودک در خانه و درس خواندن او باشد، بر اساس نظر روانشناسان داشتن برنامه به کودک کمک می کند تا استرس او کاهش یابد و هم چنین نظم را به خوبی یاد بگیرد و از این طریق به درستی می تواند زمان خود را مدیریت نماید.
۶٫به کودک خود هرگز نگویید بی مسئولیت
در صورتی که کودک تان کارهایش را به درستی انجام نمی دهد هرگز او را به اسم بی مسئولیت خطاب نکنید و باید سعی کنید این مهارت را در او تقویت کرده و افزایش دهید، به عنوان مثال در صورتی که وسایلش را در مدرسه جا می گذارد به او بگویید بیشتر حواسش باید و در مورد این مسئله دقت بالاتری داشته باشد.
زیرا اگر فرزندتان را بی مسئولیت خطاب کنید او به این باور می رسد که بی مسئولیت می باشد و تغییر دادن این نگرش در کودک بسیار سخت خواهد بود.
در صورتی که این راهکارها مناسب نبود و نتوانست باعث افزایش مهارت مسئولیت پذیری در کودکتان شود در این شرایط می توانید از مشاور کودک کمک بگیرید تا بتوانید به خوبی این مهارت را در کودک تان تقویت نمایید، در این خصوص می توانید از مرکز مشاوره ستاره ایرانیان کمک بگیرید تا به صورت تلفنی و حضوری در این خصوص خدماتی را به شما ارائه دهند.
آموزش دوستیابی در مدرسه، راهکارهایی برای والدین و مربیان
روش های آموزشی دوستیابی در مدرسه به چه شکل می باشند؟ یکی از مهم ترین موضوعات در فرایند اجتماعی شدن به ویژه در سنین دبستان، دوستیابی می باشد، بسیاری از کودکان زمانی که می خواهند گفتگویی را آغاز کنند و یا رابطه دوستی با همسالان خود برقرار کنند با مشکلاتی برخوردار می شوند.
این موضوع می تواند نشان دهنده اختلالاتی در کودکان مانند افسردگی و اوتیسم باشد و نگرانی های زیادی را برای والدین ایجاد می کند، همچنین در بعضی مواقع عدم توانایی در دوستیابی می تواند به خاطر عدم آموزش کافی توسط والدین باشد. برای این که کودک با مهارت های دوستیابی آشنا شوند می توانید از مشاوران ومتخصصانی که در این زمینه اطلاعات کافی دارند کمک بگیرید و اگر کودک شما مشکلاتی در این زمینه تجربه می کند در ادامه این مقاله توضیحاتی در مورد آموزش دوستیابی بیان شده است که مطالعه آن می تواند برای شما مفید باشد.
آموزش دوست یابی در مدرسه برای کودکان چه اهمیتی دارد؟
یکی از راه های افزایش مهارت های اجتماعی دوستیابی و برقراری روابط دوستانه با دیگران می باشد که از زمان کودکی آغاز می شود و با توجه به این که اجتماعی بودن یکی از ویژگی های مهم و اصلی برای هر انسانی می باشد و نحوه شکل گیری آن بر روی مسائلی که در سنین بالاتر به وجود می آید اثر می گذارد.
زمانی که کودک مهارت های لازم برای دوستیابی و برقراری ارتباط با دیگران و روابط اجتماعی را یاد بگیرد در این هنگام به راحتی دیگران را به سمت خود جذب می کند و با وجود دوستان زندگی اش رنگ و بوی تازه ای به خود می گیرد.
همچنین تجربیاتی که کودک در مدرسه و هنگام برقراری رابطه دوستانه به دست می آورد به او کمک می کنند تا حد زیادی اعتماد به نفس او افزایش یابد و با توجه به این که کمبود اعتماد به نفس در بسیاری از اختلالات روانی دخیل می باشد می توان به نقش و اهمیت دوستیابی در کودکان پی برد.
اگر کودک در دوستیابی و برقراری ارتباط در مدرسه ناتوان باشد در این صورت آسیب های زیادی برای او به وجود خواهد آمد به عنوان مثال کودکانی که روابط اجتماعی محدودی دارند استرس و اضطراب زیادی را تجربه می کنند و دچار افت تحصیلی خواهند شد به همین دلیل دوستیابی بسیار اهمیت دارد و باید آموزش آن در اولویت مدرسه و والدین قرار گیرد.
بهترین زمان برای آموزش دوستیابی
از آن جایی که سنین مدرسه بهترین زمان برای رشد فردی و اجتماعی می باشد والدین باید از همان ابتدای تحصیل و روز های ابتدایی که فرزندشان به مدرسه می رود مهارت های لازم را به کودک خود آموزش دهند.
البته باید توجه داشته باشید که فرایند دوستیابی از زمان خردسالی آغاز می شود و کودک باید مهارت دوستیابی داشته باشد و اگر والدین در همان زمان کودکی آموزش های لازم را به کودک بدهد و با تمرین کند در مدرسه با مشکلات کمتری رو به رو خواهد شود و هم چنین آموزش این مهارت نیاز به تخصص دارد و بهتر است از مشاور و روانشناس در این زمینه کمک بخواهید.
آموزش دوستیابی در مدرسه، لزوم همکاری والدین با مدرسه
روش های آموزش دوستیابی به کودکان در مدرسه متفاوت می باشد و کودکان معمولا از لحاظ مهارت های اجتماعی به دو دسته تقسیم می شوند، گروه اول کودکانی که به مهدکودک رفته اند و اولین تجربه دوستی و سازگاری را در آن محیط یاد گرفته اند و گروه دوم کودکی که در کنار اعضای خانواده اش بزرگ شده و به خاطر رفتارهای والدین و نداشتن ارتباطات اجتماعی با هم سن و سالان، رابطه دوستی ضعیفی دارد و مفهوم مشارکت و همراهی با دیگران را کمتر از بیقه یاد گرفته است.
در نتیجه معلمان و مربیان باید به دانش آموزان توجه کنند و در مدرسه روش های آموزش مهارت دوستیابی را به کودکان آموزش دهند.
کودکان قبل از سن دبستان در موقعیت های مختلف با هم سن و سالان خود دوست می شوند اما به زبان ساده دوستی هایی بر پایه هدف تجربه نکرده اند و به همین دلیل والدین، مربیان و معلمان باید این نکته را در نظر بگیرند که باید هدف های دوستی و برقراری روابط دوستانه را به کودکان دبستانی آموزش دهند تا بتوانند درک صحیحی از شکل گیری این روابط داشته باشند.
همکاری والدین
آموزش در مدرسه به تنهایی کافی نمی باشد و کودک مهارت های دوستیابی را یاد نمی گیرد بلکه خانواده ها باید در این زمینه همکاری کنند تا آموزش های لازم به طور صحیح به کودکشان داده شود.
به عنوان مثال کودکی که در محیط مدرسه ساکت و آرام است از خانواده او بخواهید تا با او صحبت کنند که در محیط خانه با صدای بلندتری با اعضای خانواده حرف بزند تا بتواند روابطش را با اعضای خانواده گسترش دهد همچنین والدین می توانید با پرسیدن سوالاتی درباره این که “روزش را چطور سپری کرده است “و “زنگ تفریح سرگرم چه کاری بوده است” با مربیان همکاری کنند.
آموزش دوستیابی در مدرسه،راهکارهایی برای والدین
برای این که مهارت های دوستیابی را در مدرسه فرا بگیرید می توانید از چند راهکار صحیح در این زمینه استفاده کنید توجه داشته باشید که این راهکارها کلی هستند و نسبت به فرد و ویژگی های هر شخص متفاوت می باشند.
آموزش های دوستیابی به کودکان مانند دیگران مهارت های زندگی می باشد که باید به دیگران آموزش داده شود زیرا از اهمیت بسیاری برخوردار می باشد.
آموزش معرفی خود
به کودکتان یاد بدهید برای این که دوستی اش را در مدرسه آغاز کند به سراغ دانش آموزی برود که مانند خود تنها است و بعد از سلام خودش را معرفی کند و به او بگوید که” می خواهی با من دوست بشی؟ “و بعد به کودکتان آموزش دهد که با استفاده از چه نکاتی می تواند دوستی اش را تداوم بخشد.
آموزش مهارت های گفت و گو
به کودکتان مهارت های گفت و گو را اموزش دهید تا بتواند به راحتی سلام و احوال پرسی نماید و بدون استرس خودش را معرفی کند و بعد از این که گفت و گو را آغاز کردید از طرف مقابلتان بخواهید خودش را معرفی نماید.
کودکان باید از همان دوران کودکی فرایند اجتماعی شدن را بیاموزند و بتواند به درستی با دیگران ارتباط برقرار کنند و با آن ها به صحبت بپردازند.
اضافه شدن به گروه های دوستی
به کودک تان یاد بدهید تا به سمت گروه هایی که دوستانه هستند و با یکدیگر بازی می کنند برود و خودش را معرفی کند و از آن ها اجازه بگیرد که در بازی همراهشان باشد معمولا بسیاری از کودکان از وارد شدن دوستان دیگر به گروه بازی شان استقبال می کنند و خوش حال می شوند.
یاد دادن ویژگی های یک دوست خوب
ویژگی های دوست خوب را به او بگویید و به او توضیح دهید دوستانی پیدا کند که ویژگی های دوست خوب را داشته باشد به عنوان مثال دوستان خوب با هم شریک می شوند و نوبت را رعایت می کنند، به حرف های یکدیگر گوش می دهند، با یکدیگر دعوا نمی کنند و یکدیگر را نمی زنند و بچه های دیگر را مورد تمسخر قرار نمی دهند.
آموزش دوستیابی در مدرسه، استفاده از فیلم، نمایش یا بازی
والدین می توانند با دیدن فیلم یا کارتون های که با موضوع دوستیابی می باشد اهمیت موضوع و ویژگی های دوست خوب را برای کودک بیان کند و همچنین می تواند با انجام نمایش و بازی های دونفره یا نمایش های عروسکی موضوع را به درستی به فرزندش منتقل کند.
آموزش دوستیابی در مدرسه، اشتراکات و علاقه مندی ها
می توانید از کودکتان بخواهید با یکی از دوستان و همکلاسی هایش درباره کلاس های مورد علاقه اش صحبت کند و از این طریق اشتراکاتی را در میان خود و دوستش به وجود آورد و دوستی خود را بیشتر کرده و با یکدیگر به این فعالیت بپردازند.
شرکت در اردوها یا گردش های خانوادگی
می توانید کودک را به اردوهای تفریحی ببرید و به صورت مستقیم دوستیابی و نحوه برقراری ارتباط با دیگران را به او آموزش دهید، همچنین با شرکت کردن در گردش های خانوادگی کودک می تواند ویژگی های دوست خوب و هدف از شکل گیری گروه های دوستی را به طور مستقیم یاد بگیرد و با مهارت های ارتباطی آشنا شود.
کلام آخر
یکی از مهارت های مهمی که والدین باید به کودک خود آموزش بدهد دوستیابی در مدرسه می باشد در واقع دوستیابی باعث می شود تا شخصیت کودک به درستی شکل گیرد و رشد کند و کودک زمانی که در جمع دوستان قرار گیرد می تواند به نیاز های خود به درستی پاسخ دهد و اجتماعی تر شود.
این موضوع در آینده تاثیر مثبتی خواهد گذاشت و زمینه های مختلفی مانند روابط بین فردی و اشتغال بسیار برای فرد مفید خواهد بود.
گاهی اوقات ممکن است که کودکان با حالت هایی از انزوا و گوشه گیری رو به رو باشند و در دوستیابی با مشکلاتی رو به رو شوند در این صورت باید توسط روانشناس و متخصص کودک بررسی های لازم انجام گیرد و مشاور با بررسی کردن همه جوانب به شما کمک می کند تا در صورتی که کودک با اختلالات و مشکلاتی در این زمینه رو به رو شود بتواند آن را حل نماید. در این راستا مرکز مشاوره ستاره ایرانیان با داشتن مشاوران برجسته خدمات لازم را در اختیار عزیزان قرار می دهند و به آن ها کمک می کنند.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2021/07/آموزش-دوستیابی-در-مدرسه.jpg342512دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2021-07-24 17:22:182021-07-24 17:22:28آموزش دوستیابی در مدرسه | راهکارهایی عالی برای والدین و مربیان
نکات تربیتی فرزندان و آموزش والدین، نکات اصلی در پرورش کودکان
نکات تربیتی فرزندان به موضوعات بسیاری مربوط می شود و آشنایی والدین با این موضوعات به آن ها کمک می کند تا برای رشد فرزندشان شیوه رفتاری مناسبی را اتخاذ کنند و چالش هایی که مرتبط با پرورش کودکشان می باشد را به خوبی و با سهولت بیشتری مدیریت می کنند.
همه پدر و مادر ها دوست دارند تا فرزندشان به خوبی تربیت شوند و همیشه به دنبال تربیت مناسب کودکشان می باشند ولی این کار آسان نمی باشد و نیاز به یادگرفتن مهارت والدگری از طریق مطالعه و بروز رسانی اطلاعات دارد.
در این مقاله نکات مهم در تربیت فرزندان را بیان می کنیم و همچنین مراجعه به مشاور کودک می تواند در این امر به شما کمک کند و راهکارهای مختلفی در اختیار شما قرار دهد.
نکات تربیتی فرزندان
در این مقاله برخی از چالش های مهم که والدین با فرزندشان رو به رو می شوند را مطرح می کنیم تا در مورد نکات تربیتی اطلاعات بیشتری را کسب کنید، این چالش ها اکثرا توسط پدر و مادر در جلسات مشاوره ای مطرح می شود.
نکات تربیتی فرزندان، عصبانی شدن از دست کودک
کودکان به مرور زمان سعی می کنند که مستقل شوند و از موجوداتی مطیع به افرادی مستقل تبدیل شوند، این روند مستقل شدن باعث می شود تا در مقابل دستورات والدین خود مقاومت کنند و تمایل دارند کارها را آن گونه که خودشان می خواهند انجام دهند، و اگر والدین این مسئله را به درستی مدیریت نکنند فرزندان آن ها به کودکانی لجباز و بهانه گیر تبدیل می شوند.
قدم اول در اینجا این است که هنگامی که کودک به حرف های والدین توجه نمی کند والدین باید هیجانات خود را کنترل کنند و اجازه ندهند تا عصبانیت آن ها به پرخاشگری تبدیل شود زیرا اگر رفتاری خشن با کودک داشته باشند اثر معکوسی بر روند تربیت فرزند می گذارد و باعث تشدید رفتار های نادرست او می شود.
والدین با حفظ آرامش و تلاش برای گفت و گو با کودک به او یاد می دهند که می توانند همه چیز را به درستی و به طور مسالمت آمیز حل کند.
زمانی که از دست کودک ناراحت هستید به او توضیح دهید که او را دوست دارید و تنها از رفتارهای او ناراحت می باشید، شما در این هنگام باید علت ناراحتی خود را به او توضیح دهید، این کار به شما کمک می کند تا ارتباط عاطفی خوبی با فرزندتان داشته باشید زیرا ارتباط عاطفی مناسب بیش از هر چیزی در حرف شنوی فرزندتان تاثیر دارد و باعث می شود که کودک نسبت به حرف های شما سرپیچی نکند.
نکات تربیتی فرزندان، پرورش کودک قوی و با اعتماد به نفس
در جلسات مشاوره بسیاری از کودکان دنبال راه هایی برای افزایش اعتماد به نفس فرزندشان می باشند به خصوص زمانی که فرزند آن ها وارد اجتماع می شود و به مدرسه و پیش دبستانی می رود اعتماد به نفس اهمیت بیش تری پیدا می کند زیرا عزت نفس باعث می شود تا عملکرد تحصیلی فرد تا حد زیادی تحت تاثیر قرار دهد.
