ریتم نفس کشیدن بر تعدیل حافظه و ترس تأثیر می گذارد

دانشمندان پزشکی شمال غربی برای نخستین بار کشف کردند که ریتم نفس کشیدن موجب شوک الکتریکی در مغز انسان و افزایش برداشت های هیجانی و نیز یادآوری اطلاعات از حافظه می شود. این اثرات بر رفتار انسان به طور قابل توجهی بستگی دارد به چه دم و  بازدم و چه اینکه شما از طریق سوراخ های بینی تان نفس بکشید. در این مطالعه، افراد هنگام فرو بردن نسبت به آزاد کردن نفس، سریع تر  قادر به بازشناسی چهره های ترسناک می باشند. همچنین این افراد هنگام فروبردن نفسبیشتر قادر به یادآوری شی ای که قبلا دیده اند، می باشند. اما، هنگام نفس کشیدن از طریق دهان چنین حالاتی مشاهده نمی شود.کریستینا زیلانو مدیر مسئول و استاد عصب شناسی مکتب پزشکی فینبرگ از دانشگاه شمال غربی بیان کرد” یکی از یافته های عمده این مطالعه آن است که در طی فرو بردن نفس تفاوت داراماتیکی در فعالیت مغزی نواحی آمیگدال و هیپوکامپ وجود دارد؛ نسبت به بیرون دادن نفس.”

برای مطالعه بیشتر:

نکات ذهن آگاهانه برای کاهش اضطراب

“در واقع، کشف کردیم که با نفس کشیدن شما در حال تحریک اعصاب مناطق وابسته به قشر پیاز بویایی، آمیگدال، هیپوکامپ و تمام سیستم لیمبیک هستید ” دانشمندان شمال غربی نخست این تفاوت ها را در فعالیت مغزی هفت بیمار مبتلا به صرع کشف کردند که قرار بود تحت تشریح مغزی قرار گیرند. یک هفته قبل از جراحی؛جراح، الکترودهای مغناطیسی را در مغز بیماران تعبیه کرد تا منشأ حملات ناگهانی صرع را تشخیص دهد. این عمل به پزشکان اجازه می داد تا داده های روانشناختی را مستقیمًا از مغز بیماران و بدون هر گونه مداخله بگیرند. سیگنال های الکتریکی ثبت شده نشان داد که فعالیت مغزی با نفس کشیدن حالتی نوسانی و موجی شکل پیدا می کند. این فعالیت در نواحی پردازش هیجان ها، حافظه و بوها رخ می دهد.با این اکتشاف دانشمندان به دنبال آن بودند که آیا کارکردهای شناختی معمولاً با این نواحی مغزی به ویژه پردازش ترس و حافظه ی متأثر از نفس کشیدن، مرتبط است یا خیر. قشر آمیگدال با پردازش هیجان ها به ویژه هیجان های ترس آور مرتبط است.

لذا، دانشمندان از 60 نفر درخواست کردند تا در محیطی آزمایشی در مورد ابراز هیجان های خود سریع تصمیم بگیرند و آنها را فورآ نشان دهند، ضمن آنکه نفس کشیدنشان نیز ثبت می شد. با ارائه تصاویر چهره ها، افراد باید هر چه سریعتر که می توانند هر یک از هیجان های ترس یا تعجب را نشان دهند که در آن هیجان مربوط به هر چهره ابراز می شد. زمانی که ارائه چهره ها به موازات نفس کشیدن عمیق با یکدیگر رخ دادند افراد آنها را بسیار ترسناک تر تشخیص دادند تا زمان برخورد و همزمانی ارائه چهره ها و عمل بازدم. اما این اثر برای بیان چهره ها در حالت تعجب صادق نبود. این اثرات، با عمل کردن افراد در یک تکلیف مشابه و نیز نفس کشیدن از طریق دهانشان کاهش یافت. از این رو، این اثر خاص محرک های ترسناک در خلال تنها نفس کشیدن تودماغی شد. آزمایشی با هدف ارزیابی کارکرد حافظه منحصراً به ناحیه هیپوکامپ اختصاص و ربط یافت، که در آن به همان افراد؛ تصاویری از اشیای موجود بر روی صفحه کامپیوتر نشان داده شد و از آنها خواسته شد تا اندکی بعد آنها را به یاد آورند. محققان دریافتند که در شرایط برخورد هیجان ها با استنشاق، یادآوری بهتر بود.

 

زیلانو بیان کرد: این یافته ها بر این مطلب دلالت دارند که سریع نفس کشیدن ممکن است هنگامی که شخص در موقعیت خطرناکی قرار دارد، مفید واقع شود. همچنین، وی اظهار داشت “اگر در حالت پانیک شدیدی قرار گیرید ریتم نفس کشیدنتان سریع می شود”. در نتیجه شما به تناسب زمان بیشتری را صرف عمل دم می کنید در قیاس با زمانی که آرام هستید. پس، واکنش های طبیعی بدنمان به ترس با نفس کشیدن سریع تر باید اثر مثبتی بر کارکرد مغز داشته باشد و موجب تعداد واکنش های سریع تر به محرک های خطرناک محیطی می شود. جنبه بالقوه دیگری از این تحقیق در مورد مکانیسم های اصلی تعدیل گری یا تنفس متمرکز و کانونی است. زیلانو ذکر کرد” زمانی که نفس تان را فرو می برید، در حال همگام سازی نوسانات مغزی موجود در شبکه های سیستم لیمبیک قرار دارید. ”

 منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

نشانه های اختلال پس از سانحه

شکی نیست که امروزه افراد از هر طبقه ی  اجتماعی ـ اقتصادی یک یا چندین حوادث را در زندگی شان تجربه می کنند که موجب آسیب هیجانی و در نتیجه اختلال پس از سانحه شده است. آن نه تنها یک درد سربسته نیست  بلکه با گذشت زمان پیشرفت می کند و نیازمند تشخیص توسط جامعه درمانی وابسته به علم روان درمانی است.PTSD))یا آسیب پس از سانحه ناشی از آسیب های دوران کودکی، ورشکستگی های مالی، رکود، بیکاری، عدم رابطه نزدیک با اعضای خانواده، طلاق، سرگردانی، تغییر ناگهانی در مسئولیت پذیری اجباری مانند پذیرفتن مسئولیت اصلی نگهداری پدر یا مادر مسن، دردهای مزمن و جسمانی، بیماری و بسیاری از دیگر زمینه ها می باشد. این تغییرات آشفته موجب آنچه اخیراَ دانشمندان عصب شناختی در مغز کشف کرده اند همچون اتروفی مغز، کاهش حجم ماده خاکستری مغز می شود. بنابراین بد نیست از علایم PTSD آگاه باشید بلکه بتوانید افراد ناتوان در درک نحوه درمان این بیماری را ملتفت کنید.

بیشتر بخوانید» پنج توصیه برای اختلال اضطراب منتشر

کدام یک از نشانه های زیر را دارید؟

  • آشفتگی ذهن، عدم تمرکز، ضعف در یادآوری خاطرات از حافظه به ویژه حافظه کوتاه مدت.
  • تصمیم گیری نادرست
  • بی اعتبار دانستن غرایز درونی تان
  • مشکل در انجام دادن تکلیفی تا پایان فرآیند موردنظر (اندیشیدن به بخش آشکار مسئله به جای بخش مبهم)
  • ضعف در انرژی جسمانی، احساس خستگی حتی پس از انجام تکالیف سبک
  • ظرفیت ذهنی پایین
  • اضطراب اجتماعی
  • گاه قادر نبودن به تفکیک واقعیت از تصور
  • شروع کردن کاری اما قادرنبودن به اتمام آن
  • اغلب بیدارشدن از خواب، حمله خواب
  • رخوت ذهنی یا جسمی
  • ناامیدی، یأس، افسردگی
  • رفتارهای عادتی مانند شکل گیری فرار یا رهایی
  • داشتن قدرت انتخاب ضعیف به طوری که موجب شرمساری می شود به جای آنکه با انتخاب درست شرمسار نشوند.
  • دروغ گفتن به دلیل رودربایستی، عدم یادآوری یا عدم تفکر به اندازه کافی عمیق در موقعیت.
  • پریشانی از اینکه چرا شما این ابهام ذهنی یا اختلال روحی را تجربه می کنید.
  • کارهای کوچک، پرزحمت و ناممکن فرض می شوند.
  • خود بیزاری به دلیل آنکه قادر به انجام کاری که قبلاً برایتان راحت بود نیستید.
  • حس کردن عدم کنترل و ناتوانی در تصمیم گیری در کارها به سرعت یا هر طریق.
  • پاسبانی زیاد از زندگی شخصی و تنها معاشرت با افراد مطمئنی که درمورد شما قضاوت نمی کنند.
  • احساسی مانند اینکه شما در یک سراشیبی از حالت کارکرد عادی خود به حالت بقاء قرار گرفته اید.

