روانشناسی رفتار خانواده

آیا تا به حال برای تان این سوال پیش آمده است که چرا خانواده های مختلف در واکنش به مساله ای واحد مانند بلوغ و نوجوانی، متفاوت عمل می کنند؟

به عنوان مثال چرا در برخی از خانواده ها، رسیدن به سن نوجوانی دردسر آفرین است و خانواده را با بحران های زیادی روبه رو می کند اما در برخی دیگراز خانواده ها این طور نیست.

دلیل روانشناسی رفتار خانواده

دلیل اصلی این موضوع را  می توان در ” روانشناسی رفتار خانواده” مورد بررسی قرار داد.

به عبارت دیگر همانطور که هر یک از ما به عنوان یک انسان، رفتارهای مخصوص به خودرا داریم که با افراد دیگر متفاوت است، هر خانواده نیز رفتارهای مخصوص به خود را دارد که آن را از سایر خانواده ها متمایز می کند.

به عنوان مثال رفتارهای خانواده ای که فردی معتاد را پرورش داده با رفتارای خانواده ی دیگر متفاوت است.

در این مطلب قصد داریم تا شما را با رفتارهای یک خانواده ی نرمال و سالم بیشتر آشنا کنیم.

در پایان می توانید بررسی کنید که رفتارهای خانواده ی کنونی شما تا چه اندازه از معیارهای خانواده ی سالم پیروی می کند.

  1. مرزهای انعطاف پذیر

هر خانواده به مثابه ی کشوری است که مرزهای خاص خود را دارد.

این مرزها به افراد خانواده کمک می کند تا بتوانند ضمن برقراری رابطه با افراد خارج از خانواده، حد و حدود و قوانین خود را نیز تعریف کنند و از قواعد خود دفاع کنند.

در خانواده های سالم، مرزهای خانواده به نحوی تعریف می شوند که دارای انعطاف باشند.

به عبارت دیگر مرزها نه به حدی بسته و خشک اند که کسی قادر به نفوذ در آن ها نباشد و نه آنقدر باز هستند که دیگران بتوانند به راحتی آن ها را پشت سر بگذارند.

در چنین خانواده ای، همزمان با تغییرات رشدی هر یک از اعضای خانواده، تغییراتی در مرزها ایجاد می شود.

به عنوان مثال با ورود فرزند به سن نوجوانی، به او اجازه داده می شود تا در مورد برخی از مسایل شخصا تصمیم بگیرد، ساعت بیشتری را با دوستانش بگذراند و استقلال بیشتری داشته باشد.

در خانواده هایی که این تغییرات در نظر گرفته نمی شود، غالبا فرزندان رفتارهایی توام با سرکشی، لجبازی و یا حتی بیماری های جسمانی بروزمی دهند که نوعی از ابراز خشم نسبت به مرزهای خشک و فاقد انعطاف است.

۲-قواعد روشن و واضح در روانشناسی رفتار خانواده

موقعیتی را تصور کنید که در آن، پدر وارد خانه می شود و همه ی اعضا به ناگاه ساکت می شوند و یا هر کس به اتاقش می رود و مشغول به انجام کاری می شود.

در حقیقت حضور پدر این پیام را به همراه دارد که ” همه باید ساکت باشند”.

این پیام ها غالبا از قواعد خانوادگی سرچشمه می گیرند که در این مورد خاص، “قاعده ی مردسالاری” نامیده می شود.

در خانواده های سالم، قواعد به طرز قابل توجهی روشن و واضح هستند.

به عنوان مثال این یک قاعده ی خانوادگی است که بچه ها راس ساعت ۸ در خانه باشند و یا همه ی اعضا با یکدیگر غذا بخورند.

قواعد خانوادگی بسیار وسیع و گسترده هستند و قواعد مبهم و نامشخص می تواند تبعات جبران ناپذیری به همراه داشته باشد.

به عنوان مثال در صورتی که یک بار فرزند نوجوان تان را به خاطر دیر آمدن تنبیه کنید و دفعه ی بعد نسبت به رفتارش بی توجه باشید، فرزندتان هرگز درک نخواهد کرد که رفتار صحیح و پسندیده کدام است.

تدوام این شرایط باعث می شود تا اعضای خانواده دایما سردرگم باشند و در یافتن هویت شخصی، ارزش ها و اصول زندگی با مشکل مواجه شوند.

۳- الگوی پیام رسانی با ثبات

اگرچه هر خانواده ای با قرار گرفتن در شرایطی مانند استرس، بیماری، فشار مالی، مهاجرت و.. ممکن است دچار آشفتگی شود اما در خانواده های سالم، الگوی کلی برقرای رابطه، الگویی توام با صمیمیت و وضوح است.

این بدین معناست که اعضای خانواده همواره پیام هایی صادقانه برای هم ارسال می کنند و یکدیگر را با پیام های رفتاری متناقض گیج نمی کنند.

به عنوان مثال مادری را تصور کنید که فرزندش را در آغوش می کشد و می بوسد، سپس با کوچک ترین اشتباهی بر سر او فریاد کشیده  و او را آماج کلمات نامناسب قرار می دهد.

در چنین وضعیتی، کودک سردرگم و آشفته نمی داند که کدام رفتار مادر واقعی و کدام یک غیر واقعی است.

چنین فردی در درک صمیمیت حقیقی با  مشکلات زیادی مواجه خواهد شد. منبع: سارا نظری مقدممشاوره خانواده

۴- گفتمان مثبت

چهارمین عامل روانشناسی رفتار خانواده با نام گفتمان مثبت نامیده می شود.

خانواده ای را تصور کنید که اعضای آن دایما دم از افسردگی، بی حوصلگی و پوچی می زنند.

آن ها نه تنها از کنار هم بودن لذتی نمی برند بلکه خانه را تنها مکانی برای استراحت، غذا خوردن و داشتن سرپناه می دانند.

به نظر می رسد چنین خانواده ای کارکردهای اساسی خود از جمله حمایت، توجه، مراقبت، احساس امنیت و خودشکوفایی را از  دست داده است و نمی تواند نیازهای اعضایش را به خوبی تامین کند.

در حال معکوس در یک خانواده ی سالم، گفتمان غالب، به گونه ای است که اعضا از کنار هم بودن لذت می برند، احساس حمایت و امنیت کرده و از یکدیگر مراقبت جسمی و روحی می کنند.

با خانواده ی آشفته ام چگونه برخورد کنم؟

خانواده ی آشفته یا بیمار نیز همانند فرد آشفته نیازمند درمان است.

ممکن است عوامل زیادی دست به دست هم داده باشند تا خانواده ای را دچار نوسان، اختلال و ناکارآمدی کنند.

این عوامل در اغلب موارد، بسیار پیچیده، در هم تنیده و نیازمند بررسی تخصصی هستند.

در صورتی که احساس می کنید ریشه ی بخشی از مشکلات تان در نحوه ی کارکرد خانواده تان است، بهتر است با یک خانواده درمانگر گفت و گو کنید.

متخصص خانواده درمانی به شما کمک می کند تا مشکلات موجود در سیستم را به درستی شناسایی کنید و با شناخت رفتار خانواده، در جهت بهبود اوضاع گام بردارید.

یک متخصص خانواده درمانی ممکن است علاوه بر شما از سایر اعضای خانواده تان نیز در طول جلسات مشاوره کمک بگیرد تا بتواند تغییرات لازم را به درستی در سیستم خانوادگی تان اعمال کند.

منبع : روانشناسی رفتار خانواده

سیزده روز تا بهبود و درمان مشکلات زناشویی

درمان مشکلات زناشویی یک مشکل بزرگ برای بسیاری از زوجین می باشد.

در این مقاله به بررسی درمان مشکلات زناشویی پرداخته و راهکارهایی را ارائه می دهیم.

راهکارها به گونه ای است که در سیزده مرحله یا سیزده روز به بهبود روابط عاطفی و اخلاقی رو رفتاری زوجین می انجامد.

این موارد می تواند تاثیر بسیار زیادی بر روی روابط میان زوج ها داشته باشد و ان ها را برای داشتن یک زندگی بهتر اماده نماید.

موارد گفته شده هم در نحوه روابط جنسی میان زوج ها و هم در نحوه روابط عاطفی ان ها که روابطی دو سویه دارند تاثیر گذار می باشند.

روز اول: یادگیری گفتگو سالم

اگر شما نمی دانید که چگونه مکالمه سالم داشته باشید، این روزها از هر زمان مزاحم تر می شوند.

اگر می خواهید مسائل مختلف را با همسر خود حل کنید، باید بیشتر تعامل داشته باشید، اما اگر نمی دانید چگونه تعامل برقرار کنید، مشکلات زیادی وجود دارد و شما نمی توانید تعطیلات خود را پایان دهید.

برای داشتن رابطه سالم اولین شرط مذاکره است.

مکالمه راهی برای اتصال دنیای درونی است.

در واقع گفتگو سالم به این معنی است که شما می توانید پیام، احساسات و افکار خود را با طرف دیگر به اشتراک بگذارید و موقعیت را در مکان های مختلف مدیریت کنید.

شما باید بدانید که به این ترتیب که هر سازمان یا شرکت نیازمند اصول خاصی برای توسعه آن است، زندگی مشترک قوانین خاص خود را دارد و نمی تواند بدون هیچ قاعده کلی کار کند و رابطه را با محاکمه و خطا انجام دهد، بنابراین لازم است که این اصول را از طریق گفتگو  دنبال کنید.

روز دوم: احساسات را بیان کنید

پژوهش های مختلف این یکی از اولویت های مهم همه مردم است، یک گفتگوی سالم و بیان احساسات با یک شریک زندگی است.

هنگامی که احساسات خود را بیان نمی کنید، ابتدا احساس تنهایی می کنید زیرا شما کلمات و احساسات نامطلوب را در قلب خود حفظ می کنید و سپس وقتی احساسات به طور طبیعی بیان نمی شوند، به تدریج غم انگیز می شوند و هنگامی که غم و اندوه بوجود می آیند، خشم ایجاد می شود و خشم می تواند بوجود آید و به رابطه آسیب می رساند.

به عنوان مثال، بسیاری از زوج ها نمی دانند که چگونه احساسات خود را بیان می کنند، مثلا هنگامی که در شوهران خود عصبانی شوند، به جای صحبت کردن با آنها و گفتن آنها عصبانی هستند، آنها هر چیزی را می گویند جز این مورد و خاطرات گذشته را یادآوری می کنند.

آنها می گویند که آنها را سرزنش و به ان ها توهین می کنند.

تا زمانی که نهایتا می گویند آنها عصبانی هستند!

روز سوم: سلامت روان را به همسر خود هدیه دهید

عدم توجه به زوج ها می تواند یک ننگ باشد، من توجه همسر را به عنوان “ویتامین های روانی” می گویم و می گویم که بدن ما روزانه به ویتامین ها نیاز دارد و همچنین باید ویتامین ها داشته باشد، در غیر این صورت روزهای سردتر می رسند و در نهایت رابطه به نابودی می رسد.

مهمترین ویتامین های روانشناختی توجه به یکدیگر هستند، دقیقا همان اهمیتی که در روزهای اول باید در طول زندگی خود داشته باشید، همیشه باید از تمامی جنبه های رابطه داشته باشید و نباید پس از ازدواج در مورد چیز دیگری فکر کنید ، زیرا شما با هم زندگی می کنید و انسان باید توجه کند.

جالب است بدانید که تحقیق انجام شده است که اگر یک کودک از لحظه تولد توجه دریافت نکرده و تنها به او آب و غذا دهند، او زنده نخواهد ماند.

وقتی مردم توجه نکنند، ارتباطشان را با رابطه از دست می دهند و این ارتباط را خسارت می کند.

روز چهارم: انتظارات معقول داشته باشید

یکی از آسیب هایی که بسیاری از زوج ها در زندگی دارند انتظارات غیر واقعی از یکدیگر است.

هنگامی که شما انتظار دارید که دیگران انتظار داشته باشند که همتای آن ها را در یک پانچ قرار دهد، اکنون اگر این انتظارات غیر واقعی باشد، بیش از حد قدرت او، می تواند مشکلات فراوانی را ایجاد کند.

از قبیل انتظارات هنگامی که شما به شما تلفن می کنم، باید تماس بگیرید و یا شما باید به خانه خود بروید و تنها با من صحبت کنید و به خود و رابطه خود نگاه کنید و ببینید که در آن انتظارات بیش از حد دارید که پاسخش دشوار یا غیرممکن باشد و در چقدر بحث برانگیز است.

روز پنجم: صبورنبودن برابر است با خودخواهی

یکی از آسیب های دیگر که می تواند این رابطه را تضعیف نکند، مثبت نیست، مثلا زمانی که حریف شما درخواست یا انتقاد می کند، یا خشم خود را بیان می کند، یا حتی بدتر، یا هر چیز دیگری؛ شما لازم است صبر کنید تا او آن را بگوید.

خودتان را در جای او قرار دهید و آن را درک کنید، یعنی صبر کنید تا آن را تغییر دهید، و در عوض پاسخ خود را ترتیب ندهید و همچنین انتقاد نکنید و بحث نکنید، همه اینها می تواند خودخواه نبودن شما را نشان دهد.

این خیلی بیمار نیست، هر کلمه ای را می گوید، و بسیاری از پل ها شکست خواهند خورد.

روز ششم: توجه به کیفیت مثبت همسر خود را جلب کنید

یکی از آسیب های دیگر این رابطه، توجه به جنبه های مثبت زوج نیست.

شما باید این را بپذیرید که به طور طبیعی، هر فردی یا همسر شما دارای نقص است و اگر بخواهید فقط به معایب کمال گرا به سمت طرف مقابل نگاه کنید، فقط نقص های خود را می بینید و دیر یا زود چشم های شما می افتد.

اگر فقط نقص همسرتان را می بینید، آنها را بزرگتر کنید و به ویژگی های مثبت آن توجه نکنید و حتی آنها را کاهش دهید، دیگر نمی خواهید که دیگر همسرتان را دوست ندارید و نمی توانید با او زندگی کنید.