برای مثال بسیاری از بچه ها زمانی که در جمع قرار می گیرند دچار استرس می شوند و از سرزنش و مقایسه شدن می ترسند اعتماد به نفس پایینی پیدا می کنند، برای آن که فرزندتان در این زمینه مشکلات کمتری داشته باشند فارغ از نتیجه کارها به تلاش آن ها توجه کنید و موفقیت ها و نکات مثبتی که دارند را تشویق کرده و به آن ها روحیه دهید و از مقایسه کردن او با همسالانش بپرهیزید زیرا هر فرد استعداد و توانایی های خودش را دارد و شما باید سعی کنید توانایی ها و ویژگی های منحصر به فرد کودک خود را پیدا کنید تا بتوانید اعتماد به نفس او را افزایش دهید.
لوس شدن کودک
یکی از چالش ها که برای پدر و مادر ها بسیار اتفاق می افتد لوس شدن کودک و روش های مقابله با آن می باشد و به همین دلیل از نکات مهم تربیتی فرزندان به حساب می آید.
بسیاری از کودکان به دلیل دریافت توجهات زیاد و افراطی از جانب دیگران دائما می خواهند تا به خواسته های آن ها فورا رسیدگی شود و در غیر این صورت رفتار های نادرستی از خود نشان می دهند و جیغ و داد راه می اندازند، مدیریت کردن این شرایط برای والدین سخت است اما غیر ممکن نمی باشد.
برای حل این مشکل کودک باید یاد بگیرد که رابطه دو طرف می باشد و اگر به دنبال خواسته ها خود می باشد باید تلاش کند و سعی کند برخی از قوانین را رعایت کند، در این هنگام والدین باید قوانین روشنی برای فرزندان وضع کنند و زمانی که آن قوانین انجام داده شد به خواسته های او عمل کنند.
در این فرایند نباید به کودک باج بدهند و تسلیم گریه ها و داد و فریاد های او شد زیرا تسلیم شدن باعث می شود تا کودک رفتار های نادرست خود را تقویت کند و هر بار این رفتار های بد را با شدت بیشتری تکرار کند.
بازی کردن با کودک
بسیاری از والدین بازی کردن با کودک را جدی نمی گیرند و از اهمیت بازی با فرزندشان آگاهی ندارند، در حالی که بازی باعث رشد شناختی، هیجانی و حرکتی فرزندان می شود.
والدین باید تلاش کنند تا اوقات فراغت بیشتری در اختیار فرزندشان قرار دهند و بازی هایی که فعالیت های حرکتی دارند با آن ها انجام دهند همچنین در حین بازی می توانند احساساتشان را به کودک ابراز کنند و مشارکت فعال را به او آموزش دهند، انجام بازی های مناسب با فرزندان باعث می شود تا رابطه عاطفی آن ها به بهترین صورت شکل گیرد و یکی از نکات تربیتی مهم به شمار می آید.
علاوه بر این بازی با کودکان تنها مربوط به سنین پیش از مدرسه نمی باشد و بازی کردن در دوران مدرسه از اهمیت بسیاری برخوردار است.
یادگیری مهارت های گوناگون به کودکان
والدین باید سعی کنند تا در دوران کودکی و در سنین مختلف مهارت های مختلفی را به کودکشان آموزش دهند، کودک باید مهارت هایی مانند دوستیابی، ارتباط و تعامل با دیگران، رعایت نظم، خانه داری و غیره را بیاموزد.
یاد گرفتن این مهارت ها باعث می شود تا کودک در آینده شخص موفقی شود و به بهداشت جسمی و روانی دست یابد، زیرا اگر مهارتی را فرا نگیرد و به والدین وابسته باشد به تنهایی نمی تواند از عهده مشکلاتش بر آید و این موضوع باعث می شود تا دچار اختلالاتی نظیر استرس و اضطراب شود، والدین باید با روش های تربیتی صحیح کودک در سنین مختلف شرایط را برای رشد فرزندشان مهیا کنند.
نقش روانشناس کودک در تربیت فرزندان
رواشناس کودک سعی می کند تا با استفاده از روش ها و رویکرد های مختلف مهارت های گوناگونی را به کودکان آموزش دهند و این مهارت ها را در آن ها تقویت کنند و همچنین با بیان نکات تربیتی به رشد بهتر فرزندان و سلامت جسم و روانشان کمک می کنند علاوه بر این ها به والدین در جهت تربیت فرزندان کمک می کنند و مهارت های فرزند پروری را به آن ها آموزش می دهند.
والدین می توانند با مراجعه به مراکز مشاوره معتبر اصول و روش های تربیتی صحیح را بیاموزند و کودکی سالم از نظر اخلاقی و رفتاری تربیت نمایند و مشاوران با توجه به شرایط فرهنگی، اجتماعی و فردی هر خانواده راهکار های گوناگونی را در اختیار والدین می گذارند.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2021/07/نکات-تربیتی-فرزندان-و-آموزش-والدین،-نکات-اصلی-در-پرورش-کودکان.jpg6001000دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2021-07-19 14:49:532021-07-19 14:49:56نکات تربیتی فرزندان و آموزش والدین، نکات اصلی در پرورش کودکان
روان شناسی کودک (که همچنین به عنوان رشد کودک شناخته می شود) عبارت از مطالعه فرآیندهای روان شناختی کودک است .
به صورت تخصصی عبارت از نحوه تفاوت داشتن این فرآیندها با فرآیندهای صورت گرفته در مورد افراد بزرگسال، نحوه توسعه آن از زمان تولد تا پایان دوره نوجوانی و نحوه و دلیل متفاوت بودن آن مابین کودکان می باشد.
این موضوع در برخی مواقع با موضوعاتی همانند دوران کودکی، دوران بزرگسالی و مسن شدن در یک گروه قرار می گیرد و به عنوان زیر مجموعه روان شناسی رشد دسته بندی می شود.
مطالعه کودک به عنوان یک رشته علمی دارای مبنای تجربی قوی می باشد و تقریبا یک رشته نوپایی است. این رشته در سال 1840 شکل گرفته است؛
در این سال کارلز داروین (Charles Darwin) رشد یکی از بچه های خودش را ثبت کرد و در نتیجه مطالعه گونه های شناخته نشده یک سری اطلاعاتی را جمع آوری کرد.
بعدا یک مطالعه مشابه و دقیق تری توسط یک روان شناس آلمانی به اسم ویلیام پریر (William Preyer) منتشر شد که در آن این روش برای مجموعه های دیگری به کار برده شد.
در سال 1891 یک روان شناس آمریکایی به اسم جی. استانلی هال (G. Stanley Hall) مجله دانشکده آموزشی (Pedagogical Seminary) را تاسیس کرد که مختص روان شناسی و آموزش کودکان بود.
در اوایل قرن بیستم، توسعه صورت گرفته در آزمون های هوش و ایجاد کلینیک های راهنمای کودکان منجر به تاسیس روان شناسی کودک شد.
یک تعدادی از روان شناسان قرن بیستم (از جمله سیگموند فروید(Sigmund Freud)، ملانی کلین (Melanie Klein) و دختر فروید، آنا فروید(Anna Freud) ) از دیدگاه روان کاوی موضوع رشد کودک را مورد بررسی قرار دادند.
شاید تاثیرگذارترین فرد بر روی روان شناسی کودک در دوره معاصر عبارت از جین پیاگت (Jean Piaget) سوئیسی باشد.
پیاگت در نتیجه مشاهدات مستقیم و برهم کنش متقابل یک نظریه ای را در مورد به دست آوردن شناخت در کودکان بیان کرد.
پیاگت مراحل مختلف یادگیری در دوران کودکی را توصیف کرد و درک کودکان از خودشان و جهان را در هر یک از مراحل یادگیری بیان کرد.
اطلاعات مربوط به روان شناسی کودک از منابع مختلفی جمع آوری شده است.
مشاهدات صورت گرفته توسط خویشاوندان، معلمان و سایر افراد بزرگسال و همچنین مشاهده مستقیم خود روان شناس و مصاحبه با کودک (یا کودکان) منبع اصلی جمع آوری اطلاعات در مورد کودکان می باشند.
در برخی از مطالعات از روش پنجره یا آینه یک جانبه استفاده می شود و کودکان بدون اینکه متوجه شوند که دیده می شوند، هیچ لزومی به تعامل با محیط خودشان یا افراد دیگر ندارند.
آزمون های شخصیتی، آزمون های هوش و روش های تجربی هم در شناخت رشد کودک مفید هستند.
با وجود تلاش های صورت گرفته به منظور متحد کردن نظریه های مربوط به رشد کودک، این رشته همانند سایر حوزه های روان شناسی فعال می باشد و بدون توقف پیشرفت می کند.
به ایجاد یک رابطه عاطفی صمیمی با یک مراقب نیاز دارند و در صورتیکه مراقب یک واکنش مناسبی ارائه دهد، این رابطه در طول شش ماه اول زندگی کودک ایجاد خواهد شد.
این نظریه که توسط یک روان شناس بریتانیایی به اسم جان بالبی (John Bowlby) مطرح شد، بر روی تجربه کردن، بیان کردن و کنترل کردن عواطف در هر دو سطح عاطفی مربوط به هم نوع (هنجاری) و فردی (مختص به یک فرد) تاکید دارد.
بالبی بر این عقیده بود که سیستم دلبستگی (که وی برای این رابطه نام گذاری کرده بود) دو کاربرد خیلی مهمی دارد:
مورد اول عبارت از محافظت کردن از افراد آسیب پذیر از تهدیدات یا آسیب ها می باشد و مورد دوم عبارت از کنترل کردن عواطف و احساسات منفی می باشد که بعد از اتفاقات تهدید کننده یا مضر ایجاد می شوند.
مولفه هنجاری نظریه دلبستگی، محرک و زمینه هایی را مشخص می کند که منجر به تحریک یا خاتمه دادن به احساسات مختلف و همچنین توالی و زنجیره عواطفی می شوند که معمولا فرد بعد از صورت گرفتن اتفاقاتی در رابطه خاص تجربه می کند.
مولفه تفاوت فردی بررسی می کند که سابقه دریافت حمایت و کمک از افراد دلبسته در حین پیش آمدن اتفاقات تحریک کننده عاطفی در روابط، چه تاثیری بر روی شکل گیری اهداف، مدل های کاری (به معنای برخورد فردی، انتظارات و طرح های شناختی) و استراتژی های مقابله ای فرد خواهد داشت.
ویژگی های هنجاری مربوط به نظریه دلبستگی
علاقه بالبی به پیوند های عاطفی که انسان ها را به یکدیگر مرتبط می کند، با یک مشاهده هوشیارانه شروع شد.
در تمامی فرهنگ های انسانی و در واقع در تمامی گونه های اولیه، بچه های کوچک و آسیب پذیر بعد از جدا شدن از مراقبان قوی تر، بزرگتر و عاقل تر خودشان یک سری واکنش های خاصی نشان می دهند.
بچه ها بلافاصله بعد از جدا شدن به صورت شدیدی اعتراض می کنند و معمولا این اعتراض خودشان را از طریق گریه کردن، جیغ زدن یا کج خلقی کردن در حین جستجوی مراقبان خودشان نشان می دهند.
بالبی بر این عقیده بود که اعتراض شدید در طول اولین مرحله از نبود مراقب یک استراتژی اولیه مناسبی برای افزایش بقاء می باشد؛
این مورد به ویژه در مورد گونه هایی که در یک وضعیت نارس رشدی و کاملا وابسته به دنیا می آیند، مصداق بیشتری دارد.
اعتراض شدید در اغلب مواقع منجر به توجه کردن مراقبان به بچه هایشان می شود و در صورتی که بچه ها بدون توجه رها شوند، در طول مرحله تکامل خودشان آسیب پذیر خواهند بود یا در معرض شکار خواهند بود.
در صورتیکه اعتراض های گوش خراش و مداوم منجر به جلب توجه مراقب نشود، بچه ها وارد مرحله ثانویه به اسم ناامیدی خواهند شد که در طول آن هیچ حرکتی نخواهند کرد و ساکت خواهند بود.
بالبی معتقد بود که از دیدگاه تکاملی، وابستگی یک استراتژی ثانویه مناسبی برای افزایش بقاء می باشد.
حرکات اضافی می توانند منجر به بروز حادثه یا آسیب شوند و اعتراضات گوش خراش به همراه حرکت کردن می توانند منجر به جلب توجه شکارچیان شوند.
بر مبنای این منطق، در صورتیکه معترضان نتوانند سریعا مراقبان خودشان را به دست بیاورند، بهترین استراتژی مقابله بعدی عبارت از اجتناب کردن از اقداماتی می باشد که می توانند ریسک خود آسیب زنی یا شکار شدن را کاهش دهند.
بعد از مرحله ناامیدی، بچه هایی که به پیش مراقبان خودشان بر نمی گردند وارد مرحله سوم یا مرحله نهایی می شوند که عبارت از جدا شدن می باشد.
بچه ها در طول این مرحله بدون مراقبان خودشان شروع به ادامه دادن به فعالیت عادی خودشان می کنند و به صورت تدریجی یاد می گیرند که به صورت مستقل و از طریق متکی بودن به خودشان رفتار کنند.
بالبی بر این عقیده بود که کارکرد جدایی عاطفی عبارت از ایجاد روابط عاطفی جدید با مراقبان جدید می باشد. وی اثبات کرد که پیوندهای عاطفی با مراقبان قبلی باید قبل از تشکیل یافتن کامل روابط جدید از بین بروند.
بر اساس فرضیه تکامل، جدایی این امکان را برای بچه ها فراهم می کند تا روابط و پیوندهای گذشته را دور بیاندازند و یک سری روابط جدیدی را با مراقبانی ایجاد کنند که می توانند به این بچه ها توجه کنند و منابع لازم برای بقاء آنها را تامین کنند.
همچنین بالبی معتقد بود که این مراحل و فرآیندهای هنجاری منجر به مشخص شدن واکنش ها نسبت به جدایی های طولانی مدت و غیر قابل برگشت در روابط بزرگسالان می شود؛
همچنین این مورد می تواند یک ارزش انطباقی تکاملی در نگه داری، طرح ریزی یا شکل دهی زوج های عاطفی جدید داشته باشد.
بالبی علاوه بر شناسایی جریان و کارکرد این سه مرحله مجزا، چند رفتار هنجاری را مشخص کرد که بچه ها معمولا در روابط دلبستگی و عاطفی خودشان نشان می دهند.
این رفتارهای معیار شامل شیر خوردن، چسبیدن، گریه کردن، خندیدن و دنبال کردن مراقب می باشد که همه آنها باعث می شود تا بچه یا کودک از نظر فیزیکی در نزدیکی مراقب قرار داشته باشد.
همچنین بالبی به صورت مستند نشان داد که ویژگی های منحصر به فرد مراقبان و تعاملات آنها با کودکان می توانند منجر به بهبود روابط دلبستگی شوند. این ویژگی های منحصر به فرد مراقبان عبارتند از:
شایستگی، که مراقب در نتیجه آن اضطراب بچه را از بین می برد؛ سرعتی که یک مراقب به بچه جواب می دهد و آشنایی مراقب با بچه دارد.
همچنین فرض بر این است که این رفتارها و ویژگی ها یک نقش مهمی در گسترش روابط دلبستگی بزرگسالان دارد.
هر ایالتی یک آژانس خدمات محافظت کننده از کودک[1] (CPS) مخصوص به خودش را دارد که مسولیت آن عبارت از محافظت کردن از سلامتی و رفاه کودکان می باشد.
بررسی هایی که توسط CPS صورت می گیرد، می تواند برای هر دو مورد کودکان و بزرگسالان آسیب زا و استرس زا باشد. با این وجود، صرف وجود داشتن ناراحتی عاطفی باعث نمی شود که شما حق استفاده از CPS را داشته باشید.
به دلیل اینکه مددکاران اجتماعی CPS عبارت از عوامل دولتی می باشند، آنها نمی توانند حقوق شهروندی شما را نقض کنند.
یک کارمند CPS که نسبت به کار خودش علاقه زیادی دارد، ممکن است که حقوق اساسی شما را نقض کند یا یک تحقیق یا تصرف غیر منطقی در مورد شما داشته باشد.
در صورت پیش آمدن چنین شرایطی، می توانید درخواست دریافت خسارت مالی داشته باشید.
مشخص کردن موارد صورت گرفته در مورد خودتان
1. اتفاقات صورت گرفته را بر اساس ترتیب تاریخی یادداشت کنید.
