9 گام مهم پس از خیانت همسر
به این موضوع فکر کنید که برملا کردن این امر پس از خیانت همسر چه پیامد هایی خواهد داشت؟
پس از آنکه متوجه خیانت همسر خود می شوید، باید چکار کنید؟
و چه کاری نباید انجام دهید؟ این مقاله به ما گام های موثری را بعد از خیانت همسر پیشنهاد می دهد:
زمانی که متوجه روابط پنهان همسر خود می شوید، وحشت، سردرگمی، رنج روحی و جسمی تمام وجود شما را فرا گرفته و شما را در وضعیتی تاریک و مبهم قرار می دهد.
سیلی از نصیحت و راهنمایی از طرف خانواده و دوستان، کتاب ها، و اینترنت به سمت شما روانه می شوند. زندگی شما به شدت دستخوش تغییر می شود.
مهم نیست چقدر همسر خیانت کار شما ابراز پشیمانی کند، شما قانع نشده و بی اعتمادی بر تمام وجود شما و رابطه تان سایه افکنده است.
پس از خیانت همسر
- شما ممکن است بخواهید بلافاصله از طریق شبکه های اجتماعی، تلفن، یا ایمیل تمامی افرادی که می شناسید را از کاری که او با شما انجام داده است آگاه سازید. نفس عمیقی بکشید. با استدلال و براساس منطق رفتار کنید و از کارهای عجولانه و بدون فکر خود داری کنید.
- به خاطر داشته باشید که حتی اگر اکنون به نظر غیر ممکن برسد، اما ممکن است بتوانید مشکلات رابطه ی خود را حل کنید. با گذشت زمان ممکن است احساس کنید که می توانید او را ببخشید.
- اگر تمام آشنایان و دوستان خود را متقاعد کرده باشید که همسرتان با بی رحمی تمام به شما خیانت کرده و موجب رنج دیدن شما شده است و این که باور کنند همسر شما را مانند یک هیولای دیو صفت تصور کنند، می تواند پذیرش مجدد او به عنوان همسر شما را برای آنها نیز بسیار دشوارتر سازد و واکنش های خانواده و دوستان شما می تواند حتی زمانی که مشکلات وخشم موجود میان شما و همسرتان برطرف شده باشد برای رابطه ی شما موجب مشکلات متعددی شوند.
این مسئله را تنها با افرادی که مورد اعتماد شما هستند مطرح کنید.
پشتیبانی عاطفی، صرف نظر از اینکه رابطه ی شما نجات خواهد یافت یا خیر، برای تسلا و تسکین درد شما لازم است.
خود را حبس نکرده و از دیگران دوری نکنید، شما به دوستان خوب خود برای ایجاد و حفظ توان کافی برای از سر گذراندن این سختی نیاز دارید.
پس لطفا به هر کسی چیزی نگویید.
پس از آنکه وضعیت خود را با تعداد اندکی از دوستان مورد اعتماد خود در میان گذاشتید، ممکن است تصمیم بگیرید تا این موضوع را به همه بگویید.
در چنین وضعیتی حتی اگر این کار را انجام دهید و این خبر بد در مورد همسرتان را در اختیار همه بگذارید، تصمیم شما دیگر عجولانه نیست و با فکر کافی انجام گرفته است.
این مسئله نشان دهنده ی توانایی شما برای اتخاذ تصمیمات قاطع و دقیق و همچنین توانایی شما برای خویشتن داری و کنترل رفتارهای خود حتی در موقعیت های دشوار است.
بلافاصله تصمیم به ترک خانه و اسباب کشی نگیرید.
اگر نمی توانید با او زیر یک سقف باشید، ابتدا برنامه ی کوتاه مدتی برای ترک آن خانه بگیرید تا زمانی برای بدست آوردن ثبات از دست رفته خود داشته باشید.
ممکن است حتی فکر کردن به زندگی با این فرد که شما فکر می کردید او را می شناسید، و نقاط ضعف و راز های خود را با او درمیان گذاشته اید، به نظر غیر ممکن برسد.
اما به خود زمان کافی بدهید تا به اینکه چه چیزی به نفع شما خواهد بود فکر کنید و به راحتی بر اثر رنج وارده به خودتان صدمه نزنید.
زوج های بسیاری هستند که پس از چند ماه از برملا شدن رابطه ی پنهانی یکی از آنها، دوباره زند گی در زیر یک سقف را شروع می کنند.
انتقام جویی پس از خیانت همسر به بهبود شرایط کمک نخواهد کرد.
برخورد های احساسی پس از خیانت همسر ، چه در سخن گفتن و یا برخورد فیزیکی با همسر خیانت کار، کاری درقبال ریشه ی مشکل شما انجام نخواهد داد.
اینکه بخواهید حرف های تند و آزار دهنده ای به او بزنید، کاملا قابل درک است، اما ولی این اقدامات ویرانگر می توانند هرگونه شانس بازسازی اعتماد و امنیت عاطفی میان شما را حتی کمرنگتر سازند. احترام متقابل در آینده تنها در شرایطی حاصل خواهد شد که با آگاهی کامل در جهت بدست آوردن آن اقدام کنید.
3-خشونت فیزیکی
بسیاری از مردم معتقدند که خشونت فیزیکی تنها زمانی اتفاق می افتد که مردی یک زن را کتک بزند.
اعمال خشونت فیزیکی محدودیت جنسیتی ندارد.
صرف نظر از آنکه چه کسی آغازگر خشونت باشد و یا مرتک اعمال خشونت بار شود،همواره نتایجی ویرانگر خواهد داشت.
تعقیب فردی که با همسر شما رابطه داشته است یا ارسال مطالبی ناخوشایند از او در شبکه های مجازی ممکن است اندکی خشنودی موقتی را برای شما در پی داشته باشد، ولی در درازمدت هیچ حاصلی نخواهد داشت.
انرژی خود را برای این امور بیهوده مصرف نکنید.
نگذارید یک همسر دروغگو کنترل شما را به هم بزند و نتوانید درست تصمیم بگیرید.
اگر دارای فرزند هستید، بیاد داشته باشید، مسئولیت حمایت از آنها با شماست.
زمانی که حرف های بدی در مورد پدر یا مادر او می زنید، آنها رنج خواهند برد.
شما سعی دارید فردی که موجب جریحه دار شدن احساست شما شده است را رنج دهید، اما ممکن است در پایان متوجه شوید که همزمان موجب رنج کودکان خود نیز شده اید، و آنها مستحق آن نیستند.
حتی با این راهنمایی ها، مواجه شدن با خیانت می تواند بسیار آزار دهنده باشد.
سعی کنید متوجه شوید چه کاری به نفع شما خواهد بود. گاهی اوقات زوج ها می توانند بر مصائب ناشی از خیانت فایق آمده و رابطه ی خود را مانند قبل و یا حتی بهتر، بازسازی کنند. ولی بسیاری اوقات نیز چنین نتایجی ناممکن است.
مهم نیست که وضعیت را چگونه می بینید، همزمان با بررسی راه های پیش روی خود سعی کنید با خودتان مهربان باشید ولی از احساس ترحم در قبال خود بپرهیزید.
آیا اعتماد کامل به همسرم، مانع خیانت می شود؟
همسرانی که تجربه بی وفایی و خیانت ندارند، اغلب در ابتدا بسیار به همسرشان اعتماد می کنند. آن ها باور ندارند که ممکن است بی وفایی ازدواج شان را تخریب کند.
من اغلب می شنوم که همسران می گویند: « همسرم هرگز به من خیانت نمی کند، به او اعتماد کامل دارم» یا «او دارای باورهای مذهبی اخلاقی خاصی است که انجام چنین عملی را غیر ممکن می کند»
اما باید بدانیم که وقتی فردی به همسرش خیانت می کند، این عمل در ابتدا برای خودش نیز تعجب آور است.
این اشخاص اغلب می گویند:
«من همیشه اشخاصی را که به همسرشان بی وفایی می کردند، خودخواه و گمراه و ضعیف النفس می دانستم. هرگز تصور نمی کردم خودم روزی به همسرم خیانت کنم».
البته هدف از بیان این مطلب عادی بودن خیانت نیست. حقیقت این است که اعتماد کامل نسبت به خود یا همسرمان برخلاف تصور معمول، ما را از خطا و لغزش محافظت نمی کند چرا که مطمئن بودن از خود باعث می شود که فرد از قرار گرفتن در شرایط و موقعیت های پرخطر که منجر به خیانت می شود ترسی نداشته باشد.
در واقع خیانت مانند اعتیاد ( اعتیاد به مواد یا اعتیاد به اینترنت، اعتیاد به بازی های کامپیوتری، اعتیاد به خرید و…) موضوعی تدریجی و از روی غفلت می باشد.
چرا سوالات در مورد خیانت همسر را نمی پرسیم و می گذاریم کار از کار بگذرد.
مهم ترین فاکتورهای تاثیر گذار بر خیانت کدام هستند؟
همان طور که هیچ فرد معتادی عمدا و با قصد و نیت قبلی برای معتاد شدن اقدام به مصرف مواد نداشته، هیچ مرد و زنی هم نبوده که به عمد و با نیت قبلی اقدام به خیانت کند.
وسوسه و میلی که منجر به خیانت می شود تا حدودی تابع شرایط و به صورت تدریجی بوده و این اطمینان صددرصدی به خود یا همسر راهکار معقولی نیست.
البته بعد افراطی این قضیه یعنی شک و مراقبت بیش از اندازه که منجر به استرس و نگرانی شدید می شود نیز توصیه نمی شود.
در اکثر موارد بی وفایی به صورت تدریجی و بدون برنامه در پی یک اتفاق عادی شروع شده و کم کم این صمیمیت بیشتر و در نهایت منجر به خیانت می شود.
در واقع همین تدریجی بودن و نداشتن برنامه اولیه به این کار، ظاهری طبیعی می دهد.
این شروع تدریجی ممکن است در مسافرت ها، محل کار، بخصوص در فضای مجازی و موقعیت های زیادی رخ دهد، که به یک صمیمیت تدریجی و در نهایت خیانت منجر شود.
این شروع پردردسر در اغلب موارد – اما نه همیشه- با برطرف نشدن نیازهای عاطفی و فاصله میان همسران همراه است.
جلوگیری از خیانت همسر
برای جلوگیری از خیانت همسر نیازهای زیر را برطرف کنید:
پس از صحبت های متعدد با صدها زن و مرد درباره ی نیازهای هیجانی، ده نیاز که برای اغلب اشخاص که در اولویت قرار دارد،کشف شده.
این نیازها عبارتند از:
- نیاز به تحسین،
- محبت،
- گفتگو،
- حمایت خانوادگی،
- تعهد خانوادگی،
- حمایت مالی،
- صداقت و روراستی،
- جذابیت جسمانی،
- بازسازی ارتباط
- و ارضای جنسی.
منبع: com.مشاوره-خانواده
سلام لطفا به من كمك كنين من و همسرم ٦سال باهم دوست بوديم٣سال نامزد الان ٨سال ازدواج كرديم
من ٣٠ همسرم ٣٣ سالشه
حدود ٨ماه پيش فهميدم شوهرم بهم خيانت كرده خودش ميگه ٣ الي ٤ ماه دوست بوديم و فقط از طريق مجازي باهم رابطه داشتيم
البته در طول اين ٨ ماه شوهرم زير بار نميرفت ولي بلاخره امروز تو شرايطي قرار گرفت كه اعتراف كرد
من چي كار كنم خواهش ميكنم كمكم كنين
همش تو ذهنم رفتارا و كاراي اون زمانا مرور ميشه نميدونم چي كاركنم حالم اصلا خوب نيست من عاشق شوهرم بودم كاملا بهش اعتماد داشتم
الان ميگه پشيمونه و ميخواد ببخشمش ولي نميدونم ميتونم يا نه
لطفا كمك كنين
سلام به شما فرنوش جان
قابل درک هست که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی همراه می باشد اما بهتر است سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
در اول اینکه در مورد این موضوع با هیچ فردی جز مشاور صحبت نکنید چون حتی دیدگاهای دوستان صمیمی و خانواده می تواند در این مسیر آسیب زا باشد و در صورت تصمیم گیری برای ادامه زندگی مشترک شما با مشکلات بیشتری به دلیل دیدگاه منفی نسبت به همسرتان روبرو می شود .
دوم اینکه سعی کنید که در این مسیر اگر همسرتان و زندگی مشترکتان را دوست دارید به همسرتان فرصت بدهید چون ایشان از رفتار خود پشیمان می باشند و این اولین گام برای اعتماد مجدد می باشد .
سوم اینکه برای بازسازی اعتماد نیاز به زمان و کمک هردوی شما می باشد و اینکه شما یک سری درگیری های فکری داشته باشید کاملا طبیعی می باشد و در این مسیر نیاز است که همسرتان نیز با صبر بیشتری با شما همراه شوند اما نیاز است که شما نیز توجه کنید که این درگیری های فکری نباید به میزانی باشد که باعث شود روابط عاطفی و یا جنسی شما دچار مشکل شود چون این موراد می تواند برای شما بازهم مشکلات مشابهی را ایجاد کند .
چهارم اینکه در این مسیر نیاز است که دلایل خیامنت شناسایی شود و هردوی شما با زوج درمانگر صحبت داشته باشید تا یک سری مشکلات احتمالی برای هردوی شما توضیح داده شود و هردوی شما در آگاهی برای ادامه این مسیر .و بازسازی اعتماد پیش بروید در کنار اینکه نیاز است که دلایل این خیانت شناسایی و به شما کمک شود تا برطرف شود تا احتمال تکرار آن از بین برود .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22354783
سلام من همسرم بار ها و بار ها بهم خیانت کرده دیگه داره برام عادی میشه من شماره دوس دختراشو از گوشیش برمیدارم به اون طرف زنگ میزنم با اس میدم که من همسرش این ابا زن داره دیگه جوابشو نده ولی خسته شدم نمیدونم باید چیکار کنم الان دیشب هم متوجه یه خیانت دیگه ش شدم میشه منو راهنمایی کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مورد اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید که :
. هریک از شما چند سال دارید؟
2. شما با همسرتان نیز در یان مورد صحبت می کنید و واکنش ایشان چگونه می باشد؟
3. دلایل شما برای ادامه زندگی مشترک با ایشان چیست؟
4. روابط عاطفی و جنسی شما رضایت بخش می باشد؟
5. دیدگاه شما در مورد این خیانت ها چیست؟
نیازی به صبر کردن به مقدار بیشتری نمی باشد اما نیاز است که شما دلیل قاتع کننده برای حرفهایتان داشته باشید تا همسرتان در این مورد دلیل قانع کننده از سمت شما دریافت کنند و نتوانند با دلایل دیگری شما را از این موضوع دور کنند .
سعی کنید در زمان مشخصی که از نظر روحی ایشان در شرایط بهتری قرار دارند با ایشان در مورد اگاهیتان از اینکه ایشان به شما خیانت می کنند اطلاع دارید و می خواهید ایشان به شما توضیح بدهند که دلیل این خیانت ها چیست .
جواب ایشان در این مورد می تواند کمک زیادی کند برای اینکه خیانت تکرار نشود نیاز است که ایشان از رفتار خود پیشمان باشند و سعی کنند که به مرور زمان اعتماد شما را دوباره جلب کنند و به زندگی مشترک خود تعهد داشته باشند تا به مرور زمان این اعتماد بازسازی شود .
سلام وقتتون بخير،من٢٥ سالمه و همسرم٣٤ ما٤ ساله ازدواج كرديم و قبل ازدواج هم٢ سال نامزد و محرم بوديم ازدواج كاملا سنتي داشتيم و خدا رو شكر هميشه با هم خوب بوديم و مشكلي نداشتيم رابطه كاملا خوب و صميمانه داشتيم،تا حدودا سال پيش قرص متادون پيدا كردم و با هم صحبت كرديم و بهش گفتم اين بار رو سعي ميكنم نديد بگيرم يك بار هم توي مسافرت توي جيبش يك شربت سياه رنگ كه بوي ترياك ميداد و تلخ بود ديدم و گفت براي ترك سيگاره و اينم بگم كه همسر جلو من سيگار نميكشه چون من حساسيت دارم به بوي سيگار يك جورايي ميدونيم هر دو كه كمي سيگار ميكشه اما مثلا به روي خودمون نمياريم،تمام اينها به كنار الان مورد اصلي من اينه از ديروز دارم ديونه ميشم نه چيزي ميتونم بخورم نه ميتونم بخوابم همش حالت تهوع دارم،ديروز ديدم توي گوشيش يك نفر اس داد سلام اونم گفته شما؟ كفته نگارم! شوهرمم نوشته گوشيم خراب شده بود شمارتو نداشتم خوب كردي اس دادي تلگرامم باز نميشه و از مسافرت اومدي؟ اون هم گفته بود از ديروز اومدم و ميتونم بزنگم؟ بعد شوهرم گفته بود بزنگم اون گفته چرا كه نه؟ بعد زنگ زده بهش اين اس ها ماله شب قبلش بود،ديروز هم اس داد سلام خوبي و حال و احوال و فدات بشم و اينا بزنگم؟دختره گفته نه خونه مامانمم، شوهرمم كفته هر وقت تونستي بحرفي بگو، اونم گفته باشه حتما، امروز هم همين ،دارم ديونه ميشم،فعلا به روي شوهرم نياوردم ببينم چي ميشه،موندم چيكار كنم به پدرش سر بسته بگم و برم خونه اونا اگر به شوهرم گفتم من فهميدم يا نه لطفا كمكم كنيد و راهنماييم كنيد اينم بگم كه شوهرم رمز گوشيش يك رمز سخته اون فكر ميكنه من بلد نيستم و چند باري بهش گفتم چرا من بايد رمز گوشيتو بدونم و مگر ما چيز پنهان داريم از هم اونم هر بار يكجوري تفره رفته و منم چون رمزشو ميدونستم زياد پيگير نشدم،حالا الان چيكار كنم بهترين كار چي
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که با نادیده گرتن اینگونه مسائل و مشکلات برطرف نمی شود و می تواند رابطه شما به سمت تخریب بیشتر هدایت کند .
بهتر است در اول آرامش خودتان را حفظ کنید و در کنار آن سعی کنید این موضوع را فعلا با فرد دیگری در میان نگذارید و مدرک کافی برای صحبت در مورد این موضوع داشته باشید و اینکه که این پیام ها وجود دارد اطمینان داشته باشید در کنار این موارد بهتر است در زمان مناسبی در مورد اطلاعاتان از این رابطه پنهانی و دیدگاهتان در مورد این رابطه با ایشان صحبت کنید تا دلایل ایشان را بشنوید و در کنار این موارد خودتان نیز بهتر بتوانید تصمیم گیری کنید.
در این مورد اگر همسر شما از خیانت خود پشیمان شود و بخواهد که این خیانت را جبران کند بهتر است سعی کنید با حضور در کنار یک روانشناس این مسیر را دنبال کنید .
سلام،من ۲۶ ساله و همسرم ۲۷ ساله،۴ ساله که ازدواج کرديم،قبل از ازدواج هم ۲سالی دوست بوديم و تنها به خاطره عشقی که به هم داشتيم تصميم به ازدواج گرفتيم،منتها ۳ ماه بعد از ازدواج من متوجه خيانت همسرم با افراد متعدد شدم و بعد از درميون گذاشتن با همسرم،صميمانه ابراز پشيمونی کردن و قول دادن که ديگه تکرار نميشه،اما الان که نزديک به ۵ سال از ازدواجمون ميگذره،من بارها و بارها متوجه ی خيانت همسرم شدم و ابراز کردم،و همسرم هربار ابراز پشيمونی ميکنه و قول ميده،و ميگه من تو و زندگيمون رو دوست دارم و نميخوام از دستتون بدم،ميگه هيچ کم و کسری احساس نميکنم،اما متاسفانه حرفش با عملش نميخونه،لطفا کمکم کنيد تا بلکه اينبار تصميم درست بگيرم،چون خسته شدم از اين دايره ی مريض زندگيم…
سلام به شما دوست عزیز
احساسات شما قابل احترام می باشد اما دقت داشته باشید که در مسیر خیانت نیاز است که فرد در کنار ابراز پشیمانی برای بازسازی اعتما به زندگی مشترک تعهد داشته باشید در مورد اشتباه بودن مسیر خود بینش داشته باشد و در مسیر تعهد ثبات داشته باشد تا بتوانید این مسیر را طی کنید که همسر شما ثبات لازم را ندارند به همین دلیل این خیانت مجدد تکرار می شود .
در این مسیر بهتر است به صورت حضوری با همسرتان به زوج درمانگر مراجعه داشته باشید تا بتوانیم مشکلات همسرتان و زندگی شمترکتان را مورد بررسی قرار بدهیم و به تصمیم گیری بهنتر هردوی شما کمک کنیم .
مشکلاتی که باعث می شود همسر شما به خیانت روی بیاورند که می تواند مشکلات فردی و روحی و یا مشکلاتی در زندگی مشترکتان باشد نیاز به شناسایی شدن دارد تا بتوان در این مورد نظر دقیقی را بیان کرد .
بهتر است قبل از تصمیم گیری یک دوره مشاوره را تجربه کنید .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22685741
سلام من دوساله كه با يه پسرى اشنا شدم و الان سه ماهه باهم تو يه خونه زندگى ميكنم البته كه نامزد كرديم و قراره عقد و همه چى رو هم گذاشته بودن خانواده ها.الان چند روزه متوجه شدم اين اقا با يه دختره تو ايران رابطه تلفنى دارن و سكس چت ميكردن.و من اين پيام ها رو ديدم.الان داغونم.نميدونم چيكار كنم.اگر تموم كنم همه چيو خانوادم ميفهمن و ابروم ميره چون انتخاب من بودش.از يه طرفم الان نميدونم واقعا دوسش دارم هنوز يا ازش متنفرم.تو رو خدا كمكم كنيد.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که بهتر است در این مورد توجه بیشتری داشته باشید تا بتوانید تصمیم گیری کنید اگر بخواهید بخاطر ترس از صحبت های دیگران به یک مسیر اشتباه ادامه بدهید ممکن است با مشکلات بیشتری مواجهه شوید . بهتر است در آرامش با ایشان صحبت کنید و ا ایشان برای این رفتارشان توضیح بخواهید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
1. هریک از شما چند سال دارید؟
2. در بین شما رابطه جنسی وجود دارد؟
3. معیارهای شما برای انتخاب این فرد ه ویژگی هایی می باشد؟
4. خانوادیتان با این ازدواج موافق یا مخالف بوده اند و به چه دلیلی؟
سلامخسته نباشید
میخواستم در مورد خواهرم مشاوره بگیرم
شوهرش از اول زندگیشون بهش خیانت میکرد و خیلی اوضاع بدی داشتن ولی بهرحال خواهرم هرکاری از دستش برمیمود بخاطر بچه هاش کرد تا خوب شن تا جایی که شوهرش چندسالی میشه رفتارش و خیانت کاریش تموم شده یا حداقل کمتر شده ولی الان مدتی فهمیده که شوهرش با زن همسایه پیام بازی میکنن و بهم نگاه میکنن و از طرفی خواهرم نمیخواد رابطه ی خوبشون خراب کنه یا روشون بیشتر از این بهم باز شه ولی از طرفی هم نمیخواد این دوتا باهمخوب شن باید چیکار کنه لطفا هرچی ممکنه یا کاری ازش برمیاد بهم بگید خیلی ممنون
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که این رفتار همسرشان نیز باز خیانت محسوب می شود و چون خیانت های ایشان مکرر تکرار می شود بهتر است ایشان به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشند تا مشکلات بین آنها بررسی کامل شود و به کمک مشاور همسرشان را نیز وارد این پروسه کنند تا بتوانند نتیجه گیری بهتری داشته باشند .
1. هریک از آنها چند سال دارند؟
2. دعواهای آنها در مقابل فرزندانشان می باشد؟
3. از نظر عاطفی و جنسی با یکدیگر رابطه رضایت بخشی دارند؟
4. برای چند مدت ایشان خیانت خود را ترک کرده بودند؟
5. برخورد همسرتان زمان خیانت همسرشان چگونه می باشد؟
سلام من دوسال با پسرخاله مادرم كه به قصد اشنايي براي ازدواج بود باهم حرف ميزديم وايشون المان زندگي ميكرد وقرار بودكه كارهاش درست شد ازدواج كنيم و توي اين دوسال ما همديگه رو خيلي دوست داشتم تا اينكه فهميدم اين اقا ٤ساله با يك زن ٤٢ساله كه يه بچه ٢٠ساله هم داره دوسته و هر هفته روزهاي تعطيل با اون زن بوده و به من ميگفت كه پيش يكي از دوستام هستم و هر وقت ميرفت پيش اون جواب هيچ زنگ و پيام من رو نميداد و يك ماه پيش كه اين دوتا باهم بودن زنه فهميده كه با من هم در ارتباط بوده و با چند تا زن ديگه تو المان و الان با اينكه با من قصد ازدواج داشت اون زن رفت و به مدت يك هفته با دوستاي پسره رابطه جنسي داشته و بعد برگشته پيش دوست پسر من و اون هم قبولش كرده و حالا ميخوام با هم خونه بگيرن زندگي كنن نه ازدواج چطور ميتونم كاري كه با من كرد تلافي كنم؟؟همه خانواده من و خودش هم ميدونستن! و پدر ومادر پسره ميدونستن كه با اون زنه بوده ولي نميدونستن كه زنه خراب بوده و فقط بخاطر پول ميخواد با اون پسره باشه.چطور همه اين اتفاق ها رو از ذهنم بندازم بيرون دوسال از اعتماد و سادگي من سواستفاده كرد و از زندگيم عقب افتادم و همه فرصت هام از دست رفت حالا ميخوام توي كل فاميل خرابش كنم والبته من خودم 26سالمه و پسره ٣٠سالشه😔😔
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که زمان آشنایی برای همین موارد می باشد که شما شناخت بیشتری از فرد مقابل خود بدست اوردید تا به اشتباه وارد یک زندگی مشترک نشوید . دقت کنید که شناخت تنها از طریق فضای مجازی شناخت کافی نمی باشد و فرد مقابل شما می تواند هرگونه دوست داشته باشد خود را به شما معرفی کند .
