درمان استرس تروماتیک

چگونه با حوادث آسیب زا کنار بیاییم و درمان استرس تروماتیک چگونه است؟

هر رویداد آسیب زا  (از یک تراژدی شخصی گرفته تا یک بحران جهانی) عوارض عاطفی دارد و باعث استرس می‌شود. اما راه هایی وجود دارد تا کنترل زندگی خود را دوباره به دست آورید.

رویدادهای آسیب زا و تروماتیک

تجربه استرس پس از یک رویداد ناراحت کننده رخ می‌دهد، مانند یک حادثۀ رانندگی، سقوط هواپیما، جنایت خشونت بار، حمله تروریستی، بیماری همه گیر جهانی یا بلایای طبیعی مانند زلزله، طوفان یا سیل.

در این مواقع احساس شوک، سردرگمی و ترس شدید یا احساس بی‌حسی یا حتی در آن واحد، ترکیبی از احساسات متضاد پیدا می کنید. این احساسات فقط به افرادی که این رویداد را تجربه کرده اند محدود نمی شود. اخبار شبانه روزی و پوشش مداوم رسانه های اجتماعی هر روز همۀ ما را با تصاویر وحشت، مصیبت، رنج و از دست دادن در همۀ نقاط جهان روبه‌رو می‌کند.

تداوم این روند سیستم عصبی شما را تحت الشعاع قرار داده و استرس آسیب زا ایجاد می‌کند، درست مثل وقتی که شما این رویداد را از نزدیک تجربه کرده باشید.

استرس آسیب زا احساس امنیت شما را از بین می‌برد و احساس می‌کنید که در یک دنیای ناامن قرار داشته و آسیب پذیر و ناتوان‌اید، به خصوص اگر حادثه آسیب زا ساخته دست انسان باشد،

مانند تیراندازی یا اقدام تروریستی. ممکن است از نظر جسمی و عاطفی احساس فرسودگی کنید، غم و اندوه بر شما غلبه کند یا تمرکز، خواب یا کنترل خلق و خوی خود برایتان دشوار باشد. همه اینها پاسخ های طبیعی به رویدادهای غیرعادی هستند.

اغلب افکار و احساسات ناراحت کننده استرس آسیب زا با بازگشت تدریجی زندگی به حالت عادی در طی روزها یا هفته های پس از یک رویداد یا بحران فاجعه آمیز شروع به محو شدن می کنند.

اما اقدامات زیادی نیز وجود دارد که می توانید برای کمک به بهبودی خود انجام داده و بهتر با آسیبی که تجربه کرده اید کنار بیایید. چه سانحه برای خودتان رخ داده باشد و چه شاهد آن بوده باشید ممکن است پس از آن استرس آسیب زا را تجربه کرده باشید، راه های زیادی برای آرام کردن سیستم عصبی و بازیابی تعادل عاطفی وجود دارد.

درمان استرس تروماتیک

علائم و نشانه های استرس شدید

فارغ از اینکه رویداد آسیب زا مستقیماً روی شما تأثیر گذاشته است یا خیر، طبیعی است که در مورد آنچه ممکن است در آینده رخ دهد احساس اضطراب، ترس و عدم اطمینان کنید. سیستم عصبی شما تحت تأثیر استرس قرار گرفته، طیف گسترده ای از احساسات شدید و واکنش های فیزیکی را برانگیخته است.

علائم استرس از خفیف تا شدید متغیر است و اغلب به صورت نوسانی، می آیند و می روند. ممکن است مواقعی  احساس برانگیختگی و اضطراب کنید و مواقعی دیگر احساس بی‌حسی داشته باشید.

علائم عاطفی استرس عبارتند از:

  • شوک و ناباوری، به سختی می توانید واقعیت آنچه را که اتفاق افتاده است بپذیرید و احساسات خود را خنثی می‌کنید.
  • ترس، نگران هستید که دوباره همان اتفاق تکرار شود یا کنترل خود را از دست بدهید.
  • غم یا اندوه، مخصوصا اگر افرادی که می شناسید فوت کرده اند یا متحمل مصیبت‌هایی شده‌اند که به کلی زندگیشان را تغییر داده است.
  • درماندگی، ماهیت ناگهانی و غیرقابل پیش‌بینی جنایات خشونت‌آمیز، تصادفات، بیماری‌های همه‌گیر یا بلایای طبیعی باعث ایجاد احساس آسیب‌پذیری و درماندگی و حتی اضطراب و افسردگی می‌شود.
  • احساس گناه برای اینکه پس از مرگ دیگران زنده مانده اید یا فکر می کنید که می توانستید کمک بیشتری به دیگران بکنید و کم کاری کرده اید.
  • خشم، شما از خداوند، دولت یا دیگر کسانی که فکر می کنید مسئول این ماجرا هستند عصبانی می باشید.
  • شرم، به خصوص در مورد احساسات یا ترس هایی که نمی توانید آن ها را کنترل کنید، شرم‌زده می‌شوید.
  • تسکین، از اینکه بدترین اتفاقات افتاده و تمام شده و از اینکه به اندازه دیگران تحت تأثیر قرار نگرفته اید، احساس آرامش می‌کنید و حتی امیدوارید که زندگی شما به حالت عادی بازگردد.

علائم فیزیکی عبارتند از:

  • احساس سرگیجه یا غش، مشکلات معده، تعریق بیش از حد.
  • لرزیدن، رعشه، عرق سرد، تورم و درد در گلو یا احساس خفگی.
  • تنفس سریع، تپش قلب، درد قفسه سینه یا مشکل در تنفس.
  • هجوم سیل‌آسای افکار، ناتوانی در استراحت کردن.
  • عدم تمرکز
  • برنامه خواب شما به هم ریخته و دچار بی خوابی یا کابوس می شوید.
  • دردهایی که متوجه علت آن ها نمی‌شوید مانند سردرد یا تغییرات در عملکرد جنسی.
  • از دست دادن یا افزایش اشتها.
  • مصرف بیش از حد الکل، نیکوتین یا مواد مخدر.

تفاوت بین استرس تروماتیک و PTSD چیست؟

اگرچه علائم استرس و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) بلافاصله پس از یک فاجعه یا رویداد آزاردهنده بسیار شبیه به نظر می رسند، اما روند آن ها بسیار متفاوت است. با اینکه علائم استرس بسیار ناخوشایند هستند، به تدریج در طول زمان بهبود می یابند، به خصوص اگر اقداماتی را برای مراقبت از سلامت عاطفی خود انجام دهید.

اما اگر علائم استرس کاهش نیابد و سیستم عصبی شما در آن حالت باقی بماند، و برای مدت طولانی نتواند از رویداد گذر کند، ممکن است دچار PTSD شده باشید.

با PTSD، شما در شوک روانی باقی می‌مانید. علائم کاهش نمی یابد و نه تنها بهتر نشده بلکه حتی بدتر هم می‌شوید.

مقابله با استرس تروماتیک

همان طور که معمولاً پاکسازی آثار ویرانی‌ها و ترمیم خسارت‌های ناشی از یک فاجعه یا رویداد آسیب‌زا زمان می‌برد، بازیابی تعادل عاطفی و بازسازی زندگی شما نیز به زمان نیاز دارد. اما راهکارهایی وجود دارد که با انجام آن ها می‌توانید به خود و عزیزانتان کمک کنید تا با عواقب عاطفی پس از آسیب بهتر کنار آمده و راهی برای ادامۀ زندگی خود بیابید.

به یاد داشته باشید که هیچ «درست» یا «نادرستی» برای احساس کردن وجود ندارد. انسان ها به طرق مختلف نسبت به تروما واکنش نشان می دهند، بنابراین به خود (یا دیگران) نگویید که باید چگونه فکر یا احساس کنید.

احساسات خود را نادیده نگیرید،

زیرا این کار فقط بهبود را کند می کند. در لحظه به نظر می رسد که بهتر است از تجربۀ احساسات خود اجتناب کنید، اما چه به آنه ا توجه کنید و چه نه، وجود دارند. اگر به راحتی به خود اجازه دهید آنچه را که احساس می کنید تجربه کنید، حتی احساسات شدید نیز از بین خواهند رفت.

از مرور وسواس گونه رویداد آسیب زا اجتناب کنید

فکر کردن مکرر یا تماشای تصاویر وحشتناک برای بارها و بارها، سیستم عصبی شما را تحت تأثیر قرار داده و باعث می شود خود را در آنجا حس کنید. فعالیت هایی انجام دهید که ذهن شما را مشغول می کند (خواندن، تماشای فیلم، آشپزی، بازی با بچه هایتان)، این کار باعث می شود تمام انرژی و توجه خود را وقف رویداد آسیب زا نکنید.

روال عادی را دوباره برقرار کنید

پس از یک فاجعه، بازگشت (تا حد امکان) به روال عادی به شما کمک می کند تا استرس آسیب زا، اضطراب و ناامیدی را به حداقل برسانید. حتی اگر روال کار یا تحصیل شما مختل شود، می توانید روزهای خود را با زمان‌بندی‌های منظم برای خوردن، خوابیدن، گذراندن وقت با خانواده و استراحت تنظیم کنید.

صمیمات مهم زندگی را به حالت تعلیق درآورید

گرفتن تصمیمات بزرگ زندگی در مورد خانه، کار، یا خانواده در حالی که دچار آسیب هستید، تنها باعث افزایش استرس در زندگی می شود. در صورت امکان، سعی کنید ابتدا آرامش پیدا کنید و تعادل عاطفی خود را به دست آورید تا بتوانید شفاف تر فکر کنید.

اگر نخستین پاسخ دهنده یا عضو کادر درمان بوده اید که از سانحه خبردار شده اید…

هنگام وقوع فاجعه یا بحران همیشه زودتر از همه، امدادگران اورژانس و کادر درمانی را فرا می‌خوانند. اگرچه کمک به دیگران در زمان نیاز می تواند بسیار مفید باشد، اما چالش ها و عوامل استرس زا نیز به همراه دارد.

مشاهده مصیبت و درد و رنج، تصمیم گیری دربارۀ مرگ و زندگی و حتی رفتن به مکان سانحه، می تواند بر سلامت روان شما تأثیر گذاشته و باعث استرس آسیب زا شود و از آنجا که ممکن است در طول زندگی حرفه ای خود مجبور شوید بارها و بارها با عواقب وقایع آسیب زا دست و پنجه نرم کنید،

تأثیر عاطفی آن حالت گلوله برفی پیدا می‌کند که به مرور بزرگ تر می شود. اگر استرس کنترل نشود، منجر به فرسودگی شغلی، حالت خستگی عاطفی، ذهنی و فیزیکی می شود.

باید به یاد داشته باشید که مراقبت از خود، حتی در زمان بحران، خودخواهانه نیست، بلکه یک ضرورت است. به هر حال، با اجازه دادن به خود برای استراحت، تکیه کردن به دیگران برای حمایت و کار گروهی به جای تنهایی، برای مدت طولانی تری، انرژی و قدرت لازم را برای کمک به دیگران در مواقع نیاز، خواهید داشت.

نکته ۱ مقابله با حوادث: ارتباط با رسانه را به حداقل برسانید

اگرچه برخی از بازماندگان یا شاهدان یک رویداد آسیب‌زا با تماشای پوشش رسانه‌ای رویداد یا مشاهده تلاش‌های امدادگران و درمانگران، احساس کنترل خود را به دست می آورند، اما یادآوری‌ها برای برخی دیگر، آسیب‌زاتر است.

تماشا کردن بیش از حد تصاویر رویدادهای آزاردهنده (مانند تماشای مکرر کلیپ‌های ویدئویی در رسانه‌های اجتماعی یا سایت‌های خبری) حتی در افرادی که مستقیماً تحت تأثیر این رویداد نبوده‌اند استرس آسیب‌زا ایجاد می‌کند و در کسانی که در معرض رویداد بوده‌اند آسیب‌دیدگی مجدد را به همراه دارد.

تماشای رسانه را محدود کنید

قبل از خواب اخبار نگاه نکنید، از رسانه‌های اجتماعی دوری و از تماشای مکرر ویدیوهای  ناراحت کننده خودداری کنید.

سعی کنید از تصاویر  و کلیپ های ویدیویی ناراحت کننده خودداری کنید

اگر می خواهید در جریان رویدادها باشید، به جای تماشای تلویزیون یا تماشای کلیپ های ویدیویی، گزارش های روزنامه را بخوانید.

اگر پوشش رسانه‌ای باعث می‌شود شما احساس غم کنید، از اخبار فاصله بگیرید. از تلویزیون و اخبار آنلاین خودداری کنید و برای چند روز یا چند هفته از مرور رسانه های اجتماعی دوری کنید تا وقتی که علائم استرس آسیب زا کاهش یابد و بتوانید ادامه دهید.

نکته ۲: احساسات خود را بپذیرید

استرس آسیب زا باعث می شود که انواع احساسات دشوار و غافلگیرکننده از جمله شوک، عصبانیت و احساس گناه را تجربه کنید. این احساسات واکنش های عادی به از دست دادن ایمنی و امنیت (و همچنین جان، اعضای بدن و اموال) هستند که در پی یک فاجعه رخ می دهد. پذیرش این احساسات و اجازه دادن به خود برای تجربۀ آنچه احساس می کنید، لازمۀ بهبودی است.

مقابله با احساسات دردناک

  • به خودتان زمان بدهید تا هر گونه خسرانی را که داشته اید، بهبود ببخشید یا برایش سوگواری کنید.
  • سعی نکنید روند بهبودی را تندتر کنید.
  • با سرعت بهبودی صبورانه برخورد کنید.
  • برای احساسات دشوار و فرّار آماده باشید.
  • به خود اجازه دهید احساساتتان را بدون قضاوت یا احساس گناه تجربه کنید.
  • یاد بگیرید که بدون اینکه تحت تأثیر قرار بگیرید، با احساسات ناخوشایند خود دوباره ارتباط برقرار کنید.

نکته ۳: احساس درماندگی خود را به چالش بکشید

با فعالیت و اقدام کردن می‌توانید بر استرس آسیب زا غلبه کنید. عمل مثبت می تواند به شما کمک کند بر احساسات ترس، درماندگی و ناامیدی غالب شوید. حتی اقدامات کوچک می توانند تفاوت بزرگی ایجاد کنند.

کار داوطلبانه انجام دهید

خون بدهید، به یک موسسه خیریه کمک کنید یا دیگران را نجات دهید. اگر کار داوطلبانه رسمی بیش از حد برایتان متعهدانه است، صرفاً مفید بودن و رفتار دوستانه با دیگران هم می تواند باعث کاهش استرس شده و احساس درماندگی شما را به چالش بکشد. خریدهای همسایه خود را برایش حمل کنید، دری را برای یک غریبه باز نگه دارید، به افرادی که در طول روز ملاقات می کنید لبخند بزنید.

با افراد دیگری که تحت تأثیر همان رویداد آسیب زا قرار گرفته اند ارتباط برقرار کنید یا در یادبودها و سایر مراسم عمومی شرکت کنید. احساس ارتباط با دیگران و یادآوری زندگی های از دست رفته یا مخدوش شده به غلبه بر حس ناامیدی که اغلب به دنبال یک مصیبت رخ می دهد کمک می کند.

نکته ۴: تحرک و فعالیت بدنی داشته باشید

شاید در هنگام تجربه استرس اصلا دوست نداشته باشید این کار را انجام دهید، اما ورزش آدرنالین را می‌سوزاند و با ترشح اندورفین خلق و خوی شما را تقویت می کند. فعالیت‌های بدنی که به طور آگاهانه انجام شود همچنین می تواند سیستم عصبی شما را از آن حالت «قفل شدگی» بیرون آورده و به شما کمک کند تا از رویداد آسیب زا گذر کنید.

ورزشی را امتحان کنید که ریتمیک باشد و هر دو دست و هر دو پای شما را درگیر کند. پیاده روی، دویدن، شنا، بسکتبال یا رقص انتخاب های خوبی هستند.

با تمرکز بر بدن خود و احساس آن در حین حرکت، ذهنتان را هم متمرکز کنید. به عنوان مثال به احساس برخورد پاهایتان با زمین، یا ریتم تنفس یا جریان هوا روی پوست خود توجه کنید. صخره نوردی، بوکس، تمرین با وزنه یا هنرهای رزمی می تواند هوشیاری و تمرکز روی حرکات بدن خود را آسان تر کند. در نهایت، اگر ورزش نکنید، ممکن است به خود آسیب بزنید.

انرژی و انگیزه خود را افزایش دهید

اگر به دنبال انگیزه و انرژی برای ورزش هستید، با پخش موسیقی مورد علاقه خود و حرکات بدنی همراه با ریتم یا رقصیدن شروع کنید. به محض اینکه حرکت کنید، احساس انرژی بیشتری خواهید کرد.

چندبار فعالیت‌ کوتاه‌ به اندازه یک جلسه طولانی‌ مفید است

سعی کنید هر روز ۳۰ دقیقه یا بیشتر ورزش کنید یا اگر برایتان راحت تر است، در سه بازۀ ۱۰ دقیقه ای ورزش کنید.

نکته ۵: با دیگران ارتباط برقرار کنید

به دنبال رویداد آسیب زا وسوسه می شوید که از دوستان و فعالیت های اجتماعی کناره گیری کنید، اما ارتباط چهره به چهره با افراد دیگر برای بهبودی حیاتی است. عمل ساده صحبت رو در رو با انسان های دیگر می تواند هورمون هایی را تحریک کند که استرس آسیب زا را از بین می برد.

لازم نیست در مورد تجربیات آسیب زای خود صحبت کنید

ارتباط با دیگران لزوماً به معنای صحبت در مورد رویداد آسیب زا نیست. صرفِ ارتباط و تعامل با کسانی که به آن ها اعتماد دارید شما را آرام خواهد کرد. در مورد چیزهای «معمولی» با دوستان و عزیزان خود صحبت کنید، چیزهایی که هیچ ارتباطی با رویدادی که باعث استرس آسیب زا شده است ندارد.

شبکه اجتماعی خود را گسترش دهید

اگر تنها زندگی می کنید یا شبکه اجتماعی شما محدود است، بدانید که هیچ وقت برای ارتباط با دیگران و پیدا کردن دوستان جدید دیر نیست. از گروه های حمایتی، گردهمایی های مذهبی و سازمان های اجتماعی بهره ببرید. برای ملاقات با افراد با علایق مشابه به تیم ورزشی یا باشگاه بپیوندید.

زمانی که از دیگران جدا مانده‌اید، با آن ها ارتباط برقرار کنید

اگرچه جایگزین‌ها به اندازۀ تماس چهره به چهره برای سلامت روان مفید نیستند، اما گاهی اوقات پس از فاجعه نمی‌توان دوستان و عزیزان خود را به صورت حضوری دید.

مثلاً ممکن است در سفر باشید، یا در طول یک بیماری همه گیر در قرنطینه بوده و موقتاً از هم دور شده باشید. در این شرایط، از طریق چت ویدیویی، تلفن، رسانه‌های اجتماعی یا پیام‌های متنی با عزیزان خود ارتباط برقرار کنید. به هر طریقی که می‌توانید ارتباط برقرار کرده و به خود یادآوری کنید که در این زمان تنها نیستید.

نکته ۶: کاهش استرس را در اولویت قرار دهید

اگرچه استرسِ به اندازه، طبیعی است و حتی می‌تواند مفید باشد، اما در چالش‌هایی که پس از یک فاجعه یا رویداد غم‌انگیز پیش می‌آیند، استرس بیش از حد باعث اختلال در بهبودی می‌شود.

استرس را در لحظه از بین ببرید

برای  آرام کردن سریع خود در هر موقعیتی، فقط کافی است۶۰ بار نفس بکشید به هر «بازدم» خود توجه کنید یا یک یا چند تا از حواس خود (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، لامسه) را درگیر کرده و تحرک داشته باشید.

به عنوان مثال، آیا گوش دادن به یک آهنگ نشاط آور باعث ایجاد آرامش در شما می شود؟ یا بوی قهوه آسیاب شده حالتان را بهتر می کند؟ یا شاید نوازش یک حیوان به سرعت شما را متمرکز می کند؟ هرکسی به ورودی های حسی متفاوت پاسخ می دهد، بنابراین راهکارهای مختلف را امتحان کنید تا بهترین گزینه را برای خودتان پیدا کنید.

تکنیک های آرامش بخشی

برای کاهش استرس، کاهش اضطراب و افسردگی و بهبود خواب، مدیتیشن، یوگا یا تکنیک تنفس عمیق را تمرین کنید.