این یادداشت را با اولین برخوردی که با CPS داشته اید، شروع کنید و از تمامی برخوردها و ارتباطاتی که با مددکاران اجتماعی CPS و سایر کارمندان آن داشته اید، یک پیش نویسی را تهیه کنید.
برای هر یک از مددکاران CPS که با آنها برخورد داشته اید یا به هر نحوی یک ارتباطی برقرار کرده اید، اسم، عنوان شغلی و اطلاعات مربوط به برخورد مستقیم را بنویسید.
همچنین شما باید هر کاری که CPS در مورد فرزندتان انجام داده است و دلیل ارتباط برقرار کردن CPS با کودکتان را مشخص کنید.
2. تمامی اسناد مرتبط و سایر شواهد را جمع آوری کنید.
شما باید قبلا تمامی تعاملات خودتان با CPS را مستند کرده باشید.
همه این یادداشت ها عبارت از شواهدی می باشند که شما می توانید در دادخواهی های خودتان مورد استفاده قرار دهید.
در صورتی که شما یک سری اسناد مکتوبی داشته باشید که بیش از این نمی توانید نگهداری کنید، یک یادداشت از آنها بردارید.
همچنین CPS باید یک سری کپی از اسناد مختلف داشته باشد و شما می توانید بعدا آنها را درخواست کنید.
همچنین شما باید تمامی اسناد مربوط به کارهایی که با کودکتان صورت گرفته است را جمع آوری کنید.
برای مثال، در صورتی که شما در خانه خودتان به فرزندتان تدریس کنید، باید تمامی برنامه های مدرسه ای، تکالیف و دوره های تحصیلی را جمع کنید و یک کپی از آنها بگیرید.
3. با یک وکیل مشورت کنید.
دادخواهی های حقوق شهروندی در دادگاه محلی کاملا پیچیده می باشند.
در صورتی که شما به دلیل نقض شدن حقوق شهروندیتان از CPS شکایت داشته باشید، در این صورت به یک وکیل حقوق شهروندی نیاز خواهید داشت.
معمولا وکلای حقوق شهروندی یک مشاوره رایگانی را ارائه می دهند، بنابراین شما با استفاده از این فرصت می توانید با چند وکیل صحبت کنید.
این کار می تواند به شما کمک کند تا بهترین وکیل ممکن در مورد مسئله مربوط به خودتان را انتخاب کنید.
این دادخواهی ها می توانند یک پروسه زمان بری باشند.
یک وکیلی انتخاب کنید که نسبت به مسئله شما علاقمند باشد و بتواند مسئله موجود را دنبال کند .
شما مدت زمان زیادی در کنار آنها خواهید بود و در مورد برخی از مشکلات حساس بالقوه صحبت خواهید کرد.
در صورتی که شما به دلیل سوء استفاده از کودک یا بی توجهی به کودک با یک جریمه کیفری مواجه شوید، شاید از قبل یک وکیل مدافع کیفری داشته باشید.
از آنها بخواهید که شما را به یک وکیل حقوق شهروندی ارجاع دهند که بتواند در شکایت از CPS به شما کمک کند.
4. شناسایی حقوق مسلم خودتان.
اولین مانعی که شما با آن مواجه می شوید، اشاره کردن به یک حقوق اساسی خاص و مسلمی می باشد که CPS در حین کار کردن بر روی شما و کودکتان، آن حقوق را نقض کرده است.
این بحث یک بحث کاملا حقوقی می باشد.
وکیل شما اسناد و یادداشت هایتان را بررسی خواهد کرد تا مشخص کند که کدام یک از حقوق شما نقض شده است.
این بخش از مستند سازی دلایل مربوط به تعاملات شما با CPS، اهمیت زیادی دارد. یک موردی که ممکن است در مورد شما ناعادلانه باشد، عبارت از نقض شدن یک حق اساسی می باشد.
با این وجود، ممکن است برخی از مواردی که برای شما بی اهمیت هستند، موارد مهم و تاثیرگذاری باشند.
5. خسارت های خودتان را محاسبه کنید.
شاید شما شنیده باشید والدینی که از CPS شکایت کرده اند، هزاران یا حتی میلیون ها دلار خسارت دریافت کرده اند.
با این وجود، مقدار این پول دریافت شده بستگی به نقض های صورت گرفته در مورد حقوق شما دارد.
در صورتی که خسارتی وجود داشته باشید، وکیل شما در مرحله اول خسارت های واقعی را بررسی خواهد کرد.
برای مثال، در صورتی که شما یا همسرتان به دلیل یک آسیب ایجاد شده در نتیجه CPS به یک مشاور مراجعه کنید.
هزینه های مربوط به این مشاوره می تواند به عنوان خسارت های واقعی در نظر گرفته شوند.
در صورتی که اقدامات صورت گرفته توسط مددکاران اجتماعی CPS در مورد شما به صورت برجسته و قابل توجه باشد.
احتمالا بتوانید یک سری خسارت های اضافی دریافت کنید که به عنوان خسارت های تنبیهی شناخته می شوند.
شروع کردن دادخواهی تان
1. یک شکایت نامه ای را تهیه کنید.
معمولا شکایت نامه ها دارای اطلاعات کاملا دقیق و جزئی نمی باشند.
با این وجود، یک شکایت نامه مربوط به دادگاه فدرالی که مربوط به نقض های صورت گرفته در مورد حقوق شهروندی می باشد، اطلاعات بیشتری در مقایسه با شکایت نامه های عمومی دارد.
در صورتی که خسارت های صورت گرفته به صورت صحیحی توضیح داده نشوند، ممکن است که دادخواهی ارائه شده رد شود.
به همین دلیل است که شما به یک وکیل حقوق شهروندی با تجربه نیاز دارید.
زمانی که شکایت نامه تان را تنظیم می کنید، به هیچ نوع اثبات یا شاهدی نیاز نخواهید داشت.
در این مرحله، شما به صورت مناسبی یک سری ادعاهایی را مطرح خواهید کرد.
وکیل تان شکایت نامه شما را در یک دادگاه فدرالی ارائه خواهد کرد که اختیار قانونی آن فراتر از سطح ایالت شما است و حکم آن در ایالتی که CPS در آن قرار گرفته است هم لازم الاجرا می باشد.
شاید شما مجبور باشید که حق الزحمه 400$ پرداخت کنید؛
همچنین این امکان وجود دارد که وکیل شما این هزینه را پرداخت کند و آن را به هزینه های مربوط به دادخواهی که از شما دریافت خواهد کرد، اضافه کند.
2. CPS را از شکایت خودتان مطلع کنید.
با کامل شدن شکایت نامه، CPS باید در مورد دادخواهی شما مطلع باشد تا بتواند یک فرصتی را برای پاسخ دادن در اختیار داشته باشد.
معمولا وکیل شما یک کپی از شکایت نامه را به وکلای ثبت شده CPS ارائه خواهد کرد.
3. پاسخ های احتمالی که CPS ارائه خواهد کرد را بررسی کنید.
زمانی که CPS از شکایت شما مطلع شود، این آژانس فرصت زمانی محدودی برای آماده کردن پاسخ های خودش و ارائه آن به دادگاه خواهد داشت.
یک کپی از پاسخ کتبی ارائه شده به وکیل شما ارائه خواهد شد.
وکلیتان پاسخ ارائه شده را به شما خواهد داد.
معمولا پاسخ ارائه شده تمامی ادعاها را انکار خواهد کرد و از مصونیت مشروط خودش دفاع خواهد کرد.
پاسخ ارائه شده توسط CPS می تواند شامل پیشنهاد دادن یک قضاوت مختصر باشد.
این پیشنهاد همانند پیشنهاد مربوط به مختومه کردن، استدلال خواهد کرد که شما نتوانسته اید ادعای خودتان را برای دادگاه اثبات کنید و دادگاه نباید هیچ نوع خسارت حقوی یا مالی برای CPS در نظر بگیرد.
4. به قضاوت مختصر ارائه شده گوش کنید.
زمانی که از CPS شکایت می کنید، این آژانس احتمالا یک سری دفاعیاتی را در مورد داشتن مصونیت مشروط ارائه خواهد کرد.
در صورتی که یک طرح دفاع فنی صورت بگیرد و دادگاه مجوز چنین مصونیت مشروطی را به آژانس (و مددکاران اجتماعی آن) ارائه دهد، در این صورت هیچ وقت نخواهید توانست از آژانس شکایت کنید.
در صورتی که CPS بیان کند که دارای مصونیت مشروط می باشد، قبل از آنکه شما اجازه طرح کردن دادخواهی خودتان را داشته باشید، دادگاه باید مدارک آژانس را بررسی کند.
تا زمانی که در این رابطه تصمیم گیری نشده باشد، شما اجازه انجام دادن کار بعدی یا ارائه اطلاعات مربوط به دادخواهی خودتان را نخواهید داشت.
وکیل شما و وکلای CPS یک سری دفاعیات مختصری را از طرف شما و آژانس به قاضی ارائه خواهند کرد.
شاید قاضی تصمیم بگیرد که بعد از مطالعه این دفاعیات مختصر، یک سری سوالاتی را بپرسد یا دادرسی را انجام بدهد.
در صورتی که قاضی مصونیت مشروط CPS را رد کند، شاید شما همچنان نتوانید مرحله بعدی تعقیب قضایی را انجام دهید.
CPS حق درخواست تجدید نظر در مورد حکم تعیین شده را دارد و در دادگاه استینافی می تواند دلایل برخورداری آژانس از حق مصونیت مشروط را اثبات کند.
رفتن به محاکمه
1. یک سری سوالات و درخواست های کتبی به CPS بفرستید.
در صورتی که شما بتوانید یک سری دلایل قابل قبولی را در مورد وجود نداشتن حق مصونیت مشروط آژانس ارائه دهید، در این صورت به مرحله بررسی وارد خواهید شد.
شما به منظور آماده کردن سوالات و درخواست های کتبی و مستنداتی که ممکن است از طرف CPS پاسخ داده شوند، از یک وکیل کمک خواهید گرفت.
شما فایل کامل مربوط به خانواده خودتان و همچنین تمامی مدارک داخلی، شامل ایمیل هایی که مربوط به بررسی وضعیت خانواده شما می باشد را از CPS درخواست خواهید کرد.
اسناد و پاسخ های ارائه شده می توانند یک سری مشکلات یا موارد نقض دیگری را مشخص کنند که شما قبلا نسبت به آنها مطلع نبوده اید.
2. استشهادیه مددکار اجتماعی باید در مدارک ارائه شده توسط شما وجود داشته باشد.
یک استشهادیه عبارت از یک مصاحبه ای می باشد که یک نفر قسم می خورد در آن مصاحبه فقط حقایق را بیان کند.
به دلیل اینکه اکثر موارد موجود در پرونده شما مربوط به عقاید و تفاسیر ذهنی از مددکاران اجتماعی درگیر می باشند، این استشهادیه ها اهمیت فوق العاده ای خواهند داشت.
ممکن است که به این استشهادیه نیاز داشته باشید یا نیاز نداشته باشید.
وکیل شما می تواند در مورد مناسب بودن یا نبودن حضور مددکاران اجتماعی و استشهادیه آنها تصمیم گیری کند.
صرف نظر از جایی که شما در آن از مددکاران اجتماعی استشهادیه می گیرید، وکیلتان استشهادیه ها را بررسی خواهد کرد و تاثیر هر یک از آنها در مورد پرونده شما را به اطلاعتان خواهد رساند.
3. استشهادیه خودتان را هم آماده کنید.
شاید وکلای CPS از خود شما هم بخواهند که یک استشهادیه ارئه دهید.
وکیل شما حداقل یک بار در مورد سوالاتی که احتمالا از شما پرسیده خواهند شد، با شما صحبت خواهد کرد و به شما توضیح خواهد داد که به چه نحوی به سوالات مربوط به استشهادیه پاسخ دهید.
معمولا شما می خواهید که به صورت مستقیم و صادقانه به سوالات پاسخ دهید، ولی باید از بی هدف صحبت کردن و بحث اضافی اجتناب کنید.
برای مثال، در صورتی که سوالات دارای پاسخ بله یا خیر از شما پرسیده شوند، پاسخ شما باید «بله» یا «خیر» باشد و نباید توضیحات اضافی بیان کنید.
4. به سوالات بیان شده توسط CPS پاسخ دهید.
به محض اینکه سوالاتی به CPS بفرستید، احتمالا این آژانس یک سری پاسخ های کتبی به سوالات شما ارائه خواهد کرد.
یک وکیل بعد از مشاوره کردن با شما، پاسخ های خاص را یادداشت خواهد کرد.
شاید وکیل شما در مورد برخی از سوالات اعتراض داشته باشد.
در صورتی که در مورد سوال خاصی اعتراضی وجود داشته باشد، در آن صورت وکیلتان توضیح خواهد داد که چرا شما مجبور نیستید به این سوالات پاسخ دهید.
هر چند که این سوالات به صورت کتبی می باشند، ولی به عنوان سوالاتی در نظر گرفته می شوند که شما بعد از قسم خوردن مبنی بر گفتن حقیقت به آنها جواب می دهید.
سعی کنید که به صورت صادقانه و دقیق به سوالات بیان شده پاسخ دهید.
در صورتی که چیزی به یاد نداشته باشید، سعی نکنید که بر اساس حدسیات خودتان پاسخ دهید.
5. در دادرسی های قبل از دادگاه مشارکت کنید.
معمولا دادگاه های دادرسی های زیادی را برگزار می کنند تا نسبت به رسیدگی شدن به اختلافات به صورت درست و بر اساس یک برنامه در حال پیشرفت اطمینان مطمئن شوند.
وکیلتان شما را در مورد اتفاقات صورت گرفته مطلع خواهد کرد.
6. هر نوع توافق پیشنهاد شده را ارزیابی کنید.
دادخواهی های موجود در دادگاه فدرالی در موارد محدودی به محاکمه ها ارجاع داده می شوند.
فرآیند حل این اختلافات می تواند چند ماه به طول بکشد و اکثر طرفین دعوا ترجیح می دهند که از ابهامات و احتمالات مربوط به محاکمه ها اجتناب کنند.
ممکن است که قاضی طرفین را به گفت و گوهای سازش تشویق کند و یا اینکه خودش ریاست کنفرانس سازش را برعهده داشته باشد.
هر سازشی که از طرف CPS مطرح شود، به وکیل شما ارائه خواهد شد.
وکیلتان این پیشنهاد را به شما ارائه خواهد کرد و توصیه خودش را هم بیان خواهد کرد.
صرف نظر از پیشنهادی که وکیل شما ارائه می کند، تصمیم گیری در مورد پذیرفتن یا رد کردن طرح سازش به خود شما بستگی خواهد داشت.
کتک کاری در کودکان یک رفتار رایج است که می تواند دلایل مختلفی داشته باشد….
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/07/aid9780516-v4-728px-Sue-Child-Protective-Services-Step-2.jpg546728دکتر فهیمیhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر فهیمی2020-07-26 10:55:302020-07-26 10:55:44نحوه شکایت کردن از خدمات محافظت کننده از کودک
آیا شما به دنبال آگاهی یافتن در مور علائم سوء استفاده از کودک و بی توجهی نسبت به کودک هستید؟
با مطالعه ادامه این مقاله و مقالات مشابه در سایت مشاورانه می توانید پاسخ تعداد زیادی از سوالات خودتان را پیدا کنید.
سوء استفاده از کودک و بی توجهی نسبت به کودک چه چیزی است؟
سوء استفاده از کودک فقط به معنای کبود شدن چشم ها و صورت یک کودک نیست.
در حالیکه سوء استفاده از کودک به دلیل علائمی که ایجاد می کند منزجر کننده می باشد، ولی تمامی علائم مربوط به سوء استفاده از کودک عبارت از علائم مشخص نمی باشند.
بی توجهی به نیازهای کودک، قرار دادن آنها در یک جای محافظت نشده و موقعیت های خطرناک، قرار دادن آنها در موقعیت های جنسی یا ایجاد احساس بی ارزش بودن یا احمق بودن در آنها از جمله علائم سوء استفاده از کودک و بی توجهی هستند (این علائم می توانند عمیق تر باشند و تاثیرات آنها بر روی کودک پایدار باشد)
صرفنظر از نوع سوء استفاده، نتیجه هر نوع سوء استفاده ای عبارت از یک آسیب عاطفی جدی می باشد.
