هوش چیست؟ روانشناسان چگونه هوش را تعریف می کنند؟
هوش در طول تاریخ روانشناسی موضوعی مهم و بحث برانگیز بوده است.
با وجود علاقه قابل توجه به موضوع، هنوز اختلاف نظر قابل توجهی در مورد مؤلفه های تشکیل دهنده آن وجود دارد.
علاوه بر سؤالاتی که دقیقاً در مورد چگونگی تعریف آن وجود دارد، امروز بحث درباره اینکه آیا اندازه گیری های دقیق حتی ممکن است هنوز در حال بحث و تحقیق هستن.
در نقاط مختلف در طول تاریخ اخیر، محققان تعاریف متفاوتی از هوش ارائه دادن. در حالی که این تعاریف از یک نظریه پردازبه دیگری متفاوت است.
هوش شامل برخی توانایی های ذهنی مختلف از جمله منطق ، استدلال ، حل مسئله و برنامه ریزی است.
این موضوع یکی از بزرگ ترین و سنگین ترین تحقیقات است، همچنین یکی از مباحثی است که بیشترین بحث و جدال را ایجاد کرده است .
در حالی که روانشناسان غالباً درمورد تعریف و علل هوش اختلاف نظر دارن، تحقیقات در مورد آن در بسیاری از زمینه ها نقش بسزایی دارد. همچون هوش مصنوعی.
هوش دقیقاً چیست؟
در حالی که هوش یکی از موضوعات مورد بحث در روانشناسی است ، هیچ تعریف استاندارد از آنچه دقیقاً هوش را تشکیل می دهد وجود نداره.
برخی محققان اظهار داشته اند كه یك توانایی واحد و كلی است، در حالی كه برخی دیگر معتقدند كه هوش شامل طیف وسیعی از مهارت ها و استعدادها است.
می تواند شامل برخی توانایی های ذهنی مختلف از جمله منطق، استدلال، حل مسئله و برنامه ریزی است.
در حالی که این موضوع یکی از بزرگترین و سنگین ترین تحقیقات است، همچنین یکی از مباحثی است که بیشترین بحث و جدال را ایجاد می کند.
به منظور به دست آوردن درک عمیق تر از هوش و آزمایش هایی که درتلاش برای سنجش این مفهوم انجام شده است ، شناخت تاریخچه آزمایش هوش، تحقیقات علمی انجام شده و یافته های پدید آمده حائز اهمیت است.
مفهوم هوش چگونه توسعه یافت؟
اصطلاح “هوشیار اطلاعاتی” یا ضریب هوشی (IQ) برای اولین بار در اوایل قرن بیستم توسط یک روانشناس آلمانی به نام ویلیام استرن ابداع شده است.
روانشناس آلفرد بینت اولین آزمایش های اطلاعاتی را برای کمک به دولت فرانسه برای شناسایی دانش آموزان مدرسه ای که به کمک های اضافی دانشگاهی نیاز داشتند، انجام داد.
بینت اولین کسی بود که مفهوم سن ذهنی یا مجموعه ای از توانایی هایی را که کودکان در سن خاصی از آن برخوردار هستند، معرفی کرد.
چگونه ارزیابی می شود؟
پسر چهار و نیم ساله با پدرش روی مبل نشسته بودن که پدر با صدای بلند، داستانی جدید را برای پسرش شروع کرد به خوندن.
پدر صفحه را برای ادامه خواندن داستان چرخاند، اما قبل از شروع، پسر با صدای بلند میگه، “صبر کن ، بابا!” او به صفحه جدید اشاره می کنه و با صدای بلند شروع به خوندن میکنه، “برو، اسب ، برو! ”
پدربا تعجب به پسرش نگاه می کنه.” پسرم تو تونستی بخونی؟ “بله بابا!” و او به كلمات اشاره می كنه و دوباره می خونه، “برو، اسب، برو! “
این پدر به فرزندش آموزش نمیداد که بخونه، حتی اگر کودک دائم در مورد نامه ها، کلمات و نمادهایی که همه جا می دید، سؤال می کرد.
پدر در مورد اینکه چه چیزی، ممکن است وجود داشته باشه تا پسرش این همه سوال براش به وجود بیاد، بسیار تعجب کرد و تصمیم گرفت یک آزمایش را امتحان کنه.
او یک برگه کاغذ خالی برداشت،و چندین کلمه ساده را در یک لیست نوشت:
مادر ، پدر، سگ، پرنده، تختخواب، کامیون، ماشین، درخت.
او لیست را جلوی پسرش گذاشت و از او خواست که کلمات را بخونه. “مادر ، پدر، سگ، پرنده، تختخواب، کامیون، ماشین، درخت” ، پسرخواند و بعد با ذوق گفت :”آیا من این کار را کردم ، بابا؟” پدر هم با خوشحالی گفت : آره عزیزم تو این کار را کردی.
مانند پدر در این مثال ، روانشناسان تعجب کرده اند که چه چیزی آن را تشکیل می دهد و چگونه می توان اندازه گیری کرد.