زمانی را برای فعالیت‌هایی که به شما شادی می‌بخشند، اختصاص دهید

یک بازی یا سرگرمی که به آن علاقه دارید یا گپ زدن با یک دوست عزیز می تواند مفید باشد.

از اوقات فراغت خود برای استراحت استفاده کنید

کتاب بخوانید، حمام کنید یا از یک فیلم نشاط آور یا خنده دار لذت ببرید.

چگونه هنگام آسیب دیدگی احساس زمین گیر بودن نکنید

وقتی احساس می کنید تحت فشار روانی شدید هستید، این تمرینات ساده را امتحان کنید:

روی یک صندلی بنشینید، پاهای خود را روی زمین گذاشته و پشت خود را به صندلی تکیه دهید.

به اطراف خود نگاه کنید و شش شیء را انتخاب کنید که رنگ قرمز یا آبی در آن ها وجود دارد. این کار به شما امکان می‌دهد که در زمان حال، مستقرتر بوده و بدن خود را بیشتر احساس کنید. توجه کنید که چگونه تنفستان عمیق تر و آرام تر می شود.

هر از گاهی هم ممکن است بخواهید از منزل بیرون بروید و مکانی آرام برای نشستن روی چمن پیدا کنید و احساس کنید که زمین با آنجا ارتباط دارد.

نکته ۷: تغذیه و خواب خوب و کافی داشته باشید

غذایی که می خورید خلق و خوی شما را بهتر یا بدتر کرده و بر توانایی شما برای مقابله با استرس آسیب زا تأثیر می گذارد. رژیم غذاییِ پر از خوراکی‌های فرآوری شده، کربوهیدرات های تصفیه شده و میان وعده های شیرین می تواند علائم استرس آسیب زا را بدتر کند.

برعکس، رژیم غذایی سرشار از میوه‌ها و سبزیجات تازه، پروتئین با کیفیت و  چربی‌های سالم، به‌ویژه اسیدهای چرب امگا ۳،  به شما کمک می کند تا بهتر با فراز و نشیب‌هایی که به دنبال یک رویداد غم‌انگیز رخ می‌دهد کنار بیایید.

با جایگزینی غذای سالم به جای غذاهای فرآوری شده، یک برنامه غذایی ایجاد کنید که نه تنها به کاهش استرس آسیب زا کمک می کند، بلکه انرژی، دیدگاه و احساس شما را نیز بهبود می بخشد.

به اندازه کافی بخوابید

پس از تجربه رویداد آسیب زا، ممکن است به سختی خوابتان ببرد. نگرانی ها و ترس ها شما را در طول شب بیدار نگه می دارند یا رویاهای مزاحم آزارتان دهند. از آنجا که کمبود خواب باعث استرس بسیار زیادی شده و به ذهن و بدنتان ضربه می‌زند( و حفظ تعادل عاطفی را برای شما دشوارتر می کند) بعد از یک فاجعه استراحتِ باکیفیت ضروری است.

تدابیر زیر می تواند به بهبود خواب شما کمک کند:

  • هر روز در ساعت معینی بخوابید و سر ساعت معین بیدار شوید
  • از مصرف کافئین در بعدازظهر یا عصر خودداری و مصرف الکل را محدود کنید، زیرا خواب را مختل می کند.
  • قبل از خواب کارهای آرامش بخش انجام دهید، مانند گوش دادن به موسیقی آرام بخش، خواندن کتاب یا مدیتیشن.
  • اتاق خواب خود را تا حد امکان ساکت، تاریک و آرام کنید.
  • ورزش منظم داشته باشید (اما نه خیلی نزدیک به زمان خواب).

چه زمانی باید به دنبال درمان حرفه ای بود

معمولاً احساس اضطراب، بی حسی، سردرگمی، گناه و ناامیدی پس از یک فاجعه یا رویداد آسیب زا در مدت نسبتاً کوتاهی شروع به محو شدن می کند. اما اگر واکنش استرس شما آنقدر شدید و مداوم باشد که مانع عملکرد شما گردد، ممکن است به کمک یک متخصص سلامت روان نیاز داشته باشید.

علائم هشدار استرس تروماتیک عبارتند از:

  • شش هفته از حادثه گذشته است و شما هنوز احساس بهتری ندارید.
  • در عملکرد خانه و محل کار خود مشکل دارید.
  • در حال مرور خاطرات و دیدن کابوس های وحشتناک هستید.
  • برای برقراری ارتباط با دیگران به طور فزاینده ای دچار مشکل می شوید.
  • افکار یا احساسات خودکشی دارید.
  • مدام و مدام از چیزهایی که شما را به یاد فاجعه یا رویداد آسیب زا می اندازد دوری می کنید.

منبع : درمان استرس تروماتیک

5 باور غلط درباره کمرویی و اضطراب اجتماعی+ درمان

آیا کمرویی و اضطراب اجتماعی فرق دارد؟ آیا به عزت نفس مربوط می شود؟ اگر فردی خجالتی هستید احتمالا تاکنون با این سوالات برخورد کرده اید.

شاید شما خجالتی بودن را با ساکت بودن مرتبط می دانید، اما خجالتی بودن می تواند برای هرکسی متفاوت باشد. به طور مثال برخی از افراد خود را خجالتی می دانند زیرا در جمع نمی توانند صحبت کنند، یا هنگام حرف زدن قرمز می شوند.

بنابراین تفاوت بین یک فرد خجالتی و اضطراب اجتماعی چیست؟ و چگونه خجالتی بودن با درونگرایی و عزت نفس ارتباط دارد؟

خجالت چیست؟

انجمن روان‌شناسی آمریکا (APA) اعلام کرد است که خجالت معمولاً به این معنی است که وقتی فرد در یک محیط اجتماعی قرار می‌گیرد یا زمانی که در جمع جدیدی است، احساس عصبی، ناراحتی یا عصبانیت می‌کند.

یک فرد خجالتی ممکن است در موقعیت های جدید یا اجتماعی احساس اضطراب کند و در مورد اینکه دیگران در مورد خود چه فکر می کنند نگران باشد.

گاهی اوقات، خجالت می تواند به این معنا باشد که فرد در مواجهه با موقعیت های خاص، علائم فیزیکی مانند تعریق، ضربان قلب سریع یا معده درد را نیز تجربه می کند.

برای مثال، اگر خجالتی هستید، ممکن است اغلب اوقات سرخ شوید. همچنین ممکن است ترجیح دهید از اجتماعات یا ملاقات با افراد جدید خودداری کنید زیرا این تجربیات ممکن است بسیار طاقت فرسا باشد.

پیشنهاد مشاور: 

با این حال، همه افراد خجالتی کمرویی را به یک شکل تجربه نمی کنند.

شاید شما فقط در روابط عاشقانه خجالتی هستید، در حالی که شخص دیگری با هر فردی که با او در تماس است خجالتی است. یا ممکن است شخص دیگری در تعاملات فردی خجالتی باشد اما مشکلی برای صحبت در جمع نداشته باشد، با وجود تمام این تفاوت ها همه جلوه های معتبری از کمرویی هستند.

افسانه ها و حقایق در مورد کمرویی

  • افسانه 1:افراد خجالتی درونگرا هستند
  • واقعیت: افراد خجالتی نیز می توانند برونگرا باشند.

درونگرایی در مورد تحرک و فعالیت است در حالی که کمرویی بیشتر با اضطراب مرتبط می باشد.

یک فرد خجالتی ممکن است ترس از تعامل را تجربه کند زیرا احساس می کند دیگران ممکن است او را به صورت منفی ارزیابی کنند. به همین دلیل، آن ها ممکن است از موقعیت های اجتماعی اجتناب کنند. از سوی دیگر، درونگراها ممکن است تمایل به اجتناب از تجمعات اجتماعی بزرگ و دورهمی ها داشته باشند و ترجیح دهند زمان بیش تری را به صورت تنهایی یا تنها با دوستان صمیمی خود بگذرانند.

اگر یک درونگرا زمان لازم برای تنهایی را داشته باشد می تواند بدون نگرانی در مورد قضاوت با افراد دیگر تعامل فعال داشته باشد.

آیا ممکن است هم خجالتی و هم درونگرا باشیم؟ بله، برخی افراد هر دو هستند، اما همان طور که گفته شد باهم تفاوت دارند و بنابراین نباید آن ها را علت و معلول هم دانست.

  • افسانه 2: برونگراها نمی توانند خجالتی باشند.
  • واقعیت: هر کسی، از جمله افراد برون گرا، می تواند در برخی یا همه موقعیت ها خجالتی باشد.

برونگراها معمولاً افرادی هستند که از تعامل انسانی انرژی می گیرند. با این حال، این بدان معنا نیست که آن ها نمی توانند خجالتی باشند.

 خجالت ناشی از قضاوت شدن یا نگاه منفی دیگران یک فرد برون گرا را نیز می تواند تحت تاثیر قرار دهد و باعث شود که احساس خجالت زدگی پیدا کند.

 یک مطالعه در سال 2015 نشان داد که افراد برون گرا کمتر خجالتی هستند، اما هر فرد متفاوت است بنابراین نمی توان یک قانون در این مورد صادر کرد. برخی موقعیت‌های اجتماعی ممکن است هر چند وقت یک‌بار باعث ایجاد احساس خجالت در یک فرد برون‌گرا شود.

  • افسانه 3: اگر فرد خجالتی هستید، نمی توانید سخنران عمومی باشید.
  • واقعیت: بسیاری از افراد خجالتی بر کمرویی غلبه می کنند و سخنرانان عمومی خوبی می شوند.

خجالتی بودن به این معنی نیست که نمی توانید مهارت های ارتباطی خود را توسعه دهید. ممکن است هنگام صحبت در جمع احساس اضطراب و ناامنی کنید، اما هنوز هم می توانید این کار را به خوبی انجام دهید، تنها نیاز دارید تا مهارت های لازم را یاد بگیرید.

  • افسانه 4: کمرویی همان اضطراب اجتماعی است
  • واقعیت: اضطراب اجتماعی یک اختلال سلامت روان است و کمرویی یک ویژگی شخصیتی است.

کمرویی و اضطراب اجتماعی شباهت هایی با هم دارند. هر دو شامل ترس از قضاوت شدن توسط دیگران در محیط های اجتماعی می باشند.

اما با توجه به بیانیه موسسه ملی سلامت روان (NIMH) اگر با یک اختلال اضطراب اجتماعی زندگی می کنید، علائم شدیدتر و طولانی تری را تجربه خواهید کرد، از جمله:

  • تپش قلب
  • حالت تهوع یا استفراغ
  • تعریق شدید
  • تکان دادن پا یا دست
  • ترس از موقعیت های اجتماعی
  • احساس سردرگمی در طول مکالمه
  • افکار مداوم و غیرقابل کنترل در مورد موقعیت های اجتماعی
  • مشکل در برقراری تماس چشمی

کمرویی هم می تواند این علائم را به همراه داشته باشد، اما تأثیر کمتری بر  زندگی شما خواهد داشت.

مثال، به عنوان یک فرد خجالتی، ممکن است هنگام ملاقات با شخصی جدید عصبی شوید. این می تواند منجر به تپش قلب سریع، عرق کردن کف دست ها و از دست دادن اتمرکز بر آنچه که می گویید، شود.

با این حال، این احتمال وجود دارد که پس از چند لحظه، این واکنش کاهش یابد. علاوه بر این، این علائم شما را از حضور در فعالیت هایی مانند کار، مدرسه، مهمانی ها یا سرگرمی ها باز نمی دارد.

برای فردی که دارای اضطراب اجتماعی است، این علائم آنقدر شدید هستند که منجر به اجتناب از همه موقعیت‌های اجتماعی می‌شود. این می تواند بر نحوه تصمیم گیری آن ها مانند یافتن شغل، عملکرد آن ها در مدرسه یا پیدا کردن دوستان جدید تأثیر بگذارد.

در برخی موارد محدود، کمرویی ممکن است منجر به بروز علائم اضطراب اجتماعی شود.

  • افسانه 5: افراد خجالتی عزت نفس پایینی دارند
  • واقعیت: کمرویی و عزت نفس ممکن است مرتبط باشند، اما یک چیز نیستند.

عزت نفس با ارزش یا طرز فکر فرد مرتبط است. خجالت می تواند بر دید شما نسبت به خودتان تأثیر بگذارد و باعث شود در برخی جنبه ها احساس ناامنی کنید.

مقاله ای در سال 2022 نشان داد که خجالتی بودن تأثیر بیشتری بر عزت نفس دارد.

8 نکته برای غلبه بر اضطراب اجتماعی و کمرویی| درمان قطعی خجالتی بودن

  1. کافئین و الکل را کاهش دهید.
  2.  با مشاور صحبت کنید.
  3. لبخند زدن را تمرین کنید.
  4. سرگرمی های مناسبی انتخاب کنید.
  5. علت نگرانی های خود را پیدا کنید.
  6. دوستان صمیمی داشته باشید.
  7. مدیتیشن را امتحان کنید.
  8. از خودتان مراقبت کنید.

سخن آخر

فرد خجالتی معمولاً در مورد اینکه دیگران در مورد او چه فکری می کنند احساس اضطراب می کند. این ممکن است باعث شود که آن ها در موقعیت های اجتماعی به روش های خاصی، مانند سرخ شدن، از دست دادن مسیر مکالمات و تجربه ضربان قلب سریع واکنش نشان بدهند.

از طرف دیگر خجالتی بودن به این معنا نیست که شما درونگرا هستید یا برعکس. برخی از درونگراها خجالتی هستند.

منبع : 5 باور غلط درباره کمرویی و اضطراب اجتماعی+ درمان 

اثربخشی نوروفیدبک بر بیش فعالی معجزه آسا است

اثربخشی نوروفیدبک بر بیش فعالی معجزه آسا است

یکی از شایع ترین اختلال های عصبی – تحولی، اختلال نارسایی توجه، بیش فعالی می باشد که در دوران کودکی اتفاق می افتد.

این اختلال به عنوان الگوهای پایداری از نارسایی توجه و بیش فعالی و تکانشگری نامتناسب با سن شناخته می شود و این اختلال عملکرد یا رشد فرد را تحت تاثیر قرار می دهد،

این نشانه ها در محیط های  مختلفی ( از قبیل خانه، مدرسه، کار با دوستان یا خویشاوندان یا فعالیت های دیگر) اتفاق  می افتد و عملکرد های مختلفی مانند اجتماعی، درسی و شغلی را تحت تاثیر قرار می دهد و بسیاری از نشانه های این اختلال در سن قبل از ۱۲ سالگی خودش را نشان می دهد.( انجمن روان پزشکی آمریکا، ۲۰۱۳)

اثربخشی نوروفیدبک بر بیش فعالی معجزه آسا است

در سنین مدرسه میزان شیوع سطح جهانی این اختلال حدود ۵ درصد می باشد. میزان شیوع این اختلال در بزرگسالی ۲٫۵ درصد می باشد و نشانه ها و علائم این اختلال در بیش از ۶۵ درصد موارد در دوره بزرگسالی مداومت دارد. ( فاراوان، بیدرمن و میک، ۲۰۰۶، سیمون، کزوبور، بالینت، میسزاروس و بایتر ، ۲۰۰۹)

با وجود آن که درصد شیوع این بیماری در بزرگسالی بالا می باشد کمتر از ۲۰ درصد از این گروه تشخیص و درمان می شوند.( گینسبرگ، کوینترو، آناند، کاسیلاس و آپاداهایا، ۲۰۱۴).

علاوه بر این بیش از ۹۰ درصد افراد دارای اختلال های روان پزشکی می باشند که در زیر نمونه هایی از آن را بیان می کنیم. ( گیلبرگ و همکاران ۲۰۰۴، نوت و همکاران ۲۰۰۷، لین ، یانگ و گای ۲۰۱۵، کیساری، دوریش و هیگس، ۲۰۱۷)

  • افسردگی
  • اختلال های خلقی
  • اضطراب
  • اختلال های شخصیت
  • اختلال های سوء مصرف مواد
  • اختلال نافرمانی مقابله ای
  • مشکلات خواب
  • اختلال های یادگیری ویژه
  • مشکلات خوردن

چالش های ارزیابی و تشخیص برای گروهی از کودکان و همچنین سایر نارسایی های عصبی تحولی به ویژه در سنین پایین وجود دارد.

کودکانی که دارای نارسایی توجه و بیش فعالی هستند به دلیل شرایط تشخیصی به خاطر رفتار های آزارشی مانند ویژگی های کج خلقی، پرخاشگری و مشکلات روان شناختی والد _ کودک بغرنج تر و ناراحت کننده تر خواهد بود. ( لاوین و همکاران، ۲۰۰۱).

برای مدیریت نشانه ها و رفتار های چالش بر انگیزی که برای گروه کودکان و نوجوانان به وجود می آید مداخلاتی انجام می شود که توجه به جنبه های مختلف برای سازگاری بهتر آن ها از اهمیت بالایی برخوردار می باشد.

این مداخلات برای بهبود نشانه های نارسایی توجه، بیش فعالی، عملکرد کارکردی و برداشتن موانع رفتاری انجام می گیرد. ( فیلت، بیرمنن، کریستینر، کوچهار و هریسون، ۲۰۱۴).

شرایطی مانند ماهیت، شرایط تحولی و حتی شرایط سنی باعث می شود تا تصمیمات متفاوتی در ارتباط با این گروه گرفته شود برای نمونه مداخله رویکرد رفتاری برای گروه های سنی زیر ۶ سال در غالب موارد زیر توصیه می شود.( کراچ و همکاران ، ۲۰۱۳)

برای اختلالات نارسایی توجه، بیش فعالی که حداقل در کوتاه مدت و بسیار زیاد، مداخله هایی انجام می گیرد که از آن می توان به داروهای روان محرک و غیر روان محرک اشاره کرد.

همچنین در این مورد مداخله های غیر دارویی مانند تغذیه و درمان روان شناختی به طور قابل توجهی مورد بررسی قرار گرفته است. ( استیونس و همکاران، ۲۰۱۴، کورتس و همکاران ، ۲۰۱۵).

همچنین برای مداخلات غیر دارویی برای گروه دارای نارسایی توجه، بیش فعالی از روش نوروفیدبک استفاده می کنند و به عنوان راهبردی امید بخش از اوایل دهه ۱۹۷۰ مورد توجه افراد قرار گرفته است.( هانریش، اشترل، آرنس، روتنبرگر و راس، ۲۰۱۶).

نوروفیدبک یکی از روش های ویژه پسخوراند زیستی و مبتنی بر امواج الکتریکی مغز می باشد، به صورتی که امواج مغزی به صورت پس خوراند بهره می گیرند.

در این روش بر اساس دیدگاه ذهن- بدن شکل گرفته می شود و بر عواملی مانند توانایی ذهن در انعطاف پذیری، تغییر و بهبود روش درمان تاکید می کند.

در روش نوروفیدبک سنسورهای تحت عنوان الکترود در پوست سر فرد دارای اختلالات نارسایی توجه و بیش فعالی قرار می گیرد تا فعالیت های الکتریکی مغز به صورت امواج مغزی و در قالب بازی های رایانه ای یا فیلم های ویدیویی به فرد مورد نظر ارائه می شود.

همچنین فرد هدایت بازی یا فیلم را از طریق امواج مغزی فراهم می کند و در صورتی دریافت پاداش امکان کسب مهارت های خود کنترلی و خود تنظیمی برای فردی که دارای نارسایی توجه و بیش فعالی می باشد فراهم می کند.

نوروفیدبک برای فردی که دارای نارسایی توجه و بیش فعالی می باشد از طریق آموزش خود تنظیمی و با استفاده از شیوه های تقویت کنشگر یا عواملی که بر گرفته از رویکرد رفتار درمانی می شود برای فرد به کار می رود.

اثربخشی نوروفیدبک بر بیش فعالی معجزه آسا است

همچنین هدف نوروفیدبک کاهش نشانه های نارسایی توجه و بیش فعالی از طریق هدف قرار دادن الگوهای نامتعارف فعالیت های عصبی مغزی می باشد.

مهم ترین عامل برای رسیدن به اهداف خواسته شده آموزش های خود تنظیمی می باشد و همچنین ایده اصلی و پشتوانه نظری نوروفیدبک بر این استوار می باشد که فرد از طریق فعالیت شرطی سازی شده می تواند فعالیت های مغزی خود را به کنترل در آورد و به هدایت الگوهای نامتعارف فعالیت های عصبی مغزی خود بپردازد.

