ژنوفوبیا (ترس از زنان) چیست؟

ژنوفوبیا (ترس از زنان) چیست؟

ترس از زنان نوعی از فوبیاهای خاص است که فرد مبتلا به آن، با دیدن و نزدیک شدن به یک زن به شدت مضطرب می شود و می ترسد. فوبیاهای خاص از این قبیل غیر منطقی به نظر می آیند زیرا محرکی که نسبت به آن فوبیا دارند خطری ندارد و این خطر فقط به علل درونی و ذهنی در خود فرد انجام می پذیرد.

البته باید در نظر داشته باشید که ژنوفوبیا با مردسالاری و زن ستیزی کاملا متفاوت است. ژنوفوبیا  اضطراب و ترس از دیدن و نزدیک شدن زنان است.

ولی مرد سالاری و زن ستیزی حاصل فرهنگی فقیر و بی منطق است که در آن حقوق زنان را به رسمیت نمی شناسند و نسبت به آن خشمگین هستند.

علل محرکها و ریسک فاکتورهای ژنوفوبیا

ژنوفوبیا نیز مانند دیگر فوبیاهای خاص هنوز علت یابی نشده اند اما عوامل محیطی و ژنتیکی در ایجاد آن بسیار پررنگ و تاثیرگذار هستند.

عوامل محیطی و تجارب تلخ گذشته نسبت به زنان ممکن است این فوبیا را در فرد بیدار کند. به عنوان مثال افرادی که در گذشته نسبت به زنی تعرض جنسی، روانی و کلامی داشته اند ممکن است در آینده نسبت به آنها حس استرس و اضطراب داشته باشند.

البته ریسک فاکتورهایی نیز وجود دارند که قادرند احتمال ابتلا به ژنوفوبیا را افزایش دهند عواملی از قبیل:

سن: به طور معمول کودکان نسبت به بزرگسالان بیشتر در معرض ابتلا به فوبیاهای خاص هستند.

ژنتیک: افرادی که خویشاوندان مبتلا به اختلالات اضطرابی دارند از نظر ژنتیکی بیشتر مستعد ابتلا به ژنوفوبیا هستند.

مزاج: معمولا افرادی که بدبین و حساس هستند بیش تر از سایر افراد شانس ابتلا به فوبیاهای خاص را دارند.

علائم ژنوفوبیا

  • ترس و اضطراب شدید به هنگام قرار گرفتن در کنار یک زن و یا حتی فکر کردن به آن ها
  • پرهیز از موقعیت های اجتماعی به دلیل پیشگیری از تعامل اجتماعی با زن ها
  • حملات پانیک حین ژنوفوبیا
  • تعریق شدید
  • درد در قفسه سینه
  • حالت تهوع و یا احساس درد در معده
  • مشکلات تنفسی
  • احساس ضعف و سرگیجه
  • تپش قلب

این علائم ممکن است به قدری شدید باشد که فرد از بسیاری از موقعیت های اجتماعی و حتی فعالیت های روزمره مانند ادامه تحصیل و رفتن به محل کار امتناع کند. این علائم معمولا در حدود سنین ۱۰ سالگی ظاهر می شوند اما اگر ریشه یابی و درمان نشوند ممکن است تا بزرگسالی ادامه داشته باشند.

تشخیص ژنوفوبیا

ترس نسبت به زنان ممکن است به دلایل مختلفی باشد. البته متاسفانه ژنوفوبیا در کتاب dsm_5 ذکر نشده و به عنوان یک بیماری به رسمیت شناخته نمی شود. علائم آن با فوبیاهای خاص بسیار شباهت دارد:

  • پاسخ فوری به اضطراب به محض دیدن یک زن
  • ترس بی دلیل نسبت به یک زن
  • ناراحتی شدید حین مواجه شدن با یک زن

برای تشخیص بیماری به عنوان یک بیماری حاد لازم است علائم حداقل ۶ ماه بصورت مداوم وجود داشته باشد.

درمان ژنوفوبیا

برای درمان این نوع فوبیای خاص درمان خاصی ثبت نشده اما روش های درمانی بسیاری وجود دارند که در کاهش علائم شما را یاری خواهند کرد.

مواجهه درمانی

معمولا مواجهه درمانی یکی از بهترین و اثربخش ترین روش های درمان برای انواع فوبیاهای خاص است. فرد به تدریج و قدم به قدم در معرض یک زن قرار می گیرد و ترس او به مرور کاهش پیدا می کند و از بین می رود.

ممکن است روان درمانگر با نشان دادن عکس هایی از زنان سعی کند شما را کم کم با یک زن مواجه کند.در کنار مواجهه سازی تمرین های کنترل اضطراب و آرام سازی فرد نیز در دستور کار درمانگر قرار می گیرد.

در مراحل بعدی ممکن است صدای زنان پخش شود و یا با یک زن مواجه شوید.

رفتار درمانی شناختی

این‌تکنیک متشکل از تکنیک های درمانی و مواجهه درمانی است و سعی دارد تا نگرش های منفی شما نسبت به زنان را تغییر دهد.

این درمان به شما کمک می کند تا وقتی اسم زنان یا صدای آنها را شنید خونسردی خود را حفظ کنید و مثل گذشته بی تابی نکنید.

مصرف دارو

برای درمان فوبیاهایی از این قبیل درمان های مختلفی تجویز می شود.

درمان هایی از قبیل رفتار درمانی شناختی مواجهه درمانی و غیره اما ممکن است علائم شما با این درمان ها کاسته نشود و به صلاح دید دکتر لازم باشد از دارودرمانی استفاده کنید.

در حال حاضر سه نوع دارو در درمان علائم فوبیا تاثیرگذار هستند.

داروهای ضد افسردگی: این نوع داروها برای درمان اختلالات رفتاری تجویز می شوند این داروها با جذب سروتونین (ssri)قادرند از حملات پانیک جلوگیری کنند و علائم اضطراب نیز بکاهند.

تبابلاکرها: این نوع داروها برای از بین بردن علائم جسمی فوبیا مانند احساس تپش قلب فشار خون بالا و غیره تجویز می شوند. این نوع دارو با تغییر نحوه واکنش بدن شما به آدرنالین(هورمون استرس) ایفای نقش می کند.

آرام بخش ها: آرام بخش هایی از قبیل بنزودیازپین ها قادرند حتی برای مدتی برای کاهش اضطراب استفاده شوند و بر کاهش علائم تاثیرگذارتر به علت فوبیا و تلاش برای از بین بردن آن است.

سخن آخر

ژنوفوبیا مانند سایر فوبیاهای خاص ممکن است در زندگی شما خلال جدی وارد کنند و شما را از زندگی معمولی و روتین بازدارند.

در صورت عدم درمان ممکن است تا آخر عمر درگیر این بیماری باشید در حالی که به راحتی قابل درمان است البته به یاد داشته باشید که درمان این گونه فوبیاها نیازمند زمان زیادی است و نباید در این راه بی اراده و بی حوصله باشید.

منبع : ژنوفوبیا (ترس از زنان) چیست؟

نقش خانواده همسر و خانواده پدری پس از ازدواج

خانواده همسر پیش از ازدواج مهم است؟ چقدر باید خانواده همسر با شما تفاهم داشته باشد؟

اگر جزو کسانی هستید که سعی می کنید برای هرکاری زمان بگذارید کم کم متوجه خواهید شد که وقت کافی برای همه کارها را ندارید. ولی مهم است که خانواده همسر و خانواده خود را پس از ازدواج فراموش نکنید.

نقش خانواده همسر

زندگی شما پس از ازدواج تغییر و تحولات زیادی را تجربه می کند و مطمئناً این تغییرات علاوه بر شما به خانواده شما هم فشار وارد می کند.

این وظیفه شما است که تعادل را بین خانواده همسرتان در هر شرایطی حفظ کنید.

 به یاد داشته باشید که خانواده شما اهمیت زیادی دارد ولی شما تصمیم های اساسی زندگی را با همسرتان می گیرید و خانواده شما نقشی در تصمیم گیری های زندگی مشترک شما ندارند.

در ادامه ما به بررسی روابط شما با خانواده همسر و خودتان پرداخته ایم. سعی کنید این متن ها را به دور از غرض ورزی مطالعه کنید و با ذهن باز به سوالات هر قسمت پاسخ دهید.

فایل صوتی نقش خانواده همسر و خانواده پدری پس از ازدواج

 شرمنده،مرورگر شما از تگ صدا پشتیبانی نمی کند

پدر و مادرتان

چه از پدر و مادر همسرتان خوشتان بیاید چه نه، باید بپذیرید که آن ها بخش جدا نشدنی از همسرتان هستند. 

احتمال این که همسرتان پدر و مادرش را که در تمام طول زندگیش کنارش بودند را فراموش کند تقریبا صفر درصد است، پس در ابتدا مطمئن باشید که با والدین همسرتان مشکلی نخواهید داشت.

سوالات زیرا را در مورد پدر و مادر خودتان جواب دهید.

نکته: به یاد داشته باشید که شما و همسرتان این سوالات را جدا فقط درباره خانواده خود جواب دهد.

  1. آیا پدر یا مادرتان مخالف ازدواج شما بوده اند؟
  2. چنانچه به مشکل بربخورید از خانواده تان کمک می گیرید؟
  3. اگر پدر یا مادر شما سبک زندگی شما را نپسندند چگونه رفتار می کنید؟
  4. چنانچه والدین تان با همسرتان سر موضوعی به تفاهم نرسند. شما طرف کدام یک را می گیرید؟
  5. آیا همسرتان احساس می کند که بیش از اندازه به خانواده تان وابسته هستید؟
  6. آیا پدر و مادرتان در زندگی شما دخالت می کنند؟
  7. آیا پس از بازنشستگی پدر یا مادرتان، باید از آن ها حمایت مالی کنید؟
  8. آیا تصمیم دارید که مدت زمانی را پیش  پدر و مادر خود زندگی کنید؟
  9. اگر همسر شما اذعان کند که از پدر و مادر شما خوشش نمی آید چکار می کنید؟
  10. صحبت های پدر و مادرتان را بیش تر قبول دارید یا صحبت های همسرتان را؟
  11. در اختلافات طرف خانواده تان را می گیرید یا همسرتان را؟ توضیح دهید.
  12. اگر مجبور شوید از پدر و مادرتان کمک مالی بگیرید چه احساسی به شما دست می دهد؟

پس از پاسخ به این پرسش ها در مورد آن ها با همسر خود صحبت کنید و تأثیر آن ها را در زندگی آینده تان بررسی کنید. 