در صورتیکه نسبت به رنج کشیدن یک کودک از یک سوء استفاده یا بی توجهی مظنون باشید، اعلان کردن این مورد اهمیت زیادی خواهد داشت.
در صورتیکه این مشکل سریع تر اطلاع رسانی شود، هم کودک و هم فرد سوء استفاده کننده قادر خواهند بود تا کمک های مورد نیازشان را دریافت کنند.
برای شروع کردن این بحث، ابتدا باید افسانه های مربو به سوء استفاده از کودک و بی توجهی را از واقعیات مربوط به این موضوع جدا کرد:
افسانه: یک رفتار فقط در صورتیکه خشن و شدید باشد، یک نوع سوء استفاده خواهد بود.
واقعیت: سوء استفاده فیزیکی فقط یکی از حالت های مربوط به سوء استفاده از کودک می باشد.
بی توجهی به کودک و سوء استفاده جنسی و عاطفی از وی می تواند به اندازه سوء استفاده فیزیکی مضر باشد و به دلیل اینکه این نوع سوء استفاده ها مشخص نمی باشند، احتمال مداخله و میانجی گری سایر افراد در این نوع سوء استفاده ها پایین می باشد.
افسانه: فقط افراد بد از کودکان خودشان سوء استفاده می کنند.
واقعیت: تمامی والدین سوء استفاده کننده صرفا به صورت هدفمند به بچه های خودشان آسیب نمی زنند.
برخی از والدین از بچه های خودشان سوء استفاده می کنند و روش دیگری را برای سرپرستی کردن بلد نیستند. سایر والدین سوء استفاده کننده هم با مشکلات سلامت روانی یا مشکلات مربوط به سوء مصرف مواد مواجه هستند.
افسانه: سوء استفاده در خانواده های خوب صورت نمی گیرد.
واقعیت: سوء استفاده و بی توجهی فقط در خانواده های فقیر یا همسایه های بد صورت نمی گیرد.
این رفتارها فراتر از مرزهای نژادی، اقتصادی و فرهنگی هستند. در برخی مواقع خانواده هایی که در ظاهر شبیه هم می باشند، یک سری داستان های مخفی را در پشت درهای بسته شان دارند.
افسانه: اکثر سوء استفاده کنندگان از کودک عبارت از افراد غریبه می باشند.
واقعیت: هر چند که برخی از موارد مربوط به سوء استفاده توسط افراد غریبه صورت می گیرد، ولی اکثر سوء استفاده کنندگان عبارت از اعضای خانواده کودکان سوء استفاده شده یا سایر افراد نزدیک به خانواده می باشند.
افسانه: کودکان سوء استفاده شده بعد از بزرگ شدن به افراد سوء استفاده کننده ای تبدیل می شوند.
واقعیت: این مورد صحیح است که کودکان سوء استفاده شده به احتمال زیاد این چرخه را در دوران بزرگسالی ادامه خواهند داد و به صورت ناخودآگاه موارد تجربه شده در دوران کودکی شان را تکرار خواهند کرد.
از طرف دیگر، اکثر افراد بزرگسالی که در دوران کودکی شان مورد سوء استفاده و تجاوز قرار گرفته اند، انگیزه بیشتری برای محافظت از کودکان خودشان در برابر تجاوز دارند و والدین فوق العاده ای می باشند.
تاثیرات مربوط به سوء استفاده از کودک و بی توجهی
تمامی حالت های مربوط به سوء استفاده و بی توجهی منجر به ایجاد تاثیرات پایداری می شوند.
برخی از این تاثیرات می توانند به صورت فیزیکی باشند، ولی تاثیرات عاطفی یک سری تاثیرات پایدارتری در طول زندگی خواهند بود و بر روی اعتماد به نفس کودک، روابط آنها و توانایی آنها برای انجام دادن وظایفشان در محیط مدرسه، کار و مدرسه تاثیر گذار خواهد بود. این تاثیرات عبارتند از:
مواجه شدن با مشکلات مربوط به اعتماد کردن و مشکلات رابطه ای. در صورتیکه شما نتوانید به والدین خودتان اعتماد کنید، به چه کسی خواهید توانست اعتماد کنید؟
بدون داشتن این مورد مبنایی، یادگیری برای اعتماد به سایر افراد یا شناخت افراد قابل اعتماد برای شما سخت خواهد بود. این شرایط می تواند به ایجاد مشکلاتی برای حفظ رابطه در دوره بزرگسالی منجر شود.
همچنین این شرایط می تواند منجر به ایجاد روابط ناسالمی شود، چرا که این فرد در دوره بزرگسالی هم یک تعریف مشخص و دقیقی از رابطه خوب نخواهد داشت.
احساسات اصلی مربوط به “بی ارزش” بودن. در صورتیکه به صورت مکرر در دوران کودکی تان به شما گفته شود که یک فرد احمق یا بدی هستید، غلبه بر این احساسات اصلی برای شما سخت خواهد بود.
بعد از بزرگ شدن کودکان مورد سوء استفاده قرار گرفته، ممکن است این افراد نسبت به آموزش خودشان بی توجه باشند یا اینکه یک شغل کم در آمدی داشته باشند، چرا که خودشان را لایق درآمد بالاتر نمی دانند.
افراد بزرگسالی که در دوران کودکی مورد سوء استفاده جنسی و همچنین بدنامی و خجالت مربوط به این سوء استفاده مواجه می شوند، در اغلب مواقع این احساس را پیدا می کنند که آسیب دیده اند.
مشکلات مربوط به کنترل عواطف. کودکانی که مورد سوء استفاده قرار گرفته اند، نمی توانند احساسات خودشان را به صورت ایمن بیان کنند.
در نتیجه، عواطف این افراد سرکوب می شود و به صورت غیر قابل پیشبینی بروز پیدا می کند.
افراد بزرگسالی که در دوران کودکی شان مورد سوء استفاده قرار گرفته اند، ممکن است با اضطراب، افسردگی یا عصبانیت بی دلیل مواجه باشند.
همچنین این امکان وجود دارد که این افراد به منظور از بین بردن این احساسات دردناک خوشان به الکل یا مواد مخدر اعتیاد پیدا کنند.
شناسایی انواع مختلف سوء استفاده از کودک
رفتارهای سوء استفاده کننده به صورت های مختلفی بروز پیدا می کنند، ولی رایج ترین شاخص برای این رفتار عبارت از تاثیر عاطفی آن بر روی کودک می باشد.
چه در صورتیکه سوء استفاده به صورت سیلی زدن، حرف تند، سکوت سنگین یا روش های دیگری بروز پیدا کند، نتیجه نهایی همه آنها به صورت ایجاد احساس ناایمنی، احساس بی توجهی شدن و احساس تنهایی خواهد بود.
سوء استفاده عاطفی. بر اساس عقیده برخی از متخصصان، کلمات می توانند آسیب بزنند و سوء استفاده عاطفی می تواند آسیب زیادی به رشد اجتماعی یا سلامت روانی کودک بزند. برخی از موارد سوء استفاده عاطفی از کودک عبارتند از:
تحقیر کردن، خجالت زده کردن و مسخره کردن مداوم
اسم گذاری و انجام دادن قیاس های منفی
گفتن این مورد به کودک که “خوب نیست”، “بی ارزش است”، “بد است” یا “اشتباه می کند”
داد زدن، تهدید کردن یا قلدری کردن مکرر
بی توجهی یا طرد کردن کودک به عنوان یک مجازات و داشتن یک برخورد ساکت با وی
محدود کردن ارتباط فیزیکی با یک کودک – در آغوش نگرفتن، نبوسیدن یا انجام ندادن سایر حرکات محبت آمیز
قرار دادن کودک در معرض خشونت سایر افراد؛ این افراد می توانند سرپرست دیگر، برادر یا خواهر یا حتی یک حیوان خانگی باشند
بی توجهی به کودک (که یک حالت کاملا رایجی از سوء استفاده از کودک می باشد) عبارت از یک الگوی مربوط به عدم تامین نیازهای مبنایی کودک می باشد که شامل عدم تامین غذای کافی، لباس مناسب، وسایل بهداشتی یا نظارت کافی می باشد.
تشخیص دادن بی توجهی به کودک همواره به راحتی امکان پذیر نمی باشد. در برخی مواقع یکی از والدین نمی تواند به صورت فیزیکی یا روانی از کودک خودش مراقبت کند؛
برای مثال در حین بروز یک بیماری یا آسیب جدی یا افسردگی یا اضطراب درمان نشده این شرایط پیش می آید.
در سایر مواقع، سوء مصرف الکل یا مواد مخدر می تواند به صورت قابل توجهی قدرت تشخیص و توانایی نگهداری ایمن از کودک را با آسیب های جدی مواجه کند.
سوء استفاده فیزیکی شامل آسیب یا صدمه فیزیکی به کودک می باشد.
این شرایط می تواند در نتیجه تلاش عمدی برای آسیب زدن به کودک یا مجازات فیزیکی وی به صورت افراطی صورت بگیرد.
اکثر والدین دارای سوء استفاده فیزیکی بر این مورد اصرار می کنند که اقدامات آنها یک حالت ساده ای از نظم و تربیت می باشد که باعث می شود تا کودک نحوه رفتار کردن را یاد بگیرد.
اما یک تفاوت عمده مابین استفاده از مجازات فیزیکی برای منظم کردن و سوء استفاده فیزیکی وجود دارد.
در نتیجه سوء استفاده فیزیکی، موارد زیر بروز خواهند کرد:
غیر قابل پیشبینی بودن. کودک هیچ وقت نخواهد فهمید که چه چیزی منجر به عصبانیت والدین شده است.
هیچ نوع محدودیت یا قواعد خاصی در این زمینه وجود ندارد. کودک همواره در موقعیت خطرناک و بی ثباتی قرار خواهد داشت و هیچ وقت مطمئن نخواهد بود که چه رفتاری منجر به حمله فیزیکی نسبت به وی می شود.
حمله زبانی همراه با عصبانیت. والدین سوء استفاده کننده همواره با عصبانیت برخورد می کنند و دوست دارند که همواره بچه شان را کنترل کنند و هیچ نوع تمایلی برای آموزش دادن محبت آمیز به بچه شان ندارند. هر چقدر که والدین عصبی تر باشند، سوء استفاده آنها شدیدتر خواهد بود.
استفاده از ترس برای کنترل رفتار. ممکن است والدین سوء استفاده کننده بر این عقیده باشند که بچه شان برای داشتن یک رفتار درست، به ترسیدن از آنها نیاز دارد؛
به همین دلیل این والدین به منظور منظم نگه داشتن و کنترل فرزندانشان از سوء استفاده فیزیکی به عنوان یک ابزار استفاده می کنند.
با این وجود، چیزی که بچه ها در واقعیت یاد می گیرند عبارت از نحوه اجتناب از آسیب دیدن می باشد و آنها نحوه رفتار کردن مناسب یا رشد کردن به عنوان یک فرد سالم و عادی را یاد نمی گیرند.
سوء استفاده جنسی. سوء استفاده جنسی از کودک یک حالت کاملا پیچیده ای از سوء استفاده می باشد، چرا که منجر به ایجاد احساس گناه و ترس در کودک می شود.
نکته مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد، عبارت از این مورد است که سوء استفاده جنسی همواره شامل تماس بدنی نمی باشد.
قرار دادن یک کودک در یک موقعیت جنسی یا کالاهای جنسی یک نوع سوء استفاده جنسی می باشد و هیچ الزامی به لمس شدن وجود ندارد.
کودکانی که مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند، در اغلب مواقع همراه با یک نوع احساس خجالت و گناه اذیت می شوند.
شاید آنها بر این باور باشند که خودشان مسئول و مقصر سوء استفاده هستند.
این شرایط می تواند به بروز تنفر از خود و مشکلات جنسی و رفتاری این افراد در دوره بزرگسالی منجر شود.
احساس خجالت ایجاد شده در نتیجه سوء استفاده جنسی باعث می شود تا کودک نتواند یک واکنش مناسبی نسبت به این مورد بروز دهد.
شاید آنها نگران این موضوع باشند که سایر افراد حرف های آنها را باور نخواهند کرد، نسبت به آنها عصبانی خواهند شد یا این شرایط منجر به از جدا شدن خانواده شان خواهد شد.
به دلیل وجود داشتن این مشکلات، تهمت های اشتباه مربوط به سوء استفاده جنسی زیاد رایج نمی باشند؛
بنابراین در صورتیکه یک بچه به شما اعتماد داشته باشد، این مسائل را با شما در میان خواهد گذاشت.
علائم نگران کننده مربوط به سوء استفاه از کودک و بی توجهی
علائم هشدار دهنده سوء استفاده عاطفی از کودک عبارتند از:
صرف نظر کردن، ترس داشتن یا مضطرب بودن بیش از حد در مورد انجام دادن یک چیز اشتباه
رفتار کردن به صورت افراطی (اعتراض کردن، تقاضا کردن، انفعالی بودن یا عصبانی بودن بیش از حد)
دلبستگی و ارتباط نداشتن با والدین یا مراقبان
رفتارهای نامناسب در دوران بزرگسالی (مراقبت کردن از سایر بچه ها) یا رفتارهای نامناسب بچه گانه (خوردن انگشت، کج خلقی کردن)
علائم هشدار دهنده سوء استفاده فیزیکی:
صدمات مکرر یا کوفتگی، تاول یا زخم های بی دلیل
هوشیار بودن یا مراقب بودن دائمی و منتظر بودن برای صورت گرفتن یک اتفاق بد
صدماتی که نشان دهنده یک الگو هستند، همانند علامت های مربوط به دست یا کمربند
خجالت کشیدن از لمس شدن، عقب کشیدن با حرکت های ناگهانی یا ترس داشتن از رفتن به خانه
پوشیدن لباس های نامناسب برای پوشاندن صدمات؛ همانند پوشیدن پیراهن های آستین بلند در روزهای گرم.
علائم هشدار دهنده مربوط به بی توجهی نسبت به کودک:
لباس های نامناسب، کثیف یا نامناسب برای شرایط آب و هوایی
وضعیت بهداشتی نامناسب (حمام نکردن، موهای در هم و برهم و شسته نشده، بوی نامناسب بدن)
بیماری ها و صدمات فیزیکی درمان نشده
مراقبت نشدن یا تنها گذاشته شدن یا اجازه داشتن برای بازی کردن در موقعیت های ناایمن
همواره دیر رفتن به مدرسه یا نرفتن به مدرسه
علائم هشدار دهنده مربوط به سوء استفاده جنسی در کودکان
مشکل داشتن در پیاده روی یا نشستن
مطلع بودن در مورد کارهای جنسی که این آگاهی متناسب با سن آنها نیست یا حتی بروز دادن یک رفتار نامناسب
تلاش کردن به منظور اجتناب از یک فرد خاص، بدون وجود داشتن یک دلیل مشخص
تعویض نکردن لباس خودشان در برابر سایر افراد یا شرکت نکردن در فعالیت های فیزیکی
مبتلا شدن به STD یا بارداری، بخصوص قبل از 14 سالگی
فرار کردن از خانه
عوامل ریسک برای سوء استفاده از کودک و بی توجهی
در حالیکه سوء استفاده و بی توجهی در هر نوع خانواده ای بروز پیدا می کند، ولی کودکانی که در موقعیت های خاص قرار می گیرند، با ریسک بیشتری در رابطه با سوء استفاده شدن مواجه هستند. برخی از این موقعیت ها عبارتند از:
خشونت خانگی. حتی در صورتیکه والدین سوء استفاده شده بیشترین تلاش خودشان را برای مراقبت از بچه هایشان انجام دهند، خشونت خانگی همچنان یک مورد خطرناکی خواهد بود. ترک کردن این خشونت بهترین روش برای کمک به بچه تان خواهد بود.
سوء مصرف الکل و مواد مخدر. افرادی که همواره مست یا خمار هستند، توانایی لازم را برای مراقبت از بچه های خودشان، گرفتن تصمیمات سرپرستی مناسب یا کنترل تکانش های خطرناک نخواهند داشت. همچنین سوء استفاده از مواد می تواند به سوء استفاده فیزیکی منجر شود.