روز هفتم: مهارت های حل مشکل را بیاموزید

عدم توانایی برای حل مشکلات زندگی می تواند به زندگی شما آسیب برساند، بسیاری از زوج ها حتی نمی دانند که موضوع آنها واقعا چیست.

در حقیقت، آنها بسیار با هم بحث می کنند و همه چیز را پیچیده می کنند که از یکدیگر تقلید نمی کنند.

مشکل شما چیست؟ توصیه های ساده ای برای حل مشکل می توانید داشته باشید.

روز هشتم: گوش دادن به همسرتان

من این را تجربه کرده ام که بسیاری از زوج ها هرگز به یکدیگر گوش نمی دهند، در حقیقت حتی نمی توانند با یکدیگر صحبت کنند.

در مطالعه ای که در دانشگاه ماساچوست انجام شد، زوج هایی که گوش دادن به یکدیگر را انجام می دهند بعد از یک سال هیچ مشکلی برای گفتگو لین آن ها وجود نداشته است.

آنها باید با مشکلات زناشویی مواجه شوند.

شما فقط باید فضای خود را برای همسر خود داشته باشید تا با شما صحبت کند، در این مدت نباید از کلمات خود بخواهید، اما باید به طور کامل به آن گوش فرا دهید، در این زمان او همیشه باید باشد، نه روزنامه را بخوانید نه تلویزیون تصاویر و نه در آشپزخانه، نه وکیل کودک … فقط گوش دادن و شنیدن تمام احساسات، حتی اگر انتقاد است.

روز نه: در خانه احساس نمی کنید

بسیاری از زوج ها همسرشان را چک می کنند، او را صدا می زنند، او را کنترل می کنند، از او می خواهند رفتار خود را تغییر دهد.

به عنوان مثال، آن کار نمی کند، مهم نیست، و … مطمئنا این رابطه را صدمه می زند، ممکن است رابطه بین طرف دیگر را به خاطر عشق ورزیدن یا احترام به آرزوهای همسرش به پایان برساند، اما در عین حال او احساس ناراحتی می کند، او اعتماد به نفس او از دست می رود.

رابطه دو زوج مانند دو ستون زیر یک سقف است، اگر دو ستون به یکدیگر نزدیکتر شوند، سقف فرو می ریزد و اگر آنها بیش از حد فاصله داشته باشند، باز هم سقف از بین می رود.

احساس مالکیت بالا می شود، به این معنی که زن و شوهر به یکدیگر نزدیک تر هستند که می تواند مضر باشد.

روز دهم: همسر شما همیشه گناهکار نیست

بعضی از زوج ها به طور مداوم رفتارهای منفی یکدیگر را می بینند و آنها را با هم مخلوط می کنند و یکدیگر را سرزنش می کنند، یکدیگر را برچسب می زنند، آنها را سرزنش می کنند و چیزهایی مانند دیگری انجام می دهند.

زوج ها بهتر می دانند با استفاده از این بحث ها، کسی نمی تواند به چیزی برسد و در زیرزمین طرف مقابل اختلاف ایجاد کند؛ زیرا زمانی که او را سرزنش می کنید، در آن لحظه احساس گناه می کند و موضع دفاعی خود را می گیرد که در آن احساس گناه می کند.

شما باید بدانید که شخصی که به اتهامی متهم است به هیچ وجه تغییری نخواهد کرد.

مراقب باشید که فقط همسرتان را سرزنش نکنید، نگاهی به خودتان کرده تا ببینید که چه کاری می توانید انجام دهید تا این رابطه را بهبود بخشد.

روز یازدهم: تفاوت های همسر خود را بپذیرید

اغلب ما نمی توانیم متذکر شویم که مخالف با ما متفاوت است و این می تواند یک کار مضر باشد.

در یک خانواده از خواهر و برادر با همان پدر و مادر، تفاوت های زیادی وجود دارد، چه این به دو زوج که از دو جهان مختلف با خانواده های مختلف آمده اند.

شما باید تفاوت ها را بپذیرید.

اگر می خواهید شخص دیگری را به سؤال بپرسید و از عادت های او بپرسید، بحث شروع می شود، بنابراین ابتدا باید تفاوت های هم را قبول کنید و سپس با هم به اشتراک گذاشتن ان ها فکر کنید.

روز دوازدهم: او مهم ترین چیز است

توجه به دیگران، مانند والدین یا کودکان، بیش از حد ممکن است به رابطه شما آسیب برساند، به عنوان مثال، برخی از زوج هایی که در هنگام تولد کودک، تمام توجه زن به کودک می رود.

ازدواج کرده اید برای والدین، اولویت اول را به همسر خود بدهید، و نظر او برای شما مهم تر از هر کسی باشد.

و این برای مدیریت زندگی شما بهتر است.

روز سیزدهم: اجازه دخالت را ندهید

من توصیه می کنم که زوج ها اجازه ندهند هر کسی و هر کلمه ای بین ان ها و همسر شان رد و بدل شود.

هنگامی که شما اجازه دهید خانواده شما هر نوع رفتار یا زندگی خود را مرتب کند و به آنها توجه نکنید، فقط به این دلیل که آنها بزرگتر هستند، این ممکن است مشکل باشد، باید به سالمندان احترام گذاشت، اما باید سعی کنید زندگی خود را مدیریت کنید تا به خوشبختی هم برسید.

منبع : سیزده روز تا بهبود و درمان مشکلات زناشویی

تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان و روابط خانوادگی ناسالم

تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان یکی از مسائلی است که بسیاری از والدین آن را نادیده می گیرند.

متأسفانه، الگوهای روابط خانوادگی ناسالم می تواند منجر به مشکلات خاصی برای کودکان در سال های اولیه مدرسه شود.

مطالعات نشان می‌دهند که فرزندان خانواده‌هایی که دارای سطوح بالای تعارض و فرزندپروری هستند، به‌طور فزاینده‌ای با اضطراب و کناره‌گیری اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کنند.

تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان

  1. فریاد و جیغ زدن: فرزند شما دائماً با سایر اعضای خانواده در حال دعوا می باشد.
  2. کناره گیری از خانواده: فرزند شما از خانواده کناره گیری کرده است و تقریباً هر روز بیشتر روز را تنها یا دور از خانه سپری می کند.
  3. دعوای مکرر
  4. همه اعضای خانواده از دست یکدیگر عصبانی هستند.
  5. تغییر ناگهانی در رفتار.

تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان – انواع مشکلات خانوادگی

مشکل روانی:

در خانواده، هر گونه مشکل سلامت روان، از جمله مصرف مواد، اضطراب، و افسردگی، می تواند سیستم خانواده را خراب کند.

تغییر نقش: در یک خانواده، تغییر نقش ها می تواند باعث ناراحتی قابل توجهی شود. این تغییر ممکن است به دلیل بلوغ یا ترک خانه فرزندان بزرگتر، تغییر مسئولیت های والدین به دلیل شغل، از دست دادن سلامتی یا مسائل مالی باشد.

مشکلات ارتباطی بین والدین: در خانواده، زمانی که فرزندان شاهد مشاجره، اختلاف نظر، اختلاف و یا آگاهی از احتمال جدایی والدین هستند، سیستم خانواده به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد.

مشکلات ارتباطی بین والدین و فرزندان:

در یک خانواده، رابطه بین هر یک از والدین و فرزندان می تواند منشا مشکلات سلامت روان و آسیب های رشدی باشد. والدین باید بدانند که رویکردهای تنبیهی که در گذشته استفاده می شده ناکارآمد و اغلب مضر هستند.

سلامت روان:

اگر یکی از اعضا با بیماری روانی یا ناتوانی رشدی دست و پنجه نرم کند، ممکن است بار مشکلات رفتاری یا عاطفی را احساس کند. این عضو خانواده ممکن است احساس درک یا پذیرفته شدن نداشته باشد.

سایر اعضای خانواده ممکن است مسائل روانشناختی را درک نکنند و از این که آن شخص به توجه بیشتر والدین نیاز دارد یا منابع خانوادگی بیشتری (پولی، محبت یا زمانی) دریافت می کند، آزرده یا عصبانی شوند یا احساس حسادت داشته باشند.

اعتیاد به مواد:

در یک خانواده، اهمیت تأثیر اعتیاد به الکل یا مشکلات مواد مخدر بر سیستم خانواده را نمی توان اغراق کرد. مشاهده یک عضو خانواده الکلی یا معتاد می‌تواند به طور ناآگاهانه به کودکان راهبردهای مقابله‌ای ضعیف، سیستم‌های باور ناسازگار، الگوهای پرخاشگری رابطه‌ای و بی انگیزگی را آموزش دهد.

خانواده هایی که با اعتیاد مواجه هستند وظیفه دارند تصمیمات سخت و در عین حال حیاتی برای ایجاد خانه ای سالم و آرام بگیرند.

مصرف مواد در نوجوانان:

در یک خانواده، اگر یکی از فرزندان به شدت از مواد مخدر یا مشروبات الکلی استفاده کند، مشکلاتی به وجود می آید. به عنوان والدین، این نگران کننده است که بدانید نوجوان شما در حال آزمایش مواد است. با این حال، همه نوجوانانی که مواد مخدر را امتحان می کنند، معتاد نمی شوند. عامل مهم در اعتیاد ژنتیک است.

تغییر نقش ها:

در یک خانواده، همه ما پیر می شویم و از عادات، لباس ها و رفتارهای قدیمی خود خارج می شویم. گاهی اوقات وقتی یکی از اعضای خانواده نقش خود را برای مدت طولانی ایفا کرده و تصمیم به ایجاد تغییر می کند، می تواند کل سیستم را تحت تأثیر قرار دهد.

این تغییر زمانی رخ می دهد که فردی عادت های بد را ترک کند و سالم شود یا عادت های بد جدیدی را شروع کند. به عنوان مثال، اگر یکی از والدین الکلی بود و روند بهبودی را آغاز کرد، سایر اعضای خانواده ممکن است در رابطه احساس رها شدن یا ناامنی کنند.

رویدادهای مهم |تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان

در یک خانواده، طلاق، فرزندخواندگی، نقل مکان، مرگ و حوادث فاجعه‌بار می‌تواند باعث ایجاد اختلالات قابل درک در زندگی ما شود. در حالی که خانواده‌های ما یک سیستم منسجم هستند، هر فردی شخصیت، تجربه زیسته و مهارت‌های مقابله با خود را دارد.

این تغییرات ممکن است انواع مختلفی از ناراحتی را در هر یک از اعضای سیستم خانواده ایجاد کند.

مرگ و سوگ:

از دست دادن افراد یک تجربه بسیار ناراحت کننده است و می تواند کل خانواده را تحت تاثیر قرار دهد. این عامل استرس زا می تواند پویایی عادی خانواده را مختل کند، اما همانطور که هر عضو غم خود را پردازش می کند، همه چیز باید به حالت عادی بازگردد.

اگر اندوه برای یک یا چند عضو ادامه یابد کمک گرفتن از مشاور می تواند بسیار مفید باشد.

طلاق:

در حالی که تصمیم طلاق بین بزرگسالان گرفته می شود، بر فرزندان و بستگان تأثیر می گذارد. طلاق تأثیرات آشکاری دارد، اما برخی از خانواده‌ها با حداقل تأثیر طلاق را پشت سر می‌گذارند. اگر خانواده شما در تلاش برای سازگاری هستند بهتراست از مشاور خانواده کمک بگیرید.

تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان| بهبود شرایط

اگر فرزند شما با این مشکلات خانوادگی دست و پنجه نرم می کند تا جایی که این مشکات مانع یادگیری، روابط یا شادی او می شوند، متخصصان زیر می توانند در تشخیص و درمان به شما کمک کنند و باعث بهبود روحیه خانواده شوند.

گاهی اوقات، خانواده ها می توانند با اتکا به یکدیگر و قدرت شخصی هر یک از وقایع مهم را پشت سر بگذارند. در مواقع دیگر خانواده ها زیر بار این بار اضافی رنج می برند. راهکاری های زیر می تواند به شما در بهبود شرایط کمک کند:

برنامه را تنظیم کنید :

در خانواده، افزودن یکنواختی به برنامه می تواند به کودکان کمک کند تا با تغییرات کنار بیایند. این همچنین راهی است برای اطمینان از اینکه زمان با کیفیتی را سپری می کنند.

زمانی را برای گفتگو در نظر بگیرید :

در یک خانواده، مهم است که مشکلات را آشکارا در میان بگذارید. اختصاص زمانی برای بحث در مورد چگونگی مدیریت تغییرات توسط کودک و به اشتراک گذاشتن تجربیات خود به این روند کمک می کند که این روند دیگر ترسناک نباشد.

زمان‌های مثبت را برنامه‌ریزی کنید :

در یک خانواده، مهم نیست که چه اتفاقی می‌افتد، مهم است که اوقات مثبتی را با هم داشته باشید. حتی اگر مشاجره اتفاق افتاده باشد، اختصاص زمان منظم برای لذت بردن از اوقات فراغت فرزند و خانواده می تواند راهی عالی برای تنظیم مجدد روحیه افراد باشد.

اوقات خوش را جشن بگیرید:

در خانواده، زندگی اغلب فراز و نشیب های زیادی خواهد داشت. به یاد داشته باشید که این الگو طبیعی است. وقتی فرزندان شما موفقیتی دارند، جشن بگیرید.

علائم هشدار دهنده را نادیده نگیرید:

در یک خانواده، چیزهای زیادی برای نگرانی وجود دارد. اگر نوجوان شما زمان زیادی را به تنهایی سپری می کند، تمرکز خود را روی اهداف خود از دست می دهد و رویدادهای مهم را از دست می دهد، به وضعیت او توجه کنید.

 قدردانی خود را نشان دهید:

چیزی که بسیاری از ما متوجه نمی شویم این است که بچه ها می خواهند و می توانند از قدردانی ما بهره ببرند. مستقیماً به آن ها بگویید که به طور تصادفی از حمایت آن ها قدردانی می کنید.