می توانید از در جلسات مشاوره ازدواج هم آن ها بررسی کنید.

چه نکاتی در مورد خانواده همسر باید بدانیم؟

ممکن است با پدر و مادر خودتان احساس راحتی بیش تری نسبت به خانواده همسرتان داشته باشید و این حس کاملاً طبیعی است. 

به یاد داشته باشید که همانقدر که پدر و مادر شما برای شما مهم هستند خانواده همسرتان هم برای او مهم هستند پس سعی کنید احترام آن ها را در هر شرایطی حفظ کنید.

سوالات زیر را پاسخ دهید و با همسرتان در مورد آن ها بحث کنید.

  1. احساس می کنید که پدر و مادر همسرتان شما را در جمع خود پذیرفته اند؟
  2. تأیید آن ها تا چه اندازه برای شما مهم است؟
  3. آیا احساس می کنید رفتار پدر و مادر همسرتان بر روی او اثر می گذارد؟
  4. آیا انتظار دارید از پدر و مادر همسرتان ارثی به شما برسد؟
  5. آیا احساس می کنید که در حضور والدین همسرتان باید متفاوت عمل کنید؟
  6. آیا احساس می کنید پدر و مادر همسرتان تاثیر بدی بر زندگی شما دارند؟
  7. اگر خانواده همسرتان عمداً یا سهواً به شما توهین کنند، پاسخ آن ها را می دهید یا انتظار دارید همسرتان از شما دفاع کند؟
  8. آیا احساس می کنید همسرتان مسئولیت این را دارد که در برابر خانواده اش از شما دفاع کند؟
  9. چنانچه لازم باشد تعطیلات را با مادر و پدر همسرتان بگذرانید چه احساسی پیدا می کنید؟
  10. اگر هدایایی که از خانواده همسرتان دریافت می کنید به ارزشمندی هدیه هایی نباشد که به آنان داده اید ناراحت می شوید؟
  11. چنانچه مجبور باشید که یک روز را با  پدر و مادر خودتان یا همسرتان بگذرانید کدام را انتخاب می کنید؟
  12. اگر همسرتان به تنهایی به دیدار خانواده اش برود ناراحت می شوید؟
  13. آیا احساس می کنید پدر و مادر او در جمع شما را نادیده می گیرند؟
  14. اگر پدر و مادر همسرتان به کمک مالی احتیاج داشته باشند حاضرید که به آن ها کمک کنید؟
  15. اگر با پدر و مادر همسرتان مشکل داشته باشید ممکن است بدون اطلاع همسرتان با آن ها حرف بزنید؟
  16. آیا ترجیح می دهید در شهر یا کشوری جدا از خانواده همسرتان زندگی کنید؟چرا؟
  17. در صورت بروز اختلاف میان شما و خانواده همسرتان مانع از ارتباطش با آن ها می شوید؟

ممکن است سوالات بالا تنش زا به نظر بیاییند ولی حقیقت این است که اگر در مورد شرایط مختلف باهمسرتان صحبت کنید، دلخوری ها و دعواها کم تر می شود، همدیگر را بهتر درک می کنید و در شرایط مختلف از عملکرد همسرتان متعجب نمی شوید.

در آخر به یاد داشته باشید که بسیاری از مشکلات خانوادگی باید از ریشه درمان شوند و برای این کار می توانید از کمک مشاور استفاده کنید.

آیا به خانواده خود شبیه هستید؟

حتماً تا الان شنیده اید که افراد با کسانی ازدواج می کنند که به پدر یا مادرآن ها شباهت دارند. برای این که این شباهت ها را درک کنید از جداول زیر استفاده کنید.

آیا به خانواده همسر تان شبیه هستید؟

جدول زیر در خصوص همسرتان است.

جدول های بالا کمک می کند که خانواده همسر و خودتان را بهتر بشناسید.

نتیجه گیری و تشخیص

بهتر است با مشاورین کارآزموده مرکز مشاوره ستاره زندگی در ارتباط باشید تا شما را یاری کنند. اما به صورت کلی با بررسی جداول بالا می توانید بفهمید تا چه حد می توانید با خانواده همسر خود کنار بیایید.

برخی افراد با خانواده خود کنار نیامده و مشکل خانوادگی دارند. سپس خانواده همسر به گونه ای انتخاب می کنند که دقیقا همان مشکلات را دارد و حتی شدیدتر. 

این امر سبب افزایش چالش در زندگی زناشویی شما می شود.

یا در ازدواج یک نفر با خانواده ای آرام با فردی که تنش و چالش زیادی در خانواده اش دارد، سبب بروز مشکل می شود.

بررسی خانواده همسر به خصوص در ایران و کشورهایی که خانواده محور هستند نه فرد محور، بسیار مهم است.

منبع : نقش خانواده همسر و خانواده پدری پس از ازدواج 

راه های جلوگیری از غیبت کردن کودکان

راه های جلوگیری از غیبت کردن کودکان

یکی از رفتارهای نامناسبی که افراد چه کودک و چه بزرگسال می توانند داشته باشند، غیبت کردن است. رفتاری که هیچ کس دوست ندارد فرزندش به آن عادت کرده و در او پرورش یابد.

غیبت کردن در بین کودکان ۸ تا ۹ سال مساله رایجی است که اگر آن را در فرزندانتان درمان نکنید، می تواند باعث ایجاد برخی مسائل عاطفی و احساسی در آینده ی فرزندتان شود.

غیبت کردن کودکان

کودکان از سن ۸ تا ۹ سالگی برای اینکه بتوانند قدرت و غلبه بر دیگران را تجربه کنند، از این عادت استفاده می نمایند و اغلب برای اینکه شناخته تر و محبوب تر شوند، این کار را در دید عموم انجام می دهند. اما این عادت به مرور زمان ممکن است در آن ها بیشتر شود که این عادت می تواند منجر به تخریب شخصیت آن ها و ایجاد برخی مسائل ناخوشایند دیگر شود.

محققان دانشگاه وان دوک ، از ۶۰ دانش آموز دختر خواستند که به مدت ۱۵ دقیقه آزاد باشند و نتیجه ای که از این آزمایش بدست آمد نشان داد که هر یک از این دانش آموزان به طور میانگین در مورد ۲۴ نفر غیبت کرده اند. دو علت عمده که باعث ایجاد این رفتار در کودکان می شود و همچنین راه حل آن، در ادامه بیان خواهد شد.

تعریف از خود و حس محبوبیت

دلیل عمده ای که کودکان غیبت می کند، اول به خاطر تعریف کردن از خودشان است و بقیه غیبت ها نیز حرف هایی برای تخریب دوستانشان است، برای مثال می گویند “فلانی فکر می کند که همه چیز را می داند.”

وظیفه شما به عنوان والدین این است که به فرزند خود یاد دهید که شایعه پراکنی و یا غیبت کردن در مورد دوستانش و دیگران، در آینده ی نزدیک می تواند برای او و یا دوستانش آسیب زا باشد. شما با کمی گفت و گو با فرزند خود می توانید این عادت نامناسب و ناخوشایند را از بین ببرید و این کار بزرگ ترین لطف  و محبت، در حق او است که می تواند از همان کودکی، جان او را نجات دهد.

هم چنین شما باید در مورد برخی مشکلات و مسائل که فرزندتان نباید در مورد آن ها با هیچکسی صحبت کند، چه برای دیگران پیش آمده باشد و چه برای خودش، با او صحبت کنید؛ به طور مثال مساله های عاطفی و احساسی مربوط به خانواده مثل طلاق، یا به دروغ چیزی درمورد کسی گفتن و یا مساله ای مثل تقلب.

دوستان بد

یکی دیگر از دلایلی که باعث می شود فرزند شما غیبت کند، ممکن است دوستی با افرادی باشد که او را به مسخره کردن، غیبت کردن، تهمت زدن و… تشویق می کنند. در این صورت شما باید فرزند خود را از این افراد دور کنید تا نتوانند روی رفتار فرزند شما اثرات نامطلوب بگذارند.

به گفته ی دکتر مک دونالد، تمام کودکان در سنین کم، دوست دارند از خودشان در مقابل دوستانشان تعریف کنند و یا یکدیگر را مسخره کنند؛ در نتیجه وجود برخی دوستانی که باعث ایجاد رفتارهای نامطلوب در فرزند شما می شود، از اساسی ترین و مهم ترین عواملی است که این رفتارها را در آن ها به وجود می آورد. اگر این رفتار در فرزندتان تبدیل به عادت شود، مطمئنا ترک آن زمان بسیار زیادی خواهد برد.

باید به فرزند خود یاد بدهید که هر چیزی در مورد دوستشان می شنوند، حقیقت ندارد. شما باید او را به یافتن حقیقت تشویق کنید و اجازه ندهید که او زود باور شود. مثلا می توانید به او توضیح دهید که یک شایعه از یک نفر شروع می شود و ممکن است پس از مدت کمی به گوش صدها نفر برسد، و احتمال بسیار زیاد در این میان این شایعه با محتوای بیشتر و بدتر پخش می شود، پس از کجا معلوم است که این موضوع، حقیقت دارد یا خیر؟!

منبع : راه های جلوگیری از غیبت کردن کودکان

والدین ناخواسته فرزندان را دروغگو می کنند

تاثیر رفتار والدین در دروغگویی کودکان چیست؟

کودکان همه چیز را از والدین خود یاد می گیرند، گاهی اوقات نیز درگیری های والدین و روش های نامناسب آن ها باعث به وجود آمدن قوه ی دروغگویی در کودک می شود. تربیت نادرست والدین یکی از دلایل مهم و اصلی دروغ گویی در کودکان است. چرا؟

رفتارهای غلط والدین مثل آسان گرفتن و غفلت در تربیت کودک از دلایلی است که باعث تربیت کودکی دروغ گو می شود.