بهتر است از اینگونه روابط خوداری کنید و برای ازدواج سعی کنید از شناخت در دنیای واقعی و مشاوره پیش از ازدواج استفاده کنید .
شما هنوز 26 سال دارید و می توانید موقعیت های خوبی را با شناخت بهتر پیش روی داشته باشید.
1. از نظر شما ادامه دادن این رابطه برای شما سازنده می باشد؟
2. این فرد برای زادواج و مسئولیت پذیری زندگی مشترک در آینده می توانست همراه مناسبی برای شما باشد؟
3. چند مدت از این ماجرا می گذرد؟
سلام
لطفا کمکم کنیددارم دیوونه میشم
من سه سال با یه پسر دوست بودم
خیلی باهم خوب بودیم
تمام خانوادش منو میدونسن و زنداداشش منو دیده بود و قرار بود ک من وقتی کنکور دادم بیان خاستگاری
میگن ک زبان بدن دروغ نمیگه اون چند بار تو چشمام نگاه کرده بود و بم گفته بود دوست دارم
دوس داشتنشو باور داشتم
ولی بم خیانت کرد
میخواست با زنداداشم رابطه دادشته باشه
البت تقصیر زنداداشمم هس ک بش رو داده بود و صمیمی باش حرف زده بود
و اونم جو گیر شده بود
یه روز ب زنداداشم بعد کلی اصرار میگ ک فردا بیام خئنت میخام درمورد خودمو من حرف بزنیم
زنداداشم راضی میشه
بعدش ک صبح میره اونجا اولش خوب حرف میزنن بعدش دیگ شوخی میکنن و دوست پسرم بوسش میکن و میخاد باش رابطه داشته باشه
زنداداشم از خونه بیرونش میکنه
پیاماشونو ک خوندم داغون شدم
چون بش گفته بود میخخواستم تورو تست کنم و از توهم خوشم اومده بود گفتم بعدا اگ با من ازدواج کنه دیگ فرصت نخواهد شد پس الان بهترین فرصت بود
اولش با این کارش ازش متنفر شدم
و خواستم باش تموم کنم
ولی نتونستم
من عاشقشم بش فرصت دادم
گفت بخدا من برای کاری نرفته بدم اونحا مقصر اون بود
بش گفتم تلگامتو پاک کن اطلاعات گوشی و سیستمم پاک کن گفت باشه ولی نکرد
گفت اگ بهم نرسیم من الکی اینکارو کردم
بذار اول بهم برسیم بعدش
هرچی بش گفتم مگ نمیخوای ک خوب شیم میگف چرا ولی کاری کردم ک نمیتونم خودمو ببخشم
من دارم داغون میشم از فکرو خیال
الان یگ هفتس باش جدی خدافظی کردم و از هم خبری نداریم
چیار کنم؟
برگردم من؟
دوباره بش فرصت بدم؟
اون 24 سالشه و من19
لطفا جواب منو بدین
با سلام خدمت شما دوست عزیز
بهتر است همه جوانب را مد نظر قرار بدهید و بعد تصمیم گیری داشته باشید ایشان به چه حکمی می خواسته اند ایشان یا شما را تست کنند و این یک دلیل بدون توجیه برای پوشاندن اشتباه خودشان می باشد . دقت داشته باشید که ایشان به فردی نزدیک شده اند که اگر شما زادواج کنید ممکن است در ماه بارها ایشان را ببینید و این موضوع باعث می شود که بر روند رابطه شما تاثیر گذارد .
دقت داشته باشید که ایشان حتی حاضر به پاک کردن فضاهای مجازی خود نمی باشند هرچند که این درخواست به رفتارهای ایشان ارتباطی ندارد و ایشان نیاز است که در افکار و رفتارهای خودشان تجدید نظر کنند و اینگونه رفتارهای به داشتن فضای مجازی ارتباطی ندارد.
شما در سن حساسی هستید و علاقه شما قابل درک می باشد اما اگر این لاقه باعث شود که شما موضوعات مهمی را نادیده بگیرید دیگر علاقه به وابستگی تبدیل شده است و می تواند برای شما آسیب به همراه داشته باشد.
1. معیارهای شما برای انتخاب این آقا چیست؟
2. از نظر شما یان رفتار چه نام دارد ؟
3. دلایل این آقا برای شما قانع کننده می باشد؟
4. روابط جنسی بین شما وجود دارد؟
5. از نظر خانوادگی ، اجتماعی، فرهنگی ، اقتصادی با یکدیگر هماهنگی دارید؟
من میخوام بدونم به کسی ک اینجوری خیانت کرده میشه فرصت داد؟
میشه در اینده باش زندگی کرد؟
من تلاش بکنم ک نگهش دارم؟
۱٫معیار من برا انتخابش اینه خیلی پایس برا هرکاری،مهربونه،و خسیس نیس کلا بیشتر اخلاقشو دوس دارم
۲٫خب خیانته دیگ
۳٫کمی تا مقداری
۴٫اره تقریبا مث هم هسیم،ولی فقط یکم ما بالاتر از اونا هسیم
با توجه به نوع رابطه ای که ایشان قصد برقرای آن را داشته اند بهتر است با دقت بیشتری در این مسیر گام بردارید و سعی کنید به صورت منطقی تر به این موضوع توجه کنید و از رفتارهای هیجانی بپرهیزید .
دقت کنید که مبحث خیانت در اول نیاز است که فرد واقعا از رفتار خود پیشمان باشد و در کنار آن به رابطه خود تعهد داشته باشد و در طول زمان این تعهد خود را افزایش بدهد و به ان پایبند باشد .
بهتر است برای تصمیم گیری با ازدواج در مورد همچین فردی مشاوره پیش از ازدواج را دریافت کنید تا از نظر سبک شخصیتی و مشکلات جنسی ایشانب ه صورت دقیق تر بررسی شوند.
سلام ما یک ساله ک ازدواج کردیم رابطه ام باهمسرم خیلی خوب بود ولی همیشه سرچیزای الکی خیلی کل کل میکنیم چندبار ازجیبش تریاک دراوردم ولی زیربارنرفت گفت ماله کسی دیگه اس سیگارازجیبش درمیاوردم انکارمیکرد ی مدت قرص B2 مصرف میکرد ولی همه این کاراشو انکارمیکرد وبهونه میاورد ومنو راضی میکرد بعضی وقتاهم بخاطر خونوادش ودوستاش منو کتک میزد چندوقتم هست ک فهمیدم ک ازدوماه بعد عروسیمون با ی دختر ک فک کنم قبل ازدواجمونم باهاش بوده دوسته پی اماشو ک از گوشیش خوندم بهش گفته بود ک منو میفرسته خونه مادرم تااون بیادپیشش ولی وقتی این موضوع روبهش گفتم ک من ازقضیه خبردارم بازانکارکرد قبلنم چندبار بخاطر کتک زدنا وسیگار وکارای دیگش قهر کردم ولی همیشه ب غلط کردن میفته و منو برمیگردونه دیشبم عکسشونو تو گوشیش دیدم بهش گفتم ولی بازم زیربارنمیره و ی دلیل الکی اورد الانم من ازش خواستم طلاقم بده ولی فک میکنه من میخوام بترسونمش و ب غلط کردن بیارمش کلی بهم فوش داد وخونوادمو تهدید کرد حال خواهرمم چندوقته خوب نیس میترسم ب پدرومادرم بگم حالشون بدترشه الان نمیدونم چیکارکنم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مورد بهتر است دقت بیشتری داشته باشید با توجه به توضیحات شما همه این موارد نمی تواند اتفاقی باشد اما بهتر است بجای قهر کردن خودتان در این مورد با ایشان به صورت جدی صحبت کنید و این رفتار ایشان را با ایشان بررسی کنید .
مصرف مواد ، خیانت ، کتک زدن ، تهدید همه این نیاز دارند که از نظر سبک شخصیتی همسرتان مورد بررسی دقیق تر قرار گیرند و این موارد مشکلاتی نیستند که تنها با قهر کردن و یا نادیده گرفتن شما برطرف شوند.
1. هریک از شما چند سال دارید؟
2. شما دلایل ایشان را باور دارید؟
3. ارتباط ایشان با یک خانم دیگر در دیگاه شما چه معنایی دارد؟
4. برای شما ادامه این زندگی امکان پذیر می باشد ؟ واکنش همسرتان به درخواست طلاق شما چه بود؟
5. شغل و تحصیلات همسرتان چیست؟
6. روابط عاطفی و جنسی شما رضایت بخش می باشد؟
7. شما چگونه در مورد این مشکلات با ایشان صحبت می کنید؟
سلام بر دوستان عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه..
با توجه ب شرایط بد جامعه ک خودتون بهتر در جریان هستید و خصلت تعدد و تنوع طلب بودن مرد، ممکنه هر مردی در نهایت عشق وعلاقه ب خانومش دست ب خیانت بزنه… تو این مواقع خیلی هامون عیب جویی می کنیم… خواهران عزیز توی زندگی هیچوقت عیب جویی نکنیییییید… عیب نمایی کنید… یه بار هم ک شده ب خودتون بگید:من چیکار کردم ک شوهرم دنبال یه نفر دیگست؟ شاید مشکل از من بوده؟ شاید من واسش کم گذاشتم؟…. همیشه مقصر رو کس دیگه ای در نظر نگیرین گاهی وقتا خیلی هامون مقصریم ولی فارغ از هر نوع قبول کردن اشتباهیم. امیدوارم خوشبخت باشین…
سلام خانم شوهر من بهم خیانت میکنه یک سال بعد ازدواجم فهمیدم بخاطر پسر ۸ ماهه بخشیدمش بعد اون چندین بار تکرار کرده دو سه بار بهش گفتم قول داده دیگه تکرار نشه ولی بازم دو سه ماهه متوجه شدم بازم بهمخیانت میکنه الان پسرم ۱۰ ساله هست شرایط طلاق ندارم هی میخوام بیخیال باشم نمیتونم در ضمن پسرم مریضی شدیدی داره بیشتر بخاطر پسرم هست بعد اینکه نمیدونم این همه خیانت میکنه چرا همچنان ابن همه دوستش دارم راضی نیستم خار به پاش بره کمکم کنین لطفا
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این موارد که خیانت بارها تکرار می شود و فرد با وجود ابراز پشیمانی بازهم بعد از مدتی به رفتار خود ادامه می دهد به این معنا است که ایشان تعهد لازم را به زندگی مشترکتان ندارند و اگر ابراز پشیمانی می کنند نیاز است بعد از آن تعهد و ثبات در این تعهد داشته باشند که بتوان اعتماد سابق را بازسازی کرد اما ایشان در تعهد و ثبات در این تعهد دچار مشکل هستند.
1. هریک از شما چند سال دارید؟
2. روابط جنسی و عاطفی شما چگونه می باشد؟
3. واکنش همسرتان به اینکه شما از موضوع خیانت ایشان اگاه شده اید چیست؟
4. آیا فرزندتان در جریان خیانت ها و دعواهای شما قرار دارد؟
5. فرد دیگری از این خیانت ها آگاهی دارد ؟
6. تا بحال در این ده سال مشاوره دریافت کرده اید؟
سلام
1.من37 و همسرم 27سال سن
2.همدیگه رو دوس داریم و از نظر جنسی مشکلی نیست
3. شش سال هست که ازدواج کردیم
4.از صمیم قلب دوسش داشتم الانم دارم میگم شاید بچگی کرده اما تپش قلب گاه و بیگاه من اجازه نمیده زیاد دوسش داشته باشم
5.به خاطر اینکه ناراحتیم کمتر بشه مجبور شدم به پدر و مادرش ماجرا رو بگم
6.هنوز بچه نداریم
سلام زن من در تلگرام با یه پسری چت میکرده و عکس ه و فیلم های لخت کل بدنشو بهش میفرستاده چت هایی که من موقع خوندنشون کل بدنم میلرزید کم بود قلبم بگیره و سکته کنم از اون اطلاع حدود 20روز میگذره و چن بار به خاطر تپش قلب به دکتر رفتم اما زنم گریه میکنه و میگه بچگی کردم منو ببخش نمیدونم طلاق بدهم یا زندگی کنم وقتی اون فیلم ها یادم میفته از دنیا سیر میشم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد در این مواقع بهتر است سعی کنید آرامش خودتان را حفظ کنید تا بتوانید بهتر تصمیم گیری داشته باشید . اینگونه رفتارها با فشارهای روحی زیاد برای هردو طرف می تواند همراه باشد .
1. هریک از شما چند سال دارید؟
2. روابط عاطفی و جنسی شما با یکدیگر چگونه است؟
3. چند سال است ازدواج کرده اید؟
4. شما نسبت به ایشان چه احساسی دارید؟
5. فرد دیگری جز شما و همسرتان از این موضوع اطلاع دارد؟
6. شما فرزند دارید؟
سلام ممنون از وقتی که برای پاسخ به من گذاشتید.
من هیچوقت علنا اعلام نکردم که با مشروب خوردن همسرم مخالفم چون اگر به طور واضح مخالفتم رو اعلام کنم همسرم واکنشش اینه که تو دیدگاه سنتی داری و مردی رو میخوای که صبح بره بیرون شب بیاد بعد باهم یه فلاسک چایی بردارین و برین بیرون و همین .
البته اگر میگم واکنش چون در موارد دیگه که نظر قاطع و مخالفتم رو در موضوعاتی اعلام کردم با همچین حرفی روبه رو شدم و متاسفانه در برهه ایی از زمان احساس کردم خودم هم باید طوری رفتار کنم که همسرم برچسب زن سنتی و قدیمی رو از روی من برداره برای همین خودم هم در بعضی از مهمانیهای دوستانه مشروب خوردم ولی الان به مدت یه سال است اصلا مصرف نکردم.
در مورد مهمانیها من خودم اوایل ازدواج بهشون گفتم اگر محیط مردانه باشه مشکلی ندارم همسرم شرکت کنه ولی بهش هم گفتم اگرخانمی داخل مراسم هست من باشم بهتره چون دوست ندارم بعدا حرفهایی زده بشه که من اذیت بشم چون واقعا دید بسته ایی ندارم و نمیخوام همسرم رو محدود کنم اما متاسفانه همسرم سه مهمانی رفت که وقتی برگشت کاملا مست و ناراحت بود که یکی از مهمانیها که به دورغ گفته بود با همکار اقاشون میخواد بره رستوران اما من همان شب متوجه شدم با دختر برادر و همکار اقا و چند از دوستان دختر برادرشون هم حضور داشتند رقص و پایکوبی داشتندکه وقتی من فهمیدم واکنش ایشون این بود که من اشتباه کردم و باید باتودر جریان میگذاشتم واما دو مهمانی دیگر که بی شباهت با اون مهمانی نبود من ازش خواستم برام توضیح بده که هیچوقت برای من توضیح نداد.البته اون دومهمانی که توضیحی در موردشون به من نداد قبل از مهمانی با دختر برادرشون بود که بعد از اون جایی مهمانی نرفته و من هم هر چقدرتلاش میکنم در مورد اون دوبار فکر نکنم اما یهو به ذهنم برمیگرده وفکرهایی میکنم که اونجا ممکنه چه اتفاقاتی افتاده باشه زجرم میده هر چقدر که با خود میگم اون مربوط به گذشته بوده و تمام شد ولی متاسفانه در حال حاضر ذهن من بیمار شده .از اون اتفاقات چیزی حدود سه سال گذشته البته فقط یکبار با همکارای اقاشون رفتن مسافرت که من کاملا در جریان سفر و اینکه کجا هستن و حتی عکساشون بودم البته خودش برام میگفت و منم مطمئن بودم .تو این مدت هم سفر و تفریحی با همکارای اقاشون نرفتن و وقتشون رو با خودم و دخترم یا دوستانی که مورد تائید هستن یا خانواده خودش و خانواده من میگذرونه.اگر تفریحی هم رفته با برادرا و اقایون دوستان یا برادر من بوده.از خیانت همسرم با خانم همکارشون ۵ سال میگذره که ابراز پشیمانی کردو قول داد دبگه تکرار نشه اما دقیقا یک سال بعد داستان مهمونی برام اشکار شد که نشون میداد اگر بهم تعهد داشت حداقل میگفت که داره کجا میره نه به دروغ بگه رستوران چون من بارها و بارها به همسرم نه جدی به صورت یه دوست بهش گفتم اگر جایی میخواد بره که امکانش نیست من باشم بره ولی به من بگه چون من از این که طرف مقابلم صداقت نداشته باشه بدم میاد حتی اگر موضوع خیلی ناراحت کننده باشه بازم من مشکلی ندارم بهم بگه کنار میام ولی از دروغ و پنهون کاری بدم میادولی گویا نمیخواد باور کنه و فکر میکنه اگر من بفهمم شر به پا میشه.البته همکارهای اقا خوبی نداره و مدام از زنها پیشش بد میگن و کلا دیدگاه همسرم نسبت به زن خونه خرابه .
نه اون خیانت رو دخترم نفهمید البته شاهد دعواهای و بحثهای ما متاسفانه بود که احساس میکنم در رفتارهای الان دخترم بی تاثیر هم نبوده ولی میهمانی که پدرش همراه دختر عموش رفته بود رو متوجه شد متاسفانه وهروقت تو اون زمان ما دعوامون میشد یه حالت التماس داشت با حالت تهوع چون همسرم برای اون مسائل و به دلیل اینکه من پا فراتر از حدم میگذاشتم و بیش اندازه شلوغ میکردم چندین بار دستش روم بلند شد که من بارها خوردشدنم رو دیدم که بااینکه حق بامنه چرا دیگه باید کتک بخورم حتی اگر بدترین واکنش رو داشته باشم .
روابط عاطفی و جنسی من و همسرم نه خیلی عالیه نه خیلی بد البته یه وقتهایی سرد شدن از سمت همسرم رو میبینم که بعد یه مدتی دوباره خوب میشه منم هنوز مثل اوایل ازدواجم دوستش دارم از لحاظ رسیدگی به خودم و ظاهرم تا جایی که بتونم به خودم میرسم نه خیلی ساده هستم نه خیلی بد حجاب اما همسرم همیشه ناراضی هست انگار دنبال بهونه هست .
و از بابت فکرهایی که به سرم میزنه اگر نسبت به همسرم بخواهید بدونید این هست که تقریبا دوماه میشه فکر میکنم دوباره داره بهم خیانت میکنه و پایه زن دیگری در میان است و اتفاقاتی که میونشون ممکنه بیوفته فکرم رو درگیر کرده البته به احتمال خیلی زیاد منشا این تفکر ذهن خودم هست که گویا بیمار شده چون همسرم هیچ رفتار مشکوکی نداره البته تو یک مورد که فکر نمیکنم به مسائل عاطفی و خیانت مربوط بشه یه حس پنهون کاری ازش دریافت میکنم .و هروقت میام باهاش صحبت کنم یا اخر من متهم میشم به ادم مشکوک و بدبین و اینکه خودم دارم سوقش میدم به اون روابط یا دعوا میشه یا میخواد از صحبت کردن طفره بره یا میگه من دیگه نمیدونم باید چکار کنم .اخرشم بلند میشه بره .همیشه من برای حرف زدن پیشقدم بودم هیچوقت همسرم با من در مورد مشکلات و یا اینکه اگر من مشکلی دارم بامن حرف نزده همش سکوت میکنه من از این سکوت بدم میاد بیزارم .و همین سکوتش گاهی باعث بدبینی های من میشه .
واینکه گاهی فکر میکنم که خود رو بکشم بعد دوباره فکر میکنم اول همسرم رو بکشم که مسبب همه این بدبختیاس بعد خودم رو یا فکر میکنم چرا بکشمش منم برم خیانت کنم تا دلم اروم باشه که اگر اون داره کاری میکنه من دارم تلافی میکنم دلم خنک بشه یا گاهی میگم بزارم برم بدونه اینکه کسی متوجه بشه من کجا رفتم برم جایی که هیچ کس از این ادما که اینقدر اذیتم کردن کنارم نباش اما اخرش در مانده میشم چون میدونم هیچ کدوم از این کار رو نه دلش رو دارم بکنم و نه جرات بعد انوقته که گاهی موقع ظرف شستن یا کارای خونه میوفتم گریه که خدا این حقم نیست .دیگه مغزم داره منفجر میشه و واقعا گاهی از خدا مبخوام خودش به عمرم پایان بده تا تمام این بدبختیها که انگار مسب همه اش خودم هستم تمام بشه تا همه از دستم راحت بشن .رفتار همسرم حتی موقع دعوا با من با دخترم خوبه .ولی من اصلا رفتار خوبی با دخترم ندارم چون اصلا حوصله خودم هم رو ندارم دیگه حوصله هیچ کاری رو ندارم من خونه دار هستم دانشگاه میرفتم که بعد از دوسال رهاش کردم زبان میرفتم رهاش کردم میرم باشگاه اما اصلا حوصله ندارم اونم رها میکنم خونم یکساله بهش رسیدگی نکردم و فقط در حد رفع نیازهای اساسی و تمام این مشکلات از ذهنم سرچشمخ میگیره که متاسفانه در حال حاضر هبچ کنترلی روش ندارم .به جدایی فکر کردم اما اولا همسرم رو دوست دارم دوما احساس میکنم اگر طلاق بگیرم به اشتباه زندگیم رو خراب کردم چون در حال حاضر همسرم خوبه به ظاهر و واقعا احساس درماندگی میکنم کمکم کنید .
با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
با توجه به علایمی که شما در مورد خودتان بیان کردید اولین اولویت بهبود سطح روانی خودتان می باشد تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید . بهتر است دقت کنید که با خودکشی و یا خیانت مشکلات شما برطرف نمی شود و حتی بر مشکلات شما افزوده نیز می شود یک رفتار اشتباه را بهتر است با اشتباهی که به خودتان آسیب وارد می کند جبران نکنید چون می تواند عملکرد و حالت روحی شما را بیشتر با مشکل مواجهه کند.
با توجه به علایمی که بیان کردید احتمال افسردگی برای شما زیاد می باشد و نیاز است که به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید تا بررسی دقیق صورت گیرد و با کمک مشاور همسرتان نیز بعد از بهبود نسبی شما وارد پروسه مشاوره شوند تا بتوانید با بررسی مشکلاتتان تصمیم گیری بهتری داشتهب اشید.