مطالب مرتبط: هفت چیز که در رابطه با افکار خودکشی باید بپرسید

مهم است به یاد داشته باشیم که تجربه اختلالات همایند مانند اضطراب و افسردگی می تواند منجر به اختلال پس از سانحه شوند. پس به جای آنکه تنها از یک متخصص بالینی برای تجویز داروی ضد افسردگی کمک بگیریم، بهتر است بدانیم که روش های بهتری برای درمان وجود دارد. داروها تنها مانند روش کمکی عمل می کنند که فعالیت نواحی مغزی را سرکوب می کند و بدون اینکه بتوانند شبکه های عصبی را بازسازی و درمان می کند. در برخی از موارد داروها تضمینی تجویز می شوند اما، در بلند مدت مؤثر نمی باشند و بسیاری از درمانگران آنها را به عنوان راه حلی ساده می انگارند به جای آنکه مراجعانشان را ترغیب به درمانخودشان با کار درمان شناختی کنند. از جمله روش های درمانی برای آسیب می توان دو روش بسیار موفق تکنیک های خود مراقبتی و درمان شناختی رفتاری (CBT) نام برد. با این روش ها و با وجود یک روان درمان کار آشنا با هر دو روش پس از چند جلسه می توانید بهبود یابید. در بسیاری از موارد، درمان فوری نیست به ویژه اگر در سطح ثابت یا پیش رونده آشفتگی قرار دارید. در عین حال با یکپارچه کردن این روش های درمانی در راستای زندگی تان، بهبودهای قابل توجهی در توانایی مواجهه با محرک های تنش زا حاصل شده است. نشان داده شده است که خود مراقبتی موجب افزایش ماده خاکستری مغز و عملکرد بهتر و تقویت آن خواهد شد. (CBT) یک روش درمانی است که برای آگاهی از خود و بازگشت سلامت مغز مؤثر است؛ زیرا شما روش تفکرتان را تغییر می دهید و به محرک های مضر واکنش نشان می دهید. سپس، به خودتان را مشاهده می کنید که به حالت نرمال قبل برگشته اید به طوری که حتی تغییرات ناچیز در تفکر برایتان آسودگی مهمی به بار می آورد.

منبع: مشاورکو

درمان شناختی-رفتاری در درد مزمن

درمان شناختی­-رفتاری (CBT)رویکرد گسترده­ای است، اغلب مبتنی بر الگوی تقویت (یا “عامل”): افکار یا رفتارهایی که پاداش داده می­شوند، افزایش می­یابند و افکار و رفتارهایی که نادیده گرفته می­شوند، کاهش می­یابند. نشانگان دردهای مزمنی که به دلیل بیماری­های مزمنی مانند آرتریدروماتوئید به وجود می­آیند، هم برای بیمار و هم برای کارگزاران خدمات بهداشتی، مشکلات اساسی ایجاد می­کنند. به سخن دیگر، بیماران معمولاً نمی­توانند با اطمینان، اطلاعاتی را ادامه مطلب

افسردگی در سالمندان: علل، علائم، درمان موثر

 

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

 

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
افسردگی در سالمندان به عنوان یک مشکل جدی به رسمیت شناخته شده است. براساس گزارشات CDC (مراکز کنترل و پیشگری از بیماری) 7 میلیون سالمند در سنین 65 به بالا یا حدود 17 درصد از این گروه سنی به این بیماری مبتلا هستند. تعداد قابل توجهی از آنها اولین بخش افسردگی شان را پس از 60 سالگی تجربه کرده اند. متاسفانه سالمندان بالاترین نرخ خودکشی را در این گروه سنی دارند.

افسردگی در سالمندان علائم متفاوتی نسبت به افسردگی در جوانان دارد، و معمولا به علائم طبیعی پیری نسبت داده می شود. بنابراین، بیشتر سالمندان و اعضای خانواده هایشان این بیماری را به رسمیت نشناخته و در پی درمان آن نیستند. خبر خوب اینکه: به محض تشخیص افسردگی در سالمندان (به مانند گروه های سنی دیگر) این بیماری قابل درمان است. در واقع بیشتر سالمندان زمانی که درمان را شروع می کنند رو به بهبودی می روند.

نگاه های متفاوت نسبت به افسردگی پس از 60 سالگی

بسیاری از افراد افسردگی با غمگین بودن را یکسان فرض می کنند، و این مسئله که احساس غم مداوم یکی از علائم معمول افسردگی بالینی می باشد، بسیاری از سالمندان افسرده احساس غم خاصی نمی کنند اما افسرده هستند. علائم معمول در سالمندان شامل تحریک پذیری، بی قراری، از دست دادن علاقه به انجام فعالیت ها، خستگی، مشکل در داشتن تمرکز، تغییر در اشتها، از دست دادن حافظه یا سردرگمی، دردهای مزمن که با وجود درمان همچنان ادامه دارد. این شکایات می تواند منجر به به ایجاد شرایط دیگری از جمله زوال عقل شود. پیچیده تر از این مسائل این است که، بسیاری از سالمندان تمایلی به صحبت کردن در مورد احساساتشان ندارند و ممکن است نسبت به افراد جوانتر در مورد مشکلات سلامت روان احساس شرمندگی کنند. این مسئله می تواند تشخیص افسردگی در این گروه سنی را با مشکل ویژه ای روبرو کند.

دلایل افسردگی در سالمندان

بسیاری از عوامل فیزیکی و اجتماعی در رشد افسردگی سالمندان مشارکت دارند. از جمله:

سابقه شخصی و خانوادگی افسردگی. فردی که حداقل سابقه ی افسردگی را داشته یا کسی که سابقه ی بیماری در خانواده اش وجود داشته ممکن در برابر اینکه به افسردگی سالمندی دچار شود آسیب پذیرتر باشد.

کاهش سلامتی. بیماری های مزمن یا مشکلات دیگر سلامتی می تواند منجر به افسردگی شود- به خصوص اگر این شرایط باعث محدود شدن در عملکرد شخص در انجام کارهای روزانه شود. حدود 80 درصد از سالمندان حداقل یک مشکل سلامتی را دارا می باشند، بر طبق اطلاعات CDC، دو سوم از این افراد با انواع بیماری های مزمن زندگی می کنند. در یک مطالعه منتشر شده در تحقیقات دوران سالمندی، عوامل مرتبط با افزایش خطر افسردگی در سالمندان شامل ضربه دیدن، از دست دادن شنوایی، کاهش حس بینایی، بیماری قلبی، دیابت و بیماری ریوی مزمن می شود. و مشکلات سلامتی که فعالیت های جسمی را محدود می کند می تواند باعث کاهش توانایی های شخص برای شرکت در فعالیت های اجتماعی، این مسأله منجر به انزوای اجتماعی شخص شود که خود یکی از عوامل خطر ابتلا به افسردگی می باشد.

حوادث استرس‌زا و انزوای اجتماعی. از دست دادن همسر، اعضای خانواده، یا یک دوست قدیمی می تواند باعث به وجود آمدن عم و اندوه پایدار شود. از دست دادن عزیزان می تواند ساختار اجتماعی فرد را مختل کند؛ با کم شدن تعداد افراد مرتبط با فرد در جامعه، شخص به شدت منزوی می شود، که این مسئله می تواند باعث تشدید افسردگی شخص شود. بالعکس، شواهد نشان داده است که سالمندانی که روابط اجتماعی قوی دارند کمتر به سمت افسردگی گرایش داشته و گرایش بیشتری برای سلامت جسمانی دارند.

درمان افسردگی سالمندان

نخستین گام برای درمان افسردگی مراجعه به ارائه دهنده ی مراقبت های بهداشتی- یا یک پزشک مراقبت های اولیه و یا یک متخصص سلامت روان، مانند روانشناس، روانپزشک، مشاور یا مددکار اجتماعی می باشد. این شخص می تواند تشخیص دهد که این علائم نشان دهنده ی افسردگی است و یا اینکه دلیل دیگری مانند تاثیر جانبی یک دارو باشد.

اگر بیماری افسردگی تشخیص داده شد، گزینه های درمانی عبارتند از: داروهای ضد افسردگی، روان درمانی، و یا ترکیبی از هر دو می باشد. علاوه بر درمان های مرسوم، مطالعات متعددی نشان داده است که ورزش برای مبارزه با افسردگی بسیار موثر است، این تاثیر به صورت افزایش سطح انتقال دهنده های عصبی که بروی خلق و خو و انجام فعالیت های بیرون از خانه تاثیر دارند می‌باشد. تغییرات دیگر در سبک زندگی، مانند رژیم سالم غذایی و داشتن برنامه ی خواب منظم می تواند کمک کننده باشد. همچنین محدود کردن مصرف الکل یک ایده ی مناسب است. در حالی که بسیاری از سالمندان برای مخفی کردن و یا مقابله با علائم افسردگی الکل مصرف می کنند در حالی که الکل افسردگی را تشدید کرده و یک چرخه ی معیوب به وجود می آورد.