در این مقاله قصد داریم در مورد این که چگونه رفتار والدین بر دروغ گو شدن کودک اثر می گذارد، صحبت کنیم.

دلایل دروغگویی کودکان

کودکان در سنین پایین نمی تواند درک صحیحی از صحبت ها داشته باشند و نمی توانند بین تخیل و واقعیت تفاوتی قائل شوند، این مساله دلیل عمده ی دروغ گویی در کودکانی با سن پایین است. برای مثال وقتی کودک فیلم تخیلی می بیند و یا داستان تخیلی می خواند، صحبت هایش اغراق آمیز می شود.

دروغ گویی در کودکان از سن ۴-۵ سالگی پدیدار می شود و اگر روش تربیتی والدین نادرست باشد، این رفتار در کودک نهادینه می شود.

اخیرا در کانادا مطالعه ای رو ۷۶۷ نفر انجام شد که طی آن یک سری سوال در مورد رفتارهایی که والدین برای بزرگ کردن و تربیت فرزندان خود استفاده می کنند، از داوطلبان پرسیده شد، نتیجه ی مطالعات انجام شده نشان داد که برخی از رفتارهای والدین با فرزندانشان، آن ها را به دروغ گفتن متمایل می کند.

محققان در طی این مطالعات به نتایج مهم دست پیدا کردند که در ادامه آن ها را توضیح می دهیم.

 رفتار نادرست والدین که کودک را دروغگو می کند.

اقتدارگرایی یا سخت گیری والدین

والدین اقتدارگرا دائما می خواهند به کودک خود یاد دهند که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط. این روش برای کودکان به  معنی پیروی از حرف های والدین است که آن ها را به اطاعت از گفته ها و خواسته های والدین محدود می کند.

این رفتار والدین با کودکان درست نبوده و کودکان احساس می کنند مورد ظلم واقع شده اند و در نتیجه ممکن است اخلاق های خوب آن ها به اخلاق و رفتار بد تبدیل شود و این افراد را در بزرگسالی نیز به فردی شکاک و دروغ گو تبدیل کند.

یک از دلایل مهم دروغ گویی، ترس از تنبیه شدن و بازخواست شدن از جانب والدین است.

آسان گیری

پدر و مادرهای آسان گیر که به طور کامل و همه جانبه، از فرزندانشان حمایت می کنند، محیط را به گونه ای فراهم می کنند که فرزندشان هر کاری دوست دارد انجام دهد. وقتی این کودکان بزرگ شده و در محیطی مشغول به کار می شوند، از هر راهی حتی دروغ گفتن،  برای رسیدن به آن چه که می خواهند و فکر می کنند حق آن ها است، استفاده می کنند.

سهل انگاری والدین

برخی والدین به قدری از فرزند خود غافل می شوند که نه تنها از فرزند خود هیچ حمایتی نمی کنند، بلکه کودک نیز نمی تواند از آن ها الگو بگیرد و چیزی از آن ها یاد بگیرد. این کودکان در نهایت به افرادی افسرده و دروغ گو و ناموفق تبدیل خواهند شد.

یکی دیگر از دلایلی که کودکان دروغ می گویند، غفلت والدین نسبت به رفتارهایشان است. زیرا کودک همه رفتار و گفتار والدین خود را ثبت می کند و از آن ها تقلید می کند.

برخی از والدین غافل از این موضوع جلوی کودک رفتاری غلطی مثل دروغ گفتن را انجام می دهند، کودک نیز این رفتار را ثبت کرده و آن را تقلید خواهد کرد؛ پس این گونه والدین، مسئول دروغگویی فرزندانشان خواهند بود.

درگیری و مشغله زیاد

والدینی که برای فراهم کردن آزادی و رفاه فرزند خود، تلاش زیادی می کنند، فرزندانی تربیت می کنند که قدر داشته های خود را بهتر می دانند و در تشخیص درست و غلط از حد بالای برخوردارند، در نتیجه این فرزندان در آینده نیز تمایل کمتری به دروغ گفتن دارند.

دروغگویی والدین در برابر کودک

برخی والدین در عین حال که می خواهند به کودک خود یاد بدهند که نباید دروغ بگویند، در مقابل آن ها این کار اشتباه را انجام می دهند که باعث ایجاد تناقض بین گفته های والدین با عمل آن ها می شوند. اما در نتیجه کودک از رفتار والدین الگو می گیرد و آن را انجام می دهد.

سرزنش کردن کودک

والدین در طول روز اشتباهات زیادی مرتکب می شوند و کسی آن ها سرزنش یا بازخواست نمی کند.

ولی والدین در برابر اشتباه کودکان معمولا این رفتار را نشان نمی دهند و زمانی که کودک دچار اشتباه می شود، او را سرزنش می کنند. این رفتار والدین باعث می شود که کودک برای فرار از سرزنش شدن، دروغ بگوید. بهتر است کودکان برای انجام دادن کار اشتباه سرزنش و بازجویی نشوند.

 توقعات نابه جای والدین از فرزند خود

برخی والدین کارهایی را از کودک خود انتظار دارند که خودشان در کودکی نتوانسته اند آن را انجام دهند و یا از او پیشرفتی را می خواهند که خود در دوران کودکی در بدست آوردن آن به هر دلیلی ناتوان بوده اند.

کودکان نمی توانند همه خواسته های والدین خودشان را برآورده کنند و برای اینکه آن ها را ناراحت نکنند، به اجبار دروغ می گویند.

آگاهی ندادن به کودک در مورد تفاوت بین واقعیت و خیال

بعضی از کودکان چون فرق بین خیال و واقعیت را متوجه نمی شوند و بین آن ها تفاوت قائل نیستند، صحبت های اغراق آمیزی دارند. والدین برای اینکه کودکشان دچار مشکل در درک مفاهیم و اطلاعات نشود، باید درباره تفاوت بین و خیال واقعیت با کودک خود صحبت کرده و آن ها را آگاه سازند.

 محبت نکردن به کودک

محبت والدین به کودک باعث ایجاد آرامش و اطمینان در زندگی آن ها می شود. زمانی که والدین این محبت را از کودک خود دریغ می کنند، فرزندان نیز برای جلب توجه و محبت آن ها به سمت دروغگویی تمایل پیدا می کنند.

اگر والدین به کودک خود به اندازه کافی توجه کرده و به او ابراز محبت کنند، دیگر کودک حس نمی کند که برای ابراز وجود به دروغ گفتن نیاز دارد.

منبع : والدین ناخواسته فرزندان را دروغگو می کنند

ازدواج با فرد افسرده| حل سریع افسردگی

ازدواج با فرد افسرده می تواند زندگی مشترک را با چالش های عمیقی رو به رو سازد. به طور معمول، هر چه افسردگی فرد بیشتر و عمیق تر باشد، رفتارهای روزمره او نیز مانند عملکرد شغلی و خانوادگی با آسیب هایی رو به رو خواهد شد در این شرایط زندگی با سایر اعضای خانواده سخت تر می شود و ممکن است بر رابطه میان تمام اعضا تاثیر بگذارد.

اما راه چاره چه چیزی می تواند باشد؟ آیا فردی که به افسردگی مبتلا می شود قادر نخواهد بود زندگی مشترک موفقی داشته باشد؟

در صورتی که شما هم با این سوالات رو به رو هستید و ذهن تان درگیر این سوالات است در این مقاله به مسائل مهم راجع به ازدواج با فرد افسرده می پردازیم که مطالعه آن می تواند برای شما مفید باشد، اولین قدم این است که راه های کمک به فرد افسرده را بیاموزید، برای این که اطلاعات خود را در این خصوص افزایش دهید بهتر است از مشاوره خانواده کمک بگیرید تا بهترین راهکارهای تخصصی را در اختیار شما بگذارند.

ازدواج با فرد افسرده منجر به طلاق می شود؟

برخی از افراد با این سوال مواجه می شوند که آیا افسردگی همسر بر روی دوام ازدواج اثر می گذارد و منجر به طلاق می شود؟ بر اساس نظر متخصصان افسردگی به طور مستقیم منجر به طلاق نمی شود و اگر برای بهبودی فرد تلاشی صورت نگیرد این اختلال به پیامدهای ثانویه ای می انجامد که منجر به جدایی نهایی می شود.

بهتر است در مورد افسرده خویی اطلاعات خود را افزایش دهید. فردی که دچار افسردگی شده است به مرور زمان اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و نسبت به اطرافیان خود گوشه گیر می شود و ترجیح می دهند تنها باشند و از جمع دوری می کنند.

در صورتی که افسردگی شدت یابد علائم آن به زندگی مشترک تان آسیب خواهد زد و بین شما و همسرتان سردی و فاصله به وجود می آورد، زمانی که فاصله میان آن ها بیشتر شود به جدایی قطعی و یا طلاق عاطفی منجر خواهد شد.

در حقیقت افسردگی از طریق تاثیرگذاری بر یکسری عوامل به صورت غیرمستقیم به زندگی مشترک آسیب وارد می کند و فرد افسرده جزء افراد نامناسب برای ازدواج می باشند، زیرا فردی که به افسردگی مبتلا می شود انگیزه لازم برای انجام فعالیت های شغلی ندارد و به خاطر بی انگیزگی دچار بیکاری و مشکلات اقتصادی می شود و این مسئله کانون خانواده را با چالش هایی رو به رو می کند.

گاهی اوقات این چالش ها باعث درگیری میان اعضای خانواده شده و حتی باعث افسردگی اعضای دیگر می شود.

در صورتی که قصد دارید با فردی ازدواج کنید که سابقه افسردگی دارد باید پیش از آن که تصمیم قطعی در مورد ازدواج بگیرید، اطمینان حاصل کنید که آیا افسردگی او تحت کنترل است و تحت درمان قرار دارد یا خیر، و زمانی که اقدامات لازم برای درمان صورت گرفت تصمیم خود را برای ازدواج نهایی کنید.