دقت کنید که فرزند شما در سن نوجوانی قرار دارد و این سن حساسیت های زیادی دارد و نیاز است که هم شما و هم پدرشان در این مسیر آگاهی لازم در برخورد با یکدیگر و ثبات رفتاری داشته باشید تا بتوانید به او کمک کنید مشکلات این دوره را بهتر طی کند.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22685741
سلام خانمی هستم ۳۳ ساله .از ازدواجم ۱۵ سال میگذره یه دختر ۱۲ ساله دارم .سال ۹۴ متوجه خیانت همسرم با یکی از همکارهاش شدم البته ناگفته نماند همسرم هر روز سر یک ساعت مشخص مثل اوایل ازدواجمون میاد خونه و تمام تعطیلات رو در کنار من و دخترم هست تا جایی که من میدونم ارتباطشون از طریق تلگرام بوده و عکسهایی که بینشون رد وبدل شده و زمانی من متوجه شدم که همسرم رفتاراش سراسر از استرس و نگرانی بود تا جایی که چند بار گوشیش رو فلش کرد و این رفتارش باعث شد من دچار شک بشم و ناخواسته به سمت گوشی همسرم برم و با اون عکسها مواجه بشم البته امیدوارم فقط در حد عکس بوده باشه و نمیدونم که به رابطه جنسی دونفره هم ختم شده یا نه .همسرم بعد از اون ماجرا ابراز پشیمانی کرد و من هم بخشیدم و تا به امروز من چیزی از همسرم ندیدم اما چیزی که منو اذیت میکنه چند مورد هست ۱_ همسرم با رفتاری که داشت به من نشون داد به ازدواجمون بی تعهد هست و همین حس بی تعهدی همسرم نسبت به من موجب شده من پنج سال از بهترین سالهایی عمری که میتونستم داشته با یه حس بد سر کنم ۲ _من کاملا احساس درماندگی و پریشانی میکنم و نه میتونم به خودم نه دخترم و نه زندگیم برسم چیزی حدود یک سال است همه کارهام عقب افتاده البته تمام تلاشم رو میکنم همسرم و فرزندم متوجه ناخوشی احوال من نشوند و به نوعی خودم رو خوب نشون بدم ولی واقعا از درون داغونم .۳ _ من یه بارداری ناخواسته ناموفق هم داشتم که حدودا یک ماه میشه که خودبه خود سقط شد اما تقریبا دوباره یه حس بدی سراغم اومده که احساس میکنم همسرم دوباره بهم خیانت کرده با اینکه میدونم که احتمالا این حس یا بگم صددرصد اشتباه هست اما این افکار منفی دست از سرم بر نمیداره گاهی به فکر خودکشی میفتم گاهی میخوام بدون اینکه کسی متوجه بشه بزارم از شهر برم جایی که کسی پیدام نکنه گاهی دوست دارم کسی پیدا بشه که منو از صمیمم قلب دوست داشته باشه و بهم خیانت نکنه اما میدونم تمام این فکرها اشتباه هست و سرانجامی جز سیاهی نداره .۴_همسرم سه بار که بار سوم من متوجه شدم کجا بوده پنهانی به هوای اینکه مثلا با همکارش میخواد بره استخر یکبار خونه دوستش و بار سوم رستوران خونه رو ترک کرد دوبار ساعت ۳ یا دو نصف شب به خونه برکشت اما یکبار که قرارم بود تا صبح منزل دوستش باشه اما تا فردا بعد از ظهرش تلفنش رو هنگامی که من شب باهاش تماس کردم و احسای دلشوره داشتم قبل از اینکه من صحبت کنم قطع کرد و بعدشم خاموش کرد تا فردا عصر به منزل نیامد که گفت دلیلش این بوده که مست بودم و حالم خوب نبوده و یه حس پشیمانی داشت .بار سوم یک سال بعد از خیانتش به من بود که قرار بود با همکارش برای صرف شام برن اما شب با حالت مستی اومد خونه و من فهمیدم با دختر برادرش در مهمانی بوده که چند تا از دوستان دختر برادرش هم حضور داشتن و گویا رقص و مشروب هم بوده .یکبار هم که گفت استخر اما وقتی اومد از استخر رفتن خبری نبود هر چی بود مستی و بوی سیگار .البته در هر سه مورد ما کارمون به دعوا و بحث ختم شد .چیزی که من الان میخوام اینه که اولا بهم بگید چطوری میتونید کمکم کنید که از دست این افکار رها بشم چون واقعا دارم زجر میکشم و دو اینکه من به همسرم علاقه دارم و نمیتونم ترکش کنم میخوام کاری کنم اگر همسرم ناخواسته این رفتارها ازش سر زده و ازروی مشکلات روحی و ضعف بوده یعنی کمکش کنم تا دیگه این رفتارها ازش سر نزنه چون هر وقت رفتار اشتباهی ازش سر میزنه کاملا مشخصه میخواد جبران کنه یا پشیمونه ولی گویا دست خودش نیست انگار بهش معتاد شده باشه از طرفی همسرم با مشاوره اصلا موافق نیست و من نمیتونم مجابش کنم بیاد مشاوره برای همین میخوام راهنمایی کنید اول برای نجات خودم از افکار منفی دوم نجان همسرم و زندگیم چون با این روند اینده خوشی در انتظار تنها دخترم نیست .ممنون از اینکه برای من وقت میذارید .
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در مسئله خیانت برای بازگشت اعتماد سابق نیاز است که فرد از رفتار خود پشیمان باشد و تعهد به زندگی مشترک داشته باشد و در این تعهد ثبات داشته باشد و با رفتارهای خود مشکلات موجود در زندگی مشترک را بررسی و حل کند و در صورتی که نیاز بود به همسر خود پاسخ بدهد.
اطلاعات بیشتری به ما بدهید تا با هم بیشتر صحبت کنیم.
1. آیا شما با رفتارهای مشروب خوری و مست کردن و شرکت در مهمانی بدون شما با همسرتان مشکلی ندارید و در این مورد با ایشان صحبت کرده اید و واکنش ایشان چیست؟
2. ازخیانت یاشان چند مدت می گذرد ؟
3. آیا همسرتان در زمان لازم در مورد بیرون رفتن و مهمانی و … به شما می گوید ؟زمانی که شما متوجه می شوید واکنش همسرتان چیست؟
4. در زمان فعلی چه افکاری در ذهن شما وجود دارد؟
5. دختر شما از خیانت پدرشان اطلاع دارند و درگیری های شما در جلوی فرزندتان شکل می گیرد و واکنش او چیست؟
6. روابط جنسی و عاطفی شما چگونه است؟
7. برنامه روزانه شما چیست ؟
8. روابط شما و همسرتان با فرزندتان چگونه است؟
سلام .دختر ۳۱ ساله ام. با پسری ۳۰ ساله تا جایی که شناختم خوب و مذهبی البته کمی هم شیطون آشنا شدم حدود سه ماه از طریق اینترنت. هردو فوق لیسانس داریم.ایشون خیلی اشتیاق داشتن از ابتدا ،من هم ولی بروز نمیدادم بعد از یک ماه و نیم اصرار ایشون رو ملاقات کردم. ایشون قرار بعدی رو هم پیشنهاد دادن… ۹۸ درصد مواقع خودش بهم پیام میداد… اما هفته آخر ایشون جواب من و هر پیام رو بعد ۲ ساعت دادن در صورتی که آنلاین بودن. حدودا چندبار گفتن میخواد بخوابه بعد دیدم که آنلاین هست… من هم شک کردم که حتما با دختر دیگهای صحبت میکنه… و گفتم ( از کسی حالشو بپرس که برات ارزش داره و براش وقت میزاری) و فقط گفت حتما مهم بوده که پرسیدم. الان یک هفته هست که پیامی نداده! آیا اشتباه از من بوده که تند واکنش دادم؟ احساس گناه میکنم…لطفا راهنماییم کنین! آیا درسته من پیام بدم یا نه!؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که اینگونه روابط که در دنیای مجازی صورت می گیرد با سرغت پیش می رود و از شناخت کافی نیز بهره مند نیست و این شناخت ناقص می تواند باعث شود که در روابط مشکلات زیادی ایجاد شود.
در روابط دوستی نیز حتی اگر هردو طرف در مورد آن صحبت کرده باشند و هدف دوستی مشخص باشد نیاز است که به موضوعاتی توجهش شود تا این رابطه دوستی ادامه یابد .
در اینگونه روابط نیاز است که اول شناخت صورت گیرد و بعد به فرد مورد نظر وابسته شوید .
1. هدفتان از این دوستی چیست؟
2. ایشان را به چه میزان می شناختید ؟
3. این احساس گناه از چه احساسی و تفکری نشعت می گیرد؟
ممنون از توضیحات مفیدتون
۱. هدف من صددرصد ازدواج هست ولی ایشون هنوز سربازن و شغلی هم ندارند. هنوز هم هدفی مشخص نشده چون یکبار ملاقات کردیم
۲.میدونم شخص با ایمان و مومنی هستن.خانواده سنتی و مذهبی دارند(و میترسم حتی بعدها در صورت خواست ازدواج ایشون خانواده ایشون مخالف باشن)
۳. احساس گناه از اینکه شاید سریع قضاوت و شک کردم و واقعا کس دیگه ای درمیان نبوده باشه
خواهش میکنم به من بگین این قطع ارتباط نشانه بی وفایی و تعهد بودن ایشون و ترک کردن من هست و من نباید با ایشون تماسی بگیرم و آغاز کننده دوباره رابطه باشم؟!
دوست عزیز دقت داشته باشید که این هدف شما می باشد و ممکن است هدف ایشان تنها یک دوستی ساده باشد و هدفی برای ازدواج نداشته باشند و این باعث تفاوت در زفتارهای شما و توقعاتتان می شود .
ایشان شغلی ندارند ، در این سن سربازی نرفته اند ، هدف مشخصی را دنبال نمی کنند همه اینها می تواند نشانه هایی باشد که برنامه ریزی برای ازدواج با ایشان می تواند دشوار باشد و ایشان هنوز شرایط پذیرش یک زندگیی مشترک را ندارند و ادامه این رابطه می تواند برای شما ایجاد وابستگی کند و مدتها شما را در آن نگه دارد ولی به هدف خاصی نرسد .
بهتر است همه جوانب را مد نظر قرار بدهید تا بتوانید تصمیم گیری کنید.
من سه سال پیش با یک اقا پسر که دوست پسر یکی از هم کلاسی دانشگاهی من بود آشنا شدم و خودم تو اون زمان در یک رابطه با یک پسر بودم و رابط هم کلاسیم که اسمش زهرابود با این آقا که اسمش امیر بود میدیدم و تو رابطه ان ها امیر خیلی مرد ایده آل از نظر من بود ولی زهرا نه و همیشه دنبال بهونه واسه رفتن بود در حالی که امیر خیلی همیشه ناراحت میشد و اینقدر زهرا دوست داشت که من میدیدم چه عذاب زجری میکشه خلاصه زهرا به امیر خیانتکرد رابطه ان ها تمام شد و پس از تمام شدن رابطه ان ها من خودم در رابطه ای که بودم دچار مشکل شدم و تمام شد بعد از یک سال من احساس کردم امیر حس به من داره و منتظر پیشنهاد بودم هر روز فکر میکردم که جواب چی باید بدم تا پس از یک مدت با خجالت به من پیشنهاد داد من اول قبول نکردم بعد فکر کردم ورفتارا و خصوصیات دیده بودم در نظرگرفته بودم این اقا حتی با وجود خیانت زهرا بهش بازم زهرا دوست داشت میبخشید و از هر نظر هیچی واسه زهرا کم نمیزاشت این جوانب که در نظر گرفتم قبول کردم که این اقا به زندگیم از دید دیگه وارد کنم
ولی علاقه ای به امیر نداشتم و چون شکست بزرگی از رابطه قبلیم داشتم دلم نمیخواست وارد رابطه با امیر شم به اسرار دوستام و خود فرد تنهاییم قبول کردم و اولارابطه خیلی امیر اذیت کردم من قبل امیر با یکی به اسم محمد و قبل محمد با یکی به اسم بهنام بودم واول رابطم با امیر همه چیز رابطه های قبلیمو بهش گفتم البته بدون جزئیات و امیر قبول کرد من اولا دوستیم با امیر با بهنام صحبت میکردم در حد یک دوست معمولی و ساده و حرف هایی در حد حال اوحوال درد و دل کردن که این کار امیر اذیت میکرد من گوش نمیدادم چون علاقه بهش نداشتم پیامامون واسش میفرستادم میگفتم ما دوسته معمولیم اما اون چند بار خواست که دیگه با بهنام حرف نزنم من اینو محدود کردن خودم میدیدم و قبول نمیکردم تا امیر امد خاستگاریم و خانوادم قبول نکردن چون امیر از نظر مالی وضعیت خوبی نداشت و بعد از اون باز من یک سری چون بهنام هم شهری امیر بود راجب به امیر ازش پس از خاستگاری و قولی که به امیر داده بودم پیام دادم که امیر متوجه شد خیلی ناراحت شد پس از اون محمد یک سری پیام داد من جواب دادم که باز امیر فهمید خیلی ناراحت شد من اشتباهات زیادی کردم ولی از قصد نیتی نبود بعد از توضیح دادن به امیر امیر تظاهر کردکه قبول کرده اما ناراحتی میشد دید تا ید مدت بعد شککردکه من دارم محمد چک میکنم همه جا و از یک سری پیاما قبل که من داشتم که باز گردانی کرد فهمید من با محمد رابطه جنسی داشتم نه کامل در حدودی داشتم و امیر این موضوع فهمید من خواستم ترک کنم گفت نمیخواد من میتونم با این موضوع کنار بیام مال گذشته بوده و منو نگه داشت خودش موند پس از یک سال فهمیدم بهم داره خیانت میکنه و خودش امد گفت دلیل اوردکه خیانت نبوده اماحان کردن دوست دختر دوستش بوده و تا پا رابطه جنسی پیش رفتن اما رابطه ای نداشتن من خیلی ناراحت شدم اما گفتم شاید واسه اشتباهات من خودشو خواسته خالی کنه بعد از یک مدت خیلی عوض شد رفتارش دیگه مهربون نبود دوستم نداشتت وباز بهثعد از خیانت اول و بخشیدنش دیدم داره باز بهم خیانت میکنه و این بار خیلی پیش رفت کردو بهم خیلی دروغا میگه حالا داره همه چیز درست میشه واسه بهم رسیدنمون من بخشیدم خیانت دومشم خیلی سخت و خیلی خیلی بیش از حد دوستش دارم اما هر روز دارم عذاب میکشم زجر میکشمم و خیلی ناراحتم حرفا کاراش عوض شدنش سعی نکردنش واسه خوب شدن من خیلی اذیتم میکنه و من نمیدونم چیکار کتم خودش میگه به خاطر اشتباهات من خیانت کرده و معذرت میخواد اما من حالم خیلی بده نمیدونم چیکار کنم نمیدونم چجوری زندگی کنم همش میخوام خودمو بکشم من عذشق امیرم حالا با دوتا خیانت اون چجوری کنار بیام با خانوادمو مخالفتاش اگه ببخشم ازدواج کنم باز بهم خیانت کنه چی نمیدونم چیکار کنم اگه میشه راهنماییم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که این رابطه با وجود اطلاعات کاملی که هریک از شما نسبت به یکدیگر دارید و رابطه های دیگری که در حین رابطه با یکدیگر تجربه کرده اید موضوعاتی نیست که با ازدواج کردن شما فراموش بشود و یا قابل حل باشد .بهتر است دقت کنید که این مسائل از اهمیت زیادی برخوردار هستند و برای بازگشت اعتماد نیاز به تعهد و ثبات در آن و ابراز پشیمانی می باشد و از همه آنها مهم تر زمان دادن به یکدیگر تا بتوانید این اعتماد را بازسازی کنید.
1.هریک از شما چند سال دارد؟
2. از خیانت آخر ایشان چند مدت می گذرد؟
3. آیا ایشان از رفتاری که انجام داده اند پشیمان هستند؟
4. آیا شما به ایشان شک دارید و از آینده نگران هستید؟
5. خواستگاری مجدد از شما انجام شده است؟
6. مشاوره پیش ازدواج را تجربه کرده اید؟
7. دیدگاه خود این آقا در مورد دو خیانتی که انجام داده است چیست؟
8. در زمان فعلی رابطه شما چگونه است؟
سلام.توروخدابگین چیکارکنم شوهرم ۳سال پیش باهاش عقد کردم خیانت بهم کرد گف دیگه تو ازدواج نمیبینی تازه یکسال از عروسیمون گذشت بچه اش بدنیا اومد خیانت کرد بازم قول داد بهم و بخشیدمشاز اون موقع تا الان اصلا شک نکردم ک خیانت میکنه خوب شده بود الانم بچه اش ۲سالش شده باهام رفته بودیم مراسم احیاشب قدر اقا به یه زنی شماره داده و من از گوشیش فهمیدم خیانت کرده زنه گوشبشو خاموش کرده بود توضیح داد ک من خیال میکردم شوهرت مجرد وقتی فهمیدم متاهل خطمو خاموش کردم بعدشم گف حلالم کن حالا شوهرم میگه ببخش اینبتر قول میدم توبه میکنم بجون خودت و دخترم اما بازم یکی دوسال دیگه خیانت میکنه ازش متنفرشدم دیگه اعتمادی نمونده بنظرتون چیکارکنم بازم ببخشم ک بازم تودلش بگه اره زنم بخشیدبازم خیانت میکنم بازم میبخشه دوس دارم یه تعهد بزرگی سرراهش بذارم اما نمیدونم چیه ول کنم برم نمیدونم راهنماییم کنید😞😭
با سلام خدمت شما دوست عزیز
بهتر است دقت کنید که اینگونه رفتارها بهتر است در همان دوران نامزدی و عقد جدی گرفته شود و در همان زمان تحت نظر روانشناس مورد بررسی قرار گیرد . با توجه به اینکه همسرشما بارها این خیانت خود را تکرار کرده است و نیاز است که به صورت دقیق و به صورت حضوری با همسرتان به روانشناس مراجعه داشته باشید تا این موضوع به صورت دقیق مورد بررسی قرار گیرد .
دقت کنید در جلوی فرزندتان از بیان اینگونه صحبت ها خوداری کنید خودتان نیز برای تصمیم گیری بهتر است در اول این دوره مشاوره را طی کنید و بعد در مورد ادامه یا پایان دادن به رابطه تصمیم بگیرید.
برای اینکه اعتماد در هنگام خیانت بازسازی شود نیاز است در کنار ابراز پشیمانی فرد تعهد به زندگی مشترک نیز داشته باشد و در این تعهد خود پایبندی وجود داشته باشد که بسیار با اهمیت است.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
سلام ممنون از لطف شما
۱ پشیمانه
۲ مریصی بخاطر رفتن او خانمه . افسردگی
۳ مطمین نیستم ولی پیش اومد براش فکر نکنم نیاز به چک باشه ولی دیگه هیچ وقت بهش اعتماد ندارم
۴ همسرم خودش و مقصر میداند
۵ در کنار هم بودن برا مدت طولانی و وابستگی کم کم
من نمیدونم چی کنم ، برا اینکه زود تصمیم نگیرم کاری نکردم . ترکش هم نکردم . چون دوستش داشتم سعی کردم بمونم تا هم زندگیم بهم نخوره . هم اینکه اشتباه نکنه پیش اون خانم نره . فکر کنم خیلی خوب دارم رفتار میکنم از من سو استفاده داره میکنه . نمیدونم چه رفتاری انجام دهم . شوکه شدم .
با سلام مجدد خدمت شما
دقت کنید که بهتر است با همسرتان در ارامش در مورد این موضوع صحبت کنید اگر ایشان ربطه با این خانم برایشان به میزانی اهمیت دارد که افسردگی را بخاطر رفتن ایشان تجربه می کنند نیاز به بررسی دقیق تر دارد . اینکه ایشان از رفتار خود پشیمان باشند و در کنار آن از رفتن این خانم دچار افسردگی شده باشند باهم متناقض می باشد و ممکن است حالت های روحی ایشان دلیل دیگری داشته باشد.
سعی کنید این موضوع را با کسی مخصوصا اعضای خانواده فعلا در میان نگذارید چون اگر تصمیم به ادامه زندگی مشترک داشته باشید دیدگاه و صحبت های دیگران می تواند تاثیر منفی بر رابطه شما بگذارد .
اگر می خواهید ایشان را ببخشید و به زندگی مشترکتان ادامه بدهید در اول نیاز است که ایشان از رفتار خودشان پیشیمان باشند و حتی ار این خانم مایل به رابطه با ایشان باشند این موضوع را نپذیرند و در کنار آن به زندگیتان تعهد داشته باشند و در این تعهد ثبات داشته باشند که از همه این موارد مهم تر می باشد تا به مرور زمان اعتماد از دست رفته شما بازسازی شود.
در کنار این موارد نیاز است به صورت حضوری نیز به همراه همسرتان به روانشناس مراجعه داشته باشید تا مشکلات بین شما شناسایی شود و در این مسیر به هردوی شما در تصمیم گیری کمک شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22354762
سلام خسته نباشید . همسرم به من خیانت کرده چکار کنم
ما عاشق هم شدیم و بعد ازدواج کردیم ۱۲ ساله . هنوز هم هردو تا عاشق هم هستیم ۵ سال پیش یه کارگر اورد برای بوتیکش و کم کم دختره گولش زد تا جایی که یکسال بود با هم در ارتباط بودن و شوهرم به او علاقه مند شد از روی عادت .الان من فهمیدم چون دختره شوهرم و ترک کرد و اون داره دیونه میشه و همه چیز و برام تعریف کرد . گفت نمیخواستم ولی کم کم الوده شدم . عاشق منه به دختره گفت عاشق زنم هستم و اون تحمل نیاورد و ترکش کرد . من هم از خیانت دارم دیونه میشم و هم از مریض شدن شوهرم . ترکش نکردم دوستش دارم . میگه چون تو نبودی نیومدی مغازه پیشم رفتم طرف اون . من کارمندم صبح سر کارم نمیتونم بعد از کار برم جایی . هم کار خونه وهم دوست ندارم محیط بازار و شاید اشتباه کردم ولی شد . همیشه با همسرم مهربون هستم . اون هم به من محبت میکنه . دارم دیونه میشم . دارم آتیش میگیرم .چکار کنم .
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد اما بهتر است در آول سعی کنید آرامش خودتان را حفظ کنید تا بتوانید بهتر تصمیم گیری داشته باشید. نیاز است که ما دیدگاه شما و همسرتان را بدانیم تا بتوانیم بهتر شما را راهنمایی کنیم.
1. همسرتان از رفتاری که انجام داده است پشیمان است؟
2. آیا مریضی ایشان الان به دلیل رفتن این خانم از کنارشان می باشد ؟ مرضیشان چیست؟
3. آیا از نظر شما اگر تایمی را کنار همسرتان نباشید ایشان می توانند تعهدات زندگی مشترک را زیر پا بگذارند و نیاز است که شما دائم ایشان را چک کنید تا خیانت نکنند؟
4. همسرتان آیا خودش را نیز مقصر ورود به این رابطه می داند یا تنها مسئولیت این اشتباه را گردن آن خانم می اندازند؟
5. دیدگاه شما نسبت به خیانت همسرتان چیست؟
لطفا به این سوالات پاسخ بدهید تا بتوانیم با یکدیگر بیشتر گفت و گو کنیم.
باسلام مردی هستم 38 ساله .حدئد 10ساله که ازدواج کردم .توی این مدت زندگی رابطه خیلی خوبی با همسرم داشتم اون هم خیلی منو دوست داشت . همه فامیل غبطه میخورند.از دوسال قبل به خاطر از دست دادن فرزندم معتاد شدم .همسرم بهم شک کرد وگفت میدونم معتاد شدی .بعد یه مدت خودم اعتراف کردم و بهش قول دادم که ترک کنم وهمین کار را کردم وترک کردم .ولی تو مدت معتادیم رابطه مون سرد شد.از دوماه قبل با یک دوست خانوادگی که اونم متاهل هست رفت وامد کردیم .از چند وقت پیش بهش شک کردم که چیزی رو از من پنهان میکنه .چون باهمدیگه جیز پنهانی از قبل نداشتیم حتی گوشی همدیگه رو پیش هم بدون قفل کردن میگذاشتیم واین جور کارها .الان یه ماهه که گوشیشو قفل گذاشته ورمزش رو هم نمیگه .هفته قبل اتفاقی گوشیش باز بود.رفتم سروقت گوشی دیدم با همون آقا که دوست خانوادگی بودیم رابطه داره..خونه دور سرم چرخید حتی از چشمام هم بیشتر اعتماد داشتم .داغونم. شب فهمید گوشیشو دیدم گفت این طرف تو زندگیم هست ودوسش دارم..از خونه رفتم بیرون چهار ساعتی بیرون بودم .خودش میگه ارتباط سکسی باهم نداشتیم. میگه حتی پیشنهاد دادم طرف قبول نکرد.الان بعد هشت روز میگه پشیمونم وخیلی شرمنده . ولی میگه اون طرف رو هم دوست دارم .یه پسر 9ساله هم داریم.دارم داغون میشم اصلا فکرش را هم نمیکردم این کار را بکنه حتی سالهای قبل که بعضی از مرد های کثیف میخواستند بهش شماره بدهند یا درخواست رابطه میدادند .حسابی جوابشون رو میداد .میزد تو دهنشون .واینها رو همان شب برام تعریف میکرد .برای همین اصلا باورم نمیشه اون این کار را کرده باشه تازه در اوج شرمندگی میگه اونو دوست داره .دارم دیوانه میشم کمکم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد اما بهتر است در اول دقت کنید که در جلوی فرزندتان در مورد اینگونه مسائل صحبت نکنید و همچنین این موضوع بین خودتان باشد و با خانواده ها در میان گذاشته نشود تا از آسیب های احتمالی جلوگیری شود . با توجه به اینکه مدتی شما برای اعتیاد ممکن است از نظر احسای همسرتان با کمبود روبرو شده است و این موضوع و شرایط سخت شما باعث شده باشد که به محبت های یک مرد متاهل دلببند و آن را با دوست داشتن اشتباه بگیرند هرچند که در اشتباه رفتن این مسیر و برقراری رابطه شکی نیست . بهتر است در ان مورد قبل از تصمیم گیری جدی به صورت حضوری با حضور هردویتان به روانشناس مراجعه داشته باشید تا بررسی لازم صورت گیرد و بعد شما در این مورد تصمیم گیری کنید .