نکات بیشتر: افسردگی در سالمندان یک مشکل جدی است که می تواند تاثیرات قابل توجهی بر روی شخص و خانواده ی او داشته باشد. به یاد داشته باشید، افسردگی یک پدیده ی طبیعی در دوران پیری نمی باشد. اگر شما و یا شریک زندگیتان علائم افسردگی دارید به یک متخصص سلامت روان مراجعه کنید و اگر شما در یک دوره ی بحرانی به سر می برید و به فکر آسیب زدن به خود و یا دیگران هستید متخصصان ما در خدمت شما هستند.

منبع: com.مرکزمشاوره

هفت چیز که در رابطه با افکار خودکشی باید بپرسید

 

آیا شما (یا کسی که او را می شناسید) درگیر افکار خودکشی است؟ آیا شما (یا کسی که او را می شناسید) احساس گناه می کند، خجالت زده است یا پس از اینکه افکار خودکشی اش افشا شد از دیگران فاصله می گیرد؟

در این مقاله سوالات مهمی را که شما و یا کسی که او را می شناسید در رابطه با افکار خودکشی باید پرسیده شود بیان شده است. در این مقاله همچنین لیست افکاری را که برای تشخیص افکار خودکشی به وجود می ایند بیان شده است. . پرسش های که در رابطه با خودکشی باید پرسیده شوند، بخصوص اگر شما این سوالات را از خودتان می پرسید. خیلی راحت نیست که این سوالات را از خودتان بپرسید در حالی که شما می خواهید کاری انجام دهید و اقدام به عملی کنید که خواسته شماست. حتی پرسیدن سوالات از کودکان و نوجوانانی که افکار خودکشی دارند بسیار پیچیده و دشوار است، بخصوص اگر کودک خود شما باشد. ولی هدف از پرسش در رابطه با افکار خودکشی به دست آوردن اطلاعاتی است که می تواند به شما کمک کند که شخصی که افکار و احساساتی دارد که با واقعیت در تضاد است را راهنمایی کنید.

برای نمونه، برخی از کودکان به شما خواهند گفت «من می خواهم خودم را بکشم» ولی وقتی که از آنها می پرسید که چگونه می خواهد این کار را انجام دهد، آنها ممکن است پاسخ دهند «با خوردن قرص هایی که باعث ایست قلبی می شوند». این پاسخ ها هر پدر و مادری را دچار ترس و اضطراب می کند، سوالات بیشتری بپرسید مانند «قرص ها را از کجا می خواهی تهیه کنی؟» «چه نوع قرصی می خواهی بگیری؟» «چند تا قرص؟» «چه زمانی می خواهی این کار را انجام دهی؟» هر چه شما سوالات بیشتر و مستقیم تری بپرسید به احتمال زیاد افکار و احساسات خودکشی را در فرد کاهش می دهد. تو نمی توانی با خوردن قرص ویتامین سی یا خوردن هشت تا قرس موترین ایست قلبی کنی. تو نمی توانی در حالی که در مدرسه یا سر کار هستی خودکشی کنی. در رابطه با بزرگسالان مبارزه با افکار خودکشی، ممکن است رفتارهای عجیبی را (حتی در خودتان) شاهد باشید مانند: بخشیدن اموال با ارزش، خرید چیزهای گران قیمت مانند ماشین/ قایق یا خانه، مهمان کردن چند نفر در رستوران، و یا انجام اعمال غیر اخلاقی یا غیر معنوی، بیدار ماندن و نخوابیدن، پرخوری و غیره.

باور داشته باشید یا نه، این کارها مربوط به افکار خودکشی تشخیص داده می شوند. برخی شامل افکار خودکشی می شوند و محدودیتی در این رابطه وجود ندارد:

  • اختلال شخصیت، در درجه ی اول اختلال شخصیت مرزی: اختلال شخصیت مرزی اغلب شامل بی قراری، خلق و خوی افسرده و مضطرب، دلبستگی و تعلق هیجانی ناسالم و ارتباط ناپایدار می باشد. زمانی که فردی با اختلال شخصیت مرزی با مشکلات روبرو می شود و کنترل هیجاناتش برای وی دشوار باشد که این افکار و احساسات منجر به افکار خودکشی می شوند.
  • اختلالات خلقی، در درجه اول اختلال افسردگی شدید و دو قطبی: هر دو نوع اختلال شامل احساس ناتوانی و ناامیدی می شود که منجر به افکار خودکشی می شوند. در افراد دارای اختلال دو قطبی نوع یک و دو، افکار خودکشی به مرور به وجود می آیند که این افکار مربوط به دوره ی افسردگی فرد می شود. افکار خودکشی کمتر در دوره ی شیدایی فرد رخ می دهند زیرا در این دوره افکار خوبی به سراغ فرد می اید که شامل ایده ها، انرژی زیاد، و امید می شود. در طول یک دوره ممکن است شخص شیدا باشد ولی پس از آن افسردگی شروع می شود که شامل خلق و خوی افسرده، ناامیدی، بی خوابی، تغذیه کم که این افکار ممکن است منجر به ایجاد افکار خودکشی در فرد شوند. اختلال افسردگی شدید نیز اگر به صورت مداوم رخ دهد بسته به شدت افسردگی فرد منجر به ایجاد افکار خودکشی می شود.
  • اختلال اضطراب، در درجه ی اول اختلال وسواس: به دلیل اختلال وسواس عملی (OCD)، ممکن است به افکار خودکشی منجر شود به دلیل وسواس های مکرر و الگوی های رفتار اجباری و الگوهای تشریفاتی بسیار. نشخوار فکری (بارها و بارها به چیزی فکر کردن و کاری را انجام دادن) به رفتارهای اجباری منجر می شود که فرد را دچار سرخوردگی و خلق افسرده نموده که به نوبه ی خود این افکار می تواند منجر به افکار خودکشی شود.

به یاد داشته باشید که همه ی افرادی که این اختلال را دارند و با آن درگیر هستند خودکشی نخواهند کرد. ولی در صورتی که علائم خارج از کنترل باشند و برای فرد بسیار رنج آور باشند امکان دارد که به خودکشی منجر شنود.

از آنجا که افکار خودکشی همیشه به صورت آشکارا با دیگران در میان گذاشته نمی شوند، مهم است که به شکلی راه پیدا کنید که با این افراد وارد گفتگو شوید و افکارشان را تشخیص دهید. اگر شما درگیر چنین افکاری هستید به شما پیشنهاد می کنم که این افکار را با کس دیگری که مورد اعتماد شماست در میان بگذارید زیرا حرف زدن با دیگران می تواند امید را در شما ایجاد کند و هر کس می تواند تاثیر خاص خود را بر روی شما داشته باشد.

برخی از سوالاتی که باید پرسیده شوند عبارتند از:

1- آیا قصد و یا برنامه خاصی برای خودکشی وجود دارد: فرد می تواند افکار خودکشی داشته باشد ولی برنامه یا قصدی برای انجام آن را نداشته باشد.  در صورتی که قصد و انگیزش جدی برای این کار وجود ندارد، افکار خودکشی آرزوی مرگ منفعلانه و یا واکنش به استرس هستند. آرزوی مرگ منفعلانه مانند این جمله که «من آرزو می کنم که بمیرم». «من بهتر است که بمیرم».

2- آیا برنامه ی خودکشی عملی است: حتی اگر برنامه ای برای انجام این کار وجود داشته باشد، اگر انجام آن اسان نباشد و یا عملی نباشد این افکار خود به خود شروع به محو شدن می کنند. همانطور که در مثال بالا ذکر شد، شما نمی توانید سر کار یا در مدرسه خودکشی کنید.

3- آیا احتمال دارد که خودکشی صورت بگیرد؟: قصد انجام خودکشی عامل تعیین کننده ی مهمی است که در نتیجه ی افکار خودکشی رخ می دهد. قصد و هدف همه چیز را مهیا می سازد. برای بسیار از افراد، که از درد زیاد میترسند یا نسبت به همه چیز استرس دارند و یا از مرگ می ترسند برای انجام عمل خودکشی به جایی دیگر می روند.

4– آیا دلیلی برای ادامه ی زندگی وجود دارد که ارزش زندگی کردن وجود داشته باشد؟: هر میزان از امید می تواند از اقدامات/ حرکات/ رفتار خودکشی جلوگیری کند. اگر امید شما شامل فرزندانتان، آینده تان، همسرتان و غیره باشد این خیلی خوب است زیرا اینها قادرند از خودکشی جلوگیری کنند.