همچنین، هنگامی که آن ها کاری مفید انجام می دهند یا دستورالعمل ها را دنبال می کنند، به آن ها بگویید که از آن قدردانی می کنید. بچه ها بیشتر از آنچه ما فکر می کنیم گوش می دهند و به یاد می آورند.

تماس فیزیکی برقرار کنید |تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان

یکی از بهترین راه‌ها برای نشان دادن عشق مداوم به فرزندتان برقراری تماس فیزیکی است. آن ها را در آغوش بگیرید، ببوسیدشان، قلقلکشان دهید، با آن ها روی کاناپه بخوابید.

کاری هیجان انگیز انجام دهید:

هر چند وقت یک بار کاری متفاوت و هیجان انگیز انجام دهید. این کمک می کند تا ذهن فرزندتان را از مشکل دور کنید، سرگرمی را به زندگی او بازگردانید، و به او نشان دهید که زندگی هنوز ادامه دارد.

به یاد داشته باشید:

همه ما مبارزه می کنیم. اگر خانواده شما در حال حاضر سعی دارند یکی از مشکلات ذکر شده در بالا یا مشکل دیگری را حل کنند، ممکن است از اینکه فرزندتان تحت تأثیر قرار گرفته یا ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد، احساس ناامیدی، درماندگی یا گناه داشته باشد.

منبع : تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان و روابط خانوادگی ناسالم

دلبستگی ناایمن قاتل زندگی مشترک | درمان + شناسایی

دلبستگی ناایمن در بزرگسالی، درمان دلبستگی ناایمن کودک، دلبستگی ناایمن در کودکان همه در این مقاله بررسی می شود. بر اساس تئوری دلبستگی، رابطه شما تحت تاثیر سبک دلبستگی ذاتی قرار می گیرد.

اگر مایل به تغییر الگوهای روابط خود هستید، مشاور می تواند به شما کمک کند. تحقیقات نشان می دهد که درمان در کاهش علائم افسردگی، وسواس ، حساسیت بین فردی و اضطراب موثر است.

دلبستگی ناایمن

تئوری دلبستگی چیست؟

تئوری دلبستگی بیان می کند که روابط شکل گرفته در دوران کودکی با مراقبان مانند والدین، ممکن است بر نحوه تعامل ما با دیگران در طول زندگی تأثیر بگذارد.

هنگامی که نظریه دلبستگی برای اولین بار در دهه ۱۹۶۰ نظریه پردازی شد، تنها در مورد رفتار کودکان خردسال به کار رفت، اما در دهه ۱۹۸۰ نظریه دلبستگی گسترش یافت و رفتار بزرگسالان را نیز در بر گرفت.

کودکانی که دوران کودکی ناسازگاری یا سوء استفاده عاطفی را تجربه می کنند، ممکن است با یادگیری مهارت های ناسازگار مانند فاصله گرفتن عاطفی از روابط رشد کنند. با گذشت زمان، مهارت های اجتماعی، عاطفی و ذهنی این کودکان ممکن است برای روابط بزرگسالان آن ها مخرب شود.

چهار دسته از سبک‌های دلبستگی

دلبستگی ایمن :

افرادی که دلبستگی ایمن دارند و قادر به تعیین مرزهای مناسب هستند، تمایل دارند در روابط نزدیک خود احساس امنیت، ثبات و رضایت بیشتری داشته باشند. این افراد از تنهایی نمی ترسند، اما معمولاً در روابط نزدیک و معنادار پیشرفت می کنند.

سبک دلبستگی اضطرابی/ دوسوگرا:

افراد دارای سبک دلبستگی دوسوگرا بیش از حد نیازمند هستند. همانطور که برچسب ها نشان می دهد، افراد دارای این سبک دلبستگی اغلب مضطرب و نامطمئن بوده و فاقد عزت نفس هستند. آنها علاقه به صمیمیت عاطفی دارند اما نگران هستند که دیگران نمی خواهند با آن ها باشند.

سبک دلبستگی اجتنابی:

بزرگسالانی که دارای سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی هستند برعکس آن هایی هستند که دوسوگرا یا مضطرب می باشند. به جای علاقه به صمیمیت، آنقدر نسبت به صمیمیت محتاط هستند که سعی می کنند از ارتباط عاطفی با دیگران اجتناب کنند. آن ها ترجیح می دهند به دیگران تکیه نکنند یا اینکه دیگران به آن ها تکیه کنند.

سبک دلبستگی ناسازگار:

این سبک دلبستگی از ترس شدید ناشی می‌شود که اغلب در نتیجه ضربه، غفلت یا سوء استفاده در دوران کودکی است. بزرگسالانی که این سبک دلبستگی ناایمن دارند، معمولاً احساس می‌کنند که لایق عشق یا صمیمیت در یک رابطه نیستند.

با درک سبک دلبستگی خود، ممکن است بتوانید یاد بگیرید که چگونه الگوهای دلبستگی ناسالم را تغییر دهید.ذخیره

شناسایی اختلال دلبستگی

تئوری دلبستگی معتقد است که توجه و ایمنی که در چند سال اول زندگی تجربه کردید ممکن است بر دیدگاه شما نسبت به روابط در طول زندگی تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، اگر اغلب در دوران نوزادی تنها می ماندید، ممکن است در بزرگسالی در ایجاد روابط قابل اعتماد با مشکل مواجه شوید.

افراد دارای الگوهای دلبستگی ناسالم ممکن است بتوانند دلیل رفتارهای خود را با توجه به اتفاقات کودکی کشف کنند. آنها همچنین ممکن است برخی از علائم رایج اختلالات دلبستگی را نشان دهند، این علائم شامل موارد زیر می باشد:

  • مشکل در برخورد با تعارض
  • کنترل دیگران
  • رفتار تکانشی
  • مشکل در کنترل یا بیان احساسات
  • مشکل در دریافت و ابراز عشق
  • احساس انزوا
  • مشکل در نشان دادن پشیمانی یا همدلی
  • تمایل به انکار مسئولیت در مشکلات
  • احساس ناتوانی
  • مشکل در بحث
  • به افراد اعتماد نمی‌کنند.
  • از افراد کمک و حمایت نمی‌گیرند.
  • عزت نفس پایینی دارند.
  • هوشیاری بیش از حد
  • گریه تسلی ناپذیر
  • اضطراب
  • مشکل در حفظ روابط اعتماد یا پایدار

توجه به این نکته مهم است که این علائم رایج اختلالات دلبستگی ممکن است در بزرگسالان و در کودکان متفاوت ظاهر شوند. اگر یک یا همه این علائم رایج را تجربه کردید، درمان مبتنی بر دلبستگی ممکن است به شما در غلبه بر آن ها کمک کند.

روان درمانی برای دلبستگی بزرگسالان

در درمان دلبستگی، درمانگران ممکن است به مراجعان خود کمک کنند تا تکنیک های دلبستگی ناسالم را در نظر بگیرند و راهبردهایی را برای اصلاح رفتارهای ذاتی خود بیاموزند.

تکنیک های مختلفی وجود دارد که می تواند در درمان دلبستگی از آن ها استفاده کند. هر تکنیک ممکن است برای افراد مختلف به خوبی کار کند.

علل دلبستگی ناایمن

دلایل زیادی وجود دارد که چرا حتی یک والدین دوست داشتنی و وظیفه شناس ممکن است در ایجاد یک پیوند دلبستگی مطمئن با یک نوزاد موفق نباشد. دلایل دلبستگی ناایمن شما می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • داشتن یک مادر کم تجربه، فاقد مهارت های لازم برای فرزندپروری.
  • افسردگی ناشی از انزوا، عدم حمایت اجتماعی یا مشکلات هورمونی.
  • اعتیاد به الکل
  • تجارب آسیب زا، مانند یک بیماری یا حادثه جدی که روند دلبستگی را مختل می کند.
  • بی توجهی فیزیکی، مانند تغذیه نامناسب، ورزش ناکافی، یا بی توجهی به مسائل پزشکی.
  • بی توجهی یا سوء استفاده عاطفی.
  • آزار جسمی یا جنسی، اعم از آسیب جسمی یا تجاوز.
  • جدایی از مراقب اصلی خود به دلیل بیماری، مرگ، طلاق یا فرزندخواندگی.

تکنیک های روان درمانی برای درمان دلبستگی

انواع متداول مداخلات روان درمانی برای اختلالات دلبستگی عبارتند از:

  • زوج درمانی/خانواده درمانی
  • درمان تجربی
  • گشتالت درمانی
  • درمان شناختی
  • رفتار درمانی
  • درمان جامع نگر
  • درمان انسان گرایانه

زوج درمانی/خانواده درمانی

در طول درمان دلبستگی، درمانگر ممکن است از تئوری دلبستگی برای کمک به مراجعان برای شناخت الگوهای دلبستگی و ایجاد روابط قابل اعتماد در خانواده استفاده کنند.

از آنجایی که مشکلات سلامت روان می‌تواند برای شریک زندگی، فرزند یا خانواده نیز نگران کننده باشد و بر آن ها نیز تاثیر می گذارد، خانواده درمانی می تواند مفید باشد.

درمان دلبستگی می تواند به شما در تکنیک های فرزندپروری و زندگی خانوادگی، ایجاد رابطه حمایتی و تغییر الگوهای دلبستگی منفی که در دوران کودکی شما شکل گرفته است، کمک کند.

گشتالت درمانی|درمان دلبستگی ناایمن

هدف درمان گشتالت کمک به فرد برای تشخیص مسئولیت خود در تعاملات روزمره با تمرکز بر این است که چرا رفتارهای او باعث ایجاد رویدادهای خاص می شود.

از آنجا که بسیاری از مشکلات دلبستگی ممکن است ناشی از انکار مسئولیت شخصی باشد، گشتالت درمانی می تواند یک روش درمانی مفید برای بزرگسالان مبتلا به اختلالات دلبستگی باشد.

درمان شناختی

درمان شناختی به فرد کمک کنند تا منطق معیوب و رفتارهای ناخواسته را تشخیص دهد تا فرد به مرور در جهت اصلاح باورهای خود تلاش کند.

رفتار درمانی

رفتار درمانی بر رفتارهای فرد و استفاده از تکنیک های خاص برای کنترل رفتارهای ناخواسته ناشی از دلبستگی تمرکز دارد.

درمان جامع نگر

درمان جامع شامل استفاده از چند تکنیک روان درمانی به طور همزمان است. درمانگر با استفاده از روش کل نگر ممکن است یک رویکرد درمانی مخصوص برای هر مراجعه کننده ایجاد کند تا به آن ها کمک کند رفتارهای دلبستگی ناسالم را پشت سر بگذارند.

به عنوان مثال، ممکن است از یک یا چند تکنیک روان درمانی برای شناسایی مشکلات موجود استفاده شود و روش های کاملاً متفاوتی برای درمان داشته باشند. در درمان جامع، تمرکز بر نتیجه است، نه روش درمان.

درمان انسانی

در درمان انسان گرایانه، درمانگر و فرد با هم کار می کنند تا علت رفتارهای ناسازگار را کشف کنند. درمان انسان گرایانه، فرد را به سمت کسب خرد و خودآگاهی ذهن سوق می دهد.

اختلالات دلبستگی بزرگسالان از دوران کودکی شروع می شود. درمان انسان‌گرایانه به مراجعین کمک می کند تا راه‌های تغییر رفتارهای مضر و کاهش دلبستگی را کشف کنند.

منبع : دلبستگی ناایمن قاتل زندگی مشترک | درمان + شناسایی

درگیری و نزاع خانواده | راه حل مشکلات خانوادگی

مناقشات ممکن است اتفاق بیفتد وقتی اعضای خانواده نظرات و باورهای مختلفی دارند که درگیری دارند. گاهی اوقات درگیری ممکن است رخ دهد زمانی که افراد یکدیگر را درک نکنند و به نتیجه نادرست برسند.

مسائل مربوط به درگیری که حل مسالمت آمیز نیستند می توانند منجر به استدلال و اعتراض شوند.

طبیعی است که از زمان به زمان با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشید. منازعات گاه به گاه بخشی از زندگی خانوادگی است.

با این حال، درگیری مداوم می تواند روانی و روانی باشد.

بعضی از افراد احساس می کنند که احساسات خود را کنترل می کنند و عمدا آسیب پذیر، خشونت آمیز و حتی خشونت آمیز می شوند.

برقراری ارتباط با شیوه ای مثبت می تواند به کاهش اختلاف کمک کند تا اعضای خانواده بتوانند به حل مسالمت آمیز مشکلات خانوادگی دست یابند.

این معمولا به این معنی است که هرکسی موافق مصالحه است یا موافق مخالفت است

گاهی اوقات احساسات قوی یا عدم تعادل قدرت که می تواند در روابط وجود داشته باشد برای حل مشکل مشکل است و تنها می تواند در یک وضعیت مشاوره حل شود.

علل شایع نزاع درگیری خانوادگی

به خوبی شناخته شده است که برخی از مراحل یک خانواده می تواند منجر به درگیری شود. این ممکن است شامل موارد زیر باشد:

یادگیری به عنوان یک زن و شوهر جدید زندگی می کنند

  • تولد یک کودک
  • تولد فرزندان دیگر
  • کودک رفتن به مدرسه
  • یک کودک تبدیل به یک فرد جوان
  • یک فرد جوان به یک بزرگسال تبدیل می شود

هر یک از این مراحل می تواند تنش های جدید و متفاوت و درگیری های بالقوه ایجاد کند.

مشکلات خانوادگی و تغییر در وضعیت خانوادگی

تغییرات در وضعیت خانوادگی همچنین می تواند موجب تلفات خانواده و کمک به درگیری شود.

این ممکن است رویدادهایی مانند:

  • جدایی یا طلاق
  • رفتن به یک خانه یا کشور جدید
  • سفر فاصله های طولانی به کار
  • سفر به داخل کشور برای کار.
  • تغییر در شرایط مالی

نظرات، ارزش ها و نیازهای هر یک از والدین نیز می تواند تغییر کند و آنها ممکن است دریابند که دیگر سازگار نیستند.