برای بازگشت اعتماد نیاز است که همسرتان در اول از رفتار خود پشیمان باشند و در کنار آن تعهد لازم را به زندگیتان داشته باشند و مهم ترین آنها اینکه به این تعهد پایبند باشند و دور این رابطه با هر احساسی که در آن وجود دارد را خط بکشند و به تعهدات خود پایبند باشند و در کنار آن نیزا است که مشکلات موجود در زندگی مشترکتان را بشناسید و برای بهبود آن به کمک یکدیگر گام بردارید و در این مسیر با توجه به مشکلاتان نیاز است که پروسه خانواده درمانی را نیز طی کنید تا در طول زمان بتوانید اعتماد سابق را بدست آورید و مشکلاتتان بررسی و رفع شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22247100
شاد باشید
سلام من با همسرم سنتی ازدواج کردیم تو دوره نامزدی خیلی باهام سرد بود چند باری متوجه شده بودم ک با خانومی در ارتباطه اما هر بار کتمان میکرد حتی گریه هامم براش مهم نبود بعده ازدواجمون ۲ ماه بعده عروسی مچشو گرفتم و با پریتتی ک از خطش گرفتم فهمیدم حتی تو روز عروسیمون هم باهم صحبت کردن این خانوم کارگرشون بود و حتی وقتی ک ما باهم نامزد کرده بودیم مانع این میشد ک همسرم باهام صحبت کنه و بعدا شوهرم گفت ک بخاطر اون بود ک واسم داد میزد یا بااهام سرد بود شکسته شدم خونوادم خیلی ابروشونو میخان نزاشتن ما از هم جدا شیم خطشو عوض کردم اون خانوم هم متاهله ولی هر بار ک اینستا شو چو میکنم همش ناراحته و پست هایه غمگین میزاره من دارم زندگی میکنم ولی هر بار فکرم خراب میشه خونوادمو مقصر میدونم چون وقتی بهشون میگفتم ک داره بهم خیانت میکنه میگفتن ن اینطور نیس! میترسم بازم بهم خیانت کنه ما باهم ۱۲ سال اختلاف سنی داریم و من از لحاظ ظاهر خیلی از اون بالاترم و همیشه به خودم میرسم و سعی میکنم کم عصبانی بشم و شیطنت زنونه دارم ممیفهمم چی کم میزارم ک اون به سمت دوست قدیمیش کشیده شده و به خودش اجازه داده حتس بعد از ازدواجمون هم باهاش در تماس باشه…لطفا کمکم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد بهتر بود در همان دوران تا زمانی که دلیل رفتارهای ایشان را متوجه نمی شودید وارد زندگی مشترک نشوید چون شما در مسیر بهبود مشکل گامی برنداشتید نیاز بود در همان دوران مشاوره پیش از ازدواج را تجربه می کردید تا بتوانید بهتر تصمیم گیری داشته باشید . با توجه به اینکه در هرصورت شما وارد زندگی مشترک شده اید بهتر است دقت کنید که برای بازگشت اعتماد و اینکه رابطه شما ترمیم شود در اول نیاز است که هردوی شما با یکدیگر در این مسیر تلاش کنید و اینکه همسرتان از رفتاری که انجام داده است ابراز پشیمانی کنند و خودشان نیز مایل باشند که زندگی مشترکتان را ادامه بدهند و شرایط بهبود یابد و در کنار ان نیز نیاز است که ایشان تعهد لازم را به زندگی مشترکتان داشته باشند و از همه مهم تر اینکه در رفتارشان ثبات داشته باشند تا بتوانند به مرور اعتماد را بازسازی کنند .
دقت کنید که شما نیز بهتر است سعی کنید در این مسیر به زندگی مشترکتان کمک کنید و کمبودها و مشکلات زندگیتان را کم یکدیگر برطرف کنید البته بهتر است که در این مسیر به صورت حضوری نیز با همسرتان به روانشناس نیز مراجعه داشته باشید تا در این مسیر به هردوی شما در بهبود زندگی مشترکتان کمک شود. . با توجه به اینکه شما نسبت به یک سری رفتارهایتا آگاهی دارید که باعث می شود همسرتان نیازهایشان به اندازه کافی برطرف نشود بهتر است سعی کنید اگر مایل به ادامه زندگی مسترک و بازسازی و ساختن زندگی مشترکتان هسیتید نیازها و احساسات همسرتان را بشناسید و در برطرف کردن آنها گام بردارید .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22354790
شاد باشید
سلام.شش ساله ازدواج کردم و یه دختر دوساله دارم. شوهرم مورد تایید کل فامیل بود و هست خیلی بهش اعتماد داشتم از چند ماهی میشه که خیلی تو تلگرام و متوجه میشدم که داره چت میکنه به روش نیاوردم واسه اینکه مطمءن نبودم که داره خیانت میکنه تا دیشب که حواسش به من نبود صفحه ی گوشیشوگوشیشوانلاینگوشیشو.که داره با یه خانو می چت میکنه فورا از تلگرام اومد بیرون. همش بامیگفتممیگفتم اگه مطمءن بشم آبروشوتو فامیل میبرم . ولی الان نمیدونم چطوری باهاش برخورد کنم چیکار کنم که با سیاست برم جلو؟؟؟ چطوری برخورد کنم ککهحساب کار دستش بیاد؟؟؟؟ آخه اخلاقش طوریه که کافیه ضعیف باشی و قلق آدم دستش بیاد سو استفاده میکنه همه چیو با خنده حل میکنه.. بدون سیاست نمیشه نمیشه… کمکم کنید لطفا.. چیکار کنم؟؟خانوادشنمیگم نمیگم. چون میدونم پشتشنکمک کنید.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد اما بهتر است در اول دقت کنید که در این مواقع بهتر است خونسردی خود را حفظ کنید و سعی کنید موضوع را با کسی غیر از خودتان و همسرتان و نهایت مشاور در میان نگذارید چون اگر قرار باشد به زندگیتان با ایشان ادامه بدهید دیدگاه دیگران و صحبت های آنها سالها می تواند باعث اذیت شما و همسرتان شود و ادامه زندگی را برای شما سخت تر کند.
بهتر است در زمان مناسبی با ایشان صحبت کنید و بیان کنید که اطلاع دارید که ایشان با یک خانم چت می کنند و بهتر است بیان کنید که این رفتار از نظر شما چه نام دارد چون بعضی افراد فکر می کنند خیانت تنها رابطه جنسی می باشد و این رفتارها خیانت محسوب نمی شود پس بهتر است همسرتان دیدگاه شما را بدانند و شما نیز بسته به صحبت های ایشان در این مسیر گام بردارید اگر ایشان از رفتار خود پشیمان باشند و در کنار آن بخواهند که این مشکل را برطرف کنند و به زندگی مسترکتان ادامه بدهند و در کنار اینها نیاز است که ایشان تعهد داشته باشند به زندگی مشترک و از همه اینها مهم تر اینکه در تعهد خود ثبات داشته باشند تا به مرور زمان اعتماد سابق بین شما شکل بگیرد . در این مسیر بهتر است مشکلات زندگی مشترکتان نیز مورد بررسی قرار بگیرد در زندگی هایی که مشکلات وجود دارد احتمال خطا بیشتر می باشد هرچند که دلیل قانع کننده ای نیست . بهتر است برای بررسی دقیق به صورت حضوری نیز به روانشناس مراجعه داشته باشید تا به هردوی شما در این مسیر کمک شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22354783
شاد باشید
سلام . بنده ۱۰ سال هست که از زندگی مشترکم با همسرم میگذره برج ۲ سال ۹۶ متوجه شدم که سرطان بیضه دارم خوب خیلی برام سخت بود دو ماه بعدش یعنی تو جلسه دوم شیمی درمانیم متوجه شدم که زنم با شریک کاریم ارتباط تلفنی داشتن که قربون صدقه هم میرفتنو بهم عشق میورزیدن بعد که مچ زنمو گرفتم با التماسو , خواهشو , … که ببخشمشو توبشو قبول بکنم منم چون دوسش داشتم گذشت کردم و حتی به روی شریکم هم نیاوردم . گذشت برج ۵ سال ۹۶ متوجه شدیم که پسر بزرگم که ۸سالش بود اون هم سرطان لمفام داره خوب واقعا نابود شدیم هم من هم خانمم که الان هم هفته ای یک بار شیمی درمانی میشه گذشت تا چهارشنبه هفته پیش متوجه شدم که زنم دوباره بهم داره خیانت میکنه که وقتی مچشو گرفتم خودش اعطراف کرد که حتی رابطه جنسی هم داشته و دوباره موجی از خواهش ها و التماس ها و توبه به من حجوم آورد خوب چی بگم بعد از این همه ناراحتی ها ,دوباره خورد شدم و نابود و واقعا دارم دیونه میشم و زنم خیلی مقاومت میکنه و اسم و مشخصات طرفو نمیگه نمیدونم کیه , اینکه نمیدونم کدو آدم بی شرف پشت این جریانه داره فکرمو داغون میکنه ولی متاسفانه من خر باز زنمو دوسش دارم و به خاطر بچه ها فعلا کوتاه اومدم لطفا به من بگید که چکار کنم دوباره ببخشمش یا جدا بشم بهتره نمیدونم فقط دارم داغون میشم و پیگیر اون طرف بشم یا دوباره بسپرمش به خدا بدبختی اینه که چون نمیدونم کیه همش تو فکرم میاد که اون کیه , آشناهه, هروز چش تو چش زنمه, کارمند بیمارستان بچمه, همون شریک سابقمه نمیدونم این مسله واقعا داره داغونم میکنه لطفا بگید چار کنم طلاق یا زندگی و اگه زندگی این طرفو چکار کنم پیگیرش بشم یا نه ممنون
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات و فشارهای روانی که به شما وارد شده است قابل درک می باشد اما بهتر است در اول آرامش خود را حفظ کنید تا بتوانید بهتر تصمیم گیری کنید با توجه به اینکه همسر شما برای بار دوم این خیانت کرده اند بهتر است با دقت بیشتری به این موضوع توجه کنید دقت کنید که برای زندگی مشترک با فردی که خیانت کرده است نیاز است که در اول فرد خیانتکار از رفتار خود پشیمان باشد و در کنار آن سعی کند به زندگی خود تعهد داشته باشد و آن چیزی که در کنار این موارد از اهمیت زیادی برخوردار است این است که در این تعهد ثبات وجود داشته باشد همان چیزی که همسرشما با ابراز پشیمان و دادن تعهد به آن پایبند نبوده اند . در این میان نیاز است که مشکلات بین شما نیز شناسایی شود و سعی در برطرف کردن آنها کنید تا دلیل این خیانت ها نیز از بین برود . بهتر است قبل از تصمیم گیری به ادامه زندگی و یا طلاق به صورت حضوری با همسرتان به روانشناس مراجعه داشته باشید تا در این مسیر به هردوی شما کمک شود .
دقت کنید با توجه به شرایط کودکتان در زمان فعلی و سن حساسی که او در آن قرار دارد بهتر است این گونه موضوعات در جلوی او بیان نشود و زمان هایی با همسرتان صحبت کنید که فرزندتان در منزل نباشد .
همچنین دقت داشته باشید که بهتر است این موضوع بین شما و همسرتان بماند و خانواده ها و یا دوستان در این جریان قرار نگیرند چون در صورتی که بخواهید زندگی مشترکتان را ادامه بدهید صحبت های دیگران و یا نکاها می تواند باعث شک و تردید در شما و مشکلات در زندگی مشترکتان شود. در این مسیر بهتر است با توجه به تکرار به صورت حضوری به روانشناس مراجعه شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-88472864
شاد باشید
سلام من یه پسرجوونم همش٢٠سالمه 4سال ونیم پیش بایه دختر آشناشدم کم کم نزدیک شدیم تاعلاقه مند شدیم خیلی خوب بود همه چی خیلی عالی بود اما من یکم عصبی بودم گاهی سرش داد میزدم گاهی لج میکردم بعدسری آخر باهم بحث کردیم هرچقدر اسرار کرد من کنار نیومدم یه روز بعد اومد بازمن کنار نیومدم وقهرکردیم وبعداز۴روز رفتم سمتش اما مثل قبل نبود جواب سربالا میداد یکماه همینطور بود حتی خط هاشو عوض کرد دست به خودکشی زدم اما باز برنگشت تااینکه فهمیدم بهم خیانت داره میشه باپسره برخورد کردم به پدر دختره گفتم عصبی شدم ناراحت شدم الانم نه میتونم کارمو ادامه بدم نه درسمو میتونم بخونم فقط دوس دارم زندگیم برگرده خیلیا میگن خیانت کرده ولش کن خودم میگم بزار بهش فرصت بدم بااون زندگی کنه تایک ماه شاید قدرمنو دونست اما تحمل ندارم گاهی فکرهای بدی به سرم میزنه زندگی هیچ لذتی برام نداره بنظرتون باید چیکارکنم💔
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد اما بهتر است دقت کنید با توجه به اینکه شما هنوز به صورت رسمی با یکدیگر رابطه ندارید خیانت زیاد معنایی ندارد و فرد می تواند هر زمان که فکر کرد از رابطه رضایت ندارد و رابطه برای اوس ازنده نیست از آن خارج شود . بهتر است خودتان با توجه به اینکه به نظر می رسد شما راحل های حل مسئله را به درستی آموزش ندیده اید و دست به اقداماتی چون خودکشی ذر مقابل مشکلات می زنید و یا رفتارهای تکانشی چون بیان کردن به خانواده و.. . را دارید بهتر است در اول برای مشکلات خودتان به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا بررسی لازم صورت گیرد . با توجه به اینکه مشکلات شما بر عملکرد شما در درس ، روابط اجتماعی و… تاثیر گذاشته است نیاز است که این مسئله به صورت دقیق مورد بررسی قرار گیرد تا در این مسیر به شما کمک شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22354282
شاد باشید
سلام خسته نباشید
من دختری ۲۰ ساله ام ۴ ساله عقدم ، نامزدم پسرعمم هستش و ۸ سال تفاوت سنی داریم. ایشون از روز اول خواستگار سمج و عاشق پیشه من بودند با اینکه از نطر فرهنگ و سطح اجتماعی خانوادشون خیلی از ما پایین تر هستن عمه ام بخاطر کتک ها و زن دوم و اعتیاد شوهرش ازشون ۱۰ ساله ک جدا زندگی میکنه . نامزدم وقتی اومد خواستگاریم هیچی نداشت حتی پول یه عقد ساده . من اصلا راضی نبودم و بابام هم همینطور . بابام دکتره داروسازه . من توی خانواده ای اروم و با عشق و ارامشو مذهب بزرگ شدم .
نامزدم حدود ۳ سال رفت و آمد تا منو راضی کرد و من بخاطرش جلوی بابام ایستادم . من خیلی خواستگار داشتم خواستگار هایی ک شاید از نظر خیلی دخترا رویاییه .
با اینکه بابام گفت بدردم نمیخوره اما من گفتم بابا اون فرق داره با باباش و عقد کردیم.
تا ۱۸ سالگی ک مدرسه می رفتم بینمون خیلی بحث پیش میومد اما حل میشد و چیزی نبود . وقتی شد۱۸ سالم فهمیدم چیکار کردم و با کی ازدواج کردم . توی اوج اعتمادم نسبت بهش دیدم به خانومی پیامک داده توی واتساپ وابراز احساس کرده عکس خانومه رو دیدم خیلی بزرگتر از من بود حداقل ۶ سال بزرگتر بود و اصلا قیافه ای نداشت واقعا شوکه شدم ک چرا نامزدم منو به کسی ک از من بزرگتره و اصلا نسبت به من زیبایی نداره ترجیح داده . درصورتی ک من اونقدر دوستش داشتم ک هرکس هرچی میگفت من طرفش بودم و می پرستیدمش .
خیلی شکستم بهش گفتم شوکه شد کتمان کرد وقتی تهدیدش کردم ک به بابام میگم اگر توضیح نده و واقعیتو نگه دست و پاش شل شد و گفت من ۳ روزه با این خانوم رابطه دارم و گول خوردم و اشتباه کردم و غلط کردم و…. گرچه تا بهش گفتم سریع پاک کرد پیامک هاشونو . قسم خورد ک دیگه اینکارو نمیکنه و اگر کرد خدا رسواش کنه و عهد بست باهام . منم قول دادم بخاطرکه آبروش نره چیزی نگم .
قبول کردم که انسان جایز الخطاست و باز بهش اعتماد کردم
باز بهش بیشتر علاقمند شدم . نامزدم روز اول هیچی نداشت و هیچ اسم و رسمی نداشت و کسی نمیشناختش من و خانواده ام بزرگش کردیم طوریکه الان به هرکه اسمشم بگم میشناسنش و فک میکنن چقدر خوبه و چقدر خوش اخلاقه . به عنوان داماد خانواده ما میشناسنش
۴ ماه بعدش زمانیکه که من تازه اعتمادم کاملا نسبت بهش جلب شده بود توی گوشیش وقت نماز صبح دیدم ک به خانمی پیامک داده عزیزم دوستت دارم و عاشقتم و….
سوختم واقعا سوختم باورکنید دارم اینحرفا رو میزنم و گریه میکنم . هیچی نگفتم چون بابام داشت میرفت سفر دوروز صبر کردم و یه شب ک داشتم با مشاور حرف میزنم سر رسید و من هم ک نمیخواستم بفهمه ک میدونم ا چت بیرون اومدم و بهم شک کرد هه فک کنید خیال کرد من دارم بهش خیانت میکنم بهم گفت تو زن نشدی واسم با کی حرف میزدی و جلو مامانم زد توی گوشم. من ک صبرم لبریز شده بود داد زدم و گفتم من خیانت میکنم یا توپروانه کیه … نامزدم ک جا خورده بود گفت بریم تو اتاق اینجا حرف نزن رفتیم تو اتاق گفت چرا تهمتم میزنی و …. منم گفتم با چشم خودم دیدم . جوری صورتمو فشار داد ک تا ۱ ساعت حس میکردم دستاش روی صورتمه . قسم قرآن و جان مادرش ک خیلی واسش عزیزه خورد و گفت نکردم .
موبایلاشو برداشتم و سیمکارتاشو بیرون اوردم و هرچی گفت بده ندادم . رفت بیرون از خونه گفت آبروم رو الکی بردی و .. من خودمو میکشم و… منم ترسیدم ولی هیچی نگفتم . سیمکارت رو ک انداختم روی گوشیم و تلگرام و واتساپ رو نصب کردم دیدم پیامکهاش با یکی به نام راضیه بالا اومده توی ویس بهش ابراز احساس کرده بود دختره گفته بود روز اول تو پیشنهاد دادی …. سوختم سوختم به یکی دیگه پیام داده بود اگه گفتم نگین بدون منم . بازهم سوختم .
تا صبح نخوابیدم کسی ک میگفت تهمتم زدی به غلط کردن افتاده بود.
صبح شد یه حسی بهم گفت بیدار شو تا بیدار شدم دیدم راضیه پیام داده … منم شمارمو بهش دادم و اومد توی واتساپ خودم و به عنوان نامزدم باهاش صحبت کردم . خیلی چیزا دستم اومد ک باهاش رفته بیرون و… متنفر شدم از نامزدم تا هفته آب و غذا نداشتم خانوادمم پشتم بودند . بعد از دوهفته اومدو گفت غلط کردم منم فقط میگفتم طلاق یه جاسه گذاشتن حرف بزنیم قول داد دیگه تکرار نکنه و منو نزنه و بددهنی نکنه . و خیلی چیزای دیگه و حق طلاقم بهم میده . منم قبول کردم الان دوماهه از اون ماجرا میگذره اصلا بهش اعتماد ندارم اینروزا خیلی دوباره مشکوک شده رفتارهایی ک قول داده بود تکرار نشه شروع شده . بازم بد دهن شده .علاقه ام نسبت بهش صفر شده به همه مردا مشکوکم هرکیو میبینم توی خیابون ک نگام میکنه توی دلم میدم ک همتون مث همین. حس میکنم بازم داره خیانت میکنه اما طوریکه من نفهمم چون داخل لباس زیرش ک تازه خریده بودم واسش موی باند مشکی پیدا کردم ک موی من نبود . حالم خیلی بده نمیدونم چیکار کنم دارم دق میکنم توروخدا کمکم کنید
سلام .
۵ سال از ازدواج مون میگذرد ثمره ازدواج مون یه دختر است . دوسال است متوجه میشم زنم باهام خیانت میکنه. دو بار بخشیدم تعهد کرد که دیگر تکرار نمیکنم ولی به قول خود وفانکرو وبار سوم است متوجه میشم وثبوت در دست دارم لطفا کمکم کنید چی باید بکنم بخدا بذارم از زندگی دارم دیونه میشم .
با سلام خدمت شما دوست عزیز
قابل درک است که شرایط سختی را تحمل می کنید . بهتر است در این مورد با توجه به اینکه شما چندین بار ایشان را بخشیده اید و باز این خیانت تکرار شده است اگر بخواهید به زندگیتان ادامه بدهید در اول آرامش خود را حفظ کنید تا بتوانید بهتر تصمیم گیری کنید و بعد به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا بتوانید بررسی دقیق تری در این زمینه انجام شود و بتوانید دلیل اصلی خیانت ایشان را متوجه شوید و در صورت ادامه زندگی سعی کنید این مشکلات را برطرف کنید تا امکان این اتفاق کاهش یابد. سعی کنید در مورد این موضوعات در جلوی فرزندتان هرچند کوچک باشند صحبت نکنید چون می تواند بر وری فرزندتان نیز تاثیر گذارد . سعی کنید در آرامش با همسرتان صحبت کنید و دلایل تکرار این رفتار را از ایشان بپرسید ابراز پیشمانی تنها یک مرحله است و نیاز است مشکلات شناسایی شود و به مرور زمان و کمک هردویتان سعی در برطرف کردن آنها شود و نیاز به زمان دراید تا شما بتوانید اعتماد سابق را به همسرتان به دست آورید و ایشان نیز تلاش کنند که اعتماد شما را جلب کنند .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122354783
شاد باشید
سلام من دو سال ازدواج کردم .قرارشد حتی هرچی که هست را کامل به هم بگیم الان بعد از گذشت 2 سال من فهمیدم همسرم به من خیانت کرده همسرم که قبول دار نیست ولی مدارکی هست که ثابت میکنه .الان نمیدونم باید چیکار کنم مغزم داره منفجر میشه ؟؟؟ ممنون میشم راهکار هست بگید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما در این زمان قابل درک است اما بهتر است دقت کنید که مدرکی که شما دارید یک خطای شناختی نباشد و در این مورد اشتباه نکرده باشید چون گاهی پیش می آید که برداشت ها در این موارد اشتباه باشد. در صورتی که خیانت واقعا رخ داده باشد بهتر است اول آرامش خودتان را حفظ کنید و از گفتن این موضوع به دیگران خوداری کنید چون اگر مایل هستید زندگیتان را ادامه بدهید صحبت های دیگران می تواند گاه تاثیر مخربی بر روند ادامه زندگیتان در آینده و زمان فعلی بگذارد سعی کنید مشکلات موجود بین خودتان و همسرتان را شناسایی کنید تا با برطرف کردن این مشکلات احتمال تکرار این رفتار از سمت همسرتان کاهش یابد . در این زمینه با توجه به اینکه اعتماد شما به همسرتان کاهش یافته است بهتر است به صورت حضوری با همسرتان و در صورت نیامدن ایشان به تنهایی به مشاوره اقدام کنید. برای ترمیم این اعتماد نیاز به تلاش هردوی شما می باشد و نیاز به گذر زمان دارد . سعی کنید زمانی که با همسرتان در این مورد صحبت می کنید از توهین خوداری کنید و در یک محیط دونفره و بدون دیگران صحبت کنید دقت کنید که با قهر و دعوا موضوع اصلی فراموش نشود و سعی کنید دلیل این خیانت را متوجه شوید تا بتوانید آن را برطرف کنید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122354783
شاد باشید
ببخشید اگ خیانت یکی از اعضای خانواده رو میبینیم باید چجوری رفتار کنیم ک اون بفهمه؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
این موضوع بستگی زیادی به اینکه آن فرد چه نسبتی با شما داشته باشد و شما چقدر از خیانت او آگاه هستیدو اطمینان دارید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122354783
شاد باشید
باسلام
بنده هشت سال پیش ازدواج کردم،شوهرم معتاد بود با هزار زحمت ترکش دادم و وقتی فهمیدم دیگه مصرف نمیکنه بچه دار شدم ،تقریبا دخترم 6ماهش بود که فهمیدم شیشه مصرف میکنه،سه سال از زندگی مشترکمون میگذشت و من همه این مدت رو سر کار بودم و خرجی خونه رو میدادم و خونه مادر شوهرم زندگی میکردم،هیچ وقت از مشکلاتم رو به خانواده خودم و شوهرم نگفتم و به تنهایی حل کردم ،شوهرم ورشکست شده بود روی مصرف مواد،تمام طلاهام و فروختم و بدهکاری هلش و دادم براش یه مغازه پوشاکی زدم که بیکار نباشه،اما تو این کار هم ورشکست شد و دوباره بدهکار شد اندک طلایی که مونده بود بعلاوه ماشینم و فروختم و بدهکاریهاش و دادم،دخترم جهار سالش بود که پیشنهاد یه کار دولتی بهش دادن تقریبا چند ماهی رفته بود سر کار و وضع مالیمون خوب شده بود،پدر شوهرم برامون ماشین خرید حودمم که سر کار لودم بعد از ظهرها احع شوهرم هیچ وقت به من هرجب نمی داد،مجبور بودم برم سر کار که دستم تو جیب خودم باشه،اما غافل از اینکه من سر کارم و شوهرم دوست دختر داره و در نبود من یه زن دیگه رو میاره خونه،هر چی کار کردم خرج شوهرم کردم و همبشه بهترین لباس شلوار و گوشی و واسش خریدم،بهترن عطر و ادکلن
شش ماه بهش گفتم تو با یکی رابطه داری هیچوقت زیر بار نرفت التناس کردم گریه کردم تهدیدش کردم که خودکشی میکنم،هیچی قبول نکرد و هر بار قسم مرگ من و دخترم و میخورد که با کسی نیست،اینو بگم که باردار بودم و حالم خیلی بد بود دکتر بهم استراحت مطلق داده بود اما اون همیشه بهم میگفت چرا نمیری سر کار،تا میومدم اعتراض کنم میگفت نمیتونی طلاق بگیر،چند بارم از خونه بیرونم کرد،اما برگشتم خونه،و به خانوادم و خانوادش هیچی نگفتم،نا اینکه خودش به برادرم گفت بیاد منو ببره که دیوونه شدم،برادرم فکر میکرد حق با شوهرمه،اما من کوتاه نیومدم و صداش و ضبط کردم اونمئقع بود که دیگه دستش رو شد و نتونست حرفی بطنه اما بازم قطع رابطه نکرد باهاش،مجبور شدم برم با زنه حرف بزنم ،هنوز هیچی نگفته بودم که تا دلش میخواست بهم کتک زد،با لگد میزد تو شکمم و میگفت اول بچه اتو میکشم بعد زندگیت و نابود میکنم،اینو بگم شوهرم مدام میگفت بچه اتو سقط کن اما من قبول نمیکردم،چون خودش خئایته بود بچه دارشیم،خلاصه از اون روز که من کتک خودم از دست دوست دختر شوهرم،شوهرم مجبورن قطع رابطه کرد،اما من دیگه اون زن شاد و سرحال قبلا نیستم،دخترم خیلی داغون شده،کارم شبانه روز شده گریه،یک ماه از اون روز میگذره،صدایی که ازشون ضبط کردم توی گوشمه مدام،بهش گفت طلاقش بده،شوهرم جواب داد بهش گفتم جوابم داده طلاق بگیرم که یکی دیگه جامو بگیره،داغونم لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم به ارامش برسم
ممنون
با سلام خدمت شما دوست عزیز
تلاش های شما برای ساختن زندگیتان قابل تحسین است و شما نباید نسبت به خودتان شرمنده باشید. مسیله خیانت که این روزها گریبان گیر بسیاری از زندگی ها شده است و تاثیرات مخربی نیز بر آن دارد. در اول اینکه شما به صورت قانونی می توانستید از اون خانم شکایت کنید دادگاه بخاطر سقط جنین حتما با ایشون برخورد می کردنند. در مورد همسرتونم باید تصمیم نهایی را شما بگیرید اگه تصمیم به ادامه زندگی دارید و می خواهید به شوهرتان یک فرصت دوباره بدهید در این مسیر بهتر است از یک روانشناس به صورت حضوری کمک بگیرید تا در اول مشکلات روحی خودتان و آسیب های وارد شده به خودتان بررسی شود در کنار آن می توانید به ترمیم رابطه خودتان با همسرتان نیز بپردازید .