5- آیا درمانگر، مددکار، دوست، مشاور و یا بیمارستان برای کمک وجود دارد؟: برقراری ارتباط بسیار مهم است. جداسازی هیچ کمکی به فرد نمی کند. خواستار منزوی بودن و دور از همه بودن یک خواسته ی کلیدی است که افکار خودکشی را تشدید می کند.

6- آیا قصد و انگیزش آنقدر قوی است که می تواند به اقدام عملی منجر شود؟: اگر افکار خودکشی به اندازه کافی قوی و شدید نباشد که باعث شود که فرد کاری انجام دهد، این افکار به احتمال زیاد خود به خود پراکنده شده و از بین خواهد رفت. ناتوانی و تکانشگری در انجام کاری می تواند این افکار را به چالش بکشند.

7- آیا استراحت لازم و مورد نیاز وجود دارد؟ گاهی اوقات فراغت از مسائل زندگی (مانند بستری شدن در بیمارستان، تعطیلات، تغییر در افکار، و غیره) باعث بازیابی فرد خواهد شد.

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

منبع:مرکز مشاوره ستاره ایرانیان

چگونه خود کنترلی می تواند زندگی بهتری برای ما به ارمغان بیاورد

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

هشت فایده ی خود کنترلی

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
خودکنترلی ظرفیت نادیده گرفتن تمایلات و انگیزه های فرد برای دست یابی به هدفی دیگر است (میشل، 2014).

خودکنترلی عملی است که فرد برای دست یابی به اهداف  بلند مدت در مقابل لذت های کوتاه مدت لحظه ای خودش را کنترل می کند. خود کنترلی قدرتی کلیدی و حیاتی برای موفقیت در زندگی روزمره است. در زیر خلاصه ای از نتایج  مطلوب ناشی از خود کنترلی بیان شده است:

1. توانایی دست یابی به اهداف بلند مدت

دست یابی به هر هدف بلند مدتی، نیاز به مقاومت در برابر وسوسه های لحظه ای، اولویت های پایین، و مواردی که با هدف های مهم تر در تضاد هستند دارد (داک ورث، 2016). نکته مهم در اینجا، کاهش قدرت احساسات زود گذر است. برای مثال، ممکن است یک فرد احساس ترس کند، ولی برخلاف ترسش عکس العمل نشان می دهد.  فردی ممکن است به خوردن شیرینی تمایل داشته باشد، ولی قادر است که میل خود را سرکوب کند. اگر شما در یک مجلس بیشتر از اینکه شنوای سخن دیگران باشید، حرف می زنید، شما ممکن است با این کار یادگیری و مصاحبتتان را تحت الشعاع قرار دهید.

2. اضطراب

زمانی که افراد احساسات منفی را تجربه می کنند، آنها ممکن است با تمرکز کردن بر روی یک چیز دیگر ذهن خود را از احساسات منفی منحرف کنند. کنترل توجه شکل مهمی از خود کنترلی است که فرد می تواند با پرت کردن حواس خود بر چیزی که مهم تر و مناسب تر است توجه داشته باشد. برای مثال، یک مطالعه نشان داد که کودکانی که خودکنترلی دارند بیشتر قادرند که با اضطرابشان کنار بیایند (برترامز، 2016). آنها قادرند که اضطرابشان برای دستیابی به نتیجه ی خوب در امتحان کنترل کنند.

3. اعتیاد

تفاوت های فردی در تکانشگری (کمی خود کنترلی) همواره به عنوان عوامل کلیدی در شناسایی شروع و استفاده های بعدی از مواد مخدر است (بیکال و همکاران، 2012). معتادان نسبت به عواقب آینده غیر حساس بوه و به وسیله ی لذت های فوری هدایت می شوند. برای مثال، کسانی که نوشیدنی های الکلی بیشتری مصرف می کنند در برابر کسانی که مصرف کمتری دارند تکانشگری بیشتری دارند، در نتیجه استفاده ی الکل در آنها بیشتر می شود. همچنین تکانشگری نشان داده است که بر روی نتایج درمان اعتیاد به مواد مخدر اثر گذار است. در میان کسانی که به الکل و مواد مخدر اعتیاد دارند، کسانی که از خود کنترلی بالاتری برخوردار هستند احتمال اینکه درمان را به پایان برسانند بیشتر است. (چیو، 2013).

4. چاقی

توانایی تمرین خود کنترلی با چاقی در ارتباط است. کاهش خود کنترلی به ویژه با انتخاب غذاهایی که برای خوردن انتخاب می کنیم به صورت خاصی در ارتباط است (غذاهایی مانند، دسر و غذاهای سرخ شده). توضیحی که برای این ارتباط وجود دارد این است که افرادی که چاق و به شدت افسرده هستند خود کنترلی پایینی برای انتخاب غذاهای حاضری دارند. مصرف غذاهای حاضری با نرخ رو به افزایش چاقی در ارتباط است (پریویترا و همکاران، 2015).

5. سلامت جسمی

خودکنترلی به به سلامت جسمی بهتر کمک می کند (آدلر، 2015). برای مثال، سلیگمن (2015) گزارش می دهد که خود کنترلی یک دارایی مهم برای سلامتی است: مردانی که خود کنترلی بالایی دارند 56% خطر ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی در آنها کاهش می یابد. خود کنترلی باعث می شود که افراد در برابر رفتارهای مضر برای سلامتی مقاومت بیشتری از خود نشان دهند، از جمله مصرف تنباکو، الکل و دیگر مواد مضر (میلر و همکاران، 2015).

6. دوستی و ارتباط

توانایی خود کنترلی باعث بهبود روابط بین فردی و ارتباط با دیگران به خصوص در شرایط ناخوشایند می شود (بامیستر و استیلمن، 2007). به یک معنا، میزان خود کنترلی دیدی را به وجود می آورد که باعث به وجود آمدن همدلی می شود (توانایی داشتن دید و درک از افراد فراتر از چیزی که مشاهده می کنیم). پذیرش دیدگاه دیگران در یک بحث نشانه ضعف نیست بلکه قدرت است. با انجام این کار، افراد قادرند واکنش های دفاعی خودکار از خود نشان نداده و رفتارهای متفکرانه تر و سازنده تر از خود نشان دهند.

7. انعطاف پذیری

اصطلاح «انعطاف پذیری» به معنی بازگشت به شرایط احساسی گذشته پس از تجربه ی سختی است (ساتویک و چارنی، 2012). خودکنترلی یک پیش بینی مهم از انعطاف پذیری است. افراد منعطف کنترل خوبی بر به تاخیر انداختن تمایلاتی را دارند که اقدام به انجام آنها عواقب بالقوه ای را در بر خواهد داشت. فرد منعطف قادرند که به طور موثر چالش و شرایط زندگی را مدیریت کنند. به عنوان مثال، آموزش موارد اورژانسی و یا خدمات نظامی همه اش در رابطه با رشد کنترل احساسات است که به ماهیت دوم یک سرباز و یا یک تکنسین اورژانس پزشکی تبدیل شده است.

8. زندگی خوب

خودکنترلی ویژگی شخصیتی است که باعث سعادت و خوشبختی انسان می شود. تحقیقات نشان داده است که افرادی که احساس می کنند که خود منشأ رفتار خودشان هستند شادتر، سازنده تر و خلاق تر هستند. خود کنترلی (اراده) در بین فیلسوفان یونان به عنوان یک فضیلت عمده شناخته شده، و عدم کنترل خود در برابر وسوسه ها به عنوان یک ضعف اسفناک نگریسته شده است (سلیگمن، 2011). دست یابی به هدف ارزشمندی که مد نظر فرد است باعث خودسازی فرد می شود. همان گونه که جان میلتون گفته است: «کسی که در درون خود حاکم و قانون گذار احساسات، ترس، و خواسته هایش است، فراتر از یک پادشاه است.»

در مجموع

خودکنترلی یک منبع روانی (عامل محافظت کننده) است که می تواند باعث بهبود سلامت شود. اثرات سودمند خود کنترلی نشان می دهد مداخلات هدفمند در کنترل خود ممکن است سلامت کلی جامعه را بهبود بخشد.

منابع:

Adler NE (2015). Disadvantage, selfcontrol, and health. Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America, 18;112(33):100789.

Baumeister, Roy and Tyler Stillman (2007). “SelfRegulation and Close Relationships” In Joanna Wood, Abraham Tesser, and John Holmes (Eds.), The Self and Social Relationships, Philadelphia, PA: Psychology Press.

Bertrams, A., et al (2016). Higher SelfControl Capacity Predicts Lower AnxietyImpaired Cognition during Math Examinations. Frontier in Psychology 7: 485.