در مورد مشکلات خانوادگی مذاکره کنیم؟

معمولا اولین قهرمان عصبانی ما این است که نقطه ای را که ما درست کرده ایم و به هر قیمتی از آن استقبال کنیم.

پیدا کردن یک حل و فصل صلح آمیز می تواند دشوار باشد، اگر غیر ممکن است، زمانی که هر دو طرف به شدت به اسلحه خود بسته می شوند.

این کمک می کند که هر کس به عنوان یک خانواده تصمیم بگیرد به جای گوش دادن به یکدیگر و مذاکره تلاش کند.

پیشنهادات عبارتند از:

اگر مسئله ارزش مبارزه با آن را داشته باشد، کار کنید.

سعی کنید مشکل را از فرد جدا کنید.

برای اولین بار در صورتی که احساس آرامش بیشتری نسبت به صحبت کردن داشته باشید سعی کنید برای اولین بار خنک شود.

به یاد داشته باشید که ایده این است که حل منازعه را حل کنید، نه این استدلال را برنده شوید.

به یاد داشته باشید که طرف دیگر مجبور نیست همیشه با شما در مورد همه چیز موافقت کند.

مشکل را مشخص کنید و به موضوع بپردازید.

احترام به دیدگاه فرد دیگر با توجه و گوش دادن.

به وضوح و منطقی صحبت کنید.

سعی کنید نکات جالب را بیابید.

موافقید که مخالفید

سعی کنید گوش دهید

مناقشه می تواند هنگامی که مردم درگیر بیش از حد عصبانی به گوش دادن به یکدیگر هستند، افزایش یابد.

سوء تفاهم ها سوخت آغاز مشکلات خانوادگی را تامین می کنند.

پیشنهادات عبارتند از:

  1. سعی کنید آرام باشید
  2. سعی کنید احساسات را کنار بگذارید.
  3. دیگران را در حالی که صحبت می کنند را متوقف نکنید.
  4. بطور فعال به آنچه که می گویند گوش کنید و آنها چه معنی می دهند.
  5. بررسی کنید که آنها را با سؤاالت درک می کنید.
  6. به طور واضح و صادقانه از کنار داستان خود صحبت کنید.
  7. مقاومت در برابر خواست های دیگر مسائل حل نشده، اما غیر مرتبط.

کار گروهی

هنگامی که هر دو طرف نظرات و احساسات دیگران را درک می کنند، می توانید یک راه حل را با هم کنار بگذارید.

پیشنهادات عبارتند از:

  • با همان راه حل های ممکن که می توانید راه بیاندازید.
  • مایل به مصالحه باشید
  • اطمینان حاصل کنید که همه به وضوح راه حل انتخاب را درک می کنند.
  • پس از تصمیم گیری بر روی آن تصمیم بگیرید.
  • در صورت لزوم آن را به عنوان قراردادی بنویسید.

مشاوره حرفه ای

خدمات در دسترس برای کمک به اعضای خانواده از طریق حل مشکلات خانوادگی وجود دارد. اگر فکر می کنید به کمک نیاز دارید، مشاوره روانشناسی را دنبال کنید.

از کجا کمک بگیریم ؟ مشاور خانواده ؟

چیز هایی برای به یاد آوردن

مناقشات ممکن است اتفاق بیفتد وقتی اعضای خانواده نظرات و باورهای مختلفی دارند که درگیری دارند.

قطعنامه صلح بستگی به مذاکره و احترام به دیدگاه زوج شما یا دیگر اعضای خانواده دارد.

اگر فکر می کنید به کمک نیاز دارید، مشاورانه را دنبال کنید.

منبع : درگیری و نزاع خانواده | راه حل مشکلات خانوادگی

تعیین حد و مرز در رابطه عاطفی

حد و مرز در رابطه عاطفی به این منظور مشخص می شوند که به افراد دیگر نشان بدهید چه چیزهایی مورد قبول شما نیست و چه چیزهایی مورد قبول شماست. این مرزها در واقع تعادل زندگی شما را حفظ میکنند و باعث می شود از آسیب های احتمالی دیگران جلوگیری شود.

اگر برای زندگی خود مرزی قرار ندهید احترام شما و اطرافیان شما به خطر خواهد افتاد. شما با دلرحمی نابجای خود, افراد زورگو و نامحترم را به زندگی خود وارد می کنید.

حد و مرز در رابطه عاطفی

نشانه های عدم مرزبندی در زندگی

۱_ وقتی قلبا دوست دارید نه بگویید بی اختیار می گویید بله.

۲_ برای نه گفتن به درخواستی که نامعقول بوده عذاب وجدان می گیرید.

۳_ برای این که آرامش زندگی خود را حفظ کنید برعکس ارزش های واقعی خود عمل می کنید.

۴_هنگامی که کسی با شما بد رفتار می کند بی اعتنایی می‌کنید و آن طور که باید از خودتان دفاع نمی کنید.

۵_ برای این که دوست داشته شوید هر گونه تلاشی را انجام می دهید.

۶_به دیگران این‌اجازه را می دهید که به شما حرف هایی بزنند و یا در حق شما کارهایی بکنند که قلبا شما را ناراحت می کند.

۷_ از بقیه انتظار دارید بدون این که حرفی بزنید از ناراحتی های شما آگاه شوند.

در کمال تاسف بعضی از افراد فکر می کنند برای این که مورد تایید دیگران ‌باشند لازم است تا همواره در دسترس آن ها باشند و همین موضوع باعث می شود مرزهای شخصی بین آنان وجود نداشته باشد.

اگر تا به امروز عادت کرده اید که خودتان را با شرایط بقیه وفق دهید قطعا اعمال کردن مرزهای شخصی برای شما ترسناک و عذاب آور خواهد بود اما اگر آن را انجام دهید و به آن عمل کنید می فهمید که با گذشت زمان, همه چیز راحت تر خواهد شد و به اصطلاح ارزشش را دارد.

به وجود آوردن مرزهای شخصی

بهتر است از خودتان آغاز کنید : شما در وهله اول لازم است بپذیرید که لایق این هستید که بقیه افراد در مواجهه با شما باید یک سری قوانین را رعایت کنند.

شاید کمی عجیب و غیر قابل باور به نظر برسد اما متاسفانه آدم هایی وجود دارند که خودشان را لایق چنین مرزگذاری نمی دانند.

البته شما باید تفاوت میان درخواست محترمانه و توقع بی قید و شرط را بدانید و اگر کسی از شما درخواست محترمانه ای داشت می توانید با روی باز آن را بپذیرید.

۱٫ حد و مرز در رابطه عاطفی، مشخص کنید که چه نیازهایی دارید :

باید زمان زیادی را برای خود صرف کنید که مشخص شود به چه چیزهایی نیاز دارید. هنگامی که نسبت به خود آگاهی کافی پیدا کنید بهتر می‌توانید برای شخصیت خود مرزهایی تعیین کنید.

با شناخت نیازهای خود متوجه می شوید که در چه صورتی خشمگین می شود در چه مواقعی انرژی خود را از دست می دهید و چه موقع احساس افسردگی و ناراحتی می کنید.

بهتر است زمان دقیق این حس و حال ها را در یک دفترچه یادداشت کنید. وقتی چندین روز این موارد را یادداشت کردید متوجه می شوید که اوضاع شخصیتی شما دقیقا به چه صورت است.

مثلا ممکن است خواهر شما انرژی بسیار زیادی از شما تلف کند زیرا او عادت دارد بدون این که از پیش شما را مطلع کند بچه های خود را نزد شما بگذارد و به گردش برود. در این جا بحث بی احترامی باز می شود چرا که نظر شما را نخواسته و در واقع به شما مجال (نه) گفتن را نداده است.

هر کسی حق دارد در برابر درخواست دیگران آری یا نه بگوید.

۲٫ مرز تعیین کنید

اگر قبلا چنین تجربه ای نداشته اید به شما پیشنهاد می‌کنیم که از مقدار کم شروع کنید. مثلا اگر موضوعی شما را عصبانی می‌کند بهتر است به روی موضوعی دیگر تمرکز کنید که تهدید آمیز نباشد و عصبانیت شما کاسته شود.

متاسفانه بعضی افراد در حال تعیین مرز با عصبانیت و خشم این‌کار را انجام می دهند که در نهایت با مشاجره و شکست مواجه می شوند. شما باید با ثبات اخلاقی کامل این روند را انجام دهید.

۳٫ بیان کردن مرزهایتان

وقتی زمان تعیین مرز بین زن و شوهر از راه می رسد به خود این اجازه را بدهید که تجربه کنید و راحت باشید. برای راحتی کار خود می توانید از سناریوی معمولی یک رفتار نامعقول بهره بگیرید.

مثلا در مثال قبلی نمی توانید به یکباره در خانه تان را به روی خواهرتان ببندید. می‌توانید وقتی بچه ها را نزد شما می آورد بچه ها را قبول کنید و از او بخواهید قبل از این که آن جا را ترک کند چند دقیقه بماند تا با هم صحبت کنید.

بعد از این که از او پذیرایی کردید برایش توضیح دهید که تا چه اندازه از دیدن او و فرزندانش خوشحال می شوید ( حتی اگر نمی شوید و به سختی آن ها را تحمل می کنید ) اما احتیاج دارید از قبل نسبت به نگهداری از بچه ها مطلع شوید.

بعضی از افراد تلاش می‌کنند تا شما را درگیر حس عذاب وجدان کنند تا به هدف خود برسند اما اگر شما به شخصیت خودتان ایمان داشته باشید نمی توانند کاری را از پیش ببرند.

۵٫حس عذاب وجدان خود را شکست دهید

باید کفش های آهنی تان را به پا کنید چرا که مسیر درازی پیش رو دارید و باید شیوه زندگی خود را تغییر دهید البته معمولا افراد در چنین مواقعی دچار حس عذاب وجدان می شوند و نمی توانند به خوبی از شخصیت خود دفاع کنند.

احتمالا اطرافیان شما نسبت به سبک جدید زندگی شما حالت تدافعی می گیرند و موجب می شوند تا بیش از پیش حس عذاب وجدان داشته باشید اما خبر خوب این است که اکثر افراد به این سبک زندگی عادت می کنند و شما را آن گونه که هستید می پذیرند.

۶٫ به خودتان و توانایی هایی که دارید ایمان بیاورید:

شما از هر کسی بهتر می دانید که از زندگی چه می خواهید و چه توانایی هایی دارید.

نباید به کسی اجازه بدهید تا برای زندگی شما تصمیم بگیرد. وقتی شما چنین مرزهایی را تعیین کنید به اطرافیان نشان می دهید که شما تنها فرد تاثیرگذار در زندگی خود هستید.

۷٫ صبور باشید و به راحتی خسته نشوید :

هنگام تعیین حد و مرز در رابطه عاطفی نباید توقع داشته باشید که یک شبه همه چیز تغییر کند. شما در این مسیر به انرژی زیادی احتیاج دارید و نباید با ناامید شدن موفقیت خود را به تاخیر بیندازید.

وقتی اولین مرزهای شخصیتی خود را بنا کنید متوجه می شوید که چه قدرتی به زندگی شما وارد شده است و تا چه اندازه اعتماد به نفس پیدا کرده اید. با این کار اطرافیان شما متوجه می شوند که برای آرامش خود ارزش بسیار زیادی قائل هستید و اجازه نمی دهید هر کسی این احترام را به راحتی از شما سلب کند.

حد و حدود رفاقت

حد و مرز در رابطه عاطفی نحوه برقراری رابطه ی شما با سایرین را مشخص می کند, به عبارت دیگر این حد و مرزها یعنی آنان اجازه ندارند درباره ی یک سری مسائل اظهار نظر بکنند و لازم است حد خود را بدانند.

شاید درباره ی مرزبندی کشورها شنیده باشید‌. طی این مرزبندی کشورها با هم توافق می کنند تا درباره ورود به کشورشان حریم را رعایت کنند و با مرزبندی فیزیکی کشورها را از هم جدا می کنند. مرزبندی شخصیت نیز به مرزبندی بین کشورها شباهت دارد با این تفاوت که فیزیکی نیست و نمی توان آن را لمس کرد.

شما با مرزبندی کردن از شخصیت و زندگی خود محافظت می کنید و به اطرافیان می فهمانید که اجازه ندارند درباره ی هر موضوعی اظهار نظر کنند و به جای شما تصمیم گیری کنند. مرزبندی روانی را می توان نوعی پیشگیری از بیماری های روحی و روانی نیز دانست.

۹٫ خط قرمزهای خودتان را بشناسید

اگر می خواهید خط قرمزهایتان را مشخص کنید باید درباره مرزهای فکری و احساسی تان جستجو و کنکاش کنید. برای این منظور سعی کتید به واکنش های خود توجه کنید و دقت کنید تا ببینید چه چیزهایی برای شما غیر قابل تحمل هستند.

وقتی به طور کامل این عوامل تنش زا را شناختید یاد میگیرید تا جلوی وقوع آن ها را بگیرید و برای اطرافیان حد و مرزی مشخص کنید که از آن پیشامد جلوگیری کنید.

موضوع مهمی که در این بین پیش می آید این است که نباید حد و مرز های خود را با حد و مرزهای اطرافیان مقایسه کنید چرا که این حد و مرزها از فردی به فرد دیگر متفاوت خواهد بود و ممکن است چیزی دغدغه شما باشد که دغدغه برادرتان نیست.

گاهی اوقات ممکن است ندانید بعضی از موضوعات موجب رنجش شما می شوند چرا که آن موضوع در ناخودآگاه شما نهفته می باشد.

به عنوان مثال تصور کنید که شغلی را که همیشه آرزویش را داشتید حالا برای شما فراهم شده است اما کمی که می گذرد متوجه می شوید که موقعیت شغلی فعلی شما را به یاد خاطرات منفی گذشته می اندازد.

سپس با توجه به رنجی که متحمل می شوید تصمیم می گیرید این شغل را کنار بگذارید و به شغلی مشغول شوید که در کنار آن اعصاب و روان راحتی با آن داشته باشید.