ازدواج با فرد افسرده، موارد مهمی که باید بدانید

قبل ازدواج با فرد افسرده باید به نکاتی توجه کنید که به شرح زیر می باشد:

1. عملکرد روزانه فرد را بررسی کنید

به بررسی عملکرد روزانه فرد بپردازید زیرا عملکردهای شغلی، تحصیلی و خانوادگی اطلاعاتی خوبی در مورد شدت بیماری فرد مورد نظر به شما می دهد،در صورتی که فرد دچار مشکلات زیادی در زندگی اش شده است و نمی تواند به کارهایش برسد و عملکردش دچار اختلال شده، به احتمال زیاد به افسردگی مبتلا شده است و شدت افسردگی او بسیار زیاد است و در این شرایط باید از خدمات مشاوره روانشناسی استفاده کند.

افسردگی یک نوع اختلالات روانی است و ابعاد منفی و گسترده آن می تواند تمام زندگی شخصی و زناشویی فرد را تحت الشعاع قرار دهد و فردی که به افسردگی مبتلا می شود احساس گناه و اضطراب می کند و در این شرایط خوشبختی برای او معنا و مفهومی ندارد و به طور مداوم جنبه های منفی زندگی را بزرگ می کند و آسیب هایی به زندگی وارد می کند.

2. ازدواج با فرد افسرده، ازدواج درمان افسردگی نیست!

برخی از زوجین فکر می کنند که ازدواج می تواند مشکلات و اختلالات روانی آن ها را حل کند، در واقع آن ها عشق را راه حلی برای حل مشکلاتشان می دانند، اگر چه دریافت حمایت اجتماعی مطلوب از جانب اطرافیان به خصوص از جانب همسر باعث بهبود شرایط و مشکلات می شود و در حل آن تاثیر بسزایی دارد. اما این در صورتی اتفاق می افتد که فرد درمان مورد نیاز را دریافت کرده باشد و اگر درمان نشود و ازدواج کند به مرور زمان در زندگی مشترک با مشکلاتی رو به رو خواهد شد و اضطراب و استرس او شدت می یابد.

یکی از ملاک های اصلی ازدواج و انتخاب همسر بهداشت روانی می باشد که نمی توان آن را نادیده گرفت و باید به آن توجه کرد تا ازدواج موفقیت آمیزی داشته باشد.

با استفاده از تست های پیش از ازدواج می توانید از سلامت روانی همسر آینده خود اطمینان حاصل کنید.

3. مشکلات همراه با افسردگی را نیز در نظر بگیرید

در بسیاری از مواقع مشکل افسردگی تنها مشکل فرد نمی باشد بلکه به مشکلات دیگری مانند اختلالات اضطرابی دچار می شوند  و از آن رنج می برند زمانی که شما تصمیم به ازدواج با چنین فردی می گیرید باید تمام مشکلات و شرایط ناشی از افسردگی همسر را با دید باز در نظر بگیرید تا بتوانید در این خصوص تصمیم درستی بگیرید.

در صورتی که سایر مشکلات فرد را بشناسید و شناخت کافی در مورد آن به دست آورید، آینده تان را با وضوح بیش تری ترسیم خواهید کرد و این امر به شما کمک می کند تا همسر آینده تان را به خوبی بشناسید و انتخاب صحیحی داشته باشید.

4. اهمیت مشاوره پیش از ازدواج

همه افراد قبل از ازدواج اگر به مشاوره پیش از ازدواج مراجعه کنند می توانند انتخاب های بهتری داشته باشند در صورتی که شما تصمیم دارید با فرد افسرده ازدواج کنید باید به روانشناس مراجعه کنید و از او کمک بخواهید در این شرایط روانشناس مشکلات و چالش هایی که در آینده با فرد افسرده پیش رو خواهید داشت آشنا می کند و مهارت های زندگی با مرد افسرده و مهارت های سازگاری با زن افسرده را مورد بررسی قرار می دهد تا بتوانید با قاطعیت بهتری تصمیم بگیرید و راهکارهای موثری در زمینه رفتار با نامزد افسرده بیاموزید. تا اگر به افسردگی مبتلا بود رفتار مناسبی با او داشته باشید و برای درمان آن اقداماتی را انجام دهید.

تاثیر خدمات روانشناسی بر ازدواج با فرد افسرده

امروزه بسیاری از افراد و خانواده ها ازدواج را درمانی برای افسردگی می دانند در حالی که این طور نمی باشد و مسئله ازدواج به تنهایی امری پیچیده ای است و مشکلات و چالش های مخصوص به خود را دارد در این شرایط اگر افسردگی درمان نشده باشد و نهفته باشد مشکلات جدی برای هر دو به وجود می آید .

اگرچه ازدواج با فرد افسرده امکان پذیر است اما نباید با هدف درمان صورت گیرد در این شرایط باید قبل از ازدواج برای درمان افسردگی اقداماتی صورت گیرد تا فرد ازدواج موفقی داشته باشد و در این راستا مرکز مشاوره ستاره ایرانیان از متخصصان و روانشناسان با تجربه تشکیل شده اند که خدماتی را به صورت حضوری و تلفنی ارائه می کنند و به شما یاری می رسانند.

منبع : ازدواج با فرد افسرده| حل سریع افسردگی 

دوران کودکی افراد در ازدواج آن ها چه تاثیری دارد؟

تاثیر روابط دوران کودکی همسر در ازدواج بسیار مهم است. روابط دوران کودکی با خانواده، دوستان و همسالان می تواند بخش عظیمی از شخصیت فرد را نشان دهد. سوال این است که دوران کودکی افراد در ازدواج آن ها چه تاثیری دارد؟

روابط دوران کودکی در ازدواج

درک شما از الگو های شخصیتی و گذشته خود در خواسته ها و چشمداشت های شما از زندگی مشترک تأثیر زیادی دارد. 

به یاد داشته باشید که لازم نیست زندگی خود را با کسی مقایسه کنید.

 شما فقط می توانید الگوهای صحیح و نادرست را شناسایی کنید و از آن ها درس بگیرید.

نقش خانواده سنتی در ازدواج و تاثیر دوران کودکی همسر در ازدواج

نقش خانواده سنتی در ازدواج

امروزه تعداد خانواده های سنتی کم شده است اما هنوز هم خانواده های هسته ای و سنتی وجود دارند. این نوع خانواده در کشور های شرقی بیش تر مشاهده می شوند.

فایل صوتی این مطلب روانشناسی تقدیم به شما، لطفا اشتراک بگذارید.

 شرمنده،مرورگر شما از تگ صدا پشتیبانی نمی کند

پرسش های زیر را همراه با همسر یا نامزد خود بخوانید و درصورت لزوم درباره پاسخ آن ها بحث کنید:

  1. فکر می کنی چه چیزی باعث شده است که رابطه میان پدر و مادرمان انقدر قوی باقی بماند؟
  2. به نظرت کدام یکی از ویژگی های ازدواج آن ها می تواند برای ما نیز سودمند باشد؟
  3. به نظرت کدام یک از ویژگی های ازدواج آن ها زیان آور است؟ 
  4. رابطه بین پدر و مادرت چگونه بوده است؟
  5. آیا دوست داری رابطه ما مثل رابطه آن ها باشد؟
  6. در خانواده شما چه کسی حرف آخر را در تصمیم گیری ها می زد؟
  7. آیا دوست دارید در زندگی آینده تقسیم وظایف بین ما به شکل سنتی و جنسیتی باشد؟
  8. آیا پدر و مادر شما از روش های سنتی در تقسیم کار استفاده می کردند؟
  9. آیا ازدواج و رابطه پدر و مادرتان را صادقانه و موفق می دانی؟
  10. آیا تاکنون شاهد مشارکت پدر و مادرت برای حل مشکلات بوده ای؟
  11. آیا پدر و مادرتان از دعوا و دلخوری دوری می کردند؟
  12. آیا پدر و مادرتان زیاد با هم دعوا می کرده اند؟
  13. دعواهای آن ها نشان دهنده یک ازدواج ناموفق بوده یا روش ارتباطی آن ها مشکل داشته است؟
  14. آیا پدر و مادرتان دوست داشتند که با یکدیگر وقت بگذرانند؟
  15. آیا یکی از والدین شما مدام دیگری را تحقیر می کرده؟
  16. آیا والدینتان با هم شاد بودند و می خندیدند؟
  17. آیا والدین شما راز هایی را از هم مخفی نگه می داشتند؟
  18.  به نظر شما این الگو ها تا چه حد در شخصیت شما تاثیر داشته است؟

تاثیر طلاق والدین در ازدواج فرزند

تحقیقات نشان می دهد که اگر شخصیت شما در خانواده تک والدی شکل گرفته باشد، احتمال طلاق برای شما بالاتر است.

 البته این هرگز به این معنی نیست که رابطه شما حتما به شکست ختم می شود.

چنانچه دلایل طلاق والدین خود را بدانید و سعی کنید که این الگو ها را بشناسید و از آن ها دوری کنید، شانس رابطه سالم را افزایش می دهید.

سوالات زیر را بخوانید و با همسر خود درباره آن ها حرف بزنید. سعی کنید که حرف های یکدیگر را قطع نکنید و در مورد پاسخ هایتان با هم حرف بزنید.