Bickel W. K., Jarmolowicz D. P., Mueller E. T., Koffarnus M. N., Gatchalian K. M. (2012). Excessive discounting of delayed reinforcers as a transdisease process contributing to addiction and other diseaserelated vulnerabilities: emerging evidence. Pharmacol. Ther. 134, 287–297.

Chiou WB, Wu WH, Chang MH (2013). Think abstractly, smoke less: a brief construal‐level intervention can promote self‐control, leading to reducedcigarette consumption among current smokers. Addiction 108(5):985992.

Duckworth A. (2016) Grit: The power of passion and perseverance. Scribner

Hofmann, W., Fisher, R. R., Luhmann, M., Vohs, K. D., & Baumeister, R. F. (2014). Yes, but are they happy?

Effects of trait self‐control on affective well‐being and life satisfaction. Journal of Personality, 82, 265277.

Miller GE, Yu T, Chen E, Brody GH (2015) Selfcontrol

forecasts better psychosocial outcomes but faster epigenetic aging in lowSES youth. Proc Natl Acad Sci USA 112:10325–10330.

Mischel W. The Marshmallow Test: Mastering selfcontrol. New York, NY: Little, Brown, and Company; 2014.

Privitera GJ, McGrath HK, Windus BA, Doraiswamy PM. (2015) Eat Now or Later: SelfControl

as an

Overlapping Cognitive Mechanism of Depression and Obesity PLoS One. 26;10(3)

Advertisement

Seligman, Martin E. P. (2011). Flourish: A Visionary New Understanding of Happiness and Wellbeing.

New York:

Free Press.

Southwick SM, Charney, DS (2012), Resilience: the science of mastering life’s greatest

university press  

مترجم: نسرین بنی عباسی زاده

کاردرمانی چیست؟

 

هر کسی یک حرفه یا شغلی دارد. کار بچه ها رشد کردن، یاد گرفتن و انجام دادن تکالیف مدرسه و بازی می باشد. کار درمانی (occupational therapy) به بچه هایی که اختلال فیزیکی، احساسی و یا ادراکی دارند، کمک می کند تا فعالیت های روزانه خود همانند مسواک زدن دادان و یا پوشیدن کفش و جوراب را انجام دهند.

برخی از کاردمانگران حرفه ای، به بچه ها کمک می کنند تا روش های جایگزینی را برای انجام بازی های مورد علاقه خود پیدا کنند که به دلیل بیمار بودن یا صدمه دیدنشان، قادر به انجام آن نبودند. برخی از این بچه ها شرایطی دارند که برای انجام کارهای خود نیاز به کمک برای نوشتن دست نوشته های خود یا پیشرفت در استراتژی یاد گیری ، دارند ، تا به آن ها کمک کند تا در کلاس تمرکز خود را حفظ کنند و تکالیف خود را انجام دهند.

کاردرمانی به بچه ها کمک می کند تا نیازهای خاص خود را تا حد ممکن به صورت مستقل انجام دهند یا به کودکانی که بعد از یک بیماری طولانی یا صدمه دیدن سخت به مدرسه بر می گردند، کمک کنند. برخی از  افراد بر این باورند که یک درمانگر جسمی شما را در وضعیتی قرار می دهد که می خواهید به آن برسید ، ولی در واقع، یک معالجه گر حرفه ای به شما کمک می کند تا به وضعیتی که مطلوب است، برسید.

چه افرادی به آن نیاز دارند؟

تمامی کودکان می توانند با یک کاردرمانگر ملاقات داشته باشند. برخی از آنها فعالیت های روزمره، همانند لباس پوشیدن، بستن بند کفش ها، خوردن غذا، توجه داشتن، نوشتن، نقاشی کشیدن یا رنگ کاری کردن خطوط را به سختی انجام می دهند.

برخی از بچه ها که شرایطی همانند فلج ذهنی، وضعیت نا مناسب عضلانی، یا اسپینا بیفیدا (که در آن ستون فقرات فرد حالت غیر عادی دارند)، دارند ممکن است به استفاده از ویلچر نیاز داشته باشند. یک کار درمانگر می تواند به بچه هایی که از ویلچر استفاده می کنند، کمک کند تا بتوانند خودشان برنامه ریزی کنند که به صف نهار بروند، از محوطه مدرسه خود بیرون بروند و سر وقت به کلاسشان برسند.

کاردرمانگران همچنین می توانند به کودکان اوتیسم بیاموزند که با دیگران ارتباط برقرار کنند یا ممکن است که به بچه هایی که مشکلات اختلال پردازش حسی دارند، روش هایی را یاد بدهند که به طور راحت تر و موثرتری با محیط خود ارتباط برقرار کنند.

یک کار درمانگر، همچنین ممکن است کمک ها و تجهیزاتی را از قبیل شانه  بند و … پیشنهاد دهد که بتواند برای دیگر بخش های بدن کمک کننده و مفید باشد. آنها ممکن است کمک کنند تا ابزارهایی پیدا کنید که انجام دادن برخی از کارها، همانند باز کردن در شیشه مربا، پوشیدن کفش و یا گرفتن دوش و یا حمام رفتن ، را برای کودک شما آسان تر کند.

ملاقات با یک کاردرمانگر

اگر یک کار درمانگر  را داشته باشید، درمانگر بررسی خواهد کرد که کودک شما چگونه می تواند فعالیت های خاصی را ، در قیاس با دیگر بچه ها که در سن او هستند، انجام دهد. ممکن است که معالجه گر از او بخواهد که حروف الفبا را بنویسد یا برخی از شکل ها را نقاشی بکشد ، برخی از بازی ها را انجام دهد، بند کفش خود را ببندد، یا یک شی را فشار دهد تا میزان قدرت شما اندازه گیری شود!

برخی از کاردرمانگران ، به خانه شما خواهند آمد تا ببینند که کودک شما چگونه برخی از وظایف عادی خود، همانند شانه زدن موهای خود یا مسواک زدن دندان های خود را انجام می دهد. بقیه متخصصان کودک را در بیمارستان، کلینیک یا برخی مواقع در مدرسه، ملاقات خواهند کرد.

یاد آوری این نکته مهم می باشد که کار درمانی، از شخصی به شخص دیگر تفاوت دارد. هیچ دو نفری شبیه هم نیستند و هیچ دو روش درمان هم شبیه هم نمی باشد.

بعد از تعیین این نکته که کودک شما می خواهد چه چیزی را یاد بگیرد تا انجام دهد، کار درمانگر یک برنامه درمانی را برای او تعیین خواهد کرد. اغلب مواقع، این امر به معنای تقسیم کردن یک فعالیت به بخشهای کوچک می باشد،  همانند یادگیری آهنگ، از طریق یاگیری نت به نت . برای مثال، اگر می خواهد که به حمام برود، ممکن است در مرحله اول یاد بگیرد که چگونه شیر آب را باز کند، سپس دمای آن را تعدیل کند ، صابون و حوله را پیدا کند، و در نهایت، داخل وان برود.  یک بار که این برنامه طراحی شد، همه این مراحل را به نوبت با تمرین کند.

درمان چقدر طول خواهد کشید؟

به دلیل اینکه کاردرمانی برای هر فردی منحصر به فرد است، و هر بچه ای بر اساس سرعت مختص به خود فرآیند یادگیری را کامل می کند، درمان ممکن است کوتاه مدت باشد یا زمان زیادی طول بکشد. برخی از بچه ها یاد گرفتند که آنها با بزرگتر شدن یا تغییر در مدرسه، نیاز به تغییر دارند. آنها دوباره کاردرمانگر خود را ملاقات می کنند تا روش های جدیدی را برای مقابله با مشکلات یا حرفه ای شدن در یک مهارت جدید، پیدا کنند.

بچه ها می توانند از طریق پیروی از دستور العمل های کاردرمانگر حرفه ای خود، سرعت درمان را افزایش دهند. کار کردن سخت و تمرین، یک امر ضروری می باشد. برخی از فعالیتها و تمرینات ممکن است عجیب و غریب به نظر برسند ، ولی همه آنها یک هدف دارند. اگر شما می خواهید بدانید که چرا درمان گر حرفه ایبه کودک شما یک روش خاصی را می گوید، بپرسید که ” چرا باید این کار را انجام دهد، و این کار چه کمکی به او می کند؟”

و با گذشت زمان و انجام تمرینات زیاد، کودک شما همه این کارهای سخت را انجام خواهد داد.