وقتی که به کارفرمای خود می گویید من از این کار استعفا می خواهم او دلیل استعفای شما را جویا می شود و وقتی می گویید با روحیات من سازگار نیست او نیز به حد و مرزهای شما احترام می گذارد و با استعفای شما موافقت می‌کند و برای شما آرزوی موفقیت می کند.

به احساستان توجه بکنید:

۱۰٫ خشم، معذب بودن و احساس گناه

این سه احساس وقتی در کاری برای شما پیش می آید به احتمال زیاد حد و مرز در رابطه عاطفی جدیدی را در زندگی خود تجربه خواهید کرد.

اگر شخصی یا چیزی چنین حس هایی را در شما برانگیخت باید هشیار شوید که در حال تجربه کردن حد و مرز جدیدی در زندگی خود هستید. به عنوان مثال اگر گاهی اوقات احساس عصبانیت می کنید یا حس می کنید کسی از شما سو استفاده کرده است و یا این که ارزش واقعی شما را نشناخته است.

در واقع وقتی شما عصبانی می شوید یا در حال ثابت کردن خود هستید و یا از کاری احساس گناه می کنید. علت دیگری که می تواند هر کسی را عصبانی کند این است که افراد مختلف در حال تحمیل کردن نظرات خود به شما هستند.

البته قرار نیست هر موقع احساس عصبانیت کردید مرزهای جدیدی را تعیین کنید. باید به اقتضای موقعیتی که در آن قرار دارید قوانین جدیدی تعریف کنید. برای این که متوجه شوید در چه موقعیتی قرار دارید بهتر است در مواقع عصبانیت از خودتان سوال کنید.

تعیین مرزهای شخصی

( الان به چه مقدار در عذاب هستم ؟ ) یا (چقدر احساس گناه یا خشم را تجربه می‌کنم ؟ ) و بلافاصله نسبت به درجه ی احساس خود از ۱ تا ۱۰ احساس خود را اعلام کنید. به ترتیب از ۱ ( کم ترین ) و ۱۰ ( بیشترین )

اگر در نتیجه متوجه شدید که مقدار این احساس ۳ یا کمتر از ۳ می باشد در واقع خیلی اهمیتی ندارد و احتیاجی نیست آن را زیاد جدی بگیرید و درصورتی که حدود ۴ تا ۶ است در درجه ی متوسطی از خشم قرار دارد که اثر بیشتری نسبت به درجه ی قبلی خواهد داشت.

در صورتی که درجه ی احساس شما حدود میزان ۷ تا ۱۰ باشد مرحله ی بالایی را به خود اختصاص می دهد و بیشترین فشار را روی شما وارد می‌کند.

این وضعیت خطر بسیار زیادی را برای جسم ‌و روح شما خواهد داشت. لازم است هر چه سریع تر خود را از موقعیت تنش زا دور کنید تا کمی آرام شوید.

اعمال کردن مرزهای شخصی باعث می شود از جسم و روح خودتان حفاظت کنید و کسی نتواند به راحتی اعصاب و روان شما را تحت الشعاع قرار دهد.

پس در نتیجه اگر فردی یا موقعیتی اعصاب و روان شما را بر هم می زند و آسیب آن در رده بالایی قرار دارد بهتر است برای مواجه نشدن با آن تجدید نظری بکنید.

۱۱٫ به خودتان این اجازه را بدهید که مرزبندی کنید

گاهی اوقات ممکن است ترس از واکنش اطرافیان نگذارد بتوانید به راحتی  حد و مرز در رابطه عاطفی تعیین کنید.

در واقع در بیشتر اوقات افراد برای خوشایند اطرافیانی مثل مادر پدر خواهر برادر و دوست از بازگویی احساسات واقعی خود امتناع می کنند و شرایط را در حالت عیر قابل تحملش تحمل می‌کنند.

گاهی اوقات این احساس تایید خواهی آن قدری زیاد می شود که شما حتی این حق را به خود نمی دهید که میان خود و عامل آزاردهنده مرزی بکشید تا روان خود را حفظ کنید.

وقتی این مرزها را اعمال کنید کم کم متوجه خواهید شد که مرزبندی بین شما و عوامل آزاردهنده کمترین حق شما می باشد.

۱۲٫ به محیط اطرافتان دقت کنید

هیچکس نمی تواند تاثیر محیط در مرزبندی روانی را کتمان کنید. در واقع محیط کار محیط درسی و محیط خانواده می‌تواند این مرزبندی ها را جا به جا کند و یا نظر شما را تغییر دهد.

به عنوان مثال به رابطه خود با یکی از دوستانتان فکر کنید.آیا رابطه شما دو طرفه است؟ در واقع بهتر است بگوییم به همان اندازه که شما برای دوستتان ارزش قائل هستید او هم برای شما ارزش قائل است؟

اگر این رابطه نا برابر باشد مرزبندی این رابطه بسیار سخت خواهد بود.

منبع : تعیین حد و مرز در رابطه عاطفی

نشانه های همسر کنترل گر | ۱۱ راه برای برخورد با همسر کنترل گر

همسر کنترل گر همیشه سعی می کند اعتماد به نفس شما را تضعیف کند و شما را در خلوت یا در ملاء عام پایین بیاورد. به نظر می رسد که آن ها می خواهند بر عیب های شما تأکید کنند و شما را نسبت به خصلت های خود آگاه کنند.

به چه علت همسرم مرا کنترل می کند

کنترل کردن شوهر ممکن است به دلایل زیر اتفاق بیوفتد :

۱) تجربه ی گذشته ی تلخ و شاهد بودن خیانت اطرافیان و یا رابطه قبلی

۲) ابتلا به بیماری پارانویا

۳) سابقه ی خیانت از جانب مرد

۴) اطمینان پیدا کردن از عشق همسر به خود

در ادامه به نشانه های کنترل کردن همسر و دلایل این کار به تفصیل خواهیم پرداخت.

نشان همسر کنترل گر

کاری می کند تا شما احساس گناه داشته باشید

اکثر کسانی که به دنبال کنترل شوهر خود هستند به طور کاملا غیر منطقی و بدون هیچ مدرکی شوهر خود را مقصر این داستان می دانند و مسئولیتی در قبال این کار نمی پذیرند.

دائما از شما عیب جویی می کنند:

معمولا چنین افرادی اشتباهات سهوی شما را بزرگ نمایی می کنند و دائما به شما سر کوفت می زنند، کارهای خوب شما را اصلا نمی بینند و یا آن را وظیفه ی شما تلقی می کنند.

اگر به دلیل مشغله کاری به تماس ها و پیام هایشان پاسخ آنی ندهید غیر منطقی برخورد می کنند، در جمع حرمت شما را حفظ نمی کنند یا شوخی های زشت و نا به جا می کنند حتی راجع به جزئی ترین کارهای شما از جمله نحوه لباس پوشیدن نحوه صحبت کردن و نحوه غذا خوردن شما نیز انتقاد می کنند.

اجازه نمی دهند دوستان یا خانواده تان را ببینید :

زنی که کنترل گر است دلش نمی خواهد حتی یک ثانیه از  محدوده ی تحت کنترلش خارج شوید و به خانواده یا دوستان خود سر بزنید. او دوست ندارد در کنار کسی به جز خودش خوشحال و سرحال باشید بنابراین این موضوع را ممنوع می کند تا در کنار عزیزان خود حس خوشحالی نداشته باشید.

زندگی را مثل یک مسابقه می بیند :

چنین افرادی دائما در رفتارهای شما کنکاش می کنند تا به رفتارهای خوب امتیاز بدهند و شما را نیز به این کار تشویق کنند. اگر هم رفتارهای خارج از سلیقه او انجام دهید شما را متهم می کنند که حتما زیر سرتان بلند شده و امتیاز منفی از او دریافت خواهید کرد.

این افراد حتی در امتیاز دادن هم جانب انصاف را رعایت نمی کنند چرا که نسبت به رفتارهای منفی شما امتیاز زیادی کم می کنند و رفتارهای منفی خود را کاملا نادیده می گیرند.

برای ناراحتی شما ارزش قائل نیست :

زنی که کنترل گر باشد به هیچ عنوان حاضر نیست بپذیرد با شما چه کرده است حتی اگر در مقابلش به پهنای صورت اشک بریزید در نهایت شما را محکوم می کند و تقصیرات خود را گردن نخواهد گرفت.

الگوریتم شخصیتی چنین زنانی بدین گونه است که تمایل دارند خود را خیلی بهتر از آن چه که هستند نشان دهند در حالی که شما را یک ظالم به تمام معنا تصور می کنند.

ثبات شخصیتی ندارد :

این دسته از زنان در شرایط مختلف رفتار مختلفی دارند و به هیچ عنوان از یک الگوی شخصیتی خاص پیروی نمی کنند. در بعضی موقعیت ها به قدری خوش برخورد هستند که متعجب خواهید شد و در موقعیت های دیگر بسیار سرد و بداخلاق با شما رفتار می کنند.

به هیچ عنوان راضی نمی شوند تا از شما پاسخ منفی بشنوند :

کنترل گری چنین زنانی تا حدی است که همه چیز باید طبق میل آنان پیش برود و اگر این طور نباشد واکنش های بسیار بد و زننده ای را از خود بروز می دهند.

حسادت زیادی از خود نشان می دهند :

حسادت چنین افراد مثال زدنیست. آن ها تمایل دارند تا شما را مثل یک شی در دست بگیرند و تحت فرامین آنان باشید.

اگر شما با دوست صمیمیتان برنامه ای بچینید با زورگویی شما را مجبور می کند تا آن را کنسل کنید و یا یعد از این که خسته و بی رمق به خانه برگشتید آن قدر به شما سرکوفت این ملاقات را می زند که هر اندازه خوش گذرانده اید از دماغتان در بیاید.

چنین افرادی به هیچ عنوان دلشان نمی خواهد شما را با کس دیگری در تفریح و سرگرمی شریک بشنوند.

تلاش می کند تا شما را تغییر دهد:

این افراد معمولا تلاش می کنند تا شما را به یک آدم ضعیف و بی اراده تبدیل کنند تا بتوانند آن طور که دوست دارند بر شما حکومت کنند!

رفتارهای غیر طبیعی و ناسالمی از خودش نشان می دهد :

ممکن است وقتی با دوست خود برای صرف قهوه ای به کافه رفته باشید متوجه شوید همسرتان در گوشه ای پنهان شده و شما را زیر نظر دارد.

ممکن است از نگهبان محل کار خود بشنوید که همسرتان ساعت ورود و خروج شما را از او می پرسد و یا این که در اتوموبیل خود ردیاب پیدا کنید. این ها چند نمونه از رفتارهای روزمره یک زن کنترل گر هستند.

دلایل اصلی همسر کنترل گر

اتفاقات زیادی می توانند موجب کنترل گر شدن یک زن یا مرد شوند. تعدادی از این موارد را با هم مرور خواهیم کرد :

۱) اتفاقات گذشته :

ممکن است همسر شما در ازدواج قبلی خود از همسرش خیانت دیده باشد و به سختی بتواند به هر مردی اعتماد کند. این افراد اغلب می پندارند که همه ی مردان اگر موقعیت داشته باشند به زن خود خیانت می کنند وهمین حدس و گمان ها را وارد زندگی خود می کنند.

در واقع بهتر است وقتی یک فرد از زندگی ناموفق خود بیرون می آید نزد یک روان کاو به صورت عمیق درمان بشود تا خیانت یک مرد را به همه ی مردان تعمیم ندهد. پس از مدتی که این زنان توانستند با خودشان کنار بیایند می توانند یک رابطه ی جدید را آغاز کنند. با درمان چنین زخم هایی خودتان از نظر روانی آرام خواهید شد.

۲) سابقه خیانت از همسر فعلیتان :

اگر همسرتان در گذشته به شما خیانت کرده است و نسبت به او نمی توانید اعتماد داشته باشید باید بدانید که این بی اعتمادی شما در نهایت مشکلی را حل نخواهد کرد و زندگی عاطفی شما را به قهقرا می برد.

این رفتار شما موجب می شود همسرتان از زیر نظر بودن به سطوح بیاید و دوباره به سمت خیانت سوق پیدا کند. بهتر است عینک بدبینی خود را بردارید و درصدد رفع مشکلات رابطه تان باشید. اگر هر دو تصمیم بگیرید نزد یک زوج درمان گر بروید و از او کمک بگیرید سریع تر به آرامش روانی خواهید رسید.

۳) خاطرات تلخ در دوران کودکی

متاسفانه بعضی از کودکان تحت تربیت والدین خشن و بدرفتار بزرگ می شوند و یا ممکن است خیانت والدین به عینه دیده باشند. این نوع گذشته ی فرد باعث می شود جذب فردی بی تعهد بشود و اگر این مورد نیز تحقق نیابد شاید فرد برای خاموش کردن آتش درون خودش به فردی کاملا کنترل گر تبدیل شود.

اگر خاطره ی بدی از گذشته دارید و سنگینی آن را هنوز روی سینه خود احساس می کنید بهتر است هر چه سریع تر آن را با یک روان درمانگر در میان بگذارید تا بتوانید از این به بعد را در کمال آرامش زندگی کنید.

۴) طلاق والدین یا فوت آن ها :

یکی از عواملی که موجب می شود بر همسرتان حس مالکیت داشته باشید طلاق پدر و مادر یا از دست دادن آن ها در دوره ی حساس کودکی می باشد. این موضوع طرحواره ی رها شدگی نام دارد.

کودکان اگر محبت کافی و لازم را از والدین خودشان دریافت نکنند در زندگی مشترک تلاش می کنند تا همسر خود را به هر نحوی از ارتباط گرفتن با افراد حتی پدر و مادرش منع کند. مشاوره با یک روان کاو می تواند این طرز فکر را حل کند.

روش های مقابله با همسر کنترل گر

اول از هر چیزی باید تشخیص دهیم در کدام موقعیت ها کنترل گری شما عود می کند و دلیل آن چیست.