هدایت الگوهای نامتعارف امواج مغزی در کودکانی که دچار نارسایی توجه، بیش فعالی می باشند از طریق کاهش امواج آهسته ( تتا) و افزایش امواج سریع ( بتا) به واسطه نوروفیدبک اتفاق می افتد.( کورتس و همکاران، ۲۰۱۶، هنریخ و همکاران ۲۰۱۶)

برای درمان اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی میزان افزایش و پذیرش نوروفیدبک به ارتباط با پایه های اصلی که منجر به رخ دادن نشانه های اصلی عصب شناسی می شود دانست .

بر اساس دیدگاه های عصب شناسی که تاکید بر این دارند که اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی شرایطی می باشد که به واسطه تحریکات پایین مغزی در تولید کافی انتقال دهنده های عصبی ایجاد می شود و در این صورت مشکلاتی در ارتباط بین نورون های عصبی ایجاد می شود.

به همین دلیل دیدگاه های نوروفیدبک با استفاده از انعطاف پذیری مغزی و از طریق شرطی سازی کنشگر در فرایند مداخله به دنبال تنظیم امواج مغزی نامتعارف برای افرادی که دارای اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی هستند، می باشد. ( بوتنیگ، ۲۰۰۵).

پس از این که روش نوروفیدبک برای کودکانی که دارای اختلالات تشنجی بوده اند و عملکرد تحصیلی آن ها ضعیف بوده است مفید واقع شد و از نظر عملکرد مدرسه ارتقا یافته اند برای کودکانی که دارای اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی هستند از این روش استفاده می کنند. ( لوبار و شویز، ۱۹۷۶، بوتنیگ ۲۰۰۵).

از سوی دیگر و بر اساس شواهد پژوهشی روش نوروفیدبک بر اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی تاثیر بسیاری داشته است و اثر بخشی این رویکرد درمانی باعث کاهش نشانه های نارسایی توجه و بیش فعالی می شود، زمانی که با روش های دارو درمانی ترکیب شود تاثیر بهتری بر روی درمان خواهد داشت.( لی، یانگ، زو و وانگ، ۲۰۱۳).

با توجه به پیشینه پژوهشی در مورد اثر بخشی نوروفیدبک که در تعدیل رفتار و موفقیت های درسی کودکانی که دچار اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی بوده اند گزارش هایی موجود است که در آن اثر بخشی نوروفیدبک بر روی گروهی از کودکان در ایران در غالب موارد مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. ( برای مثال لو و بارکلی، ۲۰۰۵، مرزبانی، مراتب و منصوریان ۲۰۱۶).

این مقاله تلاش کرده است تا به نقد و بررسی برخی از پژوهش های انجام شده به وسیله نوروفیدبک برای افرادی که دچار اختلالاتی مانند نارسایی توجه و بیش فعالی می باشند بپردازد و وضعیت ها و شرایط مزمن و مادام عمر را مورد بررسی قرار داد.

منبع : اثربخشی نوروفیدبک بر بیش فعالی معجزه آسا است

15 درمان شکست عشقی| درمان شکست عشقی چقدر طول میکشد

همه ما می دانیم که درمان شکست عشقی می تواند فوق العاده دردناک باشد. البته، تقریباً غیرممکن است که بتوانید جدایی را کالا آسان کنید، اما حداقل برخی از تکنیک ها وجود دارند که می‌تواند به آسان‌تر کردن این روند کمک کنند.

درمان شکست عشقی در زنان

درمان شکست عشقی در زنان با مردان تفاوت هایی دارد که به دلایل مختلف می باشد. در اینجا چند نکته وجود دارد که می تواند به زنان برای کنار آمدن با شکست عشقی کمک کند:

1. تنهایی غصه نخورید

 از دست دادن رابطه می تواند تقریباً احساسی مانند مرگ داشته باشد، قرار نیست ما به تنهایی غصه بخوریم، بنابراین مطمئن شوید که در یک یا دو هفته اول با دوست یا یکی از اعضای خانواده خود در این مورد می توانید صحبت کنید. بدیهی است که دوست یا اعضای خانواده جای خالی او را پر نمی کند، اما حرف زدن با آن ها و اینکه بدانید افرادی را دارید که به شما اهمیت می دهند می تواند شما را دلگرم کند. حتی ممکن است احتیاج داشته باشید که تا مدتی خانه دوست خود بمانید تا تنها نباشید.

2. ماساژ

چند جلسه ماساژ رزرو کنید. در جدایی ما حمایت عاطفی خود را از دست می‌دهیم و به طور همزمان کاهش چشمگیری در میزان محبت فیزیکی دریافت می‌کنیم. ماساژ  می تواند به بدن یا ذهن شما کمک کند تا حداقل لمس مثبت را تجربه کند. به علاوه ماساژ سطح کورتیزول را به صورت قابل توجهی کاهش می دهد (کورتیزول یک هورمون مرتبط با استرس است که ممکن است در هنگام جدایی افزایش یابد).

3. تهیه لیست

لیستی تهیه کنید و ویژگی های منفی شخصی که شما را ترک کرده است را در آن بنویسید، ما اغلب در رابطه عاشقانه چشم بسته عمل می کنیم و تنها خوبی های فرد را می بینیم، به همین دلیل تهیه لیست در ابتدا ممکن است دشوار به نظر برسد اما به شما کمک می کند تا راحت تر با شکست عشقی کنار بیایید. در نظر بگیرید که این لیست را روی گوشی خود داشته باشید تا هر زمان لازم شد به راحتی برای شما قابل مشاهده باشد. می توانید برای این کار از دوست خود کمک بگیرید تا به شما کمک کند لیستی کامل تهیه کنید.

4. نترس

برخی اوقات افراد به دلیل رابطه ناموفقی که داشته اند از ارتباط های جدید دوری می کنند، این ممکن است باعث انزوا شما شود بنابراین بهتراست که تا جایی که می توانید به ترس خود غلبه کنید، کتاب های زیادی در مورد پیدا کردن افراد درست و مناسب وجود دارد که با مطالعه آن ها و مقالههای مرتبط در این زمینه می توانید بر ترس خود غلبه کنید.

5. مغز خود را با تجربیات جدید پر کنید

بخشی از اینکه چرا جدایی انقدر دردناک  است این می باشد که ما  احساس می کنیم همه چیز در محیط فعلی ما را به یاد رابطه سابقمان می اندازد. گاهی اوقات به نظر می رسد که همه چیز در زندگی ما را به یاد آن شخص می اندازد. یکی از راه‌های تغییر این است که عمداً تجربیات و خاطرات جدیدی ایجاد کنید تا از مرور خاطرات قدیمی جلوگیری کنید. تجربیات جدید همچنین می توانند به طور نامحسوس به ما اطمینان دهند که احتمالات دیگری در زندگی وجود دارد. 

6. استراحت کن

ممکن است متوجه شوید که خواب بهترین دارو برای شماست، می توانید چشم های خود را ببندید و به یک آهنگ بی کلام یا پادکست گوش بدهید. در حالی که خوب است استراحت کنید، این را هم بدانید که گاهی اوقات یک پیاده روی ساده در هوای تازه یا گپ زدن با یک دوست می تواند تفاوت زیادی ایجاد کند بنابراین کمی هم تحرک داشته باشید.

7.مراقب تنهایی باشید

 کاهش حمایت عاطفی می تواند جدایی را دشوار تر کند، تنها بودن و احساس عدم وجود حمایت کافی می تواند آسیب روانی زیادی به همراه داشته باشد. بنابراین همان طور که بیان شد سعی کنید حمایت های مختلف عاطفی را برای خودتان فراهم کنید حتی می توانید از مشاور کمک بگیرید تا در پروسه جدایی شما را راهنمایی کند.

درمان شکست عشقی در مردان

 8. تعیین مرزها

گاهی اوقات اجتناب از تلاقی با شریک سابق پس از جدایی آسان است. اما اگر در یک شهر کوچک زندگی می‌کنید یا افراد مشابه زیادی را می‌شناسید، ممکن است برای جدا کردن کامل زندگی‌تان کار سخت‌تری داشته باشید.

به نیازهای یکدیگر احترام بگذارید

اگر می‌خواهید دوست بمانید اما با رابطه گذشته خود هیچ تماسی نمی‌خواهد، باید به او احترام بگذارید. تماس نگیرید، پیامک ارسال نکنید و از دوستانشان نخواهید که به جای شما با آن ها صحبت کنند.

ممکن است دلتان برای او تنگ شود، اما رعایت نکردن مرزها احتمالاً به هر فرصت دوستی در آینده نیز آسیب می رساند.

بنابراین اگر سابقتان با شما تماس گرفت خود را موظف به پاسخگویی نکنید. این کار می تواند دشوار باشد به خود یادآوری کنید که برای رویارویی با آن احساسات دشوار  به زمان و مکان نیاز دارید.

9. مراقبت از خود را در اولویت قرار دهید

بهتر است که یک برنامه مراقبت روزانه از خودتان ایجاد کنید.

هر روز کارهای زیر را انجام دهید.

  • کارهایی که شما را شاد می کند (دوستانتان را ببینید، تجربه جدیدی داشته باشید، وقت خود را صرف سرگرمی مورد علاقه خود کنید)
  • باعث پیشرفت شما می شوند ( ورزش، مدیتیشن، پختن یک وعده غذایی رضایت بخش اما سالم)
  • به شما کمک می کند تا احساسات خود را درک کنید (هنر یا موسیقی بسازید، خطرات خود را بنویسید، با مشاور یا سایر افراد حمایت کننده صحبت کنید)

سعی کنید به اندازه کافی بخوابید، اما از زیاد خوابیدن خودداری کنید. این می‌تواند با مسئولیت‌ها و کارهای شما تداخل داشته باشد و باعث شود احساس بی‌حالی و ناخوشی کنید.

10. کارهایی را انجام دهید که از آن ها لذت می برید

پس از جدایی، ممکن است زمان آزاد بیشتری داشته باشید، سعی کنید از این زمان در راه های مثبت استفاده کنید.

شاید زمان کمتری را صرف مطالعه کرده باشید، این زمان خوبی برای جبران است. یا شاید همیشه می خواستید باغبانی یا بافندگی را امتحان کنید. حتی می توانید شروع به یادگیری یک زبان جدید کنید یا برای یک سفر برنامه ریزی کنید.

یافتن کارهایی که باید انجام دهید (و انجام آن ها) می تواند به شما کمک کند که حواس خود را از غم و اندوه پس از جدایی دور کنید.

11. ابراز احساسات

معمولاً پس از جدایی احساسات زیادی را تجربه می کنید، از جمله:

  • عصبانیت
  • غم و اندوه
  • گیجی
  • تنهایی

 این احساسات را یادداشت کنید، آن ها را به تصویر بکشید یا با عزیزان خود صحبت کنید. فیلم‌، موسیقی و کتاب‌ می تواند برای شما آرامش زیادی به همراه داشته باشد. سعی کنید با احساسات خود روبرو شوید، سرکوب کردن احساسات باعث درمان آن ها نمی شود.

12. محدود کردن رسانه های اجتماعی

ممکن است علاقه داشته باشید پس از جدایی یک دیگر را در فضای مجازی دنبال کنید، این کار ممکن است خاطراتی را که لازم نیست برای شما زنده کند و باعث حال بد شما شود. بنابراین توصیه می شود که برای مدتی از فضای مجازی فاصله بگیرید و به زندگی عادی خود بپردازید.

13. درباره جدایی پست نگذارید

نیازی نیست که به طور عمومی به اشتراک بگذارید که رابطه شما به پایان رسیده است، زیرا به احتمال زیاد، افرادی که نیاز به دانستن دارند از قبل می دانند. به یاد داشته باشید که شبکه‌های اجتماعی مکانی برای نشان دادن احساسات یا ناامیدی‌های شما نسبت به دیگران نیست.

14. اگر دوستان مشترک زیادی دارید

دوستان مشترک زیادی داردید احتمالاً می خواهند بدانند پس از جدایی چه اتفاقی افتاده است. به طور کلی بهتر است از وارد شدن به جزئیات اجتناب کنید. آن ها ممکن است دو داستان بسیار متفاوت بشنوند و شایعات در برخی موقعیت ها می تواند مشکل ساز شود.

ممکن است بخواهید حقیقت را به اشتراک بگذارید. سعی کنید از واکنش احساسی پرهیز کنید و حقایق را با آرامش بیان کنید، بدون اینکه در مورد شریک قبلی خود چیزی منفی بگویید یا رازهای آن ها را بیان کنید.

درمان شکست عشقی چقدر طول میکشد

وقتی به جدول زمانی جدایی نگاه می کنیم، مطالعات نشان می دهند که یک نظرسنجی نشان داده است به طور متوسط حدود 3.5 ماه طول می‌کشد تا افراد از جدایی بهبود یابد، در حالی که بهبودی پس از طلاق ممکن است نزدیک به 1.5 سال طول بکشد.

تحقیقات نشان می دهند که

  • اگر 1 سال با کسی بودید، 6 ماه طول می کشید تا بر جدایی غلبه کنید.
  • اگر 2 سال با کسی بودید، 1 سال طول می کشید تا بر جدایی کنار بیایید.
  • اگر 3 سال با کسی بودید، 1 سال و 6 ماه طول می کشید تا جدایی را پشت سر بگذارید.
  • و غیره.

منبع : 15 درمان شکست عشقی| درمان شکست عشقی چقدر طول میکشد 

کمک به الکلی | درمان کسی که اعتیاد به الکل

برای کمک به الکلی چه باید کرد؟ آیا کسی که دوستش دارید اعتیاد به الکل دارد؟ مقابله با سوء مصرف الکل یا اعتیاد به الکل یکی از عزیزان می تواند برای اعضای خانواده دردناک و مشکل ساز باشد، اما در این مقاله راه هایی ذکر شده است که می تواند به شما کمک کند.

چگونه اعتیاد به الکل بر خانواده و دوستان تأثیر می گذارد؟

سوء مصرف الکل و اعتیاد نه تنها بر فرد مصرف کننده الکل تأثیر می گذارد بلکه بر خانواده و عزیزان آن ها نیز تأثیر گذار است. تماشای اعتیاد به الکل یک دوست یا یکی از اعضای خانواده می تواند به همان اندازه که ناراحت کننده باشد، دردناک باشد.

ممکن است با مشاهده مشروبات الکلی و بدتر شدن رابطه تان توسط عزیزتان احساسات ناراحت کننده زیادی از جمله شرم، ترس، عصبانیت و سرزنش را از خود بروز دهید. ترک اعتیاد ممکن است آنقدر سخت و طولانی مدت باشد که نادیده گرفتن عزیزتان و تظاهر به اینکه هیچ مشکلی وجود ندارد آسان تر به نظر برسد.

اما انکار اعتیاد در دراز مدت فقط باعث آسیب بیشتر به شما، عزیزتان و بقیه اعضای خانواده‌ خواهد شد.

مهم است که به یاد داشته باشید که در ترک اعتیاد تنها نیستید. اعتیاد به الکل و مصرف الکل از هر طبقه اجتماعی، نژاد، پیشینه و فرهنگی میلیون ها نفر را تحت تاثیر قرار می دهد.

صبر، عشق و حمایت شما می تواند نقش مهمی در بهبودی طولانی مدت او داشته باشد. با این دستورالعمل‌ها، می‌توانید درد و رنج عزیزانتان را کاهش دهید، سلامت روانی و رفاه خود را حفظ کنید و آرامش را به رابطه و زندگی خانوادگی خود بازگردانید.

کمک به کسی که اعتیاد الکلی دارد

نیاز دارید با کسی صحبت کنید؟

شماره تماس جهت رزرو وقت مشاوره ازدواج مرکز مشاوره ستاره ۰۲۱۲۲۳۵۴۲۸۲و ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰  به وسیله موبایل از طریق شماره های ۰۹۰۳۵۶۷۳۰۵۰و ۰۹۱۰۸۳۴۷۵۹۷امکان پذیر است.

شناخت علائم اعتیاد

برای بسیاری از مردم، مصرف الکل، بخش عادی از زندگی شان شده است. در بیشتر کشورها، لذت بردن از مصرف نوشیدنی های الکلی برای بزرگسالان قانونی و از نظر اجتماعی قابل قبول است.

اما از آنجایی که اثرات الکل از فردی به فرد دیگر بسیار متفاوت است، تشخیص اینکه چه زمانی یکی از عزیزان به نوشیدنی های الکلی اعتیاد پیدا کرده است، همیشه آسان نیست. هیچ معیار مشخصی وجود ندارد که نشان دهد فردی دارای اختلال مصرف الکل است.

در این دوران سخت همه‌گیری کورونا در جهان، رکود اقتصادی و بیکاری بالا، بسیاری از مردم بیشتر از قبل برای کاهش استرس، مشروب می‌نوشند.

در حالی که با توجه به این شرایط درک آن آسان است، اما نگرانی و عوارض آن را کم نمی کند. مصرف الکل برای دوری از استرس یا مشکلات خلقی، ممکن است نشآن های از این باشد که نوشیدن الکل توسط یکی از عزیزان شما به اعتیاد تبدیل شده است.

نشانه های اعتیاد به نوشیدنی های الکلی

  • به طور مرتب از مسئولیت های خود در خانه، محل کار یا مدرسه شانه خالی کند، زیرا آن ها در حال نوشیدن الکل هستند.
  • اغلب بیش از حد مشروب می نوشند.
  • در مورد میزان مصرف الکل دروغ بگوید یا سعی کند آن را از شما مخفی کند.
  • در هنگام مصرف الکل حالت توهم به آن ها دست می دهد و نمی توانند به یاد بیاورند که در هنگام مستی چه گفته یا انجام داده اند.
  • حتی زمانی هم که مصرف الکل باعث ایجاد اختلال در روابط با شما یا دیگران شده باز به نوشیدن ادامه می دهند.
  • از الکل برای درمان یک مشکل سلامت روانی مانند اضطراب، افسردگی یا اختلال دوقطبی استفاده می کنند.

اگر علائم هشداردهنده‌ای که ذکر شد را در فرد مورد نظرتان مشاهده و تشخیص داید که معتاد به الکل است.

اولین قدم برای کمک به او این است که اطلاعات خود را در مورد اعتیاد و سوء مصرف الکل افزایش دهید. وقتی در مورد انواع مختلف درمان و خودیاری تحقیق کردید، آماده خواهید بود که با همسر خود در مورد اعتیادش به الکل صحبت کنید و حمایت مورد نیاز را به او ارائه دهید.

چگونه با کسی در مورد اعتیادش به الکل صحبت کنیم؟

صحبت کردن با فرد معتاد در مورد نوشیدن الکل کار آسانی نیست. ممکن است اگر نگرانی‌های خود را مطرح کنید، آن شخص عصبانی شود و حالت تدافعی بگیرد و شروع به سرزنش‌کردن یا انکار مشکل خود ‌شود. در واقع، همه اینها واکنش های رایج هستند. اما این دلیلی برای دوری از بیان کردن مشکل نیست.

سکوت باعث تشدید اعتیاد می شود

هرچند باید در مورد نگرانی های خود صادق باشید، اما باید بدانید که نمی توانید کسی را مجبور به ترک مصرف الکل کنید. باید به خاطر داشته باشید هر چقدر هم که شما بخواهید  و تماشای مصرف الکل عزیزتان شما را آزار دهد، تا زمانی که خود فرد قصد ترک نداشته باشد نمی توانید او را مجبور به ترک الکل کنید، انتخاب با اوست.

با این حال، کاری که می توانید انجام دهید این است که به آن ها اقداماتی برای حل مشکلشان ارائه دهید مانند: تماس تلفنی برای مشاوره، صحبت با پزشک یا مشاور، ورود به جلسات درمان یا رفتن به یک جلسه گروهی.