  1. اگر در خانواده تک والدی بزرگ شده اید آیا زوج خوشبختی را برای الگوبرداری در اطراف خود می شناسید؟
  2. چنانچه تنها با یکی از والدین خود بزرگ شده اید، آیا جای خالی پدر یا مادر خود را حس کرده اید؟
  3. آیا پدر یا مادر مجردتان از اضطراب رنج می بردند یا زندگی آرامش بخشی داشتند؟
  4. آیا والدینتان به شما گفته اند که نمی توانید به کسی اعتماد کنید؟
  5. آیا با هردو والدینتان رابطه داشته اید؟
  6. دلیل طلاق والدینتان چه بوده است؟
  7. آیا خود را بخاطر طلاق آن ها سرزنش می کنید؟
  8. آیا والدینتان پس از طلاق باهم رابطه مسالمت آمیزی داشته اند؟
  9. آیا تا الان از جدایی پدر و مادرتان سوء استفاده کردید تا آن ها احساس گناه بکنند و شما به هدف خود برسید؟
  10. آیا جدایی والدینتان بر روی نظرتان از ازدواج اثر گذاشته است؟

تاثیر ناپدری و نامادری در ازدواج

همیشه والدین کسانی نیستند که شما را به دنیا آورده اند. قیم یا ناپدری و نامادری شما نیز والدین شما محسوب می شوند. در این شرایط پدر و مادر به کسی گفته می شود که شما را بزرگ کرده است. 

اگر در چنین خانواده هایی بزرگ شده اید سوالات زیر را بخوانید و سعی کنید با همسر خود در مورد پاسخ های خود صحبت کنید.

  1. آیا در کودکی شاهد رفتارهای سالم و موفقی بوده اید؟
  2. آیا کسانی که در هنگام رشد در کنار شما بوده اند نظر مثبتی نسبت به تشکیل خانواده داشته اند؟
  3. اگر در کودکی عضوی از خانواده خود را از دست داده اید؟
  4.  در مورد روش هایی را که برای غلبه به ناراحتی استفاده کرده اید توضیح دهید.
  5. آیا در کودکی آموخته اید که نمی توان به جنس مخالف اعتماد کرد؟
  6. آیا رابطه ایده آل از نظر شما چیزی است که فیلم ها و کتاب ها به تصویر می کشند؟
  7. یک مورد ازدواج موفق را در نزدیکان خود مثال بزنید و توضیح دهید که چرا فکر می کنید آن ها خوشبخت هستند.
  8. آیا در کودکی به اندازه کافی توجه دریافت کرده اید؟ 
  9. آیا دوست دارید به همان اندازه به شما توجه شود؟
  10. آیا در خانواده شما معیار ارزش زنان با مردان متفاوت بوده است؟

تاثیر دوستان و همکلاسی ها در ازدواج

تأثیر دوست در زندگی افراد متفاوت است ولی مشخص است که هر فردی تا حدودی تحت تأثیر دوستانش قرار می گیرد.

رفتار شما با دیگران وقتی کودک بوده اید احتمال دارد بر روی رفتار شما در بزرگسالی اثر بگذارد.

با همسرتان به سوال های زیر پاسخ دهید:

  1. از مدرسه رفتن لذت می بردید یا حس می کردید هدر دادن وقت است؟
  2. به دیگران حسودی می کردید یا از موفقیت آن ها خوش حال می شدید؟
  3. دوست داشتید در مدرسه محبوب باشید؟ 
  4. آیا در مدرسه محبوب بودید؟
  5. آیا در فعالیت های گروهی در مدرسه شرکت می کردید؟
  6. چه خاطره ناخوشایندی از مدرسه دارید؟
  7. چه خاطره خوشایندی از مدرسه دارید؟
  8. آیا در کودکی به دنبال انتقام گرفتن بودید؟
  9. آیا دوست دارید دوباره آن دوره از زندگیتان را تجربه کنید؟چرا؟
  10. آیا در کودکی به فرار از مدرسه فکر کرده اید؟
  11. بزرگ ترین مشکل شما در مدرسه چه بوده است؟
  12. آیا با دوستان و معلمان خود زیاد درگیر می شدید؟
  13. از نظر درسی و انضباطی دانش آموز ضعیف، متوسط یا خوبی بوده اید؟ معیار این ارزش گذاری چیست؟

ارزیابی پرسش ها روابط دوران کودکی در ازدواج

هنگام ازدواج با فردی، شما علاوه بر این که آینده خود را با او سهیم می شوید گذشته خود را هم سهیم می شوید. 

به احتمال زیاد شما از همسرتان توقع خواهید داشت تا کمبود های دوران کودکی شما را رفع کند.

پاسخ های شما در این بخش اهمیت بالایی دارد. 

چون با صحبت کردن درباره آن ها کم کم درک می کنید که چه چیزی از زندگی آینده خود می خواهید. 

هنگام مرور پاسخ ها موارد زیر را به خاطر داشته باشید.

ارزیابی حس تان از پاسخ هایتان

شاید تعجب کنید ولی حس جواب های شما بسیار مهم است. 

دقت کنید که جواب های شما شاد و پر انرژی یا سرد و غمگین هستند. 

در صورت وجود احساسات منفی امکان دارد که خشم فروخورده و انزجار در گذشته شما وجود داشته باشد.

با همسر خود در مورد این احساسات صحبت کنید و سعی کنید راه حلی برای از بین بردن آن ها پیدا کنید.

تاثیر روابط دوران کودکی همسر در ازدواج

نوع رابطه دوران کودکی و ازدواج

در این مورد باید دقت زیادی داشته باشید. سوالاتی مثل چه نوع تصوری از زندگی مشترک دارید؟

 دید شما را نسبت به زندگی مشترک نشان می دهد. 

در مورد الگوهای پرسیده شده بیش تر بحث کنید و سعی کنید که درمورد زوج هایی که آن ها را موفق می دانید حرف بزنید. 

این کار باعث می شود که در آینده به مشکل بر نخورید.

برداشت شما از خانواده باعث می شود که تفاوت های بین خودتان و همسرتان را درک کنید شاید شما محیطی متشنج از خانواده به یاد دارید ولی همسرتان دنبال آرامش است. 

شاید به نظر سطحی به نظر برسد ولی این الگوهای دوران کودکی اهمیت زیادی در شخصیت افراد دارند.

اگر احساس می کنید که نمی توانید ارتباط درستی با همسرتان یا نامزدتان برقرار کنید و در بحث کردن در مورد پاسخ سوالات مشکل دارید بهتر است از مشاور کمک بگیرید.

منبع : دوران کودکی افراد در ازدواج آن ها چه تاثیری دارد؟ 

ترک مورفین | بهترین و سریع ترین راه ترک اعتیاد به مورفین بدون درد

ترک مورفین، بهترین و سریع ترین راه ترک اعتیاد به مورفین بدون درد

بهترین روش برای ترک مورفین چه چیزی می تواند باشد؟ آیا برای ترک مورفین و رهایی از آن راه حل خوب و قطعی وجود دارد؟ مورفین نوعی ماده مخدر افیونی می باشد که برای تسکین درد های شدید در شرایط بیمارستانی تجویز می شود.

ماده مورفین به شدت اعتیاد آور می باشد و باعث وابستگی جسمانی و روانی می شود و نباید فرد به صورت سرخود از این ماده استفاده کند در صورتی که در پی مصرف مورفین دچار اعتیاد به آن شدید روش های مختلفی برای آغاز ترک آن پیش روی شما قرار دارد که از آن می توان به سم زدایی به کمک داروهای نگهدارنده، روان درمانی به صورت فردی و گروهی اشاره نمود.

برای این که در این خصوص اطلاعات بیشتری را کسب کنید این مطلب را تا انتها مورد مطالعه قرار دهید.

ترک مورفین، آشنایی با مخدری به نام مورفین

برای این که فرایند ترک اعتیاد به مورفین را شروع کنید ابتدا باید اطلاعات خود را در مورد این دارو افزایش دهید و بدانید مورفین نوعی ماده مخدر افیونی می باشد که قابلیت تسکین دهندگی دارد.

در واقع زمانی که مورفین استفاده می کنید، این ماده به گیرنده های افیونی در مغز می چسبد و مانع از انتقال پیام درد به مغز می شود و یا میزان درد را کاهش می دهد، این دارو تنها در زمانی انجام می شود که فرد درد های بسیاری شدیدی دارد.

پزشک باید با احتیاط این دارو را برای او تجویز کند اما توجه داشته باشید که دارو به شدت اعتیاد آور می باشد و استفاده سرخود از آن باعث وابستگی جسمی و روانی می شود.

علائم ترک مورفین

مصرف مورفین باعث وابستگی های جسمانی می شود و افرادی که به سوء مصرف این ماده دچار شده اند در صورتی که آن را کنار بگذارند علائم ناخوشایندی را تجربه خواهند کرد که از جمله این نشانه ها عبارت است:

  • درد عضلات
  • درد استخوان ها و مفاصل
  • حالت تهوع
  • اسهال
  • استفراغ
  • آبریزش بینی
  1. سم زدایی به کمک داروهای نگهدارنده

امروزه برای ترک اعتیاد به مواد مخدر افیونی از داروهای نگهدارنده مانند متادون و بوپرنورفین استفاده می کنند.

این داروها به گیرنده های اپیوئیدی در مغز می چسبند و باعث می شوند که فرد در دوره سم زدایی با علائم ترک رو به رو نشود اما توجه داشته باشید که این داروها یک نوع مواد شبه افیونی می باشد و باعث بروز اعتیاد می شود.

از این رو بسیار اهمیت دارد که میزان دوز مصرفی این داروها باید زیر نظر پزشک و متناسب با وضعیت جسمانی فرد تعیین شود.

افرادی که به صورت خودسر و از روی عدم آگاهی به مصرف داروهای نگهدارنده می پردازند نه تنها به ترک اعتیاد خود کمک نمی کنند بلکه وضعیت پیچیده تری را برای خودشان ایجاد می کند که در آن وابستگی به بیش از دو ماه بروز می یابد و اعتیاد آن ها بیشتر می شود.

  1. روان درمانی فرد

سم زدایی مورفین از بدن به تنهایی کافی نمی باشد زیرا این ماده علاوه بر وابستگی جسمی باعث وابستگی روانی شده است  و مصرف آن نوعی اختلالات مغزی ایجاد کرده است.

در این حالت فرد بسیار وسوسه می شود تا دوباره به سمت اعتیاد به مواد مخدر برود در این حالت او باید از جلسات روان درمانی و خدمات روان شناختی کمک بگیرد تا بتواند ریشه گرایش خود به مورفین را شناسایی کند و برای مقاله با وسوسه روش هایی را در نظر بگیرد.