دقت کنید که با هر کس چه نوع رفتاری دارید. اگر در صحبت های خود دستوری صحبت می کنید و فقط منافع خود را در نظر می گیرید بهتر است درباره ی شیوه ی ارتباط برقرار کردن خود با افراد تجدید نظر بکنید.

به دیگران دستور ندهید :

هر کس اعتقادات خاص خودش را دارد بنابراین باید به دیگران فرصت بدهید تا گاهی اوقات به شیوه ی خود عمل کنند. متاسفانه افرادی که کنترل گر هستند گمان می کنند اگر به افراد اختیار بدهند فاجعه ی عظیمی رخ خواهد داد در صورتی که اگر صبر کنید و فقط تماشا کنید متوجه خواهید شد که اصلا چنین چیزی نیست.

نباید همه را از یک قاب ببینید :

نباید هر آدمی را سیاه یا سفید ببینید. در این دنیا هیچکس آدمی ۱۰۰ درصد خوب یا ۱۰۰ درصد بد نیست و همیشه خوبی و بدی در کنار یکدیگر قرار می گیرد. بهتر است به جای این که کنترل گری کنید به همسرتان فرصت دوباره بدهید تا یک زندگی دوباره را با یکدیگر شروع کنید.

اضطراب خود را مدیریت کنید :

اگر در شرایط سخت قرار می گیرید و استرس زیادی را تحمل می کنید احتمالا اقدام به کنترل گری خواهید کرد. اگر یک سری مهارت های تخلیه روانی سالم را بیاموزید آرامش خود را به دست خواهید آورد.

کارهایی مثل : نوشتن وقایع روزانه و احساسات فعلی, مراقبه و مدیتیشن، پیروی از یک برنامه ورزشی منظم معاشرت با دوستان خوب و … شما را به آرامش خواهد رساند.

نحوه برخورد با همسر کنترل گر

دلیل کنترل گری او را پیدا کنید

از میان دلایلی که در این مقاله مرور کردیم دلیل کنترل گر بودن همسر خود را بیابید. اگر عملی انجام داده اید که حس شکاک بودن او را تحریک کرده اید از او عذرخواهی کنید و تلاش کنید تا اعتمادش را جلب کنید.

دست از بحث کردن با او بردارید

وقتی همسر شما عصبانی شد نباید در همان لحظه اشتباهاتش را به او یادآوری و بازگو کنید چرا که هر دوی شما در چنین شرایطی منطقی فکر نمی کنید و یکدیگر را تایید نمی کنید. وقتی هر دو آرام شدید درباره ی اختلاف نظرتان کاملا با مهربانی و منطقی صحبت کنید البته به صورتی که به یکدیگر به هیچ وجه بی احترامی نکنید.

بعضی از کارها را به صورت مشترک انجام دهید.

با هم به سفرهایی که دوست دارید تجربه کنید بروید. در جمع هایی که دعوت می شوید نزد همه از او تعریف کنید و به او ثابت کنید چقدر دوستش دارید.

اوقاتی را به بازی کردن و ورزش کردن در کنار یکدیگر بگذرانید تا خاطرات خوبی با هم بسازید. وقتی همسر شما تا حدودی اطمینان پیدا کرد که دوستش دارید و برای او اهمیت قائل هستید کمی نسبت به رفتارهای کنترل گرانه خود تجدید نظر می کند.

به همسرتان بگویید که رفتارهای او به شما چه احساس بدی می دهد.

بعضی اوقات افراد خودشان متوجه نمی شوند که رفتارشان چه حس بدی به فرد مقابل منتقل نمی کند.

از یک روانشناس خانواده کمک بخواهید

ماندن در رابطه ای که یک سمت آن فردی کنترل گر ایستاده به شما آسیب بسیار زیادی هواهد زد. این رابطه باعث می شود عاطفه ای بین شما باقی نماند و پس از مدتی اعتماد به نفس شما را نیز کاملا از بین می برد و هر دوی شما را افسرده و گوشه گیر می کند.

اگر همسرتان از این قبیل رفتارها دارد ضروری است که با یک زوج درمانگر مشورت کنید.

کلام آخر

داشتن رابطه با یک فرد کنترل گر یکی از انواع رابطه های ناسالم می باشد. فرد کنترل گر سلامت روان خود همسرش را تحت الشعاع قرار می دهد. کسی که کنترل گر است فکر می کند با اعمال محدودیت همسر خود قدرت بیشتری پیدا می کند و از خیانت همسر خود جلوگیری می کند.

غافل از این که چنین رفتارهایی آتش عشق شما را فرو می نشاند و اگر شما و همسرتان چنین رفتارهایی از خود نشان می دهید باید از زوج درمانگر بخواهید تا مشکل شما را ریشه یابی کرده و راهنماییتان کند.

منبع : نشانه های همسر کنترل گر | ۱۱ راه برای برخورد با همسر کنترل گر

اضطراب رابطه | ۲۰ نشانه که نمی دانید

اضطراب رابطه می تواند ناشی از مشکلاتی باشد که در رابطه خود دارید: ممکن است نگران این باشید که آیا رابطه شما دوام خواهد داشت یا خیر، ممکن است مطمئن نباشید که می توانید به شریک عاشقانه خود اعتماد کنید.

حتی ممکن است با مسائل تعهدی دست و پنجه نرم کنید. همه این نگرانی ها می توانند به اضطراب رابطه یا وسواس در رابطه منجر می شود.

اضطراب رابطه چیست؟

اضطراب رابطه وقتی برای اولین بار شروع به قرار ملاقات با کسی می کنید، مطمئناً کمی اضطراب را احساس خواهید کرد. پس از مدتی که با هم بودید، این احساسات معمولاً به مرور زمان شروع به فروکش می‌کنند.

با این حال، مواقعی وجود دارد که ممکن است شخص هنوز در رابطه احساس اضطراب بیش از حد داشته باشد، به طوری که به رابطه خود آسیب وارد کند.

اضطراب رابطه در صورت درمان نشدن منجر به موارد زیر می شود:

  • فقدان انگیزه، چه از نظر شخصی و چه از نظر شغلی
  • ناراحتی عاطفی برای یک یا هر دو شریک زندگی
  • خستگی عاطفی
  • خستگی مفرط
  • مشکلات فیزیکی مانند ناراحتی معده، سردرد، گردن و تنش عضلانی

نشانه های اضطراب رابطه

۱٫ مقایسه رابطه خود با دیگران

اگر اضطراب رابطه دارید، ممکن است وسوسه شوید که رابطه فعلی خود را با روابط گذشته، رابطه دوست یا نسخه ایده آل مقایسه کنید.

این نوع رفتار باعث می شود که شریک زندگی یا رابطه شما به موفقیت نرسد. برای کنار آمدن با این موضوع، انرژی خود را به جای مقایسه کردن، روی رابطه خود متمرکز کنید.

۲٫ مدام فکر می کنید که طرف مقابل قصد جدایی دارد

ترس از اینکه شریک شما بخواهد از هم جدا شود به طور معمول کاملاً بی اساس است و می تواند استرس غیرضروری را به رابطه وارد کند.

به طور معمول علائم واضحی وجود دارد که نشان می دهد رابطه خوب پیش نمی رود یا اینکه شریک زندگی شما ناراضی است و ممکن است بخواهد به رابطه پایان دهد. اگر بدون هیچ نشانه ای احساس کنید که همسرتان قصد جدایی دارد احتمالا به اضطراب رابطه مبتلا هستید.

۳٫ تجزیه و تحلیل بیش از حد کلمات

افراد مبتلا به اضطراب رابطه، اغلب چیزهای کوچکی را که شریک زندگیشان می گویند را نیز فراموش نمی کنند. مهم است که شریک زندگی خود را در قبال چیزهایی که می گویند مسئول بدانید، اما مطمئن شوید که نظرات را بیش از حد تجزیه و تحلیل نکنید.

۴٫ از دست دادن خوشی، اضطراب رابطه

افراد مبتلا به اضطراب رابطه اغلب آنقدر نگران پیش آمدن اوضاع بد هستند که تمام لحظات خوب را در رابطه از دست می دهند.

همه روابط جدی سختی هایی دارند، به همین دلیل است که لذت بردن از لحظات خوب بسیار مهم است. تمرکز بر حضور در رابطه و عدم نگرانی در مورد آینده به شما کمک می کند تا با اضطراب رابطه کنار بیایید.

۵٫ وابستگی از نشانه های اضطراب رابطه

گاهی اوقات اضطراب رابطه می تواند ناشی از دلبستگی باشد. چهار نوع مختلف از سبک دلبستگی وجود دارد که از ایمن تا ناامن‌تر را شامل می‌شود. اگر سبک دلبستگی ناایمن دارید، ممکن است احساس کنید که نیاز دارید از ترس اینکه او شما را ترک کند به او بچسبید.

۶٫ سازگاری بیش از حد با شریک زندگی خود

افراد مبتلا به اضطراب رابطه اغلب منعطف هستند و خود را با شریک زندگی تطبیق می دهند. در حالی که سازش در رابطه مهم است، اما باید از سمت هر دو طرف باشد. اگر تمام خواسته ها و نیازهای شریک زندگی تان را برآورده کنید، نیازهای شما نادیده گرفته می شود که می تواند منجر به مشکلات دیگری در رابطه شما شود.

۷٫ اضطراب مربوط به رابطه جنسی

صمیمیت جنسی با شریک زندگی مطمئناً می تواند باعث ایجاد اضطراب شود! اما با بررسی صمیمیت جنسی به عنوان یک زوج، این احساسات اضطراب باید فروکش کند.

اگر احساس شما فروکش نکند شما در حال تجربه اضطراب رابطه هستید بنابراین با شریک زندگی خود در مورد آنچه که باعث اضطراب شما می شود صادق باشید تا بتوانید با هم از آن عبور کنید و مطمئن شوید که رابطه جنسی برای هر دوی شما لذت بخش است.

۸٫ زیر سوال بردن احساسات شریک زندگی

زمانی که تصمیم گرفتید در یک رابطه به یکدیگر متعهد شوید، نباید به احساسات شریکتان نسبت به خود شک کنید. در عوض، سعی کنید به احساسات او اهمیت بدهید و از آن قدردانی کنید.

چگونه بر اضطراب رابطه غلبه کنیم؟

خوشبختانه اضطراب رابطه قابل درمان است و هنگامی که بتوانید آن را شناسایی و تصدیق کنید، می توانید راه هایی برای غلبه بر آن پیدا کنید.

با مشاور صحبت کنید، درمان اضطراب رابطه

درمان می تواند برای هر نوع استرسی عالی باشد. هم درمان فردی و هم زوج درمانی زمانی که یک یا هر دو نفر در یک رابطه اضطراب را تجربه می کنند موثر بوده است. درمانگران می توانند به شما در مقابله با اضطراب رابطه کمک کنند، بنابراین می توانید اضطراب خود را درمان کرده و بر ایجاد ارتباط قوی تر با شریک زندگی خود تمرکز کنید.

روی افکار خود تمرکز کنید

مدیریت نحوه تفکر می تواند اولین قدم برای غلبه بر اضطراب رابطه باشد. به خصوص اگر افکار منفی یا مسائل مربوط به عزت نفس را تجربه می کنید، اگر تمایل دارید در مورد انگیزه ها و مقاصد شریک زندگی خود فرضیاتی داشته باشید، می توانید یاد بگیرید که چگونه فکر خود را تغییر دهید تا رابطه خود را بهتر کنید.

از آنجایی که اضطراب رابطه اغلب نتیجه نگرانی مداوم و بیش از حد است، رویکردهای درمانی مانند درمان شناختی رفتاری (CBT) می تواند در ایجاد مهارت هایی برای بهبود رابطه شما بسیار موفق باشد.

علائم جسمانی خود را مدیریت کنید

خودمراقبتی همیشه یک تمرین عالی است، صرف نظر از اینکه در چه وضعیت ذهنی هستید. ضروری است که یاد بگیرید علائم جسمی خود را با شناختن آن ها کنترل کنید.

اگر متوجه شدید که ضربان قلب شما افزایش یافته است، تنفس سریع، تکنیک های تمرکز حواس مانند تنفس عمیق، مدیتیشن و حتی ورزش همگی را تمرین کنید. خواب کافی و تغذیه سالم راه های دیگری هستند که می توانید واکنش های فیزیکی را که به اضطراب دارید مدیریت کنید.

روی اعمال خود تمرکز کنید

آگاهی از رفتار خود به این معنی است که می توانید آن را تغییر دهید.

به عنوان مثال، اگر می‌دانید که مشکلاتی با اعتماد دارید باید یاد بگیرید که انرژی خود را تغییر دهید. فراتر از آن، می توانید دریابید که چرا به شریک زندگی خود اعتماد ندارید. یافتن راه های مفید و سالم برای مقابله با کمبود اعتماد می تواند در بسیاری از جنبه های زندگی به شما کمک کند.

ارتباط مثبت را تمرین کنید

ارتباط ضعیف ممکن است یکی از بزرگترین عوامل استرس در رابطه می باشد. درمان نیز می تواند به این امر کمک کند. توانایی برقراری ارتباط موثر می‌تواند اضطراب را کاهش دهد، زیرا یاد می‌گیرید که چگونه آن را قبل از اینکه از کنترل خارج شود برطرف کنید.

منبع : اضطراب رابطه | ۲۰ نشانه که نمی دانید

مهارت های زندگی مشترک

مهارت های زندگی مشترک

۱۰ مورد از مهارت هایی که هر زن و شوهری لازم است بدانند.

همه ی زوج هایی که زندگی مشترک خود را شروع می کنند قصد دارند تا ابد با همسر خود زندگی کنند و حتی فکر طلاق هم به ذهنشان خطور نمی کند. در صورتی که همیشه امور بر اساس برنامه پیش نمی رود و ممکن است اتفاقات ناخوشایندی بین شما رخ بدهد و به طلاق بیانجامد.

زوجینی که تصمیم به طلاق می گیرند در واقع نمی توانند ارتباط درستی با یکدیگر برقرار کنند پس بنابراین به زندگی مشترک خود خاتمه می دهند.