نکاتی برای صحبت در مورد سوء مصرف الکل

چیزهایی که می تواند در این مکالمه به شما کمک کند:

  • زمانی را انتخاب کنید که عزیزتان مشروب نمی‌نوشد و شما هم آرام و متمرکز هستید. مکانی را انتخاب کنید که ساکت و خصوصی باشد و در آن فرد مزاحمی وجود نداشته باشد
  • برای جلوگیری از حواس‌پرتی، تلفن و سایر دستگاه‌های خود را خاموش کنید.
  • نگرانی های خود را با دقت بیان کنید. به عزیزانتان در مورد نگرانی هایی که در مورد نوشیدن الکل او دارید و تأثیرات آن بر سلامتی، روابط شما و خانواده به طور کلی صحبت کنید.
  • سعی کنید بی طرف بمانید و دلسوز باشید نه اینکه رفتار عزیزتان را قضاوت کنید یا سعی کنید او را شرمنده کنید.
  • فرد مورد علاقه خود را تشویق کنید تا دلایل سوء مصرف الکل را مطرح کند. آیا برای کاهش استرس، بی حوصلگی یا فرار از تنهایی و برطرف کردن اضطرب الکل می نوشد؟ بسیاری از عوامل مختلف می‌توانند در نوشیدن آن ها نقش داشته باشند، اما برای بهبودی بهترفرد مورد علاقه‌تان باید به دلایل زمینه‌ای رسیدگی شود.
  • اگر ترجیح می دهید به تنهایی این کار را انجام ندهید، یک جلسه خانوادگی را در نظر بگیرید. همه باید با هدف بهبودی حضور پیدا کنند، نه اینکه این را فرصتی برای قضاوت، متهم کردن یا تخلیه خشم خود نسبت به فرد مبتلا بدانند.

چیزهایی که باید از آن ها دوری کرد:

  • با یک واکنش منفی از فرد مورد نظرتان سریع جا نزنید. ممکن است چندین جلسه لازم باشد تا یک مکالمه واقعی با عزیزانتان در مورد اعتیادش شروع شود. باید انتظار عقب نشینی و انکار را از او داشته باشید. به فرد زمان بدهید تا با نگرانی های شما کنار بیاید و خودش مشکل را ببیند.
  • برای تهدید، تنبیه یا نصیحت تلاش نکنید. از رفتارهای تندآمیزی که فقط احساس گناه و اعتیاد مصرف‌کننده الکل را افزایش می دهد، دوری کنید.
  • بر اشتباهات فرد مورد نظرتان سرپوش نگذارید و رفتار او را توجیه نکنید. تلاش برای انجام مسئولیت‌هایشان، فقط از پیامدهای منفی مصرف الکل آن ها جلوگیری می‌کند و می‌تواند تصمیم آن ها را برای ترک کردن به تأخیر بیندازد.
  • خودتان را سرزنش نکنید زیرا شما مقصر مشکل اعتیاد همسر یا نامزدتان نیستید علاوه بر این مسئول رفتار او نیستید و نمی توانید کاری کنید که او تغییر کند.

عزیزانتان را به کمک گرفتن تشویق کنید

انتظار نداشته باشید که عزیزتان به تنهایی بر اعتیاد غلبه کند. حتی اگر برای ترک یا کاهش مصرف الکل نیازی به پزشک نداشته باشند، ولی به حمایت، راهنمایی و مهارت های مقابله ای جدید نیاز دارند.

به روش های زیر می توانید به عزیزتان در ترک اعتیاد به مشروبات الکلی کمک کنید:

  • پیشنهاد همراهی آن ها در قرار ملاقات های پزشک، جلسات گروهی یا جلسات مشاوره.
  • زمانی که با مشاوره تلفنی صحبت می کند به صحبت هایش گوش کنید. ( از او برای این کار اجازه بگیرید.)
  • تهیه یک برنامه مشخص برای آن ها، با جزییات تغییراتی که آن ها چگونه ایجاد خواهند کرد.

نقش شما با موافقت در خواست کمک همسرتان تمام نمی شود. بهبودی یک فرآیند مداوم است که نیاز به زمان و صبر دارد. کسی که سوء مصرف  الکل دارد، زمانی که مست نیست به طور جادویی تبدیل به فرد دیگری نمی شود. در واقع، آن ها با انبوهی از مشکلات جدید روبرو خواهند شد.

به همین دلیل باید راهکارهای جدیدی را برای زندگی بدون الکل پیدا کنند و همچنین باید در وهله اول با مشکلاتی که منجر به سوء مصرف الکل آن ها شده است، مقابله کنند. اما با حمایت و عشق مداوم شما، آن ها می توانند به آنجا برسند.

ترک یا کاهش مصرف

همه کسانی که زیاد الکل می نوشند، الکلی نیستند. با توجه به سطح مشکل عزیزان شما و توانایی کنترل آن ها بر نوشیدن الکل، ممکن است بتوانند به جای ترک کامل، مصرف الکل خود را کاهش دهند.

اگر هدف عزیزانتان کاهش نوشیدن الکل است، به او کمک کنید تا با تعیین محدودیت های جدید و پایبندی به آن محدودیت ها، بتواند مصرف خود را کاهش دهد.

به عنوان مثال، اگر عزیز شما حداقل دو روز در هفته متعهد شود که اصلا مشروب ننوشد، در عوض چه کاری انجام خواهد داد؟ در روزهایی که به خود اجازه نوشیدن الکل می‌دهد، چگونه به محدودیت‌ها پایبند خواهند بود؟

به فرد مورد علاقه خود کمک کنید تا اهداف مصرف الکل خود را بنویسد و اصولی برای پایبندی به آن ها طراحی کند. اینها می تواند شامل عدم نوشیدن الکل در خانه، استراحت بین نوشیدنی ها، دوری  از تأثیرات بد و دنبال کردن علایق جدید و حضور در گروه های اجتماعی باشد.

گزینه های درمانی

بهترین گزینه درمانی برای عزیزان شما تا حد زیادی به عمق اعتیاد الکل، ثبات وضعیت زندگی و سایر مشکلات سلامتی آن ها بستگی دارد. اگر نمی توانید در مورد درمان تصمیم بگیرید بهتر است که با مشاور در این مورد صحبت کنید.

پزشک مراقبت های اولیه یا پزشک عمومی عزیز شما می تواند الگوهای مصرف الکل ، سلامت کلی و هر گونه اختلال همزمان را ارزیابی کند و درمان را ارائه دهد. در صورت لزوم، پزشک حتی ممکن است داروهای تایید شده وابسته به الکل را برای درمان تجویز کند.

شرکت در یک برنامه ۱۲ مرحله ای یا سایر گروه های حمایتی یکی از رایج ترین گزینه های درمانی برای سوء مصرف الکل و اعتیاد است. جلسات و گروه های مشابه این امکان را به فرد می دهد که با دیگرانی که با مشکلات مشابه روبرو هستند، ملاقات کند.

علاوه بر کاهش احساس تنهایی، فرد معتاد می تواند برای ترک توصیه هایی دریافت کند و خود را در برابر دیگرانی که از نزدیک متوجه مقابله آن ها می شوند، رها کند. مطالعات نشان می دهد که ارتباط اجتماعی توسط این گروه ها به فرد کمک می کند تا در توانایی خود برای ترک الکل اعتماد به نفس ایجاد کند و از متانت او حمایت کند.

درمان های رفتاری شامل جلسات درمانی فردی، گروهی و خانواده است. این جلسات می تواند به فرد کمک کند که به علل اصلی مصرف الکل خود را پی ببرد ، روابط آسیب دیده را ترمیم کند و مهارت هایی را برای متوقف کردن یا کاهش نوشیدن الکل یاد بگیرد و این که چگونه با محرک های نوشیدن که باعث عود آن ها می شود، مقابله کند.

مراکز درمانی مسکونی یا “بازپروری” درمان فشرده ای را برای ترک سوء مصرف یا اعتیاد به الکل ارائه می دهند. همسر شما به مدت ۳۰ تا ۹۰ روز در یک مرکز ویژه اقامت دارد و درمان هایی مانند سم زدایی، درمان و دارو دریافت می کند.

حمایت از بهبودی عزیزتان

بهبودی از اعتیاد به الکل می تواند یک جاده پر دست انداز باشد. حدود نیمی از افرادی که برای اولین بار درمان سوء مصرف الکل را تکمیل می کنند، الکل را ترک می کنند، در حالی که نیمی دیگر عود می کنند و در مقطعی به اعتیاد خود برمی گردند.

معمولاً افراد برای رسیدن به بهبودی کامل بیش از یک بار نیاز به درمان دارند. این بدان معناست که هنگام حمایت از بهبودی عزیزتان به صبر زیادی نیاز خواهید داشت.

همسر خود را تشویق کنید تا علایق جدید را پرورش دهد. زمانی که فردی زمان زیادی را صرف نوشیدن الکل (و بهبودی پس از نوشیدن) می کند، ترک یا کم کردن آن می تواند حفره بزرگی در زندگی او ایجاد کند.

فرد مورد علاقه خود را تشویق کنید تا سرگرمی ها و علایق جدیدی را جایگزین نوشیدن الکل کند. به دنبال چیزهایی برود که باعث پیشرفت زندگی آن ها شود، مانند شرکت در کلاس برای یادگیری چیزهای جدید. گذراندن وقت در طبیعت، پیاده روی، مسافرت یا ماهیگیری؛ داوطلبانه وقت خود را برای هدفی که برای آن ها مهم است، اختصاص دهند.

شروع به ورزش؛ پیوستن به یک باشگاه سرگرمی؛ یا دنبال کردن هنر با نقاشی، نوشتن، یا بازدید از موزه ها.

فعالیت های اجتماعی را که در آن ها مصرف الکل ممنوع است، پیشنهاد دهید. اگر نمی توانید همسر خود را از موقعیت هایی که الکل وجود دارد دور کنید، می توانید با همراهیش او را از نوشیدن الکل دور  کنید. زمانی که با هم وقت می گذرانید، سعی کنید فعالیت هایی را پیشنهاد دهید که فاقد الکل است.

به نامزد خود کمک کنید تا مشکلاتی را که باعث اعتیاد او به الکل شده است برطرف کند. برای مثال، اگر او به دلیل کسالت، اضطراب یا تنهایی مشروب خورده است، این مشکلات پس از هوشیاری همچنان وجود خواهند داشت. فرد را تشویق کنید تا راه های سالم تری برای کنار آمدن با مشکلات زندگی و رهایی از شکست ها پیدا کند.

زمانی که عواقب نوشیدن الکل را از فرد پنهان می کنید، در واقع به او کمکی  نکرده اید. هنگامی که شغل خود را از دست می دهند یا به دلیل نوشیدن مشروبات الکلی دچار مشکل قانونی می شوند، ممکن است بطری ها را دور بریزید، مسئولیت آن ها را بر عهده می گیرید، یا کمک مالی کنید که تمام این موارد اشتباه است.

کمک به آن ها به معنای مسئول دانستن فرد برای رفتار خود و اجازه دادن به آن ها برای حفظ منزلتشان است.

به آن ها کمک کنید راه های سالم تری برای مقابله با استرس پیدا کنند. ایجاد یک تغییر اساسی در زندگی با ترک یا کاهش مصرف الکل می تواند استرس ایجاد کند. به طور مشابه، مصرف زیاد الکل اغلب وسیله ای ناسالم برای مدیریت استرس است.

شما می توانید با تشویق به ورزش کردن ، اعتماد به دیگران، مدیتیشن، یا سایر روش های آرامش بخش ، به فرد مورد علاقه خود کمک کنید تا راه های سالم تری برای کاهش استرس خود بیابد.

برای عود آماده باشید اما خودتان را سرزنش نکنید. به فرد مورد علاقه خود کمک کنید تا برنامه ریزی کند که چگونه از محرک های نوشیدن دوری کرده، با هوس های الکلی مقابله کند، و در موقعیت های اجتماعی که فشار برای مصرف الکل وجود دارد کنار بیاید.

می‌توانید به عزیزتان کمک کنید تا راه‌هایی برای پرت کردن حواس خود در هنگام بروز هوس پیدا کند،  مثلاً با تماس گرفتن، پیاده‌روی، یا از بین بردن اشتیاق به الکل،  در نهایت فقط اینها مسئول متانت او هستند. شکست در بهبودی رایج است. اگر عزیزتان عود را تجربه می کند تقصیر شما نیست.

تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که فرد را تشویق کنید تا دوباره برای ترک الکل متعهد شود و در تلاش مجدد از او حمایت کنید.

کمک به نوجوانی که الکل مصرف می کند

نوجوانان امروزی زودتر و بیشتر از همیشه الکل را تجربه می کنند. آن ها نسبت به بزرگسالان بیشتر در معرض نوشیدن الکل هستند و آسیب پذیرتر می باشند. این ممکن است به این دلیل باشد که مرکز لذت مغز نوجوان قبل از توانایی آن ها برای تصمیم گیری درست بالغ می شود.

با این حال، دلیل نوشیدن آن ها هر چه که باشد، سوء مصرف الکل می تواند اثرات ماندگاری برای سلامتی نوجوانان داشته باشد و اغلب منجر به افزایش رفتارهای پرخطر، مانند رانندگی در هنگام اختلال یا داشتن رابطه جنسی خلاف عرف و شرع.

به عنوان والدین یا قیم، اگر متوجه شوید که فرزندتان در حال مصرف الکل است، طبیعی است که احساس ترس، عصبانیت یا سردرگمی کنید. اما مهم است که به یاد داشته باشید که شما هنوز هم تأثیر زیادی بر انتخاب های فرزندتان دارید، به خصوص در دوران پیش از نوجوانی و اوایل نوجوانی.

هنگام رویارویی با نوجوان خود آرام باشید و فقط زمانی این کار را انجام دهید که همه هوشیار هستند. نگرانی های خود را توضیح دهید و بیان کنید که نگرانی شما به دلیل عشقی است که به او دارید. مهم این است که نوجوان شما احساس کند که او را حمایت می کنید.

فعالیت نوجوان خود را زیر نظر داشته باشید. آگاه باشید که نوجوان شما کجا می رود و با چه کسانی معاشرت می کند. الکل را از خانه خود بردارید و به طور منظم مخفیگاه های احتمالی الکل را بررسی کنید. به نوجوان خود توضیح دهید که فقدان حریم خصوصی که تجربه می کند، نتیجه گرفتار شدن در مصرف الکل است.

با فرزندتان در مورد مسائل اساسی صحبت کنید. بسیاری از نوجوانان برای رهایی از استرس، مقابله با فشارهای مدرسه، خود درمانی مسائل مربوط به سلامت روان یا مقابله با تغییرات عمده زندگی، مانند نقل مکان یا طلاق، به الکل روی می آورند. با فرزندتان در مورد آنچه در زندگی او می گذرد صحبت کنید.

قوانین و عواقب را وضع کنید. نوجوان شما باید درک کند که نوشیدن الکل عواقب خاصی دارد. اما تهدیدهای توخالی نکنید یا قوانینی را تعیین نکنید که نتوانید آن ها را اجرا کنید.

به هیچ عنوان در حضور او به سمت مشروبات الکلی نروید و اجازه ندهید که همسرتان هم این کار را بکند.

سایر علایق و فعالیت های اجتماعی را تشویق کنید. نوجوان خود را در معرض سرگرمی ها و فعالیت های سالم مانند ورزش های گروهی، پیشاهنگی ها و باشگاه های بعد از مدرسه قرار دهید تا از مصرف الکل جلوگیری کنید.

از دیگران کمک بگیرید شما مجبور نیستید به تنهایی پیش بروید. سعی کنید از مربی ورزشی، پزشک خانواده، درمانگر یا مشاور کمک بگیرید.

از خودتان مراقبت کنید

رویارویی با مصرف الکل یکی از عزیزان می تواند خطرات سنگینی بر سلامت، دیدگاه و رفاه شما وارد کند. این مهم است که ایمن بمانید، مراقب سلامتی خود باشید و حمایت لازم را دریافت کنید.

سعی نکنید به تنهایی با این موضوع روبرو شوید. داشتن افرادی که بتوانید صادقانه با آن ها در مورد آنچه در حال گذراندن هستید صحبت کنید بسیار مهم است. به دوستان قابل اعتماد، یک گروه پشتیبانی، افراد جامعه مذهبی خود یا درمانگر خود مراجعه کنید.

گوش دادن به دیگرانی که با مشکلات مشابه شما روبرو هستند می‌تواند به عنوان منبع فوق‌العاده‌ای از آرامش و حمایت باشد و به شما کمک کند تا ابزارهای جدیدی برای مقابله ایجاد کنید.

از نیازهای خود غافل نشوید. اجازه ندهید رفتار عزیزتان سلامت و شادی شما را مختل کند. زمانی را در روز برای استراحت، حفظ سلامتی خود و انجام کارهایی که از آن لذت می برید، برنامه ریزی کنید.

بهبودی عزیز شما می تواند یک فرآیند طولانی باشد، بنابراین باید تعادل را در زندگی خود حفظ کنید. با کار، قرار ملاقات ها و برنامه های اجتماعی همراه باشید.

مرزها را تعیین کنید. به همان اندازه که فرد مبتلا به الکل را دوست دارید و تماشای مبارزه او با اعتیادش می تواند ناراحت کننده باشد، اقدامات زیادی می توانید انجام دهید. شما نمی توانید شبانه روز بر رفتار آن ها نظارت داشته باشید، همه تصمیمات آن ها را به جای آن ها بگیرید یا اجازه دهید مشکلات آن ها زندگی شما را مختل کند.

شما درمانگر یا مربی درمان همسرتان نیستید، بنابراین سعی نکنید این مسئولیت ها را به عهده بگیرید. برای جلوگیری از افت شغلی، محدودیت‌های واضحی برای کارهایی که می‌توانید انجام دهید تعیین کنید و در مورد قوانین انعطاف پذیری نشان ندهید.

استرس را مدیریت کنید. نگرانی و استرس در مورد عزیزتان می تواند بر ذهن و بدن شما تأثیر بگذارد، بنابراین راه هایی برای کاهش استرس بیابید .

درست غذا خوردن، ورزش منظم و خواب خوب همگی می توانند به کنترل استرس کمک کنند. همچنین می‌توانید یکی از مدیتیشن‌های صوتی راهنمای مشاورانه را امتحان کنید تا به شما کمک کند آرام و متمرکز بمانید.

منبع : کمک به الکلی | درمان کسی که اعتیاد به الکل

اختلال شخصیت وابسته

اختلال شخصیت وابسته (DPD)

اختلال شخصیت وابسته با نیاز فراگیر و مفرط به مراقبت مشخص می شود که منجر به رفتارهای تسلیم پذیر می شود. تشخیص اختلال شخصیت وابسته با معیارهای بالینی صورت می گیرد و درمان آن با روان درمانی و احتمالاً داروهای ضد افسردگی انجام می شود.

در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، نیاز به مراقبت منجر به از دست دادن استقلال و علایق آن ها می شود. از آنجایی که آن ها به شدت نگران مراقبت از خود هستند، بیش از حد وابسته و مطیع می شوند.

تخمین زده می شود که کمتر از ۱٪ از جمعیت عمومی ایالات متحده به اختلال شخصیت وابسته مبتلا باشند. این اختلال بیشتر در زنان تشخیص داده می شود، اما در برخی مطالعات، شیوع آن در مردان و زنان به یک اندازه بوده است.

اختلالات همراه نیز در شخصیت وابسته شایع می باشند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته اغلب دارای اختلال افسردگی (اختلال افسردگی اساسی یا اختلال افسردگی مداوم )، اختلال اضطرابی، اختلال مصرف الکل یا اختلال شخصیت (مثلاً مرزی، هیستریونیک ) هستند.

اختلال شخصیت وابسته چیست؟

تصور می‌شود که عوامل فرهنگی، تجربیات اولیه منفی و آسیب‌پذیری‌های بیولوژیکی مرتبط با اضطراب در ایجاد اختلال شخصیت وابسته نقش دارند. ویژگی های خانوادگی مانند تسلیم بودن، ناامنی و رفتار خودآزاری نیز ممکن است در این امر نقش داشته باشند.

علائم و نشانه های شخصیت وابسته

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وابسته فکر نمی کنند که بتوانند از خود مراقبت کنند. آن ها از تسلیم شدن استفاده می کنند تا دیگران را وادار به مراقبت از خود کنند.

بیماران مبتلا به این اختلال معمولاً هنگام تصمیم گیری های معمولی به اطمینان خاطر و مشاوره زیادی نیاز دارند. آن ها اغلب به دیگران، اغلب یک نفر، اجازه می دهند که مسئولیت بسیاری از جنبه های زندگی آن ها را بر عهده بگیرند. 

برای مثال، آن ها ممکن است به همسرشان وابسته باشند تا به آن ها بگوید چه بپوشند، به دنبال چه شغلی باشند و با چه کسی معاشرت کنند.

این بیماران خود را حقیر می دانند و تمایل دارند توانایی های خود را کوچک جلوه دهند. آن ها هر گونه انتقاد یا عدم تایید را دلیلی بر بی کفایتی خود می دانند که اعتماد به نفس شان را بیشتر تضعیف می کند.