  1. روان درمانی گروهی

بر اساس پژوهش های انجام شده در صورتی که فرد از خدمات روان درمانی گروهی استفاده کند تا حد زیادی می تواند به کمک آن اعتیادش را درمان کند در روش گروه درمانی فرد در تعامل با افرادی قرار می گیرد که مشکلات مشابهی با او دارند.

در این شرایط تاثیر پذیری بیمار از آموزش هایی که در گروه مطرح می شود بالا می رود و هم چنین به خاطر تعامل با سایر افراد کمتر با مشکلاتی مانند انزوای اجتماعی و افسردگی رو به رو می شود و در صورت مواجه شدن با افسردگی راحت تر می تواند آن را حل و فصل کند.

۴٫ خانواده درمانی برای ترک مورفین

در بسیاری از موارد افراد به خاطر این که الگوی ارتباطی ناسالمی در میان اعضای خانواده آن ها وجود دارد درگیر اعتیاد می شود و آن ها برای رهایی از تنش های موجود در خانواده به سمت موادی مانند مورفین می روند.

در این شرایط خانواده درمانی به کمک روانشناس به شما کمک می کند تا الگوهای غلط و نامناسب را شناسایی کنید و سعی کنید برای حل تعارضات بنیادی موجود در خانواده در مسیر ترک، قوی تر و استوار تر قدم بردارید.

منبع : ترک مورفین | بهترین و سریع ترین راه ترک اعتیاد به مورفین بدون درد

سن ازدواج نامناسب و مناسب

پاسخ مشاور ازدواج به سوالات: سن ازدواج نامناسب چه زمانی است؟ چه زمانی ازدواج کنیم ؟ چه سنی ازدواج کنیم ؟ چ سنی برای ازدواج مناسب است ؟ اختلاف سنی مناسب چقدر است؟

سن ازدواج 

مرکز مشاوره ستاره: ازدواج کردن در هنگام جوانی می تواند منجر به طلاق شود. اما انتظار بیش از حد طولانی هم می تواند به همان اندازه مشکل ساز باشد. تحقیقات جدید نشان می دهد که روند طلاق در آمریکا در حال تغییر است. اما آیا ازدواج شما می تواند در معرض خطر باشد؟

نظریه گلدیلوکس در مورد سن ازدواج

کری کراویچ، مشاور ازدواج و خانواده در کلینیک افرا بیرمنگام در تروی میشیگان می گوید: “سن ایده آل برای ازدواج، با حداقل احتمال طلاق در پنج سال اول ، 28 تا 32 است.” این تئوری ” Goldilocks “نامیده می شود، ایده این تئوری که افراد در این سن خیلی پیر و خیلی جوان نیستند.

کراویچ توضیح می دهد که افراد باید “به اندازه کافی پیر” باشند تا تفاوت بین علاقه واقعی و عشق جوانی را درک کنند، اما ” به اندازه کافی جوان” باشند که بتوانند سازش کنند.

حداقل صبر کنید تا مغز شما رشد خود را متوقف کند

آلیشیا تاورنر، مشاور خانواده می گوید: “سطح بلوغ مشخصی وجود دارد که شخص با رسیدن به آن احتمالا در زندگی خود موفق می شود و این بلوغ معمولاً بعد از 25 سالگی اتفاق می افتد.” “در عمل، زوج هایی را می بینم که در آستانه طلاق قرار گرفته اند. آن ها قبل از اینکه خودشان را پیدا کنند و قبل از آنکه جوانی کنند ازدواج می کنند. “

از دیدگاه علمی، لوب فرونتال آخرین قسمت از مغز است که به بلوغ می رسد، و بلوغ آن می تواند در 25 سالگی یا حتی 30 سالگی اتفاق بیفتد. تصمیمات زندگی که قبل از 25 سالگی گرفته می شوند ممکن است مشکل ساز باشند.

به عبارت دیگر، ازدواج های نوجوان و بسیاری از جوان معمولاً محکوم به شکست است. از نظر آماری، فردی که در سن 20سالگی ازدواج می کند، بیش از 50 درصد نسبت به فرد 25 ساله، احتمال دارد طلاق بگیرد.

مؤسس حقوقی PA در فورت لادردیل، فلوریدا می گوید: “در اواخر سن 20 و اوایل 30 سالگی زمان مناسبی برای  ازدواج است زیرا فرد در این سن از نظر مالی هم سامان می گیرد.” “در این سن عشق واقعی تر است و افراد نسبت به انتظاراتشان واقع نگر تر هستند.”

خیلی صبر نکنید

افراد در 30 سالگی نه تنها بالغ هستند، بلکه معمولاً تحصیل کرده هستند و تمایل دارند که از وضع اقتصادی مطمئن تری برخوردار باشند (مشکلات پول می تواند یک عامل اصلی طلاق باشد.) یک مطالعه در زمینه خانواده (2006 – 2006) نشان داده است که پس از 32 سالگی هر سال 11 درصد احتمال ازدواج کم تر می شود.

با این حال – و این با یافته های قبلی تفاوت دارد – احتمال طلاق پس از 32 سالگی هر سال پنج درصد افزایش می یابد. از حدود سال 2000، خطر طلاق برای افرادی که در 30 سالگی ازدواج کرده اند کاهش یافته است. به بیان ساده: زوج هایی که پس از 32 سالگی ازدواج می کنند، بیش تر احتمال دارد که طلاق بگیرند.

 تقریباً برای همه – صرف نظر از جنسیت، نژاد، مذهب و ساختار خانوادگی که در آن رشد کرده اند – اواخر دهه 20 به نظر می رسد که بهترین زمان برای ازدواج باشد.

مجردی طولانی

آمارگیری ذکر شده فقط در مورد ازدواج تا 45 سالگی صدق می کنند. پس ازدواج در سن بالا می تواند موفقیت آمیز هم باشد. با بالا رفتن سن معیار ها دشوار تر می شود و فرد کم تر قادر به سازش با همسرش می گردد و افراد دیگر کسی را پیدا نمی کنند که حاضر شوند بقیه عمر خود را با او سپری کنند.

جف اندرسون، وکیل خانواده دالاس می گوید، “اگر کسی  در سن 30 یا 40 سالگی ازدواج نکرده باشد، احتمال کمی دارد که بتواند سازش لازم را در زندگی نشان دهد.”

البته، تمام داده ها می توانند اشتباه باشند، عشق توجهی به سن شما ندارد. اندرسون می گوید: “هیچ دو نفری یکسان نیستند.” و من نمی خواهم یک زوج همدیگر را از دست بدهند فقط برای این که فکر می کنند در سن مناسبی قرار ندارند. “

چه سنی برای ازدواج خوب است

ازدواج سریع

وقتی انسان جوان است، مسیر زندگی بسیار ساده به نظر می رسید: “ابتدا عشق می شود، بعد ازدواج می کند و سپس بچه دار می شود”  اما روابط مدرن بسیار پیچیده تر از این برنامه ریزی است. افراد ممکن است در ازدواج به شکست بخورند، ممکن است بچه دار نشوند و در شرایطی ترجیح می دهند که ازدواج نکنند.

در حال حاضر، سن متوسط برای ازدواج اقایان در هند حدود 26 سال است. برای خانم ها، این سن تقریباً 22 است. در ایران به صورت متوسط سن ازدواج خانم ها 22 تا 26 سالگی و آقایان 28 تا 32 سالگی است. ازدواج در حال حاضر در آمریكا در سنین پایین صورت می گیرد. براساس آخرین گزارش های سرشماری در آمریكا، در حال حاضر فقط 51٪ از آمریکایی ها متاهل هستند (منبع: speakingtree).

در چه سنی ازدواج کنیم؟

برای افرادی که دوست دارند ازدواج کنند یکی از بحث های اصلی سن ازدواج است: سن ایده آل زنان برای ازدواج کردن چه سنی است؟ در اینجا درباره ازدواج در سنین مختلف توضیح داده شده است.

ازدواج در 22-25 سالگی

در این سن شما احتمالاً دانشگاه را تمام کرده اید یا به اتمام آن نزدیک هستید. در این سن، شما احتمالا با هم دانشگاهی خود یا به صورت سنتی ازدواج می کنید.

جوانب مثبت ازدواج در  سن 22-25

در این سن شما و همسرتان هر دو جوان هستید پس می توانید در مشکلات سازش نشان دهید و با هم رشد کنید. به مرور می توانید بچه دار شوید و خانواده خود را بزرگ تر کنید به علاوه وقتی بچه های شما به دانشگاه بروند، شما در 40 سالگی هستید و می توانید با همسر خود شروع به ماجرا جویی کنید. 

جوانب منفی ازدواج در 22-25 سالگی

هنگامی که زیر 25 سال هستید، ممکن است خودتان را خیلی خوب نشناسید (به ویژه درمورد آنچه می خواهید با زندگی خود انجام دهید)، معیارهای شما نیز ممکن است پس از 23 سالگی تغییر کند.

چرا در این سن آمار طلاق بالاست؟

نرخ بالای طلاق در ایران نشان می دهد که عدم مراجعه به مشاوره ازدواج و نگذراندن دوران آشنایی سبب بروز طلاق می شود. عدم آشنایی زوجین با مسئولیت پذیری، تعهد و مسائل جنسی مهم ترین عوامل طلاق به شمار می آیند.

ازدواج در سن 22 تا 25 سالگی و عدم آموزش زوجین سبب بروز مشکلات می شود.

ازدواج در 25 تا 30 سالگی

در این سن تازه متوجه می شوید که چه کسی هستید، در نهایت چه کاری می خواهید با زندگی خود انجام دهید و به چه نوع افرادی علاقه دارید. آشنایی با مرد مناسب در این رده سنی باعث ایجاد بهترین حس در بانوان می شود.

جوانب مثبت ازدواج در 25 تا 30 سالگی

در این رده سنی بیشتر احتمال دارد با کسی که ارزش هایی مشابه شما دارد آشنا شوید. شما همچنین به اندازه کافی وقت داشته اید تا با سایر دوستان مجرد خود بیرون برود و از جوانی خود لذت ببرید.