در این مسیر می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران کمک بگیرید .
021-88472864
شاد باشید
سلام..توروخدا راهنماییم کنید…من 6ماهه ازدواج کردم دیشب متوجه داشتم شوهرم از همون روز اول ازدواج داره بهم خیانت میکنه و 1بارم با یکی ارتباط جنسی داشته و توی نبود من اوردش خونم…الان ک بهش گفتم سیم کارتاشو شکونده و قسم خورده بار اخرش بوده…چیکار کنم ب نظرتون حالم واقعا بده
خیانت شوهر
دوست عزیز در این مورد چاره ای جز اعتماد به همسرتون ندارید .
ولی در زمانی مناسب در این مورد با هم گفتگو کنید .
و صریح و قاطع در مورد انتظارات خودتون صحبت کنید .
محبت کردن به ایشون رو هم فراموش نکنید چون مردان تشنه محبت هستند.
فعلا در این مورد در کنار همسرتون باشید ولی نقش کارآگاه رو بازی نکنید تا بتونیدضمن درکنارش بودن رفتارهایی رو کنترل کنید .
پس در مورد این مساله با همسرتان صحبت کنید و تمام سوالاتی که دارید.
از او بپرسید تا بفهمید در لحظه ای که به شما خیانت می کرده چه فکری در رابطه با شما داشته است.
و آیا هنگام ارتکاب این کار، اصلا فکر می کرده که به شما خیانت می کند؟
اگر همسرتان را بخشیدید و و خواستید مجددا با او رابطه جنسی برقرار کنید بهتر است ابتدا آزمایش HIV ایدز و تست سایر بیماری های آمیزشی را بدهید.
و تا دریافت نتیجه آزمایش رابطه جنسی محافظت شده داشته باشید.
حتی بعد از بخشش خیانت همسر حس آشفتگی، بی اعتمادی و عصبانیت شما از بین نمی رود و رهایی از این احساسات منفی نیازمند زمان است.
دوست عزیز باید بدانید دلیل واضحی برای بی وفایی یک فرد نمی توان در نظر گرفت . ممکن است بی وفایی به علت تربیت نادرست ، مشکلات زناشویی و….باشد.
دانستن نوع خیانت به درک مفهوم آن کمک می کند . برای فهمیدن نوع خیانت رسیدن به پاسخ این سوالات ضروری است .
سوالاتی مانند اینکه آیا خیانت به یک شب ختم می شود و یا اعتیاد به برقراری رابطه جنسی بوده است ؟
آیا خیانت به دلیل مشکلات زندگی بروز کرده؟ آیا خیانت صرفا برای خاتمه دادن به زندگی مشترک بوده؟
به تنهایی مشکل خود را حل نکنید و برای مشورت حتما پیش یک مشاور خوب بروید و با کمک او برای زندگی تان تصمیم بگیرید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22689558
با سلام
من فکر می کنم خیانت مانند اعتیاد می ماند و خوب شدنی هم نیست البته شاید شاید استثنا هم باشد ولی کلا مرد عوضی یا زن عوضی درست شدنی نیستن
خیلی بداخلاق شدم. بازی و سر و صدای بچه ها رو نمیتونم تحمل کنم. اونم میبینه ناراحتم ولی مدام انکار میکنه و به رو خودش نمیاره مدام میگه تورو دوست ندارم پس کیرو دوست دارم. میگه زنای خراب ارزششون ۶۰ تومنه ۱۰۰ تومنه ولی تو در گرانبهاییی من هیچوقت تورو با اونا مقایسه نمیکنم.😐😠آخه این حرف و کجای دلم برارم؟؟؟!!! میگه نزار افکار منفی بهت حجوم بیاره توکلت به خدا باشه. زندگیت و بسپر به اون. اگه بسپاری به اون اون نمیزاره که انفاقی بیافته. مثلا مثلا اگه منم بخوام برم خارج از شهر یکیرو سوار کنم میبینی یه دفعه ماشین خراب میشه یا طرف نمیاد و خدا بخاطر دل تو نمیزاره به کام من بشه…. من چطوری این حرفاشو هضم کنم؟؟؟؟😢😢😢😢😢😢😢😢😢اصلا جای حرفم میمونه؟ تازه از حرفاش فهمیدم طرفشو میبره خارج شهر که کسی نبینش رسوا شه . یه دفعه تو داشبرد ماشین کاندوم پیدا کردم گفتم این اینجا چیکار میکنه گفت دوستم پیدا کرده داده من . منم گذاشتم اینجا گفتم دردسر میشه ولی بر نداشتم.غیر باور چیکار میتونستم کنم؟ از استدلالاش حالم بحم میخوره چون عین سگ داره دروغ میگه وقتی فکر میکنم میگم خدایا این از کی شروع کرده که من نفهمیدم آخه خارج از شهر مطالبات داره اینطور که میگه. حرف برا گفتن زیاده من الکی به این نتیجه نرسیدم اولین بارم مربوط میشه به ۷ سال پیش که اسرار داشت من زودتر برم طبقه پایین روضه منم تعجب کردم باردار بودم درو باز و بسته کردم ولی پایین نرفتم وایستادم گوش دادم. دیدم تلفن و برداشته زنگ زده به یه خانم که آشنا هم بودن باهاش احوالپرسی میکنه خیلی صمیمانه و بهش میگه بیام دنبالت. من حاج و واج موندم رفتم جلو گفتم تو به فلانی زنگ زدیییییی چه کاری باهاش داری. اول انکار کرد . گفت من میدونستم تو نرفتی. بعد وقتی با گریه های من و داد و بیدادم مواجه شد گفت اصلا هرطور دوست داری فکر کن. بعدم گفت ازم پول دستی گرفته میخواستم ازش پس بگیرم چون نمیده. البته شوهرم خسیسم هست ولی هیچ دلیلی برا این رفتارش نمیبینم. این اولین ریشه بی اعتمادیه من به اون شد. البته قضیه بیشتره من همینقدر گفتم. ایشون بچه طلاقم هستن و تک فرزندن. اون خانم به من گفت که شوهرم بهش گفته یک شب با تو باشم فرداش کشتنم کشتنم. بچه هاشم تایید کردن و خیلی چیزا رو گفتن. که چند بار مامانمون و سوار کرده ببره پا عابر بانک و نزاشته ما هم سوار شیم. بعد هفت سال دو سه تا چیز جدیدم دبدم که نمیخوام توضییح بدم. و میگم شاید از خیییلی وقته ازینکارا میکنه و من خبر نداشتم .
حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی حیف از کسی که رنج خورد پای ناکسی واقعا نمیدونم چیکار کنم وقتی میدونی که اگه ببخشی بازم تزمینی نیست که تکرار نکنه بهترین کار چیه؟ تکلیف دوتا بچه چی میشه؟ من دیگه شاد نیستم ینی نمیتونم شاد باشم چون امیدم نامید شده . از ۶۴ کیلو رسیدم به ۵۰ عوارض لاغری داره اذیتم میکنه اعضای بدنم بیدلیل درد میکنه مفاصلم تیر میکشه . متنفرم ازش باورم نمیشه انگار اصلا نشناخته بودمش. سردمه. دلم میخواد بمیرم ولی دلم به حال بچه ها میسوزه خیییلی به من وابسته ان مخصوصا پسرم. مشاور رفتم میگه یا باید بمونی تحمل کنی یا بری طلاق بگیری.
نمیدونم شاید اگه مچشو بگیرم طلاق بگیرم. نمیدونم با دوتا بچه چی به سرم میاد. ولی اگه تصمیم به موندن بگیرم اونم فقط بخاطر بچه ها دیگه علاقه ای بهش ندارم. هرچند که زندگی بدون علاقه عذاب آوره . سعی میکنم نگاهش نکنم چون هروقت چشم به چشش می افته دلم میریزه معدم ورم میکنه بدنم میلرزه دلم میخواد فریاد بزنم و گریه کنم .ولی هر روز و شب سر نماز میگم خدایا بعد از مرگمم نمیخوام نه تو بهشتت نه تو جهنمت ببینمش.
سلام. میخواستم بگم به منم خیانت شده ولی اون انکار میکنه. من از رفتاراش فهمیدم. میدونید رفتاری که آشنا نیست بعد از ۱۱ سال خودش آژییییر میکشه. فقط دلم ازین میسوزه که وقتی دختر خونه بودم خودم و پاک نگه داشتم چون با خودم میگفتم اگه قدم اشتباه بردارم مثه این میمونه که از همین حالا به شوهر آیندم خیانت کردم. خودمو از هر گناهی دور نگه داشتم حتی نگاه.ازینکه پاک زندگی کردم پشیمون نیستم ولی از بی لیاقتی همسرم دارم میسوزم. ازینکه تظاهر میکنه که دوست دارم حالم بهم میخوره. به شدت وزن کم گردم اشتها ندارم. دوتا بچه هم دارم. احساس پوچی و بی ارزشی میکنم. به شدت اعتماد به نفسمو از دست دادم طوریکه تابستان زمستان عینک آفتابی از چشم نمیافته. نمیخوام هیشکی منو ببینه. احساس نقص میکنم. 😢😢😢😢
درضمن از همه لحاظ هم از اون دختره سرترم و
هیچوقت هم چیزی برا شوهرم کم نذاشتم
سلام..همسر من به من خیانت کرده اونم با یک دختر پررو که منو دیده من با هک و این چیزا واینکه خودمو جا همسرم جا زدم فهمیدم ک چندین بار با هم رابطه جنسی داشتن از اول ولی پیشنهاد از طرف دختره بوده و ول کن جریان هم نبوده ..حالا ک فهمیدم دنیا رو سرم خراب شد .شوهرم ک خیلی مغرور بود مثل بچه زار زار گریه کرد وقتی اسم طلاق رو اوردم ب دست و پام افتاد و قسم میخورد ک دختره رد نمیشده…با گریه میگفت هرکاری بگم انجام میده حتی اگه بخوام خودشو بکشه هم میکشه..به اینکه بی اندازه دوستم داره شک ندارم….خیلی پشیمونه جوری ک میگه ب کل فامیل میگه تا ابروش بره یا منو با خودش میبره کلانتری تا ازش شکایت کنم…منم قضیه رو ب کسی نگفتم بنظر شما چیکار کنم؟،واسه زندگیم ارزوها داشتم اما همشون خراب شدن…لطفا راهنمتییم کنین..فقط اینم بگم ک دختره از اون جادوگراس ک همه کاری از دستش بر میاد
خدا بهت صبر بده منم بهم خیانت شده ولی واس شما خیلی سخت تره الان ۴ ماهه که گذشته ولی از یادم نمیره الان بعضی موقع که دعوامون میشه با خودم میگم کاش به خاطر اون بهانه ازش جدا میشدم الان هم فقط منتظرم که اشتباهی ازش سر بزنه مردا همشون یجورن خوشگل ترین زن رو هم داشته باشن بازم به دنبال زنای دیگن نباید اصلا بهشون خوبی کنی چون واقعا پررو میشن و جواب خوبی رو با بدی میدن شوهر و پدر خودم هم جز این افرادن
تو رو خدا یا وارد زندگی کسی نشید یا انقد مرد باشید که نامردی نکنید من واس اون پدر مادرایی که فرزنداشونی اجبار که نه راضی به ازدواج میکنن متاسفم من ۱۸سالمه انقد رو مخم کار کردن تا راضی شدم و آخرش هم این شد افسردگی ،به فرزنداتون یکم وفاداری یاد بدید دعا کنید تا دلم آروم بشه تا بتونم با این مساله کنار بیام بخدا خیلی سخته کسی که ادعاش میشه دوست داره و قسم میخوره که بهت خیانت نمیکنه و خیانت کنه خیلی بده این که تو این سن هر شبت گریه باشه و یه آهنگهایی گوش کنی که روت نشه پیش کسی هندزفری رو از گوشی دربیاری با ترس و وحشت دوباره خیانت دیدن زندگی کنی کوچیکتر از اینم بخوام نصیحت کنم تورو خدا مراقب زندگی خودتون و دیگران باشید خواستید با کسی دوست بشید یا هر چیز دیگه مطمعن بشید که متاهل نیست
من الان به سایه خودمم دیگه اعتماد ندارم من از اون واس خودم خدا ساخته بودم همه دیدگاه هارو خوندم از من بدترهاشم بودم به قول اون فیلمه با خوشحالی به بدبختی دیگران نگاه میکنیم تا به بدبختی خودمون تسکین بدیم چرا آقایون چشاشون سیر نمیشه هر مردی که زنش خوشگل تره بیشتر چشم چرونی میکنه واقعا چرا، من از همه ارزوهام دانشگاه و کاری که آرزوشو داشتم و قرار بود جور بشه به خاطر اون گذشتم من دوسش دارم حتی با اون کار زشتش من مردم کسی رو ندارم باهاش حرف بزنم یعنی دارم ولی نمیخوام همسرم غرورش خورد بشه من که شکستم همه دردو دلامو مینویسم بد نیست حالمو بهتر میکنه من اون روز به خاطر اون رفتم خونشون اخه مریض شده بود کاش بهم محل نمی داد مثل همیشه نبود با نفرت نگام میکرد حتی شک کردم گوشیشو ازش خواستم نمی داد ولی راضی شد پیش خودش گوشیشو یه نگاه کردم و سریع از دستم گرفت و من ساده نفهمیدم شب خوابیدنی رفت دسشویی گوشیشو که دیدم بدنم یخ کرد به لرزیدن افتادم اومد خودشم میدونست گوشیشو جا گذاشته زود اومد هیچی دیگه من از اون شب به بعد مردم دیگه آروم آرزوهامو ندارم دیگه با هیچی خوشحال نمیشم قبلن با فک کردن به عروسیم انقد خوشحال میشدم الان اصلا هیچ حسی ندارم
سلام دوستان
مردان به حوری بهشتی هم خیانت می کنند.فکر نکنید که شما چیزی کم دارید. این خصلت مردان است.
چرا خدا مردهارو اینطور آفرید و ازونطرف اینهمه احساس به زن داد؟؟؟؟ پس زنم بی احساس آفرینش میکرد که از خیانت مرد ناراحت نشه. جواب دل شکسته مارو کی میده؟؟؟؟
منم زنم دوساله با اقایی دوستم مچ نامزدمو سه ماه پیش گرفتم با یه زن دگ یسال دوست بود ..به غلط کردن افتاد بخشیدمش الان فهمیدم تو فضایه مجازی به اینو اون درخواست سکس میداده…دگ میخوام جداشم
بخدا افسرده شدم ،همه دوستام ،اقوام بهم میگن کجایی کم پیدا شدی تو که اینجور نبودی ،آخه رابطه دوستانم و اجتماعیم با همه خوب بوده،قبلا خوش رو ،خوش خنده بودم الان اصلا نمیتونم بخندم موقع خنده بغضممیگیره ،مهمونی میرفتم الان همش خونه نشستم استرس از این دارم که دعوا بشه یه حرفی بارم کنه میگه نرو بیرون حتما میری جایی واسه خراب کاری
حالم از همه چی بهم میخورده طوری شدم انگار خودم به خودم شک دارم 😔😔😢😢
برام دعا کنین هر چی زودتر خوب بشم و این پسره از زندگیم بره بیرون,هیچوقت اینقد احساس تنهایی نمیکردم خدایاااااااااااا😢😢😢😢
کمتر بهش محل میدم
دکتر مشاور ممنون از راهنماییتون
دو روزه کمتر بهش میدم اما بهونه نمیارم که آتو دستش بدم ،میخوام کم کم این رابطه کمرنگ بشه
میشه یه راهنمایی کنین که چی بهش بگم یا چطوری حرفمو شروع کنم؟ممنون میشم
سلام
من یک مرد هستم که چه از لحاظ اخلاق و چه از لحاظ کار و درآمد موقعیت مناسبی برای خودم یاختته ام
اما همسرم از روز اول عقد بهم خیانت میکنه و بیشتر تلفنی ولی میدونم سرقرار یا رابطه سکسی تلفنی یا مستقیم نداشته به گفته خودش
اما من نمیتونم باورکنم
من و ایشون اگر بدون اینکه یک شب ارضاء نمیشدیم خواب نداشتیم
ولی جدیدا شده ۲ماه رابطه جنسی نداشتیم
یک پسر دوسال و میم دارم که واقعا نگران تربیتش هستم
هر راهی رو هم امتحان کردم تا بفهمه داره اشتباه وحشتناکی میکنه
ولی وقتی کسی از لحاظ ژنتیک مشکل داشته باشه هیچوقت درست نمیشه
لعنت به اونهایی که نمیتونن به همسرشون وفادار باشن
لعنت به اونهایی که تو خونه پدرشون سالم هستن ولی ازدواج که میکنن فکرمیکنن دیگه ازاد شدن و میتونن هر غلطی دلشون میخواد در زمان نبودن شوهرشون انجام بدن
مرگ بر این افراد
خدایا دنیارو کثافت گرفته
با امام زمان تعجیل بفرما
منم با خیانت شوهرم ازین دنیا زده شدم . هیچ جوری درست نمیشه . قلبم پره درده. اصلا انگیزه زندگی ندام. نمیدونم خودم و چطوری آروم کنم. از همه چی میترسم. تکلیف دوتا بچه با این مادر افسرده چیه؟؟؟؟ بهم میگن ولش کن تو به عشق بچه هات زندگی کن.ولی من به عشق اون اومدم تو این زندگی . بچه ها که بزرگ میشن میرن . میگن مهم اینه که پول داره . ولی من اصلا زن پولکی نیستم. مگه میشه بدون علاقه زندگی کرد؟ من نمیتونم تظاهر کنم.عذاب میکشم.
باسلام.تو زندگی همه مشکل و کمبود هست اما این دلیلی واسه توجیه خیانت نیست حتی اگه شریک زندگیتون بدترین آدم روی زمین باشه باز خیانت جایز نیست درضمن توبه گرگ مرگه با بخشیدن فقط یکار میتونی انجام بدی و اون اینه که فرصت یبار دیگه ضربه زدن بهت رو بهش دادی و شک نکن باز این کارو تکرار میکنه
سلام من با یه پسری آشنا شدم واسه ازدواج گفتیم یه ماهی باهم آشنا بشیم دیگه خانوادش بیان که رسمیش کنن از روز اول هر چی ازم پرسید راستش و گفتم چون قبلا عقد بودم ،بخاطر مشکلاتی طلاق گرفتم ،الان سر هر چیزی که میشه طعنه میزنه ،سر کوفت میزنه میگه حتما خودت مشکل داشتی که طلاق گرفتی تا حدی که فحش و کلمه زشتی به کار میبره بعدشم میاد میگه ببخشید و ادعای دوست داشتن میکنه پیشنهاد بی جایی هم داده نمیدونم چطور همه چی رو تموم کنم یه کم به غیر مستقیم بحثشو کردم اما میگه اگه بری خرد میشم بدون تو نمیتونم اصلا کلا هنگ کردم نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم …اعتماد نداره با همه ی دوستام قطع رابطه کردم کلا هیچ رابطه اجتماعی ندارم ،تنها برنامه ای که دارم واتستپ هست اونم فقط با خودش ،تنها مخاطب گوشیم فقط خودش …. حتی شمارمم عوض کرده گفته به مادرتم نده و ندادم تو حرفاش تهدید هست ،منت هست ،سر کوفت هست ،یه دفه عصبی میشه یه دفه میخنده ،یه حرف سخت میزنه بعد میگه شوخی کردم … پسره هم قبلا خودش نامزد بوده نامزدش بهش خیانت کرده خیلی روش تاثیر گذاشته….تو رو خدا کمکم کنین که بتونم بهترین تصمیم رو بگیرم نمیدونم چطوری از این مرداب بیام بیرون کمکم کنین….خسته ام
دوست عزیز در دوره طلایی شناخت هستید.
باید بدونید بدترین ازدواج ، ازدواج با یک فرد شکاکه .
و باید بدونید چنین ازدواجی به محدود شدن و تنش و افسردگی شما منجر خواهد شد.
چون این فرد امادگی ازدواج رو نداره و بیشتر در زندگی به خاطر شکش نقش زندانبان رو خواهد داشت تا همسر.
پس در گفتن ” نه مقدس” به ایشون قوی باشید و از حرف مردم نترسید.
امیدوارم بتونید درست تصمیم گیری کنید .البته اگر وابستگی چشمهای شمارو نبسته باشه.
به یه مشاور نیاز دارم
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-88472864
سلام .دختری هستم 22ساله از 16 سالگی ب صورت سنتی ازدواج کردم از همون اولا خیانت همسرمو دیدم فقط به خانوادش میگفتم ولی بعد از ابراز پشیمونی باز هم میدیدم داره خیانت میکنه و حتی ب دیدن دخترا میره و پیام های عاشقانه میده.این اخری ها گف پول ندارم خونه بگیرم اثاثمو گذاشت انبار و خواست من برم با خانوادش زندگی کنم وقتی من برم خونه مادرش نا چند شب یکبار میاد ی سری ب من میزنه و میره و اصلا برام وقت نمیزاره مث روز روشنه برام که با زنای دیگس خانوادش هم میدونن ولی چون اعتمادبنفس زیاد دارن نمیخوان قبول کنن.وقتی خونه رو قبول نکردم گف تو منو نمیخوای خونه برات مهمه منم دوستت ندارم بیا جدا بشیم (من خودم قبلا موقع دیدن خیانت هاش همیشه میگفتم طلاق میگیرم) گف بهم حسی نداره و میرم با کسی ازدواج میکنم ک خودمو بخواد ن خونه.الان 1ماه و نیم هست ول کرده رفته ن زنگ میزنه ن خرجی میده متاسفانه چون پدر نداشتم ماجرا رو ب دای هام گفتم الان همه فامیلم خبر دار شدن و باز شوهرم جوابشون رو نمیده خانوادش هم میگن بیا با ما زندگی کن کاری به شوهرت نداشته باش بلاخره درست میشه.ده دلم دوستش دارم فکر اینکه بعد جدای چ بلای سرم میاد حرف مردم اینک حامی ندارم دیوونم کرده .نمیدونم چیکار کنم.دیگه همه فهمیدن و ابرومون رفته امیدی نیس ب درست شدن این رابطه نمی دونم چیکار کنم
شوهر رفیق باز
دوست عزیز وقتی شرایط رو میدونید و از همه مهمتر خانواده ایشون هم شرایط پسرشون رو میدونن.
بهتره با خانواده ایشون زندگی رو ادامه بدید .
اگر بچه ای در میان نیست بهتره در این مورد دست نگهدارید .
هر راهی رو شما ادامه بدید سختی خودشو داره .
چه طلاق و چه ادامه دادن ولی در مورد دوم لااقل میتونید با خانواده ایشون باشید و ممکنه رفتارش تغییر کنه.