زندگی مشترک اصلا قابل پیش بینی نیست. در دوران نامزدی شما فرصت پیدا می کنید تا با همسر خود رفت و آمد کنید و نسبت به شخصیت او شناخت پیدا کنید اما تا زیر یک سقف زندگی مشترک خود را آغاز نکنید او را کاملا نخواهید شناخت.

انواع مهارت های زندگی مشترک

در ادامه مهارت هایی را به شما معرفی خواهیم کرد تا در زندگی مشترک خود به گار گیرید و به شادکامی برسید.

اولین مهارت : حل کردن مشکلات

این مهارت که اولین مهارت نیز عنوان شده است از مهم ترین مواردی است به آن خواهیم پرداخت. اگر شما نتوانید مشکلات را به راحتی حل کنید، مهارت های دیگر نیز اهمیت خود را از دست می دهند. اما مهارت حل مشکلات به چه معناست؟

مهارت حل کردن مشکلات به این معنی است که اگر با همسرتان در موردی به اختلاف نظر رسیدید بتوانید با صحبت کردن و مذاکره آن را حل و فصل کنید و به خواسته ها و نظرات دیگری احترام بگذارید.

به عبارت دیگر باید بدانید چه چیزی ارزش پافشاری کردن را دارد و در چه مواقعی لازم است تا کوتاه بیایید.

به طور معمول زوجین در دو سال اول زندگی مشترک خود این مهارت را ندارند و نسبت به آن تسلط کافی ندارند زیرا هر دو طرف سعی دارند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند، در صورتی که بعدها متوجه خواهید شد همیشه حرف حرف خودتان نیست.

دومین مهارت : مقدم داشتن همسر در هر موردی

دیکسون اعتقاد داشت اول خداوند سپس همسر. او همسر را حتی بر فرزند نیز مقدم می دانست. دیکسون در رابطه با زندگی خود نیز معتقد بود که همسرش همه کس اوست و تحت هیچ شرایطی جایگاه او را تنزل نمی دهد.

سومین مهارت : توسعه و رشد فردی

همواره باید به این فکر کنید که رابطه خود را دوام ببخشید. مثلا می توانید در این باره از خودتان بپرسید :

 ۱ ) چه کاری از دستم بر می آید که همسر ایده آلی باشم؟

۲ ) چه کاری باید بکنم که چندین سال دیگر هم در چشم همسرم جذاب باشم؟

۳ ) آیا بهتر نیست که تحصیلات خود را ادامه بدهم؟

۴ ) آیا بهتر نیست که کسب و کار خود را راه اندازی کنم؟

۵ ) چطور می توانم به همسر خود نشان دهم که او را از هر نظر پشتیبانی می کنم؟

دیکسون همچنین پیشنهاد می کند در زندگی خود تغذیه سالمی داشته باشید، پس انداز کنید و آینده نگری اقتصادی داشته باشید تا آینده ی خوب خود و همسرتان را تضمین کنید. خلاصه این مورد این است که بکوشید تا بهترین زندگی را برای خود و همسرتان رقم بزنید.

چهارمین مهارت : بخشش

وقتی رابطه تان را هنوز رسمی نکرده اید و نامزد هستید ممکن است نسبت به کوچک ترین خطای همسر خود بخشش نداشته باشید و تصمیم بگیرید رابطه عاطفی تان را با نامزدتان قطع کنید. هنگامی که ازدواج می کنید و با همسر خود پیمان می بندید باید بخشش خود را ارتقا دهید و تقویت کنید.

اگر خطایی از همسر خود دیدید به خود نهیب بزنید که هیچ کسی از هر نظر کامل نیست و خودتان هم نقص هایی در وجود خود دارید که نمی توانید آن ها را ببینید.

اگر در این مهارت ضعیف هستید لازم است تا از یک فرد متخصص مشورت بگیرید.

وقتی بخشش در زندگی شما جایی ندارد باید این را بپذیرید که رابطه ی شما به بن بست می رسد. به یاد داشته باشید که هیچ رابطه ای بدون بخشش دوام نخواهد داشت و هر چقدر که عشق بین شما حکم فرما باشد اما تا بخششی در کار نباشد هیچ اتفاق مثبتی در زندگی شما نخواهد افتاد.

دیکسون از هر نظر تاکید می کند که اگر در هیچ موردی بخشش ندارید بهتر است مجرد باشید و زندگی متاهلی را آغاز نکنید.

پنجمین مهارت : خلاقیت

شاید مدتی پس از ازدواج احساس کنید که زندگی تان کاملا یکنواخت شده و لازم است تفریحی برای زندگی خود در نظر بگیرید.

این تفریح می تواند از یک پیاده روی ساده گرفته تا یک پیک نیک و یا حتی بازی منچ باشد. باید از هر موقعیتی استفاده کنید تا برای خود و همسرتان تفریح ایجاد کنید.

ششمین مهارت : تمرکز کردن بر روی ویژگی های مثبت

گاهی اوقات لازم است تا خصوصیات اذیت کننده همسرتان را نادیده بگیرید و تمرکزتان را روی ویژگی های خوشایند همسرتان بگذارید.

دیکسون در این باره نیز اعتقاد دارد قطعا کفه ترازوی ویژگی های خوب شخصیت همسر شما نسبت به کفی منفی سنگین تر بوده است که شما عاشق او شدید و با او ازدواج کرده اید. پس از این به بعد نیز سعی کنید توجه خود را به روی خصوصیات مثبت او بگذارید.

هفتمین مهارت : ایمان قلبی نسبت به خوشبختی

باید از اعماق قلب خود ایمان داشته باشید که همسرتان عاشق شماست. دیکسون به این موضوع اشاره می کند که شاید همسر شما هر روز با زبان به شما یادآوری نکند که عاشق شماست و چه اندازه برایش مهم هستید اما باید از رفتارهای او متوجه شوید چقدر برایش با ارزش هستید.

وقتی شما این طرز فکر را نسبت به همسرتان داشته باشید، او نیز همین رویه را در پیش می گیرد و متوجه می شود شما تا چه اندازه به او اهمیت می دهید.

هشتمین مهارت : پذیرش شناخت مجدد

ممکن است پس از مدت کوتاهی زندگی مشترک تصور کنید که همسر خود را خیلی خوب و بهتر از هر کسی می شناسید اما خبر بد این است که انسان ها در طول زندگی خود بارها عقاید و رفتار خود را تغییر می دهند تا به کمال برسند.

مثلا ممکن است در یک لحظه به خودتان بیایید و متوجه شوید که همسر ۴۰ ساله شما با ۳۰ سالگی اش زمین تا آسمان تفاوت دارد.

نباید اشتباه کنید! این تفاوت ها دلیل مناسبی دال بر طلاق نیست. باید در هر نقطه از زندگی مشترک پذیرش این را داشته باشید که تفاوت های شناختی خود را بپذیرید و خود را با اخلاق فعلی همسرتان وفق بدهید.

نهمین مهارت : رفتارهای متاهلی

دیکسون به این نکته اشاره می کند که وقتی یک نفر متاهل می شود، نباید به گونه رفتار کند که مجرد به نظر می رسد. رفتار و کردار یک فرد متاهل و یک فرد مجرد زمین تا آسمان متفاوت است. اگر همسر شما تعهد شما را در رفتار و نه در کلامتان ببیند بیش از پیش عاشق شما خواهد شد.

دهمین مهارت : دعوای منصفانه

ممکن است بعضی از روزها آن قدر از لحاظ روحی به هم ریخته باشید که منتظر یک جرقه برای دعوا و مشاجره باشید. باید توجه کنید لازم است برای هر بحث و مشاجره ای دلیل محکمه پسندی داشته باشید!

پیش از شروع دعوا اول نظر مخالف را بشنوید و کمی مکث کنید و نسبت به آن فکر کنید. وقتی شما از همان اول بحث حالت تدافعی به خود بگیرید همسر شما نیز همین رفتار را در پیش می گیرد.

ممکن است در اوایل زندگی مشترک این مهارت را نداشته باشید اما می توانید با کمی تمرین بر مهارت بخشش و صبوری این مهارت را تقویت کنید.

نکات حائز اهمیت در زندگی مشترک

طبق تحقیقات انجام شده عشق تعهد و ارتباطات از نکات مهم برای تجربه ی یک زندگی مشترک موفق می باشد. اگر نتوانید ارتباط سازنده با همسر خود داشته باشید و یا تعهد و عشقی در رابطه شما وجود نداشته باشد در زندگی عاطفی خود به مشکل برخواهید خورد.

 مهارت های ضروری برای تجربه ی زندگی مشترک

برای این که بتوانید یک زندگی مشترک را با همسر خود آغاز کنید لازم است مهارت های خاصی را یاد بگیرید. اگر این مهارت ها را به خوبی آموخته باشید در مواجهه با جاده پر پیچ و خم زندگی به راحتی مشکلات را پشت سر می گذارید و به درستی با همسر خود رفتار خواهید کرد.

یادگیری چنین مهارت هایی برای زوج هایی که سال های زیادی از ازدواجشان می گذرد نیز خالی از لطف نیست.

چرا مشاوران خانواده برآموختن مهارت های ازدواج پافشاری می کنند ؟

هر چقدر دختر و پسر آگاهی بیشتری نسبت به زندگی زناشویی داشته باشند در حل مشکلات نیز راحت تر خواهند بود. کسی که این مهارت ها را آموخته باشد می داند که بین زن و مرد چه تفاوت هایی وجود دارد و به خودشناسی رسیده است.

همچنین این مهارت ها سو تفاهم های بین زوجین را از بین می برد و ارتباط میان آن ها را حسنه می کند.

آگاه بودن نسبت به تفاوت های جنسیتی زوجین

زن و شوهری در زندگی خود خوشحال و خوشبخت هستند که تفاوت های همدیگر را بشناسند. وقتی این شناخت حاصل نشود انگار هر دوی  آن ها به یک دنیای ناشناخته وارد شده اند. بخشی از این تفاوت های فاحش را با هم بررسی می کنیم :

۱)تفاوت دید به مسائل جنسی :

معمولا بانوان در وهله ی اول تشنه ی مسائل عاطفی هستند و پس از این که حس ابراز عشق آن ها تا حدودی اشباع شد مایلند به مسائل جنسی بپردازند در صورتی که آقایان از رابطه جنسی به عنوان ابزار برای رسیدن به عشق استفاده می کنند و آن را مقدم بر روابط عاطفی می دانند.

۲) استقلال طلبی برای مردان اولویت دارد :

همه ی مردان دوست دارند در زندگی استقلال داشته باشند و روی پای خودشان ایستاده باشند. آنان ترجیح می دهند تا کنترل همه ی امور را در دست بگیرند و نسبت به هر چیزی مدیریت داشته باشند.

۳) حس حمایت شدن برای زنان اولویت دارد :

حس زن نسبت به جنس مرد حساسیت بیشتری دارد و احتیاج به حمایت بیشتر دارد. هر زنی اگر مورد بی توجهی شوهرش قرار بگیرد به شدت دل آزرده می شود. یادآوری و جشن گرفتن و مناسبت های مهم مثل سالگرد ازدواج تاریخ تولد سالگرد آشنایی و … برای زنان اهمیت ویژه ای دارد.

مهارت های زندگی مشترک چه موقع به کار می آیند؟

شما وقتی مهارت های لازم زندگی مشترک را آموخته باشید یاد می گیرید که چه موقع باید چه کاری انجام دهید و یا از انجام دادن چه کارهایی پرهیز کنید. در ادامه بعضی از این مهارت ها را با هم مرور خواهیم کرد:

همدلی

همدلی یکی از مهم ترین مهارت های اصلی در زندگی زناشویی می باشد. اگر هر کدام از زوجین این مهارت را نداشته باشند نمی توانند با یکدیگر یک ارتباط سازنده برقرار کنند. همدلی کردن به این معناست که در لحظه احساس همسرتان را درک کنید و به او نشان دهید چه اندازه از خوشحالی او خوشحال هستید و چه مقدار از ناراحتی او غمگین می شوید.

در هنگام کسب مهارت همدلی شما می آموزید که در مواقع سختی و مشکلات نباید همسرتان را سرزنش کنید و به او سرکوفت بزنید.

گوش سپاری فعالانه

وقتی همسر شما در حال صحبت کردن است باید کاملا به او گوش دهید.

وقتی با تمام وجود یک گوش شنوا برای او باشید بیش از پیش به او ثابت می شود تا چه اندازه به او علاقه دارید و نسبت به صحبت هایش چقدر اهمیت می دهید. گاهی اوقات همسر شما از نحوه ی زبان بدن شما متوجه می شود واقعا در حال گوش دادن به صحبت های او هستید یا نقش بازی می کنید.

توجه کردن به احساسات فرد مقابل

متاسفانه بعضی از مردان تصور می کنند که هیچ الزامی برای ابراز عشق کلامی نیست و در عوض با کار کردن بیرون از خانه می توانند عشق خود را به همسر ابراز کنند در صورتی که هر زنی در هر سنی تشنه ی ابراز عشق همسر خود می باشد و قدمت زندگی مشترک آن ها نیز تفاوتی در این مسئله ایجاد نخواهد کرد.

توانایی مدیریت مشکلات

طبیعی است که هر زوجی در زندگی مشترک خود به اختلافی بربخورند آن چه که در این بین اهمیت زیادی دارد این است که شما می توانید مشاجرات پیش آمده را حل کنید یا نه.

درباره مشکلاتی که با یکدیگر دارید صحبت بکنید اما به یکدیگر توهین و فحاشی نکنید. عذرخواهی کردن یکی از کلیدهای طلایی توانایی مدیریت و حل مشکلات می باشد.

بعضی از زوجین به خصوص مردان به اشتباه فکر می کنند اگر از همسر خود عذرخواهی کنند نزد او خار و کوچک می شوند در صورتی که مردی که در مقابل کوتاهی خود عذرخواهی کند نشان می دهد تا چه اندازه روح بزرگی دارد و برای درست کردن رابطه شان تا چه حد تلاش می کند.