ابراز مخالفت با دیگران برای آن ها دشوار است زیرا می ترسند حمایت خود را از دست بدهند. آن ها ممکن است به جای از دست دادن کمک دیگران، با چیزی که می دانند اشتباه است موافقت کنند. 

حتی زمانی که باید عصبی شوند یا احساسات خود را بروز دهند، از ترس از دست دادن حمایت خود، از دست دوستان و همکاران عصبانی نمی شوند.

این بیماران برای به دست آوردن مراقبت و حمایت تمام تلاش خود را می کنند (مثلاً انجام کارهای ناخوشایند، تسلیم شدن به خواسته های نامعقول، تحمل آزار جسمی، جنسی یا عاطفی). تنها بودن باعث می شود آن ها احساس ناراحتی یا ترس زیادی داشته باشند زیرا می ترسند نتوانند از خود مراقبت کنند.

بیماران مبتلا به این اختلال تمایل دارند تنها با افراد معدودی که به آن ها وابسته هستند تعامل اجتماعی داشته باشند. هنگامی که یک رابطه نزدیک به پایان می رسد، بیماران مبتلا به این اختلال بلافاصله سعی می کنند جایگزینی پیدا کنند. 

این بیماران از رها شدن توسط افرادی که به آن ها وابسته هستند می ترسند، حتی زمانی که دلیلی برای این کار وجود ندارد.

تشخیص شخصیت وابسته

معیارهای بالینی ( بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ، ویرایش پنجم [DSM-5])

برای تشخیص اختلال شخصیت وابسته، بیماران باید ویژگی های زیر را داشته باشند:

  • نیاز مداوم و مفرط به دیگران که منجر به تسلیم آن ها می شود.
  • مشکل در تصمیم گیری روزانه بدون توصیه و اطمینان بیش از حد از سوی افراد دیگر.
  • نیاز به اینکه دیگران مسئول مهم ترین جنبه های زندگی آن ها باشند.
  • مشکل در ابراز مخالفت با دیگران به دلیل ترس از دست دادن حمایت یا تایید آن ها
  • مشکل در شروع پروژه ها به تنهایی به دلیل عدم اطمینان به توانایی های خود (نه به دلیل کمبود انگیزه یا انرژی)
  • تمایل به انجام کارهای زیاد (مثلاً انجام کارهای ناخوشایند) برای جلب حمایت دیگران
  • احساس ناراحتی یا درماندگی زمانی که تنها هستند زیرا می ترسند نتوانند از خود مراقبت کنند
  • نیاز فوری به برقراری یک رابطه جدید با شخصی دیگر

همچنین این علائم باید از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد.

اختلال های مشابه

چندین اختلال شخصیت دیگر مشابه اختلال شخصیت وابسته وجود دارند. با این حال، می توان آن ها را از اختلال شخصیت وابسته بر اساس ویژگی های زیر تشخیص داد:

  • اختلال شخصیت مرزی : بیماران مبتلا به این اختلال آنقدر ترسیده اند که نمی توانند به همان درجه کنترلی که بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وابسته دارند، تسلیم شوند. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، بر خلاف مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته، بین تسلیم و خصومت خشمگین در نوسان هستند.
  • اختلال شخصیت اجتنابی : بیماران مبتلا به این اختلال نیز به اندازه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، می‌ترسند که تحت کنترل درآیند. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی تا زمانی که مطمئن شوند بدون انتقاد پذیرفته می شوند کنار می کشند. در مقابل، افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته به دنبال و تلاش برای حفظ روابط با دیگران هستند.
  • اختلال شخصیت هیستریونیک : بیماران مبتلا به این اختلال بیشتر به دنبال جلب توجه می باشند تا اطمینان (همانطور که مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته هستند)، اما پرزرق و برق تر هستند و فعالانه به دنبال توجه هستند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته خجالتی می باشند.

اختلال DPD باید از وابستگی موجود در سایر اختلالات روانپزشکی (مانند اختلالات افسردگی، هراس و آگورافوبیا ) متمایز شود.

درمان شخصیت وابسته

  • درمان شناختی- رفتاری
  • روان درمانی روان پویشی
  • داروهای ضد افسردگی

روان درمانی روان پویشی و درمان شناختی-رفتاری که بر بررسی ترس از استقلال و مشکلات تمرکز دارد، می تواند به بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وابسته نیز کمک کند. پزشکان باید مراقب باشند که وابستگی را در رابطه درمانی ترویج نکنند.

شواهد در مورد تاثیر درمان دارویی برای این اختلال اندک است. مهارکننده‌های مونوآمین اکسیداز (MAOIs)مانند مهارکننده‌های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) می تواند در درمان شخصیت وابسته مؤثر باشند، البته باید زیر نظر دکتر متخصص مصرف شود.

بنزودیازپین ها در درمان اختلال شخصیت وابسته استفاده نمی شوند زیرا باعث می شود مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته درگیر اعتیاد به مواد مخدر شو

منبع : اختلال شخصیت وابسته (DPD)

افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

در این مقاله قصد داریم رابطه افسردگی را نسبت به خیانت همسر بسنجیم. در این مورد علائم دیگری مانند اختلالات استرسی که ممکن است همراه افسردگی باشند را نادیده می گیریم. در این مقاله قصد داریم ۳ مورد را توضیح دهیم و راجع به آنها نتیجه گیری کنیم.

سعی داریم بر تحقیقاتی که درباره ارتباط افسردگی و خیانت زوجین است مروری داشته باشیم و درباره تاثیر درمان افسردگی بررسی و تحلیل داشته باشیم.

زوج درمانگران در مواجهه با خیانت، باید انتظار برخورد با زوجینی که یک نفر یا هر دوی آنها احساس افسردگی و خیانت به رابطه زناشویی دارند را داشته باشند.

تحقیقات به طور واضح رابطه خیانت و افسردگی را تایید می کنند در این مقاله ابتدا مروری بر تحقیقات حوزه افسردگی و خیانت زناشویی خواهیم داشت پس از آن به ارتباط این دو خواهیم پرداخت. سپس تاثیر درمان زوجین را بررسی می کنیم و در نهایت چالش های پیش رو برای محققین هنگامی که هر دو مشکل اتفاق می افتد بررسی می کنیم

افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

زوج درمانگر ها می توانند انتظار برخورد با زوجینی که یک نفر یا هر دوی آنها مبتلا به افسردگی هستند و در رابطه زناشویی خود خیانت کرده اند را داشته باشند.

در مورد شیوع خیانت آمار ها متغیر است. ۲۵ درصد یا کمتر میزانی است که توسط تخمین جهانی اعلام شده که بیشتر آن متشکل از مردان است. گاتمن درباره ی زوج درمانی  می گوید ۲۵ درصد مشکلات حاضر به خیانت به همسر مرتبط است.

ویکس گامبسیا و جنکین ادعا می کنند که بیشتر زوجینی که تحت درمان افسردگی هستند حالاتی از خیانت به همسر را یا در گذشته بروز داده اند یا در زمان حال بروز می دهند.

متاسفانه مقوله خیانت به همسر و مشکلات این چنینی به مشکل بزرگی از سمت مراجع کنندگان تبدیل شده.

در این مورد شواهدی وجود دارد که خیانت زناشویی را با افسردگی ارتباط می دهد. این حالت در بعضی از مراجعین به عنوان حالت پیش گویی کننده خیانت به همسر( مرحله قبل از خیانت به همسر) بروز پیدا می کند .

در بعضی دیگر مثل پاسخی در برابر خیانت صورت گرفته به همسر ( مرحله بعد از خیانت کردن به همسر ) و در بعضی دیگر به عنوان یک انگیزه و نیروی محرک برای به حرکت در آوردن افسردگی زمینه ای که فرد قبلا به آن مبتلا بوده است.

این قضیه موجب می شود دومین درمان زوجین که پیش زمینه خیانت به همسر را دارند احتمال وجود افسردگی بسیار زیاد باشد.

مروری بر یک پژوهش که بر روی زوجین درباره افسردگی و ارتباط آن با خیانت به همسر انجام گرفته.

این تحقیق وجود یک رابطه بین افسردگی و خیانت به همسر را نمایان می کند. نتیجه گیری اول آن مربوط به ۳۸ درصد از زنانی است که نسبت به خیانت همسر خود مطلع شدند و در عوض ۱ ماه به افسردگی مبتلا شدند.

جالب است بدانید آنها قبلا سابقه افسردگی نداشته اند. برای خانم هایی که قبلا به افسردگی مبتلا بوده اند آمار بسیار بالاتر و وحشتناک تر است.

این آمار ها نشان می دهد ۷۲ درصد آن ها افسردگی پنهان داشته اند که با متوجه شدن مقوله خیانت دوباره فعال شده. آمار مربوطه نحوه رابطه بین خیانت همسر و افسردگی را نشان می دهد.

الگوی ملی مرتبط با افسردگی

در تحلیلی که توسط اولفسون ـ مارکوس ـ دروس و همکاران انجام گرفته الگوهای ملی قید شده. آنها اطلاعاتی که از تیم تحقیقاتی پزشکی ملی در سال ۱۹۸۷ و هیئت تحقیقات پزشکی ملی در سال ۱۹۹۷ جمع کرده بودند استفاده کردند.

آنها در دو بازه زمانی متفاوت الگوهای درمانی استفاده شده در کشورها را در گروه های مختلف بیماران سرپایی بیمارستانی تحلیل و بررسی کردند. در آزمایش بالینی مدل سال ۱۹۸۷ تعداد ۱۵۵۹۰ نفر خانم خانه دار بودند و در مدل سال ۱۹۹۷ تعداد ۱۴۱۴۷ نفر خانم خانه دار حاضر بودند.

نکته ی بسیار مهمی که در این بررسی مشهود بود این بود که درمان افسردگی از ۰٫۷۳افراد در گروه ۱۰۰ نفره در سال ۱۹۸۷ به ۲٫۳۳ در ۱۰۰ نفر مورخ سال ۱۹۹۷ بیشتر شده بود. در واقع می توان گفت بیشترین افزایش سطح درمانی از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۷ مربوط به بانوان جدا شده و طلاق گرفته بود. این گروه افراد نسبت به افراد متاهل برای دریافت درمان افسردگی دوبرابر شانس داشتند.

دارودرمانی برای افسردگی از ۴۴٫۶ درصد در سال ۱۹۸۷ به ۷۹٫۴ درصد در سال ۱۹۹۷ ارتقا یافت. طبق تحقیقات (دروس ـ اولفسون ـ مارکوس  و همکاران) داروهای ضد افسردگی متداول ترین داروهای تجویز شده در تحقیقات بعدی بود و علت آن نیز افزایش وجود دسته خانواده دارویی ssri بود که از تاریخ ۱۹۸۷ تولید شد.

در سال ۱۹۹۷ این دسته دارویی به ۵۸٫۳ درصد افرادی که در آن زمان تحت درمان افسردگی قرار داشتند تجویز شود. پس از آن درصد افرادی که برای درمان افسردگی به روان درمانی احتیاج  داشتند از ۷۱٫۱ درصد به ۶۰٫۲ درصد کاهش پیدا کرد.

مارکوس ـ اولفوسون ـ دروس و همکاران این سوال را مطرح کردند که آیا پزشکان با تجویز داروهای ضد افسردگی در کاهش بروز علائم افسردگی موفق بوده اند یا خیر؟

شرکت های داروسازی در این زمینه رقابت تنگاتنگی داشته که عموم مردم و پزشکان را هدف خود قرار دادند.

در سال ۱۹۸۷ دولت طرحی با هدف شناسایی و درمان افسردگی عموم تصویب کرد. تغییر در مراقبت های بهداشتی بر روند درمان افسردگی نیز موثر بود که طی آن مسئولین خدمات بهداشتی، دارودرمانی توسط پزشکان را بر دیگر روش ها ارجح دانستند.

علاوه بر الگوهای ملی برای درمان افسردگی عده ای الگوهای جهانی وجود دارد که آگاهی انسان را ضمانت می کند. طی مطالعاتی که توسط لوپز و موری در مورخ ۱۹۹۶ انجام شد از ۲۰ کشور جهان و بالغ بر ۱۰۰ دانشمند برای جمع آوری داده های اولیه ۱۳٫۸ میلیون مرگ از ۵۰٫۵ مرگ و میر کلی جهان در سال ۱۹۹۰ استفاده شد.

هدف ابتدایی ایت تحقیق ارتقا دستیابی یه تخمین ۱۰۰۷ دلیل اصلی مرگ و میر بود.

برای مقایسه کردن فاکتورهای خطر و شرایط مختلف ابزار ترکیبی مقیاس مشکلات پزشکی به اسم دالی طراحی شد( موری و لوپزـ ۱۹۹۶) نکته مهم در این تحقیق افسردگی تک قطبی ماژور دومین عامل اصلی ناتوانی در سراسر جهان خواهد بود.

هنگامی که زوجین با مشکلات زناشویی ناراحت کننده ای چون خیانت به همسر یا مشکلات مباحث جنسی به روان درمانگر مراجعه می کنند روان درمانگر باید علائم احتمالی افسردگی را سریعا بررسی کند.

تیم دی ـ ای ـ ام ـ آی ـ وی ـ تی ـ آر در سال ۲۰۰۰ معیارهای درمانی برای مشکلات افسردگی از نوع ماژور را خلاصه بندی کردند. پنج مورد از نه گزینه زیر حتما باید در بیمار وجود داشته باشد که یکی از این ها خلق کسل و افسرده و از دست دادن انگیزه و اشتیاق در فعالیت هایی است که قبلا برای فرد هیجان آور بوده است.

۱) احساس کسالت و بی حالی در اکثر ساعات روز

۲) کاهش علاقه و هیجان نسبت بر کارهایی که قبلا برای فرد مهیج بوده

۳) کاهش یا افزایش وزن شدید که مربوط به رژیم غذایی نبوده باشد

۴) احساس بی خوابی یا تمایل بسیار زیاد به خواب در تمام روز

۵) آشفتگی و خستگی ذهنی ـ عدم تمرکز ذهنی

۶) احساس دائمی خستگی ـ از پا افتادگی و رمق نداشتن

۷) احساس بی ارزش بودن ـ بی کفایت بودن و احساس گناه

۸) عدم تمرکز و تصمیم گیری در موضوعات ساده

۹) تفکر کردن دائمی درباره مرگ و یا تصمیم به خود کشی و آسیب رساندن بهخود

اگر این علائم به همراه یک غم بزرگ یا یک عزاداری باشد اختلال افسردگی ماژور محسوب نمی شود. توجه به غم و عزاداری سوگ می تواند در برابر سایر مشکلات بزرگی که ممکن است فرد متحمل شود کمی کنایه آمیز است.

وقتی فرد یا زنی مورد خیانت قرار می گیرد احساس اندوه خود را طوری توصیف می کند که اگر فرد فوت می کرد برایش راحت تر و قابل تحمل تر بود. بعضی از علائم افسردگی مانند

۱) احساس بدبختی

۲) بی رمقی و خستگی مفرط

۳) لذت نبردن از تفریحات مهیج

۴) احساس پریشان حالی در نتیجه کاهش سطح رضایت از روابط زناشویی ایجاد می شوند.

(ویسمن ۲۰۰۱) با توجه به این که یکی از تاثیرات خاص داروهای ضد افسردگی کاهش میل جنسی است. این مسئله می تواند مشکلاتی نا خواسته در رابطه ایجاد کند.

عوامل استرس زای نسبی پیش گویی کننده افسردگی

اکثر تحقیقاتی که بر موضوع خیانت به همسر به افسردگی تمرکز دارد به رابطه ی میان افراد متاهل هتروسکشوال اشاره می کند. طبق آمار در این روابط حس بی ارزشی فرد می تواند به ابتلای او به اختلال افسردگی حاد منجر شود.

(کانو و اولیری ـ ۲۰۰۰، گلاس و رایت ـ ۱۹۹۷) مثلا برای یک زن فهمیدن رابطه خیانت آمیز شوهرش، تهدید او به طلاق، آزار و خشونت های جسمی از مواردی هستند که فرد را مستعد ابتلا به افسردگی کلینیکال می کنند.

(اولیری ـ ۲۰۰۵) اولیری و کانو در سال ۲۰۰۰ دو گروه را مقایسه کردند. زندگی در گروه اول وقایع شرم آور و تحقیر آمیز رخ داده بود و در گروه دوم اختلاف و دعواهای زناشویی بدون وقایع شرم آمیز مثل خیانت جنسی رخ داده بود.

آنها تحقیقات را از چند بعد مانند تاریخچه خانوادگی افسردگی، سابقه خانوادگی فرد و غیره مورد مطالعه قرار دادند. نتایج به این صورت بودند که زنانی که در زندگی زناشویی شاهد وقایع تحقیر آمیز بودند علائم افسردگی شدیدتری به نسبت گروه مقابل از خود بروز دادند.

در واقع سه چهارم افرادی که در زندگی با وقایع شرم آور مواجه شده بودند مبتلا به افسردگی بالینی شدند. یکی از توضیحات برای میزان بالای افسردگی در این افراد این بود که برخی زنان تمایل دارند وقایع شرم آمیزی که برایشان رخ داده را درونی کنند و در واقع در خود بریزند.

این زنان خود را مقصر می دانند و دائما خود را سرزنش می کنند. با این کار فقط خود را بیشتر مستعد افسردگی می کنند. (اسپرینگ ـ ۱۹۹۶)

عقاید دوران تاهل افراد می تواند به سلامت روانی او در زندگی مشترک کمک زیادی کند ( سیمون و مارکوسن ـ ۱۹۹۹)

سیمون و مارکوسن به مسائلی مانند سلامت روانی و تصورات شخصی هر کس درباره ی باورهایش از میزان اهمیت و نقش ازدواج بر سلامتی فرد هنگام حوادث ناگهانی مانند طلاق پرداختند.

آنها به این نتیجه رسیدند که افرادی که در ازدواج به تعهد خود پایبند هستند کمتر مستعد افسرده شدن هستند سپس نتیجه گرفتند که وقتی فکر و عمل فرد با هم همخوانی و ارتباط داشته باشد فرد از سلامت روانی بیشتری برخوردار است.

(کریستین هرمن ـ اولیری ـ آوری لیف ـ ۲۰۰۱) لیست وسیعی از اعمال استرس آور زندگی که با آغاز افسردگی در ارتباط است را گرد آوری کردند.

چیزی که برای این گروه یک معما بود این بود که آیا دغدغه های شدید و مسائل و اختلافات متاهلی می تواند برای زنانی که قبلا سابقه افسردگی نداشتند زمینه ساز ابتلا به افسردگی باشد یا خیر. سپس ۵۰ زن بین سنین ۱۸ تا ۴۴ سال در آزمایش خود بررسی کردند.

نتیجه این طور نشان می داد که ۳۸ درصد شرکت کننده ها با شرایط افسردگی مواجه هستند. از بین ۱۱ نفری که جدایی همسر را عاملی استرس زا بیان کرده بودند ۶۳ درصدشان شرایط ابتلا به افسردگی را داشتند.

این مطالعه برای ۳۸ درصدی قابل اهمیت است که بلافاصله کمی از یک واقعه منفی از ازدواجشان به افسردگی مبتلا می شوند در صورتی که قبل از آن سابقه ابتلا به افسردگی را نداشتند.

رابطه ای که بین خیانت به همسر ـ سلامت روانی و طلاق است به شدت پیچیده است طبق تحقیقات روابط خارج زناشویی ( خیانت) عامل ۲۷ ـ ۲۰ درصد از طلاق ها می باشد.

( گاتمن ـ ۱۹۹۹) هورویتز و سوئینی در سال ۲۰۰۱ چنین مطالعه ای آماده کردند تا پیوند میان خیانت زناشویی ـ همسری که مورد خیانت قرار گرفته و شروع فرآیند طلاق و سلامت روانی پس از آن را ارزیابی کند.

آن ها اطلاعات خام خود را از آنالیزگر ملی تحلیل مسائل خانواده گرفتند و شروع به بررسی کردند. در سال های ۱۹۸۸ـ۱۹۸۷ تعداد ۱۳۰۰۷شرکت کننده و در بین سالهای ۱۹۹۲ـ۱۹۹۴تعداد ۱۰۰۰۵ شرکت کننده در این تحقیق حضور داشتند.

هوروتیز و سوئینی در سال ۲۰۰۱ برای اینکه بفهمد کدامیک از زوجین آغازگر طلاق باشد. در موردی که خود فرد یا همسرش خیانت زناشویی افشا شده داشته شروع به تحقیق کردند نتایج تحقیقات آن ها به این صورت بود که سلامت روان آن فردی که در رابطه به همسر خود خیانت کرده بالاتر است.