اثرات منفی ازدواج در 25 تا 30 سالگی

براساس مطالعه منتشر شده، درآمد مالی زن پس از 30 سالگی به اوج خودش می رسد. یکی از خطرات جدی در این نوع ازدواج احتمال بچه دار شدن و ضربه به تحصیل یا کار خانم است.

ازدواج در 30-35 سالگی

در این سن افراد معمولا از نظر مالی به تعادل مطلوب رسیده اند، مطالعات نشان می دهند که در این سن افراد انتخاب های بهتری خواهند داشت.

جوانب مثبت ازدواج در 30-35 سالگی

در این برهه سنی علاوه بر این که می دانید چه کسی هستید و چه می خواهید، می دانید که در همسر خود به دنبال چه ویژگی هایی هستید.

در این سن به احتمال زیاد فردی را انتخاب خواهید کرد که در طولانی مدت برای شما شریک خوبی باشد. براساس تحقیقات انجام شده، برای خانم های بالای 30 سال تنها 8 درصد احتمال طلاق وجود دارد.

اثرات منفی ازدواج در 30-35 سالگی

براساس گفته های مرکز کنترل و پیشگیری بیماری ها، در اوایل 30 سالگی شانس بارداری بسیار کمتر از 20 سالگی است و خطر سقط و تولد فرزند مبتلا به سندروم داون بسیار بیشتر است. در سنین 30-34 سالگی، مشکلات ناباروری یک زن تقریباً دو برابر می شود.

بارداری

شانس بارداری هانم ها فقط از 63 به 52 کاهش می یابد، بنابراین اگر هنوز زیر 35 سال هستید، ممکن است بیش تر طول بکشد ولی حتما موفق خواهید شد.

ازدواج در سن 35-40 سالگی

برای بعضی از خانم ها طول می کشد تا متوجه شوند که چه چیزی در زندگی می خواهند، آن ها دوست دارند زندگی در کشور های مختلف را تجربه کنند، با دوست هایشان به مسافرت بروند و از مجردی خود لذت ببرند.

جوانب مثبت ازدواج در 35-40 سالگی

در این سن ازدواج اول احتمالاً تنها ازدواج شما خواهد بود. احتمالا والدین شما انقدر از ازدواج شما خوش حال می شوند که به خرج مراسم توجهی نخواهند کرد.

اثرات منفی ازدواج در 35-40 سالگی

تنها مشکل اصلی در  این سن افزایش احتمال ناباروری از 15به 32 درصد است. در این سن، شما فقط 33٪ شانس بارداری دارید (در مقایسه با 50٪ وقتی که زیر 35 سال دارید).

ازدواج بالای 40 سالگی

در دوران میانسالی ، شما مطمئناً یک زن مستقل هستید که احتمالاً به داشتن یک حرفه ای ستاره ای و دایره ای قوی از دوستان مباهات می کند تا از شما حمایت عاطفی کند. استخر دوست یابی شما باز شده است تا شامل بچه های طلاق / بیوه و پدر و مادرهای مجرد شود و دوباره مثل همه شکم توپ احساس می کنید.

جوانب مثبت ازدواج در 40 سالگی

در این سن شما هیچ گونه پشیمانی نخواهید داشت، از جوانی خود تمام لذت را برده اید و برای ازدواج کردن آماده شده اید. در این سن افراد معمولا بهترین گزینه را برای ازدواج انتخاب می کنند.

اثرات منفی ازدواج در 40 سالگی

اگر هنوز هم می خواهید فرزند داشته باشید، به کمک دکتر  احتیاج دارید ( اما از نظر مالی با مشکلاتی که بقیه خانواده ها دارند روبرو نمی شوید).

منبع : سن ازدواج مناسب و نامناسب 

معجزه تغییر رفتار پس از ازدواج ( علل اصلی + راه حل)

تغییر رفتار پس از ازدواج ( علل اصلی + راه حل)

دلیل تغییر رفتار پس از ازدواج چه چیزی می تواند باشد؟ بسیاری از افراد بعد از ازدواج حس می کنند که روابطی که در دوران نامزدی و قبل از ازدواج با همسرشان داشته اند بعد از ازدواج از بین رفته است، همانطور که امید به تغییر دادن همسر بعد از ازدواج وجود دارد در برخی موارد ناامیدی از تغییرات منفی و یا بی علاقگی به وجود می آید.

بعد از ازدواج ممکن است زنی متوجه شود که همسرش نسبت به او بی علاقه می باشد و مردی حس کند که رفتار شریک زندگی اش  بعد از ازدواج کاملا تغییر کرده است و محبت، عشق و فداکاری های گذشته را ندارد.

در صورتی که علت این تغییر رفتارها را بدانید به شما کمک می شود تا به صورت جداگانه برای حل و جلوگیری از مشکلات آینده در زندگی مشترک جلوگیری کنید.

در این مقاله به علل اصلی این مسئله می پردازیم و هم چنین در این خصوص می توانید از مشاوره خانواده کمک بگیرید.

دلیل تغییر رفتار پس از ازدواج، مقایسه دوران نامزدی و بعد از ازدواج

به طور معمول مقایسه های غلط شما را به اشتباه می اندازد به عنوان مثال مقایسه دوران نامزدی و زندگی زناشویی اشتباه می باشد به دلیل این که این دو دوره با یکدیگر متفاوت می باشند و زمانی که با یکدیگر ازدواج می کنید از جز به جز زندگی یکدیگر با خبر هستید.

اما در دوران نامزدی چنین شرایطی وجود ندارد و این دوران افراد سعی می کنند تا تصویر خوبی از خود برای طرف مقابلشان ایجاد کنند و خشم و عصبانیت خود را نشان نمی دهند و تمایل دارند که به نحو احسن عمل کنند، اما بعد از ازدواج افراد چهره واقعی شان را نشان می دهند و رفتارهای محافظه کارانه اش را کنار می گذارند.

در این دوران ممکن است کمتر به شما محبت و رسیدگی کنند در صورتی که در مورد این تفاوت ها آگاهی داشته باشید و به خوبی با تفاوت های دوران نامزدی و بعد از ازدواج آشنا شوید به طور صحیح با تغییرات همسر رو به رو خواهید شد و به طور سازگارانه با این تغییرات کنار خواهید آمد.

دلیل تغییر رفتار پس از ازدواج، تغییر شرایط

ممکن است در مورد تغییر همسرتان بعد از ازدواج دچار خطای شناختی شوید و آن چه که شما را ناراحت و آزرده خاطر می کند تغییرات شرایط و تغییر در نوع رابطه با همسرتان می باشد.

همانطور که در طول زندگی ظاهر فرد تغییر می کند نمی توان انتظار داشت که یک رابطه در سطح ثابت و بدون تغییری باقی بماند، پس باید به این نکته توجه کنید که احتمال دارد همسرتان تغییر نکرده باشد اما شرایط به وجود آمده ممکن است باعث تغییر در روابط شود و ایجاد شدن این تغییرات برای رشد شما در رابطه الزامی می باشد.

در برخی از موارد شور و هیجان زیاد ممکن است مانع از تکامل افراد در زندگی مشترک شود در این حالت شما باید تغییرات را بپذیرید و به درستی با آن ها کنار بیایید و هم چنین در این خصوص می توانید از مشاوره کمک بخواهید تا در این خصوص راهنمایی های لازم را بیان کند.لیل تغییر رفتار پس از ازدواج، بی علاقگی به همسر

اول از همه سعی کنید که خود و رفتارتان را زیر ذره بین قرار دهید در این حالت لازم نیست احساس گناه کنید و بیندیشید که کدام خصوصیت باعث تغییر در رفتار همسرتان وبی علاقگی و دوری او شده است زیرا ممکن است این تغییرات به خاطر موقعیت های مختلف مانند مشکلات زندگی، کاری و مالی در فرد به وجود آمده باشد و بر روی عشق و علاقه فرد اثر گذاشته باشد.

زمانی که یکی از زوجین سرزنش کند و یا غر بزند حس ناامید در همسرش ایجاد می شود و در این حالت فرد نه تنها نسبت به او بلکه نسبت به زندگی دلسرد و بی علاقه می شود، زنان در هنگام مشکلات و سختی ها نیاز به حمایت های عاطفی دارند و در صورت که متوجه شوند همسرشان از زیر بار مسئولیت ها شانه خالی می کنند و تکیه گاه مناسبی برای آن ها نمی باشند دچار دلزدگی از زندگی می شوند.

در مواجه با تغییرات همسر چه باید کرد؟

زمانی که بعد از ازدواج در همسر تغییر رفتارهایی دیده شود می تواند از راهکارهایی که بیان شده است استفاده نمود.

  1. صبر و حوصله به خرج دهید

بسیاری از طلاق ها در سال های ابتدایی زندگی به وجود می آید زیرا همسران در این دوران از حل مشکلات شان عاجز می باشند و دیگر امیدی برای بازگشت به روزهای خوب گذشته ندارند  و بسیاری از آن ها به دنبال دستور العمل های سریعی برای بهبود روابطشان هستند اما در این شرایط زوج ها باید به خود فرصت دهند و منشأ این تغییرات را بشناسند. هم چنین باید زمان گذاشت و شیوه صحیح برخورد و رفتار با همسر را یاد گرفت.

  1. دلیل تغییر رفتار پس از ازدواج، خواسته ها و انتظارات همسرتان را در نظر بگیرید

اگر فکر می کنید که رفتارهای همسرتان بعد از ازدواج تغییر کرده است و به فکر حفظ رابطه خود می باشید در این حالت در مورد  خواسته ها و انتظارتش از او سوال بپرسید، از او سوال کنید که چه چیزی باعث ناراحتی او شده است و باعث تغییر در رفتارش شده است هم چنین باید سعی کنید تا نواقص و مشکلات رفتاری خودتان را بپذیرید و برای حل آن ها اقداماتی را انجام دهید، در بیشتر مواقع برای این که روابطتان را تغییر دهید نباید به تغییر طرف مقابل تان فکر کنید و بخوابید او را به روزهای قبل از ازدواج برگردانید بلکه باید خودتان را تغییر دهید، در این صورت رفتارهای همسرتان نیز تغییر خواهد کرد.

