نگرش

در روان شناسی نگرش به معنای یک شناختی می باشد که در اغلب مواقع همراه با یک مقداری از بیزاری و جاذبه (ارزش عاطفی) صورت می گیرد و نشان دهنده دسته بندی و ارزیابی موضوعات و اتفاقات مختلف می باشد.

هر چند که نگرش ها از نظر منطق عبارت از ساختارهای فرضی هستند (به این معنا که آنها استنباط می شوند)، ولی در قالب تجربه هوشیارانه، گزارشات زبانی، رفتار مشخص و شاخص های روان شناختی مشخص می شوند.

مفهوم نگرش در نتیجه تلاش های صورت گرفته برای توجیه نظم های مشاهده شده در رفتار افراد مطرح شد.

برای مثال یک فردی تمایل دارد تا سایر افراد را در گروه های رایج دسته بندی کند (به این معنا که تمامی افراد موجود در این اتاق یونیفرم های بسکتبال پوشیده اند)؛

همچنین یک فرد دیگری موضوعاتی همانند نقاشی یا اتفاقاتی همانند مبارزات را دسته بندی می کند.

کیفیت مربوط به نگرش یک فرد از طریق واکنش های قابل مشاهده و قابل ارزیابی صورت می گیرد که فرد از خودش بروز می دهد.

هر چند که این امکان وجود دارد تجربیات درونی یک فرد به عنوان نشان دهنده نگرش وی در نظر گرفته شود، ولی فقط رفتار عمومی می تواند به صورت واقعی مورد مطالعه قرار بگیرد.

به همین دلیل محققان بیشتر از شاخص های رفتاری مربوط به نگرش استفاده می کنند (برای مثال از گفته های افراد، نحوه پاسخ آنها به پرسشنامه ها یا علائم روان شناختی در حین تغییر یافتن ضربان قلب به عنوان یک معیار استفاده می کنند).

سایر محققان بر این عقیده اند که نگرش هر فردی نسبت به هر مقوله و دسته ای یک تاثیر مستقیم بر روی ارزش آن دسته برای فرد دارد.

برای مثال، ممکن است از فرد خواسته شود تا ارزش های خاصی همانند سلامتی، امنیت، استقلال یا عدالت را دسته بندی کند.

بعد از آن از فرد خواسته شود تا سطح ایجاد تسهیل یا ایجاد موانع توسط یک طبقه خاص (همانند سیاست گذاران، پزشکان بالینی یا پلیس) را تخمین بزند.

جمع به دست آمده از این دو دسته بندی یک ابزاری را برای سنجش نگرش فرد نسبت به آن گروه به دست می دهد.

بنابراین در صورتیکه عدالت در یک سطح بالایی فرض شود، ولی فرد سیاست گذاران را به عنوان افراد مانع شونده از عدالت در نظر بگیرد، در این صورت نگرش فرد نسبت به این گروه از افراد یک نگرش منفی خواهد بود.

در برخی مواقع نگرش ها به عنوان زمینه های مربوطه در نظر گرفته می شوند و نظر و فکر فرد به عنوان جلوه های مشخص در نظر گرفته می شوند.

یک دیدگاه متمایز تر، نگرش ها را معادل تمایلات غیرهوشیارانه و غیرعقلایی در نظر می گیرد، ولی نظر و فکر فرد را معادل فعالیت های هوشیارانه و عقلایی در نظر می گیرد.

سایر محققان نگرش را به عنوان یک مورد معنادار و اصلی در نظر می گیرند، ولی نظرات را به عنوان موارد پیرامونی تر و بی اهمیت تر در نظر می گیرند.

یک دیدگاه رایج تری نگرش را به عنوان نشان دهنده سلیقه (برای مثال، ترجیح دادن خوراکی خاص یا یک نوع موسیقی) و نظرات را به عنوان سوالات مربوط به حقیقت (برای مثال آیا حمل و نقط عمومی باید یارانه دریافت کند) در نظر می گیرد.

برخی از مقامات یک تمایز مهمی را مابین نگرش ها و سایر عبارات مرتبط در نظر می گیرند.

این تمایل می تواند به صورت یک سلسله مراتب و بر مبنای سطح تخصص یا امتیاز آنها باشد.

“ارزش ها” نشان دهنده انواع گسترده ای از این نوع تمایلات می باشد، “علایق” شمول کمتری دارند و “احساسات”  نسبت به علایق محدودتر می باشند؛ “نگرش ها” دارای زمینه های محدود تری نسبت به احساسات هستند؛

این در حالی است که “عقاید” و “نظرات” موارد خاص تر و محدودتری از این سلسله مراتب را شامل می شوند. بر اساس این ترمینولوژی، تفاوت یک درجه می باشد نه یک نوع.

برخی افراد از عبارت “دانش” برای توصیف موارد قطعی و از عبارت “نگرش ها” برای توصیف موارد مشکوک و متغیر استفاده می کنند؛

حتی برخی افراد از کلمه “درست” برای توصیف موارد قطعی و از کلمه “نادرست” برای توصیف موارد غیرقطعی استفاده می کنند.

همچنین در برخی مواقع نگرش ها اشاره به عقایدی دارد که منجر به بروز یافتن یک اقدامی می شوند و دانش عبارت از یک مورد ذهنی تر و انفعالی تر می باشد.

مطالعه مربوط به تغییر نگرش (عبارت از یک فرآیندی می باشد که در نتیجه آن افراد نگرش های جدیدی را اکتساب می کنند) از اواسط قرن بیستم، بیشتر بر روی تحقیقات روان شناختی اجتماعی متمرکز است .

مطالعات صورت گرفته در این زمینه منجر به صورت گرفتن پیشرفت های نظری (برای مثال، ناهماهنگی شناختی) و کاربردهای عملی (در سیاست ها و تبلیغات) شده است.

منبع : کانون مشاوران ایران

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.