یک کاردرمانگر می تواند به بچه هایی که دارای مشکل در انجام دادن کارهای روز مره، همانند نوشتن، غذا خوردن یا لباس پوشیدن هستند، کمک کند. یک کار درمانگر از تمرینات و فعالیت هایی استفاده میکند تا به بچه ها آموزش دهد که چگونه می توانند وظایف خود را به نحو بهتر انجام دهند. اگر یک بچه ای در غذا خوردن دارای مشکل باشد،  درمان گر می تواند چنگال ها و قاشق های مخصوصی را تهیه کند که درازتر، کوتاه تر بوده یا براحتی بتواند غذا را بردارد. اگر یک بچه ای برای نوشتن نیاز به کمک داشته باشد، درمان گر ممکن است که انگشت اشاره وی را از طریق نقاشی با انگشت یا آب پاشیدن به وسیله تفنگ آبی، تقویت کند!

در مرکز مشاوره ستاره ایرانیان نیز خدمات کاردرمانی توسط کاردرمانگر ماهر در خدمت شما عزیزان می باشد. برای اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید.

منبع: مشاورکو

شش کلید برای مهارت های اجتماعی

 

مهارت های اجتماعی به طور قطع مهمترین توانایی است که می توانیم کسب کنیم. داشتن مهارت های اجتماعی بالا به شما کمک می کند افراد جذابی را ملاقات کنید، شغلی که به دنبال آن هستید را به دست بیاورید، و در زندگی حرفه ای و روابطتان پیشرفت بیشتری داشته باشید. ولی آیا برخی از افراد به صورت خدا دادی و آسان مهارت های خوب اجتماعی را دارا هستند و به راحتی می توانند با دیگران بحث و گفتگو داشته باشند؟

نداشتن مهارت های خوب اجتماعی می تواند باعث تنهایی فرد شود، این مسئله می تواند دلیلی برای اضطراب و افسردگی باشد. زمانی که ما از نیازهای اساسی بشری محروم می شویم به افسردگی و اضطراب دچار می شویم. و نیاز به اجتماعی شدن، و ارتباط با دیگران یک نیاز اساسی است. همه ی ما به ارتباطات اجتماعی نیازمند هستیم. ولی راهی برای اینکه بدانیم که آیا شما از مهارتهای اجتماعی برخوردار هستید یا نه وجود دارد.

مطمئنا بعضی از افراد به صورت طبیعی و به راحتی با مردم ارتباط برقرار می کنند، و با اطمینان خاطر با دیگران صحبت می کنند و به آنها گوش می دهند. ولی به مانند هر مهارتی مهارت های اجتماعی نیز می توانند قابل یادگیری باشند، و هر کسی می تواند انها را در خود رشد و پرورش دهد. آموزش و یادگیری مهارتهای اجتماعی برای داشتن اعتماد به نفس بخشی حیاتی محسوب می شود.

ولی مهارت های اجتماعی چه هستند؟ من در اینجا لیستی از مهم ترین ها را تهیه کرده ام:

1) توانایی حفظ آرامش در موقعیت های اجتماعی

صرف نظر از این مسئله که شما به چه میزان از مهارت های اجتماعی برخوردار هستید؛ اگر شما مضطرب هستید و پس مغز شما به درستی کار نمی کند. همیشه زمانی که مضطرب می شوید فکر کردن و صحبت کردن برای شما دشوار می شود. در این زمان حفظ آرامش برای شما حیاتی است. ولی حفظ آرامش در موقعیت های اجتماعی از طرق دیگری نیز کمک کننده می باشد.

اگر بدن و صورت شما به صورت ناخودآگاه پیام هایی را منتقل کنند که نشان دهنده ی عصبی بودن شما است، این برای دیگران مشکل تر است که با شما راحت باشند و این می تواند باعث شود که شما سخت تر با دیگران به توافق برسید. این مقاله بر روی چگونه کنترل احساسات می تواند به شما کمک کند: چگونه احساساتتان را کنترل کنید

بزرگترین اشتباه مردم در مورد داشتن مهارت های اجتماعی این است که انها فکر می کنند فقط باید به خوبی صحبت را شروع کنند. نگاهی به دیگر مهارت ها داشته باشید:

2) مهارت گوش دادن: هنر ارتباط

به درستی گوش دادن به دیگران کمی جذابتر و اغوا کننده تر است. مهارت های شنیداری کارآمد عبارتند از:

  • صداهایی که نشان دهنده ی گوش دادن شما به صحبت های طرف مقابل هستند مانند ها، آها، واقعا؟، آره؟ و غیره.
  • چیزی را که از طرف مقابل شنیده اید را به عقب برگردانید- «اون به دندون پزشکی رفت؟ چه اتفاقی افتاد؟»
  • نظرتان را با اشاره به دیگران مطرح کنید – « می دونی همانطور که قبلا گفتی…»
  • شکل بدنی، ارتباط چشمی و حفظ توجه در زمانی که دیگران در حال صحبت هستند.
  • برای اینکه شما خوب به دیگران گوش دهید لازم است که علاقه به آنها را در خود پرورش دهید.

3) همدلی و علاقه نشان دادن به موقعیت های دیگران

بخش عمده ای از اضطراب های اجتماعی مربوط به خودآگاهی است، که با تمرکز کردن بر روی فرد دیگر می توان از شدت آن کاست. گفتگو با دیگران حتی اگر برای اولین بار باشد می تواند سطح آرامش را افزایش دهد، بلکه دیگران را نسبت به شما علاقه مند می کند. من هرگز در مورد چیزی که می خواهم درباره آن صحبت کنم نگران نمی شوم زیرا من می دانم که من می توانم با دیگران وارد صحبت شوم.

بهترین شرایط اجتماعی زمانی است که شما مسائل خودتان را فراموش می کنید و توجه خود را در مورد دیگران و اتفاقی با آنها در حال وقوع است متمکز می کنید. یک شاخه از مهارت اجتماعی توانایی تمرکز از بیرون است.

4) دانستن چگونگی ایجاد یک ارتباط

ارتباط درک و برقراری اتصالی است که در یک تعامل اجتماعی مناسب رخ می دهد. به این معنی که «من مثل تو هستم، ما یکدیگر را درک می کنیم». ارتباط در یک سطح ناهوشیار رخ می دهد، و زمانی که بین دو نفر رخ می دهد شما می توانید آن را بخوبی ببینید به دلیل اینکه زبان، الگوهای گفتار، حرکات و ژست ها همگی بازابی و منطبق می شوند.

ارتباط فرایندی ناخودآگاست ولی به با تمرین مهارت های شناختی می تواند افزایش یابد. موارد زیر را تمرین کنید:

  • بازتاب حالات بدنی، یا تطبیق حرکات بدن.زمانی که شما با یک نفر ارتباط برقرار می کنید حرکات بدنی وی و اصطلاحاتی که به کار می برد با شما هماهنگ می شود. سعی کنید این هماهنگی زیاد به طرف مقابل نزدیگ نباشد بلکه این عمل به صورت ناخودآگاه باید اتفاق بیافتد.
  • اانعکاس دادن کلام و گفتار. شامل سطح، لحن، تن صدا، و کلماتی که استفاده می کنید.
  • نسبت به جملاتی که می شنوید عکس العمل نشان دهید.
  • در مورد ایجاد یک رابطه فکر کنید شما به صورت طبیعی می توانید اطمینان اجتماعی بیشتری به دست بیاورید و بیشتر می توانید بر روی تاثیر گذاری ظاهری تمرکز داشته باشید.

5) دانستن اینکه چه مدت زمان و چقدر در مورد خودتان صحبت کنید –خود افشاگری

صحبت کردن زیاد در مورد خودتان و در ابتدای صحبت می تواند باعث خاموشی مکالمه شود. یک رفتار خوب برای شروع یک مکالمه کوتاه صحبت در مورد یک موضوع غیر شخصی می باشد. صحبت کردن صریح در مورد خواسته های شخصی و بدترین ترسهایتان می تواند باعث زده شدن دیگران از شما شود.

به هر حال، هم چنان که مکالمه و ارتباط جلو می رود فاش کردن برخی حقایق شخصی (حقایق کوچک و نه هیجانی) برای شناخت بیشتر مناسب می باشد. حال به برقراری ارتباط چشمی می پردازیم.

6) به چشمان طرف مقابل نگاه کنید و لبخند بزنید

اگر زمانی که در حال صحبت کردن و یا گوش دادن به صحبت دیگران هستید به آنها نگاه نکنید، آنها احساس می کنند:

  • شما آنها را نادیده می گیرید
  • شما غیر قابل اعتماد هستید
  • شما دوست ندارید که به آنها نگاه کنید

این بدین معنی نیست که شما به آنها خیره شوید. ارتباط چشمی زیاد در شروع رابطه باعث نگرانی طرف مقابل می شود.

تحقیقاتی که بر روی جذابیت صورت گرفته (متعجب نشوید) مشخص کرد که لبخند زدن به صورت مستقیم به دیگران شما را نزد آنها جذابتر نشان می دهد.