بیماری روانی درمان نشده. والدینی که به افسردگی، یک اختلال روانی، اختلال دو قطبی یا یک بیماری روانی دیگری مبتلا هستند، برای مراقبت از خودشان و همچنین بچه هایشان با یک سری مشکلاتی مواجه خواهند بود.
والدینی که دارای یک بیماری یا آسیب ذهنی هستند، ممکن است از سایر کودکان فاصله بگیرند یا اینکه بدون هیچ دلیل خاصی عصبانی شوند.
در این شرایط درمان مراقب بهترین ابزار ممکن برای مراقبت از بچه ها خواهد بود.
نبود مهارت های سرپرستی. برخی از مراقبان مهارت های لازم و ضروری را برای سرپرستی مناسب ندارند.
برای مثال، افرادی که در سنین پایین بچه دار می شوند، ممکن است یک سری انتظارات واقعی در مورد توجه به کودک و نیازهای آنها نداشته باشند.
همچنین والدینی که در دوران کودکی شان قربانی سوء استفاده از کودک بوده اند، شاید بخواهند بچه شان را همانند خودشان بزرگ کنند و هیچ روش مناسب دیگری را برای بزرگ کردن بچه شان بلد نباشند.
کلاس های سرپرستی، درمان و گروه های حمایتی مراقب عبارت از یک سری منابع مناسب برای یادگیری بهتر مهارت های سرپرستی هستند.
استرس و نبود حمایت. سرپرستی می تواند یک شغل زمان بر و استرس زایی باشد، بخصوص در صورتیکه شما بچه تان را بدون دریافت حمایت از طرف خانواده و دوستان خودتان بزرگ کنید یا اینکه با یک سری مشکلات رابطه ای یا مشکلات مالی مواجه باشید.
همچنین بزرگ کردن یک کودک معلول، یک کودک دارای نیاز های خاص یا دارای مشکلات رفتاری هم یک مورد چالش زایی می باشد.
نکته مهمی که وجود دارد عبارت از دریافت کردن حمایت مورد نیاز می باشد تا در نتیجه آن بتوانید به صورت عاطفی و فیزیکی از بچه خودتان مراقبت کنید.
شناسایی رفتارهای سوء استفاده کننده در خودتان
بزرگ کردن کودکان یکی از بزرگترین چالش های موجود در زندگی می باشد و این چالش ها می تواند منجر به عصبانیت یا ناامیدی والدین یا مراقبانی شود که به راحتی عصبانی نمی شوند.
در صورتیکه شما در یک خانه ای بزرگ شوید که در آن دادن زدن، جیغ کشیدن یا خشونت کردن یک مورد کاملا نرمالی می باشد، شاید هیچ روش دیگری را برای تربیت کردن بچه تان بلد نباشید.
تایید کردن این مورد که خود شما مشکل دارید، عبارت از بزرگترین قدمی می باشد که می توانید برای دریافت کمک بردارید.
علائم بیان شده در زیر عبارت از یک سری مواردی هستند که می توانند به سوء استفاده منجر شوند:
شما نتوانید عصبانیت خودتان را کنترل کنید. یک سری اختلافات محدودی که به دلیل عصبانیت شروع می شوند، ممکن است به بروز آسیب های سخت تر و شدیدتر منجر شوند.
ممکن است که بچه خودتان را بیشتر تکان بدهید و در نهایت از دستتان بیافتد. همچنین در صورتیکه به بلند صحبت کردن عادت کنید، ممکن است قادر به متوقف کردن خودتان نباشید.
احساس خواهید کرد که ارتباط عاطفی شما با بچه تان قطع شده است.
ممکن است به اندازه ای دچار اضمحلال و دست پاچگی شوید که نخواهید هیچ کاری با بچه تان انجام دهید.
در این شرایط دوست خواهد داشت که تنها باشید و بچه تان ساکت باشد.
تامین کردن نیازهای روزمره بچه تان غیرممکن به نظر برسد.
در حالیکه همه افراد به منظور ایجاد یک توازن مابین لباس پوشیدن، غذاخوردن و بردن بچه ها به مدرسه و سایر فعالیت ها با یک سری چالش هایی مواجه هستند، ولی در صورتی که شما نتوانید این نیاز ها را به صورت پیوسته تامین کنید، این موضوع نشان دهنده وجود داشتن یک مشکل خواهد بود.
سایر افراد نگرانی خودشان را بیان می کنند. شاید مواجه شدن با سایر افرادی که نگرانی خودشان را بیان می کنند، برای شما آسان باشد.
با این وجود، باید گفته های این افراد را به صورت دقیق در نظر بگیرید.
آیا این حرف ها از طرف یک فردی بیان می شود که در حالت عادی به وی احترام می گذارید و نسبت به وی اعتماد دارید؟
از بین بردن چرخه سوء استفاده
در صورتیکه شما (در دوران بچگی تان) مورد سوء استفاده قرار گرفته باشید، بچه دار شدنتان باعث خواهد شد تا خاطرات و احساساتی که سرکوب کرده اید مجددا تحریک شوند و بروز پیدا کنند.
شاید عصبانیت تان منجر به آسیب دیدن و ناامید شدن شما شود و به این احساس دست پیدا کنید که نمی توانید این احساسات را کنترل کنید.
ولی شما همچنان می توانید روش های جدیدی را برای مدیریت عواطف خودتان و از بین بردن الگوهای قبلی تان یاد بگیرید.
این نکته را همواره به یاد داشته باشید که شما مهمترین فرد در دنیای بچه تان هستید.
همچنین شما برای انجام دادن تعهدتان در برابر بچه تان تنها نیستید؛
همواره یک سری گزینه هایی وجود دارند که می توانید از آنها کمک بگیرد و حمایت مورد نیازتان را دریافت کنید.
موارد متناسب با سن و غیر متناسب با سن بچه تان را یاد بگیرید.
داشتن یک انتظار واقعی از مواری که بچه تان در سن خاص خودش می تواند مدیریت کند، به شما کمک خواهد کرد تا در نتیجه بروز یک رفتار نرمال توسط بچه تان دچار ناامیدی یا عصبانیت نشوید.
برای مثال، بچه های تازه به دنیا آمده بدون وجود داشتن روشنایی کم نخواهند خوابید و کودکان نوپا تا یک مدت زمان طولانی نخواهند توانست به صورت کامل بنشینند.
مهارت های سرپرستی جدید را در خودتان ایجاد کنید. تکنیک های نظم دهی و تربیت مناسب و نحوه تعیین کردن محدودیت های مشخص را برای بچه تان یاد بگیرید.
کلاس های سرپرستی، کتاب ها و سیمنارها منابع مناسبی برای بدست آوردن این اطلاعات هستند.
همچنین شما می توانید یک سری توصیه ها و نصیحت هایی را از طرف سایر افراد دریافت کنید.
از خودتان مراقبت کنید. در صورتیکه شما به اندازه کافی استراحت نکنید و حمایت مناسبی را دریافت نکنید یا احساس ناامیدی کنید، احتمال بروز یافتن عصبانیت در شما افزایش خواهد یافت.
عدم توانایی برای خوابیدن (که یک مورد رایجی در مابین بچه های جوان می باشد) منجر به افزایش بدخلقی و تحریک پذیری می شود (دقیقا همان مواردی پیش می آید که شما تلاش می کنید تا از آنها فرار کنید).
از یک متخصص کمک بگیرید. در صورتیکه والدین در شرایط سختی قرار بگیرند، از بین بردن چرخه مربوط به سوء استفاده سخت تر خواهد بود. د
ر صورتیکه تلاش های شما به منظور متوقف کردن این چرخه بی فایده باشد، باید به دریافت کمک اقدام کنید؛
این کمک می تواند به صورت دریافت درمان، شرکت کردن در کلاس های سرپرستی یا انجام دادن سایر اقدامات درمانی مناسب باشد. بچه تان به دلیل این کار از شما تشکر خواهد کرد.
نحوه کنترل کردن عواطف خودتان را یاد بگیرید. در صورتیکه شما در دوران کودکی تان مورد سوء استفاده یا بی توجهی قرار گرفته باشید، در این صورت تکرار شدن خاطرات و احساسات مربوط به این دوران از زندگی تان برای شما سخت خواهد بود.
شاید این احساسات را در دوران کودکی خودتان انکار یا سرکوب کرده باشید ولی در شرایط فعلی نتوانید آنها را کنترل کنید و این احساسات بروز پیدا کنند.
به چه نحوی می توان به یک کودک مورد سوء استفاده قرار گرفته یا مورد بی توجهی قرار گرفته کمک کرد
در صورتیکه به مورد سوء استفاده قرار گرفتن یک کودک مظنون باشید، چه کاری باید انجام دهید؟ در این شرایط یک مقدار احساس ناامیدی و دستپاچه شدن یک احساس نرمالی خواهد بود.
سوء استفاده از کودک یک مورد سخت و مشکل زایی می باشد که پذیرش آن سخت است و حتی بحث کردن در مورد آن سخت تر می باشد (این شرایط هم برای شما و هم برای بچه تان وجود دارد).
بهترین روش برای تشویق کردن یک کودک مورد سوء استفاده قرار گرفته عبارت از ایجاد آرامش در وی و ارائه یک کمک بدون قید و شرط به وی می باشد.
در صورتیکه پیدا کردن کلمات و عبارات مناسب برای شما سخت باشد، سعی کنید این احساساتتان را از طریق واکنش ها و کارهای خودتان بروز دهید.
از رد کردن این موارد اجتناب کنید و آرامش خودتان را حفظ کنید. رایج ترین واکنشی که بعد از شنیدن اخبار ناراحت کننده و تکان دهنده ای همانند مورد سوء استفاده قرار گرفتن کودک صورت می گیرد، عبارت از انکار کردن این خبر می باشد.
با این وجود، در صورتیکه شما حرف های بچه تان را انکار کنید یا ناراحتی و اضطراب خودتان را در حرف های خودتان نشان دهید، شاید بچه تان برای ادامه دادن به حرف هایش دچار ترس شود و ترجیح دهد که ادامه ندهد. هر چند که شنیدن این موارد سخت می باشد، ولی باید سعی کنید که آرامش و اعتماد خودتان را حفظ کنید.
بازجویی نکنید. اجازه بدهید که بچه تان خودش در مورد اتفاقات صورت گرفته صحبت کند و سعی نکنید که از بچه تان بازجویی کنید یا یک سری سوالات خاصی را بپرسید که حرف های وی به یک سمت خاصی کشیده شود.
این شرایط می تواند منجر به بروز اضطراب و دست پاچگی در بچه تان شود و بچه تان نتواند به راحتی به حرف های خودش ادامه دهد.
این اطمینان را در بچه تان ایجاد کنید که هیچ کار اشتباهی انجام نداده است. واکنش نشان دادن به یک سوء استفاده یک پروسه زمان بری برای کودک می باشد.
این اطمینان را در بچه تان ایجاد کنید که حرف هایش جدی گرفته می شود و شرایط پیش آمده در نتیجه اشتباه او ایجاد نشده است.
ایمنی را به عنوان اصلی ترین اولویت در نظر بگیرید.
در صورتیکه احساس کنید ایمنی شما یا ایمنی بچه تان در نتیجه شرایط پیش آمده با خطر مواجه شده است، باید از یک متخصص کمک بگیرید. شاید در مراحل بعدی خودتان به تنهایی بتوانید حمایت بیشتری را از بچه تان به عمل بیاورید.
گزارش کردن سوء استفاده از کودک یا بی توجهی نسبت به کودک
در صورتیکه به سوء استفاده شدن از یک کودک مظنون باشید، گزارش کردن این مورد اهمیت زیادی خواهد داشت (همچنین در صورتیکه این اتفاق مجددا صورت بگیرد، باید دوباره این مورد را گزارش دهید).
گزارش شما نشان دهنده اتفاقات در حال وقوع در خانواده خواهد بود. هر چقدر بتوانید اطلاعات بیشتری را فراهم کنید، این کودک شانس بیشتری را برای دریافت کمک های مورد نیازش خواهد داشت.
با این وجود کتمان سوء استفاده از کودک یا نگران شدن در مورد این گزارش ها یک مورد نرمالی می باشد.
من به هیچ وجه نمی خواهم در یک خانواده دیگری دخالت کنم. سوء استفاده از کودک و بی توجهی نسبت به کودک یک موضوعی نمی باشد که صرفا به خانواده مرتبط باشد؛
همچنین پیامد مربوط به سکوت کردن در برابر این سوء استفاده عبارت از نابود شدن کودک خواهد بود.
در صورتیکه در یک خانواده دیگری دخالت کنم، چه اتفاقی پیش خواهد آمد؟ گزارش سوء استفاده از کودک باعث نخواهد شد که کودک به صورت اتوماتیک وار از خانواده اش جدا بشود (به غیر از مواردی که بچه ها در یک موقعیت خطرناکی قرار داشته باشند).
همچنین این احتمال وجود دارد که یک سری حمایت هایی از والدین صورت بگیرد؛ برای مثال ممکن است والدین در کلاس های سرپرستی شرکت داده شوند یا مشاوره های مدیریت عصبانیت به آنها ارائه شود.
آنها در نهایت متوجه خواهند شد که من گزارش کرده ام. معمولا این گزارش ها به صورت بی نام می باشند.
در اکثر موارد شما به منظور گزارش دادن یک سوء استفاده از کودک، هیچ الزامی به معرفی خودتان نخواهید داشت.
گزارش من فایده ای نخواهد داشت. در صورتیکه به این احساس دست پیدا کنید که یک چیزی اشتباه می باشد، در این شرایط ایمن بودن کودک بهتر از متاسف بودن شما خواهد بود.
حتی در صورتیکه شما یک درک کلی از وضعیت سوء استفاده نداشته باشید، ممکن است یک سری علائم دیگری وجود داشته باشند که احتمال صورت گرفتن سوء استفاده افزایش پیدا کند؛ در این شرایط حتما باید گزارش دهید.
منبع : کانون مشاوران ایران
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/06/سوء-استفاده-از-کودک-و-بی-توجهی-نسبت-به-کودک-1.png208349دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-06-21 23:24:522020-06-21 23:25:03سوء استفاده از کودک و بی توجهی نسبت به کودک
همه والدین دوست دارند که بچه هایشان روابط خوبی با یکدیگر داشته باشند. خوشبختانه روش های زیادی وجود دارند که با استفاده از آنها می توانید بچه های خودتان را به داشتن روابط بهتر تشویق کنید.
در حین استفاده کردن از روش مجازات و پاداش، باید به صورت عادلانه با بچه ها برخورد کنید. زمان یکسانی از وقت خودتان را به بچه ها اختصاص دهید.
از طریق بردن بچه هایتان به رویدادهای ورزشی و گردش های خانوادگی، فرصت مناسبی را برای برقراری روابط مناسب مابین بچه ها ایجاد کنید.
آنها را تشویق کنید که احساسات خودشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و به منظور اینکه به آنها کمک کنید تا شناخت بهتری در مورد لزوم برقراری رابطه با یکدیگر پیدا کنند، از روش نقش بازی کردن استفاده کنید.
روش یک – عادلانه بودن
1. به صورت عادلانه با بچه هایتان برخورد کنید و رفتار با ثباتی داشته باشید.
در صورتیکه یکی از بچه ها را به صورت مکرر تشویق کنید و هدیه های زیادی به او بدهید و به سایر بچه ها توجه نکنید، بچه هایی که مورد بی توجهی قرار گرفته اند یک نوع حس ناراحتی و (یا) عصبانیت خواهند داشت.
در صورتیکه شما به صورت مکرر یکی از بچه ها را مجازات کنید ولی سایر بچه ها را به همان اندازه مجازات نکنید، مجددا همین احساسات در آنها شکل خواهد گرفت.
ممکن است بچه هایی که مورد تبعیض قرار می گیرند، نسبت به برادران یا خواهران یا (و) نسبت به شما خشمگین شوند.
این بچه بر این عقیده خواهد بود که شما و بچه محبوبتان علیه او در حال تبانی هستید.