اگر خود او ابتدای کار پیشنهاد دهنده طلاق باشد نه همسر خیانت کارش این طور به نظر می رسد که کنترل و احاطه داشتن بر زندگی کسی فواید هم دارد.

طی تحقیقات مشخص شد که آن زنانی که به علت خیانت های همسرشان از او طلاق گرفته اند. به نسبت مردان بیشتر در ریسک افسردگی هستند. معمولا این بانوان در دو سال  اول بعد از طلاق بیشتر مستعد افسردگی هستند.

سوئینی و هروتیز معتقد بود که اگر یک مرد مردد باشد که مورد خیانت همسرش قرار گرفته یا نه بیشتر در معرض افسردگی قرار می گیرد نسبت به مواقعی که از این مورد مطمئن باشد. مردان همواره از احساس تشویش خاطر خیانت همسر خود در هراس هستند.

این تحقیقات همچنین نشان می داد مردان اگر خودشان شروع کننده جدایی باشند در مقایسه با زنان بیشتر در برابر افسردگی حساسیت نشان می دهند. اگر صاحب فرزندی باشند به افسردگی دامن خواهند زد

هروتیز و سوئینی این چنین محاسبه کردند که امکان دارد علت این افسردگی کاهش تعداد دفعات ملاقات فرزندان پس از جدایی باشد. عوامل ثانویه یاری کننده به کاهش سلامت روان پس از هم فروپاشی زندگی زناشویی یک زوج به شرح زیر است:

درآمد کم خانواده

حضور بچه ها در خانه

کاهش حکایت اجتماعی و غیره

ممکن است همه ی این عوامل انتقالی زندگی نقش چشم گیری داشته باشد و تنش زیادی در زندگی فرد ایجاد کند.

تحقیقاتی برای حمایت از زوج درمانی در موارد خیانت به همسر

تحقیقات تجربی در این زمینه محدود است

(بلو و هارتنت ۲۰۰۵) خیانت تنها مشکل زناشویی نیست که زوجین برای درمان آن به روان درمانگر مراجعه می کنند.

نحوه ی درمان از این لحاظ حائز اهمیت است که بر نتیجه ی درمان تاثیرگذار است. (آتکینزـ الدریج ـ بوکام ـ کریستنسن ۲۰۰۵)

پژوهشی که آتکینز و همکاران در ۲۰۰۵ انجام دادند از معدود پژوهش های تجربی است که برای ارزیابی کار آمد بودن زوج درمانی در کسانی که مورد خیانت زناشویی قرار گرفته اند انجام شده است.

فرضیه اولیه ای است که برای تحقیق در نظر گرفته شده بود این بود که زوجینی که مورد خیانت زناشویی قرار گرفته اند در ابتدای درمان بیشتر اضطراب و نسبت به زوجینی که این مشکل را ندارند روند درمان آهسته تری خواهند داست.

در این مطالعه ۱۳۴ زوج با مشکل این چنینی بررسی شدند که به صورت تصادفی در دو دسته زوج درمانی به روش درمان سنتی و گروه درمان جمعی قرار گرفتند.

۱۹ تا از زوجین جزو مواردی بودند که روان درمانگر خیانت به همسر را درباره آنها مشخص کرده بود. این زوجین قبل از شروع جلسات کار درمانی در هفته سیزدهم روند درمان در هفته بیست و ششم درمان و همچنین در جلسه ی آخر درمان تحت بررسی قرار گرفتند.

روان درمانگر اطلاعات آنها را در پرسشنامه خیانت به همسر وارد کرد. (آتکینز و همکاران ـ ۲۰۰۵ صفحه ۱۴۵) یک مورد از آنها به خیانت به احساسات همسر محدود می شد و با ۱۸۰ مورد دیگر برخوردهای فیزیکی صورت گرفته بود.

دو سوم از زوجین برخورد سنتی دریافت کردند و بقیه آنها درمان گروهی دریافت کردند. نکته قابل توجه این بود که زوجینی که مورد خیانت به همسر را داشتند در پیش آزمون روند درمان سطح اضطراب و استرس بیشتری به نسبت بقیه زوجین داشتند.

تحقیقات نشان می دهد زوج درمانی بسیار کمک کننده است و زوجینی که تحت خیانت قرار گرفته بودند در آزمون تنش و اضطراب زیادی از خود بروز داده بودند که به مرور در درمان بهبود یافتند و در آخر کار قابل شناسایی نبودند و در واقع مانند افراد دارای سلامت روان شده بودند.

استثنای این مسئله زوجی بودند که در تمام طول درمان خیانت خود را از همسرشان مخفی کرده بودند. این تحقیقات نشان می دهد زوج درمانی یک روش مهم برای درمان مستقیم اضطراب ها (بعلاوه علائم افسردگی) است که به دنبال آسیب هایی که زوجین در رابطه به هم وارد می کنند به وجود می آید.

جوریلز ـ بیچ و اولیری در سال ۱۹۸۵ تحقیقی انجام دادند تا نتیجه روابط جنسی خارج از چارچوب در زوجینی که تحت درمان قرار داشتند بپردازند. کار آزمایی بالینی آنها حاکی از آن بود که افرادی که روابط خارج از چارچوب داشتند شامل دو دسته بودند:

۱) یا یکی از زوجین هیچ تمایلی به همکاری و ترمیم رابطه وجود ندارد

۲) هر دو یا یکی از این دو علائمی از افسردگی از خود نشان می دهند.

اگر هر کدام از این دو باشد پایه های زوج درمانی تخریب می شود.

طبق یافته هایی که از خودشان به دست آوردیم فردی که روابط زناشویی خارج چارچوب برقرار کرده بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی است.

شوهرانی که به همسر خود خیانت کردند ۸۹ درصد بیشتر از نمره میانه افسردگی به افسردگی مبتلا شدند که این قضیه قیاس و تضاد ۴۶ درصدی در مقایسه با بقیه مردان بود.

زنانی که به همسر خود خیانت کرده بودند ۸۲ درصد بیشتر از نمره میانه افسردگی به افسردگی مبتلا بودند که در این امر قیاس و تضاد ۴۸ درصدی در مقایسه با سایر زنان داشت.

با اینکه مردانی که روابط خارج چارچوب داشتند در مقایسه با مردان دیگر سطح افسردگی بالاتری داشتند اما لزوما معیارها و علائم افسردگی را نداشتند. با این وجود وقتی زنان روابط خارج چارچوب داشتند ۹۱ درصد آن خانواده ها در مقایسه با نرخ ۴۲ درصدی  دیگر افسرده بودند.

گزینه های درمانی

زوج درمانی یک روش متداول و تاثیرگذار برای درمان افسردگی است. درمان فرد به صورت تک نفره فقط علائم را کاهش می دهد و هم روابط زوجین را بهتر می کند.

(ویلیامزـ پاترسون ـ گراف گراندز ـ چاما ـ ۱۹۹۸) اگرچه در این مورد هنوز مشکلاتی وجود دارد اما برنامه درمانی برای افسردگی و خیانت زناشویی توسط زوج درمانگر ها دقیق و حساب شده است.

درمانگر ها باید با تغییرات آشنا باشند و بدانند که هر زوج ممکن است شیوه درمان خاصی را بطلبد ( بوکام ـ ابستین و لا تایلاده ۲۰۰۲) برای زوجینی که با خیانت زناشویی و افسردگی مراجعه می کنند گزینه های مختلفی وجود دارد که بعدها خواهیم گفت.

وقتی بیچ ۲۰۰۳ ـ کونگ ۲۰۰۰ ـ و میر ۲۰۰۲ همه ی روش های درمانی موجود برای درمان همزمان افسردگی و خیانت زناشویی را مورد بررسی قرار دادند مرور و نقد ادبی هیچ مورد تنش آوری در رابطه زناشویی به حاد و بازدارنده شناخته نشده است.

انتخاب این موضوغ که کدام مددجو برای درمان افسردگی به روش زوج درمانی خوب است به این بستگی دارد که آیا آن فرد در رابطه زناشویی شان را عامل افسردگی خود می داند یا نه؟ ( بیچ ۲۰۰۳ ـ بیچ ۲۰۰۱) اگر یک نفر از زوجین نسبت به زندگی خود احساس تعهد و مسئولیت نداشته باشد زوج درمانی روش مناسبی برای آنها نخواهد بود.

اگر شخص قبل از مورد خیانت واقع شدن ایده های خود کشی در سر داشته باشد باید به صورت محتاطانه تحت پیگیری سلامت روان قرار بگیرد. ( بیچ ـ ساندین ـ اولیری ـ ۱۹۹۰)

جاکوبسون و پرینس در سال ۱۹۹۵ به بررسی خانواده درمانی و زوج درمانی برای درمان اختلالات تاثیرپذیر پرداختند. در مقایسه با گروه کنترل آزمونهای پس از درمان در رفتار های زوجین و نیز درمان های تحلیل شناختی روز خود فرد از ارجحیت خاصی برخوردار بودند.

البته درمان رفتاری زوجین به بهتر شدن روابط زناشویی آن ها نیز منجر شده که این قضیه درباره افرادی که فقط خودشان تحت درمان های روان شناختی قرار گرفته بودند مشابه گروه کنترل هیچ بهبودی در روابط زناشویی آن ها حاصل نشده.

جاکوبسون و پرینس به تحقیقات ابستین نیز اشاره می کردند ( ابستین و همکاران ۱۹۸۸) که به ترکییب دو سیستم دارودرمانی و روان درمانی توصیه می کرد.

اگر به درمان بیمار دارای افسردگی جلسات روان درمانی به شیوه دارودرمانی هم اضافه شود هم عملکرد خانواده بهبود پیدا می کند و هم علائم افسردگی بهبود پیدا می کند. (پرینس و جاکوبسون ۱۹۹۵)

مداخلات گروهی

بوکام ـ گوردون و اسنیدر در سال ۲۰۰۴ یک پروتکل درمانی سه مرحله ای برای درمان گروهی پیشنهاد دادند. مرحله اول درمان تمرکزی بر تاثیر رابطه خارج چارچوب زناشویی خواهد داشت.

این مرحله باعث مشخص شدن بحران آنی بین زوجین در برابر نقاط قوت آن ها و تنظیم یک برنامه ریزی درمانی با ایفای نفس به هریک از آنها تا پیاده کردن کامل درمان می شود.

در این مرحله از درمان درمانگر باید علائم افسردگی یا ایده خودکشی را در هر یک از زوجین بررسی کند و مشخص کند آیا هنوز نفر سومی در رابطه وجود دارد یا خیر.

افسردگی ـ پریشان حالی و شرمندگی علائمی هستند که ممکن است پس از خروج از روابط زناشویی بروز داده شوند در مرحله اول درمان باید از شخص آسیب دیده به طور کامل حمایت شود.

میزان احساسات در این مرحله شدیدا بالا می رود. گوردون ـ بوکام و اسنیدر به درمان گرها توصیه می کنند که به هر دو زوجین در این مرحله کمک کنند و چگونگی کنار آمدن با این مشکل را بیاموزند.

مرحله دوم کار درمانی شامل جست و جو درباره محتوای فعل و مفهوم انجام آن کار می باشد. بعضی از اهداف این مرحله را با هم مروز می کنیم:

۱) ارزیابی محتوای کار

۲) احتمال واقع بینانه درباره پتانسیل انجام مجدد کار

۳) ایجاد امنیت نسبی برای شخصی که آسیب دیده ـ توانایی آنها برای ارزیابی و ایجاد تغییراتی که به رابطه طولانی مدت آن ها جان می بخشد.

آخرین مرحله ادامه دادن است. زوجین می توانند طبق تصمیمی که گرفتند پیش بروند که ممکن است بخشش جزئی از آن باشد ( گوردون و همکاران ۲۰۰۴ـ اسپیدرینگ ـ۱۹۹۶) روشی که گوردون و همکاران برای بخشش توصیه کرده اند یک نمای حقیقی از یک زوج را نشان می دهد.

که در آن شخصی که آسیب دیده از تمام احساسات منفی که نسبت به همسرش دارد خلاص می شود و دیگر انگیزه تنبیه و انتقام نسبت به همسرش ندارد. البته ادامه دادن می تواند به این معنی نیز باشد که زوجین تمایل دارند از همدیگر طلاق بگیرند و به این شکل به زندگی خود ادامه دهند.

رفتار درمانی زناشویی

طبق تحقیقات انجام شده رفتار درمانی زناشویی نه فقط در ایلات متحده آمریکا بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر نیز کار آمد است. ( میر ـ ۲۰۰۲) البته هنوز سوالاتی درباره توانایی این روش برای حفظ کردن تغییرات در طول زمان وجود دارد (جانسون ۲۰۰۲)

مدل اصلاح شده ی آن که در زوج درمانی رفتاری گروهی استفاده می شود ممکن است بیشتر کارآمد باشد.

(جاکوبسون و کریستین ـ ۱۹۹۶) این روش برای آشکار کردن افسردگی و خیانت زناشویی به صورت همزمان کاربرد دارد (بیچ ۲۰۰۱) در این روش هنگامی که یکی یا هر دوی زوجین افسرده هستند تمرکز اصلی بر رفع علائم افسردگی است.

میر معتقد است ممکن است این روش برای مواقعی که افسردگی باعث بروز مشکلات زناشویی شده و هر دوی زوجین برای رفع مشکل موافق هستند کار آمد باشد. اجزای این روش باید شامل این موارد باشد:

۱) آموزش دادن به زوج درباره طبیعی بودن اختلافات دوره متاهلی

۲) افزایش ارتباطات مثبت با یکدیگر

۳) درک و پذیرش تفاوت های یکدیگر

۴) کاهش سرزنش و ملامت کردن یکدیگر

۵) کاهش تحریکات آزار دهنده و بی مورد

۶) بهبود مهارت های مکالمه برای حل مشکلات

۷) کاهش افکار منفی درباره خود همسر و دیگران

این روش ها شانس بهبود رفتارهای خود را بالا می برد و علائم افسردگی  را کاهش می دهد. البته این مدل مستقیما بر جنبه های خیانت به همسر تاثیری ندارد. ( بلو ـ ۲۰۰۵) به همین علت ممکن است از این نظر در مواقعی که افسردگی و تنش با خیانت زناشویی توامان باشد محدود کننده باشد.

زوج درمانی رفتاری گروهی

این نوع زوج درمانی توسط جاکوبسون و کریستینسن طراحی شد و برای افزایش زوج درمانی رفتاری سنتی و افزایش کارایی آن طراحی آن انجام پذیرفت (دیمی یان ـ مارتل ـ کریستنسن ـ ۲۰۰۲)

۳ مداخله در متدی که در بالا ذکر شد به کار رفته تا تنبیهات کاهش پیدا کند و برخوردهای مثبت ارتقا یابند. ( کریستین سن و هیوی  ـ ۱۹۹۹)

این ها تبادلات رفتاری ـ آموزشی برخورد و مکالمات و آموزش حل مسئله هستند. البته این روش بر پایه مهارت ها پی ریزی شده اند و برای تغییر در رفتار برنامه ریزی شده یکی از اجزای آن بهبود تمرکر بر این قضیه است که رفتارهای همسر خود را به عنوان بخش کوچکی از روند بهبود و تغییر کردن بپذیریم ( دیمی یان و همکاران ۲۰۰۲)

روان درمان گران برای این کار از تکنیک هایی استفاده می کنند که شامل ۳ اصل هستند.

تحمل ـ پذیرش ـ تغییر

درباره پذیرش حس همدلی در مورد مشکل به عنوان اولین رویکرد مداخله ای محسوب می شود. هدف درمانگر از درمان ایجاد حس صمیمیت و نزدیکی بین زوجین است.

ممکن است درمانگران از تکنیک جداسازی یکپارچه برای کمک به زوجین و برای دور کردن خودشان از مشکلات استفاده کنند و با استفاده از آن مشکلات را با قوه عقل حل کنند.

همچنین درمانگر قادر است علائم افسردگی فرد را بعد از بیرون آمدن از یک موقعیت ناگوار بازچینی کند.

روان درمانگران در این زمینه از مداخله های تحمل برای درمان بهره می گیرند به این صورت که زوجین دیگر تلاشی برای تغییر همدیگر نمی کنند.

برای زوجی که مورد خیانت قرار گرفته اند این کار به منزله پاک کردن اصل مسئله نیست اما می تواند به چیزهایی تمرکز کند که زوجین نسبت به یکدیگر می دانند.

زوج درمانی رفتاری گروهی: این روش بر پایه یکپارچه سازی گروهی و سیستماتیک بنا شده. ( کونگ ۲۰۰۰ ـ تیشمن و تیشمن ـ سال ۱۹۹۰)

رمز دستیابی به این موفقیت شناسایی این تفکر است که چگونه ایده های آنی جمعی به روند افسردگی کمک می کنند. ( بک ـ ۱۹۹۱ـ کونگ ۲۰۰۰)

درمانگرانی که به صورت زوجی گروهی کار می کنند نسبت به افسردگی نگاه سیکل میان فردی دارند. درمانگران واکنش های عاطفی زوجین را بررسی می کنند و همچنین مفهوم برخوردها را تفسیر می کنند. ( بوکوم و ابستین ـ ۱۹۹۰)

در واقع در این مداخلات از روش های کاملا مستقیم برای مواجه شدن و دست و پنجه نرم کردن با انتظارات بیمار آسیب دیده استفاده می شود. هدف از این روش افزایش صمیمیت و حمایت دو طرفه میان زوجین است. اما امکان دارد یکی از زوجین همکاری نکند و باور داشته باشد خیانت به همسرش بی دلیل نبوده و قصد  داشته از خود دفاع کند.

اگر شخصی که افسرده باشد همان کسی باشد که به همسر خود خیانت کرده شروع به سرزنش و نکوهش خود می کند و در واقع به عمیق تر شدن لایه های افسردگی خود کمک می کند.

مدل سی سی تی توسط کونگ در ۲۰۰۰ تست شد و در کاهش علائم افسردگی تا حدود زیادی موثر بود. برای افرادی که در زندگی زناشویی دچار اضطراب و تشویش هستند درمان بازسازی هویت گروهی نیز توصیه می شود. (کریستین سن و هیون ـ ۱۹۹۹)

با توجه به این که روش CBT در درمان مشکلات زناشویی و افسردگی موثر است ممکن است مدل های ارتباطی شبیه به آن در درمان خیانت به همسر و افسردگی به صورت همزمان موثر باشد.

مدل CBT از همان ابتدای کار بر روی ادراک و به منظور خلاص شدن از احساسات و عواطف با الگوی ماکرولول کار می کند ( بوکام و همکاران ـ ۲۰۰۲ ـ صفحه ۲۸ )

CBT از نظر عملکرد مرکزگراست و نقش احساسات و تاثیر عوامل محیطی و طبیعی را برای ترمیم روابط و صمیمی شدن آن ها در گذر زمان می داند ( ابستین و بوکام ـ ۲۰۰۲ ـ بوکام و همکاران ۲۰۰۲)

وابستگی بالغینیکی یکی از زیر شاخه های اصلی روش درمانی در زوج درمانی متمرکز بر عواطف و احساسات است. بوکام و الن در سال ۲۰۰۴ به نوعی رابطه قوی میان انگیزه ی خیانت به همسر و وابستگی اشاره کرده اند. ( بلو و هارتنت ۲۰۰۵)

این مدل به این موضوع اشاره می کند که روش ای اف تی بر وابستگی تمرکز دارد و می تواند یک روش کار آمد و ایده آل برای درمان خیانت به همسر باشد.