و در مورد طلاق هم کسی از آینده خبر نداره که چه مقدر خواهد شد .
به همین خاطر لازمه در این مورد خودتون فکر کنید و نظر بزرگان و افراد قابل اعتماد فامیل رو جویا بشید .
چون کسی جز خودتون نمیتونه به این سوال پاسخ بده که آیا ادامه دادن به این رابطه چشم انداز امیدوارانه ای داره یا خیر؟
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22689558
هرزگی و دروغ و فریب و سواستفاده و هزار بار و هزار تا حرفای عاسقانه ی فوق العاده و قول و قرارهای جدی ازدواج (حاصرم بخاطر رسیدن به تو بجنگم! ) و بعد چند ماه هم به دنبالش بهانه های الکی و سرد شدن و بداخلاقی برای دک کردن تو همراه با باری از توهین و تحقیر و سرزنش یک برنامه ی عادی برای مردهای پست این جامعه ی لجن شده. تهش هم همه ی حرفا و قول و قرارهایی که هزار بار روشون قسم خوردن رو با وقاحت انکار میکنن. تو میمونی و با هزار تا احساس بد از حماقت و فریب خوردگی گرفته تا ناامیدی و تنهایی و شکست و … دنیای لجنیه. تو تمام عمرم مراقب بودم طرف مردها نرم. ولی این بار اونقدر خودشو عالی بهم نشون داد که تو وضعیت روحی ناامیدی ام ناچار ریسک کردم. به نظرم ریسک معقولی بود. چون ۵ ماه عالی بود اما بعد یه کم بد شد و نهایتا بعد از ۷ ماه کاملا بد شد. همش میگفت وقت بده خوب میشم. اما تهش زیر تمام حرفاش زد. فقط یه دوست دختر میخواست واسه لذت جنسی و تمام حرفاش درباره قرارهای آینده و ازدواج و … رو انکار کرد. کاری نبود که براش نکنم. اما تهش دیدم بازیچه بودم. بی وجدانی و پست فطرتی تو این جامعه عادی شده. دنیای پستیه. قابل تحمل نیست. اگر مادرم نبود حتما خودکشی میکردم. این زندگی جز رنج و تلخی هیچی نداره. فقط روز و شب دروغ و فریب میبینی.
سلام من ۶ ماهه که ازدواج کردم و۶ سال دوست و نامزد بودیم.تویه این ۶ ماه شمارهای دختر دیدم تو گوشی شوهرم شمارهارو برداشتم پیام دادم ولی هیچ کدوم نمیشناختنش تا اینکه دیروز رفتم نویه گوشیش دیدم با یه دختری پیام بازی کرده و به دختره گفته کجایی و…..اونم بهش پیام میداده فهمیدم دوست دختر چند ساله پیشش بوده هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم و زیر بار نمیره میگه اشتباه میکنی ازش متنفرشدم چیکار کنم
شک به شوهر
شما بدترین کار ممکن رو انجام دادید .
اگر قرار بود به ایشون حرفی بزنید باید غیرمستقیم میگفتید .
اینطوری شما راه انکار و پنهانکاریو به روی ایشون باز کردید .
و از این به بعد هر کاریو بدون اطلاع شما انجام خواهد داد.
اهی پیش میآید که دچار شک به همسر شوید و دارای دلایلی هستید که شکتان درست است .
در این حالت باید با توجه به موضوع و آدم مقابلتان راه حل مناسبی را پیدا کنید.
اول از همه باید شروع به جمعآوری اطلاعات کنیم.
مثلاً اگر کسی به ما زنگ زده و از عدم تعهد شوهرمان خبر داده است نباید حرف او را حجت بدانیم بلکه خودمان باید شروع به تحقیق کنیم.
مثلاً شاید با یک یا 2 بار چک کردن طرف مقابل (بدون اینکه خودش متوجه شود) از حقیقت ماجرا با خبر بشویم .
و در نهایت با روشن شدن ماجرا، موضوع را با همسرمان مطرح کنیم و از او توضیح بخواهیم .
و 2 نفری مشکل را حل کنیم و اگر نشد با بزرگتر یا مشاوری موضوع را مطرح کنیم .
اما اگر مطمئن شدید که شک شما اشتباه است باید روی خودتان کار کنید تا کاملا موضوع را فراموش کنید.
اگر دچار شک به همسر هستید و بعد از مدتی فهمیدید شک شما اشتباه بوده است.
اگر همسرتان متوجه شک شما نشده باشد باید روی خودتان کار کنید تا کاملاً شک را فراموش کنید.
و تنها چیزی که میتواند شکها و نا آرامیهای بین دو زوج را از بین ببرد، محبت کردن بیقید و شرط به یکدیگر است.
چون در این صورت رابطه دلپذیر میشود و در نتیجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگی باز میگردد.
اما اگر همسر شما متوجه شک شما شده باشد، باید اول به اشتباه خود اعتراف کنید و از او معذرت خواهی کنید.
بعد به نوعی با رفتارهایتان نشان دهید که کاملا به او اعتماد دارید، یعنی مثلاً کمتر سؤال کنید و…
قدم سوم در رفع شک به همسر این است: بدون قید و شرط به او محبت کنید و عشق بورزید.
بعضی اوقات فرد آنقدر شک به همسر دارد که میتوان او را بیمار دانست.
برای تشخیص بیماری اول از همه باید دید که آیا او همیشه و در تمام مراحل زندگی اش دچار شک بوده است؟
دوم اینکه شدت شک زیاد است یعنی فرد در هر مسئله کوچک و بزرگی بهشدت و بدون دلیل شکاک است.
و این شک ها هم خودش را آزار میدهد و هم اطرافیانش را. یعنی زندگی فرد تحتتاثیر قرار گرفته است .
و تمام زندگیاش تبدیل به بحث و جنجال شده است ولی آدم نرمال فقط گاهی و به ندرت در امور اطرافش شک میکند.
اگر همسر شما نیز جزو این گروه است باید از او بخواهید که برای حل مشکل به متخصص مراجعه کنیم.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22354282
من ی دختر ۱۶ ساله هستم 😔ما توتابستون امسال خونه گرفتیم داشتیم زندگیمونو میکردیم ک کابینت ساز اقای قاسمی ۲۸ ساله داشت واس خونمون کابینت میزد خلاصه من شک کرده بودم ک مامانم باهاش داره چت میکنه بعد کاراکاتر بازی کردم فهمیدم بله چت میکنه 😢حتی نوشته بود ک فهمیده بقیه چت هارو پاکیده بود من صبرم لبریز شد بابام خونه نبود رو مامانم واستادم حتی کنترلم روهم ازدست دادم به فش هم کشیده شد مامانمم ک انکار کرد گفت دختره چش سفید بهت ثابت میکنم بعداین ک بابام اومد خونه به بهانه دور زدن ماشین رو برداشت من وخواهر کوچیک ۱۰ ساله ام روبرداشت رفتیم قبلا هم هماهنگ کرده رفتیم نشستیم پارک مامانم گفت زنگ میزنم بیاد ببینی درمورد چی بهم پی ام داده بود اومد اقای قاسمی بیشرف گفت ک من ازتون خوشم اومده بود ازمادرتون شمارو خاستگاری کرده بودم مادتون گفتن ک من وباباش عمرا دختر تواین سن بدیم ارزوب دانشگاه رفتنشو داریم خلاصه باهزاران حرف منو قانع کردن منم ساده قانع شدم ک شاید اینجوری بوده😢🙁حدود ۴ ماه گزشت تازگی ها مامانم سرد شده همش با بابام دعوا میکنه تکرار میکنه ک کاش بمیری برم شوهر کنم
مامانم حتی نصبت به ماهم سرد شده
دوباره شک کردم توگوشی هفت خوان رستم رمز داده
دیروز پی ام اومد رفتم بالای گوشی رو نگاه کروم اون قاسمی بیشرف رو الهه دوستش سیو کرده
ولی من شمارشو داشتم الهه سیو کرده شکنکنیم
مامانم مریض شده سرماخورده
نوشته بود 😢😢🤕 سلام خانومم خوبی حالت جه طوره
یعنی دیگ شک چیه مطمعن شدم
توروحضرت علی بگین چی کار کنم تازه امتحان دارم نمیتونم بخونم یعنی هم ابروی خانوادگی درمیانه هم میترسم زندگیمون ازهم بپاشه😣😔فقط ی دایی دارم میخوام به اون بگم چون ازست خودم کاری برنمیاد به نظرتون چی کار کنم تورو خدا جواب بدین من بدجور تحت فشارم
دوست عزیز بهتره در این موارد قبل از اینکه با شک و تردید رابطه رو خراب کنید .
کمی در مورد رفتارتون فکر کنید.
در این زمان فقط باید به درستون توجه کنید . و بعد از اون دوباره میتونید با مادرتون صحبت کنید .
و سپس مشاوره بگیرید تا اگر مشکلی وجود داشته باشه بتونید به راهکار مناسب برسید .
فعلا باید درستون رو بخونید تا بعد از امتحانات.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-88472864
همسر منم بعضی وقتا مثلا یک ماه ،یک ماه..میره سراغ زنای هرزه..باهاشون ارتباط تلفنی نداره…فقط برای رابطه جنسی…شمارشون رو دوستاش میدن…نمیدونم چیکار کنم؟خیلی عذاب میکشم…منم اگه شرایطش رو داشتم حتما طلاق مب گرفتم…حیف که نمی تونم.
هلن جان شرایط سختی داری. خیلی سخت که حتی از تصور خارجه..
منم دو هفته است که متوجه شدم شوهرم بهم خیانت کرده. به نحو بدی هم فهمیدم.بطور کاملا ناگهانی بعد از یک ماه درمان آی وی اف برای بچه دار شدن بدون اینکه کوچکترین مشکلی (حداقل به ظاهر) با هم داشته باشیم، فیلمش رو با یک زن متاهل دیدم. بعد از دعوا و مرافحه به دو نفر از اعضای خانواده اش که مورد اطمینانم بودند اطلاع دادم و از خانواده ی خودمم فقط برادرم که منطقی و صبوره خبر دادم.الان دو هفته است که منزل پدرمم. با وجودی که میدانم زندگیم ویران شده ولی به توصیه مشاور سعی میکنم عمل کنم.بهم گفت شرایط بسیار سختی در پیش رو داری سعی کن قوی و صبور باشی و علی رغم بار سنگین خیانت شوهرت، سهم خودت رو در این خیانت پیدا کنی. خیلی خیلی خیلی سخته، تا چند شب نتونستم بخوابم و فقط گریه کردم ولی الان سعی میکنم بیشتر فکر کنم…شرایط بسیار سختیه. من حاضر بودم می مردم ولی فیلم عشقبازی شوهرم با زن دیگه ای رو نبینم. ولی بهتره بجای رفتن در قالب یک زن ضعیف و قربانی ، قوی تر و بالغانه تر برخورد کنیم.
جالب بود برام که خانمهایی که اینجا از خیانت شوهرشان نوشتند چیزی در مورد سهم خودشان نگفتند!
خیانت فکرشم نمیکردم دچارش بشم…طلاق نمیگرم بخاطر بچه هام.حضانت بچه ها رو میگرم ازش .اعتماد هم تمام شد.مشاوره هم میریم
با سلام
اینکه اینقدر مرد ها را می کوبند اصلا اینطور نیست خیلی از زن ها هستند که کثیف و خیانت کار هستند ولی مرد ها غیرتشون قبول نمی کنه پست بزارن که چه بلایی به سرشون اومده
این زن ها هستند با تعریف و توضیح خودشون رو تخلیه میکنند و من که خودم مرد هستم میدانم میسوزند و اتیش میگیرند و نابود میشود هزار بار می میرند و زنده میشوند و هیچ غلطی نمی تونند بکنند
به نظر من همان حکم شرعی سنگ سار بهترین تنبیه است برای بی ناموس ها
دقیقا حق باشماست 😭😭توروخدا کمکم کنید من باید چیکار کنم خیلی داغون وافسرده شدم 😢😔
سلام من حدود نه ماه با یه پسر دوست بودم که قصدمون ازدواج بود.من هی اصرار میکردم با خونوادت اشنا بشم که هربار یه بهونه ای میاورد.دو روز پیش از کیفش یه لیست بلند از شماره دخترا پیدا کردم با یکیشونم حرف زدم ولی قبول نمیکنه میگه اون شماره ها مصداق خیانت نیست.خیلی داغونم فقط تو فکر مرگم خیلی عاشقش بودم.الان نمیدونم چیکار کنم؟😢😢
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد اما بهتر است در اول آرامش خود را حفظ کنید تا بتوانید بهتر تصمیم گیری کنید دقت کنید که شما نیاز است در اول رابطه مشخص کنید که هدفتان از این رابطه چیست تا بتوانید متناسب با هدف طرف مقابلتان تصمیم گیری کنید به عنوان مثال ممکن است هدف شما از یک رابطه ازدواج باشد اما فرد مقالتان نه هدف ازدواج داشته باشد و نه شرایط آن را بخاطر همین مسیری که هریک از شما در پیش می گیرد در این رابطه متفاوت می باشد و این موضوع باعث می شود که یکدیگر را به درستی درک نکنید . داشتن یک لیست کامل از شماره دختران در کیف به نظر در شرایط قعلی که همه از موبایل استفاده می کنند به نظر جای تفکر بیشتری دارد چون ارتباط برقرار کردن با چندین دختر در یک زمان شرایط سختی را ایجاد می کند بهتر است در اول با ایشان در آرامش و بدون توهین صحبت کنید و دلیل بودن این شماره ها را از ایشان جویا شوید و در کنار آن نیز بهتر است هدف ایشان را از این رابطه مشخص کنید تا بهتر بتوانید تصمیم گیری کنید . دقت کنید سن شما در اینر ابطه اهمیت دارد اگر در دوران نوجوانی قرار دارید ممکن است وابستگی بیشتری در این رابطه ها شکل گیرد و شما به علت داشتن علاقه بر روی بعضی مسائل پر اهمیت چشم پوشی کنید . بهتر است اگر تصمیم به ازدواج دارید با دقت بیشتری به این موضوعات توجه کنید و در کنار آن مشورت و مشاوره و تحقیق را فراموش نکنید چون در این مسیر می تواند به هردوی شما کمک زیادی کند.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22354790
شاد باشید
این روزا که متوجه خیانت شوهرم شدم ،به خودش چیزی نگفتم فقط سوال کردم ،که شماره کی تو گوشیش که با نام مردونه و مشکوک سیو شده ،وقتی هم که طرف بهش زنگ زد دستپاچه شد ومیخواست قطع کنه من نذاشتم بعد صدای خانمی پشت گوشی بود قطع کرد وبیرون رفت وقتی اومد شماره رو عوض کرد ولی با همون نام وگفت دوستمه ،فامیلش رو عوض کرده شماره طرف رو هم دوباره بانام مردونه دیگه باز هم رمزدار و مشکوک تو گوشیش سیو کرده و باهاش درتماسه منم به روش نیاوردم یاغیرمستقیم بهش حالی میکنم که ارتباط با نامحرم بد ،یا با کنایه بهش میگم یا بدی هایی رو که قبلاً والان درحق من و بچه هامیکنه و قبلاً فقط گریه میکردم ولی حالا بدون شکستن خودم بهش یادآوری میکنم ،یا توخلوت خودم گریه میکنم ،لطفا هرکسی اطلاعی داره ومیتونه حرفی یا جمله ای بگه که تصمیم درست تری بگیرم ،بیاد بگه ،این مدت که یواشکی حواسم به ارتباطش هستم متوجه شدم که از کارش دست بردارنیست ،رفتارش هم با من بهتر نشده یا فحش میده یا بچه ها رومیزنه به قول خودش دنبال بهانه میگرده که کتک بزنه تاقهر کنم برم خونه پدرم ،من گذاشتم تو موقعیت بهتر تصمیم بگیرم میخوام از این بحران چون تازه متوجه خیانتش شدم بیرون بیام تا تصمیم عجولانه نگیرم که بعد پشیمون بشم ،ولی جواب خیانت جدایی ازخائن وباید دستش رو شه لطفا نظرات مفید بدین چکار کنم.
اگ دایی ام به بابام بگه
دعوا وقیامت پابه جدایی بکشه چی 😢😭خیلی میترسم
فردا اینده من جی میشه درموردم چی میگن ی خواهر کوچیک هم دارم اون چی ۹ سالشه 😭توروخدا دعام کنین
ممنونم آقا حامد اره حتما میگم به دایی ام
حالم اصلا خوب نیست احساس حقارت میکنم 😔😔
اتفاقا فقط به فکر پول هستن 😒اگ میتونی یکم راهنمایی کن
اللن چند تاعکس باگوشی خودم ازروگوشی مامانم سریع گرفتم چت هاشونو تاثابت دایی ام کنم اگ قانع نشد بلده حک کنه
مامانمو حک کنه تاخودش قضاوت کنه
آخه مامانم نمیگه ک اره من رابطه دارم مطمعنا انکار میکنه
اخه روز به روز داره بیشتر صحبت میکنه روز به روز نسبت به بابام سرد تر میشه الان بابام تواتاق میخوابه مامانم تاصبح توپزیرایی چت میکنه من میبینم نمیتونم دست رو دست بزارم
به نظر خودم به بابام بگم خیلی بد میشه میخوام به دایی ام بگم
مامانم از داییی ام میترسه
اگ بازم پی ام ببینم
خودکشی میکنم دیگ طاقت ندارم😭
اگه کاملا مطمئن هستین با دایی تون در میون بزارین. بلاخره اینکار مادرتون بر روی شما هم تاثیر خواهد گذاشت پس بیخیالی نسبت به این مسئله در آینده ای نه چندان دور یقه شمارو هم می گیره.
حرف مشاور جالب بود، بیخیال باشین بعد زنگ بزنین اینجا. تو هر لحظه به فکر پول؟
توروامام حسین جواب بدبن 😢😢😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
مامانم بایه مردی رابطه داره
خیلی تحت فشارم میخوام به دایی ام بگم
نظرتون چیه😭
سلام. من تو یه شرکت خصوصی کار میکنم…تقریبا 10 ساله ..یه همکار خانم هم دارم که اونم از اول با من تو شرکت کار میکنه..خلاصه مثل خواهر و برادریم….اون متاهله و از ازدواجش تقریبا 8 سال میگذره….تازه گیا متوجه شدم با یکی از مشتریای شرکت که مردمتاهال و ثروتمنده رابطه داره….نمی دونم چی کار کنم… دارم دیونه میشم…فکرش داره عذابممیده..که چی باعث شده این کارو بکنه..اون و شوهرش همیشه با همن و شاد ..چرا باید اینطور بشه…یکی کمکم کنه…دیگه کم آوردم…
دوست عزیز خواهشا در این موارد از دخالت و کارآگاه بازی دست بردارید.
چون ممکنه اون چیزی که شما تصور میکنید نباشه و زندگی رو به ایشون سخت کنید .
اول شک داشتم …ولی الان کاملا مطمِنم که رابطه داره….
دوستان گلم مواظب خودتون باشید انشاءالله خدا به همتون کمک کنه واقعا در مورد مردایی که خیانت میکنن اینقدر که کارشون زشته نمیشه حرفی زد
من اصلا موافق نیستم که روانشناس ها میگن مردایی که از روابط زناشوییشون راضی نیستن خیانت میکنن من از همون روزای اول واسه همسرم هرکاری کردم یعنی واسش هیچ چیزی کم نذاشتم ولی باز هواسش به زنای دیگست،فقط اینو میدونم قبل ازدواج با من عاشق یدختر عربی بود حالا که اونو نداره با ارتباط با زنای دیگه میخواد جای اونو واسه خودش پر کنه ولی این وسط من چه گناهی کردم با هزار آرزو وارد زندگیش شدم ازش عشق و محبت خالص میخوام ولی همش تظاهر میکنه که دوسم دارم،آخه چراااا نمیدونم چکار کنم تازه یازده سالم از من بزرگتره باید ازخداش باشه زنش شدم،دوستای هم سنو سالش زناشون مثل پیرزنن ولی شوهرشون کلی باهاشون لاو میترکونن،اینم بگم ایمانم به خدا زیاده دارم زندگیمو میکنم شاید اینم امتحان خدا باشه پسرمو دوس دارم خونوادمو دوس دارم شوهرمم با وجود همه ی بدی هاش دوس دارم هیچ وقتم خودکشی نمیکنم مگه مغز خر خوردم چون میدونم دنیای دیگه ایم هست
شوهر منم کثافته چندین بار مچش رو گرفتم ولی از رو نمیره و قبول نمیکنه خیلی بی شرم شده به خاطر پسرم گاهی آروم میشم گاهی میگم خودکشی کنم گاهی هم میگم طلاق بگیرم و خلاص بشم بعضی وقتها هم خدا خدا میکنم که خبر مرگشو برام بیارن دعا کنید برام
من نزدیک سه سال که ازواج کردم شوهرم بهم خیانت کرده اونم با زنی رابطه داشته که هم شوهر داره هم بچه نمیدونم چیکار کنم آیا الان ببخشمش فردا دوباره بهم خیانت نمیکنه خودش که پشیمونه ولی من اعتمادمو نسبت بهش از دست دادم و از این میترسم که بچه دار بشم و دوباره ببینم که بهم خیانت کرده و اونوقت چیکار کنم؟
واقعا سخته نمیتونم فراموش کنم ،هر وقت که به سمتم میاد یاد این میوفتم که یه هرزه دیگه رو هم تو این آغوشش جا داده نمیتونم فراموش کنم ولی اینم میبینم که خودشم داغونه پیش روانشناسم رفتیم ،بجز روانشناس به کسی چیزی نگفتم حتی به خانوادهامون ولی باز داغونم حالا چیکار کنم که آروم بشم؟
نفرین به مرد ها و زن هایی که زندگی های دیگرانو خراب میکنن ،نفرین
علت خیانت
دوست عزیز یکی از عوامل اصلی خیانت، نارضایتی از روابط زن و شوهر است.
زمانی که بین همسران روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد فرد به همسر خود خیانت کند.
اختلالات زناشویی که به مرور زمان برای برخی به وجود میآید.
و مشکلات شخصیتی باعث میشود فرد نتواند به همسر خود محبت کند .
و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانتها میشود.
همسرانی که به هر دلیلی از محبت و توجه شریک زندگی خود محروم باشند.
معمولا وقتی مورد وسوسه و اغوای شخص دیگری قرار میگیرند ممکن است دچار انحراف شوند.
بعضی مواقع هم رابطه خارج از ازدواج، فقط به منظور کسب هیجان و تنوع اتفاق میافتد .
یعنی هیچ شکایت یا نارضایتی خاصی در ازدواج وجود ندارد فقط برخی افراد به دنبال هیجان رابطه خارج از ازدواج هستند.
و دلایل دیگری که در مشاوره های حضوری با توجه به اخلاق و رفتار همسرتون میتونید با اطلاع شوید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22689558
ینی زن و شوهر حق دارند بخاطر تنوع و هیجان خیانت کنند؟؟؟
شوهر من از همون روزای عقد به خاطره برگشت دوست دخترش قصد طلاق از من رو داشت واسم نقشه کشیده بود و بعد از اون هم با دختران زیادی دوست شده نمیدونم چکار کنم دوست دارم بچه مو بغل کنمو برم یجا گم بشم تا خیانتاشو نبینم خدایا کمکم کن دنیا رو زودتر تمام کن دیگه خسته شدم دیگه سیرم
من خیانت را کار درستی نمیدونم . ولی متاسفانه از اونجا که در شرائط عادی و با عشق ازدواج نکردم یک بار مرتکب این گناه بزرگ شدم و قلبا از اینکه همسرم آزار دیده احساس عذاب وجدان دارم . ولی به نظرم بخشی از این معضل خیانت به جامعه برمیگرده …اونقدر محدودیت ها زیاده که اکثرمردها مریض جنسی هستند . گاهی اوقات مردا با دیدن رقص ، یا گذروندن یک ساعت وقت با یک دختر مثلا در دنسینگ کاملا تخلیه میشن و نیازی به رابطه جدی با یک دختر یا خانم دیگه ندارن … ولی عملا یک سری محدودیتها باعث شده جامعه به صورت پنهانی فاسد بشه ……
انگار کسی نیست که خیانت ندیده باشه مشکل خودمونیم که به خودمون احترام نمیزاریم وقتی مردی میگه متاهلم و زنها میگن اشکالی نداره اینکه که فضارو واسه شوهرمون محیا کنیم کی واسه ما محیا کنه کسی که یکبار خیانت کرد بازهم خیانت میکنه وقتی هم اعتماد از زندگی رفت دیگه مردگی نه زندگی
چی بگم.دل منم مثل همه شما خونه.من از همه خوردم.باور کنید فقط یه نفر بود که….