منصفانه یا عادلانه بودن به این معنا نمی باشد که شما دقیقا یک کاری را برای همه بچه هایتان انجام دهید – هر چند که در مورد بچه های کوچک این ایده یک ایده مناسبی است.
با این وجود، باید در مورد اجرای قوانین و مجازات های خودتان مصمم باشید، هر چند که قوانین موجود بر روی بچه های مختلف تا یک حدی با هم متفاوت باشند.
برای مثال، در صورتیکه بچه های شما زمان خواب متفاوتی داشته باشند، باید در مورد خوابیدن هر یک از بچه ها در زمان خواب مخصوص به خودشان مصمم باشید و این قانونتان را همواره اجرا کنید.
زمان خودتان را مابین همه بچه ها تقسیم کنید. در این فرصت زمانی می توانید به تکالیف آنها کمک کنید، با هم به رویدادها و بازی های ورزشی بروید، یا اینکه در کنار یکدیگر استراحت کنید؛
حتما باید یک زمان کافی و تقریبا یکسانی را به بچه ها اختصاص دهید.
2. در حین صورت گرفتن جر و بحث، به صحبت های هر دو طرف گوش دهید.
زمانیکه بچه های شما با هم دعوا می کنند، هر دو آنها تمایل خواهند داشت که به اندازه طرف مقابل به حرف هایشان گوش داده شود و مورد تایید قرار بگیرند تا بتوانند اختلاف ایجاد شده را سریعا رفع کنند.
کودکان خودتان را به اتاق های مجزایی بفرستید. به هر دو آنها بگویید که اتفاق صورت گرفته را به شما توضیح دهند، ولی باید به ترتیب به حرف های آنها گوش دهید.
از یکی از بچه ها بخواهید که از پیش شما برود؛ سپس با آن یکی بچه صحبت کنید.
زمانیکه بچه های موقعیت را از دید خودشان توضیح می دهند، به دقت به حرف آنها گوش دهید. با بچه خودتان ارتباط چشمی برقرار کنید و سرتان را تکان دهید تا نشان دهید که به حرفشان گوش می دهید.
در صورتی که چیزی را درست متوجه نشده باشید یا نیاز داشته باشید که یک موردی مشخص شود، سوالات مدت نظرتان را بپرسید.
بعد از تمام شدن حرف های بچه تان، از این اتاق خارج شوید و به اتاق بچه دیگرتان بروید.
بعد از آن بچه هایی که دعوا می کردند را جمع کنید و داستانهای بیان شده توسط آنها را بگویید.
سعی کنید که نقش یک میانجی را داشته باشید و به بچه هایتان کمک کنید تا یک راه حلی را برای اختلافاتشان پیدا کنند.
برای مثال، می توانید در کنار آنها بنشینید و به هر یک از آنها اجازه دهید که صحبت کند و احساسات خودش را به اشتراک بگذارد. بعد از آن یک سری سوالاتی بپرسید و به آنها کمک کنید که به یک راه حلی دست پیدا کنند؛
برای مثال می توانید بپرسید که “مهم ترین چیزی که شما را ناراحت کرد، چه چیزی بوده است؟”، “به نظر شما چه چیزی می تواند منجر به ایجاد احساس بهتری در شما شود؟”، “برای اینکه از بروز این اختلاف در آینده پیشگیری کنید، چه کاری می توانید انجام دهید؟”
3. شرایط منحصر به فرد هر یک از بچه ها را بشناسید.
نکته مهمی که در این شرایط وجود دارد، عبارت از در نظر گرفتن بچه ها به عنوان افراد منحصر به فرد می باشد.
باید به صورت خصوصی به هر یک از آنها بگویید که “شما یک فرد کاملا خاصی برای من هستید. من شما را دوست دارم و هیچ شخص دیگری همانند شما نیست!”
به مرور زمان که بچه ها بزرگ می شوند و شخصیت خاص خودشان را پیدا می کنند، باید تفاوت های آنها را در کارهای خودتان نشان دهید. برای مثال، در صورتیکه فقط یکی از بچه ها کامیون (اسباب بازی) دوست داشته باشد، هیچ لزومی وجود نخواهد داشت که برای هر دو آنها کامیون بخرید.
به جای اینکار، در مورد این موضوع فکر کنید که بچه هایتان چه چیزی را دوست دارند و چه چیزی را دوست ندارند. در صورتی که آن یکی بچه هواپیما دوست داشته باشد، می توانید یک هواپیما و یک کامیون بخرید.
در حین تشویق کردن بچه های خودتان، به صورت صریح صحبت کنید.
برای مثال به جای اینکه بگویید “شما بچه های فوق العاده ای هستید”، بگویید که “به نظر من این فوق العاده است که شما خیلی خلاق هستید و دوست دارید که کار کردن با پیانو را یاد بگیرید.
من مطمئن هستم که استعداد شما منجر به پیشرفت شما خواهد شد.”
در صورتیکه یکی از بچه های شما معلولیت فیزیکی یا مشکل عاطفی داشته باشد، باید حساسیت بیشتری نسبت به او داشته باشید.
سایر بچه های خودتان را مطلع کنید که این فرد خاص به دلیل شرایطی که دارد، به مراقبت بیشتری نیز دارد و هیچ دلیل دیگری، همانند دوست داشتن بیشتر او یا بهتر بودن او، منجر به توجه بیشتر شما به این فرد نشده است.
بچه معلولتان را به آنها توضیح دهید و از آنها بخواهید که در مورد این شرایط با یکدیگر صحبت کنند.
4. بچه های خودتان را با یکدیگر مقایسه نکنید.
در صورتیکه به یکی از بچه های خودتان بگویید که به اندازه بچه های دیگر باهوش یا با استعداد نیست، در این صورت ناراحت خواهد شد.
این نوع برخورد می تواند به ایجاد یک تنفر بلندمدت و ناراحتی عاطفی منجر شود. همچنین این کار می تواند باعث شود که این فرد نسبت به بچه ای که گفتید بهتر است، خشمگین شود و برخورد نامناسبی با او داشته باشد.
قبل از هرگونه سرزنش بچه ها، به خوبی فکر کنید و همه جوانب را در نظر بگیرید. برای مثال، به جای اینکه بگویید “برادرتان همیشه تمیز و مرتب است. چرا شما هم مثل او نیستید؟”، بگویید که “لطفا اتاقتان را تمیز کنید.”
روش دو – کمک کردن به رابطه بچه هایتان
1. به کمک بچه هایتان یک سری رسومات خانوادگی ایجاد کنید.
یکی از بهترین روش هایی که شما با استفاده از آن می توانید رابطه مابین بچه های خودتان را تقویت کنید، عبارت از تشویق کردن آنها برای مشارکت کردن با هم در گردش ها و رویدادهای مختلف سالیانه می باشد.
برای مثال، می توانید به بچه های خودتان یک کدو تنبل بدهید و (در صورتیکه به سن مناسبی رسیده باشند) از آنها بخواهید که آن را مابین افراد مختلف تقسیم کنند (البته با نظارت یک فرد بزرگسال).
در زمستان و موقعی که برف باریده باشد، در حیاط خانه تان با هم یک آدم برفی درست کنید، یا ابزارهای لازم را در اختیارشان قرار دهید تا خانه های زنجبیلی خودشان را درست کنند.
2. یک سری فرصت های مناسبی را برای بچه های خودتان فراهم کنید تا بتوانند کنار هم باشند.
در صورتیکه بچه های شما هیچ نوع فرصتی برای برقراری ارتباط و بودن در کنار هم نداشته باشند، با یکدیگر یک رابطه قوی نخواهند داشت.
می توانید بچه های خودتان را به بولینگ یا پارک ببرید، یا اینکه اجازه دهید در داخل یکی از اتاق ها با هم بازی کنند. این تجارب مشترک باعث خواهد شد که کودکان روابط خوبی با هم ایجاد کنند.
بچه های کوچکی که با هم بازی می کنند، در برخی مواقع با هم دعوا خواهند کرد. ولی تا زمانیکه تعداد دعوای آنها زیاد نشده باشد (برای مثال در صورتیکه به ازای هر پنج بار تعامل مثبت، یک دعوایی داشته باشند)، آنها را تشویق نکنید که از یکدیگر جدا بمانند.
در صورتیکه متوجه شوید بچه های شما در زمان های خاصی از روز بداخلاق می شوند یا احتمال دعوا کردنشان زیاد می باشد – برای مثال، در اواخر بعد از ظهر – نگذارید که در آن زمان های خاص با هم بازی کنند.
3. بچه های شما باید برای یک مدتی از هم دور باشند.
بچه های بزرگ شده، به خصوص بچه هایی که در خانه های کوچک بزرگ شده اند، ممکن است این احساس را داشته باشند که بیش از حد برادران یا خواهرانشان را می بینند.
این احساس که برادران یا خواهران آنها همواره در کنارشان هستند، منجر به ایجاد احساس در دام افتادن و ناامیدی می شود و در نتیجه روابط مابین آنها در یک وضعیت نامناسبی قرار می گیرد.
از اینرو باید یک زمانی در اختیار کودکانتان قرار دهید که دور از هم باشند تا در حین قرار گرفتن در کنار یکدیگر، بتوانند روابط بهتری با هم داشته باشند.
به جای اینکه همه بچه های خودتان را به هر جایی که می روید، همراه خودتان ببرید یا در زمانیکه یکی از آنها یا هر دو آنها (در صورتی که دو فرزند داشته باشید) تمایلی به بازی نداشته باشد، اصرار کنید که با هم بازی کنند، سعی کنید یک فرصتی را ایجاد کنید که برای یک مدت زمان مشخصی بتوانند از هم دور باشند.
برای مثال یکی از بچه ها را در آخر این هفته به باغ وحش ببرید، ولی بچه دیگرتان را در آخر هفته بعد به بازی بیسبال ببرید.
در این صورت خواهید توانست که زمان نسبتا مشابهی را در کنار هر یک از بچه های خودتان سپری کنید، هر چند که در زمان های صرف شده آنها کنار یکدیگر نخواهند بود.
همچنین در زمانیکه یکی از بچه ها بخواهد با شما تنها باشد، بچه دیگرتان می تواند همراه با یکی از دوستانش به گردش برود.
4. به بچه های خودتان کمک کنید تا تفاوت های موجود را از بین ببرند.
در صورتیکه بچه های شما دارای پس زمینه ها و سابقه های کاملا متفاوتی باشند، یک سری روش هایی را برای ارتباط برقرار کردن آنها پیدا کنید که تفاوت های آنها را تایید کند و به مرور زمان از بین ببرد.
برای مثال، در صورتیکه یکی از بچه هایتان 5 ساله و بچه دیگرتان 15 ساله باشند، در این صورت سخت خواهد بود که یک رابطه ای بین آنها ایجاد کنید.
فعالیت هایی که هر دو آنها دوست دارند انجام دهند را مشخص کنید و یک سری فرصت های مناسبی برای آنها ایجاد کنید تا به همراه هم و به صورت مشترک بتوانند از این فعالیت ها لذت ببرند.
برای مثال، در صورتیکه هر دو تا از بچه های شما بیسبال دوس داشته باشند، اجازه دهید که بچه بزرگتان با بچه کوچک به یک بازی بیسبال برود.
بدون اینکه مسئولیت خودتان به عنوان یک سرپرست را ترک کنید، بچه بزرگتان را تشویق کنید که در یک سری از موقعیت های خاص از بچه کوچکتر مراقبت کند.
برای مثال، در صورتیکه اتوبوس مدرسه هر دو تا از بچه هایتان یکی باشد، بچه بزرگتان را تشویق کنید که از بچه کوچکتر مراقبت کند.
5. آنها را تشویق کنید که به هم کمک کنند.
در صورتیکه بچه های شما احساس کنند که با هم رقابت دارند، در این صورت به سختی می توان آنها را متقاعد کرد که از یکدیگر حمایت کنند.
به منظور ایجاد یک رابطه بهتر مابین بچه های خودتان، آنها را تشویق کنید که یک سری رفتارهای کمک کننده ای داشته باشند.
برای مثال، می توانید بچه های خودتان را تشویق کنید تا در زمان های استرس زا، همانند زمان قبل از یک مسابقه بزرگ که یکی از بچه هایتان در آن شرکت خواهد کرد یا قبل از زمانیکه یکی از بچه هایتان در امتحان مدرسه شرکت کند، از یکدیگر حمایت کنند.
می توانید به آنها بگویید “حتما دعا کنید که خواهرتان امروز در امتحان تاریخش موفق باشد! او واقعا نگران امتحانش است و در صورتیکه تشویق شود، در حین رفتن به امتحان روحیه بهتری خواهد داشت،” یا “زمانی که دنی به میدان بیاید، او را تشویق کنید! از اینکه متوجه شود ما برای حمایت از او در اینجا هستیم، خوشحال خواهد شد.”
روش سه – تشویق کردن بچه ها برای حل اختلافاتشان
1. زمانیکه یکی از بچه ها نسبت به بچه های دیگر مهربانی نشان دهد، به او نشان دهید که رفتارش منجر به خوشحالی و رضایت شما شده است.
زمانیکه بچه هایتان را به دلیل بهبود مستقلانه رابطه شان تحسین می کنید، این کارتان باعث خواهد شد که آنها به رفتار مهربانانه شان ادامه دهند و همدیگر را درک کنند.
برای مثال، در صورتیکه یکی از بچه هایتان اسباب بازیش را به بچه دیگری بدهد، می توانید بگویید “احسنت، به دلیل اینکه کامیون تان را به خواهرتان دادید، خیلی خوشحال شدم.”
همچنین در زمانیکه یکی از بچه هایتان رفتار مثبتی را نشان می دهد، می توانید یک شرایط بهتری را در روابط آنها ایجاد کنید؛
مثلا می توانید بچه ای که یک رفتار مثبتی در قبالش صورت گرفته است را تشویق کنید که یک اقدام مثبت دیگری را متقابلا انجام دهد و از این طریق تشکر خودش از رفتار برادر یا خواهرش را نشان دهد.
تشکر کردن از افراد دارای سنین مختلف به آنها کمک می کند تا شادتر باشند؛ در نتیجه این کار بچه هایتان یاد خواهند گرفت که این احساس شادی را به یکدیگر انتقال دهند.
البته در برخی مواقع بیان کردن تشویق های مبهم یا عمومی یک مورد عادی و مناسبی است.
2. به بچه هایتان یادآوری کنید که معمولا رابطه خوبی با هم دارند.
بعد از پایان یافتن یک اختلاف، به بچه هایتان بگویید که از دعوا کردن آنها تعجب کرده اید، چرا که دقیقا چند لحظه قبل هیچ مشکلی با هم نداشته اند.
سعی کنید یک موقعیت خاص و جدیدی که در آن رابطه خوبی با هم داشته اند را به آنها یادآوری کنید. برای مثال می توانید به آنها بگویید “موقعی که در پارک بودیم، شما دو تا با هم خوب بودید!
چه اتفاقی افتاد؟” در نتیجه آنها رابطه خوبی که با هم در پارک داشته اند را به یاد خواهند آورد و دعوایشان خاتمه خواهد یافت.
3. به بچه خودتان آموزش دهید تا مراقب عواطفش باشد.
به دلیل اینکه اغلب برادران و خواهران دوست دارند که یکدیگر را اذیت کنند، باید این اختیار را به فرزندان خودتان بدهید که احساسات خودشان را شناسایی کنند و بر روی آنها کنترل داشته باشند.
در این صورت آنها بهتر خواهند توانست که با برادران یا خواهران (و سایر افراد) ارتباط برقرار کنند و رفتار صورت گرفته با خودشان را توضیح دهند و دلیل اینکه از این رفتار خوششان نیامده است را بگویند.
در زمانیکه بچه هایتان از شما، برادران یا خواهران یا یکی از دوستانشان ناراحت هستند، به آنها کمک کنید تا احساسات خودشان را مشخص و کنترل کنند.