ای اف تی برای زوج درمانی روشی تجربی محسوب می شود و طبق شواهدی که در دست داریم روشن است که در طول زمان می تواند کار آمد و موثر باشد ( جانسون ـ ۲۰۰۲) به غیر از این مسئله اسن روش برای درمان جراحات وابستگی که در نتیجه وابستگی رابطه ای به شخصی به وجود می آید که برخوردهای نسنجیده بین آن ها رخ خواهد داد جوابگوست.(جانسون ـ مالکین و میلکین ـ۲۰۰۱)

جانسون در سال ۲۰۰۴ اظهار داشت که مشکلات و تروماهای رابطه ای که در نتیجه وابستگی بی جا به شخصی ایجاد شده باشد بیانگر این است که آسیبی که در نتیجه تنها شدن و جدا شدن از آن فرد به شخص وارد می شود در مقابل یک تجربه ناموفق و آسیب پذیر قرار گرفته است. ( صفحه ۲۹۷)

وقتی هدف درمان ما زوجی باشند که به تازگی به خیانت و افسردگی دچار شده اند در نظر آوردن این گزینه های درمانی بسیار موثر است. البته باید توجه کنید که همه ی کسانی که خیانت می کنند یا مورد خیانت واقع می شوند به افسردگی مبتلا نمی شوند اما مدل ای اف تی هر دو مسئله را تحت بررسی قرار می دهد. ( جانسون و همکاران ـ ۲۰۰۱ )

وقتی یکی از زوجین برای کمک خواستن فریاد می زنند و از سمت همسر خود هیچ توجهی دریافت نمی کند، اولین پایه های اعتماد در زندگی آنان فرو می ریزد. ( جانسون ـ ۲۰۰۴ ـ صفحه ۲۶۹)

وظایف درمانگر در رابطه با درمان آسیب هایی که در نتیجه خیانت ایجاد شده.

۱) به همسر آسیب دیده توصیه می کند تا همسر خود را ببخشد و نسبت به او بی تفاوت باشد.

۲) به او در زمینه ترمیم احساسات مجروح او کمک کند.

۳) به شخص خیانت کننده کمک کند که عبارات با مضمون خیانت به همسر را از لحاط اهمیت آن در صمیمیت رابطه شان درک کند نه از نظر بی عدالتی که در حق همسر خود کرده.

۴) درمان گر تلاش می کند تا متوجه شود شخص آسیب دیده قادر است میزان آسیبی که متحمل شده را بازگو کنید یا خیر.

۵) همسر خیانت کننده را ترغیب کند تا درباره درک وی از کاری که کرده و میزان پشیمانی اش از این عمل بازگو کند.

۶) همسر خیانت دیده را ترغیب کند تا از همسر خیانت کار در رابطه با آرامش رابطه شان سوال کند.

۷) از زوجین بخواهد تعریف جدیدی برای واژه خیانت به همسر جایگزین کنند. سپس به همسر خائن کمک کند نسبت به همسرش مسئولیت پذیری بیشتری داشته باشد. ( جانسون ـ ۲۰۰۴)

اگر مداخله از همان مراحل ابتدایی خیانت زناشویی انجام شود از عواملی که بعدها باعث استرس و افسردگی می شود و همچنین از فروپاشی خانواده پیشگیری می شود. ( بیچ و همکاران ـ ۱۹۹۰)

هوک و مارخپت در سال ۲۰۰۰ ادعا کردند که سکوت، برخوردهای شنیع و زننده با یکدیگر ممکن است باعث بروز افسردگی در هر دوی زوجین شود.

اول باید علائم افسردگی تشخیص داده شود سپس درمان سود و سپس الگوهای معاشرتی زوجین تشخیص داده شود ( خصوصا هنگامی که افسردگی بسیار شدید است) اگر هنگام تشخیص و درمان علائم افسردگی با شکست مواجه شویم درمان دارویی نیز بی ثمر خواهد بود. ( مرچنت و هوک ـ ۲۰۰۰ )

خانم هایی که در زندگی مشترک خود شاهد صحنه های شرم آور بودند باید از نظر بالینی به آن ها کمک شود تا با احساسات تحقیر، شرمندگی و افسردگی و مورد خیانت واقع شدن کنار بیایند. ( کانو و اولیدی ـ ۲۰۰۰ـ صفحه ۷۸۰ )

با درمان بالینی کسی که در زندگی خود تجربه شرم آوری مشاهده کرده کمک می کنید تا احساسات خشمگین خود را به سمت کنترل و ایجاد صمیمیت با همسر خود تغییر دهید. ( کانو ـ اولیدی ـ هینز ـ ۲۰۰۴)

درمانگر باید در نظر داشته باشد که وقتی زوجی روابط خارج چارچوب داشته اند ممکن است توسط خانواده خود طرد شده باشند.

فرد افسرده و همسر او ممکن است در زندگی برخوردهای خشونت آمیز، بی عاطفه و بدون مراقبت داشته باشد. به همین دلیل است که می گوییم افسردگی و تعاملات رابطه آن به همدیگر وابسته هستند.

هر دوی زوجین ممکن است به یک چرخه منفی وارد شوند که در آن شخصی که افسرده است منفعل تر و شخصی که افسرده نیست بد رفتار تر باشد. در نتیجه شخص افسرده بیش از پیش افسرده خواهد شد. ( کونگ ۲۰۰۰)

مسائل کلی

طبق تحقیقات انجام شده زنان در رابطه زناشویی با مردان بیشتر متحمل آسیب می شوند زیرا مردان برای برقراری رابطه خارج چارچوب تمایل بیشتری نسبت به زنان نشان می دهند.

(بلو و هارتنت ـ ۲۰۰۵) طبق مطالعات ادبی نیز زنان به نسبت مردان یک یا دو برابر بیشتر مستعد افسردگی هستند. کونگ در سال ۲۰۰۰ به این نتیجه رسید که زنان بیشتر از مردان در معرض افسردگی قرار دارند و این موضوع به دلیل دید منفی ای است که نسبت به خود دارند و خود را یک زن تنها و منفعل تصور می کنند.

کونگ همچنین عقیده داشت که امکان دارد زن ها در برابر نیازهای خود سکوت کنن تا به یک زن کم توقع و ایده آل در دید همسر خود تبدیل شوند.

خانم هایی که همیشه خود را نادیده می گیرند کم کم تنها و منزوی می شوند و تبدیل به یک موجود منزوی و افسرده می شوند. ( کونگ ۲۰۰۰)

البته خوشبختانه این روزها زن ها به نسبت ایام قدیم در جامعه بیشتر فعالیت دارند اما عده ای از آنها هنوز خود را با کارهای بی اهمیت و کلیشه ای مانند کارهای خانه سرگرم می کنند. این کارها می تواند بر توانایی آنها نسبت به مراقبت و توجه به خود تاثیر منفی بگذارد.

بعضی زنان از نظر مالی مستقل نیستند و به همسر خود وابسته هستند. در مواقعی که این زنان خیانت میبینند مجبور هستند همه چیز را فراموش کنند و این رفتارها را برای گذران زندگی تحمل کنند.

ترکیب دارودرمانی و زوج درمانی

همان طور که می دانید داروهای ضد افسردگی خاصیت درمانی طولانی مدت ندارند به این خاطر که احساس ناراحتی و افسردگی نسبت به خیانت همسر کاملا طبیعی است. ترکیب زوج درمانی و دارو درمانی در حال حاضر تنها گزینه موجود برای درمان است چون فعلا هیچ تحقیقی که بیانگر نوع افسردگی و نوع خیانت زناشویی به صورت همزمان باشد وجود ندارد.

مورد خیانت واقع شدن حس تلخی است که ممکن است فرد را نسبت به همه چیز بی اعتماد و پریشان حال کند در نهایت افسرده و بی انگیزه شود.

همسر خیانت کار نیز ممکن است رابطه فعلی خود را از دست بدهد و به حس گناه و سردرگمی دچار شود. وقتی احساس افسردگی هر دو زوجین بهبود نیافت برای درمان لازم است به روان درمانگر ارجاع شوند. ( گلاس ـ رایت ـ ۱۹۹۷ ـ صفحه ۴۸۱)

افرادی که به چندین علائم افسردگی مبتلا هستند و تحت درمان دارویی قرار گرفته اند ثابت کرده اند که هیچ دارویی مانند داروهای ضد افسردگی برآن ها موثر نیست ( اوهشون ـ مارکوس ـ دروس و همکاران ۲۰۰۲)

درمان داروئی باعث می شود علائم افسردگی کاهش پیدا کند تا زوجین بتوانند به راحتی به جلسات زوج درمانی خود بپردازند البته تجویز این داروها باید به خوبی و ماهرانه انجام شود زیرا داروهای افسردگی نیز مانند سایر داروها عوارض خاص خود را دارند. به عنوان مثال سرکوب کردن و کاهش میل جنسی یکی از عوارض داروهای ضد افسردگی است.

توصیه هایی برای تحقیقات آینده

پژوهش های تجربی درباره خیانت های زناشویی محدود است. ( بلو و هارتنت ـ ۲۰۰۵ ) خیانت زناشویی فقط یک مشکل نیست بلکه مسئله ای است که باید تحت درمان و مراقبت های خاص قرار بگیرد. ( آتکینز ـ الدیریج ـ بوکام ـ کریستنسن ـ ۲۰۰۵ )

چند پاسخ برای پژوهش های وجود دارد که روند درمان کسانی که هم به افسردگی مبتلا بودند و هم مورد خیانت واقع شده اند را سرعت می بخشد.

ما به یک تحقیق گسترده از لحاظ کیفیت و فراگیر بودن آن و همچنین تجربی بودن آن برای زوج درمانی احتیاج داریم ( اپستین ـ ۲۰۰۵) علاوه بر آن ما منابعی نیاز داریم که برای این موضوع تمایل به سرمایه گذاری مالی داشته باشند.

البته فاصله ی بین دانش و کار آمدی درمان توامان خیانت و افسردگی زیاد است. استفاده از زوجی که این شرایط را دارند برای مطالعات طولی آسان نخواهد بود.

( بیو و هارتنت ـ۲۰۰۵ـ کوینه و بنازون ـ ۲۰۰۱ ) معتقد هستند مشکل ترین کار استفاده از زوجین آسیب دیده از افسردگی و خیانت برای پژوهش ها درمانی است.

بنازون و کوینه قضیه به کار گیری علائم قبلی افسردگی مقدم بر مشکلات زناشویی را مورد بررسی قرار دادند. در هنگام اداره کردن پژوهش ها درباره ی خیانت زناشویی و افسردگی شخص باید به صورت کاملا روشن علائم افسردگی خود پیش از وقوع خیانت را بازگو کند.

درک رابطه زناشویی ( در صورت وجود) برای افرادی که تمایل دارند وارد رابطه ای به غیر از رابطه خود شوند بسیار مهم است. طبق این نظریه افسردگی می تواند یک پیش آهنگ مهم برای مثال هشدار یک رابطه زناشویی داخل چارچوب باشد.

زنان و مردان درباره ی مورد خیانت قرار گرفتن تفاوت های بسیاری دارند. زنان در مواجهه با خیانت همسر خود خود را مقصر و عامل خیانت می دانند ولی یک مرد ممکن است از خیانت همسر خود خشمگین شود و خشم خود را بر سر شخص سوم تخلیه کند ( اسپرینگ ـ ۱۹۹۶) پژوهش های عاطی باید حاوی درک همسران از موانع و ناملایمات زناشویی باشد.

در تحقیقات مربوط به خیانت همسر که در آنها روابط جنسی رخ نداده بود خلایی وجود دارد. هیچ اطلاعاتی مبنی بر اینکه خیانت بر روی عواطف همسر بر رابطه زوجین و سلامت روانی فرد خصوصا برای بررسی افسردگی موثر است یا نه موجود نبود.

برای دست پیدا کردن به اصول زوج درمانی برای درمانگر و شخص سوم رابطه، زوج درمانگر باید مکانیسم تغییرات را بررسی و تفسیر کند. ( بیچ ـ ۲۰۰۱)

فواید رضایت زناشویی و کاهش علائم افسردگی در برخی موضوعات حتما باید توسط یک تیم تحقیقاتی ارزیابی شود. با توجه به این که موضوع خانواده درمانی و ازدواج بسیار مهم است همه ی موارد به تشخیص روان درمانی ختم نمی شود. ممکن است زوجین از شرکت در جلسات زوج درمانی برای درمان افسردگی و خیانت، امتناع کنند.

پژوهش ها نشان می دهد روان درمانی می تواند برای درمان افسردگی موثر باشد. این چنین به نظر می رسد که زوج درمانی تاثیر گذار ترین روش برای احیای روابط زوجین و خلاصی از تنش های زندگی متاهلی است. به نظر می آید پژوهش ها بیانگر این مسئله است که روابط علت و معلولی میان عوامل تنش زای زندگی مشترک مانند طلاق و شروع افسردگی وجود داشته بلشد.

همان طور که می دانید افسردگی چهارمین علت ناتوانی در جهان است. ( موری و لوپز ـ ۱۹۹۶ ـ اولفسون ـ مارکوس ـدروس و همکاران ـ ۲۰۰۲) باعث نا امیدی است که پژوهش ها خانواده و زوجین یکی از کم رنگ ترین بحث هایی است که درباره زوج درمانی و خانواده به آن پرداخته شده.

رابطه ای بسیار نزدیک بین عوامل تنش زای زندگی مشترک مثل جدا شدن و طلاق و روابط خارج چارچوب و شروع روند افسردگی وجود دارد.

ارتباط بین نسلی، افسردگی و خیانت زناشویی نیز یکی از مطالعاتی است که برای ما بسیار مهم است. از نظر ما کشمکش بسیاری بین فهم چگونگی انتقال مفاهیم از نسلی به نسل دیگر از طریق یادگیری ژنتیک و یا هر دو وجود دارد.

در واقع بین تشخیص شروع افسردگی و خیانت به همسر و درمان افسردگی برای زوجینی که در زول درمان هستند وجود دارد.

آیا مطالبی که گفته شد به این معنی است که همسر برای درمان افسردگی باید نزد پزشک خانواده برود؟ آیا این به این معنی است که از بین بردن تنش های زناشویی موجب درمان افسردگی خواهد شد؟ البته هیچ شواهد تجربی در پژوهش های حاضر بر روی زوجینی که به علت اضطراب و خیانت ها درمان شده اند و افسردگی پیش یا بعد از آن وجود ندارد.

جمعیت محدودی برای درمان به صورت همزمان افسردگی و زوج درمانی بسیار کمتر از حد حقیقی معرفی شده اند. ( بلو و هارتنت ـ ۲۰۰۵ ـ اولفسون و مارکوس ـ دروس و همکاران ـ ۲۰۰۲ ) پژوهش های بسیار زیادی در این باره برای ثابت کردن این نکته که آیا این موضوع به تبعیض های فرهنگی مربوط است یا نه. این مسئله بیانگر این است که جمعیت بسیار کمی در مضیقه واقع هستند و دسترسی کمتری به خدمات درمان دارند و در نتیجه  اقدامی برای درمان افسردگی خود نمی کنند.

نتیجه گیری

در این مقاله پیش در آمدی بر درمان خیانت و افسردگی  و مسائل مربوط به آن داشتیم. در این حین به رابطه ی روشن بین تبادلات همزمانی این دو پی بردیم.

طبق شواهدی که دریافت کردیم زوج درمانی برای درمان اختلال افسردگی و همچنین خیانت به همسر به صورت جداگانه تاثیر گذار

است. البته شواهد قوی دال بر اینکه خیانت به همسر و افسردگی به صورت همزمان اتفاق می افتد و ما به یک پژوهش کامل برای ارزیابی کارایی درمان این زوجین احتیاج داریم.

منبع : افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

تاثیر اضطراب در زنان+ درمان تضمینی

اضطراب زنان هم به اختلالات اضطرابی مانند اختلال اضطراب فراگیر یا اختلال هراس و هم به احساسات گاه به گاه اضطراب اشاره دارد که بسیاری از افراد در طول زندگی خود آن را تجربه می کنند. در حالی که مردان و زنان هر دو علائم اضطراب را تجربه می کنند، تفاوت های ظریف بین این دو وجود دارد.

چرا زنان دچار اضطراب می شوند؟

تفاوت های قابل توجهی در میزان اضطراب بین مردان و زنان مشاهده می شود، به طوری که اضطراب به طور مداوم در بین زنان بیش تر می باشد.

اضطراب در زنان به طور بالقوه می تواند با تجربیات منحصر به فرد اجتماعی مرتبط باشد، از جمله: 

فشار برای حفظ ظاهر فیزیکی

بسیاری از زنان، در سنین پایین از ظاهر بدنی خود آگاه می شوند. در این سن نوجوانان می توانند با آزار و اذیت دیگران دست و پنجه نرم کنند، هم برای چیزهایی که می توانند تغییر دهند(مانند لباس، مدل مو و لوازم جانبی خود ) و هم چیزهایی که نمی توانند به راحتی تغییر دهند (مانند ویژگی های صورت، قد و وزن).

این تجربیات می‌تواند در بزرگسالی نیز باقی بماند و باعث شود که فرد اضطراب زیادی در مورد ظاهر خود داشته باشد. بدن ما نمایانگر شخصیت ما است و وقتی زنان نسبت به ظاهر خود احساس بد، حقارت یا خودآگاهی داشته باشند، درگیر اضطراب شدید می شوند.

فشار در مورد بارداری، زایمان و مادر شدن

تقریباً 10 درصد از زنان پس از زایمان و تبدیل شدن به مادر دچار اضطراب می شوند. این رقم عجیب حجم عظیم زنانی را که پس از تولد نوزادشان دچار اضطراب می‌شوند، نشان می دهد. با این حال در مورد رابطه بین بارداری، مادری و سلامت روان چندان بحث نمی شود.

هر یک از والدین ایده خود را در مورد اینکه چگونه فرزند خود را به درستی تربیت کنند، دارند، اما این می تواند باعث اضطراب آن ها شود، به خصوص زمانی که زنان به دلیل روش های انتخاب شده خود احساس بد یا گناه می کنند.

نمونه ای از آن مادرانی است که شیردهی را انتخاب می کنند و مادرانی که شیر خشک را انتخاب می کنند. علیرغم اینکه هر دو گزینه برای نوزاد سالم هستند، برخی از مادران احساس ناراحتی و اضطراب زنان پیدا می کنند. هیچ زنی نمی خواهد احساس کند که فرزندش را در معرض آسیب قرار می دهد، به همین دلیل است که به اشتراک گذاشتن تصمیمات والدین با دیگران می تواند منبع مهمی از اضطراب زنان باشد.

این فشار حتی به زنانی که ممکن است اصلاً تمایلی به باردار شدن یا بچه دار شدن نداشته باشند نیز کشیده می شود. برخی از زنان تحت فشار دوستان، شریک زندگی، خانواده و حتی جامعه تصمیم به بارداری می گیرد. این امر برای هر زنی امکان پذیر و مطلوب نیست و ممکن است باعث اضطراب او شود.

فشار برای اثبات خود در مدرسه و محل کار

بسیاری از زنان همچنان با احساس جدی نگرفتن در محیط های حرفه ای دست و پنجه نرم می کنند، علاوه براین گزارش های زنان مبنی بر اغماض و آزار و اذیت نیز شایع می باشد. مدرسه یا محیط های کاری که برای زنان غیر مهمان نواز است می توانند به سرعت به منبع اضطراب آن ها تبدیل شوند، زیرا احساس می کنند که برای سرپا ماندن باید سخت تر کار کنند. 

عوارض استرس در زنان| عوارض استرس و فکر زیاد

علائم اضطراب زنان بسیار بیشتر از احساس عصبی بودن قبل از یک کار یا ارائه است. زنان می‌توانند طیف وسیعی از علائم و نشانه‌های فیزیکی، ذهنی و عاطفی را تجربه کنند، از جمله:

  • ترس و نگرانی بیش از حد
  • بی خوابی یا مشکل در خوابیدن
  • مشکل در تمرکز
  • تهوع و استفراغ
  • ناراحتی دستگاه گوارش
  • هایپرونتیلاسیون
  • تعریق
  • لرزیدن
  • دهان خشک
  • ضربان قلب نامنظم یا تند
  • تنش عضلانی، درد 
  • داشتن احساس عذاب قریب الوقوع
  • خستگی
  • بی قراری
  • تحریک پذیری
  • احساس آشفتگی
  • موارد وحشت زدگی
  • احساس ضعف یا سرگیجه
  • احساس خفگی
  • اجتناب از موقعیت هایی که باعث اضطراب زنان می شود، مانند موقعیت های اجتماعی

اختلال اضطرابی

اضطراب زنان یک پاسخ طبیعی به استرس می باشد اما اگر کنترل آن سخت شود و زندگی روزمره شما را تحت تاثیر قرار دهد، می تواند ناتوان کننده باشد. اختلالات اضطرابی تقریباً 1 نفر از هر 5 بزرگسال در ایالات متحده را تحت تأثیر قرار می دهد. اختلالات اضطرابی اغلب با مشاوره، دارودرمانی یا ترکیبی از هر دو درمان می شوند. برخی از زنان همچنین متوجه می شوند که یوگا یا مدیتیشن به اختلالات اضطرابی کمک می کند.