اره بخدا اون یه نفر دینام بود ولی کاش نبود
همین امشب مچشو گرفتم.هه شوهرم رفته تو سایت ازدواج موقت و با چند تا زن هم آشنا شده و مهریه 14تا سکه گذاشته براشون.باور کنید دلم غوغاست.حالا منتظرم تا بیدار شه بهش بگم که من خر نیستم.ماه که پشت ابر نمیمونه ولی میترسم از اتفاقات بعد گفتنم😢
8 ساله با شک و تردید باهاش زندگی کردم البته گذشت کمتر خیلی جاها پیشرفت کردم قدرتمند تر شدم اما از این بارداری میترسم بخاطر دختر 10 سالم و پسری که باردارم نگرانم اما نمیتونم از خودمم و آرزو هام بگذرم حتی تهدیدش کردم اگه یه بار دیگه خیانت کنه منم بهت خیانت میکنم جوری که خودت منو طلاق بدی اما در کل به ظاهر تو این 8 سال زندگی شیرین زندگی کردم خیلی و از زندگی راضی بودم جز ترس از خیانت بدی ازش ندیدم حالا که دوباره میخوام باردار شم نگرانم چون باور دارم مردا تو دوران بارداریه زناشون خیانت میکنن
من باردار بودم که متوجه خیانتش شدم اون با چند دختر هم زمان صحبت میکرد بچم دوساله بود که دو باره متوجه شدم با یکی دیگه اونم از س ک س حرف زدن خیلی فجیح بود البته همش تلفنی الان برا بار دوم گذشت کردم الان دوباره باردار شدم دخترم ده ساله است بارداری جدیدم منو بدجور به ترس انداخته میترسم دوباره به فکر خیانت باشه سری قبل وکیل گرفتم و تا چند مرحله طلاق پیش رفتم اما الان گذشت کردم
سلام من هم مث شما خیانت دیدم حمایت کننده ای نداشتم که طلاق بگیرم نمیتونستم بچه هام رو تنها بزارم و معلوم نبود چه بلایی سر بچه هام بیاد بعد از جدایی .حدود ده سال خیانت دیدم و از زندگیم متنفر بودم ولی اجازه ندادم کسی متوجه بشه فقط به خاطر بچه هام .یه روز که خیلی ناراحت بودم قران رو جلوش گذاشتم و قسم خوردم که هر جور بهم خیانت کنی همون طور بهت خیانت میکنم . از اون روز ده سال گذشته و من اطمینان کامل دارم بهش
تنها راهی که به نظرم اومد و اخرین راه بود ترسید مث خودش بشم دست کشید از کارش
تا زماني كه جا باشه واسه بخشش هيچ وقت اين اشتباهات درست نميشه
بخشش خوبه ولي زماني كه از ته دل باشه پس يا كلا ببخش يا كلا اين دندون لقو بنداز دور
سلام من تقریبا ۶ سال میشه که با همسرم ازدواج کردم تو این باهم خیلی دوست و رفیق بودیم تا اینکه چند مورد دروع و خیانت در حد دوست شدن با خانم های دیگه ازش دیدم که با قهر من (تو خونه خودمون گفتم جدا شیم خونه پدرم نرفتم )فهمیدنم گفت دیگه تکرار نمیکنه تا این موضوعات تموم شد من کامپیوتر خوندم و از فصای مجازی بیشتر سر درمیارم و چند باریم مچشو گرفتم ولی بروش نیاوردم ولی کارای گذشته اش از یادم نمیره میخوام ولی نمیتونم چند بارم جدیدا امتحانش کردم و اون هر بار نامیدم کرده خودمم نمیخوام لنگه اون خیانت کنم و اینم بگم بجز این موردش واقعا ادم خوبیه من چیکار کنم چجور بهش اعتماد کنم
یا عاقلانه است همه چی و بگم و جدا شدم لطفا کمکم کنید خیلی تو فکرم
برقراری ارتباط بیشتر با همسر
وقت بیشتری برای گفتگو با شوهرتون قرار بدید.
صداقت همیشه به بازگرداندن اعتماد کمک می کند.
به خصوص زمانی که همسر متوجه حساسیت شما برای صداقت در روابط متقابلتان می شود.
تمرین مهارت” گوش کردن به همسر و یک ” گوش کننده ی” خوب بودن رو اجرا کنید .
حرفهای ایشون رو بشنوید شاید دلیلی داره که شما در اجرای اون ناتوان هستید .
پس فعلا در این مورد گفتگو کنید.
ولی الزاما حرف زدن با یک زن در فضای مجازی خیانت نیست و این موارد و با هم مخلوط نکنید.
سعی کنید در کنارش باشید تا در مواقع حساس مدیریت کنید.
و گرنه با تجسس زیاد فقط پنهانکاری و دروغ رو به ایشون نشون میدید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-88472864
من هم دارم خیانت می بینم دارم می میرم
همسرم با یه زن مطلقه که یه بچه داره رابطه داره
حس مرگ و ناامیدی دارم
زن علیه زن
از ماس که بر ماس
نفرین بر خیانت نفرین بر خیانکار نفرین برمتولیانی که باعث بوجودآمدن خیانت شدندنفرین براین سرزمین شوم نفرین بر بوالهوسان شهوتران و پست فطرت هیچکس نمیتونه درک کنه خیانت همسر یعنی چه؟ بسه بهانه تراشی کافیه دروغگویی ….کسی که متعهد به کسی میشه هیچ بهانه ای قابل قبول نیست که به آغوش دیگری دل ببنده این کثیف بودن اندیشه و تفکر ار کجا اومده اگر تمایل به دیگری ایجاد میشه و همسرتو دوست نداری تا زمانی که بهش تعهد داری حق نداری به دیگری فکر کنی چه مرد چه زن …برو جدا شو هرکاری دلت میخواد بکن … نفرین بر زنان هرزه نفرین بردوستان هوسباز نفرین برزندگی پرازدروغ و نیرنگ ………نفرین ابدی نفرین نفرین نفرین
جانا سخن از زبان ما می گویی 🙁
سلام
شوهرم منم بارعا بهم خيانت كرده ده سال هست بهم خيانت ميكنه هر دفعه نمي تونستم ثابت كنم تا اين دفعه اخر كه عكسشونو ديدم
شوهرم ازم يك فرصت ديگه ميخواد چيكار كنم خيلي تنهام به اين زندگي عادت كردم نمي تونم يك زندگي ديگه رو شروع كنم
خدا خودش قضاوت كنه
من زنم ازهمون بعداز عروسی تا الان که یکسال و نیم بعدهستش بهم خیانت میکرده که تازه فهمیدم.بهترین زندگی رابراش فراهم کردم.بهترین عروسی.از همه لحاظ بهش توجه داشتم.انقد بهش محبت میکردم که همه حسرتشو میخوردن.بعدبا یکی که قبلا باهاش دوست بوده بهم خیانت کرد که وقتی عکسشومیبینه کسی حالش بهم میخوره.الان میگه از ترس از دست دادن تو بوده چون یارو تهدیدم میکرده.ولی من نمیتونم خودمو با مدارکی که ازش دیدم قانع کنم.نمیدونم چیکارکنم.خیلی دوسش داشتم بیشتراز جونم.الان نه میتونم فراموش کنم خیانتشو.نه میتونم طلاقش بدم
شما دقیقا مشکل من رو دارید ،من برگشتم به خونه و به زمان سپردم،به خدا توکل کردم شاید این آخرین فرصت باشه ،بخدا گفتم من این سری رو به تو توکل میکنم شاید پاداش صبوريمو بدی،چون من هم مثل شما زیاد برای زندگیم گذاشتم از مادیات تا معنویات اما گفتم خدا خودش کمک میکنه اگر واقعا آدم شده باشه ،شاید یه تلنگر بوده واسش،موفق باشيد
سلام به همه ،من تو بدترین حالت خیانت دیدم دقیقا شش ساله ازدواج کردم و یه دختر دو ساله دارم که همسرم پنج ساله رابطه نامشروع داشته یعنی دقیقا از اوایل که من اوج عشق و زندگی رو تجربه میکردم،تازگیا متوجه شدم رابطه جنسی و…،خیلی شکستم ،همیشه تو زندگيمون کنارش بودم اما علاوه بر درد خیانتی که کرد درد نادیده گرفتن من به خاطر یه زن بی ارزش بود که حتی کوچکترین حسی دیگه بهم نداشت باهام حرف نمی زد و…،کار خدا بود دستش رو شد وگرنه من همچنان می سوختم و می ساختم ،با کلی شرط و شروط برگشتم و بخشیدم اما دلم صاف نمیشه با وجود گرفتن دارایی هاش و حضانت دخترم باز نا ارومم،میترسم دوباره تکرار کنه چیکار باید بکنم همش ترس تو دلمه اگر دوسش نداشتم یک ثانیه هم بهش فرصت مجدد نمی دادم اما این کارو کردم برام دعا کنید لطفا….
سلام نمیدونم چطوری حالمو توصیف کنم من برای بار چندم همسرم به من خیانت کرده از گوشی پنهانی گرفته تا خیانت علنی حال و احوال درستی ندارم باورم نمیشه که هر بار بخشیدم و باز تکرار شده با خدای خودم قهر کردم چون خیلی صداش زدم و هر بار بی پاسخ موند خیلی درد داره که شریک زندگیت با تو و احساساتت بازی کنه همسر من خوش قیافه است منم همین طور من هیچ وقت در صدد جبارن بر نیومدم که بخوام خدای ناکرده بهش خیانت کنم ولی هیچ پشتوانه ای ندارم و ازاین مسئله نهایت استفاده رو ایشون کرده دیگه نمیدونم باید چیکار کنم روانم بهم ریخته همش دارم به کاراش فکر میکنم هر بار که دستش رو شد بار بعد وقبح تر شد با وجود جوانی و زیبایی که دارم این کارو با من میکنه
هیچ وقت فکرش نمیکردم بهم خیانت کنه .چون واقعا ازش سرترم.منتظر ی فرصت واسه گرفتن طلاقم.با خودم میگم چرا خودم الکی اذیت کنم.منم میرم دنبال عشق و حال البته بعد از طلاق.نه با مردای متاهل .با مردای خوشتیپ مجرد.از راه اصولیش.اصلا مگه هدف ازدواج آرامش نیست .چرا باید توی این تلاطم بدبینی و خیانت زندگی کنم .مگه چند بار دیگه فرصت زندگی کردن دارم که اونم پای این نکبت از دستش بدم.ی زنم ولی ازاین به بعد به زندگی از دید ی مرد نگاه میکنم .طلبکار از همه آدما.با این مردای الکی باید زن الکی هم باشی.سخت نیست.هر وقت کم آوردی به وقتی فکر کن که بهت خیانت شد .همه جوونیت پای الانش بذاری پیرم که شد جمعش کنی با دلی آکنده از رنج .خشم .نفرت .احتمالا اون دنیایم محکومیم چون خودمون نادیده گرفتیم.به قول مولانا بذار زندگیت زیرورو بشه شاید زیرش بهتر از روش باشه.
منم شوهرم بهم خیانت کرد دفعه اول بخشیدم ب خاطر خودمو خونوادم الان برای بار دوم.. واقعا نمیدونم دیگه چکار کنم نمیدونم دردش چیه نه قیافه داره نه قد و هیکل همه جوره ازش سرم میره بااین دخترای زشت و …ازین میسوزم دیگه واموندم ته خطم نظرای بقیه رم خوندم طلاق راه خوبی نیس ولی موندن هم پوچه میخاستم حامله شم خوب شد نشدم خدامنو دوست داش ک برای بار دوم دستش رو شد.از سالگرد عقدمون خاطره ای واسم نمونده چون دقیقا فرداش خیانت کردم بازم تکرار…کاش مجرد میموندم
و البته طی شکهایی که کردم وارد فیسبوکش شدم و پیامها رو خوندم و دیدم با خانمی که دوستی دوری داشتیم با هم چت داشتن البته من دوسال پیش خبر داشتم از چت کردنشون ولی و اون خانونم به خارج رفتن و بعد از مدتی همسرم به من گفت که اون خانوم اظهار علاقه بهش کرده بوده و……ولی در پیامهای فیسبوک همسرم دیدم ایشون به اون خانوم گفته داشتم دل میباختم ولی با خودم جنگیدم الان هم در فیسبوک و تلگرام و…..با هم ارتباط دارن و احساس میکنم هر وقت ایران میان ملاقات میکنن من بابد چکار کنم
سلام.منم مثله خیلی از شماها این درد چند روزه که دارم میچشم
سلام به همه مرد و زن.زندگی نسبت به زمانی که فکر میکنی یا جوری که میخواهید نیست کم گیر میاد بدونین اگر میخواهید زندگی هیمشه وراحتی بچه هایتان میخواهید بااون جوانی تحمل بگنید چون چه مرد چه زن جوانی این زمان اشتباه زیادی داره
منم بارها به فکر انتقاد افتادم ولی هر باز خدا رو در نظر گرفتم و همه چیز رو گذاشتم برای اون دنیا و دیگه نمیتونم همسرم رو دوست داشته باشم و فقط با اون زندگی میکنم این بهترین تنبیه است که دوستش نداشته باشم.
سلام لطفا بیایید به هم کمک کنیم تا زندگیمون رو از آلودگی پاک کنیم .چون ما هم حق زندگی درایم چرا باید عمر شیرینمون رو پای این از خدابیخبر ها بذاریم کجای دنیا گفته شده که آسیب دیده ها باید بسوزن و بسازن.بچه بزرگ میشه و خیانتکارهای آشغال هم به زندگیه کثیفشون ادامه میدن.پس چرا ما باید نابود بشیم.
اشکال نداره اونایی که خیانت میکنین حواستون باشه دل کسیو نشکنین دست بالای دست زیاد
سلام خیانت مرد یک زن رو از پا درمیاره اما میتوانید به روی حودتون ندارید وقتی خیانت مردمو بهش میگید مرد حال میشه و دوباره هم دنبالش میره نگیرد بهش و زندگی منید او طوری که لایق هستید
حتما جدا شو حتما من یه پسر 28 ساله ام میدونم چی میگم.دختر دایی خود من 21 سالش بود خیانت دید طلاق گرفت.بدون شما نمیتونی این مرد رو عوض کنی
ماندنت اشتباه محص است….
خودتو سیاه بخت نکن هر چه زودتر جدا شو
سلام دختر 19 ساله هستم یه ساله نامزدم با زنی 35 ساله داره بهم خیانت میکنه من هنوز دخترم نمیدونم بمونم یا برم شما نظر بدید
بسیار براتون متاسفم که هنوز وارد زندگی نشده اید نامزدتون داره بهتون خیانت میکنه- بهترین کار برای شما جداشدن از نامردی هستش که سرتون کلاه گذاشته . هرچند صلاح کار خود را خود بهتر میدانید شاید؟
سلام زنم قبل از اینکه با من ازدواج کنه با چند نفر دوست بوده اما در حد تلفنی و گاهی ملاقات کردن وقتی با من ازدواج کرد و بعد دو ماه که البته با زن داییش که ی زن فاسده همصحبت شده بود تا دیروز بهم گفت علاقه ای بهت ندارم اما دوباره عذر خواهی کرد الان شک دارم چیکار کنم به خدا خودم مردی نیستم که بخام دنبال زن یا دختر دیگه ای باشم.چیکار کنم خیانت رو دوست ندارم بهم میگه من زندگیمو دوست دارم الان اشتباه کردم ببخشیدمش اما ته دلم شک دارم
سلام به نظر من زیر بار نرفتن مردا به خاطر اینه که دارن به خیانتشون ادامه میدن مثل شوهر من با وجود پیامای عاشقانه چند تا چیز دیگه و عکس تو کیفش زیر بار نرفت هنوزم ادامه میده
سلام متاسفم براتون .. میشه بفرماید میخاید چکار بکنید. بنظر من که یک مرد هستم و دارای زن و فرزند کوتاه آمدن خانمها باعث لوث شدن کار میشه و ادامه آن برای مرد عادی میشود. بلافاصله اقدام کردن از طریق خانواده مرد و هم زن کار نیکو و خوبی است.دادگاه – طلاق- یا تعهد و شرطهای محضری را من پیشنهاد می کنم .
سلام دوستان منم مثل همه شما هستم شوهرم بهم خیانت کرده ولی زیر بار نمیره
خانواده وقتی مرد سالار شد یعنی مرد حرف اول و آخر رو زد مردها قطعا خیانت می کنند قطعا چون این کار رو حق خودش میدونه
من 33 ساله هستم و از زمانی که ازدواج کردم شوهرم بهم خیانت میکنه دو فرزند دارم و پشت و پناهی هم ندارم همش در استرس زندگی میکنم هرچی داشتم و نداشتم به باد داده
من حال همرو درک میکنم وباور کنید خیانت به همسر بدترین ضربه ای که یه نفر میتونه به شریک و زندگیش وارد کنه هزار با این سوال رو از خودم پرسیدم چراااا …. هیچ جوابی نمیتونم واسش پیدا کنم چون ما با عشق ازدواج کردیم و حلا بعد 7 سال من هنوز 30 سالمه ولی احساس میکنم جوانی من نتونست مانع خیانت همسرم به من بشه
چون ما برای پیدا کردن روش و راه زندگیمون ارزش قائل نیستیم قطعا تحت تاثیر هوا و هوسهای شخصی و القایی محیط مثل دوستان و رسانه ای و تکنولوژیگ مثل ماهواره و اینترنت قرار میگیریم.
ویکتور هوگو میگه:
آدم ها در دو حالت همدیگر را ترک می کنند،
اول اینکه احساس کنند کسی دوستشون نداره
دوم اینکه احساس کنند یکی خیلی دوستشون داره
ده ساله ازدواج کردم دو فرزند دارم شوهرم چندین بار خیانت کرد تا طلاق هم رفتم به خاطر بچه ها دوباره برگشتم گفته غلط کردم دیگه تکرار نمیشه باز شروع کرده چیکار کنم پیش خودم همش اس میده میدونه فهمیدم میگه میخوای طلاق بگیر تورو خدا کمکم کنید
سلام چیکار میتونی بکنی؟میتونی بچه ها تو ول کنی، میتونی به این راحتی مهرطلاق رو پیشونیت قبول کنی، منم به طلاق فکر کردن ولی وقتی خوب فکر کردم فهمیدم تو این زندگی بعد طلاق هم ضربه ی اصلی رو خودم میخورم بذار ببینم شوهرت میخواد به کجا برسه با این کاراش .تو بچه ها تو بچسب و سعی کن چشماتو رو خیانتش ببندی اینجور مردا تا سرشون به سنگ نخوره آدم نمیشن همیشه ما زنا هستیم که مجبوریم گذشت کنیم منم دارم زندگیمو میکنم اگر میدونی بعد طلاق زندگین روبراه میشه این ریسکو بکن ولی اینو بدون بچه هامون هیچ گناهی ندارن مجبوریم به خاطر اونا هم که شده گذشت کنیم.
منم یک ساله ازدواج کردم البته هنوز نامزدم اما از طرز رفتار همسرم فهمیدم داره بهم خیانت میکنه من چیزی واسش کم نذاشتم و نمیدونم دلیل خیانتش چیه خدا لعنتش کنه فقط آرزو می کنم خیانتش زودتر تر آشکار شه
سلام الین جان منم همدرد توام اونم میگه دوست دارم از روز اول بیشتر.بلاخره بهش گفتم بحث بالا گرفت منم الان خونه مادرم هستم پسرمو نزاشت بیارم نمیدونم عاقبتم چی میشه دنیا برعکس شد بهم گفت طلاقت میدم
من استاد دانشگاهم.شوهرم هم همینطور ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم.زندگی ساختیم .من سرشار از اعتماد به همسرم بودم.تا اینکه روزی که از دانشگاه بدون اطلاع قبلی اومدم خونه.که شاهد خیانت همسرم با دختری که قبلا دانشجوش بوده شدم.خیانی که همسرم به من کرد بدترین نوع خیانت بود چون همواره تظاهر به دوست داشتن من بود.شما اگر با این صحنه مواجه میشدید چیکار میکردید؟
با سلام — بسیار متاسفم – اگر من یک زن بودم و شاهد این صحنه می شدم بلافاصله با خانواده الش تماس می گرفتم و درها را هم میبستم و اگر امکان داشت ازشون فیلم هم می گرفتم تا سند برای همیشه داشته باشم. در ضمن فکر میکنم اگر کسی زنشو دوست داشته باشه قطعا بهش خیانت نمیکنه مگر برخی استثنایات؟؟؟ به این دلیل منم بعنوتان یک مرد وارد کردن پلیس را به قضیه بی اثر نمیبینم تا عبرتی برای همه بشه // در غیر اینصورت ادامه این روند را داریم برای همیشه و برای سایر مردان ، آنچنان که داریم در جامعه به خاطر گذشت نابخردانه( ببخشید) این فاجعه را می بینیم.
منم 14 سال از زندگیم میگذره و این طعم تلخ رو چشیدم چقدر سخته در قبال این همه سال محبت با داشتن 3 تا بچه خیات بشه دستمردت.خدا ریشه تمام زنهای بد و فاسد رو خشک کنه انشاالله
دقیقا چون ربط داره گفتم.تعهد یعنی سنت و بی بند و باری یعنی مدرنیته
تعهد و اخلاق سنت و مدرن نمیشناسه.این از بی جنبگیه
چون جامعه ما در حال عبور از سنت به سمت مدرنیته است این اتفاقات روز به روز عادی تر میشود این نظر من است.
سلام شوهر من هم بهم خیانت کرده بود و خودش اومد اعتراف کرد ولی من از لحاظ روحی خیلی داغونم نمیتونم ببخشم
مطالبتون عالیه.فقط نمیدونم خدا کجای زندگی ماهاست.چرا خیانت میکنیم بعد دنبال دلیلش میگردیم چرا موقعی که مشکلی به وجود میاد نمیرویم نزد مشاوره و زود میکیم برم این حال نمیده اون یکی دیگه.به خدا لذتی که تو حل شدن مشکل هست با رابطه با جنس مخالف نیست.شاید دنبال هوسیم نه زندگی چرا بد میکنیم.خدا لعنت کند کسانی که بهانه میارن و همسرشون رو دچار ضربه روحی میکنن
من یه خانومم که خیلی همسرم رو دوست داشتم اما بعد از اینکه بهم خیانت کرد باعث شد کلا ازش متنفر بشم زیاد با خودم کلنجار رفتم اما نتونستم ببخشمش
ما همیشه به مسائل از دید خودمون نگاه میکنیم خوبه یه ذره خودمون رو به جای همسرمون بزاریم و اینکه زندگی بدون عشق و علاقه و محبت ارزشی نداره دنیارم داشته باشی و هیچ ارزشی نداره خوبه به خواسته های هم توجه کنیم.
سلام شوهر من تو برخوردش با خانما خیلی سر به زیر هست اینو خودم نمیگم بقیه هم بهم میگن اما حالا هم چیزی ازش ندیدم اما دوستان و همکارانی دارد که باهاشون به واسطه کارش در ارتباط هست که متاسفانه مشکله اخلاقی دارند و خدوش برام تعریف میکنه که چطوری به زناشون خیانت میکنن.همین قضیه باعث شده من دچار شک بشم که ممکنه اون به من خیانت بکنه این شک کل زندگیمو مختل کرده
رفتن پیش یک روانشناس خوب به خیلی هامون کمک خوبی میتونه کنه.
سلام 16 ساله ازدواج کردم شوهرم چندین بار بهم خیانت کرده و خیانت کرده و خیانت میکنه به خاطر اینکه ازدواج دومم بود چاره ای جز تحمل ندارم.
کامنتها جالب بود.من فقط میدونم نترسید و نیازهامون بگیم تا به خیانت نکشه .شهامت داشتن مهمه خانم هام بدونند بعد طلاق حلوا نیست استقلال سخته با آن وضع اقتصادی و عاطفی اما اگه حرمتتون شکست.طلاق آخرین راه و قطعا در موارد خاص بهترین راه به مرحله جدیدی وارد می شوید.خیانت کارا هم حالشون خوب نخواهد بود.هر چقدرم توجیه کنند نیروی معطوف به حیات و بقا که میل به کمال داره وجدان درد می گیرند تا خودشون ببخشند آرامش ندارند از درون داغونند خیانت دیده ها هم به دنبال عزت نفستون و تایید از آدمی که معرفت نمی شناسه نباشید.اعتبار نداره وجدان اسیر هیجانه که بفهمه وفا داری یعنی چی
شوهر من همیشه ادعا میکنه من را خیلی دوست داره برای تلفن و موبایل هم شنود نصب کرده که همه چی تحت کنترلش باشه ولی حدود دو ماهه که چپ و راسه سوتی و خیانتهاش رو میشه هر دفعه هم میگه تو اشتباه میکنی ولی مثل سگ ترسیده چون از اول ازدواجمون بهش گفته بودم که اگه خیانت کنه من هم تلافی میکنم .محبت کردن هم جواب نمیده ما زنها برای حفظ رابطمون میدویم و تلاش میکنیم و آنها استفاده اش را میبرند و ته دلشون هم قاه قاه میخندند.
منم خیانت دیدم تو بارداریم و بعد از اون اصلا به من کاری نداشت التماس می کردم هم فایده نداشت نیاز روحی خیلی بهم فشار می اورد پولم را هم دادم بهش طلاقم هم نمیده میگه باید بسوزی و بسازی اصلا ما دیگه خواهر و برادر شدیم و
براتون متاسفم– بسیار زیاد– دادگاه کار شما رو بسیار زود تموم میکنه و پیشنهاد می کنم ه پای مردی که ازتون گذشته خود را تباه نکنید تا به گناه نیافتادین اقدام کنید .
بنده هم زنی 45 ساله هستم که شوهر عزیزم بهم خیانت کرده و ده سال است که با یک دختر دوست است و به قول خودش دو سال است که رسما زنش شده و باید به خاطر بچه هام بسوزم و بسازم.