برای مثال، در صورتیکه بچه تان به دلیل اینکه نمی تواند برای بازی کردن به بیرون برود، از دست شما عصبانی باشد، به صورت مستقیم از او بپرسید که “چه احساسی دارید؟”
یک سری پیشنهاداتی را در مورد احساساتی که ممکن است داشته باشند، بیان کنید. برای مثال، می توانید بپرسید که “می بینم که عصبانی هستید، ولی آیا علاوه بر عصبانیت، ناراحت یا ناامید هم هستید؟”
فرزند خودتان را مطلع کنید که هر نوع احساسی عادی می باشد و احساس عصبانیت در حین مواجه شدن با یک موقعیت یا یک فرد ناامید کننده، یک مورد کاملا طبیعی است.
بیان کردن یا تایید کردن احساسات موجود در سایر افراد اولین قدم برای همدلی می باشد.
اجازه بدهید که بچه های شما به اشتراک گذاری عواطف را تمرین کنند تا بتوانند در موقعیت های نامناسبی که با برادران یا خواهرانشان دارند، از آن استفاده کنند و شرایط موجود را بهبود بخشند.
همواره بچه خودتان را تشویق کنید که از برادر یا خواهر طرف دعوایش این سوال را بپرسد که “آیا دوست داشتید که من هم این کار را در مورد شما انجام می دادم؟” در صورتیکه یک فردی متوجه شود که طرف مقابلش منجر به ایجاد احساس بدی در او می شود، در این صورت احتمال صورت گرفتن رفتار منفی از طرف این فرد کاهش خواهد یافت.
4. از کودکتان بپرسید که دوست دارند سایر افراد به چه نحوی با آنها رفتار کنند.
همه بچه های خودتان را از اهمیت قاعده طلایی – با دیگران به نحوی برخورد کنید که دوست دارید با شما همان برخورد صورت بگیرد – مطلع کنید.
همراه با آنها در یک جا بنشینید و به آنها کمک کنید تا یک لیست از “مشخصات دوست” تهیه کنند. برای مثال، می توانید یک سری کلمات و ویژگی هایی را به صورت شفاهی به بچه های خودتان بگویید و از آنها بپرسید که دوست دارند دوستشان کدام یک از این موارد را داشته باشد.
لیست کلمات شما می تواند شامل مهربان بودن، مسخره کردن، بدجنس بودن، به اشتراک گذاشتن، بخشنده بودن و خودپسند بودن باشد.
بچه شما باید این نکته را درک کند که روابط دوستانه و مثبت باید شامل مهربان بودن، بخشنده بود و به اشتراک گذاشتن (وسایل) با سایر افراد باشد.
از بچه های خودتان بخواهید که این قاعده طلایی را همواره به یاد داشته باشند و در حین برخورد با یکدیگر از کلمات دوستانه استفاده کنند.
5. استفاده از روش نقش بازی کردن.
نقش بازی کردن یک روش موثری است، به خصوص در مورد بچه های کوچکی که در مورد نحوه برخورد با سایر افراد به راهنمایی نیاز دارند.
در نتیجه نقش بازی کردن بچه شما می تواند متوجه شود که چه رفتاری را باید برای خاتمه دادن به یک مورد سوء استفاده انجام دهد.
نقش بازی کردن می تواند به کودک شما کمک کند که به جای انجام دادن یک سری کارهایی برای عمیق تر کردن عداوت با برادر یا خواهرش، یک سری روش های جایگزین پیدا کند و مشکلات موجود را رفع کند.
برای یک سناریوی نقش بازی کردن، همانند اسم گذاری، بچه های خودتان را دریک جا جمع کنید. از بچه ها بخواهید که کارشان را انجام دهند.
به آنها توضیح دهید که اولین قدم در حل کردن یک اختلاف، عبارت از به دست آوردن آرامش و کشیدن یک تنفس عمیق است.
به آنها کمک کنید تا این موضوع را درک کنند که در صورتیکه همراه با عصبانیت و پرخاشگری واکنش نشان دهند، اختلاف موجود وخیم تر خواهد شد.
آنها را تشویق کنید که برای حل شرایط پیش آمده، از یک فرد بزرگسال کمک بگیرند.
نقش بازی کردن یک ایده مناسب و تاثیر گذاری بعد از پایان یافتن مشکلات می باشد.
بعد از آنکه اختلاف رفع شود، می توانید بچه های خودتان را جمع کنید و سناریوی نقش بازی کردن را اجرا کنید و در نهایت نقش بازی کردن را مرور کنید تا مطمئن شوید که بچه ها این فرآیند را یاد گرفته اند.
می توانید از آنها یک سری سوالات ساده ای بپرسید؛ سوالاتی همانند “دفعه بعدی که برادر یا خواهرتان شما را اذیت کند یا یک برخورد بدی با شما داشته باشد، چه کاری باید انجام دهید؟”
6. اجازه بدهید که کودکان مشکلات موجود را خودشان حل کنند.
البته این مورد طبیعی خواهد بود که به عنوان یک پدر یا مادر تمایل داشته باشید که به منظور رفع سریع مشکل و ایجاد آرامش در خانه، هر کاری که از دستتان بر می آید را برای رفع مشکل انجام دهید.
ولی در صورتیکه به بچه های خودتان اجازه دهید تا خودشان روابطشان را مدیریت کنند و مسئول کارها و اقدامات خودشان باشند، یک نقش فعال تری در فرآیند مربوط به ایجاد و مدیریت روابطشان با برادران و خواهرانشان خواهند داشت.
حتی در صورتیکه بچه های شما با هم دعوا کنند، نباید در آن دخالت کنید (مگر در صورتیکه آنها به صورت نامناسبی با هم صحبت کنند یا خشونت فیزیکی از خودشان نشان دهند).
این سناریو در مور کودکان بزرگتری (نوجوانان و جوانانی) که دارای مهارت های حل اختلاف هستند، کاربرد بیشتری دارد چرا که بچه های کوچکتر فاقد چنین مهارت هایی هستند.
همچنین در صورتیکه به بچه های خودتان اجازه دهید تا مشکلاتشان را خودشان حل کنند، خواهید توانست که یک نقش بی طرفانه ای داشته باشید و خودتان را از اختلاف موجود دور نگه دارید.
از این رو، بعدا به دلیل طرفداری کردن از یکی از بچه ها سرزنش نخواهید شد.
7. صبور باشید.
یادگیری مهارت های اجتماعی زمان بر می باشد. برخی از بچه ها در حین سالهای رشد خوشان هیچ رابطه ای با هم برقرار نمی کنند.
ولی مطمئن باشید که آنها به جوانانی تبدیل خواهند شد که از مشارکت یکدیگر قدردانی خواهند کرد و این مشارکت ارزش زیادی برای آنها خواهد داشت.
هر کاری که از دستتان بر می آیید را برای حمایت از رابطه آنها و پیشرفت آن انجام دهید.
در صورتیکه هر کاری که می توانستید را برای ایجاد یک رابطه مناسب مابین کودکان خودتان انجام داده باشید ولی آنها همچنان رابطه خوبی با هم نداشته باشند، خودتان را سرزنش نکنید.
برخی از افراد به صورت اشتباه با سایر افراد ارتباط برقرار می کنند. حتی در صورتیکه هر دو تا از بچه های شما دارای والدین یکسانی باشند، ممکن است که شخصیت های متفاوتی داشته باشند.
در صورتیکه سطح مشکلات رفتاری موجود در مابین بچه های شما بالاتر از سطح مربوط به یک اختلاف و همچشمی معمول باشد، حتما از یک درمانگر کمک بگیرد.
مشکلات و اختلافات جدی و مداوم می توانند نشان دهنده یک سری مشکلات دیگری در یکی از بچه ها یا هر دو آنها باشند که حتما باید رفع شوند.
بعد از رفع این مشکلات بچه ها می توانند روابط بهتری با هم داشته باشند.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/01/وضعیت-رابطه-موجود-مابین-بچه-هایتان-را-بهبود-دهید9-1.jpg546728دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-01-28 11:40:522020-01-28 11:40:52به چه نحوی می توانید وضعیت رابطه موجود مابین بچه هایتان را بهبود دهید
آیا مسافرت خانوادگی طولانی مدت همراه با ماشین منجر به خسته شدنتان می شود؟ در چنین سفری خستگی یک مورد اجتناب ناپذیری است؛
ولی در واقعیت مسافرت طولانی با ماشین یک فرصت مناسبی برای انجام دادن یک سری کارهای سرگرم کننده است که همه آنها را می توانید بر روی صندلی راحت ماشینتان انجام دهید.
روش یک – فعالیت ها
1. خواندن یک کتاب.
این روش ممکن است روش خوبی برای برخی از افراد باشد و تا زمانی مفید خواهد بود که از آن خسته نشده باشید. در صورتیکه از کتاب خواندن خسته شده باشید، می توانید مطالعه را متوقف کنید.
سعی کنید یک کتاب مناسبی بخوانید که تاثیرگذار باشد – این کتاب می تواند شما را سرگرم نگه دارد!
2. مشغول شدن با ابزارهای تکنولوژی.
در صورتیکه یک آیفون، آی پد یا آی پاد داشته باشید، می توانید سرگرم انجام یک سری بازی هایی شوید که به اینترنت نیاز ندارند!
برخی از بازی های خوب شامل Painsparkle، برنامه های صحبت کردن با دوستان (که برخی از آنها پولی هستند) همانند Tom Heat Angela، Talking Larry (Talking Larry هم می تواند به پرداخت پول نیاز داشته باشد)، Talking Rex، Talking Lila و Talking Hippo که پولی است، Garfield diner app، Pet Puppy، Angry Birds، Hungry Hippo،Zoom، و Math Puppy می باشند.
همچنین می توانید در تبلت دیجیتال خودتان یا DVD پلیر پرتابلتان یک فیلمی ببینید.
3. با عروسک ها بازی کنید.
در صورتیکه حیوانات عروسکی داشته باشید، می توانید در بیرون از ماشین با آنها بازی کنید. همچنین می توانید با هر چیز دیگری که از خانه آورده باشید، همانند عروسک ها، باربی ها و سایر موارد بازی کنید.
4. به موسیقی گوش کنید.
سعی کنید که به جای موسیقی های راک به موسیقی های آرامش بخش گوش دهید تا بتوانید در ماشین آرامش مناسبی داشته باشید.
همچنین می توانید از موسیقی های کلاسیک، سرودها، آوازهای دسته جمعی و سایر موارد هم استفاده کنید! سعی کنید که سبک های مختلفی را امتحان کنید.
5. از منظره خارج از ماشین عکس بگیرید.
روش دو – تعامل با سایر افراد
1. صحبت کردن با خانواده تان.
داستان های خودتان را به اشتراک بگذارید، اتفاقات یا خاطرات سرگرم کننده را بیان کنید، یا در مورد کارهایی که بعد از رسیدن به مقصد می خواهید انجام دهید، صحبت کنید.
همچنین می توانید از طریق تلفن با خانواده تان چت کنید و از آنها بخواهید کارهایی که فراموش کرده اید را که انجام دهند.
2. با یک سری از بازی های ماشینی مشغول شوید.
برخی از این بازی ها عبارتند از: I Spy، بازی اسم و فامیل که با کلمات خاصی شروع می شوند، درست کردن مخفف برای گواهی نامه ها و بازی مامور اعدام در صورتیکه شما کاغذ و مداد یا خودکار داشته باشید. همچنین هر کار دیگری که به نظرتان می رسد را می توانید انجام دهید!
3. با هم آواز خواندن.
می توانید یک موسیقی را از ضبط ماشین پخش کنید و آن را به همراه هم بخوانید.
یا به همراه هم یک ترانه ای بخوانید که همه تان آن را بلد باشید. همچنین می توانید یک سری ترانه های جدیدی به خانواده تان آموزش دهید.
می توانید یک کاغذی بردارید و شعر های مربوط به برخی از ترانه ها را در آن بنویسید. اجازه دهید که کودکان ترانه های خودشان را بنویسند و به همراه آنها آن را بخوانید.
روش سه – تجدید قوای خودتان
1. استراحت کنید.
در صورتیکه به مدت طولانی رانندگی کرده باشید، باید برای یک مدت زمان مناسبی بخوابید!
2. خوراکی بخورید.
حتما باید تغذیه کافی داشته باشید، ولی در صورتیکه سفر شما خیلی طولانی شود و برای خوردن غذا ماشینتان را نگه دارید، نباید بیش از حد غذا بخورید. همچنین بدنتان باید آب کافی داشته باشد، در غیر اینصورت سردرد خواهید گرفت.
3. زمانی که احساس تشنگی می کنید، باید آب بخورید.
توصیه ها:
زمان سفر خودتان را به صحبت کردن با خانواده و آواز خواندن به همراه آنها اختصاص دهید؛ کل سفر جاده ای تان را باید به این موارد اختصاص دهید.
حتما در شب قبل از سفر تمامی وسایل الکترونیک خودتان را به اندازه کافی شارژ کنید، تا باتری آنها در وسط سفر تمام نشوند!
یک بازی انجام دهید که در آن باید کلمات مربوط به آوازهایی که می خوانید را پیدا کنید.
باید داخل ماشین را منظم نگه دارید؛ شما نباید داخل ماشین را کاملا پر کنید یا برخی از وسایل مورد نیازتان را جا بگذارید!
همواره یک سری کتاب ها یا عروسک هایی در ماشین داشته باشید. در این صورت، حتی برای سفرهای کوتاه مدت هم یک محیط سرگرم کننده ای در داخل ماشین خواهید داشت.
در صورتیکه بتوانید در ماشین بخوابید، صرف بستن چشم هایتان هم می تواند به شما کمک کند. شنیدن صداها و سایر موارد باعث خواهد شد که این احساس را داشته باشید که سرعت ماشین نسبت به قبل بیشتر شده است.
می توانید یک سری بازی های تخته ای یا بازی های ویدئویی مورد علاقه تان را انجام دهید و یک ورژن کلامی از آن را ایجاد کنید تا بتوانید این سفر را به همراه خانواده تان پشت سر بگذارید. خودتان را سرگرم کنید!
هشدار:
هیچ وقت صدایتان را بلند نکنید یا حرکات ناگهانی انجام ندهید. این کارها منجر به حواسپرت شدن راننده خواهد شد و ممکن است خودتان و سایر مسافران با خطر تصادف مواجه شوید.
https://kanonm.ir/wp-content/uploads/2020/01/نحوه-سرگرم-شدن-در-یک-سفر-طولانی-با-ماشین9.jpg546728دکتر دادخواهhttps://kanonm.ir/wp-content/uploads/2019/07/logo-kanonm-horizental-mobile.pngدکتر دادخواه2020-01-19 22:24:212020-01-19 22:24:25نحوه سرگرم شدن در یک سفر طولانی با ماشین (توصیه هایی برای بچه ها)
در حالیکه والدین نمی توانند بر روی دستیابی بچه های خودشان به سلامتی، پیشرفت و تبدیل شدن به یک فرد مفید برای جامعه کنترل داشته باشند، ولی می توانند تاثیر مثبتی در رابطه با این موارد داشته باشند.
کارهایی که بچه های شما در دوره بزرگسالی انجام خواهند داد به خودشان بستگی دارد، ولی شما در خانه خودتان می توانید یک سری موارد مبنایی را برای آنها تامین کنند تا بتوانند از نظر فیزیکی، روانی، اجتماعی و عاطفی به یک وضعیت پایداری دست پیدا کنند و در آینده بزرگسالان مفیدی باشند.
به همین منظور شما می توانید رفتارهای مثبت را در خانه تان ترویج دهید؛ رفتارهای مثبت شامل ورزش و خواب، تقویت روابط مفید در داخل خانواده خودتان و ایجاد یک درک از ساختار و سازمان دهی می باشد.
روش یک – ترویج رفتارهای مثبت
1. نصیحت هایی که بیان می کنید را خودتان به صورت عملی انجام دهید.
کودکان به صورت قابل توجهی تحت تاثیر عقاید، برخوردها و رفتارهای والدینشان قرار می گیرند. به همین دلیل، حضور شما در زندگی فرزندتان باید انعکاس دهنده مدل نقش مثبتی باشد.
جمله مشهور “گفته های من را انجام بده، نه کارهایم را” در اینجا هیچ کاربردی ندارد. در صورتیکه شما سیگار بکشید، مشروب بخورید، فحش بدهید یا پیش داوری داشته باشید، این احتمال وجود خواهد داشت که همین کارها توسط فرزندان خودتان هم صورت بگیرند.