انواع اضطراب منحصر به فرد در زنان

  • اضطراب در دوران بلوغ: بلوغ دوره ای از زندگی یک زن جوان است که با تغییرات هورمونی و استرس قابل توجه مشخص می شود. قبل از بلوغ، پسران و دختران میزان اضطراب مشابهی را تجربه کنند، اما زمانی که بلوغ شروع می شود، دختران نوجوان بیشتر از مردان به اضطراب مبتلا می شوند.
  • اختلال نارسایی پیش از قاعدگی (PMDD) : شامل خلق افسرده و اضطراب در طول هفته قبل و چند روز اول قاعدگی است. زنان همچنین ممکن است احساس خستگی کنند و مشکل در تمرکز، خستگی، تغییر در خواب و اشتها، علائم فیزیکی مانند افزایش موقت وزن، درد و تورم سینه، و درد ماهیچه‌ها یا مفاصل را تجربه کنند.
  • اضطراب بارداری : تقریباً 6 درصد از زنان در دوران بارداری اضطراب را تجربه می کنند که با تغییرات هورمونی قابل توجه مشخص می شود. استرس آماده شدن برای مادر شدن و زایمان نیز می تواند به اضطراب در دوران بارداری منجر شود.
  • اضطراب پس از زایمان : حدود 10 درصد از زنان پس از زایمان در سال اول پس از زایمان دچار اضطراب می شوند. اضطراب پس از زایمان ممکن است همراه با افسردگی باشد.
  • اضطراب در دوران یائسگی : مشابه دوران بلوغ، یائسگی دوره زمانی دیگری است که شامل تغییرات هورمونی قابل توجه می باشد و می تواند زنان را در معرض خطر ابتلا به اضطراب قرار دهد. زنانی که علائم فیزیکی مانند گرگرفتگی و بی خوابی را تجربه می کنند، بیشتر در معرض اضطراب در دوران یائسگی هستند. در برخی موارد، هورمون درمانی ممکن است به کاهش علائم کمک کند.

چه چیزی باعث اختلالات اضطرابی می شود؟

محققان بر این باورند که اختلالات اضطرابی ناشی از ترکیبی از عوامل است که ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • تغییرات هورمونی در طول چرخه قاعدگی
  • ژنتیک
  • حوادث تروماتیک
  • تجاوز جنسی

اختلالات اضطرابی چگونه درمان می شوند؟

درمان اختلالات اضطرابی به نوع اختلال اضطرابی شما و سابقه شخصی مشکلات سلامتی، خشونت یا سوء استفاده فرد بستگی دارد.

اغلب، درمان ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • مشاوره یا روان درمانی
  • دارودرمانی
  • ترکیبی از مشاوره و دارودرمانی
  • هیپنوتراپی

مشاوره| درمان استرس بدون دارو

 پزشک شما ممکن است برای درمان اختلالات اضطرابی راهی به نام درمان شناختی رفتاری (CBT) معرفی کند. 

درمان شناختی رفتاری می تواند به شما کمک کند الگوهای تفکر پیرامون ترس های خود را تغییر دهید. همچنین به شما کمک می کند نحوه واکنش خود را به موقعیت هایی که ممکن است باعث ایجاد اضطراب زنان می شوند تغییر دهید. علاوه بر این ممکن است راه هایی برای کاهش احساس اضطراب زنان و بهبود رفتارهای خاص ناشی از اضطراب مزمن بیاموزید که در آرامش درمانی و حل مسئله موثر می باشد.

چه نوع دارویی اختلالات اضطرابی را درمان می کند؟

انواع مختلفی از داروها اختلالات اضطرابی را درمان می کنند. این شامل:

  • ضد اضطراب (بنزودیازپین ها).  این داروها معمولاً برای مدت کوتاهی تجویز می شوند زیرا اعتیادآور هستند. قطع سریع این دارو می تواند باعث علائم ترک شود.
  • مسدود کننده های بتا. این داروها می توانند از علائم فیزیکی مانند لرزش یا تعریق جلوگیری کنند. 
  • مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs). SSRI ها سطح سروتونین را در مغز تغییر می دهند.   آن ها مقدار سروتونین موجود را افزایش می دهند تا به سلول های مغز کمک کنند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. عوارض جانبی این دارو شامل بی خوابی یا آرام بخشی، مشکلات معده و کاهش میل جنسی باشد.
  • سه حلقه ای. تریسیلیک ها مانند SSRI ها عمل می کنند. اما گاهی عوارض جانبی بیشتری نسبت به SSRI ها ایجاد می کنند. آن ها ممکن است باعث سرگیجه، خواب آلودگی، خشکی دهان، یبوست یا افزایش وزن شوند.
  • مهارکننده های مونوآمین اکسیداز (MAOIs).  افرادی که مهارکننده های مونوآمین اکسیداز مصرف می کنند باید از برخی غذاها و نوشیدنی ها (مانند پارمزان یا پنیر چدار و شراب قرمز) که حاوی اسید آمینه ای به نام تیرامین هستند اجتناب کنند. مصرف MAOI و خوردن این غذاها می تواند باعث افزایش خطرناک فشار خون شود.  زنانی که MAOI مصرف می کنند نیز باید از برخی داروها مانند برخی از انواع قرص های ضد بارداری، مسکن ها، داروهای سرماخوردگی و آلرژی اجتناب کنند. در مورد هر دارویی که مصرف می کنید ابتدا با پزشک خود صحبت کنید.

منبع : تاثیر اضطراب در زنان+ درمان تضمینی 

ترس از مار | درمان و تشخیص تخصصی

ترس از مار (Ophidiophobia) نوعی فوبیا است که در آن فرد ترس شدیدی نسبت به مار دارد. این ترس برای بزرگان و کودکان کاملاً طبیعی می باشد، اما ترس شدید و فلج کننده باعث اختلال و آسیب به فرد می شود.

ترس از مارها احتمالاً گسترده ترین زیرمجموعه ترس از خزندگان است. برخی از مطالعات در این زمینه نشان می دهد که فوبیاهای مربوط به خزندگان مانند مار تاریخچه تکاملی دارد، این بدین معنی است که اجداد انسان احتمالاً این ترس را به عنوان مکانیسم دفاعی برای بقا توسعه داده اند.

البته این مکانیسم توضیح نمی دهد که چرا ترس از مار یا ترس از مار رایج تر از ترس از شکارچیانی مانند شیر و ببر است که بیش تر برای جان انسان ها خطرناک می باشند. برخی از مطالعات دیگر همچنین نشان داده اند که ترس از مار خود آموخته است و ذاتی نیست، این تحقیقات نقش بقا را در فوبیا نادیده گرفته اند.

از آنجایی که مارها معمولاً به عنوان موجوداتی کشنده یا خطرناک به تصویر کشیده می شوند، ترس از مارها، چه سمی و چه غیر سمی، طبیعی تلقی می شود.

فوبیای مار نی نی سایت| Ophidiophobia چیست

مطالعه ای که در سال 2013 انجام شد نشان داد که مغز انسان از نظر تکاملی شرطی شده است که از همه اشکال مار مانند بترسد.

اکنون که ما ثابت کردیم که اکثر انسان‌ها نسبت به مارها ترس معقولی دارند، لازم است توجه داشته باشیم که وقتی این ترس شروع به تأثیرگذاری بر زندگی روزمره شما می‌کند و عملکرد شما را مختل می‌کند، بهتر است آن را جدی بگیرید.

اگر صرفاً ذکر کلمه “مار” باعث ترس شما شده و شما را وحشت زده می کند، در این صورت شما مبتلا به فوبیا مار هستید.

در ادامه، در مورد علل احتمالی فوبیا مار، علائم، تشخیص و گزینه های درمانی آن آشنا خواهید شد.

علل فوبیا مار چیست؟| انواع فوبیا

علت واقعی بیشتر فوبیاها، خاص یا غیر خاص، معمولا ناشناخته است. این بدین معنی است که هنوز یک دلیل خاص برای ترس از مار شناسایی نشده است.

این فوبیا ممکن است عوامل متعددی داشته باشد که هر کدام بر روی دیگری تاثیر دارند و ترس نهفته را به چیزی آزاردهنده تر و اضطراب آور تبدیل می کنند.

در زیر برخی از دلایل احتمالی فوبیا مار آورده شده است:

  • تجربه منفی از علل ترس از مار

اگر در کودکی یک تجربه آسیب زا با مار داشته باشید، ممکن است در بزرگسالی درگیر فوبیا مار شوید. چنین تجربه‌ای می‌تواند شامل گزیده شدن توسط مار یا قرار گرفتن در محیطی ترسناک باشد و باعث می‌شود که شما  احساس اضطراب کنید.

پیشنهاد مشاور: فوبیا سوسک| علل نشانه و بهترین راه درمان

  • رفتارهای آموخته شده

 برای افرادی که یکی از بستگان یا والدینشان ترس شدیدی از مارها نشان می دهد، غیرمعمول نیست که یاد بگیرند این موجودات ترسناک هستند. ترس آموخته شده در مورد بسیاری از فوبیاهای خاص صادق است.

  • تصویر در رسانه ها| فوبیای مار نی نی سایت

جامعه یا رسانه ها باعث می شود باور کنیم که این چیزها ترسناک هستند و از آن ها بترسیم. در فیلم ها و کتاب ها موش ها، خفاش ها، دلقک ها و مارها معمولا در لیست چیزهای ترسناک قرار می گیرند. اگر فیلم ها یا تصاویر  ترسناک زیادی را دیده اید که خزندگانی مانند مارها را ترسناک نشان می دهند، ممکن است شروع به یادگیری ترسیدن از آن ها کنید.

  • یادگیری در مورد تجربیات منفی افراد

 وقتی می شنوید که شخصی برخورد ترسناکی با مار را توصیف می کند، ممکن است بترسید. 

اثرات اوفیدیوفوبیا (ترس از مار فوبیا)

ترس از مار می تواند یک فوبیا عجیب باشد. با گذشت زمان، مردم ممکن است شروع به ترس از چیزهایی کنند که به خود مارها مربوط نیست. به عنوان مثال، ممکن است از فروشگاه های حیوانات خانگی که مارهایی برای فروش دارند بترسند.

ممکن است از سفر، کمپینگ و حتی حضور در باغ‌وحش‌ اجتناب کنید. همچنین ممکن است باعث ترس از خزندگان دیگر شود.

پیشنهاد مشاور: بهترین درمان ترس از ارتفاع| شناسایی تا درمان

علائم فوبیا مرگ

تشخیص ترس از مار می تواند بسیار مشکل باشد، زیرا علائم ممکن است بین افراد بسیار متفاوت باشد. اگر ترسی که دارید یک مورد خفیف است، ممکن است تنها از برخورد با مارهای بزرگ یا سمی بترسید.

افرادی که فوبیای شدیدتری دارند، ممکن است از مارهای کوچکتر نیز بترسید. حتی ممکن است برای آن ها دشوار باشد که به فیلم ها یا عکس هایی که در آن مارها وجود دارد نگاه کنید.

علائم ترس از مرگ ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • گریه
  • فرار از دست مارها
  • تپش قلب
  • دشواری در تنفس
  • سرگیجه
  • حالت تهوع
  • عرق کردن
  • افزایش ضربان قلب
  • مشکل در تنفس یا تنگی نفس
  • لرزش

در حالی که ممکن است همه علائم مشابهی را تجربه نکنند، علائم بالا با نزدیک‌تر شدن فیزیکی به مار بدتر شوند.

ترس از مار فوبیا چگونه تشخیص داده می شود؟

تشخیص فوبیای خاص معمولاً می تواند بسیار حساس باشد زیرا همه آن ها در راهنمای تشخیصی و آماری عمومی اختلالات روانی (DSM-5) قرار نگرفته اند.

این راهنما یک ابزار مرجع است که توسط متخصصان سلامت روان برای تشخیص اختلالات یا مسائل مختلف سلامت روان مورد استفاده قرار می گیرد. در این مورد، ترس شدید شما از مار احتمالاً به عنوان یک فوبیا خاص تشخیص داده می شود. فوبیای خاص به معنای اضطراب یا ترس شدید در پاسخ به محرکی خاص (مانند محیط، حیوان یا موقعیت خاص) است.


درمان فوبیای مار

خوشبختانه افدیوفوبیا یک ترس طبیعی برای همه انسان‌ها است و شانس بسیار خوبی برای درمان موفقیت‌آمیز دارد. با این حال، ضروری است که درمانی را انتخاب کنید که با آن احساس راحتی کنید و بتوانید به او اعتماد کنید تا به روند بهبودی روان کمک کند.

گزینه های درمانی مختلف برای افراد مختلف کارساز خواهد بود، بنابراین در صورت عدم موفقیت یک دوره درمانی معمولی، هیچ ترسی در مورد امتحان چیزی دیگر نداشته باشید.

شایان ذکر است که هیچ درمان خاصی برای یک فوبی خاص، مانند اوفیدیوفوبیا، شناسایی نشده است، در ادامه موفق ترین راه های درمان فوبیا ذکر شده است.

درمان فوبیا مار از طریق مواجهه درمانی

مواجهه درمانی دقیقاً همان چیزی است که به نظر می رسد، شما به مرور در یک محیط امن و غیر تهدید کننده در معرض همان چیزی قرار خواهید گرفت که از آن می ترسید.

برای درمان اوفیدیوفوبیا یا ترس از مار فوبیا، مواجهه درمانی به معنای تماشای فیلم یا نگاه کردن به تصاویر مارها در حضور مشاور و بحث در مورد احساسات و پاسخ های فیزیکی باشد که هنگام تماشا یا نگاه کردن به مار ظاهر می شوند.

درمان شناختی- رفتاری

یکی از محبوب ترین اشکال درمان فوبیا می باشد که برای درمان فوبیاهای خاص استفاده می شود. در این نوع درمان، باید با درمانگر خود روی تعیین اهداف کوتاه مدت کار کنید که به تغییر الگوها یا مشکلات احتمالی در نحوه تفکر شما کمک می کند.

درمان شناختی رفتاری یک برنامه درمانی است که به طور کلی با حل مسئله به صورت عملی انجام می شود که به شما کمک می کند احساس خود را در مورد مارها تغییر دهید.

درمان ترس از مار با دارو درمانی

داروها معمولاً اولین گزینه درمانی نیستند زیرا فوبیای شما را درمان نمی کنند، اما مشاور ممکن است برای کنترل اضطراب از دارو درمانی استفاده کند. دو نوع اصلی دارو برای کمک به درمان فوبیاهای خاص استفاده می شود: آرام بخش ها و بتا بلوکرها.

کاری که بتا بلوکرها انجام می دهند این است که ضربان قلب شما کمی کندتر از حد معمول شود بنابراین به شما کمک می کند تا احساس آرامش داشته باشید. البته توجه داشته باشید که دارو درمانی باید زیر نظر روانپزشک یا روانشناس بالینی صورت بگیرد.

حرف آخر

بیش از نیمی از جمعیت جهان از مارها و سایر خزندگان می ترسند، بنابراین اگر به ترس از مار مبتلا هستید، نگران نشوید. امیدواریم این مطلب خواندن خوبی بوده باشد. لطفا نظر خود را با ما در میان بگذارید.

منبع : ترس از مار | درمان و تشخیص تخصصی 

نشانه های فرد منفعل و پرخاشگر

نشانه های فرد منفعل و پرخاشگر

پرخاشگری نوعی رفتار غریزی به منظور برون ریزی خشم می باشد که البته منجر به بقای انسان ها خواهد شد. پرخاشگری به دو گونه  تهاجمی و منفعل تقسیم می شود. در ادامه راجع به علائم یک فرد منفعل و پرخاشگر بیشتر آشنا خواهیم شد:

نشانه های فرد منفعل و پرخاشگر

۱) شما در برخورد اول با یک فرد منفعل و پرخاشگر احتمالا او را کاملا مودب و خوش برخورد می بینید که هیچ علامتی از پرخاشگری در او نخواهید دید. این افراد معمولا بسیار حرف گوش کن و آرام به نظر می آیند و خشم خود را سرکوب می کنند.

۲) خواسته های خود را به صورت واضح و شفاف ابراز نمی کنند و اگر نسبت به چیزی ناراحت باشند آن را مطرح نمی کنند و در خود درون ریزی می کنند.

۳) در بیشتر اوقات در حال نق زدن از شرایط موجود هستند علی رغم این که نارضایتی خود را مستقیما به اشخاص بیان نمی کنند و ترجیح می دهند فقط پشت سر آن ها غر بزنند.

۴) این گونه افراد در اغلب اوقات حسود هستند و نسبت به موفقیت های اطرافیان حسادت می کنند. افراد منفعل و پرخاشگر نمی توانند ببینند کسی به غیر از خودشان موقعیت خوبی داشته باشد.

۵) معمولا چنین افرادی با کنایه و طعنه صحبت می کنند، زیرا نمی توانند حرفشان را مستقیما بیان کنند.

۶) افراد منفعل و پرخاشگر سعی می کنند به صورت پنهانی به بقیه آسیب بزنند و اگر کسی خواسته یا ناخواسته آن ها را ناراحت کنند در ذهن خود نقشه ی آسیب زدن و انتقام نسبت به آن را می کشند.

نشانه های فرد منفعل و پرخاشگر

۷) تحسین و تشویق موفقیت دیگران برای این گونه افراد بسیار سخت و طاقت فرساست. این افراد گاهی اوقات طوری از دیگران تعریف می کنند که تعریف نکردنشان نسبت به حرف هایی که می زنند بهتر است!

۸) افراد منفعل و پرخاشگر افراد دیگر را به تمسخر می گیرند و موفقیت های دیگران را کوچک و حقیر می شمارند تا خودشان احساس بزرگی و موفقیت پیدا کنند.

۹) اگر به آن ها مسئولیتی بسپارید به هر دری می زنند تا از زیر این کار در بروند. این افراد بر خلاف این که رو در رو،  به شما چشم می گویند در باطن به هیچ وجه این کار را قبول نمی کنند و فکر می کنند شما قصد دارید از او سو استفاده کنید.

با چند نمونه مثال شما را با خصوصیات افراد منفعل و پرخاشگر بیشتر آشنا خواهیم کرد:

۱) به عنوان مثال : مردی در مهمانی از رفتار کسی ناراحت می شود ولی اصلا به روی خودش نمی آورد و طبیعی رفتار می کند اما وقتی مهمانی تمام می شود و به محض این که با همسرش در ماشین می نشیند شروع به غر زدن و بهانه گیری نسبت به همسرش می گویند.

۲) خانمی حس می کند همسرش به اندازه کافی به او توجه و علاقه ای نشان نمی دهد اما هیچ حرفی به همسرش نمی زند و تظاهر می کند همه چیز عادی است. در مقابل، به خاطر هر اتفاق ریز و درشتی بهانه می گیرد. در واقع می توان گفت چنین افرادی حتی اگر مشکلی حل بشود به دنبال مشکل دیگر می گردند.

 افراد منفعل و پرخاشگر خشم خود را به صورت انتقام نشان می دهند چرا که کینه توز هستند معمولا این افراد مسائل پیش آمده را فراموش نمی کنند و به دنبال موقعیتی هستند تا به فرد مقابل ضربه ای مهلک وارد کنند و ضربه ای که خوردند را جبران کنند.

شناسایی چنین افرادی معمولا کار سهل و راحتی نیست چرا که این افراد ظاهر موجه و آرامی دارند و تنها شناخت عمیق آن ها می تواند مشکل را شناسایی کند.

به طور کلی اگر شخصی در جمعی با همه ی نظرات موافق است یا حتی وقتی به او بی احترامی می شود و هیچ وقت ابراز ناراحتی نمی کند و سکوت می کند احتمالا پرخاشگر و منفعل است. لازم است در برخورد با چنین افرادی مراقب باشید چرا که ممکن است آسیب های جدی به شما وارد کنند ولی شما حتی ندانید که چطور این اتفاق افتاده است.

در این مقاله تلاش کردیم تا به صورت مختصر و مفید شما را با خصوصیات یک فرد پرخاشگر و منفعل آشنا کنیم. اگر خصوصیات این افراد را بشناسید می توانید چنین افرادی را شناسایی کنید و از معاشرت کردن با آنان خودداری کنید.

اگر خودتان نیز حس می کنید که شخصی منفعل و پرخاشگر هستید از همین امروز نسبت به رفتارهای خود تجدید نظر کنید و باید در صدد حل این مشکلات بکوشید. شاید نتوانید به تنهایی این مشکلات را حل کنید و همراهی یک تراپیست متخصص برای حل مشکلات شما الزامی باشد.

منبع : نشانه های فرد منفعل و پرخاشگر