داشتن مهارت های اجتماعی سطح زندگی شما را بالا خواهد برد. صحبت کردن به صورت واضح و به دست آوردن اعتماد به نفس در هنگام صحبت کردن با دیگران به این معنی که صحبت کردن با افراد جدید و دوستان قدیمی به آسانی مثل آب خوردن است.

گلایه و شکایت نداشته باشید از اینکه به صورت ذاتی معتمد به نفس و اجتماعی نیستید؛ به جای آن در پی افزایش مهارت های اجتماعی تان باشید که زندگی بهتری به دست آورید.

منبع: ساینس دیلی

تنظیم هیجانی چیست: یک راهنمای ساده

فیلم و فایل صوتی آموزشی روانشناسی رایگان و مشاوره

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.
تنظیم هیجانی، بیانگر فرآیند های روانی و رفتاری ای می باشد که به موجب آن افراد روی احساسات خود و دیگران تاثیر می گذارند.

برخی از مثال های کنترل هیجانات و عواطف شما در طول روز عبارتند از:

  • خوشحال کردن و تشویق خودتان در هنگام انجام کارهایی که از آن لذت می برید؛
  • ایجاد اضطراب در خود از طریق نگران شدن در مورد مسائل مختلف.

مثال هایی از کنترل هیجانات دیگر افراد در طول روز عبارتند از :

  • عصبانی کردن همکار خود از طریق انتقاد از وی؛
  • آرام کردن کودکی که بیش از حد هیجانی شده است.

چه نوعی از هیجانات تنظیم شده اند؟

واژه دیگری که روانشاسان استفاده می کنند عبارت از کلمه تاثیر است و تاثیر شامل هر دو مورد زیر می باشد:

  • هیجان ( برای مثال عصبی، متنفر و ترس داشتن)
  • خلق ( برای مثال ، آرام ، افسرده ).

هیجانات معمولا خلاصه تر از خلق هستند و بر یک مورد خاص متمرکز می باشند. برخی از محققین، هیجانات را در یک دسته بندی مجزایی قرار می دهند، برخی دیگر آن را بر اساس ابعاد لذت و فعال سازی دسته بندی می کنند. برای مثال، اضطراب شامل لذت بردن کم همراه با فعالیت بالاست.

افراد چگونه احساسات خود را تنظیم می کنند؟

  • ما به این نتیجه رسیدیم که افراد از صد ها استراتژی مختلف برای تاثیر گذاری بر احساسات خود و دیگران استفاده می کنند. این استراتژی ها می تواند با اهدافی از قبیل خوشحال کردن خودشان یا دیگران بوده یا به منظور ایجاد احساس بد صورت گیرد. برای مثال، یک پرستار و مراقبی که احساس خوبی دارد، ممکن است تلاش کند تا احساس عادی تر و طبیعی تری به منظور مقابله با اخبار و شرایط سخت داشته باشد.
  • استراتژی های تنظیمی تاثیر گذار می تواند شامل تفکرات هم باشد (به عنوان مثال، تفکر کردن در مورد یک وضعیت متفاوت) یا می‌تواند در مورد رفتار ها باشد (به عنوان مثال انجام دادن یک چیز مطلوب همانند حواس پرتی و دیوانگی)
  • برخی مواقع افراد به جای ابراز احساسات خود، ابراز احساسات خود را کنترل می کنند ( چهره، تن صدا یا طرز ایستادن). برای مثال، آنها یک خنده مصنوعی می زنند یا عصبانیت خود را متوقف می کنند.

بهترین راه برای کنترل احساسات چیست؟

  • این موضوع اغلب به بافت بستگی دارد. با این حال، این نتیجه حاصل شده است که ارزیابی مجدد ( به معنای تفکر در مورد مواردی از جنبه های مختلف) و حواس پرتی ( به معنای تفکر و اجرای چیزهای متفاوت )، در تهیه یک تغییر مطلوب در احساسات، بیشترین تاثیر را دارد.
  • تخلیه احساسات ( به عنوان مثال ، فریاد و جیغ زدن) و اجتناب از تفکر در مورد مواردی که اغلب بی تاثیر بوده و می تواند تاثیرات و نتایج منفی حاصل کند. علاوه بر این، تنظیم ابراز احساسات (که به صورت کنش سطحی شناخته می شود)، می تواند تاثیر کمتری نسبت به تنظیم خود احساسات ( که به صورت کنش عمیق شناخته می شود) داشته باشد، و علت آن نامعتبر بودن برای افراد دیگر می باشد.

آیا تنظیم هیجانی همان مقابله است؟

خیر. مقابله همواره در پاسخ به حوادث منفی صورت گرفته و شامل مواردی بیش از تاثیر می باشد، در حالیکه تنظیم هیجانی، به طور اختصاصی از طریق تغییرات تاثیرات به طرق مثبت و منفی صورت می گیرد. با این حال، مقابله شامل کنترل هیجانات می باشد.

آیا بعضی از افراد در کنترل هیجانات نسبت به بقیه برتری دارند؟

  • به نظر می رسد که یک تفاوت فردی در توانایی افرادی در تنظیم هیجانات خود و دیگران وجود دارد. این توانایی ها مربوط به هوش هیجانی می باشد. آنها می توانند از طریق آموزش کسب شوند – ولی ساده نمی باشند، به دلیل اینکه رفتار ها و عادات قدیمی می توانند فقط با تمرین و تکرار زیاد از بین رود. و اقدامی که می تواند در یک زمینه تاثیر گذار باشد، ممکن است در زمینه ها و حوزه های دیگر کاربردی نداشته باشد.
  • این نتیجه یافته شده است که افرادی که توانایی خود در مقابله با احساسات منفی را قبول دارند، قابلیت و توانایی غلبه بر حوادث منفی را به سرعت دارند. افرادی که ابراز هیجانی بیشتری دارند یا کاریزماتر هستند تاثیر بیشتری روی چگونگی احساس هیجانی دیگران دارند.

چرا نمی توانم احساسات خود را کنترل کنم؟

  • کنترل احساسات یک کار آسان و راحتی نمی باشد. اگر به راحتی بتوانیم احساسات خود را در موق برداشتن کلاه تغییر دهیم، متعاقبا احساسات به هیچ هدفی نخواهد رسید. بنابراین کاهش احساسات برای یک دوره بعد از یک واقعه ناراحت کننده یا احساس اضطراب قبل از انجام یک کار سخت، یک کار عادی و سالم می باشد.
  • با این حال، برخی مواقع مشکالات ناتوانایی در مقابل احساساتشان را تجربه می کنند ( به عنوان مثال حسادت مزمن و شدید، مشکلات عصبی ، حملات هراس انگیز)، و این افراد برخی مواقع دارای نوسانات مداوم و بزرگ در حالت های خودشان هستند ( به عنوان مثال اختلالات دو قطبی). برای این امر چندین دلیل می تواند وجود داشته باشد. برای مثال، داشتن عقاید مخالف نا درست در مورد احساسات شخصی یک فرد که می تواند منجر به کنترل بیش از حد شود. درمان روانش شناسی ممکن است منجر به کمک و تسهیل چنین مواردی شده و به عقاید پزشکان باید توجه شود.

آیا احساسات من بدون داشتن هیچ دانشی ، قابلیت کنترل دارد.

بلی، از دو طریق این امر ممکن است.

  • اول، ما بدون اینکه متوجه شویم احساسات خود را کنترل می کنیم . به این معنا که این کار به صورت اتوماتیک و خود به خودی صورت می گیرد.
  • دوم، تحقیقات بیانگر این می باشد که احساسات مسری و فراگیر می باشند. تنها با افرادی برخورد و معاشرت داشته باشید که می توانند منجر به تغییر حالت های ما شود و باعث شود که حالت ما شبیه دیگر افراد باشد. این امر بدین دلیل اتفاق می افتد که ما به صورت غیر آگاهانه از دیگران تقلید می کنیم و بازخورد چهره و بدن ما ، در حالت ما تاثیر گذار خواهد بود. به نظر می رسد که ما حتی از طریق احساسات دیگر افراد در شبکه اجتماعی ما، که فقط دارای ارتباط غیر مستقیم هستیم، بر روی ما تاثیر گذار هستند. ولی این تاثیر می تواند کم و محدود باشد. مردم همچنین روشهایی برای خودشان دارند که به صورت تعمدی در مقابل احساس بقیه افراد مقاومت و مخالفت می کنند یا با آن سازگار می شوند (برای مثال از طریق شوخی و مزاح).

چگونه کنترل احساس ، در قابل فرم های دیگری از کنترل خویشتن، بازگو می شود.