  1. در مورد همه مسائل گفتگو کنید

در بسیاری از موارد صحبت کردن در مورد مسائل به حل آن کمک بسیاری می کند. سعی کنید ناراحتی های زندگی تان را بدون غر زدن و سرزنش کردن بیان کنید در صورتی که هیچ کدام از تلاش های شما در این خصوص موفقیت آمیز نبود می توانید از مشاور متخصص کمک بگیرید تا به راه حل های کاربردی برسید.

سخن آخر

تغییر رفتار همسر بعد از ازدواج یک نوع اتفاق ناخوشایندی می باشد و باعث به وجود آمدن ناراحتی های زیادی در زندگی مشترک و میان زوجین می شود و مسئله بسیار زیادی وجود دارد که باعث به وجود آمدن  تغییر رفتارهایی بعد از ازدواج می شود در صورتی که بتوانید این موارد را شناسایی کنید به شما کمک می شود تا مشکلات خود را بشناسید و برای حل آن اقداماتی را انجام دهید و در این حالت موفقیت زندگی زناشویی خود را تضمین خواهید کرد.

در این خصوص می توانید از روانشناس کمک بگیرید مرکز مشاوره ستاره ایرانیان خدماتی را به صورت مشاوره حضوری و تلفنی در اختیار شما قرار می دهد و در این زمینه به شما یاری می رساند.

منبع : معجزه تغییر رفتار پس از ازدواج ( علل اصلی + راه حل)

هفت راه رسیدن به آرامش فکری و تقویت ذهنی

هفت راه رسیدن به آرامش فکری و تقویت ذهنی شامل موارد زیر می شود:

آرامش فکری و تقویت ذهنی

قانون اول: ذهن خود را پر از اندیشه های امیدواری و خوشبختی کنید.

در حقیقت زندگی ما نتیجه افکار ما است و بسیاری از رخدادها ناشی از ضمیر ناخوداگاه ماست.

در یک برنامه رادیویی از من سوال شد که بزرگ ترین درسی که تا کنون آموخته ام چیست؟ 

پاسخ این سوال برای من آسان است چون به خوبی می دانم بهترین درسی که از زندگی آموخته ام اهمیت دادن به تفکرات و اندیشه هایم است.

به نظر من ساده ترین راه شناخت افراد، آشنا شدن با طرز تفکرشان است.

ویلیام جیمز پدر روانشناسی علمی، می گوید: ظاهراً، عمل نتیجه ی تدوام احساس است، اما در حقیقت عمل و احساس هر دو یک راه را طی می کنند. 

با نظم دادن به رفتار های ارادی می توان به طور غیم مستقیم بر احساسات و عواطف تأثیر گذاشت و رفتارهایی که ارادی نیستند را نظم بخشید. 

نتیجه گفته های ویلیام جیمز به صورت زیر مطرح می شود:

وقتی شادی از ما می گریزد تنها کاری که مارا به سوی خوشبختی هدایت می کند این است که شاد و گشاده روی باشیم و از اندوه دوری کنیم.

قانون دوم رسیدن به آرامش فکری

 سعی کنید در زندگی به دنبال تلافی و انتقام گرفتن از دشمنانتان نباشید چون در صورت بروز هر نوع اقدام تلافی جویانه بیش از دشمنان، خودتان آزار می بینید.

بیایید از روش آیزنهاور بهره ببریم در این روش، فرد حاضر نیست حتی دقیقه ای از فکرش را به کسانی اختصاص دهد که او را دوست ندارند.

دقت داشته باشید که انسان جز آنچه کاشته است درو نخواهد کرد.

قانون سوم دستیابی به آرامش فکری و تقویت ذهنی

به جای آنکه از ناسپاسی دیگران رنجببرید از کسی توقع خاصی نداشته باشید و منتظر نباشید تا بقیه به شما خوبی کنند.

دقت کنید که تنها راه رسیدن به خوشبختی و شاد زیستن این است که توقعاتمان را از دیگران کم کنیم، این کار علاوه بر افزایش کمک به دیگران سبب می شود تا ما بیاموزیم که برای آنچه دریافت می کنیم همواره سپاس گذار باشیم.

شکرگذاری از خداوند سبب می شود تا رضایت خاطر بیش تری نسبت به آنچه به دست آورده ایم، پیدا کنیم و برای آنچه که می خواهیم بیش تر تلاش کنیم.

از نظر روانشناسان مذهبی سپاس گذاری رفتاری تربیتی است و از نظر روانشناسان علوم تربیتی قدر شناسی و سپاس گذاری از دیگران یک خصوصیت مفید برای کودکان تلقی می شود.

قانون چهارم دستیابی به آرامش فکری

 بیایید از امروز نعمت هایی را که دارید بشمارید نه آنچه را که ندارید.

اگر نعمت ها و دست آورد هایی را که به دست آورده اید بشمارید متوجه خواهید شد که در برابر هر محرومیت چندین نعمت وجود دارد که برای ارضاء شما کافی خواهد بود.

کنفوسیوس می گوید: وجود آدم عصبانی و خشمگین همیشه پر از زهر است.

از ناسپاسی دیگران ناراحت نشوید، همچون مدیر شرکتی که یکی از کارمندانش در عین گستاخی از او مبلغ بالایی برای انجام کاری درخواست کرده است و این قدرناشناسی سبب عصبانیت مدیر شده است. 

عصبانیت این مدیر 60 ساله به حدی زهرآگین و مسموم بود که دلم به حالش سوخت او شاید 20 یا 30 سال دیگر فرصت زندگی داشته باشد و بخاطر رفتار دیگران و ناسپاسی آن ها زیر این فشار عصبی نهایت 15 سال دیگر زنده خواهد ماند.

قانون پنجم دستیابی به تقویت ذهنی

سعی کنید پیشتاز باشید و از دیگران تقلید نکنید، خودتان را بشناسید و راه خودتان را پیدا کنید.

به توانایی ها و ویژگی های خود اعتماد کنید، تقلید کردن سبب می شود که خلاقیت و استعداد های شما آسیب دیده و حتی از بین برود.

مراجعی داشتم که از کودکی فوق العاده زودرنج و کمرو بود، از لحاظ قد و اندازه نیز با کودکان همسن خود متفاوت بود. بچه چاقی که دو برابر وزن یک بچه سالم وزن داشت. 

چهره اش با دیگران فرق می کرد و مادرش ابلهانه ترین لباس ها را تن او می کرد. بجز ظاهر ناجورش توان حضور در مراسم ها و اجتماعات مدرسه را نداشت از شرکت در مهمانی ها طفره می رفت و فرار می کرد و از ورزش بیزار بود، او همواره فکر می کرد که با بقیه فرق دارد و از این بابت خجالت می کشید. 

در زمان جوانی وقتی ازدواج کرد هرگز سعی نکرد که تغییری در وضعیت خود ایجاد کند، خوبی و اعتماد به نفس بالای دوستان همسرش سبب کاهش هرچه بیش تر اعتماد به نفس او شده بود. 

افراد زیادی سعی کردند تا او موفق شود اما او همیشه به عادات قدیمی اش پایبند بود و همین سبب شد تا روز به روز از دوستان خود دور تر شود. 

اما روزی اتفاقی عجیب زندگی او را تغییر داد. روزی با مادر شوهرش در مورد روش تربیتی خود در پرورش بچه اش حرف می زد. او به مادر شوهرش گفت: برای من اهمیت ندارد که چه اتفاقی می افتد و بچه ها چگونه تربیت می شوند. 

برای من مهم این است که آن ها همان چیزی بشوند که می توانند بشوند و به تقلید از دیگران و حرف های دیگران نپردازند. 

وقتی این حرف را به مادر شوهرش گفت تازه متوجه شد که تمام بدبختی های او از این است که می خواهد در قالبی باشد که برای او مناسب نیست.

با فهمیدن این نکته ظریف به خودش آمد در ابتدا نزد من آمد تا شخصیت خود را مورد بررسی قرار دهد و بعد از چند جلسه شروع به آغاز زندگی جدیدش کرد. 

امروز او اعتماد به نفس بالایی دارد و دوستان زیادی پیدا کرده است. حتی در جلسات گروهی موفقیت نیز سخنرانی می کند.

خودشناسی اینگونه سبب بهبود زندگی افراد می شود.

قانون ششم  از بدترین ها بهترین ها را بسازید

این اصل یک شعار نیست، با یک مثال ساده به شما نشان خواهم داد که چگونه از بدترین تهدید ها می توان بهترین استفاده ها را کرد:

چندین سال پیش در مزرعه ای مارهای سمی خطرناکی دیده شدند و پس از آن مزرعه رها شد. پس از سال ها هیچ کسی حاضر نبود آن را حتی به ارزان ترین قیمت خریداری کند. 

اما فردی مبتکر و خلاق این زمین را در اوج ناباوری سایرین خریداری کرد او با روشی ابتکاری از مار های سمی برای دور کردن حیوانات مزاحم استفاده می کرد و همین امر و حرکت مارها در زیر زمین باعث حاصل خیزی بیش از اندازه مزرعه گردید. 

قانون هفتم دستیابی به آرامش فکری و تقویت ذهنی

 با کمک به دیگران و خوشحال کردن آن ها شادی را نصیب خود کنید.

وقتی به دیگران محبت می کنید و سبب خوشحالی آن ها می شوید، احساس رضایت خاطر و شادی آن ها به شما نیز سرایت می کند، بنابراین با شاد کردن دیگران خودتان را هم شاد می کنید.

از زرتشت نقل شده است که می گوید: خدمت به دیگران وظیفه نیست، بلکه نوعی لذت است زیرا که به سلامتی و خوشحالی شما می افزاید. وقتی کار خوبی در حق دیگران انجام می دهید،  بیش از او به خودتان محبت کرده اید.

منبع : هفت راه رسیدن به آرامش فکری و تقویت ذهنی