سعی کنید عذرخواهی یکدیگر را بپذیرید و بخشش را در خودتان تقویت کنید.

توانایی تحسین واقعی

اگر در کمال صداقت از توانایی های همسرتان تعریف و تمجید کنید و ویژگی های خوب او را یادآوری کنید به تقویت حس همدلی در زندگی شما کمک شایانی خواهد شد. سعی کنید از غلو کردن و اغراق بپرهیزید چرا که اثر معکوس دارد. سعی کنید هر چند وقت یک بار از همسرتان برای همه ی زحماتی که برای زندگی تان می کشد تشکر و قدردانی کنید.

تصمیم گیری درست و عاقلانه

وقتی شما یک زندگی مشترک را آغاز می کنید باید در تصمیم گیری ها نیز هر دویتان سهیم باشید. مشورت و همفکری علاوه بر زود حل شدن مسائل موجب افزایش همدلی بین زوجین خواهد شد.

مقدم داشتن همسر در همه ی امور

بعد از این که ازدواج کردید و یک خانواده تشکیل دادید باید این را بدانید که فرد اول زندگی شما همسرتان می باشد اما این به این معنی نیست که نسبت به فرزندان و سایر اطرافیانتان بی اهمیت باشید. اگر شما در زندگی مشترک همسر خود را تکریم کنید هر دوی شما سلامت روان بیشتری خواهید داشت و روابط اجتماعی بهتری نیز خواهید داشت.

خلاقیت به خرج دادن

معمولا هر زوجی پس از مدت کوتاهی دچار تکرار و روزمرگی در امور مختلف زندگی سرگرم کار و اشتغال خود می شوند. برای این که از این مشکل پیشگیری کنید لازم است تا خلاقیت به خرج دهید و برای ادامه ی زندگی شروع به برنامه ریزی کنید.

مثلا سفرهای مهیج را برنامه ریزی کنید هر از گاهی به پیک نیک بروید و یا با هم دوچرخه سواری کنید. این خلاقیت می تواند در رابطه جنسی شما نیز نمود پیدا کند چرا که رضایت جنسی در همه ی ابعاد زندگی تاثیر گذار خواهد بود.

بخشش و عفو

در زندگی مشترک لازم است تا گاهی اوقات از موضع خود کوتاه بیایید و نسبت به خطای همسرتان چشم پوشی کنید. اگر شما همسرتان را نبخشید او نیز در مواقع دیگر مقابله به مثل می کند و چیزی از رابطه عاطفی شما باقی نخواهد ماند.

پرداختن به ویژگی های مثبت همسر

بدیهی است که هر کس نقاط قوت و ضعف خود را دارد. اگر شما نسبت به نقاط قوت همسرتان توجه بیشتری داشته باشید رابطه خود را استحکام خواهید بخشید. اگر در مواقعی نقاط ضعف همسرتان بیشتر در چشمتان آمد به یاد کمک هایی باشید که در گذشته به شما کرده است.

شناخت درست و کافی از خود

دختر یا پسری که نسبت به خودش شناخت کاملی دارد حس رضایت از زندگی را تجربه خواهد کرد و این حس را به همسر خود نیز منتقل می کند. اگر کسی نقاط ضعف و قوت خود را بشناسد در زندگی زناشویی نیز موفق تر عمل خواهد کرد.

علت ضرورت مهارت های زندگی مشترک

ازدواج کردن پیش نیازهای خاص خود را دارد. شما نمی توانید بدون شناخت نسبت به خود و زندگی مشترک ازدواج کنید. در واقع بهتر است بگوییم که مردان و زنان موفق موقعیت پر از آرامش خود را مدیون مهارت هایی هستند که با تحقیق و بررسی آموخته اند.

کلام آخر

ازدواج یک پروژه ی بسیار مهم و پیچیده می باشد که مسائل زیادی بر آن دخیل هستند. مراجعه به مشاور خانواده پیش از ازدواج به زوجین کمک می کند که مهارت های ضروری ازدواج را فرا بگیرند تا یک زندگی موفق داشته باشند.

حتی اگر از نظر مالی و یا مسافتی شرایط مراجعه به یک مشاور خانواده را ندارید می توانید از مشاوره تلفنی استفاده کنید.

اگر مهارت های گفته شده را رعایت کنید آرامش و عشق در زندگی شما جاری می شود. و حتی در زندگی اجتماعی خود نیز احساس بهتری پیدا خواهید کرد.

بنابراین نباید توقع داشته باشید که بدون تمرین و تکرار این مهارت را بیاموزید. برای داشتن یک زندگی آرام لازم است تمرین را در برنامه روزانه خود قرار دهید و مشورت با مشاور باعث می شود سریع تر به مقصد خود برسید.

منبع : مهارت های زندگی مشترک

دلایل مشاوره خانوادگی

دلایل مشاوره خانوادگی

مشاوره خانواده فرآیندی است که در طی آن, ابعاد مختلفی از شخصیت افراد هویدا شده و به همین دلیل از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

این فرآیند خصوصا برای افرادی کارآمدتر خواهد بود که حین تصمیم گیری برای ازدواج, قوه منطق خود را به کلی کار می گذارند و صرفا با احساسات خود انتخاب می کنند. این افراد معمولا در برابر بزرگ ترین مشکلات هم سکوت می کنند یا آن را نادیده می گیرند.

انواع مراحل و اهداف مشاوره خانواده و ازدواج

مشاوره ازدواج دو نوع دارد : مشاوره پیش از ازدواج و مشاوره پس از ازدواج

در مشاوره پیش از ازدواج, میزان آمادگی طرفین جهت بررسی همخوانی شخصیت و خانواده ها, میزان شناخت یکدیگر از زندگی مشترک و نحوه برخورد با چالش های پیش رو زناشویی سنجیده می شود.

مشاوره پس از ازدواج نیز در مواقعی کاربرد دارد که زوجین پس از تشکیل زندگی مشترک به مانعی برخورد کرده اند و قصد دارند نظر تراپیست را نیز در این باره جویا شوند.

مشاور خانواده در چنین موقعیت هایی به دور از هر گونه پیش داوری و سو گیری نسبت به طرفین قضاوت می کند و به زوجین کمک می کند تا درست ترین راه را به نفع خود, انتخاب کنند.

علت اهمیت زیاد مشاوره ازدواج

متاسفانه این روزها شاهد آمار بسیار بالایی از طلاق زوجین جوان هستیم و علت عمده آن نیز, عدم شناخت کافی زوجین نسبت به اخلاق و شخصیت یکدیگر است. علل دیگر اهمیت مشاوره ازدواج نیز به شرح زیر می باشد:

۱) باعث شناخت کافی زوجین نسبت به یکدیگر می شود.

۲) باعث شناخت نقاط ضعف و قوت یکدیگر خواهد شد.

۳) میزان آگاهی زوجین نسبت به چالش ها و مسائل مختلف را بالا می برد.

۴) موجب پیشگیری از بسیاری از چالش های پیش رو می شود.

خوب است که زوجین حتی کوچک ترین مسائل خود را برای افراد غیر متخصص بازگو نکنند چرا که این کار علاوه بر حل نشدن مشکلات, موجب سخت تر شدن آن و اجازه دخالت اطرافیان در این مسئله خواهدشد.

مشاوران ازدواج نسبت به اطلاعات مراجعین خود متعهد هستند تا اسرار آنان را به کسی بازگو نکنند اما با بازگوکردن اسرار خود برای فامیل و آشنایان خود را سوژه قضاوت و پیش داوری های غیر منطقی اقوام خواهید کرد.

به طور کلی ازدواجی از هر نظر موفق و مثمر ثمر خواهد بود که زوجین در طی آن از لحاظ مختلفی مثل اخلاق جایگاه اجتماعی اقتصادی و غیره هم سطح و هم سو باشند. اگر در این زمینه ها شباهتی وجود نداشته باشد طبیعتا اختلاف پیش می آید و ازدواج نا موفق خواهد شد.

در جلسات مشاوره ازدواج چه می گذرد؟

مشاور در وهله اول اطلاعات مهم شما را می پرسد و شما با پر کردن یک فرم جامع و کامل, به او کمک می کنید تا درباره شناخت شما و ارائه راه حل مناسب راهی ارائه کند.

یک مشاور خوب و با تجربه تلاش می کند تا موارد زیر را مهیا کند:

۱) ایجاد فضای امن و مناسب که هر دو طرف بتوانند نظر خود را بدون ترس از هیچ گونه قضاوتی بیان کنند.

۲) ایجاد فرصت برای گفت و گوی آزاد .

۳) رو به رو شدن با نقص های فردی و آشنا شدن با آن ها .

۴) تلاش برای به توافق رسیدن با یکدیگر .

چرا می گوییم مشاوره ی ازدواج واجب و حیاتی است؟

آگاهی کامل لازمه داشتن یک زندگی سالم و بدون ریسک خطرناک می باشد.

شما نمی توانید با دانستن خصوصیات اخلاقی و شخصیتی فرد مقابل با او تشکیل خانواده بدهید. البته لازم به ذکر است که مشاوره ازدواج افراد را به طور کامل معرفی نمی کند اما تا حدود زیادی لایه های زیرین شخصیت او را هویدا می کند.

نحوه مشاوره تلفنی

خانواده نوعی اجتماع کوچک می باشد که هر یک از اعضای آن عضوی مهم از جامعه هستند.

اولین لایه های شخصیتی هر فرد در این اجتماع کوچک شکل می گیرد و فرد را می سازد. با توجه به این که در اغلب خانواده ها درگیری ها و تنش های بسیاری وجود دارد، بهتر است تا در این مسیر سخت از یک مشاور خبره کمک بخواهیم.

علت اهمیت مشاوره خانواده

خانواده ها همیشه برای دلایل متفاوتی احتیاج به مشاوره حضوری یا تلفنی پیدا خواهند کرد. انجام مشاوره و در میان گذاشتن مشکلات با مشاور به شما کمک می کند تا اعضای خانواده و تعارضات آنان را بیشتر بشناسید و با آنان کنار بیایید.

این جلسات مشاوره به افراد کمک می کنند تا کاملا قوی تر بشوید و از نظر اختلالات روانی مختلف, به طور کامل بررسی شوید.

متاسفانه این روزها مشکلات اقتصادی تنش ها و دغدغه های والدین برای تربیت فرزندان و همچنین نحوه ارتباط خانواده با دیگر افراد, بر سلامت روان خانواده تاثیر می گذارد و لزوم مشاوره خانواده را تایید می کند.

اگر در خانه که محیط امن اعضای آن است تنش و استرس وجود داشته باشد اعضای آن از نظر روانی به هم ریخته و بیرون از خانه نیز به تعارضات زیادی برخورد می کنند.

تا زمانی که مشکلات در خانه حل نشوند شما نمی توانید در محیط بیرون از خانه نیز ارتباط سازنده ای داشته باشید.

مزایای مشاوره خانواده

در جلسات مشاوره خانواده سعی بر آن است که خانواده را مثل یک دستگاه سیستماتیک ببینیم که هر یک از اعضای آن عضو مهم آن هستند و عملکرد آنان حائز اهمیت می باشند. در این دستگاه اگر هر عضو آن به درستی کار نکند یا از کار بیوفتد کل عملکرد سیستم به مشکل خواهد خورد.

متاسفانه مشکلی که این روزها گریبان گیر خانواده ها شده است عدم توانایی بر برقراری گفت و گو و ارتباط موثر است. انتظارات فراتر از حد اعضا موجب می شود تا نتوانند یکدیگر را درست بشناسند و این موضوع چالش ها را بیشتر خواهد کرد.

در جلسات مشاوره خانواده چه به صورت حضوری و چه به صورت تلفنی می آموزید که اختلالات رفتاری چگونه هستند و با هر یک از اعضا به چه صورت باید رفتار کنید. چه بسیار خانواده هایی که فقط به علت نا آگاهی و سهل انگاری اعضا از همدیگر پاشیده شده اند.

مشاوره و حل اختلافات زناشویی

مشکلات زناشویی یکی از متداول ترین مشکلاتی است که در جلسات مشاوره مطرح می شود. زوجین به خصوص زوجین جوان به راحتی نمی توانند از پس چنین مشکلاتی بر آیند. حل این تعارضات هنگامی امکان می پذیرد که همه این مشاجرات و دعواها ریشه یابی بشوند.

در این جلسات زوجین می آموزند تا درک عمیق تری به نسبت پارتنر خود پیدا کنند و به طبع در مقابل مشکلات سخت تر بشوند.

چنین جلساتی همچنین به زوجین می آموزد تا چگونه به طور صحیح همسر خود را از دلخوری های موجود با خبر کند.

ایجاد ارتباط سازنده با همسر باعث می شود تا مشکلات به راحتی حل بشوند بدون این که کوچک ترین دلخوری ایجاد بشود.

نحوه مشاوره خانواده تلفنی

با توجه به دنیای پیشرفته و امروزی بسیاری از افراد ترجیح می دهند تا به صورت تلفنی و غیر حضوری با تراپیست خود ارتباط برقرار کنند. گاهی اوقات موقعیت مکانی تراپیست مورد نظر شما غیر قابل دسترس است و لازم است تا هر چه سریع تر با او صحبت کنید در این مواقع مشاوره تلفنی به حل مشکل شما کمک می کند.

مشاوره تلفنی می تواند به دقت مشاوره حضوری باشد و مشاور شما به همان اندازه برای حل مشکل شما وقت بگذارد.

سخن آخر

مشاوره خانواده چه به صورت حضوری و چه به صورت تلفنی به اعضای خانواده کمک می کند تا بتوانند ارتباطی موثر با خانواده برقرار کنند و جهت حل تعارضات خانوادگی روش های موثر و نوینی یاد بگیرند.

مهم ترین دستاورد جلسات مشاوره این است که شما نسبت به مسائل مختلف آگاهی و هوشیاری پیدا خواهید کرد و همچنین می آموزید تا پیش از هر گونه سوگیری برای حل مشکلات, مذاکره کنید.

منبع : دلایل مشاوره خانوادگی