شواهد خوبی موجود می باشد و بیانگر این هستند که کنترل احساسات بر منابع روانی مشابهی همانند دیگر فرم های خود کنترلی ، متکی هستند ( همانند کنترل توپ یا مقاومت در برابر غذا). بنابراین، انجام این کار توسط یک فرد، می تواند منجر به از بین رفتن امکان این کار توسط بقیه افراد شود. همانند دیگر شکل های کنترل، انجام بیش از حد و افراطی این کار می تواند خسته کننده باشد. به همین دلیل است که انجام دادن کار های عاطفی زیاد ( به عنوان مثال خدمات مشتری)، می تواند بسیار خسته کننده باشد. همچنین الزاماتی وجود دارد که باید در مواقعی که کنترل سخت تر باشد، صورت گیرد. برای مثال، مقاومت در برابر اخلاق و برخورد غذا که برخی از افراد دارند ، برای افزایش سریع آن در آخر یک روز، می توان سخت تر باشد.

چرا کنترل احساسات مهم می باشد؟

  • کنترل احساسات بر روی زندگی روزمره ما تاثیر گذار می باشد. اگر این کار را بخوبی انجام دهیم، این امر می تواند منجر به بهبود بهزیستی روانی، عملکرد و روابط ما شود. برای مثال، توانایی کنترل احساسات شخصی افراد، می تواند بر عملکرد ورزشی افراد تاثیر گذار باشد، و توانایی کنترل احساس دیگران یک امر حیاتی، برای ایجاد رابطه خوب با همکاران و مشتریان می باشد.
  • اگر این کار را بخوبی انجام ندهیم، این امر برای موارد مشابه می تواند زیان آور و مضر باشد برای مثال، ریسکی که انجام می دهیم (مثل قمار بازی) و رفتار هایی که ما در انجام آن افراط می کنیم ( به عنوان مثال، سیگار کشیدن) نوعی از تنظیم هیجانی می باشند.
  • کنترل احساسات می تواند بر پرورش فرزند ما، رابطه ما، کار ما، سلامت ما و فرصت ها و فراغت ها ما تاثیر گذار باشد.

منبع: ساینس دیلی

 

ذهن آگاهی: راه حل شگفت انگیز درمان اضطراب که باید بدانید

 

داشتن ذهن آگاهی نوعی تمرین است که باعث می شود که شما در لحظه زندگی کنید.

چرا مضطرب بودن به نوعی اتلاف وقت است؟

زمانی که اضطراب بخش جدایی ناپذیر زندگی شما می شود تبدیل به ترس غیر منطقی در وجود شما خواهد شد.

اضطراب ها و نگرانی ها سعی می کنند که به شما بگویند که اتفاق بدی در حال رخ دادن است و ممکن است شما به اندازه کافی توانایی انجام کار را نداشته باشید و یا طرف مقابلتان افکار مبهمی درباره شما داشته باشد.

دنیای اضطراب دنیایی خیالی است اضطراب زاییده و محصول ترس‌های اغراق شده و غیر منطقی است برای انسانها ی اولیه ترس دائمی یک ضرورت همیشگی بوده است. زمانی که تنها افراد قوی تر می توانستند زنده بمانند ترس در خطر بودن همیشه همراه آنها بوده است و باعث شده که مدام حالت تدافعی خود را حفظ کنند  همواره به دنبا غذا، سرپناه و آب باشند.

در دنیای امروزه نیازهای اولیه انسانها همواره تامین است و لازم نیست که همواره نگران تهدیدهایی باشیم که ممکن است از اطراف به ما آسیب وارد کنند. اما هنوز بخشی از مغز اسانها که میراث پیشینیان است همواره نگران و مضطرب از تهدیدات محیط اطراف است و این مسئله را در بسیاری از انسانهای امروز می توان دید.

این ترس غیر منطقی را مقاوم می نامند و ما باید با این ترس مقابله کنیک. ما هرگز نباید اجازه دهیم که این ترس ها و نگرانی های بی مورد باعث شوند که ما از رسیدن به اهدافمان باز بمانیم.

پس این ترس ها مضر و غیر منطقی هستند، اما فهمیدن اینکه این ترس ها چیستند و چگونه باید آنها را متوقف کرد دو چیز کاملا جدا از هم هستند. وجود اضطراب فعالیت های روزمرۀ ما را مختل می کند و زندگی ما را تحت تاثیرات منفی خود قرار می دهد به همین دلیل باید سریعا راه حلی برای متوقف کردن این احساسات یافت.

ذهن آگاهی را وارد کنید!

اگر چه تاکتیک های مختلفی برای متوقف کردن افکار منفی و اضطراب ها وجود دارند اما من می خواهم موثرترین و کار آمدترین راه حل را برای حل این مشکل ارائه کنم و ان هم ذهن آگاهی است. اگر به درستی از این تاکتیک استفاده کنید ذهن آگاهی به شما کمک می کند تا افکار پراکنده و مضطرب خود را کنار بگذارید. اما ذهن آگاهی چیست؟

ذهن آگاهی نوعی فعالیت خودآگاه است و تلاشی است برای انجام فعالیتی که مغز به طور طبیعی خلاف آن را انجام می دهد.

زمانی که مشغول کارهای روزانه خود هستیم ذهن ما شناور است و به هر چیز ممکنی فکر می کند، زمانی که ذهن آگاه هستید فعالانه در مقابل این پدیده می ایستید.

ذهن آگاهی به معنای ان است که شما تمام هوش و حواستان را روی لحظه ی حاضر و اتفاقی که اکنون در حال رخ دادن است قرار می دهید.

ذهن آگاهی هنگام کار کردن

زمانی که در حال انجام وظیفه ای هستید داشتن ذهن آگاهی به معنای این است که تمام هوش و حواستان متوجه کاری است که در حال انجام دادن آن هستید و خبری از انجام چند کار به صورت هم زمان و خیال پردازی نیست و تنها تلاش و تمرکز شما بر روی کار است که باید با موفقیت آن را به پایان برسانید.

زمانی که در حال شستن ظرف ها و یا جارو کردن خانه هستید توجه خود را بر روی ریتم کاری که انجام می دهید قرار دهید. به طور دقیق به صداهایی که در حین انجام کار تولید می شوند گوش دهید بوی صابون را استشمام کنید و یا روی حرکت ماهیچه های خود در حال انجام کار متمرکز شوید.

هدف شما بایستی این باشد که روی کاری که در حال حاضر آن را انجام می دهید متمرکز باشید

ذهن آگاهی در حال استراحت

زمانی که شما در حال استراحت هستید ذهن آگاهی به معنای این است که کاملا متوجه احساسات بدنی خود هستید. اغلب اوقات ما متوجه نمی شویم اما در حین استراحت نیز حس لامسه، بویایی، شنوایی و بینایی در حال انجام کار هستند.

هنگم ذهن آگاهی کاملا متوجه این احساسات هستیم.

حرارتی که ماهیچه های بدنتان دارد حس کنید. هوای خنک یا تمیز را تنفس کنید به رنگ آبی آسمان نگاه کنید. به صدای زوزۀ باد و پرندگان به دقت گوش دهید. و از همه مهم تر ذهن خود را آرام کنید. هدف ذهن آگاهی این است که ما را مجبور کند تا در لحظه زندگی کنیم  بنابراین دیگر روزهای با ارزش خود را برسر نگرانی ها ی بی مورد تلف نمی کنیم.

اگر افکار منفی به ذهن ما نفوذ نکنند ترس و اضطراب نیز بر ما تحمیل نمی شود و سپس ما می توانیم در یک زمان مشخص تنها بر یک چیز تمرکز کنیم.

زمانی که شما از کاری که انجام می دهید اگاهی کامل دارید امکان ندارد که دچار اضطراب‌های بی مورد شوید.

ضرورت تمرین

مهارت ذهن آگاهی چیزی نیست که با ما به دنیا آمده باشد و در واقع یک ویژگی بالفطره و داتی نیست. مانند اکثر مهارت‌ها، این مهارت نیز برای توسعه یافتن و رشد کردن نیاز به تکرار و تمرین دارد. بهر حال تمرین ذهن آگاهی فوق العاده است زیرا هر زمانی که شما اراده کنید می توانید ان را انجام دهید. در ابتدای شروع تمرین احساس می کنید که ذهن شما مانند دیوانگان سرگردان است و تقلیل افکار سخت است، که البته این مسئله بسیار طبیعی و قابل انتظار است.

سعی کنید که ذهنتان را برای 10 تا 15 ثانیه متوقف کنید. به همه چیز به عنوان فرصتی برای ذهن آگاهی نگاه کنید. ذهن آگاهی را در حین راه رفتن، تمیز کردن دوش گرفتن و هر فعالیت دیگری انجام دهید. این کار باعث می شود تا بتوانید افکار منفی را برای مدت طولانی تری متوقف کنید .

منبع: فارس پاتوق