به جای اینکه به آنها بگویید چه کاری انجام دهند، سعی کنید این موارد را از طریق رفتارتان نشان دهید.
نسبت به رفتارهایی که در پیش بچه هایتان انجام می دهید، مراقب باشید. در صورتیکه به آنها بگویید که نباید دروغ بگویند، باید خودتان هم هیچ وقت دروغ نگویید.
در صورتیکه از فرزندانتان بخواهید وقت کمتری را صرف تکنولوژی ها کنند، باید استفاده خودتان از تکنولوژی را هم کاهش دهید.
سعی نکنید که پیش جوابی داشته باشید و بگویید که “ولی شما باید این کار را بکنید!” باید به بهترین نحو ممکن به حرف های خودتان عمل کنید.
2. بر روی سلامتی و داشتن یک وضعیت خوب تاکید کنید.
باید کل خانواده خودتان را تشویق کنید که دارای تغذیه و سلامتی مناسبی باشند. تا جایی که بودجه تان اجازه می دهد از میوه ها و سبزیجات تازه و یخ زده، پروتئین، حبوبات سالم و مواد غذایی کم چرب استفاده کنید.
بچه های شما باید از طریق پیاده روی کردن در اطراف خانه یا بازی کردن در پارک، به اندازه کافی ورزش کنند. همچنین باید به موقع بخوابند تا بتوانند حداقل 9 ساعت خواب داشته باشند.
همچنین شما برای سلامتی و بهزیستی خودتان هم باید پیاده روی کنید. از مصرف الکل و مواد مخدر یا سایر موادی که ناسالم هستند، اجتناب کنید. از طریق انجام دادن خود مراقبتی منظم، استرس خودتان را کنترل کنید.
باید روش های مناسب خود آرامش دهی را هم به فرزندانتان آموزش دهید. این آموزش ها باعث خواهد شد تا فرزندانتان در مراحل بعدی زندگیش رفتارهای ناسالم نداشته باشد.
به کودکتان آموزش دهید تا مواردی از قبیل رفتن به پیاده روی، دوش داغ گرفتن، تصور کرن یک مکان آرام یا گوش دادن به موسیقی آرامش بخش را به عنوان روش های خود آرامش دهی مورد استفاده قرار دهد.
3. عزت نفس آنها را تقویت کنید.
یک روش مناسب دیگری که با استفاده از آن می توانید محیط خانگی مناسبی برای تقویت شخصیت و بهزیستی فرزندتان ایجاد کنید، عبارت از حمایت کردن از اعتماد به نفس و عزت نفس این افراد می باشد.
کودکان دارای عزت نفس مثبت، دارای انعطاف پذیری بیشتری هستند، احساس مقبولیت دارند، و همچنین یک دیدگاه مثبتی نسبت به خودشان دارند.
از طریق فراهم کردن فرصت های مناسب برای کسب مهارت های جدید، همانند پوشیدن لباس خودشان به تنهایی یا دوچرخه سواری کردن، ویژگی “من می توانم” را در فرزندتان ایجاد کنید.
نحوه انجام دادن این کارها را به آنها آموزش دهید و اجازه دهید تا خودشان آن را انجام دهند. بعد از آن، تلاش آنها را به صورت صادقانه تحسین کنید.
همچنین از طریق تشویق این افراد برای داشتن تصویر بدنی سالم، عزت نفس آنها را افزایش دهید. مواظب باشید که حرف های شما در مورد وزن یا غذا خوردن فرزندتان، منجر به ناراحتیش نشود.
در صورتیکه در اغلب مواقع حرف های نامناسبی در مورد بدن خودتان بزنید و از وضعیت آن ناراضی باشید، باید زبان و حرف های خودتان را تغییر دهید.
همچنین باید منابع رسانه ای منفی را که اندازه ها و شکل های غیر واقعی بدن را تبلیغ می کنند، از خودتان دور کنید. حتی می توانید در خانه خودتان برخی از رسانه ها همانند اخبار را به دلیل تبلیغ کردن موارد منفی محدود کنید.
به فرزندان خودتان بگویید که همواره می توانند در رابطه با هر موضوعی با شما صحبت کنند، حتی در صورتیکه شما با آن مخالف باشید.
این کار بچه ها را تشویق خواهد کرد تا در مواقع مورد نیاز، در رابطه با موضوعات مد نظرشان با شما صحبت کنند و همچنین مشکلات خودشان را مطرح کنند.
4. به فرزندانتان کمک کنید تا به موارد مدنظرشان دست پیدا کنند.
در صورتیکه کودکان برای یادگیری و پیشرفت مهارت هایشان از طرف والدینشان مورد حمایت قرار بگیرند، خیلی خوشحال خواهند شد. مواردی که بچه تان به آن علاقمند است را مشخص کنید و به وی کمک کنید تا به این علایقش دست پیدا کند.
علایق فرزند شما می تواند مربوط به حوزه های آکادمیکی، موسیقی، ورزشی یا جمعی از این موارد باشد.
آنها را در یک سری فعالیت های فوق برنامه ای ثبت نام کنید تا بتوانند مهارت های خودشان را تقویت کنند و در کنار کودکانی قرار بگیرند که علایق مشترکی با آنها دارند.
همچنین از طریق مشغول کردن خودتان به کارهای مورد علاقه فرزندتان و نشان دادن توجه لازم به این کارها، می توانید بیشتر به وی کمک کنید.
برای مثال، در صورتیکه فرزند شما در یک تیم مباحثه حضور داشت باشد، می توانید به وی کمک کنید که در خانه تمرین کند. در این صورت ممکن است که کل خانواده از این فرد حمایت کند.
روش دو – ایجاد ارتباطات
1. بر روی اهمیت روابط خانوادگی تاکید کنید.
یکی از مهمترین سرمایه گذاری هایی که می توانید بر روی کودکتان انجام دهید، عبارت از صرف کردن یک وقت مناسب در کنار او می باشد.
زمان خانوادگی یک فرصتی را برای بررسی علایق کودکان و چالش های آنها در یک محیط مناسب ایجاد می کنند.
همچنین این کار یک فرصت مناسبی را برای افزایش ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر و تقویت ارزش های خانواده فراهم می کند.
روش های زیادی وجود دارند که شما با استفاده از آنها می توانید خانواده تان را در یک جا جمع کنید. سعی کنید که چند بار در طول هر هفته، صبحانه و شام را با هم بخورید.
یا یک سرگرمی خانوادگی ایجاد کنید؛ همانند بازی بسکتبال یا دوچرخه سواری. به کلیساها یا سایر رویدادهای اجتماعی بروید. خرید کنید.
سعی کنید که همه خانواده در رویدادهای مهم برای کودک، همانند بازی های ورزشی، تک نوازی و املاء نویسی، حضور داشته باشند.
2. یک وقتی را برای تنها بودن با فرزندتان در نظر بگیرید.
هر چند در زمان هایی که کل خانواده با هم جمع می شوند، یک سری فرصت های مفیدی ایجاد می شوند، ولی باید یک بخشی از زمان خودتان را به صورت مجزا به بچه تان اختصاص دهید.
زمانیکه کل اعضای خانواده با هم جمع باشند، به سختی خواهید توانست که به همه افراد توجه کنید.
بنابراین می توانید از روش اختصاص دادن یک بخشی از زمان مربوط به هر هفته به هر یک از بچه های خودتان، به عنوان یک استراتژی مناسب برای ایجاد یک محیط خانگی مثبت استفاده کنید.
در صورتیکه با بچه خودتان تنها باشید، می توانید از شرایط زندگی وی و توانایی ها و علایق منحصر به فردش مطلع شوید و همچنین عشق و دلگرمی خودتان را به نحوی ارائه دهید که متناسب با شخصیت بچه تان باشد.
نحوه سپری کردن زمانی که شما به هر کودک اختصاص خواهید داد، به خود کودک بستگی دارد. برای مثال، یک کودک خجالتی شاید از تماشا کردن تلویزیون به همراه شما لذت ببرد.
همچنین کودکان اجتماعی تر از شما درخواست خواهند کرد که با هم به خرید بروید و در مورد ماجراجویی های که اخیرا با دوستانشان داشته اند، با شما صحبت خواهند کرد.
سعی کنید که یک سری فعالیت های مناسبی را انتخاب کنید که در مورد شما و کودکتان کارایی داشته باشد.
3. بچه های خودتان را ترغیب کنید تا احساسات خودشان را بیان کنند.
زمان خانواده که در آن کل خانواده جمع هستند یا به صورت انفرادی در کنار یک فردی هستید، یک فرصت مناسبی برای صحبت کردن با بچه های خودتان می باشد.
سعی کنید که با فرزندان خودتان ارتباط برقرار کنید و در مورد تجربیاتشان در مدرسه، دوستان و سایر محیط ها یک سری سوالاتی بپرسید.
صحبت کردن با کودکان خودتان به عنوان یک فرد بزرگسال می تواند سخت باشد. اجازه بدهید که آنها خودشان به شما کمک کنند.
برای شروع بحث می توانید در رابطه با مواردی که کودکتان به آنها علاقمند هستند یا در رابطه با مواردی که کودکتان قبول دارد، صحبت کنید.
برای مثال در صورتیکه دختر شما عضو یک تیم شنا باشد، می توانید همراه با او شنا کنید و از او بخواهید که یک سری نکاتی را به شما آموزش دهد.
بعد از آن می توانید از دخترتان بپرسید که “چه چیزی در رابطه با شنا بیشترین لذت را برای شما دارد و دلیل آن چیست؟”
روش دیگر برای ترغیب کردن فرزندتان برای داشتن یک بحث صریح با شما، عبارت از برگزاری منظم جلسات خانوادگی می باشد.
هر هفته یا چند هفته یک بار جلسات خانوادگی داشته باشید تا همه افراد در آن شرکت کنند و در مورد تجربیات جدیدشان یا هر نوع چالشی که با آن مواجه هستند، صحبت کنند.
بعد از آن می توانید در رابطه با هر مشکلی با هم بحث کنید. این کار به کودک شما کمک خواهد کرد تا به راحتی مشکلاتش – هم مشکلات کوچک و هم مشکلات بزرگ – را در حین قرار گرفتن در پیش شما مطرح کند.
4. گوش دادن فعال را تمرین کنید.
صرف نظر از اینکه چقدر سرتان شلوغ است، زمانیکه کودکتان با شما صحبت می کند، باید به حرف هایش گوش دهید.
در صورتیکه در حین صحبت کردن کودکتان مشغول یک کار دیگری هم باشید، در واقع به وی نشان خواهید داد که حرفهایش اهمیت زیادی ندارد.
برای گوش دادن نه تنها باید به کلمات گوش بدهید، بلکه همچنین باید تفکرات و احساسات موجود در پیام را هم درک کنید.
در زمانیکه فرزندتان صحبت می کند، از اصول گوش دادن فعال استفاده کنید؛ برای مثال می توانید یک ارتباط چشمی ضمنی برقرار کنید، زبان بدن باز را نشان دهید (برای مثال، می تواند دست ها و پاهای خودتان را رو هم بیاندازید) و سر خودتان را تکان دهید یا حالت های صورت مناسبی داشته باشید.
بعد از انجام دادن این کار، یک سری سوالات مناسبی بپرسید؛ به منظور پیش بردن مکالمه و همچنین به منظور اینکه نشان دهید به حرفهای بچه تان گوش می دهید، یک سری سوالاتی همانند “چه احساسی نسبت به آن دارید؟ یا “آیا نگران آن هستید؟” را بپرسید.
بخش سه – ایجاد و تقویت ساختار
1. سعی کنید که یک سری موارد روتینی داشته باشید که نسبتا قابل پیشبینی باشند.
ایجاد یک محیط خانگی مثبت برای بچه تان، به پایداری و پیشبینی پذیر بودن آن بستگی دارد. کودکان به منظور احساس ایمنی و سلامتی، باید یک زمان مشخصی را برای بیدار شدن، خوابیدن، خوردن و سایر فعالیت ها داشته باشند.
داشتن برنامه های نامنظم می تواند منجر به بد اخلاق شدن و سردرگمی کودکان شود و فضای نامناسبی را در خانه ایجاد کند.
تحقیقات صورت گرفته نشان داده اند که هر چند کودکان از زمان خواب متنفر هستند، ولی داشتن زمان خواب منظم برای کنترل کردن عواطف، مبارزه با انگیزش ها و مدیریت زمان مفید است.
از طریق ایجاد یک برنامه قابل پیشبینی برای فعالیت هایی همانند بیدار شدن، خوردن صبحانه، خوردن خوراکی بعد از مدرسه، شرکت کردن در فعالیت های فوق برنامه ای، انجام دادن تکالیف، انجام دادن وظایف و آماده شدن برای خواب، خود نظم دهی را به بچه هایتان آموزش دهید.
2. قوانین خانوداگی مشخصی را وضع کنید.
محیط محدود یک جنبه ضروری دیگری در ایجاد ساختار در محیط خانه شما می باشد.
ایجاد یک مجموعه قوانین خانوادگی به منظور اجرا شدن در خانه باعث می شود که فرزندتان پارامترهای رفتار را بشناسد – چه رفتارهایی نباید انجام شوند و چه رفتارهایی قابل قبول می باشند.
این محیط یک مبنایی برای سایر محیط هایی خواهد بود که فرزندتان در آنها قرار خواهد گرفت؛ محیط هایی همانند مراقبت از فرززند، خانه های خویشاوندان یا مدرسه.
در صورتیکه همسر داشته باشید، به همراه وی یک سری قوانینی را مشخص کنید که واضح باشند و به راحتی درک شوند.
این قوانین را در جایی نصب کنید که بچه هایتان همواره بتوانند ببیند؛ می توانید آن را در تخته یادداشت بنویسید یا به کمک آهن ربا یا سنجاق آن را در یک جایی قرار دهید.
قوانین شما می توانند شامل “ندویدن در خانه”، “بالا و پایین نپریدن در روی اثاث خانه”، “دروغ نگفتن” و “دعوا نکردن با خواهر یا برادر و اذیت نکردن او” باشند.
3. از طریق تادیب کردن، در اجرای قوانین مصمم باشید.
بعد از مشخص کردن قوانین مبنایی و مطلع کردن کودکان از آن، باید یک سری مجازاتی برای شکستن قوانین در نظر بگیرید. همچنین مجازات های تعیین شده باید برای کودکان مشخص باشند.
برای مثال در صورتیکه یکی از قوانین شما عبارت از این باشد که همه افراد بعد از بیدار شدن باید اتاق خواب خودشان را مرتب کنند، مجازات تعیین شدن می تواند عبارت از تمیز کردن کل خانه برای یک دوره مشخص یا انجام دادن یک کار مشخصی باشد.
سعی کنید که همواره این مجازات ها را انجام دهید، چرا که در صورت انجام ندادن این مجازات ها ممکن است که یک جنگ قدرتی مابین شما و بچه تان ایجاد شود.
همچنین می توانید در مشخص کردن قوانین یا مجازات ها، فرزندان خودتان را هم شرکت دهید تا قوانین و مجازات های تعیین شده از نظر آنها عادلانه باشند.
این کار باعث خواهد شد تا آنها احساس قدردانی شدن داشته باشند و احتمال رعایت شدن قوانین توسط آنها افزایش پیدا کند.
4. یک سری کارهایی را برای کودکانتان مشخص کنید که متناسب با سنشان باشد.
در صورتیکه به کودکان اجازه دهید تا در کارهای خانه کمک کنند، یک شرایط مناسبی برای آنها ایجاد خواهد شد.
در نتیجه فرزندانتان یک روحیه کاری قوی خواهند داشت، یک نقش مثبتی را در ایجاد محیط خانوادگی ایفا خواهند کرد و همچنین ارزش تمیزی و نظم را درک خواهند کرد.
می توانید یک جدول مربوط به وظایف تهیه کنید و آن را در آشپزخانه یا یک مکان عمومی دیگری بزنید؛ در این جدول باید مسئولیت های کودکان به صورت مشخصی بیان شوند.