من یه خانومم که خیلی همسرم رو دوست داشتم اما بعد از اینکه بهم خیانت کرد باعث شده کلا ازش متنفر بشم زیاد با خودم کلنجار رفتم اما نتونستم ببخشمش
خانم آنا متاسفم که همچین انتظاری میکشی باز ما شوهرمونه ازش بچه داریم مجبوریم اما دیگه تو چرا.شما که اول راهید بهت خیانت کرده فردا که بچه دار شی ببین چیکار میکنه
سلام من 4 سال با کسی دوستم و ازم خواسته که عاشقش باشم حالا خودش بهم گفت که بهت خیانت کردم و مجبور بودم زنی رو صیغه کنم بهم گفت که فقط منو دوست داره ازم خواست که حمایتش کنم و بهش خیانت نکنم.حالا هم باهام خداحافظی کرد و گفت پاک برمیگرده داغونم و انتظار برگشتنش رو میکشم من چیکار کنم؟
سلام آنا جون ما مجبوریم بسازیم و بسوزیم چون بچه داریم تو دیگه چرا؟مگه پاک شدن کوه کندن همون لحظه میتونست تصمیم بگیره و تمومش کنه.نکنه تو هم باور کردی مگه پاک شدن به چی احتیاج داره ؟ مثلا باید بره بستری بشه و یا بره اتاق عمل یا بره شیمی درمانی کنه یا میخواد خونش رو عوض کنه.من نمیدونم ما زنها چرا اینقدر ساده ایم
سلام لطفا کمکم کنین ۱۵روز بعد زایمانم متوجه شدم با دوتا خانم در ارتباطه خودش میگه اولی میخواسته از نامزدش بکنه این نقش دوست پسرش بازی کرده دومین خانمم خواهراولیه بوده که امار اولی رو بگیره که ایا اولی دروغ میگه یا نه ازون موقع سه ماه میگذره من ظاهرا بخشیدمش اما کابوس اون شبا و روزا اون پیاما اون حرفا از ذهنم نمیره چکار کنم اروم شم دوتا بچه دارم یه دختر پنج ساله یه پسر سه ماهه
منم شوهرم دو سال بهم خیانت کرد اما الان دو سال اینکار رو نمیکنه اما من دیگه بهش اعتماد ندارم
اگه خودکشی کنی شرایط بهتر میشه مشکلت حل میشه؟ فقط با خودکشی شانس زندگی رو از خودت میگیری
امشب فهمیدم شوهرم بهم خیانت میکنه هنوز باورم نمیشه اگر دخترم نبود خودکشی میکردم خیلی ضعیفم طاقت ندارم نمیدونم چیکار کنم نمیتونم با کسی حرف بزنم داشتم دنبال راه کار تو سایت ها میشتم که اینجا رسیدم .از طرفی نمیتونم طلاق هم بگیرم کسی رو ندارم چیکار کنم کاش کسی میتونست کمکم کنه.
سلام من هم یکی از افرادی هستم که شوهرم بهم خیانت کرده ولی زندگی من کمی متفاوت تر از بقیه است اینکه شوهرم نمی توانست بچه دار شود ولی به خاطر اون تحمل داروهای هورمونی و مشکلات باردار شدن را به جان خریدم و لطف خداوند شامل حال ما شد و به خاطر استفاده ی از داروهای هورمونی خدا به ما سه فرزند پسر داد که الان دو ساله هستند تا اینکه از حرفهای اطرافیان متوجه شدم که زمانی که من به خاطر او تحت درمان بودم او با دختری دیگر در ارتباط بوده و هنوز هم این رابطه ادامه دارد فهمیدم که مرا مشغول بچه داری کرده و تمام گشت و گزارهایش و تفریحاتش با اونه.البته منم جدیدا مچش را گرفتم ولی به من میگه اشتباه کرده و اونو ترک میکنه الان موندم باهاش چیکار کنم.دیگه از زندگی خسته شدم
من زنی هستم که تازه به خیانت همسرم پی بردم.و فعلا دنیا برام سیاه تاریکه و هیچ حرف منطقی نمیتونم.بگم ولی اگه کسی میتونه کمکم کنه.تا زودتر فراموش کنم.ممنون میشم چون خیلی دارم عذاب میکشم.
منم مردی هستم که خیانت کردم البته دو سال پیش و الان خیلی خیلی پشیمونم
من هم بعد از دو سال خیانت شوهرم که فقط بخشیدمش و صبر کردم الان فهمیدم ازدواج کرده.دو تا بچه دارم نابود شدم.فقط نفس میکشم.
ای خدا کاش بچه نداشتی من بچه ازش نداشتم الان پشیمونم چرا دیر طلاق گرفتم.ما جفت هم نبودیم والا اینجوری نمیشد.
واقعا آدم میمونه چه تصمیمی بگیره.در کنار همه دردها شخصیت خرد شده ی آدم هم درد بزرگیه.
سلام منم شوهرم بهم خیانت کرده چند ماه بعد دنیا اومدن دخترم البته با وجود بچه زندگی شیرینم نابود شد واسه چند ماه شوهر من خیلی خوب بود الانم برگشته و یه زندگی آروم برام درست کرده پشیمونه اما من نمیتونم وقتی دستم رو میگیره افکارم متلاشی میشه که دست اونم همینجوری گرفته .اینهمه پافشاری کردم زندگیمو از دست اون زن خراب درآوردم جنگیدم می خوام فراموش کنم نمیدونم چه جوری کمک میخوام
هیچی درست نمیشه فقط نابود میشی.خیانت پشت خیانت.کاش خدا جرات طلاقو بهم بده.از این قفس که رهاشم رها میشم.
من چیکار کتم که عشقم بهم خیانت کرده؟ تو رو خدا یکی به دادم برسه.
یه نکته هست اینکه چه آقا و چه خانم ، ابهت خودتون و اعتماد به نفس خودتون رو از دست ندید محکم در مقابل خیانت بایستید .رفتارتون نوعی باج دادن به همسرتون نباشه که اونم بگه خوبه دیگه هر کاری دلم بخوا میکنم اینم که بهم وابسته است و ولم نمیکنه.من همچین اشتباهی کردم. من با اینکه خیلی باهوش بودم( مثلا !!!)اما به خاطر دوری از خانوادم مثل بچه ای شدم که وقتی والدینش پیشش بیستن برای هر زورگویی ای ساکت میشه و چشم میگه.هیچوقتم بچه هاتونو به راه دور ندید، چه پسر و چه دختر.واقعا داغون میشن.اینم بگم که من کاملا مثلا از روی عقل و حرف خانوادم ازدواج کردم.. همسرم از خانواده کاملا مذهبی الان 7 ساله تو خودم میریزم 15 کیلو وزن کم کردم.از استرس قلبم به شدت میتپه موهام میریزه دندونام از عصب خراب شدند.تیک عصبی گرفتم خدا کمک کنه به همه.
سلام من 21 سالمه و الان عقدیم خیلی شوهرم رو دوست دارم ولی نمیدونم چرا جس خیانت میکنم بهم خیانت میکنه.لطفا اگر کسی میدونم بگه چجوری مطمئن بشم .
هانیه جان اگر فقط حس میکنی بدون اینکه حرکت نامناسبی انجام بدی یا به اصطلاح بهش گیر بدی تنهایی برو پیش مشاور.شاید به دلایلی خودت زیادی حساسی .که راحت با کمک مشاور می تونی از زندگی لذت بیشتری ببری.یه وقت بیگدار به آب نزنی
سلام عزیزم منم بعد بیست سال زندکی متوجه شدم که شوهرم از 7 سال پیش داشته به من خیانت می کرده خیلی بهش اعتماد داشتم چون بیکار هم بود من خرج خونه و بچه هاشو میدادم حتی یه جوراب هم در عرض بیست سال ازش ندیده بودم دارم میسوزم به نظر شما چیکار کنم؟
منو و اون با یه عشق 5 ساله با هم نامزد کردیم .تو ششمین ماه نامزدی فهمیدم بهم خیانت میکنه.به قول خودش عاشقمه ولی…یه خط و گوشی ازش پیدا کردم الانم مثلا بخشیدمش ولی با خودم نمیتونم کنار بیام شدم مثل دیوونه ها هر چی هم فکر میکنم براش چیزی کم نذاشتم
سلام دوست گرامی ببین خانمت چه کمبود محبتی داشته که به …تلفنی رو آورده و یه فرصت دوباره بهش بده به خاطر دخترت که خدای نکرده فردا توی این دنیای پر از انسانهای گرگ صفت خدای نکرده به راه بد کشیده نشه.و آگر خانمت را ببخشی و دوباره تکرار کرد بعد شرمنده ی دخترت نباشی
سلام .من مچ خانمم رو در حال س.ک.س تلفنی گرفتم اما نمی دونم واقعا تلفنی بوده یا قبلا هم همو دیدن بین دوراهی موندم طلاق و یا سرنوشت دختر شش ساله ام.لطفا منو راهنمایی کنید؟
ای کاش همیشه پشت ابر بماند نمیخواهم بدانم شبه مهتاب بی من چه میکنی.خیانت واقعا خیلی سخته تحملش
سلام خسته نباشید.من ۵ماه ک عقد کردم ازدواجم سنتی بود من ۲۱ و نامزدم ۳۰ سالشه.از روز اول قرار گذاشتیم تو شبکه های اجتماعی نباشیم.نامزدم شغلش فروش و تعمیرات گوشیه.دیشب ک گوشیشو یهویی نگاه کردم دیدم اینستا داره و تا خواستم برنامه رو باز کنم فورا خودشو به هر دری زد تا گوشیو بگیره و هی قسمم میداد که باز نکنم.بعد که ازش توضیح خواستم قسم خورد که ی ورژن از برنامرو داره که برای مشتریش میخواسته نصب کنه تو گوشیو اون جواب نداده تو گوشی خودش امتحان کرده.تا گوشیو گرفت پاک کرد سریع.منم شک کردم که اگر مشکلی نداشته چرا نذاشته من برم تو برنامه…..حالا چکار کنم با این شکم لطفا کمکم کنید ….
نامزد من از دوست دختر قبلیش دست برنمیداره یعنی دختره ولکن نیست و ایشونم به اسم انسانیت و نشکوندن دل کسی جوابشو میده.البته مطمئنم همدیگه رو نمیبینند ولی ارتباط تلفنی هست.و با حرف و دعوا هیچ چیز حل نشده.واقعا موندم چیکار کنم؟
شوهرم بعد از 25 سال و داشتن 3 فرزند ،زن جوانی صیغه کرد و خودش هم اعتراف کرد،من برای فرزند انم جدا نشدم،الان 14 سال میگذره ،ولی هر روز برایم جهنم بود و اعتماد به نفس خودم رو از دست دادم ،ولی حالا چون بچه ها بزرگ شدن میخوام جداشم.فقط میخوام به زنان بگم.اگر میتونین جدا شین چون به من ثابت شد ،این گونه رابطه حتی برای بچه ها هم سودی نداره،اگر جدا شین درسته که بچه ها صدمه میخورن ولی دیدن یک مادر ناراحت و بلاتکلیف و مشاهده رابطه ناسالم پد ری که هنوز خیانت میکنه و مادری که افسرده و غمگین است به مراتب بدتر از جدایی آنهاست.
در طولانی مدت شدنی نیست اگر کلا روابط شخصی حذف یشه که دلیل نداره زن توی اون زندگی احمقانه بمونه ولی اگر حذف نشخ با وحشت انواع بیماری های جنسی چه کنه؟
خانومایی که بهتون خیانت شده بیشتر از این غصه نخورید شوهرای خیانت کارتون و بی خیال شید نکنه طلاق بگیرید نه بلکه کاریشون نداشته باشید بزارید به حال خودشون باشن.کارایی کنید که خوشحالتون کنه ، خرید کنید ، باشگاه برید ، شنا، آرایشگاه، و خلاصه حسابی به خودتون برسید.مرتب باشید و مرتب عکس بگیرید.فقط به فکر بهتر شدن خودتون باشید همه چیز شوهر نیست.
ممنون از امید دادنت اما موندن کنار اون ادم از خود راضی خیانت کار باعث هزار تا دردو مرض میشه بعدشم
کی پول میده واسه این چیزا همون خرج خونه رو کم وبیش از سرو تهش میزنه واسه عیاشیاش
جونمو مالمو دارو ندارمو به پاش ریختم اما لیاقت نداشت کافیه یکبار خیانت بکنی بعد میشه عادت .خیانت آدمی را رذل و پست و خوار میکنه. اما کیه که بفهمه خدا رو قسم میدم خانم هایی که از طرف شوهرشون مورد بی لطفی قرار گرفتن صبر عظما بده .خائنین تقوا ندارن و خدا را نمیشناسن.در وهله اول به خودشان بد می کنند. خدا ازشون نگذره
وقتی مردی به زنی خیانت میکنه یعنی زن را زنده زنده توی قبر میذاره این آزادی را جامعه به مرد داده و اگر مرد یا زنی که خیانت میکنه تو جامعه ما محکوم بشه دیگه بقیه کمتر خیانت میکنند.من خودم زنی هستن که قربانی خیانت شدم و در صورتی که اطرافیان من حسرت من را میخورند و تنها گناه من نه ماه بارداری بود و از اون به بعد فقط یک مرده متحرک هستن و چون زن امنیت مالی و عاطفی نداره مجبوره زندگی کنه و گرنه هیچ زن و مردی از روی علاقه با آدم خیانتکار زندگی نمیکنه و همسرمن بعد از اون ماجرا هرگز خیانت نکرد ولی من دیگه فقط نفس میکشم و هرکز خیانت نمیکنم.
سلام و درود
ممنون بابت این بحث های جالب و تاثیرگذار
بهترین کار اینه که از اتفاق های سخت درسش رو بگیریم تا بتونیم قوی تر به زندگی مون ادامه بدیم.
راه اصولی اش آموزش.
خوشحال میشیم که به ما سر بزنید….
با وجود اینکه از لحاظ فرهنگی و اقتصای ازش بالاترم چشم ناپاکش همیشه دنبال زنای دیگس
چرا همه فکر می کنند مرد خیانت کار است یک مقاله بنویسید با زنان خیانت چه کار کنیم
اره چرا همش فکر میکنید مردا خیانت میکنن _ بالاخره زنی هم تو این خیانت شریک بوده _ حالا شما خانم های محترم بگید که با زن های خیانت کار ما مردا چیکار کنیم
تمام زندگیمو پاش گذاشتم ولی بازم بهم خیانت کرد
منم چندین بار بهم خیانت شده اما چه کار میشه کرد زندگیمو با عشق ساختم من نباشم یکی دیگه زندگی منو میگیره حالا هم که خدا لطف داشته به من یه کاکول زری زیبا داده
بدترین چیز اینه که بدونی شوهرت داره بهت خیانت میکنه ولی نتونی ثابت کنی آتیش بگیری من میدونم که داره بهم خیانت میکنه ولی به خاطر دخترم دارم تحمل می کنم ولی اگه بتونم ثابت کنم خیلی خوب میشه یه راه جلو بذارین
درست مثل من… چند وقته هیچی از زندگی نمی فهمم،مثل شمع میسوزم .. تازه بدترین شکلش اینه که بدونی با کسایی رابطه داره که ارزش نگاه کردن هم ندارن . تازه فامیل هم هستن، اینجاست که آدم حالش از همه دنیا بهم میخوره
همه مردا چه خوبی کنی چه نکنی بازم خیانتکاران .همیشه هم زن رو مقصر می دانند .
به نظر من توبه گرگ مرگه مرد خیانتکار قابل اعتماد و دوست داشتن نیست.
نفرین بر انسانهای کثیف خیانکار
ولی بر عکس تو من نمیتونم سکوت کنم همیشه لب باز میکنم میگو آخرش میشم مقصر
منم دلم خیلی شکسته یه ساله عروسیمون شده دو سه بار خیانتشو دیدم زندگیمو دوس دارم میبخشمش فقط ولی دلم غوغاس
شوهرم علی رغم گذشتهایی که در حقش کردم بهم خیانت میکنه خودم گوشیه دیگه اش رو همراه پیامک هایش دیدم اما چاره ای جز سکوت ندارم خیلی پوست کلفت شدم خیلی دلم شکسته زندگیمو دوست دارم
منم همین درد رو دارم چون خیلی شوهرم رو دوست دارم نمیتونم ازش دل بکنم ولی اون بار ها خیانت کرده هر بارم گریه میکنه که پشیمونه
من چنین فکری ندارم انسان از ریشه ی نسیان یعنی فراموش کار پس شرایطی رو باید فراهم کرد که مرد ها کمتر دچار انحرافات شوند.
تو رو خدا اینو نگین .یعنی من به همسرم که یک بار بهم خیانت کرده اعتماد نکنم؟؟؟؟ یعنی واقعا دنبال اینکار مبره دوباره.حالم از مردا بهم میخوره…
منم همین مشکلو دارم💔
اره انسیه جون وقتی یه بار بهت خیانت شه دیگه اعتماد از بین میره اگه باز دوباره از مادر متولد بشه.
به نظر من اگر مردی یک بار خیانت کنه بازم اونکار رو میکن.دیگه ام نمیشه بهش اعتماد کرد تا آخر زندگی همیشه ی شک بینشون هست
یه دختر دایی داشتم خیلی دوسش داشتم از 13 سالگی تا الان که 19 سالمه باهاش بودم و کل فامیل هم خبر داشتن که همو میخوایم … میدونین چی شد؟؟ … یه روز رفتم هارد بخرم برای کامپیوترم برای رسیدن به مغازه ای که میخواستم باید از یه پارک میگذشتم… از کنارش.. داشتم میرفتم یهو دیدم دختر داییم و یه پسری دست تو دست هم دارن میرن تو پارک… خورد شدم شکستم… از اون روز تا حالا نه مهمونی میرم نه از خونه میرم بیرون با دوستام نه دیگه میتونم به کسی اعتماد کنم… نابود شدم.. گفتی اگه مردی خیانت کنه بازم اون کارو میکنه… درسته… کاملا درسته… اگه دختر یا زنی هم خیانت کنه صددرصد بازم این کارو میکنه… میدونی چرا این کارو تکرار میکنن.. چون ما میبخشیم… همین… ازش خیانت دیدیم؟؟ آره؟؟ خب پس دیگه هیچ دلیلی پیش خودت نیار که بخوای باهاش باشی… بیخیالش بشیم و بریم… همین
به نظر من یکی از دلایل خیانت یکی از طرفین هستند.آن هم غرور بی جا و عدم ابراز عشق و علاقه به صورت بیانی و عملی مثل در آغوش گرفتن همدیگر و شناخت و توجه خاص به همدیگر.اگر در روابط زناشویی این توجهات نادیده گرفته شود که بر می گردد به شخصیت و فرهنگ خانواده و بزرگ شدن آنها در خانواده ای که به نوعی روابط پدر و مادر آنها نیز عاطفی بوده.به نظر من زن یا مرد باید بدونند چطور وقتی به هم نزدیکند رفتار کنند خواه در بستر یا در حالت عادی و روح هم را کامل کنند اگر اینچنین نباشد کم کم افکار خیانت به سراغ آنها می آید و بعد عملی می شود.
من باید چی بگم که هزاران بار همسرم بهم خیانت کرده اما به خاطر انتخابی که کردم به خاظر دختر عزیزم ریحانه باید همه چیز تحمل کنم
می دونی دلیلش چیه؟؟؟
به اطرافت خوب نگاه کن
به کسایی که زندگی خیلیا رو نابود کردن
و تو دوستشون داری.
خدا همیشه جای حق نشته
گاهی مردان اول عاشق میشن و بعد از رسیدن به عشقشون خدا میدونه یک دفعه عوض میشن م مدام دست به زن دارن و آزارهای خونگی و… اونوقته که زن به محبت یکی دیگه کشیده میشه و خیانت میکنه دریغ از اینکه به عاقبتش فکر کنه تازه میفهمه چه اشتباهی کرده تو زندگی هر اتفاقی بیوفته اما همسران نباید به هم خیانت کنن.جز پشیمونی و عذاب وجدان و افسردگی از عاقبت کارشون واسه خودشون نمیذارن.لعنت به شیطان و وسوسه هایی که زن و مرد قبلش فکرشم نمیکردن که یه روز خودشون گرفتار شن
مردها هیچوقت بخاطر کاری که کردن عذاب وجدان نمیگیرن. چون اگه وجدان داشتن اصلا این کارو نمیکردن.
سلام.هر کاری یک دلیلی داره باید سعی کنی بفهمی دلیل این کار همسرت چی بوده و تا دلیل را ندونی و اصل مشکل را حل نکنی واقعا نمی تونی مطمئن باشی که دیگه پیش نخواهد آمد.به نظر من حقته که بتونی خیلی راحت راجع به همه چیز باهاش صحبت کنی و تا وقتی واقعا نشی بخشیدن خیلی سخته ولی وقتی علت را بدونی حتی شاید موضوع بشه اینکه ببخشی اش که ناراحتی و حرف دل و خواسته اش را بهت نگفته اگر خودت خیلی صمیمی باهاش صحبت کنی و بگی می خوایی علت را بدونی که درکش کنی و به عنوان بک انسان آزاد و جایز الخطا بهش حق میدی که حرف دلش را بزنه و ببینی مشکل تنهایی یا نیازش حتی برای سرگرمی یا خوشگذرانی یا هر چیز دیگه چی بوده می تونین حتی به هم نزدیکتر نشین اگر می بینی که خودت نمی تونی از زیر زبانش بکشی که چی بوده.اول خودت برو با یک مشاور خوب صحبت کن و بعد اون رو بفرست پیش مشاور که بتونه کمکت کنه باید توی این راه صبور باشی و واقعا بخوای که بشنوی او چی میگه.نگران نباش و با خونسردی و عقل برو جلو آخرش همینه که الان هست و تلاش کنی خیلی بهتر میشه.
سلام دوست عزیز همین که خیلی سریع اقدام کردید و قضایا منقضی شد عالیست.باید اشتباهات خود دیگران را ببخشیم هیچکدام از ما بی نقص نیستیم.همسرتان را قلبا ببخشید تا علاقه اش دوباره در دلتان زنده شود.خیلی وقتها این برخورد ها از روی ندونم کاری است و در باطن قصد خیانت وجود ندارد.شاید شیطنت بچه کانه و وسوسه بوده واگرنه اگر همسر شما اراده میکری میتوانست تماس هایی را که نداشته به وجود بیاورد.باید از تو شروع کنی بهش اعتماد کن.اما مراقب زندگیت باش.دوست من در یک رابطه دو طرفه نباید همه تقصیر ها را متوجه طرف مقابل بدانیم به برخورد و روابط خودت با همسرت بیشتر اهمیت بده.برای شوهرت بیشتر وقت بذار.شاید خودت زمینه را فراهم کردی شاید همسرتان خلایی دارد.مرد باید توسط زن پذیرفته و درک شود.به نظر به جای اینکه با مرور گذشته باعث عدم اطمینان خودت به او بشی اندیشه کن و علت این رفتارت رو پیدا کن.با دانستن علت آن ماجرا و از بین بردن علت راحت تر میتوانی به او اعتماد کنید.
سلام به هیچ وجه شوهرت و نبخش شوهر منم اوایل زندگی با يه خانم ارتباط تلفنی داشت بعد از کلی پشیمونی و دعوا و هزار ناراحتی بخشيدم الان که 6سال از اون موقع گذشته و بچه دارم دوباره فهمیدم که با يه نفر ديگه است و الان تمام دنیا رو سرم خراب شده نه به خاطر خودم به خاطر دخترم……
با سلام من و همسرم هر دو شاغل هستیم در محیط کار با خواستگاری ایشان از من آشنا شدیم و پس از تحقیق در خصوص سلامت اخلاقی ایشان ازدواج کردیم.تقریبا یک سال بعد ، پس از اتفاقی به تماس دختر جوانی با موبایل همسرم با شوک فراوان متوجه شدم که همسرم به من خیانت کرده.در حقیقت تنها سه ماه پس از مراسم ازدواج از طریق سایت های دوست یابی با دو دختر جوانی در شهر های متفاوت دوست شده بود که در طول تقریبا 10 ماه با هر دو همزمان تماس تلفنی و با هر کدام هم دو سه بار ملاقات حضوری داشته است.من با هر دو صحبت کردم و هر دو اعلام کردند که هیچ ارتباط جنسی با او نداشته اند و بلافاصله ارتباطشون رو هم قطع کردند.همسرم هم نداشتن تماس جنسی با هر دو را تایید کرد.و گفت پشیمان است و قصد تمام کردن رابطه ها را داشه است.دروع های زیادی به هر دو و به من گفته بود.پس از قهر من و رفتن من به خانه پدرم و چندین روز قطع هر گونه تماس با ابراز پشیمانی فراوان همسرم و جبران گذشته به خانه برگشتم ولی این شوک بسیار بزرگی برایم بوده که با گذشت چندین ماه هنوز این زخم التیام نیافته است.ظاهرا همسرم به قول خود وفادار مانده است ولی من به او اعتماد ندارم..علاقه ام به او بسیار کاهش یافته است.به طور مداوم نگران هستم.چگونه با این مسئله کنار بیایم؟چه تضمینی برای اینده وجود داره؟