نوشته‌ها

درباره ی رواندرمانی شناختی

 

 

درمان شناختی برپایه ی این نظریه استوار است که چگونگی احساس ما به وسیله آنچه که ما فکر می‌کنیم مشخص می شود. تصور براین است که اختلالاتی مثل افسردگی نتیجه‌ی افکار و اعتقادات معیوب باشند.با اصلاح این باورهای نادرست، ادراک فرد از حوادث و حالات عاطفی بهبود می یابد.

تحقیقات بر روی افسردگی نشان می دهند که افراد مبتلا به افسردگی اغلب باورهای نادرستی در مورد خود، وضعیت خود و جهان دارند. لیستی از خطاهای شناختی رایج و نمونه هایی از زندگی واقعی به شرح زیر است:

.شخصی سازی_ ربط دادن رویدادهای منفی به خود وقتی که هیچ پایه و اساسی ندارد.

مثال-درهنگام قدم زدن در راهرو درمحل کار، علی به رئیس شرکت سلام می کند. رئیس پاسخ نمی دهد و به راه رفتن ادامه می دهد. علی این مساله را به عنوان عدم احترام گذاشتن رئیس نسبت به خودش تعبیر می کند. او روحیه اش را از دست می دهد و احساس طرد شدن می کند. با این وجود رفتار رئیس ممکن است ارتباطی با علی نداشته باشد، او ممکن است فکرش مشغول جلسه آتی شرکت باشد، یا درصبح با همسرش جر و بحث کرده باشد. اگر علی در نظر می گرفت که ممکن است رفتار رئیس مربوط به شخص او نباشد، او احتمالا از این خلق و خوی منفی دور می شد.

.تفکردوقطبی_دیدن چیزها به عنوان سیاه یا سفید، همه یا هیچ. این معمولا وقتی تشخیص داده می شود که یک شخص دریک موقعیت تنها دو گزینه را در نظر می گیرد.

مثال-مریم در محل کار با یکی از ناظران مشکلی دارد و معتقد است که آن (ناظر) با او بد برخورد می کند. او خودش را متقاعد می کند که تنها دو انتخاب دارد: به رئیس بگوید که یا او را از آنجا اخراج کند یا ترک کردن و دست کشیدن از کار. او نمی تواند دسته ای از احتمالات دیگر را در نظر بگیرد: مثل حرف زدن سازنده با رئیس خود، جستجوی راهنمایی از یک ناظر بالاتر، تماس با مرکز ارتباطات پرسنل و غیره.

.انتزاع انتخابی_تمرکز تنها بر روی جنبه های خاصی از یک موقعیت، معمولا منفی ترین.

مثال-درطول دیدار کارکنان در محل کار، سارا برای حل یک مشکل پیشنهادی ارائه می دهد. راه حل او با علاقه مندی های زیاد شنیده می شود و بسیاری از ایده هایش مورد تحسین قرار می گیرند. با این وجود در یک مرحله سرپرست او اشاره می کند که به نظر می رسد بودجه اش برای این پروژه بسیار کم و ناکافی است. سارا از بازخوردهای مثبتی که دریافت کرده چشم پوشی می کند و بر روی همان یک نظر تمرکز می کند. او آن (نظر) را به عنوان یک عدم حمایت خود از سوی رئیس و تحقیرشدنش در مقابل گروه تفسیر می کند.

.بزرگ سازی کوچک سازی_تحریف اهمیت حوادث خاص.

مثال- نیما یک دانشجوی کالج است که قصد دارد به مدرسه پزشکی برود. او می داند که معدل نمرات کالجش در طول فرآیند پذیرش به وسیله مدرسه استفاده می شود. او یک نمره پایین در یک کلاس در درس تاریخ گرفته است. او تضعیف روحیه می شود که رویای مادام العمرش برای پزشک شدن دیگر ممکن نیست.

درمانگران شناختی با فرد کار می کنند تا خطاهای تفکرش مانند آنچه که در بالا ذکر شد را به چالش بکشند. با اشاره به راه های جایگزین در تفسیر یک موقعیت، دیدگاه فرد از زندگی و در نهایت خلق و خویشان را بهبود می بخشند. تحقیقات نشان می دهد که درمان شناختی می تواند به اندازه یک درمان درازمدت دارویی برای درمان افسردگی موثر باشد.

منبع: کانون مشاوران ایران