برای بررسی تاثیر بازی بر هوش کودکان می توانید این مقاله را مطالعه کنید.
طبقه بندی اطلاعات
هوش دقیقاً چیست؟ روشی که محققان مفهوم هوش را تعریف کردن از زمان تولد روانشناسی بارها اصلاح شده است.
روانشناس انگلیس، چارلز اسپیرمن معتقد بود که آن از یک عامل کلی به نام g تشکیل شده است که می تواند در بین افراد اندازه گیری و مقایسه شود.
اسپیرمن بر مشترکات میان توانایی های مختلف فکری متمرکز شد و آنچه را که منحصر به فرد است، تأکید کرد.
با این وجود مدتها قبل از پیشرفت روانشناسی مدرن، فیلسوفان باستان مانند ارسطو دیدگاه مشابهی داشتند.
روانشناسان دیگر معتقدند که به جای یک عامل واحد، هوش مجموعه ای از توانایی های متمایز است.
در دهه 1940، ریموند کاتل نظریه ای را ارائه داد كه هوش عمومی را به دو مؤلفه تقسیم می كرد:
- هوش متبلور
- هوش سیال
هوش متبلور
هوش تبلور به عنوان دانش اکتسابی و توانایی بازیابی آن مشخص میشه. وقتی اطلاعات را یاد می گیرین ، به یاد می آورین، از هوش تبلور استفاده می کنین.
هوش سیال
هوش سیال شامل توانایی دیدن روابط پیچیده و حل مشکلات است. حرکت به سمت خانه خود بعد از اینکه در یک مسیر ناآشنا به دلیل ساخت و ساز از جاده جدا شوید، باعث میشه تا اطلاعات سیال شما جلب شود.
هوش سیال به شما کمک می کنه تا با چالش های پیچیده و انتزاعی در زندگی روزمره خود مقابله کنید، در حالی که هوش متبلور به شما کمک می کند تا بر مشکلات غلبه کنین.
نظریه های هوش
محققان مختلف نظریه های مختلفی را برای توضیح ماهیت آن ارائه داده اند. در اینجا برخی از تئوری های مهم هوش که در طی 100 سال گذشته پدید آمده اند:
چارلز اسپیرمن: هوش عمومی
روانشناس بریتانیایی چارلز اسپیرمن، مفهومی را که او از آن به عنوان هوش عمومی یا عامل اصلی یاد می کنه، توصیف کرد .
اسپیرمن پس از استفاده از تکنیک معروف به آنالیز عاملی برای بررسی برخی از آزمونهای استعداد ذهنی، نتیجه گرفت که نمرات این تستها به طرز چشمگیری مشابه است.
افرادی که در یک تست شناختی عملکرد خوبی داشتن ، تمایل داشتن که در سایر آزمون ها نیزعملکرد خوبی داشته باشن، در حالی که افرادی که در یک آزمون نمره خوبی کسب کرده بودن، تمایل داشتن که در سایرین نمره بدی کسب کنند.
ویک نتیجه گرفت که هوش یک توانایی شناختی عمومی است که می تواند اندازه گیری و بیان عددی شود.
هوارد گاردنر: هوش های چندگانه
یکی از ایده های اخیر که ظهور کرده است ، نظریه هوارد گاردنر درباره چندین هوش است.
گاردنر به جای تمرکز بر تجزیه و تحلیل نمرات آزمون ، بیان کرد که عبارات عددی هوش انسانی، مانند آزمایش IQ، یک تصویر کامل و دقیق از توانایی های افراد نیست.
نظریه اش هشت نوع مجزا از هوش را بر اساس مهارت ها و توانایی هایی که در فرهنگ های مختلف ارزش دارن، توصیف می کنه.
هوش های 8 گانه ی گاردنر
هشت نوع اطلاعاتی که گاردنر شرح داده شده است عبارتند از:
- هوش بصری – مکانی
- هوش کلامی-زبانی
- هوش هیجانی بدن
- هوش منطقی-ریاضی
- هوش بین فردی
- هوش موسیقی
- هوش درون فردی
- هوش طبیعت گرایانه
رابرت استرنبرگ: نظریه ی سه جانبه ای
روبرت استرنبرگ، روانشناس، آن را به عنوان “فعالیت ذهنی به سمت سازگاری هدفمند با انتخاب، انتخاب و شکل دادن به محیط های دنیای واقعی مرتبط با زندگی فرد تعریف کرد”.
در حالی که وی با گاردنر موافقت كرد كه هوش بسیار گسترده تر از یك توانایی واحد و عام است، در عوض وی اظهار داشت كه برخی از انواع هوش گاردنر بهتر به عنوان استعدادهای فردی تلقی می شوند.
استرنبرگ آنچه را كه او از آن به عنوان “هوش موفق” نام برده بود ، مطرح كرد كه شامل سه عامل مختلف است:
- تحلیلی: توانایی های حل مسئله
- خلاق: ظرفیت تون برای برخورد با موقعیت های جدید با استفاده از تجربیات گذشته و مهارت های فعلی است.
- عملی: توانایی تون برای سازگاری با یک محیط در حال تغییر.